سئوال : شيعه بر جواز ازدواج موقت (متعه) به چه دلايلى استناد ميكند؟
پاسخ اول:
يكي از مشكلات مهم اجتماعى كه تمام جوامع بشرى كم و بيش با آن روبهرو هستند، مشكل جنسى ـ خصوصاً در سطح نوجوانان و جوانان ـ است. اين مشكل با بيبندوبارياى كه اخيراً از راههاى مختلف؛ مانند ماهواره، سيدي، ويدئو و نوارهاى مبتذل به وجود آمده، شديد شده دشمن با تمام قوا و با تهاجم همهجانبه فرهنگى به روح پاك جوانان و نوجوانان حمله كرده است.
حال چه بايد كرد؟ از طرفى نميتوان جلو غرايز جنسى را با شدّت و خشونت گرفت و با آن مقابله كرد و از طرف ديگر بيبندوبارى نيز ضررها و خطرات عظيمى به دنبال داشته و جوانها را بيارداه و بيتقوا كرده و به انحطاط ورطه فساد كشانده است. علاوه بر اين مشكل معيشتى هم بيداد ميكند. پس راه حلّ اين مشكل چيست؟
در ذيل به بررسى راه كارهاى ممكن ميپردازيم و در ميان آنها به كارآمدترين آنها اشاره خواهيم كرد:
1ـ اين كه جوانان را از هر راهى كه ممكن است دعوت به آرامش و خاموش كردن آتش شهوت نماييم: اگرچه با جبر و خشونت باشد. روانشناسان و جامعهشناسان اين راه كار را نميپسندند، زيرا اين رفتار باعث ضررهاى روانى و ناهنجاريهاى اجتماعي جبرانناپذيرى خواهد شد و چه بسا تا سر حدّ خودكشى يا جنون كشيده شود.
2ـ جوانان را به بيبندوبارى دعوت نموده و هر نوع معاشرت جنسى را آزاد بگذريم، همانگونه كه برخى از دولتهاى شرقى و غربى اين راه حلّ را پيش گرفتهاند. ولى اين راه حل نيز مانند راه حلّ قبلى مورد تأييد روانشناسان، جامعهشناسان و روانپزشكان نيست. اين روش با ارزشهاى ديني، اخلاقى و انسانى سازگارى ندارد. بيماريهاى خطرناك ناشى از بيبندوبارى جنسى از قبيل ايدز و غيره كه در روزگار كنونى جامعه بشرى را تهديد ميكند به دنبال خواهد داشت.
3ـ جوانان را با همه مشكلات به سوى ازدواج دائم سوق داده و تشويق نماييم؛ اگرچه به ايجاد صندوقهاى خيريه يا اختصاص دادن بودجههاى كلان براى اين امر خير نياز باشد. ولي اين راه حلّ نيز اگرچه بخشى از مشكل را حل ميكند، اما نميتواند فراگير و اساسي باشد، زيرا تنها مشكل مالى نيست تا با كمكهاى مالى بخواهيم آن را جبران نماييم، بلكه مشكلات ديگري؛ مانند تحصيلات و غيره نيز وجود دارد.
فيلسوف معروف، دكتر برتراند راسل، يكى از مشكلات جنسى را اينگونه به تصوير ميكشاند: «سن ازدواج خودبهخود و به مرور زمان به تأخير ميافتد، زيرا دانشجو در هجده يا بيستسالگى موقع شكوفايى ذهن و رشد عقلى اوست كه ميتواند درس بخواند در حالى كه اين زمان درست شروع اوج شهوت يك جوان است. حال با در نظر گرفتن اين مطلب كه دروس و علوم تخصصى شده ـ كه حق هم همين است وگرنه بشر به پيشرفت علم دست نيافته و از قافله تمدن بشرى عقب ميماند ـ چه بايد كرد؟ آيا با مجبور كردن جوانان به ازدواج دائم با تحميل مشكلات مختلف زندگى و جلوگيرى فيزيكى از بيبندوباري، مشكلات جوانان حلّ خواهد شد؟»[1]
4ـ راه حلى كه دكتر راسل پيشنهاد نموده و قرنها قبل از آن، اسلام آن را مطرح كرده است همان پيشنهاد ازدواج موقّت است. منتها با حدود و شرايطى خاص، يعنى كسانى كه ميتوانند ازدواج دائم كرده و بر مشكلات فائق آيند بايد همين كار را انجام بدهند و كسانى كه از اين راه نميتوانند بر مشكلات متعدد آن غلبه كنند بايد راه حلّى منطقي و شرعى براى آنها انديشيده شود تا با رفع نياز جنسى از بيبندوبارى و هرج و مرج جنسى ـ كه مشكلات فراوانى را براى جوامع بشرى اعم از دنيوى و اخروى فراهم كرده ـ جلوگيرى شود، اين راه حلّ؛ ازدواج موقت نام دارد.
بعد از تبيين اين راه حل، به بيان ادله شرعى آن پرداخته و موضوع را از چند جهت بررسي مينماييم:
1ـ بررسى ادله جواز ازدواج موقت در قرآن و روايات؛
2ـ بررسى نسخ يا عدم نسخ حكم ازدواج موقت؛
3ـ جايگاه صحابه و تابعين در بحث ازدواج موقت؛
4ـ پاسخ به برخى از اشكالها.
ادله جواز ازدواج موقت
الف) دليل قرآني
قرآن كريم درباره ازدواج موقت ميفرمايد: (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهِنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً)؛[2] «از هر زنى كه به طور مشروع كام گرفتيد، آنچه را كه در مقابل اين كامجويى به عنوان مهر مقرّر داشتهايد به او بپردازيد».
اين آيه مربوط به ازدواج موقت است، زيرا:
اولاً: در آيات قبل، حكم ازدواج دائمى و حكم مهر آن به روشنى بيان شده و تكرار آن بدون وجه است.
ثانياً: در ازدواج دائمى به مجرد اجراى صيغه عقد ازدواج، مهر برعهده شوهر واجب ميشود و پرداخت نصف آن قبل از آميزش در صورت مطالبه همسر واجب است، در حالى كه در اين آيه وجوب آن بر استمتاع و كامجويى شوهر از همسرِ خويش مرتبت شده است.
احمدبن حنبل در مسند و ابوبكر جصاص در احكام القرآن و ابوبكر بيهقى در السنن الكبرى و قاضى بيضاوى در انوارالتنزيل و ابنكثير در تفسير القرآن الكريم و جلالالدين سيوطى در درّالمنثور و قاضى شوكانى در تفسير فتح القدير و شهابالدين آلوسى در روح المعانى از جمله مؤيّدين نزول آيه در نكاح متعه هستند. لذا برخى از صحابه آيه را با تفسيرش اينگونه تلاوت مينمودند: «فما استمتعتم به منهنّ ـ الى اجل مسمّى ـ فآتوهنّ أجورهنّ فريضة.»[3]
ب) دليل روايي
1ـ جابر ميگويد: «ما در عهد رسول خدا(ص) و ابيبكر متعه ميكرديم تا آن كه عمر آن را نهى كرد.»[4]
2ـ ابنعباس ميگويد: «همانا آيه متعه محكم است و نسخ نشده است.»[5]
3ـ عمرانبن حصين ميگويد: «آيه متعه بر پيامبر(ص) نازل شد و آيهاى بعد از آن در نسخ متعه بر پيامبر نازل نگشت. رسول خدا ما را به آن امر نمود و لذا با وجود رسول خدا از متعه بهره ميجستيم. رسول خدا از دنيا رفت در حالى كه ما را از آن نهى نفرمود. تا آن كه شخصى به رأى خود هرچه خواست گفت.»[6]
تنها از ابنجريح هجده حديث در حلّيت متعه رسيده است،[7] تا چه رسد به بقيه راويان.
4ـ مسلم از جابربن عبدالله و سلمة بن الاكوع نقل ميكند: منادى رسول خدا(ص) بر ما وارد شد و فرمود: رسول خدا به شما اذن داده كه متعه كنيد. در تعبيرى ديگر چنين آمده است: رسول خدا(ص) بر ما وارد شد و اذن داد كه متعه كنيم.[8]
5ـ مسلم در كتاب صحيح به سندش از ابينضرة نقل ميكند: ما نزد جابربن عبدالله بوديم كه شخصى نزد او آمد و گفت: ابنعباس و ابنزبير در متعةالنكاح و متعةالحجّ اختلاف نظر دارند. جابر در جواب فرمود: ما اين دو نوع متعه را با رسول خدا(ص) انجام ميداديم، تا اين كه عمر از آن دو نهى كرد و ما ديگر انجام نداديم.»[9]
6ـ مسلم در صحيح از عروة بن الزبير نقل ميكند: عبدالله بن زبير روزى در مكه در ميان جمعي گفت: گروهى كه خدا قلبهايشان را كور كرده همانند چشمهايشان به متعه فتوا ميدهند (منظور او ابنعباس بود). ابنعباس جواب داد: تو از حق منحرفي، به جان خودم متعه در زمان رسول خدا انجام ميشد. ابنالزبير به او گفت: اگر راست ميگويى انجام ده، به خدا سوگند! اگر انجام دهى تو را سنگسار ميكنم.»[10]
روايات بسيارى در مورد حليت متعه در زمان رسول خدا و خلافت ابيبكر و قسمتى از خلافت عمربن خطاب وجود دارد كه علامه سيد جعفر مرتضى عاملى بيش از صد و ده روايت را به اين مضمون از كتب اهل سنت نقل كرده است.[11]
موارد اشتراك بين ازدواج دائم با متعه
ازدواج دائم و ازدواج موقت (متعه) در امورى با يكديگر اشتراك دارند كه در ذيل به پارهاي از آنها اشاره مينماييم:
1ـ عقدى مشتمل بر ايجاب و قبول باشد و مجرد تراضى و معاطات كافى نيست.
2ـ عقد بايد به الفاظ خاصى از قبيل: زوجت، انكحت، متّعت باشد نه هر لفظي.
3ـ مانع شرعى از سبب و نسب يا رضاع غير از آن موجود نباشد.
4ـ در حال حيض يا نفاس جماع ممنوع است.
5ـ با دخول احتياج به عدّه است و بدون دخول يا در حالت يائسگى زن، احتياج به عده نيست.
6ـ فرزند، ملحق به شوهر است؛ اگرچه عزل هم كرده باشد.
7ـ اولاد، ملحق به پدر و مادرند. لذا تمام آثار آن از قبيل: ارث و نفقه بر آنها مترتب ميشود.
8ـ حضانت و احكام آن.
9ـ حرمت ازدواج با زن مشترك.
10ـ منتشر شدن حرمت به سبب دامادى و شيردادن.
11ـ احتياج شروط عامه از قبيل: بلوغ، عقل، اختيار و مانند آن.
12ـ در زن باكره احتياج به اذن وليّ است.
فرضيه نسخ حكم ازدواج موقت در قرآن كريم
1ـ برخي، آيه: (وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ * إِلاّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغي وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ)[12] را ناسخ آيه جواز و حلّيت متعه دانستهاند، به اين صورت كه در اين آيه ارتباط مشروع زناشويى به دو مورد منحصر شده است: يكى ازدواج دائم، و ديگرى ملك يمين، و ازدواج موقت، خارج از اين حكم است.
در پاسخ به اين فريضه بايد گفت كه اولاً: ازدواج موقت از نظر ماهيت با ازدواج دائمي تفاوتى ندارد؛ اگرچه در برخى از احكام نيز با هم اختلاف جزئى دارند.
ثانياً: آيه مورد نظر از آيات مكّى است، در حالى كه آيه مربوط به ازدواج موقت از آيات مدني است. حكم ازدواج موقت به اجماع مسلمانان در مدينه نازل شده است، در حالى كه ناسخ بايد از نظر زمان بعد از منسوخ باشد.
2ـ برخى معتقدند كه آيه متعه به آيه ميراث نسخ شده است. فخر رازى ميگويد: «اگر زن متعه همسر انسان است بايد توراث بين زوج و زوجه برقرار باشد، زيرا خداوند متعال ميفرمايد: (وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجَكُمْ)؛ نصف اموالى كه همسران شما به جاى گذاردهاند مال شماست. در حالى كه به اتفاق، بين زن و شوهر در نكاح متعه توارث نيست.»[13]
در جواب ميگوييم:
اوّلاً: آيه ميراث قبل از آيه متعه نازل شده است.
ثانياً: مسئله عدم توارث نزد اماميه اجماعى نيست، بلكه برخى از علما قائل به ثبوت توارثاند، مگر اين كه عدم توارث را شرط كنند.[14]
ثالثاً: اشكالكننده بين نسخ و تخصيص اشتباه كرده است؛ زيرا اين آيه، ناسخ حكم متعه نيست، بلكه طبق قاعده، روايات متعه مخصّص است. يعنى آيه ارث، عام بوده و شامل تمام همسران؛ چه دائم و چه منقطع ميشود، ولى اين عموم به دليلى كه بر عدم ارث زن متعه دلالت دارد تخصيص ميخورد.
رابعاً: عدم ارث دليل بر عدم زوجيت نيست، همانطورى كه زوجيت نيز دليل بر لزوم ارث نميباشد.
فرضيه نسخ در روايات
در برخى از روايات نيز وارد شده كه پيامبر اكرم(ص) متعه را در فتح خيبر يا در تبوك و مانند آن منع كرده است.
درباره نسخ ازدواج موقت توسط روايات چند نكته را يادآور ميشويم:
1ـ برخى روايات، اين حكم را اختصاص به شرايط اضطرارى دانستهاند و با برطرف شدن آن شرايط، حكم مزبور نيز نسخ گرديده است.[15]
در اين صورت اين سؤال مطرح ميشود كه احكام اضطرارى تابع شرايط اضطرارياند و شرايط اضطرارى به زمان پيامبر(ص) اختصاص ندارند.
2ـ در مقابل، روايات ديگرى هستند كه بر بقاى حكم ازدواج موقت تا زمان نهى عمر دلالت دارد. اين مطلب را مسلمبن حجاج به چند سند از جابربن عبدالله انصارى روايت كرده است.[16]
3ـ با اين كه روايات نسخ بيانگر يك واقعهاند، ولى در آنها اختلاف و تعارضهاى بسياري وجود دارد كه موجب قدح و وهن آنها ميگردد. در تاريخ اباحه و نسخ، اختلافات ذيل به چشم ميخورد:
الف: سال فتح مكه. ب: سال فتح خيبر. ج: حجةالوداع. د: غزوه تبوك.[17]
مقتضاي اين اقوال اين است كه يك حكم در فاصله چند سال، چند بار تشريع نسخ شده باشد. اين روش نه در اسلام سابقه دارد و نه با علم و حكمت الهى سازگار است.
نكته قابل تأمل ديگر اين كه بسيارى از اين روايات از سبرةبن معبد جهنى نقل شده است كه در آن ماجراى ازدواج موقت به صورتهاى مختلف نقل شده است.
4ـ از ابنعباس روايت شده: «متعه رحمتى براى امّت محمّد(ص) بود و اگر نهى عمر نبود غير از قليلى از مردم به زنا روى نميآوردند.»[18]
5ـ فخر رازى و ديگران جمله مشهورى را از عمربن خطاب درباره تحريم متعه نقل كردهاند كه گفت: «دو متعه در زمان رسول خدا(ص) حلال بود، ولى من آن دو را حرام ميكنم و هر كسى آن دو را انجام دهد، عقوبت خواهم كرد: يكى متعه زنان و ديگرى متعه حج.»[19]
6ـ گروهى امثال شافعى و اصحابش و اكثر اهل ظاهر؛ حتى ـ بنابر قولى ـ احمد بن حنبل بر اين عقيدهاند كه سنت نميتواند قرآن را نسخ نمايد؛ اگرچه متواتر باشد.[20]
ابن حازم همدانى ميگويد: «جماعتى از متقدّمين و برخى از متأخرين قائل به منع نسخ قرآن به سنّتاند، همانگونه كه خبر واحد نميتواند خبر متواتر را نسخ نمايد.»[21]
ابو داود سجستانى ميگويد: «از احمد بن حنبل سؤال شد كه آيا حديث و سنت، حاكم بر كتاب خدا است يا نه؟ او در جواب گفت: من جرأت نميكنم كه اينگونه در حق قرآن سخن بگويم، ولى ميتوان گفت كه سنت ميتواند مفسر قرآن باشد، قرآن را تنها قرآن ميتواند نسخ نمايد.»[22]
نسخ متعه به اجماع
قاضي عياض ميگويد: «بعد از عمل به متعه، اجماع جميع علما بر تحريم آن قرار گرفت، مگر رافضيها كه قائل به بقاى حليت آن هستند.»[23]
نووي نيز در شرح صحيح مسلم ميگويد: «بعد از عمل به متعه، اجماع جميع علما بر حرمت آن تعلق گرفت، مگر روافض.»[24]
در جواب اين استدلال ميگوييم:
اوّلاً: اگر دليل اهل سنت اجماع است، چرا به نص تمسك ميكنند، زيرا در جاى خود به اثبات رسيده كه تمسك به اجماع در موردى فايدهبخش است كه نصّ وجود نداشته باشد.
ثانياً: طبق روايات صريح، متعه در زمان رسول خدا(ص) و ابيبكر و بخشى از خلاف عمر بن خطاب حلال بوده است.
ثالثاً: اهل سنت معتقدند كه اجماع نه نسخ ميشود و نه به سبب او حكمى نسخ ميگردد.[25] حال چگونه اجماع ميتواندحكمى را كه به كتاب و سنت ثابت شده نسخ كند.
رابعاً: در جاى خود گفته شده كه اجماع اگر مدرك و مستند آن معلوم باشد بايد رجوع به مدرك نمود، و به طور مستقل اعتبارى ندارد.
خامساً: اجماع بعد از خلاف نميتواند خلاف سابق را برطرف سازد و شكى نيست كه بين صحابه در مسئله حرمت نكاح متعه اختلاف بوده است.
سادساً: ادعاى اجماع بر تحريم نكاح متعه صحيح نيست، زيرا كثيرى از صحابه و تابعين و ديگران؛ مثل اهل مكه، يمن و اكثر اهل كوفه قائل به استمرار حكم اباحه نكاح متعه بودهاند.
موقف صحابه و تابعين در قبال ازدواج موقت
جماعتي از صحابه و تابعين كه قائل به حلّيت متعه و عدم نسخ آن بودهاند عبارتاند از:
عمرانبن حصين، عبدالله بن عمر، سلمةبن اميه، معبد بن اميه، زبير بن عوام، خالد بن مهاجر، ابى بن كعب، ربيعة بن اميه، سمرة بن جندب، سديّ، مجاهد، ابن اوس مدني، انس بن مالك، معاوية بن ابيسفيان، ابن جريح، نافع، صبيب بن ابى ثابت، حكم بن عتيبه، جابر بن زيد، براء بن عازب، سهل بن سعد، مغيرة بن شعبه، سلمة بن اكوع، زيد بن ثابت، خالد بن عبدالله انصاري، يعلى بن اميّه، صفوان بن اميه، عمرو بن حوشب، عمرو بن دينار، ابن جرير، سعيد بن حبيب، ابراهيم نخعي، حسن بصري، ابن مسيب، أعمش، ربيع بن ميسره، ابيالزهرى مطرف، مالك بن انس، احمد بن حنبل (در برخى از حالات) و ابو حنيفه در (بعضى موارد).[26]
پاسخ به شبهات
مخالفان ازدواج موقت شبهاتى را مطرح كردهاند كه غالباً ناشى از نداشتن تصوير و آگاهى صحيح از ازدواج موقت يا برخى پيشداوريها و ذهنيتهاى اشتباه در اين باره است. در اين جا به برخى شبهات مطرح شده پاسخ ميدهيم.
1ـ هدف از ازدواج، تشكيل خانواده و توليد نسل است، اين هدف در ازدواج دائمى حاصل ميگردد، نه ازدواج موقت كه هدف از آن ارضاى غريزه جنسى است.[27]
جواب: شكى نيست كه يكى از اهداف حكيمانه ازدواج، توليد نسل و تشكيل نهاد خانواده است، ولى اين يگانه هدف ازدواج محسوب نميشود، ارضاى غريزه جنسى از طريق مشروع و جلوگيرى از انحراف و فساد در جامعه بشرى و تأمين بهداشت روان و سلامت اخلاقى نيز از اهداف مهم ازدواج موقت است. هرگاه شرايط ازدواج دائم به هيچعنوان فراهم نيست، ازدواج موقّت يگانه راه معقول و مشروع آن خواهد بود. علاوه بر اين چه بسا افرادي كه به انگيزه توالد و تناسل نيز اقدام به ازدواج موقّت ميكنند.
2ـ ازدواج موقت، با كرامت و شرافت زن منافات ندارد، زيرا نوعى اجير كردن انسان است.
جواب: ازدواج موقت از نظر ماهيت با ازدواج دائم تفاوتى ندارد و آنچه زن از مرد ميگيرد مهريه به شمار ميرود. عقد ازدواج اعم از دائمى و موقّت نوعى داد و ستد مالى نيست، بلكه پيمانى است مقدس كه براساس انگيزهاى معقول و مشروع ميان زن و شوهر برقرار ميشود و پرداخت مهريه از احكام شرعى آن است. شگفتآور است افرادى كه چنين ايرادي بر ازدواج موقت ميگيرند، بهره كشيهاى شيطانى و شهوانياى كه در دنياى جديد از زن ميشود را از مظاهر تمدن و انسانيت ميشمارند![28]
به علاوه در ازدواج موقت كرامت و شرافت زن تأمين شده است زيرا ارضاى نيازهاى جنسي تنها به مردان اختصاص ندارد.
3ـ ازدواج موقت سبب به وجود آمدن فرزندانى ميشود كه از پناهگاه امن خانواده محروم بوده و در نتيجه به خيل فرزندان ولگرد و بيپنا ميپيوندند و سرانجام دست به بزهكارى و انحراف ميزنند.
جواب: اگرچه در ازدواج موقت زاد و ولد ممنوع نيست، ولى تفاوت آن با ازدواج دائمى اين است كه مرد و زن بدون رضايت ديگرى ميتوانند از آن جلوگيرى كنند. اين حكمِ ويژه، راه مناسبى براى جلوگيرى از بحرانى است كه در اشكال مطرح شده است. علاوه بر اين آنچه منشأ پديد آمدن نابسامانيهاى اجتماعى و اخلاقى در مورد فرزندان بيپناه است، مسئوليتناپذيرى والدين است كه در اين باره فرقى ميان ازدواج موقت و دائم وجود ندارد.
4ـ ازدواج موقت سبب ميشود كه با گذشت زمان، پدران و مادران، فرزندان خود را نشناسند يا برادران و خواهران يكديگر را نشناسند و در نتيجه امكان ازدواج پدر و مادرى با فرزندان خود يا برادر و خواهر وجود دارد.
جواب: ازدواج موقت به هيچوجه با آن چه گفته شد ملازمه ندارد، مشكل مزبور ناشى از سهلانگارى پدران و مادران است. هرگاه آنان مسائل مربوط به زندگى زناشويى خود را ـ خواه موقت باشد يا دائمى ـ با دقت ضبط و ثبت نمايند هيچگاه مشكل ياد شده پديد نخواهد آمد.
در پايان لازم به ذكر است كه ازدواج موقت نبايد مانند قانون تعدد زوجات و نظاير آن، توسط برخى از مردان مورد سوء استفاده قرار بگيرد.
به هر حال اين سوءاستفاده از ازدواج موقّت، سوژهاى به دست مخالفان داده است تا آن را به عنوان امرى مستهجن و موهن به شمار آورند. امام صادق(ع) با آن كه ميفرمايد: «يكى از موضوعاتى كه من هرگز در بيان آن تقيه نخواهم كرد موضوع متعه است.»[29] ولي امام كاظم (ع) عليبن يقطين را بر اين كه دست به ازدواج موقّت زده مورد عتاب قرار داده و ميفرمايد: «تو را با ازدواج موقّت چه كار؟ در حالى كه خداوند تو را از آن بينياز كرده است.» و به ديگرى فرمود: «اين كار براى كسى رواست كه خداوند او را با داشتن همسرى از اين كار بينياز نكرده است.»[30]
بنابراين هرگز مقصود قانونگذار از تشريع اين قانون اين نبوده است كه وسيلهاى براى هوسراني و هواپرستى حيوانصفتان يا وسيله بيچارگى عدهاى زنان اغفال شده و فرزندان بيسرپرست فراهم شود، بلكه هدف از آن جلوگيرى از فسادهاى اجتماعى و ناهنجاريهاي جامعه ميباشد.
* شيعهشناسى و پاسخ به شبهات؛ على اصغر رضواني، ج 2، صص: 170ـ180
پاسخ دوم:
ضرورت ازدواج موقت
شريعت اسلام، شريعت جهانى و ابدى است. و از طرفي، همه ابعاد و نيازهاى زندگى فردى و اجتماعى انسان را مورد توجه قرار داده است. آيين اسلام براى آنكه بتواند به رسالت جهاني، جاويدان و همه جانبه خود جامه عمل بپوشاند شرايط غيرعادي، احكام و قوانين ويژه آنها را مقرر داشته است.
يكي از نيازهاى طبيعى انسان، نياز به ازدواج است، اين نياز از نحوه آفرينش مرد و زن سرچشمه ميگيرد. قرآن كريم، آن را از نشانههاى حكمت و قدرت الهى دانسته ميفرمايد: (و من آياته أن خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودة و رحمة ان فى ذلك لآيات لقوم يتفكّرون) (روم/ 21): در اين آيه كريمه به برخي از آثار سازنده و اهداف حكيمانه ازدواج اشاره شده است. ازدواج كانونى گرم و سرشار از محبت و مودّت را بنيان مينهد و در سايه آن انسان به آرامش روحى دست مييابد و در نتيجه بهداشت روحى و روانى او تأمين ميگردد.
ازدواج سبب ادامه يافتن نسل بشر و تشكيل جوامع بشرى ميشود كه منشأ تمدن و تكامل مادى و معنوى انسان ميگردد: (و الله جعل لكم من انفسكم ازواجا و جعل لكم من ازواجكم بنين و حفدة و رزقكم من الطيبات) (نحل/ 72): در كنار اين اهداف و اغراض عقلانى و معنوي، غريزه جنسى انسان نيز به طريق مشروع ارضاء ميگردد. و اين، خود نتايج معنوى بزرگي را به دنبال دارد. بدين جهت است كه پيامبر اكرم(ص) فرموده است «من تزويج فقد احرز نصف دينه». و نيز بدين جهت است كه آن حضرت ازدواج را از محبوبترين امور دانسته است «ما بنى فى الاسلام بناء احب الى من التزويج».
اكنون اگر واقعبينانه به زندگى بشر و شرايط گوناگون آن بنگريم اين حقيقت را مييابيم كه نيازهاى بشر در مسئله ازدواج به گونهاى است كه دو گونه ازدواج را طلب ميكند.
يكي ازدواج دائمى و ديگرى ازدواج موقت، ازدواج دائمى براى شرايط عادى و معمولى زندگي، و ازدواج موقت براى شرايط غيرعادي، از قبيل سفر در مدتى طولاني، مواردى كه در اثر جنگ و حوادث ديگر زنانى همسران خود را از دست ميدهند، و از طرفى هزينه ازدواج دائمى و مشكلات ديگر مانع از چند همسرى ميباشد. و مواردى مشابه آنچه بيان گرديد وضعيت غيرعادى را در مسئله زناشويى بوجود ميآورد. و از سويي، نياز به ازدواج نيازى است طبيعى و اجتنابناپذير، هرگاه از طريق ازدواج موقت، اين مشكل چارهانديشى نشود، روابط نامشروع جنسي، جامعه را به فساد و تباهى ميكشاند.
شريعت مقدس اسلام، درست باتوجه به واقعيت مزبور در زندگى بشر، دو گونه از ازدواج دائمى و موقت را تشريع كرده است. درباره ازدواج دائمى فرموده است: (و ان خفتم ان لا تقسطوا فى اليتامى فانكحوا ما طاب لكم من النساء مثنى و ثلاث و رباع، فان خفتم الا تعدلوا فواحدة) (نساء/ 3): اگر از ازدواج با يتيمان از اين جهت كه مبادا با آنان به قسط رفتار نكنيد بيمناكيد، با زنان غيريتيم كه مورد پسند شماست ازدواج كنيد. دو همسر يا سه همسر يا چهار همسر ميتوانيد برگزينيد، ولى اگر از اجراى عدالت ميان آنها بيمناكيد، به يك همسر بسنده كنيد.
قرآن و ازدواج موقت
قرآن كريم درباره ازدواج موقت فرموده است: (فما استمتعتم به منهنّ فآتوهن أجورهن فريضة) (نساء/ 24): از هر زنى كه به طور مشروع كام برگرفتيد، آنچه را كه در مقابل اين كامجويى به عنوان مهر مقرر داشتهايد به او بپردازيد. دلايل اين كه اين آيه مربوط به ازدواج موقت است عبارتند از:
1ـ در آيات قبل از اين آيه حكم ازدواج دائمى و حكم مهر آن به روشنى بيان شده است، و تكرار آن بلا وجه است.
2ـ در ازدواج دائمى به مجرد اجراى صيغه عقد ازدواج، مهر بر عهده شوهر واجب ميشود پرداخت نصف آن قبل از آميزش (در صورت مطالبه همسر) واجب است در حالى كه در اين آيه وجوب آن بر استمتاع و كامجويى شوهر از همسر خويش مترتب شده است.
سنت و ازدواج موقت
3ـ گذشته از روايات اهل بيت(ع) كه آن را به ازدواج موقت (متعه) تفسير كردهاند.[31] در احاديث اهل سنت نيز اين تفسير از عدهاى از صحابه و تابعين روايت شده است. ابن عباس، أبى بن كعب و سعيد بن جبير و سدّى آيه را چنين قرائت ميكردند: (فما استمتعتم به منهن الى أجل مسمّى فآتوهن أجورهن فريضة)[32] و مجاهد نيز گفته است: اين آيه درباره ازدواج موقت نازل شده است.[33]
فخرالدين رازي، پس از ذكر قرائت أبى بن كعب و ابن عباس گفته است: «مسلمانان اينگونه قرائت را بر آن دو انكار نكردند. از اين جا به دست ميآيد كه درستى اين قرائت مورد قبول همه مسلمانان و اجماعى بوده است، در نتيجه مشروعيت ازدواج موقت مورد اجماع مسلمانان بوده است.[34]
احكام و خصوصيات
ازدواج موقت در چند حكم با ازدواج دائمى يكسان است كه عبارتند از:
1ـ موانع ازدواج (محرمات النكاح)
2ـ شرايط لازم به هنگام عقد ازدواج مانند در عدّه نبودن زن
3ـ اجراى صيغه مخصوص ازدواج
4ـ لزوم مهريه
5ـ احكام مربوط به فرزندان و خويشاوندان
6ـ احكام مربوط به ارث فرزندان از پدر و مادر و بالعكس
7ـ لزوم عدّه پس از پايان ازدواج براى زن
تفاوتهاي ازدواج موقت با ازدواج دائمى در امور ذيل است:
الف: در ازدواج موقت زن و شوهر از يكديگر ارث نميبرند.
ب: در ازدواج موقت نفقه زن بر شوهر واجب نيست.
ج: در ازدواج موقت زن حق قسم (همخوابگى با شوهر) ندارد.
د: در ازدواج موقت مرد حق عزل دارد.
ه: در ازدواج موقت با پايان يافتن مدت ازدواج فسخ ميگردد و اجراى صيغه طلاق لازم نيست.
و: پارهاى از تفاوتهاى ديگر كه دركتب فقه بيان شده است.
در هر حال، ازدواج موقت با ازدواج دائمى تفاوت ماهوى ندارد، و هر دو از اقسام نكاح شرعي به شمار ميروند و در بسيارى از احكام ازدواج يكسانند.
اگرچه هر يك احكام ويژهاى نيز دارند. روشن است كه داشتن احكام ويژه سبب تباين ماهوى و نوعى آن دو نخواهد بود. چنان كه در ديگر احكام شرعى نيز چنين است، مثلا هبه معوضه و غيرمعوضه، و هبه به خويشاوند و غيرخويشاوند احكام ويژهاى دارند، ولى همگى از اقسام يك نوع حكم شرعى به شمار ميروند كه هبه نام دارد.
فرضيه نسخ ازدواج موقت
از مطالب پيشين روشن شد كه در اصل مشروعيت ازدواج موقت ترديدى نيست، و اين مطلب مورد اجماع مسلمانان است، ليكن علماى اهل سنت مدعى نسخ آن شدهاند و در اين مورد برخي از آيات و نيز احاديثى كه در صحاح و مسانيد آنان روايت شده، استناد كردهاند.
فرضيه نسخ در قرآن
برخي، آيه (و الذين لفروجهم حافظون الى على ازواجهم او ما ملكت أيمانهم فإنهم غير ملمومين * فمن ابتغى وراء ذلك فاولئك هم العادون) (نساء/ 34) دانستهاند. به اين بيان كه در اين آيه ارتباط مشروع زناشويى در دو مورد منحصر شده است، يكى ازدواج، و ديگرى ملك يمين، و متعه (ازدواج موقت) از هيچ يك از دو قسم ياد شده نيست، اين كه از قسم ملك يمين نيست، روشن است، و اين كه از قسم ازدواج نيست، زيرا نفقه، ارث و قسم (حق همخوابگي) كه از احكام ازدواج است، در آن نيست.
پاسخ اين است كه اولاً: ازدواج موقت از نظر ماهيت با ازدواج دائمى تفاوت ندارد، اين دو از ازدواج پارهاى از احكام مشترك دارند، و پارهاى احكام مخصوص. تفصيل اين مطلب پيش از اين گذشت.
ثانياً: آيه سوره مؤمنون از آيات مكى است، در حالى كه آيه مربوط به ازدواج موقت از آيات مدنى است. حكم ازدواج موقت به اجماع مسلمانان در مدينه نازل شده است. در حالى كه ناسخ بايد از نظر زمان پس از منسوخ باشد.
عجيب اين است كه هرگاه به آنان گفته شود: چرا آيه مؤمنون ناسخ ازدواج با كنيزان كه در سوره نساء آمده است نيست. آنجا كه فرموده است: (فمن لم يستطع منكم طولا ان ينكح المحصنات فما ملكت ايمانكم من فتياتكم المؤمنات) (نساء/ 25).
پاسخ ميدهند، آيه مؤمنون مكى است، ولى آيه مربوط به نكاح الاماء (ازدواج با كنيزان) مدنى است، و مكى نميتواند ناسخ مدنى باشد. ولى اين مطلب را در مورد متعةالنساء (ازدواج موقت) فراموش ميكنند.[35]
فرضيه نسخ در روايات
درباره نسخ ازدواج موقت توسط روايات چند نكته را يادآور ميشويم:
1ـ برخى از روايت نسخ گفته شده است، اين حكم به شرايط اضطرارى اختصاص داشته است، و با برطرف شدن آن شرايط، حكم مزبور نيز نسخ گرديده است.[36] در اين صورت اين سؤال مطرح ميشود كه احكام اضطرارى تابع شرايط اضطرارياند، و شرايط اضطرارى به زمان پيامبر(ص) اختصاص نداشته است. چنان كه مثلا حليت أكل ميته در شرايط اضطراري، به زمان صدر اسلام اختصاص نداشته، و هميشه در شرايط اضطرارى جايز خواهد بود.
2ـ در مقابل اين دسته از روايات ديگرى وجود دارد كه بر بقاى ازدواج موقت تا وقتى كه عمر از آن نهى كرد، دلالت دارند. اين مطلب را مسلم به چند طريق از جابر بن عبدالله انصارى روايت كرده است.[37]
3ـ با اين كه روايات نسخ بيانگر يك واقعهاند، در آنها اختلافات و تعارضهاى بسيارى وجود دارد كه موجب قدح و وهن آنها ميگردد از نظر زمان و تاريخ اباحه و نسخ اختلافات ذيل به چشم ميخورد:
الف: سال فتح مكه، ب: سال فتح خيبر، ج: حجة الوداع، د: تبوك.[38]
مقتضاي اين اقوال اين است كه يك حكم در فاصله چند سال، چند بار تشريع و نسخ شده باشد. اين روش نه در اسلام سابقه دارد، و نه با علم و حكمت الهى سازگار است.
نكته قابل تأمل ديگر اين است كه بسيارى از اين روايات از سبرةبن معبد جهنى نقل شده است. وى ماجراى ازدواج موقت خود را نقل كرده است، در اين نقل نيز تفاوتها و تعارضهاي بسيارى به چشم ميخورد. گاهى گفته شده است وى با پسرعمويش همراه بودند، و درباره ازدواج موقت با زنى گفتگو كردند. و او ازدواج با سبرة را برگزيد، زيرا وى خوشسيما بود و ردايى گرانبها بر دوش داشت. و گاهى گفته شده است، او خوشسيما بود ولى ردايي كهنه داشت اما پسر عمويش بدمنظر بود ولى ردايى گرانبها داشت. و گاهى گفته شده است، آن زن ازدواج با پسر عموى سبره را انتخاب كرد. گاهى گفته شده است، فردى كه با سبرة همراه بود از قبيله بنى سليم بود نه از قبيله جهينه. گاهى نقد شده است سبره مهر ازدواج موقت خود را يك برد قرار داد، و در نقل ديگر آمده است كه وى با دو بُرد ازدواج كرد. روشن است كه با وجود چنين اختلافات و تعارضهايى روايات نسخ از چنان اعتبارى برخوردار نيستند كه بتوان آنها را ناسخ حكم قطعى قرار داد. به ويژه آن كه با روايات دال بر عدم نسخ نيز معارضه دارند.
4ـ از ابن عباس روايت شده كه گفته است: «ما كانت المتعة الا رحمة رحم الله بها اُمّة محمد(ص) لولا نهيه (يعنى عمر) عنها ما احتاج الى الزناء الا شفي»[39] مفاد اين روايت اين است كه متعه توسط پيامبر(ص) نسخ نشده است، بلكه عمر از آن نهى كرده است. اين حديث مؤيد حديث جابر است كه پيش از اين نقل گرديد.
5ـ طبرى و ثعلبى در تفسير آيه (فما استمتعتم به منّهن) (نساء/ 24) يعنى آيه مربوط به ازدواج موقت از علي(ع) روايت كردهاند كه فرمود: «لولا انّ عمر نهى عن المتعة مازنى الاّ شقي»[40] اين مطلب از آن حضرت از ائمه اهل بيت(ع) به صورت متواتر نقل شده است. اين روايت نيز مؤيد حديث جابر در عدم نسخ ازدواج موقت توسط پيامبر اكرم(ص) ميباشد.
6ـ اين جمله از خليفه دوم مشهور است كه گفته است: «متعتان كانتا على عهد رسول الله(ص) و أنا انهى عنهما و أعاقب عليها: متعة الحج و متعة النساء»[41] اين سخن به روشني بر اين مطلب دلالت ميكنند كه ازدواج موقت در زمان پيامبر(ص) نسخ نشده است، و عمر از آن نهى كرده است.
سخني از فخرالدين رازي
فخرالدين رازى اين نقل را مسلم دانسته و از آن بر منسوخ بودن ازدواج موقت استدلال كرده و گفته است: «خليفه اين سخن را در حضور صحابه پيامبر(ص) و آشكارا بيان كرده است. در اين صورت نميتوان گفت مقصود او اين بوده كه متعه همچنان بر مشروعيت خود باقى است. ولى من اجازه نميدهم به آن عمل شود. چون اين معنا موجب كفر خليفه، و نيز كفر ديگر صحابه است كه با او مخالفت نكردند. پس بايد گفت: مقصود او اين بوده است كه اگرچه متعه در زمان پيامبر(ص) مباح و مشروع بود، ولى من ميدانم كه پيامبر اكرم(ص) آن را نسخ كرده است، بدين جهت اجازه انجام آن را نخواهم داد.»[42]
يادآور ميشويم در اين جا احتمال ديگرى وجود دارد و آن اينكه نهى خليفه از دو متعه حج و ازدواج موقت، مسند به نسخ آن توسط پيامبر(ص) نبود، بلكه مستند به اجتهاد شخصى خود او بود. يعنى استنباط او اين بود كه اين دو متعه به خاطر پارهاى مصالح در زمان پيامبر(ص) تشريع شد، ولى از نظر او آن مصالح در زمان وى وجود نداشت، بدين جهت آن را ممنوع كرد. بر پايه اين وجه، خواه اين اجتهاد را درست بدانيم يا نادرست، نه تكفير خليفه لازم ميآيد و نه تكفير ديگر صحابه پيامبر(ص)، در اين صورت بر مجتهدان اهل سنت است كه مصالح و مفاسد امور را بسنجد و درباره نهى خليفه تصميم بگيرند. چنانكه درباره متعه حج به نهى خليفه عمل نميشود، الزامى بر پايبندى به نهى او درباره متعةالنساء (ازدواج موقت) هم وجود ندارد.
به عبارت ديگر، نهى خليفه از ازدواج موقت، نهى دينى نبوده، بلكه نهى مدنى و سياسي بوده است. يعنى او به عنوان خليفه و حاكم اسلامى در آن زمان ازدواج موقت را به صلاح امت اسلامى نميديده است، بدين جهت از آن نهى كرده است. ولى برخى از محدثان سطحينگر از درك اين مطلب ناتوان بودند. و از سوى ديگر ميخواستند براى فعل خليفه محمل درست شرعى پيدا كنند، مسئله نسخ را مطرح كردند و گرفتار اين همه تهافت و تعارض در كلام خويش شدند.[43]
پاسخ به شبهات
مخالفان ازدواج موقت شبهاتى را مطرح كردهاند كه غالبا ناشى از نداشتن تصوير و آگاهى صحيح از ازدواج موقت يا برخى پيشداوريها و ذهنيتهاى اشتباه در اين باره است. در اين جا برخى را مطرح كرده به آنها پاسخ ميدهيم:
1ـ هدف از ازدواج تشكيل خانواده و توليد نسل است. اين هدف از ازدواج دائمى حاصل ميشود، نه از ازدواج موقت كه هدف آن ارضاى غريزه جنسى است.[44]
پاسخ: در اين كه يكى از اهداف حكيمانه ازدواج توليد نسل و تشكيل نهاد خانواده است، ترديدى نيست، وى اين يگانه هدف ازدواج محسوب نميشود، ارضاء غريزه جنسى از طريق مشروع و جلوگيرى از انحراف و فساد در جامعه بشرى و تأمين بهداشت روحى و سلامت اخلاقى نيز از ديگر اهداف مهم ازدواج است. هرگاه شرايط به گونهاى نيست كه بتوان از طريق ازدواج دائمى اين هدف را تحصيل كرد، ازدواج موقت يگانه راه معقول و مشروع آن خواهد بود. گذشته از اين، چه بسا كسانى به انگيزه توالد و تناسل دست به ازدواج موقت ميزنند، و نه صرفا به قصد ارضاى مشروع و غريزه جنسي، زيرا چنان كه گفته شد، احكام مربوط به توالد و تناسل در هر دو ازدواج يكسان است.
2ـ ازدواج موقت با كرامت و شرافت زن منافات دارد، زيرا نوعى كرايه دادن انسان و جواز انسان فروشى است، كرامت زن اجازه نميدهد كه در مقابل گرفتن وجهى از مرد خود را در اختيار او قرار دهد.
پاسخ:
چنان كه گفته شد، ازدواج موقت از نظر ماهيت با ازدواج دائمى تفاوتى ندارد، و آنچه زن از مرد ميگيرد. مهريه به شمار ميرود. در هر دو ازدواج مرد حق استمتاع از همسر خود را دارد، و در مقابل پرداخت مهريه به زن بر او واجب است. عقد ازدواج ـ اعم از دائمى و موقت ـ نوعى داد و ستد مالى و اجاره نيست، بلكه پيمانى است مقدس كه بر اساس انگيزهاى معقول و مشروع ميان زن و شوهر برقرار ميشود، و پرداخت مهريه از احكام شرعى آن است. شگفتآور اين است كه كسانى كه چنين ايرادى را بر ازدواج موقت ميگيرند، بهرهكشيهاى شيطانى و شهوانى كه در دنياى جديد از زن ميشود را از مظاهر تمدن و انسانيت ميشمارند.
كيست كه نداند امروز در جهان غرب، زيبايى زن، آواز زن، هنر و ابتكار زن، جسم و روان زن و بالاخره شخيت زن، وسيلهاى ناچيز در خدمت سرمايهدارى اروپا و امريكاست. چگونه است كه اگر زنى با شرايط آزاد با يك مرد به طور موقت ازدواج كند، بر خلاف شرافت و كرامت زن اقدام كرده است، ولى اگر زنى در يك عروسى يا شبنشينى و مجلسى لهو و لعب در مقابل چشمان حريص هزار مرد و براى ارضاى تمايلات جنسى آنها هزار و يك حركت نمايشى را انجام دهد، و حنجره خود را پاره كند، تا مزد معينى دريافت كند، برخلاف كرامت و شرافت زن عمل نكرده است!؟[45]
3ـ ازدواج موقت سبب بوجود آمدن فرزندانى ميشود كه از پناهگاه امن خانواده محرومند، و در نتيجه، به خيل فرزندان ولگرد و بيپناه ميپيوندند، و سرانجام دست به بزهكارى و انحراف ميزنند.
پاسخ:
اگر چه در ازدواج موقت توالد و تناسل ممنوع نيست، ولى تفاوت، آن با ازدواج دائمى اين است، كه مرد و زن بدون رضايت ديگرى ميتواند از آن جلوگيرى كند، اين حكم ويژه راه مناسبى براى جلوگيرى از بحرانى است كه در اشكال مطرح شده است، گذشته از اين، آنچه منشأ پديد آمدن نابسامانيهاى اجتماعى و اخلاقى در مورد فرزندان بيپناه است، مسئوليتناپذيرى والدين است، و در اين باره فرقى ميان ازدواج موقت و دائمى وجود ندارد. هرگاه والدين، افرادى مسئوليتپذير و آگاه باشند، در تربيت و مراقبت فرزندان خود كوتاهى نخواهند كرد، و نابسامانيهاى مزبور رخ نخواهد داد.
4ـ ازدواج موقت سبب ميشود كه با گذشت زمان، پدران و مادران، فرزندان خود را نشناسند، برادران و خواهران يكديگر را نشناسند و در نتيجه، چه بسا پدر و مادرى با فرزند خود ازدواج كنند، و يا برادر و خواهرى با يكديگر ازدواج نمايند.
پاسخ: ازدواج موقت به هيچ وجه با آنچه گفته شد ملازمه ندارد، مشكل مزبور ناشى از سهلانگارى پدران و مادران است، هرگاه آنان مطالب مربوط به زندگى زناشويى خود را ـ خواه موقت باشد يا دائمى ـ با دقت ضبط و ثبت نمايند، هيچگاه مشكل ياد شده پديد نخواهد آمد.
سوءاستفاده ممنوع
با كمال تأسف بايد اذعان كرد كه ازدواج موقت ـ بسان قانون تعدد زوجات و نظاير آن ـ توسط برخى از مردان و زنان مسلمان مورد بيحرمتى قرار گرفته است. مردان و زنان هوسباز، فلسفه و حكمت اين قانون مهم و ضرورى اسلامى را زير پا گذاشته، و صرفا براى كامجويي و هوسرانى به آن عمل كردهاند. اين سوءاستفاده از ازدواج موقت سوژه در دست مخالفان داده است تا آن را به عنوان امرى مستهجن و موهن بينگارند و ترويج كنند. بدين جهت است كه ائمه اطهار مردان زندار را از آن منع كردهاند، ولى در عين حال براى آنكه اهميت و ضرورت آن را مورد تأكيد قرار دهند، با عقيده اهل سنت كه سبب متروك شدن سنت نبوي(ص) گرديده است كه به وضوح در روايات ائمه طاهرين(ع) به چشم ميخورد.
امام صادق(ع) فرموده است: «يكى از موضوعاتى كه من هرگز در بيان آن تقيه نخواهم كرد موضوع متعه است.»[46] با اين حال امام كاظم(ع) على بن يقطين را بر اين كه دست به ازدواج موقت زده بود مورد عتاب قرار داده و فرموده است: «تو را با ازدواج موقت چه كار، در حالى كه خداوند تو را از آن بينياز كرده است.» و به ديگرى فرمود: «اين كار براى كسى رواست كه خداوند او را با داشتن همسرى از اين كار بينياز نكرده است.» كسى كه داراى همسر است، فقط هنگامى ميتواند دست به اين كار بزند كه دسترسي به همسر خود نداشته باشد.»[47]
به هر حال، آنچه مسلم است اين است كه هرگز منظور و مقصود قانونگذار از وضع و تشريع اين قانون، و منظور ائمه اطهار(ع) از ترغيب و تشويق به آن اين نبوده است كه وسيله هوسرانى و هواپرستى براى حيوان صفتان، يا وسيله بيچارگى براى عدهاى زنان اغفال شده و فرزندان بيسرپرست فراهم كند.[48]
* درآمدى بر شيعهشناسي؛ على ربانى گلپايگاني، صص: 282ـ295
پينوشتها:
1 . الفلسفة القرآنية، عباس محمود عقاد، ص 73، به نقل از دكتر راسل.
2 . نساء(4) آيه 24.
3 . ر.ك: به جامع البيان، طبرى ذيل آيه شريفه.
4 . صحيح مسلم، ج 4، ص 131 و مسند احمد، ج 6، ص 405 و فتح الباري، ج 9، ص 149.
5 . الكاشف، ج 1، ص 498 و تفسير الخازن، ج 1، ص 357.
6 . صحيح بخاري، ج 2، ص 168 و ج 6، ص 33 و صحيح مسلم، ج 4، ص 48 و سنن نسايي، ج 5، ص 155 و مسند احمد، ج 4، ص 426.
7 . فتح الباري، ج 9، ص 150.
8 . صحيح مسلم، ج4، ص 130، باب نكاح المتعه و صحيح البخاري، ج 7، ص 13.
9 . صحيح مسلم، ج 4ف ص 131، باب نكاح المتعه.
10 . صحيح مسلم، ج 4، ص 133، باب نكاح المتعة.
11 . زواج المتعة، ج3.
12 . معارج (70) آيه 29 و 31.
13 . تفسير فخر رازي، ج 10، ص 5.
14 . سرائر، ابن ادريس، ج 2، ص 624 و انتصار، سيد مرتضي، ص 114.
15 . صحيح بخاري، ج 3، ص 246 و صحيح مسلم، ج 2، ص 1027، طبع بيروت، دار احياء التراث العربي.
16 . صحيح مسلم، ج 2، ص 1023.
17 . نقض الوشيعة، سيد محسن امين عاملي، ص 298 و 303.
18 . النهايه، ابناثير، ج 2، ص 488.
19 . تفسير فخر رازي، ج 10، ص 52.
20 . المستصفي، غزالي، ج 1، ص 124 و الاحكام، آمدي، ج 3، ص 139.
21 .ارشاد الفحول، ص 190 و الاحكام فى اصول الأحكام، ج 4، ص 107.
22 . الاعتبار، ص 28 و 29.
23 . فتح الباري، ج 9، ص 150.
24 . شرح نووى بر صحيح مسلم، ج 9، ص 180.
25 . البناية فى شرح الهداية، عيني، ج 4، ص 100.
26 . ر.ك به: الغدير، ج 1، ص 220 و الزواج المؤقت فى الاسلام، ص 123 و المتعة، فكيكي، الاحكام الشرعية فى الاحوال الشخصية، ج 1، ص 28.
27 . تفسير المنار، ج 5، ص 8.
28 . ر. ك: نظام حقوق زن در اسلام، ص 67.
29 . نظام حقوق زن در اسلام، ص 82.
30 . همان
31 . وسائل الشيعة: ج 14، ابواب المتعة، باب اول.
32 . مقصود اين است كه آنان كلمه «أجل مسمّي» را به عنوان تفسير به هنگام قرائت آيه اضافه ميكردند.
33 . تفسير ابن كثير: 2/244.
34 . مفاتيح الغيب: 10/51ـ52.
35 . سيد شريف الدين عاملي، الفصول المهمة: ص 74ـ75.
36 . صحيح بخاري: 3/246، طبع بيروت، دارالمعرفة. صحيح مسلم: 2/1027، طبع بيروت، داراحياء التراث العربي.
37 . صحيح مسلم: 2/1023.
38 . ر.ك: سيد محسن امين نقض الوشيعة: ص 298ـ303؛ شرف الدين عاملي، مسائل فقهية: ص 63ـ64؛ علامه امينى الغدير: 6/2255، شيخ محمد حسين كاشف الغطاء، اصل الشيعه و اصولها: ص 171.
39 . ابن الاثير، النهاية: 2/488، كلمه شفي، ابن اثير در معنى الاّ شفا گرفته است: الا قليل من الناس.
40 . سيد شرف الدين عاملي، الفصول المسلمة: ص 79.
41 . فخرالدين رازي، مفاتيح الغيب: 10/52.
42 . همان: ص 54.
43 . اصل الشيعه و اصولها: ص 175ـ178.
44 . تفسير المنار: 5/8.
45 . استاد مرتضى مطهري، نظام حقوق زن در اسلام: ص 67.
46 . نظام حقوق زن در اسلام: ص 82.
47 . همان.
48 . همان.