خطبه بینظیر بزرگ بانوی عالم (علیها السلام) دقایقی آموزنده دربردارد که به عصر ایراد این خطبه مبارک و مردم آن زمانه اختصاص ندارد و ما نیز میتوانیم برای عصر و زمانه خویش از آنها بهره بگیریم.
ازجمله نکات دقیق این خطبه شریف، اقتباسهای صدیقه کبری (علیها السلام) لابهلای سخنان گرانسنگ خویش از آیات قرآن کریم است که باید به طور ویژه بدانها توجه شود. اما در این مختصر فقط به جند آیه اشاره می کنیم .
در این خطبه بیش از 20 آیه و نیز حدود 40 مورد از حرف های حضرت اقتباس از قرآن است.در حقیقت هر کدام از این آیات برای حضرت دلیل خاص خودش را داشته است، و هیج کدام از آیات مشابه را هم ذکر نکرده است.
صدیقه طاهره (علیها السلام) انسانی حکیم، عالم و معصومی است که به سخن بیهوده زبان نمیگشاید. پس بیشک حکمتی در سخنان او نهفته است که به آنها هشدار میدهد:
که راهی که در پیش گرفتهاید به کفر و عذاب خوارکننده دوزخ خواهد انجامید، و به یقین بیجهت نیست که وضعیت آنان را در دوران جاهلیت بدانها یادآور میشود و زحماتی را از پدر گرامی و همسر خویش به آنها گوشزد میکند که در طول 23 سال برای هدایت آنان متحمل شدند.
لحن زهرای مرضیه (علیها السلام) بیانگر این حقیقت است که اعتراض ایشان تنها به غصب ملکشان نیست. آیاتی که حضرت در خلال این خطبه شریف بدانها اشاره میکنند آیاتی بسیار عجیب است که باید بیش از پیش در آن دقت و تأمل شود. در واقع ایشان آیاتی را تلاوت فرمودهاند که خطاب آنان به کفار و مشرکان است.
استناد حضرت زهرا به آیه ۱۰۲ سوره مبارکه آل عمران
حضرت فاطمه (س) در جمع مهاجر و انصار پس از حمد، ثنای و ستایش خداوند و شهادت به وحدانیت او و گواهی به رسالت حضرت محمد (ص) به جایگاه، فلسفه و کارکردهای شرایع، احکام، آموزهها و واجبات و اخلاق اسلامی و … اشاره کرد به این آیه (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ:ی اهل ایمان، از خدا بترسید چنانچه شایسته خدا ترس بودن است، و نمیرید جز به دین اسلام.(1)
اولین پیام استناد حضرت زهرا (س)
حضرت فاطمه (س) اولین استناد قرآنی در خطبه به لزوم رعایت تقوا اختصاص داده است. حضرت از میان آیاتی که در قرآن کریم به تقوی سفارش شده است به آیهای استناد میکند که لزوم رعایت حد اعلی تقوی در آن تاکید شده است.
اولین پیام آیه این است: مردم! تقوا داشته باشید! «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ» نهایت و آخر تقوا و بالاترین مرحلۀ تقوا را داشته باشید! «حَقَّ تُقاتِهِ». ما در قرآن «إِتَّقُوا الله» زیاد داریم، ولی «حَقَّ تُقاتِهِ» همه جا نداریم، تنها در همین آیه آمده است.
اولین پیام استناد حضرت زهرای مرضیه (س) ذیل آیۀ «اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَ لاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنتُم مُّسْلِمُونَ» این است که مردم! سعی کنید مسلمان بمیرید و عاقبت به خیر از دنیا بروید.
چرا حضرت زهرا این آیه را خواند؟ برای اینکه می خواست بفرماید: ای کسانی که در این حادثه سکوت یا عمل خلاف انجام دادید! نه تقوا دارید و نه مسلمانید. علت استشهاد به این آیه این است که اگر کسی حریم تقوا را رعایت کند آزارش به خاندان رسول خدا نمی رسد.
دومین پیام استناد حضرت زهرا (س)
از استناد حضرت زهرا(س) به آیهی مذکور به این نکته اشاره می کند که صحنۀ دنیا محل عبور و مرور است. حال یکی این جاده را پنجاه سال می رود و دیگری چهل سال و کسی نیز هشتاد سال. یکی اول جاده است، یکی وسط جاده و دیگری نیز آخر جاده قرار دارد و فرق نمی کند همه مسافرند.
در حالی که همه سوار بر ماشین دنیا هستیم و از جادۀ زندگی می رویم؛ اما اینکه سراشیبی آن کجا و سرپایینی آن کجاست، آیا جاده مستقیم و دارای آسفالت و اتوبان است یا نه، و اینکه دست اندازهایش در کجا واقع شده است؟ 4 مرحله متصور است.
حرکت در دنیا چهارحالت دارد.
1- وضع عادی زندگی؛
اگر کسی سالم بود و مریضی ندیده بود، پول، خانه و سلامتی داشت؛ البته این سلامتی بیشتر در نوجوانی و جوانی است. « قَالَ الْمُنْجِیَاتُ إِطْعَامُ الطَّعَامِ وَ إِفْشَاءُ السَّلامِ وَ الصَّلاةُ بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَامٌ.»(2)
مردم خوابند. لذا پیام های دینی بیشتر حاوی این نکته است که جوان! سُکر جوانی تو را نگیرد، ثروتمند! سکر و مستی مال تو را نگیرد. بنابراین خطر خواب، آدمی را در جادۀ صاف تهدید می کند. گاهی این خطر خیلی بیشتر از خطرهایی است که دامن گیر آدمی در دست اندازه ها و مشکلات می شود.
2- سربالایی ها؛
جاده گاهی سربالایی است، انسان در سربالایی ها باید به ماشین دندۀ کمکی اضافه کند و یک خورده سنگین تر حرکت کند. مواظب باشد به عقب برنگردد، رانندۀ ماهر کسی است که در سربالایی ماشین را نگه دارد. گفتیم که زندگی نیز سربالایی دارد. عبادت، دشوار است.
بیچاره ساعت یک و نیم شب خوابیده باید ساعت چهار و نیم برای نماز صبح بیدار شود. نماز صبح همان سربالایی است. چه طور جوان از این رختخواب بلند شود، روزه سربالایی است، آن هم در شهریور که روز، هفده، هجده ساعت طول می کشد، گاهی وقتی ماه رمضان می شود، زخم معده ها عود می کند.
خدا در قرآن هم به ما دندۀ کمکی می دهد. آقا! بهشت داریم، حورالعین داریم. هر کسی را با یک وسیله می شود جذب کرد. یکی می گوید: مرا همان بهشت بس است، دیگری می گوید مرا کاخ و قصر بس است. ولی خداوند می گوید: «رِضْوانٌ مِنَ اللهِ أَکْبَرُ»؛ رضوان داریم که بسیار بزرگ است. «لَا یسْمَعُونَ فِیهَا لَغْوًا وَ لَا تَأْثِیمًا»(3)«بَلْ عِبَادٌ مُّکرَمُونَ»(4)
خداوند با این آیات فرجه هایی را معرفی می نماید و در پی آن به ما کمک می کند. سربالایی های زندگی واجبات است، اینکه گفته اند: دنیا، زندان مؤمن است، درست است؛ زیرا کافر در آن راحت است، هر کار که دلش خواست می کند. ولی شما وقتی می خواهید نگاه کنید دین می گوید: نگاه نکن! می خواهی برخی از نوشیدنی ها و خوردنی ها را بخوری می گوید: نخور! می خواهی بخوابی، می فرماید: بلند شو نماز بخوان!
3- سراشیبی ها:
در سراشیبی ها گفته می شود مواظب باشید که خطر دارد، می گویند با دندۀ سنگین راه بروید. کسی که در سراشیبی دنده را خلاص کند خیلی ناشی است. زیرا خلاص کردن دندۀ ماشین در سرازیری مساوی است با پایین درّه رفتن. اما سراشیبی زندگی کجاست؟
زمانی که عصبانی می شوید رو به سراشیبی قرار گرفته اید. اگر ترمز را رها کنی فحش، اختلاف، درگیری و قتل نتیجۀ مستقیم آن خواهد بود. در روزنامه ای نوشته شده بود که در تهران خانمی بالای پشت بام 14 طبقه ای می رود تا خودش، و بچه های ده ساله و هفده ماهه اش را پایین پرت کند.
بچۀ ده ساله از دستش فرار کرده بود؛ اما بچۀ خردسالش نیز از دنیا رفته است. چقدر در روزنامه ها گزارش داده می شود که ادمی سوزانده شده و یا مُثله شده است و یا کسی به دست بستگانش قطعه قطعه شده است. بنابراین، سراشیبی زندگی غضب و شهوت است. به خانمی گفته می شود که چرا شوهرت را کشتی؟
می گوید:با پسر خاله ام رفیق شدم، او گفت: اول شوهرت را بکش تا بعد با هم زندگی کنیم. نادان! بچه و همسرش را خفه کرده است. چه کارها و جنایاتی در همین کشور خودمان اتفاق می افتد. حالا کشورهای دیگر بماند که چه وقایعی اتفاق می افتد. شما صفحۀ حوادث روزنامه را ببینید، هیچ روزی نیست که از این حوادث نباشد. شیطان به حضرت نوح (ع) گفت: من سه جا هستم که آنجا سراشیبی است و مواظب باش. یکی آن جایی که عصبانی می شوید؛ دیگری جایی که با نامحرم خلوت می کنید؛ و دیگری جایی که می خواهید قضاوت کنید. (5)
4- دست اندازها:
زندگی دست اندازهایی نیز دارد. یک وقت در اوج جادۀ صاف می بینید چاله ای درست شده است، حالا یا با باران درست شده یا آسفالت چاک خورده، یا شهرداری و ادارۀ راه مانع گذاشته است. در حالی که سرعتت 120 است یک باره می بینی رو به رویت مانع است. رانندۀ خوب کسی است که بتواند خودش را در این موضع کنترل کند.
در جادۀ صاف زندگی می گویند بچۀ هجده ساله ات از دنیا رفته است، این دست انداز است. آقا، همسرت مبتلا به تومور مغزی شده است. خانهات اتش گرفته است. این امور همان دست اندازهایی است که در فضای آرام زندگی برای بسیاری پیش خواهد آمد؛ اما برای چه این امور پیش می آید؟ در جواب قرآن می فرماید: «وَ لَنَبْلُوَنَّکمْ بِشَیءٍ مِّنَ الْخَوفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ و الأنفُسِ و الثَّمَرَاتِ»(6)؛ همه برای امتحان بشر است.
تعریف تقوا:
تقوی، یعنی اینکه در صافی، سربالایی، سراشیبی و در دست انداز جادۀ زندگی خودت را کنترل کنی. آقایانی که راننده هستند، بدانند که من تقوا را معنی می کنم به رانندگی در جادۀ زندگی؛ یعنی اینکه شما در جادۀ صاف و اتوبان حواستان جمع باشد تا خوابتان نبرد.
در سربالایی حواستان باشد که خسته نشوید و کم نیاورید و عقب گرد نداشته باشید. در سراشیبی حواستان باشد که دنده را خلاص نکنید و تند نروید. در دست انداز نیز حواستان جمع باشد که با سرعت رد نشوید ممکن است فنر بشکند و بالاخره در عافیت ها، خواب نروید و در غفلت نمانید.
در سربالاییها در عبادات کم نیاور. کوتاهی در نماز، خمس، روزه، حج، زکات را توجیه نکن. در صدد جبران آن باش. در سراشیبی غضب و شهوت خودت را نباز. دندۀ ماشینت را خلاص نکن. در شهوت اگر کنترل خود را از دست دادی دیگر تمام است، با یک نگاه و یک کلام ممکن است عاقبتت بسوزد و دود گردد.
در دست اندازها نیز مواظب باش تا فنر جریان زندگی ات نشکند. امام حسین (ع) این همه مصیبت دید اما فرمود: «رِضَی اللهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْت»؛ رضای خدا رضای ما اهل بیت است. (7)
نتیجه دومین پیام استناد حضرت زهرا (س)
زهرای مرضیه (س) این همه سختی کشید فرمود: «الْحَمْدُللهِ عَلَی نَعْمَائِهِ وَ الشُّکْرُللهِ عَلَی آلائِه»(8) بار خدایا! شکر به این نعمت هایی که به من دادی. چنین بود که هجده آیه از سورۀ «هل اتی» در شأن فاطمه زهرا (س) و خاندانش نازل شد.
شاه بیت سورۀ هل اتی این جمله است: «إِنَّمَا نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»؛ برای خدا اطعام کردیم. «لَا نُرِیدُ مِنکمْ جَزَاء وَ لَا شُکورًا»(92)؛ ما نه جزایی می خواهیم و نه مزدی، تنها برای خدا آن را انجام دادیم. البته خداوند تبارک و تعالی رها نمی کند. او خودش می داند با کارهای نیک شما چه کند، بنده پروری را جناب حضرتش به نیکی می داند.
پیام های دیگر آیه ۱۰۲ سوره مبارکه آل عمران
1- برای یک مؤمن، پیشرفت و ترقی در مسیر ایمانی و عملی بسیار اهمیت دارد. هر روز باید سعی کنیم تا مرحلهای بالاتر و نزدیکتر به خداوند برای خودمان انتخاب کنیم و در راه ارتقاء ایمان و انجام اعمال صالح پیش برویم.
2- این ترقی میتواند به معنای افزایش دانش و فهم ما درباره اصول دینی، افزایش تعهد و پایبندی به دستورات الهی، و افزایش انسجام و ایمان به معاد و روز حساب وکتاب باشد. با تلاش و تقویت روز به روز ایمان و عمل، میتوانیم به مراحل بالاتری از تقوا و ایمان دست یابیم و به خداوند نزدیک شد.
3- تقوا واقعی، که به معنای پرهیز از گناهان و انجام اعمال صالح است، در واقع در سایه ایمان به مبدأ الهی و باور به روز حسابوکتاب و معاد قوت مییابد. ایمان به خداوند و اعتقاد به روزی که اعمالمان مورد ارزیابی قرار خواهند گرفت، ما را به تقوا و پرهیز از گناهان تشویق میکند.
بدون ایمان به معاد و باور به پاداش و مجازات در آخرت، تقوا واقعی نمیتواند در قلب انسان ریشهدار شود. اعتقاد به معاد، به انسان امید و انگیزه میدهد که از گناهان دوری کند و به اعمال صالح و تقوا پایبند باشد. از این رو، ایمان به معاد و تقوا به هم پیوند محکمی دارند و با هم تکمیل کنندهی یکدیگر هستند.
4- تقوا، به عنوان اصلیترین ارزش و خصلت در اسلام، نقش بسیار مهمی در ایجاد حسن عاقبت و ختمخوش زندگی دارد. انسان با پرهیزگاری از گناهان، رعایت دستورات الهی، و پرهیز از اعمال نامناسب، میتواند قلب خود را پاک نگه دارد و به سمت رشد روحی و معنوی پیش برود.
به عبارت دیگر، تقوا به انسان کمک میکند تا راهی درست را انتخاب کند، از گناهان دوری کند، و به خداوند و عملهای صالح و پاکیزه وفادار باشد. از این رو، اگر انسان توانایی حفظ و تقویت تقوای خود را داشته باشد، او میتواند به حسن عاقبت و ختمخوشی در دنیا و آخرت دست یابد.
5- ایمان آوردن تنها ابتدایی است و با ایمان ماندن و حفظ آن، همواره چالشها و آزمونهایی وجود دارد. اهمیت ایمان در پایداری و ثبات انسان در مسیر ایمانی بسیار بزرگ است. همچنین، پایان کار و انجام اعمال صالح نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. زیرا نهایتاً ارزیابی و پاداش اعمال ما بر اساس پایان کار و نتیجه آن صورت میگیرد.
بنابراین، اهمیتی که اسلام به پایداری و حفظ ایمان و همچنین به اتمام ختم کارهای صالح میدهد، ما را به سوی تلاش بیشتر و پایبندی به اعمال خیر و ایمان الهی تشویق میکند. از این رو، ما باید به ثبات در ایمان و انجام اعمال صالح تا پایان، توجه و تلاش کنیم.
5- اسلام به مؤمنان آموزش میدهد که چگونه زندگی کنند و همچنین چگونه به مرگ نگاه کنند. اسلام اهمیت بسیار زیادی به آمادهباش برای مرگ و آخرت میدهد و توصیه میکند که انسان در طول زندگی خود به خدا و عملهای صالح پایبند باشد تا در آخرت نیز به خیر و برکت برسد.
به عنوان مؤمنان، ما باید با ایمان و توکل بر خداوند، به مرگ نگاه کنیم و آماده شدن برای روز حساب وکتاب و روز قیامت را در نظر داشته باشیم. اسلام به ما آموزش میدهد که با انجام اعمال صالح و رعایت دستورات الهی، به آخرت آماده شویم و به آرامش و سعادتی که در عالم بقای خداوند است، دست یابیم.
6- انسان در سرنوشت و عاقبت خود نقش دارد. با انتخابها، اعمال و رفتارهایش، انسان مسئول برای شکلگیری سرنوشت خود است. اسلام نیز به این موضوع تأکید دارد و انسان را به انجام اعمال صالح و رعایت دستورات الهی تشویق میکند تا به یک عاقبت ختم شاد و موفق دست یابد. از این رو، اهمیت آگاهی، توجه و انتخابهای درست در زندگی، برای ایجاد یک سرنوشت خوب و پر برکت بسیار مهم است.
7- اسلام نه تنها به کیفیت تقوا توجه ندارد بلکه به تداوم آن تا آخر عمر نیز تأکید دارد. از آنجا که تقوا یکی از ارزشمندترین صفات و مفتاح راه رسیدن به خوشبختی و سعادت در اسلام است، انسان باید تمام تلاش خود را برای حفظ و تقویت این ویژگی مهم انجام دهد. تداوم تقوا تضمین میکند که انسان در هر لحظه از زندگی خود، به یاد خدا و رعایت دستورات او باشد و از این طریق به سمت رشد و پیشرفت روحی و معنوی پیش برود.
ماجرای سقیفه تغییر مسیر خلافت
فاطمه (علیها السلام) در بخشی از خطبه شریف خویش که به ماجرای سقیفه و تغییر مسیر خلافت اشاره میفرماید توجیه آنها را برای ایجاد این تغییر مسیر، جلوگیری از فتنه و هرج ومرج در جامعه عنوان میکند و در برابر توجیهشان این آیه را تلاوت میفرماید:
أَلا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ؛(10) «آگاه باشید آنها در فتنه سقوط کردند و به راستی جهنم بر کافران احاطه دارد». کسی که هنگام دادخواهی در پی بازپس گرفتن ملک خویش باشد، اینگونه سخن نمیگوید؛ به ویژه در برابر کسانی که سالها پای منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده و اصحاب و نزدیکان ایشان به شمار میآیند.
سقوط در فتنه و احاطه جهنم بر کافران که در آیه مزبور آمده است حکایت از اقدام ناپسند و فرجام مدعیان حمایت از پیامبر (ص) در باور فاطمه سلام الله علیهاست.
ماجرای سقیفه کنار نهادن قرآن است
همچنین حضرت زهرا علیهما السلام کار آنها را کنار نهادن قرآن کریم میشمارد و این آیه نورانی را تلاوت میفرماید: وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ؛(11) «و هرکس جز اسلام آیینی برای خود برگزیند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران است».
این آیه پاسخ مناسبی برای مدعیان پلورالیسم است که سخن از نیکویی همه ادیان به میان میآورند و مدعیاند فرقی نمیکند انسان چه دینی را برگزیند؛ اما مخاطبان حضرت زهرا (علیها السلام) چنین نظری را بیان نکرده بودند و از انتخاب دینی دیگر سخنی به میان نیاوردند. پس باید دید فاطمه زهرا (علیها السلام) به چه مناسبت در آن مجلس این آیه را تلاوت فرمودند.
سقیفه؛ مهم ترین امتحان امت اسلام
در روایات معراج نقل شده که وقتی وجود مقدس نبیّ اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به معراج رفتند در آنجا از خدای متعال خواستند که خدایا اگر ممکن است این فتنه و امتحان یعنی فتنه سقیفه را از امت من بردار؛.اما خدای متعال فرمود این امر قطعی است و باید اتفاق بیوفتد، این آیه قرآن ناظر به همین مطلب است « أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ »(12)
ای پیامبر، مردم گمان می کنند همین قدر که بگویند ایمان آورده اند کار تمام می شود و ما رهایشان می کنیم و مورد فتنه و امتحان قرار نمی گیرند « وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ » در حالی که ما پیشینیان آنها را نیز مورد امتحان و فتنه قرار دادیم.
« فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ »(13) این امتحانات برای این است که صف راستگویان یعنی کسانی که ادعای ایمان می کنند و در ایمان صادق هستند، با آنهایی که دروغگو هستند، از هم جدا شود.
جریان سقیفه زیاد طول نکشید
امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه فرموده است که جریان سقیفه زیاد طول نکشید و خیلی زود، شاید در کمتر از یک نیم روز بعد از رحلت نبیّ اکرم، کار تمام شد. ماجرای سقیفه را تمام کردند و اقدامات بعدی آنها بود که این جریان را تثبیت کرد. بعد از اینکه تثبیت شد، ابوسفیان به محضر امیرالمومنین آمد و به ایشان عرض کرد که شما به میدان بیایید و اقدام کنید، ما نیز به نفع شما کار می کنیم و صحنه را بر می گردانیم.
حضرت در آنجا جمله لطیفی دارند و می فرمایند کسی که میوه را قبل از وقت رسیدن می چیند، مثل کسی است که در زمین دیگری می کارد، زحمت را او می کشد اما کشت مال دیگری است. اکنون باید صبر کنید تا این میوه برسد.
گویا حضرت به آنها فرمودند که دیگر فرصت از دست رفت و اگر قرار بود کار برای امیرالمومنین تمام شود باید از اول اقدام می شد، اما وقتی کار به اینجا رسیده این یک میوه نارس است و باید صبر کرد تا موقع رسیدن این میوه فرا برسد؛ اگر من اکنون اقدام کنم و شما بیایید کار به نفع شما تمام می شود، من می آیم اقدام می کنم ولی سودش را ابوسفیان می برد.
گمان ابوسفیان این بود که حضرت فریب او را می خورند، اما حضرت فرمودند فرصت گذشت. سپس حضرت جمله سنگینی فرمودند که اگر می دانستید چه وقایعی در پیش است مثل طنابی که به دلو آویزان است و با آن از چاه آب می کشند، بر خودتان می لرزیدید! در واقع حضرت با بیان این تمثیل، بیان کردند که حوادث خیلی سختی بعد از این در پیش است. بعد از اینکه کار بر مدار سقیفه چرخید، تا نوبت دوباره به ما برسد و حق در جای خویش قرار بگیرد، ابتلائات و امتحانات بسیار سنگینی در راه است.
ابتلای شیعیان به تبع از ابتلای اهل بیت
این امتحان سختی که برای اهل بیت (علیهم السلام) پیش می آید، برای دستگیری و شفاعت است. ایشان برای اینکه دیگران را به مقصد رسانده و هدایت شوند، باید امتحان را تحمل کنند. در ماجرای عاشوراء، محور این ابتلاء وجود مقدس سیدالشهداء علیه السلام است، آنگاه در زیارت اربعین فرموده « و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الحیرة الضلالة»(14)
امام حسین خون دل خود را برای چه داده است؟ برای اینکه بندگان تو را از دست دشمن بگیرد و نجات دهد و آنها را از وادی ضلالت و حیرت بیرون ببرد.
بنابراین ائمه علیهم السلام در این دنیا، ابتلائات و امتحانات سنگینی دارند که به تبع آنها، شیعیان ایشان هم دچار این امتحانات می شوند؛ لکن خود ائمه با همه وجود در مقابل این امتحانات استقامت می کنند، اما فهم اینکه خداوند چه امتحانی ازآنها می گیرد از افق درک ما خارج است.
حکم محرومیت فاطمه (علیها السلام) از ارث؛
صدیقه طاهره (علیها السلام)در برابر این ادعا که ازسوی رسول خدا صلی الله علیه و آله ارثی به ایشان نمیرسد این آیه را تلاوت میفرماید: أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ؛(15) «آیا آنها حکم جاهلیت را میخواهند؟! و برای مردمی که یقین دارند چه کسی از خدا در حکم کردن نیکوتر است؟!»
حضرت با تلاوت این آیه گهربار کار آنان را زنده کردن احکام دوران جاهلیت میشمارد و به ایشان یادآور میشود که هیچ حکمی از حکم خدای متعال نیکوتر نیست.
اما آیا بهراستی آنها چنین ادعایی داشتند؟ چه کسی میخواست دست از حکم خدا بردارد و با حکم کردن به احکام دوران جاهلیت به آن دوران تاریک بازگردد؟! چه کسی در برتری حکم خدا بر احکام جاهلی تردید کرده بود که حضرت این آیه را تلاوت میفرماید؟!
در سخنان آنان به ظاهر سخنی از دوران جاهلیت و درخواست بازگشت به آن دوران دیده نمیشود! حتی گاه در پاسخ حضرت زهرای مرضیه (علیها السلام)سخن از محبت و دوستی اهلبیت علیهم السلام به میان میآورند و اینکه دوستی ایشان عامل سعادت و اوامر ایشان راهنمای بهشت است؛ اما زهرای مرضیه (علیها السلام) با تندی و تعبیراتی بسیار کوبنده با آنان سخن میگوید.
همچنین فاطمه(علیها السلام) پس از شکایت از اینکه آنان برخلاف احکام صریح قرآن کریم مدعی شدند از پیامبر صلی الله علیه و آله به ایشان ارثی نمیرسد، آنان را به دیدار در روز قیامت وعده دادند و این آیه را تلاوت فرمودند: فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتیهِ عَذابٌ
یُخْزیهِ وَیَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقیمٌ؛ «بهزودی خواهید دانست چه کسی عذاب خوارکننده به سراغش خواهد آمد، و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد!»
این آیه پاسخ حضرت نوح علیه السلام به کفار و مشرکانی است که ایشان را مسخره میکردند و حضرت زهرا (علیها السلام) این آیه را در پاسخ کسی تلاوت فرمود که مسلمانان با او بهمنزله جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله بیعت کرده بودند. آیا نباید درباره حکمت تلاوت این آیات اندیشید؟!
فاصله از علی (ع)؛ برگشت به دوران جاهلیت
آنگاه که صدیقه طاهره (علیها السلام) با انصار سخن گفت و از یاری ندادن آنان شکایت کرد، فرمود: شاید گمان میکنید چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفته، دیگر وظیفهای ندارید و کار را تمامشده میبینید، اما قرآن کریم میفرماید:
وَما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ؛(16) و محمد جز فرستادهای نیست که پیش از او نیز فرستادگانی بودند. آیا اگر او بمیرد یا کشته شود شما به آیین گذشته خویش بازمیگردید؟!
و هرکس به آیین گذشته خویش بازگردد، هیچ زیانی به خداوند نخواهد رساند و بهزودی خداوند شاکران را پاداش خواهد داد.
این آیهای عجیب است که باید درباره دلیل نزول آن در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله و بیان چنین معنایی ازسوی خداوند به مسلمانان نیز دقت کنیم. چرا خداوند به مسلمانان اینگونه هشدار داده است که «آیا اگر پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت یا به قتل
رسید شما از دین خود دست برمیدارید و به آیین پیشینتان بازمیگردید؟». ظاهر آیه نورانی این است که برخی در دل چنین باوری را میپروراندند که با رفتن رسول خدا صلی الله علیه و آله دین و آیین او نیز از بین خواهد رفت.
اینان به حقانیت آیین پیامبر چندان اعتقادی نداشتند و در معرض این خطر بودند که دین اسلام را رها کنند و به آیین دوران جاهلیت بازگردند. ازاینرو خدای متعال با نزول این آیه بدانها هشدار میدهد که مراقب باشید!
بیشک روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله از این دنیا خواهند رفت؛ اما او دین اسلام را برای هدایت شما بهسوی سعادت ابدی آورده است و نباید با رفتن او از این مسیر حق دست بردارید و به آیینی بازگردید که جز شقاوت برای شما حاصلی نخواهد داشت.
البته خدای متعال این نکته را نیز یادآور میشود که اگر از این مسیر بازگردید، هیچ زیانی برای خدا نخواهد داشت و تنها به خود زیان زدهاید؛ اما اگر آیین او را راهکار زندگی خویش قرار دهید و شکرگزار نعمت او باشید به پاداش آن خواهید رسید که همان سعادت ابدی است.
پاره وجود پیامبر علیهما السلام نیز با تلاوت این آیه خطاب به انصار، که پیشینهای درخشان در یاری رسول خدا صلی الله علیه و آله داشتند، بدانها هشدار میدهد که اگر گمان کردهاید چون پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفته است دیگر نباید از ما حمایت کنید مصداق این آیه خواهید بود و باید بدانید که با این کار جز به خود زیان نخواهید رساند.
در ادامه نیز برای تأکید این آیه را تلاوت میفرماید: إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمیدٌ؛(17) «اگر همه شما مسلمانان و هر انسانی که روی زمین است همگی کافر شوید، پس بهراستی که [به خدا زیانی نمیرسد و] بیشک خداوند بینیاز و ستوده است».
با دقت در آیهای که زهرای مرضیه (علیها السلام)تلاوت فرموده است این پرسش مطرح میشود که مگر در آن مجلس، کسی قصد داشت از دین اسلام دست بردارد و به آیین دوران جاهلیت بازگردد؟!
احکام جاهلیت
مورد دگیری که که حضرت زهرا (س) در خطبۀ فدک آیه اش را بر زبان جاری کرده است، این آیه، (أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ».(18) حضرت می خواهد بگوید ای کسانی که در مسجد جمع شده اید، و کسانی که علی را کنار زدید، براساس جاهلیت قبل از اسلام دارید حکم می کنید.
مگر جاهلیت قبل از اسلام چه می کردند؟ در تاریخ دارد که احکام جاهلی قبل از اسلام سیّار بوده است؛ بدین معنی که مثلاً وقتی فردی کشته می شد نگاه می کردند که آیا او از یک قبیله مهمی است یا نه؟
اگر از قبیلۀ مهمی بود قاتلش را قصاص می کردند؛ اما اگر مقتول یک آدم ضعیفی بود قاتلش را قصاص نمی کردند. حکم ها را روی افراد می گذاشتند نه روی یک قانون کلی. شأن دیه ثابت نبود فرمانده و سرباز دیه اش با هم فرق می کرد. رئیس قبیله با کارگر عادی دیه اش فرق می کرد.
بنابراین احکام جاهلی با نوع افراد متفاوت می شد. اگر یک کسی از دنیا می رفت ارث را برادری که زورش بیشتر بود می برد و به پسر دیگرش ارث نمی رسید. در قرآن آمده است: «لَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ»(19)
در قصاص حیات وجود دارد. اگر سرتیپ سربازش را عمداً بکشد، او باید اعدام گردد خواه سرتیپ باشد یا رئیس کارخانه فرق نمی کند باید اعدامش کرد؛ «الحُرُّ بِالحُرِّ»(20)
]قصاص، آدم مقابل آدم است. یک انسان چه بچۀ پنج – شش ساله چه مرد هفتاد– هشتاد ساله، چه مسئول باشد و چه رعیت فرق نمی کند دیه اش ثابت است.
حال حضرت زهرا به کسانی که در سقیفه اند می فرماید: شما به حکم جاهلیت برگشتید، می گویید ما از علی علیه السلام به این دلیل و به فلان توجیه خوشمان نمیآید، پس با یکی دیگر بیعت میکنیم! ما احساس میکردیم فدک یک جای پر درآمدی است و الان هم حکومت نیاز به مال دارد حالا آن را می گیریم. این منطق و حکم جاهلیت است «أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ»(21)
شما مثل جاهلیت دارید حکم می کنید. خودتان نشستید و دوختید و بریدید که «النُّبُوَّةُ و الامامَةُ لا تَجْتَمِعانِ فی بَیْت واحده»؛ نمی شود پیغمبری و امامت از یک خانواده باشد.
نمی شود امیرالمؤمنین خلیفه باشد زیرا سنش کم است، نمی شود فدک مال زهرا باشد زیرا او یک نفر است و جامعه بیشتر است. ما می دانیم مالک تو هستی؛ ولی ما تصمیم گرفتیم آن را بگیریم این حکم جاهلیت است و اسلام آن را اجازه نمی دهد.
پیغمبر خدا در جنگ خیبر به چوپان یهودی فرمود: می خواهی مسلمان شوی، مسلمان شو؛ ولی این گوسفندان امانت است، برو آنها را به یهودی صاحب مال بده. درست است که ما در خیبر داریم با یهودی ها می جنگیم؛ اما گوسفندانشان امانت است و آنها را تصاحب نمی کنیم، برو گوسفندان را به صاحب آنها برگردان و بعد بیا. (22)
حضرت رسول، کلید خانۀ کعبه را به عثمان بن طلحه برگرداند و فرمود: تو کلیددار خانۀ خدایی، و کلیدداری را در قانون دینی برای او بیان می کند.
نتیجه:
1- درحکم جاهلیت، ارثبرداری به شکلی نامنصفانه و نادرست انجام میشد. به طور عمومی، زنان در حکم جاهلیت از حقوق ارثبرداری به طور کامل محروم بودند و ارث عمدتا به مردان تعلق میگرفت. این موضوع با اصول اسلامی در تضاد است که به تساوی حقوق زنان و مردان در مسائل ارثبرداری تأکید دارد.
2- ماجرای سقیفه و انتخاب خلافت ابوبکر در آنجا، به واقعهای اشاره دارد که مسیر خلافت را از راه معتاد تعیین شده توسط حضرت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) تغییر داد. این واقعه باعث انقسام و اختلافاتی در جامعه اسلامی شد و موجب تقسیم شدن مسلمانان شد.
این تغییر مسیر در خلافت، نشان از این دارد که گروهی از صحابه پس از وفات حضرت پیامبر (ص) تصمیم به انتخاب خلافت ابوبکر کردند، در حالی که بعضی از اهل بیت و شیعیان معتقد بودند که حق خلافت برای امام علی (علیه السلام) بوده
3- فتنه سقیفه یکی از مهمترین و پراهمیتترین فتنههای تاریخ اسلام بود که پس از واقعه وفات حضرت پیامبر محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) رخ داد. این فتنه نشان از تقابل و تضاد درونی در جامعه اسلامی بود و باعث تقسیم و اختلافات بین مسلمانان شد.
4- امتحان سقیفه میتواند به عنوان یک امتحان الهی تلقی شود، زیرا این اتفاق نشان از آزمون ایمان، وفاداری و تابعیت مسلمانان نسبت به اصول اسلامی و رهبری الهی دارد. مسلمانان در این موقعیت مواجه شدند که باید با توجه به اصول اخلاقی و اسلامی، با این امتحان روبرو شوند و راه صحیح را انتخاب کنند.
این امتحان الهی نشان میدهد که در مواقع دشوار، اهمیت ایمان، تقوی، صبر و اخلاق در برابر تحولات و امتحانات زندگی بیشتر از هر زمان دیگری برجسته میشود و مسلمانان باید با استواری و ایمان به خداوند، از این امتحانات عبور کنند.
پی نوشت ها:
1.آیه 102 سوره آل عمران
2. الکافی، ج 4، ص 51، قال ابو عبدالله (ع):
3. واقعه، 25.
4. انبیاء، 26.
5. بحار الانوار، ج 11، ص 318.
6. بقره، 155.
7. بحار الانوار، ج 44، ص 366.
8. بحار الانوار، ج 43، ص 85؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج3.
9. انسان، 9.
10.توبه (9)، 49.
11.آل عمران ، 85.
12.عنکبوت،٢
13.عنکبوت،٣
14. کامل الزیارات، النص، ص: ۲۲۸
15.مائده، 50.
16. آل عمران ، 144.
17.ابراهیم ، 8.
18.مائده،50
19.بقره،179.
20. بقره،179.
21.مائده،50.
22.هزار و یک حکایت اخلاقی، ص 326.