emamian

emamian

سه شنبه, 17 فروردين 1400 00:53

رسالت قرآن در معرفت و شناخت

هدایت قرآن کریم و رسالت آن در تبیین معرفت شناسی این است که اساس را بر صورت های واجد شرائط نتیجه گرفتن قطعی و مادّه های صالح جهت افاده، یقین قرار می دهد و بهره مندان از خود را متّقیانی می داند که بر محور حسّ نگشته و در دیوارهای تنگ طبیعت محبوس نشدند و به ماوراء آن که قلمرو غیب و عقل است ایمان دارند. قرآن کریم همان طوری که فکر ناب را زمینه حصول یقین صاحب نظران می داند، ذکر خالص و شکر بی شائبه را وسیله حصول یقین صاحبان بصیرت می شمارد.

قرآن که خود، علم ممثَّل است، بیش از هر چیز جوامع بشری را به دانش فرا می خواند چون با سرمایه بینش علمی، فروغ هدایت آن روشن تر می شود، زیرا گر چه رهنمود قرآن در بشارت دادن و بیم دادن عالم است...«لِیکونَ لِلعالَمینَ نَذیراً»[1] لیکن سودمندان از آن، کسانی اند که از زبانه دوزخ هراسناک اند: «انّما اَنتَ مُنذرٌ مَن یخْشاها»[2] و هراسناکان از شعله جهنم، زیاد نیستند و مهم ترین آنان عارفان به خدای سبحان و عالمان به احکام و حکم اویند: «اِنَّما یخْشَی الله مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»[3]و در پرتو خدا باوری و خدا پروائی، شایسته هم نشینی فرشته ها شده و در صحنه برجسته ترین معارف الهی یعنی توحید به شهادت نشسته و ادای شهادت آنان مسموع گوش دل صاحبدلان شده، و مُهر تأیید و امضاء خدای واحد را به همراه خود دارد: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَالْمَلائِکةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ». [4]

رسالت قرآن در دعوت به معرفت، شامل همه ارکان آنست؛ یعنی هم مبدء را که خدای سبحان و نام های نیکوی او ومظاهر گوناگون آنهاست به عنوان مبدء شناسی عنوان می کند و هم معاد را که همان مبدء است با نام های نیکوی دیگر ارائه می دهد و هم رابط بین آغاز و انجام را که مظاهر نام های نیکو دیگر خدای سبحان اند هدایت می کند، ضمنا جهان شناسی و انسان شناسی را که هر کدام به نوبه خود مظهر نامی از نامهای مبارک الهی اند تعلیم می نماید، و نحوه پیدایش و پرورش بسیاری از موجود های روح دار یا بدون روح را به منظور تشریح آیات آفاقی و انفسی گزارش می دهد.

در تحلیل مسائل شناخت شناسی، گذشته از آنکه مباحث را به صورت اشکال منطقی دقیق طرح می کند و شرائط منطق صوری را رعایت می کند به قسمت مهم منطق که صاحب نظران روش شناسی آن را جزء فریضه مباحث منطق می شمارند و بخش های دیگر را جزء نافله مسائل منطق محسوب می دارند کاملا عنایت می نماید و از این رهگذر نه تنها حِسْبان و زَعْم و پندار واهی را کافی نمی داند بلکه گمان را که بسیاری از دانشمندان به آن مبتلا هستند ناقص می شمارد، و مظنّه را در تحقیق مسائل جهان بینی سودمند نمی داند، و آیات فراوانی در این زمینه نازل شده است که ظنّ را چون خَرْص و تخمین دانسته و پیروی از آنها را ضلالت می داند و گمان پرستی را همراه با هواپرستی محکوم می شمارد، آیات ذیل نمونه ای از ذمّ ظّن و سلب حجّیت آن در مسائل اعتقادی و نفی اعتماد بر آن در مباحث جهان بینی است: «اِنْ یتَّبِعُونَ اِلّا الظّنَّ وَ اِنْ هُمْ اِلّا یخْرِصُونَ»[5] «وَ ما یتَّبِعُ اَکثَرُهُمْ اِلّا ظَنّا اِنَّ الظَّنَّ لا یغْنی مِنَ الحَقّ شَیئاً»[6] «اِنْ یتَّبِعُونَ اِلّا الظّنّ و ما تهوی الاَنْفَسَ». [7]

چون از صورت های فاقد شرائط انتاج هرگز قطع حاصل نمی شود و از مادّه های ظنّی هرگز تعیین پدید نمی آید هدایت قرآن کریم و رسالت آن در تبیین معرفت شناسی این است که اساس را بر صورتهای واجد شرائط نتیجه گرفتن قطعی و مادّه های صالح جهت افاده، یقین قرار می دهد و بهره مندان از خود را متّقیانی می داند که بر محور حسّ نگشته و در دیوارهای تنگ طبیعت محبوس نشدند و به ماوراء آن که قلمرو غیب و عقل است ایمان دارند: «یؤمِنُونَ بِالغَیبِ»[8] و درباره قیامت به گمان اکتفاء نکرده بلکه به مرز یقین رسیده اند، «و بِالآخرَهَ هُمْ یوُقِنُونَ»[9]اینان در پرتو معرفت شناسی بین گمان نزدیک به علم که نفوذ شبهه در آن بعید است نه محال، و بین یقین که رخنه تردید در آن مستحیل است نه بعید، فرق گذاشته اند وهرگز گمان های پراکنده را یقین نمی پندارند و بعید را ممتنع نمی شمارند.

قرآن کریم همان طوری که فکر ناب را زمینه حصول یقین صاحب نظران می داند، ذکر خالص و شکر بی شائبه را وسیله حصول یقین صاحبان بصیرت می شمارد، زیرا بعد از جریان حضرت خلیل  علیه السّلام  که نمونه کامل صاحبان بصیرت است و اینکه آن حضرت شاهد ملکوت آسمانها و زمین بوده و از بین رهگذر به مقام یقین شهودی و قطع با بصیرت رسیده است: «وَ کذلِک نُری اِبراهِیمَ مَلَکوتَ السَّمواتِ وَ الاَرضِ وَ لیکونَ مِنَ المُوقنین»[10] همه صاحب نظران را به نگاه در ملکوت آسمانها فرا می خواند تا از این سکوی پرش به مقام یقین مفهومی و قطع نظری برسند، گر چه رسیدن به مقام قطع با بصیرت به نوبه خود ممکن خواهد بود: «اَوَ لَمْ ینظُروُا فی ملَکوتِ السََّمواتِ وَ الاَرضِ»[11]

و نیز همه سالکان کوی حق را به ذکر و پرستش خالص دعوت می نماید تا از راه ذکر و شکر چون طریق فکر و شعور به مقام والای یقین برسند: «وَ اعبُدْ رَبَّک حتّی یأتِیک الیقینَ». [12]

و به صاحبان علم الیقین که از رهگذر کوی فکر و شعور یا سحر خیزی ذکر و شکر به مقام یقین رسیده اند اعلام می دارد که هنوز در بین راه اند و مقصد های والا همچنان به انتظار آنها است که از علم الیقین به عین الیقین بار یابند. از علم به عین آمد و از گوش به آغوش: «کلّا لَو تَعلمُونَ عِلمَ الیقینِ لَتَروُنَّ الجَحیمَ ثُمَّ لَتَروُنّها عَینَ الیقینِ. ». [13]

یقین عامل مؤثّر است تا عبد صالح سالک از مقام محبّ بودن به درجه بالای محبوب حق شدن نائل آید، که نه تنها لذّت محبت را می چشد، بلکه از ناحیه محبوب شدن می بالد و فخر می کند، و اگر تاکنون از لذت مناجات با حق بهره مند بود اکنون از شوق مناجات خدای سبحان با وی غرق نشاط می شود: « قُلْ إِنْ کنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْکمُ اللَّهُ وَیغْفِرْ لَکمْ ذُنُوبَکمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ »[14]  «ما بَرحَ لِلّه عزّت آلائه فی البرهة بعد البرهة و فی ازمان الفترات عبادٌ ناجاهم فی فکرهم و کلّمهم فی ذات عقولهم»[15]اینان هر لحظه با عبادت بهره تازه از یقین می برند و با یقین برتر عبادت بهتر انجام می دهند چنانکه صاحب نظران با فکر بهره جدیدی از یقین نظری می برند و با آن یقین کلید حلّ دشواری های نظری را بدست می آورند. و چون نظام آفرینش بر اساس علت و معلول است و همه سلسله علّت ها را خدای سبحان که مسبب همه اسباب است اداره می نمایند و آنها فقط مجاری فیض اند، درخواست هرگونه فیضی با حفظ مبادی و مجاری آن خواهد بود، و هرگز توسّل ها مخالف حکمت حق نبوده و آن را تغییر نمی دهند، بلکه هماهنگ با آن اثر می کنند: یا مَن لا تُغَیرُ حِکمَته الوسائلُ[16] و از آن جهت که علم گاهی از فکر و دانش و زمانی از ذکر و نیایش حاصل می شود تقاضای افزایش آن همراه با درخواست توفیق فکر و حدس و سعادت عبادت و پرستش خواهد بود، بنابراین معنای «ربِّ زِدْنی عِلماً» همراه با تقاضای توفیق کوشش و تفکر عقلی یا کشش و تهجد قلبی می باشد که جمع هر دو، نه تنها ممکن، بلکه مطلوب خواهد بود. و از آن جهت که بنای این مقالت بر اختصار است و از طرفی برخی از مباحث عبادی در این فصل آمده است لذا فصل مستقلی برای تبیین رسالت قرآن در عبادت منعقد نخواهد شد، همان طوری که برای رسالت قرآن در تربیت منعقد نشد.

پی نوشت ها

[1] سوره‌ي فرقان، آيه‌ي 1؛ تا براي جهانيان بيم‌دهنده باشد.

[2] سوره‌ي نازعات، آيه‌ي 45.

[3] سوره‌ي فاطر، آيه‌ي 28.

[4] سوره‌ي آل عمران، آيه‌ي 18. خداوند گواهي مي‌دهد كه معبودي جز او نيست و فرشتگان و صاحبان دانش گواهي مي‌دهند (خداوند در تمام عالم) قيام به عدالت دارد و معبودي جز او نيست كه هم توانا و هم حكيم است.

[5] سوره‌ي انعام، آيه‌ي 116؛ آنها تنها از گمان پيروي مي‌كنند و تخمين و حدس مي‌زنند.

[6] سوره‌ي يونس، آيه‌ي 36؛ اكثر آنها جز از گمان پيروي نمي‌كنند و گمان انسان را از حق بي‌نياز نمي‌كند.

[7] سوره‌ي والنجم، آيه‌ي 23؛ آنها فقط از گمان‌هاي بي‌اساس و هواي نفس پيروي مي‌كنند.

[8] سوره‌ي بقره، آيات 4ـ2؛ به غيب ايمان مي‌آورند.

[9] سوره‌ي بقره، آيات 4ـ2؛ به آخرت يقين دارند.

[10] سوره‌ي انعام، آيه‌ي 75.

[11] سوره‌ي اعراف، آيه‌ي 185؛ آيا در ملكوت آسمانها و زمين نگاه نمي‌كنند؟

[12] سوره‌ي حجر، آيه‌ي 99.

[13] سوره‌ي تكاثر، آيه‌ي 5؛ چنان نيست (كه شما خيال مي‌كنيد) اگر شما علم اليقين (به آخرت) داشته باشيد، قطعا شما جهنم را خواهيد ديد، سپس (با ورود در آن) آن را به عين اليقين خواهيد ديد.

[14] سوره‌ي آل عمران، آيه‌ي 31؛ بگو اگر خدا را دوست داريد پيروي كنيد مرا تا خدا شما را دوست دارد.

[15] نهج البلاغه، خطبه‌ي 222؛ همواره براي خدا ـ كه نعمتها و بخششهايش ارجمند است ـ در پاره ا‌ي از زمان پاره ا‌ي ديگر و در روزگارهايي كه آثار شرائع در آنها گم‌ گشته، بندگاني است كه در انديشه‌هاشان با آنها راز مي‌گويد و در حقيقت عقل‌هاشان با آن‌ها سخن مي‌فرمايد.

[16] صحيفه سجاديه.

شنبه, 14 فروردين 1400 16:07

عرفات سرزمین شناخت و معرفت

در فاصله حدود 21 کیلومتری شهر مکه، سرزمین مقدّسی است با پیشینه تاریخی دیرینه که نامش عرفات است. حاجیان پس از پوشیدن لباس احرام، برای انجام حج تمتع، راهی آنجا شده و از ظهر روز نهم ذیحجه تا غروب آفتاب، در این سرزمین وقوف می کنند و به دعا و نیایش می پردازند تا خدای رحمان، به آنها رحمت آورده، بار دیگر اجازه ورود به حرم را به آنان عطا نماید.

تشنگان معرفت و عارفان عاشق، برای حضور در عرفات، شور و شوق فراوان از خود نشان داده، برای همنشینی با حضرت صاحب الأمر ـ ارواحنا لتراب مقدمه الفداء ـ که همه ساله در این موقف حضور دارند، سر از پای نمی شناسند.

عَرَفاتْ از ریشه عَرَفَ گرفته شده و به گفته راغب: بیانگر شناخت آثار اشیاء همراه با تفکر و تدبّر است. این کلمه، اسمی مفرد است که در لفظ به صورت جمع آمده، اما جمع بسته نمی شود. و شاید دلیل آن، تفکیک ناپذیری اماکن بوده و با این استعمال، گوئی هر جزئی از این سرزمین را عرفه دانسته اند.

این روزها حجاج بیت الله الحرام عازم سرزمین عرفات اند. سرزمینی که معطر به نوای اباعبدالله الحسین علیه السلام و دعای روح بخش عرفه ایشان است. اما عرفات کجاست؟ و چرا نام این منطقه نورانی عرفات نامیده شده است؟ عرفات، منطقه ای خارج از محدوده حرم و نزدیک مشعرالحرام است که «جبل الرحمة» و «مسجد نَمِرة» در آن واقع است. وقوف در این سرزمین از ظهر روز نهم ذی حجه تا غروب آن برای کسانی که احرام حجّ تمتع بسته اند واجب و از ارکان حج است. درباره راز نامگذاری این سرزمین به عرفات وجوهی مطرح است حضرت آیت الله جوادی آملی دلایل نامگذاری این سرزمین را این گونه بیان می کنند.

1- حضرت آدم و حوا بعد از هبوط، یکدیگر را در آن سرزمین شناختند.[1]

2- آن دو در این سرزمین به گناه خود اعتراف کردند.[2]

3- جبرئیل(ع) هنگام تعلیم مناسک حج به حضرت ابراهیم، به او گفت: در این سرزمین در پیشگاه خداوند به گناهان خود اعتراف کن.[3]

4- آنگاه که حضرت ابراهیم(ع) از خدای سبحان خواست تا مناسک حج را به وی ارائه کرده و بیاموزد؛ «أَرِنا مَناسِکنا»[4]، جبرئیل(ع) که مأمور تعلیم مناسک به ابراهیم خلیل(ع) بود، به هنگام حضور در سرزمین عرفات، به آن حضرت گفت: اینجا عرفات است. پس در آن مناسک خود را بشناس و به آن عارف شو؛ «هذِهِ عَرَفاتٌ فَاعْرِفْ بِها مَناسِکک وَاعْتَرِفْ بِذَنْبِک»[5] بنابراین وجه، سبب تسمیه آن سرزمین به عرفات این است که جبرئیل(ع) از آنجا به عنوان عرفات نام برد.

5- حضرت ابراهیم(ع) قبل از روز نهم ذی حجه در خواب دید که اسماعیل(ع) را ذبح می کند. چون بیدار شد به حالت تروی و فکر فرو رفت که آیا این رؤیای الهی و به منزله دستور آسمانی است یا نه؟ از این روی روز هشتم را «یوم الترویه» می نامند. گرچه ممکن است راز تسمیه آن به یوم الترویه این باشد که در آن روز برای سقایت حج گزاران، آب گیری می کردند تا زائران را در عرفات و مشعر و منا آب دهند. چنان که امام صادق(ع) فرمود:«إنَّ إبراهیم أتاهُ جِبرئیلُ عِندَ زَوالِ الشَّمْسِ مِنْ یومِ التَّرْویةِ فقال: یا إبراهیمُ! ارُتَوِ مِنَ الْماءِ لَک ولأهلِک. ولَمْ یکنْ بینَ مَکةَ وعَرَفاتٍ یوْمئذٍ ماءٌ فَسُمِّیتْ التَّروِیة لِذلک»[6] رؤیای مزبور، در شب نهم ذی حجه نیز برای حضرت ابراهیم(ع) تکرار شد. از این رو بر آن حضرت مسلّم شد که باید فرزند خود اسماعیل را ذبح کند. این معرفت در روز نهم و در سرزمین عرفات حاصل شد و بدین سبب آن روز را «عرفه» و آن سرزمین را «عرفات» نامیدند.[7]



[1]. بحارالانوار، ج 44، ص 242 و ج 57، ص 245.

[2]. همان، ج 11، ص 168.

[3]. همان، ج 4، ص 207.

[4]. سوره بقره، آیه 128.

[5]. الکافی، ج 4، ص 207.

[6]. همان‏.

[7]. الدرّ المنثور، ج 7، ص 111.

مسئلة «هویت» یا تلاش برای پاسخ گویی به پرسش «من کیستم؟» موضوع تازه ای نیست و از دیرباز ذهن انسان را به خود مشغول داشته است. از یک منظر می توان گفت مسئلة «هویت»، سابقه ای به بلندای تاریخ بشریت دارد. از آن زمان که آدمی احساس کرد باید به پرسش از «کیستی» و «چیستی» خویش در برابر طبیعت و محیط اجتماعی پاسخ دهد، مقوله ای به نام «هویت» شکل گرفت؛ به دیگر سخن، انسان از زمانی که شناخت خود را آغاز کرد، این مسئله برایش مطرح شد.

اهمیت مسئلة غامض و پیچیدة هویت در عصر حاضر که با مقتضیات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ویژه ای رو به روست تا بدانجاست که این مسئله، علی رغم سابقه دیرینه و قدمت طولانی، نه تنها رنگ کهنگی به خود نگرفته، بلکه به یکی از مشغله ها و دغدغه های اساسی بسیاری از پژوهشگران رشته های گوناگون بدل شده است. چگونگی تحول هویت در مراحل مختلف سنی، عوامل شکل گیری و تحوّل هویت، انواع هویت و بسیاری مسائل دیگر، موضوع بحث صاحب نظران روان شناسی، جامعه شناسی و رشته های دیگر است.

از سوی دیگر، حج به عنوان یکی از مناسک بزرگ اسلامی، جایگاه ویژه ای در میان مسلمانان دارد. همه ساله میلیون ها نفر از مسلمانان از سرزمین های دور و نزدیک برای انجام دادن مناسک حج و عمره به سوی بیت الله الحرام حرکت می کنند تا از این عبادت بزرگ بهره برند و جان خود را در زلال مناسک آن شست وشو دهند.

با این حال، تأثیرات حج، صرفاً به آثار و نتایج عبادی و معنوی آن خلاصه نمی شود. این عمل، در کنار آثار معنوی، کارکردهای سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی نیز دارد که اهمیت آن را مضاعف می کند. وجود چنین آثار و نتایجی برای مناسک حج، باعث می شود محققان و صاحب نظران در امور فرهنگی جامعه از کنار آن، به­سادگی نگذرند و دربارة آن تأمل بیشتری داشته باشند.

یکی از ابعاد تأثیرگذاری حج را می توان در زمینة هویت فردی و جمعی دانست. در واقع، با توجه به گستردگی تأثیرگذاری حج بر افراد و جامعة اسلامی، می توان تأثیر حج بر هویت مسلمانان وجوامع اسلامی را به عنوان موضوعی قابل توجه بررسی کرد. سؤالی که در این رابطه مطرح می شود این است: آیا این عمل در زمینة هویت بخشی به مسلمانان هم نقش ایفا می کند؟ آیا با توجه به تأثیرگذاری زیارت خانة خدا در ابعاد مختلف زندگی مسلمانان، می توان گفت که این عمل عبادی بزرگ، در هویت یابی مسلمانان نیز نقش دارد؟ بررسی این امر و چگونگی آن، موضوع نوشتار پیش روست.

تعریف هویت و انواع آن

مبحث هویت به معنای جدیدِ آن، از طریق ترجمة متون اروپایی به زبان فارسی راه یافته است. لذا مترجمانی که واژه «identity» (= هویت) را از متون لاتین به فارسی ترجمه کرده اند. از معادل هایی مانند «این همانی» و «همانستی» استفاده کرده و برای متضاد آن، واژگانی چون «بی خویشتنی»، «از خود بیگانگی»، «بی هویتی» و «بی خودی» را به کار برده اند (ربانی، 1381ش، ص16).

«هویت» (معادل identity)، واژه ای عربی است و ریشة آن به واژة «هو» بازمی گردد که به غایت، نهایت و کمال مطلق اشاره دارد (میرمحمدی، 1383ش، ص8). هویت از نظر لغوی در زبان فارسی به معنای «حقیقت شیء یا شخص که مشتمل بر صفات جوهری او باشد» (عمید، 1388ش، ص908)، و «آنچه موجب شناسایی شخصی یا چیزی می شود» (مشیری، 1388ش، ص177)، و نیز «یکی بودن با ذات یا یکی بودن موصوف با صفات اصلی و جوهری مورد نظر» (الطایی، 1378ش، ص33) به کار رفته است.

اما در اصطلاح، هویت به معنای احساس تشخص یا تعریفی است که هرکسی از خودش دارد. این تعریف اغلب در پاسخ به پرسش «من کیستم؟» ارائه می شود و شامل مجموعه ای از خصوصیات جسمی، روانی و اجتماعی است که او را از دیگران متمایز می سازد (شریفی نیا، 1394ش، ص226). بنابراین، هویت هر پدیده ای، بیانگر هیئت و ماهیت وجودی ذات آن است و به­ویژگی یکتایی، فردیت و تفاوت های اساسی ای که شخص یا گروه را از همة افراد یا گروه های دیگر متمایز می کند، اشاره دارد (الطایی، ص34)؛ به تعبیر دقیق تر، «هویت» عبارت از معانی ذهنی شامل ارزش ها، اعتقادات، هنجارها، نمادها، طرز تلقی ها و آگاهی های مختص به یک «خود» فردی یا اجتماعی و احساس تعلق و تعهد نسبت به آن خود است (جنکینز، 1381ش، ص3).

کسب هویت، پاسخی است به نیاز آدمی برای درک خود به عنوان کسی که به­رغم داشتن ویژگی های مشترک با دیگران، از آنها متمایز و جداست. تشکیل هویت، موجب تولید احساس انسجام و یکپارچگی درونی در فرد می شود که بر اساس آن، زندگی برای وی هدف و معنا می یابد. برخورداری از هویتی مشخص و مستقل، نه تنها یکی از عوامل مهم سلامت روانی و رفتاری است، بلکه به زندگی فردی و اجتماعی شخص معنا می دهد و آن را پویا و رو به پیشرفت می سازد (شریفی نیا، 1394ش، ص226).

هویت را به­طور کلی می توان به دو قسم تقسیم کرد: هویت فردی و هویت جمعی. اقسام دیگر هویت، زیرمجموعة یکی از این دو قسم اند. اکنون در اینجا توصیفی کوتاه از هویت فردی و هویت جمعی ارائه می شود:

هویت فردی (personal identity)

مفهوم هویت، آن گونه که امروزه در ادبیات علمی و دانشگاهی مطرح است، از نظر جایگاه و مبدأ اولیه، منشأ روان شناسانه دارد و اگرچه سابقه کاربرد آن در معارف نظری

و به­ ویژه فلسفه، قدیمی تر است، کاربرد روان شناسانة این مفهوم، رواج بیشتری یافته است (میرمحمدی، 1383ش، ص89).

ژاکوبسن (Jacobson، J) در اثر خویش با عنوان «اسلام در حال گذر (Islam in Transition) » به بررسی و تعریف هویت از منظر روان شناختی پرداخته و نوشته است:

«بیشتر روان شناسان و نظریه پردازان، شخصیت هویت را در درجة نخست، امری فردی و شخصی می دانند و معتقدند که دو معنا و جنبة اصلی هویت، به ویژگی های شخصیتی و احساس فرد معطوف هستند. . . از این دیدگاه، هویت عبارت است از: احساس تمایز شخصی، احساس تداوم شخصی و احساس استقلال شخصی. . . » (ژاکوبسن، 1998، ص9).

هویت جمعی (collective identity)

جامعه شناسان از واژة «هویت» معنای دیگری را اراده می کنند. در اصطلاح جامعه شناسی، هویت عبارت است از مجموعه خصوصیات و مشخصات اساسی اجتماعی، فرهنگی، فلسفی، زیستی و تاریخی همسان که به رسایی و روایی، بر ماهیت یا ذات گروه به معنای یگانگی یا همانندی اعضای آن با یکدیگر دلالت کند، و آنان را در یک ظرف زمانی و مکانی معین، به طور مشخص و قابل قبول و آگاهانه از سایر گروه ها و افراد متعلق به آن ها متمایز سازد (الطایی، ص۱۳۹).

به هویت از دیدگاه جامعه شناسان، «هویت جمعی» گفته می­شود. بدین ترتیب، هویت جمعی، مجموعه ویژگی ها، ارزش ها، نگرش ها و خصوصیاتی است که متعلق به یک واحد بسیار کلان به اسم ملت است؛ به تعبیر دیگر، هویت جمعی، بیانگر اهداف، رفتارها، تفکرات، احساسات و تمایلات مشترک یک جمع است که نوعی احساس تعهد و وفاداری به آن گروه را در اشخاص برمی انگیزد. هویت جمعی معمولاً به ارضای نیازهای تعلق، احترام و امنیت در افراد منجر می شود. هرچه این هویت قوی تر باشد، احساس مسئولیت و وفاداری شخص به آن جمع، عمیق تر و پایدارتر خواهد بود.

هویت جمعی بر اثر فرایند اجتماعی شدن حاصل می شود و طی آن، افراد یک جامعه، گروه یا صنف، بیشتر با ضمیر «ما»، خود را به آن جامعه، گروه یا صنف متعلق و مدیون می دانند و در برابر آن، نوعی احساس تعهد و تکلیف می کنند (عبداللهی، 1375ش، ص150).

حج و هویت بخشی به مسلمانان

همان طور که پیش تر گفتیم، حج به عنوان عبادتی بزرگ، علاوه بر نتایج معنوی و اخروی، آثار و کارکردهای مهمی برای افراد و جامعه در پی دارد که یکی از آنها هویت بخشی به مسلمانان و جامعة اسلامی است. برای آشکار شدن این کارکرد حج، در ادامه تأثیر مناسک حج در رشد و گسترش دو قسم از اقسام هویت؛ یعنی هویت دینی و هویت فرهنگی را بررسی می کنیم:

الف) هویت دینی

دین نقش مهمی در شکل گیری هویت انسان ها ایفا می کند. پاسخ گویی به پرسش های اساسی و بنیادین انسان ها یکی از دستاوردهای اساسی دین است؛ اینکه من کیستم؟ از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟ و. . . . جست وجوی فرد و یافتن پاسخ برای این پرسش ها نشان دهندة شکل گیری هویت دینی در وجود اوست (نقیب زاده، 1375ش، ص249-251).

هویت دینی (religious identity) را می توان مجموعه ای شناختی، اعتقادی و روانی شامل ارزش ها، هنجارها، باورها، احساسات، نمادها، طرز تلقی ها و آگاهی های مختص به یک خودِ فردی  اجتماعی دانست که حول یک محور غایی (مفهوم مقدس) سازمان یافته است و با اثرگذاری بر کنش های اجتماعی، از یک سو، سبب همبستگی و انسجام درون گروهی (درون دینی) در میان اعضای گروه (دینداران) می شود و از سوی دیگر موجبات تمایزات «برون گروهی» (برون دینی) را با دیگر افراد و گروه ها فراهم می آورد (رئوفی، 1389ش، ص105). هویت دینی را به سبب اهمیت فوق العاده و جایگاه والای آن، می توان مهم ترین بعد هویت دانست که نقش بسزایی در هویت بخشی به افراد جامعه ایفا می کند.

در این بینش، انسانِ مسلمانِ موحد، در هر نقطه ای از جهان زندگی کند، در ذهن و ضمیر خویش، «خویشتن» را وابسته به هویتی اسلامی می یابد و در این فضای فرهنگی تنفس می کند. این هویت مایة اتصال فکری و روحی او به قاطبة مسلمانان موحدی است که در فضای عقیدتی مشترکی با آنها قرار دارد. وی از ورای مکان و زمان، خود را عضوی از جامعة اسلامی احساس می کند و وحدتی میان خود و آنان می بیند و خود را از غیر مسلمانان، مجزا می یابد.

اسلام در بدو ظهور خویش در جزیرة العرب، دینی حامل جهان بینی جدید بود که متعاقباً هویت تازه ای به کل اجتماع انسانی عرضه می داشت. اسلام صرفاً جنبش و نهضتی رهبانی و عرفی در جهت رستگاری فردی نبود؛ بلکه هدف آن از آغاز، رشد و سعادت در تمام ابعاد فردی و اجتماعی بود (بشیریه، 1392ش، ص234). اسلام از آغاز، دین را به زندگی مسلمانان وارد کرد و در ابعاد مختلف فردی و اجتماعی، ارتباطی تنگاتنگ و ناگسستنی بین دین با همة جنبه های زندگی انسان ها برقرار کرد و بدین ترتیب، دوگانة مسلمان  غیرمسلمان امری جدایی ناپذیر از هویت عام جوامع اسلامی شد.

عوامل مختلفی در شکل گیری هویت دینی در سطح فردی و اجتماعی نقش ایفا می کنند که از آن میان می توان به مناسک حج اشاره کرد. مناسک حج و زیارت خانة خدا با یادآوری پرسش های بنیادینی که برای افراد مطرح است و پاسخی که به آن پرسش ها می دهد، هویت دینی آنان را بازیابی و تثبیت می کند. افراد هنگام انجام دادن عمل حج همواره سؤال هایی از قبیل «من کیستم و از کجا آمده ام؟»، «در نهایت به کجا خواهم رفت؟»، «هدف از آفرینش من چه بوده و چه وظیفه ای بر عهده دارم؟»، را  که مهم ترین مسائل در شکل گیری هویت دینی افراد هستند  در درون خود مرور می کنند و در صدد ارائة پاسخ های عمیق تری به آنها هستند. مناسک حج از طریق شیوه هایی زائر را در پاسخ به این پرسش ها و تثبیت آنها در وجود او یاری می کند.

در اینجا به برخی از مهم ترین این شیوه ها اشاره می کنیم:

1- خارج کردن انسان از غفلت؛ توجه به امور مادی و سرگرم شدن به مسائل دنیوی، گاه موجب غفلت از خدا و معنویات، و یاد مرگ و معاد یکی از آثار زندگی با معنویت است:  (وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ) (اعراف: 179).

«به یقین، گروه بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدیم. آنها دل­هایی (عقل­هایی) دارند که با آن [اندیشه نمی کنند، و] نمی فهمند و چشمانی که با آن نمی بینند و گوش هایی که با آن نمی شنوند. آنها همچون چهارپایان اند؛ بلکه گمراه تر. اینان همان غافلان اند. »

افراد هنگام انجام دادن مناسک حج، از ابتدا تا انتهای آن، از توجه به مسائل مادی فاصله می گیرند و به امور بنیادین زندگی توجه می کنند.

گفت وگوی امام سجاد7 با شبلی، تأثیر حج بر خروج حاجی از غفلت را به خوبی نشان می دهد (نوری، 1408ق، ص166-172). افراد همواره به اجمال پاسخ پرسش های مزبور را می دانستند و به آن معتقد بودند، در هنگام ادای مناسک، به آنها توجه خاص می کنند و دیدگاه خود را دربارة آنها در حالت هشیاری مد نظر قرار می دهند. این امر بر رسوخ و استقرار آنها در وجود فرد تأثیر بسزایی دارد که به دنبال خود، پایبندی بیشتر به آموزه ها و ارزش ها را در پی خواهد داشت.

2- معرفت افزایی؛ ارزش اعمال عبادی، از جمله حج و زیارت، به معرفتِ انسان بستگی دارد. از توصیه های پیامبرخدا9 در خطبة روز غدیر است که فرمود:«مَعَاشِرَ النَّاسِ حُجُّوا الْبَیْتَ بِکَمَالِ الدِّینِ وَ التَّفَقُّهِ» (مجلسی، 1403ق، ج37، ص214)؛ «ای مردم، حج خانه خدا را با دینداری و معرفت کامل به جا بیاورید. »

اعمال و مناسک حج، خود به­گونه ای هستند که آدمی را به اندیشه وامی دارند. احرام، طواف، سعی، وقوف و اعمال آن، همگی انسان را به فکر فرومی برند. مناسک حج به زائر نشان می دهد که این دنیا بیهوده نیست و او بیهوده آفریده نشده و وظایفی در این دنیا بر عهده دارد و او را به این درک می رساند که خدای متعال دائماً او را در نظر دارد­

و هدف مشخصی را که قرب الهی است، برایش مشخص کرده و راه سعادت او حرکت در این مسیر است. زائر هنگام حضور در صحرای عرفات و مشعر و منا با تمام وجود درک می کند که در روزی پس از این دنیا در صحرای محشر حاضر می شود و مورد بازخواست قرار می گیرد.

3- پاک سازی روح و جان از آلودگی ها؛ روح و روان انسان ها گاه بر اثر خطا و معصیت، دچار آلودگی و زنگار می شود. همچنین پرداختن و سرگرم شدن به امور مادی، حتی موارد جایز و حلال آن، به تدریج روح آدمی را تیره و کدر می سازد. این آلودگی ها و زنگارها، فراموش کردن مسائل بنیادی انسان مانند تفکر در مبدأ و معاد را در پی دارد. اسلام یاد خدا را راهکاری مهم برای رفع این زنگارها و آلودگی ها می داند. به فرمودة پیامبر خدا(ص):

«إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَصْدَأُ کَمَا یَصْدَأُ الْحَدِیدُ قِیلَ فَمَا جِلَاؤُهَا قَالَ ذِکْرُ الله وَ تِلَاوَةُ الْقُرْآن»(قطب الدین راوندی، 1407ق، ص237).«همانا این دل ها، زنگ می زنند، همان طور که آهن زنگ می زند. کسی پرسید: جلای قلوب به چیست؟ فرمود: یاد خدا و تلاوت قرآن».

حج یکی از مصادیق مهم ذکر خداست. مناسک حج از احرام گرفته تا طواف، نماز سعی، وقوف و. . . همگی وسیلة یاد خدا هستند (ابن ابی جمهور، 1405ق، ص323)[1] بدین ترتیب، حج از عواملی است که روح و جان انسان ها را از آلودگی ها و زنگارهایی­که آن را تیره و کدر ساخته است، پاک می کند و بدین طریق، راه را برای توجه به مسائل بنیادین فرد که بر اثر زنگارها مورد غفلت قرار گرفته، باز می کند.

4- قطع پیوندها و وابستگی های مادی؛ زندگی دنیوی و پرداختن به مسائل مادی زندگی، دلبستگی و علاقه به آنها را در پی دارد. منابع دینی هشدار می دهند که این مسائل نباید چنان مورد علاقة انسان قرار گیرند که او را از پرداختن به امور مهم و حیاتی اش باز دارند. [2]

مناسک حج یکی از راهکارهای اسلام برای قطع این پیوندها و دلبستگی های مادی و رها ساختن افراد از این قید و بندهای آزاردهنده است. حج، میان انسان و امور دنیوی و مادی فاصله می اندازد و بین او و خدا ارتباط برقرار می کند. زائر خانة خدا هنگام انجام دادن اعمال، به­ ویژه در هنگام وقوف در عرفات و مشعر و منا، خود را از هرگونه تعلق مادی و دنیوی رها می بیند. این امر، تفکر دربارة امور حیاتی و بنیادین را برای او آسان می کند و مسیر صحیح را به او می نمایاند و حرکت در آن مسیر را برایش آسان می کند.

حاصل آنکه، مناسک حج با ظاهر عجیب و استثنایی اش هر انسانی را به تفکر وامی دارد. پرسش های بنیادین مطرح برای هر انسانی را مجدداً برای او طرح می کند و از او پاسخ های نو و دقیق تر از قبل می طلبد. موقعیت حاکم بر حج و مناسک آن و انجام دادن آنها در فضایی آکنده از معنویت و توجه، درکی عمیق تر درباره دیدگاه های بنیادین به فرد می دهد. بر اساس این درک جدید، او رفتارهای گذشتة خود را نیز از نظر می گذراند. کارهای درست و نادرست خود را از هم متمایز می کند، بر اشتباهات و خطاهای گذشته افسوس می خورد و تصمیم بر اصلاح آنها می گیرد؛ دربارة رفتارهای صحیح خود نیز تصمیم می گیرد آنها را دقیق تر و بهتر انجام دهد. همة اینها یعنی درک دقیق تر و عمیق تر حاجی از خود و به دنبال آن، تقویت هویت دینی او.

حج همچنین مشتمل بر اعمال و اذکاری است که همگی عبادت خداوند به شمار می آیند. حج مسلمانان را به سوی خدا و عبادت او فرامی خواند و نماز و یاد خدا را در دل های آنان زنده نگه می دارد. بر این اساس، می توان گفت اعمال و مناسک حج از این طریق، بر هویت دینی مسلمانان و به تبع آن، بر هویت دینی جامعة اسلامی تأثیر قابل توجهی می گذارد.

از سوی دیگر، حج با مناسک و آداب و شرایط خاصی که در اسلام برای آن مشخص شده، از اختصاصات اسلام است. لذا به­جا آوردن حج از سوی مسلمانان، هویت اسلامی رابه فردفرد آنان القا می کند و آنان را از غیر مسلمانان مجزا و متمایز می گرداند. مطالعة دقیق در مجموعة منسجم مناسک حج که هر ساله انجام می شود، نشان می دهد که حج، اجتماعی کامل با وجوهی متعدد و درهم تنیده است که هویت دینی مسلمانان را به عنوان جامعه ای واحد، آشکار می سازد؛ به­گونه ای که آثار همیشگی و فراگیری در امت اسلامی و همة عالم به­جای می گذارد.

خدای متعال، فریضة حج را به­گونه ای سازماندهی کرده است که در آن، مسلمان ها از همة اقطار و اکناف عالم، گرد هم بیایند و خود را در قامت امتی واحد نشان دهند. حج، افرادی را با ملیت ها، رسوم و زبان های مختلف کنار هم جمع می کند که شاید اگر روزهای زیادی در کنار هم زندگی می کردند، هیچ انسی باهم نمی یافتند؛ اما در این مراسم بزرگ به همة آنها عمل، ذکر، عشق و هدف واحد می بخشد (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار کارگزاران حج، ١۶/1/1374). بدین ترتیب، دستاورد این اجتماع عظیم، گسترش و تحکیم هویت دینی جامعة اسلامی در پهنة وسیع آن در جهان امروز خواهد بود.

ب) هویت فرهنگی

اساساً جامعه از طریق جست وجوی هویت و فرهنگ شناخته می شود، شخصیت می گیرد، درک معنای جدید از حقیقت را باز می یابد و مفهوم هویت فرهنگی را خلق می کند (نل و کروز، ۲۰۰۸، ص۳). پیوند میان هویت و فرهنگ چنان عمیق است که غالباً هویت را پدیده ای فرهنگی می دانند و برای فرهنگ، شأن مستقلی در هویت قائل می شوند. ازاین رو، در ترکیب هویت فرهنگی باید به مقولة پیچیدة فرهنگ توجه بیشتری کرد.

مطابق یک تعریف، فرهنگ، آن چیزی است که کسب می­کنیم، می­آموزیم، می­توانیم انتقال دهیم و در یک کلام مجموعة حیات اجتماعی است که از سازمان­های نهادی تا حیات روانی را دربرمی گیرد (بیرو، 1370ش، ص77). با این توصیف، هویت فرهنگی نیز بخش مهمی از ویژگی های فرد و جامعه است که آنها را از سایر افراد و جوامع متمایز می سازد. می توان گفت هویت فرهنگی، هستة مرکزی شخصیت فردی و جمعی را که زیربنای تصمیم­های معتبر، رفتارها، اعمال و فرایندهایی که یک جامعه را در دستیابی به توسعه توانا می سازد، تشکیل می دهد (سلیمی، 1379ش، ص30).

هویت فرهنگی، نمادهای آشکار و پنهانی است که مردم سعی می­کنند با حفظ و نمایاندن آنها خود را از سایر جوامع بازشناسند. هویت فرهنگی، مهم ترین عامل وحدت قلبی یک جامعه است و آن قدر ریشه دار و عمیق است که غالباً ناخودآگاه است و افراد جامعة بدون آگاهی و هوشیاری بدان وابسته و پایبند هستند (ستاری، 1380ش، ص109).

در دیدگاه انسان شناسان، هویت فرهنگی از مؤلفه هایی چون ملیت، قلمرو جغرافیای سیاسی، زبان و دین تشکیل شده است (روح الامینی، 1379ش، صص28 و 110).

آنتا دیوپ، انسان شناس سنگالی بر این باور است که هویت فرهنگیِ یک جامعه، به سه عامل تاریخی، زبانی و روان شناختی بستگی دارد که با از بین رفتن هر یک از آنها، هویت فرهنگی ناقص می شود (آنتا دیوپ، 1361ش، ص5). پُرواضح است که از این منظر، هویت فرهنگی با مفهومی وسیع مد نظر قرار می گیرد.

مناسک حج به عنوان یکی از اعمال مطرح در اسلام که با حضور انبوه مسلمانان در سرزمین وحی و با انجام دادن اعمالی خاص، تحقق می یابد، با هویت فرهنگی مسلمانان ارتباط تنگاتنگی دارد. این ارتباط را می توان هم در بعد فردی و هم در بعد اجتماعی مورد توجه قرار داد. مناسک حج که با مؤلفه های مهم هویت فرهنگی مسلمانان از قبیل دین، تاریخ، زبان، اعمال و رفتارهای خاص ارتباط دارد، در تقویت، گسترش و تثبیت هویت فرهنگی مسلمانان در زائران خانة خدا تأثیر بسزایی دارد.

دین به عنوان مهم ترین مؤلفة هویت فرهنگی جوامع مطرح است. زائران خانة خدا به منظور ادای یکی از مهم ترین فرایض دینی به این سفر اقدام می کنند و در طول اجرای مناسک نیز، دین و دینداری فضای ذهنی و روانی آنان را در بر گرفته است. آنان هنگام انجام دادن اعمال، در فضایی بسیار معنوی و روحانی که برخاسته از دینداری است، سیر می کنند. مشخص است که چنین فضایی بر این بعد هویت فرهنگی تأثیر بسزایی دارد. پیش تر، در بحث از هویت دینی، به این مسئله پرداختیم. از عامل تاریخی به عنوان یک مؤلفة مهم هویت فرهنگی جوامع نام برده شده است. تاریخ صدر اسلام جزئی از تاریخ امت اسلامی است و زائران خانة خدا نیز خود را بخشی از امت اسلامی می دانند. بر این اساس، آنان تاریخ اسلام را بخشی از هویت و موجودیت خود به شمار می آورند. حضور در خانة خدا و سرزمین وحی و ادای مناسک حج، برای زائران، یادآور تاریخ صدر اسلام درونی ساز آن در وجود آنهاست. در واقع، زائر، در دالان تاریخ اسلام، که آن را بخشی از خود می داند، سیر می کند و بدین ترتیب، هویت فرهنگی خود را تقویت و تثبیت می نماید.

زبان به عنوان مؤلفة مهم دیگر هویت فرهنگی شناخته می شود. مسلمانان از اقصا نقاط در سرزمین وحی گرد هم می آیند و هر یک زبان خاص خود را دارند؛ اما آن زبانی که در این سرزمین مطرح است و اعمال عبادی نیز با آن زبان انجام می شود، عربی است.

قرآن کریم و ادعیه و نمازها همگی به زبان عربی هستند و زائران توجه ویژه ای به این زبان دارند. در واقع می توان گفت هویت فرهنگی مشترک زائران خانة خدا، با زبان عربی به عنوان زبان دین آنان ارتباط وثیق دارد و این ارتباط در سفر حج، تعمیق می گردد.

عامل روان شناختی به عنوان مؤلفة حائز اهمیت هویت فرهنگی در نظر گرفته می شود. این عامل می تواند امور بسیاری را در هنگام انجام دادن مناسک حج در برگیرد؛ از لذت بردن از فضای معنوی و روحانی سرزمین وحی و خانة خدا، تا احساس خوب حضور در کنار برادران دینی و ایمانی از همة نقاط جهان، خشنودی از توفیق ادای مناسک حج و بسیاری امور دیگر. اینها همگی در تقویت و تحکیم هویت فرهنگی زائران بسیار مؤثر است.

نتیجه گیری:

آنچه می توان در پایان این نوشتار مورد تأکید قرار داد، اهمیت هویت فردی و جمعی در گونه های دینی و فرهنگی آن، در مناسک حج است. تلاش افراد و نیز دولت ها برای بهره برداری از هویت اسلامی برآمده از مناسک عظیم حج می تواند آثار و نتایج فردی و اجتماعی مهمی برای دنیای اسلام در بر داشته باشد. هویت دینی مسلمانان، آنان را به دین اسلام پایبند می کند؛ به­گونه ای که به مسلمان بودن خود افتخار کنند و همچنین برای دفاع از کیان اسلام، از جانبازی ابا نداشته باشند و مناسک حج در این زمینه نقش مهمی ایفا می کند. همچنین هویت فرهنگی مسلمانان و جامعة اسلامی با تأثیرپذیری از مناسک حج و تقویت و تثبیت مؤلفه های آن (دین، تاریخ، زبان [عربی]، و مؤلفة روان شناختی)، گسترش و تحکیم می یابد. برخوردار شدن از هویت اسلامی، مسلمانان را به عنوان یک جمع متحد در مقابل سایر قدرت های برخوردار از هویت های مجزا، محافظت می کند و در برابر تجاوزات دشمنان به کیان اسلامی در هر کجای عالم، متحد و یکپارچه می گرداند.

[1]. از پیامبرخدا(ص) همچنین روایت شده است که فرمود:«إِنَّمَا فُرِضَتِ الصَّلَاةُ وَ أُمِرَ بِالْحَجِ وَ الطَّوَافِ وَ أُشْعِرَتِ الْمَنَاسِکُ لِإِقَامَةِ ذِکْرِ اللهَ»؛ «همانا نماز واجب شد و به حج و طواف امر گردید و [انجام دادن] مناسک اعلام شد تا یاد خدا بر پا شود. »

[2]. {الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً}؛ «مال و فرزندان زیب و زیور زندگی دنیایند و ماندگارهای نیکو [مانند اعتقادات درست و فضائل نفسانی و اعمال نیک] در نزد پروردگار تو از نظر پاداش، بهتر، و از نظر امید [به بازتاب دنیوی و اخروی آن] نیکوتر است. » (کهف: 46).

منابع:

 * قرآن کریم، ترجمة آیت الله مکارم شیرازی.

1- آنتا دیوب (1361ش)، «هویت فرهنگی»، پیامیونسکو، شماره 149

2- ابن ابی جمهور، محمدبن زین الدین (1405ق)، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، چاپ اول، قم، دار سید الشهداء للنشر.

3- بشیریه، حسین (1392ش)، جامعه شناسی سیاسی، تهران، نشر نی.

4- بیرو، آلن (1370ش)، فرهنگعلوماجتماعی، مترجم باقر ساروخانی، تهران، مؤسسة کیهان.

5- جنکینز، ریچارد(1381ش)، هویت اجتماعی، ترجمه تورج یاراحمدی، تهران، شیرازه.

6- خامنه ای، سیدعلی (1379ش)، بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران نظام، 12آذر 1379-

7- ربانی، جعفر (1381ش)، هویت ملی، تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان.

8- روح الامینی، محمود (1379ش)، زمینهفرهنگ شناسی، تهران، انتشارات عطار.

9- رئوفی، محمود (1389ش)، «مؤلفه های هویت دینی»، مجله دین و ارتباطات، سال هفدهم، شماره اول و دوم (پیاپی 37و38).

10- ستاری، جلال (1380ش)، «هویت ملی و هویت فرهنگی»، در: بیست مقاله در قلمروی تاریخ و فرهنگ، تهران، نشر مرکز.

11- سلیمی، حسین (1379ش)، فرهنگ گرایی، جهانی شدنوحقوقبشر، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.

12- شریفی نیا، محمدحسین (1375ش)، چهره جان، خودشناسی با رویکرد یکپارچه توحیدی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

13- الطایی، علی (1378ش)، بحران هویت قومی در ایران، تهران، نشر شادگان.

14- عبداللهی، محمد (1375ش)، جامعه شناسی بحران هویت / مبانی عینی و ذهنی هویت جمعی در ایران و تأثیر آن بر دینامیسم مبادلة فرهنگی ایران و جهان»، نامه پژوهش، دوره 1، شماره 2-3-

15- عمید، حسن (1388ش)، فرهنگ عمید، تهران، انتشارات فرهنگ اندیشمندان.

16- قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله (1407ق)، الدعوات/سلوة الحزین، چاپ اول، قم، انتشارات مدرسه امام مهدی7-

17- مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی (1403ق)، بحار الأنوار الجامعة لدرر اخبار الأئمة الأطهار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

18- مشیری، مهشید (1388ش)، فرهنگ زبان فارسی، تهران.

19- میرمحمدی، داوود (1388ش)، گفتارهایی درباره هویت ملی در ایران، تهران، مؤسسه مطالعات ملی.

20- نقیب زاده، میرعبدالحسین (1375ش)، درآمدی بر فلسفه، تهران، نشر طهوری.

21- نوری، حسین بن محمدتقی (1408ق)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق مؤسسةآل­البیت: ، قم، مؤسس آل­البیت، (http: //farsi. khamenei. ir/news-content?id=925)

22- Jacobson، J. (1998) Islam in Transition، London، Routledge.

23- Nel. D. F & Kroeze. J. (2008) »Information technology as an agent of post modernism«، University of Pretoria، 2 June 2008-

شنبه, 14 فروردين 1400 16:04

مبدأ و منشأ نزول قرآن کریم

قرآن کریم، کتاب عزیز و نفوذ ناپذیری است که از هیچ ناحیه ای بطلان در آن راه ندارد و این کتاب، به دلیل آنکه از مبدأ حکیمِ حمید نازل گردیده، کتابی محمود و ستوده شده و قرآنی مستحکم و استوار است. قرآن محمود که ره آورد رسولی است که به مقام محمود نایل آمده است در عین لطافت و ظرافتش، از استحکامی عقلی برخوردار است که آن را از شعر و تخیلی بودن منزّه و جدا می سازد.
 
خداوند متعال فرموده که بخش عمده این آیات در «حوامیم سبعه» است. «حوامیم سبعه»، به هفت سوره ای گفته می شود که در آغاز آنها حروف مقطّعه «حم» آمده باشد. این شروع مشترک، نشانگر مضمون مشترک و هدف ویژه ای است که این سوره ها دارند. سرآغاز این سوره ها، بیان تنزل وحی، دریافت وحی، و محتوای اجمالی وحی است.

افزون بر این هفت سوره، در سوره های دیگر مانند «واقعه»، «آل عمران» و «علق» نیز به مسئله منشأ و مبدأ نزول قرآن اشاره شده است که نخست به ذکر آیات کریمه آن سوره ها می پردازیم.

1 فرود آمده از طرف خدای زنده و پایدار

خدای سبحان در سوره «آل عمران» می فرماید: «الم * اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَی الْقَیومُ * نَزَّلَ عَلَیک الْکتابَ بِالْحَقِّ» [1]. آمدن اسم های نیکوی الهی در آیات قرآن کریم، بر اساس ارتباط موضوع مطرح شده با آن «اسم» است. اگر در آیه ای، «الرحمنِ الرحیم» آمده و در آیه دیگر، «شدید العقاب» «مجازات او شدید است» به دلیل تناسب محتوایی آن آیات با هر یک از این «اسم های نیکو» است. در این آیات کریمه، پیش از بیان نزول قرآن، دو اسمِ «حی» و «قیوم» برای خداوند که نازل کننده قرآن است، آمده و اشاره به این دارد که نزول قرآن کریم، از مبدأ «زنده و پایدار» است و می فرماید: آن خدایی که زنده و پایدار است و هیچ معبودی نیست مگر او، قرآن و کتاب خویش را در معیت و مصاحبت حق بر تو نازل نمود.

2 فرود آمده از طرف خدای «ربّ العالمین»

خدای سبحان در سوره «واقعه» نزول قرآن را از ساحت «رب العالمین» بیان فرموده است: « إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کرِیمٌ * فِی کتابٍ مَکنُونٍ * لا یمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ * تَنْزِیلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ »[2]. اگر مقصود از «عالمین» در این آیه، جهان ها و عالم ها باشد، معنای این آیه کریمه آن است که قرآن از سوی پروردگار جهان ها و عوالم نازل شده و به همین دلیل، هماهنگ با تکوین و عوالم هستی است. و اگر مقصود از «عالمین»، جهانیان باشد؛ چنانکه در سوره «فرقان» آمده: « تَبارَک الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ لِیکونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً »[3]، در این صورت، معنای آیه این می شود که قرآن کریم، از سوی پروردگار جهانیان نازل شده و از این رو، برآورنده نیازهای همه انسانها در همه عصرهاست و فطرت آنان را شکوفا می سازد.

3 تنزّل از خدای معلّم و اَکرم

در سوره «علق» و در آغاز بعثت و رسالت رسول اکرم  صلّی الله علیه و آله  چنین آمده است: « اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ* خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ * اقْرَأْ وَ رَبُّک الْأَکرَمُ * الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ * عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یعْلَمْ ». [4]در این آیات کریمه مبدأ و جایگاه نزول قرآن، خدای «معلّم» و «أکرم» معرّفی شده و می فرماید: ای رسول ما! قرآن را به نام پروردگارت که آفریننده عالم است، قرائت کن؛ خدایی که آدمی را از خون بسته آفرید؛ بخوان قرآن را که پروردگار تو کریمترینِ کریمان است؛ خدایی که بشر را علمِ نوشتنِ با قلم آموخت و به آدم آنچه را که نمی دانست، به الهام خود تعلیم داد. خدای سبحان در آیات دیگری از کتاب خود، فرشتگان حامل قرآن را «کرام بررة» معرّفی می نماید: «فِی صُحُفٍ مُکرَّمَة *مَرْفُوعَة مُطَهَّرَة * بِأَیدِی سَفَرَة * کرامٍ بَرَرَة ». [5]آیات الهی، در صفحات مکرّم نگاشته شده است؛ صفحاتی بلند مرتبه و پاک و منزّه که در دست سفیران حقّ و ملائکه مقرّب و عالی رتبه، و با حسن و کرامتند. در آیه ای دیگر، قرآن کریم را گفته رسول کریم می خواند که: « إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کرِیمٍ »[6] و در سوره «واقعه»، خود قرآن را به وصف «کریم» ستوده، می فرماید: « إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کرِیمٌ * فِی کتابٍ مَکنُونٍ». [7]

4 فرود آمده از طرف خدای رحمانِ رحیم «بخشنده و مهربان»

در سوره «فصّلت» که یکی از حوامیم هفتگانه (حوامیم سوره هایی که با حا و میم شروع شدند) است فرمود: «حم * تَنْزِیلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»[8]؛ یعنی این کتاب، از رحمت رحمانی حق نشأت و سرچشمه گرفته و از رحمت رحیمیه خداوند تنزّل یافته است. مقصود از این رحمت، رحمت عاطفی نیست؛ زیرا آن رحمت، به دلیل انفعالی بودنش ملازم با نقص است چه اینکه به جهت عاطفی بودن، نیاز به چیزی دارد که عاطفه برانگیر باشد و احساسات و عاطفه های شخص را برانگیزد و او را به رحمت وادار نماید. منظور از رحمت در این آیه کریمه و در اسم های نیکوی الهی، رحمتی است که نقص موجودات را به کمال، ترمیم می کند و ناقص را از طریق هدایت، به کمال خویش واصل می سازد و این رحمت، رحمتی ابتدایی و غیر انفعالی است؛ رحمتی که پیش از خلقت بوده و سبب خلقت است؛ چنانکه به جهت کامل ساختن مخلوق، همراه آن و پس از آن نیز خواهد بود. در بحثهای آینده روشن خواهد شد که هنگام اجتماع دو اسم از اسم های نیکو الهی مانند حی و قیوم، و رحمان و رحیم، ترکیب و با هم بودن آن اسم های نیکو و ترکیب آن صفات عالی، سهم مؤثّری در تنزل قرآن دارد.

5 فرود آمده از طرف خدای مبارک

در سوره «دخان» که یکی دیگر از حوامیم هفت گانه است می فرماید: «حم* وَ الْکتابِ الْمُبِینِ* إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَة مُبارَکة»[9] و سپس می فرماید: « أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنَّا کنَّا مُرْسِلِینَ». [10]یعنی قسم به این کتاب مبین، که ما آن را در شب پربرکت قدر نازل نمودیم و این نزول قرآن در شب «مبارک»، از سوی خدای «تبارک و تعالی» است. قرآن فرود آمده برکت خدایی است؛ ظاهرش برکت ظاهری دارد و باطنش برکت باطنی، « وَأَسْبَغَ عَلَیکمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً »[11]. قرآن کریم، برترین نعمت الهی است که در ظاهر و باطنش نعمت فراوان وجود دارد. غرض آنکه، اگر برکتی برای قرآن ثابت شود یا برای شب قدر مقرّر گردد، همه آنها بالعرض خواهد بود؛ زیرا منشأ برکتِ ظرف زمان یا مظروف آن، ذات خداوند است که برکت، به طور اصیل و ذاتی از آن اوست: « تَبارَک الَّذِی بِیدِهِ الْمُلْک»[12]. بنابراین، مبدأ نزول قرآن، خداوند مبارک است.

6 فرود آمده از طرف خدای عزیزِ علیم «با عزّت و دانا»

در سوره «مؤمن» که «غافر» نیز نامیده می شود و یکی از حوامیم هفت گانه است فرمود: «حم* تَنْزِیلُ الْکتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ ». [13]این کتاب آسمانی، از پیشگاه خدایی نازل شده است که «عزیز مطلق» (مطلق یعنی بدون قید و شرط) و «علیم مطلق» است. خدایی که جامع همه کمالات است، قهراً عزّت و علم را نیز داراست. آنچه که در فرود آمدن وحی و قرآن نقش مؤثر دارد، همان عزّتِ در پرتو علم، علمِ در آغوش عزّت است.

«عزیز» به وجودی می گویند که دسترسی به او میسّر نبوده، نفوذ ناپذیر باشد. کسی که اهل تسلیم و سازش نباشد و از استحکام و استواری برخوردار باشد «عزیز» است. در لغت، زمینی که سفت و محکم و نفوذ ناپذیر است، «أرض عزاز» یعنی زمین نفوذناپذیر نامیده شده است. خداوند از آن جهت که چیزی در اراده او نفوذ ندارد، بلکه تمام اشیا تحت نفوذ اوست، عزیز بالذات است و مایه عزت موجودهای دیگری؛ و از آنجا که ذاتاً حضور محض و خالص است و تمام اشیا در پیشگاه علمش حاضرند، «علیم مطلق» است؛ همان طور که «عزیز مطلق» است و قدرتی در مقابل او وجود ندارد. ترکیب دو اسمِ «عزیز» و «علیم»، در تنزّل و فرود آمدن قرآن سهمی دارد؛ یعنی این کتاب الهی، تنها محصول عزت خدا، یا تنها علم خدا یا ثمره عزّت و علمِ جدا از یکدیگر  به عنوان اینکه هر کدام در بخشی از نزول یا در بخشی از قرآن نازل مؤثّر باشند  نیست بلکه ترکیب این دو اسم، معنای خاص خود را دارد و محصول ویژه خود را خواهد داشت.

7 فرود آمدن از طرف خدای عزیزِ حکیم

در آغاز سوره «شوری» می فرماید: «حم* عسق* کذلِک یوحِی إِلَیک وَ إِلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِک اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ»[14] و در دو سوره «جاثیه» و «احقاف» با الفاظ و عباراتی واحد و یکسان می فرماید: « حم* تَنْزِیلُ الْکتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکیمِ». [15]در آیه اوّل از سوره «شوری»، مبدأ تنزّل و فرود آمدن وحی را، چه درباره قرآن و چه درباره کتب آسمانی گذشته، خدای «عزیزِ حکیم» معرّفی می نماید و در دو سوره بعدی، با عبارتی یکسان، نزول قرآن را از مبدأ «عزّتِ» در پرتو «حکمت» می داند.

خداوند در سوره «یس» برای تأیید رسالت پیامبر گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله قرآن را با وصفِ «حکیم» یاد می کند و بر آن قسم می خورد: «یس* وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ* إِنَّک لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ». [16] کتابی که «حکیم» است، بطلان و خلاف در آن راه ندارد؛ سخنان سست و بی برهان و خیالبافی های شاعرانه در آن راه ندارد و به همین جهت، خدای سبحان، رسول اکرم  صلّی الله علیه و آله  را منزّه از شعربافی و تخیل سازی معرّفی می کند: « وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما ینْبَغِی لَهُ»؛ [17] یعنی بافندگیهای خیالی، نه شایسته مقام رسالت است و نه ما به او شعر آموخته ایم. البته مقصود از «شعر»، کلام منظوم نیست. گاهی ممکن است کلام آهنگین و منظومی، حکیمانه سروده شود و دراین صورت، نه تنها نقص نیست، بلکه کمال نیز هست. علاّمه بحرالعلوم رضوان الله علیه در علم فقه، برخی از مسائل عمیق فقهی را به نظم درآورده و حکیم سبزواری  رضوان الله علیه  نیز در فلسفه اسلامی، دوره فلسفه را به نظم کشیده است و کسی که دارای علم معقول و منقول بود، مرحوم حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی، قدری از معارف عقلی را به نظم درآورده؛ ابن مالک، «الفیه» را در تنظیم مباحث ادبی سروده و شیخ شهید، حاج شیخ فضل الله نوری  قدّس سّره ، بعضی از مسائل عمیق را به نظم درآورده است که همه اینها عین کمال است.

مقصود از «شعر» در این آیه، تخیلات و بافندگی های قوّه خیال است که شایسته مقام «حکمت» و «حکیم» نیست.

در خیالبافی و تخیل پردازی، «تصدیق» وجود ندارد، بلکه سلسله «تصوّراتی» یافت می شود که به جای «تصدیق» نشسته اند و یکی از موارد تفاوت بین «قضیه» و «تصدیق» (دو اصطلاح منطقی هستند) این است که در قیاسهای شعری، قضیه هست، صورت قضیه هست، ولی قضا و حکم نیست و به همین جهت، در آنها «تصدیق» نیست. تصدیق در قیاس خطابی، حکم ظنّی می خواهد و در قیاس برهانی، حکم قطعی و حال آنکه در قیاس شعری، چنین چیزی نیست؛ یعنی نه حکم قطعی است و نه حکم ظنّی؛ و لذا با مقام قرآن حکیم سازگاری ندارد.

یکی از اتّهامات منکران گمراه، این بود که پیامبر  صلّی الله علیه و آله  شاعر است و قرآن شعر اوست و می خواستند با این نسبت ناروا، قرآن را کتابی تخیلی و شاعرانه جلوه دهند: « أَمْ یقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیبَ الْمَنُونِ»[18] که خدای سبحان در برابر چنین اتّهامی، قرآن را کتابی محکم و استوار و حکیم معرفی می کند.

8 فرود آمده از طرف خدای حکیمِ حمید

خدای سبحان علاوه بر آنکه در آغاز سوره فصّلت، قرآن را فرود آمده از خدای رحمت و رحمن معرّفی نموده، در آیه دیگری از این سوره، آن را تنزّل خدای حکیمِ حمید می داند و می فرماید: «وَ إِنَّهُ لَکتابٌ عَزِیزٌ* لا یأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمِیدٍ»[19]؛ یعنی قرآن کریم، کتاب عزیز و نفوذ ناپذیری است که از هیچ ناحیه ای بطلان در آن راه ندارد و این کتاب، به دلیل آنکه از مبدأ حکیمِ حمید نازل گردیده، کتابی محمود و ستوده شده و قرآنی مستحکم و استوار است. قرآن محمود که ره آورد رسولی است که به مقام محمود نایل آمده: «عَسی أَنْ یبْعَثَک رَبُّک مَقاماً مَحْمُوداً»[20]، در عین لطافت و ظرافتش، از استحکامی عقلی برخوردار است که آن را از شعر و تخیلی بودن منزّه و جدا می سازد.

9 فرود آمده از طرف خدای علی حکیم

یکی دیگر از حوامیم هفت گانه، سوره «زخرف» است که قران را به وصف «مبین» و فرود آمده از مبدأ «علی حکیم» معرّفی نموده است: «حم* وَ الْکتابِ الْمُبِینِ* إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیا لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ * وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکتابِ لَدَینا لَعَلِی حَکیمٌ». [21] خدای سبحان در آغاز این سوره، به قرآن و کتاب مبین سوگند یاد می کند؛ به کتابی که هم روشن است و هم روشنگر همه حقایق.  این کتاب، وقتی که تنزّل یافت و پایین آمد، در کسوت و لباس لغت و لفظ عربی مبین درآمد، امّا همین کتاب، در مقام بالا و در نزد خدای سبحان، کتابی «علی و حکیم» و کتابی بلند و عالی مرتبه است. اگر خداوند قرآن را به بلند مرتبه بودن و حکمت ستود و معرفی نمود، برای آن است که کلام متکلّمی است که آن متکلّم، ذاتاً دارای علوّ و حکمت است و چیزی که از علی حکیم و پایین آمد، به تناسب خود، از علوّ و استحکام محتوا و لفظ بهره مند خواهد بود. ترکیب دو اسم «علی» و «حکیم»، سهم خاصّی در ترکیب معارف قرآنی با یکدیگر دارد.

پی نوشت ها

[1]  سوره آل عمران، آیات 13؛ الم، معبودی جز خداوند یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده نیست. (همان کسی که) کتاب را به حق بر تو نازل کرد.

[2]  سوره واقعه، آیات 7780؛ که آن، قرآن کریمی است، که در کتاب محفوظی جای دارد، و جز پاکان نمی توانند به آن دست زنند (دست یابند) آن از سوی پروردگار عالمیان نازل شده.

[3]  سوره فرقان، آیه 1؛ زوال ناپذیر و پربرکت است کسی که قرآن را بر بنده اش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد.

[4]  سوره علق، آیات 15-

[5]  سوره عبس، آیات 1316-

[6]  سوره تکویر، آیه 19-

[7]  سوره واقعه، آیات 77 و 78؛ که آن، قرآن کریمی است که در کتاب محفوظی جای دارد.

[8]  سوره فصّلت، آیات 1 و2-

[9]  سوره دخان، آیات 13-

[10]  سوره دخان، آیه 5؛ (آری، نزول قرآن) فرمانی بود از سوی ما؛ ما (محمد  صلّی الله علیه و آله  را) فرستادیم.

[11]  سوره لقمان، آیه 20-

[12]  سوره ملک، آیه 1-

[13]  سوره غافر، آیات 1 و 2-

[14]  سوره شوری، آیات 13؛ حم. عسق. این گونه خداوند عزیز و حکیم به تو و پیامبرانی که پیش از تو بودند وحی می کند.

[15]  سوره جاثیه، آیات 1 و 2؛ حم. این کتاب از سوی خداوند عزیز و حکیم نازل شده است.

[16]  سوره یس، آیات 13؛ یس، سوگند به قرآن حکیم. که تو قطعا از رسولان (خداوند) هستی.

[17]  سوره یس، آیه 69-

[18]  سوره طور، آیه 30؛ بلکه آنها می گویند: او شاعری است که ما انتظار مرگش را می کشیم.

[19]  سوره فصلت، آیات 4142-

[20]  سوره اسراء، آیه 79؛ امید است پروردگارت تو را به مقامی در خور ستایش برانگیزد.

[21]  سوره زخرف، آیات 14؛ حم. سوگند به کتاب مبین (و روشنگر)، که ما آن را قرآنی فصیح و عربی قرار دادیم، شاید شما (آن را) درک کنید و آن در «ام الکتاب» (لوح محفوظ) نزد ما بلندپایه و استوار است.

شنبه, 14 فروردين 1400 16:01

آثار و برکات انس با قرآن کریم

قرآن از این جهت که از سرچشمه لایزال الهی نازل شده مطابق با نیازهای روحی و جسمی انسان هاست و نیز چون از هر کژی و ناراستی مبری بوده و یکسره تعالیم انسان ساز است، انسان ها را به بهترین راه هدایت می کند. در قرآن مردم بارها به پیروی از دستورات خدا و انجام اعمال نیکو دعوت شده اند و در همین کتاب کسانی که به این دستورات عمل می کنند را به پاداش جاودانی بشارت می دهد. قرآن علاوه بر دعوت به کارهای نیک و بشارت متقین، مردم را از انجام کارهای ناپسند بازداشته و آنها را انذار می کند.
 

تفکر

اگرچه اسلام دین تسلیم است اما این به معنای تقلید کوکورانه نیست. بلکه تقلیدی است همراه با آگاهی و تفکر در مورد دستورات اسلام و لذا قرآن نیز همواره به اندیشیدن در مورد مسائل مختلف دعوت می کند. براستی اگر قبل از هر کار، انسان، لحظاتی فکر می کرد چه مشکلاتی که از انسان و جوامع انسانی حل نمی شد. «. . . کذلِک یبَینُ اللَّهُ لَکمُ الْآیاتِ لَعَلَّکمْ تَتَفَکرُونَ». [1]. . . خدا آیات خود را بدین روشنی برای شما بیان می کند باشد که عقل و اندیشه بکار ببندید. نیزآیه ی: « بِالْبَیناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یتَفَکرُونَ»[2]. . .و بر تو قرآن را نازل کردیم تا بر امت آنچه فرستاده شد بیان کنی، باشد که خرد و اندیشه بکار بندند. همچنین آیه ی: «. . .وَ تِلْک الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَفَکرُونَ»[3]. . .و این امثال را در (قرآن) برای مردم بیان می کنیم، باشد که خرد و اندیشه بکار بندند.

تعقل

قرآن در موارد متعددی بیان می فرماید که این آیات برای تعقل است و این بدان معناست که انسان با آگاهی درست از مطلبی، آن را به کار بندد. در تفسیر المیزان می خوانیم (تعقل در زمینه ای استعمال می شود که به دنبال درک و فهم، انسان وارد مرحلۀعمل گردد. )[4] اندیشۀتنها در مورد احکام یا جهان هستی، نتیجه ای نخواهد داد بلکه باید عمل را نیز به دنبال داشته باشد. «کذلِک یبَینُ اللَّهُ لَکمُ آیاتهِ لَعَلَّکمْ تَعْقِلوُنَ»[5]. . .خدا آیات خود را برای شما این گونه روشن بیان سازد، باشد که خردمند شوید. نیز می فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیا لَعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ»[6]قرآن را به عربی فرستادیم، باشد که خردمند شوید. و لذا کسانی را که به آیات آن ایراد گرفته و به آن عمل نمی کنند مورد خطاب قرار داده و می فرماید: چرا در این آیات روشنی بخش تعقل نمی کنید. «لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَیکمْ کتاباً فِیهِ ذِکرُکمْ أَفَلا تَعْقِلُونَ»[7]ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیله تذکر شما در آن است، آیا اندیشه نمی کنید؟ و علاوه بر آن کسانی را که صرفاً قرآن را تلاوت می کنند توبیخ کرده و می فرماید: چرا در آنها اندیشه نمی کنید؟«. . .وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکتابَ أَفَلا تَعْقِلُونَ»[8]. . .و کتاب (خدا را) که می خوانید، چرا در آن اندیشه و تعقل نمی کنید؟

تدبر

هدف از نزول این کتاب این نبوده که تنها به تلاوت آن قناعت کنند بلکه هدف این بوده که آیاتش سرچشمه فکر و اندیشه گردد و آن نیز حرکتی در جهت عمل به وجود آورد. «کتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیک مُبارَک لِیدَّبَّرُوا آیاتِهِ. . .»[9]کتابی است پربرکت که بر تو نازل کرده ایم تا در آیات آن تدبر کنند. . .و لذا به سرزنش کسانی می پردازد که در آیات آن تدبر نمی کنند. «أَفَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها»[10]آیا آنها در قرآن تدبر نمی کنند یا بر دل هایشان قفل زده اند؟ همچنین آیه ی: «أَفَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ و. . .»[11]آیا آنها در قرآن تدبر نمی کنند و. . .

هدایت به استوارترین راه

قرآن از این جهت که از سرچشمه لایزال الهی نازل شده مطابق با نیازهای روحی و جسمی انسان هاست و نیز چون از هر کژی و ناراستی مبری بوده و یکسره تعالیم انسان ساز است، انسان ها را به بهترین راه هدایت می کند. «یهْدِی إِلَی الرُّشْد . . .»12](این قرآن خلق را) به راه خیر و صلاح هدایت می کند. . . نیز می فرماید: «. . .إِنَّا سَمِعْنا کتاباً أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَیهِ یهْدِی إِلَی الْحَقِّ وَ إِلی طَرِیقٍ مُسْتَقِیمٍ»[13]ما آیات کتابی را شنیدیم که پس از موسی نازل شده بود، درحالی که کتب آسمانی را که در مقابل او بود تصدیق می کرد و خلق را به سوی حق و طریق راست هدایت می فرمود. همچنین می فرماید: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَم . . . »[14]همانا این قرآن خلق را به استوارترین راه هدایت می کند. . .

بشارت

در قرآن مردم بارها به پیروی از دستورات خدا و انجام اعمال نیکو دعوت شده اند و در همین کتاب کسانی که به این دستورات عمل می کنند را به پاداش جاودانی بشارت می دهد. «فَإِنَّما یسَّرْناهُ بِلِسانِک لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ. . . »[15]ما حقایق قرآن را تنها به زبان تو آسان کردیم تا به آن اهل تقوی را بشارت دهی. . .و نیز آیه ی: «. . .هذا کتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِیا لِینْذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ بُشْری لِلْمُحْسِنِینَ»[16]. . .این کتاب مصدق کتب آسمانی پیشین به زبان عربی نازل شده تا ستمکاران عالم را بترساند و نیکوکاران را بشارت دهد.

انذار

قرآن علاوه بر دعوت به کارهای نیک و بشارت متقین، مردم را از انجام کارهای ناپسند بازداشته و آنها را انذار می کند. «وَ کذلِک أَوْحَینا إِلَیک قُرْآناً عَرَبِیا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُری وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ یوْمَ الْجَمْعِ»[17]و چنین قرآن عربی را بر تو نازل کردیم تا مردم (شهر مکه) ام القری و هرکه را در اطراف اوست از خدا و از روز قیامت بترسانی. . . و نیز آیه ی: «لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ»[18](این قرآن نازل شده) تا قومی را که پدرانشان (به کتب آسمانی پیشین) اندرز شدند (از قهر خدا) بترسانی که ایشان سخت غافلند. همچنین می فرماید: «. . . وَ أُوحِی إِلَی هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ. . . »[19]. . . و وحی می کند به من آیات این قرآن را تا بدان شما و هرکس از افراد بشر را که خبر این قوم به او رسد بترسانم. «تَبارَک الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ لِیکونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً»[20]بزرگوار آن خدایی است که قرآن را بر بندۀخاص خود نازل فرمود تا اهل عالم را خداترس گرداند.

تذکر

آخرین منشور آسمانی، به گونه های مختلف اجر و عذاب خداوند را برای نیکوکاران و بدکاران و نظم عالم و نعمت هایی را که برای انسان ها آفریده است متذکر می شود تا شاید با یادآوری آنها انسان فراموشکار خداترس شود. «وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِنْ کلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ یتَذَکروُنَ»[21]و ما در این قرآن برای مردم هرگونه مثل های روشن آوردیم باشد که متذکر شوند. هم چنین می فرماید:  «ما أَنْزَلْنا عَلَیک الْقُرْآنَ لِتَشْقی إِلاَّ تَذْکرَةً لِمَنْ یخْشی»[22] ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به رنج افکنی  تنها غرض این است که مردم خداترس را متذکر سازی. و نیز آیه ی: «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ لِیذَّکرُوا. . . »[23]و ما این قرآن را به سخنان فصیح و بلیغ، نیکو بیان کردیم تا خلق متذکر شوند. . . نیز می فرماید: «کتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیک مُبارَک لِیدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیتَذَکرَ أُولُوا الْأَلْبابِ»[24]کتابی مبارک بر تو نازل کردیم تا امت در آیاتش تفکر کنند و صاحبان عقل متذکر (حقایق آن) شوند.

حکم در میان مردم

«إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیک الْکتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکمَ بَینَ النَّاسِ بِها أَراک اللَّهُ. . . »[25]و ما قرآن را به سوی تو به حق فرستادیم تا به آنچه خدا به وحی خود بر تو پدید آرد میان مردم حکم کنی. . . هم چنین می فرماید: «فَاحْکمْ بَینَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ. . . »[26]پس حکم کن میان آنها به آنچه خدا فرستاد. . . و نیز آیه ی: «وَ أَنِ احْکمْ بَینَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ. . . »[27]و تو بدانچه خدا به تو فرستاده میان مردم حکم کن. . .

تفصیل مطالب

«وَ ما کانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یفْتَری مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لکنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَینَ یدَیهِ وَ تَفْصِیلَ الْکتابِ لا رَیبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ»[28]شایسته نیست که این قرآن بدون وحی الهی به خدا نسبت داده شود ولی تصدیقی است برای آنچه بیش از آن است و کتاب و احکام الهی را به تفصیل بیان می کند بی هیچ شک نازل از جانب خدای عالم است. «. . . ما کانَ حَدِیثاً یفْتَری وَ لکنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَینَ یدَیهِ وَ تَفْصِیلَ کلِّ شَی. . . »[29]. . . این (قرآن) نه سخنی است که فراتوان بافت لیکن کتب آسمانی پیش از خود را تصدیق کرده و هر چیزی را مفصل بیان می کند. . . هم چنین آیه ی: «کتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیا لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ»[30]کتابی که آیات جامعش را به زبان عربی برای دانشمندان، مبین ساخته است.

برای پرهیزکاری مردم

«قُرْآناً عَرَبِیا غَیرَ ذِی عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ یتَّقُونَ»[31]قرآن عربی است که در آن ناراستی و حکم ناصواب نیست باشد که مردم پرهیزکار شوند. هم چنین آیه ی: «ذلِک الْکتابُ لا رَیبَ فِیهِ هُدی لِلْمُتَّقِینَ»[32]این کتاب بی هیچ شک راهنمای پرهیزکاران است.

خروج از ظلمات به نور

«الر کتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیک لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ. . . »[33]الر این (قرآن) کتابی است که ما به تو فرستادیم تا مردم را به امر خدا از ظلمات بیرون آوری و به عالم نور رسانی. . . نیز آیه ی: «هُوَ الَّذِی ینَزِّلُ عَلی عَبْدِهِ آیاتٍ بَیناتٍ لِیخْرِجَکمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ. . . »[34]اوست (خدایی) که بر بندۀخود آیات روشن بیان را نازل کرد تا شما (بندگان) را از ظلمات بیرون آورده و به نور رهبری کند. . .

تبیین

«. . . وَ أَنْزَلْنا إِلَیک الذِّکرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِمْ. . . »[35]. . . و ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها تبیین کنی. . . نیز آیه ی: «وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیک الْکتابَ إِلاَّ لِتُبَینَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ. . . »[36]و قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر برای این که آنچه را در آن اختلاف دارند برای آنها تبیین کنی. . .

پی نوشت ها:

[1]. بقره، 219-

[2]. نحل، 44-

[3]. حشر، 21 به این مفهوم در سوره بقره، 266 و یونس، 24 نیز اشاره شده است.

[4]. ج 2، صص 249 و 250.

[5]. بقره، 242-

[6]. یوسف، 2 به این مفهوم در سوره های آل عمران، 118؛ نور، 61؛ زخرف، 3؛ حدید، 17 و روم، 28 نیز اشاره شده است.

[7]. انبیا، 10-

[8]. بقره، 44-

[9]. ص، 29-

[10]. محمد، 24-

[11]. نسا، 82-

[12]. جن، 2-

[13]. احقاف، 30 به این مفهوم در سوره سبا، 6 نیز اشاره شده است.

[14]. اسرا، 9-

[15]. مریم، 97-

[16]. احقاف، 12 به این مفهوم در سوره بقره، 97؛ نحل، 89 و 102 و نمل، 2 اشاره شده است.

[17]. شوری، 7 به این مفهوم در سوره انعام، 92 نیز اشاره شده است.

[18]. یس، 6-

[19]. انعام، 19-

[20]. فرقان، 1 به این مفهوم در سوره های قصص، 46؛ سجده، 3؛ ابراهیم، 52؛ مریم، 97 و احقاف، 12 نیز اشاره شده است.

[21]. زمر، 27-

[22]. طه، 2 و 3-

[23]. اسرا، 41-

[24]. ص، 29 به این مفهوم در سورۀبقره، 221؛ نور، 1 و 27؛ رعد، 19؛ قصص، 43؛ اسرا، 41؛ انعام، 126؛ نحل، 13؛ ابراهیم، 52 و دخان، 58 نیز اشاره شده است.

[25]. نسا، 105-

[26]. مائده، 48-

[27]. مائده، 49-

[28]. یونس، 37-

[29]. یوسف، 111-

[30]. فصلت، 3-

[31]. زمر، 28-

[32]. بقره، 2-

[33]. ابراهیم، 1-

[34]. حدید، 9-

[35]. نحل، 44-

[36]. نحل، 64-

یکی از بزرگ ترین و جدید ترین آنها، مسجد «عبدالرحمان خان» کابل است. این مسجد که در منطقه تجاری کابل و نزدیک پارک «زرنگار» احداث شده، ظرفیت 10 هزار نمازگزار را دارد.
 
در اوایل سال ۲۰۰۱ میلادی، حاج «عبدالرحمان خان» یکی از تجار مشهور کابل این مسجد را بنا نهاد؛ او این مسجد را با حداکثر امکانات پایه گذاری کردو اسم این مسجد نیز همنام خود او، عبدالرحمان خان گذاشته شد.
 
طراحی مسجد عبدالرحمان خان را نیز «میر حفیظ الله هاشمی»، مهندس افغانستانی انجام داده است؛کار ساخت مسجد عبدالرحمان خان در سال ۲۰۰۹ به پایان رسید، اما این مسجد در سال ۲۰۱۲ افتتاح شد.
 
در مراسم افتتاحیه مسجد عبدالرحمان خان، «حامد کرزای»، رئیس جمهور سابق افغانستان و تعدادی از مقامات دیگر حضور داشتند.
 

 
مسجد عبدالرحمان خان دارای ۱۴گنبد و دو مناره است. عده ای هم تعداد گنبد ها را ۲۰ عدد می دانند. مناره ها با حدود ۶۲متر ارتفاع، هر کدام دارای یک منبع ذخیره آب برای وضو گرفتن نمازگزاران هستند.
 
گنبدها، مناره ها و دیوارهای مسجد عبدالرحمان خان مزین به نقوش اسلامی و آیات قرآن است. این خطوط و نقش ها که گویای هنر افغانستانی ها است، زیبایی خاصی به مسجد بخشیده اند.
 
دیدن آیات قرآن کریم که در جای جای مسجد به چشم می خورند نیز روح هر انسانی را جلا می دهد. گویی آدمی تا در دریای زیبایی های این مسجد غرق نشود، از مرداب دنیا و زشتی های آن نجات نخواهد یافت.
 
وضوخانه مسجد عبدالرحمان خان با مساحت یک هزار و 600 مترمربع در قسمت زیرین ساختمان مسجد واقع شده است. این وضوخانه ظرفیت ۵۰۰ نفر را به صورت هم زمان دارا است.
 

 
همچنین، قسمت مردانه  مسجد عبدالرحمان خان ۹۰۰ مترمربع و طبقه دوم که مختص بانوان است، 500 مترمربع مساحت دارند.
 
مسجد عبدالرحمان خان دارای مدرسه و کتابخانه نیز است. کتابخانه  آن با ۱۵۰ هزار جلد کتاب و دو سالن مطالعه مجزا برای مردان و زنان، در حال فعالیت است.
 
این کتابخانه برای نمازگزاران و کسانی که اهل مطالعه هستند، بسیار ارزشمند است، چرا که امکان مطالعه و یادگیری را در کنار عبادت برای آنها فراهم می کند.
 

«شفاعت» یکی از موضوعاتی است که شبهات بسیاری پیرامون آن وجود دارد که به یکی از این شبهات خواهیم پرداخت.

  

- سؤال

شفاعت به چه معناست؟ و آیا آیه ۳۹ سوره نجم که می فرماید: «و نیست برای انسان جز آنچه که تلاش کرده» شفاعت پیامبران و شهدا و اصل شفاعت را زیر سؤال نمی برد؟

   

- پاسخ

یکی از مزایایی که خداوند متعال به مومنان، اختصاص داده این است که اگر شخص مومن، ایمان خودش را تا هنگام مرگ حفظ کند و مرتکب گناهانی نشود که سلب توفیق و سوء عاقبت و سرانجام شک و تردید یا انکار و جحود را به بار می آورد، و در یک جمله «اگر با ایمان از دنیا برود» به عذاب ابدی، مبتلاً نخواهد شد.

گناهان کوچکش به واسطه اجتناب او از کبائر بخشوده می شود و گناهان بزرگش به وسیله توبه کامل و مقبول قبل از مرگ آمرزیده می گردد، و اگر موفق به چنین توبه ای نشد صبر در برابر گرفتاریها و مصائب دنیا بار گناهانش را سبک می کند و بعد از مرگ سختی های برزخ و مواقف آغازین رستاخیز، ناخالصی هایش را می زداید و اگر باز هم از آلودگی های گناهان پاک نشد، به وسیله شفاعت که تجلی بزرگترین و فراگیرترین رحمت الهی در اولیاء خدا به ویژه رسول اکرم (ص) و اهل بیت کرامش (ع) می باشد، از عذاب دوزخ نجات خواهد یافت. [i]  و بر حسب روایات فراوان «مقام محمود» که در قرآن کریم به رسول اکرم (ص) وعده داده شده [ii]  همین مقام شفاعت است و نیز آیه شریفه:  «وَ لَسوْف یُعْطِیک رَبُّک فَترْضی» [iii]  و بزودی پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد که خشنود شوی... اشاره به آمرزش الهی است که به واسطه شفاعت آن حضرت شامل حال کسانی که استحقاق دارند، می شود.

   

مفهوم شفاعت

شفاعت که از ریشه «شفع» به معنای «جفت» گرفته شده در محاورات عرفی بدین معنی به کار می رود که شخص آبرومندی از بزرگی بخواهد که از کیفر مجرمی درگذرد یا بر پاداش خدمتگزاری بیفزاید و شاید نکته استعمال واژه شفاعت در این موارد، این باشد که شخص مجرم به تنهایی استحقاق بخشودگی را ندارد یا شخص خدمتگزار به تنهایی استحقاق افزایش پاداش را ندارد ولی ضمیمه شدن و جفت شدن درخواست «شفیع» چنین استحقاقی را پدید می آورد.

مشرکان برای جلب توجه خدای بزرگ یا مصونیت از خشم وی، دست به دامن خدایان پنداری می زدند و به پرستش فرشتگان و جنیان و کرنش در برابر بتها و تندیس ها می پرداختند و می گفتند: «هَؤُلاءِ شفَعَؤُنَا عِندَ اللَّهِ» [iv]  اینها شفیعان ما نزد خدا هستند  . و نیز می   گفتند:   «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلا لِیُقَرِّبُونَا إِلی اللَّهِ زُلْفَی» [v]  اینها را نمی پرستیم مگر به خاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند. و قرآن کریم در مقام رد چنین پندارهای جاهلانه ای می فرماید: «لَیْس لَهُم مِّن دُونِهِ وَلیٌّ وَ لا شفِیعٌ» [vi]  (و در قیامت) جز خدا، نه یاوری دارند، و نه شفاعت کننده ای.

ولی باید توجه داشت که نفی چنان شفیعان و چنین شفاعتی، به معنای نفی مطلق شفاعت نیست.

در خود قرآن کریم آیاتی داریم که "شفاعت باذن الله" را اثبات، و شرایط شفیعان و نیز شرایط کسانی که مشمول شفاعت، واقع می شوند را بیان فرموده است. در حقیقت، فرق بین اعتقاد به شفاعت صحیح و شفاعت شرک آمیز، همان فرق بین اعتقاد به ولایت و تدبیر باذن الله و ولایت و تدبیر استقلالی است.

واژه شفاعت گاهی به معنای وسیع تری به کار می رود و شامل ظهور هر تاثیر خیری در انسان به وسیله دیگری می شود چنان که پدر و مادر نسبت به فرزندان و گاهی بالعکس، یا آموزگاران و ارشادگران نسبت به شاگردانشان و حتی موذن نسبت به کسانی که با صدای اذان او به یاد نماز افتاده و به مسجد رفته اند شفاعت می کنند و در حقیقت، همان اثر خیری که در دنیا داشته اند به صورت شفاعت و دستگیری در قیامت، ظاهر می شود.

   

ضوابط شفاعت

همان گونه که اشاره شد شرط اساسی برای شفاعت کردن و شفاعت شدن، اذن الهی است چنان که در سوره بقره می فرماید : «مَن ذَا الَّذِی یَشفَعُ عِندَهُ إِلا بِإِذْنِهِ» [vii]  کیست که در نزد او، بدون اذن او شفاعت کند؟

و در سوره یونس می فرماید : «مَا مِن شفِیعٍ إِلا مِن بَعْدِ إِذْنِهِ» [viii]

 

هیچ شفاعت کننده ای نیست مگر بعد از اذن الهی و نیز در سوره طه می فرماید:

«یَوْمَئذٍ لا تَنفَعُ الشفَعَةُ إِلا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ رَضیَ لَهُ قَوْلاً» [ix]  در آن روز، شفاعت هیچ کس سودی نمی بخشد جز کسی که خداوند رحمان به او اجازه داده و به گفتار او راضی است.

و در سوره سبا می فرماید : «وَ لا تَنفَعُ الشفَعَةُ عِندَهُ إِلا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ» [x]  هیچ شفاعتی نزد او، جز برای کسانی که اذن داده، سودی ندارد!

از این آیات، اجمالاً شرط اذن الهی ثابت می شود ولی متعرض ویژگیهای ماذونین نمی شود، اما از آیات دیگری می توان شرایط روشن تری برای طرفین به دست آورد. از جمله در سوره زخرف می فرماید : «وَ لا یَمْلِک الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشفَعَةَ إِلا مَن شهِدَ بِالْحَقّ‌ِ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» [xi]   کسانی را که غیر از او می خوانند قادر بر شفاعت نیستند؛ مگر آنها که شهادت به حق داده اند و بخوبی آگاهند!

شاید منظور از «مَن شهِدَ بِالْحَقّ» شهدا اعمال باشند که به تعلیم الهی از اعمال و نیات بندگان، اطلاع دارند و می توانند به کیفیت ارزش رفتار آنان شهادت بدهند. چنان که از تناسب حکم و موضوع می توان استفاده کرد که شفیعان باید دارای چنان علمی باشند که صلاحیت اشخاص را برای شفاعت شدن تشخیص دهند، و قدر متیقن از کسانی که واجد این دو شرط هستند حضرات معصومین (ع) می باشند.

 

از سوی دیگر، از آیاتی استفاده می شود که شفاعت شوندگان باید مورد رضایت الهی باشند، چنان که در سوره انبیاء می فرماید: «وَ لا یَشفَعُونَ إِلا لِمَنِ ارْتَضی» [xii]  و آنها جز برای کسی که خدا راضی (به شفاعت برای او) است شفاعت نمی کنند.

 

 و در سوره النجم می فرماید: «وَ کم مِّن مَّلَکٍ فی السمَوَتِ لا تُغْنی شفَعَتهُمْ شیْئاً إِلا مِن بَعْدِ أَن یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یَشاءُ وَ یَرْضی» [xiii]  چه بسیار فرشتگان آسمانها که شفاعت آنها سودی نمی بخشد مگر پس از آنکه خدا برای هر کس بخواهد و راضی باشد اجازه (شفاعت) دهد!

 

روشن است که منظور از اینکه شفاعت شونده مورد رضایت الهی باشد این نیست که تمام اعمالش پسندیده باشد وگرنه نیازی به شفاعت نبود، بلکه منظور، مرضی (مورد رضایت) بودن خود شخص از نظر دین و ایمان است چنان که در روایات به همین صورت، تفسیر شده است.

 

از طرف دیگر، در آیاتی چند، خصلت های کسانی که مشمول شفاعت نمی شوند بیان شده است مانند آیه «فَمَا لَنَا مِن شفِعِینَ» [xiv]  افسوس که امروز شفاعت کنندگانی برای ما وجود ندارد، و در سوره مدثر آمده است که از علت به دوزخ رفتن مجرمین، سوال می شود و آنان در پاسخ خصلتهایی مانند ترک نماز [xv]  و کمک نکردن به بینوایان و تکذیب روز جزا را بر می شمرند، آن گاه می فرماید: «فَمَا تَنفَعُهُمْ شفَعَةُ الشفِعِینَ» [xvi]  از این رو شفاعت شفاعت کنندگان به حال آنها سودی نمی بخشد.

از این آیات استفاده می شود که مشرکان و منکرین قیامت که خدا را عبادت نمی کنند و به بندگان نیازمندش کمک نمی رسانند و پای بند به اصول صحیحی نیستند، هرگز مشمول شفاعت نخواهند شد و با توجه به اینکه استغفار پیامبر اکرم (ص) در دنیا هم نوعی شفاعت به شمار می رود و استغفار آن حضرت درباره کسانی که حاضر نیستند از او درخواست استغفار و شفاعت کنند قبول نمی شود [xvii]   می توان استفاده کرد که منکر شفاعت هم مشمول شفاعت، واقع نمی شود چنان که همین مضمون در روایات هم آمده است. [xviii]

حاصل آن که: شفیع مطلق و اصلی باید علاوه بر ماذونیت از طرف خدای متعال، خودش اهل معصیت نباشد و قدرت ارزیابی مراتب اطاعت و عصیان دیگران را داشته باشد و پیروان راستین چنین کسانی می توانند در پرتو او مراتب نازل تری از شفاعت را داشته باشند چنان که چنین پیروانی در زمره شهدا و صدیقین محشور می شوند [xix]   و از سوی دیگر، کسی لیاقت شفاعت شدن را دارد که علاوه بر اذن الهی، ایمان راستین به خدا و پیامبران و روز رستاخیز و آنچه خدا بر پیامبرانش نازل فرموده و از جمله، حقانیت شفاعت، داشته باشد و این ایمان را تا پایان عمر، حفظ کند.

برای کسب اطلاعات بیشتر رجوع کنید به ترجمه تفسیر المیزان ج ۱و ج۱۷.

   

پی نوشت ها:

[i] عن النبی (ص) :ادخرت شفاعتی لا هل الکبائر من امتی.

شفاعتم را برای ارتکاب کنندگان گناهان کبیره از امتم ذخیره کرده ام (بحارالانوار /ج /۸ ۳۷ ـ۴۰).

[ii]  سوره اسرا آیه ۷۹.

[iii]  سوره الضحی آیه ۵.

[iv]  سوره یونس آیه ۱۸ و سوره روم آیه۱۳و سوره انعام آیه۹۴ و سوره زمر آیه ۴۳ .

[v]  سوره زمر آیه ۳.

[vi] سوره انعام آیه ۷۰ و ۵۱ سوره سجده آیه ۴ سوره زمر آیه ۴۴ و ...

[vii] سوره بقره آیه ۲۵۵ .

[viii] سوره یونس آیه ۳ .

[ix] سوره طه آیه ۱۰۹.

[x] سوره سباء آیه۲۳.

[xi] سوره زخرف آیه۸۶ .

[xii] سوره انبیاء آیه ۲۸.

[xiii]   سوره النجم آیه ۲۶.

[xiv]   سوره شعرا آیه ۱۰۰.

[xv]   امام صادق (ع) در واپسین لحظات عمر شریفش فرمود : ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلوة؛ شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد (بحار الانوار ج ۴۷ ص ۲).

[xvi] سوره مدثر آیه ۴۸

[xvii]   سوره منافقون آیه ۵ وـ۶.

[xviii] عن النبی (ص) : من لم یومن بشفاعتی فلا اناله الله شفاعتی(خدا کسی را که ایمان به شفاعت من ندارد مشمول شفاعت من قرار ندهد) (بحار الانوار / ج ۸ ص ۵۸ ح ۸۴).

[xix]  والذین آمنوا بالله و رسله اولئک هم الصدیقون و الشهدا عند ربهم(و کسانی که ایمان به خدا و پیامبران آوردند نزد پروردگارشان صدیقان و شهیدان خواهند بود) حدید/  ۱۹.

شیوع کرونا یک سال زائران حج تمتع از کشورهای مختلف جهان را برای تشرف به سرزمین وحی محروم کرد و همچنان با وجود برقراری عمره مفرده برای افراد ساکن عربستان، سعودی‌ها زائران خارجی را پذیرش نمی‌کنند. 

با این وجود، آن طوری که عربستان در حال برنامه‌ریزی است، به نظر می‌رسد حج تمتع سال جاری برای زائران خارجی هم با رعایت نکات بهداشتی برگزار شود. چرا که نیمه اسفندماه سال گذشته یعنی حدود ۶ ماه پس از انتظار کشورهای اسلامی درباره تعیین تکلیف حج تمتع، یکی از رسانه‌های عربی به نقل از وزیر بهداشت سعودی با اشاره به لزوم تزریق واکسن برای تشرف به حج تمتع، اعلام کرد: «برای بهره برداری از امکانات بهداشتی مورد نیاز در مکه مکرمه، اماکن متبرکه و مدینه منوره و نقاط ورودی زائران حج امسال آماده شوید».


همه زائران خانه خدا باید واکسن مورد تأیید سازمان بهداشت جهانی تزریق کنند

البته این اولین واکنش سعودی‌ها درباره حج تمتع ۱۴۰۰ بود و پس از آن کشورهای اسلامی نیز برای خرید واکسن به منظور تشرف به سرزمین وحی اهتمام پیدا کردند. تا آن زمان مشخص نبود که منظور سعودی‌ها از ترزیق واکسن کرونا چه نوع واکسنی است که وزارت بهداشت این کشور در روزهای اخیر اعلام کرد: « زائرانی که می‌خواهند به حج تمتع مشرف شوند، باید یک هفته قبل از ورود به عربستان واکسن مورد تأیید سازمان بهداشت جهانی را تزریق کنند».

مشکلی در زمینه تزریق واکسن حجاج نداریم

بر همین اساس، سیدعلی مرعشی، رئیس مرکز پزشکی حج و زیارت جمعیت هلال احمر با بیان اینکه وزیر بهداشت بابت تأمین واکسن حجاج کشورمان قول مساعد خود را اعلام کرده است، به خبرنگار حوزه حج و زیارت خبرگزاری فارس گفت: با این تصمیم وزیر بهداشت مشکلی در زمینه تزریق واکسن حجاج نداریم و در صورت نهایی شدن وضعیت اعزام و سهمیه ایران، واکسن کرونای زائران خانه خدا تزریق می‌شود.

شروط جدید سعودی‌ها برای پذیرش زائر؛ قرنطینه ۷۲ ساعته و انجام آزمایش کرونا پس از ورود به عربستان

همچنین در روزهای اخیر عربستان، داشتن جوابیه منفی آزمایش کرونا ٧٢ ساعت قبل از ورود به این کشور و قرنطینه ٧٢ ساعته پس از ورود به عربستان و همچنین انجام مجدد آزمایش کرونا پس از ۴۸ ساعت را از دیگر ضوابط پذیرش زائر عنوان کرده است که مرعشی در این رابطه نیز با بیان اینکه با توجه به استمرار کرونا معاینات زائران برای تأیید استطاعت جسمی در حج تمتع سال جاری با اعمال محدودیت و بر اساس پروتکل‌های بهداشتی خواهد بود، می‌افزاید: ما پس از اعلام طرف سعودی درباره سهمیه و نحوه پذیرش زائران، اقدام به معاینات پزشکی می‌کنیم و به طور حتم اعزام افراد پرخطر و آنهایی که بیماری زمینه‌ای دارند، با شرایط موجود منتفی خواهد بود.

سازمان حج و زیارت به عنوان متولی اعزام زائران به حج تمتع، از سال گذشته که برپایی حج تمتع برای زائران خارجی لغو شد، برنامه‌ها را برای آمادگی زائران به منظور اعزام به سرزمین وحی ادامه داد؛ تا جایی که حتی زائران خانه خدا برای بالا نرفتن هزینه سفر به حج تمتع، همه هزینه این سفر که ۳۲ تا ۴۱ میلیون تومان بود، پرداخت کردند.


عربستان درباره وضعیت حج تمتع ۱۴۰۰ و سهمیه کشورها اظهار نظر نکرده است

البته هنوز با وجود اینکه کمتر از سه ماه تا آغاز اعزام زائران به سرزمین وحی طبق روال سال‌های گذشته باقی مانده است، هنوز دستورالعمل و مصوبه خاصی برای اعزام زائران اعلام نکرده است و یکی از دلایل این امر را نامشخص بود وضعیت حج تمتع از سوی عربستان اعلام می‌کند؛ چرا که سعودی‌ها همچنان با هیچ کشوری برای حضور زائران کشورهای مختلف تفاهم‌نامه امضا نکردند و سهمیه کشورها با توجه به شرایط کرونا و لزوم رعایت فاصله اجتماعی اعلام نشده است.

اکبر رضایی، معاون امور حج و عمره سازمان حج و زیارت نیز با بیان اینکه وضعیت روشنی درباره حج تمتع ۱۴۰۰ از سوی عربستان اعلام نشده است، به خبرنگار فارس گفت: مهم‌ترین موضوع در اعزام به حج تمتع، حفظ سلامت زائران است و تدابیر ما نیز برای اعزام کاروان‌ها مبتنی بر این امر برنامه‌ریزی می‌شود. البته هنوز ما همچون سایر کشورها تفاهم‌نامه حج را با عربستان امضا نکردیم که بتوانیم به درستی تصمیم‌گیری کنیم.

این امر در حالی است که تفاهم‌نامه حج تمتع با کشورهای اسلامی هر سال در ماه‌های جمادی الاول و جمادی‌الثانی منعقد می‌شد، اما اکنون با گذشت سه ماه همچنان سعودی‌ها درباره امضای تفاهم‌نامه چه به صورت حضوری و چه به صورت آنلاین اظهارنظری نکرده‌اند و کشورهای اسلامی برای تشرف به حج تمتع بلاتکلیف هستند.


عربستان چگونه محدودیت اقامت زائران با شرایط کرونایی را مدیریت می‌کند؟

یکی دیگر از محدودیت‌های جدیدی که برای اعزام زائران به حج تمتع از سوی وزارت بهداشت عربستان اعلام شده است، رعایت فاصله‌گذاری اجتماعی در محل اقامت حجاج به میزان یک متر و نیم است که با این وضعیت به طور حتم عربستان با توجه به امکانات و محدودیت در اقامت زائران به ویژه در مدینه منوره، برای پذیرش زوار محدودیت‌هایی همچون کاهش سهمیه کشورها در نظر خواهد گرفت که البته هنوز با توجه به اینکه سعودی‌ها در این باره اظهارنظر نکردند، متولیان حج و زیارت نمی‌توانند به طور مشخص  در این رابطه تصمیم‌گیری کنند.

«ایتمار ایشنر» نویسنده روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحارانوت در مقاله‌ای به بحران عمیق حزبی در رژیم صهیونیستی که این رژیم را به حالت فلج سیاسی کشانده، پرداخت.

در این مقاله آمده است، بحران داخلی اسرائیل پس از نتایج انتخابات اخیر تشدید و موجب شده تا کابینه از بررسی و حل تعدادی از مسائل سیاسی و امنیتی مهم غافل بماند و اسرائیلی‌ها بهای زیادی برای آن پرداخت می‌کنند.

به نوشته این روزنامه صهیونیستی، در حالی که سیاستمداران اسرائیلی بار دیگر باید برای تشکیل دولت آینده بحث کنند و اختلافات میان «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم اسرائیل و «بنی گانتس» وزیر جنگ این رژیم همچنان پابرجاست، بسیاری از مسائل در ارتباط با سیاست خارجی و موضوعات امنیتی هنوز حل نشده است.

ایتمار ایشنر تصریح کرد که نتانیاهو جلسات کابینه و مجامع مربوطه را برگزار نمی‌کند و توجهی به حل مسائل مهم ندارد. علاوه بر آن با پایان یافتن جلسات دادگاه وی در هفته آینده ، اگر از او بخواهند در جلسه دادرسی حضور یابد ممکن است این کار زمان زیادی بگیرد.

وی در ادامه به 6 مسئله حیاتی برای رژیم صهیونیستی که نیاز به رسیدگی فوری دارد پرداخت و اعلام کرد موضوعات مطرح شده در دستور کار کابینه و بخش امنیت در صدر این مسائل مهم هستند که اولین آنها تحقیقات در دادگاه بین المللی کیفری لاهه است؛ جایی که اسرائیل باید در برابر این دادگاه پاسخگو باشد. این دادگاه خواستار تحقیق درباره جنایتهای جنگی اسرائیل در نوار غزه در سال 2014 شده است.

نویسنده این مقاله تاکید کرد که اسرائیل 30 روز فرصت گرفته بود تا به درخواست شاکی در این پرونده پاسخ دهد اما با این حال فرصت رو به تمام است و مقامات اسرائیلی باید در اسرع وقت پاسخی برای این موضوع تنظیم کنند.

دومین مسئله فوری و اضطراری، انتقال واکسن ضد کرونا به خارج است؛ چرا که در پایان ماه مه 25 هزار واکسن مدرن در اسرائیل منقضی می‌شود و هنوز ساز و کاری برای حل این مسئله در نظر گرفته نشده است. موضوع سوم مربوط به برنامه هسته‌ای ایران است و هرچند قرار نیست اسرائیل تصمیمات سنگینی در این زمینه اتخاذ کند، اما باید موضع و استراتژی روشنی در خصوص درخواست های خود از آمریکایی‌ها برای مقابله با قدرت هسته‌ای ایران تدوین کند.

در مقاله روزنامه یدیعوت آحارانوت آمده، برای اسرائیل بسیار مهم است که خطوط قرمز خود را برای آمریکایی‌ها مشخص کند و همچنین اقدامات و شرایطی که باید برای ایرانیان تعیین شود مانند نظارت و کنترل مداوم بر برنامه‌های هسته‌ای این کشور باید در دستور کار اسرائیلی‌ها باشد.

از نظر نویسنده این مقاله چهارمین مسئله اضطراری برای صهیونیست‌ها انتخابات فلسطین است و تل‌آویو باید تصمیم بگیرد که آیا به فلسطینی‌ها اجازه برگزاری انتخابات در قدس اشغالی را بدهد یا خیر و این انتخابات باید به چه شکلی برگزار شود.

این روزنامه نگار اسرائیلی در ادامه اعلام کرد، پنجمین مسئله مهم و حیاتی بحران با اردن است. با وجود تشدید بحران آب در اردن، اسرائیل هنوز با درخواست اردن جهت افزایش میزان آب انتقالی به این کشور از زمان امضای توافقنامه‌های صلح موافقت نکرده است و به نظر می رسد بحران میان اردن و اسرائیل در مرحله آینده به شکل قابل توجهی تشدید یابد. این در حالی است که هیچ اقدامی از جانب دفتر نخست وزیری اسرائیل برای آرام کردن این اوضاع صورت نمی گیرد. بنابراین چنین بحرانی منجر به انفجار روابط با اردن می شود که ممکن است هزینه سنگینی برای اسرائیل داشته باشد.

وی در پایان با اشاره به ششمین مسئله مهم برای صهیونیست ها اظهار داشت، این موضوع متمرکز بر شناسایی واکسنهای ضد کرونا چینی و روسی است. در چارچوب توافق میان نتانیاهو و «محمد بن زاید» ولیعهد ابوظبی، اسرائیلی‌ها و اماراتی‌هایی که واکسن کرونا را دریافت کنند می‌توانند به دو طرف سفر کنند. اما برای ایجاد چنین گذرگاهی باید اقدامات مربوطه در نشست ویژه مدیریت کرونا و یا در سطح وزرای سیاسی و امنیتی انجام شود و چگونگی ایجاد خطوط گسترده‌ای که به گردشگران و بازرگانان ابوظبی و دبی اجازه ورود به فلسطین اشغالی را می‌دهد، مورد بررسی قرار بگیرد. اما نگرانی اصلی اسرائیلی‌ها این است که اگرچه این موضوع به تاخیر بیفتد می‌تواند منجر به ایجاد بحران با دولت امارات و محمد بن زاید گردد.

دليل حقانيت دين اسلام

پاسخ را مي توان از دو زاويه تبيين نمود: يكي از منظر درون ديني و با نگاه به معارف اسلامي، ديگري از منظر برون ديني و بدون نگاه به معارف اسلامي.

الف) منظر درون ديني:

 يك مسلمان با توجه به آموزه هاي ديني، حكم مي كند اسلام بر ديگر اديان برتري دارد، با اين توضيح كه در انديشه برون ديني، ايمان به تمامي پيامبران الهي پيشين جزء ضروري دين است. (1) ليكن شريعت يا دين برتر، اسلام است. در اين خصوص قرآن مي گويد: « هر كه ديني جز اسلام اختيار كند، از او پذيرفته نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود». (2)

 از منظر درون ديني، اسلام، دين تكامل يافته حضرت آدم، نوح، ابراهيم، موسي و عيسي (ع) است، كه با تكميل رهنمودهاي وحياني، اين دين مورد رضاي خداوندي است.

 ديني كه خداوند آن را دين كامل و مورد رضاي خداوندي معرفي كرده است.(اليوم أكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام ديناً ؛ (3) امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم‏» و نيز فرمود: «و تمّت كلمة ربك صدقاً و عدلاً؛ (4) (با اين قرآن)پيام راستين خدا كامل گشت».

 به همين جهت پيام آور اين شريعت را خاتم انبيا معرفي كرده است. (5)

خاتم مايه زينت و گُل سرسبد پيامبران است. آيات بر شمرده، برتري پيامبر اسلام و شريعتش را بر پيامبران پيشين و شرايعشان دلالت دارد.

 در منظر درون ديني، پيامبران جملگي در يك مسير در حركتند و آخرين آنان، بهترين و پيامش بهترين پيامها است، كه از آن به دين حق، در برابر اديان باطل، يا دين برتر در برابر شرايع پيشين آسماني، ياد مي شود.

 اديان الهي هر كدام براي تكامل بشر آمده اند، بنابراين اديان بعدي بايد كاملتر از اديان قبلي باشند. چون دين حق در هر زماني، يكي بيش نيست، در اين زمان، دين اسلام كه آخرين و كاملترين دين است، بايد پيروي شود.

 استاد شهيد مرتضي مطهري با استناد به آية «و من يبتغ غيرالاسلام ديناً فلن يقبل منه» ميفرمايد : دين تسليم است، ولي حقيقت تسليم در هر زمان، شكلي دارد و در اين زمان، شكل آن، دين گران مايهاي است كه به دست حضرت خاتم الانبيا ظهور يافته است. لازمه تسليم خدا بودن، پذيرفتن دستورهاي او است.

روشن است كه همواره به آخرين دستور خدا بايد عمل كرد و آخرين دستور همان است كه آخرين رسول آورده است. (6)

ب) منظر برون ديني:

 در اين منظر نمي توان براي برتري دين اسلام به آيات قرآني و روايات اسلامي تمسك نمود، چون كه غير مسلمان اينها را قبول ندارد، بلكه بايد نخست حقانيت اسلام را ثابت نمود.

اگر در پي اثبات حقانيت دين اسلام بر آييم، بحث به درازا مي كشد كه در اين فرصت اندك نمي توان به طور مبسوط و كافي آن را بيان نمود. از اين رو به صورت مختصر به آن پرداخته ميشود.

 براي پي بردن به حقانيت اسلام و برتري آن بر ساير اديان، راههايي وجود دارد كه يكي از آنها بررسي ويژگيهاي اسلام در بُعد شناخت شناسي، جهان بيني، انسان شناسي، عقيده و مسائل اخلاقي و ارزشي با معيار عقل و خِرَد است. به عنوان نمونه شهيد مطهري دربارة ويژگيهاي اسلام مينويسد: ديدگاه اسلام از نظر شناخت شناسي چنين است:

 1ـ بشر مي تواند جهان و حقايق آن را بشناسد و خود مشوق آن است....

 2ـ شناخت حقايق جهان از اين راهها ممكن است: طبيعت يا آيات آفاقي، انسان يا آيات انفسي، تاريخ يا سرگذشت اجتماعي اقوام و ملل و عقل....

 3ـ ابزار شناخت عبارتند از: حواس، قوه تفكر و استدلال، تزكيه و تصفية نفس و مطالعه آثار علمي ديگران.

 4ـ موضوعات شناخت عبارتند از: خدا، جهان طبيعت، انسان با جامعه و زمان.

 از نظر جهان بيني و انسان شناسي عبارت است از:

 1ـ جهان واقعيتش از خدا است. يعني تمام واقعيتش انتساب به حق است.

 2ـ واقعيتش و نسبتش به حق يكي است.

 3ـ واقعيت¬هاي اين جهان درجة تنزل يافته و مرتبة نازلة واقعيات جهاني ديگر است كه جهان غيب ناميده مي شود.

4ـ اين جهان ماهيت «به سوي اويي» دارد؛ يعني همان طور كه از اوست به سوي او هم هست....

 5ـ جهان داراي نظام متقن علّي و معلولي و سببي و مسببي است. فيض الهي و قضا و قدر او به هر موجودي تنها از مسير علل و اسباب خاص خود او جريان مي¬يابد....

6ـ بعد از اين جهان جهاني ديگر است....

 7ـ روح انسان حقيقتي جاودانه است.

 8ـ انسانها به حسب خلقت مساوي آفريده شدهاند، تنها ملاك فضيلت، علم، جهاد و تقوا است.

 9ـ به حكم اين كه هر فردي بالفطره انسان متولد ميشود. در هر انساني استعداد توبه و بازگشت و پند پذيري هست....

 10ـ انسانها همواره در عمق جانشان يك تضاد دروني(تضاد بين عقل و هواي نفس) دارند و مختار و آزادند، از اين رو مسئوليت دارند.

از نظر ايدئولوژي:

ايدئولوژي اسلام همه جانبه، جامع و فراگير است، در آن اجتهاد راه دارد، از سماحت و سهولت برخوردار است. زندگي گرا است(نه زندگي گريز)، اجتماعي است و مقررات اجتماعي دارد. در عين اجتماعي بودن، حقوق و آزادي فردي را محترم مي شمارد... .(7)

با نگاه به ويژگي هايي كه از اسلام بيان شد. مي گوييم: اين معارف را مي توان با معارف ديگر مكاتب و مذاهب مقايسه كرد؛ زيرا مقايسه يكي از مهم ترين معيارهاي ارزيابي است. تبلور اسلام در قرآن، و ساير اديان نيز در كتب مقدس خود متبلور هستند مسيحيت در انجيل و يهود در تورات و.زرتشت در گاتهاو .. با تأمّل در اين كتب به راحتي حقانيت و برتري قرآن بر ساير كتب ديگر را مي توان دريافت نمود.

 كوتاه سخن اين كه: با نگاه مقايسهاي بين اسلام و ساير اديان و مكاتب مي گوييم: دين اسلام برتري دارد، به دليل:

 اوّل: دين هاي امروز، توحيدشان و تصويري كه از خدا ارائه مي كنند، قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.

 دوم: حقوق فردي انسانها در دين هاي ديگر به صورتي كه در اسلام شموليت دارد، لحاظ نشده و گاه ناديده گرفته شده است.

 سوم: در ديگر اديان تعادل ميان زندگي دنيوي و اخروي رعايت نشده است، بر خلاف اسلام.

 چهارم: رهنمودهاي دين هاي ديگر به جهاتي ايدئاليستياند، مثلاً عدم خشونت بوداييها و مسيحيان، در حالي كه دنيا پُر است از خير و شر و نيك و بد. از اين رو جا به جا بايد خشن يا نرم بود. اين دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ يعني رهنمودش با واقعيتها همخوان است.

 پنجم: اكثر دينها عهده دار زندگي اجتماعي انسانها نيستند، يا اگر هستند، تعادلي در آنها ديده نمي شود و قوانين اجتماعي آنان سبب پايمال شدن حقوق انسانها مي شود. اين وضع در اسلام بهتر است.

 ششم: اكثر مذاهب با پيروان ديگر اديان با خشونت برخورد مي كنند. در اسلام اين امر تعديل شده است. تاريخ هم نشان داد كه در همزيستي مسالمت آميز، مسلمانان گوي سبقت را از همه ربوده¬اند.

 هفتم: تحريف در اديان آسماني تعاليم آنان را دچار خدشه كرده است، ولي در اسلام(قرآن) تحريفي وجود ندارد.

هشتم دين اسلام ديني جامع نگر است و براي تمام ابعاد زندگي انسان اعم از فردي و اجتماعي  اخلاقي و سياسي و حتي ريزترين مسائل زنگي برنامه دارد در حالي كه در ساير اديان چنين جامعيتي نيست .

اما در مورد بخش دوم سوال شما بايد گفت:

براي اين که بفهميم که چه ديني الهي است و چه ديني غير الهي و ساختگي بايد ديد که پيامبر آن دين چه کسي بوده و در حقيقت بايد به نوعي رسالت و پيامبري وي براي ما به اثبات برسد.

بنابراين بايد گفت: به طور كلي در مباحث نبوت براي شناخت و تشخيص انبياي راستين الهي از پيامبران دروغين سه راه اصلي مطرح شده است: 1ـ اعجاز 2ـ گواهي و تصريح پيامبران پيشين 3ـ گواهي قطعي مجموعه اي از قراين و شواهد.

متكلمان اسلامي بر اين باورند كه مي توان نبوت پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ را از هر سه راه ياد شده ( كه هم جنبة عقلي و برهاني دارد و هم نقلي و تاريخي ) ثابت كرد.

راه اول: معجزات پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـيكي از امتيازات و فضايل پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ تعدد و تنوع معجزاتي است كه به اذن خداوند براي تأييد او اظهار شده است. اين معجزات را مي توان در دو دسته جاي داد: الف) معجزة جاويدان پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه همان قرآن است. ب) معجزات غير جاويدان كه در مقطع خاصي از حيات پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ پس از بعثت ارائه شده است.

قرآن كريم ، معجزه جاويدان محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ

قرآن كريم معجزه خالدة پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ بزرگترين و آخرين كتاب آسماني است كه محتواي آن در طول 23 سال بر پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به صورت وحي نازل شد. اين معجزة جاويد، خارق العاده بودنش به گونه اي است كه اولاً در همة ابعاد و جنبه ها مي باشد و به اصطلاح وُجوه اعجازش متعدد است كه مهمترين آنها عبارتند از: 1ـ اعجاز ادبي، كه شامل فصاحت و بلاغت بي نظير و سبك و اسلوب و نظم جديد مي شود. 2ـ اعجاز علمي. 3ـ اخبار غيبي از حوادث گذشته، حال و آينده. 4ـ معاني و معارف عقلي بلند آن. 5ـ عدم اختلاف و تناقض در آيات و سوره هاي آن. 6ـ اعجاز تشريعي. 7ـ اُمي بودن آورندة آن.(8)

ب) ديگر معجزات پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ

بي ترديد قرآن مجيد تنها معجزة او نيست. بلكه در دوران رسالت خويش ، معجزات فراواني را بر مردم عرضه داشت. قرآن به برخي از اين معجزات اشاره كرده است، از جمله انشقاق ( دو نيم شدن ) ماه(9) و داستان معراج پيامبر(10) ـ صلّي الله عليه و آله ـ . علاوه بر آن در تاريخ و احاديث به معجزات ديگري اشاره شده است، مانند پيروي جمادات و حيوانات از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و گفت و گوي حضرت با آنان . مانند: سلام كردن سنگها و درختان به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، سخن گفتن با كو ، سجود درخت، شهادت دادن سنگريزه ها به رسالت او، سخن گفتن حيوانات همچون شتر، گرگ و (11) ... .

راه دوم: بشارت پيامبران پيشين به نبوت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ

از آنجا كه پيامبران الهي ، معصوم هستند و هرگز در گفتار خويش، مرتكب دروغ و كذب نمي گردند، اگر آمدن پيامبر آسماني ديگري را همزمان با خويش و يا پس از خود بشارت دهند. دليلي روشن و سندي يقين آور بر صدق رسالت نبي بعدي محسوب خواهد شد و اين مهم خود مستلزم اين است كه خصوصيات و مشخصات پيامبر بعدي آنچنان براي مردم توضيح داده شود كه پس از آمدن او ، براي هيچ يك از طالبان حقيقت و اهل انصاف ، شك و ترديدي وجود نداشته باشد. به اعتقاد ما ، پيامبراني همچون موسي ـ عليه السلام ـ و عيسي ـ عليه السلام ـ در عصر خويش، مردم را به ظهور پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ بشارت داده اند. براي اثبات اين مدعا ، دستِ كم دو شيوه وجود دارد:

1ـ شيوه اول آن است كه با مراجعه به متون مقدس يهوديان و مسيحيان، بشارتهايي را بر نبوت پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ بيابيم، هر چند به اعتقاد مسلمانان مضمون وحياني تورات و انجيل ، دچار تحريف شده است. اما بخشهايي از آن متون اصالت خود را حفظ كرده اند. يكي از صريح ترين بشارتها، بشارت به ظهور « فارقليط » است كه به معناي «شخص ستوده شده» ( محمود يا احمد ) مي باشد. با توجه به قراين موجود در عبارتهايي كه اين لفظ در آنها بكار رفته است مي توان آن را تعبيري از نام پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ دانست.(12)

2- شيوه دوم، توجه به اين واقعيت تاريخي است كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ براي اثبات رسالت خويش، در مقابل يهوديان و مسيحيان احتجاج مي كرد كه در متون مقدس اهل كتاب، به نبوت او بشارت داده شده است و علماي يهود و نصارا، در مقابل اين ادعا، سكوت مي كردند، اگر احتجاج پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بي اساس بود، قطعاً علماي آنها ساكت نمي نشستند و او را تكذيب مي كردند. قرآن در اين زمينه مي فرمايد: «كساني كه كتاب آسماني به ايشان داده ايم، او (= محمد) را همانند پسران خود مي شناسند. ولي گروهي از ايشان حقيقت را آگاهانه كتمان مي كنند.»(13)

راه سوم : گواهي قراين و شواهد

وجود مجموعه اي از قراين در كنار هم، گواهي قطعي به حقانيت يك پيامبر الهي است. در اينجا قرائن تاريخي فراوان از زندگاني و ابعاد شخصيتي پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ قابل طرح و بررسي است كه از گنجايش بحث ما خارج است. آنچه در اينجا مي توان به طور فشرده و خلاصه مطرح كرد عبارتند از:

1ـ شخصيت اخلاقي و سجاياي والاي پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ چه پيش از رسالت و چه پس از آن به گونه اي كه مشهور به محمد امين بوده است.

2 ـ محيطي كه از آنجا برخاسته بود، جامعه اي متعصب و جاهل و گمراه و غير متمدن بود. در چنين جامعه اي شخصي اُمي و درس نخوانده وقتي عالي ترين معارف اعتقادي ، اخلاقي و حقوقي و ... را عرضه كند معلوم است كه اين برنامه ها از خودش نيست و فرستادة الهي است.

3ـ وضع پيروان محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ: وضع روحي و فكري و اخلاقي افرادي كه دور مدعي نبوت را مي گيرند روشنگر وضع پيشواي ايشان است، به گواهي تاريخ، شخصيتهاي برجسته اي به او ايمان آوردند، مانند: علي بن ابي طالب ، سلمان فارسي ، ابوذر غفاري ، و... كه اينها، با مدارج والاي علمي و عملي كه داشتند از نوادر روزگار بودند و از هيچ گونه تلاش و خدمتي دريغ نورزيدند ، اما هيچ گونه چشم داشتِ مادي به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نداشتند.

4ـ وسائل و روش هايي كه از آن براي پيشرفت آئين خود استفاده كرد بر خلاف روش معمول در ميان سياستمداران دنيا طلب ، هيچ گاه از مسير حق بيرون نشد و همواره بر عدالت، انصاف، عقل و منطق استوار بود و هرگز با خدعه و نيرنگ همراه نبود.

5ـ محتويات آيين و تعاليم او از نظر معارف و احكام در همة جنبه ها و شؤن زندگي فردي و اجتماعي انسان، همگي از الهي بودن رسالت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ خبر مي دهند.(14)

 

پي نوشت ها:

1. بقره (2) آيه 45.

2. آل عمران (3) آيه35.

3.مائده (5) آيه 3.

4. انعام (6) آيه 20.

5. احزاب (33)، آيه 40.

6. مرتضي مطهري، عدل الهي، صدرا، تهران، 1388ه.ش، ص 329 تا334.

7. مرتضي مطهري، مجموعةآثار، انتشارات صدرا، تهران، 1378ش، ج 2، ص 229 تا250.

8. ر.ك: معرفت، محمد هادي، علوم قرآني، انتشارات التمهيد. و جوادي آملي، عبدالله، وحي و نبوت در قرآن، نشر اسراء.

9. قمر، آيه 1و2.

10. اسراء، آيه 1.

11. ر.ک: مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، موسسة الوفاءِ، بيهقي، ج17، ص 225-421 و ج 18، ص 1- 148. و دلائل النبوه، دارالكتب العلميه، 1405، ج6. و حر عاملي، اثبات الهداه، ج 1 و 2.

12. سعيدي مهر، محمد، آموزش كلام اسلامي، ص 116و117.

13. بقره، آيه 146.

14. ر.ک: سبحاني، جعفر، الهيات و معارف اسلامي، ص 216 و 217. و سعيدي مهر، محمد، آموزش كلام اسلامي، ص 119.