لطايفي از سحرخيزي و نماز شب

امتیاز بدهید
(7 امتیاز)

لطايفي از سحرخيزي و نماز شب

 

(تَتَجافي جُنُوبُهُم عَنِ المضاجِعِ يَدعُونَ رَبَّهُم خَوفاً وَ طَمَعاً وَ مِمّا رَزَقناهُم يُنفِقُونَ* فَلا تَعلَمُ نَنفسٌ ما أُخفِيَ لَهُم مِن قُرَّهِ أَعيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعمَلوُنَ)؛(1)

پهلوهاي آنان از بسترها تهي مي شود و از خوابگاه خودشان بر مي خيزند و پروردگارشان را روي بيم و اميد مي خوانند و از آنچه به آنان داده ايم انفاق مي كنند. كسي نمي داند كه به پاداش اعمال آنها چه چيزهايي كه باعث چشم روشني است، براي آنها ذخيره شده است.

از اموري كه سزاست همه و مخصوصاً طلاب و روحانيون مورد عنايت قرار دهند، سحرخيزي و تهجد و راز و نياز سحرگاهان است. قرآن كريم در بيش از ده مورد از اين موضوع ياد كرده و با عبارات گوناگون از سحرخيزان و شب زنده داران، تجليل و تمجيد كرده است.

روايات در فضيلت نماز شب و مذمت و نكوهش تاركان آن به تواتر رسيده است. از جمله از امام صادق عليه السلام روايت كرده اند: « لَيسَ مِن شِيعَتِنا مَن لَم يُصلِّ صلاه الليل؛ (2) كسي كه نماز شب نمي خواند، از شيعيان ما نيست».

بنابراين، از وظايف حتمي ما طلاب است كه اين مستحب پر اهميت را ارج نهيم و با مناجات وقت سحر و خلوت با خداي متعال و تفكر در آيات حق، قلب خويش را نوراني و شب ظلماني را تبديل به روز روشن كنيم:

شب مردان خدا روز جهان افروز است *** عارفان را به حقيقت شب ظلماني نيست

علامه طباطبائي مي گويد:

چون به نجف اشرف براي تحصيل مشرف شدم، به لحاظ خويشاوندي گاه گاهي به محضر مرحوم قاضي شرفياب مي شدم، تا يك روز دَرِ مدرسه اي ايستاده بودم كه مرحوم قاضي از آن جا عبور مي كردند. چون به من رسيدند دست خود را روي شانه من گذاردند و گفتند: « اي فرزند! دنيا مي خواهي نماز شب بخوان، آخرت مي خواهي نماز شب بخوان». اين سخن آن قدر در من اثر كرد كه از به بعد تا زماني كه به ايران مراجعت كردم، پنج سال تمام، در محضر قاضي به سر مي بردم و آني از ادراك فيض ايشان دريغ نمي كردم و از آن وقتي كه به وطن مألوف بازگشتم تا وقت رحلت استاد، پيوسته روابط ما برقرار بود و مرحوم قاضي دستوراتي مي دادند و مكاتبات از طرفين برقرار بود و ما هر چه داريم از مرحوم قاضي داريم.(3)

از امام صادق عليه السلام روايت كرده اند:

أَبغَضُ الخَلقِ ألي الله جِيفَهٌ بِالليلِ، بطّالٌ بِالنَّهار؛(4)

مبغوض ترين و ناپسندترين مردم نزد خداوند كسي است كه شب را به سان مرداري گنديده و در روز بيكار و تنبل باشد.

سالك كامل مرحوم ملكي مي نويسد:

گاهي از بعضي متهجدين نماز شب فوت مي شود؛ ولي اين خود لطفي از خداوند است براي اين كه آدمي از تأسف خوردن براي فوت نماز شب و موفق نشدن به اين مهم اجر بيشتري ببرد و نيز از عُجب محفوظ و مصون بماند؛ ولي طبق آنچه از احاديث استفاده مي شود اين امر نادر است و بيش از يكي دو شب اتفاق نمي افتد.(5)

برخي مي پندارند كه شب زنده داري و نافله شب مانع تحصيل و اتلاف وقت است و بايد آن وقت را صرف درس خواندن و مطالعه كرد. اينها نمي دانند كه تهجد بهترين وسيله براي ازدياد توفيق تحصيل است.

مرحوم ملكي مي گويد:

من بسياري از محصلين را مي شناسم كه از شب زنده داران بودند و همين موضوع سبب شد كه فهمي عميق و استقامتي بي نظير در امر تحصيل نصيبشان شد و به مراتب و مقامات والايي رسيدند و بالعكس، كساني هستند كه در مطالعه ي كتب علمي كوشش بسيار دارند؛ ولي به جايي نمي رسند و از علم خويش سودي نمي برند و بركتي نمي بينند.(6)

هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ *** از يُمن دعاي شب و ورد سحري بود

مرا در اين ظلمات آنكه رهنمايي كرد *** نياز نيم شبي بود و گريه ي سحري (حافظ)

 

پدر استاد شهيد مطهري

استاد شهيد مطهري مي گويد:

يك سلسله لذت ها معنويت ما را بالا مي برد. براي كسي كه اهل تهجد و نماز شب است، جزو صادقين و صابرين و مستغفرين بالاسحار است، نماز شب لذت و بهجت دارد، آن لذتي كه يك نفر نماز شب خوان حقيقي و واقعي از نماز شب خودش مي برد، از « أستغفرالله ربي و أتوب إليه» ها مي برد، از « العفو» گفتن ها و ياد كردن و دعا كردن هاي حداقل چهل مؤمن مي برد، ان لذتي كه از « يا رب يا رب» گفتن ها مي برد؛ هيچ وقت يك آدم عياش كه در كاباره ها مي گردد، احساس نمي كند. لذت نماز شب خوان خيلي عميق تر، نيرومندتر و نشاط بخش تر است.

... لذتي كه يك مرد با ايمان در آن وقت شب كه چشمش مي افتد به آسمان پر ستاره و آيات آخر سوره آل عمران را كه صداي هستي است مي خواند و با هستي هم صدا مي شود؛ احساس مي كند برابر است با يك عمر لذت مادي در اين دنيا. چنين آدمي، نمي تواند مثل ما زندگي كند، نمي تواند سر سفره شام بنشيند در حالي كه ظهر غذاهاي سنگين، انواع گوشت ها، روغن هاي حيواني و نباتي، انواع شيريني ها و انواع محرك ها اشتهاها خورده است؛ تازه مقداري سوپ بخورد تا اشتهايش تحريك شود، اين روح خود به خود مي ميرد، اين آدم نمي تواند در نيمه هاي شب بلند شود و اگر هم بلند شود نمي تواند لذت ببرد. لهذا كساني كه چنين توفيقاتي داشته اند و ما چنين اشخاصي را ديده ايم به لذت هاي ماديي كه ما دل بسته ايم هيچ اعتنايي ندارند.(7)

 

تهجد امام خميني

يكي از نزديكان امام مي گويد:

امام در بيماري، صحت، زندان، خلاصي، تبعيد، حتي بر روي تخت بيمارستان قلب هم نماز شب مي خواندند. ايشان در قم بيمار شدند و به دستور اطبا به تهران منتقل شدند. هنگام انتقال هوا سرد بود، برف مي باريد و جاده ها يخ بندان بوده امام چند ساعت در آمبولانس بودند و پس ازانتقال به بيمارستان قلب، باز نماز شب خواندند. شبي كه از پاريس به سوي تهران مي آمدند در طبقه ي بالاي هواپيما نماز شب مي خواندند. آثار اشك بر گونه هاي مبارك امام، حكايت از شب زنده داري و گريه هاي نيمه شب وي دارد.(8)

فرزند امام خميني مي گويد:

روزي كه از نجف عازم كويت شديم حدود ساعت چهار صبح حركت كرديم، درست بعد از اذان صبح، و بعد از آن همه گرفتاري ها حدود ساعت دوازده، سرانجام امام در هُتل بصره استراحت كردند. دو ساعت نخوابيده بودند كه ساعتشان زنگ زد و بيدار شدند و نماز شب خواندند.(9)

 

حاج ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي

يكي از دوستان و نزديكان ايشان گويد:

مرحوم ملكي رحمه الله شب ها كه براي تهجد به پا مي خواست، ابتدا در بسترش مدتي صدا به گريه بلند مي كرد. سپس بيرون مي آمد و نگاه به آسمان مي كرد و آيات ( إِنَّ في خَلق السَّمواتِ وَ الأرض...) (10) را مي خواند. آن گاه سر به ديوار مي گذاشت و مدتي گريه مي كرد و پس از تطهير نيز كنار حوض پيش از وضو مي نشست و مي گريست و خلاصه از هنگام بيدار شدن، تا آمدن به محل نماز و خواندن نماز شب، چند جا مي نشست و بر مي خاست و گريه سر مي داد و چون به مصلايش مي ريد، حالش قابل وصف نبود.(11)

 

محدث قمي

وي در تمام دوره ي سال، حداقل يك ساعت قبل از طلوع فجر بيدار و مشغول نماز و تهجد بود. به عبادت آخر شب و قبل از سپيده دم زياد اهميت مي داد و معتقد بود كه بهترين اعمال مستحب عبادت و تهجد است. فرزند بزرگش مي گويد: « تا آن جا كه من به خاطر دارم بيداري آخر شب از او فوت نشد، حتي در سفرها».

محدث قمي درباره ي استادش حاج ميرزا حسين نوري رحمه الله مي نويسد:« او در زهد و عبادت سخت كوشا بود. نماز شب او فوت نشد و راز و نيازش با خداوند متعال در تمام شب ها برقرار بود».(12)

 

حجة الاسلام شفتي

اين سيد بزرگوار پيوسته مراقب حضور باري تعالي بود و چيزي او را از حالت حضور و مراقبت باز نمي داشت. گوشه هاي چشم او از كثرت گريه كردن در مقام تهجد مجروح شده بود.

يكي از نزديكان اين بزرگوار گفته است: با آن مرحوم به روستايي رفتيم. شب را در راه گذرانديم. سيد به من فرمود: « نمي خوابي؟» من رفتم كه بخوابم. چون سيد گمان كرد كه من خوابيدم، برخاست و مشغول نماز شد.(13)

مرحوم تنكابني رحمه الله گويد: اين بزرگوار از نيمه ي شب تا صبح، به گريه و زاري و تضرع اشتغال داشت و در صحن كتاب خانه اش مي گرديد و دعا و مناجات مي خواند و بر سر و سينه مي زد تا صبح چنان صداي گريه ي او بلند بود كه اگر همسايه ها بيدار مي شدند مي شنيدند.

مرحوم تنكابني درباره ي فرزند حجة الاسلام شفتي يعني مرحوم آقا سيداسدالله- كه معاصر او بوده است- نيز چنين مي گويد: هر شب از نصف شب تا صبح، در جايي خلوت به دعا و مناجات و گريه و عبادت و نماز اشتغال دارد و در گريستن از خوف خداوند متعال مانند براي او نيست.(14)

 

آخوند كاشي

هر نيم شب نمازي چنان به سوز و گداز مي خواند و بدنش به لرزه مي افتاد كه از بيرون حجره صداي حركت استخوان هايش احساس مي شد.

روزي پس از ختم درس يكي از طلاب به مَدرس آن بزرگوار آمد و گفت: اين شيخ مي گويد كه ديشب به وقت سحر ديدم كه از در و ديوار صداي « سبوحٌ قدوس، ربنا و رب الملائكه و الروح» بر مي آيد و چون در نگريستم ديدم كه آقاي آخوند در سجده اين ذكر را مي گويد. آخوند فرمود: « اينكه در و ديوار به ذكر من متذكر باشند امري نيست، مهم آن است كه او از كجا مَحرم اين راز گشته است؟»(15)

 

شيخ جعفر كاشف الغطاء

شيخ در عبادت و صفاي باطن و حالت تضرع و زاري به درگاه حضرت باري و تهجد و سحرخيزي و دعا و مناجات، يكي از اوتاد روزگار بود و حتي الامكان نمي گذاشت عملي مستحب از او فوت شود.(16)

شيخ حسن، فرزند كاشف الغطاء مي گويد: عادت شيخ جعفر آن بود كه هر شب وقت سحر بيدار بود و مي آمد دم در اتاق ها و عيال و فرزندان همه را بيدار مي كرد و مي گفت: « برخيزيد و نماز شب بخوانيد».(17)

 

آقا نجفي قوچاني

آقا نجفي قوچاني رحمه الله ضمن گزارش ماجراهاي دوران طلبگي خود در اصفهان مي نويسد:

... در اين حجره ي تازه كه حجره هامان وصل به هم بود از ميان طاقچه سوراخ نموديم و ريسماني در آن كشيديم كه يك سر ريسمان در حجره ي رفيق بود و يك سر آن در حجره ي من. وقت خواب، آن سر را رفيق به پا يا دست خود مي بست و اين سر ريسمان را من به دست خود مي بستم كه سحر هر كدام زودتر بيدار شويم ديگري را بدون اينكه صدايي بزنيم، به توسط همان ريسمان بيدار كنيم كه مبادا طلبه اي از صداي ما بيدار شود و راضي نباشد.(18)

 

استاد شهيد مطهري

از ويژگي هاي آن مرحوم تقيد و علاقه ي زياد ايشان به ذكر و دعا و شب بيداري بود. به ياد دارم كه در همان اوايل آشنايي ما با يك ديگر او به نماز شب مقيد بود و مرا نيز بدان تحريص مي كرد و من به بهانه ي اين كه حوض مدرسه شور و كثيف، و براي چشمانم مضر است از آن شانه خالي مي كردم تا اين كه شبي در خواب ديدم كه خوابم و مردي مرا بيدار كرد و گفت: « من عثمان بن حنيف نماينده ي حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام هستم. آن حضرت به تو دستور داده اند به پاي خيز و نماز شب را به پا دار و اين نامه را نيز براي تو فرستاده اند.» در آن نامه با حجم كوچكي كه داشت با خط سبز روشن نوشته شده بود: « هذهِ براءةُ لَكَ مِنَ النار». من در عالم خواب با توجه به فاصله ي زماني حضرت علي عليه السلام متحيرانه نشسته بودم كه ناگاه در همان حال تحير مرحوم آية الله مطهري مرا از خواب بيدار كرد و در حالي كه ظرف آْبي در دست داشت گفت: « اين آب را از رودخانه تهيه كرده ام برخيز و نماز شب بخوان و بهانه مجوي».(19)

فرزند استاد مطهري ضمن شرح وقايع شب شهادت استاد چنين مي گويد: آن شبي كه خبر ترور را شنيديم، همگي تا صبح بيدار بوديم. ساعت دو و نيم بعد از نيمه شب زنگ ساعتي كه ايشان را مطابق معمول براي نماز شب بيدار مي كرد به صدا در آمد.

 

استاد شهيد قدوسي

او به مستحبات بسيار اهميت مي داد و نماز شب را براي روحاني لازم مي دانست. شبي در مسجد گوهرشاد با نگراني خاصي گفت: برايم بسيار ناگوار و غيرمنتظره بود كه شنيدم يكي از اساتيد مدرسه ي حقاني مقيد به نماز شب نيست. با ايشان صحبت كردم، معلوم شد سبكي معده را در شب رعايت نمي كند.

بار ديگر گفت: « ما وقتي در نهاوند بوديم سالي يك بار به هر صورت خانوادگي منزل يكي از آشنايان دعوت مي شديم. من پس از تكرار چند نوبت، ديدم همان شبي كه ما در آن مهماني غذا مي خوريم، نماز صبح روز بعد به آخر وقت كشيده مي شود. متوجه شدم در اموال آن شخص اشكالي وجود دارد».(20)

تهجد و نماز شب، و دعاهاي متنوع و مأثور، جايگاه خاصي نزد او داشت. كمتر مجلسي بود كه قدوسي در آن سخن گويد، ولي نماز شب و اهميت آن مطرح نشود. او معتقد بود طلبه اي كه نتواند خواب و بستر گرم را رها كند و براي نماز شب از آن بگذرد، در آينده از خيلي چيزها نخواهد گذشت. او ريا را آفت اخلاص مي دانست و در عين حال مي گفت: « گاهي شيطان با همين حربه ي ريا، نفس را بر شما حاكم مي سازد. و به اسم اين كه « شايد ريا شود» مانع نماز شب مي شود و جلوي مناجات و دعاي شما را مي گيرد».

عصر روز عرفه، با اين كه براي درس اهميت فوق العاده اي قائل بود؛ كلاس ها را تعطيل مي كرد تا طلاب دعاي عرفه بخوانند. براي محصلين پيك نيك مسجد جمكران تشكيل مي داد تا در آن مسجد دعا و نماز برگزار شود. محبوب ترين و والاترين محصل مدرسه، متهجد ها بودند. هنگامي كه برخي دوستان مدرسه مي گفتند: اگر به جاي نماز شب و دعا به مطالعه پرداخته شود، بهتر است؛ مي گفت: « ولي حضرت آية الله خميني مي فرمودند: نماز شب وقت چنداني نمي گيرد» و بدين وسيله ضرورت تعبد را در كنار تعلم گوشزد مي كرد. او مي گفت: « طلبه اي كه هنگام نماز شب بيدار باشد و نماز شب نخواند از اشرار است».(21)

 

پي نوشت ها :

1. سجده، آيه 16-17.

2. أسرار الصلاة، ص 289.

3. مهر تابان، ص 16، بخش نخست.

4. اسرار الصلاة، ص 289.

5. همان، ص 291.

6. همان، ص 295.

7. احياء تفكر اسلامي، ص 93-95.

8. فرازهايي از ابعاد روحي، اخلاقي و عرفاني امام خميني، ص 20.

9. همان، ص 57.

10. آيات 190-194 سوره ي آل عمران (3) مراد است.

11. لقاء الله، ص 128، پانوشت؛ و نيز مقدمه ي آن كتاب، صفحه ي ه-و.

12. حاج شيخ عباس قمي مرد تقوا و فضيلت، ص 61،91.

13. وحيد بهبهاني، ص222.

14. قصص العلماء، ص 137، 123.

15. تاريخ حكماء و عرفاء متأخر بر صدرالمتألهين، ص 75.

16. وحيد بهبهاني، ص 195.

17. قصص العلماء، ص 185.

18. سياحت شرق، ص 198-199.

19. يادنامه ي استاد شهيد مرتضي مطهري، كتاب اول، ص 173.

20. يادنامه ي شهيد آية الله قدوسي، ص 76-77.

21. يادنامه ي شهيد آية الله قدوسي، ص 129-130.شايان ذكر است كه مرحوم قدوسي چندين سال مديريت مدرسه ي حقاني را به عهده داشتند و به بهترين وجه آن را اداره كردند.

 

خوانده شده 10212 مرتبه