تکاثر به معنی فخرفروشی در امور دنیایی می باشد و سوره مکی است.
تکاثر به معنی افتخار و فخرفروشی به یکدیگر در مورد چیزهای دنیایی است. بسیاری از انسانها به زیادی مال و زیادی فرزندان و نیز نفرات طایفه و تبار خویش به یکدیگر فخر می فروشند. چنین انسانهایی تمامی تلاش خویش را به کار می گیرند تا به مال و ثروت و دارایی بیشتر برسند و در چشم و هم چشمیها عقب نمانند.
مردمی که چنین روحیه و رفتاری دارند، در این سوره به شدت توبیخ می شوند؛ چرا که با تکاثر و مسابقه در جمع مال و افتخارات بیهوده، از سعادت واقعی خویش دور می شوند. آنان در این سوره، به شدت تهدید می شوند که: به زودی نتیجه کارهای پوچ و بیهوده خویش را می بینند و از نعمت هایی که در اختیارشان گذاشته شده بود تا خدا را بندگی کنند، بازخواست می شوند.
مردمی که پیوسته مشغول تکاثر و زیاده طلبی هستند تا زمانی که پایشان به گور نرسد از خواب غفلت بیدار نمی شوند.
در ترجمه آيات شريفه اين سوره مي خوانيم:
تفاخر به بيشتر داشتن، شما را غافل داشت. (۱) تا كارتان [و پايتان] به گورستان رسيد. (۲) نه چنين است، زودا كه بدانيد. (۳) باز هم نه چنين است، زودا كه بدانيد. (۴) هرگز چنين نيست، اگر علماليقين داشتيد! (۵) به يقين دوزخ را مىبينيد. (۶) سپس آن را قطعاً به عيناليقين درمىيابيد. (۷) سپس در همان روز است كه از نعمت [روى زمين] پرسيده خواهيد شد. (۸)
داستان سوره تکاثر
بحث روایتی - چند روایت درباره شاءن نزول سوره تکاثر
در مجمع البیان است که بعضی گفته اند: این سوره در باره یهود نازل شده که گفته بودند: عده ما از جمعیت بنی فلان و بنی فلان و بنی فلان بیشتر است، و خلاصه ما از همه این سه قبیله نیرومندتریم، همین معنا آنان را به خود مشغول کرد تا گمراه از دنیا رفتند - نقل از قتاده.
بعضی دیگر گفته اند: در باره شاخه ای از انصار نازل شده که با شاخه ای دیگر تفاخر کردند - نقل از ابی بریده. و بعضی گفته اند در باره دو قبیله از قریش نازل شده، یعنی بنی عبد مناف بن قصی، و بنی سهم بن عمرو که با یکدیگر تکاثر نموده، اشراف خود را می شمردند، و عدد اشراف بنی عبد مناف بیشتر شد، آنگاه بنی سهم بن عمرو زیر بار نرفته، گفتند باید مرده هایمان را هم به شمار آوریم، شروع کردند به شمردن قبرها، این قبر فلانی است و این قبر فلانی، و در نتیجه عدد بنی سهم بیشتر شد، چون در دوران جاهلیت عدد آنان بیشتر بود - نقل از مقاتل و کلبی.
و در تفسیر برهان از برقی از پدرش از ابن ابی عمیر از هشام بن سالم از امام صادق علیه السلام روایت کرده که در تفسیر آیه لو تعلمون علم الیقین فرموده: علم الیقین دیدن به چشم است.
مؤلف: این روایت معنایی را که ما کردیم تایید می کند.
در کافی به سند خود از ابی خالد کابلی روایت آورده که گفت: وارد شدم بر امام ابو جعفر علیه السلام دستور داد غذا آوردند، من با آن جناب طعام خوردم، طعامی که پاکیزه تر و لطیف تر از آن در عمرم نخورده بودم، همینکه از طعام فارغ شدیم، فرمود: ای ابو خالد این طعام را چگونه دیدی؟ و یا فرمود: طعام ما را چگونه دیدی؟ عرضه داشتم فدایت شوم، من در عمرم طعامی پاکیزه تر و نظیف تر از این نخورده بودم، ولی در حین خوردن به یاد آیه افتادم که خدای تعالی می فرماید: ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم پس حضرت فرمود: خدای تعالی از خوردن شما نمی پرسد، تنها از آن دین حقی که شما بر آنید بازخواست می کند.
و نیز در آن کتاب به سند خود از ابو حمزه روایت کرده که گفت: با جماعتی نزد امام صادق علیه السلام بودیم، حضرت دستور داد طعام بیاورند، طعامی آوردند که در تمام عمرمان لذیذتر و خوشبوتر از آن نخورده بودیم، بعد خرمایی آوردند که آنقدر شفاف و صاف و زیبا بود که همه را به تماشا واداشت، مردی از حضار گفت: به زودی از این نعیمی که نزد پسر پیغمبر از آن متنعم شدید بازخواست می شوید، امام علیه السلام فرمود: خدای عز و جل کریم تر و شانش جلیل تر از آن است که طعامی به بنده اش بدهد، و آن را برای شما حلال و گوارا بسازد، آن وقت بازخواستتان کند که چرا خوردید؟ بلکه منظور از نعیم در آیه لتسئلن یومئذ عن النعیم تنها نعمت محمد و آل محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم است که به شما ارزانی داشته است.