هر کسی به دنبال حقیقت باشد، میتواند با دقت در منابع به آن برسد، به عنوان مثال: با مطالعه یک نقل و یک روایت از منابع اهل سنت پی میبریم، حق جانشینی پیامبر صلیاللهعلیهوآله برای چه کسی است و پیامدهای انکار این حق و مقام چیست؟!
نقل ابن عباس
«روزی خلیفه دوم از ابنعباس پرسید: آیا علی را هنوز شایسته خلافت میبینی؟
او گفت: آری! با فضایل، سابقهی بزرگ، خویشاوندی پیامبراکرم و دانشی که او دارد؛ چرا شایسته خلافت نباشد؟
عمر گفت: به خدا سوگند او چنان است که تو گفتی، اگر علی بر مردم حکومت کند، آنان را به راه راست میبرد؛ ولی او خصلتهایی دارد که نمیتوان حکومت را به او سپرد از جمله این که او اهل شوخی و مزاح با مردم است و در مسئله حکومتداری جوان است .
ابنعباس به او گفت: چرا در روز جنگ خندق وقتی سر از تن فرمانده غول پیکر کفر (عمرو بن عبدود) جدا کرد، او را کم سن و سال حساب نکردید!»[1]
رسول خدا در روایتی که در کتب اهل سنت بیان شده است، پیامد و نتیجه این انکار را بیان میکند:
روایت نبوی
ابنعباس روایت میکند؛ پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «هرکس در حق علی و خلافت او بعد از من ظلم کند و جای او را غصب نماید، همانند این است که پیامبری من و پیامبران قبل از من را انکار کرده است.»[2]
این بیان نورانی رسول خدا جنبه قرآنی نیز دارد؛ زیرا زمانی که رسول خدا مامور به ابلاغ ولایت شد خداوند نیز خطاب به پیامبر فرمود: اگر این امر را ابلاغ نکنی، گویا این که کل رسالت خود را نرسانده ای: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ؛[3] اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ كن؛ و اگر نكنى پيامش را نرساندهاى.»
بیضاوی؛ مفسر معروف اهل سنت نیز در راستای این حدیث نبوی و در کتاب منهاج الاصول درباره مسئله امامت در امت اسلامی آورده: «به درستی که امامت از بزرگترین اصل از اصول دین است که مخالفت با آن موجب کفر و بدعت است . »[4]
در نتیجه با این بیان ها می فهمیم؛ اندک دقتی در روایات، ما را به این حقیقت راهنمایی می کند که حق ولایت بعد از رسول خدا مختص امیرالمومنین علیه السلام بوده و انکار این امر مساوی با انکار نبوت می باشد.
پی نوشت
[1] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷و ۴۸.
[2] شواهدالتنزیل، ج۱، ص۲۰۶.
[3] سوره مائده، آیه 67.
[4] منهاج الاصول بیضاوی، ص231.