رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ (سوره ابراهیم آیه 41)
خداوند در دنیا امکانات و قوا و استعدادهائی در اختیار انسان قرار داده است که با به کارگیری صحیح آن میتواند مراتب کمال را طی کند و بر اساس همان قوا و استعدادها، در قیامت نیز از او مطالبه خواهد شد که با نعم الهی چگونه رفتار نمودی؛ «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیم» «سپس در آن روز (همه شما) از نعمتهایی که داشتهاید بازپرسی خواهید شد!»(1)
دنیا سرای عمل است. هر کس میتواند قوای خود را به کار گرفته و تا اوج قلهی بندگی حضرت حق بالا رود و یا میتواند از همان قوای الهی سوء استفاده کرده و در اسفل سافلین و در درهی عمیق بندگی شیطان سقوط نماید.
آنچه مسلم است این است که باید در قیامت در محضر دادگاه خداوندی حاضر شده و حساب اعمال خود را یک به یک رسیدگی نماید و تمام گناهانی که بندگان مرتکب میشوند بر اساس فراموشی همین مرحلهی قیامت است که خداوند فرمود: «إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ به ما نَسُوا یَوْمَ الْحِساب» «کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند!» (2)
زمانی که خداوند اراده نماید قیامت کبری را برپا نماید، به ملک مقرب خود حضرت اسرافیل امر میکند در صور خود بدمد. اسرافیل یکیک آسمانهای هفتگانه را طی کرده و با دمیدن در صور خود، تمام جانداران زمین و آسمان را قبض روح مینماید و تنها خداوند و چهار ملک مقرب او (یعنی جبرئیل، میکائیل، عزرائیل و اسرافیل) باقی میمانند. خداوند تکتک آن ملائک را نیز قبض روح مینماید به شکلی که در تمام عالم هستی، تنها خداوند باقی میماند، همانگونه که در آغاز نیز همینگونه بود. همهی موجودات طعم مرگ را خواهند چشید و تنها ذاتی که قیوم و پابرجاست ذات خداوندی است. (3)
پس از مدتی خداوند با ارادهای جدید، همهی موجودات را در روزی به نام «یوم الخروج» از قبرها خارج کرده و اجزای پراکندهی آنان را در روزی که به «یوم الجمع» مشهور است جمع مینماید و در «یوم الحشر» تمام خلائق را برای حسابرسی اعمال نگاه میدارد.
در این روز تمام انسانها؛ از ابتدای خلقت تا قیامت؛ همگی جمع بوده و منتظر فرارسیدن نوبت برای حسابرسی به اعمال خود در روزی به نام «یوم الحساب» هستند.
ارائه نامه اعمال به انسان:
خداوند فرشتگانی را مامور ثبت اعمال انسان نموده و آنان در تمام مدت عمر انسان در کنار او قرار گرفته و تمام اعمال او را با دقت فراوان در صحیفهای ثبت میکنند:
«أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلی وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ» «آیا آنان میپندارند که ما اسرار نهانی و سخنان درگوشی آنان را نمیشنویم؟ آری، رسولان (و فرشتگان) ما نزد آنها هستند و مینویسند.»(4)
حتی کوچکترین و مخفیترین عمل انسان در این صحیفه ثبت خواهد شد: «یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیر.» «پسرم! اگر به اندازه سنگینی دانه خردلی (کار نیک یا بد) باشد، و در دل سنگی یا در (گوشهای از) آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت برای حساب) میآورد خداوند دقیق و آگاه است!»(5)
عموما انسانها گناهان خود را فراموش میکنند و به یاد نمیآورند چه گناهانی انجام دادهاند. اکثر مردم تصور میکنند که افراد پاک و بلکه جزء پاکترین بندگان خدا هستند و حتی بسیار شنیدهایم که برخی از افراد میگویند: «اگر همهی مردم مثل من بودند دنیا گلستان میشد.» این جمله نهایت فراموشکاری چنین انسان را نشان میدهد که تصور میکند هیچ خطائی از او سر نزده است. ولی در قیامت که نامهی اعمال انسانها به دست آنان داده میشود تازه به یاد میآورند که در دنیا چه کردهاند.
نقل شده است:
«رسول اکرم صلیاللَّهعلیهوآله و سلم در زمین خشکی فرود آمدند. به یاران خود فرمودند: هیزم بیاورید، گفتند: یا رسول الله در اینجا هیزمی یافت نمیشود. رسول اکرم صلیاللَّهعلیهوآله و سلم فرمودند: هر چه میتوانید بیاورید. آنها رفتند و مقداری هیزم آوردند و در مقابل رسول خدا نهادند، پیامبر به یاران خود فرمودند: گناهان هم این چنین جمع میگردند سپس به آنها گفتند: از گناهان کوچک دوری کنید و بدانید هر گناهی که مرتکب میشوید از انظار دور نیست و کسانی آن را یادداشت میکنند، و گذشته و آینده شما را مینویسند، و در کتابها ثبت میکنند.»(6)
به راستی اگر هر یک از ما انسانها در طول عمر خود حداقل روزانه یک و یا دو گناه مرتکب شویم، در قیامت با چه بار سنگینی وارد صحرای محشر و دادگاه الهی میشویم.
آری؛ ما آن گناهان را فراموش کردهایم ولی همگی در نامهی اعمال ما ثبت شده و به ما عرضه میگردد.
پی نوشت ها:
1. تکاثر/8
2. ص/26
3. مضمون روایتی از امام سجاد علیه السلام. رجوع شود به بحارالأنوار ج 6، ص 324.
4. زخرف/80
5. لقمان/16
6. بحار الأنوار، ج 70، ص 346.