چرا ربا حرام است؟

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
چرا ربا حرام است؟

خداوند متعال در آیه ۲۷۵ سوره بقره درباره «رباخواران» می فرماید: «اَلَّذینَ یَأکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ اِلاّ کَما یَقُومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطانُ مِنَ المَسِّ ذلِکَ بِاَنَّهُمْ قالُوا اِنَّما الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ اَحَلَّاللّهُ الْبَیْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جائَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ وَ اَمْرُهُ اِلَی اللّهِ وَ مَنْ عادَ فَاُولئِکَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ» کسانی که ربا می خورند، در قیامت [برنمی خیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماسّ شیطان، دیوانه شده است] و نمی تواند تعادل خود را حفظ کند؛ گاهی به زمین می خورد، گاهی به پا خیزد [. این بدان جهت است که گفتند: «داد و ستد هم مانند رباست] و تفاوتی میان آن دو نیست. [» در حالی که خدا بیع را حلال کرده است و ربا را حرام و اگر کسی اندرز الهی به او رسد، و] از رباخواری [خودداری کند، سودهایی که در سابق (قبل از نزول حکم تحریم) به دست آورده، مال اوست؛ و کار او به خدا واگذار می شود؛ ]و خداوند گذشته او را خواهد بخشید. [امّا کسانی که بازگردند] و بار دیگر مرتکب این گناه شوند [اهل آتشند؛ و همیشه در آن می مانند.

   

دورنمای بحث

 

بر اساس این آیه مَثَل، رباخواران در روز قیامت، وقتی وارد محشر می شوند، مانند آدم های مست و دیوانه و انسانهای مبتلا به صرع هستند که قادر بر حفظ تعادل خود نیستند؛ از این رو به محض برداشتن چند قدم بر زمین می خورند و دوباره برمی خیزند. این منظره وحشتناک سبب جلب توجّه اهل محشر می شود و همگان متوجّه می شوند که اینان رباخوارانند.

    

رابطه این آیه با آیات قبل

 

در چندین آیه از مثل های قبل، بحث درباره صدقه و انفاق در راه خدا بود. این آیه مثل نیز به نحوی مربوط به صدقه است؛ زیرا صدقه بر دو قسم است:

   

۱ـ صدقه بدون عوض، که همان انفاق و بخشش به نیازمندان است.

 

۲ـ صدقه با عوض، که آن را وام یا قرض الحسنه نامیده اند.

 

در صورتی که وام بدون دریافت سود و اضافه باشد، قرض الحسنه است وگرنه ربا و حرام خواهد بود. در روایات اسلامی وارد شده است که: صدقه و بخشش بدون عوض ثوابش ده برابر است و قرض الحسنه و صدقه با عوض اجر و پاداشش هجده برابر است. (۱۰) دلیل این امر روشن است؛ زیرا وام گیرندگان افراد آبرومند و محتاج هستند.

 

بنابراین، در «وام» دو کار نیک صورت می گیرد: ۱ـ رفع حاجت نیازمند، ۲ـ حفظ آبرو و حیثیّت او.

 

بر اساس آیه شریفه «مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها» (۱۱) هر یک از این دو، ده حسنه دارد، که مجموعاً بیست حسنه می شود؛ ولی از آن جایی که وام پس از مدّتی بازگردانده می شود، دو حسنه از آن کم می گردد که در این صورت قرض الحسنه هجده پاداش دارد.

    

شرح و تفسیر

 

«اَلَّذینَ یَأکُلونَ الرِّبا...» کسانی که به گناه بزرگ رباخواری آلوده گشته اند، در روز محشر و قیامت، همچون افراد مصروع و دیوانه حرکت می کنند و تعادلی در راه رفتن ندارند.

 

«ذلِکَ بِاَنَّهُمْ قالُوا اِنَّما الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا» علّت این که رباخواران به چنین سرنوشت شومی دچارند، بدان جهت است که علاوه بر رباخواری و ارتکاب کار حرام، در صدد توجیه کار زشت خود برمی آیند و به خداوند اعتراض می کنند که «ربا همانند بیع است و هیچ تفاوتی بین این دو نیست؛ پس همانگونه که بیع حلال است ربا نیز باید حلال باشد!»

 

«اَحَلَّاللّهُ البیعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا» خداوند متعال معامله را حلال و رباخواری را حرام شمرده است؛ زیرا در «بیع و معامله» مصلحتی وجود دارد ولی در «ربا» نه تنها مصلحتی نیست، بلکه مفاسدی نیز وجود دارد. در معامله گاهی سود وجود دارد؛ گاهی زیان، ولی در ربا این گونه نیست. رباخوار همواره سود می برد و هیچگاه ضرر نمی بیند. در ربا خسارت همیشه از آن وام گیرنده است. از همین رو که رباخوار ضرری را متحمّل نمی شود، اموال او را «گنج بی رنج» خوانده اند.

    

علاوه بر آن، رباخوار عامل ایجاد فاصله طبقاتی در جامعه است؛ چون اگر رباخواری در جامعه گسترده گردد، با گذشت زمان، ثروت در نزد آنان اندوخته می شود و دیگران به خاک سیاه می نشینند.

 

«فَمَنْ جائَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهی فَلَهُ ما سَلَفَ وَ اَمْرُهُ اِلَی اللّه» در بیان این حکم، نخست خداوند عدّه ای را مشمول رحمت خود قرار می دهد و کسانی را که قبل از حکم حرمت ربا به این عمل زشت آلوده بودند، مورد عفو و بخشش خود قرار داده، می فرماید: «کسانی که موعظه الهی را درباره حرمت ربا شنیده اند و از رباخواری خودداری کنند، برگذشته خود خوفی نداشته باشند زیرا خداوند گناه گذشته آنان را می بخشد.

 

بنابراین، کسانی که در هنگام نزول آیه و بیان حکم با مردم قراردادهای ربوی داشتند، تنها مالک سرمایه خود هستند و حقّ دریافت ربا را ندارند.

 

«وَ مَنْ عادَ فَاُولئِکَ اَصْحابُ النّارِهُمْ فیها خالِدُونَ» خداوند در این قسمت از آیه، رباخواران را مورد تهدید قرار داده، می فرماید: اگر رباخواران بعد از نزول آیه باز به کار زشت خود ادامه دهند و دست از این گناه بزرگ ـ که در روایات فراوانی این عمل همچون عمل منافی عفّت با محارم شمرده شده است(۱۲) ـ برندارند، جهنّم در انتظار آنهاست و همیشه در جهنّم خواهند ماند.

 

سؤال: خلود و جاودانگی در جهنّم مخصوص کفّار است؛ در حالی که برخی از رباخواران مسلمان هستند، پس خلود در مورد آنها به چه معناست؟

 

پاسخ، یکی از تفسیرهایی که در این زمینه گفته شده، این است که رباخواران به سبب عمل زشتشان بی ایمان از دنیا می روند و روشن است که شخص بی ایمان جاودانه در جهنّم خواهد ماند. (۱۳)

   

پیام های آیه

   

۱ـ مجازات رباخواران در دنیا و آخرت

 

در بین مفسّران گفتگوست که آیا این تشبیهی که قرآن درباره رباخواران بیان فرموده، مربوط به سرنوشت آنها در دنیاست؟ یا یک نوع مجازات و عذاب اخروی است.

 

از روایات اسلامی استفاده می شود که این نوع سرنوشت متعلّق به هر دو جهان است. در تفسیر «نور الثقلین» روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که حضرت فرمودند: «آکِلُ الرِّبا لایَخْرُجُ مِنَ الدُّنیا حَتّی یَتَخَبَّطَهُ الشَّیْطانُ» رباخوار در همین دنیا به سرنوشت دیوانه گرفتار خواهد شد! (۱۴)

 

در روایت دیگری از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده است که آن حضرت در شبی که به معراج(۱۵) رفتند، عدّه ای را دیدند که با شکمهای بزرگ به زحمت بر می خیزند و چند قدمی را بطور غیر متعادل راه می روند و به زمین می خورند؛ دوباره برمی خیزند و همچنان می افتند و این حالت مدام تکرار می شود. آن گاه حضرت از جبرئیل پرسیدند: اینها چه کسانی هستند؟ جبرئیل امین عرض کرد: یا رسول اللّه! اینها رباخوارانند. (۱۶)

    

نسبت جنون به شیطان

 

چرا در آیه مَثَل جنون به شیطان نسبت داده شده است؟

 

آنچه از ظاهر آیه استفاده می گردد این است که سبب جنون و دیوانگی، شیطان است. در صورتی که از نظر علمی ثابت شده است که جنون عامل دیگری دارد. از این رو مفسّران در تفسیر این آیه نظرات مختلفی دارند که به بعضی از آنها اشاره می شود:

    

الف ـ خداوند در این آیه، طبق عقیده و فرهنگ مخاطبان زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) سخن گفته است؛ زیرا عرب ها در آن زمان بر این عقیده بودند که جنون از شیطان گرفته می شود و به عبارت دیگر، شیطان در فرد مجنون نفوذ می کند، به همین جهت قرآن آن را کنایه از جنون دانسته است.

 

ب ـ مراد معنای حقیقی جمله است نه کنایی آن. نسبت جنون به شیطان از این جهت است که خداوند مجازات این انسان های گنهکار را، سلطه شیطان بر آنها قرار داده است؛ و تسلّط شیطان سبب نگرانی و جنون آنها می گردد.

    

تناسب جرم ها و مجازات ها

 

بعضی از مفسّران معتقدند: مجازاتی که در قرآن مجید برای گناهی مشخص شده است، با آن گناه مناسبت دارد؛ مثلا مجازاتی که برای رباخواران بیان شده، با عمل ربا ارتباط دارد؛ زیرا همانگونه که رباخوار با عمل زشت خود اقتصاد یک جامعه را از تعادل خارج می سازد و چرخ اقتصاد را از حرکت باز می دارد، خود او نیز در جهان آخرت به همین سرنوشت گرفتار خواهد شد.

 

در روایتی از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که حضرت فرمودند: «اَلظُّلْمُ فِی الدُّنْیا هُوَ الظُّلُماتُ فِی الآخِرَةِ» ظلم در دنیا سبب تاریکی آخرت است. (۱۷)

 

در این روایت نیز گناه ظالم با مجازات آخرتش مناسبت دارد؛ چه این که ظالم با ظلم خود، جهان را در نظر مظلوم تیره و تار می کند. بر همین اساس خود ظالم نیز مجازاتش تیرگی و ظلمت در آخرت است.

   

فلسفه تحریم ربا

 

از این جهت که رباخواری موجب مفاسد متعدّدی می گردد، تحریم آن نیز فلسفه های مختلفی دارد که به بعضی از آن اشاره می شود:

    

الف ـ یکی از فلسفه های تحریم ربا، مسأله ظلم است که در آیه ۲۷۹ سوره بقره و در آیات دیگر بدان اشاره شده است.

   

ب ـ فلسفه دیگر آن، برچیده شدن سنّت حسنه «قرض الحسنه» است. این مطلب در روایات فراوانی وارد شده است که یکی از آنها، روایتی است که «سماعه» از امام صادق (علیه السلام) سؤال می کند: «اِنّی رأیتُ اللّهَ تعالی قَدْ ذَکَرَ الرِّبا فی غَیْرِ آیة وَ کَررَّه؟ قال (علیه السلام) : اَوَ تَدْری لِمَ ذاکَ؟ قُلْتُ: لا، قال (علیه السلام) : لِئلاّ یَمْتَنِعَ النّاسُ مِنَ اصْطِناعِ الْمَعْرُوفِ» خداوند متعال در آیات متعدّدی مسأله ربا را مطرح فرموده است. امام (علیه السلام) از سماعه پرسیدند: آیا علّت آن را می دانی؟ سماعه عرض کرد: خیر. امام (علیه السلام) فرمودند: علّت آن، این است که مردم از کارهای شایسته] و قرض الحسنه [(۱۸) باز نمانند. (۱۹)

 

یعنی، وقتی رباخواری رواج یابد، سنّت نیکوی وام و قرض الحسنه از بین می رود؛ و عواطف انسانی می میرد؛ و سودپرستی و افزون طلبی جایگزین آن می گردد. از این رو، رباخواری در دین مقدّس اسلام ممنوع گشته است. (۲۰)

     

رابطه «اخلاق» و «اقتصاد» در اسلام

 

بین اقتصاد اسلامی و اقتصاد مادّی، تفاوت فراوانی وجود دارد. مهمترین فرق بین او دو، این است که اقتصاد اسلامی، با اخلاق و اصول انسانی آمیخته و توأم است؛ در حالی که اقتصاد مادّی، نه تنها از عاطفه و اخلاق خالی است، بلکه اصل حاکم بر آن منافع مادّی است. از این جهت هر چیزی که در تعارض و تضادّ با آن باشد، فدای منافع مادّی می گردد. تولید موادّ مخدر و درآمد آن ـ در حالی که بر خلاف اصول انسانی است ـ در نظر بسیاری از کشورهای دنیا مهم شمرده شده است. حتّی دولت هایی که به ظاهر با آن مبارزه می کنند و گاهی برای ریشه کن کردن آن کنفرانس ها و همایش های متعدّدی برگزار می کنند، در این تجارت پر سود سهم بسزایی دارند. برای طرفداران این مکتب، فساد نسل جوان، تزلزل پایه های اخلاقی و فروپاشی خانواده ها اهمیّت ندارد؛ آنچه برای آنها مطرح هست، خود دوستی با حفظ منافع شخصی است. تجارت انسان و خرید و فروش کودکان، اگرچه با هیچ یک از اصول انسانی و حقوق بشر سازگار نیست؛ ولی برای طرفداران دروغین حقوق بشر، جایز شمرده شده است و بصورت غیرعلنی بر آن اعتراف دارند! سلاح های کشتار جمعی، بمب های شیمیایی، موشک های دوربرد زمین به هوا، بمب های خوشه ای و میکروبی و امثال اینها را چه کسانی در اختیار دولت عراق قرار داد، تا به وسیله آن جنایت های شرم آوری بر ایران اسلامی بیافرینند؟ چرا در این هنگام طرفداران حقوق بشر ساکت بودند و اعتراضی نداشتند!؟ ولی به محض حمله عراق به کویت فریاد اعتراض آمیز طرفداران حقوق بشر بلند می شود و حکم به خلع سلاح عراق می دهند.

    

سرّ این رخدادها روشن است؛ زیرا زمانی منافع استکبار، اقتضا می کند که دولت عراق تا دندان مسلّح باشد و زمان دیگر، منافع آنان با خلع سلاح عراق تأمین می گردد. از این رو، ملاک در نظر آنها منافع مادّی است و اصول انسانی تحت الشّعاع آن قرار دارد.

 

ولی اصل حاکم بر اقتصاد اسلامی اخلاق است؛ و تحصیل منافع باید در سایه حفظ ارزش های اخلاقی باشد؛ بر همین اساس اسلام معامله ای را که منشأ فساد باشد، حرام شمرده است؛ مثلا اگر تأسیس مراکز فحشا در اسلام ممنوع است؛ یا اگر شراب فروشی و دایر کردن قمار خانه ها در اسلام حرام اعلام شده؛ و یا اگر تأسیس بانک های رباخوار در اسلام جایز نیست، همه و همه بدین جهت است که این گونه کارها منشأ مفاسد زیادی است و با اخلاق اسلامی سازگار نیست.

 

ارزش های اخلاقی که بر اقتصاد اسلامی حاکم است، اصل های فراوانی دارد که به بعضی از آنها اشاره می گردد:

    

الف ـ یکی از اصول حاکم بر اقتصاد اسلامی، پیام آیه شریفه (لاتَظْلِمُونَ وَ لاتُظْلَمُونَ) است، یعنی فعّالیّت های اقتصادی باید به گونه ای تنظیم شود که هیچ یک از فروشنده و خریدار مورد ستم قرار نگیرند. (۲۱)

    

ب ـ جلب منفعت و دفع ضرر عمومی: براساس این اصل، منفعت شخصی فدای منفعت جمعی می گردد. از این رو، پرداختن به شغل های مورد نیاز جامعه، واجب است؛ مثلا اگر جامعه به تعدادی معلّم نیازمند باشد، بر کسانی که قدرت این کار را دارند، واجب است که به امر تعلیم و تربیت بپردازند.

 

از طرف دیگر، مشاغلی که برای جامعه ضرر دارد ـ اگرچه منفعت شخصی داشته باشد ـ حرام شمرده شده است؛ مثلا شراب فروشی و هر نوع فعّالیّتی که مناسب با آن باشد، ممنوع شده است. به همین جهت، بر اساس روایات متعدّدی، کاشت درخت انگور به نیّت شراب سازی، باغداری چنین باغی، چیدن چنین انگوری، حمل و نقل آن و... حرام است. (۲۲)

 

ذکر این مطلب لازم است که اصول اخلاقی نه تنها در واجبات و محرّمات، بلکه در مستحبّات و مکروهات نیز حاکم است. از این رو، در فقه اسلامی «تلقّی رُکبان» کراهت دارد. منظور از «تلقّی رکبان» این است که عدّه ای در خارج از شهر و روستا در کمین کاروان های تجاری قرار گیرند تا اگر کسی جنسی را وارد کرد، قبل از آن که صاحب جنس از قیمت شهر مطّلع گردد. اجناس او را بخرند. این عمل را بعضی از فقها حرام و بعضی دیگر مکروه دانسته اند. (۲۳) و نیز شغل کفن فروشی در اسلام مکروه شمرده شده است؛ زیرا چنین کسی منتظر مرگ دیگران است و این امر سبب قساوت قلب او می گردد.

   

ج ـ هدایت سرمایه به سمت آخرت: این اصل از آیه ۷۷ سوره قصص استفاده شده است که فرموده است: «وَابتَغِ فِیما آتاکَ اللّهُ الدّارَ الاْخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ اَحْسِن کَمآ اَحْسَنَ اللّهُ اِلَیْکَ وَ لاتَبْغِ الْفَسادَ فِی الاَْرْضِ اِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ» و در آنچه خدا به تو داده است، سرای آخرت را بطلب؛ و بهره ات را از دنیا فراموش مکن؛ و همان گونه که خدا به تو نیکی کرده، نیکی کن؛ و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد.

 

بر اساس این آیه، در صورتی سرمایه ارزشمند است که در مسیر آخرت هدایت شود و به تعبیر دیگر، هم نیاز دنیا را برآورده سازد و هم توشه ای برای آخرت باشد. در نتیجه حاکم بر اقتصاد اسلامی، ارزش های اخلاقی است؛ در حالی که اقتصاد مادّی فاقد این ارزشهاست و طرفداران این مکتب همه چیز را فدای منافع خود می پندارند.

    

اسوه اخلاق در ارزش های اخلاقی

 

جضرت علی (علیه السلام) در عهدنامه مالک اشتر(۲۴) همه اقشار جامعه را، از جمله:

 

افسران، قضات، علما، تجّار، کشاورزان، وزرا، مسئولان کشوری و... مورد سفارش قرار می دهند؛ ولی وقتی به قشر محروم جامعه می رسند، تعبیر زیبایی دارند که آن تعبیر در مورد هیچ یک از گروه های فوق دیده نمی شود. آن حضرت می فرمایند: «ثُمَّ اللّهَ اللّهَ فی الطَّبَقَةِ السُّفْلَی مِنَ الَّذینَ لاَ حِیلَةَ لَهُمْ...» ای مالک! خدا را خدا را درباره طبقه محروم جامعه فراموش نکن! کسانی که گریزی برای آنها نیست؛ و نیازمند و از کار افتاده اند. مبادا اینها را به دست فراموشی بسپاری! در میان این گروه، عدّه ای اظهار فقر و نیاز می کنند، ولی عدّه دیگر راضی به اظهار فقر نیستند که باید بدون تقاضا به آنها بخشش کنی، بخشی از بیت المال را مخصوص این افراد قرار بده. به کسانی که در دست رسند، خود نظارت کن؛ و کسانی که دور هستند، نمایندگان مطمئنّی را برگزین تا به امور آنان رسیدگی کنند. با آنها به گرمی برخورد کن تا احساس شخصیّت کنند. تمام احتیاجات آنها را برآورده ساز حتّی امور جزیی آنها از نظر تو مخفی نماند و گرنه مورد بازخواست خداوند قرار خواهی گرفت. در ایّام هفته ساعت یا روزی را معیّن کن تا مردم آزادانه با تو ملاقات کنند و مشکلاتشان را در میان بگذارند؛ چه این که گاهی وسطه ها اخبار و رخدادها را ناقص به تو می رسانند و...»

 

آفرین بر این سخنان زیبا، که چون خورشید بعد از هزار و اندی سال می درخشد و روز به روز بر زیبایی و درخشش آن اضافه می گردد؛ و هزاران آفرین بر گوینده این سخنان جاوید، که شایسته است زمامداران عالم آن را با آب طلا بنگارند و سرلوحه کار خود قرار دهند.

 

عجبا! این اسوه اخلاق، یک زمامدار و حاکم است که این گونه درباره مردم مستضعف و محروم سفارش می کند! دولت مردان دنیای غرب نیز نوع دیگری از زمامدارانند که برای جلب منافع خود به مرگ هزاران نفر از این انسان های محروم راضی هستند. تفاوت ره از کجاست تا به کجا!؟

   

سؤال: گاهی حفظ ارزش های اخلاقی، سبب کاهش رشد اقتصادی می گردد. بنابراین، جمع بین ارزش های اخلاقی و رشد اقتصادی چگونه ممکن است؟

 

پاسخ: نظام ما یک نظام ارزشی است و آنچه برای ما مهم شمرده شده، حفظ ارزشهاست؛ علاوه بر این مراعات اصول اخلاقی و آمیختگی اخلاق با اقتصاد سبب عقب ماندگی نمی شود، بلکه این اقتصاد غیر ارزشی است که در همین دنیا زیان هایی می آفریند که قابل جبران نیست.

 

مگر عامل عمده جنگ جهانی دوّم، همین اقتصاد غیر ارزشی نبود! جنگی که تعدادی از کشورها را کاملا ویران و تعداد دیگر را نیمه خراب کرد. فاجعه دردناکی که ۳۰ میلیون قربانی بر جای گذاشت؛ جنگی که ۳۰ میلیون معلول به یادگار گذاشت. آیا اقتصاد عقب مانده ـ البتّه به تعبیر طرفداران مکتب مادّی ـ بهتر است یا چنین اقتصاد پیشرفته ای!؟

باید دانست که عمران و آبادی جهان نیز در سایه اقتصاد ارزشی تحقّق می یابد.

    

علی(علیه السلام) و هدیه شبانه

 

یکی از نامه های گرانقدر نهج البلاغه، نامه آن حضرت به «عثمان بن حنیف» فرماندار بصره است. (۲۵) اشعث بن قیس منافق ـ که عامل بسیاری از مفاسد و اختلافات در دوران خلافت حضرت علی (علیه السلام) بود ـ با کسی به نزاع برخاست. پرونده این نزاع به دست مبارک امیر المؤمنین (علیه السلام) رسید. قرار بر این شد که روز بعد حضرت درباره این دو، قضاوت کند. شب هنگام درِ خانه آن حضرت به صدا درآمد. حضرت در را باز کردند؛ دیدند اشعث با ظرفی پر از حلوا جلوی در ایستاده است. وقتی حضرت امیر (علیه السلام) او و کاسه حلوایش را مشاهده کردند، نگاه تندی به او افکندند و فرمودند: «آیا این کاسه حلوا رشوه است؟ یا صدقه؟ یا زکات؟ علی، نه اهل رشوه است تا به سبب رشوه بر خلاف حق قضاوت کند و نه اهل صدقه و زکات، که اینها بر بنی هاشم حرام است.

 

اشعث که از این برخورد قاطع و تند امیر زمامداران، دست و پای خود را گم کرده بود، گفت: نه، هیچ کدام نیست، بلکه هدیه است! هر مسلمانی حق دارد به مسلمان دیگر هدیه دهد. ]این کار در واقع کلاه شرعی بود که متأسّفانه در عصر ما نیز صورت می گیرد و رشوه در لباس های دیگر، تحت عناوینی از قبیل: هدیه، انعام، شیرینی، حق و حساب و مانند اینها تحقّق می پذیرد. [

 

حضرت که چهره هزار رنگ اشعث را می شناخت، به نیّت واقعی او واقف گشته، فرمودند: اشعث! آیا دیواه شده ای؟ یا عقلت را از دست داده ای!؟ یا هذیان می گویی!؟ تو نیمه شب با این کاسه حلوا می خواهی علی را بفریبی و او را به ظلم دعوت کنی تا فردا به نفع تو حکم دهد! اشعث تو مرا با خود مقایسه کرده ای! بگذار تا خود را بشناسانم: اشعث این حلوا که سهل است چون این حلوایی که من دیدم، گویا با آب دهان مار مخلوط گشته] اگر چه ظاهری زیبا دارد؛ ولی باطنش بسیار کثیف است. [به خدا قسم اگر آسمان های هفت گانه را به علی دهند تا بر مورچه ای ظلم کند، چنین نخواهد کرد.

 

حال، آیا دنیایی با چنین زمامداری امن و امان است یا جهانی که حاکمانش هستی کشور خویش را در مقابل یک زن آلوده مصالحه می کنند!؟ این کجا و آن کجا! بنابراین، بر عهده هر مسلمانی است که ارزشهای انسانی را فرا گیرد و چرخ اقتصاد را توأم با ارزشهای انسانی به حرکت درآورد.

    

مباحث تکمیلی آیه

    

۱ـ رباخواری در عصر ما

 

در زمان های گذشته، رباخواری محدود بود. در هر جامعه ای چند شخص ثروتمندی وجود داشت که به انسان های نیازمند وام می پرداختند؛ و پس از مدّتی اصل پول را به همراه سود آن باز می ستاندند و این کار را پیشه خود می دانستند؛ ولی در عصر و زمان ما، علاوه بر گسترش رباخواری بین افراد جامعه، متأسّفانه این عمل زشت بین ملّت ها و کشورها نیز سرایت کرده است. اکنون چندین کشور ثروتمند با رباخواری، کشورهای سوّم را در دام خود گرفتار کرده اند این مرض مُسری و مرگ آور چنان در پیکر اقتصادی بعضی از کشورهای مستضعف سرایت نموده است که باید تمام سود خالص ملّی را صرف درمان این بیماری کنند.

 

از این رو فاصله طبقاتی بین کشورهای ثروتمند و جهان سوّم روز به روز بیشتر می گردد و اگر به همین صورت ادامه یابد، بسیاری از این کشورهای استثمار شده، به خاک سیاه خواهند نشست. به عنوان مثال، یکی از علّت های متزلزل و نابسامان وضع اقتصاد کشورهای جنوب شرق آسیا، همین مسأله رباخواری است.

   

رباخواران جهان بعد از جنگ تحمیلی ـ که ملّت شجاع ایران از این امتحان بزرگ الهی نیز سرافراز بیرون آمد ـ این دام را برای ما نیز گستردند. درِ کیسه بذل و بخشش خود را به روی ما گشودند و مقداری ما را آلوده این وام ها کردند؛ ولی بحمداللّه مسئولان کشور خیلی زود متوجّه این زهر خطرناک شدند و دریافت چنین وام هایی را متوقّف ساختند؛ و اقساط آنها را تدریجاً پرداختند و کشور را از این دام نجات دادند.

 

علاوه بر این نوع رباخواری که ذکر شد، نوع دیگری از رباخواری در عصر ما وجود دارد که از نوع پیشین زشت تر و قبیح تر خواهد بود و آن رباخواری با سرمایه خود مردم است. اگر در گذشته شخص رباخوار با سرمایه خود مرتکب این عمل زشت می شد؛ ولی اکنون بانکهای ربا که سرمایه شان از آن مردم است، به امر رباخواری اشتغال دارند که قطعاً این عمل، مفاسد بیشتر با عذاب های شدیدتری در پی خواهد داشت.

    

۲ـ آیا فعّالیّت بانکها بدون رباخواری ممکن است؟

 

برخی بر این عقیده اند که در این عصر اقتصاد بدون ربا، قادر به فعّالیّت نیست. از این رو، منع از رباخواری توقّف فعالیّت بانکها را در پی خواهد داشت و نتیجه این توقّف رکود اقتصادی است. به عبارت دیگر، مسأله ربا آن چنان با اقتصاد آمیخته گشته که تفکیک ناپذیراست.

 

این نوع تفکّر و باور غلط از ناحیه افرادی القا می شود که خود باخته و غرب زده هستند. البتّه جا دارد که کشورهای ثروتمند، چنین تبلیغاتی را از طریق ایادی خود داشته باشند؛ زیرا این تفکّر مطابق با منافع آنهاست و آنها مطالب را مطابق منافع خود به دیگران القا می کنند. در حالی که این تفکّر نادرست است.

 

بانکهای اسلامی اگر بر اساس آیین نامه های مصوّب عمل کنند و مردم هم از متن قرار داد مطّلع گردند و بر آن وفادار بمانند، مشکل ربا پیش نخواهد آمد. هم سپرده گذاران بهره مند خواهند شد؛ و هم بانکها استفاده سرشاری خواهند برد؛ و هم چرخ اقتصاد کشور به حرکت در خواهد آمد.

 

یکی از عقود اسلامی ـ که در آیین نامه بانکداری نیز وارد شده ـ عقد «مضاربه» است، که تنها به تجارت اختصاص ندارد. (۱) بلکه سرمایه گذاری در امر تولید، صنعت، دامداری، کشاورزی، خدماتی و... را نیز شامل می شود.

 

در عقد مضاربه، مشتری سرمایه خود را در اختیار بانک قرار می دهد و بانک با قرارداد مضاربه سود هر یک را مشخّص می کند. البتّه تعیین سود باید درصدی از منفعت کار باشد؛ نه درصدی از اصل سرمایه. مشتری می تواند به بانک وکالت دهد تا سهم او را از سود به مبلغ معیّنی مصالحه کند و هر ماه آن را دریافت نماید؛ لکن در پایان قرار داد، سود پرداخت شده محاسبه گردد. آن گاه به بانک وکالت مطلق می دهد تا در هر یک از امور مذکور که مایل بود سرمایه گذاری صورت گیرد؛ و بانک هم باید به آن عمل نماید.

 

در این صورت بدون آن که مشکل ربا ایجاد شود، هم صاحب پول بهره مند می گردد و هم بانک نصیب خود را از سرمایه گذاری به دست می آورد و هم برای این که چرخ اقتصاد جامعه راکد نماند، تجارت سالمی صورت می پذیرد.

 

باید توجّه داشت در این گونه موارد عقود شرعی باید تحقّق پذیرد و گرنه به مجرّد روی کاغذ آوردن، این عقود شرعی، چیزی را عوض نمی کند و مشکل ربا به قوّت خود باقی می ماند. بنابراین، قطعاً حذف ربا از بانکها امکان پذیر است. چنان که در صدر اسلام و در عصر ظهور پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در مکّه و مدینه رباخواری رواج داشت و جزء اقتصاد آن زمان محسوب می شد؛ ولی با ظهور اسلام و حکم حرمت ربا، این پدیده شوم به دست فراموشی سپرده شد و در اقتصاد آنها هیچ وقفه ای ایجاد نشد.

    

۳ـ حکم سپرده ها و وام ها

 

آیا سپرده هایی که مردم در اختیار بانکها قرار می دهند و هر ماه سود معیّنی دریافت می کنند، مشروع و حلال است؟ و نیز وام هایی که بانکها در اختیار مشتریان خود می گذارند و در صدی سود از آنها دریافت می کنند چه حکمی دارد؟

 

قبل از پاسخ به این دو سؤال، مناسب است به عنوان مقدّمه، فلسفه این نوع سپرده گذاری و پرداخت وام ذکر شود:

 

بسیاری از مردم دارای سرمایه ای هستند ـ مانند پولی که از راه ارث به آنها رسیده، یا کارگر و کارمندی که بازخرید شده اند، یا از طریقی پس اندازی به دست آورده است و... ـ ولی توان و مدیریّت به کارگیری سرمایه خود را در امر اقتصاد ندارند. از طرف دیگر، بسیاری از مردم دارای مدیریّت اقتصادی قوی هستند؛ لکن سرمایه در دست ندارند؛ مانند بسیاری از جوانان فارغ التحصیل دانشگاهها که هم مدیریّت دارند و هم توان و نشاط کار؛ ولی فاقد سرمایه اند.

 

در این جا بانکها می توانند برای آن دو قشر جامعه کمک مؤثّری داشته باشند. به این صورت که بانکها سرمایه ای را در اختیار افراد توانمند بی سرمایه قرار دهند تا آنها بر اساس قرارداد، در امر تجاری سرمایه گذاری کنند و از سود به دست آمده درصدی به خود و درصدی به بانک تعلّق دهند؛ سپس طی اقساطی، اصل سرمایه را به بانکها بازگردانند.

 

از سوی دیگر، بانکها می توانند سرمایه افراد ناتوان و فاقد مدیریّت را در اختیار خود بگیرند و با مشارکت در امر سرمایه گذاری مفید، سهمی از سود به دست آمده را به صاحبان سرمایه اختصاص دهند.

 

بدین ترتیب، اگر این دو نوع مشارکت سرمایه و کار بر اساس عقد شرعی صورت پذیرد، هیچ اشکالی در شرعیّت آن ایجاد نخواهد شد.

    

برای تحقّق این امر، مطالب ذیل توصیه می گردد:

 

۱ـ به کارمندان بانکها آموزش داده شود تا احکام بانکداری اسلامی و عقود شرعی مربوط به آن را فراگیرند و در اجرای قوانین ملزم باشند.

 

۲ـ افراد عالم و مطّلع به احکام شرعی بانکداری، مسایل بانکداری اسلامی را با بیانی ساده برای مردم تبیین و روشن سازند، مخصوصاً خطرات ربا و حکم شدید و برخورد بسیار تند اسلام را درباره رباخواران کنند.

 

۳ـ شایسته است که بانکها بین سود سپرده ها و وامها توازن برقرار کنند و این گونه نباشد که سود وام، بیشتر از سود سپرده های مردمی باشد، و نیز در احیای هر چه بیشتر قرض الحسنه، گام های مؤثّری بردارند.

    

۴ـ آیاتی دیگر درباره ربا

 

برای تکمیل بحث، به سه آیه درباره احکام و جزیّیات ربا اشاره می گردد:

 

الف ـ خداوند در آیه ۲۷۸ سوره بقره فرموده است: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ذَرُوْا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا اِنْ کُنْتُمْ مُؤمِنِینَ» ای کسانی که ایمان آورده اید! از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید، و آنچه از [مطالبات] ربا باقی مانده است، رها کنید؛ اگر ایمان دارید.

 

آغاز این آیه، خطاب به مؤمنان است و پایانش نیز مشروط به ایمان شده است. معنای این حُسن مطلع و حُسن ختام، این است که رباخواری با روح ایمان ناسازگار است و فرد رباخوار مؤمن نیست.

    

شأن نزول آیه فوق

 

بعضی از ثروتمندان مسلمان، از وام های ربوی که قبلا پرداخته بودند، مطالبات ربوی داشتند. از جمله این افراد، عبّاس بن عبدالمطلب و خالدبن ولید بودند. وقتی آیه تحریم ربا بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نازل شد، اینها گفتند: پول ما در دست مردم است و ما قبل از تحریم ربا به آنها وام پرداختیم. اکنون تکلیف ما چیست؟ بر این اساس، آیه شریفه نازل شد و فرمود: تنها حق دارید اصل سرمایه را بازگردانید؛ ولی چنانچه ایمان دارید، باید سود ربوی آن را رها سازید. آن هنگام که حکم تحریم ربا بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) نازل شد، حضرت فرمودند: «تمام رباهایی که از زمان جاهلیّت باقی مانده بود، باطل کردم و اوّلین ربایی که باطل نمودم، ربای عمویم، عبّاس بن عبدالمطلب بود».(۲۷) از فرمایش پیامبر (صلی الله علیه وآله) استفاده می گردد که در اسلام، تقدّم رابطه بر ضابطه بی معناست.

 

ب ـ در آیه بعد خداوند می فرماید: «فَاِنْ لَّمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْب مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وِ اِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُءُوسُ اَمْوالِکُمْ لاتَظْلِمُونَ وَ لاتُظْلَمُونَ» اگر چنین نکنید (به رباخواری ادامه دهید)، بدانید که خدا و رسولش با شما پیکار خواهند کرد. و اگر توبه کنید، سرمایه های شما [اصل سرمایه، بدون سود] از آن شماست [با این کار، ] نه ستم می کنید و نه بر شما ستم وارد می شود. (۲۸)

 

باید توجّه داشت که در صدر آیه، اعلام جنگ از ناحیه خدا و رسولش است؛ نه از ناحیه رباخواران! زیرا «فَأذَنُوا» به معنای «فَاعْلَمُوا» یا «فَایْقَنُوا» است؛ یعنی بدانید یا یقین کنید که خدا و رسولش با شما می جنگند. ولی اگر جمله فوق «فَآذِنُوا» خوانده شود ـ چنان که بعضی تصوّر کرده اند و این قرائت غیر معروف است ـ اعلام جنگ از ناحیه رباخواران است. (۲۹)

 

ج ـ آیه ۲۸۰ سوره بقره نیز می فرماید: «وَ اِنْ کانَ ذُو عُسْرَة فَنَظِرَةٌ اِلی مَیْسَرَةوَأَنْ تَصَدَّقُوا خیرٌلَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ».

 

اگر بدهکار توان بازپرداخت اصل سرمایه و بدهی شما را نداشت، او را تا هنگام توانایی مهلت دهید و چنانچه اصلا قدرت پرداخت را نداشت، آن را به عنوان صدقه و انفاق در راه خدا به حساب آورید. در صورتی که بدانید منافع این کار برای شما بهتر است. از مجموع این آیات استفاده می گردد که ربا در نزد خداوند، گناهی بزرگ و خطرناک شمرده شده است و تعبیراتی که در این زمینه ذکر شده، درباره هیچ گناهی وارد نگشته است.

     

پی نوشت ها:

۱۰- در اصل کتاب موجود نیست.

۱۱- سوره انعام، آیه ۱۶۰.

۱۲- در روایات متعدّدی رباخواری به زنا تشبیه شده است، برای آگاهی بیشتر به کتاب وسائل الشّیعه، جلد ۱۲، روایات ۱، ۵، ۶، ۱۸، ۱۹، ۲۱، ۲۲ باب یکم از ابواب الرّبا ر. ک.

۱۳- احتمال دیگر آن است که منظور از خلود، زمان طولانی است نه جاودانگی در جهنّم.

۱۴- نور الثقلین، جلد ۱، صفحه ۲۹۱.

۱۵- مسأله «معراج» یکی از عقاید مسلّم مسلمانان است و حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) نه یک بار، بلکه بارها به معراج رفتند. برای توضیح بیشتر به تفسیر نمونه، جلد ۱۲، صفحات ۷، ۸، ۱۱، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸؛ و جلد ۲۲، صفحه ۵۰۱ تا ۵۷۰، ر. ک. ذکر این مطلب لازم است که بهشت و جهنّمی را که حضرت در این سفر مشاهده کردند، بهشت و جهنّم برزخی است.

۱۶- وسائل الشّیعه، جلد ۱۲، ابواب الرّبا، باب اوّل، حدیث ۱۶.

۱۷- میزان الحکمه، باب ۲۴۴۸، حدیث ۱۱۱۰۸، روایات دیگری نیز در همین باب وجود دارد که بر همین منظور دلالت دارند.

۱۸- در روایت ۱۱، باب یکم از ابواب الرّبا، جلد ۶، وسائل الشّیعه، «صنایع معروف» به «قرض الحسنه» تفسیر شده است.

۱۹- وسائل الشّیعه، جلد ۱۲، ابواب الرّبا، باب ۱، حدیث ۳، و روایات ۴، ۹، ۱۰، ۱۱ باب ۱ نیز بر همین مضمون دلالت دارند.

۲۰- برای توضیح بیشتر به کتاب «ربا و بانکداری اسلامی» از سلسله درس های حضرت آیة اللّه العظمی مکارم شیرازی ر. ک.

۲۱- سوره بقره، آیه ۲۷۹.

۲۲- وسائل الشّیعه، جلد ۱۲، ابواب ما یکتسب به، باب ۵۵، حدیث ۳ و ۴ و ۵.

۲۳- شرح لمعه، جلد ۱، صفحه ۳۳۱.

۲۴- نامه ۵۳ نهج البلاغه، ذکر این مطلب لازم است که این عهدنامه از طولانی ترین و جامع ترین فرمان های حضرت علی (علیه السلام) است. بی شک این فرمان برای تمام رؤسای حکوت ها مفید است؛ زیرا آن قدر سخنان آن حضرت با طراوت و با حکمت است که در هر عصر و زمانی این سخنان نوآور است.

۲۵- چهل و پنجمین نامه نهج البلاغه، که حاوی بسیاری از مسایل اقتصادی است.

۲۶- علما در این مسأله اختلاف نظر دارند. بعضی معتقدند: مضاربه تنها در تجارت صورت می پذیرد و برخی بر این باورند که امور دیگر را نیز در بر می گیرد.

۲۷- مجمع البیان، جلد ۲، صفحه ۳۹۲.

۲۸- سوره بقره، آیه ۲۷۹.

۲۹- از تعبیر آیه معلوم می شود که رباخواران با ارشاد و تذکّر از رباخواری اجتناب نمی کنند. از این رو، حکومت اسلامی می تواند آنها را وادار به اجتناب از رباخواری کند.

خوانده شده 339 مرتبه