emamian

emamian

اشـاره:

حج در اسلام، ذخيره اى ارزشمند، بلند پايه و جاويد و چشمه اى هميشه جوشان با جويبارهاى گوارا، زلال و يك مكتب سازنده و بالنده است و همواره تشنگان را به سوى خود مى طلبد تا به آنها حيات و نشاط ببخشد.
حج، تنها يك عبادت محض و خودسازى بدون توجه به اجتماع نيست; بلكه حج: در عين آنكه خودسازى است، وسيله جامعه سازى است.
و درعين آنكه موجب ارتقاء فضائل اخلاقى است، وسيله اى براى سامان بخشيدن سياست اسلامى است. و در عين آنكه گناه زدائى است، وسيله اى براى امام شناسى، و حركت در مسير جهت گيرى امام بر حق است.
با كمال تأسف، بيشتر حاجيان، از حج تنها به پوسته اى از آن قناعت كرده و مغز آن را به دور افكنده اند، و يا اينكه حج را وسيله تفريح و سير و سياحت و يا تظاهر و تهيه وسائل مادى و شخصى خود قرار داده اند، و هرگز به روح آن توجه نمى كنند. روشن است كه چنين حجى، حج ابراهيمى و حج محمدى - ص - نخواهد بود.
حج در اسلام در عين اينكه پاكترين وعميقترين عبادت براى تطهير و شستشوى روح و روان از هر گونه آلودگى است، مؤثرترين وسيله براى تبيين و پيشبرد اهداف سياسى است، و اصولا نمى توان حج را از دو خصيصه «عبادت» و «سياست» جدا كرد، كه اين دو تار و پود حج را تشكيل مى دهند، چرا كه روح عبادت، توجه به خدا است، و روح سياست توجه به خلق خدا، و اين دو در مراسم حج آنچنان بهم آميخته اند كه جدا كردن هر يك، مساوى با نابودى اصل حج است، به عبارت روشنتر امور سياسى در سطح عالى و كامل، آنچنان در يكايك دستورهاى حج، جريان دارد، كه خون در پيكر انسان جارى و سارى است، و آنانكه منهاى توجه به جنبه هاى سياسى حج، به انجام مراسم حج مى پردازند، و تنها به پوسته اى از ظواهر عبادى حج قناعت مى كنند، قطعاً بدانند كه حج را از محتوايش خارج كرده، و هيچگونه بهره صحيح از آن نخواهند برد، براى دريافت اين مطلب به روايت زير توجه كنيد:
عصر امام باقر - ع - بود، طاغوتيان بنى اميه بر سراسر نقاط اسلامى حكومت مى كردند، اكثر مردم دنباله رو آنها بودند، و از اسلام جز پوستى ديده نمى شد، حج آنها نيز همان حج طاغوتى بود، در ظاهر طواف كعبه مى كردند و فرياد لبيك لبيك، سر مى دادند، ولى امام حق را نمى شناختند، و يا اگر شناخته بودند، بجاى پيروى از او، به دنبال طاغوت عصر، حركت مى نمودند.
امام باقر ـ ع ـ همراه يكى از روشن دلان به نام ابو بصير، در مراسم حج شركت نمود، ابو بصير، ناله و فرياد و صداى گريه بسيار شنيده گفت: «ما اَكْثَرَ الْحَجيجُ وَ اَعْظَمَ الضَّجِيجُ»: «چقدر حاجى زياد است، و گريه مردم، عظيم و گسترده مى باشد».
امام باقر ـ ع ـ(كه به روح حج توجه داشت و هرگز فريب ظاهر را نمى خورد، و حج بوجهلى را با حج ابراهيمى، كاملا تشخيص مى داد)، به ابو بصير فرمود: «بَلْ ما اَكْثَرَ الضَّجِيجُ وَ اَقَلَّ الْحَجيِجُ»: «بلكه گريه كننده بسيار است، اما حاجى اندك...»1
جمعى از كوته بينان، بخاطر عدم درك محتواى عميق اجتماعى ـ سياسى حج، با تبليغات دامنه دار خود باورانده اند كه نبايد حج را با مسائل سياسى در آميخت.
حضرت امام خمينى - قدس سره - اين گونه منطق سست را به شدت محكوم كرده، و در فرازى از گفتارش مى گويد:
«يكى از فلسفه هاى بزرگ حج، قضيه بعد سياسى او است، كه دست هاى جنايتكار، از همه اطراف، براى كوبيدن اين بعد در كار هستند، و تبليغات دامنه دار آنها مع الاسف در مسلمين هم تأثير كرده كه مسلمين سفر حج را بسيارشان يك عبادت خشك خالى بدون توجه به مصالح مسلمين مى دانند، حج از آن روزى كه تولد پيدا كرده است، اهميت بعد سياسى اش كمتر از بعد عبادى اش نيست، بعد سياسى علاوه بر سياستش، خودش عبادت است»2
در فراز ديگر مى گويد:
در لبيّك لبيّك، «نه» بر همه بت ها گوييد و فرياد «لا» بر همه طاغوت ها و طاغوتچه ها كشيد، و در طواف حرم خدا كه نشانه عشق به حق است، دل را از ديگران تهى كنيد و جان را از خوف غير حق پاك سازيد، و به موازات عشق به حق از بتهاى بزرگ و كوچك، و طاغوت ها و وابستگانشان، برائت جوييد كه خداى تعالى و دوستان او، از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان برىء هستند... و با حال شعور و عرفان به مشعر الحرام و عرفات رويد، و در هر موقف به اطمينان قلب بر وعده هاى حق و حكومت مستضعفان بيفزاييد، و با سكوت و سكون، تفكر در آيات حق كنيد و به فكر نجات محرومان و مستضعفان از چنگال استكبار جهانى باشيد.3

بهره گيرى سياسى پيامبر(ص) و امامان -عليهم السلام-از مراسم حج و عمره

در اين مقاله مناسب است به ذكر چند نمونه از بهره گيرى هاى سياسى پيامبر اسلام - ص - و ائمه اهلبيت - عليهم السلام - بپردازيم، تا شيوه صحيح برگزارى حج را آموخته و مشخصه هاى حج ابراهيمى و محمدى - ص - را بهتر بشناسيم.

الف: مانور توحيدى قهرمانانه پيامبر - ص - و همراهان هنگام طواف

پيامبر - ص - در سال هفتم هجرت (يكسال قبل از فتح مكه) بر اساس قطعنامه «صلح حديبيه»، مجاز بود كه براى انجام مناسك عمره، به مكه رود و سه روز در مكه بماند.
آن حضرت، همراه دو هزار نفر از مسلمانان، به سوى مكه حركت نمودند، در ميقات محرم شده، با شكوهى به بلنداى آفتاب وارد مكه گرديدند و به طواف كعبه پرداختند، مردم مكه از زن و مرد و كوچك و بزرگ به تماشاى سيماى ملكوتى پيامبر - ص - و يارانش، صف كشيده بودند، جمال و شكوه پيامبر - ص - و يارانش، ديدگان آنها را خيره كرده بود، در اين موقعيت بسيار مهم، كه از نظر سياسى، حساس و سرنوشت ساز بود، پيامبر - ص - به يارانش فرمود:
«شانه هاى خود را عريان كنيد و به گونه اى (شكوهمندانه) طواف كنيد تا مشركان پوست ستبر و بازوان قوى و پرتوان شما را بنگرند».
ياران، اين دستور را اجرا نمودند، مشركان در گرداگرد كعبه، صف كشيده بودند و طواف شكوهمند پيامبر - ص - و اصحابش را تماشا مى كردند.
جالب اينكه: هرگاه غرّش «لبيّك اَللّهُمَّ لبيّك» مسلمانان قطع مى شد، «عبداللّه بن رواحه» (يكى از سرداران اسلام) در حالى كه شمشيرش را حمايل كرده بود، اشاره به پيامبر ـ ص ـ كرده، با حنجره اى نيرومند و فريادى رعد آسا، چنين «رجز» مى خواند و (شعار مى داد):
خَلُّوا بَنِى الْكُفّارِ عَنْ سَبِيلِه *** خَلُّوا فَكُلِّ الْخَيْرِ فِى قَبُولِهِ
يا رَبِّ اِنّى مُؤْمِنٌ لِقِيلِهِ *** اِنِىّ رَأَيْتُ الْحَقَّ فِى قَبُو لِهِ
«اى كافر زادگان! راه را بر رسول خدا ـ ص ـ بگشاييد، راه بگشاييد و بدانيد كه همه سعادت در پرتو پذيرش رسالت پيامبر خدا ـ ص ـ فراهم مى شود.
پروردگارا! من به گفته آن حضرت ايمان دارم، و حق را در پذيرش فرمانش مى نگرم»4
به اين ترتيب مى بينيم، طواف كعبه، براى پيامبر ـ ص ـ و يارانش، به صورت مانور و نمايش قدرت، در برابر مشركان درآمده بود، و در عين آنكه عبادت بود، تبلورى از سياست و شكوه اسلامى، براى سر كوبى مشركان شده بود.

ب: اعتراض شديد و علنى امام حسين ـ ع ـ به معاويه در مراسم حج

سال 58 هجرت، دو سال قبل از مرگ معاويه بود، معاويه با طغيان و سركشى بسيار مغرورانه، به كشتار علويان و شيعيان امام على ـ ع ـ ادامه مى داد، و با قلدرى بى رحمانه اى، با آنها برخورد مى كرد.
امام حسين ـ ع ـ در آن سال، در مراسم حج شركت نمود، در كنار مراسم حج، در سرزمين منى همه بنى هاشم و شيعيان و افراد برجسته انصار را به يك گرد همايى دعوت كرد، بيش از هزار نفر، در محضر آن حضرت، اجتماع كردند، جمعى از تابعان و فرزندان اصحاب رسول خدا ـ ص ـ نيز حضور داشتند، امام حسين ـ ع ـ در آن اجتماع، برخاست و سخنرانى پرشورى كرد، در اين سخنرانى، پس از حمد وثنا فرمود:
«اَمّا بَعْدُ: فَاِنَّ الطّا غِيَةَ قَدْ صَنَعَ بِنا وَ بِشِيعَتِنا، ما قَدْ عَلِمْتُمْ وَ رَأَيْتُمْ ...»
«اما بعد: همانا اين طاغوت (معاويه) برخوردهايى با ما و شيعيان ما نمود كه همه شما مى دانيد و ديده ايد و گواه بوده ايد، و اخبار آن به شما رسيده است، من مى خواهم امورى را از شما بپرسم، اگر راست گفتم، مرا تصديق كنيد و اگر دروغ گفتم، مرا تكذيب نماييد، گفتارم را بشنويد، و آن را به خاطر بسپاريد و سپس وقتى كه پس از مراسم حج، به محل سكونت خود باز گشتيد، پيام مرا به افرادى كه مورد اطمينان شما هستند ابلاغ نماييد، و آنها را به آنچه مى دانيد (از ستمهاى معاويه، و پيكار با او) دعوت كنيد، من ترس آن دارم با ادامه اين اوضاع، «حق» فرسوده و نابود گردد، ولى خداوند نورش را تكميل نمايد هر چند كافران آن را نپسندند»
آنگاه امام حسين ـ ع ـ با بيان آيات قرآن و احاديث پيامبر ـ ص ـ پيرامون برترى علىـ ع ـ و شايستگى او و فرزندانش براى امامت، استشهاد كرد، و در اين راستا، هر فرازى را كه بيان مى كرد، حاضران با فرياد: «اَللّهُمَّ نَعَم، قَد، سَمِعْناهُ وَ شُهِدْناهُ»; «آرى خدا را گواه مى گيريم، كه اين گفتار را (از رسول خدا «ص») شنيده ايم و به صدق آن گواهى مى دهيم»، سخنان امام حسين ـ ع ـ را تصديق مى نمودند.
در پايان، بار ديگر امام حسين ـ ع ـ به آنها فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم كه هنگام بازگشت به اوطان خود، سخن مرا به افرادى كه مورد اطمينان شما هستند ابلاغ كنيد، و آنها را از دعوت من آگاه نماييد».5
اين حادثه نيز يك نمونه از بهره بردارى سياسى در كنار مراسم حج است امام حسينـ ع ـ از اجتماع مسلمين در مراسم حج، بر ضد طاغوت عصرش معاويه، به كار برد.
به اين ترتيب، در اين تابلو نيز، حج ابراهيمى را مى نگريم، كه تنها عبادت خشك نيست; بلكه در كنارش، مسائل مهم سياسى مطرح مى شود، و در شرايط بسيار سخت، مسأله رهبرى حق، و اظهار نفرت از رهبرى طاغوت، كه يك مسأله كاملا سياسى است، عنوان مى گردد.

ج: برخورد امام سجاد با طاغوت عصرش در كنار كعبه

يكى از فرازهاى جالب تاريخى معروف كه نشانگر آميختگى مسائل سياسى با مراسم حج است، ماجراى برخورد شديد امام سجاد ـ ع ـ با هشام بن عبدالملك، طاغوت اموى در كنار كعبه هنگام مراسم حج است، كه خلاصه آن را در اينجا مى آوريم:
عصر خلافت عبدالملك (پنجمين خليفه مقتدر اموى) بود، پسرش هشام براى انجام مراسم حج، وارد مكه شد، او هنگام طواف، خواست حجرالاسود را استلام كند، ولى بر اثر ازدحام جمعيت نتوانست. در نزديك حجرالاسود، منبرى براى هشام نهادند، او بر بالاى منبر رفت ، جمعى از مردم شام به گرد او حلقه زده بودند، و او به تماشاى طواف كنندگان پرداخت، ناگاه ديد امام سجاد ـ ع ـ به طواف كعبه مشغول است وقتى كه خواست، حجر الاسود را استلام كند، مردم با كمال احترام، براى او راه باز كردند، او با كمال راحتى ، حجر الاسود را استلام نمود.
در اين هنگام يكى از اهالى شام، به هشام گفت: «اين شخص كيست كه اين گونه مورد احترام مردم است؟»
هشام، خود را به نادانى زد و گفت: نمى شناسم.
در اين لحظه حساس، فرزدق، شاعر حماسه سراى خاندان رسالت ـ ع ـ كه از شاگردان امامان اهلبيت ـ ع ـ بود، به آن مرد شامى گفت: وَلكِنِّى اَعْرِفُهُ: «ولى من او را مى شناسم»
شامى گفت: اين شخص كيست؟
فرزدق در معرفى امام سجاد قصيده معروف و پرتوان خود را خواند، اين قصيده شامل 41 بيت است، كه با اين مطلع آغاز مى گردد:
هذا الَّذى تَعْرِف الْبَطْحاءُ وَ طْأَتَهُ *** وَ الْبَيْتُ يَعْرِفُهُ وَالْحِلُّ وِالْحَرَمُ
اين مرد كسى است كه سنگريزه هاى مكه، جاى پاى او را مى شناسند، خانه كعبه و بيابانهاى حجاز، از بيرون حرم و داخل حرم، او را مى شناسند».
هشام به خشم آمد، و دستور داد فرزدق را زندانى كردند، وقتى كه امام سجاد ـ ع ـ از زندانى شدن او باخبر شد، براى او دعا كرد، و از او دلجوئى نمود، و دوازده هزار درهم براى او فرستاد، فرزدق آن را نپذيرفت، امام سجاد ـ ع ـ براى او پيام داد:
«به خاطر حقى كه بر تو دارم، اين مبلغ را از ما بپذير، خداوند به مقام معنوى و نيت پاك تو آگاه است»، آنگاه فرزدق آن مبلغ را پذيرفت، و در زندان، اشعارى در سرزنش هشام سرود.6
در اين تابلوى زيبا مى بينيم: امام سجاد ـ ع ـ هنگام طواف كعبه، به شوكت هشام، اعتنا نكرد، و عمل فرزدق را در آنجا كه كاملا جنبه سياسى داشت، ستود و از او دلجويى كرد، و برايش دعا نمود و دوازده هزار درهم فرستاد، و به نيت پاك او ارج نهاد و او را كاملا تأييد نمود.
آيا اين تأييد و اين صحنه، بيانگر آن نيست كه مطرح كردن مسائل سياسى در كنار عبادت پرشكوه حج، محبوب و مقبول امامان معصوم بوده است؟
در اينجا مى افزاييم كه حضرت مهدى ـ عج ـ در كنار كعبه، قيام و ظهور مى كند، و مردم بين ركن و مقام با آن حضرت بيعت مى نمايند.7
در پايان اين مقاله، به دوجمله كوتاه ولى پرمعنا از امام صادق ـ ع ـ وحضرت زهراـ س ـ پيرامون فلسفه حج، توجه كنيد:
حضرت زهرا ـ س ـ فرمود: «جَعَلَ اللّهُ الْحَجَّ تَشْيِيداً لِلدِّينِ»; «خداوند، حج را مايه استحكام و تقويت پايه هاى دين نمود».8
امام صادق ـ ع ـ فرمود: «لا يَزالُ الدِّينُ قائماً ماقامَتِ الْكَعْبَةُ»; «مادام كه خانه كعبه بر پا است، اسلام هم بر پا است».9
براستى، آن حجى كه تنها به بعد عبادى او توجه گردد، و بعد سياسى آن كه مهمترين فلسفه حج را تشكيل مى دهد، فراموش و ترك شود، آيا موجب استحكام دين، و استوارى آن خواهد شد؟ مسلماً جواب منفى است.

پی‏نوشتها:

1 ـ مناقب آل ابيطالب، ج 4، ص 184 ـ بحار، ج 47، ص 79 ـ نظير اين مطلب، از امام صادق ـ ع ـ نيز نقل شده است (بحار، ج 27، ص 181)
2 ـ صحيفه نور، ج 18، ص 66 و 67
3 ـ صحيفه نور، ج 20، ص 18
4 ـ اقتباس از كحل البصر، ص 119 ـ مجمع البيان، ج 9، ص 127.
5 ـ احتجاج طبرسى، ج 2، ص 18 و 19.
6 ـ بحار، ج 46، ص 127.
7 ـ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1366.
8 ـ اعيان الشيعه، چاپ جديد، ج 1، ص 316.
9 ـ وسائل الشيعه، ج 8، ص 14.

جمعه, 14 آذر 1399 15:22

حج و برخی از آثار آن

جعل الله الكعبة البيت الحرام قياماً للنّاس
حجّ ميثاق ميان بنده و پروردگار است و از بزرگترين فريضه هاى الهى است كه در آن هر دو جنبه فردى و اجتماعى به شكلى نمايان گنجانيده شده است .
حجّ تجلى و تكرار همه صحنه هاى عشق آفرين زندگى يك انسان و يك جامعه متكامل در دنيا است . حجّ كانون معارف الهى است كه از آن محتواى سياست اسلام را در تمام زواياى زندگى بايد جستجو نمود .
در جنبه فردى ، هدف ، تزكيه و رسيدن به صفا و نورانيت و پيراستگى از زخارف بى ارزش مادى و فراغت با خويشتن معنوى و انس با خداى متعال و ذكر و تضرع و توسل به حضرت حق است تا آدمى به عبوديت كه صراط مستقيم الهى به سوى كمال است راه يابد و در آن گام بردارد .
در اين بخش ، تنوع فرصت ها و آزمايشگاهها به حدّى است كه هر گاه كسى با توجه به آداب و فرائض و تدبير در فلسفه حجّ ، از آن عبور كند بى گمان، دستاوردى گرانبها خواهد داشت ، فرصت احرام و تلبيه ، فرصت طواف و نماز، فرصت سعى و هروله ، فرصت وقوف در عرفات و مشعر و منى، فرصت رمى و قربانى و فرصت ذكر الله كه همچون فضاى سرشار از روح و حيات در همه ى اين مراحل ، گسترده شده است .
مجموعه اين فرصت ها مى تواند دوره كوتاهى از رياضت شرعى و خود سازى براى هر فرد باشد و مبدأ يك تحول عميق در اخلاق و سلوك فردى زائر خانه خدا گردد .
اين بخش از فلسفه حجّ ، همواره مورد توجه عموم مسلمانان به ويژه اهل مراقبت بوده و هست ، ليكن مسأله مهم كه غالباً مورد توجه نيست اين است كه اهداف فردى ، بخشى از فلسفه حجّ است ، بهره بردارى از ذخاير عظيم اين فريضه الهى فراتر از جنبه فردى است ، و آثار و بركاتى كه اين همايش عظيم مى تواند براى عموم مسلمانان بلكه براى آحاد مردم جهان داشته باشد بسى مهم تر و با ارزش تر از بركات فردى آن است .
نكته قابل تأمل اين است كه قرآن كريم در تبيين حكمت وفلسفه حجّ عمدتاً بر اهداف اجتماعى حجّ و آثار و بركات آن براى همه مردم تأكيد فرموده است .
از نظر قرآن كريم فلسفه بناى كعبه و حكمت حجّ، قيام براى تأمين منافع مردم است «جعل الله الكعبة البيت الحرام قياماً للنّاس» يعنى حجّ يك حركت جمعى براى حل معضلات و تأمين نيازها و رشد و توسعه جامعه بشر است .
از نظر قرآن ، مسلمانان در همايش عظيم حجّ بايد شاهد منافع خود باشند «ليشهدوا منافع لهم» .
از امام صادق عليه السّلام پرسيدند كه مقصود از «منافع» در آيه مذكور چيست ؟ مقصود منافع دنيا است و يا آخرت ؟
امام فرمود : الكل[1] .
منافع امت اسلام انواع و اقسام و مراتبى دارد : منافع فرهنگى ، منافع سياسى ، منافع اقتصادى و حتى منافع نظامى كه «ليشهدوا منافع لهم» شامل همه انواع منافع و مراتب آن است .
رهبر معظم انقلاب اسلامى آية الله خامنه اى در باره منافع اجتماعى حجّ مى فرمايند : «در جنبه اجتماعى، حجّ در ميان همه فرائض اسلامى بى همتا است ، زيرا مظهرى از قدرت و عزّت و اتّحاد امّت اسلامى است ، هيچ فريضه ديگرى بدينسان به آحاد مسلمان در باره مسايل امت اسلامى و جهان اسلام درس و عبرت نمى آموزد و آنان را در روحيه و واقعيت ، به قدرت و عزّت و وحدت نزديك نمى كند . تعطيل اين بخش از حجّ ، بستن سرچشمه يى از خيرات به روى مسلمين است كه از هيچ رهگذر ديگرى نمى توانند بدان دست يابند»
بارى همانطور كه احياگر حجّ ابراهيمى محمّدى (صلوات الله عليهما وآلهما) امام خمينى رضوان الله تعالى عليه فرموده : «حجّ بسان قرآن است كه همه از آن بهره مند مى شوند ولى انديشمندان و غواصان و درد آشنايان امّت اسلامى اگر دل به درياى معارف آن بزنند و از نزديك شدن و فرو رفتن در احكام و سياستهاى اجتماعى آن نترسند از صدف اين دريا گوهرهاى هدايت و رشد و حكمت و آزادگى را بيشتر صيد خواهند نمود و از زلال حكمت و معرفت آن تا ابد سيراب خواهند گشت .
ولى چه بايد كرد و اين غم بزرگ را به كجا بايد برد كه حجّ بسان قرآن مهجور گرديده است ! و به همان اندازه كه آن كتاب زندگى و كمال و جمال در حجابهاى خود ساخته ما پنهان شده است و اين گنجينه اسرار آفرينش در دل خرمن ها خاكِ كج فكريهاى ما دفن شده و اين زبان اُنس و هدايت و زندگى و فلسفه زندگى ساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل كرده است ، حجّ نيز بهمان سرنوشت گرفتار گشته است !
سرنوشتى كه ميليونها مسلمان هر سال به «مكه» ميروند و پا جاى پاى «پيامبر» و «ابراهيم» و «اسماعيل» و «هاجر» مى گذارند ولى هيچ كس نيست كه از خود بپرسد ابراهيم و محمد عليهما السّلام كه بودند ؛ و چه كردند ، هدفشان چه بود ؟ از ما چه خواستند ؟
خلاصه همه مسلمانان بايد در تجديد حيات حجّ و قرآن كريم و بازگرداندن اين دو به صحنه هاى زندگى شان كوشش كنند...»[2] .
تأمل در روايات اهل بيت عليهم السّلام نشان مى دهد كه تهى ساختن حجّ از جنبه هاى سياسى و اجتماعى توطئه خطرناكى است كه سابقه ممتدى در تاريخ اسلام دارد و اهل بيت رسول خدا صلّى الله عليه و آله با همه توان كوشيده اند تا مردم را از اين توطئه آگاه كنند تا آنجا كه حجِ فاقد جنبه سياسى و اجتماعى را حج جاهليت ناميده اند روزى كه حجّ جايگاه واقعى خود را در جهان اسلام پيدا كند و مسلمانان جهان بتوانند اين فريضه بزرگ الهى را آگاهانه و آن گونه كه شايسته است انجام دهند ، آن روز بى ترديد اسلام همه سنگرهاى كليدى جهان را فتح خواهد كرد و بر جهان حكومت خواهد نمود ، به اميد آن روز !
اين كتاب در واقع مبانى حجّ ابراهيمى ، محمّدى صلوات الله عليهما را از متن كتاب و سنّت بيان مى كند . در اين كتاب تلاش شده كه هر دو جنبه فردى و اجتماعى حجّ از متون اصلى اسلام ارائه گردد و مهم ترين نكاتى كه در سفر به حرمين شريفين بايد مورد عنايت زائران خانه خدا و روضه منوره نبوى باشد، تقديم شود .

پی‏نوشتها:

(1) يعنى همه منافع ، چه دنيوى و چه اخروى .
(2) پيام امام خمينى به زائران بيت الله الحرام 29 / 4 / 1367 هـ.ش

جمعه, 14 آذر 1399 15:17

دانستنی هایی درباره حج

اشاره

قرن‏ها پیش مرد و زن و کودکی تنها، چند قطعه سنگ سیاهِ ساده را از دل کوهی در کنار مکه بریدند و بی‏هیچ ترکیب و تزئینی بر هم نهادند؛ یک مکعب که نامش کعبه شد. داستان حج به همین سادگی شروع می‏شود. کعبه، قلب جهان است؛ نقطه ثابتی که همه پیرامونش دایره‏وار در گردشند. درست مثل کهکشان‏ها که تسبیح‏گوی دایره‏وار خداوندند. حج، نشانه است؛ تبلور منظومه ستایش کیهان در برابر خداوند، قرار گرفتن یک بی‏نهایت کوچک در برابر یک بی‏نهایت بزرگ و... . حج، داستانی بلند از همین رمزها و رازهاست .

واژه حج

واژه حج (به فتح حاء) در لغت به معنی قصدِ همراه با حرکت است و واژه «مَحَجَّة» به معنای راهِ همواره و مستقیمی است که انسان را به مقصد می‏رساند. نظر به این که در زیارتِ کعبه و انجام مراسم آن، قصدِ سفر و حرکت نهفته است، آن را حجّ نام نهاده‏اند. بنابر این، قبل از آن که حج حرکتی صوری، و سفری ظاهری باشد، حرکتی درونی و سیر و سیاحتی باطنی است. فقط پرواز جسم نیست، بلکه پرواز جسم مقدّمه‏ای برای پرواز روح است.

تفاوت حَجّ و حِج

واژه «حَجّ» به معنای قصد زیارت خانه خدا است، ولی واژه «حِجّ» به معنای نتیجه قصد است؛ یعنی تنها قصد زیارت کافی نیست، بلکه باید زیارت مقصود و مورد نظر به دست آید. بنابراین، حَجّ مقدمه و پیش‏زمینه حِجّ است، و هدف اصلی، رسیدن به مقصود و اهداف حَجّ است. باید حَجّ حساب شده و با محتوا به جا آورد نه حجّ تهی و بی‏محتوا. بر همین اساس، امام محمدباقر علیه‏السلام در کنار کعبه به یکی از شاگردانش به نام ابوبصیر، که حاجیان را زیاد، و گریه‏کنندگانِ گرد کعبه را بزرگ شمرد، فرمود: «بلکه گریه‏کنندگان بسیار، و حاجیان اندکند».

میهمان خدا

کسانی که به حج یا عمره مشرّف می‏شوند میهمان خدایند؛ آن هم میهمانی که با دعوت صاحب‏خانه آمده است. بدیهی است که اگر صاحب‏خانه کریم باشد، فضل و کرم خود را از میهمان دریغ نخواهد کرد. امام صادق علیه‏السلام فرمود: «حاجی و عمره‏گزار میهمان خدایند. اگر از او درخواست کنند، به آنها می‏بخشد و اگر او را بخوانند اجابتشان می‏کند و اگر شفاعت خواهند شفیعشان می‏کند».

بهره حجاج در سفر حج

بدون شک پاداش و بهره‏ای که حجاج از سفر معنوی حج می‏برند با یکدیگر برابر نیست و هرکسی به اندازه ظرفیت خود و درجه‏ای که از درک حضور پروردگار دارد، بهره‏مند خواهد شد. امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: «حاجی‏ها در بازگشت سه دسته‏اند: عده‏ای از آتش نجات می‏یابند، عده‏ای از گناهان خود خارج می‏شوند همانند روزی که از مادر متولد شده‏اند و عده‏ای خانواده و مالشان محفوظ می‏ماند و این کم‏ترین بهره‏ای است که حاجی‏ها می‏برند».

ضرورت فراگیری مسایل نماز برای حاجیان

نماز از پایه‏های اساسی دین اسلام است و از آن‏جا که نماز یک تکلیف شبانه‏روزی برای تمام مکلّفان است و محدود به زمان و مکان خاصی نمی‏باشد، فرا گرفتن بسیاری از مسائل آن واجب و ضروری است و بر همه افرادی که به سن بلوغ می‏رسند لازم است نسبت به آموختن مسائل نماز و تصحیح قرائت آن اقدام کنند. امّا این وظیفه نسبت به افرادی که عازم حج‏اند، ضرورت بیشتر می‏یابد؛ چرا که علاوه بر تکالیف پنجگانه شبانه‏روزی یکی از اعمال عمره و حج، نماز طواف است و در مجموعه اعمال عمره و حج سه نماز واجب وجود دارد که باید به طور صحیح خوانده شود و گاه صحیح نبودن آن موجب مشکلات بسیاری برای حجاج خواهد شد. لذا بر حجاج عزیز لازم است که قبل از عزیمت به حج نسبت به تصحیح قرائت نماز و آموختن مسایل آن اقدام کنند، تا خدای‏ناکرده در انجام دادن اعمال دچار اشکال نشوند.

حُجّاج و پرداخت حقوق واجب مالی

از مسایل مهم حج، مباح بودن لباس احرام است. لباسی که درحال طواف و نماز بر تن دارند، باید از هرگونه حقوق مالی دیگران اعم از حقوق مالی اشخاص معین و مالیات‏های اسلامی مانند خمس و زکات پاک باشد. چنانچه شخصی در امور اقتصادی خود نظم و حساب معینی نداشته باشد و حقوق مالی فقرا و مساکین را نپرداخته باشد، بسیاری از اموال و دارایی‏اش آمیخته به حرام خواهد بود. لذا بر حجاج محترم است که اگر تاکنون نسبت به محاسبه و پرداخت وجوه شرعی خود اقدام نکرده‏اند، قبل از عزیمت به حج با مراجعه به اهل اطلاع و اجازه، نسبت به حساب‏رسی اموال و پرداخت واجبات خود اقدام کنند.

کانون حضور

حج بزرگ‏ترین کنگره جهانی است که مؤمنان و دلدادگان به اللّه با پاسخ در فراخوان خداوند و با حضور در سرزمین وحی، گسترده‏ترین و بزرگ‏ترین اجتماع بشری را شکل می‏دهند. بدین‏سان مسلمانان در این سرزمین، از رازهای دل یکدیگر آگاه می‏شوند، مسائل مهم جهان اسلام را مطرح می‏کنند، راه‏حل‏ها را باز می‏جویند، و برای گشودن گره‏های اجتماعی می‏کوشند. به فرموده مقام معظم رهبری «حج جای تظاهر، تشاور و تعاهد است. در حج مسلمانان باید یکدیگر را پیدا کنند. نه فقط اجسام یکدیگر را بلکه دل‏ها و فکرهای یکدیگر را پیدا کنند».

ثواب رسیدگی به خانواده حاجی در نبود او

کسی که بعد از رفتن حاجی به حج یا عمره، به جای او کارهای خانه‏اش را سروسامان دهد، مثل اجر حاجی را خواهد داشت. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم در یکی از خطبه‏هایش ضمن بر شمردن اجر و مزد حجاج خانه خدا فرمود: «هرکه، حاجی یا عمره‏گزاری را بعد از [رفتن] او، به خوبی در اهل [و خانواده‏اش] جانشینی کند، مثل اجر کامل حاجی را دارد، بدون این که از اجر حاجی چیزی کم شود». طبیعی است که خانواده بسیاری از حاجیان پس از رفتن آنها در انجام دادن کارهای بیرون از منزل و بروز مشکلاتی چون مریضی در تنگنا قرار می‏گیرند. اهمیت رسیدگی به وضع آنها با ثوابی که برای این کار بیان شده است نمایان می‏شود.

ملاقات با زائر خانه خدا

یکی از اعمال پسندیده و آداب اسلامی، رفتن به زیارت کسی است که از زیارت یکی از مشاهد مشرّفه یا خانه خدا برگشته است. امام صادق علیه‏السلام درباره اهمیت ملاقات با زائری که تازه از حج برگشته است، فرمود: «کسی که با حاجی ملاقات کند و با او دست دهد، مثل کسی است که دست به حجرالاسود رسانده است» و نیز امام زین‏العابدین علیه‏السلام فرمود: «ای کسانی که حج بجا نیاورده‏اید، بشارت بر شما باد به حاجی‏ها هنگامی که بر می‏گردند. پس با آنها دست دهید و آنها را بزرگ دارید که این کار بر شما لازم است و در اجر آنها شریک خواهید شد».

حج، میعادگاه عاشقان

حج در کنار نماز، روزه، زکات و ولایت، از پایه‏های پنجگانه اسلام است. حج مایه زوال فقر، بخشایش گناه، ایجاد فروتنی و در هم شکستن تکبر و استکبار، آشنایی بیشتر مسلمانان با یکدیگر، به یاد سِپاری آثار رسول خدا و فراموش نشدن آنها و از بهترین وسایلی است که سالکان برای رسیدن به خدا به آن چنگ می‏زنند. حج میعادگاه عاشقان الهی از آدم تا خاتم و محل دیدار با جانِ جانان و محبوب دلدادگان، حضرت ولی عصر، عجل‏اللّه تعالی فرجه، در دوران غیبت است. در روایت آمده است که «حضرت صاحب امر(عج) هر سال در موسم حج حاضر می‏شد، مردم را می‏بیند و می‏شناسد و مردم اورا می‏بینند، ولی نمی‏شناسند».

ابراهیم علیه‏السلام ، بزرگ معلم برائت

ابراهیم علیه‏السلام با در هم شکستن بتکده مشرکان، سنت قویم شرک‏ستیزی را استوار ساخت و با تیغ «لا» اندیشه‏های شرک‏آلود را گردن زد، و با نقش جمله شکوهمند «لا اله الّا اللّه» برای اولین بار بر پرچم توحیدیان، برائت از مشرکان را چونان مشعلی بر معبر تاریخ برافراشت و بدین سان ابراهیم، بزرگْ معلم برائت از مشرکان و اسوه ستیز با جریان شرک، نماد مقاومت در مقابل شرک شد.
این سنّت قویم با فریادهای رعدآسای آخرین حلقه سلسله توحیدیان، پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم استوارتر گشت و با گسیل داشتن قهرمان تعبّد و رزم‏آور آوردگاههای توحید، علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام در سال نهم هجرت که آیتِ بت‏سرنگون‏کن «ان اللّه بری‏ءٌ من المشرکین و رسوله» را بر مردم فرو خواند و خانه توحید را از زشتی‏ها و پلشتی‏های بتان بپیراست، چونان سنتی عظیم در حج و سرزمین مکه، بر رواق تاریخ نقش بست.

امام خمینی، احیاگر سنت ابراهیمی

حضرت امام خمینی(ره) بزرگ‏ترین احیاگر دین اسلام در قرآن معاصر و فریادگر بی‏بدیل مظلومیت انسان که محتوای عظیم و سازنده کنگره بزرگ حج را به آن بازگرداند و چهره اصیلش را بازسازی کرد، برای احیای سنت ابراهیمی علیه‏السلام و محمّدی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، بی‏تردید گامی بلند برداشت و فریاد برآورد: «حجّ بی‏برائت حج نیست». «فریاد برائت ما فریاد مردم مسلمان آفریقاست، فریاد برادران و خواهران دینی ما که به جرم سیاه بودن، تازیانه ستمِ سیه‏روزان بی‏فرهنگِ نژادپرست را می‏خورند. فریاد برائت ما، فریاد برائت مردم لبنان و فلسطین و همه ملت‏ها و کشورهای دیگری است که... آمریکا و اسرائیل به آنان چشم طمع دوخته‏اند و سرمایه آنان را به غارت برده‏اند...».

ذخیره‏ای عظیم

رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت اللّه خامنه‏ای مدظله‏العالی، از حج به عنوان ذخیره‏ای بزرگ برای دنیای اسلام، نام می‏برد و اهمیت ابعاد معنوی، اجتماعی، سیاسی و بین‏المللی حج و هم‏چنین نیاز امروز جهان اسلام را به منافع عظیم این اجتماع بزرگ این‏گونه بیان می‏فرمایند: «حج، ذخیره‏ای بزرگ برای دنیای اسلام است و استفاده صحیح از آن می‏تواند منافع لازم و حیاتی امت اسلام را تأمین کند. تعیین ایامی خاص برای برگزاری مراسم حج، با این هدف مهم صورت گرفته است که مسلمانانِ اقصی نقاط جهان بتوانند با استفاده از این فرصت استثنایی با یکدیگر تماس و ارتباط برقرار کنند و با هم‏فکری و تبادل نظر، راه علاج مسائل و مشکلات خود را بیابند».

مکّه، شهر آکنده از خاطره‏ه

زایر عزیز، اینک عازم مکه‏ای؛ شهر آکنده از خاطره‏ها؛ دیاری که سینه‏اش انباشته است از هزاران هزار حادثه؛ شهری شگفت که پیرامونش یک‏سر کوه و هر کوی و برزن و خیابان و کوچه‏اش در دره‏ای و شکاف کوهی است. شهر مکه دستخوش دیگر سانی‏هاست و از آن همه میراث‏های جاویدان و نمادهای عشق و ایثار و مظاهر راستی و رادی و یادگارهای تاریخی آغازین روزهای اسلام اکنون چندان اثری نیست، امّا تو به ژرفی بنگر که اگر با «اشارت‏ها» آشنا باشی در پس این همه، آن همه را خواهی دید. مکّه همان خانه دیرپای ایستاده بر معبر تاریخ و فروزان چونان مشعل، بر رواق زمان است. پس روح عبودیت، تعبّد، پذیرش و تسلیم را در جانت بریز و خویشتن را یک‏سره به ابدیت پیوند بزن.

سعی، حرکتی هدفمند

سعی، تلاش است؛ حرکتی پر شتاب، جستجوگرانه و هدفدار؛ پاس‏داشت تلاش یک زن، تجدید خاطره شکوهمند حرکت سختکوشانه و تلاش جستجوگرانه بنده وارسته خداوند، «هاجر».
پس تو ای زایر گرامی، گام‏هایت را استوار دار و حرکت را پرشتاب کن. دل به خدا بسپار و یاد خدای را در جانت زنده کن. در او غرق شو و خود را فراموش کن. اینک به خدا بیندیش و تلاش و توکّل تا جباریت‏های جانت فرو ریزد و از آخرین بقایای ناخالصی پیراسته شود.

مِنا، سرزمین عرفان

تو ای زائر گران‏قدر، وقتی به منا رسیدی، بی‏درنگ به سوی دشمن بتاز، آخرین نماد شیطان و دشمن را سنگ‏باران کن، آگاه باش که به گفته امامت، آن احیاگر حج ابراهیمی، «شیطان را رجم کنید و شیطان از شما بگریزد، و رجم شیطان را در موارد مختلف با دستورهای الهی تکرار کنید که شیطان و شیطان‏زادگان همه گریزان شوند».
وقتی از نبرد با دشمن بازگشتی، با تیغ آگاهی، ایمان و اخلاص رگ طمع را بزن، و هوای نفست را در پیشگاه خداوند در قالب گوسفندی به مسلخ شب را بفرست. بیتوته کن و یاد خدای را در جانت زنده دار. با خدا زمزمه کن. از او نیروی عشق و عرفان بطلب و روز به سوی دشمن بشتاب و با او درآمیز، و بیزاری و برائت و خشم و نفرتت را با آخرین قدرت بر سینه‏اش بزن که تو در چهره اصیل‏ترین مؤمن، پیرو ابراهیم خلیل، آن نماد عشق و عرفان، ستیز و جهاد، توحید و تعبّد، و مهر و کین می‏باشی.

حج، کانون اصلی تبادل فکری

یکی از ارتباطات که در کنگره جهانی حج باید تحقق عینی و عملی داشته باشد، روابط متقابل مذاهب و فِرَق گوناگون اسلامی است؛ زیرا حج کانون اصلی تبادل فکری و بهترین مرکز تقریب بین مذاهب بوده و اکنون نیز می‏تواند باشد؛ به طوری که تبادل افکار ادیان اسلامی در طول تاریخ بشر و مناظره‏های اعتقادی، فلسفی وکلامی در زمان پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و ائمه معصومین علیهم‏السلام در شهر مکه و مرکز وحی انجام می‏گرفت و در قرن حاضر کنگره جهانی حج در ام‏القرای جهان اسلام می‏تواند راه‏کارهای مناظره فکری، علمی و فلسفی میان علما و فلاسفه و فقهای اسلامی را فراهم سازد تا در یک جدال احسن و مناظره نیکو به سرانجام شایسته بینجامد.

کنگره حج و تأسیس بازار مشترک اسلامی

با توجه به ابعاد گوناگون سلطه‏خارجی بر بازار مسلمین و آثار سوء ناشی از واردات و مصرف کالا و خدمات بیگانه در جوامع اسلامی، ضرورت تجدید نظر در روابط تجاری ـ بازرگانی با کشورهای استثمارگر کاملاً احساس می‏شود و این موضوع می‏تواند در کنگره عبادی ـ سیاسی حج مورد بررسی و گفتگو میان کشورهای اسلامی قرار گیرد تا زمینه‏های تفاهم و همکاری میان کشورهای مسلمان برای مبادلات متقابل و تأسیس بازار مشترک اسلامی فراهم گردد. اصولاً یکی از منافع عظیم و بلندمدت حج، مطالعه روش‏های مناسب برای قطع سلطه و استثمار کفار از جامعه مسلمین است و بهترین موقعیت برای تبادل نظر و تصمیم‏گیری مناسب، ایام برگزاری حج است که اعمال و مناسک حج را با فلسفه و اهداف واقعی آن ـ که مبارزه علمی و مستمر با استکبار جهانی و قطع سلطه کفار بر مسلمین است ـ همراه سازیم.

عرفات وادی ندبه

و اینک عرفات سرزمین معرفت و اشک و صحرای پر ندبه‏ای که آدم در آن ناله سر دادو عذر تقصیر به پیشگاه خداوندی آورد؛ عرفاتی که وادی ندبه حسین است. آن هنگام که قصد سفر به دیار شهادت داشت. اینک ای زایر مقیم عرفات، بدان که در این دیار، تنها نیستی. حسین و یارانش با تواند و در سمت چپت جبل‏الرحمة، زیر سقف آسمان دعا می‏کند و اشک چون باران از دیدگان فرو می‏بارد. تو تنها نیستی؛ حجت خدا نیز همراه توست. اباصالح المهدی(عج) در این هنگام تو را همراهی می‏کند. از این‏رو، بر مهدی فاطمه سلام کن و هم‏صدا با حسین علیه‏السلام در میانه روز دست به تضرع بردار؛ شاید که پذیرایت شود.

خودشناسی در عرفات

امام صادق علیه‏السلام می‏فرماید: « یک ساعت اندیشیدن بهتر از عبادت یک سال است». یکی از شاخه‏های شناخت، خودشناسی است و حاجی در عرفات، به خود متوجه می‏شود. حال و وضع و کارهای خود را محاسبه می‏کند و اگر خطایی در خود دید، توبه حقیقی می‏کند. در آن‏جا در پیش‏گاه خدا به گناهانش اعتراف می‏کند و تصمیم می‏گیرد دیگر گناه نکند و خود را همیشه از شیطان و شیطنت‏ها دور نگه دارد، به این ترتیب با شناخت خود و با قرائت دعاهایی که وارد شده به ویژه دعای معروف امام حسین علیه‏السلام و امام سجّاد علیه‏السلام در مدرسه عالی عرفات، نام‏نویسی می‏کند. آری عرفات در برنامه‏های حج، هم‏چون روح حج است؛ آن‏قدر مهم است که امام صادق علیه‏السلام درنگ کردن در عرفه را حجّ اکبر خوانده است. و کسی که آن را درک کند، حج را درک کرده است.

دشمن‏شناسی در عرفات

یکی از شناخت‏ها در بیابان عرفات، دشمن‏شناسی و نفرین بر دشمن است. از این‏رو در دعای پرمحتوای امام حسین علیه‏السلام که در صحرای عرفات قرائت فرمود، چنین آمده است: «خدایا مرا بر آن کسی که به من ظلم کند، پیروز گردان و انتقامم را از او بگیر و آرزوهایم را در مورد سرنگونی او برآور و با این کار چشم و دلم را شاد گردان». امام حسین علیه‏السلام با این نحوه شناخت به سوی منا حرکت کرد و به مصاف با نمادهای شیطان (جمرات) رفت، و چنین بود که نهضت عظیم و ماندگار عاشورا را آفرید که از آن نهضت عظیم، نهضت‏های دیگر آفریده شد و می‏شود. راز شعارها و فریادهای ضدآمریکایی حاجیان ایرانی در آن سرزمین، نیز در همین امر نهفته است؛ چرا که شیطان را در آنجا شناخته‏اند. در آنجا آماده می‏شوند تا با عزمی راسخ به سرزمین منا بیایند و نمادهای شیطان را سنگ‏باران کنند، و عملاً در جبهه پیکار شدید با مظاهر شیطانی قرار گیرند؛ چرا که فهمیده‏اند تا شیطان را نکشند هرگز به سعادت ابدی ـ که هدف اصلی حج است ـ نخواهند رسید.

حج، مکتب عرفان

حج، رمز یقین، عشق و ایمان است. حج نمایشگر قدرت، عظمت، شکوه و جلال مسلمین است. حج بیانگر تعبد، تسلیم و اطاعت محض است. حج مرکز تشکل، انسجام، نظم و وحدت است. حج تمرین و اعلام «همیشه آماده‏باش» است. حج درس پیکار و جنگ با شیطان‏ها و طاغوت‏هاست. حج تجدید خاطره قربانی، ایثار و فداکاری است. حج نشان حکومت عدل و صلح، و امن و آرامش است. حج آیین برادری، یک‏رنگی، بی‏رنگی و یگانگی است. حج فریاد علیه تبعیض، اختلاف، بیداد است. حج انقطاع و بریدن از همه تعلقات و گسستن از باطل است. حج مدرسه محبت و پیوند اخوت و برادری است. حج گسستن انواع زنجیرها و اسارت‏ها و بردگی‏هاست. حج بریدن از همه قدرت‏های کاذب و طاغوتی است. حج همراهی شعار و شعور است و حج مکتب زهد و عرفان و جبهه خون و قربان است.

پیام‏رسانی و نقل اخبار ائمه علیه‏السلام در حج

در روایات پیشوایان دین آمده است که یکی از هدف‏های عالی حج، آشنایی بیشتر و عمیق‏تر مردم با مسایل اسلامی و انتقال اخبار و پیام‏های رهبران آسمانی است. در زمانی که خلفای ستمگر برای خاموش کردن صدای حق‏طلبانه رهبران حق از هیچ ظلمی دریغ نمی‏کردند، بهترین مکان برای شنیدن و گرفتن پیام‏های روح‏بخش اولیای خدا، مکه بود. لذا در حدیث می‏خوانیم: «در حج، تفقه و آشنایی با دین و نقل اخبار ائمه علیهم‏السلام به سایر نقاط جهان نهفته است».

حج، بسیجی دیگر

حج، بسیج توحید است؛ بسیج علیه مرزهای ساختگی میان مسلمانان؛ بسیج علیه تفرقه و امتیازات پوچ؛ بسیج علیه کفر و شرک؛ بسیج برای اعلام برائت از دشمنان خدا؛ و بسیج برای طرد شیطان. حج، نمایشی از عظمت و قدرت است؛ هماهنگی با عالم بالاست؛ هم‏سانی خاکیان با افلاکیان و هم‏شکلی فرشیان با عرشیان است؛ طواف اهل زمین گرد کعبه در مقابل طواف فرشتگان، به دور بیت‏المعمور در آسمان است.

بعد فرهنگی حج

حج می‏تواند مؤثرترین عامل مبادله فرهنگی و فکری و محلّی برای طرح فرهنگ اصیل اسلامی، در همه زمینه‏های زندگی باشد. در روایات اسلامی یکی از فوائد حج نشر اخبار و آثار رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به تمام بلاد اسلامی ذکر شده است. هشام بن حکم از یاران امام صادق علیه‏السلام می‏گوید: از آن حضرت درباره فلسفه حج و طواف کعبه سؤال کردم. ایشان فرمود: «خداوند این بندگان را آفرید... و دستورهایی برای مصلحت دین و دنیا به آنها داد و از جمله اجتماع مردمِ شرق وغرب را در آیین حج مقرّر داشت، تا مسلمانان یکدیگر را به خوبی بشناسند و ازحال هم آگاه شوند و هر گروهی سرمایه‏های تجاری را از شهری به شهر دیگر منتقل کند... و آثار پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و اخبار او شناخته شود، و مردم آنها را به خاطر آورند و هرگز فراموششان نکنند». حج از این نظر می‏تواند به یک کنگره فرهنگی و مرکزی برای تبادل نظر اندیشمندان و متفکران اسلامی تبدیل شود. متفکران اسلام در ایام حضور در حج باید گرد هم آیند و افکار و ابتکارات خویش را به هم عرضه کنند.

منظومه بندگی

حج، شهری است بزرگ که کعبه، کانون و مرکز آن است و مناسک، آیین‏نامه زیستن در این شهر قانون‏مند. در اینجا هر تخلفی قربانی می‏خواهد. حج، شهری است آباد و آزاد که وطنِ هر موحد است و زادگاه دین و خاستگاه قرآن و هر که اهل این دیار است، حاجی است. اینجا حاکم خداست و آن‏که به این مکان گام می‏نهد، وارد منظومه بندگی می‏شود.
حج، دریایی است موج‏خیز و گهرساز. هر که به ژرفای معارفش فرو رود و در اعماق حکمت‏هایش غواصی کند، مرواریدهای گران‏بها و بی‏بدیل به چنگ می‏آورد و هر که بر ساحل به تماشا بایستد، هر چند به گوهر نرسد، ولی تلاطم امواج و نسیم ساحل این دریا، روحش را شاداب می‏کند.
حج، ندایی است پیچیده در گوش زمان، برخاسته از حنجره ابراهیم و نشسته بر گوش جان میلیون‏ها موحد ابراهیمی؛ ندایی است که از هر دیار دور و نزدیک، از هر شهر و روستا، از هر فراز و فرود، مهمان می‏طلبد. ضیافتی با مهمانی خدا و سفره‏ای گشوده تا ابدیت، تا آخرت، تا بهشت، تا رضوان و رحمت تا عفو و مغفرت که آهنگ ملکوت دارد و نغمه خلد برین.

سابقه تاریخی کعبه

کعبه، این فرودگاه فرشتگان الهی، برخلاف تصور رایج مردم، پیشینه‏ای فراتر از عصر ابراهیم خلیل و فرزندش اسماعیل دارد. روایات اسلامی از پیشینه تاریخی شهر مکه و ارزش والای این سرزمین سخنان بسیار به میان آورده‏اند. بی‏شک، کعبه اولین پایگاه توحید و نخستین خانه‏ای است که به منظور عبادت بندگان بنا شده است. در آیه 96 سوره آل عمران، قرآن کریم در اشاره به این حقیقت مهم آمده است: «نخستین خانه‏ای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکه است؛ که پربرکت و مایه هدایت جهانیان است.» همچنین وقتی یهود از تغییر قبله مسلمانان خشمگین شدند و پشت کردن به بیت المقدس را نوعی بی‏احترامی به این شهر کهن و معبد پرسابقه تلقی کردند، قرآن، آنان را متوجه پیشینه تاریخی کعبه ساخت و کعبه را دارای پیشینه‏ای بیشتر و ارزشی کهن‏تر معرفی کرد و آن را بیت عتیق، خانه کهن و دیرپای و سابقه‏دار خواند.

حج؛ از آدم تا خاتم

حج و انجام مراسم عبادی آن، پیشینه‏ای به درازنای تاریخ زمین دارد. بر اساس برخی از روایات، نخستین کسی که کعبه را بنا نهاد و اولین حج‏گزار، حضرت آدم علیه‏السلام بود. آن حضرت پس از خروج از بهشت، برای جبران گذشته و کمال گرفتن از محضر رب، به راهنمایی فرشته خدا به گزاردن مراسم حج هدایت شد. بعدها حضرت نوح علیه‏السلام آن هنگام که کشتی‏اش گرفتار توفان سهمگین بود، مراسم حج را به جای آورد. کعبه قبل از تجدید بنا به دست حضرت ابراهیم علیه‏السلام نیز عبادت‏گاه مردمان بود، اما دیوارهای آن به مرور زمان فرسوده شده و رو به نابودی رفت. ازاین‏رو، حضرت ابراهیم علیه‏السلام به امر خدا پایه‏های آن را از نو برافراشت و سپس خود مناسک حج را انجام داد. در روایات اسلامی از حج دیگر پیامبران همچون حضرت موسی، یونس، عیسی، داوود و سلیمان نیز سخن به میان آمده است. ازاین‏رو، می‏توان با اطمینان از رسالت جاودانه و جهانی حج و اینکه همه پیامبران الهی سیادت این سرزمین را باور داشته و به پاس‏داشت آن مأمور بوده‏اند، سخن گفت.

حج در قرآن

بیست و دومین سوره قرآن را حج نامیده‏اند. افزون بر هشت آیه از این سوره، آیاتی از سوره‏های بقره، آل عمران، مائده و توبه نیز به اهمیت، فلسفه و احکام حج اشاره کرده‏اند. تلاوت این آیات و تأمل در آنها، روشن‏گر عظمت حج و گستردگی ابعاد آن است:
کعبه، خانه‏ای است که به فرمان خداوند و به دست ابراهیم تجدید بنا شد و برای عبادت خدا و خودسازی مهیا گشت.
حج منافع و برکات معنوی و مادی و فواید فردی و اجتماعی و آثار سیاسی و اقتصادی و اخلاقی دارد.

همه مردم در این مکانِ عبادت یکسانند.

صفا و مروه، دو نشانه‏ای است که انسان را به یاد خدا می‏اندازد.
حج و عمره، برنامه انسان‏سازی است که حدود و شرایطی دارد و بهترین حاصل آن تقواست.

شرافت زمانی و مکانی

از امتیازهای ویژه حج که برتری آن را بر بسیاری از اعمال عبادی دیگر نشان می‏دهد، جمع شرافت و فضیلت، هم از جهت مکان و هم از بُعد زمان است. از نظر زمان برای هر یک از دو ماه ذیقعده و ذیحجه که به ماه‏های حج مشهورند، فضیلت بسیار گفته‏اند. مثلاً در روایت آمده است که بنای کعبه در 25 ذیقعده بود و در آن روز حضرت آدم هبوط کرد و ابراهیم خلیل و حضرت عیسی به دنیا آمدند، و رحمت در آن روز نشر یافت. همچنین بخش اعظم مناسک حج در دهه اول ذیحجه انجام می‏شود که بر پایه آیه 44 سوره حج، جزو «ایام معلومات» است. اربعینِ عبادتی نیز که موسای کلیم با خداوند وعده داشت، از اول ذی‏قعده شروع شد و با دهه اول ذیحجه پایان یافت که محصول این چله‏نشینی، دریافت تورات بود. درباره شرافت مکانی حج نیز سخن بی‏کرانه است. سرزمین مکه در قداست و فضیلت بی‏همتاست؛ چرا که کعبه، نخستین خانه مبارک برای خلق و مشعل هدایت برای جهانیان خوانده شده است. این سرزمین، از نشانه‏هایِ روشنِ خداوند است و صفا و مروه که از شعایر الهی است، در آن قرار دارد.

حج؛ تجلی وحدت

اجتماع شکوه‏مند مسلمانان در همایش بزرگ حج، افزون بر پاس‏داشت عبادتی توحیدی و برافراشتن پرچم دین‏داری در جهان، نمایش قدرتمند ابهتِ امت اسلام است. مسافران حج، همه در لوای یک نام و آرمان، یک قبله و قرآن و با ره‏نمایی یک پیامبر، سرود همدلی و همراهی می‏خوانند. مجموعه‏های گوناگونی که از سرتاسر جغرافیای گسترده جهان اسلام گرد هم آمده‏اند، سهمی مشترک از یک تاریخ پرافتخار دارند. گفت‏و گو و ارتباط اینان و تأمل در محور واحدی که اسلام و قرآن و سنت باشد، عامل بسیار توان‏مندی برای وحدت و هم‏بستگی مسلمانان جهان شمرده می‏شود. این آهنگ یک‏پارچگی، اگر به درستی ساز شود، به حس مشترکی از توان‏زایی و سرانجام باور قدرتمندی در رویارویی با اسلام ستیزان و مستکبران جهان می‏انجامد و بدین روست که حج را می‏توان کنگره عظیم وحدت مسلمانان دانست.

زیباترین فصل مشترک

در تقسیم‏بندی‏های مرسوم حقوقی، اجتماعی و سیاسی جهان، ملاک تقسیم‏ها، یا مردم یک سرزمین هستند که آن را ناسیونالیسم یا ملت‏گرایی می‏نامند، یا نژاد، معیار تقسیم است که به آن راسیسم یا نژادگرایی گفته می‏شود، یا مرزِ هم‏گرایی، منافع مشترک مادی و اقتصادی یا اتحادیه‏های دفاعی است که نام‏ها و عنوان‏های گوناگون می‏گیرد. در اسلام، هیچ‏یک از این ملاک‏ها پذیرفته نیست و مرز دسته‏بندی انسان‏ها، تنها عقیده آنان درباره خدا و جهان و حقوق و هویت انسان است. قرآن به این گروه‏ها «امت» می‏گوید و امت اسلامی را گروهی از مردم می‏داند که در مدار عقیده به خدای یکتا و پیامبران فرستاده او وحدت و هماهنگی دارند. این باور ارزشمند و این معیار اعتقادی، بیش از هر عبادت دیگری در حج تجلی می‏یابد؛ آنجا که مرزهای جغرافیایی رنگ می‏بازد و سیاه و سپید و زرد و سرخ، پادشاه و فقیر، عالم و جاهل و قدرتمند و ضعیف، همه با یک تن‏پوش ساده، دور از هیاهوی اختلاف، در ضیافت حج، مهمان می‏شوند. این وحدت اعتقاد، زیباترین فصل مشترک تمامی مسلمانان گیتی و نیازمند تأمل و پاس‏داری است.

قطع طواف به دلیل برآوردن حاجت مؤمن

از نکته‏های شگرف آیین اسلام، پاس‏داشت احکام اجتماعی و سفارش‏های ویژه به تکریم حقوق مردم است. مرز این توجه و احترام تا بدانجاست که حتی در پاره‏ای از امور و هنگام تعارض آنها با عبادت‏های بزرگ معنوی، احترام به حقوق مردم و برآوردن نیاز آنها اولویت می‏یابد. در این‏باره روایت اَبان بن تَغلب از امام صادق علیه‏السلام بسیار درس‏آموز است:
ابان می‏گوید: همراه امام صادق علیه‏السلام در حال انجام طواف بودم. در همان هنگام، مردی نزدم آمد و در حالی که از صورتش پریشانی نمایان بود، از من خواست برای رفع گرفتاری‏اش به دنبالش بروم. حضرت صادق علیه‏السلام متوجه من شده و پرسید: ای ابان! این مرد کیست و چه می‏گوید؟ عرض کردم: شخصی از شیعیان شما و مسلمانی است که مشکلی دارد و از من تقاضای رفتن به دنبال رفع گرفتاری‏اش را دارد. حضرت فرمود: «شایسته است طواف را قطع کنی و همراه او بروی.» من با شگفتی گفتم: اما ای پسر رسول خدا! من هنوز طوافم را به پایان نرسانده‏ام. حضرت فرمود: «مانعی ندارد. آنچه از طواف به جا آورده‏ای، به خاطر بسپار و پس از بازگشت، دنباله آن را به جا آور». ابان می‏گوید: پرسیدم: آیا اگر طواف واجب هم باشد، جایز است؟ حضرت فرمود: آری.

حج و فلسفه آن

در قرآن کریم از برنامه معنوی ج به شیوه‏های گوناگونی یاد شده است؛ از جمله می‏فرماید: «خداوند زیارت این خانه [کعبه] را بر کسانی که توانایی رفتن به آن را دارند واجب کرده است». یا در مورد دیگر می‏فرماید: «حج و عمراه را برای خدا کامل گردانید». در مجموعه روایات نیز در مورد فضیلت و فلسفه و آثار حج، بحث‏های زیادی صورت گرفته است؛ از جمله آمده است: «حج، آرامش بخش دل هاست». امام سجاد علیه‏السلام نیز می‏فرماید: «حج و عمره به جای آورید تا بدن هایتان سالم بماند و روزی هایتان زیاد شود و ایمان‏تان استوار گردد». امیرمؤمنان علی علیه‏السلام فرموده است: «به جا آوردن حج و عمره، ناداری را از بین می‏برد و گناهان را پاک می‏کند». حتی آن حضرت در وصیت خود فرمود: «خدا را، خدا را در حق خانه، پروردگارتان در نظر بگیرید و تا زنده هستید آن را ترک نکنید که در صورت کوتاهی، از عذاب الهی در امان نمی‏مانید». در کلام دیگر، امام صادق علیه‏السلام به صورت کلی می‏فرماید: «همواره این خانه را زیارت کنید که زیارت‏های پیوسته شما از آن، ناخوشی‏های دنیا و سختی‏ها و هراس‏های روز رستاخیز را از شما دور می‏کند».

فضیلت حج

قرآن کریم در کنار یقین تکلیف حج، تأکید دارد که این کار هم همانند دیگر اعمال عبادی، حتما با نیت پاک و فقط برای خدا انجام گیرد: «حج و عمره را برای خدا کامل انجام دهید» بدون تردید فواید کامل حج زمانی به انسان می‏رسد که با انگیزه الهی انجام گیرد. در روایات اهل بیت علیهم‏السلام در اشاره به فضیلت و برکات حج، به امور بسیاری اشاره کرده‏اند؛ از جمله آنهاست: «زائر حج و عمره میهمان خداست و خداوند به او آمرزش هدیه می‏کند». «حج، جهاد هر ناتوان است». رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله هم می‏فرماید: «حج، فقر و تهیدستی را از بین می‏برد» و در جای دیگر می‏فرماید، «حج به جای اورید تا بی‏نیاز شوید». امام سجاد علیه‏السلام می‏فرماید: «حق حج بر تو این است که بدانی بدان وسیله به پروردگارت وارد می‏شوی، و از گناهانت به سوی آن می‏گریزی، و به وسیله آن توبه‏ات پذیرفته می‏شود، و تکلیفی را که خدا بر تو واجب کرده است، ادا می‏کنی».

بُعد فرهنگی و اخلاقی حج

از جمله ابعادی که برای حج ذکر شده، بعد فرهنگی و اخلاقی ان است. مردم با بستن احرام، به کلی از امتیازات ظاهری، لباس‏های رنگارنگ و زر و زیور دور می‏شوند و با تحریم لذت‏ها و پرداختن به خودسازی که از وظایف هر حاجی محرم است، از جهان مادی جدا می‏شوند و در عالم معنویت قرار می‏گیرند. مجموعه اعمال حج و یادآوری خاطرات انبیا و اولیا در آن مکان شریف، زمینه انقلابی اخلاقی را در دل‏ها فراهم یم کند. بی‏جهت نیست که در روایات می‏خوانیم: «کس یکه حج را به طور کامل انجام دهد، از گناهان بیرون می‏آید و همانند روزی که از مادر متولد شده است، پاک می‏گردد». افزون بر این، اندیشمندان همه جوامع با جمع شدن در مکه، به تبادل افکار و انیدشه می‏پردازند که این مسئله، زمینه تحول و انقلابی فرهنگی ـ علمی را فراهم ی آورد. هشام بن کم می‏گوید: از امام صادق علیه‏السلام درباره فلسفه ج پرسیدم، فرمود: «خداوند بندگان را آفرید... و فرمان‏هایی برای مصلحت دین و دنیا به آنها داد. از جمله اجتماع مردم شرق و غرب در مکه در آیین حج مقرر شد تا مسلمانان به خوبی یکدیگر را بشناسند و برای اینکه آثار پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و اخبار او شناخته شود، آنها رابه خاطر آورند و فراموش نکنند». می‏توان گفت آیه «خداوند کعبه، بیت اللّه‏ الحرام را برای قوام کار مردم قرار داد» بر همه این امور دلالت دارد.

بُعد سیاسی فریضه حج

یکی از تکالیفی که در اسلام با شرایط خاص برای مؤمنان واجب شده، انجام اعمال حج است. این عمل همانند همه تکالیف دیگر، مصلحت‏های دارد و از جمله آنها، جنبه سیاسی آن است. امام علی علیه‏السلام در اشاره به فلسفه حج می‏فرماید: «خداوند مراسم حج را برای تقویت آیین اسلام تشریع کرد». از دقت در اعمال حج، به خوبی معلوم می‏گردد که بسیاری از جنبه‏های آن، افزون بر عبادی بودن، رنگ سیاسی هم دارد. برای مثال، حج، عامل مؤثری در ایجاد وحدت در صفوف مسلمانان است و تبعیض‏های ملی و نژادی و نیز محدود شدن در حصار مرزای جغرافیایی را از بین می‏برد. حج، سانسورها و اختناق‏ها را از راه تبادل اخبار حاجی‏های سرزمین مختلف اسلامی از بین می‏برد. به همین دلیل، در طول تاریخ حاکمان ستمگر از حضور حاجیان در جوامع گوناگون در مکه نگران می‏شوند. قرآن کریم در آیات مختلف، بر توجه به حج و انجام کامل این فریضه تأکید می‏کند؛ از جمله می‏فرماید: «خداوند زیارت این خانه را بر کسانی که توانایی رفتن به آن را دارند واجب کرده است». بر این اساس به پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله دستور داده شده است: «مردم رابه حج فرا خوان، تا پیاده یا سوار بر اشتران،... از راه‏های دور نزد تو آیند».

سزای ترک حج

انجام فریضه حج، در صورت بودن شرایط برای افراد واجب می‏شود و ترک آن جایز نیست. قرآن کریم در این باره می‏فرماید: «زیارت کعبه برای کسانی که توانایی رفتن به حج را دارند، حق خدا بر مردم است و هر کس ناسپاسی کرده، از رفتن به آن خودداری می‏کند [زیانی متوجه خداوند نمی‏کند؛ زیرا] همانا خداوند از جهانیان بی‏نیاز است». رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله درمورد کسانی که بدون دلیل از حج خودداری می‏کنند، خطاب به علی علیه‏السلام می‏فرماید: «ای علی! ده کس از این امت به خدای بزرگ کفر ورزیده‏اند، یکی از آنها کسی است که توانایی حج داشته باشد، ولی تا زنده است از رفتن به حج خودداری می‏کند». آن حضرت در جایدیگر می‏فرماید: «هر کس در رفتن به حج آنقدر تعلل ورزد که مرگش فرا رسد، خداوند او را در روز رستاخیز یهودی یا نصرانی محشور می‏کند». امام صادق علیه‏السلام درباره تفسیر آیه‏ای که می‏فرماید: «هر کس در این دنیا کور باشد، در سرای آخرت نیز کور است»، فرموده است: «او کسی است که حج واجب را به تأخیر اندازد و بگوید امسال حج می‏روم، سال دیر حج می‏روم و...، تا آنکه مرگش فرا می‏رسد و نمی‏تواند به حج برود».

حج، از اسارت تا آزادی

حج که بزرگ‏ترین و باشکوه‏ترین نمایش قدرت جهان اسلام است، اگر در چارچوب ظاهرش گرفتار شود و از اصالت ناب و رسالت عظیم خویش دور افتد، خالی از تأثیر و طراوت و جوشش‏آفرینی است. مِنا و مَشعر و سعی و صفا، عرفات و حَلق و تقصیر و رَمی جمرات، همه در ورای ظاهر خود باطنی شکوه‏مند از معنا دارند. با این حال، آنچه امروز افسوس‏زاست، نشناختن این باطن و پرداختن به صرف آن ظاهر است. ناصر خسرو قبادیانی، قرن‏ها پیش این، بانگ بیدارباش را به حاجیان نهیب زده است:
شاد گشتم بدانکه حج کردی
چون تو کس نیست اندر این اقلیم
بازگو تا چگونه داشته‏ای
حرمت آن بزرگوار حریم
جمله بر خود حرام کرده بُدی
هر چه مادون کردگار عظیم؟
گفت نی، گفتمش چو در عرفات
ایستادی و یافتی تقدیم
عارف حق شدی و منکر خویش
به تو از معرفت رسید نسیم؟
گفت نی؟ گفتمش چو سنگ جمار
همی انداختی به دیو رجیم
از خود انداختی برون یک‏سو
همه عادات و فعل‏های ذمیم؟
و ناصر خسرو در آخر می‏افزاید:
گفتم ای دوست پس نکردی حج نشدی در مقام محوْ مقیم
رفته و مکه دیده آمده باز
محنت بادیه خریده به سیم
گر تو خواهی که حج کنی پس از این
این چنین کن که کردمت تعلیم

حج از ديرباز تاكنون از اهميّت ويژه اى در بين مسلمانان برخوردار بوده است، همه ساله صدها هزار مسلمان مشتاق از گوشه و كنار جهان، بسوى سرزمين مقدس مكه و مدينه حركت كرده، با تمامى سختيها و مشقتها خود را به ميقات مى رسانند و لبيك گويان آماده انجام فريضه حج مى شوند.
از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود:
«... ما من مَلِك ولاسُوقَة يصل الى الحج الاّ بمشقّة فى تغيير مطعم او مشرب او ريح او شمس لا يستطيع ردّها و ذلك قوله عزّوجلّ: و تحمل اثقالكم الى بَلَد لَمْ تكوُنوُا بالغيه الاّ بِشِقِ الأَ نْفُسِ اِنَّ ربّكم لرؤف رحيم».1
«هيچ پادشاه و هيچ رعيتى به خانه خدا نمى رسد جز با مشقت و ناگوارى در آب و غذا، و تحمل باد و توفان و تابش خورشيد و اين است معناى كلام خداوند عزّوجل كه فرمود: چارپايان بارهاى شما را بر پشت كشيده، به شهر مى رسانند كه اگر آنها نبودند شما جز با مشقت و جان كندن به مقصد نمى رسيديد همانا پروردگار شما رئوف و رحيم است.» و نيز هشام ابن حكم از امام صادق(ع) نقل مى كند كه فرمود: «... و ما احد يبلغه حتى تناله المشقه». «هيچ كس بدون زحمت و مشقت به مكه نمى رسد.»2 در گذشته، طولانى بودن راه، نداشتن وسيله نقليه مناسب و مطمئن، نبود امكانات رفاهى و درمانى، ناامنى و وجود سارقين مسلّح ... همه و همه عواملى بودند كه حجاج را با خطر مواجه مى كردند. بسيارى از آنها در بين راه مى مردند و هرگز به وطن باز نمى گشتند. در سال 402 گروهى از حجاج گرفتار توفان شدند، باد سياهى برآنها وزيدن گرفت، در نتيجه راه آب را گم كرده، عدّه زيادى از آنها مردند. در سال 403، سارقين بيابانگرد، قبل از رسيدن كاروان به محلّ آب، در آنجا فرود آمده برخى از آبگيرها را پركردند و در برخى حنظل ريخته، در كمين حجاج نشستند و پس از ورود، از آنان پول گزافى مطالبه كردند. عطش، زندگى را بر حاجيان تنگ نمود و نزديك به 15 هزار نفر از آنان مردند و تنها تعداد كمى نجات پيدا كردند.3 برخى «بنى خفاجه» را از حاجى آزارترين قبايل عرب در اين دوران دانسته، در باره آنها مى گويند: تعدادى از حجاج را اسير و آنان را وادار به چوپانى كردند، پس از گذشت دو سال، مأمورين دولتى توانستند حاجيان را از دست دزدان آزاد كنند.4 در سال 405 از بيست هزار حاجى، تنها شش هزار نفر زنده ماندند و بر افراد باقيمانده نيز بحدى شرايط سخت شد كه شتران سوارى و مورد نياز خود را كشته از گوشت آنها براى رفع گرسنگى استفاده كردند. گاهى اوقات حاجيان، گرفتار سيل و خشم طبيعت مى شدند چنانكه در سال 349 وقتى حجاج مصر به كشورشان بازمى گشتند شب هنگام، سيل عظيمى آمد و بسيارى از آنان غرق شدند، آب جنازه ها و اثاثيه شان را به دريا برد.5 با توجه به دورى راه و خطرات گوناگونى كه بر سر راه حاجيان وجود داشت آنان كه جان سالم بدر برده، و به سلامت برمى گشتند با عزت و تكريم فراوان به شهر و روستاى خويش وارد مى شدند، و مردم از آنها تجليل فراوان مى كردند. در باره حاجيان بغدادى نوشته اند كه هنگام ورود در «ياسريه» (حومه بغداد) شب را مى خوابيدند و صبح هنگام وارد شهر مى شدند تا مردم بتوانند از آنها بخوبى استقبال كنند. حجاج شرق نيز كه از بغداد به وطن خود بازمى گشتند در اين شهر از طرف شخص خليفه مورد استقبال قرار مى گرفتند.6 ليكن در برابر اين همه ارزش و عظمت، معاندين با اسلام و عناصر نادان و متحجر، با تبليغات مسموم خود در طول تاريخ، تلاش كرده اند تا از اهميّت و نقش عظيم حج بكاهند و مردم را نسبت به اين فريضه مهم بى رغبت كنند. ابراهيم بن ميمون براى امام صادق(ع) نقل كرده و مى گويد: در حضور ابوحنيفه نشسته بودم مردى آمد و از او پرسيد: كسى كه حج واجب را انجام داده، آيا باز هم اگر به حج برود، بهتر است يا آنكه با هزينه حج، بنده اى خريده او را در راه خدا آزاد كند؟ ابوحنيفه پاسخ داده بود: آزاد كردن بنده بهتر است! امام صادق(ع) پس از نقل اين مطلب فرمودند: به خدا سوگند كه ابوحنيفه دروغ گفته و فتواى ناحق داده است، به خدا سوگند كه حج خانه خدا بهتر است از خريدن و آزاد كردن يك بنده و بنده ديگر تا برسد به ده بنده، سپس فرمود واى بر ابوحنيفه، آزاد كردن كدام بنده به طواف كعبه و سعى صفا و مروه و فيض عرفه و سرتراشيدن و رمى جمرات خواهد رسيد؟ اگر آنگونه كه ابو حنيفه گفته، باشد (و اين مطلب شهرت پيدا كند) مردم حج خانه خدا را تعطيل خواهند كرد.7 در حديثى ديگر عمر بن يزيد مى گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه مى فرمود: «حج از آزاد نمودن ده برده بالاتر است و شمردند تا به هفتاد بنده رسيد سپس فرمود يك طواف و دو ركعت نمازش از يك بنده آزاد كردن بالاتر است».8 از برخى روايات استفاده مى شود كه در آن زمان بر اثر تبليغات غلط، اين انديشه در اذهان تعدادى از متدينين نيز نفوذ كرده بود. سعيد سمّان مى گويد: من همه ساله به حج مشرف مى شدم در يك سالى كه مردم دچار قحطى و سختى شدند ياران من گفتند: اگر امسال هزينه سفرت را در راه خدا صدقه دهى از حج افضل و برتر است. من به آنها گفتم شما مطمئن هستيد؟ گفتند آرى، من هم هزينه سفر حج را به مستمندان داده و آن سال در خانه ماندم، ليكن در شب عرفه خوابى ديدم كه در نتيجه از كار خود پشيمان شده و با خود گفتم از اين پس به سخن كسى گوش فرا نمى دهم و حج خانه خدا را ترك نمى گويم... سال بعد به حج رفته و در منى خدمت امام صادق(ع) رسيدم و داستان خود را شرح دادم، حضرت پس از بيان مطالبى سه مرتبه فرمود: «واَنّى له مثل الحجّ؟» انسان با كدام طاعت ديگر مى خواهد به پاداش حج دست يابد؟...9 اين مسأله بحدى در جامعه جدى شد كه برخى به خود اجازه داده رسماً به امامان شيعه اعتراض مى كردند: ابوحمزه ثمالى نقل مى كند كه شخصى به امام سجاد(ع) گفت: شما جهاد در راه خدا را كه كارى مشكل و سخت است رها كرده و حج را كه كارى ساده و آسان است انتخاب كرده ايد؟ راوى مى گويد امام در آن هنگام تكيه داده بودند، يك مرتبه نشستند و به آن شخص فرمودند: واى بر تو آيا آن مطلبى كه رسول خدا(ص) در حجة الوداع فرمود به تو نرسيده است؟ پيامبر(ص) هنگام وقوف به عرفه و در حالى كه خورشيد غروب مى كرد به بلال فرمودند تا از مردم بخواهد ساكت شوند، آنگاه كه مردم سكوت كردند فرمود: خداوند، امروز شما را مورد عنايت قرار داده، نيكوكارتان را آمرزيد و شفاعت نيكوكاران را در حق گنهكارانتان پذيرفت، پس با آمرزش گناهان كوچ كنيد، و از براى آنان كه جرمهايى دارند خشنودى خود را ضمانت كرد.10 برخى از قصّه پردازان نيز در دامن زدن به اين طرز تفكر سهيم بوده اند; عبدالرحمن ابى عبدالله مى گويد به امام صادق(ع) عرض كردم عده اى از قصّاص مى گويند اگر كسى حج واجب را انجام داده و پس از آن بجاى رفتن به حج، صدقه بدهد براى او بهتر است. امام فرمودند: «دروغ گفته اند! اگر مردم چنين كنند اين بيت تعطيل خواهد شد و حال آنكه خداوند عزوجل اين خانه را وسيله قيام براى مردم قرار داده است».11 پس از آنكه بنى اميه، پايه هاى حكومت خويش را تحكيم بخشيده، بر مردم مسلط شدند، با يك برنامه حساب شده مسجد جامع اموى را در دمشق بنا كردند تا مردم را از مدينه منوره و مكه مكرمه منصرف نموده، به
آنجا متوجه كنند و بلكه به جاى كعبه معظمه به حج آن وادار سازند.12 عبدالملك بن مروان نيز مردم شام را از رفتن به حج باز مى داشت، مردم به فرياد آمده، به وى گفتند: ما را از حج و زيارت بيت الله الحرام كه يك واجب شرعى است باز مى دارى؟ پاسخ داد محمد بن شهاب زهرى از رسول خدا(ص) نقل كرده كه آن حضرت فرموده است: بار سفر، بسته نمى شود مگر بسوى سه مسجد: «مسجدالحرام»، «مسجد من» و «مسجد بيت المقدس»، سپس گفت: بيت المقدس براى شما به جاى مسجدالحرام است و اين سنگى كه بر حسب روايت، چون پيامبر(ص) مى خواست به معراج رود پاى خود را بر روى آن گذاشت، براى شما به جاى كعبه است، آنگاه بر آن صخره، قبه اى بنا كرد و پرده هاى ديبا بر آن آويخت و خدمتگزارانى نيز براى آن قرار داده و از مردم خواست همان گونه كه پيرامون كعبه طواف مى كنند برگرد آن بنا طواف نمايند. و در روز عيد، قربانى كرده، سر خود را بتراشند اين رسم در دوران بنى اميه برقرار بود.13
ناصر خسرو پيرامون حوادث قرن پنجم مى نويسد: گروهى از اهل شام در موسم حج به قدس آمده مراسمى داشته، گوسفند قربانى مى كنند و گاهى در يك سال بيش از 20هزار نفر آنجا حاضر مى شوند...14 حجاج بن يوسف ثقفى كه از كارگزاران سفّاك و مشهور اين دوران است از زائرين قبر رسول خدا(ص) مى خواست به جاى قبر پيامبر(ص) گرداگرد قصر عبدالملك طواف كنند.15 متوكل، خليفه عباسى نيز براى شكستن حرمت حج و بى اعتبار ساختن آن در جامعه، بنايى در سامرّا شبيه كعبه ساخت و در نزديكى آن، سرزمينهايى را به نام هاى منا و عرفات و... نامگذارى كرد و آنگاه كه اميران او درخواست رفتن به حج داشتند به آنان پيشنهاد مى كرد در همين جا حج گذارده، طواف كنند.16
در همين دوران نيز تعدادى از صوفيه با ايجاد انحراف در اذهان عمومى، مردم را از رفتن به حج برحذر داشته، به كارى ديگر ترغيب مى كردند. يكى از آنان به مريدى از مريدانش مى گويد: «به جاى رفتن به مكه، به خانه ات برگرد و به مادرت خدمت كن.»17 ابو حيان توحيدى متكلم معتزلى مشرب، كتابى نوشته بنام «الحج العقلى اذا ضاق الفضاء عن الحج الشرعى» در آن كتاب نقل مى كند: نظام الملك وزير ملكشاه، عازم حج شد، چون در كنار دجله خيمه زد فقيرى كه سيماى صوفيان داشت به چادر وزير آمده نامه اى دربسته را به او داد. وقتى وزير نامه را گشود در آن نوشته شده بود كه: پيامبر(ص) را به خواب ديدم فرمود برو به حسن (نظام الملك) بگوى چرا به مكه مى روى؟ حج تو همين جاست مگر ترا امر نكرده بوديم كه پيش اين ترك (ملكشاه) بايستى حاجتمندان امت را يارى كنى؟ نظام الملك پس از خواندن اين نامه از حج منصرف گشته به شهر خويش مراجعت كرد!18 در قرن اخير نيز پاره اى از به اصطلاح روشنفكران غربزده و دل به دنياى ديگران بسته، درصدد برآمدند با استفاده از شعر، قصه و داستان و طنز و غيره از ارزش حج كاسته آن را در اذهان عمومى، عملى غير مهم جلوه دهند. گاهى مى گفتند اگر حاجى به جاى رفتن به مكه و طواف خانه خدا پول آن را خرج مستمندان و فقيران جامعه بنمايد ارزش بيشترى دارد، گاهى مى گفتند، چرا پول و ارزى كه با اين زحمت بدست آمده است را در اختيار اعراب قرار داده به حلقوم آنان بريزيم و... ليكن برخلاف اينگونه حركتها كه از ديرزمان آغاز و تا عصر ما نيز ادامه يافته، ائمه معصومين(ع) كوشيده اند اين تفكر را تخطئه و مردم را از بركات و ثمرات عظيم حج آگاه سازند. معاوية بن عمّار از امام صادق(ع) نقل مى كند كه حضرت فرمود:
هنگامى كه رسول خدا(ص) از عرفات كوچ نمود در «ابطح» يكى از اعراب بيابانى به حضور آن حضرت شرفياب شده، عرضه داشت: من مردى ثروتمندم، قصد حج داشتم هنگام حركت مانعى پيش آمد و نتوانستم به حج مشرف شوم حال شما امر فرماييد من با اين مال كار نيكى انجام دهم كه ثواب حج را درك كنم! حضرت بسوى كوه ابوقبيس رو كرد و فرمود: «اگر به مقدار اين كوه طلاى سرخ داشته باشى و همه را در راه خدا انفاق كنى به ثواب و بهره اى كه حاجيان رسيده اند نخواهى رسيد».19 باز عمر بن يزيد مى گويد كه از امام صادق شنيدم كه مى فرمود: حج از هفتاد بنده آزاد كردن ارزشش بالاتر است، پرسيد: «ما يعدل الحج شئ»؟ قال: «ما يعدله شئ» آيا ارزش چيزى با حج برابرى مى كند؟ فرمود: چيزى با او برابرى نمى كند.20 در روايت ديگر آمده است: نماز واجب ارزشش از بيست حج بالاتر است و حج از خانه پر از طلائى كه انسان تمامى آنرا در راه خدا انفاق كند ثواب و ارزشش بالاتر است.21 همچنين از رسول خدا(ص) نقل شده كه فرمود: «... ليس شيى افضل من الحج الا الصلوة و فى الحج هيهنا صلوة و ليس فى الصلوة قبلكم حج...» مرحوم صدوق، نكته لطيفى در تبيين اين روايت و روايات مشابه آن دارد، مى فرمايد: اگر نماز واجب را به تنهايى با حج مقايسه كنيم نماز واجب از بيست حج منهاى نماز، ارزشش بالاتر است، ليكن حجى كه در آن نماز هم هست از نماز به تنهايى افضل است.22 در روايت ديگرى حج از نماز و روزه افضل و بالاتر دانسته شده است.23 جالب توجه است كه بدانيم در برخى اوقات حج از جهاد در راه خدا نيز افضل و برتر شمرده شده است.
محمد بن عبدالله مى گويد: به امام رضا(ع) عرض كردم: پدرم براى من نقل كرده كه به اجداد شما ـ عليهم السلام ـ گفته شده در همسايگى ما شهرى به نام قزوين وجود دارد كه پايگاه مرزى است و در برابر آنان دشمنى بنام «دَيْلَم» وجود دارد آيا اجازه مى دهيد كه با دشمن جهاد نموده و يا در حال آماده باش دفاعى باشيم؟ و اجداد شما پاسخ داده اند كه «عليكم بهذا البيت و حجوه» بر شما باد كه راه مكه را در پيش گرفته و خانه خدا را زيارت كنيد. پدرم سه مرتبه اين مطلب را تكرار كرده و همان پاسخ را شنيده است و در آخرين مرتبه آباء بزرگوار شما اين سخن را نيز افزوده اند كه: «آيا شيعه ما رضايت نمى دهد كه در خانه خود بنشيند و دارائى خود را براى اهل و عيال خود خرج كرده و منتظر فرمان ما بماند؟...» در پايان مى پرسد آيا اين حديث كه نقل شده صحيح است؟ امام رضا(ع) فرمودند: آرى صحيح است و سخن حق همان است كه بازگو كرده است.24 تأكيد ائمه معصومين(ع) بر اين بوده كه از عظمت حج كاسته نشود و هميشه اين مراسم عظيم عبادى سياسى با شكوه هر چه تمامتر برگزار گردد، لذا از هر فرصتى استفاده كرده و مردم را به انجام حج ترغيب مى فرموده اند: عذافر مى گويد: امام صادق(ع) به من فرمود: چه چيز مانع شده كه همه ساله به حج نروى؟ گفتم: فدايت گردم، زن و فرزند! مى گويد امام صادق(ع) به من فرمود هنگامى كه از دار دنيا رفتى چه كسى آنها را اداره مى كند؟ به همسر و فرزندانت سركه و زيتون بخوران و با مازاد آن همه ساله به حج مشرف شو.25 امام صادق(ع) با افراد ديگرى نيز، همين برخورد را داشته اند. عيسى بن ابى منصور مى گويد: امام صادق(ع) به من فرمود: اى عيسى اگر مى توانى نان را با نمك بخورى و همه ساله به حج بروى اين كار را بكن.26 ترغيب و تشويق مردم بحدى است كه امام صادق(ع) مى فرمايد: «ليس فى ترك الحج خيره» براى ترك حج، استخاره جايز نيست و حتى براى نرفتن به حج نبايد مشورت كرد. اسحاق بن عمار مى گويد به امام صادق(ع) گفتم: مردى ضعيف الحال با من در مورد حج مشورت كرد به او گفتم حج نرود آنگاه امام فرمود: «ما اخلقك ان تمرض سنة» و اسحاق بن عمارمى گويد يك سال پس از آن مريض بودم.27 يكى از شرايط انجام حج استطاعت مالى است ليكن در روايات حتى كسانى كه مستطيع هم نيستند براى انجام اين فريضه الهى تشويق شده اند. معاوية بن وهب از افراد مختلفى نقل مى كند كه به امام صادق(ع) گفته اند ما مقروض هستيم آيا پول قرض كرده و حج انجام دهيم؟ امام فرموده اند: آرى ]حج وسيله خواهد بود كه[ دين او زودتر ادا شود.28 در پاره اى از روايات از تجّار خواسته شده تا در طول سال مقدارى از سود حاصله از تجارت را براى حج كنار گذاشته از آن براى انجام فريضه حج استفاده نمايند.29 عيسى بن ابى منصور مى گويد: امام صادق(ع) به من فرمود: اى عيسى دوست مى دارم خداوند در فاصله بين حج گذشته و آينده هميشه تو را در حالتى ببيند كه براى حج ]آينده[ آماده مى شوى.30 امامان معصوم (ع) تنها به تشويق و ترغيب مردم بسنده نكرده، كسانى را كه خانه خدا را ترك نموده تنها بگذارند به هلاكت و نابودى تهديد كـــرده انـد:
على بن ابيطالب(ع) در واپسين لحظات زندگى به فرزندانش وصيت كرده مى فرمايد:
«الله الله فى بيت ربكم لاتخلوه مابقيتم فانه ان ترك لم تناظروا».
«فرزندانم تا زنده هستيد حج خانه خدا را ترك نكنيد كه در چنين صورتى مهلت داده نخواهيد شد.»31 و بالاخره اگر با اين همه تشويق، مسلمانان به حج خانه خدا بى توجهى كنند برحاكم اسلامى واجب است تا مردم را براى رفتن به حج مجبور نمايد. عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: «اگر مردم خانه خدا را متروك بگذارند بر امام زمان] حكومت اسلامى [واجب است آنان را به زيارت حج مجبور كند، چه بخواهند چه نخواهند، چرا كه خانه خدا براى حج و زيارت برپا شده است.32 اهميت اين امر بحدّى است كه اگر مردم هزينه سفر هم نداشته باشند، بايد از بودجه حكومت اسلامى مخارج سفر آنان تأمين و به حج اعزام شوند. «...فان لم يكن لهم اموال انفق عليهم من بيت مال المسلمين...».33 در قرآن كريم نيز تاركين حج مورد تهديد جدّى قرار گرفته اند... «و من كفر فانّ الله غنىّ عن العالمين.»34 اميد آنكه اين مراسم عظيم دينى هر سال پرشكوهتر از گذشته برگزار و مسلمانان جهان بتوانند در تحقق حج ابراهيمى كه امام راحل و فقيدمان حضرت امام خمينى ـ قدس سره ـ براى اقامه آن تلاش فراوان فرمود بيش از پيش موفق گردند.

پی‏نوشتها:

1ـ نورالثقلين، ج 3 ، ص 41، ح 15 .
2ـ وسائل، ج 11، ص 112 .
3ـ تمدن اسلامى، ج 2، ص 357 .
4ـ همان.
5ـ همان.
6ـ همان.
7ـ فروع كافى، ج 4، ص 259 .
8ـ ثواب الاعمال، ج 1، ص 113 .
9ـ فروع كافى، ج 4، ص 257 .
10ـ ثواب الاعمال، ج 1، ص 111 .
11ـ وسائل، ج 11، ص 22 .
12ـ سفرنامه حج، لطف الله صافى، ص 52 .
13ـ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 161 .
14ـ همان، ص 357 .
15ـ الصحيح من سيرة النبى(ص)، ج 1، ص 21 .
16ـ تمدن اسلامى، ج 2، ص 358 .
17ـ همان.
18ـ همان.
19ـ فروع كافى، ج 4، ص 258 .
20ـ وسائل، ج 11، ص 111 .
21ـ همان ص 112 .
22ـ همان.
23ـ همان، حديث 14374 .
24ـ فروع كافى، ج 4، ص 260 .
25ـ وسائل، ج 11، ص 134 .
26ـ همان، ج 11، ص 135 .27ـ فروع كافى، ج 4، ص 271 .
28ـ وسائل، ج 11، ص 140 .
29ـ همان، ص 143 .
30ـ همان، ص 150 .
31ـ نهج البلاغه.
32ـ فروع كافى، ج 4، ص 272 .
33ـ همان.
34ـ آل عمران: 97 .

درباره ی علت نیامدن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ در آغاز سوره ی توبه میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد.

۱ . برخی حكمت آن را ارتباط سوره های انفال و توبه یا آن كه این دو سوره را یك سوره دانسته و آن را دلیل عدم ذكر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ معرفی نموده اند.

كسانی كه ارتباط میان سوره انفال و توبه را دلیل نیامدن «بسم الله» در آغاز سوره  توبه می دانند، به روایتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ تمسك كرده اند كه می فرماید: «انفال و برائت یك سوره محسوب می شوند»(۱) و معتقدند: تناسب و ارتباط میان این دو سوره، از ارتباط سایر سوره ها با یك دیگر بیش تر است بلكه در بیش تر مسایل، گویی سوره ی توبه متمم سوره ی انفال است. چرا كه بیش تر مطالب این دو سوره در اصول و فروع دین ، سنن الهی، شریعت و قانون، به ویژه قوانین جنگ و آن چه مربوط به آن است مانند آمادگی رزمی ، اسباب پیروزی و غیره از امور روحی ، مالی ،احكام معاهدات ، پیمان ها از نظر حفظ ، نقض به موقع آن ها و نیز احكام ولایت در جنگ میان مؤمنان با یكدیگر و كافران با هم و هم چنین ویژگی مؤمنان راستین ،كفرپیشگان ، منافقان و بیماردلان، آن چه در سوره ی انفال به طور اجمال مورد اشاره قرار گرفته در سوره ی توبه به تفصیل آمده است.(۲)

۲. بعضی دیگر، دلیل آن را عدم تناسب بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ـ كه نشانه ی رحمت است ـ با اعلام برائت ـ كه نشانه ی غصب است ـ دانسته اند.

كسانی كه این دو را یك سوره نمی دانند و حكمت نیامدن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ در آغاز سوره ی توبه را عدم تناسب بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ با اعلام برائت دانسته اند، استناد نموده اند به روایتی از حضرت علی ـ علیه السلام ـ كه می فرمایند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ برای امان و رحمت است ولی سوره ی برائت برای برداشته شدن امان از شمشیر نازل شده است.(۳)

این گروه عقیده دارند سوره ی توبه مستقل است و نیامدن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ در آغاز آن به خاطر لحن قهرآمیز سوره نسبت به مشركان و اعلام تنفر از مشركان پیمان شكن است كه این موضوع با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ كه نشانه ی صلح و رحمت است سازگار نمی باشد.

۳. بعضی از مفسّران كه این دو سوره را یك سوره دانسته اند, علاوه بر وجود ارتباط معنوی، بین دو سوره محسوب شدن سوره ی انفال از سوره های هفت گانه ی طولانی (سبع طوال) در روایات(۴) و به دنبال آن سوره های مئون (صد آیه)، در صورتی كه سوره ی انفال به تنهایی ۷۵ آیه است . تأییدی است بر این كه دو سوره ی انفال و توبه، مجموعاً هفتمین سوره ی طولانی قرآن است, ضمن این كه نیامدن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ در میان دو سوره را تأیید دیگری بر یكی بودن این دو سوره دانسته اند.(۵)

نتیجه:

سوره ی توبه با اعلان جنگِ عمومی با مشركان و طردِ تمام پیمان های پوشالی آنان افتتاح گشته است و بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ حاملِ روح صلح و آرامش و هم زیستی مسالمت آمیز است, به همین جهت سوره ی جنگ و نبرد و یا سوره ی قتال و پیكار با مشركین، با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ آغاز نشده است.

ممكن است علت نیامدن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ در اول سوره ی توبه، مشابهت آن با سوره ی انفال باشد كه به سانِ بخشی از آن تلقی می شود. سوره ی انفال بازگوكننده ی جهادِ مسلمین در جنگ بدر است و سوره ی توبه جهادِ مسلمین را در جنگ تبوك گزارش می كند, پس داستان مندرج در سوره ی انفال ـ از لحاظ هدفِ كلی ، تشویقِ مسلمین به جهاد و برحذر داشتن آن ها از تخلف نسبت به اوامرِ خدا و رسول ـ همانند داستانِ موجود در سوره ی توبه است, از این رو، سوره ی توبه همراه سوره ی انفال و به دنبال آن آمده است.(۶)

به نظر ما می توان میان دو موضوع جمع كرد و با توجه به روایت امام صادق -علیه السلام- و حضرت علی-علیه السلام- ، حكمت ترك بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ در آغاز سوره ی توبه، ارتباط و تناسبِ میان سوره ی انفال و توبه و هم چنین عدم تناسب بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ با اعلان جنگ با مشركان پیمان شكن بدانیم, زیرا در غیر این صورت، موضوع عدم تناسب بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ با اعلام برائت، به تنهایی با سوره هایی مانند كافرون، منافقون و مسد كه با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ آغاز شده اند، نقض خواهد شد و از سوی دیگر، درست است كه سوره ی توبه با آیات برائت شروع شده است ،ولی متضمن موضوع توبه، محبت به پرهیزكاران، دادن چهار ماه مهلت به مشركان و ... می باشد كه نشان دهنده ی رحمت خداوند، حتّی در حق دشمن می باشد.

نتیجه آن كه ارتباط عمیق میان مطالب مطرح شده در سوره ی انفال و توبه و عدم تناسب بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ با آیات ده گانه ی برائت در آغاز سوره ی توبه می تواند دلیل ذكر نشدن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ باشد.

پی نوشتها

۱. طبرسی ، فضل بن علی . مجمع البیان، ج ۳، ص ۶.

۲. تفسیر كاشف، ج ۵، ص ۲۵۵ به نقل از: عبده، محمد، تفسیر المنار، ج ۱۰، ص ۱۴۸.

۳. مجمع البیان، ج ۳، ص ۷.

۴. ر.ك: تفسیر ابن كثیر، ج ۱، ص ۵۵, و تفسیر طبری، ج ۱، ص ۳۴, و سیوطی: الدر المنثور، ج ۱، ص ۱۸۹ و ج ۶ ص ۱۰۱ و روض الجنان، ج ۱، ص۱۱ .

۵. تفسیر كاشف، ج ۵، ص ۲۵۵.

۶. حجتی، سید محمد باقر، اهداف و مقاصد سوره های قرآن كریم، ص ۱۸۵.

این مطلب از دو منظر قابل توجه است

۱. این‌كه اسلام را به معنای قرآنی آن درنظر بگیریم.

۲. اینكه معنای اصطلاحی آن را در نظر بگیریم، كه امروزه به شریعت پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ اطلاق می‌شود.

توضیح مطلب: وقتی ما كلمه «اسلام» را با معنای قرآنی آن در نظر می‌گیریم چنین در می‌یابیم كه این واژه، مجالی برای پرسش راجع به رابطه میان اسلام و سایر ادیان آسمانی باقی نمی‌گذارد. اسلام در زبان قرآن نام دین و آیین خاصّی نیست. بلكه اسم دین مشتركی است كه همه انبیاء، مردم را بدان فراخواندند، و تمام پیروان انبیاء بدان منسوب هستند:

حضرت نوح ـ علیه السّلام ـ به قومش فرمود: ... به من فرمان دادند كه از مسلمین باشم و آیین اسلام را پذیرا شوم.(۱)

حضرت یعقوب ـ علیه السّلام ـ به فرزندانش توصیه می‌كند كه: ... فرزندان من! خداوند این آیین پاك را برای شما برگزیده است. و شما جز به آیین اسلام از دنیا نروید.(۲)

حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ به قوم خود گفت: ای قوم من! اگر به خدا ایمان دارید بر او توكل كنید و كارها را بدو واسپارید، و به راستی اگر دارای روحیه اسلام و تسلیم هستید باید كارها را به خدا واگذار نمایید.(۳)

حواریون به عیسی ـ علیه السّلام ـ اظهار داشتند: به خدا ایمان آورده‌ایم و تو گواه باش كه آیین اسلام را با آغوش باز می‌پذیریم.(۴)

خلاصه آنكه ما واژه «اسلام» را به عنوان یك شعار عامّ و فراگیر در قرآن می‌یابیم كه بر زبان انبیاء و پیروان آنها از كهن‌ترین عصرهای تاریخ تا عصر نبوّت حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ جاری می‌شد. آنگاه می‌بینیم قرآن كریم همه این قضایا را در یك قضیه فراهم آورد، قضیه‌ای كه در آن به امّت آن حضرت خطاب و خاطر نشان می‌سازد كه برای آنها دین و آیین جدیدی را تشریع نكرده، بلكه این دین همان دین و آیین انبیاء و پیامبران پیش از آن حضرت می‌باشد.(۵) قرآن می‌فرماید: «خدا آیینی را برای شما تشریع كرد كه به نوح توصیه كرده بود، و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش كردیم این بود كه دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نكنید...».(۶)

با توجه به این معنی و مفهوم قرآنی كه ما گزارش كردیم موضوع برای این سؤال كه میان آن و سایر ادیان آسمانی چه رابطه و همبستگی و وجوه مشتركی وجود دارد. باقی نمی‌ماند، زیرا درست نیست بپرسیم میان چیزی با خود آن چیز چه رابطه‌ای وجود دارد. در اینجا وحدتی میان همه ادیان جلب نظر می‌كند كه دوگانگی و یا چندگانگی و اختلاف و تفاوت را نمی‌توان ـ در آن مفهومی كه از اسلام یاد كردیم ـ میان این ادیان مطرح ساخت.(۷)

امّا باید یادآور شد كه كلمه «اسلام» در عُرف مردم دارای مدلول و معنای مشخص و جدای از سایر ادیان گردیده. و آن عبارت از مجموع قوانین و تعالیمی است كه حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ آن را به مردم ابلاغ كرد، یا قوانین و تعالیمی كه از آنچه آن حضرت ارائه فرمودند قابل استنباط می‌باشد.(۸)

بنابراین، سؤال ـ در این بخش ـ اختصاصاً راجع به اسلام با مفهوم عرفی آن، یعنی راجع به رابطه شریعت محمدی و یهودیت و نصرانیت مطرح است. كه در دو مرحله به پاسخ آن می‌پردازیم:

مرحله اوّل: درباره رابطه شریعت محمّدی با شرایع پیشین آسمانی است و این شرایع در چهره نخستین و دست نخورده‌اش، از منبع خود به دور و بیگانه نبوده و با مرور زمان و حوادثِ روزگار و به دست مردم در این شرایع دگرگونی پدید نیامده بود.

مرحله دوم: درباره رابطه اسلام با شرایع دیگر است، منتهی پس از آنكه روزگارانی را پشت سر نهادند و مقداری تطور و دگرگونی در آنها پدید آمد.

امّا مرحله اول: قرآن كریم به ما تفهیم می‌كند هر رسولی كه به سوی مردم گسیل شده، و هر كتابی كه از آسمان نزول یافته، مؤید و مُصدِّق رسول و كتاب قبلی است. انجیل مؤید تورات. و قرآن كریم مصدق و مؤید تورات و انجیل و همه كتابهایی است كه از جانب خدا نازل شده‌اند.(۹) و خداوند از هر پیامبری پیمان گرفت كه اگر رسولی مؤید و مصدق شریعتش سررسید به او ایمان آورده و به نصرت و یاری او برخیزد.(۱۰)

آنگاه می‌بینیم كه شریعت قرآن بر شریعت تورات و انجیل فصول جدیدی را افزوده است كه در لابلای آن قوانینی را طرح نموده و روشهای رفتار و كردار آبرومند را ـ در جوامع پیشرفته ـ در تحیت و سلام و درخواستِ اذن و رخصت برای ورود بر كسی و مجالست و خطاب و گفتگوی با دیگران و آدابی دیگر را ترسیم كرده است. كه ما شمه‌ای از آنها را در سوره‌های نور و حجرات و مجادله می‌بینیم.(۱۱)

شریعت قرآن كریم، سیاست، تدبیر و كارساز فرزانه‌ای است كه دستِ قدرت و عنایت الهی آن را برای تربیت بشریت ترسیم نموده. تربیتی تدریجی كه طفره، خلاء، رخنه، ركود، عقب‌نشینی، تناقض و تعارض در آن وجود ندارد. بلكه عناصر آن، دست در آغوش هم دارند، و دارای ثبات و استقرار و رشد و كمال و شكوفایی می‌باشند.

امّا مرحله دوم: در مرحله قبل دیدیم كه قرآن به عنوان مؤید و مصدق سایر كتب آسمانی آمده است. در این مرحله علاوه بر تأیید و تصدیق كتب پیشین، آشكارا اعلام كرده كه بر این كتب سماوی، مُهَیمِن می‌باشد.(۱۲) یعنی پاسدار و نگاهبانی امین برای كتب است. یكی از لوازم حراست و نگاهبانی توأم با امانت، این است كه نگاهبان صرفاً به تأیید آنچه كه تاریخ در این كتب، جاودانه ساخته ـ كه عبارت از حق و خیر است ـ بسنده نكند، بلكه علاوه بر آن باید از آن حمایت به عمل آورد تا مبادا عناصری نا به حق بدان راه یابند. و باید حقایقی را كه نیاز به آنها احساس می‌شود ـ و احیاناً در كتب سماوی دیگر ناگفته و نهفته مانده است ـ ابراز و اظهار نماید.(۱۳)

بدینسان یكی از وظایف قرآن كریم این است كه زوائد را از كتب آسمانی بِستُرَد و با كسانی كه مدعی وجود این زوائد در آنها هستند به هماوردی روی آورد و قرآن می‌فرماید: (ای پیامبر) بگو: پس تورات را بیاورید، و اگر ادّعا می‌كنید آنچه را كه از تورات می‌پندارید راست و مطابق با واقع است آن را بخوانید.(۱۴)

یكی دیگر از وظایف قرآن، تبیین حقایقی است كه اهل كتب آسمانی، آنها را كتمان كرده‌اند و شایسته است كه تبیین گردد(۱۵): قرآن می‌فرماید: «ای اهل كتاب تحقیقاً رسول و فرستاده ما، شما را بیامد كه برای شما بسیاری از حقایقی را كه در كتاب (تورات و انجیل) وجود داشته، و شما آنها را مخفی و مكتوم می‌داشتید، بیان كند.»(۱۶)

خلاصه سخن آنكه: رابطه و پیوند خویشاوندی اسلام با دیانت‌های آسمانی در شكل و چهره نخستینش، رابطه تأیید و تصدیق كلی است، و علاقه پیوند اسلام با آنها در شكل و چهره فعلی ( رؤیت شده‌اش)، پیوند تصدیق و تأیید آن حقایقی است كه از اجزاء اصلی آن كتب، باقی مانده. و نیز تصحیح بدعتها و اضافات بیگانه از آنها است كه بر این كتب عارض شده است.

پی نوشتها

۱. یونس:۷۲.

۲. بقره:۱۳۲.

۳. یونس:۸۴

۴. آل عمران:۵۲.

۵. عبدالله درّاز، محمد، تاریخ ادیان، ترجمه دكتر محمد باقر حجتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۷۷، ص ۲۹۲.

۶. شوری:۱۳.

۷. سبحانی، جعفر، مسائل جدید در علم كلام، ناشر مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ، چاپ اول، ۷۹، ج۲، ص ۲۹۹.

۸. تاریخ ادیان، ص ۲۹۵، همان.

۹. مائده:۴۶، ۴۷، ۴۸.

۱۰. آل عمران:۸۱.

۱۱. تاریخ ادیان، ص ۳۰۱، همان.

۱۲. مائده:۴۷.

۱۳. طباطبایی، علاّمه سید محمد حسین، تفسیر المیزان، انتشارات جامعه مدرسین، ج۵، ص۵۷۰.

۱۴. آل عمران:۹۳.

۱۵. مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، انتشارات دارالكتاب اسلامیه، چاپ ۱۷، ۱۳۷۳، ج۴، ص ۳۲۱.

۱۶. مائده:۱۵.

جمعه, 14 آذر 1399 12:56

از مرگ تا قيامت

مقدّمه

ما با دانش محدودى كه داريم نمى‌توانيم به كُنْه آخرت و مطلق عالم غيب، پى ببريم و بايد تنها به يك سلسله شناختهاى كلّى كه از براهين عقلى به دست مى‌آيد و اوصافى كه به وسيله وحى، معرّفى شده است، بسنده كنيم. اينك به ذكر اوصافى كه از قرآن كريم به دست مى‌آيد مى‌پردازيم:

البته ممكن است بعضى از الفاظ كه در وصف عالم آخرت به كار مى‌رود الفاظ متشابهى باشد و تصوّرى كه از شنيدن آنها به ذهن ما مى‌آيد، دقيقاً مطابق با مصداق واقعى نباشد، و اين، نه به خاطر قصور بيان است بلكه به خاطر قصور فهم ماست و گرنه، ترديدى نيست كه با توجه به ساختار ذهنى ما بهترين الفاظى كه مى‌تواند نمايشگرِ آن حقايق باشد همان است كه قرآن كريم، انتخاب كرده است.چون بيانات قرآن شامل مقدّمات آخرت نيز مى‌شود از اينرو، سخن را از مرگ انسان، آغاز مى‌كنيم:

همه انسانها خواهند مُرد

قرآن مجيد تأكيد مى‌فرمايد كه همه انسانها (بلكه همه جانداران) خواهند مرد و در اين عالم، هيچ كس جاودانه نخواهد زيست:«كُلُّ مَنْ عَلَيْها فان۱؛هر كس روى زمين هست فانى مى‌شود».

«كُلُّ نَفْس ذائِقَةُ الْمَوْت۲؛هر كسى مرگ را خواهد چشيد».

و خطاب به پيامبر اكرم (ص) مى‌فرمايد:«إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ۳؛تحقيقاً تو خواهى مُرد و ايشان (هم) خواهند مُرد».

«وَ ما جَعَلْنا لِبَشَر مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ۴؛پيش از تو براى هيچ انسانى، جاودانگى قرار نداديم، پس آيا در صورتى كه تو مُردى ايشان جاودان خواهند بود؟!»

بنابراين مى‌توان مردن را يك قانون كلّى و استثناءناپذير براى همه جاندارانِ جهان دانست.

گيرنده جان‌ها

قرآن كريم از يك سو، گرفتن جان را به خداى متعال، نسبت مى‌دهد در آنجا كه مى‌فرمايد:«اللّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها۵؛خدا جانها را هنگام مرگشان مى‌گيرد».

از سوى ديگر، ملك الموت را مأمور قبض روح، معرفى مى‌كند:«قُلْ يَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ۶؛ بگو شما را فرشته مرگ كه بر شما گمارده شده است مى‌گيرد».

در جاى ديگر، گرفتن جان را به فرشتگان و فرستادگان خدا اِستناد مى‌دهد:«حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا۷؛تا هنگامى كه مرگ يكى از شما فرا رسد فرستادگان ما (جان) او را مى‌گيرند».

بديهى است هنگامى كه فاعلى كار خود را به وسيله فاعل ديگرى انجام دهد نسبت كار به هر دو، صحيح است و اگر فاعل دوم هم واسطه‌اى در انجام كار داشته باشد مى‌توان كار را به فاعل سوم هم نسبت داد. و چون خداى متعال، گرفتن جانها را به وسيله ملك الموت انجام مى‌دهد و او نيز به وسيله فرشتگانى كه تحت فرمانش هستند هر سه نسبت، صحيح است.

آسان يا سخت گرفتن جان

از قرآن مجيد، استفاده مى‌شود كه گماشتگان الهى، جان همه مردم را يكسان نمى‌گيرند بلكه بعضى را به راحتى و احترام، و بعضى ديگر را با خشونت و اهانت، قبض مى‌كنند. از جمله در مورد مؤمنان مى‌فرمايد:

«الَّذِينَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ۸؛كسانى كه فرشتگان جانشان را با خوشى مى‌گيرند و به ايشان سلام (و احترام) مى‌كنند».

و درباره كافران مى‌فرمايد:«وَ لَوْ تَرى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ... ۹؛ هنگامى كه فرشتگان، روح كافران را مى‌گيرند به روى و پشت آنها مى‌زنند...»

شايد بتوان گفت كه ميان افراد مؤمن و افراد كافر هم به حسب درجات ايمان و كفرشان تفاوت هايى در آسان يا سخت جان كندن، وجود دارد.

عدم قبول ايمان و توبه در حال مرگ

هنگامى كه مرگ كافران و گنهكاران فرا مى‌رسد و ديگر از زندگى در دنيا نوميد مى‌شوند از گذشته خودشان پشيمان مى‌گردند و اظهار ايمان و توبه از گناهانشان مى‌كنند ولى هرگز چنين ايمان و توبه‌اى پذيرفته نخواهد شد. قرآن كريم در اين باره مى‌فرمايد: «يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمانِها خَيْراً۱۰؛ روزى كه بعضى از آيات پروردگارت ظاهر شود ايمان كسى كه قبلا ايمان نياورده يا در حالِ ايمانش كار خيرى انجام نداده است سودى براى او نخواهد بخشيد.

«وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ... ۱۱؛ و توبه براى كسانى نيست كه كارهاى بد را انجام مى‌دهند تا هنگامى كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد گويد: اكنون توبه كردم»! و از قول فرعون، نقل مى‌كند كه هنگامى كه مُشرف به غرق شد گفت:«آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ۱۲؛ ايمان آوردم به اينكه خدايى نيست به جز همان خدايى كه بنى اسرائيل به او ايمان آورده‌اند و من از اهل اسلامم». در پاسخ مى‌فرمايد:«آلْآنَ وَ قَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَ كُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ۱۳؛آيا اكنون، در حالى كه قبلا عصيان كرده و از مفسدان بوده اى؟!»

آرزوى بازگشت به دنيا

همچنين قرآن كريم از كافران و تبهكاران، نقل مى‌كند كه هنگامى كه مرگشان فرا مى‌رسد يا عذاب هلاك كننده‌اى برايشان نازل مى‌شود، آرزو مى‌كنند كه‌اى كاش به دنيا برمى گشتيم و از اهل ايمان و كارهاى شايسته مى‌شديم، يا از خداى متعال در خواست مى‌كنند كه ما را به دنيا برگردان تا گذشته هايمان را جبران كنيم. ولى چنين آرزوها و درخواستهايى عملى نمى‌شود۱۴.

در بعضى از آيات، اضافه مى‌كند كه اگر برگردانده مى‌شدند به همان شيوه گذشته، ادامه مى‌دادند۱۵. و نيز در روز قيامت هم چنين آرزوها و درخواست هايى خواهند داشت كه به طريق اولى، جواب منفى خواهند شنيد:

«حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ. لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ... ۱۶؛ تا آنگاه كه مرگ يكى از ايشان فرا رسد گويد: پروردگارا، مرا برگردان شايد كار شايسته‌اى در موردى كه ترك كرده‌ام انجام دهم. هرگز! اين سخنى است كه او مى‌گويد (و آرزويى است كه هرگز عملى نمى‌شود)».

«أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمحْسِنِينَ۱۷؛يا هنگامى كه عذاب را مى‌بيند گويد:‌اى كاش بازگشتى مى‌داشتيم تا از نيكوكاران شوم».

«... إِذْ وُقِفُوا عَلَى النّارِ فَقالُوا يا لَيْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ بِ آياتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ۱۸؛ هنگامى كه بر آتش دوزخ، عرضه مى‌شوند گويند:‌اى كاش بازگردانده مى‌شديم و (ديگر) آيات پروردگارمان را تكذيب نمى‌كرديم و از مؤمنان مى‌بوديم».

«... إِذِ الْمجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنّا مُوقِنُونَ۱۹؛ هنگامى كه بزهكاران سرهاى خويش را نزد پروردگارشان فرو افكنده‌اند (و مى‌گويند:) پروردگارا (اكنون) ديديم و شنيديم، پس ما را برگردان تا كار شايسته‌اى انجام دهيم، اينك ما اهل يقين هستيم».

از اين آيات، به خوبى استفاده مى‌شود كه عالم آخرت، جاى انتخاب راه و عمل به تكاليف نيست و حتّى يقينى كه هنگام مرگ يا در عالم آخرت، حاصل مى‌شود تأثيرى در تكامل انسان ندارد و استحقاق پاداشى نمى‌آورد، از اينرو، كافران و گنهكاران، آرزو مى‌كنند كه به دنيا برگردنند تا اختياراً ايمان بياورند و كارهاى شايسته انجام دهند.

عالم برزخ

از آيات قرآن، استفاده مى‌شود كه انسان، بعد از مرگ و پيش از برپايىِ قيامت، دورانى را در عالم قبر و برزخ مى‌گذراند و كمابيش شادى و لذّت، يا اندوه و رنجى خواهد داشت. و در بسيارى از روايات آمده است كه مؤمنان گهنكار، در اين دوران، در اثر پاره‌اى رنجها و عذابها كه متناسب با گناهشان مى‌كشند تطهير مى‌شوند تا در عالم قيامت، سبك بار باشند.

نظر به اينكه آيات مربوط به عالم برزخ، نياز به بحثهاى تفسيرى دارد از اينرو، از بررسى آنها صرف نظر نموده تنها به ذكر يك آيه، بسنده مى‌كنيم كه مى‌فرمايد:

«وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُون۲۰؛و از پسِ آنان (بعد از مرگشان) برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند».

پی نوشتها:

۱. سوره مؤمنون، آيه ۱۰۰.

۱. سوره الرحمن، آيه ۲۶.

۲. سوره آل عمران: آيه ۱۸۵، سوره انبياء: آيه ۳۵.

۳. سوره زمر، آيه ۳۰.

۴. سوره انبياء، آيه ۳۴.

۵. سوره زمر، آيه ۴۲.

۶. سوره سجده، آيه ۱۱.

۷. سوره انعام، آيه ۶۱.

۸. سوره نحل، آيه ۳۲، و نيز رجوع كنيد به: سوره انعام، آيه ۹۳.

۹. سوره انفال، آيه ۵۰، و نيز رجوع كنيد به: سوره محمد، آيه ۲۷.

۱۰. سوره انعام، آيه ۵۰، و نيز رجوع كنيد به: سبأ / ۵۱-۵۳، غافر / ۸۵، سجده / ۲۹.

۱۱. سوره نساء، آيه ۱۸.

۱۲. سوره يونس، آيه ۹۰، ۹۱.

۱۳. سوره يونس، آيه ۹۰، ۹۱.

۱۴. بايد دانست كه قرآن كريم، بازگشت كسانى را نفى مى‌كند كه عمرى را با كفر و عصيان گذرانده و در حالِ مرگ، آرزوى بازگشت به دنيا و جبران گناهانش را دارند و نيز بازگشت از عالم قيامت به دنيا را مطلقاً نفى مى‌كنند و اين، به معناى هرگونه بازگشت به دنيا نيست زيرا چنانكه قبلا گفته شد كسانى بوده‌اند كه بعد از مرگ، دوباره در همين دنيا زنده شده‌اند و طبق عقيده شيعيان، بعد از ظهور حضرت ولى عصر (عج) نيز كسانى به دنيا رجعت خواهند كرد.

۱۵. سوره انعام، آيه ۲۷-۲۸.

۱۶. سوره مؤمنون، آيه ۹۹.

۱۷. سوره زمر، آيه ۵۸، و نيز رجوع كنيد به، سوره شعراء، آيه ۱۰۲.

۱۸. سوره انعام، آيه ۲۷-۲۸، و نيز رجوع كنيد به سوره اعراف، آيه ۵۳.

۱۹. سوره سجده، آيه ۱۲، و نيز رجوع كنيد به سوره فاطر، آيه ۳۷.

۲۰. مؤمنون، آیه ۱۰۰.

در مورد طریقه محاسبه ثواب در جهان آخرت باید متذكر شویم كه:

اولاً: وزن(۱) (مقدار) ثواب اعمال در روز قیامت تطبیق براعمال است ، به این معنا كه هر شخصی پاداش نیكش به مقدار حقی است كه عمل او مشتمل بر آن است، در نتیجه اگر اعمال شخصی به هیچ مقداری از حق مشتمل نباشد از عملش جز هلاكت و عقاب بهره و ثمره‌ای عایدش نمی‌شود.

ثانیاً: برای هر انسانی میزان‌های متعددی است كه هر كدام از عمل‌هایش با یكی از آنها سنجیده می‌شود ، و ‌میزان هر عملی همان مقدار حقی است كه عمل مشتمل بر آن است، مثلاً حق در نمازش، نماز واقعی و جامع همه اجزاء و شرایط است، و حق در زكاتش، زكات جامع شرایط است، خلاصه، حق در نماز، غیر حق در روزه و زكات و حج و امثال آن است. (ترجمه تفسیر المیزان، ج ۸، ص ۱۰ الی ۱۵، با تلخیص).

آن چه كه از روایات هم برداشت می‌شود، محاسبه ثواب در جهان آخرت بستگی به عواملی دارد:

۱. كیفیت عمل:یك وقت عمل خیر از شخصی صادر می‌شود كه از نظر ایمان، شناخت، آگاهی و اخلاص در سطح بالایی قرار دارد، بدون شك چنین عملی از ارزش بسیار والایی برخوردار است. و گاه از شخصی كه از نظر علم و آگاهی و اخلاص در سطح پایین تری قرار دارد، عملی سر می‌زند، طبیعی است كه چنین عملی از ارزش و ثواب پایین‌تری برخوردار می‌باشد.

از حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل می‌كنند: هنگامی كه حج گذار با رحل و توشه پاكیزه از خانه بیرون رود و پا در ركاب نهد، پس اللهم لبیك سر دهد، منادی از آسمان ندا دهد كه لبیك، سعدیك، زاد و توشه تو حلال و مركبت نیز حلال و حجت مقبول است، و وزر و وبالی بر تو نیست. و آن گاه كه با زاد و توشه آلوده به حرام خارج گردد و پای در ركاب گذارد، و ندای لبیك، سر دهد، منادی از آسمان بانگ برآورد كه لا لبیك و لا سعدیك زاد، و توشه‌ات حرام و حجت مایه وزر و وبال است، نه مقبول حق.(۲)

محمد بن حمران از امام صادق ـ علیه السّلام ـ روایت كرده كه فرمود: هر كس با اخلاص بگوید: (لا اله الا الله)، داخل بهشت خواهد شد. و اخلاص در كلمة توحید به این است كه شهادت دادن به یگانگی پروردگار، او را از معاصی باز دارد.(۳)

۲. زمان عملزمان عمل از نظر ارزش دادن به عمل نیز مؤثر است، مثلاً اذكار و اورادی را شخص در شب و روز جمعه یا شب و روز عرفه و نماز اوّل وقت و امثال آن می‌خواند، با همان اذكار در دیگر شبها و ورزها و نماز غیر اول وقت، از نظر ثواب برابری ندارد، زیرا در روایات برای دعا و عبادات زمانهای یاد شده، ثواب های مضاعف ذكر شده است.

امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید:

برتری نماز در اوّل وقت، مانند برتری آخرت بر دنیاست.(۴)

۳. مكان عمل:مكان عمل نیز به عبادت ارزش مضاعف می‌بخشد.

حضرت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌فرماید: ثواب نماز در مسجد من مانند ثواب هزار نماز در غیر این مسجد است، مگر مسجد الحرام، زیرا ثواب نماز در مسجد الحرام معادل ثواب هزار نماز در مسجد من است.(۵)

۴. ولایت:در روایات بسیار ـ در حد تواتر ـ نقل شده كه هر كس ولایت اولیاء خدا و امامت و رهبری حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و امامان بر حق را نپذیرد، عبادت او ـ هر چند با تمام شرایط و مستحبات باشد ـ قبول نمی‌گردد.

امام صادق ـ علیه السّلام ـ به یكی از اصحابش به نام میسر فرمود: احترام كدام مكانی از همه بیشتر است؟ میسر: خدا و رسول و فرزندانش بهتر می‌دانند.

امام صادق ـ علیه السّلام ـ : ای میسر! بین حجر الاسود و مقام ابراهیم (در كنار كعبه) باغی از باغ‌های بهشت است، و بین قبر رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ و مقبره باغی از باغ‌های بهشت است، سوگند به خدا اگر خداوند به بنده‌ای از بندگانش هزار سال عمر بدهد و او در این دو مكان مقدس، هزار سال خدا را عبادت كند، آنگاه مظلومانه در بسترش كشته شود، ولی خدا را بدون ولایت ما، قبول امامت ما، ملاقات نماید، بر خدا سزاوار امت كه او را با صورت در آتش دوزخ واژگون سازد.(۶)

۵. كمیت عمل:هر چند میزان اعمال خیر بیشتر باشد اجر و ثواب بیشتری در قیامت برای او محاسبه می‌شود.

امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: هر كس دو بار به مكه معظمه مشرف شود و اعمال حج را بجا آورد، تا زنده است در خیر و سعادت می‌باشد.(۷)

لفظ ثواب در قرآندر چند آیه از آیات قرآن مجید لفظ ثواب ذكر شده است:

وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ كِتاباً مُؤَجَّلاً وَ مَنْ یرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یرِدْ ثَوابَ الْآخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِی الشَّاكِرِینَ(۸)

ترجمه: سعی و كوشش انسان هیچ گاه ضایع نمی‌شود، اگر هدف كسی تنها نتیجه‌های مادی و دنیوی باشد و همانند بعضی از رزمندگان احد تنها به خاطر غنیمت تلاش كند، بالاخره‌ بهره‌ای از آن بدست می‌آورد، امّا اگر هدف عالی‌تر بود و كوشش‌ها در مسیر حیات جاویدان و فضایل انسانی به كار افتاد، باز به هدف خواهد رسید. بنابراین حالا كه رسیدن به دنیا یا آخرت هر دو نیازمند به كوشش است، پس چرا انسان سرمایه‌های وجودی خود را در مسیر دوّم كه یك مسیر عالی و پایدار است، به كار نیندازد؟

مَنْ كانَ یرِیدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ ثَوابُ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ كانَ اللَّهُ سَمِیعاً بَصِیراً(۹)

كسی كه از زندگی پاداش دنیوی را بخواهد، باید بداند پاداش دنیا و آخرت هر دو نزد خداست، شنوا و بینا بودن صفت خداست. مراد از ثواب دنیا و آخرت، سعادت دنیا و آخرت با هم باشد و آن، هم نزد خداست، پس بندة خدا باید به درگاه او تقرب بجوید، حتی آن هم كه سعادت دنیا و پاداش مادی را در نظر دارد، باید از خدای تعالی بخواهد. چون سعادت دنیا و آخرت از غیر مسیر تقوا برای انسان حاصل نمی‌شود، و تقوی هم جز از طریق عمل به احكام دین برای او حاصل نمی‌گردد، پس این نیست مگر، سعادت حقیقی بشر و با این حال دیگر چگونه تصور دارد كه كسی جز از طریق خداوندی به ثواب و پاداشی برسد؟ با این كه تنها او سمیع و بصیر است، از حاجت خلق با خبر و بینا و دعای آن را شنوا است.(۱۰)

بعضی از ‌آیات كه كلمه ثواب در آنها ذكر شده است:

آل عمران : ۱۴۸ و ۱۴۹. كهف : ۳۱ و ۴۴ و ۴۶. مریم : ۷۶. قصص : ۸۰. مطففین : ۳۶.

پی نوشتها

۱. اعراف:۸: و وزن کردن، در آن روز حق است. کسانی که میزان های آن ها سنگین است، همان رستگارانند.

۲. الحج فی السنة، تحقیق معاونیة شؤون التعلیم و البحوث الاسلامیه فی الحج، نشر اداری، چاپ اول، محرم ۱۴۱۷ هـ .ق، ناشر المشعر، ص ۴۲.

۳. صدوق. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترجمه علی اکبر غفاری، تهران، انتشارات صدوق، چاپ دهم، ۱۳۶۷، ص ۱۹.

۴. محمدی اشتهاردی، محمد. نماز از دیدگاه قرآن و عترت، ناشر انتشارات نبوی، چاپ چهارم، چاپ نهضت، تابستان ۱۳۷۵.

۵. حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، قم، آل البیت، ۱۴۰۹ هـ ق، ج۵، ص ۲۸۰، حدیث ۶۵۴۸.

۶. همان، ج۱، ص ۱۲۳، باب ۱۲.

۷. حر عاملی، محمد. وسائل الشیعه، قم، ال البیت، ۱۴۰۹ هـ ق، ج۱۱، ص ۱۲۹.

۸. آل عمران: ۱۴۵.

۹. نساء: ۱۳۴.

۱۰. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی، قم، جامعه مدرسین، ج۵، ص ۱۶۹.

آیات و روایات دال بر حقانیت مذهب اهل بیت

شیعه و سنی دو فرقه ای اسلامی هستند كه مشتركات فراوانی در اصول و فروع دین دارند اما نقطه افتراق اساسی شیعه و سنی مساله امامت است كه منشاء خیلی از اختلافات دیگر شده است.

در مساله امامت اختلاف هم در اصل قضیه است كه اهل سنت آن را از فروع دین و شیعه از اصول دین می شمارند و هم در امور متفرع بر آن اختلاف وجود دارد از قبیل ضرورت وجود امام، عصمت امام و تنصیصی بودن مقام امامت و انحصار ائمه ـ علیهم السلام ـ در دوازده نفر.(۱)

مقام امامت به اعتقاد شیعه مقام جانشینی پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در توضیح، تبیین، بیان، حفظ، اجرای قوانین ا لهی و تربیت نفوس می باشد. زیرا امام به اعتقاد شیعه به جز وحی همه مقامات پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را دارا است و همان ادله ای كه بعثت انبیاء را ا لزامی می كند اصل امامت را نیز مستدل می نماید. و به عقیده ی شیعه جز مقام عصمت به آن نائل نمی شود زیرا قرآن از امامت به عهد ا لهی یاد می كند كه ابراهیم خلیل ـ علیه ا لسلام ـ بعد از امتحانات و بعد از طی مقام نبوت، رسالت و خلّت به آن منصب می رسد.(۲) و لذا خداوند چون كه معصومین را می شناسد آنان را برای امت معرفی نموده است.

اما اهل سنت امامت بعد از پیغمبر را صرف یك مسئولیت ظاهری در حد ریاست حكومت دینی از فروع دین می دانند و معتقدند مسا له جانشینی پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ یك امر انتخابی و واگذار شده به مردم است.(۳)

آیاتی از قرآن كه دلیل حقانیت دعوای تشیع یعنی اثبات امامت است فراوان است كه به برخی از آنها اشاره می شود:

الف) آیه اطاعت:یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَیرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً. ای كسانی كه ایمان آورده اید! اطاعت كنید خدا را، و اطاعت كنید پیامبر و اولی الامر از خودتان را....(۴)

به طور اطلاق در این آیه خدا به اطاعت از خود و رسول و اولی الامر دستور داده و اطاعت از اولی الامر و اطاعت از خدا و رسول بدون قید و شرطی در كنار هم قرار گرفته و معلوم می شود اطاعت از اولی الامر با اطاعت از خدا و رسول خدا تفاوت ندارد و لازمه موافقت اوامر و نواهی اولی الامر با اوامر و نواهی خدا و رسول، آن است كه آنها از خطا و گناه باید معصوم باشند. و گرنه لازم می آید خدا به اطاعت از كسانی امر كرده باشد كه مصون از گناه نیستند و چنین فرمان مطلق از خدای حكیم عقلاً قبیح و منكر است. زیرا مستلزم عصیان خالق و اطاعت مخلوق است و چنین اطاعتی مطابق احادیث رسیده از پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ جایز نیست.(۵)

و لذا كسانی دیگری كه اطاعت آنها لازم است مثل وا لدین با این كه اطاعت آنها در حدّ اهمیت اطاعت از اولی الامر نیست همواره محدود به حدودی است و مقید به این است كه از اطاعت آنان معصیت خدا لازم نیاید.(۶)

از آن چه گفته شد نتیجه می گیریم كه اولی الامر باید افراد معصوم و معینی باشند و خدا باید آنان را معرفی كرده باشد زیرا درك عصمت از حیطه عقل خارج است و معقول نیست خدا از یك طرف امر به اطاعت بدون چون و چرا از اولی الامر بكند و از طرفی تعریف آنها را به مردمی واگذار كرده باشد كه معصوم را نمی شناسند چون چنین فرمانی تكلیف به امر غیر مقدور است.

فخر رازی از علمای برجسته اهل سنت با اذعان به این كه لازمه امر به اطاعت مطلقه از اولی الامر عصمت آنها است، ضرورت عصمت آنان را پذیرفته و می گوید: اگر امام معصوم نباشد تضاد در حكم ا لهی لازم می آید زیرا از یك طرف اطاعت آنها را واجب كرده و از طرفی دیگر آن جا كه آنان به خطا فرمان می دهند ارتكاب آن عمل ممنوع است. لكن فخر رازی به بهانه این كه شخص معصوم در میان امت قابل تشخیص نمی باشد و نیز به دلیل این كه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرموده است: «امت من هرگز به خطا اتفاق نمی كند»، اهل حل و عقد را مصداق اولی الامر قرار داده و رأی آنها را معصوم پنداشته است.(۷)

به فخر رازی و كسانی دیگری كه به این مطلب قائلند باید گفت اولاً هیچ گاه اجماع امت به عنوان اهل حل و عقد در میان مسلمانان تحقق پیدا نكرده است. ثانیاً با فرض تحقق، به علت عدم معصوم بودن افراد حل و عقد ممكن نیست، با جمع شدن آنان وصف عصمت برای این جمع به وجود آید. ثا لثاً امت اسلامی در مسا له امامت و حكومت از شخص خلیفه پیروی می كند نه از شورای حل و عقد زیرا در خارج اولی الامر فقط یك نفر بوده است و شورای حل و عقد هیچ گاه خلافت را به عهده نداشته است.

رابعاً مضمون كلام پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ این نیست كه رأی هیأت حاكمه به خطا نمی رود زیرا گذشته و حال، شهادت به خطای رأی نمایندگان امت می دهد بلكه معنای حدیث این است كه امت بر خطا اجماع نمی كند و هیچ گاه وضعیت به حدی نمی رسد كه حتی یك نفر هم از حق پیروی نكند، هر چند آن یك نفر معصوم باشد و هیچ دلیلی بر این وجود ندارد كه كلمه «امت» به اهل حل و عقد معنی شود.(۸)

خامساً راه شناخت فرمانروایان مفترض الطاعه، قرآن و روایاتی است كه در منابع معتبر اهل سنت نیز آمده است. آیات ولایت، مودت، تطهیر، مباهله و آیه تبلیغ و روایات وارده در تفسیر آنها و نیز روایات ثقلین، منزلت، غدیر، سفینه و اولی الامر را معرفی نموده است و روایاتی مربوط به آیه اطاعت به این مضمون كه اولی الامر كیانند زیاد است در اینجا به سه نمونه اكتفا می كنیم:

۱. سلیمان حنفی نقل نموده كه از امام علی ـ علیه السلام ـ سئوال شد : كوچك ترین امری كه موجب گمراهی انسان می شود چیست؟ حضرت فرمود: «نشناختن ولی الله مفترض الطاعه كه حجت خدا و شاهد بر خلق است و خدا به اطاعت او دستور داده است». وقتی سائل از حضرت درخواست توضیح بیشتری می كند می فرماید: «منظور كسانی است كه خدا در قرآن آنها را قرین خود و رسولش قرار داده و فرموده است: (ای مؤمنان، خدا و رسول و اولی الامر را اطاعت كنید)». و سپس ادامه می دهد: منظور از اولی الامر كسانی است كه پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در مواضع متعدد و حتی در خطبه ای كه هنگام رحلت خود آنها را معرفی نموده و فرموده است: دو چیز نفیس را میان شما می گذارم یكی كتاب الله و دیگری عترت و اهل بیتم ـ علیهم السلام ـ ».(۹)

۲. و نیز در تفسیر همین آیه از پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل شده كه حضرت اسامی دوازده امام را به ترتیب برده و آنها را معرفی كرده است.(۱۰)

۳ـ جابر بن عبدالله انصاری می گوید: وقتی آیه «اولوالامر» نازل شد از پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پرسیدم مراد چه كسانی هستند؟ فرمود: «آنهایی كه خدا اطاعت شان را قرین اطاعت خود و رسولش قرار داده و آنها خلفاء من و ائمه مسلمین بعد از من هستند، اول آنها علی ـ علیه السلام ـ است بعد امام حسن ـ علیه السلام ـ و بعد...».(۱۱)

ب) آیه تطهیر:إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنكُمُ ا لرِّجْسَ أَهْلَ ا لْبَیتِ وَیطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا. «همانا خدا می خواهد كه هر گونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور كند و شما را پاك و طاهر قرار دهد».(۱۲)

آیه دلالت بر عصمت اهل بیت ـ علیهم السلام ـ دارد زیرا زدودن هر نوع رجس و پلیدی شامل گناهان صغیره و كبیره می شود به خصوص كه تطهیر به اراده تكوینی خداست.

اما به بهانه این كه جملات قبل و بعد آیه تطهیر مربوط زنان پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است نمی توان گفت مراد از «اهل بیت» زن های حضرت است. زیرا اولاً برگرداندن ضمیر مردان (عنكم = از شما) به زنان صحیح نیست.

ثانیاً روایات فراوانی از طریق فریقین وارد شده كه این آیه اختصاص به پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و علی ـ علیه السلام ـ و فاطمه ـ علیها السلام ـ و حسن و حسین ـ علیهم السلام ـ دارد و احدی در این فضیلت با آنان شركت ندارد. در بعضی از این روایات آمده كه پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فاطمه و علی و حسن و حسین ـ علیهم السلام ـ را زیر عبا جمع كرد و فرمود: «خدایا اینها خاندان من هستند رجس و پلیدی را از آنها دور كن». در این هنگام آیه تطهیر نازل شد. فخر رازی می گوید در صحت این روایت جای مناقشه نیست زیرا مورد اتفاق علمای تفسیر و حدیث است.(۱۳)

سیوطی در حدود ۱۸ روایت ذكر نموده است كه دلالت بر نزول آیه تطهیر در شأن پنج تن دارند و در دسته ای از آنها خود زنان پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و پیشاپیش آنها ام سلمه و عایشه اعتراف نموده اند به این كه آیه ویژه پنج تن است و خودشان از جمله اهل بیت ـ علیهم ا لسلام ـ نیستند.(۱۴)

ثا لثاً پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پیشاپیش زمینه ی هر گونه شبهه را از بین برده زیرا می دانسته كه ممكن است مسلمان ها قرآن را بخوانند و «اهل بیت» را بر طبق آیات ما قبل و ما بعد این آیه حمل كنند همان آیاتی كه به بانوان پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ هشدار می دهد و لذا پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ برای آموزش مردم طبق برخی از روایات تا نه ماه پس از نزول آیه تطهیر پیش از اقامه نماز صبح همواره از در خانه علی ـ علیه ا لسلام ـ و فاطمه ـ علیها السلام ـ و حسنین ـ علیهم السلام ـ ردّ می شد و صدا می زد كه: «الصلوة یا اهل البیت» و آن گاه آیه تطهیر را تلاوت می نمود.(۱۵)

ج) آیه ولایت:إِنَّمَا وَلِیكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ. «كلمه «إنّما» دلالت می كند كه ولایت در این آیه منحصراً برای خدا و رسول و آن كسانی است كه ایمان آوردند آنان كه به پای می دارند نماز را و می دهند زكات را و حال آن كه در ركوع باشند».(۱۶)

فخر رازی نقل می كند كه ابوذر گفت: نماز ظهر را با رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در مسجد خواندم، سائلی سئوا لی كرد و كسی به او چیزی نداد و علی ـ علیه السلام ـ در حال ركوع بود اشاره كرد به سائل كه انگشتر حضرت را بگیرد...

آن گاه پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دعا كرد و گفت «خدایا برادرم موسی از تو شرح صدر خواست... اجابت كردی بارا لها به من هم شرح صدر بده و كارم را آسان كن و برای من وزیری از اهلم قرار بده». كلمه حضرت تمام نشده بود كه خدا این آیه را نازل كرد.(۱۷)

نزول آیه بعد از دعای حضرت پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ اجابت آن است به این كه هر مقامی كه هارون نسبت به موسی داشت، همان مقام را خدا به علی ـ علیه السلام ـ نسبت به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ عطا كرده است. همان طوری كه هارون خلیفه بلافصل موسی ـ علیه السلام ـ بود علی ـ علیه السلام ـ نیز خلیفه پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است و حدیث منزلت نیز شاهد بر این مطلب است.

از سنت احادیث فراوانی را شیعه و سنی نقل كرده اند كه جایگاه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را در مسا له خلافت پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مشخص می نماید. به بعضی از آنها اشاره می كنیم:

 

الف) حدیث ثقلین:این حدیث كه به مناسبت های مختلف و در جاهای مختلف از وجود مبارك پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ صادر شده یك حدیث نیست كه راویان متعدد داشته باشد بلكه چندین روایت است و در هر مناسبتی كه بیان شده ناقلان متعدد آن را به طور مستقیم از پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل كرده اند به طوری كه جای تردیدی در صدور هیچ یكی از آنها از پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ باقی نمی گذارد.(۱۸)

بعلاوه منابع معتبر شیعه، و سنی این احادیث را ضبط كرده(۱۹) وما این حدیث را از مستدرك حاكم نیشابوری می آوریم ایشان می گوید كه این حدیث طبق شرط بخاری و مسلم صحیح و سند متصل به پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دارد و راویان آن معتبر و بیش از بیست نفر آن را به طور مستقیم از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ روایت كرده است و بنابر نقل زید بن ارقم پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ اینگونه می فرماید: «كأنی قد دعیت فاجبت إنی قد تركت فیكم ا لثقلین احدهما اكبر من الآخر كتاب الله تعا لی و عترتی فانظروا كیف تخلفونی فیهما فانهما لن یتفرقاً حتی یردا علی ا لحوض.. من به زودی از میان شما می روم و دعوت حق را لبیك می گویم. دو چیز گرانبها كه یكی بزرگتر از دیگری است در میان شما می گذارم كتاب خدای بزرگ و عترتم پس بنگرید چگونه پس از من با این دو رفتار می كنید همانا آن دو از همدیگر جدا نمی شود تا بر من در حوض كوثر وارد شوند».(۲۰)

بین قرآن و عترت چنان همراهی و هم سنخی است كه دست زدن به دامان هر یك سر نهادن به دامان دیگری و انكار یكی كفر به دیگری است و حدیث ثقلین بهترین بیان و حجت بر این همتایی می باشد و در این كلام حضرت چنان پیوند میان قرآن و خاندان عصمت ترسیم می كند كه گسستی در آن تصور نمی شود و هر دو در كنار هم چراغ هدایتند.

اولین نكته ای كه این حدیث بر آن دلالت دارد عصمت عترت است چون توصیف قرآن و عترت به یك وصف و عدل بودن قرآن و عترت برای همدیگر و توصیه پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به لزوم تمسك و إتّباع و اعتصام به آن دو بدون چون و چرا و عاری از هر قیدی دلیل روشنی است بر معصوم بودن اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و چنان كه قرآن كتاب هدایت و نور مقدس از ظلمات است به قاعده تناسب، معلم آن نیز باید معصوم از خطا و گناه باشد تا با تمسك به این هدایت و هادی معصوم ـ علیه السلام ـ ، بشر از ضلالت های فكری، اخلاقی، و عملی بیمه شود و گرنه قرآن بدون چنین مفسر و معلمی ناقص است و نقض غرض از نزول آن لازم می آید و هدایت بشر را نتیجه نمی دهد.

در حدیث ثقلین پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در بیانات خویش كه از نظر ا لفاظ متفاوت است روی جدایی ناپذیر بودن قرآن و عترت تأكید می نماید و آن را با كلمه «لن یعنی هرگز» كه دلالت بر ابدیت دارد بیان می نماید و نیز با همین كلمه «لن» هدایت امت را در فرض پیروی از عترت و قرآن تضمین می نماید زیرا می فرماید: «... لن تضلوا إن اتبعتموهما، هرگز گمراه نمی شوید اگر از آن دو پیروی كنید»(۲۱) و معنای آن این است كه اگر از یكی پیروی شود و دیگری رها گردد قطعاً گمراهی را به دنبال خواهد داشت.

درباره تمسك به عترت پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ یكی از متعصب ترین علماء اهل سنت می گوید: آنانی كه به كتاب خدا و سنت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ علم دارند عترت رسول خدا هستند كه از بقیه علما به خاطر زیادی علم شان و به خاطر آن كه خدا آنها را از هر رجسی تطهیر كرده است، ممتازند و كسی كه به او تمسك باید بشود علی بن ابی طالب است به جهت استنباطات دقیقش. لذا ابوبكر گفت علی از عترت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ یعنی از همان كسانی است كه پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بر تمسك به آنان تأكید كرده است.(۲۲)

ب) حدیث دوازده خلیفه، امیر، نقیب و دوازده امام:«انا سید ا لنبیین و علی سید ا لوصیین و إنّ اوصیائی بعدی اثنی عشر اولهم علی و آخرهم ا لقائم ا لمهدی. پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرماید: اوصیاء بعد از من دوازده نفرند كه اول آنها علی ـ علیه السلام ـ و آخر آنها مهدی(عج) است».(۲۳)

در بعضی از روایات كلمه «نُقبا» دوازده خلیفه و دوازده امیر آمده است كه همگی اشاره به مساله ولایت امر دارد و نیز در این احادیث بیان شده كه این دوازده جانشین پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از قریش اند. تفسیر شیعه از این حدیث بسیار روشن و منظور از آنها دوازده امام معصوم ـ علیهم السلام ـ است ولی این حدیث برای سایر مذاهب به صورت یك مساله پیچیده درآمده است و تفسیر روشنی نتوانسته اند ارائه كنند زیرا بر هیچ یك از خلفاء نخستین و بنی امیه و بنی عباس تطبیق نمی كند.

سلیمان قندوزی می گوید بعضی از اهل تحقیق گفته احادیثی كه دلالت می كند خلفاء بعد از پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دوازده نفرند. از طرق مشهور نقل شده و با گذشت زمان دانسته می شود كه مقصود رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از این حدیث امامان دوازده گانه از اهل بیت و عترت او هستند زیرا این حدیث بر خلفاء نخستین بعد از او تطبیق نمی كند چون عددشان كمتر از ۱۲ است و نیز نمی توان آن را بر ملوك بنی امیه منطبق دانست زیرا از یك سو بیش از ۱۲ نفرند و از سوی دیگر همه آنها به جز عمر بن عبدا لعزیز مرتكب ستم های آشكاری شدند و از سوی سوم آنها از بنی هاشم نیستند. در حا لی كه در بعضی از طرق این حدیث آمده كه همه آنها از بنی هاشم اند. و نیز نمی توان آنها را بر ملوك بنی عباس تطبیق كرد چرا كه تعدادشان بیش از ۱۲ نفر نفرند و نیز آنها رعایت حدیث كساء و آیه مودت (سوره شوری آیه ۲۳) را نسبت به عترت پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آن طوری كه باید نكردند. بنابراین راهی جز این نمی ماند كه حدیث را منطبق بر امامان دوازده گانه اهل بیت پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بدانیم زیرا آنها آگاه ترین، با تقواترین و بزرگوارترین مردم زمان خود بودند و حسب و نسب آنها از همه برتر بودند و علوم آنها از طریق آباءشان به جدّشان متصل بوده است.

بعد می گوید آنها را اهل كشف و تحقیق و توفیق همین گونه شناخته اند و مؤید گفتار این بعض حدیث ثقلین و احادیث دیگری است.(۲۴)

 

ج) حدیث غدیر:«من كنت مولاه فعلی مولا» از احادیث متواتری است كه علاوه بر شیعه، اهل سنت نیز آن را نقل كرده است و این همان بیان پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است در غدیر خم كه فرمود هر كس من مولای او هستم علی ـ علیه السلام ـ مولای او است.(۲۵)

محمد بن جریر طبری صاحب تاریخ در كتاب «الولایة» آن را از ۷۵ طریق روایت كرده و متواتر دانسته و نیز ابوا لعباس احمد بن محمد بن سعید بن عقده در كتاب «الموالاة» طرق این خبر را از ۱۰۵ طریق ذكر كرده است.(۲۶)

دلالت روایت بر ولایت بلافصل علی ـ علیه السلام ـ روشن است زیرا لفظ «مولی و ولی» گرچه در معانی مختلف و از جمله به معنی دوست، یاور و سرپرست و اولای به تصرف استعمال شده ولی با وجود قرائنی معین می شود كه مراد از آن در این حدیث ولایت امر است، زیرا: اولاً قبل از این بیان رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از رحلت خود خبر داده و سفارش به كتاب خدا و عترت خویش كرده و بعد از آن علی ـ علیه السلام ـ را به عنوان «مولی» معرفی نموده است و این مبین آن است كه مقصود شناساندن كسی است كه بعد از پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مرجع است و امت با تمسك به او و قرآن از گمراهی خود را باید نجات دهد.

ثانیاً حضرت خاتم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از حاضرین اقرار به این معنی گرفته است كه نبی نسبت به مؤمنین سزاوارتر از خود آنهاست یعنی همان اولویتی كه در قرآن برای پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ثابت است (سوره احزاب آیه ۶) بعد فرموده «من كنت مولاه فعلی مولاه» و با تقدیم جمله (آیا من نسبت به شما سزاوارتر نیستم؟!) هر گونه شبهه را در معنی مولا دفع فرموده و همان اولویت ثابت برای خود را برای علی ـ علیه السلام ـ اثبات نموده است.

ثا لثاً اعلان این كه علی ـ علیه السلام ـ دوست و یاور اهل ایمان است نیاز به این همه مقدمات و خطبه خوانی و معطل كردن آن جمعیت عظیم از حج برگشته در آن هوای گرم و گرفتن اعترافات پی در پی نداشت و چنین كاری برای چنان هدفی با مقام خاتمیت نمی سازد و از سوی دیگر دوستی مسلمانان نسبت به همدیگر از بدیهی ترین مسائل اسلامی است. زیرا پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ وقتی وارد مدینه شد بین اصحاب اخوت برقرار كرد.

رابعاً یك دوستی ساده جای آن را نداشت كه مردم و شخص عمر با جمله (بخٍ بخٍ یابن ابیطالب... مبارك باد ترا كه مولای من و مولای مرد و زن مؤمن گردیدی).(۲۷) به علی ـ علیه السلام ـ تبریك بگویند و آن را موفقیت تازه بشمرند و آیه اكمال دین (سوره مائده آیه ۳) نازل شود بلكه این تهنیت به خاطر یك امر اختصاصی ولایت امر بوده است.

خامساً پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بعد از توصیه به قرآن و عترت با بلند كردن دست علی ـ علیه السلام ـ خواسته است جلو هر گونه شبهه را بگیرد و بفرماید این همان ثقل اصغری است كه از قرآن جدا شدنی نیست و عصمت او ضامن هدایت امت است و هم چنان كه پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مولای جمیع مؤمنین است همان مولویت برای علی ـ علیه السلام ـ ثابت است.

گذشته از این آیات و روایاتی كه بیان شد آیات و روایات متعدد دیگر بر حقانیت مذهب تشیع وجود دارند كه مجا لی برای توضیح آنها نیست و فقط به ذكر عناوین آنها اكتفاء می شود: آیه مباهله، مودت، هاد ،اهل ذكر و آیه نام گذاری اهل بیت به اسم مسلمان توسط حضرت ابراهیم (ع) از آیاتی است كه در این مساله می توان به آنها استدلال نمود. و نیز حدیث منزلت دار و سفینه از احادیث دیگری است كه در این باره از ﭘیامبر (ص) صادر شده است.

پی نوشتها

۱. شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، اوائل المقالات، دارالمفید، بی تا، ص۷۱.

۲. بقره : ۱۲۴.

۳. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ چهارم، بی تا، ج۱، ص۱۹۱.

۴. نساء : ۵۹.

۵. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، قم، دفتر نشر اسلامی، بی تا، ج۴، ص۶۲۰.

۶. عنکبوت : ۸.

۷. فخر رازی، محمد، تفسیر کبیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۴۴.

۸. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، قم، دفتر نشر اسلامی، بی تا، ج۴، ص۶۲۶.

۹. سلیمان بن ابراهیم حنفی قندوزی، ینابیع الموده، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۵۱.

۱۰. سلیمان بن ابراهیم حنفی قندوزی، ینابیع الموده، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۳۵۱.

۱۱. المیرزا محمد المشهدی، تفسیبر کنز الدقائق، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۴۹۲.

۱۲. احزاب : ۳۳.

۱۳. فخر رازی، محمد، تفسیر کبیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۹۰.

۱۴. سیوطی، الدرالمنثور، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۳۶۵، ج۵، ص۱۹۶. سنن ترمذی، ج۵، ص۳۱.

۱۵. محمد بن عیسی الترمذی، سنن الترمذی، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۳۱.

۱۶. مائده : ۵۵.

۱۷. فخر رازی، محمد، تفسیر کبیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۱۲، ص۲۸.

۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش، ج۹، ص۶۴.

۱۹. تعدادی از منابع معتبر اهل سنت که این حدیث را نقل کرده است عبارتنداز: سنن دارمی، ص۴۳۲. مسند احمد، ج۵، ص۱۸۲. ینابیع الموده قندوزی، ج۱، ص۱۱۴. السنن الکبری بیهقی، ص۳۰.

۲۰. حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ق، ج۳، ص۱۰۹.

۲۱. حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ق، ج۳، ص۱۱۰.

۲۲. ابن حجر، الصواعق المحرقه، بی تا، بی نا، ص۱۵۱.

۲۳. سلیمان بن ابراهیم حنفی قندوزی، ینابیع الموده، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۹۱.

۲۴. سلیمان بن ابراهیم حنفی قندوزی، ینابیع الموده، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۲۹۲.

۲۵. حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ق، ج۳، ص۱۱۰. شهاب الدین احمد بن حجر الهیثمی، الصواعق، بی تا، بی ناشر، ص۷۳.

۲۶. سلیمان بن ابراهیم حنفی قندوزی، ینابیع الموده، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۳۶۳ و ص۱۵۵.

۲۷. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ج۸، ص۲۸۴.

 

شامگاه جمعه ۷ آذر روابط عمومی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح در اطلاعیه‌ای اعلام کرد که بعد از ظهر جمعه عناصر تروریست مسلح خودروی حامل محسن فخری‌زاده، رییس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع را در آب‌سرد دماوند مورد حمله قرار دادند و در جریان درگیری تیم حفاظت او با تروریست‌ها، این دانشمند ایرانی به شدت مجروح شده و به بیمارستان منتقل می‌شود که با وجود تلاش‌های پزشکی برای احیای او، به مقام شهادت می‌رسد.

ترور شهید فخری زاده، دانشمند برجسته کشورمان توسط عوامل تروریستی از همان روز رخ دادن با واکنش‌های بسیاری در عرصه بین‌المللی روبه‌رو شده است. مقامات و احزاب مختلف کشورها عمدتا این اقدام را اقدامی تنش‌زا برای امنیت منطقه و خلاف قوانین بین‌المللی تلقی و آن را محکوم کردند.

جمعه ۹۹/۹/۷

 فرماندهی کل جبهه خلق برای آزادی فلسطین در واکنش به ترور محسن فخری زاده، دانشمند برجسته کشورمان اعلام کرد که برخلاف توهم رهبران تروریست صهیونیستی، ترور محسن فخری زاده توانایی های ایران را تضعیف نمی کند.

جنبش مجاهدین فلسطین در واکنش به ترور محسن فخری زاده اعلام کرد که طریقه ترور فخری زاده انگشت اتهام را به سوی دشمن صهیونیستی می برد و در چارچوب از بین بردن عناصر قدرت بشری امت اسلامی انجام شد و سیاست ترور نخبه ها و علمای امت اسلامی برای تسلیم آزادگان و مجاهدان موفق نخواهد شد.

نصر الشمری، سخنگوی مقاومت اسلامی نُجَباء در پیامی توئیتری، ترور دانشمند برجسته ایرانی را محکوم و آن را اقدامی "بزدلانه" توصیف کرد.

هشام شرف، وزیر خارجه دولت نجات ملی یمن در پیامی به محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران ضمن تسلیت شهادت محسن فخری‌زاده گفت که هدف این اقدام تروریستی متوقف کردن پیشرفت های علمی ایران و صنعت موشکی آن است و این اقدام نشان دهنده ترس دشمن از ملت ایران است.

جان برنان، رئیس پیشین سیا (آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا) در یک رشته توییت با اشاره به ترور محسن فخری‌زاده، نوشت: این اقدامی مجرمانه و به شدت بی‌پروایانه بوده است. این خطر تلافی‌جویی مرگبار و دور جدیدی از درگیری‌های منطقه‌ای را ایجاد می‌کند.
وی در توییت دیگری نوشت: من نمی‌دانم که آیا یک دولت خارجی مجوز قتل فخری‌زاده را صادر و یا آن را اجرا کرده است یا نه. چنین اقدام تروریسم دولتی نقض شنیع قوانین بین‌المللی محسوب می‌شود و دولت‌های بیشتری را به انجام‌ حملات مرگبار دیگری علیه مقامات خارجی تشویق می‌کند.

شنبه ۹۹/۹/۸

جنبش حماس نیز جنایت ترور محسن فخری زاده، دانشمند برجسته ایرانی را محکوم کرده و اظهار کرد که هدف از این جنایت محرومیت جمهوری اسلامی و امت اسلام از داشتن ابزارهای پیشرفت علمی و قدرتمند شدن است.

شیخ نعیم قاسم، معاون دبیرکل حزب الله  لبنان در گفت‌وگو با شبکه المنار گفت که شهادت محسن فخری زاده به دست افراد مورد حمایت آمریکا و اسرائیل را به امام خامنه ای، وزارت دفاع ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ملت ایران تسلیت می‌گویم و این اقدام جزئی از جنگ علیه ایران و منطقه و فلسطین است.

او افزود که حزب‌الله لبنان این جنایت را محکوم می کند و معتقد است که پاسخ به این اقدام به دست طرف‌های ذیربط در ایران انجام خواهد شد.

خورخه آرزا وزیر امور خارجه ونزوئلا در این باره در صفحه توییترش نوشت: ونزوئلا ترور محسن فخری زاده دانشمند برجسته ایرانی و مسئول سازمان تحقیقات و نوآوری دفاعی جمهوری اسلامی ایران را محکوم می کند که جانش را در یک حمله تروریستی در حومه تهران از دست داد. 

اگنس کالامار گزارشگر ویژه سازمان ملل در پی ترور دانشمند برجسته ایرانی در صفحه توییترش نوشت: به یاد داشته باشیم که یک قتل هدف دار برون مرزی و با یک درگیری مسلحانه تخطی از حقوق بشر بین‌المللی است که با زور جان کسی را گرفتن را منع می کند و تخطی از منشور سازمان ملل است که اعمال زور برون مرزی در مواقع صلح را منع می کند. 

حزب‌الله لبنان نیز در بیانیه‌ای شهادت محسن فخری زاده را به رهبری، ملت ایران و خانواده وی تسلیت گفته و اظهار کرد: با تمام قدرت در کنار جمهوری اسلامی ایران و ملت مجاهد و فداکار آن در مقابله با تهدیدات و توطئه های خارجی  و همچنین مقابله با ائتلاف جدید رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای منطقه خواهیم ایستاد.

در این بیانیه همچنین آمده است: ما بر این باوریم که جمهوری اسلامی ایران به خواست خداوند قادر به مقابله با تمامی این خطرات، شناسایی جنایت کاران و قطع دستی است که به سوی علما و دانشمندان این کشور دراز شود.

حزب الدعوه عراق که ریاست آن را نوری المالکی برعهده دارد در بیانیه ای اعلام کرد که این حزب جنایت ترور شهید فخری زاده که خدمات علمی زیادی به امت اسلامی و کشورش ارائه داد را محکوم می کند.

این حزب اعلام کرد که طراحان و اجراکنندگان این عملیات خطر واقعی ایران علیه خود را نخبگان و دانشمند می‌دانند نه سلاح کشنده و این اقدام تروریستی بزدلانه منطقه را در تنش خطرناکی قرار می دهد.

ناصر ابوشریف، نماینده جنبش جهاد اسلامی فلسطین در تهران در گفت‌وگو با فلسطین الیوم در واکنش به شهادت فخری زاده گفت: اثر انگشت قلدری آمریکایی-صهیونیستی در ترور محسن فخری زاده، رییس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع ایران واضح است.

وی همچنین گفت که این عملیات در راستای تلاش برای فلج کردن توسعه بشری در ایران انجام شد.

نالدی پاندور وزیر خارجه آفریقای جنوبی، ضمن محکومیت این اقدام تروریستی اظهار کرد  که این دومین شهروند برجسته ایرانی است که در سال ۲۰۲۰ به این روش کشته شد. 

وی تاکید کرد :  قتل هدفمند ایرانی ها منجر به صلح نمی شود، بلکه ناآرامی های منطقه را بیشتر می کند و عاملان اینگونه اقدامات باید محاکمه شوند.

 سخنگوی اتحادیه اروپا در واکنش به اقدام تروریستی در به شهادت رساندن دانشمند برجسته کشورمان در زمینه دفاعی و هسته ای بیانیه ای منتشر کرد که در آن با اشاره به ترور فخری زاده آمده است: یک مقام دولتی ایران و تعدادی غیرنظامی در یک سری حملات وحشیانه جان خود را از دست داده اند. این یک اقدام مجرمانه و بر خلاف اصول حقوق بشر است که اتحادیه اروپا از آنها حمایت می کند.

سخنگوی وزارت امورخارجه آلمان نیز در این باره تصریح کرد: چند هفته پیش از روی کار آمدن دولت جدید آمریکا[دولت جو بایدن] بسیار حائز اهمیت است که فضای گفت وگو با ایران حفظ شود تا بحث ها درباره برنامه هسته ای این کشور بتواند از طریق مذاکره حل وفصل شود.

وی در ادامه افزود: بنابراین ما از تمام   طرف ها می خواهیم که از هر اقدامی که می تواند به تشدید وضعیت کنونی منجر شود، پرهیز کنند.

سفارت لبنان در تهران در پی این رخ‌داد علیه دانشمند کشورمان در صفحه توییترش نوشت: سفارت لبنان در تهران اقدام تروریستی را که به کشته شدن دکتر محسن فخری زاده دانشمند برجسته ایرانی و دیگر غیرنظامیان منجر شد محکوم کرده و خواستار محاکمه بانیان این جنایت را دارد. 

 سید ضرغام حسینی، نماینده سید عمار حکیم و جریان حکمت ملی عراق در تهران  اقدام تروریستی که منجر به شهادت دانشمند برجسته ایران شد را به شدت محکوم کرده و در پیامی نوشت:  تروریسم و ترور همواره محکوم بوده و این اقدام جنایتکارانه نقض آشکار قوانین بین‌المللی است. انتظار می‌رود جامعه جهانی و نهادها و سازمان‌های بین‌المللی نسبت به این اقدامات واکنشی قاطع نشان دهند.

محمد بن عبدالرحمن، وزیر خارجه قطر در گفت وگوی تلفنی با وزیر امور خارجه کشورمان ترور محسن فخری زاده، دانشمند هسته ای ایران را محکوم کرد.

او گفت که ترور فخری زاده ریختن هیزم بر آتش است و ایران را به خویشتنداری و ایجاد راه حل های ریشه ای دعوت کرد.

مصطفی شن توپ رئیس مجلس ترکیه در صفحه توییترش در این باره گفت: ترور دانشمند ایرانی اقدامی تروریستی بود. این که توسط سازمانی قانونی یا غیرقانونی یا یک کشور انجام شده باشد،  فرقی نمی کن. 
شن توپ ادامه داد: تروریسم همیشه تروریسم است،  هر کسی که اقدامی تروریستی انجام دهد، یک تروریست است. 
این مقام ترکیه ای اظهار کرد که با بی قانونی در عرصه بین المللی مخالف است.

فیصل مقداد، وزیر خارجه سوریه ضمن محکوم کردن ترور محسن فخری زاده، دانشمند ایرانی تاکید کرد که چنین جنایت هایی بر جهان تاثیر خواهد گذاشت زیرا اقدامی تروریستی است و جامعه بین المللی باید آن را محکوم کند.

وی گفت که سازمان ملل باید وظایف خود در مبارزه با تروریسم را انجام دهد و به قوانین بین المللی پایبند باشد.

فیصل مقداد علاوه بر این اظهار کرد: ما بر این باوریم که جمهوری اسلامی ایران توان مقابله با چنین جنایت های تروریستی را دارد؛ جنایت هایی که رژیم صهیونیستی و حامیانش پشت آن قرار دارند.

وزارت امور خارجه بلژیک در پی ترور دانشمند برجسته ایرانی، در صفحه توییترش نوشت: بلژیک اقدامات خشونت بار در آب‌سرد ایران را محکوم می کند و خواستار احترام به حقوق بشر است که ما سرسختانه از آن دفاع می کنیم.

اسماعیل هنیه، رییس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی حماس در تماس تلفنی با وزیر امور خارجه کشورمان، هنیه با ابراز همدردی و تسلیت ترور شهید دکتر فخری زاده، این اقدام تروریستی را محکوم کرد.

بورونو رودریگز در توییتی در پی ترور شهید فخری‌زاده نوشت: ما حمله تروریستی که منجر به کشته شدن دانشمند برجسته ایرانی، محسن فخری‌زاده شد را به شدت محکوم می‌کنیم. ما با تروریسم در همه اشکال و مظاهر آن مخالف هستیم.

یکشنبه ۹۹/۹/۹

استفان دوجاریک، سخنگوی آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل، در پاسخ به درخواست برای اظهار نظر دبیرکل سازمان ملل در خصوص ترور دانشمند هسته‌ای ایران گفت: ما قطعا هرگونه ترور یا قتل نامشروعی را محکوم می‌کنیم.

وزارت امورخارجه ترکیه با صدور بیانیه‌ای نوشت: از ترور محسن فخری‌زاده، دانشمند ایرانی در تهران متاثر شدیم، این جنایت منفور را محکوم کرده و آن را به دولت ایران و خانواده مرحوم فخری‌زاده تسلیت می‌گوییم.

وزارت خارجه ترکیه همچنین ضمن محکوم کردن هرگونه اقدام تروریستی، خواستار مسئول دانستن مجرمان شده و افزود: ما از تمامی طرفین دعوت می‌کنیم تا خودداری نشان دهند و از انجام هرگونه تلاشی که موجب افزایش تنش‌ها در منطقه می‌شود جلوگیری کنند.

برنی سندرز، سناتور ارشد آمریکایی در توییتی نوشت: ترور محسن فخری‌زاده، عملی غیرقانونی، تحریک‌آمیز و بی‌ملاحظه بود. این ترور، آشکارا با هدف تضعیف دیپلماسی آمریکا-ایران، در آستانه روی کار آمدن دولت جدید بود.

سندرز اضافه کرده است: ما باید اجازه ندهیم این اتفاق بیفتد. دیپلماسی، نه قتل، بهترین مسیر حرکت به جلو است.

محمد البخیتی عضو شورای سیاسی جنبش انصارالله یمن در گفت‌وگو با شبکه المیادین درباره ترور شهید محسن فخری‌زاده گفت: اما اکنون در وضعیت جنگ با رژیم صهیونیستی هستیم و برای پاسخ دادن به این رژیم و آمریکا باید آمادگی داشته باشیم.

وی تاکید کرد: پاسخ مشروعی که همه دنیا آن را به رسمیت می‌شناسد پاسخ ایران خواهد بود.

کنستانتین کاساچوف، سناتور و رئیس کمیته امور بین‌الملل شورای فدراسیون روسیه در واکنش به ترور دانشمند برجسته کشورمان تاکید کرد: این حمله تروریستی در راستای ثبات زدایی از شرایط در منطقه و نیز تحریک ایران برای پاسخ سخت است.

الکسی پوشکوف عضو ارشد شورای فدراسیون روسیه با انتشار توییتی درباره این اقدام تروریستی گفت: واضح است که هدف از این اقدام افزایش تنش ها و اجرای چنین سناریویی بوده است. ایران بهانه ای برای جنگ نمی دهد؛ چراکه این دقیقا همان چیزی است که دشمنان این کشور منتظرش هستند.

دومینیک راب، وزیر امورخارجه انگلیس در گفت وگو با شبکه اسکای نیوز  در واکنش به حادثه تروریستی روز جمعه که به شهادت محسن فخری زاده منجر شد، گفت: ما نگران وضعیت در ایران و همچنین در منطقه پس از قتل یک دلنشمند هسته ای برجسته در ایران هستیم.

این مقام انگلیسی افزود: ما خواهان این هستیم که شاهد کاهش تنش‌ها باشیم.

وی تصریح کرد: ما همچنان منتظر روشن شدن تمام حقایق برای رسیدگی کامل به آنچه که در ایران اتفاق افتاد، هستیم. 

وزیر امورخارجه انگلیس همچنین گفت: اما من تاکید می کنم که به قوانین بین المللی بشردوستانه  پایبند هستیم که بطور کاملا شفاف با هدف قرار دادن غیرنظامیان مخالف می کند.

 انجمن علمای یمن در بیانیه ای ترور دانشمند برجسته کشورمان را به ملت و دولت ایران و مقام معظم رهبری تسلیت گفته و افزود: نظام امپریالیستی آمریکا و تفکر صهیونیستی و یهودی، دشمن اسلام و تمام روشن فکران است.

انجمن علمای یمن اعلام کرد که این جنایت پیش از آنکه دانشمندی را هدف قرار دهد که اسرائیل را هراسان کرده است و پیش از آنکه جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار دهد، تمام متفکران اسلامی را نشانه رفته است.

در بیانیه آن‌ها همچنین آمده است که در واکنش به ترور محسن فخری زاده تمام مسلمانان و نخبگان علمی و سیاسی باید در کنار ایران بایستند.

دفتر جنبش امل در تهران  در بیانیه ای ترور محسن فخری زاده دانشمند برجسته کشورمان را  تسلیت گفت و افزود :ترور دکتر محسن فخری‌زاده یک بار دیگر کینه و دشمنیِ بدخواهانِ مردم ایران، خصوصاً صهیونیست‌ها را نمایاند. او دانشی‌مردی بود که در عرصۀ علم و فناوری جهاد می‌کرد. بی‌شک، خون او درختان ستبری خواهد رویاند تا همیشه اسن سرزمین را آباد و خرم کنند.

سید عمار حکیم، رهبر جریان ملی حکمت عراق در دیدار با ایرج مسجدی سفیر کشورمان در بغداد، ترور و شهادت محسن فخری زاده ، دانشمند هسته ای ایران را محکوم و این حادثه را به رهبری، دولت و ملت ایران و خانواده آن شهید تسلیت گفت.

لئونید اسلاتسکی، رئیس کمیته روابط خارجی دومای روسیه در پیامی توییتر در این باره نوشت: قتل محسن فخری‌زاده، فیزیک‌دان ایرانی یک حمله تروریستی با هدف تحریک جدید علیه ایران بوده است. مهم است که از افرایش تنش‌ها در منطقه جلوگیری شود.

وی همچنین گفت: روسیه بدون توجه به اینکه چه کسی اینکار را انجام داده است، این قتل را محکوم می‌کند و عمیقا به ایران و نزدیکان فخری‌زاده تسلیت می‌گوید.

جنبش عصائب‌اهل الحق عراق در بیانیه‌ای ضمن محکوم کردن ترور شهید فخری زاده تاکید کرد که این جنایت، متزلزل و شکننده بودن رژیم صهیونیستی و ناتوانی اش در رویارویی مستقیم و پناه بردن به اقدامات جنایتکارانه را نشان داد.

در این بیانیه با اشاره به ترورهایی که رژیم صهیونیستی پیش از این انجام داده است از جمله ترور نخبگان عراقی بعد از سال ۲۰۰۳ تاکید شده است که این جنایت های کذب بودن ادعاهای رژیم صهیونیستی مبنی بر صلح طلب بودن آن ها را نشان می دهد.

جنبش عصائب اهل الحق همچنین خواستار اتخاذ موضع قاطع از سوی جامعه بین المللی در این رابطه شد.

فواد حسین، وزیر امور خارجه عراق در تماس تلفنی با محمد جواد ظریف اقدام تروریستی شهادت دکتر فخری‌زاده را محکوم کرد و مراتب تسلیت دولت متبوعش به دولت و مردم کشورمان را به وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد.

جیحون بایراموف، وزیر امور خارجه جمهوری آذربایجان در گفت‌وگوی تلفنی با وزیر امور خارجه کشورمان با ابراز همدردی و تسلیت برای اقدام تروریستی اخیر که منجر به شهادت دانشمند هسته‌ای دفاعی کشورمان شهید دکتر فخری‌زاده شد، این اقدام غیر انسانی را محکوم کرد.

دوشنبه ۹۹/۹/۱۰

وزارت خارجه امارات در بیانیه‌ای درباره ترور شهید فخری‌زاده تاکید کرد که با توجه به بی ثباتی و چالش‌های امنیتی موجود در منطقه همه باید از اقداماتی که می‌تواند منجر به تنش و تهدید ثبات در تمام منطقه شود، دوری کنیم.

در این بیانیه آمده است که دولت امارات با ایمان راسخی که بر ضرورت یافتن تمام پایه‌های ثبات در منطقه دارد، جنایت ننگین ترور محسن فخری‌زاده را که می‌تواند موجب تشدید تنش‌ها در منطقه شود، محکوم می‌کند.

وزارت خارجه امارات همچنین تاکید کرد که «با توجه به شرایط منطقه همه طرف‌ها را به بیشترین سطح خویشتنداری دعوت می‌کنیم تا منطقه به سوی سطح جدیدی از بی ثباتی کشیده نشود».

ضیف‌الله الفایز، سخنگوی رسمی وزارت خارجه اردن در بیانیه‌ای ترور محسن فخری‌زاده، دانشمند هسته‌ای کشورمان را محکوم کرد.

در این بیانیه بر ضرورت افزایش تلاش‌ها در راستای کاهش تنش‌ها و حفظ ثبات و امنیت منطقه تاکید شده است.

 وزارت امور خارجه افغانستان در پی ترور برجسته کشورمان در صفحه توییترش نوشت: وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی افغانستان ترور شهید محسن فخری‌زاده، دانشمند هسته‌ای ایران را محکوم و برای وی بهشت برین آرزو کرده، با خانواده ایشان، ملت و دولت ایران ابراز همدردی می‌کند.

ائتلاف الفتح عراق در بیانیه ای درباره این اقدام تروریستی تاکید کرد: شهادت محسن فخری زاده، دانشمند هسته ای ایران با گلوله های مزدوران صهیونیستی و دنباله رو آن ها که خیانت بزرگی به امت اسلامی کردند را به جمهوری اسلامی، رهبر آن و ملت مقاوم ایران تسلیت می گوییم.

در این بیانیه آمده است که این جنایت جمهوری اسلامی را از تداوم مسیر خود در مقابله با پروژه صهیونیستی باز نمی دارد.

ائتلاف الفتح عراق همچنین تاکید کرد که شهادت این دانشمند مجاهد تنها قدرت  و همبستگی ایران را افزایش خواهد داد و جمهوری اسلامی با حکمت و تدبیر و بدون اینکه این ترور بر احساسات آن ها غلبه کند و همچنین با توجه به مسئولیتی که در حفظ صلح وامنیت منطقه دارد، در زمان و مکان مناسب پاسخ خواهد داد.

ایگنازیو کاسیس، وزیر امور خارجه سوییس که در پی اقدام تروریستی علیه محسن فخری زاده و به شهادت رسیدن او در روز جمعه، گفت و گویی با شبکه صهیونیستی کان نیوز داشت،  در این باره گفت: اول از همه می خواهم هر اقدام خشونت باری از جمله این ترور را محکوم کنم و از تمامی طرف ها می خواهم از اقدام خشونت بار فراتری خودداری کنند.


وزیر خارجه سوییس افزود: باید هر اقدامی در راستای تنش زدایی از این وضعیت مورد حمایت قرار بگیرد و ما آماده حمایت از این اقدام هستیم.

اسماعیل رضوان، یکی از رهبران جنبش حماس در گفت وگو با پایگاه خبری العهد ضمن محکوم کردن ترور محسن فخری زاده تاکید کرد: اثرانگشت دشمن صهیونیستی در این جنایت واضح است.

وی گفت که «این جنایت خسارتی برای ایران و محور مقاومت است و هدف آن توقف پیشرفت علمی و فناوری و مقابله با دستیابی به ابزارهای قدرت است» و خاطرنشان کرد که پاسخ به این جنایت باید هم طراز با جنایت باشد.

او تاکید کرد: ما ایمان داریم که ایران توان عبور از این مصیبت و تداوم دستیابی به ابزارهای قدرت و پیشرفت علمی را دارد.

هوآ چون یینگ، سخنگوی وزارت امورخارجه چین به اقدام جنایتکارانه ترور محسن فخری زاده واکنش نشان داد و آن را محکوم کرد.

او در این باره اظهار داشت: پکن از حمله به محسن فخری زاده دانشمند ایرانی که به فوت او منجر شد، شوکه شده و آن را محکوم می کند.

سخنگوی وزارت خارجه چین ادامه داد: ما این اقدام را خشونت آمیز و مجرمانه می دانیم و خواهان تحقیقات گسترده درباره این حادثه هستیم.

احمد ناصر المحمد الصباح وزیر امور خارجه دولت کویت در تماس تلفنی با وزیر امور خارجه کشورمان، طرف کویتی ضمن محکوم کردن اقدام تروریستی سبعانه روز جمعه که منجر به شهادت دکتر فخری زاده شد، مراتب تسلیت دولت کویت به دولت و مردم کشورمان را اعلام کرد.

وزارت خارجه لبنان در بیانیه‌ای جنایت ترور محسن فخری زاده، دانشمند هسته ای کشورمان را محکوم و اعلام کرد که لبنان تمام طرف ها را به بیشترین سطح خویشتن داری دعوت می کند تا منطقه وارد سناریوی بدتری نشود.

در این بیانیه همچنین آمده است که عملیات قتل و ترور می تواند منجر به بی ثباتی و تشدید تنش ها شود و این جنایت ها غیرقابل قبول بوده و در تمام قوانین بین المللی محکوم است.

وزارت خارجه لبنان همچنین این حادثه را به دولت و ملت ایران و خانواده آن شهید تسلیت گفت.

دولت اقلیم کردستان عراق نیز در بیانیه ای ترور محسن فخری زاده، دانشمند هسته ای کشورمان را محکوم کرد.

دولت اقلیم کردستان عراق در این بیانیه ترور شهید فخری زاده را به دولت و ملت ایران و خانواده آن شهید تسلیت گفت.

موسی ابومرزوق، عضو دفتر سیاسی حماس در گفت‌وگو با حمیدرضا دهقانی سفیر ایران در قطر مراتب تسلیت جنبش حماس را به مناسبت شهادت دکتر ‎فخری زاده اعلام و این اقدام تروریستی را به شدت محکوم کرد.

بیش از ۱۵۰ تن از نخبگان و اساتید دانشگاهی عراق در بیانیه‌ای درباره این اقدام تروریستی علیه دانشمند کشورمان نوشتند: ما جمعی از نخبگان علمی کشور عراق اقدام شرم آورانه تروریسم دولتی استکبار جهانی که منجر به شهادت دانشمند و شخصیت علمی برجسته جمهوری اسلامی ایران، شهید محسن فخری زاده شده است را محکوم می کنیم.
ترور و حذف فیزیکی شخصیت‌های علمی، نشانه‌ای از اوج ناتوانی دشمنان کشورهای اسلامی، در برابر عزم ملت‌های آزاده جهان اسلام برای پیشرفت علمی و حرکت به سمت خودکفایی است.

وزارت خارجه روسیه با صدور بیانیه‌ای در پی ترور دانشمند برجسته کشورمان اعلام کرد: ما نگرانی خود را نسبت به ماهیت تحریک‌برانگیز این اقدام تروریستی که هدفش مشخصا بی‌ثبات کردن شرایط و ایجاد درگیری احتمالی در منطقه بوده ابراز می‌کنیم

وزارت خارجه روسیه در ادامه بیانیه خود آورده است: ما از تمامی طرفین می‌خواهیم از انجام اقداماتی که موجب تشدید تنش، می‌شود خودداری کنند.

یکی از سخنگویان وزارت خارجه فرانسه روز دوشنبه درباره این اقدام تروریستی به خبرنگاران گفت: ما با نگرانی از این حمله که باعث کشته‌شدن آقای فخری‌زاده شد، باخبر شدیم‌. در شرایط پرتنش منطقه، عواقب این حمله را در ایران و منطقه به دقت بررسی می‌کنیم.

وی همچنین در ادامه خواستار خویشتن‌داری تمامی طرفین به منظور عدم تشدید تنش‌ها شد.

وزارت خارجه بحرین در بیانیه‌ای ترور شهید محسن فخری‌زاده را محکوم و بر ضرورت تلاش‌ها در راستای کاهش تنش‌ها و حفظ امنیت و ثبات در منطقه تاکید کرد.

در این بیانیه همچنین تاکید شده است که با توجه به شرایط منطقه، کشور بحرین تمام طرف‌ها را به بیشترین سطح خویشتن‌داری دعوت می‌کند تا منطقه به سوی سطح جدیدی از تنش کشیده نشود.

سه‌شنبه ۹۹/۹/۱۱

عبدالله المعلمی، نماینده دائم عربستان در سازمان ملل در واکنش به ترور محسن فخری زاده، دانشمند هسته‌ای ایران گفت: ما به طور مطلق سیاست ترور را تایید نمی کنیم و از دست رفتن یک دانشمند مسلمان را خسارتی برای تمام امت اسلامی می دانیم.

وی در عین حال گفت: ما همزمان خواهان عدم تشدید تنش و واکنش های احساسی هستیم زیرا این امور به نتایج مثبت نمی انجامد.

دولت کرواسی نیز ترور دانشمند هسته ای کشورمان را محکوم کرد. ‏در پی اقدام تروریستی اخیر در به شهادت رساندن دکتر ‎محسن فخری‌زاده ؛ دولت کرواسی این اقدام را محکوم و خواستار خویشتن داری از هر گونه عملی شد که موجب بی ثباتی در منطقه می‌شود.
مدیر کل سیاسی وزارت خارجه کرواسی نیز در گفت‌وگوی تلفنی با  پرویز اسماعیلی سفیر ایران در این کشور  بر این موضع تاکید کرد.
مواضع و واکنش‌های مقامات و کشورهای خارجی در محکومیت ترور ناجوانمردانه شهید محسن فخری‌زاده همچنان نیز ادامه دارد.