
emamian
آیا اسلام برای فقرزدایی راهکار دارد؟
خداوند در آیه ۲۶۱ سوره بقره می فرماید: «مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّة اَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی کُلِّسُنْبُلَة مِائَةُ حَبَّة وَ اللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمُ» کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه، یک صد دانه باشد و خداوند آن را برای هر کس بخواهد [و شایستگی داشته باشد] دو یا چند برابر می کند و خدا [از نظر قدرت و رحمت] وسیع و [به همه چیز] داناست.
دورنمای بحث
این آیه شریفه درباره «انفاق» است که در آن برای انفاق «فی سبیل اللّه» تشبیه زیبا و مثال جالبی بیان شده است. یکی از مشکلاتی که در طول تاریخ و در تمام جوامع بشری وجود داشته است و اکنون نیز وجود دارد، مسأله فقر و نابرابری در توزیع ثروت است؛ یعنی ثروت های دنیا در طول تاریخ عادلانه تقسیم و توزیع نشده است. به همین جهت، مردم به دو دسته غنی و فقیر و دارا و ندار تقسیم شده اند.
افرادی را در طول تاریخ سراغ داریم که مانند قارون، چنان ثروت عظیمی یافتند که حتّی کلیدهای انبارهای آنان را چندین مرد قدرتمند، به زحمت حمل می کردند. (۱) و در برابر کسانی بوده و هستند که به حدّاقل معیشت، نان شب، محتاجند. این مشکل در عصر ما شدیدتر هم شده است.
به عنوان مثال، آمارها حکایت از آن دارند که: «۸۰% ثروت جهان تنها در اختیار ۲۰% مردم کره زمین است» یعنی اگر جمعیّت جهان، پنج میلیارد نفر باشد، یک میلیارد نفر از مردم جهان، مالک ۸۰% ثروت های دنیا هستند به عبارت دیگر کشورهای صنعتی، پیشرفته و استکباری، اگر جمعیّتشان یک میلیارد نفر در نظر گرفته شود، صاحب چهارپنجم ثروت عالم هستند و چهار میلیارد از جمعیّت کره خاکی، فقط یک پنجم ثروت های جهان را در اختیار دارند.
شگفتا که این نسبت، روز به روز به نفع ثروتمندان تغییر می کند و در حقیقت شکاف میان فقیر و ثروتمند، هر روز بیشتر و عمیق تر می شود.
راه های درمان فقر
برای از بین بردن مشکل نابرابری فقر و ثروت، از دیرباز، اندیشمندان راه هایی اندیشیده اند و حتّی دو راه متفاوت آن را مدّت ها به مرحله اجرا و عمل درآوردند.
اوّل ـ سوسیالیست ها و کمونیست ها اعتقاد داشتند که مشکل اصلی بشریّت و ریشه درد فقر، مالکیّت خصوصی است. اگر این ریشه خشکیده شود، مشکل حل می شود. به همین منظور، هفتاد سال تجربه کردند، میلیون ها انسان را کشتند، جنایات زیادی آفریدند، مخارج فراوانی متحمّل شدند، وعده های دروغین بسیاری دادند، نوید یک زندگی عالی سر دادند، از بهشت دم زدند و حتّی بهشت انبیا را محصول کار خود اعلام کردند و...؛ ولی پس از هفتاد سال به شکست خود اعتراف کردند و در نتیجه، نظامشان از هم پاشیده شد و مردم تحت سلطه آنان نفس راحتی کشیدند.
دوّم ـ کشورهای سرمایه داری و بلوک غرب، برنامه های دیگری طرح ریزی کردند و برای رفع فقر، مؤسّسات و سازمانهای مختلفی تشکیل دادند: هلال احمر، صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، صندوق تعاون سازمان ملل و برنامه های کمک های اقتصادی و غذایی به گرسنگان طراحی کردند و بودجه هایی برای کمک به کشورهای عقب مانده در نظر گرفتند، ولی این سازمان ها و برنامه ها هم دو ضعف ماهیّتی مهم دارند:
نخست آن که این کارها و اقدامات کم و اندک است و هیچ تناسبی با جمعیّت فقیر جهان ندارد و به همین دلیل، تغییر چندانی در چهره فقر جهانی پدید نیاورده است.
و دیگر این که، این کمک ها، معمولا آمیخته با اغراض سیاسی است. اگر مصالح سیاسی حامیان این مؤسّسات اقتضا کند، کمک می کنند، در غیر این صورت از ارسال کمک خودداری می نمایند؛ و حتّی گاه علناً بعضی از این کشورها کمک کننده به این مطلب اعتراف می کنند. (۲)
بنابراین، این راه حل هم گرهی از مشکلات جامعه فقیر جهان را نگشوده است.
راه حلّ اسلام
یکی دیگر از راه های حلّ مشکلات فقر، توصیه ها و راه حل های «دین مبین اسلام» است که عمل بدان ها، سبب پر شدن شکاف فقر و کم شدن فاصله های طبقاتی مردم می شود.
همان گونه که در صدر اسلام و در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) با عمل به فرمان های الهی و دستورات دینی، چنان شد و برای اوّلین بار در تاریخ بشر، جامعه ای بی طبقه یا دست کم با فاصله طبقاتی بسیار اندک، عملا پدیدار شد.
امروزه هم، اگر بتوانیم در جامعه خود و حتّی همه جوامع بشری، این دستور العمل ها را به کار بندیم، توزیع ناعادلانه ثروت و فاصله فقیر و غنی و به طور کلّی نابرابری در جوامع بشری از میان خواهد رفت.
«انفاق» راهی برای فقرزدایی
یکی از این توصیه ها و دستور العمل های با ارزش در اسلام، مسأله «انفاق» است که موضوع بحث ماست. قرآن مجید بر موضوع انفاق تأکید بسیاری کرده و آیات فراوانی در این زمینه آورده است. تعداد آیاتی که کلمه «انفاق» یا مشتقّاتش در آن به کار رفته است، بیش از هفتاد آیه است؛ البتّه اگر آیاتی که مضمون آنها، دلالت بر انفاق دارد؛ ولی کلمه انفاق یا مشتقّاتش در آن ذکر نشده است را اضافه کنیم، مجموع آیات انفاق بیش از این تعداد خواهد شد.
خداوند متعال در قرآن مجید، انسان را به پرداخت قسمتی از آنچه نصیب او می گردد و در اختیارش می باشد، فرمان داده است. در آیه ۱۹ سوره ذاریات تعبیر زیبایی از این مطلب شده است: «وَ فِی اَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسّائِلِ وَ الَمحْرُوم» و در اموال آنان (پرهیزگاران) حقّی برای سائل و محروم بود.
برابر این آیه، مؤمن برای فقرا و مساکین در اموالش حقّی قائل است.
در قرآن مجید برای تشویق مردم به انفاق تعبیرهای زیبا و جذّابی به کار برده شده است.
۱ـ خداوند در آیه ۹۶ سوره نحل می فرماید: «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَاللّهِ باق» آنچه نزد شماست فانی می شود، امّا آنچه نزد خداست باقی است.
چه تعبیر زیبایی! چه عبارت کوتاه و پرمعنایی! یعنی اگر کسی میلیون ها تومان پول خرج کند، تماماً از بین می رود؛ ولی اگر یک تومان برای رضای خداوند و در راه خدا هزینه شود، نزد خداوند در خزانه غیب او باقی می ماند؛ یعنی بر خلاف آنچه بیشتر مردم تصوّر می کنند، انفاق نابود نمی شود.
۲ـ در آیه ۸۹ سوره نمل آمده است: «مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها...» هر کس کار نیک و خوبی انجام دهد، بهتر از آن را پاداش می گیرد. (۳)
برابر صراحت این آیه شریفه، نه تنها انفاق و صدقه از بین نمی رود و نزد خداوند باقی می ماند، بلکه خداوند در عوض، چیزی بهتر به انفاق کننده می دهد.
۳ـ آیه ۱۶۰ سوره انعام ارزش انفاق را فراتر برده است و خداوند در آن آیه می فرماید: «مَنْ جاءَ باِلْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اَمْثالِها...» هر کسی کار خوبی انجام دهد، خداوند ده برابر به او پاداش می دهد.
و سرانجام در آیه مورد بحث (آیه ۲۶۱ سوره بقره) ارزش فوق العاده ای برای صدقه و انفاق بیان می شود در این آیه آمده است: «مَثَل کسانی که انفاق می کنند و قسمتی از اموالشان را در راه خدا به فقرا و مساکین می دهند، همچون یک دانه است که هر گاه در زمینی حاصلخیز و مستعد کاشته شود، رشد و نموّ می کند، به هفت خوشه تبدیل می شود و در هر خوشه یک صد دانه جای می گیرد» یعنی انفاق تا هفتصد برابر اجر و پاداش دارد و حتّی بیش از این؛ زیرا که خداوند برای هر کس که بخواهد آن را مضاعف، دو برابر یا بیشتر می کند.
سپس آیه شریفه می فرماید: «شما نگران آن نباشید که این ثواب ها از کجا می آید. چون خزانه غیب الهی، وسیع و گسترده است و علاوه بر این خداوند نسبت به همه چیز و همه کس آگاه است».
پیام های آیه
۱ـ منظور از «فی سبیل اللّه»
در قرآن مجید «فی سبیل اللّه» (۴) و «عن سبیل اللّه» (۵) زیاد به کار رفته است. این کلمه؛ یعنی «سبیل اللّه» در بسیاری از موارد استعمالش در قرآن، در معنای «جهاد» آمده است؛ مانند آیه شریفه ۱۶۹ سوره آل عمران که درباره مقام والای شهیدان نازل شده است. «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» ]ای پیامبر! [هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شده اند، مردگانند، بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
در این آیه، «فی سبیل اللّه» همانند بسیاری از آیات دیگر به معنای «جهاد» آمده است.
ولی در آیه شریفه ۲۶ سوره «ص» آمده است: «... وَ لا تَتَّبِعِ الهَوَی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ...» ]ای داوود! [از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف می سازد.
در این آیه ـ که درباره قضاوت داوود (علیه السلام) است و آن حضرت از متابعت هوا و هوس نهی شده است ـ «سبیل اللّه» به معنای قضاوت عادلانه و حق را به حق دار رساندن، می باشد.
بنابراین، با نتیجه گیری از این مطلب، این ادّعا که بعضی گفته اند، منظور از «سبیل اللّه» در آیه انفاق، تنها برای جهاد است، سخنی درست نیست؛ زیرا منظور مطلق «راه خدا» است و در برگیرنده همه نوع انفاق فی سبیل اللّه می شود؛ مانند جهاد نظامی، جهاد فرهنگی یا جهاد سازندگی، تأسیس کتابخانه، کمک به نیازمندان، ساخت و راه اندازی بیمارستان و درمانگاه، تأسیس صندوق قرض الحسنه و... و.
البتّه رعایت اولویّتها و ضرورتها، بسیار مهّم و بجاست و دست زدن به ابتکار و نوآوری باعث جلب و جذب گسترده مردم به این گونه کارها می شود که در این جا دو نمونه آن را برمی شمریم:
اوّل: صندوق کمک به خانواده زندانیان
شخصی به هر دلیل که زندانی شود، عمدتاً نان آور خانواده ای بوده است. در مدّت زندانی ـ به ویژه اگر طولانی باشد ـ خانواده وی دچار مشکل و عذاب می شوند.
از یک سو، فقر مالی آنان را تهدید می کند و از سوی دیگر، مشکلات اخلاقی و اجتماعی در کمین آنان می نشیند. حال اگر به زندگی و معیشت آنان رسیدگی نشود، از یک زندانی، چندین مجرم و زندانی بالقوّه دیگری پدید می آید و متأسّفانه در جامعه، کمتر به این موضوع اندیشیده می شود و کمتر افرادی بدانها توجّه می کنند.
در چنین شرایطی، اگر مانند بعضی از شهرستانها، صندوقی برای این خانواده ها تأسیس شود، تا هم مشکلات خانواده های زندانیان را بررسی و حل کند و هم به مشکل خود زندانیان رسیدگی کند، بسیاری از معضلات و کجرویهای اجتماعی پیش از شکل گیری، از بین می رود؛ مثلا اگر شخصی به خاطر بدهی مالی زندانی باشد، پولی به عنوان «قرض الحسنه» به او پرداخت شود تا با پرداخت بدهی از زندان آزاد شود و بعدها با کار شرافتمندانه قرضش را بپردازد، جلوی مشکلات مالی، اخلاقی و اجتماعی فراوانی گرفته می شود.
دوّم: جمعیّت کمک به بیماران کلیوی
افراد بسیاری از بیماری کلیه رنج می برند و تعدادی از آنان، هر چند روز یک بار دیالیز می شوند، در هر نوبت دیالیز علاوه بر تحمّل دردی جانکاه هزینه زیادی نیز بر بیمار تحمیل می شود. بیشتر این بیماران دیالیزی با پیوند کلیه شفا می یابند؛ ولی اکثر آنان قادر به پرداخت هزینه های سنگین عمل پیوند نیستند. در چنین وضعی اگر جمعیّتی تشکیل شود، می تواند با کمک به چنین بیماران نیازمند به پیوند کلیه، هم خود آنان را از درد کشنده نجات دهد و هم خانواده شان را از اضطراب و نگرانی رهایی بخشد.
و نیز می توان در دیگر امور، جمعیّت ها و مؤسّساتی «خیریّه و عامّ المنفعه» تأسیس کرد و بخشی از بار مالی و اجتماعی مشکلات مردم را بر دوش گرفت و آنها را حل کرد.
۲ـ منظور از «حبّه» در آیه شریفه
مفسّران درباره این موضوع بحث های فراوانی کرده اند که مراد از «حبّه» یا دانه در این آیه چیست؟
بعضی گفته اند:(۶) این مثالی که قرآن زده است ـ یعنی دانه ای هفت خوشه دهد و هر خوشه صد دانه داشته باشد، یعنی از یک دانه، هفت صد دانه به دست آید ـ وجود خارجی ندارد.
گرچه نداشتن وجود خارجی، به مفهوم مثال آسیبی نمی رساند، همان گونه که موضوع بعضی از مثَل های فارسی وجود خارجی ندارد؛ مانند این که شخص را به «غول بی شاخ و دم» تشبیه می کنند، قطعاً چنین حیوانی وجود ندارد؛ ولی چون مَثَل دانه در قرآن آمده و خداوند دانا و حکیم آن را بیان کرده است، حتماً وجود خارجی دارد.
به همین منظور بعضی گفته اند: مراد از حبّه در این آیه شریفه «دانه ارزن» است؛ چون یک دانه ارزن، هفتصد دانه می دهد، نه گندم. ولی از آن جا که در چند سال گذشته یک کشاورز بوشهری از یک دانه گندم ۴۰۰۰ دانه به دست آورده بود، «اگر در آیه شریفه، حبّه به گندم نیز تفسیر شود، می توان برای آن وجود خارجی پیدا کرد.»(۷)
۳ـ منظور از «یُضاعفُ» در آیه شریفه
آیا منظور از جمله «وَ اللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ» این است که خداوند به هر کس که بخواهد بی حساب و میزان چند برابر می دهد؟ مثلا به شخص «الف» که انفاق کرده است، دو برابر و برای شخص «ب» که صدقه داده است، سه برابر؟ یا این که اجر مضاعف حساب خاصّی دارد؟
حکمت خداوند حکیم اقتضا می کند که این مطلب بی حساب و میزان نباشد و این تفاوت ها، به درجات اخلاص، کیفیّت و مورد انفاق، شخص انفاق کننده و انفاق شونده وابسته باشد؛ یعنی پاداش کسی که قصدی کاملا الهی دارد با ثواب کسی که به این درجه از اخلاص نرسیده است، تفاوت دارد. شخصی که پنهانی و بدون منّت و آزار، به کسی کمک می کند، با کسی که آشکارا انفاق می کند، در یک مرتبه نیستند. مسلمانی که از دو قرص نان خود، یک قرصش را انفاق می کند، با مسلمانی که ده قرص نان دارد و یک قرص انفاق می کند، یکسان پاداش نمی گیرند. انسانی که به یک خانواده نیازمند بدون اظهار نیاز، کمک می کند با شخصی که به محتاج طلب کرده، کمک می کند، به یک میزان اجر نمی برند.
خلاصه این که، زمان، مکان، ویژگی ها و موضوع انفاق، کمک کننده و کمک شونده، کیفیّت کمک، همه و همه در نتیجه کار تأثیر می گذارند و شخصی که همه این شرایط را به خوبی دارا باشد، به درجه ای می رسد که دیگر اجر او بی حساب است «یُرْزَقُونَ فیها بِغَیْرِ حِساب».(۸)
عالی ترین نمونه انفاق در قرآن
در قرآن مجید سوره ای است به نام «دهر» یا «انسان» یا «ابرار»، که در شأن یک انفاق پاک و خالص نازل شده است و در آن زیباترین نعمت های بهشتی برای انفاق کنندگان در نظر گرفته شده است.
عامّه و خاصّه نقل کرده اند که «امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) بیمار شدند. حضرت علی (علیه السلام) به منظور شفای آنان، سه روز روزه نذر کرد. حضرت زهر (علیه السلام) و فضّه هم به این نذر پیوستند، پس از شفا یافتن آن دو بزرگوار، همگی حتّی امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) روزه گرفتند. فاطمه زهرا (علیه السلام) برای افطاری، پنج قرص نان جو آماده کرده بود، هنگام افطار، فقیری در خانه را زد و تقاضای کمک کرد. تمام اعضای خانه، با وجود گرسنگی و نیازشان به نان، نان افطاری خود را به آن فقیر دادند و با آب افطار کردند. روزهای دوّم و سوّم نیز، یتیمی و اسیری درخواست کمک کردند و آن عزیزان نان های افطاری خود را به آنان بخشیدند. روز چهارم در حالی که حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) بر ناتوانی این خانواده نگران بود، سوره دهر در شأن انفاق آنان نازل شد».(۹) و در آن توصیف و تمجیدهای فراوان از انفاق آنان و وعده نعمت های بهشتی برای آنان بیان شده است.
از این رو، خاندان عصمت و طهارت که در این سه روز، تنها پانزده قرص نان به نیازمندان دادند، این همه فضیلت به دست آوردند.
آیات ۹ و ۱۰ سوره دهر در این باره می فرماید: «اِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً اِنّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً» ما شما را] تنها [به خاطر خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم. ما از پروردگارمان می ترسیم در آن روزی که عبوس و سخت و هولناک است. آری، اخلاص و نیّت پاک است که چنین ثمرات ارزشمندی در پی دارد.
نمونه ای که بیان شد و دیگر نمونه های مشابه که در طول تاریخ از معصومان (علیهم السلام) و اولیا و بزرگان دین نقل شده است، الگوهایی است برای ما مسلمانان که با الهام گرفتن از آنها به سوی جامعه اسلامی مطلوب و بدون نابرابری اقتصادی روی آوریم.
از روایات و احادیث می توان چنین نتیجه گرفت که: یکی از ویژگی های جامعه اسلامی مطلوب، نبود فقیر و نیازمند در آن است. جامعه ای که فقر از آن برچیده و ریشه آن خشکانده شده باشد.
یعنی اگر روزی به حدّی از توانایی اقتصادی و توزیع عادلانه ثروت برسیم که در سراسر کشورهای اسلامی، فقر و فقیر وجود نداشته باشد، در آن صورت، از نظر اقتصادی جامعه اسلامی مطلوبی خواهیم داشت.
این عقیده و خواسته، یک ادّعا و شعار یا سخن احساس برانگیز و یا شعر نیست، بلکه مضمون روایتی است از ششمین پیشوای شیعیان جهان، حضرت امام صادق (علیه السلام)؛ به این روایت توجّه کنید:
محمّد بن مسلم، یکی از اصحاب عالیقدر امام ششم، از آن حضرت نقل می کند که فرمودند: «اِنَّ اللّهَ عَزَّوَ جَلَّ فَرَضَ لِلْفُقَراءِ فی مالِ الاَغْنیاء ما یَسعُهُمْ وَ لَوْ عَلِمَ اَنَّ ذلِکَ لا یَسْعُهُمْ لَزادَهُمْ، اِنَّهُمْ لَمْ یُؤتَوا مِنْ قِبَلِ فَریضَةِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَلکِنْ اُوتُوا مِنْ مَنْعِ مَنْ مَنَعَهُمْ حَقَّهُمْ لا مِمّا فَرَضَ اللّهُ لَهُمْ، وَ لَوْ اَنَّ النّاس اَدّوا حُقُوقَهُمْ لَکانُوا عایِشینَ بِخَیْرِ» خداوند ـ عزیز و جلیل ـ در مال ثروتمندان برای فقرا و نیازمندان مقدار حقّی قرار داده است که برای آنان کفایت می کند (یعنی اگر ثروتمندان حقوق واجب الهی خود را بپردازند، نیازمندان بی نیاز می شوند) و اگر آنچه را بر ثروتمندان واجب کرده است، برای رفع نیاز فقرا کافی نبود، خداوند آن را بیشتر می کرد. (یعنی اگر خمس و زکات از همه آنانی که برایشان واجب شده است گرفته شود و در مصارفش صرف شود، فقیری باقی نخواهد ماند). فقر فقرا از ناحیه نقصی در قانون الهی نیست، بلکه از ناحیه خودداری ثروتمندان از پرداخت حقوق واجب شده بر آنان است و اگر ثروتمندان حقوق واجب شده خود را بپردازند، ]نه تنها فقر از جامعه رخت بر می بندد، بلکه [تمام مردم در آرامش زندگی خواهند کرد. (۱۰)
اگر در جامعه فقر وجود داشته باشد، تنها فقیر متضرّر نمی گردد، بلکه کلّ جامعه آسیب می بیند؛ چه، فقر ریشه بسیاری از گناهان از جمله: دزدی، کارهای خلاف عفّت و... می باشد.
در روایتی دیگر از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «وَ لَوْ اَنّ النّاسَ ادّوُا زَکاةَ اَمْوالِهِمْ، ما بَقِی مُسْلِمٌ فَقیراً مُحْتاجاً و لاَسْتَغْنِی بِما فَرَضَ اللّهَ وَ اَنّ النّاسَ ما افْتَقَرُوا وَ لا اِحْتاجُوا وَ لا جاعُوا وَ لا عَرَوا اِلاّ بِذُنُوبِ الاَغْنیا»؛ (۱۱) اگر مردم زکات اموالشان را پرداخت می کردند، حتّی یک مسلمان فقیر و محتاج پیدا نمی شد و فقرا با همان حقوق واجب شده] بر اغنیا [بی نیاز می شدند. مردم به واسطه گناه ثروتمندان (ندادن حقوق واجب مالی) محتاج، فقیر، گرسنه و برهنه هستند.
برابر این روایت، حقوق واجب مالی از قبیل خمس و زکات، نیاز نیازمندان را تأمین می کند و در صورت عمل به این قوانین ریشه فقر در جامعه خشکیده می شود.
در این جا پرسشی مطرح می شود که: دیگر چه نیاز به انفاق و صدقات مستحبّی است و کمک های تبرّعی و داوطلبانه که موضوع بحث ما در این آیه شریفه (آیه ۲۶۱ سوره بقره) است در این میان چه نقشی دارد؟
با دو استدلال می توان به این پرسش پاسخ داد:
اوّل ـ این که ممکن است عدّه ای از ثروتمندان از وظیفه شرعی خود تخلّف کنند و زکات مال خود را نپردازند ـ همان گونه که اکنون بسیاری از ثروتمندان توفیق انجام آن را از دست می دهند ـ در این صورت صدقات مستحبّی و کمک های داوطلبانه و تبرّعی، این کمبود را پر می کند.
بنابراین، در واقع مؤمنان نیکوکار، وظیفه و تکلیف ثروتمندان نافرما را بر عهده می گیرند و علاوه بر انجام وظیفه دینی و پرداخت حقوق واجب مالی، انفاق های مستحبّی هم انجام می دهند.
دوّم ـ زکات و دیگر پرداخت های دینی که بر ثروتمندان واجب است، در صورت پرداخت، مایحتاج ضروری و لوازم اوّلیّه زندگی فقرا را تأمین می کند و حدّاقل واجب معیشت نیازمندان را برآورده می سازد. ولی نقش انفاق، توسعه زندگی مساکین و نیازمندان و رسانیدن آنان به سطحی از زندگی نسبتاً مرفه و آبرومند است.
نتیجه این که: با در نظر گرفتن میزان و نوع فقر در جامعه خود، می توان دریافت که چه مقدار به جامعه مطلوب اسلامی نزدیک شده ایم.
۴ـ بررسی «مشبّه» در آیه انفاق
در تشبیهی که در آیه ۲۶۱ سوره بقره آمده است، شناخت مشبّه، مورد بحث مفسّران بوده است. بعضی مال انفاق شده را به دانه های پربرکت تشبیه می کنند که هفت صد برابر می شود و برخی دیگر، شخص انفاق کننده را که رشد و تکامل می یابد.
بیشتر مفسّران معتقدند که مشبّه، مال انفاق شده است و با این استدلال، در آیه شریفه جمله حذف شده ای را در تقدیر فرض کرده اند و معتقدند که آیه در حقیقت چنین است: «مَثَلُ اَمْوالِ الَّذینَ یُنْفِقُونَ...» و بر این اساس، مَثَل اموال انفاق شده مانند آن دانه پربرکت است.
ما معتقدیم که این آیه شریفه، احتیاج به «تقدیر»، جمله فرضی محذوب، ندارد و برابر ظاهر آیه، مشبّه شخص انفاق کننده است که شخصیّت، کمال، ویژگی های معنوی و ارزش های انسانی او تا هفت صد برابر رشد و نموّ می کند.
مصداق این اعتقاد، آیات و روایاتی است که دلالت می کند بر این که انسان همچون گیاه رشد و نموّ می کند.
اوّل ـ خداوند متعال در آیات ۱۷ و ۱۸ سوره نوح می فرماید: «وَ اللّهُ اَنْبَتَکُمْ مِنْ الاَْرْضِ نَباتاً ثُمَّ یُعیدُکُم فِیها وَ یُخْرِجُکُمْ اِخْراجاً» [حضرت نوح (علیه السلام) خطاب به قومش می گوید:] خداوند شما را همچون گیاهی از زمین رویانید سپس شما را به همان زمین باز می گرداند، و بار دیگر شما را خارج می سازد.
در این آیه شریفه وجود انسان به یک گیاه تشبیه شده است که پرورش می یابد، سپس خشک می شود و دوباره زنده می شود و می روید و سپس خشک می گردد و بار دیگر زنده می شود و ...
دوّم ـ خداوند کریم در آیه ۳۷ سوره آل عمران می فرماید: «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُول حَسَن وَ اَنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ کَفَّلَها زَکَرِیّا...» همسر عمران، مادر حضرت مریم، باردار شد، نذر کرد که این فرزندش را در خدمت بیت المقدّس قرار دهد؛ امّا وقتی وضع حمل کرد، بر خلاف انتظارش، مولود را دختر دید. مریم تحت نظر زکریّای پیامبر (علیه السلام) پرورش یافت و خداوند او را چون یک گیاه زیر نظر پیامبرش رشد و نمو داد. در این آیه نیز سخن از تشبیه انسان به گیاه است.
سوّم ـ در حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده است که: «اِیّاکُمْ وَ خَضْراءُ الدِّمَنْ، قیلَ وَ ما خَضْراءُ الدِّمَنْ؛ قالَ: اَلْمَرْئَة الْحَسْناءُ فی مَنْبَتِ السُّوءِ» (۱۲) پرهیز کنید از گلهای دمن. از آن حضرت پرسیده شد که منظور از «خضراء الدمن» (۱۳) چیست؟
حضرت فرمود: منظور از گلهای مزبله، زنان زیبایی هستند که در خانواده های آلوده ای پرورش یافته اند. در این فرموده رسول خد (صلی الله علیه وآله) نیز انسان به گیاه تشبیه شده است.
از سوی دیگر، این روایت برای جوانانی که در اندیشه تشکیل خانواده هستند، پیامی روشن و توصیه ای مهم در بردارد. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) سفارش می کند، در انتخاب همسر تنها به زیبایی ظاهری نیندیشیم، بلکه به خانواده و محیط پرورشی اش نیز توجّه کنیم؛ زیرا زیبایی ظاهری برای مدّتی کوتاه، ارضا کننده و یک «ارزش» است. پس از دوران کوتاه اوّلیّه ازدواج، معیارهای اصلی زندگی خانوادگی؛ یعنی تربیت، فرهنگ، اندیشه و ارزشهای کسب شده در خانه و خانواده است که مطرح می شود و خود را می نمایاند و اگر خدای ناکرده، همسر زیبا، سیرت و خوی و منش زیبا نداشته باشد محیط مقدّس خانه به جهنّمی طاقت فرسا مبدّل می شود.
همان گونه که در موارد یاد شده بالا، آیات قرآنی و حدیث نبوی، دیده می شود، انسان به گیاه تشبیه شده است. بنابراین، می توان استدلال کرد که در آیه انفاق هم انسان، یعنی شخص انفاق کننده، به دانه پربرکت گیاهی تشبیه شده است. در نتیجه مفهوم و پیام آیه مزبور چنین است که: ای انسان! تو همانند گیاهی و انفاق بسان آبی است که گیاه بدان زنده می ماند و رشد می کند. به بیان دیگر انفاق در وجود تو صفات عالی انسانی، بخشش، سخاوت، مروّت، انصاف، شجاعت و... را زنده می سازد.
این صفات در آغاز، «فعل» یعنی عمل تنهاست. پس از چندی بار تکرار «عادت» می شود؛ سپس در صورت تداوم جزء «حالات» انسان می شود و سرانجام به صورت «ملکه» (۱۴) جزیی از وجود او می گردد.
بنابراین، انفاق پیش از آن که نفع مادّی برای نیازمند داشته باشد، سود معنوی برای انفاق کننده دارد و هر چه این انفاق خالصانه تر، پاکتر و مناسب تر باشد، به همان نسبت رشد آثار آن بیشتر می شود. شاید هر یک از ما تجربه کرده باشیم هنگامی که به شخص نیازمندی که علی رغم احتیاج شدید، هرگز دست نیاز سوی دیگری دراز نمی کند، پنهانی و با حفظ حرمت و آبرو وی را کمک می کنیم، لذّتی معنوی در خود حس می کنیم و به نوعی آرامش درونی و حالتی روحانی و کیفیّتی معنوی دست می یابیم.
اینها همان رشد و تعالی ای است که «آیه شریفه مَثَل» بدان دلالت دارد. خداوند قادر و رحمان می توانست به همه فقرا آن اندازه مال و ثروت بدهد که هیچ نیازمندی در جهان وجود نداشته باشد؛ ولی آفریدگار حکیم به من و تو مسلمان دستور داد با انفاق فاصله میان خود و نیازمند را کم کنیم و فقر مالی را از بین ببریم، تا آثار و برکات انفاق در وجودمان ظاهر شود و به سطوح بالاتری از معنویّت دست یابیم.
بنابراین، در انفاق منّتی بر خداوند و انفاق شونده نیست، بلکه این خداست که بر ما منّت دارد که این توفیق بزرگ را نصیبمان کرده است: «اَللّهمَّ وَفِّقْنَا لِما تُحِبُّ وَ تَرْضی».
از مجموعه مطالب یاد شده بالا می توان، آیه شریفه ۲۶۱ سوره بقره را به صراحت ظاهر آن و بدون استفاده از جمله فرضی محذوف، تقدیر، تفسیر کرد. اگرچه بر تفسیر خود پای نمی فشاریم و حتّی می توان گفت که هر دو تفسیر توأمّاً قابل توجّه و پذیرفتنی است؛ یعنی می توان از آیه چنین استنباط کرد که هم مال شخص انفاق کننده رشد می کند و هم خود شخص و شخصیّت و خصایص انسانی او. (۱۵)
پرورش مال انفاق شده در کلام پیامبر(صلی الله علیه وآله)
پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) در مورد رشد و افزایش مال انفاق شده، سخنی زیبا و پربار بیان فرموده اند: «ما تَصَدَّقَ اَحَدٌ بِصَدَقَة مِنْ طَیِّب ـ وَ لا یَقْبَلُ اللّهُ اِلاّ الطَّیِّب ـ اِلاّ اَخَذَهَا اللّهُ الرَّحْمنُ بِیَمینِه وَ اَنْ کانَتْ تَمرةً فَتَرْبُوا فی کَفِّ الرَّحْمانِ حَتّی تَکُونَ اَعْظَم مِنَ الجَبَلِ» هر کس صدقه و انفاق و کمکی از مال حلال بنماید ـ البتّه خداوند جز مال حلال و پاکیزه را نمی پذیرد ـ خداوند رحمان با دست راستش آن را می گیرد، اگرچه یک دانه خرما باشد؛ سپس آن مال انفاق شده در دست خداوند رشد و نموّ می کند و به قدری بزرگ می شود که از یک کوه بیشتر می شود. (۱۶)
در این روایت چند نکته مهم و قابل توجّه دیده می شود:
اوّل ـ در روایت گفته شده است که خداوند با دست راست مال انفاق شده را می گیرد. این گفته پرسشی را در ذهن مطرح می سازد که مگر خداوند جسم است که عضو و اندام داشته باشد؟
بدیهی است که خداوند وجود مادّی و جسم نیست و این تعبیر «دست راست خداوند» کنایه از قدرت کامل خداوند است. زیرا در بدن انسان، دست راست قوی تر و صمیمی تر است. بنابراین، مفهوم عبارت این است که: خداوند با قدرت کامل توأمم با احترام، مال انفاق شده را می گیرد.
دوّم ـ آنچه در اسلام اهمّیّت دارد، کیفیّت و انگیزه عمل است نه کمیّت و ظاهر آن. بنابراین اگر تنها یک دانه خرمای حلال بدون منّت و آزار به نیازمندی داده شود، در پیشگاه خداوند ارزشمندتر از انبوهی خرمای غیرحلال و یا همراه با منّت و آزار است.
سوّم ـ برابر این روایت مال انفاق شده، رشد و نموّ می کند و هفت صد برابر یا بیشتر می شود. بنابراین حدیث، مال انفاق شده، نزد خدا می ماند و رشد می کند و در قیامت به صاحبش، شخص انفاق کننده، بازگردانده می شود و سبب نجات و رستگاری وی می گردد.
«انفاق» در تعبیرات زیبای قرآن
به منظور بیان اهمّیّت انفاق در اسلام و نشان دادن ارزش آن در قرآن، تعبیراتی که خداوند در آیات متعدّد قرآن از انفاق فرموده است، بسیار قابل توجّه و دقّت است. در این جا تنها به دو نمونه آن اشاره می شود.
اوّل ـ در آیه شریفه ۲۴۵ سوره بقره می فرماید: «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ اَضْعافاً کَثیرَةً» کیست که به خدا «قرض الحسنه ای» بدهد] و از اموالی که خدا به او بخشیده، انفاق کند [تا آن را برای او چندین برابر کند؟
تعبیر «قرض الحسنه» در مورد انفاق چه بدیع و شگفت است! خدایی که بی نیاز مطلق است و وجودش غنی بالذّات و خود مالک همه چیز، چگونه ممکن است از انسان نیازمند فقیر ناچیز، که هر دم از حیات او به اراده الهی وابسته است و اگر رشته فیض الهی از او بریده شود، نیست و نابود می شود، وام بگیرد؟ با توجّه به این که در شرع مقدّس اسلام «قرض ربوی» حرام است. آیا این تعبیر بدیع «قرض الحسنه» چیزی جز بیان اهمّیّت انفاق و تشویق بندگان به انجام خالصانه آن است؟
ذکر این نکته ضروری است که تحریم «قرض ربوی» ناظر به بندگان است؛ امّا تعبیر «قرض الحسنه» در آیه شریفه بالا، به معنای «وام ربوی» است. یعنی خداوند نه تنها اصل آنچه را از بنده می گیرد، بدو باز می گرداند، بلکه چندین برابرش را نیز بدو می بخشد. نکته بسیار شگفت تر آن است که برابر این آیه شریفه و حدیث نبوی یاد شده، دست بنده نیازمند دست خداست و خانه او، خانه خدا؛ و در حقیقت هر چه در دست فقیر گذاشته می شود، در دست خدا جای می گیرد و شاید بدین استدلال باشد که در بعضی از روایات گفته شده است که وقتی مالی به فقیر می دهی، دستت را پایین تر از دست او بگذار تانیازمند، آن را از دست تو بردارد؛ زیرا به واقع نه دست نیازمند که دست خدا و قدرت کامل اوست که آن مال را از تو تحویل می گیرد. زنهار! که بی حرمتی کنی و یا فقیری را تحقیر نمایی.
آیه شریفه فوق در آیه ۱۱ سوره حدید نیز تکرار و جمله ای هم بر آن افزوده شده است. «مَنْ ذَا الَّذی یَقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ اَجْرٌ کَریمٌ...»
یعنی] اوّل [چند برابر به او برمی گرداند و] در مرحله بعد [اجر کریم و پاداش پرارزش در انتظار اوست.
دوّم ـ در آیه ۹۲ سوره آل عمران می خوانیم: «لَنْ تَنالُوا البِّرَ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیء فَاِنَّ اللّهَ بِهِ عَلیمٌ» هرگز به] حقیقت [نیکوکاری نمی رسید مگر این که از آنچه دوست دارید، ]در راه خدا [انفاق کنید، و آنچه انفاق می کنید، خداوند از آن آگاه است.
و نیز در آیه شریفه ۲۶۷ سوره بقره آمده است: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ وَ مِمّا اَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الاَرْضِ...» ای ایمان آورندگان از دستاوردهای نیکوی خویش و از آنچه برایتان از زمین رویاندیم انفاق کنید. غذای مانده، لباس مندرس و پاره، میوه گندیده، لوازم زاید و مانند اینها را انفاق نکنید که بی ارزش اند، بلکه از چیزهای خوب و ارزشمند خود انفاق کنید. و حتّی در آیه مورد بحث به فراتر از این دستور می دهد که نه تنها از دستاوردهای خوب و ارزشمند خود انفاق کنید، بلکه چیزی را در راه خداوند به نیازمندان بدهید که خود دوست می دارید. همان غذایی که خود می خورید در انفاقتان به نیازمندان بخورانید. همان جامه ای که بر تن فرزندان خود می کنید، بر فرزندانشان بپوشانید و همان آسایشی که برای خود و خانواده خود می خواهید، برای آنان بخواهید و فراهم آورید.
در نظام ارزشی اسلام، آنچه که اهمّیّت دارد، کیفیّت و چگونگی عمل است نه کمیّت و مقدار آن. گاهی یک دانه خرمای انفاق شده از هزاران دانه خرمای دیگر باارزش تر است؛ چرا که شاید از مال حلال نبوده باشد و یا انفاق به قصد ریا انجام شده باشد در این مورد حکایتی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل می کنیم که بیانگر ظرایف و دقایق انفاق است:
پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) مسلمانان را برای یکی از جنگهای صدر اسلام آماده و آذوقه تهیّه می کردند. هر کس به میزان توانایی خود کمک می کرد. حتّی یکی از مسلمانان چهار هزار «مَن» خرما تقدیم پیامبر کرد. ابوعقیل انصاری که یکی از مسلمانان فقیر مدینه بود، علاقه مند به مشارکت در این بسیج مالی و شرکت در این همیاری عمومی بود؛ ولی تمامی درآمد روزانه او تنها به میزان حدّاقل معاش خانواده او بود. بناچار تصمیم گرفت، شب ها نیز کار کند و درآمد آن را به عنوان کمک به پیامبر(صلی الله علیه وآله) تقدیم کند.
وی همچون کار روزانه اش، از بیرون شهر مدینه آب آشامیدنی آورد و به مردم فروخت. حاصل و درآمد این کار شبانه و تلاش خستگی ناپذیر او تنها به اندازه تهیّه یک «مَن» خرمای نامرغوب شد که آن را خالصانه به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) تقدیم کرد. یا رسول اللّه! این هم کمک من برای سربازان اسلام.»
جمعیّت منافق حاضر در آن جا، شروع به تمسخر این مسلمان مخلص کردند. «عجب خرمایی! اگر سربازها آن را بخورند، حتماً پیروز می شوند. ابوعقیل! این همه خرما را چطور آوردی؟»
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از این سخنان و رفتار منافقان ناراحت شد و خطاب به ابوعقیل انصاری فرمود: «ابوعقیل جلو بیا و خرماهایت را روی این تل خرما بریز تا باعث برکت آنها شود».
در این هنگام آیه ۷۹ سوره توبه در شأن ابوعقیل و در مذمّت منافقان نازل شد:
«اَلّذینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِعینَ مِنَ المؤُمِنینَ فِی الصَّدَقاتِ وَ الَّذینَ لایَجِدُوَنَ اِلاّ جُهْدَهُمْ فَیَسخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ» آنهایی که از مؤمنان مطیع در صدقاتشان عیب جویی می کنند و کسانی را که] برای انفاق در راه خدا [جز به مقدار] ناچیز [توانایی خود دسترسی ندارند، مسخره می کنند، خدا آنان را مسخره می کند] کیفر استهزا را به آنان می دهد [و برای آنان عذاب دردناکی است! (۱۷)
پی نوشت ها:
۱- داستان قارون در قرآن مجید، در سوره قصص، آیه ۷۶ به بعد آمده است، خود این آیه می فرماید: «... وَ آتَیْناهُ مِنَ الکُنُوزِ ما اِنَّ مفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالعُصْبَةِ اُولِی القُوَّةِ...» ما آنقدر از گنج ها به او دادیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود. این داستان از داستان های زیبا و عبرت آمیز قرآن مجید است.
۲- همان گونه که در جنگ «بوسنی» و در زمستانهای طاقت فرسای آن سرزمین در طول جنگ، دیدیم که بعضی از سران حقوق بشر صریحاً گفتند: «ما منافعی در بوسنی نداریم که در آن جا دخالت نظامی کنیم».
۳- این آیه شریفه در سوره قصص، آیه ۸۴ نیز آمده است.
۴- این تعبیر بیش از ۴۵ بار در قرآم مجید به کار رفته است.
۵- این تعبیر بیش از ۲۵ بار در قرآن مجید به کار رفته است.
۶- المیزان، جلد ۴، صفحه ۳۳۱.
۷- تفسیر نمونه، جلد ۲، صفحه ۲۳۵.
۸- سوره مؤمن، آیه ۴۰.
۹- التبیان، جلد ۹، صفحه ۲۱۱.
۱۰- وسائل الشّیعه، جلد ۶، ابواب ما تجب فیه الزکاة، باب ۱، حدیث ۲ و نیز «من لا یحضره الفقیه»، جلد ۲، ابواب الزکاة، باب ۱ (علة وجوب الزکاة)، حدیث ۴ و نیز «کافی»، جلد ۳، «کتاب الزکاة» باب فرض الزکاة، حدیث اوّل.
۱۱- وسائل الشّیعه، جلد ۶، ابواب ما تجب فیه الزکاة باب اوّل، روایت ششم.
۱۲- وسائل الشّیعه، جلد ۱۴، ابواب مقدّمات النکاح، باب ۷، حدیث ۷.
۱۳- دِمَن جمع دمنَه به معنای مزبله و زباله دان است.
۱۴- ملکه به معنای «صفت راسخ در نفس» است. توضیح آن که هرگاه به سبب فعلی از افعال، هیأتی در نفس پیدا شود، این هیأت را کیفیّت نفسانی نامند و اگر این کیفیّت «سریع الزّوال» باشد، آن را «حال» گویند؛ امّا هر گاه بر اثر تکرار و ممارست، در نفس رسوخ یابد و «بطیء الزّوال» شود، ملکه و عادت و خلق می گردد. (از تعریفات جرحانی به نقل از لغت نامه دهخدا)
۱۵- استاد، همانند برخی از دیگر محقّقان علم اصول، استعمال یک لفظ در بیش از یک معنا را جایز می داند. برابر این نظر، گوینده می تواند از استعمال لفظی دارای چند معنا، همه یا بعضی از معانی آن را اراده کند. برای توضیح بیشتر ر. ک. انوار الاصول، جلد ۱، صفحه ۱۴۱ به بعد.
۱۶- صحیح مسلم، جلد ۲، صفحه ۷۰۲. مضمون این روایت در منابع اهل بیت(علیهم السلام) نیز آمده است، ر. ک. وسائل الشّیعه، جلد ۶، ابواب الصدقه، باب ۷، حدیث ۵ تا ۸.
۱۷- تفسیر نمونه، جلد، ۸، صفحه ۵۵.
توصیه به همنشینی با صالحان و معاشرت با علما
حضرت علی بن الحسین(علیه السلام):
مُجالَسَهُ الصَّالِحیِنَ داعِیَهٌ إلى الصَّلاحِ، وَ أَدَبُ الْعُلَماءِ زِیادَهٌ فِى الْعَقْلِ.
هم نشینى با صالحان انسان را به سوى صلاح و خیر مى کشاند; و معاشرت و هم صحبت شدن با علما، سبب افزایش شعور و بینش مى باشد.
بحارالأنوار، ج 1، ص 141، ضمن ح 30، و ج 75، ص 304
راه کارهای طبیعی برای سم زدایی بدن
بدن طوری طراحی شده است تا بدون کمک نیز بتواند از شر سموم رهایی یابد. در این موارد توصیه میشود تا از تنظیم مجدد ذهن و بدن بهره بگیرید.
بدن شما به شکل اتومات دارای سیستم سم زدایی خاص خود است که از این قرار است:
کبد که سیستم فیلتراسیون اولیه بدن محسوب میشود، مواد سمی را به مواد بی ضرر تبدیل میکند.
کلیهها سموم را روزانه از بدن ما خارج میکنند و به ما این امکان را میدهند که با خیال راحت آنها را از بین ببریم. علاوه بر این، کلیهها فشار خون شما را تنظیم میکنند و به استخوانهای ما کمک میکنند تا قوی بمانند.
روده بزرگ دارای میکروبها (یا همان باکتریهای خوب) است که به ما در هضم غذا، جذب مواد مغذی و دفع بیماریهای گوارشی کمک میکنند.
علاوه بر این، به جای اینکه خودتان را از خوردن غذاهایی که دوست دارید محروم کنید، این مراحل ساده را برای تنظیم مجدد بدن تان امتحان کنید.
شما میتوانید برای کمک به بدن خود برای رهایی از سموم، برخی از این غذاها را در رژیم غذایی خود بگنجانید: کلم، کلم بروکلی، کلم پیچ، کلم بروکسل، سبزی خردل و شلغم.
از زردچوبه در آشپزی خود استفاده کنید. آنها به کبد کمک میکنند تا بدن را از شر سموم خلاص کند.
چای سبز بنوشید که گلوتاتیون را افزایش میدهد. گلوتاتیون آنتی اکسیدانی قوی است که به بدن کمک کرده تا خود را ترمیم کند و از شر سموم خلاص شود.
غذاهای حاوی گوگرد مانند تخم مرغ، سیر و پیاز بخورید. گوگرد همچنین در فرآیند سم زدایی مهم است.
ورزش منظم راه دیگری برای حمایت از بدن در حال تنظیم مجدد است. خود عرق کردن یکی از راههایی است که سبب میشود بدن شما به طور طبیعی خود را سم زدایی کند.
متخصصان طب سنتی: ناهار ممنوع!
در طب سنتی وعدههای اصلی غذا صبح و شب است و وعده ناهار حذف می شود.
ناهار نخوردن و به جای آن استراحت قیلوله موجب سلامتی و تناسب اندام و برعکس شام نخوردن موجب زیان برای بدن است.
متخصصان طب سنتی، افزایش قدرت ایمنی بدن، پیشگیری و درمان چاقی، پیشگیری و درمان چربی خون، پیشگیری و درمان قند خون و دیابت، پیشگیری و درمان کبد چرب، پیشگیری از ضعف حافظه و درمان آن، پیشگیری از غلبه دم و درمان کمکی در مهار غلبه دم، پیشگیری از فشار زیاد به معده و درمان کمکی برای پاکسازی معده، پیشگیری از ابتلا به بیماریهای مختلف قلبی مانند انسدادها، ضعف عضلات و درمان کمکی آن، افزایش ضریب کارایی و قدرت پردازش مغز را از مزایای ترک ناهار می دانند.
بنابراین ترک تدریجی ناهار موجب تقویت کلی بدن، ایجاد نشاط، جوانی، طول عمر و سلامتی میشود.
همچنین بر اساس مبانی طب سنتی و طب اسلامی، وعده غذایی "شام" تحت هیچ شرایط نباید حذف شود، بلکه باید در ابتدای شب صرف شود و باید از خوردن شام در ساعات پایانی شب پرهیز کرد.
معمولا افراد در وعده بعد از ظهر به علت مصرف ناهار و خستگی حاصل از فعالیت روزانه میخوابند که این خواب دارای عوارض شدیدی مانند کوفتگی بدن، سردرد، بیحالی، بیحوصلگی و… است.
یکی از علل نهی ناهار در طب سنتی زمان آن است که هضم غذا برای بدن در این زمان دشوار است.
دلیل دیگر نیاز دستگاه گوارش به استراحت است.
طب جدید میگوید زمان هضم معده حدود ۶ ساعت و روده حدود سه ساعت است. پس از آن تازه به هضم کبدی میرسیم؛ پس بین دو وعده باید حدود ۱۰ ساعت فاصله باشد.
وعده غذایی ظهر، همچنین بلغم و سودا را در بدن زیاد میکند و سبب غلظت خون میشود؛ به همین دلیل در طب سنتی دو وعده مصرف غذا در صبح و نزدیک غروب توصیه شده است.
گرمترین زمان در طول روز، ظهر است و باید در آن ساعت بدن سرد و خنک باشد، در نتیجه صرف غذا موجب تمرکز خون در دستگاه گوارش میشود و انرژی زیادی از دست میرود.
موافقت اعضای شانگهای با سازوکار ورود ایران به این سازمان
پس از رایزنی جمهوری اسلامی ایران با نمایندگان کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای، مراسم امضای صورت جلسه نتایج رایزنیهای ایران و کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای در تاشکند برگزار شد.
در این سند طرف ایرانی تمایل خود را نسبت به تکمیل فرایند کسب وضعیت عضو دائم در سازمان همکاری شانگهای اعلام کرد.
در این مراسم «ولادیمیر ناروف» معاون وزیر امور خارجه جمهوری ازبکستان، روسای نهادهای دائم سازمان همکاری شانگهای، هماهنگ کنندگان ملی کشورهای عضو و همچنین روسا و نمایندگان نمایندگی های دیپلماتیک چین و ایران در تاشکند حضور داشتند.
امضای این صورت جلسه گامی عملی در راستای اجرای تصمیمی بود که سال گذشته سران هشت کشور در اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای در «دوشنبه» برای آغاز روند پذیرش ایران به عضویت این سازمان اتخاذ کردند.
این سند حاکی از آمادگی طرف ایرانی برای عضویت در سازمان و رعایت اهداف و اصول منشور سازمان همکاری شانگهای، معاهدات بینالمللی و اسناد مصوب در سازمان برای کمک به توسعه دوستی و همکاریهای متقابل سودمند با کشورهای عضو است.
در این مراسم «حمید نیرآبادی» سفیر جمهوری اسلامی ایران در جمهوری ازبکستان حضور داشت. وی در سخنانی ضمن تشکر از حمایت کشورهای عضو برای پذیرش کشورمان در این سازمان، چندجانبه گرایی، همکاری جمعی و مبارزه با تروریسم را از ویژگی های متمایز سازمان همکاری شانگهای دانست.
سفیر کشورمان در تاشکند با بیان این که سازمان همکاری شانگهای یک «کلوپ شرقی» است، گفت: مبنای همکاری در این سازمان بهره گیری از ظرفیت های گسترده سازمان در چارچوبی دوستانه و همراه با اجماع است.
مرحله بعدی این روند، امضای یادداشت تعهدات در حاشیه نشست آتی سران کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای در سمرقند در شهریور ماه سال جاری خواهد بود. پس از آن، سران کشورهای عضو اعطای وضعیت عضویت سازمان همکاری شانگهای به کشورمان را تایید خواهند کرد.
«ولادیمیر ناروف» معاون وزیر امور خارجه جمهوری ازبکستان در سخنان خود به این نکته توجه کرد که ایران از سال 2005 میلادی به عنوان یک کشور ناظر، فعالانه در فعالیت های سازمان همکاری شانگهای مشارکت دارد. این کشور به طور منظم در جلسات نهادهای اصلی و رایزنی در مورد مسائل امنیتی منطقه ای شرکت میکند. به ویژه، ساختارهای ذیصلاح جمهوری اسلامی ایران با ساختار منطقهای ضد تروریستی سازمان همکاری شانگهای ارتباط کاری برقرار کرده و حفظ کرده اند.
وی افزود: ورود کشوری مانند ایران، منطقه «مسئولیت جغرافیایی» سازمان همکاری شانگهای را گسترش میدهد و چشمانداز جدیدی را برای توسعه همکاریهای منطقهای باز میکند.
«ژانگ مینگ» دبیرکل سازمان همکاری شانگهای که در این مراسم به صورت ویدئو کنفرانس شرکت کرد، ضمن تشکر از طرف ازبکستانی که ریاست سازمان همکاری شانگهای را بر عهده دارد و سازماندهی این رویداد را انجام داده است، از همه کشورها به دلیل کار هماهنگ در زمینه نهایی کردن اسناد پذیرش ایران در سازمان همکاری شانگهای قدردانی کرد.
سازمان همکاری شانگهای یک سازمان بین المللی بین دولتی است که در تاریخ 15 ژوئن سال 2001 میلادی در شانگهای چین از سوی قزاقستان، چین، قرقیزستان، روسیه، تاجیکستان و ازبکستان تاسیس شده است.
در نشست سازمان که روزهای 8 و 9 ژوئن سال 2017 میلادی در شهر آستانه پایتخت قزاقستان برگزار شد، هندوستان و پاکستان عضو دائم سازمان همکاری شانگهای شدند.
ترکیه، سریلانکا، ارمنستان، آذربایجان، نپال و کامبوج شریک گفت وگو با این سازمان هستند.
یاد امام زمان(عج)، انگیزه خود سازی/ عرضه اعمال ما به حضرت ولیعصر
وقتی دانستیم امام زمان علیه السلام از تمام حالات و حوادث آگاه است و به موهبت الهی همه چیز را میداند، از گذشته و آینده با خبر است، حتی خطورات ذهنی و امور قلبی را میفهمد و از اسرار نهفته در دلها و رازهای پنهان در باطنها مطلع میباشد، خود این باور و اعتقاد، انگیزه موثری برای خود سازی و تزکیه است تا از گناهان فاصله بگیریم و به نیکیها بگرویم. زیرا مسلما افکار ناپسند و رفتار زشت، او را میآزارد و قلب مطهرش را مکدر میسازد، چنانکه کارهای نیک و نیات پاک، وی را خرسند میگرداند.
انسان معتقد به اهل بیت و شخص باورمند به حضرت صاحب الزمان هرگز اندیشه خیانت و فکر معصیت در سر نمیپروراند و در پی هوی و هوس، دامن به گناه نمیآلاید. چون از یک طرف میداند اعمال و افکار او به ائمه علیهم السلام عرضه میشوند و امام زمانش، از کارهای ظاهری و انگیزههای درونی وی اطلاع دارند، از سوی دیگر یقین دارد زشت کاریها و پلیدی ها، موجب رنجش خاطر و آزردگی مولایش میباشند. بدین خاطر میکوشد که هیچ گاه مرتکب گناه نشود و گرد شهوات ناروا نگردد.
خداوند در آیه ۱۰۵ سوره توبه فرموده است: و قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المومنون ینی (ای پیامبر، به مردم) بگو: عمل کنید، بزودی خدا و پیامبرش و مومنان، کردار شما را مینگرند. بر اساس مطالبی که از اهل بیت پیرامون این وحی قرآنی بیان شده، مومنان که همردیف خدا و رسولش قرار گرفته و ناظر اعمال مردم اند، امامان معصوم و جانشیان راستین پیامبر میباشند.
در تفسیر برهان، بعد از این آیه، از حضرت صادق علیه السلام گزارش گردیده که درباره کلمه مومنون فرمودند: هم الائمه. ایشان (که نظاره گر اعمال مردمان هستند و در قرآن، کنار خدا و پیامبر قرار گرفته، کردار و رفتار همگان را میبینند) امامان معصوم علیهم السلام میباشند.
عبدالله بن ابان که نزد حضرت رضا علیه السلام، موقعیتی داشت، گوید: به امام عرضه داشتم: برای من و خاندانم در پیشگاه الهی دعا کنید. حضرت فرمودند: مگر من دعا نمیکنم؟ سوگند به خدا کارهای شما در هر بامداد و شامگاه بر من عرضه میشود. عبدالله گوید: من این مطلب را بزرگ شمردم (و پذیرش این حقیقت که هر صبح و شب، تمام اعمال، بر امام ارائه گردد، برایم گران آمد. آن گاه به خاطر آنکه این واقعیت را از قرآن بیابم و در پذیرش ان نلغزم) به من فرمودند: مگر تو کتاب خدا را نمی خوانی؟! آنجا که فرموده است: (ای پیامبر به مردم) بگو: عمل کنید، بزودی خدا و پیامبرش و مومنان کردار شما را میبینند. سپس حضرت رضا علیه السلام فرمودند: به خدا قسم آن مومن، علی بن ابی طالب علیه السلام است. از بیان هشتمین جانشین رسول خدا استفاده میشود مومنان در این آیه، امامان معصوم اند که یکی از آنها امیر مومنان و دیگری حضرت رضا علیهما السلام هستند. این بزرگواران شاهد اعمال مردم بوده و تمام کارهای افراد، از ریز و درشت، زشت و زیبا، پنهان و آشکار، همه بر آنان عرضه میگردد.
بنابراین زمان ما حضرت حجه بن الحسن علیه السلام، از تمام نیات و رفتار ما آگاهند و خوبیها و بدی هایمان به ایشان ارائه میگردد. بدیهی است هیچ انسان متعهد و باورمندی برخود نمی پسندد که در گزارش اعمالش به امام زمانش، زشتی و پلیدی باشد و از اینکه در حضور حجت خدا و زیر نگاه ولی عصرش، دست به آلودگی بزند و مرتکب گناه شود، شرم میکند. خصوصا اگر متوجه باشد که زشت کارهای ها، قلب مولایش را میآزارد و باعث اذیت پیامبر و ناراحتی ائمه علیهم السلام میگردد. چنانکه در همان مدرک از سماعه روایت شده که گفت: حضرت صادق علیه السلام میفرمودند: چرا شما پیامبر را ناخرسند و اندوهناک میسازید؟! مردی عرضه داشت: چگونه ما رسول خدا را میآزاریم و ناراحت مینمائیم؟! امام علیه السلام فرمودند: آیا نمیدانید که کارهای شما بر آن حضرت عرضه میشود و وقتی در پرورنده اعمالتان، گناه و نافرمانی خدا را مشاهده کند، افسرده و آزرده خاطر میگردد. پس مراقب باشید به پیامبر بدی روا نداردید و او را ناراحت نسازید، بلکه (با اعمال خوب و رفتار نیگتان) خرسند و شادمانش نمایید. ابوبصیر گوید: از حضرت صادق علیه السلام درباره این آیه توضیح خواستم و پرسیدم: مومنان (که در این گفتار آسمانی، همردیف خدا و پیامبر، ناظر اعمال مردم اند) چه کسانی میباشند؟ امام فرمودند: من عسی ان یکون غیر صاحبکم چه فردی ممکن است باشد، غیر از صاحب شما؟ یعنی امام و صاحب امر شما، همان مومنی است که در روحی الهی، نظاره گر کارهایتان معرفی شده است.
نتیجه آنکه امروز تمام اندیشه و کردار ما، زیر چشم صاحب و مولایمان حضرت بقیه الله علیه السلام است، زشتی هایمان او را آزرده خاطر میسازد، که ناخرسندی او، ناخشنودی پرودگار میباشد، و نیکی هایمان وی را مسرور و خرم دل میگردند، که مسرت او رضایت رحمان بوده لطف ربوبی و پاداش الهی را به ارمغان میآورد.*
*امام مهدی (عج)،بهار دلها ، جمال الدین حجازی صص٢١-١٨
علت نامیده شدن امام عصر (عج) به نور خدا چیست؟
«وجود امام زمان (عج) نور است؛ او از نور است و به نور هدایت میکند و پیروانش در نور هستند، تاریخ ولادتش هم نور است. تاریخ ولادتشان نیمه شعبان سال دویست و پنجاه و شش بوده و این تاریخ با کلمۀ «نور» از نظر عدد حروف به حساب ابجد مطابق است.» (۱) در روایات آمده است که در آیۀ شریفۀ وَ اَللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ(۲) یعنی به ولایت قائم علیه السّلام و به ظهور آن حضرت، و در آیۀ وَ أَشْرَقَتِ اَلْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها(۳) مراد، روشن شدن زمین به نور آن حضرت است. در زیارت جامعه هم آمده است « واشرقت الارض بنورکم»
زمین با نور شما امامان می درخشد. در زیارت روز جمعه آن حضرت هم آمده «سلام بر تو ای نور خداوند که هدایتجویان به وسیلۀ او هدایت میشوند.(۴)
شب معراج، نور حضرت مهدی علیه السّلام برای خاتم الانبیاء صلّی اللّه علیه و اله آشکار شد. پیامبر صلّی اللّه علیه و اله فرمود: «. . . ای محمد! دوست داری آنها (اوصیای خودت) را ببینی؟ گفتم: بله، ای پروردگار. فرمود: به سمت راست عرش توجه کن! چون متوجه شدم، ناگاه علی و فاطمه و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و مهدی را دیدم که در رودی از نور ایستاده، نماز میگذارند و او-مهدی-در وسط آنها مانند ستارهای درخشان بود.(۵)
و اما درخشندگی نور حضرت در دنیا ، نور ولایت ایشان ...در فرمایش رسول اکرم صلّی اللّه علیه و اله و سلم تصریح شده است. اینکه فرمودهاند: «ینتفعون بولایته» به این معناست که استضائه (طلب روشنایی) به نور امام علیه السّلام از طریق ولایت آن بزرگوار امکانپذیر است. در نسخۀ دیگری که مرحوم علاّمه مجلسی به آن استناد فرموده، عبارت پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و سلم چنین است:
إی و الّذی بعثنی بالنّبوّة إنّهم لینتفعون به و یستضیئون بنور ولایته فی غیبته. . . .(۶) آری، قسم به آنکه مرا به نبوّت برانگیخت، آنها قطعا از او بهره میبرند و از نور ولایتش در غیبتش روشنایی میگیرند.
تعبیر «نور ولایت» نیز بر این حقیقت دلالت میکند که ولایت امام غایب علیه السّلام، نور است و این نور، قلب و روح انسان را روشن میکند. بنابراین کسانی میتوانند از وجود ایشان در زمان غیبت بهره ببرند که دلهای آنها به نور ولایت حضرتش روشن شده باشد. منکران ولایت و حتّی جاهلان غیرمقصّر در این امر، از نگریستن به این نور، محروم و از برکات آن بیبهرهاند همچون نابینایانی که نمیتوانند روشنایی خورشید را ببینند.(۷)
درخشندگی نور آن حضرت در هردو زمان حضور و غیبت وجود دارد. اشراق بدون واسطه، برای جمعی از مؤمنین، تشرف به دیدار آن حاصل گردیده است و دیگر، اشراق نور آن حضرت باواسطه است. یعنی که خورشید و ماه از نور آن حضرت آفریده شده است-چنانکه روایتی بر این معنی دلالت میکند.(۸) اخباری که دلالت میکند بر اینکه بقای عالم و آنچه در آن است به سبب وجود حضرت قائم علیه السّلام است.
بنابراین درخشندگی نور آفتاب و ماه از آثار نور آن حضرت است در غیبت و قسم دیگر، اشراق نور آن حضرت در زمان ظهور است که دو گونه است: اشراق باطنی که در دل مؤمنین است و اشراق ظاهری، این است که امام صادق علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه وَ أَشْرَقَتِ اَلْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها .(۹) فرمود: ربّ الارض یعنی امام ارض، و هرگاه ظهور کند مردم از نور آفتاب و ماه بینیاز میشوند و به نور امام اکتفا میکنند.(۱۰) و اما نور آن حضرت در آخرت؛ امام صادق علیه السّلام فرمود: نور ائمه مؤمنین در روز قیامت، در پیشاپیش و سمت راست مؤمنین پیش میرود تا این که آنها را در منازلشان در بهشت فرود آورند.(۱۱)و(۱۲)
منابع:
۱-مکیال المکارم آیت الله موسوی اصفهانی ج ۲ ترجمه سید مهدی حائری ص۲۹۹
۲ - سوره صف،آیه ۸
۳ - سوره زمر، آیه۶۹
۴- فرازی از زیارت جامعه و زیارت امام عصر (عج) در روز جمعه
۵- مکیال المکارم به نقل از غایة المرام ص ۱۸۹
۶- راز پنهانی ، رمزپیدایی،محد سپهری ، محمد بنی هاشمی، صص۷۳-۷۰ به نقل از. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۹۳ ، ح ۸
۷-همان
۸-موعودنامه مجتبی تونه ای ج ۱ صص ۷۴۵-۷۴۲ ، به نقل از بحار الانوار، ج ۱۵، ص۱۰
۹ - سوره زمر،آیه ۶۹
۱۰- موعود نامه به نقل از تفسیر قمی، ج ۲ ، ص ۲۵۳
۱۱ – همان به نقل از تفسیر برهان، ج ۴، ص ۲۸۹
۱۲- موعودنامه ج ۱ صص۷۴۵-۷۴۲
آیه ای که نشانگر "اعجاز علمی قرآن کریم" است
اگر چه مفسّران جمله «کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ» را کنایه از کار غیر ممکن و محال دانسته اند؛ ولی امروزه با توجّه به پیشرفت علوم بشری و دستیابی به فضا، تفسیر دیگری نیز می توان برای آن جمله بیان کرد که نشانگر اعجاز علمی قرآن مجید است.
خداوند متعال در سیزدهمین مثل از آیه های قرآن مجید، در آیه ۱۲۵ سوره انعام می فرماید: «فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ اَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاِْسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ اَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ کَذلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذینَ لایُؤمِنونَ» آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه اش را برای [پذیرش] اسلام، گشاده می سازد؛ و آن کس را که به [سبب اعمال زشتش] بخواهد گمراه سازد، سینه اش را آن چنان تنگ می گرداند که گویا می خواهد به آسمان بالا برود؛ این گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی آورند، قرار می دهد!
دورنمای بحث
آیه شریفه در صدد بیان زمینه های روحی مردم در پذیرش حق است، آنچه از ظاهر آیه استفاده می گردد این است که: مردم در این جهت متفاوتند؛ بعضی از مردم آن قدر روحشان پاک و قلبشان نورانی است که با اوّلین برخورد با قرآن، با آغوش باز اسلام را پذیرایند و خداوند هم در عوض به آنان شرح صدر می بخشاید. در مقابل، افرادی هستند که زمینه پذیرش حق در آنان نیست و چنانچه تمام قرآن بر آنان خوانده شود، تأثیرگذار نیست؛ از این رو، خداوند قلب آنها را تنگ و تاریک می گرداند.
شرح و تفسیر
«فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ اَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاِْسْلامِ» هر کسی را که خداوند بخواهد هدایت کند و او را رهنمون شود، سینه اش را گشاده و فراخ می گرداند و برای دریافت حق به او شرح صدر می بخشاید. به عبارت دیگر، او را دریا دل و با ظرفیّت قرار می دهد. «وَ مَنْ یُرِدْ اَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً» هر کس را که بخواهد گمراه کند، سینه اش را تنگ و تاریک و ظلمانی قرار می دهد؛ به گونه ای که طاقتش سلب می شود و با کوچکترین مشکلی تعادل فکری خویش را از دست می دهد.
«کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ...» آن قدر سینه اش را تنگ و تاریک می گرداند که گویا می خواهد به آسمان پرواز کند؛ یعنی همان گونه که پرواز به آسمان برای انسان بدون وسیله محال است، تحمّل این تاریکی و تنگی نیز برای این عدّه مشکل و محال است و خداوند این گونه پلیدی و کفر را، در دل افراد بی ایمان قرار می دهد.
پیام های آیه
۱ـ هدایت و ضلالت به دست خداست
آنچه مطابق با ظاهر آیه است، این است که هدایت و ضلالت انسانها از طرف خداوند صورت می گیرد و مفهوم آن چیزی جز جبر نیست. در این صورت، اسلام و کفر دو امر غیر اختیاری است و قبول آن به عقیده ما با عدالت خداوند سازگار است. از این رو، برای روشن شدن مطلب، لازم است مقدّمه ای ذکر گردد:
در میان فِرَق و گروههای اسلامی ـ که از سرچشمه زلال ولایت و امامت دور مانده اند ـ گروهی مذهب «جبر» را پذیرفته اند و معتقدند که انسان در کارهای خود اختیاری ندارد. اعتقاد به این مذهب ـ که مخالف عقیده شیعه است ـ مساوی با انکار اصول پنجگانه دین است.
اوّلین اصلی که بر اساس این مذهب نادیده گرفته می شود، عدل الهی است؛ چه این که اگر انسان در کارهایش مجبور باشد، عذاب کافر و ثواب مؤمن بر خلاف عدالت است؛ زیرا نه کافر در کفرش اختیار داشته است؛ و نه مؤمن در ایمانش. به همین جهت، قائلین به جبر عدل الهی را نمی پذیرند.
دوّمین اصلی که با اعتقاد به جبر نادیده گرفته می شود، اصل توحید است؛ چه این که خدایی که عادل نباشد و مردم مجبور را بی جهت کیفر و پاداش دهد، شایسته خدایی نیست و نمی تواند این جهان پهناور را ـ که بر اساس نظم و حکمت اداره می شود ـ تدبیر کند.
از این رو، ارسال رُسُل و بعثت پیامبران نیز بی معنا خواهد بود. چه این که انبیا توان هدایت کفّار را ندارند؛ زیرا آنها بی اختیار کفر میورزند، و نیز انبیا بر ایمان مؤمنان بی تأثیرند؛ زیرا با جبری که وجود دارد ـ احتمال انحراف در آنها نمی رود، به عبارتی اوّلی محال است و دوّمی تحصیل حاصل؛ و هر دو از نظر فلسفی غیر ممکن.
امامت نیز ـ که تداوم بخش نبوّت است ـ به دلیل فوق، باطل می شود. آخرین اصلی که با اعتقاد به جبر باطل می گردد، اصل معاد است؛ چه این که معاد مبتنی بر اختیار است. بنابراین، اگر همه انسانها مجبور و بی اختیار باشند، کیفر و پاداش؛ بهشت و جهنّم؛ قیامت و رستاخیز؛ همه و همه بی معنا می شود.
در نتیجه با اعتقاد به جبر نه می توان مسلمان بود؛ و نه اصل اسلام را پذیرفت.(۱) از این رو شیعه باید با تمام وجود خداوند را شاکر باشد که به برکت وجود ائمّه و در پرتو نور ولایت معصومان (علیهم السلام) نه در وادی تاریک «جبر» گرفتار شده است؛ و نه به بیابان ظلمانی «تفوض» قدم گذاشته، بلکه در بین این دو مکتب انحرافی، راه مستقیم و روشنی را انتخاب کرده است.
با توجّه به این مقدّمه، آیا آیه مذکور دلیل بر «جبر» نیست؟
آنچه آیه شریفه بر آن دلالت دارد، این است که: گام اوّل هدایت و ضلالت را خود انسان برمی دارد آنگاه، در صورتی که اوّلین گام را به سمت هدایت برداشت، مشمول هدایت الهی می گردد؛ و در صورت دیگر، که اوّلین گام را به سمت ضلالت برداشت، مشمول ضلالت الهی می شود؛ مثلا سلمان فارسی از ایران حرکت می کند و برای رسیدن به سرچشمه نور، سختی ها و مشکلات فراوانی را تحمّل می کند؛ حتّی به بردگی گرفته می شود. تا این که به سرچشمه نور می رسد و مسلمان می گردد. او چون گامهای اوّلیّه را با اختیار خود برداشته بود مشمول هدایت الهی قرار گرفت و خداوند به او شرح صدر و سینه ای گشاده عنایت کرد.
امّا ابوجهل و ابولهب ـ با این که از اوّل در کنار چشمه هدایت بوده اند ـ ولی گامهای اوّلیّه لجاجت و عناد و دشمنی را به اختیار خود و به تبعیّت از شیطان برداشتند و چشم و گوش خود را در مقابل ندای حق بستند. بر این اساس، خداوند نیز آنها را گمراه کرد و قلب آنها را تنگ و تاریک نمود؛ پس هدایت و ضلالت الهی، نتیجه و مجازات گامهای اوّلیّه خود آنهاست. بنابراین، آیه شریفه فوق و دیگر آیات، هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد.(۲)
اعجاز علمی قرآن در آیه مَثَل
اگر چه مفسّران جمله «کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ» را کنایه از کار غیر ممکن و محال دانسته اند؛ ولی امروزه با توجّه به پیشرفت علوم بشری و دستیابی به فضا، تفسیر دیگری نیز می توان برای آن جمله بیان کرد که نشانگر اعجاز علمی قرآن مجید است.(۳)
دانشمندان کشف کرده اند که اطراف کره زمین را هوا (اکسیژن) فرا گرفته است، و این هوا از هر طرف تا ارتفاع ۳۰ کیلومتری ادامه دارد؛ ولی آنچه از این اکسیژن ها استفاده می شود، تنها فضای چند کیلومتری پایین آن است؛ چه این که هر چه اکسیژن به طرف بالا برود، استفاده از آن مشکل تر و سبب تنگی نفس می شود.
به همین جهت، کوهنوردانی که به ارتفاعات بلند صعود می کنند، گاهی از اوقات دچار هواگرفتگی می شوند؛ یعنی به همان هوایی می رسند که استفاده از آن مشکل است و باعث تنگی نفس آنها می گردد و چه بسا، سبب بیهوشی و مرگ آنها می شود!
و نیز به همین جهت، هواپیماهایی که در ارتفاع بالا پرواز می کنند، باید به قدری مجهّز باشند که هوای داخل هواپیما را تنظیم کنند؛ در غیر این صورت، مسافران نمی توانند از هوای آن ارتفاع استفاده کنند و اگر دستگاه تنظیم هوا دچار مشکل گردد، مسافران باید از ماسکهای مخصوص که برای چنین لحظاتی تهیّه شده است، استفاده کنند وگرنه هواپیما مجبور است برای حفظ جان مسافران در ارتفاع پایین به پرواز خود ادامه دهد.
در آن هنگامی که آیه فوق نازل شد، انسان از این مسأله علمی مهم بی اطّلاع بود؛ ولی قرآن مجید در آن زمان (۱۴۰۰ سال پیش) پرده از این راز علمی برداشت و قابل استفاده نبودن هوای آسمانها را بیان کرد و انسانهای گمراه را به کسانی تشبیه کرد که در چنین هوایی تنفّس می کنند و دچار تنگی نفس می شوند.
۳ـ شرح صدر
وقتی حضرت موسی (علیه السلام) به مقام نبوّت نائل شد، چند چیز از خداوند طلب کرد؛ یکی از آنها شرح صدر بود (قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی...) (۴)
و نیز پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بی آن که تقاضا کند ـ این نعمت بزرگ الهی را از خداوند متعال دریافت نمود (اَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکْ؟) (۵)
خلاصه این شرح صدر چه معنایی دارد؟
«صدر» در اینجا به معنای سینه نیست، بلکه به معنای روح و فکر است؛ بنابراین «شرح صدر» به معنای داشتن فکر و روح باز است؛ یعنی کسی شرح صدر دارد که دارای تفکّر عمیق، صبر و حوصله زیاد و فکر و روحی وسیع باشد؛ به گونه ای که در برابر سخت ترین حوادث نلغزد. به همین جهت، شرح صدر یکی از لوازم مهمّ ترقّی و تعالی به سوی خدا شناخته شده است.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) و همسایه یهودی
یکی از همسایگان آن حضرت ـ که مردی یهودی بود ـ هر روز به هنگام عبور آن حضرت، از بالای بام به بهانه ریختن خاکروبه ها در کوچه، خاکستری همراه با آتش بر سر و صورت آن حضرت می ریخت. این برنامه هر روز ادامه داشت؛ تا آن که روزی پیامبر (صلی الله علیه وآله) از کوچه گذشت و متوجّه خاکستر همسایه یهودی نشد. آن حضرت کنجکاو گشته، علّت آن را جویا شد. اصحاب و یاران عرض کردند: بحمداللّه مریض شده است و در بستر بیماری به سر می برد؛ پیامبر به قصد عیادت به طرف منزل یهودی حرکت کرد، هنگام در زدن، همسر آن مرد یهودی از پشت در منزل گفت: کیست؟ حضرت جواب داد: پیامبر اسلام! زن گفت: کارت چیست؟ حضرت فرمود: به عیادت شوهرت آمده ام! زن بی اختیار در را باز کرد. حضرت داخل شد و کنار بستر یهودی قرار گرفت. پیامبر (صلی الله علیه وآله) با احوالپرسی به گونه ای برخورد کرد که گویا این یهودی هیچگونه اذیّت و آزاری نسبت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)روا نداشته است!
وقتی یهودی این شرح صدر و گذشت و اغماض پیامبر (صلی الله علیه وآله) را دید، عرض کرد: یا رسول اللّه! آیا این برخورد جزء برنامه دین توست، یا از اخلاق شخصی شماست؟ حضرت فرمودند: جزء برنامه دین اسلام است.
من بد کنم و تو بد مکافات کنی *** پس فرق میان من و تو چیست بگو
از این نمونه، در زندگی پیامبران، امامان و عالمان دینی فراوان است.
مثلا شخصی در شیراز، نامه ای به یکی از علمای آن شهر می نویسد و بی اندازه آن عالم را مورد فحّاشی و هتّاکی قرار می دهد. آن عالم روز بعد نویسنده آن نامه را دیده، به او می گوید: نامه ای به من نوشته بودی آن را انداختم.(۶)
ظاهراً مشکل مالی داشتی؛ این پول را بگیر انشاءاللّه مشکلت با آن حل شود! نویسنده نامه خوشحال شده، با خود می گوید: «خوب شد آقا نامه ما را مطالعه نکرده است!»
بنابراین، یک انسان مسلمان باید با تأسّی به پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) دارای شرح صدر، سینه گشاده و دریا دل باشد. با همّت بلند ناملایمات را تحمّل کرده، با کوچکترین مشکل ناسپاسی نکند و انتقام جویی و کینه جویی را پیشه خود قرار ندهد.
پاورقی:
۱- سوره حدید، آیه ۴ و آیه ۷ سوره مجادله نیز به همین مضمون دلالت دارد.
۲- این جمله در آیات زیادی از قرآن مجید از جمله آیه ۱۱۹ آل عمران آمده است.
۳- سوره غافر، آیه ۱۹.
۴- سوره زلزل، آیه ۷ و ۸.
۵- سوره کهف، آیه ۴۹.
۶- سوره زخرف، آیه ۳۶.
رهبر انقلاب: سادهلوحانهتر از پیشنهاد کاهش قدرت دفاعی برای حساس نشدن دشمن، وجود ندارد
رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (پنجشنبه) در دیدار رئیس و اعضای مجلس خبرگان، با بیان عناصر مجموعهی به هم پیوسته قدرت و قوت ملی، مسئله معیشت و روان بودن مسائل مرتبط با مردم را مهم خواندند و با اشاره به جنگ نرمِ سخت و سنگین دشمنان برای اغوا و اثرگذاری بر مردم و خواص افزودند: علاج این جنگ پیچیده، جهاد تبیین با «روش های نوین نرم افزاری و متکی بر معارف و مفاهیم عمیق و عالیه اسلام» است.
ایشان با تبریک اعیاد شعبانیه به خصوص نیمهشعبان، این عید سعید را روز شکوفایی آرزوهای تاریخی بشر برشمردند و با اشاره به عظمت معنوی ماه شعبان و مضامین عالی مناجات شعبانیه افزودند: امام خمینی(رض) به دعای کمیل و مناجات شعبانیه علاقه و انس بیشتری داشتند و امیدواریم خداوند، به همه ظرفیت روحی استفاده هر چه بیشتر از برکات این ماه را عنایت فرماید.
حضرت آیتالله خامنهای، مجلس خبرگان را دارای نقشآفرینی مهم در استحکام نظام اسلامی خواندند و افزودند: شرط تأثیرگذاری همه نهادهای قانونی از جمله مجلس خبرگان، عمل بر اساس وظایف و حدودی است که قانون اساسی برای آنها مشخص کرده است.
ایشان در همین زمینه افزودند: مجلس خبرگان باید ضوابط دقیق قانونی را در قبال کسی که اکنون در جایگاه رهبری است و کسی که بعدها با رأی نمایندگان همین مجلس به رهبری انتخاب میشود، اعمال کند.
رهبر انقلاب سایر دستگاهها از جمله دولت و مجلس را نیز موظف به عمل به ضوابط قانونی دانستند و گفتند: دولت باید از قوانین مجلس تبعیت کند و مجلس نیز مطلقاً در کار اجرا وارد نشود.
حضرت آیتالله خامنهای، استحکام نظام را منجر به قدرت و قوت ملی دانستند و گفتند: قدرت ملی برای هر کشوری حیاتی است و هر ملتی اگر استقلال، سرافرازی، استفاده از منابع حیاتی بر مبنای اراده خود، و ایستادگی در مقابل خواست های دیگران را میخواهد، باید قوی باشد و گرنه در حال ضعف و ذلت و ترس، مدام نگران طمعورزی بیگانگان خواهد بود.
رهبر انقلاب، قدرت ملی را امری مرکب و مجموعهای به هم پیوسته خواندند و در بیان ارکان آن افزودند: «علم و فناوری» و «تفکر و اندیشه ورزی و آزاد فکری» جزو ارکان قوت ملی است و اگر آزاد فکری و پیشرفت فکری نباشد، علم و فناوری، راهگشا نیست.
ایشان، «امنیت و قدرت دفاعی»، «اقتصاد و رفاه عمومی و آسودگی معیشتی مردم»، «قدرت سیاستورزی و چانه زنی برای تأمین منافع ملی در عرصه منطقه و جهان»، «فرهنگ و سبک زندگی»، و «منطق جذاب و تأثیر گذار بر دیگر ملتها» را از دیگر بازوهای قدرت ملی خواندند و گفتند: جذب ملتها برای هر کشور عمق راهبردی ایجاد می کند که بسیار مهم است.
حضرت آیتالله خامنهای با بیان نکته ای مهم افزودند: هیچ یک از این بازوهای قدرت ملی نباید به نفع یک رکن و بازوی دیگر قطع شود.
ایشان با ذکر چند مصداق در این زمینه، پیشنهادهایی نظیر صرفنظر کردن از حضور منطقهای برای ندادن بهانه به دست دشمن و یا انصراف از پیشرفت علمی در زمینه هستهای را، ضربه به قدرت ملی خواندند و افزودند: حضور منطقهای، به ما عمق راهبردی و قوت بیشتر ملی میدهد چرا از آن صرفنظر کنیم؟ پیشرفت علمی هستهای هم به تأمین نیازهای کشور در آینده نزدیک مربوط میشود و اگر صرفنظر کنیم، چند سال بعد پیش چه کسی و به کجا دست دراز کنیم؟
رهبر انقلاب، کوتاه آمدن در مقابل امریکا یا هر قدرت دیگر را برای مصون ماندن از تحریم، خطایی بزرگ و ضربه به قدرت سیاسی دانستند و در بیان مصداقی دیگر افزودند: سادهلوحانهتر و ناشیانهتر از پیشنهاد کسی که میگوید قدرت دفاعی را برای حساس نشدن دشمن، کاهش دهیم وجود ندارد.
ایشان تأکید کردند: در طول زمان، از این پیشنهادهای سست و پر ایراد مطرح شده که همه آنها ابطالپذیر بود و ابطال هم شد و اگر به کسانی که میخواستند برخی بازوهای قدرت ملی را قطع کنند، اجازه این کار داده میشد، ایران، امروز با خطرات بزرگی مواجه بود که با اراده و عنایت خداوند، امکان عملی شدن این پیشنهادها به وجود نیامد.
رهبر انقلاب، در پرداخت بیشتر ارکان اقتدار ملی، افزودند: مسائلی که بهطور مستقیم به تودههای مردم باز میگردد مانند «اتحاد ملی، اعتماد ملی، امید عمومی، اعتماد به نفس ملی، حفظ ایمان ملی، مسئله معیشت عمومی و روان بودن و آسان بودن مسائل اجتماعی مرتبط با مردم» در افزایش قدرت ملی بسیار مهم است.
ایشان تأمین اینگونه مسائل را منجر به حضور صددرصدی مردم در صحنه خواندند و افزودند: البته با وجود مشکلات مختلف، مردم همیشه در صحنه بودهاند اما اگر این مسائل تأمین شود، ملت یکپارچه در صحنه خواهد بود و دیگر هیچ غم و هراسی برای کشور وجود نخواهد داشت.
حضرت آیتالله خامنهای، تأثیر بیبدیل حضور مردم در صحنه را علت تلاش شیاطین برای اغوای مردم دانستند و گفتند: شیاطین با ابزار رسانه دائماً در حال ترویج دروغ و تزیین حرفهای بیمبنا هستند تا با کاهش ایمان و اعتماد به نفس عمومی، ملت را مأیوس و ناامید کنند.
ایشان، اغوای خواص را با هدف نهایی اغوای مردم، دستور کار مهم دشمنان برشمردند و گفتند: مستکبران جهان، در سنگینترین جنگ نرم تاریخ با ملت ایران، درصددند کسانی را که عنوان، امکان و احیاناً سوادی دارند اغوا کنند تا آنها، تودههای مردم را بفریبند و از حقیقت و واقعیت دور سازند.
رهبر انقلاب، «مزدورپروری، حرامخوارسازی، تهدید و تطمیع» را جزو روشهای مختلف دشمن خواندند و افزودند: این جنگ نرم سنگین، البته نشاندهنده قوی شدن زیرساخت ها و امکانات جبهه حق است که چالش با جبهه حق را دشوار کرده و دشمن را به جنگ نرم برای تخریب ذهنیات مردم کشانده است.
ایشان، شمار زیادی از خواص و پرورشیافتگان با بصیرت، پر انگیزه و مؤمنِ حوزه و دانشگاه بویژه مجموعههای متعدد جوانان را استوانههای واقعی در مقابل تقلّاهای دشمن دانستند و تأکید کردند: راه مقابله با جنگ نرم پیچیده دشمن همچنانکه بارها گفتهایم جهاد تبیین است یعنی همان چیزی که امیرالمؤمنین در نامه به حسنین علیهمالسلام از آن به «جهاد با زبانها» یاد کردهاند.
رهبر انقلاب قبل از بیان چند نکته درباره الزامات جهاد تبیین، تصویب بودجهای سنگین در مجلس شورای اسلامی برای جهاد تبیین را غلط و بینتیجه خواندند و گفتند: من با این شیوه برخورد با مسائل موافق نیستم و تجربه گذشته نیز نشان میدهد این بودجهها غالباً هدر میرود.
ایشان افزودند: البته مسئولانی که این بودجهها در وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات به دست آنها میرسد افراد مؤمن، سالم و قابل اعتمادی هستند ولی طبیعت این کار غلط است و امیدواریم مسئولان به این موضوع توجه کنند.
حضرت آیتالله خامنهای سپس لازمه موفقیت در جهاد تبیین را «بهروزرسانی ابزارها در جنگ نرم» دانستند و خاطرنشان کردند: همچنانکه دیگر نمیتوان در جنگهای سخت از ابزارهای قدیمی استفاده کرد، در جنگ نرم نیز باید ابزارهای خود را بهروز کنیم البته بعضی شیوههای قدیمی مانند منبر و مداحی همچنان اثرگذار و بدون جایگزین هستند.
رهبر انقلاب، وضعیت کشور در بخش سختافزاریِ جنگ نرم و فضای مجازی را نسبتاً خوب و البته نیازمند بهبود و همت رئیسجمهور و همکاران برشمردند و گفتند: اما بخش نرمافزاری یعنی بیان سخن نو با شیوههای جذاب نیازمند تقویت و نوآوری است.
ایشان، بهترین و مؤثرترین سلاح در جنگ نرم را «تبیین مفاهیم عالی اسلامی» دانستند و افزودند: در زمینه مسائل معرفتی، سبک زندگی اسلامی و بیان آیینهای حکمرانی اسلامی همچون مردمی بودن، دینی و اعتقادی بودن، اَشرافی و مُسرف نبودن، و ظالم نبودن و مورد ظلم واقع نشدن، حرفهای ناگفته، جذّاب و شیرینی برای دنیا وجود دارد که باید به خوبی تبیین شود.
حضرت آیتالله خامنهای وجه دیگری از جهاد تبیین را «جدا کردن راه پیشرفت و تعالی مادی ملت از بیراههها و کجراههها» خواندند و گفتند: این تفکیک به معنی جداسازی بر مبنای منافع خویشاوندی و حزبی نیست بلکه باید بر اساس اعتقاد به اسلام و قرآن و حرکت عظیم نظام اسلامی، راه صحیح از بیراههها جدا و روشن شود.
حضرت آیتالله خامنهای در پایان، کوتاهی در جهاد تبیین را موجب سوءاستفاده دنیاطلبان حتی از ابزار دین دانستند و تأکید کردند: اگر جهاد تبیین به درستی صورت نگیرد، دنیامداران، دین را نیز وسیله هوسرانی و شهوترانی خود قرار میدهند همچنانکه حتی در صدر اسلام، گروههایی مانند بنیامیه اینگونه عمل میکردند.
در ابتدای این دیدار، آیتالله جنتی رئیس مجلس خبرگان رهبری و حجتالاسلام والمسلمین رئیسی نایب رئیس این مجلس، گزارشی از نطقها و نظرات نمایندگان در این اجلاسیه بویژه دغدغههای فرهنگی و اقتصادی آنان بیان کردند.
«مسجد تایپه در تایوان»
مسجد تایپه، بزرگ ترین و مشهورترین مسجد در تایوان است که مساحت آن به طور کلی به دو هزار و 747 متر مربع می رسد. مقامات شهر تایپه این مسجد را در 29 ژوئن سال 1999 میلادی به عنوان یک آثار تاریخی به ثبت رساندند. این مسجد به صورت کنونی خود در سال ۱۹۶۰ میلادی بازسازی شده است.

در دهه چهل بسیاری از مسلمانان چینی به تایوان آمدند و آنها هیچ مکانی برای اقامه نماز نداشتند و به همین خاطر، پول های خود را جمع کرده و نخستین مسجد را در تایوان بنا کردند. در سال 1948 میلادی با افزایش تعداد مسلمانان چینی این مسجد کوچک، ظرفیت تعداد نمازگزاران را نمی داد و به دنبال ساخت مسجد جدید افتادند.
در اواخر سال 1950 میلادی، مدیرکل انجمن مسلمانان چینی به وزیر امور خارجه وقت ساخت مسجد جدید به سبک اسلامی را پیشنهاد داد و قرار شد این مسجد توسط معمار مشهور چینی «سانگ چو چنگ» که تئاتر ملی تایوان را نیز طراحی کرده بود، طراحی شود. وی برای ساخت گنبد، شبستان و مناره های این مسجد از سبک تلفیقی معماری عثمانی و اسلامی استفاده کرد.
این مسجد توسط یک شرکت مهندسی در زمینی که دولت در جنوب این کشور آن را به مسلمانان اعطاء کرد، ساخته شد. این مسجد در سیزدهم آوریل سال 1960 میلادی ساخته شد و مسجد تایپه مقر جمعیت مسلمانان چین است و بزرگ ترین سازمان اسلامی تایوان محسوب می شود.

این مسجد طبق معماری اسلامی و عربی ساخته شده است و گنبد سبز رنگی از جنس برنز دارد که ارتفاع سقف آن به 15 متر می رسد و قطر آن 15 متر است. طراحی آن بسیار شگفت انگیز است به طوری که این مسجد بدون ستون در وسط محکم قرار گرفته است و با ورق هایی از مس زرد پوشانیده شده است.

این مسجد بر اساس سبک معماری بیزانس، گنبد پیاز شکلی دارای که تزیینات آن به شکل هلال است. مسجد تایپه دارای دو مناره به ارتفاع 20 متر است و مناره ها هر کدام در اطراف ساختمان مسجد قرار گرفته اند. این مسجد در آن واحد برای یک هزار نمازگزار ظرفیت دارد و کف آن فرش و سقف آن از لوسترهای دست ساز با تزیینات اسلامی پوشیده شده است. سالن نماز آن در طبقه همکف قرار داشت که به علت ظرفیت بیشتر نمازگزاران طبقه دوم نیز به آن اضافه شد و سالن جدیدی به بانوان اختصاص پیدا کرد.