
emamian
دو خصلت مهم برای انسانها در کلام حضرت زهرا س
حضرت فاطمه (علیهاالسلام):
خِیارِکُم ألیَنُکُم مَناکِبَهُ و أکرَمُهُم لِنِسائِهِم.
بهترین شما کسانی اند که با مردم نرم ترند و زنان خویش را بیشتر گرامی می دارند.
دلائل الإمامه، ص ۷۶
بشار اسد: ایران در حمایت از سوریه کوتاهی نکرده است
روزنامه الاخبار لبنان در گزارشی اعلام کرد که بشار اسد، رئیسجمهور سوریه هفته گذشته با شماری از اصحاب رسانه و پژوهشگران سوری دیداری در کاخ ریاست جمهوری در دمشق داشته است.
الاخبار گزارش داد: این دیدار حدود سه ساعت به طول انجامیده است و وی به سئولات حاضران پاسخ داده است. درحالی که عمده صحبتهای بشار اسد در این نشست مربوط به مسائل داخلی سوریه، تأثیرات جنگ بر جامعه و اقتصاد این کشور و همچنین مشکلات معیشتی و اقتصادی سوریها در نتیجه محاصره و تحریمهای تحمیل شده از جانب غرب بود، اما او بخشی از سخنان خود را نیز به اظهار نظر درباره برخی مسائل سیاسی مرتبط با روابط کشورهای همسایه سوریه یا کشورهای فعال در پرونده سیاسی این کشور اختصاص داد. رئیس جمهوری سوریه ابتدا درباره رابطه با ترکیه صحبت کرد که به نظر میسد این روزها تا حدودی مثبت شده است.
بشار اسد اعلام کرد: روابط با آنکارا اکنون صرفاً ماهیت اطلاعاتی دارد اما بالا رفتن سطح دیدارها را به همراه خواهد داشت و ترکیه نشان داده که آمادگی اجابت خواستههای دمشق را دارد. البته سوریه از ترکیه انتظار عمل دارد نه صرفاً حرف. اکنون ممکن است ترکیه در رویکردهای خود نسبت به برخی کشورهای عربی صادقتر باشد اما نمیتوان قضاوت کرد که این موضع ترکیه جدی بوده یا صرفاً مانوری سیاسی است. این اشتباه است که روزنامهنگاران یا پژوهشگران تغییر سیاست هرکشوری را بر اساس تغییر اشخاص بسنجند. باید از صِرف صدور بیانیه یا مطرح کردن اظهارات پرهیز شده و این اظهارات با اقداماتی عملی همراه باشد.
بشار اسد درباره آمریکا و اشغالگری آن در سوریه نیز گفت که ما هیچ ارتباطی با آمریکاییها برقرار نمیکنیم و روی تشدید مقاومت مردمی برای فشار علیه آمریکاییها جهت خروج از اراضی سوریه که اشغال کردهاند حساب باز کردهایم.
بشار اسد در ادامه درباره روابط با متحدان دمشق هم گفت: ایران به طور مؤثر از سوریه حمایت و پشتیبانی کرده است و همچنان از ما حمایت اقتصادی و نظامی میکند و در حق ما کوتاهی نکرده است.
درباره روسیه هم افزود: روسیه نیز کمکهای زیادی به ما کرده است اما واقعیت امروز بعد از عملیات نظامی این کشور در اوکراین و فشارهای اقتصادی و نظامی که بر مسکو وجود دارد متفاوت شده است.
درباره روابط با حزب الله هم تاکید کرد: ما از حزبالله حمایت کردیم و همچنان حمایت میکنیم و این حمایتهای ما ادامه خواهد یافت زیرا حزبالله همپیمان راهبردی ما به شمار میرود.
وی ضمن ابراز نگرانی درباره لبنان و آینده آن با توجه به شرایط کنونی آن، ثبات در سوریه را مهم قلمداد کرد.
بشار اسد درباره عراق هم گفت که روابط دمشق با بغداد دوستانه دانست و گفت: ما به سیاست کلی توجه داریم نه مواضع افراد.
درباره از سرگیری روابط با حماس هم گفت: حماس به طور علنی عذرخواهی کرد و این عذرخواهی از همه مردم سوریه بود و این در جریان سفر خلیل الحیه و مواضع علنی در این باره رخ داد.
درباره دیگر کشورهای عرب هم رئیس جمهوری سوریه گفت: ما منتظر موضع گیری مصر متناسب با وزن مصر در جهان عرب هستیم و موضع مصر در قبال دمشق باید متفاوت از جهان عرب باشد اما آنها دوگانه عمل میکنند؛ چرا که آنها ابتدا پیغام میدهند با بازگشت دمشق به اتحادیه عرب موافق هستند اما زمانی که این مسئله به طور رسمی مطرح شد مصر مخالف بازگشت دمشق به اتحادیه بود.
وی درباره کشورهای حوزه خلیج فارس نیز موضع سلطاننشین عمان منطقیترین و صادقانهترین موضع درباره سوریه دانست و موضع امارات در مرتبه بعدی قلمداد کرد.
بشار اسد گفت: درباره عربستان و بحرین، موضع محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی منفی نبود اما او تحت فشار قرار گرفت تا با دولت دمشق همکاری نکند. بحرین نیز هرچند از نظر وسعت بسیار کوچک است اما در بازگشایی سفارت خود در دمشق جرأت به خرج داد.
بشار اسد در پایان گفت: ما مشکلی برای بازگرداندن روابط خود با هر کشوری مانند شرایط قبل از جنگ نداریم؛ مشروط به اینکه آنها رفتار خود را نسبت به ما تغییر دهند. ما برای اجرای هر ابتکاری در راستای بالا بردن سطح روابط آمادهایم؛ به شرط اینکه طرفهای مقابل از ما نخواهند که امتیازی بدهیم.
خواندن قرآن چه تاثیراتی در زندگی انسان می تواند داشته باشد؟
قرآن داروخانه ای است که برای تمام مریضی ها ما، داروی مناسب دارد و کسی که با قرآن انس دارد و تلاوت زیاد او را به تسلط رسانده، در هنگام هر مرض می داند که باید از کدام دارو استفاده کند:
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِین؛[اسرأ/۸۲] و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى كنیم.»
«قَدْ جَآءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَآءٌ لِّمَا فِی الصُّدُورِ؛[یونس/۵۷] از سوی پروردگارتان اندرز و شفا دهنده دلها نازل شد.»
امام علی(ع) میفرماید: «از این كتاب بزرگ آسمانی برای بیماریهای خود شفا بخواهید و برای حل مشكلاتتان از آن یاری بطلبید؛ چرا كه در این كتاب درمان بزرگترین دردهاست: درد كفر و نفاق و گمراهی و ضلالت.»[۱]
البته این ضرورت برای کسی که متوجه پوشیده بودن امراض روحی است و به ضرورت سلامت روحی پی برده، واضح تر است. و الا بعضی متوجه مرض های روحی نیستند تا آنجا که این مرض ها مانند سرطان پیشرفت کند و زمانی متوجه آن شوند که کار از کار گذشته است. و همچنین عده ای تنها زندگی زودگذر و فانی دنیا را می طلبند و برای آنها جنبه متعالیشان اصلا اهمیتی ندارد و خود را در همین هفتاد سال محبوس کرده اند و مرگ را پایان کار می دانند، بنابراین آن ها نیز احساس نیاز به قرآن نمی کنند.
در حالی که اگر کسی سالک به سمت خدای متعال باشد، هر لحظه نیازش نسبت به قبل گسترده تر می شود، چرا که قرآن مراتب مختلفی از هدایت را دارد.
«أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ؛[بقره/۱۸۵] ماهِ رمضان است ماهى كه قرآن، براى راهنمایى مردم نازل شده.»
«هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ؛[اعراف/۲۰۳] مایه هدایت و رحمت است براى جمعیّتى كه ایمان مى آورند.»
«ذلِكَ الْكِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ؛[بقره/۲] آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزكاران است.»
«هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنینَ؛[لقمان/۳] مایه هدایت و رحمت براى نیكوكاران است.»
هدایت ناس با هدایت مومن، با هدایت متقی و با هدایت محسن فرق می کند و برای سالک هر لحظه هدایت بیشتر از قبل می شود:
«وَ یَزیدُ اللَّهُ الَّذینَ اهْتَدَوْا هُدىً؛[مریم/۷۶] (امّا) كسانى كه در راه هدایت گام نهادند، خداوند بر هدایتشان مى افزاید.»
البته می توانیم از تاثیر تلاوت قرآن در کاهش اضطراب ها و استرس ها بگوییم. از تاثیر قرآن بر ابعاد مختلف تمدن و علم و ادبیات و ... بگوییم. اما همه این ها برای کسانی پررنگ است، که قرآن را نه برای زندگی جاودان و بی انتها، بلکه بیشتر برای زندگی مادی و فانی می طلبند.
در حالی که اگر کسی ارزش قلب خود را بداند، می فهمد که این جلا دهنده، چقدر عظیم است:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ لَتَصْدَأُ كَمَا یَصْدَأُ الْحَدِیدُ وَ إِنَّ جَلَاءَهَا قِرَاءَةُ الْقُرْآن؛[۲] رسول خدا فرمود كه همانا این دلها زنگار میگیرد همان طورى كه آهن زنگار میگیرد و همانا جلوهى دلها بخواندن قرآنست.»
[۱]. ترجمه نهجالبلاغه، محمّد دشتی، خ ۱۷۶، ص ۳۳۲ـ۳۳۴، افق فردا.
[۲]. إرشاد القلوب إلى الصواب، ج۱، ص: ۷۸.
نکاتی برای بهرهمندی از فواید پیاده روی
پیاده روی فواید بسیار زیادی دارد و می تواند تاثیرات به سزایی روی زندگی اجتماعی و سلامت بدن ما بگذارد. همچنین از خیلی بیماری ها جلوگیری و حافظه را تقویت می کند.
فواید پیاده روی برای سلامتی:
عمرتان را زیاد میکند؛
با اثرات مثبت بر مغز، عضلات و استخوانها قلب و عروق، کلیه و ریهها.
حالتان را خوب میکند؛
حتی ۵ دقیقه پیاده روی در فضای باز علائم افسردگی را کاهش میدهد.
برای کاهش وزنتان خوب است؛
پیاده روی موجب کاهش سطح انسولین ناشتا و افزایش چربی سوزی میشود.
استخوان هایتان را قوی میکند؛
فعالیتهایی که با وزن بدن انجام میشوند استخوانها را تقویت میکنند.
به سلامت قلبتان کمک میکند؛
قلبتان را قویتر کرده و به کاهش کلسترول و چربی خونتان کمک میکند.
اگر تا به حال پیاده روی نمیکردید از روزی پنج دقیقه و سه بار در هفته شروع کنید. با سرعت راه بروید که ضربان قلبتان کمی بالا رود و کمی هم به نفس زدن بیفتید. هفتهای ۱۵۰ دقیقه پیادهروی کنید مثلاً پنج روز و هر روز ۳۰ دقیقه مناسب است.
آیا کودکانی که میمیرند به بهشت میروند؟
- سؤال
بچه هایی که در کودکی می میرند در عالم محشر به چه صورتی محشور می شوند؟ با همان سنی که مرده اند؟ آیا به بهشت می روند؟ بر چه اساسی با آنها برخورد می شود؟
- پاسخ
از قرآن و روایات می توان استفاده کرد که انسان ها در همان سنی که از دنیا رفته اند، محشور می شوند[۱] هرچند آیات قرآن به طور کلی به مطلب اشاره دارند ولی به ضمیمه روایات می توانند دلیلی بر موضوع باشند از باب نمونه به سه آیه اشاره می شود.
۱ـ بار دیگر در صور دمیده می شود ناگهان آنها از قبرها شتابان به سوی (دادگاه) پروردگارشان می روند[۲]. از این آیه استفاده می شود که با آخرین سنی که از دنیا رفته اند، محشور می شوند.
۲ـ «و اینکه رستاخیز آمدنی است، و شکی در آن نیست و خداوند تمام کسانی را که در قبرها هستند زنده می کند[۳]». این آیه هم ظاهرش این است که با همان بدن و همان سنی که از دنیا رفته اند محشور می شوند.
۳ـ آیه ای دیگری هم داریم که بر این مطلب دلالت دارد «روز قیامت روزی است که کودکان را پیر می کند[۴]». معلوم می شود کودک هم بین آنها وجود دارد که طولانی بودن روز قیامت که پنجاه هزار سال است باعث پیری آنها می شود[۵].
اما روایات
در روایتی چنین می خوانیم «کما تموتون تحشرون» آنچنان که می میرید (و در سنی که از دنیا می روید) محشور می شوید[۶].
در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) آمده است:
روز قیامت موقع حساب، خداوند به جبریل دستور میدهد که بچه های مؤمنین را به بهشت وارد کند (فرشته وحی آنها را به سوی بهشت راهنمایی میکند ولی آنان) دم در بهشت میایستند و داخل نمیشوند، از پدران و مادران خود سؤال میکنند، فرشتگان پاسخ می دهند که آنها مشغول حساب و اعمال خود می باشند و مانند شما نیستند، آنگاه اطفال مؤمنان فریاد میکشند و گریه می کنند، خداوند از جبرئیل سؤال میکند، و جبرئیل عرض میکند: خداوندا تو آگاهی، این صدای بچه های مؤمنان است که بدون پدران و مادرشان وارد بهشت نمیشوند، در نتیجه خداوند به جبرئیل فرمان میدهد که از میان مردم دست والدین آنها را بگیرد و با آنها داخل بهشت کند.[۷]
این حدیث به روشنی وصراحت تمام گویای این است که کودک به همان سنی که از دنیا رفته، یعنی در سن کودکی محشور میشود.
در حدیث دیگر زراره می گوید: امام باقر (ع) فرمود: خداوند در مورد اطفال و کودکان مشیت و اراده ی (خاصی) دارد، خداوند کودکان و کسانی را که در فترت و نبود پیامبر مرده اند و سالخوردگان و پیرمردانی که در حال زوال عقل پیامبر را درک کرده اند و ناشنوا و لالی غیر عاقل و دیوانه و ابلهی که عقل ندارند، همه را در روز قیامت جمع می کند و هر یکی از آنها بر خدا احتجاج می کند، خداوند فرشته ای را بسوی آنان می فرستد که آتشی را روشن کند، سپس فرشته ی دیگری به آنان می گوید وارد آتش شوید، هر کس وارد آتش شود برای او سرد و سلام گردیده و او را به بهشت می برد و هرکسی تخلف و سرپیچی نماید داخل جهنّم می شود [۸] .
این روایت به خوبی استفاده می شود که هر کسی به وضع و حال دنیایی خود محشور می شود کودک در سن کودکی پیره مرد در سن پیری، لال ونا شنوا ودیوانه وابله هر کدام در وضعیت وحال خود وارد محشر می شود. در حدیثی آمده که کودکان مؤمنین به پدران خود و اولاد کفار به پدران خود ملحق می شوند و این مفاد قول خداوند است که فرمود: بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ [۹]
به علاوه این که عقل و خرد اقتضا می کند که انسان در سنی که از دنیا رفته است محشور شود. زیرا بدنی که عصاره و فشرده همه بدنهای دوران عمر است در حقیقت همیشه با روح بوده و از هر جهت تناسب و سنخیت با آن دارد و روح تنها با آن می تواند (مأنوس) باشد و این مأنوسیت با آخرین لحظات عمر بدن بیشتر خواهد بود، لذا جا دارد که انسان در همان سنی که از دنیا رفته است محشور شود.[۱۰]
در نتیجه باید گفت که مردم در روز محشر و قیامت با همان سنی که از دنیا رفته اند محشور می شوند و اما بچه ها بعد از عبور از آزمایشی که درروایت زراره از امام باقر به آن اشاره شده است هر گروه به پدران خود ملحق می شوند .
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. معاد، محسن قرائتی، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، تمام کتاب.
۲. زندگی جاوید، استاد مطهری، انتشارات صدرا، تمام کتاب.
۳. معاد از نظر روح و جسم، محمد تقی فلسفی، هیأت نشر معارف اسلامی، بخش دوم.
۴. معاد، آیة الله دستغیب، انتشارات جزائری، ص۱۴۱.
۵. سرای دیگر، آیة الله دستغیب، انتشارات جزائری.
۶. معاد و جهان پس از مرگ، استاد ناصر مکارم شیرازی، مطبوعات هدف، ص ۳۳۸ به بعد.
پی نوشت ها:
[۱]. اینکه گفته شد مردم در آخرین سنی که از دنیا رفته اند محشور می شود در صورتی است که به صورت انسان محشور شوند چون عدای در روز قیامت صورت انسانی ندارند، چنانکه در ذیل آیه ۱۸ سوره نبأ که می فرماید: «مردم بطور فوج فوج وارد محشر می شوند»، حدیثی نقل شده است که شخصی از پیامبر (ص) در مورد این آیه سؤال کرد، رسول خدا گریست و فرمود: سؤال مهمی کردی سپس چنین ادامه داد، مردم در قیامت ده گونه محشور می شوند.
الف ـ شایعه سازان، به صورت میمون.
ب ـ حرام خوران به صورت خوک.
ج ـ ربا خواران واژگون.
د ـ قاضی ناحق کور.
ف ـ خود خواهان مغرور به صورت کر و لال.
ک ـ عالم بی عمل، در حال جویدن زبان خود.
ی ـ همسایه آزار دست و پا بریده.
س ـ خبر چین آویخته به شاخه های آتش.
ص ـ عیاشان، بدبوتر از مردار.
ر ـ مستکبران در پوششی از آتش محشور می شوند.
(تفسیر صافی، ج۵، ص۲۷۵، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات و مجمع البیان ذیل آیه ۱۸ نباء).
[۲]. یس/۵۱.
[۳]. حج/۷.
[۴]. مُزّمل/۱۷.
[۵]. معارج/۴.
[۶]. ر.ک: مطهری، مرتضی، راههای اثبات وجود خدا، انجمن اسلامی دانشجویان، چاپ اول، ۱۳۶۳، ص۲۱۶.
[۷]. مجلیسی، محمد باقر، بحار الأنوار، چاپ بیروت، ج ۷۹، ص ۱۲۳، ح ۱۵.
[۸]. کلینی، محمد، الکافی، ۳/۲۴۹ دارالکتب الاسلامیه، طهران، ۱۳۶۷ش .
[۹]. طور، آیه ۲۱
[۱۰]. مکارم شیرازی، ناصر، معاد و جهان پس از مرگ، مطبوعات هدف، ص۳۳۸.
بزرگترین مسجد شیعیان عمان افتتاح شد
طی مراسمی با حضور محمد بن سعید المعمری وزیر اوقاف عمان و آیت الله اراکی عضو شورای عالی حوزه های علمیه و رئیس کمیسیون فرهنگی اجتماعی مجمع تشخیص مصلحت نظام، مسجد جامع السلام بزرگترین مسجد شیعیان در عمان افتتاح شد.
در این مراسم که با حضور جمعی از علمای شیعه و سنی عمان و شماری از علمای شیعه کشورهای عربی برگزار شد دکتر فؤاد الساجوانی، شیخ قبیله اللواتیه عمان و وزیر کشاورزی سابق این کشور لوح یادبود این مسجد را به وزیر اوقاف عمان اهدا کرد.
گفتنی است مسجد جامع السلام مسقط در زمینی به مساحت سی هزار متر مربع با ۱۲۸۲۰ متر مربع بناء به همت اداره اوقاف اللواتیه عمان احداث و دوشنبه شب طی مراسمی افتتاح گردید.
طبق اعلام روابط عمومی مسجد جامع السلام مسقط، قرار است سه شنبه شب آئین رونمایی از کتاب "المسجد فی فقه النظام الاسلامی" به قلم آیت الله اراکی با حضور رئیس اوقاف اللواتیه عمان و سفیر جمهوری اسلامی ایران و جمعی از علمای شیعه و سنی این کشور برگزار شود.
حمایت پرشور از فلسطین در قطر
پرچم فلسطین در مراسم افتتاحیه مسابقات جام جهانی 2022 قطر و دیدار افتتاحیه بین قطر و اکوادور در سکوهای ورزشگاه البیت برافراشته شده بود. بسیاری از هواداران نیز چفیههای فلسطینی همراه خود داشتند.
برافراشتن پرچم فلسطین تنها به هواداران فلسطینی و عرب محدود نشد، بلکه هواداران کشورهای دیگر نیز پرچم فلسطین را همراه خود داشتند. یکی از هواداران تیم مکزیک با در دست داشتن پرچم فلسطین، شعار آزادی این سرزمین را سر میداد.
قبل از شروع بازی افتتاحیه جام جهانی، منطقه «لوسیل» شاهد فعالیتهای ورزشی و هنری و همچنین برگزاری سرودهایی در حمایت از آرمان فلسطین با مشارکت جوامع فلسطینی و عرب بود که چفیه و پرچم فلسطین بین مردم توزیع و برای مردم از رنج فلسطینیان در اثر اشغالگری رژیم صهیونیستی صحبت شد.
یکی از هواداران زن سوری شعار «خون ما فلسطینی است و همه ما از آرمان فلسطین حمایت میکنیم» سر داد که دو هوادار دیگر از الجزایر و تونس نیز این شعار را تکرار کردند.
یک جوان سعودی که پرچم کشورهای شرکت کننده در مسابقات را میفروخت، پرچم و چفیه فلسطین را به صورت رایگان در اختیار مردم قرار میداد.
وی گفت: «این کمترین کاری است که می توانم برای حمایت از فلسطین و آرمان آن انجام دهم. من تمام قطر را به فلسطین تبدیل میکنم.» وی تاکید کرد که در تمام مدت این سفر همیشه چفیه میپوشد.
اگرچه تیم ملی فلسطین به این رویداد جهانی راه نیافت، اما حضور گسترده مردم برای حمایت از فلسطین باعث شد تا از این فرصت استفاده کنند و موضوع فلسطین را به هواداران جام جهانی در سراسر جهان توضیح دادند.
این در حالی است که هواداران کشورهای مختلف عربی از خبرنگاران اسرائیلی که سعی دارند با آنها مصاحبه کنند، دوری میکردند و حتی پشت یک خبرنگار اسرائیلی که در حال پخش زنده برای شبکه تلویزیونی اسرائیل بود، با پرچم فلسطین میایستادند.
نیروی زمینی سپاه مقر گروهک تجزیهطلب «پاک» را در هم کوبید
نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از ساعاتی پیش دور جدید حملات خود علیه گروهکهای تروریستی مستقر در اقلیم کردستان عراق را آغاز کرده است.
در حملات امروز مقر گروهک تروریستی تجزیهطلب پاک (حزب آزاد کردستان) توسط موشک و پهپادهای انتحاری در حومه کرکوک مورد هدف قرار گرفته است.
اطلاعات تکمیلی از خسارات و تلفات وارده متعاقباً اعلام میشود.
نیروی زمینی سپاه دور جدید حملات خود علیه گروهکهای تروریستی تجزیهطلب را از 23 آبان ماه و پس از آنکه این گروهکها دست به اقدامات ضدامنیتی در چند شهر مرزی ایران زدند، آغاز کرد.
بیانات در دیدار مردم اصفهان
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز؛ نمونهای از مردم عزیز اصفهان که حقیقتاً شایستهی تمجیدند، همچنان که جناب آقای طباطبائینژاد بدرستی بیان کردند. من خیلی خوشحالم از اینکه بار دیگر توانستیم شما را در این حسینیّه زیارت کنیم؛ بخصوص خانوادهی معظّم شهدا و ایثارگران که تشریف دارند. و از همین جا به همهی مردم اصفهان سلام میرسانم و درود میفرستم و از زحماتشان، از ایمانشان، از جهادشان، از خصوصیّات ویژهی اصفهانیشان تشکّر میکنم.
امروز، به مناسبت سالگرد بیستوپنجم آبان،(۲) این اجتماع در اینجا تشکیل شده؛ [لذا] من چند جمله در باب این قضیّهی بسیار مهم و کلّاً حرکت اصفهانیها در باب جهاد و شهادت عرض میکنم؛ یک مطلب و یک جملهای در باب نگاه کلان ما و انقلاب و کشور به جبههگیری ایران و استکبار، و دربارهی چیستی و چگونگی این مواجهه و مقابله عرض خواهم کرد؛ بعد هم یک اشارهای به قضایای اخیر جاری کشور و اغتشاشات و مانند اینها عرض میکنم.
امّا در مورد اصفهان، مناقب اصفهان یکی دو تا نیست؛ اصفهان شهر علم است، شهر هنر است، شهر جهاد است، شهر زنده است. در باب علم، شاید در این چهارصد سال اخیر، تعداد علمای بزرگ اصفهان در فقه و در فلسفه و در حدیث و در تفسیر و امثال اینها ــ که اهمّیّتشان و ارزششان و شهرتشان مربوط به خصوصِ اصفهان نیست؛ بعضی همهی دنیای اسلام را و بعضی همهی ایران را فراگرفته ــ را اگر بخواهیم اسم بیاوریم، فقط اسمشان را اگر بنویسیم، یک کتاب قطور خواهد شد. بزرگانِ علمای ما حتّی تا زمان نزدیک به ما، مثل مرحوم آقای نائینی، مرحوم آسیّدابوالحسن اصفهانی، مرحوم حاج شیخ محمّدحسین اصفهانی، همهی بزرگان علم دورانهای مختلف قبل از اینها تا حدود چهارصد سال، اصفهانیاند. خب شهر علم است دیگر؛ یعنی تربیتکننده است؛ نه فقط در فقه، در فلسفه هم همین جور است. بعضی هم اصفهانی نیستند، لکن در اصفهان رشد کردند، در اصفهان بُروز کردند، اصفهان اینها را رو آورد. این، خصوصیّت اصفهان است.
شهر ایمان و محبّت به اهلبیت است؛ این از جملهی خصوصیّاتی است که کمتر به آن توجّه شده. بنده از قدیم، از اواخر سالهای دههی ۳۰ و دههی ۴۰ و مانند اینها، به اصفهان زیاد رفتوآمد میکردم؛ نظر بنده را جلب کرد این معنا که اصفهانیها اهل توسّلند، اهل تضرّعند، اهل توجّهند؛ این ناشی از ایمان است. حالا مثلاً فرض بفرمایید در مشهدِ ما در آن سالها یک دعای کمیلی تشکیل میشد که آن را هم اتّفاقاً یک عالِم اصفهانی تشکیل میداد؛ مرحوم کلباسی در مشهد بود و دعای کمیل [میخواند]. شاید آن عدّهای که پای منبر ایشان برای دعای کمیل جمع میشدند، به بیست نفر نمیرسیدند. حالا من احتیاطاً میگویم بیست نفر؛ شاید هشت نُه نفر یا ده نفر مثلاً دعای کمیل میخواندند. همان وقتها در اصفهان [مجلس] دعای کمیل مرحوم حاج آقا مهدی مظاهری در مسجد سیّد، پُر میشد از جمعیّت؛ این، مقایسهی بین مشهد و اصفهان. در مورد مجالس عزاداری، در مورد مجالس مربوط به ائمّه (علیهم السّلام) و از این قبیل، هر چه انسان بگوید واقعاً کم است؛ شهر ایمان است.
پس هم شهر علم است، هم شهر ایمان است، هم شهر هنر است؛ انواع هنرهای گوناگون مطلوب ایرانی در اصفهان هست. شهر میراثهای ارجمند و ارزشمند هنری است. بنده یادم نمیآید نظیر این میراث هنریای که ما در اصفهان داریم، در هیچ جای دیگر وجود داشته باشد. اینها همه برجستگیهای مردم اصفهان است؛ یک شهری با هویّت کامل ایرانی و اسلامی. به نظر من این مستندسازهای خوبِ ما که الحمدلله زیاد هم هستند، میتوانند از اینها ــ با آن تکّهای که بعداً عرض خواهم کرد ــ برای اصفهان فیلمهای مستند متعدّدی بسازند که همه چشمنواز و دلنواز خواهد بود.
و امّا هویّت انقلابی؛ حالا آن [هویّت] علمی و ایمانی و هنری را عرض کردیم، [میرسیم به] هویّت انقلابی. البتّه در خیلی از شهرهای کشورِ ما پیش از انقلاب تلاشهای انقلابی بود، خوب هم بود، قوی هم بود، امّا اصفهان برتری داشت؛ اقّلاً یکی از برترین شهرهای انقلابی بود؛ اگر نگوییم برترین شهر بود، لااقل یکی از برترینها بود. اوّلین شهری که زمان رژیم طاغوت حکومتنظامی شد اصفهان بود؛ هیچ جا قبل از اصفهان حکومتنظامی نشده بود، اصفهان حکومتنظامی شد. [این] نشاندهندهی آن بود که مردم بیشتر از دیگران در تلاشند. در دفاع مقدّس، دو لشکر نامآور و خطشکن [داشت]: لشکر امام حسین (علیه السّلام) که فرمانده معروفش شهید خرّازی بود و لشکر نجف که آن هم فرمانده معروف و شهیدش شهید احمد کاظمی بود. بعد از شهادت خرّازی و مدّتی بعد از اینکه شهید کاظمی از لشکر نجف رفت، فرماندهان برجستهی دیگری این دو لشکر را اداره کردند؛ دلاوران واقعاً برجستهای که ما خیلی از اینها را از نزدیک شناختیم و دیدیم. خب، استان اصفهان بر اثر همین مجاهدتها در حدود ۲۴ هزار شهید دارد، که حدود ۷۵۰۰ شهید در گلستان شهدای شهر اصفهان مدفونند. اینها یک رقمهای عجیبی است، اینها یک نشانههای بزرگی است. دهها هزار جانباز، چند هزار آزاده؛ اینها سند افتخار اصفهان است. اینها وظیفه درست میکند برای شما؛ نمیخواهیم فقط مدّاحی کنیم؛ نگه داشتن این عظمتها و آثار بزرگ، وظیفهی یکایک افراد باوجدان است.
و امّا مناسبت بیستوپنجم آبان؛ روز بیستوپنجم آبان، حدود ۳۶۰ شهید در اصفهان تشییع شدند. چطور طاقت بیاورد یک شهر؟ ۳۶۰ شهید! آن فرماندهانی که این شهدا جلوی چشم آنها شهید شدند، خودشان مانده بودند که چه جوری این شهدا را بیاورند اصفهان تشییع کنند؛ این قدر این حادثه، حادثهی بزرگ و عجیبی بود! به نظرم اگر هر جای دنیا یک روز ۳۶۰ جوانِ بهخونآغشته را بیاورند در میان مردم و تشییع کنند، آن شهر آن روز فلج میشود، از پا میافتد؛ اصفهان فلج نشد. در خبرهای ما و گزارشهای مسلّم ما این هست که همان روز عصر، عدّهی زیادی از جوانها و روزهای بعد عدّهی زیادتری به طرف جبههها حرکت کردند؛ همان شب، کاروان عظیم پشتیبانی از شهدا از اصفهان راه افتاد. حالا [اگر] امروز ۳۶۰ شهید آوردند، مردم باید بنشینند مشغول عزاداری [بشوند]، دیگر حواسشان به جبهه نیست؛ نخیر، همان روز و روزهای بعد، جمعیّت راه افتادند. این روحیه را ببینید! این انگیزه را ببینید! خانوادههای دو شهید، خانوادههای سه شهید، خانوادههای چهار شهید، چند خانوادهی پنج شهید، چند خانوادهی شش شهید، یک خانوادهی هفت شهید! اینها مال اصفهان است؛ اینها هویّت انقلابی و جهادی اصفهان را برای ما تشریح میکنند. بخشی از مناقب اصفهان اینها است؛ اصفهان بیش از این حرف دارد. در این چهار دهه هم هر وقت لازم شده است، اصفهان سینه سپر کرده آمده جلو؛ مردم اصفهان در هیچ قضیّهای عقبنشینی نکردند. بنده بعضی از قضایا را بخصوص یادم هست؛ حالا نمیخواهم یادآوری کنم و اسم بیاورم. آن چنان زنده، با یک اشاره و با یک توجّه، بارها وارد میدان شدند، یک فتنه را خاموش کردند.
البتّه این خصوصیّات مردم اصفهان ربطی به گلایههای اصفهانیها ندارد. این [مطلبی] که آقای طباطبائی فرمودند، درست است، حق با ایشان است؛ مسئلهی آب اصفهان مسئلهی مهمّی است. بنده هم دنبال این قضیّه بودهام؛ دوستان متعدّدی نامه نوشتند، ما هم ارجاع کردیم، دنبالگیری کردیم، اخیراً هم من دنبالگیری کردم، الحمدلله مشغولند؛ یعنی کارهای خوبی دارد انجام میگیرد؛ پنج شش اقدام که حالا مثلاً ممکن است گفته بشود بعضی از اینها بلندمدّت است؛ خب باشد، بالاخره دارد کار انجام میگیرد، دارد پیش میرود و انشاءالله حل خواهد شد. من حالا به مسئولین محترم دولتی که واقعاً هم تلاش میکنند، کار میکنند، سفارش میکنم که در این زمینه هر چه ممکن است بیشتر تلاش کنند، هر چه ممکن است سریعتر کار کنند؛ یعنی واقعاً مردم اصفهان شایستهی این هستند که ما شب و روز نشناسیم برای خدمت به اینها.
خب، حالا این دربارهی اصفهانیها بود. شهرهای دیگرِ کشور هم هر کدام به نحوی ارزشهایی آفریدهاند؛ نمیخواهیم فقط روی اصفهان تکیه کنیم. البتّه همه یک جور نبودند، در یک سطح نبودند؛ بعضی جلوتر بودند، اصفهان جزو جلوترینها است. جاهای دیگر هم تلاشهای خوبی انجام گرفته. این تلاشهای همهجانبهی مردم در سراسر کشور موجب شد که ما در یکی از آزمایشهای کمنظیر [پیروز شویم]. دفاع هشتساله یک آزمایش کوچکی نبود، حادثهی خیلی مهمّی بود؛ خیلی از جوانهای ما نمیدانند چه اتّفاقی افتاد. هشت سال همهی قدرتهای دنیا یک طرف، ایران یک طرف! خب حالا مثلاً در بعضی از جاها یک حوادثی هست و به یک کشوری حملاتی میشود که اوّلاً به آن وسعت نیست که در ایران بود، ثانیاً بالاخره کسانی هستند که به آنها کمک میکنند؛ ما را هیچ کس کمک نمیکرد. ناتو همراه صدّام بود، آمریکا بخصوص همراه صدّام بود، شوروی سابق همراه صدّام بود، بعضی از کشورهای اروپا که خیلی وابستگی به شوروی نداشتند، وابستگی به آمریکا هم نداشتند، همراه صدّام [بودند]، مثل یوگسلاوی؛ من رفتم از نزدیک دیدم دیگر؛(۳) اینها هم طرف او بودند؛ یعنی همهی دنیا یک طرف بود و جمهوری اسلامی یک طرف. خب در این جنگ، با همین حرکت مردم، با همین انگیزههای مردم، آن هم با دست خالی، ایران توانست پیروز بشود. ما در جنگ هشتساله یک پیروزی کامل و درخشان پیدا کردیم. پیروزی پیدا کردیم، لکن قضیّه تمام نشد. من حالا اینجا میخواهم وارد این بحث دوّم بشوم: مسئلهی نگاه کلان به چالش ایران اسلامی و مستکبرین، دستگاه استکبار، دنیای استکبار.
این را من خواهش میکنم توجّه کنید: از نظر جبههی استکبار، مشکل اینجا است؛ مشکل استکبار با جمهوری اسلامی این است که اگر جمهوری اسلامی، این نظام، پیشرفت بکند، رونق بگیرد، جلوه کند در دنیا، منطق لیبرالدموکراسی دنیای غرب باطل خواهد شد. من اتّفاقاً این بحث را در اصفهان یک بار کردم؛ در بین جمعیّت عظیم در میدان بزرگ اصفهان، راجع به این [بحث] یک اشارهای کردم.(۴) با منطق لیبرالدموکراسی، غربیها توانستند حدود سه قرن همهی دنیا را غارت کنند؛ یک جا گفتند اینجا آزادی نیست، وارد شدند؛ یک جا گفتند دموکراسی نیست، وارد شدند؛ به بهانهی ایجاد دموکراسی و به بهانههایی مانند این، اموال آن کشور را، خزائن آن کشور را، منابع آن کشور را غارت کردند بردند؛ اروپای فقیر ثروتمند شد، به قیمت به گِل نشستن بسیاری از کشورهای ثروتمند مثل هند. هند را اینها بیچاره کردند؛ شما این کتاب نهرو ــ نگاهی به تاریخ جهان ــ را اگر بخوانید درست توجّه میکنید که چه اتّفاقی افتاده؛ و خیلی کشورهای دیگر؛ چین را، جاهای دیگر را [بیچاره کردند]. حالا ایران، استعمارِ مستقیمِ به آن صورت نشد، امّا اینجا هم هر چه توانستند کردند، با منطق لیبرالدموکراسی؛ یعنی گفتند آزادی و دموکراسی، آزادی و مردمی؛ با این عنوان، کشورها را تسخیر کردند؛ هم علیه آزادی، هم علیه مردمی بودن کشورها، هر چه توانستند کردند.
یک نمونهاش جلوی چشم شما همین افغانستان است. ۲۱ سال قبل از این آمدند افغانستان برای اینکه دولتی را که ادّعا میکردند مردمی نیست و آزادی در آن نیست، شکست بدهند؛ آمریکاییها آمدند بیست سال در افغانستان جنایت کردند، انواع و اقسام جنایتها را انجام دادند، هر چه توانستند دزدیدند، بردند، خوردند، کشتند، نابود کردند، خانوادهها را از بین بردند، اخلاقها را خراب کردند، بعد از بیست سال همان حکومتی که علیه او وارد شده بودند آمد سرِ کار، افغانستان را دادند به او، با این فضاحت خارج شدند! این یک نمونهای است که امروز جلوی چشم شما جوانها است.
سیصد سال، اوّل اروپاییها، بعد هم آمریکاییها، با منطق لیبرالدموکراسی حرکت کردند. حالا اگر یک حکومتی و یک نظامی در دنیا به وجود بیاید که منطق لیبرالدموکراسی را رد کند و با یک منطق واقعی به مردم کشورش هویّت بدهد، آنها را زنده کند، آنها را بیدار کند، آنها را قوی کند و در مقابل لیبرالدموکراسی بِایستد، این، منطقِ لیبرالدموکراسی را ابطال میکند؛ و این، جمهوری اسلامی است. لیبرالدموکراسی بر پایهی نفیِ دین بنا شده بود، و جمهوری اسلامی بر پایهی دین بنا شده؛ آنها ادّعای مردمی بودن کردند، و جمهوری اسلامی به معنای واقعی کلمه یک نظام مردمی است.
البتّه پیدا است که در تبلیغاتشان و در تلویزیونهایشان انکار میکنند، امّا قبول دارند، خودشان میدانند. این هم که میبینید اینجا یک عدّهای میگویند آزادی نیست، مردمی نیست، و مانند این حرفها، به دهن آنها نگاه میکنند؛ وَالّا دلیلِ بودنِ آزادی این است که خود اینها دارند همین حرفها را علیه نظام میزنند، و کسی هم به آنها کار ندارد. دلیل مردمی بودن این است که از بعد از رحلت امام تا امروز، این دولتهایی که سر کار آمدند، هیچ دو دولتی از لحاظ فکری شبیه هم نبودند. یک دولت آمده، دولت بعدی با یک تفکّر دیگری سرِ کار آمده؛ خب پیدا است که آزادی فکری است. مردم آزادند، انتخاب میکنند؛ یک وقت این را انتخاب میکنند، یک وقت آن را انتخاب میکنند.
پس مشکل غرب و استکبار با جمهوری اسلامی این است که جمهوری اسلامی دارد پیشرفت میکند، دارد رونق میگیرد، و این پیشرفت را همهی دنیا دارند میبینند و به آن اعتراف میکنند، و این برای غرب غیر قابل تحمّل است؛ این را حاضر نیست تحمّل کند؛ مشکل اینجا است. مشکل اینجا است که ایران دارد پیشرفت میکند. اگر ما پیشرفت نمیکردیم، اگر ما حضور قدرتمند در منطقه از خودمان نشان نمیدادیم، اگر ما در مقابل آمریکا و استکبار صدایمان میلرزید، حاضر بودیم زورگویی آنها و قلدری آنها را قبول بکنیم، این فشارها کمتر میشد. البتّه میآمدند تسلّط پیدا میکردند، امّا دیگر تحریم و این فشارها و این چالشهای این جوری کم میشد. هر وقت صدای قدرتمندیِ جمهوریِ اسلامی بلندتر بوده ــ چون در این سالها اوضاع مختلف بوده؛ خودتان میدانید ــ تلاش دشمن برای پنجه زدن به جمهوری اسلامی بیشتر بوده.
پس چالش اساسی برای امروز ما در کشور، چالش پیشرفت و توقّف و رکود است؛ یا بگوییم چالش پیشرفت و ارتجاع؛ چون توقّف عقب رفتن است و هر کسی که توقّف کند در واقع دارد عقب میرود؛ چون دنیا در حال حرکت به جلو است، اگر شما ایستادید، عقب میمانید. مسئله این است: ما داریم پیشرفت میکنیم، دنبال پیشرفتیم، میخواهند این نباشد. همهی قدرتهای استکباری دنیا که عمدتاً آمریکا و اروپا است، در مقابل این حرکت پیشرفت جمهوری اسلامی حرص میخورند، مضطرب میشوند، ناراحت میشوند، لذا وارد میدان میشوند و هر کاری از دستشان برمیآید میکنند؛ البتّه هیچ غلطی هم نمیتوانند بکنند؛ تا حالا هم نتوانستهاند، بعد از این هم نمیتوانند.
در این کارزار، در خطّ مقدّم دشمن، آمریکا قرار دارد؛ علّت اینکه ما روی آمریکا تکیه میکنیم و اصرار داریم، این است که آمریکا در خطّ مقدّم است؛ دیگران هم هستند امّا پشت سر آمریکا. همهی رؤسای جمهور آمریکا در این سالهای متمادیِ این چند دههی انقلاب، در این خطّ مقدّم با جمهوری اسلامی جنگیدهاند؛ حالا کجا هستند؟ بعضی نابود شدند، تلف شدند، از بین رفتند، بعضی هم در زبالهدان تاریخ افتادند، ولو زنده هم باشند؛ از کارتر و کلینتون و اوبامای دموکرات بگیرید تا ریگان و بوش جمهوریخواه تا آن سبکمغز قبلی(۵) و تا این بندهخدای بیهوشوحواس فعلی(۶) که میخواهد ایران را نجات دهد، مردم ایران را نجات بدهد، همهی اینها بیاستثنا در مقابل جمهوری اسلامی ایستادهاند، و هر کسی از دوستان خودشان را هم که توانستهاند به کار گرفتهاند؛ بالخصوص رژیم صهیونیستی را تحریک کردند، کمک کردند. حالا گفته میشود که رژیم صهیونیستی، رژیم غاصب، آنها را تحریک میکند؛ بله، ممکن است در مواردی هم این جور باشد، امّا [رژیم صهیونیستی] سگ زنجیری آنها است، سگ هار آنها در منطقه است، وظیفهاش این است که در منطقه افساد کند، فشار بیاورد، بعضی از دولتهای دیگرِ منطقه هم متأسّفانه با او همراهی کردند. البتّه ضربههایی هم وارد کردند ــ نه اینکه هیچ [کاری نکردند] ــ امّا مجموعاً ناکام ماندند، نتوانستند متوقّف کنند جمهوری [اسلامی] را. هیچ کدام از طرحهایشان پیش نرفت، یعنی به آن نتیجهی مقصودِ خودشان نرسید؛ بله، یک مشکلاتی ایجاد کردند، امّا مقصودشان حاصل نشد؛ نه تحریم، نه ترور دانشمندان، نه رشوه دادن به بعضیها که علیه جمهوری اسلامی در داخل حرف بزنند، نه انواع شگردهای سیاسی و امنیّتیشان، هیچ کدام نتوانست عامل حرکت و پیشرفت و استقامت ملّت ایران را از کار بیندازد.
خب، حالا ما در مقابل یک چنین وضعی قرار داریم. من عرض میکنم وظیفهی همهی ما ــ هم مسئولین کشور، هم آحاد مردم، هم روشنفکران جامعه، هم جوانان فعّال و نخبگان جامعه، هم جوامع علمی؛ چه حوزهی علمیّه، چه دانشگاهها ــ این است که بدانیم باید پیشرفت کنیم. امروز پیشرفت وظیفهی ما است؛ در همهی زمینهها. باید پیشرفت کنیم؛ باید پیشرفت علمی کنیم، باید پیشرفت هنری کنیم، باید پیشرفت اقتصادی کنیم، باید پیشرفت سیاسی کنیم؛ این پیشرفتها نظام را مستحکم میکند، به نظام اقتدار میدهد. وقتی شما اقتدار پیدا کردید، دشمن نمیتواند نگاهِ چپ به شما بکند. هدف دشمن این است که ارکان اقتدار را متزلزل کند؛ میبینید دیگر؛ نمیخواهند نظام مقتدر باشد. ما همه باید پیشرفت را دنبال کنیم، چون پیشرفت ما را مقتدر میکند، ما را خودکفا میکند، ما را مستحکم میکند. اگر چنانچه این پیشرفتها ــ هم پیشرفت علمی، هم پیشرفت معنوی و اخلاقی، هم پیشرفت اقتصادی، هم پیشرفت سیاسی ــ ادامه پیدا کند که بحمدالله تا حالا [چنین] بوده، دشمن مضطرب میشود؛ دشمن از این بسیار بیمناک است و خب هر چه تلاش دارد به کار میبرد که نگذارد.
حالا چه جوری پیشرفت کنیم؟ خب ابزارهای پیشرفت خیلی است، ابزارهای گوناگونی است؛ من فقط به یک نکتهی مهم میخواهم اشاره کنم و آن، امید است. امید مهمترین ابزار پیشرفت است و دشمن روی این متمرکز شده؛ دشمن از همهی توان دارد استفاده میکند برای القای ناامیدی، برای القای بنبست. یک جوانی هم که با مسائل دنیا آشنا نیست، گاهی میبینید تحت تأثیر قرار میگیرد، او هم مأیوس میشود؛ وقتی مأیوس شد، کار نمیکند. پیشرفت احتیاج دارد به امید. دشمن روی امید ملّت ایران متمرکز است. این امکانات گستردهای که دشمن به کار گرفته، این رسانهها، این ماهوارهها، این فضای مجازیِ عجیب و غریب، این تلویزیونهای مزدورِ مأجور،(۷) همهی اینها برای این است که این امید را در مردم بکُشند. خوشبختانه امید زنده است ــ حالا من یک اشارهای خواهم کرد ــ امّا میخواهند نگذارند جوانهای ما امیدوار بمانند، نگذارند مسئولین ما امیدوار بمانند؛ اینها حتّی به مسئولین هم طمع دارند که امید را از آنها بگیرند. خب، حالا یک امتدادی هم متأسّفانه در داخل دارند؛ من ناچارم این را بگویم. آدم دلش نمیخواهد چنین واقعیّتی وجود داشته باشد، امّا هست؛ اینها در داخل امتداد دارند. امتداد آنها هم همین القای یأس، القای ناامیدی که «فایدهای ندارد»، «به جایی نمیرسیم»، «چه کار میخواهیم بکنیم» است؛ از این حرفها میشنوید. در داخل هم فلان روزنامه، فلان فعّالِ فضای مجازی، متأسّفانه از این چیزها دارند؛ اینها هم امتداد آنها هستند.
خب، حالا در مقابل القای آنها یک واقعیّتی وجود دارد. آن واقعیّت این است که ما داریم پیش میرویم، ما داریم جلو میرویم. [البتّه] مشکل اقتصادی داریم ــ من نمیخواهم نفی کنم، انکار کنم مشکلات اقتصادی را؛ آن هم انشاءالله حل خواهد شد ــ لکن در بخشهای مختلفِ دیگر، ما بحمدالله دائم در حال پیشرفتیم، در حال جلو رفتنیم. نمیخواهند بگذارند که بخصوص نسل جوان از این پیشرفتها مطّلع بشود، لذا آنها را کتمان میکنند. در همان امتداد داخلی [آنها] هم که گفتم، همین جور است؛ خیلی از پیشرفتهای ما کتمان میشود یا کوچکنمایی میشود.
حالا آنچه من یادداشت کردهام به شما بگویم [این است]: در همین چند هفتهای که حالا در بعضی از خیابانها چهار نفر آدم شریر یا فریبخورده وارد شدند و اغتشاش درست کردند، در همین اغتشاشات، کارهای بزرگی انجام گرفته که اگر مقایسه کنیم هفتههای دیگر و ماههای دیگر را، یک نتیجهی بزرگی به دست میآید؛ من حالا میشمرم اینهایی را که در همین چند هفته اتّفاق افتاده:
دستیابی دانشمندان ایرانی به روشی جدید برای درمان سرطان خون؛ این پیشرفت است دیگر، پیشرفت مهمّی هم هست، چیز کوچکی هم نیست.
بومیسازی یک دستگاه کلیدی برای چاههای نفت و گاز. یکی از ثروتهای طبیعی مهمّ ما نفت و گاز است؛ ما از لحاظ استخراج نفت و گاز احتیاج داریم به نوآوری، این نوآوری دارد انجام میگیرد؛ همین چند هفته پیش، یکی از قدمهای مهم برای این کار انجام گرفته؛ خب این کارِ بزرگی است.
خطّ آهن بخش مهمّی از بلوچستان [افتتاح شد]؛ این خطّ آهن، از زمانهای سابق، یعنی از اوایل انقلاب ــ حالا قبل از انقلاب که بحثش نبوده ــ یکی از آرزوهای مهمّی بود که ما بتوانیم یک خطّ شمال به جنوب درست کنیم که خطّ آهن بلوچستان هم جزو این است و خطّ شمال به جنوب است؛ یعنی ما شمال کشور را وصل کنیم به خلیج فارس و دریای عمان که از بلوچستان میگذرد. همین چندروزه، یک بخش مهمّی از این خطّ آهن افتتاح شد. کار بزرگی انجام گرفته دیگر؛ این پیشرفت است.
چندین کارخانه راه افتاد؛ پالایشگاه فراسرزمینی راه افتاد در یکی از کشورها؛ بهرهبرداری از شش نیروگاه برق در همین چند هفته اتّفاق افتاد که شهرهایش را نوشتند مشخّص کردند گزارش کردند به من، من نمیخواهم حالا دانهدانه [نام ببرم]. یکی از بزرگترین تلسکوپهای جهان در همین روزها رونمایی شد؛ یکی از بزرگترین تلسکوپهای جهان در همین ایّام تمام شد، به بهرهبرداری رسید و رونمایی شد. از ماهوارهبر رونمایی شد، از یک موشک جدید رونمایی شد و همین طور [موارد دیگر]. اینها مال همین چند هفتهای است که در میان اغتشاشات هم بوده؛ اگر انسان بخواهد دانهدانه اینها را بشمرد، خیلی میشود. نمیگذارند؛ نمیخواهند نسل جوان آشنا بشود با اینها؛ اینها را کوچکنمایی میکنند، تحقیر میکنند، انکار میکنند. خب ما در امکانات دفاعی خیلی پیشرفت کرده بودیم، انکار میکردند؛ عکسش را نشان میدادند میگفتند که این فتوشاپ است، این واقعی نیست؛ حالا بعداً مجبور شدند اعتراف کنند، ناچار شدند اعتراف کنند.
خب حالا این کارهایی که من اشاره کردم، هم از لحاظ خود کار مهم است، هم از این جهت مهم است که نشانهی حرکت در جامعه است؛ پس جامعه راکد نیست، در حال حرکت است، در حال پیشرفت است؛ این خیلی مهم است که جامعه در حال پیشرفت و حرکت باشد. جوان ایرانی زنده است، پُرانگیزه است، آن هم در روزهای شرارت دشمن. خب، پس شما اگر ایراندوست هستید، یکی از علائم و شاخصهای ایراندوستی شما این است که امیدآفرینی کنید؛ اگر یأسآفرینی کردید، نمیتوانید بگویید ایراندوستید. شاخصِ عمدهی ایرانستیزی یأسآفرینی است، امیدسوزی است، القای ناتوانی است، القای بنبست است؛ اینها شاخصهای ایرانستیزی است. آنهایی که ایران را دوست دارند، نقطهی مقابلِ این، حرکت میکنند. نگذارید کسانی که دشمن ایرانند، در قالب دفاع از منافع ملّی، لباسِ عوضی بپوشند، چهرهی خودشان را عوض کنند و کارهایی مانند اینها کنند؛ یعنی شاخصها را سرِ دست بگیرید. شما نویسنده، شما شاعر، شما عالِم، شما روحانی، ایران را دوست دارید، ایران اسلامی را دوست دارید، خیلی خوب، باید امیدآفرینی کنید. اگر خلاف این سر زد، ادّعا را نمیشود قبول کرد.
خب، بنابراین مسئله، مسئلهی پیشرفت است. من جمعبندی کنم. مشکل ما با دنیای استکبار عبارت است از اینکه ما داریم پیشرفت میکنیم و اراده داریم که پیشرفت کنیم و او پیشرفت ما را به ضرر خودش میداند؛ این عمدهی چالش ما [است]. ایران اسلامی از نظر آمریکا و از نظر دولتهای استکباری و مانند اینها نباید پیشرفت بکند. ما هم در مقابل میگوییم: ایران اسلامی برای اِعلای کلمهی اسلام باید پیشرفت کند.
و امّا آن مطلب سوّم که گفتم راجع به مسائل اغتشاشات یک چند جملهای عرض میکنم. صحنهگردانان اصلی که پشت صحنه هستند ــ غیر از این عدّهای که در خیابانها میآیند؛ آنهایی که پشت صحنه، مسائل را آنها دارند میچرخانند ــ میخواستند مردم را بیاورند در صحنه، و حالا که نتوانستند، میخواهند شرارت کنند بلکه بتوانند مسئولین کشور را و دستگاه را خسته کنند. اشتباه میکنند؛ این شرارتها موجب میشود مردم خسته بشوند، از آنها بیزارتر بشوند، از آنها متنفّرتر بشوند. حالا که مردم از اینها ــ از اشرارــ متنفّرند، ادامهی این کار موجب میشود که تنفّر مردم بیشتر بشود.
مطلب اوّل اینکه حوادثی از این قبیل، خب بله برای مردم مشکل درست میکند؛ در خیابانها دکّانت را باید ببندی، ماشینت را باید نگه داری، و کارهایی مانند اینها کنی و مشکلاتی درست میکند؛ جنایتهایی هم خب انجام میدهند، تخریب میکنند، کارهایی مانند اینها میکنند، لکن اینهایی که در صحنه هستند و آنهایی که پشت صحنه هستند، بسیار حقیرتر از آن هستند که بتوانند به نظام آسیب بزنند. بدون شک، این بساطِ شرارت جمع خواهد شد؛ آن وقت ملّت ایران با نیروی بیشتر، با روحیهی تازهتر در میدان به پیشرفت ادامه خواهد داد. این طبیعت کار است؛ طبیعت یک ملّتِ باایمان همین است. بله، حادثه برایش پیش میآید امّا از حادثه که ممکن است تهدید باشد، برای خودش فرصت درست میکند؛ از حادثه، از تهدید برای خودش فرصت درست میکند. تا الان هم این جور بوده؛ از صدر اسلام هم همین جور بوده.
همین آیهی شریفهای که این برادرمان تلاوت کردند: وَ لَمّا رَأَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللَهُ وَرَسولُهُ وَ صَدَقَ اللَهُ وَرَسولُه. خب جنگ احزاب، جنگ کوچکی نبود؛ تمام طوائف عرب از قریش و طائف و مکّه و همه جا جمع شدند آمدند به جنگ یک شهر مدینه با چند هزار نفر جمعیّت. جنگ احزاب بود، این باید دلها را بلرزاند؛ وقتی که مؤمنین این را دیدند، قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللَهُ وَ رَسولُه؛ [گفتند] این چیز جدیدی نیست، خدا گفته بود که میآیند، برایتان دشمن هست، دشمنانها میآیند سراغتان، آمدند؛ وَ صَدَقَ اللَهُ وَرَسولُهُ وَ ما زادَهُم اِلّا ایمانًا وَ تَسلیما.(۸) این «وَ ما زادَهُم اِلّا ایمانًا وَ تَسلیما» همان فرصت است؛ تهدید بود، از این تهدید استفاده کردند، ایمانشان بیشتر شد؛ یعنی یک فرصتی برای ازدیاد ایمان پیدا شد. در صدر اسلام و همیشه همین جور بوده.
در قضیّهی دفاع مقدّس [هم] همین جور؛ دفاع مقدّس یک جنگ احزاب بود؛ در آن هم از همه طرف حمله کردند. ملّت ایران از این تهدید، فرصت درست کرد؛ آن فرصت چه بود؟ آن فرصت این بود که به همهی دنیا نشان داد که ملّت ایران شکست نمیخورد. همه آمدند دیگر؛ آمریکا پشتیبانی کرد، اروپا پشتیبانی کرد، ناتو پشتیبانی کرد، ورشو آن روز ــ پیمان ورشو که مال کمونیستها بود ــ پشتیبانی کرد از صدّام، همه پشتیبانی کردند، [امّا] ایران شکست نخورد؛ ملّت ایران شکست نخورد؛ این شد یک سابقه؛ این فرصت است. قدرتهای دنیا هر وقت به فکر این بیفتند که به قول خودشان روی میز همه چیز دارند، همهی برگهای جدید روی میز ــ خب، یکی از برگها، برگهای نظامی است ــ هر وقت به فکر این بیفتند، به یاد هشت سال جنگ تحمیلی میافتند؛ میدانند ملّت ایران شکست نمیخورد. بارها ملّت ایران به مخالفین خودش، به آمریکا، به دیگران گفته شما آمدنتان با خودتان است، رفتنتان دیگر با خودتان نیست! ممکن است جلو بیایید امّا پابند خواهید شد، پدرتان درمیآید! ملّت ایران از جنگ تحمیلی این استفاده را کرد. از همین بیستوپنجم آبان مردم اصفهان استفاده کردند، استفادهشان این بود که انگیزهشان بیشتر شد، همان طور که گفتم حرکتِ جوانهای دلاور اصفهان به سوی جبهه بیشتر شد.
در اغتشاش اخیر هم همین جور [است]؛ در این اغتشاشات هم از این بهاصطلاح تهدید ــ که حالا آنها این را برای ملّت ایران یک تهدیدی دانستند ــ ملّت ایران استفاده کرد. چه کار کرد؟ حقیقت خودش و جهتگیری خودش را نشان داد؛ کجا؟ در سیزدهم آبان. سیزدهم آبان امسال با همهی سالهای قبل فرق داشت. یک عدّهی معدود به خواستهی آمریکا داخل خیابانها آمدند، [امّا] ملّت عظیم ایران در سیزدهم آبان آمدند علیه آمریکا شعار دادند؛ یک نمونه سیزدهم آبان است. یک نمونهی [دیگر] تشییع این شهدا است. یک شهید عزیز و یک جوانی به شهادت میرسد این روزها ــ از همین شهدای عزیزی که شهدای امنیّت، شهدای بسیجی، شهدای نیروی انتظامی، آحاد مردمی که شهید میشوند ــ مثلاً فرض کنید شهید روحالله عجمیان که یک جوان ناشناختهای است، [ولی] در شهادت او یک جمعیّت عظیمی برای تشییع جنازه بیرون میآیند! عکسالعمل مردم این است. از آن تهدید فرصت درست میکنند؛ یعنی مردم خودشان را نشان میدهند؛ میگویند: ما این جور هستیم. شما جوان ما را به شهادت میرسانید، همهی ما پشت این جوانیم! درست نقطهی مقابل آن چیزی که دشمن میخواهد القا کند که ملّت ایران آمدند در خیابان، ملّت ایران علیه فلان است، ملّت ایران چنان [کرد]، [امّا] ملّت خودش را نشان داد. از این تهدید استفاده کرد، فرصت درست کرد.
فرصت دیگری که درست شد، چهرهی صحنهگردانها روشن شد. صحنهگردانها خودشان را طرفدار ملّت ایران وانمود میکنند امّا با همهی خواستهها و عقاید و مقدّسات ملّت ایران دشمنی کردند؛ با اسلام دشمنی کردند، مسجد سوزاندند، قرآن سوزاندند؛ با ایران دشمنی کردند، پرچم ایران را سوزاندند، به سرود ملّی ایران بیاحترامی کردند؛ چهرههای اینها روشن شد. ادّعا میکنند طرفدار ملّت ایرانند، خب ملّت ایران، ملّت مسلمان است، ملّت قرآن است، ملّت امام حسین است. تو به امام حسین اهانت میکنی، بددهنی میکنی، بیحیائی میکنی، تو طرفدار ملّت ایرانی؟ به اربعین اهانت میکنی، به راهپیمایی میلیونی اربعین اهانت میکنی، تو طرفدار ملّت ایرانی؟ خب، چهرهی صحنهگردانان واقعی این اغتشاش هم روشن شد. بنابراین یکی از مطالبی که در این مسئلهی این اغتشاشها میتوان گفت، این است که ملّت ایران از این تهدید، فرصتهای متعدّدی برای خودش درست کرد.
مطلب دیگر در مورد نوع برخورد با عناصر صحنهگردان است. یک بخش صحنهگردانها هستند، یک بخش فریبخوردهها هستند، یک بخش پولگرفتهها هستند، بعضیها جنایت کردند؛ همهی اینها یک جور نیستند. آن کسی را که فقط فریبخورده است و جنایتی نکرده، باید متنبّه کرد، باید موعظه کرد، باید هدایت کرد ــ چه دانشجو باشد، چه غیر دانشجو باشد، چه در خیابان باشد، چه در دانشگاه باشد ــ باید از او پرسید: این حرکت تو کمک به پیشرفت ایران است یا ضدّ پیشرفت ایران است؟ فکر کند دیگر. این مال فریبخورده است. او را باید وادار کنید به فکر کردن. آن کسی که بیتوجّه به خواستهی دشمن با او همراهی میکند، باید بیدارش کرد، باید گفت: «دشمن آنجا است؛ حواست باشد با دشمن همصدایی نکنی». به تعبیر امام (رضوان الله علیه) «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بزنید.»(۹) خب، این مال آن جوان فریبخورده است.
امّا آن کسی که عامل جنایت است یا قتل یا تخریب یا تهدید ــ کاسب را تهدید کند که باید تعطیل کنی، وَالّا دکانت را آتش میزنیم؛ ماشینسوار را تهدید کند که بایستی یا بِایستی یا باید بوق بزنی یا کارهایی مانند اینها کنی، وَالّا ماشینت را چنان میکنیم؛ عامل تهدید ــ اینها بایستی مجازات بشوند؛ به اندازهی گناه خودشان باید مجازات بشوند. عامل قتل یک جور، عامل تخریب یک جور، آن کسی که اینها را با تبلیغات وادار به این کارها میکند یک جور؛ هر کدام به اندازهی خودشان باید مجازات بشوند. البتّه اینجا عرض بکنیم که مجازات به وسیلهی قوّهی قضائیّه است. هیچ کس خودسرانه حق ندارد به خیال خودش کسی را مجازات کند، نه؛ قوّهی قضائیّه هست، با قدرت، بحمدالله سرپا و زنده و پُرانگیزه هم هست؛ باید اینها را مجازات کنند. پس ما، هم نصیحت داریم، هم مجازات داریم؛ مثل پیغمبر، و روش رسولالله. امیرالمؤمنین دربارهی پیغمبر میفرماید: طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ قَد اَحکَمَ مَراهِمَهُ وَ اَحمىٰ مَواسِمَه؛(۱۰) هم مرهمش را آماده کرده برای مرهمنِهی روی زخم، هم آن داغ را. قدیمها زخمهایی را که خوب نمیشد، داغ میکردند؛ یک آهنی را میگذاشتند در آتش، سرخ که شد، بگذارند روی زخم که خوب بشود. [امیرالمؤمنین] میگوید پیغمبر، مرهم آماده کرده، آن را هم داغ کرده؛ هر دو آماده است. به تعبیر سعدی:
درشتی و نرمی به هم در به است
چو رگزن که جرّاح و مرهمنه است(۱۱)
هم جرّاحی میکند، هم مرهم میگذارد؛ هر دو باید انجام بگیرد. خب، این هم یک مطلب.
یک مطلب دیگر اینکه تا این ساعت بحمدالله دشمن شکست خورده. قصد دشمن این بود که مردم را وارد میدان کند، مردم نشان دادند که با دشمن همراه نیستند. البتّه دشمن در رسانهها لشکرسازی میکند؛ لشکرسازی کاذب، انبوهسازی دروغ. میبینید در رسانههای گوناگونِ دشمن، جوری وانمود میکند که آدم غافل و بیخبر تصوّر میکند که واقعاً یک خبری است؛ [در حالی که] واقع قضیّه این نیست. آنچه انبوه است، آنچه عظیم است، حضور مردم در خدمت انقلاب و در میدانهای انقلاب است؛ این بله، این خیلی عظیم است؛ امّا آن طرف نه. خواستند مردم را وارد کنند، [امّا] مردم زدند توی دهنشان. البتّه من عرض بکنم: دشمن هر روز یک کِیدی دارد، یک مکری دارد؛ اینجا شکست خورد، معلوم نیست که دست بردارد، میرود سراغ جاهای دیگر؛ میرود سراغ اقشار، میرود سراغ کارگران، میرود سراغ زنان. البتّه بانوان باشرف ما، کارگران باشرف ما شأنشان خیلی بالاتر از این است که تسلیم دشمن بشوند و فریب دشمن را بخورند؛ این مسلّم است.
پس بنابراین هدف دشمن آن چیزی بود که برایش حاصل نشد؛ منتها آن چیزی که واقعیّت جامعه است، این است که ما مشکلات داریم؛ مشکلات داریم. مهمترین مشکل ما هم امروز علیالعجاله مشکل اقتصادی است. میبینید بنده سالها است شعار سال را یک نکتهی اقتصادی قرار میدهم و از مسئولین درخواست میکنم که بروند سراغ حلّ این مشکل و پیگیری این نقطه. دههی ۹۰، از لحاظ اقتصادی دههی خوبی نبود برای ما. مشکلاتی برای ما به وجود آمد. اگر چنانچه همان نصیحتها را، همان کارهایی را که حالا بنا است انجام بدهند انشاءالله و انجام میدهند، آن روز انجام داده بودند، امروز وضع ما بهتر بود. بالاخره تحریم مؤثّر است، برخی از تدبیرها مؤثّر است، مدیریّتها مؤثّر است؛ همهی اینها مؤثّر است. من میبینم ــ حالا آنچه انسان مشاهده میکند ــ مسئولین واقعاً در تلاشند، جدّاً دارند تلاش میکنند، دارند کار میکنند، کارهایشان هم در موارد بسیاری مؤثّر است، در همین وضع اقتصادی هم مؤثّر است امّا خب مشکل اقتصادی هست. امروز البتّه کشورهای مختلف دنیا هم، مشکل اقتصادی را دارند، ما هم داریم. باید تلاش کنیم انشاءالله این مشکل را برطرف کنیم. این با همکاری مردم با مسئولین، همکاری ملّت با دولت، همنفَسی، همدلی، همافزایی انشاءالله پیش خواهد آمد و در زمینهی اقتصاد هم ملّت ایران به توفیق الهی مشتی به دهان دشمن خواهد زد.
امیدواریم که خدای متعال شما مردم عزیز را مشمول رحمت و برکت خودش قرار بدهد. امیدواریم انشاءالله مردم اصفهان روزبهروز خوشبختتر، سرزندهتر، آمادهتر و در صفوف مقدّم انقلاب انشاءالله حاضرتر باشند. امیدواریم روح مطهّر امام از ما، از شما راضی باشد؛ ما هم بتوانیم آنچه وظیفهمان هست در مقابل این مردم عزیز، مردم خدوم انجام بدهیم؛ انشاءالله.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
بیانات در دیدار دانش آموزان
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید عزیزان من، جوانان ما، نوجوانان ما! و حسینیّه را صفا بخشیدید. دلهای پاک شما، جانهای سرشار از شوق شما، هر جایی که باشید، هر محیطی را که در آن حضور پیدا کنید، نورانی میکند و صفا میبخشد. من چند مطلب را که متّصل به هم است و ارتباط به هم دارد، آماده کردهام تا امروز به شما فرزندان عزیزم عرض بکنم.
مطلب اوّل در مورد سیزدهم آبان است. خب زیاد شنیدهاید؛ سیزدهم آبان یک روز تاریخی است؛ هم تاریخی است، هم تجربهآموز است. «تاریخی است» یعنی اینکه در این روز حوادثی اتّفاق افتاده که این حوادث در تاریخ ماندنی است؛ فراموششدنی نیست و نباید هم فراموش بشود. «تجربهآموز است» [یعنی] به خاطر همین حوادث، یک واکنشهایی به وجود آمده است که آن واکنشها برای ما درس است؛ باید برای آیندهی کشور، برای آیندهی عمر خودتان، برای آیندهی ملّتتان از این تجربهها استفاده کنید. آینده مال شماها است دیگر.
خب، این روز برای ما روز مهمّی است امّا آمریکاییها از این روز خیلی عصبی میشوند. این روزی است که بزرگداشت آن، اعصاب آمریکاییها را خُرد میکند. حالا همین جلسهی شما ــ همین جلسه ــ وقتی منعکس بشود، مطمئن باشید گرایش آمریکایی و خود آمریکاییها از این اجتماع، از این سرود، از این همدلیها خشمگین میشوند، اعصابشان خُرد میشود؛ چرا؟ چون این روز، هم تجسّم شرارت آمریکا است، هم تجسّم ضربه خوردن آمریکا و قابل مغلوب شدن آمریکا است؛ یعنی این کسانی که خیال میکنند آمریکا یک قدرت دستنخوردنی است، به حوادث این روز که نگاه کنیم، معلوم میشود نه، کاملاً آسیبپذیر است؛ این یک تجربه برای ما میشود.
خب، سه حادثه در این روز اتّفاق افتاده که بعضی مستقیماً مربوط به آمریکاییها است، بعضی غیر مستقیم مربوط به آمریکاییها است. یک حادثه، تبعید امام است که در روز سیزدهم آبان در سال ۴۳ اتّفاق افتاد. چرا امام تبعید شد؟ چون یک قانونی به دستور شاه ــ به دستور محمّدرضا ــ در مجلس تصویب شد که بر طبق آن قانون، آمریکاییهایی که در ایران بودند مصونیّت پیدا کردند. آن وقت حدود چهل پنجاه هزار آمریکایی در ایران بود، در دستگاههای نظامی، دستگاههای امنیّتی، دستگاههای اقتصادی. اینها اگر چنانچه هر جنایتی در ایران میکردند، طبق این قانون، قابل تعقیب نبود؛ یعنی یک آمریکایی با ماشین راه میرود، مثلاً یکی را زیر بگیرد، یک جنایتی بکند، دستگاه قضائی کشور حق نداشت او را تحت تعقیب قرار بدهد! این، قانونِ مصونیّتِ آمریکاییها بود. امام تحمّل نکرد این را؛ یک سخنرانی مفصّل کردند ــ که صدای ایشان و متن سخنرانی الان موجود است(۱) ــ بعد به خاطر این سخنرانی، ایشان سیزده سال تبعید شد! حالا سیزده سال که میگوییم، چون در پایان این سیزده سال انقلاب اتّفاق افتاد؛ اگر انقلاب اتّفاق نمیافتاد، سی سال هم ممکن بود طول بکشد این تبعید، برای خاطر برخورد با این قانون حامی آمریکا. این یک حادثه که خب تقریباً مستقیماً مربوط به آمریکاییها است.
حادثهی دوّم کشتار دانشآموزان است؛ بچّههای همسنّ شماها جلوی این دانشگاه تهران قتل عام شدند، کشته شدند. حالا تعدادشان را به طور دقیق نمیشود انسان بگوید، چون آن وقتها چنین آمارهایی وجود نداشت؛ لکن یک تعدادی ــ یک دانه هم زیاد است؛ یک دانه هم زیاد است ــ از بچّههای عزیز ما جلوی این دانشگاه تهران به شهادت رسیدند. این حادثهی دوّم هم در روز سیزدهم آبان بود. این حادثهی دانشآموزان در سال ۵۷ بود.
حادثهی سوّم هم که یک سال بعد از آن حادثه است ــ بعد از پیروزی انقلاب ــ هجوم دانشجویان به سفارت آمریکا است و پیدا کردن اسنادی در آنجا که این اسناد، توطئههای آمریکا علیه ملّت ایران را نشان میداد؛ هفتاد هشتاد جلد شده. شماها که وقت نمیکنید بخوانید این کتابها را، [امّا] من یک وقتی به آموزش و پرورش گفتم مضامین این کتابها را در کتابهای درسی بیاورید، متأسّفانه نکردند. این [اسناد] نشان میدهد که آمریکاییها در این مدّتی که در ایران حضور داشتند ــ یعنی مثلاً از حدود سال ۲۸ و ۲۹ ــ چه کارهایی در ایران کردند، چه توطئههایی و چه خیانتهایی انجام دادند.
خب، یک نکتهای اینجا وجود دارد: این حادثه و این مسئلهی تهاجم به سفارت آمریکا را ــ که گفتند «لانهی جاسوسی» و در واقع همین جور هم بود؛ لانهی جاسوسی بود ــ آمریکاییها در اظهاراتشان، در تبلیغاتشان، در مصاحبههایشان، در مصاحبهای که با خود من کردند در سفر نیویورک در زمان ریاست جمهوری، سرآغاز چالش میان ملّت ایران و آمریکا معرّفی میکنند؛ میگویند علّت اینکه آمریکاییها در مقابل ملّت ایران ایستادند، حرکتی بود که شما در سفارت انجام دادید؛ یعنی حمله کردید به سفارت ما، بین ما اختلاف به وجود آمد، دعوا شد، دشمنی شد. دروغ میگویند؛ مسئله این نیست. آغاز چالش بین ملّت ایران و آمریکا بیستوهشتم مرداد است؛ بیستوهشتم مرداد سال ۳۲. در بیستوهشتم مرداد یک حکومت ملّی سر کار بود. حکومت مصدّق یک حکومت ملّی بود؛ مشکلش هم با غربیها فقط مسئلهی نفت بود؛ نه حجّتالاسلام بود، نه داعیهی(۲) اسلامخواهی داشت؛ فقط مسئلهی نفت بود. نفت دست انگلیسها بود، او گفت نفت دست خودمان باشد؛ جرمش فقط این بود. آمریکاییها کودتا ایجاد کردند، یک کودتای عجیب و غریبی.
من یک چیزهای مبهمی [از آن ماجرا] در ذهنم هست؛ بنده آن وقت چهاردهساله بودم، حالا خواهم گفت. فرق بین دورهی چهارده پانزده سالگی ما، با چهارده پانزده سالگی نوجوانِ امروز از زمین تا آسمان است. شماها امروز مسائل را دقیق میفهمید، تحلیل میکنید، [ولی] ما آن روز نه؛ لکن خب در تاریخ، دقیق خواندهایم و جزئیّاتش را مطّلع هستیم. آمریکاییها نشستند علیه مصدّق توطئه کردند، با اینکه مصدّق به آمریکاییها خوشبین بود، نسبت به آنها اعتماد داشت، حتّی علاقه داشت و فکر میکرد دولت آمریکا در مقابل انگلیسها از او حمایت خواهد کرد؛ [امّا] اینها از پشت خنجر زدند؛ اینها مأمور خودشان را ــ که اسم آن مأمور، کیم روزوِلت بود ــ فرستادند ایران، با انگلیسها هماهنگ کردند، او را با یک چمدان پُر از دلار فرستادند ایران؛ رفت سفارت انگلیس ــ سفارت آمریکا هم نرفت ــ با چند نفر نظامیِ خائن هماهنگ کرد، با چند عنصر وابستهی به انگلیس هماهنگ کرد، الوات و اوباش را هم جمع کردند، نظامیها را کشاندند و روز بیستوهشتم مرداد آن کودتای ننگین را به وجود آوردند، و مصدّق و اطرافیانش همه را دستگیر کردند؛ بعضی را بعدها اعدام کردند، بعضی را هم سالهای متمادی زندان کردند.
اختلاف ملّت ایران با آمریکا از روز بیستوهشتم مرداد است. چرا شما کودتا کردید و یک دولت ملّی را که با انتخاب مردم سرِ کار آمده بود سرنگون کردید؟ و نفت را که از چنگ انگلیسها درآورده بود، دادید به یک کُنسِرسیومی،(۳) که در آن انگلیس بود، آمریکا بود، چند دولت دیگر [هم] بودند؛ یعنی از چاله در آمد، افتاد در چاه. شروع دعوای ما با آمریکاییها از آن روز است. پس آمریکاییها حتّی به یک آدم خوشبین به آمریکا و آدم فرنگیمآب هم رحم نکردند ــ مصدّق فرنگیمآب بود ــ برای خاطر منافعشان، که آن روز این منافع، نفت بود.
خب این سرآغاز بود؛ حالا سیاستمداران آمریکا با کمال ریاکاری و بیشرمی میگویند ما طرفدار ملّت ایرانیم! میشنوید دیگر از قول اینها در خبرها و در فضای مجازی و جاهای دیگر؛ میگویند ما طرفدار ملّت ایرانیم؛ خب این ادّعا بشدّت بیشرمانه است. سؤال من از آمریکاییها این است که شما در این چهار دههای که از انقلاب گذشته، چه کار میتوانستید علیه ملّت ایران بکنید که نکردید؟ هر کاری نکردهاند، چون نمیتوانستند، چون برایشان صرفه نداشته؛ اگر میتوانستند، میکردند. اگر برایشان صرفه داشت و از جوانهای ایرانی نمیترسیدند، جنگ مستقیم را هم مثل عراق شروع میکردند؛ امّا ترسیدند.
هر کاری توانستند کردند: در اوّل انقلاب از گروههای تجزیهطلب حمایت کردند؛ از کودتای پایگاه شهید نوژه در همدان(۴) حمایت کردند؛ آمریکاییها از تروریسم کور منافقین که چند هزار نفر را در کوچه و بازار کشور به شهادت رساندند حمایت کردند، پشتیبانی کردند؛ از صدّام وحشی، در جنگ هشتساله همهجوره حمایت کردند؛ تسلیحات دادند، اطّلاعات دادند، کمک کردند، عربها را وادار کردند به پول دادن. اطّلاعاتی وجود دارد ــ که حالا من خیلی به این یقین ندارم امّا ظاهراً اطّلاعات متقنی است ــ که حتّی شروع جنگ با تحریک آمریکاییها بود و آنها صدّام را وادار کردند که جنگ هشتساله را شروع کند. هواپیمای مسافری ما را بر روی آسمان خلیج فارس سرنگون کردند، نزدیک سیصد نفر که داخل این هواپیمای مسافربری [بودند] کشتند، بعد هم اظهار تأسّف نکردند. به آن ژنرال(۵) جنایتکاری که به آن هواپیما شلّیک کرده بود، جایزه دادند، نشان(۶) به او دادند؛ شما با ملّت ایران این کارها را کردید.
از اوایل انقلاب ملّت ایران را تحریم کردند؛ این اواخر و در این چند سال اخیر شدیدترین تحریمها را که خودشان گفتند هرگز در طول تاریخ هیچ ملّتی این جور تحریم نشده، علیه ایران اِعمال کردید؛ در فتنهی سال ۸۸ صریحاً از فتنهگرها حمایت کردید؛ قبل از آن اوباما(۷) به من نامه نوشته بود که بیایید با هم همکاری کنیم، ما با شما دوستیم، به تعبیر ما قسم و آیه که ما قصد سرنگون کردن شما را نداریم، امّا تا فتنهی ۸۸ شروع شد، شروع کردند حمایت کردن به امید اینکه شاید این فتنه بتواند به نتیجه برسد، ملّت ایران را به زانو در بیاورد، بساط جمهوری اسلامی را جمع کند؛ شما با ملّت ایران این جوری عمل کردید.
شما آمریکاییها صریحاً اعلام کردید که سردار رشید ما، شهید سلیمانی را کشتید؛ کشتید و به آن افتخار کردید؛ [خودتان] گفتید دستور دادهاید. شهید سلیمانی صرفاً قهرمان ملّی نبود، قهرمان منطقه بود؛ حالا جای بحثش نیست که من بگویم نقش شهید سلیمانی در رفع مشکلات چند کشور در منطقه، چه نقش عظیم و بیهمتایی بود؛ شما این مرد بزرگ را و همراهانش را به شهادت رساندید؛ شهید ابومهدی مهندس و دیگران را. شما از قاتلان دانشمندان هستهای ما حمایت کردید؛ عوامل صهیونیستها دانشمندان ما را یکییکی به شهادت رساندند و شما از آنها حمایت کردید؛ محکوم که نکردید هیچ، از آنها حمایت کردید.
شما میلیاردها دلار از اموال این ملّت را در کشورهای مختلف حبس کردید که اگر این پولها در اختیار دولت خدومی مثل دولت کنونی قرار داشت، خیلی کارهای خوب میتوانست با آنها انجام بدهد؛ [امّا] اینها را حبس کردند، نگه داشتند، غیر از آن مقداری که از اوّل انقلاب در خود آمریکا حبس شد.(۸) در بیشتر حوادث ضدّ ایرانی جای پای آمریکا را میشود دید؛ آن وقت اینها ادّعا میکنند که ما دلسوز ملّت ایرانیم! باز دیروز مجدّداً همین را گفتند که بله ما دلسوز ملّت ایرانیم؛ دروغ محض [میگویند] با وقاحت تمام. البتّه اینها خیلی دشمنی کردند امّا به کوری چشم آنها ملّت ایران بسیاری از این دشمنیها را خنثی کرد. بعضی از این حوادث هم هنوز بین ما باقی است، و فراموش نکردهایم. ما هرگز شهادت شهید سلیمانی را فراموش نخواهیم کرد؛ این را بدانند. حرفی زدیم در این مورد، پای آن حرف ایستادهایم.(۹) در وقت خودش، سر جای خودش انشاءالله انجام خواهد گرفت.
خب آمریکای امروز همان آمریکای دیروز است. آمریکای امروز همان آمریکای بیستوهشتم مرداد است، همان آمریکای کمککنندهی به صدّام است، همان آمریکای طول سالهای گذشته است، با یکی دو فرق مهم؛ یکی دو تفاوت کرده که ما باید توجّه به این تفاوتها داشته باشیم: یکی این است که روشهای دشمنی پیچیدهتر شده؛ ما به این باید توجّه کنیم. دشمنیها همان دشمنیها است، منتها شیوهی اِعمال دشمنیها فرق کرده، پیچیده شده، باز کردن گرهها بهآسانی نیست؛ باید دقّت کرد، باید هوشیار بود. البتّه ما به بچّههای خودمان، جوانهای خودمان، دستاندرکاران خودمان اعتماد داریم، و میدانیم میتوانند [گرهها را] باز کنند ولی بالاخره پیچیده است. این یک تفاوت.
دوّم اینکه آن روز ــ روز بیستوهشتم مرداد و امثال اینها ــ و حتّی تا اوایل انقلاب، آمریکا قدرت مسلّط جهان بود، [ولی] امروز نیست؛ این یک فرق مهم است. امروز، آمریکا قدرت مسلّط جهان نیست؛ بسیاری از تحلیلگران سیاسی دنیا معتقدند که آمریکا دارد رو به افول میرود، ذرّهذرّه دارد آب میشود. این را نه اینکه ما بگوییم؛ البتّه عقیدهی ما هم همین است امّا تحلیلگران سیاسی دنیا هم این را دارند میگویند. نشانههایش هم واضح است؛ مشکلات داخلی آمریکا بیسابقه است؛ هم مشکلات اقتصادیشان، هم مشکلات اجتماعیشان، هم مشکلات اخلاقیشان در داخل آمریکا؛ اختلافاتشان، دودستگیهای خونینشان، خطاهای محاسباتیشان در مسائل دنیا.
اینها بیست سال قبل مثلاً به افغانستان حمله کردند ــ آن وقت طالبان سر کار بودند ــ برای اینکه طالبان را ریشهکن کنند حمله کردند، خرج کردند، جنایت کردند، کشته دادند، چقدر کشتند، و امثال اینها، بیست سال در افغانستان ماندند، بعد از بیست سال افغانستان را تقدیم طالبان کردند آمدند بیرون! معنای این چیست؟ معنای این، خطای محاسباتی است دیگر. پیدا است دستگاه محاسباتی آمریکا دستگاه منظّم، مرتّب و دقیقی نیست دیگر. بد میفهمند مسائل را. بد میفهمند، و بر اساس آن هم بد عمل میکنند. یا به عراق حمله کردند، ناکام ماندند. این که امروز شما میبینید در عراق انتخابات میشود و یک عراقی [انتخاب میشود]، اینها که مورد نظر آمریکاییها نبود. وقتی صدّام رفت، آمریکاییها یک نظامی را گذاشتند در رأس کشور عراق. بعد دیدند با نظامی نمیشود، او را برداشتند، یک غیر نظامی را گذاشتند ــ آقای بِرمر(۱۰) ــ در رأس عراق؛ یعنی کشور عراق به وسیلهی یک حکومت غیر عربی، غیر عراقی و آمریکایی باید اداره بشود!
خب حالا گفتم من سر قضیّهی حاج قاسم سلیمانی حرف دارم، یکی از حرفها اینجا است که حالا وقت گفتنش نیست؛ اینها قصدشان این بود. قصدشان این نبود که عراق را رها کنند. بعد سعی کردند عوامل خودشان را سر کار بیاورند، بکلّی ناکام ماندند؛ هم در عراق ناکام ماندند، هم در سوریه ناکام ماندند، هم در لبنان ناکام ماندند. این قرارداد اخیر لبنانیها با حکومت غاصب سر قضیّهی مرزهای دریایی منبع گاز و مانند اینها، شکست آمریکا بود؛ چون آمریکاییها آمدند وسط، خط معیّن کردند: باید این جور باشد، این جور باشد، حزبالله زد زیر همهی اینها؛ [این] شکست آمریکا است. خب پیدا است که محاسباتشان محاسبات خطایی است.
خب یکی از چیزهایی که ــ حالا این را من میگویم؛ بعضیهای دیگر هم در دنیا ظاهراً گفتهاند این حرف را ــ به نظر من یکی از نشانههای انحطاط آمریکا، بر سر کار آمدن کسانی مثل رئیسجمهور فعلی(۱۱) و رئیسجمهور قبلی(۱۲) است. یک کشور سیصد میلیونی، سیصد و خردهای میلیون، خودشان را میکُشند، یک رئیسجمهور سر کار میآورند مثل ترامپ، که همهی دنیا او را دیوانه دانستند؛ بعد او ساقط میشود یکی میآید مثل این، که حالا شما قضایای این را دیگر میدانید.(۱۳) این دلیل انحطاط یک ملّت است؛ این دلیل انحطاط یک تمدّن است. خب، این مربوط به آمریکا.
خیلی از قدرتهای غربی دیگر هم از این جهات شبیه آمریکایند؛ حالا نمیخواهیم اسم بیاوریم، بعضی از قدرتهای دیگر غربی هم در این زمینه مثل آمریکایند؛ در رسانههایشان آموزش تخریب میدهند، آموزش اغتشاش میدهند، درست کردن کوکتل مولوتف یاد میدهند، درست کردن بمب دستی یاد میدهند. اینها دلیل چیست؟ بحث این نیست که اینها با این کار جنایت میکنند، خب بله، جنایت است امّا انحطاط است، پستی است؛ این نشاندهندهی میزان انحطاط اخلاقی یک دولت، یک مجموعهی حکومتی است که رادیویش این جوری عمل میکند.
در همین اغتشاشات اخیر چند هفتهای کشور ما، در اینجا هم آمریکا نقش روشنی داشت. این اطّلاعیّهای که وزارت اطّلاعات و سازمان اطّلاعات سپاه دادند، اطّلاعیّهی مهمّی است؛ طولانی است و بعضیها حوصله نمیکنند بخوانند. اطّلاعاتش و گزارشهایش را ما داشتیم. اینها اطّلاعات بسیار مهمّی است، خیلی مطلب در این زمینه وجود دارد؛ بعد کشفیّات دستگاههای اطّلاعاتی ما در این زمینه خیلی ارزشمند است. برای تهران، برای شهرهای بزرگ، برای شهرهای کوچک نشستهاند نقشه کشیدهاند، برنامهریزی کردهاند. حالا ظاهر قضیّه این است که مثلاً یک مشت جوان یا نوجوان در میدانند. خب این جوان و نوجوان، بچّههای خود ما هستند؛ ما با اینها بحثی نداریم. اینها هیجان است، احساسات است، یک قدری بیدقّتی در فهم مسائل است که این جوری میآید؛ نه، بحث سر آنهایی است که دارند میگردانند قضایا را؛ آنها کسانی هستند که با نقشه وارد میدان شدهاند.
این [چیزی] را که عرض میکنم، باید همه در نظر بگیرند: طرف نقشه دارد؛ هم مسئولین ما باید در نظر بگیرند ــ که خوشبختانه اطّلاعاتیهای ما توجّه دارند؛ مسئولین سیاسیمان، مسئولین اقتصادیمان، مسئولین گوناگونمان باید بدانند که طرف با نقشه وارد میدان شده ــ هم آحاد مردم بدانند، هم شما جوانها بدانید؛ اینها با برنامه وارد میدان شدهاند. برنامه هم این است که بلکه بتوانند ملّت ایران را با خودشان همراه کنند، کاری کنند که ملّت ایران عقیدهاش بشود عقیدهی سران انگلیس و آمریکا و امثال اینها؛ نقشه این است، مقصود این است. البتّه ملّت ایران زد توی دهنشان؛ بعد از این هم توی دهنشان خواهد زد.
آن کسانی که طرّاحی کردند و در میدان عمل با نیّت و با نقشه و با فهم وارد شدند ــ این خیلی مهم است برای ما ــ اینها مرتبط بودند با دستگاههای خارجی و جنایت کردند. شما ببینید این قضیّهی شاهچراغ شیراز، چه جنایت بزرگی بود! آن پسربچّهی پایهی دوّم(۱۴) یا پایهی ششم(۱۵) یا پایهی دهم،(۱۶) اینها چه گناهی کرده بودند؟ آن طفلک ششسالهای(۱۷) که پدر و مادر و برادرش را از دست داده، این کوه سنگین غم را چرا بر دوش او انبار کردند؟ چرا؟ این بچّه چه کار کند با این غم بزرگ و غیر قابل تحمّل. اینها جنایت است؛ اینها جنایتهای بزرگی است. آن طلبهی جوان ــ طلبهی شهید جوان در تهران، آرمان عزیز(۱۸) ــ چه گناهی کرده بود؟ یک طلبهی جوان؛ دانشجو بوده، آمده طلبه شده؛ متدیّن، مؤمن، متعبّد، حزباللهی. [اینکه او را] شکنجه کنند، زیر شکنجه او را بکشند، جسدش را بیندازند در خیابان. اینها کارهای کوچکی است؟ اینها چه کسانیاند؟ باید فکر کرد. اینها چه کسانیاند؟ اینها بچّههای ما که نیستند، اینها جوانهای ما که نیستند؛ اینها چه کسانیاند؟ از کجا دستور میگیرند؟ چرا این کسانی که مدّعیِ حقوق بشرند اینها را محکوم نکردند؟ چرا قضیّهی شیراز را محکوم نکردند؟ چرا یک قضیّهی خلاف واقع را، یک حادثهی دروغین را، در سکّوهای اطّلاعاتیشان در اینترنت، هزاران بار تکرار میکنند امّا اسم آرشام را در اینترنت ممنوع میکنند که نیاید در سکّوی اینترنتی؟ چرا؟ اینها طرفدار حقوق بشرند؟ اینها این [جور] هستند. اینها را بشناسیم؛ اینها را بشناسید. البتّه ما یقهی اینها را رها نخواهیم کرد. نظام جمهوری اسلامی حتماً به حساب این جنایتکارها خواهد رسید. هر کس ثابت بشود که همکاری داشته با این جنایتها، در این جنایتها دستی داشته، انشاءالله مجازات خواهد شد؛ بدون تردید.
خب، حالا با شما جوانها من چند کلمه عرض کنم. اوّلاً نوجوانِ امروز، بر خلاف نوجوان قدیم، یک عنصر بالغ و عاقل است، یک عنصر خردمند است. زمان ما این جوری نبود؛ من به شما عرض میکنم. من خودم را میگویم؛ قضیّهی بیستوهشتم مرداد وقتی اتّفاق افتاد، ما به سنّ بعضی از شماها مثلاً فرض کنید چهارده پانزده سالمان بود؛ یک شبحی از قضایا جلوی چشممان بود، [امّا اینکه] دقّت کنیم که چه کسانی هستند، چه عناصری هستند، این طرف چه کسی است، آن طرف چه کسی است، هدف چیست، چرا میکنند، نه، اینها را ملتفت نبودیم. نوجوان امروزی این جوری نیست؛ نوجوان امروزی فکر میکند، تحلیل میکند، تحلیل را درست میفهمد، نکاتی به نظرش میرسد، جوان امروزی اهل تحلیل است؛ این خیلی نکتهی مهمّی است، این خیلی قابل توجّه است. بچّههای ما و جوانهای ما حرف دارند و این خاصیّت انقلاب اسلامی است؛ این را عرض بکنم: این خاصیّت انقلاب اسلامی است. اگر چنانچه انقلاب اسلامی نبود، جوانهای ما ــ حالا نوجوانها و بَر و بچّهها نه؛ حتّی جوانها؛ جوانهای مثلاً بیستساله تا بیستوچندساله ــ این قدر سرگرم بیهودهکاریها و شهوترانیها بودند که اصلاً یادشان نمیآمد به مسائل اساسی کشور فکر کنند؛ آن روز این جوری بود. بنده اینجا میآمدم داخل خیابان، یک نقطهای بود [به نام] کاخ جوانان، پشت پارک شهر آن روز و امروز؛ اوایل شب بود، یک عدّه جوان از آنجا ریخته بودند در خیابان ــ جلسه بوده یا میهمانی بوده ــ مثل من که طلبه بودم و داشتم میرفتم، گیج میشد از دیدن ریخت این جوانها و شکل این جوانها و کارهایی که این جوانها در خیابان میکردند. خب این جوان، با این خصوصیّات، حال و حوصلهی این را دارد که به مسائل سیاست کشور و آیندهی کشور و تعهّد و مسئولیّت و مانند اینها فکر کند؟ انقلاب اسلامی بود که جوان را بیدار کرد؛ هم در دوران نهضت ــ در آن سال آخر نهضت که جوانها به فرمان امام آمدند در میدان ــ و هم بعد از نهضت تا امروز، روزبهروز جوانهای ما رشد کردهاند، قدرت تحلیل دارند، قدرت فهم حوادث را دارند.
خب، حالا این یک حقیقتی است؛ این حقیقت را همچنان که ما میفهمیم، دشمن هم میفهمد؛ دشمن هم میفهمد که چشم و گوشِ جوانِ امروز باز است، حواسش جمع است، هوشمند است، قابل تحلیل است؛ چه کار میکند؟ دشمن که بیکار نمیماند؛ دشمن برای اینکه این حالت جوان ما را خنثی کند، شروع میکند محتوای ذهنی برای جوان درست کردن؛ این حجم عظیم دروغها در شبکههای مجازی به خاطر این است. این همه دروغ، این همه خلاف واقع، این همه حرفهای انحرافی، این همه تهمت، برای این است که دشمن برای این ذهنِ فعّال محتوا درست کند. اینکه من مدام میگویم «جهاد تبیین، جهاد تبیین» برای این است. محتوا را شما درست کنید؛ به مسئولین دارم میگویم؛ مسئولین رسانهها، مسئولین امور ارتباطات. قبل از اینکه دشمن، محتوای غلط و انحرافی و دروغ درست کند، شما محتوای دارای حقیقت و صحیح را درست کنید، انتقال بدهید به ذهن جوانها؛ دشمن مشغول این کار است.(۱۹) (خیلی ممنون، خیلی ممنون؛ حالا فعلاً داخل جلسه گوش کنید، بعد هم بروید واقعاً برایش برنامهریزی کنید)
واقعاً انتظار من از شما جوانها این است؛ حالا میگویم، باز هم عرض میکنم. حالا یک قدری هم وقت دارد میگذرد امّا فرصت خوبی است که با شما یک قدری حرف بزنیم. خب پس بنابراین دشمن هم دارد برنامهریزی میکند. گفتم که مسئولین باید احساس مسئولیّت کنند، بدانند که چرا دشمن روی فلان کلمه، روی فلان اسم حسّاس است و میبندد آن را، و چرا این همه حجمِ دروغ را در فضای مجازی منتشر میکند؛ و علاج کنند، مقابله کنند؛ این [وظیفهی] مسئولین. خود شما جوانها هم وظیفه دارید، خود شما هم باید احساس مسئولیّت کنید. هم بایستی احساس مسئولیّت کنید برای اینکه بتوانید تشخیص بدهید حقیقت را از دروغ. به نظر من میشود؛ این جور نیست که نشود. یک چیزهایی را به حجم زیاد، با تکرار زیاد، میخواهند در ذهنها فرو کنند امّا میشود فهمید که این خلافِ واقع است یا نیست. پس تشخیص حرف درست از دروغ و تحریف.
ثانیاً مراقب کسانی باشید که همصدایی میکنند؛ ارشادشان کنید. نمیگویم دعوا کنید، [لکن] ارشاد کنید، تفهیم کنید. کسانی هستند که با دشمن همصدایی میکنند؛ [البتّه] نه اینکه عمداً؛ بعضیها نمیفهمند، غافلند. انسان میبیند، میشناسد افرادی را که در فضای مجازی یک چیزهایی میگویند، در روزنامهها مینویسند؛ معاند نیستند، [لکن] بد میفهمند؛ اینها را باید ارشاد کرد. بهترین کسانی که میتوانند ارشاد کنند، خود شما جوانها هستید؛ برایشان بنویسید، بگویید، پیام بدهید، تفهیم کنید، استدلال کنید در اجتماعاتتان.
البتّه میدانیم که برخورد با این مسائل باید با برنامهریزی باشد. اتّفاقاتِ این چند هفته صرفاً یک اغتشاش خیابانی نبود؛ [پشت] این، برنامههای خیلی عمیقتری بود. دشمن یک جنگ ترکیبی را شروع کرد؛ یک جنگ ترکیبی؛ این را بنده از روی اطّلاع به شما عرض میکنم. دشمن یعنی آمریکا، اسرائیل، بعضی از قدرتهای اروپاییِ موذی و خبیث، بعضی از گروهها و گروهکها، همهی امکاناتشان را وارد میدان کردند. همهی امکانات یعنی چه؟ یعنی دستگاههای اطّلاعاتیشان را، دستگاههای رسانهایشان را، ظرفیّت فضای مجازیشان را، استفاده از تجربههای گذشتهشان را. خب اینها در ایران تجربه دارند؛ از سال ۷۸ تجربه دارند، از ۸۸ تجربه دارند، از سالهای بعدی تجربه دارند، آنجاها شکست خوردند، از آن تجربهها استفاده میکنند؛ آن تجربهها را هم به میدان آوردند. در کشورهای دیگر هم این کارها را کردهاند، یک ضربههایی خوردهاند، یک موفّقیّتهایی پیدا کردهاند، از آن تجربهها هم استفاده میکنند. دشمن همهی این ظرفیّتها را در این چند هفته وارد میدان کرد برای اینکه بتواند بر ملّت ایران فائق بیاید. عرض کردم که به معنای واقعی کلمه، ملّت توی دهنشان زد؛ ملّت ایران به معنای واقعی کلمه ناکامشان کرد.
خب، این حالا یک اظهار توقّعی از شما جوانان عزیز و همهی جوانانی که این صحبت را بعداً خواهند شنید لکن توقّع دیگری هم من دارم؛ ببینید من در یکی دو سخنرانی قبلی گفتم که علائم زیادی وجود دارد که نظم کنونی جهان دارد تغییر پیدا میکند(۲۰) و نظم جدیدی بر جهان حاکم خواهد شد. نقش ما ایرانیها، جایگاه ما ایرانیها در این نظم جدید چیست؟ این یک سؤال مهم است. حالا این نظم جدیدی که بنده عرض میکنم که نظم کنونی به نظم جدید تغییر پیدا خواهد [کرد]، چیست؟ نمیشود دقیق گفت، نمیشود بدقّت گفت که نظمِ این چنینی است امّا میشود یک خطوطی را ترسیم کرد. یک خطوط اساسیای هست که مطمئنّاً این خطوط اساسی در این نظم جدید هست. خطّ اساسی اوّل عبارت است از انزوای آمریکا؛ آمریکا در نظم جدید جهانی منزوی خواهد بود. برخلاف آنچه ده بیست سال پیش بوش پدر گفت که امروز تنها قدرت مسلّط دنیا آمریکا است؛ بعد از قضیّهی حملهی عراق به کویت و ورود آمریکاییها و متلاشی کردن حملهی عراقیها، [بوش پدر] با غرور تمام ــ به این مضمون ــ گفت که امروز همهکارهی دنیا آمریکا است؛ در این نظم جدیدی که من میگویم نه، آمریکا دیگر جایگاه مهمّی ندارد و منزوی است.(۲۱) بله همین جور خواهد شد، «مرگ بر آمریکا» خواهد شد. ضمناً بعضیها میگویند «مرگ بر آمریکا» میگویید، آمریکاییها با شما دشمنی میکنند؛ من میگویم نه، در آن روزی که آمریکاییها دشمنی را شروع کردند یعنی در بیستوهشتم مرداد، در ایران هیچ کس مرگ بر آمریکا نمیگفت امّا آنها ضربهی خودشان را زدند؛ ضربهی آنها ناشی از «مرگ بر آمریکا» نیست. بعد که ضربه زدند در شانزدهم آذر همان سال(۲۲) دانشجوها در دانشگاه تهران گفتند مرگ بر آمریکا؛ مرگ بر آمریکا یادگار شانزدهم آذر است؛ از آن وقت گفته شد مرگ بر آمریکا؛ آمریکاییها قبل از آن، ضربه را زده بودند.
خب، پس یکی اینکه آمریکا مجبور میشود دست و پایش را از جهان جمع کند. الان آمریکاییها در بسیاری از مناطق دنیا پایگاه دارند؛ در منطقهی ما، در اروپا، در آسیا، پایگاههای نظامی با جمعیّتهای زیاد، پولش را هم از خود آن کشور بیچارهای که در آنجا پایگاه هست میگیرند؛ هزینههایش را او باید تأمین کند و آمریکاییها بخورند و آقایی کنند! این دیگر تمام میشود؛ دست و پای آمریکا از حضور در سراسر جهان جمع خواهد شد. این، آن خطّ اصلی اوّل، از خطوط اساسی نظم جدید آیندهی جهان.
خطّ اساسی دوّم؛ انتقال قدرت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و حتّی علمی، از غرب به آسیا. امروز قدرتهای غربی هم اقتدار سیاسی دارند، هم اقتدار علمی دارند، هم اقتدار فرهنگی دارند، هم اقتدار اقتصادی دارند؛ یعنی خیلی چیزها دارند، البتّه تعبیر درستترش این است که بگوییم داشتند، و دارند آرامآرام از دست میدهند؛ ولی خب [اینها را] سالها داشتند دیگر؛ دو سه قرن غربیها این جوری عمل کردند. در این نظم جدید، این حالت از غرب به آسیا منتقل خواهد شد. آسیا خواهد شد مرکز دانش، مرکز اقتصاد، مرکز قدرت سیاسی، مرکز قدرت نظامی؛ ما در آسیاییم. خب این هم نقطهی بعدی.
نقطهی سوّم، [یعنی] آن خطّ اساسی سوّم: فکر مقاومت و جبههی مقاومت در مقابل زورگویی گسترش خواهد یافت، که مبتکرش جمهوری اسلامی است. چون اروپاییها از وقتی که انقلاب صنعتی شد و جلو افتادند و استعمار را شروع کردند، مردم دنیا را و کشورهای دنیا را عادت دادند به اینکه سلطهپذیری و سلطهجویی دو حصّهی(۲۳) متقابل حتمی دنیا است؛ یعنی دنیا تقسیم میشود به دولتهای سلطهگر، و قدرتها و دولتها و کشورهای سلطهپذیر؛ این [وضع ] بوده و این نظام سلطه چند قرن ادامه پیدا کرده. همه قبول داشتند که بایستی سلطهی قدرتهای غربی را قبول کنند، حتّی فرهنگ آنها را قبول کنند، حتّی نامگذاری آنها را قبول کنند.
ببینید؛ من اینجا بگویم این را ــ یک وقتی من [این را] گفتم(۲۴) ــ منطقهی ما را میگویند: خاورمیانه! خاورمیانه یعنی چه؟ یعنی اصل دنیا و مرکز دنیا اروپا است؛ مثل همان داستان ملّانصرالدّین که گفتند مرکز دنیا کجا است؟ گفت همین جایی که میخ طویلهی خر من است؛ اینجا مرکز دنیا است! هر منطقهای که از اروپا دور است، اسمش منطقهی خاور دور است؛ چون دور از اروپا است؛ هر کدام که نزدیک است، مثل بعضی کشورهای شمال آفریقا، این خاور نزدیک است؛ هر کدام میانهی اینها است، خاور میانه است؛ یعنی ملاک و اصل و اساس در نامگذاری کشورها هم عبارت است از اروپا. غربیها این قدر برای خودشان حق قائل بودند! این است که بنده اصرار دارم نگویم خاورمیانه، بگویم غرب آسیا. غرب آسیا است دیگر؛ چرا میگوییم خاورمیانه؟ این روحیهی مقاومت در مقابل زورگویی و قدرتطلبی و سلطهطلبی قدرتهای سلطهگر را جمهوری اسلامی به وجود آورد. اوّلکسی که در دنیا گفت «نه شرقی و نه غربی» امام بزرگوار ما بود؛ نه شرقی و نه غربی. آن روز قدرت دنیا تقسیم شده بود بین آمریکا و شوروی. ایشان فرمود: نه این، نه آن. همهی کشورهای دنیا مجبور بودند یا متّصل به این باشند یا متّصل به آن باشند؛ ناچار میدانستند خودشان را، [امّا] ایشان گفت که نه این، نه آن. این روحیه، این منطق، این حرف قرص و محکم رواج پیدا کرده. امروز در منطقهی ما خیلیها هستند که خودشان را وابسته به جبههی مقاومت میدانند، اهل مقاومتند، معتقد به مقاومتند و مقاومت هم میکنند و در موارد بسیاری نتیجه هم میگیرند، مثل همین نتیجهای که لبنانیها به برکت حزبالله در قضیّهی تقسیم خطوط گازی گرفتند. من سه مورد از خطوط اساسی را گفتم: انزوای آمریکا، انتقال قدرت به آسیا، گسترش جبههی مقاومت و منطق مقاومت؛ البتّه چیزهای دیگری هم میشود گفت، در ذهن من هم هست، حالا مسائل اساسیتر اینها است.
خب، حالا در این دنیای جدید ایران چه کاره است؟ ایران کجا قرار میگیرد؟ جایگاه کشور عزیز ما کجا است؟ این، آن چیزی است که باید شما روی آن فکر کنید؛ این، آن چیزی است که باید شما خودتان را برایش آماده کنید؛ این آن چیزی است که جوان ایرانی میتواند انجام بدهد. ما میتوانیم در این نظم جدید یک جایگاه برجستهای داشته باشیم؛ میتوانیم. چرا؟ برای خاطر اینکه کشور ما یک خصوصیّات برجستهای دارد که خیلی از کشورهای دیگر ندارند. اوّلاً نیروی انسانی؛ ما نیروی انسانی بسیار خوبی داریم؛ یعنی هوش و استعداد جوان ایرانی از متوسّط هوش و استعداد دنیا بالاتر است؛ این هست. ما امروز داریم برکات هوش و استعداد جوان متولّد دههی شصت و هفتاد را جلوی چشم خودمان میبینیم. الان جوانهایی و این کسانی که امروز در بخشهای علمی گوناگون، بخشهای فنّاوری گوناگون دارند نوآوری میکنند، دارند تازهسازی میکنند ــ در بخشهای مختلف، بخشهای مختلف علمی ــ در بعضی از بخشها کشور را جزو چهار پنج کشور اوّل دنیا قرار میدهند، همان متولّدین دههی ۶۰ و دههی ۷۰ و مانند اینها هستند؛ امروز به ثمر رسیدهاند؛ و انشاءالله ملّت ایران برکات متولّدین دههی ۸۰ را ــ که اغلب شماها باشید ــ و دههی ۹۰ را هم در آینده خواهد دید. خب حالا البتّه مزاحمتهایی هم وجود خواهد داشت، مشکلاتی هم وجود دارد که اینها میتواند مانع بشود. خب پس بنابراین اوّلین امتیاز ما، امتیاز نیروی انسانی است.
امتیاز دوّم، نیروهای طبیعت، طبیعت کشور؛ ما در کشور منابعی داریم که تنوّع منابع طبیعی در کشور ما جزو کمنظیرترین تنوّعها در دنیا است. من یک وقتی اینجا در همین حسینیّه در یک سخنرانی(۲۵) ــ الان آمارش را یادم نیست، آن روز مطالعه کرده بودم یادم بود ــ گفتم که در این چند فلز اساسی لازم برای صنعت، ما خودمان یک درصد جمعیّت دنیا هستیم، یک درصدیم امّا این چند فلز در کشور ما چهار درصد، پنج درصد موجودی دنیا است؛ یعنی ما بیشتر از اندازهی ملّت خودمان منابع طبیعیمان سرشارند. حالا من فلزها را گفتم، گیاهان هم همین جورند، گیاهان دارویی هم همین جورند، معادن هم همین جورند؛ از این جهت ما خیلی ثروتمندیم. روی معادن بنده چقدر تکیه کردهام در دولتهای مختلف، متأسّفانه خب خیلی نپرداختند، و خیلی از دولتها گوش نکردند به حرف ما. امیدواریم انشاءالله این دولت [به این امور بپردازد]. شنیدم کارهای خوبی هم دارند میکنند در زمینهی معادن؛ خب پس این هم یک نقطهی اساسی دیگر.
بنابراین کشور ما، هم از لحاظ نیروی انسانی امتیاز دارد، هم از لحاظ نیروهای طبیعی امتیاز دارد، هم از لحاظ موقعیّت جغرافیایی؛ ما چهارراه ارتباطات شرق و غرب و شمال و جنوبیم. شما روی نقشه نگاه کنید، نقشهی دنیا را بگذارید نگاه کنید؛ ما در یک نقطهی حسّاس هستیم. شرق و غرب از ما میتوانند عبور کنند؛ شمال و جنوب هم از ما میتوانند عبور کنند. ما یک معبرِ ترانزیتِ بسیار پیشرفته و خوبی میتوانیم در دنیا باشیم. البتّه احتیاج دارد به خطوط راهآهن، خطوط ریلی؛ با جادّه نمیشود که من راجع به این خطوط ریلی هم باز ــ این درددلها را با شما جوانها باید بکنیم ــ مکرّر در دولتهای مختلف راجع به خطوط ریلی من تأکید کردهام؛(۲۶) متأسّفانه کوتاهی شده. البتّه در آن اوایلِ بعد از رحلت امام چرا، یک مقداری کارهای ریلی خوبی انجام شد، [ولی] بعدش دیگر کار درستی انجام نشده و حالا انشاءالله بنا دارند کارهای خوبی را انجام بدهند. ما بایستی انشاءالله در این زمینهی رفتوآمدها و حمل و نقل بتوانیم جایگاه خودمان را پیدا کنیم.
از همهی این چند امتیاز مهمتر، منطق حکومتی و تمدّنی ما است که همان جمهوری اسلامی است. ما جمع کردیم بین جمهوری و بین اسلامی؛ جمع کردیم بین حضور مردم و آراء مردم و معارف الهی؛ جمع بین این دو کارِ آسانی نیست، [ولی] ما این کار را به توفیق الهی انجام دادیم. البتّه نقصهایی داریم. من هیچ وقت ادّعا نمیکنم در این زمینهها نقص نداریم؛ نه، نقصهایی داریم امّا حرف، منطق، یک منطق جدیدی است در دنیا. خب، این راجع به این مسائل.
آخرین حرف من به شما جوانهای عزیز. ببینید، همهی کارهای شماها و ماها، همه، و حرفهایمان و حرکاتمان یک پیامی به بیرون کشور میفرستد. مواظب باشیم ببینیم ما چه پیامی میدهیم. پیام لازم نیست به زبان باشد؛ گاهی کیفیّت نشستن شما پیام دارد؛ گاهی تجمّع شما در یک جا پیام دارد؛ گاهی شعاری که میدهید پیام دارد. مراقب این پیامی که به دنیا میدهید باشید. من میگویم مهمترین چیزی که باید از طرف ملّت ایران و از طرف جوانان ایران به جبههی دشمن منتقل بشود، عبارت است از قدرت مقاومت ملّت ایران. ملّت ایران، جوانان ایران، باید با اقدامهای خود، با حرکات خود، با شعارهای خود، با کارکرد خود به دنیا بفهمانند ــ که البتّه دشمن هم خواهد فهمید ــ که ملّت ایران قدرت مقاومت دارد، عزم راسخ دارد برای ایستادگی در مقابل زورگویی. البتّه این، وظیفهی آحاد مردم است. دولتمردان وظایف سنگینی دارند؛ دولتمردان در این زمینه خیلی وظیفه دارند. باید کوتاهیهای گذشته تکرار نشود. بعضی از دستگاههای دولتی بشدّت بایستی در این زمینه فعّال باشند، مِنجمله آموزش و پرورش، مِنجمله وزارت علوم، وزارت بهداشت، مِنجمله وزارت ارشاد، مِنجمله وزارتهای مربوط به تولید: وزارت صنایع، وزارت کشاورزی؛ یا وزارتهای مربوط به همین مسئلهی حمل و نقل ــ اینها دستگاههای مهمّی است ــ یا معاونت علمی که نخبهها را به بنیاد نخبگان [متّصل میکند]؛ اینها وظایف سنگینی دارند که باید انجام بدهند.
عزیزان من! مطمئن باشید اگر من وظیفهی خودم را انجام بدهم، شما وظیفهی خودتان را انجام بدهید، دستگاههای مختلف وظایف خودشان را انجام بدهند، هر کدام هر جا هستیم، هر جا ایستادهایم، وظیفهی خودمان را بشناسیم و انجام بدهیم، تمام مشکلات کشور برطرف خواهد شد و کشور به آن آرزوی نهایی خودش خواهد رسید.
رحمت خدا بر امام بزرگوارمان، رحمت خدا بر گذشتگان ما، رحمت خدا بر شهیدان ما و رحمت خدا بر خانوادههای شهیدان.
انشاءالله موفّق باشید. خدا انشاءالله همهی شما را حفظ کند. زنده باشید.