emamian

emamian

روزنامه رای الیوم در تحلیلی به قلم عبدالباری عطوان، نویسنده و تحلیلگر سرشناس جهان عرب و سردبیر این روزنامه نوشت: زمانی که سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان در سخنرانی چهارشنبه شب خود اعلام کرد که مقاومت اسلامی اکنون هزاران موشک بالستیک نقطه زن و صدها پهپاد پیشرفته در اختیار دارد و همه آنها تولید داخلی و توسط کارشناسان باکفایت ساخته شده‌اند، اسرائیلی‌ها اهتمام زیادی به این مساله ندادند و ژنرال‌ها و کارشناسان آنها روی ویدیویی تمرکز کردند که بخش نظامی حزب‌الله آن را منتشر کرد؛ ویدیویی که درخصوص تمرینات یگان‌های ویژه در برف است و اسرائیلی‌ها آن را جدیدترین موضوع سری توصیف کردند و معتقدند که این نیروها را تنها ابرقدرت‌ها در اختیار دارند.

در این تحلیل آمده است: بی‌شک سید حسن نصرالله به خوبی می‌دانست که بخش نظامی حزب‌الله قرار است پهپاد "حسان" را به پرواز دربیاورد؛ پهپادی که روز جمعه از جنوب لبنان پرواز کرد و ماموریت ۴۰ دقیقه‌ای خود در آسمان فلسطین اشغالی به مساحت ۷۰ کیلومتر را با موفقیت انجام داد و سالم به پایگاه خود بازگشت. این امر تمام تحلیلگران و کارشناسان اسرائیلی را سردرگم خواهد کرد و آغازگر فصل جدیدی از درگیری اسرائیلی -عربی خواهد بود.

نویسنده آورده است: بی‌شک بیانیه دقیق مقاومت لبنان درخصوص این پهپاد بسیار حائز اهمیت است و نشان داد که مقاومت همواره واقعیت را می‌گوید و تمایلی به مبالغه و گمراهی ندارد؛ اما مساله مهم‌تر اعتراف آویخای ادرعی، سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی است؛ وی در صفحه توییتر خود نوشت: پهپاد حزب الله رصد شد و جنگنده‌هایی به سوی آن پرواز کردند و موشکی از گنبد آهنین به سمت آن شلیک شد؛ اما نتوانست آن را منهدم کند، آژیرهای هشدار نیز به صدا درآمد ولی این پرنده بعد از چند دقیقه توانست به حریم هوایی لبنان بازگردد.

عطوان می‌گوید: مساله قابل توجه این است که نفوذ نظامی بزرگ این پهپاد دو روز پس از اعلان سخنگوی نظامی اسرائیل مبنی بر سرنگونی دو پهپاد انجام شد؛ پهپادهایی که از جنوب لبنان و نوار غزه به پرواز درآمده بودند. این مساله بدین معناست که ما اکنون به مرحله پهپادهای بسیار پیشرفته منتقل شده‌ایم ؛ پهپادهایی که از شمال و جنوب وارد حریم هوایی فلسطین اشغالی شده‌اند و در آینده نیز خواهند شد و این امر نگرانی شهرک نشینان اسرائیلی و مقامات آنان را به همراه خواهد داشت و نسبت به ارتش خود بی‌اعتماد خواهند شد. به گزارش رسانه‌های اسرائیلی شهرک نشینان صهیونیستی از ترس و نگرانی رنج می‌برند و اکنون تعداد زیادی از آنها چمدان های خود را بسته‌اند و به اروپا و آمریکا و کانادا فرار می‌کنند تا پناهگاه امنی پیدا کنند.

در بخش دیگر این تحلیل تاکید شده است: ورود پهپاد کوچک به حریم هوایی فلسطین اشغالی که تنها چند صد دلاری برای آن هزینه شده است و شکست جنگنده‌ها و بالگردهای آمریکایی چند میلیارد دلاری و همچنین موشک‌های گنبد آهنین در سرنگون کردن آن، یک دستاورد بسیار بزرگ برای مقاومت اسلامی لبنان به شمار می‌رود و بیانگر این است که آینده تاریکی منتظر دولت اشغالگر اسرائیل و شهرک نشینان آن است.

در این تحلیل همچنین آمده است که پهپاد حسان یادآور پرنده ابابیل است که در کنار مومنان می‌جنگد و با اقتدار بیش از 40 دقیقه در آسمان دشمن پرواز می‌کند سپس هزاران تصویر هوایی از پایگاه‌های نظامی دشمن در جبهه شمالی می‌گیرد و با این بار اطلاعاتی گرانبها ، سالم به پایگاه خود بازمی‌گردد.

نویسنده آورده است: موشک‌های کورنت مقاومت در جنگ تموز ۲۰۰۶ و جنگ غزه در سال ۲۰۱۴ ، تانک‌های مرکاوا را نابود کردند و اکنون پس از موشک‌های بالستیک این پهپادها هستند که از جنوب لبنان و فلسطین به پرواز درمی‌آیند و توانایی‌های گنبد آهنین را زیرسوال می‌برند و به طور همزمان خودکفایی محور مقاومت در تولید را نشان می‌دهند.

عطوان با اشاره به جمله آور هیلر، تحلیلگر امور نظامی شبکه ۱۳ رزیم صهیونیستی مبنی بر اینکه " این پهپاد شکست جدیدی را گنبد آهنین در شمال ثبت کرد" نوشت: امیدوارم برخی حکومت‌های خلیج (فارس) که برای خرید این گنبدها رقابت می‌کنند و میلیاردها دلار پول پرداخت می‌کنند و بر این باورند که این سامانه‌ها می‌توانند امنیت را برای آنان فراهم کند، جزئیات شکست اسرائیل در برابر پهپادهای لبنانی و فلسطینی را دنبال کرده باشند و بی‌شک برادران این پهپادها در یمن همین قدرت را دارند زیرا پدر آنها یکی است.

یکی از شبهاتی که از جانب مخالفین مذهب حقه‌ی تشیع مطرح می‌شود، موروثی بودن امامت و خلافت اهل بیت (علیهم‌السلام) است.

وهابیون منحرف قائل هستند، اگر خلافت و امامت در جامعه موروثی باشد، این امر مهم همانند سلطنت پادشاهان و حکام خواهد شد و اگر اینچنین شد، امری ناپسند در جامعه محسوب می‌شود؛ زیرا از ویژگی‌های افراد دیگر در جامعه استفاده نمی‌شود.

اما در پاسخ به این استدلال مضحکانه‌ای که هر از چند گاهی از جانب شبکه‌های وهابی مطرح می‌شود، چند پاسخ بیان می‌شود.

 

پاسخ اول؛

اگر وهابیون از فهم قرآن عاجز نبودند، قطعاً هیچ‌گاه چنین استدلال‌های بی‌خردانه‌ای را مطرح نمی‌کردند.

قرآن کریم کتاب آسمانی مشترک میان تمام مسلمانان، در این باره می‌فرماید: «وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ. [بقره/۱۲۴] (به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش‌ها برآمد؛ خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار می‌دهید؟)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمی‌رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند).»

با استناد به این آیه شریفه، طبق دعای حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) و اجابت آن از سوی خداوند رحمان، خلافت و امامت در فرزندان پاک حضرت ابراهیم قرار می‌گیرد.

بر اساس این آیه، صالحینی که در نسل و ذریه حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) باشند، تا روز قیامت همان ائمه و وارثان انبیا الهی هستند. وهابیون با یک مطالعه و تحقیق در نسب ائمه معصومین (علیهم‌السلام)، خواهند فهمید که این بزرگواران، همان نسل و ذریه حضرت ابراهیم خلیل الرحمان (علیه‌السلام) هستند.

 

پاسخ دوم؛

در قرآن کریم به رسالت انبیا الهی و جانشینی فرزندان آنان اشاره شده است. اشاره قرآن به آل ابراهیم و آل عمران، خود دلیلی بر جواز موروثی بودن امامت و خلافت و تعیین آن از جانب خداوند متعال است.

قرآن می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ. [آل‌عمران/۳۳] به حقیقت خدا آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید.»

در حقیقت شیعه با اعتقاد به تنصیب امامت و خلافت از جانب خداوند متعال، به خلافت پدر و پسری اعتقاد ندارد؛ بلکه به خلفایی که از جانب خداوند منصوب می‌شوند، اعتقاد دارد. هر چند این خلفای الهی و امیران عالم هستی، پدر و پسر باشند و خلافت و امامت الهی از پدر به پسر منتقل شده باشد.

قرآن کریم در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائِی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ مَا کَانَ لَنَا أَنْ نُشْرِکَ بِاللَّهِ مِنْ شَیْءٍ ذَلِکَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَیْنَا وَعَلَی النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَشْکُرُونَ. [یوسف/۳۸] و [از ابتدا] از آئین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب پیروی کرده‌ام. برای ما شایسته نیست که چیزی را شریک خدا قرار دهیم. این از فضل خدا بر ما و بر مردم است، ولی بیشتر مردم ناسپاسند.»

در این آیه شریفه، حضرت یوسف پدران بزرگوار خود را یاد می‌کند و اشاره می‌فرماید که همگی آنان از انبیای الهی بوده‌اند.

اما یک نکته مهم؛ خلافت و امامت در امت، به معنای جانشینی برای انبیای الهی است و حال اگر خلافت و امامت وراثتی مورد سرزنش است، باید وراثت نبوت در انبیا را نیز مورد طعن و سرزنش قرار داد. همانگونه که نبوت از ابراهیم (علیه‌السلام) به نسل و ذریه ایشان رسید، از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به بعضی از فرزندان ایشان تا امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) رسیده است.

 

پاسخ سوم؛

یکی از استدلال‌های ابوبکر در سقیفه، انحصار خلافت و رسیدن آن به قریش بود .[۱] او در تبیین مبانی خلافت خود، به روایتی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) استناد می‌کرد و می‌گفت که امر خلافت فقط شامل حال قریش می‌شود. مسلم نیشابوری در کتاب خود می‌نویسد؛ از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده که ایشان فرمودند: «مردم در این امر (خلافت) از قریش پیروی می‌کنند؛ مسلمانانشان از مسلمانان آنان پیروی می‌کنند و کافرانشان از کافران آنان پیروی می‌کنند .»[۲] در این روایت، انتصاب ابوبکر به قریش دلیل برتری او در میان سقیفه بوده است. حال سوال اینجاست؛ چرا اهل سنت در اینجا فقط انحصار خلافت را در قریش می‌دانند؟! آیا این انحصارطلبی همان حکومت موروثی نیست؟! آیا اتهام حکومت موروثی، شامل حال خلفای اهل سنت نمی‌شود؟!

 

پی‌نوشت:

[۱]. شاه ولی الله دهلوی، إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء (متن فارسی)، تصحیح: سید جمال الدین هروی، ج ۱، ص ۳۵۶؛ «از آن جمله: حدیث صدیق اکبر رضی الله عنه مرفوعاً الاَئمة من قریش.» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.

[۲]. مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج ۳، ص ۱۴۵۱؛ «حَدَّثَنَا أَبُو هُرَیْرَةَ، عَنْ رَسُولِ اللهِ … وَکَافِرُهُمْ تَبَعٌ لِکَافِرِهِمْ» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.

خداوند کریم در آیات (۱۰۷ تا ۱۰۹) سوره برائت (توبه) می‌فرماید:

«وَالَّذینَ اتَّخَذُوا مَسجِداً ضِراراً وَ کُفراً وَ تَفریقاً بَینَ المُؤمِنینَ وَ اِرصاداً لِمَن حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحلِفُنَّ اِنْ اَرَدْنا اِلاَّ الْحُسْنی وَ اللّهُ یَشْهَدُ اِنَّهُمْ لَکاذِبوُنَ لا تَقُمْ فیهِ اَبَداً لَمَسْجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقوی مِنْ اَوَّلِ یَوْم اَحَقُّ اَنْ تَقُومَ فیهِ، فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ اَنْ یَتَطَّهَّروُا وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرینَ اَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی تَقْوی مِنَ اللّهِ و رِضْوان خَیْرٌ اَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی شَفا جُرُف هار فَانْهارَ بِه فی نارِ جَهَنَّمَ وَاللّهُ لا یَهْدی الْقَوْمَ الظاّلِمینَ».

هرگز در آن [مسجد به عبادت] نایست! آن مسجدی که از روز نخست بر پایه تقوا بنا شده، شایسته‌تر است که در آن [به عبادت] بایستی؛ در آن، مردانی هستند که دوست می‌دارند پاکیزه باشند؛ و خداوند پاکیزگان را دوست دارد!

آیا کسی که شالوده آن را بر تقوای الهی و خشنودی او بنا کرده بهتر است، یا کسی که اساس آن را بر کنار پرتگاه سستی بنا نموده که ناگهان در آتش دوزخ فرو می‌ریزد؟! و خداوند گروه ستمگران را هدایت نمی‌کند.

 

دورنمای بحث

آیات سه گانه فوق که به عنوان هفدهمین مَثَل از امثال قرآن تلقّی شده درباره مسجد «ضرار» است که دشمنان اسلام برای مبارزه با این دین خوش آیند نو پا، در صدد بر آمدند تا از آن به عنوان سنگر محکمی استفاده کنند و با سلاح دین و مذهب با اسلام بستیزند.

 

شأن نزول

اکثر مفسّران قرآن در ذیل آیات مذکور، به شأن نزول این آیات اشاره داشته (۵)، داستان آن را این چنین نگاشته اند:

 

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در هنگام عزیمت به جنگ تبوک، در میان راه به قبیله بنی سالم که در آن زمان خارج از مدینه زندگی می‌کردند برخوردند. عدّه ای از آنان که مردمی ظاهر الصّلاح بودند از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) اجازه خواستند تا مسجدی را در نزدیکی مسجد قبا بنا کنند. و دلیل خود را این گونه بیان داشتند که چون در قبیله ما افراد ضعیف و ناتوانی از پیرمردان، پیرزنان و کودکان وجود دارند که نمی‌توانند در همه وقت برای اقامه نماز به مسجد قبا حاضر شوند، علاوه بر این که گرمای تابستان، سرمای زمستان، باد و باران نیز مانع از حضور آنان در مسجد می‌شود، ساختن چنین مسجدی در نزدیکی مسجد قبا ضروری به شمار می‌رود.

به عبارتی، آنان دو هدف به ظاهر زیبا را بیان کردند: نخست ساختن مسجد و محلّ عبادت و دیگر، حمایت از ضعیفان.

از این رو، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) اجازه ساختن آن مسجد را صادر کردند و سپس به سمت جنگ تبوک حرکت نمودند.

 

بانیان مسجد از غیبت پیامبر (صلی الله علیه وآله) سو استفاده کرده، با سرعت هر چه بیشتر مسجد را ساختند. هنگامی که آن حضرت از جنگ برگشت، خدمت حضرتش رسیدند و از او خواستند تا مسجد را افتتاح کند!

در این هنگام «آیات سه گانه مَثَل» به وسیله جبرئیل بر آن حضرت نازل شد.

 

شرح و تفسیر

وَ الَّذینَ اتَّخَذوُا مَسْجِداً ضِراراً وَ کُفْراً وَ تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤْمِنینَ وَ اِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ: آری؛ جبرئیل نازل شد و پیامبر (صلی الله علیه وآله) را از اقامه نماز در مسجد ضرار بازداشت؛ زیرا آن، به ظاهر مسجد بود و در واقع برای آنان بتخانه و مرکز توطئه به شمار می‌رفت. این قسمت از آیه شریفه، چهار هدف را برای این منظور بیان می‌دارد:

 

۱. «ضِراراً»؛ بنابر آیه شریفه، اوّلین هدف بانیان این مسجد، شکستن ابهت مسلمانان و ضرر زدن به آنها بود؛ زیرا این مسجد به عنوان سنگری برای دشمنان در نظر گرفته شده بود تا از این طریق، بر پیکر مسلمانان ضربه وارد کنند.

 

۲. «کُفْراً»؛ هدف دیگر آنان، تقویت مبانی کفر و شرک بود. آنان بدین جهت در بنای مسجد همّت گماردند تا با پایگاه قرار دادن مسجد، فعّالیّت های خود را در تضعیف اسلام و مسلمانان، و تقویت کفر و شرک شدّت ببخشند.

 

۳. «تَفْریقاً بَیْنَ الْمُؤمِنینَ»؛ سومین هدف که از خطرناک‌ترین اهداف آنها بود ایجاد شکاف و تفرقه بین مسلمانان و اهل ایمان بود. روشن است وقتی بین دو گروه از مسلمانان تفرقه‌ای ایجاد شود، در برابر هم صف آرایی می‌کنند و نیرویی را که باید در نابودی دشمن مشترک به کار گیرند، صرف نابودی همدیگر می‌کنند و به جای آن که دشمن آسیب زده شود، هر دو گروه از این اختلاف آسیب می‌بینند؛ همانگونه که این اصل در تمام اختلافات حاکم است و ثمره شوم اختلاف، دامنگیر هر دو گروه می‌شود!

 

۴. «اِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ»؛ چهارمین هدف، آماده کردن پایگاهی مستحکم در قلب کشور اسلامی، برای یکی از دشمنان اسلام بود که دشمنی او با خدا و رسول خد (صلی الله علیه وآله) سابقه‌ای دیرینه داشت.

 

ابو عامر نصرانی، دشمن کینه توز اسلام

شخصی مسیحی به نام ابوعامر نصرانی که بشارت ظهور پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) را در کتاب آسمانی خویش خوانده بود به مدینه آمد و منتظر ظهور اسلام شد. در این مدّت او برای خود مریدان و طرفدارانی پیدا کرد. با ظهور اسلام او به دین اسلام گروید؛ ولی با گذشت زمان تمام پیروان و طرفداران و مریدان خود را از دست داد و نسبت به پیامبر (صلی الله علیه وآله) حسادت ورزید؛ آتش حسادت در او شعله ور گشت تا جایی که او یکی از آتش افروزان جنگ اُحد گردید. به همین جهت، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) او را فاسق خواند و همین امر سبب شد که او نتواند در مدینه ماندگار شود. به ناچار به پادشاه روم پناهنده شد و او را از آینده درخشان اسلام و خطری که برای روم خواهد داشت مطّلع ساخت و اسلام را برای ابر قدرت روم خطری جدّی دانست بدین جهت، دولت روم را نسبت به جنگ علیه مسلمانان تشویق نمود در پی این تقاضا پادشاه روم نیز قول مساعدت داد.

 

منافقان مدینه با «ابوعامر» بی ارتباط نبودند؛ ابوعامر برای منافقان مدینه نامه‌ای نوشت و از آنها خواست که پایگاهی برای او در مدینه بنا کنند تا به مدینه باز گشته، زمینه را برای هجوم سپاهیان روم فراهم کند. از این رو منافقان مدینه مسجد فوق را به عنوان پایگاهی برای این دشمن خطرناک بنا کردند (۶).

اکنون مسجد با اهداف مذکور ساخته شده است و منافقان از پیامبر (صلی الله علیه وآله) دعوت کرده اند که با اقامه نماز در آن مسجد، رسماً آن را افتتاح نماید.

 

امّا جبرئیل امین، پیام خداوند را در ضمن آیه زیر به آن حضرت این گونه ابلاغ کرد:

«لا تَقُمْ فیهِ اَبَداً» پیامبر ما! هرگز در این مسجد که به ظاهر مسجد و محل عبادت و در واقع مرکزی برای توطئه است نماز مگذار!

 

«لَمَسْجِدٌ اُسِّسَ عَلَی التَّقْوی مِنْ اَوَّلِ یَوْم اَحَقُّ اَنْ تَقُومَ فیهِ»: مسجد ضرار جای عبادت و پرستش خداوند یکتا نیست؛ بلکه بنابر آیه شریفه مسجدی شایستگی این عبادت بزرگ الهی را دارد که دارای دو ویژگی باشد:

 

۱- نخست این که بنیان آن بر اساس تقوا و ایمان به خدا نهاده شده باشد. این فراز از آیه شریفه به ما می‌آموزد که اساس و بنیان تمام چیزها از قبیل مسجد، حسینیّه، مدارس دینی، سیاست، آزادی، اقتصاد، مدیریّت، کشورداری و… باید بر اساس تقوا نهاده شود؛ زیرا تقوا، روح و محتوی اعمال تلقّی شده است.

 

۲- خصوصیّت دیگر این که باید افرادی که در آن مساجد حاضر می‌شوند، انسان‌های پاک و طاهری باشند؛ زیرا نمازگزاران هر مسجد معرِّف آن مسجد به شمار می آیند.

 

این دو ویژگی در مسجد «قبا» دیده می‌شد؛ چه این که هم اساس آن بر تقوا بود و هم نمازگزاران آن انسان‌های پاک و با فضیلت بودند، بر خلاف مسجد ضرار که نه اساس آن بر تقوا بود و نه بنیان گذاران و نمازگذاران آن انسان‌های پاک و بافضیلتی به شمار می‌رفتند.

 

فرمان تخریب مسجد ضرار

از این رو، نه تنها پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) در آن مسجد نماز نخواند و آن را افتتاح نکرد، بلکه دستور به آتش کشیدن آن را صادر کرد؛ و پس از آن که مسلمانان آن را به آتش کشیدند، پیامبر (صلی الله علیه وآله) دستور فرمودند تا دیوارهای آن را خراب کنند و زمین آن را برای انبوه سازی زباله مهیّا سازند.

 

«اَفَمَنْ اَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی تَقْوی مِنَ اللّهِ وَ رِضْوان خَیْرٌ اَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلی شَفا جُرُف هار»؛ یا رسول اللّه! آیا مسجد قبایی که بنیان و شالوده آن بر تقوای الهی و خشنودی و رضایت حضرت حق، نهاده شده بهتر است، یا مسجد ضراری

که شالوده آن بر «شَفا جُرُف هار» بنا شده و در نتیجه در آتش جهنّم سقوط خواهد کرد؟

 

شَفا: به معنی لبه هر چیزی است و عرب لب‌های انسان را بدین جهت «شَفَه» می‌گوید که در لبه دهان قرار گرفته است.

 

جُرُفْ: کناره هر چیزی را جُرُف می‌گویند و از این رو، کناره رودخانه را - که به آب منتهی می‌شود - جرف نامیده اند.

 

هار: به چیزی که در حال سقوط است، هار گویند. آب رودخانه کناره‌های رودخانه را از درون خالی می‌کند. این لبه از بیرون سالم و بی خطر جلوه می‌کند، به گونه‌ای که اگر انسانی ناآگاهانه پایش را بر روی این لبه قرار دهد ناگهان لبه رودخانه که از درون تهی گردیده است فرو می‌ریزد و آن انسان بی خبر را به داخل رودخانه و قعر آب‌ها کشانده، او را غرق می‌کند.

 

خداوند متعال در این آیه شریفه، بنای مسجد ضرار را به ساختن چیزی بر روی لبه چنین رودخانه‌ای تشبیه کرده است؛ آن هم نه در جایی که مُشرِف به رودخانه باشد که اگر آشنای به شنا باشد نجات یابد، بلکه در جایی که مشرف بر جهنّم است و روشن است که در چنین جایی سقوط همان است و نابودی همان، و احتمال نجات کاملاً منتفی است.

 

آیا آدم عاقل راضی است در چنین مسجدِ سست بنیانی با این همه خطر حاضر شود؟!

آری؛ مسجدی که بر اساس تقوی و رضایت الهی ساخته شده است آن قدر مستحکم، قابل اطمینان و مایه نجات است؛ امّا مسجدی که برای تفرقه، کفر، شرک و پایگاه دشمن بنا نهاده شود چنان سست، خطرناک و مایه هلاکت است که بنابر آیه قرآن موجب سقوط انسان در آتش جهنّم می‌شود!

آیا تعبیری جالب‌تر و مثالی رساتر از این برای سرچشمه‌های شرک و نفاق می‌توان یافت؟!

 

پیام‌های آیه

۱- آنچه از داستان مسجد ضرار استفاده می‌شود، این است که مسلمانان باید بسیار مواظب و مراقب اعمال خود باشند؛ چه اینکه گاهی دشمن در لباس مذهب و با اسلحه دین به جنگ دین و مذهب مجهّز می‌شود! از این رو، وقتی به تاریخ اسلام مراجعه می‌کنیم با انبوهی از مذاهب ساختگی دشمن مواجه می‌شویم که تنها برای ضربه زدن به «اسلام ناب» نهادینه شده اند.

از جمله مذاهب ساختگی، «فرقه ضالّه بهائیّت» است که اکنون برای همگان روشن شده است که این مذهب بی اساس در کجا متولّد شده است؛ چه کسانی آن را ساخته اند و چه کسانی از آن استفاده می‌برند .(۷)

 

۲- مسلمانان باید زیرک و دقیق باشند و فریب ظاهر را نخورند.

در هر برنامه و فتنه‌ای باید متولّیان آن را شناسایی کنند، باید دریابند که چه کسانی از آن بهره می‌برند و چه کسانی متحمّل ضرر می‌شوند. مبادا فریب کسانی را بخورند که به نام استعمار و آبادانی وارد کشور آنهامی شوند و با اسلحه آبادانی به خرابی کشور آنها می‌پردازند؛ یا به نام ترویج آزادی، آنها را به اسارت می کشند

و یا به نام ترویج دین آنها را بی دین کنند!

آری؛ بر اساس فرمایش پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) که فرمودند: «کَیِّسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ» (۸)، انسان مؤمن باید باهوش، زیرک و نسبت به امور مختلف مواظب و دقیق باشد.

 

پی نوشت‌ها:

۵- به تفسیر المیزان، جلد نهم، صفحه ۳۹۱ و تفسیر مجمع البیان، جلد ۵، صفحه ۷۲، مراجعه کنید.

۶- تفسیر نمونه، جلد ۸، صفحه ۱۳۵.

۷- برای توضیح بیشتر، به کتاب «ارمغان استعمار» و «پای سخنان پدر» مراجعه کنید.

۸- میزان الحکمه، باب ۲۹۱، حدیث ۱۴۴۹.

به مناسبت سالگرد قیام بیست‌ونهم بهمن مردم تبریز در سال ۱۳۵۶(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

ای کاش امکان میداشت نَفَس گرم شما عزیزان تبریزی و آذربایجانی را مثل سالهای گذشته در این حسینیّه احساس میکردیم! امسال هم نتوانستیم شما را از نزدیک زیارت کنیم. امیدواریم خدای متعال به شما توفیق بدهد، کمک کند و تفضّلاتی را که بر مردم آذربایجان و مردم تبریز در طول زمان مبذول داشته است، به بهترین وجهی ادامه بدهد.

این جلسه به مناسبت بیست‌ونهم بهمن سال ۵۶ است که این دیدارِ همه‌ساله‌ی ما و شما است و این روز در واقع روز درخشش تبریز در تاریخ انقلاب است؛ روز بیست‌ونهم بهمن یک روز پُرافتخار و مایه‌ی درخشش تبریز است در طول تاریخ انقلاب ما.

قبل از اینکه وارد صحبت به مناسبت این بزرگداشت و یادبود بیست‌ونهم بهمن بشوم، چون امروز روز نیمه‌ی رجب و روز عمل و عبادت و تضرّع است، مناسب میدانم که عرض کنم جوانهای ما، عزیزان ما، به تقویت بنیه‌ی معنوی نیاز دارند؛ همه‌ی ما نیاز داریم، جوانها بیشتر و بهتر جذب میکنند عوامل معنویّت را. ممکن است اعمال امروز را یک کسی مثل بنده هم انجام بدهد، امّا وقتی یک جوان  انجام میدهد، فیضی که او میبرد و استفاده‌ای که او میکند از فیضی که امثال این حقیر میبریم بسیار بیشتر است؛ این خاصیّت جوانی است. جوانها را توصیه میکنم که فرصت ماه رجب را مغتنم بشمرند، فرصت امروز را که نیمه‌ی ماه رجب است مغتنم بشمرند. البتّه اعمال امروز را متوقّف دانسته‌اند یا همراه کرده‌اند با سه روز روزه، لکن بدون روزه هم به قصد رجاء میشود عمل امّ‌داوود را به جا آورد. این ارتباط با خدا به زندگی شما برکت میبخشد، به کشور هم برکت میبخشد، به آینده‌ی انقلاب هم برکت میبخشد.

امّا درباره‌ی بیست‌ونهم بهمن، اوّلاً بیست‌ونهم بهمن برای تبریز و برای همه‌ی ما روز شکرگزاری است؛ بحث من مربوط به همین مقوله است که حالا ان‌شاءالله ادامه خواهم داد. روز شکرگزاری است؛ چرا شکرگزاری؟ زیرا حادثه‌ای که در این روز در تبریز به وجود آمد موجب ثمردهی انقلاب شد؛ این حادثه موجب شد که انقلاب و فعّالیّتها و تلاشهای میدانی و سیاسی قبل از انقلاب به ثمر بنشیند؛ این خاصیّت حادثه‌ی بیست‌ونهم بهمن تبریز بود؛ چرا؟ زیرا این حرکت، حرکت ابتکاری‌ای بود، حرکت مهمّی بود که استمرار قیام نوزدهم دی قم را به همه یاد داد و نشان داد. اگر تبریز در روز بیست‌ونهم بهمن آن حرکت عظیم را انجام نمیداد، سنّت چهلم‌گیری و استمرار مبارزه برای ملّت ایران راه نمی‌افتاد و باب نمیشد. وقتی که چهلم شهدای قم در تبریز با ابتکار تبریزی‌ها به وجود آمد، این شد سرمشق. در شهرهای گوناگون دیگر -در یزد، در کرمان، در شهرهایی از استان فارس و در مناطق گوناگون دیگر- این حرکت به راه افتاد و این جریان، آحاد مردم را به میدان مبارزه و انقلاب کشاند و همین شد که [حضور مردم] به پیروزی انقلاب منتهی شد. پیروزی این انقلاب به خاطر حضور مردم در عرصه و در میدان و در خیابان بود؛ این انقلاب نه با تفنگ، نه با سیاسی‌کاری، نه با حزب‌بازی پیروز نشد؛ با حضور مردم پیروز شد. حضور مردم ناشی از همین حرکتها بود، سرآغاز این حرکتها هم در تبریز انشاء شد و ابتکار شد. بنابراین، ما همه، از جمله خود شما تبریزی‌های عزیز، بایستی خدا را شکر کنیم که این حرکت شما برکت پیدا کرد و به ثمردهی انقلاب منتهی شد.

خب، روز بیست‌ونهم بهمن یک حادثه است. آذربایجان حوادث گوناگونی را گذرانده است و در طول تاریخ، از چند قرن پیش به این طرف -حالا  آن مقداری که میتوان بجرئت گفت، از سه چهار قرن پیش به این طرف- آذربایجان پیش‌ران وحدت ملّی و ایستادگی ملّی بوده؛ یعنی آذربایجان و تبریز یک نقطه‌ی اساسی برای ایجاد اتّحاد ملّت ایران و یک مرکز مهم برای تعلیم ایستادگی مردم ایران در مقابل حوادث گوناگون، بوده. این افتخاراتی را برای این شهر و این استان به وجود می‌آورد و برای خود این استان و این شهر هم البتّه افتخار بزرگی است.

یکی از امتیازات بزرگ آذربایجان که این را هم خوب است عرض بکنیم، این است که همیشه پرچم ارادت به اهل‌بیت در دست مردم آذربایجان بوده؛ یعنی در این چند قرنی که اشاره کردم، هیچ وقت این پرچم در دست مردم آذربایجان از اهتزاز نیفتاده است. در بسیاری از شهرهای دیگر هم همین جور است، لکن آذربایجان در این مسئله یک خصوصیّتی دارد که این هم جزو افتخارات بزرگ آذربایجان است.

پس حرکت بیست‌ونهم بهمن شد [موجب] استمرار مبارزه؛ من امروز میخواهم روی این «استمرار» چند جمله‌ای عرض کنم.

استمرار یک حرکت، کلید پیروزی آن حرکت است؛ اگر چنانچه حرکتی آغاز بشود و نتواند استمرار پیدا کند، نتواند گامهای بعدی را مرتّب بعد از گام اوّل بردارد، این حرکت عقیم خواهد ماند، باطل خواهد شد، بی‌اثر خواهد شد. ما نهضتها و انقلابهایی را در دنیا سراغ داریم که اینها خوب شروع شدند، گامهای مهمّی هم برداشتند، منتها به پیروزی دست پیدا نکردند؛ چرا؟ چون اصحاب نهضت -حالا «اصحاب نهضت» یا سردمداران نهضت هستند یا پیروان و آحاد مردمی که دنباله‌روِ آنها بودند- از راه رفتن و از ادامه‌ی مسیر منصرف شدند؛ یا خسته شدند یا ناامید شدند یا سرگرم به بازیچه‌های مادّی شدند یا دچار یأس شدند یا دچار ترس شدند و یا دچار اختلافات داخلی شدند، بالاخره نتوانستند گامهای بعدی را بردارند، لذا نهضتشان به پیروزی نرسیده. لذا ما این جور میگوییم که ادامه‌ی حرکت و استمرار حرکت، رمز پیروزی هر حرکتی است.

ماجرای بیست‌ونهم بهمن پایه‌گذار استمرار نهضت میدانی مردم است. مردم تبریز کاری کردند که حرکت میدانی مردم آغاز شد. خب مبارزه از سالها قبل از آن بود، انواع و اقسام مبارزات در گوشه و کنار کشور وجود داشت، امّا حضور میدانی مردم از قم شروع شد و اگر چنانچه حادثه‌ی تبریز نبود، مسئله‌ی قم فراموش میشد؛ تبریزی‌ها استمرار را به همه یاد دادند و حرکت بیست‌ونهم بهمن آغاز استمرار و ادامه دادن حرکت عظیمی بود که شروع شده بود. این ابتکار به مردم جرئت داد که بتوانند بیایند در میدان، این موجب شد که فریاد رسای امام راحل (رضوان الله تعالی علیه) بلندتر از همیشه به گوش همه‌ی مردم ایران برسد -در همین قضیّه‌ی تبریز، امام حدّاقل دو پیام دادند خطاب به مردم و ملّت ایران و خطاب به مردم تبریز و آذربایجان(۲)- و مسیر انقلاب روشن شد؛ معلوم شد که اگر این انقلاب بخواهد ادامه پیدا کند، چه کار باید کرد. این را بیست‌ونهم بهمن به همه یاد داد، نشان داد که باید این جور حرکت کرد، باید آمد وسط میدان و از زَرق و بَرق دستگاه طاغوت که در واقع پوک بود و توخالی بود، باید نترسید.

خب؛ این مسئله‌ی استمرار که گفتیم مسئله‌ی مهمّی است، در منطق امام بزرگوار هم یکی از امّهات سیاستهای انقلابی امام بود. بعد از پیروزی انقلاب و بعد از شکل‌گیری نظام اسلامی، همه‌ی همّت امام عظیم‌الشّأن این بود که این حرکت استمرار پیدا کند. بیانات روشنگر امام، پی‌درپی به همه روحیه میداد، راه را نشان میداد، هدفها را به یاد مردم می‌آورد که فراموش نکنند هدف این مبارزه و هدف این حرکت چیست و همه را به حرکت درمی‌آورد؛ یعنی امام، در همان اوّلین گامهای بعد از پیروزی انقلاب، از این نکته‌ی مهم غفلت نکردند؛ حتّی بعد از آنکه امام دچار بیماری شدند و بیمارستان افتادند و محدودیّتهای فراوان جسمی پیدا کردند، این مسئله‌ی قدمهای پی‌در‌پی و استمرار حرکت انقلابی را از یاد نبردند و به طور پیگیر دنبال کردند؛ این موجب شد که ترفندهای دشمنان خنثی بشود و انقلاب زنده نگه داشته بشود.

من باز یک نمونه از تبریز مثال بزنم. در اواسط سال ۵۸، تبریز با حمله‌ی ضدّانقلاب مواجه شد؛ با یک تدابیری، با یک مقدّماتی که حالا در بعضی جاها ثبت هم شده، نوشته شده و خیلی‌ها هم میدانند، قدیمی‌ها هم یادشان هست، تبریز مواجه شد با یک حرکت ضدّانقلابی. در خود تبریز تعداد معدودی عناصرِ ناباب بودند، لکن عمده از بیرون ریختند داخل تبریز، تبریز را شلوغ کردند و از مرکز هم به نحوی به آنها کمک میشد، از طرف بعضی‌ها به آن اخلالگران کمکهایی انجام میگرفت. بعضی‌ها نگران بودند؛ ما در شورای انقلاب، آن وقت این قضیّه را مطرح میکردیم، بحث میکردیم، بعضی‌ها بشدّت نگران بودند؛ امام فرمود که خود مردم غیور تبریز این را علاج میکنند، لازم نیست هیچ کس دخالت کند؛ منطق امام این بود. در سخنرانی هم امام این را بیان کردند؛(۳) گفتند تبریز احتیاج به دخالت دیگران ندارد، خود تبریز غائله را خواهد خواباند، و خواباند. شهید مدنی که آن روز بعد از شهید قاضی (رضوان الله علیهما) امامجمعهی تبریز بودند، آن روز وسط میدان بود؛ خود شهید مدنی وسط میدان بود، جوانها هم دُورش لحظه‌به‌لحظه زیاد شدند، هزاران جوان همراه او [آمدند] و توانستند بر این توطئه غلبه بکنند. این حرکت امام، این نگاه امام، این نوع رفتار امام موجب شد که یک چنین موفّقیّت بزرگی به وجود بیاید، که این یک گام بود؛ طبیعت کار امام این بود.

یک نمونه‌ی بسیار مهم از تدابیر امام در باب استمرار حرکت و تداوم حرکت انقلاب، آن تدابیری بود که در دوران دفاع مقدّس از امام مشاهده میشد و صادر میشد. از همان روز اوّلی که حمله‌ی صدّام آغاز شد به بعضی از فرودگاه‌ها و مناطق، تا روز آخر هشت سال جنگ و قبول قطعنامه، امام پی‌درپی نَفَس تازه میداد و روحیه میداد به رزمندگان، به مردم، به پشتیبانی‌کنندگان، به مسئولان کشور ؛ و در واقع امام از جنگی که بر ملّت ایران تحمیل شده بود، یک وسیله‌ای برای اقتدار ملّت به وجود آورد. خب آن روز دست ما در داخل کشور انصافاً خالی بود؛ از سلاح، از امکانات، از یک سازمان‌دهیِ منظّمِ مرتّب در مواجهه‌ی با دشمن، دستمان خالی بود؛ یعنی امکاناتمان خیلی ضعیف بود؛ اوایل انقلاب بود، مشکلات خیلی زیاد بود. در یک چنین وضعی، امام از جنگ برای یک ملّت انقلابی فاقد امکانات یک وسیلهای ساخت برای اقتدار و اعتبار ملّی و بینالمللی. جنگ را دشمنان طرّاحی کرده بودند که انقلاب را نابود کنند، امام جنگ را وسیله‌ای قرار داد برای اینکه انقلاب را تقویت کند و آن را استمرار ببخشد و این تهدید را به یک فرصت تبدیل بکند. مسئله‌ی «استمرار» در سیاستهای امام این است.

خب، باز من از تبریز مثال بزنم. بنده شهید باکری را قبل از انقلاب دیده بودم؛ یک دوست مشهدی که در دانشگاه تبریز تحصیل میکرد، مرحوم آقا مهدی باکری را آورد مشهد، من ایشان را دیدم؛ یک دانشجوی معمولی بود. امام از یک دانشجوی دانشگاه، یک شخصیّت بزرگ، یک فرمانده بزرگ، یک الگو به وجود آورد و خلق کرد؛ این کار امام بود. امثال مهدی باکری و شهید قاسم سلیمانی را امام تولید کرد، امام اینها را به وجود آورد. حرکت تداوم انقلاب این جوری است؛ جوانها را پی‌درپی به شخصیّت‌های انقلاب، به مردان انقلاب، به پیشروان انقلاب تبدیل میکند و پیش میبرد.

بنابراین، مسئله‌ی استمرار و تداوم حرکت انقلابی -که گفتیم ماجرای بیست‌ونهم بهمن پیش‌ران این استمرار انقلابی بود- یکی از مهم‌ترین مقوله‌های جذّاب زندگی امروز و فردای کشور ما است؛ این را باید همواره در نظر داشته باشیم، این را دنبال کنیم، روی این فکر کنیم، روی این کار کنیم. و این درس را البتّه همه از امام آموختند؛ این را همه‌ی ما از امام یاد گرفتیم.

خب، حالا «استمرار حرکت انقلابی» یعنی چه؟ نمونه‌هایی عرض کردیم، امّا به شکل کلّی مصادیق این استمرار حرکت چیست؟ «استمرار حرکت انقلابی» یعنی اینکه ما هدفهای انقلاب را در نظر داشته باشیم، در مدّ نظر قرار بدهیم و همه‌ی نیازهای امروز و فردا، نیازهای اکنون و آینده را که ما را به آن هدفها میرساند، در نظر بگیریم و این نیازها را به هر شکلی که میتوانیم تأمین کنیم؛ معنای این، استمرار انقلاب است؛ هدفهای انقلابی در نظر گرفته بشود. و برای رسیدن به این هدفها طبعاً نیازهایی وجود دارد که این نیازها بعضی‌اش مربوط به کوتاه‌مدّت است، مربوط به اکنون است، بعضی از این نیازها مربوط به آینده است، مربوط به فردا است که از امروز باید برای فردا آن را آماده کرد. این نیازها را در حدّ توانِ خودمان تلاش کنیم به وجود بیاوریم؛ این، حرکتِ تداومِ انقلاب و استمرارِ انقلاب را به وجود می‌آورد که حالا من نمونه‌هایی را عرض خواهم کرد. حالا «هدفهای انقلاب» که گفتیم، یعنی چه؟ یعنی پیشرفت کشور، عدالت اجتماعی در کشور، اقتدار کشور، تشکیل جامعه‌ی اسلامی در کشور و در نهایت رسیدن به تمدّن نوین اسلامی و تمدّن بزرگ اسلامی؛ هدفهای انقلاب اینها است. باید دید برای رسیدن به این هدفها، برای رسیدن به عدالت اجتماعی، برای رسیدن به پیشرفت واقعی کشور -نه پیشرفتهای پوشالی و ادّعایی؛ پیشرفتهای همه‌جانبه، مادّی و معنوی- و برای رسیدن به جامعه‌ی اسلامی که احکام اسلام به معنای واقعی در آن پیاده بشود و مردم بهره‌مند بشوند از تحقّق این احکام و در نهایت برای رسیدن به تمدّن نوین اسلامی، چه کارهایی لازم است، آن کارها را در حدّ توانمان [انجام بدهیم]؛ هر کسی در حدّ توان خودش؛ بنده یک جور، آن مسئول یک جور، آن دانشجو یک جور و امثال اینها که حالا عرض خواهیم کرد.

بنابراین، من حالا مصداقهایی را عرض میکنم. تلاش دانشمندان و پژوهشگران؛ تلاشی که دانشمندی میکند و پژوهشگری انجام میدهد، این یک حرکتی است برای تداوم انقلاب. تلاش علمای حوزه و دانشگاه، تدریس علمای حوزه و دانشگاه. فعّالیّت کارآفرین و کارگر، از صنعت و کشاورزی و خدمات و امثال اینها؛ اینها همه جزو چیزهایی است که وقتی با نگاه به هدفهای انقلاب انجام بگیرد، مصداقهای استمرار بخشیدن به انقلاب است. کوشش جوان دانش‌پژوه، چه در دانشگاه، چه در حوزه؛ فعّالان عرصه‌ی خدمات اجتماعی فعّالان میدان کمکهای مؤمنانه که موارد زیادی‌اش را در این یکی دو سه سال اخیر در قضایای مختلف، ملّت ایران به بهترین وجهی انجام دادند و شاهد بودند؛ فعّالان حوزه‌ی دفاع نظامی؛ فعّالان جهاد تبیین؛ همین چیزهایی که جناب آقای آل‌هاشم الان در سخنرانی‌شان گفتند و گزارش دادند که دارد انجام میگیرد. کارکنان خدوم حکومتی؛ در مجموعه‌ی حکومت، در سه قوّه، کارکنانی که مشغول خدمت صادقانه و مخلصانه هستند. روشنگری‌های روشنگران عرصه‌ی سیاسی؛ بسیاری از افراد هستند که در عرصه‌ی سیاسی روشنگری میکنند، حقایق را برای مردم در رسانه‌های مختلف [روشن میکنند] و امروز خوشبختانه در فضای مجازی، این کار به صورت خوبی از طریق افرادی که احساس مسئولیّت میکنند در حال انجام است، و همچنین در مطبوعات و عمدتاً در رسانه‌ی ملّی. کمک به مراکز مقاومت؛ آن کسانی که مراکز مقاومت در منطقه‌ی ما و دنیای اسلام را کمک میرسانند، اینها در حقیقت برای تداوم انقلاب و برای استمرار انقلاب دارند کار میکنند. و همین ‌طور کسانی که آماده‌ی حضور در میدانها هستند در حوادث گوناگون؛ فرض کنید قضیّه‌ی دفاع از حرم پیش می‌آید، کسانی می‌آیند وارد میدان میشوند؛ گاهی مسائل گوناگونی در داخل به‌ وجود می‌آید، مثلاً نهم دی -که البتّه در تبریز هشتم دی، یک روز زودتر از همه وارد میدان شدند- کسانی می‌آیند وارد میدان میشوند. همه‌ی این حرکتها، حرکتهای استمرار انقلابند؛ همه‌ی اینها اجزای یک حرکت عمومی هستند که ما اسم آن حرکت را میگذاریم «حرکت تداوم انقلاب و استمرار انقلا‌ب» که همه با نگاه به هدفهای بزرگ انقلاب و هدفهای بلند انقلاب انجام میگیرد.

البتّه این تلاشها دو جور هستند؛ بعضی از این تلاشها مربوط به امروزند، مسائل نقد امروزند، بعضی‌ها مسائل مربوط به آینده‌اند. نیازهای اکنون را، نیازهای نقد را، معمولاً آحاد ملّت بزودی تشخیص میدهند یا با اندک‌اشاره‌ای تشخیص میدهند و بی‌محابا وارد میدان میشوند. در دفاع مقدّس این‌ جور بود؛ یک اشاره‌ی امام بزرگوار، سیل جمعیّت را روانه میکرد به سمت میدانهای نبرد؛ در این قضایای اخیر هم همین جور بود، در قضایای دفاع از حرم هم همین جور بود. البتّه در این باب، هوشیاری ملّت ایران واقعاً خیره‌کننده است! چطور در مواقع لازم، هوشیارانه وارد میدان میشوند که مثال بارز آن، همان طور که عرض کردم، در دهه‌های گذشته مسئله‌ی حضور در جبهه بود، حضور در مقابله‌ی با ضدّانقلاب بود، همان قضیّه‌ی تبریز در سال ۵۸ یک نمونه است و از این نمونه‌ها در سایر نقاط کشور هم وجود داشت و فعّالیّتهای گوناگون [دیگر]. نهم دی یکی از این فعّالیّتها بود؛ مردم، به صورت خودجوش، خودشان آمدند وارد میدان شدند، احساس نیاز کردند و این نیاز را برآورده کردند.

فعّالیّتهای علمی مورد نیاز کشور همین‌ طور است. فرض کنید در این قضیّه‌ی کرونا، دانشمندان جوان کشور بلافاصله مشغول فعّالیّت شدند؛ خب ما از نزدیک مطّلع بودیم که چه کار دارند میکنند. به مجرّد اینکه این مسئله مطرح شد که یک واکسنی برای این باید تولید بشود، از جاهای مختلف، در بخشهای مختلف، مشغول کار شدند که حالا می‌بینید محصولش انواع واکسن‌ها در داخل کشور است که مردم استفاده کردند و کشور بی نیاز شد از اینکه دست حاجت به سمت این و آن دراز کند و دیگران منّت بگذارند چند عدد واکسن را یا بدهند یا ندهند، که نمیدادند اگر چنانچه خودمان تولید نمیکردیم. این همان نیاز نقد است که احساس میکنند نیاز کشور است، آن را تولید میکنند.

تازه‌ترینِ این قبیل کارهای نقد، حضور همین چند روز قبل است در مراسم بیست‌ودوّم بهمن. امسال بیست‌ودوّم بهمن، بیست‌ودوّم بهمنِ عجیبی بود؛ واقعاً یک حرکت خودجوش بود؛ واقعاً به معنای حقیقی کلمه حرکت خودجوشی بود که مردم انجام دادند و حقّاً تحسین‌برانگیز بود؛ حقّاً این حرکت تحسین‌برانگیز بود. با این مشکلاتی که مردم را احاطه کرده -کرونا از یک طرف، مشکلات معیشتی از یک طرف، لجن‌پراکنی‌های بیگانگان از یک طرف، کمکهای متأسّفانه بعضی از عناصر داخلی به همان لجن‌پراکنی‌ها از یک طرف- در محاصره‌ی این همه موانع و مشکلات، ملّت این راه‌پیمایی عظیم را انجام میدهد که آن کسانی که معمولاً معیار جمعیّت دستشان هست و هر سال گزارش میدهند، با دوربین و مانند اینها میتوانند با تقریب به واقع جمعیّت را حدس بزنند، به ما گزارش دادند که در همه‌ی استانهای کشور، جز دو یا سه استان، امسال جمعیّت از سال گذشته بیشتر بود؛ بعضی‌ها دو برابر سال گذشته بود، بعضی‌ها پنجاه درصد بیشتر بود، بعضی چهل درصد بیشتر بود؛ همه جا این جوری بود. این حرکتِ مردم هوشمندیِ عجیبی است؛ اینها واقعاً تحسین‌برانگیز است و این حرکت بسیار پُرمعنا است. خب اینها مربوط به نیازهای اکنون است که مردم تشخیص میدهند و خودشان وارد میدان میشوند و ابتکار میکنند.

یک چیزهایی هم هست که نیازهای آینده است؛ اینها را خیلی‌ها تشخیص میدهند و انجام میدهند، بعضی‌ها هم غفلت میکنند. مراد من از این نیازهای مربوط به آینده نیازهایی است که اگر شما امروز به فکر نیفتید و برایش کاری انجام ندهید، فردا درخواهید ماند؛ یعنی فردا گیر میکنید؛ اگر امروز به فکرش نباشید، فردا مشکل برای شما درست میشود. مثلاً تربیت دانشمند و محقّق از این قبیل است. امروز اگر ما محقّقین را تربیت نکنیم، یک حرکت علمی بزرگ و یک نهضت علمی به راه نیندازیم، پانزده سال دیگر، بیست سال دیگر، دانشمندان برجسته‌ای که بتوانند با دنیا برابری کنند یا از خطوط مقدّم علم دنیا جلو بزنند دیگر نخواهیم داشت. امروز این کار -تربیت محقّقین و دانشمندان- یک کار بلندمدّت است.

مسئله‌ی فرزندآوری و تکثیر نسل که من این همه روی آن تأکید میکنم، از این قبیل است. امروز اگر ما به فکر تکثیر نسل نباشیم، مسئله‌ی فرزندآوری را امروز اگر چنانچه برایش فکر نکنیم، پانزده سال دیگر، بیست سال دیگر، دیر خواهد بود؛ کشوری خواهیم شد که عنصر لازم برای حرکت پیشرفت را، یعنی جوان را، به قدر کافی در اختیار نخواهد داشت. امروز باید به فکر فردا بود.

یا همین مسئله‌ی انرژی هسته‌ای که دنیا روزبه‌روز دارد به انرژی هسته‌ای وابسته‌تر میشود، ما هم دیر یا زود نیاز مبرم پیدا میکنیم به انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز. امروز اگر چنانچه به فکر نباشیم، امروز اگر دنبال نکنیم، فردا دیر خواهد بود، دستمان خالی خواهد بود. آن وقتی که دنیا مسلّط بر تمام زوایای این مسئله باشد، آن روز برای ما حرکت کردن و پیش رفتن مشکل خواهد بود. لذا شما ملاحظه کنید ببینید جبهه‌ی دشمن روی مسئله‌ی انرژی هسته‌ای ما چه تکیه‌ی ظالمانه‌ای دارد میکند! تحریم، به خاطر انرژی هسته‌ای که میدانند هم صلح‌‌آمیز است. حالا اسم می‌آورند که [ایران] تا تولید بمب، فلان قدر فاصله دارد! اینها حرفهای مهمل و بی‌معنا است؛ خودشان میدانند که ما دنبال این قضیّه نیستیم، دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم، ما دنبال بهره‌مندی صلح‌آمیز از [انرژی] هسته‌ای هستیم؛ این را فهمیده‌اند، تشخیص میدهند. نمیخواهند ملّت ایران به این پیشرفت بزرگ و چشمگیر علمی دست پیدا کند و فشار می‌آورند، چون ملّت فردا به این احتیاج خواهد داشت و میخواهند این حرکت استمرار پیدا نکند. اگر ما در این مسائل مربوط به آینده و مربوط به بلند‌مدّت، امروز کوتاهی کردیم، فردا مشکل خواهیم داشت. در قضایای برجام، در سال ۹۴ و ۹۵، ایرادی که بنده میگرفتم این بود که یک نکاتی باید در برجام رعایت میشد که مشکلات بعدی پیش نیاید؛ اعتراض من عمدتاً به این بود؛ من میگفتم این نکات را باید در نظر بگیرید، در تذکّرات هم آن را مکرّر [میگفتم]. خب بعضی از اینها در نظر گرفته نشد، مورد توجّه قرار نگرفت، این مشکلات بعدی پیش آمد که همه مشاهده میکنند. بنابراین، نگاه کردن به آینده و آماده شدن برای آینده مهم است.

خب، یک نکته‌ی مهم را من اینجا عرض کنم و آن، این است که در این چهار دهه‌ای که از پیروزی انقلاب گذشته، فعّالیّتهای بسیار زیادی برای استمرار انقلاب انجام گرفته، آن هم فعّالیّتهای ثمربخش؛ حالا بعضی فعّالیّتهای خودجوشِ مردمی بوده، بعضی فعّالیّتهای دولتی بوده. کارهای بزرگی در این چند دهه انجام گرفته که بعضی میخواهند این را انکار کنند، میخواهند بپوشانند. من چند روز قبل از این هم در یک صحبتی گفتم ما نباید بگذاریم مشکلات نقدی که حالا در کشور وجود دارد، گرد و غبار بنشاند روی این همه فعّالیّت مهم و بزرگی که در این سالها انجام گرفته؛(۴) اینها را نبایست ندیده گرفت.
ما پیشرفتهای زیادی داشتیم، نمونه‌های متعدّدی داشتیم؛ یک قلم، پیشرفت علم است. ما در این سالهای بعد از انقلاب، از لحاظ پیشرفت علمی، از همه‌ی دنیا جلوتر بودیم. این قضاوت من نیست، قضاوت مراکز بین‌المللی است؛ یعنی سرعت ما و شتاب پیشرفت علمی ما چندین برابرِ متوسّطِ جهان است که حالا بعضی گفته‌اند دَه برابر، بعضی گفته‌اند سیزده برابر . خب علم خیلی مهم است: اَلعِلمُ سُلطان؛(۵) علم به معنای واقعی کلمه قدرت است. این شعرِ معروفِ «توانا بود هر که دانا بود»(۶) حرف درستی است. «توانا بود هر که دانا بود»؛ دانش برای یک کشور توانایی می‌آورد، اقتدار می‌آورد. ما در بخشهای مختلف علمی پیشرفتهایی کردیم که در اوّل انقلاب تصوّرش را هم نمیکردیم. ماها خودمان در میدانهای مقدّم انقلاب حضور داشتیم؛ اصلاً باورمان نمی‌آمد که ما در قضیّه‌ی انرژی هسته‌ای، در قضیّه‌ی نانوتکنولوژی، در قضیّه‌ی بیوتکنولوژی، در قضایای گوناگون پزشکی‌های پیچیده، عملهای جرّاحی بسیار دشوار، در قضیّه‌ی ناباروری، در قضیّه‌ی سلّول‌های بنیادی و بخشهای مهمّ علمی گوناگون، بتوانیم این جور پیشرفت بکنیم که بحمدالله پیشرفت کردیم؛ جوانهای ما همّت کردند، حرکت کردند، پیشرفت کردند.

زیرساخت‌های اساسی؛ حالا یک قلم مسائل علمی بود، یک قلم زیرساخت‌های کشور است. البتّه من بنا ندارم اینها را مقایسه بکنم؛ کسانی که اهل آمار هستند مقایسه کنند، مقایسه‌اش هم اتّفاقاً جالب و شیرین است. در زمینه‌ی راه‌های امن، بزرگراه‌ها، آزاد‌راه‌ها، راه ریلی، مسئله‌ی سد، مسئله‌ی مسکن، مسئله‌ی آب و برق و گازرسانی به نقاط مختلف کشور، در این قضایا پیشرفتهایی که در این ده‌ها سال انجام گرفته پیشرفتهای شگفت‌آوری است، پیشرفتهای بسیار مهمّی است که قطعاً اگر چنانچه انقلاب نبود و حرکت انقلابی و حرکت جهادی نبود، این پیشرفتها به دست نمی‌آمد. [مثلاً] ایران شد محور خدمات سلامت و پزشکی منطقه. [قبلاً] برای کوچک‌ترین عمل جرّاحی، کسانی که میتوانستند و پولش را داشتند میرفتند خارج؛ امروز از کشورهای منطقه برای پیچیده‌ترین جرّاحی‌ها افراد می‌آیند ایران. برخی از این خدماتی که انجام گرفته و پیشرفتهایی که شده واقعاً ده‌ها برابرِ آن چیزی است که قبل از انقلاب وجود داشته و اینها خیلی مهم است؛ خب این کارها انجام گرفته، اینها خدماتی است که نبایست اینها را [ندیده گرفت].

حتّی در زمینه‌ی اقتصاد هم همین جور است. حالا خود بنده جزو کسانی هستم که در مسائل اقتصاد همیشه به خودمان انتقاد میکنم؛ در زمینه‌ی عدالت اجتماعی، در زمینه‌ی توزیع عادلانه‌ی ثروت، در زمینه‌ی نابرخورداری طبقات ضعیف و امثال اینها، بنده در گفتارهای گوناگون انتقاد دارم؛ لکن در همین مقوله‌ی اقتصاد هم قضاوت مراکز اقتصادی معروف دنیا این است که ایران در شاخصهای مهمّی از شاخصهای اقتصاد، نسبت به قبل پیشرفتهای مهمّی کرده، گامهای بزرگی را برداشته و حرکات بزرگی انجام گرفته. علاوه‌ی بر اینها، خودکفائی ما در تولید بسیاری از چیزها و اعتماد به نفْس تولیدکننده‌ی ایرانی [هم حاصل شده]  که اینها بایست منعکس بشود. البتّه رسانه‌ی ملّی در این زمینه تکلیف بزرگی دارد که اینها را منعکس بکند، [امّا] آن چنان که باید و شاید منعکس نکرده‌اند؛ باید بکنند؛ این جزو کارهای لازمی است که بر دوش رسانه‌ی ملّی است. همه‌ی فعّالانی که در این بخشها کار کرده‌اند به استمرار انقلاب کمک کرده‌اند، به تداوم انقلاب کمک کرده‌اند. و البتّه کم‌کاری داشته‌ایم، غفلت داشته‌ایم در بین این سالهای متمادی، احیاناً سوء نیّتهایی هم وجود داشته، از این چیزها هم بوده است، داشته‌ایم، امّا این کارهای بزرگ هم انجام گرفته که البتّه اگر این غفلتها نبود، وضع بهتر بود.

من میخواهم عرض بکنم با همین حرکت تداوم انقلاب و استمرار انقلاب، امروز بحمدالله انقلاب، هم زنده است، هم زاینده و تولیدکننده است. اینکه شما می‌بینید جبهه‌ی استکبار این جور در مقابل انقلاب و در مقابل ملّت انقلابی ایران می‌ایستد و این جور دشمنی میکند، به خاطر این است که انقلاب زنده است. اگر انقلاب نبود، اینها داعی(۷) نداشتند این قدر خباثت و ملعنت به خرج بدهند در مقابل ملّت ایران. حالا «زنده بودن انقلاب» یعنی چه؟ یعنی دلبستگی نسلهای جدید کشور به آرمانهای انقلاب. امروز مردم دلبسته‌ی همان آرمانهایی هستند که انقلاب مطرح کرد؛ یعنی استقلال ملّی، عزّت ملّی، رفاه ملّی، عدالت اجتماعی، تحقّق جامعه‌ی اسلامی و در نهایت، همان طور که عرض کردیم، ایجاد تمدّن نوین اسلامی؛ اینها هدفهای بزرگ انقلاب است. مردم ما امروز به این هدفها دلبسته‌اند، علاقه‌مندند؛ کاری از دستشان بربیاید -هر کسی بتواند کاری انجام بدهد- واقعاً انجام میدهند؛ یعنی یک اکثریّت عظیمی از کشور این [دلبستگی] را دارند. حالا افرادی هم ممکن است گوشه‌کنار وجود داشته باشند که یک مقداری کُند باشند در حرکت یا در حرکت داخل نشوند، لکن ملّت ایران عموماً دلبسته‌ی به این آرمانها است. ملّت دلبسته است، انقلاب زنده است و دلیل زنده بودن انقلاب هم یکی همین دشمنی جبهه‌ی استکبار است که به خاطر ایستادگی نظام بر سر این هدفها است.

البتّه انسان از بعضی می‌شنود که انقلاب از هدفهای خودش دور شده؛ نه، این جور نیست. اگر کشور از هدفهای انقلاب دور شده بود، دشمنان انقلاب این ‌قدر دشمنی با نظام کشور و جمهوری اسلامی و ایران اسلامی نمیکردند؛ خود این دشمنی‌ها نشانه‌ی این است که کشور و نظام اسلامی به هدفها وفادار بوده و پایبند به این هدفها بوده. حالا انسان می‌شنود که افرادی میگویند نظام از هدفهای انقلاب دور شده؛ میخواهند نشان بدهند که به انقلاب دلبسته‌اند. من قبول ندارم این حرف را؛ من دلبستگی آنها به انقلاب را هم قبول ندارم. کسی که زندگی اشرافی را دنبال میکند و اصلاً حرکتش حرکت اشرافی است، نمیتواند شعار حمایت از پابرهنه‌ها را قبول داشته باشد. شعار انقلاب شعار حمایت از مستضعفین و حمایت از پابرهنه‌ها است؛ افرادی که دنبال زندگی اشرافی هستند و حرکتشان حرکت اشراف‌منشانه است، نمیتوانند به این شعار وفادار باشند. شعار انقلاب مقابله‌ی با استکبار است، مقابله‌ی با حرکت استکباری و قدرتهای استکباری است؛ این کسانی که دم از تسلیم در مقابل استکبار میزنند، دم از تسلیم در مقابل آمریکا میزنند، نمیتوانند به این انقلاب و به این هدفها پابند باشند؛ این حرف قابل قبولی نیست. و خدا را شکر میکنیم که به ملّت ایران منّت نهاده و این ملّت را دارای استقامت کرد که ایستادگی کردند و استقامت کردند و توانستند کشور را به اینجا برسانند و ان‌شاءالله روزبه‌روز این استقامت باید ادامه پیدا کند. نه فقط در داخل کشور، بلکه در منطقه [هم] استقامت ملّت ایران اثر گذاشت؛ امروز شما می‌بینید حرکت مقاومت در کشورهای منطقه روبه‌رشد است و ابّهت آمریکا، ابّهت استکبار در منطقه شکسته است، ملّتها جری شده‌اند، زبان ملّتها باز شده است علیه آمریکا و علیه حرکت اینها.

خب ما باید این را قدر بدانیم و این حرکتِ استمرارِ انقلاب را ادامه بدهیم. سفارش من به جوانهای عزیزمان این است که امروز ببینند دشمن در چه خطّی حرکت میکند، دشمن چه چیزی را هدف گرفته، نقطه‌ی مقابل آن را عمل کنند و حرکت کنند. با نگاه من، آن ‌طور که بنده اوضاع را مشاهده میکنم، دشمن ملّت را هدف گرفته، افکار عمومی را هدف گرفته، فکر جوانها را هدف گرفته؛ میلیاردها دلار دارند خرج میکنند، در این اتاقهای فکرشان -به اصطلاحِ خودشان اتاقهای فکر و گروه‌های اندیشه‌ورز- دارند تلاش میکنند برای اینکه ملّت ایران را و  بخصوص جوانها را از این راه برگردانند. و وسیله‌ای که آنها دنبال میکنند فعلاً دو وسیله است: یکی فشارهای اقتصادی است برای اینکه مردم را به تنگ بیاورند و از نظام اسلامی جدا کنند، یکی هم لجن‌پراکنی است؛ لجن‌پراکنی‌ها، دروغ‌پردازی‌ها، تهمت زدن‌ها، که به ارکان انقلاب تهمت میزنند، به ابعاض(۸) انقلاب تهمت میزنند، به مراکزی که در پیشرفت انقلاب تأثیر دارند تهمت میزنند. یک روز به مجلس شورای اسلامی، یک روز به شورای نگهبان، یک روز به سپاه؛ امروز نوبت سپاه است، به سپاه تهمت بزنند، لجن‌پراکنی کنند و در ضمن به شهید بزرگ و بزرگواری مثل شهید سلیمانی. اگر جرئت میکردند، از خشم مردم و عکس‌العمل مردم نمیترسیدند، به امام هم اهانت میکردند؛ منتها خب جرئت نمیکنند و میدانند که عکس‌العمل مردم تند است در مقابل این. بنابراین، این دو وسیله در اختیار دشمن است برای جدا کردن مردم از نظام؛ برای دست‌کاری کردن فکر مردم و اندیشه‌ی مردم، دشمن این دو راه را در پیش گرفته: فشار اقتصادی -که یکی از طرقش همین تحریم و مانند اینها است- یکی هم لجن‌پراکنی و دروغ‌پردازی‌های رسانه‌ای؛ یعنی دشمنیِ اقتصادی، دشمنیِ رسانه‌ای. جوانها در مقابل اینها باید بِایستند؛ ملّت ایران باید در مقابل این دو حرکت بِایستد. فشار اقتصادی را با تلاش درونی، تلاش داخلی و با خنثی کردن تحریمها و البتّه تلاش دیپلماسی -همان طور که مشغولند برادران خوب ما- [باید خنثی کرد]؛ برادران انقلابی ما در زمینه‌ی از بین بردن تحریمها و مجاب کردن طرف مقابل هم مشغول کارند که این هم خوب است، لکن کار عمده خنثی کردن تحریمها است از طریق ایجاد حرکت تولید داخلی و تحرّک اقتصادی داخلی. این دانش‌بنیان‌ها خیلی مهمّند و حقیقتاً این حرکت اقتصاد دانش‌بنیان و شرکتهای دانش‌بنیانی که تولید شدهاند، حرکت مهمّی است؛ باید این را توسعه بدهند و گسترش بدهند. این از طرفی، و خنثی کردن حرکت رسانه‌ای دشمن و لجن‌پراکنی‌های دشمن [از طرف دیگر].

امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال به ملّت ایران روز‌به‌روز توفیقاتش را، تفضّلش را، برکاتش را افزایش بدهد، ملّت ایران را ان‌شا‌ءالله موفّق کند، بتوانند قلّه‌ها را طی کنند، شهدای عزیز ما را خداوند با پیغمبر محشور کند و امام بزرگوار ما که سلسله‌جنبان این حرکت عظیم است، با پیغمبر خدا و اولیای الهی محشور بشود و اجر و ثواب بزرگ خودش را ببرد و ملّت ایران و مردم آذربایجان و مردم تبریز ان‌شاءالله مشمول الطاف پی‌در‌پی الهی باشند. امیدوارم ان‌شاءالله همه‌ی شما موفّق باشید. از برنامه‌هایی که اجرا کردید، تلاوت قرآن، این سرود بسیار خوب و بیانات جناب آقای آل‌هاشم و ذکر مصیبتی که آن برادر عزیزمان کردند، از همه‌ی اینها متشکّرم. ان‌شا‌ء‌الله خداوند همه‌ی شما را موفّق بدارد.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
 
 
در ابتدای این دیدار -که به علّت رعایت شیوه‌نامه‌های بهداشتی، از طریق ارتباط تصویری با مردم حاضر در مصلّای تبریز برگزار شد- حجّت‌الاسلام والمسلمین سیّدمحمّدعلی آل‌هاشم (امام‌جمعه‌ی تبریز و نماینده‌ی ولیّ فقیه در استان آذربایجان شرقی) مطالبی بیان کرد.
از جمله: صحیفه‌ی امام، ج ۳، ص ۳۵۳، پیام به اهالی آذربایجان (۱۳۵۶/۱۲/۸)؛ همان، ص ۳۵۹، پیام به ملّت ایران به مناسبت اربعین شهدای تبریز (۱۳۵۷/۱/۴).
از جمله صحیفه‌ی امام، ج ۷، ص ۴۴۹؛ سخنرانی در جمع اهالی تبریز و پرسنل شهربانی (۱۳۵۸/۳/۲)
بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران (۱۴۰۰/۱۱/۱۹)
شرح نهج‌البلاغه‌ی ابن ابی‌الحدید، ج ۲۰، ص ۳۱۹
فردوسی. شاهنامه؛ «توانا بود هر که دانا بود / ز دانش دل پیر برنا بود»
دلیل، انگیزه
بخشها، قسمتها
شنبه, 30 بهمن 1400 17:59

عظمت حج از منظر معصومین

حج به خاطر برخورداری از سنن و اسرار فراوانی که دارد، یکی از مهم‌ترین مظاهر اسلام است. از این روایات و احادیث فراوانی درباره اهمیت، جایگاه و ابعاد گوناگون آن از معصومین(علیهم‌السلام)  وارد شده است که در این‌جا به پاره‌ای از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

پاداش حج‌گزار
1. شخصی به رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) عرض کرد: «من به قصد حج از شهر خارج شدم، ولی موفق به انجام آن نشدم، لیکن من مردی ثروت‌مندم، اکنون بفرمائید چه کنم تا به پاداشی مانند حج گزاران نایل شوم؟
رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) فرمود: به کوه ابوقبیس بنگر، اگر به اندازه این کوه طلا داشته باشی و آن را در راه خدا انفاق کنی، هرگز به پاداش حج‌گزاران دست نخواهی بافت. سپس آن حضرت فرمود: حج گذار چون مقدمات سفر خود را آماده کند چیزی برنمی‌دارد و چیزی نمی‌گذارد، مگر آن‌که خداوند ده حسنه برای او ثبت و ده سیئه از او محو می‌کند و ده درجه او را بالا می‌برد. چون بر مرکب خود سوار شود، مرکبش گامی برنمی‌دارد، مگر آن‌که خداوند باز برای او چنان کند. سپس چون به گرد کعبه طواف کند از گناهانش خارج می‌شود  و چون صفا و مروه را سعی کند و در عرفات و مشعر توقف کند و رمی جمرات انجام دهد، از گناهانش خارج می‌شود. سپس حضرت فرمود، تو کجا می‌توانی به پاداش حج دست یابی؟[1]

2. در وصایای نبی‌اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به امیرالمومنین(علیه‌السلام) آمده است: «مستطیعی که حج به جا نیاورد، کافر است».[2]

کعبه و مناسک حج در سخنان امیرالمومنین(علیه‌السلام)
1. امیرالمومنین(علیه‌السلام) فریضه حج را چنین توصیف می‌کند: «خداوند حج خانه خود را بر شما واجب کرد، خانه‌ای که آن را قبله مردم قرار داد. مردم چونان تشنه‌کامان وارد آن می‌شوند و همانند کبورتران به آن پناه می‌برند. خداوند سبحان کعبه را نشانه فروتنی آدمی در برابر بزرگی خود و اعتراف به عزت خویش قرار داد و از میان آفریدگان خود شنوایان و اطاعت کنندگانی را برگزید که دعوت او را اجابت و سخن او را تصدیق کرده و در جاهایی که انبیا ایستاده‌اند، قرار گرفتند، و خود را به فرشتگانی که به دور عرش می‌گردند شبیه ساخته‌اند. اینان سودهای فراوانی در این تجارت‌خانه عبادی می‌برند و برای رسیدن به وعده آمرزش نزد خداوند می‌شتابند. خداوند، کعبه را پرچمی برای اسلام و حرم امنی برای پناهندگان به آن قرار داد و رفتن به سوی آن و حج گزاردن و شناخت و ادای حق آن را واجب گرداند و بندگان را به زیارت آن فرا خواند».[3] 

2. همچنین آن حضرت درباره فضیلت حج فرمودند: «بهترین وسیله‌ای که سالکان برای رسیدن به خداوند متعال، بدان چنگ می‌زنند، ایمان به او و پیامبرش و جهاد در راه او .... و زیارت خانه اوست؛ همانا حج فقر را از میان برمی‌دارد و گناهان را می‌ریزد».[4]  
 
3. حضرت در لحاظات آخر عمرشان، در بخشی از وصیت خود به حسنین(علیهم‌السلام) و عموم مردم می‌فرمایند: «خدا را خدا را، درباره خانه پروردگارتان، تا زنده هستید آن را خالی نگذارید زیرا اگر کعبه ترک شود، مهلت داده نمی‌شوید.[5]   

4. امام باقر(علیه‌السلام) درباره «جامعیت و سابقه کهن حج» فرمود: «آدم هزار بار پیاده به سوی کعبه رفت که هفتصد بار آن برای انجام حج و سیصد بار نیز برای انجام عمره بود.[6]

5. امام صادق(علیه‌السلام) در پاسخ به شخصی که از مردم نقل کرد: کسی که حج واجب خود را به جا آورده، اگر در سال بعد به جای حج، صدقه دهد برای او بهتر است، فرمود: «دروغ گفتند، اگر مردم چنین کنند، خانه خدا تعطیل می‌شود، حال آن‌که خدای سبحان کعبه را برای قیام و قوام مرم قرار داده است».[7]

6. در روایتی دیگری امام رضا(علیه‌السلام) درباره آثار و برکات حج فرمود: «مردم به گزاردن حج فرمان یافته‌اند تا به مهمانی خدای(عزوجل) وارد شوند و از او طلب افزونی روزی کنند و از گناهانی که بدان آلوده شده‌اند خارج شوند».[8]

در نتیجه: همان‌طوری که در روایات، دیدیم بر انجام و مناسک حج تاکید فراوان شده است، و از نظر معصومین(علیهم‌السلام) عظمت فراوان دارد و  به  بین راحتی نمی‌شود آن را تعطیل کرد، مگر این‌که امام مسلمین و حاکم شرع تشخیص دهد که فعلا انجام آن به صلاح نیست که به صورت موقت می‌تواند آن را تعطیل کند.
..................................................................
پی‌نوشت
[1]. وسائل الشیعه ، ج 8، س 79.
[2]. همان، ج 8، ص 20.
[3]. نهج البلاغه، خطبه 1.
[4]. همان خطبه، 110.
[5]. همان، نامه 47.
[6]. وسائل الشیعه، ج 8، ص 94.
[7]. همان، ج 8، ص 14.
[8]. وسائل، ج 8، ص 8-7.

حج، نعمتی الهی است که بر نسل های مسلمان ارزانی شده است. قدردانی و شکرگزاری، آن را زیاد می‌کند و ناسپاسی و قدرناشناسی، آن را از مسلمین می‌گیرد؛[1] «حج ابراهیمی» همان «حج محمدی» است که در آن، حرکت به سمت توحید و اتحاد، روح و سرلوحه‌ی همه‌ی مراسم و شعائر است، حجی مایه‌ی برکت و هدایت و ستون اصلی در حیات و قیام امت واحده، حجی سرشار از منافع و پربار از ذکر خدا، حجی که در آن ملتهای مسلمان، وجود امت فراگیر محمدی (صلی‌الله‌علیه‌واله) و حضور خود در آن را لمس می‌کنند و با احساس برادری و نزدیکی ملتها، از احساس ضعف و عجز و خودباختگی رها می‌شوند.[2]
از نگاه ما حج از سیاست جدا نیست و آنان که نمی‌خواهند مضمون سیاسی حج را بپذیرند، در واقع اسلام را دور از سیاست، و دین را از سیاست جدا می‌خواهند... حاکمیت اسلام، متضمن مقابله با دخالت مستکبران در کشورهای اسلامی و نیز مستلزم کوتاه شدن دست وابستگان به این قدرتها و بندگان شیطان نفس و شیطان استکبار، از اداره‌ی این کشورهاست. پس طبیعی است که استکبار و وابستگانش و شیطانها و پیروانشان، از آن ناراضی و خشمگین باشند.[3]
اما حج بر سایر واجبات اسلامی، برتری و امتیازی ویژه دارد. امتیاز حج بر سایر واجبات و فرائض اسلامی، جهانی بودن و بین المللی بودن آن است... همه‌ی مسلمانان با هم، با اختلاف لغاتشان، با اختلاف نژادهایشان، با اختلاف عاداتشان، آدابشان، آنجا که می رسند، همه خاشعند، همه متضرع اند. این خیلی پدیده‌ی عجیبی است که ما به آن عادت کرده‌ایم و اهمیت و عظمت آن را درست متوجه نمی شویم. همه‌ی مسلمانان جمع بشوند، متوجه به یک مرکز، به یک نقطه، خاشع در مقابل این نقطه؛ با این چشم به حج نگاه کنیم؛ به عنوان یک فرصت. اگر به چشم فرصت نگاه کردیم، آن وقت دید ما باز خواهد شد، وظائف خودمان را بیشتر توجه خواهیم کرد. ... دنیا مردمند، نه سیاستمداران، نه فرماندهان زورگو، نه مستکبرین و متکبرین عالم. گاهی می شنوید؛ همین متکبرین محصول ذهن فاسد خودشان را نسبت می دهند به جامعه‌ی جهانی: جامعه‌ی جهانی اینجور می خواهد! جامعه‌ی جهانی یعنی میلیاردها توده‌ی مردم. جامعه‌ی اسلامی هم همین است. امت اسلامی یعنی این بدنه... برکات و خیرات در این بدنه‌ی عظیم است و اراده‌ی آنهاست که می تواند کوه‌ها را جابه‌جا کند؛ حرکت آنهاست که می تواند ارزشهای اسلامی را جهانگیر و همه‌گیر بکند... این فرصت را باید مغتنم شمرد.[4]
ــــــــــــــــــــــ
[1] . پیام مقام معظم رهبری به کنگره عظیم حج؛ 13 خرداد 1371.
[2] . پیام به کنگره عظیم حج؛ 28 اردیبهشت 1372.
[3] . پیام به کنگره عظیم حج؛ 25 اردی بهشت 1373.
[4] . بیانات در دیدار کارگزاران و دست‌اندرکاران حج‌؛ 4 آبان 1388. با تصرف.

در پاسخ بايد گفت اسلام داراي مباني و اركاني است كه بر آنها بنا نهاده شده و به وسيله آنها وجود پيدا كرده و باقي مي‌ماند. بدون تحقق آن ها فرو مي‌ريزد و از آن جز اسم است. چيزي باقي نمي‌ماند. از اين رو قرآن كريم براي حج جايگاه ويژه‌اي قائل شده است. لذا به طور خلاصه به محور هاي ذيل اشاره مي شود.

الف: حج از اركان دين و تارك آن مرتكب كفر عملي استبدون شك در بين همه مذاهب، يكي از اركان دين، حج مي‌باشد. كسي كه عمداً حج نگذارد، ركني از اركان دين الهي خود را ناديده گرفته و نابود ساخته است. از اين رو، خداوند در مورد ترك عمدي و عملي حج مي‌فرمايد: اگر كسي حج را ترك كند كافر شود همانا خداوند از جهانيان بي‌نياز است.(1) از اين آيه به دست مي آيد: ترك عمدي حج به منزله كفر هست. يعني كسي كه عمداً به حج نرود، در عمل مرتكب كفر و ناديده گرفتن قسمتي از دين شده است، اگر چه در ايمان و اعتقاد كافر نباشد. لذا در اين جا كفر به معناي كفر به فروع دين مي‌باشد نظير كافر شدن به نماز يعني ترك نماز و كافر شدن روزه، يعني ترك روزه. پس كفر در اين جا به معناي ناديده گرفتن عمل و ترك عمل مي‌باشد.(2) چنان چه امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد رد كردن حكم حاكم شرع جامع الشرايط مسلمانان، به منزله رد كردن حكم امام معصوم و كفر عملي است.(3)
ب. حج ميثاق و پيمان الهي استاز آن جايي كه حج در بين همه عبادات، داراي جايگاه ويژه‌اي مي‌باشد، وجوب حج در قرآن به صورت عهد و پيمان الهي ذكر شد. با توجه به آيه 97 آل عمران، وقتي خداوند خواست وجوب حج را ابلاغ نمايد، به صورت جمله امري ابلاغ نفرمود، چنان چه در نماز و روزه و ساير عبادات به صورت امري مي‌باشد كه مي‌فرمايد نماز را بپا داريد و زكات بدهيد. اما در مورد حج مي‌بينيم شيوة دستور فرق مي‌كند. يعني به صورت امر بيان نمي‌شود بلكه با بيان شيوائي به صورت تعهد كه بر عهده مردم باشد. مطلب را بيان مي‌كند. «براي خدا بر مردم است كه آهنگ خانه او كنند».(4) اين تعبير لطيف فقط در مورد حج، در قرآن وجود دارد و در مورد هيچ عبادتي، اين گونه تعبير نشده است. و اين خود بيانگر اهميت حج مي‌باشد، لذا در خود آيه، از لحاظ ادبي و شيوه بيان مطالبي وجود دارد كه داراي اهميت و شايان ذكر است.
1. خداوند جمله را به صورت جمله خبري بيان مي‌كند نه انشائي، لذا دلالت جمله خبري بر وجوب قويتر از دلالت جمله انشائي بر وجوب مي‌باشد.
2. جمله به صورت اسميه بيان شده، نه فعليه، و جمله خبريه اسميه، دلالت و تأكيدش بر معناي (ثبوت) بيشتر از جمله فعليه مي‌باشند.
3. وجوب حج را با لام تأكيد و تكليف بيان مي كند، يعني اين تكليف از طرف خداوند بر عهده مردم قرار داده شده است.
4. هرگاه بخواهند وجوب بالفعل عملي را بيان نمايند به وسيله (علي) بيان مي كنند، يعني بالفعل و در حال حاضر اين عمل بر عهده كسي مي‌باشد نه بالقوه. لذا در آية شريفه، خداوند از كلمه (علي) استفاده كرد، شايان ذكر است كه هر گاه (لام) و (علي) در مقابل يكديگر قرار گيرند، نشانه آن است كه از يك طرف حكمي بر طرف ديگر واجب شده نه اين كه بر ضرر او باشد. پس در اين آيه معنا اين گونه نمي‌باشد كه به ضرر مردم باشد. چنان كه لام در (للله) نيز به معناي نفع نمي‌باشد، بلكه به معناي از طرف خدا بر مردم مي‌باشد. زيرا نفع حج به خود مردم بر مي‌گردد نه به خداوند.(5)
ج. حج مظهر مجموعه‌اي از عبادات مي‌باشدبا توجه به اين تعبير خاص كه جمع ميثاق الهي مي‌باشد، مي‌بينيم كه بسياري از مسائل و عبادات در خود حج جلوه مي‌كند. به عنوان مثال روزه هم در حج راه پيدا مي‌كند. زيرا حاجي اگر قرباني پيدا نكند كه در روز عيد قربان ذبح نمايد، سه روز در حج و هفت روز در بازگشت به وطن بايد خود روزه بگيرد. نمونه ديگر آن كه همه نكاتي كه در مورد نماز گفته شد، مثل طهارت و پاك بودن بدن و مباح بودن لباس و ساتر بودن آن و شرايط وضو و آب وضو همه ي آن ها در حج نيز تبلور پيدا مي‌كند. زيرا در حج طواف تشريع شده كه خود نماز هست و همه شرايط نمازگزار و لباس نمازگزار در شخص طواف كننده و لباس او بايد وجود داشته باشد، مانند طهارت از حدث و خبث و پاك بودن لباس و بدن و غصبي نبودن لباس او و آبي كه با آن طهارت حاصل شد. بالاتر اين كه، در خود حج، نماز هم واجب شده و ما مي‌بايست بعد از طواف واجب، دو ركعت نماز پشت مقام ابراهيم به جا آوريم. از اين رو در برخي از روايات وارد شده كه حج برتر از نماز مي‌باشد.(6)
همين طور انسان به آن بركت كه در زكات است به وسيله حج دست مي‌يابد. زيرا در حج انفاق مال و نثار و ايثار مانند زكات وجود دارد. و يا بسياري از ويژگي‌هاي جهاد كه همان پذيرش خطر و دوري از نزديكان مي باشد در حج نيز وجود دارد، و بالاتر از آن تمرين خودسازي و جهاد اكبر كه به وسيله احرام تحقق پيدا مي‌كند، همچنين بسياري از مسائل به وسيله احرام بر شخص محرم حرام مي‌شود. خلاصه اين عبادت از عبادات فراواني تشكيل شده و فضائل همه آن عبادات را در خود دارد و خود نيز خصوصيتي دارد كه در ساير عبادات نمي‌باشد.
د. محترم شمرده شدن حاجي و زمان و مكاني كه او در آن به سر مي‌بردخداوند تبارك و تعالي زمان و مكاني را كه در آن حج وعمره به جا آورده مي‌شود و نيز كساني را كه عمره به جا مي‌آورند و هم چنين قرباني حج و حتي كفشي را كه به نشان قرباني بودن به گردن آن مي‌آويزند همه را از شعائر الهي ياد كرده، بنابراين نه تنها كساني كه براي حج و عمره احرام بسته‌اند، بلكه افرادي كه به قصد اين دو عمل از دورترين نقاط عالم حركت كرده‌اند و هنوز به حرم بلكه به ميقات نرسيده‌اند، همه جزء شعائر الهي هستند. سراسر حج از كعبه گرفته تا آن حيواني كه براي قرباني تعيين شده، جزء شعائر الهي هستند. از اين رو احدي نبايد آنها را حلال دانسته، طبق ميل خود با آنها رفتار نمايد، بلكه واجب است آنها را گرامي بدارد.(7) لذا ديده مي شود براي امنيت شخصي كه آهنگ حج كرده، ماه ذيقعده براي حركت او به طرف خانه خدا و ماه ذيحجه براي اعمال و مناسك آن و ماه محرم بر حرمت و احترام و براي بازگشت او به طرف خانه خود و امنيت او از ماه‌هاي حرام شمرده شده و جنگ و قتال به احترام حاجي در اين سه ماه، حرام مي‌باشد. و حرمت همه اينها به خاطر حرمت كعبه و حج، حاجي و احترام آن مي‌باشد.
در آية دوم از سوره مباركه مائده نيز آمده است: (اي كساني كه ايمان آورديد شعائر و حدود الهي در حج را محترم بشماريد، مخالفت با آنها را حلال ندانيد و نه ماه حرام را و نه قرباني‌هاي بي نشان و با نشان را و نه آنها را كه به قصد خانه خدا براي به دست آوردن فضل پروردگار و خوشنودي او مي‌آيند).
شعائر جمع شعيره به معناي علامت است، شعائر الله، علامت‌هايي هستند كه انسان را به ياد خدا مي‌اندازند وخاطره‌اي از خاطرات مقدس را در نظرها تجديد مي‌كند. از اين روست كه خداوند در مورد صفا و مروه مي‌فرمايد: اين دو از شعائر الهي هستند كه ما را به ياد قضيه و سرگذشت هاجر و فرزند خردسالش مي‌اندازد وبه ياد ابراهيم كه اين دو را در بيابان بي‌آب و علف رها كرد و به فرمان خدا راهي تبليغ رسالت الهي شد.(8)
نمونة‌ ديگر كه مي‌توان از اهميت حج در اسلام ذكر كرد، آن است كه وقتي از هلال ماه‌ها از پيامبر سؤال مي‌كنند، قرآن كريم مي‌فرمايد: هلال ماهها براي تعيين وقت حج است، «‌در مورد هلال ماه‌ها از تو سؤال مي‌كنند، بگو آنها براي بيان اوقات و تقويم طبيعي براي نظام زندگي مردم و تعيين وقت حج است.(9) براي اهميت حج همين بس كه خداوند به عنوان ذكر خاص بعد از عام، تشخيص ايام و ماه‌هاي حج را يكي از فوائد مهم هلال ماه مي‌داند. با توجه به اين ويژگي مهم است كه خداوند در سوره مباركه مائده مي فرمايد: (خداوند كعبه را وسيله‌اي براي استواري و سامان بخشيدن به كار مردم قرار داد و هم چنين ماه حرام را).(10)
از اين جهت مهم‌ترين عامل قيام همه مردم جهان، براي برپايي دين و عدالت، خانه‌اي است كه همگان به سوي آن نماز مي‌گذارند و برگرد آن طواف مي‌كنند و در كنار آن به نيايش مي‌پردازند و در حريم آن به تفكر در آيات الهي مي‌پردازند.
هـ . ربط آيه 189 بقره با آيه 97 سوره مباركه مائده به چه صورت مي‌باشد خداوند در سوره مباركه بقره مي‌فرمايد: ما هلال ماه‌ها را براي بيان تقويم طبيعي براي نظام زندگي مردم وتعيين وقت حج قرار داديم. در سوره مباركه مائده مي‌فرمايد: خداوند كعبه را وسيله‌اي براي استواري و سامان بخشيدن به كار مردم قرار داد و هم چنين ماه حرام را. با توجه به محتواي اين دو آيه مي‌توان فهميد كه هلال ماه‌ها و حج، نقش مهمي در زندگي مردم دارند، زيرا مردم با هلال ماه، ايام حج را درك مي‌كنند و با آمدن ايام حج به طرف اين خانه حركت كرده و با تشكيل كنگره بزرگ حج، سرنوشت مسلمانان را در آن جا رقم زده و در مورد حل مشكلات جهان اسلام انديشيده و به حل آن كمك مي‌كنند. دقت كافي در محتواي آيه 97 مائده با توجه به انسجام اول و آخر آن، نشان مي‌دهد كه كعبه به عنوان محل طواف عمومي و عامل قيام همگاني قرار داده شده است، يعني هدف همه انبياي الهي آن است كه مردم با دست يافتن به محتواي كتاب و درك ميزان و آشنايي با ره آورد پيامبران به قسط و عدل قيام كنند، عامل مهمي كه مي‌تواند اين هدف والا را تحقق بخشد و زمينه قيام همه مردم را جهت دست يابي به قسط و عدل فراهم كند و خصوصيت‌هاي نژادي و جغرافيايي را كنار زده و اختلاف‌هاي مكاني را در نورديده و پراكندگي‌هاي زماني و زباني را به يك سو مي‌نهد و بيگانگان را با هم آشنا مي‌كند، ‌كعبه است. از اين رو امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: همواره دين خدا پابرجا و زنده هست تا كعبه پا برجاست.(11)
دانستن اين نكته لازم است كه قيام دين و استواري آن به قيام مردم است و اين مردم هستند كه بايد در ايام حج و در كنار خانه خدا اقدام به قيام كنند و نداي توحيد را از كنار كعبه سر دهند، در اين كنگره سياسي، عبادي بايد به حل معضلات مهم جهان اسلام بپردازند. با توجه به اين ويژگي مهم هست كه حاكم مسلمانان بايد هر ساله در برپايي حج تمام توان خود را به كار گرفته، لذا در برخي روايات آمده اگر در زماني مردم نخواستند و يا نتوانستند به مكه بروند بر رهبر مسلمانان لازم است كه برخي را با هزينه بيت المال، به حج بفرستد و عده‌اي را كه توان مالي دارند و به حج نمي‌روند به اجبار روانه مكه كند.(12) لذا امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: اگر مردم حج را معطل گذارند، ‌بر امام است است آنها را به اين كار وادار كند. چه بخواهند و چه نخواهند، زيرا اين خانه براي حج قرار داده شده است.(13)
با انحراف از اين فريضه الهي است كه امروزه دين خدا در زندگي بشر نقش آفريني نمي كند. دين قوام نيافته و برپا نشده و در حاشيه قرار گرفته است. اگر حج با آن همه اسرار و لطائف و آن همه حقيقتي كه برخوردار است مورد شناخت و توجه مسلمانان قرار گيرد و مسلمانان همان گونه كه در مورد آداب و احكام ظاهري حج حساسيت به خرج مي‌دهند و در مورد آن توجه ويژه‌اي مبذول مي‌دارند، اگر به اسرار و باطن حج نيز توجه كنند، ما شاهد آن خواهيم بود كه هر ساله ميليون ها نفر از دانشگاه حج فارغ التحصيل شده و با آشنايي به سيره و سنت رسول خدا، پا در شاه راه هدايت مي‌گذارند. اما بايد اعتراف كرد، آن چه هرگز مورد توجه ما مسلمانان قرار نمي‌گيرد، يا كمتر مورد توجه قرار مي‌گيرد، همان هدف والاي حج يعني به حول كعبه گشتن و با تأسي به ملائكه كه به حول عرش الهي به تسبيح و تقديس الهي مي‌پردازند مي‌باشد. آري با درك معارف و اسرار حج است كه مي‌توان فرشته خو شد و از خلق و خوي حيواني رهيد و به سرمنزل مقصود رسيد.
و. حج محلي براي مشاهده آيات الهي:يكي از مسائلي كه قرآن كريم به آن عنايت ويژه‌اي مي‌نمايد، شهود آيات الهي در مكه و ايام حج مي‌باشد. آن جا كه مي‌فرمايد: ‌در حرم امن الهي، آيات و نشانه‌هاي روشن الهي مي‌باشد.
هر چند در آيات زيادي از قرآن كريم به نشانه‌هاي خداوند اشاره شد، اما دراين آيه به يكي از شاخص‌ترين آيات الهي اشاره مي‌كند كه همان مقام و جايگاه حضرت ابراهيم مي‌باشد. تكه سنگي كه بعد از هزاران سال باقي مانده و بشريت در برابر آن سر تعظيم فرود آورده، سنگي كه ابراهيم برفراز آن كعبه را بنا نهاده و از فراز آن دعوت جهاني خود را براي زيارت اين خانه به گوش جهانيان رسانده: و اين نشانه الهي بايد براي هميشه زنده و پاينده بماند. اين جاست كه امام باقر ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: سالي كه سيل مسجد الحرام را فرا گرفت من نيز به همراه امام حسين ـ عليه السّلام ـ در مكه بودم، امام ـ عليه السّلام ـ به مردمي كه نگران از بين رفتن مقام ابراهيم بودند، فرمود: مطمئن باشيد هرگز سيل مقام ابراهيم را نمي برد، چون خداوند آن را علم و نشانه خود قرار داده است.(14)
پيرامون حج، آيات ديگري نيز قابل شهودند. مانند كعبه با آن عظمت معنوي خود، حجر الاسود، زمزم و مانند آن. و اين كه براي يك سرزمين غيرقابل كشت و بي‌آب و علف، اين همه دل ها مشتاق باشند و براي ديدن و طواف آن سر از پا نشناسند. اين خود يكي از مهمترين آيات الهي است.

پاورقی:

1. آل عمران: 97.
2. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، بيروت، دار الكتب الاسلاميه، ج 6، ص 406.
3. جوادي آملي، عبدالله، صهباي حج، مركز نشر اسراء، 1378، ص 54.
4. آل عمران: 97.
5. صهباي حج، همان، ص 53 ـ 54.
6. همان، ص52.
7. همان.
8. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج1، ص 539.
9. بقره: 189.
10. مائده: 97.
11. صهباي حج، همان، ص 48.
12. همان، ص 114.
13. حر عاملي، وسايل الشيعه، ج 8، ص 15.
14. صهباي حج، همان، ص 276.

شنبه, 30 بهمن 1400 17:37

فلسفه وجوب حج

امام خمینی ره :

بدان كه بر هر مكلّفِ جامع شرایط، وجوبِ حج، به دلیل قرآن و احادیث وارده از نبى اكرم صلى الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام ثابت است.
حج یكى از اركان دین و از ضروریات آن به شمار مى‌رود. ترك حج با اقرار به وجوب، یكى از گناهان كبیره و با انكار، موجب كفر است. [1]

[1]. آیة اللّٰه بهجت: در صورت منافات با بقاى تصدیق به وحدانیّت خالق یا بقاى تصدیق به نبوّت و عدم استناد به شبهۀ خاصۀ به شخص[1].

آیات عظام تبریزى، خویى، سیستانى: در صورتى كه مستند به شبهه نباشد.

آیة اللّٰه فاضل: چنانچه به انكار رسالت برگشت كند.

آیة اللّٰه مكارم: در صورتى كه علم به ضرورى بودن آن داشته باشد.

خداوند متعال در قرآن مجید فرمود:
«وَ للّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ الَیْهِ سَبیٖلًا وَ مَنْ كَفَرَ فَانَّ اللّٰهَ غَنِىٌّ عَنِ الْعٰالَمیٖنَ».[2]
و براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند، آنها كه توانایى رفتن به سوى آن دارند. و هر كس كفر ورزد (و حج را ترك كند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بى‏نیاز است
شیخ كلینى رحمه الله به طریق معتبر از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده كه: «هركس از دنیا برود و بدون حاجت ضرورى، یا بیمارى و یا منع سلطان، حَجّة الاسلام به جا نیاورده باشد، چنین كسى هنگام مردن، به یهودیت یا نصرانیت از دنیا خواهد رفت».[3]

1- حَجّة الاسلام-(یا همان حج واجب) كه بر مكلّفِ مستطیع واجب است- در تمام عمر، فقط یك مرتبه واجب مى‌گردد.[4]

على بن احمد رحمة اللَّه علیه از محمّد بن ابى عبد اللَّه، از محمّد بن اسماعیل، از على بن عبّاس، از قاسم بن ربیع صحّاف، از محمّد بن سنان نقل كرده كه وى گفت:
حضرت ابا الحسن على بن موسى الرّضا علیه السّلام در جواب مسائل وى مكتوبى ارسال فرمودند كه در آن نوشته بود:
علّت و سرّ تشریع حجّ امورى است به این شرح:
1: سیر و حركت به سوى خداوند تبارك و تعالى.
2: طلب زیاد شدن مال.
3: خارج شدن بنده از گناهانى كه مرتكب شده در حالى كه از گذشته‏ها توبه نموده و عازم باشد بر اطاعت نسبت به آینده.
4: صرف مال و به تعب انداختن بدن و منع آن از شهوات و لذّات.
5: تقرّب جستن در عبادت به حضرت حقّ عزّ و جلّ.
6: خضوع و خشوع و خاكسار شدن در گرما و سرما.
7: در امان و خائف بودن در حالى كه طول انجام عمل در رنج و مشقّت قرار بگیرد.
8: رسیدن منافع به جمیع خلائق و حصول رغبت به حضرت حق سبحانه و تعالى.
9: زوال قساوت قلب و بر طرف شدن خساست و دنائت از نفس.
10: زوال نسیان و بر طرف شدن قطع امید و رجاء.
11: تجدید حقوق.
12: بازداشتن نفوس از فساد....
عمر بن عبد العزیز، از مردى از هشام بن حكم نقل كرده كه وى گفت: از حضرت ابا عبد اللَّه علیه السّلام سؤال كرده و محضرش عرضه داشتم:
علّت این كه خداوند متعال بندگانش را مكلّف به حجّ و طواف بیت نموده چیست؟
حضرت فرمودند: خداوند متعال خلائق را نسبت به آنچه در دین طاعت محسوب شده و در دنیا مصلحت خلائق به حساب مى‏آمد به ایشان امر و از آنچه مفسده داشت آنها را نهى فرمود، بارى در حجّ كه از طاعات دینى محسوب مى‏ گردد حقّ عزّ و جلّ اجتماع مردم از مشرق و مغرب براى انجام مراسم آن را به چند علّت واجب نمود:
1: بین مسلمین و اهل قبله تعارف و شناخت حاصل شود.....
2: آثار رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و اخبار آن جناب دانسته شده و مذاكره گشته و فراموش نگردد.
و اگر هر قوم و طائفه‏اى در شهر خود مانده و به منظور انجام مراسم حجّ از آن خارج نگردند هلاك شده و شهرها ویران گشته و ارباح و سودها زائل گردیده و اخبار و روایات مأثوره از معصوم علیه السّلام محو گشته و احدى بر آنها مطّلع نمى‏ گردد، این است علّت ایجاب و تشریع حجّ.[5]

شاید بگویید ما که از بعضی حاجی ها این فوائد را نمیبینم ،بلی درست است رفتن به حج واجب است و خیلی خوب است ولی فوائد ان را با یک شرائطی میشه بدست اورد و نگه داشتن ان مهم است که در حدیث پایین آمده بله بشرطی بعدش گناه نکنه                  
عن الصادق علیه السلام: الحاجّ لا یزال علیه نُورُ الْحَجَ ما لم یُلمَّ بِذَنْب. [6]
یعنی: نورحج از جاجی زائل نمیشود تاوقتی که به گناه نزدیک نشده

پی نوشت ها:

[1]  : (ذخیره، ج 1، ص 44 و كتاب حدود ص 39)
[2]  : آل عمران: 97‌
[3]  : كافى ج 4/ 268/ 1‌
[4]  : مناسك حج (محشى)؛ ص: 15
[5]  : علل الشرائع-ترجمه ذهنى تهرانى    ج‏2    307تا311
[6]   : اصول كافى، ج 4، ص 255‌

حسین امیرعبداللهیان در بدو ورود به مونیخ گفت: سفر به مونیخ برای حضور در کنفرانس امنیتی مونیخ فرصتی است برای این که اولا سیاستت خارجی دولت مردمی و تحول گرای سیزدهم در جمهوری اسلامی ایران را تبیین کنیم. 

وی ادامه داد: به موازات آن اعلام مواضع منطقه ای ایران با توجه به بحران هایی که در منطقه غرب آسیا با آن مواجه هستیم و طبعا تمرکز بر موضوع مذاکرات وین برای لغو تحریم ها {از جمله اهداف این سفر است.}

وزیر خارجه گفت: امیدوار هستیم که گفت‌و های ایران و ۱+۴ در وین منجر به رسیدن به یک توافق خوب در آینده نزدیک شود.

وی ادامه داد: برای مرحله پس از توافق خوب نیازمند این هستیم که گفت‌وگوهایی را با کشورهای مختلف داشته باشیم برای این که آماده بازگشت همه طرفها به تعهداتشان و اجرای توافقات ذیل برجام که در سال ۲۰۱۵ انجام شد، باشیم.

امیرعبداللهیان افزود: بخشی از دیدارها و گفت‌وگوها به موازات تبیین سیاست  خارجی دولت جدیدی و مسایل منطقه ای و بین المللی به موضوع همکاری های بین المللی با جمهوری اسلامی ایران  و توسعه مناسبات اقتصادی جهان با ایران برمی‌گردد.

وی تاکید کرد: در موضوع مذاکرات وین هنوز با برخی مسایل حل نشده مواجهیم که جناب آقای باقری و همکارانم در وین با جدیت و با هدف رسیدن به یک توافق خوب گفت‌وگوها را ادامه می‌دهند.

وی در پاسخ به این که چقدر لغو تحریم‌ها را نزدیک می‌بینید و آیا طرفین به توافق می‌رسند؟ گفت: آن چه که مربوط به جمهوری اسلامی ایران هست و ابتکارات فعالی که ایران روز میز مذاکره قرار داده ما به یک توافق خوب و دست یافتنی بسیار نزدیکیم، اما این طرف های غربی هستند که باید ابتکار و انعطاف واقعی خود را به تصویر بکشند و آنها هستند که می‌توانند تعیین کنند که مذاکرات در چند روز آینده به نتیجه خواهد رسید یا در چند هفته آینده.

در این که گناه در زمان ظهور ریشه کن بشود به گونه ای که حتی یک گناه هم اتفاق نیفتد دلیلی وجود ندارد، ولی قدر مسلّم است که مقدار آن به حداقل ممکن میرسد. اما در خصوص نحوه برخورد امام (سلام الله علیه) با گناه و اینکه ایشان چطور با گناه برخورد می کنند و از چه ابزاری برای دور کردن مردم از گناه استفاده می کنند باید به دو نکته توجه کرد:

نکته اول: برخورد امام (عجل الله تعالی فرجه) با گناهانی که در خلوت انجام می شود، طبیعتا مانند سیره اجدادشان و توصیه اسلام، افشا و اشاعه آن نیست. اسلام توصیه می کند انسان گنهکار هم حتی در صورت پشیمانی، بین خود و خدای خود اصلاح کند و خطایش را علنی نکند، و برای توبه هم نیازی به اعتراف نزد بندگان نیست. سیره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) هم بر این است که عوامل و ریشه های گناه را بخشکاند، نه اینکه در کار دیگران تجسس کند و دیگران از ترس آگاهی امام و توبیخ ایشان، گناه نکنند. اما گناهان اجتماعی جریانش فرق می کند، قطعا همانطور که حکم اسلام در خصوص این جرم ها سخت گیرانه و بازدارنده است، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) هم با قاطعیت با آن برخورد خواهند کرد، همانطور که در قسمت فعالیت های قضایی در ذیل خواهد آمد، حضرت دارای یک سیستم قضایی قاطع و کارآمد خواهند بود که مانع گناهان و انحرافات اجتماعی است.

نکته دوم: فعالیت های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) برای ریشه کن نمودن فسق: آنچه که موجب می شود که آمار فسق و گناه در زمان ظهور به شدت کاهش یافته، و به حداقل برسد این است که حضرت (عجل الله تعالی فرجه) عوامل گناه را ریشه کن می کند، آنچه با یک نگاه اجمالی از روایات در این خصوص برداشت می شود این فعالیت هاست:

1- کامل نمودن عقول مردم:

ریشه بسیاری از گناهان کم عقلی است، یعنی عقل انسان ها اسیر هوی و هوسشان شده و شهوت است که امیر است، اما در زمان ظهور عقول مردم کامل می شود، همان طور که امام باقر (سلام الله علیه) می فرمایند: «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم‏»؛ هنگامی که قائم ما قیام کند خداوند دستش را بر سر بندگان می گذارد و عقول آن ها را با آن جمع کرده و افکارشان با آن تکمیل می شود.(1)

2- فرهنگ سازی:

عمده مسیر حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) در پیشگیری از انحرافات، فرهنگ سازی و تبلیغات دینی است. آن حضرت تعالیم کتاب و سنت را که به فراموشی سپرده شده است إحیاء می کنند: «يُحْيِي مَيِّتَ الْكِتَابِ وَ السُّنَّة»؛ [احکام] از بین رفته کتاب و سنت را زنده می سازد(2) و اصحاب و یارانشان را برای تبلیغ اسلام راستین، و عدل و احسان و دوری از انحرافات راهی سرزمین های مختلف می کند: «یفرق المهدی اصحابه فی جمیع البلدان ویامرهم بالعدل والاحسان»؛ مهدی اصحاب خویش را به تمامی شهرها اعزام می کند و آنان را به عدالت و احسان فرمان می دهد.(3)

3- ریشه کن ساختن فقر:

یکی از عوامل بسیاری از سرقت ها و جتایت ها فقر و تنگدستی است که طبق روایات، حضرت (عجل الله تعالی فرجه) آن را ریشه کن خواهد ساخت به گونه ای که دیگر فقیری برای کمک کردن به او یافت نمی شود، امام باقر (علیه السلام) فرمود: «إِذَا ظَهَرَ الْقَائِمُ...يُسَوِّي بَيْنَ النَّاسِ حَتَّى لَا تَرَى مُحْتَاجاً إِلَى الزَّكَاة»؛ چون قائم ظهور کند آنگونه بین مردم به مساوات رفتار نماید که نیازمند به زکات دیده نشود.(4)

4- عدالت و امنیت:

یکی دیگر از موانع فسق، وجود یک دستگاه حاکمیت قوی و عادلانه است که موجب گسترش عدالت و حفظ امنیت مردم می شود، در روایت آمده است: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع حَكَمَ بِالْعَدْلِ وَ ارْتَفَعَ فِي أَيَّامِهِ الْجَوْرُ وَ آمَنَتْ بِهِ السُّبُل‏»؛ هنگامی که قائم (عجل الله تعالی فرجه) قیام کند، به عدالت حکم کرده و ظلم و جور در ایام ایشان رخت بر می بندد، و راهها به واسطه ایشان امن می شود.(5)

5- اقتدار قضایی:

یکی از عواملی که بسیار در ایجاد امنیت اجتماعی تأثیر دارد، وجود یک دستگاه قضایی مقتدر و عدالت گستر است، در روایات آمده: «لینزعن عنکم قضاة السوء»؛ او (مهدی علیه السلام) قاضیان زشت کردار را بر کنار می کند.(6) و امام صادق (سلام الله علیه) نیز می فرمایند: «إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ ع حَكَمَ بَيْنَ النَّاسِ بِحُكْمِ دَاوُدَ لَا يَحْتَاجُ إِلَى بَيِّنَةٍ يُلْهِمُهُ اللَّهُ تَعَالَى فَيَحْكُمُ بِعِلْمِهِ وَ يُخْبِرُ كُلَّ قَوْمٍ بِمَا اسْتَبْطَنُوه‏»؛ هنگامی که قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه) قیام کند، در بین مردم به حکم داوود (علیه السلام) حکم خواهد کرد که نیازی به بینه ندارد و از آنچه که مردم پنهان داشته اند خبر می دهد.(7) و نیز در روایت آمده است: «یبلغ من رد المهدی المظالم حتی لو کان تحت ضرس انسان شی ء انتزعه حتی یرده»؛ کار امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در باز پس گرفتن حقوق [و ایجاد امنیت حقوقی] بدانجا رسد که حتی اگر در بن دندان انسانی چیزی باشد، آن را بر می گیرد تا به [صاحبش] برگرداند.(8)

________________

(1) کلینی، محمد، الکافی، ج1، ص25.

(2) شریف رضی، نهج البلاغه(صبحی صالح)، خطبه 138.

(3) کامل سلیمان، یوم الخلاص، ص395.

(4) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج52، ص390.

(5) مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج2، ص384.

(6) بحارالانوار، ج51، ص120.

(7) الارشاد، ج2، ص386.

(8) سیدبن طاووس، التشریف بالمنن، ص143.