emamian

emamian

فصل تابستان از راه رسیده و گرمای هوا روزهای طاقت فرسایی را به دنبال خواهد داشت؛ روزهایی که میل به وسائل خنک کننده و مواد غذایی سرد، بسیار زیاد شده و مردم در هر کوی و برزن و محلی سعی دارند تن گرما زده و حرارت دیده خود را با ماده غذایی خنکی آرام کنند.

باید بدانیم گرمای هوا شدت تعریق بدن را افزایش داده و سطح آب بدن کاهش پیدا می‌کند. نتیجه این کاهش بیحالی، ضعف و در موارد شدید و حادتر به کما رفتن فرد است. برای جلوگیری از بروز گرمازدگی رعایت نکاتی ساده اما کاربردی می‌تواند از بروز گرمازدگی و تبعات منفی آن جلوگیری کند. 

برای خنک شدن در روزهای گرم تابستان با محبوب‌ترین نوشیدنی‌های اصیل ایرانی و طرز تهیه و خواص آنها آشنا شوید:

1) شربت سکنجبین

شربت سکنجبین یکی از قدیمی‌ترین و لذیذترین نوشیدنی‌های تابستانی است که از ترکیب آب، سرکه، شکر یا عسل و عصاره نعناع درست می‌شود. احتمالا با شنیدن اسم سکنجبین یاد کاهو سکنجبین خوردن در روزهای تابستان و حیاط خانه‌های قدیمی افتادید. شربت سکنجبین را هم می‌شود به صورت شربت و نوشیدنی استفاده کرد هم می‌توان با کاهو خورد که اتفاقا این ترکیب محبوبیت زیادی هم دارد.

شربت سکنجبین طبع گرم دارد و برای رفع تشنگی، تعدیل حرارت بدن، پاکسازی کبد و پاکسازی صفرا بسیار مفید است.

 

2) شربت تخم شربتی

یکی از پرخاصیت‌ترین نوشیدنی‌های اصیل ایرانی تخم شربتی، ناجی روزهای گرم تابستانی است. علاوه بر پراستفاده بودن این شربت در پذیرایی‌ها و مهمانی‌های تابستان، خیلی از افراد در سفره افطار هم حتما تخم شربتی را می‌گذارند؛ چرا که هم پرخاصیت است و هم تشنگی را رفع می‌کند.

البته که خواص این شربت فراتر از رفع عطش و تشنگی است. این دانه‌های سیاه سرشار از فیبر، پروتئین، کربوهیدرات و چربی‌های ضروری هستند و برای بهره‌مندی از خواص آن توصیه می‌شود که به صورت خام مصرف نشوند و دانه‌ها در آب خیسانده شوند. از جمله خواص تخم شربتی می‌توان به کمک به کاهش وزن، کاهش حرارت بدن، کنترل سطح قند خون، رفع یبوست، درمان سوزش سر دل، تسکین سرفه و کمک به سلامت پوست و مو اشاره کرد.

 

3) شربت بهار نارنج

شربت بهار نارنج را می‌توان به جرات بهترین نوشیدنی سنتی ایرانی دانست. در میان نوشیدنی های اصیل ایرانی عطر خوش شربت بهار نارنج مثل و مانند ندارد و خاصیت آرامش‌بخشی آن هم مثال‌زدنی است. این شربت را هم با عرق بهار نارنج و هم با شکوفه‌های درخت نارنج می‌توان درست کرد.

بهار نارنج با تاثیر بر سیستم عصبی باعث کاهش استرس می‌شود و در درمان بی‌خوابی هم موثر است. همچنین برای رفع میگرن و سردرد از آن استفاده می‌شود. برای تقویت معده، تقویت سیستم ایمنی بدن، سلامت قلب و داشتن پوستی روشن و درخشان نیز نوشیدن این شربت لذیذ پیشنهاد می‌شود.

 

4) شربت گلاب

استفاده از گلاب در طب سنتی بسیار توصیه شده و از زمان‌های قدیم تا امروز یکی از پرمصرف‌ترین و محبوب‌ترین نوشیدنی‌های اصیل ایرانی شربت گلاب است. شربت گلاب را هم می‌توانید به تنهایی میل کنید و هم می‌توان آن را با عرقیجات دیگر به صورت ترکیبی نوش جان کرد.

گلاب حاوی آنتی‌اکسیدان‌های قوی است و می‌توان از آن برای آرامش سیستم اعصاب مرکزی استفاده کرد. همچنین گلاب با وجود خواص ضدالتهابی برای پوست هم بسیار مفید است و به عنوان محصول ضدپیری شناخته می‌شود. سرعت بخشیدن به بهبود زخم‌ها، بهبود عملکرد مغز و درمان سردرد و درمان یبوست از دیگر خواص گلاب است.

 

5) شربت زعفران

 این شربت خوش‌طعم و عطر یکی از نوشیدنی‌های اصیل ایرانی و در نشاط‌آوری زبانزد است. زعفران سرشار از انواع مواد معدنی، ویتامین‌های A، C، E و ویتامین‌های گروه B است و خواص درمانی زیادی دارد. مصرف شربت زعفران به کسانی که مدام دچار استرس و اضطراب می‌شوند توصیه می‌شود؛ چرا که خواص ضدافسردگی دارد.

شربت زعفران همچنین برای تقویت سیستم ایمنی، حفظ سلامت قلب، کاهش خطر ابتلا به دیابت، جلوگیری از کم‌خونی، تقویت استخوان‌ها و کاهش نفخ شکم و درمان یبوست بسیار مفید است.

 

6) شربت آبلیمو

 شربت آبلیمو که یکی از نوشیدنی‌های اصیل ایرانی است؛ البته از آن‌جایی که سرشار از ویتامین C است و ویتامین C هم دشمن کروناست؛ این روزها نیز از نوشیدن شربت آبلیمو غافل نشوید.

شربت آبلیمو آنتی‌اکسیدانی بسیار قوی است و سیستم ایمنی بدن را تقویت می‌کند. لیمو حاوی مقادیر فراوانی ویتامین C، پتاسیم، کلسیم، آهن، منیزیم و فیبر است و فرآیند هضم را بهبود می‌بخشد. جوانسازی پوست و کاهش چین و چروک، کمک به کاهش وزن، کاهش التهاب و کاهش عفونت‌های ویروسی از دیگر فواید شربت آبلیموست.

 

7) شربت بیدمشک

از گیاه بیدمشک، عرق بیدمشک به دست می‌آید که ضمن خوش‌عطر بودن بسیار پرخاصیت است و می‌توان با آن یکی از لذیذترین نوشیدنی های اصیل ایرانی را درست کرد. شربت بیدمشک به عنوان یکی از نوشیدنی‌های سنتی و محبوب شیراز هم معرفی می‌شود.

بیدمشک دستگاه گوارش را تقویت کرده و اشتها را زیاد می‌کند. همچنین طب سنتی بیدمشک را درمانی برای اسهال می‌داند. مصرف عرق این گیاه به افرادی که دارای قند خون بالا هستند نیز توصیه می‌شود؛ البته  بدون شکر و هر گونه ماده شیرین‌کننده. از دیگر خواص شربت بیدمشک می‌توان به تقویت قلب، آرامش‌بخش اعصاب، تسکین سردرد و پاکسازی کیسه صفرا اشاره کرد.

 

8) شربت خاکشیر

شربت خاکشیر یکی از معروف ترین شربت‌های خانگی است که به راحتی و با مواد مختلف می‌توانیم تهیه کنیم و همراه با وعده‌های غذایی به جای انواع نوشیدنی‌های مضر سرو کنید و از خوردن آن لذت ببرید. شربت خاکشیر یکی از شربت‌هایی که است از گرمازدگی فصل تابستان جلوگیری می‌کند.

برای تهیه شربت خاکشیر بعد از اینکه خاکشیر را تمیز کردید، داخل پارچی بریزید و روی آن آب بریزید و بعد شکر را به آن اضافه کنید؛ اجازه بدهید شکر مدتی بماند و بعد آن را هم بزنید. تا شکر حل شود، زمانی که حل شد گلاب و در صورت تمایل مقداری آب لیمو ترش به آن اضافه کنید و تعدادی یخ داخل آن بریزید. شیرینی و ترشی شربت خاکشیر به ذائقه شما بستگی دارد.

سیب ترش در میان میوه‌ها بسیار خوشمزه و پرطرفدار است. ترکیب سیب ترش و چای سبز در دمنوش، آن را به یک نوشیدنی خوش عطر و طعم تبدیل کرده که بسیار پرخاصیت است.

سیب ترش سرشار از ویتامین است و به برای درمان سرماخوردگی، گلو درد، تب و حالت تهوع بسیار مفید است.

دمنوش سیب ترش خود به تنهایی آرام بخش است و اگر با چای سبز همراه شود، به یک معجون فوق العاده برای تسکین اعصاب تبدیل می‌شود.

چای سبز و سیب ترش دارای خواص مشابه زیادی هستند و ترکیب این دو خاصیت دمنوش را دوچندان می‌کند.

دمنوش چای سبز و سیب ترش نیوشا حاوی مقدار زیادی ویتامین C و آنتی اکسیدان است که برای پیشگیری و درمان بسیاری از بیماری‌ها مفید است. علاوه بر آن این دمنوش به تناسب اندام و لاغری شکم و پهلو کمک زیادی می‌کند.

سیب ترش یک میوه کم کالری و یک داری ضد چاقی است که دارای فیبر بالا و پلی فنول است. فیبر موجود در سیب ترش باعث تولید یک نوع باکتری مفید در روده شده که به کاهش سرعت هضم عذا منجر می‌شود. وقتی که سرعت هضم غذا در بدن کم می‌شود، ما مدت زمان بیشتری احساس سیری می‌کنیم و این موضوع در روند لاغری و کاهش وزن تأثیر زیادی دارد. تحقیقات نشان داده است که ترکیبات شیمیایی و مواد مغذی در سیب ترش موجب عملکرد بهتر باکتری‌های روده شده و سوخت وساز بدن را افزایش می‌دهد. باکتری‌های خوب در بدن می‌توانید به التهاب مزمن را کاهش دهند که این امر از افزایش وزن جلوگیری می‌کند.

دمنوش چای سبز نیز به دلیل داشتن خاصیت چربی سوزی به کاهش وزن کمک زیادی می‌کند. به همین علت است که دمنوش چای سبز و سیب ترش را بیشتر به عنوان یک دمنوش لاغری می‌شناسند. همچنین مصرف این دمنوش موجب کاهش فشار خون و کاهش سطح کلسترول خون شده که کنترل آن‌ها در داشتن یک رژیم غذایی سالم اهمیت بسیاری دارد.

سه شنبه, 07 تیر 1401 12:53

عرفان در حج

در مسیر تکامل، انسان از نفحات رحمانی، برکات ربانی و توفیقات عرفانی مستفیض می‌شود. زمان و مکان، دو فعل مربوط و مؤثر در ارتقاء سطح معرفت شناختی انسان است. ذی حجه، ایام الله است و برای اقامه حج در این ماه حسنات بسیاری برشمرده‌اند. مکه، سرزمین وحی و نزول قرآن است و حضور در این مکان مقدس، در ماه ذیحجه و برای انجام حج ابراهیمی، از الطاف الهی است.

 

پیامبر (ص) می‌فرماید:

 

در ایام روزگارتان، نفحه‌ها و وزش‌هایی از نسیم لطف الهی است. آگاه باشید و خود را در معرض آنها قرار دهید.

 

ان فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها...

 

در عرفان، هدف هدایت انسان به سوی خداست، از اوییم و به سوی او می‌رویم. پیامبران خدا، انسان را به عشق و عرفان اندرز می‌دهند و مقام ذکر را بهترین راه رسیدن به خدا می‌دانند. زمان ذیحجه مکان، مکه و ترجمان آن حج ابراهیمی و...

 

از دریای تا بی‌نهایت وسیع عرفان در حج، باید جرعه‌ای نوشید و لبی تر کرد.

 

آب دریا را اگر نتوان کشید

 

هم به قدر تشنگی باید چشید

 

عرفان، انسان را از ایستایی به حرکت در می‌آورد. از کرانه غدیر فیض عارفان، می‌توان چگونه زیستن و چگونه مردن را آموخت.

 

در بحث عرفان و معرفت‌شناختی، علم فلسفه و علوم کلام جای خود را به عقل عاشقی و مقام عرفانی می‌دهد.

 

پیوند با خدا چه از راه عشق معنوی و چه از راه عشق مجازی، آدمی را به مراد می‌رساند، زیرا مراد از معشوق مطلق خدا است و عشق به خدا سوزنده و سازنده است.

 

حب الله نارا لاتمر علی شیئی الا احتراق و نورالله لایطلع علی شیئی الا رضاء.

 

محبت خدا آتشی است سوزان و نور خدا فروغی است روشنگر. (امام علی، میزان الحکمه، ج 2 ص 226)

 

عرفان راهنمای انسان برای بالا رفتن از نردبان عشق و رسیدن به معشوق است.

 

ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست

 

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

 

عرفان در حج تجلی می‌یابد و حج عرفان مجسم است و زائر بیت‌الله الحرام، از منظر معرفت الله در حج و در خانه خدا، در پی خدا است.

 

برای عارفان مناجات با خدا احساس شوق و ترجمان تعلق و وابستگی است. عارف در پرتو عرفان خانه خدا را طواف و در و دیوار دیار یار را زیارت می‌کند. حجرالاسود را می‌بوسد، دست نیاز به سوی بی‌نیاز می‌برد و حوایج خود را از خدا می‌طلبد. عارف‌، در سفر حج خاک ره دوست را سرمه چشم می‌کند، چه می‌داند زیارت موجب محبت، و شناخت می‌شود. شناخت، باب دوستی را می‌گشاید و محبت به دیدار می‌انجامد. موسم حج وقت ملاقات با خدا است. در سفر به خانه خدا، می‌توان محبت صاحبخانه را نسبت به صاحبان معرفت دید. چه بسا پیوند خلق با خالق که در سفر حج منعقد می‌شود، دیدار یار را مقرر گرداند.

 

عرفان در حج منتهی به اتصال عابد به معبود می‌شود و شاید الطاف خفیه الهی که لزوماً جزء مشاهد معلومه نیستند، مشاهده شوند. البته این همه به لطف حق، توفیق زیارت و چشم بصیرت ممکن می‌نماید.

 

در مدار عشق و عرفان و در حیطه و قلمرو محبت پروردگار و اولیاء الهی اصلی‌ترین امتیاز، ساختن انسان ممتاز است. در عالم عرفان و حج عارفان محبت دو طرفه است.

 

خداوند به بندگان خود چنین وعده داده است:

 

فاذکرونی اذکرکم، مرا یاد کنید تا من هم به یاد شما باشم.

 

کسی که از سر معرفت دینی به خداوند روی می‌آورد، خداوند هم به او عنایت دارد. کسی که خدا را یاد می‌کند، خدا نیز او را فراموش نخواهد کرد.

 

یاد خدا دل را آرام، قلب را مطمئن و ضمیر را امیدوار می‌سازد و زیارت خانه خدا و عشق به اولیاءالله زمینه‌ساز چنین ارتقاء روحانی است.

 

طواف خانه خدا و زیارت مرقد محمد رسول خدا و قبور ائمه بقیع، هم بهای عشق و هم بهانه عاشقی است. همچنین عرفان در حج نشانه جهت‌گیری انسان عارف است انسانی که از سر معرفت و تجربت اندیشی، مفتخر به مقام عرفان و روح الهی می‌شود.

 

خداوند به داود پیامبر خود می‌فرماید:

 

ای داود! به اهل زمین برسان که من دوست کسی هستم که مرا دوست بدارد. همنشین کسی هستم که همنشین من باشد. مونس کسی هستم که با یاد من انس گیرد. هر که مرا برگزیند، من او را برمی‌گزینم. هر که مطیع من باشد، من هم مطیع او می‌شوم. هر که را صاحب محبتی از صمیم قلب بیابم، من او را برای خودم می‌پذیرم و چنان دوستش می‌دارم که پیش از آن، کسی از بندگانم آنگونه دوستش نداشته باشد. هر که به حق مرا بطلبد، مرا می‌یابد... پس ای زمینیان غرورها را رها کرده و به کرامت و مصاحبت و انس با من روی آورید تا من هم با شما انس گرفته و به محبت شما بشتابم... (میزان الحکمه، ج 2 ص 222)

 

کیمیای محبت، آدمی را به سوی کوی دوست رهنمون می‌سازد. خداوند، مقام دوستی را در عالی‌ترین سطح ممکن مطرح کرده است و به تبع این مقام، مقامات عالی‌تر به بندگان می‌دهد. بنده خدا، عجاب را به نیت مستجاب می‌خواند و هم حاجات خود را از او می‌خواهد. در سفر حج و خانه خدا محبت خدا را از خدا خواستن، عین عرفان و عشق است. محبت خدا نزد محبین، باید محبوبترین حوایج باشد.

 

پیامبر در تبیین محبت و در مقام نیایش عارفانه می‌فرماید: خدایا من محبت تو را می‌خواهم و نیز محبت کسی که تو را دوست دارد و هر کاری که مرا به محبت برساند.

 

خدایا! عشق خودت را در نظرم از جان و اهلم و از آب گوارای سرد، محبوبتر گردان...

 

عرفان، سیر و سلوک روحی و معنوی در حج است. حج، سفری است نیک فرجام و زائر، مسافر صراط عرفان در مهد قرآن و مهبط وحی است. حج کوششی است برای کسب و پرورش دو مقوله مهم، یکی عشق و دیگری عرفان. در حج و در جد و جهد حج و حج‌گزار، عشق و عرفان مطرح می‌شود. عشق طریق عبادت و تعبد است که با ریاضت و شب‌زنده‌داری و دعا و نیایش حاصل می‌شود و عرفان از معنویت، روحانیت، معنا و معرفت‌شناختی سخن می‌گوید. اگر کسی جمع عبادات و معارف را توامان به دست آورد، بی‌گمان در عرصه ایمان قلل مرتفعی را فتح می‌کند.

 

در اسلام و معرفت دینی، هدف ارتقاء مقام انسان، به سوی کمال است. انسان کامل، از هر فرصتی برای بر کشیدن و بالا رفتن سود می‌جوید. عرفانی که به دنبالش طاعت و عبادت و عبودیت باشد، برای عاشق شایق، نه تنها حکمت است، بلکه عین عقلانیت و رهبانیت است.

 

یا تو گو آنچه که عقلت یافته است

 

یا بگویم آنچه بر من تافته است

 

جوهر جود و جواهر وجود، در پرتو نفحات الهی و عرفان حج موجب می‌شود که انسان دل خود را خانه حب پروردگار قرار دهد و در اعمال حج، از جمله حوایج حج‌گزار معتکف و متکدی رضایت خداوند است.

 

عارفی را پرسیدند، بدین درآمده‌ای چه آورده‌ای؟ گفت: گدایی که بر در خانه سلطان آمد، از او نمی‌پرسند چه آورده‌ای، بلکه می‌گویند: ای بی‌نوا چه می‌خواهی؟

 

فقیرم از تو خواهم هر چه خواهم

 

دل کوهی خراش از برگ کاهم

 

مرا درس حکیمان درد سر داد

 

که من پرورده فیض نگاهم

سه شنبه, 07 تیر 1401 12:52

استلام حجرالاسود

بوسیدن حجرالاسود و استلام آن واجب نیست و مستحب است و هرگاه استلام حجر ممکن نباشد، اشاره با دست کفایت می‌کند، چنان که در روایت آمده که معاویه بن عمار از حضرت صادق(علیه‌السلام) پرسید: مردمی به حج می‌آیند و استلام حجر نمی‌کنند؟ امام فرمود: «اگر نتوانند، خداوند عذرشان را می‌پذیرد.» «فان لم بقدر علیه فالله اولی بالعذر» و نیز محمد بن عبید خدمت حضرت رضا(علیه‌السلام) عرضه می‌دارد: مردم ازدحام می‌کنند و برای استلام حجر با یکدیگر می‌جنگند! امام می‌فرماید: «هرگاه چنین وضعی بود، با دست خود اشاره کن.» (اذا کان کذلک فأوم بیدک).


از این روایات چنین استفاده می‌شود که بوسیدن و استلام حجر مستحب مؤکد است اما در زمانی که ازدحام اجازه نمی‌دهد،‌ نباید به بوسیدن و استلام اصرار ورزید و به اشاره می‌توان اکتفا کرد. در زمان ائمه که ازدحام به مراتب کمتر از امروز بود، چنین توصیه می‌فرمودند اما امروز که اجتماع میلیونی زائران به حج می‌روندو شیوع ویروس کرونا جهان را نگران کرده است اگر بخواهند همه استلام حجر کنند، تصور کنید چه مشکلی پیش خواهد آمد! بنابراین توصیه می‌شود که زائران، بویژه زنان و ضعفا از نزدیک شدن به حجرالاسود خودداری کنند و همان گونه که پیشوایان دستور داده‌اند، به جای استلام حجر، به اشاره با دست اکتفا شود.

 

 

حجت الاسلام و المسلمین « سید حسین رکن الدینی » در این بازدید ضمن گفت و گو با زائران اهل سنت این کاروان 120 نفره مسائل و مشکلات آنها را جویا شد.

 

« نور محمد عطاری » روحانی اهل سنت این کاروان با اشاره به اینکه اهل البیت ( ع )، آل حضرت محمد (ص) و از احترام ویژه ای در نزد اهل سنت برخوردارند، گفت: بعثه مقام معظم رهبری ارائه خدمات به زائران اهل سنت را با تمام توان انجام می دهد.

 

وی با بیان اینکه زائران ایرانی اهل سنت در مدینه از نظر رفاهی مشکلی ندارند، افزود: یکی از دغدغه های ما فراهم نشدن امکان حضور در روضه رضوان است.

 

حجت الاسلام و المسلمین رکن الدینی در این خصوص به محدودیت های اعمال شده از سوی عربستان اشاره کرد و توضیح داد: برای رفع این مشکل بعثه مقام معظم رهبری در روزهای گذشته پیگیری هایی را انجام داده است.

 

در ادامه این بازدید یکی از بانوان زائر در خصوص اعزام نشدن همسرش بدلیل پزشکی سوالی را مطرح کرد که حجت الاسلام و المسلمین رکن الدینی در عین حال که توضیحاتی ارائه کرد دستور به پیگیری موضوع داد.

 

در جریان این بازدید « محمد هادی طیبی» معاون و مسئول فرهنگی هتل گزارشی از اقدامات فرهنگی انجام شده برای زائران مستقر در هتل « انوار الزهرا » ارائه داد.

 

پس از ارائه این گزارش، حجت الاسلام و المسلمین رکن الدینی از دست اندرکاران ایرانی هتل خواست از یاوران حجاج برای ارائه خدمات فرهنگی بهتر به زائران استفاده کنند.

 

وی اظهارداشت: در صورتی که مدیران مجموعه ها و هتل ها نتوانند به همه امور زائران رسیدگی کنند می توانند از یاوران حجاج برای ارائه خدمات بهتر به حجاج استفاده کنند.

 

خاطرنشان می شود در هتل انوار الزهرا مدینه افزون بر زائران اهل سنت 2 کاروان دیگر از استان های خراسان رضوی که شیعه هستند، اسکان دارند.

 

 

آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی بعدازظهر یکشنبه در بخشی از کنفرانس مطبوعاتی مشترک با «مصطفی الکاظمی» نخست وزیر عراق، ضمن ابراز خرسندی از سفر وی به ایران، با اشاره به اشتیاق مردم ایران برای زیارت مرقد مطهر امام حسین(ع) و عتبات عالیات تصریح کرد: تسهیل سفر از ناحیه دولت عراق و جناب آقای الکاظمی و اینکه زائران ایرانی از طرق زمینی و هوایی بتوانند با لغو روادید به سهولت به زیارت عتبات و بویژه مرقد مطهر امام حسین(ع) بروند، اقدامی قابل ستایش و قدردانی است‌.
رئیس جمهوری اسلامی ایران ادامه داد: قرار شد که برای زیارت زائرین در اربعین حسینی تسهیلات بیشتری از طرف دولت عراق ایجاد شود و زائرین اربعین با توجه به بهبود وضعیت کرونایی، بتوانند با سهولت و آسان از مرزهای هوایی و زمینی به عراق سفر کنند و مشکلات سنوات گذشته برطرف شود.

 

مصطفی الکاظمی نخست وزیر عراق نیز در این کنفرانس مطبوعاتی با اشاره به روابط تاریخی، فرهنگی و دینی ایران و عراق گفت: در جریان گفت وگوهای انجام شده، راهکارهای ارتقای سطح روابط دوجانبه را مورد بحث قرار دادیم.
نخست وزیر عراق روابط کشورش با جمهوری اسلامی ایران را بسیار مهم توصیف کرد و افزود: امروز توافق کردیم در چارچوب مصالح و منافع مشترک دو ملت و کشور روابط تجاری فیمابین را تقویت کنیم.

 

الکاظمی با اشاره به اینکه دو کشور همچنین توافق کردند تا یک چارچوب زمانی برای تسهیل زیارت زائران ایرانی که قصد دارند در ایام اربعین به زیارت حرم امام حسین (ع) مشرف شوند، تنظیم کنند، اظهار کرد: تا پیش از این زوار ایرانی فقط می‌توانستند در فرودگاه‌های عراق ویزا دریافت کنند، اما در چند هفته اخیر این زمینه را فراهم کردیم که زوار ایرانی بتوانند در گذرگاه‌های مرزی با سقف مشخصی از نظر تعداد زوار، البته در مقطع فعلی، ویزای ورود به عراق دریافت کنند.
وی تاکید کرد که در ایام زیارت اربعین با تمام توان در خدمت زوار خواهیم بود و از آنها استقبال خواهیم کرد.

مرحوم آیت الله العظمی صافی گلپایگانی سفرنامه ای به حج دارند که در شماره های گوناگون به انتشار آن خواهیم پرداخت.

 

 

* شهر نور

لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ[۱]

اِنَّ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبی یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلیماً[۲]

نزدیک به ساعت نیم بعد از بیست و چهار به وقت محلی هواپیما در مطار (فرودگاه) مدینه منوره فرود آمد، و با ابتهاج و شادمانی بی اندازه و خوشحالی زاید الوصف قدم در زمین مبارک مدینه منوره نهادیم و قلم با این تعبیر دور از ادب شکسته باد، نه قدم بر آن زمین مقدس گذاردیم که با هزاران عذر جسارت و گستاخی سر بر خاک آستان رسالت گذارده و زمین ادب را بوسیدیم، و خاکش را سرمه دیدگان نمودیم.

اگر امکان داشت که خود را از این بدن عنصری خارج کنیم و در اینجا با روح مجرد به زیارت ارواح پیامبران خدا و اولیا و قدسیان ملکوت اعلی و معتکفان حریم حرم با احترام نبوی نایل شویم هرگز به خود اجازه نمی‎دادیم پا بر این زمینی که مهبط ملائکه و مقدم شخص اول عالم امکان خواجه دو سرا محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم و امیرالمؤمنین و سیّدة النساء و دو آقای جوانان اهل بهشت و سایر ائمه علیهم‌السلام است بگذاریم و حداقل (سعیاً علی الرأس لا مشیاً علی القدم) را برمی‎گزیدیم.

سرزمینی که هر نقطه ‎اش داستانی افتخارآمیز و تاریخی بهجت انگیز دارد اگر چه دشمنان بیدادگر از اسائه ادب به این زمین کوتاهی نکردند و در آن و حتی در مسجد رسول خدا صلی ‎الله علیه وآله وسلم جنایاتی مرتکب شدند که تاریخ انسانیت را سیاه نمود.

در طول تاریخ اسلام حکومت‌هایی که بر این سرزمین مسلّط شدند جز یک سلسله عملیات ظاهرسازی و عوام فریبانه که در مسیر سیاست‎های خاص آنها بود نه فقط کاری انجام ندادند بلکه کوشش کردند مدینه منوره را از مرکزیت بیندازند چنانکه انداختند.

عبدالملک مروان یکی از حاکمان و طاغوتیان بنی امیه، کوشش می‎ کرد حیثیت علمی و معنوی مدینه را از میان ببرد، زیرا به واسطه استقرار خاندان رسالت که در رأس آنها حضرت امام زین العابدین علیه السلام قرار داشت، و همچنین گروهی از تابعین و رجال علم مثل قاسم ‎بن محمدبن ابی‎ بکر موقعیت مرکزی خاصی داشت و مردم به مرکز حکومت که شام بود اعتنائی نداشتند، لذا عبدالملک گروهی از اراذل و اوباش را در مدینه ساکن گردانید تا کسانی که به مدینه می‎آیند از این شهر مقدس و مردم آن متنفر شوند، و کار تظاهر به فساد در مدینة الرسول به جائی رسد که از شعبی نقل شده است که گفت:

در حکومت عبدالملک وقتی به مدینه رفتم چنین و چنان دیدم که من کلام او را بازگو نکنم بهتر است، سپس هم همین بنی امیه جامع اموی را در دمشق بنا کردند، برای اینکه مردم از مدینه منوره و مکه مکرمه منصرف نموده و به آنجا متوجه نمایند و بلکه به جای کعبه معظمه به حج آن وادار سازند.

هر چه بود در این دوران‌ها مدینه را که باید مرکزیتش استمرار پیدا کند از مرکزیت انداختند. نخست بنی امیه دمشق را مرکز قرار داد و سپس بنی عباس بغداد را و پس از آن هم عثمانی‎ها اسلامبول را و در برابر آنها نیز خلفای فاطمی در مصر، قاهره و حکام اموی اسپانیا و اندلس را مرکز قرار دادند، و مدینه تقریباً در حد یک شهر متعارف در جهان اسلام تأثیر بیشتری نداشت.

و در بعض مواقع مثل عصر متوکل از آن هم به ظاهر پایین‎تر و مورد خشم حکومت بود، شقی‎ ترین و ستمکارترین افراد را بر اهل مدینه حکومت می‎دادند.

اگر چه دمشق و بغداد و اسلامبول نیز اعتبار معنوی کسب نکردند و عقیده مردم را جلب ننمودند، اما از جنبه سیاسی و توابع آن اهمیّت یافتند و طاغوت مآبی‌های مدائن و روم را به دمشق و بغداد و اسلامبول و دیگر شهرهای بزرگ منتقل کردند.

هر کس بخواهد بداند شهر مدینه منوره و مکه مکرمه در آن اعصار چگونه فراموش شده بود شهرهایی مثل بغداد و دمشق و وسایلی را که برای رفاه مردم و وسعت جهات اقتصادی آنها فراهم بود، و کاخ‌ها و بیمارستان‌ها و مدرسه‎‌هایی که در آنجا تأسیس می‎شد با وضع مدینه و مکه و مردم فقیر و گرسنه شبه جزیره مقایسه نماید.

در حالی که در بغداد و اسلامبول و شهرهای مشابه آنها و در اندلس کتابخانه ‎ها و مدارس بزرگ تأسیس می‎شد و کاخ‌های مجلل و پرخرج‎ترین میهمانی‎‌ها و عروسی‌ها و عیاشی‌ها انجام می‎شد. برای مردم مدینه امکانات فراگرفتن و خواندن و نوشتن نبود.

و خلاصه این است که شهر مدینه که باید در طول چهارده قرن گذشته و بعد از این و در اعصار آینده مرکز و عالی‎ترین مظهر فکر اسلام و نظام اسلام، و منبع نشر معارف اسلام درآید به وضعی درآمد که در اقصی نقاط عالم اسلام شهرهای بسیار در بینش و علم از آن پیشی گرفتند و مدینه را تحت الشعاع قرار دادند.

از این شهرها می‎توان بغداد و دمشق و اسلامبول و قاهره و نیشابور و خوارزم و بلخ و مرو و قرطبه و غرناطه را نام برد که همه هم در جهت علمی و فکری شهرت داشتند و هم در جهت اسراف در تجمل و خوشگذرانی و قصرها و کنیزان مغنیه و رقاصه در حالی که مردم مدینه در فقر بسر می‎بردند و در انتظار این بودند که پس از سال‌ها مثلا خلیفه یا اطرافیان او به آنجا بروند به رسم احسان و صدقه به مستمندان از بیت المال مسلمین چیزی به آنها با هزار منّت تصدق نمایند.

آری از مثل مالک‎ بن انس در حدیث و فقه اسم برده می‎شد، و به او امام اهل مدینه لقب داده بودند اما این نیز به منظورهای سیاسی بود و منصور دوانیقی برای معارضه با امام جعفر صادق علیه السلام و اهل بیت از مالک ترویج می‎کرد.

البته در عصر امام محمد باقر و بالخصوص حضرت امام جعفر صادق علیهماالسلام موقعیت علمی مدینه تجدید شد و رجال بزرگ از مدرسه این دو امام بیرون آمدند که عده ‎ای از آنها شهرت جهانی یافتند، اما این رونق بازار علوم و معارف هم دیری نپائید به واسطه شهادت حضرت صادق علیه السلام و بازداشت و زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر علیه السلام که سال‌ها ادامه یافت دوباره آن وضع سابق را تعقیب کردند.

و خلاصه در اثر این دسایس سیاسی مدینه تقریباً پس از رحلت پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم در تمام این مدت چهارده قرن تا امروز وضعی را که مناسب شأن و شرافت و موقعیّت مهبط وحی و مرکز رسالت اسلام و مدفن رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و مقرّ اهل بیت علیهم‌السلام باشد نیافت. فقط مسأله ای که در آن، مورد نظر و اهتمام بوده و هست معارضه با نفوذ اهل بیت علیهم‌السلام و اندیشه های اسلام راستین می‎باشد که به شدیدترین صورت پیروان اهل بیت و شیعه محق سرکوب می‎شدند و از حقوق اسلامی حتی قبول شهادت محروم می‎گردیدند و این سیاستی بود که در تمام عالم اسلام اجرا می‎شد.

و حتی نقل فضایل آنها موجب بود که بزرگترین محدثین و راویان احادیث را منزوی کند و نقل حدیث از او را ممنوع سازد و بقول ناصر خسرو:

در بلخ ایمنند ز هر شری * می خوار و دزد و لوطی و زن باره

ور دوستدار آل رسولی تو * از خانمان کنندت آواره

آزاد و بنده و پسر و دختر * پیر و جوان و طفل به گهواره

بر دوستی عترت پیغمبر * کردندمان نشانه بیغاره

 

مدینه منوره در طول تاریخ به واسطه جهات بسیار از جمله بدرفتاری و سوء سلوک زمامداران همواره در معرض گرایش به اهل بیت و پیروی از هدایت آنها قرار می‎گرفت که آن گرایش با خشونت شدید و کشتار که گاهی به صورت قتل عام بود سرکوب می‎شد.

اما مرور زمان و تسلط حکام جائر حقانیت اهل بیت و حقیقت و صحت برنامه‎ای را که پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم در امر رهبری امت داده بود روزبروز روشنتر ساخت، و مردم فهمیدند که عدول از این برنامه و رجوع نکردن به اهل بیت رسالت علیهم‌السلام منشأ همه مفاسد و معایب و تسلط زورگویان و ستم پیشگان می‎باشد.

مسلمانان می‎دیدند نظاماتی که اسلام با آنها درگیری داشته و محکوم کرده و برانداخته است از نو تجدید شده، و رسوم مداین و روم و پایتخت‎های دیگر جباران در دمشق و بغداد و غرناطه و اسلامبول و... معمول و متداول گشته و خلافت با شاهنشاهی، و امپراطوری و ملوکیت و استبداد و فرعونیت مترادف گردیده است.

بر اثر این اوضاع دانستند که خبرهای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و برنامه ای که خدا در امر خلافت مقرر فرموده همه برخیر و مصلحت است و برای استمرار دعوت اسلام و نجات مستضعفان بوده است.

دانستند که هیچیک از این رژیم‌های غیر شرعی پاسخگوی خواسته های وجدان بشری و محقق اهداف اسلام نیست.

گسترش این بینش ارکان حکومت‌های غاصب را که به اسم اسلام مردم را استعباد می‎کردند همیشه می‎لرزانید، و همه از اینکه مدینه مرکز این بینش شود در هراس بودند.

لذا حتی ابن حجر که یکی از علمای معروف اهل سنّت و مروج سیاست‌های اسلام برانداز، و جیره خوار دستگاه همین حکومت‌ها است در ابتدای کتاب (الصواعق المحرقه) به شدت از اینکه فکر شیعی یعنی اندیشه اسلام راستین، و معارضه با سلطه‎‌های استعلا و استعبادی در مدینه روند بگیرد و فراگیر شود اظهار نگرانی می‎نماید، و به گمان خودش صواعق را برای جلوگیری از گسترش این بینش تألیف می‎کند.

آری مسأله مدینه منوره برای تمام سیاست‌های حکام غاصب همین بود، لذا اسلام را از حرکت سریع اصیلش بازداشتند و سیاست‌های آن را در مسیر اهداف خود رهبری کردند، و اینهمه عقب‌ماندگی‌ها را برای مسلمانان بوجود آوردند.

وضع کنونی مدینه منوره از این جهات و نواحی اصیل اسلامی و انسانی در حکومت سعودی از وضع گذشته آن بهتر نشده بلکه از جهاتی بدتر و خطرناکتر است، و اگرچه ظواهر خانه ها و کاخ‌ها و راه‌ها چنانکه در همه جای دنیا به مناسبت عوض شدن اوضاع صنعتی و وارد شدن دنیا به دوره برق و ماشین تغییر کرده است اما هر کس می‎فهمد که این تغییرات اصولی و جوهری نیست و آنچه به ظاهر از عمران و آبادانی در جده و مدینه طیبه و مکه مکرمه و طایف و ریاض و غیرها دیده می‎شود ترقی و پیشرفت محسوب نمی‎شود این آبادی‌ها بر سه اساس است:

 

۱‎. بر اساس برآوردن نیازهای جاه طلبانه وهابی‌ها که بر تمام ذخایر این کشور مسلطند، و در عربستان و خارج از آن برای خود همه گونه اسباب خوشگذرانی و عیاشی و هرزگی را در نهایت اسراف فراهم نموده اند در حالی که مردم فقیر و گرسنه عربستان از زندگی متوسط انسانی محروم می‎ باشند.

 

۲‎. بر اساس رفع نیازمندی‌های استعمار که در این رابطه نیز پول‌های کلان مصرف شده، و ثروت مردم فقیر این کشور جیب سرمایه داران آمریکائی یا فرانسوی یا انگلیسی یا ایتالیائی و دیگران را پر می‎ سازد.

 

۳‎. بر اساس به مصرف رساندن محصولات صنعتی بیگانگان که ملاحظه می‎شود تقریباً تمام عواید ساختمان این بناهای مدرن حتی مسجد پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم و مسجد الحرام را مؤسسات کنتراتچی و کمپانی‌های بیگانه می برند.

 

بدیهی است تا حدودی هم وسایل آسایش حجاج و توسعه و عمران حرمین فراهم شده است، اما در متن نقشه آسایش حجاج و اینگونه هدف‌ها هدف اصلی نیست و تبعی و فرعی است، زیرا حکومتی که می‎خواهد با جمعیت کم به مناسبت وجود حرمین شریفین در کشورش در بین حکومت‌های دیگر اعتبار داشته باشد و به عبارت دیگر حکومتی که اعتبارش در بین مسلمانان و در تمام جهان فقط به این دو حرم مقدس است که یک میلیارد بشر به آن به نظر احترام می‎نگرند و همه ساله نزدیک به یک میلیون برای ادای مراسم حج از اطراف و اکناف، و اصقاع دور و نزدیک عازم آن می‎شوند باید در حدی که مورد اعتراض این همه زائر قرار نگیرد و دنیای اسلام به او معترض نشود آن را تجلیل نماید، و برای پذیرائی این جماعت بشری خود را آماده نماید، و این مراسم را که خواه و ناخواه انجام می‎شود در اختیار خود نگاه دارد تا برای مقاصد خود از آن سوء استفاده نماید.

و به هر حال این ظواهر و مظاهر اگر چه در اصل مقصود حکومت سعودی نیست بلکه مقصود همه مسلیمن است، و همه می‎خواهند مراسم حج هر چه باشکوهتر و منظم‎تر برگزار شود، و مسجدین و حرمین شریفین در حدود تعالیم شرعی از جنبه توسعه و عظمت ظاهری همه نمونه باشد، و در این دو شهر فقط خدای بزرگ به بزرگی یاد شود، و صاحبان مقامات حکومتی هیچگونه تکبّر و علوّ و برتری نداشته باشند و مظهر مساوات اسلامی باشند و برادری اسلامی در آن آشکار باشد، و از طاغوت پرستی و استضعاف در آن خبری نباشد که متأسفانه تشریفات ظاهری و تجملات در حد وفور نسبت به شاه و خاندانش وجود دارد، فقط چیزی که نبود یا اگر بود ما ندیدیم مجسمه و عکس و صورت بود که نه تنها در مسجدین در مساجد دیگر هم حتی یک عکس و صورت دیده نمی‎شود.

باری، مدینه کنونی مدینه‌ای بهتر از مدینه عصر عبدالملک و ولید نیست با این تفاوت که در آن عصر با همه مفاسدی که در آن ساخته و پرداخته بودند شخصیتی الهی، مثل امام زین العابدین علیه السلام وجود داشت که عبادت و زهد و گذشتن از دنیا و زندگی بسیار ساده و بی‌تجملش تمام دستگاه ظلم و اسراف و تجبر و تکبر و پر تشریفات و خدم و حشم خلیفه وقت را تحت الشعاع قرار می‎داد و مثل فرزدق با آن قصیده جاودان او را مدح و توصیف به حق می‎نمود ولی مدینه امروز از وجود شخصیتی که بتواند این مظاهر استکباری حکومت را با اخلاق و رفتار پارسایانه و بی‎تکلف و بی‎پیرایه بکوبد و نمونه قدس اخلاق اسلام باشد خالی است.[۳]

 

پی نوشت ها:

[۱]. سوره توبه، آیه ۱۲۸.

[۲]. سوره احزاب، آیه ۵۶.

[۳]. در این اشارات نظر به مردمی است که شهر را نشان می‎دهند و صورت جامعه را در نظر بیننده مصور می‎سازند، و الاّ هستند افرادی که کم و بیش ملتزم به رهنمودهای اسلام می‎باشند، نظام سیاسی و اقتصادی اسلام را تا حدودی شناخته اند اما این افراد که اکثرشان شیعیان اهل بیت علیهم السلام‎ می‎باشند هر چند در حدود یک ثلث و بیشتر جمعیّت عربستان سعودی می‎باشند و دارای اخلاقی عالی هستند در استضعاف قرار گرفته و رژیم به آنها مجال عرض وجود و فکر و نظر نمی‎دهد.

سه شنبه, 07 تیر 1401 12:43

حج در آیین اسلام و یهود

سایت islamicity در مقاله‌ای به موضوع حج در اسلام و دین یهود می‌پردازد.
 
در این مقاله آمده است که فقط تعداد اندکی از یهودیان می‌دانند که بیش از هزار سال است که کعبه عبادتگاه اول و بیت المقدس دومین عبادتگاه به شمار می‌رود. کلمه حج نیز در لغت به معنای رهسپار شدن به سوی یک مکان است.
 
حج مسلمانان پنج روز طول می‌کشد و پس از آن عید قربان در سه روز برگزار می‌شود.اما حج در آیین یهود در سه زمان متفاوت برگزار می‌شود:
1.  عید فِصح، که در فصل بهار واقع شده و مدت آن هفت روز است و از روز پانزدهم نیسان به تقویم یهودی آغاز می‌شود.
2. «عید حصاد» یا «اسابیع»، (شبوعوت) که مدت آن یک روز است مصادف با ششم ماه سیوان به تقویم یهودی که در اوایل تابستان (یونیه) قرار گرفته است.
3. «عید ظُلل»، (سرکوت) که مدت آن هشت روز است و در پاییز قرار دارد و از روز پانزدهم ماه «تشرین» یهودی آغاز می گردد. 
 
تورات می‌گوید: «عید خیمه‌ها را بعد از جمع کردن حاصل از خرمن و چرخُشت خود هفت روز نگاهدار. و در عید خود شادی نما تو و پسرت و دخترت و غلامت و کنیزت و لاوی و غریب و یتیم و بیوه‌زنی که درون دروازه‌هایت باشند. هفت روز در مکانی که یَهُوَه برگزیند برای یَهُوَه خدایت عید نگاهدار زیرا که یَهُوَه خدایت تو را در همة محصولت و در تمامی اعمال دستت برکت خواهد داد و بسیار شادمان خواهی بود. سه مرتبه در سال جمیع ذکورانت به حضور یَهُوَه خدایت در مکانی که او برگزیند حاضر شوند یعنی در عید فطیر و عید هفته‌ها و عید خیمه‌ها و به حضور یَهُوَه تهی‌دست حاضر نشوند. (تورات تثنیه 16:13-16)
 
سرکوت توسط حضرت سلیمان در بیت المقدس انجام شد. این حج در زمان حضرت سلیمان به قدری مهم بود که اغلب آن را صرفا «حج» می‌نامیدند.

براساس آیین اسلامی کعبه برای اولین بار پیش از تاریخ حضرت آدم مکانی مقدس و به عنوان عبادتگاه شمرده شد اما بیت‌المقدس 40 سال بعد تقدیس شد.
 
ابوذر (ره) روایت می‌کند: «عرض کردم: یا رسول الله (ص)! کدام مسجد برای اولین بار در زمین قرار داده شد؟ حضرت فرمودند: مسجد الحرام (در مکه). سپس پرسیدم: دومین مسجد پس از آن کدام است؟ پاسخ دادند: مسجد الاقصی (در بیت المقدس). پرسیدم: بین این دو چه فاصله زمانی بود؟ فرمودند: چهل سال.»
 
زیارت یک مکان مقدس مشترک، عامل مهمی در انسجام اجتماعی است و انسجام اجتماعی عامل مهمی برای مقابله با چالش‌های بقا است. هم اسلام و هم یهودیت متونی دارند که قدمت اجداد ما به آدم خاستگاه بشر برمی‌گردد. اما یهودیان با انحرافاتی مواجه شدند و از سنت پیامبرشان یعنی حضرت موسی (ع) پیروی نکردند.
 
انحراف یهود در حج
یهودیان، سنت پیامبرشان، حضرت موسى را ـ که در حج به خانه خدا توجه داشت ـ پیروى نکردند و بیشتر تعالیم شریعت موسى و از جمله حج را تحریف کردند.

گفتنى است که در حال حاضر حج از دیدگاه یهودیان واجب نیست و از ارکان عبادات آنها به شیوه‌اى که در اسلام دیده مى‌شود، به شمار نمى‌آید و حداکثر به عمره مسلمانان شباهت دارد. پس از حضرت موسی، یهود به فرقه‌هاى مختلف درآمدند و هر فرقه‌اى شیوه‌اى را براى حج برگزید و مکانى را براى آداب و مراسم حج انتخاب کرد؛ به عنوان مثال:
1. گروهى از آن‌ها به سوی بیت المقدس و هیکل سلیمان رفتند.
2. گروهى به کوه طور سینا رفتند.
3. برخى «بئر حىّ» واقع در نزدیکى شهر الخلیل را برگزیدند.
4. برخى دیگر به اماکن متبرکه به تعبیر آنها، که مهم ترین آنها کوه هاى برافراشته و تپه ها و چاه هاى آب و اماکن دیگر طبیعى است، رفتند.
 
بیت المقدس
در ادامه مقاله داستانی روایت شده که گفته شده قرن‌ها به صورت شفاهی به دو زبان عربی و عبری نقل و سرانجام در قرن نوزدهم در چندین نسخه مختلف نوشته شده است.
 
دو برادر که مزرعه‌ای را از پدرشان به ارث برده بودند، آن را به دو نیم تقسیم کردند تا هر یک بتواند در زمین خود کشاورزی کند. با گذشت زمان، برادر بزرگتر ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند شد، در حالی که برادر کوچکتر هنوز ازدواج نکرده بود.
 
یک سالی که باران بسیار کم بارید، محصولاتشان بسیار ناچیز بود. برادر کوچکتر یک شب فکر کرد: «برادرم زن و چهار فرزند دارد و من فرزندی ندارم. او بیشتر از من به غلات نیاز دارد، به خصوص الان که غلات کمیاب است.» آن شب برادر کوچکتر به انبار خود رفت و گونی بزرگی از گندم خود را در انبار برادرش گذاشت و به خانه برگشت.
 
اوایل همان شب، برادر بزرگتر نیز فکر کرد: «من و همسرم، فرزندان بزرگ و نوره‌های خود را داریم تا از ما مراقبت کنند. برادرم فرزندی ندارد و باید غله مزارعش را بیشتر بفروشد تا بتواند در دوران پیری زندگی خود را تامین کند.» پس در آن شب برادر بزرگتر نیز گونی بزرگی از گندم را در انبار برادرش گذاشت و به خانه بازگشت.
 
صبح روز بعد، برادر کوچکتر، وقتی دید که مقدار غلات در انبارش تغییری نکرده، متعجب شد، گفت: «من آنقدر که فکر می‌کردم گندم کافی برای برادرم نبردم. امشب بیشتر می‌برم.» برادرش نیز همین فکر را در سر داشت.
 
شب بعد هر دو برادر مقدار بیشتری گندم از انبار خود برداشتند و در تاریکی شب مخفیانه به انبار برادر خود رساندند. صبح روز بعد، برادران دوباره متحیر شدند.
 
شب سوم، مصمم تر از همیشه، هر برادر دو کیسه بزرگ گندم از انبار خود برداشتند تا به انبار دیگری ببرند که در میانه راه متوجه یکدیگر شدند. وقتی هر دو فهمیدند که چه اتفاقی افتاده، بدون هیچ حرفی گاری‌هایشان را که گندم در آن بود رها کردند، به طرف هم دویدند و یکدیگر را در آغوش گرفتند. خداوند عشق و علاقه برادران به یکدیگر را شایسته بازسازی خانه مقدس در این وادی کرده است.
 
حضرت ابراهیم نیز از خداوند درخواست می‌کند که «پروردگارا اين (سرزمين) را شهرى امن گردان و مردمش را هر كس از آنان كه به خدا و روز بازپسين ايمان بياورد از فرآورده ‏ها روزى بخش فرمود» (سوره بقره، آیه 126)
 
نویسنده این مقاله می نویسد: «مسیحیان و یهودیان معتقدند این تپه بیت المقدس و مسلمانان معتقدند این دره مکه است. من معتقدم که ممکن است هر دو درست بگویند.»
 
قرآن می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، در راه خدا ثابت قدم باشید و به عدالت شهادت دهید. مبادا دشمنی با دیگران شما را از عدالت دور کند. عادلانه برخورد کنید؛ این به خداترس بودن نزدیکتر است.» (سوره مائده، آیه 8)

آنچه در آستانه سالگرد شهادت شهيد مظلوم آيت الله دکتر بهشتي و هفتاد دو يار باوفاي امام براي ما با اهميت مي نمايد اين است که مقطع حيات سياسي آن شهيد مظلوم در دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي تا شهادت ايشان ، يکي از مقاطع تاريخ انقلاب اسلامي بود که انقلاب با فتنه منافقين و ليبرال ها مواجه گرديد  و آن شهيد بزرگوار را مي توان يکي از قربانيان فتنه هاي سهمگين دشمنان و معاندان نظام و انقلاب دانست، با توجه به اين موضوع ، واکنش ها و ديدگاه هاي شهيد مظلوم دکتر بهشتي به عنوان يکي از کليدي ترين شخصيت هايي که در جريان فتنه هاي آن روز مسئوليت مقابله با اين فتنه ها را بر عهده داشت، يکي از سخت ترين مقاطع فتنه گون دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي مربوط به دوراني است که شهيد مظلوم دکتر بهشتي ، به عنوان رئيس دستگاه قضا و نيز از ارکان تاثير گذار انقلاب بود، لذا مسئوليتي که آن شهيد بزرگوار در مقابل فتنه داشتند مسئوليتي چند جانبه بود که هم شامل مقطع پيش از آغاز فتنه مي شد و هم مقطع پس از بروز فتنه هاي آن دوران را در بر داشت و در اين قسمت، بخش هايي از اين واکنش ها و مواضع را مرور مي نمائيم.

1 – پرهيز از حاشيه سازي به منظور رشد و پيشرفت کشور :

با فروپاشي نظام استبدادي شاهنشاهي و قطع دست اجانب از اين کشور در اثر انقلاب مردم ايران ، بهترين فرصت براي رشد و شکوفايي کشور فراهم گرديد، با اين حال متاسفانه برخي عناصر معلوم الحال از هر فرصتي در جهت فتنه انگيزي استفاده کردند که همين فتنه انگيزي ها به مانعي در راه رشد و شکوفايي کشور تبديل شد، از اين روي يکي از رسالتهاي عظيمي که انقلابيون مسلمان داشتند اين بود که در مرحله اول از هر وسيله اي در جهت روشنگري و هشدار دادن دلسوزانه به فتنه گران و آگاه کردن آنان نسبت به خيانتي که مرتکب مي شوند استفاده کنند، در اين زمينه شهيد بهشتي در مصاحبه اي با خبرنگاران چنين نظر خود را ارائه مي دهند :

« اجمالاً اين نظر را تاکيد مي کنم که پيشرفت اين انقلاب چه حالا که ما در زمان جنگيم و چه پس از پيروزي قاطع ما بر جنگ که انشاء الله خيلي زود خواهد بود بيش از هر چيز احتياج دارد به جوري که در اين جنجال هاي سياسي نباشد چون جنجال هاي سياسي، تشنج هاي ناموزون و آسيب زيانباري را به همراه دارد که مانع کارکردن است، مردم ما مي خواهند همچنان با عشق و شور کار کنند، همه آنهائي که دلشان در عشق به اين انقلاب مي تپد اينها مي خواهند کار بکنند، کار کردن هم با اين جنجال ها هيچ سنخيتي ندارد ، اين جنجال ها غالبا ضد کار و ضد تلاش است».[1]

2 – ارائه راهکارهاي جلوگيري کننده از فتنه ها (مراجعه به راهکارهاي قانوني و فصل الخطاب دانستن آن):

همانگونه که در همه فتنه هاي پس از انقلاب شاهد بوديم ، همواره دسته اي از افراد به عنوان فتنه گر وجود داشتند که به هشدارها و تذکرات دلسوزانه بزرگان نظام  توجهي نکرده و در صدد بهانه جويي به منظور فتنه انگيزي بودند. در دوران شهيد بهشتي برخي عناصر داخلي از جمله ليبرال ها و طرفداران بني صدر که صف مخالفان خود را  با عناويني همچون انحصار طلب و ديکتاتور و امثال اينها توصيف مي کردند، از هر فرصتي براي فتنه انگيزي استفاده مي کردند، اين در حالي بود که در همان مقطع شهيد بهشتي که آماج بخش عمده اي از اتهامات هواداران بني صدر و منافقان بود و به جاي واکنش هاي عصبي، شتابزده و احساسي به اين موضوعات، به ارائه راهکارهايي معقول و منطقي مي پرداختند که فتنه گران در صورتي که در نيات و ادعاهاي خود  صادق بودند، قاعدتاً بايد بدان عمل مي کردند و بدين ترتيب باب هر گونه فتنه اي پيش از بروز مشکلي حاد، بسته مي شد .

در موضع گيري هاي شهيد بهشتي يکي از راهکارهای که نسبت به حوادث و اتفاقات آن روز ما شاهد بوديم  عبارت بود از مراجعه به قانون و فصل الخطاب دانستن آن، به عنوان مثال به دنبال يکي از اتفاقاتي که  در آن روزها جنجال به پا کرد، ايشان به جاي واکنش هاي احساساتي مبني بر تاييد يا رد آن اتفاقات، اعلام کردند که مدعيان اين ماجرا مي توانستند به جاي هر گونه جنجال آفريني، به نهادهاي قانوني مراجعه نمايند و به اين ترتيب ماجرا ختم به خير شود، در اين زمينه ايشان در مصاحبه با خبرنگاران ضمن اشاره به اتفاق مذکور چنين مي گويند :

« روز دوشنبه جرياني در همدان پيش آمد، اين جريان را بايد دستگاه قضائي محل رسيدگي بکند اما اينکه بيايد اين مساله دوباره يک مساله جنجالي و تبليغاتي در روزنامه و مجلس قرار بدهند اين همان خلق و خوي غربي است به نام آزادي خواهي يعني آقايان آزاد هستند که جو جامعه را دائما ناآرام کنند و الّا اگر روي اصول مي خواستند اقدام کنند مي بايست اعلام جرم کنند به دادستان محل، آنها هم اقدام مي کردند ، بعد هم خبرش را با نتيجه به اطلاع مردم مي رساندند ، لکن جريان طور ديگري مطرح شد».[2]

در يک مورد ديگر ، زماني که بني صدر، رئيس جمهور وقت  به جاي پذيرش واقعيت هاي قانوني، مدام بر طبل خود محوري مي کوبيدند و تفسير هاي خود از قانون را ملاک و معيار عمل قرار داده و فراتر از آن را نمي پذيرفتند، شهيد بهشتي بار ديگر براي خاموش شدن آتش فتنه، محوريت قانون و نيز بندهايي که مي تواند به رفع اين فتنه گري ها کمک کند را گوشزد نموده و چنين بيان نمودند :

« خوشبختانه اين مسائل راه حل هاي روشني دارد، در قانون اساسي وظايف و اختيارات رئيس جمهور مشخص شده است و هر جا توضيح و تفصيلي لازم باشد ، بايد از طريق قوانين مفصل مصوب مجلس شوراي اسلامي نقاط مجمل آن روشن شود و هر جا از نظر انطباق با قانون اساسي با ابهام روبرو شدند بايد شوراي نگهبان نظر دهد و در اين رابطه نه برداشت و نظر رئيس جمهور ملاک و معيار است و نه ديگران، بنابراين رئيس جمهور بايد تسليم مصوبات مجلس و قوانيني که مجلس شوراي اسلامي تصويب مي کند باشد و هر جا در فهم و برداشت قانون اساسي نظراتشان با مجلس مغاير باشد، طبق قانون اساسي راي شوراي نگهبان قطعي است و ديگر نبايد ايشان يا مجلس روي راي خود پافشاري کنند . اين مطلب همان بيان روشن امام امت است».[3]

شهيد بهشتي در اين مصاحبه يکي از نکاتي که به صورت ضمني بيان مي کند اين است که در نظام جمهوري اسلامي با وجود قانون جامعي که توسط خبرگان ملت تصويب و به تاييد اکثريت مردم رسيده و نيز با وجود نهادهايي همچون شوراي نگهبان، اساساً هيچ گونه بن بستي نداشته و در صورتي که افراد همه اصول قانون را فصل الخطاب خويش قرار دهند و نخواهند تفسير هاي دلخواهانه ای از قانون داشته باشند و صرفا قانون را ملاک عمل خويش قرار دهند، قطعاً هيچ بن بستي پيش نخواهد آمد، چنانکه آن شهيد بزرگوار فرمودند:  «مملکت ما بايد به سوي حاکميت قانون جلو برود و زير بناي قوانين ما هم قانون اساسي است و آنچه امام روي آن تاکيد کرده اند اين است که اين ها نهادهايي قانوني هستند و کارها را بايد همين ها انجام بدهند و چنانچه سراغ راه حل هاي خارج از قوانين رفتنند ، اين نمي تواند ما را به جايي برساند . مخصوصا نقش شوراي نگهبان در اين مقطع از زمان نقش حساسي است».[4]

3 – نقش حضور مردم در خنثي کردن فتنه ها :

در زمينه نقش مردم در مقابله با فتنه ها شهيد بهشتي درمصاحبه با خبرنگاران چنين اشاره مي کنند :

«به طور کلي تلاش بسياري از گروه هاي شناخته شده، بر اين است که در اين وضعيت بحراني تشنج و بي ثباتي به وجود آورند . در صورتي که امروز از واجب ترين واجبات اجتماعي ما داشتن ثبات اجتماعي است . خوشبختانه در بيشتر موارد اين تلاش هاي آنها به ثمر نمي رسد و اين عده معدود در بين اجتماعات منزوي هستند، مساله اين است که دشمنان ما مي خواهند جامعه امروز ما متشنج باشد، ملت ما هم مصمم است مانع اين تشنج شود».[5]

4 – قاطعيت در برخورد با فتنه انگيزي ها و عدم گذشت نسبت به فتنه منافقان :

در اين زمينه شهيد بهشتي در پاسخ به سوالي که مربوط به واکنش نظام نسبت به يکي از چنين فتنه انگيزي هايي مي باشد چنين بيان مي کنند :

« به طور کلي انقلاب اسلامي ايران همواره کوشيده است در خط حفظ آزادي هاي سياسي و اجتماعي پايدار بماند ولي همان طور که مکرر گفته ايم اين بدان معنا نيست که در برابر توطئه ها سهل انگاري شود، هر نوع اقدام لازم براي در هم کوبيدن توطئه ها در چارچوب قانون اساسي به عمل خواهد آمد و در اين زمينه کمترين گذشتي از هيچ مقامي قابل گذشت نيست، مخصوصاً دستگاه قضايي خود را موظف مي داند با هر نوع سهل انگاري در اين رابطه قاطع برخورد کند».[6]

5 – واکنش مقتضي در برابر بحراني نشان دادن کشور و ارائه طرح هاي فريبکارانه همچون «برگزاري رفراندوم» از سوي فتنه گران

در دوران شهيد بهشتي که امواج فتنه ها از هر سوي پيکر نظام اسلامي را مورد اصابت خويش قرار مي داد متاسفانه ، توطئه هايي از اين دست نيز مطرح مي شد که البته با واکنش هوشيارانه و قاطعانه مسئولان ارشد نظام از جمله شهيد بهشتي مواجه شد ، چنانکه آن شهيد بصير در واکنش به بحراني نشان دادن کشور و ارائه پيشنهاد رفراندوم از سوي فتنه گران در پاسخ به يکي از خبرنگاران چنين بيان مي کنند :

«... طرح مساله رفراندوم درست به منظور تضعيف جمهوري اسلامي، تضعيف قانون اساسي، تضعيف مجلس و تضعيف دولت است، ملت ما توجه داشته باشند که امروز بحمدالله اکثريت قاطع اعضاي قوه مقننه، دولت و قوه قضائيه و نهادهاي انقلاب همه همفکر و يکپارچه اند و اين نعمت بزرگي است که خداوند عنايت کرده . بنابر اين بي شک بايد اين وضع که نتيجه اش ثبات هر چه بيشتر جامعه و جمهوري اسلامي است با پشتيباني خود مردم بر اساس و محور قانون اساسي به دقت نگهباني شود و ملت بايد از هر نوع ندا و آوائي که در جهت خلاف ثبات است، بايستند و اينکه برخي از روزنامه ها مي کوشند تا بگويند در جمهوري اسلامي ما (امروز) يک بحران هست و راه حل اين بحران را در رفراندوم يا چيزهاي ديگر جستجو مي کنند ، اين کارها اصلا به منظور ايجاد «بحران» صورت مي گيرد. بحراني وجود ندارد ... و قوه قضائيه وظيفه دارد که در برابر اينگونه جريان هاي انحرافي و خطرناک وظيفه اش را قاطعانه انجام دهد و از ملت قهرمانمان مي خواهيم که يار و ياور پشتيبان قوه قضائيه در برخورد با اين جريان هاي انحرافي باشند ، بار ديگر به همه اين افراد و گروه هائي که از اين آوا ها سر داده اند و اين مسائل را مطرح کرده اند ، اخطار مي کنيم که بدانند دستگاه هاي قضائي ، بر طبق وظيفه الهي انقلابي و و ظيفه اي که قانون به آنها سپرده عمل مي کنند».[7]

6 – برخورد با شايعه سازي ها

مظلوم نمايي يکي از شگردهايي است که معمولاً در فتنه آفريني ها مورد استفاده فتنه گران قرار مي گيرد،

در زمان شهيد مظلوم دکتر بهشتي فتنه گران براي مظلوم نمايي و تحت تاثير قرار دادن فضاي عمومي جامعه ، از اين شگرد استفاده کرده و شايعه شکنجه در زندان ها را مطرح کردند که شهيد بهشتي نسبت به آن اينگونه واکنش نشان دادند :

« امروز ملت ما به خوبي مي يابد که چگونه با حيثيت و آبروي اين انقلاب و اين ملت بازي شده است . گزارش مفصل هيئت بررسي شايعه شکنجه نشان داد که تنها در موارد بسيار معدود و غالباً در حين دستگيري زد و خوردهايي پيش آمده است .... بي شک بايد با روشن کردن و آگاه کردن همه مردم ايران و مردم جهان آثار بسيار نامطلوب اين شايعه زدوده شود و در موقع خود ، خود اين شايعه پراکني مورد رسيدگي قضايي قرار گيرد».[8]

7 – نحوه محاکمه فتنه گران :

فتنه هاي پس از پيروزي انقلاب  اگر چه هر کدام آتش هاي هولناکي بودند ام،ا به لطف خدا و هوشياري ملت هميشه در صحنه و مديريت بي نظير رهبران نظام ، پس از مدتي فروکش کردند و فقط روسياهي آن براي فتنه گران و حاميان بيگانه باقي ماند . در اين ميان آخرين فصل براي مواجهه با فتنه گران، نحوه برخورد با اين آتش افروزان مي باشد، چرا که فتنه گران، جرايمي مرتکب شده اند که بايد تاوان آن را پرداخت نمايند و اين مطالبه اي است که همواره مردم، در فتنه ها از مسئولان مربوطه خواستار آن شده اند، از اين رو به دنبال هر فتنه اي معمولاً دادگاه هايي براي محاکمه فتنه گران تشکيل مي شود، در مقطع حيات سياسي شهيد بهشتي، پس از کشف هر توطئه و يا برخورد با هر گونه فتنه انگيزي، انتظاري که از دستگاه قضا مي رفت اين بود که محاکمه اي عادلانه و در عين حال قاطعانه، دامنگير فتنه گران شود و شهيد بهشتي نيز اين انتظار به حق مردم را در موضع گيري هاي خود انعکاس داده و از آمادگي دستگاه قضايي براي عملي ساختن آن خبر مي دهد کما اينکه به دنبال کشف و خنثي سازي يکي از اين توطئه ها ، آن شهيد عزيز در مصاحبه اي با خبرنگاران در زمينه محاکمه توطئه گران چنين اظهار مي دارند:

«محاکمه کساني که به عنوان شرکت در اين توطئه دستگير شده اند به زودي آغاز مي شود و اين محاکمه علني است و پخش مي شود و به خوبي ملت شريف ما در جريان جزئيات امر قرار خواهند گرفت... ما تصميم گرفتيم که دادگاهي با ويژگي هاي عناصر لازم و کيفيت خاص تشکيل بدهيم و تاکيد کرديم هر چه زودتر اين دادگاه شروع بشود و ويژگي هاي دادگاه در رابطه با علني بودن دادگاه و پخش آن و مسائل ديگر مي باشد».[9]

در مجموع نقش ستودنی شهيد بهشتی و بصيرتی که ايشان در مقابله با نفاق فتنه گرانی چون منافقين و ليبرال ها و ... داشت، باعث گردید تا منافقان کوردل نتوانند او را تحمل کنند و در نهايت وی را به شهادت رساندند، امام خمينی درباره ايشان فرمودند: مرحوم آقای بهشتی در این مملکت مظلوم زیست، تمام مخالفین اسلام و مخالفین این کشور حمله مستقیم‏ شان را به ایشان و بعضی دوستان ایشان کردند...[10] شهید بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مُرد و خار در چشم دشمنان اسلام بود،[11]هم چنين امام خمينی فرمودند: آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود.[12]

 

[1]. بهشتي سيد مظلوم امت ، نشر بنيادشهيد ، 1361، ص 583

[2]. همان ، ص 589

[3]. همان ، ص 621

[4]. همان ، ص 827

[5]. همان ، ص 774

[6]. همان ، ص 718

[7]. همان ، ص 628

[8]. همان ، ص 699

[9]. همان ، ص 719

[10]. صحيفه امام، ج14،ص515

[11]. همان،ج15،ص2و3

[12]. همان، ج15، ص518 و 519

در آن، نشانه‌های روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است؛ و هر کس داخل آن [= خانه خدا] شود؛ در امان خواهد بود، و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بی‌نیاز است.

(آل عمران 97)