اسراف و تبذير در قرآن

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
اسراف و تبذير در قرآن

دين مقدس اسلام بهره‏برداري مشروع از نعمت هاي الهي و زيبايي هاي زندگي را مباح و روا و اسراف و زياده‏روي را حرام و ناروا مي‏داند و اين بدان جهت است كه مسلمان به تناسب امكانات و توانايي و كارآيي خود، در برابر جامعه مسؤوليت دارد. در اين صورت فرد اسراف كار قهرا از اجراي مسؤوليت و تعهدات اجتماعي خود بازمي‏ماند و از اين رهگذر بر پيكر جامعه ضربه مي‏زند.
قرآن مجيد اين حقيقت را در ضمن مباحث اجتماعي در قالب هايي زيبا بيان مي‏كند و با هشدار به پيروان خود مي‏فرمايد: (وَ أَنْفِقُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ) [1] يعني در راه خدا انفاق كنيد و با دست هاي خود، خود را به هلاكت و نابودي نيفكنيد. از اين آيه شريفه چنين استفاده مي‏شود كه اگر مال در راه خدا و به سود جامعه و رفع نيازمندي هاي مردم مصرف نشود سرنوشت آن جامعه و ملت‏به هلاكت و سقوط مي‏انجامد.
صرف‏نظر از اهميت‏خودداري از اسراف و تبذير در دين از نظر موقعيت‏ خاص كشور اسلامي كه در محاصره حكومت هاي سلطه‏گر قرار گرفته اگر ما بتوانيم تجملات زندگي را حذف كنيم و رعايت اقتصاد و ميانه‏روي را در همه حال مدنظر و برنامه عمل قرار دهيم، به استقلال كشور كمك كرده‏ايم و به پيروزي نهايي نزديكتر شده‏ايم. در نتيجه اين شعار را در اقصي نقاط عالم و دنياي اسلام و بالاخص ايران اسلامي اعلام كرده‏ايم كه ما از تنگناهاي اقتصادي نمي‏هراسيم و قدرت آن را داريم كه روي پاي خود بايستيم و به هيچ قدرتي جز خداوند متعال متكي نيستيم.
 
مفهوم اسراف
راغب اصفهاني مي‏گويد: «السرف تجاوز الحد في كل فعل يفعله الانسان‏» [2] اسراف به معني تجاوز از حد و معيار در هر كاري است كه از انسان سر بزند، گرچه استعمال آن در موارد زياده‏روي در انفاق مال بيشتر است و گاهي به خروج از اعتدال در مقدار خرج مال و زماني هم به چگونگي بذل مال و مورد آن اطلاق مي‏شود. اما بنا به مفهوم سخن راغب و روح معني «كل فعل‏» و بر پايه شواهد فراوان در قرآن و حديث، اسراف به هر گونه تجاوزكاري و زياده‏روي گفته مي‏شود و در هر حال اسراف عملي است ممنوع و محكوم، و مورد خشم و انزجار خداوند متعال است و از آن به شدت منع شده است.
خداوند در سوره اعراف مي‏فرمايد: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفين‏‏» [3] بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد.
 
مفهوم تبذير
تبذير برخلاف اسراف و تنها واژه‏اي اقتصادي است. تبذير از ريشه «بذر» يعني تفريق و پخش كردن چيزي; اصلش از ريختن و پاشيدن بذر است كه به طور استعاره درباره كسي كه مال خود را بيهوده تلف و پخش مي‏كند، به كار رفته است و نيز گفته شده است كه تبذير، انفاق مال در راه معصيت است.
با اين توضيحات ملاحظه مي‏كنيم كه «اسراف‏» در برابر اقتصاد و ميانه روي قرار دارد و به هرگونه تجاوز از حد، در غير طاعة‏الله و به قصور از حق‏الله اطلاق مي‏شود. در قرآن كريم واژه قصد و مشتقات آن در معاني; راست، متوسط و معتدل به كار رفته است. مانند « وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ ‏»  [4] در راه رفتن اعتدال را رعايت كن.
« فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ » [5] از ميان آنها عده‏اي بر خود ستم كردند و عده‏اي ميانه‏رو بودند و عده‏اي به اذن خدا در نيكي‏ها از همه «پيشي‏» گرفتند.
حضرت علي(ع) در مورد قصد مي‏فرمايند: «عليك بالقصد في الامور» [6] بر تو باد ميانه‏روي در كارها. در خطبه همام از نشانه‏هاي متقين و پرهيزگاران مي‏فرمايد: «و ملبسهم الاقتصاد» [7] يعني پوشاكشان ميانه بود، بدين معني افراط و تفريط در كارها و زندگيشان وجود ندارد.
از مجموع اين نظريه‏ها اين چنين برمي‏آيد كه بين واژه اسراف به معني اقتصادي آن با واژه تبذير فرق زيادي وجود ندارد و تنها ممكن است در جهت تمايز بين اين دو واژه گفته شود كه با توجه به خصوصيات تعابير لغت‏شناسان در معني تبذير، مقصود از اين واژه تلف كردن و ضايع نمودن مال است و زياده‏روي در انفاقات شخصي و امور خيريه را شامل نمي‏شود، در حالي كه اسراف فراگيرتر از آن و در برگيرنده همه موارد از به هدردادن و زياده‏روي در مصارف شخصي و خانوادگي و انفاق هاي مستحب مي‏باشد. و به عبارت ديگر هر تبذيري اسراف است ولي هر اسرافي تبذير نيست.
از امام صادق(ع) جمله كوتاهي نقل شده است كه ممكن است همين نكته را از آن استفاده كرد. آن حضرت فرمود: «ان التبذير من الاسراف‏» يعني، تبذير از اسراف است. در اين حديث‏شريف، براي اسراف انواع‏واقسامي فرض شده، كه تبذير شاخه‏اي از آن معرفي گرديده است.
 
اسراف از نظر قرآن
در قرآن كريم واژه «اسراف‏» و مشتقات آن مكرر به كار رفته است ولي در بيست و سه مورد لفظ «اسراف‏» استعمال شده كه در هر مورد، مفهومي ويژه دارد. در غالب موارد، مقصود از اسراف جنبه‏هاي اخلاقي، عقيدتي و تجاوز از حدود الهي است، و تنها در چهار مورد جنبه مالي را شامل مي‏شود كه با دو آيه «تبذير» شش آيه مي‏شود.
به آيات زير توجه كنيد:
1 - كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ. [8]
اين‏گونه براي اسراف كاران اعمال شان زينت داده شده است.
2 - وَ لا تُطيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفينَ. [9]
اطاعت فرمان مسرفان نكنيد.
3 - إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ. [10]
خداوند اسراف كار دروغگو را هدايت نمي‏كند.
4 - وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الأرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ. [11]
و به راستي فرعون برتري‏جويي (و طغيان) در زمين روا داشت و او از اسراف‏كاران بود.
اما آياتي كه تنها ظهور در جنبه‏هاي اقتصادي دارند عبارتند از:
1 - انعام، آيه 141.
2 - اعراف، آيه 31.
3 - فرقان، آيه‏67.
4 - اسراء، آيات‏27 و 28.
حال به ذكر چند آيه مي‏پردازيم:
1 - وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا. [12]
و حق نزديكان را بپرداز! و (همچنين) مستمند و در راه‏مانده را، و هرگز تبذير مكن چرا كه تبذيركنندگان برادران شيطانند و شيطان كفران (نعمتهاي) پروردگار كرد.
واژه «تبذير»، تنها يك واژه اقتصادي است و در قرآن كريم تنها در همين دو آيه از سوره اسراء به كار رفته است. و شايد در قرآن كريم كمتر مواردي بتوان پيدا كرد كه با چنين لحن تند و شديدي از عملي نهي شده باشد.
2 - خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ.[13]
زينت‏خود را در هر مسجد برگيريد و بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد همانا كه خداوند مسرفان را دوست نمي‏دارد.
تمامي آيات مربوط به اسراف را مي‏توان به طوركلي به دو بخش تقسيم كرد:
1 - اسراف در مال.
2 - اسراف در غيرمال.
 
1 - اسراف در مال
آيات مربوط به زياده‏روي در صرف مال شامل دو بخش است:
الف) اسراف در مصرف شخصي; مي‏فرمايد: «كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ...» [14] از ميوه آن به هنگامي كه به ثمر مي‏نشيند بخوريد و حق آن را به هنگام درو بپردازيد، اسراف نكنيد كه خداوند مسرفين را دوست نمي‏دارد.
بنابراين اسرافي كه در بعد اقتصادي بيشتر مورد توجه است و موجب تضعيف بنيه مالي محرومان و لذت‏طلبي مسرفان مي‏شود و از بلاهاي بزرگ اجتماعي است و فقر و محروميت ‏بيشتر به دنبال دارد همين نوع اسراف است كه هر مسلمان با توجه به وظيفه و تعهد و مسؤوليتي كه در برابر خداوند و اجتماع دارد لازم است، در مخارج زندگي خويش رعايت اعتدال را بكند و جدا از اسراف پرهيز نمايد.
ب) اسراف به خاطر ديگران; وقتي انفاق از حد تعادل خارج شود نسبت‏به انفاق شونده و انفاق‏كننده هر دو عوارض سوء و زيانبار خواهد داشت، به اين جهت است كه قرآن مجيد وقتي در آياتي از سوره شريفه فرقان ويژگي هاي مؤمنان و بندگان واقعي را برمي‏شمارد يكي از آن ويژگي ها را اين‏گونه معرفي مي‏فرمايد:
« وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَلِكَ قَوَامًا  »; [15] كساني هستند كه هرگاه انفاق كنند نه اسراف مي‏كنند و نه سخت گيري، بلكه در ميان اين دو اعتدالي دارند.
 و نيز قرآن، خطاب به حضرت پيامبر(ص) مي‏فرمايد:« وَلا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا  »[16] هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن (و ترك انفاق و بخشش منما) و بيش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گيري و از كار فروماني.
 و در همين رابطه حضرت علي(ع) مي‏فرمايند: «ما عال امرء اقتصد» [17] كسي كه ميانه‏روي پيشه سازد تنگدست نگردد.
و حضرت رسول(ص) مي‏فرمايند: «من اقتصد اغناه الله، و من بذر افقره الله‏» [18] هر كس در دخل و خرج ميانه‏روي كند خدا بي‏نيازش مي‏كند و هر كس اسراف و تبذير نمايد خداوند فقيرش گرداند.
زيربناي آفرينش بر تعادل گذاشته شده است « وَكُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ » [19] و هر چيزي نزد او مقدار معيني دارد و در مورد ديگر مي‏فرمايد:
« إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ  » [20] ما هر چيزي را به اندازه آفريديم.
حساب هر چيزي در پيشگاه خداوند متعال براساس حكمت‏بالغه او و مصلحت و عدالت و از روي اندازه و بدور از افراط و تفريط است، و اساس حكومت را هم عدالت تشكيل مي‏دهد و اقامه عدل از اهداف مهم بعثت انبياي عظام الهي بوده است تا آنجا كه معيار مالكيت مشروع را عدم زيان و اضرار و ستم به فرد و اجتماع، و ضابطه انفاق و احسان را كرامت و سخاوت بدور از بخل و امساك و نيز بدور از اسراف و زياده‏روي قرار داده است و بالاخره تحكيم بنيان اقتصادي جامعه و ميانه‏روي مطلوب و مورد تاكيد شارع مقدس اسلام است.
 
2 - اسراف در غيرمال
الف) اسراف در قتل; در دوران جاهليت رسم بر اين بود كه هرگاه كسي از روي ظلم و تعدي به قتل مي‏رسيد بستگان مقتول با توجه به خوي و خصلت جاهلي و حس كينه‏توزي و انتقام‏جويي چند نفر از بستگان قاتل را به قتل مي‏رساندند. قرآن كريم اين تجاوز و انتقام‏جويي را مردود دانسته و فرمود: « فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْل » [21] . اما در قتل اسراف نكنيد، يعني، براي قتل يك نفر، فقط يك نفر را به قتل برسانند آن هم با توجه به صدر آيه كه مي‏فرمايد: « وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتي‏ حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ‏»، نفسي را كه خداوند حرام كرده است نكشيد مگر از روي حق، يعني اين كشتن هم فقط در مواردي تجويز شده است كه قاتل مستوجب كشته شدن باشد و با علم و عمد مرتكب قتل نفس شده باشد.
ب) اسراف در نفس; كسي كه از نظام اعتدال خارج مي‏شود و با ارتكاب گناه و معصيت از حريم انساني خود تجاوز مي‏كند اسراف كار است، اما اسراف كاري كه مشمول پيام رحمت و اميد الهي قرار گرفته است:« قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ  ». [22] بگو اي بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده‏ايد از رحمت‏خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مي‏آمرزد.
ملاحظه مي‏شود كه هرگونه گناه و تجاوز از حد و مرز و حريم انساني اسراف بر نفس شمرده مي‏شود.
در جاي ديگر مي‏بينيم، مجاهدان جنگ احد به درگاه خداوند متعال دست نياز برمي‏داشتند:« وَ ما كانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا في‏ أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرين‏ »[23] گفتار آنها فقط اين بود كه پروردگارا گناهان ما را ببخش و از تندروي هاي ما در كارها چشم بپوش، قدم هاي ما را ثابت‏بدار، و ما را بر جمعيت كافران پيروز بگردان.
از آيه شريفه مستفاد مي‏شود، آنچه از آن عدول كرده و بجا نياورده‏اند اطاعت امر پيامبر(ص)، و سستي و منازعه بوده است.
هر نوع گناه، اسراف و تجاوز از حد فطري و طبيعي انسان است كه با ارتكاب آن از مسير اعتدال بيرون مي‏رود و به راه زوال و نيستي كشانده مي‏شود و اين درست‏خلاف آن هدف عالي است كه انبياي الهي براي آن مبعوث شده‏اند.
 قرآن در اين مورد مي‏فرمايد: « وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَيِّناتِ ثُمَّ إِنَّ كَثيراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ»; [24] و رسولان، با دلايل روشن به سوي بني‏اسرائيل آمدند، اما بسياري از آنها بر روي زمين تعدي و اسراف كردند. در اين آيه شريفه مراد از «مسرفون‏» كساني هستند كه از انبيا و طريق حق تبعيت نكردند و در نتيجه اين سركشي به گناه آلوده شدند.
 
معيار اسراف
احاديثي از حضرت امام صادق(ع) نقل است كه در مورد اسراف به اصحاب مي‏فرمايند: كمترين حد اسراف اين است كه لباسي را كه بيرون خانه براي حفظ آبرو مي‏پوشي در داخل خانه نيز بپوشي يا باقيمانده آب و غذا را كه در ظرف مي‏ماند دور بريزي و يا خرما را خورده و هسته آن را دور اندازي. [25] در بعضي از احاديث آمده است كه در هنگام وضو گرفتن بايد مواظب باشيم كه دچار اسراف نشويم و مقدار يك مد (معادل سه چهارم ليتر) آب براي وضو كفايت مي‏كند.
و نيز در ذيل آيه شريفه 31 سوره اعراف: «كلوا و اشربوا...» احاديثي از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است كه از آن جمله اين حديث است كه «عياشي از ابان بن تغلب‏» از آن حضرت نقل مي‏كند كه مال و ثروت از آن پروردگار است كه آن را در نزد مردم به امانت گذاشته است و به آنها اجازه فرموده كه در حد اعتدال و ميانه‏روي بخورند و بياشامند و لباس بپوشند، و نكاح كنند، مركب سواري داشته باشند و مازاد آن را به فقراي مؤمنين ببخشند و بدين‏وسيله اختلافات طبقاتي را از بين ببرند و پراكندگي ها را ترميم كنند و كسي كه اين‏گونه عمل مي‏كند، آنچه را كه مي‏خورد و مي‏آشامد، اعمالش مباح است و نكاح او و استفاده از مركوبش نيز حلال مي‏باشد و كسي كه از اين حد تجاوز كند بر او حرام است و سپس فرمود كه اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد.
از فرمايش امام(ع) كه نظرشان را به صراحت اعلام و مي‏فرمايند: «من عدا ذلك كان عليه حراما» [26] حرمت اسراف به وضوح آشكار مي‏شود و وقتي از حد متعادل و مشخص كه در اين حديث‏شريف بدان تصريح شده تجاوز شد به حرمت مي‏انجامد و به دليل اين‏گونه احاديث و يا به دليل نهي صريح قرآن (لاتسرفوا) اسراف و تبذير نوعي حريم‏شكني و عصيان در برابر امر پروردگار و از گناهان كبيره محسوب مي‏شود.
 در حديثي ديگر مي‏فرمايد: «كسي كه چيزي را در غير اطاعت ‏خدا انفاق كند او مبذر است و كسي كه در راه خدا چيزي را انفاق كند او مقتصد است. [27] در اين جا معلوم مي‏شود كه بذل و بخشش اگر به قصد و نيت الهي نباشد حكم اسراف را دارد و اصولا از ديد اسلام چنين عملي اخلاقي و پسنديده نيست‏حال كه بحث اخلاقي به ميان آمد متناسب است تا اشاره‏اي اجمالي بكنيم به اين كه چگونه‏عملي، از نظر اسلام مقبول است.
 
عمل اخلاقي از ديدگاه اسلام
اسلام عملي را خير و اخلاقي مي‏داند كه داراي دو جنبه باشد. به اين معني كه هر عمل از روح و نيت «حسن فاعلي‏» و شكل و صورت «حسن فعلي‏» تشكيل شده است و عمل خير بايد حسن فعلي داشته باشد يعني صورت و شكل عمل صحيح باشد. مثلا كسي كه مالي را از راه هاي نامشروع جمع كرده و با اين مال به قصد قربت اقدام به خيرات و مبرات مي‏نمايد از او پذيرفته نيست و يا مال مباح و مشروع را خواسته باشد براي ريا و خودنمايي و در غير رضا و طاعت پروردگار انفاق و بخشش كند اينجا هم مردود است و بنا به نظر حضرت امام صادق(ع) چنين كسي مبذر و مسرف است.
 
معيار و ملاك هزينه‏ها
اصولا توجه به اين نكته ضروري است كه هر كس چقدر حق هزينه دارد كه وقتي از آن حد گذشت مشمول اسراف مي‏شود و بايد از آن خودداري نمايد، به اعتباري مصرف و مخارج زندگي را مي‏توان به دو قسم تقسيم نمود، مخارج روا و مخارج ناروا، قضاوت در مورد روا و ناروا بودن مخارج با عرف و افراد اجتماع است. همان‏طور كه قضاوت در مورد اباحه و حرمت‏ بدست‏ شرع است، هر كس براساس ايمان و عدل اسلامي موظف است زندگي خويش را طبق شان و موقعيتي كه در اجتماع دارد تنظيم كند (البته اين با معني مساوات اسلامي منافاتي ندارد، زيرا اين تفاوت براساس تفاوت در شهرت و ضعف استعداد و ميزان تلاش و فعاليت هر كس و مراحل مختلف افراد است) مثلا در باب خمس داريم كه افراد در مورد منافع كسب بايد مخارج سالانه خود را طبق شان تامين كنند و آنچه از اين معيار اضافه باشد مشمول خمس مي‏شود و يا در باب زكات شرط است كه نيازمنداني مي‏توانند آن را دريافت نمايند كه هزينه لباس و غذا و ساير مخارج ضرور زندگي آنان تامين گردد و توسعه يابد تا هم سطح ساير افراد قرار گيرند.
در مورد نفقه زن كه بر عهده شوهر است معيار چنين است كه مرد خوراك و پوشاك زن را در حد شايسته و شرافت مندانه كه در خور شان و موقعيت اجتماعي اوست تامين نمايد در اين زمينه قرآن مجيد مي‏فرمايد: « وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلا وُسْعَهَا»[28] بر آن كسي كه فرزند براي او متولد شده (پدر) لازم است خوراك و پوشاك مادر را به طور شايسته و در مدت شيردهي بپردازد حتي اگر طلاق گرفته باشد، هيچ كس موظف به بيش از مقدار توانايي خود نيست.
مي‏بينيم آن قسمت از مخارج و هزينه‏هايي كه با موقعيت اجتماعي و شؤون زندگي انسان موافق و سازگار است اقتصاد و تقدير معيشت است و آنچه از اين حد و مقدار تجاوز كند، اسراف و زياده‏روي است و موجب غضب پروردگار خواهد بود.
لازم به تذكر است كه شايد نتوان معيار و مقدار معيني براي اسراف در نظر گرفت. بلكه اسراف مفهومي است كه در افراد مختلف و اوضاع گوناگون و اجتماعات مختلف مصاديق متفاوت و مختلفي مي‏يابد، مثلا ممكن است پوشيدن لباس و يا خوردن غذايي خاص در شرايطي كه در جامعه نيازمند و محتاج وجود ندارد اسراف نباشد لكن همان پوشاك و خوراك در جامعه‏اي فقير و يا زماني خاص زياده‏روي و اسراف محسوب شود و اين خود توجه دادن ثروتمندان است‏ به اين كه مسايل مهمتر را در نظر بگيرند و بر تمام ابعاد زندگي خود را زير نظر گيرند و احساس مسؤوليت كنند و بدانند كه همگان در پيشگاه ايزد متعال مسؤولند; مسؤول در برابر خود و جامعه خود.
غني بايد در فكر فقير و رفع نيازهاي او باشد كه در تعاليم اسلام بر اين مساله تاكيد فراوان شده است و براي نمونه علاوه بر آيات شريفه قرآني كه وارد شده است‏به اين كلام مشهور حضرت رسول‏(ص) اكتفا مي‏شود كه فرمود: «من اصبح و لا يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم‏»، پس بايد غني در فكر فقير و در راه رفع حوايج او باشد و افراد كم درآمد در مرز خود حركت كنند تا امتيازهاي نابجا از ميان برود و اصول در جامعه رشد كند و بحران هاي اقتصادي پديد نيايد.
 
اسراف موجب تنگدستي و فقر است و ميانه‏روي مايه توانگري
در حديثي از امام علي(ع) آمده است كه «القصد مثراة و السرف مثواة‏» [29] يعني اقتصاد و ميانه‏روي موجب ثروتمندي و اسراف و ولخرجي موجب سقوط و فقر مي‏گردد.
و نيز امام زين‏العابدين(ع) از رسول خدا(ص) نقل مي‏فرمايد كه فرمود: «ثلاث منجيات فذكر الثالث القصد في الغني و الفقر» [30] حضرت رسول سه عامل براي نجات معرفي مي‏فرمايند كه سومين آن ميانه‏روي و اعتدال در توانگري و نيازمندي است. پس افراد توانگر هم حق ندارند به بهانه اين كه امكانات مالي وسيع دارند به اسراف پردازند.
نكته مهمي كه از اين حديث استنباط مي‏شود اين است كه اسراف و تبذير موجب فقر و تنگدستي است.
 
اسرافي كه هميشه حرام است
سه قسم اسراف است كه در همه جا و در همه حالات حرام است و اختصاص به شخص يا زمان، يا جاي خاصي ندارد.
1 - ضايع كردن مال و بي‏فايده كردن آن، هر چند آن مال كم باشد. مانند بقيه ظرف آب را ريختن در جايي كه آب كمياب باشد و به آن مقدار رفع نياز مي‏گردد. يا لباسي را كه قابل استفاده شخصي يا ديگران است، پاره كردن و يا دور انداختن و يا خوراكي را نگهداشتن و به ديگري ندادن تا اين كه ضايع و تباه شود و يا دادن مال به دست صغيري كه آن را تلف مي‏كند و نظاير اينها.
حضرت صادق(ع) ميوه نيم‏خورده‏اي را ديدند كه از منزل ايشان بيرون انداخته شده بود. آن حضرت ناراحت و خشمگين شدند و فرمودند اين چه كاري است كه كرديد؟ اگر شما سير شده‏ايد بسياري از مردم هستند كه سير نشده‏اند، پس به آنهايي كه نيازمندند بدهيد. متاسفانه در حال حاضر مي‏بينيم در جامعه اسلامي، چه مقدار از غذاها و يا ميوه‏هايي كه قابل استفاده است در سطل هاي آشغال و زباله‏دان ها ريخته مي‏شود! در حالي كه افراد بسياري به آن نياز دارند. نسبت‏به دور ريختن تتمه طعام بخصوص خرده نان (مگر در صحرا براي حيوانات) روايات تهديدآميزي رسيده است كه ذكر آنها موجب طول كلام است.
 
خوردن چيزهاي مضر هم اسراف است
2 - از موارد اسراف، صرف كردن مال است در آنچه به بدن ضرر برساند، از خوردني و آشاميدني و غير آنها مانند خوردن چيزي پس از سيري هر گاه مضر باشد. چنان چه صرف مال در آنچه كه براي بدن نافع و به صلاح آن است، اسراف نيست.
 
صرف كردن مال در محرمات اسراف است
3 - صرف كردن مال در مصرف هايي كه شرعا حرام است، مانند خريدن شراب و آلات قمار و اجرت فاحشه و خواننده و رشوه‏دادن به حكام و صرف نمودن مال در چيزي كه ظلمي در بردارد يا ستمي به مسلماني مي‏رساند و نظير اين ها، و در چنين مواردي از جهت مخالفت امر خدا معصيت است، يكي گناه بودن اصل عمل و يكي اسراف بودن صرف مال در آن موارد.
 
رابطه اسراف و اتلاف مالكيت
در اسلام مالكيتي كه از راه هاي مباح حاصل شده باشد محترم شمرده شده است و جز در مواردي خاص كه در فقه اسلامي مقرر شده از مالك سلب مالكيت نمي‏شود. در اين جا لازم است اين نكته روشن شود كه مالك حق اتلاف را ندارد و حق تصرف تا مرز اتلاف پيش نمي‏رود، اگر مالك بخواهد ملك خويش را تلف كند نوعي «اعراض‏» تلقي مي‏شود به طوري كه آن مال بكلي از مالكيت او خارج مي‏شود و رابطه مالكيت‏شخص با آن چيز از بين مي‏رود.
«اعراض‏» يكي از عوامل سلب مالكيت است. اتلاف مال گناه است و تلف‏كننده اصولا در ملك خداوند تصرف نابجا كرده است.
به عنوان مثال: شخصي از بالاي پشت‏بام ليوان خود را به قصد شكستن مي‏اندازد. اگر ديگري در بين راه آن را بگيرد صاحب آن ليوان كدام يك از آن دو هستند؟ اين بحثي حقوقي است كه در فقه نيز مطرح است، شخص پرتاب كننده ليوان رابطه مالكيت‏خود را با ليوان قطع كرده است و اين «اعراض‏» نام دارد در حالي كه اگر او حق داشت‏شاهد تلف شدن مال خويش باشد اين رابطه قطع نمي‏شد و قطع شدن رابطه مالكيت‏به صرف اين عمل بدين معني است كه او حق اتلاف ندارد. با اولين اقدام شخص «براي اتلاف مال خود» دو مساله به وجود مي‏آيد: يك گناه تكليفي و ديگر اثر حقوقي كه همان قطع مالكيت اوست‏به گونه‏اي كه اگر فرد ديگري آن مال را از تلف شدن نجات دهد مالك آن مي‏گردد.
 
صراط مستقيم
در جامعه اسلامي براساس نگرش خاص اسلام بايد تمام حركت ها و روش ها در كليه شؤون و ابعاد حياتي در مسيري ويژه قرار گيرد كه در اصطلاح خاص مكتبي از آن صراط مستقيم و طريقه وسطي، سواءالسبيل يا راه ميانه و خط عدالت تعبير مي‏شود، صراط مستقيم راهي است كه خداوند متعال براي انسان در نظر گرفته و از اين راه است كه انسان مي‏تواند به كمال لايق خود برسد و گذشتن از آن توام با سلامت و عافيت از پل صراط در جهان ديگر است، و آن خط و مسيري است كه در دو لبه پرتگاه سقوط در دره هولناك بدبختي هلاك و عذاب واقع شده است.
 راهروان اين صراط به هر طرف بلغزند خواه چپ يا راست، به جانب افراط و تفريط، جلو افتادن از ديگر رهروان يا عقب ماندن، تهور و بي باكي يا جبن و ترس بي‏مورد، پرگويي يا سكوت و بالاخره خواه لغزش به سوي اسراف و اتراف و تبذير باشد يا به سوي بخل و امساك و تقتير، در هر حال گمراهي است و انحراف و شقاوت.
 حضرت علي(ع) مي‏فرمايد: «اليمين والشمال مضلة والطريق الوسطي هي الجادة‏» [31] راست و چپ گمراهي است و راه راست جاده‏اي است غيرقابل انحراف و به تعبير ديگر، رهرو واقعي اين طريق خود حضرت علي(ع) در جاي ديگر مي‏فرمايد: «و من اخذ يمينا و شمالا ذموا اليه الطريق‏» [32] هر كس به سمت راست و چپ برود مذمتش كرده و از تباه شدن و مفسده برحذرش داريد.
و نيز آن حضرت در مورد مفسده‏گران مي‏فرمايد: «و اخذوا يمينا و شمالا» [33] مفسدين با پيش گرفتن راههاي گمراهي راست و چپ از صراط مستقيم هدايت، چشم پوشيده و محروم شدند بنابراين روشن است كه اسراف و تبذير و بخل و تقتير در صراط مستقيم مكتب اسلام جايي ندارد و خروج از راه تعادل است، ولخرجي و ريخت‏وپاش هاي متكبرانه بر روش مترفين و نازپروردگان لغزش و انحراف به سمت راست‏بوده و بخل و تقتير و امساك، سقوط در جهت چپ و جذب شدن به اصحاب شمال مي‏باشد.
در اين مطلب توجه به اين نكته ضرور است كه انسان منهاي هدايت آسماني و مكتب وحي طبعا يا بخيل است و يا اهل اسراف و تبذير، « وَكَانَ الإنْسَانُ قَتُورًا» [34] انسان سخت گير است; همان‏گونه كه ظالم و نادان است. « إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولا  » [35] و اين هدايت تشريعي الهي است كه او را از اين طبيعت و خصلت هاي پست‏حيواني نجات مي‏دهد و لذا خداوند متعال در آيات كريمه قرآني جهت رهايي از افراط و تفريط و نجات از پستي ها و خست هاي نفساني راه هدايت و تربيت را براي انسان هموار كرده است و مي‏فرمايد: «بندگان خداي رحمان آنان هستند كه هنگام انفاق اسراف نكرده و بخل هم نورزند بلكه در اين ميان راهي استوار، معتدل و براساس عدالت پيش مي‏گيرند». [36]
پس به‏طور كلي و بويژه از بعد اقتصادي كه مورد بحث ما است، بي جا و ناروا مصرف كردن و تلف كردن نعمت هاي الهي، محروم كردن جامعه از آن نعمت ها است، لذا مي‏بينيم كه قرآن كريم چگونه به موارد مختلف آن اشاره مي‏فرمايد: «خداوندت مسرفين را دوست نمي‏دارد» [37] و «مسرفين قابل هدايت نبوده و بسيار دروغگويند» [38] و «اهل هلاكت و گمراهي‏اند و نجات ندارند» [39] و «اهل ترديد و شك و ريبند» [40]، «اهل آتشند» [41] و «قابل پيروي نيستند.» [42]
چون بناي اسلام بر صراط مستقيم است از جهت ديگر، قرآن مجيد، بخل و امساك و تقتير را هم مورد نكوهش قرار داده و مثلا مي‏فرمايد: « الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ‏» [43] آنان كه بخل مي‏ورزند و مردم را به بخل وامي‏دارند و آنچه خدا از فضل خود به آنان بخشيده كتمان مي‏كنند «به مردم استفاده نمي‏رسانند» به كيفر خود خواهند رسيد.
 
چرا مسرفين مبغوض خدا و مبذرين برادران شيطان شمرده شده‏اند؟
علت اين مطلب را بايد در جهان‏بيني و اعتقادات اسلامي جستجو كرد و تبيين آن در مورد مسرفان مي‏تواند چنين باشد كه خداوند امر به عدالت و احسان مي‏كند و طبعا صاحبان عدالت را دوست مي‏دارد. « إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ ‏» و از آنجا كه اسراف كاران از اين فرمان سرپيچي كرده و بي عدالتي در مصرف را پيشه خود ساخته‏اند قهرا مورد خشم و دشمني خداوند قرار خواهند گرفت، ولي در مورد تبذيركاران علت همدست‏بودن و شباهتشان به شيطان را از آيه شريفه مي‏توان استنباط كرد آن جا كه مي‏فرمايد: مبذران برادران شيطانند و تعبير برادر در لغت عرب به معني مشابه و نظير هم مي‏آيد و شيطان در برابر پروردگارش ناسپاس است،
و از طرف ديگر تبذير به معناي ضايع كردن نعمت هاي خداوند است و خود نوعي ناسپاسي است نسبت‏به آن نعمت ها; و شيطان نخستين فردي است كه همه چيز را ناديده گرفت و تمرد از فرمان خدا كرد و راه ناسپاسي را باز نمود، لذا آنها كه مبتلا به اين خصلت ناروا باشند از همكاران و همدستان شيطان خواهند بود و از آنان با عنوان برادران شيطان ياد شده است و اين است رمز تعبير زيباي قرآن.
درسي از رسول خدا(ص)
در كتاب تحف‏العقول آمده است: «جاء الرجل بلبن و عسل لشربه فقال(ص): شرابان يكتفي باحدهما عن صاحبه لا اشربه و لا احرمه و لكني اتواضع لله; فانه من تواضع لله رفعه الله و من تكبر وضعه الله و من اقتصد في معيشته رزقه الله و من بذر حرمه الله و من اكثر ذكر الله آجره الله‏» [44] مردي شير و عسل براي پيامبر(ص) آورد تا بنوشد فرمود: دو نوشيدني كه يكي از ديگري كفايت مي‏كند من آن را نخورم و حرام هم نمي‏كنم ولي براي خدا تواضع مي‏كنم. زيرا هر كه براي خدا تواضع كند خدايش بالا برد و هر كه تكبر كند خداوند او را خوار سازد و هر كه در زندگي ميانه‏روي كند خدايش روزي دهد و هر كه زياده‏روي كند خداوند او را بي‏نصيب گرداند و هر كه خدا را بسيار ياد كند خدايش جزا دهد.
نكاتي كه در اين حديث‏شريف است مستلزم بحثي مفصل و هر كدام راه گشاي سعادت دنيا و آخرت است اما مناسب با اين مقال آن است كه پيامبر(ص) مي‏فرمايند: رعايت اقتصاد و ميانه‏روي در معيشت‏باعث ازدياد روزي و نزول بركات الهي است و فردي كه رعايت اعتدال مي‏كند دچار فقر و تنگدستي نمي‏شود و برعكس كسي كه طريق اسراف و تبذير پيش گيرد دچار محروميت مي‏شود و خداوند چنين بنده‏اي را به سختي معيشت مبتلا مي‏سازد.
امام صادق(ع) فرمود: «چهار دسته هستند كه دعايشان مستجاب نمي‏شود:
اول) كسي كه در خانه مي‏نشيند و مي‏گويد: خدايا به من روزي بده! و در طلب روزي تلاش نمي‏كند در جواب او گفته مي‏شود: «الم آمرك بالطلب؟» آيا تو را به طلب روزي دستور ندادم؟
دوم) كسي كه از همسر خود ناراحت است و او را نفرين مي‏كند، مي‏فرمايند: «الم اجعل امرها عليك‏» آيا امر او را به دست تو قرار ندادم؟
سوم) كسي كه مالي داشته و آن را ضايع كرده است، مي‏گويد: «اللهم ارزقني‏» خدايا به من روزي بده! مي‏فرمايند: «الم آمرك بالاقتصاد؟» آيا تو را به اقتصاد و ميانه‏روي و اعتدال در خرج امر نكرديم و «الم آمرك بالاصلاح؟» آيا به تو دستور اصلاح در مال را نداديم؟
چهارم) كساني كه از مال خود بدون شاهد به ديگران وام دهند و بعد وام‏گيرنده منكر شود، خداوند مي‏فرمايد: «الم آمرك بالشهادة؟» آيا به تو دستور نداديم شاهد بگيري؟[45]  
ملاحظه مي‏فرماييد كه با وجود اسراف و شاهد نگرفتن در پرداخت وام، دعا فايده‏اي ندارد.
 
آثار سوء اسراف
الف) زيان هاي فردي
اسراف كار، علاوه بر زيان هاي اقتصادي كه بر جامعه و ملت تحميل مي‏كند، براي خود نيز زيان هاي جبران‏ناپذيري به بار مي‏آورد:
1 - خشم الهي; اسراف كار چون تعادل و توازن اقتصادي جامعه را برهم مي‏زند، از رحمت‏خدا بدور و گرفتار خشم خدا مي‏شود، همان‏گونه كه در قرآن مجيد آمده است: « إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفين ‏» [46] خداوند اسرافكاران را دوست نمي‏دارد، و امام صادق(ع) فرمود: «ان السرف امر يبغضه الله‏» [47] اسراف مورد غضب خداست.
2 - محروميت از هدايت; خداي متعال كه همواره درهاي رحمتش بر بندگان گشوده است‏خود را « غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ ‏» [48] معرفي كرده است لكن نسبت‏به اسراف كاران مي‏فرمايد: « إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ  ‏» [49] همانا خداوند كسي را كه اسراف كار و دروغگوست هدايت نمي‏كند.
3 - فقر; روشن‏ترين اثر اقتصادي اسراف، فقر است، زيرا كه اسراف كار در اثر مصرف نارواي خود هم جامعه را به ورطه فقر مي‏كشاند و هم خود دچار فقر مي‏شود. لذا يكي از راه هاي مبارزه اسلام با فقر و محروميت ايجاد هماهنگي اقتصادي و ريشه‏كن ساختن اسراف است. حضرت علي(ع) مي‏فرمايند: «القصد مثراة و السرف متواة‏» [50] اقتصاد و ميانه‏روي باعث توان گري و اسراف و ولخرجي مايه فقر و تنگدستي است. و نيز فرمود: «سبب الفقر اسراف‏» [51] ولخرجي عامل فقر است.
4 - هلاكت; اسراف از هر نوعي كه باشد انسان را به نابودي مي‏كشد. قرآن مجيد اين حقيقت را چنين بيان مي‏فرمايد: «ما به وعده‏هايي كه به انبياء و اوليا داديم وفا كرديم و سپس آنها را با هر كه اراده كرديم نجات داديم، اما مسرفان و ستمگران را هلاك كرديم‏» [52] و نيز حضرت علي(ع) مي‏فرمايد: «كثرة السرف تدمر» [53] اسراف كاري زياد انسان را به هلاكت مي‏كشاند.
5 - كيفر اخروي; كيفر كساني كه از حدود الهي تجاوز كرده و اوامر و نواهي خدا را ناديده گرفته باشند، تنها فقر و تنگ دستي در دنيا نيست‏بلكه عذاب اخروي نيز در انتظار آنان است. قرآن مجيد در اين‏باره مي‏فرمايد: « كَذلِكَ نَجْزي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى‏ ‏» اين چنين جزا مي‏دهيم كسي را كه اسراف كند و ايمان به آيات پروردگارش نياورد، عذاب آخرت شديدتر و پايدارتر است، و در جاي ديگر مي‏فرمايد: « وَ أَنَّ الْمُسْرِفينَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ» براستي كه مسرفان اهل دوزخند. به اين ترتيب معلوم است كه وضع افرادي كه در مسير باطل و هرزگي ها دچار اسراف مي‏شوند چه خواهد بود!
 
ب) زيان هاي اجتماعي اسراف
البته از نظر اسلام، هر كس مالك حاصل كار و دسترنج‏خود - با رعايت‏حدود شرعي - مي‏باشد ولي انسان نمي‏تواند به بهانه اين كه مالك مالي است هر طور كه بخواهد آن را صرف و خرج كند بلكه دو شرط اساسي دارد: يكي بهره‏گيري براي خود و ديگري بهره‏دادن به ديگران و تعطيل اينها دو صورت مي‏تواند داشته باشد:
1 - ثروت‏اندوزي و تكاثر كه نه خود از آن بهره‏مند شود و نه ديگران.
2 - صرف مال در راه هوا و هوس و اسراف كاري، كه هر دو ممنوع و داراي پيامدهايي به شرح زير مي‏باشند:
1) حق‏ناشناسي، وجدان هر انساني اين مطلب را پذيراست كه در برابر هر احساني بايد تشكر كرد و اخلاق اجتماعي نيز حكم مي‏كند كه در مقابل هر نيكي بايد حق‏شناس و سپاس گزار باشيم، از احسان و نيكي پدر و مادر، استاد و معلم تا خالق مهربان.
« لَئِنْ شَكَرْتُمْ لأزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ » [54] اگر شكر نعمت را بجا آوريد، فزوني دهيم و اگر كفران نعمت كنيد مجازاتم شديد است.
2 - تزلزل و سستي، انسان هاي معتدل در فراز و نشيب هاي زندگي هرگز نمي‏لغزند ولي افراد اسراف كار كه ولخرجي و مصرف‏زدگي تمام ابعاد زندگيشان را فراگرفته چون روحيه مقاومت ندارند، شكست‏خورده و متزلزل خواهند بود.
3 - كاهش توليد، جامعه مصرفي رفته‏رفته قدرت توليد را از دست مي‏دهد و براي تامين مايحتاج خود به بيگانه روي مي‏آورد. اين مطلبي است كه در دوران حكومت طاغوت براي همه ثابت‏شده و نياز به توضيح ندارد.
4 - سقوط اخلاقي، ولخرجي و ريخت‏وپاش هاي نابجا و بي‏مورد، انسان را از مسير صحيح بيرون آورده و به ورطه هولناك فساد و تباهي مي‏كشاند، انسان اسراف كار گاهي به مرحله‏اي مي‏رسد كه به هر پستي تن مي‏دهد; رشوه مي‏گيرد، دروغ مي‏گويد، ربا مي‏خورد، به عناوين مختلف، عفت و شخصيت‏خود را از دست داده و سرانجام كارش به رسوايي مي‏كشد.
كيفر كساني كه از حدود الهي تجاوز كرده و اوامر و نواهي خدا را ناديده گرفته باشند، تنها فقر و تنگدستي در دنيا نيست‏بلكه عذاب اخروي نيز در انتظار آنان است.
5 - ضعف ايمان، اسراف كاري آدمي را از راه اعتدال خارج مي‏كند و به سستي ايمان و ضعف عقيده مي‏كشاند.
6 - اختلاف طبقاتي، يكي از علل اساسي اختلاف طبقاتي به طور قطع همين اسراف كاري ها است. و همچنين وابستگي به بيگانگان و تضييع حقوق ديگران و غفلت از خدا و حريم‏شكني را از ديگر پيامدهاي اسراف بايد شمرد. علاوه بر اين ها دغدغه خاطر و گرفتاري هاي روحي و بيماري هاي جسمي و رواني از نتايج مسلم ولخرجي ها و بي‏بندوباري‏ها است.
در پايان بايد عرض كنيم كه اسراف و تبذير دايره‏اي وسيع دارد و مصاديق آن نيز متعدد است.
اسراف در اموال عمومي، اسراف در بيت‏المال مسلمين، اسراف در مواد غذايي; خوراك، مسكن، وسيله نقليه و نظاير اين ها از جمله مصاديق اسراف است. زيان بارتر از همه اسراف در بيت‏المال است كه اميرالمؤمنين علي(ع) فرمود: «ان اعظم الخيانة، خيانة الامة‏» [55] بالاترين خيانت، خيانت‏به مردم است.
استفاده شخصي از اموال عمومي، علاوه بر اسراف، خيانت است، اسراف در آب و غذا، اسراف در برق و گاز علاوه بر اسرافكاري، خيانت‏به مردم است.
 
شيوه مبارزه با اسراف
نظارت همگاني يا امر به معروف و نهي از منكر، تبليغات و ارائه الگوي صحيح مصرف و سرانجام برخورد عملي و قانوني قاطعانه با اسراف كاران مي‏تواند كارساز باشد و از اين همه خلاف و اختلاف جلوگيري كند.
پي نوشت ها:
[1] . بقره /195.
[2] . مفردات راغب، ص‏23، ماده سرف.
[3] . اعراف /31.
[4] . لقمان /19.
[5] . فاطر /32.
[6] . غررالحكم، فصل‏49، ص‏483.
[7] . نهج‏البلاغه فيض‏الاسلام، خطبه 184/611.
[8] . يونس /12.
[9] . شعراء /151.
[10] . غافر /28.
[11] . يونس /83.
[12] . اسراء /26 و27.
[13] . اعراف /31.
[14] . انعام /141.
[15] . فرقان /67.
[16] . اسراء /29.
[17] . نهج‏البلاغه فيض، حكمت 34/1153.
[18] . نهج الفصاحه، ص‏601.
[19] . رعد /8.
[20] . قمر /49.
[21] . اسراء /33.
[22] . زمر /53.
[23] . آل‏عمران /147.
[24] . مايده /32.
[25] . ميزان‏الحكمه، 4/448.
[26] . تفسير برهان، 2/10.
[27] . همان، 2/416.
[28] . بقره /233.
[29] . وسائل، 15/258.
[30] . همان.
[31] . نهج‏البلاغه، خطبه‏16، ص‏69.
[32] . همان، خطبه‏213، ص‏704.
[33] . همان، خطبه 180.
[34] . اسراء /100.
[35] . احزاب /72.
[36] . احزاب / مضمون آيه‏67.
[37] . اعراف /31.
[38] . غافر /38.
[39] . انبياء /9.
[40] . غافر /34.
[41] . غافر /43.
[42] . شعرا /151.
[43] . نساء /37.
[44] . تحف‏العقول، موعظه 82 از مواعظ النبي(ص).
[45] . اصول كافي، ج‏2، كتاب دعا، ص‏275.
[46] . اعراف/31.
[47] . وسائل‏الشيعه، 15/262.
[48] . غافر /3.
[49] . مؤمن /28.
[50] . وسائل الشيعه 15/285.
[51] . فهرست غررالحكم، ص‏159.
[52] . انبياء /90.
[53] . فهرست غررالحكم، ص‏195.
[54] . ابراهيم /7.
[55] . نهج‏البلاغه دكتر صبحي صالح، نامه‏26.

خوانده شده 516 مرتبه