emamian

emamian

بعثت پیامبر اکرم (ص)، نقطه عطفی در تاریخ بشریت است که تحولات شگرفی را به همراه داشت. این رویداد الهی، با ارمغان آوردن پیام توحید و عدالت، تاریکی جهل و ظلمت را از دل انسان‌ها زدود و راه را برای شکوفایی استعدادها و توانایی‌های بشر هموار ساخت.
 
همان‌گونه که امیرالمؤمنین علی (ع) در اولین خطبه نهج البلاغه می‌فرمایند، بعثت پیامبر خاتم (ص) تکمیل کننده‌ی دین و اتمام بخشنده‌ی نعمت الهی بر بندگان بود.
 
حضرت زهرا (س) نیز بر این نکته تأکید دارند که بعثت پیامبر (ص) برای اتمام امر خدا و اجرای احکام الهی صورت گرفته است. این رویداد بزرگ، نه تنها به ابعاد فردی انسان می‌پردازد، بلکه بر ابعاد اجتماعی و تاریخی آن نیز تأکید دارد و تحولات عظیمی را در ساختار جوامع بشری ایجاد کرده است.
 
در این مقاله، به بررسی ابعاد مختلف بعثت، از جمله ارتباط آن با فطرت، تحولات تاریخی، اخلاق و معنویت پرداخته خواهد شد تا اهمیت و جایگاه این رویداد در تاریخ بشریت روشن‌تر شود.
 
 
سوره علق و سوره مدثر در آغازبعثت
سوره علق، نخستین سوره‌ای است که بر پیامبر اکرم (ص) نازل شد و نقطه‌ی عطفی در تاریخ بشریت است. این سوره کوتاه اما پر محتوا، بر اهمیت علم و آفرینش انسان تاکید می‌کند.
 
 در آیات نخستین این سوره، خداوند به پیامبر فرمان می‌دهد تا بخواند و به مردم بیاموزد. این فرمان، آغازگر رسالتی عظیم بود که پیامبر اکرم (ص) بر دوش گرفت. همچنین، تاکید بر آفرینش انسان از نطفه، نشان از عظمت خلقت و اهمیت انسان در نزد خداوند دارد.
 
جبرئیل (یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد. او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان. پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل آیات آغازین سوره علق را از جانب خداوند نازل نمود:
 
قْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ : بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید. خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ :همان کس که ‏انسان را از خون بسته‏ ای خلق کرد.
 
اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ: بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است. الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ :همان کسی که به وسیله قلم تعلیم نمود.عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ:  و به انسان آنچه را نمی‏دانست یاد داد. (1)
  
همراه اولین نزول وحی و در لحظه بعثت، حوادثی بزرگ اتفاق افتاد که از آن جمله می‌توان به شنیده شدن صدای ناله‌ای اشاره نمود. حضرت علی (علیه السلام) در این باره می‌گوید: "صدای ناله شیطان را در هنگام نزول اولین وحی به آن حضرت شنیدم. عرضه داشتم: "یا رسول الله این ناله چیست؟"
 
فرمود: "این شیطان است که از اطاعت شدن مأیوس و ناامید شده و چنین به ناله در آمده است." سپس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اضافه فرمود: "تو می‌شنوی آنچه را من می‌شنوم و می‌بینی آنچه را که من می‌بینم الا اینکه تو مقام نبوت نداری و فقط وزیر و کمک کار من هستی و از راه خیر جدا نمی‌شوی."
 
یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ:به نام خدا که رحمتش بی‌اندازه است و مهربانی‌اش همیشگی ای جامه برخود پوشیده!قُمْ فَأَنْذِرْ :برخیز و بیم ده،وَرَبَّکَ فَکَبِّرْ :و پروردگارت را بزرگ دار، وَثِیَابَکَ فَطَهِّرْ :و جامه ات را پاک کن،وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ :و از پلیدی دور شو(2)
 
سوره مدثر، سوره‌ای دیگر است که در ابتدای رسالت پیامبر نازل شده است. این سوره، پیامبر را به بیداری و انجام رسالت الهی فرا می‌خواند. خداوند در این سوره، پیامبر را به پاکیزگی نفس و دوری از پلیدی‌ها سفارش می‌کند. همچنین، به پیامبر فرمان می‌دهد تا با صبر و شکیبایی در راه خدا قدم بردارد. تاکید بر صبر و استقامت در این سوره، نشان از اهمیت این ویژگی در انجام رسالت الهی دارد.
 

بعثت ریشه در فطرت و شکوفایی تاریخ

وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ: و اگر در آنچه ما بر بنده خود [محمّد (صلّی الله علیه و آله)] نازل کرده ایم، شک دارید [که وحی الهی است یا ساخته بشر] پس سوره ای مانند آن رابیاورید، و [برای این کار] غیر از خدا، شاهدان و گواهان خود را [از فُصحا و بُلغای بزرگ عرب به یاری] فرا خوانید، اگر [در گفتار خود که این قرآن ساخته بشر است نه وحی الهی] راستگویید. (3)
 
بعثت پیامبر اکرم (ص) رویدادی است که فطرت انسان را بیدار می‌کند، تاریخ را متحول می‌کند، انسان را به شکرگزاری از نعمت‌های الهی دعوت می‌کند و دستورات الهی را برای هدایت انسان به ارمغان می‌آورد. با توجه به ایه به 5 موضع اشاره می کنیم
 
1. دستورات پیامبر، دستورات خدا و یادآور فطرت بشر
دستورات پیامبر اکرم (ص) در واقع دستورات خداوند هستند که از طریق وحی به پیامبر ابلاغ شده‌اند. این دستورات، نه تنها برای هدایت انسان به سوی کمال و سعادت فردی و اجتماعی است، بلکه بازتابی از فطرت پاک انسان نیز هستند.
 
 
 فطرت، سرشت پاک و خدایی انسان است که او را به سوی خیر و کمال سوق می‌دهد. دستورات دینی، در واقع بیدارکننده این فطرت و راهنمای انسان برای رسیدن به کمال است. آیه شریفه "جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ" به این معناست که قرآن کریم و احادیث پیامبر (ص) یادآوری و تذکری از سوی پروردگار برای هدایت انسان به سوی سعادت است.
 
2. پیامبران برخاسته از مردم و با مردم هستند
پیامبران از میان مردم برمی‌خیزند و با زبان و فرهنگ مردم با آنها سخن می‌گویند. این ویژگی باعث می‌شود که مردم ارتباط عمیق‌تری با پیامبران برقرار کنند و پیام آنها را بهتر درک کنند. آیه شریفه "رَجُلٍ مِنْکُمْ" به این معناست که پیامبر از جنس خود شماست و از میان شما برخواسته است. این ویژگی باعث می‌شود که مردم به پیامبر اعتماد کنند و به او اقتدا کنند.
 
3. تحولات تاریخی و اجتماعی، تحت اراده و مشیت خداوند
تمام تحولات تاریخی و اجتماعی تحت اراده و مشیت الهی رخ می‌دهند. خداوند به عنوان خالق و مالک همه چیز، بر همه امور عالم مسلط است و بر اساس حکمت خود، حوادث تاریخی را رقم می‌زند.
 
آیه شریفه "جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ ..." به این معناست که خداوند انسان‌ها را جانشین خود در زمین قرار داده است و آنها مسئول اعمال و رفتار خود هستند. اما این مسئولیت در چارچوب مشیت الهی است.
 
4. توانایی جسمی، نعمتی الهی برای خدمت به خلق
توانایی‌های جسمی و قدرت بدنی، نعمت‌های الهی هستند که باید در راه صحیح و برای خدمت به خلق استفاده شوند. انسان باید از این توانایی‌ها برای کمک به دیگران و ساختن جامعه‌ای بهتر بهره ببرد.
 
آیه شریفه "زادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْکُرُوا" به این معناست که خداوند به انسان‌ها نعمت‌های فراوانی داده است و از آنها خواسته است که این نعمت‌ها را به یاد داشته باشند و از آنها در راه درست استفاده کنند.
 

5. یاد نعمت‌های الهی، رمز رستگاری

یادآوری نعمت‌های خداوند، یکی از مهم‌ترین عوامل سعادت و رستگاری انسان است. وقتی انسان به نعمت‌های الهی فکر می‌کند، احساس شکرگزاری و محبت نسبت به خداوند در او تقویت می‌شود. این محبت باعث می‌شود که انسان به فرمان‌های خداوند عمل کند و از گناه دوری کند.
 
آیه شریفه "فَاذْکُرُوا ... لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‌" به این معناست که اگر انسان نعمت‌های خداوند را به یاد داشته باشد، به سعادت خواهد رسید. زیرا یادآوری نعمت‌ها، عشق و محبت به خداوند را در دل انسان ایجاد می‌کند و این عشق و محبت، باعث اطاعت از او می‌شود و اطاعت نیز به سعادت می‌انجامد.
 
در مجموع، این پنج موضوع به طور خلاصه به برخی از مهم‌ترین مفاهیم اسلامی اشاره دارند که با بعثت پیامبر اکرم (ص) ارتباط مستقیم دارند. این مفاهیم شامل اهمیت دستورات الهی، نقش پیامبران در هدایت انسان، اراده و مشیت الهی در تحولات تاریخی، استفاده صحیح از نعمت‌های الهی و اهمیت شکرگزاری هستند.
 

بعثت در کلام حضرت علی علیه السلام

در اولین خطبه نهج‏ البلاغه، امیر مؤمنان علی علیه ‏السلام، درباره بعثت پیامبر خاتم می‏ فرماید: پس هر چند گاه پیامبرانی فرستاد و به وسیله آنان به بندگان هشدار داد تا حق میثاقِ اَلَست بگزارند،
 
و نعمت فراموش کرده را به یاد آورند. با حجت و تبلیغ، چراغ معرفتشان را بیفروزند تا به آیت های خدا چشم دوزند؛ از آسمانی بالا برده و زمینی زیرشان گسترده، و آنچه بدان زنده ‏اند و از چه چیز می ‏میرند و ناپاینده ‏اند، و بیماری های پیرکننده و بلاهای پیاپی رسنده.
 
و هیچ گاه نبود که خدا آفریدگان را بی‏ پیامبر بدارد، یا کتابی در دسترس آنان نگذارد، یا حجتی بر آنان نگمارد، یا از نشان دادن راه راست دریغ دارد. .... تا آنکه خدای سبحان محمد، صلّی‏ اللّه‏ علیه ‏و آله، را پیامبری داد تا دور رسالت را به پایان رساند و وعده حق را به وفا مقرون گرداند، طومار نبوت او به مُهرِ پیامبران ممهور و نشانه‏ های او در کتاب آنان مذکور، و مقدم او بر همه مبارک و موجب سرور؛ حالی که مردم زمین، هر دسته به کیشی گردن نهاده بودند، و هر گروه پی خواهشی افتاده، و در خدمت آیینی ایستاده؛ یا خدا را همانند آفریدگان دانسته، یا صفتی که سزای او نیست بدو بسته، یا به بتی پیوسته و از خدا گسسته. پروردگار آنان را بدو از گمراهی به رستگاری کشاند و از تاریکی نادانی رهاند. (4)
 

بعثت در کلام حضرت زهرا علیها السلام

سخنرانی حضرت فاطمه سلام الله علیها در مسجدالنبی پس از واقعه‌ی شوم سقیفه، از گوهربارترین میراث‌های حدیثی شیعه شناخته می‌شود. این سخنان که به بهانه‌ی غصب فدک انجام شد، حاویِ معارف توحیدی، فلسفه‌ی رسالت نبی مکرم اسلام، بیان مسئولیت سنگین مهاجران و انصار در قبال کتاب و سنت، ویژگی‌های قرآن، بیان فلسفه‌ی برخی احکام و حدود الله، لزوم ایجاد وحدت در جامعه اسلامی و دوری از تفرفه و نفاق، ذیل پذیرش امامت و ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام است.
 
حضرت زهرا سلام الله علیها در فرازی از این سخنان،‌ درباره‌ی فلسفه‌ی بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اِبْتَعَثَهُ اللَّهُ اِتْماماً لِاَمْرِهِ، وَ عَزیمَةً عَلى اِمْضاءِ حُکْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادیرِ رَحْمَتِهِ؛ خداوند او را برانگیخت تا امر خود را کامل کند و عزمی برای اجرای حکم خود داشته باشد و تقدیرات رحمت خود را به انجام رساند.»
 
در این فراز، یکی از فلسفه‌های بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله «اتمام امر خدا» معرفی می‌شود. اما مهم‌ترین امر خدا چیست که باید توسط خاتم‌الأنبیاء و برترین رسول خدا به اتمام برسد؟ شاید پاسخ آن در آیه اکمال در آیه‌ی سوم سوره مائده نهفته باشد. شأن نزول این آیه، ماجرای غدیر و انتخاب امیرالمؤمنین علیه‌السلام به عنوان امام و وصیّ نبی است. خداوند می‌فرماید:
 
«الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا»؛ یعنی امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند بنابراین از آن‌ها نترسید و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین شما پذیرفتم...» از این جهت «اتمام امر خداوند» به وسیله‌ی پیامبر اسلام، به معنای کامل کردن دین و «اتمام نعمت خدا» بر خلایق است
 
با مرور احادیث مربوط به آیه 3 سوره مائده، می‌توان به وضوح دریافت که خداوند به واسطه‌ی انتخاب امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) و خاندان پاک ایشان، دین را به کمال رسانده و نعمت خود را بر خلایق به اتمام رسانیده است.
 
امام صادق (علیه‌السلام) در روایتی فرمودند: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ»، یعنی دین را با نصب و ولایت امیرالمؤمنین به عنوان حافظ دین کامل کردم. خداوند به این وسیله نه‌تنها نعمت خود را به پایان رسانید، بلکه با تسلیم شما در برابر اوامر ما، دین را برای شما به گونه‌ای قرار داد که در آن رضایت الهی نهفته باشد. این به معنای آن است که تسلیم در برابر ولایت و رهبری الهی، زمینه‌ساز رضایت و کمال دین است(5).
 

نوای نخستین وحی در غار حرا

به عقیده اکثر علمای شیعه، بعثت حضرت رسول(ص) در روز دوشنبه بیست و هفتم ماه رجب سال چهلم عام الفیل، پنج سال پس از تجدید بنای کعبه، و بیستمین سال حکومت خسرو پرویز برایران، در حالی که نبی اکرم(ص) در این هنگام، چهل سال داشتند، اتفاق افتاده است. در این روز حضرت رسول اکرم(ص)، طبق رسم خویش چند روزی بود که برای عبادت و تفکر به غار حرا آمده بود.(6)
 
غار حراء واقع در قله «کوه نور»، از معروف ترین کوه های مکه و با ارتفاع ۲۰۰ متر در دو فرسنگی شهر مکه و در شمال شرقی آن واقع شده است. این محل از زمان های دور، مکانی مقدس و محل اعتکاف انسان های حقیقت جو و روشن ضمیری بوده است که به (حُنَفا) شهرت داشتند.
 
در روز بیست و هفتم ماه رجب بود که جبرئیل (یکی از چهار فرشته مقرب الهی و مأمور ابلاغ وحی از جانب پروردگار به پیامبران) به سوی ایشان نازل شد.
 
او بازوی پیامبر را گرفت و تکان داد و گفت: ای محمد بخوان! پیامبر فرمود: چه بخوانم؟ جبرئیل آیات آغازین سوره علق را از جانب خداوند نازل نمود.(7)
 
 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَرَبُّک الْأَکرَمُ، الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ؛ به نام خداوند بخشنده مهربان بخوان به نام پروردگارت که بیافرید.
 
آدمی را از علقه بیافرید. بخوان و پروردگار تو ارجمندترین است.خدایی که به وسیله قلم آموزش داد و به آدمی آنچه را که نمی دانست، آموخت.
 
همراه اولین نزول وحی و در لحظه بعثت، حوادثی بزرگ اتفاق افتاد که از آن جمله می توان به شنیده شدن صدای ناله ای اشاره نمود.
 
حضرت علی(ع) در این باره می فرماید: وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطانِ حینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ! قُلتُ: یا رَسولَ اللَّه(ص)! ما هذِهِ الرَّنَّةُ؟؛ من صدای ناله شیطان را در هنگام نزول اولین وحی به آن حضرت(ع) شنیدم. عرضه داشتم: یا رسول الله(ص) این ناله چیست؟
 
حضرت(ص) فرمود: هَذَا الشَّیْطَانُ قَدْ اَیِسَ مِنْ عِبَادَتِهِ؛ این شیطان است که از اطاعت شدن مأیوس و ناامید شده و چنین به ناله در آمده است.
 
سپس رسول اکرم(ص) خطاب به امام علی(ع) فرمود: انَّکَ تَسْمَعُ ما اسْمَعُ وَ تَرَی مَا اَرَی، اِلّا اِنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ! وَلَکِنَّکَ لَوَزِیرٌ وَاِنَّکَ لَعَلَی خَیْرٍ؛ همانا تو می شنوی آنچه را من می شنوم و می بینی آنچه را که من می بینم الا اینکه تو مقام نبوت نداری و فقط وزیر و کمک کار من هستی و به راه خیر می روی.(8)
 
و نیز در روایتی آمده است که امام باقر(ع) فرمود:   رَنَّ إِبْلِیسُ أَرْبَعَ رَنَّاتٍ: یوْمَ لُعِنَ وَ حِینَ أُهْبِطَ إِلَی الْأَرْضِ وَ حِینَ بُعِثَ مُحَمَّدٌ(ص) و یوْمَ الغَدیِرُ؛ ابلیس چهار بار ناله سر زد: روزی که لعن شد، روزی که به زمین آمد، روز بعثت پیغمبر گرامی(ص)، روز غدیر!(9)
 
همان طور که قبلاً نیز بیان شد، حضرت علی(ع) در مواقع مختلف از جمله در دوران خلوت گزینی های پیامبر اکرم(ص) همراه حضرت(ص) بوده اند و این سخن امام علی(ع) در نهج البلاغه نیز به طور خاصی بیان می دارد که ایشان در لحظه نزول اولین وحی، در کنار پیامبر(ع) حضور داشته اند.
 
البته مطالعات تاریخی بیان می نماید که تنها شخصی که در آن لحظات، پیامبر(ص) را همراهی نموده، امام علی(ع) بود و احدی جز ایشان، ادعای همراهی رسول اکرم(ص) در آن لحظات را ننموده است.
 
جبرئیل پس از انجام وظیفه خود و ابلاغ آیات الهی، بار دیگر به آسمان بازگشت.اهداف بعثت و برانگیخته شدن حضرت نبی اکرم(ص) به مقام رسالت و نبوت، دعوت به یکتا پرستی و قیام برای برپایی عدالت و مبارزه با جهل و خرافه پرستی، تقویت و ارتقای سطح اندیشه و تفکر، برداشتن اختلافات از میان مردم، و تلاوت آیات و احکام الهی برای مردم بود.
 
پس بعثت پیامبر اکرم (ص) آغازگر دوران جدیدی در تاریخ بشریت بود و نقش مهمی در شکل‌گیری تمدن اسلامی ایفا کرد. حضور حضرت علی (ع) در این رویداد، اهمیت ویژه‌ای به آن بخشیده و بر جایگاه والای ایشان در اسلام تأکید دارد.
 

اتمام مکارم اخلاقی منوط به بعثت

در تبیین رابطه دوسویه اخلاق و بعثت قابل ذکر است همان طور که بعثت برای اتمام مکارم اخلاقی است مکارم اخلاقی نیز برای تحقق نیازمند بعثت است که از این موضوع با عنوان رابطه دین و اخلاق یاد شده و نظرات متعددی در این خصوص بیان شده است(10)
 
به دو دیدگاه کلی اشاره می گردد. دیدگاه اول پس از رنسانس و شکست کلیسا به طور جدی توسط برخی از فلاسفه غرب مطرح گردید که به اخلاق سکولاریسمی مشهور بوده و به استقلال کامل اخلاق از دین معتقد است.
 
 با روی گردانی مردم از دین و گرایش به انسان مداری (اومانیسم) کم کم این فکر به وجود آمد که می توان اخلاق را جدای از دین مطرح کرد. این فکر به تدریج قوت گرفت تا این که در قرن های اخیر به طور رسمی اخلاق منهای خدا را مطرح کردند (11)
 
اخلاق سکولاریسمی هرگونه مرجعیت دینی را رد کرده و با دنیوی و شخصی دانستن اخلاق، ارتباط آن با سعادت اخروی را انکار می کند. دیدگاه دوم مربوط به جوامع دینی خصوصاً جهان اسلام است که به وابستگی کامل اخلاق به دین و بعثت معتقد است. (12)
 
در این دیدگاه دو قسم اخلاق مطرح است: اخلاق بشری و اخلاق الهی. اخلاق بشری مبتنی بر تحسین و یا تقبیح عموم مردم بوده و از عقل جمعی بهره می برد.
 
در حالی که اخلاق الهی ریشه آسمانی داشته و مبتنی بر وحی الهی است که به عنوان پایه اخلاق بشری محسوب می شود. این قسم از اخلاق هم در قوانین و الزامات و هم در تأمین ضمانت اجرایی تحقق نظام ارزشی اخلاقی نیازمند به دین و وحی است. (13)
 
برگمون از دانشمندان الهی غرب از این دو قسم اخلاق با عنوان های اخلاق طبیعی و اخلاق الهی یادکرده و معتقد است اخلاق طبیعی و دنیوی، به دلیل مصالح اجتماعی و عمومی و حفظ جامعه وضع شده؛ درحالی که اخلاق الهی که مقتضای نفوس قدسیه است، مربوط به جاذبه ای است که از عالم بالا می رسد. (14)
 
ندیشمندان مسلمان نیز از دو قسم اخلاق با عنوان های محاسن اخلاقی و مکارم اخلاقی یادکرده و معتقدند «محاسن اخلاقی» امری بشری و دنیوی بوده درحالی که «مکارم اخلاقی» امری الهی و آسمانی بوده و مبتنی بر وحی است.در این دیدگاه محاسن اخلاقی همان «من» و مکارم اخلاق «من برتر» است. (15)
 
لذا محاسن اخلاقی آن دسته از دستورات اخلاقی را شامل می شود که به روابط اجتماعی و جلب منافع مادی و چگونگی معاشرت با دیگران مربوط است و موجب بهبود زندگی دنیوی می شود؛ درحالی که مکارم اخلاقی شامل اخلاقیاتی است که معیار انسانیت بوده و از بزرگواری و طبع بالا و تعالی روحی و معنوی انسان حکایت می کند (16) و غایت آن تخلق به اخلاق الله است.
 
 به باور این گروه رسیدن به محاسن اخلاقی و اخلاق اجتماعی کم و بیش برای انسان ها میسر بوده ولی رسیدن به مکارم اخلاقی به سبب آسمانی و غیربشری بودن امکان پذیر نیست مگر به واسطه وحی و راهنمایی پیامبر؛ چون بسیاری از اصول و روش هایی که حکما برای رسیدن به سعادت و کمال معرفی کرده اند.
 
فاقد استحکام لازم بوده و به سبب مصون نبودن از خطا و اشتباه و مبتنی بودن بر اصول و قواعدی که فهم و عمل به آن برای همگان امکان پذیر نیست، غیرقابل اطمینان بوده و به همین جهت اصول و اخلاقی که حکما تدوین کرده اند را نمی توان اخلاق واقعی و زمینه ساز سعادت و کمال انسان دانست.
 
درحالی که اصول اخلاقی تدوین شده از سوی انبیاء به سبب چند ویژگی اساسی ازجمله سازگاری با فطرت انسان، منشاء وحیانی داشتن و خطاناپذیر و معصومانه بودن و قابل عمل بودن برای همگان، می تواند سعادت واقعی را تضمین نماید. (17)
 
بنابراین شرط اساسی دستیابی به مکارم اخلاقی در این دیدگاه، استعانت از تعالیم آسمانی و راهنمایی انبیا بوده و اتمام این مکارم نیز به واسطه خاتم پیامبر قابل تحقق است.(18)
 

رعایت کامل اعتدال قوا موقوف به بعثت

تحقق سعادت بشری منوط است به کمال و صحت نفس. کمال و صحت نفس به سبب اعتدال قوا قابل تحقق است. لذا تحقق سعادت بشری منوط است به اعتدال قوا. شناخت اعتدال قوا و رعایت آن از دشوارترین کارها و امری غیرمقدور برای بشر است. لذا شناخت عدالت موقوف است به تعلیم الهی که به بعثت انبیا و وضع شرایع قابل حصول است.
 
عدالت از مباحث بسیار اساسی تاریخ بشری است که ارسطو از آن با عنوان فضیلت کامل یادکرده و در رأس فضایلی می داند که تحقق بخش سعادت بشری است. (19)

اندیشمندان مسلمان نیز عدالت را به عنوان تمام فضیلت دانسته (20) و شناخت صحیح آن و آگاهی کامل از کارکرد آن را تضمین بخش سعادت می دانند.
 
ارسطو در تعریفی عدالت را دوری از افراط و تفریط دانسته (21) و اندیشمندان مسلمان نیز اعتدال یا فضیلت را استعمال مناسب قوا از نظر کمی و کیفی دانسته و معتقدند هیأت حاصل از اعتدال سه قوه، «عدالت»؛ افراط آن ها، «ظلم» و تفریط آن ها، «پذیرش ظلم یا انظلام» است. (22).
  
براساس این دیدگاه برای رسیدن به فضایل اخلاقی باید هریک از قوای سه گانه نفس در حد متوسط و اعتدال قرار گیرند؛ زیرا جایگاه عدالت در سلامت نفس همانند جایگاه نمک است در سلامت جسم. همان طور که برای رسیدن به صحت و قوت جسمانی باید انواع غذاها به واسطه نمک گوارا گردند، برای رسیدن به کمال و صحت نفس نیز ضروری است که فضایل اخلاقی به واسطه عدالت صلاح یابند. (23)
 
علی رغم اهمیت و ضرورت عدالت در تحقق کمال نفس و رسیدن به سعادت تام، شناخت حدود آن و اعمال اندازه آن، دشوارترین و سخت ترین امر به حساب آمده و در توصیف آن بیان شده است: «حدّ عدالت باریک ترین حدود و دشوارترین آن هاست، زیرا آن حدّ از دو طرف محصور به افراط و تفریط است و کمتر انسانی از گرفتاری در یکی از آن دو در امان است و هردوی آنها راه جهنّم است.» (24)
 
 لذا برای مصونیت از رذایل و گرفتاری در جهنم، رعایت توسط در جمیع افعال و عدم میل به طرف افراط یا تفریط امری ضروری بوده و این موقوف است به دانستن تأثیر و مقدار تأثیر هر فعلی و خلقی در نفس به حیث کمیت و کیفیت و این مقدور بشر نیست بلکه موقوف است به تعلیم الهی که به بعثت انبیا و وضع شریعت ها و قوانین الهیه حاصل تواند شد.
 
 پس حصول ملکه عدالت و تهذیب اخلاق موقوف باشد به وجود انبیا و هدایت ایشان و اندازه اعمال چه به حسب فعل و چه به حسب ترک حاصل نتواند شد الا به اخذ از انبیاء(ص) و از اینجاست که ابن سینا در رساله اخلاق، بعد از تفصیل انواع فضائل بیان می دارد: «وأمّا تقدیر هذه الفضائل وتحدیدها فمستفاد من أرباب الملل.» (25)
 
به همین سبب خداوند پیامبران خصوصاً نبی اکرم(ص) که مظهر تمامی صفات الهی به شیوه استوا بوده و همانند خط استوا در اقالیم وجود است (26) را فرستاد تا با اقامه قسط و عدل،(27) تهذیب اخلاق نفوس ناطقه و تحصیل ملکه عدالت در طبایع بشریه را میسر سازد.(28)
 

نور بعثت و روشنایی دل‌ها

نبوت و بعثت انبیا، براى اصلاح قلب مردم بوده است. مردم ممکن است عقل خود را از علم پُر کنند، اما به قول شاعران قدیم، دزدى از آب درآید که با چراغ به زندگى مردم بزند.
 
اگر عقل درستى نباشد و اگر قلب با واقعیات الهى کنترل نشود، عقل با علم به خنجر تیزى تبدیل خواهد شد که از پشت به هر کسى مى زند. نبوت تنها بر علم تکیه ندارد. قرآن مى فرماید:
 
« وَمَا یَعْقِلُهَا إِلاَّ الْعَالِمُونَ »(29) ولى جز اهل معرفت و دانش در آنها تعقّل نمى کنند. در جاى دیگر مى فرماید: « یَوْمَ لاَ یَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللّه َ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ » (30)
 
روزى که هیچ مال و اولادى سود نمى دهد ، * مگر کسى که دلى سالم [ از رذایل و خبایث] به پیشگاه خدا بیاورد.یکى ازعقل هاى پرقدرت که ضررش از حیوانات شرور براى بشر بدتر بوده است، در سوره اعراف و جمعه از دانشمند زمان بنى اسرائیل که قلب خود را کنترل نمى کردند، به سگ هارتعبیر مى کند.
 
« فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ »(31) پس داستانش چون داستان سگ است [که] اگر به او هجوم برى ، زبان از کام بیرون مى آورد ، واگر به حال خودش واگذارى [باز هم] زبان از کام بیرون مى آورد .
 
آیا کسانى که از زمان فتحعلى شاه تا بهمن 57 کشور را به باد دادند، بى سوادهاى این مملکت بودند؟ سیصد سال در این کشور قرارداد استعمارى امضا شد و قراردادها هم در ایران و هم در انگلستان است، قراردادها را هم یا مهندسان یا دکترها امضا کرده اند. در تمام دوره حکومت قاجار، فقط چند نفر قرارداد را امضا نکردند؟
 
یکى قائم مقام فراهانى، چه قدر حاکم بوده است؟ یکى میرزا تقى خان امیر کبیر و دیگرى هم شهید شیخ فضل اللّه نورى و در این اواخر هم در چند دوره مجلس، سید حسن مدرس بود، اما کسى که از همه قوى تر در برابر گرگ استعمار ایستاد، رهبر کبیر انقلاب بود.
 

بعثت و اعجاز قرآن شاهدی بر ضرورت  نبوت خاتم

 ابوعلی‌ سینا می‌ گوید: سازنده جهان برای رساندن هر موجودی به کمالِ ممکنِ خود، همه گونه وسایل لازم را در اختیار آنان گذارده و در این راه کوچکترین مضایقه ای نکرده . احتیاج به بعثت پیامبران در بقاء نوع انسان و تحصیل کمالاتِ وجودی او از روئیدن موهای مژه و ابرو و فرو رفتگی های کف پا و امثال این ، که برای ادامه حیات انسان چندان هم ضروری نیست، مسلماً بیشتر است، بنابراین ممکن نیست عنایت ازلیِ خداونـد آن منافع جزییِ بدنی را ایجاد کرده باشد و این نیاز اساسی را بی جواب و مسکوت گذارده باشد.
 
معجزه ، عاملی است در جهت صدق ارتباط پیامبران با خالق هستی و عامل اتمام حجت است برای مردم، به همبن جهت ضرورتاً هر پیامبری دارای معجزه می باشد
 
قرآن می‌ فرماید: « وَ اِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه »(32)؛ یعنی: اگر در معجزه بودن آنچه بر بندة ما نازل شده شک دارید، سوره‌ ای به مانند آن بیاورید. چرا که یا به‌ واقع او پیامبر است و این آیات را از طرف خدا برای شما آورده، و یا پیامبر نیست.
 
و با استعدادهای بشری‌ اش این آیات را برای شما آورده. که در حالت دوم یعنی از آن جهت که بشر است این آیات را آورده، پس شما هم که بشر هستید، مسلم اگر همة شما جمع شوید می‌ توانید یک سوره‌  مثل سوره‌ های این قرآن بیاورید و اگر نمی‌ توانید، معلوم می‌ شود که او از جنبة بشری‌ اش به چنین توانایی نرسیده، پس پیامبر خدا است.
 
قرآن از نظر هندسه کلمات نه سابقه دارد و نه لاحقه، دارای آهنگی خاص با پذیرش مفاهیم معنوی و بدون تکلف و تصنع است، معلوم نیست الفاظ تابع معانی است و یا معانی تابع الفاظ. و در زمانی به صحنه آمـد و مبـارز طلبیـد که اوج تکامـل فصاحت عرب بود .
 
حتی سخن رسول خدا(صلی‌ الله‌ علیه‌ وآله) و حضرت‌ علی(علیه‌ السلام) در عین فصاحت، اصلاً شکل و هندسه قرآن را ندارد، و این مبارزه طلبی هنوز هم به قوت خود باقی است.
 
 هنوز کسی نیامده بگوید؛ قبل از قرآن چنین کلماتی به این شکل خاص در فلان کتاب بوده‌ است، همچنان‌ که کسی نیامده بگوید؛ من مثل آن را آورده‌ ام و اتفاقاً هرچقدر انسان فصیح‌ تر باشد بیشتر متوجه می‌ شود که فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نیست. همچنان‌ که جادوگران متوجه شدند کار حضرت‌ موسی(علیه‌ السلام) از نوع سحر نیست.
 
از نظر عُلوّ معنی و محتوی : بی‌ گمان مطمئن‌ ترین راه برای شناخت حقیقت قرآن، رجوع به متن قرآن و تأمل در توصیف‌ ها و تعبیرهای کتاب آسمانی درباره خود می‌ باشد، توصیف‌ هایی از قبیل «هُدیً للنّاس»، «هُدیً للمتّقین»، «تبیاناً لکلّ شَیئ»، «حکیم» و «فرقان» نشان می‌ دهد، اینکه می‌ فرماید: اگر می‌ توانید مثل آن را بیاورید،یعنی آن چیز مثل از حیث هدایت‌ گری و آوردن معارف هدایت‌ گر وازحیث مطالب حکمت‌ آمیز ،همسنگ قرآن باشد و بشر را به آوردن چنین اندیشه‌ هایی در حد قرآن دعوت می‌ کند.
 
 
جامعیت و کمال قرآن بدین معنی است که قرآن مجید تمامی مواد و مصالح علمیِ رسیدن انسان به سعادت فردی و اجتماعی را دارا است و با معارف خود رابطة انسان با «خدا»، « ود»، «انسان‌ های دیگر» و با «جهان» را تبیین می‌ کند.
 
و همه این معارف دارای سطوح و لایه‌ های متکثر هستند و در آن برای هرموضوعی بطن‌ ها وجود دارد. در پایین‌ ترین سطح با مردم عادی صحبت می‌ کند و هرچه مخاطب خود را دقیق بیابد، بطنی از بطون خود را برای او می‌ گشاید. وقتی در قرآن تدبر کنیم متوجه می شویم آوردن این حدِّ از معانی بلند و با این کلمات اصلاً حدّ بشر نیست.
 

احیای تمدن بشری، شاخص ترین تأثیر بعثت نبوی

شاخص ترین تأثیر بعثت نبوی بر تمدّن بشری همانا احیای آن به نفخ روح معنویت و پرستش خدا و پرهیز از بت هوا و صنم سیاست باطل و وَثن تکاثر است. عدل، آزادی و امنیت که اصلی ترین حقوق بشر است در حراج زورمداران و تاراج زراندوزان بوده و هست، هر جا پیام آسمانی توحید و صلای الهی کوثرخواهی رسید، مهر و صلح حاکم شد و هر جا محرومِ از بلوغ فروغ هدایت نبوی شد قهر و جنگ سیطره پیدا کرد.
 
راز چنان موفقیّتی که برای بعثت مطرح است این است که در مکتب وحی، انسان در تمام شئون علمی و عملی، فردی و جمعی خود مسئول است و تمام اعمال وی محفوظ و محسوب می شود و تنها چیزی که بشر با آن درگیر است رخداد سهمگین مرگ است و در آموزه های دینی کاملاً ثابت شد که انسان در مصاف با موت پیروز است زیرا وی مرگ را می میراند و از بین می برد و برای اَبد زنده می ماند زیرا تعبیر لطیف قرآن کریم این است ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ﴾(33)
 
 هر کسی مرگ را می چشد، نه آنکه هر کسی را مرگ بچشد و چون هر ذائق مذوق خود را هضم نموده و آن را از بین می برد پس انسان مرگ را تبدیل به زندگی کرده و نابودی را نابود می نماید و همیشگی خواهد شد، بنابراین مرگ از پوستِ دنیا به درآمدن است نه پوسیدن و هجرت است نه رِخوت و افسردگی. وقتی موت به صورت هجرت و میلاد جدید تفسیر شد هر خردمندی به فکر تحصیل ره توشه جهان ابد خود خواهد بود. جان جامد را روان نمی نامند بلکه روح پویا و رونده را روان نامند. بهترین زادِراهی که فراهم می شود تقواست ﴿تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی﴾(34)
 

نتیجه:

1- بعثت پیامبر اکرم (ص) نه تنها دین را کامل کرد و نعمت الهی را بر بندگان تمام نمود، بلکه تحولی عظیم در ابعاد فردی و اجتماعی انسان ایجاد کرد و مسیر تاریخ بشر را به کلی تغییر داد.
 
2- سوره‌های علق و مدثر به عنوان اولین سوره‌های نازل شده، بر اهمیت علم، آفرینش انسان و وظایف پیامبر تاکید دارند و آغازگر رسالتی عظیم بودند.
 
3- دستورات الهی با فطرت پاک انسان همخوانی کامل دارد و بعثت، این فطرت را بیدار کرده و انسان را به سوی کمال و سعادت هدایت می‌کند.
 
4- تمام تحولات مهم تاریخی تحت تاثیر اراده الهی و بعثت پیامبران بوده است و انسان‌ها به عنوان خلیفه الله در زمین مسئول اعمال خود هستند.
 
5- بعثت با تاکید بر مکارم اخلاقی، به ویژه عدالت و اعتدال، به دنبال ایجاد جامعه‌ای آرمانی و سعادتمند است.

6-  بعثت با ارائه تعالیم نورانی قرآن، دل‌های انسان‌ها را روشن کرده و آن‌ها را به سوی شناخت حقیقت هدایت می‌کند.
 
7-  قرآن کریم با فصاحت، بلاغت و جامعیت بی‌نظیر خود، معجزه‌ای است که تا ابد برای بشریت باقی خواهد ماند.

8-  بعثت با احیای ارزش‌های انسانی مانند عدالت، آزادی و برابری، به جامعه بشری حیات بخشیده است.
 
9-  بعثت، انسان را به سوی کمال نفس و رسیدن به سعادت ابدی هدایت می‌کند و عدالت را به عنوان مهم‌ترین عامل این کمال معرفی می‌کند.

10- دستورات الهی که در قرآن و سنت آمده است، بهترین راهنما برای زندگی سعادتمندانه در دنیا و آخرت است.
 

پی‌نوشت‌ها:

1. آیات 1 تا 5 سوره علق
2. آیات 1تا 5 سوره مدثر
3. آیه 23 سوره بقره
4. شهیدی، سید جعفر، ترجمه نهج ‏البلاغه، ص۶ ـ ۷
5. تفسیر اهل بیت علیهم السلام: ذیل آیه 3 سوره مائده
6. بحارالانوار مجلسی، ج۱۸، ص۱۹۰
7. البدایة و النهایة ابن کثیر، ج۲، ص۷۱۳ و مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۴۱
8. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۰.
9. بحارالانوار مجلسی، ج۶۰، ص۲۴۲
10. طوسی، محمد بن محمد، 1369، اوصاف الأشراف، تهران، وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی.
11. مصباح یزدی، 1376: 195
12. فنایی، 1384: 31
13. مطهری، 1387: 118
14. فروغی، ۱۳67: 3 / 183
15. بهشتی، 1381: 3 / 19
16. احمدی، 1382: 64 / 55
17. محمدی گیلانی، 1378: 43
18. محمدی گیلانی، 1378: 43
19. ارسطو. بی تا: 2 / 60
20. ابن مسکویه، بی تا: 128
21. ارسطو، بی تا: 2 / 55
22. غزالی، بی تا: 8 / 98
23. کاشانی، 1379: 478
24. ابن میثم بحرانی، 1999: 3041.
25. حزین لاهیجی، 1375: 66
26. صدرالمتالهین، 1387: 41
27. حدید / 25
28. .فیاض لاهیجی، 1383: 678.
29. عنکبوت (29) : 43.
30. شعراء (26) : 88 ـ 89 .
31. اعراف (7) : 176 .
32. آیه 23 سوره بقره
33. سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۱۸۵.
34. سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۹۷.

اخلاق پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نمونه‌ای کامل از رفتار و منش انسانی است که همواره الگویی برای مسلمانان و حتی غیرمسلمانان بوده است. ایشان با بهره‌گیری از اصول اخلاقی توانست در دل‌ها نفوذ کند و جامعه‌ای را از جهالت به سوی روشنایی هدایت کند. پیامبر در هر شرایطی، چه در زمان قدرت و چه در زمان ضعف، اخلاق را رعایت و مردم را به رعایت حقوق یکدیگر، بخشش، و محبت دعوت می‌کرد. آموزه‌های اخلاقی ایشان، راهنمایی برای دستیابی به سعادت در دنیا و آخرت است و به ما نشان می‌دهد که چگونه می‌توان با رفتارهای انسانی و خدایی، زندگی معناداری را تجربه کرد.

برخی از شاخصه‌های مهم اخلاق پیامبر صلی الله علیه و آله عبارتند از:

1. مهربانی و شفقت: پیامبر اسلام صلی الله علیه و "آله همواره با مهربانی و دلسوزی با دیگران رفتار می‌کرد، حتی با دشمنان خود تا آن حد که به نظام اسلام لطمه نزنند، مهربان بود و با گاهی با رفتار خوبشان آنها را به اسلام دعوت می‌کرد.  خداوند در قرآن کریم آیات متعددی را به این شاخصه اخلاقی اختصاص داده است که از جمله آنها آیه 159 سوره آل‌عمران است آنجا که فرمود «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ ۖ وَ لَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ...؛ یعنی "پس به سبب رحمتی از جانب خداوند بود که با آنان نرم‌خو شدی و اگر تندخو و سخت‌دل بودی، قطعاً از اطراف تو پراکنده می‌شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با آنان مشورت کن..." از این جهت که خداوند ایشان را رسول رحمت معرفی کرده، می‌فرماید «وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ» و ما تو را نفرستادیم مگر به عنوان رحمت برای جهانیان.

2. تواضع و فروتنی: علی‌رغم مقام بالای نبوت، پیامبر زندگی ساده‌ای داشت و همیشه خود را خدمتگزار مردم می‌دانست، به ویژه در برخورد با افراد فقیر و ضعیف. در روایات آمده است رسول‌خدا بر خاک می‌نشست و غذا می‌خورد، می‌فرمود: «من بنده‌ام و همچون بندگان غذا می‌خورم و همچون آنان می‌نشینم.»

3. عدالت و انصاف: پیامبر به عدالت‌ورزی تأکید داشت و در تمامی امور، حتی در مواجهه با نزدیکان خود، بر اساس حق و انصاف عمل می‌کرد.

4. صبر و بردباری: در برابر مشکلات و سختی‌های زندگی، پیامبر صبر پیشه می‌کرد و به پیروانش نیز توصیه می‌کرد که در برابر سختی‌ها شکیبا باشند.

5. وفاداری و صداقت:پیامبر اسلام به عنوان "امین" شناخته می‌شد و در تمامی روابط خود، چه در معاملات و چه در وعده‌ها، صداقت و وفاداری را رعایت می‌کرد.

6. گذشت و بخشش: پیامبر اسلام در مواجهه با خطاهای دیگران، به جای انتقام‌جویی، بخشش را انتخاب می‌کرد و مردم را به گذشت از اشتباهات دیگران توصیه می‌نمود.

7. توجه به علم و دانش: پیامبر اسلام همواره به اهمیت علم و دانش تأکید می‌کرد و مسلمانان را به یادگیری و تحقیق در همه زمینه‌ها تشویق می‌کرد.

8. احترام به حقوق دیگران: پیامبر به حفظ حقوق افراد، به‌ویژه زنان، یتیمان و مستضعفان تأکید داشت و در گفتار و رفتار خود همواره از کرامت انسانی دفاع می‌کرد.

9. نظم و انضباط: در زندگی فردی و اجتماعی، پیامبر به نظم و انضباط اهمیت ویژه‌ای می‌داد و به پیروان خود توصیه می‌کرد که زمان و امور خود را به‌خوبی مدیریت کنند.

10. احترام به محیط زیست و حیوانات: پیامبر اسلام به حفظ و مراقبت از طبیعت و حیوانات توجه داشت و رفتار انسان‌دوستانه با موجودات زنده را یکی از نشانه‌های ایمان می‌دانست.

تمام این شاخصه‌های اخلاقی مرهون الطاف و رحمت‌های خداوند به پیامبر برگزیده‌اش بود. در واقع، می‌توان گفت که اخلاق پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نمایانگر مجموعه‌ای کامل از فضایل اخلاقی است که در اخلاق تمامی پیامبران پیشین تجلی یافته بود. این ویژگی‌ها به‌طور خاص در زندگی و رفتار پیامبر به کمال رسید.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در شرایطی مبعوث شد که جوامع بشری در اوج انحطاط اخلاقی و فرهنگی به سر می‌برد. پس از دوران طولانی فَترَت یعنی فاصله گرفتن انسان‌ها از تعالیم وحیانی، ارزش‌های الهی و اخلاقی به حاشیه رانده شده بود و جاهلیت بر سرزمین‌ها سایه افکنده بود. این ویژگی به خصوص در جزیرةالعرب به اشکال خاصی نمایان بود؛ جامعه‌ای که در آن، زنده به گور کردن دختران امری عادی تلقی می‌شد. در چنین شرایطی جامعه‌ی بشری نیازمند تحولی بنیادین در بنیان‌های اخلاقی و معنوی خود بود.

دین که روزگاری به‌عنوان راهنمای زندگی انسان‌ها شناخته می‌شد، جای خود را به خرافات و رفتارهای غیراخلاقی داده بود. از این جهت رسول خدا صلی الله علیه و آله در بیانی روشن به همگان اعلام کرد «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ»؛ یعنی (من مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را به کمال برسانم). این جمله‌ی کوتاه اما عمیق، نشان‌دهنده‌ی یکی از اهداف اصلی بعثت نبوی است؛ هدفی که بر پایه اصلاح رفتارهای فردی و اجتماعی بنا شده و در راستای رساندن انسان‌ها به اوج کرامت و شرافت انسانی است. پیامبر، اخلاق را نه صرفاً به‌عنوان مجموعه‌ای از دستورات، بلکه به‌عنوان جوهره‌ی دین و راهنمای عملی برای زندگی معرفی کرد.

در حقیقت رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله، بازگرداندن دین به متن زندگی انسان‌ها و پیوند زدن آن با عالی‌ترین مراتب اخلاقی بود. ایشان با تعالیم خود، جامعه‌ای را که غرق در ظلم و فساد بود، به الگویی از عدالت، محبت، و برادری تبدیل کرد. پیامبر نه‌تنها ارزش‌های فراموش‌شده را احیا کرد، بلکه با تکمیل مکارم اخلاق و ارائه الگوهای عملی، راهی برای تعالی روحی و اجتماعی بشر گشود؛ راهی که اسلام، با تمامیت خود، آن را تضمین کرد.

اما اتمام اخلاق بدون تکامل دین میسر نبود. به این معنا که بدون کمال رسیدن دین و تامّ شدن نعمت، مکارم اخلاق به کمال نمی‌رسید، زیرا اخلاق کامل نیازمند الگویی جامع و مستمر بود که در وجود هادیان بشر متجلی شد. این کمال با ابلاغ ولایت و امامت امیرالمؤمنین علیه‌السلام به عنوان جانشین پیامبر اسلام در غدیر محقق شد و لذا خداوند فرمود «الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا» (سوره مائده، آیه 3) یعنی امروز دینتان را برای شما کامل و نعمتم را برایتان تام قرار دادم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.

از آنجا که اخلاق، قلب تپنده دین است، تکمیل دین به معنای تکمیل نظام اخلاقی اسلام بود. در واقع، دین کامل نمی‌تواند بدون اخلاق، کامل باشد. بنابراین، بعثت پیامبر اسلام با هدف اتمام مکارم اخلاق آغاز شد و با تعیین امیرالمؤمنین علیه‌السلام و فرزندان برگزیده‌ی ایشان به عنوان الگوهای عملی این اخلاق، دین به کمال خود رسید. خلاصه آنکه «اکمال دین» به این معناست که دین اسلام از نظر محتوایی و کیفی به نقطه‌ای رسید که هیچ نقصی در آن باقی نماند و به اوج کمال خود رسید و اخلاق یکی از محورهای دین محسوب می‌شود و «اتمام نعمت» که در اینجا ولایت و هدایت هادیان الهی یعنی اوصیای نبی است، از نظر اجزاء و اجرا به نهایت خود رسید تا بشریت بتوانند آنان را به عنوان الگوهای عملی در جنبه‌های ایمانی و اخلاقی برگزینند.

اما پرسش این است که آیا پیامبران پیشین از اخلاق کامل برخوردار نبودند؟ و تفاوت میان اخلاق پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله و پیامبران گذشته در چه مواردی بوده است؟ برای پاسخ به این سؤال، ابتدا لازم است به دو مقدمه‌ای اشاره کنیم که مرتبط با موضوع بحث است: 1. مفهوم مکارم اخلاق 2. خصلت خاص پیامبر اسلام.

1. مقدمه اول درباره مفهوم مکارم اخلاق است.واژه «مکارم» از ریشه «کرامت» به معنای بزرگواری، شرافت و والامقامی گرفته شده است؛ امری که به‌صورت ذاتی در وجود انسان‌ها از سوی خداوند قرار داده شده است. چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ» (اسراء: 70)؛ یعنی خداوند به همه فرزندان آدم کرامت بخشیده است. بر همین اساس، مکارم اخلاق، جلوه‌ی عملی این کرامت ذاتی است. به بیان دیگر، مکارم اخلاق رفتارهایی را شامل می‌شود که نشان‌دهنده بزرگواری و شرافت انسانی است.

با این تعریف، مکارم اخلاق به مجموعه‌ای از ویژگی‌های اخلاقی اشاره دارد که افراد را به بالاترین مراتب کرامت و شرافت انسانی می‌رساند. بنابراین، فرمایش پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که فرمود «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ»، تنها دعوت به رفتارهای پسندیده نیست، بلکه هدف نهایی ایشان، رساندن انسان به اوج شرافت اخلاقی و کمال روحی بوده است. اخلاق عادی شامل رفتارهایی است که انسان‌ها به صورت طبیعی یا بر اساس عرف و فرهنگ انجام می‌دهند، مانند راست‌گویی، ادب، مهربانی، و کمک به دیگران و «مکارم اخلاق» شامل رفتارهایی می‌شود که فراتر از انتظارات عادی و عمومی است. این اخلاق عبارتند از عالی‌ترین و دشوارترین مراحل اخلاقی می‌شود که تنها انسان‌های بزرگ و روح‌های متعالی به آن دست می‌یابند.

2. مقدمه دوم درباره خصلت خاص پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است. آیات قرآن گویای آن است که خداوند متعال خصلت‌های منحصر به فردی را از جهت معنوی به آخرین رسول خویش اختصاص داده است.

ویژگی اول، رحمت برای تمام جهانیان است. خداوند در این باره در آیه‌ی107 سوره انبیاء می‌فرماید «وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ»؛ یعنی فقط تو را رحمتی برای تمام جهان هستی قرار دادیم؛ به این معنا که خصلت «رحمت» را تنها در تو به صورت تمام و کمال متجلی کردیم تا مجرای رحمانیت و رحیمیت خدا در کل عوالم هستی باشی و رحمت هم عطای بدون استحقاق است؛ به عنوان نمونه بارانی که می‌بارد نمود رحمت خداست که بر کافر و مؤمن می‌بارد. درختان و میوه‌ها و گل و گیاه، همگی نمود رحمت خداوند هستند که در همه جا رشد و نمو دارند.

ویژگی دوم، نرم‌خویی بالای رسول خدا صلی الله علیه و آله است. خداوند در آیه‌ی 159 آل‌عمران خطاب به رسول خویش می‌فرماید «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ...» یعنی [ای پیامبر] پس به مهر و رحمتی از سوی خدا با آنان نرم خوی شدی و اگر درشت خوی و سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می شدند. این آیه گویای وسعت قلب پیامبر صلی الله علیه و آله به واسطه‌ی رحمت الهی است که سبب شد ایشان در نهایت لطف و کرم با دیگران برخورد کند.

با این دو مقدمه،‌ نگاهی به اخلاقیات بی‌نظیر پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله می‌اندازیم؛ همان پیامبری که خداوند به واسطه‌ی او، اخلاق را به اوج کمال رساند. این اخلاقیات عبارتند از:

1.بخشش در اوج قدرت:  در ماجرای فتح مکه، پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله با برخوردی بی‌نظیر و در اوج قدرت خود نشان داد که بخشش و رحمت را در جایگاه بالاتری از انتقام قرار می‌دهد. زمانی که دشمنان قدیمی او که سال‌ها با او جنگیده بودند، در برابرش تسلیم شدند، پیامبر به جای انتقام، آنان را با سخاوت و مهربانی مورد عفو قرار داد. جمله معروف «إذهَبوا فَأنتمُ الطُّلَقاء» (بروید، شما آزادید) نشان‌دهنده عمق بخشش و بزرگواری پیامبر بود. این بخشش نه‌تنها به معنای عفو فردی بود، بلکه پیامبر در این عمل به مردم نشان داد که عفو در شرایط سخت‌ترین موقعیت‌ها، چه از نظر قدرت و چه از نظر انسانی، بالاترین نمونه اخلاقی است. پیامبر با این عمل خود نه‌تنها دشمنان را مهار کرد، بلکه قلب‌ بسیاری را نیز تسخیر کرد و پیامی از صلح و صفا به جهانیان فرستاد.

2.دستگیری از بدخواهان و آزار رسانندگان: پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله در برخورد با بدخواهان و آزاررسانندگان نیز نمونه‌ای برجسته از صبر، بردباری و دستگیری نشان داد. در بسیاری از مواقع، حتی زمانی که دشمنانش به او آسیب می‌رساندند، ایشان نه تنها انتقام نگرفت، بلکه به آنها فرصت هدایت و تغییر داد. یکی از نمونه‌های معروف این رفتار، همان ماجرای فتح مکه و داستان ابو سفیان لعنة الله علیه است.  همچنین در مواردی دیگر، پیامبر افرادی را که به او آزار رسانده بودند، بخشید و از آنان خواست که به سوی حقیقت بازگردند. در آیه‌ی «وَ لَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّیِّئَةُ ۚ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَكَ وَ بَیْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ» (فصلت: 34)، خداوند می‌فرماید خوبی با بدی یکسان نیست و دستور می‌دهد که با بدی‌ها، به بهترین شکل ممکن برخورد کند و حتی دشمنان را با مهربانی و عفو پاسخ دهد؛ در این صورت کسی که میان تو و او دشمنی است چنان شود که گویی دوستی نزدیک و صمیمی است.

3.عدم نفرین قوم: یکی از ویژگی‌های برجسته اخلاقی پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله، عدم نفرین به دشمنان و قوم خود، حتی در شرایط بسیار سخت و آزاردهنده، بود. هنگامی که پیامبر در دوره‌های مختلف با سخت‌ترین شکنجه‌ها و توهین‌ها از سوی قوم خود مواجه می‌شد، او هرگز دعا یا نفرین به نابودی آنها نکرد، بلکه به جای آن، همواره برای هدایت و نجات آنها دعا می‌کرد.

4.حریص بودن به هدایت: پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله نسبت به هدایت مردم بسیار حریص بود و تمام تلاش خود را برای نجات انسان‌ها از گمراهی به کار می‌بست. این حرص و تلاش بی‌وقفه، نه تنها در برخوردهای فردی بلکه در تمام تلاش‌های ایشان برای نشر دین اسلام به وضوح دیده می‌شود. در قرآن کریم، خداوند به این ویژگی پیامبر اشاره کرده و می‌فرماید: «فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا یَكُونُوا مُؤْمِنِینَ» (شعراء: 3)؛ یعنی: «شاید تو خود را به‌خاطر عدم ایمان آنها هلاک می‌کنی». این آیه نشان می‌دهد که پیامبر از شدت علاقه و حرص برای هدایت مردم، به‌گونه‌ای دلسوز و نگران بود که گویی خود را در معرض هلاکت قرار می‌دهد. این ویژگی پیامبر بیانگر عمیق‌ترین نوع رحمت و دلسوزی برای بشریت است که هیچ‌گاه از تلاش برای نجات انسان‌ها دست بر نمی‌داشت.

5. طلب عفو و مغفرت برای امت: پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله در طول دوران رسالت خود، همواره برای امت خود طلب مغفرت می‌کرد. حتی در مواردی که خود نیز مورد اذیت و آزار قرار می‌گرفت، پیامبر به جای تلافی، برای امت خود طلب آمرزش می‌کرد تا آنها از گناهان خود پاک شوند. در قرآن، در آیه159 بعد از آنکه خطاب به پیامبر می‌فرماید به خاطر رحمت خدا بود که با آنان نرم خوی شدی و اگر درشت خوی و سخت دل بودی از پیرامونت پراکنده می شدند، نتیجه می‌گیرد «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ»؛ یعنی از آنان گذشت کن، و برای آنان آمرزش بخواه و در کارها با آنان مشورت کن.

6.جامعیت و جهانی بودن پیام اخلاقی: پیامبر اسلام برای همه انسان‌ها و همه زمان‌ها مبعوث شد. در واقع پیام اخلاقی اسلام، با مبعوث شدن پیامبر اسلام برای همه انسان‌ها در همه زمان‌ها، دارای جامعیت و جهانی‌بودن است. این جامعیت موجب شده است که اخلاق اسلامی از محدودیت‌های جغرافیایی و قومی فراتر رفته و به عنوان یک سیستم اخلاقی فراگیر مطرح شود. به این معنا که ارزش‌ها و اصول اخلاقی ارائه شده در اسلام، نه تنها برای مسلمانان، بلکه برای همه انسان‌ها، صرف‌نظر از نژاد، ملیت و زمان، قابل اجرا و معتبر است. این ویژگی، اسلام را به عنوان یک دین جهانی با پیام اخلاقی جهان‌شمول معرفی می‌کند.

نتیجه آنکه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آن زمان که با فلسفه‌ی اتمام اخلاق مبعوث شد، مقدمه‌‌اش اکمال دین و تام شدن ولایت نعمت برای انسان‌ها بود. در حقیقت، اخلاقی که پیامبر در پی آن بود، نه تنها صرفاً اصلاحات اخلاقی بود، بلکه هدف آن ارتقای انسان‌ها به بالاترین مراتب کرامت انسانی و هدایت آنها به سوی کمال الهی بود. این امر در سایه‌ی احکام و آموزه‌های نبوی تحقق یافت که با هر رفتار و سخن او، معیارهای اخلاقی جدیدی معرفی می‌شد که انسان‌ها را به سوی فضایل عالی سوق می‌داد.

این اخلاق پیامبر صلی‌الله علیه و آله ویژگی‌ها و وجه تمایزهایی هم با اخلاق سایر پیامبران داشت که از جمله‌ی آنها بخشش در اوج قدرت و عدم نفرین قوم و نیز جامعیت داشتن آن در سطح جهانی و عرصه‌های اجتماع بود و تمام این خصلت‌ها در پرتو خصلت رحمةٌ للعالمینی ایشان و وسعت قلبی بود که خداوند به ایشان عطا کرد.

سخنرانی شیخ نعیم قاسم دبیرکل حزب‌الله لبنان درباره آخرین تحولات این کشور و منطقه از لحظاتی پیش آغاز شد که محورهای مهم آن به این شرح  است:

توقف تجاوزات دشمن و برقراری آتش بس را به ملت مبارز فلسطین و مقاومت آن تبریک می گوییم.

به شرکای پیروزی در جمهوری اسلامی ایران، یمن و لبنان هم تبریک می گوییم.

برادر عزیز ما، شیخ محمد حمادی از مسئولان حزب الله در جنوب لبنان را تسلیت می گوییم.

پیروزی غزه، پیروزی ملت فلسطین و تمام ملت های منطقه و آزادگان جهان است که به آنها کمک کردند.

اسرائیل به عنوان یک جنایتکار جنگی نمایان شد و نتوانست اسیرانش را با زور آزاد کند و فقط از طریق توافق با مقاومت فلسطین، اسرایش بازگشتند.

تجاوز به لبنان با حمایت آمریکایی غربی صورت گرفت که خود را فراتر از تمام قوانین می دانند.

مقاومت یک گزینه سیاسی، ملی و انسانی برای مقابله با اشغالگری و آزادسازی اراضی اشغالی است.

آمریکا و اسرائیل می خواستند مقاومتی را نابود کنند که با تمام طیفهای خود با ثبات و ایستادگی افسانه ای و شجاعت استثنایی و عزم و اراده مبتنی بر شهادت طلبی در میدان به مقابله با دشمن پرداخت.

ما با تکیه بر ایمان و گزینه و حقوممان، قدرتمندتر از اشغالگران هستیم، ما با قدرت ایمان و اراده مقاومت، در میدان نبرد حاضر شدیم.

مقاومت طی 10 روز پس از حادثه پیجرها، توانست خود را بازیابد و کنترل اوضاع را به دست گیرد.

از یمن عزیز که جانفشانی کرد و مردم، مرجعیت و حشد شعبی عراق و لبنان که سید شهدای  امت، سید حسن نصرالله را تقدیم کرد، تقدیر و تشکر می کنیم.

در دوران جنگ ،عملیات مقاومت تشدید شد و ارتش رژیم اسرائیل به سبب ثبات و ایستادگی رزمندگان نتوانست به جز چند صد متر پیشروی داشته باشد، مردم آواره ما با ایستادگی خود از مقاومت دفاع کردند، مردم لبنان در مناطق و طیفهای مختلف آنها وفادار بودند.

اسرائیل از طریق آمریکا خواستار آتش بس شد و ما به همراه دولت لبنان با آن موافقت کردیم که این یک پیروزی است.

مردم حامی مقاومت، تربیت شدگان مکتب حسینی و امام خمینی(ره)، امام موسی صدر و شهید سید حسن نصرالله هستند.

بسیاری تصور می کردند که ما اسرائیل را با ضربه قاطعی شکست خواهیم داد، درها به روی رژیم صهیونیستی بسته شد و نتوانست پیشروی کند و در ایجاد فتنه داخلی و از بین بردن مقاومت ناکام ماند.

مردم حامی مقاومت گمان نمی کردند که این تعداد زیاد از رهبران را در این مدت کوتاه از دست بدهیم.

ما در این نبرد، این  دو بهترین یعنی پیروزی و شهادت را به دست آوردیم، مقاومت همچنان ادامه دارد و این پیروزی است.

رخنه اطلاعاتی شکاف بزرگی بود، ما برای درس گرفتن، در حال انجام تحقیقات هستیم، البته نباید این رخنه به این شکل رخ می داد.

ما با آتش بس موافقت کردیم، به این دلیل که مورد  تعدی قرار گرفتیم و  دولت تصمیم گرفت برای حمایت از مرزها و اخراج اشغالگران، مقابله کند.

ما به طور کامل به توافق آتش بس پایبند بودیم، ولی اسرائیل، 1350 بار آن را نقض کرد. اسرائیل به خاطر شکست و خسارتهایش، نقض توافق آتش بس را در پیش گرفت.

ما هیچ بهانه ای به دشمن ندادیم و دولت لبنان را مسئول پاسخ به نقض آتش بس از سوی اسرائیل دانستیم، متاسفانه نشنیدیم که بسیاری از سیاستمداران حتی یک کلمه علیه این تجاوزات دشمن سخن بگویند.

آنچه در نقض توافق آتش بس رخ  داد، نیاز لبنان به مقاومت را مورد  تاکید قرار می دهد.

کسانی که مدعی دفاع از حاکمیت لبنان هستند، در برابر تجاوزات اسرائیل سکوت کرده اند.

برخی بر شکست مقاومت تکیه کرده بودند که این هدف هرگز محقق نخواهد شد.

مقاومت بار دیگر با تکیه بر این مردمی پیروز شد که با وجود عدم عقب نشینی دشمن(از مناطق جنوب لبنان) به سوی روستاهای مرزی پیش رفتند و با سینه های خالی با دشمن مقابله کردند.

این صحنه مقابله با دشمن، تجلی بخش کرامت و عزت این مردمی است که تانکهای دشمن و حامیانش، آنها را مرعوب خود نکرد.

هر شهرکی در جنوب لبنان به نماد عزت و مقاومت تبدیل شده است، اسرائیل نمی تواند در این سرزمین باقی ماند.

معادله سه گانه : مردم، ارتش و مقاومت مانع رسیدن اسرائیل به بیروت شد.

ما حتی برای یک روز هم، تمدید مهلت عقب نشینی اسرائیل را نمی پذیریم.

جناب رئیس جمهور جوزف عون نمی تواند یک  دستاورد به اسرائیل (با تمدید مهلت عقب نشینی) بدهد.

مسئولیت پیامدهای هرگونه تاخیر در عقب نشینی اسرائیل بر عهده سازمان ملل و آمریکاست.

ادامه حضور اشغالگران، تجاوز به حاکمیت لبنان است و همه اعم از دولت، ملت، مقاومت، احزاب و تمام طوایف در مقابله با آن مسئول هستند.

ما مطمئن هستیم که جناب رئیس جمهور جوزف عون نمی تواند حتی یک دستاورد به اسرائیل بدهد، و به همین سبب به ارتش لبنان دستور داد همراه مردم که به جنوب در حال پیشروی بودند، باشند و از آنها حمایت کنند.

مقاومت حق دارد هر طور که مناسب می داند درباره شکل و ماهیت رویارویی با دشمن و زمان آن رفتار کند.

دوگانه ملی(فراکسیون پارلمانی حزب الله و جنبش امل)، گزینه انتخاب رئیس جمهور توافقی را از طریق انتخاب رئیس جمهور جوف عون محقق کرد، اگر مشارکت این دوگانه ملی نبود، رئیس جمهور به این شکل که بیانگر وحدت ملی است، انتخاب نمی شد و  این قدرت دوگانه ملی(حزب الله و جنبش امل) را نشان داد.

ما با دوراندیشی و منطق رفتار کردیم، زیرا کشور و دولت خود را دوست داریم، ما خواهان همکاری با نواف سلام مامور تشکیل دولت هستیم، پیچیدگی های تشکیل دولت از ناحیه ما نیست.

روند امور میان ما و نخست وزیر مکلف و رئیس جمهور، روان است و هیچ مانعی در برابر آن وجود ندارد.

از کمیته بازسازی و جهاد سازندگی و کمیته وعده و پایبندی تشکر می کنم، زیرا آنها در پرونده اسکان و غرامت به دستاورد بزرگی دست یافتند.

دفتر اطلاع رسانی دولت غزه در بیانیه ای اعلام کرد: تاکنون بیش از 300 هزار نفر از آوارگان فلسطین از استان‌های جنوبی و مرکزی از طریق جاده‌های‌های الرشید و صلاح الدین به غزه و استان‌های شمالی بازگشتند.

دفتر فلسطین همچنین تاکید کرد: مردم فلسطین در غزه و استان‌های شمالی اکنون به 135000 چادر و کانکس نیاز فوری دارند.

در ادامه این بیانیه آمده است: درصد تخریب های انجام شده توسط ارتش اشغالگر در این دو استان بیش از 90 درصد است.‌‌

سرما هم جلودار مردم غزه نشد

با وجود سرمای شدید، حرکت شبانه آوارگان فلسطینی از طریق خیابان الرشید به سمت شمال نوار غزه ادامه دارد.

گزارشگر سازمان ملل: 2میلیون فلسطینی خانه‌ای برای سکونت ندارند

گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور اسکان آوارگان اعلام کرد: وضعیت غزه هنوز بسیار سخت و دشوار است و چیزی برای بازگشت آوارگان باقی نمانده است.

بر اساس این گزارش، کامیون‌های کمک رسانی در حال رسیدن هستند اما مقادیر کافی نیست و کمبود مسکن موقت (خانه‌های پیش ساخته) وجود دارد.

این گزارش می‌افزاید: آوارگانی که به شمال باز می گردند به وسایل اولیه امدادی به ویژه چادر نیاز دارند.

گزارشگر سازمان ملل تاکید کرد: کشورهای حامی توافق باید ورود 6هزار خانه موقت(خانه‌های پیش ساخته) مطابق توافق مورد نظر را تضمین کنند.

گزارشگر ویژه سازمان ملل همچنین اعلام کرد، دو میلیون نفر در غزه با آواره شدن مواجه شده‌اند که بیشتر آنها خانه‌ای برای بازگشت ندارند.

ورود 1900 کامیون کمک‌ها به غزه به استثنای سوخت و گاز

دفتر اطلاع رسانی فلسطین در غزه اعلام کرد که از آغاز توافق آتش بس 1900 کامیون وارد غزه شده ولی سوخت و گاز به غزه نرسیده است.

حمله رژیم صهیونیستی به اردوگاه النصیرات با وجود آتش‌بس در غزه

منابع خبری از حمله رژیم صهیونیستی به اردوگاه النصیرات در مرکز نوار غزه خبر دادند.

منابع فلسطینی گزارش دادند که یک دستگاه بولدوزر در خیابان الرشید واقع درغرب اردوگاه النصیرات هدف حمله اشغالگران صهیونیستی قرار گرفت و در این حمله چند نفر شهید و زخمی شدند.

کانال دوازده رژیم صهیونیستی بدون اشاره به نقض آتش بس از سوی این رژیم با اذعان به این حمله تاکید کرد که در این حمله بولدوزری را هدف قرار داده که قصد بازکردن راه به سمت شمال را داشت.  

 خبر طرح انتقال 100 هزار فلسطینی به آلبانی تکذیب شد

نخست وزیر آلبانی اعلام کرد: اخبار مربوط به طرح انتقال 100 هزار فلسطینی به کشورمان کذب است و از ما چنین درخواستی نشده است.

پخش پیام «اربیل یهود» اسیر صهیونیست

سرایاالقدس شاخه نظامی جنبش جهاد اسلامی، ویدئویی از «اربیل یهود» نظامی اسیر صهیونیست را پخش کرد که طی آن خطاب به خانواده اش می گوید که در اسارت و در سلامتی کامل است.

مقاومت با پخش این ویدئو  در حقیقت، دروغگویی و نفاق نتانیاهو و کابینه اش را برملا کرد که تلاش کردند با بهانه قرار دادن سرنوشت این اسیر و مبهم خواندن آن، مانع بازگشت آوارگان فلسطینی به شمال غزه شوند.

رایزنی هیئتی از حماس با مقامات مصری درباره آتش بس

هیئتی از رهبران حماس به قاهره رفته است تا تحولات مربوط به اجرای آتش بس در غزه را در سایه ادامه نقض آن از سوی رژیم صهیونیستی بررسی کند.

دیدار هیئتی از رهبران حماس و جهاد اسلامی با اسرای آزاد شده فلسطینی در قاهره

هیئتی از رهبران جنبش حماس به ریاست محمد درویش و برخی گروههای دیگر از جمله زیاد النخاله دبیرکل جنبش جهاد اسلامی با اسیران آزاد شده در چارچوب قرارداد طوفان آزادگان، شامگاه امشب در قاهره دیدار کردند. این اسیران با مانع تراشی رژیم صهیونیستی برای بازگشت به کرانه باختری روبرو شده و به قاهره رفتند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی امروز یکشنبه ۷ بهمن‌ماه ۱۴۰۳، در پایان مجلس روضه‌ی شهادت امام کاظم علیه‌السلام که با حضور مسئولان ستاد مرکزی اعتکاف برگزار شد، بر اهمیت تثبیت حالات معنوی اعتکاف در جوانان تأکید کردند.

رهبر انقلاب در این مراسم پس از ارائه گزارش حجت‌الاسلام والمسلمین سیّدعلیرضا تکیه‌ای مسئول ستاد مرکزی اعتکاف کشور ضمن تشکر از دست‌اندرکاران مراسم اعتکاف امسال گفتند:

«دستشان درد نکند، خدا خیرشان بدهد ان‌شاءالله. خدا قبول کند از ایشان، این زحمتی که کشیدند، اعتکاف را رواج دادند. زمان ما اصلاً نبود، معمول نبود خیلی اعتکاف. در مشهد که اصلاً من ندیده بودم هیچ‌کس اعتکاف کند، هیچ، اصلاً. در قم در مسجد امام [حسن عسکری علیه‌السلام] در آن شبستان بالا، روبه‌رو، شاید مثلاً پنج تا، شش تا از این بین ستونها را پرده می‌کشیدند و هر پرده‌ای دو نفر یا سه نفر از طلبه‌ها آنجا [معتکف میشدند.] مجموعاً شاید در همه‌ی قم که همان منحصر میشد به مسجد امام [حسن عسکری علیه‌السلام]، شاید بیست نفر، بیست و پنج نفر، معتکف میشدند.

این همه جوان، این همه مرد، زن، نوجوان، در همه جای کشور، در همه‌ی مساجد، این خیلی نعمت بزرگی است. منتها کاری کنید که این جوانی که می‌آید سه روز آنجا توجه پیدا میکند و حال و توسّل و تضرّع و تغییر در او به وجود می‌آید ــ قهراً دیگر، جوانها زود [تأثیر می‌پذیرند] ــ این بماند، این تثبیت بشود. یعنی این حالت ثبات پیدا کند. خب پای منبر آقا می‌نشینیم مثلاً، تا نشستیم خوب است، تأثیر [دارد]، بعد که رفتیم بیرون، باید بماند آن مطلب، آن روحیه، آن حالت، آن اجتناب از گناه. تا وقتی که باز یک مطلب دیگری پیش بیاید که باز تقویت کند، طبعاً. لذا در برنامه‌های اعتکاف این نکته را باید در نظر گرفت.»

شهر کاظِمَیْن (به عربی الکاظمیة) منطقه‌ای در شمال بغداد و غرب رودخانه دجله در عراق از شهرهای مهم و زیارتی کشور عراق است که مرقد منور دو امام بزرگوار معصوم یعنی حضرت امام کاظم(ع) و حضرت امام جواد(ع) در آن قرار دارد. این شهر نزد شیعیان پس از شهرهای زیارتی نجف و کربلا اهمیت مذهبی بسیاری دارد.

کاظمین در سمت غرب رودخانه دجله و شمال غربی بغداد واقع است. بعضی از دانشمندان دینی شیعه مانند شیخ مفید و خواجه نصیرالدین طوسی در این شهر دفن شده اند.از دیگر نام‌های این شهر، «‌کاظمیه »، «‌بلدة الکاظمی‌» و «‌المشهد الکاظمی‌» است.

کاظمین به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی از دیرباز مورد توجه بوده است و تاریخ قدمت آن را به قبل از میلاد مسیح(ع) نسبت می‌دهند. این منطقه در عهد ساسانی باغ یکی از پادشاهان ایرانی به نام «‌تسوج‌» بود که به این نام شهرت یافت.

در جنگ نهروان به سال ۳۷ و به دستور امام علی(ع) شهیدان جنگ را در این مکان به خاک سپردند که آن را «‌مقبرة الشهداء‌» نامیدند. در عصر عباسی، به هنگام توسعه و احیای بغداد و انتخاب آن به عنوان پایتخت، این قبرستان به «‌شونیزی‌» معروف بود که خلیفه منصور دوانیقی، آن جا را برای دفن بزرگان و خاندان عباسی در نظر گرفت و از آن پس به نام «‌مقابر قریش‌» شهرت یافت.

 

تاریخ کاظمین

در آثار باستانی بر جای مانده از دوره‌های مختلف تاریخی نظیر کلدانی‌ها، بابلی‌ها، آشوری‌ها و ایرانی‌ها اسمی از «منطقه کاظمیه» در میان نیست و تنها اسمی که از این منطقه بر جای مانده، اسمی شبیه به اسامی یونانی است که «قطربل» می‌باشد. این اسم در اواخر قرن چهارم قبل از میلاد یعنی پس از درگذشت اسکندر مقدونی و به قدرت رسیدن حکومت سلوکی‌ها در منطقه، شایع گردید.

برخی از مطالعات باستان‌شناسی نشان می‌دهد که سکه‌های قدیمی فراوانی در کنار سکه‌های دوران اسلامی در این منطقه یافت شده است، در سال ۶۴۷ هـ.ق المستعصم بالله دستور بازسازی مرقد کاظمین را داد و هنگامی که کارگران مشغول کندن زمین بودند به کوزه‌ای برخوردند که در آن تعدادی سکة یونانی و سکه‌های اسلامی قرار داشت، هنگامی که این سکه‌ها را به المستعصم نشان دادند، دستور داد آن‌ها را خرج بازسازی حرم مطهر کنند و مردم این سکه‌ها را به قیمت‌های گزاف خریدند و مبلغ آن را که چندین برابر شده بود خرج بازسازی کردند. در دوره ساسانی نیز به این منطقه «طسوج قطربل» می‌گفتند که به معنی روستای قطربل بود و این منطقه توسط شاخه‌ای از رودخانه دجله که به «دجیل» معروف بود آبیاری می‌شد.

در سال ۱۴۵ هـ.ق منصور عباسی شروع بساختن بغداد کرد و بنابر روایت خطیب بغدادی در سال ۱۴۶ هـ.ق باروی شهر را ساخت و در سال ۱۴۹ هـ.‌ق خندقی برای آن کند و بدین گونه شهر تقریباً کامل شد. پس از ساختن شهر «منصور عباسی» دستور داد تا قبرستانی در شمال شهر برای خود و خانواده‌اش بسازند و این قبرستان بعدها به نام قبرستان «قریش» و یا «قبرستان بنی هاشم» معروف شد و شیخ مفید روایت می‌کند که این مقبره مخصوص بنی‌هاشم و اشراف بود. اولین کسی که در این قبرستان، در سال ۱۵۰ هـ.ق، به خاک سپرده شد «جعفر» پسر ابوجعفر منصور عباسی بود و پس از آن دفن کردن مردگان در این قبرستان شایع و متداول گردید

 

علمای مدفون در کاظمین

• شیخ مفید از اعاظم فقها و بزرگان متکلم شیعه.
• خواجه نصیرالدین طوسی از دانشمندان و مشاهیر شیعه‌.
• ابن قولویه از فقها و محدثان شیعه و صاحب کتاب کامل الزیارات.
• سید رضی و سید مرتضی که قبور منسوب به آنان و محل دفن اولیه آنان بوده است.
• ابوسبحه موسی بن ابراهیم اصغر بن موسی الکاظم ملقب به المرتضی.
• عون و عبدالله از فرزندان امام علی(ع).
• الامیر سید ابوالحسن علی بن المرتضی بن علی علوی حسنی
• ابو یوسف قاضی از فقیهان و عالمان مشهور اهل سنت و شاگرد ابوحنیفه که به قاضی القضات معروف بود.
• آیت الله سید حسن صدر.

 

- رجال و دولتمردان مدفون در کاظمین

• ابو حنیفه
• معزالدوله دیلمی از پادشاهان آل بویه
• فخرالدوله دیلمی
• مشرف الدوله دیلمی
• ابن حمدون
• جلال الدوله آل بویه
• ضیاء الدین ابن الأثیر
• ابن الناقد
• ابن العلقمی
• ابومحمد حسن مهلبی وزیر معزالدوله دیلمی
• امین خلیفه عباسی
• جعفر بن منصور دوانیقی
• فرهاد میرزا معتمد الدوله عموی ناصرالدین شاه

 

منابع:

تاریخ بغداد- خطیب بغدادی، ج ۱، ص ۱۲۶

راهنمای اماکن زیارتی و سیاحتی در عراق

امام کاظم علیه السلام:

اِنَّ الْحَرامَ لایَنْمی وَاِنْ نَمی لایُبارَکُ لَهُ فِیهِ، وَما اَنْفَقَهُ لَمْ یُوجَرْ عَلَیْهِ وَما خَلَّفَهُ کانَ زادُهُ اِلَی النّارِ

مال حرام رشد نمی کند، و اگر هم افزایش یابد برکت ندارد، و آنچه را هم که از حرام، انفاق کند، پاداش ندارد، و آنچه راهم که باقی گذارد، ره توشه او به سوی آتش جهنّم است.

 

مسند الامام الکاظم علیه السلام، ج ۲، ص ۳۷۹

۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری قمری، مردی از سلاله‌ی پاک رسول‌الله (صلی‌الله علیه ‌وآله) بنام موسی‌ابن جعفر(علیه‌السلام) به دستور و تحریک هارون الرشید بعد از ۱۴ سال در زندان سندی بن شاهک مسموم گردید و به شهادت رسید.

با نگاهی گذرا به زندگی ۵۵ ساله این بزرگ مرد، به رشادتها و شجاعت‌های ایشان پی می‌بریم.

دوران زندگی امام کاظم (علیه‌السلام) با حکومت منصور و مهدی و هادی عباسی مصادف است. بعد از این سه نفر هارون برادر هادی و نوه منصور که فرد مقتدر، دانا و باهوشی بود به حکومت می‌رسد و چون امام را برای خلافت خویش خطر بزرگی بشمار می‌آورد، دستور می‌دهد امام را از مدینه به عراق انتقال دهند. امام در دوران زندگی خود بخاطر جو حاکم بر جامعه، راه پدر که همان تشکیلات زیرزمینی و آرام است را ادامه می‌دهد.

امام در برخورد با هارون صراحت دارد. به عنوان مثال در مورد غصب فدک، که هارون به امام می‌گوید می‌خواهد فدک را برگرداند و به حساب خودش می‌خواست اولین شعاری که شیعه برای موجودیّت خودش اعلام کرده بود را از بین ببرد؛ ولی هر دفعه با انکار امام روبرو می‌شود تا اینکه هارون اصرار و الحاح کرد که خواهش می‌کنم اجازه بدهید من این فدک را به شما بدهم.

امام فرمود: «حاضرم فدک را بگیرم امّا فدک را کامل می‌گیرم با همان مرزهای واقعی‌اش.» هارون در جواب گفت: «مرز فدک مگر کجاست؟» امام فرمود: «اگر حدود فدک را بگویم از پس دادن آن منصرف می‌شوی.» هارون در جواب گفت:«به جان جدّت می‌دهم.»

امام فرمود:«مرز اول فدک، کشور عدن، منتهی‌الیه جنوبی جزیرة‌العرب. مرز دوم، سمرقند منتهی‌الیه مشرق کشور اسلامی. مرز سوم تونس، منتهی‌الیه غربی کشور اسلامی. مرز چهارم، کناره‌های دریای مدیترانه، منتهی‌الیه شمالی کشور اسلامی.

صورت هارون سیاه شد و گفت:«برای ما چیزی نماند!» امام فرمود: «گفتم اگر معین کنم فدک چیست، تو آن را برنخواهی گرداند.»

منظور امام کاظم(علیه‌السلام) این بود که یک روزی شعار تشیّع فدک بوده است. امروز شعار تشیّع، حکومت بر جهان اسلام است که تو آن‌ را غصب کردی.

با اینکه حکومت در دست بنی‌عباس بود؛ ولی وضعیت شیعه در زمان امام کاظم(علیه‌السلام) باعث ترس و وحشت هارون شده بود. این را هارون فهمید و تصمیم به قتل موسی‌بن‌جعفر (علیه‌السلام) گرفت.

روزی که آن جمعیت زیاد برای تشییع پیکر امام، پیش سندی بن شاهک آمدند، از خانواده همین زندانبان معروف ــ نوه‌اش کشاجم، همسرش و فرزندان تربیت شده‌ی دامان همسرش ــ و خیل عظیمی از مردمی که طی چندین سال تلاش و کوشش امام صادق(علیه‌السلام) و بعد امام موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام)، شیعه شده و در بغداد نفوذ و گسترش پیدا کرده بودند.

آنچه که امروز باید به زور به شیعه فهماند که خون دلهایی که ائمه‌اطهار (علیهم‌السلام)خوردند و رنج‌هایی که بردند و مبارزاتی که انجام دادند، فقط بخاطر برپایی حکومت اسلامی بوده است.

هر کدام از امامان برای برپایی حکومت اسلامی با فداکاریها و رشادت‌ها و مبارزات حاد سیاسی در مقابل حاکمان غاصب بنی‌امیه و بنی‌عباس ایستادند تا دین تحریف نشده اسلام به ما برسد. متأسفانه بعضی از شیعیان، فقط اطلاعات شناسنامه‌ای از ائمه دارند و هنوز غبار خرافات و تحریفات از چهره‌ی خورشید پاک نشده‌ است.

امام موسی بن جعفر علیه السّلام هفتمین امام شیعیان است که به دلیل حلم و بردباری اش در برابر معاندان و فرو نشاندن غیظ و خشم خویش در مقابل دشمنان[۱] لقب کاظم داده اند. تولّد آن حضرت به سال ۱۲۸ در اَبواء – که منطقه ای است میان مکه و مدینه – از مادری با نام حمیده[۲]، بوده است. امام صادق علیه السّلام سخت به فرزندش موسی علاقمند بود. لذا از آن حضرت سؤال شد: شما چه اندازه موسی را دوست دارید؟ حضرت فرمود: دوست داشتم جز موسی فرزندی نداشتم تا هیچ شریکی در دوستی من نسبت به او وجود نداشت.[۳] علی بن جعفر روایت کرده که امام صادق علیه السّلام درباره موسی بن جعفر علیه السّلام فرمود: «فَإِنَّهُ أَفْضَلُ وُلْدِی وَ مَنْ أُخَلِّفُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ مَقَامِی وَ الْحُجَّةُ لِلَه تَعَالَی عَلَی کَافَّةِ خَلْقِهِ مِنْ بَعْدِی؛ او برترین فرزندان و بازماندگان من است و اوست که پس از من، در جایگاه من قرار می‌گیرد و پس از من، حجت خدا بر همه مخلوقات است».[۴]

امام کاظم علیه السّلام پس از شهادت پدر بزرگوارش در سال ۱۴۸، رهبری شیعیان را به مدت ۳۵ سال بر عهده گرفت[۵] و عمر شریف خود را در مدینه و بغداد گذراند. در میان شخصیّت های علوی موجود در عصر آن حضرت، کسی را توان برابری با وی نبوده و از نظر علم و تقوا و زهد و عبادت سر آمد روزگار خویش بشمار می آمد.

 

مورّخان و محدّثان شیعه و سنّی، توصیفات فراوانی در شخصیت آن حضرت بیان نموده اند که به برخی از آنها اشاره می گردد:

- شیخ مفید درباره آن حضرت می گوید: «ابوالحسن موسی – علیه السّلام – فقیه ترین و سخی ترین و با شخصیّت ترین اهل زمان خود بود».[۶]

- شیخ طبرسی می نویسد:«آن حضرت حافظ ترین مردم نسبت به کتاب خدا بود… و مردم مدینه او را زینت کوشندگان در عبادت خدا می نامیدند».[۷]

- ابن ابی الحدید از بزرگان معتزلی اهل سنت درباره آن حضرت چنین می نویسد: «فقاهت، دیانت، عبادت و بردباری و شکیبائی، همه در آن حضرت جمع بود».[۸]

- یعقوبی، مورّخ شهیر اهل سنت، درباره وی می نویسد: «موسی بن جعفر – علیه السّلام – عابدترین مردم زمان خود بوده است».[۹]

 

آنچه از سجایای امام، بیش از همه قابل توجه بوده، کرم و سخاوت آن حضرت است که ضرب المثل بوده است. ابن عنبه در این باره می نویسد:«همواره نزد او کیسه هایی از زر بود و به هر کسی که می رسید و یا به هر کسی که به احسان آن حضرت چشم داشت از آنها می بخشید، به طوری که کیسه های زر او ضرب المثل شده بود».[۱۰]

سخاوت امام حتّی شامل کسانی می شد که به آزار و اذیّت او می پرداختند. مانند کمکی که به یکی از نوادگان عمر بن خطاب نمود با وجود آنکه آن شخص به حضرت اهانت می کرد و همین امر باعث شد از رفتار پیشین خود پشیمان گردد.[۱۱]

در این زمینه ابن خَلَّکان از قول خطیب بغدادی، چنین آورده است: «او چنان بزرگوار و سخاوتمند بود که وقتی به وی اطلاع می دادند فردی در صدد اذیت شماست، کیسة زری که حاوی هزار دینار بود برایش می فرستاد. او همیشه زرها را در کیسه های سیصد و چهارصد و دویست دیناری می گذاشت و میان اهل مدینه تقسیم می کرد و کیسه های زر وی معروف بود».[۱۲]

از جمله خصائص دیگر آن حضرت زهد و عبادت وی بود. حضرتش سالهای متمادی در زندان به سر برده و در تمام این مدت به عبادت خدا مشغول بود؛ به طوری که بسیاری از زندانبانان او تحت تأثیر قرار گرفته و از نگهداری امام در آن شرایط سخت خودداری می کردند.[۱۳]

در حوزه سیاسی، امام کاظم علیه السّلام علی‌رغم فشارهای شدید، سیاست «تقیه» را دنبال می‌کردند. این راهبرد به ایشان امکان می‌داد تا در شرایط خطرناک زمانه، همچنان به هدایت و راهنمایی پیروان خود ادامه داده و از تخریب جامعه شیعه جلوگیری کنند.

 

یکی از مشهورترین رویدادهای زندگی امام موسی کاظم علیه السّلام ، گفتگوهای عمیق و مباحثات ایشان با هارون‌الرشید، خلیفه عباسی، بود. این مباحثات نه تنها به تقویت جایگاه علمی و معنوی امام کمک کرد، بلکه به شناساندن چهره واقعی ظلم و ستم حکومت عباسی به مردم نیز انجامید.

یکبار هارون درباره آن حضرت به ربیع گفت: این مرد از راهبان بنی هاشم است.

ربیع می گوید: به هارون گفتم: پس چرا او را زندانی کرده ای؟

هارون پاسخ داد: چاره ای جز این نیست.[۱۴]

امام کاظم علیه السّلام، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد. نخستین‌بار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند.[۱۵] هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ق در نامه‌ای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت.[۱۶] امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. امام کاظم علیه السّلام سال‌های پایانی عمر خود را در زندان‌های فضل بن یحیی و سِندی بن شاهک گذراند.[۱۷]

در زیارتنامه امام کاظم علیه السّلام با عبارت الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُون‏؛ کسی که در سیاهچال‌ها شکنجه می‌شد به او سلام داده شده است.[۱۸] در زیارت‌نامه امام از زندان او به ظُلَم‌المطامیر نیز یاد شده است. مطموره به زندانی گفته می‌شود که دراز کردن پا و خوابیدن در آن ممکن نباشد. همچنین زندان‌های زیرزمینی بغداد به دلیل مجاورت با دجله، مرطوب و نمناک (مطموره) بوده است.[۱۹]

 

روزهای آخر عمر امام کاظم علیه السّلام در زندان سِنْدی بن شاهِک سپری شد. شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون عباسی امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید.[۲۰] بنابر قول مشهور،[۲۱] شهادت وی روز جمعه، ۲۵ رجب سال ۱۸۳ق در بغداد رخ داده است.[۲۲] مناقب به نقل از اخبارالخلفا گزارش کرده است که چون امام کاظم علیه السّلام به درخواست هارون‌ حدود فدک را مشخص کرد ولی به گونه‌ای حدودش را تعیین کرد که تمام مرزهای جهان اسلام آن روزگار را فراگرفت و باعث خشم هارون شد تابدان حد که به امام گفت چیزی برای ما باقی نگذاشتی و از همین جا تصمیم بر کشتن امام گرفت.[۲۳]

پیکر موسی بن جعفر علیه السّلام را در مقابر قریش، دفن کردند.[۲۴] به گفته اثبات الوصیه، موسی بن جعفر خود پیش از وفاتش این مکان را خریداری کرده بود.[۲۵] امام موسی کاظم علیه‌السلام با شهادت خود، فصل جدیدی از مقاومت در برابر ظلم و بیداد را در تاریخ تشیع رقم زدند و نامشان به عنوان نماد صبر و استقامت در حافظه تاریخی شیعیان جاودانه شد. میراث معنوی و فکری ایشان همچنان الهام‌بخش مسلمانان جهان است.

 

پی نوشت ها:

[۱] . المناقب، ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۳۸۲؛ الارشاد، ص ۲۷۹؛ عمدة الطالب، ص ۱۹۶؛ الصواعق المحرقه، ص ۲۰۳.

[۲] . از امام باقر _ علیه السّلام _ نقل شده که فرمودند: حمیدة فی الدنیا، محمودة فی الاخرة. الکافی، ج ۱، ص ۴۷۷، حدیث ۱.

[۳] . نثر الدر، ج ۱، ص ۳۵۶.

[۴] . شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۲۰.

[۵] . جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، صص۳۷۹-۳۸۵.

[۶] . شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص ۲۳۱.

[۷] . اعلام الوَری، ص ۲۹۸.

[۸] . شرح نهج البلاغه، ج ۱۵، ص ۲۷۳.

[۹] . تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۴۱۴.

[۱۰] . عمدة الطالب، ص ۱۹۶.

[۱۱] . بحارالانوار، ج۴۸، ص۱۰۲.

[۱۲] . تاریخ بغداد، ج ۱۳، ص ۲۷؛ وفیات الاعیان، ج ۵، ص ۳۰۸.

[۱۳] . مقاتل الطالبین، ص ۳۳۲.

[۱۴] . عیون الاخبار الرضا، ج ۱، ص ۳۱.

[۱۵] . ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۱۳.

[۱۶] . شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۳۹.

[۱۷] . شیخ قمی، الانوار البَهیّه، ص۱۹۲–۱۹۶.

[۱۸] . مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۷.

[۱۹] . زندگانی امام موسی کاظم علیه‌السلام، موسسه فرهنگی هدایت.

[۲۰] . شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۴۲.

[۲۱] . قرشی، حیاة الامام موسی بن جعفر، ج۲، ص۵۱۶.

[۲۲] . صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۹۹و۱۰۵.

[۲۳] . ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج۳، ص۴۳۵.

[۲۴] . صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۹۹و۱۰۵.

[۲۵] . مسعودی، اثبات الوصیه، ص۲۰۱.