
emamian
بیستگانه ضرورت شرکت در انتخابات
ضرورت اول: عمل به تکلیف دینی و سیاسی
در آیه شریفه «و امرهم شوری بینهم» و آیه شریفه «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» علاوه بر آنکه مشورت و مشارکت دادن مسلمانان در مسائل کلان جامعه، امری عقلائی و تکلیفی دینی برشمرده شده است، که نتیجه آن عزم راسخ مسئولان بویژه منتخبین مردم در اتخاذ تدابیر و انجام تکالیف است که وظایف انان را با درک خواست جمعی، شتاب بیشتری میبخشد. در حقیقت عزم بر انجام امور و تلاش برای آبادانی در بخشهای مختلف کشور، نیازمند حضور موثر مردم در تصمیمها، تشخیصها و اقدامات شایسته میباشد و نشانهای بارز از حیات فکری جامعه در تعالیبخشی کشور میباشد؛ از اینرو انتخابات از مصادیق شور و مشورت و از تعالیم دینی، مردمسالاری دینی و مظهر دخالت مردم در سرنوشت خود و کشورشان میباشد
ضرورت دوم: عمل به تعهدات دو سویه از جانب مردم و منتخبین
انتخابات زمینهساز تکالیف متقابل مردم و منتخبین میباشد؛ آرای مردم به دور از شعارزدگی، دارای پیام و خواسته آنان است که به جریان کلی جامعه جهت میدهد. تجربه نشان داده است که انتخابات هرچه باشکوهتر و جمعیت رأیدهنده بیشتر باشد، تکالیف مسئولان را بیشتر و مطالبات عمومی نیز به همان میزان فزونی مییابد؛ از این رو ساحت انتخابات، ساحتی مرکب از دو تعهد میان مردم و مسئولین است که وفای به عهد از طرف هرکدام منشاء آثار خیر خواهد بود. بدیهی است نقض عهد هرکدام ضربه به اعتماد عمومی و از طرفی سستی در برنامهریزی، ارائه طرحها و انجام برنامهها را درپی خواهد داشت که به نظر کارشناسان محترم بدترین نوع گسست سازمانیِ کلان جامعه، کوتاهی در تعهدات متقابل میباشد.
ضرورت سوم: تبلور عقلانیت و خرد جمعی در انتخابات
در تمام جوامع، رشدیافتگی جامعه در پرتو همگرایی برای رسیدن به اهداف ترسیم شده برای آن جامعه است، عقلانیت امری آشکار در رفتار جامعه است که علاوه بر میزان رشد و پیشرفت جامعه عیار فهم دقیق از تأثیر نطر و رأی خود را به مرحله عمل میرساند؛ به هر حال عقلانیت نه امری وارداتی است و نه امری شعاری بلکه جوششی از درون و معرفت انسان است که سیر جامعه را با دقت رصد میکند و راه را برای برون رفت از مشکلات و از سوی دیگر مسیر را برای تعالی کشور هموار میسازد که این امری اتفاقی نیست بلکه براساس بینش اجتماعی و درک واقعیتها، محقق میشود.
ضرورت چهارم: آیندهنگری در آئینه انتخابات
یقیناً انتخابات در هر دوره، امری معطوف به آینده کشور است، چگونه بودن را نسبت به آینده باید تفسیر کرد که چگونه آیندهای، صلاح جامعه و کشور را رقم میزند، این چگونگی در انتخاباتها رقم میخورد و در واقع کسانی که تحلیلی ذهنی برای آینده دارند باید آن را با انتخاب صحیح و شایستگان ملت، تحقق ببخشند؛ این مهم زمانی سرنوشتسازتر خواهد شد که در شعارها و اهداف کاندیداهای محترم، دقت بیشتری شود، به این معنا که آینده قوی در گروی قرار گرفتن افراد لایق در مناصب، صورت میگیرد که البته عکس آنهم صحیح است؛ انتخابات و منتخبین ضعیف، آیندهای ضعیف را رقم میزند که فیالجمله باید اذعان نمود که در هر دورهای که انتخابات با اقبال بالای مردم همراه بوده، فضای رشد جامعه مهیاتر و به تحقق اهداف اسناد بالادستی و قوانین و دستورالعملها، قویتر انجام شده است.
ضرورت پنجم: عمل به میثاق ملی و قانون اساسی
قانون اساسی هر کشوری، متشکل از سرفصلهایی است که نظام مدیریت کشور را سامان داده است؛ معناشناسی قانون و پایبندی به آن موجب اجرایی شدن قانون و استحکام آن در جامعه میشود؛ شناخت از جایگاه انتخابات در قانون اساسی کشورمان، این امر را به صورت واضحی معین میکند که نقش مردم در تحقق اهداف نظام اسلامی از چه جایگاه رفیعی برخوردار است و چه موهبتی از طریق مشارکت در انتخابات برای کشور به ارمغان میآورد؛ به همین دلیل قاطع است که قانون زمانی حقیقت خود را نشان میدهد که همهی اقشار مصرح در قانون، خود را مکلف به رعایت و عمل به قانون بدانند و الا آنچه که گاهی برخی از سیاستورزان در امور قانونی، تفسیر به رأی مینمایند تا منافع خود یا جناح خود را حفظ نمایند، ضد قانون و فرار از قانون است، لذا بهترین حافظان قانون، توده مردم هستند که با شناخت از تأثیرگذاری خود، قانون را از میان نوشتهها و شعارها تبدیل به میثاق عملی خود در سلامت و صلابت کشور مینمایند.
ضرورت ششم: حق و تکلیف بودن انتخاب از سوی مردم
در اینکه حق انتخاب برای مردم، تکلیفی دینی و قانونی در نظام اسلامی است و از جایگاه خاص و نسبت به دیگر کشورها از مبانی متقن و محکمی برخوردار است، شکی نیست؛ حق و تکلیف بودن یعنی انتظار مردم برای تحقق خواستههای مادی و معنوی به شرط آنکه از این حق استفاده و به این تکلیف عمل شود؛ آنچه مهم میباشد منتخب مردم، وظیفهای عمومی نسبت به مصالح و منافع عموم مردم و نظام اسلامی دارد، اما این سؤال و انتظار معقول نیز در جای خود باقی است که فرد یا گروهی که خود را محروم از این دو امر مهم (حق و تکلیف) کرده است در سرنوشت خود و آیندگان چه نقشی ایقا نموده است؟ آیا در صف بیتفاوتهای به امور کشور و کشورداری قرار نگرفته است؟ و آیا زمینه را برای ایجاد ناهنجاریهای اجتماعی ایجاد نکرده است؟ و آیا بستری مناسب برای خواست و مطالبه عمومی به روشی معقول و مدنی را از دست نداده؟ و بالاخره آیا این بیتفاوتی، او را سهیم در مشکلات احتمالی ننموده است؟ بدیهی است که حقوق و تکالیف انسانها زمانی جنبه اثرگذاری دارد که بدانها عمل شود.
ضرورت هفتم: انتخابات و صیانت از ارزشهای اجتماعی
ارزشهای اجتماعی در این مقال، همان ارزشهای تائید شده به شرع و عقل است که در مجموعه قوانین، مستظهر است؛ ماهیت انتخابات در سطح کشور نشان میدهد که جامعهی متعالی، جامعهای است که از ارزشهای خود شناخت و تعریفی بر مدار حقایق موجود داشته باشد؛ امروز نظام و جامعه اسلامی در افقی بلند، ارزشهای خود را معرفی نموده و درپاسداشت آنها اصرار میورزد، حال سوال این است چه کسانی حافظ این ارزشها که با مجاهدتهای فراوان به دست آمده میباشد؟ پاسخ این سؤال را پای صندوقهای رای میتوان با روشی مترقی، ابراز و اعلام نمود، آنچه واضح است پاسداشت اصول اسلامی و ارزشهای انقلابی، زمانی محقق میشود که مردم مَسند این امور را به اهل خودش بسپارد.
ضرورت هشتم: امید برای ساخت کشوری در تراز تمدن نوین اسلامی
یکی از مظاهر برگزاری انتخابات پرشور و با نشاط، ایجاد امید برای رسیدن کشور به جایگاه واقعی خود در داخل، منطقه و جهان است؛ ترسیم سیاستهای عملی در ارتباطات اجتماعی و روابط خارجی و اتصال زنجیره مدیران و قانونگزاران متخصص و متعهد، امر دیگری است که محل چنین رویکردی پای صندوقهای رای مشخص میشود و این امر در نظام اسلامی به شکلی جامع مشخص گردیده که از بالاترین مقام تا سطوح پائینتر توسط مردم انتخاب میشوند تا بواسطه آرای ملت و عمل منتخبین به وظایفشان، امید در جامعه زندهتر و نمایانتر شود. مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم که با محوریت جوانان عزیز و مستعد کشور نگاشتهاند، امید را شاخصه اصلی پیشرفت کشور بیان میکنند و بلکه روح بیانیه گام دوم انقلاب، امید صادق به آیندهای روشن و افقی روشنتر برای کشور میباشد.
ضرورت نهم: رهآورد انتخابات، ظهور مدیران قوی و استعدادهای جدید
از برکات انتخابات در ایران و سایر کشورها، ظهور چهرههای جدید و مستعد و اکثراً با ایدههای نو میباشد، زمینه ورود نخبگان به عرصه انتخابات و قرار گرفتن در معرض آرای مردم، از اصلیترین معیارهای تربیت و ترقی نیروهای کارآمد است که ثمره آن در پیشرفت کشور است، این امر با توجه به جوانی جمعیت در کشورمان، فضای مناسبی را ایجاد میکند که نیروهای جوان در کنار نیروهای با تجربه، آینده نظام اسلامی از این حیث تأمین شود بعلاوهی آنکه هجمه بدخواهان در اتهام زنی نسبت به کنار گذاشتن جوانان و استعدادهای مؤثر را خنثی کند. مشاهدات و تجربیات میدانی نشان داده است که نوک پیکان حملات دشمنان به سمت امید و اطمینان جوانان نشانه رفته که یکی از آنها، تهمت بیتوجهی نظام به نیروهای کارآمد جوان در سطوح ملی، استانها و شهرستانهاست، هرچند این تهمتی بیش نیست اما بهترین سند برای اثبات حضور جوانان در مدیریت کشور، شرکت آنان در انتخابات است اعم از اینکه نامزد انتخابات یا از رای دهندگان باشند. به هرصورت میتوان انتخابات را یکی از صحنههای جدی شناخت مدیران و استعدادهای جوان و نخبه دانست.
ضرورت دهم: اهمیت عنصر زمان و مکان در انتخابات
اصل انتخابات امری مهم است که کمتر کسی نسبت به آن تردید میکند، اما گاه انتخاباتی به دلائل مختلف از ویژگی و اهمیت بیشتری برخوردار است، از همین جهت تشخیص صحیحتر و تصمیم درستتر زمانی اتفاق میافتد که ملت عزیز و کاندیداهای محترم نسبت به زمان و مکان، عنایت خاصی داشته باشند؛ این توجه در تمام زوایای یک انتخابات بزرگ، میتواند نتیجهای مقبول به همراه داشته باشد؛ به این معنا که هم نامزدها بدانند چگونه عملی و چگونه بیانی شایسته است و هم انتخاب کنندگان با درک شرائط خاص کشور، منطقه و جهان در برههی کنونی، حضوری با معنا که غیرت دینی و عِرق ملی را در منظر و مرئی جهانیان قرار دهند، این خصوصیت با توجه به محوریت مقاومت در منطقه و نیز نگاه و امید بسیاری از ملتها به شور و شعور ایرانیان در صحنه و همایش سیاسی، اهمیتی مضاعف دارد.
ضرورت یازدهم: انتخابات و دفع فتنهها و آشوبها
برگزاری انتخابات و آزادی و سلامت آن، جلوی بسیاری از بهانهها که بسترساز برخی از فتنهانگیزیها و آشوبگریها میشود را میگیرد؛ انتخابات محل اعلام نطر براساس مردمسالاری و اصل حق انتخاب میباشد و این یک منطق پذیرفته شده در میان عقلای جهان است؛ لذا مشارکت بالای مردم در انتخاباتها، این پیام را به همگان میرساند که راه بیان مسائل و برون رفت از مشکلات، راهی منطقی و عقلائی بنام انتخابات است که با انتخاب درست و اصلح، میتوانند نمایندهای را راهی مجلس کنند که سخنگوی آنان در مطالبات بحق و وکیلی برای ارائه طرحها و پیگیر مشکلات مناطق کشور باشند. اگر همهی ما براساس این استاندارد، فکر و اندیشه خود را آماده سازیم و در روز انتخابات، صلاحیتها را ملاک انتخاب قرار دهیم، بدون شک بسیاری از هنجارشکنیها، خنثی خواهند شد، چرا که نمایندهای که زبان گویای آنان باشد را راهی مجلس نمودهاند.
ضرورت دوازدهم: انتخابات مظهر اثبات جمهوریت
مهمترین اثر انتخابات در کشور ما، اثبات جمهوریت به معنای واقعی است که راه را برای ارادهی عمومی ملت باز میکند، توجه به انظار و آرای عموم ملت، علاوه بر آنکه انگیزهها و امیدها را فزونی میبخشد، موجب جلب رضایت مردم و نظارت آنها در مسائل مختلف کشور است؛ این کلام به این معنا است که جایگاه انتخابات دارای چنان شأن و جایگاهی است که میتواند موتور محرک در دیگر مناسبتها و مواقع حضور مردم شود و به تعبیر دیگر جمهوریت زمانی معنای واقعی پیدا میکند که مردم نسبت به وقایع مختلف جامعه، مسئولیتپذیر باشند که به نظر میرسد انتخابات در تراز اسلامی میتواند منشاء حساس بودن جامعه نسبت به برخی از ناملایمتیها باشد. به هر صورت از اقتضاءآت انتخابات ایجاد حس همگرایی و مسئولیت پذیری در امور مربوط به اصول و فروع انقلاب اسلامی میباشد.
ضرورت سیزدهم: معیارهای انتخاب اصلح
در بیان امامین انقلاب، معیارهای انتخاب اصلح به وضوح بیان شده؛ مجموع این معیارها در سه عنوان دیانت، عقلانیت و صلابت منتخبین در گفتار و رفتار خلاصه میشود، از این نکته نتیجه دیگری نیز دریافت میشود که در هر دورهای از انتخابات علاوه بر معیارهای اصلی، برخی معیارهای دیگر مانند برائت و بیزاری از کسانی که در قالب فتنهها، آشوب و شرارتها، هرینههای سنگین و بعضاً غیر قابل جبران ایجاد کردهاند. این مسأله برای کشور ما دارای اهمیت خاص است، چرا که گره خوردن انقلاب با اسلام، تخلفات و تحرکات خلاف شئون نطام اسلامی، نه تنها موجب دلسردی و فاصله گرفتن مردم از اهداف و آ مانهای انقلاب میشود بلکه در مواردی آسیب جدی به اعتقادات دینی مردم وارد میکند، لذا رأی همراه با مطالعه و شناخت، ارزش والایی به مثابه سپردن سرنوشت جامعه به اهل آن میباشد.
ضرورت چهاردهم: دقت نامزدهای انتخابات به صداقت در وعدهها
بدون شک یکی از آسیبهای وارده بر اعتماد مردم، وعدههای نامربوط و بعضاً غیر ممکن برخی از نامزدها در دوران تبلیغات انتخاباتی و پس از آن میباشد، ارائه آمارهای بیمبنا و غلط، سخنان اختلافانگیز، همسویی با بیگانگان و معاندان در نطقهای انتخاباتی، جدالهای بیثمر و اکثراً مضر به حال انتخابات در میان نامزدها، رعایت نکردن اخلاق خصوصا در فضای انتخابات و... از اموری است که باعث بیرغبتی در مشارکت مردم در انتخابات میشود اما چنانچه گفته شد، بدترین نوع تبلیغات، وعدههایی است که گاهی محال مینماید و نشاندهنده عدم تسلط نامزدها بر امکانات کشور و شرح وظایف نمایندگان میباشد. البته این مورد از باب آنچه که سابقاً در میان برخی از نامزدهای انتخاباتی رواج یافته بود، بیان شد تا اشارتی به مهمترین ویژگی در تبلیعاتهای انتخاباتی نامزدها یعنی صداقت در بیان و عمل، باشد
ضرورت پانزدهم: محافظت و پاسداری از مبانی و مفاهیم ارزشی توسط نامزدهای انتخابات
امروزه جریانهای مختلفی با استدلالهای واهی و مغرضانه سعی در القای عدم مشارکت مردم در انتخابات دارند که گاهی وقیحانه مهمترین اصول و ارکان نظام را متهم و ارزشهای دینی را زیر سوال میبرند، در چنین مواقعی بارزترین ویژگی نمایندهی تراز انقلاب اسلامی، مواظبت از اصول و ارزشهایی است که ملت شریف ایران با تمام داشتههای خود، از این اصول حفاظت کرده و در این راه از جان و مال خود دریغ نکردند، این یعنی حرکت در صراط مستقیم انقلاب که در این راه هیچگونه تزلزل و ضعفی نباید داشت و به تعبیر دیگر، انتخاب نماینده شجاع در برابر یاوهگوئیها، یک عمل حسنه بلکه وظیفه ملی و انقلاب محسوب میشود که در میدانهای مختلف فکر و ذهن مردم را آرام میکند که نمایندهای انتخاب کردهایم که در برابر شدت هجمهها و اغواگریها دارای شهامت، شجاعت و منطق مقابله میباشد؛ بدون تردید اشاعه این فرهنگ، موجب رغبت و مشارکت فعال مردم در انتخابات میشود.
ضرورت شانزدهم: تمرکز کاندیداهای محترم به اولویتهای جامعه
در هر کشور موفقی، نامزدهای انتخابات فارغ از جهتهای گمراهکننده در رسانهها و غیر رسانهها، به بررسی میدانی اولویتهای خدمت و طرحهای کارگشا از مشکلات مردم میپردازند، این امر فی نفسه، امری پسندیده است که باعث فزونی همّت و تمرکز کاندیداها بر این امور میشود؛ در کشور ما برخی از مشکلات است که با وضع قوانین و اجرای صحیح توسط دولتها، میتواند تا حدود زیادی این مشکلات را رفع کند اما طبیعی است چنین اقدامی نیاز به سنجش اولویتها و امکانات دارد که توسط کاندیداهای محترم میتواند مورد بررسی قرار بگیرد، نتیجه آنکه وزان سخنان، طرحها و وعدهها موجب وزان انتخابات و اشتیاق بیشتر برای مشارکت در انتخابات میشود که البته در این مورد نیز سخنان سطحی و بسنده کردن به برخی گزارشها، موجب پائین آمدن جایگاه انتخابات، نامزدها و مجلس میشود؛ آنچه که در این مجال باید برآن تاکید فراوان داشت نقش فرهیختگیِ نامزدهای انتخابات در مشارکت حداکثری مردم در پای صندوقهای رای میباشد.
ضرورت هفدهم: جایگاه قانونگذاری در ارتقاء امنیت و سلامت جامعه
امنیت در تمام ابعاد و موضوعات آن امری حیاتی برای کشور است و گستره آن تمام امور جامعه اعم از امنیت ملی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... را در بر میگیرد؛ برای نمونه، امنیت اقتصادی و حفظ سرمایه مردم، امری است که تقریبا دغدغه همگان شده است، رفع بسیاری از این نگرانیها بواسطه وضع قوانین صورت میپذیرد.
آنچه که مهم است سلامت جامعه و حرکت همراه با اقتدار برآمده از قانون، نیازمند بازنگری یا قانونگذاری جدید میباشد؛ تکالیف الزامآور و نظارت واقعی و مؤثر، کلاننگری در قانونگذاری، پرداختن به موضوعات دارای اولویت و... که نشان دهندهی مجلسی زنده و پویا است، امری است که هم نیازمند تبیین توسط نخبگان و سخنرانان دارد و هم در بیان نامزدهای انتخابات باید مشهود باشد، اینها بخشی از موارد مربوط به جایگاه مجلس شورای اسلامی است که شاید با مرور ایام، جایگاه اصلی مجلس به امور دیگری مانند عزل و نصبها کشیده شده است و میتوان با تدبیری ازسوی نمایندگان نسبت به جایگاه اصلی، تنویر افکار عمومی داشت که مجلس شورای اسلامی، مجلس تقنین و نظارت است نه ورود به عزل و نصبها که اکثراً ثمری جز اختلاف و اختلال در نظم مدیریتی منطقه و شهرستان ندارد.
ضرورت هجدهم: ارائه شعارهای انتخاباتی در حمایت از قشر آسیبپذیر جامعه
در نظام اسلامی، اصل حمایت از اقشار آسیبپذیر جامعه در حد امکان و یا در حد قول و عمل، اجرا شده است، اما شتاب تورم از یک سو و رکود اقتصادی از سوی دیگر، گروههای زیادی از جامعه را با سردرگمی روبرو ساخته، امروز خواسته همگانی در کشور، رونق اقتصادی، مهار تورم و نشاط داد و ستد در میان تولید کننده و مصرف کننده است، اما آنچه که تکلیف دینی و قانونی محسوب میشود، همت همگان برای رفع مشکلات دهکهای پائین جامعه است.
توقع مشارکت عمومی و حداکثری زمانی محقق و عملی میشود که این عزم با بیانی صادق و ارائه اجمالی طرحها از سوی کاندیداها اعلام شود تا اطمینانی نسبی به وعدهها در میان مردم بویژه قشر محروم جامعه ایجاد شود که البته باید در نظر داشت این امر دچار شعارزدگی و سخنان فریبنده جهت کسب رای بیشتر نشود.
ضرورت نوزدهم: رقابت صحیح و سالم
انتخابات گود رقابت است که فرهنگ و قواعد آن در جمهوری اسلامی مبتنی بر بسیاری از فضائل اخلاقی میباشد که میتواند جامعه را قانع کند تا در انتخابات حضور موثر پیدا کند و چنانکه گفته شد، رقابت صادقانه و در جهت خدمتگزار بودن مردم و پایبند به اصول اسلامی و اجتماعی، باعث حضور بیشتر مردم در انتخابات میشود و از سوی دیگر بداخلاقیهای انتخاباتی و رقابتهای مبتنی بر خواستههای نفسانی و حب جاه و مقام، عاملی شکننده در امید و اعتماد مردم میباشد.
پرهیز از هرگونه امری که موجب فاصله گرفتن یا قهر مردم با صندوقهای رای شود، بازی کردن در زمین دشمنان و موجبات خرسندی دشمنان را فراهم ساخته، بدون تردید میدان انتخابات میدان بروز ارزشهای دینی و انقلابی است چه نامزدی موفق به کسب آرای بیشتر بشود و یا نشود؛ آنچه مهم است عمل به تکلیف در ابعاد مختلف انتخابات است که اگر مردم این فرهنگ مترقی را در رقابتها مشاهده کردند بدون شک، میدان را میدان رقابت در خدمتگذاری میبینند و با اشتیاق در ابن رقابت سهیم خواهند بود.
ضرورت بیستم: یقین داشتن مردم به حل مشکلات با حضور در انتخابات
مردم مؤمن و بصیر ایران، ملتی آگاه است و عرصههای تأثیرگذار را به خوبی میشناسند و به باور بسیاری از کارشناسان متعهد، انتخابات این دوره علیرغم تلاش دشمنان در دلسرد کردن مردم نسبت به مشارکت در انتخابات، حضوری گسترده خواهند داشت و بر این باور هستند که امروز جمهوری اسلامی از اقتداری بیسابقه در سطح جهان برخوردار است و همین امر باعث شده تا دشمنان نقاط قوّت جمهوری اسلامی را مورد هدف قرار داده، از اینرو آنجا که دشمنان وارد محدودهی ارزشهای آنان شود، پاسخی قاطع به آنان خواهد داد.
علی علیه السلام؛ مرد واقعی و پدر حقیقی انسانها
یک واژه ای که قلم از نوشتن آن، بیان از گفتن آن و دل از ذکر و ورد آن به شور و شوق می آید نام مبارک امیرالمومنین علی علیه السلام است.
واژه ای که در باره اش قلم ها زیاد نوشته شده و بیان ها فراوان گفته شده اما حق مطلبش ادا نشده گرچه در پیشگاه خدای مبارک اجر و فضیلتی دارد که فقط خدا می داند.
نام علی علیه السلام که دشمن شکن و خیبر شکن هست و در لحظه های حساس به کمک دین خدا آمده و معروف است اسلام را پیغمبر رحمت العالمین به برکت ثروت حضرت خدیجه سلام الله علیها و و شمشیر امیرمومنان علی علیه السلام تثبیت و جهانی کرد. علی علیه السلام که محصور در عصر و زمان خاصی نمی شود و زمان و زمین را در می نوردد. علی علیه السلام که غیرت الله است و به فرموده ی خود مولای متقیان فقط برای اعاده ی حقی از باطلی و گرفتن حق مظلومی از ظالمی قیام کرده و راضی به تشکیل حکومت الهی شده است و گرنه حکومت در نگاه علی علیه السلام جایگاهی ندارد حکومت دنیایی را که سه طلاقه کرده است و چقدر این روز، یعنی سیزدهم رجب که مصادف است با ولادت مولود کعبه، امام علی علیه السلام که خداوند متعال با این مولود باعث عزت و عظمت اسلام و قطع ریشه کفر و مشرکین گردید و چقدر فرخنده روزی است این روز، که به روز پدر نامگذاری شده است که در این روز به یاد و نام پدر واقعی و مرد حقیقی عالم هستی باشیم و بدانیم که امام علی علیه السلام به تعبیر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم که فرمودند: انا و علی ابواه هذه الامه ؛(بحارالانوار، باب ۲۶)
به تعبیر واقعی پدر امت اند و چقدر برازنده ی همه ی آنهایی است که به این فرمایش حضرت مهربانی ها در این ایام مبارک گوش جان بسپاریم و نگاهی بیندازیم به سیره و اسوه ی پدر حقیقی و واقعی بشریت که حق بزرگی در پیاده شدن فرمان های الهی و رها شدن انسان ها از چنبره های ظلم و تاریکی به سوی حق و هدایت داشته اند.
امام علی علیه السلام و خدا شناسی:
نهج البلاغه کلام گهربار امام علیه السلام است که مجموعه ایی از خطبه ها، نامه ها و حکمت هایی است که توسط حضرت گفته شده است و یکی از راه های شناخت امام علی علیه السلام این کتاب شریف است که بعد از قرآن کریم از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. در نهج البلاغه وصف بسیاری در خدای متعال شده است در جایی "ذعلب یمانی" از حضرت می پرسد : "آیا پروردگارت را می بینی ؟ "و حضرت می فرماید: "آیا چیزی را که نمی بینم چگونه عبادتش کنم؟" (نهج البلاغه، خطبه ۱۷۸)
امام علی علیه السلام با کلامی کوتاه بهترین راه خداشناسی را به ما مشق کرده اند در حالی که بحث خداشناسی و این خطبه شریف که یکی از بحث های اعتقادی در مورد صفات سلبی و ثبوتی خدای متعال هست و خود بحث سخت کلامی است حضرت با کلامی ساده و روان و در فهم مخاطبین در همه ادوار این بحث مهم و پرفایده را بیان کرده اند که نشان از عمق مطلب دارد. امام متقین در جای دیگر این باره فرموده اند: "معرفه الله، اعلی المعارف؛" (غررالحکم و درر الکلم، ج ۱، ص ۷۱۲)
شناختن خدای پاک و منزه، والاترین معرفت هاست. ما در ضرب المثل داریم که "خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج" بنابراین، اگر کسی از ما بحث خداشناسی را که به تعبیر امام علی السلام عالی ترین معرفت ها و پر منفعت ترین معارف است را در جای خود درست قرار بدهد که به عنوان ستون و به قول امروزی فندانسیون ساختمان قلمداد می شود بقیه دیوار و بدنه ی ساختمان درست و محکم گذارده می شود. ما انسان ها که در این دنیا به دنبال سود و منفعت خود هستیم چه منفعتی بالاتر از این که خدا و توحید را در زندگی خود که آغاز و پایان همه کارها به او منتهی می شود را درست و حسابی یاد بگیریم که در ادامه مسیر و زندگی پایمان نلنگد که لنگان لنگان نمی توانیم به مقصد و قرار برسیم.
امام علی علیه السلام، و روحیه مردم داری و محروم نوازی
مردم داری و محرومیت زدایی و مظلوم نوازی ریشه در آیین یکتاپرستی و دین اسلام دارد. همه انبیای الهی و امامان علیهم السلام به این امر خدا دوستانه اهمیت زیادی می دادند و ما در مرام امام علی علیه السلام روحیه ی مردم داری، مظلوم نوازی و یتیم نوازی را بیشتر مشاهده می کنیم.
حضرت علی علیه السلام در دوران خلافتش معروف به تقسیم و توزیع عادلانه اموال عمومی بودند و نگاه پدرانه نسبت به ضعیفان و فقرا جاری می کردند چنانچه در زمان های مختلف می بینیم کسانی به این روحیه خداخواهانه مزین گردیده چرا؟ چون مطابق با فطرت هر انسانی هست و می گوییم علی وار و علی مسلک زیست می کند و چقدر پسندیده است که همه ی ما روزی به این صفات زیبا آراسته بشویم که به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی جامعه اسلامی و در ادامه تمدن اسلامی ایجاد گردد. در حدیثی امام علی علیه السلام از قول نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: "لن تقدس امه لا یوخذ للضعیف فیها من لقوی غیر متتعتع "؛ (نهج البلاغه، نامه ۵۳/ میزان الحکمه، ج ۹، باب محرومیت از حق)جامعه ایی که در آن حق محرومان و ضعیفان از قدرتمندان بازستانده نشود، افرادش هیچ گاه روی سعادت و خوشبختی را نخواهند دید. پس یکی از اهداف حکومت الهی و حکومت علوی در هر زمانی باز پس گرفتن حق محروم و ضعیف از غنی و قوی بوده است اما یک سوالی که در اینجا مطرح است آیا همه انبیا و امامان ما در هر عصری توانسته اند حق محرومان و ضعیفان را از ثروتمندان و اقویا به طور کامل بستانند؟ با نگاهی جامع و کلی به سیره این بزرگان و سیر تاریخی می بینیم با وجود تلاش و زحمات شان و در مسیر نحقق اهداف الهی پیغمبران و امامان علیهم السلام به طور مطلق نتوانسته اند حق همه مظلومین و ضعفیان را باز ستانند اما جالب توجه هست که دغدغه اصلی شان اجرای عدالت اجتماعی در جامعه بوده است و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکردند و به اندازه ی وسع و توانایی خود به این وظیفه ی الهی عمل نموده اند.
داستانی از یتیم نوازی امام علی علیه السلام که ایشان در زمانی که رهبر جامعه بودند و به قصد سرکشی به زندگی مردم در شهر قدم می زدند تا از اوضاع مردم باخبر شوند.
یک روز متوجه زنی شدند که مشک آب بزرگی روی دوش داشت و نفس نفس زنان آن را با خود حمل می کرد. به آرامی به سمت زن حرکت کرد وقتی متوجه خستگی و ناتوانی زن شد مشک آب را از او گرفت و بر دوش خود انداخت تا آن زن کمی استراحت کند. امام مشک آب را تا خانه آن زن برد و در حال راه رفتن از حال و روز و فرزندانش پرسید. زن گفت: زندگی من و فرزندانم خوب بود تا زمانی که شوهرم در یکی از جنگ های علی بن ابی طالب توسط دشمن کشته شد، حالا من مانده ام و چند کودک یتیم که بسیار فقیر هستیم و غذایی برای خوردن نداریم. حضرت با شنیدن حرف های زن بسیار نارحت شد. به خانه بازگشتند و تا صبح چشم بر هم نگذاشتند و مدام به این موضوع فکر می کردند. صبح زود هنگام طلوع خورشید امام علیه السلام یک سبد غذا و خوراکی برداشت و به طرف خانه زن حرکت کرد. در راه یاران امام خواستند تا سبد را به آن ها بدهد تا برایش حمل کنند اما ایشان فرمودند: امروز اگر شما برای من این زنبیل را حمل کنید در قیامت چه کسی اعمال من را به دوش خواهد گرفت؟ وقتی حضرت به آنجا رسید در را کوبید. زن گفت: چه کسی پشت در است؟ امام پاسخ داد: همان کسی که دیروز مشک آب را برایت به خانه ات آورد، امروز برای تو و فرزندانت غذا آورده است. زن به سرعت در را باز کرد و گفت: خدای مهربان از تو راضی باشد اما سزای علی بن ابی طالب را بدهد. امام علی علیه السلام وارد خانه زن شد و به او گفت: برای تو نان پختن آسان تر است یا از کودکان مراقبت می کنی؟ زن گفت: برای من نان پختن بهتر است، اگر شما کودکان را نگه می دارید من نان درست می کنم. زن شروع کرد به درست کردن خمیر و امام گوشتی را که آورده یود برای کودکان کباب کرد و به همراه خرما در دهان آن ها می گذاشت و به آن ها می گفت: از خداوند متعال بخواهید علی بن ابی طالب را ببخشد. زمانی که خمیر نان آماده شد حضرت مقداری هیزم جمع کرد و آن را در تنور ریخت. وقتی که آتش شعله ور شده بود، امام صورت خود را به آن نزدیک کرد و با خود گفت: ای علی، آیا می بینی آتش این دنیا چه قدر سوزان است! به طور قطع، آتش قیامت بسیار سوزان از آتش این دنیا است. در این زمان یکی از زن ها که از آن جا می گذشت وارد خانه زن شد و با دیدن حضرت علی علیه السلام بر سر مادر کودکان فریاد زد: ای وای بر تو، تو می دانی ایشان چه کسی هستند؟ این آقا علی بن ابی طالب امام و پیشوای مسلمانان است. زن که بسیار جا خورده بود با شرمندگی زیاد گفت: آقا من نمی دانستم، یا امیرالمومنین من را عفو کنید. من بسیار از شما خجالت می کشم. امام علی علیه السلام با مهربانی و تواضع فرمودند: این شما هستید که باید من را ببخشید که تا حالا جویای احوالتان نبودم، از شما غافل شدم و مشکلاتتان را حل نکردم و از خدای مهربان بخواهید که من را ببخشد. حضرت نمونه ایی از انسان کامل و پدری مهربان است که با دیدن مشکلات راحت نمی نشینند و اقدام می نمایند که این داستان گوشه ایی از وظیفه مداری، محروم نوازی و یتیم نوازی حضرت را نشان می دهد که ریشه در صفت لطف و رحمت پروردگار عالمیان دارد که در فطرت همه ی ما انسان ها به غنیمت گذاشته شده است که فقط به کمی توجه و رحم نیاز دارد که از آن ها سوال خواهد شد.
امام علی علیه السلام و جهاد در راه خدا
امام علی علیه السلام یکی از ویژگی های بارزش، جهاد در راه خدا و جنگ با کافرین، مشرکین و منافقین در رکاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود و حضرت در دوران حکومت کوتاهش مشغول جنگ های فراوانی گردید که ایشان را از رسیدن به اهداف و آرمان های والای الهی که عبارت از هدایت انسان ها از ظلمت و تاریکی به نور و شعله ور ساختن نور توحید و معرفت به خدا در دل ها و جان ها باز گذاشت گر چه حضرت در این راه از هیچ تلاشی دریغ نکردند و جنگ و جهاد ایشان هم خودشان درسی از خداشناسی، گذشت، ایثار و فداکاری، مبارزه و جهاد با نفس که جهاد بزرگ است می باشد.
امام علی علیه السلام در نامه ۳۱ خود خطاب به فرزندشان امام حسن مجتبی علیه السلام می فرماید: و جاهد فی الله حق جهاده و لا تاخذک فی الله لومه لائم و خض الغمرات الی الحق حیث کان؛ (نهج البلاغه، نامه ۳۱) در راه خدا آن طور ی که شایسته است و حق جهاد ادا می شود جهاد کن و هرگز از سرزنش سرزنش کنندگان تو را از راه تلاش در راه خدا باز ندارد و در دریای مشکلات برای رسیدن به حق، فرو رو هر جا که باشد. کلام نورانی امام علی علیه السلام که قرآن ناطق هستند به عبارتی ذیل آیه شریفه که می فرماید: "و جاهدوا فی الله حق جهاده "؛ ( سوره حج/ آیه ۷۸) "و یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم"؛ ( سوره مائده/ آیه ۵۴) بیان شده است. بهترین بیان برای نشان دادن موقعیت جهاد در فرهنگ اسلامی و در نگاه امام علی علیه السلام و ترغیب امت به فرهنگ جهاد و شهادت که عامل رستگاری مومنین و حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت اسلامی از دست اندازی دشمنان به خاک، وطن و دین و مذهب و ناموس مسلمانان بوده است این بیان سرشار از نورانیت حضرت علی علیه السلام است که می فرماید: "اما بعد فإن الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اولیائه و هو لباس التقوی و درع الله الحصینه و جنته الوثیقه"؛ ( نهج البلاغه، خطبه ۲۷) حقیقت این است که جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند متعال آن را به روی دوستان خاص خود باز می کند و هر کسی توفیق جهاد دارد معلوم می شود از اولیا و دوستان الهی است در ادامه می فرماید: ممن ترکه رغبه عنه البسه الله ثوب الذل و شمله البلایا؛ ( نهج البلاغه، خطبه ۲۷)؛ پس هر کس جهاد در راه خدا را از روی اعراض و تخلف از فرمان خدا ترک کند خداوند لباس ذلت و خواری بر اندام او می پوشاند و از همه طرف بلایا و گرفتاری او را احاطه می کند البته بیان امام مربوط به جایی است که از روی تخلف و بی اعتنایی جهاد را ترک کند اما اگر از روی تخلف و بی اعتنایی جهاد را ترک کند عذری که از نظر قرآن هم پذیرفته شده است که قرآن می فرماید: لیس علی الاعمی حرج(سوره نور/ آیه ۶۱). ما در هر برهه ایی از تاریخ شاهد بودیم که عده زیادی از مسلمانان و جوانان به تاسی جستن به امام علی علیه السلام به میدان جهاد و جنگ با دشمنان به خاک و ناموس و دین رفنند و جهاد با جان راکه در مرتبه ی عالی جهادها قرار دارد هم طعم شیرین جهاد را چشیدند و هم به فیض شهادت که بهترین مرگ هاست توانستند با شهادت خود از جمله شفاعت کنندگان و شاهد و حاضر بر اعمال باشند و آیه ی قرآن را که در مورد شهدا که می فرماید: زنده اند و نزد پروردگار رزق و روزی می خورند.
امام علی علیه السلام و غیرت اللهی
داشتن برخی از صفات و روحیات همواره تحسین و در مقابل صفات بد و زشت تقبیح گردیده است. یکی از صفاتی که امام علی علیه السلام به آن معروف شده روحیه غیرت و جوانمردی هست. در هر زمانی شایسته است که مردم و به ویژه جوانان را به این صفت پسندیده و الهی با روش های گوناگون دعوت کرد و از مجریان روحیه غیرت و جوانمردی در انظار عمومی تشویق به عمل آورد و در نظام آموزشی و تربیتی این صفات نیکو را جلوه گری نمود.
حضرت در سیر زندگی خود در تمامی میادین علمی و عملی با شجاعت و دلاوری تمام و در کسوت مردانگی درس پهلوانی و جوانمردی و شجاعت را به آزادگان جهان دادند. امام علی علیه السلام ابتدا خود عامل بودند و بعد مردم را توصیه به عمل می کردند ایشان مردم را از تمام زشتی ها برحذر و آن ها را امر به خوبی و زیبایی ها می نمودند. در کلامی گهربار می فرمایند: "ایها الناس، إنی، والله، ما أحثکم علی طاعه الا و أسبقکم إلیها، و لا أنها کم عن معصیه إلا و أتناهی قبلکم عنها"؛ ( نهج البلاغه؛ خطبه ۱۷۵)
ای مردم سوگند به خدا، من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی کنم مگر آن که پیش از آن خود عمل کرده ام و از معصیتی شما را باز نمی دارم جز آن که پیش از آن ترک گفته ام. از این مطلب می فهمیم که با فرستادن انبیا و امامان علیهم السلام که از گناه دوری می جستند چقدر خداوند متعال بر بندگانش لطف و مهربانی داشته است. علی علیه السلام را هر کس توانسته وصف کرده و روحیه فتوت و جوانمردی و شجاعت ایشان را ستوده مولانا جلال الدین گفته: "گفتن پیغمبر به گوش رکاب دار امیرالمومنین علی علیه السلام که هر آینه کشتن علی به دست تو خواهد بود – از قول حضرت علی علیه السلام او را فتی بن الفتی خوانده است "( مثنوی معنوی، دفتر اول، صص ۱۷۰-۱۷۶). و استاد سخن سعدی شیرازی در کلامی شیوا خصال آن حضرت را این گونه به شعر کشیده است : جوانمرد اگر راست خواهی ولی است / کرم پیشه ی شاه مردان علی است (بوستان سعدی، ص ۸۳).
امام علی علیه السلام یکی از ویژگی هایی که دارد که او را بارز کرده است و مورد تحسین خداوند متعال واقع شده است و در فقه اسلامی هم کسی که در راه دفاع از ناموس خود به قتل برسد درجه و مقام شهید را دارد صفت غیرت و مردانگی است که به طور فطری در انسان ها به ودیعه گذاشته شده است. حضرت در خطبه معروفی بعد حمد خدا و جهاد در راه خدا در نهج البلاغه می فرماید: "این مرد غامدی است که لشکرش به انبار وارد شد، حسان به حسان بکری را کشت، و مرزبانان شما را از جای خود راند. به من خبر رسیده مهاجمی از آنان بر زن مسلمان و زن در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره او را به یغما برده، و آن بینوا در برابر آن غارتگر جز کلمه استرجاع و طلب دلسوزی راهی نداشته، آن گاه این غارتگران با غنیمت بسیار باز گشته، در حالی که یک نفر از آن ها زخمی نشده، و احدی از آنان به قتل نرسیده، اگر بعد از این حادثه مسلمانی از غصه بمیرد جای ملامت نیست و بلکه مرگ او در نظر من شایسته است"(نهج البلاغه، خطبه ۲۷)
این ها تنها گوشه ایی از روحیه حمیت و غیرت و جوانمردی در وجود نورانی و مقدس امیرالمومنین علیه السلام است که با شنیدن و خواندن آن ها عاشق مرام و مسلک علی علیه السلام می گردند و چه به جا گفت: "جرج جرداق" مسیحی در وصف امام علی علیه السلام :" ای روزگار، کاش می توانستی همه قدرت هایت را، کاش می توانستی همه استعداهایت را در خلق یک انسان بزرگ، نبوغ بزرگ و قهرمان بزرگ جمع می کردی و یک بار دیگر به جهان ما یک علی دیگر می دادی".
امام علی علیه السلام ؛ اطاعت، بندگی و عبودیت الهی
اطاعت و بندگی صفت بارز همه ائمه معصومین علیهم السلام بوده است. امام علی علیه السلام به عبادت و اطاعت خدای متعال اهتمام زیادی داشته اند. و در پیشگاه پروردگار خیلی خاشع و متواضع بوده اند. امام سجاد علیه السلام که به سجاد یعنی کسی که زیاد سجده می کرده است معروف بودند روزی از سجده و عبادت زیاد ایشان گفتند حضرت فرمودند: عبادت من در مقابل عبودیت جدم امیرالمومنین علی علیه السلام ناچیز هست بنابراین متوجه کثرت عبادت و نیایش مولای متقیان علیه السلام از این کلام فرزندشان می شویم. از عبادت و بندگی علی علیه السلام همین ما رو بس است که این مرد عابد و شجاع در حال نماز و بندگی خدا در محراب عبادت به شهادت رسیدند در حالی که جملات نماز را بر زبان جاری داشت که می فرمود: مات علی و الصلوه بین شفتیه ؛ یعنی علی در حالی که نماز بین دو لبش بود از دنیا رفت. اما نکته ایی که بایستی توجه هر فرد باهوشی را به خود جلب کند این است که زیادی عبادت علی هرگز او را از مسئولیت های اجتماعی و خانوادگی باز نداشت.
عبادتی را که علی علیه السلام به دنبال آن بود و به دیگران هم توصیه می کرد عبادت توأم با تفقه و دانایی بوده است. عبادتی بوده که علما و دانایان را فقط به نشستن در عبادتگاه خود و انزوا جستن از مردم و جامعه را تأکید نمی کند بلکه عابد باید در موقع عبادت و سحرگاهان مشغول نیایش و خلوت با پروردگارش باشد و در اوقات دیگر به فعالیت های سیاسی، اجتماعی و نقشی که در خانواده دارد بپردازد. امام علی علیه السلام در حدیثی زیبا فرموده است: "لا خیر فی عباده لیس فیها تفقه "( تحف العقول، ص ۲۰۴)؛ عبادتی که آگاهانه نباشد، خیری در آن نیست. دین اسلام، دین اجتماعی است و دین را از فعالیت های اجتماعی جدا نمی داند.
امیرالمومنین علیه السلام در روایتی دیگر عبادت کنندگان را به سه دسته تقسیم می کنند : اول؛ عبادت بردگان که ناشی از ترس است، دوم؛ عبادت تاجران که عبادت این ها برای رسیدن به بهشت است و سوم؛ عبادت آزادمردان که عبادت این دسته به خاطر دوستی و عشق با خداست و برترین عبادت هم همین است که انسان ها خدا برا برای دوستی و سپاسگزاری به خاطر نعمت های زیادی که به ما داده است اطاعتش کنیم. امام علی علیه السلام همان طور که خود در زندگی، جهاد، عبادت و امور اجتماعی فردی میانه رو بوده است در وصیت نامه آن حضرت به فرزندش می خوانیم : "و اقتصد فی عبادتک و علیک فیها بالامر الدائم الذی تطیقه"؛ (بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۲۱۴)
پسرم! در انجام عبادت میانه رو باش و بر تو لازم است که در انجام عبادت روش دائمی که توانش را داری، پیشه خود سازی. افراط و تفریط همواره در دین اسلام و در سیره امام علی علیه السلام مورد سرزنش قرار گرفته است و میانه روی را مورد تأکید قرار داده اند.
امام علی علیه السلام شخصیتی است که تمام عمر خود را در انجام وظیفه و رسالت الهی به سر برد و نمونه اش را تاریخ به خود ندیده است.
از تولد گرفته تا شهادت همه عمر را در عبادت الهی، جهاد در راه خدا و شرکت در همه غزوات پیامیر صلی الله علیه و آله و سلم از قبل از اسلام و دعوت کفار و مشرکین مکه برای اسلام تا بعد از هجرت و تشکیل حکومت توسط نبی گرامی صلی الله علیه و آله و سلم امام علی علیه السلام همواره در دفاع از آرمان های الهی ثبات قدم داشته است. امیرالمومنین علیه السلام در مدت کوتاهی هم که خلافت اسلامی و امام مسلمین را بر عهده داشته اند دست از تلاش و مجاهدت برای انجام وظیفه امامت و پیشوایی بر نداشته و شب و روز مشغول انجام وظایف الهی بوده اند حضرت در این مدت کوتاه حکومت مشغول جنگ های فروانی بوده اند و جنگ و آرام کردن حدود و ثغور تحت حاکمیت ایشان را از پرداختن به نقاط ضروری محروم کرده است.
در این نوشتار در مورد خداشناسی از نگاه امام علی علیه السلام، و روحیه مردم داری و محروم زدایی ایشان گفته شد که حضرت بسیار به این مسائل مهم دینی که عبارت باشد از یتیم نوازی، فقر زدایی اهتمام داشتند و شبانه روز برای رفع این آفت اجتماعی تلاش می کردند. ویژگی بارز دیگری که در امام علی علیه السلام و در سیره ی رفتاری ایشان جلوه گری می کند روحیه شجاعت و دلیری است که از صدر اسلام تا زمان شهادت حضرت در مسیر جنگ و قتال با مشرکین، کفار، منافقین و کسانی که به حقوق مردم دست درازی می کردند بوده اند و این صفت را به فرزندانشان هم سفارش نموده اند. در ادامه هم به صفت غیرت و جوانمردی امام علی علیه السلام اشاره ای کوتاه شد که این صفت پسندیده و خدادوستانه ایشان همواره نمود داشته است که حضرت را به صفت فتوت معروف کرده است.
در پایان نوشته عبادت و بندگی علی علیه السلام گفته شد که حضرت آن عبادتی را مورد سفارش قرار می دادند که همراه با تفقه و دانایی باشد و علاوه بر آن عبادت خشک و خالی مد نظر ایشان نبوده بلکه عبادتی که روح فعالیت های اجتماعی، توجه به خانواده در آن دمیده شده باشد مورد توصیه امام علی علیه السلام بود که التبه در این نوشتار به ویژگی های کمی از حضرت اشاره نمودیم که مجموعه ی این صفت ها و روحیه ها از ایشان شخصیتی جامع ایجاد کرده است که باعث شده در تاریخ ماندگار شود و تحسین همه ی اشخاص از ملت ها و ادیان مختلف را به همراه داشته باشد.
جایگاه خانواده در اسلام
واجب فراموش شده خانه و خانواده در اسلام از اهمیت بسیار والایی برخوردار است. مهمترین رکن یک خانواده، مادر و زن خانه است. مادر و زن تاثیر بسیار زیادی بر اعضاء خانواده و اجتماع دارند.
زن می تواند یک خانواده و اجتماع بشری را به کمال و رشد معنوی و اخلاقی برساند. از طرفی می تواند خانواده و به تبع آن یک اجتماع را به تباهی و فساد بکشاند.
زن با پوشش خوب و اسلامی می تواند معلم خانواده و جامعه باشد. می تواند با بد پوششی، برهنگی و خود نمایی جسمی و جنسی، خانواده و جامعه را به لبه پرتگاه، هدایت و راهنمایی کند.
یکی از چیزهایی که در جامعه امروزی دیده می شود، ترویج عملی بی حجابی، بد پوششی، برهنگی و ترویج فحشا و منکرات در جامعه است. این امر بعد از فتنه سال گذشته روز به روز در حال فراگیری بیشتر است.
اگر قسمت شود مسیر تهران به بندر عباس را با وسائل نقلیه عمومی مثل: قطار و اتوبوس، مسافرت نمایید، صحنه هایی را خواهید دید که انسان لحظه ای فکر می کند نکند در یک کشور غیر اسلامی، غربی یا اروپایی در حال مسافرت است.
کار از برداشتن روسری و کنار گذاشتن چادر و مانتو گذشته است. اگر مسئولین و حکومت اسلامی، مردم متدین و حوزه های علمیه، برای جلوگیری از این نا هنجاری ها و ترویج حجاب و پشش اسلامی، کاری نکنند و برنامه ای نداشته باشند، با برنامه هایی که دشمنان اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دارند، چند وقت دیگر شاهد برهنه بیرون آمدن بعضی از زنان هنجار شکن خواهیم بود.
اگر بی حجابی، بد پوششی و برهنگی، فرهنگ جامعه شد، دیگر تغییر این فرهنگ جا افتاده سخت خواهد بود.
در بحث کنترل جمعیت در سال های گذشته شاهد بودیم که فرهنگ غلط " فرزند کمتر زندگی بهتر" چندین سال از رسانه های تصویری، صوتی، مکتوب و مجازی ترویج شد. بعد از سال ها فهمیدیم اشتباه کردیم، هنوز که هنوز است نتوانستیم این فرهنگ غلط را از ذهن مردم و سطح جامعه خارج کنیم.
پیامد بی حجابی، بد حجابی و برهنگی بسیار مخرب تر از فرهنگ غلط فرزند کمتر زندگی بهتر است.
متحریم، مسئولین دولتی و فرهنگی کشور، بی حجابی و ترویج عملی آن را نمی بیینند? یا خود را در قبال چنین امر مهمی مسئول نمی دانند?
مراجع دینی و حوزه های علمیه، متدینین و خانواده های مذهبی چرا کاری نمی کنند و فریادی نمی زنند?
به نظر می رسد در بعضی از مسائل از جمله حجاب و نحوه پوشش، حکومت اسلامی از قوه قهریه، اگر چه در حد گشت ارشاد، باید استفاده نماید.
تا دیر نشده است باید جلو ناهنجاری بی حجابی، بد پوششی و برهنگی در جمهوری اسلامی ایران، گرفته شود. که اگر چنین نشود طولی نخواهد کشید که دشمن با برنامه هایی که دارد و کمک رسانه ها و طرفداران داخلی خود در ایران اسلامی، این نظام اسلامی را تبدیل به اندلسی دیگر، خواهد نمود.
آن وقت افسوس دردی را دوا نخواهد کرد.
به امید روزی که در نظام اسلامی ایران خبری از بی حجاب برهنه ی هنجار شکن نباشد.
عذاب تدریجی چیست؟
برخی را میبینیم که دین و ایمان درست و حسابی ندارند و در عمل به احکام دینی هم به شدت بیاعتنا هستند، ولی در عین حال از موقعیت دنیایی خوبی برخوردارند و تقریباً همه چیز بر وفق مرادشان است؛ به عبارتی هر چه گناه و غفلتشان بیشتر میشود، نعمتهای بیشتری هم عائدشان میشود. این مسئله استدراج نام دارد که به نوعی عذاب تدریجی است.
در اصطلاح دینی، مراد از استدراج این است که خداوند گناهکاران و نافرمانان جسور و بیشرم را سریع گرفتار عقوبت نمی کند و این بر غرور آنها می افزاید و عقوبت را سخت تر می سازد.
معمولاً کسانی که به آن دچار شدهاند، متوجه نیستند و بعضاً هم خیال میکنند که خداوند خیلی آنها را تحویل گرفته که چنین نعماتی را به آنها ارزانی داشته! غافل از اینکه، خود این مسأله در واقع عذاب الهی است.
در دو آیه از قرآن کریم به صراحت به استدراج اشاره شده است:
۱- «فَذَرْنِی وَ مَنْ یکذِّبُ بِهَٰذَا الْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لَا یعْلَمُونَ؛ پس مرا با کسانی که این قرآن را انکار می کنند واگذار، به زودی ما آنان را به تدریج از آنجا که نمی دانند [به سوی عذاب] می کشانیم.»(سوره قلم، ۴۴)
۲- «وَالَّذِینَ کذَّبُواْ بِآیاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیثُ لاَیعْلَمُونَ؛ و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمیدانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد». (سوره اعراف، ۱۸۲)
در حدیثی از امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمودند: «إِذَا أَحْدَثَ الْعَبْدُ ذَنْباً جُدِّدَ لَهُ نِعْمَةٌ فَیَدَعُ الِاسْتِغْفَارَ فَهُوَ الِاسْتِدْرَاجُ؛ هنگامی که بنده گناه میکند، خداوند به آنها نعمتی می دهد [آنها از گناه خود غافل می شوند] و توبه را فراموش می کنند، این همان استدراج و بلا و عذاب تدریجی است.» بحار/ج۵/ص۲۱۵
این زنگ هشداری برای ما است که اگر زمانی دیدیم گرفتار گناه و غفلت شدهایم و از طرفی نعمت بر ما سرازیر میشود، بترسیم از این که دچار استدراج شده باشیم که عذابی خطرناک است و باید از این قضیه به خداوند متعال پناه ببریم!
دستورالعملی برای ماه رجب
الشَّهرُ شَهری و العَبدُ عَبدی و الرَّحمَةُ رَحمَتی فَمَن دَعانی فی هذَا الشَّهرِ أجَبتُهُ و مَن سَألَنی أعطَیتُهُ
ماه (رجب) ماه من؛ بنده، بنده من و رحمت، رحمت من است؛ هرکه در این ماه مرا بخواند، اجابتش کنم و هر که حاجت آورَد، عطایش کنم.
إقبال الأعمال، ج ۳، ص ۱۷۴
۵ گزینه غذایی را جایگزین مولتی ویتامین ها کنید
محققان و متخصصان تغذیه بر این نکته توافق دارند که شاید مصرف مولتی ویتامین ها در برخی موارد ضروری باشد اما راه دستیابی به مواد مغذی از طریق مصرف مداوم آنها نیست و بهتر است سفره غذایی خود را با انواع میوه و سبزیجات رنگارنگ کنید:
انواع سیب: سیب ها سرشار از مواد معدنی، ویتامین ها و آنتی اکسیدان ها هستند و اینطور ثابت شده که مصرف روزانه سیب، نیاز شما به داروهای تجویزی را کاهش می دهد. سیب دارای فیبر زیاد است؛ بخصوص فیبر محلول که می تواند قند و کلسترول خون را تنظیم کند. سیب همچنین منبع خوبی از پتاسیم است که برای کاهش فشار خون تاثیر زیادی دارد. مواد مغذی موجود در انواع سیب شما را در برابر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی مصون می کند. ضمن این که خطر ابتلا به برخی سرطان ها از جمله سرطان ریه را کاهش می دهد. مصرف سیب با کاهش خطر ابتلا به آلزایمر و آسم همراه است.
آجیل: انواع آجیل منبع چربی های سالم، پروتئین، فیبر و آنتی اکسیدان ها هستند. بر اساس مطالعات، برخی از انواع آجیل، حتی از غذاهای گیاهی آنتی اکسیدان بیشتری دارند. مصرف منظم آجیل با کاهش خطر ابتلا به بیماری های قلبی عروقی ارتباط مستقیم دارد ضمن این که منجر به کاهش مرگ و میر در زنان بعد از سنین یائسگی می شود.
توت ها: رنگهای متنوع انواع توت ها نشانه وجود آنتوسیانین در آنها است که یک ماده شیمیایی گیاهی محسوب می شود و خواص زیادی برای سلامت دارد. توت ها همچنین منبع فیبر، ویتامین ب، پتاسیم و ویتامین سی هستند. نشان داده شده که آنتوسیانین ها برای مبارزه با سلول های سرطانی مفید هستند و به جنگ التهاب می روند. به عنوان مثال ترکیبات موجود در زغال اخته منجر به جلوگیری از پوکی استخوان می شود، کلسترول بد را پایین می آورد و منجر به سرکوب عوامل رشد تومور می شود.
سبزیجات کریستالی: مصرف این سبزیجات از قبیل کلم بروکسل، کلم بروکلی، تربچه و ... با کاهش خطر ابتلا به برخی سرطان ها ارتباط دارد. به گزارش موسسه ملی سرطان در آمریکا، مصرف این سبزیجات منجر به غیر فعال کردن و مرگ سلول های سرطان زا شده و از آسیب های اولیه به دی ان آ جلوگیری می کند. علاوه بر کاهش خطر ابتلا به سرطان، این سبزیجات منابع غنی از فیبر، مواد معدنی و ویتامین ها از جمله ویتامین کا، ویتامین ب، ویتامین سی، ویتامین ای، پتاسیم، و سلنیوم هستند.
تخم مرغ: به دلیل داشتن کلسترول بالا، همچنان ترس از مصرف زیاد آن وجود دارد ولی در سال های اخیر ثابت شده که تخم مرغ یک منبع غذایی بسیار سالم است. مطالعات نشان داده که مصرف بیش از یک عدد تخم مرغ در روز نه تنها خطر ابتلا به بیماریهای قلبی یا سکته را افزایش نمی دهد، بلکه منجر به افزایش سطح کلسترول خوب می شود. تخم مرغ همچنین شامل تمام اسید امینه های ضروری برای تامین پروتئین بدن است و منبع خوبی از ویتامین آ، ویتامین ب، آهن، سلنیوم، کولین و ید محسوب می شود.
پنج نکته درباره زن و عفاف
[۱]. زن گوهری به نام عفاف دارد که در برخوردهای اجتماعی و اختلاط زن و مرد در جامعه، باید به خوبی از آن محافظت کند. بنابراین زن برای حفظ شرف دینی، باید یک مشی احتیاطآمیز داشته باشد و در اجتماع رعایت حفظ حجاب و عفت را بنماید. از آنجا که عفت یک ارزش الهی است و بهنوعی احساس حضور در محضر خداوند و جلوگیری از طغیان نفس است، نگهداری و حساسیت در حفظ آن، سبب حفظ کرامت، عزت، شخصیت و شرافت زن خواهد شد.
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای مقام و شخصیت زن احترام فراوانی قائل است؛ میفرمایند: «خداوند شخص باحیای عفیف را که از محرمات دوری میکند دوست دارد» ( نهجالفصاحه حدیث_۶۸۳)
[۲]. دنیای فاسد غرب با برهنه کردن زن، او را تحقیر کرد. سرمایهداران و دستهای پنهان و آلوده صهیونیستی، بهعنوان تجلیل از زن، او را به ابتذال کشاندند. از او خواستند برای چشمنوازی مردان، حجاب و عفاف خود را کنار بگذارد و برای مردان جلوهگری کند. این عین اسارت و حقارت است.
شأن زن غربی، در حال تنزل است. از او برای لذتجویی و هوسرانی استفاده میکنند. بسیاری از زنان غربی از بیحرمتی که نسبت به آنها میشود، ناراحت و گلایهمند هستند. صدای اعتراض آنها را از رسانهها میتوان شنید.
[۳]. آیتالله خامنهای در مورد شخصیت زن فرمودند: «عظمت زن آن است که بتواند حجب و حیا و عفاف زنانه را که خدا در جبلّت زن ودیعه نهاده است، حفظ کند؛ این را بیامیزد با عزت مؤمنانه؛ این را بیامیزد با احساس تکلیف و وظیفه؛ آن لطافت را در جای خود به کار ببرد، آن تیزی و بُرندگی ایمان را هم در جای خود به کار ببرد.
این ترکیب ظریف فقط مال زنهاست؛ این آمیزهی ظریف لطافت و بُرندگی، مخصوص زنهاست؛ این امتیازی است که خدای متعال به زن داده است؛ لذا در قرآن به عنوان نمونهی ایمان -نه نمونهی ایمان زنان، نمونهی ایمان همهی بشر؛ زن و مرد- دو زن را مثال میزند: «و ضرباللَّه مثلا للّذین امنوا امرأت فرعون» و «مریمابنت عمران»؛ (سورهی تحریم آیه ۱۱ و ۱۲). یکی زن فرعون است، دومی هم حضرت مریم است. اینها اشارهها و نشانههائی است که منطق اسلام را نشان میدهد.»(بیانات در دیدار جمعی از پرستاران نمونهی کشور ۱ اردیبهشت ۱۳۸۹)
[۴]. زن برای سرمایهداران و سیاستمداران غرب، حکم یک کالا را دارد که از آن سوءاستفاده مینمایند. آنها از بُعد جنسیت به زن نگاه میکنند. برای آنها، زن ابزاری بیش نیست. او را وسیلهای برای تبلیغ کالاهایشان قرار دادهاند و هدفشان، سودجویی و لذتجویی از آنها است.
زن برای آنها تاریخ مصرف دارد و با تمام شدن جذابیتهای جنسیتیاش، او را رها میکنند. و این جز تحقیر زن، چیزی دیگری نیست. فرهنگ غلط غرب برای تبلیغ فرهنگ خود و سلطه بر این موجود، با وسایل تبلیغاتی و رسانههای رسمی و غیررسمی، زن را مورد هجمه قرار دادند. و به بهانههای مختلف از جمله آزادی، به زنان جوامع دیگر، بهخصوص به زن ایرانی و حجاب او هجوم آوردند و درصدد اسارت او برآمدند. علتش چیست؟
[۵]. چون زن ایرانی با حجاب و و عفت و شرفش، بزرگترین ضربهها را به تمدن غرب زده و ثابت کرده با رعایت قیود شرعی و اسلامی میتواند در تمام عرصههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... حضور داشته و موفقیتهای بسیاری را کسب کند و این برای فهم غربیها، ثقیل است. زن ایرانی با شخصیتش وارد جامعه میشود و علم و هنر و فعالیتش را به رخ میکشاند.
او با حجاب کامل به دیگران میفهماند که باید به شخصیت و انسانیت او بنگرند نه به جنسیت او. زن عفیف، ارزش خودش را به بدن، جسم و جذابیتهای جنسیاش نمیداند و از ارزش درونی خودش یعنی حیا و عفت، باخبر است و از این موهبت الهی، که در وجودش به امانت گذاشته شده است، به خوبی محافظت میکند.
بزرگترین ضربه مقاومت به اشغالگران از ابتدای «طوفان الاقصی»
منابع عبری به کشته و زخمی شدن دستکم 20 افسر و نظامی رژیم صهیونیستی در خان یونس اعتراف کردند.
این منابع گفتند این نظامیان بر اثر انفجار دو ساختمان و فروریختن سومین ساختمانی که نظامیان صهیونیست در آن سنگر گرفته بودند، کشته و یا زخمی شدند.
سخنگوی سازمان موسوم به نجات اسرائیل اعتراف کرده است که 22 نظامی اسرائیل در خان یونس کشته و یا زخمی شده اند.
این در حالی است که رژیم صهیونیستی به شدت سیاست سانسور را درباره تلفات ارتش خود اعمال می کند و تلفات واقعی در این عملیات مقاومت بسیار بیشتر از آمار اعلام شده از سوی صهیونیستهاست.
اعتراف یک رسانه عبری: طی یک روز بیش از 50 نظامی ارتش اسرائیل کشته شدند
کانال دوازدهم تلویزیون رژیم صهیونیستی: ما در برابر یک فاجعه بزرگ قرار داریم، تعداد کشته های ارتش در نبردهای امروز نوار غزه، از 50 نفر فراتر رفته است.
شخصیت والای علمی- اخلاقی امام جواد علیهالسلام در نگاه اهلسنّت و دیگر دانشمندان جهان
معروف است که هرگاه خواستی فردی را بشناسی، ببین که مخالفانش چه کسانی هستند و در مورد ایشان چه میگویند. اینک به نمونههایی از گفتارهای برادران اهلسنّت و همچنین برخی شخصیتهای دیگر دربارۀ این امام همام اشاره میکنم.
سبط بن جوزی:
یوسف بن قزا اغلی بن عبدالله بغدادی مشهور به سبط بن جوزی پس از بیان تاریخ تولد و شهادت حضرت مینویسد: او در علم و تقوا، پرهیزکاری و سخاوت؛ چون پدر بزرگوارش امام رضا (ع) و دنبالهرو او بود.
ابن ابی طلحه:
او در کتاب مطالب السؤول فی المناقب آل الرسول درباره شخصیت امام جواد(ع) مینویسد: او گرچه صغیرالسن است اما کبیرالقدر و رفیع الذکر است. او بلند مرتبه و گرانقدر است.
ابن صباغ مالکی:
علی بن محمد احمد مشهور به ابن صباغ، فقیه مالکی و متوفای 855 در مکه پس از بیان گوشهای از خصوصیات زندگی حضرت جواد(ع)، نوشته است: آری چنین بود کرامات جلیل و مناقب او. و در جای دیگر میافزاید: چه گوییم ما در جلالت و مقام امام جواد(ع) و فضیلت کمال و عصمت و جلال او، حضرت در میان طبقات ائمه (ع) سنش کمتر از همه و قدر و شأنش اعظم است.
امام جواد (ع) در اندک مدتی از عمر شریفش کراماتی بسیار و معجزاتی بیشمار از خود نشان داد و از رشحات و تراوش دانش و بینش خود اثرها گذاشته است؛ چه با مجالس و محافلی که متکلم به احکام شده و از مسائل، حلال و حرام را بیان کرده و زبان دشمنان و خصم بد فرجام را به منطق صحیح و گفتار ملیح خود الکن کرده و چه بسیار انجمن و محفلی که در صدر جلسات و رأس خطبا و بلغاء قرار گرفته و در برابر خود تمامی فصحاء، علما و حکما را تحت الشعاع قرار داده است.
صلاح الدین صفدی:
خلیل بن ابیک بن عبدالله، معروف به صلاح الدین صفدی، ادیب و مؤرخ نامدار اهل فلسطین که در حدود دویست تصنیف از وی برجای مانده، مینویسد: محمد بن علی، همان جواد بن رضا (ع) بن الکاظم موسی بن الصادق جعفر رضی الله عنهم است. لقب او جواد، قانع و مرتضی است. وی از فرزندان اهل بیت نبوت است که در سخاوت شهرت داشت تا جایی که او را جواد(ع) نام نهادهاند، او یکی از امامان دوازدهگانه است.
ابن تیمیه:
او میگوید: محمد فرزند علی ملقب به جواد از بزرگان و اعیان بنیهاشم است که در سخاوت و بزرگواری شهرت تام دارد.
نبهانی:
یوسف بن اسماعیل نبهانی حنفی ادیب و شاعر فلسطینی، متولد 1350 هجری که از وی سیزده کتاب مهم بر جای مانده، مینویسد: محمد الجواد فرزند علی رضا (ع) از بزرگان امامان و چراغ هدایت امت و سادات اهل بیت (ع) است که عبدالله شبراوی شافعی نیز از وی در کتاب خود «الاتّحاف بجبّ الاشراف» با ستایش و تکریم یاد کرده است.
بغدادی:
محمدالجواد (ع) فرزند علی بن الرضا (ع) است. کنیه او مانند کنیه جدّش محمد الباقر، ابوجعفر است رضی الله عنهما. سه لقب وی جواد، قانع و مرتضی است که مشهورترین آنها «جواد» است. رنگ پوست او سفید، قامتش معتدل و نقش انگشترش نعم المقدّرالله، و وارث علم پدر بود.
علی جلال حسینی دانشمند بزرگ مصری مینویسد:
محمدالجواد ابوجعفر دوم، فرزند علی(ع) در سال 195 هجری در مدینه دیده به جهان گشود. وی با وجود سن کم در علم و فضیلت سرآمد همه عالمان و اهل فضیلت زمان خویش بود.
خیرالدین زرکلی:
او مینویسد: ابوجعفر جواد(ع) چون اجداد خویش مقام بلندی داشت. هوشمند و خوش بیان بود و استعداد نیرومند و اصیلی داشت.
مهمترین راهبرد و اقدام امام جواد (ع) برای حفظ دین و پیروان اهلبیت(ع)
در هر دورهای که امامان شیعه پرچم هدایت جامعه را برعهده میگرفتند و امامت جامعه را عهدهدار میشدند، راهبردهایی به اقتضای شرایط زمان برای حفظ دین و پیروان اهلبیت(ع) ارائه میکردند. امام جواد (ع) نیز راهبردهای مختلفی داشت که از جمله آن تربیت شاگردان بود؛ شاگردانی که هر کدام وزنه علمی بزرگی به شمار میرفتند و از دانشمندان عصر خود بودند. آنها در رشد و شکوفایی تمدن اسلام سهم بسزایی داشتند، لذا شایسته است برای احیای نام، یاد و آثار و مرام تربیتیافتگان مکتب ائمه (ع) و معرفی آنان به نسل حاضر و آینده تلاش کرد.
از جمله راهبردهای امام جواد(ع) برای رهبری شیعه و حفظ اسلام، بُعد علمی آن حضرت بود. علم و دانایی از مهمترین ابزارهای اقتدار در تمام جوانب است؛ ابزاری که در تمدن و بقای بشر نقش اول را داشته و هیچ کس نمیتواند منکر این اصل باشد که علم برابری میکند با حیات. ائمه(ع) در بروز دادن علوم خود بر اساس اقتضائات زمان و نیازها از جمله حیات دین هیچ کوتاهی نداشتهاند؛ امام جواد با وجود اینکه در خردسالی به امامت رسید، اما نبوغ علمیاش در عصر خود بسیار برجستهتر از همه دانشمندان بود.
در باور شیعه یکی از ویژگیهای مهم امام، دانش گسترده و علوم خاص او است؛ علومی که از طرق عادی کسب دانشهای بشری به دست نمی آید و از این رو به آن لدُنی یا خدادادی میگویند؛ زیرا آگاهی جامع از تمام رموز و اسرار قرآن و وقوف کامل بر شریعت و تمام احکام و قوانین دینی (حتی احکام موضوعات جدید و مستحدث) و آمادگیکامل برای پاسخگویی به شبهات، همگی مستلزم آن است که امام از علوم ویژه ای برخوردار باشد. اگر دانش امام تنها از منابع عادی تأمین شود، هیچ تضمینی برای پاسخگویی به پرسشهای دینی گسترده و متنوع مردم وجود نخواهد داشت و این به معنای نقض غرض خداوند از تشریع دین است.
روایات و گزارشاتی از زندگی امام جواد(ع) حاکی از آن است که آن حضرت در موارد فراوانی از ضمایر، افکار و درون افراد خبر داده و در بسیاری از موارد از امور آینده سخن گفته و همه این اقوال درست و صائب بوده است. همچنان که از سایر پیشوایان دینی نیز چنین اموری به وفور نقل شده است که این مسأله در اعتقاد شیعه امامیه نه تنها امر اعجاب انگیز نیست، بلکه از شرایط امامت شمرده و از آن به «علم لدُن» تعبیر می شود؛ اما هضم این مطلب برای بسیاری از متفکران غیر شیعی همواره با مشکل مواجه بوده است.
برخی از آنها با تکیه بر عمومیات قرآن بدون توجه به آیات مخصص گفتهاند علم غیب محصور و مخصوص خداوند است و احدی را در این گنجینه راهی نیست و لذا اعتقاد به علم غیب برای غیر خدا را پندار نادرست و گزاف پنداشته اند و دستۀ دیگر با نگاه به مجموع آیات بینات قرآنی، علم غیب را برای پیامبر امر ثابت و غیر قابل تردید دانسته، اما آن را برای امام قابل قبول ندانستهاند. چنانچه ابن ابی الحدید معتزلی می گوید: ما منکر وجود افرادی که خبر از غیب داده و میدهند نیستیم اما آن را مستند به خداوند باری تعالی می دانیم که با قدرت و تمکین و آمادگی اسباب آن، به آنان عطا کرده است.
لطفاً برایمان از برخی اقدامات علمی آن حضرت
برای شناخت مقام و شخصیت علمی امام جواد(ع) و آگاهی از دانش گسترده آن حضرت ضروری است تا محورهای فعالیت فرهنگی و افاضات علمی آن حضرت مورد توجه قرار گیرد تا بتوان به نتایجی هرچند اجمالی دست یافته و با چهره و بعد علمی آن امام همام آشنا شد. در یک نگاه کلی، فعالیتهای علمی آن حضرت را می توان در محورهای مختلف مورد بررسی قرار داد:
الف) پاسخگویی به شبهات:
زمانه امام جواد(ع) معاصر بود با اوج عصر ترجمه متون و فعالیت بیت الحکمه و گستره جغرافیایی عصر امام، سرزمین اسلام با ملتها، ادیان و گرایشات فکری و دینی گوناکون مواجه بود، از اینرو با آغاز دوران امامت امام جواد (ع) انبوهی از سؤالات و شبهات مختلف متوجه اسلام بود و جز حضرت کسی نبود که در برابر این شبهات از اسلام و عقاید مسلمانان پاسداری کند؛ امام از طرق مختلف با این سؤالات مرتبط بود و پاسخ را نیز به وسیله این راهها منتقل میکرد:
نخست از سوی شیعیان و پیروان مکتب اهلبیت(ع) که به خاطر سن کم آن حضرت دچار تشویش و تحیر شده بودند و لذا آن حضرت را در مقابل انواع پرسشها قرار داده و از این طریق او را به آزمایش و آزمون میگرفتند تا با اثبات دانش گسترده و علم خدادادی او، به امامتش معتقد و مطمئن شوند و بدین منظور جلسات متعددی تشکیل میشد. چنانچه در منابع آمده است: «... در هنگام شهادت امام رضا(ع) آن جناب(امام جواد) در مدینه بود و بعضی از شیعیان از صغر سن آن جناب تأملی داشتند تا آنکه علما و افاضل و بزرگان شیعه از اطراف عالم متوجه حج شدند و بعد از فراغت از مناسک حج به خدمت آن حضرت رسیدند و از وفور مشاهده معجزات و کرامات و علوم و کمالات، اقرار به امامت آن منبع سعادت کردند و زنگ شک و شبهه از آیینه خاطرهای خود زدودند حتی آنکه شیخ کلینی و دیگران روایت کرده اند که در یک مجلس یا در چند روز متوالی، هزار مسأله از بزرگترین مسائل، از آن معدن علوم و فضائل سوال کردند.»
تلاش خلفای عباسی برای از بین بردن اعتقادات شیعه
دوم از (سوی) حکومت، به ویژه مأمون و معتصم دو خلیفه معاصر آن حضرت. از آنجا که شیعیان مدعی علم الهی برای امامان خود بودند، خلفا میکوشیدند تا با تشکیل مجالس مناظره، آنان را رو در روی برخی از دانشمندان بنام زمان قرار دهند تا شاید در پاسخ برخی از پرسشها درمانده شوند و شیعیان از این رهگذر، در اعتقاد خود (وجود علم الهی نزد ائمه اهل بیت) دچار مشکل شوند و از پیروی آنها خودداری کنند. افزون بر اینها علاقه شخصی مأمون در برپایی این مناظرات بی تأثیر نبوده است.
به هر صورت دستگاه خلافت عباسی چندین بار مجالس مناظره با امام را ترتیب داد که یکی از آنها در نخستین روزهای ورود و حضور امام در بغداد بود. مأمون در پی مخالفتهای عباسیان با طرح ازدواج دختر خلیفه با امام جواد(ع)، مجلسی را آماده کرد و علمای برجسته عباسی را خواست و مقرر شد که یحیی بن اکثم مسائل علمی سختی را از امام بپرسد تا میزان فضل و کمال آن حضرت برای آنان روشن شود. در این جلسه مناظره، یحیی بن اکثم از پاسخ سؤالی که امام مطرح کرد بازماند و برجستگی علمی امام برای آنان آشکار شد. این مناظرهها در انسجام شیعه و هدایت آنها راهبردی بسیار کارآمد و مهم بود که توانست شیعه را از بحرانهای مختلف فکری، علمی و اجتماعی نجات دهد.
روایات وارده از امام جواد(ع) راهبردی فرهنگی برای شیعه
بخشی دیگر از فعالیت های امام جواد(ع) مربوط به روایاتی است که در زمینه های مختلف فقهی، اعتقادی، اخلاقی و فرهنگی و... از ایشان به یادگار مانده است. برخی تعداد این احادیث را در حدود 250 مورد می دانند که از طریق 120 راوی نقل شده و به ما رسیده است.
اگرچه این تعداد روایت اندک است اما اگر عوامل مختلفی چون محدودیت های دوران امام جواد(ع) در ارتباط داشتن با شیعیان و کم بودن طول عمر ایشان را در نظر بگیریم، خواهیم دید که همین مقدار حدیث از ایشان حجم قابل توجهی خواهد بود. ضمن آنکه این مقدار روایاتی است که به دست ما رسیده و موجود است و به طور طبیعی به دلایلی که ذکر شد، قطعاً روایات دیگری نیز از سوی آن حضرت نقل شده، اما از میان رفته و یا به هر نحوی به دست ما نرسیده است.
افزون بر این، بسیاری از پرسشها و پاسخها از طریق نامه و به شکل مکتوب بین شیعیان و آن حضرت صورت میگرفت که بسیاری از آنها نیز به دست ما نرسیده است؛ اما آنچه به دست ما رسیده در هدایت شیعه و فرهنگ شیعه تأثیر بزرگی داشته است.
تربیت شاگردان اقدامی مهم وراه بردی در رهبری شیعه
تربیت شاگرد یکی از مهمترین راهبردهایی است که میتواند استمرار یک اندیشه را تضمین کند؛ بدون داشتن نیروی فکری هرگز یک فکر و یک اندیشه دوام نخواهد داشت؛ لازمه استمرار یک مکتب داشتن حاملان اندیشه تفکر یک مکتب است که چارچوب مکتب و زوایای آن را حراست و به نسلهای بعدی منتقل کند؛ هر مکتب در این مرحله و با برخورداری از این وجهه میتواند به عنوان یک تمدن بروز و ظهور داشته باشد و استمرار پیدا کند.
بر اساس تحقیقات دانشمند بزرگ شیعه مرحوم شیخ طوسی در رجال، راویان و شاگردان امام جواد(ع) 109 نفر هستند، این 109 نفر میراث اهلبیت(ع) را زنده داشتند و به نسلهای بعدی منتقل کردند. همین شاگردان بودند که از طریق استفاده از روشهایی چون 1. تبلیغ 2. تدریس، حلقه اتصال مردم با مکتب اهلبیت(ع) را حفظ و استمرار آن را تضمین کردند.
هرچند به خاطر مراقبت ها و إعمال محدودیت ها و ایجاد موانع از سوی حکومت، باعث شده که فعالیتهای علمی آن حضرت در میان شیعیان به خصوص در زمینه تربیت محدثان و دانشمندان برجسته به حداقل برسد اما اهتمام، درایت و مدیریت معصومانه آن حضرت فرهیختگانی را در خدمت جامعه اسلامی قرار داد که با وجود محدودیت کمی از لحاظ کیفیت و میزان تأثیرگذاری و خدمترسانی بسیار قابل توجه هستند؛ نخبگان و فرهیختگانی چون حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)، ابوهاشم جعفری، علی بن مهزیار، احمد بن محمد بزنطی، محمد بن عبدالله بن مهران، زکریا بن آدم، محمد بن اسماعیل، حسین بن سعید اهوازی، احمد بن محمد برقی، ابراهیم بن محمد همدانی، معاویه بن حکیم، خیران الخادم و... که هر کدام در عرصه های علمی، فرهنگی و مذهبی از چهرههای برجسته و مطرح شمرده میشوند. [1]
[1] . طوسی، محمد بن الحسن، رجال الشیخ، منشورات الرضی، موسوعه الامام جواد(ع)؛منتهی الآمال شیخ عباس قمی ، سیره سیاسی معصومان ؛ حیات فکری سیاسی امامان شیعه ، رسول جعفریان ،
عوامل موثر در استجابت دعا
در مراقبات ماه مبارک رمضان عنوان شده است که یکی از اعمال مهم این ماه، شناخت حقیقت این ماه است. و فهمیدن روزه و روزه داری خود مقدمهای بر شناخت ماه رمضان است. وقتی ابعاد مختلف آن شناخته شد انجام اعمال ویژه ماه نیز سهل و مخلصانه میشود و در نتیجه آن نیز بیشتر مورد توجه خداوند قرار خواهد گرفت. مرحوم آیت الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی در المراقبات از خوش گمانى به خدا و عوامل موثر در اجابت دعا میگوید.
خوش گمانى به خدا و تفاوت آن با بى مبالاتى در دین
برادرم! روایات مىگوید: کسى به خدا خوش گمان نبوده، مگر این که خداوند با همان گمان، با او رفتار کرده است. ولى خیلىها فریب خورده و بى مبالاتى در دین را با خوش گمانى به خدا اشتباه گرفتهاند. و اگر شیطان براى انسان چنین وانمود کند که گناه او ناشى از خوش گمانى او به خداست باید از او دلیل خواسته و بگوید: اگر واقعا چنین است پس چرا در مورد رزق خود خوش گمان نیستم - رزقى که خداوند آن را تضمین کرده و با سوگند بر آن تاکید کرده است. و اگر به عنایت و لطف و کرم او خوش گمانى، این صفات، فقط مربوط به امور اخروى نیست و اگر در امور دنیایت نیز به کرم او معتقد هستى چرا وقتى اسباب رزق را از دست مىدهى مضطرب شده و به کرم او تکیه نمىکنى؟ و چرا بخاطر حاجتهاى دنیوى این همه غصه خورده و اندوهگین مىشوى؟ و اگر پدر پولدار و با محبتى که روزى تو را تضمین کرده بود، داشتى، به سخن او اعتماد و ضمانت او را قبول نمىکردى؟ آیا عنایت خدا را کمتر از لطف پدرت مىدانى؟ یا مىترسى ناتوان باشد! یا احتمال مىدهى از تو دریغ کند! یا باور ندارى که او ارحم الراحمین، تواناترین قدرتمندان و بخشندهترین بخشندگان است.
روایت شده است :«هنگامى که خدا از حساب خلق فارغ شد، مردى باقى مى ماند که گناهان او بیش از کارهاى نیکش مىباشد، فرشتگان او را به طرف آتش مىبرند ولى او سرش را بر مىگرداند. خداوند دستور مىدهد که او را برگردانید، آنگاه به او مىگوید: چرا سرت را برگرداندى - در حالى که خداوند خود مى داند.- مىگوید: پروردگارا! چنین گمانى به تو نداشتم، خداوند متعال مىفرماید: فرشتگانم! قسم به عزت و جلالم او یک روز هم به من خوش گمان نبوده ولى چون ادعا مىکند خوش گمان بودم، او را به بهشت ببرید.
پرهیز از گناه بویژه ستم مالى و آبرویى به مردم: در حدیث قدسى آمده است:«دعا از تو، اجابت از من ، زیرا دعائى از من پوشیده نمى ماند مگر دعوت حرام لقمه.» نیز از پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده است: «کسى که دوست دارد دعایش مستجاب شود، باید کسب و خوراکش را حلال کند.»
از جمله نصیحتهایى که خداوند به حضرت عیسى(على نبینا و آله و علیه السلام) کرد، این بود: «به ستمگران بنى اسرائیل بگو: در حالى که مال حرام زیر پایتان و بتها در خانههایتان است به درگاه من دعا نکنید. زیرا سوگند یاد کردهام که دعاى هر کسى را که مرا بخواند اجابت کنم. و اجابت اینان تا موقعى که پراکنده گردند جز لعنت چیزى نیست.»
از پیامبر روایت شده است که :«خداوند به من وحى کرد: برادر منذرین! برادر رسولان! قوم خود را بر حذر بدار از این که وارد یکى از خانههاى من شوند در حالى که مظلمهاى از یکى از بندگان نزد آنان باشد. زیرا تا زمانى که ایستاده و مشغول نماز هستند، آنان را لعنت مىکنم مگر این که مظلمه را رد کنند. که در این صورت گوش آنان هستم که با آن مىشنوند، چشم آنان هستم که با آن مىبینند، و از اولیا و برگزیدگانم خواهند بود و به همراه پیامبران و راستگویان و شهیدان در بهشت همسایه من مىباشند.»
درباره ردّ دعاى یکى از بنى اسرائیل روایت شده است: «با زبانى که ناسزا مىگفت و دل ستمکار و ناپاک و نیتى غیر صادقانه دعا مىکرد.»
از پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) روایت شده است: «کسى که بدون عمل دعا مىکند، مانند کسى است که بدون چله کمان، تیراندازى مىکند.»
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است: «خداوند دعاى کسى را که بدون حضور قلب دعا مىکند، مستجاب نمىکند، بنابراین هنگام دعا دلت را متوجه کن، آنگاه یقین به اجابت داشته باش.»
و از او (علیه السلام) روایت شده است: «خداوند دعایى را که از قلبى سخت برخاسته باشد، اجابت نمىکند.»
و روایت شده است : «دعاى چهار نفر مستجاب نمى گردد. مردى که در خانه اش بنشیند و بگوید: خدا به من روزى بده ، و مردى که زنش را نفرین کند، و مردى که خداوند مالى به او بدهد ولى آن را از بین ببرد، و مردى که به مرد دیگرى قرض بدهد و شاهد نگیرد، آنگاه او، آن را انکار کند.» و در بعضى از روایات نفرین بر همسایه و درخواست حرام و قطع رحم نیز به موارد فوق اضافه شده است.
و از امیرالمومنین(علیه السلام) روایت شده است: «اى صاحب دعا! چیزى را که غیر ممکن بوده و حلال نیست، در خواست مکن.»
گریستن: روایت شده است :«بین بهشت و جهنم ، گردنه اى است که کسى از آن عبور نمىکند، مگر کسانى که از ترس خدا، خیلى گریه کرده باشند.»
از پیامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) نیز روایت شده است که خداوند به من فرمود:«قسم به عزت و جلالم . عبادت کنندگان اصلا ارزش گریه را نزد من نمى دانند من براى آنان قصرى در ((رفیق اعلى )) بنا مى کنم که کسى با آنان در آن شریک نیست.»
نیز روایت شده است : «روز قیامت ، تمام چشمها گریان است ، مگر چشمى که از ترس خدا گریه کرده باشد. و هر چشمى که از ترس خدا پر اشک شده باشد، خداوند بقیه بدنش را بر آتش حرام مى کند.و اگر این اشک روى صورتش بریزد، هیچگاه به این صورت ندارى و خوارى نمى رسد. هر چیزى پیمانه یا وزنى دارد مگر قطره اشکى . زیرا خداوند با کمى از آن دریایى از آتش را خاموش مىنماید. و اگر بنده اى در میان امتى گریه کند خداوند به این امت بخاطر گریه او رحم مى کند.»
سپاس و ستایش خداوند: راوى مىگوید: از امیرالمومنین سؤال کردم چگونه تمجید کنم؟ فرمود: مىگویى: و یا من أقرب الى من حبل الورید! یا من یحول بین المرء و قلبه! یا من هو بالمنظر الاعلى و بالافق المبین! اى کسى که از رگ گردن به من نزدیکترى! اى کسى که بین شخص و دلش حایل مىشوى! اى که در چشم اندازى بالاتر از هر چیز و در افق آشکارى هستى! در بعضى از روایات عبارت دیگرى نقل شده است .
ذکر نامهاى خدا: که مناسب دعایش مىباشد، و نیز گفتن نعمتهاى خداوند و شکر آن، بیان گناهان و آمرزش خواستن براى آنها.
درنگ و عجله نکردن و اصرار و پافشارى در دعا: زیرا که خداوند درخواست کننده لجوج را دوست دارد. و حداقل پافشارى این است که دعاى خود را سه بار تکرار کرده و خواسته خود را سه بار بگوید.
پنهان دعا کردن: زیرا هم فرمان خداوند "در پنهان دعا کنید" را اجابت کرده و هم از آفت ریا دور مىماند. و روایت شده است: «دعاى پنهانى برابر با هفتاد دعاى آشکار است.»
شریک ساختن دیگران در دعا. چنانچه روایت شده است.
با دیگران دعا کردن: دعا در جمع نیز باعث اجابت است. بهترین جمعیت براى دعا چهل نفر است و بجاى آن چهار نفر هم مىتوانند هر کدام ده بار دعا کنند. و اگر نتواست در جمع دعا کند، خود نیز مىتواند چهل بار دعا کند.
تضرع در دعا بهمراه قلب خاضع و بدن متواضع و چاپلوسى: خداوند به حضرت عیسى(علیه السلام) وحى کرد: «عیسى ! مانند غریق غمزده اى که یاورى ندارد، به درگاه من دعا و دلت را برایم خوار کن و در خلوت بسیار بیاد من باش. و بدان من با چاپلوسى کردن تو خوشحال مىشوم. با زنده دلى و نشاط این عمل را انجام بده و صداى غمناک خود را به من برسان.»
و به موسى وحى کرد: «موسى ! هنگامى که مرا مى خوانى ترسان باش؛ صورت خود را خاک آلوده کن و با اعضاى مهم بدنت برایم سجده کن. و با ایستادن در مقابل من به اطاعت من مشغول شو. و با ترسى که از قلبى ترسان برخاسته است، با من مناجات کن... قلبت را با ترس از من بمیران. زنده دل و کهنه لباس باش. در میان زمینیان ناشناس و در آسمان معروف، همنشین خانه و چراغ شب باش. مانند صابرین از من اطاعت کن. و از زیادى گناهان فریاد بزن؛ مانند فریاد کسى که از دشمن فرار مىکند و در این امور از من کمک بخواه که من کمک و یاور خوبى هستم.»
صلوات فرستادن بر محمد(ص) و آل او(ع): نیز در اول و آخر دعا باعث اجابت است. محمد بن مسلم از یکى از دو امام(علیهما السلام) روایت کرده است: «در ترازوى خدا چیزى سنگین تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست.» هشام بن سالم از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده است :«تا زمانى که صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده شود، دعا پشت حجاب خواهد ماند.» نیز از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است: «کسى که به درگاه خدا حاجتى دارد، باید ابتدا بر محمد و آل محمد صلوات فرستاده، سپس حاجت خود را بخواهد و دعاى خود را با صلوات بر محمد و آل محمد به پایان برساند، چون خداى متعال کریمتر از این است که ابتدا و انتهاى دعا را پذیرفته و وسط آن را رها کند؛ زیرا چیزى مانع از اجابت صلوات بر محمد و آل محمد نمىشود.»
صلوات بسیار مهم و از ارکان ولایت است. همانگونه که خداوند ایمان کسى را بدون اقرار به آنان و بدون ولایت آنان(صلوات الله علیهم) قبول نمىکند، دعا و صلوات نیز چنین است. صلوات نیز مانند سایر اعمال شکل و روحى دارد. روح آن این است که مقام آنان را نزد خدا فهمیده و بفهمیم که آنها وسیلهها و شفیعهایى نزد خدا بوده و خداوند کسى را بدون توسل به آنان نمىپذیرد. و نیز آنان اولى به انسان از خود او مىباشند و پایه این مطلب اندک شناخت واقعى است که باعث عمل به اولویت آنان مىباشد. و آنگاه که این شناخت واقعى تحقق یافت، و بنده با این شناخت یک بار صلوات فرستاد، رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) ده بار یا بیشتر و بىنهایت بر او صلوات مىفرستد؛ و اگر این صلوات در دعا باشد، دعا مستجاب میشود.
پاکدلى و روى آوردن با تمام وجود به خداوند: امر دیگرى که باعث اجابت است توجه کردن بنده به مولاى بخشنده، مهربان و رحیم با قلب، باطن و روح خود مىباشد. نیز باید دل خود را از غیر خدا بخصوص افکار پستى که باعث نجاست دل و کثیف شدن روح مىباشد - مانند افکار حرام، مکروه و جایز بخصوص غم و غصه دنیا و ترس از ناگواریها و بدگمانى به خداوند متعال و بى اعتمادى به وعدههاى او - پاک کرد. زیرا این امور باعث هلاکت دل مؤمن و حتى رو گرداندن خداوند متعال از او مىشود- «این گمانى که به خدا داشتید، شما را هلاک کرد.» - و از ضعف ایمان سرچشمه گرفته و نوعى بى ادبى به خدا و اطاعت از شیطان مىباشد. «شیطان با وعده دادن فقر شما را بکارهاى زشت و بخل وا مىدارد.»
دعا قبل از بلا: چنین دعایى خیلى مؤثرتر از دعایى است که پس از رسیدن بلا و سختى صورت مىگیرد.
شریک کردن دیگران در دعا و قبل از خود براى آنان دعا کردن: امر دیگرى که در دعا مؤثر است، این است که دیگران را در دعاى خود شریک نماید. ولى بهتر است قبل از خود براى آنان دعا کند.