در این مقاله بحث بر سر این است که اثبات کنیم چرا دین اسلام کاملترین دین است؟ چه دلیلی برای جامع و کامل بودن دین اسلام وجود دارد؟یا چرا انسان از میان ادیان آسمانی مختلف، دین اسلام را بر گزیند و سایر ادیان را مجاز نیست بر گزیند؟
تعالیم اسلام مجموعهای است کامل از اعتقادات، اخلاقیات و احکام که به گونه منسجم و به هم پیوسته به وسیله امین وحی در اختیار انسان قرار گرفته است. (1)این نظریه را نقل و عقل تایید میکنند. (2)
آیین اسلام از یک سو با وضع قوانین اجتماعی، راه سعادت جامعه انسانی را باز نموده است و از سوی دیگر، با پای فشاری بر فضائل اخلاقی، در پی کمال افراد انسانی است.
بدین سان، مراد از جامعیت دین اسلام، توجه آن به همه زوایا مادی و معنوی زندگی انسان و بر آوردن نیازهای او است. هر آنچه انسان برای راه یافتن به سعادت دنیوی و اخروی نیاز دارد، در دین اسلام آمده است. (3)
ویژگیهای دین جامع و جاودانه:
1ـ توجه به انسان شناسی: دین جامع باید از انسان شناسی عمیق برخوردار باشد و در این دین به تمام ابعاد انسان توجه شده باشد.
یعنی از معماهای وجود انسان، جایگاه انسان در هستی، عوامل تکامل انسان، نیازهای انسان و راههای ارضای آنها، روش رشد انسان در ارتباط های انسان یعنی رابطه انسان با خود، خدا، طبیعت و دیگران و سنت های الهی حاکم بر حیات فردی و جمعی انسان سخن نگوید.
2ـ هماهنگی با فطرت: اگر بنا شود که دین برای تمام اعصار دارای پیام باشد باید دستورات آن مطابق با فطرت باشد.
3ـ سهولت و سادگی: دستورالعمل دین جاوید و جامع، باید آسان باشد زیرا که دین برای همه افراد بشر در تمام زمانها آمده است باید به گونه ای باشد که التزام به آنها عسر و حرجی را برای مکلفین ایجاد نکند (یُریدُ اللّهُ بِکُم الیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُم العُسْر)(5) خداوند راحتی شما را می خواهد نه زحمت شما را.
4ـ انعطاف پذیری: دین ثابت و جامع باید انعطاف پذیر باشد تا بتواند نیازهای همه اعصار را جوابگو باشد.
5ـ عقلانی بودن: تعالیم دین جامع و جاودانه باید بر مبنای عقل و منطق باشد. عقاید و احکام نیز مبتنی بر مصالح باشد که زمینه ساز تکامل انسان قرار گیرد. تمام این ویژگی ها در دین اسلام موجود است.
اگر اسلام کامل جامع نباسد ضرری در قیامت وجود ندارد.
وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ: و هر کس غیر از اسلام به سراغ دینى دیگر برود، پس هرگز از او قبول نمىشود و او در قیامت از زیانکاران خواهد بود.
از جملهى «یَبْتَغِ»، استفاده مىشود که مراد آیه، کسانى هستند که اسلام به گوش آنها رسیده، ولى آن را رها کرده و به سراغ دیگر مکاتب رفتهاند. این افراد در قیامت زیانکارند و دین آنها مورد پذیرش نیست.
با توجّه به آیهى 81، پذیرش دین اسلام، میثاق خداوند از همهى پیامبران پیشین است ولذا با آمدن پیامبر و دین اسلام، دین دیگرى غیر از آن مورد قبول نیست. «فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ»
در آیات قبل همین آیه اشاره سیمایى از اصول مکتب اسلام ترسیم شد که خطوط کلّى آن عبارتند از:
1- از تمام انبیاى پیشین پیمان گرفته شده تا به پیامبر بعدى ایمان آورند.
2. تمام هستى تسلیم خداست و نمىتوان غیر دین الهى را پذیرفت.
3. پیروان اسلام، به تمام انبیا و کتب آسمانى ایمان دارند.
و در این آیه با صراحت اعلام مىکند: هرکس غیر از دین اسلام را بپذیرد، قابل قبول نیست. آرى، بعد از دعوت، استدلال، مباهله واعلام همسویى با عقاید و کتب آسمانى دیگر، جاى صراحت و بىپرده سخن گفتن است.(6)
پس اگر اسلام کامل جامع نباسد ضرری در قیامت وجود ندارد. در حالیکه خداوند در قرآن می فرماید غیر اسلام را انتخاب نکنید.زیرا دین های قبلی کامل نبوده و بعد اسلام هم دینی نخواهد آمد. پس دین اسلام جامع و کامل است
دین تکامل یافته آدم، نوح، ابراهیم، موسى و عیسی(ع) است، که با تکمیل رهنمودهاى وحیانی، این دین مورد رضاى خداوندى است.دینی که خداوند آن را دین کامل و مورد رضاى خداوندى معرفى کرده است.
(الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً). نیز فرمود: «و تمّت کلمة ربک صدقاً و عدلاً؛ پیام راستین خدا کامل گشت .به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفى کرده است .
خاتم مایه زینت و گُل سرسبد پیامبران است. آیات بر شمرده، برترى پیامبر اسلام و شریعتش را بر پیامبران پیشین و شرایعشان دلالت دارد.
در منظر درون دینی، پیامبران جملگى در یک مسیر در حرکتند و آخرین آنان، بهترین و پیامش بهترین پیام ها است، که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل، یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی، یاد مى شود.
بشارت دین کامل و ابدی توسط پیامبران یشین
به دلیل این که دین اسلام کاملترین دین بود پیامبران پیشین به مردم خودشان بشارت مىدادند، که پس از ما پیامبر دیگرى خواهد آمد، ولى حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم آخرین پیامبر است.
و پس از او پیامبرى نخواهد آمد. یکى از پیامبرانى که بشارت آمدن حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم را به پیروانش داد حضرت عیسى علیه السلام بود؛ چنانکه خداوند به نقل از حضرت عیسى علیه السلام مىفرماید
وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ ۖ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَٰذَا سِحْرٌ مُبِینٌ(7)
و هنگامی که عیسی مریم به بنی اسرائیل گفت: من همانا رسول خدا به سوی شما هستم و به حقانیت کتاب تورات که مقابل من است تصدیق میکنم .
و نیز (شما را) مژده میدهم که بعد از من رسول بزرگواری که نامش (در انجیل من) احمد است بیاید. چون آن رسول ما با آیات و معجزات به سوی خلق آمد گفتند: این سحری آشکار است.
قسمتى از تعلیمات موسى و عیسى و محتواى کتابهاى آنها در ضمن گفتههاى پیروانشان به این کتابها انتقال یافته است، به همین دلیل نمىتوان همه آنچه را که در عهد قدیم (تورات و کتابهاى وابسته به آن) و عهد جدید (انجیل و کتابهاى وابسته به آن) آمده است، انکار کرد.
بلکه محتواى کتابهاى فوق، مخلوطى از تعلیمات این دو پیامبر بزرگ خدا و افکار و اندیشههاى دیگران است.در کتابهاى موجود، تعبیرات گوناگونى که بشارتِ ظهور پیامبر بزرگى در آینده که نشانههاى او جز بر پیامبر اسلام تطبیق نمىکند، دیده مىشود.
آخرین و کاملترین تسلّى دهنده در انجیل
جالب آنکه غیر از پیشگویىهایى که در این کتابها دیده مىشود و بر شخص پیامبراسلام صلى الله علیه و آله تطبیق مىکند،
در سه مورد از انجیلِ «یوحنّا»، روى کلمه «فارقلیط» تکیه شده که در ترجمههاى فارسى، به «تسلّى دهنده» ترجمه شده است. اکنون به متن انجیل یوحنّا به نقل از تفسیر نمونه توجّه کنید:
«و من از پدر خواهم خواست و او «تسلّى دهندهى» دیگر به شما خواهد داد که تا ابد با شما خواهد ماند.» (8)و در باب 15 آمده است: «و چون آن «تسلّى دهنده» بیاید ... در بارهى من شهادت خواهد داد.» (9)
و در باب 16 نیز مىخوانیم: «لیکن به شما راست مىگویم که شما را مفید است که من بروم.که اگر من نروم، آن «تسلّى دهنده» به نزد شما نخواهد آمد، امّا اگر بروم او را به نزد شما خواهم فرستاد.» (10)
مهمّ این است که در متن سریانى اناجیل که از اصل یونانى گرفته شده است، به جاى تسلّى دهنده، «پارقلیطا» آمده و در متن یونانى «پیرکلتوس» که از نظر فرهنگ یونانى به معنى «شخص مورد ستایش» و معادل واژههاى «محمّد و احمد» در زبان عربى است.
ولى هنگامى که ارباب کلیسا متوجّه شدند انتشار چنین ترجمهاى ضربهى شدیدى به تشکیلات آنها وارد مىکند، به جاى «پیرکلتوس»، کلمهى «پاراکلتوس» را نوشتند که به معناى «تسلّى دهنده» است و با این تحریف آشکار، این سند زنده را دگرگون ساختند، هر چند با وجود این تحریف، بشارت روشنى از ظهور یک پیامبر بزرگ در آینده مشهود است.(11)
خاتم پیامبران در دایرة المعارف بزرگ فرانسه،
«محمّد، مؤسّس دین اسلام و فرستادهى خدا و خاتم پیامبران است. کلمه «محمّد» به معنى بسیار حمد شده است و از ریشهى «حمد» به معنى تجلیل و تمجید، گرفته شده .
و نام دیگرى که آن هم از ریشهى «حمد» است و هم معنى لفظ «محمّد» مىباشد، «احمد» است که احتمال قوى مىرود، مسیحیان عربستان، آن لفظ را به جاى «فارقلیط» به کار مىبردند.
احمد یعنى بسیار ستوده شده و بسیار مجلل، که ترجمهى لفظ «پیرکلتوس» است و اشتباهاً لفظ «پاراکلتوس» را به جاى آن گذاشتهاند و به این ترتیب نویسندگان مذهبى مسلمان مکرّر گوشزد کردهاند.
که مراد از این لفظ، بشارت ظهور پیامبر اسلام است. قرآن مجید نیز آشکارا در آیه ششم سوره صف به این موضوع اشاره مىکند.» (12)
عدم تحریف اسلام دلیل بر تکمیل بودن دین
دین اسلام از هرگونه تحریفى محفوظ است و تحریف نمىشود، ولى دین و کتابهاى آسمانى سایر دینها تحریف شده است؛ خداوند مىفرماید:«إِنّٰا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنّٰا لَهُ لَحٰافِظُونَ»؛(13) ما خود این کتاب را فرو فرستادیم و خودمان از آن نگهبانى (و نگهدارى) مىکنیم.
در حالى که کتابهاى آسمانى دیگر مانند تورات و انجیل تغییرهاى فراونى کرده و مطالب غیر معقول و خنده دارى در آنها دیده مىشود، که کُشتى گرفتن یکى از پیامبران با خدا یکى از نمونههاى آن است.
در این آیهى کوتاه، شش نوع تأکید بکار رفته است؛ سه تأکید براى نزول قرآن که در کلمات «إِنَّا، نَحْنُ، الذِّکْرَ» نهفته شده و سه تأکید براى حفظ قرآن از هر نوع تغییر و تحوّل که در کلمات «إِنَّا، لَهُ، ل» است که در اصطلاح ادبیات عرب براى اهل فن روشن است.
به گواهى و وعده خدا در این آیه، هیچ گونه تغییر وتحریفى در قرآن رخ نداده، چنانکه در آیات دیگر نیز این مطلب آمده است، از جمله: «لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»(14) هیچگونه باطلى از هیچ طریقى به قرآن راه ندارد.
و اگر روایاتى را دیدیم که در آن به تحریف قرآن اشارهاى دارد؛ یا جعلى است که باید بر دیوار زد و یا مراد تحریف در معنا وعمل، تفسیر به رأى و سلیقه و کنارزدن قرآن شناسان اصلى یعنى اهلبیت پیامبر علیهم السلام مىباشد.
علاوه بر وعده خداوند مبنى بر حفاظت از قرآن، مسلمانان از آغاز، قرآن را حفظ کرده ودر نوشتن وحفظ آن جدّى بودند، حتّى آموزش قرآن را مهریه زنان قرار مىدادند،
در نمازها مىخواندند و کاتبان وحى افراد متعدّد بودند که یکى از آنان حضرت على علیه السلام بود وامامان اهلبیت علیهم السلام مردم را به همین قرآن موجود دعوت مىکردند.
به علاوه حدیث ثقلین از شخص پیامبر که فرمودند: من دو چیز گرانبها در میان شما مىگذارم و مىروم؛ یکى قرآن و دیگرى اهلبیتم، که این دو هرگز از هم جدا نمىشوند.
و اگر شما به هر دو تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد. گواه دیگرى بر سلامت قرآن است و به راستى مگر مىتوان گفت رسالت پیامبر ثابت ولى کتابش متغیر است؟!(15)
احکام دین اسلام منطبق بر فطرت و عقل است
احکام دین اسلام منطبق بر فطرت و عقل است، در حالى که در دیگر شریعتها، گاهى احکامى وجود دارد که معقول نیست؛ مثلاً دین اسلام به ما اجازه مىدهد در برابر زورگویان بایستیم و اگر به ما ستم کردند (مثلاً ما را زدند) ما هم مقابله به مثل کنیم .
الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَىٰ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَىٰ عَلَیْکُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ(16)
ماههای حرام را در مقابل ماههای حرام قرار دهید، که اگر حرمت آن را نگاه نداشته و با شما قتال کنند شما نیز قصاص کنید. هر که به ستم بر شما دست دراز کند او را از پای در آورید به قدر ستمی که به شما رسانده است، و از خدا پروا کنید و بدانید که خدا با پرهیزکاران است.
این آیه مىفرماید: اگر مخالفان شما در این چهار ماه به شما هجوم آوردند، شما نیز در برابرشان بایستید و در همان ماهها با آنان بجنگید و ماه حرام را در برابر ماه حرام قرار دهید.
زیرا حرمت خون مسلمانان و حفظ نظام اسلامى از حرمت این ماهها بیشتر است، و هرکس حرمتها را شکست باید مورد قصاص قرار گیرد.
سپس به عنوان یک قانون کلّى مىفرماید: هرکس به شما تجاوز کرد، به همان مقدار به او تعدّى کنید. و تقوا داشته باشید و بیش از مقدار لازم قصاص نکنید و بدانید که خداوند با متّقین است.
در حالى که انجیل مىگوید: اگر کسى به سمت راست صورت شما سیلى زد، سمت چپ صورتتان را هم جلو بگیرید تا بزند.حالا خودتان مقایسه کنید و ببینید زورگویان و ستم کاران کدام یک را بیشتر دوست دارند و با کدام روش مىتوان ظلم و ستم را ریشه کن کرد؟
دین کامل محدود به منطقه جغرافیایی خاصّی نخواهد بود.
از ضروریات این آیین الهی است. همگان هم به خوبی می دانند که محدود به منطقه جغرافیایی خاصّی نبوده است. علاوه بر این، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به سران کشورهایی مانند:
قیصر روم، پادشاه ایران و فرمانروایان مصر و… نامه نوشتند و همه را به پذیرش دین اسلام دعوت کرده و از پیامدهای کفر بر حذر داشتند.
و اگر دین اسلام، جهانی نبود چنین دعوتی عمومی انجام نمی گرفت و سایر اقوام و امت ها هم عذری برای عدم پذیرش می داشتند. بنابراین، نمی توان بین ایمان به اسلام و ضرورت عمل بر طبق این شریعت الهی تفکیکی قایل شد و در نتیجه نمی توان کسی را از این آیین الهی مستثنی دانست. (17)
آیات قرآنی نیز دین اسلام را برای هدایت تمام مردم می داند (اِنْ هُوَ اِلاّ ذکرٌ لِلعالَمِین)[ (18) در این آیه تأکید شده است که قرآن برای جهانیان نازل شده است.
و در آیه دیگر خبر از پیروزی دین جهانی اسلام، بر همه ادیان خبر داده و می فرماید: (هو الذی ارسل رسوله بالهُدی و دین الحقِّ لِیُظْهِرَهُ علی الّدین کُلِّهِ) (19)«او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد
اسلام بر اساس فطرت مشترک همه ی اقوام و ملت هاست
دین اسلام بر اساس فطرت انسان ها پایه گذارى شده و چون فطرت در همه انسان ها مشترک است ، پس اسلام همگانى است . چنان که قرآن کریم مى فرماید:«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ (20)
پس روى خود را متوجه آیین پروردگار کن!این فطرتى است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده ; دگرگونى در آفرینش الهى نیست .» نتیجه ، این که دین همگانى است .
حضرت رسول خدا فرمود هیچ مولودی نیست مگر اینکه بر فطرت دین اسلام متولد می شود سپس این پدر ومادر او هستند که اورا یا یهودی می کنند یا نصرانی ویا مجوسی . صحیح بخاری این نور براى همه افراد بشر لازم و مفید است .
پس دین اسلام همگانى است ; چنان که خداوند مى فرماید «وَ مَا هِىَ إِلاَّ ذِکْرَى لِلْبَشَرِ» (21) ; «وَ مَا هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِّلْعَــلَمِینَ ; (22) و اختصاصى به عصرى خاص و یا نژادى ویژه ندارد»; «وَ مَآ أَرْسَلْنَـکَ إِلاَّ کَآفَّهً لِّلنَّاسِ». (23)
قلمرو دعوت رسول خدا نیز همه افراد بشرند: «تَبَارَکَ الَّذِى نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَــلَمِینَ نَذِیرًا (24)
زوال ناپذیر و پر برکت است کسى که قرآن را بر بنده اش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد»; «نذیراً للبشر نذیر براى بشر است (25)دعوت و ترغیب دین از همه انسان ها به تدبّر و تفکر، شاهد دیگرى بر جهانى بودن آن است : «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ (26) چرا در قرآن تدبّر نمى کنید»
دین اسلام تکمیل کننده ادیان قبلی است.
دینهاى الهى مانند پایهاى تحصیلى و دورههاى درسى است، که با توجه به سطح بینش و توان مردم در یادگیرى و عمل کردن، خدا آنها را بر پیامبران نازل فرموده است. در زمان حضرت نوح مردم آگاهى بسیار کمى داشتند و نمىتوانستند دین اسلام را دریافت کنند بفهمند و عمل کنند.
آنان مانند دانشآموزان کلاس اول ابتدایى بودند، به این خاطر خداوند دین ساده و ابتدایى براى آنها انتخاب کرد، پس دین آنها کامل نبود.در دورۀ حضرت ابراهیم علیه السلام سطح آگاهىهاى مردم بیشتر شد و مىتوانستند دین کاملترى داشته باشند. پس دین حضرت ابراهیم از دین حضرت نوح کاملتر بود.
این روند تا دینهاى حضرت موسى علیه السلام و عیسى علیه السلام ادامه پیدا کرد، تا در زمان حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم مردم جهان به حدّى رسیدند که مىتوانستند کاملترین دین را دریافت کنند. بدین خاطر خداوند مهربان دین اسلام را که کاملترین دین بود براى مردم فرستاد.
پس همان گونه که دانشآموزان، سال به سال و دوره به دوره معلومات بیشترى مىآموزند و کاملتر مىشوند، دینهاى الهى نیز دوره به دوره کاملتر شدند، تا به دوره اسلام رسید.
و مسلمانان - این دانش آموخته گان دانشگاه اسلام به حدّى رسیدند که توانستند نقشه کامل و جامع مسیر خداشناسى یعنى قرآن را به دست بگیرند و با راهنمایى اهل بیت مسیر سعادت را طى کنند.
اسلام دین میانه ای است، افراط و تفریط در آن وجود ندارد
خداوند می فرماید: طه (27) مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى(28) ما این قرآن را بر تو نفرستادیم که تا رنج کشی.و نیز می فرماید: {یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ} (29) خداوند به شما ارادهء آسانی دارد و ارادهء دشواری بر شما ندارد.
و برای کسی که بنابر دلایلی نا توانی دارد تکلیف شرعی به اندازه توان او در نظر گرفته می شود.لا یکلف الله نفسا الا وسعها سوره بقره).خداوند هیچ نفسی را مکلف نمی کند مگر به اندازه توان او بنابر این طبق این اسناد اسلام بر خلاف اقوال معاندین دین میانه ای است و نه دین سختگیری ها.
دین اسلام در همه ی امور جامع و کامل است
دین اسلام جامع است؛ یعنى براى تمام امور ما انسانها برنامه ریزى کرده است؛ از روابط شخصى ما با خدا گرفته تا روابط اجتماعى، خانوادگى، اقتصادى و...، در حالى که دینهاى دیگر این جامعیت را ندارند.
نظریه جامع انگاری دین اسلام بر آن است که این جامعیت برخاسته از دو مؤلفه است: اول، جامعیت منابع آموزههای اسلامی که عبارت از قرآن و روایات بزرگان معصوم علیهالسّلام است؛ دوم، جامعیت آموزههای دین اسلام.
تصریح قران بر جامعیت دین اسلام
قرآن تصریح میکند که این کتاب آسمانی به همه نیازهای انسان پاسخ میدهد (30) و تعالیم ادیان پیشین را تصدیق میکند و مردمی را که ایمان میآورند، راه مینماید. (31) قرآن، دین اسلام را جهانی میخواند(32)
و این گواه است بر جامعیت آن؛ زیرا دینی جهانی است که توان پاسخگویی به همه مردم جهان را داشته است و این امر تنها با جامعیت میسر خواهد شد. (33)
جامعیت اسلام در روایات معصومین
روایاتی که بر جامعیت دین اسلام گواهی میدهند، بسیارند. از آن جمله است روایتی از امام باقر علیهالسّلام که میفرماید، خداوند هر آنچه را امت به آن نیازمند است، در کتاب خود یا سنت رسولش بیان کرده است. (34)
روایتی نیز از امام علی علیهالسّلام نقل است که میفرماید: «بدانید که قرآن، دانش آینده و حدیث گذشته را در خود دارد و دردهایتان را درمان میکند و امور فردی و اجتماعی شما را سامان میدهد.» (35)
نیز امام صادق علیهالسّلام میفرماید: «خداوند در قرآن همه چیز را بیان کرده است.» (36)
دلیل عقلی بر جامعیت اسلام.
نفی جامعیت به معنای آن است که بپذیریم دین اسلام ناقص است؛ حال آنکه نسبت هر گونه نقص به اسلام خلاف عقل است؛ زیرا اولا با خاتمیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم سازگار نیست (37)
و ثانیا بر خلاف قاعده لطف است (38)و ثالثا نظریه تقصیر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در تبلیغ دین را تقویت میکند. (39)
اصل اجتهاد ملاگی بر جامعیت اسلام.
وجود اصل اجتهاد مستمر در آیین اسلام ملاکی دیگر است که جامعیت آن را تضمین میکند. اجتهاد مستمر به معنای استنباط احکام جزئی از قواعد کلی متن دین است. (40)
امام خمینی یکی از شاخصهها و ویژگیهای اسلام را، جامع بودن قوانین و معارف اسلامی و رساندن مردم به سعادت دنیا و آخرت میداند. (41)
ایشان تاکید دارد که اسلام تنها عبادت و تعلیموتعلم عبادی نیست، بلکه منشا بسیاری از احکام عبادی اسلام، حکمتهای اجتماعی و سیاسی است. (42)
به اعتقاد امام خمینی مکتب اسلام مکتبی است که در تمام شئون فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، فرهنگی و اقتصادی، سیاسی و نظامی دخالت و نظارت دارد.
و از هیچ نکتهای هرچند بسیار ناچیز که در طبیعت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی او نقش دارد، فروگذار نکرده و تمامی موانع تکامل اجتماع و فرد را بیان کرده و در مسیر برطرفکردن آنها گام برداشته است. (43)
از نظر امام خمینی اسلام از بیان هیچچیز غافل نبوده است (44)و برای همه ابعاد وجودی انسان برنامه دارد. (45)ایشان، با تاکید بر بعد تربیتی اسلام معتقد است.
اسلام مکتب انسانساز است و برای تمام مرحلههای تکامل انسان از همان دوران جنینی و دوران کودکی تا مراحل تهذیب نفس و سیروسلوک برنامه دارد. (46)
ازاینرو علاوه بر جنبههای فردی به روابط اجتماعی انسان در جامعه و همچنین ارتباط جامعه اسلامی با سایر جوامع توجه کرده است. امام خمینی تاکید دارد که قرآن کریم و سنت، شامل همه دستورها و احکامی است که برای سعادت بشر نیاز است و بر همین اساس است که قرآن خود را «تبیان کل شی» (47)
معرفی کرده است. این کتاب آسمانی کاملترین و جامعترین کتاب شریعت است. (48)
نتیجه:
دین مبین اسلام بر اساس آموزههایش؛ کاملترین و جامعترین دین است، و بر اساس محتوایش؛ عقلانیترین و منطقیترین دین است و از نظر فراگیری؛ جهانیترین و جاودانهترین دین است .
و از نظر پذیرش؛ جوان پسندترین و عرفانیترین دین است و از نظر پاسخگویی به نیاز بشر، علمیترین و عالیترین دین است.
درعینحال وزینترین، آسانترین و سادهترین دستورات در آن نهفته است، به صورتی که هیچ فرقه و مسلکی و هیچ مرام و روشی به گرد او نرسد.
دین مبین اسلام در اوج کمال و زیبائی، دینِ زندگی، دینِ آرامش و امنیت، دینِ عزت و شرافت، دینِ اتحاد و برادری، دینِ صلح و همزیستی، دینِ پیشرفت و تمدن و دینِ تلاش و کوشش است.
با نگاه مقایسه اى بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب مى گوییم: دین اسلام برترى دارد،
اوّل: دین هاى امروز، توحیدشان و تصویرى که از خدا ارائه مى کنند، قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
دوم: حقوق فردى انسان ها در دین هاى دیگر به صورتى که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.
سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگى دنیوى و اخروى رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.
چهارم: رهنمود هاى دین هاى دیگر به جهاتى ایدئالیستى اند، مثلاً عدم خشونت بودایى ها و مسیحیان، در حالى که دنیا پر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو جا به جا باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنى رهنمودش با واقعیت ها همخوان است.
پنجم: اکثر دین ها عهده دار زندگى اجتماعى انسان ها نیستند، یا اگر هستند، تعادلى در آن ها دیده نمى شود و قوانین اجتماعى آنان سبب پایمال شدن حقوق انسانها مى شود. این وضع در اسلام بهتر است.
ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مى کنند، در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد. که در همزیستى مسالمت آمیز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربوده اند.
هفتم: تحریف در ادیان آسمانى تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولى در اسلام(قرآن) تحریفى وجود ندارد.
پی نوشت:
1. سورآل عمران ۳، آیه۷.
2. سور مائده ۵، آیه۳.
3. عقائد الشیعة الامامیه، ص۵۶۳.
5. سوره بقره، آیه 185.
6.تفسیر نور جلد 1 - صفحه 556
7. سوره صف آیه 6.
8. انجیل یوحنّا، باب 14، جمله 16.
9. انجیل یوحنّا، باب 15، جمله 26.
10. انجیل یوحنّا، باب 16، جمله 8.
11. تفسیر فرقان.
12. دایرة المعارف بزرگ فرانسه، ج 23، ص 4176، به نقل از تفسیر نمونه.
13. سوره حُجر، آیه 9.
14. سوره فصلت آیه 42
15. تفسیر نور جلد 4 - صفحه 444
16. سوره بقره آیه 194 .
17. مصباح یزدی، محمد تقی، اصول عقاید، ناشر مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سیزدهم، 1374، ج 1 و 2، ص 330ـ329.
18.سوره تکویرآیه 27.
19.سوره صف آیه 9.
20.سوره روم آیه 30
21. سوره مدثرآیه 31
22. سوره قلم آیه 52
23. سوره صبا آیه 28
24. سوره فرقان آیه 1
25. سوره مدثر آیه 26
26. سوره محمد آیه 24
27. سوره طه، آیه 1
28 سوره طه، آیه 2
29. سوره بقره: آیه ۱۸۵
30 نمل/سوره۲۷، آیه۸۵.
31 یوسف/سوره۱۲، آیه۱۱۱.
32 انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۷.
33. کشف المراد، ص۳۸۶.
34. نور الثقلین، ج۳، ص۷۴.
35. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۸.
36. کلینی، محمد بن یعقوب،اصول کافی، ج۲، ص۵۹۹.
37. خاتمیت، ص۸۶- ۷۰.
38. الالهیات، ج۲، ص۵۴- ۴۷.
39. نهج البلاغه، خطبه
40. رهبری در اسلام، ص۴۶۳- ۴۴۹.
41. خمینی، روحالله، صحیفه امام، ج۳، ص۲۰۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.
42. خمینی، روحالله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۰۶-۴۰۷، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.
43. خمینی، روحالله، صحیفه امام، ج۲۱، ص۴۰۲-۴۰۳، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.
44. خمینی، روحالله، کشف الاسرار، ص۱۸۴، تهران، بیتا.
45. خمینی، روحالله، صحیفه امام، ج۴، ص۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.
46. خمینی، روحالله، صحیفه امام، ج۷، ص۲۸۸، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۹.
47. نحل/سوره۱۶، آیه ۸۹.
48. خمینی، روحالله، ولایت فقیه، ص۲۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
چرا دین اسلام کاملترین دین است؟
منتشر شده در
پرسش ها و پاسخ ها