
emamian
خطبههای نماز عید فطر
الحمد لله ربّ العالمین. الحمد لله الّذی خلق السّماوات و الارض و جعل الظّلمات و النّور ثمّ الّذین کفروا بربّهم یعدلون. احمده و استعینه و استنصره و اطلب منه التّوفیق و استغفره و اتوب الیه و اصلّی و اسلّم علی حبیبه و نجبیه سیّد خلقه سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
عید سعید فطر را تبریک عرض میکنم به همهی حضّار محترم در این نماز، به همهی ملّت ایران، به همهی امّت اسلامی؛ همچنین تبریک عرض میکنم نوروز را، سال جدید را و همچنین دوازدهم فروردین، روز جمهوری اسلامی ایران را که عید بزرگ ملّت ایران است.
امسال هم ماه رمضان سپری شد و ملّت عزیز ما این تجربهی الهیِ گرانقدر را بحمدالله بخوبی گذراندند. ماه رمضان یک پدیدهی توحیدی است؛ یعنی دلها را و انسانها را به خدای متعال نزدیک میکند. ماه رمضان عرصهی تقرّب به خدا است، محلّ وعدهی تجدید حیات معنوی است؛ یعنی خداوند متعال با تشریع روزهی ماه رمضان یک فرصتی به من و شما داده است که در طول یک سال، یک ماهِ تمام این فرصت را داشته باشیم که دلهای خودمان را شستوشو بدهیم، خودمان را تطهیر کنیم و اگر بتوانیم، خودمان را از آلایشها بیرون بیاوریم و توحیدی کنیم. روزهی ماه رمضان، اُنس با قرآن در ماه رمضان، لیلةالقدر ماه رمضان، توسّلات و تضرّعات و دعاها در ماه رمضان، همهی اینها انسانساز است. ماه رمضان، حقّاً و انصافاً یکی از بزرگترین نعمتهای الهی است. هر کس به هر اندازهای آداب ماه رمضان را مراعات کند و عمل کند، به همان اندازه دل او و جان او و باطن او ساخته میشود، توحیدی میشود. خداوند فرمود: لَعَلَّکُم تَتَّقون؛(۲) این ماه رمضان برای تقوا است، برای متّقی شدن دل و جان انسان است.
امسال بحمدالله ماه رمضان غنی و سرشار از معنویّتی داشتیم؛ در این ماه رمضان رواج قرآن به طور روشنی محسوس بود؛ تلاوت قرآن، جزءخوانی قرآن، تأمّل در آیات قرآن؛ رواج انفاق و سفرههای افطار در مساجد، در حرمها، در خیابانها، در مراکز عمومی؛ حضور در مجالس دعا، حضور پُرشور، حضور متراکم ــ بخصوص جوانها ــ در مجالس دعا و مناجات و تضرّع و توسّل، امسال بحمدالله در ماه رمضانی که گذشت کاملاً محسوس بود؛ همهی قشرها با همهی ظواهر در این مراسم شرکت کردند، بهره بردند، دعا کردند، با خدای متعال حرف زدند، از خدا خواستند، به خدای متعال توکّل کردند، بهرهی زیادی بردند؛ «هنیئاً لارباب النّعیم نعیمهم»؛(۳) آن کسانی که بهره بردند، انشاءالله از این بهرهی ماه رمضان در طول سال استفاده کنند و دل را پاکیزه نگه دارند و تا ماه رمضان آینده این معنویّت را حفظ کنند، انشاءالله ماه رمضانِ بعد یک درجه بالاتر و پیشتر خواهند رفت.
ختم ماه رمضان هم به این راهپیمایی پُرشور و پُرمعنا انجام گرفت؛ مردم ــ ملّت ایران ــ در جمعهی آخر ماه رمضان حرکت عظیمی را انجام دادند و مطالب زیادی از این اجتماع عظیم مردم به دنیا منعکس شد؛ آنهایی که باید بفهمند، آنهایی که باید بشناسند ملّت ایران را، خیلی پیامها را از این اجتماع عظیمِ شما مردم عزیز در تهران، در شهرهای گوناگون ــ بزرگ و کوچک ــ [دریافت کردند و] مردم توانستند این پیام را برسانند و کار بسیار مهمّی انجام گرفت. رشد قلبی همراه با تلاش سیاسی و تحرّک ایمانی، دستاورد این ماه رمضانی بود که گذشت؛ این را حفظ کنیم.
امروز روز عید است؛ از خدای متعال در این روز مبارک بخواهید به شما کمک کند تا انشاءالله بتوانید این دستاوردهای ارزشمند را برای خودتان، برای کشورتان، برای آیندهتان محفوظ بدارید.
بِسمِاللهِالرَّحمنِالرَّحیمِ *قُل هُوَ اللهُ اَحَدٌ * اَللهُ الصَّمَدُ * لَم یَلِد وَلَم یولَد * وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُوًا اَحَدٌ.(۴)
بسماللهالرّحمنالرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما علیّ امیرالمؤمنین و الصّدّیقة الطّاهرة و الحسن و الحسین سیّدی شباب اهل الجنّة و علیّبنالحسین زینالعابدین و محمّدبنعلیّ باقر علم الاوّلین و الآخرین و جعفربنمحمّد الصّادق و موسیبنجعفر الکاظم و علیّبنموسی الرّضا و محمّدبنعلیّ الجواد و علیّبنمحمّد الهادی و الحسنبنعلیّ الزّکیّ العسکریّ و الحجّة القائم المهدیّ صلوات الله علیهم اجمعین و السّلام علی ائمّة المؤمنین و هداة المستضعفین.
در این خطبهی دوّم، یک روی دیگر از این ماه رمضانی که گذشت را عرض میکنم. شیرینیهای ماه رمضان را ملّت ایران و ملّتهای دیگر چشیدند، لکن تلخی این ماه رمضان هم کام همهی روزهداران دنیای اسلام را تلخ کرد و آن عبارت بود از حوادث خونین غزّه و لبنان و فلسطین. باز هم نسلکشی، باز هم کودککشی، باز هم حمایت آمریکا از شرارتهای رژیم صهیونی غاصب فاسد، باز هم کمک به شرارتهای این دستهی آدمکش و تروریست که امروز فلسطین را غصب کردهاند و بر فلسطین و مردم فلسطین حکومت میکنند؛ به اینها کمک کردند، از اینها حمایت کردند.
در اظهارات سیاسیای که غربیها میکنند، مکرّر شنیدهاید که از نیروهای نیابتی اسم میآورند؛ ملّتهای شجاع منطقه، جوانان غیور منطقه را به نیابتی بودن متّهم میکنند. من میخواهم بگویم در این منطقه فقط یک نیروی نیابتی وجود دارد و آن، رژیم صهیونی غاصب فاسد است. رژیم صهیونیستی به نیابت از استعمارگران آتشافروزی میکند، نسلکشی میکند، جنایت میکند؛ اگر دستش برسد به کشورهای دیگر تجاوز میکند، همچنان که امروز دارد به سوریه تجاوز میکند. وارد خاک سوریه میشود تا چند کیلومتری دمشق هم پیش آمده؛ این کار را به نیابت استعمارگرها میکند؛ همان کسانی که بعد از جنگ جهانی دست گذاشتند روی این منطقه و این منطقه را به این شکل درآوردند؛ حالا رژیم صهیونیستی به نیابت از آنها دارد کار آنها را دنبال میکند و تکمیل میکند.
در اظهارات استعمارگران، همین کسانی که با پولشان، با رسانهشان، بر دنیا حکومت میکنند، بر کشورها حکومت میکنند، تروریسم به عنوان یک جنایت محسوب میشود و از تروریسم به عنوان یک جنایت نام برده میشود، امّا [اقدامات] تروریستی برای این رژیم خبیث جنایتکار یک امر جایز و مباحی است! دیگران اگر از حقّ خودشان هم دفاع کنند، از خاک خودشان هم دفاع کنند، به آنها میگویند تروریست، امّا رژیم خبیث صهیونیستی صریحاً نسلکشی میکند، کودککشی میکند، جمعیّت زیادی را میزند، بخصوص اشخاص را ترور میکند و میگوید هم که من ترور کردم، امّا چشمان استعمارگران غربی روی اینها بسته است، به او لبخند هم میزنند، کمک هم میکنند، از او حمایت هم میکنند. از سالها پیش، غیر از کشتارهای جمعی در شهرها و روستاهای فلسطین که رژیم صهیونیستی از همان اوایل شروع کرد و تا حالا ادامه دارد، علاوهی بر آن، یکی از کارهای رایج آنها ترور شخصیّتها است، ترور آدمها است؛ «ابوجهاد»(۵) را در تونس ترور میکنند، «فتحی شقاقی»(۶) را در قبرس ترور میکنند، «احمد یاسین»(۷) را در غزّه ترور میکنند، «عماد مغنیه»(۸) را در سوریه ترور میکنند، تعداد زیادی از دانشمندان عراقی را در بغداد ترور میکنند ــ بعد از آنکه بیست سال قبل، آمریکا وارد عراق شد ــ شهدای دانشمند هستهای را در تهران ترور میکنند؛ کارشان، حرکتشان، حرکتِ تروریستیِ واضح است و آمریکا حمایت میکند، تعدادی از دولتهای غربی حمایت میکنند، بقیّه هم تماشا میکنند و نگاه میکنند. در همین برههی اخیر، در کمتر از دو سال، حدود بیست هزار کودک را رژیم صهیونیستی شهید کرد و پدرها و مادرهای آنها را داغدار کرد، [امّا] کسانی که شعار حقوق بشر میدهند دارند تماشا میکنند و هیچ گونه حرکتی در مقابلشان انجام نمیدهند. ملّتهای دنیا عصبانیاند، ناراحتند، تا آنجایی که اطّلاع دارند؛ ملّتهای دنیا از بسیاری از مسائل و جنایات اطّلاع ندارند. اینکه میبینید در خیابانهای اروپا و حتّی آمریکا علیه رژیم صهیونیستی شعار میدهند، به خاطر اطّلاعات محدود آنها است؛ [اگر] اطّلاعات بیشتری داشته باشند، بیشتر از این هم [اعتراض] میکنند.
نتیجهی این حرفهایی که عرض میکنم، این است که این گروه تبهکار باید از فلسطین ریشهکن بشود و به حول و قوّهی الهی ریشهکن هم خواهد شد. در اینجا تلاش برای این کار و در راه این کار، یک وظیفه است؛ هم وظیفهی دینی است، هم وظیفهی اخلاقی و وظیفهی انسانی است. همه وظیفه دارند در این راه کار کنند، تلاش کنند، برای اینکه این موجود شریر را، این موجود جنایتکار را از این منطقه حذف کنند.
همه بدانند! مواضع ما همان مواضعی است که بود، دشمنی آمریکا و رژیم صهیونیستی هم همان است که بود. تهدید میکنند که شرارت خواهند کرد. البتّه ما خیلی اطمینان نداریم و احتمال زیاد نمیدهیم که از بیرون شرارتی انجام بگیرد، امّا اگر شرارتی انجام بگیرد، قطعاً ضربهی متقابلِ محکم خواهند خورد. و اگر به فکر این باشند که در داخل کشور فتنه راه بیندازند، مثل بعضی از سالهای قبل که راه انداختند، جوابشان را خود ملّت ایران خواهند داد، همچنان که در گذشته دادند. خداوند شما را موفّق و مؤیّد بدارد.
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ * وَ العَصرِ * اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ * اِلَّا الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ.(۹)
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
(۱ خطبههای این نماز در مصلّای امام خمینی (ره) تهران ایراد گردید.
پیام تلویزیونی در آستانه روز جهانی قدس
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
راهپیمایی روز قدس همیشه نشانهی اتّحاد ملّت ایران و اقتدار ملّت ایران است؛ همچنین نشانهی این است که ملّت ایران بر سر اهداف مهم و سیاسی و اساسی خود، پایدار و بااستقامت است. اینجور نیست که شعار حمایت از فلسطین را بدهد، بعد که یکی دو سال بگذرد رها کند. چهل و چند سال است روز قدس ملّت ایران در راهپیمایی شرکت میکنند، در هوای سرد، هوای گرم، با دهان روزه، در سراسر کشور، نهفقط در شهرها؛ در شهرهای بزرگ، کوچک و روستاها. بنابراین راهپیمایی روز قدس یکی از افتخارات ملّت ایران است.
امسال این راهپیمایی به نظر من اهمّیّت بیشتری دارد. ملّتهای دنیا طرفدار ما هستند؛ آنهایی که ما را میشناسند، طرفدار ملّت ایرانند لکن برخی از سیاستها و دولتها که مخالفند، علیه ملّت ایران تبلیغات میکنند: وانمود میکنند وجود اختلاف را؛ وانمود میکنند وجود ضعف را. راهپیمایی شما در روز قدس همهی این ترفندها و سخنان باطل را ابطال خواهد کرد.
امیدوارم انشاءالله خدا کمکتان کند و راهپیمایی روز قدس یکی از بهترین و پُرشکوهترین و باعزّتترین راهپیماییهای این چند سال باشد.
والسّلام علیکم و رحمةالله

سخنرانی نوروزی در جمع اقشار مختلف مردم
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید و انشاءالله این آغاز سال برای همهی شما و برای همهی ملّت ایران سال مبارکی را نوید بدهد. امسال نوروز و آغاز سال به خاطر تقارن با ایّام و لیالی متبرّک، حال و هوای معنوی بیشتری پیدا کرده. البتّه این نکته را به یادمان داشته باشیم که در همهی سالها هم ایرانیان در عید نوروز نگاهشان، نگاه معنوی و همراه با توسّل و توجّه به حضرت احدیّت است؛ لذا سال تحویل را همیشه با دعا آغاز میکنیم؛ جمعیّتهایی که در عید نوروزهای سالهای متمادی مسافرت میکنند، اغلب به مراکز متبرّک سفر میکنند. امسال دیدید در لحظهی تحویل، جمعیّت عظیمی را که در مشهد، در صحن مطهّر اجتماع کرده بودند؛ یا شب قبل مردم تهران بهشت زهرا را انباشتند از جمعیّت؛ این معنایش آن است که ایرانیان ما، مردم عزیز ما حتّی عید نوروز را هم یک عید معنوی به حساب میآورند و با توجّه و توسّل به خدای متعال سالشان را آغاز میکنند. خدا را باید سپاسگزار بود که با وجود تبلیغات سمّی و زهرآگین دشمنان برای اینکه ملّت ایران را از معنویّت جدا کنند، این تبلیغات، این تلاشهای همهجانبهی دشمن، ناکام مانده و ملّت ما به معنویّت، به توجّه، به توحید، به توسّل به ائمّه (علیهم السّلام) نزدیکتر شدهاند و ارادتشان، اظهار محبّتشان، اخلاصشان بیشتر است.
این ایّام متعلّق به امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) است؛ این هم برای ما درس است. امیرالمؤمنین قلّهی عدالت است، قلّهی تقوا است، قلّهی گذشت است در طول تاریخ. اگر ملّت ایران و ملّتهای مسلمان بخواهند استفاده کنند از درس این انسان بزرگ و برترین انسانها بعد از پیغمبر اکرم، باید به نهجالبلاغه بیشتر مراجعه کنند. من توصیه میکنم امسال فعّالان عرصهی فرهنگی به مطالعهی نهجالبلاغه و آموزش نهجالبلاغه توجّه ویژهای داشته باشند.
آنچه مایلم به همه عرض بکنم این است که در این شبها فرصت دعا و تضرّع را از دست ندهید. امشبی که میآید، شب بیستویکم است، بعد هم شب بیستوسوّم است؛ اینها فرصت است، اینها مغتنم است؛ هر یک ساعتِ این شبها برای ما ارزش یک عمر دارد. میتوانید شما ــ بخصوص جوانها، بخصوص جوانها ــ با یک توجّه، با یک دعا، با یک اخلاص، سرنوشت زندگی خودتان بلکه سرنوشت زندگی یک ملّت را تغییر بدهید؛ با یک دعا. خدای متعال وعده کرده است «وَ اِذا سَاَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلیَستَجیبوا لی وَلیُؤمِنُوا بی»؛(۱) خدای متعال میفرماید من نزدیکم، میشنوم، پاسخ میدهم. «وَلیُؤمِنوا بی» یعنی باور کنید. این را باور کنید، بدانید دعای شما، درخواست شما، تضرّع شما از سوی خدای متعال شنیده میشود و پاسخ داده میشود، در صورتی که خودمان موانعی ایجاد نکنیم. این دعا وسیلهی موفّقیّت است، نهفقط در مسائل اخروی و برای برزخ و قیامت، حتّی برای دنیایتان، برای زندگی شخصیتان؛ حتّی در مبارزات بزرگ، در کارهای عظیم دعا کارساز است، دعا سبب است، وسیله است؛ این وسیله را خدا برای ما و در اختیار ما قرار داده؛ مثل توسّل به ائمّه (علیهم السّلام). ائمّه خلفاءالله هستند، مظهر قدرت الهی، مظهر علم الهی [هستند]؛ از آنها میخواهیم؛ خدمتی که خدای متعال محوّل کرده است به بندگان صالحش، کاری که آنها میکنند، کمکی که آنها میکنند، کمکی است که خدا دارد به ما میکند؛ وَ ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ وَ لکِنَّ اللَهَ رَمىٰ.(۲) توسّل به اولیاءالله و ائمّهی هدیٰ (علیهم السّلام) و تضرّعِ عندالله در اختیار ما بندگان است؛ اینها را باید قدر دانست.
پیغمبران خدا، در مشکلات بزرگشان، متوسّل میشدند و دعا میکردند. در قرآن نقل میکند از حضرت موسیٰ (علیه السّلام) که در مبارزهاش با فرعون با آن شدّت، [میگوید] «رَبَّنا اِنَّکَ آتَیتَ فِرعَونَ وَ مَلَاَهُ زینَةً وَ اَموالاً ... رَبَّنا لِیُضِلّوا عَن سَبیلِکَ رَبَّنَا اطمِس عَلىٰ اَموالِهِم وَ اشدُد عَلىٰ قُلوبِهِم»؛(۳) دعا میکند و برای اینکه بر فرعون غلبه کند، از خدای متعال کمک میخواهد. خداوند متعال هم در جواب میگوید: قَد اُجیبَت دَعوَتُکُما فَاستَقیما؛(۴) دعا کردید، از خدا خواستید که در مبارزهی با فرعون پیروز بشوید، این را خواستید، خیلی خب، قَد اُجیبَت دَعوَتُکُما؛ خواستهی شما برآورده شد، فَاستَقیما؛ بِایستید، محکم، با ثبات، با امید. موسیٰ (علیه السّلام) به این توصیهی الهی و به این امر الهی عمل کرد و در مبارزهی خون با شمشیر، خون را بر شمشیر پیروز کرد. مبارزهی ملّت ایران هم همینجور بود ــ با توسّل، با دعا، با توجّه و با استقامت، با ایستادگی ــ و همینجور خواهد بود.
البتّه جبههی حق در این مبارزات هزینه هم میدهد. من مایلم تأکید کنم بر این مطلب؛ به حوادث سال ۱۴۰۳ ــ سال گذشته ــ با این چشم نگاه کنید. در مبارزهی حق و باطل، پیروزی با حق است امّا جبههی حق هزینه میدهد. در جنگ هشتساله در دفاع مقدّس، یک طرف ما بودیم، طرف مقابل یک ائتلاف جهانی بود پشت سر صدّام! هشت سال جنگ طول کشید، بعد از هشت سال همهی دنیا قبول کردند که ایران ــ ایران تنها و تهیدست ــ بر طرف مقابل پیروز شد؛ این را همه فهمیدند، این را همه گفتند، این را همه تصدیق کردند، امّا خب ما در این پیروزی همّتها از دست دادیم، باکریها از دست دادیم، خرّازیها از دست دادیم، چمرانها از دست دادیم؛ اینها خسارت است، اینها هزینه دادن است، لکن در راه پیروزی نهایی است. در حوادث سال گذشته، شخصیّتهای بزرگی از دست ما رفتند؛ شخصیّتهای ارزندهی ایرانی و لبنانی از دست ما رفتند؛ اینها مصیبت بود برای ما، مثل قضیّهی موسیٰ؛ آنجا هم همینجور. حضرت موسیٰ وقتی به مصر آمد، یک زندگی آرام و راحتی که نداشت؛ خودش و بنیاسرائیل در نهایت شدّت بودند: قالوا اوذینا مِن قَبلِ اَن تَأتیَنا وَ مِن بَعدِ ما جِئتَنا؛(۵) بنیاسرائیل به موسیٰ میگفتند که قبل از اینکه شما بیایی به عنوان پیغمبر در مقابل فرعون بِایستی، ما زیر شکنجه بودیم، حالا هم که آمدی باز زیر شکنجهایم! حضرت موسیٰ به آنها فرمود: قالَ موسىٰ لِقَومِهِ استَعینوا بِاللهِ وَ اصبِروا؛(۶) استعانت کنید، از خدای متعال کمک بخواهید، صبر کنید، استقامت کنید، مسائل درست خواهد شد؛ و درست شد. همانهایی که گله میکردند که داریم شکنجه میشویم، جلوی چشم خودشان دیدند که فرعون و فرعونیان با ذلّت تمام در آب غرق شدند، نابود شدند و اثری از قدرت و سلطنتشان باقی نماند؛ فقط اجسامشان باقی ماند جلوی چشم، برای عبرت. به این چشم نگاه کنید به حوادثی که پیش میآید، به سختیها، به دشواریها. نهفقط در زمینهی مبارزه؛ ما سال گذشته ــ سال ۱۴۰۳ ــ حوادث تلخ طبیعی هم داشتیم. در طبس در یک معدن، بیش از پنجاه نفر جان باختند؛(۷) خب اینها حادثههای تلخی است. جواب حضرت موسیٰ این است: اِستَعینوا بِاللهِ وَ اصبِروا؛ از خدای متعال استعانت کنید، کمک بخواهید و صبر کنید. شک نکنید سرانجام این ایستادگیها، شکست دشمنان است، شکست رژیم خبیث فاسدِ فاسق صهیونیستی است.
نکتهی مهمّی که دیروز در پیام اوّل تحویل [سال]، به ملّت ایران عرض کردم(۸) و مایلم روی آن نکته تکیه کنم، این است که در این حوادث تلخ سال ۱۴۰۳، قدرت معنوی ملّت ایران آشکار شد؛ صبوری ملّت ایران، ایستادگی ملّت ایران، شهامت ملّت ایران، رشادت ملّت ایران آشکار شد. ملّتها در مقابل حادثهای مثل شهادت رئیسجمهورشان و جمعی از دولتمردانشان کمرشان خم میشود؛ ملّت ایران بازخورد این حادثه را در آن بدرقهی عظیم حماسی نشان داد؛ [یعنی] نمایش عظیم حضور مردم در تشییع جنازهی رئیسجمهور(۹) محبوبشان. یا در نماز جمعهی نصر(۱۰) که دنیا متعجّب شد؛ در همهی کشور آن نماز جمعهی تاریخی اتّفاق افتاد، مردم حضور پیدا کردند. دشمن تهدید میکرد، میخواست ملّت احساس خطر کنند؛ ملّت سینه سپر کردند، آمدند؛ جمعیّتهای کمنظیر. یا در انتخابات ریاست جمهوری،(۱۱) نشاط مردم و آمادگی مردم برای اینکه نگذارند کار کشور زمین بماند؛ در انتخابات شرکت کردند و ظرف پنجاه روز، رئیسجمهور انتخاب کردند، دولت تشکیل دادند. در تشییع شهید هنیّه(۱۲) و در تشییعهای گوناگون، در برخورد با حوادث لبنان و فلسطین و غیر اینها ملّت ایران قدرت معنوی خودش را، روحیهی خودشان را نشان داد؛ نقطهی اوج همهی اینها هم راهپیمایی بیستودوّم بهمن بود. راهپیمایی بیستودوّم بهمن در سال ۱۴۰۳ یکی از آن راهپیماییهای تاریخی بود؛ بعد از ۴۶ سال به یاد انقلابی که آمریکا علیه آن فریاد میکشد، تلاش میکند، اروپا علیه آن تلاش میکند، منافقین عالم، انواع و اقسامشان، گردنکشان، فسّاق، فجّار در هر نقطهی دنیا که هستند و دستشان میرسد علیه جمهوری اسلامی اقدام میکنند، ملّت ایران این حرکت عظیم مردمی را در روز بیستودوّم بهمن انجام میدهد. ملّت ایران خودش را به دنیا شناساند. عزیزان! خودمان هم خودمان را بشناسیم؛ ملّت ایران خودش هم خودش را بشناسد. ما ملّت قویای هستیم، ما ملّت رشیدی هستیم. همهی این مسائل، این رشادت، این حضور، این وارد میدان شدن، در حالی بود که مشکلات اقتصادی هم مردم را احاطه کرده بود؛ اینجور مشکلات اقتصادی معمولاً جمعیّتهای مردمی را ناامید میکند، افسرده میکند؛ مردم ما با همهی این مشکلات وارد میدان شدند، از نظام دفاع کردند. دشمنان نظام به کوری چشمشان دیدند که ملّت ایران به نظام جمهوری اسلامی علاقهمند است.
در زمینهی کارِ برای کشور هم مردم نشاط انجام دادند. من البتّه دیروز گفتم، تکرار هم میکنم که آن شعاری که ما سال گذشته دادیم،(۱۳) به طور کامل انجام نگرفت؛ این به جای خود محفوظ؛ امّا در میدان کار، در میدان عمران و آبادی و ساخت و پیشرفت انصافاً دستِکم مردم، کم نگذاشتند؛ کارهای بزرگی انجام گرفت؛ یک مقداری از آن را در آن جلسهای که کارآفرینان در همین حسینیّه جمع شدند، گزارش دادند؛(۱۴) یک مقداری از آن کارهایی که انجام گرفته بود، پخش شد. الان هم شما ببینید در همین چند ماه گذشته تعداد زیادی طرحهای فراوان مفید برای مردم در سرتاسر کشور ــ بعضی بزرگ، بعضی کوچک، امّا زیاد و متعدّد ــ افتتاح شد؛ این نشاندهندهی آن است که مردم در میدان کار الحمدلله فعّالند. البتّه ما قانع نیستیم؛ کارهای زیادی هست که باید انجام بگیرد که یکی از آنها را من شعار امسال قرار دادم؛ یک مختصری دربارهی آن توضیح خواهم داد.
مسئلهی تولید را بنده چند سال است تکرار میکنم؛ جهش تولید، مشارکت مردم در تولید و مانند اینها؛ همه مربوط به تولید؛ چرا؟ چون تولید یکی از کلیدهای اصلی بهبود اقتصاد کشور و معیشت مردم است. تولید داخلی خیلی اهمّیّت دارد. منتها تولید احتیاج پیدا میکند به سرمایهگذاری؛ سرمایهگذاری هم تا میگوییم، ذهن بعضیها میرود به سرمایهگذاری خارجیها؛ نه، سرمایهگذاری مردم خودمان؛ همین نقدینگیای که در اختیار مردم است، همین که بعضیها صرف میکنند نقدینگیهای خودشان را در راه سکّه، در راه زمین، در راه مسکن، در راه ارز و مشکلات درست میکنند برای کشور ــ علاوه بر اینکه سودی نمیرسانند، مشکل هم ایجاد میکنند ــ همین نقدینگی اگر صرف سرمایهگذاری بشود برای تولید، کشور پیشرفت خواهد کرد. سرمایههای کوچک تا سرمایههای بزرگ؛ از یک مرغداری کوچکِ محدود شما بگیرید تا یک کارخانهی عظیم؛ همهی اینها سرمایهگذاری است؛ میتوان این کارها را انجام داد.
بنده امسال گفتم «سرمایهگذاری برای تولید»، شعار سال است. همه ــ مردم و دولت ــ در این زمینه توجّه نشان بدهند به این شعار و تا آنجایی که میتوانند کمک کنند. هر کدام هم وظیفهای دارند؛ مردم یک وظیفه دارند، دولت یک وظیفه دارد. وظیفهی مردم همین است که هر کس میتواند، پولی دارد، امکانی دارد برای اینکه یک تولیدی، ولو کوچک، به وجود بیاورد، این کار را بکند ــ آن کسانی که همّتی کردند و اقدام کردند، سودش را هم خودشان بردند، هم کشور و مردم سود بردند ــ تا کسانی که کارسازان و کارفرمایان و اشتغالآفرینان بزرگ هستند که میتوانند چند هزار نفر را به کار وادار کنند با تولید؛ همهی اینها [وظیفه دارند]. این مال مردم.
وظیفهی دولت چیست؟ وظیفهی دولت این است که زمینه را برای این کار آماده کند. وظیفهی دولت این است: زمینه را آماده کند. بحمدالله دولت مستقر است ــ دولت مستقرّی داریم؛ مثل سال گذشته نیست که جابهجایی و تغییرات و مانند اینها اتّفاق افتاده باشد ــ این دولت میتواند برنامهریزی کند تا بتواند زمینهها را آماده کند. افزایش تولید به مقدّماتی نیاز دارد که مهمترین آنها افزایش سرمایهگذاری است. اگر سرمایهگذاری افزایش پیدا کند، تولید افزایش پیدا میکند؛ این توصیهی امسال بنده است به آحاد مردم.
البتّه مردم و کسانی که توانایی دارند، اگر بخواهند سرمایهگذاری کنند، احتیاج دارند به اینکه سرمایهشان امنیّت داشته باشد؛ این حرف من خطاب به نیروهای نظارتیِ مسئول در دستگاههای مختلف است، چه در دولت، چه در قوّهی قضائیّه، چه در مجلس؛ امنیّت سرمایهگذاری. کسانی که میخواهند سرمایهگذاری کنند، باید احساس امنیّت کنند. اگر احساس امنیّت نباشد، کار پیش نمیرود، [سرمایهگذاری را] انجام نمیدهند. ما گاهی میبینیم در بعضی از جاها دستگاههای نظارتی کأنّه بکلّی نیستند، غایبند، [لذا] کارهای خلافی انجام میگیرد؛ این غلط است. امّا یک جاهایی هم دستگاههای نظارتی سختگیریهای بیجا میکنند، این هم غلط است؛ یکی این است. یکی مسئلهی ثبات قوانین و مقرّرات است؛ هر روز مقرّرات، بخشنامهها و آئیننامهها عوض نشود؛ تا سرمایهگذار خاطرجمع باشد که میتواند اطمینان کند و سرمایهگذاری کند.
یک نیاز دیگری که باز بر عهدهی مسئولین است، این است که فرایند سرمایهگذاری را کوتاه کنند. گاهی به ما نامه مینویسند و شکایت میکنند که ما میخواهیم سرمایهگذاری کنیم، ما را دو سال، سه سال معطّل میکنند برای اینکه یک مجوّزی بدهند! این هم درست نیست؛ باید واسطهها را کم کنند و بتوانند سرعتِ عمل به این کار بدهند.
یک مسئلهی دیگر هم مسئلهی واردات است. گاهی یک شرکتی، یک مرکزی، با زحمت زیاد توفیق پیدا میکند یک کالایی را در داخل تولید کند، در همان وقت، یک دستگاه دیگر ــ دولتی یا غیر دولتی ــ همان کالا را از خارج وارد میکند! خب این ضربهی به تولید داخلی است. همهی اینها را باید دولت مراقبت کند.
یکی از لوازم سرمایهگذاری معرّفی فرصتها است. مردم میگویند «خیلی خب، ما حالا یک مقدار پول داریم، چه کار کنیم، چه جوری سرمایهگذاری کنیم؟» باید به اینها راهنمایی کرد. دستگاههای مختلف، دستگاههای دولتی مختلف، در حوزهی کاری خودشان فرصتهای شغلی را معرّفی کنند، به مردم بگویند، از تلویزیون استفاده بشود، شرح داده بشود، مردم راهنمایی بشوند که اینجوری میتوانید سرمایهگذاری کنید؛ مثلاً فرض کنید [سرمایهگذاری در] شرکتهای دانشبنیان یکی از کارهایی است که در این زمینه میتواند انجام بگیرد.
به هر حال، اگر مسئولان کشور میخواهند مسئلهی معیشت مردم را حل کنند ــ که البتّه میخواهند؛ میدانیم این را؛ مسئولین کشور، مسئولین دولتی، واقعاً میخواهند و اصرار دارند که وضع معیشت مردم را درست کنند ــ این صرفاً با کارهای حمایتی انجام نمیگیرد؛ البتّه کارهای حمایتی هم خوب است، [امّا] با کارهای ریشهای انجام میگیرد که یکی از کارهای ریشهای، همین مسئلهی تولید و سرمایهگذاری است؛ دنبال این باید حرکت کنید. حالا در این زمینه حرف زیاد است.
افراد مطّلع از مسائل اقتصادی و مسئول، با احساس مسئولیّت، مردم را توجیه کنند، راهها را و کارها را [تبیین کنند]، دولت را توجیه کنند و به دولت کمک کنند. بعضیها راهکارهایی دارند، به بنده نامه مینویسند و به من پیشنهاد میکنند. خب رهبری در برنامهریزیهای اقتصادی دخالتی نمیکند؛ یعنی حقّ دخالت هم ندارد، این جزو وظایف دولت است، دولت باید این کار را بکند، ما هم میفرستیم برای دولت. عمده این است که مسئولین دولتی بدانند که چه وظایفی بر عهدهی آنها است، چه توقّعاتی از آنها هست و آنها را انشاءالله انجام بدهند. این، مسئلهی شعار سال.
یک مسئلهای دربارهی این حرفهای سیاسی این روزها است؛ حرفهای آمریکاییها و دولتیهای آمریکا که یکی یک چیز میگوید، یکی آن را تکمیل میکند، یکی آن را رد میکند، یکی آن را اثبات میکند. من فقط یکی دو نکته میگویم. نکتهی اوّل که نکتهی مهم است، این است که آمریکاییها بدانند که در مواجههی با ایران هرگز با تهدید به جایی نخواهند رسید. مطلب دوّم: آنها و غیرِ آنها بدانند که اگر خباثتی نسبت به ملّت ایران انجام بدهند، سیلی سخت خواهند خورد.
مطلب بعدی: یک اشتباه بزرگی را سیاستمداران آمریکایی و اروپایی و امثال اینها میکنند و آن اینکه اسم مراکز مقاومت در منطقه را میگذارند نیروهای نیابتی ایران؛ به آنها اهانت میکنند! نیابتی یعنی چه؟ ملّت یمن انگیزه دارد، مراکز مقاومت در کشورهای منطقه انگیزه دارند؛ جمهوری اسلامی ایران نایب لازم ندارد؛ نیابتی یعنی چه؟ خودشان هستند. در آغاز غصب فلسطین، یکی از کشورهایی که در خطّ مقدّم مقابلهی با این کار قرار گرفت، کشور یمن بود؛ حاکم آن روزش بلند شد رفت در یک اجتماع بینالمللی شرکت کرد و اینجوری مخالفت کردند؛ اینها با این دشمنیها، با این خباثتها، با این ظلمهایی که رژیم صهیونیِ غاصبِ خبیث، امروز و دیروز نسبت به مردم انجام میدهد مخالفند، اعتراض دارند، ایستادگی میکنند، مقاومت میکنند؛ اینجا بحث نیابت نیست. اشتباه بزرگشان این است که خیال میکنند اینها به نیابت از ایران دارند این کار را میکنند؛ نخیر، به نیابت نیست؛ نظر ما معلوم است، نظر آنها هم معلوم است.
امروز خباثتهای رژیم صهیونیستی، رژیم بیرحم صهیونی ــ که واقعاً کلمهی بیرحم، کلمهی کوچکی است ــ دل بسیاری از ملّتهای غیر مسلمان را به درد آورده. علیه رژیم صهیونی در آمریکا و در بعضی از کشورهای اروپایی تظاهرات انجام میگیرد؛ نمیخواهند ببینند اینها را؛ دولتمردان غربی نمیخواهند اینها را ببینند، بفهمند و بدانند که ملّتهایشان چگونه فکر میکنند. میگویند آن دانشگاهی را که در آمریکا، دانشجویانش آمدهاند به نفع فلسطین تظاهرات کردهاند، بودجهاش را قطع کنید؛(۱۵) این هم گردش آزاد اطّلاعات، این هم لیبرالیسم، آزادی، حقوق بشر! اینجوری اینها برخورد میکنند. امروز ملّتها با این خباثتهایی که رژیم صهیونیستی دارد انجام میدهد، مسلّماً مخالفند، معارضند، در برابر اینها هر که بتواند، هر جور بتوانند، مقاومت میکنند؛ جمهوری اسلامی هم در مقابل این زورگوییها، در مقابل این خباثتها محکم ایستاده؛ ما صریح مواضع خودمان را اعلام کردیم؛ ما از مبارزین فلسطینی و از مبارزین لبنانی که از کشورشان، از غزّه، از فلسطین دفاع میکنند، حمایت میکنیم؛ این روش همیشهی جمهوری اسلامی بوده. البتّه تهدید میکنند؛ بدانند ما هیچ وقت شروعکنندهی برخورد و درگیری با این و آن نبودیم، امّا اگر چنانچه کسی خباثت کند و شروع کند، بداند که سیلیهای سختی خواهد خورد.
پروردگارا! در این روز اوّل سال تفضّلات و لطف خودت را بر این ملّت نازل کن. پروردگارا! این سال را برای ملّت ایران، برای ملّتهای مسلمان، سال مبارکی قرار بده؛ ملّتهای مظلوم را بر ظَلَمه فائق و پیروز بگردان. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، ما را بیامرز؛ ملّت ایران را به اهداف بزرگ خودش برسان؛ قلب مقدّس ولیّعصر را از ما راضی کن؛ روح مطهّر امام بزرگوار که این راه را ایشان روی ما باز کرد و روح مطهّر شهدای عزیز که یاری کردند امام بزرگوار را، راضی و خشنود بگردان؛ رحمت و مرحمت خودت را بر اینها نازل کن.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بیانات در دیدار شاعران و اهالی فرهنگ و ادب فارسی
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
اگر وقت نگذشته بود، من مایل بودم که از شعر بعضی از این آقایانی که اسم آوردید و بعضی دیگر که میبینم در جلسه حضور دارند و من روح لطیف و ذوق سرشار و شعر پختهی آنها را میشناسم، استفاده کنیم؛ منتها وقت گذشته و انسان وقتی خسته است ــ حالا شماها که جوانید و به این زودی خسته نمیشوید، امّا بخصوص در سنین ما انسان زود خسته میشود ــ لذّت آن شعر را آنچنان که باید و شاید نمیبرد.
شعر متعهّد و انقلابی بحمدالله روبهرشد است. امشب برای من یک شب مژدهآفرین بود. شعرهایی که خوانده شد، عموماً شعرهای خوبی بود. البتّه در یک حد نبود؛ بعضی خوبتر بود، بعضی خوب بود. و کیفیّت خواندن و توجّه به نکات شعری نشان میداد که شعرها ابتدائی سروده نشده؛ یعنی ناشی از یک منبع و یک مادّه در درون این شعرا است؛ یعنی الحمدلله شاعرِ تربیتشده در کشور، روزبهروز بیشتر شده و داریم. و البتّه گزارش هم به من دادند که در سال ۴۰۳ آزمون خوبی از سوی شعرای متعهّد و انقلابی در مراکز ذیربطِ به شعر داده شده.
این موج گسترش شعر، بخصوص در بین جوانها، خیلی امیدوارکننده است. شعر مهم است. شعر یک هنر بینظیر است. وجود انواع و اقسام رسانهها نتوانسته شعر را از موجودیّت رسانهای قوی و تأثیرگذار خودش تنزّل بدهد. شعر حقیقتاً یک رسانهی اثرگذار است. لذاست که هر چه شعر پیشرفت پیدا کند و شعرای خوب زیاد بشوند، جای خرسندی و خوشحالی دارد.
کمّیّتها البتّه خیلی زیاد شده ــ که خیلی خوب است ــ کیفیّتها هم انتظار داریم که به همین اندازه افزایش پیدا کند. الان کمّیّت بر کیفیّت رجحان دارد در بین مجموعهی شعرای جوان خوب ما؛ لکن این استعدادهایی که من میبینم، همهی اینها انشاءالله باکیفیّت خواهند شد، اگر خوب ادامه بدهند و پیش ببرند. شاعرِ باکیفیّت هم بحمدالله کم نداریم؛ یعنی شعرای خوب، شعرای قوی، شعرائی که انتظار داشتیم به یک رتبهی خوبی برسند و رسیدهاند، الحمدلله داریم در بین مجموعهی شعرای متعهّد و انقلابی؛ منتها من بارها و مکرّر این را گفتهام که هیچ کس ــ هم در شعر و هم در غیر شعر ــ با مشاهدهی ارتقاء خود نباید احساس کفایت بکند.
اینکه شما دیدید شعرتان ارتقاء پیدا کرده و تواناییتان بالا رفته و محصول کارتان یک محصول برجستهای است، شما را قانع نکند؛ برای خاطر اینکه شما همچنان با حافظ فاصله دارید، با سعدی فاصله دارید، با نظامی فاصله دارید. اعتقاد من این است که دورهی ما میتواند سعدیآفرین باشد؛ میتواند. حالا این عواملی که شاعر را شاعر میکنند و قادر بر استخدام الفاظ و جملهبندیها و واژهها میکنند چیست، یک بحث مفصّلی است، راجع به آن نمیخواهم صحبت بکنم؛ به هر حال این دوره دورهای است که شاعر تشویق میشود؛ این منافات ندارد با اینکه شعرا همیشه درددلهایی، گلههایی دارند. همیشه همینجور بوده؛ از اوّل تولّد شعر در ایران، یعنی از هزار و خردهای سال قبل، شعرا همیشه گله داشتهاند. شما نگاه کنید، شعرای بزرگ [با] اینهمه برخورداری در دربار پادشاهها و پول بگیر و مدح بگو که:
شنیدم که از نقره زد دیگدان
ز زر ساخت آلات خوان عنصری(۲)
با همهی اینها، آنها گلهمند بودند و همیشه هم از زندگی گله میکردند. این هست؛ این را نمیشود نفی کرد و تمام هم نمیشود. علّتش هم این است که نابسامانیها و کجیهای زندگی تمام نمیشود؛ منتها دیگران نمیبینند، شاعر میبیند؛ دیگران زبان گفتنش را ندارند، شاعر زبان گفتنش را دارد؛ علّت این است؛ این اشکال ندارد. امّا شعرای امروز ما بحمدالله برخورداریهای اجتماعیشان ــ کار به مسائل مادّی ندارم ــ احترامشان، اینکه این شاعر است، این اهل این هنر بزرگ است، محفوظ است.
ما زمان طاغوت، شعرای بزرگی را دیدیم که واقعاً شاعر برجسته بودند، [امّا] کسی اعتنائی به آنها نمیکرد. خب مثلاً مرحوم امیریفیروزکوهی خیلی شاعر بزرگی بود؛ به نظر من بهترین شاعر زمان خودش بود در بین غزلسراها، [امّا] کسی اعتنا نمیکرد به امیری؛ یعنی اصلاً کسی کاری به کار او نداشت. اگر در خیابان راه میرفت، در همان خیابان خانهی خودش کسی سلامش هم نمیکرد. هیچ وقت در یک برنامهی رادیویی، در یک برنامهی تلویزیونی ــ که حالا آن وقت خیلی نبود ــ حتّی در رسانههای مطبوعاتی از او و امثال او دعوت نمیشد. تنها کاری که میشد مثلاً فرض کنید فلان روزنامه برای اینکه صفحهی خودش را پُر کند، یک غزلِ مثلاً رهی را یا فرض کنید که امیری را یا دیگران را چاپ میکردند. کسی اعتنائی به اینها نمیکرد. امروز شاعر در تلویزیون، در رادیو، در برنامههای گوناگون و مانند اینها [حضور دارد]. بنابراین زمینه امروز برای سعدی شدن آماده است، برای حافظ شدن آماده است، برای نظامی شدن آماده است و میتوان پیش رفت.
بخصوص زبانی که امروز شعر ما پیدا کرده، این زبان، زبان بیسابقه است؛ یعنی الان زبان همین شعرهایی که شما خواندید، این زبان، یک زبان بیسابقهای است؛ این ساخت دورهی انقلاب است. حالا اینکه تعریفش چیست، احتیاج به کار و تأمّل دارد؛ البتّه بعضیها [در این زمینه] کار کردهاند . حالا برای من خیلی واضح و روشن نیست امّا زبان، زبانِ جدیدی است؛ نه زبان آن اشعار قدیمی خراسانی است، نه زبان غزلهای نوع عراقی است، نه زبان غزلهای هندی است؛ از هر کدام از اینها یک چیزی دارد و یک چیز اضافهای بر اینها دارد که این مخصوص این است. خب این خیلی خودش چیز مهمّی است. میتوان یک شاعر بزرگ، شعرای بزرگی، قلّههایی را فرض کرد در زمان ما. باید انشاءالله این کار انجام بگیرد.
باطن شاعر، در شعرِ شاعر اثر دارد؛ چون آنچه شما میگویید، از باطن شما میجوشد؛ هر چه باطن شما پاکیزهتر و زلالتر باشد، شعرتان پاکیزهتر و زلالتر خواهد شد. یعنی به این حتماً باید توجّه کرد؛ نمونههایش را ما دیدهایم، شعرائی که با روحیّات خاصّ خودشان شعر گفتهاند و شعرشان حاکی از آن روحیّات است. توصیهی من این است که بخصوص شعرای جوان، که طبعاً به خاطر ذوق و به خاطر احساسات لطیف و مانند اینها در معرض یک مسائلی قرار میگیرند، هر چه میتوانند بر تقوا و حفظ آن تشرّع و پایبندی به مبانی معرفتی، بیشتر تأمّل کنند. لذا شما در قرآن مشاهده میکنید که در آخر سورهی شعرا، در مورد شعرا [میفرماید]: اِلَّا الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللهَ کَثیرا»؛(۳) چرا «ذَکَرُوا اللهَ کَثیرا»؟ خب، همه باید ذکر کثیر بگویند؛ [امّا] اینکه شاعر را بالخصوص میگوید باید «ذَکَرُوا اللَهَ کَثیرا»، پیدا است که شاعر به این ذکرِ کثیر احتیاج دارد؛ یعنی بایستی ذکر کثیر گفته بشود.
یک سفارش من، استفاده از گنجینهی ادب فارسی است. بله، ما گفتیم که مثلاً سبک شعر شما با سبک سعدی فرق دارد لکن سعدی یک مجموعهی عظیمِ تجربهی هنری است یا در درجهی بعد حافظ و بعضی دیگر، که واقعاً نظیرشان را نمیشود پیدا کرد؛ اینها از لحاظ ذخایر هنری خیلی برجستهاند. از تکّهتکّه و ذرّهذرّهی شعر اینها میشود نکته استفاده کرد؛ یعنی شما که خوشذوقید، شما که جوانید، شما که یک چیزهایی را میبینید که امثال ماها نمیتوانیم ببینیم، خیلی چیزهای خوبی میتوانید استفاده کنید. خواهش من این است که به اینها مراجعه بشود.
یک نکتهی دیگر، بحث شعر عاشقانه، غزل عاشقانه است. گاهی اوقات من اینجا در این جلسه میبینم ــ و در سالهای گذشته هم بوده ــ که مثلاً غزل عاشقانه کأنّه یک جرمی است، یا مثلاً یک چیز منفیای است؛ نه، بالاخره در شاعر احساسات حاکی از محبّت و به صورتی عشق، به وجود میآید، عیبی هم ندارد؛ بنابراین گفتن شعر عاشقانه هیچ اشکالی ندارد. در کنار شعرهایی که برای مفاهیم مقدّس و متعالی گفته میشود، شعر عاشقانه هم گفته بشود، اشکالی ندارد؛ منتها مهم این است که شعر عاشقانه در سنّت شعر فارسی، همیشه عفیف و نجیب بوده؛ نگذارید شعر عاشقانهی شما از این نجابت و از این عفّت خارج بشود؛ این حرف ما است. برهنگی شعرِ عاشقانه و بیپردگی و بیحیائیِ شعر عاشقانه درست نیست. در زمان طاغوت، در بین شعرا بعضی بودند که نسبت به این قضیّه تعمّد داشتند. من یک وقتی از بعضیهایشان اسم آوردهام که دیگر نمیخواهم تکرار کنم آن را؛ ولیکن خب میشود شعر عاشقانه گفت و بدون اینکه هیچ تعریضی(۴) به جنبههای عفّت و نجابت و مانند اینها داشته باشد. این هم یک نکته که لازم است.
یک نکته مسئلهی مضمون و مضمونسازی است. البتّه در شعرهایی که حالا خوانده شد، مضامین خوبی وجود داشت که انصافاً آدم میبیند مضمونیابی و مضمونسازی [وجود دارد]، لکن یک مطلب واحد را با چند زبان میشود بیان کرد. شما میتوانید همان مطلبی را که صد تا شاعرِ دیگر گفتهاند ــ چون مطلب خیلی هست؛ گفت: «یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت»(۵) ــ با یک ترکیب جدید و با یک قالب جدید ارائه کنید؛ این میشود یک مضمون. شعر هندی که گفته میشود دارای مضمون است، یعنی این؛ وَالّا آن چیزهایی که در شعر هندی هست، اینجور نیست که در شعرهای دیگر نباشد؛ منتها به صورت استعمالشدهی در شعر هندی نیست، با آن مضامین نیست.
شادم که از رقیبان، دامنکشان گذشتی
گو مشتِ خاکِ ما هم بر باد رفته باشد(۶)
این را کسی نگفته؟ چرا، شاید آدم بتواند ده شعر [با این مضمون] پیدا کند؛ امّا این تعبیرِ «دامنکشان گذشتی»، مضمونسازی است. حالا البتّه این معنا در شعر صائب که فوقالعاده زیاد است ــ یعنی اوّل تا آخرِ شعرِ صائب همینجور است ــ و شعرای تابع صائب مثل حزین و امثال او هم همینجور هستند و آن نقطهی پیچیدهاش هم مرحوم بیدل است که خب [شعر] او خیلی سخت است و اصراری هم به نظر من وجود ندارد که ما حتماً آنجور مضمونسازی بکنیم که شرح بخواهد و تفصیل بخواهد. البتّه رتبهی بیدل خیلی بالا است و در شعر، هم در لفظ و هم در معنا، کمنظیر است؛ امّا اصراری نیست که حالا حتماً آنجور شعر گفته بشود. به هر حال، مضمون لازم است؛ زبان، استفادهی از واژههای متناسب، لازم است؛ نیامدن زبان عوامانه و گفتارِ رایجِ بخصوص در سطوح پایین در شعر، لازم است. [اگر] به اینها توجّه بکنید، شعر اعتلا پیدا میکند، شعر برجسته میشود. من اینجا نوشتهام «مضمونهای درسآموز با زبان رسا و شیرین و همراه احساس لطیف و رقیق شاعرانه»؛ اینها اگر باشد، شعر واقعاً شعر برجستهای خواهد شد.
یک نکتهی دیگر، مسئلهی مفاهیم موجود زمان ما است. به نظرم کمتر زمانی اینهمه مفاهیم اجتماعی برجستهی شوقآفرین وجود داشته. حالا شما ملاحظه بفرمایید در همین جلسه از شهید سلیمانی گفته شد، از شهید رئیسی گفته شد، از شهید سنوار گفته شد، از شهید نصرالله گفته شد و مطمئنّاً خیلی از حضّارِ محترم هم آماده بودند [بگویند] یا شاید هم دارند شعرهایی راجع به همینها؛ یعنی حتماً دارند؛ چون من از آقای ملکیان (۷) و بعضی از دوستان، شعرهای خیلی خوبی در همین زمینهها شنیدهام. خب اینها موضوعات مهمّی است؛ در واقع، اینها زندهکنندهی مفاهیمی است که باید در ذهن مردم زنده بماند. این کارِ این زمان است. به نظر من، این هم لازم است.
و همچنین مفاهیم توحیدی و معرفتی و حکمت در شعر. اینکه شعر یکی از دوستان را من گفتم واقعاً حکمت بود، همینجور هم هست؛ بعضی از تعبیرات و مفاهیمی که در شعر گفته میشود، مفاهیمِ حکمتآمیزِ سطح بالا است و اینها خیلی باارزش است. دنبال اینها بایستی بود؛ و البتّه مخاطب کمی خواهد داشت؛ بلاشک همه آن مفاهیم را نمیفهمند.
گفتم ز کجایی تو، تسخر زد و گفتا من
نیمیام ز ترکستان، نیمیام ز فرغانه(۸)
این را خیلی آدم نمیفهمد که چه میخواهد بگوید او؛ یعنی این مستیای که او میگوید:
ای لولی بربطزن تو مستتری یا من؟
ای پیش چو تو مستی، افسون من افسانه(۹)
این را غالباً ما نمیفهمیم که این چه مفهومی است، امّا این مفهوم وجود دارد و خواهان دارد و فهمنده دارد؛ کسانی هستند که میفهمند این مضامین را و اگر چنانچه کسانی بتوانند، مخاطبین خوبی در این زمینهها پیدا میکنند.
در نوع استفادهی از تلویزیون هم من یک نظری دارم دیگر؛ حالا این البتّه سلیقهی شخصی است؛ نمیخواهم امرونهیای در این زمینه انجام بگیرد. اینکه ما شاعر مثلاً خوب مطلوبِ در حدّ نصاب خودمان را بیاوریم در یک برنامهی منظّم، مرتّب، هفتگی، یک ساعت، جلوی چشم بیننده نگاه کنیم برای اینکه شعر فلان جوان را بشنود، شعر آن یکی را بشنود، بحث کنند، صحبت کنند، این سطح اعتبار شاعر را پایین میآورد. استفادهی تلویزیون از شاعر این نیست. همه هم استفاده نمیکنند؛ یعنی من خوفم از این است که اینجور برنامهها شعر را بازاری کند؛ آن شاعر خوب را بازاری کند. البتّه شعر باید حتماً در تلویزیون، در رادیو خوانده بشود؛ با شیوههای خوب و مشخّصی، یک شعر خوبی، با یک مقدّمهی خوبی [خوانده شود]؛ یک مجری خوبی، بگوید: بله، مثلاً یک شاعری هستند اینجور، با این خصوصیّات، یک شعری در این زمینه گفتهاند، بعد شاعر با احترام تمام بیاید آنجا بنشیند و شعرش را بخواند؛ این خیلی خوب است، امّا اینکه حالا آنطور که من توصیف کردم [باشد]، شعر را به نظر من پایین میآورد، مشتری زیادی هم قاعدتاً ندارد؛ یعنی مردم، همه، دوست نمیدارند اینجور برنامهی شعری را. به هر حال امیدواریم که انشاءالله همهی جهات را [ملاحظه بفرمایید.]
یکی از دوستانی که به من مشورت دادند برای مطالب امشب، یک نکتهی خوبی را تذکّر دادند و آن این است که در این دفاتر شعریِ سنّت گذشتهی ما رسم بر این بوده که شروع دفتر با توحیدیّه و تحمیدیّه بوده؛ «اوّل دفتر به نام ایزد دانا».(۱۰) حتّی مولوی هم که اسم خدا و مانند اینها را نمیآورد، در واقع آن وصل ازلی و آن ارتباط معنوی و مانند اینها را دارد بیان میکند که آن هم خدا است، آن هم معنویّت است، آن هم معرفت است.(۱۱) و به نظر من این را اگر بشود مراعات کنید، خوب است؛ یعنی دفتری که چاپ میکنید از اشعار خودتان، شروعش با همین شعر معارفی باشد، شعر توحیدی باشد، شعر تحمیدی باشد. انشاءالله خداوند همهی شما را موفّق کند.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۷) آقای محمدحسین ملکیان
«گفتم ز کجایی تو؟ تسخر زد و گفت ای جان / نیمیام ز ترکستان، نیمیام ز فرغانه»
شب جُهنی چه شبی است و علت نامگذاری به این اسم چیست؟
شب جُهنی شب مبارکی است و فضیلت این شب در تعدادی از روایات و احادیث ذکر گردیده است، این شب، شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان است که این شب محتمل به شب قدر نیز هست.
شیخ صدوق (قدس الله نفسه الزکیه) در خصوص نامگذاری این شب به جُهنی گفته: این شب به نام یکی از اصحاب پیامبر (صل الله علیه وآله وسلم) با نام عبدالله بن انیس الانصاری الجُهنی نامگذاری شده و این نامگذاری پس از گفتگویی است که بین او و پیامبر اکرم صورت گرفته است.
در خصوص این نامگذاری روایات و احادیث تاکید می کنند: شخصی به نام جُهنی به نزد پیامبر اکرم (صلّ الله علیه و آله و سلّم) شرف یاب گردید و خدمت آن حضرت عرض کرد:
یا رسول الله، من شتر و گوسفند و غلامانی در بیرون شهر دارم و بدین سبب نمی توانم هر روز به شهر آیم و در محضر مبارکتان به عبادت بپردازم. دوست می دارم شبی را از شبهای ماه مبارک رمضان به من معرفی فرمایید تا در آن شب به شهر آیم و به عبادت و راز و نیاز و اقامه نماز پردازم. پس پیامبر اکرم (صلّ الله علیه و آله و سلّم) او را نزد خویش خواند، در گوشش چیزی فرمود به طوریکه کسی از این صحبت آگاه نشد، از آن به بعد، آن شخص شبهای بیست و سوم ماه مبارک رمضان با خانواده و غلامان و حیوانات خویش به مدینه می آمد.
از عبدالله بن بکیر به نقل از زراره از حضرت امام باقر یا حضرت امام صادق (علیهما السلام) نقل شده که فرمودند: از ایشان در خصوص شبهای ماه رمضان که غسل در آن مستحب است پرسیدم، ایشان فرمودند: شب نوزدهم و شب بیست و یکم و شب بیست و سوم. سپس فرمودند: شب بیست و سوم شب جُهنی است که به پیامبر(صلّ الله علیه و آله و سلّم) فرمود منزل من دور از شهر است، شبی را معرفی کنید تا برای عبادت به شهر آیم و پیامبر (صلّ الله علیه و آله و سلّم) شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان را معرفی نمودند.
به نظر می رسد؛ مسلمانان پس از اینکه جُهنی که به دلیل مشغله کاری خود نمی توانست به شهر آید را در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان در مسجد النبی مشغول عبادت می دیدند، این شب را به جُهنی نامگذاری کردند. و از سوی دیگر از روایات می توان متوجه شد که مسلمانانی که از گفتگوی جُهنی با پیامبر و سفارش پیامبر به ایشان مطلع شدند و ملاحظه کردند که این شخص در شبهای بیست و سوم ماه مبارک رمضان به عبادت مشغول می گردد، متوجه شدند که شب بیست و سوم ماه رمضان شب قدر است.
الامام الصادق عليه السلام:إنَّ لَيلَةَ الثّالِثِ وَالعِشرينَ مِن شَهرِ رَمَضانَ هِيَ لَيلَةُ الجُهَنِيِّ ، فيها يُفرَقُ كُلُّ أمرٍ حَكيمٍ ، وفيها تُثبَتُ البَلايا وَالمَنايا وَالآجالُ وَالأَرزاقُ وَالقَضايا ، وجَميعُ ما يُحدِثُ اللّهُ عز و جل فيها إلى مِثلِها مِنَ الحَولِ ، فَطوبى لِعَبدٍ أحياها راكِعا وساجِدا ، ومَثَّلَ خَطاياهُ بَينَ عَينَيهِ ويَبكي عَلَيها ، فَإِذا فَعَلَ ذلِكَ رَجَوتُ أن لا يَخيبُ إن شاءَ اللّهُ .[الدعوات : ص ۲۰۷ ح ۵۶۱ ، بحار الأنوار : ج ۹۷ ص ۴ ح ۵ .]
امام صادق عليه السلام:شب بيست و سوم ماه رمضان، شب جُهَنى است . در اين شب، هر گونه كارى به نحوى استوار فيصله مى يابد ، و بلاها و مرگ ها و اجل ها و روزى ها و قضاها و هر آنچه خداوند عز و جل در اين شب تا چنين شبى در سال آينده پديد مى آورد ، ثبت مى شود . پس خوشا به حال بنده اى كه اين شب را با ركوع و سجود احيا بدارد ، و خطاها و گناهانش را پيش چشم خويش آورد و بر آنها بگريد ! اگر چنين كند، اميدوارم كه به خواست خداوند، نوميد نشود .
چرا امام علی (ع) نسبت به همه انبیاء غیر از خاتم انبیاء (ص) برتری دارد؟
یکی از ویژگیها و فضائل امیرمؤمنان (علیهالسّلام) افضلیت و برتری آن حضرت نسبت به همه انبیاء غیر از خاتم انبیاء است. دررابطه با دلیل این مسأله ابتدا باید توجه داشته باشید که نوعا در مسائل مختلف سه گونه استدلال وجود دارد:
استلال عقلى و استدلال نقلى واستدلال حسى؛ دلایل عقلى در رابطه با امور کلى مى باشند و در چنین موردى که مقایسه دو امر جزئى است نباید در جست وجوى آن بود. زیرا امور جزئی خارج از قلمرو براهین عقلى است.
دلیل حسى نیز وجود ندارد زیرا اولا ما نظاره گر تمام اعمال و حرکات آنها نیستیم تا با مقایسه شهودى از طریق کنش آنها حکم به برترى یکى بر دیگرى نماییم.
ثانیا اصلا فضایل و مقامات تجربه پذیر نیستند مگر آن که خواصى از طریق تجربه باطنى حقایقى را دریافت دارند.لذا در مورد این موضوع هم هم خارج از ظرفیت علم است و هم در اختیار ما نیست.
پس تنها دلیلی که این فضیلت را ثابت می کند و برای این سوال (چرا امام علی (ع) نسبت به همه انبیاء غیر از خاتم انبیاء (ص) برتری دارد؟) قابل بیان است دلایل تقلی قرآن و سنت است که در این مطلب راسخون به بعضی موارد آن اشاره خواهیم کرد.
چرا امام علی (ع) نسبت به همه انبیاء غیر از خاتم انبیاء (ص) برتری دارد؟
دلیل قرآنی بر برتری علی (ع) بر دیگر پیامبران
علی (ع) جان پیامبر(ص) است
الف: نفس واحد: بنا بر آیه 61 سوره آل عمران که به آیه مباهله مشهور است امیرالمومنین علیه السلام نفس پیغمبر صلی الله علیه و آله است و با آن حضرت اتحاد وجودی دارد چرا که میفرماید:
«أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ» و مراد از نفس یا خودِ پیغمبر صلی الله علیه و آله که در این آیه آمده است به شهادت شیعه و سنی مراد امام علی علیه السلام است. و اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله برتر از انبیای پیشین است امیرالمومنین علیه السلام نیز برتر از آنها خواهد بود.
در همتایی امیرمومنان علیه السلام و حضرات معصومین علیهم السلام با رسول خدا صلی الله علیه و آله در برخی مراحل وجودی همچنین میتوان به روایاتی تکیه کرد که در آنها سخن از اشتراک خلقت این ذوات مقدس در «نور واحد» آمده است:
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « أَنَا وَ عَلِیُّ مِنْ نُورٍ وَاحِد »[1] من و علی از یک نور هستیم.
و یا فرمود: « خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مِنْ نُورٍ وَاحِد »[2] و نیز فرمود: «خَلَقَنِیَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ أَهْلَ بَیْتِی مِنْ نُورٍ وَاحِد»[3] خداوند من و اهل بیتم را از یک نور خلق کرد.
همانطور که در متن دعای ندبه هم آمده است که { لَحْمُکَ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُکَ مِنْ دَمِی } حضرت علی (ع) خون و گوشت پیامبر (ص) بوده است.
علی (ع) همتای قرآن است
ب: عِدل قرآن: بنا بر حدیث ثقلین[4] که با عبارت «لَن یفترقا» بر نبود جدایی و فاصله بین قرآن و اهل بیت علیهم السلام تصریح دارد.
امام علی علیه السلام و خاندان عصمت علیهم السلام همه همتای قرآن کریماند و در هیچ مرحله از مراحل کمالِ وجودی از آن جدا نیستند؛
زیرا افتراق آنها از قرآن حتی در بعضی مراتب، با اطلاق نفی جدایی آنها از یکدیگر که مضمون روشن حدیث شریف ثَقَلین است، منافات خواهد داشت؛
چنانکه اگر اهلبیت علیهم السلام تنها همتای مراحل متوسّط یا نازل قرآن باشند، نه قرین اوج آن با این سخن امیرمومنان علیه السلام هم که فرمود: «أنْزِلُوهم بأحْسن منازل القرآن»[5] :
پس آنها (عترت علیهم السلام) را به نیکوترین منزلهاى قرآن فرود آورید، مناسب نخواهد بود.رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«مَن أرادَ أن یَنظُرَ إلى آدَمَ فی عِلمِهِ و إلى نوحٍ فی فَهمِهِ و إلى إبراهیمَ فی حِلمِهِ و إلى یَحیَى بنِ زَکَرِیّا فی زُهدِهِ و إلى موسَى بنِ عِمرانَ فی بَطشِهِ؛ فَلیَنظُر إلى عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ»[6]
آن که مىخواهد به دانش آدم، فهم نوح، حلم ابراهیم، زهد یحیى بن زکریا و توانمندىِ موسى بن عمران بنگرد، باید به على بن ابى طالب نگاه کند.
امام علی علیه السلام بر اساس آیه ی مباهله به منزله ی جان پیغمبر صلی الله علیه و آله است و چون پیغمبر صلی الله علیه و آله همتای قرآن است.
و قرآن نسبت به سایر کتب آسمانی هیمنه و برتری دارد رسول خدا صلی الله علیه و آله و کسی که به منزله ی اوست؛ یعنی امیرمومنان علیه السلام نیز بر سایر پیامبران؛ حتی پیامبران اولوالعزم علیهم السلام برتری دارد.
برتری امام علی (ع) بر انبیاء از منظر امام صادق علیه السلام
روایت اول:
عبداللَّه بن ولید نقل می کند: امام صادق علیه السلام از من پرسید: نظر مردم درباره ی پیامبران اولوالعزم و امامتان امیرالمومنین علیه السلام چیست؟ (کدام را مقدم و برتر می دانند؟)
گفتم: هیچ کس را بر اولوالعزم مقدّم نمىدارند.حضرت فرمود: خداوند متعال درباره ی موسى علیه السلام فرمود: «و براى او در آن لوحها از هر گونه پندى چیزى نوشتیم»[7].
و نفرمود: تمام موعظهها را و از قول عیسى علیه السلام فرمود: «و تا برخى از آنچه را که درباره ی آن اختلاف مىکنید برایتان بیان کنم»[8]؛
اما درباره ی امامتان أمیرالمومنین علیه السلام فرمود: «بگو: میان من و شما خدا گواهى بسنده است و آن که دانش کتاب نزد اوست»[9] و خداوند [درباره آن کتاب] فرمود:
«و نه هیچ ترى و نه هیچ خشکى مگر آنکه در کتابى است روشن»[10] و نیز فرمود: «و هر چیزى را در امام مبین به شمار آوردهایم»[11] و علم و دانش آن کتاب نزد او است.[12]
شبیه این روایت که بیانگر برتری علمی و برخورداری از کمالات روحی بالاتر است را می توان در مجامع روایی دیگر مانند “بصائر الدرجات” ملاحظه کرد.[13]
روایت دوم:
امام صادق(ع) از یکی از شیعیانش پرسیدند: «نظر دوستاران ما راجع به امیرالمومنین و مقایسه ایشان نسبت به سایر انبیا چیست؟ او گفت: آقا، منظور شما کدام ویژگی حضرت است؟
فرمودند: علم ایشان، پاسخ داد: آنان امیرالمومنین را خیلی بزرگ می دانند اما انبیاء اولوالعظم (حضرت محمد (ص)، حضرت عیسی، حضرت موسی، حضرت ابراهیم و حضرت نوح) را اعلم از ایشان می دانند. حضرت پاسخ دادند: خیر، امیرالمنین افضل هستند. [13]
آن شخص با تعجب پرسید: آیا واقعا امیرالمنین از همه انبیا افضل هستند؟! حضرت فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ یَفْتَحُ مَسَامِعَ مَنْ یَشَاء»[15]،
خدای متعال اگر بخواهد کسی را هدایت کند گوش دلش را باز می کند تا حرف را بفهمد و اگر قصد هدایت کسی را نداشته باشد گوش دل را می بندد؛
یعنی می شنود ولی نمی فهمد. بعد حضرت در ادامه توضیح دادند که من می گویم هرچه نزد همه انبیا بود نزد امیرالمومنین است اما «هُوَ یَسْأَلُنِی هُوَ أَعْلَمُ أَمْ بَعْضُ النَّبِیِّین» تو می گویی امیرالمونین افضل است یا انبیاء اولوالعظم؟!
علی (ع) برترین بشر بعد از رسول خدا(ص)
«ابن ابی الحدید» شارح مشهور نهج البلاغه که سنی مذهب است می نویسد: «نقول إنه کان أولى بالأمر و أحق لا على وجه النص بل على وجه الأفضلیه فإنه أفضل البشر بعد رسول الله و أحق بالخلافه من جمیع المسلمین»[21].
ما معتقدیم که در امر خلافت، [حضرت] علی [علیه السلام] به دلیل برتری که نسبت به دیگران داشت برای تصدی آن، دارای حق بود و نسبت به دیگران اولویت داشت؛ چرا که برترین بشر بعد از رسول خدا [صلی الله علیه و آله] است.
برتری علی (ع) در فهم و حلم و زهد و توانایی بر سایر پیامبران
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «مَن أرادَ أن یَنظُرَ إلى آدَمَ فی عِلمِهِ و إلى نوحٍ فی فَهمِهِ و إلى إبراهیمَ فی حِلمِهِ و إلى یَحیَى بنِ زَکَرِیّا فی زُهدِهِ و إلى موسَى بنِ عِمرانَ فی بَطشِهِ؛ فَلیَنظُر إلى عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ»
آن که مى خواهد به دانش آدم، فهم نوح، حلم ابراهیم، زهد یحیى بن زکریا و توانمندىِ موسى بن عمران بنگرد، [17].
حضرت ابراهیم (ع) شیعه ی حضرت علی علیه السلام
در ذیل آیه ی «وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ» آمده است که در آن حضرت ابراهیم (ع) شیعه ی حضرت علی علیه السلام شمرده شدند
دلایل دیگری هم وجود دارد که ثابت میکند علی علیه السلام از تمام انبیاء مقام بالاتری داشته است:
علی (ع) علت خلقت پیامبر(ص) در حدیث قدسی
حدیث قدسى که در آن خداوند به پیامبر(ص) فرموده است: نگرش به محتواى این حدیث شریف قدسى نه تنها هر گونه ابهام از معناى «لَوْلاکَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلاک وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ وَ لَوْلا فاطِمَهُ لَما خَلَقْتُکُما
(اگر تو نبودى، جهان را نمى آفریدم و اگر على نبود، تو را، و اگر فاطمه نبود، شما دو نفر را نمى آفریدم.)» برطرف مى شود)
بلکه روشن مى گردد چرا در روز رستاخیز علی علیه السلام میزان در بهشت است و هنگام ورود فاطمه علیها السلام به بهشت، پیامبران الهى از آدم تا دیگران به زیارت فاطمه زهرا علیها السلام مى شتابند.
این حدیث شریف همچنین دلیل روشنى بر این مطلب است که چرا هنگامه رستاخیز، پس از برانگیخته شدن مردم و پایان حسابرسى، وقتى پیامبر صلى الله علیه وآله به سوى بهشت مى رود، تنها یک گروه – که گروه فاطمه علیها السلام است – از ایشان پیشى مى گیرد. [18].
برتری حضرت علی(ع) از منظر امام رضا (ع)
امام رضا از پدران بزرگوارشان از امیر المؤمنین (ع) از رسول اکرم(ص) روایت میکند که فرمود: خداوند خلقى که بهتر از من باشد و نزد او گرامى تر از من باشد نیافریده است
علیّ (ع) گوید به پیامبر اکرم گفتم: اى رسول خدا تو بهترى یا جبرئیل؟
فرمود: اى علىّ! خداى تعالى انبیاء مرسلین را بر ملائکه مقرّبین برترى داد و مرا بر جمیع انبیاء و رسولان فضیلت بخشید و پس از من اى علىّ! برترى از آن تو و امامان پس از توست و فرشتگان خادمین ما و دوستداران ما هستند.
اى علیّ! کسانى که عرش را حمل مى کنند و کسانى که اطراف آنند به واسطه ولایت ما حمد پروردگارشان را به جا مى آورند و براى مؤمنان استغفار مى کنند.
اى علیّ! اگر ما نبودیم خداوند آدم و حوّا و جنّت و نار و آسمان و زمین را نمى آفرید و چگونه افضل از ملائکه نباشیم در حالى که در توحید و معرفت پروردگارمان و تسبیح و تقدیس و تهلیل او بر آنها سبقت گرفته ایم،
زیرا ارواح ما نخستین مخلوقات خداى تعالى است و او ما را به توحید و تمجید خود گویا ساخت، سپس ملائکه را آفرید و چون ارواح ما را در حالى که نور واحدى بود مشاهده نمودند، امور ما را بزرگ شمردند، ما تسبیح او را گفتیم تا ملائکه بدانند که ما خلقى هستیم آفریده شده و او از صفات ما منزّه است،
بعد از آن ملائکه نیز تسبیح او را گفتند و او را از صفات ما تنزیه کردند، و چون بزرگى شأن ما را مشاهده کردند تهلیل گفتیم تا ملائکه بدانند که هیچ معبودى جز اللَّه نیست و بدانند که ما بندگانى هستیم و نه خدایانى که با او و یا در کنار او پرستیده شویم و گفتند:
«لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» و چون بزرگى منزلت ما را مشاهده کردند خدا را تکبیر گفتیم تا ملائکه بدانند که خدا بزرگتر از آن است که بدو رسند و منزلت او عظیم است.
و چون عزّت و قوّتى را که خداوند براى ما قرار داده است مشاهده کردند، گفتیم: «لا حول و لا قوّه إلّا باللَّه العلیّ العظیم» تا ملائکه بدانند که هیچ قدرت و قوّتى جز به واسطه خدا نیست و ملائکه گفتند:
لا حول و لا قوه الّا باللَّه، و چون مشاهده کردند آن نعمتى را که خدا بر ما ارزانى داشته و طاعت ما را واجب شمرده است گفتیم:
«الحمد للَّه» تا ملائکه بدانند خداوند به واسطه نعماتى که بر ما ارزانى داشته است حقوقى دارد و ملائکه گفتند: الحمدللَّه . پس به واسطه ما به معرفت خداى تعالى و تسبیح و تهلیل و تحمید او رهنمون شدند.
سپس خداى تعالى آدم علیه السلام را آفرید و ما را در صلب او نهاد و به ملائکه فرمان داد که به خاطر تعظیم و اکرام ما بدو سجده کنند سجده آنها براى خداى تعالى عبودیّت و بندگى و براى آدم اکرام و طاعت بود، زیرا ما در صلب او بودیم، پس چگونه ما افضل از ملائکه نباشیم در حالى که همه آنها به آدم سجده کردند.
و چون مرا به آسمان ها به معراج بردند، جبرئیل دو تا دو تا اذان و اقامه گفت، سپس گفت: اى محمّد! پیش بایست، گفتم: اى جبرئیل! آیا بر تو پیش بایستم؟ گفت:
آرى، زیرا خداى تعالى پیامبرانش را و على الخصوص تو را بر همه ملائکه برترى داده است، من پیش ایستادم و با ایشان نماز خواندم و هیچ فخرى هم نیست و چون به حجاب هاى نور رسیدیم، جبرئیل علیه السّلام گفت:
اى محمّد! پیش برو و از من باز ایستاد، گفتم: اى جبرئیل! آیا در مثل این موضع از من مفارقت مى کنى؟ گفت: اى محمّد! این نهایت حدّ من است که خداى تعالى براى من مقرّر فرموده است
و اگر از آن درگذرم به واسطه تجاوز از حدودى که پروردگارم مقرّر فرموده است بال هایم خواهد سوخت و در نورى افکنده شدم افکنده شدنى تا بدان جا که خداى تعالى از ملکوتش اراده فرموده بود رسیدم و ندا رسید: اى محمّد! گفتم: لبّیک و سعدیک اى پروردگار من! تبارکت و تعالیت،
ندا رسید تو بنده من و من پروردگار توأم، مرا پرستش کن و بر من توکّل نما، تو نور من در میان بندگان من و فرستاده من به سوى خلقم و حجّت من در بین مردمانى، بهشت من براى کسى است که از تو پیروى کند و آتش من براى کسى است که با تو مخالفت کند،
و کرامتم را براى اوصیاى تو لازم گردانیدم و ثوابم را براى شیعیان تو مقرّر داشتم، گفتم: پروردگارا! اوصیاى من چه کسانى هستند؟ ندا رسید اى محمّد!
اوصیاى تو بر ساق عرش نوشته شده است و من- در حالى که در مقابل پروردگارم بودم- به ساق عرش نگریستم و دوازده نور دیدم و در هر نورى سطرى سبز بود که نام هر یک از اوصیاى من بر آن نوشته شده بود، اوّل ایشان علىّ بن أبى طالب و آخر آنها مهدى امّتم بود، گفتم: پروردگارا!
آیا آنها اوصیاى پس از من هستند؟ ندا آمد که اى محمّد! آنها اولیا و دوستان و برگزیدگان و حجّت هاى من بر خلایق پس از تو هستند و آنها اوصیا و خلفاى تو و بهترین خلق من پس از تو مى باشند، به عزّت و جلالم سوگند که به واسطه ایشان دینم را چیره و کلمه ام را بلند مى نمایم.
و توسّط آخرین آنها زمین را از دشمنانم پاک مى گردانم و مشرق و مغرب زمین را به تملیک او در مى آورم و باد را مسخّر او مى کنم و گردنکشان سخت را رام او مى سازم و او را بر نردبان ترقّى بالا مى برم .
و با لشکریان خود یاریش مى کنم و با فرشتگانم به او مدد مى رسانم تا آنکه دعوتم را آشکار کند و مردمان را بر توحیدم گرد آورد، سپس ملکش را تداوم بخشم و روزگار را در اختیار اولیاى خود قرار دهم تا روز قیامت فرا رسد. [19].
برتری علی (ع) بر پیامبران از منظر شخص امیر الموئمنین(ع)
روایتی که در پاسخ صعصعه بن صوحان به همین سوال داده شد که حضرت علی (ع) فرمود «خوب نیست که کسى از خودش تعریف نماید» « تزکیه المرء لنفسه قبیح» [20]
من از حضرت آدم افضل مى باشم
لکن از این جهت که خداوند فرموده است «نعمتهاى خدادادى به خود را نقل کنید وَ أَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ [21] باید بگویم «من از حضرت آدم افضل ام».
صعصعه دلیل این برترى را جویا شد و خلاصه پاسخ امام على علیه السلام چنین است «براى آدم همه جور وسایل راحتى و آسایش و نعمات در بهشت فراهم بود و فقط خداوند او را از خوردن گندم منع نمود. با وجود این ممنوعیت، آدم از گندم خورد و از بهشت رانده شد.
در حالى که من از خوردن گندم منع نشدهام، و چون دنیا را قابل توجه نمىبینم به میل و اراده خود، هرگز نان گندم نخوردهام». منظور حضرت آن است که کرامت و فضیلت افراد نزد خداوند به زهد، ورع و تقواى آنها است.
هر کسى از دنیا اعراض بیشترى داشته باشد، یقیناً نزد خدا مقربتر است. کمال زهد و تقوى هم، اجتناب از حلال ممنوع نشده است که ایشان این کار را انجام دادهاند.
من از حضرت نوح افضل مى باشم
سپس صعصعه پرسید «شما افضل اید یا نوح شیخ الانبیاء؟» حضرت پاسخ داد «من از نوح افضل ام» و علت این برترى بر نوح را چنین فرمود «نوح علیه السلام قوم خود را به سوى خدا دعوت کرد، ولى آنها او را اطاعت نکردند و به آن بزرگوار آزار و اذیت بسیارى رساندند.
سپس نوح پیغمبر، آنان را نفرین کرد و گفت پروردگارا! احدى از کافرین را بر روى زمین باقى نگذار. اکنون با وجود اینکه بعد از وفات خاتم الانبیا، صدمات و آزار فراوانى از این امت به من رسیده است، هرگز آنان را نفرین نکرده و کاملًا صبر پیشه کردم».
ایشان صبر خود را در خطبه شقشقیه چنین توصیف مىکند « فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا».در حالى صبر نمودم که در چشمم خار و در گلویم استخوانى بود.».[22] منظور امام این است که هر کس که بر بلاها و سختىها بیشتر صبر داشته باشد مقرب تر است.
من از حضرت ابراهیم افضل مى باشم
آنگاه صعصعه پرسید «شما افضل هستید یا ابراهیم علیه السلام؟» ایشان پاسخ داد «من از ابراهیم افضل مىباشم» و دلیلش را در قرآن، از زبان ابراهیم علیه السلام چنین مىفرماید رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی؛
پروردگارا چگونگى زنده کردن مردگان را به من نشان ده. خداوند فرمود آیا باور ندارى؟ پاسخ داد چرا باور دارم، اما مىخواهم با مشاهده آن دلم آرام گیرد». [23]
اما من گفتم «اگر کشف حجاب گردد و پردهها بالا رود، یقین من زیادتر نخواهد شد». [24] منظور امام آن است که علو درجه هر کس، درجه یقین او مىباشد که واجد مقام حق الیقین گردد.
من از حضرت موسی افضل مى باشم
در ادامه پرسشِ صعصعه، امام خود را از موسى علیه السلام نیز افضل و برتر خواند و دلیل آن را چنین فرمود «وقتى که خداوند او را ماموریت داد تا به دعوت فرعون به مصر رود، مطابق قرآن مجید، ایشان عرض کرد.
رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ وَ أَخِی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِی رِدْءاً یُصَدِّقُنِی إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ؛ «خداوندا من از آنان یک نفر را کشتهام و مىترسم که آنان مرا به قتل برسانند.
برادرم هارون را که زبان فصیحتر و گویاترى از من دارد، با من همراه گردان تا یاور و شریک من در امر رسالت باشد، و مرا تصدیق نماید؛ زیرا مىترسم آنها رسالتم را تکذیب نمایند». [25]
اما موقعى که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به من مأموریت داد تا به مکه معظمه روم، و آیات اول سوره برائت را در بالاى بام کعبه بر کفار قریش قرائت نمایم-
با آنکه در آنجا کمتر کسى را مىتوان یافت که یکى از خویشان و بستگانش به دست من کشته نشده باشد هرگز و ابداً نهراسیدم. امر پیامبر خدا را اطاعت نمودم و به تنهایى مأموریت خود را انجام داده، آیات سوره برائت را بر آنان قرائت نموده و مراجعت کردم.»
این سخن امام کنایه از توکل او به خدا است؛ چون هر کس توکلش بیشتر باشد فضیلت بیتشرى دارد و موسى کلیم اللَّه به برادرش هارون اتکا و اعتماد داشت، ولى امیرالمؤمنین علیه السلام به طور کامل به خداى بزرگ توکل و اعتماد نمود.
من از حضرت عیسى افضل مى باشم
همچنین امام على علیه السلام خود را برتر و افضل از عیسى مسیح دانست و دلیل آن را نیز چنین بیان کرد به اذن و قدرت پروردگار، وقتى جبرئیل در گریبان مریم دمید، او حامله شد و زمانى که موقع وضع حملش رسید به مریم وحى شد که « اخرجی عن البیتفإنّ هذه بیت العباده لا بیت الولاده».
«از خانه بیت المقدس بیرون آى، این خانه محل عبادت است نه محل ولادت و زایشگاه.» [26] به همین دلیل از بیت المقدس بیرون رفت و عیسى در بیابان خشکیدهاى متولد شد.
اما وقتى مادر من- فاطمه بنت اسد- درد زاییدن گرفت در وسط کعبه به مستجار کعبه متوسل شد و گفت بارالها بحق این خانه کعبه و بحق کسى که این خانه را بنا نهاده است، درد زایمان را بر من سهل و آسان گردان.
در همان وقت دیوار کعبه شکافته شد و مادرم فاطمه با نداى غیبى به داخل خانه راه یافت، من در همان خانه کعبه متولد شدم.
بنابراین چون مکه معظمه بر بیت المقدس برترى دارد و مریم از زادن عیسى در بیت المقدس- مکانى پائینتر از مکه- نهى شد؛
ولى مادر على علیه السلام، براى زادن او به درون کعبه- مکانى برتر از بیت المقدس- دعوت شد، بدین جهت روح، نفس و بدن او از عیسى پاکیزهتر است.
برتری علی (ع) بر پیامبران در روایات اهل سنت
بالاخره کسانى چون ابن ابىالحدید، امام حنبل، امام فخر رازى، شیخ سلیمان بلخى حنفى و بسیارى دیگر، حدیث زیر را از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نقل نمودهاند که فرمود «هر کس مىخواهد به علم آدم نظر کند، به علم على توجه کند.
هر کس مىخواهد حقیقت تقواى نوح و حکمت او را ببیند و نیز حلم و خلت ابراهیم، هیبت موسى و عبادت عیسى را ببیند پس به سوى على بن ابىطالب علیه السلام نظر کند».
« من أراد أن ینظر إلى آدم فی علمه و إلى نوح فی تقواه و إلى إبراهیم فی حلمه و إلى موسى فی هیبته و إلى عیسى فی عبادته فلینظر إلى علی بن أبی طالب علیه السلام». [27]
بالاخره میرسید على همدانى شافعى در پایان این حدیث مىافزاید «فإنّ فیه تسعین خصله من خصال الأنبیاء جمعها اللَّه فیه و لم یجمعها فی أحد غیره.نود خصلت از خصلتهاى انبیا در حضرت على علیه السلام جمع مىباشد که در کس دیگر نمىباشد». [28]
البته تشبیه نمودن على علیه السلام به آدم از بعد علم، بدان جهت است که خداوند در قرآن مجید مىفرماید وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها؛ «خداوند همه اسماء را به آدم آموخت» [29]
و تشبیه نمودن حلم على علیه السلام به حلم ابراهیم از آن جهت است که خداوند در سوره توبه فرمود إِنَّ إِبْراهِیمَ لَأَوَّاهٌ حَلِیمٌ؛ به درستى که ابراهیم بردبار و حلیم بود». [30]
بنابراین چنانچه کسى در ویژگى بارز هر یک از انبیا با آن نبى مساوى شد مىتوان نتیجه گرفت که تمام ویژگىهاى همه انبیا را دارد و لذا برترى او بر آنها اثبات مىگردد.
مقایسه علم موسی(ع) و خضر(ع) در مقابل علی علیه السلام
آنچه خداوند به موسی کلیم داد همه علم الکتاب نبود بلکه بخشی از آن بود که در آیه قرآن تعبیر شده است به «مِنْ کُلِّ شَیْءٍ»[31]
لذا نقل شده است که موسی کلیم وقتی به مقام نبوت رسید و الواح تورات را دریافت کرد مطلبی به ذهنش خطور کرد که: «خداوند در این دوران اعلم از من ندارد، اما خداوند متعال به او خطاب کرد: یک معلم الهی است که علمش را از ما یاد گرفته است «وَ إِذاً لَآتَیْناهُمْ مِنْ لَدُنَّا أَجْراً عَظیماً»[32]
تو باید بروی و او را در محل تلاقی دو دریا پیدا کنی. موسی کلیم به همراه یوشع بن نون راه افتاد «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً»[33]
و گفت: من در محل تلاقی دو دریا می گردم تا این که آن معلم الهی را پیدا کنم و شاگردی او را کنم و اگر او را پیدا نکردم دوران طولانی را (هشتاد سال و بیشتر) می گردم .
تا بتوانم او را پیدا کنم. حضرت موسی به همراه وصیش گشت تا این که در محل تلاقی دو دریا هر دو خسته شدند و هنگامی که خواستند ماهی بریان شده ایی که به همره داشتند را بخورند ناگهان دیدند که ماهی زنده شد و به دریا رفت.
همراه حضرت موسی این صحنه را دید اما حضرت این صحنه را ندید و عبور کرد. بعد از گذش زمانی حضرت موسی فرمود: «فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً»[34]
غذایمان را بیاور تا بخوریم که خیلی خسته شدیم. همراه حضرت عرض کرد: آن جایی که کنار سنگ تکیه داده بودیم ماهی زنده شد و به دریا رفت. همین که موسی کلیم این را شنید فهمید که آن معلم الهی که نفسش مایه حیات است آن جا است؛ پس برگشت و او را پیدا کرد و بنای شاگردی او را گذاشت.
آن معلم به موسی عرض کرد: «قالَ إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطیعَ مَعِیَ صَبْراً»[35] تو نمی توانی با من راه بیایی، چون علومی پیش من است که تو آن ها را نمی فهمی و با من درگیر می شوی.
پس معلم از حضرت قول گرفت که چیزی نگوید و هر وقت لازم بود خود او توضیحات لازم را دهد. آن شخص سه چشمه از علمش را به حضرت نشان داد و در هر سه جا ایشان اشکال کرد. بنابراین معلم فرمود:
«هذا فِراقُ بَیْنی وَ بَیْنِکَ»[36] دیگر باید از هم جدا شویم و سپس اسرار کارهایش را به موسی عرض کرد. در روایت داریم که این معلم حضرت خضر (ع) بود.
در بصائر الدرجات آمده است که امام صادق (ع) در روایتی فرمود: «وقتی موسی کلیم با حضرت خضر مواجه شد یک سؤال از حضرت خضر پرسید که ایشان جوابش را نمی دانستند، یک سؤال هم خضر نبی از حضرت موسی پرسید که ایشان نتوانست آن را جواب دهد، بعد حضرت صادق (ع) فرمود:
اگر من بودم هم سؤال موسی را جواب می دادم و هم سؤال خضر را و هم سؤالی می پرسم که هیچ کدام جواب آن را ندانند!» پس درجه علمی ائمه (ع) از خضر نبی که سرچشمه معارف بودند بیشتر است و ایشان شاگردی ائمه را می کردند.
خلاصه یکی از اسامی امیرالمومنین در قرآن این است: «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»، کسی که همه علم الکتاب در نزد اوست. از امام صادق در کافی نقل شده است که:
«آیا در قرآن دیده ای که خداوند در باب کسی که در خدمت حضرت سلیمان بود و علم الکتاب داشت و تخت بلقیس را از یمن به شام آورد می فرماید: «عِفْریتٌ مِنَ الْجِنّ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِ»[37] عفریتی از میان جن ها به سلیمان پاسخ داد قبل از این که از جایت برخیزی تخت را حاضر می کنم. بعد قرآن می فرماید: «قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتاب»[38]کسی که در نزد او علمی از کتاب بود نه همه علم الکتاب از اسم اعظمی که در نزدش بود استفاده کرد.
و در یک چشم به هم زدن فاصله بین یمن تا شام را جمع کرد و تخت را آورد و بعد زمین را دوباره پهن کرد. امام صادق به صدیق فرمود: می دانی آن شخص چقدر علم الکتاب داشت؟
گفت: خیر، حضرت فرمود: او فقط دارای قطره ای از دریای علم الکتاب بود! بعد فرمودند: «وَ اللَّهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْکِتَابِ کُلُّه» [39]،
همه علم الکتاب در نزد ماست ». حتی در بعضی از روایات آمده است که آن شخص به اندازه ایی که پر پشه هنگام تماس با آب از آن برخوردار می شود به همان اندازه از علم الکتاب بهره مند بود. لذا ائمه به همه عالم احاطه دارند.
نتیجه:
در بین علمای شیعه هیچ اختلافی نیست درباره اینکه که شأن اهل بیت علیهم السلام از تمامی انبیاء و ملائک مقرب و هر مخلوق دیگری بالاتر است…
امام علی علیه السلام بر اساس آیه ی مباهله به منزله ی جان پیغمبر صلی الله علیه و آله است و چون پیغمبر صلی الله علیه و آله همتای قرآن است و قرآن نسبت به سایر کتب آسمانی هیمنه و برتری دارد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و کسی که به منزله ی اوست؛ یعنی امیرمومنان علیه السلام نیز بر سایر پیامبران؛ حتی پیامبران اولوالعزم علیهم السلام برتری دارد.
به این دلیل قرآنی می توان ضمیمه های روایی بالا را نیز اضافه کرد و به غنای بحث افزود.شهادت خداوند به پاکی و طهارت خاندان پیامبر اعظم و شخص امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) و ملقب شدن به نفس رسول خدا که برترین مقام معنوی برای آن حضرت است.
و حدیث معروف که در آن از ویژگیهای بارز و ممتاز پیامبران بزرگی همچون آدم، نوح، موسی، عیسی، ابراهیم و (علیهمالسلام)، یاد شده و در آن فرد شایستهای که نمادی از این امتیازات و ویژگیهای بیمانند است معرفی میشود، تمامی این اوصاف و امتیازات گویای برتری او بر همه آنان غیر از رسول اعظم است.
پی نوشت:
1. رجال الکشی 1/232
2. علل الشرایع 1/134
3. کفایه الاثر 71
4. کافی 2/415
5. نهج البلاغه خطبه 87
6. تاریخ دمشق42/313، البدایه والنهایه 7/357، شواهد التنزیل 1/103، ذخائر العقبى ص 168
7. اعراف/145
8. زخرف/63
9. رعد/42
10. انعام/59
11. یس/12
12. الإحتجاج على أهل اللجاج 2/375
13. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم 1/227-231
14. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج1، ص: 213
15. الکافی (ط – الإسلامیه)، ج2، ص: 239
16. شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید 1/140. او می نویسد که با تمام برتری یی که امام علی علیه السلام داشت اما کار خلافت را به دیگران واگذار کرد برای مصلحتی که پیشامد کرده بود.
17.ذخائر العقبى ص 168
18.فضائل و مصائب حضرت زهرا علیها السلام، تألیف حضرت آیت الله العظمى روحانى (دام ظله)، ص 12
19.علل الشرائع، ج1، ص:5 تا 7.
20.قرآن کریم .
21.ابن شهرآشوب مازندرانى، مناقب آل أبی طالب (ع)، مؤسسه انتشارات علامه قم، 1379 هجرى..
22.ابن شهر اشوب ،مناقب آل أبى طالب ،مطبعه الحیدریه 1376 ه 1956م نجف .
23.ابن مغازلى شافعى،مناقب الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام، ناشر دار الأضواء،مکان چاپ بیروت؛سال چاپ 1424 ق،نوبت چاپ سوم . ؛
24.اسماعیل انصارى،اسرار آل محمد ،ناشر الهادى،مکان چاپ قم،سال چاپ 1416 ق،نوبت چاپ اول،
ابن أبى الحدید ، شرح نهج البلاغه ابن ابىالحدید؛ ناشر مکتبه آیه الله المرعشی،مکان چاپ قم،سال چاپ 1378- 1383 ه ش.
25. سید رضى ،نهج البلاغه خطبه سوم ، ناشر هجر.
26.سید هاشم رسولى محلاتى،ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى ، ناشر اسلامیه،مکان نشر تهران،نوبت چاپ دوم.
27.سبط ابن جوزى،تذکره الخواص،منشورات الشریف الرضی،مکان چاپ قم،سال چاپ 1418 قنوبت چاپ اول.
28.سید محمد موسوی سلطان الواعظین شیرازی ،شبهاى پیشاور، ناشرناجی جزائری،چاپ اول 1383.
29.سید بن طاووس حسنى- ترجمه داوود الهامی؛ الطرائف ، ناشر نوید اسلام،مکان چاپ قم،سال چاپ 1374 ش،نوبت چاپ دوم.
30.سید مرتضى فیروز آبادى ،فضائل الخمسه من الصحاح السته، ، فضائل الخمسه من الصحاح السته، ناشر اسلامیه،مکان چاپ تهران سال چاپ 1392 ق نوبت چاپ دوم.
31.سوره اعراف/آیه 145.
32. سوره نساء/ آیه 67.
33. سوره کهف/60 آیه.
34. سوره کهف/ آیه 62.
35. سوره کهف/ آیه 67.
36. سوره کهف/78 آیه.
37. سوره نمل/ آیه 39.
38. سوره نمل/40 آیه.
39.الکافى ، ج ۱ ، ص ۲۲۹ ، ح ۵
وظایف مردم و قوای سهگانه برای تحقق شعار سال
رهبر معظم انقلاب اسلامی سنت ایرانیان مبنی بر آغاز سال نو با دعا و توسل و اجتماع در مراکز متبرک را نشانه نگاه معنوی ملت به عید نوروز خواندند و با تبیین آثار دعا و استقامت در پیروزیهای بزرگ جبهه حق در طول تاریخ، سال گذشته را سال صبوری، ایستادگی و بروز قدرت معنوی مردم ایران برشمردند و با آرزوی سالی مبارک برای همه ملت، وظایف مردم و دولت را در تحقق شعار سال یعنی «سرمایهگذاری برای تولید» و بهبود اوضاع اقتصادی و معیشتی تبیین کردند.
حضرت آیتالله خامنهای امروز، جمعه، در اولین روز سال نو(۱۴۰۴) در دیدار با هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم، همچنین با اشاره به نفرت عمومی ملتها از جنایات رژیم بیرحم صهیونی، زبان تهدید را در مقابل ملت بزرگ ایران زبانی بیثمر و شکستخورده دانستند و افزودند: ملتها و مراکز جبهه مقاومت از جمله ملت فلسطین، لبنان و یمن با انگیزههای درونی و ایمانی به ایستادگی در مقابل رژیم فاسد و فاسق صهیونیستی مشغولند.
رهبر انقلاب در آغاز سخنانشان با اشاره به شکست دشمنان در دور کردن مردم از معنویات، این ایام را متعلق به امیرالمؤمنین یعنی قله رفیع عدالت، تقوا و گذشت خواندند و افزودند: ملت ایران و ملت های مسلمان برای استفاده از درس های حضرت علی (ع) به عنوان برترین انسانها بعد از پیامبر(ص)، به نهج البلاغه مراجعه کنند و فعالان عرصه فرهنگی به مطالعه و آموزش این کتاب عظیم توجه ویژه داشته باشند.
ایشان شبهای قدر را فرصتی مغتنم برای دعا و تضرع به درگاه حق دانستند و افزودند: هر ساعت از این شبها ارزش یک عمر را دارد و توجه و توسل به ائمه و دعای مردم به خصوص جوانان میتواند سرنوشت آنها و سرنوشت زندگی یک ملت را تغییر دهد.
رهبر انقلاب با استناد به آیات قرآنی، استجابت دعا و آثار آن را در زندگی دنیوی و اخروی، حتمی دانستند و افزودند: البته به شرطی که خودمان مانعی در اجابت دعا ایجاد نکرده باشیم.
رهبر انقلاب سیره پیامبران در مواجهه با مشکلات را «توسل ، دعا و استقامت» خواندند و افزودند: پروردگار اجابت دعای حضرت موسی را به ایستادگی و صبوری و امید منوط کرد و سرانجام نیز بنی اسرائیل که از آزار مستمر فرعونیان به تنگ آمده وهزینه های فراوان داده بودند با چشمان خود نابودی آنها را دیدند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به هزینه های همیشگی جبهه حق در مبارزه با جبهه باطل افزودند: باید به حوادث سال ۱۴۰۳ با این چشم نگاه کنیم که در مبارزه حق و باطل، پیروزی به طور قطع با جبهه حق است اما در این مسیر باید هزینه داد همچنانکه این سنت الهی در دفاع مقدس نیز جاری بود.
ایشان با اشاره به از دست دادن شخصیتهای بزرگ ایرانی و لبنانی در حوادث سال گذشته، سرانجام قطعی تحمل این حوادث تلخ و «استقامت و استعانت از پروردگار» را شکست دشمنان بویژه رژیم فاسد، فاسق و خبیث صهیونیستی خواندند و تأکید کردند: در سال سخت ۱۴۰۳، قدرت معنوی، صبوری، شهامت و رشادت ملت بروز درخشانی یافت.
حضرت آیتالله خامنهای بدرقه حماسی پیکر شهید رئیسی، حضور کمنظیر در نماز جمعه نصر با وجود تهدیدات دشمن، حضور پرانگیزه در انتخابات ریاست جمهوری و تشییع پرمعنای شهید هنیّه و دیگر سرداران شهیدِ حملات رژیم صهیونیستی را جلوههایی از قدرت و روحیه معنوی ملت برشمردند و افزودند: راهپیمایی تاریخی ۲۲ بهمن، نقطه اوج این روند بود که وفاداری ملت ایران به انقلاب اسلامی و علاقمندی مردم به جمهوری اسلامی را به رخ همه گردنکشان و منافقان عالم کشید و ملت ایران را به دنیا شناساند.
ایشان، درک ویژگیها و هویت ملت را در داخل کشور نیز ضروری دانستند و افزودند: احاطه مشکلات اقتصادی و معیشتی میتواند هر مردمی را افسرده و ناامید کند اما ملت قوی و رشید ایران، با وجود همه مشکلات در سال گذشته وارد میدان شد و از نظام اسلامی دفاع کرد.
رهبر انقلاب همچنین حادثه معدن طبس و جانباختن بیش از ۵۰ نفر از کارگران معدن را از حوادث تلخ سال ۱۴۰۳ خواندند و در زمینه کار و تلاش مردم در عرصه عمران و آبادانی و پیشرفت افزودند: مردم و فعالان اقتصادی در این زمینه کم نگذاشتند و در همین چند ماه اخیر هم طرحهای کوچک و بزرگ فراوانی افتتاح شده که البته باید ادامه و گسترش یابد.
حضرت آیتالله خامنهای علت توجه مکرر به مقوله تولید در شعار سالهای اخیر را تأثیر اساسی تولید در بهبود اوضاع اقتصادی کشور و معیشت مردم برشمردند و به تبیین وظایف مردم و سه قوه -بویژه دولت- برای تحقق شعار سال نو یعنی «سرمایهگذاری برای تولید» پرداختند.
ایشان با انتقاد از کسانی که با شنیدن نیاز تولید به سرمایهگذاری، ذهن شان به سمت سرمایهگذاری خارجی میرود، گفتند: منظور ما سرمایهگذاری داخلی و جهتگیری نقدینگیِ در اختیار مردم به سمت تولید است که متأسفانه امروز بیشتر درراه خرید سکه و ارز و زمین صرف و مشکلآفرین میشود.
رهبر انقلاب هر نوع سرمایهگذاری کوچک و بزرگ را در امر تولید، مفید و ضروری دانستند و گفتند: همه مردم چه کسانیکه پول و امکانات محدودی برای ایجاد تولیدیهای کوچک دارند و چه فعالان بزرگ اقتصادی، داراییهای خود را در تولید سرمایهگذاری کنند.
حضرت آیتالله خامنهای، زمینهسازی و تسهیل سرمایهگذاری مردم را مهمترین وظیفه دولت در روند تحقق شعار سال خواندند و افزودند: سرمایهگذاری نیازمند تضمین امنیت است و سه قوه باید در این زمینه کاملاً فعال و جدی باشند.
ایشان با اشاره به افراط و تفریط در موضوع نظارت گفتند: گاهی هیچ خبری از نیروهای نظارتیِ «دستگاهها، دولت و قوه قضائیه» نیست و گاهی چنان سخت می گیرند که عملاً کار انجام نمیشود.
حضرت آیتالله خامنهای «ثبات قوانین و مقررات» و «کوتاهشدن فرایند صدور مجوزهای کسب و کار» را دو اقدام ضروری دیگر برای تحقق شعار سال برشمردند و گفتند: دولت به تحقق این وظایف، سرعت عمل دهد.
رهبر انقلاب «جلوگیری از واردات کالاهای مشابه تولید داخل» و «اعلام راههای سرمایهگذاریهای مردمی از زبان مسئولان و فعالان اقتصادی» را دو اقدام لازم دیگر دانستند و گفتند: مسئولان کشور به بهبود اوضاع معیشتی مردم مصر هستند اما این مسئله فقط با اقدامات حمایتی محقق نمیشود و نیاز به کارهای ریشهای دارد که سرمایهگذاری یکی از آنهاست.
ایشان در بخش دیگری از سخنانشان به بیان چند نکته درباره سخنان متعدد مسئولان آمریکایی پرداختند.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه آمریکاییها بدانند که در مواجهه با ایران هرگز با تهدید به جایی نخواهند رسید، گفتند: آنها و غیر آنها بدانند که اگر خباثتی نسبت به ملت ایران انجام دهند، سیلی سختی خواهند خورد.
ایشان در بیان نکتهای دیگر، تعبیر سیاستمداران آمریکایی و اروپایی از مراکز مقاومت به نیروهای نیابتی ایران را اشتباهی بزرگ و موجب اهانت به این گروهها خواندند و افزودند: نیابتی یعنی چه؟ ملت یمن و مراکز مقاومت در منطقه برای ایستادگی در برابر صهیونیستها انگیزه درونی دارند و جمهوری اسلامی ایران نیز احتیاجی به نایب ندارد و نظر ما و نظر آنها معلوم است.
رهبر انقلاب استقامت و مقاومت در مقابل خباثتها و ظلمهای رژیم صهیونیستی را امری ریشهدار در منطقه خواندند و افزودند: در آغاز غصب فلسطین نیز یکی از کشورهایی که در خط مقابله با ظلم قرار داشت، یمن بود که حاکم آن روز یمن با شرکت در اجتماعی بینالمللی با غصب فلسطین مخالفت کرد.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به گسترش اعتراضها در برابر جنایات رژیم بیرحم صهیونی به ملتهای غیرمسلمان و تظاهرات مردمی و دانشجویی در آمریکا و کشورهای اروپایی، گفتند: دولتمردان غربی نمیخواهند این واقعیات را ببینند و مواضع ملتهای خود را بفهمند؛ بنابراین سراغ کارهایی همچون قطع بودجه دانشگاهی میروند که دانشجویان آن به نفع فلسطین تظاهرات کردهاند که البته این هم جلوهای از ادعاهای آنها در زمینه گردش آزاد اطلاعات، لیبرالیسم و حقوق بشر است.
ایشان با تأکید بر مخالفت ملتها با خباثتهای رژیم صهیونیستی و مقاومت در برابر آن به هر شکل ممکن، افزودند: جمهوری اسلامی ایران نیز در مقابل این خباثتها محکم ایستاده و مواضع و روش همیشگی خود را با صراحت اعلام کرده است که از مبارزین فلسطینی و لبنانی مدافع کشور خود حمایت میکند.
رهبر انقلاب اسلامی بار دیگر در پاسخ به تهدیدهای بدخواهان ایران تأکید کردند: ما هیچگاه آغازکننده برخورد و درگیری با این و آن نبودهایم اما اگر کسی با خباثت ، درگیری را شروع کند بداند که سیلیهای سختی خواهد خورد.
همت و تلاشی که عین غفلت است
معیاری که انسان را ارزش گذاری می کند، همت بلند اوست، اما تذکراتی در این باب موجود است که بی توجهی به آنان، نه تنها باعث ارزش انسان نمی گردد، بلکه اسباب خواری او را نیز فراهم می کند.
امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه در باب اهمیت همت و تلاش می فرمایند:
«قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ.» ۱
ارزش هر کس به اندازه همت اوست.
شرح:
بلند همتی یکی از ویژگی های والایی است که معیار ارزش گذاری افراد معرفی شده است.
برخی از افراد، نگاهی محدود به مسائل پیرامون خود دارند و سعی و تلاش خود را متوقف بر داشته ها و امکانات ظاهری خود می کنند و بیش از آن قادر به حرکت نیستند، اما افراد بلندهمت، نگاهی فراتر از محدودیت ها و مشکلات پیش رو دارند و هرگز به کم قانع نیستند و همین امر در نهایت، آنان را در نگاه دیگران بلندمرتبه می گرداند.
شهید عبدالله میثمی، توان و همّت آدمی را اینگونه توصیف می کند:
«توان ما به اندازه امکاناتِ در دستِ ما نیست؛ توان ما به اندازه اتصال ما به خداست.»
اما از آنجایی که هر چیزی آفتی دارد، آفت بلندهمتی نیز سستی و پیروی از شهوات و هواهای نفسانی است. آفتی که سرانجام باعث خواری انسان می گردد؛ چنانچه که امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:
«مَا رَفَعَ امْرَءً کَهِمَّتِهِ وَ لاَ وَضَعَ کَشَهْوَتِهِ.» ۲
هیچ چیز آدمی را چون همّت، بلند مرتبه نمی گرداند و هیچ چیز او را مانند شهوت، خوار نمی سازد.
و اما نکته مهمی که باید در بحث بلندهمّتی مورد توجه قرار گیرد این است که نباید همت را صرف هر چیزی کرد و چه بسا برخی اوقات، بلندهمتی عین غفلت باشد.
«کَفَی بِالْمَرْءِ غَفْلَةً أَنْ یَصْرِفَ هِمَّتَهُ فِیمَا لَا یَعْنِیه.» ۳
از غفلت برای آدمی همین بس که همتش را در آنچه به کارش نمی آید، صرف کند.
لذاست که هم باید اهل همت بود و هم باید دانست که آن را در چه مسیری خرج کرد؛ و البته که بهترین مسیر، مسیر قرب الهی است.
از همین روست که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
«اِجْعَلْ هَمَّکَ وَ جِدَّکَ لِآخِرَتِکَ.» ۴
همّت و کوششت را برای آخرتت قرار ده.
و همچنین از جمله نجواهای خداوند متعال با حضرت موسی علیه السلام این بود که:
«کَیْفَ لاَ یَکُونُ هَمُّکَ فِیمَا عِنْدِی وَ إِلَیَّ تَرْجِعُ لاَ مَحَالَةَ.» ۵
چگونه همّت تو متوجه آنچه نزد من است نباشد، در حالی که ناچار به سوی من بر می گردی!
بنابراین هرگونه تلاش و همت در مسیر غیر خدا، در نهایت، چیزی جز خسران و پشیمانی به بار نخواهد آورد.
در نتیجه، هم باید از سستی و پیروی از هواهای نفسانی برحذر بود و هم اینکه همت، توان و تلاش خویش را در مسیری درست رهنمون ساخت.
همت بلند دار که با همت بلند
هر جا روی به توسن گردون سوارهای ۶
پی نوشت ها:
۱. نهج البلاغه، حکمت ۴۷
۲. غررالحکم، ج ۱، ص ۷۱۱.
۳. همان، ج ۱، ص ۵۲۲.
۴. همان، ج ۱، ص ۱۳۳.
۵. کافی، ج ۸، ص ۴۲.
۶. صائب تبریزی.
بهترین عمل در شبهای قدر از نگاه علامه طباطبایی و شیخ صدوق
علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) با استناد به شیخ صدوق (رضوان الله تعالی علیه)، مذاکره علم را به عنوان بهترین عمل برای احیای شبهای بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان، که شبهای قدر هستند، معرفی میکنند.
در شبهای قدر، درهای آسمان به سوی زمین گشوده میشود و دلها به دنبال راهی برای تقرب به معبود میگردند. علامه طباطبایی، با استناد به شیخ صدوق، راهی روشن و ارزشمند را برای بهرهمندی از این شبهای پرفضیلت معرفی میکنند.
مرحوم علامه طباطبایی رحمة الله علیه می فرمایند:
از جناب صدوق ابن بابویه- رضوان الله تعالی علیه- در احیای شبهای بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان که لیالی قدرند در مفاتیح محدث قمی- رحمة الله علیه- چنین نقل شده است: قال شیخنا الصدوق فیما أمالی علی المشایخ فی مجلس واحد من مذهب الامامیة: و من أحیی هاتین اللیلتین بمذاکرة العلم فهو افضل. انتهی. یعنی افضل اعمال در احیای شبهای قدر مذاکره علم است.
منبع: نکته ۶۷۳ - هزار و یک نکته علامه حسن زاده آملی
پرهیز از گناه، عید واقعی مومنان
أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام):
کُلَّ یَومٍ لَا یُعصَیَ اللهُ تَعالَی فِیهِ فَهُوَ یَومُ عِیدٍ
هر روزی که در آن معصیت خدا نشود و گناهی انجام نگیرد، آن روز عید است.
نهج البلاغه، کلمات قصار، ۴۲۸