emamian

emamian

محققان در مطالعات جدید و آزمایش‌های گسترده در مورد فواید "مسواک‌زدن" به نتایجی مبنی بر جلوگیری از ابتلای به "آلزایمر" بر اثر استفاده از مسواک رسیده‌اند.

پژوهشگران دانشگاه "برگن" ارتباطی روشن بین بیماری‌های دهان و دندان با آلزایمر کشف کرده‌اند.

پایگاه خبری "ایندیپندنت" در گزارشی از نتایج این تحقیق توضیح می‌دهد؛ یافته‌های دانشمندان نشان می‌دهند، بیماری لثه (ژنژیویت) نقش تعیین‌کننده‌ای در ابتلای به آلزایمر دارد.

یکی از پژوهشگران با نام "مایدل" در آزمایشگاه تحقیقاتی گروه علوم بالینی دانشگاه (UiB) در شهر برگن نروژ می‌گوید: «ما براساس شواهد مبتنی بر DNA کشف کردیم باکتری‌هایی که باعث ایجاد بیماری لثه هستند، از دهان به مغز منتقل می‌شوند؛ این باکتری، پروتئینی تولید می‌کند که منجر به تخریب سلول‌های عصبی مغز می‌شود و به از دست دادن حافظه و در نهایت، ابتلای به آلزایمر می‌انجامد.»

این پژوهشگر معتقد است باکتری، به‌تنهایی باعث آلزایمر نمی‌شود اما خطر ابتلای به بیماری را به‌طور قابل ملاحظه‌ای افزایش می‌دهد همچنین باعث پیشرفت سریع بیماری آلزایمر می‌شود؛ با این اوصاف، مطالعات نشان می‌دهند برخی از راهکارهایی که می‌توانید برای کاهش سرعت رشد آلزایمر به‌کار ببندید، در نزدیکی شما وجود دارد.

پیشتر ثابت شده بود باکتری‌های بیماری لثه می‌توانند از دهان به‌سمت مغز حرکت کنند و منجر به انتشار آنزیم‌هایی شوند که سلول‌های عصبی مغز را تخریب می‌کند؛ حالا این موضوع توسط مایدل برای نخستین بار از طریق شواهد DNA اثبات شده است.

مایدل و همکارانش 53 نفر مبتلای به آلزایمر را بررسی و آنزیم مورد‌نظر را در 96 درصد از آن‌ها کشف کردند! این پژوهش‌ها، امید تازه‌ای به دانشمندان داده است تا به جنگ آلزایمر بروند.

مایدل اضافه می‌کند: «دندان‌های خود را بشویید و از نخ دندان استفاده کنید؛ اگر در معرض بیماری لثه هستید و افراد مبتلا به آلزایمر در خانواده‌ دارید، به‌طور منظم به دندانپزشک مراجعه کنید و دندان‌هایتان را به‌خوبی تمیز کنید.»

طب اسلامی , سلامت دهان و دندان ,

طب اسلامی , سلامت دهان و دندان ,

این نتایج تحقیقات جدید علمی در حالیست که در دین مبین اسلام تأکید مضاعفی بر مسواک زدن روزانه و مستمر شده است.

مسئله بهداشت دهان و دندان از مواردی بوده که دین اسلام، تأکید بسیار زیادی بر آن داشته است ؛ از زمان‌های بسیار دور، اسلام، مسلمانان را به استفاده از چوب مسواک توصیه می‌کرد و پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص) و ائمه(ع)، بارها مسلمانان و مردم جامعه را به استفاده از مسواک تشویق می‌کردند. 

پیامبر اسلام و ائمه در قالب احادیث متعدد و متواتر از فواید مسواک زدن و و تمیزی دهان و دندان با مسلمانان صحبت کرده‌اند؛ ایشان بسیار نسبت به این امر تأکید داشته و در موارد گوناگون از فواید مسواک از جمله جلوگیری از "زوال عقل" تأکید کرده‌اند.

در ادامه برخی از احادیث درباره ضرورت مسواک زدن آمده است:

ــ پیامبر اکرم(ص): «مسواک زدن بر زبان‌آورى مرد مى‌افزاید.»

ــ امام على علیه‌السلام: «مسواک زدن نور چشم را زیاد می‌کند.»

ــ امام صادق علیه السلام: «مسواک زدن دوازده ویژگى دارد: از سنّت است، دهان را تمیز مى‌سازد، نور چشم را زیاد مى‌کند، خداى رحمان را خشنود مى‌گرداند، دندانها را سفید مى‌کند، پوسیدگى آنها را از بین مى‌برد، لثه را محکم مى‌سازد، اشتها را باز مى‌کند، بلغم را مى‌برد، حافظه را زیاد مى‌کند، حسنات دوچندان مى‌شوند و فرشتگان شاد مى‌گردند.»

ــ امام رضا علیه السلام: «مسواک زدن نور چشم را زیاد مى‌کند، مو را پرپشت مى‌کند و آبریزش چشم را برطرف مى‌سازد.»

ــ امام باقر علیه السلام‌: «اگر مردم نتایج و خواص مسواک کردن را بدانند هیچ‌گاه مسواک را از خود جدا نمى‌کنند.»

ــ رسول اکرم(ص): «مسواک کنید که مسواک زدن خوب چیزى است که لثه را محکم مى‌کند، بوى دهان را مى‌برد، معده را اصلاح مى‌کند، درجات بهشت را مى‌افزاید، پروردگار را خشنود مى‌کند و شیطان را به خشم مى‌آورد.»

بر اساس آموزه‌های طب سنتی با رعایت تدابیر تغذیه‌ای ساده به‌راحتی می‌توان مانع از ابتلا به پوکی استخوان شد؛ در این مطلب به غذاها و خوراکیهایی که مصرف آنها منجر به استخوان‌سازی و تقویت بافت و تراکم استخوان می‌شود، اشاره شده است.

 

امروز ابتلا به "پوکی استخوان" به‌دلیل تغذیه‌ نامناسب و غلط به امری رایج در اکثر جوامع تبدیل شده است.

 

اما بر اساس آموزه‌های طب سنتی با رعایت تدابیر تغذیه‌ای ساده به‌راحتی می‌توان مانع از ابتلا به پوکی استخوان شد؛ در ادامه به غذاها و خوراکیهایی که مصرف آنها منجر به استخوان‌سازی و تقویت بافت و تراکم استخوان می‌شود، اشاره شده است:

 

ــ مصرف سنجد پودرشده با پوست و گوشت و هسته

 

ــ آب کرفس روزانه یک تا دو لیوان میل شود

 

ــ شیر گاو + عسل

 

ــ بادام درختی عصرها 7 عدد میل شود

 

ــ مویز روزانه 21 عدد صبح ناشتا میل شود

 

ــ چغندر با برگش به‌صورت سوپ یا آش

 

ــ قلم گاو و پاچه گوسفند در طول هفته

 

ــ عرق گیاه "مخلصه" روزانه یک استکان

 

ــ ارده +شیره انگور در وعده صبحانه

 

ــ یک قاشق مرباخوری کنجد خام همراه شام

 

ــ کشک + نعناع + خرما

 

ــ جوشانده ریشه زرشک روزانه یک استکان

 

ــ پرهیز از مصرف دوغ و ماست

 

ــ پرهیز مطلق از مصرف نوشابه‌‌های گازدار و آبمیوه‌‌های صنعتی

 

ــ پرهیز از مصرف تنقلاتی مانند پفک، چیپس و... .

بر اساس نتایج تحقیقات جدید، استفاده از مسواک در طول روز، ۱۲درصد خطر ابتلای به نارسایی قلبی و ۱۰درصد خطر ابتلای به فیبریلاسیون دهلیزی را کاهش می‌دهد.

 

بر اساس تحقیقات جدید دانشمندان استفاده از مسواک سه مرتبه در طول روز، می‌تواند خطر نارسایی قلبی را تا 10 درصد کاهش دهد.

 

پایگاه خبری "دیلی‌میل" در گزارشی نوشت، دانشمندان دانشگاه "EWHA" کره جنوبی در بررسی جدید خود، ارتباط بین بهداشت دهان و دندان را با مشکلات قلبی کشف کردند؛ آنها با بررسی ده‌ساله 161 هزار نفر که سن آنها بین 40 تا 75 سال بود، متوجه شدند که استفاده منظم از مسواک در طول روز باعث کاهش "نارسایی قلبی" و "فیبریلاسیون دهلیزی" می‌شود.

 

"فیبریلاسیون دهلیزی" هنگامی رخ می‌دهد که در دهلیزها، موج الکتریکی تحریک، جهت مشخصی نداشته باشد یعنی سلولهای عضلانی دهلیز به‌صورت نامنظم تحریک و در نتیجه منقبض می‌شوند؛ در نتیجه انقباض منظم دهلیز وجود ندارد پس دهلیزها نمی‌توانند خون را به‌صورت کامل به بطن‌ها پمپ کنند و بطن بدون نظم طبیعی و بدون پیروی و انتظار دهلیز، منقبض می‌شود.

 

براساس نتایج به‌دست‌آمده در این تحقیق، استفاده از مسواک در طول روز، 12 درصد خطر ابتلای به نارسایی قلبی و 10 درصد خطر ابتلای به فیبریلاسیون دهلیزی را کاهش می‌دهد.

 

به‌گفته دانشمندان، تصور می‌شود که مسواک زدن مکرر باعث کاهش باکتری‌های بین دندان و لثه می‌شود و از ورود آن به جریان خون جلوگیری می‌کند؛ بهداشت ضعیف دهان و دندان منجر به ورود باکتری‌های موجود به خون شده و باعث ایجاد التهاب در بدن می‌شود؛ این باکتری‌ها، ضربان نامنظم قلب را افزایش می‌دهند!

 

دکتر "تائه جین سونگ" نویسنده ارشد تحقیق، در مورد یافته‌های این تیم گفت: «ما در یک دوره طولانی یک گروه بزرگ را مطالعه کردیم که به یافته‌های ما قدرت می‌بخشد.»

 

پیشتر از این نیز دانشمندان دانشگاه "هیروشیما"ی ژاپن، به بررسی ارتباط عادات مسواک زدن افراد و ریسک ابتلا یا مرگ به‌دلیل حمله قلبی و سکته پرداخته بودند.

 

آنها در تحقیقات خود به ارتباط بیماری‌های قلبی و بیماری‌های لثه‌ای دست یافته بودند؛ محققان از 682 نفر در مورد عادات مسواک زدنشان سؤال کردند؛ آنها بعد از در نظر گرفتن برخی فاکتورها دریافتند افرادی که کمتر از دو بار در روز و به‌مدت کمتر از 2 دقیقه مسواک می‌زدند سه برابر بیشتر در معرض ریسک قلبی قرار دارند.

 

این یافته‌های جدید علمی درباره فواید و آثار مسواک زدن در حالیست که در دین مبین اسلام تأکید فراوانی بر لزوم مسواک زدن روازنه شده است؛ از 1400 پیش، اسلام، مسلمانان را به استفاده از چوب مسواک توصیه اکید کرده و پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص) و ائمه(ع)، همواره مسلمانان و مردم جامعه را به استفاده از مسواک تشویق کرده‌اند!

 

رسول اکرم(ص) در حدیثی درباره فواید مسواک زدن فرموده‌‌اند: «مسواک کنید که مسواک زدن خوب چیزى است که لثه را محکم مى‌کند، بوى دهان را مى‌برد، معده را اصلاح مى‌کند، درجات بهشت را مى‌افزاید، پروردگار را خشنود مى‌کند و شیطان را به خشم مى‌آورد.»

شنبه, 09 آذر 1398 16:40

حج و وحدت اسلامى

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَ إِیَّاهُ نَسْتَعِین‏،  الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّه‏؛  صَلَّى اللَّهُ عَلَى جَمِیعِ الأَنْبِیَاء و المرسلین وَ الأَئِمَّة الْمَهْدِیِّین‏؛ سِیَّمَا ُ خَاتَمِ الأَنْبِیَاءِ وَ خَاتَمِ الأَوْصِیَاءِ عَلَیهِم آلاَفُ التَّحِیَّةِ وَ الثَّنَاء؛ بِهِم نَتَوَلّى  وَ مِن أَعدَائِهِم نَتَبَرَّءُ إِلَى اللهِ».

انسان، نه از لحاظ تجرّد هستی همسان فرشته‏هاست که از هماهنگی با همنوع خود بی‌نیاز باشد و با شعارِ (مَا مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ)[1] زندگی کند و نه از جهت مادی همتای حیوان‏هاست که به تبادل نظر و تعاون با همجنس خویش حاجتی نداشته باشد و با شعارِ (قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى‏)[2] که برخاسته از حلقوم درندگان بشر نما ـ  چون آل فرعون است ـ  به‌ سر برد و نه می‏تواند بدون تکیه‌گاه تکوینی به تشتّت و پراکندگی خاتمه داده و راز و رمز اتحاد با همنوع، خود را دریابد و با انجام رفتار مناسب، به وحدت روی آورد و با شعار (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى)[3] از هرگونه نقص و عیب برهد و به کمال و تمام انسانی برسد.

انسان از یک عامل کثرت به نام طبیعت و یک عامل وحدت به نام روح ماورای طبیعت تشکیل یافته است؛[4] از این‌رو اگر جنبة طبیعی خود را فربه نماید، جز اختلاف و نزاع، چیزی نمی‏یابد و اگر جنبة ماورای طبیعی خویش را تزکیه کند، از گزند هرگونه درگیری مصون و به شهد مسالمت و صفا کامیاب می‌گردد.

انسان الهی، هجرت از کثرت به سمت وحدت را از معمار کعبه و بنیانگذار بیت توحید، حضرت ابراهیم خلیل فرا می‌گیرد که فرمود: (إِنِّی ذَاهِبٌ إِلى‏ رَبِّی سَیَهْدِین‏)[5] و برای نیل به این هدف والا، از موانعی که جامع آن‌ها تعلّق به جهان طبیعت است، می‏رهد و با شرایط و موجباتی که جامع آن‌ها «پیوند به عالم ماورای طبیعت» است، آشنا شده و از این رهگذر به مقصد می‏رسد. موانع طبیعی نه منحصر در اشیای معیّن است و نه مخصوص افراد خاص یا زمان و مکان معین؛ بلکه هر چیزی که بشر را از یاد خدای سبحان غافل کند، دنیای او محسوب می‏شود و دامنگیر همة انسان‌ها در همة شرایط و در همة سنین و مراتب خواهد بود؛ مگر بندگان مخلَص که از گزند آن مصون‌اند: (وَ لأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ٭ إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِین‏).[6]

انسان سالک به سوی خدا هر اندازه نیرومندتر باشد، رهزنان او ماهرتر و رهایی از دام خطر آن‌ها دشوارتر است؛ لیکن با تحصیل شرایط سیر به سوی حق، پیمودن آن آسان خواهد شد؛ (فَأَمَّا مَنْ أَعْطى‏ وَ اتَّقى‏ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى‏٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى‏)،[7] چنان‌که با محرومیت از آن و ابتلا به موانع سلوک به سوی خدای سبحان، طی راه انحراف و سقوط، سهل می‏گردد؛ (وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى‏ ٭ وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنى‏ ٭ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرى).[8]

چون کثرت، گذرگاه وحدت است و این رهگذر، مانع مهم و عقبة کئودی است که چاره عبور از آن نیست، از این‌رو سالک کوی حق باید توحید را ـ که همانا مهم‌ترین عامل وحدت و بهترین وسیلة سلطه بر کثرت است ـ تقویت کند.

انسان الهی هنگامی همانند حضرت ابراهیم(علیه السلام) از شهادت به غیب هجرت می‌کند که با حق تولاّی کامل داشته و از باطل، تبرّیِ نهایی جسته باشد و در محبّت و عداوت و ارادت و کراهت و بالاخره در جذب و دفع، تابع و پیرو دین پدرش حضرت خلیل الرحمان(علیه السلام) باشد: (مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ)[9] و نیل به این مقام منیع در پرتو هدایت‏های قرآن کریم میسّر است.

ضرورت تکوینی و ابدی بودن محورهای وحدت

انسان از آن جهت که به جامعه نیازمند است و بدون هماهنگی با دیگران خطوط اصیل سعادت او ترسیم نمی‏شود، باید با همنوعان خویش متحد باشد و چون انسان موجودی عینی و تکوینی است نه ذهنی یا اعتباری و سعادت او نیز همسان با هستی او حقیقتی عینی است، نه امری ذهنی و قراردادی، از این‌رو پیوند او با دیگران نیز باید بر محورهای عینی و تکوینی باشد؛ نه همانند قراردادهای تجاری، صناعی و زراعی که تحت عناوین بیع، اجاره، صلح، مضاربه و... منعقد شده و با تغییر اوضاع فسخ گردد و قرارداد جدیدی با رخدادهای تازه منعقد شود.

پیوند و اتحاد انسان با همنوعان خویش، در عین آن­که ربطی عینی و تکوینی است نه قراردادی و ذهنی، باید سهمی از جاودانگی و ابدیت داشته باشد؛ به طوری­که در هر زمینی و در هر زمان و در هر عصر و مصر و نسلی، اجرا شدنی باشد و از دگرگونی‌های جغرافیایی محفوظ و از تحوّل‌های تاریخی مصون بماند. چیزی که در دسترس تطاول حوادث واقع نمی‏شود و با تحوّل زمانه عوض نمی‌گردد، جنبة جسمانی و مادی بشر نیست؛ زیرا جسم او از خاک و گِل معین و در زمان و شرایط خاص واقع است و ناچار، رنگ آن‌ها را به همراه دارد و با فرهنگ نشئت گرفته از خواص مادی قرین خواهد بود. همین ویژگی، منشأ اختلاف قومی و نژادی و زبان و سنت و ادب و رسم و آیین و نظایر آن‌هاست که در عین سودمندی آن‌ها جنبة اصالت نداشته و در ساختار گوهر جاوید آدمی، سهم مؤثر نخواهند داشت؛ زیرا از هر سرزمین و در بین هر نژاد و قوم و از میان مردم هر عصر و مصر، فرد صالح یا طالح پرورش می‏یابد و از همین رو خدای سبحان به این‌گونه امور که جنبة مادی داشته و مایة کثرت‌اند، اصالت نمی‌بخشد؛ یعنی هم تعدد ناشی از آن‌ها را امضا می‌کند و هم به عدم تأثیر آن‌ها در تکامل اصیل انسان اشاره می‌نماید: (یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ...).[10] یعنی تعدّد نژاد، فقط در شناسایی یکدیگر، به منزلة یک شناسنامة طبیعی اثر دارد وگرنه در نظام ارزشی اسلام، هیچ مؤثر نیست؛ چنان‌که همین کثرت مادی در حدّ خود می‌تواند همانند سایر اختلاف‌ها و تعددها نشانة قدرت خداوند سبحان باشد؛ گرچه امتیاز ارزشی را به همراه ندارد: (وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لآیاتٍ لِلْعالِمین‏).[11]

نتیجه آن­که اولاً: تکامل انسان، بدون پیوند جوامع بشری میسور نیست. ثانیاً: پیوند انسان‌ها امری عینی و تکوینی است نه قراردادی و اعتباری. ثالثاً: پیوندهای تکوینی اگر به ماده و طبیعت برگردد، گرچه عینی و تکوینی است، لیکن ناپایدار بوده و از نظر قرآن کریم در نظام ارزشی انسان مؤثر نیست.

بر این اساس، مصوبات سازمان ملل ـ به فرض سداد و صلاح آن‌ها ـ و نیز آیین‌نامه‌های نژادی و قومی و ملی، تنها اموری قراردادی‌اند که توان تأمین سعادت تکوینی جوامع بشری را ندارند؛ زیرا حقیقت تکوینی انسان، برتر از قرارداد اعتباری و ابدیت او والاتر از امور مادی ناپایدار است.

انسان در فرهنگ قرآن، سرمایة سعادت همه جانبه و وحدت گسترده با همة جوامع بشری را به عنوان یک اصل ثابت، همسان، همگی و همیشگی در نهاد خود دارد،[12] به طوری­که هیچ فردی در هیچ عصر و مصر و نسلی، فاقد آن نبوده و نخواهد بود و این دستمایة تکامل تکوینی، همان زبان فطرت توحیدی است که بدون اعتبار و قرارداد و صرف نظر از هرگونه اعتبار و تصویب، توان پیوند انسان‌ها را داراست: (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ).[13] بنابراین، تنها راه وحدت انسان‌ها و اتحاد جوامع بشری، بر محور فطرت توحیدی انسان دور می‏زند؛ زیرا هم امری عینی و تکوینی است نه قراردادی، و هم جاودانه و پایدار است؛ زیرا  نه از خصوصیت اقلیمی نشأت گرفته تا با تغییر آن دگرگون گردد و نه در زمانة مخصوص، محصور است تا با گذشت آن سپری شود و نه در معرض حوادث دیگر واقع می‏شود تا با تحوّل رخدادها فرسوده گردد؛ بلکه همچنان مشرف بر هر سرزمین و محیط بر هر زمان و حاکم بر هر سنّت و رسم قومی و نژادی و مانند آن است؛ زیرا روح انسان مجرّد است و فطرت توحیدی که با هستی او عجین شده، منزّه از ماده و مُبرّای از قوانین حاکم بر طبیعت و تاریخ و نظایر آن است. از همین رو، خدای سبحان فرمود: (وَ أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الأَرْضِ جَمیعاً ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزیزٌ حَکیمٌ)؛[14] یعنی فقط خداوند است که دل‌های آنان را همسو و هماهنگ قرار داد و تو ای پیامبر! اگر همة منابع مادی زمین و هر آنچه را در آن است هزینه می‌کردی تا دل‌های آن‌ها را پیوند دهی، توان آن را نداشتی؛ لیکن خدای سبحان آنان را متحد و قلوب آن‌ها را تألیف کرد.[15]

گفتنی است، چنانچه در برخی موارد به منظور جذب دل‌های (الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم‏)[16] از مال استمداد می‏شود و سهمی از زکات به آن‌ها داده می‏شود، این احسان مادی، زمینة آن تألیف معنوی است و گرنه تأثیر آن فقط در حدّ سکوت است نه سکون و آرامش دل؛ زیرا قلب فقط به یاد خداوند می‌آرمد؛ ( أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏)[17] و با اعراض از ذکر حق، گرفتار ضنک، تنگی و ضیق معیشت و بستگی زندگی خواهد شد و هرگز توفیق شرح صدر نمی‌یابد؛ (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً).[18]

ضرورت هماهنگی محورهای اتحاد با فطرت و دین الهیِ جهانشمول

حاصل مباحث گذشته این­که: «وحدت جهانی» بدون پیوند تکوینی و جهانی میسّر نخواهد بود و هرگونه پیوندی که با سرشت توحیدی انسان‌ها مطابق نباشد، یا اعتباری است نه عینی و تکوینی؛ یا زوال‌پذیر است نه پایدار، از این‌رو، هر قانونی که برای هدایت جوامع بشری تدوین می‌شود، باید با فطرت الهی آنان منطبق بوده و دارای دو ویژگی «تکوینی» بودن و «ابدیت» باشد و تنها مبدئی که به همة اصول گذشته احاطة علمی دارد و بر طرح و تدوین آن تواناست، ذات اقدس خداوند است. بر همین اساس، انسان در منطق وحی، فقط با اسلام که دین جهانشمول است و همگان را همسان و همسو و همتا و همخو و هماهنگ و همراه می‌کند، به کمال نهایی خود می‌رسد و از همین رو خدای سبحان اسلام را دین جهانی شناساند و جهانیان را به گرایش به آن فراخواند و خطوط اصیل آن را کلی و دائم و همه‏جایی تبیین کرد و از جدایی از آن بر حذر داشت و خطر اعراض از آن یا اعتراض بر آن یا معارضه با آن را اعلام کرد و فرمود: (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ کُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ).[19] بر اساس این آیة شریفه، هر فردی افزون برآن­که موظف است به قرآن وعترت: ـ که بهترین حبل و دستاویز انسان‌هایندـ تمسک جوید، باید با دیگران و در کنار آنان مسلمان باشد و با هم به ریسمان الهی اعتصام جویند. این هماهنگیِ دین، همانا نعمت ویژة الهی است که نباید از آن غفلت کرد؛ چنان‌که نباید از خطر دشمنی و اختلاف که همانند حرکت در لبه درّة سقوط و گودال آتش است، غافل بود.

همچنین خداوند متعال فرمود: با هم اسلام را بپذیرید و در پرتو وحی الهی، با هم زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشید و از اختلاف و تشتّت که همانا پیروی از گام‌های شیطان است، بپرهیزید؛ چون او دشمن آشکار شماست و بارزترین مظهر عداوت او، ایجاد فتنه و آشوب و اختلاف و تفرقه است؛ (یَا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین‏).[20]

تودة مردم، تابع دانشمندان و صاحب‌نظران­اند؛ اگر آنان هماهنگ و همسو باشند، شکافی در متن جامعه پدید نمی‌آید و اگر آن‌ها (عالمان) ـ معاذ الله ـ کینه‌توز و تشتّت‌طلب باشند، امیدی به اصلاح جامعه نیست و هرگز طعم گوارای وحدت به ذائقة این جوامع پیرو و محروم نمی‏رسد و بوی صفا و وفا به مشام آن‌ها نخواهد رسید؛ بدین سبب قرآن کریم علما و دانشمندان را پیش از دیگران و بیش از آن‌ها به اتحاد امر می‌کند و خطر اختلاف را که از دنیادوستی نشأت می‌گیرد، به آن‌ها هشدار می‏دهد و آن‌ها را از عذابِ روزی می‏ترساند که در آن روز برخی از چهره‌ها دگرگون می‌گردد.[21]

قرآن کریم اختلاف نظر را ـ که زمینة دستیابی به هدف مشترک است ـ همانند اختلاف دو کفة ترازو که برای هماهنگی وزن و موزون تلاش می‌کنند، لازم و سودمند می‏داند، ولی اختلافِ بعد از علم و روشن شدن واقع را که غرضی جز نیل به هدف پلید نفسانی در آن نیست، زیانبار دانسته و علما و دانشمندان را مسؤول آن اعلام کرده و منشأ تفرقة بعد از علم و آگاهی به حق را ظلم و تعدّی می‏داند؛ (وَ مَا اخْتَلَفَ فیهِ إِلاَّ الَّذینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُم)؛[22] (وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُم)[23]؛ (وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ)[24]؛ (فَمَا اخْتَلَفُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ).[25] هرگز بغی و تجاوز در محدودة قوانین الهی و نسبت به احکام اسلامی، مخصوصاً دربارة تعیین سرنوشت سعادت و شقاوت جوامع بشری، وسیلة نیل به کمال نخواهد بود؛ بلکه زیان آن دامنگیر باغیان و متعدّیان خواهد شد؛ (وَ لا یَحیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ).[26]

 

محورهای اصیل وحدت

انسان که دارای فطرت توحیدیِ مشترک با دیگران بوده و به دین جهانشمول دعوت شده است، وقتی توان شکوفایی فطرت مشترک و دستیابی به مزایای دین جهانی مشترک را داراست که دارای محورهای اصیل و پایدار وحدت‌بخش باشد تا در پرتو آن اختران پرفروغ با همگان همگام شود و با همنوعان خود هماهنگ گردد؛ از این‌رو، خدای سبحان، قرآن کریم را کتاب همگان و محور فکری و علمی جهانیان اعلام کرد و حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) را برای عینیت بخشیدن به احکام قرآن، به عنوان اُسوه و رهبر عمومی و جهانی معرفی کرد و کعبة مقدّس را برای گردهمایی سراسر جهان اسلام، قبله و مطاف عالمیان دانست، تا مسلمین جهان با داشتن این محورهای اصیل وحدت‌بخش با یک‌دیگر آشنا و متّحد گردند.

در اینجا به طور خلاصه دربارة جهانی بودن این مدارها، مخصوصاً کعبة معظّمه و قداست عالمی و امنیت جهانی آن، بحث خواهد شد تا وظیفة مسلمانان، به خصوص علما نسبت به تأمین و حراست از قداست کعبه و مأمن بودن آن روشن شود:

1. جهانی بودن قرآن کریم

انسان کامل که سِمت رسالت الهی را داشته و حامل پیام خداست، اگر مظهر اسم اعظم بوده و کامل‌ترین انسان‌ها باشد، کتابی را دریافت می‌کند که کامل‌ترین کتاب‌ها بوده و تمام پهنة زمین و وسعت زمان و گسترة تاریخ را دربر می‌گیرد؛ از همین رو، خدای سبحان، قرآن را به عنوان کتاب الهی برای هدایت همگان بر قلب مطهر رسول الله(صلی الله علیه و آله)  نازل و آن را به عنوان هدایت تودة انسان‌ها معرفی کرد، بدون اختصاص به مردم عصر یا مصر خاص؛ (شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاس‏...)[27]؛ (وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغ‏...)[28]؛ (وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فی‏ هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ)[29]؛ (إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ...)[30]  نیز آن را به عنوان یادآور همة جوامع بشری شناساند؛ (إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرى‏ لِلْعالَمینَ)[31]، (وَ ما هِیَ إِلاَّ ذِکْرى‏ لِلْبَشَرِ)[32] تا همگان را به عَهد فطرت خویش متذکر نماید؛ همچنین آن را به عنوان دستور آسمانی به منظور برحذر داشتن همة مردم جهان از هرگونه تباهی معرفی کرد؛ (تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیراً).[33]

آیات تحدّی نیز نشانة جهانی بودن قرآن است؛ زیرا بر این اساس که قلمرو تحدّی و دعوی رسالت و اعجاز، همان منطقة نفوذ کتاب آسمانی است. اگر کتابی برای هدایت گروه خاص یا عصر مخصوص نازل شده باشد، زبان تحدّی و دعویِ دعوتِ آن، در همان محدودة نزول کتاب آسمانی خلاصه می‏شود؛ حال آن­که قرآن کریم همة جن و انس را به مبارزه فرامی‌خواند؛ (قُل لَئِنِ اجتَمَعَتِ الاِنسُ و الجِنُّ عَلیٰ اَن یَأتوا بِمِثلِ هـٰذا القُرءانِ لا یَأتونَ بِمِثلِهِ).[34]

تذکر این نکته سودمند است که معجزة هر پیامبری، گرچه رسالت او محدود باشد، برای همیشه به قوّت اعجاز خود باقی است و هیچ کسی از غیر انبیا و اولیای الهی: توان آوردن همانند او را نداشته و نخواهند داشت.

به هر روی، چون دعوی رسالت با دعوت رسول هماهنگ است و تبلور دعوت نبی گرامی(صلی الله علیه و آله) در قرآن کریم است، هرگونه دلیل که بر جهانی بودن قرآن دلالت داشته باشد، بر عالَمی بودن رسالت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) نیز دلالت دارد؛ همچنان‌که هر دلیلی که بر جهانی بودن رسالت رسول گرامی(صلی الله علیه و آله) دلالت کند، بر عالَمی بودن قرآن مجید نیز دلالت خواهد داشت؛ زیرا این دو، متلازم هم‌اند و دلیل هر کدام، بالملازمه، دیگری را نیز اثبات می‏کند.

2. رسالت جهانی رسول الله(صلی الله علیه و آله)

انسان کاملی که به نحو مطلق (بر همه) خلیفة الله است و کامل‌تر از او در جهانِ امکان، کسی نیست، رسالت او آن‌چنان وسیع و گسترده است که نه در طول تاریخ، بعد از او پیامبری خواهد آمد و نه در عرصه گیتی و همزمان با نبوّت او کسی به پیامبری می‌رسد و از این جهت، او نه تنها از انبیای اولوا العزم به شمار می‌آید، بلکه خاتم همة پیامبران بوده و پایان‌بخش اصل نبوت و رسالت است و همة ادلّه‌ای که بر «خاتمیّت» آن حضرت دلالت دارد، مانند آیة کریمة (مَا کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیماًً)[35] بر «جهانی بودنِ رسالت» آن حضرت(صلی الله علیه و آله) نیز دلالت خواهد داشت.

افزون بر این قسم از براهین، آیات دیگری نیز ناظر به کلیّت و دوام رسالت آن حضرت است؛ مانند: (وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ)[36]؛ (وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ)[37]؛ (یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّکُمْ فَآمِنُوا خَیْراً لَکُمْ وَ إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الأَرْضِ وَ کانَ اللَّهُ عَلیماً حَکیماً)[38]؛ (قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمیعاً...).[39] در این آیات، رسالت نبی گرامی(صلی الله علیه و آله) برای تودة انسان‌ها، در همة اعصار و امصار و بدون اختصاص به تازی یا فارسی و مانند آن تبیین شده است؛ یعنی همان‌گونه که قرآن هدایتگر عموم ناس و مردم است، رهبری حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) نیز برای همة ناس و تودة مردم است و کلمة «ناس» مادام که قرینه بر اختصاص آن اقامه نشود، شامل همة انسان‌ها در همة اعصار خواهد بود.

3. پیوند مستمر مسلمانان با کعبة معظمه

انسان‌های معتقد به یک دین جهانی و یک کتاب عالَمی و پیرو یک پیامبر همگانی و همیشگی، باید مرکزی همگانی، ثابت، تغییرناپذیر و محور تبادل نظر سراسری نیز داشته باشند تا از دور و نزدیک در کنار آن گرد هم آیند و در آنجا مسائل علمی و عملی، خواه به عنوان توجیه پیروان و خواه به عنوان پاسخ به بیگانگان، طرح گردد و مشکلات سیاسی و اجتماعی، خواه از لحاظ ادارة امور داخلی و خواه برای صیانت از تهاجم خارجی، بازگو و حل شود و روابط فرهنگی و اخلاقی تحکیم گردد و نیز فواید دیگری که همة آن‌ها را می‏توان از اطلاق آیة کریمة (لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ فی‏ أَیَّامٍ مَعْلُوماتٍ)[40] استفاده کرد.

خدای سبحان کعبة معظمه و مسجد الحرام و حرم آن را به این منظور اختصاص داد تا همة مسلمانان جهان در همة شؤون زندگی خود، در تمام سال‌ها و ماه‌ها و هفته‌ها و روزها و ساعت‌ها و دقیقه‌ها... به مناسبت‌های گوناگونی با کعبة معظمه ارتباط برقرار کرده و به عنوان لزوم استقبال آن یا رجحان رو به‌ رو واقع شدن با آن در نمازها و نیازها و همچنین در ذبح و نحر حیوان‌ها و نیز در تجهیز کارهای بیمارِ مُشرِف مرگ و همچنین بعد از مردن وی، با آن رابطه برقرار کنند؛ از این‌رو، دربارة عظمت و قداست کعبه و پیوند ناگسستنی با آن در مرگ و زندگی چنین می‌گوییم: «وَ الْکَعْبَةُ قِبْلَتِی‏...».[41]

به سبب کرویت زمین و اختلاف جهت قبلة بلاد، در هر لحظه، فردی از سویی به سمت کعبه در حالت نماز و نیایش است؛ به طوری­که این پیوند لحظه­ای قطع نمی‌شود؛ چون اوقات نمازها و دعاها و... برای مردم کرة زمین یکی نیست و همان‌طور که فرشتگانِ عرش دائم با عرش الهی در ارتباط‌اند، مسلمانان سراسر جهان در هر لحظه و در هر مکان، با کعبه که به محاذات عرش بنا نهاده شد، در ارتباط‌اند. به همین منظور ـ و با آن­که انسان به هر سو رو کند، رو به خداست: (وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ‏)[42] لیکن ـ دستور الهی، این است که هر جا هستید در هنگام عبادت به سمت مسجد الحرام متوجّه شوید؛ (قَدْ نَرى‏ تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَه).[43]

انسان‌هایی که به یک سمت رو می‌کنند و گِرد یک محور و مطاف می‌گردند، هنگامی که به مزایای معنوی آن معبد آشنا باشند، معبود خود را ـ که خدای نظام آفرینش از مُلک تا ملکوت، از شهادت تا غیب، از ماده تا لوح و قلم، از طبیعت تا عقل محض، و بالاخره از ناسوت تا اولین فیض و اثر که همان ارواح عترت طاهره و رسول گرامی(صلی الله علیه و آله) می‌باشد ـ بهتر می‏شناسند و حضرتش را بی‏شائبه‌تر می‏پرستند؛ از این جهت، خدای سبحان خصوصیاتی را برای قبله جهانیان و مطاف زائران سراسر گیتی در حج و عمره تبیین فرمود که در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

1. کعبه اولین و قدیم‌ترین معبد مردمی و عبادتگاه تودة انسان‌ها در روی زمین است؛ (إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً).[44]

2. کعبه محور قیام و مقاومت و پایداری و مرکز ایستادگی تودة انسان‌ها برای امتثال دستور حق و پرهیز از باطل و ستیز با آن است؛ (جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاس‏).[45]

3. کعبه مرجع و بازگشتگاه عموم مردم و مأمن تودة انسان‌هاست؛ (وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْنا...).[46]

4. نقشة کعبه و تعیین محل ساختن آن به رهنمود و دستور خدای سبحان تنظیم شد؛ (وَ إِذْ بَوَّأْنا لإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً...).[47]

5 . ساختمان کعبه با معماری و دستیاری دو تن از بزرگ‌ترین انبیای ایثارگر الهی صورت پذیرفت؛ (وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیل‏...).[48]

6 . کعبه بنایی عتیق و ارزشمند و سابقه‌دار و خانه‌ای است که تحت تملّک و سلطة احدی نبوده و در گسترة تاریخ از تطاول طاغوتیان مصون مانده و از اختصاص به شخص یا گروه یا قوم و نژاد یا دولت و حکومت آزاد بوده و هست و خواهد بود؛ (...وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیق‏)؛[49] (...ثُمَّ مَحِلُّها إِلَى الْبَیْتِ الْعَتِیقِ).[50]

7. کعبه بیت خدایی است که منزّه از حلول در مکان و مبرّای از حصر در زمان و مقدَّس از نیاز و مسبّح از حاجت به چیزی یا کسی است و نیز میهمانسرای ضیوف الرحمان است که به دست خلیل الله و ذبیح الله از لوث هر شرکی تطهیر شد؛ (وَ عَهِدْنا إِلى‏ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُود).[51]

8 . کعبه تنها بیتی است که زیارت و طواف آن بر توانایان لازم است و تنها دربارة عبادت حج آمده است که؛ (وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً).[52]

9. کعبه، بیتی است که زائران آن از احترام خاص برخوردارند و سهمی از حرمت معنوی می‏برند و هتک حرمت آن‌ها به منزلة اخلال سایر حرمت‌هاست؛ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لا الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لاَ الْهَدْیَ وَ لاَ الْقَلائِدَ وَ لاَ آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ...).[53]

10. کعبه و مسجد الحرام جای امن برای شهری و روستایی، دور و نزدیک، حضری و بدوی است و همگان همسان و همتای هم از آن بهره‌مند می‌شوند؛ (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْباد...).[54]

11. کعبه و مسجد الحرام، مرکز قداست و حرمت است به گونه‌ای که ارادة ستم ملحدانه در آن مایة عذاب الهی خواهد بود: (...وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِیم‏).[55]

12. جایگاه کعبه اولین پناهگاه و محل سکونت فرزندان خلیل الرحمان است: (رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّم...).[56]

13. خداوند در پاسخ به درخواست حضرت خلیل(علیه السلام) ـ که آن منطقة غیر ذی زرع، اولاً: آباد شود، ثانیاً: أمن گردد که همگان در آن احساس آرامش کنند؛ (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً...)،[57] (وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنا...)[58] ـ آنجا را بلد و شهر آباد و امن کرد و از آن منطقه به عنوان (الْبَلَدِ الأَمِینِ) یاد کرد: (وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ٭ وَ طُورِ سِینِینَ ٭ وَ هذَا الْبَلَدِ الأَمِینِ)[59] و همچنین ساکنان آن منطقه را از خطر اقتصادی و ناامنی نظامی حفظ کرد؛ (فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ ٭ الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْف‏)[60]؛ (...وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً)[61]؛ (أَ وَ لَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً یُجْبى‏ إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ رِزْقا...)[62]؛ (أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ...).[63]

راز اهتمام فراوان به امنیت حرم الهی

نعمت امنیت بسیار پر ارج است؛ ولی این همه اصرار برای برقراری آن، صاحب‌نظر هوشیار را متوجه می‏کند که در آن منطقه باید کاری صورت پذیرد که بدون احساس آرامش، میسّر نخواهد بود و اگر آن کار، تنها نیایش و زیارت و طواف و ذکر بود و هیچ‌گونه اظهار انزجار از تبهکاران و متجاوزان و... نبود، آن‌ها نیز مزاحمتی فراهم نمی‏کردند.

توضیح این­که خدای سبحان انسان را برای کمال عبادی آفرید و چون هیچ کمالی بالاتر از نیل به توحید ناب نیست و وصول به آن بدون نزاهت از هرگونه شرک، میسّر نخواهد بود؛ از این‌رو، کعبه را که مرکز گردهمایی مسلمانان سراسر عالم است و بیت توحید به شمار می‌آید، محور تبرّی از هر تباهی و تبهکار دانست و مقدمات مناسب آن را چنین تمهید کرد:

اولاً: بعد از تمام شدن بیتِ طاهر و عتیق و مساوات و مواسات و بعد از تأمین حرم و تشریع امنیت برای مهمانان و زائران و راکعان و ساجدان و عاکفان، به پیامبر خویش دستور داد: (وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلى‏ کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیق)[64] و هدف از این اذان و اعلان ابراهیمی(علیه السلام) آمدن هر کسی است که توان حضور را به طور متعارف دارد تا از نزدیک شاهد منافع مادی و معنوی خود باشد.

ثانیاً: وقتی همگان از باختر و خاور و از شمال و جنوب و از دور و نزدیک آمدند و در مرکز گردهمایی سراسری شرکت کردند، نوبت به اذان و اعلان محمدی(صلی الله علیه و آله) می‌رسد؛ از این‌رو فرمود: (وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِی‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَ رَسُولُه‏...)؛[65] یعنی آن اعلان قبلی، هدف نهایی ساختن کعبه با همة مزایای الهیِ آن نبود، بلکه زمینه‌ای بود برای اعلان دوم که هدف نهایی کعبه است و آن اذان که توسط خاتم پیامبران از طرف خدای سبحان صورت می‌پذیرد، همانا تبرّی خدا و رسول(صلی الله علیه و آله) از هر مشرک و ملحد است و برای این­که این اعلان جهانی باشد و به سمع مردم سراسر گیتی برسد، فرمود که در زمان حضور همة زائران و در روز عمومی در ایام حج، صورت گیرد: (...یَوْمَ الْحَجِّ الأَکْبَرِ).

خلاصه آن­که هدف نهایی ساختن بیت الله، رسیدن به توحید بی‏پیرایه از شرک است و نیل به توحید ناب، بدون تبرّی تام از هر شرک و الحاد و انزجار از هر مشرک و ملحد، میسور نخواهد بود. بر همین اساس تا انسان در روی زمین زندگی می‌کند، وظیفه حج و زیارت به عهدة اوست و تا مشرک در جهان به سر می‌برد، اعلان تبری از او نیز جزو مهم‌ترین وظایف حج به شمار می‏رود.

گرچه هر عبادتی تبرّی از شرک و انزجار از طاغوت است و حج و طواف کعبه نیز ـ که به منزلة نماز یا به همراه آن نماز است[66] ـ از همان اصل کلی؛ یعنی تبرّی از طغیان و انزجار از شرک حکایت می‌کند؛ لیکن چون حج، عبادت ویژه‌ای است که با سیاست آمیخته است و حضور طبقات گوناگون مردم جهان، موقعیت مناسبی است تا روح این عبادت همانند دیگر عبادت‌های الهی در آن انبوه چشمگیر به خوبی تجلّی کند و عصارة این پرستش خاص در آن صحنة ظهور تمام نماید، از همین رو بر اثر فرمان وحی الهی، پیامبر گرانقدر اسلام(صلی الله علیه و آله) سخنگوی حکومت اسلامی، حضرت علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) را مأمور اعلام تبرّی از مشرکان کرد تا به طور قاطع، مرز توحید از طغیان و شرک جدا شود و صفوف منسجم مسلمانان از صف کفار ممتاز گردد و از این رهگذر، چهرة سیاسی ـ عبادی حج جلوه کرده و زائران کعبه با استماع قطعنامة حکومت اسلامی که دستور انزجار از شرک و سازش‌ناپذیری در برابر مشرکان است. ره‌توشة توحید را به همراه خود ببرند. از این جهت، همان‌طور که تمام مردم مسلمان در بسیاری از شؤون زندگی به سمت کعبه متوجه می‌شوند، از برکت کعبه نیز فرمان توحیدی به اقطار گوناگون عالم منتشر خواهد شد.

به هر روی، برای تبرّی از کسانی که به سرزمین‌های اسلامی تجاوز کرده و از کشتار بیرحمانه با استفاده از آخرین سلاح‌های شیمیایی و غیر آن دریغ ندارند، هیچ جایی مناسب‌تر از حرم خدا نیست؛ همچنین برای اعلان انزجار از اسرائیل غاصب که سال‌های طولانی به قبلة اول مسلمانان و سرزمین آنان تعدّی کرده و از کشتار دسته جمعی کودکان و سالمندان و زنان و مردان بیگناه فلسطین اشغالی مضایقه ندارد، هیچ مکانی سزاوارتر از مکه نیست؛ نیز برای اعلان نفرت و انزجار و تبرّی از ابرجنایت‏پیشة عصر و دولتمردان درنده‌خوی آمریکا که جهان سوم را مقهور سلطة اهریمنی خود قرار داده‌اند، هیچ محلی شایسته‌تر از حرم الهی نمی‌باشد.

ممکن است بسیط‌ اندیشی بگوید: در حجاز کنونی، مشرک وجود ندارد تا در موسم حج از او تبرّی جسته شود؛ لیکن باید توجه داشت که منظور، حضور شخص مشرک و بدن مادی او نیست؛ بلکه مراد از تبرّی، همانا اعلان انزجار از تفکّر شرک‌آلود و تمدّن باطل شرک‌زدگان و استعمار ظالمانة ملحدان و استثمار طاغیانة مادیون و استعباد بیرحمانة مستکبران و استحمار سامرانة اسرائیلیان و استضعاف مکارانة ابرقدرتان و... که فلسطین عزیز و بسیاری از بلاد اسلامی به آن مبتلایند و صاحب‌نظر ژرف‌اندیشی که به حوادث روزگار خود آگاه است، این‌گونه از لوابس بر او تهاجم نکرده و امر را بر او مشتبه نمی‌کنند؛ «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لاَ تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِسُ».[67]

کعبه و حج، تبلور اسلام جهانشمول

کشوری که خانه و حرم خدا و حرم رسول الله(صلی الله علیه و آله) در آن واقع است، نباید همانند ملک شخصی و خانة موروثی به نام زید یا عمرو باشد؛ یعنی حرم عتیق و آزاد، هرگز اسیر و بندة کسی نمی‏شود و در عظمت حرم و حرمت مکه، همین بس که قرآن کریم، خداوند را به عنوان پروردگار مکه معرفی کرد؛ (إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَها وَ لَهُ کُلُّ شَیْ‏ءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ).[68]

رهنمود خدای سبحان ـ که صاحب اصلی مساجد ـ به طور عموم ـ  و مسجد الحرام ـ به نحو خصوص ـ است، دربارة عمران و ترمیم و هرگونه معمور نگه داشتن مسجد الحرام چنین فرمود: (مَا کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدِینَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِی النَّارِ هُمْ خالِدُونَ ٭ إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّکاةَ وَ لَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسى‏ أُولئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِین‏).[69] بر پایة این آیات، فقط کسی شایستة تعمیر مسجدها است که دارای این شرایط و اوصاف باشد:

اول؛ ایمان به خداوند. دوم؛ ایمان به قیامت. سوم؛ اقامه و زنده نگه‏داشتن نماز که ستون دین است. چهارم؛ پرداختن زکات. پنجم؛ از احدی جز خداوند نترسیدن و در خوف و خشیت موحد بودن؛ زیرا آن­که هم از خدا می‏ترسد و هم از غیر خدا خشیت دارد، او در هراس و خشیت موحِّد نیست و در نتیجه، صالح برای عمران خانة خدا نخواهد بود؛ زیرا مسجد، تنها مرکز نماز و یا تعلیم و تدریس و یا تبلیغ و موعظه نیست؛ بلکه گذشته از همة این‌گونه کارهای عبادی، به عنوان مرکز سازماندهی نیروهای نظامی در روز خطر و دفاع است و آن کسی که هم از خداوند می‏هراسد و هم از غیر خدا می‏ترسد، بدان سبب برای تعمیر مسجد  صالح نیست که هنگام ضرورت دفاع، بر اساس شرکِ در خشیت، از حضور در صحنة نبرد علیه باطل  هراسناک خواهد بود: (...فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ...).[70] بر همین اساس، انسان‌های متألّه که تحت ولایت الهی‌اند و از تولّی غیر خداوند بیزارند، کسانی را که تحت ولایت شیطان‌اند، طرد می‏کنند و آن‌ها را از کارهای حساس و سمت‌های کلیدی منع می‌کنند؛ زیرا رهنمود خدای سبحان این‌چنین است که مراکز مهم دینی را جز پارسایان شجاع و مدبّران آگاه، کسی اداره نکند و به لحاظ اهمیت خاص کعبه و مسجد الحرام و حرم امن الهی، قرآن کریم تصدّی امور آن‌ها و نیز شرایط تولیت و موانع آن را صریحاً بیان کرد تا صالحان شایسته، تشویق و طالحان نالایق، طرد گردند و امانت‌های الهی به اهلش برگردد.

تعیین سرپرست خانة خدا فقط در اختیار خداوند است و فرمود: هیچ‌کس غیر از مردان باتقوا سرپرست و متولّی آن نخواهد بود: (وَ مَا لَهُمْ أَلاَّ یُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ مَا کانُوا أَوْلِیاءَهُ إِنْ أَوْلِیاؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُون).[71] در این آیة کریمه، به عزل بلکه انعزال تبهکاران از تولیت مسجد الحرام و به نصب متقیان جهت سرپرستی آن اشاره شده است؛ زیرا تبهکار، نسبت به معبد الهی، هم منصرف است و هم صارف، هم نائی است و هم ناهی؛ ولی پارسایان در آستانة معبد خدا، هم بندة حق‌اند و هم دعوت کننده‌اند. تولیت مساجد عموماً و سرپرستی مسجد الحرام خصوصاً حکم الهی و حقّ خاص خداست که بر مردان باتقوا جعل و الزام شده و بر متّقیان سراسر بلاد اسلامی لازم است که این فرمان غیبی را امتثال کنند.

سرّ اساسی این­که تعمیر مسجد الحرام و تولیت آن در اختیار هیئت حاکمة کشور خاص نیست، آن است که کعبه و حرم امن الهی، همانند آثار باستانی اقوام و ملل خاص نیست تا گروه مخصوصی حراست آن را بر عهده داشته باشند؛ یعنی کعبه به مثابه دیوار چین نیست که فقط اثری صناعی و مادی و تاریخی و باستانی بوده و در اختیار مردم همان سرزمین است؛ یا مانند اهرام مصر نیست که فقط پدیده‌ای هنری و تاریخی بوده و صیانت آن بر عهدة مردم همان منطقه است.

اگر کعبه نظیر آثار باستانی طبیعی ممالک دیگر بود، محور گردهمایی معنوی مسلمانان سراسر گیتی در طول تاریخ نمی‌بود، بلکه کعبه در همة ابعاد هنری و صناعی و ابزارآلات و نقشه و سرزمین، همه و همه از وابستگی و پیوستگی به غیر خدا منزّه و مبرّاست و از این رهگذر، ارتباط خاصی به شخص یا گروهی نداشته و تابع هیچ قانونی از قوانین مجعول بشری نخواهد بود؛ بلکه کعبه که تبلور اسلام است، همانند قرآن کریم و پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) جز به خداوند به احدی اتّکا نداشته و نخواهد داشت و از همین رو، این امور می‏توانند محور وحدت مسلمانان سراسر گیتی قرار گیرند و تبلور دین جهانشمول اسلام در این‌ها خواهد بود و همان‌طور که خدای سبحان حقیقت قرآن را از تطاول طاغوتیان لئام و از گزند هر گونه تحریف حفظ کرده و مصون نگه می‏دارد و نیز رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را با اعجازهای گوناگون؛ بخصوص با معجزة خالده؛ یعنی قرآن کریم تثبیت کرده و همچنان ثابت نگه می‏دارد، کعبه را نیز که مجلای وحدت مسلمین جهان است، همواره از گزند ابرهه‌های گذشته و حال و آینده مصون نگه می‏دارد و همان‌طور که بر همة مسلمانان عالم لازم است که در حراست قرآن بکوشند و در صیانت شخصیت حقوقی و رسالت نبی گرامی(صلی الله علیه و آله) جدیّت نمایند، همچنین واجب است که در تأمین حرم و تقدیس آن جهاد نمایند تا مبادا به لوث مشرکان و منافقان آلوده گردد.

دلباختگان اسلامی باید خطر دشمن را از زبان خدا بشنوند که فرمود: (وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّى یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُو...)[72] یعنی همواره سعی می‌کنند و اینقدر با شما می‏جنگند که شما را از اسلام، مرتد و خارج کنند؛ همچنین فرمود: همواره تو ای پیامبر بر خیانت و دسیسه و سیاست‌های خائنانة اسرائیلیان آگاه می‌شوی: (...وَ لاَ تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى‏ خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِنهُم...)[73] بنابراین، دشمنی و عداوت آنان مشخص است. باید بکوشیم که مراکز اصیل اسلامی را در پرتو وحدت، از لوث آن‌ها پاک سازیم.

همان‌طور که صِرف عربی بودن قرآن یا نزول آن در حجاز، سبب اختصاص آن به تازی‌زبانان نیست و همان‌طور که صِرف آن­که پیامبر(صلی الله علیه و آله) در حجاز به سر می‏برد و همانجا رحلت کرد و مزار شریفش در همان سرزمین واقع شده است، مایة اختصاص آن حضرت(صلی الله علیه و آله) به قوم عرب یا مردم حجاز نیست، همین‏طور صِرف وقوع بنای کعبه در حجاز و تأمین مصالح آن از مواد اولیة آن سرزمین، سبب اختصاص به عرب یا مردم حجاز یا دولتمردان آن نخواهد بود؛ زیرا اگرچه کعبه از احجاری تشکیل شد که پیکر ظاهری آن همانند احجار دیگر است؛ لیکن از آن جهت که محاذی عرش خداست و چهار دیوار آن بر نقشه تسبیحات اربع «سُبْحَانَ اللَّهِ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ، وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ، وَ اللَّهُ أَکْبَر» بنا نهاده شد[74] و عتیق از سلطة همة ابرسلطنت‌هاست، همانندی ندارد.

چنان‌که اشاره شد، اگر کتاب یا کلام یا شخص یا بنایی به غیر خدا وابسته باشد، هرگز نمی‌تواند تبلور اسلام جهانشمول باشد.

توضیح این­که اسلام، تنها دینی است که از طرف پروردگار عالم نازل شده و تنها مکتبی است که در بر دارندة تمام کمالات انسانی است و یگانه دینی است که تمام ادیان غیر اسلامی را تحت الشعاع قرار داده و بر همة آنان چیره گشته است و در تمام پهنة جهان، قابل اجرا و در تمام گسترة زمین مورد استفاده خواهد بود. بنابراین، باید حاوی برنامه‌هایی باشد که در طول تاریخ مورد بهره‌برداری قرار گیرد و در جهت تعالی انسانیت ظهور کامل داشته باشد.

راز جهانشمول بودن اسلام آن است که برای شکوفایی فطرت انسانی نازل شده است و چون فطرت انسان و نهاد بشر که قابل و پذیرای هدایت است، ثابت و مصون از دگرگونی است و خداوند عالَم که فاعل و هادی تمام انسان‌هاست، منزّه از دگرگونی‌های «علم»، «جهل»، «شهود»، «غیبت»، «تذکر» و «نسیان» می‌باشد، قهراً قانونی که برای هدایت انسان تنظیم می‌شود، مصون از زوال و فرسودگی خواهد بود و با امتداد زمان در تمام پهنای زمین، حاکم و جاوید است؛ (إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الإِسْلامُ...)،[75] (فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ...) ،[76] (شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى‏ وَ عِیسى‏ أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ...).[77]

چون اسلام جهانشمول است و به عنوان برنامة آموزندة جهانی نازل شده و همواره دو اصل زوال‌ناپذیر «همگانی» و «همیشگی» بودن؛ یعنی «کلیت» و «دوام» را گوشزد می‌کند، بنابراین، لازم است برنامه‌های آن هم جهانی بوده و نمودار زنده‌ای از کلیت و دوام باشد. بر همین اساس می‌توان «حج» را به عنوان یکی از بارزترین، ظاهرترین و شاخص‌ترین برنامه‌های جهانشمول اسلام یادآور شد و همگانی و همیشگی بودن آن را سند گویای کلیّت و دوام دین الهی دانست؛ زیرا حج وظیفه‌ای دینی است که بر بسیاری از مبادی و اصول استوار است و تحقق حج، بدون تحقق آن مبادی ممکن نیست و اگر حج همگانی و همیشگی بود، همة آن اصول اعتقادی و مبادی فکری، دارای کلیّت و دوام می‌باشد، چون حج یک دستور جدا از آن اصول اعتقادی نیست و بدون آن‌ها مقبول نخواهد بود.

برای آن­که جهانی بودن حج به وضوح تبیین شود، ابعاد گوناگون آن را بررسی می‌کنیم تا روشن شود که متن این عبادت دینی، گسترش و دوام را به همراه دارد.

حج، همان آهنگ زیارت کعبه و انجام مناسکی است که در طیّ قرون و اعصار به شکل‌های گوناگون ظهور می‌کند و کعبه اولین خانه‌ای است که برای عبادت تودة مردم بنا نهاده شده و اولین مرکزی است که عبادت کنندگان را به سوی خود جذب کرده است: (إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمِینَ ٭ فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِنا ٭  وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِین‏).[78] تعبیر از پایگاه کعبه به «بکّه» که به معنای «ازدحام و تراکم جمعیت» است، نشان می‌دهد که کعبه محوری جهانی بوده که از هر سوی عالم در گسترة زمان، به آن رجوع نموده و در اثر انبوه جمعیت، جایگاه آن به «بکّه» نامگذاری شده است.

هنگامی که کعبه به عنوان قبلة رسمی مسلمانان اعلام شد، پیروان کیش موسای کلیم(علیه السلام) اعتراض کردند که چگونه عنوان قبله از بیت المقدس به کعبه انتقال یافت؟ وحی نازل شد که سابقة کعبه بیش از دیگر بناهای مذهبی عمومی است و کعبه نخستین خانه‌ای است که برای عبادت بندگان الهی بنا نهاده شده و به منظور هدایت همگان تأسیس شده است، چنان‌که با برکت‌های فراوان و گوناگون همراه است و هدایت آن مخصوص به عصر خاص یا ویژة گروه و نژاد و اقلیم معیّنی نیست، بلکه برای همة جوامع بشری خواهد بود و از همین رو، از دیرباز تمام اقوام و ملل که به پرستش معتقد بودند، به کعبه احترام می‌کردند و به علل گوناگون، تکریم آن را لازم می‌دانستند و ملل گوناگون جهان از هندی و فارس و کلدانی و یهودی و عرب، آن را گرامی می‌داشتند.[79]

خدای سبحان در این باره می‌فرماید: به یاد آور هنگامی که مکان کعبه را برای ابراهیم خلیل(علیه السلام) معیّن کردیم تا مرجع عبادت پرستندگان را فراهم کند و به او گفتیم که خانة مرا که همان مرجع پرستش کنندگان است، برای طواف کنندگان و نمازگزاران و عابدانی که در حال رکوع و سجودند، پاکیزه نگه‌دار و در بین مردم دعوت حج را اعلان کن تا «از هر سو» و «به هر وضع ممکن و با هر وسیله ممکن» از پیاده و سواره و از دور و نزدیک به ندای تو پاسخ دهند و برای انجام حج و زیارت کعبه گرد آیند؛ (وَ إِذْ بَوَّأْنا لإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ ٭ وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلى‏ کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیق).[80]

همچنین خداوند متعال می‌فرماید: هنگامی که ما کعبه را مرجع همة مردم و جایگاه امان و آرامش قرار دادیم؛ (وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً...).[81] این تعبیر، گرچه به حسب دلالت صریح، مردم اعصار پیشین را شامل نمی‌شود، ولی با توجه به ذیل آیه که می‌فرماید: (...وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى‏ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ)، روشن می‌شود که نه تنها مردم جهان بعد از نزول قرآن به زیارت کعبه فراخوانده شده‌اند بلکه همة افراد قرون گذشته نیز باید آهنگ کعبه می‌کردند و به زیارت آن می‌شتافتند؛ زیرا پیمان الهی نسبت به دو پیامبر بزرگوار و متعهّد یعنی ابراهیم و اسماعیل8 این بود که کعبه را برای زائران و طواف کنندگان و معتکفان و رکوع کنندگان و سجده‌گزاران، پاک و پاکیزه نگه دارند.

در فرهنگ وحی و زبان قرآن، زیارت کعبه و امتثال سایر دستورات الهی، اختصاصی به مردم سرزمین معیّن ندارد و افراد هیچ منطقه به انجام مناسک حج از افراد منطقة دیگر سزاوارتر نیستند و بُعد منزل در این سفر روحانی، همچون قرب منزل است: (إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ...).[82] بر اساس این آیة کریمه، مسجدی که در حریم کعبه بنا نهاده شده و محل نماز و نیایش و جای طواف است، برای همة مردم به طور مساوی قرار داده شده و در این جهت، بین ساکنان مکه و مسافرانی که از نقاط دیگر جهان به آن سو سفر می‌کنند، هیچ فرقی نیست.

دقت کافی در محتوای آیة (جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ)[83] و انسجام صدر و ذیل آن نیز نشان می‌دهد که کعبه به عنوان مطاف عمومی و عامل قیام همگانی و مردمی قرار داده شده است؛ یعنی آنچه می‌تواند زمینة قیام همة مردم را به قسط و عدل فراهم کند و خصوصیت‌های نژادی و جغرافیایی را کنار بزند و اختلاف‌های مکانی را درنوردد و پراکندگی‌های زمانی و زبانی را به یک سو نهد و بیگانگان را آشنا کند، همانا کعبه‌ای است که از حرمت و قداست خاصی برخوردار است. خلاصه آن­که مهم‌ترین عامل قیام همة مردم جهان، خانه‌ای است که همگان به سوی آن نماز می‌گزارند و بر گرد آن طواف می‌کنند و در کنار آن به نیایش می‌پردازند و در حریم آن به تفکر در آیات الهی می‌نشینند و سرانجام به علم بی‌پایان پروردگار پی می‌برند؛ از همین رو، حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمود: همواره دین پروردگار قائم و زنده است؛ مادام که کعبه ایستاده و پابرجاست: «لاَ یَزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَةُ».[84]  قیام دین به قیام متدینین خواهد بود و همچنان که قیام کعبه به قیام زائران بیت الهی است، قیام جهانشمول مردم با توجه مستمر به کعبه تأمین می‌گردد.

خلاصه آن­که بررسی ابعاد گوناگون حج در نظام اسلام، جهانی بودن آن را به خوبی تبیین می‌کند و رفتن به سوی کعبه را «هجرت همگان به سوی خدا» می‌شمارد.

مرکز نشر توحید و کانون اتحاد

پس از این توضیح نسبتاً مبسوط در این باره که حج یکی از بارزترین مظاهر همیشگی، همگانی و جهانشمول بودن اسلام است، اکنون به اصل بحث؛ یعنی این­که کعبه مرکز نشر توحید و کانون اتحاد است، بازگشته و می‌گوییم وحدت مرجع، زمینة اتحاد راجعان را فراهم می‌کند؛ زیرا احساس وحدت مقصد و مأوا وسیله‌ای مناسب برای تضارب آرای راجعان و تعامل فکری آنان است و همین کار مقدمه‌ای مناسب برای ادراک ضرورت هم‌آوایی است تا جهانی شدن اسلام و اصول جامعة مهدوی فراهم شود. از نظر ملکوت، هر کس به هر سمتی رو کند، به خداوند سبحان رو کرده است: (فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ‏)،[85]  لیکن از نظر مُلک و قلمرو طبیعت چاره‌ای جز توجه به یک نقطه مرکزی و تکیه‌گاه محوری نیست. خدای سبحان کعبه را برای وحدت جهانی آفرید تا همگان با عنایت به اصول ارزشمند توحید از زندگی مسالمت‌آمیز برخوردار شوند. کانون اجرایی چنین ایده‌ای فقط کعبه است که خداوند سبحان برای گردهمایی سراسر جهان اسلام آن را قبله و مطاف عالمیان دانست تا مسلمانان از دور و نزدیک در کنار این محور وحدت‌بخش گرد هم آیند و در آنجا با یکدیگر آشنا و متحد شده و با طرح و حل مسائل علمی و عملی و مشکلات سیاسی و اجتماعی، روابط آنان تحکیم شود.

کعبه به دست توانای پیامبری عظیم الشأن بنا شد تا مرکز نشر توحید باشد و هنگامی که در زمان خاتم انبیا(صلی الله علیه و آله) نیاز به تجدید بنا داشت و بعد از چیدن مقداری از دیوار در نصب حجر الاسود، بین قبایل عرب اختلاف شد که این افتخار، نصیب چه قبیله‌ای بشود، همگان حضرت محمد امین(صلی الله علیه و آله) را به عنوان خردمندی بی‌طرف و صاحب‌نظری بی‌غرض پذیرفتند تا هر تصمیمی که آن حضرت گرفت اجرا شود.

آن حضرت، دستور داد تا ردایی بگسترانند و حجر الاسود را درون آن بگذارند و هر قبیله گوشه‌ای از آن پارچه را بردارد. آنگاه حجر الاسود را به لبة جایگاه نصب آوردند و آن حضرت(صلی الله علیه و آله) با دست مبارک خود در محل کنونی آن نصب فرمود.[86] پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله)  با این ابتکار خود، مردم را به اتّحاد عمومی تذکر داد.

بنابراین، در تجدید بنای کعبه و نصب حجر الاسود در پرتو راهنمایی خاتم انبیا(صلی الله علیه و آله) زمینة اختلاف قومی و فخرفروشی نژادی و مباهات قبیله‌ای و بالیدن‌های جاهلی تا حدودی برطرف شد و همین ابتکار تاریخی ـ که خصوصیت‌های قبیله‌ای را که همان خصومت‌های قومی است، به اتحاد و برابری و برادری که همان محبّت ایمانی است، تبدیل کرد ـ کعبه را منادی اتحاد و کانون یگانگی معرفی کرد و این وصف ممتاز نیز در ردیف دیگر اوصاف برجسته آن همانند مساوات: (سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ)[87]، آزادی و آزادیخواهی: (الْبَیْتِ الْعَتِیقِ)[88]، پاکی و پاکیزگی: (طَهِّرْ بَیْتِیَ)[89]، ایستادن و ایستادگی: (قِیاماً لِلنَّاس‏ِ)[90] می‌درخشد و آن را مدرسة توحید، اتحاد و وحدت می‌کند؛ زیرا خانه‌ای که مورد تقدیس ملتی باشد و همگان در ساختن آن سهیم باشند و مهم‌ترین جزء آن با حفظ حقوق همه در جای معین نصب شود و در نصب آن جزء مقدس، پاک‌ترین انسان کامل که یکی از رسالت‌های مهم او تأمین وحدت مردمی است سهم تعیین کننده داشته باشد، می‌تواند کانون وحدت باشد.

استحکام ارکان توحید در پرتو وحدت رهبری

راز گردهمایی مردم هر منطقه در همة نمازهای شبانه‌روزی به عنوان «نماز جماعت» و در تمام هفته‌ها به نام «نماز جمعه» آن است که از اجتماع‌های کوچک موضعیِ جماعت، به اجتماع متوسط مقطعیِ جمعه رسیده و از آنجا به «اجتماع جهانی حج» در محدودة حرم نایل آمده، تا با وحدت رهبری و اتحاد خط فکری، ارکان توحید مستحکم شده و بنای شرک و طغیان و استکبار از جهان زدوده شود و مردم مظلوم از پرستش اربابان ابرقدرت رها شده و دست ستم‌پیشگان از سر محرومان کوتاه و پای غارتگران از خاک مظلومان قطع گردد و چون رهبری‌های سیاسی حج و مواقف آن و جهت دادن به اجتماع انبوه جهانیان بر محور بنایی پاک و آزاد و بهره‌برداری از افکار اقطار عالم و سیراب ساختن تشنگان استقلال و نجات از استعباد و استکبار جهانی، بالاصاله در پرتو امامت انسان کاملی است که خود اسلام ممثّل است و می‌تواند به همة ابعاد اسلامی آشنا باشد و آشنایی دهد و مردم را به روح توحید که همان فریاد و قیام بر ضدّ طاغوت است، جهت بخشد. حج بدون «ولایت» و آهنگ کعبه بدون «امامت» و حضور در عرفات بدون «معرفت امام» و قربانی بدون «فداکاری در راه امامت» و رمی جمره بدون «طرد شیطان استکبار درونی و بیرونی» و سعی بین صفا و مروه بدون «کوشش در شناخت و اطاعت امام»، بی‌حاصل بوده و سودی نخواهد داشت؛ زیرا از پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) چنین رسیده است که هرکس امام زمان خود را نشناسد، و بدون امام بمیرد، مرگ او، مرگ جاهلیت است: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً»[91]؛ «مَنْ مَاتَ بِغَیْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة»[92] ؛ «مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ لَهُ إِمَامٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً»[93] و از آنجا که مرگ هر انسان همانند زندگی اوست: «کَمَا تَعِیشُونَ‏ تَمُوتُونَ وَکَمَا تَمُوتُونَ تُبعَثُون»،[94]  کسی که امام زمان خویش را نمی‌شناسد و مرگ او مردن جاهلی است، زندگی او نیز یک زندگی جاهلی بوده و همة شئون و سنن حیاتی او همانند جاهلیت سپری می‌شود. قهراً حجّ و زیارتِ این‌گونه افراد نیز حجی جاهلی بوده و از حجّ توحیدی سهمی نخواهند داشت.

این انسان کامل، همان امام از اهل بیت نبوت: است که بدون او حرمتی برای حرم و مواقف آن نخواهد بود و هیچ کدام از آن مواقف به حساب شعائر اللّه شمرده نمی‌شوند و بر همین اساس، زائران محروم از شناخت امامت، هرگز «وَفْد» و مهمانان الهی نبوده و از ضیافت معنوی خدا برخوردار نمی‌باشند، چون زائری که امام از اهل بیت نبوت: را نمی‌شناسد و امامت را کنار می‌گذارد و سرپرستی امور مسلمانان جهان را به یاوه می‌گیرد و رهبری توده مردم را از حج و زیارت و دیگر فرازهای عبادی جدا می‌داند و آن را امری عادی و در اختیار هر فرد قرار می‌دهد و کرامتی برای هدایت خلق خدا و تدبیر امور آنان قائل نیست، در حقیقت، انسان را نشناخته و خود نیز به حریم ارزشمند انسانیت قدم نگذاشته است. چنین زائری که با این دید به زیارت کعبه رفته و با همان دید بازگشته، چگونه در مدار توحید طواف کرده و چطور هرگونه شرک و طغیان را زدوده است، در حالی که مجرای فیض خدا را نشناخته و مهم‌ترین عامل تکامل انسانی را نادیده گرفته و بهترین سرچشمه زلال و حیات‌بخش را از دست داده و تشنه‌کام مانده است؟!

پیامبر گرامی(صلی الله علیه و آله) در حجة الوداع نیز در همین باره مطالبی فرمودند[95] که در ذیل به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

1.  تهذیب نفس و تزکیه روح در ابعاد و محورهای سه‌گانة «توحید» و «پیوند با امام» و «اتحاد و اتفاق و حفظ هماهنگی با عامة مؤمنان»: «ثَلاَثٌ لاَ یُغِلُّ عَلَیْهِنَّ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ: إِخْلاَصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ، وَ النَّصِیحَةُ لأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ، وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ»؛ یعنی هرگز دل یک مسلمان در مورد سه اصل خیانت نمی‌کند:

الف)  همة کارها را خالصاً للّه انجام دادن و توحید را در تمام کارها حاکم کردن.

ب)  با زمامداران حق، ناصحانه برخورد کردن و پیوند با امام راستین را محفوظ داشتن و مسائل را با مقام رهبری در میان گذاشتن و جریان را درست گزارش دادن و رهنمود کامل گرفتن و خالصانه به کار بستن.

ج)  اتحاد همه جانبه با مؤمنان را حفظ کردن و از اجتماع آنان جدا نشدن و صفوف به هم فشردة آن‌ها را ترک نکردن و ملازم صحنة همیاری و هماهنگی آنان بودن و تاروپود جامعه اسلامی را با حضور در متن اجتماع مستحکم کردن.

2.  برقراری امنیت همه جانبة مردم و حفظ مال و خون آنان از تهاجم؛ «وَ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ عَلَیْکُمْ دِمَاءَکُمْ وَ أَمْوَالَکُمْ...»، (وَ لا تَعْثَوْا فِی الأَرْضِ مُفْسِدِین‏)، «فَمَنْ کَانَتْ عِنْدَهُ أَمَانَةٌ فَلْیُؤَدِّهَا».

3.  حفظ اصل مساوات و برابری فردی و نژادی (مساوی و برابر بودن همة افراد در برابر قانون اسلام؛ همچنین یکسان بودن تمام اقوام و قبایل در قبال اسلام): «النَّاسُ فِی الإسلاَمِ سَوَاءٌ... لاَ فَضلَ لِعَرَبِیٍّ عَلى عَجَمِیٍّ و لاعَجَمِیٍّ عَلى عَرَبِیٍّ إلاَّ بِتَقوَى اللّهِ».

4.  اصول برادری و فضایل اخلاقی را نسبت به برادران اسلامی رعایت کردن و حیثیت و آبروی آنان را محترم شمردن و به مال و خون آنان تعدی نکردن؛ «إِنَّ الْمُسْلِمَ أَخُو الْمُسْلِمِ لاَ یَغُشُّهُ وَ لاَ یَخُونُهُ وَ لاَ یَغْتَابُهُ وَ لاَ یَحِلُّ لَهُ دَمُهُ وَ لاَ شَیئاً مِن مَالِهِ إِلاَّ بِطِیبَةِ نَفْسِة».

5 .  قرآن کریم و اهل‌ بیت نبوت و امامت(علیه السلام) را گرامی داشتن و از این دو وزنه وزین، الهام گرفتن و از آن‌ها جدا نشدن؛ «قَدْ خَلَّفْتُ فِیکُمْ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی‏».

6 .  همگان را در برابر قانون الهی مسؤول دانستن و از احکام اسلامی پاسداری کردن و به عنوان ره‌توشة حج و زیارت کعبه آنچه را در آن صحنه گذشت به غایبان رساندن؛ «...إِنَّکُمْ مَسْئُولُون‏َ؛ فَلْیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ مِنْکُمُ الْغَائِب»‏.

7.  ولایت و امامت امیر مؤمنان، علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) را  مطرح کردن و امت را با امام آشنا کردن و امام را به امّت شناساندن و اطاعت او را چون اطاعت پیامبر دانستن و در نتیجه، حیات جامعه را زندگی معقول و اسلامی کردن و از زندگی جاهلی نجات دادن؛ «مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ».

به امید آن­که توفیق حجّ و زیارت کعبه نصیب همة مسلمانان گردد تا با انجام مناسک حج و معرفت به اسرار الهام‌بخش آن، کعبه عامل قیام همگانی مستضعفان جهان ضدّ مستکبران شود و تودة مسلمانان از خطر شرک و طغیان رهایی یافته و با ظهور حضرت مهدی موعود موجود(علیه السلام) از کنار همین کعبه، ندای ملکوتیِ (بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ)[96] به جهانیان برسد[97] و قلمرو انسانیت با عدل و داد آباد گردد، إن‏ شاء الله.

 

«وَ السَّلاَمُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى»

عبدالله جوادى آملى

 



[1].  صافات  :   164

[2].  طه  :   64

[3].  اعلی  :  14

[4]. خدای سبحان آفرینش پیکر آدمی را به تراب و طین و حمأ مسنون و صلصال نسبت داد که از نشئة کثرت‌اند وهمواره سبب نزاع و مایة زحام می‏باشند؛ (...إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِینٍ) (ص :71) وخلقت روح انسانی را به ­خود نسبت داد که عین وحدت است و همواره سبب اتحاد و رأفت و مایه التیام و محبت؛ (...وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی) (حجر : 29)؛  (ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ) (سجده :  9).

سرّ کثرت طبیعت و ماده را باید در ضیق هستی آن جست‌وجو کرد؛ زیرا هر موجود مادی، دارای وضعیت خاص خود بوده که نه در دیگری حضور دارد و نه پذیرای غیر خود می‌باشد؛ چنان‌که راز وحدت ماورای طبیعت را باید در سعة وجودی آن یافت؛ زیرا هر موجود مجرّد، نه در حضور دیگری محجوب است و نه از شهود غیر خود محروم. از این رو، نه در بهشت جای کینه و نزاع:  (وَ نَزَعْنا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ) (اعراف : 43) و نه در دل‌های مردان با ایمان ـ که به ما ورای طبیعت معتقد و با آن مرتبط‌اند و به دستورهای وحی آسمانی عمل می‏کنند ـ نسبت به یکدیگر عداوت و بغضاء است:  (...رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ) (حشر : 10).

[5] .  صافات  :  99

[6] .  حجر :  39 ـ 40

[7].  لیل :  5 ـ 7

[8] .  لیل :  8 ـ 10

[9].  حج  :  78

[10].  حجرات  :  13

[11].  روم  :  22

[12].  راز عدم تبدیل فطرت توحیدی همگان، این است که نه خداوند آن را تغییر می‏دهد، چون وی را به احسن تقویم ساخت و هیچ نقص و عیبی در نهان توحیدی او نیست تا تبدیل شود و نه غیر خداوند احدی توان تأثیر در نظام آفرینش انسان را دارد؛ لذا به عنوان نفی محض فرمود:  (لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّه‏...) (سورة روم، آیة 30).

[13].  روم :  30

[14].  انفال :  63

[15].  در این پیوند و الفت، دو نام از اسمای حسنای خداوند؛ یعنی اسم عزیز و اسم حکیم، سهم بسزایی دارند: (وَ لکِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیم‏)، از این‌رو دل‌های عزیزان و حکیمان با هم متحد است؛ اما قلوب قاسیه ذلیلان و جاهلان، هماره از هم جدا و با هم درگیر و نسبت به هم کینه‌توز و در برابر هم سرسخت، موضع‌گیر، ستیزنده و پرخاشگر و از رشد یک‌دیگر حسودانه نگران و از هبوط همدیگر عنودانه خرسندند، از این‌رو به عنوان کیفر تلخ، محکوم حاکم عدل و قسط‌اند که فرمود:  (وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ) (مائده : 64)؛ (فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَة) (مائده : 14). شیطان که همانند کلب معلَّم است، با وسوسة مرموز خود ـ که امری تکوینی است و تا حدودی سهمی از تجرّد خیالی و وهمی دارد ـ در آن دل‌های دنیا زده نفوذ کرده و پیوند آنان را از یک‌دیگر بریده و آن‌ها را تحت ولایت خود درمی‌آورد:  (إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاء...) (مائده : 91).

[16].  توبه :  60

[17].  رعد :  28

[18].  طه :  124

[19].  آل عمران :  103

[20].  بقره :  208

[21].  آل عمران :  105 و 106

[22].  بقره :   213

[23].  آل عمران :  19

[24].  شوری :  14

[25].  جاثیه :   17

[26].  فاطر :  43

[27].  بقره :  185

[28].  انعام :  19

[29].  زمر :  27

[30].  زمر :  41

[31].  انعام :  90

[32].  مدثر :  31

[33].  فرقان :  1

[34].  اسراء :  88

[35].  احزاب :  40

[36].  انبیاء :   107

[37].  سبأ :  28

[38].  نساء :  170

[39].  اعراف :  158

[40].  حج :  28

[41].  وسائل الشیعه، ج4، ص339

[42].  بقره :  115

[43].  بقره :  144

[44]. آل عمران  :  96

[45].  مائده  :  97

[46].  بقره  :  125

[47].  حج  :  26

[48].  بقره  :  127

[49].  حج  :  29

[50] .  حج  :  33

[51] .  بقره  :  125

[52] .  آل عمران  :  97

[53] .  مائده  :  2

[54] .  حج  :  25

[55] .  حج  :  25

[56] .  ابراهیم  :  37

[57] .  بقره  :  126

[58] .  ابراهیم  :  35

[59] .  تین، آیات 1 ـ 3

[60] .  قریش، آیات 3 ـ 4

[61] .  آل عمران  :  97

[62] .  قصص  :  57

[63] .  عنکبوت  :  67

[64] .  حج  :  27

[65] .  توبه  :  3

[66] .  الکافی، ج4، ص420 ؛ عوالی اللئالی، ج1، ص214

[67].  بحار الانوار، ج 75، ص 259

[68].  نمل  :  91

[69].  توبه، آیات 17 ـ 18

[70].  نساء  :  77

[71].  انفال  :  34

[72].  بقره  :  217

[73].  مائده  :  13

[74].  علل الشرایع، ج2، ص398 ؛  بحار الانوار، ج96، ص57

[75].  آل‌عمران  :  19

[76].  روم  :  30

[77].  شوری  :  13

[78].  آل عمران : 96 و 97

[79].  المیزان، ج 3، ص 402

[80] .  حج : 26 و 27

[81] .  بقره  :  125

[82] .  حج  :  25

[83] .  مائده  :  97

[84] .  الکافی، ج4، ص271 ؛ وسائل الشیعه، ج 11، ص 21

[85] .  بقره  :  115

[86] .  ر.ک:  وسائل الشیعه، ج13، ص214

[87] .  حج  :  25

[88] .  حج، آیات 29 و 33

[89] .  حج  :  26

[90].  مائده  :  97

[91].  مناقب آل ابی‌طالب، ج1، ص246؛ بحار الانوار، ج 32، ص 321

[92].  مسند احمد، مسند الشامیین، ح16271

[93].  صحیح ابن حبان، باب طاعة الأئمه، ح4656

[94].  عوالی اللئالی، ج 4، ص 72

[95].  تاریخ یعقوبی، ج1، صص503 ـ 508

[96].  هود  :  86

[97].  بحار الانوار، ج52، صص191 ـ 192

صبح امروز و با حضور امیر دریادار حسین خانزادی فرمانده نیروی دریایی ارتش، دستاوردهای جدید نداجا شامل پهپاد دریاپایه پلیکان و پروژه سورن رونمایی شد.

پهپاد دریاپایه پلیکان ۲ با توانایی نفوذ در عمق، توانایی ماموریت‌های گشت و شناسایی را دارد.

این پهپاد با استفاده از چهار موتور عمود پرواز و یک موتور پیشران پر قدرت توانایی نشست و برخاست عمودی از روی شناور در حال حرکت را دارد.

این پرنده در ابتدا با استفاده از چهار موتور همزمان شده خود که به صورت عمود پرواز است از شناور جدا می‌شود و پس از آن با استفاده از الگوی خودکار طراحی شده در سامانه پرواز خودکار، طی فرآیند محاسبه شده بدون برهم خوردن تعادل و سقوط ناگهانی پرنده وارد فاز کروز یا حرکت افقی می شود. این فرآیند در هنگام برگشت پرواز از ماموریت شناسایی خود و نشستن بر روی کشتی بالعکس اجرا می‌شود.

یکی دیگر از وجوه تمایز این پهپاد شناوری مثبت و مقاومت آن در برابر نفوذ پذیری در هنگام فرود بر سطح آب است که به این پرونده این امکان را می دهد تا در شرایط اضطراری بدون آسیب بر روی آب فرود آمده و بازیافت شود.

عملکرد این سامانه بدون سرنشین در انجام عملیات خودکار و در شرایط نامتعارفی که پرنده‌های با سرنشین قادر به انجام ماموریت نباشند و همچنین عدم نیاز آن به تاسیسات و زیرساخت‌های گسترده و پرهزینه جهت بهره برداری،  نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را بر آن داشت تا از این پرنده در راستای انجام ماموریت‌های محوله خود در یگان‌های شناور و آب‌های دوردست تحت کنترل عملیاتی خود استفاده کند.

پهپاد پلیکان ۲ آزمایشات میدانیHAT و SAT  خود را با موفقیت به پایان رسانده است.
 

 

** پروژه سورن

از آنجاییکه تمام سامانه‌های موقعیت‌یاب زمینی و دریایی به منظور تعیین مختصات دقیق خود نیازمند استفاده از ماهواره ها هستند که در فضای بالای جو زمین استقرار دارند. برای تعیین موقعیت شناورهایی که در زیر دریا حرکت می‌کنند استفاده از این سیستم ها با توجه به اینکه امواج الکترومغناطیس توانایی نفوذ در عمق دریا را ندارند عملاً غیرممکن است.

«آی اِن اس» یک سامانه کمک ناوبری است که وظیفه موقعیت‌یابی لحظه‌ای زیردریایی را برعهده دارد. این واحد داده‌های مورد نیاز جهت تعیین موقعیت زوایا و همچنین سرعت ها را در سه محور از سنسورهای اینرسی نصب شده در داخل خود جمع آوری کرده و با تجزیه و تحلیل این داده‌ها موقعیت‌های لحظه‌ای وضعیت تعادل و راه یگان را در هر زمان به دست می‌آورد.

پروژه سورن با موضوع طراحی و ساخت واحد آی‌اِن‌اس است که با تکنولوژی روز دنیا ساخته شده و بدون نیاز به جی پی اس موقعیت زیردریایی به همراه وضعیت تعادل آن را با خطای کم ارائه می‌کند.

این سیستم به علت قیمت و تکنولوژی بسیار بالای آن فقط توسط چند کشور بسیار محدود تولید می شود و قبلاً به روی هیچ یک از یگان‌های نداجا نصب نبوده است. از این رو با توجه به نیاز نیروی دریایی به یک سامانه تعیین موقعیت دقیق و همچنین طراحی و ساخت سامانه های پیشرفته به روی یگان‌های زیرسطحی و نیاز این سیستم‌ها به اطلاعات دیجیتال و دقیق یگان خودی، موضوع طی یک طرح تحقیقاتی به انجام رسید.

این پروژه پس از نصب به روی یگان‌های زیرسطحی این قابلیت‌ها را خواهد داشت که زمانی که زیر دریایی در عمق قرار گرفته و هیچ گونه ارتباطی با فضای آزاد ندارد، اولا راه یگان را به طور دقیق ارائه می‌کند، ثانیاً موقعیت زیردریایی را در زیر آب تعیین می‌کند،  ثالثاً YAW، PITCH و ROLL زیر دریایی را زیر آب تعیین کند و رابعاً اطلاعات مورد نیاز را برای سامانه سلاح ارسال نماید.

رهبر جریان الصدر عراق در واکنش به تمایل نخست‌وزیر این کشور برای استعفا، گفت که این استعفا به معنای پایان فساد در این کشور نیست.

 

«مقتدی الصدر»، رهبر جریان الصدر عراق و رئیس ائتلاف سائرون این کشور، تصمیم عادل عبدالمهدی، نخست‌وزیر عراق برای استعفا از سمت خود را «اولین میوه انقلاب در عراق و نه آخرین میوه آن» دانست.

 

او در واکنش به این استعفا طی بیانیه‌ای که در حساب توییتری خود منتشر کرد، از این استعفا استقبال کرد.

 

مقتدی صدر در ادامه بیانیه خود ظاهراً معترضان را به ادامه اعتراضات دعوت کرده است. او گفت: «بدانید که استعفای او به معنای پایان فساد نیست؛ لذا مواردی را پیشنهاد می‌کنم».

 

رئیس ائتلاف سائرون عراق که بیشترین کرسی پارلمان این کشور رادر انتخابات گذشته به دست آورده، پیشنهاد داد که نامزدی برای تصدی پست نخست‌وزیر با همه‌پرسی مردمی برای انتخاب پنج نامزد باشد و صندوق‌های‌ رأی در میادن اعتراض‌ها توزیع شود.

 

صدر همچنین پیشنهاد تشکیل شورای مبارزه با فساد داد. شورایی که از بین نخبگان قضائی و افرادی که برای محاکمه فاسدان شجاعت داشته و پاک دست هستند، تشکیل شود.

 

رهبر جریان الصدر عراق همچنین پیشنهاد داد که نخست‌وزیر وزرای کابینه را به دور از سهم‌خواهی احزاب، جریان‌ها و «شبه‌نظامیان» و فرقه‌گرایی حزبی و ملی‌ انتخاب کند.

 

مقتدی صدر همچنین خواست نقش قضات پررنگتر شده و از جدال‌ها در پارلمانی که برخی از نمایندگان آن دست کمی از فساد در دولت ندارند، پرهیز شود.

 

او از سایر نمایندگان و ائتلاف‌ها خواست بدون درنظر گرفتن نظر مستقیم مردم به سمت تشکیل دولت حرکت نکنند.

 

رهبر جریان الصدر در پایان بیانیه ای خود از ادامه تظاهرات مسالمت‌آمیز و عدم عقب‌نشینی معترضان حمایت کرد و گفت: «از کشورهای دوست و دشمن تقاضا دارم به عراقی‌ها فرصتی برای تعیین سرنوشت خود بدهند».

 

عادل عبدالمهدی، نخست‌وزیر عراق امروز جمعه بعد از قریب به دو ماه از اعتراضات مردمی در این کشور اعلام کرد که قصد استعفا دارد و استعفای خود را به پارلمان تقدیم خواهد کرد.

 

«احمد الصافی» نماینده آیت‌الله سیستانی مرجعیت عالی عراق امروز در خطبه‌های نماز جمعه شهر مقدس کربلا، ضمن بیان حرمت خون معترضان، از پارلمان خواست در مورد گزینه‌هایش برای بررسی اوضاع کشور و دولت عبدالمهدی تجدید نظر کند.

 

شهرها و استان‌های جنوبی عراق از نهم مهر ماه (اول اکتبر) به جز ایام اربعین شاهد تظاهرات و اعتراضات مردمی به اوضاع اقتصادی و فساد در این کشور است و طی این مدت، شمار قابل توجهی از معترضان و نیروهای امنیتی به دلیل درگیری با اقدامات خشونت‌آمیزی برخی از «آشوبگران» کشته یا زخمی شده‌اند.

سفر ترامپ به افغانستان، غیردیپلماتیک و ناقض حق حاکمیت ملی این کشور است هر چند واشنگتن و هم پیمانانش همواره از حق حاکمیت و حقوق بشر دم می زنند اما این موضوع در عمل وجود ندارد.

 

«دونالد ‏ ترامپ» رئیس جمهور آمریکا به صورت مخفیانه و چراغ خاموش ساعت 20:30 شب 7 آذرماه وارد پایگاه هوایی «بگرام» افغانستان شد و به مدت 2.5 ساعت در این پایگاه حضور داشت.

 

با این حال به خبرنگاران دستور داده شده بود که برای حفظ امنیت وی، این سفر را مخفی نگه دارند به همین دلیل خبر ورود ترامپ به افغانستان با تأخیری چند ساعته منتشر شد.

 

البته این اولین سفر رئیس جمهور آمریکا به منطقه نیست و در سال گذشته نیز وی مانند این سفر را به عراق داشت که با واکنش مقامات، نخبگان سیاسی عراق و مردم این کشور مواجه شد.

 

اما رئیس جمهور آمریکا در پایگاه بگرام با « اشرف غنی» رئیس جمهور افغانستان دیدار و گفت‌وگو کرد.

 

‏در این دیدار ترامپ از پیشرفت های نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان در امر مبارزه با تروریسم قدردانی کرد و شکست داعش را در شرق افغانستان به رئیس‌جمهور غنی تبریک گفت.

 

‏رؤسای جمهور دو کشور تاکید کردند اگر طالبان متعهد به موافقتنامه صلح است، باید آتش بس را قبول کند و اگر می خواهیم در افغانستان صلح پایدار برقرار گردد باید مخفیگاه های تروریستها در بیرون از افغانستان از بین برده شود.

 

‏سپس رئیس‌جمهور غنی و ترامپ در جمع سربازان آمریکایی در بگرام حضور یافتند و در سخنرانی‌های  خود از فداکاری های این نیروها و نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستانی قدردانی کردند.

‏همچنان آنان پیشرفت های اخیر نیروهای هر دو کشور را در شکست دشمن به ویژه داعش و القاعده چشمگیر و موفقیت آمیز خواندند.

 

اما موضوع مهمی که رئیس جمهور آمریکا در این سفر دنبال می کرد حول چند محور مهم است که می‌توان به این موارد اشاره کرد.

 

١- ترامپ بار دیگر آغاز مجدد مذاکرات با طالبان را رسما اعلام کرد.

 

٢- وی تأیید کرد که برخی مقامات این کشور با طالبان دیدارهایی داشته اند

 

٣- ترامپ دو راه برای خروج نظامیان از افغانستان بیان کرد؛ یا پیروزی کامل یا توافق. اما به گفته وی طالبان شدیدا به توافق مایل هستند.

 

٤- وی اعلام کرد مایل است سطح سربازان را به ٨٦٠٠ نیرو برساند. کاهش نظامیان می تواند بستری برای توافق صلح باشد.

 

٥- لحن سخنان وی نسبت به طالبان نرم تر شده است.

 

٦- گفته ترامپ در مورد آمادگی طالبان برای «آتش بس» نکته مهمی است. باید دید بعد از قهر و آشتی، طالبان به این خواسته که در حقیقت خواسته کابل است تن داده اند یا نه؟

 

٧- عدم دعوت از «عبدالله عبدالله » رئیس اجرایی دولت وحدت ملی افغانستان به پایگاه بگرام برای دیدار با ترامپ، نکته دیگر این سفر است و در شرایط انتخابات حساس ریاست جمهوری می تواند پیامی خاصی داشته باشد.

 

8- موضوع بعدی این که با قوت گرفتن موضوع استیضاح ترامپ وی به این سفر احتیاج داشت تا از این فضا خارج شود و این موضوع را چه در داخل این کشور و چه در خارج برای هر چند مدت کوتاه به بیراهه بکشاند.

 

نکته مهمی که می توان در مورد سخنان رئیس جمهور آمریکا در مورد ترویسم بیان کرد این است که ترامپ در حالی سخن از نابودی گروههای تروریستی از جمله داعش و القاعده در منطقه می‌گوید که این کشور حامی گروههای افراطی و تروریستی در جهان است و هر جا منافع این کشور و هم پیمانان آنها در خطر باشد با این گروهها وارد جنگ می‌شوند و هر موقع نیاز به این گروهها باشد از آنها دفاع می‌کند که می توان این موضوع را به وضوح در سوریه و عراق دید.

 

پس از شکست داعش در سوریه و عراق و با پشتیبانی آمریکا و هم پیمانان آن این گروهها از سوریه به افغانستان و به خصوص شمال افغانستان و هم مرز با کشورهای آسیای مرکزی منتقل  شدند تا بتوانند در آینده منافع این کشور را در منطقه پیاده کنند.

 

در این مورد  تاکنون مقامات کشورهای آسیای مرکزی و به خصوص روسیه بارها ابراز نگرانی کرده اند.

 

«ضمیر کابلوف» نماینده ویژه روسیه در افغانستان چندی قبل از حضور گسترده داعش در این کشور هشدار داده و گفت: حدود بیش از ۱۰ هزار جنگجوی داعش در افغانستان حضور دارند که اکثراً از کشورهای سوریه و عراق به این کشور آمده‌اند.

 

وی ادامه داد: حضور داعش در افغانستان رو به گسترش است و جنگجویان این گروه پس از شکست در سوریه و عراق به دلیل عملیات‌های نظامی به افغانستان نقل مکان کردند.

 

این مقام روس ادامه داد: مسکو جزء اولین کشورهای بود که به حضور داعش در افغانستان هشدار داد و در حال حاضر شماری از جنگجویان این گروه تروریستی که در سوریه و عراق دارای تجاربی در زمینه آموزش نظامی نیز هستند به این کشور آماده و در آینده تهدیداتی برای کشورهای منطقه به خصوص کشورهای آسیای مرکزی خواهند داشت.

استفاده از وسائل الکترونیکی به ویژه گوشی همراه و اثرات آن بر سلامتی بدن، ذهن بسیاری از مردم را به خود مشغول کرده است که یکی از نگرانی‌ها درباره اثرات استفاده از گوشی همراه بر سلامت چشم است.

حمید احمدیه، فوق تخصص چشم پزشکی و استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در گفت‌وگو با خبرنگار سلامت خبرگزاری فارس درباره «اثرات نامطلوب تماشای تلویزیون و گوشی موبایل بر چشم»، اظهار داشت: اگر بخواهیم اظهار نظر دقیقی در هر زمینه‌ای داشته باشیم، لازم است شواهد علمی وجود داشته باشد؛ بعضی اوقات صحبت کردن ممکن است براساس حدس و گمان بوده و در برخی موارد نیز ممکن است بر اساس شواهد و مدارک علمی باشد.

وی با تأکید بر اینکه صحبتی که بر اساس شواهد است ارزش دارد، ادامه داد: از نظر اینکه استفاده از گوشی همراه، تبلت و وسائل شبیه آن صدمات جبران ناپذیری به چشم وارد می‌کند، هنوز مدرک مشخصی از نظر علمی ارائه نشده است.

این فوق تخصص چشم پزشکی افزود: موضوعی که وجود دارد مربوط به کودکان و مشاهده و کار از فاصله نزدیک است. در قدیم درباره افرادی که در قالی بافی کار می‌کردند این موضوع مطرح بود و حدس زده می‌شد نزدیک بینی در آنها بیشتر است. البته درباره گوشی همراه نیز این موضوع مطرح است، اما این نیز به صورت قطعی ثابت شده نیست.

احمدیه درباره «اثرات نور آبی رنگ تلفن همراه بر چشم»، بیان داشت: شواهد علمی درباره اینکه این نور صدمه‌ای به چشم وارد کند، جبران ناپذیر باشد و اثرات آن بماند، نداریم.

در شامگاه 27 نوامبر 2019 (6 آذر 1398) در اقدامی غیر معمول شاهد آتش زدن کنسول‌گری ایران در نجف، توسط برخی افراد نقاب‌پوش تحت عنوان معترض به حکومت بودیم.  اعتراضات مردمی در کشور عراق از اول ماه اکتبر (نهم مهر ماه) در نتیجه مطالبات بر حق برخی از فارغ‌التحصیلان بیکار از میدان تحریر بغداد آغاز شد اما در فاصله‌ای اندک دست‌هایی پنهان روند اعتراضات مسالمت‌آمیز را به انحراف کشیدند، و با نزدیک شدن به دوماه از تداوم اعتراضات اکنون برخی جریان‌ها قصد دارند مسیر را به سمت ضدیت با ایران هدایت کنند. بر اساس همین قاعده ماجرای آتش زدن کنسول‌گری ایران در نجف را نمی‌توان رخداد عادی و در نتیجه خواست واقعی معترضان مورد ارزیابی قرار داد و اساس مساله نیازمند تحلیلی چند سطحی است.

 

سفر مایک پنس و تداوم سلسله بحران

مایک پنس، معاون رئیس‌جمهور آمریکا تنها 5 روز قبل از حمله به کنسول‌گری ایران در نجف، در سفر سرزده رهسپار کشور عراق می‌شود و همانند رئیس خود، دونالد ترامپ در سال 2018 وارد پایگاه نظامی عین الاسد، در استان انبار عراق می‌شود و در ادامه به تماس تلفنی پروتکلی با نخست وزیر عراق اکتفا می‌کند و سپس راهی اربیل شد و توسط مقامات اقلیم کردستان عراق مورد استقبال رسمی قرار می‌گیرد. همزمان با پایان سفر معاون رئیس‌جمهور آمریکا، موج اعتراضات خشونت‌آمیز افزایش پیدا کرد و در ادامه شاهد حمله برخی معترض نما به کنسول‌گری جمهوری اسلامی ایران در شهر نجف هستیم. این روند را به هیچ‌عنوان نمی‌توان امری اتفاقی و طبیعی ارزیابی کرد.

واقعیت این است که طی دو ماه اخیر بسیاری از منابع بر این امر حکایت دارند که آمریکایی‌ها و برخی از کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس در حمایت مالی و نظامی معترض نمایان مسلح و سازماندهی شده دست دارند. این رابطه برخی از گزارشات حاکی از آن هستند که بیش از هفت هزار حواله بانکی از آمریکا، چهار هزار حواله بانکی از کویت و هشت هزار حواله بانکی از امارات و عربستان، برای حمایت از شخصیت‌های مشکوک وارد عراق شده است. این امر به وضوح نشان می‌دهد که سفر مایک پنس نمی‌تواند بدون ارتباط با حادثه اخیر باشد و نوعی خوش خدمتی نیروهای اجیر شده آمریکا برای معاون رئیس جمهوری این کشور است.

 

نقاب‌پوشانی داعش در لباس معترض مدنی

ماجرای حمله به کنسول‌گری ایران در نجف را می‌توان در ادامه و به موازات اعتراضات اواسط آبان ماه به کنسول‌گری تهران در شهر کربلا ارزیابی کرد. در آن رخداد تعدادی از نیروهای حرفه‌ای و اموزش دیده با بستن نقاب کنسول‌گری ایران را تخریب و به آتش کشیدند اما تحقیقات نشان داد، حمله‌کنندگان که حدود 300 نفر بودند از منطقه «طویریج» واقع در خارج کربلا به این شهر منتقل شده و تحت امر شیخ محمود بن عبدالرضا بن محمد الصرخی، روحانی نمای عراقی هستند که بدون پذیرش هیچ یک از مراجع خود را به عنوان یکی از رهبران دینی کشور عراق معرفی می‌کند.

در حادثه حمله به کنسول‌گری جمهوری اسلامی ایران در شهر نجف نیز همان سناریو نقاپوشان تکرار شد و حتی 47 نیروهای امنیتی عراقی نیز در نتیجه حمله این افراد مجهول الهویت مجروح شدند. نیروهای الصرخی، به عنوان نیروهای مخل امنیت قصد دارند اقدامات تروریستی خود را بر شعله‌ور کردن هر چه بیشتر خشونت‌ها در کشور عراق افزایش دهند. در این مسیر، تهیج شهروندان در مسیر ضدیت با تهران و معرفی ایران به عنوان عامل مشکلات کشور عراق، سیاستی است که توسط این نقاب‌پوشان با تفکر داعشی تبلیغ می‌شود.

 

اختلاف افکنی در میان دوستی تاریخی ملت‌های ایران و عراق

هدف اصلی مجموعه بازیگران خارجی پشت‌پرده در اعتراضات کشور عراق با همکاری نیروهای دست‌نشانده و نیابتی در داخل کشور، مشخصا برهم زدن مناسبات حسنه و تارخی ایران و عراق در برهه زمانی کنونی است. واقعیت این است که در منطقه غرب آسیا، هیچ دو کشوری پیدا نمی‌شوند که با اندازه ایران و عراق به پیوستگی منافع و تهدیدات را داشته باشند. در چنین شرایطی از یک سو، دولت دونالد ترامپ به عنوان مهم‌ترین راهبرد خود قصد دارد از نفوذ ایران در عراق بکاهد و با طرح‌ریزی برنامه‌ای تبلیغاتی مسیر اعتراضات کشور عراق را به سمت دشمنی با تهران هدایت کند.

از سوی دیگر، کشورهای عرب منطقه، علی‌الخصوص عربستان سعودی به هیچ عنوان از جایگاه و نفوذ ایران در میان ملت عراق رضایت ندارند و در مقام راهبردی کلیدی قصد دارند از طریق هزینه‌های مالی سنگین علی‌الظاهر، به دوستی ویژه میان رهبران سیاسی دو کشور پایان دهند. در مجموع، نقشه‌راه بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای این است که در ابتدا میان دو ملت ایران و عراق اختلاف افکنده شود و در ادامه این سطح از اختلافات به حلقه سیاست‌مداران عراقی گسترش پیدا کند.

هر مومنی باید سنت و سیره زندگی پیامبر(ص) را که همان روش و سبک زندگی ایشان است، بشناسد. این سبک زندگی را می‌توان از راه‌های گوناگون به دست آورد که از جمله خود آموزه‌های قرآن است؛ زیرا پیامبر(ص) نماد همه خوبی‌ها و نیکی‌های فکری و رفتاری است که خداوند بیان کرده و آن را به عنوان برترین‌ها معرفی کرده است.

سنّت پیامبر(ص) همان سبک زندگی اوست که بازتابی از فلسفه هستی شناسی و حکمت زندگی اوست؛ زیرا سنت در لغت به معناى راه و روش است. پس سنّت محمّد مصطفی (ص) در حقیقت همان روش آن حضرت(ص) است  مشتمل بر سه بخش: قول [گفتار]، فعل و تقرير؛ حال خواه به نحو اصالت باشد يا نيابت.( مصطلحات الفقه، ص 307 - 308.) در آیات قرآن برای بیان این مفهوم و اصطلاح از سنت، از مشتقّات «تبع»، «طوع»، «اقتدا»، «اتاكم الرّسول» و مانند آنها استفاده شده است.

 

لزوم و وجوب پیروی از سنت و سیره پیامبر(ص)

از نظر قرآن، لازم است هر مسلمانی از سنت و سیره پیامبر(ص) به عنوان سرمشق رفتاری پیروی کند. خداوند می‌فرماید: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهْ حَسَنَهْ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا ؛ قطعا براى شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقى نيكوست براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى ‏كند؛(احزاب، آیه ۲۱) زیرا از نظر قرآن این پیروی از پیامبر(ص) آثار بسیاری در زندگی بشر دارد که از جمله آنها جلب و جذب محبت الهی به سوی خود است، به گونه‌ای که انسان محبوب خدا می‌شود: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ. قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ؛ بگو: اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد؛ و خداوند آمرزنده مهربان است. بگو: خدا و پيامبر را اطاعت كنيد! پس اگر رويگردان شدند و ولایت را نپذیرفتند، قطعا خداوند كافران را دوست ندارد. (آل عمران، آیات 31 و ۳۲)

برخى مفسّران در تفسير این آيه گفته اند: نشانه محبّت مسلمانان به خدا، پيروى از سنّت پيامبرش است. (الكشاف، زمخشری، ج 1، ص 353؛ الدرالمنثور، سیوطی، ج 2، ص 179)

 

این لزوم اطاعت از سنت پیامبر(ص) و سبک و روش زندگی‌اش، از آیات دیگری نیز به دست می‌آید. مثلا از آیه 101 همین سوره و نیز آیات 14 و 42 و 59 و 61 و 80 و83 سوره نساء  این وجوب اطاعت و پیروی مطلق از پیامبر(ص) به دست می‌آید؛ زیرا از اين آيات استفاده مى‌شود كه رسول خدا(ص) به صورت مطلق، حجّت خدا قلمداد شده و اين معنا مستلزم حجّيّت هرگونه فعل، قول و تقرير آن حضرت و لزوم پيروى از او است. پس وقتی از اطاعت رسول الله در کنار اطاعت خدا سخن به میان می‌آید، مراد اطاعت از سبک زندگی ایشان است.(التّفسير الكبير، ج 4، جزء 10، ص 112؛ روح المعانى، ج 4، جزء 5، ص 95)

 

از نظر قرآن، اطاعت و پيروى از سنّت پيامبر(ص) در راستاى اطاعت از خداوند است.(آل عمران، آیات 32 و 132 ؛ نساء، آیات 14 و 42 و 59 و 61 و 80 و83) از همین رو خداوند بصراحت در آیه 7 سوره حشر می‌فرماید: وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛ و آنچه را پیامبر به شما داد، آن را بگيريد؛ و از آنچه شما را باز داشت، بازايستيد.

 

از نظر قرآن، اطاعت و پيروى از سنّت پيامبراكرم(ص) و سبک زندگی آن حضرت، نشانه ايمان آدمی است(نساء، آیه 59؛ انفال، آیه 1؛ نور، آیه 47) و هر کسی بخواهد در راه راست و صراط مستقیم حرکت کند، باید از ایشان اطاعت کند و سبک زندگی‌اش را سرمشق خویش قرار دهد تا در دنیا و آخرت خوشبخت باشد؛ زیرا خداوند در آیه 7 سوره حجرات ، پيروى از سنّت پيامبراكرم(ص) را، نشانه رشد و تعالى انسان دانسته است و کسی که این مسیر را می‌رود بی‌گمان به کمال رشد و تعالی دست می‌یابد. خداوند می‌فرماید: وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ ؛ و بدانيد كه پيامبر خدا در ميان شماست؛ اگر در بسيارى از كارها از شما پيروى كند، قطعا دچار زحمت مى ‏شويد؛ ليكن خدا ايمان را براى شما دوست‏ داشتنى گردانيد و آن را در دلهاى شما بياراست و كفر و پليدكارى و سركشى را در نظرتان ناخوشايند ساخت؛ آنان كه چنين‏اند ره‏يافتگانند. پس از نظر قرآن به جای آنکه پیامبر از شما پیروی کند شما باید در همه امور از  ایشان پیروی کنید که در این صورت به رشد دست می‌یابید و از ره یافتگان خواهید بود.

 

از نظر قرآن، سنت و سیره آن حضرت(ص) بر انسان‌ها حجت است و خداوند می‌تواند آن را علیه اعراض کنندگان از اطاعت ایشان به کار گیرد؛ چنان که انسان می‌تواند در دنیا و آخرت به آن احتجاج کرده و علت و چرائی عمل به کاری را سنت و سیره پیامبر(ص) قرار دهد؛ زیرا سنت ایشان حجت است.(آل عمران، آیات 31 و 32 و 101؛ نساء، آیات 13 و 14 و 59 و 61 و 80 و 83 و آیات دیگر).

 

سنّت و سیره پيامبر اسلام(ص)، رسا و قابل فهم براى همگان است و آن چنان شفاف و روشن است که کسی نمی‌تواند بگوید من درک درستی از آن نداشته و ندارم و نمی‌توانم به آن عمل کنم.(نور، آیه 54؛ تغابن، آیه 12)

 

از نظر قرآن، مخالفت با سنت پیامبر(ص) حرام و گناه است(مائده، آیه 92؛ حجرات، آیه 1) و باید توجه داشت که برگشت ضرر و زيان مخالفت با سنّت پيامبراكرم(ص)، به خود انسان است و آن حضرت (ص) هیچ ضرر و زیانی از این جهت نمی‌کند.(نور، آیه 54)مخالفت با آن حضرت(ص) و سنت  و سیره‌اش، آثاری چون پشیمانی در قیامت(فرقان، آیه 27)، بطلان عمل(محمد، آیه 33)، خروج از ولایت الهی به ولایت طاغوت(نساء، آیه 115)، قرار گرفتن در میان بدترین جنبندگان و حیوانات(انفال، آیات 20 و 22)، شرمساری و سرافکندگی در قیامت(نساء، آیه 42)، کفر و بی‌ایمانی(نور، آیه 47)، نفاق(نساء، آیات 60 و 61)، آتش دوزخ(نساء، آیه 14؛ احزاب، آیه 66) و مانند آنها می‌شود.

 

آثار پیروی از سنت و سبک زندگی رسول خدا(ص)

در بیان لزوم اطاعت از سنت پیامبر(ص) و سبک زندگی و روش ایشان به برخی از آثار این اطاعت اشاره شد، اما برای اینکه نقش تاثیرگذار این اطاعت به طور کامل روشن شود و انگیزه‌ای برای اطاعت مطلق و کامل از سنت و سیره آن حضرت(ص) در دل‌ها ایجاد شود، به آثار این پیروی و اطاعت پیروی از منظر قرآن می‌پردازیم. از نظر قرآن آثاری که این اطاعت دارد عبارتند از:

 

  1. اصلاح و آشتی در زندگی اجتماعی

پيروى از سنّت پيامبر(ص) موجب اصلاح و آشتى در میان افراد جامعه است. این اصلاح هم نسبت به ارتباطات و معاشرت میان فردی است و هم میان گروهی است. به این معنا که اگر دو نفر اختلاف داشته باشند، با پیروی از سبک زندگی پیامبر(ص) صلح و صلاح و آشتی میان آنان برقرار می‌شود و کدورت‌ها و نفرت‌ها از میان می‌رود.(انفال، آیه 1) در معاشرت میان اقشار مختلف و گروه‌ها و جناح‌های اجتماعی و قومی و مانند آنها نیز این روش و سبک زندگی می‌تواند تاثیرگذار باشد و موجبات آشتی مردمی و ملی را فراهم آورد؛ زیرا سبک زندگی پیامبر(ص) که برگرفته از قرآن است، همان سبک تسلیم در برابر خدا و پرهیز از هر گونه از فسق و فجور و ظلم و جور است و به انسان یاد می‌دهد که نه تنها عادل باشند، بلکه نسبت به یکدیگر احسان در مراتب چهارگانه را مراعات کنند. پس هم نیکوکار در رفتار فردی باشند، هم به دیگری نیکی کنند، هم عفو و گذشت داشته باشند و هم در مقام اکرام به گناهکار چیزی از حق خود بدهند و ایثار کنند تا جامعه رنگ خوش و خوشی را ببیند.

 

  1. حیات معنوی

پيروى از سنّت پيامبراكرم(ص)، موجب حيات معنوى مؤمنان می‌شود؛ زیرا زندگی آن حضرت(ص) سرشار از معنویت است و کسب اطلاعات و شناخت و نیز پیروی از آن دل‌ها را زنده کرده و حیات معنوی در دنیا و آخرت را برای انسان موجب می‌شود. خداوند می‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد چون خدا و پيامبر، شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مى ‏بخشد آنان را اجابت كنيد.(انفال، آیه 24)

 

  1. محبت خدا

پيروى از سنّت و سیره  پيامبر(ص)، عامل جلب محبّت خداوند می‌شود و کسی که می‌خواهد محبوب خدا شود باید از این راه برود.(آل عمران، آیات 31 و 32)

 

  1. رحمت الهی

پيروى از سنّت پيامبر(ص)، موجب برخوردارى از رحمت‌الهى می‌شود. این رحمت هم دنیوی و اخروی است و هم رحمانی و رحیمی. به این معنا که رحمت خاص الهی نیز نصیب کسانی است که از سنت آن حضرت(ص) پیروی می‌کنند و سبک زندگی خویش را بر مدار زندگی ایشان سامان می‌دهند.(آل عمران، آیات 31 و 132؛ توبه، آیه 71؛ نور، آیه 56؛ حجرات، آیه 14)

 

  1. رستگاری

پيروى از سنّت محمّد(ص)، موجب رستگارى و فلاح است. (نساء، آیه 13؛ احزاب، آیه 71) پس رستگاری آدمی تنها در پیروی از قرآن نیست، بلکه علاوه بر آن، باید از سنت و سیره پیامبر(ص) و معصومان(ع) بر اساس آیات 59 سوره نساء و 3 و 55 و 67 سوره مائده  پیروی کند.

 

  1. ایمنی از اختلاف و تفرقه

از نظر قرآن، ايمنى از اختلاف و تفرقه، در سايه پيروى از سنّت پيامبر(ص) به دست می‌آید(آل عمران، آیه 103)؛ زیرا یکی از معانی «حبل اللّه» غیر از قرآن، خود آن حضرت(ع) و اهل بیت(ع) و نیز سنّت پيامبر(ص) در زندگی اش است.(الميزان، ج 3، ص 369) پس همان طوری که پیروی سنت آن حضرت (ص) موجب رفع اختلافات و تفرقه‌ها می‌شود و میان افراد صلاح و سازش و آشتی برقرار می‌شود؛ همچنین پیروی از آن حضرت(ص) موجب دفع اختلاف و تفرقه است؛ یعنی اجازه نمی‌دهد تا اختلاف و تفرقه‌ای میان فرد و گروهی ایجاد شود.

 

  1. تقوا

پيروى از سنّت محمّد(ص)، زمينه تقواپيشگى است. (انعام، آیه 153؛ انفال، آیه 1) پس هر کسی بخواهد به تقوائی دست یابد که علم الهی و سعادت دنیا و آخرت را برای خود رقم زند، باید از سنت و سیره پیامبر(ص) پیروی کند و هر چه دراین اطاعت و پیروی، کامل‌تر باشد، از مراتب سه گانه تقوا به برترین آن دست می‌یابد و در مقام متقین و حق الیقین قرار می‌گیرد.

 

  1. مرجع حل اختلاف

سنّت و سيره پيامبر(ص)، مرجعى براى حلّ اختلافات و منازعات است.(نساء، آیه 59 و 60)؛  زیرا منظور از «فردّوه الى اللّه و الرّسول» كتاب خدا و سنّت رسول اكرم(ص) است.(مجمع البيان، ج 3 - 4، ص 100؛ كشف الاسرار، ج 2، ص 563) پس یکی از مراجع حل اختلاف، سنت و سیره پیامبر(ص) به عنوان ملاک سازش و صلح است.(نساء، آیات 61 و 105؛ نور، آیه 48)

 

  1. توانایی حل اختلافات

از نظر قرآن، پیروی از سنت پیامبر(ص) نه تنها موجب دفع اختلاف و رفع تفرقه میان فردی می‌شود و صلح و صفا به زندگی باز می‌گردد، بلکه این امکان را فراهم می‌آورد تا مطیع سنت آن حضرت(ص)، دیگران را نیز راهنمایی کرده و اختلافات میان آنان را برطرف سازد. (نساء، آیات 59 و 60) پس کسی که به سنت پیامبر(ص) مراجعه کند و بر اساس آن سبک زندگی خود را قرار دهد از نفوذی بهره‌‌مند می‌شود که می‌تواند نه تنها اختلاف خود را حل کند، بلکه اختلافات دیگران را نیز حل و فصل نماید.

 

  1. رهایی از خرافات

پيروى از سنّت و سیره پيامبر(ص)، موجب رهائى از افكار جاهلى و انديشه هاى خرافى می‌شود که مانع جدی در سر راه عقلانیت انسان و جامعه و سعادت دنیوی و اخروی است.( مائده، آیات 103 و 104) منظور از «و الرّسول» تصديق و اقتدا به پيامبر اسلام(ص) در افعال او است. (مجمع البيان، ج 3 - 4، ص 391)

 

  1. فرجام نیک

اطاعت از سنّت پيامبر(ص)، دربردارنده فرجام نيك و پایان خوش در کارهای انسان و جامعه است.(نساء، آیه 59)

 

  1. رهایی از دوزخ

پيروى از سنّت پيامبراكرم (ص)، نجات بخش آدمى از آتش دوزخ است؛ همان طوری که پیروی از قرآن این گونه است. این بدان معناست که اطاعت قرآن و رسول باید در کنار هم باشد.(آل عمران، آیات 31 و 32؛ احزاب، آیه 66)

 

  1. هدایت

آن حضرت(ع) هادی است و پیروی از ایشان موجب هدایت است. از این رو قرآن، پيروى از سنّت پيامبر(ص)را  موجب هدايت انسانها دانسته است(نور، آیه 54). همچنین از آیه 158 سوره اعراف، همین معنا به دست می‌آید ؛ زیرا جمله «اتّبعوه» دليل بر اين است كه اقتدا به رسول اللّه در هر فعلى واجب است، مگر آن مواردى كه با دليل خاصّ، ويژه عمل خود آن حضرت باشد. (التّفسير الكبير، ج 5، جزء 15، ص 386) از نظر قرآن، هدايت به صراط مستقيم، تنها در پرتو پيروى از سنّت پيامبر و قرآن است.(نساء، آیه 69)

 

  1. همنشینی با نیکان و اولیای الهی

همنشينى با اولیای الهی از جمله پيامبران، صدّيقان، شاهدان اعمال و صالحان در بهشت، از آثار پيروى از سنّت محمّد(ص)  است.(نساء، آیه 69)

 

  1. پاداش بزرگ

اطاعت از سنّت و سیره محمّد(ص) داراى پاداشى بزرگ و برای فرد مطیع است.(آل عمران، آیه 172)

 

  1. پادش نیک و بهشت

پيروى از سنّت پيامبر(ص)، داراى اجرى نيكو و حسن است.(فتح، آیه 16) و عامل ورود مطیع به بهشت می‌باشد. (نساء، آیه 13)

 

  1. حفظ اعمال صالح

پيروى از سنّت پيامبراكرم(ص)، موجب حفظ اعمال صالح انسان و برخورداری از  پاداش آنها خواهد شد. (حجرات، آیه 14)؛ زیرا منظور از «اطاعت رسول(ص)» تصديق و پيروى ایشان است، از هر آنچه بدان امر یا نهی مى كند. (الميزان، ج 18، ص 329)

 

  1. رهایی از نکوهش الهی

خدا کسانی را که از اطاعت ایشان سرباز می‌زنند سرزنش می‌کند؛ لذا برای رهائی از خشم و نکوهش الهی با اطاعت می‌توان به آن رسید.(نساء، آیات 59 و 60 و 80؛ انفال، آیه 20)

 

  1. رهایی از حسرت

کسی که تحت ولایت خدا و رسول الله(ص) باشد اهل بهشت است و هرگز دچار ندامت و حسرت نمی‌شود، در حالی رويگردانى افراد ستمگر و گناهكار از سنّت و راه پيامبر(ص)، موجب حسرت آنان در قیامت خواهد شد.(فرقان، آیه 27)

 

آنچه بیان شد گوشه‌ای از آثار پیروی  از سنت و سیره پیامبر براساس آیات قرآن است و قطعا آثار دیگری دراین‌باره قابل ذکر است که به علت ضیق مکان به همین مقدار بسنده می‌شود.