emamian

emamian

هفتم ذی الحجه سالروز شهادت پنجمین امام شیعیان، امام محمد باقر علیه السلام است که به این مناسبت به انتشار یک سؤال و پاسخ آن خواهیم پرداخت:

       

- سؤال

در دورة امام باقر ـ علیه السّلام ـ چه شبهاتی راجع به دین اسلام وجود داشت و امام چگونه آنها را پاسخ می‌داد؟

      

- پاسخ

وجود شبهات درباره دین وعقاید امری طبیعی بوده که بیشتر این شبهات در دین اسلام پس از پیامبر بوده که توسط امیرمومنان پاسخ داده می شد و غیر از آن حضرت کسی نتوانست به آنها پاسخ بدهد؛ در هردوره این شبهات ممکن است پدیدار شود و هر دینی باید از مرجعی که بتواند پاسخ آنها را بدهد برخوردار باشد.

در دین اسلام غیر از ائمه کسی نبوده که بتواند به این شبهات پاسخ قانع کننده بدهد؛ در دورة امام باقر ـ علیه السّلام ـ  شبهاتی درباره ی دین وجود داشت؛ از جمله:

۱. شبهاتی در مورد توحید، ذات، صفات و علم خداوند.

۲. شبهه جبر و اختیار و تفویض که برخی هم معتقد بودند خداوند امور بندگان را به خود آنها واگذار و تفویض کرده و برخی معتقد بودند واگذار نشده و جبر حاکم است.

۳. شبهاتی در مورد امامت و  اینکه امیر مؤمنان را بدعت‌گذار می‌نامیدند، تشکیک درانتساب حسنین به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز از جمله شبهات درباره‌ امامت آنها بود.

۴. درباره‌ تفسیر برخی از آیات قرآن شبهات فراوانی وجود داشت که امام جواب می‌داد.

      

امام باقر ـ علیه السّلام ـ با زمینه‌های مناسب، همه‌ را پاسخ داده و از اصل دین اسلام دفاع می کرد؛ چون با مطرح شدن برخی از شبهات اصل دین درمخاطره بود و هیچ کس درد دین نداشت و متکفل پاسخ گویی به شبهات نبود؛ از اینروی امام با این موضع گیری از جایگاه امامت نیز دفاع نمود.

درباره ی پاسخ های امام نیز این نکته قابل توجه است که پاسخ ها در خور میزان درک و علم و دانایی افراد بود؛

در اینجا به نمونه‌هایی از این شبهات و پاسخ امام اشاره می‌شود:

       

۱. مردی از خوارج به امام باقر ـ علیه السّلام ـ گفت: چه چیز را می‌پرستی؟ امام فرمود: خداوند متعال را می‌پرستم. مرد پرسید: آیا او را دیده‌ای؟ امام فرمود: چشم‌ها با مشاهده حسّی او را ندیده‌اند، ولی قلبها به حقیقت ایمان خدا را یافته‌اند، خدا را به وسیلة مقایسه نمی‌توان شناخت و با حواس نمی‌توان درک کرد و شباهتی با آدمیان ندارد. خداوند به وسیلة نشانه‌ها و آیاتش توصیف شده و به آنها شناسایی می‌شود، در حکم و داوریش هرگز ستم نمی‌کند، این همان خدایی است که جز او معبودی نیست، مرد از نزد حضرت بیرون آمد در حالی که قانع شده بود و می‌گفت: خداوند بهتر دانسته است که رسالتش را در کدام خاندان قرار دهد.[۱]

       

۲. روایت شده: سالم به حضور امام باقر ـ علیه السّلام ـ مشرف گردید و گفت: من نزد تو آمده‌ام که راجع با این مرد گفتگو کنم، امام فرمود: کدام مرد؟ سالم گفت: علی بن ابی‌طالب. امام فرمود: دربارة کدام امر او؟ سالم گفت: دربارة بدعت‌گذاری و امر تازه و نوین او، امام فرمود: نگاه کن ببین کدام روایاتی که راویان از پدران تو روایت کرده‌اند نزد تو معتبرند؟ ای سالم آیا این موضوع به گوش تو رسیده که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ سعد بن عباده را با بیرق انصار به جانب خیبر فرستاد و او شکست خورده، برگشت، آنگاه پیامبر، عمر بن خطاب را علمدار مهاجرین و انصار قرار داد و عمر و یارانش ترسیدند و برگشتند، سپس پیامبر فرمود: فردا بیرق را به دست مردی کرار ـ یعنی حمله کننده ـ می‌دهم که فرار کننده نخواهد بود آن مرد را خدا و رسول دوست دارند. سالم گفت: آری قبول دارم، این موضوع را همه راویان نیز گفته‌اند، حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ فرمود: ای سالم! اگر بگوئی خدای متعال علی ـ علیه السّلام ـ را دوست داشت ولی نمی‌دانست که علی چه عملی انجام خواهد داد، کافر خواهی شدو اگر بگوئی خدا علی ـ علیه السّلام ـ را دوست داشت و می‌دانست که علی چه عملی انجام خواهد داد. پس چه بدعتی است که علی ـ علیه السّلام ـ احداث نموده؟! سالم از جواب حضرت قانع شد و گفت: مدت هفتاد سال خدا را در گمراهی عبادت ‌کردم؛(اکنون به راه هدایت برگشتم).[۲]

      

۳. عمر بن عبید از امام باقر ـ علیه السّلام ـ معنای گفتار خداوند را پرسید که می‌فرماید: آیا ندیدند آنان که کفر ورزیدند که آسمان‌ها و زمین بسته بودند پس آنها را شکافتیم.»[۳] این بستن و شکافتن در آسمان و زمین چه بود؟ امام فرمود: آسمان بسته بود یعنی باران فرو نمی‌فرستاد و زمین بسته بود یعنی گیاه نمی‌رویاند. عمرو بن عبید خاموش شد و سپس از امام تفسیر و معنای آیه «و من یحلل علیه غضبی فقد هوی»[۴] را پرسید، که غضب خدا به چه نحو است؟ امام فرمود: غضب خداوند همان کیفری است که به خطاکاران و منحرفان روا می‌دارد، و کسی که گمان کند غضب خداوند همانند غضب آدمیان به تحت تأثیر قرار گرفتن و تغییر روحیه و تحریک قوای درونی است، و غضب تغییری در خدا به وجود می‌آورد، به کفر گراییده است.[۵]

        

۴. محمّد بن مسلم از امام باقر ـ علیه السّلام ـ در زمینه اوصاف خداوند نقل کرده است: انه واحد، صمد، ... همانا او یکتای بی‌نیازی است که همه به او نیازمندند حقیقتی است بسیط و یگانه، در او معانی متعدد و مختلف راه ندارد. محمّد بن مسلم می‌گوید به امام عرض کردم: برخی از مردم عراق معتقدند که خداوند با چیزی می‌شنود و با چیز دیگری می‌بیند! امام فرمود: دروغ گفته و ملحد شده‌اند، خداوند را به غیر تشبیه کرده‌اند، او شنوایی بینا است با همان چیز که می‌بیند، می‌شنود و با همان چیز که می‌شنود، می‌بیند. محمّد می‌گوید: برخی مردم عراق گمان می‌کنند که بینایی خداوند بر چیزی است که آن را درک کرده و تعقل نماید! امام فرمود: اندیشه، فکر و تعقل از ویژگی‌های مخلوق است، و خداوند از صفات مخلوق مبرّا است.[۶]

        

۵. حسن بصری نزد امام باقر آمد تا مطالبی دربارة قرآن از حضرت سؤال کند، امام به او فرمود: آیا تو، فقیه اهل بصره‌ای؟ گفت: بلی، امام فرمود: از جانب تو سخنی برایم نقل کرده‌اند که نمی‌دانم واقعاً تو آن را گفته‌ای یا بر تو دروغ بسته‌اند، حسن بصری گفت: آن سخن چیست؟ امام فرمود: مردم گمان کرده‌اند تو معتقدی خداوند امور بندگان را به خود آنان تفویض کرده است! حسن بصری سکوت اختیار کرد، امام برای اینکه وی را به ریشه اشتباهش متوجه سازد، گفت: اگر خداوند در قرآنش به کسی ایمنی داده باشد، آیا پس از این ایمنی تضمین شده از سوی خدا، بر او ترسی است؟ حسن بصری گفت: خیر، ترسی بر او نخواهد بود، امام فرمود: اکنون آیه‌ای برایت می‌خوانم اگر آن را غلط تفسیر کرده باشی هم خودت و هم پیروانت را هلاک کرده‌ای. آن آیه این است: «و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ظاهرة و قدرنا فیها السیر سیروا فیها لیالی و ایّاماً آمنین.»،[۷] شنیده‌ام که گفته‌ای مراد از سرزمین امن، مکه است؟ آیا کسانی که برای حج به مکه سفر می‌کنند مورد هجوم راهزنان قرار نمی‌گیرند و ...؟

حسن گفت: چرا؟ امام فرمود: پس چگونه ایمن هستند! این آیه مثالی است که خداوند دربارة ما اهل بیت، بیان داشته است، ما سرزمین مبارکیم و سرزمین‌های آشکار (قوی ظاهره) نمایندگان و فقهای پیرو ما هستند که مطالب ما را به شیعیان می‌رسانند، و «قدرنا فیها السیر» مثالی از حرکت و کاوش علمی و «سیروا فیها لیالی» مثالی است از تهییج مردم برای کسب دانش، در زمینة حلال و حرام از اهل بیت ـ علیه السّلام ـ . هرگاه مردم از این طریق معارف دین را دریافت کنند ایمن از شک و گمراهی‌اند ... ای حسن بصری! از اعتقاد به تفویض اجتناب کن؛ زیرا خداوند به دلیل ضعف و سستی تمام کار خلق را به ایشان واننهاده و از سوی دیگر ایشان را به ناروا بر گناهان مجبور نساخته است.[۸]

       

۶. ابو الجارود روایت می‌کند؛ امام باقر ـ علیه السّلام ـ به وی ‌فرمود: این مردم (اهل تسنن) دربارة امام حسن و امام حسین چه می‌گویند. گفتم: این مردم منکر این موضوعند که حسنین ـ علیهما السّلام ـ فرزندان پیغمبر خدایند. سپس ابو الجارود احتجاج‌های خود را در مقابله با اهل تسنن بیان کرد، و امام باقر ـ علیه السّلام ـ به ایشان فرمود: اکنون من یک آیه‌ای از قرآن برای تو تلاوت می‌کنم که حسنین را پسران صلبی پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ معرفی می‌کند و آن آیه را غیر از شخص کافر، منکر نخواهد شد. ابو الجارود گفت: آن کدام آیه است؟ امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمود: آنجا که خداوند می‌فرماید؛ حرام شده بر شما (ازدواج) با مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان. تا آنجا که می‌فرماید: و زنان پسرانتان که از صلب شما باشند.[۹] آنگاه امام فرمود: آیا برای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ حلال است که با زنان امام حسن ـ علیه السّلام ـ و حسین ـ علیه السّلام ـ ازدواج نماید؟ اگر بگویند جایز است که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ با زنان ایشان ازدواج کند دروغ گفته‌اند، و اگر بگویند برای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ حرام است با زنان آنها ازدواج کند، پس ثابت می‌شود که امام حسن ـ علیه السّلام ـ  و امام حسین ـ علیه السّلام ـ فرزندان صلبی پیامبر خدایند، زیرا غیر از زنان فرزندان صلبی آن بزرگوار بر او حرام نشده است.[۱۰]

      

۷. عبدالله معمّر به امام باقر ـ علیه السّلام ـ عرض کرد: شنیده‌ام شما در مورد ازدواج موقت فتوی به جواز داده‌اید! امام فرمود: بلی، خداوند آنرا جایز شمرده و سنت رسول خدا بر آن بوده، عبدالله گفت: ولی عمر بن خطاب آن را ممنوع ساخته است، امام فرمود: بنابراین تو بر سخن رفیقت پایدار باش و من هم بر سخن و رأی رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ استوار خواهم بود! عبدالله گفت: آیا شما خشنود می‌شوی که ببینی شخصی با زنی از بستگان شما چنین عملی را انجام می‌دهد!! امام فرمود: ای بی‌خرد! چرا سخن از زنان به میان می‌آوری (ما دربارة حکم خدا سخن می‌گوییم) آن خدایی که ازدواج موقت را حلال ساخته از تو و همه کسانی که به تکلّف و اجبار، متعه را حرام شمرده‌اند، غیرتمندتر است. آن گاه امام باقر ـ علیه السّلام ـ برای اینکه به او بفهماند شیوه شناخت حلال و حرام الهی اتکا به ذوق و سلیقه و تعصب‌های شخصی نیست، فرمود: آیا تو دوست داری که زنی از خانواده تو به همسری مردی در آید که تهیدست است. عبدالله گفت: خیر. امام فرمود: چرا؟ تو حلال خدا را حرام می‌شماری! عبدالله گفت: من حلال خدا را حرام نمی‌دانم بلکه معتقدم مرد تهیدست هم کفو و هم سطح ما نیست. امام باقر ـ علیه السّلام ـ  فرمود: ولی برنامه خدا جز این است؛ زیرا خداوند اعمال نیک همین مرد تهیدست را می‌پذیرد و حوران بهشتی را به ازدواج او در می‌آورد، اما تو از روی کبر از خویشاوندی با مؤمنی که شایسته همسری حوران بهشتی است ناخشنود و ناراحت هستی، در این هنگام عبدالله تسلیم شد.[۱۱]

یکی از شاگردان امام باقر ـ علیه السّلام ـ گفت: اگر صلاح می‌دانید به من تعلیم دهید که آیا خداوند، قبل از خلق موجودات، به یگانگی خود عالم بوده است یا خیر؟ زیرا برخی معتقدند که عالم بوده و بعضی می‌گویند که اگر معتقد شویم خداوند علم ازلی به یگانگی خود داشته، مستلزم این است که غیر از خدا چیز دیگری را هم ازلی بدانیم، امام فرمود: خداوند بزرگ همواره عالِم بوده و دارای علم ازلی است.[۱۲]

      

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱ـ الاحتجاج ؛نویسنده: مرحوم طبرسی، ، ج ۲، ص ۱۶۰.

۲ـ ستارگان درخشان، ج ؛نویسنده: ۷محمّد جواد نجفی،.

۳ـ  امام باقر ـ علیه السّلام ـ جلوه امامت در افق روشن؛نویسنده:. احمد ترابی

       

پی نوشت ها:

[۱] . طبرسی، الاحتجاج، تحقیق: ابراهیم بهادری، انتشارات اُسوه، چاپ الثانیة، ۱۴۱۶ هـ ق، ج۲، ص ۱۶۶؛ و کلینی، اصول کافی، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ الثانیه، ۱۳۸۹ه‍ ، ج۱، ص۹۷؛ و صدوق، امالی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ پنجم، ۱۴۰۰ هـ، ص ۲۲۹؛ و مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیرت، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم ، ۱۴۰۳ هـ، ج ۴، ص ۲۶.

[۲] . طبرسی. پیشین، ج۲، ص۱۸۵؛ و کلینی، پیشین، ج ۸، ص ۳۴۹؛ مجلسی، پیشین، ج۳۲، ص۴۴۴؛ و ابن شهر آشوب، مناقب، قم، چاپ العلمیه، بی‌تا، ج ۴، ص ۲۰۱.

[۳] . انبیاء/۳۰.

[۴] . طه/۸۱.

[۵] . مفید، الارشاد، ترجمه رسولی محلّاتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ ششم، ۱۳۸۳ ش، ج ۲، ص ۲۳۷؛ و طبرسی، پیشین، ج ۲، ص ۱۸۱؛ کلینی، پیشین، ج ۱، ص ۱۱۰؛ مجلسی، پیشین، ج ۴، ص ۶۷.

[۶] . طبرسی، پیشین، ج ۲، ص ۱۶۷؛ کلینی، پیشین، ج ۱، ص ۱۰۸.

[۷] . سباء/۱۸.

[۸] . طبرسی، پیشین، ج ۲، ص ۱۸۲؛ مجلسی، ج ۲۴، ص ۲۳۲.

[۹] . طبرسی، پیشین، ج ۲، ص ۱۷۵؛ مجلسی، پیشین، ج ۴۳، ص ۲۳۲.

[۱۰] . طبرسی، پیشین، ج ۲، ص ۱۷۵؛ مجلسی، پیشین، ج ۴۳، ص ۲۳۲.

[۱۱] . مجلسی، پیشین، ج ۴۶، ص ۳۵۶.

[۱۲] . کلینی، پیشین، ج ۱، ص ۱۰۸.

امامان شیعه نه فقط در میان محبان و طرفداران خود، بلکه در میان مخالفین و کسانی که در جبهه مقابل قرار داشتند نیز زبان زد عام و خاص بوده و همواره به نیکی از ایشان یاد شده است. امام محمد باقر علیه السلام یکی از این ذوات مقدسه است که منابع اهل تسنن گزارش های شگفت انگیز و خیره کننده ای در توصیف ایشان در منابع خود ثبت و ضبط کرده اند . از این رو با توجه به جایگاه و منزلتی که این امام همان در میان علما داشته می توان ایشان را به عنوان الگو و شاخصی برای رسیدن به کمال و سعادت برگزید و سبک زندگی و منش ایشان را سرمشق زندگی خود قرار داد.

 
زمانی که اهل سنت زبان به تمجید امام باقر(ع) باز می کنند

پیامبر اکرم  (ص)و بشارت به یک مولود با برکت

یکی از نکات بسیار زیبا و کلیدی که در توصیف امام محمدباقر علیه‌السلام در منابع اهل تسنن به آن اشاره شده، تاریخ و پیشینه نام گذاری ایشان در تاریخ اسلام است. موضوعی که در منابع اهل سنت به آن اشاره شده گویای این مطلب است که ده سال پیش از میلاد با سعادت این امام همام، حضرت ختمی مرتبط بشارت  تولد فرزندی را می‌دهد که شکافنده علوم است. نامی که حضرت برای ایشان برمی‌گزیند اسم با مسمای «محمد» است. مولود با برکتی که بنا بر نقل منابع اهل سنت و شیعه: صحابی گران قدر پیامبر(ص) جناب جابر، مأموریت ابلاغ سلام و درود و تحیت پیامبر صلی الله علیه و اله را به او می دهد.[1]

 امام محمد باقر علیه السلام در نگاه اهل سنت
شکافنده علوم به روایت اهل سنت

یکی از نکات طلایی و کلیدی که در منابع اهل سنت به آن اذعان شده، توانایی و ویژگی برجسته علمی و معرفتی امام باقر علیه السلام است. امام باقر علیه السلام تنها در میان اهل تشیع به شکافنده علوم شهرت نداشت؛ چرا که علمای اهل‌سنت نیز به این مسئله معترف بوده؛ کما اینکه علمایی همچون صفدی، ذهبی، ابن واضح، درخصوص حضرت این چنین بیان داشته اند: «به باقر ملقب شده است، چون که علم را شکافته و آن را گسترش و توسعه داد.»[2] و یا اینکه ابن کثیر دمشقی در وصف و عظمت امام باقر علیه السلام این چنین بیان می دارد: «لِانَه بَقَرَ العِلم و عَرَفَ أَصله و استنبطَ فَرعَه؛[3]به باقر العلوم شهرت یافت چرا که او علم را شکافت و اصل آن را شناخت و شاخه های آن را استنباط و استخراج کرد.»
 
با توجه به جایگاه علمی که منابع تسنن به آن اعتراف کرده اند یک اصل دینی و قرآنی حجت را بر همگان تمام می کند. اصل قرآنی که انسان را به پرسیدن و وصل شده به عالم ترین افراد ارجاع می دهد:  «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکرِ إِن کنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛[4] پس اگر نمی‌دانید، از اهل‌ذکر (آگاهان) جویا شوید.» ابن حجر هیثمی یکی از بزرگ ترین علمای اهل تسنن نیز درباره امام باقر(علیه السلام) این چنین می نویسد: «لقب باقر برای ابو جعفر محمد باقر، برگرفته از شکافنده زمین و بیرون آوردن گنج های پنهان آن است. بدین جهت که او از گنج های پنهان و معارف و حقایق احکام  آن قدر آشکار ساخت که جز بر افراد بی بصیرت و دل های ناپاک پوشیده نیست و از این جاست که وی را شکافنده و جامع دانش و نشر دهنده و برافرازنده ی علم نامیده اند.»[5]

 امام محمد باقر علیه السلام در نگاه اهل سنت
امام باقر(ع) سرمشق و معلم عابدان

در منظومه فکری و رفتاری اهل بیت(علیه السلام)یکی از مهمترین و راهبردی ترین اعمال و رفتارهایی که ضامن سعادت و کمال انسانی شناخته شده است، مسأله عبودیت و بندگی حق تعالی است. عبودیت و بندگی خدای متعال جلوه و نماد ظاهری و بیرونی اقرار به توحید و گواهی به وحدانیت حق تعالی است. از این رو حضرات معصومین علیهم السلام همواره تلاش داشته اند این امر مهم را در جوامع بشری نهادینه و فرهنگ سازی نمایند. امام باقر علیه السلام نیز در این امر مهم پیش از آنکه مردم را به بندگی حق تعالی دعوت نمایند، خود الگو و سرمشق عینی بندگی بوده اند.
 
این موضوع را به خوبی می توان در آثار و منابع اهل سنت مشاهده کرد: ابن حجر عسقلانی از علمای اهل سنت در معرفی و توصیف امام باقر علیه السلام این چنین از ایشان یاد می کند: «او عبادت و علم و زهد را از پدر خود زین العابدین به ارث برده است. او در عبادت الگویی راستین و سرمشقی برای عابدان بود.»[6] سبط بن جوزی از علمای بنام اهل سنت در معرفی و وصف امام محمد باقر علیه السلام این چنین بیان می دارد که: «همانا آن حضرت به سبب کثرت سجود، باقر نامیده شده و کثرت سجود پیشانی آن حضرت را شکافته بود.»[7]
 

امام باقر منظومه ای از فضایل و کمالات اخلاقی

اگر کسی به دنبال شناخت فضایل و کمالات اخلاقی است؛ بدون تردید، بهترین و ساده ترین راه برای دست یابی به گنجینه کمالات و فضایل اخلاقی سبک زندگی حضرات معصومین(علیهم السلام) هستند. این موضوع نه یک ادعای برگرفته از کتب شیعی، بلکه حقیقتی است که بزرگان اهل سنت به آن معترف بوده و حقایق سبک زندگی اهل بیت(علیه السلام) را در کتب خود ثبت و ضبط کرده اند: گوشه ای از این حقیقت فراموشی نشدنی را ابن صباغ مالکی در خصوص امام باقر(علیه السلام) مورد توجه قرار داده و امام باقر علیه السلام را دارای فضایل و کمالاتی همچون:  زهد، علم، تقوا، سخا، کرامت، احسان و کرم و صفات عالی معرفی می نماید.[8]

 امام محمد باقر علیه السلام در نگاه اهل سنت
مواسات و انسان دوستی به سبک امام باقر(ع)

هر چند آیات فراوانی از کلام الله مجید به موضوع رسیدگی به حال نیازمندان و دستگیری از فقرا اختصاص یافته، ولی با این وجود شاید تا مردم یک نمونه و اسوه عینی در پایبندی به کمالات اخلاقی را در پیش روی خود نبینند، به خوبی در این مسیر موفق نشوند از این رو خدای متعال نمونه هایی عینی از اسوه های اخلاق عملی در پیش روی جامعه انسانی قرار داده است. از جمله ی این شاخص و الگوهای اخلاقی امام باقر علیه السلام است. از جمله برجسته ترین ویژگی قرآنی امام باقر علیه السلام، سخاوت، گشاده دستی و دستگیری از نیازمندان و مستمندان بود. این ویژگی شاخص اخلاقی امام را به خوبی می توان در منابع عامه مشاهده کرد. در این خصوص ابن صباغ مالکی این چنین نقل کرده است: «محمد بن علی بن الحسین علیه السلام با وجود علم، فضل و بزرگواری و ریاست و امامت، اهل جود به خاص و عام بود او مشهور به کرم بر همه بود با توجه کثرت عیال و متوسط الحال بودن در مال، معروف به فضل و احسان بود.»[9]

 
امام باقر علیه السلام نمونه عینی صبر، بردباری در روابط اجتماعی

از جمله کاربردی ترین فضایل اخلاقی که در روابط اجتماعی همه افراد به آن نیازمند می باشند، صبر و بردباری است. در روابط اجتماعی بسیاری از رفتارهای ریز درشت می تواند زمینه ساز تنش و التهام و درگیری شود. ولی اگر جوامع انسانی در مواجه با ناملایمات و بد رفتاری های دیگران اندکی گذشت و صبر را چاشنی سبک زندگی خود نمایند بسیاری از گرفتارها به سادگی سایه شوم خود را از زندگی آنها جمع خواهد کرد. از طرفی هر گونه بی صبری و بد رفتاری می تواند خواستگاه یک مصیبت و گرفتاری غیر قابل تحمل و ناگوار باشد.

امام باقر علیه السلام در این خصوص بهترین اسوه و الگو در ارتباطات اجتماعی به شمار می آید کما اینکه اندک روایات نقل شده از زندگی این امام همان حیرت و شگفتی هر مخاطبی را بر می انگیزد: چنانکه نقل شده است: «روزی مردی غیر مسلمان(نصرانی) با امام باقر علیه السلام مواجه شد. آن مرد به دلایل نامشخصی به امام باقر علیه السلام کینه داشت، از این رو به محض دیدن حضرت زبان به بدگویی گشود، و با تغییر نام امام باقر علیه السلام به حضرت جسارت کرد و گفت: تو بقر هستی! اما امام بدون اینکه خشمناک شود، با آرامش خاصی فرمودند: من باقرم...

آن مرد جسارت و بدگویی  بد دهنی خود را ادامه داد و سخنان نا مربوطی به حضرت نسبت می داد،  تا جایی که مادر حضرت را مورد خطاب قرار داده و گفت: تو فرزند زنی سیاه چرده و زنگی هستی! امام فرمود: اگر تو راست می گویی و مادرم آن گونه که توی می گویی است از خدا می خواهم که او را ببخشد و اگر  ادعای تو نا بجاست  از خدا می خواهم که تو را ببخشد،آن مرد جسارت و بدگویی  بد دهنی خود را ادامه داد ولی با این وجود کمترین بی صبری و اهانتی را از طرف امام مشاهده نمی کرد. این رفتار اخلاق مدارانه سبب شرمندگی و تحول در وجود آن مرد نصرانی شد و در پیشگاه امام عذر خواهی کرد.»[10]
 
پی نوشت ها:
[1]. ر.ک: ابن عساکر، تاریخ مدینه، ج57، ص 211و 230.
[2]. صفدی، الوافی بالوفیات، ج4، ص77؛ ذهبی، تذکره الحفاظ، ج1، ص 124؛ ابن واضح،تاریخ یعقوبی، ج2، ص 302. ذهبی،سیراعلام النبلاء، ج4، ص402.
[3]. ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج9، 309.
[4]. سوره مبارکه نحل، آیه 43.
[5]. ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، ص201.
[6]. همان.
[7]. تذکره الخواص، ص346.
[8]. الفصول المهمه ج2، ص892.
[9]. همان.
[10]. نور الابصار،  51.

حمّد بن علی بن الحسین(ع)، ملقب به باقر و کنیه ابو جعفر فرزند امام سجاد(ع) است. برخى روز تولد آن حضرت را در مدینه اول ماه رجب مصادف با روز جمعه می‌دانند.[1] اما برخى ديگر سوم صفر[2] دانسته‌اند.

پدر ایشان امام سجّاد(ع)، پیشوای چهارم شیعیان و مادرش «ام عبدالله» دختر امام حسن مجتبی(ع) است؛ لذا هم از جهت پدری و هم از جهت مادری فاطمی و علوی است.[3]

 

شعر کربلای مدینه (شهادت امام باقر علیه السلام) | موسسه تحقیقات و نشر معارف  اهل البیت علیهم السلام
 
 

باقر العلوم لقب امام باقر(ع)

مشهورترين لقب‏ امام محمد بن علی(ع)، باقر العلوم است[4] كه پیامبر اسلام(ص) به آن حضرت داده است؛[5] چون امام باقر(ع) شکافنده و آشكار و ظاهر کنندۀ علوم است، به «باقرالعلوم» نام گذاری شده است.[6] همچنین گفته‌اند چون پیشانی آن حضرت در اثر سجدۀ زیاد باز بود به لقب «باقر» نام‌گذاری شد.[7]

امام محمد باقر(ع) و حضور در کربلا

قیام عاشورا یکی از اثر گذارترین و مهم ترین وقایع تاریخ اسلام است که در محرم سال 61 هجری قمری واقع شد.

در این قیام، امام محمد باقر(ع) که کودکی چهار ساله بودند، نیز حضور داشتند، و مورد قبول مورّخان است؛ زیرا روایات بسیاری وجود دارد که ولادت آن امام را قبل از سال 61 دانسته‌اند، مانند: «امام باقر(ع) در سال 57 هجری در مدینه متولد شد».[8]

همچنین امام باقر در پاسخ به سؤال فردی که از آن حضرت می‌پرسد: آیا شما زمان امام حسین(ع) را درک کرده‌اید، امام فرمود: بلی.[9]

امام باقر(ع) خود در مورد حضورش در کربلا، می‌فرماید: «جدم امام حسین(ع) کشته شدند، در حالی‌که من چهار ساله بودم و کشته شدن او را به یاد می‌آورم».[10]

بر اساس این دست از روایات، حضور امام باقر در کربلا هیچ‌گونه منع تاریخی نداشته، و از آن‌جا که سن آن بزرگوار بسیار کم بوده، به طور طبیعی با خانواده خود زندگی می‌کرده و در سفر همراه آنها بوده، و چون سن بسیار کمی داشت؛ از این باب کمتر، کتاب‌های تاریخی به حضور آن امام در کربلا پرداختند.[11]

دلایل امامت امام باقر(ع)

برای امامت ائمه؛ از جمله امام باقر(ع) ادله نقلی بسیاری در منابع شیعه ذکر شده است.[12]

 

مشرق نیوز - طرح/ شهادت امام باقر (ع)

 

کرامات و معجزات امام باقر(ع)

برای امام باقر(ع) کرامات و معجزات زیادی نقل شده است که در این‌جا به دو مورد اشاره می‌شود:

  1. شفای نابینا: ابوبصیر از شاگردان برجسته امام باقر(ع)، از بینایی محروم بوده و به شدّت رنج می‌برد. روزی به حضور امام باقر(ع) شتافته و از آن حضرت پرسید: آیا شما وارث پیامبر هستید؟ آن حضرت فرمود: بله. ابوبصیر عرض کرد: آیا رسول خدا(ص) وارث تمام پیامبران و وارث علوم و دانش‌های آنان بود؟ امام فرمود: بله. ابوبصیر عرض کرد: شما می‌توانید مرده را زنده کنید و کور مادرزاد را معالجه نمایید و از آنچه که مردم در خانه‌هایشان می‌خورند، خبر دهید؟ امام فرمود: بله، ما همۀ اینها را به اذن خداوند انجام می‌دهیم.

او می‌گوید: در این هنگام امام باقر(ع) فرمود: ای ابابصیر! نزدیک بیا. من نزدیک حضرت رفتم. آن حضرت با دست مبارک خود روی چشمان مرا مسح نمود. در این حال من خورشید و آسمان و زمین و خانه‌ها و هرچه در شهر بود همه را دیدم.

آن‌گاه به من فرمود: آیا می‌خواهی که این چنین باشی و در روز قیامت حساب تو مانند بقیه مردم باشد و خداوند هرچه را اراده فرمود، همان شود یا می‌خواهی به حال اول برگردی و بدون حساب به بهشت بروی؟! ابوبصیر گفت: می‌خواهم به حال اول برگردم. امام باقر(ع) بار دیگر دست بر چشمان ابوبصیر کشید و چشمان او به حال اول برگشت.[13]

  1. امام باقر(ع) و حاجیان: ابوبصیر در یکی از سال‌ها در مراسم حج به همراه امام باقر(ع) طواف می‌کرد. او می‌گوید: از زیادی صداها و تکبیرهای حجاج به شگفت آمدم و به امام عرضه داشتم: «ما اکثر الحجیج و أَعْظَم‏ الضَجیج»؛ چه قدر حاجی زیاد شده و سر و صداها چه قدر بیشتر شده است؟

در این موقع امام(ع) فرمود: «یا ابا بصیر! ما اقل الحجیج و اکثر الضجیج»، ای ابابصیر! چه قدر حاجی کم است، اما سر و صدا زیاد است». آیا می‌خواهید درستی سخنم را اثبات کنم و با چشم خود حقیقت گفتار مرا ببینی؟

عرض کردم: چه طور ممکن است ای مولای من؟!

فرمود: «جلوتر بیا!» من به امام باقر(ع) نزدیک شدم. دست مبارک را بر چشم‌هایم کشید و چند جمله دعا کرد. در این حال من بینایی خود را باز یافتم. امام باقر(ع) فرمود: ای ابا بصیر! حالا به حاجیان طواف کننده بنگر. هنگامی که به جمعیت نگاه کردم، بسیاری از مردم را به صورت میمون و خوک‌هایی دیدم که در گرد کعبه در حال حرکت بودند و افراد با ایمان و حاجیان حقیقی در میان آنان مانند نوری در تاریکی می‌درخشیدند. عرض کردم: ای مولای من! درست فرمودی و حقیقت گفتار شما بر من ثابت شد، «ما اقل الحجیج و اکثر الضجیج»، «چه قدر حاجی کم و سر و صدا زیاد است». آن‌گاه حضرت لب‌های مبارک را به حرکت در آورد و با خواندن دعایی، چشم‌های من به حالت اول برگشت.[14]

 

پیامک های ویژه شهادت امام محمد باقر | پایگاه خبری رسمی بلاغ

 

مقام علمی امام باقر(ع) و تربیت شاگردان

امام باقر(ع) در دوران امامت خویش، با وجود شرایط نامساعدی که بر عرصۀ فرهنگ اسلامی سایه افکنده بود، با تلاشی جدّی و گسترده نهضتی بزرگ را در زمینه علوم و معارف اسلامی طراحی کرد. تا جایی که این جنبش دامنه‌دار به بنیان‌گذاری و تأسیس یک دانشگاه بزرگ و برجسته اسلامی انجامید که پویایی و عظمت آن در دوران امام صادق‌(ع)، به اوج خود رسید.

امام با برقراری حوزۀ درس، با کج اندیشی‌ها مبارزه کرد و در صدد زدودن چالش‌های علمی، تحکیم مبانی معارف و اصول ناب اسلامی با تکیه بر آیات رهنمون‌گر قرآن برآمد و ابواب فقهی و اعتقادی را از دیدگاه قرآن بررسی کرد و به پرورش دانشمندان و فرهیختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمی پرداخت، به گونه‌ای که دانشمندی چون «جابر بن یزید جُعفی» هر گاه می‌خواست سخنی در باب علم به میان آورد ـ با آن توشه‌ای که از دانش داشت ـ می‌گفت: «جانشین خدا و میراث دار دانش پیامبران محمد بن علی(ع) برایم این‌گونه گفت»[15] و به دلیل ناچیز دیدن موقعیّت علمی خود در برابر جایگاه امام(ع)، از خود نظری به میان نمی‌آورد.

ابواسحاق سبیعی از دیگر فرهیختگان این دوره، آن قدر نظرات علمی امام را درست می‌پندارد که وقتی از او در مورد مسئله‌ای می‌پرسند، پاسخ را از زبان امام می‌گوید و می‌افزاید: «او دانشمندی است که هرگز کسی بسان او [در علم] ندیده‌ام».[16]

شاگردان امام باقر(ع)

در مکتب امام باقر(ع) شاگردانی نمونه و ممتاز پرورش یافتند که تعدادی از آنان این شخصیت‌ها هستند:

  1. ابان بن تَغلِب: ابان از شخصیت‌های علمی عصر خود، در تفسیر، حدیث، فقه، قرائت و لغت تسلّط بسیاری داشت. والایی دانش ابان چنان بود که امام باقر(ع) به او فرمود: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردمان فتوا بده، چون دوست دارم مردم چون تویی را در میان شیعیان ما ببینند».[17]
  2. زراره: زرارة بن اعین شیبانی یکی از بزرگ ترین اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است که از این دو امام روایت نقل کرده است. زراره نزد ایشان شأن و مقامی بزرگ داشته است. وی جزو اصحاب اجماع شمرده شده است که در وثاقت و راست‌گویی او بین اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اجماع و اتفاق است. اگر چه روایاتی در مذمت او وارد شده است، ولی در جمع بین روایات و نتیجه گیری نهایی، می‌توان به درستی به این نتیجه رسید که وی یکی از بزرگ‌ترین اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بوده است.[18]
  3. محمد بن مسلم ثقفی: محمد بن مسلم، یکی از برجسته‌ترین و پرآوازه‌ترین پرورش یافتگان و دانش آموختگان حضرت امام محمد باقر(ع) و حضرت امام صادق(ع) بود که بی‌تردید در گسترش فرهنگ اسلام ناب و حقایق تابناک آموزه‌های اهل بیت عصمت(ع) نقش ممتاز و تأثیرگذاری داشت.[19]

خلفای اموی معاصر امام باقر(ع)

دوران پرفروغ امامت امام باقر(ع) مصادف بود با خلافت وليد بن عبد الملک، سليمان بن عبد الملک، عمر بن عبد العزيز، يزيد بن عبد الملک، و هشام بن عبد الملك.[20]

شیوه‌های مبارزاتی امام باقر(ع)

امام باقر(ع) برای احیای ارزش‌های دینی و انجام وظیفه پاسداری از ارزش‌ها، و به تناسب موقعیت، از راه‌ها و شیوه‌های زیر استفاده می‌کرد:

الف. ترسیم وظایف حاکم اسلامی

امام باقر(ع) می‌کوشید با تبیین وظایف حاکمان، نوک تیز انتقاد خود را متوجه حاکمان وقت سازد و عدم مشروعیت اقدامات آنان را گوشزد کند؛ همان‌طور که می‌فرمود: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَة»؛ اسلام بر پنج چیز بنا نهاده شده است: نماز، زکات، حج، روزه، ولایت». زراره پرسید: کدام افضل است؟ امام(ع) فرمود: «الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِن»؛‏ ولایت برتر است؛ چون کلید آنها است و والی (امام) راهنمایی کننده بر آنها است».[21]

ب. نهی از همکاری با حکومت طاغوت

امام همواره مؤمنان را از همکاری با حکومت طاغوت نهی می‌کرد و به هر طریق ممکن، این پیام خود را به گوش امت می‌رساند .

شخصی از امام باقر(ع) سؤال کرد: من از زمان حجّاج پيوسته تا كنون فرماندار بوده‌ام، براى من توبه ميسّر است؟ امام جوابى نداد، و من دوباره پرسيدم، آن حضرت در پاسخ فرمود: نه، تا به هر صاحب حقى، حق او را بپردازى.[22]

یکی از شیعیان به نام عبدالغفار بن قاسم می‌گوید: به امام باقر(ع) گفتم: نظرتان در نزدیک شدن من به سلطان و رفت و آمد به دربار چیست؟ فرمود: این کار را برای تو صلاح نمی‌دانم. گفتم: گاهی به شام می‌روم و بر ابراهیم بن ولید وارد می‌شوم. فرمود: «ای عبدالغفار! رفت و آمد تو نزد سلطان سه پیامد منفی دارد: محبت دنیا در دلت راه می‌یابد، مرگ را فراموش می‌کنی، و نسبت به آنچه خدا قسمت تو کرده ناراضی می‌شوی».

عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! من عیال وارم و هدفم از رفتن به آن‌جا، انجام تجارت است. فرمود: «ای بندۀ خدا! من نمی‌خواهم تو را به ترک دنیا دعوت کنم، بلکه می‌خواهم گناهان را ترک کنی، ترک دنیا فضیلت است، اما ترک گناه فریضه و واجب است و تو در شرایطی هستی که به انجام واجبات نیازمندتری تا کسب فضائل». [23]

امام باقر(ع) از یک سو قیام‌های ضد حکومتی مانند قیام زید و ... را تأیید می‌کرد و از سوی دیگر، در موقعیت‌های مناسب، خود با خلفا به رویارویی جدی می‌پرداخت.

آن حضرت می‌فرمود: «هر کس به سوی سلطان ستم‌گری برود، او را به تقوای الاهی فرمان دهد و او را بترساند و موعظه کند، مانند پاداش جن و انس و اعمال آنان را خواهد داشت».[24]

همچنین آن حضرت مشروعیت حاکمان جور را زیر سؤال می‌برد و راه را بر قیام علیه آنان هموار می‌ساخت. و می‌فرمود: «ائمه حق و پيروان آنها بر دين خدايند و پيشوايان‏ ستمگر، از دين خدا و حق منحرفند خود گمراهند و ديگران را نيز گمراه كرده‌اند اعمالى كه انجام می‌دهند مانند خاكسترى است كه در مسير تند بادى سخت در يک روز طوفانى قرار گيرد نتيجه ‏اى از كار خود نمی‌برند اين يک گمراهى بسيار سختى است».[25]

ج. تقیّه[26]

میزان اهتمام حضرت باقر(ع) به تقیه چنان بود که می‌فرمود: «تقیه دین من و دین پدران من است، کسی که تقیه ندارد ایمان ندارد». [27]

 

فعّالیّت های فرهنگی اجتماعی امام محمدباقر(علیه السلام)

 

شهادت امام باقر(ع)

امام محمد باقر(ع) 57 سال از عمر مباركش ‏گذشته بود، بنابر مشهور در هفتم ماه ذی حجه سال سال 114 هجرى[28] ديده از جهان فرو بست و در قبرستان بقیع در کنار پدرش (امام سجاد) و عمویش (امام حسن) دفن شد.[29] و شهادت آن‌حضرت در عصر خلافت هشام بن عبد الملک رخ داد[30] و به امر هشام بود‏.[31]

 


[1]. شیخ مفید، مسار الشیعة، ص 56، كنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 1، ص 498، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ اول، 1417ق؛ ابن حاتم شامی، جمال الدین یوسف‏، الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم‏، ص 603، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1420ق؛ طبری، محمد بن جریر بن رستم‏، دلائل الإمامة، ص 215، بعثت، قم، چاپ اول، 1413ق؛ طبری، عماد الدین حسن بن على‏، مناقب الطاهرین، ج 2، ص 629، سازمان چاپ و انتشارات‏، تهران، چاپ اول، 1379ش؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 46، ص 212، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1363ش.

[2]. شافعی، محمد بن طلحه‏، مطالب السئول فی مناقب آل الرسول‏، ص 277، البلاغ، بیروت، چاپ اول، 1419ق؛ كاشفى سبزوارى‏، ملاحسین، روضة الشهداء، ص 512، نوید اسلام‏، قم، چاپ سوم، 1382ش؛ شبراوی، جمال الدین‏، الإتحاف بحب الأشراف‏، ص 279، دارالکتاب، قم، چاپ اول، 1423ق؛ حسینى عاملى‏، سید تاج الدین، التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام‏، ص 93، بعثت، قم، چاپ اول، 1412ق؛ قرشی، باقر شریف‏، حیاة الإمام محمد الباقر علیه السلام‏، ج 1، ص 20، دار البلاغة، بیروت، چاپ اول، 1413ق.

[3]. مغربی، قاضى نعمان، المناقب و المثالب‏، ص 327، اعلمى‏، بیروت، چاپ اول، 1423ق؛ إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 1، ص 498؛ الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم‏، ص 603؛ شبلنجی، مؤمن بن حسن‏، نور الأبصار فی مناقب آل بیت النبی المختار صلى الله علیه و آله و سلم‏، ص 289، منشورات شریف رضی، قم، بی تا؛

[4]. طبرسی، فضل بن حسن‏، تاج الموالید، ص 91، دارالقار، بیروت، چاپ اول، 1422ق؛ حموی، محمد بن اسحاق‏، أنیس المؤمنین‏، ص 123، بنیاد بعثت‏، تهران، 1363ش؛ بحارالانوار، ج 46، ص 216؛ التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام‏، ص 93.

[5]. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 159، كنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق؛ شیخ عباس قمى‏، منتهى الآمال فی تواریخ النبی و الآل‏، ج 2، ص 1263، دلیل ما، قم، چاپ اول، 1379ش؛ عطاردی، عزیز الله‏، مسند الإمام الباقر أبی جعفر محمد بن على علیهما السلام‏، ج 6، ص 289، عطارد، تهران، چاپ اول، 1381ش.

[6]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج ‏2، ص 159؛ بحارالانوار، ج 46، ص 221.

[7]. سبط بن جوزى‏، تذكرة الخواص‏، ص 302، منشورات الشریف الرضى‏، قم، چاپ اول، 1418ق؛ المرعشی التستری،القاضى نور الله‏، إحقاق الحق و إزهاق الباطل‏، ج 12، ص 162، مكتبة آیة الله المرعشى النجفى‏، قم، چاپ اول، 1409ق.

[8]. بحار الأنوار، ج ‏46، ص 212.

[9]. كلینى، محمد بن یعقوب، الكافی، محقق و مصحح: غفارى على اكبر، آخوندى، محمد، ج ‏4، ص 223، دار الكتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.

[10]. احمد بن أبى یعقوب، تاریخ یعقوبى، ج‏ 2، ص 320، بیروت، دار صادر، بى تا.

[11]. برگرفته از نمایه «حضور امام سجاد و امام باقر (ع) در کربلا»، سؤال 20433.

[12]. ر.ک: نمایه های «اسامی ائمه (ع) در احادیث متواتر شیعی»، سؤال 2543؛ «بشارت پیامبران به آمدن ائمه»، سؤال 9371.

[13]. إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 1، ص 503 و 504.

[14]. ابن شهر آشوب مازندرانى‏، المناقب‏، ج 4، ص 184، مؤسسه انتشارات علامه، قم، 1379ق.

[15]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 160.

[16]. همان، 161.

[17]. علوى عاملى، احمد بن زین العابدین، مناهج الأخیار فی شرح الإستبصار، ج 2، ص 138، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ اول، 1399ق؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، الإیقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، محقق و مصحح: رسولى، هاشم، جنتى، احمد، ص 262، انتشارات نوید، تهران، چاپ اول، 1362ش.

[18]. ر.ک: نمایه «زراره و امامان»، سؤال 19464.

[19]. ر.ک: سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 2، ص 521 – 523، مؤسسه امام صادق علیه السلام، قم، چاپ اول، 1418ق.‌

[20]. إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 1، ص 498.

[21]. الكافی،‏ ج‏2،  ص 18.

[22]. همان،‏ ج‏2، ص،331.

[23]. بحار الانوار، ج 72، ص 377.

[24]. همان، ص 378.

[25]. ابن أبی زینب نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، محقق و مصحح: غفارى، على اكبر، ص 128 و 129، نشر صدوق، تهران، چاپ اول، 1397ق.

[26]. ر.ک: نمایه های «دلایل تقیه کردن ائمه(ع)»، سؤال 1779؛ «تقیه مداراتی»، سؤال 15755.

[27]. شیخ حرّ عاملى‏، وسائل الشیعة، ج ‏16، ص 204، آل البیت، قم،‏ چاپ اول، 1409ق‏.

[28]. إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 1، ص 498؛ المناقب، ج 4، ص 210؛ فتال نیشابورى‏، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین،‏ ج 1، ص 468، دلیل ما، قم، چاپ

اول، 1423ق؛ مناقب الطاهرین، ج 2، ص 629؛ بحارالانوار، ج 46، ص 212؛ التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام‏، ص 96.

[29]. كافى، ج 1، ص 469.

[30]. إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 1، ص 499؛ منتهى الآمال فی تواریخ النبی و الآل‏، ج 2، ص 1328.

[31]. میر لوحی، كفایة المهتدی فی معرفة المهدی( ع)، ص 335، دار التفسیر، قم، چاپ اول، 1426ق.

مولوی نذیر احمد سلامی عضو شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب  ضمن تبریک به مناسبت فرارسیدن ماه ذی الحجه و واقع شدن عید سعید قربان در ایام پیش رو به امت اسلامی و خصوصا ملت شریف ایران، بیان نمود: از ویژگی های این عید عظیم ایجاد وحدت و همبستگی امت اسلام است؛ مسلمانان عالم در ایام حج و روز عید قربان با لباسی واحد و قلبی خالص و یقین گردهم می آیند تا همدلی و همنوایی را در دلهای خود منور کنند و کینه و بغض را از خود به دور سازند و در نهایت رعب و وحشت در دل دشمنان اسلام و مسلمین قرار دهند تا ندای "امت واحده" را به گوش جهانیان برسانند.

وی افزود: یکی از اجتماعات مهم مسلمانان عید سعید قربان است که در کنار دیگر اجتماعات مسلمین مانند نمازهای یومیه ، حج ، نماز جمعه و اعیاد دیگر دارای جایگاه جهانی است.

مولوی نذیر سلامی ضمن تاکید بر اهمیت و بزرگی این عید مبارک و میمون جهان اسلام، گفت: عید قربان یادگار حضرت ابراهیم است که تنها فرزند خویش را در شرایطی که او کهنسال شده بود و طبیعتا نیاز به کمک فرزند خویش داشت بنا بر فرموده خداوند متعال به قربانگاه آورد و مورد امتحان الهی قرار گرفت؛ هدف عشق به الله بود که نتیجه این عشق، سلسله انبیاء و نبوت از نسل حضرت ابراهیم شد.

وی در پایان تاکید کرد: عید سعید قربان دارای ویژگی ها و برکات فراوانی می باشد؛ خواص و ثمرات این عید بر تمام اقدامات و اعمال ملت های مسلمان و دیگر ملل خواهد بود، زیرا صفوف متحد و یکپارچه امت اسلامی بسیاری از نقشه ها و توطئه های دشمنان اسلام را خنثی و نابود خواهد ساخت و از سویی دیگر میان امت اسلامی الفت و برادری ایجاد خواهد کرد.

    

* مستندات قرآنی حجاب و عفاف

یکی از مباحثی که برخی از مردم مخصوصا بانوان بیان می کنند، این مسئله است که در کجای قرآن صحبت از رعایت عفاف و حجاب آمده است و چرا باید حجاب داشت؟ به همین دلیل به برخی از مستندات قرآنی حجاب و عفاف اشاره می کنیم تا اگر برای شخصی این سؤالات پیش آمد، بتوانیم مستدل به او پاسخ دهیم:

     

الف:  «وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ۚ ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ» [۱]

وقتی شما (مردان نامحرم) چیزی را از زنان پیغمبر (ص) می خواهید، از پشت پرده ای بخواهید. این کار موج طهارت و پاکی قلب های شما مردان و زنان نامحرم است».

      

ب:  «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ ۖ وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ ۗ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ  [۲]  //  و بر زنان از کار افتاده که در آنها امید ازدواج نیست (یعنی دیگر کسی در آنها طمع نمیکند) باکی نیست که لباس های ظاهری و رویین خود را کنار بگذارند، به شرطی که آرایش و زینتی نداشته باشند، و البته اگر اینها هم عفت پیشه کند، برایشان بهتر است، و خداوند شنوا و داناست».

      

ج:  «مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ۚ ذَلِکَ أَدْنَی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ ۗ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا [۳] //  ای پیغمبر! به زنان و دختران خود و زنان مؤمنین بگو تا چادرهای خود را بر صورتهایشان نزدیک آورند، این کار بهتر است تا آنکه به فسق و فجور و آلودگی شناخته نشوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرد، و خداوند بخشنده و مهربان است».

     

د:  «یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ ۚ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا [۴]  //  ای زنان پیغمبر! شما مانند دیگر زنان نیستید. اگر خداترس و پرهیزکار باشید، پس با صدای نرم و فریبنده سخن نگویید، تا مبادا آن که قلبش بیمار است، در شما طمع کند و آن چنانکه (برای یک زن مؤمن) شایسته است، سخن بگویید».

      

ر:  «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی [۵]  //  و در خانه های خودتان آرام و قرار بگیرید، و خود را همانند زنان دوران جاهلیت (در پیش نامحرمان) آرایش و زینت نکنید».

      

و:  «فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا [۶]  //  پس یکی از دختران شعیب صلی الله علیه وسلم نزد حضرت موسی آمد، در حالی که با حیاء و متانت راه می رفت و به او گفت: پدرم تو را می طلبد، تا اجر آب دادن گوسفندان ما را عطا کند».

     

ح: «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا [۷]  //  همانا مردان و زنان مسلمان ... و مردان و زنانی که فرجهای خود را حفظ کنند، و خدا را زیاد یاد کنند، خداوند متعال مغفرت و اجر و پاداش بزرگی را برای آنها مهیا نموده است».

      

* مستندات روایی حجاب

در کنار قرآن کریم که تأکید بر حجاب و عفاف دارد، ائمه معصومین (ع) نیز بر این مسئله تأکید فراوانی داشته و ما در این بخش برای معرفت افزایی بیشتر، به چند نمونه از این روایات اشاره خواهیم کرد.

      

الف:   «قال رسول الله: أَیُّمَا امْرَأَةٍ وَضَعَتْ‏ خِمَارَهَا فِی غَیْرِ بَیْتِ زَوْجِهَا فَقَدْ هَتَکَتْ‏ حِجَابَهَا [۸]  //  رسول خدا فرمود: هر زنی که مقنعه خود را در غیر خانه شوهرش در آورد، پرده حجابش را دریده است».

      

ب:   «قال رسول الله: إِنَّ مِنْ خَیْرِ نِسَائِکُمُ اَلْوَلُودَ اَلْوَدُودَ وَ اَلسَّتِیرَةَ اَلْعَزِیزَةَ فِی أَهْلِهَا وَ اَلذَّلِیلَةَ مَعَ بَعْلِهَا اَلْمُتَبَرِّجَةَ مَعَ زَوْجِهَا اَلْحَصَانَ مِنْ غَیْرِهِ [۹]  //  پیغمبر فرمود: بهترین زنان شما زنی است که بسیار پوشیده باشد، نزد اقوامش عزیز و محترم باشد، با شوهرش فروتن باشد و برای او خودآرایی و تبرج داشته باشد، و در برابر غیر شوهرش عفیف باشد».

      

ج:   «در روایتی طولانی پیامبر اعظم راجع به بی حجابی و بد حجابی و این که زن، زینت هایش را برای غیر شوهرش آشکار کند، به یکی از زنان به نام حولاء می فرماید: «لَا تُبْدِی زِینَتَکِ لِغَیْرِ زَوْجِکِ یَا حَوْلَاءُ لَا یَحِلُّ لِامْرَأَةٍ أَنْ تُظْهِرَ مِعْصَمَهَا وَ قَدَمَهَا لِرَجُلٍ غَیْرِ بَعْلِهَا وَ إِذَا فَعَلَتْ ذَلِکَ لَمْ تَزَلْ فِی لَعْنَةِ اللَّهِ وَ سَخَطِهِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهَا وَ لَعَنَتْهَا مَلَائِکَةُ اللَّهِ وَ أَعَدَّ لَهَا عَذَاباً أَلِیماً[۱۰]  //  زینتت را برای غیر شوهرت آشکار نکن. برای زن حلال نیست که مچ دست و پاهایش را برای مردی غیر از همسرش ظاهر کند. پس اگر این کار را کرد، همیشه در لعنت و غضب خدا خواهد بود. خدا بر او غضب می کند. ملائکه او را لعنت می کنند. خدا برای او عذابی دردناک آماده می نماید».

       

د:   «قال الصادق (ع): لاَ یَصْلُحُ لِلْمَرْأَةِ اَلْمُسْلِمَةِ أَنْ تَلْبَسَ مِنَ اَلْخُمُرِ وَ اَلدُّرُوعِ مَا لاَ یُوَارِی شَیْئاً [۱۱]  //  امام صادق (ع) فرمود: بر زن مسلمان صحیح نیست روسری و پیراهنش به گونه ای باشد که او را نپوشاند».

      

و:   «قال علی (ع): إِنَّمَا اَلْمَرْأَةُ لُعْبَةٌ فَمَنِ اِتَّخَذَهَا فَلْیُغَطِّهَا [۱۲]  //  علی علیه السلام فرمود: به راستی که زن شادی بخش زندگی است، هرکس او را به همسری گرفت، باید بپوشاندش».

    

پی نوشت ها:


[۱] «سوره احزاب»، ۳۳، آیه ۵۳.

[۲] «سوره نور»، ۲۴، آیه ۶۰.

[۳] «سوره احزاب»، ۳۳، آیه ۵۹.

[۴] «همان مدرک»، ۳۳، آیه ۳۲.

[۵] «همان مدرک»، ۳۳، آیه ۳۳.

[۶] «سوره قصص»، ۲۸، آیه ۲۵.

[۷] «سوره احزاب»، ۳۳، آیه ۳۵.

[۸] «مستدرک الوسائل»، ج ۱۴، ص ۲۸۰.

[۹] «وسائل الشیعه»، ج ۴، ص ۴۰۹.

[۱۰] «مستدرک الوسائل»، ج ۱۴، ص۲۴۳.

[۱۱] «مستدرک الوسائل»، ج ۱۴، ص ۳۴۲.

[۱۲] «کافی»، ج ۵، ص ۵۹۹.

     

بعد از شکست خفت‌بار ارتش رژیم صهیونیستی از مقاومت در سال 2000 و اخراج تحقیرآمیز اشغالگران از جنوب لبنان، جنگ جولای 2006 معروف به جنگ 33روزه که در راستای تلاش صهیونیست‌ها برای جبران شکست قبلی آغاز شد، دومین شگفتی حزب‌الله و ناکامی رژیم اشغالگر را رقم زد.

عملیات هوایی رژیم صهیونیستی ضدلبنان با 40 جنگنده در بامداد 13 جولای 2006 با هماهنگی و دقت بالایی انجام شد و در نتیجه آن 54 سکوی ثابت و متحرک موشک‌های فجر 3 و 5 تخریب شد، علاوه بر اینها تعدادی از مراکز و پایگاه‌های حیاتی حزب‌الله لبنان در داخل ضاحیه جنوبی بیروت و انبار مهمات این حزب در جنوب رود لیتانی نیز هدف حمله قرار گرفت.

صهیونیست‌ها پس از اجرای این عملیات احساس کردند که پیروز جنگ شده‌اند و همان روز «دان حالوتس» رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی با «ایهود اولمرت» نخست‌وزیر وقت رژیم اسرائیل تماس گرفته گفت: ما در جنگ پیروز شدیم.

اما این خوشحالی اسرائیلی‌ها دیری نپایید و یک ساعت بعد از تماس حالوتس با اولمرت و مژده پیروزی که به وی داد، یعنی در ساعت 7:30 صبح، حزب‌الله لبنان با موشک‌هایی با برد 40 کیلومتر عمق سرزمین‌های اشغالی را هدف گرفت که در نتیجه اصابت این موشک‌ها به شهرهای نهاریا و صفد دو نفر از شهرک‌نشینان صهیونیست به هلاکت رسیدند و شمار زیادی نیز زخمی شدند. در همان روز اول حزب‌الله 200 موشک به‌سمت اراضی اشغالی شلیک کرد.

تغییر معادله وحشت به‌نفع مقاومت در روزهای ابتدایی جنگ

جنگ 33روزه به این ترتیب آغاز شد و درحالی که صهیونیست‌ها خود را پیروزی قطعی جنگ می‌دانستند کارت‌ها به‌نفع مقاومت به هم خورد.

در همان هفته اول، ارتش رژیم صهیونیستی که توانایی جنگیدن با حزب‌الله را نداشت، مایل بود پایان جنگ را اعلام کند اما آمریکایی‌ها اصرار داشتند که این رژیم چیزی را به دست آورد و سپس آتش‌بس را اعلام کند، از این رو، سه هفته دیگر با اصرار آمریکایی‌ها جنگ ادامه پیدا کرد اما در نهایت آمریکا نیز تسلیم شد و با تصویب قطعنامه 1701 شورای امنیت بر پایان آن مهر تأیید کوبید.

زمانی که این جنگ تمام شد، 2 طرف جنگ در 2 وضعیت متفاوت قرار داشتند؛ صهیونیست‌ها یکی یکی به شکست سنگین خود اذعان کردند و البته آمریکایی‌ها نیز این‌گونه اعتراف کردند: «هیچ کس پیروز نشده است»!

حالا دیگر شکست‌ناپذیر بودن ارتش صهیونیستی، اقتدار هول‌انگیز نیروی هوایی آن، قدرت اطلاعاتی موساد، نقش مؤثر حمایت‌های سیاسی غرب و اعراب از تل‌آویو مقابل حزب‌الله فرو ریخته و موجی از بی‌اعتمادی تار و پود رژیم جعلی صهیونیستی را به لرزه درآورده بود و ثبات قبل از جنگ جای خود را به بی‌ثباتی داده بود.

از آن طرف، حزب‌الله لبنان پس از جنگ مورد تحسین فراوان ملت‌ها قرار گرفت، حالا دیگر ملت 3 تا 4 میلیونی لبنان می‌توانستند خود را در کانون توجهات 300 میلیون عرب و حدود یک میلیارد مسلمان ببینند و رهبر روحانی آنان یعنی «سید حسن نصرالله» دبیرکل حزب‌الله در صدر شخصیت‌های اول خاورمیانه عربی بنشیند.

شاخص‌های شکست رژیم صهیونیستی در جنگ 33روزه

ـ در این جنگ، نخستین بار تلفات نظامیان رژیم صهیونیستی از تلفات طرف مقابل فراتر رفت و در مقابل 74 شهید از اعضای جنبش مقاومت اسلامی لبنان، 117 نظامی و افسر ارشد رژیم صهیونیستی کشته شدند.

یک مرکز فرانسوی دو سال بعد از جنگ لبنان با انتشار گزارشی رسمی از دولت فرانسه که در 300 صفحه منتشر شد اعلام کرد که در این جنگ 2300 صهیونیست به هلاکت رسیده و بیش از 700 نفر زخمی شده‌اند، این در حالی است که اسرائیل آمار تلفات این جنگ را 119 نفر ذکر کرده است، همچنین تعداد 160 تانک متعلق به اسرائیل منهدم شده که 65 دستگاه از آنها به‌طور کامل از بین رفته‌اند، 38 دستگاه از این تانکها نیز از نوع مرکاوا بودند که اسرائیل ادعا می‌کرد این تانکها غیر قابل انهدام هستند. تنها در ناوشکن ساعر که توسط نیروهای حزب‌الله منهدم شد بیش از 24 صهیونیست به هلاکت رسیدند که اسرائیل این رقم را چهار تن اعلام کرده بود.

ـ منابع نظامی رژیم صهیونیستی اعلام کردند که 245 نظامی اسرائیلی بر اثر صدمه روحی در جنگ 33روزه دچار بیماری روانی شدند.

ـ برتری نظامی اسرائیل به‌ویژه در ابعاد تسلیحاتی و آموزشی در بخش‌های نیروی هوایی، هوانیروز و زرهی که در جنگ‌های گذشته سهم بسیار مهمی در جلوگیری از گسترش دامنه جنگ به داخل اراضی اشغالی داشتند، در این جنگ فاقد کارایی نظامی بود و نتوانست نقشی در جلوگیری از گسترش دامنه جنگ به سرزمین‌های اشغالی داشته باشد.

ـ نیروی هوایی اسرائیل در جنگ 33روزه حتی یک بمباران نتیجه‌بخش نداشت و فقط برای ماندن در صحنه رزم به بمباران متراکم و گسترده و انهدام زیرساختارهای آشکار شهرهای لبنان اقدام می‌کرد.

ـ منهدم شدن دو فروند هواپیمای جنگی رژیم صهیونیستی در این جنگ اوج ناتوانی نیروی هوایی این رژیم محسوب می‌شود.

ـ تانک‌های مرکاوا که براساس تئوری برتری نظامی اسرائیل در جنگ‌های مستقیم، نزدیک و شهری، بارها موفق عمل کرده‌ بودند و در هر دوره براساس فناوری روز بهینه‌سازی می‌شدند و سابقه سال‌ها جولان دادن در سرزمین‌های اشغالی، شهرهای فلسطین و همچنین در داخل شهرهای لبنان و از جمله بیروت را در کارنامه خود داشتند در محدوده بسیار کوچک جغرافیایی، یکی پس از دیگری و هر روز بیشتر از روز قبل منهدم شدند.

ـ دو فروند هلی‌کوپتر نظامی اسرائیل که عامل برتری‌ساز این رژیم در جنگ‌های غیرخطی و احاطه‌ای بو‌‌د منهدم شدند و در این جنگ توان نزدیک شدن به خطوط نیروهای حزب‌الله را نداشتند.

ـ یکی از صحنه‌های شگفت‌انگیز در جنگ 33روزه منهدم شدن دو فروند ناوچه «ساعره» اسرائیل بود.

ابعاد پیروزی حزب‌الله در جنگ جولای

ـ صهیونیست‌ها با وجود ادعاهای فراوان در زمینه اطلاعات شناسایی نتوانستند به هیچ یک از اطلاعات مربوط به تعداد و برد و انبارهای موشکی حزب‌الله دست پیدا کنند و همین موضوع نقش اساسی در موفقیت حزب‌الله در جنگ داشت، «ران بن یشای» تحلیلگر برجسته نظامی رژیم صهیونیستی در این رابطه می‌گوید: اطلاعاتی که عناصر حزب‌الله جمع‌آوری می‌کردند، بسیار بیشتر از آن چیزی بود که اسرائیل داشت، چراکه نیروهای حزب‌الله این اطلاعات را با نگاه مستقیم و به‌روی زمین با فاصله چند10متری از ارتش اسرائیل به دست می‌آوردند، در حالی که اطلاعات اسرائیل به‌وسیله هواپیماهای شناسایی و وسایل الکترونیک و صنایع دیگر به دست می‌آمد.

ـ جنگ روانی و تبلیغاتی دشمن صهیونیستی با عملکرد بی‌نظیر حزب‌الله و سید حسن نصرالله مهار شده ضربه متقابل به دشمن وارد کرد. دبیرکل حزب‌الله از روز اول با آرامش و خونسردی نیروهای مقاومت را رهبری کرد و با سخنانی که حاکی از اطمینان و قاطعیت بود، روحیه لبنانی‌ها را تا روز آخر در سطح بالا حفظ کرد.

ـ اعزام دوربین‌ها به مکان‌های درگیری با دشمن و انتشار مکرر تصاویر پیروزی نیروهای مقاومت به دستور سید حسن نصرالله از جمله دیگر تاکتیک‌های حزب‌الله برای موفقیت در این جنگ بود.

ــ پیام سید حسن نصرالله٬ دبیرکل حزب‌الله در خصوص حمله به ناوچه «ساعر5» دشمن صهیونیستی با جمله مشهور «نگاه کنید اکنون چگونه می‌سوزد» هم‌زمان با عملیات موشکی آن ضد این هدف انجام شد که دشمن را شوکه کرد. این عملیات تصویر روشنی از توانایی فوق‌العاده حزب‌الله در کنترل و مدیریت دقیق عملیات‌ها و پرتاب موشک‌های پیشرفته با دستور مستقیم فرمانده به نمایش گذاشت.

ــ پرتاب مستمر موشک‌ها به عمق جبهه صهیونیست‌ها در اراضی اشغالی در طول 33 روز جنگ؛ آن هم در حالی که بمب‌افکن‌ها و پهپادهای دشمن آسمان این مناطق را به‌طور کامل پوشش داده بودند. همچنین یکی دیگر از نکات حائز اهمیت این توانایی‌های مقاومت٬ کنترل دقیق و مستقیم همه پایگاه‌های ثابت یا سیار پرتاب موشک در همه مناطق بود که دستور حمله یا توقف آن با هماهنگی کامل و دقیق انجام می‌شد.

-یکی از مهم‌ترین دستاوردهای جنگ 33 روزه برای مقاومت تجهیز آن به پیشرفته ترین سلاح‌های دفاعی و در اختیار گرفتن زبده ترین و تخصصی ترین یگان‌ها در عملیات هجومی، افزایش کمی و کیفی توان موشکی و موشک‌های نقطه زن و اشراف اطلاعاتی در سطح دریا، زمین و هوا در کنار گسترش نیروها و امکانات بود.

توان موشکی حزب‌الله و وحشت صهیونیست‌ها

جنگ جولای معادله جدیدی را میان لبنان و رژیم صهیونیستی به وجود آورد؛ معادله‌ای که به موجب آن طی 10 سال گذشته جنگ جدیدی علیه لبنان شکل نگرفته و در مقابل حزب‌الله به تقویت توان نظامی و موشکی و انسانی خود پرداخت.

-اکنون قدرت موشکی حزب‌الله در زمینه تعداد و کیفیت توسعه یافته و موشک‌های نقطه‌زن آن سلاح دقیقی است که در جنگ جولای تعداد زیادی از آنها در دسترس نبود اما اکنون شرایط کاملاً عوض شده است.

-مقاومت لبنان در دوره کنونی اشراف اطلاعاتی بالایی در سطح زمینی، دریایی و هوایی داشته و در تمام زمینه‌ها در زمینه نیرو و امکانات و تجربه پیشرفت کرده است.

در همین راستا چندی قبل یک افسر بلندپایه نیروی هوایی ارتش رژیم صهیونیستی در یکی از شبکه‌‌های تلویزیونی این رژیم نیز با مقایسه توانمندی حزب‌الله در سال 2006 با سال‌های اخیر گفت که باید اعتراف کرد که حزب‌الله در دهه گذشته دست روی دست نگذاشت، بلکه ضمن مجهز شدن به موشک‌های پیشرفته ضدهوایی، برتری نیروی هوایی ارتش اسرائیل را به چالش کشید؛ به‌نظر می‌رسد در جنگ آینده همه هواپیماهای اسرائیلی نخواهند توانست به‌سلامت به آشیانه‌های خود بازگردند.

-اکنون پروژه موشک‌های دقیق حزب‌الله مهم ترین منبع نگرانی تل آویو است که مانع از هرگونه اقدام نظامی علیه حزب‌الله می‌شود. زیرا این سلاح توانایی جنگی مقاومت لبنان را تا حد یک ارتش ملی افزایش می‌دهد. حزب الله بدون نیاز به داشتن نیروی هوایی، از تمام مزایای چنین نیرویی برخوردار خواهد بود. این موشک‌ها می‌توانند هرگونه تاسیسات حیاتی و مراکز جمعیتی غیرنظامی اسرائیل را هدف قرار دهند.

چندی پیش «ایلی بار-اون» سرهنگ بازنشسته ارتش صهیونیستی، اعتراف کرد که حزب‌الله در هر جنگ پیش رو با اسرائیل، توانایی شلیک 4000 موشک و راکت دارد. در حالیکه در جنگ 33 روزه در سال 2006 کمتر از 4000 پرتابه شلیک کرد و قدرت آتش‌‌بار زمین به زمین حزب‌الله از 95 درصد ارتش‌های دنیا بیشتر است. علاوه بر این صدها پهپاد تهاجمی نیز در اختیار حزب‌الله است.

انتقال الگوی مقاومت از لبنان به فلسطین

اما از مهمترین دستاوردهای استراتژیک جنگ جولای، انتقال تجربه به نوارغزه از طریق ارتقای موشک‌ها و احداث تونل‌ها در این منطقه است که به پایداری غزه در حملات صهیونیست‌ها به این منطقه در سال‌های 2009 و 2014 منجر شد. جنگ اخیر غزه و پیروزی مقاومت فلسطین در «نبرد شمشیر قدس» بر دشمن صهیونیستی را نیز می‌توان جدیدترین انعکاس و نتیجه شکست صهیونیست‌ها از حزب‌الله در 2006 دانست.

روزنامه رأی الیوم در سرمقاله خود نوشت: "هفت تحول اصلی از دست رفتن هیاهوی توافق‌های صلح ابراهیم (عادی سازی روابط میان رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی) را تأیید می‌کنند که عبارتند از:

اول، بستن صندوق ابراهیم که دونالد ترامپ آن را با سرمایه آمریکا و امارات برای حمایت از پروژه‌های عادی سازی تأسیس کرد.

دوم، تأکید بدر بن حمد بن حمود البوسعیدی، وزیر خارجه عمان در گفت‌وگو با الشرق الاوسط عربستان در آستانه رفتن هیثم بن طارق، پادشاه عمان به عربستان مبنی بر اینکه عمان هرگز سومین کشور شورای همکاری خلیج فارس نخواهد بود که به عادی سازی روابطش با اسرائیل می‌پردازد و به قطعنامه‌های بین‌المللی مشروع و راهکار تشکیل دو کشور پایبند است.

سوم، عقب نشینی دولت جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا از بسیاری از وعده‌ها و سیاست‌های دولت سابق آمریکا به مراکش و سودان درباره به رسمیت شناختن حاکمیت مراکش بر صحرای غربی و بسته سرمایه گذاری‌های عظیم برای سودان.

چهارم، مخالفت مردمی گسترده در بیشتر کشورهایی که با فشار آمریکا این توافق‌ها را امضا کرده‌اند. سودان شاهد تظاهرات مردمی گسترده علیه عادی سازی روابط است. سفیر رژیم صهیونیستی در مراکش همچنان در هتلی اقامت دارد چراکه هنوز کسی را نیافته که مسکن یا مقری برای سفارتش به او اجاره بدهد.

پنجم، رأی دادن سودان و بحرین به نفع قطعنامه‌ای در شورای حقوق بشر که خواهان تحقیقات بین‌المللی درباره جنایت‌های جنگی ارتش رژیم صهیونیستی در جنگ اخیر غزه است. این اقدام محافل دولتی این رژیم را شوکه کرد.

ششم، تنش در روابط میان امارات و عربستان که هر دو حامی این صلح هستند. بر هم خوردن ائتلافشان در یمن یا علیه برخی از کشورهای عربی و رها کردن بحرین در این میانه که نمی‌داند در کدام جبهه بایستد در جبهه امارات که به عادی سازی می‌پردازد یا در جبهه عربستان که روابط قوی با دشمن قطری بحرین برقرار کرده است و درحال ایجاد روابط قوی با عمان نیز هست که آشکارا با عادی سازی روابط مخالف است.

هفتم، تصمیم جو بایدن برای عقب نشینی تمام نیروهای آمریکایی از افغانستان و خارج کردن هشت سامانه موشک پاتریوت و سامانه تاد از چهار کشور عربی یعنی عربستان، اردن، کویت و عراق و انتقال نیروهای زمینی آمریکا و تجهیزات سنگین‌شان از پایگاه السیلیه در قطر به اردن در راستای طرح تمرکز بر منطقه شرق آسیا و مقابله با قدرت روزافزون اقتصادی و نظامی چین.

توافق‌های صلح ابراهیم ثمره تلخ معامله قرن بودند. متأسفانه برخی دولت‌های عربی در دام دروغ گویی‌های ترامپ و بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی افتادند. پیروزی بزرگی که گروه‌های مقاومت فلسطین در جنگ اخیر غزه به دست آوردند و موفقیت موشک‌ها در حمایت از الاقصی و از بین رفتن وجهه گنبد آهنین از طریق رسوایی شکست عملی آن مزید بر علت شدند. در واقع این پیروزی نقشی در سرنگون کردن توافق‌های ابراهیم و پروژه‌های دیگر ایفا کرد.

در سال ۲۰۳ هجری امام رضا - علیه السّلام - به شهادت رسید. تنها فرزند ایشان، امام جواد - علیه السّلام - بیش از هشت سال نداشت، شیعیان از این جهت در نگرانی و اضطراب به سر می بردند.

به نوشته مورخان، در این دوران شیعیان به حیرت افتاده و دچار اختلاف گشتند؛ [۱] به همین جهت گروهی از آنان در منزل «عبد الرحمن بن حجّاج» گرد آمدند و ضجّه و ناله سر دادند. [۲]

برای شیعیان مسلم بود که امام رضا - علیه السّلام - فرزند خود جواد - علیه السّلام - را برای جانشین برگزیده است؛ ولی خردسالی آن حضرت موجب کاوش بیشتر مردم برای اطمینان خاطر گردید.

اضطراب خاطر موجود، سبب شد تا برخی از آنها به دنبال «عبد الله بن موسی» برادر امام رضا - علیه السّلام - بروند ولی از آنجا که حاضر نبودند بدون دلیل، امامت کسی را بپذیرند، جمعی از آنها پیش وی سؤالاتی را مطرح کردند و هنگامی که او را از جواب دادن ناتوان دیدند، وی را ترک کردند. [۳]  

شمار دیگری نیز به واقفی ها که بر امام کاظم - علیه السّلام - توقّف کرده بودند پیوستند، زیرا طبق نظر نوبختی، آنان بلوغ را یکی از شرائط امامت می دانستند. [۴]

با این وجود، بیشتر شیعیان به امامت امام جواد - علیه السّلام - گردن نهادند. در میان آنان کسانی کمیِ سن امام را به خود امام جواد - علیه السّلام - نیز گوشزد کردند.

آن حضرت در جواب به جانشینی «سلیمان - علیه السّلام - » از «داود - علیه السّلام - » اشاره کرد و فرمود: «حضرت سلیمان هنگامی که هنوز کودکی بیش نبود، گوسفندان را به چرا می برد حضرت داود او را جانشین خود کرد، در حالی که علمای بنی اسرائیل، عمل او را انکار می کردند. » [۵]

شیعیان «امامی» امامت را از جانب خدا می دانستند و به همین جهت کمی سن امام نمی توانست خللی در عقیده آنان ایجاد کند.

شیعیان برای اثبات امامت، سؤالاتی را مطرح می نمودند و موقعی که احساس می کردند که مدعی امامت از عهده پاسخ گویی بر می آید، (با وجود نص به امامتشان) وی را به عنوان امام معصوم می شناختند.

شیعیان امامی در سراسر نقاط به ویژه در عراق، مدائن و ایران و... به سر می بردند. [۶] شیعیان علاوه بر ارتباط با امام از طریق وکلای آن حضرت، در مراسم حج نیز با امام دیدار می کردند.

بنا به روایتی عده ای از شیعیان امام جواد - علیه السّلام - در مصر می زیسته اند. در این روایت، «علی بن اسباط» می گوید: «قامت امام را به دقت می نگریستم تا آن حضرت را برای اصحابمان در مصر بتوانم توصیف کنم. » [۷]

در روایت دیگری آمده است: «یکی نفر از شیعیان خراسان خدمت امام جواد - علیه السّلام - مشرف شد. » [۸]

در روایت دیگری از «حب بن عثمان همدانی» حاکی از آن است که عده ای از شیعیان «ری» به محضر ایشان شرفیاب شدند [۹] و این دلالت دارد بر این که شیعه در ری فراوان بوده است. [۱۰]

قم، یکی از مراکز تشیع در دوران امام جواد - علیه السّلام - بود که شیعیان آن ارتباط نزدیکی با امام - علیه السّلام - داشتند.

احمد بن محمد بن عیسی، که از وی به عنوان «شیخ القمیّین» یاد شده است، از اصحاب امام رضا - علیه السّلام - و امام جواد - علیه السّلام - بوده است و تألیفات زیادی در فقه و حدیث، از خود به جای گذاشته و حتی محضر امام حسن عسکری - علیه السّلام - را درک کرده است. [۱۱]

صالح بن محمد بن سهل، یکی دیگر از اصحاب امام جواد - علیه السّلام - در قم بود که رسیدگی به امور موقوفات حضرت را در آن شهر عهده دار بود. [۱۲]

به دلیل ارتباط امام رضا - علیه السّلام - و سفر ایشان به خراسان، شبکه وکلای ایشان و روابط بین مردم و امامان، رو به گسترش نهاد.

    

پی نوشت ها:

[۱] . دلائل الامامه، ص ۲۰۴.

[۲] . عیون المعجزات، ص ۱۱۹.

[۳] . مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص ۴۲۹ و مسند الامام الجواد، ص ۲۹.

[۴] . فرق الشیعه، ص ۸۸.

[۵] . الکافی، ج۱، ص ۳۸۳.

[۶] . الغیبه، طوسی، ص ۲۱۲.

[۷] . الکافی، ج۱، ص ۳۸۴.

[۸] . الثاقب فی المناقب، ص ۲۰۸.

[۹] . همان کتاب.

[۱۰] . تاریخ تشیع درایران، ص ۲۶۵.

[۱۱] . مسند الامام الجواد، ص ۲۶۵.

[۱۲] . تهذیب، ج۴، ص ۱۴۰.

     

یکشنبه, 20 تیر 1400 17:54

اسرار عرفانی کعبه

کعبه، مقدس ترین و با احترام ترین خانه های روی زمین است. خانه کعبه نخستین و برترین نقطه خاکدان طبیعت است، کعبه در جایگاهی بسیار مقدس قرار دارد و خداوند به آن نظر و عنایتی ویژه داشته و دارد. خداوند از هر چیز یکی را به عنوان بهترین برمی گزیند. او از زمین، کعبه را برگزید، هیچ منزلی روی زمین محبوب تر و عزیزتر از کعبه نیست، پس هتک حرمت آن جایز نبوده، بیرون راندن کسی که به آن جا پناه برده هم جایز نمی باشد. کعبه ستون دین و بنیاد بقای شریعت محمدی است، چنان که امام صادق(ع) فرمود: «لا یزال الدین قائما ما قامت الکعبة».[1]؛ مادامی که کعبه پابرجاست دین پایدار خواهد بود.

اولین سؤالی که مطرح است این که ساختن کعبه از چه زمانی آغاز شد؟

1. شروع ساختن کعبه

درباره آغاز ساختن خانه خدا احادیث متعددی وارد شده و در این زمینه به گونه های مختلف مطالبی مطرح شده است. پیامبر خدا(ص) فرمود:

«خداوند جبرئیل را نزد آدم و حوا فرستاد و به آن دو فرمود: برای من خانه ای بسازید. جبرئیل برایشان نقشه کشید. آدم حفر می کرد و حوّا (خاک را) منتقل می کرد تا به آب رسید. از زیر آن چنین ندا آمد: بس است ای آدم، پس چون خانه را ساختند، خداوند به او وحی فرمود که بر گرد آن طواف کند و به او گفته شد: تو اولین پیامبری و این، اولین خانه است، سپس قرن ها گذشت تا آن که حضرت نوح آن را دید بعد قرن ها گذشت تا آن که حضرت ابراهیم، پایه های آن را برافراشت».[2] در روایت پیش گفته، ساختن کعبه به آدم(ع) نسبت داده شده است. خانه خدا را آدم(ع) به عنوان اولین پیامبر خدا حفر کرد و در آن جا خانه ای بنا نمود؛ این خانه معادل خانه ای است در عرش خدا که توسط‍ فرشتگان ساخته شد، اما در بعضی احادیث آمده است که ابراهیم(ع) کعبه را بنا کرد. امام باقر(ع) می فرماید:

«خداوند به فرشتگان فرمان داد که در زمین برای او خانه ای بسازند تا هرکه از فرزندان آدم گناه کند، بر گرد آن طواف نماید - آن گونه که فرشتگان عرش خدا را طواف می کنند - تا از آنان خشنود شود همچنان که از فرشتگان راضی شد. پس در محل کعبه خانه ای ساختند که زمان طوفان بالا برده شد که اکنون در آسمان چهارم است. هر روز هفتاد هزار فرشته بر گرد آن طواف می کنند و هرگز به سوی آن برنمی گردند. حضرت ابراهیم(ع) بر پایه همان، کعبه را بنا نهاد».[3] درباره زمان بنای کعبه دو قول پیدا شد: برخی معتقدند که کعبه را حضرت ابراهیم(ع) ساخت و پیش از آن خانه ای به نام کعبه وجود نداشت، بعضی دیگر هم بر این باورند که خانه خدا قبل از ابراهیم(ع) ساخته شده بود و نخستین سازنده کعبه، آدم(ع) است. می توان میان این دو قول جمع نمود: کعبه نخستین بار توسط‍ آدم(ع) و به امر خدا بنا شد، اما بر اثر حادثه ای از بین رفت، پس از آن با راهنمایی خدا و به دست ابراهیم(ع) این بنا تجدید شد. لذا ابراهیم(ع) در بنای کعبه و آداب و مناسک آن نقشی عظیم دارد. تعبیر دقیق قرآن هم شاهدی بر این مدعاست:

(وَ إِذْ بَوَّأْنٰا لِإِبْرٰاهِیمَ مَکٰانَ الْبَیتِ)[4]؛ و مکان خانه را برای ابراهیم آشکار کردیم.

نکته جالب و ظریفی که بدان تصریح شده است، علت سیاهی جایگاه کعبه است در حالی که بر اساس احادیث جایگاه کعبه از کف های روی آب ساخته شده که طبعاً باید سفید باشد، علت تغییر رنگ جایگاه کعبه و اطراف آن گناهان بشر و پیش از همه کشتن فرزند آدم بود.

حاصل آن که خانه خدا به امر خدا ساخته شد، جبرئیل آن را طراحی کرد، اولین پیامبر خدا و أب الأنبیاء در ساختن آن دخالت داشتند، کعبه در برابر خانه خدا در عرش است، کعبه وسیله استغفار بنی آدم است، فرشتگان در ساختن کعبه نظارت داشتند، کعبه قطعه ای از بهشت است و هرکس به بهشت نظر کند، گناهانش آمرزیده می شود، نوح(ع) با کشتی خود چهل روز به دور کعبه گشت تا سرانجام در وادی جودی سکنا گزید.[5] کعبه بعد از پیدایش در دوره های مختلف تاریخی تحولات و تطورات فراوانی به خود دید. کعبه در دوره انبیای پیشین، در عهد جاهلیت، در دوره پیامبر(ص)، در عصر خلفا و نیز دوره های بعدی تا به امروز ادامه حیات داده است. در این زمینه، کتب تاریخی مباحث مبسوطی را مطرح کرده اند.[6]

2. اسرار نام های کعبه

نام های کعبه هم در قرآن و هم در احادیث ذکر شده است و اسرار فراوانی ذیل آن ها وجود دارد. در قرآن از خانه خدا بیست بار و جمعاً در شانزده آیه یاد شده است، بدین صورت که واژه «کعبه» دو بار، واژه «البیت» هفت بار، واژه «بیت» یک بار، واژه «بیت الحرام» دو بار، واژه «بیت العتیق» دو بار، واژه «بیتک المحرّم» یک بار، واژه «بیتی» دو بار، «بکه» یک بار، «مسجدالحرام» یک بار و «بیت المعمور» هم یک بار به کار برده شده است. شایان ذکر است که در تفاسیر و بعضی احادیث، نکاتی در باب اسرار برخی نام های کعبه به چشم می خورد که مناسب است به آن ها اشاره شود.

الف. کعبه

عنوان کعبه در دو جای قرآن به کار رفته است که عبارتند از: (جَعَلَ اللّٰهُ الْکعْبَةَ الْبَیتَ الْحَرٰامَ قِیٰاماً لِلنّٰاسِ)[7]؛ و دیگری: (هَدْیاً بٰالِغَ الْکعْبَةِ)[8]؛ درباره علت این نام گذاری چند قول مطرح است:

  1. سطح مقطع کعبه تقریباً به صورت مربع است و در زبان عربی معمولاً به خانه های چهارگوش و مربع، کعبه اطلاق می شود. امام صادق(ع) می فرماید:

«کعبه را از آن جهت کعبه نام نهاده اند که چهارگوش است. علت چهارگوش بودنش نیز آن است که در مقابل بیت المعمور است که آن هم چهارگوش است. بیت المعمور چهارگوش شده، چون در برابر عرش است که آن هم چهارگوش است. عرش چهارگوش شده چون کلماتی که اسلام برآن ها استوار است چهار کلمه است: سبحان الله، الحمد لله، لا إله إلاّ الله و الله اکبر».[9] بنابراین چهارگوش بودن کعبه بدین دلیل است که عرش خدا چهارگوشه دارد و هر گوشه ای بر اسمی از نام های الهی استوار شده است.

این نام ها یا به عبارت دیگر تسبیح، تحمید، تهلیل و تکبیر ارکان اسماء الهی، اسماء محیط‍ و امهات اسماء محسوب می شوند و تحت اسماء جمال و جلال می گنجند. از آن جا که این اسماء چهارگانه بر اسماء دیگر الهی احاطه و هیمنه دارند، طبعاً کعبه هم احاطه بر زمین خواهدداشت.

  1. در زبان عربی به وسط‍ هر چیز، کعبه می گویند. از آن جا که خانه خدا و بیت الله الحرام در وسط‍ دنیا قرار گرفته است، به آن کعبه می گویند. گروهی از یهود نزد پیامبر(ص) آمدند و درباره بعضی مسائل از ایشان سؤالاتی پرسیدند. یکی از آن ها پرسید: چرا به کعبه، کعبه می گویند؟ پیامبر(ص) فرمود: «لأنها وسط‍ الدنیا»[10]؛ زیرا کعبه در وسط‍ دنیا قرار گرفته است.

مسأله دحوالأرض مؤیدی بر این سخن است؛ زیرا که زمین از کعبه انبساط‍ و گسترش یافت. بر این اساس کعبه مرکزیت داشته، اساس و پایه این کره خاکی است، از این رو مادامی که کعبه باقی است، زمین و دنیا هم وجود دارد، یعنی پیدایش دنیا از کعبه است و پایداری و بقای آن هم وابسته به اوست.

  1. یکی دیگر از معانی کعبه ارتفاع و بلندی از سطح زمین است. به هر چیزی که دارای ارتفاع از سطح زمین باشد کعبه می گویند. کعبه دارای دوگونه بلندی است: ظاهری و معنوی. هم به لحاظ‍ ظاهر بنای کعبه از سطح زمین ارتفاع دارد، هم به لحاظ‍ شرافت و عظمتی که نزد خدا دارد، رفعت و بلندای معنوی دارد. احتمالاً به همین دلیل است که ساختن بنایی بلندتر از خانه کعبه مجاز نیست.[11]

ب. عتیق

عنوان «عتیق» در قرآن در دو مورد ذکر شده است: یکی در باب طواف خانه خداست: (وَ لْیطَّوَّفُوا بِالْبَیتِ الْعَتِیقِ)[12]؛ و دیگری درباره جایگاه قربانی ها می باشد: (ثُمَّ مَحِلُّهٰا إِلَی الْبَیتِ الْعَتِیقِ).[13] در زمینه علت این نامگذاری وجوه مختلفی بیان شده است که عبارتند از:

  1. آزاد؛ در احادیث بیان های مختلفی درباره آزادی کعبه ذکر شده است؛ از جمله این که:

- آزاد از مالکیت مردم. هر خانه ای که در زمین ساخته شود، مالکی از انسان ها دارد، مگر خانه خدا که مالک آن فقط‍ خداست. ابوحمزه ثمالی می گوید: در مسجدالحرام بودم و به امام(ع) عرض کردم که خداوند چرا این خانه را عتیق نامید؟ امام(ع) فرمود:

«إنه لیس من بیت و ضعه الله علی وجه الارض إلا له رب و سکان یسکنونه غیر هذا البیت فإنه لا رب له إلا الله عزوجل و هو الحر...».[14]

هیچ خانه ای نیست که خدا بر روی زمین قرار داده مگر آن که صاحب و ساکنانی دارد، جز این خانه که جز خدای متعال، صاحبی ندارد و آزاد است.

امام باقر(ع) با بیانی روشن تر به همین مضمون اشاره دارد:

«کعبه خانه ای است که آزاد از مردم بوده و هیچ کس مالک آن نیست».[15] بنابراین تنها خانه ای که روی زمین مدعی از سوی انسان ها ندارد کعبه است. کعبه خانه ای است که مالکی جز خدا ندارد، انتسابی جز به او ندارد و هیچ انسانی حقی بر این خانه ندارد. کعبه، خانه خداست. لذا ادعای مالکیت کعبه چه با صراحت، چه تلویحی و چه آشکارا، چه پنهانی و از سوی هرکسی که باشد، مردود است.

- آزاد از غرق و توفان نوح: خداوند در داستان نوح(ع) تمام زمین را غرق آب کرد، لذا هر چیز که در زمین بود غرق شد مگر بیت که خداوند آن را از زمین بالا برد تا غرق نشود. از آن روست که به کعبه عتیق گفته اند؛ چرا که از غرق شدن رهایی یافت. امام صادق(ع) فرمود:

«خداوند در ماجرای نوح، همه زمین را زیر آب برد جز خانه خدا را، آن روز این خانه «عتیق» نام نهاده شد، چون که آن روز از غرق شدن رها شد».[16] لذا خانه خدا از غرق شدن و توفان نوح رهایی یافت.

- آزادی از جهنم: در بعضی از تفاسیر[17] به این نکته اشاره شده است که اگر کسی خانه خدا را در دنیا زیارت کند و زائر بیت الله الحرام باشد، خداوند او را از جهنم نجات می دهد و برائت از جهنم هدیه او خواهد بود، پس کعبه باعث برائت از آتش جهنم می باشد و به همین دلیل به آن بیت العتیق گفته اند.

  1. قدیم و کهن: از جمله معانی عتیق، کهن و قدیمی است، همین مضمون در روایات هم آمده است.

امام باقر(ع) در مسجدالحرام نشسته بودند. از ایشان درباره بیت عتیق سؤال شد، امام(ع) فرمود: «إن الله عزوجل خلقه قبل الارض ثم خلق الارض من بعده فدحاها من تحته»[18]؛ خداوند کعبه را قبل از خلقت زمین آفرید، سپس به آفرینش زمین پرداخت و زمین را از زیر آن گستراند.

ج. بکه

این عنوان از قرآن گرفته شده است. در یک آیه واژه «بکه» با ویژگی های خاصی بیان شده است:

(إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنّٰاسِ لَلَّذِی بِبَکةَ مُبٰارَکاً)[19]؛ نخستین خانه ای که برای مردم بنا شده، همان است که در مکه است.

درباره بکه احتمالات مختلفی است که در مباحث پیشین به آن ها اشاره شده است. یکی از احتمالات این است که بکه نامی برای کعبه است.

عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) درباره این نامگذاری سؤال می کند، امام(ع) می فرماید: «زیرا مردم در اطراف آن و درون آن می گریند».[20] لذا از این که خانه خدا پیوندی با اشک و آه دارد و از برکات و خیراتی که برای انسان به ارمغان می آورد، وسیله هدایت بشر است. خانه ای با جایگاه کعبه می تواند هادی بشر باشد، دست او را تا وصول به مقصود بگیرد و او را راهنمایی کند. این مهم با تضرع، راز و نیاز با خدا و اشک و آه امکان پذیر است.

3. اسرار عرفانی کعبه

جهان هستی از مبدأ واحدی آفریده شد. تنزل و تجلی وجود از واحد است، لذا مبدأ جهان هستی امر واحدی است که عالم را بر اساس اراده حبّی خود آفرید:

«کنت کنزا مخفیا فأحببت أن اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف»؛ من گنج پنهانی بودم، خواستم تا شناخته شوم، پس جهان را آفریدم تا شناخته شوم.

بنابراین خداوند از روی حب و عشق، هستی را خلق نمود. این همان عشق نخستین است که سرآغاز تجلی بود. به قول حافظ‍:

در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت

عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

عشق نخستین خدا به ماسوا سرمنشأ پیدایش عشقی دیگر شد و آن عشق ماسوا برای رجوع به اوست. عشق اول در قوس نزول است و عشق دوم در قوس صعود، عشق اول منشأ خلقت است و عشق دوم باعث رجوع خلقت، عشق اول می آفریند، عشق دوم می برد و دایره هستی را کامل می کند: (إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَیهِ رٰاجِعُونَ).[21] جهان به سمت واحد پیش می رود، تاریخ و عالم هستی هدفمند است، هدف و غایت عالم و تاریخ به سمت خداست، لذا حرکت گیتی وحدت گراست، یعنی همه چیز از جمله انسان به سوی عالم وحدت پیش می رود و در حال شدن هستند (وَ إِلَیهِ الْمَصِیرُ)[22]؛ در یک کلام جهان و انسان سمت و سویی توحیدی دارند، بر این اساس لازم است توحید در عالم خودنمایی کند. اولین مظهر توحید روی زمین کعبه است. کعبه تنها قبله گاه عاشقان خداست. کعبه خانه خدای واحد است و کعبه تجلی گاه توحید در دنیاست. هر وجودی سرّی دارد کعبه هم سراسر سرّ است و اسرار الهی را درون خود جای داده است. بی جهت نیست که کعبه خانه خدا روی زمین است.

از آیات و احادیث به صورت مجموعی به دست می آید که خانه خدا دوگونه اوصاف دارد: اوصاف جلال و اوصاف جمال. گاهی کعبه انسانی را نابود می کند، گاهی وسیله بخشش و مغفرت می شود، گاهی خانه خدا اجازه نزدیکی به خود را به انسانی نمی دهد و گاهی نگاه به او عبادت و نیکی است. کعبه از یک طرف گنهکاری را مسخ می کند و از سوی دیگر بنده خاشع را در آغوش می گیرد. خانه خدا با یک نگاه سپاه ابرهه را از پای درمی آورد و با نگاه دیگر تمام زائرین خود را شفاعت می کند. بیت الله الحرام تجلی گاه جلال و جمال الهی است و خداوند خودش را با کعبه به انسان ها نشان می دهد. براین اساس اسرار عرفانی کعبه به دو بخش تقسیم می شوند:

الف. شکوه و عظمت کعبه

خدا عظیم است و باشکوه و او عظمت و جلال خود را در خانه اش در چند چیز نشان داده است:

مسخ گنهکار

اگر کسی نزد کعبه گناهی انجام دهد، ممکن است کعبه چنان او را ادب کند که باعث مسخ انسان شود. این حادثه در تاریخ رخ داده است، در زمان جاهلیت عرب ها بت پرست بودند. در این میان نام دو بت معروف تر بود: یکی به نام «اساف» که بت قریش بود و دیگری به نام «نائله» که آن را میان صفا و مروه برای پرستش قرار داده بودند. قریش آن دو را می پرستیدند. این دو بت شباهت زیادی به انسان داشتند. از حضرت علی(ع) در این باره سؤال شد، امام فرمود:

«آن دو جوانی زیبا بودند، اساف پسر و نائله دختر بود. زمانی با هم برای طواف کعبه رفتند، در آن جا خلوتی یافتند و گناهی مرتکب شدند. خداوند آن دو را مسخ نمود».[23] حدیث دیگری از امام صادق(ع) است:

«زنی مشغول طواف بود، مردی پشت سر او قرار گرفت آن مرد به گناه، دست زن را گرفت. در این حال دست او به دست زن گره خورد به گونه ای که جدا نمی شد. آن دو را نزد حاکم بردند، فقها آمدند، صحنه را دیدند و فتوا به قطع دست دادند. در آن جا یکی از نوادگان پیامبر(ص) حضور داشت گفت: بهتر است از حسین بن علی(ع) استمداد جوییم. شب همه نزد او حاضر شدند و از او کمک خواستند، امام(ع) رو به قبله شد، مکث طولانی نمود و از خدا خواست تا این که دست آن ها از هم جدا شد.»[24]

کشتن بی ادب

اگر کسی از روی تعمد و عناد کعبه را آلوده و نجس کند، اعدام خواهد شد و کسی که مسجدالحرام را عمداً نجس کند، محکوم ضرب شدید است. ابی صباح کنانی می گوید:

از امام جعفر صادق(ع) پرسیدم: نظر شما درباره کسی که مسجدالحرام را عمداً نجس کند چیست؟ امام(ع) فرمود: «سر او را شدیداً می زنند». سپس پرسید: کسی که کعبه را عمداً نجس کند چگونه است؟ امام(ع) فرمود: «کشته می شود».[25] این یک حکم فقهی است که در هیچ جای دیگری نظیر ندارد، ولی نشان از واقعیتی دارد. این واقعیت چیزی جز شکوه و عظمت و جلال الهی نیست که در کعبه به ظهور رسیده است. خداوند نسبت به خانه اش حساس است و بی ادبی به آن را به هیچ وجه تحمل نمی کند.

حکم مشابه دیگری هم وجود دارد؛ مشرک از آن جا که نجس است، حق نزدیک شدن به خانه خدا را ندارد، طواف برای او جایز نیست، علت آن آیه برائت است. خداوند و رسول او از مشرکین برائت جسته اند،[26] لذا حق نزدیک شدن به خانه خدا را ندارند. از سوی دیگر طواف خانه خدا به صورت برهنه حرام است.[27]

ب. فضل و رحمت

کعبه مظهر رحمت خداست. جمال و کرم الهی در خانه خدا نمودار است. این بُعد کعبه، نمود و ظهور بیشتری دارد و در دین نسبت به آن بیشتر توجه شده است. کعبه انسان ها را شفاعت می کند، کعبه اولین عبادتگاه روی زمین است، خانه خدا، کریم ترین خانه های دنیاست، خداوند به وسیله کعبه بندگانش را به بندگی فراخواند، کعبه وسیله بخشش گنهکاران است، کسی که به کعبه نگاه کند به بهشت خیره شده است و کعبه خیمه ای از نور الهی است که زمین را روشن کرده است: (وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهٰا).[28]

برگزیده خدا

خداوند از زمین خودش خانه خودش را برای خودش برگزید. امام جعفر صادق(ع) می فرماید:

«خداوند سه چیز را محترم شمرده است به گونه ای که هیچ چیز مانند آن نیست؛ یکی کتاب، دیگری عترت و سومی بیت اوست که راضی نیست احدی به غیر آن توجه کند».[29] خداوند اهل انتخاب است. اگر به آیات قرآن کریم رجوع کنیم می بینیم که خداوند از طبیعت، چیزهایی را مثل آسمان ها، زمین و آب را برگزیده است. همچنین از گیاهان و درختان اموری نظیر زیتون، انجیر و خرما را و از میان حیوانات به جانورانی مثل مورچه، زنبور عسل و شتر اشاراتی دارد. اما مهم ترین گزینش خدا، انسان است. پروردگار عالم از میان تمام مخلوقات و کائنات، انسان را برگزید و همه چیز را مسخر او نمود و همه چیز را برای انسان آفرید. این انتخاب اول خداست و از این روست که انسان ها لیاقت پیدا کردند تا مخاطب خدا باشند: (یٰا أَیهَا النّٰاسُ).

خداوند از میان انسان ها دست به انتخاب دومی زد و آن ها مؤمنان هستند. مؤمنین مخاطبین خاص خدایند: (یٰا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا)؛ خداوند از میان انسان های مؤمن برگزیدگان دیگری هم دارد:

(إِنَّ اللّٰهَ اصْطَفیٰ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرٰاهِیمَ وَ آلَ عِمْرٰانَ عَلَی الْعٰالَمِینَ)[30]؛ خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد.

اما خداوند انتخاب چهارمی هم دارد: او از میان انبیاء، رسول خاتم(ص) را برای خودش برگزید و از این رو او را ملقب به «مصطفی» نمود. حاصل آن که خدای سبحان از انسان ها مصطفی را و از زمین کعبه را برگزید.

آمرزش گناهان

یکی از اسرار عرفانی خانه خدا این است که کعبه جایگاه مغفرت است. خانه خدا گناهان انسان را پاک می کند و بشر را به سرمنزل مقصود نزدیک می سازد. گناه ربط‍ و نسبتی با شیطان دارد. شیاطین رهزنان حقیقت اند، آن ها لحظه به لحظه سر راه هدایت انسان کمین می کنند و برای او موانعی فراهم می کنند. اگر شهوت بر انسان غالب شد و گناه یا خطایی رخ داد، خداوند برای آن تمهید فراهم نموده است؛ تمهید خدا خانه خداست، چنان که این امر را نخستین بار به آدم(ع) نشان داد. توبه آدم در جوار خانه خدا پذیرفته شد.

وقتی حضرت آدم(ع) مرتکب خطا شد و خداوند او را به زمین فرستاد حضرت آدم(ع) به سوی خانه کعبه رفت و همان طور که دیده بود ملائکه دورِ عرش طواف می کنند، او نیز هفت مرتبه پیرامون خانه کعبه طواف نمود، سپس نزد مستجار توقف نمود و فریاد زد «رب اغفر لی»، درپاسخ ندا آمد: «یا آدم قد غفر الله لک».

و حضرت آدم(ع) فرمود: «یا رب و لذریتی».

در پاسخ ندا آمد:

«یا آدم من باء بذنبه من ذریتک حیث بؤت أنت بذنبک هاهنا غفر الله له»[31]؛ ای آدم! هر فردی از فرزندانت که مانند تو در خانه کعبه با اعتراف به گناهش به سوی خدا برگردد، خداوند او را می بخشد.

مصافحه با خدا

کعبه دست خدا روی زمینِ خداست و خدا با آن با بندگانش مصافحه می کند، چنان که بندگان او هم با کعبه دست به دست خدا می دهند و با او مصافحه می کنند. این، مضمون حدیثی است که از امام صادق(ع) نقل شده است: «إنه یمین الله فی أرضه یصافح بها خلقه».[32] دست دادن با خدا دوگونه است؛ گاهی انسان به خدا دست می دهد و گاهی خدا با بنده ای مصافحه می کند. قصه کعبه چنان رفعت و منزلتی دارد که وسیله ای است برای دست دادن خدا با بندگان.

پیداست که از این مصافحه و دست خدا، قرب و انس مراد است. ارتباط‍ بنده با خدا ممکن است با حجاب های متعددی همراه باشد، اما در شرایطی از حجاب ها کاسته و قرب انسان با خدا بیشتر می شود.

کعبه انسان را به خدا نزدیک می کند و کعبه محل قرب و انس به آسمان و خداست.

هوس را سوی قربانگاه بردند

هوا را در کف مسلخ سپردند

شنیدم از خدا لبیک لبیک

به شادی دست رحمت را فشردند

در حدیث می خوانیم که مستحب است انسان به دیدار حاجی برود و با او مصافحه کند، زیرا مصافحه با او مصافحه با حجرالاسود و کعبه است.[33] سرّ این عمل مستحبی آن است که حاجی با کعبه - که دست خداست - مصافحه کرده و مصافحه با او مصافحه با خداست. داستان مصافحه با کعبه و خدای کعبه، اشاره به انس و دلدادگی با او دارد. خدا به بنده اش نزدیک است و بنده اش را به جوار خود فرا می خواند:

(وَ إِذٰا سَأَلَک عِبٰادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدّٰاعِ إِذٰا دَعٰانِ فَلْیسْتَجِیبُوا لِی) [34]؛ چون بندگان من درباره من از تو پرسند من نزدیکم و به ندای کسی که مرا بخواند پاسخ می دهم، پس به ندای من پاسخ دهند.

انس و قرب با او برای انسان آسایش و سرور می آورد، بی قراری، نشاط‍، امید و معرفت در پی انس و قرب با حق پدید می آید. انس، آرامشی از انسان می ستاند و آرامش واقعی به جای آن می نشاند.

خواجه عبدالله انصاری مقام انس با حق را چنین به وصف می کشد:

«انس آسایش است و آرام به نزدیک دوست، و آن سه تن راست: مرید ]صادق [را که امید شنود و عارف را که نشان یاود، محبّ را که فرا مُراد نگرد. اما مرید صادق را که امید شنود وی را سه نشان است که پدید آید: حلاوت خدمت و بر همه جانوران شفقت و اخلاص دعوت. اما عارف که نشان یابد در وی سه نشان پدید آید: مؤانست مناجات و حلاوت فکرت و سیری از زندگانی. و اما محب که فرا مراد نگرد در وی سه علامت پدید آید: آزادی و شادی و بی قراری».[35]

نگاه به کعبه

کعبه خریدار نگاه بنده مؤمن است، خیره شدن به کعبه بندگی خداست، نگریستن به خانه خدا درهای آسمان را به روی انسان باز می کند، نعمت ها و رحمت های خدا برای ناظرین کعبه است، نگاه به کعبه نه تنها باعث جلب رحمت است، بلکه بدی ها و زشتی ها را از انسان دور می کند. رسول خدا(ص) فرمود: «نگاه به کعبه عبادت است».[36] همچنین فرمود:

«نگاه به کعبه اگر از روی حب به آن باشد، عبادت است و گناهان را از بیخ و بن برمی کند».[37] و نیز فرمود:

«درهای آسمان در چهار محل باز می شود و دعا در آن محل ها به استجابت می رسد، یکی از آن ها هنگام نگاه به کعبه است».[38] از سوی دیگر کعبه برای ناظر جلب رحمت و نعمت می کند. حضرت امیر(ع) چنین تقسیم رحمت فرمود:

«هرگاه به سمت خانه خدا رفتید، به آن زیاد نگاه کنید. خداوند برای کعبه صد و بیست رحمت در نظر گرفته است که شصت رحمت برای طائفین، چهل رحمت برای نمازگزاران و بیست رحمت برای ناظران است».[39] همچنین امام صادق(ع) هم فرمود:

«با هر نگاه به کعبه به انسان حسنه ای داده می شود، گناهی از ناظر برداشته و درجه ای به او داده می شود».[40] امام صادق(ع) در حدیثی دیگر این درجات و رحمت ها را منوط‍ به معرفت به ولایت معرفی می کند:

«کسی که با معرفت به کعبه نگاه کند و حق و حرمت ما را مثل حق و حرمت کعبه پاس دارد، خدا گناهان او را بخشیده، او را از دنیا و آخرت بی نیاز می کند».[41] آیا می دانیم که اگر کسی از کعبه دور است به یاد او بیفتد یا از فراقش آهش را در سینه حبس کند، خداوند به برکت کعبه او را می بخشد؟ خداوند به حرمت کعبه در هر روز و هر لحظه ای از روز به چنین بندگانی رحمت و معرفت خود را اهدا می کند. این فرموده امام صادق(ع) است.[42] یوسف(ع) را نگاه نجات داد، آن گاه که زمان همت سوء بود، نگاه یوسف(ع) به برهان خدا باعث نجات او شد.[43] موسی(ع) هم آتشی دید و به دنبال آن رفت تا نخستین نور وحی الهی را دید.[44] رسول خدا(ص) هم در معراج چیزهایی دید که خدا آن را بازگو نمی کند، فقط‍ می گوید، پیامبر در آسمان های حقیقت آیات بزرگی از خدا دید.[45] ابراهیم(ع) هم به رؤیت ملکوت هستی نائل آمد و نظر به آن کرد.[46] نگاه پاک اگر به محل و جایگاه پاکی دوخته شود، انسان را تا معراج بالا می برد.

پی نوشت ها:

[1] فروع کافی، ج4، ص271.

[2] کنز العمّال، ج12، ص213، روایت34718.

[3] دعائم الاسلام، ج1، ص292.

[4] حج: 26.

[5] اخبار مکه، ج1، ص52.

[6] ر.ک: تاریخ الکعبة المعظمة؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص64-83؛ تاریخ عمارة مسجدالحرام؛ بناء الکعبه علی قواعد ابراهیم(ع)؛ تاریخ الکعبة؛ الکعبة المشرفة؛ بناء الکعبه البیت الحرام؛ مکة المکرمة والکعبة المشرفة؛ تاریخ و آثار اسلامی، ص43-48.

[7] مائده: 97.

[8] مائده: 95.

[9] فقیه، ج2، ص190، روایت2110.

[10] امالی صدوق، ص166.

[11] فروع کافی، ج4، ص230؛ بحارالانوار، ج96، ص60.

[12] حج: 29.

[13] حج: 933.

[14] فروع کافی، ج4، ص189، روایت5.

[15] همان، روایت6.

[16] علل الشرایع، ص399، روایت5.

[17] التفسیر الکبیر، ج8، ص158.

[18] فروع کافی، ج4، ص189.

[19] آل عمران: 96.

[20] علل الشرایع، ج2، ص297.

[21] بقره: 156.

[22] مائده: 18.

[23] فروع کافی، ج4، ص546.

[24] تهذیب الاحکام، ج5، ص470.

[25] همان، ص469.

[26] توبه: 1.

[27] تفسیر قمی، ص258؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص75.

[28] زمر: 69.

[29] معانی الاخبار، ص118.

[30] آل عمران: 933.

[31] همان، ص119.

[32] محجة البیضاء، ص154، حدیث 4.

[33] به نقل از: ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص74.

[34] بقره: 186.

[35] مجموعه رسائل فارسی خواجه عبدالله انصاری، ج1، ص330.

[36] الجامع الصغیر، ج2، ص681، روایت9320.

[37] المحاسن، ج1، ص145، روایت200.

[38] السنن الکبری، ج3، ص502، روایت6460.

[39] المحاسن، ج1، ص144، روایت199.

[40] همان، ص145، روایت102.

[41] فروع کافی، ج4، ص241، روایت6.

[42] همان، ص240.

[43] یوسف: 24.

[44] طه: 10.

[45] نجم: 18.

[46] انعام: 75.

حضرت امام محمد تقی علیه السلام در روز پنجشنبه نهم ماه رمضان و یا ۱۵ رمضان و یا ۱۹ آن ماه به سال ۱۹۵ و بنا به قولی روز جمعه دهم رجب سال ۱۹۵ هجری از بانویی منزه و پاکدامن به نام «سبیکه نوبیه » از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در مدینه دیده به جهان گشود، پاره ای از تاریخ نگاران نام آن بانو را «دره » دانسته اند که حضرت رضا علیه السلام به «خیزران» برگرداند، کنیه او ابو جعفر (ثانی) و لقب او تقی، جواد، منتجب، مرتضی، قانع و عالم است.

خلفای معاصر او عبارتند از: «مامون و معتصم عباسی» که او را تحت نظر داشتند و سرانجام به دستور معتصم عباسی شهید گشت (۱).

قرآن ارسالی به حرم امامین جوادین(ع) رونمایی شد- اخبار فرهنگی تسنیم | Tasnim

اشاره حضرت جواد علیه السلام به احکام نجوم

در نوشتار قبل دانستیم که از دیدگاه متکلمان، فیلسوفان و فقیهان هیچ محذور و مانعی نیست که اجرام آسمانی بر زمین و عناصر آن تاثیر گذارند و به فرمان خداوند همه نظام آفرینش به عنوان یک مجموعه هماهنگ در یکدیگر کنش و واکنش ایجاد کنند.

از همین دیدگاه امام رضا علیه السلام می فرماید: بهترین وقت برای آمیزش و انعقاد نطفه زمانی است که قمر در برج حمل (فروردین) و یا در دلو (دیماه) باشد و بهتر از همه وقتی است که قمر در برج ثور (اردیبهشت) باشد، زیرا برج ثور، شرف قمر است (۲).

امام محمد تقی علیه السلام نیز می فرماید: شایسته است هنگام استفاده از دعا، طلوع قمر در برج عقرب نباشد (۳).

مداحی شهادت امام جواد | اندیشه برتر
 
 

نجوم در زمان حضور امام

به اعتقاد سید بن طاووس (ره) زمان حضور امام معصوم، مردم آنچه را از علم نجوم توقع دارند، مستقیما از امام سؤال می کنند و نیازی به دانش احکام نجوم ندارند، زیرا پیشوایان شیعه علیهم السلام مردم را از غایبات، اوقات وقوع حوادث، زمان وفات، مدت عمر، مدت زندگی و... مطلع می گردانند، گاهی از مرگ و میر و بلاها و زمانی از اسرار علوم حضرت سید برایا (صلوات الله علیهم اجمعین) خبر می دهند.

سید می افزاید: ما در این زمینه از هر یک از پیشوایان علیهم السلام دو حدیث می نگاریم تا کسی خیال نکند اخترشناسان به اسراری دست می یازند که پیامبر وامامان علیهم السلام نمی توانند به آنها دست یابند، و چنانچه بخواهیم همه کلمات و اخبار آنان از غیب را در این زمینه به نگارش آوریم، چندین مجلد خواهد شد (۴).

اما دو حدیثی که از حضرت جوادالائمه علیه السلام در این رابطه نقل کرده است عبارتند از:

اول) ابراهیم بن سعید گوید: نزد حضرت محمد بن علی علیه السلام نشسته بودیم که مادیانی از جلوی ما عبور کرد، حضرت فرمود: این اسب در این شب کره ای خواهد زائید پیشانی سفید که بر روی او خال سفیدی است، من از آن حضرت اجازه بازگشت و مرخصی گرفته نزد صاحب آن مادیان آمدم و تا شب با او به گفتگو و سخن پرداختم، شب هنگام آن مادیان زائید و کره او همان اوصافی که حضرتش بیان فرموده بود، همراه داشت. مرتبه دیگر به دیدار ایشان شتافتم، حضرت فرمود: ای پسر سعید گویا در آنچه به تو گفتم شک داشتی، اما بدان، زنی که در خانه داری به زودی فرزندی یک چشم خواهد زائید، در آن هنگام کنیز من (سعید) آبستن بود، به خدا سوگند همین محمد (بن سعید) را زائید که دارای یک چشم است (۵).

دوم) صالح بن عطیه گوید: حج بیت الله گذاردم و از تنهایی و بی همسری به حضرت جواد علیه السلام شکایت بردم، فرمود: از حرم خدا خارج نخواهی شد جز این که کنیزی خواهی خرید و از او پسری مرزوق خواهی گشت. گفتم: فدایت گردم آیا مرا در این امر راهنمائی خواهی فرمود؟ فرمود: بلی. شما به نمایشگاه کنیزان و بردگان برو و هرکدام را پسندیدی به من خبر ده، من سخن او را پذیرفتم و به بازار رفتم یکی از کنیزان را پسندیده و زیر نظر گرفتم آنگاه به آن حضرت خبر دادم، فرمود: در بازار باش تا تو را ببینم (ملاقات کنم) من در مغازه برده فروشی منتظر ماندم که ایشان تشریف آورد نگاهی به آن کنیز افکند و از او گذشت، سپس رو به من کرد و فرمود: اگر او را پسند کردی بخر اما بدان که عمر او کوتاه است. گفتم فدایت شوم او را می خواهم چه کنم؟! فرمود: همین است که به تو گفتم.

فردای آن روز باز به سراغ آن کنیز رفتم، صاحب او گفت: آن کنیز تب دار شده و امیدی به ماندن او نیست، روز بعد باز مراجعه کردم و از حال او جویا شدم گفت: امروز او را دفن کردم، دوباره خدمت امامجواد علیه السلام رسیده جریان را به وی گزارش دادم، فرمود: دوباره کنیز دیگری را زیر نظر بگیر، من همین کار را کرده به او خبر دادم، فرمود آنجا منتظر باش تا بیایم، سپس سوار شد و آهنگ دکان برده فروش کرد و پس از ملاحظه کنیزی که زیرنظر داشتم، فرمود: او را خریداری کن، من او را خریده و پس از طهارتش با او ازدواج کردم و فرزندم محمد را به دنیا آورد (۶).

گفتنی است: دانش احکام نجوم قطره ای از دریای علم بی کرانه پیشوایان دین است، چنان که امام جواد علیه السلام پس از شهادت پدر بزرگوارش به مسجد پیامبر صلی الله علیه وآله می آید و درحالی که به ظاهر طفل بوده است به پله اول منبر رسول خدا صلی الله علیه وآله قرار می گیرد و می فرماید: من محمد بن علی الرضا هستم، من جوادم من به نژاد مردم آگاهم درحالی که در پشت پدرانشان قرار دارند، من اسرار باطن و ظاهر شما مردم را می دانم، این دانشی است که حقتعالی به ما بخشیده است پیش از آن که مخلوقات آفریده شوند و پس از آن که آسمان و زمین از بین بروند، اگر تظاهرات باطل گرایان و دولت گمراهان و شک شکاکان نبود، سخنانی می گفتم که خلق اول و آخر از آنها به تعجب و شگفتی می آمدند، سپس دست شریف بر دهان مبارک گذاشت و فرمود: ای محمد لب فرو بند چنان که پدرانت پیش از این ساکت ماندند (۷).

پوستر شهادت امام محمد تقی (ع) | حیاط خلوت

 

علت شهادت و تاریخ آن

حضرت جوادالائمه علیه السلام زمان کوتاه زندگی پربرکت خود را با انبوهی از مشکلات فرهنگی، عقیدتی و سیاسی روبه رو بود، از طرفی ا ز همان اوان امامت و به ظاهر کودکی گروهی در امامت او - به خاطر خردسالی - به دیده تردید نگریستند، از اینرو به پاسخ هزاران مساله مردم پرداخت و همه را جواب گویا، کافی، در خور شان، قانع کننده، برهانی و قاطع داد. از جمله: علی بن اسباط گوید: وقتی حضرت جواد علیهالسلام خارج شد، نگاه به اندام، سرو پاهای او کردم تا چهره و ویژگیهای او را برای یارانم در مصر توصیف کنم، در این فکر بودم که گویا ایشان متوجه اندیشه من شد، بر زمین نشست و فرمود: ای علی بن اسباط حقتعالی برای امامت، نیز، همان استدلال های نبوت را آورده است، او درباره حضرت یحیی علیه السلام فرمود:

«...و آتیناه الحکم صبیا» (مریم/ ۱۲).

ما به یحیی علیه السلام درحال کودکی فرمان نبوت دادیم، و درباره حضرت یوسف علیه السلام فرمود:

«و لما بلغ اشده آتیناه حکما و علما...» (یوسف/ ۲۲).

و چون به سن رشد و بلوغ رسید، به او حکم نبوت و علم دادیم، و درباره حضرت موسی علیه السلام می فرماید:

«...حتی اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنة...» (احقاف/ ۱۵).

و چون به سن رشد و بلوغ رسید و چهل ساله شد، به پیامبری رسید، بنابراین آن گونه که ممکن است خداوند علم و حکمت را در سن چهل سالگی عطا کند همان گونه می تواند در سن کودکی ببخشد (۸).

از طرف دیگر چهره دروغین «واقفیه» را برملا ساخت.

از ناحیه سوم با متکلمان به ویژه معتزله که یک گروه بزرگ اعتقادی بودند، به بحث پرداخت.

از سوی چهارم با جاعلان و سازندگان حدیث به ویژه پیرامون خلافت و ولایت به مناظره نشست.

از سوی پنجم با دانشمندان، بزرگان و قضات چون یحیی بن اکثم ها که خود را از فقهای زبردست می دانستند، به گفتگو، کاوش و استنباط پرداخت و بر همگان باجواب های شافی و استدلال متین برتری خویش و مذهب خود را ثابت ساخت، برکات وجودی این امام همام بر مذهب شیعه ارزنده، چشمگیر، فراموش ناشدنی است و بر تارک آئین راستین می درخشد.

یحیی صنعانی گوید: امام رضا علیه السلام درحالی که موز را از پوسته جدا می ساخت و به ابوجعفر می خوراند، فرمود: ای یحیی این همان مولودی است که در اسلام مولودی از او بابرکت تر و مبارکتر برای شیعیان به دنیا نیامده است (۹).

سرانجام بر اثر همین مجاهدت های فرهنگی و اظهارنظرهای راستین عقیدتی و مذهبی به شهادت رسید.

 
 شهادت امام جواد علیه السلام
 

زرقان دوست ابوداوود قاضی گوید: روزی قاضی از مجلس معتصم اندوهناک به خانه آمد از سبب اندوهش پرسیدم، گفت: امروز از جهت ابوجعفر محمد بن علی چنان بر من سخت گذشت که آرزو کردم ای کاش بیست سال قبل فوت کرده بودم، گفتم: مگر چه شده؟ گفت: در مجلس خلیفه معتصم بودیم دزدی را آورده خواستند بر او حد جاری کنند، فقهاء و علما در مجلس او جمع شدند از جمله محمد بن علی علیهما السلام خلیفه از ما پرسید دست دزد را از کجا باید برید؟ من گفتم: باید از بند دست قطع کرد، گفت: با چه دلیل؟ گفتم به جهت آیه تیمم «فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم» زیرا در این آیه خداوند دست را بر کف دست اطلاق کرده است، برخی گفتند: باید دست او از مرفق و آرنج قطع گردد، استدلال آنان به آیه وضو «و ایدیکم الی المرافق» بود، پس دست تا مرفق است، سپس معتصم متوجه حضرت امام محمدتقی علیه السلام شد و گفت: شما چه می گوئید؟ فرمود: حاضران گفتند و تو شنیدی. گفت مرا با گفته ایشان کاری نیست تو چه می دانی بگو. حضرت فرمود: مرا معاف دار، خلیفه او را سوگند داد که البته باید بگویی حضرت فرمود: حد سرقت آن است که چهار انگشت دزد را قطع کنند و کف او را بگذارند،. گفت: به چه دلیل؟ فرمود: بدین جهت که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده است در سجود باید هفت موضع به زمین برسد که از آن جمله دو کف دست است، پس اگر دست دزد از کف یا از مرفق بریده شود، کفی بر او باقی نمی ماند و مواضع سجده، حق خداست و کسی را بر آن حقی نیست چنان که فرموده است: «و ان المساجد لله» معتصم کلام آن حضرت را پسندید و امر کرد دست دزد را از همانجا که حضرت فرموده بود، قطع کردند.

زرقان گوید: قاضی ابوداوود پس از سه روز نزد خلیفه رفت و پنهانی به وی گفت: خیرخواهی خلیفه بر من لازم است و امری که چند روز قبل واقع شد، مناسب دولت خلیفه نبود زیرا در چنین مجلسی که وزراء، مستوفیان، امراء، اکابر، اشراف و سران لشگر همه حضور دارند، خلیفه از کسی که نصف اهل عالم او را امام و خلیفه می دانند و خلیفه را غاصب حق او می شمارند و... سؤال می کند و او برخلاف همه علماء و فقهاء فتوا می دهد با این وجود خلیفه فتوای همه را ترک کرده و به گفته او عمل می کند، این خبر در میان مردم منتشر شد و حجتی شد برای شیعیان و موالیان او، معتصم چون این سخنان بشنید رنگش متغیر شد و تنبهی برای او حاصل گشت و گفت: خدا تو را جزای خیر دهد که مرا آگاه کردی بر امری که از آن غافل بودم (۱۰).

از اینرو به فکر قتل آن حضرت افتاد و بنا به نقلی او را به مهمانی دعوت کرد و به وسیله غذا او را مسموم ساخت، و به نقل دیگر ام الفضل دختر مامون عباسی که زوجه آن حضرت بود از طرف معتصم مامور قتل او شد، وی به وسیله انگور آن حضرت را شهید کرد.

در روز شهادت آن حضرت دو نقل وجود دارد یکی: آخر ذیقعده سال ۲۲۰ و دیگری ۶ یا ۷ ذیحجه سال ۲۲۰ (۱۱) اما قول اول (آخر ذیقعده ۲۲۰) مشهور و برابر است با هفتاد و هفت هزار و نهصد و سی و یک (۷۷۹۳۱) روز از گذشت مبدا هجرت و مطابق است با چهارشنبه یازدهم مرداد سال ۲۱۴ (۱۱/۵/۲۱۴) شمسی، بنابراین مدت عمر ایشان ۲۵ سال و مدت امامتشان ۱۷ سال است.