حضرت مهدى‏ (عج) در صحاح سته

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

حتمى بودن خروج مهدى (ع) اينكه مهدى (ع) خواهد آمد امرى است كه شيعه و سنّى بر آن اتّفاق دارند و حتّى غير مسلمانان نيز در كتاب هايشان مژده يك نجات دهنده را در آخرالزّمان به پيروانشان داده ‏اند .

به عنوان نمونه : در تورات ، اشعياى نبى ، فصل 11 آمده است:

« . . . مسكينان را به عدالت داورى خواهد كرد و به جهت مظلومان زمين به راستى حكم خواهد كرد . . . گرگ با برّه سكونت خواهد كرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير پروارى با هم ، و طفل كوچك آنها را خواهد راند . . . در تمامى كوه مقدّس من ضرر و فسادى نخواهند كرد . زيرا كه جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد . »

در عهد عتيق ، كتاب مزامير ، مزمور37 ، چنين آمده است:

« . . . زيرا كه شريران منقطع خواهند شد و امّا منتظران خداوند وارث زمين خواهند شد . هان! بعد از اندك زمانى شرير نخواهد بود . در مكانش تأمّل خواهى كرد و نخواهد بود ، و امّا حليمان وارث زمين خواهند شد . . . و ميراث آنها خواهد بود تا أبدالآباد . »

درسوره انبياء آيه 105 مى ‏خوانيم:

« وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أنَّ الارضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصَّالِحُونَ

يعنى: ما در زبور (داود (ع) ) نوشتيم كه سرانجام ، وارث زمين بندگان شايسته من خواهند شد . حال يكبار ديگر متن زبور را كه در اين نوشتار آورديم بخوانيد و با اين آيه مقايسه كنيد و ببينيد كه چگونه خداوند اين قسمت از زبور را محفوظ نگه داشت تا آيندگان بدانند كه حكومت زمين سرانجام به دست انسان هاى شايسته خواهد افتاد و سرنوشت افراد شرور و ظالم جز نابودى نيست .

در انجيل لوقا ، فصل12 آمده است:

«كمرهاى خود را بسته ، چراغ هاى خود را افروخته بداريد ، و شما مانند كسانى باشيد كه انتظار آقاى خود را مى ‏كشند كه چه وقت از عروسى مراجعت كند ، تا هر وقت آيد و در را بكوبد بى درنگ براى او باز كنند . خوشا به حال آن غلامان كه آقاى ايشان چون آيد ايشان را بيدار يابد . پس شما نيز مستعدّ باشيد ، زيرا در ساعتى كه گمان نمى ‏بريد پسر انسان مى ‏آيد» .

بر خوانندگان محترم مخفى نيست كه معناى عبارت انجيل لوقا همان انتظار فرج است كه از نظر اماميه منتظر واقعى ظهور امام زمان ( ع ) مانند كسى است كه منتظر آمدن ميهمان عزيزى است كه قبلاً خانه را تميز كرده و غذا را آماده مى‏كند . او نيز خانه دل را از آلايش هاى مادّى تميز كرده و از گناهان مى‏پرهيزد . معروف را دوست دارد و بدان امر مى ‏كند و از منكر بيزار است (نه بى ‏تفاوت) و از آن نهى مى‏نمايد و چون منتظر نابودى ظلم است به اندازه توانش با آن مى ‏ستيزد . ياور حقّ و عدل و دشمن باطل و جور است . اين است معناى انتظار فرج كه در روايات اهل بيت (ع) آن را افضل عبادات شمرده ‏اند.

ترمذى اصل روايت را از رسول گرامى اسلام ( ص ) نقل كرده است كه: «افضل العبادة انتظار الفرج» . ج5 سنن ، ص528 - كتاب الدعوات ، باب 116 - فى انتظار الفرج و غير ذلك ، ح 3571 . امّا قطعاً آنها از اين روايت آنطور كه اماميه معنى مى ‏كند برداشت نمى‏ كنند .

صاحبان صحاح نيز در مورد حتمى بودن خروج مهدى ( ع ) رواياتى نقل كرده ‏اند كه ذيلاً مى ‏آيد:

1 - اگر از عمر دنيا بيش از يك روز نمانده باشد خداوند آن روز را طولانى مى ‏كند تا آنكه مردى از اهل بيتم مبعوث شود كه اسم او اسم من است . او زمين را از قسط و عدل پر مى ‏كند همانگونه كه از ظلم و جور پر شد .

الف - سنن ترمذى ، ج4 ص 438 - كتاب الفتن ، باب 52 ما جاء فى المهدى ، ح 2231 .

ب - سنن ابى‏داود ، ج4 ص106 - كتاب المهدى ، ح 4282 (مختصراً) و 4283 .

 

2 - دنيا به پايان نمى ‏رسد تا آنكه مردى از اهل بيتم بر عرب حكومت كند كه اسم او اسم من است .

سنن ترمذى ، همان ، ح 2230 .

 

3 - اگر از عمر روزگار فقط يك روز مانده باشد خداوند مردى از اهل بيتم را مبعوث مى‏ كند كه زمين را پر از عدل كند همانگونه كه پر از ستم شد .

سنن ابى ‏داود ، كتاب المهدى

 

روايت هاى مزبور از رسول خدا ( ص ) نقل شده است و معناى آنها - چنانچه خوانندگان محترم نيز متوجّه هستند - اين است كه خروج مردى از اهل بيت پيامبر ( ص ) حتمى است .

 

مهدى ( ع ) از اهل بيت است

روايات قسمت اوّل اين فصل با صراحت مى ‏گويد كه مهدى (ع) از اهل بيت رسول خدا (ص) مى ‏باشد . حال به روايات ديگرى كه آن حضرت را از اهل بيت مى ‏داند نگاهى مى ‏افكنيم :

 

1 - «المهدىّ منّا أهل البيت» .

سنن ابن‏ماجه ، ج2 ص1367 - كتاب الفتن ، باب خروج المهدى (34) ح 4085 . رسول گرامى اسلام ( ص ) فرموده است : مهدى از ما اهل بيت است .

 

2 - پيامبر اكرم (ص) فرموده است: «ما اهل بيتى هستيم كه خداوند براى ما آخرت را بر دنيا برگزيده است و همانا اهل بيت من بعد از من سختي ها ديده و از وطن رانده مى‏شوند تا آنكه قومى از ناحيه مشرق پيدا مى ‏شوند كه با آنها پرچم هاى سياه است و طلب خير مى‏كنند و به آنها داده نمى ‏شود . آنان مى ‏جنگند و آنچه را كه خواستند به آنها مى ‏دهند و نمى ‏پذيرند تا آنكه آن (حكومت) را به مردى از اهل بيتم (يعنى حضرت مهدى (ع) ) مى‏ دهند و او آن را پر از قسط و عدل مى ‏كند همانگونه كه ديگران آن را پر از ظلم و جور كردند . پس هر كه آن زمان را درك كرد به طرف آنها برود ولو چهار دست و پا بر روى برف و يخ» .

 

3 - مهدى (ع) از فرزندان فاطمه (س) است

(المهدى من ولد فاطمه) . همان ، ص1368 ، ح 4086 .

روايت فوق را كه مى‏فرمايد: «مهدى از فرزندان فاطمه است» امّ‏سلمه از رسول خدا ( ص ) نقل كرده است . همين روايت با همين سند به اين عبارت نيز آمده است:

(المهدىّ من عترتى من ولد فاطمه) . مهدى از عترتم و از فرزندان فاطمه است .

سنن ابى ‏داود ، كتاب المهدى ، ح 4284 .

 

4 - زمينه سازان حكومت حضرت مهدى (ع)

رسول گرامى اسلام (ص) فرموده است : (يخرج ناس من المشرق فيوطّئون للمهدى يعنى سلطانه) : مردمى از مشرق خروج مى ‏كنند و زمينه را براى مهدى ( ع ) فراهم مى ‏كنند .

همان ص1368 - باب خروج المهدى ، ح 4088

(يخرج رجل من وراء النّهر يقال له الحارث بن حرّاث ، على مقدّمته رجل يقال له منصور ، يوطّى‏ء او يمكّن لآل محمّد ( ( ع ) ) كما مكّنت قريش لرسول‏ اللَّه‏r وجب على كل مؤمن نصره او قال «اجابته» . على ( ع ) از رسول گرامى اسلام ( ص ) روايت مى ‏كند كه فرمود: مردى از آنطرف رود (شايد مراد ، دجله يا فرات باشد) خروج مى‏ كند كه به او «حارث بن حرّاث» گويند . پيشرو لشگرش مردى است به نام «منصور» كه زمينه را براى حكومت آل محمّد ( ع ) فراهم مى ‏كند همانگونه كه قريش براى رسول خدا ( ص ) كردند . بر هر مؤمنى واجب است او را يارى كند (دعوتش را اجابت كند).

سنن ابى ‏داود ، كتاب المهدى ، ح 4290 .

 

5 - نزول حضرت عيسى ( ع ) و امامت حضرت مهدى ( ع )

(كيف انتم اذا نزل ابن مريم فيكم و امامكم منكم) . رسول گرامى اسلام ( ص ) مى ‏فرمايد: چگونه خواهيد بود آنگاه كه پسر مريم در ميان شما بيايد و امام شما از شما باشد!

صحيح بخارى ، ج4 ص205 - كتاب بدء الخلق ، باب نزول عيسى بن مريم ( ع ) .

صحيح مسلم ، ج1 ص 136 - كتاب الايمان ، باب 71 ، ح 244 .

( . . . فينزل عيسى بن مريم‏ فيقول اميرهم: تعال صلّ لنا . فيقول: لا . انّ بعضكم على بعض امراء تكرمة اللَّه هذه الامّة) .

صحيح مسلم ، همان ص137 ، ح 247 .

اين روايت را ابن‏ ماجه نيز اندكى مفصّل‏ تر در ضمن حديثى طولانى كه تقريباً 4 صفحه از كتاب را به خود اختصاص داده نقل كرده است .

(ج2 سنن ، ص1361 - كتاب الفتن باب 33 ، ح 4077) .

يعنى : . . . سپس عيسى بن مريم ( ع ) نازل مى ‏شود . امير آنها به او مى ‏گويد : بيا و براى ما نماز بخوان او مى ‏گويد : خير ، همانا بعض از شما بر بعض ديگر امير مى ‏باشيد به خاطر اين كه خداوند اين امّت را گرامى داشته است .

اين دو حديث به خوبى نشان مى ‏دهد كه هنگام نزول عيسى ‏بن مريم ( ع ) امام او كسى ديگر است كه با توجّه به روايات گذشته او جز حضرت مهدى ، صاحب الزّمان صلوات‏ اللَّه‏ عليه‏ و عجّل ‏اللَّه فرجه نيست .

از آنجا كه از روايات گذشته فهميديم كه برنامه اصلى حضرت مهدى ( ع ) پركردن زمين از عدل و داد است ، لذا لازم است آن حضرت داراى حكومتى مقتدر و كارگزارانى صالح باشد و اين امرى است كه تقريباً همه فرق مسلمين بدان اعتقاد دارند و نيز از روايات اين قسمت روشن شد كه عيسى بن مريم ( ع ) نيز نازل مى‏شود و چون امامت و قدرت حكومت به دست حضرت مهدى ( ع ) مى ‏باشد بايد گفت كه حضرت عيسى ( ع ) جهت كمك آن حضرت مى‏ آيد . شايد علّت آن كثرت پيروان مسيحيّت در آن زمان مى ‏باشد كه وقتى حضرت عيسى ( ع ) پشت سر امام زمان ( ع ) به نماز بايستد آنان كه از پيروانش طالب حقّند اسلام را زود مى ‏پذيرند .

 

6 - خسف بيداء

از روايات اهل بيت ( ع ) چنين مى ‏فهميم كه دو دسته نشانه براى ظهور امام زمان ( ع ) به وقوع خواهد پيوست . دسته اوّل نشانه‏ هاى عامّى كه تا اين زمان مى ‏توان ادّعا كرد همه آنها به وقوع پيوسته است .

دسته دوم معروف است به علائم حتميّه ظهور و آن پنج علامت است:

1 - خروج سفيانى

2 - صيحه آسمانى

3 - كشته شدن نفس زكيّه

4 - خسف بيداء

5 - خروج يمانى

تعبير پنج نشانه فوق به علائم حتميّه ، از خود روايات اتّخاذ شده است .

بزرگان اهل سنّت مسأله خروج سفيانى و خسف بيداء را در روايات خويش نقل كرده ‏اند .

در ادامه گفتار برخي از دانشمندان اهل سنّت را به همراه خروج سفيانى مرور خواهيم كرد .

در صحاح ستّه آمدن لشگرى از شام (لشگر سفيانى) و فرو رفتن آنها بين مكّه و مدينه (خسف بيداء) نقل شده است كه ذيلاً اقوال آنها مى‏ آيد . همه اين روايت ها از پيامبر اكرم ( ص ) مى باشد :

بخارى مى‏ نويسد : لشگرى به جنگ كعبه مى ‏آيد و چون به زمين بى آب و علفى رسيدند در زمين فرو مى ‏روند . . .

مسلم مى ‏نويسد : يك نفر به خانه خدا پناه مى ‏برد و لشگرى به طرف او مى ‏رود كه در بيابانى فرو مى ‏روند . او در حديث بعد ، از قول ابوجعفر مى‏ نويسد كه قسم خورد آن بيابان در اطراف مدينه است . (انّها لبيداء المدينه) .

ترمذى مى‏ نويسد : مردم از نبرد با اين بيت دست بر نمى ‏دارند تا آنكه گروهى به نبرد مى ‏آيند و چون به بيابانى رسيدند همه آنها در زمين فرو مى‏ روند .

ابن ماجه نيز شبيه آنچه كه ترمذى گفته را نقل نموده است .

ابوداود اندكى آن را شكافته و چنين روايت مى‏ كند:

هنگامى كه خليفه‏ اى مرد ، اختلافى پديد مى‏ آيد . مردى از اهل مدينه به مكّه مى ‏گريزد . مردمى از اهل مكّه نزد او رفته و با او بين ركن و مقام بيعت مى ‏كنند . لشگرى از شام به سوى او مى ‏رود كه در بيابان بين مكّه و مدينه در زمين فرو مى ‏روند . چون مردم چنين ديدند برگزيدگانى از شام و گروهى از عراق مى ‏آيند و با او بين ركن و مقام بيعت مى ‏كنند . . . او اموال را تقسيم مى ‏كند و به سنّت پيامبر رفتار مى‏ كند .

حاكم در مستدرك روايت ابوداود را اينگونه نقل مى‏ كند :

با مردى از امّتم بين ركن و مقام به عدد اهل بدر (يعنى 313 نفر) بيعت مى شود و از عراق و شام نيز گروهى به كمك مى ‏آيند . پس از آن لشگرى از شام (به جنگ با او) مى ‏روند و چون به بيداء رسيدند در زمين فرو مى ‏روند .

حاكم در مستدرك روايت ديگرى دارد كه نام سفيانى و فرو رفتن او و لشگرش را در بيابان ذكر مى ‏كند . روايت چنين است :

مردى از دمشق خروج مى‏ كند و . . . مردى از اهل بيتم خروج مى ‏كند . خبر به سفيانى مى ‏رسد . او با لشگرى به سوى او مى ‏رود . . . تا به بيابانى مى ‏رسند و در آنجا فرو مى ‏روند و جز يك نفر كه خبر آن را مى ‏آورد كسى نجات نمى ‏يابد .

الف - صحيح بخارى ، ج&3 ص&86 - كتاب البيوع ، باب ما ذكر فى الاسواق .

ب - صحيح مسلم ، ج&4 ص&10 - 2208 ، كتاب الفتن و اشراط السّاعة ، باب الخسف بالجيش الذى يؤمّ البيت ، ح&8 - 4 .

ج - سنن ترمذى ، ج&4 ص&415 - كتاب الفتن ، باب&21 ما جاء فى الخسف ح 2184 .

د - سنن ابن‏ماجه ، ج&2 ص&51 - 1350 ، كتاب الفتن ، باب 30 جيش البيداء ، ح 5 - 4063 .

ه - سنن ابى‏داود ، كتاب المهدى ، ح&4286 .

و - مستدرك حاكم ، ج&4 ص&478 ح 8328 و ص&565 ح&8586 .

تذكر اين نكته لازم است كه حديث دوم حاكم به عنوان حديثى صحيح به همان شرطى كه بخارى و مسلم گفته‏اند روايت شده است كه اين دو آن را نقل ننمودند .

خوانده شده 2371 مرتبه