بعثت پیامبر اکرم (ص)، نقطه عطفی در تاریخ بشریت است که تحولات شگرفی را به همراه داشت. این رویداد الهی، با ارمغان آوردن پیام توحید و عدالت، تاریکی جهل و ظلمت را از دل انسانها زدود و راه را برای شکوفایی استعدادها و تواناییهای بشر هموار ساخت.
همانگونه که امیرالمؤمنین علی (ع) در اولین خطبه نهج البلاغه میفرمایند، بعثت پیامبر خاتم (ص) تکمیل کنندهی دین و اتمام بخشندهی نعمت الهی بر بندگان بود.
حضرت زهرا (س) نیز بر این نکته تأکید دارند که بعثت پیامبر (ص) برای اتمام امر خدا و اجرای احکام الهی صورت گرفته است. این رویداد بزرگ، نه تنها به ابعاد فردی انسان میپردازد، بلکه بر ابعاد اجتماعی و تاریخی آن نیز تأکید دارد و تحولات عظیمی را در ساختار جوامع بشری ایجاد کرده است.
در این مقاله، به بررسی ابعاد مختلف بعثت، از جمله ارتباط آن با فطرت، تحولات تاریخی، اخلاق و معنویت پرداخته خواهد شد تا اهمیت و جایگاه این رویداد در تاریخ بشریت روشنتر شود.
سوره علق و سوره مدثر در آغازبعثت
سوره علق، نخستین سورهای است که بر پیامبر اکرم (ص) نازل شد و نقطهی عطفی در تاریخ بشریت است. این سوره کوتاه اما پر محتوا، بر اهمیت علم و آفرینش انسان تاکید میکند.
در آیات نخستین این سوره، خداوند به پیامبر فرمان میدهد تا بخواند و به مردم بیاموزد. این فرمان، آغازگر رسالتی عظیم بود که پیامبر اکرم (ص) بر دوش گرفت. همچنین، تاکید بر آفرینش انسان از نطفه، نشان از عظمت خلقت و اهمیت انسان در نزد خداوند دارد.
جبرئیل (یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد. او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان. پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل آیات آغازین سوره علق را از جانب خداوند نازل نمود:
قْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ : بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید. خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ :همان کس که انسان را از خون بسته ای خلق کرد.
اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ: بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است. الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ :همان کسی که به وسیله قلم تعلیم نمود.عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ: و به انسان آنچه را نمیدانست یاد داد. (1)
همراه اولین نزول وحی و در لحظه بعثت، حوادثی بزرگ اتفاق افتاد که از آن جمله میتوان به شنیده شدن صدای نالهای اشاره نمود. حضرت علی (علیه السلام) در این باره میگوید: "صدای ناله شیطان را در هنگام نزول اولین وحی به آن حضرت شنیدم. عرضه داشتم: "یا رسول الله این ناله چیست؟"
فرمود: "این شیطان است که از اطاعت شدن مأیوس و ناامید شده و چنین به ناله در آمده است." سپس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اضافه فرمود: "تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را که من میبینم الا اینکه تو مقام نبوت نداری و فقط وزیر و کمک کار من هستی و از راه خیر جدا نمیشوی."
یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ:به نام خدا که رحمتش بیاندازه است و مهربانیاش همیشگی ای جامه برخود پوشیده!قُمْ فَأَنْذِرْ :برخیز و بیم ده،وَرَبَّکَ فَکَبِّرْ :و پروردگارت را بزرگ دار، وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ :و جامه ات را پاک کن،وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ :و از پلیدی دور شو(2)
سوره مدثر، سورهای دیگر است که در ابتدای رسالت پیامبر نازل شده است. این سوره، پیامبر را به بیداری و انجام رسالت الهی فرا میخواند. خداوند در این سوره، پیامبر را به پاکیزگی نفس و دوری از پلیدیها سفارش میکند. همچنین، به پیامبر فرمان میدهد تا با صبر و شکیبایی در راه خدا قدم بردارد. تاکید بر صبر و استقامت در این سوره، نشان از اهمیت این ویژگی در انجام رسالت الهی دارد.
بعثت ریشه در فطرت و شکوفایی تاریخ
وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ: و اگر در آنچه ما بر بنده خود [محمّد (صلّی الله علیه و آله)] نازل کرده ایم، شک دارید [که وحی الهی است یا ساخته بشر] پس سوره ای مانند آن رابیاورید، و [برای این کار] غیر از خدا، شاهدان و گواهان خود را [از فُصحا و بُلغای بزرگ عرب به یاری] فرا خوانید، اگر [در گفتار خود که این قرآن ساخته بشر است نه وحی الهی] راستگویید. (3)
بعثت پیامبر اکرم (ص) رویدادی است که فطرت انسان را بیدار میکند، تاریخ را متحول میکند، انسان را به شکرگزاری از نعمتهای الهی دعوت میکند و دستورات الهی را برای هدایت انسان به ارمغان میآورد. با توجه به ایه به 5 موضع اشاره می کنیم
1. دستورات پیامبر، دستورات خدا و یادآور فطرت بشر
دستورات پیامبر اکرم (ص) در واقع دستورات خداوند هستند که از طریق وحی به پیامبر ابلاغ شدهاند. این دستورات، نه تنها برای هدایت انسان به سوی کمال و سعادت فردی و اجتماعی است، بلکه بازتابی از فطرت پاک انسان نیز هستند.
فطرت، سرشت پاک و خدایی انسان است که او را به سوی خیر و کمال سوق میدهد. دستورات دینی، در واقع بیدارکننده این فطرت و راهنمای انسان برای رسیدن به کمال است. آیه شریفه "جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ" به این معناست که قرآن کریم و احادیث پیامبر (ص) یادآوری و تذکری از سوی پروردگار برای هدایت انسان به سوی سعادت است.
2. پیامبران برخاسته از مردم و با مردم هستند
پیامبران از میان مردم برمیخیزند و با زبان و فرهنگ مردم با آنها سخن میگویند. این ویژگی باعث میشود که مردم ارتباط عمیقتری با پیامبران برقرار کنند و پیام آنها را بهتر درک کنند. آیه شریفه "رَجُلٍ مِنْکُمْ" به این معناست که پیامبر از جنس خود شماست و از میان شما برخواسته است. این ویژگی باعث میشود که مردم به پیامبر اعتماد کنند و به او اقتدا کنند.
3. تحولات تاریخی و اجتماعی، تحت اراده و مشیت خداوند
تمام تحولات تاریخی و اجتماعی تحت اراده و مشیت الهی رخ میدهند. خداوند به عنوان خالق و مالک همه چیز، بر همه امور عالم مسلط است و بر اساس حکمت خود، حوادث تاریخی را رقم میزند.
آیه شریفه "جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ ..." به این معناست که خداوند انسانها را جانشین خود در زمین قرار داده است و آنها مسئول اعمال و رفتار خود هستند. اما این مسئولیت در چارچوب مشیت الهی است.
4. توانایی جسمی، نعمتی الهی برای خدمت به خلق
تواناییهای جسمی و قدرت بدنی، نعمتهای الهی هستند که باید در راه صحیح و برای خدمت به خلق استفاده شوند. انسان باید از این تواناییها برای کمک به دیگران و ساختن جامعهای بهتر بهره ببرد.
آیه شریفه "زادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْکُرُوا" به این معناست که خداوند به انسانها نعمتهای فراوانی داده است و از آنها خواسته است که این نعمتها را به یاد داشته باشند و از آنها در راه درست استفاده کنند.
5. یاد نعمتهای الهی، رمز رستگاری
یادآوری نعمتهای خداوند، یکی از مهمترین عوامل سعادت و رستگاری انسان است. وقتی انسان به نعمتهای الهی فکر میکند، احساس شکرگزاری و محبت نسبت به خداوند در او تقویت میشود. این محبت باعث میشود که انسان به فرمانهای خداوند عمل کند و از گناه دوری کند.
آیه شریفه "فَاذْکُرُوا ... لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ" به این معناست که اگر انسان نعمتهای خداوند را به یاد داشته باشد، به سعادت خواهد رسید. زیرا یادآوری نعمتها، عشق و محبت به خداوند را در دل انسان ایجاد میکند و این عشق و محبت، باعث اطاعت از او میشود و اطاعت نیز به سعادت میانجامد.
در مجموع، این پنج موضوع به طور خلاصه به برخی از مهمترین مفاهیم اسلامی اشاره دارند که با بعثت پیامبر اکرم (ص) ارتباط مستقیم دارند. این مفاهیم شامل اهمیت دستورات الهی، نقش پیامبران در هدایت انسان، اراده و مشیت الهی در تحولات تاریخی، استفاده صحیح از نعمتهای الهی و اهمیت شکرگزاری هستند.
بعثت در کلام حضرت علی علیه السلام
در اولین خطبه نهج البلاغه، امیر مؤمنان علی علیه السلام، درباره بعثت پیامبر خاتم می فرماید: پس هر چند گاه پیامبرانی فرستاد و به وسیله آنان به بندگان هشدار داد تا حق میثاقِ اَلَست بگزارند،
و نعمت فراموش کرده را به یاد آورند. با حجت و تبلیغ، چراغ معرفتشان را بیفروزند تا به آیت های خدا چشم دوزند؛ از آسمانی بالا برده و زمینی زیرشان گسترده، و آنچه بدان زنده اند و از چه چیز می میرند و ناپاینده اند، و بیماری های پیرکننده و بلاهای پیاپی رسنده.
و هیچ گاه نبود که خدا آفریدگان را بی پیامبر بدارد، یا کتابی در دسترس آنان نگذارد، یا حجتی بر آنان نگمارد، یا از نشان دادن راه راست دریغ دارد. .... تا آنکه خدای سبحان محمد، صلّی اللّه علیه و آله، را پیامبری داد تا دور رسالت را به پایان رساند و وعده حق را به وفا مقرون گرداند، طومار نبوت او به مُهرِ پیامبران ممهور و نشانه های او در کتاب آنان مذکور، و مقدم او بر همه مبارک و موجب سرور؛ حالی که مردم زمین، هر دسته به کیشی گردن نهاده بودند، و هر گروه پی خواهشی افتاده، و در خدمت آیینی ایستاده؛ یا خدا را همانند آفریدگان دانسته، یا صفتی که سزای او نیست بدو بسته، یا به بتی پیوسته و از خدا گسسته. پروردگار آنان را بدو از گمراهی به رستگاری کشاند و از تاریکی نادانی رهاند. (4)
بعثت در کلام حضرت زهرا علیها السلام
سخنرانی حضرت فاطمه سلام الله علیها در مسجدالنبی پس از واقعهی شوم سقیفه، از گوهربارترین میراثهای حدیثی شیعه شناخته میشود. این سخنان که به بهانهی غصب فدک انجام شد، حاویِ معارف توحیدی، فلسفهی رسالت نبی مکرم اسلام، بیان مسئولیت سنگین مهاجران و انصار در قبال کتاب و سنت، ویژگیهای قرآن، بیان فلسفهی برخی احکام و حدود الله، لزوم ایجاد وحدت در جامعه اسلامی و دوری از تفرفه و نفاق، ذیل پذیرش امامت و ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام است.
حضرت زهرا سلام الله علیها در فرازی از این سخنان، دربارهی فلسفهی بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اِبْتَعَثَهُ اللَّهُ اِتْماماً لِاَمْرِهِ، وَ عَزیمَةً عَلى اِمْضاءِ حُکْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادیرِ رَحْمَتِهِ؛ خداوند او را برانگیخت تا امر خود را کامل کند و عزمی برای اجرای حکم خود داشته باشد و تقدیرات رحمت خود را به انجام رساند.»
در این فراز، یکی از فلسفههای بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله «اتمام امر خدا» معرفی میشود. اما مهمترین امر خدا چیست که باید توسط خاتمالأنبیاء و برترین رسول خدا به اتمام برسد؟ شاید پاسخ آن در آیه اکمال در آیهی سوم سوره مائده نهفته باشد. شأن نزول این آیه، ماجرای غدیر و انتخاب امیرالمؤمنین علیهالسلام به عنوان امام و وصیّ نبی است. خداوند میفرماید:
«الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا»؛ یعنی امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند بنابراین از آنها نترسید و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین شما پذیرفتم...» از این جهت «اتمام امر خداوند» به وسیلهی پیامبر اسلام، به معنای کامل کردن دین و «اتمام نعمت خدا» بر خلایق است
با مرور احادیث مربوط به آیه 3 سوره مائده، میتوان به وضوح دریافت که خداوند به واسطهی انتخاب امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) و خاندان پاک ایشان، دین را به کمال رسانده و نعمت خود را بر خلایق به اتمام رسانیده است.
امام صادق (علیهالسلام) در روایتی فرمودند: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»، یعنی دین را با نصب و ولایت امیرالمؤمنین به عنوان حافظ دین کامل کردم. خداوند به این وسیله نهتنها نعمت خود را به پایان رسانید، بلکه با تسلیم شما در برابر اوامر ما، دین را برای شما به گونهای قرار داد که در آن رضایت الهی نهفته باشد. این به معنای آن است که تسلیم در برابر ولایت و رهبری الهی، زمینهساز رضایت و کمال دین است(5).
نوای نخستین وحی در غار حرا
به عقیده اکثر علمای شیعه، بعثت حضرت رسول(ص) در روز دوشنبه بیست و هفتم ماه رجب سال چهلم عام الفیل، پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، و بیستمین سال حکومت خسرو پرویز برایران، در حالی که نبی اکرم(ص) در این هنگام، چهل سال داشتند، اتفاق افتاده است. در این روز حضرت رسول اکرم(ص)، طبق رسم خویش چند روزی بود که برای عبادت و تفکر به غار حرا آمده بود.(6)
غار حراء واقع در قله «کوه نور»، از معروف ترین کوه های مکه و با ارتفاع ۲۰۰ متر در دو فرسنگی شهر مکه و در شمال شرقی آن واقع شده است. این محل از زمان های دور، مکانی مقدس و محل اعتکاف انسان های حقیقت جو و روشن ضمیری بوده است که به (حُنَفا) شهرت داشتند.
در روز بیست و هفتم ماه رجب بود که جبرئیل (یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد.
او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان! پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل آیات آغازین سوره علق را از جانب خداوند نازل نمود.(7)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَرَبُّک الْأَکرَمُ، الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ؛ به نام خداوند بخشنده مهربان بخوان به نام پروردگارت که بیافرید.
آدمی را از علقه بیافرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است.خدایی که به وسیله قلم آموزش داد و به آدمی آنچه را که نمی دانست، آموخت.
همراه اولین نزول وحی و در لحظه بعثت، حوادثی بزرگ اتفاق افتاد که از آن جمله می توان به شنیده شدن صدای ناله ای اشاره نمود.
حضرت علی(ع) در این باره می فرماید: وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطانِ حینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ! قُلتُ: یا رَسولَ اللَّه(ص)! ما هذِهِ الرَّنَّةُ؟؛ من صدای ناله شیطان را در هنگام نزول اولین وحی به آن حضرت(ع) شنیدم. عرضه داشتم: یا رسول الله(ص) این ناله چیست؟
حضرت(ص) فرمود: هَذَا الشَّیْطَانُ قَدْ اَیِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ؛ این شیطان است که از اطاعت شدن مأیوس و ناامید شده و چنین به ناله در آمده است.
سپس رسول اکرم(ص) خطاب به امام علی(ع) فرمود: انَّکَ تَسْمَعُ ما اسْمَعُ وَ تَرَی مَا اَرَی، اِلّا اِنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ! وَلَکِنَّکَ لَوَزِیرٌ وَاِنَّکَ لَعَلَی خَیْرٍ؛ همانا تو می شنوی آنچه را من می شنوم و می بینی آنچه را که من می بینم الا اینکه تو مقام نبوت نداری و فقط وزیر و کمک کار من هستی و به راه خیر می روی.(8)
و نیز در روایتی آمده است که امام باقر(ع) فرمود: رَنَّ إِبْلِیسُ أَرْبَعَ رَنَّاتٍ: یوْمَ لُعِنَ وَ حِینَ أُهْبِطَ إِلَی الْأَرْضِ وَ حِینَ بُعِثَ مُحَمَّدٌ(ص) و یوْمَ الغَدیِرُ؛ ابلیس چهار بار ناله سر زد: روزی که لعن شد، روزی که به زمین آمد، روز بعثت پیغمبر گرامی(ص)، روز غدیر!(9)
همان طور که قبلاً نیز بیان شد، حضرت علی(ع) در مواقع مختلف از جمله در دوران خلوت گزینی های پیامبر اکرم(ص) همراه حضرت(ص) بوده اند و این سخن امام علی(ع) در نهج البلاغه نیز به طور خاصی بیان می دارد که ایشان در لحظه نزول اولین وحی، در کنار پیامبر(ع) حضور داشته اند.
البته مطالعات تاریخی بیان می نماید که تنها شخصی که در آن لحظات، پیامبر(ص) را همراهی نموده، امام علی(ع) بود و احدی جز ایشان، ادعای همراهی رسول اکرم(ص) در آن لحظات را ننموده است.
جبرئیل پس از انجام وظیفه خود و ابلاغ آیات الهی، بار دیگر به آسمان بازگشت.اهداف بعثت و برانگیخته شدن حضرت نبی اکرم(ص) به مقام رسالت و نبوت، دعوت به یکتا پرستی و قیام برای برپایی عدالت و مبارزه با جهل و خرافه پرستی، تقویت و ارتقای سطح اندیشه و تفکر، برداشتن اختلافات از میان مردم، و تلاوت آیات و احکام الهی برای مردم بود.
پس بعثت پیامبر اکرم (ص) آغازگر دوران جدیدی در تاریخ بشریت بود و نقش مهمی در شکلگیری تمدن اسلامی ایفا کرد. حضور حضرت علی (ع) در این رویداد، اهمیت ویژهای به آن بخشیده و بر جایگاه والای ایشان در اسلام تأکید دارد.
اتمام مکارم اخلاقی منوط به بعثت
در تبیین رابطه دوسویه اخلاق و بعثت قابل ذکر است همان طور که بعثت برای اتمام مکارم اخلاقی است مکارم اخلاقی نیز برای تحقق نیازمند بعثت است که از این موضوع با عنوان رابطه دین و اخلاق یاد شده و نظرات متعددی در این خصوص بیان شده است(10)
به دو دیدگاه کلی اشاره می گردد. دیدگاه اول پس از رنسانس و شکست کلیسا به طور جدی توسط برخی از فلاسفه غرب مطرح گردید که به اخلاق سکولاریسمی مشهور بوده و به استقلال کامل اخلاق از دین معتقد است.
با روی گردانی مردم از دین و گرایش به انسان مداری (اومانیسم) کم کم این فکر به وجود آمد که می توان اخلاق را جدای از دین مطرح کرد. این فکر به تدریج قوت گرفت تا این که در قرن های اخیر به طور رسمی اخلاق منهای خدا را مطرح کردند (11)
اخلاق سکولاریسمی هرگونه مرجعیت دینی را رد کرده و با دنیوی و شخصی دانستن اخلاق، ارتباط آن با سعادت اخروی را انکار می کند. دیدگاه دوم مربوط به جوامع دینی خصوصاً جهان اسلام است که به وابستگی کامل اخلاق به دین و بعثت معتقد است. (12)
در این دیدگاه دو قسم اخلاق مطرح است: اخلاق بشری و اخلاق الهی. اخلاق بشری مبتنی بر تحسین و یا تقبیح عموم مردم بوده و از عقل جمعی بهره می برد.
در حالی که اخلاق الهی ریشه آسمانی داشته و مبتنی بر وحی الهی است که به عنوان پایه اخلاق بشری محسوب می شود. این قسم از اخلاق هم در قوانین و الزامات و هم در تأمین ضمانت اجرایی تحقق نظام ارزشی اخلاقی نیازمند به دین و وحی است. (13)
برگمون از دانشمندان الهی غرب از این دو قسم اخلاق با عنوان های اخلاق طبیعی و اخلاق الهی یادکرده و معتقد است اخلاق طبیعی و دنیوی، به دلیل مصالح اجتماعی و عمومی و حفظ جامعه وضع شده؛ درحالی که اخلاق الهی که مقتضای نفوس قدسیه است، مربوط به جاذبه ای است که از عالم بالا می رسد. (14)
ندیشمندان مسلمان نیز از دو قسم اخلاق با عنوان های محاسن اخلاقی و مکارم اخلاقی یادکرده و معتقدند «محاسن اخلاقی» امری بشری و دنیوی بوده درحالی که «مکارم اخلاقی» امری الهی و آسمانی بوده و مبتنی بر وحی است.در این دیدگاه محاسن اخلاقی همان «من» و مکارم اخلاق «من برتر» است. (15)
لذا محاسن اخلاقی آن دسته از دستورات اخلاقی را شامل می شود که به روابط اجتماعی و جلب منافع مادی و چگونگی معاشرت با دیگران مربوط است و موجب بهبود زندگی دنیوی می شود؛ درحالی که مکارم اخلاقی شامل اخلاقیاتی است که معیار انسانیت بوده و از بزرگواری و طبع بالا و تعالی روحی و معنوی انسان حکایت می کند (16) و غایت آن تخلق به اخلاق الله است.
به باور این گروه رسیدن به محاسن اخلاقی و اخلاق اجتماعی کم و بیش برای انسان ها میسر بوده ولی رسیدن به مکارم اخلاقی به سبب آسمانی و غیربشری بودن امکان پذیر نیست مگر به واسطه وحی و راهنمایی پیامبر؛ چون بسیاری از اصول و روش هایی که حکما برای رسیدن به سعادت و کمال معرفی کرده اند.
فاقد استحکام لازم بوده و به سبب مصون نبودن از خطا و اشتباه و مبتنی بودن بر اصول و قواعدی که فهم و عمل به آن برای همگان امکان پذیر نیست، غیرقابل اطمینان بوده و به همین جهت اصول و اخلاقی که حکما تدوین کرده اند را نمی توان اخلاق واقعی و زمینه ساز سعادت و کمال انسان دانست.
درحالی که اصول اخلاقی تدوین شده از سوی انبیاء به سبب چند ویژگی اساسی ازجمله سازگاری با فطرت انسان، منشاء وحیانی داشتن و خطاناپذیر و معصومانه بودن و قابل عمل بودن برای همگان، می تواند سعادت واقعی را تضمین نماید. (17)
بنابراین شرط اساسی دستیابی به مکارم اخلاقی در این دیدگاه، استعانت از تعالیم آسمانی و راهنمایی انبیا بوده و اتمام این مکارم نیز به واسطه خاتم پیامبر قابل تحقق است.(18)
رعایت کامل اعتدال قوا موقوف به بعثت
تحقق سعادت بشری منوط است به کمال و صحت نفس. کمال و صحت نفس به سبب اعتدال قوا قابل تحقق است. لذا تحقق سعادت بشری منوط است به اعتدال قوا. شناخت اعتدال قوا و رعایت آن از دشوارترین کارها و امری غیرمقدور برای بشر است. لذا شناخت عدالت موقوف است به تعلیم الهی که به بعثت انبیا و وضع شرایع قابل حصول است.
عدالت از مباحث بسیار اساسی تاریخ بشری است که ارسطو از آن با عنوان فضیلت کامل یادکرده و در رأس فضایلی می داند که تحقق بخش سعادت بشری است. (19)
اندیشمندان مسلمان نیز عدالت را به عنوان تمام فضیلت دانسته (20) و شناخت صحیح آن و آگاهی کامل از کارکرد آن را تضمین بخش سعادت می دانند.
ارسطو در تعریفی عدالت را دوری از افراط و تفریط دانسته (21) و اندیشمندان مسلمان نیز اعتدال یا فضیلت را استعمال مناسب قوا از نظر کمی و کیفی دانسته و معتقدند هیأت حاصل از اعتدال سه قوه، «عدالت»؛ افراط آن ها، «ظلم» و تفریط آن ها، «پذیرش ظلم یا انظلام» است. (22).
براساس این دیدگاه برای رسیدن به فضایل اخلاقی باید هریک از قوای سه گانه نفس در حد متوسط و اعتدال قرار گیرند؛ زیرا جایگاه عدالت در سلامت نفس همانند جایگاه نمک است در سلامت جسم. همان طور که برای رسیدن به صحت و قوت جسمانی باید انواع غذاها به واسطه نمک گوارا گردند، برای رسیدن به کمال و صحت نفس نیز ضروری است که فضایل اخلاقی به واسطه عدالت صلاح یابند. (23)
علی رغم اهمیت و ضرورت عدالت در تحقق کمال نفس و رسیدن به سعادت تام، شناخت حدود آن و اعمال اندازه آن، دشوارترین و سخت ترین امر به حساب آمده و در توصیف آن بیان شده است: «حدّ عدالت باریک ترین حدود و دشوارترین آن هاست، زیرا آن حدّ از دو طرف محصور به افراط و تفریط است و کمتر انسانی از گرفتاری در یکی از آن دو در امان است و هردوی آنها راه جهنّم است.» (24)
لذا برای مصونیت از رذایل و گرفتاری در جهنم، رعایت توسط در جمیع افعال و عدم میل به طرف افراط یا تفریط امری ضروری بوده و این موقوف است به دانستن تأثیر و مقدار تأثیر هر فعلی و خلقی در نفس به حیث کمیت و کیفیت و این مقدور بشر نیست بلکه موقوف است به تعلیم الهی که به بعثت انبیا و وضع شریعت ها و قوانین الهیه حاصل تواند شد.
پس حصول ملکه عدالت و تهذیب اخلاق موقوف باشد به وجود انبیا و هدایت ایشان و اندازه اعمال چه به حسب فعل و چه به حسب ترک حاصل نتواند شد الا به اخذ از انبیاء(ص) و از اینجاست که ابن سینا در رساله اخلاق، بعد از تفصیل انواع فضائل بیان می دارد: «وأمّا تقدیر هذه الفضائل وتحدیدها فمستفاد من أرباب الملل.» (25)
به همین سبب خداوند پیامبران خصوصاً نبی اکرم(ص) که مظهر تمامی صفات الهی به شیوه استوا بوده و همانند خط استوا در اقالیم وجود است (26) را فرستاد تا با اقامه قسط و عدل،(27) تهذیب اخلاق نفوس ناطقه و تحصیل ملکه عدالت در طبایع بشریه را میسر سازد.(28)
نور بعثت و روشنایی دلها
نبوت و بعثت انبیا، براى اصلاح قلب مردم بوده است. مردم ممکن است عقل خود را از علم پُر کنند، اما به قول شاعران قدیم، دزدى از آب درآید که با چراغ به زندگى مردم بزند.
اگر عقل درستى نباشد و اگر قلب با واقعیات الهى کنترل نشود، عقل با علم به خنجر تیزى تبدیل خواهد شد که از پشت به هر کسى مى زند. نبوت تنها بر علم تکیه ندارد. قرآن مى فرماید:
« وَمَا یَعْقِلُهَا إِلاَّ الْعَالِمُونَ »(29) ولى جز اهل معرفت و دانش در آنها تعقّل نمى کنند. در جاى دیگر مى فرماید: « یَوْمَ لاَ یَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللّه َ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ » (30)
روزى که هیچ مال و اولادى سود نمى دهد ، * مگر کسى که دلى سالم [ از رذایل و خبایث] به پیشگاه خدا بیاورد.یکى ازعقل هاى پرقدرت که ضررش از حیوانات شرور براى بشر بدتر بوده است، در سوره اعراف و جمعه از دانشمند زمان بنى اسرائیل که قلب خود را کنترل نمى کردند، به سگ هارتعبیر مى کند.
« فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ »(31) پس داستانش چون داستان سگ است [که] اگر به او هجوم برى ، زبان از کام بیرون مى آورد ، واگر به حال خودش واگذارى [باز هم] زبان از کام بیرون مى آورد .
آیا کسانى که از زمان فتحعلى شاه تا بهمن 57 کشور را به باد دادند، بى سوادهاى این مملکت بودند؟ سیصد سال در این کشور قرارداد استعمارى امضا شد و قراردادها هم در ایران و هم در انگلستان است، قراردادها را هم یا مهندسان یا دکترها امضا کرده اند. در تمام دوره حکومت قاجار، فقط چند نفر قرارداد را امضا نکردند؟
یکى قائم مقام فراهانى، چه قدر حاکم بوده است؟ یکى میرزا تقى خان امیر کبیر و دیگرى هم شهید شیخ فضل اللّه نورى و در این اواخر هم در چند دوره مجلس، سید حسن مدرس بود، اما کسى که از همه قوى تر در برابر گرگ استعمار ایستاد، رهبر کبیر انقلاب بود.
بعثت و اعجاز قرآن شاهدی بر ضرورت نبوت خاتم
ابوعلی سینا می گوید: سازنده جهان برای رساندن هر موجودی به کمالِ ممکنِ خود، همه گونه وسایل لازم را در اختیار آنان گذارده و در این راه کوچکترین مضایقه ای نکرده . احتیاج به بعثت پیامبران در بقاء نوع انسان و تحصیل کمالاتِ وجودی او از روئیدن موهای مژه و ابرو و فرو رفتگی های کف پا و امثال این ، که برای ادامه حیات انسان چندان هم ضروری نیست، مسلماً بیشتر است، بنابراین ممکن نیست عنایت ازلیِ خداونـد آن منافع جزییِ بدنی را ایجاد کرده باشد و این نیاز اساسی را بی جواب و مسکوت گذارده باشد.
معجزه ، عاملی است در جهت صدق ارتباط پیامبران با خالق هستی و عامل اتمام حجت است برای مردم، به همبن جهت ضرورتاً هر پیامبری دارای معجزه می باشد
قرآن می فرماید: « وَ اِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه »(32)؛ یعنی: اگر در معجزه بودن آنچه بر بندة ما نازل شده شک دارید، سوره ای به مانند آن بیاورید. چرا که یا به واقع او پیامبر است و این آیات را از طرف خدا برای شما آورده، و یا پیامبر نیست.
و با استعدادهای بشری اش این آیات را برای شما آورده. که در حالت دوم یعنی از آن جهت که بشر است این آیات را آورده، پس شما هم که بشر هستید، مسلم اگر همة شما جمع شوید می توانید یک سوره مثل سوره های این قرآن بیاورید و اگر نمی توانید، معلوم می شود که او از جنبة بشری اش به چنین توانایی نرسیده، پس پیامبر خدا است.
قرآن از نظر هندسه کلمات نه سابقه دارد و نه لاحقه، دارای آهنگی خاص با پذیرش مفاهیم معنوی و بدون تکلف و تصنع است، معلوم نیست الفاظ تابع معانی است و یا معانی تابع الفاظ. و در زمانی به صحنه آمـد و مبـارز طلبیـد که اوج تکامـل فصاحت عرب بود .
حتی سخن رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و حضرت علی(علیه السلام) در عین فصاحت، اصلاً شکل و هندسه قرآن را ندارد، و این مبارزه طلبی هنوز هم به قوت خود باقی است.
هنوز کسی نیامده بگوید؛ قبل از قرآن چنین کلماتی به این شکل خاص در فلان کتاب بوده است، همچنان که کسی نیامده بگوید؛ من مثل آن را آورده ام و اتفاقاً هرچقدر انسان فصیح تر باشد بیشتر متوجه می شود که فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نیست. همچنان که جادوگران متوجه شدند کار حضرت موسی(علیه السلام) از نوع سحر نیست.
از نظر عُلوّ معنی و محتوی : بی گمان مطمئن ترین راه برای شناخت حقیقت قرآن، رجوع به متن قرآن و تأمل در توصیف ها و تعبیرهای کتاب آسمانی درباره خود می باشد، توصیف هایی از قبیل «هُدیً للنّاس»، «هُدیً للمتّقین»، «تبیاناً لکلّ شَیئ»، «حکیم» و «فرقان» نشان می دهد، اینکه می فرماید: اگر می توانید مثل آن را بیاورید،یعنی آن چیز مثل از حیث هدایت گری و آوردن معارف هدایت گر وازحیث مطالب حکمت آمیز ،همسنگ قرآن باشد و بشر را به آوردن چنین اندیشه هایی در حد قرآن دعوت می کند.
جامعیت و کمال قرآن بدین معنی است که قرآن مجید تمامی مواد و مصالح علمیِ رسیدن انسان به سعادت فردی و اجتماعی را دارا است و با معارف خود رابطة انسان با «خدا»، « ود»، «انسان های دیگر» و با «جهان» را تبیین می کند.
و همه این معارف دارای سطوح و لایه های متکثر هستند و در آن برای هرموضوعی بطن ها وجود دارد. در پایین ترین سطح با مردم عادی صحبت می کند و هرچه مخاطب خود را دقیق بیابد، بطنی از بطون خود را برای او می گشاید. وقتی در قرآن تدبر کنیم متوجه می شویم آوردن این حدِّ از معانی بلند و با این کلمات اصلاً حدّ بشر نیست.
احیای تمدن بشری، شاخص ترین تأثیر بعثت نبوی
شاخص ترین تأثیر بعثت نبوی بر تمدّن بشری همانا احیای آن به نفخ روح معنویت و پرستش خدا و پرهیز از بت هوا و صنم سیاست باطل و وَثن تکاثر است. عدل، آزادی و امنیت که اصلی ترین حقوق بشر است در حراج زورمداران و تاراج زراندوزان بوده و هست، هر جا پیام آسمانی توحید و صلای الهی کوثرخواهی رسید، مهر و صلح حاکم شد و هر جا محرومِ از بلوغ فروغ هدایت نبوی شد قهر و جنگ سیطره پیدا کرد.
راز چنان موفقیّتی که برای بعثت مطرح است این است که در مکتب وحی، انسان در تمام شئون علمی و عملی، فردی و جمعی خود مسئول است و تمام اعمال وی محفوظ و محسوب می شود و تنها چیزی که بشر با آن درگیر است رخداد سهمگین مرگ است و در آموزه های دینی کاملاً ثابت شد که انسان در مصاف با موت پیروز است زیرا وی مرگ را می میراند و از بین می برد و برای اَبد زنده می ماند زیرا تعبیر لطیف قرآن کریم این است ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾(33)
هر کسی مرگ را می چشد، نه آنکه هر کسی را مرگ بچشد و چون هر ذائق مذوق خود را هضم نموده و آن را از بین می برد پس انسان مرگ را تبدیل به زندگی کرده و نابودی را نابود می نماید و همیشگی خواهد شد، بنابراین مرگ از پوستِ دنیا به درآمدن است نه پوسیدن و هجرت است نه رِخوت و افسردگی. وقتی موت به صورت هجرت و میلاد جدید تفسیر شد هر خردمندی به فکر تحصیل ره توشه جهان ابد خود خواهد بود. جان جامد را روان نمی نامند بلکه روح پویا و رونده را روان نامند. بهترین زادِراهی که فراهم می شود تقواست ﴿تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی﴾(34)
نتیجه:
1- بعثت پیامبر اکرم (ص) نه تنها دین را کامل کرد و نعمت الهی را بر بندگان تمام نمود، بلکه تحولی عظیم در ابعاد فردی و اجتماعی انسان ایجاد کرد و مسیر تاریخ بشر را به کلی تغییر داد.
2- سورههای علق و مدثر به عنوان اولین سورههای نازل شده، بر اهمیت علم، آفرینش انسان و وظایف پیامبر تاکید دارند و آغازگر رسالتی عظیم بودند.
3- دستورات الهی با فطرت پاک انسان همخوانی کامل دارد و بعثت، این فطرت را بیدار کرده و انسان را به سوی کمال و سعادت هدایت میکند.
4- تمام تحولات مهم تاریخی تحت تاثیر اراده الهی و بعثت پیامبران بوده است و انسانها به عنوان خلیفه الله در زمین مسئول اعمال خود هستند.
5- بعثت با تاکید بر مکارم اخلاقی، به ویژه عدالت و اعتدال، به دنبال ایجاد جامعهای آرمانی و سعادتمند است.
6- بعثت با ارائه تعالیم نورانی قرآن، دلهای انسانها را روشن کرده و آنها را به سوی شناخت حقیقت هدایت میکند.
7- قرآن کریم با فصاحت، بلاغت و جامعیت بینظیر خود، معجزهای است که تا ابد برای بشریت باقی خواهد ماند.
8- بعثت با احیای ارزشهای انسانی مانند عدالت، آزادی و برابری، به جامعه بشری حیات بخشیده است.
9- بعثت، انسان را به سوی کمال نفس و رسیدن به سعادت ابدی هدایت میکند و عدالت را به عنوان مهمترین عامل این کمال معرفی میکند.
10- دستورات الهی که در قرآن و سنت آمده است، بهترین راهنما برای زندگی سعادتمندانه در دنیا و آخرت است.
پینوشتها:
1. آیات 1 تا 5 سوره علق
2. آیات 1تا 5 سوره مدثر
3. آیه 23 سوره بقره
4. شهیدی، سید جعفر، ترجمه نهج البلاغه، ص۶ ـ ۷
5. تفسیر اهل بیت علیهم السلام: ذیل آیه 3 سوره مائده
6. بحارالانوار مجلسی، ج۱۸، ص۱۹۰
7. البدایة و النهایة ابن کثیر، ج۲، ص۷۱۳ و مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۴۱
8. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۰.
9. بحارالانوار مجلسی، ج۶۰، ص۲۴۲
10. طوسی، محمد بن محمد، 1369، اوصاف الأشراف، تهران، وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی.
11. مصباح یزدی، 1376: 195
12. فنایی، 1384: 31
13. مطهری، 1387: 118
14. فروغی، ۱۳67: 3 / 183
15. بهشتی، 1381: 3 / 19
16. احمدی، 1382: 64 / 55
17. محمدی گیلانی، 1378: 43
18. محمدی گیلانی، 1378: 43
19. ارسطو. بی تا: 2 / 60
20. ابن مسکویه، بی تا: 128
21. ارسطو، بی تا: 2 / 55
22. غزالی، بی تا: 8 / 98
23. کاشانی، 1379: 478
24. ابن میثم بحرانی، 1999: 3041.
25. حزین لاهیجی، 1375: 66
26. صدرالمتالهین، 1387: 41
27. حدید / 25
28. .فیاض لاهیجی، 1383: 678.
29. عنکبوت (29) : 43.
30. شعراء (26) : 88 ـ 89 .
31. اعراف (7) : 176 .
32. آیه 23 سوره بقره
33. سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۱۸۵.
34. سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۹۷.