
emamian
چگونه احتمال حمله قلبی را پیشبینی کنیم؟
در انسداد و گرفتگی رگهای قلب که بیشتر به بیماریهای کرونری قلب شناخته میشود، معمولا سرخرگها دچار گرفتگی شده و خونرسانی به قلب کاهش می یابد یا مسدود میشود که این اتفاق معمولا بر اثر تجمع رسوبات چربی درون رگهای تامینکننده خون قلب و باریک شدن آنها روی میدهد و احتمال حمله قلبی را بالا میبرد.
پزشکان پیشنهاد می کنند که با یک آزمایش ساده، که چند دقیقه بیشتر طول نمیکشد، از خطر حملات قلبی آگاه شویم.
در این آزمایش، ابتدا باید به مدت چند دقیقه، فعالیتی مانند کارِ خانه یا حرکتی ورزشی انجام دهید که ضربان قلبتان را افزایش دهد و به علایم ناشی از افزایش ضربان قلب مانند تنگی نفس توجه کنید. سپس توقف کرده و در حالت استراحت قرار گیرید و باز به علایم توجه کنید.
اگر موقع فعالیت شدید، احساس سفتی یا درد در قفسه سینه، تنگی نفس یا دردی که در بازو منتشر میشود داشتید، اما موقع استراحت هیچ یک از این علایم بروز نکرد، زنگ خطر برای شما به صدا درآمده است و باید حتما به متخصص قلب برای تشخیص دقیقتر مراجعه کنید، زیرا این دردها میتوانند بهدلیل گرفتگی در رگهای جلویی قلب باشد.
فعالیتهای ورزشی، نرخ ضربان قلب را بالا میبرد و انسداد موجود در رگها جلوی رسیدن خون به قلب را میگیرد، درنتیجه فرد دچار علایم ناخوشایند قلبی میشود و این در حالی است که ضربان قلب فرد با استراحت، آهسته و جریان خون تثبیت میشود و علایم قلبی تسکین مییابد.
شیخ نعیم قاسم نماینده رهبر انقلاب در لبنان شد
شرط حل مشکلات و پیشرفت، اعتماد به خدا و ورود به میدان
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اساتید، قاریان، و حافظان برتر شرکتکننده در چهل و یکمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن و قشرهایی از مردم، قرآن را معجزه جاودانه نبی مکرم اسلام خواندند و تأکید کردند: توکل حقیقی به پروردگار، هر امر محالی را هم محقق میکند.
حضرت آیتالله خامنهای با تبریک میلاد اباعبدالله الحسین(ع)، استمرار اعجاز قرآنی و نبوی را برکت عظیمی برای انسان و عالم وجود برشمردند و گفتند: هنگام مراجعه و تلاوت قرآن باید توجه کامل داشت که با معجزه رسول خاتم روبهرو هستیم.
ایشان لفظ، نظم، مفاهیم، بیان سنتهای الهی و همه چیز قرآن را معجزه خواندند و گفتند: اگر از این معجزه عظیم بهرهگیری شود، همه مشکلات بشر برطرف میشود و زندگی جوامع بشری سامان مییابد.
رهبر انقلاب با اشاره به دسترسی اولیاء و علما و بزرگان به معارف بلند قرآنی، گفتند: برای آحاد بشر نیز همین تعابیر ظاهری و درسهای مشهود قرآن راهگشاست.
حضرت آیتالله خامنهای در تبیین مفهوم قرآنی «توکل» گفتند: به فرموده کلامالله مجید، هرکس به خدا توکل کند خدا برای او کافی است؛ بنابراین اگر شروط توکل رعایت شود، این وعده الهی حتماً تحقق مییابد
ایشان، اعتماد و یقین به وعدههای صادق الهی را شرط ذهنی توکل خواندند و افزودند: باید بدون هیچگونه سوءظن، یقین داشت که به اذن پروردگار، هر امر محالی ممکن خواهد شد.
رهبر انقلاب پیروزی مردم غزه بر رژیم صهیونیستی و رژیم آمریکا را نمونهای از تحقق امر محال دانستند و گفتند: اگر گفته میشد مردم منطقه کوچک غزه با قدرت بزرگی مثل آمریکا میجنگند و بر آن پیروز میشوند، هیچکس باور نمیکرد اما این امر محال به اذن پروردگار محقق شد.
حضرت آیتالله خامنهای شرط دوم برای تحقق آیه «مَن یَتَوَکّل عَلی الله فَهُوَ حَسبُه» را حضور در میدان عمل برشمردند و گفتند: خداوند در هر کاری، بخشی را بر عهده انسان گذاشته است و اگر علاوه بر یقین ذهنی به وعدههای پروردگار، این وظایف هم انجام شود، بدون تردید هر کاری حتی اگر محال باشد، ممکن خواهد شد.
ایشان با اشاره به رویارویی استکبار با بسیاری از ملتهای دنیا و نه فقط ملت ایران، گفتند: فرق ملت ایران با دیگران این است که جرأت گفتن این واقعیت را دارد که آمریکا متجاوز، دروغگو، فریبکار و استعمارگر است و به هیچ اصلی از اصول انسانی پایبند نیست؛ بنابراین، «مرگ بر آمریکا» میگوید اما دیگر جرأت بیان این حقایق و ایستادگی در مقابل آمریکا و ادای سهم خود در مبارزه با استکبار را ندارند بنابراین به نتیجهای هم نمیرسند.
رهبر انقلاب با تأکید بر ضرورت صبر و مجاهدت برای حصول نتیجه، صبر و تلاش ۴۶ ساله ملت ایران در مقابل صفآرایی همه مستکبرین جهان را باعث رشد همهجانبه کشور خواندند و افزودند: ملت ایران نه تنها در این رویارویی ضربه ندید بلکه در همه زمینهها رشد و پیشرفت کرد.
ایشان تربیت هزاران جوان و نوجوان قاری و حافظ قرآن در سراسر کشور را نمونهای از پیشرفتهای معنوی کشور برشمردند و افزودند: در جهات مادی نیز کشور رشد کرده و کارهای گوناگون و بزرگی به دست جوانان انجام شده که این پیشرفتها با توکل به پروردگار تا رسیدن ملت به نقطه اوج و مطلوب خود ادامه خواهد یافت.
در ابتدای این دیدار رئیس سازمان اوقاف و امور خیریه، گزارشی از برگزاری چهل و یکمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن کریم با حضور قاریانی از ۲۶ کشور اسلامی در مشهد مقدس بیان کرد.
برپایی دورههای حفظ و تلاوت، تفسیر و آموزش، مدیریت دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم و فعالیتهای متنوع در زمینه ترویج معارف و فرهنگ قرآنی در کشور از محورهای گزارش حجتالاسلام والمسلمین خاموشی بود.
در این مراسم همچنین برخی شرکتکنندگان برتر مسابقات بینالمللی اخیر قرآن کریم در مشهد مقدس، آقایان:
- سید محمد حسینیپور، نفر اول رشته قرائت
- استاد محمد علی جابین، داور بینالمللی از کشور مصر
- محمد خاکپور، نفر اول رشته حفظ کل
- محمد حسین محمد، نفر دوم رشته قرائت از کشور مصر
- هاشم روغنی، قاری ممتاز بینالمللی
و جمعی از نوجوانان ممتاز قرآنی به قرائت فرازهایی از کلامالله مجید و اجرای ابتهال پرداختند.
ترامپ در دیدار با نتانیاهو: ایران کشور قدرتمندی است
روز سهشنبه (به وقت آمریکا) دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل را در کاخ سفید برای گفتوگو در مورد توافق با حماس در غزه و موضوعات دیگر از جمله ایران به حضور، پذیرفت.
ترامپ که موفقیت توافق غزه را به خود نسبت میدهد، پیش از این ملاقات گفت که احتمالاً از متحد خود میخواهد به توافقی که مذاکرات مراحل دوم و سوم آن هنوز به پایان نرسیده است، پایبند باشد.
قبل از ورود به جلسه محرمانه، ترامپ و نتانیاهو به سؤالات خبرنگاران پاسخ دادند. رئیسجمهور آمریکا پیشنهاد کرد که فلسطینیها «به طور دائم» از نوار غزه کوچ کنند و گفت که ساکنان آن پس از ویرانی غزه در جنگ اسرائیل، چارهای جز ترک آن ندارند.
ترامپ در پاسخ به سؤال درباره واکنشهای رهبران فلسطینی و عرب به پیشنهادش گفت: «نمیدانم چگونه فلسطینیها میتوانند بخواهند در غزه بمانند.» ترامپ سپس در مورد پیشنهاد خود مدعی شد: «آنها نمیخواهند به غزه برگردند.»
ترامپ: ایران کشور قدرتمندی است
دونالد ترامپ از سوی دیگر در خصوص جمهوری اسلامی ایران و پس از اینکه یادداشت فشار حداکثری را امضا کرده بود، در پاسخ به سؤال خبرنگاری گفت: «اکنون که ایران بهبود یافته است، زمان مقابله با آن نیست. قدردانی میکنم که میگویید ایران ضعیف است اما قوی است و اجازه نمیدهیم به سلاح هسته ای دست یابد».
نحوه شناسایی و دستگیری عاملان شهادت شهید صدر پس از ۴۴ سال
دستگیری «سعدون صبری» متهم ردیف اول در ماجرای شهادت شهید محمد باقر صدر و اعلام آن از سمت دستگاه امنیت ملی عراق بار دیگر توجه رسانههای عراقی را به جنایات حزب بعث در دهه 80 میلادی معطوف کرد.
سعدون صبری نه تنها به قتل شهید صدر بلکه به ترور و قتل بسیاری از چهرههای منتسب به حزب الدعوه اسلامی نیز اعتراف کرده است. در این گزارش، ضمن تشریح حیات این عالم فقیه و روشناندیش، نحوه دستگیری سعدون صبری تشریح خواهد شد.
شهید محمد باقر صدر، نظریه پرداز حکومت اسلامی در عراق
«محمد باقر صدر»، اندیشمند و عالم شیعی و از نظریهپردازان بارز اسلام سیاسی در عراق بود. صدر یکی برجستهترین چهرهها در جمع 10 موسس «حزب الدعوه اسلامی» در دهه 30 شمسی شناخته میشد که در راستای تاسیس حکومت اسلامی در عصر غیبت حضرت ولی عصر(عج) نظریه پردازی کرده بود. این عالم برجسته شیعی در 11 سالگی کتابی تحت عنوان علم منطق تالیف نمود و از همین سن به تدریس مقدمات علوم حوزوی پرداخت.
محمد باقر صدر در 19 سالگی با تایید مرحوم آیت الله خویی به درجه اجتهاد نائل آمد و سپس در 24 سالگی تدریس درس خارج فقه را در مدارس دینی آغاز کرد. ایشان تا قبل از 35 سالگی کتابهایی همچون «فدک در تاریخ»، «فلسفه ما»، «اقتصاد ما»، «مبانی منطقی استقراء»، «بانک بدون ربا در اسلام» و «الفتاوی الواضحه» که رساله ایشان محسوب میشد را به رشته تحریر در آورد. وی در سن 23 سالگی همراه با گروهی از روحانیون و فعالان حوزه سیاسی عراق، حزبی تحت عنوان «الدعوه الاسلامیه» را بنیان نهاد. در بین رهبران این حزب تنها «محمد باقر حکیم» جوانتر از شهید صدر بود.
«آیت الله سید محمد باقر صدر» در سال 1357 مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی ایران از حضرت امام خمینی (ره) حمایت همهجانبهای به عمل آورد تا بدینشکل در داخل عراق نیز موج جدیدی از اعتراضات را برای مردمی که خواستار سقوط رژیم بعث در عراق بودند، پیریزی کند. این حمایت سبب شد تا رسانههای غربی در آن برهه از ایشان با لقب «خمینی عراق» یاد کنند.
استقبال مردم عراق از افکار «محمد باقر صدر» همزمان با آغاز به کار نظام جمهوری اسلامی در ایران، درخواستها برای گسترش دایره نمایندگان ایشان را افزایش داد. اقبال عمومی به «محمد باقر صدر» در داخل عراق تعداد نمایندگان ایشان را علیرغم محدودیتهایی که رژیم بعث در عراق ایجاد کرده بود، به 100 نفر رساند.
فتاوی انقلابی «آیت الله محمد باقر صدر»
فشار مضاعف بعثیها انگیزهای را نزد شهید صدر ایجاد کرد تا در خارج از کشور کمیتههای «حزب الدعوه» را تاسیس و گسترش دهد و از طرف دیگر در داخل عراق نیز با صدور احکام انقلابی مقدمات سقوط نظام بعث که خواسته ملت عراق بود را مهیا کند. در همین راستا ایشان به صدور برخی از احکام و فتاوی انقلابی دست زدند که برخی از آنها عبارت بودند از:
- عضویت در حزب بعث تحت هر عنوانی حرام است؛
- حرمت ورود دانشجویان زن به دانشگاه بدون رعایت حجاب اسلامی؛
- حرمت اقتدا به روحانیون وابسته به دولت بعث در نماز؛
- توسعه فعالیت انقلابی از شهر نجف به دیگر شهرهای عراق از طریق شاگردان و نمایندگان؛
- حفظ و تقویت ارتباط با ایران از طریق مرحوم «آیت الله هاشمی شاهرودی» با هدف طراحی برنامهای واحد برای سقوط نظام بعث (مرحوم آیت الله هاشمی شاهرودی در این راستا سفرهایی را به کویت، امارات، فرانسه و انگلستان داشتند. این اقدامات به تقویت کمیتههای خارجی حزب الدعوه کمک بسیاری کرد.)
تصویری از شهیدان سید محمد باقر الصدر و سید محمد باقر الحکیم به همراه مرحوم هاشمی شاهرودی و دیگر یاران
قیام 17 رجب 1979
این مبارزات انقلابی تدابیر علیه «محمد باقر صدر» از سوی دولت بعث عراق را تشدید کرد؛ تا آنجا که بعثیها به دروغ شایعهای را در جامعه منتشر کردند که محمد باقر صدر قصد مهاجرت از عراق را دارد. این شایعه تا جایی پیش رفت که به گوش حضرت امام خمینی(ره) رسید. رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران در تلگرافی به ایشان اعلام کردند که مهاجرت ایشان از عراق موجب نگرانی شده است.
شهید صدر اما در پاسخ به این تلگراف، پیام امام خمینی (ره) را دلگرمی برای خود دانستند و رهبر انقلاب ایران را از عدم قصد خود برای مهاجرت مطلع ساختند. با این حال کمیته نمایندگان «آیت الله محمد باقر صدر» از این فرصت استفاده کردند و جمعی از یاران و هواداران را جهت تجدید بیعت به نجف اعزام کردند. جمعیت حاضر در نجف به قدری زیاد بود که همگی منتظر یک انفجار و وقوع اتفاق مهم بودند.
«آیت الله صدر» که متوجه فشار بعثیها شده بود نگران قلع و قمع مردم به دست نظامیان رژیم بعث بود و به همین جهت از آنها خواست تا به این تجمعات پایان دهند. یک روز بعد نیروهای بعثی با جمعیتی قریب به 200 نفر برای دستگیری «محمد باقر صدر» به دستور رئیس امنیت استان نجف، خانه این عالم را به محاصره خود در آوردند.
خبر دستگیری «محمد باقر صدر» در عراق توسط خواهر ایشان منتشر شد. این خبر، جمعیت گستردهای در شهرهای شیعی عراق و همچنین در کشورهای امارات، لبنان، ایران، انگلیس و فرانسه را راهی خیابان کرد تا در نهایت در تاریخ به «قیام 17 رجب» مشهور شود. «قیام 17 رجب» یکی از اصلیترین عوامل پیشگیری از اعدام «صدر» بود.
رژیم بعث که در عمل تا یک قدمی سقوط و فروپاشی پیش رفته بود، به منظور مهار فشارهای افکار عمومی و معترضین در همان روز محمدباقر صدر را آزاد کرد.
«صدام حسین» که تا پیش از این معاون رئیس جمهور بود، پس از کنار زدن «احمد حسن البکر» از راس قدرت در سال 1358 خودش را به عنوان رئیس جمهور جدید عراق معرفی کرد.
ریاست صدام موجی از ترس و سرکوب را بر جامعه عراق تحمیل کرد. برخوردهای شدید وی با اعضای «حزب الدعوه» تا بدان حد خشونتآمیز بود که بنابر برخی روایتها به اعدام روزانه 200 تا 300 هوادار و عضو حزب الدعوه میرسید. این سیاست در راستای دستورالعمل قانونی کردن قلع و قمع جنبشهای اسلامی توسط حزب بعث به مرحله اجرا درآمده بود.
اعدام شهید «محمد باقر صدر»
رژیم بعث عراق با اعزام نمایندگان به منزل محمد باقر صدر و تعیین ضرب الاجلی برای ایشان شروط سه گانه زیر را پیش روی این عالم مجاهد شیعه قرار دادند: نخست؛ لغو فتوای حرمت پیوستن به حزب بعث؛ دوم، توقف پشتیبانی از انقلاب اسلامی ایران و اعلام برائت از امام خمینی (ره)؛ و در نهایت، اعلام برائت از «حزب الدعوه» و صدور فتوای تحریم این حزب.
«آیت الله صدر» با قاطعیت شروط مطرح شده از سوی رژیم بعث را رد کردند. بعثیها در ادامه و با مشاهده استقامت ایشان شرط دوم را حذف کردند و دو شرط باقیمانده را بار دیگر مطرح کردند. اما «سید محمد باقر صدر» در ادامه با خشم فراوان این نمایندگان را از خانه خود بیرون کردند.
رژیم بعث که متوجه پایداری «محمدباقر صدر» نسبت به اهداف خود شده بود تعداد زیادی از نیروهای خود را به سمت نجف گسیل و ایشان را به بغداد منتقل کرد. روز بعد «آمنه صدر» (بنت الهدی) که همچون برادرش شخصیتی موثر در جهان تشیع و جامعه عراق بود، دستگیر شدند.
همزمان با این اقدامات از سوی صدام حسین، رژیم بعث دومین مرحله تبعید هزاران خانواده عراقی را در دستور کار خود قرار داد. در این برهه فضای عراق به حدی تاریک و خوفناک شده بود که اکثر خانوادههای عراقی در شهرهای کاظمین، بغداد، کربلا و شهرهای جنوبی شاهد اعدام و یا بازداشت بسیاری از عزیزان خود بودند.
به گفته برخی منابع «سید محمد باقر صدر» و «بنت الهدی» خواهر ایشان در واپسین ساعات حیات پربرکت خویش به کاخ ریاست جمهوری صدام در بغداد منتقل شدند. صدام حسین، رئیس جمهور وقت عراق که دیگر به یک جنایتکار تمام عیار تبدیل شده بود با هفت تیر خود چند تیر به سر و سینه آیت الله صدر شلیک میکند. علاوه بر این خواهر ایشان شهید بنت الهدی صدر نیز از طرف اطرافیان صدام، مورد شدیدترین شکنجهها قرار گرفتند و در نهایت به مقام شهادت نائل آمدند.
بازخوانی نحوه شناسایی و دستگیری قاتلان خانواده صدر
از ماهها قبل اخباری حول شناسایی و دستگیری یکی از متهمین اصلی در ماجرای شهادت شهید محمد باقر صدر و خواهر ایشان شهید بنتالهدی صدر در رسانههای عراقی منتشر شده بود. براساس این روایتهای رسانهای نیروهای گردان «عصائب اهل الحق» در عملیاتی پیچیده، موفق شدند تا مهم ترین چهره در پرونده شهادت «آیت الله صدر» و «بنت الهدی» را بازداشت کنند.
بیشتر بخوانید
اعترافات عاملان شهادت آیتالله صدر و هزاران شهروند عراقی
اعلام دستگیری عاملان شهادت شهید صدر و برخی اعضای خاندان حکیم
براساس فایل صوتی منتسب به «سید محمد طباطبایی»، معاون دبیرکل «عصائب اهل الحق» که در فضای مجازی منتشر شد، نحوه دستگیری «سعدون صبری»، قاتل شهید صدر اول توسط نیروهای «عصائب اهل الحق» توضیح داده میشود.
«عصائب اهل الحق» در زمره گروههایی بود که تلاش مجدانهای را به منظور پیگیری و تعیین سرنوشت شهید محمدباقر صدر و خواهر گرامی ایشان شهید بنت الهدی صدر به کار بست. نیروهای «عصائب» برای مدتهای مدید به تلاشهای خود برای یافتن اثری از سعدون صبری در اردن و مصر ادامه دادند، اما در نهایت تنها به اطلاعاتی دست یافتند که نشان میداد، قاتل شهید صدر در سوریه پنهان شده و سپس از همان جا به ترکیه فرار کرده است.
سعدون صبری در زمان حضورش در ترکیه، تصمیم گرفت تا خانهاش در منطقه «یرموک» (یکی از مناطق مرفهنشین بغداد) را به فروش بگذارد. در اینجا برخی از نیروهای «عصائب اهل الحق» در عملیاتی اطلاعاتی خود را به جای خریدار این ملک جا زدند و با او بر سر خرید خانه به تفاهم رسیدند و توافق کردند تا باقی مسائل از جمله امضای قرارداد در اربیل پیگیری شود. این موضوع مورد موافقت طرفین قرار گرفت.
«سعدون صبری» که اکنون 77 سال دارد تحت حفاظت و مراقبت شدید است. شواهد حاکی از آن است که وی در بازجوییهای اخیر تا بدین لحظه به قتل 80 نفر از خاندان حکیم، محمد باقر صدر و بنت الهدی، عموی نخست وزیر فعلی عراق و همچنین 20 هزار نفر از شیعیان عراق به دستور صدام اعتراف کرده است.
درخصوص شیوه دستگیری «سید محمد باقر الصدر»، صبری اعتراف کرده که در طی دو مرحله به ترتیب در «مسجد سهله» و در مرحله دوم به «مسجد کوفه» اقدام به بازجویی از شهید صدر کرده است. وی در ادامه محل دفن «محمد باقر الصدر» را نقطهای در نزدیکی منطقه بسمایه، در جنوب استان بغداد اعلام کرده است اما به دلیل تغییر بافت شهری از دوران نظام بعث، فعلا امکان تعیین محل دقیق دفن پیکر شهید صدر و خواهر بزرگوار ایشان بسیار سخت به نظر میرسد.
جعفر صدر که اکنون سفیر عراق در انگلیس است و پیشتر نامزد نخست وزیری عراق بود، در واکنش به خبر دستگیری قاتل پدرش نوشت: مسئول خون شهید صدر اول و خواهر او، بنت الهدی، صدام جنایتکار است و فرقی نمیکند که او در جنایت خود از چه سلاحی استفاده کرده است. به اعتراف شخص فاسق توجه نمیشود، زیرا او متهم به دروغگویی مغرضانه و هدف او تبرئه ارباب خود است. جنایتکار واقعی صدام است.
این سخنان که از سوی مقتدی صدر مورد تایید قرار گرفته، با واکنش گسترده فعالان مجازی و مردم عراق خصوصا شیعیان همراه شد. مسئلهای که باعث واکنش منفی در قبال سخنان فرزند محمد باقر الصدر و پسر عموی پدرش، مقتدی صدر شده، چگونه اقدامی که به زحمت یک دولت و جناح امنیتی نزدیک به آن دست کم گرفته میشود. برخی معتقدند این گونه واکنشها به اختلافات شخصی قیس الخزعلی دبیرکل «عصائب اهل الحق» و مقتدی صدر مربوط میشود.
در نهایت، نیروهای عصائب اهل الحق که از شاگردان مکتبی آیت الله صدر هستند پس از بازجویی متهم ردیف اول ترور شهید محمد باقر صدر، وی را برای طی مراحل قانونی به دستگاه امنیت ملی عراق تحویل دادند. دستگاه امنیت ملی عراق نیز پس از تکمیل روند بازجویی، بخشی از اعترافات سعدون صبری را از شبکههای تلویزیونی این کشور پخش کرد.
سعدون صبری، در تشریح نحوه تجسس و کسب اطلاعات از شهید صدر میگوید: جاسوسی از سید محمد باقر صدر را ابتدا از تلفن او آغاز کردیم. اولین تماس او با ایران بود و پس از آن نوه (امام) خمینی (ره)، سید حسین خمینی وارد بیت ایشان شد. در بازجوییها دلیل این رفت و آمد سید حسین را از سید محمد باقر صدر جویا شدیم. سید محمد باقر صدر پاسخ داد: سید حسین خمینی آمده بود تا از شرایط جسمانیام باخبر شود.
متهم ردیف اول شهادت شهید صدر در ادامه میگوید: پس از چند روز شاهد رفت و آمد هیئتهایی به خانه (آیت الله) صدر بودیم. این هیئتها برای اعلام بیعت و همراهی با (آیت الله) صدر به منزل ایشان میآمدند. از سوی یکی از مقامات حزب بعث دستوری به ما ابلاغ شد با این محتوا که هر فردی به دیدار صدر میرود پلاک ماشین او را یادداشت کنید. سپس ماشین را در مسیر بازگشت از نجف به بغداد متوقف میکردند و صرفا مدارک هویتی را چک میکردند و اجازه عبور میدادند. بعد از این بود از سید محمد باقر صدر خواسته شد تا از نجف به بغداد برود. ایشام وقتی به بغداد آمد من از پنجره شاهد بودم که نزد رئیس دفتر یکی از مقامات بعثی نشسته بود. بلافاصله به سمت او رفتم و حال و احوال او را جویا شدم. به سید محمد باقر گفتم مریض احوال هستید؟ پاسخ داد خیر، حالم خوب است.
بعد از اینکه جلسه ایشان با مقام حزب بعث (احتمالا فاضل البراک که در آن سال در منصب ریاست دستگاه اطلاعاتی حزب بعث مشغول به کار بود) به پایان رسید، همان مقام نظامی حزب بعث با من تماس گرفت و گفت ماشین اختصاصی را برای سید محمد باقر آماده کنید تا به نجف بازگردد. در آن برهه دلیل اینکه فاضل البراک اجازه ترخیص به سید محمد باقر صدر داد اعلان تظاهرات در نجف بود.
مردم نجف وقتی خبر دیدار سید محمد باقر صدر با فاضل البراک را شنیدند شایعهای را منتشر کردند که نظام بعث سید محمد باقر را بازداشت کرده است. به همین علت سید محمد باقر صدر به نجف بازگردادنده شد. پس از اینکه آیت الله صدر به خانه رسید، دستوری صادر شد که حصر خانگی علیه ایشان اجرا شود.
عزالدین القبانچی و سید حسین هادی الصدر، سید محمد باقر را از خانه بیرون آوردند و همراه خود بردند. در همین حین من از سید محمد باقر صدر پرسیدم که به کجا میرود؟ پاسخ داد با فاضل البراک به توافق رسیدیم. همزمان با شکست حصر سید محمد باقر صدر، حکم دستگیری او و خواهرش به نجف رسید.
پس از دستگیری آیت الله صدر و خواهرشان بنت الهدی، فاضل البراک به اتاق بازجویی آمده بود و همانجا دستور داد تا حکم اعدام محمد باقر صدر را اجرا کنم. محمد باقر صدر را در کنار خواهر او قرار دادند. سید محمد باقر صدر با خواهرش روبوسی کرد و خطاب به او گفت دیدارمان در بهشت خواهد بود. برای اجرای حکم، ابتدا سینه محمد باقر صدر را هدف قرار دادم و بلافاصله دیدم تیرهایی از کنار من به سمت خواهر او شلیک شد. فاضل البراک به ما خبر داد که پیکر سید محمد باقر صدر را به خانوادهاش تحویل دهید.»
دستگاه امنیت ملی عراق از پخش جزئیات بیشتر اعترافات سعدون صبری اجتناب کرد. با این وجود برخلاف آن چه صبری اظهار داشت، پیکر شهید صدر و خواهر مکرمه ایشان بن الهدی صدر هیچ گاه به اعضای خانواده آنها تحویل داده نشد و به طور مخفیانه در جایی در اطراف بغداد دفن شد.
بیانات در دیدار شرکتکنندگان در مسابقات بینالمللی قرآن
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باحسان الی یوم الدّین.
خیلی خرسندم و خدا را شاکرم که توفیق عنایت کرد تا یک بار دیگر این محفل قرآنی شیرین و مطلوب و عزیز را در این حسینیّه داشته باشیم. از جناب آقای خاموشی و سازمان اوقاف تشکّر میکنم به خاطر برگزاری این دورهی از مسابقات و بحمدالله ترویج قرآن کریم به شکلهای مختلف و پیدرپی در سراسر کشور. تبریک عرض میکنم میلاد حضرت اباعبدالله الحسین (علیه الصّلاة و السّلام) را و امیدوارم که خداوند متعال، ما را از پیروان این بزرگوار و این خاندان مکرّم قرار بدهد.
دربارهی کلامالله مجید، بزرگان و علما هزاران نکتهی پُرمغز و شیرین گفتهاند و هزاران هزار نکتهی ناگفته همچنان باقی است. هر چه دربارهی قرآن عرض بکنیم، به اوج فضیلت قرآنی و ارزش این کتاب مقدّس آسمانی نخواهیم رسید. من امروز فقط یک نکته را عرض میکنم و توقّع دارم که مردم عزیزمان و شنوندگان این سخن به این نکته التفات داشته باشند و توجّه کنند. آن نکته این است که ما هر وقت به قرآن مراجعه میکنیم، توجّه داشته باشیم که قرآن معجزهی پیغمبر است. قرآن معجزه است؛ یعنی خدای متعال به وسیلهی قرآن، اثبات نبوّت نبیّ مکرّم اسلام را کرده؛ این مسئلهی خیلی مهمّی است. [قرآن] معجزهی خالده است. فرق این معجزه با معجزات دیگر انبیا این است که آن معجزات مال دوران خود آن نبیّ مکرّم بود، و مشاهدهی معجزهی الهی مخصوص به همان مردم بود: ناقهی صالح را فقط مردم آن زمان دیدند، عصای موسیٰ را فقط مردم آن زمان دیدند، بقیّه خبرش را شنفتند؛ لکن معجزهی پیغمبر را در طول تاریخ و تا هزاران سال دیگر، خود مردم جلوی چشمشان مشاهده میکنند، این معجزه را به چشم خودشان میبینند. این استمرار اعجاز قرآنی و اعجاز نبوی یک برکت عظیمی است برای عالم انسانیّت، برای عالم وجود.
قرآن همهچیزش معجزه است؛ لفظ قرآن معجزه است، نظم قرآن معجزه است، مفاهیم قرآن معجزه است، خبر قرآن از گذشته و آینده معجزه است، بیان قرآن از سنّتهای عالمِ وجود معجزه است، از بطون انسان خبر دادن معجزه است؛ همهچیز قرآن معجزه است؛ ما از این معجزهی بزرگ باید بهره ببریم، استفاده کنیم. اگر از قرآن بهره ببریم، زندگی بشر به سامان خواهد رسید، همهی مشکلات برطرف خواهد شد. درسهای قرآن برای بشر، درسهای عملی است، قابل تجربه است؛ این غیر از معارف بلندی است که فقط برای بزرگان و اولیا و مقرّبان، دسترسی به آن ممکن است؛ [منظور از] این چیزی که عرض میکنیم، همین ظواهر قرآن است، همین کلماتی است که همهی ما میفهمیم، همین «وَ لَقَد یَسَّرنَا القُرآنَ لِلذِّکرِ فَهَل مِن مُدَّکِر»(۲) است؛ اینها برای آحاد بشر قابل استفاده است؛ قرآن را با این دید نگاه کنیم.
من یک مثال عرض میکنم که با آن مثال، توجّه بکنیم نوع تبیین قرآنی را؛ مثلاً قرآن میفرماید: وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُه؛(۳) اگر به خدای متعال توکّل کردید، یعنی تکیه کردید و اعتماد کردید، خدا برای شما کافی است و به هیچ وسیلهی دیگری، به هیچ عامل دیگری برای رسیدن به مقصود احتیاج ندارید. خب این یک درس مهم و کلّی است؛ منتها باید تدبّر کرد. یعنی چه «اگر توکّل کردیم، به عامل دیگری احتیاج نداریم»؟ در چه شرایطی، با چه وضعی این حقیقت قطعی و مسلّم تحقّق پیدا میکند؟ این را از خود قرآن باید پرسید؛ خود قرآن این را برای ما مشخّص میکند. توکّل به خدا و ترتّبِ اثر بر توکّل به خدا، دارای یک شرط ذهنی، و یک شرط عملی و واقعی است. اگر این دو شرط تحقّق پیدا کرد، آن وقت «وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُه»؛ یعنی محتاج هیچ عامل دیگری نخواهید بود.
یکی از آن دو شرط، شرط ذهنی است. شرط ذهنی چیست؟ شرط ذهنی این است که شما اعتماد داشته باشید به صدق وعدهی الهی؛ وَ مَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ قیلاً؛(۴) این را معتقد باشید. معتقد باشیم که وعدهی الهی، وعدهی صادق و قاطع است؛ این جزو زمینههای ذهنیِ توکّل است؛ [اگر] این نباشد، توکّل پیدا نمیشود. لذا شما ملاحظه میکنید که خدای متعال مذمّت میکند کسانی را که به خدا سوءظن دارند: اَلظّانّینَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَیهِم دائِرَةُ السَّوءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم وَ اَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ وَ ساءَت مَصیراً؛(۵) یعنی سوءظنّ به وعدهی الهی نباید وجود داشته باشد. معتقد باشیم که اینکه میفرماید «وَ لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه»(۶) راست است؛ این اعتماد را باید داشته باشیم؛ این شرط ذهنی است.
من اضافه کنم این جمله را که اینجا یادداشت کردهام: در آن شرط ذهنی، یقین داشته باشیم که با اذن خدا محال ممکن میشود؛ چیزی که به نظر محال میرسد، ممکن میشود؛ این را یقین داشته باشیم. خیلی از چیزها در عالم موجود ما و زندگی ما جزو محالات است؛ مثلاً زنده شدن مرده جزو محالات است. یقین داشته باشیم که با اذن الهی، اگر خدای متعال اذن بدهد و اراده بفرماید، این امر محال میشود ممکن، میشود واقع؛ همچنان که خود قرآن یک جا از قول حضرت عیسیٰ و یک جا از قول خود خداوند متعال(۷) این را برای ما نقل کرده: اَنّی اَخلُقُ لَکُم مِنَ الطّینِ کَهَیئَةِ الطَّیرِ فَاَنفُخُ فیها فَیَکونُ طَیراً بِاِذنِ الله؛ با گِل یک شکل کبوتری را، حیوانی را، پرندهای را میسازم، بعد در او میدمم، کبوتر میشود؛ این جزو محالات نیست؟ امّا باذنالله این محال ممکن میشود. «و اُبرِئُ الاَکمَهَ وَ الاَبرَصَ وَ اُحییِ المَوتیٰ بِاِذنِ الله»(۸) ــ «اَکمَه» یعنی کور مادرزاد ــ کور مادرزاد را بینا میکنم، مرده را زنده میکنم باذنالله؛ این[جور] است. این را معتقد باشد که با اذن الهی همهی محالات عالم، و چیزهایی که به نظر نمیرسد بتواند تحقّق پیدا کند، تحقّق پیدا میکنند. [یا این آیه:] «کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کَثیرَةً بِاِذنِ الله»؛(۹) عدّهی کمی میتوانند بر عدّهی زیادی پیروز بشوند باذنالله؛ این[جور] است دیگر. «فَهَزَموهُم بِاِذنِ الله»؛(۱۰) یک گروه کمی دُوروبَر طالوت توانستند باذنالله غلبه پیدا کنند بر یک دشمن گردنکلفت؛ یعنی باذنالله غزّه غلبه پیدا میکند بر رژیم صهیونیستی و رژیم آمریکا؛ این[جور] است دیگر؛ [این] محال نبود؟ اگر به شما میگفتند که بنا است غزّهی یکوجبی، با قدرت بزرگی مثل قدرت نظامی آمریکا مواجه بشود، روبهرو بشود و با هم بجنگند، و غزّه غلبه کند بر او، شما باور میکردید؟ باور نمیکردید؛ این جزو محالات است امّا باذنالله این کار ممکن است. این شرط ذهنی لازم است؛ یعنی بایستی این را بدانیم که همهی محالات موجود عالم، با اذن الهی، با ارادهی الهی قابل تحقّق است، و ممکن است تحقّق پیدا کند؛ این شرط ذهنی است.
[امّا] شرط عملی؛ شرط عملی این است که برای پدید آمدن این رخداد، این حادثه، خدای متعال یک بخش کار را به عهدهی خود انسان میگذارد. اینجوری نیست که بنشینیم داخل منزلمان، بعد بگوییم خب «کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةَ کَثیرَةً بِاِذنِ الله»؛ نه، یک بخشی از کار به عهدهی ما است، همچنان که در همان قضیّهی حضرت عیسیٰ بالاخره یک بخش کار به عهدهی حضرت عیسیٰ بود: ساختن آن پرنده با گِل؛ این کار را حضرت عیسیٰ باید انجام میداد؛ اگر انجام نمیداد، پرندهای به وجود نمیآمد؛ این بخش به عهدهی او است. اگر چنانچه حضرت موسیٰ (علیه السّلام) عصا را روی زمین پرتاب نمیکرد، آن اتّفاق نمیافتاد: وَ ما تِلکَ بِیَمینِکَ یا موسىٰ * قالَ هِیَ عَصایَ اَتَوَکَّؤُا عَلَیها وَ اَهُشُّ بِها عَلىٰ غَنَمی وَ لِیَ فیها مَآرِبُ اُخرىٰ * قالَ اَلقِها یا موسىٰ * فَاَلقاها فَاِذا هِیَ حَیَّةٌ تَسعىٰ؛(۱۱) «اَلقِها» لازم است. [فرمود:] عصا را بینداز؛ وقتی عصا را انداختی، آن وقت نتیجه حاصل خواهد شد، معجزه رخ خواهد نمود، امر محال ــ یعنی تبدیل چوب به اژدها ــ تحقّق پیدا خواهد کرد. پس این شرطِ عملی است: باید یک بخشی از کار را به عهده بگیریم. اِن یَکُن مِنکُم عِشرونَ صابِرونَ یَغلِبوا مِاَتَین؛(۱۲) این را قرآن نقل میکند از تکلیفی که به مسلمانهای صدر اوّل شد: کم هم اگر باشید، میتوانید بر بسیار غلبه کنید.
ما ملّت ایران، ما امّت اسلامی، ما جامعهی بشری، امروز مشکلاتی داریم که بعضی از این مشکلات، به نظر غیر قابل حل میرسد؛ نه، حلّش همین است: وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُه؛ توکّل به خدا کنیم، با این دو شرط: اوّلاً یقین داشته باشیم، اعتماد داشته باشیم که اگر وارد میدان شدیم، خدای متعال ما را کمک خواهد کرد؛ ثانیاً وارد میدان بشویم: فَاِذا دَخَلتُموهُ فَاِنَّکُم غالِبون؛(۱۳) خدای متعال به اصحاب موسیٰ فرمود: باید بروید داخل این شهر؛ اگر وارد شدید، «فَاِنَّکُم غالِبون»؛ امّا وارد نشدند، غلبه هم پیدا نکردند. اگر آن بخشی را که به عهدهی شما است انجام دادید، مطمئنّاً به آن نتیجه خواهید رسید و خدای متعال آن وعده را عمل خواهد کرد.
امروز ما در مقابل استکبار قرار داریم؛ [البتّه] نهفقط ما ملّت ایران. فرق ملّت ایران با بسیاری از ملّتهای دیگر این است که ملّت ایران این جرئت را دارد که بگوید آمریکا متجاوز است، آمریکا دروغگو است، آمریکا فریبکار است، آمریکا مستکبر است و «مرگ بر آمریکا»، [در حالی که] دیگران حس میکنند که آمریکا دروغگو است، حس میکنند که فریبگر است، حس میکنند استعمارگر است، حس میکنند متجاوز است، حس میکنند که به هیچ اصلی از اصول انسانی پایبند نیست، [امّا] جرئت نمیکنند این را بیان کنند، جرئت نمیکنند در مقابل او بِایستند. خیلی خب، سهم خودشان را انجام نمیدهند؛ وقتی انجام ندادند، نتیجه حاصل نمیشود. باید سهم خود را انجام داد، باید صبر داشت، باید مجاهدت داشت و تلاش کرد تا اینکه به این نتایج رسید.
ملّت ایران، در طول این چهل و چند سال، صبر کرده، تلاش کرده، همهی قدرتهای مستکبر دنیا در مقابلش صف کشیدند، علیه او تلاش کردند، کار کردند امّا ملّت ایران نهفقط ضربه ندیده، [بلکه] پیش رفته، ترقّی کرده، رشد کرده؛ ایرانِ امروز، ایرانِ چهل سال قبل نیست؛ ما در همهجهت رشد کردهایم. حالا بعضیها میگویند در جهات معنوی [رشد نکردهایم]؛ نه، در جهات معنوی هم بفرمایید: این نمونهی قرآنیاش است. [وقتی] این بچّهها قرآن میخوانند، انسان از خواندن اینها لذّت میبرد؛ حافظ قرآن و تالی(۱۴) قرآن [هستند]. زمان جوانی ما در مشهد، ما هم اهل قرآن بودیم، ما هم جلسهی قرآن داشتیم [امّا] تعداد کسانی که میتوانستند قرآن تجویدیِ خوب بخوانند، حقیقتاً در همهی مشهد به ده نفر نمیرسید. امروز هزاران جوان در سرتاسر کشور، قرآن تجویدیِ قوی خوب [میخوانند]، هزاران نفر حافظ [هستند]؛ امروز معنویّتمان [هم] پیش رفته، قرآن ما هم بحمدالله پیش رفته؛ از جهات مادّی هم پیشرفت کردهایم؛ جوانهای ما کارهای گوناگونی انجام دادهاند، و این پیشرفت ادامه پیدا خواهد کرد و ملّت ایران انشاءالله به برکت توکّل بر خدای متعال، به اوج مطلوب خود خواهد رسید.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
تبریک عرض میکنم عید سعید مبعث را به شما حضّار محترم، به همهی ملّت ایران، به همهی امّت بزرگ اسلامی و به همهی آزادیخواهان و آزادگان عالم. مبعث پیغمبر اکرم برای آزادگان عالم هم حقیقتاً عید است. امسال، عید مبعث با بهمنِ پیروز همزمان شده. امیدواریم که جریان بهمن، جریان انقلاب اسلامی، حرکتی که ما داریم میکنیم و نیّت بنیانگذار این حرکت، تبعیّت از پیغمبر و بعثت بوده است، انشاءالله در همین طریق ادامه پیدا کند و راه خودش را پیش ببرد.
تشکّر میکنم از بیانات بسیار خوب و مفید رئیسجمهور محترممان. امیدواریم انشاءالله توفیق پیدا کنیم و به این مطالبی که ایشان اشاره کردند، به توفیق الهی انشاءالله عمل کنیم. یک کلمهای دربارهی بعثت عرض میکنم، بعد هم یک جمله دربارهی مسائل پیرامون خودمان.
بعثت یکی از مبارکترین و بزرگترین رخدادهای عالم وجود و تاریخ بشریّت است؛ یعنی یک حادثهی معمولی نیست، [بلکه] جزو برترین حوادث تاریخ بشریّت است. خب، حوادث بزرگ کارکردهای زیادی در زمینههای مختلف فردی و اجتماعی دارند، لکن یکی از مهمترین و شاید بشود گفت مهمترین کارکردهای رخدادهای بزرگ عبارت است از: ایجاد تحوّل فکری و ادراکی در مخاطب. آن وقتی یک تحوّل عظیم و یک حادثهی بزرگ خواهد توانست در واقعیّت زندگی مردم اثر بگذارد و ماندگار بشود که قادر باشد تحوّل فکری در مخاطب خود به وجود بیاورد. فکر که درست شد، عمل هم درست خواهد شد؛ عمده این است. نظام زندگی بر اساس آن اندیشهای و آن فکری است که در ادارهکنندگان زندگی وجود دارد. اگر تحوّل فکری و ادراکی و فهم عالم وجود در انسانها و در جوامع به وجود آمد، آن وقت نظامهای سیاسی، اقتصادی، نظامهای اخلاقی، نظامهای اجتماعی بر اساس آن به وجود خواهد آمد و تشکیل خواهد شد. بعثت پیغمبر اکرم از این جهت برجسته است. [البتّه] جهات برجستگی بعثت از همهی حوادث گوناگون دیگر متعدّد است که خب محلّ بحث ما نیست، امّا در همین خصوصیّت هم بعثت نبیّ اکرم فوقالعاده است: تحوّلی که به وجود آورد؛ با چه کسانی، چه افکاری، چه رفتاری و چه جامعهای مواجه شد و آنها را تبدیل کرد به چه انسانهایی، به چه جامعهای، به چه مردمی؛ چه در زمان خود و چه در طول زمان.
خب، عامل این تحوّل چیست؟ یعنی همهی پیغمبران، از جمله پیغمبر عظیمالشّأن اسلام وقتی میخواهند این تحوّل را انجام بدهند، ابزارشان چیست؟ آن عاملی که این تحوّل را به وجود میآورد چیست؟ دو چیز است: «عقل» و «ایمان». عقل یک قوّهی ویژهای است که خدای متعال در همهی انسانها به ودیعت گذاشته که بعضی از انسانها آن را فعّال میکنند، از آن استفاده میکنند، بسیاری هم آن را فعّال نمیکنند. ایمان هم مثل عقل [است]؛ در فطرت همهی انسانها ایمان به حقیقت، ایمان به خدا وجود دارد، [امّا] انسانها فراموش میکنند. پیغمبران میآیند عقل را بیدار میکنند، تا انسان را به یاد ایمانش بیندازند. شما ملاحظه کنید در قرآن، «ذکر» ــ به یاد آوردن ــ چقدر تکرار شده. این ایمان در من و شما هست؛ باید آن را به یاد ما بیاورند، باید ما را به آن متوجّه کنند. وقتی که عقل و ایمان زنده شد، زندگی رشد میکند؛ هر کدام کارکردی دارند. آن وقت انسانِ برخوردار از عقل و ایمان قادر میشود که راه زندگی را، صراط مستقیم را پیدا کند و در آن حرکت کند.
در قرآن، حالا مثلاً در مورد عقل، شواهدی قرآنی که بخواهیم عرض بکنیم، دهها بار تکرار شده است: اَفَلا یَعقِلون،(۲) لَعَلَّکُم تَعقِلون،(۳) لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرون،(۴) اَ فَلا یَتَدَبَّرون،(۵) وَ قالوا لَو کُنَّا نَسمَعُ اَو نَعقِل.(۶) یعنی مسئلهی عقل، توجّه به عقل و به کار بردن عقل در قرآن یک قلم برجستهی از تعلیم قرآنی است. هر کسی مسلمان است بداند که سروکارش باید با عقل باشد، با عقل کار کند، از عقل استفاده کند، عقل خودش را رشد بدهد، تربیت کند.
در مورد ایمان هم در دعوت همهی انبیا اوّلچیزی که گفته شده است، توحید است. توحید فقط یک اعتقاد ساده به اینکه خدایی هست و واحد است، نیست؛ توحید، شاکلهی جهانبینی اسلامی است. جهانبینی اسلامی را از هر طرف که نگاه کنیم به توحید میرسیم و همین توحید، شاکلهی جامعهی اسلامی را هم تشکیل میدهد. لذا شما ملاحظه کنید مثلاً در سورهی اعراف، آنجایی که راجع به پیغمبران و دعوت آنها ــ حضرت نوح، حضرت هود، حضرت صالح و غیره ــ مطالبی بیان میفرماید، اوّلین حرفشان این است که «یا قَومِ اعبُدُوا اللَهَ ما لَکُم مِن اِلهٍ غَیرُه»؛ توحید. البتّه در کنار توحید، بحث معاد هم مطرح میشود؛ در همین آیهی شریفه: یا قَومِ اعبُدُوا اللَهَ ما لَکُم مِن اِلهٍ غَیرُهُ اِنّی اَخافُ عَلَیکُم عَذابَ یَومٍ عَظیم،(۷) آن یوم عظیم، قیامت است. یا در سورهی شعراء، آنجا هم باز همینجور، اسم پیغمبران یکییکی آمده، اوّلین حرفشان این است که «فَاتَّقُوا اللَهَ وَ اَطیعون»؛(۸) تقوای الهی. اطاعت از پیغمبر هم به خاطر این است که وقتی که خدای متعال پیغمبر را مبعوث کرد، او کمک میکند به عقل انسان برای اینکه خطا نکند، اشتباه نکند، عوضی نبیند، سراب را آب نپندارد؛ انبیا [کارشان این است]. لذا «اَطیعون» هم دنبال این میآید به خاطر همین که [انسان] یک راهنمایی داشته باشد تا کمکش کند.
آن وقت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) میفرماید: وَ واتَرَ اِلَیهِم اَنبیاءَهُ لِیَستَأْدوهُم میثاقَ فِطرَتِهِ وَ یُذَکِّروهُم مَنسِیَّ نِعمَتِهِ وَ یَحتَجّوا عَلَیهِم بِالتَّبلیغِ وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول؛(۹) خدای متعال پیغمبران را برای این چیزها، برای این هدفها مبعوث فرموده: میثاق فطرت، منسیّ نعمت، بعد هم برانگیختن دفینههای عقل؛ وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول؛ استخراج کند این دفینهها را؛ حالا این دفینه به چه معنا است؟ یا به معنای گنج است ــ که ما دفینه که میگوییم، معمولاً مرادمان گنج است و آن را اراده میکنیم ــ یا نه، [به معنای] عقلهای دفنشدهی در زیر خرافات و توهّمات و تصوّرات باطل و حرفهای گوناگون و مکتبهای گوناگون و غیره [است]. آن حرف حقیقی و حرف درست، آن یک کلمهی صحیحِ «لاالهالّاالله» گاهی دفن میشود. آن فهم عقلانی صحیح در زیر این حرفهای باطل گاهی دفن میشود، فراموش میشود؛ یکی از این دو معنا مراد آن بزرگوار است. پیغمبران میآیند که عقل را از زیر اینها استخراج کنند، بیرون بیاورند. خب، این حالا راجع به بعثت.
ما [باید] چه کار کنیم؟ اینجور عرض میکنم که به نظر من بعثت یک حادثهی دفعی نیست. یک وقت یک برقی میزند و خاموش میشود؛ بعثت اینجوری نیست؛ البتّه چرا، برای منافق اینجور است: ذَهَبَ اللَهُ بِنورِهِم وَ تَرَکَهُم فی ظُلُماتٍ لا یُبصِرون؛(۱۰) آدمی که از ته دل ایمان ندارد، یک برقی میزند، یک روشناییای برایش پیش میآید، بعد در زیر اهواء، هوسها، فراموشکاریها، غفلتها و بقیّهی عیوبی که دارد خاموش میشود. امّا در غیر منافق، در جریان طبیعی عالم، کلّ بعثت یک جریان است، یک امر مستمر است؛ مال یک زمان خاص، مال یک روز خاص نیست، مال همیشه است؛ نهفقط بعثت رسول اکرم، [بلکه] همهی انبیا؛ حرف اصولی انبیا [مال] همیشه است. در قرآن کریم به کفّار میگوید: خب شما که ادّعا میکنید، یک کتابی بیاورید که از این دو کتاب هدایتکنندهتر باشد؛(۱۱) «دو کتاب» یعنی یکی قرآن و یکی تورات. ما به انبیا ایمان داریم؛ به همهی انبیا ایمان داریم؛ منتها وقتی یک نبیّ بعدی آمد، حرف نبیّ قبلی را تکمیل میکند، پس [حرف] او منسوخ میشود. نسخ به این معنا است: [حرف] او را تکمیل میکند، یک چیزهاییاش را عوض میکند و یک چیزهاییاش را بر طبق زمان تکمیل میکند. بنابراین این جریان ــ جریان دین، جریان بعثت ــ یک جریان مستمر و همیشگی است.
«همیشگی است» یعنی چه؟ یعنی در همهی دورهها میشود از برکات بعثت استفاده کرد؛ یعنی همان تحوّلی که در اوّل بعثت به وجود آمد و خود نبیّ مکرّم اسلام سینه سپر کرد و آمد وسط میدان و کارها را خودش با آن تلاش غیر قابل توصیف انجام داد، این [تحوّل] در همهی زمانها به تناسب ــ تناسب انسانها، با تفاوت ما با آن قلّهی عظیم ــ ممکن است؛ منتها شرطش چیست؟ شرطش این است که آن دو عاملی را که آن بزرگوار در اختیار گرفت و به کار برد، به کار ببریم: یعنی عقل و ایمان. اگر عقل و ایمان را ما به کار بیندازیم، بعثت به وجود میآید، تحرّک به وجود میآید، تحوّل به وجود میآید. تحوّل در ذهن، تحوّل در واقعیّت زندگی را به وجود میآورد؛ مشکلات برطرف میشود، اصلاح میشود. درسی که باید از بعثت بگیریم این است.
امروز مخاطب این حرف، خود ما دولتهای مسلمان و ملّتهای مسلمان هستیم؛ همهی ما مخاطبیم. باید بدانیم اگر در دنیا چیزی مطالبه میکنیم یا امید به لطف الهی در آخرت بستهایم، باید به مفهوم بعثت و مقتضای بعثت و حرکت بعثت متشبّث بشویم. مَن کانَ یُریدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَمیعًا؛(۱۲) عزّت آنجا است. عزّت یعنی کسی دارای حالتی باشد که هیچ عامل بیگانهای نتواند بر روی او اثر سوء بگذارد؛ این عزّت است. اِنَّ العِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعا.(۱۳) نه دشمن، نه عوامل گوناگون فکری، روحی، خارجی، جسمانی، روحانی ــ همهجور ــ نمیتوانند اثر بگذارند وقتی که عزّت وجود داشته باشد. یا در آیهی شریفه[ی دیگری میفرماید]: وَ لا تَهِنوا وَ لا تَحزَنوا وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مُؤمِنین؛(۱۴) اگر ایمان باشد، شما برترین هستید، بالاترین هستید.
خب، کارکرد عقل را امروز ما در دنیا مشاهده کنیم و عقل را به کار بیندازیم؛ اگر عقل را به کار بیندازیم، میتوانیم خیلی از مفاهیم عالم را بفهمیم. در دعا [هست که] «اَللَهُمَّ اَعطِنی نَصراً فی دینِکَ وَ قُوَّةً فی عِبادَتِکَ وَ فَهماً فی خَلقِک»؛(۱۵) درک واقعیّات جامعهی بشری؛ این [واقعیّات] را درک بکنیم. ما به عنوان جمهوری اسلامی، به عنوان ایران اسلامی، به عنوان مسئولان سیاسی یک کشور بزرگ و مهم ــ کشور عزیز ما یک کشور واقعاً استثنائی است از جهات گوناگون ــ باید توجّه بکنیم و بفهمیم این حقایقی را که در عالم وجود دارد.
استعمارِ قدرتهای ظالم، در درجهی اوّل و در مرحلهی اوّل، از غارت منابع شروع کرد. شما [اگر] بخوانید تاریخ استعمار را، اوّلین چیزی که اینها هدف قرار دادند و دنبال کردند، منابع طبیعی بود؛ در مرحلهی اوّل از اینجا شروع کردند؛ این یک مرحله است. مرحلهی بعدی، تخریب فرهنگهای اصیل ملّتها بود. داستان تلخی است این داستان؛ یعنی شرح این مطلب از آن چیزهایی است که واقعاً گریهآور است که اینها چه کردند با ملّتها و با تمدّنها! در همین آفریقایی که شما ملاحظه میکنید، تمدّنهایی وجود داشته، فرهنگهای اصیلی وجود داشته؛ اینها آمدند وارد شدند همهچیز را به هم ریختند، همهچیز را خراب کردند، تخریب کردند و در واقع، اینجا هم غارت کردند؛ غارت فرهنگی. و در مرحلهی بعدی، چشم به هویّت ملّی و دینی ملّتها دوختند تا آن را تحت تصرّف بگیرند.
ما امروز دچار هر سه مرحلهی استعماریم. امروز هم دستگاههای قدرت زورمند شیطانی عالم، هم به منابع طبیعی کشورها و ملّتها چشم دارند و نظر سوء دارند، هم به فرهنگ اصیل آنها، هم به هویّت ملّی و اسلامی آنها نظر دارند و درصدد تخریب اینها، درصدد تصرّف اینها هستند. البتّه همه یک جور نیستند؛ در رأس اینها آمریکا است. امروز آن توصیفی که ما برای استعمار و استکبار میکنیم، مصداق اتمّش دولت آمریکا است که زیر نفوذ قدرتمندان مالی دنیا است؛ یعنی امروز قدرتمندان درجهی یک مالی دنیا بر تعدادی از حکومتهای غربی ــ که از جملهی آنها و شاید هم بیشترین آنها دولت آمریکا است ــ مسلّطند؛ به تعبیر رایج خودشان، کارتلها و تراستها و امثال اینها مسلّطند و نقشهی هر سه مرحلهی استعمار را اینها دارند میکشند. اینکه میبینید هر روزی یک سوغات تازهی عملی در زمینههای بشری، در زمینههای جنسی، در زمینههای مالی، پیدرپی بُروز میکند، ناشی از این است؛ [یعنی] همین تغییر هویّت ملّتها، تغییر مصالح ملّتها و کشاندن آنها به سمت خودشان.
قرآن توصیف روشنی دارد: [میفرماید:] «وَدّوا مَا عَنِتُّم»؛ هر چیزی که شما را دچار مشکل میکند، دشمنان شما، کفّار، و کسانی که تابع شیطان هستند و شیطانی حرکت میکنند، آن را دوست میدارند. «قَد بَدَتِ البَغضاءُ مِن اَفواهِهِم وَما تُخفی صُدورُهُم اَکبَر»؛(۱۶) دشمنی در زبانشان هم پیدا است؛ حرف هم که میزنند، نطق هم که میکنند، دشمنیشان را نشان میدهند؛ حرکت هم که میکنند، دشمنی را نشان میدهند، امّا آنچه در دلشان هست بیشتر است؛ آنچه دشمنی آنها را [ایجاد میکند]. گاهی اوقات، در یک مواردی این دشمنیها ظاهر میشود؛ یعنی یک جاهایی همان ضمایر خصمانهی خبیث در مواردی خودشان را نشان میدهند. مثلاً فرض کنید در کنگرهی آمریکا برای تکّهتکّه شدن هزاران کودک، نمایندگان بلند میشوند، برای قاتل کف میزنند و تشویقش میکنند! این همان «وَما تُخفی صُدورُهُم اَکبَر» است که اینجا ظاهر میشود، اینجا [خودش را] نشان میدهد. چندین هزار کودک را تکّهتکّه کنند، بعد بیایند اینجا مورد تشویق قرار بگیرند! یا کاپیتان ناو وینسنس آمریکا بزند یک هواپیمای مسافربری را با حدود سیصد مسافر سرنگون کند و همهی سرنشینان را هلاک کند، بعد به او مدال تشویقی بدهند.(۱۷) این «ما تُخفی صُدورُهُم» اینجا ظاهر میشود، اینجا نشان میدهد خودش را. اینها همیشه پشت لبخندهای دیپلماسی پنهان است؛ پشت لبخندهای دیپلماسی، اینجور دشمنیها، اینجور کینهها، این باطن خبیث، پنهان است. چشمانمان را باز کنیم: وَ فَهماً فی خَلقِک. چشمانمان را باز کنیم؛ «تُسِرّونَ اِلَیهِم بِالمَوَدَّة»(۱۸) نباشیم. حواسمان باشد که با چه کسی مواجهیم، با چه کسی معامله میکنیم، با چه کسی داریم حرف میزنیم؛ این را بدانیم. انسان وقتی که طرف خودش را شناخت، ممکن است معامله هم بکند امّا میفهمد که چه کار باید بکند. باید بشناسیم، بدانیم.
به نظر من در دورهی کنونی ما، این جریان مقاومت، این حرکت مقاومت، یک رشحهای از همان بعثت است. مقاومت که از ایران اسلامی آغاز شد، بیدار کرد ملّتهای مسلمان را؛ بعضی از ملّتهای مسلمان را به صحنه آورد؛ ملّتهای مسلمان را عموماً بیدار کرد و وجدانهای بسیاری از غیر مسلمانها را هم بیدار کرد. نظام سلطه شناخته شد، شناسانده شد. بسیاری از ملّتها، نظام سلطه را نمیشناختند.
شما نگاه کنید به غزّه! غزّهی منطقهی محدودِ کوچک، رژیم صهیونیستیِ تا دندان مسلّح و دارای پشتیبانی کامل آمریکا را به زانو درآورد؛ غزّه رژیم صهیونیستی را به زانو درآورد! این شوخی است؟ این همان رشحهای از بعثت است؛ این همان ایمان و عقل است؛ این همان تلاوت آیات قرآن است؛ این دل بستن به خدا است؛ این همان اعتقاد به «اِنَّ العِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً» است. حزباللهِ سرافراز خسارتی در حدّ فقدان شخصیّتی مثل سیّدحسن نصرالله میبیند؛ این شوخی نیست! ما مگر چند انسان بزرگ در دنیا در قدّوقوارهی سیّدحسن نصرالله (رضوان الله تعالی علیه) ــ این شهید بزرگوار ــ داریم؟ یک چنین شخصیّتی از بین حزبالله رفت؛ دشمن و دوست خیال میکردند حزبالله تمام شد؛ حزبالله نشان داد که نهفقط تمام نشده، در یک مواردی انگیزهاش بیشتر هم شده و توانست در مقابل رژیم صهیونیستی بِایستد؛ این همان [رشحهی بعثت] است. این مال مسلمانها بود.
در غیر مسلمانها وجدانها تکان خورد. آماری که به من دادند، در حدود ۳۰ هزار تظاهرات ضدّ صهیونیستی، ۳۰ هزار تظاهرات ضدّ صهیونیستی در ۶۱۹ شهر جهان در طول این مدّت به راه افتاد! مردم بیدار شدند؛ وجدانها بیدار شد؛ این مقاومت است؛ این مقاومت رشحهای از بعثت است. در خود آمریکا عدّهای جمع شدند ــ که آمریکایی بودند ــ گفتند: «مرگ بر آمریکا»؛ در خود آمریکا! این همان تحوّل ادراکی است؛ این همان چیزی است که انبیای عظام به آن همّت گماشتند، و بزرگترین و مهمترین و شگفتانگیزترین نوع آن را رسول مکرّم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در زمان خود و تا آخر دنیا به وجود آورد، و امروز مقاومت هم دارد آن را نشان میدهد. بنابراین حواسمان به این حقایق باشد و این آیهی قرآن را فراموش نکنیم که «وَ لا تَهِنوا وَ لا تَحزَنوا وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مُؤمِنین».
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بیانات در پایان مراسم روضه شهادت امام کاظم علیهالسلام در جمع مسئولان ستاد مرکزی اعتکاف
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی امروز یکشنبه ۷ بهمنماه ۱۴۰۳، در پایان مجلس روضهی شهادت امام کاظم علیهالسلام که با حضور مسئولان ستاد مرکزی اعتکاف برگزار شد، بر اهمیت تثبیت حالات معنوی اعتکاف در جوانان تأکید کردند.
رهبر انقلاب در این مراسم پس از ارائه گزارش حجتالاسلام والمسلمین سیّدعلیرضا تکیهای مسئول ستاد مرکزی اعتکاف کشور ضمن تشکر از دستاندرکاران مراسم اعتکاف امسال فرمودند:
«دستتان درد نکند؛ خدا خیرتان بدهد انشاءالله؛ خدا قبول کند از شما این زحمتی را که کشیدید و اعتکاف را رواج دادید. اعتکاف در زمان ما اصلاً نبود، خیلی معمول نبود. در مشهد که من اصلاً ندیده بودم هیچ کس اعتکاف کند. در قم، در مسجد امام [حسن عسکری (علیه السّلام)]، در آن شبستان بالا، شاید مثلاً پنج شش تا از این بینِ ستونها را پرده میکشیدند و در هر پردهای دو نفر یا سه نفر از طلبهها آنجا معتکف میشدند. در همهی قم که منحصر میشد به همان مسجد امام [حسن عسکری (علیه السّلام)]، مجموعاً شاید مثلاً ۲۰ نفر یا ۲۵ نفر معتکف میشدند. [امّا حالا] اینهمه جوان، اینهمه مرد، زن، نوجوان، در همه جای کشور، در همهی مساجد، [معتکف میشوند؛] این نعمتِ خیلی بزرگی است.
منتها کاری کنید که این جوانی که سه روز میآید آنجا توجّه پیدا میکند و حال و توسّل و تضرّع و تغییر در او به وجود میآید ــ قهراً [اینجوری است] دیگر؛ جوانها زود [اُنس میگیرند] ــ این بماند، این تثبیت بشود؛ یعنی این حالت، ثبات پیدا کند. خب مثلاً پای منبر آقا مینشینیم، تا نشستهایم خوب است، تأثیر [دارد]؛ امّا بعد که رفتیم بیرون باید بماند آن مطلب، آن روحیه، آن حالت، آن اجتناب از گناه، تا وقتی که باز یک مطلب دیگری پیش بیاید که طبعاً باز تقویت کند. لذا در برنامههای اعتکاف، این نکته را باید در نظر گرفت.»
بیانات در دیدار تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی بخش خصوصی
الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
جلسهی بسیار مفید و شیرینی بود این جلسهی امروز ما. یک بخش، بخش کارهای انجامگرفته، ابتکاراتِ بهصحنه واردشده، موفّقیّتها، پیروزیها و امیدآفرینیها بود که به نظر من، ما احتیاج داریم به شنیدن این سخنها؛ در فضای مأیوسکنندهای که دشمنان با اغراض ویژهی خودشان سعی میکنند در محیطهای ویژهای از کشور مثل محیط جوانان و دانشگاهیان تزریق کنند، این سخنان، این گزارشها، این حرفها مایهی حیات و مایهی امید و حرکت و پیشرفت است. یک بخش دیگر، گلایهها است که این گلایهها را هم مکرّر از مجموعههایی مثل شما شنیدهایم و موظّفیم به آنها توجّه کنیم و این گلایهها را برطرف کنیم.
در مورد بخش اوّل، یعنی خبرهای خوش و پیشرفتها و ارائهی آنچه اتّفاق افتاده، به نظر من ما یک کار مهمّ رسانهای نیاز داریم. آیا این پیشرفتهایی را که شما اینجا گزارش دادید و ما شنیدیم، همهی جوانهای ما میدانند؟ دانشجویان ما میدانند؟ کسانی که مایلند در کشور فعّالیّت کنند، اثر بگذارند، تواناییهایش را در خودشان میبینند، آنها میدانند که میتوان مثلاً فرض کنید در چند سال قبل از این، یک واحد کوچکی را در فلان شهر کوچک به وجود آورد، بعد از مدّتی آن را به چند ده برابر افزایش داد و پیش رفت؟ اینها را خبر دارند؟ ما در زمینهی نشان دادن آنچه وجود دارد، آن پیشرفتها، آن تحقّق آرزوها، کمکاریم؛ یک کار رسانهای لازم است که این یک فصل جداگانهای است؛ باید بنشینند در این زمینه بحث کنند، فکر کنند. در مورد گلایهها هم حالا عرض خواهم کرد.
خب، این دیدار امروز، پنجمین دیداری است که ما با شما، با مجموعهی کارآفرینان و سرمایهگذاران در این چند سال داشتهایم. از سال ۹۸ شروع کردیم این جلسه را؛ سال ۹۸، سال ۱۴۰۰، ۱۴۰۱، ۱۴۰۲ و حالا هم ۱۴۰۳. بسیاری از شماها در این جلسات در سالهای قبل هم حضور داشتید. سال ۹۸، در اوج تحریمها و تهدیدهای مضاعف در مورد تحریم و فشار و مانند اینها، ما این جلسه را تشکیل دادیم تا از کسانی که در کشور دامن همّت به کمر زدند و تولید را و پیشرفت کشور را وجههی همّت خودشان قرار دادند، تشکّر کنیم و به آنها بگوییم که شما فرماندهان خطّ مقدّم جنگ اقتصادی هستید؛ سال ۹۸، ما این عنوان را دادیم به دوستانی که حضور داشتند و گفتیم شما فرماندهان خطّ مقدّم جنگ اقتصادی هستید.(۲) امروز از جملهی مهمترین بخشهای جنگ ما، جنگ اقتصادی است. گفتیم رشد تولید باید پیگیری بشود. هر سال که این جلسه تشکیل شده، مشاهده کردیم و اطّلاع پیدا کردیم ــ نهفقط گزارش صِرف ــ مطّلع شدیم که بخش خصوصی، خلّاقیّتش افزایش پیدا کرده، قویتر شده. قبلاً دغدغهی ما این بود که بخش خصوصی را وارد میدان کنیم، امروز ملاحظه میکنیم که بخش خصوصی با تجربهای که خودش از ورود در میدان پیدا کرده، با انگیزه، با شوق به دنبال گسترش تولید و سرمایهگذاری است؛ معنای این حرف این است که ما در این پنج سال پیش رفتیم.
دیروز من نمایشگاه را دیدم. البتّه آنچه در این نمایشگاه چیده شده بود و نشان داده میشد، در واقع جزء کوچکی از آن واقعیّتی بود که در کشور وجود دارد؛ در عین حال، همین نمایشگاه ــ نمایشگاهی که من دیروز دیدم ــ نشان داد که بخش خصوصی کشور به رغم فشارهای خارجی، به رغم تحریم، به رغم تهدید به تحریمهای بیشتر، که ملاحظه میکنید، توان این را داشته که سطح قابل قبولی از پیشرفت را به دست بیاورد. این نمایشگاه نشاندهندهی پیشرفت بود، نشاندهندهی حرکت روبهجلو بود. ما چرا این نعمتهای بزرگ موجود خدا را قدرشناسی نمیکنیم؟ کشور دارد حرکت میکند، جلو میرود. بخش خصوصی، در زمینهی اقتصاد، یکی از مثالها و مصداقهای پیشرفت کشور است. اگر به عرصهی علم و تحقیق وارد بشویم، آنجا هم با یک چنین واقعیّتی روبهرو خواهیم شد. در بخشهای مختلف کشور این پیشرفتها را میبینیم. البتّه عیوب، نواقص، مشکلات کم نیست که آن به ما برمیگردد. حالا آقایان وزرا اینجا حضور دارند، آقای دکتر عارف(۳) هم هستند؛ من خواهم گفت آنچه را به عهدهی ما است.
کشوری که با تحریم دستوپنجه نرم میکند، باید این خط را دنبال کند و این یکی از اصول کارهایش باشد؛ امروز چند کشور در دنیا هستند که مورد تحریم قدرتها هستند؛ البتّه تحریم از نگاه آنها؛ همان چیزهایی که آنها تحریم کردند، به شکلهای مناسب و درست و بهرغم آنها برای این کشورها در دسترس قرار میگیرد. امّا در عین حال آن چیزی که وظیفهی یک کشوری است که مورد تحریم است، این است که به ظرفیّت داخلی خودش هر چه بیشتر چشم بدوزد، توجّه کند، خود را از آن بهرهمند کند. من پیشنهاد میکنم مسئولین کشور بیایند این نمایشگاه را ببینند؛ قبلاً هم در دورهی گذشته همین درخواست را کردیم؛ [مسئولین] اگر ندیدند بیایند ببینند. رؤسای محترم قوا، مسئولین مختلف بیایند ببینند این نمایشگاه را. سال گذشته من همین درخواست را کردم، رئیسجمهور شهید، آقای رئیسی ــ خدا رحمتش کند ــ بعد از یکی دو روز آمد اینجا این نمایشگاه را دید؛ بیش از آنچه من در این نمایشگاه توقّف کرده بودم ــ شاید دو برابر ــ توقّف کرد، و بیش از من خوشحال و خرسند شد؛ یقین دارم مسئولین کشور، رؤسای قوا و مسئولین مختلف همین حالت را پیدا خواهند کرد.
یک نکتهی شیرینی وجود دارد که هم در نمایشگاه دیده میشد و هم در صحبتهای امروز تکرار میکردند، هم من از خارج هم میدانستم و اطلاع داشتم، و آن، این است که در یک مواردی ــ که کم هم نیست ــ مشاهده میکنیم سرمایهگذار خصوصی بیش از آنکه دغدغهی درآمدهای شخصی برایش اهمّیّت داشته باشد، پیشرفت کشور برایش اهمّیّت دارد؛ این خیلی مهم است؛ این را ما در حرفهای امروز هم مشاهده کردیم. بله، درآمد و گسترش زندگی خصوصی هم برایشان مطرح است امّا به اندازهی آن، در مواردی بیش از آن یا چند برابر آن، برایشان پیشرفت کشور مهم است؛ اینکه کشور بتواند از این مشکلات خارج بشود.
نکتهی اساسیای که در عرایض من بوده، امروز هم روی همان نکته میخواهم تکیه کنم، این است که نظام تصمیمگیریِ اجرائی کشور باید به بخش خصوصی کمک کند؛ این الزام است: باید کمک کند. مهمترین کمک هم این است که موانع را از سر راهشان بردارد؛ موانع را بردارد. من متأسّفانه مشاهده میکنم در یک جاهایی دستگاههای دولتی یا دستگاههای نظارتی نقش سرعتگیر را ایفا میکنند؛ یعنی به جای اینکه کمک کنند به پیشرفت و توسعهی شرکت، موانعی ایجاد میکنند که این در واقع مانع پیشرفت آن میشود.
یک مسئله، همین مسئلهی واردات است که چند نفر از آقایان این مسئله را گفتند؛ این حرفی است که من بارها تکرار کردهام؛ خب این را دنبال کنید. آقای دکتر عارف از وزرای محترم، از وزیر محترم صمت(۴) بخواهند. انسان شرمنده میشود که یکی از آقایان گفتند: رقم مالی واردات [محصول مشابه] کارخانه، حدود چهل درصد بیشتر از رقم واردات تولید آن کارخانه است؛ یعنی رقیب برای کارگر ایرانی، برای کارخانهی ایرانی، برای سرمایهگذار ایرانی. انسان واقعاً خجالت میکشد! وقتی جنس ایرانی میتواند مشکل کشور را برطرف کند، چرا ما اجازه بدهیم، راه را باز کنیم برای اینکه به قیمت به زانو درآمدن سرمایهگذار ایرانی، سرمایهگذار خارجی بهرهمند بشود و پیش برود؟ این ضرر زدن به کشور است؛ این چیز کوچکی نیست؛ این را باید دنبال بکنیم. آنچه من [به آن] تاکید میکنم این است: باید دستگاههای دولتی کمک کنند، موانع را برطرف کنند؛ این موانع گاهی قانون است، قانون را اصلاح کنند؛بعضی از مقرّرات دولتی است، آنها را تغییر بدهند. البتّه من به سهلانگاری در مقابل بدعملها توصیه نمیکنم؛ بعضی هستند به عنوان سرمایهگذار، به عنوان کارآفرین وارد میدان میشوند لکن واقعیّت این نیست که آنها سرمایهگذارند؛ آنها میخواهند سوءاستفاده بکنند که [این] در قضیّهی تخصیص ارزهای ترجیحی و مانند اینها ملاحظه شد و سوءاستفادههای زیادی انجام گرفت؛ من این را توصیه نمیکنم. مراقبت را زیاد کنید امّا کمک را هم افزایش بدهید؛ کمک به آن کسانی که به معنای واقعی کلمه کارِ درست انجام میدهند؛ موانع را از سر راهشان بردارید.
یک مصداق مهم برای برداشتن موانع، عمل به سیاستهای اصل ۴۴ است. وقتی ما سیاستهای اصل ۴۴ را چند سال قبل از این اعلام کردیم،(۵) همه ــ یعنی همهی افراد از مسئولین و افراد وارد و مطّلع که با بنده ارتباط داشتند ــ [آن را] تأیید کردند؛ بعضی در مطبوعات، بعضی در رسانهها تأیید کردند، بعضی به خود ما گفتند که این راهحلّ مشکلات اقتصادی کشور است و گرهها را باز میکند. امّا متأسّفانه بسیاری از مسئولین ذیربط به این سیاستها عمل نکردند؛ هنوز هم ما دچار این مشکل هستیم. سیاستهای اصل ۴۴ بایستی عمل بشود. به نظر من، یکی از علل تنزّل اقتصادی ما در دههی ۹۰ همین بود. علل مختلفی بود؛ یکی از عللش همین بود که به این سیاستها عمل نشد؛ مکرّر هم ما توصیه میکردیم [امّا] توجّهی نمیشد.
در مورد رشد اقتصادی هشت درصد، من بحمدالله اطّلاع پیدا کردم تعدادی از صاحبنظران در این زمینه، در قالب کارگروههای متعدّد تخصّصی، چند ماه کار کردند، ظرفیّتها را شناسایی کردند، تواناییها را شناسایی کردند، طرحهای سرمایهگذاری را تعریف کردند، راهحلّ مشکلات را هم احصاء کردند. مسئولان دولتی جدّاً باید دنبال کنند. این کارها انجام گرفته؛ این کارگروهها نشستند کار کردند، تلاش کردند، راهحلّ مشکلات را پیدا کردند، ولی اجرای آنها و عمل به آنها به عهدهی مسئولین است تا بتوانند انشاءالله این رشد اقتصادی هشت درصد را تأمین کنند. نگویند نمیشود؛ آن را معلّق به یک امر نشدنی نکنند که این به فلان قدر سرمایهگذاری خارجی احتیاج دارد! خب معلوم است [با چنین نگاهی] این تحقّق پیدا نمیکند. این کسانی که نشستند روی این مسئله کار کردند، معلّق نکردند این رشد هشت درصد را به یک امر نشدنی؛ آنچه آنها پیشنهاد میکنند، کارهایی است که در داخل میتواند انجام بگیرد، [منتها] کمک لازم دارد؛ باید دولت کمک کند. به نظر من این کار کاملاً ممکن است. البتّه رشد هشت درصدی معجزه نمیکند و اتّفاق مهمّی در یک سال پیش نمیآید؛ رشد بالا باید استمرار پیدا کند، عواید آن و محصول آن باید عادلانه تقسیم بشود تا در وضع کشور تغییراتی ایجاد کند و محسوس باشد برای مردم که این کار اتّفاق افتاده.
یکی از امکانات و ظرفیّتهایی که در اختیار ما است، همین حضور اخیر ما در اجتماعاتی مثل بریکس(۶) و مانند آن است؛ از این باید حدّاکثرِ استفاده را کرد. این کار، حضور و ورود مسئولان دیپلماسی کشور را هم میطلبد؛ باید وارد بشوند، کمک کنند. این یک فرصت بزرگی است برای کشور. بخصوص سامانهی مالی بریکس و تبادلهایی که بنا است با ارزهای کشورهای عضو انجام بگیرد، اگر انجام بشود، بدون تردید کمک بزرگی خواهد کرد. امروز یکی از مشکلات ما آویزان شدن به دلار است؛ این را آن کشورها هم فهمیدهاند. البتّه بعضی از اعضای این صندوق مالی به خاطر جهات سیاسی و مانند اینها جرئت نمیکنند در عمل وارد بشوند. بایستی تحرّک دیپلماسی کرد، باید [آنها را] وادار کرد تا این کار اتّفاق بیفتد و انجام بشود. در داخل کشور، آقای رئیسجمهور محترم(۷) هم گفتند و این فکر را دنبال میکنند، بنده هم کاملاً تأیید میکنم که همّت کنند تا آنجایی که ممکن است، دلار را از مبادلات تجاری حذف کنند؛ این کار بزرگی است، این کار مهمّی است؛ در کارزار اقتصادی، این یک حرکت بسیار قاطع و تعیینکننده است. البتّه عکسالعمل ایجاد خواهد کرد، لکن دست شما قویتر است اگر چنانچه بتوانید این کار را انجام بدهید. و برای تخصیص ارز، بانک مرکزی میدان را برای ارزهای دیگر باز کند.
عرایض فراوانی در زمینهی مسائل بخش خصوصی بنده دارم که سالهای قبل گفتهام و مایل نیستم تکرار کنم. مهم همین است که دستگاههای دولتی به بخش خصوصی کمک کنند. بخش خصوصی احساس کند که پشتش گرم است به کمکهای دولتی؛ احساس کند که مانعتراشی نمیشود و کارش روان و سهل است. دیروز در این نمایشگاه، یک نفر از آقایان به من گفت که سال گذشته من به شما گفتم که برای مجوّز فلان تأسیس مثلاً، سه سال ما را معطّل کردهاند. پارسال این را به من گفت، من هم روز بعدش، مثل امروز، سخنرانی داشتم اینجا، همین را مطرح کردم. گفتم: خب چرا سه سال معطّل میکنید؟ کاری که میتواند در ظرف ده روز، حدّاکثر یک ماه انجام بگیرد، چرا سه سال معطّل میشود؟ حل کنید برود. این آقا دیروز گفت: سه سالِ پارسال با امسال شده چهار سال! یعنی در این یک سال هم انجام ندادهاند. خب این را باید حل کرد دیگر؛ [اینطور] نمیشود که. من واقعاً شرمنده شدم. باید اینها را حل کرد. حرف زیاد است؛ حرف میزنیم، میگوییم، تکرار میکنیم، تأکید میکنیم، [ولی] باید عمل کنیم؛ اِنَّ الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات.(۸) ایمان، لازم است امّا در کنارش عمل صالح هم لازم است. این مال مقامات اخروی و دنیوی و دین و شرع و شریعت است، [ولی] در کارهای زندگی هم همینجور است. باور به یک حقیقت لازم است؛ [یعنی] اینکه شما باور کنید که باید به بخش خصوصی کمک کرد، این، لازم است و بدون این باور کار پیش نمیرود، امّا این باور کافی نیست؛ در کنارش بایستی عمل صالح هم باشد؛ ایمان و عمل صالح. این عرایض امروز ما در مورد مسئلهی این جلسه.
راجع به غزّه یک کلمه عرض کنم. گفتیم مقاومت زنده است و زنده خواهد ماند؛(۹) غزّه پیروز شد. مقاومت نشان داد که زنده خواهد ماند. آنچه در مقابل چشم دنیا دارد اتّفاق میافتد، شبیه افسانه است. واقعاً اگر در تاریخ، ما میخواندیم، خدشه میکردیم، باور نمیکردیم که یک دستگاه جنگی عظیمی مثل آمریکا به کمک یک دولت ظالم خونخواری مثل رژیم صهیونی بیاید، این رژیم آنقدر سفّاک و بیرحم باشد که از کشتن پانزده هزار کودک در ظرف حدود یک سال و چند ماه اِباء نداشته باشد، آن قدرت هم آنقدر بیاعتنای به مفاهیم انسانی و بشری باشد که به این رژیم سفّاک بمبهای سنگرشکن بدهد تا خانهی آن کودکها و بیمارستانی را که در آنجا بستری هستند بمباران کند؛ این اگر در تاریخ بود مطمئنّاً باور نمیکردیم، میگفتیم لابد یک گوشهای از آن یک اشکالی داشته.
امروز مقابل چشم ما این اتّفاق افتاد؛ یعنی آمریکا همهی امکاناتش را به رژیم صهیونی داد ــ که اگر نمیداد، رژیم صهیونی در همان هفتههای اوّل به زانو درمیآمد ــ اینها هم یک سال و سه ماه هر چه توانستند جنایت کردند؛ بیمارستان، مسجد، کلیسا، خانه، بازار، محلّ اجتماعات، هر جا دستشان رسید را زدند؛ در کجا؟ در یک قطعه زمین کوچک مثل غزّه؛ در یک قطعه زمین کوچک مثل غزّه! هر چه توانستند جنایت کردند؛ هدفی هم معیّن کردند؛ آن رئیس رژیم صهیونی ــ آن روسیاهِ بدبخت(۱۰)ــ گفت که میخواهیم حماس را نابود کنیم و باید نابود بشود؛ و اینها حتّی نقشهی ادارهی بعد از جنگ غزّه را هم کشیدند! تا این حد مطمئن بودند. حالا همان رژیم صهیونی ظالم و سفّاک آمده با همان حماس که میخواسته نابودش کند، سر میز مذاکره نشسته و شرایط او را قبول کرده برای اینکه آتشبس تحقّق پیدا کند؛ یعنی آنچه اتّفاق میافتد، این است. اینکه میگوییم مقاومت زنده است یعنی این. اینکه میگوییم: «وَ لَو قاتَلَکُمُ الَّذینَ کَفَروا لَوَلَّوُا الاَدبارَ ثُمَّ لا یَجِدونَ وَلِیّاً وَ لا نَصیرا»(۱۱) یعنی این. فقط مال آن زمان هم نیست، چون بعدش میگوید: سُنَّةَ اللَهِ الَّتی قَد خَلَت مِن قَبلُ وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَهِ تَبدیلاً؛(۱۲) این سنّت الهی است؛ باید اینها پیروز میشدند و شدند. هر جا از طرف بندگان خوب خدا مقاومت باشد، پیروزی در آنجا حتمی است. آن متوهّمِ خیالباف اعلام کرد که ایران ضعیف شده؛ آینده نشان خواهد داد چه کسی ضعیف شده. صدّام هم به خیال اینکه ایران ضعیف شده حمله را شروع کرد. ریگان هم به خیال اینکه ایران ضعیف شده آن کمکهای آنچنانی را به رژیم صدّام انجام داد؛ آنها و دهها متوهّم دیگر به درک واصل شدند و رژیم [جمهوری] اسلامی روزبهروز رشد پیدا کرد؛ من به شما عرض میکنم به فضل الهی این تجربه این بار هم تکرار خواهد شد.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بعثت پیامبر اکرم (ص) تحولی عظیم در تاریخ بشریت
بعثت پیامبر اکرم (ص)، نقطه عطفی در تاریخ بشریت است که تحولات شگرفی را به همراه داشت. این رویداد الهی، با ارمغان آوردن پیام توحید و عدالت، تاریکی جهل و ظلمت را از دل انسانها زدود و راه را برای شکوفایی استعدادها و تواناییهای بشر هموار ساخت.
همانگونه که امیرالمؤمنین علی (ع) در اولین خطبه نهج البلاغه میفرمایند، بعثت پیامبر خاتم (ص) تکمیل کنندهی دین و اتمام بخشندهی نعمت الهی بر بندگان بود.
حضرت زهرا (س) نیز بر این نکته تأکید دارند که بعثت پیامبر (ص) برای اتمام امر خدا و اجرای احکام الهی صورت گرفته است. این رویداد بزرگ، نه تنها به ابعاد فردی انسان میپردازد، بلکه بر ابعاد اجتماعی و تاریخی آن نیز تأکید دارد و تحولات عظیمی را در ساختار جوامع بشری ایجاد کرده است.
در این مقاله، به بررسی ابعاد مختلف بعثت، از جمله ارتباط آن با فطرت، تحولات تاریخی، اخلاق و معنویت پرداخته خواهد شد تا اهمیت و جایگاه این رویداد در تاریخ بشریت روشنتر شود.
سوره علق و سوره مدثر در آغازبعثت
سوره علق، نخستین سورهای است که بر پیامبر اکرم (ص) نازل شد و نقطهی عطفی در تاریخ بشریت است. این سوره کوتاه اما پر محتوا، بر اهمیت علم و آفرینش انسان تاکید میکند.
در آیات نخستین این سوره، خداوند به پیامبر فرمان میدهد تا بخواند و به مردم بیاموزد. این فرمان، آغازگر رسالتی عظیم بود که پیامبر اکرم (ص) بر دوش گرفت. همچنین، تاکید بر آفرینش انسان از نطفه، نشان از عظمت خلقت و اهمیت انسان در نزد خداوند دارد.
جبرئیل (یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد. او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان. پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل آیات آغازین سوره علق را از جانب خداوند نازل نمود:
قْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ : بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید. خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ :همان کس که انسان را از خون بسته ای خلق کرد.
اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ: بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است. الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ :همان کسی که به وسیله قلم تعلیم نمود.عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ: و به انسان آنچه را نمیدانست یاد داد. (1)
همراه اولین نزول وحی و در لحظه بعثت، حوادثی بزرگ اتفاق افتاد که از آن جمله میتوان به شنیده شدن صدای نالهای اشاره نمود. حضرت علی (علیه السلام) در این باره میگوید: "صدای ناله شیطان را در هنگام نزول اولین وحی به آن حضرت شنیدم. عرضه داشتم: "یا رسول الله این ناله چیست؟"
فرمود: "این شیطان است که از اطاعت شدن مأیوس و ناامید شده و چنین به ناله در آمده است." سپس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اضافه فرمود: "تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را که من میبینم الا اینکه تو مقام نبوت نداری و فقط وزیر و کمک کار من هستی و از راه خیر جدا نمیشوی."
یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ:به نام خدا که رحمتش بیاندازه است و مهربانیاش همیشگی ای جامه برخود پوشیده!قُمْ فَأَنْذِرْ :برخیز و بیم ده،وَرَبَّکَ فَکَبِّرْ :و پروردگارت را بزرگ دار، وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ :و جامه ات را پاک کن،وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ :و از پلیدی دور شو(2)
سوره مدثر، سورهای دیگر است که در ابتدای رسالت پیامبر نازل شده است. این سوره، پیامبر را به بیداری و انجام رسالت الهی فرا میخواند. خداوند در این سوره، پیامبر را به پاکیزگی نفس و دوری از پلیدیها سفارش میکند. همچنین، به پیامبر فرمان میدهد تا با صبر و شکیبایی در راه خدا قدم بردارد. تاکید بر صبر و استقامت در این سوره، نشان از اهمیت این ویژگی در انجام رسالت الهی دارد.
بعثت ریشه در فطرت و شکوفایی تاریخ
وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ: و اگر در آنچه ما بر بنده خود [محمّد (صلّی الله علیه و آله)] نازل کرده ایم، شک دارید [که وحی الهی است یا ساخته بشر] پس سوره ای مانند آن رابیاورید، و [برای این کار] غیر از خدا، شاهدان و گواهان خود را [از فُصحا و بُلغای بزرگ عرب به یاری] فرا خوانید، اگر [در گفتار خود که این قرآن ساخته بشر است نه وحی الهی] راستگویید. (3)
بعثت پیامبر اکرم (ص) رویدادی است که فطرت انسان را بیدار میکند، تاریخ را متحول میکند، انسان را به شکرگزاری از نعمتهای الهی دعوت میکند و دستورات الهی را برای هدایت انسان به ارمغان میآورد. با توجه به ایه به 5 موضع اشاره می کنیم
1. دستورات پیامبر، دستورات خدا و یادآور فطرت بشر
دستورات پیامبر اکرم (ص) در واقع دستورات خداوند هستند که از طریق وحی به پیامبر ابلاغ شدهاند. این دستورات، نه تنها برای هدایت انسان به سوی کمال و سعادت فردی و اجتماعی است، بلکه بازتابی از فطرت پاک انسان نیز هستند.
فطرت، سرشت پاک و خدایی انسان است که او را به سوی خیر و کمال سوق میدهد. دستورات دینی، در واقع بیدارکننده این فطرت و راهنمای انسان برای رسیدن به کمال است. آیه شریفه "جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ" به این معناست که قرآن کریم و احادیث پیامبر (ص) یادآوری و تذکری از سوی پروردگار برای هدایت انسان به سوی سعادت است.
2. پیامبران برخاسته از مردم و با مردم هستند
پیامبران از میان مردم برمیخیزند و با زبان و فرهنگ مردم با آنها سخن میگویند. این ویژگی باعث میشود که مردم ارتباط عمیقتری با پیامبران برقرار کنند و پیام آنها را بهتر درک کنند. آیه شریفه "رَجُلٍ مِنْکُمْ" به این معناست که پیامبر از جنس خود شماست و از میان شما برخواسته است. این ویژگی باعث میشود که مردم به پیامبر اعتماد کنند و به او اقتدا کنند.
3. تحولات تاریخی و اجتماعی، تحت اراده و مشیت خداوند
تمام تحولات تاریخی و اجتماعی تحت اراده و مشیت الهی رخ میدهند. خداوند به عنوان خالق و مالک همه چیز، بر همه امور عالم مسلط است و بر اساس حکمت خود، حوادث تاریخی را رقم میزند.
آیه شریفه "جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ ..." به این معناست که خداوند انسانها را جانشین خود در زمین قرار داده است و آنها مسئول اعمال و رفتار خود هستند. اما این مسئولیت در چارچوب مشیت الهی است.
4. توانایی جسمی، نعمتی الهی برای خدمت به خلق
تواناییهای جسمی و قدرت بدنی، نعمتهای الهی هستند که باید در راه صحیح و برای خدمت به خلق استفاده شوند. انسان باید از این تواناییها برای کمک به دیگران و ساختن جامعهای بهتر بهره ببرد.
آیه شریفه "زادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْکُرُوا" به این معناست که خداوند به انسانها نعمتهای فراوانی داده است و از آنها خواسته است که این نعمتها را به یاد داشته باشند و از آنها در راه درست استفاده کنند.
5. یاد نعمتهای الهی، رمز رستگاری
یادآوری نعمتهای خداوند، یکی از مهمترین عوامل سعادت و رستگاری انسان است. وقتی انسان به نعمتهای الهی فکر میکند، احساس شکرگزاری و محبت نسبت به خداوند در او تقویت میشود. این محبت باعث میشود که انسان به فرمانهای خداوند عمل کند و از گناه دوری کند.
آیه شریفه "فَاذْکُرُوا ... لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ" به این معناست که اگر انسان نعمتهای خداوند را به یاد داشته باشد، به سعادت خواهد رسید. زیرا یادآوری نعمتها، عشق و محبت به خداوند را در دل انسان ایجاد میکند و این عشق و محبت، باعث اطاعت از او میشود و اطاعت نیز به سعادت میانجامد.
در مجموع، این پنج موضوع به طور خلاصه به برخی از مهمترین مفاهیم اسلامی اشاره دارند که با بعثت پیامبر اکرم (ص) ارتباط مستقیم دارند. این مفاهیم شامل اهمیت دستورات الهی، نقش پیامبران در هدایت انسان، اراده و مشیت الهی در تحولات تاریخی، استفاده صحیح از نعمتهای الهی و اهمیت شکرگزاری هستند.
بعثت در کلام حضرت علی علیه السلام
در اولین خطبه نهج البلاغه، امیر مؤمنان علی علیه السلام، درباره بعثت پیامبر خاتم می فرماید: پس هر چند گاه پیامبرانی فرستاد و به وسیله آنان به بندگان هشدار داد تا حق میثاقِ اَلَست بگزارند،
و نعمت فراموش کرده را به یاد آورند. با حجت و تبلیغ، چراغ معرفتشان را بیفروزند تا به آیت های خدا چشم دوزند؛ از آسمانی بالا برده و زمینی زیرشان گسترده، و آنچه بدان زنده اند و از چه چیز می میرند و ناپاینده اند، و بیماری های پیرکننده و بلاهای پیاپی رسنده.
و هیچ گاه نبود که خدا آفریدگان را بی پیامبر بدارد، یا کتابی در دسترس آنان نگذارد، یا حجتی بر آنان نگمارد، یا از نشان دادن راه راست دریغ دارد. .... تا آنکه خدای سبحان محمد، صلّی اللّه علیه و آله، را پیامبری داد تا دور رسالت را به پایان رساند و وعده حق را به وفا مقرون گرداند، طومار نبوت او به مُهرِ پیامبران ممهور و نشانه های او در کتاب آنان مذکور، و مقدم او بر همه مبارک و موجب سرور؛ حالی که مردم زمین، هر دسته به کیشی گردن نهاده بودند، و هر گروه پی خواهشی افتاده، و در خدمت آیینی ایستاده؛ یا خدا را همانند آفریدگان دانسته، یا صفتی که سزای او نیست بدو بسته، یا به بتی پیوسته و از خدا گسسته. پروردگار آنان را بدو از گمراهی به رستگاری کشاند و از تاریکی نادانی رهاند. (4)
بعثت در کلام حضرت زهرا علیها السلام
سخنرانی حضرت فاطمه سلام الله علیها در مسجدالنبی پس از واقعهی شوم سقیفه، از گوهربارترین میراثهای حدیثی شیعه شناخته میشود. این سخنان که به بهانهی غصب فدک انجام شد، حاویِ معارف توحیدی، فلسفهی رسالت نبی مکرم اسلام، بیان مسئولیت سنگین مهاجران و انصار در قبال کتاب و سنت، ویژگیهای قرآن، بیان فلسفهی برخی احکام و حدود الله، لزوم ایجاد وحدت در جامعه اسلامی و دوری از تفرفه و نفاق، ذیل پذیرش امامت و ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام است.
حضرت زهرا سلام الله علیها در فرازی از این سخنان، دربارهی فلسفهی بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اِبْتَعَثَهُ اللَّهُ اِتْماماً لِاَمْرِهِ، وَ عَزیمَةً عَلى اِمْضاءِ حُکْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادیرِ رَحْمَتِهِ؛ خداوند او را برانگیخت تا امر خود را کامل کند و عزمی برای اجرای حکم خود داشته باشد و تقدیرات رحمت خود را به انجام رساند.»
در این فراز، یکی از فلسفههای بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله «اتمام امر خدا» معرفی میشود. اما مهمترین امر خدا چیست که باید توسط خاتمالأنبیاء و برترین رسول خدا به اتمام برسد؟ شاید پاسخ آن در آیه اکمال در آیهی سوم سوره مائده نهفته باشد. شأن نزول این آیه، ماجرای غدیر و انتخاب امیرالمؤمنین علیهالسلام به عنوان امام و وصیّ نبی است. خداوند میفرماید:
«الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا»؛ یعنی امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند بنابراین از آنها نترسید و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین شما پذیرفتم...» از این جهت «اتمام امر خداوند» به وسیلهی پیامبر اسلام، به معنای کامل کردن دین و «اتمام نعمت خدا» بر خلایق است
با مرور احادیث مربوط به آیه 3 سوره مائده، میتوان به وضوح دریافت که خداوند به واسطهی انتخاب امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) و خاندان پاک ایشان، دین را به کمال رسانده و نعمت خود را بر خلایق به اتمام رسانیده است.
امام صادق (علیهالسلام) در روایتی فرمودند: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»، یعنی دین را با نصب و ولایت امیرالمؤمنین به عنوان حافظ دین کامل کردم. خداوند به این وسیله نهتنها نعمت خود را به پایان رسانید، بلکه با تسلیم شما در برابر اوامر ما، دین را برای شما به گونهای قرار داد که در آن رضایت الهی نهفته باشد. این به معنای آن است که تسلیم در برابر ولایت و رهبری الهی، زمینهساز رضایت و کمال دین است(5).
نوای نخستین وحی در غار حرا
به عقیده اکثر علمای شیعه، بعثت حضرت رسول(ص) در روز دوشنبه بیست و هفتم ماه رجب سال چهلم عام الفیل، پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، و بیستمین سال حکومت خسرو پرویز برایران، در حالی که نبی اکرم(ص) در این هنگام، چهل سال داشتند، اتفاق افتاده است. در این روز حضرت رسول اکرم(ص)، طبق رسم خویش چند روزی بود که برای عبادت و تفکر به غار حرا آمده بود.(6)
غار حراء واقع در قله «کوه نور»، از معروف ترین کوه های مکه و با ارتفاع ۲۰۰ متر در دو فرسنگی شهر مکه و در شمال شرقی آن واقع شده است. این محل از زمان های دور، مکانی مقدس و محل اعتکاف انسان های حقیقت جو و روشن ضمیری بوده است که به (حُنَفا) شهرت داشتند.
در روز بیست و هفتم ماه رجب بود که جبرئیل (یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد.
او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان! پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل آیات آغازین سوره علق را از جانب خداوند نازل نمود.(7)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَرَبُّک الْأَکرَمُ، الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ؛ به نام خداوند بخشنده مهربان بخوان به نام پروردگارت که بیافرید.
آدمی را از علقه بیافرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است.خدایی که به وسیله قلم آموزش داد و به آدمی آنچه را که نمی دانست، آموخت.
همراه اولین نزول وحی و در لحظه بعثت، حوادثی بزرگ اتفاق افتاد که از آن جمله می توان به شنیده شدن صدای ناله ای اشاره نمود.
حضرت علی(ع) در این باره می فرماید: وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطانِ حینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ! قُلتُ: یا رَسولَ اللَّه(ص)! ما هذِهِ الرَّنَّةُ؟؛ من صدای ناله شیطان را در هنگام نزول اولین وحی به آن حضرت(ع) شنیدم. عرضه داشتم: یا رسول الله(ص) این ناله چیست؟
حضرت(ص) فرمود: هَذَا الشَّیْطَانُ قَدْ اَیِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ؛ این شیطان است که از اطاعت شدن مأیوس و ناامید شده و چنین به ناله در آمده است.
سپس رسول اکرم(ص) خطاب به امام علی(ع) فرمود: انَّکَ تَسْمَعُ ما اسْمَعُ وَ تَرَی مَا اَرَی، اِلّا اِنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ! وَلَکِنَّکَ لَوَزِیرٌ وَاِنَّکَ لَعَلَی خَیْرٍ؛ همانا تو می شنوی آنچه را من می شنوم و می بینی آنچه را که من می بینم الا اینکه تو مقام نبوت نداری و فقط وزیر و کمک کار من هستی و به راه خیر می روی.(8)
و نیز در روایتی آمده است که امام باقر(ع) فرمود: رَنَّ إِبْلِیسُ أَرْبَعَ رَنَّاتٍ: یوْمَ لُعِنَ وَ حِینَ أُهْبِطَ إِلَی الْأَرْضِ وَ حِینَ بُعِثَ مُحَمَّدٌ(ص) و یوْمَ الغَدیِرُ؛ ابلیس چهار بار ناله سر زد: روزی که لعن شد، روزی که به زمین آمد، روز بعثت پیغمبر گرامی(ص)، روز غدیر!(9)
همان طور که قبلاً نیز بیان شد، حضرت علی(ع) در مواقع مختلف از جمله در دوران خلوت گزینی های پیامبر اکرم(ص) همراه حضرت(ص) بوده اند و این سخن امام علی(ع) در نهج البلاغه نیز به طور خاصی بیان می دارد که ایشان در لحظه نزول اولین وحی، در کنار پیامبر(ع) حضور داشته اند.
البته مطالعات تاریخی بیان می نماید که تنها شخصی که در آن لحظات، پیامبر(ص) را همراهی نموده، امام علی(ع) بود و احدی جز ایشان، ادعای همراهی رسول اکرم(ص) در آن لحظات را ننموده است.
جبرئیل پس از انجام وظیفه خود و ابلاغ آیات الهی، بار دیگر به آسمان بازگشت.اهداف بعثت و برانگیخته شدن حضرت نبی اکرم(ص) به مقام رسالت و نبوت، دعوت به یکتا پرستی و قیام برای برپایی عدالت و مبارزه با جهل و خرافه پرستی، تقویت و ارتقای سطح اندیشه و تفکر، برداشتن اختلافات از میان مردم، و تلاوت آیات و احکام الهی برای مردم بود.
پس بعثت پیامبر اکرم (ص) آغازگر دوران جدیدی در تاریخ بشریت بود و نقش مهمی در شکلگیری تمدن اسلامی ایفا کرد. حضور حضرت علی (ع) در این رویداد، اهمیت ویژهای به آن بخشیده و بر جایگاه والای ایشان در اسلام تأکید دارد.
اتمام مکارم اخلاقی منوط به بعثت
در تبیین رابطه دوسویه اخلاق و بعثت قابل ذکر است همان طور که بعثت برای اتمام مکارم اخلاقی است مکارم اخلاقی نیز برای تحقق نیازمند بعثت است که از این موضوع با عنوان رابطه دین و اخلاق یاد شده و نظرات متعددی در این خصوص بیان شده است(10)
به دو دیدگاه کلی اشاره می گردد. دیدگاه اول پس از رنسانس و شکست کلیسا به طور جدی توسط برخی از فلاسفه غرب مطرح گردید که به اخلاق سکولاریسمی مشهور بوده و به استقلال کامل اخلاق از دین معتقد است.
با روی گردانی مردم از دین و گرایش به انسان مداری (اومانیسم) کم کم این فکر به وجود آمد که می توان اخلاق را جدای از دین مطرح کرد. این فکر به تدریج قوت گرفت تا این که در قرن های اخیر به طور رسمی اخلاق منهای خدا را مطرح کردند (11)
اخلاق سکولاریسمی هرگونه مرجعیت دینی را رد کرده و با دنیوی و شخصی دانستن اخلاق، ارتباط آن با سعادت اخروی را انکار می کند. دیدگاه دوم مربوط به جوامع دینی خصوصاً جهان اسلام است که به وابستگی کامل اخلاق به دین و بعثت معتقد است. (12)
در این دیدگاه دو قسم اخلاق مطرح است: اخلاق بشری و اخلاق الهی. اخلاق بشری مبتنی بر تحسین و یا تقبیح عموم مردم بوده و از عقل جمعی بهره می برد.
در حالی که اخلاق الهی ریشه آسمانی داشته و مبتنی بر وحی الهی است که به عنوان پایه اخلاق بشری محسوب می شود. این قسم از اخلاق هم در قوانین و الزامات و هم در تأمین ضمانت اجرایی تحقق نظام ارزشی اخلاقی نیازمند به دین و وحی است. (13)
برگمون از دانشمندان الهی غرب از این دو قسم اخلاق با عنوان های اخلاق طبیعی و اخلاق الهی یادکرده و معتقد است اخلاق طبیعی و دنیوی، به دلیل مصالح اجتماعی و عمومی و حفظ جامعه وضع شده؛ درحالی که اخلاق الهی که مقتضای نفوس قدسیه است، مربوط به جاذبه ای است که از عالم بالا می رسد. (14)
ندیشمندان مسلمان نیز از دو قسم اخلاق با عنوان های محاسن اخلاقی و مکارم اخلاقی یادکرده و معتقدند «محاسن اخلاقی» امری بشری و دنیوی بوده درحالی که «مکارم اخلاقی» امری الهی و آسمانی بوده و مبتنی بر وحی است.در این دیدگاه محاسن اخلاقی همان «من» و مکارم اخلاق «من برتر» است. (15)
لذا محاسن اخلاقی آن دسته از دستورات اخلاقی را شامل می شود که به روابط اجتماعی و جلب منافع مادی و چگونگی معاشرت با دیگران مربوط است و موجب بهبود زندگی دنیوی می شود؛ درحالی که مکارم اخلاقی شامل اخلاقیاتی است که معیار انسانیت بوده و از بزرگواری و طبع بالا و تعالی روحی و معنوی انسان حکایت می کند (16) و غایت آن تخلق به اخلاق الله است.
به باور این گروه رسیدن به محاسن اخلاقی و اخلاق اجتماعی کم و بیش برای انسان ها میسر بوده ولی رسیدن به مکارم اخلاقی به سبب آسمانی و غیربشری بودن امکان پذیر نیست مگر به واسطه وحی و راهنمایی پیامبر؛ چون بسیاری از اصول و روش هایی که حکما برای رسیدن به سعادت و کمال معرفی کرده اند.
فاقد استحکام لازم بوده و به سبب مصون نبودن از خطا و اشتباه و مبتنی بودن بر اصول و قواعدی که فهم و عمل به آن برای همگان امکان پذیر نیست، غیرقابل اطمینان بوده و به همین جهت اصول و اخلاقی که حکما تدوین کرده اند را نمی توان اخلاق واقعی و زمینه ساز سعادت و کمال انسان دانست.
درحالی که اصول اخلاقی تدوین شده از سوی انبیاء به سبب چند ویژگی اساسی ازجمله سازگاری با فطرت انسان، منشاء وحیانی داشتن و خطاناپذیر و معصومانه بودن و قابل عمل بودن برای همگان، می تواند سعادت واقعی را تضمین نماید. (17)
بنابراین شرط اساسی دستیابی به مکارم اخلاقی در این دیدگاه، استعانت از تعالیم آسمانی و راهنمایی انبیا بوده و اتمام این مکارم نیز به واسطه خاتم پیامبر قابل تحقق است.(18)
رعایت کامل اعتدال قوا موقوف به بعثت
تحقق سعادت بشری منوط است به کمال و صحت نفس. کمال و صحت نفس به سبب اعتدال قوا قابل تحقق است. لذا تحقق سعادت بشری منوط است به اعتدال قوا. شناخت اعتدال قوا و رعایت آن از دشوارترین کارها و امری غیرمقدور برای بشر است. لذا شناخت عدالت موقوف است به تعلیم الهی که به بعثت انبیا و وضع شرایع قابل حصول است.
عدالت از مباحث بسیار اساسی تاریخ بشری است که ارسطو از آن با عنوان فضیلت کامل یادکرده و در رأس فضایلی می داند که تحقق بخش سعادت بشری است. (19)
اندیشمندان مسلمان نیز عدالت را به عنوان تمام فضیلت دانسته (20) و شناخت صحیح آن و آگاهی کامل از کارکرد آن را تضمین بخش سعادت می دانند.
ارسطو در تعریفی عدالت را دوری از افراط و تفریط دانسته (21) و اندیشمندان مسلمان نیز اعتدال یا فضیلت را استعمال مناسب قوا از نظر کمی و کیفی دانسته و معتقدند هیأت حاصل از اعتدال سه قوه، «عدالت»؛ افراط آن ها، «ظلم» و تفریط آن ها، «پذیرش ظلم یا انظلام» است. (22).
براساس این دیدگاه برای رسیدن به فضایل اخلاقی باید هریک از قوای سه گانه نفس در حد متوسط و اعتدال قرار گیرند؛ زیرا جایگاه عدالت در سلامت نفس همانند جایگاه نمک است در سلامت جسم. همان طور که برای رسیدن به صحت و قوت جسمانی باید انواع غذاها به واسطه نمک گوارا گردند، برای رسیدن به کمال و صحت نفس نیز ضروری است که فضایل اخلاقی به واسطه عدالت صلاح یابند. (23)
علی رغم اهمیت و ضرورت عدالت در تحقق کمال نفس و رسیدن به سعادت تام، شناخت حدود آن و اعمال اندازه آن، دشوارترین و سخت ترین امر به حساب آمده و در توصیف آن بیان شده است: «حدّ عدالت باریک ترین حدود و دشوارترین آن هاست، زیرا آن حدّ از دو طرف محصور به افراط و تفریط است و کمتر انسانی از گرفتاری در یکی از آن دو در امان است و هردوی آنها راه جهنّم است.» (24)
لذا برای مصونیت از رذایل و گرفتاری در جهنم، رعایت توسط در جمیع افعال و عدم میل به طرف افراط یا تفریط امری ضروری بوده و این موقوف است به دانستن تأثیر و مقدار تأثیر هر فعلی و خلقی در نفس به حیث کمیت و کیفیت و این مقدور بشر نیست بلکه موقوف است به تعلیم الهی که به بعثت انبیا و وضع شریعت ها و قوانین الهیه حاصل تواند شد.
پس حصول ملکه عدالت و تهذیب اخلاق موقوف باشد به وجود انبیا و هدایت ایشان و اندازه اعمال چه به حسب فعل و چه به حسب ترک حاصل نتواند شد الا به اخذ از انبیاء(ص) و از اینجاست که ابن سینا در رساله اخلاق، بعد از تفصیل انواع فضائل بیان می دارد: «وأمّا تقدیر هذه الفضائل وتحدیدها فمستفاد من أرباب الملل.» (25)
به همین سبب خداوند پیامبران خصوصاً نبی اکرم(ص) که مظهر تمامی صفات الهی به شیوه استوا بوده و همانند خط استوا در اقالیم وجود است (26) را فرستاد تا با اقامه قسط و عدل،(27) تهذیب اخلاق نفوس ناطقه و تحصیل ملکه عدالت در طبایع بشریه را میسر سازد.(28)
نور بعثت و روشنایی دلها
نبوت و بعثت انبیا، براى اصلاح قلب مردم بوده است. مردم ممکن است عقل خود را از علم پُر کنند، اما به قول شاعران قدیم، دزدى از آب درآید که با چراغ به زندگى مردم بزند.
اگر عقل درستى نباشد و اگر قلب با واقعیات الهى کنترل نشود، عقل با علم به خنجر تیزى تبدیل خواهد شد که از پشت به هر کسى مى زند. نبوت تنها بر علم تکیه ندارد. قرآن مى فرماید:
« وَمَا یَعْقِلُهَا إِلاَّ الْعَالِمُونَ »(29) ولى جز اهل معرفت و دانش در آنها تعقّل نمى کنند. در جاى دیگر مى فرماید: « یَوْمَ لاَ یَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللّه َ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ » (30)
روزى که هیچ مال و اولادى سود نمى دهد ، * مگر کسى که دلى سالم [ از رذایل و خبایث] به پیشگاه خدا بیاورد.یکى ازعقل هاى پرقدرت که ضررش از حیوانات شرور براى بشر بدتر بوده است، در سوره اعراف و جمعه از دانشمند زمان بنى اسرائیل که قلب خود را کنترل نمى کردند، به سگ هارتعبیر مى کند.
« فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ »(31) پس داستانش چون داستان سگ است [که] اگر به او هجوم برى ، زبان از کام بیرون مى آورد ، واگر به حال خودش واگذارى [باز هم] زبان از کام بیرون مى آورد .
آیا کسانى که از زمان فتحعلى شاه تا بهمن 57 کشور را به باد دادند، بى سوادهاى این مملکت بودند؟ سیصد سال در این کشور قرارداد استعمارى امضا شد و قراردادها هم در ایران و هم در انگلستان است، قراردادها را هم یا مهندسان یا دکترها امضا کرده اند. در تمام دوره حکومت قاجار، فقط چند نفر قرارداد را امضا نکردند؟
یکى قائم مقام فراهانى، چه قدر حاکم بوده است؟ یکى میرزا تقى خان امیر کبیر و دیگرى هم شهید شیخ فضل اللّه نورى و در این اواخر هم در چند دوره مجلس، سید حسن مدرس بود، اما کسى که از همه قوى تر در برابر گرگ استعمار ایستاد، رهبر کبیر انقلاب بود.
بعثت و اعجاز قرآن شاهدی بر ضرورت نبوت خاتم
ابوعلی سینا می گوید: سازنده جهان برای رساندن هر موجودی به کمالِ ممکنِ خود، همه گونه وسایل لازم را در اختیار آنان گذارده و در این راه کوچکترین مضایقه ای نکرده . احتیاج به بعثت پیامبران در بقاء نوع انسان و تحصیل کمالاتِ وجودی او از روئیدن موهای مژه و ابرو و فرو رفتگی های کف پا و امثال این ، که برای ادامه حیات انسان چندان هم ضروری نیست، مسلماً بیشتر است، بنابراین ممکن نیست عنایت ازلیِ خداونـد آن منافع جزییِ بدنی را ایجاد کرده باشد و این نیاز اساسی را بی جواب و مسکوت گذارده باشد.
معجزه ، عاملی است در جهت صدق ارتباط پیامبران با خالق هستی و عامل اتمام حجت است برای مردم، به همبن جهت ضرورتاً هر پیامبری دارای معجزه می باشد
قرآن می فرماید: « وَ اِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه »(32)؛ یعنی: اگر در معجزه بودن آنچه بر بندة ما نازل شده شک دارید، سوره ای به مانند آن بیاورید. چرا که یا به واقع او پیامبر است و این آیات را از طرف خدا برای شما آورده، و یا پیامبر نیست.
و با استعدادهای بشری اش این آیات را برای شما آورده. که در حالت دوم یعنی از آن جهت که بشر است این آیات را آورده، پس شما هم که بشر هستید، مسلم اگر همة شما جمع شوید می توانید یک سوره مثل سوره های این قرآن بیاورید و اگر نمی توانید، معلوم می شود که او از جنبة بشری اش به چنین توانایی نرسیده، پس پیامبر خدا است.
قرآن از نظر هندسه کلمات نه سابقه دارد و نه لاحقه، دارای آهنگی خاص با پذیرش مفاهیم معنوی و بدون تکلف و تصنع است، معلوم نیست الفاظ تابع معانی است و یا معانی تابع الفاظ. و در زمانی به صحنه آمـد و مبـارز طلبیـد که اوج تکامـل فصاحت عرب بود .
حتی سخن رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و حضرت علی(علیه السلام) در عین فصاحت، اصلاً شکل و هندسه قرآن را ندارد، و این مبارزه طلبی هنوز هم به قوت خود باقی است.
هنوز کسی نیامده بگوید؛ قبل از قرآن چنین کلماتی به این شکل خاص در فلان کتاب بوده است، همچنان که کسی نیامده بگوید؛ من مثل آن را آورده ام و اتفاقاً هرچقدر انسان فصیح تر باشد بیشتر متوجه می شود که فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نیست. همچنان که جادوگران متوجه شدند کار حضرت موسی(علیه السلام) از نوع سحر نیست.
از نظر عُلوّ معنی و محتوی : بی گمان مطمئن ترین راه برای شناخت حقیقت قرآن، رجوع به متن قرآن و تأمل در توصیف ها و تعبیرهای کتاب آسمانی درباره خود می باشد، توصیف هایی از قبیل «هُدیً للنّاس»، «هُدیً للمتّقین»، «تبیاناً لکلّ شَیئ»، «حکیم» و «فرقان» نشان می دهد، اینکه می فرماید: اگر می توانید مثل آن را بیاورید،یعنی آن چیز مثل از حیث هدایت گری و آوردن معارف هدایت گر وازحیث مطالب حکمت آمیز ،همسنگ قرآن باشد و بشر را به آوردن چنین اندیشه هایی در حد قرآن دعوت می کند.
جامعیت و کمال قرآن بدین معنی است که قرآن مجید تمامی مواد و مصالح علمیِ رسیدن انسان به سعادت فردی و اجتماعی را دارا است و با معارف خود رابطة انسان با «خدا»، « ود»، «انسان های دیگر» و با «جهان» را تبیین می کند.
و همه این معارف دارای سطوح و لایه های متکثر هستند و در آن برای هرموضوعی بطن ها وجود دارد. در پایین ترین سطح با مردم عادی صحبت می کند و هرچه مخاطب خود را دقیق بیابد، بطنی از بطون خود را برای او می گشاید. وقتی در قرآن تدبر کنیم متوجه می شویم آوردن این حدِّ از معانی بلند و با این کلمات اصلاً حدّ بشر نیست.
احیای تمدن بشری، شاخص ترین تأثیر بعثت نبوی
شاخص ترین تأثیر بعثت نبوی بر تمدّن بشری همانا احیای آن به نفخ روح معنویت و پرستش خدا و پرهیز از بت هوا و صنم سیاست باطل و وَثن تکاثر است. عدل، آزادی و امنیت که اصلی ترین حقوق بشر است در حراج زورمداران و تاراج زراندوزان بوده و هست، هر جا پیام آسمانی توحید و صلای الهی کوثرخواهی رسید، مهر و صلح حاکم شد و هر جا محرومِ از بلوغ فروغ هدایت نبوی شد قهر و جنگ سیطره پیدا کرد.
راز چنان موفقیّتی که برای بعثت مطرح است این است که در مکتب وحی، انسان در تمام شئون علمی و عملی، فردی و جمعی خود مسئول است و تمام اعمال وی محفوظ و محسوب می شود و تنها چیزی که بشر با آن درگیر است رخداد سهمگین مرگ است و در آموزه های دینی کاملاً ثابت شد که انسان در مصاف با موت پیروز است زیرا وی مرگ را می میراند و از بین می برد و برای اَبد زنده می ماند زیرا تعبیر لطیف قرآن کریم این است ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾(33)
هر کسی مرگ را می چشد، نه آنکه هر کسی را مرگ بچشد و چون هر ذائق مذوق خود را هضم نموده و آن را از بین می برد پس انسان مرگ را تبدیل به زندگی کرده و نابودی را نابود می نماید و همیشگی خواهد شد، بنابراین مرگ از پوستِ دنیا به درآمدن است نه پوسیدن و هجرت است نه رِخوت و افسردگی. وقتی موت به صورت هجرت و میلاد جدید تفسیر شد هر خردمندی به فکر تحصیل ره توشه جهان ابد خود خواهد بود. جان جامد را روان نمی نامند بلکه روح پویا و رونده را روان نامند. بهترین زادِراهی که فراهم می شود تقواست ﴿تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی﴾(34)
نتیجه:
1- بعثت پیامبر اکرم (ص) نه تنها دین را کامل کرد و نعمت الهی را بر بندگان تمام نمود، بلکه تحولی عظیم در ابعاد فردی و اجتماعی انسان ایجاد کرد و مسیر تاریخ بشر را به کلی تغییر داد.
2- سورههای علق و مدثر به عنوان اولین سورههای نازل شده، بر اهمیت علم، آفرینش انسان و وظایف پیامبر تاکید دارند و آغازگر رسالتی عظیم بودند.
3- دستورات الهی با فطرت پاک انسان همخوانی کامل دارد و بعثت، این فطرت را بیدار کرده و انسان را به سوی کمال و سعادت هدایت میکند.
4- تمام تحولات مهم تاریخی تحت تاثیر اراده الهی و بعثت پیامبران بوده است و انسانها به عنوان خلیفه الله در زمین مسئول اعمال خود هستند.
5- بعثت با تاکید بر مکارم اخلاقی، به ویژه عدالت و اعتدال، به دنبال ایجاد جامعهای آرمانی و سعادتمند است.
6- بعثت با ارائه تعالیم نورانی قرآن، دلهای انسانها را روشن کرده و آنها را به سوی شناخت حقیقت هدایت میکند.
7- قرآن کریم با فصاحت، بلاغت و جامعیت بینظیر خود، معجزهای است که تا ابد برای بشریت باقی خواهد ماند.
8- بعثت با احیای ارزشهای انسانی مانند عدالت، آزادی و برابری، به جامعه بشری حیات بخشیده است.
9- بعثت، انسان را به سوی کمال نفس و رسیدن به سعادت ابدی هدایت میکند و عدالت را به عنوان مهمترین عامل این کمال معرفی میکند.
10- دستورات الهی که در قرآن و سنت آمده است، بهترین راهنما برای زندگی سعادتمندانه در دنیا و آخرت است.
پینوشتها:
1. آیات 1 تا 5 سوره علق
2. آیات 1تا 5 سوره مدثر
3. آیه 23 سوره بقره
4. شهیدی، سید جعفر، ترجمه نهج البلاغه، ص۶ ـ ۷
5. تفسیر اهل بیت علیهم السلام: ذیل آیه 3 سوره مائده
6. بحارالانوار مجلسی، ج۱۸، ص۱۹۰
7. البدایة و النهایة ابن کثیر، ج۲، ص۷۱۳ و مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۴۱
8. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۰.
9. بحارالانوار مجلسی، ج۶۰، ص۲۴۲
10. طوسی، محمد بن محمد، 1369، اوصاف الأشراف، تهران، وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی.
11. مصباح یزدی، 1376: 195
12. فنایی، 1384: 31
13. مطهری، 1387: 118
14. فروغی، ۱۳67: 3 / 183
15. بهشتی، 1381: 3 / 19
16. احمدی، 1382: 64 / 55
17. محمدی گیلانی، 1378: 43
18. محمدی گیلانی، 1378: 43
19. ارسطو. بی تا: 2 / 60
20. ابن مسکویه، بی تا: 128
21. ارسطو، بی تا: 2 / 55
22. غزالی، بی تا: 8 / 98
23. کاشانی، 1379: 478
24. ابن میثم بحرانی، 1999: 3041.
25. حزین لاهیجی، 1375: 66
26. صدرالمتالهین، 1387: 41
27. حدید / 25
28. .فیاض لاهیجی، 1383: 678.
29. عنکبوت (29) : 43.
30. شعراء (26) : 88 ـ 89 .
31. اعراف (7) : 176 .
32. آیه 23 سوره بقره
33. سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۱۸۵.
34. سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۹۷.