* حقیقت مرگ از نظر قرآن
مرگ همچون زندگی از آفریدههای الهی است. خدا میفرماید: همان كه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد و اوست ارجمند آمرزنده.(ملک، آیه ۲)
بر این اساس همانطوری که خدا زندگی را آفریده است، همچنین موجودی را به نام مرگ آفریده است. شاید بتوان گفت که مرگ و زندگی برای موجودی که دارای نفس است، امری آمیخته در دنیا است؛ هر چند که انسان با چشیدن مرگ در صورت دستیابی به صفات کمالی الهی، دیگر نیازی به انتقال نمییابد؛ از همین رو اهل بهشت، در جهانی زندگی میکنند که فقط حیات و زندگی محض است و هیچ آثاری از مرگ در آن نیست؛ چنانکه خدا میفرماید: اين زندگى دنيا جز سرگرمى و بازيچه نيست و زندگى حقيقى همانا در سراى آخرت است اىكاش مى دانستند. (عنکبوت، آیه ۶۴)
هرچند که از این آیه به دست میآید که اصولا زندگی اخروی فاقد هرگونه مرگی است؛ زیرا حیات محض است و تفاوتی میان مومن اهل بهشت و کافر اهل دوزخ نیست؛ اما از آنجا که اهل دوزخ گرفتار حالت برزخی هستند که میان مرگ و زندگی دست و پا میزنند، میتوان گفت که نوعی مرگ با ماهیتی دیگر برای این افراد در آخرت است؛ زیرا خدا میفرماید: در حقيقت هر كه به نزد پروردگارش گنهكار رود، جهنم براى اوست. در آن نه مى ميرد و نه زندگى مى يابد.(طه، آیه ۷۴)
بنابراین، برای اهل دوزخ حالتی است که میتوان از آن به حالت بینابینی مرگ و زندگی تعبیر کرد. هرچند که مرگ به آن مفهوم زندگی دنیوی در زندگی اخروی معنایی ندارد، ولی نوعی از مرگ را میتوان برای اهل دوزخ ترسیم کرد.
به سخن دیگر، از آیه 64 سوره عنکبوت به دست میآید که زندگی اخروی حیات محض است؛ اما این حیات محض برای انسانهایی است که به کمال رسیده و در بهشت وارد شدهاند؛ اما برای دوزخیان چنین حیات محضی نیست؛ بلکه گرفتار نوعی زندگی هستند که مرگ و زندگی در آن آمیخته است؛ اما این آمیختگی همچون آمیختگی مرگ و زندگی در دنیا نیست؛ بلکه آنان در هر لحظهای گرفتار مرگ و زندگی هستند، نه آنکه فقط یکبار یا دوبار مرگ را تجربه کنند چنانکه در دنیا چنین است؛ بلکه همواره در حالت بینابینی مرگ و زندگی هستند که زندگی را از حالت عادی خارج میکند.
هر انسانی در طول عمر خویش در دنیا ممکن است یک مرگ را تجربه کند که از آن به «موته اولی» در قرآن تعبیر شده و اختصاص به مومنان مقرب درگاه الهی دارد؛ اما دیگران دو مرگ و دو زندگی را تجربه میکنند که یکی از آنها در دنیا و دیگری در برزخ در ارتباط با نفخ صور اتفاق میافتد.
خدا درباره مقربان و مومنان میفرماید: در آنجا جز مرگ نخستين، مرگ را نخواهند چشيد و خدا آنها را از عذاب دوزخ نگاه مى دارد. اين فضل و بخششى است از جانب پروردگار تو، اين است همان كاميابى بزرگ.(دخان، آیات 56 و 57)
درباره کفار نیز میفرماید: مىگويند پروردگارا دو بار ما را به مرگ رسانيدى و دوبار ما را زنده گردانيدى، به گناهانمان اعتراف كرديم، پس آيا راه بيرونشدنى از آتش هست. اين كيفر از آن روى براى شماست كه چون خدا به تنهايى خوانده مى شد كفر مى ورزيديد و چون به او شرك آورده مى شد آن را باور میکرديد، پس امروز فرمان از آن خداى والاى بزرگ است.(غافر، آیات ۱۱ و 12)
با توجه به این آیات میتوان دریافت که مرگ به آن مفهوم دنیوی آن ،در آخرت نیست؛ از همین رو در روایات آمده که در قیامت مرگ را چون گوسفندی ذبح میکنند؛ زیرا دیگر نیازی به آن مرگی نیست که در دنیا است. علامه مجلسی در باب 26 جلد هشتم بحارالانوار احادیث متعددی نقل میکند که مرگ را بهصورت گوسفندی در مقابل اهل بهشت و جهنم سر میبرند؛ از جمله آن روایتی است که از پیامبر(ص) نقل شده که فرمودند: وقتی خداوند اهل بهشت را وارد بهشت و اهل جهنم را وارد جهنم کرد، مرگ مانند گوسفندی آورده میشود و در جلوی چشم آنها، آن را ذبح میکنند؛ بعد منادی ندا میدهد یا اهل الجنهًْ خلود فلا موت یا اهل النار خلود فلا موت؛ یعنی در قیامت دیگر مرگی وجود ندارد، بلکه خلود و جاودانگی هست.
عین عبارت این است: وَ رَوَى مُسْلِمٌ فِی الصَّحِیحِ بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَه(ص) إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّهًِْ الْجَنَّهًَْ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَ قِیلَ یَا أَهْلَ الْجَنَّهًِْ فَیُشْرِفُونَ وَ یَنْظُرُونَ وَ قِیلَ یَا أَهْلَ النَّارِ فَیُشْرِفُونَ وَ یَنْظُرُونَ فَیُجَاءُ بِالْمَوْتِ کَأَنَّهُ کَبْشٌ أَمْلَحُ فَیُقَالُ لَهُمْ تَعْرِفُونَ الْمَوْتَ فَیَقُولُونَ هُوَ هَذَا وَ کُلٌّ قَدْ عَرَفَهُ قَالَ فَیُقَدَّمُ وَ یُذْبَحُ ثُمَّ یُقَالُ یَا أَهْلَ الْجَنَّهًِْ خُلُودٌ فَلَا مَوْتَ وَ یَا أَهْلَ النَّارِ خُلُودٌ فَلَا مَوْتَ قَالَ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَهًِْ الْآیَهًْ.(بحارالانوار، ج 8، صص 344 و 345)
از همین رو در آیات قرآن، سرای آخرت بهعنوان «یومالخلود» مطرح شده و خدا میفرماید: با سلام به بهشت وارد شوید، آن روز خلود و جاودانگی است(ق، آیه 34)؛ زیرا جاودانگی بیمرگ خواهد بود. خدا در قرآن میفرماید: آرى، کسانى که کسب گناه کنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتش هستند و جاودانه در آن خواهند بود؛ و آنها که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند، آنان اهل بهشت هستند و همیشه در آن خواهند ماند.»(بقره، آیات 81 و 82)
از نظر آموزههای قرآن، هر دارنده نفس، مرگ را میچشد: كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهًْ الْمَوْتِ.(آل عمران، آیه 185، انبیاء، آیه 35؛ عنکبوت، آیه 57) از این آیات به دست میآید که این دارنده نفس است که مرگ را همچون امر چشیدنی میچشد. پس مومنان آن را شیرین و احلی من العسل مییابند، در حالی که برای کافران تلخ و زقوم است. با این همه با چشیدن نفس، این مرگ به درون نفس میرود و خلود در آخرت را برایش به ارمغان میآورد؛ خواه خلود در بهشت یا خلود در دوزخ را.
این مرگ نیست که انسان را در بر میگیرد و مثلا نیست و نابود میکند و فوت رخ میدهد، بلکه این نفس انسانی است که مرگ را میچشد تا امکان توفی فراهم آید و زمینه انتقال از داردنیا به دار آخرت فراهم آید؛ چنانکه پیامبر(ص) میفرماید: مَا خَلَقتُم للفَناءِ بَل خَلقتُم للبَقاءِ وَ انُّمَا تَنتَقلُونَ مِن دَار الي دَار؛ شما برای فناء و نابودی خلق نشديد ، بلکه برای بقا آفریده شدید و همانا از خانهای به خانهای ديگر منتقل میشوید.(بحارالانوار، طبع کمپانی، ج 14، ص 409؛ رسالهالانسان بعدالدنيا، علامه طباطبائي ص 2؛ معادشناسی، ج 1 ص 79)
پس مرگ، آفریدهای الهی است که مسئولیت وی در دنیا انتقال دارندگان نفس از دنیا به آخرت از طریق چشیدن آن است. این گونه است که رجعت از دنیا به آخرت و بازگشت در دایره «انا لله و انا الیه راجعون» امکانپذیر میشود و نفس به جاودانگی دست مییابد.(بقره، آیه 156؛ انبیاء، آیه 35؛ عنکبوت، آیه 57)
این انتقال این گونه انجام میشود که خدا از طریق ملکالموت یعنی عزرائیل (سجده، آیه 11) و کارگزارانش به تمام و کمال نفس را میگیرد و از بدن خارج میسازد و به اصطلاح توفی میکند، همان طوری که شبیه آن در خواب انجام میشود.(زمر، آیه 42؛ انعام، آیه 93؛ غافر، آیه 77) واژه توفی و وفات از «وفی» به معنای گرفتن چیزی به تمام کمال آمده است نه فوت به معنای نیستی. کسی که اهل وفا است یعنی کسی است که به تمام تعهدات خویش به طور تمام و کمال پایبند است و آن را انجام میدهد.
از آنجا که پس از ایجاد عالم آخرت، دیگر مرگی نیست، توقع و انتظار مرگ از سوی کافران دوزخی امری بیهوده است؛ از این رو با آنکه آنان درخواست مرگ میکنند، ولی هرگز به چنین مرگی دست نمییابند تا از آن حالت بینابینی مرگ و زندگی برهند.(حاقه، آیات 25 تا 27؛ فرقان، آیات 13 و 14؛ ابراهیم، آیه 17؛ اعلی، آیه 13)
* آثار مثبت تفکر در مرگ
از نظر قرآن، انسانها باید درباره مرگ و فلسفه آن اندیشه کنند. تفکری که بر اساس ساختار عقلانی و تعقل باشد، به طور طبیعی تاثیرات مثبتی را در بینشها، نگرشها، باورها و عقاید به جا گذاشته و فلسفه و سبک زندگی انسان را تغییر میدهد.
تفکر در مرگ و حقیقت آن، در سبک زندگی انسان نقش بسزایی دارد. از همینرو قرآن خواهان تفکر در آن میشود تا آثار این تفکر در سبک زندگی و رفتاری انسان آشکار شود. تفکری که برکات مثبت به جا میگذارد، تفکر در مرگی است که حقیقت آن در قرآن تبیین شده است؛ زیرا اگر مرگ را به معنای فوت و نیستی بدانیم نه وفات، جز عامل نومیدی و یاس نخواهد بود؛ زیرا زندگی دنیوی را امری پوچ و بیمعنا میکند. زندگی که پایان آن مرگ به معنای فوت و نیستی باشد، هرگز کسی را وادار نمیسازد تا کاری انجام دهد؛ چه رسد که کار خیری را برای دیگران انجام دهد؛ زیرا هر کسی که تلاشی میکند میخواهد نتیجه آن را ببیند و اگر این نتیجه، دائمی و ماندگار نباشد برای بسیاری از مردم بیمعنا و پوچ است.
اما اگر مرگ به معنای وفات و انتقال از نشئه دنیا به نشئه آخرت باشد، به طور طبیعی چون به معنای بهرهمندی از نتایج عمل در جهان ابدی دیگر است، میتواند مفید و تاثیرگذار در بینش و نگرش و فلسفه و سبک زندگی بشر باشد. از همین رو خدا مرگی را بیان میکند که با آخرت پیوند خورده است، نه مرگی که هیچ ارتباطی با آخرت ندارد. تفکر و توجه در چنین مرگی است که فلسفه و سبک زندگی انسان را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد و انسان را به جایی میرساند که هیچ موجودی را به آن راه نیست.
پس اگر در اینجا سخن از آثار تفکر در مرگ است، در حقیقت چیزی جز تفکر در مرگی نیست که با آخرت پیوند خورده است. به سخن دیگر، سخن از آثار تفکر در مرگی است که به معنای وفات است نه فوت. در آیات قرآن به این آثار توجه داده شده است. از جمله این آثار مثبت میتوان به موارد زیراشاره کرد:
1. نیکگرایی:
یکی از آثار تفکر در مرگ این است که انسان خود را موجود ابدی در دنیا ندانسته و بر آن است تا به زندگی پس از مرگ بیندیشد و برای آن تلاش و کوشش کنند. اصولا کسانی که به آخرت معتقد هستند و مرگ را دریچهای به آن سو میدانند، به طور طبیعی برای آخرت تلاش میکنند که موجب نیکگرایی و تمایل به انجام کارهای نیک و اعمال صالح میشود. ترکیب مرگ و حیات در دنیا آزمونی سخت از سوی خدا است که انسان باید آن را تجربه کند.(ملک، آیه 2؛ اعراف، آیه 155)
2. انفاق:
یاد مرگ و ایمان و توجه به ویژگى آن و حوادث پس از آن، برانگیزاننده انسان به انفاق و اعمالی از این دست است.(منافقون، آیه 10) کسانی که درباره مرگ و حقیقت آن تفکر میکنند و به آن در طول زندگی توجه دارند، به گونهای عمل میکنند تا آخرت خویش را به خوبی سامان دهند؛ زیرا برترین ره توشه آخرت را تقوایی میدانند که با اعمال صالح از جمله انفاق و کمکهای مالی به دیگران تحقق مییابد.
3. اطاعت از اولیا و ترک اطاعت کفار:
از دیگر آثار تفکر و توجه به مرگ ، اطاعت از اولیای الهی و ترک اطاعت از کفار است. از آیات قرآن به دست میآید که توجه به عمر محدود دنیا و گرفتاریهاى لحظه مرگ، بازدارنده انسان از ارتداد و نفاق در ایمان به قرآن و ایمان به همه آیات آن است.(محمد، آیات 25 تا 27)
4. ایمان به حقایق و آخرت:
توجه به مرگ و نزدیک بودن پایان عمر، زمینهساز ایمان به قرآن و پرهیز از انکار حق و معارف دین اسلام میشود و انسان را به سوی بینش و نگرشی سوق میدهد که فلسفه و سبک زندگی او را دگرگون میسازد.(اعراف، آیات 184 و 185)
5. توحید:
یادآورى مرگ و تفکر در آن، زمینه توجه به خدا و توحید در عبادت و اجتناب از شرک میشود.(بقره، آیه 28؛ انعام، آیه 95؛ یونس، آیه 104) اصولا از نظر قرآن، توجه انسان به آفرینش و مرگ خویش و تفکر در آن، زمینه شناخت ربوبیت خداى یگانه است.(انعام، آیه 2) این بدان معناست که انسان همه چیز را به دست خدا دانسته و گرایش به توحید عبادی و فعلی مییابد. پس در زندگی به عبادت و بندگی خود میپردازد و همه چیز را از خدا میخواهد و این گونه است که فلسفه و سبک زندگی او متاثر از این حقیقت به کلی دگرگون میشود. بنابراین، صراط مستقیم عبودیت و استعانت را فقط از خدا میخواهد و براساس آن زندگی دنیوی خود را سامان میدهد که در سوره فاتحه بیان شده است.
6. قانونمداری به جای قانونگریزی:
از مهمترین آثار تفکر در مرگ آن است که انسان را به قانونمداری سوق داده و از قانونگریزی دور میکند. کسانی که اعتقادی به آخرت ندارند و مرگ را فوت نه وفات میدانند، گرفتار ولنگاری و آزادی مطلق و اباحیگری هستند؛ بر خلاف آن کسانی که اعتقاد به آخرت داشته و مرگ را وفات میدانند، تلاش میکنند تا بر اساس قوانین شریعتی عمل کنند که تضمینکننده آخرت آنان است. حتی شبهه در قیامت و آخرت و باور به اینکه مرگ به معنای فوت است، میتواند موجب شود تا انسان دچار لا ابالیگری و فجور شود؛ در حالی که آخرتگرایی و باور به مرگ موجب میشود تا انسان مقید به قوانین شریعت تضمینکننده سعادت اخروی باشد.(قیامت، آیات 1 تا 5)
7. عدم وابستگی به دنیا:
تفکر در مرگ باعث میشود انسان متوجه این معنا باشد که زندگیاش ابدی نیست و دیر یا زود باید از گذرگاه دنیا عبور کند و هر چه دارد را بگذارد و برود و لذا از غفلتزدگی دور شده و سعی میکند وابستگی به دنیا را از خود بزداید یا به حداقل برساند.
البته تفکر درباره مرگ آثار مثبت و سازنده دیگری نیز دارد که برای رعایت اختصار به همین مقدار بسنده میشود.