emamian

emamian

ماموستا "محمدیان" امام جمه اهل سنت بیجار با بیان اینکه علی علیه السلام تربیت شده مکتب نبوی و الگوی مردان عالم است،اظهار کرد: آن حضرت کسی هستند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در موردش فرمودند علی به منزله هارون نسبت به موسی است برای من؛ و در فرموده ای دیگر من شهر حکمتم و علی دروازه آن است.

وی اضافه کرد:این فضیلت و صدها فضیلت دیگر به عنوان کسی که همواره در رکاب پیامبر بوده است مختص وجود مبارک حضرت علی (ع) است.

امام جمعه اهل سنت بیجار عنوان کرد: ایشان پدری الگو و نمونه آشکاری از آینه تمام عیار پیامبر در جامعه بودند و فرزندانی شجاع و دانشمند و امام تربیت کردند که هر کدام از آنها هر تار مویشان امتی ارزش دارد.

وی خاطرنشان کرد: در زمانی که زمام اموردر دست سیدنا علی (ع) بود مشکلات فراوانی در جامعه روی می دهد که بسیاری از آنها پیکره اسلام را نشانه می رود از جمله وجود خوارج که با درایت و رهبری و کنترل امور و حفظ اصول اسلامی توانستند این توطئه را خنثی کنند.

ماموستا محمدیان به نقش آن حضرت در مقابله با نحله های انحرافی هم اشاره کرد و گفت: نحله های انحرافی که هر کدام از طریقی با نقشه منافقین و دشمنان اسلام بعد از پیامبر صلوات الله علیه وآله وسلم در حال ریشه دواندن در امت اسلامی بودند با مدیریت حضرت  علی(ع) و آگاهی بخشی مردم جامعه توسط ایشان واقعیت ها را آشکار ساخت و شالوده اصلی دین حفظ شد.

امام جمعه اهل سنت بیجار خاطرنشان کرد: الگوبرداری از درایت سیاسی و مدیریت جهادی اجتماعی اقتصادی فرهنگی ایشان بهترین راهکار برای رفع مشکلات در کشور توسط دولتمردان است.

وی اظهار کرد: نقش پدر گونه برای جامعه و حفظ جایگاه پدر به عنوان پشتیبان و آموزگار فرزندان در خانواده و حفظ مرجع بودن برای افراد و عموم مردم و دلسوزی های بی حد و مرز و خیرخواهی برای اصلاح رفتار همگانی و ملزم بودن به اصول اسلامی بهترین الگوهای رفتاری اعتقادی است که هر فردی در جامعه باید از حضرت علی علیه السلام به عنوان نمونه ای از اولیای الهی برای خود و رسیدن به سعادت در دنیا و آخرت و حفظ بنیان خانواده و جامعه سالم و داشتن زندگی پر از برکت مورد توجه قرار دهد.

نوشتاری از آیت الله صافی گلپایگانی در منزلت امیر المومنین(ع) در این مطلب ارائه می شود:
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
در میدانی که پیامبر اعظم، عقل کل، خاتم رسل و هادی سبل صلّی‌ ‎الله علیه و آله وسلّم، بر حسب احادیث معتبر و مشهور بین ‎المسلمین، از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، آن همه تمجیدات و تعریفات رسا و پر از معنا فرموده باشد و او را با حق و با قرآن، و حق و قرآن را با او و لازم الاتصال و غیر قابل افتراق دانسته باشد و گاه فرموده باشد:
«وَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَوْ لَا أَنْ‏ تَقُولَ‏ طَوَائِفُ‏ مِنْ‏ أُمَّتِی‏ فِیکَ مَا قَالَتِ النَّصَارَی فِی ابْنِ مَرْیمَ لَقُلْتُ الْیوْمَ فِیکَ مَقَالًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیکَ لِلْبَرَکَةِ.»(۱)
 
و گاهی با زبان معجزْ بیان و حقیقت‌ترجمان، فرموده باشد: «لَوْ أَنَّ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْغِیاضَ أَقْلَامٌ وَ الْإِنْسَ‏ کُتَّابٌ‏ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَکَ یا أَبَا الْحَسَنِ.»(۲) یا ارزش یکی از میدان‌های جهاد آن مجاهد فی سبیل‎الله را در راه اعلای کلمة الله و دفاع از حق، افضل از عبادت جنّ و انس و یا تمام امّت معرفی کرده باشد، دیگران در مدح و ثناء آن حضرت چه می‎توانند بگویند؟!
 
از آن شخصیت عظیم که بعد از رسول خدا صلّی‌‎الله علیه و آله و سلّم اشرف کلمات الهیه، اکبر آیات ربّانیه، ادلّ دلایل جامعه، اتمّ براهین ساطعه، وسایل کافیه و مظهر العجایب و معدن الغرایب است و مالک کلّ عظمت‌های انسان مافوق و برتر و خلیفة ‎الله بر حق است و دوستی او عنوان صحیفه مؤمن و علامت طهارت مولد است، اگر انسان، همه زبان‎های گویا را در دهان داشته باشد و با هر کدام از آنها جاودانه مدح و ثنا بگوید، از حرف نخستین مدح او، بیشتر نخواهد گفت و زبان حالش این شعر خواهد بود:
 
ایـن شرح بی‎نهایت کز وصف یار گفتند
حــرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد
 
حقیقت این است که با جمله‎ها و کلماتی که حروف آنها از بیست و نه حرف بیشتر نیست، نمی‎توان از بزرگ بنده خاص و مخلص خدا، که در آیات بسیاری از قرآن، خداوند متعال، خود او را وصف و مدح فرموده است، توصیف و ستایش کرد؛
وَ إن قَمِیصاً خیطَ مِنْ نَسْجِ تِسْعَةٍ
وَ عِشْـرینَ حَرْفاً عَنْ مَعالیهِ قَاصِرٌ
مدایح شایسته‎ای که از آن امام عظیم، رهبر موحّدان، پیشوای مجاهدان، سرور زهّاد و دادگران و امیرمؤمنان شده، هر چه رسا و شیوا بوده، به ناحیه‌ای از نواحی عظمت آن حضرت اشارت دارد.
 
آن که در مجلس معاویه و به درخواست و اصرار او، امام را به این سخنان توصیف کرد:
«کَانَ وَ اللهِ‏ بَعِیدَ الْمُدَی‏ شَدِیدَ الْقُوَی یقُولُ فَصْلًا وَ یحْکُمُ عَدْلًا یتَفَجَّرُ الْعِلْمُ مِنْ جَوَانِبِهِ وَ تَنْطِقُ الْحِکْمَةُ مِنْ نَوَاحِیهِ یسْتَوْحِشُ مِنَ الدُّنْیا وَ زَهْرَتِهَا وَ یسْتَأْنِسُ بِاللَّیلِ وَ وَحْشَتِهِ کَانَ وَ اللهِ غَزِیرَ الْعَبْرَةِ طَوِیلَ الْفِکْرَةِ یقَلِّبُ کَفَّیهِ‏ وَ یخَاطِبُ نَفْسَهُ وَ ینَاجِی رَبَّهُ یعْجِبُهُ مِنَ اللِّبَاسِ مَا خَشِنَ وَ مِنَ الطَّعَامِ مَا جَشِبَ کَانَ وَ اللَّهِ فِینَا کَأَحَدِنَا»(۳)
و آن که با این جمله‌ی کوتاه «إحتیاجُ الکُلِّ إلَیهِ وَ إسْتِغْنائُه عَنِ الکُلِّ دَلیلٌ عَلی أنَّه إمَامُ الکُلِّ.»(۴) او را ستود، و آن که در وصف کلامش می‎گفت: «کَلامُهُ دُونَ کَلامِ الخَالِقِ وَ فَوْقَ کَلامِ الْمَخْلُوقینَ»(۵)
و آن که می‎گفت: «لَوْلا عَلِی لَهَلَکَ عُمَر»(۶) و «لَوْ لَا سَیفُهُ لَمَا قَامَ لِلْإسْلامِ عَمُودٌ»(۷)
وآن که می‎گفت: «قُتِلَ فی مِحْرابِ عِبادَتِهِ لِشِدَّةِ عَدْلِهِ»(۸)
و آن بانوی شجاع و با معرفتی که او را در حضور معاویه به این دو شعر، مدح نمود:
«صَلَّی الإلهُ عَلـی جِسْمٍ تَضَمَّنَهُ
قَبْــرٌ فَـاَصْبَحَ فیهِ الْعَدْلُ مَدْفوناً
قَدْ حالَفَ الْحَقُّ لا یبْغی بِهِ بَدَلاً
فَـصارَ بِالْعَدْلِ وَ الایمَانِ مَقْروناً»(۹)
و آن مرد مسیحی که آن شخصیت بزرگ آفرینش و آن یگانه نمایش کمال وجود محمّدی را به این جمله ستایش کرده است:
«فی عَقیدَتی اَنَّ عَلی بْنَ أَبی طالِب اَوَّلُ عَرَبِی لازَمَ الرُّوحَ الْکُلِّیةَ فَجاوَرَها وَ سامَرَها»(۱۰)
و آن که این شرف و عزّت را به این بیان شرح داد:
«قیل لی قل فی علیّ مدحة
 ذکره یخمد نارا مؤصدة
 قلت هل أمدح من فی فضله
حار ذو اللّب إلی أن عبده‏
اَلنّبِی الْــمُصْطَفی قالَ لَنا
لَیلَــة الْـمِعْراجِ لَمّا صَعِدَهُ
وَضَــعَ اللهُ عَلی ظَهْری یداً
فَاَرانِی الْقَلْــبَ اِنْ قَدْ بَرَّدَهُ
وَ عَلِی واضِـــعٌ أقدامه
بِمَکان وَضَـعَ اللهُ یــدَهُ»(۱۱)
همه و هر یک به منقبتی از مناقب آن حضرت اشارتی کرده‎اند.
با این همه که علما و حکما، چهارده قرن است از فضایل او گفته‎اند، تا علم، فضیلت، زهد، عدل و کمالات انسانی مورد ستایش است، آیندگان او را ستایش خواهند کرد و با این قصاید و اشعار بی‎شمار و هزارها کتاب و مقاله که پیرامون شرح شخصیت این انسان أکمل و والا نوشته‎اند و همه داد سخن را داده‎اند، باز هم همانند روزهای نخست برای گویندگان و اندیشمندان، مجال سخن باز و بلکه بازتر شده است.
 
همان‌طور که در احادیث شریفه بیان شده است، علی علیه‌‎السّلام معجزه‌ای است که خداوند به رسول گرامی‌اش خاتم الانبیاء صلّی ‎الله علیه و آله و سلّم عطا فرمود؛ معجزه‎ای که از همه معجزات انبیای گذشته، بزرگتر و حیرت‌انگیزتر است و بجاست که بگوییم این سخن حضرت صادق علیه‌‎السّلام را: «الصُّورَةُ الإنْسَانِیةُ هِی أکْبَرُ حُجَجِ اللهِ عَلی خَلْقِهِ وَ هِی الکِتابُ الَّذی کَتَبَه بِیدِهِ وَ هِی الهَیکَلُ الّذی بَناهُ بِحِکْمَتِهِ وَ هِی مَجْمُوعُ صُوَرِ العَالَمینَ وَ هِی المُخْتَصَرُ مِنَ العُلُومِ فی اللَّوحِ الْمَحْفُوظِ»(۱۲) به واسطه شخصیتی، مثل علی علیه‌‎السّلام بیان واقع و حقیقت می‎شود.
 
با عالم معتزلی ابن أبی الحدید هم‌نوا شده، می‎گوییم:
«هُوَ النَّبَأُ الْمَکْنُونُ وَ الجَوْهَرُ الّذی
تَجَسَّدَ مِنْ نُورٍ مِنَ القُدْسِ زاهِــر
وَ وَارِثُ عِلْـمِ المُصْطَفی وَ شَقیقِه
أخاً وَ نَظیراً فِی العـلی و الأواصِر
وَ ذُو المُعْجِزاتِ الوَاضِـحاتِ أقلّها
الظُّهور عَلی مُسْتَـوْدِعاتِ السَّرائر
ألا إنَّما التَّوْحیدُ لَوْلا عُلــــومُهُ
کَعَــرْضَةِ ضِلّیــلٍ وَ نَهْبَةِ کافر»(۱۳)
پس، سزاوار است که زمین ادب ببوسیم و خداوند متعال را به نعمت ولایت آن حضرت و فرزندان بزرگوارش، تا حضرت صاحب وقت، ولی عصر و مالک امر، مولانا المهدی ارواح العالمین له الفداء حمد و سپاس بگوییم.
 
 
پی نوشت ها:
۱. بحار الأنوار، جلد ‏۴۰، باب ۹۱، حدیث ۱۱۴.
۲. همان.
۳. بحار الأنوار، جلد ‏۴۱، باب ۱۰۷، حدیث ۲۸.
۴. بغیة الوعاة سیوطی، صفحه ۲۴۳؛ تنقیح المقال مامقانی، جلد ۱، صفحه ۴۰۲، شماره ۳۷۶۹.
۵. شرح نهج البلاغة ابن أبی‌الحدید، جلد ‏۱، صفحه ۲۴.
۶. شرح نهج البلاغة ابن أبی‌الحدید، جلد ‏۱، صفحه ۱۱.
۷. همان، جلد ۱۲، صفحه ۸۳.
۸. جرج جرداق مسیحی در کتاب «الامام علی صوت العدالة الإنسانیة».
۹. بلاغات النساء ابن ابی طاهر، صفحه ۴۸، کلام سودة بنت عمارة رحمها الله.
۱۰. نقل‌شده از جبران خلیل جبران دانشمند مسیحی در کتاب «الامام علی صوت العدالة الانسانیة» جرج جرداق، جلد ۱، صفحه ۳۶۴.
۱۱. این اشعار منتسب به شافعی است که در کتب مختلف نقل شده است از جمله: تاریخ الخمیس دیار بکری، جلد ۲، صفحه ۸۷؛ الغدیر علّامه امینی، جلد ۷، صفحه ۱۲.
۱۲. به نقل از تفسیر صافی، ذیل آیه ۲ سوره بقره.
۱۳. القصائد السبع العلویات ابن ابی الحدید، القصیدة الخامسة.
 

نام پدر بزرگوار آن حضرت، امام علي بن موسي الرضا (ع) و مادرش سبيكه است.نام‌هاي ديگري مانند سكينه، مرسيه و دُره نيز براي مادرشان نقل شد و امام رضا (ع)، آن بانوي شريفه را «خيزران» ناميد.خيزران از اهالي «نوبه» در شمال آفريقا و از خاندان ماريه قبطيه، همسر رسول اكرم (ص) و از زنان فاضله و بزرگوار زمان خويش بود.
پيامبر اكرم (ص) در حيات خويش، وجود چنين بانوي پرهيزگاري را پيش گويي كرد و در حديثي فرمود:«بأبي ابن خيره الاماءِ النّوبيه الطيّبه؛» (۲) پدرم به قربان پسر بهترين كنيزي باد كه از اهالي نوبه و پاكيزه سرشت است.

نگاهي به ولادت و زندگاني امام جواد(ع)
محل تولد امام جواد (ع) در مدينه منوره و در خانه امام رضا (ع) بود، ولي درباره تاريخ تولد آن حضرت، اتفاق چنداني ميان مورخان و سيره نگاران نيست. زيرا برخي پنجم ماه رمضان، برخي نيمه ماه رمضان، برخي نوزدهم ماه رمضان و برخي ديگر دهم رجب المرجب سال ۱۹۵ قمري را روز تولد مبارك آثار آن حضرت مي‌دانند.
اما آگاهي‌هاي تاريخي درباره زندگي امام جواد عليه السلام چندان گسترده نيست؛ زيرا افزون بر آنكه محدوديتهاي سياسي همواره مانع از انتشار اخبار مربوط به امامان معصوم عليه السلام مي‌گرديد، تقيه و شيوه‌هاي پنهاني مبارزه كه براي «حفظ امام و شيعيان از فشار حاكميت» بود، عامل مؤثري در عدم نقل اخبار در منابع تاريخي است. افزون بر آن، زندگي امام جواد عليه السلام چندان طولاني نبوده است كه اخبار فراواني هم از آن در دسترس ما قرار گيرد.
و نيز گفتني است، زماني كه امام رضا عليه السلام به خراسان برده شد، هيچ يك از اعضاي خانواده خود را به همراه نبرد و در آنجا تنها زندگي مي‌كرد. و از اخبار مربوط به شهادت امام رضا عليه السلام چنين بر مي‌آيد كه امام جواد عليه السلام آن هنگام در مدينه اقامت داشت و تنها براي غسل پدر و اقامه نماز به آن حضرت در طوس حضور يافت.
هنگامي كه مأمون بعد از شهادت امام رضا عليه السلام در سال ۲۰۴ به بغداد بازگشت، از ناحيه حضرتش اطمينان خاطر پيدا كرده بود، ولي اين را مي‌دانست كه شيعيان پس از امام رضا عليه السلام فرزند او را به امامت خواهند پذيرفت و در اين صورت خطر همچنان بر جاي خود خواهد ماند. او سياست كنترل امام كاظم عليه السلام توسط پدرش را- كه او را به بغداد آورده و زنداني كرده بود- به يادداشت و با الهام از اين سياست، همين رفتار را با امام رضا عليه السلام در پيش گرفت، ولي با ظاهري آراسته و فريبكارانه، به گونه‌اي كه مي‌كوشيد نه تنها در ظاهر امر مسأله زندان و مانند آن در كار نباشد، بلكه با برخورد دوستانه، چنين تبليغ شود كه او علاقه و محبت ويژه نيز به ايشان دارد. اينك نوبت امام جواد عليه السلام فرا رسيده بود تا به نحوي كنترل شود. مأمون براي انجام اين هدف، دختر خود را به عقد وي درآورد و او را داماد خود كرد. از همين رهگذر بود كه مأمون به راحتي مي‌توانست از طرفي امام را در كنترل خود داشته باشد و از طرف ديگر آمد و شد شيعيان و تماس‌هاي آنان را با آن حضرت زير نظر بگيرد.
بر اساس برخي نقل‌ها، مأمون پس از ورود به بغداد- در سال۲۰۴- بلافاصله امام جواد عليه السلام را از مدينه به بغداد فراخواند. (۱) افزون بر اين، مأمون متهم بود كه امام رضا عليه السلام را به شهادت رسانده است. اكنون مي‌بايست با فرزند وي به گونه‌اي رفتار كند كه از آن اتهام نيز مبرّي شود.
از روايتي كه شيخ مفيد از ريان بن شبيب نقل كرده، چنين بر مي‌آيد: موقعي كه مأمون تصميم به ازدواج‌ام فضل با امام جواد عليه السلام گرفت، عباسيان برآشفتند؛ زيرا ترس آن داشتند كه پس از مأمون، خلافت به خاندان علوي برگردد، چنانكه درباره امام رضا عليه السلام هم به سختي دچار همين نگراني شده بودند. (۲) ولي به طوري كه از دو روايت فوق برمي آيد، آنان مخالفت خود را به گونه ديگري وانمود كرده و گفتند: دختر خود را به ازدواج كودكي درمي آورد كه: «لَم يتَفَقَّهُ في دينِ الله ولا يعرف حلاله من حرامه ولا فرضاً من سنّته»؛ كودكي كه تفقه در دين خدا ندارد، حلال را از حرام تشخيص نمي‌دهد و واجب را از مستحب باز نمي‌شناسد.
مأمون در مقابل اين برخورد، مجلسي برپا كرد و امام جواد عليه السلام را به مناظره علمي با يحيي بن اكثم، بزرگ‌ترين دانشمند و فقيه سني آن عصر، فراخواند تا بدين وسيله مخالفان و اعتراض كنندگان عباسي را به اشتباه خود آگاه كند. (۳) اين در حالي بود كه بنا به اين دو روايت، هنگام عقد ازدواج‌ام فضل با امام جواد عليه السلام هنوز به آن حضرت «صبي» اطلاق مي‌شده است.

مكتب علمى امام جواد عليه السلام
مى ‏دانيم كه يكى از ابعاد بزرگ زندگى ائمه ما، بعد فرهنگى آن‌ها است. اين پيشوايان بزرگ هركدام درعصر خود فعاليت فرهنگى داشته در مكتب خويش شاگردانى تربيت مى‏كردند و علوم و دانشهاى خود را توسط آنان در جامعه منتشر مى‏كردند، اما شرائط اجتماعى و سياسى زمان آنان يكسان نبوده است، مثلا در زمان امام باقرعليه السلام و امام صادق عليه السلام شرائط اجتماعى مساعد بود و به همين جهت ديديم كه تعداد شاگردان و راويان حضرت صادق عليه السلام بالغ برچهار هزار نفر مى‏ شد، ولى از دوره امام جواد تا امام عسكرى عليه السلام به دليل فشارهاى سياسى و كنترل شديد فعاليت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعاليت آنان بسيار محدود بود و ازاين‏ نظر تعداد راويان و پرورش يافتگان مكتب آنان نسبت ‏به زمان حضرت صادق عليه السلام كاهش بسيار چشمگيرى را نشان مى‏دهد.
بنابراين اگر مى‏ خوانيم كه تعداد راويان و اصحاب حضرت جوادعليه السلام قريب صد و ده نفر بوده ‏اند (۴) و جمعا ۲۵۰ حديث از آن حضرت نقل شده (۵)، نبايد تعجب كنيم، زيرا از يك سو، آن حضرت شديدا تحت مراقبت و كنترل سياسى بود و از طرف ديگر، زود به شهادت رسيد و به اتفاق نظر دانشمندان بيش از بيست و پنج‏ سال عمر نكرد!
درعين حال، بايد توجه داشت كه در ميان همين تعداد محدود اصحاب و راويان آن حضرت، چهره‏ هاى درخشان و شخصيتهاى برجسته ‏اى مانند: على بن مهزيار، احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى، زكريا بن آدم، محمد بن اسماعيل بن بزيع، حسين بن سعيد اهوازى، احمد بن محمد بن خالد برقى بودند كه هر كدام در صحنه علمى و فقهى وزنه خاصى به شمار مى‏رفتند، و برخى داراى تاليفات متعدد بودند.
از طرف ديگر، روايان احاديث امام جوادعليه السلام تنها در محدثان شيعه خلاصه نمى‏ شوند، بلكه محدثان و دانشمندان اهل تسنن نيز معارف و حقايقى از اسلام را از آن حضرت نقل كرده ‏اند. به عنوان نمونه «خطيب بغدادى‏» احاديثى با سند خود ازآن حضرت نقل كرده است. (۶) هم چنين حافظ «عبد العزيز بن اخضر جنابذى‏» در كتاب «معالم العترة الطاهرة‏» (۷) و مؤلفانى نيز مانند: ابو بكر احمد بن ثابت، ابواسحاق ثعلبى، و محمد بن مندة بن مهربذ در كتب تاريخ و تفسير خويش رواياتى از آن حضرت نقل كرده ‏اند. (۸)

نمونه هايى از فضايل و سيره فردى امام محمد بن على الجواد (ع)
‏از ‏جانب مادرم فاطمه (س) طواف كنيد
۱- موسى بن قاسم گويد: به أبى جعفر ثانى (امام جواد) (ع) گفتم: خواستم به عوض شما و پدرتان طواف كنم، ولى مى‌‏گويند از طرف اوصياء، طواف صحيح نيست؛ فرمود: نه، هر قدر بتوانى طواف كن، اين كار جايز است.
بعد از سه سال، به آن حضرت گفتم: من از شما اجازه خواستم كه از جانب شما و پدرتان طواف كنم، اجازه فرموديد، آنچه خدا خواست از طرف شما طواف كردم، بعد چيز ديگرى به نظرم آمد و به آن عمل كردم؟ امام فرمود: آن چيست؟گفتم: يك روز از طرف رسول الله (ص) سه بار طواف كردم، در روز دوم از طرف اميرالمؤمنين (ع) طواف به جاى آوردم، در روز سوم از جانب امام حسن(ع) و در روز چهارم از طرف امام حسين(ع)، روز پنجم بعوض على بن الحسين، روز ششم از أبى جعفر محمد بن على، روز هفتم از جعفر محمد، روز هشتم از جانب پدرت موسى بن جعفر روز نهم از جانب پدرت على بن موسى(عليهم‌السلام) روز دهم از جانب شما اى آقاى من!. اينها آنان هستند كه به ولايتشان عقيده دارم.
فرمود: آن وقت به خدا قسم به دينى اعتقاد دارى كه خداوند از بندگان غير آن را قبول ندارد، گفتم: گاهى هم از جانب مادرت فاطمه (س) طواف كردم وگاهى نكردم، فرمود: اين كار را زياد كن، اين انشاء الله أفضل اعمالى است كه مي‏كنى (۱۹)

نامه امام رضا (ع) به پسرش امام جواد (ع) ‏
۲- أبى نصر بزنطى فرموده: نامه امام رضا (ع) را خواندم كه به پسرش امام جواد نوشته بود: به من خبر رسيد كه چون سوار شدى غلامان تو را از در كوچك بيرون مى‏ كنند، اين كار از بخل آنهاست، تا كسى از تو خيرى نبيند، تو را به حق خودم قسم مى‏دهم دخول و خروجت فقط از در بزرگ باشد و چون سوار شدى مقدارى پول طلا و نقره همراهت بردار تا هر كه سؤال كند چيزى به او بدهى. هر كه از عمو‌هايت از تو احسانى خواست كمتر از پنجاه دينار نده، بيشتر از آن به اختيار توست، هر كه از عمه‏‌هايت چيزى از تو خواست كمتر از بيست و پنج دينار نده، زيادى به اختيار توست، من مى‏ خواهم خدا تو را رفعت بخشد، انفاق كن، از جانب خدا از تنگدستى نترس. (۲۰)

نامه امام جواد (ع) به حاكم سجستان‏
۳- مردى از بنى حنيفه گويد: در اولين سال خلافت معتصم عباسى كه امام جواد (ع) به حج رفته بود، با وى رفيق راه بودم روزى در سر سفره طعام كه عده‏اى از رجال خليفه نيز بودند، گفتم: فدايت شوم، والى ما مردى است كه شما اهل بيت را دوست دارد و من به دفتر او ماليات بدهكارم، اگر صلاح بدانيد نامه‏اى بنويسيد كه به من ارفاق كند.
امام فرمود: من او را نمى‏شناسم، گفتم: فدايت شوم، او همانطور است كه گفتم: از دوستان شماست، نامه شما به حال من مفيد است، امام (ع) كاغذ به دست گرفت و نوشت:«بسم الله الرحمن الرحيم آورنده نامه من از تو مذهب خوبى نقل كرد، از حكومت فقط كار نيك براى تو مى‏ماند، به برادرانت نيكى كن، بدان خداى تعالى ازاندازه ذره و خردل از تو سؤال خواهد كرد.»
آن مرد گويد: چون وارد سجستان شدم، به حسين بن خالد كه والى آنجا بود خبر داده بودند كه از جانب امام صلوات الله عليه نامه‏اى براى او مى ‏آورم، والى در دو فرسخى شهر خودش را به من رسانيد نامه را به او دادم، گرفت و بوسيد و آن را بر دو چشم خويش گذاشت.گفت: حاجتت چيست؟ گفتم: در دفتر تو ماليات بدهكارم، آن را از ديوان محو كرد و گفت: تا بر سر كار هستم ديگر ماليات مده، بعد گفت: خانواده‏ات چند نفر است؟ گفتم: فلان قدر، فرمود به من و آن‌ها احسان كردند، تا او زنده بود ديگر ماليات ندادم، و تا زنده بود مرتب به من احسان مى‏ كرد. (۲۱)

نامه امام جواد (ع) به على بن مهزيار اهوازى‏
۴- امام جواد (ع) به ثقه جليل القدر على بن مهزيار اهوازى چنين نوشتند: بسم الله الرحمن الرحيم يا على! خداوند پاداش تو را نيكو گرداند و در بهشت خودش جاى دهد، و از خوارى دنيا و آخرت بدورت دارد، و با ما اهل بيت محشور فرمايد. يا على! تو را امتحان كردم و در نصيحت و اطاعت و خدمت و توقير و احترام به امام و قيام به آنچه بر تو واجب است، صاحب اختيارت گردانيدم، اگر بگويم نظير تو را نديده‏ام اميدوارم راست گفته باشم.
خداوند پاداشت را جنات فردوس قرار بدهد، نه مقامت بر من پوشيده است و نه خدمتت در گرم و سرد و شب و روز، از خدا مى‏خواهم چون اولين و آخرين را براى قيامت جمع كند، رحمتى بر تو عنايت فرمايد كه بوسيله آن مورد غطبه ديگران باشى كه او شنونده دعاست. (۲۲)
ناگفته نماند: على بن مهزيار اهوازى از امام رضا (ع) حديث نقل كرده و از خواص امام جواد (ع) بود و از جانب آن حضرت وكالت داشت و نيز از جانب امام هادى (ع)، درباره وى توقيعاتى از آن حضرت صادر شد كه مقام و عظمت او را در نزد شيعه روشن كرد، او در روايت، موثق بود و كتابهاى مشهور نوشت. (رجال نجاشى).

دستور به مدارا با پدرناصبى
۵- بكربن صالح گويد: به امام ابى جعفر ثانى (ع) نوشت: پدرم ناصبى و خبيث الرأى است، از او بسيار سختى ديده ‏ام، فدايت شوم براى من دعا كن و بفرما: چه كنم، آيا افشاء و رسوايش كنم يا با او مدارا نمايم؟ امام (ع) در جواب نوشت: مضمون نامه‏ات در باره پدرت فهميدم، پيوسته انشاء الله براى تو دعا مى‏كنم، مدارا براى تو بهتر از افشاگرى است، با سختى آسانى هست، صبر كن «ان العاقبة للمتقين» خدا تو را در ولايت كسى كه در ولايتش هستى ثابت فرمايد. ما و شما در امانت خدا هستيم خدايى كه امانتهاى خويش را ضايع نمى‏‌كند. بكربن صالح گويد: خدا قلب پدرم را به من برگردانيد بطورى كه در كارى با من مخالفت نمى‏كرد. (۲۳)

معجزه‌اى از جوان‌ترين ستاره آسمان امامت؛ حضرت جواد الائمه(ع)
۶- شيخ مفيد رحمةالله از محمد بن حسان از على بن خالد نقل كرده: گويد: «در سامراء بودم، گفتند: مردى را از شام آورده و زندان انداخته ‏اند چون ادعا كرده كه من پيغمبرم، اين سخن بر من گران آمد، خواستم او را ببينم، با زندانبانان آشتى برقرار كردم تا اجازه دادند پيش او بروم. بر خلاف شايعه ‏اى كه راه انداخته بودند، ديدم آدم وارسته و عاقلى است، گفتم: فلانى درباره تو مى‌‏گويند كه ادعاى نبوت كرده‏ اى و علت زندان رفتنت همين است؟ گفت: حاشا كه من چنين ادعايى كرده باشم، جريان من از اين قرار است: من در شام در محلى كه گويند- رأس مبارك امام حسين(ع) را در آن گذاشته بودند- مشغول عبادت بودم، ناگاه ديدم شخصى نزد من آمد و به من گفت: برخيز برويم، من برخاسته و با او براه افتادم، چند قدم نرفته بوديم كه ديدم در مسجد كوفه هستم، فرمود: اينجا را مى‏‌شناسى؟ گفتم: آرى، مسجد كوفه است، او در آنجا نماز خواند، من هم نماز خواندم، بعد با هم از آنجا بيرون آمديم، مقدارى با او راه رفتم ناگاه ديدم كه در مسجد مدينه هستيم.
به رسول خدا (ص) سلام كرد و نماز خواند، من هم با او نماز خواندم، بعد از آنجا خارج شدم، مقدارى راه رفتيم ناگاه ديدم كه در مكه هستيم، كعبه را طواف كرد، من هم طواف كردم. (۲۴) بعد از آنجا خارج شدم چند قدم نرفته بوديم كه ديدم در جاى خودم كه در شام مشغول عبادت بودم، هستم. آن مرد رفت، من غرق تعجب بودم كه خدايا او كى بود و اين چه كار؟! يك سال از اين جريان گذشت كه ديدم باز‌‌ همان شخص آمد، من از ديدن او شاد شدم، مرا دعوت كرد كه با او بروم، من با او رفتم، و مانند سال گذشته مرا به كوفه و مدينه و مكه برد و به شام برگردانيد و چون خواست برود گفتم: تو را قسم مى‌‏دهم به آن خدايى كه بر اين كار قدرت داده بگو تو كيستى؟! فرمود: من «محمد بن على بن موسى بن جعفر» هستم:«قلت سألتك بالحق الذى أَقدرك على ما رايتُ منك إلاّ أَخْبر تَنى من انت قال: أنا محمد بن على بن موسى بن جعفر (ع)».
من اين جريان را به دوستان و آشنايان خبر دادم، قضيه منتشر گرديد تا به گوش محمد بن عبدالملك زيات (۲۵) رسيد، او فرمان داد مرا به زنجير كشيده به اينجا آوردند و اين ادعاى محال را به من نسبت دادند، گفتم: جريان تو را به محمد بن عبدالملك زيات برسانم؟ گفت: برسان.
من نامه‏ اى به محمد بن عبدالملك وزير اعظم معتصم عباسى نوشته، جريان او را باز گفتم، وزير در زير نامه من نوشته بود: احتياج به خلاص كردن ما نيست، به آن كس كه تو را از شام به كوفه و از كوفه به مدينه و از مدينه به مكه برد و باز به شام برگردانيد و همه را در يك شب انجام داد، بگو تا تو را از زندان آزاد كند.
على بن خالد گويد: من از ديدن جواب نامه، از نجات او مأيوس شدم، گفتم: بروم و به او تسلى بدهم و چون به زندان آمدم ديدم مأموران زندان همه غرق در حيرتند و بى خود به اين طرف و آن طرف مى‏دوند، گفتم: جريان چيست؟! گفتند: آن زندانى در زنجير و مدعى نبوت، از ديشب مفقود شده، در‌ها بسته قفل‌ها مهر و موم است، ولى معلوم نيست به آسمان و يا به زير زمين رفته و يا مرغان هوا او را ربوده‏‌اند؛ على بن خالد، زيدى مذهب بود، از ديدن اين ماجرا معتقد به امامت گرديد و اعتقادش خوب شد. (۲۶)

معجزه‌ و فضيلتي ديگر
۷- كليني رحمةالله در كتاب «كافي» بابي تحت عنوان «آنچه به سبب آن ادعاي حقّ و باطل از يكديگر جدا مي‌گردد» تشكيل داده و در آنجا از محمّد بن ابي العلاء نقل كرده است كه گفت: از يحيي بن اكثم قاضي سامراء – بعد از آنكه او را بسيار امتحان نمودم و با او مناظره و گفتگو و مراسله داشتم و از علوم آل محمّد عليهم السلام سؤال كردم – شنيدم كه گفت: روزي وارد مسجد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شدم تا قبر مبارك او را طواف كنم، حضرت جواد عليه السلام را ديدم كه در آنجا طواف مي‌كند، درباره مسايلي كه در نظر داشتم با آن حضرت گفتگو كردم و او همه را جواب فرمود.
به ايشان عرض كردم: مي‌خواهم سؤالي از شما بپرسم ولي بخدا قسم خجالت مي‌كشم. امام عليه السلام فرمود:«من از آن سؤال به تو خبر مي‌دهم قبل از آنكه بپرسي، مي‌خواهي سؤال كني كه امام كيست؟» عرض كردم: بخدا قسم سؤال مورد نظرم‌‌ همان است.فرمود:«من امام هستم، عرض كردم نشانه‌اي مي‌خواهم تا يقين كنم.» آن حضرت در دست خود عصايي داشت، وقتي من چنين گفتم فوراً آن عصا شروع به صحبت كرد و گفت:«إنّ مولاي امام هذا الزمان و هو الحجّة.» به راستي مولا و صاحب من امام اين زمان است و او حجت پروردگار است. (۲۷)

نحوه شهادت حضرت جواد(ع)
درباره آمد و شد امام در مدينه و احترام مردم نسبت به آن حضرت، اطلاعات مختصري در پاره‌اي از روايات آمده است. (۹)
فراخواني آن حضرت به بغداد، در سال ۲۲۰، توسط معتصم عباسي، آن هم درست در‌‌ همان اولين سال حكومت خود، نمي‌توانست بي‌ارتباط با جنبه‌هاي سياسي قضيه باشد. به ويژه كه درست‌‌ همان سال كه حضرت جواد عليه السلام به بغداد آمد، رحلت كرد؛ اين در حالي بود كه تنها ۲۵ سال از عمر شريفش مي‌گذشت. عناد عباسيان با آل علي عليه السلام به ويژه با امام شيعيان كه در آن زمان جمعيت متنابهي تابعيت مستقل آن‌ها را پذيرفته بودند، شاهدي است بر توطئه حكومت در شهادت امام جواد عليه السلام. همچنين خواستن آن حضرت به بغداد و درگذشت وي در‌‌ همان سال در بغداد، همگي شواهد غيرقابل انكاري بر شهادت آن بزرگوار به دست عوامل عباسي مي‌باشد.
مرحوم شيخ مفيد، با اشاره به روايتي درباره مسموميت و شهادت امام جواد عليه السلام، رحلت آن حضرت را مشكوك دانسته است. (۱۰) بنا به روايت مستوفي، عقيده شيعه بر اين است كه معتصم آن حضرت را مسموم نموده است. (۱۱)
پاره‌اي از منابع اهل تسنن، اشاره بر اين دارند كه امام جواد عليه السلام به ميل خود و براي ديداري از معتصم عازم بغداد شده است. (۱۲) در حالي كه منابع ديگر، حاكي از آنند كه معتصم به ابن زيات مأموريت داد تا كسي را براي آوردن امام به بغداد بفرستد. (۱۳) ابن صبّاغ نيز با عبارت «اِشخاص المعتصم له من المدينة» (۱۴) اين مطلب را تأييد كرده است.
مسعودي روايتي نقل كرده كه بنابر آن، شهادت آن حضرت به دست‌ام فضل، در زماني رخ داده كه امام از مدينه به بغداد نزد معتصم آمده بود. (۱۵)‌ام فضل پس از شهادت امام، به پاس اين عمل خود به حرم خليفه پيوست. (۱۶) اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه‌ام فضل در زندگي مشترك خود با امام جواد عليه السلام از دو جهت ناكام مانده بود: نخست آنكه از آن حضرت داراي فرزندي نشد. دوم آنكه امام نيز چندان توجهي به وي نداشت.
ام فضل يك بار (گويا از مدينه) نامه‌اي نگاشت و از امام نزد مأمون شكايت كرد و از اينكه امام چند كنيز دارد گله نمود، ولي مأمون در جواب او نوشت:«ما تو را به عقد ابوجعفر درنياورديم كه حلالي را بر او حرام كنيم، ديگر از اين شكايت‌ها نكن.» (۱۷) به هر حال،‌ام فضل پس از مرگ پدر، امام را در بغداد مسموم كرد و راه يافتن او به حرم خليفه و برخورداري از مواهب موجود در آن، نشاني از آن است كه اين عمل به دستور معتصم انجام شده است. (۱۸) و بالاخره امام جواد عليه السلام به شهادت رسيد و حرم مطهر ايشان در كاظمين عراق قرار دارد كه ملجا و پناهگاه عاشقان ايشان است.
پي نوشت‌ها: ۱- الحياة السياسية للامام الجوادعليه السلام، ص ۶۵. ۲- الارشاد، ص ۳۱۹. ۳- همان، صص۳۱۹-۳۲۰. ۴- شيخ طوسى، رجال، الطبعة الاولى، نجف، منشورات المكتبة الحيدرية، ۱۳۸۱ ه. ق، ص ۳۹۷-۴۰۹. مؤلف «مسند الامام الجواد» تعداد ياران و شاگردان امام جواد را ۱۲۱ نفر مى‏داند (عطاردي، شيخ عزيز الله، مسند الامام الجواد، مشهد، المؤتمر العالمي للامام الرضاعليه السلام، ۱۴۱۰ ه. ق) و قزوينى آن‌ها را جمعا ۲۵۷ نفر مى‏داند (قزويني، سيد محمد كاظم، الامام الجواد من المهد الى اللحد، الطبعة الاولى، بيروت، مؤسسة البلاغ، ۱۴۰۸ ه. ق) ۵- آقاى عطاردى در مسند الامام الجواد با احصائى كه كرده مجموع احاديث منقول از پيشواى نهم را در زمينه‏هاى مختلف فقهى، عقيدتى، اخلاقى، و...، تعداد مذكور در فوق ضبط كرده است. ۶- تاريخ بغداد، بيروت، دارالكتاب العربي، ج۳، صص۵۴ و۵۵. ۷- امين، سيد محسن، اعيان الشيعة، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ ه. ق، ج۲، ص ۳۵. ۸- ابن شهرآشوب، قم، المطبعة العلمية، ج ۴، ص۳۸۴. ۹- الكافي، ج۱، صص۴۹۲-۴۹۳. ۱۰- الارشاد، ص ۳۲۶. ۱۱- تاريخ گزيده، صص ۲۰۵-۲۰۶. ۱۲- الائمه الاثني عشر، ابن طولون، ص ۱۰۳؛ شذرات الذهب، ج۲، ص ۴۸. ۱۳- بحارالانوار، ج۵۰، ص۸. ۱۴- الفصول المهمه، ص ۲۷۵. ۱۵- مروج الذهب، ج۳، ص ۴۶۴. ۱۶- الائمة الاثني عشر، ابن طولون ص ۱۰۴، الفصول المهمه، ص ۲۷۶.‌ام فضل، خواهرزاده معتصم بود. ۱۷- الارشاد، ص ۳۲۳. ۱۸- الكافي، ج ۱، ص ۳۲۳. ۱۹- كافى: ج ۴ ص ۳۱۴ كتاب الحج باب الطواف والحج عن الائمه (ع). ۲۰- عيون اخبار الرضا: ج ۲ ص ۸. ۲۱-كافى: ج ۵ ص ۱۱۱ كتاب المعيشة باب عمل السلطان و جوائزهم. ۲۲- بحار: ج ۵۰ ص ۱۰۵ از غيبت شيخ. ۲۳- بحارالانوار: ج ۵۰ ص ۵۵. ۲۴- در نقل كافى آمده كه گويد: اعمال حج را با او به جاى آورد. ۲۵- محمد بن عبدالملك زيات مردى ناكس و توانائى بود و در تنور ميخ دارى كه براى شكنجه مجرمين به وجود آورده بود كشته شد، ماجراى عبرت انگيزى دارد. ۲۶- ارشاد مفيد: ص ۳۰۵، مرحوم كلينى آنرا در كافى: ج ۱ ص ۴۹۲ باب مولد أبى جعفر محمد بن على الثانى (ع) نقل كرده است، مجلسى رضوان الله عليه آنرا در بحار: ج ۵۰ ص ۳۸ - ۴۰ از بصائرالدرجات نقل مى‏كند و مى‏ گويد: آنرا شيخ مفيد در ارشاد و طبرسى در اعلام الورى از ابن قولويه از كلينى نقل كرده ‏اند. ۲۷- اصول كافي، ج ۱، ص ۳۵۳.

 

حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی عصر یکشنبه در گفت و گوی تلفنی با "رجب طیب اردوغان"، با اعلام حمایت از ترکیه در مقابل تحریم های آمریکا ، تاکید کرد: تنها راه مقابله با اقدامات یکجانبه و غیر قانونی آمریکا، اتحاد و همدلی کشورهای تحت تحریم است.
 
رئیس جمهور با تاکید بر ضرورت افزایش سطح مناسبات تجاری و اقتصادی دو کشور با اصلاح موافقتنامه تجارت ترجیحی، تسریع در اجرای توافقات ششمین نشست شورای عالی همکاری های ایران و ترکیه را مورد اشاره قرار داد و از آمادگی ایران برای میزبانی بیست و هشتمین نشست کمیسیون مشترک همکاری های اقتصادی در آینده نزدیک خبر داد.
 
روحانی با اشاره به رفتارهای غیر قانونی دولت قبلی آمریکا  تاکید کرد: رفع تحریم ها از سوی آمریکا یک مطالبه قانونی و معقو.ل از طرف ایران است که باهار مورد تاکید قرار داده ایم و ایران نیز با رفع تحریم ها به تعهدات خود بازخواهد گشت. راهبرد ایران همانطور که بارها اعلام شده ، اقدام در برابر اقدام خواهد بود.
 
رئیس جمهور با بیان اینکه ایران همواره طرفدار گفت و گو و بهره گیری از روش های مسالمت آمیز حل و فصل اختلافات در سوریه بوده است، بر تدوام روند گفت و گو های سران سه کشور ایران ، ترکیه و روسیه ( ضامن روند آستانه) با هدف تلاش برای حل و فصل مشکلات سوریه از جمله فراهم شدن زمینه بازگشت آوارگان سوری به کشورشان و تدوین قانون اساسی این کشور تاکید کرد.
 
روحانی همچنین با اشاره به بحران قره باغ میان آذربایجان و ارمنستان و وضعیت آتش بس بین دو کشور، رویکرد ایران را حمایت از حل و فصل اختلافات به کمک گفت و گو و مذاکره عنوان کرد.
 
رئیس جمهور با استقبال از ابتکار همکاری منطقه ای با حضور کشورهای ایران ، روسیه ، ترکیه ، آذربایجان و ارمنستان، گفت: این طرح می تواند منافع قابل توجهی برای همه طرف ها داشته باشد و ایران برای همکاری در زمینه های تخصصی با کشورهای منطقه آماده است.
 
 رئیس جمهور ترکیه نیز در این گفت وگو درخصوص راه های توسعه روابط دو جانبه، برگزاری سریعتر کمیسیون مشترک همکاری های دو کشور، گسترش مناسبات تجاری بویژه با استفاده از ظرفیت های تجارت ترجیحی و همکاری و گفت وگوهای موثر برای تقویت صلح و امنیت منطقه  تاکید کرد.
 
 رجب طیب اردوغان همچنین با استفاده از فضای مثبت و مناسب بین المللی در جهت حل و فصل مشکلات و رفع تحریم های ناعادلانه آمریکا، بر استفاده از راه حل های دیپلماتیک و گفت و گو تصریح کرد.

امسال که شیوع کرونا مسیر زیارت خانه خدا را به روی عاشقان مسجدالحرام بسته است و هیچ زائر خارجی امکان تشرف به خانه خدا ندارد، متولیان حرم امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) با قرار دادن کعبه نمادین در بین‌الحرمین، یاد زیارت کعبه را در ایام ولادت امیرالمؤمنین (ع) برای زائران زنده کردند.

بر همین اساس، در بین‌الحرمین کعبه نمادین نصب شده است و زائران حسینی پس از تشرف به بین‌الحرمین از این کعبه نمادین هم بازدید کرده و به یاد سفر به سرزمین وحی، به زیارت پرداخته و عکس یادگاری می‌اندازند.

 

 

کعبه نمادین در بین‌الحرمین

سیزدهم رجب سالروز میلاد امام علی (ع)، مولود کعبه است که در گذشته مردم عراق در نجف اشرف با نصب کعبه نمادین و رکن یمانی که محل ورود فاطمه بنت اسد، امام علی (ع) بود، ایام ولادت امیرالمؤمنین (ع) را جشن می‌گرفتند.

اخوّت

تـضاد منافع، برتری طلبی، تنگ چشمی، محدودیت نعمت ها و ثروت ها و ... انگیزه هایی است که از روزهای نخستین زندگی بشر، طعم شیرین صلح و همزیستی مسالمت آمیز را در ذائقه انسان هـا تـلخ کـرده و آنـان را ـ کـه بـر اثـر خـلقـت و طـبـیـعـت، همزاد، همراه و هم هدف هستند ـ به جان یـکـدیـگـر انـداخـتـه اسـت؛ بـرادرکـشی رسم روزگاران شده و خوردن میراث برادران، قانون زندگی ...

از سوی دیگر آدمیزادگان هیچ چاره ای جز زندگی انسانی در کنار یکدیگر ندارند و همزیستی، همکاری، همیاری و غمخواری در سرشت آنان نهاده شده است.

شـریعت جاوید اسلام برای پایان دادن به برادرکشی و نجات انسان از ورطه انسانخواری و خودمحوری، بهترین طرح زندگی را در همان برادری و تحکیم احساسات پاک دیگر دوستی در شـاهـراه ایـمـان بـه خـدا طـراحـی و ارائه داد و از ایـن رهـگـذر، فـرزندان آدم را به چنگ زدن به حـبـل المـتـیـن (اخـوّت) رهـنـمـون گـشـت و از یـکـایک آنان در خانواده بزرگ اسلام، ثبت نام به عمل آورد و به آنان یادآوری کرد:

(وَ اذْکـرُوُا نـِعـْمـَتَ اللّهِ عـَلَیـْکـُمْ اِذْ کـُنـْتـُمْ اَعْداءً فَاَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً...)۵۱

نـعـمـت خـدا را بـر خـویـشـتـن بـه یـاد آوریـد آنـگـاه کـه دشـمـن یـکـدیـگـر بـودیـد پـس مـیـان دل هایتان، الفت انداخت تا به برکت نعمت او برادران هم شدید.

از این رو، (اخوّت) در زندگی اجتماعی انسان مسلمان، جانِ دوباره گرفت و در گلستان اخلاق اسلامی بر کرسی اصالت نشست؛ زیرا:

(اِنَّمَا الْمُؤْمِنوُنَ اِخْوَةٌ فَاَصْلِحوُا بَیْنَ اَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقوُا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَموُنَ) ۵۲

در حـقـیـقـت مـؤمـنـان، بـرادر یکدیگرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید و تقوای الهی پیشه سازید شاید مشمول رحمت (خدا) واقع شوید.

   

حقیقت نه شعار

(اخـوت) یـک حـقـیقت جاری در همه ابعاد زندگی مؤمنان است و با ماهیت ایمانی آنان گره خورده است. امام صادق (ع)، برادر دوستی را بخشی از دین دوستی دانسته و فرموده است:

(مِنْ حُبِّ الرِّجُلِ دینَهُ حُبُّهُ اَخاهُ) ۵۳ برادر دوستیِ مرد، از دین دوستی اوست.

حضرت باقر(ع) آن را پرتوی از نور الهی قلمداد کرده و فرموده است :

(مـَنِ اسـْتـَفـادَ اَخـاً فـِی اللّهِ عـَلی اِیـمـانٍ بـِاللّهِ وَ وَفـاءٍ بِاَخائِهِ طَلَباً لِمَرْضاتِ اللّهِ فَقَدِ اسْتَفادَ شُعاعاً مِنْ نُورِ اللّهِ ...)۵۴

هر کس برای جلب رضایت خدا، فردی را بر اساس ایمان به خدا و رعایت پیمان برادری انتخاب کند، در واقع، پرتوی از نور خدا را یافته است.

رعـایـت پـیـمـان بـرادری، وظـیـفـه خـطـیـری اسـت کـه بر عهده مؤمن قرار می گیرد و بخشی از اعمال دینی او را تشکیل می دهد و بدین ترتیب (اخوّت) جایگاه خویش را در متن زندگی اسلامی بـاز مـی کـنـد.

سـرآمـد مؤمنان امام علی (ع)، انجام وظیفه نسبت به برادران ایمانی را سرلوحه کردار متقیان معرفی کرده، می فرماید:

(قـَضـاءُ حـُقـوُقِ الاِْخـَوانِ اَشـْرَفُ اَعـْمـالِ الْمـُتَّقـینَ؛ یَسْتَجْلِبُ مَوَدَّةَ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ وَ شَوْقَ الْحوُرِ الْعینِ) ۵۵

بـرآوردن حـقـوق برادران، شریف ترین کردار پرهیزکاران است که دوستی فرشتگان مقرّب و اشتیاق حورالعین را به خود جلب می کند.

حقیقت دوستی و برادری دینی حتی مرزهای دنیای فانی را در می نوردد و در سرای جاوید ـ که هـمـه دوسـتی ها و برادری های غیر الهی گسسته می شود ـ۵۶ جای می گیرد و زندگی سراسر صفا و معنویت مؤمنان را تا ابد به هم پیوند می دهد؛

(وَ نَزَعْنا ما فی صُدوُرِهِم مِنْ غِلٍّ اِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلینَ) ۵۷

هـر گـونـه غـلّ (حـسـد و کـینه و دشمنی) را از سینه آنها بر می کنیم و (در بهشت) برادرانه روبروی یکدیگر قرار می گیرند.

   

انواع اخوّت

گـرچـه رشـته ایمان، همه مؤمنان را با هم مرتبط و برادر می سازد و از این رهگذر حقوقی را بـر عـهـده هر یک می گذارد، ولی طبیعی است که همه برادران با هم یکسان نیستند و به تناسب ایمان، تقوا، اخلاص و... در سطوح مختلفی قرار می گیرند و هر سطحی نیز، نوعی دوستی و حقوقی را می طلبد.

امـام جـواد(ع) مـی فرماید: مردی در بصره از امیرمؤ منان صلوات الله علیه در این باره پرسش کـرد، آن حـضـرت (در یـک تـقسیم کلّی و ابتدایی، برادران را به دو نوع زیر توصیف کرد و) فرمود: برادران دو نوعند :

   

۱ـ برادران مورد وثوق

آنـان چـون دسـت و بال و اهل و مال هستند، پس اگر بر برادرت اعتماد کردی (و او را مورد اطمینان یـافـتـی) ثـروت و کـمـک خـویـش را از او دریـغ مـدار، بـا هـمـدلانـش یـکـدل و بـا دشمنانش دشمن باش، رازش را پوشیده دار، به یاری اش شتاب و خوبی هایش را آشکار ساز.

    

۲ـ برادران ظاهری

تو با وجود آنان، خوشی زندگی را درمی یابی، بنابراین کامیابی را از آنان سلب نکن و چـیـزی بیش از این از آنان نخواه و همان گونه که آنان با خوشرویی و شیرین زبانی با تو رو به رو می شوند، تو نیز چنین حالتی را از آنان دریغ مدار. ۵۸

مـعیار دیگری که آن امام همام در میزان دوستی ارائه می دهد «تقوا» است : (اَحْبِبِ الاْ خْوانَ عَلی قَدْرِ التَّقْوی) ۵۹   برادران را به اندازه تقوایشان دوست بدار.

     

ویژگی های برادر خوب

صـرف نـظـر از بـرادری عمومی مسلمانان، هر فردی به تناسب روحیات و احساسات خویش با فـرد یا افراد منتخب خویش انس می گیرد و رابطه ای خصوصی ـ نسبت به اخوّت عمومی ـ ایجاد می کند، چنانکه رسول اکرم (ص) پس از هجرت، مسلمانان را دو به دو بر اساس روحیات مشترک، بـرادر یـکـدیـگـر قـرار داد و خود نیز حضرت علی (ع) را به برادری برگزید، همچنین میان ابـوبـکـر و عـمر، عثمان و عبدالرحمن بن عوف، طلحه و زبیر... و فاطمه زهرا و امّ سلمه ـ همسر خویش ـ پیوند اخوّت برقرار کرد. ۶۰

در سخنان معصومین علیهم السلام، خصوصیاتی برای برادران شایسته تبیین شده که برخی از آنها را در زیر می خوانید:

ـ ظاهر و باطنش یکی باشد؛

ـ بدی و خوبی تو را از آن خود بداند؛

ـ از هیچ کمکی کوتاهی نکند؛

ـ در سختی ها تنهایت نگذارد؛

ـ اگر سه بار عصبانی شد، سخن زشت نگوید؛

همچنین، باوفا، با تدبیر، با حیا، خوش خلق و آزاده باشد. ۶۱

بـدیـهی است که آراستگی به صفات یاد شده، برای همه مسلمانان ضروری است، به این معنا که هر کس می خواهد دوست و برادری را با چنین صفاتی انتخاب کند، نخست باید خویشتن را به آنها متصف کرده باشد سپس در جستجوی همتای خویش برآید و با او عقد اخوت ببندد.

   

حقوق برادری

بـدون اغراق باید گفت: حقوق برادری قابل شمارش نیست و در هیچ مرزی محدود نمی شود و مؤمـن نـسـبـت بـه بـرادر مؤمنش نباید هیچ گونه نیکی را دریغ دارد و تا آنجا که مقدور است باید نـسـبـت به او خیرخواه، غمخوار، یار و مددکار باشد، هر گونه سختی و پریشانی را از او دور سازد و...

    

بعضی از آن حقوق که در روایات اسلامی به آنها اشاره شده، عبارتند از:

۱ـ کـم تـریـن حق این است که آنچه را برای خود دوست داری برای او هم دوست بداری و آنچه را برای خود نمی پسندی، برای او هم خوش نداری؛

۲ـ از خشمگین ساختن او بپرهیزی و در پی خشنودی او باشی و فرمانش را اطاعت کنی؛

۳ـ با جان، مال، زبان و دست و پای خویش او را مدد رسانی؛

۴ـ چشم، راهنما و آینه او باشی؛

۵ـ غـذای سـیـر نـخـوری و او گـرسـنـه باشد، سیراب نگردی و او تشنه باشد، لباس (نیکو) نپوشی و او بی لباس باشد؛

۶ـ اگر خدمتگزاری داری و او ندارد، خادمت را بفرستی تا به او در کارهایش کمک کند.

۷ـ سـوگـنـدش را تصدیق کنی، خواسته اش را اجابت کنی، هنگام بیماری به عیادتش بروی، (اگر مرد) جنازه اش را تشییع کنی، اگر احساس کردی نیازی دارد، در بر آوردنش پیشدستی نمایی و اجازه ندهی از تو درخواست نماید. ۶۲

۸ـ آنچه را که برای دنیا و آخرت او سودمند است، از او پنهان نداری؛

۹ـ نسبت به او کینه و دشمنی نورزی، گرچه به تو بدی کند؛

۱۰ـ هرگاه تو را دعوت کرد، بپذیری؛

۱۱ـ او را میان دشمنانش تنها نگذاری. ۶۳

    

امـیـرمـؤ مـنـان صـلوات اللّه عـلیـه از رسـول اکـرم (ص)، بـرخـی از حـقـوق بـرادری را چـنـیـن نقل می کند:

لغـزش او را بـبـخـشـد، غـمـخـوارش بـاشـد؛ زشـتـی او را بـپـوشـانـد؛ عـذرش را قبول کند، اگر دیگران از او غیبت کردند، از او دفاع کند؛ همیشه خیرخواه او باشد؛ دوستی اش را حـفظ کند؛ پیمانش را مراعات نماید، ... هدیه اش را بپذیرد؛ خوبی هایش را جبران کند؛ نیکی اش را سـپـاس گـویـد؛ بخوبی یاری اش نماید؛ ناموسش را حفظ کند؛ شفاعتش را بپذیرد؛ وقتی عـطـسـه مـی کـنـد، او را دعا کند؛ گمشده اش را بیابد؛ سلامش را پاسخ گوید؛ با او زیبا سخن بـگـویـد؛ سـوگـنـدش را تـصدیق کند؛ دوستانش را دوست بدارد و با آنها دشمنی نکند؛ ظالم باشد یا مظلوم، یاری اش نماید بدین معنا که اگر ظالم است او را از ستمگری باز دارد و اگر مظلوم است، در گرفتن حقش کمکش کند و...۶۴

امام صادق (ع) نیز می فرماید:

(اِذا اَرَدْتَ اَنْ یـَصـْفـُوَلَکَ وُدُّ اَخـیـکَ فـَلا تـُمـازِحـَنَّهُ وَ لا تـُمـارِیـَنَّهُ وَ لا تـُبـاهـِیـَنَّهُ وَ لا تُشارَنَّهُ) ۶۵

اگـر مـی خواهی دوستی برادرت برایت صاف و خالص بماند، هیچ گاه با او شوخی و مجادله نکن و به او مباهات نفروش و او را شرمسار ننما.

امام کاظم (ع) نیز با لحن تندی، مؤمن را از برخی آداب زشت بر حذر داشته و فرموده است :

(اَلْمـُؤْمـِنُ اَخـُو الْمـُؤْمِنِ لاُِمِّهِ وَ اَبیهِ فَمَلْعُونٌ مَنْ غَشَّ اَخاهُ وَ مَلْعُونٌ مَنْ لَمْ یَنْصَحْ اَخاهُ وَ مَلْعُونٌ مَنْ حَجَبَ اَخاهُ وَ مَلْعُونٌ مَنِ اغْتابَ اَخاهُ) ۶۶

مـؤمـن [در واقع] برادرِ پدر و مادریِ مؤمن است؛ پس هر کس به برادرش نیرنگ بزند [و خلاف آنچه در درون دارد آشکار نماید]، ملعون است و هر کس خیرخواه برادرش نباشد، ملعون است و هر کسی برادرش را به حضور نپذیرد، ملعون است و هر کس غیبت برادرش را بکند، ملعون است.

    

پی نوشت ها:

۵۱ ـ آل عمران (۳)، آیه ۱۰۳.

۵۲ ـ حجرات (۴۹)، آیه ۱۰.

۵۳ ـ بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۲۷۹.

۵۴ ـ همان، ج ۷۸، ص ۱۷۵.

۵۵ ـ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص۴۷۳.

۵۶ ـ اَلاَْخِلاّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوُّ اِلا الْمُتَّقینَ (زخرف (۴۳)، آیه ۶۷).

۵۷ ـ حجر(۱۵)، آیه ۴۷.

۵۸ ـ وسائل الشیعه، ترجمه آزاد، ج ۸، ص ۴۰۴-۴۰۵.

۵۹ ـ بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۳.

۶۰ ـ الغدیر، ج ۳، ص ۱۱۲.

۶۱ ـ بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۷۳ و ۱۷۵.

۶۲ ـ کافی، ج ۲، ص ۱۶۹.

۶۳ ـ همان، ج ۸، ص ۱۲۶.

۶۴ ـ بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۲۳۶.

۶۵ ـ بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۲۹۱.

۶۶ ـ همان، ج ۷۴، ص ۲۳۳.

ماموستا فایق رستمی، امام جمعه سنندج در نشست علما و روحانیون شیعه و سنی که با موضوع «نقش روحانیون در کاهش آسیب‌های اجتماعی» امروز، ۲۹ بهمن‌ در مجتمع نور استان برگزار شد، اظهار کرد: علما و روحانیون وارثان انبیای الهی هستند چراکه در سنگر تعلیم، ترویج و حفاظت از دین اسلام ارائه خدمت می‌کنند.

وی افزود: امروز جهان اسلام بیش از هر زمان دیگر نیازمند وحدت، یکپارچگی و برادری هستند و وقت آن رسیده که سران ممالک اسلامی و علمای اسلام و حتی سران جهان با تفکر عمیق و نگاه و بصیرت واقعی مسائل را پیگیری کنند.

ماموستا رستمی با اشاره به اینکه دیگر زمان به ذلت کشاندن ملت‌ها، سرکوب مستضعفان و لشکرکشی به کشورها و به غارت بردن سرمایه آن‌ها باید تمام شود و خون انسان نزد تمام سران ممالک اسلامی ارزش و جایگاه پیدا کند چراکه در آیه ۳۲ سوره مائده خداوند متعال می‌فرماید: «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا، هر كس كسى را جز به قصاص قتل يا [به كيفر] فسادى در زمين بكشد چنان است كه گويى همه مردم را كشته باشد و هر كس كسى را زنده بدارد چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است».

وی بیان کرد: باید با تلاش عملی بیشتر برای نزدیک کردن مذاهب اسلامی تلاش کنیم چراکه همه ما پیرو یک دین، یک اصول و یک مکتب هستیم و دیگر جای اختلافی وجود ندارد چراکه هدف واحد تمام مذاهب اسلامی ترویج دین اسلام است. باید امروز به روند اختلافات و تفرقه بین مذاهب پایان دهیم چراکه امروز دست جنایت، ناپاک، نامحرم و تفرقه افکن بین مسلمانان در کار است که فقط در سایه اتحاد و یکپارچگی می‌توان دست‌ آنان را کوتاه کرد.

امام جمعه سنندج افزود: گروهی ادعا می‌کنند که تمدن‌های بهتر و متمدن‌تر از دین اسلام وجود دارد اما ما اعتقاد داریم دین مبارک اسلام مؤلفه اساسی تمام ادیان الهی است و هیچ تمدنی بالاتر از تمدن اسلامی وجود ندارد.

ماموستا رستمی با اشاره به اینکه دین اسلام تنها دین بی عیب و نقص جهان و از تمام جوامع و اقشار محروم جامعه حمایت کرده است، ادامه داد: یکی از دلایل آفرینش انسان‌ها آشنایی آن‌ها با یکدیگر است و باید آیات قرآن را سرلوحه خود قرار دهیم.

وی یادآور شد: ایران اسلامی امروز یک الگوی کامل از وحدت اسلامی برای ممالک جهان است و امروز ایران مرکز صلح و دوستی برای تمام ممالک اسلامی شده است.

در خانواده امام رضا (علیه السلام) و در محافل شیعه، از حضرت جواد (علیه السلام) به عنوان مولودی پرخیر و برکت یاد می شد. چنانکه «ابو یحیای صنعانی» می گوید: روزی در محضر امام رضا (علیه السلام) بودم، فرزندش ابو جعفر را که خردسال بود، آوردند. امام فرمود: «این مولودی است که برای شیعیان ما، با برکت تر از او زاده نشده است» (1).

   

گویا امام، به مناسبتهای مختلف، از فرزند ارجمند خود با این عنوان یاد می کرده و این موضوع در میان شیعیان و یاران امام رضا (علیه السلام) معروف بوده است، به گواه اینکه دو تن از شیعیان بنام «ابن اسباط» و «عباد بن اسماعیل» می گویند: در محضر امام رضا (علیه السلام) بودیم که ابو جعفر را آوردند، عرض کردیم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ حضرت فرمود: «آری، این همان مولودی است که در اسلام با برکت تر از او زاده نشده است» (۲).

 

باز «ابو یحیای صنعانی» می گوید: در مکه به حضور امام رضا (علیه السلام) شرفیاب شدم، دیدم حضرت موز را پوست می کند و به فرزندش ابو جعفر می دهد. عرض کردم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟ فرمود: «آری، این مولودی است که در اسلام مانند او، و برای شیعیان ما، بابرکت تر از او زاده نشده است» (۳).

     

شاید در بدو نظر تصور شود که مقصود از این حدیث این است که امام جواد از همه امامان قبلی برای شیعیان، با برکت تر بوده است، در حالی که چنین مطلبی قابل قبول نیست، بلکه بررسی موضوع و ملاحظه شواهد و قرائن، نشان می دهد که ظاهرا مقصود از این حدیث این است که تولد حضرت جواد در شرائطی صورت گرفت که خیر و برکت خاصی برای شیعیان به ارمغان آورد، بدین معنا که عصر امام رضا (علیه السلام) عصر ویژه ای بوده و حضرت در تعیین جانشین خود و معرفی امام بعدی با مشکلاتی روبرو بوده که در عصر امامان قبلی، بی سابقه بوده است، زیرا از یک سو پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) گروهی که به «واقفیه» معروف شدند، بر اساس انگیزه های مادی، امامت حضرت رضا (علیه السلام) را انکار کردند و از سوی دیگر امام رضا (علیه السلام) تا حدود چهل و هفت سالگی دارای فرزند نشده بود و چون احادیث رسیده از پیامبر حاکی بود که امامان دوازده نفرند که نه نفر آنان از نسل امام حسین خواهند بود، فقدان فرزند برای امام رضا (علیه السلام)، هم امامت خود آن حضرت، و هم تداوم امامت را زیر سؤال می برد و واقفیه این موضوع را دستاویز قرار داده امامت حضرت رضا (علیه السلام) را انکار می کردند.

    

گواه این معنا، اعتراض «حسین بن قیاما واسطی» به امام هشتم در این مورد، و پاسخ آن حضرت است. «ابن قیاما» که از سران «واقفیه» بوده است (۴)، طی نامه ای به امام رضا (علیه السلام) او را متهم به عقیمی کرد و نوشت: چگونه ممکن است امام باشی در صورتی که فرزندی نداری؟!

امام در پاسخ نوشت: از کجا می دانی که من دارای فرزندی نخواهم بود، سوگند به خدا، بیش از چند روز نمی گذرد که خداوند پسری به من عطا می کند که حق را از باطل جدا می کند (۵).

این شگرد تبلیغی از طرف «حسین بن قیاما» (و دیگر پیروان واقفیه) منحصر به این مورد نبوده است، بلکه این معنا به مناسبت های مختلف و در موارد گوناگون تکرار می شده و امام رضا (علیه السلام) همواره سخنان و دلائل آنان را رد می کرده است (۶)، تا آنکه تولد حضرت جواد به این سمپاشیها خاتمه داد و موضع امام و شیعیان که از این نظر در تنگنا قرار گرفته بودند، تقویت گردید و اعتبار و وجهه تشیع بالا رفت (۷)

    

وسوسه های واقفیه و دشمنان خاندان امامت در این مورد، به حدی بود که حتی پس از ولادت حضرت جواد که واقفیه را خلع سلاح کرد، گروهی از خویشان امام رضا (علیه السلام) طبعا بر اساس حسد ورزیها و تنگ نظریها-گستاخی را به جایی رساندند که ادعا کردند که حضرت جواد، فرزند علی بن موسی نیست!!

آنان در این تهمت ناجوانمردانه و دور از اسلام، برای مطرح کردن اندیشه های پنهانی خویش، جز شبهه عوامفریبانه عدم شباهت میان پدر و فرزند از نظر رنگ چهره! چیزی نیافتند و گندمگونی صورت حضرت جواد را بهانه قرار داده گفتند: در میان ما، امامی که گندمگون باشد وجود نداشته است! امام هشتم فرمود: او فرزند من است. آنان گفتند: پیامبر اسلام (ص) با قیافه شناسی داوری کرده است (۸)، باید بین ما و تو قیافه شناسان داوری کنند. حضرت (ناگزیر) فرمود: شما در پی آنان بفرستید ولی من این کار را نمی کنم، اما به آنان نگویید برای چه دعوتشان کرده اید...

    

یک روز بر اساس قرار قبلی، عموها، برادران و خواهران حضرت رضا (علیه السلام) در باغی نشستند و آن حضرت، در حالی که جامه ای گشاده و پشمین بر تن و کلاهی بر سر و بیلی بر دوش داشت، در میان باغ به بیل زدن مشغول شد؛گویی که باغبان است و ارتباطی با حاضران ندارد.

آنگاه حضرت جواد (علیه السلام) را حاضر کردند و از قیافه شناسان درخواست نمودند که پدر وی را از میان آن جمع شناسایی کنند. آنان به اتفاق گفتند: پدر این کودک در این جمع حضور ندارد؛اما این شخص، عموی پدرش، و این، عموی خود او، و این هم عمه اوست، اگر پدرش نیز در اینجا باشد باید آن شخص باشد که در میان باغ بیل بر دوش گذارده است، زیرا ساق پاهای این دو، به یک گونه است! در این هنگام امام رضا (علیه السلام) به آنان پیوست. قیافه شناسان به اتفاق گفتند: پدر او، این است!

در این هنگام علی بن جعفر، عموی حضرت رضا، از جا برخاست و بوسه بر لبهای حضرت جواد زد و عرض کرد: گواهی می دهم که تو در پیشگاه خدا امام من هستی (۹). بدین ترتیب یکبار دیگر توطئه و دسیسه مخالفان امامت برای خاموش ساختن نور خدا، با شکست روبرو شد و خداوند آنان را رسوا ساخت.

    

پی نوشت ها:

۱) شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبة بصیرتی، ص ۳۱۹-طبرسی، اعلام الوری، الطبعة الثالثة، المکتبة الاسلامیة، ص ۳۴۷-فتال نیشابوری، روضة الواعظین، الطبعة الاولی، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۶ ه. ق، ص ۲۶۱-کلینی، اصول کافی، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۳۸۱ ه. ق، ج ۱، ص ۳۲۱-علی بن عیسی الاربلی، کشف الغمة، تبریز، مکتبة بنی هاشمی، ۱۳۸۱ ه. ق، ج ۳، ص ۱۴۳.

 

۲) مجلسی، بحار الانوار، الطبعة الثانیة، تهران، المکتبة الاسلامیة، ۱۳۹۵ ه. ق، ج ۵۰، ص ۲۰.

 

۳) کلینی، فروع کافی، الطبعة الثانیة، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۶۲ ه. ش، ج ۶، ص ۳۶۱-قزوینی، سید کاظم، الامام الجواد من المهد الی اللحد، الطبعة الاولی، بیروت، مؤسسة البلاغ، ۱۴۰۸ ه. ق، ص ۳۳۷.

 

۴) شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبة بصیرتی، ص ۳۱۸-علی بن عیسی الاربلی، کشف الغمة، تبریز، مکتبة بنی هاشمی، ۱۳۸۱ ه. ق، ج ۳، ص ۱۴۲-تستری، محمد تقی، قاموس الرجال، تهران، مرکز نشر الکتاب، ج ۳، ص ۳۷.

 

۵) کلینی، اصول کافی، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۳۸۱ ه. ق، ج ۱، ص ۳۲۰-طبرسی، اعلام الوری، الطبعة الثالثة، المکتبة الاسلامیة، ص ۳۴۶-علی بن عیسی الاربلی، همان کتاب، ص ۱۴۲-شیخ مفید، همان کتاب، ص ۳۱۸.

 

۶) علی بن عیسی الاربلی، همان کتاب، ص ۱۴۲-تستری، همان کتاب، ص ۳۱۶-کلینی، همان کتاب، ص ۳۲۱-طوسی، اختیار معرفة الرجال (معروف به رجال کشی)، تصحیح و تعلیق: حسن المصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ ه. ق، ص ۵۵۳، حدیث شماره ۱۰۴۵.

 

۷) قزوینی، سید کاظم، الامام الجواد من المهد الی اللحد، الطبعة الاولی، بیروت، مؤسسة البلاغ، ۱۴۰۸ ه. ق، ص ۳۳۷.

 

۸) معتبر شناخته شدن قیافه شناسی از طرف پیامبر اسلام (ص) ادعائی بود که صرفا از طرف آنان مطرح شد، و هرگز به معنای تایید آن از طرف امام رضا (علیه السلام) نبود، و اگر حضرت به این پیشنهاد تن درداد، یا از روی ناگزیری و یا به این دلیل بود که می دانست این کار در نهایت، به روشن شدن واقعیت، و اثبات پوچی ادعای آنان تمام می شود.

 

قیافه شناسان کسانی بودند که از روی شباهت اندام، نسب اشخاص را تعیین می کردند. قیافه شناسی نزد اعراب جایگاه مهمی داشت. علمای امامیه تعلیم و تعلم و گرفتن مزد در قبال انجام دادن این عمل را حرام می دانند. برخی از علمای امامیه این عمل را مطلقا حرام شمرده اند و برخی در صورتی آن را حرام می دانند که موجب فعل حرام یا منجر به اظهار نظر قطعی گردد. هر کس که از فقه اسلامی آگاهی داشته باشد، عدم جواز این عمل و استفاده از آن را مسلم می داند، چه رسد به این که به استناد آن، مسائل مربوط به ارث و نکاح و امثال اینها حل گردد! (ر. ک به: مقرم، سید عبد الرزاق، نگاهی گذرا بر زندگانی امام جواد (علیه السلام)، ترجمه دکتر پرویز لولاور، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۰ ه. ش، ص ۳۵) .

 

۹) کلینی، اصول کافی، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۳۸۱ ه. ق، ج ۱، ص ۳۲۲-مقرم، سید عبد الرزاق، نگاهی گذرا بر زندگانی امام جواد (علیه السلام)، ترجمه دکتر پرویز لولاور، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۰ ه. ش. ص ۳۶. به همین هت بود که امام رضا (علیه السلام) خود را به رسول خدا، و فرزندش جواد را به ابراهیم فرزند پیامبر تشبیه می کرد، زیرا پس از تولد ابراهیم از ماریه قبطیه برخی از همسران رسول خدا از روی حسد، چنین تهمتی به وی زدند و گفتند: این نوزاد از «جریح» خادم رسول اکرم است!! ولی پس از تحقیق و کاوش روشن شد که اصولا «جریح» فاقد عضو تناسلی است! و به این ترتیب خداوند دروغ آنان را آشکار ساخت و ماریه را از این تهمت تبرئه کرد (ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، قم، المطبعة العلمیة، ج ۴، ص ۳۸۷-الطبری، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الامامة، الطبعة الثالثة، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۳ ه. ق، ص ۲۰۱-۲۰۴) .

متن پیام رهبر انقلاب اسلامی که امروز حجت‌الاسلام احمد واعظی نماینده مقام معظم رهبری در امور دانشجویان در اروپا آن را در نشست مجازی این اتحادیه قرائت کرد، به این شرح است:

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

دانشجویان عزیز

 

هر روز که میگذرد اهمیت نقش جوانان در پیشرفت کشور و تضمین آینده‌ی آن بیشتر آشکار میشود. بلیّه‌ی عمومی کرونا هم این را یک‌بار دیگر به اثبات رسانید. همت و انگیزه و امید شورانگیز جوانان در این ماجرا نیز مانند بسیاری از مسائل کشور، پیشران گشایشهای علمی و عملی شد. این یکی از برترین افتخارات انقلاب اسلامی است که توانسته است نشان «نقش‌آفرینی در مسائل اساسی» را بر سینه جوانان برومند کشور بنشاند.

 

از شما دانشجویان عزیز انتظار میرود که در این فرصت مغتنمی که در اختیار شما است، خود را هر چه بیشتر به صلاحیتهای علمی و دینی و اخلاقی آراسته کنید و آماده‌ی نقش‌آفرینی شوید، و اتحادیه‌ی انجمن‌های اسلامی در این‌باره دارای وظیفه‌ئی سنگین‌تر و البته افتخارآمیزتر است.

 

والسلام علیکم و رحمةالله

 

سیّدعلی خامنه‌ای

آیت الله صافی گلپایگانی از مراجع تقلید شیعیان یکشنبه بیست و ششم بهمن به مناسبت حلول ماه مبارک رجب برای استفاده هرچه بیشتر مؤمنین از فرصت بندگی، یادداشتی را خطاب به مؤمنین نوشته است.

متن این یادداشت به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر ماه مبارک رجب، سلام بر رجبیّون، سلام و تحیّات و غفران و رحمت الهی بر روزه داران این ماه، سلام بر عزیزانی که ندای «این الرجبیّون» را لبیّک گفته، و بر سر سفره رحمت خداوند متعال نشسته و از نعمت‌های بیکران آن بهره‌مند می‌شوید. بر خود ببالید و به این سعادت بزرگ، افتخار نمائید، و شکر خدای منّان را بجا آورید.
کدام لذّت دنیایی را می‌توان با این لذّات حالات خوش معنوی مقایسه نمود؟ کجایند آنان که به فکر عیش و نوش مادّی و تفریح‌های غیرسالم همراه با گناه و لذّات زودگذر دنیا هستند؟! أین الملوک و ابناء الملوک؟

آیا می‌توان برای قُرب به خداوند و رسیدن به مقام والای انسانیّت ارزش مادّی معیّن نمود؟ آیا می‌توان لحظه‌های پرفیض و با نشاط سحر و افطار شما روزه‌داران ماه رجب را با زمان دیگران مقایسه نمود؟ هرگز، هرگز، اینجاست که باید آیه شریفه قرآن را با توجّه و تدبّر تلاوت نمود:

«یا أیّها الّذین آمنوا استجیبوا لله و للرّسول إذا دعاکم لِما یُحییکم؛ ای کسانی که به خدا و پیامبر ایمان آورده‌اید، به خداوند و پیامبر او پاسخ بگویید آنگاه که شما را می‌خوانند تا حیات و زندگی واقعی به شما هدیه کنند.»

آری، این است حیات حقیقی و این است زندگی سرشار از معنویّت و روح پاک و تهذیب نفس و تقرّب به خداوند متعال، خود را برای انجام وظایف و تکالیف الهی آماده می‌کنیم و به پیامبر بزرگ رحمت حضرت ختمی مرتبت صلّی الله علیه و آله عرض می‌کنیم:

در این دوره که وجود نازنین و شریف دوازدهمین فرزند برومند شما امام عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف در غیبت بسر می‌برند، ما با تمام وجود اعلام می‌نمائیم که مانند یک سرباز فداکار و آماده، از احکام نورانی اسلام و معارف غنی اهل بیت علیهم السلام حمایت نموده و وظیفه خود می‌دانیم امر به معروف و نهی از منکر را میان جامعه خود انجام داده و با بدعت‌ها و مطالب انحرافی از دین برخورد داشته و این افتخار را تا ظهور موفور السرور آن ولیّ دوران و قطب عالم امکان برای خود محفوظ بداریم.

عزیزانم! این اوقات گرانبها را غنیمت داشته و برای خود و دیگران و برای نجات ممالک اسلامی از دشمنان اسلام و پیروزی و سربلندی مسلمانان جهان دعا کنید، و فرج حضرت بقیة الله الأعظم عجّل الله تعالی فرجه الشریف را از خداوند متعال مسئلت نمائید؛ أللّهم عجّل و قرّب زمانه و اجعلنا مِن اَعوانه واَنصاره آمین ربّ العالمین. از همه شما التماس دعا دارم.