emamian

emamian

متخصصان تغذیه می‌گویند در برخی موارد پختن سبزیجات نه‌ تنها باعث از بین رفتن مواد مغذی نمی‌شود بلکه به بدن کمک می‌کند تا ترکیبات مفید آن را بهتر جذب کند.

تحقیقات نشان می‌دهد روش‌های مختلف پخت بر ارزش غذایی سبزیجات تاثیر دارد اما این تفاوت تنها به انتخاب بین سبزیجات خام و پخته محدود نمی‌شود. حتی مدت زمان پخت، روش پخت و میزان حرارت نیز می‌توانند بر مقدار مواد مغذی آن تاثیر بگذارند.

حرارت دادن به سبزیجات علاوه بر نرم کردن دیواره‌های سلولی و کمک به هضم بهتر، ساختار آنها را تغییر می‌دهد. این تغییرات گاهی باعث کاهش مواد مغذی می‌شود و گاهی جذب آنها را برای بدن آسان‌تر می‌کند.

کارلین توماس، متخصص تغذیه در ایالات ویرجینیا می‌گوید گاهی اوقات سبزیجات پخته حتی مغذی‌تر از نوع خام آن هستند. به‌عنوان مثال، گوجه‌فرنگی پخته مقدار بیشتری آنتی‌اکسیدان لیکوپن آزاد می‌کند. این آنتی‌اکسیدان در پیشگیری از سرطان موثر است. همچنین بدن می‌تواند بتاکاروتن موجود در هویج پخته را بهتر جذب کند.

در عین حال کبابی کردن کدوحلوایی، هویج و سیب‌زمینی شیرین میزان کاروتنوئیدها را افزایش می‌دهد. این ترکیباتی رنگدانه‌ای که خاصیت آنتی‌اکسیدانی دارند و به کاهش التهاب در بدن کمک می‌کنند.

بسیاری از افراد کنجکاو هستند که چه سبزیجاتی را خام بخورند و کدام را پخته مصرف کنند.

کارلین توماس در پاسخ به این سوال می‌گوید بهترین سبزیجات و نوع روش پختشان، همان‌هایی هستند که واقعا میل به خوردنشان دارید.

او در ادامه توضیح می‌دهد که بسیاری از مردم با نیت مصرف سبزیجات بیشتر، مقدار زیادی سبزیجات تازه می‌خرند اما در نهایت از آنها استفاده نمی‌کنند. در چنین شرایطی مهم نیست که سبزیجات را چگونه بپزید اگر در نهایت در سطل زباله می‌روند، بدن شما هیچ بهره‌ای از آنها نخواهد برد.

به گزارش یورونیوز، همچنین در پاسخ به این سوال که کدام روش پخت سالمتر است متخصصان می‌گویند هرچه زمان پخت کوتاه‌تر باشد ارزش غذایی سبزیجات بیشتر حفظ می‌شود. امبر پانکونین، متخصص تغذیه در نبراسکا، می‌گوید بخارپز کردن و استفاده از مایکروویو بهترین روش‌های پخت هستند زیرا هم سریع‌ هستند و هم نیازی به روغن ندارند.

جوشاندن کوتاه‌مدت در آب داغ برای یک تا دو دقیقه (بلانچینگ) در رتبه بعدی قرار دارد اما نباید سبزیجات را بیش از حد در آب جوش نگه داشت. جوشاندن طولانی‌مدت نه‌تنها بافت آنها را له می‌کند بلکه ویتامین‌های محلول در آب مانند ویتامین C، B1 و فولات را نیز از بین می‌برد.

با این حال، متخصصان تغذیه می‌گویند مقدار کمی روغن هنگام پخت نه‌ تنها ضرری ندارد بلکه طعم سبزیجات را بهتر می‌کند و جذب ویتامین‌های محلول در چربی را نیز بالا می‌برد. 

در نتیجه بدن می‌تواند ویتامین A را بهتر از کدوحلوایی، هویج و سیب‌زمینی شیرین، ویتامین D را از قارچ، ویتامین E را از فلفل دلمه‌ای، سبزیجات برگدار و مارچوبه و ویتامین K را از سبزیجاتی مانند بروکلی و پیاز دریافت کند.

پانکونین توصیه می‌کند برای تفت دادن سبزیجات از مقدار کمی روغن و حرارت متوسط استفاده شود. نکته مهم این است که به اندازه‌ای روغن اضافه شود که سبزیجات به ماهیتابه نچسبند اما نباید آن‌قدر زیاد باشد که روغن در کف ظرف جمع شود.

برای کبابی کردن سبزیجات در فر معمولا مقدار روغن باید دو برابر میزان مورد نیاز برای تفت دادن باشد. اگرچه کبابی کردن زمان بیشتری نسبت به روش‌های دیگر نیاز دارد اما همچنان مواد مغذی سبزیجات را حفظ می‌کند و باعث ایجاد طعم بهتر از طریق کاراملی شدن قندهای طبیعی آنها می‌شود.

کارشناسان می‌گویند: والدین باید خودشان به آنچه توصیه می‌کنند، عمل کنند. اگر در خانواده قانون این است که گوشی سر میز شام ممنوع است، والدین نیز باید به آن پایبند باشند.

کارشناسان والدین را تشویق می‌کنند درباره میزان استفاده‌شان از گوشی در حضور فرزندانشان تأمل کنند و از خود بپرسند آیا کارشان با گوشی واقعا مهم است یا فقط یک بالاپایین‌ کردن بیهوده و بی‌هدف است. همچنین بهتر است زمانی از موبایل استفاده کنند که کودکان خوابند یا به مدرسه رفته‌اند.

برای استفاده نوجوانان از گوشی حد و مرز بگذارید

کارشناسان تأکید کردند بین آنچه نوجوانان قبل از خواب تماشا می‌کنند و گرایش به محتوای بزرگسالان ارتباط وجود دارد، بنابراین برای استفاده از صفحه نمایش موقع خواب یا غذا خوردن کودکان و نوجوانان باید قوانین روشن و قاطعی وضع کرد.

به گزارش ایندیپندنت، با این حال، کارشناسان هشدار می‌دهند: وقتی کودکان بترسند والدینشان گوشی‌هایشان را از آن‌ها بگیرند، ممکن است زمانی که در فضای مجازی دچار مشکل می‌شوند، مثلا هدف اخاذی اینترنتی قرار می‌گیرند، از والدینشان کمک نگیرند.

این در حالی است که بررسی‌ها نشان می‌دهد که فرزندانی که از گوشی به‌عنوان پاداش استفاده می‌کردند، کمتر به سمت محتوای نامناسب می‌رفتند. کارشناسان پیشنهاد می‌کنند والدین برای مدیریت استفاده از صفحه‌ نمایش از روش‌های تشویقی بهره ببرند تا فرزندانشان را به عادات سالم‌تری در استفاده از رسانه‌ها تشویق کنند.

اسقف اعظم «سیبوه سرکیسیان» خلیفه ارامنه تهران در پیام به مناسبت سالروز پیروزی انقلاب اسلامی تاکید کرد: انقلاب اسلامی ایران، امروز بیش از هر زمان دیگری با اراده‌ای راسخ و اعتماد به‌ نفس بالا، قطار انقلابی خود را به حرکت ادامه می‌دهد و چشم‌اندازهای تازه‌ای از امید و روشنایی را در زندگی ملت خود می‌گشاید.

متن پیام اسقف اعظم سیبوه سرکیسیان خلیفه ارامنه تهران به شرح زیر است؛ این روزها، سراسر ایران بار دیگر شادی بزرگی را تجربه می‌کند، شادی پیروزی انقلاب اسلامی که ۴۶ سال پیش با خون خود به دست آورد و از طریق آن، کشور و ملت ایران مسیر جدید و روشنی را یافت.

انقلاب اسلامی ایران که ۴۶ سال پیش به رهبری امام خمینی (ره) آغاز شد، امروز بیش از هر زمان دیگری با اراده‌ای راسخ و اعتماد به‌ نفس بالا، قطار انقلابی خود را به حرکت ادامه می‌دهد و چشم‌اندازهای تازه‌ای از امید و روشنایی را در زندگی ملت خود می‌گشاید.

باید به یاد آورد که انقلاب اسلامی که از چهل و شش سال پیش آغاز شد، دوران‌های سخت و دشواری را پشت سر گذاشت. با این حال، رهنمودهای حکیمانه و عادلانه رهبر انقلاب و ایمان و اراده خلل‌ناپذیر مردم انقلابی، بر تمامی این سختی‌ها غلبه کرده و ضربات قاطعی به تمام کسانی وارد کرد که قصد داشتند مانع انقلاب شوند.

همچنین در این پیام آمده است؛ ملت ایران هرگز روزهایی را که انقلاب نوپای آن با حمله دولت عراق، که نماد نیروهای ارتجاعی و بیگانه‌ستیز آن دوران بود، مواجه شد، فراموش نخواهد کرد. این حمله با تحریک قدرت‌های استعماری غربی انجام شد، با این امید که بتوانند انقلاب اسلامی پیروزمند ایران را متوقف یا نابود کنند.

اما مردم ایران، آگاه از اهمیت حفظ تمامیت ارضی و امنیت کشور، بدون در نظر گرفتن تفاوت‌های مذهبی، ملی و قومی، همچون یک فرد واحد در برابر حملات دشمن ایستادند و با شجاعت از میهن و انقلاب نوپای خود دفاع کردند.

اسقف اعظم خلیفه ارامنه تهران در این پیام تاکید کرد که آری، ملت جمهوری اسلامی ایران، بدون هیچ‌گونه تبعیض، در کنار یکدیگر ایستادند، دست در دست هم داده و از میهن، انقلاب و عزت خود دفاع کردند.

جامعه ارامنه‌ای که هزاران سال در خاک مقدس ایران زیسته و به آفرینش و سازندگی پرداخته است، نه‌تنها در مسیر انقلاب مشارکت داشت، بلکه در جنگ تحمیلی نیز از آن جدا نماند. ارامنه ایران، تمام امکانات و توانایی‌های خود را بی‌دریغ برای دفاع از وطن به کار گرفتند، زیرا همواره ایمان داشته و دارند که جمهوری اسلامی ایران با تاریخ، گذشته، حال و آینده خود، بخشی جدایی‌ناپذیر از هستی آنان است. این آگاهی باعث شد که ارامنه ایران در دوران صلح با قلم و اندیشه خلاق خود، و در دوران جنگ با سلاح و زره از کشور دفاع کنند.

به مناسبت چهل و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، از جانب جامعه ارامنه به ، رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران، حضرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای، و تمامی مسئولان کشوری و همچنین مردم عزیز ایران را درود فرستاده و این روز را به تبریک می گوییم و برای ایران دستاوردها و موفقیت‌های روز افزون آرزو می‌کنیم.

به مناسبت چهل و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، به روح بنیانگذار و رهبر فقید انقلاب، امام خمینی (ره)، و هزاران شهیدی که جان خود را در راه انقلاب، دفاع از سرزمین مقدس ایران، تمامیت ارضی و امنیت کشور فدا کردند ادای احترام می‌کنیم.

درود و افتخار بر آنان که انقلاب را آفریدند.

درود و افتخار بر آنان که از انقلاب و میهن دفاع کردند.

هزاران درود بر آنان که همچنان در مسیر عدالت، صلح و تحقق آرمان‌های انقلاب و استواری جمهوری اسلامی ایران مبارزه می‌کنند.

اسقف اعظم سیبوه سرکیسیان

خلیفه ارامنه تهران

مراسم بزرگداشت چهل و ششمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی امروز (یکشنبه) از سوی سفارت جمهوری اسلامی ایران در بغداد برگزار شد.

همزمان با فرارسیدن چهل و ششمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مراسم باشکوهی در سفارت جمهوری اسلامی ایران در بغداد برگزار شد.

 این مراسم با حضور گسترده شخصیت‌های سیاسی، سفرا و دیپلمات‌هایی از کشورهای مختلف، همچنین علاقه‌مندان به انقلاب اسلامی، برگزار شد.

تأکید سفیر ایران بر نقش انقلاب اسلامی در تاریخ کشور

«محمدکاظم آل‌صادق» سفیر جمهوری اسلامی ایران در عراق، در سخنرانی خود در جریان این مراسم تأکید کرد: چهل و شش سال پیش، انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (قدس سره) و با فداکاری‌های ملت ایران به پیروزی رسید و به نقطه تحولی در تاریخ ایران و دموکراسی تحت شعار استقلال و آزادی تبدیل شد. امروز گرد هم آمده‌ایم تا این مناسبت را گرامی بداریم.

وی افزود: از نخستین روزهای پیروزی انقلاب، تحریم‌های ظالمانه و غیرانسانی علیه ما اعمال شد و علاوه بر آن، جنگی ویرانگر توسط صدام علیه ملت‌ها و کشورهای ما تحمیل گردید، اما با وجود تمامی این چالش‌ها، دستاوردهای انقلاب اسلامی هرگز متوقف نشدند. امروز، جمهوری اسلامی ایران در حوزه‌های مختلف علمی و فناوری به پیشرفت‌های چشمگیری دست یافته و این مسیر را با اراده الهی و تحت هدایت امام خامنه‌ای و حمایت ملت ایران ادامه خواهد داد.

سفیر ایران در ادامه به دستاوردهای هسته‌ای کشور اشاره و اظهار کرد: یکی از مهم‌ترین موفقیت‌های صنعت هسته‌ای ایران، استفاده از این فناوری در حوزه‌های مختلفی از جمله تولید داروهای رادیواکتیو و تشخیص انواع سرطان‌ها و بیماری‌های صعب‌العلاج است. علاوه بر این، ایران در جایگاه پانزدهم جهانی از نظر تولید علمی قرار دارد و همچنین رتبه چهارم دنیا را در زمینه تولید علوم نانو به خود اختصاص داده است.

وی همچنین گفت: امروز، جمهوری اسلامی ایران سیزدهمین قدرت نظامی جهان محسوب می‌شود و در زمینه تولید پهپاد در رتبه چهاردهم جهانی قرار دارد. همچنین ایران پنجمین کشور جهان در زمینه تولید پهپادهای رادارگریز و دهمین کشور در حوزه ساخت زیردریایی‌ها به شمار می‌رود.

انقلاب مستضعفان در برابر طغیان و استکبار

عبدالأمیر العبودی، تحلیلگر سیاسی عراقی نیز در جشن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سفارت بغداد، این روز را مناسبتی دانست که برای تمامی باورمندان به آرمان انقلاب علیه ظلم، فارغ از تفاوت‌های قومی و مذهبی، اهمیت دارد.

وی اظهار کرد: انقلابی که امام خمینی (قدس سره) در سه دهه پایانی قرن گذشته رهبری کرد، نه تنها متعلق به مردم ایران بلکه متعلق به تمامی مستضعفان جهان و علیه تمامی طاغوت‌ها بود.

العبودی تاکید کرد: این انقلاب پیامدهای بزرگی به همراه داشت و امروز نیز الهام‌بخش جنبش‌های اعتراضی و قیام‌ها علیه نظام استکبار جهانی شده است.

انقلابی که جهان را تکان داد

«علی العلاق» نماینده پیشین پارلمان عراق نیز با حضور در این مراسم انقلاب اسلامی ایران را رویدادی تاریخی و زلزله‌ای توصیف کرد که منطقه و جهان را تکان داد.

وی تصریح کرد: ما مفتخریم که در چهل و ششمین سالروز انقلاب اسلامی ایران شرکت می‌کنیم. این انقلاب، تحولی عظیم در منطقه ایجاد کرد و امید و انگیزه‌ای در دل مستضعفان جهان پدید آورد. ملت‌ها را به آزادی و رهایی از سلطه‌طلبی سوق داد و افق‌های جدیدی از آینده را پیش روی آنها گشود.

العلاق همچنین افزود: روابط ما با جمهوری اسلامی ایران ریشه در پیوندهای تاریخی و فرهنگی دارد و ما به این روابط افتخار می‌کنیم

انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) در سال ۱۳۵۷، تأثیرات عمیقی بر جهان اسلام به ویژه بر وحدت و تقریب بین مذاهب اسلامی داشته است. 

انقلاب اسلامی با طرح اندیشه وحدت اسلامی و تأکید بر مشترکات بین مذاهب مختلف، جان تازه‌ای به این مفهوم بخشید. امام خمینی (ره) همواره بر لزوم اتحاد مسلمانان در برابر دشمنان مشترک و حفظ مصالح عالیه اسلام تأکید داشتند. این اندیشه، الهام‌بخش بسیاری از جنبش‌های اسلامی در سراسر جهان شد و زمینه‌ای را برای همکاری و تعامل بیشتر بین پیروان مذاهب مختلف فراهم کرد.

جمهوری اسلامی ایران پس از پیروزی انقلاب، اقدام به تأسیس نهادهای مختلفی برای تقویت وحدت و تقریب بین مذاهب اسلامی کرد. از جمله این نهادها می‌توان به مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی اشاره کرد که با هدف ایجاد گفتمان و همکاری بین علمای مذاهب مختلف تأسیس شد. این مجمع، نقش مهمی در برگزاری کنفرانس‌ها و نشست‌های بین‌المللی با موضوع وحدت اسلامی داشته است.

انقلاب اسلامی ایران، با حمایت از جنبش‌های اسلامی در سراسر جهان، به تقویت جبهه مقاومت اسلامی کمک کرد. این حمایت‌ها، موجب افزایش اعتماد به نفس مسلمانان و تقویت احساس برادری و همبستگی بین آنها شد.

با وجود تأثیرات مثبت انقلاب اسلامی بر وحدت و تقریب مذاهب اسلامی، چالش‌ها و موانعی نیز در این راه وجود داشته است. برخی از گروه‌های تندرو و افراطی، با اقدامات خود سعی در ایجاد تفرقه بین مسلمانان داشته‌اند. همچنین، برخی از مسائل سیاسی و منطقه‌ای، موجب ایجاد اختلافاتی بین کشورهای اسلامی شده است.

انقلاب اسلامی با تأکید بر لزوم هوشیاری در برابر توطئه‌های دشمنان برای ایجاد تفرقه بین مسلمانان، نقش مهمی در خنثی کردن این توطئه‌ها ایفا کرد. امام خمینی (ره) همواره نسبت به تفرقه‌افکنی دشمنان هشدار می‌دادند و مسلمانان را به حفظ وحدت و انسجام دعوت می‌کردند.

یوسف برادران مهر

دلبستگی حضرت امام زمان مهدی موعود ارواحنا فداه به حضرت ابوالفضل عباس علیه السلام به خاطر دلایل ویژه ای است که در ادامه ذکر می‌شود:


۱. معرفت و بصیرت حضرت عباس

امام صادق علیه‌السلام «عموی ما عباس(ع) بصیرتی دقیق و ایمانی محکم داشت و در کنار حضرت ابی عبدالله(ع) با دشمنان خدا نبرد کرد و امتحان خوبی پس داد و به مقام شهادت نایل گشت.»



۲. بندگی و تسلیم [الهی] و ولایتمداری

در زیارت آن حضرت(ع) می‌خوانیم: سلام بر تو ای بنده شایسته حق و مطیع امر خدا و رسول خدا و مطیع امیرالمؤمنین و حضرت حسن و حسین صلوات الله و سلامه علیهم.



۳. فدایی امام زمان خود شدن

در زیارت ناحیه امام عصر(عج) خطاب به حضرت ابوالفضل می فرماید: «سلام بر ابوالفضل العباس فرزند امیرمومنان که با بذل جان خویش فداکارانه و ایثارگرانه از برادرش حسین دفاع کرد و امروز دنیایش را ره توشه ی آخرت ساخت.



۴. ادب حضور در محضر امام زمان خویش

هیچگاه در محضر امام حسین(ع) بدون اجازه نمی نشست. یکی از زیباترین خصوصیات آن حضرت این است که با اینکه امام حسین(ع) برادرشان بود ولی از روی ادب همواره برادر خویش را با عناوینی چون «سیدی و مولای» آقای من و... صدا می کرد.



۵. عصمت

ایشان همچون بانوی کربلا زینب(س) است. از همین رو ایشان را مطیع خدا، رسول خدا و اهل بیت علیهم‌السلام می‌خوانیم.



۶. وفاداری

در زیارت آن جناب عرض می کنیم «خداوند بهترین پاداش را عطا کند، همان پاداشی که به اهل وفا می دهد، به آن کسانی که به بیعت خویش با امام زمانشان وفا کردند و ندای یاری خواهی او را اجابت نمودند و از ولی امر خویش اطاعت نمودند.

 

ذکر توصیه شده امام زمان (ارواحنا فداه) برای توسل به حضرت عباس (علیه السلام)

 

آیت الله مرعشی نجفی (ره) فرمودند:

یکی از علما می گفت من مشکلی داشتم به مسجد جمکران رفتم درد دل خود را به محضر امام عصر عرضه داشتم و از وی خواستم که نزد خدا شفاعت کند تا مشکلم حل شود.

برای همین منظور به کرّات به مسجد جمکران رفتم ولی نتیجه ای ندیدم.

روزی هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم: مولاجان، آیا جایز است که در محضر شما و در منزل شما باشم و به دیگری متوسل شوم؟ شما امام من می باشید، آیا زشت نیست با وجود امام حتّی به علمدار کربلا قمربنی هاشم (ع) متوسل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟!

از شدت تأثر بین خواب و بیداری قرار گرفته بودم. ناگهان با چهره نورانی قطب عالم امکان ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) مواجه شدم .

بدون تامل به حضرتش سلام کردم .حضرت با محبت و بزرگواری جوابم را دادند و فرمودند:

نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمی شوم به علمدار کربلا متوّسل شوی، بلکه شما را راهنمائی هم می کنم که به حضرتش چه بگویی. چون خواستی از حضرت ابوالفضل علیه السلام حاجت بخواهی، این چنین بگو:

یا ابا الغوث ادرکنی

ای آقا پناهم بده

وقتی فرزندتان در جمع بهانه می‌گیرد، چه واکنشی نشان می‌دهید؟ انتخاب درست، نقش مهمی در تربیت او خواهد داشت:

 

به یاد داشته باشید که شما فرد بالغی هستید و باید صبور باشید.

مهم نیست لجبازی در فرزند شما چقدر طول می کشد، هرگز به تقاضاهای غیرمنطقی فرزندتان تن در ندهید.

معمولا وقتی در مکان های عمومی هستید وسوسه می شوید، تسلیم خواسته فرزندتان شوید تا زودتر او را آرام کنید؛ اما این خطاترین روش برای آرام سازی کودکان و نوجوانان است.

زیرا به فرزندتان می‌آموزید که در جمع عمومی زودتر تسلیم می شوید و باید خواسته های غیر منطقی اش را با بدترین روش در جمع مطرح کند.

أمیرالمؤمنین امام علی علیه السلام در نهج البلاغه نکاتی پیرامون ارزش صبر و زهد و ورع و رضا بیان می کنند که تقدیم شما فرهیختگان می شود:

 

حکمت ۴:

«وَ قَالَ (علیه السلام) الْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ، وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، وَ نِعْمَ الْقَرِینُ [الرِّضَا] الرِّضَی.»

 

ترجمه:

عجز و ناتوانی آفت است و صبر، شجاعت و زهد، ثروت و تقوا و پرهیز گاری سپری است ( در برابر گناهان و خطرات شیطان و هوای نفس) و رضایت و خشنودی (از تقدیرات الهی) بهترین همنشین است.

 

شرح:

قویّ و صبور باش:

امام در چهارمین کلمه از کلمات قصارش به پنج وصف از اوصاف انسانی اشاره می کند که یکی منفی و چهار وصف از آن مثبت است و آثار هر کدام را در جمله بسیار کوتاهی بر می شمارد.
نخست می فرماید: «عجز و ناتوانی آفت است»؛ (الْعَجْزُ آفَةٌ).

عجز مفهوم وسیعی دارد که هرگونه ناتوانی علمی، جسمی، اقتصادی و فکری را شامل می شود و به یقین اینها بزرگ ترین آفات زندگی انسان است؛ انسان عاجز، ذلیل و خوار عقب مانده و شکست خورده و بی ارزش و بی مقدار است به همین دلیل اسلام می گوید: بکوشید و هرگونه عجز را از خود دور سازید و با قدرت و قوت به اهداف مالی و معنوی خود برسید. البته گاه می شود که عجز و ناتوانی بدون اختیار دامان انسان را می گیرد، ولی غالباً چنین نیست، بلکه نتیجه کوتاهی ها و بی برنامگی هاست.

همان گونه که در حدیث جالبی که کلینی در کافی از امیر مؤمنان علی(علیه السلام) نقل کرد می خوانیم: «إِنَّ الاَْشْیَاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ ازْدَوَجَ الْکَسَلُ وَالْعَجْزُ فَنُتِجَا بَیْنَهُمَا الْفَقْرَ؛ هنگامی که اشیاء با یکدیگر ازدواج کردند تنبلی و ناتوانی نیز به هم پیوستند و فرزند آنها فقر بود».(۱)

 

سپس در دومین نکته اشاره به آثار مثبت صبر و شکیبایی کرده می فرماید: «صبر شجاعت است»؛ (وَالصَّبْرُ شَجَاعَةٌ).

بدیهی است صبر چه در مقابل عوامل معصیت باشد، چه در مسیر اطاعت پروردگار چه در برابر مصائب روزگار انجام گیرد، نوعی شجاعت محسوب می شود و تنها شجاعانند که از عهده شکیبایی در این مراحل سه گانه بر می آیند.
نمونه کامل این سخن همان چیزی است که امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در صدر اسلام از پیغمبر و یاران باوفایش تجربه کرده بود که در برابر انواع مشکلاتی که از سوی دشمنان اسلام هر روز به شکلی انجام می شد صبر و استقامت کرده بودند و با شجاعت تمام آنها را پشت سر گذاشتند و اگر این شکیبایی شجاعانه مسلمانان صدر اول در دوران محاصره شعب ابی طالب و هجرت به حبشه و سپس هجرت به سوی مدینه و بعد از آن حضور در میدان های جنگ بدر، خیبر، خندق و حنین نبود امروز آیینی به نام اسلام بر بخش عظیمی از جهان سایه نیفکنده بود.

در واقع مسلمانان هم در برابر خواسته های دل استقامت و صبر نشان دادند، هم در مسیر اطاعت پروردگار و هم در مقابل مصائب و مشکلات پی در پی.

همان گونه که در حدیثی در جلد دوم کافی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل شده است که می فرماید: «الصَّبْرُ ثَلاَثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَصَبْرٌ عَلَی الطَّاعَةِ وَصَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیَة».(۲)

در کلمات بزرگان نیز تعبیرات جالبی درباره صبر آمده است از جمله این که گفته اند: «الصَّبْرُ مُرٌّ لا یَتَجَرَّعُهُ إلاّ حُرٌّ؛ صبر تلخ است ولی جز آزادگان این شربت ناگوار را نمی نوشند».

نیز گفته اند «إنَّ لِلاْزْمانِ الْمَحْمُودَةِ وَالْمَذْمُومَةِ أعْماراً وَآجالاً کَأَعْمارِ النّاسِ وَآجالِهِمْ فَاصْبِرُوا لِزَمانِ السُّوءِ حَتّی یَفْنی عُمْرُهُ وَیَأتی أجَلُهُ؛ دوران های خوب و بد عمر و اجلی دارند مانند عمر و اجل انسان ها؛ به هنگامی که دوران سختی پیش آید صبر کنید تا عمرش پایان گیرد و اجلش فرا رسد».

نیز گفته اند: «إذا تَضَیَّفَتْکَ نازِلَةٌ فَأقْرِهَا الصَّبْرُ عَلَیْها وَأکْرِمْ مَثْواها لَدَیْکَ بِالتَّوَکُّلِ وَالاْحْتِسابِ لِتُرِحِّلَ عَنْکَ وَقَدْ أبْقَتْ عَلَیْکَ أکْثَرَ مِمّا سَلَبَتْ مِنْکَ؛ هنگامی که حادثه سختی به میهمانی تو آمد با صبر و شکیبایی از آن پذیرایی کن و جایگاه آن را با توکل بر خدا و حساب عند الله گرامی بدار تا زمانی که این میهمان از نزد تو برود در حالی که بیش از آنچه از تو گرفته است برای تو باقی خواهد گذارد»(۳)

 

آن گاه در سومین جمله می فرماید: «زهد ثروت است»؛ (وَالزُّهْدُ ثَرْوَةٌ).

اشاره به اینکه انسان از ثروت آیا چیزی جز بی نیازی می خواهد و آدم زاهدِ قانع، از همه خلق بی نیاز است و چه بسا ثروتمندانی که جزء نیازمندان هستند.

زهد همان بی اعتنایی به زرق و برق دنیا و مال و منال و شهرت و آوازه است. زاهد کسی نیست که فاقد این امور باشد بلکه زاهد کسی است که دلبسته و وابسته به این امور نباشد؛ خواه آن را داشته باشد یا نه! بلکه می توان گفت: زاهدان از ثروتمندان غنی ترند، چرا که ثروتمندان از یک سو باید پیوسته ثروت خود را حساب و کتاب کنند و از سوی دیگر مراقب باشند سارق و دشمنی آن را از دست آنها نگیرد در حالی که زاهدان از همه اینها بی نیازند.

در حدیثی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می خوانیم که خطاب به علی(علیه السلام) فرمود: «یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ قَدْ زَیَّنَکَ بِزِینَة لَمْ یُزَیِّنِ الْعِبَادَ بِزِینَة أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ مِنْهَا؛ زَیَّنَکَ بِالزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا؛ ای علی خداوند تو را به زینتی آراسته که هیچ بنده ای به زینتی بهتر از آن نزد خداوند آراسته نشده است تو را به زهد در دنیا آراسته است».(۴) و در حقیقت چنین است چون آراستگی به زهد انسان را به بسیاری از صفات دیگر از فضایل اخلاقی می آراید.

به همین دلیل در حدیث دیگری از امام صادق(صلی الله علیه وآله) می خوانیم: «جُعِلَ الْخَیْرُ کُلُّهُ فِی بَیْت وَجُعِلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا... حَرَامٌ عَلَی قُلُوبِکُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلاَوَةَ الاِْیمَانِ حَتَّی تَزْهَدَ فِی الدُّنْیَا؛ تمام نیکی ها در خانه ای قرار داده شده و کلید آن زهد در دنیاست... سپس فرمود: حلاوت ایمان بر دل و جان شما حرام است تا زمانی که دل هایتان زهد در دنیا پیشه کند».(۵)

 

آن گاه در چهارمین جمله می فرماید: «تقوا و پرهیزگاری سپری است (در برابر گناهان و خطرات شیطان و هوای نفس)»؛ (وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ).
ورع به معنای تقوا یا حد اعلای تقواست به گونه ای که انسان حتی از شبهات پرهیز کند. این فضیلت انسانی از حالت خداترسی باطنی سرچشمه می گیرد که چون در برابر او گناهی ظاهر شود سدی در میان او و گناه ایجاد کند.

تعبیر به «جنة» تعبیر جالبی است، زیرا سپر وسیله ای دفاعی در مقابل آماج تیرهای دشمن یا شمشیرها و نیزه هاست گویا هوای نفس و شیطان پیوسته قلب انسان را هدف تیرهای خود قرار می دهد و انسان با ورع به وسیله این سپر می تواند از آزار آنها در امان بماند.

در حدیثی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می خوانیم: «لِکُلِّ شَیْء أُسٌّ وَأُسُّ الاْیمانِ الْوَرَعُ؛ هر چیز اساس و شالوده ای دارد و شالوده ایمان ورع است».(۶)
در حدیثی که از امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در غررالحکم نقل شده می خوانیم: «عَلَیْکَ بِالْوَرَعِ فَإنَّهُ عَوْنُ الدّینِ وَشَیْمَةُ الْمُخْلِصینَ؛ بر تو باد به پیشه کردن ورع، زیرا (بهترین) یاور دین و روش مخلصان است».(۷)

 

سپس در پنجمین و آخرین جمله می فرماید: «رضایت و خشنودی (از تقدیرات الهی) بهترین همنشین است»؛ (وَنِعْمَ الْقَرِینُ الرِّضَی).

همنشین خوب کسی است که به انسان آرامش بخشد و او را از بی تابی در برابر مشکلات باز دارد و در او روح امید بدمد و تمام این آثار در راضی بودن به قضای الهی است.

آنکس که مقدرات را از سوی خداوند حکیم و مهربان می داند هرگز از مصائبی که به هر حال در دنیا روی می دهد و مشکلاتی که گریبان انسان را ناخواسته می گیرد ناراحت نمی شود و بی تابی نمی کند و اعصاب خود را در هم نمی کوبد.

البته این بدان معنا نیست که انسان در برابر هر حادثه ای تسلیم شود، بلکه به این معناست که تمام کوشش خود را برای پیروزی بر مشکلات به کار گیرد؛ ولی اگر حوادثی خارج از حیطه قدرت او رخ دهد در برابر آن راضی باشد و زبان به ناشکری نگشاید و جزع و بی تابی نکند.

در روایتی آمده است که موسی بن عمران(علیه السلام) به پیشگاه خداوند عرضه داشت: مرا به عملی راهنمایی کن که اگر آن را انجام دهم رضای تو را به دست آورده باشم.

خداوند به او وحی فرستاد که رضای من (گاه) در ناخوشنودی توست و طاقت آن را نداری... موسی بر زمین به سجده افتاد عرض کرد خداوندا افتخار سخن گفتنت با من را به من بخشیده ای و پیش از من به کس دیگری نداده ای و هنوز مرا به عملی راهنمایی نکرده ای که با آن رضا و خوشنودی ات را به دست آورم «فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ أَنَّ رِضَایَ فِی رِضَاکَ بِقَضَائِی؛ خداوند به او وحی فرستاد که رضای من در این است که تو راضی به قضای من باشی».(۸)

 

پی نوشت ها:

(۱). کافی، ج ۵، ص ۸۶، ح ۸.
(۲). کافی، ج ۲، ص ۹۱، ح ۱۵.
(۳). شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۸، ص ۹۰.
(۴). بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۲۹۷، ح ۱۰۳.
(۵). کافی، ج ۲، ص ۱۲۸، ح ۲.
(۶). کنزالعمال، ح ۷۲۸۴.
(۷). غررالحکم، ح ۵۹۱۵.
(۸). بحارالانوار، ج ۷۹، ص ۱۳۴.

 

منبع: کتاب پیام امام امیر المومنین (علیه السلام)، شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه

آیا ائمه معصومین علیهم‌السلام در زمان بیماری به پزشک مراجعه می‌کردند یا به شیوه‌های خود درمانی اتکا می‌کردند؟ در این بررسی به رابطه آنان با علم پزشکی و شیوه‌های درمانی آنان می‌پردازیم.

 

پرسش:

ائمه معصومین علیهم‌السلام هنگامی‌که بیمار می‌شدند و نیاز به مداوا و درمان پیدا می‌کردند، از شیوه خود درمانی استفاده می‌کردند یا به پزشک مراجعه می‌کردند؟

 

پاسخ:

مقدمه

به تعبیر قرآن رسول خدا صلی الله علیه و آله و به دنبال آن اهل‌بیت علیهم السلام در خصوصیات جسمانی مانند سایر مردم بودند، «قلْ إِنَّما أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ»(۱) و هرگونه از عوارض و حالات جسمانی مانند رشد و نمو بدن، بیماریها و... در جسم و حالت آنها تأثیرگذار بوده است؛ بنابراین ائمه علیهم‌السلام مانند سایر مردم دچار بیماری می‌شدند مگر اینکه بیماری به‌گونه‌ای باشد که سبب اختلال در امر رسالت و امامت و یا سبب دوری و اشمئزاز دیگران از امام شود مانند بیماری جزام و پیسی.

حال لازم است دانسته شود که آیا ائمه علیهم‌السلام به هنگام بیماری به پزشک مراجعه می‌کردند و یا امور دیگری ممانند خوددرمانی، شفا گرفتن و ... را به‌عنوان راه درمان انتخاب می کردند.

 

متن اصلی پاسخ

 

دیدگاه اسلام نسبت به درمان

 

در اسلام نسبت به اصل درمان سفارش شده؛ چنانکه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:

«به‌درستی که خداوند برای هر دردی دارویی قرار داده است.»(۲)

و یا وقتی برخی اعراب از مداوا کردن پرهیز کردند، حضرت فرمودند: «مداوا کنید ای بندگان خدا، چراکه خداوند دردی ننهاده جز اینکه برایش درمان و دوائی قرار داده».(۳)

در نتیجه به‌حکم عقل، انسان برای شناخت دارو و درمان ناچار است که به پزشک مراجعه کند.

 

مواردی که ائمه علیهم السلام به پزشک مراجعه نمی‌کردند:

ائمه علیهم السلام مانند سایر مردم برای درمان بیماری نیاز به معالجه داشتند و طبیعی بود که به پزشکان معالجه کنند؛ بااین‌حال کمتر گزارشی پیدا می شود که نشان دهد؛ آنان به اطباء مراجعه می‌کردند؛ چراکه:

 

اولاً: بر اساس دلایل استوار کلامی و از برخی روایات اینگونه به دست می‌آید که علم پزشکی، منشأ وحیانی داشته و نخستین بار توسّط خداوند در اختیار انبیا قرارگرفته است.(۴) پس معنا ندارد که ائمّه علیهم‌السلام هنگام بیماری به طبیبانی مراجعه کنند که آگاهی‌شان از مسائل پزشکی، با علم آنها قابل‌مقایسه نیست. در روایتی یک پزشک هندی به امام صادق علیه‌السلام می گوید: «آیا از علمی که نزد من است، چیزی می‌خواهی که به تو بیاموزم؟». امام علیه‌السلام فرمود: «نه؛ آنچه نزد من است، بهتر از آن چیزی است که تو داری» و در ادامه، وقتی آن طبیب از امام پرسید که این‌همه علوم را از کجا به دست آورده‌ای؟ امام فرمود: «از پدرانم گرفته‏‌ام و آنان از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و او از جبرئیل و او از خدای ربّ العالمین گرفته است».(۵)

 

ثانیاً: برخی بیماریها با روشهای متعددی قابل‌درمان بودند و ممکن بود اهل‌بیت علیهم السلام برخی روشهای درمان را ترجیح دهند و یا روشی را تائید نکنند؛ مثلاً ائمه علیهم السلام درمانی را که از طریق امر حرامی صورت بگیرد، نهی کردند.(۶) یا داغ کردن روشی شایع برای درمان بود؛ ائمه علیهم السلام این روش را هرچند حرام ندانستند،(۷) اما مورد تأیید آنها نبوده و روشهای دیگر را ترجیح می دادند.(۸) مثلاً گفته شده که در آن زمان، پزشکی یهودی با عمل جراحی شکم را می‌شکافت و بیمار را مداوا می‌کرد. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله اکراه خود را نسبت به چنین روش درمانی نشان دادند و تجویزهای آسان‌تری را به‌عنوان جایگزین معرفی کردند.(۹)

بنابراین یکی از عللی که باعث می‌شد که گاهی اهل‌بیت علیهم‌السلام نزد پزشکان نروند و از شیوه‌ی خوددرمانی استفاده کنند، عدم‌تأیید یا ترجیح برخی روش‌های درمانی پزشکان بود.

 

ثالثاً: از برخی روایات و گزارش‌ها می توان فهمید که گاهی آثار بیماری یا جراحت در بدن معصومان علیهم السلام به‌صورت معجزه آسا و سریع بهبود می یافت؛ چنانکه در جنگ خیبر وقتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام چشم‌درد شدیدی داشت، پیامبر صلی‌الله دستی بر دیدگانش کشید و آب دهان مبارک خود را به چشم ایشان مالید؛ سپس در حقشان چنین دعا کرد: «بار خدایا، علی را از گزند گرما و سرما محافظت فرما!» با دعای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله درد چشمان امیرالمؤمنین علیه‌السلامم بهبود یافت و حضرت تا پایان عمر به درد چشم مبتلا نشدند.(۱۰) همچنین در روایتی از امام باقر علیه‌السلام آمده: «به علی در روز احد شصت جراحت رسید و اطرافیان از زیادی و شدت جراحت‏ها بر جان ایشان ترسیدند. در این هنگام پیامبر به عیادت وی آمدند و دست خود بر آن مالید و فرمود: مردی که در راه خداوند به این مصیبت مبتلا شود معذور است و زخمی که حضرت بر آن دست مالیده بود بهبود یافت».(۱۱)

در گزارش دیگری ابوالدنیای معمر از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل میکند: «من در جنگ خیبر بیست‌وپنج زخم برداشتم و خدمت پیامبر آمدم چون زخم‏های مرا دید گریست و از اشک چشم خود گرفت و بر زخم‌های من مالید و فوراً راحت شدم‏.»(۱۲) شاید به همین منظور باشد که در میان اخبار زیادی که به توصیف شمایل رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و امیرالمؤمنین علیه‌السلام پرداختند به جراحت‌های وارده بر چهره‌ی آنها اشارهای نشده است.

 

مواردی که ائمه علیهم السلام به پزشک مراجعه می‌کردند:

ائمه علیهم السلام گاهی دچار یک بیماری میشدند که خود به‌تنهایی قدرت مداوای آن را نداشتند، مثلاً وقتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام به‌واسطه‌ی ضربهی ابن ملجم در بستر بیماری بودند؛ طبیبی به نام اثیر بن عمرو بر بالین ایشان آمد و به مداوای حضرت پرداخت.(۱۳) یا یکی از روشهای درمان حجامت بود و اهل‌بیت علیهم السلام توسط افرای حجامت میشدند. طبق گزارشی به نقل از انس بن مالک، فردی به نام ابوطیبه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را حجامت کرد.(۱۴) یا در احادیثی آمده امام رضا علیه‌السلام(۱۵) و یا امام حسن عسکری علیه‌السلام(۱۶) برای حجامت از حجّام ماهری کمک گرفتند.

همچنین در روایتی از امام باقر علیه‌السلام آمده: «به علی در روز احد شصت جراحت رسید و پیامبر به ام سلیم و ام عطیه دستور دادند که ایشان را مداوا کنند. آنها گفتند: یا رسول اللَّه! هر جای از بدنش را معالجه میکنیم جای دیگری از بدنش گشاده می شود و از زیادی و شدت جراحت‏ها بر جان او ترسانیم.»(۱۷)

یا در گزارشی آمده وقتی صورت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در جنگ احد مجروح شد، حضرت زهرا سلام‌اللهعلیها حصیری را سوزاندند و خاکستر آن را بر زخم‌های پدرشان می‌گذاشتند. (۱۸)

از این گزارش‌ها می‌توان برداشت کرد که منعی ندارد تا معصومین علیهم السلام برای درمان از اطباء یا دیگران کمک گرفته باشند.

 

نتیجه

از مجموع روایات فهمیده می‌شود که ائمّه علیهم‌السلام رجوع به پزشک را امری عقلایی می‌دانستند؛ اما به سبب اینکه خودشان نسبت به روش‌های درمان علم داشتند و یا اینکه از طریق امور غیرعادی بهبود می‌یافتند، کمتر به پزشکان مراجعه می کردند. با این‌حال در گزارش‌های تاریخی و برخی احادیث مصادیقی دیده می‌شود که نشان می‌دهد که ائمه علیهم السلام گاهی برای درمان از اطباء و یا دیگران کمک گرفته باشند.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱. سوره کهف ۱۸، آیه ۱۱۰.

۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۶۳ ش‏، ج‏۵۹، ص: ۷۶.

۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۶۳ ش‏، ج‏۵۹، ص: ۷۶.

۴. ر.ک: صدوق، ابن‌بابویه، اعتقادات الإمامیه، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۴ ق، ص ۱۱۵ _ ۱۱۶، و مفید، محمد بن نعمان، تصحیح الاعتقاد، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۳ ق، ص ۱۴۴.

۵. صدوق، ابن‌بابویه، الخصال، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ اوّل، ۱۳۶۲ ش، ج‏۲، ص ۵۱۲.

۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۶۳ ش‏، ج‏۵۹، ص: ۷۶.

۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۶۳ ش، ج‏۵۹، ص: ۶۴

۸. مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، دعائم الإسلام‏، محقق فیضی، آصف‏، قم، انتشارات مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، چاپ دوم، ۱۳۸۵ ق‏، ج‏۲، ص: ۱۴۶.

۹. مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، دعائم الإسلام‏، محقق فیضی، آصف‏، قم، انتشارات مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام‏، چاپ دوم، ۱۳۸۵ ق‏، ج‏۲، ص: ۱۴۳

۱۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، بیروت، انتشارات دار التراث‏، چاپ دوم‏، ۱۳۸۷ ق، ج‏۳، ص:۱۲.

۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القران، بیروت، انتشارات مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق-۱۹۹۵ م، ج‏۲، ص ۸۵۲.

۱۲. صدوق، ابن‌بابویه، محمد بن علی، کمال‌الدین و تمام النعمه، تهران، انتشارات اسلامیه، ‏چاپ دوم، ۱۳۹۵ ق، ج‏۲، ص: ۵۴۱

۱۳. أبو الفرج الأصفهانی، مقاتل الطالبیین، بیروت، انتشارات دار المعرفه، بی‌تا، ص:۵۱

۱۴. عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الإصابه فی تمییز الصحابه، محقق عادل احمد عبد الموجود و علی‌محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق، ج‏۷، ص:۱۹۶

۱۵. صدوق، ابن‌بابویه، عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، تهران، نشر جهان، چاپ اوّل، ۱۳۷۸ ق، ج ۲، ص ۲۲۷.

۱۶. راوندی، قطب‌الدین سعید بن عبدالله،‏ الخرائج و الجرائح‏، قم، انتشارات مدرسه الإمام المهدی، چاپ اول‏، ۱۴۰۹ ق‏، ج‏۱، ص:۴۲۲-۲۴۴

۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القران، بیروت، انتشارات مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق-۱۹۹۵ م، ج‏۲، ص ۸۵۲.

۱۸. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت، انتشارات اعلمی،‏ چاپ سوم، ۱۴۰۹ ق‏، ج‏۱، ص:۲۵۰.

هنگامی که جامعه دچار انحراف شده، روحیه رفاه طلبی و دنیازدگی بر آن غلبه و فساد سیاسی و اخلاقی و اجتماعی آن را در محاصره قرار داده و از نظر سیاسی هیچ روزنه‌ای برای تنفس وجود نداشت، امام سجاد(ع) توانست از دعا برای بیان بخشی از عقاید خود استفاده کند و بار دیگر تحرّکی در جامعه برای توجه به معرفت و عبادت و بندگی خداوند ایجاد کند.

در میان دعاهای امام سجاد، تعبیری وجود دارد که اغلب تکرار شده و این تعبیر، «صلوات بر محمد و آل محمد» است. زمانی که قرار دادن نام علی بر فرزندان تقبیح می‌شد و افراد بدین دلیل مورد تهدید قرار می‌گیرند و کار امویان جز با دشنام دادن به [حضرت] علی(ع) مستقیم نمی‌شود به کار گرفتن این تعبیر ارزش خود را بخوبی نشان می‌دهد.

تکیه امام در پیوند دادن محمد و آل محمّد، امری است که خداوند آن را ضمن دستور بر صلوات بر رسول آورده و اهمیت زیادی برای بیان عقاید شیعی دارد. یکی از مضامین مهم سیاسی- دینی صحیفه، طرح مسأله امامت است؛ مفهوم امامت به صورت یک مفهوم شیعی، که علاوه بر جنبه داشتن احقیت برای خلافت و رهبری، جنبه‌های الهی عصمت و بهره‌گیری از علوم انبیا و مخصوصاً پیامبر اکرم(ص) را در حدّی والا نشان می‌دهد.

در این دعاها اهداف عبادی و فکری و سیاسی دیگری نیز مورد نظر بوده است؛ مثل بیان اعتقادات صحیح درباره خداشناسی و مبارزه با تشبیه و تجسیم و شناساندن مصادیق واقعی اهل بیت که در قرآن و سنّت بر فضائل و حقوق آنها تاکید شده بود.

 

* پاسخ تفصیلی:

هنگامی که جامعه دچار انحراف شده، روحیه رفاه طلبی و دنیازدگی بر آن غلبه و فساد سیاسی و اخلاقی و اجتماعی آن را در محاصره قرار داده و از نظر سیاسی هیچ روزنه‌ای برای تنفس وجود نداشت، امام سجاد(علیه السّلام) توانست از دعا برای بیان بخشی از عقاید خود استفاده کند و بار دیگر تحرّکی در جامعه برای توجه به معرفت و عبادت و بندگی خداوند ایجاد کند.

گرچه ظاهراً مقصود اصلی در این دعاها، همان معرفت و عبادت بوده؛ اما با توجه به تعابیری که وجود دارد، می‌توان گفت که مردم می‌توانستند از لابلای این تعبیرات با مفاهیم سیاسی مورد نظر امام سجاد(علیه السّلام) آشنا شوند.

صحیفه سجادیّه مشهور، که اندکی بیش از پنجاه دعا را در بردارد، تنها بخشی از دعاهای امام سجاد(علیه السّلام) است که گردآوری شده است. در مجموعه‌های دیگری نیز به گردآوری دعاها پرداخته‌اند که تعداد این مجموعه‌ها با صحیفه معروف، به شش عدد رسیده و برخی از آنها حاوی بیش از صد و هشتاد است.(۱)

دعاهای مزبور نه تنها در میان شیعیان، بلکه در میان اهل سنت نیز وجود داشت(۲) و این حاکی از آن بود که دعاهای امام سجاد(علیه السّلام) در جامعه آن روز نفوذ کرده است. در میان ائمه شیعه، امام سجاد(علیه السّلام) بیشتر از همه به ارائه این‌گونه دعاها شهرت دارد.

در میان دعاها، تعبیری وجود دارد که اغلب تکرار شده و کمتر دعایی است که از این تعبیر خالی باشد. این تعبیر، «صلوات بر محمد و آل محمد» است و اساساً یکی از علائم دعاهای درست همین است.

زمانی که حتی قرار دادن نام علی بر فرزندان تقبیح می‌شد و افراد بدین دلیل مورد تهدید قرار می‌گیرند و کار امویان جز با دشنام دادن به [حضرت] علی(علیه السّلام) مستقیم نمی‌شود(۳) به کار گرفتن این تعبیر ارزش خود را بخوبی نشان می‌دهد. تعبیرهایی شبیه «محمد و آله الطیبین الطاهرین الأخیار الأنجبین»(۴) از نمونه‌هایی است که چند بار تکرار شده است.

تکیه امام در پیوند دادن محمد و آل او، امری است که خداوند آن را ضمن دستور بر صلوات بر رسول آورده و اهمیت زیادی برای بیان عقاید شیعی دارد. قبل از نقل برخی از مضامین دعاهای امام، نقل روایتی در تحکیم پیوند محمد و آل محمد از امام سجاد(علیه السّلام) مناسب است.

آن حضرت می‌فرمود: «إِنَّ اللهَ فَرَضَ عَلَی الْعَالَمِ، اَلصَّلَاةُ عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ قَرَّنَنَا بِهِ، فَمَنْ صَلَّی عَلَی رَسُولِ اللهِ وَ لَمْ یُصَلِّ عَلَیْنَا، لَقِیَ اللّهَ تَعَالَی وَ قَدْ بَتَرَ الصَّلَاةَ عَلَیْهِ وَ تَرَکَ أَمْرَهُ»(۵)؛ (خداوند صلوات بر پیامبرش را بر عالم واجب کرده و ما را نیز به آن مقرون ساخته است.

کسی که بر رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) صلوات فرستد؛ اما بر ما صلوات نفرستد، صلواتش را بر رسول ناقص گذاشته و دستور خدا را ترک کرده است).

همراهی محمد و آل محمد، می‌تواند تأثیر مهمی در موضع مردم نسبت به خاندان رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) داشته باشد.

یکی از مضامین مهم سیاسی- دینی صحیفه، طرح مسأله امامت است. مفهوم امامت به صورت یک مفهوم شیعی، که علاوه بر جنبه داشتن احقیت برای خلافت و رهبری، جنبه‌های الهی عصمت و بهره‌گیری از علوم انبیا و مخصوصاً پیامبر اکرم(صلّی اللّه علیه و آله) را در حدّی والا نشان می‌دهد. در اینجا چند نمونه را نقل می‌کنیم.

در یک مورد می‌فرماید: «رَبِّ صَلِّ عَلَی أَطَائِبِ أَهْلِ بَیْتِهِ الَّذِینَ اِخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِکَ وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِکَ وَ حَفَظَةِ دِینِکَ وَ خُلَفِائِکَ فِی أَرْضِکَ وَ حُجَجِکَ عَلَی عِبَادِکَ وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وِ الدَّنَسَ تَطْهِیراً بِاِرِادَتِکَ وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِیلَةَ إِلَیْکَ وَ الْمَسْلَکَ إِلَی جَنَّتِکَ»(۶)؛

(پروردگارا! بر پاکان از اهل بیت محمد(صلّی اللّه علیه و آله) درود بفرست. کسانی را که برای حکومت برگزیدی و گنجینه‌های علوم خود و حافظان دینت گردانیدی و خلفای خود در روی زمین و حجت خود بر بندگانت قرار داری، آنان را با اراده خود از هر پلیدی و آلودگی پاک و مبرّا ساختی و وسیله برای رسیدن به تو به بهشت جاودانت اختیار نمودی).

در جای دیگری فرموده است: «الّلهُمَّ إِنَّ هَذَا الْمَقَامِ لِخُلَفَائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ وَ مُوضِعِ أُمَنَائِکَ فِی الدَّرَجَةِ الرَّفِیعَةِ الَّتِی اِخْتَصَصْتَهُمْ بِهَا قَدْ اِبْتَزُوهَا ... حَتَّی عَادَ صَفْوَتِکَ وَ خُلَفَائِکَ مَغْلُوبِینَ، مَقْهُورِینَ مُبْتَزِّینَ ... اَللّهُمَّ الْعَنْ أَعْدَائَهُمْ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ مَنْ رَضِیَ بِفِعَالِهِمْ وَ أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ»(۷)؛ (خداوندا! مقام خلافت برای خلفای توست، برگزیدگان از خلقت و جایگاه امانت‌های تو در درجات عالیه که تو آن مقام را به آنها اختصاص دادی؛ ولی دیگران از آنان گرفتند ...

تا جایی که برگزیدگان و خلفای تو در مقابل ستم ستمکاران، مغلوب و مقهور شده و حق‌شان بر باد رفت. پروردگارا! بر دشمنان آنها از اولین و آخرینشان، به کسانی که بر تجاوز دشمنانشان رضا دادند و بر پیروان و تابعین آنها لعنت بفرست).

و در جای دیگری می‌فرماید: «وَ صَلِّ عَلَی خِیَرَتِکَ اَللّهُمَّ مِنْ خَلْقِکَ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الصَّفْوَةِ مِنْ بَرِیَّتِکَ الطّاهِرِینَ وَ اجْعَلْنَا لَهُمْ سَامِعِینَ وَ مُطِیعِینَ کَمَا أَمَرْتَ(۸)اَلّلهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ التَّوْحِیدِ وَ الْإِیْمَانَ بِکَ وَ التَّصْدِیقَ بِرَسُولِکَ وَ الْاَئِمَّةَ الَّذِینَ حَتَمْتَ طَاعَتَهُمْ»(۹)؛ (پروردگارا! درود فرست بر بهترین خلقت، محمد و عترت برگزیده او از میان بندگانت و ما را همان گونه که دستور داده‌ای مطیع آنان قرار ده. پروردگارا! مرا در شمار موحدان و مؤمنان و باورداران به پیامبر و امامان، کسانی که اطاعتشان را واجب کرده‌ای قرار ده).

و در جای دیگر می‌فرماید: «الّلهُمَّ أَنَّکَ أَیَّدْتَ دِینَکَ فِی کُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عِلْماً لِعِبَادِکَ وَ مِنَاراً فِی بِلَادِکَ بَعْدَ أَنْ وَصَّلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِکَ وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِیعَةَ إِلَی رِضْوَانِکَ وَ اِفْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ وَ حَذَّرْتَ مَعْصِیَتَهُ وَ أَمَرْتَ بِاِمْتِثَالِ أَوَامِرِهِ وَ الْاِنْتِهَاءِ إِلَی نَهْیِهِ وَ أَنْ لَایَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ وَ لَایَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةٌ لِلَّائِذِینَ وَ کَهْفِ الْمُؤْمِنِینَ وَ عُرْوَةِ الْمُتَمَسِّکِینَ وَ بَهَاءِ الْعَالَمِینَ»(۱۰)...

وَ أَقِمْ بِهِ کِتَابَکَ وَ حُدُودَکَ وَ شَرَائِعَکَ وَ سُنَنَ رَسُولَکَ صَلَوَاتُکَ اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَحْیِ بِهِ مَا أَمَاتَهُ الظّالِمُونَ مِنْ مَعَالِمِ دِینِکَ وَ أَجِلْ بِهِ صِدَاءَ الْجَوْرِ عَنْ طَرِیقَتِکَ وَ ابْنِ بِهِ الضَّرَّاءَ مِنْ سَبِیلِکَ وَ أَزِلْ بِهِ النّاکِبِینَ عَنْ صِرَاطِکَ وَ أَمْحِقْ بِهِ بُغَاةَ قَصْدِکَ عِوَجاً ... وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِینَ مُطِیعِینَ»(۱۱)؛ (پروردگارا! تو در هر زمان امامی را پرچم برای بندگانت و چراغ راهنما در روی زمینت قرار دادی، پس از آن که رابطه مستقیم میان خودت و او برقرار فرموده و او را وسیله رسیدن به رضای خود نمودی و فرمانبرداری از او را واجب و از نافرمانی او بر حذر داشته و بر امتثال اوامر او دستور داده و از ارتکاب به نهی او منع کردی، دینت را تأیید فرمودی.

امامی که به هیچ یک از بندگانت حق تقدم بر او و جدا شدن از وی را ندادی، امامی که تو محل امنی برای آنان که روی به سوی تو می‌آورند و ایمان محکمی برای آنان که چنگ به ذیل عنایت و هدایت تو می‌زنند و افتخار جهانیان و پناهگاه مؤمنینش قرار دادی ... پروردگارا! کتاب و قوانین و شریعت خود و سنّت پیامبرت را به وسیله او بر پای دار و هر آنچه از معارف و اصول دین تو را ستمکاران به ورطه نابودی کشیده‌اند به وسیله او زنده فرما و آلودگی‌ها و انحرافاتی که به وسیله ستمکاران در راهت بوجود آمده به وسیله او از دامن دینت بزدای و خطرات راهت را به وسیله او از میان بردارد. ما را برای او مطیع گردانده و در راه جلب رضایت او کوشا ساز).

از جملات فوق بخوبی روشن است که امام در صدد گسترش اعتقاد شیعی در مفهوم امامت، به عنوان مهمترین مفهوم شیعی، بوده است. مشابه این تمجیدات درباره اهل بیت، در نهج البلاغه در بحث از خلافت امام علی(علیه السّلام) آمده است.

همان‌گونه که اشاره شد، محدوده دعاها به همین جا خاتمه نمی‌یابد؛ بلکه اهداف عبادی و فکری و سیاسی دیگری مورد نظر بوده است. اشاره به یک مورد فکری مناسب است. به نقل اربلی، امام سجاد(علیه السّلام) در مسجد رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) در مدینه نشسته بود.

در این لحظه متوجه شد که گروهی در بحث اعتقادی خود، خدا را به خلق او تشبیه می‌کنند. امام از این سخنان برآشفت، از جا برخاست و کنار قبر رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) رفت و شروع به خواندن دعایی کرد که مضمون آن نفی عقیده تشبیه بود. آن حضرت چنین به درگاه خداوند تضرع کرد:

«إِلَهِی بَدَتْ قُدْرَتُکَ وَ لَمْ تُبِدْ هِیْئَةً فَجَهَلُوکَ وَ قَدَّرُوکَ بِالتَّقْدِیرِ عَلَی غَیْرِ مَا أَنْتَ بِهِ شَبَّهُوکَ وَ أَنَا بَرِئٌ یَا إِلَهِی مِنَ الَّذِینَ بِالتَّشْبِیهِ طَلَبُوکَ ...»(۱۲)؛ (خدایا قدرت تو آشکار گشت و هیبت تو نهان ماند، پس مردم تو را نشناختند و تو را [با معیار های مادّی] سنجیدند، سنجیدنی که تو آن گونه نیستی، [مردم بواسطه جهل] تو را [به موجودات دیگر] تشبیه کردند و من از کسانی که تو را با تشبیه می طلبند بیزارم...).

یکی از اقدامات اهل بیت در دوره‌های مختلف آن بود تا به مردم نشان دهند که اهل بیت رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) که تا آن اندازه در قرآن و سنت برای آنان حقوق و فضایل آمده چه کسانی هستند؟ بنی امیه در شام خود را اهل بیت رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) معرفی می‌کردند.

در حجاز نیز برخی زنان پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله) در این اندیشه بودند. به تدریج ازواج رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) مردند و از آنجا که فرزندی نداشتند، اهل بیت بودنشان منتفی شد. اکنون پس از آنها جز فرزندان فاطمه اهل بیتی باقی نمانده بود.

شناساندن این امر کاری بود که باید انجام می‌شد، به ویژه که رخدادهای بعد از پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله) سبب خاموشی خاندان رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) در صحنه سیاست بود.

در زمانی که امام سجاد(علیه السّلام) به شام برده شد، به معرفی اهل بیت پرداخت. این مطلب هم در خطبه امام(علیه السّلام) معروف است و هم برخی اخبار تاریخی مؤید آن. اکنون به خبری که در این باره نقل شده توجه می‌کنیم: «وَ أَتَی بِحَرَمِ رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه و آله) حَتَّی دَخَلُوا مَدِینَةِ دِمِشْق مِنْ بَابٍ یُقَالُ لَهُ «تُؤْمَاء»، ثُمَّ أَتَی بِهِمْ حَتَّی وَقَفُوا عَلَی دَرْجِ بَابِ الْمَسْجِدِ حَیْثُ یُقَامُ السَّبَایَا وَ اِذَا الشَّیْخُ قَدْ أَقْبَلَ حَتَّی دَنَا مِنْهُمْ وَ قَالَ: اَلْحَمْدُ للهِ الَّذِی قَتَلَکُم وَ أَهْلَکَکُمْ وَ أَرَاحَ الرِّجَالَ مِنْ سَطْوَتِکُمْ وَ أَمْکَنَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مِنْکُمْ. فَقَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ: یَا شَیْخُ! هَلْ قَرَأْتَ الْقُرْآن؟ قَاَل: نَعَمْ قَدْ قَرَأْتُهُ، قَالَ: فَعَرَفْتُ هَذِهِ الْآیَةَ: قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ اَجْراً اِلَّا الْمَوَدَّةِ فِی الْقُرْبَی؟ قَالَ الشَیْخُ: نَعَمْ. فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ: فَنَحْنُ الْقُرْبَی یَا شَیْخُ، قَالَ: هَلْ قَرَأْتَ فِی سُورَةِ بَنِی اِسْرَائِیلِ «وَ آتِ ذَا الْقُربَی حَقَّهُ» قَالَ الشَیْخُ: قَدْ قَرَأّتُ ذَلِکَ، فَقَالَ عَلِیٌّ: نَحْنُ الْقُرْبَی یَا شَیْخُ وَ لَکِنْ قَرَأْتَ هَذِهِ الْآیَةَ «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَاِنَّ للهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبَی، قَالَ الشَّیْخُ: قَدْ قَرَأْتُ ذَلِکَ، فَقَالَ عَلِیٌّ: فَنَحْنُ ذِی الْقُرْبَی یَا شَیْخُ وَ لَکِنْ هَلْ قَرَأْتَ هَذِهِ الْآیَةَ: إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً، قَالَ الشَّیْخُ: قَدْ قَرَأْتُ ذَلِکَ. قَالَ عَلِیٌّ: فَنَحْنُ اَهْلُ الْبَیْتِ الَّذِی خَصَّصْنَا بِآیَةِ الطَّهَارَةِ. فَبَقِیَ الشَّیْخُ سَاعَةً سَاکِتاً نَادِماً عَلَی مَا تَکَلَّمَهُ؛ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَی السَّمَاءِ وَ قَالَ: اَللّهُمَّ إِنِّی تَائِبٌ إِلَیْکَ فِی مَا تَکَلَّمْتُهُ وَ مِنْ بُغْضِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ، اَلّلهُمَّ إِنِّی أَبْرَأُ إِلَیْکَ مِنْ عَدُوِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»(۱۳).

(حرم رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) را از دری به نام توما وارد دمشق کرده و در آستانه درب مسجد، محلی که اسرا را نگه می‌داشتند، نگه داشتند. در آن هنگام، شیخی نزدیک آنها آمد و گفت: «سپاس خدای را که شما را کشته و به هلاکت رساند و مردم را از شوکت شما راحت نموده و امیر المؤمنین را بر شما مسلط کرد». امام سجاد(علیه السّلام) به او فرمود: «ای پیر! آیا قرآن خوانده‌ای؟» گفت: «آری». فرمود: «این آیه را خوانده‌ای که خدا از قول رسولش فرمود: «من پاداشی جز خودت در مورد خویشان نمی‌خواهم؟» گفت: «آری». فرمود: «ای شیخ! ما قُربی هستیم». بعد فرمود: «آیا آیه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ» را خوانده‌ای؟» گفت: «آری». فرمود: «ای شیخ! ما ذوی القربی هستیم». سپس فرمود: «آیا آیه «وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ ... وَ لِذِی الْقُرْبَی» را خوانده‌ای؟» گفت: «آری». فرمود: «ای شیخ ما ذوی القربی هستیم». «آیا آیه تطهیر را خوانده‌ای؟» گفت: آری. فرمود: «ای شیخ ما اهل بیتی هستیم که خداوند آیه طهارت را به ما اختصاص داده». در این وقت، شیخ ساکت و پشیمان ماند و گفت: «خدایا من از آنچه با او گفتم و از بُغضی که از اینان داشتم، به تو پناه می‌برم. خدایا من از دشمن محمد و آل محمد بیزارم).

گریه امام سجاد(علیه السّلام) در قالب این دعاها و بندگی و عبادت واقعی امام، درسی آموزنده برای جامعه فاسد آن روز بود که بنی امیه اسلام را مورد تمسخر قرار داده بودند.

این گریه‌ها برای واقعه دلخراش کربلا نیز بود و امام می‌فرمود: «یعقوب برای یوسف، با این که نمی‌دانست حتماً مرده است، آن قدر گریه کرد تا چشمانش سفید گردید.

اما من به چشمان خود دیدم که چگونه شانزده تن از اهل بیت [پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)] به شهادت رسیدند. چگونه می‌توانم گریه نکنم؟»(۱۴)

بدین ترتیب گریه امام نیز خود به خود موجب گردید تا در موارد زیادی مردم نسبت به واقعه کربلا هشیار شوند. این علاوه بر آن بود که امام خود وقایع کربلا را در موارد متعدد نقل می‌فرمود.(۱۵)،(۱۶)

 

پی نوشت ها:

(۱). الذریعة إلی تصانیف الشیعة، تهرانی‏، شیخ آقا بزرگ، دار الاضواء، بیروت، بی تا، ج ۱۵، ص ۲۱ - ۱۸.

(۲). شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، أبو حامد عز الدین عبد الحمید بن هبة الله بن محمد بن محمد‏، محقق/ مصحح: محمد ابوالفضل ابراهیم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی‏، قم،‏ ۱۴۰۴ قمری، چاپ اول، ج ۱۱، ص ۱۹۲؛ همان، ج ۶، ص ۱۸۶ - ۱۷۸؛ همان، ج ۵، ص ۱۱۳.

(۳). همان، ج ۱۳، ص ۲۲۰؛ کتاب جمل من انساب الأشراف، البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۷ قمری/ ۱۹۹۶ میلادی، چاپ اول، ج ۱، ص ۱۸۴.

(۴). الصحیفة السجادیة، علی بن الحسین(علیه السلام)، دفتر نشر الهادی‏، قم،‏ ۱۳۷۶ شمسی، چاپ اول‏، ص ۵۲، (دعای ۶).

(۵). تاریخ جرجان‏، سهمی، حمزه بن یوسف‏، عالم الکتب‏، بیروت‏، ۱۴۰۷ قمری،‏ چاپ چهارم‏، ص ۱۸۸.

(۶). صحیفه سجادیه، همان، ص ۲۱۶، (دعای ۴۷)

(۷). همان، ص ۲۳۶، (دعای ۴۸).

(۸). همان، ص ۱۵۸، (دعای ۳۴).

(۹). همان، ص ۲۳۸، (دعای ۴۸).

(۱۰). همان، ص ۲۱۸، (دعای ۴۷).

(۱۱). همان.

(۱۲). کشف الغمة فی معرفة الأئمة، اربلی، علی بن عیسی‏، محقق/ مصحح: رسولی محلاتی، هاشم‏، بنی هاشمی‏، تبریز، ۱۳۸۱ قمری‏، چاپ اول‏، ج ۲، ص ۸۹.

(۱۳). الفتوح، الکوفی، أبو محمد أحمد بن اعثم، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۰۶ قمری، ج ۵، ص ۲۴۳ - ۲۴۲.

(۱۴). مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور الانصاری، محمد بن مکرم بن علی، دار الفکر، دمشق، ۱۹۸۸ میلادی، ج ۱۷، ص ۲۳۹.

(۱۵). تاریخ الأمم و الملوک، طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تحقیق: محمد أبو الفضل ابراهیم، دار الاعلمی بیروت، ۱۹۸۳ میلادی، ج ۵، ص ۲۱۲ و ۱۹۶.

(۱۶). گردآوری از کتاب: حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(علیهم‌السلام)، جعفریان، رسول، موسسه انصاریان، قم، ۱۳۸۱ شمسی، چاپ ششم، ص ۲۷۳.