سيره "جناب ام سلمه "

امتیاز بدهید
(6 امتیاز)

بسم الله الرحمن الرحیم

نام اصلی ايشان هند و دختر امیة بن مغیرة بن عبدالله بن مخزوم بوده است. عمر رضا کحاله در کتاب ارزشمند خویش "اعلام النساء" به شرح حال این بانوی بزرگوار پرداخته و می گوید در مورد نام پدرش اختلاف وجود دارد و گفته می شود هند فرزند سهل بن مغیرة بن عبدالله بن مخزوم یا حذیفة بوده است. ابن سعد می گوید نام پدرش سهیل زادالرّکب بن مغیرة بوده و از این رو لقب زادّالرکب گرفته. وی یکی از بخشندگان بود و چون سفر می کرد کسی که همراهش بود توشه ای برنمی داشت بلکه او تأمین کننده نیاز هم سفرش بود.

در نام "جناب ام سلمه" هم اختلاف است . رمله هم گفته شده است. ابن عبدالبر نام او را هند می داند و می گوید جمعی از علما بر این عقیده اند . (اعلام النساء، ج5، صص221و2)

مادر "جناب ام سلمه" عاتکه دختر عامر بن ربیعة بن مالک بوده است. بعضی عاتکه را عمه پیامبرصلوات الله علیه دانسته اند. (ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، ج1 ، ص594 - چاپ بیروت ، 1407 هـ )

"جناب ام سلمه" بانویی جلیل القدر ، اندیشمند و دانشور ، پرورش یافته در خانواده ای شریف و دارای عقل و کمال بوده است که با توجه به اینکه در سال 63 هجری در سن 84 سالگی وفات یافته ( برخی نود سالگی و سال 61 هجری هم گفته اند ) ، بیست و اندی قبل از هجرت متولد شده و در نوجوانی با ابو سلمه عبدالله بن عبدالاسد مخزومی ازدواج کرده است . با علنی شدن دعوت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم به همراه همسرش مسلمان شد.

یکی از سرسخت ترین مخالفان وی برادرش عبدالله بن ابی امیه بود که در احد به دست مسلمانان کشته شد. چون آزار و اذیت مشرکان و اقوام و بستگان این دو جوان یعنی ابوسلمه و همسرش غیر قابل تحمل گردید، در سال پنجم بعثت به همراه گروه دیگری از مسلمانان به حبشه مهاجرت کردند. پس از مدتی خبر رسید که آزار قریش و مشرکان کاهش یافته وگروه بیشتری اسلام را پذیرفته اند . با این تصور ابوسلمه و همسرش به مکه بازگشتند . ایشان در حبشه صاحب اولین فرزندشان ، سلمه ، شدند .

چون خبر دروغ بود ، بار دیگر به حبشه بازگشتند . پس از مدتی اقامت مجدد در حبشه به مکه آمدند و در سال سیزدهم بعثت تصمیم گرفتند به مدینه (یثرب) هجرت کنند . اما بنی مخزوم مانع مهاجرت "جناب ام-سلمه" و فرزندش [فرزندانش] شدند ؛ بنابراین ابوسلمه این بار به تنهایی راه سفر در پیش گرفت. پس از چندی قبیله بنی مخزوم که می گفتند "ام سلمه" برای رفتن آزاد است ولی فرزندش چون از بنی مخزوم است اجازه رفتن ندارد، با وساطت تعدادی ازافراد قبیله رضایت دادند. "جناب ام سلمه" به همراه فرزندش به سوی یثرب حرکت کند. وی شتری برگرفت و با فرزندش بدون همسفری دیگر راه مدینه در پیش گرفت. چون از مکه خارج شد با عثمان بن طلحه از بنی عبدالدّار برخورد کرد که او هم عازم یثرب بود. "جناب ام سلمه" پذیرفت مهار شتر را به دست عثمان بدهد و با یکدیگر راهی شوند. "جناب ام سلمه" می گوید به هر منزل که می رسیدیم او شتر را می خواباند و خود دور می شد تا من و فرزندم پیاده شویم و سپس برای بستن شتر بازمی گشت . هنگام سوار شدن نیز چنین بود . گفته می شود او نخستین بانوی کجاوه نشین مهاجری بود که وارد مدینه شد .

ابوسلمه در غزوه ی احد زخمی شد و به خاطر همین زخم در هشتم جمادی الثانی سال چهارم هجرت به شهادت رسید. اگرچه شهادت ابوسلمه را سال دوم هجری و بعد از جراحت برداشتن در جنگ بدر هم ذکر کرده اند ولی اگر روایاتی را که می گویند "جناب ام سلمه" هنگام ورود به مدینه به همراه تنها فرزندش سلمه بوده است و پس از آن از ابوسلمه دارای سه فرزند دیگر با نام های عمر(عمرو)، زینب و دُرّه شده است، صحیح باشد باید قول نخست در مورد شهادت ابوسلمه را پذیرفت.

در کتب مختلف تاریخی آمده است که زمانی "جناب ام سلمه" از ابوسلمه خواست هر کدام دیرتر دنیا را ترک کردند ازدواج نکنند تا در بهشت نیز با یکدیگر باشند. ابوسلمه دعا می کند پس از او "جناب ام سلمه" با مردی ازدواج کند که با او مهربان بوده و به عدالت با وی رفتار کند.

پس از شهادت ابوسلمه ابتدا خليفه اول "جناب ابوبکر" و سپس خليفه دوم "جناب عمرابن خطاب" خواهان ازدواج با "جناب ام سلمه" شدند که هیچکدام را نپذیرفت. پس از ایشان پیامبراكرم صلی الله علیه و آله و سلّم او را خواستگاری کردند که در ابتدا قبول نکردند. پیامبر گرامي ( ص ) برای بار دوم به خواستگاریش فرستادند که پذیرفتند و در شوال همان سال (چهارم یا دوم) به عقد آن حضرت درآمدند .

گویند "جناب ام سلمه" از فرزندش عمر خواست تا او را به عقد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم درآورد که با توجه به سن بسیار کم عمراحتمالاً خبر درست نباشد یا عمردیگری از جمله "جناب عمربن-الخطاب" خطبه را خوانده یا عمر فرزند "جناب ام سلمه" متولد مکه یا حبشه بوده و به این ترتیب قولی که می گوید "جناب ام سلمه" به همراه تنها فرزندش راهی یثرب شده درست نیست.

همانگونه که پیش از این آمد "جناب ام سلمه" هم زنی با کمال، دانشمند و دانشور بوده است و به همین خاطر گاهی مورد كنجكاوي دیگر همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم واقع می شده است.

در روایتی دیگر آمده است که جناب فاطمه خزاعیه گفته : روزی از "عایشه" شنیدم که گفت : روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم بر من وارد شد . پرسیدم تا الان کجا بودید ؟ فرمود: "ای حمیرا" ؛ نزد "ام سلمه" بودم . گفتم : از "ام سلمه" سیر نمی شوی ؟(زهری، الطبقات الکبری، ج8، ص94)

گفته شده نزول آیه 11 سوره حجرات بدان سبب بوده که "جناب حفصه" و "جناب عایشه" براي قد کوتاه و لباس "جناب ام سلمه" ايشان را مورد مزاح قرار داده بودند.

"جناب ام سلمه" محور نزول برخی دیگر از آیات نیز بوده است. از جمله آیه 195 سوره آل عمران؛ در شأن نزول این آیه آمده است: روزی "جناب ام سلمه" از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلّم پرسید: ای پیامبر خدا ؛ چرا نام مردان در جریان هجرت ذکر شده است اما به نام زنان اشاره ای نشده ؟ خداوند در پاسخ او این آیه را بر پیامبرش صلوات الله علیه نازل فرمود.

"جناب ام سلمه" در فتح خیبر حضور داشت و به بعضی از زنان گفت : کاش خدا برای ما هم همانند مردان جهاد مقرّر کرده و آنگاه همان پاداش برای ما هم بود. آیه ی 32 سوره ی نساء نازل شد.

آیه ی تطهیر [انّما یرید الله لیذهبَ عنکم الرجسَ اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا] در حجره ی وی بر پیامبرصلوات الله علیه نازل شد.

از نکات گفتنی دیگر اینکه پیامبرصلوات الله علیه پس از نماز عصر بر زنان خویش یکی یکی وارد می شدند و از "جناب ام سلمه" شروع می کردند که از همه بزرگتر بود و به "جناب عایشه" كه از همه جوان تر بودند ختم می فرمودند .

"جناب ام سلمه" از راویان حدیث بوده و از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم ، حضرت فاطمه (س) و ابی سلمه روایت نقل کرده است. گروه بسیاری از صحابه و تابعین نیز از وی احادیثی نقل کرده اند. تعداد احادیث وی به 378 حدیث می رسد. 29 حدیث در صحیحین از وی نقل شده و طبرانی 518 حدیث از راویان مختلف آورده که از "جناب ام سلمه" روایت کرده اند . با توجه به جایگاه بالا و عمر طولانی "جناب ام سلمه" می بایستی احادیث بیشتری از ایشان روایت شده باشد ولی به دلیل صریح اللهجه بودن ايشان ، مخالفت با معاویه و طرفداری از علی علیه السلام و یادآوری بیعت غدیرخم ، طرفداری از اهل بیت (علیهم السلام) و ... احتمالاً در دوره  هاي بعدي تحریم خبری گرديده اند .

"جناب ام سلمه" در غزوات زیادی از جمله حدیبیه ، خیبر ، فتح مکه ، هوازن ، ثقیف ، طائف و نیز در حجةالوداع همراه پیامبرگرامي صلی الله علیه و آله و سلّم بوده است . همانطور که پیش از این آمد وی اندیشمند و دانشوری مورد احترام پیامبرصلوات الله علیه بود . پس از صلح حدیبیه ، مسلمانان علیرغم تذکر رسول الله صلوات الله علیه از حلق و قربانی امتناع می ورزیدند . چون مشکل را با "جناب ام سلمه" در میان گذاشتند و رأی و نظر او را خواستار شدند وی پیشنهاد کرد پیامبرصلوات الله علیه ؛ بدون تذکر دادن مجدّد ، خودشان نسبت به حلق و قربانی اقدام کنند . پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلّم رأی را پسندیدند و به آن عمل کردند و در نتیجه مسلمانان نیز با طیب خاطر سر تراشیدند و قربانی کردند .

پیشتر گفتیم "جناب ام سلمه" هم صاحب رأی و اندیشمند بودند و هم صریح اللهجه . در طول بیست و پنج سال خلافت خلفای سه گانه اگر لازم می شد خلفا را نيز نصیحت می فرمودند . ايشان به خلیفه ی سوم ( در جریان اعلام نظرهاي جناب عمار با خلیفه سوم ) تذکراتي را اعلام نمودند . [اعلام النساء ، پیشین ، ص224]

"جناب ام سلمه" با ارسال نامه ای برای جناب عایشه با یادآوری حدیثی از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلّم که مورد قبول "جناب عایشه" نیز بود ، سعی کردند كه ايشان را از رفتن به سمت بصره باز دارند .

" ام المؤمنین ام سلمه" در دوران معاویه نیز به حمایت از علی علیه السلام پرداخت و در نامه ای که به معاویه نوشت گفت که خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم دوستدار علی هستند . بدان که لعن علی ، لعن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم و ایذاءِ علی ایذاءِ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم است . [اعلام النساء، پیشین، ص225].

از "جناب ام سلمه" روایت شده است که گفت : از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمودند : هر که علی ( ع ) را دوست بدارد ، مرا دوست داشته و هر کس مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته و هر کس نسبت به علی ( ع )کینه ورزد ، نسبت به من کینه ورزیده و کینه نسبت به من ، کینه نسبت به خداست .( مجمع الزوائد، ج9، ص1320) نیز از آن بانو روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند هر که به علی ( ع ) دشنام دهد ، به من دشنام داده است . جناب ام سلمه در نامه اش به معاویه به این احادیث استناد و اشاره کرده بود.

از "جناب ام سلمه" روایاتی نیز پیرامون پیش بینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم رسیده است که به آنها اشاره می کنیم . ایشان روایت کرده است که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند جبرئیل امین به من خبر داد که پسرم حسین ( ع ) در سرزمین عراق کشته خواهد شد. به جبرئیل گفتم خاک این سرزمین را که حسین ( ع ) در آن کشته خواهد شد را به من نشان بده . جبرئیل رفت و خاکی را آورد که می بینی . این خاک مقتل است . (البدایه و النهایه ، ج8 ، صص196 تا 200 – کنزالعمال ، ج12 ، ص126 ، ح 34313 )

در روایت دیگر از "جناب ام سلمه (س)" روایت شده است که اشک از چشمان آقا صلی الله علیه و آله و سلّم روان بود . پرسیدم یا رسول الله ؛ امروز چه شده است که از چشمان مبارک اشک روان است ؟ فرمودند همین الان جبرئیل خبر داد که امت تو این پسرت حسین ( ع )را در سرزمینی که به آن کربلا می گویند به قتل می رساند. (المعجم الکبیر، ج3، ص109، ح2819)

پیرامون شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام روایت دیگری نیز آورده شده است:

از "جناب ام سلمه" روایت شده است که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند : حسین بن علی در پایان سال 60 هجری شهید خواهد شد . (مجمع الزوائد ، ج9 ، ص190 از قول طبرانی در الاوسط )

در ادامه ی نخستین روایتی که پیرامون شهادت حسین بن علی علیه السلام آمد "جناب ام سلمه" گفته است حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند : " ای ام سلمه" ؛ همین که این خاک به خون تبدیل گردید بدان که پسرم کشته شده است . "جناب ام سلمه" این خاک را در شیشه ای کرد و هر روز به آن می-نگریست و می فرمود : ای خاک ! آن روزی که تو به خون تبدیل شدی ، روزی عظیم خواهد بود . (خصائص الکبری ، ج 2، ص125 – المعجم الکبیر طبرانی ، ج 3 ، ص108 )

در سنن ترمذی ، ابواب المناقب ، خواب دیدن "ام سلمه (س)" ؛ رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلّم را در عاشورای محرم 61 هجری را روایت می کند که : بعد از ظهر بود . خوابیده بودم که حضرت صلی الله علیه و آله و سلّم تشریف آوردند . ایشان صلوات الله علیه در حال گریه بودند . از چشمهایشان اشک روان بود. سر و ریش مبارکشان خاک آلوده بود . پرسیدم یا رسول الله چرا اینگونه اید ؟ چه شده است ؟ آقای من در حالی که می گریستند فرمودند : "ام سلمه" ؛ من هم اکنون از قتلگاه حسین (کربلا) می-آیم . منظره شهادت حسین را دیده ام و می آیم .

در ادامه ترمذی می آورد که "جناب ام سلمه" به سراغ شیشه خاکی که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم نزد او به امانت گذاشته بودند رفتند و دیدند همانگونه که ایشان فرموده بودند ، خاک به خون تبدیل شده بود (برگرفته از کتاب ذبح عظیم ، ص105 و 106)

"ام المؤمنین ام سلمه (س)" آخرین همسر نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود که وفات یافت . سال وفات وی از 59 تا 63 هجری به تفاوت گفته شده است ولی آنچه در روایات سنی و شیعه آمده ایشان در جریان عاشورای سال 61 هجری حیات داشته و در شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام به عزاداری پرداخته است .

آن بانوی بزرگوار در قبرستان بقیع به خاک سپرده شدند .

تدوين : سید عبدالحسین رئیس السّادات

خوانده شده 7306 مرتبه
مطالب بیشتر از این مجموعه: سيره " جناب جویریه " »