emamian

emamian

دوشنبه, 02 فروردين 1400 01:47

دلائل عدم استجابت دعا

یکی از سوالاتی که در ذهن برخی از متدینین وجود دارد، این پرسش است که «چرا گاهی اوقات دعاها مستجاب نمی شوند؟» که در پاسخ به این سؤال آمده است:

 

بر اساس آیات قرآن و دعاهایی که از اهل بیت عصمت و طهارت به ما رسیده است خداوند مجیب الدعوات است:

 

اذا سألک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان (۱)

 

ادعونی استجب لکم (۲)

 

در دعای جوشن کبیر داریم: «یا مجیب الدعوات» (۳)

 

با توجه به این تعبیر که می فرماید خداوند دعا را، بلکه همه دعاها را اجابت می کند، این پرسش مطرح می شود که چرا بسیاری از دعاهای ما به اجابت نمی رسد؟ در ابتدا برای پاسخ به این پرسش، به بیان حقیقت دعا و معنای اجابت می پردازیم.

 

دعا یعنی نظر کسی را به سوی خود متوجه کردن. هنگامی که بنده ای خدایش را می خواند یعنی عنایت و توجه پروردگارش را طلب می کند(۴) و این دعا وقتی به سوی خدا محسوب میشود که خالص بوده و فقط خدا مدنظر باشد و لذا مادام که خاطر انسان به غیر خدا مشغول است، در حقیقت به سوی خدا دعا نکرده است.

 

با توجه به معنایی که برای دعا ذکر شد، معلوم می شود که دعا خود عبادت است، چنانکه در روایات نیز به همین مطلب تصریح شده است بلکه مغز و لبّ عبادات همین دعا می باشد. (۵) لذا می بینیم که خداوند در آیه ۶۰ سوره مؤمنون به کسی که از دعا اعراض کرده و رویگردان است وعده عذاب داده است.

 

اکنون که معنای دعا روشن شد، می گوییم که هیچ دعایی بی پاسخ نمی ماند.

 

چون اولاً: عنایت خداوند به سوی بنده متوجه شده و این خود پاسخی است به دعای انسان و بلکه بهترین پاسخ همین است، زیرا حقیقت دعا برای آن است که خدا انسان را به حضور بپذیرد و به او رو کند و انسان او را زیارت کند، لذا در میان برجسته ترین تعبیرات مناجات شعبانیه است که: «و أقبل الی اذا ناجیک» یعنی مناجات من تنها برای آن است که تو به من رو کنی. نه برای آن که چیزی به من بدهی.

 

ثانیاً: از آنجا که دعا عبادت است، خداوند پاداش و ثوابی را که برای عبادت کنندگان و مطیعان در نظر گرفته به او میدهد، مضافاً بر این که سکینه و آرامش قلبی که برایش حاصل می شود و شرح صدر و صبر که به واسطه آن تحمل بلا برایش آسان می شود، نباید مورد غفلت قرار گیرد و اینها همه خود استجابت دعاست.

 

تا اینجا این مطلب روشن شد که دعا بی پاسخ نمی ماند، لکن این پرسش باقی است که چرا بسیاری از حاجاتی که در ضمن دعا از خدا می خواهیم به اجابت نمی رسد؟ در جواب می گوییم اگر دعای حقیقی با توجه به نیاز و استعداد واقعی انسان صورت بگیرد و خواستن هم فقط از خدا باشد، قطعاً به اجابت میرسد. مواردی هم که فکر می کنیم به اجابت نرسیده از چند حال خارج نیست:

 

۱. یا دعای ما دعای واقعی و حقیقی نبوده است، مثل این که ما چیزی را خواسته ایم که تحقق پذیر نیست یا اصلاً تحقق آن در خارج ممکن نیست و یا بر خلاف سنت الهی است. مثل این که از خدا بخواهیم که نمیریم، یا از خدا بخواهیم که ما را امتحان نکند. یا این که آن چه خواسته ایم نفعی به حال ما نداشته، لکن چون بی اطلاع بوده ایم آن را از خدا درخواست کرده ایم، به این معنی که اگر از حقیقت امر مطلع بودیم آن را درخواست نمی کردیم؛ لذا در همه این موارد درخواست به معنای واقعی صورت نگرفته است.

 

۲. یا این که خلوص در کار نبوده. یعنی در عین حال که از خدا درخواست می کنیم، دل و قلب ما تعلق به اسباب عادی دارد و آنها را بالاستقلال مؤثر در کار می داند. (به سراغ اسباب رفتن مانعی ندارد و منافی با توحید و درخواست از خدا نیست، لکن دل بستن به آنها و آنها را به نحو مستقل در برابر خدا مؤثر دانستن اشکال دارد.)

 

۳. صورت سوم این است که دعا حقیقی است، خلوص هم وجود دارد و دعا به اجابت هم رسیده است؛ لکن ما اطلاع نداریم. چون اجابت به چند نحو است:

 

- گاهی به خاطر مصالحی با تأخیر اجابت می شود.

 

- گاهی آن خواسته ما را نمی دهند، ولی بهتر از آن در همین دنیا به ما عطا می شود.

 

- گاهی بهتر از آنچه خواسته ایم برای آخرت ما ذخیره می کنند.

 

- گاهی به خاطر این دعا و درخواستی که داشته ایم، خدا مفسده ای را از ما دفع می کند.

 

در تمام این موارد، اگر دعا کننده مطلع شود، از این نحوه اجابت بسیار راضی خواهد بود. در پایان با توجه به نکاتی که عرض شد می گوییم که تمام شرایط و آدابی که در روایات برای دعا آمده است، به همین سه نکته برمی گردد که اجمالی از آن شرایط و آداب را ذکر می کنیم:(۶)

 

۱- در حال دعا یقین به اجابت داشته باشد. (به خداوند خوش گمان باشید)

 

۲- در همه حال حتی در آن حال که گرفتاری و بلایی دامنگیرش نیست دعا کند.

 

۳- توجه و حضور قلب داشته باشد.

 

۴- اصرار در دعا داشته باشد.

 

۵- صلوات بر محمد و آل آن حضرت بفرستد.

 

۶- چیزی که امکان اجابت آن هست درخواست کند. (۷)

 

همه این نکات که در روایات وارد شده اشاره به این است که اگر این شرایط در میان نباشد، واقعاً دعایی صورت نگرفته و یا دعایی ناقص و ناتمام صورت گرفته است.

 

 پی نوشت:

 

۱. بقره: ۱۸۶.

 

۲. مؤمن:۶۰.

 

۳. دعای جوشن کبیر، فصل ۲.

 

۴. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص ۳. و تفسیر کبیر، ج ۵، ص ۹۷.

 

۵. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۲، ص ۴۶۷. و مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۹۳، ص ۳۰۰.

 

۶. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۳۳، ذیل آیه ۱۸۶ بقره.

 

۷. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص ۴۷۲-۴۹۱.

دوشنبه, 02 فروردين 1400 01:46

ورزش در نگاه معصومین علیهم السلام

امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرمود: پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در مسیر بازگشت از جنگ تبوک در حالی که بر شتری سوار بود با اسامه که بر شتری به نام «عَضباء» سوار بود مسابقه داد. «عَضباء» (از شتر پیامبرـ صلی الله علیه وآله ـ) پیشی گرفت. مردم (تماشاگر فریاد زده و) می گفتند: رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ برنده شد. ولی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرمود: (این طور نیست، بلکه من باختم و) اُسامه برنده شد.

1. لزوم آموزش ورزشی

قال النّبی ـ صلی الله علیه و آله ـ: عَلِّمُوا اَبْنائکُمُ السَّباحَةَ و الرِّمایة.َ پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: به پسرانتان شنا و تیراندازی را آموزش دهید.

2. قوی ها نیز ضعیفند!

قال علی ـ علیه السلام ـ: کُلُّ قَوی غیرَالله سُبْحانَهُ ضَعیف.[1]حضرت علی ـ علیه السلام ـ فرمود: هر نیرومندی جز خداوند سبحان، ضعیف و ناتوان است (پس به زور بازو و سایر توانایی هایتان مغرور نشده و از آن سوء استفاده نکنید.)

3. جوازِ بازی و ورزش

قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ: اُلْهُوا وَ الْعَبُوا فَاِنّی اَکْرَهُ ان یری فی دینِکُم غِلظَة.[2]رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: تفریح و بازی کنید زیرا دوست ندارم، در دین شما خشونتی دیده شود.

4. میانه روی در ورزش

قال علی ـ علیه السلام ـ: وَلْیکُنْ اَحَبُّ الامُورِ اِلَیکَ اَوْسَطَها فِی الْحَقِّ وَ اَعَمَّها فی العَدلِ.[3]حضرت علی ـ علیه السلام ـ: کاری که باید بیش از هر کار دوست داشته باشی، میانه روی در حقّ است و همگانی کردن آن در برابری و دادگری.

5. استراحت شب قبل از مسابقه

قال علی ـ علیه السلام ـ: فَاََرِحْ فیهِ بَدَنَکَ و رَوّحْ ظَهرُک.َ[4]حضرت علی ـ علیه السلام ـ فرمود: اول شبِ (قبل از مبارزه) تن و مرکبت را آسوده گذار.

6. پرهیز از درگیری

قال علی ـ علیه السلام ـ: لا تُقاتِلَنَّ اِلّا مَنْ قاتَلَکَ.[5]حضرت علی ـ علیه السلام ـ فرمود:جنگ مکن مگر با کسی که با تو بجنگد.

7. رابطة صداقت و قهرمانی

قال علی ـ علیه السلام ـ: لَوْ تمیزَتِ الاَشیاءُ لَکانَ الصَّدقُ مَعَ الشَّجاعَةِ.[6]حضرت علی ـ علیه السلام ـ فرمود: اگر اشیاء دسته بندی شوند بدون شک صدق و راستی با شجاعت و قهرمانی همراه خواهد بود.

8. تأیید کُشتی

مَرَّ النَّبِی بِرَجُلَینِ کانا یتَصارَعانِ فَلَمْ ینْکِرْ عَلَیهما.[7]پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ از کنار دو مرد که با یکدیگر کُشتی می گرفتند عبور نموده، آنها را سرزنش نکرد.

9. پرهیز از زورگویی

قال علی ـ علیه السلام ـ: لاتَکُنْ قَویاً عَلی ضعیف.ٍ[8]حضرت علی ـ علیه السلام ـ فرمود: برای افراد ضعیف، قوی مباش (و به آنها زورگویی و ستم مکن).

10. مؤمن قوی

قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ: الْمؤْمِنُ الْقَوی خََیرٌ وَ اَحَبُّ مِنَ الْمؤمِنِ الضَّعیفِ (مؤمنٍ ضعیفٍ).[9]پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: شخص باایمانِ قوی و نیرومند از شخص با ایمانِ ضعیف، بهتر و دوست داشتنی تر است.

11. ورزشِ کودکان و تشویق آنها

عنِ الصّادق ـ علیه السلام ـ عَنْ اَبائِهِ قال:  دَخََلَ النَّبی ذاتَ لَیلَةٍ بَیتَ فاطِمَةَ ـ علیها السلام ـ وَ مَعَهُ الْحَسَنُ و الْحُسَینُ ـ علیهما السلام ـ فَقالَ لَهُما النّبِی ـ صلی الله علیه و آله ـ قُوما فَاصْطَرِعا.فَقاما لِیصْطَرِعا، وَ قَدْ خَرَجَتْ فاطِمَةُ صَلَواتُ اللهِ عَلَیها فی بَعْضِ خِدْمَتِها فَدَخَلَتْ فَسَمِعَتِ النَّبی ـ علیه السلام ـ وَ هوَ یقوُلُ:اَیهِنْ یا حَسَنُ! شُدَّ عَلَی الحُسَینِ فَاَصْرعْهُ فَقالَتْ لَهُ:یا ابَهْ واعَجَباهُ، اَتُشَجّعُ هذا علی هذا؟ تُشَجِّعُ الْکَبیرَ عَلَی الصَّغیر؟! فَقالَ لَها:یا بُنیةُ، اَما تَرْضینَ اَنْ اَقولَ اَنا: یا حَسَنُ شُدَّ عَلَی الحسینِ فاَصْرعْهُ، و هذا حَبیبی جِبْرئیلُ یقولُ: یا حسینُ شُدَّ علی الحسنِ فَاَصرعهُ؟[10]امام صادق ـ علیه السلام ـ به نقل از پدران بزرگوارش می فرماید: شبی پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ به خانة فاطمه ـ علیها السلام ـ وارد شد. امام حسن و امام حسین ـ علیهما السلام ـ نیز (که در سنین کودکی بودند) به همراه ایشان بودند. آن حضرت خطاب به آن دو فرمود: بپا خیزید و با یکدیگر کُشتی بگیرید. آنها نیز برخاسته و به کشتی پرداختند، حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ که برای انجام کاری از اتاق خارج شده بود وارد شد و متوجه شد که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ امام حسن ـ علیه السلام ـ را تشویق نموده و می فرماید:حسن! بپر، حسین را محکم بگیر و به زمین بزن.با تعجب عرض کرد:پدر جان! این بسیار عجیب است که شما حسن را تشویق می کنید تا حسین را شکست دهد! چگونه شما پسرِ بزرگتر را تشویق می کنید تا پسر کوچک تر را شکست دهد؟! پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در پاسخ فرمود: دختر جان! آیا تو راضی نمی شوی من بگویم: «حسن! حسین را به زمین بزن»، در حالی که دوستم «جبرئیل» اینجا ایستاده و می گوید: «ای حسین! حسن را محکم گرفته و به زمین بزن؟!

12. شُکرانة بازوی توانا

قال علی ـ علیه السلام ـ: کُونا لِلظّالِمِ خَصْماً وَلِلْمَظلومِ عَوْناً.[11]حضرت علی ـ علیه السلام ـ در وصیت خویش خطاب به امام حسن و امام حسین ـ علیهما السلام ـ فرمود: همواره دشمنِ ظالم و یاور مظلوم باشید.

13. بالاترین توان

قال رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ: لاقُوًّةَ کَغَلَبَةِ الْهوی... و لاقُوَّةَ کَرَدِّ الْغضَب.ِ[12] پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: هیچ قوه ای همانند غلبه بر هوای نفس... و هیچ توانی مثلِ برگرداندن (و فرونشاندن) خشم نیست.

14. پیروزی بر قوی ترین دشمن

وَخَرَجَ ـ صشلی الله علیه و آله ـ یوْماً وَ قَومٌ یدْحُونَ حَجراً، فَقالَ: اَشَدُّکُمْ مَنْ مَلَکَ نَفْسَهُ عِندَ الْغَضَب.[13] روزی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ از کنار گروهی (از جوانان) عبور کرد که سنگ (بزرگی) را جابجا می کردند، فرمود: قوی ترین شما کسی است که به هنگام خشم و غضب، خویشتن داری کند.

15. حق پذیری در مسابقه

قال السجّاد ـ علیه السلام ـ: اِنَّ النَّبی اَجْری الْاِبِلَ مُقْبِلَةً مِنْ تَبوُکٍ فَسَبَقَتِ الْعَضْباءُ، عَلَیها اُسامَةٌ فَجَعَلَ النّاسُ یقولونَ:

سَبَقَ رَسُولُ اللهِ وَ رَسوُلُ اللهِ یقُولُ سَبَقَ اُسامَة.[14] امام سجاد ـ علیه السلام ـ فرمود: پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در مسیر بازگشت از جنگ تبوک در حالی که بر شتری سوار بود با اسامه که بر شتری به نام «عَضباء» سوار بود مسابقه داد. «عَضباء» (از شتر پیامبرـ صلی الله علیه وآله ـ)پیشی گرفت. مردم (تماشاگر فریاد زده و) می گفتند: رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ برنده شد.ولی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرمود: (این طور نیست، بلکه من باختم و) اُسامه برنده شد.

پی نوشت ها

[1] نهج الفصاحه، ص 413، حدیث شماره 1955.

[2] غررالحکم، ج 4، ص 536.

[3] نهج الفصاحه، ص 105، حدیث شماره 531.

[4] نهج البلاغه، فیض الاسلام، نامه 53، 996.

[5] نهج البلاغه فیض الاسلام، وصیت 12، ص 856.

[6] نهج البلاغة فیض الاسلام، نامه 12، ص 856.

[7] غررالحکم، ج 5، ص 118.

[8] اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 14، ص 285.

[9] غررالحکم، ج 6، ص 436.

[10] الاسلام و الطّبّ، ص 263 و مسائل تربیتی اسلام، دکتر حجّتی، ص 141.

[11] بحارالانوار، ج 103، ص 189.

[12] نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه 47، ص 977.

[13] بحارالانوار، ج 77، ص 148، حدیث 67.

[14] بحارالانوار، ج 102، ص 190، و وسائل الشیعة، ج 13، ص 351.

پاسخ موضوع مورد پرسش در روايتي بدان پرداخته شده است: «حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ اِسْمَاعِيلَ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنِ الْحُسَيْنِ‏ بْنِ اَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: قُلْتُ لِاَبِي عَبْدِ الله تُتْرَكُ الْاَرْضُ بِغَيْرِ اِمَامٍ قَالَ لَا فَقُلْنَا لَهُ تَكُونُ الْاَرْضُ وَ فِيهَا اِمَامَانِ قَالَ لَا اِلَّا اِمَامٌ صَامِتٌ‏ لَا يَتَكَلَّمُ وَ يَتَكَلَّمُ الَّذِي قَبْلَهُ». [۱] راوي مي‌گويد از امام صادق (ع) پرسيدم: آيا زمين بدون امام وانهاده مي‌شود؟ فرمود: خير. گفتم: آيا ممكن است كه در يك زمان دو امام حضور داشته باشند؟ فرمود: خير، مگر آن‌كه يكى از آن‌دو خاموش باشد (يعني خود را رهبر جامعه معرفي نكرده و از اين مقام به ايراد سخن نمي‌پردازد). به عنوان نمونه، در مورد امام حسن (ع) و امام حسين (ع) چنين است كه امام حسين (ع) در عين اين‌كه امام است، اما در خدمت امام زمان قبل از خود مي‌باشد، و گفتار يا رفتاري بر خلاف نظر امام حسن (ع) ابراز نمي‌كند و همين طور ديگر امامان كه در حضور پدرانشان، جنبه‌هاي اجرايي امامت را بر عهده نمي‌گرفتند.
[۱]. صفار، محمد بن حسن‏، بصائر الدرجات في فضائل آل محمد (ص)، محقق، مصحح، كوچه باغى، محسن بن عباسعلى‏، ج ‏۱، ص ۴۸۶، قم، مكتبه آيه الله المرعشي النجفي‏، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.

دوشنبه, 02 فروردين 1400 01:30

نقش امام زمان عج در جهان

حضرت حجّت (عج) چه سودى براى جهان هستى دارند؟ ایشان که غایبند و حکومتى هم که تشکیل نداده اند؛ درست است که در آینده حکومت تشکیل مى دهند. پس فعلًا نقش آن حضرت در جهان هستى چیست، آیا وجودشان فایده اى دارد؟

در پاسخ به مطالب زیر توجه کنید:1. انسان، طبق فرموده قرآن کریم، به سوى خداى سبحان در حرکت است و پایان سفرش ملاقات با خداست؛ «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ.»1بشر، براى رسیدن به این هدف، به دو محور اصلى مُلکى (ظاهرى) و ملکوتى (باطنى) نیاز دارد. انسان در محور مُلکى و ظاهرى به رهبرى نیازمند است که همان مسأله امامت، اداره جامعه و کشوردارى و رهبرى نظام است. محور دوم که بسیار مهم تر از اولى است و تکیه گاه آن به شمار مى رود، رهبرى باطنى و ملکوتى است. این سیر، سیرى عمودى و طولى است که «صیرورت» نیز خوانده مى شود؛ یعنى انسان در درون خود سفرى با مراتب و منازل متعدد دارد و براى پیمودن این منازل نیاز به رهبر انکارناپذیر است. «سیر» یعنى حرکتى (ظاهرى) که در همه اجرام زمینى و آسمانى وجود دارد؛ امّا «صیرورت» یعنى تحول و شدن و از نوعى به نوعى دیگر و از منزلتى به منزلت دیگر تکامل یافتن. یک خودرو که شتابان در بزرگراه پیش مى رود و میوه اى که مرحله هاى گوناگون را پشت سر مى گذارد، هر دو حرکت دارند؛ امّا اولى به نحو «سیر» و دومى به نحو «صیرورت»؛ یعنى میوه از خاک حرکت کرده و به مرحله شکوفه رسیده و پس از آن به میوه خام و پخته تبدیل شده است. این «شدن» را که حرکتى درونى است، «صیرورت» مى خوانند. انسان ها نیز بدون استثنا، در تحول درونى و صیرورتى به سر مى برند که نهایت آن «لقاى حق» تبارک و تعالى است.
2. وقتى معلوم شد انسان در صیرورت است و به سوى خدا حرکت مى کند، ناگزیر باید حرکت دهنده اى داشته باشد؛ زیرا در هر حرکتى وجود متحرک، محرّک و مسیر و ابتدا و انتها (هدف) ضرورت دارد؛ و مهم تر از همه وجود رهبرى که متحرک را به هدف نهایى هدایت کند.
3. افزون بر امور عادى و مادّى انسان (زندگى روزمره) تمام اعمال عبادى و باطنى انسان نیز به رهبر نیاز دارد؛ یعنى همان گونه که تأمین معاش و امور ظاهرى و زندگى اجتماعى انسان نیازمند رهبر است، تمام عبادت ها و اعمال باطنى وى نیز که با صیرورت و تحول درونى همراه است، به محرک و رهبرى نیاز دارد تا آن ها را هدایت و به سرمنزل مقصود (قرب الى اللّه) برساند.
4. امامان معصوم علاوه بر رهبرى ظاهرى و اداره ملکى جامعه، رهبرى ملکوتى جامعه بشرى را نیز بر عهده داشتند. همان گونه که گذشت، سیر باطنى انسان (صیرورت او) از نظر اهمیّت با سیر ظاهرى و ملکى و دنیایى قابل مقایسه نیست.
5. گرچه بیگانگان رهبرى ظاهرى را از ائمّه اطهار- علیهم السلام- گرفتند و آنان را خانه نشین کردند؛ امّا رهبرى ملکوتى انسان ها و جوامع بشرى حقیقتى است که از وجود مقدس آنان جدا نمى شود.
6. نماز، روزه، زکات، حج و دیگر عبادات هر کدام نوعى صعود و تقرب به سوى خداى سبحان دارند. «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»2 این صعود، حرکتى به نحو صیرورت است و مسلماً به محرک و رهبر نیاز دارد؛ یعنى باید انسان کاملى باشد که عمل صالح اش اعمال بندگان را بالا ببرد و رهبرى کند تا به درگاه قبول حضرت حق برسد. این انسان کامل همان امام معصوم است که نمازش نماز هر متقى را امامت مى کند و حج و زکات و تمام اعمالش، اعمال بندگان صالح را تا وصول به بارگاه حضرت حق رهنمون مى شود. بر این اساس، هر که اول وقت نماز به پا دارد، به امام زمان خویش اقتدا کرده است. چون امام زمان- علیه السلام- هماره اول وقت نماز مى گزارد و هر کس در هر اقلیمى که باشد، اگر اول وقت نماز بخواند، در این عمل با فضیلت به امام خود اقتدا کرده است؛ یعنى نماز او به کاروان نمازهایى پیوسته که با امامت نماز ولىّ خدا، به سوى خدا در حال صعود است.
7. از آنچه ذکر شد در مى یابیم وجود مقدس حضرت مهدى- علیه السلام- رهبرى ملکوتى تمام انسان ها را و هر چه داراى صیرورت و تحول است، به عهده دارد. او به اذن خدا، مدبر امور است و خلقت، هدایت، تدبیر، درمان، حیات و مرگ به واسطه او تحقق مى یابد. به همین سبب امامان معصوم (ع) را وسائط فیض حق و مجارى روزى خلایق مى دانیم.3 وجود آن ها همچون دو دستى است که با یکى ارزاق و مقدرات خلایق از درگاه ربوبى دریافت و در عالم هستى توزیع مى شود و با دیگرى اعمال صالح بندگان تاعرش الاهى رهبرى و هدایت مى گردد. اگر ولى اللّه الاعظم عملى را امضا کند، قطعاً مورد قبول خداوند متعال است وگرنه هیچ یک از اعمال انسان پذیرفته نمى شود. بدین سبب، در زیارت جامعه کبیره مى خوانیم:
«بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ، وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ، وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّمآءَ انْ تَقَعَ عَلَى الْارْضِ الَّابِاذْنِهِ، وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ، وَ یَکْشِفُ الضُّرَّ؛4 خدا به وسیله شما آغاز کرد و به شما ختم مى کند و به خاطر شما باران را فرو مى فرستد و به وسیله شما آسمان را از این که بر زمین افتد نگه داشته است. مگر به اجازه او و به خاطر شما اندوه را بیرون برد و سختى را برطرف کند».
«انْ ذُکِرَ الخْیَرُ کُنْتُمْ اوَّلَهُ، وَ اصْلَهُ وَ فَرْعَهُ، وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْویهُ وَمُنْتَهاهُ؛5 هر گاه خیر و خوبى ها یاد شود، شما اول و اصل و فرع ها و معدن و جایگاه و سر حدّ نهایى اش هستید».
و شاید راز بعضى از روایات و دعاهاى ائمّه معصوم (ع) در همین امر نهفته است:
- اگر زمین بدون امام باشد، نظمش از هم بپاشد و در هم فرو ریزد.6
- کجاست آن وسیله اى که فیوضات آسمان را به اهل زمین مى رساند.7
- به ماندن او است که دنیا باقى مانده است و به خیر و برکت او تمام مخلوقات روزى داده مى شوند.8
و شاید سرّ خواندن دعاى فرج در شب قدر نیز همین امر است.
پی نوشت ها
1. سوره انشقاق، آیه 6.
2. سوره فاطر، آیه 10.
3. تفسیر موضوعى قرآن کریم، آیت اللّه جوادى آملى، ج 14، ص 97- 120، با تصرف و تلخیص.
4. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
5. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
6.« لَوْ بَقیَتِ الْارْضُ بِغَیْرِ امامٍ لَساخَتْ.»( اصول کافى، ج 1، ص 179)
7.« ایْنَ السَّبَبُ الْمَتَّصِلُ بَیْنَ الْارْضِ وَ السَّماء؟»( مفاتیح الجنان، دعاى ندبه)
8.« بِبَقائِهِ بَقیَتِ الدُّنیا وَ بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرى .»
دوشنبه, 02 فروردين 1400 01:29

رابطه حج و سایر عبادات

در اين باره بايد به چند نكته توجه داشت:
1. بايد توجه داشت كه ثواب دو گونه است؛ الف. ثواب حقيقي ب. ثواب حكمي
توضيح مطلب آن كه برخي ا عمال آثار تكويني براي فرد دارد و قابلييتي در فرد ايجاد مي كند كه منشاء آثار در دنيا و آخرت مي باشد. مانند آثار شهادت و خون شهيد. اما گاهي برخي از اعمال به تفضل الهي اعتبار ثواب شهيد به او داده مي شود و هم طراز مي شود مانند اينكه روايت شده: «من مات علي حب محمد و ال محمد مات شهيداً»؛ «هر كس بر محبت محمد و آل محمد(ص) بميرد، شهيد از دنيا رفته است»،(بحار، ج 27، ص 233، ب 13) .
البته اعتبار ثواب حكمي نيز گزاف و ناچيز نيست بلكه بيان گر هم ساني با آن عمل حقيقي مي باشد و آثار معنوي و اجتماعي آن را نيز دارا مي باشد.
2. تأثيرگذاري اعمال در روحيه معنوي انسان و آثار اجتماعي آن متفاوت است. لذا طبقه بندي ثواب اعمال غير قابل انكار است. گاهي اهميت يك عمل را مي توان از مقايسه پاداش آن عمل با اعمال ديگر مشخص كرد. به طور مثال، از امام صادق(ع) روايت شده: «قضاء حاجأ المؤمن افضل من طواف و طواف و طواف حتي عد عشراً»؛ «برآوردن نياز مؤمن از طواف [خانه خدا] برتر است. و همين گونه شمرد تا ده طواف»، (حر عاملي، محمد، وسايل الشيعه، ج 9، نامه 42، ح 1).
اين گونه روايات اهميت كارهاي اجتماعي و رفع نياز مردم را برجسته مي كنند.
هم چنين گاهي اثر معنوي يك رفتار بسيار عميق است مانند شركت در مجالس امام حسين(ع) و گريه براي مظلوميت آن حضرت، كه موجب تلطيف روحيه بسياري و توبه بسياري شده است و اصلاح فرد و اصلاحات در جامعه را به ارمغان آورده است. لذا در روايات از ثواب آن معادل با هزار حج ياد شده است و اهميت آن برجسته شده است، (بحار، ج 27، ص 233، ب 13)
3. گاهي برخي روايات ثواب اعمال، جهت نهادينه كردن يك هنجار و رفتار ديني در جامعه مي باشد و منظور از عدد هزار و غيره كنايه از زيادي ثواب مي باشد.
4. بايد دانست انجام هر كار نيكي از جهت كميت و كيفيت داراي مراتب و شرايط است. و ثوابي كه ذكر شده براي كساني است كه با اخلاص و شرايط كامل اعمال را انجام داده باشند و به تناسب ديگران نيز بهره مند مي شوند.
5. البته بايد دانست ثواب هيچ عمل مستحبي نمي تواند جانشين عمل واجب شود. لذا اگر روايت شده باشد كه ثواب روزه عيد غدير ثواب شصت سال روزه را دارد، (حر عاملي، وسائل شيعه، ج 10، ص 442) نشانه فراواني ثواب است نه جايگزيني يك روزه مستحبي به جاي شصت سال روزه واجب باشد.

حج: يكي از واجبات و فروع دين اسلام فريضه حج است كه بر هر انسان مسلماني كه به استطاعت مالي و بدني رسيده باشد واجب مي‌شود كه حداقل يك مرتبه در عمر خود اين عمل عبادي بزرگ را انجام بدهد.
در حقيقت برنامه جامع عبادي براي خودسازي بندگان خدا است تا چند روزي را با به جان خريدن سختي هاي اين سفر خود را آيينه تمام نما از صفات خدا كرده و زندگي خود را مملو از نورانيت و صفا نمايند؛ اين يك ادعا نيست اين را كساني مي گويند كه براي يك بار اين سفر الهي را در زندگي خود تجربه كرده‌اند.
انسان در اين سفر الهي با لبيك گفتن به نداي ادعوني خداي خود از دنياي مادي فارغ شده وهمگام با ساير مسلمانان از نقاط مختلف جهان، دل در خم صدق و صفا و صميميتي معنوي و روحاني مي‌دهد؛ به راستي چرا اين قدر حج در دين ما از جمله در آيات و روايات مورد تأكيد و اهميت قرار گرفته است؟
وجوب حج در قرآن و روايات
خداوند متعال در آيه 97 سوره آل عمران مي‌فرمايد:«ولله علي الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا»، هركس استطاعت دارد، واجب است كه حج خانه خدا را به جا آورد. بنابراين به نص همين آيه شريفه و ده ها روايتي كه در اين باب وجود دارد فقهاي ما در طول تاريخ بر وجوب اين عمل براي افراد مستطيع تأكيد كرده‌اند.
در ماه ها و سال‌هاي گذشته افرادي به غرايض گوناگون به عمد يا غير عمد سعي در خدشه‌دار كردن عبادتي كرده‌اند كه اميرالمومنين علي عليه السلام مي‌فرمود: خداوند حج بيت الله الحرام را بر شما واجب كرده است؛ همان خانه‌اي كه آن را قبله مردم قرار داده است و مردم همچون تشنه‌كاماني كه به آبگاه مي‌روند به سوي آن رو مي‌كنند و همانند كبوتران به آن پناه مي‌برند، خداوند آن را مظهر تواضع مردم در برابر عظمتش و تسليم آنان در برابر عزتش قرارداده است.
از امام صادق(ع) نيز درباره اهميت حج در جامعه اسلامي روايات فراواني رسيده است، از جمله اين كه فرمودند: « لايزال الدين قائما ما قامت الكعبه»؛ تا زماني كه كعبه استوار و پابرجا باشد، دين پا برجا و افراشته است.
ايشان در جاي ديگري فرموده اند: «اگر مردم حج خانه خدا را رها كنند عذاب بر آنها نازل مي‌شود و به آنها مهلتي داده نمي‌شود». يا اين كه « اگر مردم حج خانه خدا را رها كنند بر امام (حاكم اسلامي ) لازم است كه آنها را مجبور كند حج به جا آورند».
صادق آل محمد در بياني نوراني ديگر مي فرمايند: «تاجران هيچ گونه عذري در تاخير انداختن حج ندارند. اگر بازرگان‌اي با امروز و فردا كردن نسبت به حج، حج به جا نياورد و بميرد، يكي از قوانين شريعت اسلام را ترك كرده است».
نمي‌توان هزينه سفر حج را در جاي ديگري خرج كرد
از اين رو نمي‌توان گفت فردي كه به استطاعت رسيده پول خود را خرج راه ديگري كرده مثل اين كه در راه خدا انفاق كند، صدقه بدهد، براي افراد بي بضاعت جهيزيه و امثال آن تهيه كند؛ اين ها همه مغالطه هايي از سوي افرادي است كه خودشان در راه هاي ياد شده هيچگاه هزينه اي نكرده‌اند.
حرف اين افراد مثل اين است كه فردي بگويد، من در روز نماز نمي‌خوانم ولي به جاي آن دو ماه در سال روزه مي گيرم، اين حرف بسي خنده دار و مضحك است، چراكه هر واجبي سرجاي خود بايد انجام گيرد.
اهميت و وجوب فريضه حج به قدري است كه حتي اگر فردي با وجود استطاعت مالي حج را به جاي نياورد و از دنيا رفت، بر ورثه او واجب است كه از مال او مقداري كه براي اداي حج لازم است كنار بگذارند و خودشان يا فرد ديگري را به نيابت از ميت براي انجام مناسك حج اجير نمايند.
ذكر اين نكته نيز خالي از لطف نيست كه براي دشمنان ما و كساني كه نمي‌خواهند مكه و مدينه‌اي باشد، ترك اين واجب الهي از سوي مردم مؤمن و پيرو اهل بيت(ع) در ايران يك آرزوي بزرگ است، چون آن‌ها آن قدر منابع مالي زيادي دارند كه هزينه حج در برابر آنها چيزي به حساب نمي‌آيد.
حج نمايشي عظيم از وحدت جامعه اسلامي است حج نمايشي عظيم از وحدت جامعه اسلامي است، هر مسلماني موظف است با رها شدن از همه قيد و بندها و پيوندهاي زندگي و پرهيز از همه روزمرگي‌ها در اين نمايش عظيم شركت كند.قرآن اين معجزه جاودان الهي، چشمه جوشاني است كه هرگز خشك نمي‌گردد، درياي بيكراني كه به عمقش نمي‌توان رسيد؛ يكي از گنجينه هاي نهفته در كلام الهي، مراسم باشكوه حج است كه هرچه بررسي و تحقيق در اطراف آن بيشتر گردد.
معارف و رموز و اسرار آن آشكارتر مي گردد.مناسك بزرگ “حج” داراى ابعاد مختلفى است كه يكى از ابعاد آن، بعد سياسى و ارتباط مسلمانان از نقاط دور دست جهان با يكديگر و آشنايى با يكديگر و در نتيجه برقرارى وحدت و همدلى ميان آنان است و در حقيقت مراسم حج و خانه خدا و قبله مشترك تمام مسلمانان پيوند دهنده مسلمانان به يكديگر و بهترين وسيله وحدت بين آنان است.
روح عبادت، توجه به خدا، روح سياست، توجه به خلق خدا، يك رنگى و يكسان بودن پوشش، حركت منظم و دسته جمعى و انجام اعمال و عبادات به سوى يك نقطه (قبله و خانه خدا) و… آن چنان به هم آميخته اند كه گويا مسلمانان اعضاى يك پيكرند و در اين ميان دل هاى مسلمانان بيشتر از هر زمانى به يكديگر نزديكتر بوده و حج عامل بسيار مؤثرى براى وحدت دل هاى مسلمانان از نژادها و طبقات مختلف است.
حج تعصب هاى ملى، قومى و نژادپرستى را شكسته و محدوديت مرزهاى جغرافيايى را طى كرده و هر ساله مسلمانان در كنار هم در يك محل و با اعمالى مشترك گرد هم مى آيند و با شعارها و انجام مراسم عبادى و سياسى به ريسمان الهى چنگ مى زنند و از اجتماع عظيم حج بهره هاى فراوانى را مى برند. چنانكه خداوند متعال مى فرمايد: «وَ أَذِّن فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَ عَلَى كُلِّ ضَامِر يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجّ عَمِيق لِّيَشْهَدُواْ مَنَـفِعَ لَهُم…;(حج، ۲۷و۲۸) و مردم را دعوت عمومى به حج كن تا پياده و سواره بر مركب هاى لاغر از هر راه دوربه سوى خانه خدا بيايند، تا شاهد منافع گوناگون خويش باشند.

دوشنبه, 02 فروردين 1400 01:25

چرا لباس اٍحرام سپید است؟

لحظه شماري برگزاري مناسك با شكوه حج تمتع آغاز شده است و تا چند روز آينده سيل خروشان مسلمانان با لباس‌هاي يكپارچه سفيد دور خانه كعبه طواف خواهند كرد.
با اين وجود اين سوال مطرح مي شود كه مسلمانان سفيد و سياه كشورهاي مختلف جهان چرا بايد با لباس احرامي سفيد و به صورت متحد الشكل دور خانه كعبه طواف كنند؟
در خصوص اين سئوال، شايد يكي از دلايل مهم اين حكم، حفظ يكپارچگي و يكرنگي حج ‌گزاران باشد به طوري‌ كه مسلمانان به واسطه رنگ لباس و ظاهر خود، انگشت نما نشوند.
بنا نيست در حج افراد نسبت به لباس خود رقابت و فخر فروشي كنند بلكه همه لباسي شبيه لباس آخرت و كفن برتن كرده و در برابر پروردگار خود شبيه به هم ظاهر مي‌شوند.
اين مي‌تواند نمادي از يكساني همه حج ‌گزاران در نزد خداوند باشد. مستحب است حج‌ گزار هنگام احرام، لباس سفيد بپوشد و جامه و لباس دنيايي، لباس گناه و لباس شهوت را از تن بركند و با لباسي شبيه كفن و لباس آخرت، وارد حريم يار شود.
اين تغيير لباس نمادي از توجه مطلق به خدا و آخرت و بي‌توجهي به مسائل مادي و دنيوي است. از سوي ديگر نبايد فراموش كنيم كه سفيد بودن لباس احرام در حج و عمره افضل و بهتر است، ولي در واجب بودن حتميت ندارد.
از طرفي رنگ سفيد، نشانه پاكي و طهارت ظاهر و باطن ، يك رنگي و صفا و خلوص است.
در روايتي نيز آمده كه يكي از اصحاب امام صادق (عليه‌السّلام) عازم حج بود، خدمت امام صادق (عليه‌السّلام) رسيد و پرسيد: عازم حج هستم، مي‌خواهم بدانم كه آيا مي‌توانم لباس احرام سياه بپوشم؟ و حضرت پاسخ داد: احرام در لباس سياه حرام نيست، ولي سعي كنيد لباس احرام و كفن ميت پارچه سياه نباشد.

يكي از طرفندهاي تبليغاتي وهابيت درباره پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام اين است كه ابتدا يك تهمت را به شكل‌هاي گوناگون و از راه‌هاي مختلف به شيعيان نسبت مي‌دهند و آنگاه درباره اينكه چرا شيعيان داراي فلان باور هستند، به بحث و گفتگو مي‌نشينند و كارشناس دعوت مي‌كنند! يكي از اين ترفندهاي تبليغاتي، ترويج اين نكته است كه شيعيان درباره مقام ائمه غلو ميكنند! آنها البته در تعريف غلو هم گاهي دچار اشتباه مي‌شوند و به عنوان مثال اتصاف اهل بيت به علم غيب را نوعي غلو مي‌دانند.
براي پاسخ به اين ادعا بايد گفت:
۱- شيعيان، غلوكنندگان و كسانى كه غير خدا را هر كه باشد به حدّ خدايى مي‏رسانند، كافر دانسته و مسلمان نمي‏دانند تا چه رسد كه او را شيعه و پيرو اهل‏بيت (عليهم السلام)، بخوانند. چگونه ممكن است متمسكين به ثقلين، امرى كه خلاف عقل و قرآن و سنّت است را باور داشته باشند.
الف) قرآن مي‏فرمايد: (لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ‏) (مائده: ۱۷) به تحقيق كافر شدند كسانى كه گفتند خداوند همان مسيح پسر مريم است.
ب) اميرمؤمنان (ع) مي‏فرمايد: «خدايا من از غلات (غلو كنندگان)، تبرّى‏ مي‏جويم، همان‏گونه كه عيسى بن مريم از نصارا، تبرّى جست. خدايا آنها را تا ابد، خوار و ذليل كن و هيچ‏يك از آنها را يارى مكن». [۱]
امام صادق (ع) نيز در اين مورد فرمود: «بر جوانان خود از خطر غلات بترسيد كه مبادا آنان را تباه سازند. زيرا غلات بدترين خلق خدايند. عظمت خدا را كوچك دانسته و براى بندگان خدا قائل به ربوبيّت هستند». [۲]
ج) شيخ صدوق مي‏فرمايد: «اعتقاد ما در مورد غلات و مفوّضه آن است كه اينان كافران به خداوند مي‏باشند». [۳] شيخ مفيد نيز مي‏فرمايد: «غلات گروهى از متظاهران به دين اسلامند كه اميرمؤمنان (ع) و امامان از ذريّة او را به الوهيت و پيامبرى نسبت داده‏اند. آنان گمراه و كافرند و اميرمؤمنان (ع) به قتل آنها فرمان داده است. ائمه ديگر نيز، آنها را كافر و خارج از اسلام دانسته‏اند». [۴]
۲- آيا خبر داشتن از غيب و اشراف بر احوال انسان‏ها مطلقاً به مفهوم غلوّ و خدا دانستن شخص عالم به غيب است؟ در اين صورت قرآن افراد زيادى را شريك خداوند قرار داده است.
الف) قرآن از قول حضرت عيسى (ع) مي‏فرمايد: (وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ‏) (آل عمران: ۴۹) من به شما خبر مي‏دهم درباره آنچه مي‏خوريد و آنچه در خانه‏هايتان ذخيره مي‏كنيد.
آيا اين خبر دادن از غيب نيست؟ آيا از نظر قرآن حضرت عيسى (ع)، خدا است؟ ! در آيه ديگرى، به پيامبر (ص) مي‏فرمايد: (ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ‏)، (آل عمران: ۴۴) آيا پيامبر (ص) كه از غيب خبر داشت، خدا بود؟ حال اگر پيامبر (ص) اين اخبار غيبى را در اختيار ديگران قرار دهد، اين، غلوّ و نسبت دادن اوصاف خداوند براى مخلوق است؟ !
حقيقت اين است كه وهابيون، نمي‏توانند فرق بين علم ذاتى و بى‏حدّ كه از اوصاف خاصّ خدا است و علم ايتايى و لدنى و محدود كه خداوند به برخى بندگان خاص خود عطا مي‏كند را بفهمند. در آيه ديگرى مي‏فرمايد:
(عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضي‏ مِنْ رَسُولٍ…) (جن: ۲۶ ۲۷) داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمي‏سازد مگر پيامبرى را كه از او خشنود باشد. ب) در متون معتبر اهل‏سنت، خبرهاى غيبى فراوانى از قول پيامبر (ص) نقل شده است. از جمله، درباره اوضاع امّت در آخرالزّمان، شهادت امام حسين (ع) در كربلا و درباره حضرت مهدى (عج)، كه ذكر آنها باعث تطويل كلام مي‏شود. دراين زمينه، فقط به يك حديث بسنده مي‏كنيم: مسلم واحمد بن حنبلاز حذيفه نقل كرده‏اند كه: «پيامبر (ص) به من علم گذشته و آينده تا روز قيامت را آموخت». [۵] آيا خبر داشتن حذيفه از علم غيب غلو نيست و خبر داشتن اهل بيت (عليهم السلام) غلو است؟ !
[۱] - بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۲۶۵ [۲] - محمد بن على بن بابويه قمي (شيخ صدوق)، الاعتقادات، ص ۷۱؛ به نقل از شيعه شناسى، ج ۱، ص ۵۵۷ [۳] - همان، ص ۲۸۶ [۴] - محمد بن نعمان (شيخ مفيد)، تصحيح الاعتقاد، ص ۱۰۹، به نقل از شيعه شناسى، ص ۵۵۸. [۵] - صحيح مسلم، بيروت، دارالفكر، ج ۸، ص ۱۷۳؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۸۸؛ المستدرك، بيروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶، ج ۵، ص ۴۷۱

بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین.

یا مقلّب القلوب والابصار، یا مدبّر اللیل و النّهار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال.

عید نوروز و حلول سال نو را تبریک عرض میکنم به همه‌ی هم‌میهنان عزیزمان، بخصوص به خانواده‌های مکرّم شهیدان و خانواده‌های جانبازان و خود جانبازان و همه‌ی ایثارگران؛ و همچنین تبریک عرض میکنم این عید را به همه‌ی ملّتهایی که عید نوروز را گرامی میدارند.

امسال عید ما مقارن است با اعیاد مبارک شعبانیّه که امیدواریم این [تقارن]، برکات فراوانی را ان‌شاءالله از لحاظ مادّی و معنوی برای سال نو ما داشته باشد. و [سال] ۱۴۰۰ متبرّک است به اینکه دو نیمه‌ی شعبان در آن هست و مردم دو بار در این سال ولادت ولی‌الله‌الاعظم (ارواحنا فداه) را جشن خواهند گرفت.

حوادث مختلف سال ۹۹: ۱) کرونا و تأثیر آن بر زندگی مردم
سال ۹۹ با حوادث گوناگون و بعضاً بی‌سابقه‌ای پایان یافت. یکی از آن حوادث که حقّاً بی‌سابقه و ناآشنا بود برای ملّت ما، پدیده‌ی کرونا بود که تقریباً زندگی همه‌ی ملّت را به نحوی تحت تأثیر قرار داد؛ هم کسب و کارها را، هم محیط‌های درسی را، هم اجتماعات دینی را، هم مسئله‌ی سفرها را، ورزش را و دیگر مسائل گوناگون کشور را تحت ‌تأثیر قرار داد و ضربه‌ی سختی هم به اشتغال در کشور زد. البتّه از همه‌ی اینها تلخ‌تر جان ‌باختن ده‌ها هزار از مردم عزیز ما بود که این به معنای غصّه‌دار شدن و داغدار شدن ده‌ها هزار خانواده است. من همین جا از فرصت استفاده میکنم، به همه‌ی آن خانواده‌های عزیز تسلیت عرض میکنم و همدردی خودم را با آنها ابراز میکنم. امیدواریم که خداوند به آنها صبر بدهد و اجر بدهد و جان‌باختگان را مورد رحمت و مغفرت خودش قرار بدهد.

۲) بُروز توانایی‌های ملّت ایران در مقابله با کرونا و فشار حدّاکثری دشمن
سال ۹۹ همچنین از جهتی سال بُروز توانایی‌های ملّت ایران بود؛ هم در مقابله‌ی با همین آزمون بزرگ یعنی کرونا که انصافاً ملّت عزیز ما از مجموعه‌های درمانی و بهداشتی گرفته، تا محقّقین و دانشمندان، تا آحاد مردم، تا گروه‌های جهادی و خدمتگزار، توانایی بزرگی را از خودشان نشان دادند برای مدیریّت این حادثه‌ی تلخ، آن هم با فشار حدّاکثری دشمن در زمان تحریم؛ با وجود تحریم، بسته ‌بودن راه‌های گوناگون برای استفاده‌ی از امکانات خارج از کشور، ملّت ما، دانشمندان ما، پزشکان ما، پرستاران ما، بهیاران ما، عوامل آزمایشگاهی ما و عوامل رادیولوژیستی ما -اینهایی که دست‌اندرکار درمان مردم بودند- انصافاً توانستند تجربه‌ی بزرگی را به یادگار بگذارند و توانایی بزرگی از خودشان نشان بدهند؛ همچنین ملّت ایران توانایی خودش را نشان داد در مقابله‌ی با فشار حدّاکثری دشمن. دشمنان ما و در رأس آنها آمریکا در صدد بودند که ملّت ایران را با این فشار حدّاکثری به زانو دربیاورند. امروز خود آنها و رفقای اروپایی‌شان صریحاً میگویند که فشار حدّاکثری شکست خورده. ما میدانستیم شکست میخورد و عازم بودیم که دشمن را شکست بدهیم در این زمینه. میدانستیم ملّت ایران می‌ایستد، ولی امروز خود آنها دارند اعتراف میکنند به اینکه این فشار حدّاکثری شکست خورده است.

تحقّق شعار «جهش تولید» در حدّ قابل قبول و نه در حدّ انتظار
خب، شعار سال ۹۹ شعار «جهش تولید» بود.(۱) من اگر بخواهم بر اساس گزارشهای متعدّد مردمی و دولتی و دستگاه‌های مختلف و جهات مختلف -که از همه جهت به ما گزارش میرسد- یک ارزیابی‌ای بکنم، باید بگویم این شعار تا حدّی، تا حدّی، تا حدّ قابل قبولی تحقّق پیدا کرد، یعنی جهش تولید در بخشهایی از کشور و بخشهایی از مسائل گوناگون کشور تحقّق پیدا کرد، اگر چه در حدّ انتظار نه؛ یعنی در آن جاهایی هم که این شعار تحقّق پیدا کرد که غالباً در کارهای زیربنائی و سازندگی و امثال اینها بود، نتیجه‌ی آن در اقتصاد عمومی کشور و در معیشت مردم مشهود نشد، یعنی این حرکت احساس نشد، در حالی که انتظار ما این بود که جهش تولید بتواند گشایشی در وضع مردم به وجود بیاورد. البتّه شعار جهش تولید به معنای واقعی کلمه یک شعار به تمام معنا انقلابی است، شعار مهمّی است. جهش تولید اگر بدرستی در کشور اتّفاق بیفتد -که ان‌شاءالله اتّفاق خواهد افتاد- هم تأثیرات عمیق اقتصادی در کشور میگذارد -در مورد ارزش پول و بقیّه‌ی مسائل عمده‌ی اقتصادی تأثیر میگذارد- و هم علاوه‌ی بر آنها موجب اعتماد به نفْس ملّی میشود، موجب رضایتمندی عمومی مردم میشود، تضمین‌کننده‌ی امنیّت ملّی میشود؛ یعنی اگر تولید جهش‌یافته در کشور ان‌شاءالله اتّفاق بیفتد که امیدواریم اتّفاق بیفتد، این عوارض مهم و این منافع بزرگ بر آن متحقّق میشود.

عوامل عدم تحقّق کامل شعار جهش تولید: وجود موانع، عدم حمایت از تولید
خب حالا چرا در سال ۹۹ به طور کامل این اتّفاق نیفتاد؟ به خاطر وجود موانع از طرفی، و حمایت نشدن تولید در همه‌ی بخشها از طرف دیگر. یعنی تولید، هم احتیاج دارد به حمایتهای لازم قانونی و حکومتی و هم احتیاج دارد به اینکه موانع سر راه تولید برداشته بشود. حالا مثلاً از باب مثال فرض کنید وقتی که یک کارگاه نیمه‌کاره‌ای، یعنی کارگاهی که مثلاً با سی درصد، چهل درصد ظرفیّت کار میکند یا بکلّی از کار افتاده است، با همّت چند جوان این کارگاه به راه می‌افتد، با تشویقها و مانند اینها این کارگاه مشغول حرکت میشود و بعد از آنکه به تولید رسید، ناگهان انسان مشاهده میکند که رقیبِ این محصول به نحوی از خارج وارد کشور میشود؛ یا به وسیله‌ی دستهای خیانتکار قاچاقچی یا متأسّفانه از طرق قانونی و به خاطر ضعف رعایتهای قانونی. این تولید طبعاً تشویق نمیشود؛ این مانع بر سر تولید است، یعنی آن کاری که انجام گرفته، در واقع شکست میخورد. یا همچنین [به خاطر] نبودِ مشوّقها، مثل نبود مشوّق سرمایه‌گذاری. سرمایه‌گذاری در امر تولید احتیاج دارد به مشوّق. بایستی کسانی که میتوانند سرمایه‌گذاری کنند تشویق بشوند به این کار، و اوضاع کسب و کار در کشور به نحوی باشد که برای اینها تشویق‌کننده بشود که وارد این کار بشوند، یا هزینه‌ی تولید برایشان افزایش پیدا نکند که متأسّفانه اینها اتّفاق نیفتاده؛ یعنی ملاحظات لازم انجام نگرفته؛ نه آنچنان مشوّقی وجود داشته و نه در مورد هزینه‌های تولید فکری شده. در یکی از سالها -حالا شاید سال ۹۹ نبود، شاید سال ۹۸- هزینه‌ی تولیدکننده از هزینه‌ی مصرف‌کننده بالاتر بوده. خب اینها یک چیزهایی است که مانع پیشرفت تولید است.

لزوم نگاه بلندمدّت به مسائل کشور
بنابراین ما در سال ۹۹ این حرکت انقلابی را به نحوی در کشور آغاز کردیم و ملّت ایران استقبال کرده است از جهش تولید به اندازه‌ی مشخّص و محدودی؛ این باید ادامه پیدا کند؛ سال ۱۴۰۰ که از لحظه‌ی این سال تحویل شروع میشود، در واقع به یک حساب ورود در قرن جدید است و در واقع یک قرن جدیدی دارد آغاز میشود، بنابراین به مسائل کشور بایستی با نگاه بلندمدّت نگریست و آنها را با نگاه بلندمدّت محاسبه کرد.

حسّاسیّت‌های سال ۱۴۰۰: انتخابات، لزوم تداوم شکوفایی تولید و جهش تولید
این سال -سال ۱۴۰۰- سال حسّاس و مهمّی است: هم به خاطر انتخاباتی که در اوّل این سال هست که ما در خرداد ۱۴۰۰ انتخابات مهمّی در پیش داریم که این انتخابات میتواند تأثیر مهمّی در اوضاع کشور و حوادث کشور و آینده‌ی کشور بگذارد؛ مدیریّتهای جدیدی بر سر کار خواهند آمد، احتمالاً تازه‌نَفَس، با انگیزه‌های گوناگون قوی ان‌شاءالله وارد مدیریّت اجرائی کشور بشوند. بنابراین انتخابات، این سال را بسیار مهم و حسّاس میکند. این از یک جهت -که البتّه من درباره‌ی انتخابات بعداً در سخنرانی مطالبی را عرض خواهم کرد و اینجا به همین اندازه اکتفا میکنم- و هم به این جهت که تولید در سال ۹۹ یک تکانی خورد و جهش تولید یک حرکتی به وجود آورد.

شعار سال ۱۴۰۰: «تولید؛ پشتیبانی‌ها، مانع‌زدایی‌ها»
امسال -سال ۱۴۰۰- یک زمینه‌ِی خوبی برای شکوفایی جهش تولید وجود دارد که از این بایستی حدّاکثر استفاده را کرد. باید این حرکت با جدّیّت دنبال بشود و به طور عمده حمایتهای قانونی و دولتی و حکومتی از همه‌سو نسبت به جهش تولید انجام بگیرد. چه این دولت تا وقتی که بر سر کار است، چه دولت آینده از اوّل استقرار بایستی همّت خودش را بر این قرار بدهد که موانع را برطرف کند و حمایتهای لازم را انجام بدهد و ان‌شاءالله جهش تولید به معنای واقعی کلمه در امسال انجام بگیرد. لذا من شعار امسال را این جور تنظیم کردم: «تولید؛ پشتیبانی‌ها، مانع‌زدایی‌ها»؛ یعنی شعار این است: تولید؛ پشتیبانی‌ها، مانع‌زدایی‌ها. ما بایستی تولید را محور کار قرار بدهیم و حمایتهای لازم را انجام بدهیم و مانعها را از سر راه تولید برداریم. امیدواریم ان‌شاءالله به لطف الهی این شعار تحقّق لازم را پیدا کند. ان‌شاءالله بعداً در سخنرانی در همین زمینه و همچنین در زمینه‌ی انتخابات عرایضی را عرض خواهم کرد.

امیدواریم روح مطهّر امام بزرگوارمان و ارواح طیّبه‌ی شهدای عظیم‌الشّأن‌مان از ما راضی و خشنود باشند و سال، سال مبارکی برای ملّت ایران باشد و حضرت ولیّ‌عصر (ارواحنا فداه) ملّت ایران را و مسئولین کشور را و آحاد مردم را دعا کنند و تفضّلات خودشان را به این ملّت ارزانی بدارند و لطف خودشان را و توجّه خودشان را ان‌شاءالله نسبت به این ملّت همچنان که در گذشته وجود داشته ادامه بدهند.

والسّلام علیه و علیکم و رحمةالله و برکاته

دوشنبه, 02 فروردين 1400 01:18

همسرداري نمونه در اسلام

بنیان ازدواج، محبت است. اگر به فرض، دو نفر در تمامی معیارهای عقلانی با هم یکی باشند، اما به هر دلیلی یکدیگر را دوست نداشته باشند، نمی توانند با هم زندگی خوبی را آغاز کنند. محبت بین زن و شوهر و ابراز آن و توجه آن ها به یکدیگر عصاره بسیاری از اخلاقیاتی است که باید بین آنها رعایت شود. وجود محبت در زندگی مشترک ریشه حضور وفق و مدارا، خوش خُلقی، نگاه مسرورانه، همراهی در غم و شادی، به دوش کشیدن مشترک سختی و رنج است و زمینه گذشت و بخشش از خطاها و دوری از عیب جویی و سرزنش و پذیرش، عذرخواهی است.

پنجاه اصل همسرداری

1. صداقت؛ 2. انصاف؛ 3. گذشت؛ 4. مدارا؛ 5. رازداری؛ 6. عشق و محبت با یکدیگر؛ 7. محکوم نکردن طرف مقابل؛ 8. نظافت و خوش بویی؛ 9. احترام به یکدیگر؛ 10. عدم جابجایی نقش های یکدیگر؛ 11. من و تو نداشتن؛ 12. پرهیز از اهانت؛ 13. تأمین غرائز جنسی یکدیگر؛ 14. درک ضرورت های یکدیگر؛ 15. پذیرش اصل اختلاف سلیقه و تفاوت روش ها؛ 16. داشتن روحیه عذرخواهی و اعتراف به اشتباه؛ 17. یکپارچگی در امور مالی؛ 18. همدیگر را خوشبخت و بهشتی کردن؛ 19. مشورت با یکدیگر؛ 20. تشکر از یکدیگر؛ 21. پرهیز از امر و نهی کردن یکدیگر؛ 22. اظهار علاقه به یکدیگر؛ 23. خود را جای طرف مقابل قرار دادن؛ 24. اعتماد داشتن به هم؛ 25. وفاداری به هم؛ 26. پرهیز از تحقیر و سرزنش یکدیگر در نزد دیگران؛ 27. تعریف و تمجید از یکدیگر، به ویژه در غیاب هم؛ 28. انتقاد طلبی؛ 29. عدم تحریک حسادت و غیرت یکدیگر؛ 30. تفکیک مسائل کار از مسائل منزل؛ 31. رعایت عدالت در دید و بازدید از بستگان یکدیگر؛ 32. غمخوار هم بودن؛ 33. پرهیز از حل مشکلات زناشویی در حالت دعوا و خشم؛ 34. جلوگیری از انباشتن اختلافات و مشکلات؛ 35. خوش رفتاری؛ 36. ساده زیستی؛ 37. خوب گوش دادن به سخنان یکدیگر؛ 38. جلوگیری از دخالت های نابجای دیگران؛ 39. داشتن مشاور خانواده؛ 40. آشنایی با ویژگی های مردان و زنان؛ 41. روحیه و امید دادن به هم؛ 42. مطالعه کتاب های اخلاقی مربوط به اصول همسرداری؛ 43. استفاده از تجربیات گذشتگان؛ 44. توجه به نقاط قوت همسر؛ 45. پرهیز از مخفی کاری؛ 46. کاهش توقعات از یکدیگر؛ 47. عیب پوشی همدیگر؛ 48. احترام به خانواده یکدیگر؛ 49. پرهیز از زندگی خشک قانونی و حقوقی؛ 50. پرهیز از بزرگ نمایی اختلافات کوچک.

وظایف مرد نسبت به همسر (1)

1. مهر و محبت و احترام؛ زن کانون مهر و محبت است و بهترین کلید همسرداری را محبت می داند. زن سعادت خویش را در زندگی، مهر و محبت شوهر می داند. محبت باعث تحکیم روابط زناشویی می شود و رفتار شوهر در افزایش مهر و محبت از ناحیه همسر، بسیار مهم و قابل توجه است. چون او تشنه محبت است. پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «هرچه ایمان کامل تر باشد بیشتر به همسرش اظهار محبت می کند.» (2) نیز امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «کسی که به خانواده اش نیکی کند، خداوند بر عمرش می افزاید.» (3)

2. عذر خواهی؛ چنان که تشکر سبب محبت است؛ عذرخواهی هم موجب محبت نسبت به همسر می شود. چه بسا با یک معذرت خواهی، کدورت های مختلف زدوده می شود و زندگی شیرین تر از اول می شود. حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «بدترین مردم کسی است که معذرت خواهی دیگران را نپذیرد و از خطایشان نگذرد.» (4)

3. عدم توجه به حرف های بدخواهان؛ مرد نباید زودباور و ساده لوح باشد و همسرش را مورد آزار و اذیت قرار دهد. چه بسا افرادی هستند که به خاطر حسادت و کینه توزی و انتقام گرفتن از مرد، بدگویی می کنند و مرد نباید حرف های این بدخواهان و بدگویان را گوش دهد چون ممکن است به دروغ سخنی گفته باشند.

4. خوش اخلاقی؛ خداوند در قرآن کریم می فرماید: «با همسران خود با نیکی و مهربانی معاشرت کنید و از بی عدالتی و خشونت بپرهیزید.» (5)

5. انعطاف پذیری مرد؛ کسی می تواند در زندگی خود موفق شود که خوی نرم و انعطاف پذیری داشته باشد، و این انعطاف پذیری از نشانه های مروت و مردانگی مرد است.

 6. نادیده گرفتن خطاها و لغزش ها؛ انسان دچار لغزش و اشتباه می شود و زن هم از این قاعده مستثنی نیست، پس لازم است که مرد با تدبیر و اندیشه، خطاهای احتمالی همسرش را نادیده بگیرد. رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «هر مردی که برای خود همسری اختیار کرد، باید در احترام نمودن و گرامی داشتن او بکوشد، خطای زن را در پیش فرزندان بازگو نکنید و حتی اگر فرزندان شما خطای مادرشان را یادآوری کردند، شما باید ذهن بچه ها را از این بابت آسوده سازید و احترام مادر را در دل ایشان استوار گردانید. البته بر مادر نیز واجب است که احترام پدر را همیشه به خاطر فرزندان بیاورد.» (6)

7. عدم تنبیه بدنی همسر؛ پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «هر مردی که همسرش را بیش از سه بار در عمرش بزند، خداوند او را در میان تمام مردم محشر چنان رسوا کند که اولین و آخرین، به وی بنگرند.» (7)

8. چشم پوشی از غیر همسر؛ مردان باید از زنان نامحرم چشم بپوشند و جز به همسر خویش، به دیگری نظر نیفکند. چون نگاه به دنبال نگاه، بذر شهوت را در قلب می کارد و این تیر زهرناک از تیرهای شیطان است، که باعث حسرت می شود.

9. تأمین مخارج خانواده؛ مرد در اسلام، مدیر و سرپرست خانواده است و تأمین کلیه مخارج زندگی و حتی بودجه شخصی زن به عهده مرد می باشد، اگرچه زن دارای درآمدی سرشار باشد. امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «برای گناهکاری مرد، همین بس که در تأمین مخارج افراد تحت تکفل خود کوتاهی کند.» (8)

10. همکاری؛ رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم روزی به منزل امیرالمؤمنینعلیه السلام تشریف بردند و ایشان را در حال پاک کردن عدس یافتند، از این کار خیلی شاد شدند و او را فرمودند: «یا علی، کسی که در کار منزل به زنش کمک کند، ثواب حج عمره دارد.» (9)

11. پاکیزه بودن؛ بعضی از مردها به فکر نظافت شخصی خودشان، اعم از بدن و لباس نیستند، دیر حمام می روند و بدن آنها بوی عرق می دهد و پاهایشان هم آزاردهنده است. امام رضاعلیه السلام از پدران بزرگوارش نقل می کند که: «زنان بنی اسرائیل از عفت و تقوا دست کشیده اند و هیچ علتی نداشت جز این که شوهران، خود را برای آنها نمی آراستند؛ زن هم از مرد همان انتظاری را دارد که مرد از او دارد.» (10)

12. مقایسه؛ هر زنی ویژگی خاص خود را دارد و در قابلیت ها و توانایی ها به هیچ وجه نمی توان زن خود را با زن های دیگر مقایسه نمود.

13. خوش زبانی؛ مرد می تواند با زبان خوش بر امارت دل افراد خانواده حکومت داشته باشد.

14. نیکو سخن گفتن؛ خداوند در قرآن می فرماید: «با مردم سخن نیکو بگویید.» (11) امام علیعلیه السلام می فرمایند: «زبانت را به نرمی در سخن و سلام کردن عادت ده تا دوستانت بسیار و دشمنانت اندک گردند.» (12)

15. احسان و نیکی؛ امام علیعلیه السلام می فرمایند: «با احسان، آدمی مالک دل ها می-شود.» (13)

16. خوش رفتاری؛ آنچه باعث گرمی خانواده می شود، خوش رفتاری است. امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «پاکی و حسن خلق روزگار را می سازد و عمر را افزون می-کند.» (14)

17. تعلیم و تربیت همسر؛ مرد باید ساعتی از زندگی را برای تعلیم و تربیت همسرش بگذارد، یا همسرش را آزاد بگذارد تا او در جلسات مذهبی و دینی و آموزش احکام و ضروریات خودش شرکت کند و واجبات را به نحو احسن فرا گیرد. پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «پیش از آن که زنان به زشتی، فرمانتان دهند، شما آنان را به کارهای نیک نصیحت کنید.» (15)

18. پرستاری از همسر؛ زن، در موقع کسالت و بیماری از شوهرش انتظار دارد که از او پرستاری کند و با دلجویی و مهربانی در معالجه اش کوشش نماید. رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «هر کس برای بر آوردن حاجت بیماری کوشش کند، موفق شود یا نه، از گناهانش خارج می شود. مانند روزی که از مادر متولد شده است.» یکی از انصار عرض کرد: «پدر و مادرم قربانت یا رسول ا...! اگر مریض از اهل بیتش باشد آیا ثواب بیشری ندارد؟» حضرت فرمودند: «بلی». (16)

19. فراهم آوردن زمینه آسایش خانواده؛ رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «ملعون است کسی که حقوق خانواده خود را نادیده انگارد.» (17) امام سجادعلیه-السلام می فرمایند: «مورد رضایت ترین افراد در پیشگاه خدا کسی است که زمینه های آسایش خانواده خود را برآورده سازد.» (18)

20. حفظ حرمت زن؛ هر فردی دارای شخصیتی است و دوست دارد که حرمتش حفظ شود و تحقیر را نمی پذیرد. البته گاهی اوقات همسر حاضر است کلمات تندی را از شوهرش در خلوت بشنود ولی شکستن حرمتش در پیش فرزندانش و... را نمی پذیرد. امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «حرمت مؤمن از حرمت کعبه بالاتر است.» (19)

21. نیکی و خدمت به همسر؛ امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «هر کس خوبی خود را نسبت به عیالش با بهترین وجه انجام دهد، خداوند متعال عمرش را زیاد می کند.» (20)

22. پرهیز از لجاجت؛ مرد لج باز سخن همسرش را نمی پذیرد و هرگز در زندگی به هدفش نمی رسد. علاوه بر این که حرمت خود را می شکند بین اعضاء خانواده هم جای ندارد، در زندگی زمین می خورد و بذر شرارت را در دل می پروراند. امام علیعلیه-السلام می فرمایند: «بهترین خُلق و خوی آن است که از لجاجت دورتر باشد.» (21)

23. زندگی را به بازی نگیرید؛ مرد باید در زندگی هدف دار باشد و از سرگرم شدن به مسائل پوچ و بی محتوا پرهیز کند.

24. حفظ وقار و متانت؛ رفتارهای بچه گانه و سبک، مرد را در نزد دیگران بی ارزش می سازد. حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «وقار، نشانه عقل است.» (22)

25. پرهیز از کینه توزی؛ دل جایگاه کینه ها و دشمنی ها نیست و نباید زندگی را بر افراد خانواده تلخ و تنگ نمود. کینه توزی، بیماری خطرناک و کشنده ای است که بسیاری از زندگی ها را نابود می کند و موجب جدایی زندگی مشترک می شود. امام علیعلیه السلام می فرمایند: «ریشه تمام فتنه ها، کینه توزی است.» (23)

26. پرهیز از پرگویی و پرخوری و پرخوابی؛ حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «چون خداوند صلاح بنده اش را بخواهد، به او الهام می کند که سخن اندک گوید و طعام اندک خورد و خواب اندک کند.» (24)

27. قدردانی از اعضای خانواده؛ قدردانی و تشکر از زحمات همسر، او را برای بهتر خانه داری کردن تشویق می کند و نسبت به زندگی دلگرم می شود. امام صادقعلیه-السلام می فرمایند: «خداوند لعنت کند بر کسی که راه نیکی را سدّ می کند و او مردی است که در حق او خوبی می شود ولی نادیده می گیرد و به همین خاطر مانع آن می-شود که خیر و نیکی انجام گیرد.» (25)

28. پرهیز از اهانت؛ امام صادقعلیه السلام می فرمایند: « خداوند (عزوجل) فرموده است: کسی که بنده مؤمن مرا آزار دهد، باید مرا با خود در جنگ بداند و کسی که بنده مؤمن مرا احترام کند، باید از غضب من ایمن باشد.» (26)

29. خدمت گذاری؛ مرد باید چه در کارهای منزل و چه در نگهداری کودکان، به همسرش کمک کند. رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «خدمت به اهل خانه کفاره گناهان است و افزوده اند: این عمل غضب الهی را فرو می نشاند و مهریه حورالعین است.» (27)

30. حضور در خانه؛ رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «حضور پدر در کنار خانواده اش، پاداشی معادل پاداش اعتکاف در مسجد مرا به همراه دارد.» (28)

31. نرمی و مدارا؛ رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «هر مردی که بر اخلاق زشت زن بد اخلاقش شکیبایی به خرج دهد، و در مقابل آن از خداوند پاداش بخواهد، خداوند ثواب و پاداش اهل شکر را به او عطا می فرماید.» (29) حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «آن که مدارا نکند با کسی که چاره ای جز مدارای با او ندارد، حکیم نیست.» (30)

32. تعصب و غیرت بی جا؛ غیرت یک سرمایه گران بها و پرقیمت است. اما سخت گیری و بدگمانی بیش از حد مرد، چه بسا زن با عفت و پاک دامن را به سوی آلودگی می-برد. امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «امیرالمؤمنین، علیعلیه السلام در نامه اش خطاب به امام حسن مجتبیعلیه السلام نوشت: از غیرت ورزی در غیر محل خود بپرهیز؛ زیرا که چنین عملی موجب می شود زن مبرّا و پاک از معصیت، معیوب شود.» (31)

33. غیرت برای مردها؛ ناموس انسان بالاترین سرمایه هاست. تمامی سرمایه ها از قبیل طلا و جواهرات قابل مقایسه با ناموس نیست. اگر اشیاء قیمتی و گران بها مورد دستبرد دزدان و خیانت کاران قرار گیرد زیانش مالی و جبران پذیر است، ولی اگر ناموس انسان مورد دستبرد قرار گیرد زیانش جبران پذیر نیست. رسول اکرمصلی الله-علیه وآله وسلم می فرمایند: «غیرت، نشانه ایمان و بی غیرتی نشانه بی ایمانی است.» (32)

 34. پرهیز از دوستی با افراد آلوده؛ بر اثر دوستی با افراد آلوده، فسادهای اجتماعی به تدریج به خانواده زناشویی رخنه کرده و بنای آن را فرو می ریزد. رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «بپرهیز از هم نشینی با افراد بد؛ زیرا تو، به وسیله او شناخته می شوی.» (33) امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «با تبه کاران هم نشین نشو، مبادا عمل بد او در تو تأثیر گذارد.» (34)

35. پرهیز از شراب و مِی گُساری؛ خداوند در قرآن کریم می فرماید: «شیطان قصد دارد به وسیله شراب و قمار روابط شما را با یکدیگر تیره کند و بین شما کینه و دشمنی برانگیزد.» (35)

36. دوری از تنبلی و بیکاری؛ حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «کسی که به تن آسایی و تنبلی بسنده کرده است هرگز به خوشبختی و آزادگی نخواهد رسید.» (36)

37. پرهیز از رفیق بازی؛ برخی از مردها به جهت آزادی که دارند، رفیق باز هستند. هر کسی را به منزل می آورند و بر اساس غفلتی که دارند یک زمان به خودشان می آیند که در دام فساد گرفتار شده اند. به قمار بازی یا استعمال مواد مخدر یا مِی گُساری و در نهایت بی بندوباری، عادت کرده و به شب نشینی های خانمان برانداز قدم می گذارند.

38. تعدد زوجات و ازدواج موقت؛ دین اسلام، تعدد زوجات را برای مردان جایز و مباح دانسته است؛ لذا اگر مردی بنده شهوت و برده غریزه جنسی است و بدون مراعات عدالت و با داشتن همسری عفیف و پاک دامن و صالح و دارای صورت و سیرت زیبا، مبادرت به تجدید فراش نماید و مهر و محبت و صفا و عطوفت، که چاشنی لذت بخش زندگی شان بود را به بغض و کینه و حسادت تبدیل می کند.

وظایف زن نسبت به شوهر (37)

1. عشق و محبت؛ اولین نیاز روحی و روانی شوهر، مهر و محبت و دوست داشتن اوست. ابراز محبت، موجب دلگرمی و علاقه مندی او نسبت به زندگی می شود. پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «بهترین زنان شما، زنانی هستند که دارای عشق و محبت باشند.» (38)

2. خوش اخلاقی و رفتار نیکو؛ اخلاق، در اصل به معنای نهاد، باطن و سیرت است. انسان خوش اخلاق، یعنی انسانی که دارای نهاد و باطنی پاکیزه و ارزشمند است. پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «سنگین ترین اعمال که در میزان اعمال قرار می گیرد، حُسن خُلق است.» (39)

3. حیا و عفت؛ عفت و حیا از صفات نفسانی هستند که شهوت و تمام حرکات و سکنات و گفتار و قلم انسانی را کنترل می کنند. رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می-فرمایند: «حیا لباسی است که هر کسی آن را بپوشد عیب هایش از مردم پوشیده می-ماند.» (40)

4. تشکر و سپاس گذاری؛ امام سجادعلیه السلام می فرمایند: «شکرگذارترین شما نسبت به خدا، شکرگذارترین شما نسبت به مردم است.» (41)

5. قناعت؛ اسلام قناعت و مصرف با دقت را ستایش کرده است. انسان قانع هیچ گاه دست نیاز به طرف دیگران دراز نمی کند و به اندازه درآمدش خرج می کند.

6. عفو و گذشت و چشم پوشی؛ رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «بر شما باد به گذشت و عفو؛ زیرا که گذشت چیزی بر شما جز عزّت نیفزاید و از یکدیگر بگذرید تا این که خدا شما را عزیز گرداند.» (42)

7. آرایش؛ زن باید همیشه تمیز باشد و زیبایی و آراستگی ظاهری داشته باشد و خود را برای شوهرش آرایش کند. اگر زن به وضع ظاهری اش نرسد ممکن است شوهرش در دام شیادان و زنان آرایش کرده در خیابان بیفتد آن گاه از شما دل بِبُرَد و از مسیر منحرف شود. امام محمدباقرعلیه السلام می فرمایند: «سزاوار نیست زن بدون زیور باشد ولو این که گردنبندی به گردن آویزد. سزاوار نیست دستش را بی رنگ و ساده بگذارد ولو این که حنایی به دست بکشد، هرچند سال خورده باشد.» (43)

8. احترام؛ زن باید از زحمات شوهرش قدردانی کند و با احترام و محبت با او سخن بگوید و او را با احترام صدا بزند و وقتی درب منزل را می زند با لب خندان و چهره ای شاد به استقبالش برود و فرزندان را نسبت به احترام پدر سفارش کند.

9. حفظ حجاب اسلامی؛ نبودن حریم میان زن و مرد و بی حجابی و آزادی معاشرت ها، تنش ها و ناهنجاری ها و بی بندوباری ها را در جامعه بیشتر کرده و در نهایت انسان را به نابودی می کشاند.

 10. خانه داری؛ رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «خدمت هر یک از شما زنان در خانه، برابر جهاد مجاهدان است.» (44) امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «بهترین زنان شما، زنی است که خوشبو، خوش پخت و پز باشد، بجا خرج کند و بجا صرفه-جویی نماید...» (45)

11. نظافت و مرتب کردن منزل؛ محیط منزل، باید دلپذیر و مسرَّت بخش باشد. پاکیزگی و نظافت خانه وظیفه اخلاقی خانم خانه است. نظافت خانه باعث آرامش اعضای خانواده، مخصوصاً مرد خانه است. رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «جلوی خانه های خود را تمیز نگه دارید؛ خود را به یهود شبیه نکنید.» (46) نیز در جای دیگر می فرمایند: «هرچه می توانید پاکیزه باشید؛ زیرا خداوند اسلام را بر پاکیزگی بنیان نهاده و جز مردم پاکیزه کسی به بهشت نمی برد.» (47)

12. امانت داری؛ مرد، زن را امین خود در خانه می داند و او باید تمام توان و کوشش خود را برای حفظ اموال و وسائل خانه به کار ببرد.

13. راز داری؛ فاش کردن راز همدیگر، روابط مرد و زن و بنیان خانواده را تلخ می کند و اعتماد و اطمینان و احترام آنها از بین می رود. اما با حفظ اسرار و راز شوهر، بر درجات ایمان همسر افزوده شده و اعتماد مردم را به خود جلب کرده و مرد با دیده احترام به همسرش می نگرد.

14. بی اجازه از خانه خارج نشدن؛ امام صادقعلیه السلام از پدرانش و آنها از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم نقل می کنند که حضرت می فرمایند: «زن نباید بدون اجازه شوهر از خانه خارج شود، و اگر بدون اجازه خارج گردد ملائکه آسمان، جن، انس و هر آن چه که این زن (نافرمان) از نزد آن عبور می کند به او لعنت می کند تا به آن هنگام که به خانه برمی گردد.» (48)

15. خوش بویی و خودآرایی؛ رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «زن باید خودش را برای شوهر به خوشبوترین عطرها معطر کند و زیباترین لباس هایش را بپوشد و به نیکوترین آرایش، برای شوهرش آرایش نماید و پیوسته خودش را به شوهر عرضه کند.» (49)

16. استقبال از شوهر؛ رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «شایسته است که زن چراغ خانه را روشن کند و خوراک را آماده سازد و چون شوهرش به خانه آمد تا نزدیک درب خانه از او استقبال نماید و به او خوش آمد بگوید. و با آوردن آب و حوله، به شوهرش در شستشوی دستش کمک کند و بدون جهت از انجام خواسته های او امتناع ننماید.» (50)

17. پرهیز از آزار شوهر (تندخویی و بد زبانی)؛ امام جعفر صادقعلیه السلام می-فرمایند: «ملعون است ملعون، زنی که همسرش را بیازارد و وی را غمگین و غصه-دار کند، و خوشبخت است خوشبخت، زنی که احترام شوهر را نگه دارد و وی را نیازارد و در هر حال از وی اطاعت نماید.» (51)

18. اطاعت زن از شوهر؛ یکی از حقوق شوهر، اطاعت زن از او می باشد. در کنار ایمان و عبادت زن و ادای واجبات و ترک محرمات، اطاعت از شوهر باعث نجات اوست. رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «اگر سجده کردن، برای غیر خدا جایز بود، دستور می دادم زن در برابر شوهرش سجده کند.» (52) نیز حضرت در جایی دیگر می فرمایند: «زن نمی تواند حق خدا را ادا کند مگر این که حق شوهرش را ادا کند.» (53)

19. پرهیز از طلسم برای ایجاد محبت؛ امام باقرعلیه السلام از پدرانش نقل می کند که زنی به حضور رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم رسید و گفت: «شوهری دارم که نسبت به من خشن و تندخو است و من طلسمی ساخته ام تا قلب او را به خود متمایل سازم.» حضرت به او فرمودند: «آُف بر تو، دریاها و زمین ها را آلوده کردی و ملائک برگزیده خداوند و فرشتگان آسمان ها و زمین، تو را نفرین می کنند.» آن زن روزها را روزه گرفت و شب ها را به عبادت گذراند، موی سر خود را تراشید و لباس خشن پوشید تا بلکه خداوند از تقصیرش بگذرد. وقتی خبر حال او را به حضرت رسولصلی الله-علیه وآله وسلم دادند، حضرت فرمودند: «این اعمال از وی پذیرفته نمی شود.» (54)

20. زن بدون اجازه شوهر در اموال او تصرف نکند؛ بر اساس شریعت مقدس اسلامی، زن نمی تواند بدون اجازه از اموال شوهرش، صدقه یا نذر مالی یا به افراد چیزی ببخشد و اگر بدون اذن او مبادرت به بخشش اموال شوهر نماید گناه کرده و ثوابش به شوهر می رسد.

21. مصرف بیش از حد و خارج از شأن؛ میانه روی و پرهیز از افراط و تفریط در زندگی، از نظر اسلام، دارای جایگاه خاص است. به مدیر خانه (زن) سفارش می کند که مصرف بیش از حد و خارج از شأن خود نداشته باشد چون اسراف شده و زیاده روی و مصرف بیش از حد نیاز و شایستگی شخصی، حرام است. (55)

22. تدبیر در امور زندگی؛ زن نباید بر مبنای اخلاقی و اقتصادی دین، برای جهت بخشیدن به وضع زندگی خود و رفع مشکلات و نابسامانی های اقتصادی برنامه ای هماهنگ و متناسب با درآمدها تهیه و اجرای آن را در زندگی شخصی و اجتماعی خود مد نظر قرار دهد.

 23. تشویق به درآمد حلال؛ مرد، در راستای تأمین هزینه زندگی به هر در و دیوار می زند تا نزد خانواده شرمنده نشود و جه بسا برخی افراد برای به دست آوردن ثروت، از راه حرام مبادرت می کنند که پیامدهای ناگواری چون بی خاصیتی عبادت، شقاوت ابدی و ملعون خداوند قرار گرفتن را در پی خواهد داشت. و در این راستا، زن در تشویق مرد، در به دست آوردن رزق و روزی حلال می تواند بسیار مؤثر باشد.

24. افشا نکردن اسرار و عیوب شوهر؛ خداوند در قرآن کریم می فرماید: «همسرانتان لباس شما و شما لباس آنها هستید.» (56) تعبیر لباس در این آیه یک تعبیر لطیفی است. لباس، انسان را از سرما و گرما حفظ می کند، زن و شوهر هم باید آبرو و حیثیت یکدیگر را حفظ نمایند. در جای دیگر می فرماید: «زن نوح و لوط که در اختیار دو بنده شایسته از بندگان ما بودند به شوهران خود خیانت کردند، خیانت آن دو زن غیر از جاسوسی نمودن از خانه و شوهر چیز دیگری نبود.» (57)

25. تأمین خواسته های جنسی شوهر؛ امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «لذتی در دنیا و آخرت برتر از کام جویی با همسر وجود ندارد حتی برای اهل جنت، در بهشت لذتی فرح بخش تر از نکاح وجود ندارد.» (58) نیز رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «زن هیچ شبی نباید بخوابد مگر آن که شوهرش از او راضی باشد.» (59)

26. پذیرایی شایسته از مهمانان؛ مهمان داری و مهمان نوازی یکی از رسم های پسندیده ای است که باعث محبت و ارتباط با دل ها شده و کینه ها و کدورت ها را برطرف می سازد و باعث افزایش رزق و روزی و آمرزش گناهان میزبان می شود.

27. سفره آرایی؛ رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «برترین زنان کسانی اند که خوشبو و سلیقه آشپزی آنها کامل و جالب باشد، و اقتصاد را از دست ندهند. چنین زنانی از عمال و کارکنان خدا خواهند بود و عامل خدا هرگز با شکست و پشیمانی مواجه نخواهد شد.» (60)

28. بردباری و تحمل مرارت های زندگی؛ زندگی، دارای مشکلات و فراز و نشیب هایی است که زن و مرد باید خودشان را با آن وفق دهند و با سختی ها بسازند و در مقابل سختی ها صبور باشند و از زندگی دل سرد نشوند. و تنها راه مبارزه با این مشکلات در زندگی، صبر و بردباری و تحمل مرارت های زندگی است.

29. پرهیز از سخن چینی؛ حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «از سخن چینی بپرهیز، که سخن چینی تخم کینه را در دل می کارد و آدم را از خدا و مردم دور می سازد.» (61)

30. تکبر و بخل و ترس زن؛ حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «خصلت های نیک زنان همان خصلت های بد مردان است: تکبر، بخل، ترس. هرگاه زن، متکبر باشد، خود را در اختیار بیگانه نمی گذارد. اگر بخیل باشد، مال خود و شوهرش را حفظ می کند. و زنی که ترسو باشد، از هر چیز (مشکوک) که در برابرش قرار گیرد، چشم می زند و فاصله می گیرد.» (62)

31. سرگرمی های شوهر؛ عده ای از آقایان علاقه مند به بازی های ورزشی، عده ای علاقه-مند به تلوزیون، عده ای علاقه مند به پرورش پرندگان و... می باشند. که این ها باعث علاقه مند شدن مرد به خانه می شود و آرامش روحی و روانی پیدا می کند. اثر مثبت این سرگرمی ها این است که شوهر وقت خودش را در خیابان ها و ولگردی نمی-گذارند و از فسادهای اجتماعی و اخلاقی در امان هستند.

32. پرهیز از کوچه نشینی؛ کوچه نشینی زنان، هم زشت و ناپسند، و هم نامشروع است.

33. پرهیز از توصیف زنان نامحرم نزد شوهر؛ وصف جمال و زیبایی زنی برای مردان نامحرم حرام است و اگر گناهی بین آن دو صورت گیرد، توصیف کننده، شریک آن مصیبت بوده و بلکه شرّ عاملیت در معصیت گریبان گیر او خواهد بود.

34. پرهیز از خیانت؛ حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «از خیانت بپرهیز؛ زیرا که خیانت، بدترین گناه است و خائن به خاطر خیانتش همیشه در عذاب و آتش است. خیانت برکت ها را از بین می برد.» (63)

35. پرهیز از قهر کردن؛ حضرت علیعلیه السلام می فرماید: «از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمودند: هر زنی که با شوهر به ناحق قهر کند در روز قیامت با فرعون و قارون در آخرین طبقه آتش جهنم محشور می شود، مگر آن که توبه کند و برگردد.» (64)

36. پرهیز از منت گذاری؛ رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «اگر زنی تمام طلا و نقره ها را به خانه شوهر خود ببرد، آن گاه یک روزی به سرش منّت گذارد و بگوید، تو چه کاره ای مال از آنِ من است. عمل وی نابود می گردد. اگر چه از عابدترین مردم باشد؛ مگر این که از شوهر خود عذر بخواهد.» (65)

37. پرهیز از مُدگرایی؛ یکی از بیماری های زنان امروزی، مُدگرایی است. بدون این که بیندیشد با هزاران زحمتی که بری شوهر ایجاد می کنند به دنبال تازه های لباس و آرایشند که برای خودشان شخصیتی غیر واقعی و کاذب بسازند.

38. کاستن توقعات؛ حضرت رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «هر بانویی که با همسر خویش مدارا نکند و او را بر انجام کاری که در توانش نبوده و طاقت آن را ندارد وادارد، هیچ حسنه و کار نیکی از او قبول نخواهد شد و در قیامت خدا را در حالی که بر او غضبناک است ملاقات می کند.» (66)

39. بارداری و فرزنددار شدن و شیردهی؛ حضرت رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم به زوجه اش ام سلمه درباره زن باردار می فرمایند: «زمانی که زن باردار شود، اجر و پاداش کسی را دارد که با جان و مالش در راه خدا جهاد می کند و زمانی که فرزندش را بزاید، به او گفته می شود، خدا گناه تو را آمرزید کار و عمل از سر گیر، و زمانی که کودکش را شیر می دهد، خداوند متعال برای هر شیر دادنی، ثواب آزاد کردن بنده از فرزندان اسماعیل پیغمبرعلیه السلام را به او می دهد.» (67)

علل اختلاف بين زن و مرد (68)

1. آشنا نبودن والدين و زن و مرد با وظايفشان؛ شايد بتوان گفت يكي از مهمترين مسائلي كه هر انساني اعم از زن و مرد بايد با آن آشنا باشند، روش همسرداري است. بدين معنا كه زن يا مرد هر كدام وظايفشان را نسبت به طرف مقابلش بداند. و هر يك بدانند كه زن و مرد در مقابل نيازهاي اخلاقي، عاطفي، روحي و رواني، جنسي، اجتماعي و خانوادگي يكديگر وظيفه دارند، كه كوتاهي در برابر هر كدام از اين ها منشأ اختلاف مي شود و دانستن اين وظايف محقق نمي گردد مگر آن كه زن يا مرد هر كدام مدت زيادي پيرامون اين موضوعات مطالعه نمايند و آن را به مرحله عمل برسانند. به بيان ديگر اصل مديريت در داخل منزل و خانواده يكي از اصول بسيار مهمي است كه بسياري، از آن غافلند، چون به اهميت آن آگاهي ندارند. چه بسا يك فرد بتواند استاني را مديريت نمايد و يا لشگري را فرماندهي نمايد، اما در مدیريت منزل و خانواده پنج إلي شش نفري عاجز است.

2. محكوم كردن يكديگر و مچ گيري؛ يكي ديگر از علل اختلاف بين زن و شوهر، پيدا کردن نقاط ضعف ديگري و آن را به رخ او كشيدن و يا در جمع مطرح كردن است، تا از اين طريق، ديگري را محكوم كند و حرف خود را به كرسي بنشاند. در اين صورت، طرف مقابل هم در صدد مقابله برمي آيد و سعي مي كند عيب و نقطه ضعفي در ديگري پيدا كند تا او را محكوم نمايد. در چنين فضايي زن و شوهر، دائماً با ديد منفي به يكديگر نگاه مي كنند و هر كدام دنبال پيدا كردن عيب ديگري است تا او را خُرد كند و شخصيتش را در هم بكوبد. در چنين خانواده هايي فضاي خانواده در اثر بغض و كينه، روز به روز تيره تر مي گردد و آتش حِقد همه را مي-سوزاند.

3. عدم آرايش زنان براي همسران شان؛ زن بايد به آراستگي براي شوهر با رعايت موازين اخلاقي در برابر فرزندان، اهمیت دهد و از آرایش در مقابل نامحرم یا خارج از منزل بپرهیزد؛ زیرا عدم خودآرایی زن برای شوهرش باعث می شود که زن برای مرد تکراری شود و دیگر رنگ و بویی نداشته باشد، در حالی که غریزه جنسی به مرد فشار می آورد و همین فشار باعث می شود که مرد بهانه های مختلف بیاورد و هر کاری زن انجام دهد برایش چندان ارزشی نداشته باشد. البته مرد هم در برابر زن این وظیفه را دارد.

بر همین اساس رسول مکرم اسلامصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «بر زن لازم است که برای شوهرش با بهترین عطرها خود را خوشبو نماید، و بهترین لباس ها را بپوشد، و بهترین زینت و آرایش را برای شوهرش بنماید و خود را هر صبح و شب برای شوهرش آماده سازد.» (69) امام محمدباقرعلیه السلام می فرمایند: «برای زن سزاوار نیست که در برابر شوهرش بدون آراستگی باشد، اگر چه به آویزان کردن گردنبندی باشد. و نیز سزاوار نیست دست هایش را بدون حنا و آرایش رها سازد، اگر چه مقدار کمی حنا به دستش بمالد، حتی اگر زن سن زیادی داشته باشد.» (70)

4. عدم احترام متقابل به اقوام یکدیگر؛ زن و مرد وظیفه دارند نسبت به پدر و مادر و اقوام یکدیگر احترام بگذارند. چه بسا بی توجهی و بی احترامی هر یک نسبت به والدین و بستگان دیگری منشأ اختلاف شوند؛ زیرا علاقه به والدین جزء فطرت هر انسانی است، و نمی توان انتظار داشت یک طرف این موضوع را رعایت کند و طرف مقابل رعایت ننماید. بنابراین برای رفع کدورت باید هر کدام برای والدین و اقوام دیگری احترام قائل شود و برخوردی زیبا داشته باشد. در صورتی که بعضی از بستگان هر یک، از نظر اخلاقی مشکل داشته باشد، و رفت و آمد با آنها اثر منفی روی خودشان و فرزندانشان می گذارد، اگر امر به معروف و نهی از منکر امکان دارد بر انسان واجب است انجام دهد و در صورتی که ممکن نیست باید رفت و آمد را به حداقل و یا به حد تلفنی برساند؛ زیرا سلامت خانواده و فرزندان بر همه چیز مقدم است.

5. ابراز علاقه به دیگران؛ زن نباید نسبت به مرد نامحرم ابراز علاقه کند و از او تعریف و تمجید نماید و همین وظیفه را مرد هم دارد؛ زیرا این کار با غیرت مرد تناسب ندارد و از طرف دیگر مرد دوست دارد زن تمام وجودش عشق و علاقه به او باشد مرد هم نباید به زن نامحرمی ابراز علاقه کند و از او تعریف نماید؛ زیرا عدم رعایت این موضوع حساسیت زن را برمی انگیزد و باعث اختلاف می شود.

6. مقایسه کردن همسر با دیگران؛ مقایسه کردن همسر با دیگران و به رخ کشیدن و برشمردن امتیازات دیگران نسبت به همسر، یکی از کارهایی است که منشأ سرد شدن زن و شوهر نسبت به هم می شود. در حالی که مرد دوست دارد زنش از او ستایش نماید و زن هم علاقه دارد شوهرش به او ابراز عشق و محبت کند. بر همین اساس رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «سخن مرد به زن، که بگوید به راستی من تو را دوست دارم، باعث می شود هرگز محبت آن مرد از دل زن بیرون نرود.» (71) در جایی دیگر نیز می فرمایند: «زمانی که مرد و زن به یکدیگر نگاه محبت آمیز نمایند، خداوند بزرگ هم به آن دو با رحمت و لطفش می نگرد.» (72)

7. اعتیاد و الکلیسم؛ اعتیاد شوهر به سیگار و مواد مخدر و الکل از جمله موضوعاتی است که ایجاد درگیری می کند. هر زنی طبق فطرتش دوست دارد وقتی با شوهرش رو به رو می شود، معطر باشد نه بوی سیگار و مواد مخدر و الکل و... بدهد، به طوری که گاهی اعتیاد و کشیدن سیگار باعث می شود مرد از خود حرکاتی نشان دهد که هر انسانی از او متنفر می گردد. بر این اساس رسول گرامی اسلامصلی الله-علیه وآله وسلم می فرمایند: «کسی که گناه بنگ و حشیش را کوچک شمارد، کافر گردیده است. (مراد از کفر، کفر عملی است).» (73)

8. رفت و آمد زیاد با اقوام یک طرف؛ گاهی رفت و آمد زیاد زن به منزل پدری و اقوامش و بی توجهی به مادر شوهر و سایر اقوام او و بالعکس باعث اختلاف می شود. البته زن به طور طبیعی علاقه بیشتری به والدین و اقوامش دارد، همان طور که مرد هم از این قاعده مستثنی نیست.

9. کم توجهی به غرائز جنسی مرد؛ از روایات استفاده می شود، وظیفه اخلاقی زن آن است که تا شوهرش به بستر، نیامده نخوابد و با رعایت موازین اخلاقی خود را برای شوهر عرضه نماید تا او را از نظر غرائز ارضاء کند. شوهر هم نباید همسرش را زیاد معطل کند. گاهی اوقات مرد خسته است و می خواهد زود بخوابد در حالی که بچه ها بیدارند و زن هم مشغول دیدن فیلم و سخن گفتن با بچه ها و اقوام است و لذا زمینه برای ارضای جنسی مساعد نیست. در چنین مواقعی مرد به خواب می رود در حالی که نتوانسته نیاز خود را تأمین نماید و اگر مدتی به همین طریق بگذرد غریزه جنسی بر مرد فشار می آورد و ناراحتی های ناشی از آن مرد را به طور جدی تحت فشار روحی و اضطراب قرار می دهد. در نتیجه زندگی برای مرد چندان لذت بخش نخواهد بود و همین امر باعث بروز اختلاف و از بین رفتن صفا و صمیمیت می گردد. بر این اساس، حضرت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «زمانی که زنی دور از بستر شوهرش، شب را به صبح برساند (شب نزد شوهرش نخوابد) فرشتگان الهی تا صبح او را لعنت خواهند کرد.» (74) در مقابل، مرد هم وظیفه دارد روحیه و حالت همسرش را در نظر بگیرد و او را از نظر مسائل جنسی ارضاء نماید، به بیان دیگر، مرد نباید تنها به خودش فکر کند، بلکه طوری با همسرش هماهنگ باشد که او احساس نشاط و فرح نماید.

10. تبعیض بین فرزندان و نوه ها؛ انسان به طور طبیعی به برخی از فرزندان و دامادها و عروس ها یا نوه ها به خاطر ایمان قوی، فرمان برداری بیشتر و محبتی که به والدین دارند علاقه زیادتری دارد. اما این علاقه نباید در ظاهر و رفتار و رفت و آمدها بروز کند؛ زیرا فرق گذاشتن بین فرزندان و نوه ها بسیاری از اوقات منشأ کدورت و حسادت و اختلاف بین زن و شوهر می گردد و نظام خانواده را متزلزل می کند. بر این اساس، حضرت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «خداوند دوست دارد بین فرزندانتان عدالت برقرار کنید، حتی در بوسیدن.» (75)

11. دیر آمدن شوهر؛ دیر آمدن شوهر به خانه و بودن با دوستان تا پاسی از شب و خانه را به منزله خوابگاه محسوب نمودن و بی توجهی به نیازهای عاطفی و جنسی زن، یکی دیگر از موضوعاتی است که منشأ اختلاف بین خانواده ها است. البته زن هم باید حد اعتدال را رعایت کند، بدین معنا که موقعیت شوهرش را در نظر بگیرد و بداند که شوهر نمی تواند بیش از حد در کنار او باشد؛ زیرا وظیفه او تأمین مخارج زندگی است و لازمه اش آن است که وقت بیشتری را در خارج از منزل صرف کند و به محض ورود به منزل احتیاج به آرامش دارد.

12. حاکم نبودن خداوند بر دل ها؛ حاکم نبودن معنویت و تقوا و توجه به زرق و برق دنیا و تمایل به تجملات و تشریفات و وجود فخرفروشی و کبر و غرور و حسادت نسبت به یکدیگر یکی از علل دیگر اختلافات در بین برخی خانواده ها است.

 

13. عدم توجه به خواسته های شوهر؛ برخی زنان وقتی پا به سن می گذارند و داررای عروس و داماد و نوه می شوند، به خاطر سن بالا و سرگرم شدن به اطراف شلوغ خود و فروکش نمودن غریزه جنسی در بعضی از این نوع بانوان و موارد دیگر، از نیازهای جنسی و عاطفی شوهر غافل می شوند.

 14. شاغل بودن برخی زنان؛ شاغل بودن زن با حفظ حجاب و رعایت موازین شرعی مانعی ندارد، اما این شغل نباید جلوی نشاط و شادابی او را نسبت به شوهر و تربیت فرزندان بگیرد. حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است.» (76)

15. وابستگی شدید و تعصب های ناروا؛ گاهی وابستگی شدید دختر به مادر یا پسر به مادر و تعصب های بی جا و ندیدن نقاط ضعف دختر توسط مادر و توجه نکردن مادر به نقاط ضعف پسر و دفاع غیرمنطقی از او، طرف مقابل را عصبانی می کند و منشأ اختلاف می گردد.

16. افکار بچه گانه؛ ازدواج در سنین پایین و آشنا نبودن زن و مرد به وظایفشان در مقابل یکدیگر و بچه گانه فکر کردن یکی از علل دیگر اختلافات است.

17. مسافرت های طولانی و دور بودن مرد از خانه؛ مسافرت های طولانی مرد و عدم درک زن توسط همسرش و اذیت کردن فرزندان و مسئولیت همه آنان را به زن سپردن، گاهی صبر او را لبریز می کند و باعث بروز اختلافات می شود. بر این اساس امام رضاعلیه السلام می فرمایند: «زمانی که مرد بیش از چهار ماه همبستر شدن با همسرش را رها سازد گناهکار است.» (77)

18. تفاوت در آداب و فرهنگ ها؛ نزدیک نبودن آداب و رسوم فرهنگ ها و اختلاف در سطح معنویت یعنی پایبند بودن یک طرف به دین و احکام الهی و بی توجهی طرف مقابل به عیادت و ارزش های اسلامی باعث ناسازگاری زن و مرد می شود.

19. تجملات و تشریفات؛ چشم و هم چشمی، تجملات، تشریفات و توقعات بیش از حد و دور از انتظار از عروس و داماد و یا از مادرشوهر و مادرزن و مقایسه زندگی و جهیزیه همسر با زنان دیگر و یا مقایسه کردن موقعیت و شغل و حقوق شوهر با مردان دیگر، یکی از عوامل بروز ناراحتی در خانواده ها است. بر این اساس، حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «آدم حریص فقیر است اگر چه تمام دنیا مال او باشد.» (78) نیز در جایی دیگر می فرمایند: «فردی که حرص و طمع داشته باشد، ذلیل و گرفتار خواهد شد.» (79)

20. عدم درک یکدیگر؛ عدم درک یکدیگر بدین معناست که زن و شوهر به خوبی از خواسته های مادی و معنوی همدیگر آگاه نمی باشند. بر این اساس، حضرت پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «فقر و تنگدستی در بسیاری از افراد باعث کفر و بی ایمانی می گردد.» (80)

21. رابطه نامشروع قبل از ازدواج؛ یکی از علل اختلافات بین زن و مرد، دوست شدن آنان با یکدیگر قبل از ازدواج است؛ زیرا این نوع روابط غرب گونه باعث بدبینی هرکدام به دیگری بعد از ازدواج می شود.

22. ثمره ازدواج های خیابانی؛ معمولاً این ارتباط ها بر اساس احساسات، ظواهر، نگاه سطحی، بدون تعقل و یا بی توجهی به آینده و بدون سنجیدن شرایط برای طرفین تحقق می یابد و بر فرض این که این روابط با این شرایط به ازدواج منجر شود، پس از مدتی حقایق روشن می گردد و اختلافات و ناهماهنگ بودن دختر و پسر در موضوعات مختلف آشکار می شود.

23. هم شأن نبودن؛ هم شأن نبودن خانواده دختر و پسر و اختلاف بین آن دو در ثروت، تحصیلات، معنویت و موقعیت اجتماعی از علل اختلاف بین زن و مرد است.

24. نبودن مدیریت در کارهای منزل؛ هنگامی که زن، هنر کدبانوئی را که یکی از هنرهای زیبا است و باعث جذب شوهر به منزل و ایجاد نشاط در خانواده است، ندارد، شوهرش مدّت ها تحمل می کند و در نهایت، بعد از مدتی از این نوع زندگی خسته می شود و... بر این اساس حضرت رسول اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «مدیریت و اداره خانواده در خارج از منزل به عهده مرد است، اما مدیریت و اداره داخل خانه به عهده زن می باشد.» (81)

25. تنهایی بیش از حد؛ دختری که به والدین و اقوام خود وابسته است وقتی ازدواج می کند و شوهرش نیز صبح تا غروب سر کار است، تمام روز را در منزل تنهاست؛ در بعضی دختران این تنهایی ضمن ایجاد ناراحتی های روحی، باعث بهانه-جویی و ناسازگاری با شوهر می شود و همین امر به تدریج منشأ نزاع و اختلاف شده و گاهی به طلاق منجر می شود.

 26. ثمره ازدواج های اجباری؛ در اسلام روی رضایت دختر و پسر در ازدواج سفارش شده؛ زیرا دختر و پسری که می خواهند سال ها شب و روز در کنار هم باشند باید از جهت سن، معنویت، زیبایی، آداب و رسوم تفاهم داشته باشند و به بیان دیگر هم کفو و هم شأن باشند؛ در غیر این صورت، خورشید همیشه پشت ابر پنهان نمی ماند و روزی آشکار شده، اثر خود را می گذارد.

27. وجود حسادت، تکبر و حرص؛ یکی از بروز اختلافات در بین خانواده ها تنگ نظری و وجود صفت پلید حسادت است. این خصلت باعث می شود که شخص نتواند احدی را برتر از خود ببیند، حتی شوهر و خانواده شوهر را... بر این اساس، حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «حسادت، زندگی را سخت و تیره و تار می کند.» (82) نیز آن حضرت می فرمایند: «کسی که برای مردم تکبر می کند، ذلیل خواهد شد.» (83) در جایی دیگر می فرمایند: «انسان بخیل دوست و رفیقی نخواهد داشت.» (84) و درباره حرص می فرمایند: «کسی که نسبت به دنیا حریص باشد، نابود خواهد شد.» (85)

28. اختلاط زن و مرد در مراکز دولتی و خصوصی؛ اختلاط زن و مرد نامحرم در ادارات و شرکت ها به عنوان همکار و در برخی موقع ساعت ها با یکدیگر حرف زدن و با چهره شاد به دیگری نگریستن، علت دیگر اختلافات خانوادگی است.

29. چشم چرانی و مقایسه؛ یکی از علل اختلاف در خانواده، چشم چرانی مرد یا زن و مقایسه کردن همسر خود با دیگران است و این موضوعی است که باعث دلسردی همسران از یکدیگر می گردد.

30. مخارج سنگین عروسی؛ یکی از علل دیگر اختلاف بین عروس و داماد، مخارج سنگین عروسی و تعداد میهمانان است.

31. توقعات و انتظارات بیش از حدّ؛ برخی از مردان گویا هدف ازدواج و انتخاب همسر را گرفتن کُلفَت و خدمتکار می دانند و همسر را به عنوان یک مستخدم شبانه-روزی محسوب می کنند و... که خود موجب ناسازگاری و اختلاف در خانواده خواهد شد.

32. کم حرفی و بی نشاطی؛ کم حرفی برخی از زنان و مردان در منزل و سکوت بیش از حد، زندگی را برای طرف مقابل از حالت عادی خارج می کند و نشاط و سرور و روابط صمیمی را کم رنگ می سازد؛ زیرا زن و مرد غیر از نیازهای جنسی، از نظر عاطفی هم به یکدیگر نیاز دارند.

33. عصبانیت و بد اخلاقی؛ عصبانیت و تندخویی یکی از علل بروز اختلاف بین زن و مرد است به طوری که گاهی فضای خانواده را متشنّج کرده و طرف مقابل حوصله اش تمام شده و جر و بحث شروع می شود.

34. سخت گیری و عدم اعتدال؛ برخی خانواده ها و زوج های جوان به قول خودشان بسیار با هم راحتند و بین زن و مرد نامحرم موازین شرعی رعایت نمی شود. در نقطه مقابل، بعضی خانواده ها بسیار سخت گیرند، به طوری که رفت و آمد و صله رحم و نشاط و شادابی را از همسر و فرزندان خود سلب کرده اند و... در هیچ کدام از این دو گروه، خانواده جایگاه حقیقی خود را پیدا نکرده است.

35. منفی گرایی و دائم، نقاط ضعف را دیدن (عدم انصاف)؛ یکی از عوامل اختلاف در خانواده، منفی گرایی است؛ یعنی دائماً نقاط منفی طرف مقابل را می بیند و از کاه کوهی می سازد و اصلاً به جنبه های مثبت و کارهای خوب دیگری توجه ندارد. بر این اساس، حضرت علیعلیه السلام می فرمایند: «انصاف (عدالت و میانه روی) باعث جذب دل ها می شود.» (86)

36. سوء ظن و بدگمانی؛ بدبین بودن زن و مرد نسبت به هم یکی دیگر از علل نزاع بین آن دو است. در این صورت هر روز کانون خانواده را تاریک تر می کنند و چه بسا این سوء ظن ها منجر به ضرب و شتم، طلاق، قتل و... شود.

37. ثبت نکردن مطالب زمان خواستگاری؛ در هنگام خواستگاری، دو خانواده معمولاً داغ هستند. اکثر مطالبی که خانواده عروس می گوید، خانواده داماد قبول می کند و داماد هم چون تازه آشنا بوده، بدون تردید و آینده نگری موضوعاتی را پیشنهاد می دهد تا به عروس احترام بگذارد. پس از مدتی که داماد به خود می آید می بیند موقع خواستگاری داغ بوده و حرف های نسنجیده زده یا پذیرفته و از توان او خارج است. در نتیجه به طور کلی منکر می شود و به دنبال آن نزاع ها و درگیری های لفظی و کوچک کردن یکدیگر با غیبت و فرستادن پیغام ها شروع می شود.

38. دوستان سابق و حفظ روحیه گذشته؛ گاهی مرد تا دیروقت با دوستانش بیرون از منزل دنبال تفریح و بگو بخندند و توجه ندارند که دل همسرش مثل سیر و سرکه می جوشد و انتظار آمدن شوهرش را می کشد و...

39. توهین و تحقیر؛ یکی از عوامل بروز اختلافات، توهین و فحش دادن به همسر و اقوام و والدین یکدیگر است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید، نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را استهزاء و مسخره کنند، شاید آنها که مورد تمسخر قرار گرفته اند از این ها بهتر باشند و همچنین هیچ گروهی از زنان نباید زن دیگری را مورد مسخره قرار دهند چرا که ممکن است آنها که مورد اهانت قرار گرفته اند از آنانی که مسخره می کنند بهتر باشند.» (87)

40. سُستی مرد در عمل به کارهای روزانه منزل؛ زن برای اداره منزل و آماده کردن غذا و مانند آن نیاز دارد که مرد برخی از کارهای بیرون منزل، از قبیل خرید مایحتاج را انجام دهد.

41. وسواس؛ داشتن شک و تردید انسان نسبت به صحیح انجام دادن نظافت بدن، منزل، وضو و غسل، و یا شک و بدبینی نسبت به شوهر و یا زن می باشد. که همه این ها در صورتی انسان در صدد اصلاح خود نباشد منشأ اختلاف و ناراحتی های روحی برای خود فرد و اعضای خانواده می گردد. بر این اساس، امام صادقعلیه السلام می فرمایند: «شیطان می خواهد با وارد کردن شک، شما از او اطاعت کنید، راه درمان، آن است که شما گوش به حرف شیطان ندهید و به شک توجه نکنید، زمانی که توجه نکردید، شیطان دیگر برنمی گردد.» (88)

42. بچه دار نشدن؛ این امر در برخی از زوجین به اختلاف منجر می شود. اگر چه این امر با سازش و توکل به خدا حل می شود و یا در نهایت با آوردن بچه ای از پرورشگاه.

43. ماندن بیش از حد مرد در خانه؛ اگر زندگی از این تنوع خارج شد، به طوری که زن و مرد شب و روز دائم با هم بودند، دیگر آن جاذبه و کشش قبلی نیست و گاهی ماندن زیاد مرد در منزل (بیهوده) موجب بروز اختلاف می شود، به ویژه مردانی که در حیطه و محدوده کار زن وارد می شوند.

44. ازدواج داد و ستدی؛ در این میان گاهی از اوقات، جوان برای این که برادر یا خواهرش ازدواج کند، مجبور می شود دختری یا پسری را قبول کند که چندان علاقه به وی ندارد؛ نتیجه این نوع ازدواج ها، عدم سازش بین زوجین و بروز اختلافات است.

45. اعتماد به انتخاب دیگران؛ برخی جوانان بر اساس اعتمادی که روی حرف خواهر یا مادر یا استاد یا رفیق دارند، بدون تحقیق و بررسی راضی به زندگی با دختر یا پسری می شوند که اعتماد درست نبوده، در نتیجه به خاطر عدم علاقه به همسرش زندگی شان از نشاط لازم برخوردار نیست.

46. عدم نظارت بر رفت و آمدها؛ برخی از جوانان در ابتدای ازدواج به خاطر نداشتن تجربه و عدم مدیریت صحیح در زندگی، و برای این که به اصطلاح خودشان سخت بر همسرشان نگیرند و کاملاً خانم شان از آنان راضی باشد، همسرشان را در رفت و آمدها با دوستان دوران دبیرستان و دوستان دانشگاهی اش آزاد می گذارند. این عدم نظارت مرد و راهنمایی نکردن او همسرش را، گاهی از اوقات منشأ اختلاف و عدم سازش زن می گردد.

47. توجه بیشتر به حرف دیگران؛ یکی از علل اختلاف بین زن و شوهر توجه آنان به حرف دیگران است، به گونه ای که به حرف دیگران بیشتر از حرف همسرش گوش می دهد و زود تحت تأثیر قرار می گیرد.

48. فاش کردن راز زندگی و نقطه ضعف ها؛ گفتن مسائل جزیی و خصوصی زندگی برای والدین و دیگران، زن یا مرد را به شدت ناراحت می کند و موجب درگیری می شود.

49. عدم صداقت، و ظاهر سازی؛ گزافه گویی و خودستایی های بی مورد و دروغ گفتن و... باعث می شود که دو خانواده از همان ابتدا به هم بدبین شوند و نزاع و اختلاف بین آنها روز به روز شدت یابد.

50. فقر و بی کاری؛ وقتی مرد بیکار باشد توان اداره نمودن خانواده خویش را با این مخارج ندارد و زن هم، فقط تا مدتی می تواند تحمل کند. بر این اساس، حضرت پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: «فقر و تنگدستی در بسیاری از افراد باعث کفر و بی ایمانی می گردد.» (89)

نتیجه گیری

مباحثی که در این مقاله به آنها پرداخته شد و نتایجی که از این مقاله عاید ما می گردد به شرح ذیل می باشد:

1. هر یک از مرد و زن نسبت به یکدیگر وظایف خود را بداند و به خوبی و بدون چون و چرا، آن وظایف را رعایت نماید.

2. زن کانون مهر و محبت است و بهترین کلید همسرداری را محبت می داند.

3. کسی می تواند در زندگی خود موفق شود که خوی نرم و انعطاف پذیری داشته باشد.

4. مردان باید از زنان نامحرم چشم بپوشند و جز به همسر خویش، به دیگری نظر نیفکند.

5. هر مرد و زنی ویژگی خاص خود را دارد و در قابلیت ها و توانایی ها به هیچ وجه نمی توان مرد یا زن خود را با مرد یا زن دیگر مقایسه نمود.

6. قدردانی و تشکر از زحمات همسر، او را برای کارهای بهتر خانه داری کردن تشویق می کند و نسبت به زندگی دلگرم می شود.

7. سخت گیری و بدگمانی بیش از حد مرد، چه بسا زن با عفت و پاک دامن را به سوی آلودگی می برد.

8. سنگین ترین اعمال که در میزان اعمال قرار می گیرد، حسن خلق است.

9. فاش کردن راز همدیگر، روابط مرد و زن و بنیان خانواده را تلخ می کند و اعتماد و اطمینان و احترام آنها از بین می رود.

10. زن نمی تواند حق خدا را ادا کند مگر اینکه حق شوهرش را ادا کند.

11. زن و مرد وظیفه دارند نسبت به پدر و مادر و اقوام یکدیگر احترام بگذارند. چه بسا بی توجهی و بی احترامی هر یک نسبت به والدین و بستگان دیگری منشأ اختلاف شوند.

12. عدم درک یکدیگر بدین معناست که زن و شوهر به خوبی از خواسته های مادی و معنوی همدیگر آگاه نمی باشند.