اسرار عرفانی کعبه

امتیاز بدهید
(3 امتیاز)
اسرار عرفانی کعبه

کعبه، مقدس ترین و با احترام ترین خانه های روی زمین است. خانه کعبه نخستین و برترین نقطه خاکدان طبیعت است، کعبه در جایگاهی بسیار مقدس قرار دارد و خداوند به آن نظر و عنایتی ویژه داشته و دارد. خداوند از هر چیز یکی را به عنوان بهترین برمی گزیند. او از زمین، کعبه را برگزید، هیچ منزلی روی زمین محبوب تر و عزیزتر از کعبه نیست، پس هتک حرمت آن جایز نبوده، بیرون راندن کسی که به آن جا پناه برده هم جایز نمی باشد. کعبه ستون دین و بنیاد بقای شریعت محمدی است، چنان که امام صادق(ع) فرمود: «لا یزال الدین قائما ما قامت الکعبة».[1]؛ مادامی که کعبه پابرجاست دین پایدار خواهد بود.

اولین سؤالی که مطرح است این که ساختن کعبه از چه زمانی آغاز شد؟

1. شروع ساختن کعبه

درباره آغاز ساختن خانه خدا احادیث متعددی وارد شده و در این زمینه به گونه های مختلف مطالبی مطرح شده است. پیامبر خدا(ص) فرمود:

«خداوند جبرئیل را نزد آدم و حوا فرستاد و به آن دو فرمود: برای من خانه ای بسازید. جبرئیل برایشان نقشه کشید. آدم حفر می کرد و حوّا (خاک را) منتقل می کرد تا به آب رسید. از زیر آن چنین ندا آمد: بس است ای آدم، پس چون خانه را ساختند، خداوند به او وحی فرمود که بر گرد آن طواف کند و به او گفته شد: تو اولین پیامبری و این، اولین خانه است، سپس قرن ها گذشت تا آن که حضرت نوح آن را دید بعد قرن ها گذشت تا آن که حضرت ابراهیم، پایه های آن را برافراشت».[2] در روایت پیش گفته، ساختن کعبه به آدم(ع) نسبت داده شده است. خانه خدا را آدم(ع) به عنوان اولین پیامبر خدا حفر کرد و در آن جا خانه ای بنا نمود؛ این خانه معادل خانه ای است در عرش خدا که توسط‍ فرشتگان ساخته شد، اما در بعضی احادیث آمده است که ابراهیم(ع) کعبه را بنا کرد. امام باقر(ع) می فرماید:

«خداوند به فرشتگان فرمان داد که در زمین برای او خانه ای بسازند تا هرکه از فرزندان آدم گناه کند، بر گرد آن طواف نماید - آن گونه که فرشتگان عرش خدا را طواف می کنند - تا از آنان خشنود شود همچنان که از فرشتگان راضی شد. پس در محل کعبه خانه ای ساختند که زمان طوفان بالا برده شد که اکنون در آسمان چهارم است. هر روز هفتاد هزار فرشته بر گرد آن طواف می کنند و هرگز به سوی آن برنمی گردند. حضرت ابراهیم(ع) بر پایه همان، کعبه را بنا نهاد».[3] درباره زمان بنای کعبه دو قول پیدا شد: برخی معتقدند که کعبه را حضرت ابراهیم(ع) ساخت و پیش از آن خانه ای به نام کعبه وجود نداشت، بعضی دیگر هم بر این باورند که خانه خدا قبل از ابراهیم(ع) ساخته شده بود و نخستین سازنده کعبه، آدم(ع) است. می توان میان این دو قول جمع نمود: کعبه نخستین بار توسط‍ آدم(ع) و به امر خدا بنا شد، اما بر اثر حادثه ای از بین رفت، پس از آن با راهنمایی خدا و به دست ابراهیم(ع) این بنا تجدید شد. لذا ابراهیم(ع) در بنای کعبه و آداب و مناسک آن نقشی عظیم دارد. تعبیر دقیق قرآن هم شاهدی بر این مدعاست:

(وَ إِذْ بَوَّأْنٰا لِإِبْرٰاهِیمَ مَکٰانَ الْبَیتِ)[4]؛ و مکان خانه را برای ابراهیم آشکار کردیم.

نکته جالب و ظریفی که بدان تصریح شده است، علت سیاهی جایگاه کعبه است در حالی که بر اساس احادیث جایگاه کعبه از کف های روی آب ساخته شده که طبعاً باید سفید باشد، علت تغییر رنگ جایگاه کعبه و اطراف آن گناهان بشر و پیش از همه کشتن فرزند آدم بود.

حاصل آن که خانه خدا به امر خدا ساخته شد، جبرئیل آن را طراحی کرد، اولین پیامبر خدا و أب الأنبیاء در ساختن آن دخالت داشتند، کعبه در برابر خانه خدا در عرش است، کعبه وسیله استغفار بنی آدم است، فرشتگان در ساختن کعبه نظارت داشتند، کعبه قطعه ای از بهشت است و هرکس به بهشت نظر کند، گناهانش آمرزیده می شود، نوح(ع) با کشتی خود چهل روز به دور کعبه گشت تا سرانجام در وادی جودی سکنا گزید.[5] کعبه بعد از پیدایش در دوره های مختلف تاریخی تحولات و تطورات فراوانی به خود دید. کعبه در دوره انبیای پیشین، در عهد جاهلیت، در دوره پیامبر(ص)، در عصر خلفا و نیز دوره های بعدی تا به امروز ادامه حیات داده است. در این زمینه، کتب تاریخی مباحث مبسوطی را مطرح کرده اند.[6]

2. اسرار نام های کعبه

نام های کعبه هم در قرآن و هم در احادیث ذکر شده است و اسرار فراوانی ذیل آن ها وجود دارد. در قرآن از خانه خدا بیست بار و جمعاً در شانزده آیه یاد شده است، بدین صورت که واژه «کعبه» دو بار، واژه «البیت» هفت بار، واژه «بیت» یک بار، واژه «بیت الحرام» دو بار، واژه «بیت العتیق» دو بار، واژه «بیتک المحرّم» یک بار، واژه «بیتی» دو بار، «بکه» یک بار، «مسجدالحرام» یک بار و «بیت المعمور» هم یک بار به کار برده شده است. شایان ذکر است که در تفاسیر و بعضی احادیث، نکاتی در باب اسرار برخی نام های کعبه به چشم می خورد که مناسب است به آن ها اشاره شود.

الف. کعبه

عنوان کعبه در دو جای قرآن به کار رفته است که عبارتند از: (جَعَلَ اللّٰهُ الْکعْبَةَ الْبَیتَ الْحَرٰامَ قِیٰاماً لِلنّٰاسِ)[7]؛ و دیگری: (هَدْیاً بٰالِغَ الْکعْبَةِ)[8]؛ درباره علت این نام گذاری چند قول مطرح است:

  1. سطح مقطع کعبه تقریباً به صورت مربع است و در زبان عربی معمولاً به خانه های چهارگوش و مربع، کعبه اطلاق می شود. امام صادق(ع) می فرماید:

«کعبه را از آن جهت کعبه نام نهاده اند که چهارگوش است. علت چهارگوش بودنش نیز آن است که در مقابل بیت المعمور است که آن هم چهارگوش است. بیت المعمور چهارگوش شده، چون در برابر عرش است که آن هم چهارگوش است. عرش چهارگوش شده چون کلماتی که اسلام برآن ها استوار است چهار کلمه است: سبحان الله، الحمد لله، لا إله إلاّ الله و الله اکبر».[9] بنابراین چهارگوش بودن کعبه بدین دلیل است که عرش خدا چهارگوشه دارد و هر گوشه ای بر اسمی از نام های الهی استوار شده است.

این نام ها یا به عبارت دیگر تسبیح، تحمید، تهلیل و تکبیر ارکان اسماء الهی، اسماء محیط‍ و امهات اسماء محسوب می شوند و تحت اسماء جمال و جلال می گنجند. از آن جا که این اسماء چهارگانه بر اسماء دیگر الهی احاطه و هیمنه دارند، طبعاً کعبه هم احاطه بر زمین خواهدداشت.

  1. در زبان عربی به وسط‍ هر چیز، کعبه می گویند. از آن جا که خانه خدا و بیت الله الحرام در وسط‍ دنیا قرار گرفته است، به آن کعبه می گویند. گروهی از یهود نزد پیامبر(ص) آمدند و درباره بعضی مسائل از ایشان سؤالاتی پرسیدند. یکی از آن ها پرسید: چرا به کعبه، کعبه می گویند؟ پیامبر(ص) فرمود: «لأنها وسط‍ الدنیا»[10]؛ زیرا کعبه در وسط‍ دنیا قرار گرفته است.

مسأله دحوالأرض مؤیدی بر این سخن است؛ زیرا که زمین از کعبه انبساط‍ و گسترش یافت. بر این اساس کعبه مرکزیت داشته، اساس و پایه این کره خاکی است، از این رو مادامی که کعبه باقی است، زمین و دنیا هم وجود دارد، یعنی پیدایش دنیا از کعبه است و پایداری و بقای آن هم وابسته به اوست.

  1. یکی دیگر از معانی کعبه ارتفاع و بلندی از سطح زمین است. به هر چیزی که دارای ارتفاع از سطح زمین باشد کعبه می گویند. کعبه دارای دوگونه بلندی است: ظاهری و معنوی. هم به لحاظ‍ ظاهر بنای کعبه از سطح زمین ارتفاع دارد، هم به لحاظ‍ شرافت و عظمتی که نزد خدا دارد، رفعت و بلندای معنوی دارد. احتمالاً به همین دلیل است که ساختن بنایی بلندتر از خانه کعبه مجاز نیست.[11]

ب. عتیق

عنوان «عتیق» در قرآن در دو مورد ذکر شده است: یکی در باب طواف خانه خداست: (وَ لْیطَّوَّفُوا بِالْبَیتِ الْعَتِیقِ)[12]؛ و دیگری درباره جایگاه قربانی ها می باشد: (ثُمَّ مَحِلُّهٰا إِلَی الْبَیتِ الْعَتِیقِ).[13] در زمینه علت این نامگذاری وجوه مختلفی بیان شده است که عبارتند از:

  1. آزاد؛ در احادیث بیان های مختلفی درباره آزادی کعبه ذکر شده است؛ از جمله این که:

- آزاد از مالکیت مردم. هر خانه ای که در زمین ساخته شود، مالکی از انسان ها دارد، مگر خانه خدا که مالک آن فقط‍ خداست. ابوحمزه ثمالی می گوید: در مسجدالحرام بودم و به امام(ع) عرض کردم که خداوند چرا این خانه را عتیق نامید؟ امام(ع) فرمود:

«إنه لیس من بیت و ضعه الله علی وجه الارض إلا له رب و سکان یسکنونه غیر هذا البیت فإنه لا رب له إلا الله عزوجل و هو الحر...».[14]

هیچ خانه ای نیست که خدا بر روی زمین قرار داده مگر آن که صاحب و ساکنانی دارد، جز این خانه که جز خدای متعال، صاحبی ندارد و آزاد است.

امام باقر(ع) با بیانی روشن تر به همین مضمون اشاره دارد:

«کعبه خانه ای است که آزاد از مردم بوده و هیچ کس مالک آن نیست».[15] بنابراین تنها خانه ای که روی زمین مدعی از سوی انسان ها ندارد کعبه است. کعبه خانه ای است که مالکی جز خدا ندارد، انتسابی جز به او ندارد و هیچ انسانی حقی بر این خانه ندارد. کعبه، خانه خداست. لذا ادعای مالکیت کعبه چه با صراحت، چه تلویحی و چه آشکارا، چه پنهانی و از سوی هرکسی که باشد، مردود است.

- آزاد از غرق و توفان نوح: خداوند در داستان نوح(ع) تمام زمین را غرق آب کرد، لذا هر چیز که در زمین بود غرق شد مگر بیت که خداوند آن را از زمین بالا برد تا غرق نشود. از آن روست که به کعبه عتیق گفته اند؛ چرا که از غرق شدن رهایی یافت. امام صادق(ع) فرمود:

«خداوند در ماجرای نوح، همه زمین را زیر آب برد جز خانه خدا را، آن روز این خانه «عتیق» نام نهاده شد، چون که آن روز از غرق شدن رها شد».[16] لذا خانه خدا از غرق شدن و توفان نوح رهایی یافت.

- آزادی از جهنم: در بعضی از تفاسیر[17] به این نکته اشاره شده است که اگر کسی خانه خدا را در دنیا زیارت کند و زائر بیت الله الحرام باشد، خداوند او را از جهنم نجات می دهد و برائت از جهنم هدیه او خواهد بود، پس کعبه باعث برائت از آتش جهنم می باشد و به همین دلیل به آن بیت العتیق گفته اند.

  1. قدیم و کهن: از جمله معانی عتیق، کهن و قدیمی است، همین مضمون در روایات هم آمده است.

امام باقر(ع) در مسجدالحرام نشسته بودند. از ایشان درباره بیت عتیق سؤال شد، امام(ع) فرمود: «إن الله عزوجل خلقه قبل الارض ثم خلق الارض من بعده فدحاها من تحته»[18]؛ خداوند کعبه را قبل از خلقت زمین آفرید، سپس به آفرینش زمین پرداخت و زمین را از زیر آن گستراند.

ج. بکه

این عنوان از قرآن گرفته شده است. در یک آیه واژه «بکه» با ویژگی های خاصی بیان شده است:

(إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنّٰاسِ لَلَّذِی بِبَکةَ مُبٰارَکاً)[19]؛ نخستین خانه ای که برای مردم بنا شده، همان است که در مکه است.

درباره بکه احتمالات مختلفی است که در مباحث پیشین به آن ها اشاره شده است. یکی از احتمالات این است که بکه نامی برای کعبه است.

عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) درباره این نامگذاری سؤال می کند، امام(ع) می فرماید: «زیرا مردم در اطراف آن و درون آن می گریند».[20] لذا از این که خانه خدا پیوندی با اشک و آه دارد و از برکات و خیراتی که برای انسان به ارمغان می آورد، وسیله هدایت بشر است. خانه ای با جایگاه کعبه می تواند هادی بشر باشد، دست او را تا وصول به مقصود بگیرد و او را راهنمایی کند. این مهم با تضرع، راز و نیاز با خدا و اشک و آه امکان پذیر است.

3. اسرار عرفانی کعبه

جهان هستی از مبدأ واحدی آفریده شد. تنزل و تجلی وجود از واحد است، لذا مبدأ جهان هستی امر واحدی است که عالم را بر اساس اراده حبّی خود آفرید:

«کنت کنزا مخفیا فأحببت أن اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف»؛ من گنج پنهانی بودم، خواستم تا شناخته شوم، پس جهان را آفریدم تا شناخته شوم.

بنابراین خداوند از روی حب و عشق، هستی را خلق نمود. این همان عشق نخستین است که سرآغاز تجلی بود. به قول حافظ‍:

در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت

عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

عشق نخستین خدا به ماسوا سرمنشأ پیدایش عشقی دیگر شد و آن عشق ماسوا برای رجوع به اوست. عشق اول در قوس نزول است و عشق دوم در قوس صعود، عشق اول منشأ خلقت است و عشق دوم باعث رجوع خلقت، عشق اول می آفریند، عشق دوم می برد و دایره هستی را کامل می کند: (إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَیهِ رٰاجِعُونَ).[21] جهان به سمت واحد پیش می رود، تاریخ و عالم هستی هدفمند است، هدف و غایت عالم و تاریخ به سمت خداست، لذا حرکت گیتی وحدت گراست، یعنی همه چیز از جمله انسان به سوی عالم وحدت پیش می رود و در حال شدن هستند (وَ إِلَیهِ الْمَصِیرُ)[22]؛ در یک کلام جهان و انسان سمت و سویی توحیدی دارند، بر این اساس لازم است توحید در عالم خودنمایی کند. اولین مظهر توحید روی زمین کعبه است. کعبه تنها قبله گاه عاشقان خداست. کعبه خانه خدای واحد است و کعبه تجلی گاه توحید در دنیاست. هر وجودی سرّی دارد کعبه هم سراسر سرّ است و اسرار الهی را درون خود جای داده است. بی جهت نیست که کعبه خانه خدا روی زمین است.

از آیات و احادیث به صورت مجموعی به دست می آید که خانه خدا دوگونه اوصاف دارد: اوصاف جلال و اوصاف جمال. گاهی کعبه انسانی را نابود می کند، گاهی وسیله بخشش و مغفرت می شود، گاهی خانه خدا اجازه نزدیکی به خود را به انسانی نمی دهد و گاهی نگاه به او عبادت و نیکی است. کعبه از یک طرف گنهکاری را مسخ می کند و از سوی دیگر بنده خاشع را در آغوش می گیرد. خانه خدا با یک نگاه سپاه ابرهه را از پای درمی آورد و با نگاه دیگر تمام زائرین خود را شفاعت می کند. بیت الله الحرام تجلی گاه جلال و جمال الهی است و خداوند خودش را با کعبه به انسان ها نشان می دهد. براین اساس اسرار عرفانی کعبه به دو بخش تقسیم می شوند:

الف. شکوه و عظمت کعبه

خدا عظیم است و باشکوه و او عظمت و جلال خود را در خانه اش در چند چیز نشان داده است:

مسخ گنهکار

اگر کسی نزد کعبه گناهی انجام دهد، ممکن است کعبه چنان او را ادب کند که باعث مسخ انسان شود. این حادثه در تاریخ رخ داده است، در زمان جاهلیت عرب ها بت پرست بودند. در این میان نام دو بت معروف تر بود: یکی به نام «اساف» که بت قریش بود و دیگری به نام «نائله» که آن را میان صفا و مروه برای پرستش قرار داده بودند. قریش آن دو را می پرستیدند. این دو بت شباهت زیادی به انسان داشتند. از حضرت علی(ع) در این باره سؤال شد، امام فرمود:

«آن دو جوانی زیبا بودند، اساف پسر و نائله دختر بود. زمانی با هم برای طواف کعبه رفتند، در آن جا خلوتی یافتند و گناهی مرتکب شدند. خداوند آن دو را مسخ نمود».[23] حدیث دیگری از امام صادق(ع) است:

«زنی مشغول طواف بود، مردی پشت سر او قرار گرفت آن مرد به گناه، دست زن را گرفت. در این حال دست او به دست زن گره خورد به گونه ای که جدا نمی شد. آن دو را نزد حاکم بردند، فقها آمدند، صحنه را دیدند و فتوا به قطع دست دادند. در آن جا یکی از نوادگان پیامبر(ص) حضور داشت گفت: بهتر است از حسین بن علی(ع) استمداد جوییم. شب همه نزد او حاضر شدند و از او کمک خواستند، امام(ع) رو به قبله شد، مکث طولانی نمود و از خدا خواست تا این که دست آن ها از هم جدا شد.»[24]

کشتن بی ادب

اگر کسی از روی تعمد و عناد کعبه را آلوده و نجس کند، اعدام خواهد شد و کسی که مسجدالحرام را عمداً نجس کند، محکوم ضرب شدید است. ابی صباح کنانی می گوید:

از امام جعفر صادق(ع) پرسیدم: نظر شما درباره کسی که مسجدالحرام را عمداً نجس کند چیست؟ امام(ع) فرمود: «سر او را شدیداً می زنند». سپس پرسید: کسی که کعبه را عمداً نجس کند چگونه است؟ امام(ع) فرمود: «کشته می شود».[25] این یک حکم فقهی است که در هیچ جای دیگری نظیر ندارد، ولی نشان از واقعیتی دارد. این واقعیت چیزی جز شکوه و عظمت و جلال الهی نیست که در کعبه به ظهور رسیده است. خداوند نسبت به خانه اش حساس است و بی ادبی به آن را به هیچ وجه تحمل نمی کند.

حکم مشابه دیگری هم وجود دارد؛ مشرک از آن جا که نجس است، حق نزدیک شدن به خانه خدا را ندارد، طواف برای او جایز نیست، علت آن آیه برائت است. خداوند و رسول او از مشرکین برائت جسته اند،[26] لذا حق نزدیک شدن به خانه خدا را ندارند. از سوی دیگر طواف خانه خدا به صورت برهنه حرام است.[27]

ب. فضل و رحمت

کعبه مظهر رحمت خداست. جمال و کرم الهی در خانه خدا نمودار است. این بُعد کعبه، نمود و ظهور بیشتری دارد و در دین نسبت به آن بیشتر توجه شده است. کعبه انسان ها را شفاعت می کند، کعبه اولین عبادتگاه روی زمین است، خانه خدا، کریم ترین خانه های دنیاست، خداوند به وسیله کعبه بندگانش را به بندگی فراخواند، کعبه وسیله بخشش گنهکاران است، کسی که به کعبه نگاه کند به بهشت خیره شده است و کعبه خیمه ای از نور الهی است که زمین را روشن کرده است: (وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهٰا).[28]

برگزیده خدا

خداوند از زمین خودش خانه خودش را برای خودش برگزید. امام جعفر صادق(ع) می فرماید:

«خداوند سه چیز را محترم شمرده است به گونه ای که هیچ چیز مانند آن نیست؛ یکی کتاب، دیگری عترت و سومی بیت اوست که راضی نیست احدی به غیر آن توجه کند».[29] خداوند اهل انتخاب است. اگر به آیات قرآن کریم رجوع کنیم می بینیم که خداوند از طبیعت، چیزهایی را مثل آسمان ها، زمین و آب را برگزیده است. همچنین از گیاهان و درختان اموری نظیر زیتون، انجیر و خرما را و از میان حیوانات به جانورانی مثل مورچه، زنبور عسل و شتر اشاراتی دارد. اما مهم ترین گزینش خدا، انسان است. پروردگار عالم از میان تمام مخلوقات و کائنات، انسان را برگزید و همه چیز را مسخر او نمود و همه چیز را برای انسان آفرید. این انتخاب اول خداست و از این روست که انسان ها لیاقت پیدا کردند تا مخاطب خدا باشند: (یٰا أَیهَا النّٰاسُ).

خداوند از میان انسان ها دست به انتخاب دومی زد و آن ها مؤمنان هستند. مؤمنین مخاطبین خاص خدایند: (یٰا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا)؛ خداوند از میان انسان های مؤمن برگزیدگان دیگری هم دارد:

(إِنَّ اللّٰهَ اصْطَفیٰ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرٰاهِیمَ وَ آلَ عِمْرٰانَ عَلَی الْعٰالَمِینَ)[30]؛ خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد.

اما خداوند انتخاب چهارمی هم دارد: او از میان انبیاء، رسول خاتم(ص) را برای خودش برگزید و از این رو او را ملقب به «مصطفی» نمود. حاصل آن که خدای سبحان از انسان ها مصطفی را و از زمین کعبه را برگزید.

آمرزش گناهان

یکی از اسرار عرفانی خانه خدا این است که کعبه جایگاه مغفرت است. خانه خدا گناهان انسان را پاک می کند و بشر را به سرمنزل مقصود نزدیک می سازد. گناه ربط‍ و نسبتی با شیطان دارد. شیاطین رهزنان حقیقت اند، آن ها لحظه به لحظه سر راه هدایت انسان کمین می کنند و برای او موانعی فراهم می کنند. اگر شهوت بر انسان غالب شد و گناه یا خطایی رخ داد، خداوند برای آن تمهید فراهم نموده است؛ تمهید خدا خانه خداست، چنان که این امر را نخستین بار به آدم(ع) نشان داد. توبه آدم در جوار خانه خدا پذیرفته شد.

وقتی حضرت آدم(ع) مرتکب خطا شد و خداوند او را به زمین فرستاد حضرت آدم(ع) به سوی خانه کعبه رفت و همان طور که دیده بود ملائکه دورِ عرش طواف می کنند، او نیز هفت مرتبه پیرامون خانه کعبه طواف نمود، سپس نزد مستجار توقف نمود و فریاد زد «رب اغفر لی»، درپاسخ ندا آمد: «یا آدم قد غفر الله لک».

و حضرت آدم(ع) فرمود: «یا رب و لذریتی».

در پاسخ ندا آمد:

«یا آدم من باء بذنبه من ذریتک حیث بؤت أنت بذنبک هاهنا غفر الله له»[31]؛ ای آدم! هر فردی از فرزندانت که مانند تو در خانه کعبه با اعتراف به گناهش به سوی خدا برگردد، خداوند او را می بخشد.

مصافحه با خدا

کعبه دست خدا روی زمینِ خداست و خدا با آن با بندگانش مصافحه می کند، چنان که بندگان او هم با کعبه دست به دست خدا می دهند و با او مصافحه می کنند. این، مضمون حدیثی است که از امام صادق(ع) نقل شده است: «إنه یمین الله فی أرضه یصافح بها خلقه».[32] دست دادن با خدا دوگونه است؛ گاهی انسان به خدا دست می دهد و گاهی خدا با بنده ای مصافحه می کند. قصه کعبه چنان رفعت و منزلتی دارد که وسیله ای است برای دست دادن خدا با بندگان.

پیداست که از این مصافحه و دست خدا، قرب و انس مراد است. ارتباط‍ بنده با خدا ممکن است با حجاب های متعددی همراه باشد، اما در شرایطی از حجاب ها کاسته و قرب انسان با خدا بیشتر می شود.

کعبه انسان را به خدا نزدیک می کند و کعبه محل قرب و انس به آسمان و خداست.

هوس را سوی قربانگاه بردند

هوا را در کف مسلخ سپردند

شنیدم از خدا لبیک لبیک

به شادی دست رحمت را فشردند

در حدیث می خوانیم که مستحب است انسان به دیدار حاجی برود و با او مصافحه کند، زیرا مصافحه با او مصافحه با حجرالاسود و کعبه است.[33] سرّ این عمل مستحبی آن است که حاجی با کعبه - که دست خداست - مصافحه کرده و مصافحه با او مصافحه با خداست. داستان مصافحه با کعبه و خدای کعبه، اشاره به انس و دلدادگی با او دارد. خدا به بنده اش نزدیک است و بنده اش را به جوار خود فرا می خواند:

(وَ إِذٰا سَأَلَک عِبٰادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدّٰاعِ إِذٰا دَعٰانِ فَلْیسْتَجِیبُوا لِی) [34]؛ چون بندگان من درباره من از تو پرسند من نزدیکم و به ندای کسی که مرا بخواند پاسخ می دهم، پس به ندای من پاسخ دهند.

انس و قرب با او برای انسان آسایش و سرور می آورد، بی قراری، نشاط‍، امید و معرفت در پی انس و قرب با حق پدید می آید. انس، آرامشی از انسان می ستاند و آرامش واقعی به جای آن می نشاند.

خواجه عبدالله انصاری مقام انس با حق را چنین به وصف می کشد:

«انس آسایش است و آرام به نزدیک دوست، و آن سه تن راست: مرید ]صادق [را که امید شنود و عارف را که نشان یاود، محبّ را که فرا مُراد نگرد. اما مرید صادق را که امید شنود وی را سه نشان است که پدید آید: حلاوت خدمت و بر همه جانوران شفقت و اخلاص دعوت. اما عارف که نشان یابد در وی سه نشان پدید آید: مؤانست مناجات و حلاوت فکرت و سیری از زندگانی. و اما محب که فرا مراد نگرد در وی سه علامت پدید آید: آزادی و شادی و بی قراری».[35]

نگاه به کعبه

کعبه خریدار نگاه بنده مؤمن است، خیره شدن به کعبه بندگی خداست، نگریستن به خانه خدا درهای آسمان را به روی انسان باز می کند، نعمت ها و رحمت های خدا برای ناظرین کعبه است، نگاه به کعبه نه تنها باعث جلب رحمت است، بلکه بدی ها و زشتی ها را از انسان دور می کند. رسول خدا(ص) فرمود: «نگاه به کعبه عبادت است».[36] همچنین فرمود:

«نگاه به کعبه اگر از روی حب به آن باشد، عبادت است و گناهان را از بیخ و بن برمی کند».[37] و نیز فرمود:

«درهای آسمان در چهار محل باز می شود و دعا در آن محل ها به استجابت می رسد، یکی از آن ها هنگام نگاه به کعبه است».[38] از سوی دیگر کعبه برای ناظر جلب رحمت و نعمت می کند. حضرت امیر(ع) چنین تقسیم رحمت فرمود:

«هرگاه به سمت خانه خدا رفتید، به آن زیاد نگاه کنید. خداوند برای کعبه صد و بیست رحمت در نظر گرفته است که شصت رحمت برای طائفین، چهل رحمت برای نمازگزاران و بیست رحمت برای ناظران است».[39] همچنین امام صادق(ع) هم فرمود:

«با هر نگاه به کعبه به انسان حسنه ای داده می شود، گناهی از ناظر برداشته و درجه ای به او داده می شود».[40] امام صادق(ع) در حدیثی دیگر این درجات و رحمت ها را منوط‍ به معرفت به ولایت معرفی می کند:

«کسی که با معرفت به کعبه نگاه کند و حق و حرمت ما را مثل حق و حرمت کعبه پاس دارد، خدا گناهان او را بخشیده، او را از دنیا و آخرت بی نیاز می کند».[41] آیا می دانیم که اگر کسی از کعبه دور است به یاد او بیفتد یا از فراقش آهش را در سینه حبس کند، خداوند به برکت کعبه او را می بخشد؟ خداوند به حرمت کعبه در هر روز و هر لحظه ای از روز به چنین بندگانی رحمت و معرفت خود را اهدا می کند. این فرموده امام صادق(ع) است.[42] یوسف(ع) را نگاه نجات داد، آن گاه که زمان همت سوء بود، نگاه یوسف(ع) به برهان خدا باعث نجات او شد.[43] موسی(ع) هم آتشی دید و به دنبال آن رفت تا نخستین نور وحی الهی را دید.[44] رسول خدا(ص) هم در معراج چیزهایی دید که خدا آن را بازگو نمی کند، فقط‍ می گوید، پیامبر در آسمان های حقیقت آیات بزرگی از خدا دید.[45] ابراهیم(ع) هم به رؤیت ملکوت هستی نائل آمد و نظر به آن کرد.[46] نگاه پاک اگر به محل و جایگاه پاکی دوخته شود، انسان را تا معراج بالا می برد.

پی نوشت ها:

[1] فروع کافی، ج4، ص271.

[2] کنز العمّال، ج12، ص213، روایت34718.

[3] دعائم الاسلام، ج1، ص292.

[4] حج: 26.

[5] اخبار مکه، ج1، ص52.

[6] ر.ک: تاریخ الکعبة المعظمة؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص64-83؛ تاریخ عمارة مسجدالحرام؛ بناء الکعبه علی قواعد ابراهیم(ع)؛ تاریخ الکعبة؛ الکعبة المشرفة؛ بناء الکعبه البیت الحرام؛ مکة المکرمة والکعبة المشرفة؛ تاریخ و آثار اسلامی، ص43-48.

[7] مائده: 97.

[8] مائده: 95.

[9] فقیه، ج2، ص190، روایت2110.

[10] امالی صدوق، ص166.

[11] فروع کافی، ج4، ص230؛ بحارالانوار، ج96، ص60.

[12] حج: 29.

[13] حج: 933.

[14] فروع کافی، ج4، ص189، روایت5.

[15] همان، روایت6.

[16] علل الشرایع، ص399، روایت5.

[17] التفسیر الکبیر، ج8، ص158.

[18] فروع کافی، ج4، ص189.

[19] آل عمران: 96.

[20] علل الشرایع، ج2، ص297.

[21] بقره: 156.

[22] مائده: 18.

[23] فروع کافی، ج4، ص546.

[24] تهذیب الاحکام، ج5، ص470.

[25] همان، ص469.

[26] توبه: 1.

[27] تفسیر قمی، ص258؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص75.

[28] زمر: 69.

[29] معانی الاخبار، ص118.

[30] آل عمران: 933.

[31] همان، ص119.

[32] محجة البیضاء، ص154، حدیث 4.

[33] به نقل از: ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص74.

[34] بقره: 186.

[35] مجموعه رسائل فارسی خواجه عبدالله انصاری، ج1، ص330.

[36] الجامع الصغیر، ج2، ص681، روایت9320.

[37] المحاسن، ج1، ص145، روایت200.

[38] السنن الکبری، ج3، ص502، روایت6460.

[39] المحاسن، ج1، ص144، روایت199.

[40] همان، ص145، روایت102.

[41] فروع کافی، ج4، ص241، روایت6.

[42] همان، ص240.

[43] یوسف: 24.

[44] طه: 10.

[45] نجم: 18.

[46] انعام: 75.

خوانده شده 2308 مرتبه