emamian

emamian

دوشنبه, 01 فروردين 1401 22:20

بادام زمینی به لاغری کمک می کند

بادام زمینی با وجود کالری زیاد، سرشار از مواد مغذی است و کربوهیدرات کمی دارد و یک میان وعده راضی کننده برای فرد را تهیه می‌کند و مصرف مقدار متوسط ​​آن‌ می تواند به فرد برای حفظ وزن سالم کمک کند.

تحقیقات مشخص کرد بانوانی که دو بار در هفته آجیل از جمله بادام زمینی  مصرف می‌کنند، نسبت به افرادی که به ندرت آجیل می‌خورند خطر کمتری برای افزایش وزن و چاقی در طول ۸ سال دارند.

یک مطالعه گسترده نشان داد که مصرف بادام زمینی و سایر مغز‌ها ممکن است خطر چاقی فرد را در طول ۵ سال کاهش دهد.

همچنین بادام زمینی حاوی اکثر چربی‌های غیر اشباع، چربی‌های تک غیر اشباع و چربی‌های غیراشباع سالم است و  این نسبت چربی باعث می‌شود بادام زمینی برای قلب بهتر از منابع دیگر با مقدار بیشتری چربی اشباع شده باشد.

یک مطالعه در سال ۲۰۱۴ نشان داد که مصرف ۴۶ گرم بادام زمینی یا کره بادام زمینی در هر روز می تواند سلامت قلب در افراد دیابتی را بهبود بخشد.

بادام زمینی شاخص گلیسمی (GI) پایینی دارد و جهش بزرگی در سطح قند خون ایجاد نمی‌کند.

متخصصان تغذیه غذا‌های با شاخص گلیسمی ۵۵ یا پایین تر را به عنوان غذا‌های با شاخص گلیسمی کم و غذا‌های با شاخص گلیسمی بیش از ۷۰ را به عنوان غذا‌های با شاخص گلیسمی بالا می دانند.

شاخص گلیسمی بادام زمینی ۲۳ است  و به کنترل سطح قند خون کمک می‌کند، زیرا کربوهیدرات نسبتاً کمی دارد، اما پروتئین، چربی و فیبر زیادی دارد.

مروری بر روایات و آموزه‌های مرتبط با مهدویت نشان می‌دهد که اگرچه همه اوقات و لحظات به حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه اختصاص دارد و زمان از وجود مقدس ایشان برکت می‌گیرد، اما هستند اوقاتی و ایامی که از نظر انتساب به ایشان، شهره اند و در آن‌ها بهتر می‌توان به امام عصر (عج) نزدیک شد و با حضرت (عج) انس گرفت.
بر اساس منابع روایی و دینی اوقاتی که به حضرت امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) اختصاص دارد، هشت زمان است. در کتاب «نجم الثاقب» بدین گونه از این اوقات نام برده شده است: «اول شب قدر؛ هر سه ‏شب مردد، دوم روز جمعه، سوم روز عاشورا، چهارم از وقت زرد شدن آفتاب ‏تا غروب آن در هر روز، پنجم عصر دوشنبه، ششم عصر پنجشنبه، هفتم شب و روز نیمه شعبان، هشتم روز نوروز.» (۱)

در این نوشتار فضیلت‌های روز جمعه به عنوان روز منتسب به حضرت حجت (عج) مرور می‌شود:

روز جمعه
روز جمعه در منابع معتبر دینی متعلق به امام عصر (ارواحنا له الفداه) یاد شده است. در فضیلت این روز مطالب بسیاری از طریق روایات به دست ما رسیده است. تا حدی که از این روز یکی از چهار عید مسلمین نام برده اند. اعمال بسیاری برای این روز ذکر شده که بخشی از آن در مفاتیح الجنان و مصباح المتهجّد و دیگر کتب ادعیه آمده است.
طبرسی در کتاب نجم الثاقب می‌نویسد: «روز جمعه که از چند جهت اختصاص و تعلق دارد به امام عصر (علیه السلام) یکی آنکه ولادت باسعادت آن جناب در آن روز بود و دیگر آنکه ظهور موفور السرور آن حضرت‏ (عج) در آن روز خواهد بود و ترقب و انتظار فرج در آن روز بیشتر از روز‌های دیگر است چنانچه در جمله از اخبار تصریح به آن شده و در زیارت مختصه به آن جناب است در روز جمعه که ‏ «یا مولای یا صاحب الزمان صلوات الله علیک و علی آل بیتک هذا یوم الجمعه و هو یومک المتوقع فیه ظهورک و الفرج فیه للمومنین علی یدک ….» عید بودن روز جمعه و آن را یکی از عید‌های چهارگانه شمردن در حقیقت به جهت آن روز شریف است و برای آن مؤمنان مخصوص که با دیدن زمین پاک و پاکیزه از لوث شرک و کفر و قذرات معاصی و از وجود جبارین و ملحدین و کافرین و منافقین و ظهور کلمه حق و اعلای دین و شرایع ایمان و شعایر مسلمین بی مزاحمت و ممانعت احدی از اعداء خداوند و اولیای او در آن روز چشم و دل ایشان روشن و منور و مسرور و خرسند خواهد شد.» (۲)

در فضیلت روز جمعه احادیث بسیار نقل شده است که در این بحث به چند حدیث اشاره می‌شود:
راوى گوید؛ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «چون عصر پنجشنبه و شب جمعه فرا می‌رسد فرشتگانى از آسمان فرود مي آیند که قلم هاى طلا و صفحه‏ هاى نقره به همراه دارند و در عصر پنجشنبه و شب جمعه و روز جمعه‏ تا غروب آفتاب نمى‏ نویسند مگر صلوات بر پیغمبر (ص) را و سفر کردن و از پى کارى رفتن در روز جمعه‏ خوب‏ نیست و خوب نبودنش به خاطر نماز جمعه است، اما پس از خواندن نماز جائز است و مبارک.» (۳)

مرحوم شیخ صدوق (ره) روایت کرده که: امیرالمؤمنین (علیه السلام) در روز جمعه خطبه مى خواند و مى فرمود: «آگاه باشید خداوند این روز را براى شما عید قرار داده است و آن سید تمام روز‌ها و برتر از تمام عیدهاى شماست و خداوند در کتاب خود امر کرده و به سوى ذکر خدا کوشش کنید پس باید با میل و رغبت عظمت این روز را حفظ کنید و نیت خود را براى عبادت در این روز خالص کنید و در روز جمعه زیاد گریه و زارى، دعا و طلب رحمت و آمرزش نمایید. براى این که خداوند دعاى کسى را که در این روز از خداوند چیزى بخواهد، اجابت مى کند و خداوند کسى را که در این روز نافرمانى او کند و از شرکت در عبادت او تکبر کند؛ وارد در آتش مى کند، چون خداوند «عزّوجلّ» فرموده: «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِى سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ»؛ مرا بخوانید تا اجابت کنم. به راستى کسانى که از روى تکبر دعا نمى کنند با صورت در آتش مى افتند». در روز جمعه ساعتى مبارک است که هیچ بنده مؤمنى نیست که در آن ساعت از خداوند چیزى طلب کند، مگر این که خداوند به او مى دهد آنچه را که خواسته است» (۴)

ابو بصیر مى گوید: شنیدم از حضرت صادق (علیه السلام) که می‌فرمود: «همانا مؤمن دعا کند و اجابت دعایش تا روز جمعه‏ [یا روز قیامت‏] به تأخیر افتد.» (۵)

رسول خدا (ص) فرمودند: «شب و روز جمعه‏ ۲۴ ساعت است و خدا در هر ساعتى ششصد هزار نفر از آتش آزاد می‌فرماید.» (۶)

هاروى بن مسلم به سندهاى خود از صادق آل محمّد از حضرت محمّد بن عبد اللّه (صلى اللّه علیه و آله) روایت کرده که فرمود: «خداى سبحان از بین روز‌ها روز جمعه‏ را انتخاب کرد، از بین شب‌ها شب قدر را اختیار نمود، از بین ماه‌ها ماه رمضان را انتخاب فرمود، از بین پیغمبران مرا برگزید، از من على (علیه السّلام) را اختیار کرد و از على حسنین (علیهما السّلام) را برگزید و از آن دو بزرگوار نه امام را اختیار کرد که نهمین آنان قائم آن‌ها است، قائم (علیه السّلام) است که ظاهر و باطن آنان خواهد بود.» (۷)

رسول خدا (ص) فرمود: «به راستى که روز جمعه‏ سر آمد روز‌ها است و در پیشگاه الهى از روز عید قربان و عید ماه رمضان والاتر است پنج خصلت در آن است خداى عزّ و جلّ آدم را آن روز آفرید و در آن روز آدم را به زمین فرود آورد و در آن روز جان آدم را گرفت و در آن روز ساعتى است که بنده در آن ساعت در خواستى از خدا نکند مگر آنکه خداوند درخواستش را به او می­دهد تا آنجا که خواسته ‏اش حرام نباشد و همه فرشتگان مقرب الهى و آسمان‌ها و زمین‌ها و باد‌ها و کوه‌ها و بیابان‌ها و دریا‌ها روز‌ها جمعه در هراسند از اینکه قیامت بر پا شود.» (۸)

حضرت على (علیه السلام) فرمود؛ رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله) فرمودند: «در هر جمعه براى خانواده خود از میوه و گوشت چیزى تحفه ببرید تا از آمدن روز جمعه‏ شادمان گردند.» (۹)

صلوات‌های خاصی نیز برای ظهور حضرت بقیه الله (ارواحنا له فداه) در روز پنج شنبه تا پایان روز جمعه ذکر شده است.

شیخ طوسی (ره) می‌نویسد: مستحب است بعد از نماز عصر روز پنج شنبه تا آخر روز جمعه بسیار صلوات فرستادن بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله) به این گونه: «اللهم صلّ علی محمّد و عجّل فرجهم و أهلِک عَدوَّهم مِنَ الجنّ و الانس، مِن الاولینَ و الآخِرین.» (۱۰)

از جمله صلواتی که در روز جمعه پس از نماز صبح و نماز ظهر توصیه گردیده است؛ عبارتند از: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ لَمْ یَمُتْ حَتَّى یُدْرِکَ الْقَائِم‏» (۱۱)

صلوات دیگری منقول است که در روز جمعه بدین صورت بر پیامبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله) صلوات بفرستید: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ صَلَاتَکَ‏ وَ صَلَاهَ مَلَائِکَتِکَ وَ رُسُلِکَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ یا بگویید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم‏.» (۱۲)

خواندن صلوات ضراب اصفهانی در عصر جمعه. این صلوات در مفاتیح الجنان در بخش اعمال روز و شب جمعه نقل شده است. سید بزرگوار علی بن طاووس (ره) می‌گوید: ذکر صلواتی بر پیامبر و آل او (در عصر جمعه) که از مولایمان حضرت مهدی (ارواحنا فداه) روایت شده است (و به قدری اهمیت دارد که) اگر تعقیب نماز عصر را به خاطر عذری ترک کردی آن را ترک مکن به دلیل جریانی که خداوند ما را بدان مطلع نمود. (۱۳)

بهترین اعمال روز جمعه
از مهم‌ترین اعمال مؤمنان در روز جمعه، توجه به حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) و انتظار فرج آن بزرگوار است. در این روز، زیارت آن حضرت (عج) و دعا برای تعجیل فرج او مستحب است؛ زیرا طبق برخی روایات و زیارات، امید ظهور آن حضرت (عج) در روز جمعه بیش از سایر روز‌ها است. (۱۴)

از اعمال روز جمعه که تعلق به حضرت صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) خواندن دعای ندبه و گریستن در فراق ایشان است و همچنین خواندن زیارت روز جمعه که در کتبی مانند مفاتیح الجنان و جمال الاسبوع نقل شده است: «السلام علیک یا حجه الله فی ارضه السلام علیک یا عین الله فی خلقه السلام علیک یا نور الله الذی به یهتدی المهتدون…».

پی نوشت ها:
(۱) نجم الثاقب، صفحه ۸۰۵؛
(۲) نجم الثاقب، صفحه ۸۱۰؛
(۳) الخصال، جلد ‏۲، صفحه ۴۵۳- ۴۵۲؛
(۴). وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۶؛
(۵) أصول الکافی، جلد ‏۴، صفحه ۲۴۵؛
(۶) الخصال، جلد ‏۲، صفحه ۴۵۱؛
(۷) إثبات الوصیه، صفحه ۴۹۶؛
(۸) الخصال، جلد ‏۱، صفحه ۳۵۲-۳۵۱؛
(۹) الخصال، جلد ‏۲، صفحه ۴۴۹؛
(۱۰) صحیفه مهدیه، صفحه ۲۰۴؛
(۱۱) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، جلد ‏۱، صفحه ۳۶۸؛
(۱۲) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، جلد ‏۱، صفحه ۲۸۴؛
(۱۳) صحیفه مهدیه، صفحه ۲۵۹؛
(۱۴) بحار الانوار، ج۹۹، ص۲۱۵.

قبل از بیان مطلب، لازم است که اشاره ای هر چند مختصر، به معنا و تعریف معجزه داشته باشیم.

محقّق خویی، در تعریف معجزه می نویسد:

معجزه، در اصطلاح، این است که مدعی منصبی از مناصب الهی، برای اثبات صحت ادعایش، کاری را انجام دهد که خارق قوانین طبیعی است و دیگران از انجام دادن آن عاجزند.[۱]

چون خداوند، بعد از خاتم انبیا حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) امامان معصوم(علیهم السلام) را مجریان شریعت و جانشینان طریقت آن حضرت و حجّت خویش در روی زمین قرار داده تا راه هدایت را بر مردم هموار کنند و از آن جا که همواره در طول تاریخ، مدعیان دروغین نبوّت و امامت، واقعیّت را بر مردم مشتبه می کردند و مردم را به گمراهی و ضلالت می کشاندند، لازم است که راهی برای شناخت امام و حجّت، قرار داده شود. این راه و علامت، همان است که در اصطلاح متکلمان، «معجزه» خوانده می شود و در اصطلاح قرآن، «بیّنه» و «آیه» نامیده می شود. خداوند می فرماید:

(لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ...);[۲] ما، رسولان خود را با دلائل روشن (معجزه) فرستادیم و با آنان، کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.

در روایتی از امام صادق(علیه السلام) درباره ی علت اعطای معجزه از سوی خداوند، سوال شد. حضرت، در جواب فرمودند: «معجزه، علامتی است از طرف خداوند که آن را فقط به انبیا و رسل و امامان اعطا می کند تا صدق آنان از دورغ دروغگو شناخته شود.».[۳]

حال، با توجّه به این که جمیع مسلمانان، به جواز کرامت اولیای خدا عقیده دارند ـ چنان که تفتازانی می گوید: «جمهور مسلمانان، به جواز کرامت اولیای خدا معتقد هستند[۴]» ـ پس انجام دادن معجزات و کرامات از سوی امامان معصوم(علیه السلام) ـ و از جمله امام زمان (عج) ـ که حجت های خداوند بر روی زمین و وارثان زمین هستند، امر عجیبی نیست. با مراجعه به کتاب های تاریخی و روایی و ورق زدن صفحات آن، مشاهده می کنیم که معجزات و کرامات فراوانی از سوی آنان به وقوع پیوسته است.

 

بعد از این مقدمه باید گفت، معجزات آن حضرت، دو دسته است:

 

الف) معجزاتی که آن حضرت در دوران تولّد و کودکی و غیبت، انجام داده اند.

 

۱- تولّد بدون ظاهر شدن آثار حمل

از امام حسن عسکری(علیه السلام) نقل شده که به حکیمه (دختر امام جواد(علیه السلام)) فرمود: «امشب، به خانه ی ما بیا; زیرا، امر مهمّی رخ خواهد داد.». حکیمه پرسید: «چه اتفاقی؟». امام(علیه السلام) فرمود: «قائم آل محمد امشب به دنیا خواهد آمد.». حکیمه پرسید: «از چه کسی؟». امام(علیه السلام) فرمود: «از نرجس.».

حکیمه می گوید: «به نزد نرجس رفتم و به او، فرزند بزرگواری را بشارت دادم، در حالی که هیچ اثر حملی در او مشاهده نکردم.».[۵]

چنین معجزه ای، در مورد حضرت موسی(علیه السلام) هم بیان شده است. در مادر او، یوکابد، هیچ آثار حملی ظاهر نبود[۶] و تا روزی که موسی(علیه السلام) به دنیا آمد، کسی نفهمید که او حامله است.

 

۲- قرآن خواندن در بدو تولّد

هنگامی که امام مهدی (عج) از مادر تولّد شد، ایشان را به امام حسن عسکری(علیه السلام) دادند. آن حضرت، وی را در آغوش گرفت و فرمود: «قران بخوان.». امام مهدی (عج) شروع به قرآن خواندن کرد.[۷]

 

۳- شفای مریض لاعلاج

محمّد بن یوسف نقل می کند، به مرضی دچار شدم که پزشکان از علاج آن ناامید شدند. نامه ای به حضرت امام مهدی (عج) نوشتم و از آن حضرت، طلب شفا کردم. ایشان در جواب نوشتند: «ألبسک الله العافیه; خداوند، بر تو لباس عافیّت بپوشاند.». مدّتی نگذشت که شفا پیدا کردم و وقتی پزشکان از این ماجرا مطلع شدند، گفتند: «این شفا و عافیت، به یقین، از جانب خداوند بوده است.».[۸]

 

۴- طلا شدن سنگریزه

یکی از اهالی مدائن می گوید: به همراه رفیقم، به حج می رفتیم. در نزدیکی موقف، فقیری به سوی ما آمد. ما به او جواب ردّ دادیم. سپس به سوی جوانی خوش سیما که ردایی پوشیده بود رفت. او، سنگی از روی زمین برداشت و به فقیر داد. شخص فقیر، مدّت زیادی در حق او دعا می کرد. در این هنگام، آن جوان غائب شد. ما به نزد مرد فقیر رفتیم و گفتیم: «وای بر تو! آیا برای گرفتن یک سنگ، این قدر دعا می کنی؟» که ناگهان در دست او سنگی از طلا دیدیم که در حدود بیست مثقال می شد. وقتی در مورد آن جوان از اهل مکّه و مدینه سوال کردیم، گفتند: «چنین شخصی از علویان است و هر سال با پای پیاده به حج می آید.».[۹]

 

۵- خبر دادن از غیب

از پسر مهزیار نقل شده که در سفری با کشتی همراه پدرم بودم و مال زیادی به همراه او بود. پدرم، دچار بیماری سختی شد و گفت: «من، در حال مردن هستم.». و در مورد آن اموال، وصیت کرد که آن ها را به امام زمان (عج) بدهم. از این وصیّت تعجّب کردم، ولی مطمئن بودم که پدرم بیهوده سخن نمی گوید. با خود گفتم: «اگر امر برایم روشن شد، مانند دوران امام حسن عسکری(علیه السلام) به وصیّت عمل می کنم والّا آن را صدقه می دهم.».

مدّتی در عراق بودم تا این که فرستاده ای از جانب امام زمان (عج) آمد و مشخصّات مال و محلّ مخفی کردن آن را گفت و حتّی بعضی از مشخّصاتی را که خودم هم نمی دانستم، بیان کرد و من هم مال را به او دادم.[۱۰]

ب) معجزاتی که امام مهدی (عج) به هنگام ظهور انجام خواهد داد.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «هیچ معجزه ای از معجزات انبیا نیست مگر این که خداوند آن را به دست حضرت قائم (عج) برای اتمام حجّت، بر دشمنان ظاهر خواهد کرد.».[۱۱]

بنابراین، معجزات آن حضرت به دوره قبل از غیبت و غیبت، ختم نمی شود و به هنگام ظهور نیز آن حضرت برای معرّفی حقانیّت خویش و اتمام حجّت بر دشمنان و منکران، معجزاتی را انجام خواهند داد.

 

پی نوشت ها:

[۱]. آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ص ۳، (به نقل از: إیضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص ۳۴۵، ربانّی گلپایگانی).

[۲]. الحدید: ۲۵.

[۳]. بحارالأنوار، ج ۱۱، ص ۷۱.

[۴]. الإلهیات من شرح المواقف، تحقیق علی ربانی گلپایگانی، ص ۱۳۲.

[۵]. مدینة المعاجز، سیدهاشم بحرانی، ج ۸، ص ۱۰ و ۲۶، مؤسسه ی معارف اسلامی، چاپ اوّل، ۱۴۱۶ هـق.

[۶]. قصص قرآن یا تاریخ انبیاء، هاشم رسولی محلاتی، ج ۲، ص ۴۶، انتشارات علمیه ی اسلامیه، چاپ پنجم، ۱۴۰۷ هـق.

[۷]. تبصرة الولی، سیدهاشم بحرانی، ج ۱۸.

[۸]. بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۲۹۷; اصول کافی، ج ۱، ص ۵۱۹.

[۹]. اصول کافی، ج ۱، ص ۳۳۲; مدینة المعاجز، ج ۸، ص ۷۱.

[۱۰]. الغیبة، شیخ طوسی، ص ۲۸۲، مؤسسه ی معارف اسلامی، قم، چاپ اوّل، ۱۴۱۱.

[۱۱]. منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، لطف الله صافی، ص ۳۱۲، مکتبة الصدر، چاپ سوم.

جمعه, 27 اسفند 1400 16:24

مهدویّت از دیدگاه اهل سنّت

اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش «مهدی» و از اولاد پیامبر اسلام است، مورد اتّفاق همه فرقه های اسلامی است. صاحب کتاب عون المعبود که شرح کتاب سنن ابی داوود است، می نویسد:

بدان که در طول اعصار، مشهور بین همه اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردی از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور می کند که دین را یاری، و عدل را آشکار می کند... نامش، مهدی است و عیسی، بعد از مهدی یا هم زمان با مهدی، نزول، و او را در کشتن دجال یاری، و در نماز به او اقتدا می کند.

احادیث مربوط به مهدی (عج) را عدّه ای از بزرگان آورده اند، از آن جمله است، ابوداوود، ترمذی، ابن ماجه، بزار، حاکم، طبرانی، ابویعلی. سند این احادیث، برخی، صحیح و برخی دیگر، حسن و یا ضعیف است.[۱]

یکی دیگر از علمای اهل سنّت می نویسد:

روایات فراوانی درباره ی مهدی (عج) وارد شده به حدّی که به حدّ تواتر می رسد. این امر، در میان علمای اهل سنّت شیوع دارد، به گونه ای که از جمله معتقدات آنان به شمار می آید.

نیز یکی دیگر از علمای اهل سنّت نوشته است:

احادیث مهدی(علیه السلام) به طرق گوناگون و متعدّد، از صحابه نقل، و بعد از آنان، از تابعان، نقل شده است، به گونه ای که مجموع آن ها، مفید علم قطعی است. به همین دلیل، ایمان به ظهور مهدی، واجب است، همان گونه ای که این وجوب، در نزد اهل علم ثابت بوده و در عقائد اهل سنت و جماعت، مدوّن شده است.[۲]

ابن کثیر نیز در البدایة و النهایة می گوید:

مهدی، در آخرالزمان می آید و زمین را پر از عدل و قسط می کند، همان گونه که پر از جور و ظلم شده است. ما، احادیث مربوط به مهدی را در جلد جداگانه ای گرد آوردیم، همان گونه که ابوداوود در سنن خود، کتاب جداگانه ای را به آن اختصاص داده است.[۳]

از این مطالب که از بزرگان اهل سنّت نقل شد، معلوم می شود که مسئله ی مهدویّت و اعتقاد به ظهور مهدی (عج) جزء عقاید ثابت اهل سنّت و جماعت است و احادیث مربوط به ظهور آن حضرت، در میان آنان، به حدّ تواتر رسیده است.

کتاب های متعدّد و متنوعی درباره ی ظهور آن حضرت از سوی علمای اهل سنّت تألیف شده است به گونه ای که شیخ محمّد ایروانی در کتاب الإمام المهدی می نویسد:

اهل سنّت، کتاب های متعدّدی در گردآوری روایات مربوط به امام مهدی (عج) و این که در آخرالزمان شخصی به اسم مهدی ظهور خواهد کرد، نوشته اند. تا حدّی که من اطلاع دارم، اهل سنّت، بیش از سی کتاب در این باره تألیف کرده اند.[۴]

هر چند این مسئله، مورد اتّفاق اهل سنّت و شیعه است، امّا تعداد انگشت شماری از اهل سنّت، احادیث مربوط به امام مهدی (عج) را ضعیف می انگارند. مثلاً، ابن خلدون در تاریخ خود، این احادیث را ضعیف می شمارد[۵] و یا رشید رضا (مؤلف تفسیر المنار) در ذیل آیه ی سی و دوم سوره ی توبه، به ضعیف بودن احادیث مربوط به مهدویت اشاره می کند.[۶]البتّه، این دو، دلیلی بر ادعای خود نیاورده اند و تنها به مطالبی واهی استناد کرده اند. سخنان آن دو، از سوی دیگر علمای اهل سنّت، به شدت ردّ شده است. و در تألیفات علمای شیعه نیز به آن دو پاسخ داده شده است.

خود ابن خلدون، در بیان عقیده ی مسلمانان در مورد امام مهدی(علیه السلام)می نویسد:

مشهور بین همه ی اهل اسلام، این است که حتماً، در آخرالزمان، مردی از اهل بیت(علیهم السلام) ظهور می کند که دین را حمایت، و عدل را آشکار می کند و مسلمانان از او پیروی می کنند و او بر ممالک اسلامی استیلا می یابد. آن شخص، مهدی نامیده می شود[۷].»

بنابراین، ضعیف شمردن احادیث از سوی وی خدشه ای بر اتّفاق نظر اهل سنّت در مورد ظهور مهدی (عج) وارد نمی کند; زیرا، این اعتقاد، ناشی از کثرت احادیثی است که از طرق عامه نقل شده است. ما، در زیر، به ذکر برخی از کسانی که از این گونه احادیث را در کتاب های خود آورده اند، می پردازیم، هر چند، تقریباً، می توان ادعا کرد که تمام کتاب های معتبر حدیثی اهل سنّت، حدّاقل، چند مورد از احادیث امام مهدی (عج) را ذکر کرده اند:

۱- ابن سعد (متوفی ۲۳۰ هـ); ۲- ابن ابی شیبه (متوفی ۲۳۵ هـ);

۳- احمد بن حنبل (متوفی ۲۴۱ هـ); ۴- بخاری (متوفی ۲۷۳ هـ);

۵- مسلم (متوفی ۲۶۱ هـ); ۶- ابن ماجة (متوفی ۲۷۳);

۷- ابوبکر اسکافی (متوفی ۲۷۳ هـ); ۸- ترمذی (متوفی ۲۷۹ هـ);

۹- طبری (متوفی ۳۸۰); ۱۰- ابن قتیبه دینوری (متوفی ۲۷۶);

۱۱- بربهاری (متوفی ۳۲۹); ۱۲- حاکم نیشابوری (متوفی ۴۰۵);

۱۳- بیهقی (متوفی ۴۵۸); ۱۴- خطیب بغدادی (متوفی ۴۶۳);

۱۵- ابن اثیر جزری (متوفی ۶۰۶).[۸]

 

اوصاف امام مهدی (عج) از دیدگاه اهل سنّت

اوصافی که در کتاب های اهل سنّت برای امام مهدی(علیه السلام) ذکر شده، بر گرفته از احادیثی است که آنان از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نقل می کنند و در کلیات، با اوصاف ذکر شده در کتاب های علمای شیعه، فرقی ندارد. ما، در فصل های آینده، به آنها اشاره خواهیم کرد. در این قسمت، به ذکر چند روایت از کتاب های حدیثی اهل سنت، اکتفا می کنیم:

۱- عن النبی(صلی الله علیه وآله) أَنّه قال: «لا تذهب الدنیا حتّی یملک العرب رجلٌ من أهل بیتی یواطیء اسمه اسمی;[۹] دنیا به پایان نمی رسد، مگر آن که مردی از اهل بیت من که اسمش اسم من است، مالک عرب شود».

۲- عن النبی(صلی الله علیه وآله): «لا تقوم الساعةُ حتّی تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم یخرج من أهل بیتی مَن یملأها قسطاً وعدلا کما ملئت ظلماً و جوراً;[۱۰] قیامت بر پا نمی شود تا این که زمین پر از ظلم و جور و دشمنی شود و سپس از اهل بیت من، شخصی ظهور می کند که زمین را پر از عدل و قسط می کند همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود».

۳- عبدالله بن مسعود از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل می کند که آن حضرت فرمود:

«لو لم یبق من الدنیا یوم لطول الله ذالک الیوم حتّی یبعثَ فیه رجلا منّی أوْ من أهل بیتی یملأ الارض قسطاً وعدلا کما ملئت ظلماً و جوراً;[۱۱] اگر از دنیا، فقط یک روز باقی بماند، خداوند، آن روز را طولانی می کند تا در آن روز، مردی از من یا از اهل بیت من، مبعوث شود و زمین را پر از قسط و عدل کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود».

تفاوت مهدویّت از دیدگاه اهل سنّت با مهدویّت از دیدگاه شیعه، چه فرقی دارد؟

همان گونه که گفته شد، اهل سنّت، بالاتفاق، به مهدویّت معتقد هستند و به دلیل وجود روایت های متواتر، ظهور حضرت مهدی (عج) در آخرالزمان را جزء اعتقادات قطعی خود می دانند، امّا برخلاف شیعه امامیه که معتقدند، امام مهدی (عج)، فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) است و هم اکنون نیز زنده و غائب است، به چند گروه تقسیم می شوند:

عدّه ای از اهل سنّت، مدعی هستند که مهدی، همان عیسی بن مریم است و در این مورد، به خبری واحد که از انس بن مالک نقل شده است، استناد می کنند.[۱۲]

تعداد اندکی نیز مدعی هستند که مهدی، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است. آنان به خبر واحدی استناد می کنند که در کنزالعمال ذکر شده است.[۱۳]

عده ای نیز معتقدند، مهدی از اولاد امام حسن مجتبی است و نه امام حسین(علیه السلام).[۱۴]

گروهی می گویند، پدر امام مهدی، هم نام پدر پیامبر اسلام است و چون نام پدر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) عبدالله بود، پس مهدی بن حسن عسکری(علیه السلام)نمی تواند مهدی موعود باشد. مستند این احتمال هم باز خبری است که در کنزالعمال ذکر شده است.[۱۵]

جمعی از آنان، همانند امامیه معتقدند، که امام مهدی (عج) از اولاد پیامبر(صلی الله علیه وآله) و فاطمه(س) است و حضرت عیسی نیز به هنگام ظهور امام مهدی (عج) به یاری او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد کرد، چنان که در روایت های متعدد آمده است: از ام سلمه نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله)فرمود: «المهدی من عترتی من ولد فاطمه;[۱۶] مهدی، از عترت من و از فرزندان فاطمه است».

جابر بن عبدالله از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل می کند که حضرت عیسی به هنگام ظهور مهدی (عج) نزول خواهد کرد.[۱۷] عبدالله بن عمر می گوید: «المهدی الذی ینزل علیه عیسی بن مریم و یصلی خلفه عیسی(علیه السلام);[۱۸] مهدی، کسی است که عیسی بن مریم بر او نزول می کند و پشت سر او نماز می خواند».

این گروه، حدیثی را که می گوید: «مهدی، از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است»، قبول نمی کند. ذهبی می گوید:

تفرد به محمّد بن الولید مولی بنی هاشم و کان یضع الحدیث;[۱۹]این حدیث را تنها محمّد بن ولید، آزاد کرده ی بنی هاشم گفته است. و او، جاعل حدیث بود.

البته این گروه نیز تولّد حضرت مهدی (عج) و غیبت او را قبول ندارند. ابن حجر ادعا می کند: «همه مسلمانان غیر از امامیه، معتقدند که مهدی غیر از حجت (عج) است; چون، غیبت یک شخص، آن هم با این مدّت طولانی، از خوارق عادات است...».[۲۰]

در پاسخ گروه اخیر باید گفت:

اوّلا، روایات نبوی متعدّدی وجود دارد که امامان دوازده گانه را با نام های آنان به طور روشن معرفی کرده اند، پس سخن او، باطل است.

از ابن عباس روایت شده که شخصی یهودی به نام نعثل، نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله) آمد و سؤال های بسیاری را مطرح کرد. او، از اوصیا نیز پرسید.

حضرت در پاسخ فرمود: «نخستین وصیّ من علی(علیه السلام) و پس از او، حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) و امامان نه گانه از فرزندان اویند». نعثل پرسید: «نام آنان چیست؟». حضرت، نام تک تک امامان را تا امام دوازدهم(عج) شمردند.[۲۱]

رسول خدا، در پاسخ جابر بن عبدالله انصاری که از ائمه ی بعد از علی(علیه السلام) سوال کرده بود، فرمود: «بعد از علی(علیه السلام)، حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام)امام هستند، سپس سید العابدین در زمان خودش، علی بن حسین(علیه السلام)، سپس محمّد بن علی باقر(علیه السلام). تو، او را خواهی دید. وقتی او را دیدی، سلام مرا برسان. سپس جعفر بن محمّد صادق(علیه السلام)، سپس موسی بن جعفر کاظم(علیه السلام)، سپس علی بن موسی رضا(علیه السلام)، سپس محمّد بن علی جواد(علیه السلام)، سپس علی بن محمّد نقی(علیه السلام)، سپس حسن بن علیّ زکیّ(علیه السلام)، و پس از او، قائم بالحق مهدی امت من، (م ح م د بن حسن صاحب زمان(علیه السلام) امام است. او، زمین را پر از قسط و عدل می کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده است».[۲۲]

ثانیاً، شواهد تاریخی و گزارش های بسیاری وجود دارد که ولادت آن حضرت و ایام کودکی او را نقل کرده اند. برای نمونه، چند مورد از اقوال اهل سنّت نقل می شود:

۱- حافظ سلیمان حنفی می گوید: «خبر معلوم نزد محقّقان و موثقان، این است که ولادت قائم (عج) در شب پانزدهم شعبان (۲۵۵. ق) در شهر سامرا واقع شده است».[۲۳]

۲- خواجه محمّد پارسا، در کتاب فصل الخطاب گفته است: «یکی از اهل بیت ابو محمد بن عسکری است که فرزندی جز ابوالقاسم که قائم و حجت و مهدی و صاحب الزمان نامیده می شود، باقی نگذاشت. او، در نیمه ی شعبان سال ۲۵۵ هجری متولّد شد. مادرش، نرجس نام دارد. او هنگام شهادت پدرش، پنج سال داشت».[۲۴]

۳- ابن خلکان در وفیات الأعیان می نویسد: «ابوالقاسم محمّد فرزند حسن عسکری فرزند علی هادی فرزند محمّدجواد.... دوازدهمین امام از ائمه ی دوازده گانه شیعه است که به «حجت» معروف است... ولادت او، روز جمعه، نیمه ی شعبان سال ۲۵۵ هـ.ق است».[۲۵]

۴- ذهبی نیز در سه کتاب از کتاب هایش، به ولادت امام مهدی (عج) اشاره کرده و در کتاب العبر و در حوادث سال ۲۵۶ هـ. ق می نویسد: «در این سال، محمّدبن حسن بن علی الهادی فرزند محمّدجواد فرزند علی الرضا فرزند موسی الکاظم فرزند جعفر الصادق علوی حسینی، به دنیا آمد. کنیه اش، ابوالقاسم است و رافضیان، او را الخلف الحجة، مهدی، منتظر و، صاحب الزمان می نامند. و او، آخرین امام از ائمه ی دوازده گانه است».[۲۶]

۵- خیر الدین زرکلی (متوفی ۱۳۹۶ هـ. ق) از علمای معاصر اهل سنّت نیز در کتاب أعلام می نویسد: «او، در سامراء به دنیا آمد و هنگام وفات پدرش، پنج سال داشت و گفته شده که در شب نیمه شعبان سال ۲۵۵ به دنیا آمده و در سال ۲۶۵ هـ. ق غایب شده است».[۲۷]

آیة الله العظمی صافی، دام عزه، در کتاب مهدویت، بیش از هفتاد و هفت نفر از علمای اهل را نام می برد که هر یک، به نحوی، ولادت آن حضرت را بیان کرده اند.[۲۸]

بنابراین، اگر برخی از اهل سنّت می گویند: «حضرت مهدی (عج) به دنیا نیامده است.»، ادعایی بی اساس است که حتّی با گفته ها و نوشته های بزرگان خودشان نیز سازگار نیست.

شاید برخی از اهل سنّت همانند ابن حجر هیثمی، طولانی بودن عمر را دلیل بر عدم ولادت امام مهدی (عج) بدانند، ولی باید گفت، خدایی که قادر است عیسی بن مریم را زنده نگه دارد تا به مهدی (عج) اقتدا کند و یونس را در شکم ماهی محافظت کند و یا به نوح پیامبر، نهصد و پنجاه سال عمر بدهد، آیا قدرت ندارد به مهدی (عج) عمر طولانی عنایت کند؟[۲۹] خود اهل نیز به زنده بودن عیسی، خضر، صالح، و... معتقدند.

نتیجه این که ولادت حضرت مهدی، امری است مسلّم و قطعی و خود اهل سنّت هم به آن واقفند و عوامل و انگیزه های دیگری وجود دارد که نمی گذارد حق را بازگو کنند و حقانیت شیعه و وجود امام زمان (عج) را ثابت کنند.

 

پی نوشت ها:

[۱]. عون المعبود، (شرح سنن ابی داود)، ج ۱۱، ص ۳۶۲ (به نقل از الطریق الی المهدی المنتظر، سعید ایوب، ص ۱).

[۲]. نظم المتناثر فی الحدیث المتواتر، ص ۲۲۶. (به نقل از الطریق الی المهدی المنتظر، ص ۹۱).

[۳]. البدایة و النهایة، ج ۶، ص ۲۸۱.

[۴]. الإمام المهدی(علیه السلام)، شیخ محمد باقر ایروانی، ص ۱۱.

[۵]. تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۹۹.

[۶]. تفسیر المنار، ج ۱۰، ص ۳۹۳، ج ۹، ص ۴۹۹ ـ ۵۰۷.

[۷]. تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۵۵۵، فصل ۵۲.

[۸]. در مورد کسانی که به ذکر احادیث مربوط به امام مهدی(علیه السلام)پرداخته اند، به: المهدی المنتظر فی الفکر الاسلامی، ص ۲۶ ـ ۲۹ مراجعه شود.

[۹]. مسند احمد، ج ۱، ص ۳۷۷، ح ۳۵۶۳; الصواعق المحرقه، ص ۲۴۹.

[۱۰]. مسند احمد، ج ۳، ص ۳۶، ح ۱۰۹۲۰; کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۲۷۱، ح ۳۸۶۹۱.

[۱۱]. سنن ابی داود، ج ۴، ص ۱۰۶ و ۱۰۷، ح ۴۲۸۲.

[۱۲]. سنن ابن ماجه، کتاب الفتن، ح ۴۰۲۹.

[۱۳]. کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۲۶۴، ح ۳۸۶۶۳.

[۱۴]. اطنار المنیف، ابن قیم جوزی، ص ۱۵۱ (به نقل از الامام مهدی، میلانی، ص ۲۱).

[۱۵]. کنزالعمال، ج ۱۴، ص ۲۶۸، ح ۳۸۶۷۸.

[۱۶]. السنن الواردة فی الفتن و غوائلها و الساعة و أشراطها، عثمان بن سعید المقری، ج ۵، ص ۱۰۵۷، نشر دارالعاصمة، ریاض، چاپ اوّل، ۱۴۱۶هـ.

[۱۷]. همان، ج ۶، ص ۱۲۳۷.

[۱۸]. الفتن، ج ۱، ص ۳۷۳، نعیم بن حماد المروزی، مکتبة التوحید، قاهره، چاپ اوّل، ۱۴۱۲.

[۱۹]. الصواعق المحرق، ابن حجر هیثمی، ج ۲، ص ۴۷۸، مؤسسه الرساله، بیروت، چاپ اوّل، ۱۹۹۷.

[۲۰]. همان، ج ۲، ص ۴۸۲.

[۲۱]. اصول کافی، ثقة الاسلام کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج ۱، نشر فرهنگ اهل البیت.

[۲۲]. الاحتجاج، احمد بن علی طبرسی، تحقیق ابراهیم بهادری و...، ج ۱، ص ۱۶۸، انتشارات اسوه، چ دوم، سال ۱۴۱۶. نیز درباره ی احادیثی که نام ائمه(علیهم السلام) را ذکر کرده اند، به صحیح مسلم، ج ۶، ص ۳ و ۴، باب الامارة، رجوع شود.

[۲۳]. ینابیع المودة، شیخ سلیمان قندوزی حنفی، ص ۱۷۹.

[۲۴]. همان مدرک.

[۲۵]. وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج ۴، ص ۵۶۲.

[۲۶]. العبر فی خبر من غبر، ج ۳، ص ۳۱.

[۲۷]. الاعلام، ج ۶، ص ۸۰.

[۲۸]. امامت و مهدویت، ج ۲، ص ۵۶ ـ ۲۴۱، چاپ بهمن، نوبت اول.

[۲۹]. به بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۹۹ ـ ۱۰۲ رجوع شود.

وقتی امام صادق-علیه‌السّلام- درباره‌ حضرت مهدی-علیه‌السّلام- می‌فرماید:‌«لو ادرکته لخدمته ایام حیاتی»[1].

«اگر دوران او را درک می‌کردم،‌ همه روزهای زندگیم را در خدمت به او می‌گذرانیم».

اینجا سخن از شخص نیست، سخن از آرمان هاست، سخن از موقعیت خاص، مأموریت استثنایی و نقش ویژه‌ امام زمان‌ -علیه‌السّلام-‌ در عالمگیر ساختنِ حاکمیّت توحید و برقراری عدالت، جهانی است.

حاکم دنیایی سازمان‌یافته بر اساس توحید، و رهبر جهانی آکنده از برابری و عدالت،‌ آن قدر شایستگی می‌یابد که پیامبری همچون حضرت عیسی-علیه‌السّلام-‌به یاری او از آسمان فرود آید و امامی هم چون امام صادق-علیه‌السّلام-‌برای خدمت کردن به او آرزوی درک حضور او را داشته باشد.

راستی وقتی پیامبران و امامان-علیهم‌السّلام- در خدمت به امام زمان-علیه‌السّلام-‌ پیشتازند،‌ وظیفه‌ شیعیان منتظر در خدمت به ساحت مقدّس او چقدر است؟‌

بی‌تردید خادمین دوران ظهور،‌ همان خادمین دوران غیبت‌اند.

آنها که پس از ظهور شایستگی خدمت می‌یابند، ‌همان هایند که در دوران غیبت خدمت به امّت امام-علیه‌السّلام- و اهداف امام-علیه‌السّلام-‌ را سر لوحه‌ زندگی خویش قرار داده‌اند.

 

ادای حقوق

حق امام زمان-علیه‌السّلام-‌ بر همه‌ بندگان و به ویژه بر شیعیان، حق حیات است، ‌حق هدایت است، حقّی نیست که بتوان آن را با معیاری سنجید و ارزش‌گذاری کرد،‌ حقّی نیست که بتوان آن را با دنیا و هر چه در آن است مقایسه کرد.

این حقوق بدون تردید، ‌رعایت حق امامت او، ‌مواظبت بر اطاعت او، ‌نرنجانیدن قلب مبارک او،‌ پاسداری از آرمان‌های او، ‌مجاهدت در راه دفاع از او و جان‌نثاری در راه تحقق خواسته‌های اوست.

«و اعنّا علی تأدیه حقوقه الیه»[۲].

«خداوندا! ما را در ادای حقوق او یاری فرما».

با چنین دیدگاهی،‌ اگر سخن از پرداخت حقوق شرعیه امام زمان-علیه‌السّلام-‌ و برخی وجوهات مادّی نیز به میان می‌آید،‌ باید آن را در همین راستا بررسی کرد؛ چنانکه خود آن بزرگوار در توقیعی فرمود:

«انّه من اتّقی ربّه... و اخرج مما علیه الی مستحقّیه کان آمناً فی الفتنه المبطله»[۳].

«همانا هر کس تقوای پروردگارش را پیشه کند و از آنچه که به عنوان حقوق شرعیه- خمس و زکات- برعهده دارد به مستحقانش بپردازد، از فتنه‌های باطل‌کننده‌ دین‌ و دنیا در امان خواهد بود».

سخن در باب وجوب ادای چنین حقوقی این نیست که امام زمان-علیه‌السّلام- چه بهره‌ای از آن می‌برد، بلکه سخن از این است که شیعه ‌حق‌شناس،‌ در راستای حفظ دین و ایمان خویش چه منفعتی برایش حاصل می‌آید.

 

پی نوشت ها:

[۱] . بحارالانوار،‌ ج۵۱،‌ص۱۴۸.

[۲] . دعای ندبه.

[۳] . احتجاج،‌ طبرسی،‌ج۲،‌ص۶۰۲،‌ نامه امام زمان-علیه‌السّلام- به شیخ مفید.

جمعه, 27 اسفند 1400 16:19

امام زمان (عج) در قرآن

قرآن کتاب پرشکوه خداست. کتابی است که نه کتابهای آسمانی پیشین آن را خدشه دار و باطل می سازد و نه واقعیت های آینده.[1]

بیانگر هر چیزی است[۲] و هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه در (این) کتاب روشن و روشنگر آمده است. [۳] و....

آیا فکر می کنید چنین کتابی از ظهور اصلاحگر بزرگ تاریخ انسانیت و بنیاد حکومت جهان گستر و عادلانة او، خبر نمی دهد و در مورد آن ساکت است؟

هرگز چنین نیست.... .

قرآن از امام مهدی ـ علیه السلام ـ و برپایی حکومت مهر و عدل او، در موارد متعدد و آیات بسیاری سخن گفته است و از این حقیقت بزرگ خبر داده است و این آیات بر شخصیت گرانمایة آن حضرت و ظهور او تأویل گردیده است.

همانگونه که امامان نور ـ علیهم السلام ـ که قرآن در خانة‌ آنان فرود آمده است، بدین واقعیت تصریح کرده اند و می دانیم که صاحبان معصوم و مطهّر و راستگوی خانه، یعنی اهل بیت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به آنچه در خانه است،‌ داناتر و آگاه ترند.

 

نمونه ها:

۱. قرآن در نویدی می فرماید:

«و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین و نمکنّ لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون.»[۴]

یعنی: و ما اراده کردیم به کسانی که در روی زمین تضعیف شده اند نعمتی گران، ارزانی داریم و آنان را پیشوایان (راستین) و آنان را وارثان گردانیم.

و به آنان در زمین اقتدار و منزلتی شایسته دهیم و از آنان به فرعون و هامان و سپاهیانش چیزی را که از آن می هراسیدند، نشان می دهیم.

امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در تأویل این آیه شریفه می فرماید: «دنیا پس از چموشی و سرکشی، بسان شتری که از دادن شیر به دوشنده اش خودداری می کند و آنرا برای بچه اش نگه داری می کند، به ما روی خواهد آورد.»[۵]

سپس به تلاوت این آیه شریفه پرداخت که:

«و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین... »

«ابن ابی الحدید» در این مورد می نویسد: «بزرگان دینی و همفکران ما بر این واقعیت تصریح می کنند که این بیان امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ نوید از آمدن امام و پیشوای بزرگی است که فرمانروای زمین و زمان می گردد و همه کشورها در قلمرو قدرت او قرار می گیرند.... »[۶]

و نیز از امیرالمؤمنین آورده اند که فرمود: «مستضعفان یاد شده در قرآن کریم که خداوند اراده فرموده است آنان را پیشوای مردم روی زمین قرار دهد،‌ ما خاندان پیامبریم. خداوند سرانجام «مهدی» این خانواده را بر می انگیزند و به وسیلة او، آنان را به اوج شکوه و عزت و اقتدار می رساند و دشمنانش را به سختی، به ذلت می کشد.»[۷]

در آیه مورد بحث که ظاهر سخن از جنایات فرعون است قرآن به این واقعیت تصریح می کند که:

«و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین»

یعنی:.... و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روی زمین، نعمتی گران ارزانی داریم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم.

در اینجا، معنای ظاهری این است که خداوند عزت و اقتدار بنی اسرائیل را به آنان باز پس می دهد و «فرعون» و «هامان» و سپاهیانش را به بوتة هلاکت می سپارد.

اما معنای نهان آیة شریفه غیر از معنای ظاهری و روشن آن است. آن معنا این است که: مقصود از تضعیف شدگان در آیة شریفه، خاندان پیامبرند. مردم آنان را تضعیف نموده و بر آنان ستم کرده و آنان را به قتل رسانده و رانده و سخت ترین بیدادگری را در مورد آنان روا داشته اند.

پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ در تبیین این مطلب فرمود:

«انتم المستضعفون بعدی.»[۸] یعنی: شما تضیف شدگان پس از من هستید.

و این واقعیت تاریخی که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ از آن خبر داد، هیچ نیازی به اثبات ندارد.

تاریخ اسلامی و روند آن، به صراحت و با رساترین صدای خویش گواهی می کند که مردم از همان روز رحلت پیامبر، خاندان او را با کمال تأسف مورد هجوم قرار دادند و آنان را به سختی تضعیف کردند.

 

نکتة‌ دیگر:

در پایان بحث، در مورد آیة ۴ و ۵ از سورة مبارکة قصص، نکتة دیگری نیز شایستة طرح است و آن اینکه:

ممکن است این تأویل و معنای نهان از آیة شریفه که امامان نور ـ علیهم السلام ـ آن را آشکار ساخته اند از ظاهر آیه نیز دریافت گردد، چرا که در صدر آیة ۵، دو واژة «نرید» و «نمنّ» به صورت مضارع که از آینده خبر می دهد،‌ به کار رفته است.

از آنجایی که این آیات پس از گذشت هزار سال از عصر «موسی» بر قلب مصفای پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فرود آمده است می توان گفت که: اگر در مورد بنی اسرائیل بود می توانست به صورت ماضی که از گذشته پیام دارد، نازل گردد، اینگونه: «وأردنا ان نمنّ» و یا اینگونه: «منّنا علی الذّین استضعفوا» همانگونه که در دیگر آیات قرآن، به صورت ماضی بکار رفته است.

 

برای نمونه:

۱. «لقد منّ الله علی المؤمنین... »[۹]

۲. «... فمن الله علیکم... »[۱۰]

۳. «و لقد منّنا علیک مره اخری»[۱۱]

۴. «و لقد منّنا علی موسی و هارون»[۱۲]

خداوند در همة این آیات واژة مورد نظر را به صورت ماضی بکار برده است، اما در آیه مورد بحث به صورت مستقبل «و نرید ان نمنّ»

آیا خود این نکته, نشانگر این واقعیت نمی تواند باشد که معنای نهان و تأویل آیة شریفه را از ظاهر و تفسیر آن نیز می توان دریافت؟

در آیة بعد نیز همینگونه است: «و نری فرعون و هامان... »

و جای این سوال که چرا نفرمود: «و أرینا فرعون و هامان؟»

و نیز در واژه های: «نرید» و «نجعلهم» و باز «نجعلهم» و «نمکنّ» و «نری»[۱۳] همه این واژه های ششگانه بصورت مستقبل آمده اند و نه ماضی، در صورتی که می توانست ماضی باشند.

 

دومین نوید

و نیز خداوند در قرآن کریم اینگونه از آن حضرت نوید می دهد:

«وعد الله الذّین آمنوا منکم و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الارض کما استخلف الذّین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امناً یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون... »[۱۴]

یعنی: خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده داده است که آنان را در روی زمین جانشین دیگران سازد همانگونه که مردمی را که پیش از آنان بودند جانشین دیگران کرد و دینشان را ـ که خود برایشان پسندیده است ـ استوار سازد و وحشتشان را به امنیت تبدیل کند، تا تنها مرا بپرستند و چیزی را با من شریک نگیرند. و آنان که از آن پس، راه کفر و ناسپاسی در پیش گیرند،‌ نافرمانند.

این آیة شریفه از جمله آیاتی است که به آن حضرت تأویل شده است.

با نگرش به ظاهر این آیه، خداوند به مؤمنان و شایسته کرداران این امّت، نوید جامعه ای را می دهد که از هر پلیدی و ناپاکی پیراسته است و به تمامی ارزشها و قداستها و شایستگی ها آراسته است، این معنای ظاهری این آیة‌ شریفه.

این وعده شکوهمند خدا که سه بار با «لام قسم» مورد تأکید قرار گرفته است و سه بار با «نون تأکید» تاکنون تحقّق نیافته است.

چه زمانی مرم با ایمان و شایسته کردار توانستند با اقتدار، حکومت مهر و عدل خویش را در سراسر جهان به پا دارند و در کمال آزادی و بدون ترس و دلهره مقررات عادلانه و جانبخش قرآن را در عرصه های حیات، پیاده نمایند؟

این مؤمنان شایسته کرداری که خداوند در آیة مورد بحث این وعدة روح بخش را به آنان می دهد، چه کسانی هستند؟

اگر شما خواننده عزیز به تاریخ اسلام و مسلمانان از همان آغاز درخشش انوار نورانی وحی تا کنون، مراجعه کنید، به شایستگی درخواهید یافت که این وعدة شکوهبار خدا در ظرف این هزار چهار صد سال تحقّق نیافته و این نوید بزرگ جامة عمل نپوشیده است.

من فکر نمی کنم که وجدان هیچ مسلمان آگاه و با انصافی بپذیرد که منظور از مؤمنان شایسته کردار در این آیه، «امویان» و «عباسیان» باشند، چرا که تاریخ مورد قبول امت اسلام و ملل بیگانه، گواه است که «امویان و عباسیان» در حکومت سیاه و وحشتناک خود،‌ سهمگین ترین جنایات را مرتکب شدند و خون پاک اولیای خدا را به زمین ریختند، حرمت ها را هتک کردند، و کاخهای ظلم و بیدادشان لبریز از فسق و فجور و ضد ارزشها بود که اگر بخواهیم آن جنایت ها را به طور دقیق شرح دهیم کتاب از اسلوب و موضوع خود خارج خواهد شد.

به علاوه چه روزگاری براستی دین خدا به تمکّن و اقتدار مورد نظر این آیة مبارکه نائل آمد، تا نوید جهان گستر شدن آن تحقّق یافته باشد همانگونه که در آیة آمده است:

«و لیُمکنّن لهم دینهم الّذی ارتضی لهم.... »

این صحیح است که اسلام به دلیل جامعیت، محتوای بلند، هماهنگی با فطرت و دیگر ویژگی های خود و آورنده و آموزگاران و الگوهای حقیقی آن امامان نور تاکنون به میلیون ها دل و قلب راه یافته و آهسته آهسته به راه خود ادامه می دهد، امّا سوگمندانه همچنان فاقد یک قدرت منسجم جهانی است، به طوری که در هر گوشه ای از این جهان پرآشوب، هر کس می تواند به جنگ با آن برمی خیزد و بر ضد آن و پیروان آن دست به شقاوت می زند.

صحیح است که اسلام در مقاطعی از تاریخ خویش، در قلمرو محدودی به قدرت رسید و رهبری سیاسی و اجتماعی را به کف گرفت، امّا آیا براستی همین حاکمیّت محدود و قطعی، نوید مورد نظر قرآن و تحقّق آن وعده شکوهمند خداست؟ اگر چنین است این شرایط که در همان عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ تحقّق یافت و اسلام بر مدینه و بخش هایی از «جزیرة العرب» حاکم گردید.

با این وصف، معنا و مفهوم این نوید شکوهبار قرآنی چه می تواند باشد که می فرماید:

«وعد الله الذّین آمنوا منکم و عملوا الصّالحات.... »

یعنی: خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دهند وعده داده است که آنان را در روی زمین جانشین سازند.... .

بنظر ما، معنای واقعی این نوید قرآنی این است که روزگاری در پیش است که بر سراسر گیتی حاکم می گردد و مسلمانان بدون هیچ هراس و دلهره ای راه و رسم مترقی و شعائر و برنامه های انسان ساز دینی خود را برپای می دارند و در تمامی مناطق مسکونی و آباد جهان، تنها اسلام، تدبیر امور و تنظیم شئون بشریت را به دست می گیرد.

آری! این وعدة شکوهبار قرآن است و این هم تاکنون، تحقّق نیافته است.

 

معنای آیه در پرتو روایات

امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ و آموزگاران راستین قرآن نیز در تأویل آیة مورد بحث، بر این اندیشه رهنمون هستند که این وعدة پرشکوه خدا تحقّق نیافته و به هنگامة ظهور حضرت مهدی (عج) تحقّق خواهد یافت.

برای نمونه:

۱. از چهارمین امام نور ـ علیه السلام ـ آورده اند که آیه مورد بحث را تلاوت کرد و فرمود: «بخدای سوگند که این مؤمنان شایسته کردار، شیعیان ما اهل بیت ـ علیهم السلام ـ هستند و خداوند این نوید و وعدة شکوهبار را به دست بزرگ مردی از ما تحقّق خواهد بخشید. او مهدی این امت است و کسی است که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در مورد او فرمود: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد ساخت تا مردی از عترت من که نامش نام من است بر جهان حکومت کند و زمین را همانگونه که به هنگامة‌ او لبریز از ظلم و جور است، مالامال از عدل و داد سازد.»[۱۵]

۲. و از دو امام معصوم حضرت باقر ـ علیه السلام ـ و حضرت صادق ـ علیه السلام ـ نیز همین سخن روایت شده است و آنان نیز درست همین نوید را داده اند.

مرحوم «طبرسی» پس از نقل این روایت می گوید: «منظور از مؤمنان شایسته کردار، پیامبر و خاندان اویند و این آیه در بردارندة‌ نوید حکومت عادلانة جهانی اهل بیت ـ علیهم السلام ـ ، استقرار اقتدار آنان در سراسر گیتی و برچیده شدن وحشت و هراس آنان با ظهور حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ است.»

و می افزاید: «خاندان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در مورد این واقعیت اجماع و اتفاق نظر دارند و روشن است که اجماع آنان همانند قرآن حجت است. چرا که پیامبر گرامی ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «مردم! من از میان شما می روم امّا رو گوهر گرانبها در میان شما به یادگار می گذارم، یکی کتاب خدا، قرآن و دیگری خاندانم. و این دو، تا روز رستاخیز و ورود بر من در کنار حوض کوثر از هم جدایی ناپذیرند.»

آنگاه می افزاید: «نوید شکوهمند این آیه قرآن نیز که تمکّن و اقتدار اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و استقرار دین خدا بر روی زمین بوسیلة آنان است، وعده ای است که تاکنون تحقّق نیافته است از این رو آن حضرت در انتظار دریافت فرمان ظهور از جانب خداست،‌ چرا که خداوند در وعده اش تخلف نمی ورزد.»[۱۶]

 

سومین نوید

قرآن در آیه دیگری می فرماید:

«و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذّکر ان الارض یرثها عبادی الصّالحون»[۱۷]

ما در زبور (کتابهای آسمانی پیشین) پس از نوشتن در لوح محفوظ، نوشتیم که زمین را بندگان شایستة ما به ارث می برند.

مفسّران در تفسیر این آیه، در معنای «زبور و ذکر» به توافق نرسیده اند، امّا این دیدگاه های متفاوت، اختلاف جوهری نیست. چرا که معنای زبور، چه کتاب آسمانی نازل شده بر داود پیامبر ـ علیه السلام ـ باشد، یا مقصود از آن جنس کتابهای آسمانی، مهم نیست همچنانکه معنای ذکر نیز در آیة شریفه «تورات» باشد یا «قرآن» یا «لوح محفوظ» همچنانکه مفسّرین گفته اند، به محتوای آیه صدمه ای نمی زند و معنای آیه اینگونه است:

«و ما در کتابهایی که بر پیامبران فرو فرستادیم، یا در «زبور» که آن را بر داود پیامبر نازل ساختیم، پس از نوشتن در لوح محفوظ یا تورات یا قرآن، نوشتیم که زمین را بندگان شایستة ما به میراث می برند.»

طبرسی و دیگران در تفسیر آیه از پنجمین امام نور ـ علیه السلام ـ آورده اند که فرمود:

«هم اصحاب المهدی فی آخر الزمان»[۱۸]

یعنی: اینان یاران حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ در آخرالزّمان هستند.

به باور ما، موضوعی که خدای جهان آفرین در «زبور» و در «ذکر» نوشته است و آن را «لقد» و «انّ» دو بار، سخت، مورد تأکید قرار داده، شایسته است که موضوعی بسیار اساسی و حساس و در نهایت اهمیت باشد.

صحیح است که برخی مفسّران مقصود از «زمین» در آیة مبارکه را زمین بهشت دانسته و آیه را اینگونه معنا کرده اند که: «بندگان شایسته خدا، زمین بهشت را به ارث می برند.» و برخی نیز زمین مورد نظر را همین سیارة خاکی دانسته اند که سرانجام امت مسلمان آنرا با فتوحات خویش به ارث می برند.

امّا این دو دیدگاه معنای ظاهری آیه است و معنای نهان و تأویل آیه شریفه این است که: «بندگان شایسته خدا بر سراسر جهان حکومت عادلانه و انسانی خوش را برقرار خواهند ساخت.»

مرحوم «شیخ طوسی» در تفسیر آیة شریفه از امام باقر ـ علیه السلام ـ روایت کرده است که:

«انّ ذلک وعد الله للمؤمنین بأنّهم یرثون جمیع الارض»[۱۹]

یعنی: این وعده قطعی خدا بر مؤمنان است که آنان تمامی زمین و زمان را به ارث خواهند برد.

این آیه مبارکه از نظر معنا، به آیه پیش شباهت دارد که می فرماید:

«لیسخلفنّهم فی الارض»

در این دو آیه، چه تعبیر زیبایی به کار رفته است، تعبیر به «ارث» و «استخلاف» که «ارث» انتقال ثروت و امکانات از مرده به زنده و «استخلاف» نیز قرار دادن یکی بجای دیگری را می گویند.

 

چهارمین نوید

قرآن می فرماید:

«هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون»[۲۰]

این آیه، در قرآن شریف سه بار آمده است و دلالت بر حساسیت موضوع می کند.

آیه دارای تفسیر و ظاهری است و دارای تأویل و پنهانی.

تفسیر و ظاهر این آیه این است که: خداوند پیامبرش حضرت محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ را به توحید و توحید گرایی، بندگی خدا، پرستش او و دین اسلام فرستاد تا این دین آسمانی را با قدرت و قوّت به همة ادیان پیروزی بخشد و سراسر گیتی در قلمرو توحید و عدالت و تقوای مورد نظر قرآن، قرار گیرد.

در آیة شریفه واژة «لیظهره» در خور تعمّق است، چرا که «ظهور» در اینجا به معنای برتری کامل و روشن با چیرگی و قدرت همه جانبه و کامل است که می فرماید:

«کیف و ان یظهروا علیکم لا یرقبوا فیکم الّا و لا ذمّه»[۲۱]

اینجا نیز «یظهروا» به معنای «یغلبوا» می باشد.

که معنای آیة شریفه این می شود: «دین حق،‌ با اقتدار و شکوه پیش می رود و بر همة ادیان، برتری کامل و پیروزی همه جانبه می یابد و جهان را در سایة هدایت خویش می گیرد.»

با این بیان اگر گفته شود که این وعده، تحقّق یافته و ارادة خداوند جامة عمل پوشیده است، معنای آیه این است که: خداوند همة دینها و آیینها و کیشهای منحرف و بی اساس را به وسیلة قرآن و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ، باطل و با آمدن اسلام نفی کرد و هر گونه شرک و انحراف و زندقه و پرستش باطل را مردود شمرد و از صفحة گیتی برانداخت و جهان، جزیرة توحید گرایی و مهد عدالت و آزادگی و تقوا پیشگی گردید.

این معنای ظاهری آیه امّا گر بخواهیم از تأویل آیه سخن بگوییم و در پرتو معنای نهان او راه جوییم، باید بگوییم که این وعدة قطعی و تخلف ناپذیر،‌ هنوز تحقّق نیافته است.

مسلمانان هنوز شمارشان حدود یک چهارم مردم جهان یا کمتر است و بر کشورهای اسلامی قوانین و مقررات غیر اسلامی حکومت می کند و مرامها و کیش های ساختگی و دروغین آزادانه به حیات خود ادامه می دهند.

در برخی از کشورها مسلمانان اقلیت پایمال شده ای هستند که فاقد قدرت و امکانات و بر سرنوشت خویش حاکم نیستند، بنابراین پیروزی کامل حق بر باطل کجاست؟

و نوید قطعی و تخلف ناپذیر «لیظهره علی الدّین کلّه» چه زمانی و چگونه تحقّق یافته است؟

 

در پرتو روایات:

پیشوایان نور و امامان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ در معنای نهان و تأویل آیه، رهنمود دارند که این مربوط به روزگار ظهور امام مهدی ـ علیه السلام ـ است که بی تردید تحقّق خواهد یافت.

اینکه به نمونه ای از روایات در تأویل آیة شریفه:

۱. در تفسیر آیة مورد بحث، از امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ آورده اند که این آیة‌ شریفه را تلاوت کرد که: «هو الّذی أرسل بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدّین کلّه» آنگاه فرمودند: «آیا این نوید پیروزی تحقّق یافته است؟»

پاسخ دادند: «آری!»

آن حضرت فرمود: «هرگز! به خدایی که جانم در کف قدرت اوست، با تحقّق این وعده، هیچ شهر و دیاری نمی ماند جز اینکه در آن ندای یکتایی و عظمت خدا بامدادان و شامگاهان طنین می افکند.»

۲. و نیز از ابن عباس آورده اند که در مورد این جمله از آیه: «لیظهره علی الدّین کلّه و... » گفت:

بخدای سوگند چنین نخواهد شد تا مگر روزگاری که یهودیان و مسیحیان و پیروان دیگر مرام ها و مسلک ها، به اسلام ایمان آورند. گرگ و گوسفند و شیر درنده و انسان و مار گزنده، نسبت به هم احساس امنیت می کنند، نه گرگ گوسفند را بدرد و نه گوسفند از آن بهراسد.

روزگاری که دیگر موشی کیسه ای را پاره نکند و فساد و تباهی روی ندهد. زمانی که جزیه ها الغاء گردد و صلیبها شکسته شود.

آری! این معنای آیة شریفه است که می فرماید: «لیظهره علی الدّین کلّه»

و آنگاه تأکید کرد که این وعده الهی تنها با قیام حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ و استقرار دولت مهر و عدل او در جهان، تحقّق خواهد یافت.

۳. و نیز از «ابوفضیل» آورده اند که: از امام کاظم ـ علیه السلام ـ ، از مفهوم پیام و معنای آیه پرسیدم که می فرماید: «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدّین کلّه... »

حضرت فرمود: «خداوند پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ را به ولایت و وصیّت و معرّفی جانشینان خود فرمان می دهد و دین حق را در آیة شریفه، ولایت است، یعنی ولایت امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ .»

پرسیدم: «سرورم! معنای «لیظهره علی الدّین کلّه» چیست؟»

فرمود: «خدا دین خویش را با قیام «قائم» بر همة کیشها و دینها، پیروزی کامل می بخشد.»

۴. «قندوزی حنفی» از امام صادق ـ علیه السلام ـ در معنای آیة شریفه روایتی آورده است که می فرماید:

بخدای سوگند معنای نهان و تأویل آیه شریفه تحقّق نمی یابد، مگر هنگامی که حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ ظهور کند و هنگامی که او ظهور کند بقایای شرک گرایان از ظهور او ناخرسند می گردند و کافران حق ستیز به کیفر گناه خود می رسند.... .

۵. مرحوم علامه مجلسی از ابی بصیر آورده است که: از امام صادق ـ علیه السلام ـ در مورد آیة شریفه پرسیدم که: «هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون»

حضرت فرمودند: «بخدای سوگند! تأویل و معنای نهان آن هنوز نیامده و تحقّق نیافته است.»

گفتم: «فدایت شوم! چه زمانی فرود می آید؟»

فرمود: «زمانی که قائم آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ به ارادة الهی قیام کند و زمانی که آن حضرت قیام کند دیگر از شرک و شرک گرایی اثری نمی ماند و دین حق، همة دلها را نورباران می سازد.... »

و بدینسان به همین اندازه،‌از آیاتی که پیرامون وجود گرانمایة آن حضرت تأویل شده است بسنده می شود امّا یادآوری می گردد که ما تنها شماری اندک از آیات را ترسیم نموده ایم چرا که آیات شریفة قرآن در این مورد به گونه ای که در روایات آمده است بسیار است. و ما اگر بخواهیم همه آیات را بیاوریم سخن طولانی می گردد.

 

پی نوشت ها:

[۱] . سورة‌ فصلت، آیة ۴۲.

[۲] . سورة نحل، آیة ۸۹.

[۳] . سورة انعام،‌آیة ۵۹.

[۴] . سوره قصص، آیة ۵ و ۶.

[۵] . نهج البلاغه، قصار ۲۰۹.

[۶] . شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۹، ص ۲۹.

[۷] . بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۶۳.

[۸] . واژة مستضعف در مفهوم قرآنی: کسی است که نیروهای بالقوه و بالفعل را بر برازندگی، تکامل و اقتدار و شکوه داراست اما از سوی استبداد،‌ ارتجاع و استعمار حاکم، سخت زیر فشار است، و در همانحال در اندیشة گستردن بندهای اسارت و در اندیشة عدالت و آزادگی و تقواپیشگی نه اینکه به معنای عنصر فاقد قدرت و توان و تحرک و برنامه و هدف باشد.

[۹] . سورة ‌آل عمران، آیة ۱۶۴.

[۱۰] . سورة نساء‌،‌ آیة ۹۴.

[۱۱] . سورة طه، آیة ۳۷.

[۱۲] . سورة صافات، آیة ۱۱۴.

[۱۳] . واژه های ششگانه مورد اشاره در دو آیة مورد بحث، در آیات ۵ و ۶ سورة قصص بکار رفته اند.

[۱۴] . سوره نور، آیة ۵۵.

[۱۵] . مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۵۲ و تفسیر عیاشی، ذیل آیه ۱۵۴، از سورة نور.

[۱۶] . مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۵۲.

[۱۷] . سورة‌ انبیاء،‌آیة ۱۰۵.

[۱۸] . مجمع البیان، ذیل آیة شریفه.

[۱۹] . تفسیر تبیان، ج ۷، ص ۲۵۲.

[۲۰] . سورة‌ توبه، آیة ۳۳.

[۲۱] . سورة توبه، آیة ۸.

فواید زنجبیل، یکی از ارجح‌ترین ادویه ها، برای سلامت انسان است. ترکیب زنجبیل با عسل و لیمو به دو برابر شدن اثر آن کمک می‌کند. مخلوط زنجبیل، عسل و لیمو باعث تقویت ایمنی بدن در برابر میکروب‌ها و ویروس‌ها می‌شود.

خواص درمانی ترکیب زنجبیل و عسل و لیمو

خواص درمانی ترکیب زنجبیل، عسل و لیمو چیست؟ 

زنجبیل را می‌توان با مخلوط کردن عسل و لیمو مصرف کرد. در اینجا مزایای آن وجود دارد:

اثر بر سیستم گوارش

ترکیب زنجبیل، عسل و لیمو به رفع نفخ و مشکلات یبوست کمک می‌کند. برای کسانی که در هضم غذا دچار مشکل هستند؛ یک ترکیب عالی است. این ترکیب هضم غذا را متعادل می‌کند. از سوی دیگر هم عسل و هم زنجبیل برای مشکلات معده مفید هستند.

برای مشکلاتی مانند کرونا، سرماخوردگی، عفونت آنفولانزا، سرماخوردگی و سینوزیت مفید است.

به تعادل قند خون کمک می‌کند.

در برابر حالت تهوع بسیار مفید است.

در برابر سرفه‌های مداوم و گلودرد موثر است.

به بدن اجازه می‌دهد تا انرژی بگیرد.

برای گرفتگی صدا خوب است.

باعث تقویت سیستم ایمنی بدن می‌شود.

باعث افزایش شیر مادر می‌شود.

درد‌های دوران قاعدگی را کاهش می‌دهد.

بلغم را از بین می‌برد.

همچنین از نظر جنسی بسیار مفید است، زیرا به دلیل اثری که دارد گردش خون را تسریع می‌کند.

با اثر آرام بخش خود به خواب بهتر و درمان بی خوابی کمک می‌کند.

از سلامت قلب و عروق پشتیبانی می‌کند.

متابولیسم را تسریع و از کاهش وزن حمایت می‌کند.

طرز تهیه مخلوط زنجبیل و عسل و لیمو

عسل واقعی فیلتر شده

۱ تکه زنجبیل تازه (حدود ۲۰ گرم)

یک عدد لیمو متوسط

یک عدد شیشه کوچک

توجه: در مصرف روزانه زنجبیل نباید زیاده روی کرد. مصرف زنجبیل تازه حداکثر در محدوده ۱.۲ تا ۱.۵ گرم در طول روز توصیه می‌شود.

برخی از غذا‌ها به خاطر برخورداری از فیبر و ارزش غذایی بالا به رفع گرسنگی در هر زمانی از روز کمک می‌کنند و  نقش فراوانی در کاهش اشتها و کاهش وزن دارند.

جو دوسر

از جمله غذا‌های مقوی برای کاهش وزن بلغور جو دوسر است که شما را برای مدت طولانی سیر نگه می‌دارد. زیرا هضم را کند می‌کند، به جذب کربوهیدرات‌ها کمک می‌کند و کلسترول را پایین نگه می‌دارد. همچنین حاوی فیبر، کربوهیدرات‌های نشاسته ای، ویتامین ها، مواد معدنی و چربی‌های سالم است.

برگ چغندر

اگر گرسنه هستید، می‌توانید سالاد را با برگ چغندر تهیه کنید. می‌توانید برگ چغندر را بجوشانید و یک غذای اشتها آور تهیه کنید. برگ چغندر اشتهای شما را سرکوب می‌کنند و شما را خوش فرم نگه می‌دارند.

تخم مرغ

خوردن تخم‌مرغ برای شروع روز به کاهش وزن کمک می‌کند؛ زیرا ساعت‌ها انرژی شما را حفظ و در عین حال اشتهای شما را سرکوب می‌کند. بهتر است زیاده روی نکنید و از سرخ کردن آن خودداری کنید.

عدس

عدس سرشار از نشاسته مقاوم است. کربوهیدراتی که هضم نشده از معده عبور می‌کند و در روده بزرگ تخمیر می‌شود. این فرآیند به بدن اجازه می‌دهد تا از چربی‌های ذخیره شده به عنوان سوخت استفاده کند.

سیب

خوردن روزانه سیب اشتها را تنظیم می‌کند؛ زیرا فیبر بالایی دارد. باعث می‌شود مغز تمایلی به خوردن بیشتر نداشته باشد و موجب می‌شود معده احساس سیری کند. علاوه بر این فیبر موجود در آن سطح قند خون را متعادل نگه می‌دارد.

بلوبری(زغال اخته)

اگرچه ممکن است باور نکردنی به نظر برسد که زغال اخته اشتها را سرکوب می‌کند، اما این واقعیت که این میوه شگفت انگیز یکی از میوه‌هایی است که بیشترین فیبر را دارد و  این امر را تضمین می‌کند.

حدود ۱۰ تا ۱۲ بلوبری فورا گرسنگی شما را برطرف می‌کند.

ماهی

از جمله غذا‌های مقوی برای کاهش وزن ماهی قزل آلاست. ماهی غنی از اسید‌های چرب امگا ۳  بوده و باعث می‌شود برای مدت طولانی تری احساس سیری کنید.

سوپ سبزیجات

سوپ سبزیجات بسیار سیر کننده است. یک کاسه سوپ قبل از غذا به رفع گرسنگی و کاهش اشتها کمک می‌کند. بهتر است آن را ترجیحاً در منزل کم چرب و با سبزیجات تهیه کنید.

آجیل

آجیل حاوی چربی‌های سالم است و به پایین نگه داشتن کلسترول کمک می‌کند. علاوه بر این، منبع خوبی از فیبر است و بنابراین به سرکوب اشتهای شما کمک می‌کند؛ زیرا آن‌ها بیشتر از کربوهیدرات‌ها در معده می‌مانند.

اسفناج

اگر گرسنه هستید می‌توانید سالاد اسفناج تهیه کنید. اسفناج اشتهای شما را کم کرده و سیری فوری را ایجاد می‌کند. می‌توانید یک بشقاب اسفناج آب پز را با تمام سبزیجاتی که می‌خواهید تهیه کنید. اسفناج به حفظ اندام شما کمک می‌کند.

از مهم‌ترین آموزه‌های ادیان آسمانی به ویژه دین مبین اسلام، مسئله مهدویت و منجی‌گرایی است، همان آموزه‌ای که روش عبور کاروان بشری از دنیا و ورود آنها به سرزمین بهشت‌گونۀ عصر ظهور امام عصر (عج) را می‌آموزد؛ از این منظر تمدنی، دنیا بهترین مکان برای رشد استعدادهای معنوی در ابعاد فردی و اجتماعی برای حرکت به سوی تشکیل تمدن الهی و تبدیل دنیا به أرض موعود توسط صالحان و خوبان این کاروان بشری است. در این نگاه، دنیا صحنۀ تربیت انسان‌هاست، صحنه‌ای که آمیخته به انواع فتنه‌ها، دردها و بلایاست تا از گذرگاه این ابتلائات و فتنه‌ها، افراد همچون طلا در آتش، آبدیده شوند و با عبور از آتش فتنه‌ها و شدائد آخرالزمان، مستعد حضور در آن حکومت آرمانی شوند تا در پرتو تربیت‌های آن معلم الهی و در معیّت آن وجود مقدس، مسیر رشد و کمال در مسیر عبودیت را بدون شیطنت شیاطین و وجود دشمنان انسی طی کنند.

در آن سرزمین، انسان‌ها حیات طیبه‌ای را تجربه می‌کنند که تا آن زمان به این تجربه دست نیافته بودند و شاید یکی از حکمت‌های ابتلائات شدید دنیا، دستیابی به لذت حقیقیِ حضور در عصر ظهور امام عصر (عج) باشد  و این خود سنتی الهی است که برای دستیابی به آرامش، باید از سختی‌ها عبور کرد، همچون قوم موسی (ع) که برای رسیدن به أرض موعود، باید با هدایت‌های پیامبر خود، از دل فتنۀ فرعونیان و هامانیان عبور می‌کرد یا همچون کاروان حسینی (ع) که برای دستیابی به عالی‌ترین درجات فضل، باید همراه با هادی زمانه و معلم بشر، تن به آتش فتنۀ یزیدیان می‌سپرد.

اما همان‌طور که اشاره شد، عصر ظهور به اذن‌الله فضایی آمیخته با بهترین نعمات است تا انسان‌های مؤمن تحت ولایت امام (ع) در نهایت آرامش و در اوج معنویت، بتوانند مسیر عبودیت را طی کنند. امام مجتبی در روایتی، ضمن بیان برخی رویدادهای آخرالزمانی و عصر ظهور، به نزول برکات آسمانی در آن زمان اشاره کرده فرمود «...عرض و طول شهرها برایش مطیع می‌شوند؛ کافری نیست مگر اینکه ایمان می‌آورد و تبهکاری نیست مگر اینکه نیکوکار خواهد شد؛ درندگان در زمان سلطنت او صلح و سازش می‌کنند؛ زمین، گیاهان خود را می‌رویاند و آسمان برکات خود را فرو می‌ریزد؛ گنجها برای او ظاهر خواهند شد و مدت 40 سال مالک شرق و غرب خواهد شد؛ خوشا به حال کسی که روزگار او را درک کند و سخن وی را بشنود؛ تنزل السماء برکتها و تُظهِر له الکُنُوز، یَملکُ ما بَین الخافقین أربعین عاماً فطوبَى لِمَن أدركَ أیّامَه و سَمِعَ کَلامه.» (اثباةالهدی، ج5،‌ ص145)

امام سجاد علیه‌السلام نیز در توصیف برکات عصر ظهور می‌فرماید: «زمانی که قائم‌ ظهور کند، خداوند آفت و گزند را از هر مؤمنی برطرف می‌کند و نیرویش را به او باز می‌گرداند؛ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنْ کُلِّ مُؤْمِنٍ الْعَاهَةَ (1) وَ رَدَّ إِلَیْهِ قُوَّته» (غیبت نعمانی، ص317) حضرت در این روایت اشاره دارند که قائم(عج) ناجوری‌ها را از تمام اهل ایمان (شامل عموم مردم دنیا که تا آن زمان به آن حضرت ایمان آوردند)، پس می‌زند و آن توان معنویِ بالقوه‌ای را که به واسطه آلودگی در گناهان و محیط اجتماعی نامناسب از آن‌ها کاسته شده بود، به ایشان باز می‌گرداند تا در نهایت تندرستی مادی و معنوی به رشد خویش بپردازند؛ چرا که آنچه مانع رشد و تعالی انسان‌هاست، آلودگی‌های نفسانی و گناهان ریز و درشتی است که موجب سنگینی افراد می‌شود و به این ترتیب توان معنوی آن‌ها نیز کاسته می‌شود.

تغییرات جغرافیایی و آبادانی شهرها از دیگر دستاوردهای ظهور امام عصر(عج) است؛ چه اینکه طی نبردهای فراوانی که دشمنان علیه بشریت تحمیل کردند و طی مبارزاتی که امام(ع) با سپاه کفر داشتند، بسیاری از شهرها رو به ویرانی می‌رود؛ بنابراین ضمن بازسازی شهرها، آنها را رو به آبادانی آن هم با قوانین بهشت‌گونه می‌برد. امام باقر(ع) نیز در این باره فرمود «فَلَا یَبْقَى فِی الْأَرْضِ خَرَابٌ‏ إِلَّا قَدْ عُمِر؛ جای مخروبه‌ای در زمین باقی نمی‌ماند الّا آنکه آباد می‌شود. (بشارة‌الاسلام، ص 99)

زدودن غم و اندوه از شیعیان عصر ظهور یکی دیگر از برکات آن دوران است که در احادیث متعددی به آن اشاره شده است؛ امام صادق (ع) فرمود «هُوَ المُفرِّجُ الكُرَبِ عَن شیعَتِه بَعد ضَنكٍ شَدیدٍ وَ بَلاءٍ طَویل؛ او (مهدی(عج) ) است که پس از دوران‌های طولانی بلاخیز و تنگناهای طاقت‌فرسا، غم‌ها و گرفتاری‌ها را از شیعیانش برطرف می‌کند.» (الزام‌الناصب، ص 138) به تعبیر امام صادق(ع) حتی اموات هم از ظهور امام عصر (عج) بهره می‌برند؛ امام در این باره فرمود «وَ لَا یَبْقَى مُؤْمِنٌ مَیِّتٌ إِلَّا دَخَلَتْ عَلَیْهِ تِلْكَ الْفَرْحَةُ فِی قَبْرِهِ‏؛ (در وقت ظهور امام)، هیچ مؤمن از دنیا رفته باقی نمی‌ماند مگر آن که سرور و شادمانی قبر او را فرا می‌گیرد.» (بحار، ج 52، ص 328)

نشیب نامین، رییس اجرایی مرکز مسلمانان رواندا ، وجود وحدت و همدلی در میان جوامع مسلمان را از نعمات اسلام دانست و گفت: دین متعالی اسلام به اشکال مختلف راهکارهای ایجاد اتحاد و همبستگی را در میان ملت های مسلمان نشان داده است. اسلام رسیدن مسلمانان به یک زندگی مسالمت آمیز و صلح آمیز را هدف قرار داده و تاکید کرده چنین جامعه ای امکان اجرای فرامین الهی را ممکن می سازد.

وی در ادامه بیان کرد: تامین منافع و حقوق مسلمان مسلمانان فقط با دستیابی به وحدت و همبستگی میان مسلمانان امکان پذیر می شود. در حقیقت وحدت مذاهب اسلامی، هدف اصلی بلند و آرمان متعالی دین اسلام است که می تواند مسلمانان را به یکدیگر نزدیک کند و از آن ها یک ید واحد به وجود آورد. این ید واحد همچون دژی محکم در برابر قدرت دشمنانی خواهد بود که در برابر مسلمانان صف آرایی کرده اند.

او اظهار داشت: هدف از وحدت نیز آن است که همه مسلمانان با توجه به اشتراکاتی که بین همه طوایف و فرقه های اسلامی وجود دارد، در عرصه اجتماعی مصلحت اسلام را در نظر بگیرند و بنا به این مصلحت، بر نکات اختلافی متوقف نشده و در جهت گسترش برادری اسلامی تلاش کنند.

نشیب نامین همچنین تصریح کرد: منظور از وحدت مذهبی نیز از بین بردن وجوه اختلافی نیست بلکه هدف از آن از بین بردن اختلافاتی است که باعث دشمنی و تفرقه می گردد. بنابراین هدف از تقریب مذاهب، تبدیل دودستگی و اختلاف به برادری و تقارب است. بر همین اساس، موارد اختلافی میان مذاهب ربطی به مسلمان بودن و مسلمان نبودن ندارد و اغلب شامل اصول کلی اسلام می باشد و مسلمانان با تکیه به این اشتراکات می توانند با یکدیگر مراوده داشته باشند و با یکدیگر درباره همه محورهای مطرح شده در جهان اسلام و مسائل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی همکاری کنند.