emamian
رهبر معظم انقلاب: امارات متحده عربی به دنیای اسلام خیانت کرد
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (سهشنبه) در ارتباط تصویری با وزیر، معاونان، مدیران و رؤسای وزارت آموزش و پرورش در سی و چهارمین اجلاس آموزش و پرورش، با تشکر صمیمانه از مردم برای عزاداری پر شور حسینی و حرکت عظیم معنوی همراه با رعایت دستورالعملهای بهداشتی، معلمان را «افسران سپاه پیشرفت کشور» خواندند و با تأکید بر ضرورت تربیت انسانهای مؤمن، خردمند، اندیشمند، دانشمند و دارای اخلاق اسلامی در این دستگاه بسیار مهم گفتند: سند تحول آموزش و پرورش باید با تبیین صحیح و تنظیم و اجرای برنامه جامع عملیاتی، زمینهساز پرورش چنین افرادی شود.
ایشان با تسلیت سالروز شهادت امام سجاد (ع)، حرکت عظیم حضرت زینب(س)، امام سجاد(ع) را قیام به معنای حقیقی کلمه خواندند و افزودند: پس از قیام حسینی در عاشورا، قیام زینبی ابعاد مختلف حادثه عاشورا و شهادت حضرت سیدالشهدا را برای بشریت تثبیت و ماندگار کرد.
رهبر انقلاب، سوگواری ملت در دهه اول محرم امسال را پدیدهای در تاریخ کشور دانستند و افزودند: با وجود محدودیتهای شدید ناشی از کرونا، مردم، گویندگان و مرثیه خوانان، ضمن حفظ شور حسینی و تشکیل مجالس عظیم و معنوی، دستورالعملها را رعایت کردند که به عنوان یک مُرید اهل بیت، صمیمانه از همه عزیزان تشکر میکنم.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین با تشکر از زحمات چند ماه اخیر مجموعه آموزش و پرورش و گزارش خوب وزیر گفتند: برنامهریزی و اقدامات این مجموعه پس از شیوع کرونا بیسابقه بود چون تجربهای در این زمینه نداشتیم که از همه قدردانی میکنم.
ایشان در محور اصلی سخنانشان، منطق و هدف آموزش و پرورش در همه دنیا را «تربیت انسان شایسته» خواندند و افزودند: البته با توجه به تعاریف گوناگون انسان شایسته در مکاتب مختلف، نوع آموزشها و پرورشها متفاوت میشود.
رهبر انقلاب افزودند: در نظام اسلامی برونداد و حاصل ۱۲ سال تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان باید تربیت انسانهای مؤمن، خردمند، متفکر و اندیشمند، دانشمند، با نظم، با انصاف، دارای اخلاق اسلامی و در یک کلمه انسانهای مجاهد و اهل عمل باشد.
حضرت آیتالله خامنهای با طرح این سؤال که برای تربیت چنین انسانهایی، دستگاه آموزش و پرورش باید چه ویژگیهایی داشته باشد، افزودند: برای تحقق منطق و هدف انسانسازی، آموزش و پرورش به عنوان لشکر عظیم فرهنگی نیازمند زیر بنای مستحکم و تحول بنیادی است.
رهبر انقلاب با اشاره به گذشت ۹ سال از تنظیم سند تحول آموزش و پرورش افزودند: در این سند اهداف کلان و راهبردهای کلی مشخص شده است که باید بر اساس سیاستها، برنامه اجرایی تنظیم شود.
ایشان افزودند: برنامه اجرایی سند تحول با وجود تلاشهای دولتهای مختلف هنوز به طور کامل تنظیم نشده است که شورایعالی آموزش و پرورش و مدیریت کلان آن باید این مسئولیت را انجام دهند.
رهبر انقلاب ترمیم دورهای سند تحول با نگاه تکمیلی را از مفاد سند تحول و وظیفه شورایعالی انقلاب فرهنگی خواندند و افزودند: مسئولان آموزش و پرورش، این موضوع را پیگیری کنند.
ایشان «زمانبندی» و «تعیین شاخصهای پیشرفت» را در برنامه جامع اجرای سند تحول ضروری خواندند و افزودند: برنامه جامع باید متقن و در بردارنده همه اهداف سند تحول باشد.
حضرت آیتالله خامنهای تبیین صحیح سند تحول را هم مهم دانستند وگفتند: سند تحول باید برای همه سطوح آموزش و پرورش، به روشنی و جذاب تبیین شود تا همه مدیران و معلمان برای اجرای دقیق آن انگیزه پیدا کنند.
رهبر انقلاب اسلامی، معلمان را عناصر تعیینکننده در دستگاه عظیم فرهنگی آموزش و پرورش خواندند و با تأکید بر لزوم صیانت از شأن و نقش معلمان گفتند: معلمان به معنای واقعی افسران سپاه پیشرفت کشور هستند و حفظ شأن و جایگاه معلم در درجه اول به عهده خود آنان است و هر معلمی باید این احساس را داشته باشد که او آینده ساز است.
حضرت آیتالله خامنهای افزودند: آموزش و پرورش نیز باید از شأن و جایگاه معلمان حمایت کند و این هدف باید با کمک مجلس و دستگاههای مرتبط همچون سازمان برنامه و بودجه محقق شود.
ایشان تأکید کردند: نگاه به آموزش و پرورش باید نگاه به یک دستگاه زیربنایی باشد نه مصرفی، و هزینه کردن در آموزش و پرورش همچون سرمایهگذاری در مسائل زیربنایی در نظر گرفته شود.
رهبر انقلاب اسلامی، فرهنگ سازی برای ترویج احترام و اکرام معلمان در جامعه را عامل سوم در صیانت از جایگاه و شأن این قشر مهم و تأثیرگذار دانستند و گفتند: دستگاههای فرهنگی بویژه صدا و سیما در این زمینه نقش بسیار مهمی دارند و باید این کار لازم را بصورت مستمر و هنرمندانه انجام دهند.
حضرت آیتالله خامنهای موضوع جذب و تربیت معلم را بسیار مهم برشمردند و با اشاره به دو دانشگاه فرهنگیان و شهید رجایی، خاطرنشان کردند: باید بگونهای برنامهریزی و ظرفیتسازی شود که معلمان سراسر کشور، فقط از مسیر این دو دانشگاه وارد آموزش و پرورش شوند و مجلس شورای اسلامی نیز باید در تصویب طرحها بگونهای عمل کند که خارج از مسیر این دو دانشگاه، ورودی به آموزش و پرورش وجود نداشته باشد.
ایشان، در نظر گرفتن صلاحیتهای دینی، اخلاقی و سیاسی را در جذب معلمان مورد تأکید قرار دادند و گفتند: باید در جذب معلمان یک گزینش صحیح و خردمندانه انجام شود و اجازه ورود نیروی بی کیفیت به آموزش و پرورش داده نشود.
رهبر انقلاب اسلامی به موضوع «عدالت آموزشی» نیز اشاره کردند و افزودند: در مورد عدالت آموزشی و بهرهمندی دانش آموزان از سهم مناسب خود در همه نقاط کشور بویژه مناطق دوردست و شناسایی و پرورش استعدادهای درخشان در مناطق محروم بارها صحبت شده است و اکنون که مسئله آموزش مجازی مطرح است، موضوع عدالت آموزشی حساستر از گذشته است.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر توجه به خانوادههایی که تمکن مالی جهت خرید ابزار و وسائل مورد نیاز به منظور استفاده از آموزش مجازی را ندارند، افزودند: صداوسیما باید از طریق آموزش، بخشی از خلاء عدم امکان استفاده از آموزش مجازی را جبران کند.
ایشان یکی از موارد مربوط به عدالت آموزشی را، موضوع «مدارس دولتی» برشمردند و گفتند: باید سطح و کیفیت مدارس دولتی از لحاظ آموزشی و تربیتی به گونهای شود که دانشآموزان احساس نکنند با تحصیل در این مدارس امکان قبولی آنها در کنکور کمتر است و خانوادهها نیز تصور کنند فرزندانشان را به یک جای بیپناه میفرستند.
رهبر انقلاب اسلامی درخصوص آموزش مجازی و برخی زیانهای احتمالی آن خاطرنشان کردند: راه اندازی شبکه شاد، اقدام بسیار خوبی است اما آموزش مجازی نباید موجب شود که دانش آموز در معرض آسیبهای فضای مجازی و خطرات اخلاقی و اعتقادی قرار گیرد.
ایشان به بُعد پرورشی در آموزش و پرورش اشاره کردند و با گلایه از کم توجهی به فعالیتهای پرورشی و عقب ماندگی در این زمینه به رغم تأکیدهای مکرر، گفتند: با توجه به موضوع آموزش مجازی، باید برای فعالیتهای پرورشی، شیوه های جدیدی را طراحی کرد تا این موضوع مورد غفلت بیشتر قرار نگیرد.
رهبر انقلاب اسلامی، مدارس پرورش استعدادهای درخشان یا همان سمپاد را از مسائل مهم و اساسی آموزش و پرورش خواندند و با اشاره به ابلاغ مصوبه مربوط به مدارس سمپاد که با تأخیر هم انجام شد، بر جدی گرفتن موضوع شناسایی و پرورش استعدادهای درخشان تأکید کردند و افزودند: جایگاه کشور در المپیادها نیز باید بهبود و ارتقاء یابد زیرا در سال های اخیر وضعیت ما برجسته نبوده است.
حضرت آیتالله خامنهای در ادامه به وضعیت مهد کودک ها و پیش دبستانی ها اشاره کردند و با اظهار تأسف از رها بودن مهدکودک ها به دلیل اختلافات برخی دستگاههای دولتی، گفتند: براساس گزارش های رسیده وضیعت مهدکودک ها به هیچ وجه خوب نیست و نباید به مهد کودک ها نگاه مراکز خدماتی داشت بلکه مراکز مهم آموزشی و پرورشی هستند.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین با اشاره به اصرار غربیها برای نفوذ در آموزش و پرورش کشورها با انگیزه تحمیل سبک زندگی غربی، از سند ۲۰۳۰ و یا نفوذ در آموزش و پرورش برخی کشورهای منطقه بهعنوان نمونه یاد کردند و گفتند: امروز فلسفه اجتماعی غرب در خود غرب شکست خورده و مظاهر فسادانگیز آن از هالیوود تا پنتاگون کاملاً نمایان است.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر حساسیت در مقابل نفوذ دشمن افزودند: دشمن قصد دارد کاری را که بوسیله نظامی از انجام آن ناتوان است، با نفوذ و از راههایی مانند سند ۲۰۳۰ و ساختن انسانهایی تربیت کند که مثل او فکر و اهداف عملیاتی او را پیاده کنند تا زمینه غارت ملتها فراهم شود.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش پایانی سخنانشان، اقدام دولت امارات متحده عربی در عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی را خیانتی به دنیای اسلام، جهان عرب و کشورهای منطقه و به مسئله مهم فلسطین خواندند و گفتند: البته این وضعیت دیری نخواهد پایید اما لکه ننگ آن بر پیشانی کسانی که غصب کشور و آواره کردن ملت فلسطین را به بوته فراموشی سپردند و پای صهیونیستها را در منطقه باز کردند، باقی خواهد ماند.
ایشان با ابراز تأسف از همکاری دولت امارات متحده عربی با اقدامات قساوتآمیز رژیم صهیونیستی و عناصر خبیث صهیونیست در هیأت حاکمه آمریکا علیه مصالح جهان اسلام و منطقه، افزودند: امیدواریم اماراتیها زودتر بیدار شوند و این کارشان را جبران کنند.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، آقای حاجیمیرزایی وزیر آموزش و پرورش با بیان گزارشی از فعالیتهای این وزارتخانه گفت: تولید بسته و محتوای یادگیری، سیاستگذاری در فرایند جذب و بهکارگیری معلم، طرح هر دانش آموز یک مهارت، افزایش حقوق معلمان، آغاز عملیات احداث ۴۳ هزار واحد مسکن فرهنگیان و افزایش ظرفیت دانشگاههای فرهنگیان جزو برنامهها و اقدامات آموزش و پرورش است.
آقای حاجیمیرزایی سرعت آموزش و پرورش در واکنش به کرونا را مناسب دانست و گفت: کمتر از یک هفته پس از کرونا، برنامه تلویزیونی آموزشی و حدود یک ماه بعد از آن، شبکه شاد را راه اندازی کردیم و در سال تحصیلی جدید نیز تضمین میدهیم که همه دانش آموزان به آموزش دسترسی داشته باشند.
تفاوت دوران امام حسین (ع) و امام زمان (عج)/ چرا امام زمان در پرده غیبت قرار گرفت؟
یکی از شبهاتی که از سوی دشمنان اهل بیت (ع) مطرح میشود این است که در روایات نقل شده امام زمان از ترس جان ظهور نمیکند، یعنی از جان خودش در هراس است، از طرفی میگویند که امام حسین (ع) برای دین خدا جان فشانی کرد و بدون ترس و وحشت قیام کرد و جان خود را فدای دین اسلام کرد و این تناقضها تنها در دین شیعه پیدا میشود.
روایت مورد بحث این شبهه این است که زراره میگوید: از امام معصوم «امام باقر یا امام صادق (ع)» پرسیدم که چرا برای قائم غیبت وجود دارد، حضرت پاسخ داد از ترس کشته شدن».[۱]
لذا در پاسخ به این سؤال باید به چند نکته دقت کرد:
در زمان امام حسن عسکری (ع) که معتصم عباسی خلیفه وقت بود و به دستور او امام به شهادت رسید، اولا: خود خلیفه آدمی نالایق و خوشگذران بود و هیچ تقیدی به دین نداشت، ثانیاً: بر اساس روایاتی که شنیده بود، منتظر فرزندی برای امام حسن عسکری (ع) بود تا با کشتن او خیال خود را راحت کرده و خلافت خود را تثبیت کند. لذا در این فضا به دنیا آمدن امام زمان نیز بر اساس کرامتی از امام حسن عسکری (ع) رخ میدهد و هیچ کسی جز یاران خاص حضرت، از تولد و حضور امام دوازدهم اطلاع ندارد، و ایشان در ۵ سالگی به امامت میرسد از این رو برای حفظ جانش در پرده غیبت میرود.[۲] پس روایت مربوط به دوران تولد و کودکی امام است.
از طرفی فضای حاکم بر جامعه در زمان امام حسین (ع) با زمان امام زمان (عج) بسیار متفاوت است، در زمان امام حسین (ع) فضای جامعه به نحوی است که همه مردم خلیفه را جانشین پیامبر (ص) میدانند و رفتار او را معیار دین و دیانت میدانند، به طور مثال کارهای خلیفه دوم مثل نماز تراویح و... را به عنوان دین تلقی کرده و عمل میکردند.
از طرفی همه نگاهها به امام حسین (ع) بود و او را معیاری برای دین و دیانت میدانستند، حضرت، خامس آلعبا و بزرگ بنیهاشم و مورد توجه مردم مدینه و سایر نقاط جامعه اسلامی بود. بر این اساس قیام حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و یا بیعت ایشان، بازتاب بسیار زیادی در جامعه داشت و تأیید یا عدم تأیید خلیفه بود. همین امر نیز محقق شد و مردم حساب خلیفه را از پیامبر (ص) جدا کرده و بعد از معاویه خلافت و دین از هم جدا شد. بنابراین ثمره خون امام حسین (ع) جداسازی خلافت از دین و دیانت بود، دیگر به خلفای اموی و سپس عباسی به عنوان جانشین پیامبر و معیار دین نگاه نمیشد.
خلفای عباسی به خوشگذرانی و فساد اخلاقی و عیش و نوش معروف بودند و هیچ تقیدی به دین و دستورات اسلامی نداشتند، لذا مردم نیز حساب آنها را از دین و اسلام جدا کرده بودند، به همین خاطر قیام در برابر آنان و کشته شدن، هیچ سودی نداشت و تنها منجر به کشته شدن بسیاری از شیعیان و خود امام میشد.
در زمان امام حسن عسکری (ع) که معتصم عباسی خلیفه وقت بود و به دستور او امام به شهادت رسید، اولا: خود خلیفه آدمی نالایق و خوشگذران بود و هیچ تقیدی به دین نداشت، ثانیاً: بر اساس روایاتی که شنیده بود، منتظر فرزندی برای امام حسن عسکری (ع) بود تا با کشتن او خیال خود را راحت کرده و خلافت خود را تثبیت کند. لذا در این فضا به دنیا آمدن امام زمان نیز بر اساس کرامتی از امام حسن عسکری (ع) رخ میدهد و هیچ کسی جز یاران خاص حضرت، از تولد و حضور امام دوازدهم اطلاع ندارد، و در ۵ سالگی به امامت میرسد و برای حفظ جانش در پرده غیبت میرود.[۲]
امام زمان (عج) آخرین ذخیره الهی است، یازده امام قبلی به شهادت رسیدهاند، آخرین امام و ذخیره الهی باقی مانده است. خداوند متعال نیز وعده داده است که دین داران و مستضعفان عالم را وارثان زمین خواهد کرد، پس باید این ذخیره الهی تا لحظهای که خود خداوند متعال صلاح میداند، زنده بماند تا بتواند وعده الهی را محقق گرداند.
بر این اساس، شهادت وجود نازنین حضرت ولیعصر (عج) هیچ سودی نداشت و مانند پدران خود به شهادت میرسید و جامعه هیچ تغییری نمیکرد، از طرفی دیگر امامی وجود نداشت تا خداوند متعال وعده خود را با او محقق گرداند، پس او باید بماند تا لحظهای که مردم این آمادگی را پیدا کنند و پذیرای امام خود باشند و این قدر معرفت داشته باشند که امام خود را در مقابل ظلم و ستم و حکومت طاغوت یاری کنند.
نکته دوم: غیبت ایشان فلسفههای دیگری هم دارد که در روایات بیان شده است و دشمن با زیرکی و مغرضانه تنها همین مورد را بیان کرده و به نحوی سخن گفته است که انگار تنها فلسفه غیبت حضرت همین نکته بوده است، در حالیکه مهمترین فلسفه غیبت تحقق وعده الهی و فتح دنیا و حاکم شدن دستورات الهی بر کل دنیاست که تنها با ظهور حضرت رخ خواهد داد.[۳]
نکته سوم: ما امام معصوم را واسطه فیض الهی و واسطه بین خلق و خالق میدانیم، اگر تنها یک لحظه امام معصوم روی زمین نباشد و دنیا خالی از حجت و امام باشد، زمین نابود میشود و فیض الهی قطع میگردد و تمام دنیا و اهل آن نابود میگردند. امام صادق (ع) در این باره میفرماید: «لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَت: اگر زمین بدون امام بماند، اهل خود را فرو میبرد(نابود میشود)».[۴]
بر این اساس اگر امام زمان (عج) که آخرین امام و آخرین ذخیره الهی است، کشته میشد، واسطه بین زمین و آسمان از میان رفته و خداوند فیض خود را قطع کرده و به نابودی زمین میانجامید. لذا لازم بود که ایشان از شر دشمنان و صاحبان قدرت در امان بماند، بر این اساس بهترین راه برای حفظ جان ایشان در صورتی که خلیفه و تمام لشکریان او در صدد کشتن حضرت بودند، غیبت و پنهان شدن از دید همگان بود.
در نتیجه: چون بین شرایط موجود در زمان امام حسین (ع) و امام زمان (عج) تفاوت بسیاری وجود دارد، وظیفه آنان نیز فرق خواهد کرد و الا ائمه اطهار همیشه برای جان فشانی در راه دین آماده بوده و هرگز از مرگ نترسیدهاند، گواه این ادعا شهادت یازده امام است که در راه احیای دین جان خود را فدا کردند.
پینوشت
[۱]. طوسى، محمد بن الحسن، الغیبة، دار المعارف الإسلامیة، قم، چاپ اول، ۱۴۱۱ق، ص ۳۳۲.
[۲]. لطفا به این مطلب مراجعه فرمایید: https://btid.org/fa/news/90024
[۳]. لطفا به این مطلب مراجعه فرمایید: https://btid.org/fa/news/96424
[۴]. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، دار الکتب الإسلامیة - تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج۱، ص ۱۷۹.
آیا قاتلان امام حسین (ع) و یارانش از شیعیان بودند؟
یکی از شبهات مهم که خصوصاً از سوی وهابیت در ایام محرم با ادبیات مختلف بیان میشود و متأسفانه گاهی توسط برخی از شیعیان نیز تکرار میشود، این است که میگویند شیعیان، امام حسین (ع) را فرا خواندند و خود آنها امام خویش را به شهادت رساندند.
کسانی که با امام حسین (ع) در روز عاشورا جنگیدند چه کسانی بودند؟
این سخن دروغ محض است و هیچ مستند تاریخی ندارد. بلکه کسانی که در کربلا حضور داشته و در برابر امام حسین (ع) صف کشیدند و حضرت را به شهادت رساندند، یا از شام آمده بودند و یا از اطراف کوفه و یا از کوفیانی بودند که به امامت و ولایت حضرت اعتقادی نداشند. بسیاری از شیعیان در زندان بودند و برخی نیز از ترس جان خود، به یاری حضرت نرفتند و در خانه ماندند، اما در مقابل حضرت هرگز شمشیر نکشیدند، شاهد این مطلب هم قیام توابین است که حدود چهار هزار نفر از کوفیان توبه کنان و بر سر و سینه زنان، به جنگ با مروانیان و طاغوتیان رفتند و تلاش کردند گناه خود را جبران کنند.
نحوه شکلگیری شهر کوفه
برای تحلیل این مطلب به سراغ تاریخ و نحوه شکلگیری کوفه میرویم
در زمان حمله مسلمانان به ایران در زمان خلیفه دوم، فرماندهان سپاه به دنبال مکانی دارای آب و غذا برای سپاه و شتران میگشتند، لذا «سعدبنابیوقاص» پس از مکاتبه با خلیفه دوم، به «حذیفةبنیمان» مأموریت داد که به دنبال محلی مناسب برای اسکان سپاه و شتران باشد، طبق این دستور، منطقهای خوش آب و هوا در ساحل غربی فرات و نزدیکی شهر «حیره» انتخاب شد، سپاه اسلام آنجا مستقر شده و کم کم تبدیل به شهر شد و چند سال بعد به کوفه شهرت گرفت. لذا هسته اولیه کوفه را سپاه سعد بن ابی وقاص تشکیل میداد که به دستور خلیفه دوم برای جنگ با ایرانیان رهسپار این دیار شده بودند. «بلاذری» نیز در اینباره مینویسد: «تعداد کل مهاجرین اولیه به کوفه، بیستهزار نفر بودند که از دوازدههزار نفر یمنی و هشتهزار نفر نزاری تشکیل شده بود».[۱]
طبری نیز در تاریخ خود مینویسد: «به هنگام هجوم سپاه اسلام به ایران و تسخیر مدائن، این شهر آب و هوای مطلوبی برای حضور دائمی نیروهای جنگ نداشت و چون فتح سایر قسمتهای ایران منوط به دوام نیروی نظامی با ایجاد اردوگاهی برای حضور مستمر آنها بود، خلیفه دوم دستور داد تا سرزمین مناسبی پیدا کنند، «سعدبنابیوقاص» فرمانده سپاه ایران، این مکان را برای ایجاد اردوگاه مناسب دید و به احداث آن اقدام کرد و این مکان را محل تمرکز و تجمع سپاهیان اسلام قرار داد».[۲]
آیا غالب جمعیت کوفه شیعیان بودند؟
بر این اساس، شهر کوفه شیعیان زیادی نداشت و غالباً کسانی بودند که امامت و خلافت اهل بیت را قبول نداشتند. تأیید کننده این سخن، این است که نقل شده زمانی که امیرالمومنین (ع) در زمان خلافت، به کوفه آمد و خواست نماز تراویح که از ابداعات خلیفه دوم بود را ممنوع کند، مردم اعتراض کرده و ندای «وا عمراه، وا عمراه» سر دادند و اجازه این کار را به حضرت ندادند، حضرت نیز فرمود: به هر نحوی که میخواهید نماز بخوانید».[۳]
بنابراین آنان که بارها پشت امیرالمؤمنین (ع) را خالی کرده و از فرمان او سر باز زدند و باعث شکست حضرت در جنگ صفین شدند، شیعیان دلباخته حضرت نبودند، بلکه کسانی بودند که اعتقادی به امامت و ولایت معنوی حضرت نداشتند و تنها از باب اینکه او خلیفه وقت شده است، با ایشان بیعت کردند.
زندانی کردن ۱۲ هزار شیعه توسط ابنزیاد هنگام حضور امام در کربلا
البته شیعیان بسیار خوبی هم در کوفه زندگی میکردند که با جان و دل امامت و ولایت حضرت را قبول داشتند و واقعا خود را برای یاری ایشان آماده کرده بودند. اما شیعیان کوفه، به سادگی و به یکباره حسین را تنها نگذاشتند. بسیاری از شیعیان در زندان ابن زیاد بودند، بزرگانی چون مختار، سلیمان بن صرد، مسیب بن نجبه، رفاعه بن شداد و ابراهیم بن مالک اشتر، حتی برخی منابع از دوازده هزار زندانی در زندان عبیدالله یاد میکنند.
اجبار حضور باقی کوفیان در لشکر کفر به قیمت جان
آنگاه که امام وارد کربلا شد، ابن زیاد همه مردم کوفه را مجبور به حضور در لشگرگاه کوفه (نخیله) کرد و گفت: «از این پس هر فردی را بیابیم که از حضور در سپاه، سر باز زده باشد، خون او مباح است». ابن زیاد به سوید بن عبدالرحمن دستور داد تا با تعدادی سوار در شهر بگردند و ببینند آیا کسی از سپاه تخلف کرده است یا خیر، وی در جستوجوی خود، شخصی از اهل شام را یافت که در طلب میراث خود به کوفه آمده بود، او را نزد عبیدالله برد، عبیدالله فرمان کشتن وی را صادر کرد و پس از آن هیچ بالغی در کوفه، یافت نشد، مگر آنکه به لشگرگاه کوفه، یعنی نخیله رفت.
فرار شیعیان از سپاه دشمن هنگام حرکت به سمت کربلا
حتی وقتی که مردم کوفه، مجبور به حضور در نخیله شدند، باز هم به سادگی به جنگ امام حسین (ع) نرفتند. بلاذری میگوید: «از لشگرهای هزار نفرهای که ابن زیاد به کربلا میفرستاد، بیش از سیصد یا چهارصد نفر به کربلا نمیرسیدند و مابقی در میانه راه میگریختند». ابن قتیبه میگوید: «وقتی ابن زیاد، کسی را با جمعیت زیاد به جنگ با حسین میفرستاد، هنگامی که به کربلا میرسیدند، جز جمعیت اندکی باقی نمانده بود. آنان جنگ با حسین را ناخوشایند میدانستند و لذا باز میگشتند و جا میماندند.» به احتمال زیاد بسیار تعداد کمی از شیعیان در لشگر عمر سعد حاضر بودهاند.[۴]
همچنین از جمله شواهد تاریخی بر ناصبی بودنِ سپاه «ابن مرجانه» تعابیر زشتی است که در مقابل امام حسین (ع) به کار میبردند. قاتلان آن حضرت در آن روز، به حضرت خطاب میکردند: ما از روی بغض و کینهای که با پدرت علی بن ابیطالب داریم با تو به جنگ و نبرد برخاستهایم. یا اینکه بعضی دیگر از لشکریان کفر خطاب به امام میگفتند: «ای دروغگوی فرزند دروغگو».
بنا بر این شواهدی که نقل شد، غالب ساکنان کوفه را کسانی تشکیل میدادند که اصلاً به ائمه اطهار (علیهمالسلام) اعتقادی نداشته و هرگز امامت آنان را قبول نداشتند. لذا کسانی که در کربلا شرکت داشتند و اباعبدالله الحسین (ع) را به شهادت رساندند، هرگز شیعه به معنای کسی که معتقد باشد او امام و واجب الطاعه است نبودند، یا اگر هم بوده است، بسیار اندک بودهاند و در پشت سپاه و از جنگ با حضرت فرار کردهاند.
در نتیجه: این دروغ بزرگ تاریخ است که گفته شود امام حسین (ع) توسط شیعیان موجود در کوفه به شهادت رسید.
محمد فرضی پوریان
پینوشت
[۱]. دانشنامه اسلامی، مدخل «کوفه».
[۲]. محمد بن جریر طبرى، تاریخ الامم و الملوک، تاریخ الطبری، روائع التراث العربى، بیروت، چاپ دوم، ۱۳۸۷ ق، ج۳، ص ۱۴۵.
[۳]. طوسى، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج۳، ص ۷۰.
[۴]. برگرفته از مقاله «بررسی نقش و سهم شیعیان کوفی در فاجعه کربلا» از محمد رضا جوادی یگانه
شهادت امام سجاد (ع)
اين بيماری موقت چند روزی بيش ادامه نيافت و پس از آن حضرت زين العابدين (ع)35سال عمر کرد که تمام آن مدت به مبارزه و خدمت به خلق و عبادت و مناجات با حق سپری شد . سن شريف حضرت سجاد ( ع ) را در روز دهم محرم سال 61هجری که بنا به وصيت پدر و امر خدا و رسول خدا ( ص ) به امامت رسيد ، به اختلاف روايات در حدود 24 سال نوشته اند .
مادر حضرت سجاد بنا بر مشهور«شهربانو» دختر يزدگرد ساسانی بوده است . آنچه در حادثه کربلا بدان نياز بود ، بهره برداری از اين قيام و حماسه بی نظير و نشر پيام شهادت حسين ( ع ) بود ، که حضرت سجاد ( ع ) در ضمن اسارت با عمه اش زينب ( ع ) آن را با شجاعت و شهامت و قدرت بی نظير در جهان آن رو فرياد کردند .
فريادی که طنين آن قرنهاست باقی مانده و برای هميشه جاودان خواهد ماند . واقعه کربلا با همه ابعاد عظيم و بی مانندش پر از شور حماسی و وفا و صفا و ايمان خالص در عصر روز عاشورا ظاهرا به پايان آمد ، اما مأموريت حضرت سجاد ( ع ) و زينب کبری ( س ) از آن زمان آغاز شد . اهل بيت اسير را از قتلگاه عشق و راهيان به سوی«الله» و از کنار نعشهای پاره پاره به خون خفته جدا کردند .
حضرت سجاد ( ع ) را در حال بيماری بر شتری بی هودج سوار کردند و دو پای حضرتش را از زير شکم آن حيوان به زنجير بستند . ساير اسيران را نيز بر شتران سوار کرده ، روانه کوفه نمودند . کوفه ای که در زير سنگينی و خفقان حاکم بر آن بهت زده بر جای مانده بود و جرأت نفس کشيدن نداشت ، زيرا ابن زياد دستور داده بود رؤسای قبايل مختلف را به زندان اندازند و مردم را گفته بود بدون اسلحه از خانه ها خارج شوند .
در چنين حالتی دستور داد سرهای مقدس شهدا را بين سرکردگان قبايلی که در کربلا بودند تقسيم و سر امام شهيد حضرت ابا عبد الله الحسين را در جلو کاروان حمل کنند . بدين صورت کاروان را وارد شهر کوفه نمودند . عبيد الله زياد مي خواست وحشتی در مردم ايجاد کند و اين فتح نمايان خود را به چشم مردم آورد . با اين تدبيرهای امنيتی چه شد که نتوانستند جلو بيانات آتشين و پيام کوبنده زن پولادين تاريخ حضرت زينب ( س ) را بگيرند ؟ گويی مردم کوفه تازه از خواب بيدار شده و دريافته اند که اين اسيران ، اولاد علی ( ع ) و فرزندان پيغمبر اسلام ( ص ) مي باشند که مردانشان در کربلا نزديک کوفه به شمشير بيداد کشته شده اند .
همهمه از مردم برخاست و کم کم تبديل به گريه شد . حضرت سجاد ( ع ) در حال اسارت و خستگی و بيماری به مردم نگريست و فرمود : اينان بر ما مي گريند ؟ پس عزيزان ما را چه کسی کشته است ؟ زينب خواهر حسين ( ع ) مردم را امر به سکوت کرد و پس از حمد و ثنای خداوند متعال و درود بر پيامبر گرانقدرش ، حضرت محمد ( ص ) فرمود : ای اهل کوفه ، ای حيلت گران و مکرانديشان و غداران ، هرگز اين گريه های شما را سکون مباد . مثل شما ، مثل زنی است که از بامداد تا شام رشته خويش مي تابيد و از شام تا صبح به دست خود بازمي گشاد . هشدار که بنای ايمان بر مکر و نيرنگ نهاده ايد . سپس حضرت زينب ( ع ) مردم کوفه را سخت ملامت فرمود و گفت : همانا دامان شخصيت خود را با عاری و ننگی بزرگ آلود کرديد که هرگز تا قيامت اين آلودگی را از خود نتوانيد دور کرد . خواری و ذلت بر شما باد .
مگر نمی دانيد کدام جگرگوشه از رسول الله ( ص ) را بشکافتيد ، و چه عهد و پيمان که بشکستيد ، و بزرگان عترت و آزادگان ذريه او را به اسيری برديد و خون پاک او به ناحق ريختيد. مردم کوفه آنچنان ساکت و آرام شدند که گويی مرغ بر سر آنها نشسته ! سخنان کوبنده زينب ( ع ) که گويا از حلقوم پاک علی ( ع ) خارج مي شد ، مردم بی وفای کوفه را دچار بهت و حيرت کرد .
شگفتا اين صدای علی ( ع ) است که گويا در فضای کوفه طنين انداز است . امام سجاد ( ع ) عمه اش را امر به سکوت فرمود . ابن زياد دستور داد امام سجاد ( ع ) و زينب کبری و ساير اسيران را به مجلس وی آوردند ، و در آن جا جسارت را نسبت به سر مقدس حسين ( ع ) و اسيران کربلا به حد اعلا رسانيد ، و آنچه در چنته دناءت و رذالت داشت نشان داد ، و آنچه لازمه پستی ذاتش بود آشکار نمود .
پيام خون و شهادت
ابن زياد يا پسر مرجانه اسيران کربلا را پس از مکالماتی که در مجلس او ب آنان روی داد ، دستور داد به زندانی پهلوی مسجد اعظم کوفه منتقل ساختند ، و دستور داد سر مقدس امام ( ع ) را در کوچه ها بگردانند تا مردم دچار وحشت شوند . يزيد در جواب نامه ابن زياد که خبر شهادت حسين ( ع ) و يارانش و اسير کردن اهل و عيالش را به او نوشته بود ، دستور داد سر حسين ( ع ) و همه يارانش را و همه اسيران را به شام بفرستند . بر دست و پا و گردن امام همام حضرت سجاد زنجير نهاده ، بر شتر سوارش کردند و اهل بيت را چون اسيران روم و زنگبار بر شتران بی جهاز سوار کردند و راهی شام نمودند . اهل بيت عصمت از راه بعلبک به شام وارد شدند .
روز اول ماه صفر سال 61هجری شهر دمشق غرق در شادی و سرور است ، زيرا يزيد اسيران کربلا را که اولاد پاک رسول الله هستند ، افراد خارجی و ياغيگر معرفی کرده که اکنون در چنگ آنهايند يزيد دستور داد اسيران و سرهای شهدا را از کنار «جيرون» که تفريحگاه خارج از شهر و محل عيش و عشرت يزيد بود عبور دهند . يزيد از منظر جيرون اسيران را تماشا مي کرد و شاد و مسرور به نظر مي رسيد ، همچون فاتحی بلا منازع ! در کنار کوچه ها مردم ايستاده بودند و تماشا مي کردند .
پيرمردی از شاميان جلو آمد و در مقابل قافله اسيران بايستاد و گفت : شکر خدای را که شما را کشت و شهرهای اسلام را از شر مردان شما آسوده ساخت و امير المؤمنين يزيد را بر شما پيروزی داد" . امام زين العابدين ( ع ) به آن پيرمردی که در آن سن و سال از تبليغات زهرآگين اموی در امان نمانده بود ، فرمود : ای شيخ ، آيا قرآن خوانده ای ؟ . گفت : آری . فرمود : اين آيه را قراءت کرده ای : قل لا أسئلکم عليه أجرا الا المودة فی القربی . گفت : آری . امام ( ع ) فرمود : آن خويشاوندان که خداوند تعالی به دوستی آنها امر فرموده و برای رسول الله اجر رسالت قرار داده ماييم .
سپس آيه تطهير را که در حق اهل بيت پيغمبر ( ص ) است تلاوت فرمود : "انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت ويطهرکم تطهيرا" . پيرمرد گفت : اين آيه را خوانده ام . امام ( ع ) فرمود : مراد از اين آيه ماييم که خداوند ما را از هر آلايش ظاهر و باطن پاکيزه داشته است . پيرمرد بسيار تعجب کرد و گريست و گفت چقدر من بی خبر مانده ام . سپس به امام ( ع ) عرض کرد : اگر توبه کنم آيا توبه ام پذيرفته است ؟ امام ( ع ) به او اطمينان داد . اين پيرمرد را به خاطر همين آگاهی شهيد کردند . باری ، قافله اسيران راه خدا را در جلو مسجد جامع دمشق متوقف ساختند .
سپس آنها را در حالی که به طنابها بسته بودند به زندانی منتقل کردند . چند روزی را در زندان گذراندند ، زندانی خراب . به هر حال يزيد در نظر داشت با دعوت از برجستگان هر مذهب و سفيران و بزرگان و چاپلوسان درباری مجلسی فراهم کند تا پيروزی ظاهری خود را به همه نشان دهد . در اين مجلس يزيد همان جسارتی را نسبت به سر مقدس حضرت سيد الشهداء انجام داد که ابن زياد ، دست نشانده پليدش در کوفه انجام داده بود . چوب دستی خود را بر لب و دندانی نواخت که بوسه گاه حضرت رسول الله ( ص ) و علی مرتضی و فاطمه زهرا عليهما السلام بوده است .
وقتی زينب ( ع ) اين جسارت را از يزيد مشاهده فرمود و اولين سخنی که يزيد به حضرت سيد سجاد ( ع ) گفت چنين بود : شکر خدای را که شما را رسوا ساخت ، بی درنگ حضرت زينب ( ع ) در چنان مجلسی بپاخاست.
دلش به جوش آمد و زبان به ملامت يزيد و يزيديان گشود و با فصاحت و بلاغت علوی پيام خون و شهادت را بيان فرمود و در سنگر افشاگری پرده از روی سيه کاری يزيد و يزيديان برداشت ، و خليفه مسلمين را رسواتر از مردم کوفه نمود . اما يزيد سر به زير انداخت و آن ضربات کوبنده و بر باد دهنده شخصيت کاذب خود را تحمل کرد ، و تنها برای جواب بيتی خواند که ترجمه آن اين است : ناله و ضجه از داغديدگان رواست و زنان اجير نوحه کننده را مرگ درگذشته آسان است .
امام سجاد ( ع ) در دمشق
علاوه بر سخنانی که حضرت سجاد ( ع ) با استناد به قرآن کريم فرمود و حقيقت را آشکار کرد ، حضرت زين العابدين ( ع ) وقتی با يزيد روبرو شد - در حالی که از کوفه تا دمشق زير زنجير بود - فرمود : ای يزيد ، به خدا قسم ، چه گمان مي بری اگر پيغمبر خدا ( ص ) ما را به اين حال بنگرد ؟ اين جمله چنان در يزيد اثر کرد که دستور داد زنجير را از آن حضرت برداشتند ، و همه اطرافيان از آن سخن گريستند.
فرصت بهتری که در شام به دست امام چهارم آمد ، روزی بود که خطيب رسمی بالای منبر رفت و در بدگويی علی ( ع ) و اولاد طاهرينش و خوبی معاويه و يزيد داد سخن داد . امام سجاد ( ع ) به يزيد گفت : به من هم اجازه مي دهی روی اين چوبها بروم و سخنانی بگويم که هم خدا را خشنود سازد و هم برای مردم موجب اجر و ثواب باشد ؟ يزيد نمي خواست اجازه دهد ، زيرا از علم و معرفت و فصاحت و بلاغت خانواده عصمت عليهم السلام آگاه بود و بر خود می ترسيد .
مردم اصرار کردند . ناچار يزيد قبول کرد . امام چهارم ( ع ) پای به منبر گذاشت و آنچنان سخن گفت که دلها از جا کنده شد و اشکها يکباره فرو ريخت و شيون از ميان زن و مرد برخاست .
خلاصه بيانات امام ( ع ) چنين بود : ای مردم شش چيز را خدا به ما داده است و برتری ما بر ديگران بر هفت پايه است . علم نزد ماست ، حلم نزد ماست ، جود و کرم نزد ماست ، فصاحت و شجاعت نزد ماست ، دوستی قلبی مؤمنين مال ماست . خدا چنين خواسته است که مردم با ايمان ما را دوست بدارند ، و اين کاری است که دشمنان ما نمي توانند از آن جلوگيری کنند .
سپس فرمود : پيغمبر خدا محمد ( ص ) از ماست ، وصی او علی بن ابيطالب از ماست ، حمزه سيد الشهداء از ماست ، جعفر طيار از ماست ، دو سبط اين امت حسن و حسين ( ع ) از ماست ، مهدی اين امت و امام زمان از ماست . سپس امام خود را معرفی کرد و کار به جايی رسيد که خواستند سخن امام را قطع کنند ، پس دستور دادند تا مؤذن اذان بگويد . امام ( ع ) سکوت کرد .
تا مؤذن گفت : اشهد ان محمدا رسول الله . امام عمامه از سر برگرفت و گفت : ای مؤذن تو را به حق همين محمد خاموش باش . سپس رو به يزيد کرد و گفت : آيا اين پيامبر ارجمند جد تو است يا جد ما ؟ اگر بگويی جد تو است همه مي دانند دروغ مي گويی ، و اگر بگويی جد ماست ، پس چرا فرزندش حسين ( ع ) را کشتی ؟ چرا فرزندانش را کشتی ؟ چرا اموالش را غارت کردی ؟ چرا زنان و بچه هايش را اسير کردی ؟ سپس امام ( ع ) دست برد و گريبان چاک زد و همه اهل مجلس را منقلب نمود . براستی آشوبی به پا شد . اين پيام حماسی عاشورا بود که به گوش همه مي رسيد . اين ندای حق بود که به گوش تاريخ مي رسيد .
يزيد در برابر اين اعتراضها زبان به طعن و لعن ابن زياد گشود و حتی بعضی از لشکريان را که همراه اسيران آمده بودند - بظاهر - مورد عتاب و سرزنش قرار داد . سرانجام بيمناک شد و از آنان روی پوشيد و سعی کرد کمتر با مردم تماس بگيرد . به هر حال ، يزيد بر اثر افشاگريهای امام ( ع ) و پريشان حالی اوضاع مجبور شد در صدد استمالت و دلجويی حال اسيران برآيد . از امام سجاد ( ع ) پرسيد : آيا ميل داريد پيش ما در شام بمانيد يا به مدينه برويد ؟ امام سجاد ( ع ) و زينب کبری ( ع ) فرمودند : ميل داريم پهلوی قبر جدمان در مدينه باشيم .
حرکت به مدينه
در ماه صفر سال 61هجری اهل بيت عصمت با جلال و عزت به سوی مدينه حرکت کردند . نعمان بن بشير با پانصد نفر به دستور يزيد کاروان را همراهی کرد . امام سجاد و زينب کبری و ساير اهل بيت به مدينه نزديک مي شدند . امام سجاد ( ع ) محلی در خارج شهر مدينه را انتخاب فرمود و دستور داد قافله در آنجا بماند . نعمان بن بشير و همراهانش را اجازه مراجعت داد .
امام ( ع ) دستور داد در همان محل خيمه هايی برافراشتند . آنگاه به بشير بن جذلم فرمود مرثيه ای بسرای و مردم مدينه را از ورود ما آگاه کن . بشير يکسر به مدينه رفت و در کنار قبر رسول الله ( ص ) با حضور مردم مدينه ايستاد و اشعاری سرود که ترجمه آن چنين است : "هان ! ای مردم مدينه شما را ديگر در اين شهر امکان اقامت نماند ، زيرا که حسين ( ع ) کشته شد ، و اينک اين اشکهای من است که روان است . آوخ ! که پيکر مقدسش را که به خاک و خون آغشته بود در کربلا بگذاشتند ، و سرش را بر نيزه شهر به شهر گردانيدند" .
شهر يکباره از جای کنده شد . زنان بنی هاشم صدا به ضجه و ناله و شيون برداشتند . مردم در خروج از منزلهای خود و هجوم به سوی خارج شهر بر يکديگر سبقت گرفتند . بشير مي گويد : اسب را رها کردم و خود را به عجله به خيمه اهل بيت پيغمبر رساندم . در اين موقع حضرت سجاد ( ع ) از خيمه بيرون آمد و در حالی که اشکهای روان خود را با دستمالی پاک مي کرد به مردم اشاره کرد ساکت شوند ، و پس از حمد و ثنای الهی لب به سخن گشود و از واقعه جانگداز کربلا سخن گفت .
از جمله فرمود : اگر رسول الله ( ص ) جد ما به قتل و غارت و زجر و آزار ما دستور مي داد ، بيش از اين بر ما ستم نمي رفت ، و حال اينکه به حمايت و حرمت ما سفارش بسيار شده بود . به خدا سوگند به ما رحمت و عنايت فرمايد و از دشمنان ما انتقام بگيرد . سپس امام سجاد ( ع ) و زينب کبری ( ع ) و ياران و دلسوختگان عزای حسينی وارد مدينه شدند .
ابتدا به حرم جد خود حضرت رسول الله ( ص ) و سپس به بقيع رفتند و شکايت مردم جفاپيشه را با چشمانی اشک ريزان بيان نمودند . مدتها در مدينه عزای حسينی برقرار بود . و امام ( ع ) و زينب کبری از مصيبت بی نظير کربلا سخن مي گفتند و شهادت هدفدار امام حسين ( ع ) را و پيام او را به مردم تعليم مي دادند و فساد دستگاه حکومت را بر ملا مي کردند تا مردم به عمق مصيبت پی ببرند و از ستمگران روزگار انتقام خواستن را ياد بگيرند .
آن روز در جهان اسلام چهار نقطه بسيار حساس و مهم بود : دمشق ، کوفه ، مکه و مدينه ، حرم مقدس رسول الله مرکز يادها و خاطره اسلام عزيز و پيامبر گرامی ( ص ) . امام سجاد در هر چهار نقطه نقش حساس ايفا فرمود ، و به دنبال آن بيداری مردم و قيامها و انقلابات کوچک و بزرگ و نارضايتی عميق مردم آغاز شد . از آن پس تاريخ اسلام شاهد قيامهايی بود که از رستاخيز حسينی در کربلا مايه می گرفت ، از جمله واقعه حره که سال بعد اتفاق افتاد ، و کارگزاران يزيد در برابر قيام مردم مدينه کشتارهای عظيم به راه انداختند . اولاد علی ( ع ) هر يک در گوشه و کنار در صدد قيام و انتقام بودند تا سرانجام به قيام ابو مسلم خراسانی و انقراض سلسله ناپاک بنی اميه منتهی شد .
مبارزه و انتقاد از رفتار خودخواهانه و غير عادلانه خلفای بنی اميه و بنی عباس به صورتهای مختلف در مسلمانان بخصوص در شيعيان علی ( ع ) در طول تاريخ زنده شد و شيعه به عنوان عنصر مقاوم و مبارز که حامل پيام خون و شهادت بود در صحنه تاريخ معرفی گرديد . گرچه شيعيان هميشه زجرها ديده و شکنجه ها بر خود هموار کرده اند ، ولی هميشه اين روحيه انقلابی را حتی تا امروز پس از چهارده قرن در خود حفظ کرده اند . امام سجاد ( ع ) گرچه بظاهر در خانه نشست ، ولی هميشه پيام شهادت و مبارزه را در برابر ستمگران به زبان دعا و وعظ بيان مي فرمود و با خواص شيعيان خود مانند «ابو حمزه ثمالی» و«ابو خالد کابلی » و ... در تماس بود ، و در عين حال به امر به معروف و نهی از منکر اشتغال داشت ، و شيعيان خاص وی معارف دينی و احکام اسلامی را از آن حضرت مي گرفتند و در ميان شيعيان منتشر می کردند ، و از اين راه ابعاد تشيع توسعه فراوانی يافت .
بر اثر اين مبارزات پنهان و آشکار بود که برای بار دوم امام سجاد را به امر عبد الملک خليفه اموی ، با بند و زنجير از مدينه به شام جلب کردند ، و بعد از زمانی به مدينه برگرداندند . امام سجاد ( ع ) در مدت 35سال امامت با روشن بينی خاص خود هر جا لازم بود ، برای بيداری مردم و تهييج آنها عليه ظلم و ستمگری و گمراهی کوشيد ، و در موارد بسياری به خدمات اجتماعی وسيعی در زمينه حمايت بينوايان و خاندانهای بی سرپرست پرداخت ، و نيز از طريق دعاهايی که مجموعه آنها در «صحيفه سجاديه» گرد آمده است ، به نشر معارف اسلام و تهذيب نفس و اخلاق و بيداری مردم اقدام نمود .
صحيفه سجاديه
صحيفه سجاديه که از ارزنده ترين آثار اسلامی است ، شامل 57دعا است که مشتمل بر دقيقترين مسائل توحيدی و عبادی و اجتماعی و اخلاقی است ، و بدان «زبور آل محمد ( ص )» نيز مي گويند . يکی از حوادث تاريخ که دورنمايی از تلألؤ شخصيت امام سجاد ( ع ) را به ما می نماياند گرچه سراسر زندگی امام درخشندگی و شور ايمان است قصيده ای است که فرزدق شاعر در مدح امام ( ع ) در برابر کعبه معظمه سروده است .
مورخان نوشته اند : در دوران حکومت وليد بن عبد الملک اموی ، وليعهد و برادرش هشام بن عبد الملک به قصد حج ، به مکه آمد و به آهنگ طواف قدم در مسجد الحرام گذاشت . چون به منظور استلام حجر الاسود به نزديک کعبه رسيد ، فشار جمعيت ميان او و حطيم حائل شد ، ناگزير قدم واپس نهاد و بر منبری که برای وی نصب کردند ، به انتظار فروکاستن ازدحام جمعيت بنشست و بزرگان شام که همراه او بودند در اطرافش جمع شدند و به تماشای مطاف پرداختند .
در اين هنگام کوکبه جلال حضرت علی بن الحسين عليهما السلام که سيمايش از همگان زيباتر وجامه هايش از همگان پاکيزه تر و شميم نسيمش از همه طواف کنندگان دلپذيرتر بود ، از افق مسجد بدرخشيد و به مظاف درآمد ، و چون به نزديک حجر الاسود رسيد ، موج جمعيت در برابر هيبت و عظمتش واپس نشست و منطقه استلام را در برابرش خالی از ازدحام ساخت ، تا به آسانی دست به حجر الاسود رساند و به طواف پرداخت .
تماشای اين منظره موجی از خشم و حسد در دل و جان هشام بن عبد الملک برانگيخت و در همين حال که آتش کينه در درونش زبانه مي کشيد ، يکی از بزرگان شام رو به او کرد و با لحنی آميخته به حيرت گفت : اين کيست که تمام جمعيت به تجليل و تکريم او پرداختند و صحنه مظاف برای او خلوت گرديد ؟ هشام با آن که شخصيت امام را نيک مي شناخت ، اما از شدت کينه و حسد و از بيم آن که درباريانش به او مايل شوند و تحت تأثير مقام و کلامش قرار گيرند ، خود را به نادانی زد و در جواب مرد شامی گفت : "او را نمي شناسم " .

در اين هنگام روح حساس ابو فراس ( فرزدق ) از اين تجاهل و حق کشی سخت آزرده شد و با آن که خود شاعر دربار اموی بود ، بدون آن که از قهر و سطوت هشام بترسد و از درنده خويی آن امير مغرور خودکامه بر جان خود بينديشد ، رو به مرد شامی کرد و گفت : "اگر خواهی تا شخصيت او را بشناسی از من بپرس ، من او را نيک مي شناسم " . آن گاه فرزدق در لحظه ای از لحظات تجلی ايمان و معراج روح ، قصيده جاويدان خود را که از الهام وجدان بيدارش مايه مي گرفت ، با حماسه های افروخته و آهنگی پرشور سيل آسا بر زبان راند ، و اينک دو بيتی از آن قصيده و قسمتی از ترجمه آن : هذا الذی تعرف البطحاء وطأته والبيت يعرفه والحل والحرم هذا الذی احمد المختار والده صلی عليه الهی ما جری القلم "اين که تو او را نمي شناسی ، همان کسی است که سرزمين "بطحاء" جای گامهايش را مي شناسد و کعبه و حل و حرم در شناسائيش همدم و همقدمند .
اين کسی است که احمد مختار پدر اوست ، که تا هر زمان قلم قضا در کار باشد ، درود و رحمت خدا بر روان پاک او روان باد ... اين فرزند فاطمه ، سرور بانوان جهان است و پسر پاکيزه گوهر وصی پيغمبر است ، که آتش قهر و شعله انتقام خدا از زبانه تيغ بی دريغش همي درخشد ... . و از اين دست اشعاری سرود که همچون خورشيد بر تارک آسمان ولايت می درخشد و نور مي پاشد .
وقتی قصيده فرزدق به پايان رسيد ، هشام مانند کسی که از خوابی گران بيدار شده باشد ، خشمگين و آشفته به فرزدق گفت : چرا چنين شعری - تا کنون - در مدح ما نسروده ای ؟ فرزدق گفت : جدی بمانند جد او و پدری همشأن پدر او و مادری پاکيزه گوهر مانند مادر او بياور تا تو را نيز مانند او بستايم . هشام برآشفت و دستور داد تا نام شاعر را از دفتر جوايز حذف کنند و او را در سرزمين «عسفان » ميان مکه و مدينه به بند و زندان کشند .
چون اين خبر به حضرت سجاد ( ع ) رسيد دستور فرمود دوازده هزار درهم به رسم صله و جايزه نزد فرزدق بفرستند و عذر بخواهند که بيش از اين مقدور نيست . فرزدق صله را نپذيرفت و پيغام داد : من اين قصيده را برای رضای خدا و رسول خدا و دفاع از حق سروده ام و صله ای نمي خواهم . امام ( ع ) صله را بازپس فرستاد و او را سوگند داد که بپذيرد و اطمينان داد که چيزی از ارزش واقعی آن ، در نزد خدا کم نخواهد شد . باری ، اين فضايل و ارزشهای واقعی است که دشمن را بر سر کينه و انتقام می آورد . چنانکه نوشته اند : سرانجام به تحريک هشام ، خليفه اموی ، وليد بن عبد الملک ، امام زين العابدين و سيد الساجدين ( ع ) را مسموم کرد و در سال 95 هجری درگذشت و در بقيع مدفون شد .
روز نهم محرم :روز تاسوعا
تاسوعا؛ روز آمادگی برای شهادت
تاسوعا یعنی روز نهم محرم و یک روز مانده به عاشوراست. در فاصله میان رسیدن شمر در روز نهم تا روز دهم حوادثی اتفاق افتاد که می توانیم آن را آمادگی روانی برای شهادت بخوانیم. در اینجا پنج حادثه که در خلال تاسوعا و شب عاشورا گذشت یادآوری می کنیم تا نقش روانی تاسوعا در آمادگی برای شهادت روشن شود.
در کربلا تا روز نهم محرم خبری از جنگ نبود. سپاهیان دشمن مانع حرکت آن حضرت به کوفه شده بودند و اصرار می کردند که ایشان با یزید بیعت کند و امام هم نمی پذیرفت. در روز نهم – یعنی تاسوعا - شمر وارد کربلا شد و نامه ابن زیاد را به عمر بن سعد داد که دستور جنگ بود. در ابتدا ابن سعد رغبتی به این کار نداشت اما حاضر نشد که کنار بکشد. به این جنگ راضی شد و خود را بدبخت جاویدان کرد.
در فاصله میان رسیدن شمر در روز نهم تا روز دهم حوادثی اتفاق افتاد که می توانیم آن را آمادگی روانی برای شهادت بخوانیم. در اینجا پنج حادثه که در خلال تاسوعا و شب عاشورا گذشت یادآوری می کنیم تا نقش آنها در آمادگی برای شهادت روشن شود.
شما چهار نفر در امانید
شمر که دید ابن سعد آماده جنگ است به نزدیک لشگر امام حسین علیه السلام رفت و فرزندان ام البنین علیهاالسلام را که مادرشان هم قبیله با او بود صدا زد و گفت: شما در امانید به همراه برادر خود حسین نجنگید و از او کنار بکشید.
آنها نپذیرفتند و پاسخی دندان شکن به او دادند و شمر با حالت خشم به لشگرگاه خود بازگشت.
فرصتی برای عبادت
ابن سعد با شعار «ای لشگرهای خدا سوار شوید و به بهشت بشارت دهید» لشگر خود را به سمت اصحاب امام حسین علیه السلام روانه کرد. حضرت سید الشهداء علیه السلام، عباس علیه السلام را با بیست نفر به سوی آنها فرستاد تا بپرسند خبر چیست. آنها خبر از جنگ دادند. حضرت عباس علیه السلام سریعا برای کسب تکلیف پیش امام حسین برگشت و در این مدت بقیه گروه او لشگر دشمن را موعظه مىنمودند. امام حسین علیه السلام از ایشان مهلتى خواست و فرمود: امشب را صبر كنند و نبرد را به فردا موکول کنند كه امشب قدرى نماز و دعا و استغفار كنم، زیرا خدا مىداند كه من نماز و تلاوت قرآن و كثرت دعا و استغفار را دوست مىدارم.
امشب همگی بروید و در کربلا نمانید
امام سجاد علیه السلام فرمودند: من در آن وقت مریض بودم، با آن حال نزدیك شدم و شنیدم كه پدرم به اصحاب خود گفت:
ثنا مىكنم خداوند خود را به نیكوتر ثناها، و حمد مىكنم او را بر سختی و آسانی، اى پروردگار من، سپاس مىگزارم تو را بر این كه ما را به تشریف نبوّت تكریم فرمودى، و قرآن را تعلیم ما نمودى، و ما را در دین دانا كردى، و ما را گوش شنوا و دیده بینا و دل دانا عطا كردى، پس ما را از شكرگزاران خود قرار ده.
امّا بعد، همانا من اصحابى باوفاتر و بهتر از اصحاب خود نمىدانم، و اهل بیتى از اهل بیت خود نیكوتر ندانم، خداوند شما را جزاى خیر دهد بدانید که به همه شما اجازه می دهم که بروید و هیچ ایرادی هم نیست اكنون پرده شب شما را فرو گرفته است به کمک این تاریکی از اینجا بروید. چون آن جناب سخن را به اینجا رسانید.
حضرت عباس علیه السلام گفت: براى چه این كار كنیم؟ آیا براى آن كه بعد از تو زندگى كنیم؟ خداوند هرگز نگذارد كه ما این كار ناشایسته را دیدار كنیم.
بقیه یاران نیز هر یک به زبان خود و با عبارتهای محکم و زیبا درباره جانفشانی در راه او را که با جان و دل انتخاب کرده بودند سخن گفتند. سپس آن حضرت همگی را دعای خیر فرمود.
آماده شدن خواهر برای مصائب بزرگ
از امام سجاد علیه السلام نقل شده که در آن شب عمّهام زینب علیهاالسلام پرستارى من مىكرد كه شنیدم پدرم این اشعار را قرائت مىفرمود:
یا دهر أفّ لك من خلیل كم لك بالاشراق و الأصیل
به سبب این اشعار گریه در گلوى من گرفت ولی بر آن صبر نمودم اما عمّهام نتوانست خویشتنداری کند و بی اختیار به سمت آن حضرت شتافت و گفت: وا ثكلاه! كاش مرگ مرا نابود می کرد، اکنون مانند زمانی است که مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن از دنیا رفتند، اى برادر تو جانشین گذشتگانى و فریاد رس بقیّه آنهایى.
سید الشهداء علیه السلام به او نگاه کرد و فرمود: اى خواهر! مراقب باش كه شیطان حلم تو را نرباید ... اى خواهر! بپرهیز از خدا و شكیبایىكن و بدان كه اهل زمین مىمیرند و اهل آسمان باقى نمىمانند و هر چیزى در معرض هلاكت است جز ذات خداوندى كه خلق فرموده به قدرت خویش خلایق را بر مىانگیزاند و زنده مىگرداند ایشان را و اوست فرد یگانه.
جدّ و پدر و مادر و برادر من بهتر از من بودند و هر یك دنیا را وداع نمودند، و از براى من و براى هر مسلمى است كه اقتدا و تأسّى كند بر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله. اى خواهر! من تو را قسم مىدهم و باید به قسم من عمل كنى، وقتى كه من كشته شوم گریبان در مرگ من چاك مکن و چهره خویش را به ناخن مخراش و از براى شهادت من به ویل و ثبور (هلاکت) فریاد نكنى. اینگونه، زینب آرامش یافت.
شب عبادت
به دستور حضرت امام حسین علیه السّلام در آن شب خیمههاى حرم را متّصل به یكدیگر برپا كردند، و بر دور آنها خندقى حفر كردند و از هیزم پر نمودند كه جنگ از یك طرف باشد و حضرت على اكبر علیه السّلام را با سى سوار و بیست پیاده فرستاد كه چند مشك آب با نهایت خوف و بیم آوردند و اهل بیت و اصحاب خود را فرمود كه از این آب بیاشامید، وضو بسازید و غسل كنید و جامههاى خود را بشویید كه كفنهاى شما خواهد بود و آنان تمام آن شب را به عبادت و دعا و تلاوت و تضرّع و مناجات به سر آوردند و صداى تلاوت و عبادت از لشگر سعادتمند آن نور دیده خیر البشر بلند بود.
آمادگی برای شهادت
همه این رخدادها نشان می دهد که روز تاسوعا و شبی که بعد از آن آمد مقدمه ای برای روز شهادت بود. در تاسوعا روشن شد که سرنوشت همه مردان شهادت است و آنها هم به میل خود آن افتخار را پذیرفتند و زینب سلام الله علیها به مقام صبر رسید. تعدادی از افراد خوشبخت از لشکرگاه دشمن به آنها ملحق شدند و سید الشهداء علیه السّلام و اصحاب سعادتمند ایشان فضای خیمه گاه را به نور قرآن و استغفار و مناجات روشن کردند و با آمادگی کامل صبحگاه فردا پا به نبرد گذاشتند.
عرض ارادت شاعران اهلسنت در رثای سیدالشهداء (ع)
امروزه در مناطق مختلف جهان اسلام اهل تسنن برای امام حسین(ع) عزاداری میکنند؛ مثلاً در بین تاجیکان سنی مذهب، مرثیه خوانی رواج دارد و منحصر به روز عاشورا نیست.
در کشور ایران نیز محبت و دوستی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و فرزندان پاک او مرز و نژاد و کیش و آیین نمیشناسد و اهل تسنن در کنار شیعیان به عزاداری سیدالشهداء (ع) میپردازند.
جنگ رسانه و تبلیغات سوء رسانههای معاند نه تنها نتوانسته از حب اهل سنت نسبت به اهل بیت (ع) کم کنند، بلکه اهل سنت در ایران، خودشان اقدام به برپایی مراسم سوگواری سیدالشهداء (ع) میکنند.
محرم امسال با توجه به شرایط ویژه آن فرصتی را فراهم ساخت تا اهل سنت ایران در کنار عزاداری سید و سالار شهیدان به مدح و ثنای امام حسین(ع) بپردازند.
در همین راستا، تعدادی از شاعران اهل سنت در شهرهای مختلف ایران در دهه اول محرم با حضور در مراسم سوگواری امام حسین (ع) از عشق و ارادت خود به ایشان خواندند.
چندی پیش شاعره جوان اهل سنت تربت جام با حضور در ویژه برنامه حوزه علمیه خواهران تهران که در بوستان بانوان تهران برگزار شد، اشعاری را از سرودههای خود و شعرای دیگری از اهلسنت، در بیان محبت و ارادت نسبت به اهلبیت رسول خدا (ص) و امام حسین (ع) قرائت کرد.
معصومه سادات صادقی، مدیریت حوزههای علمیه خواهران تهران در حاشیه این مراسم در خصوص وحدت اسلامی عنوان کرد: توجه به عقاید مشترک یکی از بهترین راهکارهای ایجاد وحدت در بین مسلمانان پیرو مذاهب اسلامی است.
وی افزود: تدارک چنین محفلهایی برای ایجاد نزدیکی و وحدت بین شیعیان و اهلسنت راهگشاست؛ برنامههای مشترک آموزشی و پژوهشی میان خواهران شیعه و اهلسنت نیز در پیشبرد این هدف، کمک کننده خواهد بود.
مدیر حوزه علمیه خواهران تهران در پایان خاطرنشان کرد: حوزههای علمیه و گروههای جهادی ظرفیتهایی هستند که میتوانند در مسیر ایجاد وحدت بین مسلمین استفاده شوند و حوزههای علمیه خواهران تهران آماده ایفای نقش در این راه است.
حضرت عباس(ع)؛ آموزگار رشادت و بصیرت
فداکاری، ایثار، فضیلت، شجاعت و دلیری، رشادت جسمی و روحی، زهد و تقوای الهی، فتوّت و جوانمردی همه از ابعاد وجودی حضرت عباس(ع) است، اما آنچه که او را ممتاز کرد و این افتخار را نصیب اش نمود که ائمه اطهار (ع) برای ایشان تعابیر عظیمی به کار برند، شناخت و یقین کامل نسبت به مقام امام زمان خود و فداکاری در راه ولایت بود.
نهم محرم معروف به تاسوعای حسینی است. روزی که به حضرت عباس (ع) اختصاص یافته است. امام حسین(ع) و همه یارانش در روز دهم محرم که همان عاشوراست، از صبح تا عصر به شهادت رسیدند، اما بعدها و با گذشت زمان برای بزرگداشت یاد آنان هر روز دهه اول محرم، به نام یک شهید نامگذاری گردید.
روز نهم ماه محرم به نام حضرت عباس علیه السلام، آخرین مبارز دشت کربلا پیش از شهادت امام حسین(ع) است. در این روز عزاداران حسینی، به یاد عباس (ع) و وفاداری و شهادت مظلومانه اش نوحه سرایی می کنند و البته این نوحه سرایی ها برای عباس و دیگرشهدای کربلا، چیزی نیست جز اظهار محبت به پیامبر گرامی اسلام و خاندان پاکش.
حضرت عباس، پسر امام علی (ع)، از زنی نیکومنش و باتقوا به نام فاطمه بنت حِزام (ام البنین) به دنیا آمد. عباس در جوانی، سواری خوش سیما و تنومند شد و در زیبارویی، «ماه بنی هاشم» خوانده می شد.

نقل شده است روزی امام علی (ع) در مسجد نشسته بود و مردم را پند میداد. مرد وارد مسجد شد. سلام کرد و صندوقی را که همراه داشت، بر زمین گذاشت و به حضرت گفت: «یا امیر المومنین! پیشکشی برای شما آوردهام.» آنگاه صندوقچه را گشود و شمشیری آب دیده و منحصر به فرد را از آن بیرون آورد و به حضرت تقدیم کرد. در همین هنگام، حضرت عباس که نوجوانی رشید بود، وارد شد و پس از سلام، با ادب در گوشهای ایستاد. نگاهش در برق شمشیر گره خورد. امام علی(ع) متوجه علاقه و شگفتزدگی عباس شد و از او پرسید:«پسرم دوست داری این شمشیر برای تو باشد؟» عباس، با شادی پاسخ داد: «آری، پدر!» حضرت، برخاست و با دست خود، شمشیر را بر بلندای قامت استوار او حمایل کرد. سپس به برازندگی شمشیر بر اندام رشید و تناور فرزندش نگریست و اشک بر محاسن سفیدش جاری شد. حاضران پرسیدند: «یا امیرالمؤمنین! چرا گریه میکنید؟» حضرت فرمودند: «روزی را میبینم که او با این شمشیر، نفس دشمن را در سینه حبس میکند و بی امان بر آنان میتازد و سرانجام به شهادت میرسد.»
در روز تاسوعا لحظه ها همراه با التهاب می گذشت. در این روز حلقه محاصره امام و یاران و همراهانش تنگ تر شده بود. کوفیان، آب را بر روی اهل بیت و یاران امام حسین، بسته بودند. راهها همه تحت کنترل بود تا کسی به امام نپیوندد. تهدیدهای سپاه عمر سعد، جدی تر و حالت تهاجمی آنها به سوی خیمه ها، بیشتر می شد، تا اینکه نزدیک غروب عمر سعد با لشکریانش به سمت خیمه های امام حسین (ع)، حرکت کرد. سواران نزدیک تر شدند. امام، عباس را صدا زد و فرمود: برادر بر اسب بنشین و پیش برو و بپرس چه اندیشه ای در سر دارند و چه می خواهند.
عباس بن علی (ع) ، به سرعت بر اسب نشست و به همراه هجده تن از یاران، نزدیک لشکر مهاجم رسید و عمر سعد را خطاب قرار داد که: شما را چه شده است واز این حرکت چه منظوری دارید؟
عمر سعد فرمان عبیدالله بن زیاد، حاکم کوفه را مبنی بر گرفتن بیعت از حسین خواند و گفت: یا بر حکم او گردن نهید و یا آماده جنگ باشید. عباس به رسم ادب، نزد امام حسین (ع) بازگشت تا نظر ایشان را جویا شود. امام نیز فرمود: برگرد و به آنان بگو تا فردا مهلت دهید. بگذارید امشب را با پروردگارمان راز و نیاز کنیم، نماز بخوانیم و قرآن تلاوت کنیم که قرآن و دعا و استغفار ، مطلوب همیشگی زندگی ماست.

فداکاری، ایثار، فضیلت، شجاعت و دلیری، رشادت جسمی و روحی، زهد و تقوای الهی، فتوّت و جوانمردی و ... همه از ابعاد وجودی حضرت عباس(ع) بود. اما آنچه که او را بین همه ممتاز کرد و این افتخار را نصیب اش نمود که ائمه اطهار (ع) تعابیر عظیمی به کار برند، شناخت و یقین کامل نسبت به مقام امام زمان خود و فداکاری در راه ولایت بود.
عباس (ع) شخصیت جنگاوری بود که در صحنه کربلا دست به شمشیر نبرد. چرا که امام حسین از ایشان خواسته بودند که پرچم را در دست داشته باشد. در عرف سیاسی - نظامی آن دوران افتادن پرچم برابر نابودی آن جبهه و سقوط آن سپاه بود. از همین رو حضرت عباس، پرچم را تا آخرین لحظات برافراشته نگه داشت، تا نشان دهد که جبهه امام حسین ولو آنکه دو نفر بیشتر در آن نیست هنوز زنده است و در برابر دشمن ایستادگی میکند.
نقل شده در هنگامی که وسایل غارت شده اهل بیت پیامبر را به شام نزد یزید بردند، در میان آنها پرچم بزرگی بود. یزید و حاضران در مجلس دیدند همه پرچم سوراخ شده، ولی دستگیره آن سالم است. یزید پرسید: «این پرچم را چه کسی حمل می کرد؟» گفته شد: «عباس بن علی». یزید از روی تعجب و تجلیل از آن پرچم ریا، سه بار برخاست و نشست و گفت: «به این پرچم بنگرید، که بر اثر صدمات نیزه و زدن شمشیر جایی از آن سالم نمانده جز دستگیره آن که (پرچمدار) آن را با دست حمل می کرده است.»
عباس در وفاداری گوی سبقت از همگان ربود و به بالاترین سرحد این صفت رسید و رکوردی جاودانی بر جای گذاشت.
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در این باره می فرمایند: "«فادارى حضرت اباالفضل العبّاس هم از همه جا بیشتر در همین قضیه وارد شدن در شریعهى فرات و ننوشیدن آب است... اینطور نقل شده است که در آن لحظات و ساعت آخر، آنقدر بر این بچهها و کودکان، بر این دختران صغیر و بر اهل حرم تشنگى فشار آورد که خود امام حسین و اباالفضل با هم به طلب آب رفتند... به طرف شعبهاى از نهر فرات که در منطقه بود، بلکه بتوانند آبى بیاورند. این دو برادر شجاع و قوىپنجه، پشت به پشت هم در میدان جنگ جنگیدند. یکى امام حسین در سن نزدیک به شصت سالگى است، اما از لحاظ قدرت و شجاعت جزو نامآوران بىنظیر است. دیگرى هم برادر جوان سىوچند سالهاش اباالفضل العبّاس است، با آن خصوصیاتى که همه او را شناختهاند.
این دو برادر، دوش به دوش هم، گاهى پشت به پشت هم، در وسط دریاى دشمن، صف لشکر را مىشکافند. براى اینکه خودشان را به آب فرات برسانند، بلکه بتوانند آبى بیاورند. در اثناى این جنگِ سخت است که ناگهان امام حسین احساس مىکند دشمن بین او و برادرش عباس فاصله انداخته است. در همین حین است که اباالفضل به آب نزدیکتر شده و خودش را به لب آب مىرساند. آنطور که نقل مىکنند، او مشک آب را پر مىکند که براى خیمهها ببرد. در اینجا هر انسانى به خود حق مىدهد که یک مشت آب هم به لبهاى تشنه خودش برساند؛ اما او در اینجا وفادارى خویش را نشان داد. اباالفضل العبّاس وقتى که آب را برداشت، تا چشمش به آب افتاد، به یاد لبهاى تشنهى امام حسین افتاد و دلش نیامد که آب را بنوشد. آب را روى آب ریخت و بیرون آمد. در این بیرون آمدن است که آن حوادث رخ مىدهد و (ایشان ناجوانمردانه به شهادت می رسد).»
آری این چنین است رسم و معنای وفاداری عباس نسبت به امام خویش.
در پایان بخش از زیارت نامه حضرت عباس (ع) را که امام صادق (ع) انشاء نموده را با هم زمزمه می کنیم: «اَشْهَدُ اَنَّکَ لَمْ تَهِنْ وَلَمْ تَنْکُلْ وَاَنَّکَ مَضَیْتَ عَلى بَصیرَه مِنْ اَمْرِکَ ، مُقْتَدِیاً بِالصّالِحینَ وَمُتَّبِعاً لِلنَّبِیّینَ ، فَجَمَعَ اللّهُ بَیْنَنا وَبَیْنَکَ ، وَبَیْنَ رَسُولِهِ وَاَوْلِیائِهِ فی مَنازِلِ الْمُخْبِتینَ فَاِنَّهُ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ: گواهى مى دهم که تو هیچ سستى و کوتاهى نکردى و در کار خود با بصیرت و حجت از جهان درگذشتى و همیشه در اعمالت اقتداء به صالحان و پیروى از رسولان خدا کردى.»
ویژگی های خانواده عاشورایی
مقدمه
رسالت اولیای الهی برای ساختن جامعه آرمانی و ایدهآل، مبتنی بر فردسازی و خانوادهسازی است. اساس و زیربنای خودسازی در خانواده شکل میگیرد. خانواده مطلوب از منظر اسلام، خانواده متعادلی است که در آن روابط گرم و صمیمی، موجب پیوند افراد خانواده به یکدیگر میشود. تعاملات در خانواده متعادل، زمینهساز جامعه سالم و رو به رشد و متعالی میگردد. نمونه بارز چنین خانوادهای خانواده عاشورایی است. ماه محرم میتواند الگوی خوبی در زمینههای مختلف از جمله برای خانوادهها باشد تا با پیروی از امام حسین۷ و خانوادهاش، خانواده عاشورایی را شکل دهند. از آنجا که حق طرفینی است، تمامی ویژگیهای خانواده متعادل همه اعضای خانواده را در بر میگیرد. در نوشتار حاضر برخی از ویژگیهای خانواده عاشورایی بررسی میشود.
۱. احترام و تکریم
در آیین شخصیتپرور اسلام، همه مؤمنان محترمند و باید حرمت آنان حفظ شود. این امر بهویژه در به وجود آوردن صفا در محیط خانه، نقش مهمی دارد. احترام در روابط خانوادگی، نقش بسیار مهمی در سلامت خانواده دارد. هر چه احترام بیشتر باشد، زندگی خانوادگی از آرامش و لذت بیشتری برخوردار خواهد بود. از این روست که احترام متقابل میان زن و شوهر در روایات بسیار مورد توجه قرار گرفته است؛ چنانکه امام صادق۷ درباره احترام زن به شوهر میفرماید: «هر زنی که به شوهرش احترام بگذارد و او را آزار ندهد، خوشبخت خواهد شد».[۱] همچنین درباره احترام مرد به زن میفرماید: «مردی که همسر اختیار کرد، باید او را گرامی و محترم بشمارد».[۲]
احترام به همسر، از عواملی است که تأثیر بسرایی در تربیت فرزندان دارد. مادری که در خانه، عزیز باشد و مورد تکریم شوهرش قرار گیرد، با روحی سرشار از عاطفه و آرامش و احساسِ شخصیت، فرزندان را به خوبی تربیت خواهد کرد. در حالی که آزار و اذیت همسر در خانه و تحقیر او در مقابل فرزندان، موجب از دست رفتن آرامش او میشود. اضطراب و نگرانی او که حاصل از این رفتار است، در فرزندان تأثیر خواهد گذاشت. در طرف مقابل مرد نیز باید مورد تکریم و احترام همسرش قرار گیرد تا جایگاه پدری وی نزد فرزندان حفظ شود. رعایت احترام و تکریم متقابل همسران، موجب شکلگیری خانواده متعادل میشود. امام علی۷ درباره چگونگی برخورد با حضرت زهرا۳ میفرماید: «به خدا سوگند! هرگز کاری نکردم که فاطمه۳ خشمگین شود و او را به هیچ کاری مجبور نکردم...، او نیز هرگز مرا خشمگین نکرد و برخلاف میل باطنی من، قدمی برنداشت».[۳]
یکی از خواهشهای طبیعی فرزندان، احترام و تکریم شخصیت آنان است. [۴] در سیره معصومان:، تکریم و احترام کودکان به شیوههای مختلف صورت میگرفت؛ مانند استقبال از فرزندان هنگام ورود آنها به مجلس، سلام کردن به کودکان، با احترام صدا کردن کودکان و ...[۵] رسولخدا۹ در اینباره فرموده است: «أَکْرِمُوا أَوْلَادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا أَدَبَهُم؛ [۶] فرزندان خود را احترام نمایید و آنان را نیکو تربیت کنید». امام حسین۷ بالاترین حدّ تکریم را نسبت به همسر و فرزندان داشت؛ برای مثال فرمود: «من خانهای را دوست دارم که در آن سکینه دخترم و رباب همسرم هستند. آنان را دوست دارم و عمده اموالم را به آنان میبخشم و به سرزنش کسی توجه نمیکنم».[۷] این احترام متقابل، میان امام خمینیو همسرشان نیز برقرار بود. خانم صدیقه مصطفوی، دختر امام میگوید: «امام به همسرشان احترام خاصی میگذاشتند. رفتار ایشان با خانمشان، بسیار محترمانه بود. ما که اولادشان بودیم، کوچکترین بیاحترامی یا تندی از امام ندیدیم. کوچکترین دستوری به مادرمان نمیدادند».[۸]
۲. توجه به خواستهها و نیازهای منطقی اعضای خانواده
در سیره امامان معصوم، به خواست، علاقه و انتخاب آزادانه همسر و فرزندان توجه خاص شده است تا جایی که گاهی با انتقادات اصحاب و دوستان خود روبهرو میشدند. امام باقر۷ درباره سیره امام حسین۷ فرمود:
روزی عدهای بر امام حسین۷ وارد شدند و فرشهای گرانقیمت و پشتیهای فاخر و زیبا را در منزل آن حضرت مشاهده نمودند. عرض کردند: ای فرزند رسولخدا! ما در منزل شما وسایل و چیزهایی مشاهده میکنیم که ناخوشایند ماست (وجود این وسایل را در منزل شما، مناسب نمیدانیم!). حضرت فرمود: «إنّا نَتَزَوّجُ النِّساءَ فَنُعطیهِنَّ مُهُورَهُنَّ فَیَشتَرینَ بِها ما شِئنَ، لَیسَ لَنا فیهِ شیءٌ؛ [۹]ما در ازدواج، مهریه زنان را پرداخت میکنیم و آنها هر چه دوست داشتند، برای خود خریداری میکنند. هیچ یک از وسایلی که مشاهده نمودید، از آنِ ما نیست».
از این کلام امام حسین۷ میتوان نکتههایی را برداشت کرد که عبارتند از:
الف. مهریه دِینی است که به عهده مرد است. بنابراین مرد بایستی مقداری را به عهده بگیرد که در حد توان و استطاعت او باشد. زن نیز باید مقدار متعادل و معقولی را تعیین کند تا با گرفتن آن بتواند به زندگیشان سر و سامان مناسبی بدهد و در آرامش و امنیت، خانواده متعادل تشکیل دهند.
ب. مردان باید مهریهای را قبول کنند که بتوانند تمام و کمال آن را بپردازند. این تصور عرف که «مهریه را کی داده کی گرفته»، تصور اشتباهی است که مردان بابت آن، هزینه سنگینی پرداخته و چه بسا سالهای طولانی را از عمر و جوانی خود در زندان گذراندهاند.
ج. زنان باید به حقوق خود در دریافت مهریه آشنا باشند. آنان باید توان همسر خود را در پرداخت مهریه در نظر بگیرند تا زمینه برای چالشهای جدی و اساسی در زندگیشان فراهم نشود. مهریه سنگین نمیتواند مانع جدایی همسران شود؛ چه بسیار زنانی که برای جدایی حاضرند تمام مهریهشان را ببخشند.
د. مهریه برای زمان طلاق و جدایی نیست. بنابراین نباید دستاویزی برای تهدید به جدایی باشد.
اگر به سیره و روش پیشوایان دین:، بهویژه درباره تعیین مهریه در حد وسع و توان توجه، و پس از ازدواج مهریه همسرپرداخت شود؛ ضمن استحکام پایههای زندگی، تهیه وسایل یک زندگی آبرومندانه نیز برای خانواده همسر بسیار راحتتر میشود.
از دیگر حقوق مطرح در خانواده، حق انتخاب همسر است. پیامبر خدا۹ هرگاه میخواست دختری از خانوادهاش را شوهر دهد، از پشت پرده به او میفرمود: «دخترم، فلانی از تو خواستگاری کرده است. اگر دوستش نداری بگو؛ زیرا هیچ کس نباید از گفتن «نه» شرم کند و اگر هم دوستش داری، سکوت تو (نشانه) موافقت است».[۱۰]
آن چه از این روایت برداشت می شود آن است که حجب و حیای دختر اقتضا می کند که از او محترمانه خواستگاری شود و دختر نیز آزادانه دارای حق انتخاب باشد. همچنین گفتنی است که دختران و پسران نباید با کنار نهادن شرم و حیا و با بی احترامی نسبت به والدین که دلسوز حقیقی آنان هستند به انتخاب های عجولانه و نادرست دست بزنند. بر خلاف این روایت در جامعه امروز، موارد متعددی از انتخاب های نادرست و خیابانی را شاهد هستیم که گاه به فجایع زیانباری منتهی می گردد.
اجبار دختر و پسر به ازدواج که اغلب در ساختارهای خاص جوامع سنتی وجود داشت، گاهی به عنوان امر بهنجار نیز تقویت میشده است. [۱۱] امروزه تنشهایی که میان خانوادهها در این زمینه رخ میدهد، گویای تمایل نسل گذشته به حفظ باورها و رسوم پیشین و تمایل نسل جدید به داشتن هویت مستقل است. اگر دختر یا پسری بر خلاف میل و رضایت درونی خود مجبور به ازدواج شود، احتمال ناسازگاری و کشمکش میان او و همسرش بیشتر خواهد بود. بنابراین با عنایت به تأکید اسلام بر حق پسر و دختر در انتخاب همسر، لزوم توجه و احترام به حق انتخاب آنها یکی از راهکارهای تحکیم خانواده است. [۱۲] دختر شهید بهشتی؛ میگوید: «پدرم مانند دیگر موضوعات زندگی، از راه بحث و استدلال پیش میرفت و هیچگاه برای پذیرش آرای خود تلاش نمیکرد. من به عنوان دختر خانواده در همه موارد از جمله تحصیل، ازدواج و فعالیتهای اجتماعی آزاد بودم. پدر همواره ما را راهنمایی میکردند و برای پاسخ به سؤالاتمان وقت کافی میگذاشتند».[۱۳]
۳. محبت و مودّت
مهر و محبت، لازمه زندگی خانوادگی است: «جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً».[۱۴] بر این اساس، زندگی با نشاط و توأم با آرامش و آسایش، در پرتو محبت، رأفت و مهربانی اعضای خانواده و بهویژه همسران نسبت به همدیگر به وجود میآید؛ چنانکه درباره رسولخدا۹ چنین نقل شده است: «کانَ رَسُولُ اللَّهِ اَرْحَمَ النَّاسِ بِالنِّساءِ وَ الصِّبْیانِ؛ [۱۵]رسولخدا۹ مهربانترین مردم نسبت به زنان و کودکان بود». عبیدالله بن عتبه نیز میگوید: «نزد امام حسین۷ بودم که فرزندش وارد شد. امام حسین۷، امام سجاد۷ را صدا زد و او را در آغوش گرفت و به سینه چسبانید و میان دو چشمش را بوسید. سپس فرمود: پدرم به فدایت باد! چقدر خوشبو و زیبایی».[۱۶]
زن و شوهر موفق، کسانی هستند که افزون بر روابط زوجیت، برای یکدیگر دوست دلسوز و با محبت باشند. آنها باید با فرزندان خود نیز دوست باشند و با آنها رابطهای گرم و عاطفی همراه با دلسوزی و مهربانی برقرار کنند. رفتار پدر و مادر با فرزندان باید به قدری صمیمی باشد که اگر آنها مشکلی داشتند، ابتدا آن را با والدین خود مطرح کنند. چنین رفتاری افزون بر اینکه موجب سلامت محیط خانواده میشود و معضلات و گرفتاریهای اهل خانه را بر طرف میکند، ثواب و ارزش معنوی فراوانی نیز به دنبال دارد.
کمبود محبت در خانه، چه میان همسران یا میان والدین و فرزندان، سبب فروپاشی نظام خانواده میشود. خانواده بیمحبت و عاری از رأفت و مهربانی، افراد ناسالم و پرخاشگر و افرادی دارای بیماری روحی و روانی به جامعه تحویل میدهد که قادر به پیشرفت و تعالی روحی و معنوی و حتی پیشرفت مادی نخواهند بود. یکی از مهمترین جلوههای محبت و تکریم در زندگی، جلوههای زبانی و گفتاری است. به زبان آوردن عشق، دوستی و محبت، به گفتوگو نشستن و مشورت کردن، تأثیر بسزایی در جلب اعتماد همسر دارد و سبب برطرف شدن مشکلات زندگی میشود. مرد باید محبت خود را به زبان بیاورد؛ چنانکه رسولخدا۹ فرموده است: «قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ إِنِّی أُحِبُّکِ لَا یَذْهَبُ مِنْ قَلْبِهَا اَبَداً؛ [۱۸] اگر مرد به همسرش بگوید تو را دوست دارم، اثر این کلام محبتآمیز هیچگاه از قلب او بیرون نمیرود».
امام حسین۷ به عنوان الگوی تربیتی کامل، محبت به فرزندان را از نیازهای ضروری آنان میدانست و در قالبهای گوناگون آن را ابراز میکرد؛ گاه با در آغوش گرفتن و به سینه چسبانیدن خردسالان، زمانی با بوسیدن آنان و گاه با به زبان آوردن کلمات شیرین و محبتآمیز. [۱۹] ویژگی بارز در خانواده امام حسین۷، ابراز علاقه است. این بزرگواران همواره یکدیگر را با تعابیر عاشقانه و احساسبرانگیز مورد خطاب قرار میدادند و در موارد بسیاری از عبارت «بِنفسی انت» استفاده میکردند. این مسأله باید به عنوان الگویی در سبک زندگی حسینی مورد توجه باشد و اعضای خانواده یکدیگر را با عناوین دلنشین و محبتآمیز خطاب کنند. [۲۰] فرزند علامه طباطبایی؛ میگوید: «هنگامی که خواستیم از تبریز به قم عزیمت کنیم، به مادرم گفتم: شب عید که وقت مسافرت نیست. در این هوای سرد کجا میخواهیم برویم!؟ مادرم نگاهی به من کرد و در حالی که اشک چشمانش را پاک میکرد، این شعر زیبا را خواند:
همسر شهید مطهری؛ درباره محبت استاد میگوید:
به آسایش و راحتی من و بچهها اهمیت میدادند و آنقدر صمیمی و نزدیک بودند که نمیتوانستند رنج مرا تحمل کنند. همیشه همان مهر و محبت روزهای اول زندگی بین ما برقرار بود. یادم هست یک بار برای دیدن دخترم به اصفهان رفته بودم و بعد از چند روز با یکی از دوستان به تهران برگشتم. نزدیک سحر بود که به خانه رسیدیم. وقتی وارد شدیم، دیدم همه بچهها خوابند؛ ولی آقا بیدار است. چای را حاضر کرده، میوه و شیرینی چیدهاند و منتظر من بودند. دوستم از دیدن این منظره متعجب شد و گفت: همه روحانیون اینقدر خوبند؟.[۲۲]
۴. همکاری و همراهی
اسلام کار بیرون از منزل را به عهده مرد و کار خانه را به عهده زن سپرده است، ولی در مواردی نیز به جهت ضرورت و یا علاقه، زن بیرون از خانه به شغلهایی مانند معلمی، پزشکی، پرستاری و ... اشتغال دارد. آنچه مهم است، مشارکت و همکاری زن و شوهر در کارهای منزل است. در تعالیم اسلامی کار زن یا مرد در خانه، ارزش معنوی بسیاری دارد و موجب اجر و پاداش در پیشگاه الهی میشود. انجام کارهای خانه مانند پختن غذا، شستن لباس، تمیز کردن منزل و ...، از وظایف الزامی زن نیست، اما در فرهنگ اهلبیت: انجام چنین کارهایی از سوی زنان، دارای پاداش و اهمیت بسیاری است؛ چنانکه پیامبر۹ درباره اشتغال زنان در خانه فرموده است: «زنانی که در خانه خود اشتغال دارند، پاداش و ثواب مجاهدان را خواهند یافت».[۲۳]
همسران متعادل، کسانی هستند که بتوانند در تمام مسائل زندگی خود احساس مشارکت و سهیم بودن نمایند. [۲۴] مصداق همکاری مرد در منزل را در سیره پیامبراکرم به خوبی می توان مشاهده کرد. پیامبر اکرم پارگی پیراهنش را میدوخت، کفشاش را وصله میزد و شیر گوسفندان را میدوشید. [۲۵] امام صادق درباره سیره امیرالمؤمنین در خانه میفرماید: «امیرمؤمنان۷ هیزم و آب میآورد و جارو میکرد و فاطمه۳ آرد و خمیر میکرد و نان میپخت».[۲۶] در برخی روایات به نمونههایی از کمک امام علی۷ به حضرت فاطمه۳ در امر نگهداری از فرزندان اشاره شده است. الگوی تقسیم کار خانگی در خانواده امام علی۷ و حضرت فاطمه۳، الگوی مناسبی برای زنان و مردان مسلمان است.
همسر شهید مطهری؛ درباره رفتار محبتآمیز شهید در خانه میگوید: «بعد از چندین سال زندگی، همان مهر و محبت روزهای اول زندگی ازدواج بین ما برقرار بود».[۲۷] دختر ایشان نیز میگوید: «شاید اگر بگویم محترمانهترین رفتاری که در ذهنم نقش بسته است، رفتار متقابل پدر و مادرم بوده است؛ اغراق نکردهام. مادرم، زنی فهیم، کوشا، تحصیلکرده و نیز اهل علم و معرفت و شعر بودند. با تمام وجود موقعیت پدرم را درک میکردند و متقابلاً پدرم نیز رفتاری بسیار محبتآمیز و صمیمی با ایشان داشتند».[۲۸] فرزند علامه جعفری؛ نیز میگوید:
علیرغم اینکه مادرم سواد چندانی نداشت، ولی از معرفت بالایی برخوردار بود و این را فهمیده بود که کارهای فکری و خدمات علمی و اجتماعی علامه جعفری برای مردم مفید است و به عنوان یک زن باید بستر زندگی را چنان فراهم کند که دغدغه خاطر نداشته باشد. بنابراین فشار ما بچهها و رتق و فتق امور خانه بر دوش مادرم بود. وقتی علامه این فداکاری را میدید، مجذوب او میشد. [۲۹]
برای آنکه همه افراد خانواده و بهویژه فرزندان در کارهای منزل کمک کنند، باید از ابتدا دیدگاه مثبتی نسبت به کارهای خانه برای بچهها ایجاد کرد و کارهای خانواده را به صورت تفریح و سرگرمی و بازی درآورد. همراهی با همسر در کارهای خانه، لبخند زدن به همسر و تشکر از او بابت همکاری در کارهای خانه، شاد بودن هنگام تمیز کردن خانه و ... فرزندان را مشتاق همراهی با والدین در انجام کارهای خانه میکند. با تشویق فرزندان به شیوههای مختلف، برگزاری جلسات خانوادگی و دخالت فرزندان در تصمیمگیری در مورد کارها و تقسیم مناسب کارهای منزل، میتوان فرهنگ همکاری را در خانواده و با مشارکت همه اعضای آن فراهم آورد.
نتیجهگیری
خانواده عاشورایی، خانواده متعادلی است که بر اساس آموزههای اسلامی برگرفته از آیات قرآن و سیره معصومان شکل گرفته است. ویژگیهای خانواده عاشورایی مانند احترام و تکریم، توجه به حق انتخاب آزادانه، محبت و مودت و همکاری و همراهی، زمینهساز حاکم شدن روابط گرم و صمیمی بر کانون خانواده و اعضای آن میشود. الگو و سرمشق خانواده عاشورایی، معصومین: و بهویژه خانواده امام حسین۷ است که با تمسک به سیره آنان میتوان سعادت و خوشبختی واقعی را رقم زد. خانواده عاشورایی با الگوگیری عملی بهخصوص از خانواده اباعبدالله الحسین۷ میتواند منتظر حقیقی باشد و معنای واقعی خانواده مهدوی را به نمایش بگذارد.
فریده فاطمی مهر
فهرست منابع
کتب:
۱. اربلی، علی بن عیسی؛ کشف الغمه فی معرفة الائمه؛ تصحیح هاشم رسولی محلاتی؛ چاپ اول، تبریز: بنیهاشمی، ۱۳۸۱ق.
۲. انصاریان، حسین؛ نظام خانواده در اسلام؛ قم: هاجر، ۱۳۸۴ش.
۳. بستان، حسین؛ جامعهشناسی خانواده؛ قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۹۰ش.
۴. پاینده، ابوالقاسم؛ نهجالفصاحه؛ تهران: سازمان انتشارات جاویدان، ۱۳۲۴ق.
۵. جمعی از نویسندگان؛ سیمای خانواده در اسلام؛ قم: مؤسسه بوستان کتاب، ۱۳۹۴ش.
۶. حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعه؛ تصحیح مؤسسه آلالبیت؛ چاپ اول، قم: مؤسسه آلالبیت، ۱۴۰۹ق.
۷. خزاز قمی، علی بن محمد؛ کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر؛ قم: نشر بیدار، ۱۴۰۱ق.
۸. داوودی، محمد و علی حسینیزاده؛ سیره تربیتی پیامبر و اهلبیت؛ قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۹۷ق.
۹. دیلمی، حسن بن ابیالحسن؛ ارشاد القلوب الی الصواب؛ قم: نشر رضی، ۱۳۷۱ش.
۱۰. ساروخانی، باقر؛ مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده؛ تهران: سروش، ۱۳۸۱ش.
۱۱. جمعی از نویسندگان، همسران همراه (سیره خانوادگی همسران علما و بزرگان دین) ، انتشارات مرکز مدیریت حوزه های علمیه، چاپ اول، زمستان۱۳۹۵ش.
۱۲. صدوق، محمد بن علی؛ کتابُ من لایحضره الفقیه؛ قم: انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۱۳ق
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن؛ مکارم الأخلاق؛ قم: نشر شریف رضی، ۱۳۷۰ش.
۱۴. قطب الدین راوندی، سعید بن هبةالله؛ الخرائج و الجرائح؛ قم: مؤسسه امام مهدی، ۱۴۰۹ق.
۱۵. کلینی، محمد بن یعقوب؛ اصول کافی؛ تهران: انتشارات اسوه، ۱۳۷۵ش.
۱۶. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالأنوار؛ بیروت: مؤسسه الوفا، ۱۴۰۴ق.
۱۷. محمدی ریشهری، محمد؛ تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث؛ ترجمه حمیدرضا شیخی؛ قم: نشر مشعر، ۱۳۸۸ش.
۱۸. محمدی صیفار، مهدی؛ مشق عشق؛ (۱۵۱خاطره از سیره خانوادگی بزرگان دین)، قم، معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف و امور خیریه۱۳۹۳.
۱۹. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ قدس ایران، بانوی بزرگ انقلاب؛ تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی۱، ۱۳۹۲ ش.
۲۰. مولوی، جلالالدین محمد؛ کلیات شمس تبریزی؛ ج۱، تهران: صدای معاصر، ۱۳۸۱.
۲۱. مهتدی، عبدالعظیم؛ آموزههایی از اخلاق امام حسین؛ ترجمه غلامحسین انصاری؛ تهران: چاپ و نشر بینالملل، ۱۳۸۹ ش.
مجلات و پایگاهها
۱. پایگاه اطلاعرسانی و فرهنگی تبیان؛ «رفتار استاد شهید مطهری با همسرش»؛ ۰۵/۱۲/۱۳۹۶، کد مطلب: ۴۱۳۲۰۲.
۲. پایگاه اطلاعرسانی حوزه؛ «ناگفتههایی از علامه محمدتقی جعفری»؛ ۱۵/۰۷/۱۳۹۶، کد مطلب: ۴۶۰۰۱.
۳. پایگاه خبری قدسآنلاین؛ «سبک زندگی حسینی، معیار خوشبختی و سعادت خانواده است»؛ ۰۹/۰۸/۱۳۹۵، کد خبر: ۴۶۹۹۷۹.
۴. سامانه هوشمند ترجمه و نشر معارف اسلامی و علوم انسانی؛ «بیوگرافی اندیشمندان ایرانی – اسلامی: علامه سید محمدحسین طباطبایی»؛ ۰۴/۰۲/۱۳۹۸، کد مطلب: ۱۰۹۳.
۵. «شهید بهشتی در قامت یک پدر، در گفت و شنود شاهد یاران با ملوک سادات بهشتی»؛ ماهنامه شاهد یاران؛ شماره هشتم، تیر۱۳۸۵، ص ۷۳ - ۷۲.
پی نوشت ها:
[۱]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۱۰۳، ص ۲۵۳.
[۲]. همان.
[۳]. علی بن عیسی اربلی؛ کشف الغمه فی معرفة الائمه:؛ ج ۱، ص ۳۶۳.
[۴]. جمعی از نویسندگان؛ سیمای خانواده در اسلام؛ ص۳۱۴.
[۵]. محمد داوودی و سید علی حسینیزاده؛ سیره تربیتی پیامبر۹ و اهلبیت:؛ ص ۷۸.
[۶]. فضل بن حسن طبرسی؛ مکارم الاخلاق؛ ص ۲۲۳.
[۷]. عبدالعظیم مهتدی؛ آموزههایی از اخلاق امام حسین۷؛ ترجمه غلامحسین انصاری؛ ص ۱۴۷.
[۸]. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی۱؛ قدس ایران، بانوی بزرگ انقلاب؛ ص ۵۹.
[۹]. محمد بن یعقوب کلینی؛ اصول کافی؛ ج ۶، ص ۴۷۶.
[۱۰]. محمد محمدی ریشهری؛ تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث؛ ص ۱۰۳.
[۱۱]. باقر ساروخانی؛ مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده؛ ص ۱۲۴ -۱۲۵.
[۱۲]. حسین بستان؛ جامعهشناسی خانواده با نگاهی به منابع اسلامی؛ ص ۱۷۷.
[۱۳]. «شهید بهشتی در قامت یک پدر، در گفت و شنود شاهد یاران با ملوک سادات بهشتی»؛ ماهنامه شاهد یاران؛ شماره هشتم، تیر۱۳۸۵، ص ۷۳ - ۷۲.
[۱۴]. روم: ۲۱.
[۱۵]. سعید بن هبةالله قطبالدین راوندی؛ الخرائج والجرائح؛ ج ۲، ص ۸۸۶..
[۱۶]. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج ۱۹، ص ۴۶.
[۱۷]. جلالالدین محمد مولوی؛ دیوان شمس؛ غزلیات، غزل شماره ۱۵۳۴.
[۱۸]. محمد بن حسن حر عاملی؛ وسائل الشیعه؛ ج ۲۰، ص ۲۳.
[۱۹]. علی بن محمد خزاز قمی؛ کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر:؛ ص ۲۳۵.
[۲۰]. پایگاه خبری قدسآنلاین؛ «سبک زندگی حسینی، معیار خوشبختی و سعادت خانواده است»؛ ۰۹/۰۸/۱۳۹۵. http://www.qudsonline.ir/news/۴۶۹۹۷۹
[۲۱]. سامانه هوشمند ترجمه و نشر معارف اسلامی و علوم انسانی؛ «بیوگرافی اندیشمندان ایرانی – اسلامی: علامه سید محمدحسین طباطبایی»؛ ۰۴/۰۲/۱۳۹۸. https://cotp.ir/content/۱۰۳۹
[۲۲]. پایگاه اطلاعرسانی و فرهنگی تبیان؛ «رفتار استاد شهید مطهری با همسرش»؛ ۰۵/۱۲/۱۳۹۶.
https://article.tebyan.net/۴۱۳۲۰۲
[۲۳]. ابوالقاسم پاینده؛ نهجالفصاحه؛ ج ۹، ص ۲۸.
[۲۴]. حسین انصاریان؛ نظام خانواده در اسلام؛ ص ۲۴۸.
[۲۵]. حسن بن ابیالحسن دیلمی؛ ارشاد القلوب الی الصواب؛ ج ۱، ص ۱۱۵.
[۲۶]. محمد بن علی صدوق؛ کتابُ من لا یحضره الفقیه؛ ج ۳، ص ۱۶۹.
[۲۷]. جمعی از نویسندگان، همسران همراه (سیره خانوادگی همسران علما و بزرگان دین) ص ۱۰۷.
[۲۸]. مهدی محمدی صیفار؛ مشق عشق؛ ص ۴۸.
[۲۹]. پایگاه اطلاعرسانی حوزه؛ «ناگفتههایی از علامه محمدتقی جعفری»؛ ۱۵/۰۷/۱۳۹۶.
https://hawzah.net/fa/Discussion/View/۴۶۰۰۱
به سال آخر به چشم وقت اضافی نگاه نکنید / اقتصاد کشور به هیچ وجه نباید به تحولات خارجی پیوند بخورد
رهبر انقلاب اسلامی حادثه عاشورا را قله جهاد، فداکاری و شهادت نامیدند و با اشاره به مصادف شدن هفته دولت با دهه اول محرم افزودند: مبنای هفته دولت نیز جهاد و شهادت است چرا که رجایی و باهنر با مجاهدت مستمر، سختکوشی و تلاش در هنگام هجوم و محاصره مشکلات، خودداری کامل از پیگیری منافع شخصی و پرهیز از چهره سازی برای جذب نظر مردم، خود را شایسته پاداش بزرگ الهی یعنی شهادت ساختند.
ایشان با اشاره به خبرهای بزرگ و مهمی که رئیس جمهور و اعضاء دولت در گزارش های خود اعلام کردند افزودند: هفته دولت فرصت مناسبی برای تبیین و اطلاع رسانی خدمات اعضای دولت و نقد نقاط قوت و ضعف است که دولت باید بیش و پیش از دیگران به نقد درونی بپردازد.
حضرت آیت الله خامنهای به دولتمردان توصیه کردند: در گزارشهایی جامع و صادقانه، آنچه توانستید و آنچه قرار بود اما نتوانستید برای مردم بیان کنید که مردم از این گونه گزارشهای صادقانه، خرسند و امیدوار می شوند.
رهبر انقلاب سال آخر فعالیت دولت را فرصتی قابل توجه و از جهات مختلف بسیار مهم برشمردند و گفتند: هرچه می توانید از فرصت آخر برای خدمت به مردم و کشور استفاده کنید.
حضرت آیت الله خامنهای در همین زمینه با اشاره به مشکل جدی مسکن در کشور گفتند: دولت قول ساخت ۶۰۰ هزار واحد مسکونی در آخرین سال فعالیت را داده است که تحقق این قول میتواند در زمینه حل مشکل مسکن مؤثر باشد.
ایشان افزودند: تلاش کنید در یک سال باقیمانده کارهای اساسی و بزرگی برای دولت بعد به یادگار بگذارید که «اصلاح ساختار بودجه، نظام بانکی و نظام مالیاتی» جزو اینگونه کارهاست.
«پیگیری و تلاش جدی برای اجرای قولهایی که داده شده» از جمله طرحهای هفتگی وزارت نیرو، سیاست پالایشگاه سازی برای جلوگیری از صدور نفت خام، تقویت شرکتهای دانش بنیان، ادامه کارهای خوب علمی و بهداشتی و درمانی که در مقابله با کرونا انجام شده و افزایش تولید از دیگر توصیه های مؤکد رهبر انقلاب به دولت برای سال آخر فعالیت بود. سالی که به هیچ وجه نباید دولت بهصورت وقت اضافه به آن نگاه کند.
بخش دوم سخنان رهبر انقلاب اسلامی در ارتباط تصویری با هیأت دولت به مسائل اقتصادی اختصاص داشت.
ایشان بار دیگر تولید را مادر و کلید اصلی حل مشکلاتی نظیر «اشتغال، معیشت، تورم و کاهش ارزش پول ملی» خواندند و تأکید کردند: باید هرچه می توانید در این زمینه ها کار و تلاش کنید.
رهبر انقلاب رفع موانع تولید را از وظایف اساسی دولت برشمردند و گفتند: البته رفع برخی موانع از جمله تحریم یا ندادن پول فروش نفت ایران، تحت اختیار دولت نیست اما بسیاری از موانع درونی است و باید با جدیت آنها را رفع کرد.
ایشان «واردات بی رویه» را که باعث شکایت مکرر تولید کنندگان و حتی ورشکستگی برخی از آنها شده است بسیار خطرناک خواندند و افزودند: واردات لوکس نیز از جمله موانعی است که دولت باید آن ها را از سر راه تولید حذف کند.
حضرت آیت الله خامنهای «جلوگیری از قاچاق» را با همکاری قوای مجریه، قضاییه و نیروهای مسلح، تسهیل کننده تولید دانستند و گفتند: استفاده از ظرفیت نهضت قطعه سازی که به خصوص در نیروهای مسلح ایجاد شده است، می تواند بخش قابل توجهی از نیازهای تولیدکنندگان را تأمین کند بویژه اینکه متخصصان داخلی توانسته اند قطعات بسیار ظریف و پیچیده را نیز تولید کنند.
رهبر انقلاب «رفع ناهماهنگی ها در سطوح پایین دستی» را برای افزایش و جهش تولید، مهم برشمردند و گفتند: در گزارشهای خبری تلویزیون، برخی تولیدکنندگان از ناهماهنگی های عجیب و غریب در گرفتن مواد اولیه مورد نیاز گله می کنند که اگر وزیر مربوط به محض دیدن این گزارشها پیگیری کند، بسیاری از این مشکلات ظرف مدت کوتاهی قابل حل است.
«رفع پیچ و خمهای عجیب اداری در دادن مجوز تولید» و نیز «حل مشکل تسهیلات بانکی» دو توصیه آخر رهبر انقلاب به اعضای دولت در بحث مهم رفع موانع تولید بود.
رهبر انقلاب اسلامی در ادامه سخنانشان درباره مسائل اقتصاد کشور، به موضوع «خام فروشی و صادرات فله ای مواد خام» اشاره کردند و گفتند: خام فروشی در سنگ های معدنی قیمتی و فرآوری آنها در خارج و بازگرداندن به کشور با چندین برابر قیمت، فروش خاک جزیره هرمز، فرآوری نشدن زعفران جنوب خراسان و خرمای مناطق گرمسیری از جمله مواردی است که نشان می دهد باید در این زمینه کار جدی صورت گیرد.
ایشان افزودند: چندی پیش، پیشنهادی برای تشکیل کارگروهی از جانب روسای سه قوه جهت شناسایی و برطرف کردن موانع تولید مطرح کردم و با استقبال سه قوه هم مواجه شد که باید هر چه زودتر تشکیل شود و کار خود را با جدیت آغاز کند.
رهبر انقلاب اسلامی یکی دیگر از موضوعات بسیار مهم اقتصادی را مسئله «سرمایهگذاری» برشمردند و تأکید کردند: متأسفانه در سالهای اخیر، سرمایه گذاری در کشور دچار اختلال شده و در این زمینه عقب هستیم که برای بر طرف کردن این مشکل، ابتدا باید سرمایه گذاری های کلانی که در کشور رها شده و یا کُند پیش می روند، احیا شوند و هیچ طرح بزرگ سرمایه گذاری بلاتکلیف نماند.
حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر لزوم تشویق سرمایه گذاران بخش خصوصی، خاطرنشان کردند: بخش خصوصی دارای امکانات فراوان و نقدینگی لازم است و باید از طریق برطرف کردن مشکلات مالیاتی و مجوزها و همچنین تسهیلات بانکی، بخش خصوصی را به سرمایه گذاری ترغیب کرد.
ایشان با اشاره به اهمیت موضوع «هدایت نقدینگی به سمت تولید» گفتند: در سال ۹۷ و در دیدار با هیأت دولت پیشنهاد تشکیل یک هیأت متخصص شبانه روزی برای یافتن روشهای هدایت نقدینگی به سمت تولید مطرح شد که اگر این هیأت تشکیل نشده است، باید هرچه زودتر شکل بگیرد.
رهبر انقلاب اسلامی «تقویت ارزش پول ملی» را موضوعی بسیار مهم و در ارتباط مستقیم با تولید و تقویت بینه اقتصادی کشور و بهبود معیشت مردم دانستند و افزودند: در کنار اقدامات بلندمدت برای تقویت ارزش پول ملی، برخی اقدامات کوتاه مدت نیز ضروری است که از جمله آنها برخورد جدی با اقدامات بدخواهانه و سودجویانه برای کاهش ارزش پول ملی است.
حضرت آیت الله خامنهای با اشاره به اعلام دولت مبنی بر بازگردانده نشدن ۲۷ میلیارد دلار ارز حاصل از صادرات گفتند: ممکن است بخشی از این ارزها به دلایل منطقی هنوز بازگردانده نشده اما با موارد سودجویانه همچون واردات کالاهای لوکس یا خرید ملک در خارج از کشور باید برخورد شود.
ایشان بر لزوم هماهنگی دستگاههای اجرایی برای تصمیمات اقتصادی تأکید کردند و با اشاره به تصمیمهای نسنجیده برخی دستگاهها، افزودند: البته بانک مرکزی فعالیت های خوبی را آغاز کرده است و همه دستگاهها باید به آن کمک کنند تا بتواند اقدامات خود را به سرانجام برساند.
رهبر انقلاب اسلامی یکی از موارد ضروری برای برطرف کردن موانع و ایجاد اصلاحات ساختاری را «راه اندازی سامانه های اطلاعاتی و اتصال این سامانه ها» به یکدیگر برشمردند و با یک تذکر مهم، سخنان خود را درباره مسائل اقتصادی کشور به پایان رساندند.
حضرت آیت الله خامنه ای گفتند: اقتصاد کشور به هیچ وجه نباید به تحولات خارجی پیوند بخورد زیرا این یک خطای راهبردی است.
ایشان تأکید کردند: نباید برنامه ریزی اقتصادی برای کشور، معطل لغو تحریمها یا نتیجه انتخابات فلان کشور شود. باید بنا را بر این گذاشت که تحریمها به عنوان مثال تا ده سال دیگر ادامه دارد، بنابراین باید بر ظرفیتها و امکانات داخلی تمرکز کرد، البته ممکن است آنها تصمیمات خوب بگیرند که در آن صورت از آن استفاده می کنیم اما مسائل اقتصادی کشور نباید موکول به تحولات خارجی شوند.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنانشان، موضوع فضای مجازی را بسیار مهم خواندند و گفتند: ما هم اهمیت فضای مجازی را و اینکه بخشی از زندگی مردم شده است، قبول داریم اما بحث ما در مورد فضای مجازی این است که این عرصه از خارج مدیریت و هدایت میشود و ما نمیتوانیم مردم را بی پناه رها کنیم.
حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر اینکه عوامل مسلط بین المللی در فضای مجازی به شدت فعال هستند، افزودند: تأکید مکرر بر شبکه ملی اطلاعات و تشکیل شورای عالی و مرکز ملی فضای مجازی و شرکت روسای سه قوه در آن به همین علت است اما متأسفانه اهتمام لازم به این موضوع نمی شود.
ایشان گفتند: شبکه ملی اطلاعات اجزایی دارد که این اجزا از زمانبندی ها عقب هستند.
رهبر انقلاب اسلامی در ادامه خطاب به همه مسئولان و دستاندرکاران کشور یک توصیه مهم کردند: خدمت در نظام اسلامی دارای ارزش مضاعف است که باید قدردان آن باشید چرا که خدمت در جمهوری اسلامی کمک به رونمایی از الگوی اسلام برای جامعهسازی و مدیریت جامعه است، بنابراین اهمیت مضاعف دارد.
حضرت آیت الله خامنهای با اشاره به ناکامی مکاتب مختلف بشری برای اداره جامعه، از آمریکا بهعنوان یک الگوی واقعاً شکستخورده یاد کردند و گفتند: ارزشهای بشری مانند سلامت، عدالت و امنیت از همه جا بیشتر در آمریکا لگدمال میشود، فاصله طبقاتی در آنجا وحشتناک است، تعداد و نسبت گرسنگان و بیخانمانها در آمریکا از کشورهای متعارف دنیا بیشتر است، طبق اعلام صریح رقبا در کارزارهای انتخاباتی، یکی از هر پنج کودک آمریکایی، گرسنه است ضمن اینکه ناامنی و آمار جنایت در آمریکا بسیار بالاست.
ایشان افزودند: علاوه بر این مشکلات داخلی و مدیریتی، قتل، جنگافروزی و ایجاد ناامنی جزو کارهای رایجِ امروز آمریکاییها در سوریه، فلسطین و یمن و قبلاً در عراق، افغانستان و مناطقی مثل ویتنام و هیروشیما است.
رهبر انقلاب اسلامی حضور افرادی در رأس آمریکا را که مایه تحقیر آن کشور هستند، نشانه دیگری از شکست الگوهای بشری و آرمانشهر رو به انحطاط غربزدهها برشمردند و گفتند: الگوی مستقل اسلام برای نظامسازی و جامعهسازی بر سه پایه «ایمان، علم و عدل» استوار است البته ما در هر سه عرصه عقبیم اما در جمهوری اسلامی شعارها و جهتگیریها بر این اساس بوده و الگوهای انسانی آن نیز شهدایی مانند بهشتی، مطهری، باهنر، رجایی و سلیمانی هستند.
حضرت آیت الله خامنهای خطاب به مسئولان تأکید کردند: عملکرد شما میتواند این الگوی برجسته را در چشم مردم جهان تبلیغ کند و علت دشمنی و ترس مستکبران از جمهوری اسلامی همین مسئله است.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش پایانی سخنانشان با اشاره به فرازی از سخنان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام مبنی بر اینکه اگر مؤمنان دست از یاری یکدیگر بردارند شکست میخورند، افزودند: این درسی برای بشریت و همه مؤمنان است و امروز نیز که دشمن بهطور دائم در حال طراحی است، در مقابل آن باید نقشه و برنامه داشت.
ایشان همچنین با تشکر از رعایت اصول بهداشتی در مجالس عزاداری تا به امروز، بر گسترش کامل و استمرار رعایت توصیههای ستاد ملی کرونا تأکید و مجدداً از عوامل یاریگر مردم در مقابله با ویروس خطرناک کرونا تشکر کردند.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، رئیس جمهور و ۴ نفر از اعضای کابینه به بیان گزارشی از اقدامات و برنامههای دولت پرداختند.
آقای روحانی در گزارش خود گفت: سقوط قیمت نفت در سال ۹۳ و تحمیل تحریمهای اقتصادی در سال ۹۷ در کنار شیوع ویروس کرونا در شش ماه گذشته، سه تکانه شدید اقتصادی بود که دولت توانست با اتکاء به سیاست های اقتصادی مقاومتی، آنها را مدیریت کند.
رئیس جمهور با بیان آماری از میزان کاهش رشد اقتصادی در کشور های پیشرفته به سبب شیوع کرونا، وضعیت ایران را نسبتاً قابل قبول خواند و افزود: اجرای طرح تحول سلامت، جهش در زیرساختهای ارتباطاتی و دولت الکترونیک و همچنین پیشرفت بزرگ در زمینه توسعه شرکتهای دانشبنیان، سه اقدام پیشگیرانه دولت در سالهای اخیر بود که باعث حفظ آمادگی کشور در برابر کرونا شد.
آقای روحانی گفت: در صنایع مهم نظیر پتروشیمی، از ۵۶ میلیون تن به ۱۰۰میلیون تن و در زنجیره فولاد به ۲ برابر میزان قبل افزایش تولید داشتهایم ضمن اینکه در دولت های یازدهم و دوازدهم سالانه بهطور متوسط ۷۰۰هزار شغل ایجاد شده است.
رئیس جمهور با اشاره به اقدامات دولت در زمینه گازرسانی و آب شرب روستایی گفت: حقوق کارمندان حدود ۶ برابر و حقوق فرهنگیان حدود ۵ برابر نسبت به ابتدای دولت یازدهم افزایش یافته است.
افزایش مستمری بازنشستگان، اعطای وام به کسب و کارهای آسیب دیده، یارانه کرونایی و اعطای وام ودیعه مسکن از دیگر اقدامات دولت در گزارش آقای روحانی بود.
رئیس جمهور لغو شش قطعنامه سازمان ملل علیه کشور و خروج از PMD، و افزایش برداشت چشمگیر از میادین مشترک نفت و گاز با همسایگان را از جمله اقدامات دولت برای استیفای حقوق ملت نامید.
همچنین آقای زنگنه وزیر نفت در گزارشی، صنعت گاز و پتروشیمی را محصول جمهوری اسلامی خواند و گفت: ۹۴ درصد کشور امروز تحت پوشش گاز قرار دارد و در بخش پتروشیمی ارزش تولیدات از ۱۱ میلیارد دلار در سال ۹۱ به ۲۵ میلیارد دلار در سال ۱۴۰۰ خواهد رسید.
آقای زنگنه با اشاره به افزایش ۴ برابری مجموع صادرات فرآوردههای نفتی از سال ۹۱ تا سال ۹۸، افزود: تا اواخر سال ۱۴۰۱ گاز همراه نفت در مشعلها به صورت کامل وارد چرخه فراورش خواهد شد.
در ادامه آقای اردکانیان وزیر نیرو گزارشی از افزایش تولید برق و کاهش تلفات شبکه توزیع بیان کرد و افزود: در بخش آب، ۴۳ سد بزرگ مخزنی از اعتبارات دولتی ساخته شد.
همچنین آقای نمکی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در گزارش خود، تحول ساختاری در ارائه خدمات نظام سلامت پس از کرونا را از جمله نقاط مهم عملکرد این وزارتخانه برشمرد و افزود: در جریان کرونا هیچ بیماری پشت در بیمارستانها سرگردان نماند.
آقای نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه نیز گزارشی از اقدامات این سازمان برای تخصیص بودجه فعالیتهای عمرانی و پرداخت مطالبات و معوقات بازنشستگان و ایثارگران بیان کرد.
۳ ابزار شیطانی دشمنان برای مقابله با حرکت امام حسین (ع)
انسان از زمانی که پا در جهان هستی نهاد، با خصمی روبرو شد که خدای متعال از وی تعبیر به دشمن آشکار میکند و میفرماید: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ[یس/۶۰] آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او برای شما دشمن آشکاری است؟!» و فرزندان بنی آدم را از همراهی با وی بر حذر میدارد و میفرماید: «إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا[فاطر/۶] شیطان سخت شما را دشمن است شما هم او را دشمن دارید.»
تقابل شیطان و انسان از آغاز خلقت آغاز شد و در هر برههای از زندگی بشر به گونهای خویش را آشکار کرد، و هر بار شیطان در قالبی پای در میان نهاد تا بشر را به زمین زند، گاه در قالب نمرود برای مقابله با ابراهیم و گاه در شکل فرعون برای رویارویی با موسی و ... ، اما یکی از پررنگترین نبردهای حق و باطل در حادثه کربلا به وقوع پیوست که در آن شیطان در قالب یزیدیان پای در میدان نهاد تا حق را برای همیشه تاریخ خاموش کند ولی زمان نشان داد که نور خدا هیچگاه خاموش نخواهد شد، «یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ[توبه/۳۲] آنها میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند؛ ولی خدا جز این نمیخواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران ناخشنود باشند!»
شیطان صفتان در حادثه کربلا از سه ترفند عمده برای مقابله با امام حسین (ع) بهره بردند که در ادامه به وآکاوی آنها میپردازیم.
تطمیع
یکی از مهمترین ابزارهایی که از سوی شامیان برای همراهی مردم ضعیف النفس کوفه استفاده شد استفاده از شیوه تطمیع بود به گونهای که عبیدالله بن زیاد با این شیوه توانست قسمتی از مردم کوفه را با خویش همراه کرده و به مقابله با امام حسین (علیهالسلام) بفرستد، در کتابهای تاریخ در این زمینه این گونه بیان شده است که عبیدالله پس از آنکه به کوفه وارد شد بر بالا منبر رفته و این گونه گفت: «اى مردم! شما خاندان ابوسفیان را آزمودهاید و آنان را چنانکه دوست میدارید یافتهاید! ... یزید بن معاویه به من نوشته است که چهار هزار دینار و دویست هزار درهم را میان شما تقسیم کنم و شما را به جنگ دشمن او، حسین بن على، بفرستم! پس بشنوید و فرمان ببرید! والسلام.»[۱]
نمونه دیگری از این طمع ورزی را میتوان در زندگی عمر بن سعد فرمانده سپاه کوفه در واقعه کربلا دید، به گونهای که نقل شده است که پس از آمدن عبیدالله بن زیاد به کوفه، ابن سعد که به حکومت ری و دَسْتبی منصوب[۲] و به سرکوبی شورش دیلمیان مأمور شده بود[۳] با ۴ هزار سپاهی در بیرون کوفه اردو زده و آماده حرکت به سوی ری بود، اما خبر حرکت امام حسین (علیهالسلام) به سوی کوفه، عبیدالله بن زیاد را واداشت تا ابن سعد را برای مقابله با امام بفرستد و فرماندهی ری را مشروط به مقابله وی با امام حسین (علیهالسلام) کرد.[۴] از اینرو عمر سعد به طمع حکمرانی بر ری حاضر شد که سپاه کوفه را فرماندهی کند.
تهدید
دومین ابزاری که سبب شد کوفیان امام حسین (علیهالسلام) را تنها بگذارند استفاده از ابزار تهدید بود به گونهای که ابن زیاد برای همراهی کوفیان با خویش این گونه آنها را تهدید کرد که «همه مردان باید همراه لشکر من حرکت کنند. از این به بعد هر متخلفى را درشهر بیابیم، ذمه ما از او برى مىشود» سپس به چند تن از مأموران خود دستور داد تا در شهر بگردند و آنان را به اطاعت و حضور در لشکر، امر کنند و از عاقبت نافرمانى بترسانند.[۵] به عنوان نمونه، ابن زیاد، سوید بن عبدالرحمان نقرى را به همراهى عدهاى مأموریت داد تا در کوفه بگردند و متخلفان از دستور او را بیاورند. آنان مردى شامى را یافتند که براى گرفتن مال الارث به کوفه آمده بود. او را نزد ابن زیاد فرستادند و به دستور او گردنش را زدند[۶] حتی طرفداران ابن زیاد بین مردم کوفه شایعه کرده بودند که سپاه شام حرکت کرده است و به زودی به کوفه خواهد رسید، و اینگونه بین طرفدران مسلم بن عقیل تفرقه ایجاد کردند.[۷]
تحمیق و فریب دادن
سومین ابزاری که از سوی یزدیان برای همراهی مردم با خویشتن مورد استفاده قرار گرفت، فریب دادن عوام مردمی بود که از بصیرت کافی برخوردار نبودند، که نمونه واضحی از آن را میتوان در خوارج خطاب کردن کاروان امام حسین(علیهالسلام) مشاهده کرد، به گونهای که بنا بر برخی از نقلها عبیدالله بن زیاد بعد از آنکه به کوفه تسلط پیدا کرده بود، برای فریب مردم از شریح قاضی فتوایی قتل حسین بن علی(علیهالسلام) را درخواست کرد و وی این گونه فتوا داد: «بدرستى که حسین بن على بن ابى طالب ارکان اسلام و مسلمین را شق و شکسته و بر هم ریخته و با امیر المؤمنین مخالفت کرده[۸] و از دین خارج شده است و این مطلب برای ما ثابت شده است از این رو فتوا به جنگ و قتال با وی میدهم تا شریعت سید المرسلین را حفظ کنم.» [۹]
البته استفاده از این سه ابزار برای همراهی تنها محدود به حادثه کربلا نمیشده است بلکه از ابتدای خلقت، شیطان برای اغوای بشر از این ترفندها بهره میبرده است به گونهای که حضرت آدم(سلاماللهعلیها) را به طمع زندگی جاوید فریب داد و زمانی که از درگاه الهی طرد شد شروع کرد به تهدید بنی آدم و این گونه خطاب به خدای متعال فرمود: «قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ *إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ[حجر/۳۹-۴۰] گفت: «پروردگارا، به سبب آنکه مرا گمراه ساختى، من [هم گناهانشان را] در زمین برایشان مىآرایم و همه را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان خالص تو از میان آنان را» و در نهایت برای همراه کردن انسانها با خویش از ابزار فریب استفاده میکند آنچنان که خدای متعال در این زمینه میفرماید: «یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُورا[نساء/۱۲۰] وعدهشان مىدهد، آرزومندشان مىکند،و جز فریب به ایشان وعده نمىدهد»
و در زمان معاصر نیز مستکبران تلاش میکنند از همین حیلهها برای بر زمین زدن پرچم انقلاب اسلامی بهره ببرند به گونهای که یک بار به شعار برداشتن تحریمها پای در میان مینهند، بار دیگر سخن از تحریمهای فلج کننده به میان میآورند و زمانی که استقامت مردم شریف ایران را میبینند، از ابزار تحمیق بهره میبرند و ادعا میکنند که ما با مردم ایران دشمن نیستیم بلکه با حکومت ایران مخالف هستیم، حال آنکه در ایران حکومت و ملت پیوندی ناگسستنی با یکدیگر دارند و جدایی هیچکدام از دیگری بی معناست، اما با این وجود مردم ایران زمین با نگاه به آموزههای عاشورا در مقابل تمام تزویرهای شیطان بزرگ ایستاده و فریاد هیهات من الذله سر دادهاند و رهبر خویش را تنها نگذاشتهاند.
محمدعلی کمالینسب
پینوشت
[۱]. ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق: شیری، علی، ج ۵، ص ۸۹، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
[۲]. ابن فقیه، احمد، مختصر البلدان، لیدن، ۱۳۰۲ق/۱۸۸۵م،ص۲۸۲-۲۸۳.
[۳]. همان،ص۲۵۳.
[۴]. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م،ج۳، ص۱۷۶-۱۷۷.
[۵]. بلاذرى(م ۲۷۹)، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، چاپ اول: بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق، ج ۳، ص ۳۸۶.
[۶]. دینورى، ابوحنیفه (م۲۸۲)، الأخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، چاپ اول: قاهره، ۱۹۶۰م،ص ۲۵۴.
[۷]. تاریخ طبرى ، محمد بن جریر طبرى (م ۳۱۰)، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۷،ص:۲۹۴۸.
[۸]. مقصود از امیر المؤمنین اینجا بعقیده شریح قاضى یزید بن معاویه است.
[۹]. حلی، علامه، ترجمه الألفین، مترجم وجدانی، هجرت، قم، ۱۴۰۹ق، چاپ دوم، ص۱۰۰۳.




































