
emamian
ایراد سخنان تفرقه افکنانه خیانت به مسلمین است/جایگاه والای اهل بیت (ع) در نزد اهل سنت
ماموستا اسامه مرادی ، اظهار داشت: سخنان علمای دین برای بسیاری از مردم به نوعی حجت است، لذا علما و روحانیون باید در بیانات و سخنان خود همواره با احتیاط و نیز رعایت شئونات اخلاقی و دینی رفتار کنند تا خدایی ناکرده زمینه ای برای ایجاد سوءتفاهم و یا پررنگ شدن عناصر وحدت شکن در جامعه اسلامی نشوند.
ایراد سخنان تفرقه افکنانه در تربیون نماز جمعه خیانت به مسلمین است
امام جمعه دولت آباد کرمانشاه گفت: سخنان مولوی «محمدحسین گرگیج» در خطبه های هفته گذشته نماز جمعه آزادشهر به نوعی باعث شادی و مسرت دشمنان جهان اسلام به ویژه وهابیون، تکفیری ها و... شد، بیان مطالبی که باعث تفرقه و ایجاد انشقاق در بین امت اسلامی می شود حرام است حال این سخنان در خطبه های نماز جمعه بیان شود که گناه آن چند برابر می شود.
این عالم برجسته اهل سنت در ادامه سخنان خود تاکید کرد: همه مسلمین چه برادران اهل تشیع و چه برادران اهل سنت همگی زیر لوای قرآن، رسول اکرم (ص) و اهل بیت(ع) زندگی میکنیم، لذا هر عاملی که به دنبال از بین بردن این وحدت در جهان اسلام فعالیت کند، باید آن را سریعا از خود طرد کرد.
ماموستا مرادی با اشاره به اینکه جایگاه اهل بیت(ع) در قرآن کریم بیان شده است، عنوان کرد: پروردگار در قرآن هیچ درخواستی را در مقابل نبوت از مسلمانان و اهل ایمان نمی خواهد، مگر محبت و ارادت و خدمتگزاری نسبت به اهل بیت پیامبر اکرم(ص).
جایگاه والای اهل بیت رسول اکرم (ص) در نزد اهل سنت
امام جمعه دولت آباد کرمانشاه گفت: در میان مذاهب اسلامی اهل بیت (ع) از کرامت و حرمت بسیار بالایی برخوردار هستند و توهین به این عزیزان به نوعی توهین به اصل اسلام و رسول الله(ص) قلمداد می شود، بنابراین هرگونه سخنی که باعث وارد آمدن خدشه به چهره و سیمای اهل بیت(ع) شود از نظر شرعی و انسانی حرام است.
ماموستا مرادی با اشاره به اینکه مولوی محمدحسین گرگیج با انتشار بیانیه ای از ابراز چنین سخنانی عذرخواهی کرده است، گفت: مولوی محمدحسین گرگیج با صدور بیانیه ای نسبت به این سخنان از همه مسلمانان و ملت ایران پوزش خواست و به خطای خود در مواضعش اذعان کرد.
محبت به رسول خدا (ص) در گرو حفظ حرمت اهل بیت است
امام جمعه دولت آباد کرمانشاه گفت: مردم اهل سنت قلبا اعتقاد دارند که مسلمان واقعی و پیرو راستین قرآن و رسول اکرم (ص) کسی است که محبت اهل بیت(ع) را در دل داشته باشد، زیرا این عزیزان از سلاله پاک این حضرت هستند و هرگونه توهین به این بزرگواران توهین به اصول اسلام است.
ماموستا مرادی در پایان سخنان خود خاطرنشان کرد: امیدواریم که در آینده شاهد چنین اظهارنظرهای ناپسند از سوی علمای دینی نباشیم، زیرا رسانه های معاند مترصد چنین خطاها و سخنان بیهوده ای برای بهره برداری در زمینه در هم شکستن صفوف وحدت مسلمین هستند.
مسجد «دیماکوم فیلیپین»
بودجه ساخت این مسجد توسط شهردار شهر داتو در استان ماگوئیندانائو، سامسودین دیماکوم تامین شد و زمینی که در آن مسجد ساخته شد، از داراییهای خانواده شهردار بود.
این مسجد زیبا که معروف به «مسجد صورتی» است، برای نشان دادن عشق و صلح به رنگ صورتی رنگ شده است. «مسجد صورتی» توسط کارگران مسیحی ساخته شده و نماد وحدت و برادری در بین ادیان است.
در شهر داتو مردم با ادیان مختلف از جمله مسلمان و مسیحی در کنار هم زندگی میکنند و یکی از دلایل مهم ساخت این مسجد، ایجاد صلح و برادری در بین مردم با ادیان مختلف بود، به همین علت در ساخت آن از مسیحیان نیز کمک گرفته شد.
ساخت این مسجد در ماه رمضان سال ۲۰۱۴ به اتمام رسیده و به نام مسجد دیماکوم و ملقب به مسجد صورتی نامگذاری شده است.
نکته جالب در خصوص شهری که این مسجد در آن قرار دارد، این است که سایر سازههای اطراف این مسجد مانند سالن شهرداری نیز به رنگ صورتی است و این مسئله نشاندهنده علاقه شهردار آن به این رنگ نیز هست، رنگ صورتی این مکان را پر جنب و جوشتر و جذابتر کرده است.


ماموستا محمدپور: ائمه اطهار(ع) بسیار مورد احترام و تقدیس اهلسنت هستند
ماموستا عبدالرحمان محمدپور با اشاره به سخنرانی اخیر امام جمعه آزادشهر اظهار داشت: یکی از مشترکات مبارک و مقدس میان همه فرق اسلامی و ستارگان هدایت این امت برای رسیدن به خداوند متعال، اهلبیت طاهر و مطهر پیامبر مکرم اسلام(ص) بوده است.
وی تصریح کرد: ائمه اطهار(ع) بسیار مورد احترام و تقدیس همه مسلمانان و مومنان جهان و به ویژه اهلسنت هستند و قلب همه مسلمان واقعی مملو از عشق به خاندان پیامبر(ص) بوده است و همه فرق اسلامی ارادت فراوانی را نسبت به این خاندان دارند.
مدرس مدارس علوم دینی اهل سنت ارومیه گفت: دشمنان اسلام همواره نسبت به ناآگاهی مسلمانان سوء استفاده کردهاند و در مقاطعی، فرقهای را بر علیه فرقه دیگر تحریک میکنند در حالی که تمامی فرق اسلامی در اعتقاد و باور خود تقدیس و احترام خاصی نسبت به خاندان مقدس پیامبر (ص) دارند.
وی افزود: حتی امام شافعی در نماز که ستون دین بوده و نماد بندگی است تاکید میکند که اگر کسی در تشهد پایان نماز بر آل پیامبر(ص) صلوات نفرستند یکی از سنتهای نماز را ترک کرده است.
ماموستا محمدپور در همین خصوص ادامه داد: این مسئله پیامی رسا است که تا چه اندازه اهل سنت دلداده و شیفته خاندان مطهر و پاک پیامبر(ص) هستند در حالی که اهلبیت(ع) متعلق به فرقه خاصی نیستند و مشترکات و میراث به جای مانده از رسول خدا(ص) و رسالت الهی ایشان برای همه امت شیعه و سنی و دیگر فرق اسلامی است بنابراین قابل تصور نیست که کسی مسلمان باشد اما به این خاندان عشق و سرسپردگی نداشته باشد.
مدرس مدارس علوم دینی اهل سنت ارومیه در پایان گفت: متاسفانه مسلمانان با توجه به اینکه نسبت به اعتقادات و باورهای یکدیگر اطلاعات کافی ندارند، همین مسئله دستاویزی برای تبلیغات دشمنان اسلام میشود؛ امید است تا همه فرق اسلامی این توطئه استکبار جهانی و دشمنان را همانند توطئههای دیگر آنها نقش برآب کنند و در راستای وحدت و برادری واقعی گام برداشته و به تشکیل امت واحده اسلامی کمک کنند.
آخوند فرهمند : قلب اهل سنت برای اهل بیت(ع) میتپد
«آخوند عبدالجلیل فرهمند» ظهار کرد: کوچکترین اهانت به اهل بیت(ع) و صحابه گرانقدر در هر لباس و مذهبی به شدت محکوم است، قلب اهل سنت برای اهل بیت(ع) به تپش درآمده و کوچکترین نسبت ناروایی را به آنان بر نمی تابد.
مدرس حوزه علمیه ضیائیه شهر فراغی با بیان اینکه اهل بیت (ع) بازوان توانمند پیامبر اکرم (ص) و دین مبین اسلام بودند، ابراز کرد: اصل و اساس زندگی همه ما مسلمانان چه شیعه و چه سنی وابسته به خاندان عصمت و طهارت است و اگر آنها در زندگی ما نباشند زندگی ما همانند درخت بی ریشه خواهد بود.
وی، افزود: توهین به اهل بیت(ع) در واقع اهانت به خود رسول الله
(ص) خواهد بود و فرد توهین کننده به آنها خارج از دایره اسلام است در واقع اهل بیت(ع) از خود پیامبر (ص) بودند و چگونه می توان فردی را که مخالف با رویه صحیح اهل بیت باشد مسلمان نامید.
رابط فرهنگی مرکز اسلامی گلستان با اشاره به وحدت اقوام و مذاهب مختلف در گلستان، تصریح کرد: اهل سنت گلستان با پیروان سایر مذاهب اسلامی همزیستی مسالمت آمیزی دارند و وحدت خودشان را در عمل ثابت کردهاند.
وی ادامه داد: به جرات می توانم ادعا کنم که وحدت و همدلی شیعه و سنی مردم استان الگوی بی نظیری برای سایر مناطق کشور است؛ اهل سنتی که دم از مسلمانی بزند و محبت و ارادت خویش را به اهل بیت(ع) نشان ندهد اهل سنت نیست.
آخوند فرهمند در پایان خاطر نشان کرد: تا زمانیکه آیت الله نورمفیدی نماینده معزز ولی فقیه در گلستان حضور دارند خدشه ای به همدلی مردم استان وارد نخواهد شد.
هرگونه توهین نسبت به ائمه اطهار(ع) حرکت در مسیر دشمن است
ماموستا عبدالسلام امامی ، با اشاره به صحبتهای اخیر امام جمعه آزادشهر اظهار داشت: بیتردید جایگاه و پایگاه ائمه اطهار(ع) در میان اهلسنت به ویژه در میان مذهب شافعی بسیار ویژه است و امام شافعی به اهلبیت(ع)، عرض ارادت بسیاری داشته و در این راه متحمل زحمات فراوان و زندان و حتی تهدید به قتل شده است.
وی تصریح کرد: امام شافعی در اشعار خود و به صورت مکرر ارادت خود را نسبت به ائمه اطهار(ع) نشان داده و خداوند متعال در قرآن کریم فرموده که پیامبر(ص) در قبال همه فداکاریها که برای امت خود نشان داده، چیزی جز علاقه به اهلبیت(ع) و سلاله پاک و مطهر خود طلب نکرده است.
امام جمعه مهاباد گفت: با توجه به اینکه اهلبیت(ع) در میان اهل سنت جایگاه ویژهای دارند، هرگونه توهین و افترا نسبت به ائمه اطهار(ع) و اصحاب پیامبر(ص)، در مسیر دشمن حرکت کردن است و متاسفانه کسانی به این اقدامات دست میزنند که یا غافل و یا مزدور دشمن هستند.
وی تاکید کرد: بیتردید اگر مسلمانان دچار غفلت شوند دشمن آنان را غارت میکند و کسانی هم که متاسفانه این کارها را دانسته مرتکب میشوند آب در آسیاب دشمن میریزند.
ماموستا امامی بیان کرد: امید است با توجه به اینکه تشیع و تسنن سالها در کنار هم بدون اختلاف و با وحدت زندگی کردهاند در برنامههای تبعیضی ایجاد شده دشمن برای امت اسلامی گرفتار نشوند چون هر چند وقت یک بار، از سوی شیعه یا سنی توهین به مقدسات تکرار شده است.
وی افزود: امید است به وحدت جامعه اسلامی که مورد تاکید قرآن است عمل شده و همه در ایران اسلامی در مسیر وحدت اسلامی گام بردارند و در مقابل نقشههای دشمنان که گاهی توسط افراد نادان و کسانی که عالمانه وارد وادی تفرقه و تشتت شده، ایستادگی کرد و اجازه ندهیم که وحدت امت اسلامی به هیچ قیمتی دچار خدشه و آسیب شود.
اگر حقایق را روایت نکنید دشمن با دروغ و تحریف جای ظالم و مظلوم را عوض میکند
رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار جمعی از پرستاران و خانوادههای شهدای مدافع سلامت، رفتار و سخنان حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) را نشاندهنده و تجلّی عظمت و قدرت روحی، معنوی و عقلانی جنس زن خواندند و با تبیین ابعاد مختلف «ارزش پرستاری و سختیها و تلخیهای این شغل شریف»، تقویت جامعه پرستاری در زوایای گوناگون را مطالبه اصلی پرستاران برشمردند و تحقق این مطالبه منطقی را وظیفه مسئولان و ضرورتی برای حال و آینده کشور و جامعه دانستند.
ایشان با تبریک ولادت حضرت زینب(س) و روز پرستار به تک تک پرستاران و فعالان حوزه درمان و سلامت، گفتند: بانوی عظیمالشأن کربلا به همه بشریت و تاریخ اثبات کرده است که «زن» با وجود همه تلاش کوتهفکرانِ گذشته و حال از جمله غربیهای مستبد برای تحقیر زن، میتواند اقیانوس عظیمی از صبر و تحمل، و قله بزرگی از خردمندی و تدبیر باشد.
رهبر انقلاب صبر و بردباری حضرت زینب(س) در مقابل مصیبتها را غیرقابل توصیف خواندند و افزودند: «ایستادگی و تحمل شهادت 18 نفر از عزیزان از جمله برادر بزرگوار و حجت خدا حضرت سیدالشهدا و دو تن از فرزندان حضرت زینب»، «صبر در مقابل اهانتهای اراذل و اوباشی که آن بانوی باعزت خاندان رسولالله را مورد جسارت قرار میدادند»، «تحمل مسئولیت سنگین جمعآوری و اداره دهها زن و کودک داغدار و مصیبتزده» و «صبر زیبا در پرستاری از امام سجاد(ع)» جلوههایی از عظمت روحی و معنوی حضرت زینب بهعنوان یک زن است.
ایشان در تبیین رفتار خردمندانه و قدرت عقلانی آن بانوی بزرگ، به رفتار مدبرانه و سخنان شگفتانگیز حضرت زینب در مقابل حکّام جابر و یاوهگویی همچون ابنزیاد و یزید اشاره کردند و گفتند: آن اقتدار تاریخی، در مقابل مردم جای خود را به تبیین و سخنانی سرزنشبار میدهد که بعدها به یکی از عوامل قیام توّابین در کوفه منجر میشود.
رهبر انقلاب «جهاد روایت و تبیین» را از دیگر ابعاد خردمندی و تدبیر عمیق حضرت زینب برشمردند و افزودند: آن حضرت با روایت حقیقی، تأثیرگذار و ماندگارِ کربلا، فرصت نداد روایت دشمن بر واقعیت غلبه کند.
ایشان با تکرار تأکیدات گذشته خود درباره ضرورت روایت حقیقیِ «واقعیات جامعه، تاریخ انقلاب، دفاع مقدس و حوادث گوناگون 42 سال اخیر» گفتند: اگر این کار نشود که در موارد متعدد نشده است، دشمن روایت تحریفآمیز و دروغ خود را در افکار عمومی جاری، و با عوض کردن جای ظالم و مظلوم، اقدامات مستمر ظالمانه خود را توجیه میکند.
حضرت آیتالله خامنهای در بخش دیگری از سخنانشان درباره ارزشهای پرستاری گفتند: نقطه اصلی این ارزشها، کمک به انسان نیازمند یعنی بیمار است که در همه مسائل، نیازمند توجه و یاریِ پرستار است.
رهبر انقلاب، پرستاری را موجب اجر مضاعف الهی دانستند و افزودند: ایجاد امنیت خاطر برای بیمار، نزدیکان بیمار و همه مردم از دیگر ارزشهای برجسته پرستاری است و جامعه پرستاری در واقع به گردن همه ملت حق دارد.
ایشان با اشاره به خوشحالی مستکبران عالم از رنج ملت ایران که در حوادثی نظیر «کمک به صدام برای بمباران شیمیایی و ایجاد درد عمیق و رنج جانکاه برای مردم شهرهای مرزی ایران» و نیز در مسائلی مانند «تحریم دارویی ملت ایران» کاملاً آشکار شده است، افزودند: با توجه به این واقعیات وقتی پرستاران، با تلاش و ایثار، لبخند بر لبان بیماران و نزدیکانشان مینشانند، در حقیقت در حال مجاهدت در مقابل استکبار کینهتوز هستند که این کار، ارزش مضاعف جامعه پرستاری در ایران اسلامی است.
رهبر انقلاب در ادامه، طبیعت کار پرستاری یعنی «مشاهده درد و رنج بیماران و مراقبت شبانهروزی از آنان» را تلخ و سخت خواندند و گفتند: در بعضی از مقاطع مانند دوره دفاع مقدس و یا کرونا این سختیها چند برابر شده است.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: همچنانکه در دوران جنگ تحمیلی، پزشکان و پرستاران و امدادگران در زیر بمباران کار میکردند، در دوره کرونا نیز پرستاران با افزایش ساعات کار، کاهش مرخصیها، حضور در بیمارستان در ایام تعطیلات نوروز، و مشاهده دردناک مرگومیر بیماران و همکاران، سختیهایی مضاعف، و خطر ابتلا به بیماری مهلک را تحمل کردند.
ایشان با تأکید بر اینکه ملت باید این سختیها را درک و آنها را ارزشگذاری کند، حضور طیفهایی همچون دانشجویان، طلاب و جوانان برای کمک به پرستاران در دوره کرونا را از جمله حقایق درخشان برشمردند و افزودند: این تعهد و احساس مسئولیت که در مقاطع مختلفی همچون مبارزات دوران انقلاب و دفاع مقدس نیز بروز یافته بود، نشاندهنده هویت پرنشاط، پرتحرک و باوجدان ملت ایران است.
رهبر انقلاب، حرکت عظیم علمی کشور را نشانه و محصولی از این هویت رویشساز دانستند و خاطرنشان کردند: قهرمانانی مانند شهیدان سلیمانی، فخریزاده و شهریاری از درون این حقیقت و هویت عظیم بیرون میآیند.
ایشان با اشاره به خلأ روایت هنری از سختیها و دشواریهای کار پرستاری، و زمینهها و مایههای هنری فراوان برای پرداختن به این حوادث گفتند: هنرمندان مسئول و متعهد به میدان بیایند و این سرمایه عظیم فرهنگی را در قالب انواع هنرها به نمایش بگذارند.
حضرت آیتالله خامنهای سپس موضوع مطالبات پرستاران را مورد تأکید قرار دادند و گفتند: مطالبه اصلی پرستاران در یک جمله «تقویت جامعه پرستاری» است که ضرورتی برای حال و آینده کشور بهشمار میرود.
ایشان افزودند: قضیه کرونا نشان داد که اگر جامعه پرستاری تقویت نشود، در بزنگاهها ضربه خواهیم خورد.
رهبر انقلاب، «اجرای قانون تعرفهگذاری خدمات پرستاری» را از جمله مطالبات مشخص پرستاران خواندند و با اشاره به تأکیدات سابق خود در این زمینه گفتند: این قانون 14 سال قبل تصویب شده اما متأسفانه تا روزهای آخر دولت قبل حتی آییننامههای اجرایی آن تنظیم نشده بود که اصرار دارم در این دولت، وزارت بهداشت مسئله تعرفهگذاری را دنبال و اجرا کند.
«کمبود پرستار و لزوم تکمیل سرانه آن نسبت به تختهای بیمارستانی»، و «مسئله امنیت شغلی» دو مطالبه دیگری بود که رهبر انقلاب تحقق آنها را ضروری دانستند و گفتند: در برخی مقاطع از جمله در دوره کرونا فراخوانهایی برای کار پرستاری داده شده است اما با پرستاران قراردادهای کوتاهمدت بسته شده و پس از مدتی آنها را مرخص کردهاند در حالی که پرستار باید امنیت شغلی داشته باشد و نباید همچون کارگر فصلی به آن نگاه شود.
«بازسازی شبکه بهداشت کشور» و «توزیع عادلانه پزشک» دو موضوع دیگری بود که رهبر انقلاب در خصوص نظام سلامت بیان کردند.
ایشان با اشاره به آثار و دستاوردهای بسیار خوب نظام سلامت در دهه 60 و اوایل دهه 70 با تمرکز بر مقوله بهداشت و پیشگیری، خاطرنشان کردند: البته درمان لازم است اما پیشگیری بهتر از آن است و باید شبکه بهداشت، بازسازی و تقویت شود تا با هزینه کمتر، سلامت مردم بیشتر تأمین شود.
حضرت آیتالله خامنهای، توزیع پزشک در مناطق مختلف را ناعادلانه دانستند و افزودند: درباره مسئله کمبود یا کافی بودن پزشک اظهارنظر نمیکنم اما توزیع پزشک در مناطق مختلف کشور عادلانه نیست که این مسئله باید مورد توجه قرار بگیرد.
رهبر انقلاب در پایان سخنانشان، توکل به پروردگار قادر یعنی کار و تلاش در عین اعتماد به وعدهی برکت و یاری الهی را در همه امور زندگی و کشور راهگشا خواندند و ابراز امیدواری کردند فردای ملت ایران بهتر از امروز آن باشد و خداوند، ملت ایران را در همه عرصههای مواجهه با دشمنان پیروز و سربلند سازد.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، دکتر عیناللهی ـ وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ـ با تقدیر از مجاهدت پرستاران و کادر درمان در 22 ماه مقابله با کرونا، به تولید واکسن کرونا در پنج مرکز علمی و تحقیقاتی داخلی و تأمین گسترده و تزریق بیش از 110 میلیون دوز واکسن اشاره کرد و گفت: تا امروز 74 درصد از مردم هر دو دوز و 86 درصد نیز یک دوز واکسن را دریافت کردهاند.
آقای عیناللهی همچنین رفع بنیادی دغدغههای جامعه پرستاری، کاهش هزینههای درمان، تقویت طرح پزشک خانواده و نظام ارجاع، حمایت از تولید داخلی دارو و تجهیزات ضروری، توسعه گردشگری سلامت و اجرای صحیح سیاستهای افزایش جمعیت را از جمله اولویتهای وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی برشمرد.
مكانها و زمانهاي دعا
دعا در فرهنگ اسلامي از جايگاه بسيار والايي برخوردار است و از آن به عنوان سلاح مؤمن و يكي از بهترين راههاي كمال و رسيدن به اهداف متعالي و ارتباط با خداوند متعال ياد شده است. در روايات معصومين و دستورات بزرگان، همواره توصيه به دعا كردن شده كه دعا در هر شرايط زماني و مكاني و روحي افراد امكان پذير و مؤثر است، امّا برخي از مكانها و زمانها با توجه به اهميت آنها، جهت استجاب دعا تأثير خاصي دارند و خداوند برخي از زمانها و مكانها را نسبت به ديگر مكانها و زمانها فضيلت و برتري داده است؛ مانند برتري شهر مكه نسبت به ديگر سرزمينها و فضيلت شب قدر نسبت به هزار ماه. خداوند اين فضيلتها را براي آن قرار داده تا انسان بتواند با استفاده از آنها هرچه بهتر و بيشتر به خداوند تقرب جويد.
در اين نوشتار، اول به مكانهاي مقدسي كه دعا در آن اوقات سفارش شده است، اشاره ميكنيم سپس به بيان زمانهاي خاص دعا ميپردازيم:
مكانهاي دعا
1. مسجد: درباره فضيلت مسجد نسبت به ساير مكانها، امام باقر ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: » رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ از جبرئيل پرسيد چه مكاني نزد خدا محبوبتر است. جبرئيل فرمود مساجد، و محبوبترين مردم اهل مسجد كسي است كه اول از همه داخل مسجد شود و آخر از همه خارج شود.[1]« دعا در مكان محبوب خدا به اجابت نزديكتر است چنانكه »امام باقر وقتي حاجتي داشت به مسجد ميرفت و دعا ميكرد.[2]«
2. مسجد كوفه: اين مسجد مكاني است كه سالكان و عارفان بسياري با عبادت در آنجا، خود را به درجات بلند عرفاني رساندند. مسجدي است كه به فرموده امام صادق ـ عليه السّلام ـ »هزار نبي و هزار وصي در آن نمازگزاردهاند.[3]« و علماي بزرگ شيعه عملا فضيلت اين مسجد و تاثير دعا و مناجات در آن را ثابت كردهاند.
3. مكه: مكه از ابتداي خلقت سرزمين برگزيده خداوند بوده است. براي همين خانه خدا در آن مكان مقدس بنا شده است و خداوند به درخواست حضرت ابراهيم، مكه را شهري امن براي ساكنان آن قرار داده است. ( بقره/126) و به خاطر فضيلتي كه دارد داراي احكام ويژهاي است و اين فضيلت باعث استجابت دعا ميشود چنانكه »امام رضا ـ عليه السّلام ـ در حاليكه اشاره به مكه و كوههاي اطراف ميكرد، فرمود: كسي در آن كوهها توقف نميكند مگر اينكه دعايش مستجاب ميشود لاكن دعاي مومن در آخرتش اجابت ميشود و دعاي كافر در دنيايش.[4]
4. مسجد النبي: همانگونه كه مساجد نسبت به ساير اماكن برتري دارند، در ميان مساجد نيز برخي از آنها نسبت به برخي ديگر برترند. از امام صادق ـ عليه السّلام ـ روايت است كه: » رسول اكرم فرمود نماز در مسجد من برابر است با هزار نماز در مساجد ديگر غير از مسجد الحرام.[5]«
5. حرم امام حسين ـ عليه السّلام ـ: امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: » خداوند در روي زمين مكانهايي دارد كه دعا در آنها مستجاب ميشود و حرم امام حسين ـ عليه السّلام ـ يكي از اين اماكن است.[6]«
6. سرزمين عرفات: اميرمومنان ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: »رسول خدا در حجة الوداع فرمود روز عرفه هنگام عصر خداوند به سبب اهل موقف عرفات، مباهات ميكند و به ملائكه ميفرمايد به بندگانم نگاه كنيد كه از اطراف عالم با تحمل سختي به اينجا آمدهاند. آيا ميدانيد از من چه ميخواهند؟ ملائكه گويند درخواست بخشش و مغفرت ميكنند خداوند ميفرمايد گواه باشيد كه آنها را بخشيدم[7]«
زمانهاي دعا
زمانهاي دعا به دو نوع تقسيم ميشوند: نوع اول زمانهاي نامتعين و نسبي كه در هر ساعت از شبانهروز مي تواند پيش بيايد و بستگي به اعمال خود شخص يا حوادث پيرامون دارد.
دوم زمانهاي متعين و خاص كه از طرف شارع معين شده است.
اول ـ زمانهاي نامتعين:
1. بعد از نماز: بهترين وسيله تقرب به خدا، نماز است كه پيامبر آن را محراج مومن ناميده است و اين از بهترين اوقات دعاست. امام باقر ميفرمايند:» دعا بعد از نماز از نماز مستحبي بهتر است.[8]« به ويژه نمازظهر كه قرآن كريم در سوره بقره به صورت جداگانه آن را مورد تاكيد قرار داده است.(بقره/238) پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمايند: » هنگام ظهر همه چيز پروردگار را تسبيح ميكنند، پس خداوند در آن ساعت امر به نماز كرد و آن ساعتي است كه درهاي آسمان گشوده است و بسته نخواهد شد تا بعداز نمازظهر و در آن ساعت دعا مستجاب ميشود.[9]«
و از امام صادق ـ عليه السّلام ـ روايت است كه: »وقتي پدرم ميخواست حاجتي طلب كند هنگام ظهر آن را طلب ميكرد.[10]«
2. هنگام قرائت قرآن: تلاوت قرآن، گوش دادن به سخنان خداوند متعال است و خداوند كريمتر از آن است كه در مقابل به سخن بنده خود توجه نكند. اميرمومنان ـ عليه السّلام ـ توصيه به دعا در چهار وقت ميفرمايند كه يكي از آنها هنگام تلاوت قرآن است.[11]
3. دعا قبل از بلا: انسان بايد هميشه پروردگار خود را به ياد داشته باشد و با توكل بر او همه كارهاي خود را انجام دهد. اما معمولا انسان در وقت راحتي خدا را فراموش ميكند و در حال سختي و ناچاري به ياد او ميافتد مثل اينكه خدا فقط خداي سختيها و مشكلات است در حاليكه در راحتيها به ياد خدا بودن، باعث جلب توجه خداوند در سختيها ميشود. امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: » كسي كه قبل از نزول بلا دعا كند، هنگام بلا دعايش مستجاب ميشود و به آسمان ميرود و ملائكه گويند اين صدا آشناست. و كسي كه قبل از گرفتاري و بلا دعا نكند، دعايش هنگام بلا مستجاب نميشود و ملائكه گويند اين صدا را نمي شناسيم.[12]«
دوم- زمانهاي متعين:
1. چهار وقت روز: امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: دعا در چهار وقت به اجابت ميرسد: قبل از اذان صبح، بعد از طلوع فجر، بعدازظهر و بعد از مغرب[13]« دعا در هر يك از اين چهار وقت در امر خاصي تاثير بيشتري دارد. چنانكه امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: » بعد از طلوع فجر تا طلوع خورشيد مخصوص تقسيم رزق و روزي است.[14]«
2. روز جمعه: حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند:» روز جمعه بر درگاه خدا تضرع و بسيار دعا كنيد و از خداوند طلب بخشش و رحمت كنيد. خداوند در اين روز دعاي هر مومني را اجابت ميكند.[15]« و امام صادق(و يا امام باقر ـ عليه السّلام ـ) ميفرمايند: » گاهي بنده مومن از خداوند حاجتي طلب ميكند و خداوند برآوردن حاجت او را تا روز جمعه به تاخيري مياندازد.[16]«
3. شب عيد قربان و اول رجب: امير مومنان ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: » من تعجب ميكنم از كسي كه در چهار شب از سال، فارغ از عبادت باشد: شب عيد فطر، شب عيد قربان، شب نيمه شعبان و شب اول رجب[17]«
4. روز عرفه: امام سجاد ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: » عصر روزعرفه خداوند ملائك را به آسمان دنيا نازل ميكند و به آنان ميفرمايد: به بندگانم نگاه كنيد كه با سختي و زحمت به سوي من آمده اند و به آنان پيام فرستاده ام كه مرا بخوانيد و از من درخواست كنيد من شما ملائك را شاهد ميگيرم كه همين امروز دعاي آنان را اجابت كنم.[18]«
5. نيمه شعبان: شب نيمه شعبان از شبهاي بافضيلت سال است كه با ولادت امام زمان(عج) بر فضل و بركت آن افزوده شد. امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: » پدرم فرمود اين شب، بعد از شب قدر برترين شب سال است. در اين شب خداوند از روي فضل و كرم به مردم نظر ميكند و بندگان خود را ميبخشد پس دراين شب براي رسيدن به خدا بسيار تلاش كنيد. شبي است كه خداوند بر خود فرض كرده كه دعاكنندهاي را نااميد برنگرداند مادامي كه معصيت و گناه طلب نكند.[19]« و امام رضا در فضيلت اين شب فرمودند: » شبي است كه خداوند بندگان خود را از آتش ميرهاند و گناهان بزرگ را ميبخشد. پدرم ميفرمود دعا در اين شب مستجاب است.[20]« و سيره معصومين شب زندهداري و مناجات در اين شب بوده است چنانكه امام سجاد اين شب را سه قسم ميكرد: قسمتي را نماز ميخواند، قسمتي را دعا ميكرد و اهل خانه آمين ميگفتند سپس استغفار ميكرد و از خدا بهشت طلب ميكرد و اين كار تا طلوع فجر ادامه داشت.[21]«
6. شب عيد فطر: يك ماه مهماني خدا و دوري انسان از بسياري از گناهان و تابيدن نور الهي بر دل بندگان در شبهاي قدر انسان را به خالق خود نزديك ميكند و اين از بهترين اوقات دعاست.
در اين شب پاداش عمل يك ماه بندگان داده ميشود. پيامبراسلام ميفرمايند:»وقتي شب عيدفطر فرا ميرسد- كه به آن شب پاداش گويند - خداوند اجر عاملين را ميدهد ولي بدون حساب.[22]« در اين حال دعا ميتواند باعث جلب رضايت الهي و دريافت پاداش بيشتر شود. از امام رضا ـ عليه السّلام ـ روايت است» در سه شب روزيها و مرگها و مقدرات يك سال تقسيم ميشود. شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان، نيمه شعبان و شب عيد فطر.[23]«
7. ماه مبارك رمضان: ماه مبارك رمضان، ماه رحمت خداست كه درهاي بهشت باز و درهاي جهنم بسته است. ماهي است كه خداوند بركات خود را بر بندگان نازل ميكند و همه آنان را مهمان سفره فضل و كرم خويش مينمايد و ميزبان هرچه در توان دارد مهمان خود را شاد و راضي نگه ميدارد. و برآوردن تقاضاي مهمان را بر خود وظيفه ميداند.
[1]. کليني،محمد، کافي،تهران، دارالکتب الاسلاميه، چاپ سوم،1367 ه ش، حديث14.
[2]. همان، ج 2، ص 477.
[3]. همان، ج 3، ص 492.
[4]. ميرزا جواد ملكي تبريزي، المراقبات، ص 208.
[5]. شيخ كليني، كافي، ج 4. ص 556.
[6]. ابن فهد حلي، عده الداعي، ص 57.
[7]. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 96، ص 49.
[8]. شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 6، ص 437.
[9]. قطب الدين راوندي، فقه القرآن ج 1، ص 114.
[10]. شيخ كليني، كافي، ج 2، ص 477.
[11]. شيخ كليني، كافي، ج 2، ص 477.
[12]. شيخ كليني، كافي، ج 2، ص 472.
[13]. همان، ص 477.
[14]. همان، ص 478.
[15]. قطب راوندي، الدعوات، ص 36.
[16]. شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 7، ص 381.
[17]. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 88، ص 122.
[18]. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 96، ص 254.
[19]. همان، ج 94، ص 85.
[20]. همان، ج 94، ص 84.
[21]. همان، ج 80، ص 115.
[22]. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 93، ص 337.
[23]. همان، ج 88، ص 123.
@#@ بنابراين ماه مبارك رمضان از بهترين فرصتهاي طلب حاجت از خداوند متعال است. امير مومنان ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: » در ماه رمضان بسيار دعا كنيد.[1]«
و رسول خدا ميفرمايند: »دعا در ماه رمضان مقبول است.[2]«
8. شب قدر: امام صادق ـ عليه السّلام ـميفرمايند: » شب قدر، قلب ماه رمضان است.[3]شبي است كه از هزار ماه بهتر است و به بيان امام صادق ـ عليه السّلام ـ: »شبي كه عمل درآن بهتر است از عمل در هزار ماهي كه شب قدر در آن نباشد.[4]« دعا در اين شب به سبب فضيلتي كه دارد هم به اجابت نزديكتر است و هم ميتواند سرنوشت يك سال انسان را با خير و عافيت رقم زند چنانكه امام باقر ـ عليه السّلام ـ ميفرمايند: »در شب قدر همه مسائل مربوط به يكسال تا شب قدر ديگر مقدر ميشود. مسائلي همچون خير و شر، طاعت و معصيت، ولادت و مرگ يا رزق و روزي. پس هرچه درآن سال مقدر شود حتمي است و قطعا محقق خواهد شد.[5]«
محمدحسن باقري
[1]. شيخ صدوق، من لا يحذره الفقيه، ج 2، ص 108.
[2]. همان، ج 2، ص 98.
[3]. شيخ كليني، كافي، ج 4، ص 65.
[4]. شيخ كليني، كافي، ج 4، ص 57.
[5]. همان، ص 157.
قرب به خدا در قرآن
انسان بر خلاف همه موجودات جهان آفرينش، دو بُعدي است: نخست بُعد حيواني او كه از اين جهت يعني از جهت تغذيه، زيست، تناسل، تكثير نوع و... با ساير موجودات زنده مشتركات زيادي دارد. اما بُعد ثانوي او كه همان خصوصيت منحصر به فرد اوست و از جهت قواي دماغي و حالات روحي و ويژگي هاي نفساني با ساير موجودات زنده متفاوت است و اين خود محور اصلي تمايز او از ديگر جانداران ميباشد.
آيا رشد انسان به اين است كه فقط به يك بعد از خود برسد; مثلا به بُعد حيواني كه خور و خواب و خشم و شهوت است بپردازد و يا به كلي از خوردن و لذت بردن خودداري كند و فقط به جنبههاي انساني بپردازد. اين هم در اسلام مذمتشده است، لذا رسول خدا - صلي الله عليه و آله - عثمان بن مظعون را كه خانه و زندگي را ترك كرده بود و به گوشهنشيني و عبادت پرداخته بود مذمت كرد و وي را از اين كار منع كرد. بنابراين بايد ديد رشد و كمال انسان در گرو چه چيز ممكن است؟
جواب صحيح اين است كه انسان يا هر موجودي از سويي يك كمال نهايي و اصلي دارد، و از سوي ديگر كمالات فرعي و وسيلهاي و مقدمهاي، آنچه مربوط به كمال اصلي انسان است هر چه رشد كند و شدت يابد خوب است، و اما كمالات فرعي و وسيلهاي بايد در حدي كه براي پيشرفت كمال نهايي و اصلي مؤثر است پيش برود ولي در آن جا كه ضربه به رشد اصلي ميزند كنترل شود; مثلا اگر قواي بدني انسان قوي شود ولي ضرر به رشد معنوي و كمال انساني او نزند، اين رشد خوب است، اگر انسان شبانه روز به فكر خوردن و ورزش بدن و سلامت جسم خود باشد و از رشد معنوي غافل شود درست است كه كمال بدني قابل تحصيل است اما چون به عبادت، تحصيل علم و كارهاي نيكوي ديگر نميرسد اين كمال نيستبلكه ضرر است. پس ما بايد كمال انساني را اين گونه تعريف كنيم: مجموع روابطي كه بين قواي مختلف انسان هستبه گونهاي تكامل يابد كه براي رشد نهايي و اصلياش مضر نباشد كه هيچ بلكه مناسب هم باشد. بدن هرچه قوي شود خوب استبه شرط آن كه براي جهات روحي ضرر نداشته باشد و صاحب آن از معنويات و مسائل روحي غافل نباشد.
پس انسان كامل كسي است كه تمام تلاش و كوشش را صرف همه قوا و ابعاد وجودياش كند تا انسان كامل شود.
بايد توجه داشت كه انسان داراي ويژگي خاصي است كه هيچ موجودي ندارد و آن انتخاب آگاهانه و اختياري است كه نه حيوانات اين ويژگي را دارند و نه فرشتگان، تنها جن است كه مثل انسان داراي اين ويژگي است، و اين حالت اختياري كه انسان ميتواند با تفكر و تامل و انتخاب راه بهتر، به عاليترين مقام برسد از خصوصيات انسان است.
حال اين عالي ترين مقام چيست؟
آنچه از آيات و روايات به دست ميآيد آن است كه انسان بايد خود را به آفريدگار وابسته و مربوط بيابد، و وجود خود را غير مستقل و پرتوي از شعاع وجودي او بداند، و هر قدر انسان وابستگي و عدم استقلال خود را بهتر درك كند توجهش به خالق جهان بيشتر خواهد شد و در نتيجه از انوار ربوبي بيشتر بهرهمند خواهد گرديد تا آن جا كه آينه تمام نما و مظهر كامل پروردگار جلت عظمته ميگردد.
« - الهي - و الحقني بنور عزك الابهج فاكون لك عارفا و عن سواك منحرفا;[1]
- پروردگارم - مرا به پر بهجتترين نور عزتت ملحق بساز تا تنها تو را بشناسم و از غير تو رو گردان شوم.»
درباره ائمه عليهم السلام ما همين اعتقاد را داريم كه آن قدر رابطهشان با خدا زياد شده كه ديگر آنان را از خدا جدا نميدانيم اگر چه پرتوي از شعاع خدايند:
«لا فرق بينك و بينها الا انهم عبادك و خلقك رتقها و فتقها بيدك بدؤها منك و عودها اليك;[2]
ميان تو و آنان جدايي نيست جز اينكه آنان بندگان و آفريدگان تواند، تدبير آنان به دست توست، آغاز ايشان از تو و بازگشتشان به سوي توست.»
و كساني كه رابطهشان با خدا اينگونه استسرانجام به جوار رحمت و مقام قرب الهي و به ديدار و وصل محبوب نايل خواهند شد; منزلت اين انسان ها در آيات قرآني اين گونه ترسيم شده است:
1- « يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي ;[3] اي انسان اطمينان يافته، به سوي پروردگارت باز گرد در حالي كه هم تو از خدا راضي هستي و هم خدا از تو راضي است، پس داخل بندگانم شو و به بهشتم درآي»
2- « فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ;[4] درجايگاهي راستين نزد سلطاني مقتدر»
3- « وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ;[5] چهرههايي در آن روز شادابند و به سوي پروردگارشان مينگرند.»
قرب خدا
گفتيم هدف از تزكيه رسيدن به مقامي است كه انسان غير از خدا كسي و چيزي و حتي خود را نبيند; به تعبير ديگر هدف از تزكيه نفس، همان قرب خدا، و در مرحله عالي ترين آن فناء في الله است. حال كه دانستيم هدف از تزكيه قرب خداست، در توضيح «قرب خدا» ميگوييم:
نزديك شدن به خداوند تبارك و تعالي نه به معناي كم شدن فاصله زماني و مكاني است; كه مثلا اگر به مكه مكرمه رفتيم از نظر مكاني به خدا نزديك شده باشيم، يا نيمه شب از نظر زماني به خدا نزديكتريم، خير زيرا خداوند تبارك و تعالي خود آفريننده زمان و مكان است و خود محيط بر همه زمان ها و مكان هاست و با هيچ كدام از موجودات نسبت زماني و مكاني ندارد، خود ميفرمايد:
« وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ ;[6] ما از رگ گردن به او نزديكتريم»
« هُوَ الأوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ...;[7] اوست اول و آخر و ظاهر و باطن»
«... وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ;[8] هر جا باشيد او با شماست»
«... فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ;[9] پسبه هر سو روي آوريدهمان جا روي خداست.»
پس مراد از قرب به خدا، نزديكي مكاني و زماني نيست، بلكه مراد اين است كه انسان در اثر حركت اختياري و انتخابي كه دارد با اعمال و كردار نيكو و دوري از هر زشتي و پليدي به مقامي برسد كه مورد عنايتخاصالهي قرار گيرد به طوري كه همه درخواست هايش به اجابتبرسد، يعني به آن جايي برسد كه:
«ان دعاني اجبته و ان سالني اعطيته; [10]
اگرمرا بخوانداجابت ميكنم اورا و اگر از منچيزي بخواهدبه اوعطا ميكنم.»
بندهاي كه به چنين مقامي برسد به كمال خود رسيده است و لذا در عرف جامعه هم كسي كه مورد توجه شخصيتي باشد ميگويند او «مقرب» فلاني است، و در قرآن كريم هم بر پيشروان اسلام كه از ارزش بيشتري برخوردارند عنوان «مقربين» اطلاق شده است: « وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ; [11] پيشي گيرندگان پيشي گرفتگانند . آنان مقربانند.»
و اين قرب به خدا مرتبهاي است از وجود كه در آن استعدادهاي ذاتي شخص با سير و حركت اختياري خود به فعليت ميرسد; خواه حركتي سريع و لحظهاي كه انبيا و اولياي خدا از لحظات دميده شدن روح در كالبدشان سير تكاملي كردند و در اندك مدتي به كمالات بزرگ و همان قرب حقيقي نايل شدند كه عيسي بن مريم در گهواره ميگويد: « قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا; [12] گفت من بنده خدايم به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است.»
و طبق رواياتي كه در دست ما شيعيان است ائمه معصومين عليهم السلام حتي در شكم مادر تسبيح خدا ميگفتند و به محض به دنيا آمدن سر به سجده گذاشته و شكر خدا نمودند; مثلا علي عليه السلام در هنگام ولادتش قرآن خواند و سوره مؤمنون را تلاوت كرد. و درباره امام زمان عليه السلام داريم كه در دل مادر سخن ميگفت و به دنيا كه آمد سجده كرد. و درباره ام الائمه فاطمه زهرا عليها السلام آمده است كه در دل مادرش خديجه با او تكلم ميكرد. و درباره امام جواد عليه السلام داريم كه نه ساله بود به امامت رسيد. و همين طور ساير ائمه معصومين عليهم السلام كه تمامي ايشان سير تكاملي سريع و برق آسا داشتهاند.
اين سير تكاملي كه هدف از تزكيه نفس است مربوط به جسم و بدن انسان نيستبلكه مربوط به روح و دل آدمي است، و شرايط مادي فقط نقش فراهم كردن زمينه سير و سلوك را به عهده دارند و اگر ما به زيارت خانه خدا ميرويم مسلما مكه هدفيستبلكه وسيلهاي استبراي همان تقرب روح به خدا، و چه بسا افرادي كه در مكه بودند و حتي با پيامبر اسلام فاميلي داشتند مثل «ابولهب» ها ولي از خدا و پيامبرش فرسنگ ها دور بودند، و يا كساني از مكه خيلي دور بودند ولي از بسياري از اصحاب به خدا و پيامبرش نزديكتر بودند، مثل «اويس قرني» كه در ركاب علي عليه السلام در صفين به شهادت رسيد، او پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم را نديد اما رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم سفارش او را به علي عليه السلام كرد.
بنابراين ملاك در قرب به خدا كه از تزكيه نفس حاصل ميشود زدودن موانع به انضمام رشد دادن نفس به سوي كمال با افعال اختياري به كمك همين بدن و جسم براي توجه دل و قلب [13] به سوي خداست و هر چه دل انسان بيشتر متوجه خدا باشد و از خود غافلتر باشد او به خدا مقربتر است تا آن جا كه ديگر غير از خدا كسي ديگري را نميبيند مثل پيامبران و اولياي معصومين كه تنها توجه ايشان به خدا بوده است و بس، و غير از خدا را نميبينند، لذا علي عليه السلام در دعاي كميل به پيشگاه خداوندي عرضه ميدارد:
«فهبني صبرت علي عذابك فكيف اصبر علي فراقك وهبني صبرت علي حر نارك فكيف اصبر عن النظر الي كرامتك; [14]
بارالها، گيرم بر عذاب تو صبر كردم چگونه بر فراق تو صبر كنم، و گيرم بر حرارت آتشت صبر كردم اما چگونه از نگاه به سوي جلال و شكوهت صبر كنم.»
اين حالت تنها براي كساني حاصل ميشود كه از ما سوي الله قطع رابطه كنند و تنها خدا را ببينند.
باز از آن حضرت آمده است كه ميفرمود:
«ما رايتشيئا الا و رايت الله قبله و بعده و معه;
هيچ چيز را نديدم جز آن كه خدا را قبل از آن و بعد از آن و با آن ديدم.»
و يا در جواب كسي كه از او سؤال كرد: «هل رايت ربك؟ ; آيا پروردگارت را ديدهاي؟» فرمود: «افاعبد مالا اري؟ ; [15] آيا عبادت ميكنم كسي را كه نميبينم.»
حال انساني كه فقط خدا را ميبيند مانعي ندارد آنان كه دلشان با خداست چون پيامبران و امامان عليهم السلام را دوست داشته باشد زيرا حب آنان خود حب الله است، ولي چيزي كه ضد خداست نميتواند در دل او جا بگيرد و حب دنيا ضد خداست و لذا عارف بالله نميتواند حب دنيا در دل داشته باشد در قرآن كريم مردم به دو دسته تقسيم ميشوند: « مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ...; [16] آن كس كه زندگي زود گذر (دنياي مادي) را ميطلبد آن مقدار از آن را كه بخواهيم و به هر كس اراده كنيم ميدهيم.»
كسي كه دنياطلب شد نميتواند خداجو باشد و لذا در حديث آمده: «حب الدنيا راس كل خطيئة; [17] محبت دنيا منشا همه خطاهاست.»
مقابل اين دسته آن كسانياند كه آنچه در رابطه با خداخواهي است دوست ميدارند: « وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُورًا; [18] و آن كس كه سراي آخرت را بطلبد و سعي و كوشش خود را براي آن انجام دهد، در حالي كه ايمان داشته باشد، سعي و تلاش او پاداش داده خواهد شد.»
همان گونه كه امام علي عليه السلام در نهج البلاغه فرموده است كساني كه فقط خدا را ميخواهند و براي خدا كار ميكنند چند دستهاند:
«ان قوما عبدوا الله رغبة فتلك عبادة التجار، و ان قوما عبدوا الله رهبة فتلك عبادة العبيد و ان قوما عبدوا الله شكرا فتلك عبادة الاحرار; [19]
مردمي خدا را به اميد بخشش ميپرستند، اين پرستش بازرگانان است، و گروهي او را از روي ترس عبادت ميكنند و اين عبادت بردگان است، و گروهي وي را براي سپاس ميپرستند و اين پرستش آزادگان است.»
و همين حالت عالي در پيشوايان دين اسلام بوده است كه فقط براي خدا عبادت ميكردند و تمام حركات و سكناتشان براي خدا بوده است. امير المؤمنين علي عليه السلام هنگامي كه فرقش شكافته شد گفت: «فزت و رب الكعبة» و حسين بن علي عليه السلام در گودال قتلگاه ميگويد: «الهي رضا بقضائك و تسليما لامرك لا معبود سواك.»
توضيح
اولياي خدا كه فقط رضاي خدا را در كارهاي خود در نظر گرفتهاند به لذايذ بهشتي و به «جنات عدن تجري» و به «حور العين» و به «لحم طير مما يشتهون» و ساير لذات بهشتي هم علاقهمندند منتهي آنان آن لذايذ را به خاطر آثار رحمت الله دوست دارند بر خلاف ما كه دوست داشتنمان به خاطر خود آنهاست; مثلا در يكميهماني گاهي توجهشما فقط به غذايصاحب خانهاست اماگاهي اگر مهمان عالمي عابد شديخود صاحب خانه را دوستداري و اگر غذاي او را ميخوري به خاطر خود صاحب خانه است نه غذا و هر غذايي باشد فرق نميكند.
انبيا و اوليا اگر به لذايذ بهشتي مينگرند به خاطر رحمت الهي است نه به خاطر لذايذ.
باز بايد توجه داشت كه سير الي الله و توجه قلبي به خدا منافات با دوست داشتن انبيا و امامان ندارد، زيرا محبت به اين بزرگواران شعاعي از سير الي الله است نه مزاحم او، اين كه شما به كسي علاقهمنديد خانه و لباس او را دوست داريد، فرزندش را دوست داريد، معناي دوست داشتن متعلقات او همان خود اوست نه ضد او و نه مزاحم او پس محبت به خدا با محبت به پيامبر و فاطمه و علي- عليهم السلام- و اولياء خدا مزاحمت با دوستي خدا ندارد، بله اگر دشمن خدا را دوستبداري اين محبت ضد خداست و مزاحم سير الي الله است.
پي نوشت ها:
[1] . مناجات شعبانيه.
[2] . از دعاي روزهاي ماه رجب.
[3] . فجر (89) آيات 27- 30
[4] . قمر (54) آيه 55
[5] . قيامت (75) آيات 22- 23
[6] . ق (50) آيه 16
[7] . حديد (57) آيه 3
[8] . همان، آيه 4
[9] . بقره (2) آيه 115
[10] . بحارالانوار، ج 5، ص 284
[11] . واقعه (56) آيات 10- 11
[12] . مريم (19) آيه 30
[13] . مراد از قلب اين است كه چون روح منبع احساسات و ادراكات است لذا به روح از اين ناحيه قلب گفته ميشود.
[14] . فرازي از دعاي كميل.
[15] . بحارالانوار، ج 4، ص 52
[16] . اسراء (17) آيه 18
[17] . غررالحكم، ج 2، ص 395
[18] . اسراء (17) آيه 19
[19] . نهج البلاغه، حكمت 237
تواضع و فروتني در قرآن
ناگفته پيداست كه تواضع و فروتني نقطه مقابل تكبر و فخرفروشي است و جدا سازي بحث هاي كامل اين دو از يكديگر مشكل يا غير ممكن است و لذا هم در آيات و روايات اسلامي و هم در كلمات بزرگان اخلاق اين دو به يكديگر آميخته شده است، نكوهش از يكي ملازم تمجيد و ستايش از ديگري است و ستايش از يكي همراه با نكوهش از ديگري ميباشد، درست مثل اينكه بحث هاي مربوط به ستايش و تمجيد از علم جداي از نكوهش از جهل نيست و نكوهش از جهل همراه ستايش علم است.
با اين حال مفهوم اين سخن آن نيست كه ما بحث هاي مربوط به تواضع را ناديده گرفته و به آنچه در بحث زشتي تكبر و استكبار گفتيم بسنده كنيم. بخصوص اينكه نسبت بين تكبر و تواضع به اصطلاح نسبت ميان ضدين است نه وجود و عدم. هم تكبر يك صفت وجودي است و هم تواضع و هر دو در مقابل يكديگر قرار دارند، نه از قبيل وجود و عدم كه سخن از يكي الزاما همراه با نفي ديگري باشد.
در روايات اسلامي نيز به اين معني اشاره شده است از جمله از علي- عليه السلام - ميخوانيم: «ضادوا الكبر بالتواضع; به وسيله تواضع با تكبر كه ضد آن است مقابله كنيد». [1]
با اين اشاره به قرآن باز ميگرديم و آيات مربوط به مساله تواضع را گلچين كرده، مورد بررسي قرار ميدهيم(هر چند آياتي كه به كنايه يا به ملازمه به آن اشاره ميكند بيش از اينها است).
1- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ... (سورهمائده،آيه54)
2-وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الأرْضِ هَوْنًاوَإِذَاخَاطَبَهُمُالْجَاهِلُونَ قَالُواسَلامًا(سورهفرقان،آيه63)
3- وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (سورهشعراء،آيه215)
ترجمه:
1- اي كساني كه ايمان آوردهايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد(به خدا زياني نميرساند;) خداوند به زودي جمعيتي را ميآورد كه آنها را دوست دارد و آنان(نيز) او را دوست دارند; در برابر مؤمنان متواضع، در برابر كافران سرسخت و نيرومندند.
2- بندگان(خاص خداوند) رحمان، كساني هستند كه با آرامش و بي تكبر بر زمين راه ميروند; و هنگامي كه جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام ميگويند(و با بي اعتنايي و بزرگواري ميگذرند).
3- (اي پيامبر) بال و پر خود را براي مؤمناني كه از تو پيروي ميكنند بگستر(و نسبتبه آنها تواضع و مهرباني كن).
تفسير و جمعبندي
در نخستين آيه مورد بحثسخن از گروهي از مؤمنان به ميان آمده كه مشمول فضل و عنايات الهي هستند هم خدا را دوست ميدارند و هم محبوب پروردگارند.
يكي از اوصاف بارز آنها اين است كه در برابر مؤمنان متواضعند: (أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ) و در برابر كافران نيرومند و قوي هستند (أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ).
«اذلة» جمع «ذلول» و «ذليل» از ماده «ذل» (بر وزن حر) در اصل به معني نرمي و ملايمت و تسليم است در حالي كه «اعزة» جمع «عزيز» از ماده «عزة» به معني شدت است، حيوانات رام را «ذلول» ميگويند چون ملايم و تسليمند و «تذليل» در آيه (وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْليلا) اشاره به سهولت چيدن ميوههاي بهشتي است.
گاه ذلت در مواردي به كار ميرود كه معني منفي دارد و آن در جايي است كه از سوي غير به انسان تحميل ميشود وگرنه در ماده اين لغت مفهوم منفي ذاتا وجود ندارد(دقت كنيد).
به هر حال آيه فوق دليل روشني بر اهميت تواضع و عظمت مقام متواضعين است، تواضعي كه از درون جان انسان برخيزد و براي احترام به مؤمني از مؤمنان و بندهاي از بندگان خدا باشد.
در دومين آيه باز اشاره به اوصاف برجسته و فضائل اخلاقي گروهي از بندگان خاص خداست كه در طي آيات سوره فرقان از آيه63 تا آيه 74 دوازده فضيلتبزرگ براي آنها ذكر شده است و جالب اينكه نخستين آنها همان صفت تواضع است، اين نشان ميدهد همان گونه كه «تكبر» خطرناكترين رذائل است، تواضع مهمترين يا از مهمترين فضائل ميباشد، ميفرمايد:
«بندگان خاص خداوند رحمان كساني هستند كه با آرامش و بي تكبر بر زمين راه ميروند» (وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الأرْضِ هَوْنًا)
«هون» مصدر است و به معني نرمي و آرامش و تواضع است و استعمال مصدر در معني اسم فاعل در اينجا به خاطر تاكيد است، يعني آنها چنان آرام و متواضعند كه گويي عين تواضع شدهاند و به همين دليل در ادامه آيه ميفرمايد: « هَوْنًاوَإِذَاخَاطَبَهُمُالْجَاهِلُونَ قَالُواسَلامًا; و هنگامي كه جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام ميگويند(و با بي اعتنايي و بزرگواري ميگذرند)».
و در آيه بعد از آن سخن از تواضع آنها در برابر ذات پاك خداست ميفرمايد: « وَ الَّذينَ يَبيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِياما; آنها كساني هستند كه شبانگاه براي پروردگارشان سجده و قيام ميكنند(و به بندگي و عبادت ميپردازند)».
«راغب» در كتاب «مفردات» ميگويد: «هون» دو معني دارد يكي از آنها خضوع و نرمشي است كه از درون جان انسان بجوشد كه اين شايسته ستايش است(سپس به آيه مورد بحث اشاره ميكند) و در حديث نبوي آمده است المؤمن هين لين.[2] دوم خضوع و تذللي است كه از سوي ديگري بر انسان تحميل شود و او را خوار كند.
ناگفته پيداست كه منظور از (الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الأرْضِ هَوْنًا) اين نيست كه فقط راه رفتن آنها متواضعانه است، بلكه منظور نفي هرگونه كبر و خودخواهي است كه در تمام اعمال انسان و حتي در كيفيت راه رفتن كه سادهترين كار است آشكار ميشود، زيرا ملكات اخلاقي هميشه خود را در لا به لاي گفتار و حركات انسان نشان ميدهند تا آنجا كه در بسياري از مواقع از چگونگي راه رفتن انسان ميتوان به بسياري از صفات اخلاقي او راه برد.
آري عباد الرحمن (بندگان خاص خدا) نخستين نشانشان همان تواضع است، تواضعي كه در تمام ذرات وجودشان نفوذ كرده و حتي در راه رفتن آنها آشكار است و اگر ميبينيم خداوند در آيه37 سوره اسراء به پيامبرش دستور ميدهد « وَلا تَمْشِ فِي الأرْضِ مَرَحًا; روي زمين با تكبر راه مرو» منظور فقط راه رفتن نيستبلكه هدف، تواضع در همه كار است كه نشانه بندگي و عبوديتخداست.
در سومين آيه روي سخن رابه پيامبر- صلي الله عليه و آله - كرده،ميفرمايد:«بال و پر خود را براي مؤمناني كه از تو پيروي ميكنند پايين بياور و(تواضع و محبت كن); وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ »
«خفض» بر وزن «خشم» در اصل به معني پايين آوردن است و «جناح» به معني بال ميباشد. بنابراين «و اخفض جناح» كنايه از تواضع آميخته با محبت است، همانگونه كه پرندگان هرگاه ميخواهند به جوجههاي خود اظهار محبت كنند بال و پر خود ميگسترانند و آنها را زير بال و پر ميگيرند تا هم در برابر حوادث احتمالي مصون بمانند و هم از تشتت و پراكندگي حفظ شوند، پيامبر اسلام- صلي الله عليه و آله - نيز مامور بود بدين گونه مؤمنان را زير بال و پر خود بگيرد!
اين تعبير بسيار ظريف و پر معني نكات مختلفي را در عبارت كوتاهي جمع كرده است.
جايي كه پيامبر مامور به تواضع آميخته با محبت در برابر مؤمنان باشد تكليف افراد امت روشن است چرا كه پيغمبر سرمشق و الگو و «اسوه» براي همه امت است.
شبيه همين تعبير در آيه 88 سوره حجر نيز آمده است آنجا كه ميفرمايد: وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ للْمُؤْمِنِينَ
كه باز مخاطب در آن شخص پيامبر است و مامور ميشود براي مؤمنان «خفض جناح» و تواضع آميخته با محبت داشته باشد.
شبيه اين تعبير با اندك تفاوتي در مورد فرزندان در مقابل پدران و مادران در سوره «اسراء» آمده، آنجا كه ميفرمايد: «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَة; بال هاي خود را در برابر آن دو(پدر و مادر) از محبت و لطف فرود آر(و تواضعي آميخته با احترام و محبت در برابر آنان داشته باش)».
از مجموع آنچه در آيات فوق آمده به خوبي استفاده ميشود كه قرآن مجيد نه تنها تكبر و استكبار را مورد مذمت قرار داده، بلكه نقطه مقابل آن يعني تواضع و فروتني را با تعبيرات گوناگون مورد تمجيد قرار داده است.
پي نوشت ها:
[1] . تصنيف غررالحكم، شماره 5148، صفحه249 و شرح غررالحكم، صفحه 232، شماره 5920.
[2] . كنزالعمال، حديث 690.
اسرار و معارف حج در نهج البلاغه
امام (علیه السلام) در خطبه نخست نهج البلاغه که سخن از خلقت آسمان و زمین، آدم و اهمیت قرآن است، در فرازی به حج میپردازند که پیام ویژه آن میتواند این باشد که حج بیت الله الحرام عصاره اسلام و دربرگیرنده مسائل مهم فردی، اجتماعی، تربیتی، اخلاقی و سیاسی این دینِ خاتم است. از همین رو حضرت در آغازین خطبه خود سخن از وجوب حج به میان آورده و با تعابیر گویا و دقیق، مسلمانان جهان را به انجام این فریضه بزرگ تشویق میکنند:
"وَ فَرَضَ عَلَیْكُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ ... ".
"و خداوند حج خانه محترمش را بر شما واجب کرد، همان خانهای که آن را برای مردم قبله قرار داد".
فروتنی در برابر عظمت خداوند و اعتراف به عزت او
انسان به دلیل بهرهمندی از مواهب فراوان زندگی و سرگرمی با زن و فرزند، اموال و مقامات مناصبِ دنیایی، از هویتِ واقعی خود غافل شده و ابراز استغنا و استکبار میکند. خداوند متعال با تشریع بسیاری از عبادات و مناسک، به ویژه فریضه بزرگ حج، به تربیت انسان میپردازد و او را با مناسک و عباداتی که حاوی نشانههای تواضع و فروتنی است، پرورش میدهد. اعمالی مانند احرام و کندن تمام لباس و زر و زیور قناعت کردن به دو تکه پارچه احرام، طواف خانه خدا، سعی و صفا و مروه و وقوف در بیابان عرفات، مشعر و منا و تراشیدن موی سر و ذبح قربانی و ... همه و همه آموزنده تواضع و فروتنی در برابر عظمت پروردگارند و به راستی بتهای غرور و تکبر و نخوت را در درون کعبه جان انسان در هم میشکند. به همین دلیل امام علی (علیه السلام) میفرمایند:
" ... وَ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ ... ".1
" ... خداوند سبحان، حج را علامت فروتنی آنها در برابر عظمتش و نشانهای از اعترافشان برای عزتش قرار داد ... ".
فلسفه وجود سختی در حج
خداوند حج را با انواع سختیها قرین نموده است. دوری راه، نامناسب بودن جو و مکان، طولانی بودن فرائض، وجوب اعمالی خاص با شرایطی ویژه و ... از دشوارهایی هستند که آدمی با آن در ایام حج روبه روست. اما این همه، نه تنها شوق مسلمین به انجام این فریضه را کم نمیکند بلکه روز به روز بر مشتاقان آن افزوده خواهد شد.
امام علی (علیه السلام) در بیانی بسیار زیبا و دلنشین فلسفه وجوب این دشواریها را اینگونه بیان میدارند:
"آیا مشاهده نمىكنید كه همانا خداوند سبحان، انسانهاى پیشین از آدم (علیه السّلام) تا آیندگان این جهان را با سنگهایى در مكّه آزمایش كرد كه نه زیان مىرسانند، و نه نفعى دارند، نه مىبینند، و نه مىشنوند؟ این سنگها را خانه محترم خود قرار داده و آن را عامل پایدارى مردم گردانید. سپس كعبه را در سنگلاخترین مكانها، بىگیاهترین زمینها، و كم فاصلهترین درّهها، در میان كوههاى خشن، سنگریزههاى فراوان، و چشمههاى كم آب، و آبادىهاى از هم دور قرار داد، كه نه شتر، نه اسب و گاو و گوسفند، هیچ كدام در آن سرزمین آسایش ندارند.
سپس آدم (علیه السلام) و فرزندانش را فرمان داد كه به سوى كعبه برگردند، و آن را مركز اجتماع و سر منزل مقصود و باراندازشان گردانند، تا مردم با عشق قلبها، به سرعت از میان فلات و دشتهاى دور، و از درون شهرها، روستاها، درّههاى عمیق، و جزایر از هم پراكنده دریاها به مكّه روى آورند، شانههاى خود را بجنبانند، و گرداگرد كعبه لا اله الا اللّه بر زبان جارى سازند، و در اطراف خانه طواف كنند، و با موهاى آشفته، و بدنهاى پر گرد و غبار در حركت باشند. لباسهاى خود را كه نشانه شخصیّت هر فرد است درآورند، و با اصلاح نكردن موهاى سر، قیافه خود را تغییر دهند، كه آزمونى بزرگ، و امتحانى سخت، و آزمایشى آشكار است براى پاكسازى و خالص شدن، كه خداوند آن را سبب رحمت و رسیدن به بهشت قرار داد.
اگر خداوند خانه محترمش، و مكانهاى انجام مراسم حج را، در میان باغها و نهرها، و سرزمینهاى سبز و هموار، و پردرخت و میوه، مناطقى آباد و داراى خانهها و كاخهاى بسیار، و آبادىهاى به هم پیوسته، در میان گندمزارها و باغات خرّم و پر از گل و گیاه، داراى مناظرى زیبا و پر آب، در وسط باغستانى شادى آفرین، و جادّههاى آباد قرار مىداد، به همان اندازه كه آزمایش ساده بود، پاداش نیز سبكتر مىشد.
اگر پایه ها و بنیان كعبه، و سنگهایى كه در ساختمان آن به كار رفته از زمرّد سبز، و یاقوت سرخ، و داراى نور و روشنایى بود، دلها دیرتر به شك و تردید مىرسیدند، و تلاش شیطان بر قلبها كمتر اثر مىگذاشت، و وسوسههاى پنهانى او در مردم كارگر نبود. در صورتى كه خداوند بندگان خود را با انواع سختىها مىآزماید، و با مشكلات زیاد به عبادت مىخواند، و به اقسام گرفتارىها مبتلا مىسازد، تا كبر و خودپسندى را از دلهایشان خارج كند، و به جاى آن فروتنى آورد، و درهاى فضل و رحمتش را به رویشان بگشاید، و وسایل عفو و بخشش را به آسانى در اختیارشان گذارد".
شیطان همواره سعی در تشکیک در قلوب اهل ایمان دارد، از آنجا که خانه خدا نیز برای امتحان و آزمایش بندگان بنا شده است، این وسیله امتحان میبایست هر چه ممکن است مۆثر و فعالیت در اطراف خانه توحید بیش از سایر نقاط باشد، تا آنان که ایمانشان ضعیف و دنبالهرو شیطان هستند و خدا را فراموش میکنند، از اهل ایمان راستین جدا گردند. اما در این حرم امن، چنان روح توحید حاکم میگردد و لطف و رحمت خداوند متبلور میشود که شیطان را عاجز میکند. به گونهای که از نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) منقول است که: "هیچ روزی شیطان کوچکتر، خردتر، زبونتر و خشمکینتر از روز عرفه دیده نشده است". و این نیست مگر به این جهت که مهربانی و گذشت و آمرزش خدا، گناهان بزرگ را مورد عفو و غفران قرار میدهد.
از این روست که امام علی (علیه السلام) در مضرات ترک حج میفرمایند:
"وَاللّهَ اللّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ، لاَ تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ، فَإنَّهُ إنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا".2
"خدا را، خدا را، درباره خانه پرودرگارتان، تا هستید آن را خالی مگذارید؛ زیرا اگر کعبه خلوت شود، مهلت داده نمی شوید".
نامه 47 نهج البلاغه وصیّتنامه بسیار مهمّ حضرت است که ایشان پس از ضربت خوردن از شقیترین مردم، در ماه رمضان سال 40 هـ.ق در بستر شهادت به امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) بیان فرمودند. در جمله فوق که قسمتی از وصیتنامه و سفارش به خانه خدا و حج می باشد، امام (علیه السلام) از آثار مهمّ ترک حج و تضعیف این مراسم را، از میان رفتن پشتیبان و غلبه دشمن درونی و بیرونی میداند.
نتیجه
حج از مهمترین فرائضی است که بر مسلمین قرار داده شده است. ائمه (علیهم السلام) به طرق گوناگون بر اهمیت و جایگاه آن تأکید داشتهاند و در این میان نهج البلاغه به عنوان برادر قرآن مستثنا نیست. کلمات و سخنان فراوانی از مولا علی (علیه السلام) در نهج البلاغه گزارش شده است که اهمیت و ضرورت این فریضه را در اسلام بیان میدارد. ایشان حج را وسیلهای برای آزمون بندگی و عبودیت دانسته تا مردم فروتنی و تواضع خویش را بر خداوند سبحان به اثبات رسانند.
اکنون که در هنگامه ایام حج قرار گرفتهایم امید حاجیان محترم قدر لحظه لحظه این سفر معنوی را داشته و رهتوشهای نیکو برای خود و هموطنانشان به ارمغان آوردند. حجکم مقبول، سعیکم مشکور
پی نوشت ها:
[1]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 45.
2. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 421.
منابع:
مقاله "حج در نهج البلاغه"، رضا کریمی واقف.
مقاله "اسرار و معارف حج"، محمد حسین کوشکک.