یسع بن حمزة القمی میگوید: عمرو بن مسعده،وزیرمعتصم عبّاسی به من گفت: پرونده سختی درمورد توست. آنگاه آنان مرا دستگیر و زندانی کرده و با غل و زنجیر بستند، من برجان خود بیمناک شده و ترسیدم کشته شده و اموالم را مصادره نمایند و فرزندان و بازماندگانم پس از من فقیر شوند. به همین جهت، طی نامه ای این جریان را به آقایم امام هادی علیه السلام نوشته و به آن حضرت شکوه کردم. و از حضرتش خواستم که مشکل مرا حل نمایند.
دعایی که مولایم امام هادی علیه السلام نوشته بود که بخوانم، چنین است:
یا من تحلّ بأسمائه عقد المکاره ، ویا من یُفلّ بذکره حدّ الشدائد ، ویا من یُدعی بأسمائه العظام من ضیق المخرج إلی محلّ الفرج ، ذلّت بقدرتک الصعاب، وتسبّبت بلطفک الأسباب ، وجری بطاعتک القضاء ، ومضت علی ذکرک الأشیاء، فهی بمشیّتک دون قولک مؤتمرة ، وبإرادتک دون وحیک منزجرة .
وأنت المرجوّ للمهمّات ، وأنت المفزع للملمّات ، لایندفع منها إلّا ما دفعت ولاینکشف منها إلّا ما کشفت ، وقد نزل بی من الأمر ما قد فدحنی ثقله ، وحلّ بی منه ما بهضنی حمله ، وبقدرتک أوردت علیّ ذلک ، وبسلطانک وجّهته إلیّ ، فلا مُصدر لما أوردت ، ولا میسّر لما عسّرت ، ولا صارف لما وجّهت ، ولا فاتح لما أغلقت ، ولا مغلق لما فتحت ، ولا ناصر لمن خذلت إلّا أنت ، صلّ علی محمّد وآل محمّد . وافتح لی باب الفرج بطَوْلک .
واصرف عنّی سلطان الهمّ بحولک ، وأنلنی حسن النظر فیما شکوت ، وارزقنی حلاوة الصنع فیما سألتک ، وهب لی من لدنک فرجاً وَحِیّاً ، واجعل لیمن عندک مخرجاً هنیئاً ، ولا تشغلنی بالإهتمام عن تعاهد فرائضک ، واستعمال سنّتک ، فقد ضقت بما نزل بی ذرعاً ، وامتلأت بحمل ما حدث علیّ جزعاً ، وأنت القادر علی کشف ما بُلیت به ، ودفع ما وقعت فیه ، فافعل ذلک بی ، وإن کنت غیر مستوجبه منک ، یا ذاالعرش العظیم ، وذا المنّ الکریم ، فأنت قادر یا أرحم الراحمین ، آمین یا ربّ العالمین .
ای خدایی که گره ناگواریها با نامهای او گشایش مییابد، و ای آن که با یاد او سختیها از بین میرود، ای آن که نامهای بزرگش برای خروج از شدّت به سوی گشایش خوانده میشود.
سختیها به نیروی تو رام و اسباب به لطف تو سبب ساز میگردند، و قضا به قدرت تو جاری گردد، و چیزها به یاد تو امضا میگردد، پس هر چه بخواهی به مجرّد خواست تو بدون فرمانت انجام پذیرد و به مجرّد اراده ات بدون وحی تو باز ایستد.
تو اُمید برای مهمّات جهان و پناهگاه برای پریشانیها هستی، هیچ درد و رنجی از بین نمیرود جز آن که تو دفع کنی و هیچ مصیبتی بر طرف نمیشود جز آن که تو برطرف نمایی، به راستی که برای من حادثه ای رخ داده که سنگینی آن قابل تحمّل نیست و چنان بر من پیش آمد نموده که حملش بر من سنگین آمده و این را تو به قدرت خودت بر من وارد آورده ای و با سلطان تو بر من رو آورده، پس آنچه تو وارد آورده باشی کسی نمیتواند آن را از میان بردارد، و آنچه را که تو مشکل کنی کسی نمی تواند آن را آسان نماید، و آنچه را تو گسیل داری برگرداننده ای نیست و آنچه را که تو ببندی، گشاینده ای برای آن نیست و آنچه را تو باز کن ، کسی را یارای بستن آن نیست و کسی را که تو خوار نمایی یاوری جز تو نیست.
بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و از فضلت درِ گشایش را برای من بگشا، و بانیروی خود تسلّط اندوه را از من برگردان، و برای من در آنچه به سوی تو شکوه نمودم خوش بینی مرحمت فرما، و شیرینی عمل در آنچه از درگاه تو خواستم برای من روزی کن و از پیشگاه خود برای من گشایشی فوری عنایت کن و از پیشگاه خود برای من چاره ای گوارا قرار بده ، و مرا با گرفتاری، از انجام واجبات تو و بکارگیری مستحبّات تو مشغولم مکن، چرا که از آنچه به من رسیده - پروردگارم - در تنگنا هستم و دلم از اندوه بار سنگینی که برای من پیش آمده، پر شده و تنها تو قادری آنچه را که باعث گرفتاری من شده برطرف کنی و آنچه مرا در خود فرو برده از بین ببری.
این کار را برای من انجام بده، گرچه سزاوار چنین امری از جانب تو نیستم. ای دارای عرش بزرگ و عطای کریم، پس تو توانایی ای مهربانترین مهربانان، اجابت فرما ای پروردگار جهانیان.
"مهج الدعوات، 326 - 324 _ بحار الأنوار، ج50ٰ صفحه 224"