
emamian
اگر میخواهید بچه شما قد بکشد...
این روزها شایعه شده که قد ایرانیان رو به کاهش گذاشته. این گفته، هر پدر و مادری را به صرافت می اندازد که مراقب مسائل رشدی فرزند خود باشد و هرگونه عامل ناخواسته و تاثیرگذار که جلوی رشد کودکش را می گیرد از بین ببرد. در عین حال همیشه پدر و مادرها می خواهند فرزندانشان قد بلندتری داشته باشند چرا که فکر می کنند قد بلند نشانه سلامت است ودر ورزش و همین طور زمینه های مختلف زندگی به موفقیت بیشتر منجر خواهد شد.برای همین سراغ چند متخصص رفتیم تا ببینیم بچه ها برای داشتن قد مناسب نیاز به چه مراقبت هایی دارند.
توصیه به مادران
شیر مادر کامل ترین و مهم ترین منبع غذای کودک در 6 ماه اول است. بعد از (6) ماه می توانید به او غذای مکمل هم بدهید. تا (3) سالگی کودکتان سعی کنید (6-5)وعده در روز به او غذا بدهید و در غذای او از شیر مادر، میوه، سبزی های زرد، نارنجی، سبز کدو حلوایی و ... طالبی، خرما، آلو، زردآلو و ... استفاده کنید.اگر کودکتان به بیماری مبتلا شد،باید برای جبران رشد به تعویق افتاده اش یک وعده اضافی به او غذا بدهید.سعی کنید به کودکتان ابراز علاقه و عشق کنید، زیرا بهبود عاطفی عاملی موثر بر رشد جسمی و ذهنی است.
هورمون تیروئید
هورمون تیروئید تاثیرات خود بر رشد را از دوران جنینی شروع کرده و تا (3) سالگی ادامه میدهد به دلیل این که این هورمون نمی تواند از جفت عبور کند، اگر در مراحل جنینی اختلالی در تولید این هورمون به وجود آید نوزاد از بدو تولد دچار کم کاری تیروئیدی و در نتیجه عقب ماندگی رشد جسمی و مغزی خواهد شد.امروزه یکی از آزمایش های مهم بدو تولد اندازه گیری هورمون تیروئید است.
هورمون رشد (GH)
هورمون رشد از غده ای در مغز به نام هیپوفیر پیشین ترشح می شود. این هورمون باعث رشد بیشتر و تقویت استخوان ها خواهد شد و مهم ترین عامل افزایش قد، در دوران رشدی هر فرد است.اگرچه میزان تولید هورمون رشد در بدن کاملا به مغز وابسته است اما می توان با روش هایی تولید این هورمون را در مغز افزایش داد.برای افزایش ترشح هورمون رشد،سعی کنید کودک تان خواب کافی در طول شبانه روز داشته باشد وعده های غذایی کم حجم و متعددتری به فرزندتان بدهید.زیرا خوردن غذاهایی که دارای قند بالا هستند سبب ترشح انسولین بیشتر شده در نتیجه این قند تبدیل به چربی شده واضافه وزن کودک تان را سبب خواهد شد و در نهایت تولید هورمون رشد در بدن کودک متوقف خواهد شد.
استانداردهای طبیعی برای قد کودکان
(95)درصد نوزادان کامل قدی بین (55-45) سانتی متر دارند که دریک سال اول زندگی (30-25) سانتی متر افزایش قدی خواهند داشت.در سال دوم میزان رشد بدن کاهش یافته و حدود (4) سانتی متر در سال است. در سنین قبل از مدرسه هر سال افزایش قد ثابت است و (8-6)سانتی متر در سال است. یعنی کودک (3) ساله قدی حدود (91) سانتی متر و کودک (4) ساله قدی حدود (101) سانتی متر خواهد داشت. از (4) سالگی تا شروع سنین بلوغ رشد قدی کودک (7-5)سانتی متر است. در نوجوانی رشد قد بسته به جنسیت کودک تغییر می کند. متوسط افزایش قد در دختران (12-8)ساله (8)سانتی متر و در پسران (14) ساله (10) سانتی متر در سال است. این تغییرات ابتدا با طویل شدن اندام ها شروع شده و با افزایش طول قطر تنه همراه است. لازم به ذکر است رشد طولی عمومی بین (22-17) سالگی با بسته شدن صفحات رشدی و یکنواخت شدن استخوان ها پایان می یابد.
دلیل اختلالات رشدی
از دیگر اختلالات رشد، انحراف استخوان ها از زوایه های طبیعی مثل انحراف زانوها است که باید به طورجدی تحت درمان قرار گیرد. عوامل موثر براین بیماری وراثت، تغذیه نامناسب، عدم ورود کلسیم کافی به بدن و کمبود ویتامین هایی مانند ویتامین D در سنین رشد است که برای جبران آنها می توان از لبنیات و آفتاب کافی بهره برد.
بیخود مرا نکشید
رشد قدی تابع عوامل مختلفی است که وراثت مهم ترین آنهاست. اگر در بررسی های عوامل موثر بر رشد، سایر عوامل به غیر از وراثت، درحال طبیعی قرار داشته باشند، باید از دست کاری بی مورد مثل داروهای هورمونی خودداری کرد. به خصوص که گاهی افزایش هورمون رشد در دوران بلوغ باعث افزایش قدی بیش از حد معمول می شود.
کوتاهی قد به خاطر مشکل تغذیه
کوتاهی قد در کشورهای درحال توسعه به دلیل کمبودهای تغذیه ای به نسبت دیگر کشورها بیشتر مشاهده می شود.عوامل مختلفی روی قد تاثیر می گذارند از جمله قد، نژاد و سلامت کلی اجتماع. در سال های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی سوء تغذیه و کوتاهی قد نسبت به سال های ابتدایی انقلاب بهبود قابل توجهی یافته اما هنوز در شرایط مطلوب قرار نگرفته. هر پدر و مادری باید بداند که فرزندش از لحاظ تغذیه ای، سلامت و رشد و نمو در چه شرایطی قرار دارد. به والدین توصیه می شود از مراکز بهداشتی درمانی منحنی رشدی فرزند خود را بخواهند. البته در کمال تاسف باید متذکر شد این مراکز مانند سابق قد و وزن بچه ها را به طور مرتب و دقیق اندازه نمی گیرند که نقش نظارت وزارت بهداشت بر کار این گونه مراکز باید پررنگ تر شود. همچنین مراکز بهداشتی باید به مادران آموزش دهند که برای رسیدن به قد و وزن متناسب کودک، چه ترفندهای تغذیه ای و بهداشتی را پیاده کنند.تعادل در تغذیه کودک بسیار مهم است و از روی همین منحنی ها است که می توان کمبودهای تغذیه ای کودک را شناخت و اقدامات مکمل را به منظور بهبود تغذیه او انجام داد.
بچه ام چند وجبی باشد سالم است؟
1-وزن
وزن یک نوزاد طبیعی و به موقع دنیا آمده بین (3/5-2/5) کیلوگرم است. شما می توانید وزن کودک خود را با فرمول های زیر مقایسه کنید و دریابید که کودکتان رشد طبیعی دارد یا خیر.
2(سن شیرخوار به ماه +9) =12 ماهگی -3 ماهگی
8+(2×سن کودک به سال)=6 سالگی -2 سالگی
2/(5-(7×سن کودک به سال))=6 سالگی -12 سالگی
2-قد
قد نوزاد سالم به موقع دنیا آمده حدود (50) سانتی متر است .نوزاد به مرور تا یک سالگی (25) سانتی متر افزایش قد خواهد داشت .برای مقایسه قد کودک خود با استانداردهای سلامت می توانید از فرمول زیر کمک بگیرید:
77+(6×سال)=اندازه طبیعی کودک (2 تا12) سال
3-دورسر
دورسر یک نوزاد سالم وبه موقع دنیا آمده حدود (35) سانتی متر است .سپس در سه ماهه اول (6)سانتی متر در سه ماهه دوم (3)سانتی متر و در (6) ماهه دوم (3)سانتی متر به دور سر او اضافه خواهد شد.
بد نیست بدانید ابعاد کودک دائما در حال رشد است. بنابراین با داشتن این اطلاعات مختصر می توان ارزیابی دقیقی از وضعیت سلامت کودک خود داشت. توصیه می کنیم شما والدین در اولین سال تولد هر ماه فرزندتان را توزین کنید و به محض این که احساس کردید رشد فرزندتان کند شده یا لاغری محسوس را در کودک خود دیدید، حتما به پزشک مراجعه کنید و توصیه های بهداشتی و پزشکی او را مو به مو اجرا کنید .لازم به یادآوری است که سرعت رشد وزنی به مراتب سریع تر از سرعت رشد قد و دور سر است .علاوه بر عوامل فوق الذکر رشد کودک به شدت تحت تاثیر عوامل محیطی یعنی شرایط اقتصادی، موقعیت جغرافیایی، نژاد، وضعیت فرهنگی و بهداشتی خانواده مهم است. یعنی اگر شما دوقلوهای همسان داشته باشید هریک را در شرایط محیطی مختلف بزرگ کنید، رشد جسمانی و روانی آنها متفاوت است.
منحنی رشد مخصوص کودک خود را بکشید
هدف اصلی از به کاربردن منحنی های رشد پی بردن به روند رشد کودک است که وزن کودک خود شاخص بسیار گویایی از سوءتغذیه کودک است.مطابقه با استانداردهای جهانی کودک زیر (3) سال باید هر (2) ماه افزایش وزن نداشته باشد، رشد کودک دچار اختلال شده، توصیه می کنیم کودک زیر یک سال را هر ماه،کودک (2-1)سال را هر (2) ماه و کودک (3-2) ساله را هر سه ماه وزن کنید.
«روی» عنصرمسئول سوخت و سازی بدن
به طور کلی مقدار روی موجود در بدن (2/5 -1/5) گرم است که بخش قابل توجهی از این مقدار در بافت عضلانی، استخوان ها و کبد تجمع یافته و مقداری از آن هم در مو، ناخن و پوست است.د رکشور ما کمبود روی شایع است و دیده شده کودکانی که کوتاهی قد تغذیه ای داشته اند با مکمل روی رشد بهتری کرده اند.
منابع روی: به طور کلی منابع غذایی که حاوی پروتئین هستند منبع خوبی از روی هم هستند.جگر و انواع گوشت قرمز، گوشت سفید هم روی دارد اما نه به اندازه گوشت قرمز، تخم مرغ، لوبیا، عدس، غلات سبوس دار، لبنیات، مغزهای گردو، بادام، فندق و... سعی کنید بیشتر از منابع حیوانی استفاده کنید زیرا جذب روی از منابع حیوانی به مراتب ساده تر از منابع گیاهی است .شیر مادر هم شامل مقادیر قابل توجهی روی است که قابلیت جذب بالایی هم دارد.
رشد با افزایش طو ل استخوان
افرادی که مراقبت کودک را برعهده دارند باید آشنایی دقیقی با الگوهای رشد طبیعی داشته باشند تا هرگونه انحراف از این الگوها را به سرعت شناسایی و تحت کنترل قرار دهند. دراین رابطه منحنی های رشدی که روی کارت های بهداشتی مراکز بهداشت رسم می شوند کمک چشمگیری به والدین کودک می کنند. رشد طولی کودکان از طریق افزایش طول استخوان هاست که به وسیله صفحات رشد استخوانی صورت می گیرد. عملکرد این صفحات رشد،تحت تاثیر تغذیه و هورمون های متعددی از جمله هورمون رشد، هورمون جنسی، هورمون تیروئید و انسولین است.علاوه بر این هورمون های متعدد،آسیب های موضعی مثل شکستگی ها، عفونت های استخوانی، ضربه های کوچک و مداوم هم می تواند تاثیرات به سزایی بر رشد استخوان ها داشته باشد.
همه چیز راجع به خجالتی بودن کودکان
حس خجالت چیست؟
خجالت در واقع نوعی ویژگی شخصیتی در کودکان است، نه یک عیب و نقص که نیازی به دعوا و شرمندگی والدین داشته باشد. این ویژگی با تشویق و حمایت والدین قابل اصلاح است جالب است بدانید دانشمندان میگویند خجالتی بودن در بعضی فرهنگها مورد پسند و ستایش مردم است و از راه فرهنگ جامعه به کودکان به ارث میرسد.
از نظر علمی احساس خجالت، یک واکنش طبیعی نسبت به افراد یا محیطهای جدید است که در حقیقت ترکیبی از حس ترس و کنجکاوی را در خود دارد.
شیرخواران با دیدن غریبهها رویشان را برمیگردانند. کودکان نوپا به زمین نگاه میکنند و به پدر یا مادرشان میچسبند و حتی ممکن است در این شرایط به مکیدن انگشت شست بپردازند اما بیشتر بچهها قبل از 3 سالگی به راحتی با همه ارتباط برقرار میکنند و بهنظر بسیار اجتماعی میآیند اما بعد از این سن، ترس بیشتر کودکان از غریبهها شروع میشود و آنها حس خجالت و شرمندگی را یاد میگیرند. در این زمان است که ناگهان کوچولوی اجتماعی و برونگرای شما تبدیل به یک موجود خجالتی میشود.1
علل خجالتی بودن کودکان
برای درمان خجالتی بودن کودکان لازم است تا ابتدا علت کمرویی فرزند خود را جستجو کنید. آیا خجالتی بودن یکی از ویژگیهای شخصیتی در اوست و یا برخی از عوامل محیطی و تنشهای روانی سببساز این مسئله شدهاند؟ یکی از علتهای مهم در خجالتی بودن کودکان به دوران نوزادی آنها باز میگردد؛ برای مثال نوزادانی که تحریک پذیرند و دائم جیغ میزنند و گریه میکنند احتمالش وجود دارد که در آینده در زمینههای ارتباطی در ردیف کودکان کمرو ترسو و خجالتی قرار بگیرند.
سرزنش کودک از سوی والدین، حمایت بیش از اندازه والدین و تنبیههای شدید والدین از علل دیگر خجالتی بودن کودکان میباشد. خجالتی بودن کودک میتواند به صورت ارثی و یا تقلید از والدین خجالتی باشد.
خجالتی بودن کودک در صورتی که باعث مشکل در روابط اجتماعی و یا مشکل در مدرسه و تحصیل شود با عنوان اختلال رفتاری شناخته میشود که البته جای نگرانی ندارد. سخت گیری و فشار بر روی کودک شرایط را بدتر میکند و در بسیاری مواقع باعث بروز استرس در کودک میشود.2
کمرویی و گوشهگیری کودکان به این شکلها بروز میکند
بیمیلی اجتماعی
کودک اشتیاقی برای بازی با همسالان خود (آشنا و ناآشنا) ندارد و زمانی که با کودکان است، ترجیح میدهد به تنهایی بازی کند و شیءگراست تا مردمگرا و نکته مهم این است که در این حالت از تعامل با همسالان ترس ندارد و در صورت اجبار، وارد فعالیت گروهی میشود و بخوبی با دیگران تعامل میکند.
ناظر و تماشاچی
کودک تمایل دارد با کودکان و همسالان خود بازی کند ولی به دلیل اضطراب اجتماعی، از نزدیک شدن به کودکان اجتناب میکند و گوشهای میایستد و فقط نظارهگر بازی کودکان میشود.
انزوای اجتماعی
کودک نهتنها تمایل به تنها بازی کردن ندارد بلکه از بازی کردن با دیگران نیز گریزان است و رفتارهای او از لحاظ بالینی، با خجالت شروع و با خشم و گاهی افسردگی همراه میشود.3
راهکارهای مؤثر برای اجتماعی شدن کودک
مهارت های دوستیابی را در قالب قصه، بازی و گفتگو به کودکانتان آموزش دهید. با کم رویی کودک خود همدردی کنید، اذعان به آنچه که او حس میکند بدون قضاوت و داوری کردن میتواند حس بهتری به فرزندتان بدهد. زمانی که مدام به کودک خود میگویید خجالتی ست، احساس مشکل میکند، ناامید میشود و بیشتر به گوشهگیری میپردازد. در ادامه راهکارهای مناسبی را برای درمان کودک خجالتی ارائه دادهایم.
1. به کودک برچسب خجالتی بودن نزنید
هنگامی که در حضور فرزندتان به دیگران میگویید که فرزند من خجالتی است و احساس شرمندگی میکنید در واقع به او این پیام را میدهید که چیز غیر طبیعی در وجود اوست، و همین موضوع باعث میشود کودک احساس گناه کند. بیان این جملات حتی توجیهی برای او می شود تا نخواهد تغییر کند و از هر موقعیت اجتماعی که برایش سخت است، بگریزد.
2. بازی درمانی برای کودکان خجالتی
بازی درمانی یکی از راههای موثر برای درمان کودکان خجالتی است؛ بدین صورت که در نقشهای دیگر غیر از والدین با او بازی کنید. مثلا شما در نقش یکی از دوستانش با او وارد صحبت شوید و در زمینههایی که میدانید کودکتان کمرو است و احساس خجالت میکند با او صحبت کنید.به همین ترتیب شما بدون اینکه دستور داده باشید یا کودک را نصیحت کرده باشید او را به برقراری ارتباط تشویق میکنید.
3. آموزش مسئولیت پذیری به کودک
از دیگر راه های درمان خجالتی بودن کودک دادن مسئولیت به اوست، به کودک مسئولیت بدهید ولی او را با دیگران مقایسه نکنید و شرایطی فراهم کنید تا بتواند از پس آن مسئولیت بربیاید. حتی اگر شکست خورد شکست او را با دیگر کودکان مقایسه نکنید بلکه به پیشرفت او در مقایسه با رفتارهای قبلی اهمیت بدهید.
4.حامی خجالتی بودن کودکتان نشوید
دور کردن فرزندتان از محیطهای اجتماعی به بهانه این که او خجالتی است، مسئله را بدتر از آن چیزی که هست میکند. ترس والدین به کودک منتقل میشود و همین امر سبب استرس او و خجالتی شدنش میشود. اجازه دهید کودک با مشکلاتش کنار بیاید و جایگاهی در میان دیگران برای خود باز کند.
مراقب باشید که خجالتی بودن نباید ادب و آداب اجتماعی را از کودک بگیرد. وقتی جایی می روید یا با کسی روبه رو می شوید، از او بخواهید سلام کند یا بابت کادویی که دریافت کرده تشکر کند. آموزش برقراری روابط اجتماعی به کودکان نیازمند صرف وقت و به کارگیری اصول صحیح تربیتی است. برای این منظور مشاوره کودک میتواند بهترین راهنمای شما باشد.
5. خجالتی بودن میتواند ویژگی مناسبی باشد
در پایان به یاد داشته باشید که خجالتی بودن همیشه هم ویژگی بد و نامطلوبی نیست؛ این ویژگی به همراه خود صفات دیگری را هم میآورد که مثبت و مطلوب هستند مثلا احتیاط بیشتر، مشاهده دقیقتر و گوش دادن بهتر به گفتههای اطرافیان. حتی گفته میشود کودکانی که خجالتی هستند، در آینده گوش شنوای بهتر و دوستان وفادارتری خواهند شد.2
نکات قابل توجه در بهبود کودک گوشه گیر
ـ از واژههای تمسخرآمیز مانند ترسو، خجالتی، دست و پاچلفتی و بیعرضه استفاده نکنید.
ـ از سرزنش کودک به دلیل بازی نکردن با همسالان بپرهیزید.
ـ او را با دیگران مقایسه نکنید و اجتماعی بودن اطرافیانش را به رخ او نکشید.
ـ در کودک احساس امنیت ایجاد کنید و از دیگران او را نترسانید.
- از سرزنش کودک گوشه گیر به دلیل بازی نکردن با همسالان بپرهیزید
ـ به کودک برچسب خجالتی بودن نزنید و اگر سوم شخصی در یک جمع از شما پرسید، آیا کودکتان خجالتی است، بلافاصله پاسخ دهید: خیر، کمی زمان نیاز دارد تا به موقعیت جدید عادت کند.
ـ به کودک مسئولیتهای کوچک بدهید و اعتماد به نفس او را تقویت کنید.
ـ رفتار مثبت و واقعی در کودک پیدا کنید و آنها را برجسته کنید و تشویقش کنید.
ـ در هفته دوبار کودک را به محل بازی کودکان ببرید.
ـ فرزندتان را همان طور که هست، بپذیرید و توقع و انتظار بیمورد و بیش از حد نداشته باشید.
ـ درباره تجربیات خوب فرزندتان با همبازیهایش صحبت کنید.
ـ متناسب با سن و توانایی فرزندتان یکی دو هنر و تردستی به او بیاموزید (نظیر بازی با طناب یا حلقه پلاستیکی). این کار به کودک کمک میکند برای نشان دادن خودش به همسالانش فرصت داشته باشد.
ـ داستانهای مفهومی و مشارکتی برای کودک بخوانید.
ـ بازیهای دستهجمعی که در آنها بزرگسالان با کودکان مشارکت میکنند انجام دهید.3
عزت و ذلت از دیدگاه قرآن
عزت و افتخار حسینى
بى شک عزت و افتخار حسینى در پرتو فرهنگ انسان ساز قرآنى، دست یافتنى است و دور ماندن از قرآن، زمینه ساز ذلت و خوارى فرد و جامعه به شمار مى رود.
آن چه در پى مى آید، نگاهى است به دیدگاه قرآن درباره ى عوامل عزت و ذلت به همراه بررسى عوام زدگى ـ یکى از مهم ترین عوامل ذلت ساز ـ که رسالت خواص در پیشبرد جامعه ى اسلامى را نیز بررسى مى کند.
عوامل عزت و ذلت از دیدگاه قرآن
«عزت» به معناى حالتى است که از شکست انسان پیش گیرى مى کند و «ذلت» همان نبود عزت و شرافت در انسان است. به همین دلیل، انسان ذلیل شکست را به راحتى مى پذیرد.[۱] علاقه مندى به «عزت» و تنفر داشتن از «ذلت»، امرى فطرى است که در نهاد همه ى انسان ها وجود دارد. شکوفایى«عزت» به پیدایش عواملى نیاز دارد که بى توجهى به آن ها سبب پذیرش ذلت و شکست در انسان مى شود.
انسانى که طعم شیرین عزت را بچشد، هیچ گاه به ننگ ذلت و خوارى، تن در نمى دهد. حضرت على(علیه السلام) مى فرماید:
کسى که نفس عزیز و شریفى دارد، آن را با پلیدى گناه، خوار نمى سازد.[۲]
اینک به عوامل عزت از دیدگاه قرآن کریم و روایات اسلامى مى پردازیم:
۱ـ عزّت خواهى از خداوند
خداوند متعال، سرچشمه ى عزت به معناى واقعى است و دیگر آفریده ها در ذات خود، فقیر و ذلیل هستند. آنان به خداوند نیازمندند و خداوند عزیز مالک همه ى آن ها است. قرآن کریم مى فرماید:
(مَنْ کانَ یُریِدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً)[۳]
کسى که خواهان عزت است [بداند]عزت یکسره از آن خداست.
سخن اصلى این آیه آن است که عزت جویان باید عزت را از خداوند متعال بخواهند; زیرا عزت در ملک خداوند است و انسان در پرتو پرستش خدا و تسلیم شدن در برابر او به عزت مندى مى رسد. پرستش خداى یگانه و کردار شایسته دو بال آدمى براى رسیدن به عزت است. خداوند متعال مى فرماید:
(اِلَیهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالُحَ یَرْفَعُهُ)[۴]
سخنان پاکیزه (باورهاى درست) به سوى او بالا مى رود و کردار شایسته آن را در بالاتر رفتن کمک مى رساند.
حضرت على(علیه السلام) نیز فرموده است:
العزیز بغیر الله ذلیل.[۵]
عزیزى که عزتش از غیر خدا باشد، ذلیل است.
۲ـ پاى بندى به قرآن کریم و دین مقدس اسلام
پاى بندى به قرآن کریم و یارى جستن از آن عامل عزت و سربلندى است. خداوند مى فرماید:
(تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ)[۶]
این کتابى است که از سوى خداوند عزیز و حکیم فرو فرستاده شده است.
چون خداوند متعال سرچشمه ى عزت و بزرگى است، پیروى از قرآن کریم که سخن اوست، در بردارنده ى عوامل عزت و بزرگوارى انسان است.
خداوند متعال مى فرماید:
(فَاستَمْسِکْ بِاَّلذِى اُوحِىَ اِلَیْکَ اِنَّکَ عَلی صِراط مُسْتَقِیمَ وَ اِنَّهُ لَذِکْرُ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوفَ تُسْئَلُون)[۷]
آن چه را بر تو وحى شده محکم بگیر; زیرا تو بر صراط مستقیم هستى و این، مایه ى یادآورى (و بزرگى) تو و قوم تو است و به زودى از شما پرسش خواهد شد.
۳ ـ پیروى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت(علیهما السلام)
رسول گرامى اسلام و اهل بیت عزیز آن حضرت(علیه السلام) مصداق کامل پیوند یافتن با خدا به وسیله ى ایمان آوردن و انجام کردار شایسته و عزت آفرینى هستند. پیامبر اسلام در مقام راه یافتن به سرچشمه ى کمال الهى به جایى رسید که خداوند درباره ى او فرمود:
(وَاِنَّکَ لَعلى خُلُق عَظِیم)[۸]
و تو اخلاق بزرگ و برجسته اى دارى.
از جمله فضایل برجسته ى اخلاقى آن حضرت، عزت و شرافت نفس است. قرآن کریم با تاکید بر پیروى از پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) مى فرماید:
(یا أیُهَا الَّذِینَ آمَنُوا اطِیعُوا اللّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولى الاَمْرِ مِنْکُمْ فَانْ تَنازَعْتُم فِى شَىْء فَرُدُّوهُ الَى اللّهِ والرَّسُولِ إنْ کُنْتُمْ تُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَومِ الآخَر ذلِکَ خَیْرٌ وَ اَحْسَنُ تَأوِیلاً)[۹]
اى کسانى که ایمان آورده اید! از خدا و پیامبر خدا و اولوالامر، پیروى کنید. پس اگر در امرى، اختلاف داشتید، آن را به داورى خدا و رسول بگذارید اگر به خدا و قیامت، ایمان دارید، این کار نیکو و پایانش نیکوتر است.
بدین ترتیب، پیروى از پیامبر و جانشینان آن حضرت که هر کدام به سرچشمه ى عزت، پیوسته اند، مایه ى عزت مندى است.[۱۰]
پیامبر گرامى هیچ گاه از خود ذلت نشان نداد و از مؤمنان نیز خواست به ذلت تن درندهند. ایشان مى فرماید:
هیچ مؤمنى نباید نفس خود را خوار بشمارد.[۱۱]
هنگامى که از حضرت امام حسین(علیه السلام) درخواست شد سخنى را که خود از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)شنیده است، بازگوید، ایشان این گفته را فرمود:
خداوند کارهاى بزرگ و با شرافت را دوست دارد و کارهاى پست و ذلیل را خوش نمى دارد.[۱۲]
۴ـ پیوند با مؤمنان
پیوند یافتن با مؤمنان که افتخار بندگى خدا را دارند و عزت خویش را از سرچشمه ى اصلى ـ خداوند عزیز ـ گرفته اند، عامل عزت و مانع ذلت پذیرى است. قرآن کریم مى فرماید:
(وَللهِ العِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلکِنَّ الْمُنافِقیِنَ لا یَعْلَمُونَ)[۱۳]
و عزت از آن خدا و رسول او و مؤمنان است، ولى منافقان نمى دانند.
عزت و سعادت هیچ گاه با ولایت کافران و منافقان به دست نمى آید و خداوند هرگونه ولایت کافران و مشرکان را بر مؤمنان نفى کرده است. خداوند در قرآن مى فرماید:
(وَلَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبیلاً)[۱۴]
و خداوند هرگز براى کافران، راهى (براى چیرگى) بر مؤمنان ننهاده است.
در جایى دیگر مى فرماید:
همانانى که کافران را به جاى مؤمنان، دوست خود برمى گزینند، آیا مى خواهند از آنان عزت و آبرو بجویند، با این که همه ى عزت ها از آنِ خداست.[۱۵]
از آیات یاد شده برمى آید که کافران و مشرکان در منطق و گفتوگو و روابط نظامى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و... هیچ گونه برترى و ولایتى نسبت به مؤمنان و مسلمانان نخواهند داشت و حق هیچ گونه سلطه اى بر امور مسلمانان را ندارند.[۱۶]
۵ـ روزى حلال
پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم) به دست آوردن روزى حلال را جهاد مى داند و مى فرماید:
خداوند دوست دارد بنده اش را در تلاش براى به دست آوردن روزى حلال ببیند.[۱۷]
انسان عزیز و شکست ناپذیر بر سر سفره هاى حلال پرورش مى یابند. امام حسین(علیه السلام)مى فرماید:
... سینه هاى پاکیزه اى که ما از آن شیر نوشیده ایم، ذلت را بر ما روا نمى داند.[۱۸]
از سخن امام حسین(علیه السلام) چنین برمى آید که به دست آوردن روزى حلال در عزت مندى انسان ها تاثیر دارد. لقمه ى حلال، آدمى را از مفاسد و خوارى هاى بسیارى، دور نگاه مى دارد و او را به انسانى شجاع و با شرف بدل مى کند. انسان شرافت مند باور دارد که باید با کوشش و توکل بر خداوند، روزى خویش را به دست آورد:
(هَلْ مِنْ خالِق غَیْرُ اللهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَالْاَرضِ)[۱۹]
آیا جز خدا آفریدگارى است که شما را از آسمان و زمین، روزى دهد؟
انسانى که با عزت نفس، روزى خود را تنها از خدا درخواست کند، همواره شرافت و عزت خویش را حفظ خواهد کرد. قرآن کریم مى فرماید:
(وللّهِ الْعِزَّةُ وُ لِرُسولِه وَلْلِمومِنِیِنُ...)[۲۰]
و عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرماید:
اگر به دیگران نیاز دارید، با عزت نفس از آنان بخواهید.[۲۱]
بنابراین، تلاش براى به دست آوردن روزى حلال، داشتن عزت نفس و توکل کردن بر خداوند متعال، عزت و شرافت مندى را براى انسان به ارمغان مى آورد.
مؤمنان و زمام داران اسلامى نیز در امور حکومتى و اجتماعى نباید چیرگى بیگانگان را در عرصه هاى سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و... بپذیرند. آنان باید با الگوپذیرى از قیام امام حسین(علیه السلام)اصل عزت و افتخار را در همه ى امور کشوردارى اجرا کنند و در برابر ستم گران و سلطه جویان جهان، عزت نفس نشان دهند.[۲۲] حضرت امام حسین(علیه السلام) که الگوى عزت و شرافت در جهان است، در این باره مى فرماید:
موت فى عزّ خیر من حیاة فى ذل.[۲۳]
مرگ با عزت و شرف از زندگى همراه با خوارى، بهتر است.
هم چنین ایشان فرموده است:
هیهات منا الذلة.[۲۴]
خوارى از ما اهل بیت(علیه السلام) بسیار به دور است.
این فریاد پرخروش از حنجره اى برمى آید که در همه ى عمر، با قلبى سرشار از ایمان به خدا و کارنامه اى درخشان، با رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و مؤمنان در پیوند بوده و همواره از روزى حلال برخوردار گشته است. قرآن کریم درباره ى چنین افرادى که نَفسى با شرف و عزت دارند، مى فرماید:
یا أَیَّتهُاَ النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِى الى رَبِّک راضِیةً مَرْضِیَّه فَادْخُلِى فِى عِبادِى وَ اْدخُلِى جَنَّتىِ.[۲۵]
تو اى روح آرام یافته! به سوى پروردگارت بازگرد، در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است. پس در سلک بندگانم و در بهشتم، وارد شو.
امام حسین(علیه السلام) مصداق روشن «نفس مطمئنه» است که خداوند او را عزیز دانسته و به سوى خویش فراخوانده است. بنابراین، هر فرد یا اجتماع و حکومتى اگر بخواهد در دنیا و آخرت، با عزت زندگى کند، باید به عوامل یاد شده چنگ زند. در غیر این صورت، به خوارى تن درخواهد داد. هر عامل دیگرى که با این عوامل در تقابل باشد، عامل خوارى به شمار مى آید.[۲۶]
پی نوشتها
[۱]. مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانى، تهران، مکتبة المرتضویة، صص ۳۴۴ ـ ۳۴۵.
[۲]. غرر الحکم، عبدالواحد بن محمد تمیمى آمدى، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، ص ۲۳۱.
[۳]. فاطر، ۱۰.
[۴]. فاطر، ۱۰، نک: تفسیرنمونه، ناصر مکارم شیرازى و همکاران، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج ۱۸، صص ۱۸۷ ـ ۱۹۸.
[۵]. بحارالانوار، علامه مجلسى، بیروت، مؤسسة الوفاء، ج ۷۵، ص ۱۰.
[۶]. زمر، ۱.
[۷]. زخرف، ۴۳ ـ ۴۴.
[۸]. قلم، ۴.
[۹]. نساء، ۵۹.
[۱۰]. تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۴۳۴.
[۱۱]. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، قم مؤسسه ى آل البیت(علیه السلام)، ج ۱۶، ص ۱۵۸.
[۱۲]. غوالى اللئالى، ابن ابى جمهور احسائى، قم، سیدالشهداء، ج ۱، ص ۶۷.
[۱۳]. منافقون، ۸.
[۱۴]. نساء، ۱۴۱.
[۱۵]. نساء، ۱۳۹.
[۱۶]. تفسیرنمونه، ج ۴، ص ۱۷۳.
[۱۷]. جامع الاخبار، تاج الدین شعیرى، قم، انتشارات رضى، ص ۱۳۹.
[۱۸]. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۷.
[۱۹]. فاطر، ۳.
[۲۰]. منافقون، ۸.
[۲۱]. شرح نهج البلاغه، عبدالحمید، ابن ابى الحدید، قم، کتاب خانه ى آیت الله مرعشى نجفى، ج ۲۰، ص ۳۱۷.
[۲۲]. تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضى مطهرى، قم، انتشارات صدرا، صص ۲۱۱ ـ ۲۲۴.
[۲۳]. المناقب، محمدابن شهر آشوب، قم، انتشارات علامه، ج ۴، ص ۶۸.
[۲۴]. لهوف، سیدبن طاووس، تهران، انتشارات جهان، ص ۹۷.
[۲۵]. فجر، ۲۷ ـ ۳۰.
[۲۶]. المیزان فى تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایى، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ج ۲۰، صص ۴۱۳ ـ ۴۱۶; تفسیر نمونه، ج ۲۶، ص ۴۳۸. براى آگاهى بیش تر نک: انسان کامل، مرتضى مطهرى، قم، انتشارات صدرا، ص ۲۴۲; و فلسفه ى اخلاق، مرتضى مطهرى، قم، انتشارات صدرا، ص ۱۹۰.
دیدگاه قرآن درباره اخلاق بین الملل
انسان از منظر قرآن، مسافری است رهسپار لقای خداوند سبحان و این سالک توشه ای می طلبد تا بتواند به سرمنزل مقصود برسد. بالاترین توشه مسافر زندگی، خو گرفتن به اخلاق اله و مهمترین محور آن تزکیه نفس است که در آیات و روایات متعددی یکی از مهمترین اهداف نزول قرآن و بعثت پیامبران شمرده شده است.
قلمرو اخلاق، اعمال و رفتار فردی و اجتماعی و بینالمللی انسان را شامل می شود و روابط میان انسان با خدا و انسان با خود و انسان با دیگران و طبیعت را تنظیم می کند و نتیجه آن رسیدن فرد و جامعه به رستگاری و کمال است.
مراد از اخلاق بین الملل چگونگی رفتار و برخورد یک جامعه اسلامی با جامعه ای است که اعتقادی به اسلام ندارد. در برقراری روابط با جوامع غیر اسلامی باید بدانیم که طرف مقابل ما از کدام یک از گروه های غیر اسلامی است. غیر مسلمانان را می توان به طور کلی به دو دسته تقسیم کرد:
۱. کفار محارب: جوامعی که حقوق مسلمانان را محترم نمی شمارند و در صدد نابودی مسلمانان و براندازی اسلام هستند.
۲. کفار غیرمحارب: جوامعی که مسلمان نیستند، اما حقوق مسلمانان را محترم می شمارند.
بحث ما درباره روابط با کفار غیرمحارب است. بعضی از مسائل اخلاقی و حسن و قبحها را عقل، با صرف نظر از شرع و دین درک می کند و دستور دین اسلام در این امور، ارشادی است. در این مختصر به بعضی از این امور اشاره میشود:
۱. عدالت و احترام متقابل:
این مسئله یکی از مسائل انسانی و عقلی و جزء حقوق بین الملل است. رابطه بین انسانها از هر ملت و مذهبی، باید بر اساس عدالت و احترام متقابل باشد. از آن جا که این مسئله یک اصل اساسی و قانون کلی است، اسلام به تمام افراد باایمان فرمان میدهد که به عدالت قیام کنند:
(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامِینَ بِالْقِسْطِ)[۱]; ای کسانی که ایمان آوردهاید، قسط و داد را برپای دارید.
کلمه «قوّام» در این آیه صیغه مبالغه است که به معنای بسیار قیام کننده است; یعنی باید در هر حال و در هر کار و در هر عصر و زمانی به عدالت قیام کنید.
امیرالمؤمنین(علیه السلام)رمز پیروزی را اجرای عدالت می داند و می فرماید:
«اجعل الدین کهفک و العدل سیفک تنجح من کل سوء و تظفر علی کل عدو»;[۲]دین را پناهگاه خود ساز و عدالت را به جای شمشیر به کار بر، تا از هرگونه پیشامدی آسوده شوی و بر هر گونه دشمنی پیروز آیی.
عدالت با دشمن: در قرآن با صراحت از ظلم کردن حتی نسبت به دشمن منع شده است:
(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامِینَ لِلّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَئانُ قَوْم عَلی أَلاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی)[۳]; ای کسانی که ایمان آورده اید، برای خدا برپا باشید و به عدالت گواهی بدهید. دشمنی گروهی وادارتان نکند که عدل و داد نکنید، عدالت را پیشه سازید که به تقوا نزدیکتر است.
این آیه شریفه به یکی از عوامل انحراف از عدالت اشاره میکند و به مسلمانان می گوید که نباید کینه ها و عداوتها و تصفیه حسابهای شخصی مانع اجرای عدالت و موجب تجاوز به حقوق دیگران گردد; زیرا عدالت از همه اینها بالاتر است.[۴]
مرحوم طبرسی در ذیل این آیه می گوید: معنای آیه این است که ای مؤمنان، با دوست و دشمن عادلانه رفتار کنید.[۵] علی(علیه السلام)به امام حسین(علیه السلام) دستور می دهد:
بالعدل علی الصدیق و العدو;[۶] با دوست و دشمن به عدالت رفتار کن.
همچنین خداوند می فرماید:
(لا یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ);[۷] خدا شما را از دوستی آنان که با شما در دین قتال و دشمنی نکرده و شما را از دیارتان بیرون نکرده اند نهی نمی کند تا بیزاری از آنها بجویید; بلکه با آنها با عدالت و انصاف رفتار کنید که خداوند مردم با عدل و داد را بسیار دوست دارد.
و در مقابل نیز می فرماید:
(إِنَّما یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلی إِخْراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ)[۸]; خداوند شما را از دوستی با کسانی که با شما عناد می ورزند و می جنگند و شما را از وطنتان اخراج کرده اند و یا در این راه کمک کرده اند، بازمیدارد، دوستداران آنها ستمگران اند.
عدالت در حق اقلیتها: در اسلام آنقدر به رعایت حقوق مخالفین و اقلیتها اهتمام شده است که اگر کسی از اهل ذمه کاری را انجام دهد که از نظر اسلام خلاف است ولی در شرع خودشان خلاف نیست، به شرط آن که تظاهر به آن نکند، تحت تعقیب قرار نمی گیرد; ولی اگر کاری که در شرع خودشان هم حرام است، انجام دهد، قاضی حق دارد او را محاکمه کند یا به ملت خودشان تحویل دهد تا طبق موازین خودشان محاکمه شود:
(فَإِنْ جاؤُکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ);[۹] اگر از اهل کتاب کسانی برای رفع مرافعه پیش تو آمدند، پس حکم کن میان آنها، یا این که از آنها اعراض کن.
حضرت علی(علیه السلام) در سر راه خود پیرمردی نصرانی را دید که گدایی می کرد، فرمود:
استعملتموه حتی اذا کبر و عجز منعتموه، انفقوا علیه من بیت المال;[۱۰] در جوانی از او کار کشیدید، آن گاه که پیر شد او را به حال خود واگذاشته اید! هزینه اش را از بیت المال بپردازید.
عدالت در جنگ: حتی جنگ هم نباید تبدیل به انتقام و اسراف شود;
(وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ);[۱۱] در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند بجنگید، ولی از اندازه در نگذرید; زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست ندارد.
علامه طباطبایی(رحمه الله) در ذیل این آیه میفرماید: نه (لاتعتدوا) مطلق است و شامل هر عملی میشود که عنوان تجاوز بر آن صادق باشد; مثل جنگ قبل از پیشنهاد مصالحه بر سر حق، جنگ ابتدایی، قتل زنان و کودکان و جنگ قبل از اعلان جنگ با دشمن.[۱۲]
۲. عهد و میثاق
یکی دیگر از مسائل اخلاق بین الملل، عهد و میثاق است. وفای به عهد و میثاق جزء امور عقلی است; یعنی جزء اموری است که عقل انسان حسن آن را درک میکند و نیازی به راهنمایی خارجی ندارد و اگر اسلام به آن دستور میدهد، حکم مولوی نیست، بلکه ارشاد به حکم عقل است; لذا این مسأله یک مسأله انسانی و همگانی است و تمام ملتها احترام به عهد و میثاق را تحسین و نقض پیمان را تقبیح مینمایند. امیر المؤمنین(علیه السلام) در نامه خود به مالک اشتر مینویسد:
همه مردم جهان با تمام اختلافاتی که در افکار و تمایلات دارند، در آن (وفای به عهد) اتفاق نظر دارند، تا آن جا که مشرکین زمان جاهلیت به عهد و پیمانی که با مسلمانان داشتند وفادار بودند; زیرا آینده ناگوار پیمان شکنی را آزمودند، پس هرگز پیمان شکن مباش و در عهد خود خیانت مکن.[۱۳]
به خاطر این که عهد و میثاق جزء امور انسانی است، خداوند میفرماید:
(إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ... الَّذِینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّة وَ هُمْ لا یَتَّقُونَ)[۱۴]; به یقین بدترین جنبندگان نزد خدا... کسانی هستند که با آنها پیمان بستی، سپس هر بار عهد و پیمان خود را میشکنند و پرهز ندارند.
از این آیه کاملاً معلوم میشود که پیمانشکنی با انسانیت انسان سازگار نیست; چون فرمود بدترین جنبندگان این گونهاند. عهد و میثاق گاه بین چند نفر، گاه بین چند گروه و گاه هم بین چند جامعه است که اصطلاحاً به آن معاهده نیز گفته میشود; مانند پیمان جامعه اسلامی با دولتها و ملتهای دیگر که این خود انواع مختلفی دارد: معاهده ترک مخاصمه و آتشبس، معاهده صلح، معاهده همکاری سیاسی، اقتصادی، نظامی و...; لذا خداوند میفرماید:
(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ)[۱۵]; ای کسانی که ایمان آوردهاید، به پیمانها و قراردادها وفا کنید.
کلمه «عقود» جمعی است که بر سر آن «ال» آمده است که افاده عموم و شمول میکند; لذا این آیه دلیلی است بر وجوب وفا به تمام عهدها و پیمانها، اعم از سیاسی، اقتصادی، نظامی، اجتماعی، فردی و گروه، و عهد و پیمانهایی که بین مسلمانان و غیر مسلمانان منعقد میشود.
وفای به عهد حتی با دشمن: چون وفای به عهد جزء امور انسانی و عقلایی است، خداوند به مسلمین دستور میدهد که اگر با گروه از مشرکین که عهدشکن نیستند پیمان بستید، به آن پایبند باشید:
(إِلاَّ الَّذِینَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئاً وَ لَمْ یُظاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلی مُدَّتِهِمْ);[۱۶] مگر کسانی از مشرکین که با آنها عهد بستید و چیزی از آن را در حق شما فروگذار نکردند و احدی را بر ضد شما تقویت ننمودند; پس پیمان آنها را تا پایان مدتشان محترم شمارید.
علی(علیه السلام) در نامه خود به مالک اشتر میفرماید:
و ان عقدت بینک و بین عدوک عقدة او البسته منک ذمة فَحُط عهدک بالوفاء وَ ارعَ ذمتک بالامانة;[۱۷] حال اگر پیمانی بین تو و دشمن منعقد شد یا در پناه خود او را امان دادی به عهد خویش وفادار باش و به آنچه برعهده گرفتی امانتدار باش.
مدت وفای به عهد: شرط اصلی لزوم وفای به عهد و پیمان این است که التزام دو طرفی باشد; اما اگر یک طرف آن را نقض کرد یا در صدد توطئه و نقض عهد بود، طرف مقابل ملزم به وفاداری نیست:
(وَ إِمّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْم خِیانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلی سَواء إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْخائِنِینَ);[۱۸] اگر از گروه خوف آن داشتی که در پیمان خیانت کنند، یکسره پیمان را لغو کن و به آنان اعلام کن که همانند خودشان عمل خواه کرد، همانا خداوند خائنان را دوست ندارد.
پس اگر در جایی قرائنی یافت شود بر این که دشمن درصدد توطئه و هجوم است، باید پیشدستی کرد و پیمان را تا زمانی که بیم توطئه نباشد لغو کرد.
۳. ادای امانت
یکی دیگر از مسائل اخلاق بین الملل، ادای امانت است. این مسأله مختص به مسلمانان نیست، بلکه تمام ملل و ادیان آن را قبول دارند و اگر کسی آن را رعایت نکند مورد مؤاخذه واقع می شود و این موضوع جزء مستقلات عقلیه است; یعنی عقل بدون کمک وحی آن را درک میکند:
(إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها);[۱۹] خدا به شما فرمان می دهد که امانتها را به صاحبشان بازگردانید.
امانت معنای وسیعی دارد و هرگونه سرمایه مادی و معنوی را در تمام شئون زندگی اجتماعی، سیاسی و اخلاقی شامل می شود و طبق آیه فوق، در هچ امانتی نسبت به هیچ کس نباید خیانت کرد و، در حقیقت، این مسأله جزو حقوق بشر حساب می شود. در شأن نزول آیه فوق آمده است: زمانی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مکه را فتح کرد، عثمان بن طلحه را که کلیددار کعبه بود احضار کرد و کلید را از او گرفت، تا درون کعبه را از وجود بتها پاک سازد. عباس عموی پیامبر(صلی الله علیه وآله)پس از انجام این مقصود تقاضا کرد که پیامبر(صلی الله علیه وآله) با تحویل کلید کعبه به او، مقام کلیدداری بیت الله را که در میان عرب یک مقام برجسته بود، به او بسپرد; ولی پیامبر(صلی الله علیه وآله)، برخلاف این تقاضا، پس از تطهر خانه خدا از لوث بتها، در حالی که آیه (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها) را تلاوت مینمود در خانه را بست و کلید را به عثمان بن طلحه داد.[۲۰]
خداوند در کنار امر به ادای امانت، از خیانت در امانت هم نهی فرموده است:
(...[لا]تَخُونُوا أَماناتِکُمْ);[۲۱] در امانتهای خود خیانت روا مدارید.
حتی خداوند عده ای از اهل کتاب را به خاطر این که ادای امانت می کنند، می ستاید و عده ای را که در امانت خیانت می کنند نکوهش می کند:
(وَ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطار یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِینار لا یُؤَدِّهِ إِلَیْکَ إِلاّ ما دُمْتَ عَلَیْهِ قائِماً);[۲۲] بعضی از اهل کتاب اگر ثروت زیادی را به رسم امانت به آنها بده، به موقع آن را پس خواهند داد و بعضی دیگر، حتی اگر یک دینار به آنها بسپاری از ادای آن سرباز می زنند، مگر این که در برابر آنها توانایی و قدرت داشته باشی.
اهمّیّت ادای امانت به حدی است که امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
«ان ضارب علی بالسیف و قاتله لو ائتمنی و استنصحنی و استشارنی ثم قبلت منه لادیت الیه الامانة»;[۲۳] اگر قاتل علی امانتی پیش من می گذاشت و یا از من نصیحتی می خواست و یا با من مشورت می کرد و من آمادگی خود را اعلام می داشتم، قطعاً حق امانت را ادا می کردم.
پی نوشتها
[۱]. نساء: ۱۳۵.
[۲]. عبدالواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، (تهران: چ چهارم، ۱۳۳۷) ج ۱، ص ۱۲۴.
[۳]. مائده: ۸.
[۴]. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، (قم: انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چ چهاردهم، ۱۳۷۴) ج ۴، ص ۳۰۲.
[۵]. طبرسی، مجمع البیان، (قم: مکتبة آیة الله مرعشی، ۱۴۱۳) ج ۲، ص ۶۹.
[۶]. شعبة الحرانی، تحف العقول، (قم: انتشارات علمیة الاسلامیه، چ اول، ۱۳۶۳) ص ۸۹.
[۷]. ممتحنه: ۸.
[۸]. ممتحنه: ۹.
[۹]. مائده: ۴۲.
[۱۰]. وسائل الشیعه، ج ۱۵، باب ۱۹، ح ۱.
[۱۱]. بقره: ۱۹۰.
[۱۲]. محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، (قم: منشورات جامعه مدرسین) ج ۲، ص ۶۱.
[۱۳]. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
[۱۴]. انفال: ۵۵ ـ ۵۶.
[۱۵]. مائده: ۱.
[۱۶]. توبه: ۴.
[۱۷]. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
[۱۸]. انفال: ۵۸.
[۱۹]. نساء: ۵۸.
[۲۰]. طبرسی، مجمع البیان، (بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ اول، ۱۴۱۵) ج ۳، ص ۱۲.
[۲۱]. انفال: ۲۷.
[۲۲]. آل عمران: ۷۵.
[۲۳]. حویزی، تفسیر نور الثقلین، (بیروت: مؤسسة التاریخ العربی، چ چهارم، ۱۴۲۲) ج ۲، ص ۸۲.
نویسنده: محمد رضا هفت تنانیان
ارزش های اخلاقی در قرآن
الف) عزتمندی
عزت، حالتی است که مانع از شکست آدمی می شود. همه انسان ها با توجه به خواست فطری خود، در پی یافتن عزت هستند. از این رو، می خواهند در زندگی خود شکست ناپذیر، پیروز و سربلند باشند.
گاه در تشخیص منبع عزت به اشتباه می افتند و با روی آوری به خدایان دروغین، از آنان عزت می جویند؛ چنان که قرآن می فرماید:
وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزًّا. (مریم: ۸۱)
و آنان غیر از خدا، معبودانی را برای خود برگزیدند تا مایه عزت شان باشد.
گروه های سست ایمان نیز شیفته شوکت ظاهری کافران می شوند و عزت را در پیوند دوستی، همراهی و همرنگی با اینان می بینند:
الَّذینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُوءْمِنینَ أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ. (نساء: ۱۳۹)
آنان که کافران را به جای مؤمنان، دوست خود انتخاب می کنند، آیا عزت را نزد آنان می جویند.
قرآن مجید عزت حقیقی را از آنِ خدا می داند و اشاره می کند آن کس که طالب عزت است، باید آن را از خدا بخواهد و بس؛ آنجا که می فرماید:
مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلّهِ الْعِزَّةُ جَمیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ وَ الَّذینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَکْرُ أُولئِکَ هُوَ یَبُورُ. (فاطر: ۱۰)
کسی که خواهان عزت است، باید از خدا بخواهد؛ چرا که تمام عزت برای خداست. سخنان پاکیزه به سوی خدا صعود می کند و عمل صالح آن را بالا می برد و آنها که نقشه های بد می کشند، عذاب سختی برای آنهاست و مکر آنان نابود می شود.
خداوند راه دست یابی به عزت حقیقی را نیز به آدمی گوشزد می کند و آن، اندیشه صحیح و عمل صالح است. منظور از «کَلِمُ الطَّیّب» سخنی است که با روح شنونده و گوینده سازگار باشد، به گونه ای که با شنیدن آن سرور و لذتی در او پدیدار شود و آن، کلام حقی است که دربردارنده سعادت و رستگاری انسان است.
چنین کلامی عقیده های حق است که آدمی آن را زیربنای کارهای خود قرار می دهد و در واقع، همان توحید است که دیگر اعتقادات حق نیز به آن بستگی دارد. منظور از صعود کَلِمُ الطَّیِّبِ، تقرب آن به سوی خدای تعالی است و عمل صالح نیز عملی است که سازگار با اعتقاد صحیح انسان انجام شود. پای بندی به چنین اعمالی، آن باورها را در نفس آدمی راسخ تر و قوی تر می کند و در نتیجه، موجب بالاتر رفتن همان عقیده های صحیح می شود. اگر انسان در پی اندیشه صحیح، به کردار شایسته روی آورد، بدون شک به خدا نزدیک می شود و به عزت می رسد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در این باره می فرماید:
به درستی که پروردگار شما هر روز می گوید: من عزیزم و هر که عزت دو سرا را می خواهد، باید از عزیز اطاعت کند.
سعدی نیز می گوید:
عزیزی که هر کز درش رو بتافت به هر در که رفت هیچ عزت نیافت
پیام متن:
۱. عزت ذاتی و حقیقی، تنها از آنِ خداست؛
۲. تنها افراد سست ایمانند که عزت را در دوستی با کافران می جویند؛
۳. راه رسیدن به عزت حقیقی، اندیشه صحیح و عمل صالح است.
ب) بازتاب اعمال
هر عملی آثاری متناسب با خود دارد. آثار برخی از اعمال فقط متوجه عمل کننده است. تأثیر بعضی از کارها وسیع تر است، افزون بر عمل کننده، به بستگان او نیز می رسد و پی آمدهای بعضی اعمال، اجتماع را فرا می گیرد. این حقیقت و سنتی الهی در جهان خلقت است که قرآن از آن خبر داده است. در مورد کارهای دسته اول خداوند می فرماید: «هر مصیبتی که به شما برسد، نتیجه اعمال خود شماست». (شوری:۳۰)
در مورد کارهای دسته دوم، در داستان حضرت موسی و آن مرد الهی می فرماید:
آن دیوار که تعمیر کردیم، از آن دو یتیم در شهر بود که زیر آن گنجی برای آنان بود و پدرشان مرد صالحی بود. پس خداوند اراده کرده بود که آن دو یتیم بزرگ شوند و گنج شان را استخراج کنند. (کهف: ۸۲)
و در مورد اعمال نوع سوم در قرآن آمده است:
«از فتنه هایی که آثار سوء آن فقط دامن ظالم را نمی گیرد (بلکه فراگیر است)، بپرهیزید». (انفال: ۲۵)
خداوند در آیه دیگر به همین سنت اشاره دارد و می فرماید:
وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرّیَّةً ضِعافًا خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیدًا. (نساء: ۹)
باید بترسند کسانی که اگر پس از خویش فرزندانی ناتوان برجای گذارند، از سرنوشت آنان بیم ناکند. باید از خدا بترسند و سخن استوار و به صواب گویند.
مفهوم آیه شریفه این است که از ظلم به یتیمانی که زیردست شمایند، بپرهیزید؛ چرا که نتیجه این ظلم آن خواهد بود که اگر فرزندان شما نیز یتیم و زیردست دیگران شدند، به آنان ستم می شود. همچنان که رسیدگی و عطوفت در حق یتیمان دیگران، رسیدگی و لطف به یتیمان خود آدمی را موجب می شود. به قول حکیم نظامی گنجه ای:
چو بد کردی مباش ایمن ز آفات که واجب شد طبیعت را مکافات
پیام متن:
بازتاب عمل انسان گاهی متوجه خود او، گاهی بستگان و گاهی نیز در سطحی وسیع تر یعنی متوجه جامعه می شود.
احترام به پدر و مادر رابطه عاطفی صحیح میان پدر و مادر از یک سو و فرزندان از سوی دیگر، از بزرگ ترین عوامل استواری خانواده و جامعه بشری است و می تواند به طور طبیعی شیرازه خانواده را از سستی و گسیختگی حفظ کند. با توجه به این سنت اجتماعی و به حکم فطرت، لازم است که آدمی حرمت حقیقی پدر و مادر خود را نگه دارد؛ زیرا اگر این سنت در اجتماع جریان نیابد و فرزندان با پدر و مادر خود بیگانه وار رفتار کنند، امنیت و عاطفه از بین می رود و جامعه از هم می گسلد. خداوند در آیه ای از قرآن نیز به این مهم این گونه اشاره کرده است:
وَ قَضی رَبُّکَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانًا إِمّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریمًا * وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانی صَغیرًا. (اسراء: ۲۳ و ۲۴)
و پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه هر دو یا یکی از آن دو سالخورده شوند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار. با ایشان درشتی مکن و با محبت و احترام سخن بگو. بال های تواضع خویش را در برابرشان از [روی] محبت و لطف بگستر و بگو پروردگارا، همان گونه که مرا در خردی پرورش دادند، مشمول رحمت قرارشان ده.
این آیه، پس از فرمان به عبادت خدا، به اهمیت احسان به پدر و مادر تأکید کرده است. بر این اساس، نیکی به والدین، پس از عبادت خدا، از مهم ترین واجبات دینی است؛ چنان که عاق والدین، پس از شرک به خدا، از بزرگ ترین گناهان محسوب می شود.
به کار بردن کلمه «اف» که حالتی از انزجار، تنفر و نارضایتی است، به هنگام برخورد با پدر و مادر حرام است. همچنین «نَهْر» یعنی رنجاندن و با داد و فریاد و درشتی سخن گفتن و نیز تکبر و ترک دعا در حق آنها حرام است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
«اف گفتن، کمترین بی احترامی به والدین است و اگر خدای تعالی کمتر از این را سراغ داشت، از آن نهی می کرد».
اگرچه احترام به پدر و مادر در هر زمان و شرایطی واجب است و اختصاص به موقعیت خاصی ندارد، ولی [به رعایت احترام] در دوران پیری [آنها] تأکید بیشتری شده است؛ زیرا این مرحله از سخت ترین و حساس ترین مرحله های زندگی آنهاست و بیش از پیش توقع احترام، یاری و مددکاری از فرزندان خود دارند.
پدر و مادر سال ها فرزندان خود را با عشق در آغوش خود پرورش داده اند، از محبت و یاری خود سیراب ساخته اند و تأمین نیازها و رفاه و راحتی آنها را بر خود مقدم داشته اند. حال که از پاافتاده اند و آثار رنج و سختی در وجودشان مشاهده می شود، باید با محبت و احترام، به خدمت شان همت گماشت و با رادمردی و تلاش در پیمودن ادامه این راه، به آنان یاری رساند و به هنگام رویارویی و صحبت با آنان از روی محبت و رحمت سخن گفت.
پیام متن:
۱. احترام به والدین و احسان به آنان، پس از فرمان به عبادت خدا قرار گرفته است؛
۲. همواره باید با نرمی و ملاطفت با آنان سخن گفت و بال محبت و رحمت را بر آنها گستراند.
ج) خلق عظیم پیامبر
خلق، به معنای عادت (ملکه) نفسانی است که افعال، بنابر اقتضای آن به آسانی از آدمی سر می زند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نمونه کامل ملکه های نفسانی خیر و صاحب تمام فضیلت های انسانی بود و عظمت و تأیید این معنی وقتی آشکار می شود که بدانیم خداوند حکیم، پیامبرش را به داشتن خلق عظیم سفارش و مدح فرموده است: «وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ؛ و تو دارای اخلاق بزرگ و برجسته ای هستی». (قلم: ۴)
این اخلاق نیکو نه تنها بر نزدیکان وی و نیز مسلمانان تأثیر داشته است، بلکه حتی دشمنان ایشان هم مجذوب خلق و خوی او شده و بدان اعتراف کرده اند. همچنین، در مواردی حُسن خلق آن حضرت، سبب ایمان آوردن عده ای به اسلام شده است. از پیامبر گرامی اسلام در مورد اخلاق نیکو روایت است:
ما مِن شَی ءٍ اَثْقَلُ فِی المیزانِ مِنْ خُلْقٍ حَسَنٍ.
هیچ چیز در ترازوی عدل الهی، سنگین تر از اخلاق نیکو نیست.
چنان که مولانا نیز سروده است:
من ندیدم در جهان جست وجو هیچ اهلیت به از خلق نکو
همچنین پیامبر می فرماید:
«مؤمن، با اخلاق نیکو به مقام شب زنده دارانِ روزه دار نایل می شود».
ایشان باز فرموده است: «من برای کامل کردن کرامت های اخلاقی برانگیخته شدم».
بدین ترتیب، همه کرامت های اخلاقی در آن حضرت جمع بود و توصیف و برشماری همه صفت های اخلاقی ایشان در این مختصر نمی گنجد. با این حال، برای آشنایی با برخی از ویژگی های ایشان باید گفت: او مردم را به بندگی خدا فرا می خواند و خود بیش از همه عبادت می کرد. او را آزار می دادند، ولی او اندرز می داد. ناسزایش می گفتند، بر بدنش سنگ می زدند و خاکستر داغ بر سرش می ریختند و او برای هدایت آنها دعا می کرد.
او کانون محبت و عواطف و سرچشمه رحمت و فروتنی بود و می فرمود:چند چیز است که تا واپسین روز حیات از آنها دست برنمی دارم تا بعد از من نیز سنت شود:
۱. غذا خوردن روی زمین همراه بردگان؛
۲. دوشیدن بز به دست خودم؛
۳. پوشیدن لباس پشمین؛
۴. سلام کردن به کودکان و... .
صبر در راه حق، گستردگی بذل و بخشش، تدبیر امور، رفق و مدارا، تحمل سختی ها در مسیر دعوت، گذشت، جهاد در راه خدا و ترک حرص و حسد، همگی از خصلت های برجسته آن حضرت بود که مسلمانان باید همواره از ایشان سرمشق بگیرند. قرآن مجید در این زمینه می فرماید: «ولکم فی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ و برای شما پیامبر، الگوی نیکویی است». (احزاب: ۲۱)
پیام متن:
۱. اخلاق نیکوی پیامبر سرمشق زندگی همه مسلمانان؛
۲. بهشت برای خوش خُلقان و جهنم برای بداخلاقان.
د) سخن مؤدبانه
وَ قُلْ لِعِبادی یَقُولُوا الَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِْلإِنْسانِ عَدُوًّا مُبینًا. (اسراء: ۵۳)
به بندگانم بگو سخنی بگویند که بهترین باشد؛ چرا که شیطان میان آنها فتنه و فساد می کند. همانا شیطان دشمن آشکار انسان است.
خداوند در این آیه قرآنی بندگان خود را مأمور می کند که هنگام بحث و سخن گفتن با مشرکان، کافران و مخالفان، ادب را رعایت کنند و به بهترین صورت سخن بگویند. کلام شان هم باید آمیخته با ادب و احترام و بزرگواری باشد و هم متین و عقلانی. مبادا سخنان بی پایه و ناروای مخالفان را مانند آنان جواب گویند؛ زیرا شیطان در کمین نشسته است تا هر چه بیشتر بین آنان فتنه و فساد کند و قلب هایشان را از هم دور نگاه دارد و میان آنان کدروت و دشمنی ایجاد کند؛ که کلام زشت و اهانت آمیز، بهترین وسیله و دستاویز برای مکر شیطان است. در دو آیه دیگر نیز چنین می خوانیم:
«وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنًا؛ با مردم به نیکی سخن بگویید». (بقره: ۸۳)
«وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیدًا؛ سخن استوار بگویید». (احزاب: ۷۰)
امام علی علیه السلام در جنگ صفین شنید که عده ای از یارانش به مخالفان، بد می گویند و به آنان فحش می دهند، حضرت فرمود:
اِنّی اَکْرَهُ لَکُمْ اَنْ تَکُونُوا سَبّابینَ وَ بَلْ لَوْ وَصَفْتُمْ اَعْمالَهُمْ وَذَکَرْتُمْ حالَهُمْ کانَ أَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ وَ أَبْلَغَ فی العُذْرِ.
من برای شما نمی پسندم که دشنام گو باشید، بلکه اگر کارهای بد آنان را وصف کنید و مواضع شان را یادآور شوید، هم سخن تان استوارتر است و هم عذرتان پذیرفته تر.
امام حسن عسکری علیه السلام نیز در همین باره می فرماید:
با مردم چه مؤمن و چه مخالف، به نیکی سخن بگویید. در رفتار با مؤمنان، برای آنان چهره بگشایید و خوشرویی کنید و در برخورد با مخالفان، با آنان در کلام مدارا کنید تا جذب شان کنید و اگر از جذب آنان مأیوس شدید، با این مدارا شر آنان را از خود و دیگر برادران دینی خود دفع کرده اید.
پیام متن:
سخن نیکو و رعایت ادب در گفتار، توصیه قرآن مجید به مؤمنان.
ﮬ) شیوه تبلیغ
«فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشی؛ با او به نرمی سخن گویید، شاید پند گیرد و بترسد». (طه: ۴۴)
این آیه به ما می آموزد که برای نفوذ در دل دیگران، از چه راهی باید وارد شد و چگونه با افراد لجوج و لجام گسیخته ای چون فرعون، رفتاری هدف مند و ارشادی داشت. اساسا هر مکتبی باید جذبه منطقی داشته باشد و کسی که داعیه رهبری آن را برعهده دارد، باید با سعه صدر، منطق محکم و دلیل متین و روشن حکم کند.
از این رو، نخستین دستور قرآن برای نفوذ در دل مردم (هر چند افراد گمراه و آلوده)، برخورد ملایم و همراه با مهر و عواطف انسانی است و نیز توسل به خشونت، در مرحله ای که برخوردهای دوستانه و منطقی مؤثر نباشد.
توجه به شیوه برخورد حضرت موسی علیه السلام با فرعون، بسیار آموزنده است. حضرت موسی علیه السلام با بیانی حاکی از لطف و نرمش به فرعون گفت:
فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلی أَنْ تَزَکّی * وَ أَهْدِیَکَ إِلی رَبِّکَ فَتَخْشی. (نازعات: ۱۸ و ۱۹)
آیا برای تو رغبتی هست که پاکیزه شوی و من تو را به پروردگارت راه بنمایم و تو پروا کنی.
این جمله ها که آهنگ محبت و نوازش از کلمه کلمه آن به گوش می رسد، مانند سخنان نرم و مهربانانه مادری است که بر بالین کودک بیمارش نشسته است. او را از خواب بیدار می کند و می گوید: فرزندم آیا از بسترت برمی خیزی تا غذای دلپذیر و داروی شفابخشی که برایت تهیه کرده ام، نوش جان کنی تا شفایابی؟
در حقیقت ویژگی های کلام نرم و آرام را می توان از این بیان حضرت موسی علیه السلام دریافت. ازجمله: جنبه سئوالی داشتن آن، بیدار کننده بدون دل و فطرت آدمی و اعتراف گیری از رقیب که به همه این نکته ها در روان شناسی تأکید می شود و امامان معصوم علیهم السلام نیز در مناظرات خویش آن را به کار می گرفته اند.
پیام متن:
سخن نرم و ملایم، برای هدایت و ارشاد تأثیر بیشتری دارد.
و) آزمایش الهی
کلمه «فَتْن» در اصل به معنای گداختن طلا در آتش است تا ناخالصی آن معلوم شود. و معنای اصطلاحی «فتنه»، امتحان و اختبار است؛ یعنی شخص آزموده می شود تا جوهره و ذات او آشکار و راستی یا کژی وی اثبات شود. آزمایش، سنت جاویدان الهی است. خداوند از هر کس به گونه ای امتحان می گیرد تا حقیقتش بر خود او نیز آشکار شود.
خداوند در این آیه شریفه، این گونه به این امر اشاره می فرماید:
أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ. (عنکبوت: ۲ و ۳)
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: ایمان آوردیم، به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟! با اینکه ما کسانی را که پیش از آنان بودند، آزمودیم. باید خداوند راستگویان را معلوم کند و دروغگویان را مشخص سازد.
به راستی چرا خداوند آدمی را می آزماید؟ آیا از نهان او آگاه نیست؟ خداوند، عالم به نهان و آشکار جهان خلقت است و هیچ چیز از او پنهان نیست و آزمودن او تنها برای آگاهی یافتن خود بشر از خویشتن است. فلسفه فتنه و آزمون را می توان در موارد زیر جست وجو کرد:
۱. متمایز شدن خوبان از بدان: در امتحان، مؤمنان واقعی از مدعیان دروغین ایمان باز شناخته می شوند. صدق و کذب ادعاها آشکار و حجت بر همگان تمام می شود.
۲. خالص شدن مؤمنان: مؤمنان در کوره فتنه و امتحان خالص می شوند و کدورت هایی که بر اثر گناه در آنها حاصل شده است، از بین می رود. (آل عمران: ۱۴۱)
۳. از بین رفتن زیبایی ظاهری اعمال کافران و منافقان: کارهای شایسته و نیکویی که از کافر و منافق سر می زند، به دلیل ایمان و اعتقاد آنها نیست و فقط زیبایی بخش ظاهر است. در کوره فتنه، این ظواهر دروغین و زیبا به تدریج از بین می رود و باطنِ بد سرشت منافق و کافر آشکار می شود.
۴. هشدار دادن به دوری از گناهان و لغزش ها: بعضی از فتنه ها، بلا و ابتلایند تا انسان را از نفاق، گناه و لغزشی که از او سر زده است، آگاه و متنبه کنند، از ارتکاب به آنها باردارند و او را به صراط مستقیم الهی بازگردانند. به عبارت دیگر، فتنه ها غفلت زدا و هشدار دهنده اند؛ چنان که قرآن مجید در آیه دیگری می فرماید: «آیا نمی بینند که هر سال یکی دوبار آزمایش می شوند؟ پس چرا توبه نمی کنند و متذکر نمی شوند». (توبه: ۱۲۶)
پس جهان آفرینش، میدان آزمایش همه انسان هاست و هیچ کس از این قانون عمومی مستثنی نیست. پیامبران، اولیا، مؤمنان، منافقان و کافران همه امتحان می شوند تا هیچ انسانی در قیامت مدعی چیزی نباشد و سرانجام، حجت بر همه تمام شود. از این رو هر زمان، زمان امتحان و هر مکان، مکان امتحان است.
پیام متن:
امتحان، برای آشکار شدن ذات و جوهره آدمی، تمیز بین خوبان و بدان، رسیدن به درجه خلوص، روشن شدن ماهیت کافران و منافقان و هشدار بر همگان از عمل به گناهان است.
پنج الگوی اخلاقی امام رضا (ع) در مواجهه با مردم
جایگاه اجتماعی و سیاسی ویژه امام رضا (ع) در همه مناسبات و ارتباطات ایشان با مردم، میتواند به عنوان سرمایه محتوایی و روشی گرانبهایی برای حاکمان و شخصیتهای برجسته و صاحب منصبان و البته پژوهشگران جامعه اسلامی مورد توجه قرار گیرد.
نحوه ارتباط مسئولین و افراد شهیر و دارای سرمایه اجتماعی خاص با اقشار مردم، یکی از مهمترین مؤلفههای ایجاد حکومت و جامعه اسلامی و نیل به تمدن اسلامی است. اخلاق اسلامی مواجهه با مردم با همه تنوعات و طبقات مادی و معنوی شان، چیزی است که در این نوشتار از لابلای رفتار اجتماعی امام رضا (ع) کاویده میشود. بیشک، رفتارهای حضرت علی بن موسی الرضا به عنوان ولی معصوم خداوند، متعال چنان که در ادامه خواهد آمد انطباق دقیق با مبانی و معارف دین مبین اسلام و نیز برگرفته از آیات نورانی قرآن و سنت رسول خدا صلّی الله علیه و آله است.
میزان برتری انسانها
از نگاه دین اسلام و فارغ از همه تفاوتهای انسانها با یکدیگر، تقوا تنها ملاک برتری به شمرده میشود؛ چنان که قرآن کریم میفرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیر؛ [۱] اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم، و شما را ملّت ملّت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بى تردید، خداوند داناى آگاه است.» از همین رو، چه عالمان و ثروتمندان و صاحب منصبان و چه غلامان و خادمان حضرت رضا (ع)، با ایشان هم سخن میشدند و حتی بر سر یک سفره حاضر میشدند.
ترجمان دیگر آیه شریفه مورد نظر، این کلام نورانی امام رضا (ع) است که در پاسخ به کسی که پیشنهاد جداسازی سفره غلامان را کرده بود فرمودند: «مَهْ إِنَّ الرَّبَّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ وَ الْأُمَّ وَاحِدَةٌ وَ الْأَبَ وَاحِدٌ وَ الْجَزَاءَ بِالْأَعْمَالِ؛ [۲] ساکت! پروردگار ما، یکی است و پدر و مادر ما هم یکی، و پاداش همه بر اساس کردار است.»
امام رئوف، کیمیاگر مهربانی
در سپهر هدایت، معجزهای بزرگتر از مهربانی وجود نداشته است. رسول خدا (ص) بیش از آن که با معجزات و تلاش های دیگر انسانها را به اسلام دعوت کند با اخلاق و مهربانی فوق العاده خود، مس وجود آنها را به طلای ایمان تبدیل کرد؛ چنان که قرآن کریم میفرماید: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ؛ [۳] و تو اخلاق عظیم و برجستهاى دارى!» و نیز می فرماید: «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک؛ [۴] و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پیرامون تو پراکنده مىشدند.»
با وجود تدابیر شدید نظارتی علیه امام رضا (ع) توسط مأمون، اخلاق خوش و مهربانی زبانزد ایشان در مواجهه با اقشار مختلف مردم، موجب حفظ و ارتقاء سرمایه اجتماعی ایشان شد؛ تا آن جا که در زیارت جوادیه آن حضرت می خوانیم: «السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الرَّءُوفِ؛ [۵] سلام و درود بر امام مهربان.»
رفتار درمانی بهتر از موعظه درمانی
قبل از این که انسان ها را بتوان با موعظه، تربیت و هدایت کرد، رفتار مربی، راهنمایی کننده است. از این زاویه، رفتار امام رضا (ع) بهترین الگوی تربیتی است. امام صادق (ع) می فرمایند: «کُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِکُمْ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُم؛ [۶] مردم را با غیر زبانتان دعوت کنید.»
به عنوان نمونه، مباحثه ای که حضرت با بزرگان ادیان دیگر داشتند تا هنگام اذان ادامه یافت و حضرت، خطاب به مأمون فرمودند: وقت نماز است. شخصی به نام عمران به حضرت عرض کرد: آقا بحث را قطع نفرمائید پرتویى از انوار هدایت بر قلبم تابیده احساس میکنم دلم خیلى نرم گردیده. امام رضا (ع) فرمودند: نُصَلِّی وَ نَعُود؛ [۷] نماز میگزاریم و بازمی گردیم. سپس برخاستند و مأمون نیز بلند شد و نمازگزاردند و پس از بازگشت از نماز، عمران را فراخواندند و بحث را از سر گرفتند. این، نمونهای از نشان دادن اهمیت و دعوت عملی به نماز است.
آراستگی و ظاهر معمولی
آراستگی ظاهری، اولین عامل مؤثر بر مخاطب بوده و قبل از هر سخن و کاری، بیان کننده بسیاری از نکات تربیتی است. روغن زدن به موها، عطر زدن، نگاه کردن در آینه، پوشیدن عمامه و انگشتر و نعلین از جمله سنتهای رسول خدا (ص) در هنگام حضور در بین مردم بود.
امام رضا (ع) نیز به پیروی از سنت رسول خدا که تحقق عینی دین اسلام است همین گونه بودند. نقل شده که: «کَانَ جُلُوسُ الرِّضَا علیه السلام عَلَى حَصِیرٍ بِالصَّیْفِ وَ عَلَى مِسْحٍ فِی الشِّتَاءِ وَ لُبْسُهُ الْغَلِیظَ مِنَ الثِّیَابِ حَتَّى إِذَا بَرَزَ لِلنَّاسِ تَزَیَّنَ
لَهُمْ؛ [۸] فرش آن حضرت در تابستان، حصیر و در زمستان پلاس بود. لباس او [در خانه] درشت و خشن بود؛ اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت میکرد،لباسهای خوب و متعارف می پوشید و خود را میآراست.»
نظر خواهی و مشورت با مردم
سنت رسول خدا (ص) همواره پیش روی امام رضا (ع) قرار داشت. مثل این که در مورد مشورت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله با مردم فرمودند: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله کَانَ یَسْتَشِیرُ أَصْحَابَهُ ثُمَّ یَعْزِمُ عَلَى مَا یُرِید؛ [۹] رسول خدا (ص) با یارانش مشورت میکرد. آنگاه در باره آنچه میخواست، تصمیم میگرفت.»
امام رضا (ع) نیز همین رفتار را داشتند. مثل اینکه از حضرت رضا (ع) سؤال شد که چرا با غلام سیاه پوست خود مشورت می کنید؟ ایشان فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى رُبَّمَا فَتَحَ عَلَى لِسَانِه؛ [۱۰] چه بسا خدای بلندمرتبه مشکلی را با زبان چنین شخصی برطرف نماید.» باشد که به همه ما به خصوص مسئولین جامعه اسلامی در هنگام مواجهه با مردم، اخلاق اجتماعی امام رضا علیه السلام را الگوی عملی خویش قرار دهیم.
منبع: رسا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پینوشت
[۱] سوره حجرات، آیه ۱۳.
[۲] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی (اسلامیه) (دار الکتب الإسلامیة: تهران، ۱۳۶۳)، ج ۸, ج ۲۳۰, حدیث ۲۹۶.
[۳] سوره قلم، آیه ۴.
[۴] سوره آلعمران، آیه ۱۵۹.
[۵] محمد تقی مصباح یزدی و محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحار الأنوار (دار إحیاء التراث العربی: بیروت، ۱۳۶۸)، ج ۹۹, ۵۵.
[۶] کلینی، الکافی (اسلامیه)، ج ۲، ۷۷، حدیث ۹.
[۷] مصباح یزدی و مجلسی، بحار الأنوار، ج ۴۹، ۱۷۶.
[۸] فضل بن حسن طبرسی، إعلام الورى بأعلام الهدى (دار الکتب الإسلامیة: تهران، بیتا)، ۳۲۸.
[۹] احمد بن محمد برقی، المحاسن (دار الکتب الإسلامیة: قم، بیتا)، ج ۲, ۶۰۱.
[۱۰] حسن بن فضل طبرسی، مکارم الأخلاق (الشریف الرضی: قم، ۱۳۷۰)، ۳۱۹.
چگونگی قضاوت از منظر قرآن
آیه
أَ وَ لَمَّا أَصابَتْکُمْ مُصیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیْها قُلْتُمْ أَنَّی هذا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ
ترجمه
آیا چون مصیبتی (در جنگ اُحد) به شما رسید که دو برابرش را (در جنگ بدر) به آنها (دشمن) وارد ساخته بودید، گفتند: این مصیبت از کجاست؟ (و چرا به ما رسید؟) بگو: آن از سوی خودتان است. قطعاً خداوند بر هر کاری تواناست.
نکته ها
مسلمانان که در احد هفتاد کشته دادند و شکست خوردند، از پیامبر می پرسیدند: چرا ما شکست خوردیم؟ خداوند خطاب به پیامبرش می فرماید که به آنها بگو: شما دو برابر این تعداد را در سال قبل، در جنگ بدر، به دشمن ضربه وارد کردید. شما از آنها هفتاد کشته و هفتاد اسیر گرفتید، به علاوه شکست امسال به خاطر تفرقه و سستی و اطاعت نکردن خودتان از فرماندهی بوده است.
پیام ها
۱- هنگام قضاوت، تلخی ها و شیرینی ها را با هم در نظر بگیرید. تنها شکست اُحد را نبینید، پیروزی بدر را هم یاد کنید. «قد اصبتم مثلَیها»
۲- در جستجوی عوامل شکست، ابتدا به سراغ عوامل درونی و روحی و فکری خود بروید، سپس عوامل دیگر را پیگیری کنید. «قل هو من عند انفسکم»
۳- خداوند بر هر چیزی قادر است، ولی ما باید شرایط لازم و لیاقت بهره برداری را به دست آوریم. «هو من عند انفسکم... ان اللَّه علی کل شی قدیر»
۴- گمان نکنید که تنها مسلمان بودن برای پیروزی کافی است، تا در هر شکستی کلمه «چرا و چطور» را بکار ببرید، بلکه علاوه بر ایمان، رعایت اصول و قوانین نظامی و سنّت های الهی لازم است. «قلتم اَنّی هذا قل هو من عند انفسکم»
چرا غیبت نکوهش شده است؟
نکوهش غیبت از دید شرع
یکی از صریح ترین آیات در نکوهش غیبت که آن را گناهی کبیره دانسته، این آیه از سوره حجرات است:
یا ایها الذین امنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لاتجسسوا و لایغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه.
ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری گمانها در حق یکدیگر بپرهیزید که برخی از گمانها گناه است و درباره یکدیگر تجسس نکنید و برخی از شما از دیگری غیبت نکند. آیا هیچ یک ازشما دوست دارد گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ البته از آن کراهت دارید.
گوشت های بندگان حق خوری *** غیبت ایشان کنی کیفر بری
یکی از راه های شناخت بزرگ بودن گناه، مقایسه آن با دیگر گناهان بزرگ (معاصی کبیره) است.
در این آیه، غیبت، با خوردن مردار مقایسه شده که از گناهان بزرگ به شمار می رود. اگر مردار، گوشت گوسفند باشد، حرام است؛ چه رسد به این که گوشت انسان باشد و از آن مهمتر این که انسان با مرده، رابطه برادری هم داشته باشد.
از این مقایسه می توان دریافت که غیبت تا چه اندازه زشت و ناپسند است!
پیشوای یازدهم، حضرت عسکری علیه السلام در این باره می فرماید:
اِعْلَمُوا أَنَّ غِیبَتَکُمْ لِأَخِیکُمُ اَلْمُؤْمِنِ مِنْ شِیعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ أَعْظَمُ فِی اَلتَّحْرِیمِ مِنَ اَلْمَیْتَةِ
بدانید که غیبت شما از برادر مؤمنتان که از شیعیان اهل بیت است، از خوردن گوشت مرده حرامتر است.
از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم چنین روایت شده است:
ان الغیبه اشد من الزنا/ به درستی که غیبت کردن از زنا بدتر است.
روشن است که زنا از گناهان بزرگ شمرده می شود؛ پس غیبت هم که از آن بدتر است، گناه بزرگ (معصیت کبیره) خواهد بود.
راه دیگر برای شناخت بزرگ بودن گناه، بیم و وعید الاهی به عذاب دردناک است. آن جا که خداوند، جزای رفتار زشتی را عذاب دردناک معرفی کند، آن رفتار از گناهان بزرگ خواهد بود.
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین امنوا لهم عذاب الیم
همانا برای کسانی که دوست دارند زشتی در بین کسانی که ایمان آورده اند شایع شود، عذاب دردناکی است.
که مفسران، عبارت «ان تشیع الفاحشه» در آیه کریمه را به غیبت تفسیر کرده اند.
حضرت رضا علیه السلام از پدر بزرگوارش موسی بن جعفر علیه السلام نقل میکند که امام صادق علیه السلام فرمود: «ان الله یبغض البیت اللحم/ خداوند خانه ای را که در آن گوشت وجود دارد، دشمن میدارد».
به امام عرض کردند که ما گوشت را دوست داریم و خانه هایمان از آن خالی نیست.
حضرت فرمود: انما البیت اللحم البیت الذی تؤکل فیه لحوم الناس بالغیبه.
خانه گوشت، خانه ای است که در آن گوشت مردم با غیبت، خورده میشود.
در روایتی دیگر از حضرت آمده است که پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم در شب معراج به آتش جهنم نظر افکند و دید گروهی مشغول خوردن مردار هستند. به جبرئیل فرمود: اینها چه کسانی هستند؟
جبرئیل پاسخ داد: اینها کسانی هستند که گوشت مردم را می خورند.
از آن جا که در قیامت، اعمال انسان تجسم می یابد، اگر عمل، گناه و سیئه باشد، شکل حیوانات را به خود می گیرد و اگر حسنه باشد، مفرح است و به شکل حوریه و غلمان درمی آید و صالحان در قیامت عمل خود را به شکل حورالعین در آغوش میگیرند و اهل غیبت، در دوزخ مردارخوارند.
امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید: الغیبه قوت کلاب النار/ غیبت، خوراک سگهای آتش است.
در روایت دیگری با همین مضمون از پیامبراکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم آمده است:
اجتنبوا الغیبه فانها ادام کلاب النار/ از غیبت بپرهیزید، چرا که خورش سگهای جهنم است.
سخن امام رضا(ع) درباره آنچه عقل را کامل خواهد کرد
امام رضا علیه السلام:
عقل شخص مسلمـان تمـام نیست، مگر ایـن که ده خصلت را دارا بـاشـد:
1ـ از او امید خیر باشد
2ـ از بدی او در امان باشند
3ـ خیر اندک دیگری را بسیار شمارد
4ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد
5ـ هـر چه حـاجت از او خـواهنـد دلتنگ نشـود
6ـ در عمر خود از دانش طلبی خسته نشود
7ـ فقـر در راه خـدایـش، از تـوانگـری محبـوبتـر بـاشــد
8ـ خـواری در راه خـدایـش، از عزت بـا دشمنـش محبـوبتـر بـاشــد
9ـ گمنـامـی را از پـر نـامـی خـواهـانتـر بـاشـد
10ـ سپس فـرمـود: دهمی چیست و چه چیزیست دهم؟ به او گفته شـد: بفرمایید چیست؟ فـرمـود:
احـدی را ننگـرد جز ایـن که بگـویـد او از مـن بهتـر و پـرهیز کـارتـــر است.
متن حدیث:
لا یتـم عقل امـرء مسلـم حتـی تکون فیه عشر خصـال: الخیــر منـه مـامــول. و الشر منه مامـون. یستکثر قلیل الخیر من غیره, و یستقل کثیر الخیر مـن نفسه. لا یسام من طلب الخـوائج الیه, و لا یمل مـن طلب العلـم طول دهره. الفقرفی الله احب الیه من الغنی و الذل فی الله احب الیه مـن العز فی عدوه. و الخمـول اشهی الیه من الشهره.
ثـم قال (ع) العاشره و ما العاشره؟ قیل له: ما هی؟ قال(ع): لایری احدا الا قال: هو خیر منی و اتقی.
«تحف العقول، صفحه 443»
امام رضا(ع) متعلق به تمام ادیان و مذاهب اسلامی است
ائمه اطهار علیهم السلام از حضرت علی (ع) تا حضرت مهدی (عج) مورد اتفاق فریقین هستند و اهل سنت برای ائمه اطهار علیهم اسلام جایگاه ویژه و احترام خاصی قائل هستند. بر این اساس با جمعی از علمای اهل سنت پیرامون سیره زندگی امام رضا(ع) و محوریت وحدت گونه ایشان گفتگویی انجام شده است که در ادامه می آید:
شیخ خلیل افرا رییس هیئت افتاء اهل سنت استان بوشهر با اشاره به جایگاه والای امام رضا(ع) نزد اهل سنت، اظهار داشت: اهل سنت برای ائمه اطهار علیهم اسلام جایگاه ویژه و احترام خاصی قائل هستند، امام رضا علیه السلام در بسیاری از موارد دارای ویژگی های منحصر به فردی بوده اند، اهل سنت پیوسته به مقدسات مذاهب دیگر خصوصا ائمه اطهار احترام خاصی قائل بوده و هستند، به ویژه امام رضا علیه اسلام که در کشور ایران اسلامی و در استان خراسان رضوی مدفون هستند و زمانیکه بزرگان اهل سنت به مشهد مقدس مشرف می شوند زیارت ایشان را مد نظر قرار داده و احترام خاصی برای ایشان قائل هستند.
امام جمعه موقت شهر کنگان بیان کرد: امام رضا علیه السلام نه فقط متعلق به مذاهب اسلامی بلکه متعلق به همه بشریت است؛ ایشان در زمان حیات خویش با تربیت شاگردان فراوان خدمات ارزندهای به اسلام ومسلمین داشتهاند و مانند پیامبراسلام صلوات الله علیه ، اهل بیت و صحابه دین اسلام را تبلیغ می کردند.
عضو شورای برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت کشور تصریح کرد: اهل بیت علیهم السلام از مشترکات بین مذاهب اسلامی هستند که به عنوان نماد وحدت و اخوت در بین امت اسلامی به شمار می آیند و مردم استان بوشهر با دارا بودن قومیتهایی از اهل تسنن و تشیع با تاسی به اهل بیت علیهمالسلام روابط بسیار حسنهای را در کنار یکدیگر دارند.
شیخ عبدالعزیز افراز امام جمعه اهل سنت سیریک هرمزگان در ارتباط با شخصیت امام رضا علیه السلام بیان کرد: خداوند عزوجل برای هدایت بشریت انسان هایی را که جزو خواص هستند مانند پیامبرانی که از بین بشر انتخاب شدند را برگزیده است و ائمه اطهار علیهم السلام را مانند ستاره ای برای هدایت انسان ها ، راهنمایی و پیمودن مسیر اسلام قرار داد تا به اهداف عالیه خویش دست پیدا کنند.
وی اظهار داشت: در این میان امام رضا علیه السلام بدلیل داشتن خواص منحصر به فرد در جایگاه و منزلت بالاتری قرار گرفت. خداوند ایشان را یک هدایتگر برای بشر و نه فقط مسلمین عالم قرار داد و جهت صدق و صحت این بیان می توان به حضور زائرین کثیر ایشان از اقصی نقاط عالم اعم از مسلمان و غیر مسلمان اشاره کرد که به جایگاه ویژه ایشان در بین امت ها بر می گردد.
شیخ افراز تصریح کرد: ایشان در زمان حیات خود دارای برکات فراوانی بوده اند، افراد بسیاری از اقشار و عقائد گوناگون برای طلب هدایت و راهنمایی به زیارت ایشان شرفیاب می شوند که در بین آنان از اهل سنت ، تشیع و ادیان دیگر مشاهده می گردد، امام رضا علیه السلام شخصیتی بزرگ است که می تواند نقطه عطفی برای انسجام ، همدلی و وحدت و تقریب بین ادیان و مذاهب اسلامی باشند.
شیخ مسعود راهبر امام جمعه اهل سنت بخش شیبکوه شهرستان بندر لنگه (چارک) تصریح کرد: امام هشتم، علی بن موسی الرضا علیه السلام در کتب اهل سنت و تشیع به عنوان امامی رئوف، مهربان و شخصیتی کامل و جامع بیان شده است، ایشان در شهر مشهد مقدس تدفین شده اند و افتخاری برای کشور عزیز ایران است که شخصیتی از سلاله پیامبر اکرم در آن تدفین شده است.
وی افزود: با توجه به تبلیغات گسترده ضد دین و معنویت که توسط دشمنان اسلام به طور گسترده بر ملت های مسلمان انجام میگیرد، مشاهده میکنیم دلدادگان بسیاری از مذاهب مختلف و ادیان دیگر از کشورهای گوناگون به زیارت ایشان می آیند.
دبیر شورای روحانیت چارک خاطر نشان کرد: امام رضا علیه السلام یک شخصیت جامع در تقوا و اخلاق بوده اند که باید سیره زندگی ایشان الگویی برای سیره امت اسلامی باشد و از وجود نازنین این امام همام درس بگیریم، ایشان در زهد وتقوا سرآمد بودند و سختی های فراوانی را در زمان حاکمان جاهل و ظالم به دوش کشیدند تا مسلمانان را متوجه این مسئله کنند که در راه اسلام باید استقامت کرد.
شیخ راهبر تصریح کرد: دشمنان اسلام از ابتدا پیامبران و اولیاء خدا را تحت فشارهای گوناگون اعم از اقتصادی قرار دادند، اما آنان با توکل بر خداوند متعال با عزتمندی از امتحان سرافراز خارج شدند.
وی ادامه داد: حضور زائران امام رضا علیه السلام از مذاهب مختلف در مشهد مقدس برای دشمنان اسلام بسیار سخت است زیرا وحدت مسلمین توطئه های دشمنان را خنثی می کند، هر وحدتی که به اشکال مختلف توسط امت اسلام شکل می گیرد را به تشتت و دودستگی می کشانند که الحمدلله ملت عزیز ایران با رهبری زعیم عالیقدر اسلام امام خامنهای حفظه الله هوشیار و بیدار هستند، در دهه کرامت و در آستانه میلاد این امام بزرگوار انتظار می رود همگان از سیره و مکتب ایشان پیروی کرده و از شاگردان واقعی ایشان باشیم.
مولوی سيد احمد عبدالهی اسكندر خطيب جمعه اهل سنت اسديه (خراسان جنوبی) نیز عنوان کرد: امام رضا علیه السلام از فرزندان پیامبر اکرم صلوات الله علیه هستند که جایگاه ایشان در کتب اهل سنت و تشیع به عنوان یک شخصیت علمی و عالمی برجسته فراوان ذکر شده است.
وی ادامه داد: احادیث فراوانی از ایشان نقل شده است و در بین فریقین از احترام زیادی برخوردار هستند، زائران و شخصیت های بزرگ اهل تسنن و تشیع از داخل و خارج کشور به مرقد شریف ایشان تشرف پیدا می کنند.
وی افزود: توجه داشتن به فضائل ،اخلاق مداری و همچنین زیارت قبور بزرگان دین که یک امر مستحب است، بسیار حائز اهمیت و مورد اتفاق همه فرق اسلامی است خصوصا زیارت بزرگان دین و خواندن فاتحه که می تواند نمادی مشترک از مذاهب مختلف باشد که امیدواریم سیره عملی این بزرگان در زندگی مسلمین به عنوان نقشه راهی برای وحدت و عزت امت اسلامی قرار گیرد.
شیخ ابراهیم محمدی امام جمعه اهل سنت عسلویه به نقل از امام شافعی پیرامون جایگاه اهل بیت گفت: اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ازمشترکات مهم ، اسباب و عوامل وحدت در بین مسلمانان هستند، کتاب ها وروایات اهل سنت مملو از فضایل و مناقب آن بزرگواران است که از سویی سبب حب و دوستی بوده و از جهتی بی احترامی و اهانتی صورت نمی گیرد که در صورت چنین اتفاقی باید در دین آن فرد شک کرد.
وی افزود: امام شافعی رحمه الله می فرماید: «کسی که در نماز صلوات برآن ها نفرستد نماز محسوب نمی شود»؛ در جامعه کنونی باید امت اسلامی با وحدت ، انسجام و الگو گرفتن از سیره اهل بیت و خصوصا امام رضا علیه السلام این شخصیت بزرگ و اسوه که شمایل و مناقب ایشان زبانزد عام و خاص است، با دشمنان اسلام ومسلمين مقابله كنند.
وی در پایان تاکید کرد: اکنون دشمن مذاهب اسلامی مشترک است و از اولویت های مسلمانان وحدت وانسجام و دوری ازتفرقه واختلاف است زیرا هدف او شیعه و یا سنی نیست بلکه هدف ضربه زدن به اسلام وتضعیف مسلمانان است، باید به مشترکات رجوع کنیم و از فرصت ها و امکانات امت اسلامی بهره کافی را گرفته تا فرصت را ازدشمن بگیریم.