
emamian
عصمت انبیا و اوصیا با توبه و استغفار فراوان آنها چگونه قابل جمع است؟
در باره توبه و استغفار پيامبران و اولياى خدا آيات قرآنى[۱]و روايات متعددى[۲]وجود دارد. آنان در عمل نيز زياد استغفار مى كردند. از طرفى، به باور پيروان اهل بيت عليهم السلام، آنان معصومند و هيچ گناهى از آنان سر نزده است. پس چه نيازى به توبه دارند ؟ آنان اگر معصومند، گناه نمى كنند كه نياز به توبه داشته باشند و اگر گناه كنند، ديگر معصوم نيستند. همچنين كثرت استغفار آنان پرسش برانگيز شده است و بايد ديد كه آنان از چه چيزى و براى چه استغفار مى كردند.
اين پرسش ها از دير زمانى مطرح بوده و يك نمونه آن را على بن محمّد بن الجهم در مجلس مأمون از امام رضا(ع) مى پرسد. وى با آوردن آياتى از قرآن كه در نگاه نخست دلالت بر لغزش يا گناه برخى انبيا، همچون آدم(ع)، يونس(ع)، داوود(ع) و حضرت محمد صلى الله عليه و آله دارد اين پرسش را مطرح مى كند كه اين آيات را چگونه با عصمت انبيا جمع مى كنيد. امام(ع) نيز به تفصيل هر يك از آيات را توضيح مى دهند و معلوم مى شود كه هيچ يك از آنها به معناى متعارف گناه نبوده و آن بزرگواران معصوم از همه اين گناهان متوهم هستند.[۳]
از طرفى در قرآن كريم براى توبه كنندگان مقامات بلندى همچون محبوب خدا شدن در نظر گرفته شده است. خداوند متعال كسانى را كه زياد توبه مى كنند دوست دارد.[۴]پيامبرانى را كه زياد توبه و انابه داشتند به نيكى مى ستايد.[۵]اگر توبه تنها از گناه باشد، كثرت توبه نشانه كثرت گناه است و اين با شأن پيامبران سازگار نيست. بنا بر اين، توبه اينان بايد معناى ديگرى داشته باشد.
در تفسير توبه و استغفار معصومان، غير از آن دسته كسانى كه با اصل عصمت مخالفت دارند يا عصمت را محدود در نظر مى گيرند،[۶]در ميان كسانى كه عصمت از هر گناهى را در هر دوره اى براى انبيا و اوصيا لازم مى دانند ديدگاه هاى متفاوتى ارائه شده است كه در دوازده گونه قابل دسته بندى است. اين تبيين ها از سوى علماى فريقين بيان شده است.[۷]اما همه آن ها پذيرفتنى نيستند:
- توبه آموزشى
اين آيات و روايات در مقام تعليم به پيروان است و از اين رو به معصومان نسبت داده شده است كه سختى كار قيامت و لزوم توبه را بيش از پيش براى مردم نشان دهد. شيخ طبرسى مى گويد امر به استغفار پيامبر براى اين است كه سنت شود و امت ياد بگيرد و عمل كند.[۸]ثعلبى نيشابورى نيز همين نظر را دارد.[۹]
اما با توجه به كثرت روايات استغفار معصومان[۱۰]و آيات متعدد قرآن، نيز كثرت استغفار آنان،[۱۱]نمى توان اين سخن را، دست كم به صورت مطلق و كلى، پذيرفت. افزون بر اين بخشى از عبارات اين سخنان، به ويژه ادعيه آنها، به گونه اى است كه توجيه آن ها در راستاى تعليم و تهى بودن از حقيقت، سخت دشوار است. به عنوان نمونه اين دعاى زيبا را از امام سجاد(ع) در باب توبه ببينيد:
أتوبُ إلَيكَ فى مَقامى هذا تَوبَةَ نادِمٍ عَلى ما فَرَطَ مِنهُ، مُشفِقٍ مِمَّا اجتَمَعَ عَلَيهِ، خالِصِ الحَياءِ مِمّا وَقَعَ فيهِ، عالِمٍ بِأَنَّ العَفوَ عَنِ الذَّنبِ العَظيمِ لا يَتَعاظَمُكَ، وأَنَّ التَّجاوُزَ عَنِ الإِثمِ الجَليلِ لا يَستَصعِبُكَ، وأَنَّ احتِمالَ الجِناياتِ الفاحِشَةِ لا يَتَكَأَّدُكَ، وأَنَّ أحَبَّ عِبادِكَ إلَيكَ مَن تَرَكَ الاِستِكبارَ عَلَيكَ، وجانَبَ الإِصرارَ، ولَزِمَ الاِستِغفارَ، وأَ نَا أبرَأُ إلَيكَ مِن أن أستَكبِرَ، وأَعوذُ بِكَ مِن أن اُصِرَّ، وأَستَغفِرُكَ لِما قَصَّرتُ فيهِ، وأَستَعينُ بِكَ عَلى ما عَجَزتُ عَنهُ.[۱۲]
در اين جايگاهى كه هستم به درگاه تو توبه مى كنم ؛ توبه كسى كه از افراط در گناه پشيمان شده و از آن بار گران معاصى كه برگردن دارد ترسان است و از ورطه اى كه در آن افتاده سخت شرمنده است. مى داند كه تو عفو كردن از گناهان بزرگ را بزرگ نمى شمارى و گذشتن از خطاى بزرگ براى تو دشوار نيست و تحمل خطاهاى زشت ما بر تو گران نمى آيد و محبوب ترين بندگان تو بنده اى است كه در برابر تو گردنكشى فرو نهد و از اصرار بر گناه دورى جويد و همواره از تو آمرزش خواهد.
[خدايا،] از گردنكشى در برابر تو بيزارى مى جويم و از اصرار در گناه به تو پناه مى آورم و از هر قصور كه ورزيده ام آمرزش مى خواهم و در هر چه فرومانم از تو يارى مى طلبم.
در اين عبارات امام سجاد(ع) افزون بر تصريح بر توبه در پيشگاه حضرت حق جل و علا، محبوب ترين مردم را نزد خداوند كسى مى داند كه با ترك استكبار به توبه روى آورد و استغفار پيشه كند و از اينكه خودش چنين نباشد تبرى مى جويد.
افزون بر اين، تعليمى بودن توبه معصومان با دستور صريح خداوند به شخص پيامبر صلى الله عليه و آله در سوره مؤمن[۱۳]و به عموم مؤمنان در سوره نور[۱۴]و جمع هر دو در سوره محمد صلى الله عليه و آله[۱۵]سازگار نيست ؛ زيرا وظيفه هر يك را جداگانه و به طور مجتمع ذكر كرده است و اگر تنها وظيفه امت بود، چنين كارى وجهى نداشت. البته مى توان گفت كه هر يك به دليلى لازم است. استغفار پيامبر صلى الله عليه و آله براى سنت سازى است و استغفار امت واقعى است. اما اين وجه حتى اگر درست باشد، تنها استغفار را بيان مى كند و از تبيين توبه هاى خاص آنها كه در تنهايى ايشان اتفاق مى افتاد، ناتوان است.
۲. توبه تشريفاتى
توبه از باب خشوع و خضوع است و كارى است كه تنها براى احترام به حضرت حق جل و علا و اظهار كوچكى و تواضع صورت مى گيرد. از بيان آلوسى در توضيح استغفار پيامبر صلى الله عليه و آله چنين چيزى استشمام مى شود.[۱۶]
اين نظريه نيز نادرست است ؛ زيرا اين همه سوز و گداز معصومان در دعاهايشان را نمى توان صرفاً كارى تشريفاتى به حساب آورد. يعنى معصومان عليهم السلام در پى نمايش و انجام كارهاى تصنعى و تشريفاتى نبوده اند. آنان همه زندگى خود را با حقيقت گذرانده اند و جز به حقيقت سخنى نگفته اند. تعارف بى محتوا را حتى نسبت به افراد عادى جايز نمى دانستند، چه رسد به خداى متعال. به عبارت ديگر تواضع در برابر حضرت حق امرى حقيقى و از سر ديدن حقيقت كوچكى خود است. و اين جز با حقيقى بودن توبه و استغفار محقق نمى شود.
۳. استغفار براى حفظ عصمت
استغفار به معناى طلب پرده پوشى است. پرده پوشى همواره براى پوشاندن گناه نيست، بلكه گاه براى پوشاندن از زشتى هاى محتمل است. معصومان از خداوند مى خواهند كه زشتى هاى هواى نفس را بر آنان بپوشاند. نتيجه اين پوشاندن عصمت مى شود. به عبارت ديگر آنان طلب پيشگيرى از زشتى مى كنند. فخر رازى اين تفسير از استغفار را مى پسندد و آن را بر ديگر بيان ها ترجيح مى دهد[۱۷]. قرطبى نيز اين احتمال را مى آورد.[۱۸]
اما اين بيان نيز كامل نيست ؛زيرا اگر بپذيريم كه مى تواند توضيحى براى استغفار باشد، اما اصل توبه را توضيح نمى دهد. چرا معصومان توبه مى كنند و از چه چيزى بازمى گردند ؟ اين پرسشى است كه با اين بيان فخر رازى پاسخ نمى گيرد. مى توان در تكميل سخن او گفت كه بازگشت نيز از زشتى هاى هواى نفس است. اما چنين زشتى اى در آنان وجود ندارد كه اين بخواهند از آن به سوى خدا بازگردند. اگر كمى توضيح را تغيير دهيم شايد بتوان آن را به بيان هاى بعدى بازگرداند.
۴. استغفار براى امت
استغفار آن حضرت براى خويش نبوده است بلكه براى امت بوده است. به گفته طبرسى استغفار پيامبر صلى الله عليه و آله براى امتش نوعى كرامت براى آن هاست كه فردى بزرگ همچون پيامبر شفاعتشان را كند.[۱۹]قرطبى نيز اين احتمال را مطرح مى كند.[۲۰]
ليكن اين سخن نيز درست نيست ؛ زيرا اين وجه تنها برخى موارد استغفار را توضيح مى دهد، اما نمى تواند پاسخگوى آيات، روايات و دعاهايى باشد كه از عصيان و ذنب پيامبران و اولياى خدا ياد مى كند.[۲۱]افزون بر اين بايد توجه داشت كه قرآن كريم در موارد عديده و به تفكيك به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داده كه براى خودش و نيز براى امت استغفار كند. در يك آيه نيز هر دو را با هم آورده است كه دلالت بر اين دارد كه استغفار پيامبر صلى الله عليه و آله براى خودش موضوعيت دارد و تكليفى مستقل از استغفار براى مؤنان است. در سوره محمد چنين مى خوانيم:
«فَاعْلَمْ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَتِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَكُمْ.[۲۲]
پس بدان كه معبودى جز «اللّه » نيست و براى گناه خود و مردان و زنان با ايمان استغفار كن! و خداوند محل حركت و قرارگاه شما را مى داند».
فخر رازى نيز با استناد به همين دليل اين تبيين را نمى پذيرد.[۲۳]
۵. توبه از گناه به گمان كفار
چون كفار پيامبر صلى الله عليه و آله را گناهكار مى دانستند در اينكه ادّعاى رسالت نموده، خداوند متعال رفع آن حالت را به منزله استغفار دانسته و در قرآن فرموده است:
«فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَمنبِكَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِىِّ وَ الإِبْكَرِ.[۲۴]
صبر پيشه كن كه وعده خداوند حق است و براى گناهت استغفار كن، و پروردگارت را در شامگاه و بامداد با حمد تقديس كن.»
همچنين مى خوانيم:
«إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا * لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا * وَ يَنصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا.[۲۵]
ما براى تو فتح آشكارى فراهم كرديم ؛ تا خداوند آثار و تبعات كارهاى گذشته و آينده ات را بزدايد، و نعمتش را بر تو تمام نمايد و تو را به راه راست هدايت كند. و پيروزى شكست ناپذيرى برايت رقم بزند.»
در اين آيه تعبير «ذنب» به كار رفته كه معمولاً آن را به گناه ترجمه مى كنند. اما اين ترجمه دقيق نيست و ذنب به معناى هر كارى است كه تبعات و پيامد نامطلوبى داشته باشد. به گفته علامه طباطبايى در الميزان «ذنب» در آيه شريفه، به معناى گناه، يعنى مخالفت با تكليف مولوى الهى نيست. «ذنب» در لغت، عبارت از عملى است كه آثار و تبعات بدى دارد. «مغفرت» هم در لغت عبارت از پرده افكنى بر روى هر چيز است. بر اين اساس، اگر فرد بى گناهى كارى كرده باشد كه در نظر گروهى ديگر بايد مجازات شود يا غرامت بپردازد، ذنب به كار مى رود. به همين دليل است كه تمام كارهاى پيامبر صلى الله عليه و آله در چشم مشركان نامطلوب و سزاوار مجازات بود. اين كارها را ذنب مى گويند، هر چند به خودى خود آن كار خوب باشد.[۲۶]
اين نظريه تنها يك قسم توبه پيامبر صلى الله عليه و آله را در برمى گيرد و شامل توبه هاى ديگر پيامبر صلى الله عليه و آله، نيز توبه معصومان ديگر نمى شود.[۲۷]افزون بر اينكه نمى تواند توضيح دهنده ادله ديگرى باشد كه از عصيان و لغزش پيامبران ياد مى كند.
۶. توبه از ترك اولى
توبه معصومان از گناه نيست، بلكه از ترك اولى، يعنى از عملى است كه واجب نبوده، اما شايسته مقام نبوت و امامت نيز نبوده است. سيد مرتضى رحمه الله و شيخ طوسى و شيخ طبرسى و گروهى ديگر از علما در باره عصيان آدم(ع) مى گويند كه عصيان يعنى مخالفت با فرمان فرمان دهنده. فرمان ها دو گونه اند: واجب و مستحب. مخالفت با فرمان مى تواند مخالفت با امرى مستحب باشد.[۲۸]شبيه همين تبيين را ابن خمير، از علماى قرن هفتم، در داستان داود(ع) و داستان سليمان(ع) دارد.[۲۹]خواجه نصير طوسى، به تبع عرفا، سه نوع توبه برمى شمرد: «توبه عام، همه بندگان را، توبه خاص، معصومان را و توبه اخص، اهل سلوك را». توبه عام را از گناه مى داند و توبه خاص را از ترك اولى.[۳۰]
اين سخن را شايد بتوان براى برخى پيامبران پذيرفت،[۳۱]اما براى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام پذيرفته نيست ؛ زيرا نمى توان با توجه به رواياتى كه توبه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را در هر روز صد بار دانسته يا رواياتى كه توبه امام كاظم(ع) را پنج هزار بار در روز اعلام كرده، گفت كه پيامبر صلى الله عليه و آله در هر روز صد بار و امام كاظم(ع) پنج هزار بار ترك اولى داشته و يا از يك ترك اولى، اين مقدار توبه مى كردند.[۳۲]شايد به همين دليل است كه خواجه نصير نيز مرتبه اى ديگر براى توبه قائل است كه اخص است و خود او توبه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را از اين قسم مى داند.[۳۳]
۷. توبه به دليل ترس از رها شدن
معصومان نگران بودند كه خدا آنها را رها كند و به همين دليل استغفار مى كردند ؛ زيرا همواره اين احتمال وجود دارد كه انسان با تقوا و درست كار نيز دچار لغزش شود. كافى است كه نگهدارى خدا پايان پذيرد. از اين رو معصومان كه در حفظ و حراست الهى هستند، بايد مراقب باشند كه مبادا دچار فريب و مكر و غرور گردند و عنايت الهى را از دست دهند و به خود رها شوند. به اين دليل توبه و استغفار مى كردند كه مبادا چنين وضعى پيش بيايد. علامه فضل اللّه استغفار پيامبر صلى الله عليه و آله را نه از سر گناه، كه به دليل نگرانى از ارتكاب گناه در آينده به خاطر نقص بشرى و احياناً از دست دادن عنايت الهى مى داند. گويا استغفار حاكى است از طلب رضوان كه هديه اى الهى است.[۳۴]
البته اصل اين ادعا كه معصومان نگران بودند كه مبادا خدا آن ها را به خود وانهد، ادعاى درستى است. به همين دليل است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام بسيار اين دعا را مى خواندند: «اللّهُمَّ ولا تَكِلنى إلى نَفسى طَرفَةَ عَينٍ أبَدا».[۳۵]اما اين بيش از آنكه شبيه توبه يا استغفار باشد، كارى است كه به استعاذه (پناه بردن) شباهت دارد. نمى توان با اين ادعا همه توبه ها و استغفارهاى معصومان را تبيين كرد.
۸. توبه شكر
استغفار براى اظهار عبوديت و نيازمندى و شكر بر نعمت حق تعالى است. حالات خوش اظهار نيازمندى در معصومان فراوان بوده است و استغفار، شكر آن حالات است. يك نمونه آن در داستان حضرت داود(ع) است كه پس از آزمايشى كه خداوند از او مى كند، استغفار و انابه او ذكر شده است:
«وَ ظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ رَاكِعًا وَ أَنَابَ».[۳۶]
و داوود دانست كه ما او را آزمايش كرده ايم. پس، از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد».
مرحوم سيد مرتضى اين استغفار داوود را از نوع استغفار شكر و اظهار عبوديت و رجوع و انقطاع الى اللّه مى داند.[۳۷]وى مشابه همين توضيح را در داستان حضرت سليمان و افتادن جسدى روى تختش و در داستان حضرت يونس(ع) و ذكر يونسيه در دل ماهى آورده است.[۳۸]
اما بايد توجه داشت كه شكر يك حقيقت متفاوت با توبه و استغفار است. مى توان در مقام شكر، استغفار هم كرد. اما نمى توان گفت هر استغفار و توبه اى شكر است. برفرض در پى شكر و سپاس، پوزش خواهى نيز وجود داشته باشد، اما پوزش خواهى حقيقتى است و شكر حقيقتى ديگر. در هر حال اين سخن توجيه قانع كننده اى براى همه توبه ها و استغفارهاى معصومان نيست.
۹. توبه از غفلت
معصومان مى بايست دائم الذكر باشند، اما گاهى اوقات غفلت از ذكر پيدا مى كرده اند. لذا اين غفلت را گناه ناميده و از آن غفلت ها استغفار مى كرده اند. به عبارت بهتر، آنان مى بايست دائم الذكر و همواره در حال عبادت باشند. اما در حالات خواب و خوراك از عبادات برتر غافلند. به همين دليل استغفار مى كنند.[۳۹]خواجه نصير طوسى توبه اخص را از دو چيز مى داند: «يكى از التفات سالك به غير مطلوب...».[۴۰]
اين بيان دو معنا مى تواند داشته باشد. اگر مقصود از «ذكر»، ياد خدا باشد، اين وجه درست نيست ؛ زيرا نسبت دادن غفلت به اين بزرگانى كه مستغرق در ياد خدا هستند و هيچ لحظه اى از عمرشان را بدون ياد و ذكر خدا نمى گذرانند، درست نيست. آنان حتى در حالات زندگى اجتماعى و اشتغال به امور دنيا، در ذكر خدا هستند. اما اگر مقصود ذكر زبانى باشد، آنگاه اين وجه به توبه براى فاصله با ساحت قدس ربوبى[۴۱]باز مى گردد و وجهى متفاوت نيست.
۱۰. توبه به سبب خوف
معصومان با ديدن عظمت و جلال خدا دچار خوفى شديد مى شوند كه آنان را به توبه و استغفار وامى دارد.
اين سخن تبيين كننده توبه و استغفار نيست، مگر به جهت برخى لوازم خوف. يعنى لازمه ديدن عظمت خدا و مستولى شدن خوف بر انسان اين است كه كوچكى و ضعف هاى خود را دليلى بر استغفار و پوزش خواهى قرار دهد. دراين صورت اين سخن به بيان دوازدهم بازمى گردد.
۱۱. توبه از واردات نفسانى
معصومان نيز داراى وارداتى نفسانى از قبيل ملال، حديث نفس و خيالاتى هستند كه عارض بر دل هاى صاف آن هامى شود و موجب تشويش مى گردد. براى بازيابى آرامش و طمأنينه نيازمند توبه و بازگشت به سوى خدا هستند.
اين واردات قدرى ابهام دارد. معصومان به طور قطع وارداتى شيطانى ندارند. ساير واردات نيز اگر از چيزى از قبيل الهامات رحمانى يا زمزمه فرشتگان باشد، نياز به توبه ندارد، مگر به دليل بازداشتن آن ها از استغراق نسبت به حضرت حق. در اين صورت اين وجه به بيان دوازدهم بازمى گردد. اگر مقصود از واردات چيزهايى پايين تر باشد، شبيه خيالات و اوهامى كه به مردمان عادى دست مى دهد، اين از ساحت معصومان به دور است.
۱۲. توبه از كاستى هاى بشرى و مراتب بندگى در قياس با مراتب بالاتر
توبه معصومان از هر كارى است كه انسان انجام مى دهد ؛ زيرا هيچ كار بشرى در خور ساحت ربوبى نيست. براين اساس، انسان به دليل ضعف و نقص و فقر انسانى و فاصله اى كه به طور طبيعى با حضرت حق دارد، نمى تواند حضرت حق را آن گونه كه در واقع هست بشناسد و حق معرفت او را به جاى آورد، چنان كه نمى تواند حق عبادت و بندگى او را به جاى آورد. از اين روست كه پيامبر صلى الله عليه و آله خداى را چنين مى خواند:«سبحانك ما عرفناك حق معرفتك و ما عبدناك حق عبادتك».[۴۲]بنا بر اين، خود را در مقام قصور مى ديدند. درست ترين عبادت و صحيح ترين معرفت در اين مقام آن است كه همراه با چنين اعترافى باشد و اين اعتراف در واقع پوزش خواهى نسبت به ساحت ربوبى است كه آن را استغفار مى ناميم. در اين استغفار نوعى بازگشت نيز وجود دارد. بازگشت از نقص به كمال مطلق، بازگشت از فقر خود به غناى الهى، بازگشت از ضعف بشرى به قوت الهى و[۴۳]... و اين حقيقت توبه است.
بنا بر اين آن ها نيز هر چه تلاش كنند، قصور و كاستى در طاعت دارند و اين نوعى عصيان به حساب مى آيد[۴۴]كه نيازمند توبه مى شود.[۴۵]پوزش خواهى از قصور
نيز امرى پسنديده است. چنان كه اگر كسى به دليل شكستگى پايش مجبور به دراز كردن آن جلو ديگران باشد، پسنديده است كه از اين كار پوزش خواهى كند. به گفته سعدى شيرازى:
بنده همان به كه ز تقصير خويش
عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداونديش
كس نتواند كه به جا آورد
اين بدان معنا نيست كه خداوند متعال با انسان ها با عدالت و سختگيرى رفتار مى كند. خداوند در قرآن كريم وعده هاى متعددى بر بخشايش همه گناهان و نا اميد نشدن مردم داده است.[۴۶]خداوند رحمت به بندگان را بر خود لازم كرده است[۴۷]و به عدالت رفتار نمى كند. گفتنى است كه خداوند هيچ جايى در قرآن خود را به عدالت توصيف نكرده و به جاى آن گفته است كه ظلم نمى كند. معناى اين سخن اين است كه خداوند كارى برتر از عدالت مى كند و آن رحمت و تفضل بر بندگان است.
اين معنا از توبه ضمن آن كه در شأن معصومان است، با رواياتى كه از استغفار پيامبر صلى الله عليه و آله پس از هر جلسه اى حكايت مى كند سازگار است.[۴۸]بر اساس اين سخن، توبه، گونه اى بازگشت به خدا و قرب به اوست و قرب خداوند، لازم نيست از سطح و لايه اى پست، يعنى سطح غير معصومان، صورت گيرد، بلكه مى تواند از مرتبه اى بالا كه ويژه معصومان است، به مرتبه اى بالاتر صورت پذيرد و اين با توجه به مسير كمال تا بى نهايت گشوده معصومان مى تواند نامحدود باشد و معصوم با عمل صالح و نيز بازگشت مكرر به خداوند و عبور از طبيعت به ملكوت، هر روز صدها درجه قرب به خدا را پشت سر نهد.[۴۹]خواجه نصير طوسى توبه اخص را از دو چيز مى داند كه دومى آن «از عود به مرتبه اى كه از آن مرتبه ترقى بايد كرد به التفات بدان مرتبه بر وجه رضا به اقامت در آنچه اين جمله ايشان را گناه باشد و به اين سبب گفته اند: «حسنات الابرار سيئات المقربين» و ايشان را از آن گناه به توبه و استغفار و ترك اصرار و ندامت بر فوات گذشته و تضرع به حضرت آفريدگار تعالى و تقدس پاك بايد باشد».[۵۰]غزالى پس از برشمردن مراتب مختلف آدميان، براى آنان كه هميشه در ذكر پروردگارند و غفلت ندارند نيز مقامات متفاوتى تصوير مى كند و هر يكى از آن درجات و مقامات را با نسبت به ديگرى كه برتر از آن است، ناقص مى داند و قناعت كردن به درجه نقصان را عين خسران و توبه از آن را واجب مى شمارد. «از آن بود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت: «من اندر هر روز هفتاد بار توبه كنم و استغفار كنم». اين بوده باشد كه كار مهتر صلى الله عليه و آله اندر دوام در ترقى و زيادت بود و به هر قدمگاه گذشته توبه كردى و استغفار كردى».[۵۱]اين به مثال، چونان كسى است كه تجارت كرده و ۱۰۰ سكه به دست آورده است. بعد مى بيند كه مى توانست ۲۰۰ سكه به دست آورد. از كارش پشيمان و نادم است كه چرا ۲۰۰ سكه را كسب نكرده است.
از طرفى توبه، يكى از عبادات بزرگ است. خداوند در قرآن مجيد، مؤنان راستين را چنين توصيف مى كند:
«الصَّبِرِينَ وَالصَّدِقِينَ وَالْقَنِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ»[۵۲]؛
آنان شكيبايند و راست گو ؛ همواره اطاعت پيشه اند و انفاق گر و سحرگاهان، به استغفار مى پردازند.
و در جاى ديگر چنين مى فرمايد:
«إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِى جَنَّتٍ وَ عُيُونٍ * ءَاخِذِينَ مَا ءَاتَلهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كَانُواْ قَبْلَ ذَ لِكَ مُحْسِنِينَ * كَانُواْ قَلِيلاً مِّنَ الَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ * وَ بِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»[۵۳]؛
به يقين، پرهيزگاران در باغ هاى بهشت و در ميان چشمه ها قرار دارند، و آنچه پروردگارشان به آن ها بخشيده دريافت مى دارند، زيرا پيش از آن (در سراى دنيا) از نيكوكاران بودند ! آن ها كمى از شب را مى خوابيدند، و در سحرگاهان استغفار مى كردند».
بنا بر اين آيات، قرآن مجيد توبه و استغفار را عمل بهترين مؤنان و شب زنده داران و متقيان معرفى كرده است. آرى، اگر به حقيقت توبه نظر كنيم، آن را زيباترين جلوه خضوع و خشوع و اظهار تذلل و زارى و اعتراف به قصور و تقصير بنده اى بى نهايت كوچك، در برابر آفريدگارى بى نهايت بزرگ مى يابيم. از اين رو، شايسته است كه اولياى الهى، بهتر و بيشتر از همگان، اين دعوت الهى را لبيك گويند و در تمام حالات خود، بر توبه و استغفار مداومت ورزند تا به اين وسيله به فيض قرب الهى نائل شوند.
اين تبيين ضمن توضيح توبه معصومان، حقيقت توبه همه بندگان خدا را نيز بهتر بيان مى كند. امام خمينى در شرح اين مسئله توضيحى نسبتاً جامع دارد. براى حسن ختام اين بيان سخن ايشان را مى آوريم:
اولياى خدا، همواره انقطاع به سوى خدا دارند ؛ ولى به جهت مأموريت الهى خود، گاه به ناچار در مرآت عالم كثرات، توجه به حضرت حق مى كنند و همين نزد آنان كدورت محسوب شده و براى زدودنش، استغفار مى كنند. امام سجاد عليه السلام است كه مناجات هايش را شما مى بينيد و مى بينيد چطور از معاصى مى ترسد... از گناه خودشان گريه مى كردند تا صبح، از پيغمبر گرفته تا امام عصر (عج)، همه از گناه مى ترسيدند. گناه آن ها، غير از اين است كه من و شما داريم ؛ آن ها يك عظمتى را ادراك مى كردند كه توجه به كثرت، نزد آن ها از گناهان كبيره است...آنان در مقابل عظمت خدا، وقتى كه خودشان را حساب مى كنند، مى بينند كه هيچ نيستند و هيچ ندارند. واقع مطلب، همين است ؛...
و از اين كه حضور در مقابل حق تعالى دارند و مع ذلك دارند مردم را دعوت مى كنند، از همين، كدورت حاصل مى شده.[۵۴]
[۱]. ر . ك : بقره : ۱۲۸ ، اعراف : ۱۴۳ ، مؤن : ۵۵ .
[۲]. ر . ك : ميزان الحكمة با ترجمه فارسى : ج ۸ ص ۴۷۲ ح ۱۵۲۴۹ و ۱۵۲۵۰ .
[۳]. عيون أخبار الرضا(ع) : ج ۱ ص ۱۹۱ ـ ۱۹۵ .
[۴]. « إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّ بِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ؛ خداوند توبه كاران و پاكان را دوست دارد . » بقره : آيه ۲۲۲ .
[۵]. خداوند حضرت سليمان(ع) و حضرت ايوب(ع) را چنين ستوده است : « وَ وَهَبْنَا لِدَاوُودَ سُلَيْمَـنَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ؛ به داوود سليمان را داديم ، و چه خوب بنده اى بود او ، او توبه كار بود » ص ، ۳۰ و « إِنَّا وَجَدْنَـهُ صَابِرًا نِّعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ ؛ ما او را شكيبا يافتيم چه خوب بنده اى است او! او توبه كار است . »(ص ، ۴۴) . أوّاب ، صيغه مبالغه از ريشه أ و ب ، به معناى بنده اى كه بسيار به سوى خداوند باز مى گردد . دو واژه أوّاب و تَوّاب كاربرد نزديكى دارند و در بسيارى موارد در كنار هم به كار رفته اند .
[۶]. مانند كسانى كه عصمت را تنها بعد از نبوت لازم مى دانند . به عنوان نمونه در باره داستان حضرت آدم(ع)گفته اند كه آن عصيان در حالى كه در بهشت بود اتفاق افتاد و در آن زمان نبى نبود . گروهى ديگر عصمت از گناه كبيره را لازم مى دانند ، نه از گناه صغيره ر . ك : بحار الأنوار : ج ۱۱ ص ۱۹۸ .
[۷]. اكثر مفسران شيعه و سنى و نيز برخى عالمان اخلاق به اين موضوع پرداخته اند . براى ديدن نمونه اى ازبيان آن ها ر . ك : خواجه نصيرالدين طوسى ، اوصاف الاشراف : ص ۱۷ ، طبرسى در مجمع البيان فى تفسير القرآن : ج ۹ ص ۱۵۵ ، فخر رازى در مفاتيح الغيب : ج ۲۸ ص ۵۲ ، آلوسى در روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم : ج ۱۳ ص ۲۱۱ ، علامه طباطبايى در الميزان فى تفسير القرآن : ج ۴ ص ۲۴۵ و مجلسى در مرآة العقول فى شرح أخبار آل الرسول : ج ۱۲ ص ۱۵۴ ـ ۱۵۵ كه بيشترين موارد را آورده است و خودش نيز مورد آخر را ترجيح داده است .
[۸]. و إنَّما خوطِبَ بِذلِكَ لِتَستَنَّ اُمَّتُهُ بِسُنَّتِهِ ؛ به چنين چيزى خطاب شده است تا امتش به سنّت ايشانپرورش يابند مجمع البيان : ج ۹ ص ۱۵۵ .
[۹]. الكشف و البيان عن تفسير القرآن : ج ۹ ص ۳۴ .
[۱۰]. صدها روايت در اين باب وجود دارد كه بيش از حد تواتر است .
[۱۱]. مثلاً در پاره اى روايات چنين مى خوانيم : «إبراهيمُ بنُ أبِى البِلادِ قالَ: قالَ أبُو الحَسَنِ(ع) : إنّى أستَغفِرُ اللّه فى كُلِّ يَومٍ خَمسَةَ آلافِ مَرَّةٍ . امام كاظم(ع) مى گويند : روزانه ۵ هزار بار استغفار مى كنم» الزهد ، نوشته حسين بن سعيد كوفى اهوازى ص ۷۴ ؛ بحار الأنوار : ج ۹۳ ص ۲۸۲ وج ۴۸ ص ۱۱۹ و وسائل الشيعه : ج ۱۱ ص ۳۶۹ . روشن است كه تمام اين كار نمى تواند در پيش چشم مردم واقع شود و دست كم بخشى از آن در خلوت است . بنا بر اين ، نمى تواند جنبه آموزشى داشته باشد .
[۱۲]. الصحيفة السجّاديّة : ص ۵۳ الدعاء ۱۲ . المصباح للكفعمى : ۵۰۵ .
[۱۳]. « فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِىِّ وَ الاْءِبْكَـرِ ؛ صبر پيشه كن . وعده خداوند حق است . براى گناهت استفغار كن ، پروردگارت را در شامگاه و بامداد با حمد تسبيح كن »المؤن : ۵۵ .
[۱۴]. « وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ؛ اى مؤمنان ، همگى به درگاه خداند توبه كنيد تا رستگار شويد » نور : ۳۱ .
[۱۵]. «وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤمِنينَ وَ الْمُؤمِناتِ ؛ براى گناه خود و مردان و زنان مؤمن ، استغفار كن»محمد : ۱۹ .
[۱۶]. «و جعل الاستغفار كناية عمّا يلزمه من التواضع و هضم النفس و الاعتراف بالتقصير ؛ استغفار را كنايه ازچيزهايى كه لازمه آن است قرار داد؛ مانند تواضع ، شكستن نفس ، و اعتراف به تقصير» . البته در ادامه ، توبه پيامبر صلى الله عليه و آله را از باب ترك اولى مى داند روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم : ج ۱۳ ص ۲۱۱ .
[۱۷]. مفاتيح الغيب : ج ۲۸ ص ۵۲ .
[۱۸]. الجامع لأحكام القرآن : ج ۱۶ ص ۲۴۲ .
[۱۹]. مجمع البيان : ج ۹ ص ۱۵۵ .
[۲۰]. الجامع لأحكام القرآن : ج ۱۶ ص ۲۴۲ .
[۲۱]. در مقدمه اين باب تفاوت توبه و استغفار بيان شده است .
[۲۲]. محمد : ۱۹ .
[۲۳]. وى اين بيان را به عنوان يك احتمال مى آورد و رد مى كند . عين عبارتش اين است : «و هو بعيد لإفرادالمؤنين و المؤنات بالذكر» مفاتيح الغيب : ج ۲۸ ص ۵۲ .
[۲۴]. المؤن : ۵۵ .
[۲۵]. الفتح : ۱ ـ ۳ .
[۲۶]. علامه طباطبايى در اين بحث توضيح مفصلى در باره ذنب پيشين و ذنب پسين حضرت دارند كهخواندنى است : الميزان فى تفسير القرآن : ج ۱۸ ص ۲۵۳ ـ ۲۷۱ .
[۲۷]. ذكر آن در اينجا به اين دليل است كه مفسران ديگر آن را ضمن توضيح توبه انبيا آورده بودند . از باب نمونه ، ر . ك : روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم : ج ۱۳ ص ۲۱۱ .
[۲۸]. تنزيه الانبياء : ص ۹ و التبيان فى تفسير القرآن : ج ۷ ص ۲۱۸ و مجمع البيان : ج ۷ ص ۵۵ .
[۲۹]. فهو أنّه لمّا علم أنّ الخصمين ملكان و أنّه المقصود بالمثال و أنّه فتن أى اختبر و امتحن ببعض المباحات ، فعوتب إذ لم يصبر فيها صبر المؤرين حتّى قال ما قال و فعل ما فعل «وَ خَرَّ راكِعاً» يعنى ساجدا ، فإنّ الرّكوع و السّجود يسمّى كلّ واحد منهما باسم الثّانى ، «وَ أَنابَ» : أى تاب من ذلك ظاهرا و باطنا ، فأخبر تعالى أنّه غفر له ذلك أى درأ عنه الطّلب فيما رأى هو أنّه ذنب فى حقّه بترك الأولى كما تقدّم؛ او وقتى متوجه شد كه آن دو دشمن ، دو فرشته بودند ، و منظور، مثال و نماد است، و فهميد كه اين كار براى فتنه يعنى آزمون و امتحان، كارى مباح است، و از اين جهت كه صبر شايسته را نكرده و گفته آنچه را كه گفته ، و كرده آنچه را كه كرده ، توبيخ شده ، «وَ خَرَّ راكِعاً» يعنى ، به سجده افتاد چون ركوع و سجود ، هر كدام با نام ديگرى به كار برده مى شوند . «وَ أَنابَ» يعنى ، در ظاهر و باطن از آن كار توبه كرد . و خداوند خبر داده كه از آن كار وى گذشت كرده است. يعنى از مؤاخذه گناهى كه كرده و ترك اولى بوده ـ همان گونه كه توضيحش گذشت ـ چشم پوشى كرده است تنزيه الأنبياء : ص ۴۷ و ۵۴ . آلوسى نيز شبيه همين توضيح را دارد (روح المعانى : ج ۱۳ ص ۲۱۱) . ۱ . اوصاف الاشراف : ص ۲۶ .
[۳۰]. او چنين مى گويد : «امّا توبه خاص كه از ترك اولى باشد . . .» اوصاف الاشراف : ص ۲۹ عرفا توبه را ازحيث درجات ، با اندك تفاوتى در تعريف ، به سه دسته تقسيم كرده اند : توبه عام / عوام ؛ توبه خاص / خواص ؛ و توبه خاصِ خاص . توبه عوام ، توبه از گناه از طريق استغفار زبانى و ندامت در دل است . توبه خواص را توبه از صواب نيز گفته اند و آن بازگشت از طاعات خود است ، به اين معنى كه سالك طاعات خود را ناقص ببيند و از آن عذرخواهى كند . استغفار انبيا به همين معناست ، همانگونه كه خدا در قرآن به رسول اكرم فرموده است : «استَغْفِر لِذَنبِكَ؛ براى گناه خود استغفار كن» غافر : ۵۵ ؛ محمد : ۱۹۰ و اين استغفار براى ادا نكردن حق خداوند به طور كامل بوده است . ر . ك : موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم ، تهانوى : ج ۱ ص ۵۲۵ ؛ شرح الأسماء الحسنى ، سبزوارى : ص ۱۱۹ ؛ شرح التعرف لمذهب التصوف ، مستملى : ج ۳ ص ۱۲۰۹ ـ ۱۲۱۰ ؛ اللمع فى التصوف ، ابونصر سراج : ص ۴۴ ؛ كشف المحجوب ، هجويرى ، ص : ۳۸۳ .
[۳۱]. براى نمونه مى توان به روايتى اشاره كرد كه نوح(ع) سگى را زشت منظر يافت و اين موضوع را به زبان آورد . سگ اعتراض كرد و نوح(ع)روى آورد بنفس خود و ملامت مى كرد نفس خود را به اين و سال ها بر خود نوحه مى كرد تا آنكه ندا كرد او را خداى تعالى كه تا كى نوحه مى كنى يا نوح؟ به درستى كه قبول كردم توبه تو را به نقل از كاشف الأستار ـ ترجمه جامع الأخبار ـ ، ص : ۱۶۹ .
[۳۲]. اين موضوع عقلاً محال نيست ، اما وقوعش پذيرفتنى نيست .
[۳۳]. اوصاف الاشراف : ص ۲۶ .
[۳۴]. تفسير من وحى القرآن : ج ۲۱ ص ۶۷ .
[۳۵]. تفسير القمى : ج ۲ ص ۷۵ .
[۳۶]. ص : ۲۴ .
[۳۷]. بل على سبيل الانقطاع إلى اللّه تعالى و الخضوع له و التذلل و العبادة و السجود و قد يفعله الناس كثيرا عند النعم التى تتجدّد عليهم و تنزل و تؤول و تردّ إليهم شكرا لمولاها و كذلك قد يسبحون و يستغفرون اللّه تعالى تعظيما و شكرا و عبادة و أمّا قوله تعالى: «وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ» فالإنابة هى الرجوع و لمّا كان(ع)بما فعله راجعا إلى اللّه تعالى و منقطعا إليه قيل فيه إنّه أناب كما يقال فى التائب الراجع إلى التوبة و الندم إنه منيب؛بلكه بر اساس انقطاع به خداوند متعال وخضوع به پيشگاه او وخاكسارى وبندگى و به سجده افتادن براى او است كه مردمان بسيارى هنگام زياد شدن نعمت براى آنها و فرود آمدن و داده شدن به آنها به خاطر شكرگزارى انجام مى دهند. و همينطور تسبيح مى كنند و استغفار مى كنند به پيشگاه خداوند به منظور تعظيم و شكرگزارى و عبادت اما اين فرموده «به سجده افتاد و انابه كرد» انابه يعنى بازگشت . وقتى داود(ع) با كارى كه كرد به خداوند متعال بازگشت ، و منقطع شد به درگاه او ، گفته مى شود : انابه كرد ؛ همان گونه درباره توبه كارى كه به توبه و پشيمانى بازگشته ، گفته مى شود : منيب = انابه كننده تنزيه الانبياء : ص ۹۰ .
[۳۸]. همان ، ص ۹۶ وص ۱۰۰ .
[۳۹]. عبارت ابن عاشور چنين است : «و ما يستغفر منه النبى ء صلى الله عليه و آله ليس من السيئات لعصمته منها ، و إنّما هو استغفار من الغفلات و نحوها؛ از چيزهايى كه پيامبر صلى الله عليه و آله درخواست آمرزش مى كند ، گناه نيستند ، چون پيامبر معصوم از گناه است . استغفار او ، استغفار از غفلت ها و امثال آن است» بعد از اين عبارت توضيح بيشترى نيز آورده است (التحرير و التنوير : ج ۲۶ ص ۸۹) .
[۴۰]. اوصاف الاشراف ، ص ۲۹ .
[۴۱]. ر . ك : ادامه بحث سخن دوازدهم .
[۴۲]. بحار الأنوار : ج ۶۸ ص ۲۳ .
[۴۳]. تقريباً تمام فقرات مناجات اميرالمؤنين(ع) در مسجد كوفه اشاره به چنين وضعى دارد . از باب نمونه : «. . . مَولايَ يا مَولايَ أنتَ القَوِيُّ وأَنَا الضَّعيفُ ، وهَل يَرحَمُ الضَّعيفَ إلاَّ القَوِيُّ . مَولايَ يا مَولايَ أنتَ الغَنِيُّ وأَنَا الفَقيرُ ، وهَل يَرحَمُ الفَقيرَ إلاَّ الغَنِيُّ ، . . .؛ سرورم ، سرورم! تو توانايى من ناتوان . و به ناتوان جز توانا رحم مى كند . سرورم ، سرورم ، تو بى نيازى و من بينوا . و مگر به بينوا ، جز بى نياز رحم مى كند؟» المزار الكبير : ص ۱۷۴ .
[۴۴]. عصيان به معناى عدم تبعيت است كه مى تواند به تقصير يا قصور ، به عمد يا به خطا باشد و در اينجا بهقصور طبيعت انسانى باز مى گردد ، نه به تقصير يا عمد ؛ ر . ك : التحقيق فى كلمات القرآن الكريم ، مقاييس اللغة ، العين ولسان العرب ذيل ماده «عصى» .
[۴۵]. برخى فقرات بخش افزوده دعاى عرفه امام حسين(ع) به خوبى گوياى اين تحليل است : «يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ إلهى أنَا الفَقيرُ فى غِنايَ فَكَيفَ لا أكونُ فَقيراً فى فَقرى ، إلهى أنَا الجاهِلُ فى عِلمى فَكَيفَ لا أكونُ جَهولاً فى جَهلى ، إلهى إنَّ اختِلافَ تَدبيرِكَ و سُرعَةَ طَواءِ مَقاديرِكَ مَنَعا عِبادَكَ العارِفينَ بِكَ عَنِ السُّكونِ إلى عَطاءٍ وَاليَأْسِ مِنكَ فى بَلاءٍ ، إلهى مِنّى ما يَليقُ بِلُؤمى و مِنكَ ما يَليقُ بِكَرَمِكَ . . . إلهى إن ظَهَرَتِ المَحاسِنُ مِنّى فَبِفَضلِكَ و لَكَ المِنَّةُ عَلَيَّ ، و إن ظَهَرَتِ المَساوى مِنّي فَبِعَدلِكَ و لَكَ الحُجَّةُ عَلَيَّ ؛ پروردگارا ، معبودا ، من در عين دارا بودن تهيدستم ، پس در تهيدستى چگونه تهيدست نباشم . معبودا ، من با داشتن علم نادانم ، پس در نادانى چگونه نادان نباشم؟ معبودا ، پياپى آمدن تدبيرت و شتاب تحول تقديرت مانع شدند كه بندگان خداشناس تو به عطايى جز عطاى تو راضى باشند ، و مانع از نااميدى مهربان شدند . معبودا ، از من به اندازه پستى من سر مى زند ، و از تو بر اساس شايسته كرمت ... معبودا ، اگر از من خوبى هايى سر بزند به فضل تو است و منت تو بر من است . و اگر كارهاى بد از من سربزند ، بسته به دادگرى تو است . تو بر من حجّت دارى.» در اين فقرات غناى انسان عين فقر و علم او عين جهل برشمرده شده و گفته شده هر چه از ماست سزاوار ملامت است مِنّى ما يَليقُ بِلُؤمى و اگر خوبى هست از فضل و كرم خداست . البته استناد اين فقره از دعا به امام حسين(ع) قطعى نيست ؛ با صرف نظر از استناد به آن بزرگوار ، مى توان گفت كه اين فقرات گوياى چنين حال رجوعى است كه آن را توبه مى ناميم .
[۴۶]. «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّه إِنَّ اللّه يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ» ؛ بگو : اى بندگان من كه با خويش گزافكارى كرده ايد ! از بخشايش خداوند نااميد نباشيد كه خداوند همه گناهان را مى آمرزد ؛ بى گمان اوست كه آمرزنده بخشاينده است الزمر : ۵۳ .
[۴۷]. «وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ ؛ و چون مؤنان به آيات ما ، نزد تو آيند بگو : درود بر شما ! پروردگارتان رحمت را بر خويش مقرّر داشته است : چنانچه هر يك از شما از سر نادانى كار بدى انجام دهد ، آنگاه از پس آن توبه كند و به راه آيد ، چنين است كه خداوند آمرزنده اى بخشاينده است الأنعام : ۵۴ .
[۴۸]. از باب نمونه : «وقالَ ابو الحسن الرضا(ع) : كانَ رَسولُ اللّه صلى الله عليه و آله لا يَقومُ مِن مَجْلِسٍ وإن خَفَّ حَتّى يَستَغفِرَ اللّه خَمساً وعِشرينَ مَرَّةً ؛ رسول خدا صلى الله عليه و آله از مجلسى هر چند كوتاه بر نمى خاست مگر اين كه بيست و پنج بار استغفار مى كرد» . عدّة الداعى : ص ۲۶۵ .
[۴۹]. ر . ك : الميزان فى تفسير القرآن : ج ۴ ص ۲۴۵ و كشف الغمّه : ج ۳ ص ۴۲ ـ ۴۴ .
[۵۰]. اوصاف الاشراف ، ص : ۲۹ .
[۵۱]. كيمياى سعادت : ج ۲ ص ۶۵۱ . اين تبيين در بين عرفا رواج دارد . آنان توبه اخص يا خاص الخاص را رجوع از خلق به حق يا از خود به حق و به معناى نسبت ندادن منفعت و مضرت به خلق است . همچنين در اين مرحله فرد از ديدن احوال و مقامات خود نيز توبه مى كند . گفته اند كه استغفار پيامبر اكرم از اين نوع بود ، زيرا ايشان هر دم در ترقى بود و وقتى به مقام بالاترى مى رسيد ، از مقام فروتر استغفار و از ديدن آن توبه مى فرمود . ر . ك : موسوعة كشاف اصطلاحات الفنون و العلوم ، تهانوى : ج ۱ ص ۵۲۵ ؛ شرح الأسماء الحسنى ، سبزوارى ، ص : ۱۱۹ ؛ شرح التعرف لمذهب التصوف ، مستملى : ج ۳ ص ۱۲۰۹ ـ ۱۲۱۰ ؛ اللمع فى التصوف ، ابونصر سراج ، ص ۴۴ ؛ كشف المحجوب ، هجويرى : ص ۳۸۳ .
[۵۲]. آل عمران : ۱۷ .
[۵۳]. الذاريات : ۱۵ ـ ۱۸ .
[۵۴]. صحيفه امام : ج ۲۰ ص ۲۶۸ و ۲۶۹ .
سوریه در میان جاهطلبیهای اسرائیل و خطر احتمالی بازگشت داعش
بعد از سقوط دولت سوریه و تحولات اخیر این کشور در سایه مسلط شدن گروههای مسلح مخالف و سپس آغاز تجاوزات سریع و وحشیانه رژیم صهیونیستی علیه سوریه، سناریوهایی درباره تلاشهای گروه تروریستی- تکفیری داعش برای بازگشت به این کشور ترسیم شده است.
هشدار درباره بازگشت داعش به سوریه
«مظلوم عبدی» سرکرده نیروهای دموکراتیک سوریه موسوم به «قسد» در تاریخ 12 دسامبر، نسبت به از سرگیری فعالیتهای داعش در سوریه هشدار داد و گفت: داعش با بهرهگیری از تحولات میدانی در سوریه و سرنگونی دولت قبلی، تحرکاتی را برای آغاز فعالیتهای خود در سوریه انجام داده است و فعالیتهای آن دیگر محدود به بادیه سوریه نخواهد شد.
برخی معتقدند که باید اظهارات سرکرده قسد درباره بازگشت داعش به سوریه را جدی گرفت؛ به ویژه اینکه وضعیت آشفته کنونی سوریه ،عرصه مناسبی برای هر نوع بازیگر داخلی و خارجی جهت رسیدن به اهداف خود در این کشور است.
سوالاتی که در زمینه خطر دوباره داعش برای سوریه مطرح میشود، این است که هستههای داعش تا چه اندازه در سوریه نفوذ دارند و حاکمان جدید سوریه که برخی از آنها پیشتر تقریباً با همان رویکرد داعش علیه دولت بشار اسد میجنگیدند، قرار است چگونه در دوره کنونی با داعش تعامل کنند؟ موضع قدرتهای بینالمللی برای مبارزه با داعش در سوریه چه خواهد بود و این گروه تروریستی- تکفیری چگونه میتواند بر نقشه سیاسی قدرتهای تاثیرگذار در پرونده سوریه موثر باشد.
دامنههای فعالیت داعش در سوریه
منابعی در گروههای مسلح سوریه مستقر در پایگاه التنف (در مثلث مرزی سوریه، عراق و اردن) که وابسته به ائتلاف آمریکاست، اعلام کردند که فعالیت هستههای داعش در سوریه، از ابتدای سال 2024 تقریبا زیاد بوده است و نمیتوان گفت که فعالیت آنها تنها بعد از سقوط دولت بشار اسد بیشتر شده است. در این میان برخی از حملاتی که هستههای داعش انجام دادند، تاثیر رسانهای داشت؛ از جمله حملهای که به میدان گازی «شاعر» انجام شد و منجر به کشته شدن مدیر پمپ بنزین در این میدان گشت.
به گزارش الجزیره، منابع وابسته به گروههای مسلح در پایگاه التنف اعلام کردند که در حال حاضر، تعداد عناصر داعش در سوریه به حدود 1200 نفر میرسد که در استانهای حسکه، دیرالزور و حمص مستقر هستند و حدود 800 نفر از آنها در منطقه بادیه سوریه فعالیت دارند و در جبل البشری، جبل العمور، اطراف تدمر، السخنه و شمال دیرالزور مستقر شدهاند. 400 تن از عناصر داعش هم در مناطق تحت سیطره نیروهای دموکراتیک سوریه قرار دارند.
تثبیت اشغالگری آمریکا در سوریه با بهانه تکراری داعش
گروه تروریستی- تکفیری داعش، در حال حاضر طبق سیستم هستههای امنیتی پراکنده در سوریه عمل میکند و با همین روش توانست طی دوره اخیر تا حدودی از دید ارتش سوریه دور بماند و به حملات پراکنده خود ادامه دهد.
بعد از آغاز حملات گروههای تروریستی به شمال سوریه طی چند هفته گذشته که در نهایت منجر به سقوط دولت این کشور شد، آمریکا با بهانه تکراری داعش اعلام کرد که قصد دارد نیروهای خود را برای مقابله با ظهور احتمالی دوباره داعش در سوریه به ویژه در مرزهای این کشور با عراق نگه دارد.
شبکه الجزیره به نقل از منابعی که با نیروهای ائتلاف آمریکا در سوریه و عراق تماس دارند، گزارش داد که آمریکا قصد خروج از پایگاه التنف را ندارد و همچنین میخواهد به ادامه حضور نظامی خود در پایگاه عین الاسد در غرب عراق هم ادامه دهد.
چند روز قبل هم آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا اعلام کرد که کشورش به شدت نگران تحرکات هستههای باقیمانده داعش در سوریه بوده و در پی جلوگیری از سازماندهی مجدد این گروه تروریستی بعد از سقوط دولت بشار اسد است.
رسانههای غربی هم معتقدند، هرچند که گروه تروریستی- تکفیری داعش، رسماً سالها قبل منحل شد، اما ممکن است که از خلأ قدرت در سوریه در سایه سقوط دولت این کشور سوء استفاده کند و مجدداً به صحنه سوریه برگردد.
سوءاستفاده داعش از آشفته بازار سقوط دولت و حملات اسرائیل به سوریه
در این زمینه، «آن اسکارد» مدیر مرکز بینالمللی مطالعات افراط گرایی خشونت آمیز در واشنگتن اعلام کرد که هستههای داعش در سوریه هرگز تحرکات تروریستی خود را رها نکردند و حتی بعد از انحلال این گروه تروریستی، فعالیتهای عناصر باقیمانده آن به شکل پراکنده ادامه داشت. در حال حاضر هم عناصر زندانی داعش منتظرند که هستههای این گروه تکفیری به زندانها حمله کرده و آنها را نجات دهند.
در اینجا باید اشاره کنیم که گروههای مخالف مسلح در سوریه، بلافاصله بعد از سیطره بر این کشور، شروع به باز کردن درب زندانها کردند. نکته خطرناک درباره این اقدام آن است که بسیاری از زندانیها در سوریه، سابقه فعالیت در گروههای تروریستی همچون داعش را دارند و بسیاری معتقدند که آزاد شدن آنها یعنی یک خطر بزرگ برای بازگشت تروریستها و مشخصاً داعش به سوریه.
همه اینها در حالی است که رژیم صهیونیستی ساعاتی بعد از سقوط دولت بشار اسد، مجموعهای از حملات سیستماتیک علیه زیرساختهای نظامی حساس سوریه آغاز کرد که حملاتی بیسابقه بود و آنگونه که ارتش اسرائیل ادعا میکند، بیش از 80 درصد ظرفیت نظامی سوریه در صدها حملهای که این رژیم تنها طی سه روز اول انجام داد، نابود شده است.
طبق گزارش رسانههای عربی، قدرت موشکی و پدافندی ارتش سوریه نیز تقریباً با گذشت حدود 10 روز از حملات ارتش صهیونیستی نابود شده و نکته قابل توجه آنجاست که اسرائیل علاوه بر سلاحهای سنگین، سلاحهای نیمه سنگین ارتش سوریه را نیز به شکل مکرر هدف قرار میدهد.
در شرایطی که ارتش سوریه طی سالهای گذشته مسئولیت اصلی مقابله با گروههای تروریستی و در راس آن داعش را داشت، اکنون عملاً سوریه دیگر ارتشی ندارد و در برابر هرگونه تهدید نظامی داخلی و خارجی آسیب پذیر خواهد بود.
مظلوم عبدی، سرکرده قسد هم در این زمینه گفت که ارتش سوریه وظیفه مقابله با داعش را داشت، اما این ارتش دیگر منحل شده و نمیتواند به این ماموریت ادامه دهد. این در حالی است که عناصر باقیمانده داعش که قبلاً مخفیانه فعالیت میکردند، اکنون بعد از سقوط دولت بشار اسد، در حال علنی کردن تحرکات خود هستند و اطلاعات نشان میدهد که آنها قصد دارند به اردوگاه مخوف الهول که خانوادههای تروریستهای داعشی آنجا زندگی میکنند، حمله کنند.
با این تفاسیر، متوجه میشویم بعد از به هم ریختن اوضاع سوریه به دنبال سقوط دولت این کشور و روی کار آمدن گروههای مسلحی که استراتژی مشخصی برای اداره کشور از خود نشان ندادهاند و حتی قدرت نظامی مستقل جهت محافظت از سوریه را هم ندارند، سناریوی بازگشت داعش به سوریه یک سناریوی محتمل بوده و دور از ذهن نیست؛ به ویژه اینکه رژیم صهیونیستی عملاً سلاحی برای سوریه جهت مقابله با هر تهدیدی باقی نگذاشته است.
در هر صورت باید منتظر تحولات آینده سوریه باشیم، به ویژه اینکه ببینیم تجاوزات و جاهطلبیهای اسرائیل در سوریه تا کجا ادامه دارد و به چه سمت و سویی میرود.
با رژیم غذایی دردهای مزمن را کاهش دهید
به نقل از رویترز، در یک مطالعه جدید، محققان دانشگاه استرالیای جنوبی به ارتباط مستقیم بین پیروی بیشتر از دستورالعملهای رژیم غذایی دولت فدرال استرالیا و سطوح پایینتر درد بدن بهویژه در میان زنان پی بردند.
«سو وارد»، یکی از نویسندگان این مطالعه، گفت: «خوب غذا خوردن برای سلامتی و آرامش روان مفید است. اما دانستن اینکه تغییرات ساده در رژیم غذایی شما میتواند درد مزمن را جبران کند، میتواند زندگی را تغییر دهد.»
تحقیقات قبلی نشان داده است که بیش از ۳۰ درصد مردم جهان از درد مزمن رنج میبرند و زنان و افرادی که دارای اضافه وزن یا چاق هستند بیشتر در معرض ابتلاء به این دردها هستند.
مطالعه جدید نشان داد که مصرف بیشتر غذاهای اصلی- سبزیجات، میوهها، غلات، گوشت بدون چربی و لبنیات- بدون در نظر گرفتن وزن فرد، درد مزمن را کاهش میدهد.
وارد گفت: «انتخاب های غذایی و کیفیت کلی رژیم غذایی فرد نه تنها فرد را سالمتر نگه میدارد، بلکه به کاهش سطح درد آنها نیز کمک میکند.»
این مطالعه نشان داد که تأثیر رژیم غذایی سالم در کاهش درد مزمن برای زنان بیشتر از مردان بود.
وارد گفت: «این امکان وجود دارد که خواص ضدالتهابی و آنتی اکسیدانی گروههای غذایی اصلی باعث کاهش درد شود، اما تیم تحقیقاتی نمیتواند با قطعیت بگوید که آیا رژیمهای غذایی با کیفیت پایین منجر به درد بیشتر میشود یا اینکه آیا درد منجر به رژیم غذایی ضعیفتر میشود.»
پاسخ آیتالله العظمی سبحانی به پرسشی پیرامون زیارت امینالله
حضرت آیت الله سبحانی به پرسشی پیرامون زیارت امین الله پاسخ داد که متن پرسش و پاسخ تقدیم شما فرهیختگان خواهد شد:
سؤال: زیارت امین الله معتبرترین زیارتی است که در همه مشاهد مشرفه خوانده میشود. اساس آن زیارت امیر مؤمنان (ع) است اما با یک دگرگونی در خطاب میتوان در تمام اعتاب مقدسه تلاوت کرد و از مضامین عالیه برخوردار گشت . به گونهای که اگر زائر به مفاهیم آن توجه کند یک نوع انقلاب روحی به او دست میدهد.
در مفاتیح الجنان مرحوم قمی در آغاز زیارت خطاب به امیر مؤمنان (ع) چنین آمده است «حتی دعاک اللّه إلی جِواره فقبضکَ إلیه بإختیاره» مفاد ظاهری آن این است که خدا تو را با اختیار به سوی خود فراخواند و روح تو را قبض کرد. نقطه سؤال این است که ضمیر در «بـإختیاره» به خدا برمیگردد و مفاد آن این است که خدا با اراده و اختیار تو را قبض روح کرد. در این موقع این سؤال در ذهن انسان پدید میآید که همه کارهای خدا از روی اختیار است، این مورد (قبض روح امام) چه خصوصیتی دارد؟
پاسخ: زیارت امین الله در منابع نخستین به دو صورت نقل شده است.
۱. صورت نخست همان است که ابن قولویه ۳۶۸ مانند مفاتیح الجنان قمی نقل کرده است که طبعاً سؤال انگیز است.
۲. اما در منابع دیگر: صورت کاملتر نقل شده که معنی را دگرگون میسازد.
اینک در منابع:
۱. سید بن طاووس (م ۶۶۴) در کتاب اقبال الاعمال جمله را به این نحو نقل کرده است: «فقبضک إلیه باختیاره لک کریم ثوابه» (اقبال الاعمال، ط. قدیم، ص۴۷۰)
گذشته بر ایشان برادرزاده سید بن طاوس، عبدالکریم بن طاوس (م۶۳۹ق) در کتاب «فرحة الغری» این فقره را در دو مورد نقل کرده است. در صفحه ۴۱ به صورت ناقص اما در صفحه ۴۴ به نحو کامل آورده است و از نظر قوانین رجالی، اگر حدیث به دو نحو نقل شود یکی ناقص و دیگری کامل دومی را میگیریم زیرا افزودن اشتباهی کمتر است اما نقیصه سهوی زیاد است.
۲. گذشته بر این مرحوم علامه مجلسی در مجلدات بحار الانوار ج ۹۷ صفحه ۲۶۷ زیارت امین الله را به همین صورت کامل نقل کرده است و همچنین در کتاب زاد المعاد.
با توجه به صورت دوم که میفرماید: (فقبضک الیه بإختیاره لک کریم ثوابه) معنی جمله دگرگون میشود.
زیرا طبق نقل نخست لفظ «بإختیاره» قید «فقبضک» است که سؤال برانگیز است ولی طبق نقل دوم «بإختیاره» بیان علّت قبض است و معنی این است: «تو را به سوی خدا خواند به خاطر ثواب بزرگی که برای تو در آن جهان تهیه دیده شده است».
و به عبارت روشنتر، گویا سؤال میشود که چرا خدا تو را قبض روح کرد.
در پاسخ گفته میشود این کار به خاطر ثواب عظیمی که برای وی در جهان دیگر آماده کرده است انجام گرفته است.
از این بیان نتیجه می گیریم که جمله باختیاره ذیلی دارد که مفاد آن را روشن میکند ولذا لازم است اولیاء امور در مشاهد مشرفه نسخهها را اصلاح فرمایند.
فرزند مرحوم آیت الله مروارید، جناب آقای حاج شیخ مهدی دامت برکاته نقل فرمودند مرحوم حاج شیخ عباس قمی بر اشتباه خود واقف شده بود و مفاتیح الجنان منزل پدر را با دست خود تکمیل کرد.
از خداوند متعال خواهانیم ما را به زیارت پیشوایان معصوم موفق بدارد و به همگان حضور قلب و آگاهی دل عطا بفرماید و ادعیه را مستجاب بفرماید.
کلیدی برای تزکیه اخلاق
أمیرالمؤمنین علی علیه السلام:
سَبَبُ تَزْکِیَةِ الاَخْلاقِ حُسْنُ الاَدَبِ؛
ادب نیکو سبب تزکیه اخلاق است.
شرح غرر الحکم: ج ۴، ص ۱۲۱
چرا حضرت ام البنین (س) در عاشورا حضور نداشت؟
حضور همراهان امام حسین (علیهالسلام) در کربلا به چند عامل بستگی دارد:
۱. توان جسمی و روحی: سفر به کربلا، به ویژه در آن دوران طولانی و دشوار، نیازمند توانایی جسمی و روحی است. در این زمینه اطلاعی از وضعیت جسمانی حضرت امالبنین در آن زمان نداریم که ممکن است به دلیل شرایط جسمیاش نتوانسته باشد به همراهی امام حسین (ع) برود.
۲. رضایت و تمایل خود حضرت امالبنین: هرچند حضرت امالبنین در مدینه حضور داشت، اما امکان دارد که امام حسین (ع) مصلحت ندانسته که ایشان را به کربلا ببرد. امام حسین (ع) همیشه در اتخاذ تصمیمات خود مصلحتها و شرایط را در نظر میگرفت.
۳. موافقت امام حسین (ع) و صلاحدید ایشان: امام حسین (علیهالسلام) در تعیین همراهان خود به مصلحت جامعه و اهداف قیام توجه میکرد. ممکن است امام حسین (ع) حضور حضرت امالبنین را برای سفر کربلا ضروری نمیدانست یا به دلایل دیگر این امر را صلاح ندانسته باشد.
در مقابل، حضرت زینب (سلاماللهعلیها) حضورش در کربلا به دلایل خاص و با صلاحدید امام حسین (ع) بود.
حضرت زینب به عنوان پیامرسان قیام عاشورا، نقش ویژهای در حفظ و انتقال پیام شهیدان و آگاهی بخشی به مردم کوفه و شام داشت. اگر حضرت زینب (سلاماللهعلیها) در کربلا نبود، قیام امام حسین (علیهالسلام) ناقص میماند.
همچنین، حضرت ربابه، همسر امام حسین (علیهالسلام)، به دلیل ارتباط نزدیک با امام حسین (ع) و مصلحت آن حضرت، همراه ایشان در کربلا بود و فرزند شش ماههاش به دلیل حضور مادرش در کنار امام همراه شده بود.
در نهایت، حضور زنان در کربلا هیچگاه واجب نبوده و تصمیم امام حسین (ع) برای حضور همراهانش بر اساس مصلحتها و ضرورتها اتخاذ میشد. کسانی که به کربلا رفتند، جزء همسران شهدا یا افرادی بودند که حضورشان برای اهداف قیام ضروری بوده است.
منابع:
تاریخ عاشورا
الارشاد شیخ مفید
بحار الأنوار علامه مجلسی
ریاکاری روش همیشگی استعمارگران و سرمایهداران غربی است
رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت فاطمه زهرا(س) را از شگفتیهای آفرینش خواندند و با بیان اصول مهم منشور اسلام درباره زن، تأکید کردند: در اسلام، زن و مرد مکمل یکدیگرند و در تلاش برای رسیدن به حیات طیبه و تواناییهای فکری و روحی در عرصههای علمی، فرهنگی، هنری، اثرگذاری اجتماعی-سیاسی، فعالیت اقتصادی و مسائل بینالمللی هیچ تفاوتی با هم ندارند.
حضرت آیتالله خامنهای صبح امروز؛ ۲۷ آذر ۱۴۰۳ در دیدار هزاران نفر از زنان و دختران، همچنین با اشاره به تداوم جنایات رژیم صهیونیستی و آمریکا در منطقه و کمک برخی به آنها، گفتند: رژیم صهیونیستی به خیال خود از طریق سوریه آماده میشود که نیروهای حزبالله را محاصره و ریشهکن کند اما آنکه ریشهکن میشود، اسرائیل است.
ایشان در ابتدای سخنانشان با تبریک ایام ولادت حضرت صدیقه طاهره(س)، جلسه با زنان و دختران را بسیار خوب و پرشور خواندند و با اشاره به برخی محورهای سخنان ۷ نفر از خانمها در این جلسه، از جمله «مراقبت از خانواده در فضای مجازی»، «افزایش جمعیت»، «مسائل مربوط به زنان در عرصه هنر» و «تسهیلگری در امر ازدواج»، گفتند: مسئولان دفتر رهبری و دستگاههای مربوط، نکات بسیار خوب سخنان خانمها در جلسه را پیگیری و مورد ملاحظه جدی قرار دهند.
رهبر انقلاب با اشاره به برخی ابعاد وجودی حضرت فاطمه زهرا(س) به عنوان پدیده شگفتانگیز عالم آفرینش، گفتند: اینکه بانویی جوان، از لحاظ معنوی و هویت ملکوتی و جبروتی به جایی برسد که به روایت اهل تشیع و تسنن، خشم او خشم خدا و خشنودی او خشنودی پروردگار را به همراه بیاورد، بسیار پر عظمت و عجیب است.
ایشان، «غمگساری با پیامبر در سختیها»، «همراهی با امیرمومنان در جهاد»، «خیرهکننده چشم فرشتگان در عبادت»، «بیان خطبههای فصیح، بلیغ و آتشین»، «پرورش امام حسن و امام حسین (علیمها السلام) و حضرت زینب(س)» را از ویژگیهای بینظیر حضرت فاطمه(س) خواندند و افزودند: آن حضرت در کودکی، جوانی، ازدواج و سیره زندگی، برترین، زیباترین و گویاترین الگوی زن مسلمان است.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به دیدگاههای مختلف درباره مسئله زن در جهان، گفتند: سرمایهداری و سیاستمدارانِ تابع آنها با در دست داشتن رسانههای مؤثر در جهان، با بیصداقتی و دروغگویی و در پوشش ظاهری یک نظریه فلسفی و انساندوستانه، انگیزههای جنایتکارانه و فسادانگیز خود را برای دخالت و جهتدهی در امور جامعه جهانی زنان و کسب منافع نامشروع، پنهان میکنند.
ایشان بیصداقتی و ریاکاری را روش همیشگی استعمارگران و سرمایهداران غربی دانستند و کشیدن زنان به کارخانهها برای تأمین نیاز صنایع به کارگرانِ با دستمزد کم را تحت پوشش آزادی و استقلال زنان، نمونهای از این ریاکاری خواندند.
حضرت آیتالله خامنهای هدف پنهان از شعار آزادی بردگان آمریکا در حدود ۲ قرن قبل را، کشاندن بردگان از مزارع جنوب به کارخانههای شمال این کشور خواندند و گفتند: امروز هم در پشت شعارهای فمنیستی و آزادی و حقوق زنان، اهداف ضدانسانی و سیاسی، نهفته است که برخی از آنها مشخص است و برخی اهداف بعدها آشکار میشود.
ایشان تشریح منشور اسلام در مقوله زن را برای درک عمومی از منطق اسلام در این زمینه، ضروری برشمردند و گفتند: باید این منطق را در جامعه جا بیندازیم و براساس آن عمل کنیم که البته بعد از انقلاب در این زمینه کارهای زیادی شده است.
رهبر انقلاب مسئله زوجیت را اولین اصل مهم در منشور زن در اسلام خواندند و افزودند: براساس آیات متعدد قرآن، زن و مرد از جنس یکدیگر، زوج و مکمل هم هستند.
حضرت آیتالله خامنهای لازمه زوجیت و مکمل بودن زن و مرد را تشکیل واحدی سوم به نام خانواده خواندند و گفتند: براین اساس، تشکیل خانواده یک سنت الهی آفرینش است که خوشبختانه در فرهنگ ایرانی هم، خانوادهدوستی از نشانههای مهم قوت و عمق فرهنگی ملت است.
رهبر انقلاب یک اصل دیگر منشور اسلامی درباره زن را «نبود هیچگونه تفاوت بین زن و مرد در حرکت معنوی و تعالی انسانی و دستیابی به حیات طیبه» خواندند و گفتند: از منظر اسلام، زن و مرد با وجود تفاوتهای جسمی، هر دو از تواناییها و نوآوریهای فکری و عملی و استعدادهای بینهایت برخوردار هستند که باعث میشود زن نیز همچون مرد بتواند و در مواردی واجب باشد که در عرصهها و فعالیتهای گوناگون علمی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، بینالمللی، فرهنگی و هنری نقشآفرینی کند.
ایشان نقشهای متفاوت زن و مرد در خانواده از نگاه اسلام را دلیل برتری یکی بر دیگری ندانستند و افزودند: زن و مرد در خانواده از حقوق یکسان برخوردار هستند؛ البته از لحاظ عاطفی، اسلام زن را همچون گُلی میداند که باید از طراوت و عطر او در خانواده مراقبت و استفاده کرد.
«محدودیتهای حاکم بر ارتباطات و معاشرتهای زن و مرد» موضوع دیگر مورد تأکید از منظر اسلام بود که رهبر انقلاب در خصوص آن گفتند: اسلام درباره مسئله «حجاب و عفاف و نگاه» تکیه و ملاحظاتی دارد. البته بیبندوباریهای امروز در غرب نیز نسبتاً جدید است و توصیف زن اروپایی در آثار ادبی دو سه قرن پیش نشان میدهد در غرب نیز ملاحظات زیادی در مسئله زن وجود داشته است.
ایشان «ارزش معنوی مادری و افتخار به آن» را رکنی دیگر از نگاه اسلام به مسئله زن برشمردند و افزودند: امروز بعضیها در سایه سیاستهای سرمایهداران و استعماگران و بدخواهان جوامع مستقل بخصوص جامعه ما، از «مادری» تصویر بدی ارائه میکنند. در حالی که مادری و پرورش دادن یک انسان، افتخاری بسیار با ارزش است و بر همین اساس است که در اسلام با تعابیر مختلف از جمله قرار داشتن بهشت زیر پای مادران، سفارش زیادی به محبت و خدمت و اطاعت از مادر شده است.
حضرت آیتالله خامنهای پس از برشمردن بعضی از اصول مهم منشور اسلام درباره زن، رشد شگفتانگیز زنان مؤمن، دانا و فعال در عرصههای مختلف پس از پیروزی انقلاب را بر پایه این نگاه متعالی دانستند و گفتند: نقش زنان در دوره مبارزات و پیروزی انقلاب تعیینکننده بود و در حالی که برخی افراد، مخالف حضور زنان در راهپیماییها بودند، امام بزرگوار با آن نگاه به شدت مخالفت کردند.
ایشان افزودند: ورود زنان به میدان بود که باعث به میدان آمدن همسران و فرزندان آنها شد؛ بنابراین به یک معنا زنان انقلاب را پیروز کردند.
رهبر انقلاب فعالیت متین در عرصههای سیاسی و بینالمللی و همچنین نقشآفرینی در حوادثی مانند دفاع مقدس، دفاع از حرم و عرصه سیاسی را جلوههای درخشان دیگری از فعالیتهای زنان پس از پیروزی انقلاب برشمردند و گفتند: زن ایرانی توانسته از هویت و فرهنگ و سنن تاریخی و اصیل کشور با متانت، حیاء و عفت خود صیانت کند؛ بگونهای که تا امروز تحت تأثیر عوارضی که بسیاری از کشورهای غربی دچار آن هستند قرار نگرفته و پس از این نیز انشاءالله همینطور به حرکت خود ادامه خواهد داد.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به درخشش زنان در فعالیتهای علمی و تحقیقی دانشگاهها و حوزههای علمیه خاطرنشان کردند: امروز تعداد زنان مجتهد، کم نیست و حتی معتقدیم که در بسیاری از مسائل زنانه که مردها تشخیص خوب و درستی ندارند، خانمها باید از مجتهدان زن تقلید کنند.
ایشان رشد زنان دانشمند، استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر و هنرمند با حفظ تدیّن را غیرقابل مقایسه با قبل از انقلاب خواندند و گفتند: البته دشمن هم بیکار نیست و مشغول طراحی است چرا که آنها خیلی زود متوجه شدند شکست دادن و به زانو درآوردن انقلاب با شیوههای سختافزاری همچون جنگ، بمباران، قومیتگرایی و نیروهای فتنهگر ممکن نیست بنابراین سراغ شیوههای نرمافزاری یعنی تبلیغات، وسوسهها و شعارهای بهدور از صداقت رفتهاند.
حضرت آیتالله خامنهای ادعای دفاع از زن با راهاندازی اغتشاش در کشوری را از مصادیق شعارهای دروغین بدخواهان دانستند و افزودند: دختران، بانوان، اساتید، دانشجویان و همه جامعه زنان خود را موظف بدانند که در مقابل وسوسهها و شیوههای موذیانه و جنگ نرم بدخواهان برای انحراف از ارزشها در مسائل زنان، اهتمام کافی داشته باشند.
رهبر انقلاب در بخش پایانی سخنانشان با اشاره به مسائل منطقه، خاطرنشان کردند: با حرکتی که در سوریه انجام شد و با جنایتهای رژیم صهیونیستی و آمریکا و کمکهای دیگران به آنها، دشمنان خیال کردند که مسئله مقاومت تمام شد در حالی که آنها سخت در اشتباه هستند.
ایشان با تأکید بر اینکه «روح سید حسن نصرالله و سنوار زنده است»، افزودند: جسم آنها رفت اما شهادت، آنها را از عرصه وجود بیرون نبرد و روح و فکر آنها باقی است و راهشان ادامه دارد.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به ایستادگی غزه در برابر حملات روزانه صهیونیستها و استمرار مقاومت لبنان، گفتند: رژیم صهیونیستی به خیال خود در حال آمادهسازی خود از طریق سوریه برای محاصره و ریشهکنی حزبالله لبنان است اما آنکه ریشهکن خواهد شد، اسرائیل است.
رهبر انقلاب با تأکید بر ایستادگی ایران در کنار مبارزان فلسطینی و مجاهدان حزبالله و تداوم هرگونه حمایت و کمک ممکن به آنها، ابراز امیدواری کردند مجاهدان روزی را ببینند که دشمن خبیث در زیر پاهای آنها لگدمال شود.
پیش از بیانات رهبر انقلاب ۶ نفر از فعالان حوزه زنان و دختران به بیان مطالبی در زمینههای «الگوی زن مسلمان انقلابی»، «فضای مجازی، زن، خانواده و کودک»، «حل مسئله جمعیت از طریق تقویت نهاد خانواده»، «توانمندی بانوان هنرمند و تقویت آثار نمایشی حوزه زنان»، «تسهیلگری ازدواج و مسئله واسطهگری» و نیز، «اصلاح برنامههای درسی دانشآموزان دختر با نگاه به تقویت هویت فرهنگی» پرداختند.
همچنین خانم «عائده سُرور» مادر دو شهید لبنانی هم به نمایندگی از بانوان محور مقاومت، در این دیدار سخنانی در باب ادامه و پیروزی مقاومت بیان کرد.
سه ثمره قرائت قرآن
علَیکَ بقِراءةِ القرآنِ؛ فإنّ قِراءتَهُ کَفّارةٌ للذُّنوبِ، و سَترٌ فی النارِ و أمانٌ مِن العذابِ.
بر تو باد خواندن قرآن؛ زیرا خواندن آن کفّاره گناهان است و پردهای در برابر آتش و موجب ایمنی از عذاب.
بحارالأنوار، ج۹۲، ص۱۷، ح۱۸
شخصیت و ویژگی های حضرت ام البنین
حضرت ام البنین از زنان برجسته تاریخ اسلام و از جمله زنان تأثیرگذار در حادثه عاشوراست که اگرچه مستقیم در کربلا حضور نداشته است اما وجود ۴ فرزند ایشان در حادثه عاشورا و به نمایش گذاشتن ادب و فداکاری و غیرت که از مادر خود به ارث بردهاند باعث شده است تا نام مبارک حضرت ام البنین زینت زنان مسلمان باشد.
همواره نام این بانوی بزرگ که در فضیلتهای اخلاقی، ایمان، اخلاق، ادب و شجاعت زبانزد بوده است با نام حضرت عباس (ع) که خود نیز دارای این صفات بود گره خورده است. حضرت عباس، این جانباز عاشورا که جایگاه و مقامش باعث غبطه شهدا در روز آخرت میشود ویژگیهای خود را از پدری چون امیرالمومنین (ع) و بانویی چون ام البنین وام گرفته است.
مشهور در شجاعت و ادب
آنچه از منابع تاریخی مشخص میشود حضرت ام البنین در پنجمین سال هجرت رسول گرامی اسلامی به مدینه، در جنوب مکه و در طایفه هوازن، در میان قبیله نام آور کلاب و در خانه جزام بن خالد به دنیا آمد.
پدر ام البنین ابوالمجْل حزّام بن خالد، از قبیله بنی کلاب و برخی از علمای معاصر نام مادرش را ثمامه دختر سهیل بن عامر بن مالک ذکر کردهاند. نسب پدری و مادری حضرت ام البنین در میان اعراب به قبایل خوش نام میرسید. بنی کلاب از جهات مختلف همچون داشتن مقامهای مهم در قبل از اسلام و همچنین شجاعت و پهلوانی در عرب شهره بودند. خاندان جناب امّ البنین علیهاالسلام در شرافت، شهامت، مردانگی، مهمان نوازی و دلاوری، سرآمد رادمردان عصر خود بودهاند. امّ البنین، این اوصاف والا را از اسلاف خود به ارث برد.
ام البنین پس از شهادت حضرت زهرا (س) به همسری با ایشان درآمد. ماجرای ازدواج ایشان با حضرت علی (ع) از این قرار است که بعد شهادت حضرت زهرا (س) فرزندان کوچک ایشان به مادری نیاز داشتند تا در عین حال که همسری امیرالمومنین را عهده دار باشد، برای آنان نیز مادری کند. به همین سبب، امام علی علیه السلام از برادرش عقیل که دانشمندی تبارشناس در جهان عرب بود، چنین درخواست کرد: «اُنْظُرْ لِی اِمْرَأَةً قَدْ وَلَدَتْها الْفُحُولَةُ مِنَ الْعَرَبِ لاَِتَزَوَّجَها فَتَلِدَ لِی غُلاما فارِسا؛ برای همسری ام؛ بانویی از میان اعراب انتخاب کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد و پسری جوانمرد و شجاع برایم به دنیا آورد.» عقیل نیز بعد از فکر و اندیشه به امام پیشنهاد کرد که با امّ البنین کلابیه ازدواج کند؛ چرا که در میان اعراب، شجاعتر از نیاکان او یافت نمیشود. مولای متقیان نیز رأی برادرش را پسندید و عقیل را به خواستگاری فرستاد.
خواستگاری حضرت امیر از ام البنین
پیش از خواستگاری امیرالمومنین، حضرت ام البنین میفرماید؛ قبل از خواستگاری شبی در خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشستهام. نهرهای روان و میوههای بسیار در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان میدرخشیدند و من به آنها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر میکردم و نیز درباره آسمان که بدون ستون، بالا قرار گرفته است و همچنین روشنی ماه و ستارگان و… در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از آن ساطع میشد که چشمها را خیره میکرد. در حال تعجب و تحیر بودم که چهار ستاره نورانی دیگر هم در دامنم فرود آمدند.
پدر ام البنین از معبّر قوم تعبیر آن را خواست و او در تعبیر این خواب گفت: این خواب را برای کسی تعریف نکنید و بدانید بزرگی از عرب و عجم به خواستگاری دخترتان خواهد آمد و خداوند از آن مرد چهار پسر به دخترتان خواهد داد.
وقتی عقیل برای خواستگاری به نزد حزام بن خالد آمد، ایشان با یادآوری رؤیای صادقه دخترش، به ایشان مژده داد. «لَقَدْ حَقَّقَ اللّهُ رُؤْیاکِ یا بُنَیَّتِی فَاَبْشِرِی بِسَعادَةِ الدُّنِیا وَالاْآخِرَةِ؛ دخترم مطمئناً خدای [تبارک و تعالی]، رؤیای تو را به حقیقت مبدل ساخت و سعادت دنیا و آخرت بر تو بشارت باد!» سپس به همسرش شمامه گفت: «آیا دخترمان فاطمه را شایسته همسری امیر مؤمنان علیه السلام میدانی؟ بدان که خانه او خانه وحی، نبوت، علم، حکمت، ادب و اخلاق است. اگر دخترت را، لایق این خانه میدانی، این وصلت مبارک را بپذیریم!»
ام البنین به جای فاطمه
در تاریخ نوشته شده حضرت امّ البنین علیهاالسلام وقتی به خانه حضرت علی علیه السلام آمد، به آن حضرت، پیشنهاد کرد او را به جای فاطمه که اسم قبلی و اصلی وی بود با کنیهاش «امّ البنین» صدا زند تا حسنین علیهماالسلام با شنیدن نام فاطمه، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات تلخ گذشته در ذهنشان تداعی نشود و رنج بی مادری آنها را نیازارد.
امّ البنین در منزل امام علی علیه السلام دارای چهار پسر به نامهای عباس، عبد اللّه، عثمان و جعفر شد که سرور همه آنان حضرت عباس علیه السلام است که در چهارم شعبان سال ۲۶ هجری در مدینه متولد شد.
هر یک از این چهار جوان تربیت یافته در مکتب امّ البنین علیهاالسلام، در مرحله نخست از اوصاف والای پدر گرامی شأن علی (ع) تأثیر پذیرفته بودند و در مرحله بعد از مادر با کمال خود ادب و ایثار را فرا گرفته بودند تا آنجا که هر یک به تنهایی اسوه رشادت، نجابت، شرافت، جوانمردی، اخلاق و کمالات انسانی بودند. در هنگام شهادت مولای متقیان حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام فرزند بزرگ امّ البنین، عباس بن علی علیه السلام در حدود چهارده سال سن داشت و برادرانش از او کم سن تر بودند.
بگو از حسین (ع) چه خبر؟
حضرت امالبنین وقتی خبردار شد که بشیر نماینده امام سجاد (ع) به مدینه آمده است جلو رفت و از امام حسین (ع) پرسید. بشیر گفت: فرزندت عباس شهید شده است ایشان بیان کردند: بشیر از امامم حسین (ع) چه خبر؟ بشیر گفت دیگر فرزندانت نیز شهید شدهاند. ایشان بار دیگر تکرار کردند: بشیر از حسین بگو. وقتی بشیر خبر شهادت حضرت را داد بانو فریادی سر داد و ناله کرد.
بعد از واقعه عاشورا این بانو نیز به زینب کبری ملحق شد و در قالب عزاداری به مخالفت با حکومت یزید پرداخت و هر روز دست فرزند حضرت عباس را میگرفت و در قبرستان بقیع چهار قبر میکشیدند و ناله میکردند و مردم دور ایشان جمع میشدند به طوری که گریه ایشان حتی سنگدلی همچون مروان بن حکم را نیز به گریه انداخت.
امّ البنین، پس از شهادت فرزندانش، همه روزه به بقیع میرفت و به یاد فرزندان شهیدش مرثیههای بسیار سوزناکی میخواند و مردم مدینه نیز به ندبه و نوحه او گوش فرا میدادند تا جایی که مروان بن حکم - این دشمن اهل بیت- نیز همواره به نوحه خوانی او حاضر شده و میگریست.
وفات یا شهادت حضرت ام البنین
از سال و چگونگی وفات ام البنین در منابع دسته اول روایی و تاریخی چیزی ذکر نشده است. برخی متأخران با استناد به منابعی سال وفات وی را روز سیزدهم جمادی الثانی سال ۶۴ هجری قمری نوشتهاند اما در چگونگی وفات یا شهادت ایشان سختی به میان نیامده است. در کتاب «کنز المطالب» نوشته شده به تاریخ ۱۳۲۱ هجری قمری نوشته علّامه سیّد محمّد باقر قره باقی همدانی در باب سال و روز وفات حضرت ام البنین به نقل از کتاب «اختیارات» طی حدیثی آمده استطاعت: «روز سیزدهم جمادی الثّانی که مصادف با جمعه بود بر امام زین العابدین وارد شدم. ناگهان فضل بن عبّاس (ع) وارد شد و در حالی که گریه میکرد، گفت: جدّه ام ام البنین از دنیا رفت. شما را به خدا ببینید چطور این روزگار فریبکار، خاندان کساء را در یک ماه دو بار عزادار کرد.» برخی نوشتهاند که به طور کلی، آنچه پیداست وفات ام البنین نتیجه طبیعی زندگیاش بوده و هیچ شواهدی مبنی بر علت خاصی برای مرگ او وجود ندارد، اما برخی از مورخان معتقدند با توجه به مقام فصاحت والای حضرت ام البنین در افشاگری ظلم بنی امیه و اشعار جانسوزی که برای عزاداریهای کربلا میخواند و مردم را متوجه بیلیاقتی حکام وقت میکرد، سبب شد که دشمنان ایشان را با عسل زهرآگین مسموم نموده و به شهادت برسانند. مورخ نامی حاج شیخ علی فلسفی در کتاب زنان نابغه و جناب عبدالعظیم بحرانی در کتاب ام البنین نوشتهاند که بنی امیه همسر امیرالمومنین علی علیه السلام، یعنی ام البنین را مسموم و به قتل رساندند. ام البنین در قبرستان بقیع در کنار عمههای پیامبر اسلام دفن شده است.
ارتباط عبادت با رشد مال
امام سجاد علیهالسلام در دعای مکارم الأخلاق از خداوند متعال چنین میخواهند:
«و أصِبْ بِی سَبیلَ الهِدایَةِ لِلبِرِّ فیما اُنفِقُ مِنهُ»؛ پروردگارا، آنچه از مال دنیا دارم و انفاق میکنم، توفیق ده تا در راه رضای تو و به نفع جامعه مصرف شود.
این درخواست امام سجاد علیهالسلام نشاندهنده اهمیت بزرگ مال و انفاق در جهت خیر و سعادت است.
خداوند در قرآن کریم میفرماید که اغنیا وکلای من هستند و باید داراییهای اضافی خود را در خدمت فقرا قرار دهند.
از این دعا میتوان دو رکن اساسی را استنباط کرد که پایهگذار امنیت و آسایش و سعادت دنیا و آخرت هستند:
رکن اول: اعتقادات و اصول دین
اولین رکن، عقاید صحیح و اصول دین است که به باورهای قلبی و ایمان انسان مربوط میشود. این اصول بنیادین برای سعادت انسان ضروری است.
رکن دوم: فروع دین و مدیریت مال
دومین رکن، مال و ثروت انسان است که به امور مادی مربوط میشود. این رکن، هم به رشد اقتصاد کمک میکند و هم زمینهساز عبادات و بندگی خداوند است.
برای مثال، حج، جهاد، زکات و صدقات از جمله اعمال خیر مالی هستند که بدون وجود مال و ثروت نمیتوان آنها را به انجام رساند.
ثروت به عنوان پایگاه قیام
در قرآن کریم، در دو آیه از واژه «قیام» استفاده شده است که به معنای پایگاه یا اساس است.
۱. آیه ۷ سوره مائده: «جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَامًا لِلنَّاسِ»، خداوند کعبه را به عنوان پایگاه اسلام و مسلمانان قرار داده است.
این مکان محل اجتماع مسلمانان برای عبادت و وحدت است و همگان باید برای تقویت دین خدا در این مکان جمع شوند.
۲. آیه ۵ سوره نساء: «وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیَامًا»، خداوند در این آیه به مسلمانان توصیه میکند که اموال خود را به کسانی که نمیتوانند به درستی آنها را مدیریت کنند (افراد سفیه) ندهند.
این آیه به اهمیت مدیریت صحیح ثروت اشاره دارد.
در تفسیر معنای سفیه، پیامبر اکرم صلیالله علیهوآله بیان کردند که سفیه به معنای فردی است که توانایی مدیریت اموال خود را ندارد.
فرد سفیه نمیتواند تشخیص دهد که ثروت خود را کجا باید مصرف کند.
در این باره، عدهای از مخالفین نزد پیامبر جمع شدند و گفتند که آیا شما ما را سفیه خواندهاید؟
پیامبر اکرم صل الله علیه و اله در پاسخ فرمودند که این تعبیر از جانب خداوند است و با دلایل روشن آن را توضیح دادند.
مسئولیت مدیران در حفظ بیتالمال
این مفهوم نه تنها شامل افراد عادی بلکه مسئولان جامعه نیز میشود.
مسئولان باید کسانی باشند که توانایی مدیریت و حفظ بیتالمال را دارند و از آن در مسیر مصلحت عمومی و شرع مصرف کنند.
در غیر این صورت، آنان باید در برابر خداوند و امام زمان علیهالسلام پاسخگو باشند.