متن ذیل درس اخلاق آیت الله العظمی مظاهری با موضوع "معرفت نفس؛ ارتباط انسان با عالم هستی" می باشد که در هفتم بهمن ماه امسال ایراد شده است.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
بحث ما دربارۀ روابط انسان با ديگران بود و راجع به پنج رابطه صحبت کردم. رابطۀ امشب، بحث مهمی است. هم برای دنيايمان مفيد است و هم برای آخرت، و سيروسلوکيها به اين رابطه فوقالعاده اهميت میدهند و آن رابطۀ ما با قرآن است. اوّلاً قرآن میخواهد ما به هر اندازه میتوانيم قرآن بخوانيم. ولو معنايش هم برای ما معلوم نباشد و تفسير ندانيم اما بايد در قرآن روان باشيم و بیغلط قرآن بخوانيم. آيه از نظر تأکيد منحصر به فرد است که امر میکند که ما قرآن بخوانيم. در سورۀ مزمل میفرمايد: «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ»[1] تا میتوانی قرآن بخوان. بعد میفرمايد: «عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى»[2]
خدا میداند گاهی مريض هستی، اما در همان حال مريضی نيز تا میتوانی قرآن بخوان. خدا میداند گاهی کار داری و کارهای مهم اطرافت را گرفته، اما در همان حالی که کار داري، يکی از کارهايت خواندن قرآن باشد: «وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ»[3] خدا میداند گاهی در جبهۀ جنگي، اما در همان وقتی که در جبهۀ جنگ هستي، باز هم: «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ»[4].
در قرآن آيهای نداريم که اينگونه تأکيد داشته باشد. قرآن بعضی اوقات تأکيدهای منحصر به فردی برای بعضی از مطالب دارد و از مطالبی که تأکيدش منحصر به فرد است، بحث امشب ماست. انسان بايد بيکار نماند و قرآن بخواند. شما از اينجا تا به منزل برسيد، میتوانيد لاأقل صد مرتبه حمد بخوانيد. يا صد مرتبه سورهای نظير قل هو الله بخوانيد. اين خيلی ثواب و برکت دارد. پيغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» میفرمايد اگر سورۀ حمد را بر مرده خواندی و زنده شد، تعجب نکن. يعنی برای رفع گرفتاريها و برای رفع بلاها. پيغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» میفرمايند سه مرتبه قل هو الله بخوان و خداوند ثواب يک ختم قرآن میدهد. اينها ثواب استحقاقی نيست، بلکه ثواب تفضلی است. به قول حضرت
امام«رضواناللهتعالیعليه» دانه میريزند که کبوتر بگيرند. اين همه ثواب را میدهند برای قل هو الله و حمد و چهار قل و مابقی سورهها تا ما عادت داشته باشيم و قرآن بخوانيم. اين مشغول شدن به قرآن منافع ديگری هم دارد. اينکه حرفهای مالايعنی را نمیگوييم و گوش نمیدهيم و اين هم فوقالعاده مهم است. اين فيلمها مالايعنی است، يعنی نتيجه ندارد. صدا و سيما بايد به قول حضرت امام«رضواناللهتعالیعليه» يک دانشگاه باشد اما میبينيم که فيلمها بیمحتواست، البته اگر اعصاب خورد نکند و حرام در آن نباشد. شما مثلاً به مهمانی رفتهايد و دو نفر پيش هم نشستهايد و يکی میگويد حالت شما چطور است؟ چه خبر؟ آنگاه شروع میکنند به گفتگو. اين حرفها اگر حرام نباشد و تهمت و شايعه پراکنی نباشد، مالايعنی هست، يعنی نتيجۀ دنيا و آخرت ندارد. پيغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» میفرمايد مالايعنی فشار قبر دارد. ولو بهشتی باشد، اما اين فشار قبر را به خاطر کارهای بیمعنا و شنيدنیها و گفتنیهای بیمعنا بايد تحمّل کند و قبر چنان فشاری به او میدهند که استخوانهای سينه در هم شکسته میشود. حيف نيست انسان مثلاً در مجلسی که نشسته صد قل هو الله بخواند و هيچکس نفهمد.
بزرگی به من میگفت به روضۀ مرحوم آقای کمپانی رفته بودم که يکی از مراجع بزرگ تقليد و اصفهانی بوده است و از بچه تاجرهای خيلی بالا بود که پا گذاشت روی تجارت و تمول پدرش و طلبه شد و کمکم مرجعيت بالايی پيدا کرد. از نظر علم و از نظر عمل و از نظر فقه و اصول و عرفان مراتب بالايی دارد. همۀ محققّين او را قبول دارند. گفت روزهای جمعه روضۀ هفتگی میگرفت و آقايان میآمدند و خود ايشان چای میريخت. پسر ايشان هم چای میداد. من ديدم مرتّب لبهايش از اول تا آخر میجنبد. بعد فهميدم ايشان در روز هزار مرتبه سورۀ قدر را میخواند. اگر بخواهيم میشود. دو سه ساعتی که در جلسه نشستهايم، همه مالايعنی است، البته اگر تهمت و شايعه پراکنی و العياذبالله غيبت نباشد، و نه فايدۀ دنيا دارد و نه فايدۀ آخرت. در اين دو سه ساعت لاأقل میتوان صد تا قل هو الله خواند. آنگاه ده يا بيست ختم قرآن شود و ثوابش را از خدا گرفت. اين را از بيسوادان هم میخواهند.
پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلم» درس قرآن میگفتند. البته اينگونه بود که ده آيه یاد میدادند و میگفتند بايد اينها را حفظ کنيد. معنای تحتاللفظی و عوامانۀ آنها را میدادند و بعد امتحان میگرفتند و اگر از امتحان خوب درمیآمدند در آيات بعد میرفتند. لذا همه حافظ قرآن شده بودند. جنگی جلو آمد و زن و شوهر بیادبی ادعای پيغمبری کردند. در اين جنگ هفتصد تا از حافظان قرآن شهيد شدند. شايد ثواب الفبا نداشتند، اما حافظ قرآن بودند. در ضمن کارشان و در راه قرآن میخواندند. قرآن اين را میخواهد. همين آيه را شما مرتب تکرار کنيد که خدا فرموده: «عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ»؛ بعد هم برای خودتان معنا کنيد که خدا گفته هرکاری داری و هر حالتی هستي، ولو مريض، ولو در جبهۀ جنگ هستي، تا میتوانی قرآن بخوان.
پيغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» و ائمۀطاهرين«سلاماللهعلیهم» خيلی ثواب بار بر خواندن قرآن کرده اند. مفسرين اين ثوابها را در تفسيرشان آوردهاند و ثوابها جداً محيّرالعقول است. اما با اين جملهای که از حضرت امام گفتم که اينها استحقاقی نيست، بلکه تفضلی و ترغيبی و تحريصی است. اين ثواب را میدهند برای اينکه مردم قرآنخوان شوند. برای اينکه مردم بيکار نباشند، زيرا بيکاری زشت و بد است.
پيغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» رد میشدند و جوانی را ديدند که از نظر جسمی عالی بود. پيغمبر اکرم «صلیاللهعلیهوآلهوسلم» تعريف او را کردند و فرمودند چه جوان مودب و مهيای کاری است. وقتی برگشتند ديدند بيکار نشسته است. فرمودند: از چشم من افتاد. آدم نبايد بيکار باشد. حال اگر کار نداري، آيا نمیتوانی قرآن هم بخواني؟ قرآن اين را در آيات فراوانی میخواهد و پيغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلم» میخواهند و صدر اسلام الفبا بلد نبود، اما حافظ قرآن بود. اين حافظ قرآن، قرآن را میخواند تا حفظ میکرد و بعد هم با خواندن قرآن اين حفظ را نگاه میداشت.
اين رابطۀ اول ما با قرآن است و هرکه اين رابطه را نداشته باشد، خطر دارد. دل سياه میشود کسی که قرآن رسوخ در دل او نکرده باشد، خدا به او ترحّم ندارد. دل ما بايد نورانی باشد. قرآن میگويد نور دل ما، قرآن است: «قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ»[5]
برای شما نور آمده است. اگر بخواهيد معنا بفهميد، خيلی ظاهر و هويداست و تفسير مطالعه کن و ببين چطور به زودی مفسر قرآن میشوي. «يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ»[6] اين قرآن راههای سلامتی را نشان میدهد. يک دفعه حضرت امام راجع به اين آيۀ شريفه میفرمودند آدم نمیفهمد اين راههای سلامتی چيست؟ برای اينکه اگر اسلام عزيز و اگر راه مستقيم باشد، پس اين سبل سلام چيست؟! يعنی قرآن به انسان الهام میدهد، قرآن به انسان دل میدهد. به راستی اگر سر و کار با قرآن داشته باشد، به جاهای بالايی میرسد.
مرحوم حضرت آيتالله خوئی«رضواناللهتعالیعليه» گفته بودند من در مدرسه خوی طلبه بودم. کسی آمد آنجا که در شب در تاريکی قرآن میخواند. میگفت قرآن نور دارد. يعنی نور قرآن را میديد. غذايش پاک بود، زبانش پاک بود، چشمش پاک بود و خواندن قرآن نور در دل او بود و سرايت کرده بود به چشم او و او نور قرآن را میديد.
کربلايی کاظم اراکی در زمان استاد بزرگوار ما آقای بروجردی«رضواناللهتعالیعليه» به قم آمده بود و سواد الفبايی نداشت، اما حافظ قرآن بود. به خاطر پاکی او و به خاطر اينکه پا گذاشته بود روی دنيای حرام و همه چيز را رها کرده بود و يک کارگر شده بود. آقا امام زمان«عجلاللهتعالیفرجهالشریف» نظر لطفی به او کردند و حافظ قرآن شد. من میديدم که ايشان نور قرآن را میبيند. مثلاً ما واوی مینوشتيم که واو قرآن بود و يک واو الفبايی هم مینوشتيم و میپرسيدیم کداميک از اينها قرآن است؟ او دست روی واو قرآن میگذاشت. میگفت واو الفبا نور ندارد و اما واو «و الذين آمنوا» قرآن نور دارد و از نور آن میفهمم که قرآن است.
مرحوم آيتالله حائری«رضواناللهتعالیعليه» که خيليها او را دوست داشتند، مخصوصاً استاد بزرگوار ما آقای بروجردی خيلی او را دوست داشتند و به او لطف داشتند و در جلسات خصوصی ايشان را میخواستند و با ايشان جلسه داشتند. زمانی کتاب جواهر را به کربلايی کاظم داد و گفت اين قرآن را بخوان. ايشان جواهر را باز کرد و گفت اين قرآن نيست. در حالی که ورق میزد به آيهای رسيد که صاحب جواهر برای فقهش به آن آيه تمسّک کرده بود. دست روی آن گذاشت و گفت اين قرآن است. پرسيديم از کجا گفتيد؟ گفت برای اينکه قرآن نور دارد و از نور قرآن فهميدم.
نگوييد که نمیشود؛ نمیدانم و نمیشود و نمیتوانم در قاموس انسان راه ندارد. اگر بخواهد، میداند و اگر بخواهد، میشود و اگر بخواهد، میتواند. ما نخواستيم و رسيده به اينجا که هشتاد درصد ما نمیتوانيم قرآن بخوانيم. حتی دکتر و متخصص است، اما در خواندن قرآن روان نيست و در قرآن غلط دارد. يک دفعه من امتحان میگرفتم و در يک سطر پنج غلط داشتند. نمیتوان گفت اين مسلمان است که در قرآنش غلط داشته باشد. نگوييد که نمیشود، بلکه نخواستهايد. نمیدانم و نمیتوانم و نمیشود در قاموس انسان نيست. همين مقدار که عمرت را صرف لاطاعلات و به قول روايات صرف مالايعنی میکني، صرف خواندن قرآن کن و درس قرآن بگير و صبح به صبح قرآن بخوان. آن وقتها رسم بود که حتماً در خانهها در صبح قرآن میخواندند و صدا از خانهها بيرون میآمد. ما طلبهها اينطور بوديم که قبل از اينکه وارد مطالعه شويم، يک حزب يا نيم جزء قرآن میخوانديم برای اينکه ذهنمان باز شود. قرآن ذهن را باز میکند و نورانيت میدهد. بعضی اوقات اينطور است که طلبهها يا دانشگاهیها گاهی روی يک مطلب يک ساعت فکر میکنند و نمیشود، اما گاهی نظير آن در پنج دقيقه میشود. اگر آدم به راستی وارد در قرآن باشد و انس با قرآن داشته باشد، مشکلاتش حل میشود. خدا وعده داده است از راهی که گمان نداريم، مشکلها حل شود: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ، وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً»[7]
ما طیالارض شنيدهايم و بعضيها داشتهاند و میشود شما در شب جمعه يک دوره به کربلا و سامرا و کاظمين و نجف اشرف رويد و برای شام به خانه برگرديد. يکی از بزرگان به من میگفت پينهدوزی در نجف در پيش مدرسه ما پينهدوزی میکرد و میگفتند ايشان طیالارض دارند، اما خودش حاشا میکرد. امتحانش کرديم و نامهای نوشتيم و به او گفتيم اين نامه بايد شب جمعه به دست آن آقا برسد. گفتند مواظبش بوديم تا عصر پنجشنبه پينهدوزی میکرد و شب جمعه پيدا نبود و نامه هم در شب جمعه به او رسيد. فهميديم که اين پينهدوز طیالارض دارد. طیالارض چيزی نيست، بلکه رابطه با قرآن مهم است.
يکی از بزرگان به نام آقای نخودکی که اصفهانی است و اهل دل است و اهل سيروسلوک است؛ شاگردش به من میگفت ايشان طیاللسان داشتند. ايشان شبهای جمعه به حرم میرفته و نماز مغرب و عشا را در حرم مطهر میخوانده و زيارت میخوانده و بعد به خانه برمیگشته است. ايشان طیالارض و طیاللسان داشته است و از نخودک به حرم مطهر میرفته و نصف قرآن را در راه رفتن و نصف قرآن را در راه برگشت میخوانده است.
انسان عجيب است و دربارۀ او گفتهاند: «الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْكَعْبَةِ»[8]؛ «إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعْظَمُ حُرْمَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أَكْرَمُ عَلَيْهِ مِنْ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ»[9].
گفت جبريلا بيا اندر پی ام گفت رو رو من حريف تو نیام
علی کل حال میخواستم دربارۀ مراتب انس با قرآن صحبت کنم و مرتبۀ اولش اين شد که ما بايد قرآن بی غلط زياد بخوانيم. از رو و از حفظ يا در راه يا در حال نشستن. حتی روايت داريم که وقتی به دستشويی میروی میتوانی آيةالکرسی بخوانی.[10] بالاخره روايات به ما میگويد در هر حالی سر و کار با قرآن داشته باش و مرتبۀ اولش خواندن قرآن است که همۀ ما میدانيم و میتوانيم. قرآن بخوانيم از حفظ باشد يا از رو باشد. از رو بخوانيم روشنايی چشم میدهد و در حال کم سو شدن چشم، خواندن قرآن خيلی خوب است.
بزرگی در اصفهان بود که نود سال به بالا داشت، اما چشمهايش خيلی تيزبين و روشن بود و چشم جوان داشت. به او گفتند چه کار کرديد که اين چشمها را داريد؟ گفت نامحرم نديدم و قرآن هم زياد خواندم.
منابع:
[1]. المزمل، 20: «پس بر شما ببخشود، [اينك] هر چه از قرآن ميسّر مىشود بخوانيد.»
[2]. المزمل، 20: «[خدا] مىداند كه به زودى در ميانتان بيمارانى خواهند بود.»
[3]. المزمل، 20: «و [عدّهاى] ديگر در زمين سفر مىكنند [و] در پى روزى خدا هستند، و [گروهى] ديگر در راه خدا پيكار مىنمايند.»
[4]. المزمل، 20: «پس هر چه از [قرآن] ميسّر شد تلاوت كنيد.»
[5]. المائده، 15: «قطعاً براى شما از جانب خدا روشنايى و كتابى روشنگر آمده است.»
[6]. المائده، 16: «خدا هر كه را از خشنودى او پيروى كند، به وسيله آن [كتاب] به راههاى سلامت رهنمون مىشود،»
[7]. الطلاق، 2و3: «و هر كس از خدا پروا كند، [خدا] براى او راه بيرونشدنى قرار مىدهد. و از جايى كه حسابش را نمىكند، به او روزى مىرساند، و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجامرساننده است. به راستى خدا براى هر چيزى اندازهاى مقرّر كرده است.»
[8]. الخصال، ج 1، ص 27.
[9]. مشکاة الانوار، ص 78.
[10]. ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 28.