emamian

emamian

خواب رفتن دست و پا همان احساس گزگز و سوزن سوزن شدن در دست‌ها و پاها و اندام‌های بدن است.

پارستزی (خواب رفتن دست و پا) حالت موقت شایع و ناشی از فشاری است که بر روی یک عصب - درست مانند زمانی که فرد بر روی بازو خود به خواب می‌رود و یا برای مدت طولانی پاهای خود را روی هم می‌گذارد - وارد می‌شود. وقتی که فشار از بین برود، پارستزی هم از بین می‌رود.

کمبود ویتامین هم گاهی باعث این خواب رفتن می‌شود که عبارتند از:

کمبود ویتامین B۵ (اسید پانتوتنیک)

کمبود ویتامین B۱۲ که می‌تواند منجر به کم خونی - یکی از دلایل خواب رفتن دست و پا است - شود. 

کمبود ویتامین E

کمبود کلسیم (هیپوکلسمی) 

این مطلب به شما کمک می‌کند که بایدها و نبایدها در مصرف مواد غذایی در اصطلاح عمومی با "شکم خالی" را بدانید.

آبمیوه‌های حاوی شکر: مصرف این نوشیدنی‌ها با معده خالی از آنجا که با شکر تصفیه شده پر شده‌اند، میل شما را به پرخوری در طول روز افزایش داده و باعث ایجاد التهاب در بدن میشوند.

گوجه فرنگی: اگر از ریفلاکس معده یا زخم معده رنج می‌برید، قطعا نباید گوجه فرنگی را به وعده صبحانه خود اضافه کنید. گوجه فرنگی حاوی اسید تانیک است که میزان اسیدیته معده شما را افزایش داده و علائم تان را وخیم تر می کند.

چای و قهوه: مصرف این دو نوشیدنی در وعده‌ای که هنوز معده شما خالی است، باعث تهوع و درد معده می شود. نوشیدن قهوه با معده خالی علائم گاستریت و ریفلاکس را تا حد زیادی تشدید می‌کند.

مرکبات: خاصیت اسیدی دارند و مصرف آنها با معده خالی، اسیده معده را به مقدار بسیار زیادی افزایش داده و روی عشای مخاطی معده اثر نامطلوبی گذاشته و منجر به نارحتی‌های گوارشی و استفراغ می‌شود. به همین دلیل هم توصیه می‌شود آب پرتقال، را با شکم خالی مصرف نکنید و پیش از خوردن آنها، حتما لقمهای نان یا بخشی از صبحانه را میل کنید.

نوشیدنی‌های سرد: اگر با معده خالی انواع نوشیدنی های سرد مصرف کنید، سرمای آن معده و روده‌ها را تحریک کرده و باعث انقباض آنها می شود. این انقباض‌ها پس از مدتی، بدن را به سمت اختلال در واکنش‌های شیمیایی آنزیمی متفاوت پیش برده و موجب بیماری‌های دستگاه گوارش می‌شود.

موز: موز غنی از منیزیم است. خوردن موز با معده خالی، به شدت و به طور ناگهانی مقدار منیزیم در بدن را افزایش داده و منجر به به هم خوردن تعادل بین منیزیم و کلسیم در خون فرد می‌شود، و ممکن است اثرات بازدارنده ای روی قلب و عروق داشته و در نهایت سلامت انسان را به خطر اندازد.

ماست: خوردن ماست با معده خالی، در بدن واکنش ایجاد می‌کند. بهترین کار مصرف آن، دو ساعت پس از شام یا قبل از خواب است. این روش نه تنها باعث طراوت بدن و بهبود هضم غذا شده، بلکه می تواند یبوست را نیز برطرف سازد.

آدامس جویدن: هنگامی که آدامس می جوید، اسیدهای معده ترشح می شوند و می توانند پرزهای معده را از بین ببرند. جویدن طولانی مدت آدامس به مشکلاتی همانند ورم و التهاب معده منجر می شود.

داروهای مسکن: این کار باعث می‌شود در بلند مدت مشکلات گوارشی برای فرد ایجاد شود.

امام زین العابدین(علیه السلام):

لَا یَوْمَ کَیَوْمِ الْحُسَیْنِ (ع) ازْدَلَفَ عَلَیْهِ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ مِنْ هَذهِ الْأُمَّهِ کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بدَمِهِ وَ هُوَ باللَّهِ یُذَکِّرُهُمْ فَلَا یَتَّعِظُونَ حَتَّی قَتَلُوهُ بَغْیاً وَ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً

هیچ روزی مانند روز [شهادت] حسین نیست که سی هزار نفر علیه او جمع شدند و همه گمان می‌کردند از این امت هستند و همه می‌خواستند با ریختن خون او به خدا نزدیک شوند در حالی که حسین آنها را نصیحت می کرد، اما تأثیری نداشت تا اینکه او را از روی سرکشی و ظلم و دشمنی کشتند.

 

أمالی شیخ صدوق، ص۴۶۳‏

یکی از مشکلات عمده در جامعه امروز، گسترش روزافزون ناهنجاری های اخلاقی است، که با مراجعه به آموزه های دینی راه کارهای مختلفی جهت کاهش این ناهنجاری ها می توان بدست آورد. در این راستا مقاله حاضر درصدد آن است که به بررسی نقش حجاب در کاهش ناهنجاری های اخلاقی بپردازد و با مصونیت بخشی در حوزه فردی، خانوادگی و اجتماعی در ترویج فرهنگ حجاب مؤثر واقع شود.

این نوشتار با روش توصیفی ـ تحلیلی و با تأکید بر آیات و روایات، نمونه هایی از ناهنجاری های اخلاقی که عدم رعایت حجاب می تواند بر «ایجاد»، یا «تشدید» آنها تأثیرگذار باشد را بیان نموده است و پس از بررسی های به دست آمده، مهمترین دستاوردهای این تحقیق این ست که حجاب در حوزه فردی سبب کاهش برخی از ناهنجاری های اخلاقی نظیر: قانون گریزی، بی حیایی، خشونت علیه زنان، حرص، بی غیرتی، جسارت بر ارتکاب گناه، بی عفتی، غفلت از خداوند، ضایع کردن حقوق دیگران در حوزه فردی، خانوادگی و اجتماعی و ... می شود.

کلید واژه ها: آثار حجاب، اخلاق، ناهنجاری های اخلاقی، انحرافات اجتماعی.

 

مقدمه

رمز بقاء و سقوط یک ملت از دیدگاه وحی، عقل و تجربه، رعایت ارزش ها و هنجارهای اخلاقی یا عدم رعایت آن هاست. سلامت و رشد فرد و اجتماع نیز در پرتو رعایت قوانین الهی و هنجارهای اخلاقی است. همچنین حجاب که امری فطری است، برای حیات اجتماعی انسان ضرورت دارد؛ اما در قرن حاضر، پدیده نابهنجار بد حجابی رو به افزایش است که خود، عامل بروز ناهنجاری های اخلاقی و رفتاری در حیطه فردی، خانوادگی و به تبع آن اجتماعی گردیده است؛ لذا بررسی آن ضرورت می یابد تا بتوان در جهت توسعه فرهنگ حجاب، شبهه زدایی، پرورش بُعد شناختی افراد از آثار و فواید حجاب در پیشرفت اخلاقی آنان و در نتیجه کاهش ناهنجاری های اخلاقی در حوزه فردی، خانوادگی و اجتماعی و قرب الهی گام هایی برداشت.

حجاب، که یکی از ضروریات دین است؛ همواره مورد توجه بوده است؛ اما نکته مهم این است که آثار حجاب چیست؟ و به طور خاص «نقش حجاب در کاهش ناهنجاری های اخلاقی» چیست؟ برای پاسخ به این سؤال، می توان حوزه های مختلف را مورد بررسی قرار داد مانند، نقش حجاب در حوزه فردی، خانوادگی، اجتماعی، انحرافات جنسی و اخلاقی، که بررسی نقش حجاب در کاهش ناهنجاری های اخلاقی به عنوان یکی از حوزه ها و شاید مهم ترین آن ها باشد.

در مورد پیشینه تحقق براساس بررسی های نگارنده اثر مستقل و جامعی در مورد «نقش حجاب در کاهش ناهنجاری-های اخلاقی» یافت نشد؛ اما در برخی آثار مانند جلد پنجم کتاب «آراء اندیشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانی آن» تنها به این نکته پرداخته است که «حجاب» به عنوان یکی از عوامل سالم سازی جامعه از تحریکات جنسی است و نیز در کتاب «راز حجاب» مسعود صفی یاری، در فصل سوم به مسأله بد حجابی و فساد اخلاقی اشاره شده است که به نوعی مربوط به موضوع حجاب و کاهش ناهنجاری های اخلاقی می شود. در کتاب «مسئله حجاب» شهید مطهری; نیز لابلای مطالب می توان نقش حجاب در مسائل اجتماعی و اخلاقی را به صورت پراکنده ملاحظه نمود.

حجاب مسأله ای است که به لحاظ ارتباطش با خصوصیات مختلف فردی، خانوادگی و اجتماعی انسان، می توان از زوایای مختلفی همچون فرهنگی، روان شناسی، جامعه شناسی، سیاسی، فقهی و اخلاقی به آن پرداخت و در این مقاله با بررسی نقش حجاب با دیدگاه نقلی بدنبال کشف آثار، فواید حجاب و چگونگی کاهش ناهنجاری های اخلاقی هستیم. در این نوشتار ابتدا بایسته است ناهنجاری اخلاق و حجاب را توضیح دهیم.

 

أ ) ناهنجاری

گاهی برای شناخت درست معنای لغتی، می بایست ضدش را شناخت. در اینجا نیز برای شناخت ناهنجاری می بایست هنجار را شناخت. لغت «هنجار» در لغت نامه های فارسی (عمید، ۱۳۷۳، ص۱۲۰۹) به معنای راه، طریق، روش، راه راست، قاعده نیز آمده است که در اینجا همان راه درست مراد و منظور است. ناهنجاری یعنی راه انحرافی و خلاف راه درست. رفتاری که با رفتار از پیش تعیین شده (بهنجار) و نرمال مطابقت ندارد. ناهنجاری در علوم مختلف معانی مختلفی دارد. مثلاً در علم حقوق مترادف با جرم، در علم اخلاق هر امری که مخالف با فضیلت های اخلاقی و اعتدال رفتاری باشد، به نوعی ناهنجار قلمداد می شود.

 

ب ) اخلاق

اخلاق، بر وزن «اَفعال» جمع واژه «خُلْق» (ابن منظور، ۱۴۱۴، ج‏۱۰، ص۸۶) و «خُلُق» در لغت (طریحی، ۱۳۷۵،ج‏۵، ص۱۵۶) به معنای خوی ها، عادات، سجایای پسندیده و خوب به کاررفته و از صفات نفسانی انسان به شمار می رود و به معنای صفت های روحی و باطنی است که در نفس انسانی رسوخ پیداکرده و به عنوان ملکه برای نفس درآمده است، به گونه ای که افعال خوب یا بد بدون نیاز به تفکر و اندیشه از او صادر می شود.

هر نوع رفتار و اخلاقی که مخالف با اعتدال باشد و به عرصه افراط و تفریط پا نهد ناهنجار اخلاقی محسوب می شود. چنانکه امام علی (ع) می فرمایند: «فضایل بر چهار گونه اند: ۱- حکمت که موضوع آن فکر است، ۲- عفت که موضوع آن شهوت است، ۳- نیرو که موضوع آن غضب است، ۴- عدالت که موضوع آن اعتدال قوای نفسانی است.» (مجلسی، ۱۴۰۴، ج ۷۵، ص۸۱) هر صفتی که از این صفات چهارگانه خارج شود، ناهنجار اخلاقی محسوب می شود (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۹،ص ۳۳-۳۵).

 

ج) حجاب

در زبان عربی برای پوشش واژه هایی مثل حجاب، ساتر و لباس استفاده شده است. واژه حجاب از ریشه حجب می باشد. (ابن منظور، ۱۴۱۴، واژه حجب) حجب به معنای ستر است. (همان) و ستر به معنای پوشاندن بدن و مستور نمودن و شکل اصلی بدن را از نظر دور داشتن و واضح نساختن آن است. می توان از گفتار اهل لغت چنین نتیجه گرفت که؛ در زبان عربی حجاب به پوششی گفته می شود که از دیدن شیء پوشانیده شده، مانع می شود.

در زبان فارسی واژه حجاب معانی مختلفی دارد مانند؛ پرده، ستر، نقابی که زنان چهره خود را به واسطه آن می-پوشانند، روی بند، برقع و چادری که سرتاپای خود را می پوشانند (عمید، ۱۳۷۳، ص ۵۵۷ و دهخدا، ۱۳۵۲، ج۵، ص۷۶۴۰).

هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب الهی است که به وسیله ی تزکیه ی نفس به دست می‎آید، یکی از مصادیق تزکیه نفس، مخالفت با خواسته های نفس می باشد. از آنجا که نفس انسانی میل به خودنمایی و جلوه گری دارد، پس حجاب و پوشش می تواند از مصادیق تزکیه نفس قرار گیرد. مسلم است که هر نوعی از پوشش با هر سبک و سیاق دربردارنده هدف نیست، آن حجابی مورد نظر است که در تمامی ابعاد، پوشش کامل، بازدارنده و مانع تلذذ نامحرمان، باشد.

در تفسیر نور به آفات بی‏حجابی اشاره شده و مواردی نظیر «چشم چرانی، هوس بازی، فساد، فحشا، سوء قصد، تجاوز به عُنف، بارداری‏های نامشـروع، سـقط جـنین، پیدایش امراض روانی، مقاربتی، خودکشی، فرار از خانه در اثر آبروریزی، بی مهری مردان چشم چران نسبت به همسران خود، بالارفتن آمار طلاق، تضعیف روابط خانوادگی، رقابت در تجمّلات و ایجاد دلهره برای خانواده‏های پاکدامن» (قرائتی، ۱۳۸۳، ج‏۹، ص۴۰۱) را نام می برد که به وسیله رعایت حجاب می توان از بروز این آفات پیشگیری نمود که همان فلسفه وجودی حجاب خواهد بود.

بنابراین حجاب دو جنبه دارد: یکی جنبه ظاهری که پوشاندن بدن است و دیگری جنبه تعاملی که در حرکت زن در جامعه پدیدار می شود به گونه ای که پوشش زن عاری از رفتارهای خلاف عفت باشد و خود را مانند متاعی با انواع رنگ و لعاب و مدل ها تزیین نکند و در معرض قرار ندهد تا نظرها را به سوی خود جلب کند و در واقع بد حجابی و جلوه گری زنان یکی از عوامل برانگیختن تمایلات در مردان است. چنانکه از امام علی (ع)روایت شده است: «بپرهیز از اینکه خود را برای دیگران بیارایی و به وسیله گناهان با خدا به ستیز برخیزی» (مجلسی، ۱۴۰۴، ج۶۸، ص۳۶۴).

 

بر این اساس یکی از فلسفه های اصلی حجاب، پیشگیری از بروز ناهنجاری های اخلاقی و کاهش ناهنجاری ها که همان عدم برانگیختگی تمایلات در مردان است که لوازم و فوایدی بر این تحقق خارجی حجاب، بار خواهد شد که می توان آن ها را در سه مورد زیر خلاصه نمود:

 

۱. حجاب عامل آرامش فردی

اولین قدم برای کم شدن زمینه آزار زنان آسیب شناسی آن است، قرآن نیز به صراحت کم شدن زمینه آزار زنان را حجاب دانسته و می فرماید:«ای پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: «پوشش های خود را بر خود فروتر گیرند. این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیک تر است.» (سوره احزاب، آیه۵۹)

یکی از سازمان های زنان در آمریکا، زنان را قشر آسیب پذیر در جامعه می داند و برای حضور در جامعه توصیه هایی می کند که تمام این توصیه ها در یک کلمه «در محدودیت اجتماعی زنان» جمع می شود. درحالی که اسلام با رد نمودن «محدودیت اجتماعی زنان» پیش شرط امنیت اجتماعی زنان را حجاب می داند که زمینه های ناامنی را سلب می نماید. همچنین علاوه بر حفظ آرامش برای بانوان، آرامش مردها هم در پرتو حفظ حجاب ایجاد می شود. همانگونه که در کلام آیت الله مکارم آمده است: «برهنگی زنان که طبعاً پیامدهایی همچون آرایش و عشوه‏گری و امثال آن همراه دارد، مردها مخصوصاً جوانان را در یک حال تحریک دائم قرار می‏دهد. تحریکی که سبب کوبیدن اعصاب آن ها و سرچشمه امراض روانی می‏گردد ... (مکارم، ۱۳۷۴، ج‏۱۴، ص۴۴۵).

 

۲. حجاب عامل استواری خانواده

خانواده رکن اساسی اجتماع است؛ بر این اساس باید بهره وری اعم از نگاه ها، تماس های جسمی و التذاذات سمعی که خود نوعی استمتاع هستند، به محیط خانواده، محدود شود. اگر امکان این بهره وری در خارج از محیط خانواده فراهم شود، به طور حتم پیامد هائی را نسبت به خانواده در بر خواهد داشت.

در کتاب فلسفه حجاب نوشته آیت الله مکارم در حوزه خانواده آمده است: «آمارهای قطعی نشان می‏دهد که با افزایش برهنگی در جهان، طلاق و از هم گسیختگی زندگی زناشویی در دنیا بالا رفته است؛ چرا که «هر چه دیده بیند دل کند یاد» و هرچه هوس های سرکش بخواهد به هر قیمتی باشد به دنبال آن می‏رود؛ اما در محیطی که حجاب وجود دارد، دو همسر تعلق به یکدیگر دارند، و احساساتشان، عشق و عواطفشان مخصوص یکدیگر است. ولی در «بازار آزاد برهنگی» که عملاً زنان به صورت کالا در آمده‏اند دیگر قداست پیمان زناشویی مفهومی نمی‏تواند داشته باشد و خانواده‏ها به سرعت متلاشی می‏شوند و کودکان بی‏سرپرست می‏مانند.» (مکارم، ۱۳۷۴، ج‏۱۴، ص۴۴۵)

 

۳. حجاب عامل افزایش آرامش اجتماعی

بسیاری از خیال پردازی های روح و گاه پریشان حالی و آشفتگی درونی آدمی ناشی از مشاهدات عینی اوست؛ بر همین اساس شهید مطهری در پاسخ به این پرسش که سرّ حجاب چیست؟! می گوید: «اولین خاصیت حجاب آرامش روانی است؛ در هر جامعه ای که روابط بر اساس عفاف باشد و وسیله تهییج مردان فراهم نشده باشد، این سیر سبب ایجاد آرامش روانی و کاهش ناهنجاری های اخلاقی و اجتماعی خواهد شد.» (مطهری،۱۳۷۴، ج ۲، ص۹۴-۹۵) و همچنین آیت الله مکارم (۱۳۷۴، ج‏۱۴، ص۴۴۶) با بیان این که گسترش دامنه فحشاء و افزایش فرزندان نامشروع، از دردناکترین پیامدهای بی حجابی است، فلسفه حجاب را کاهش ناهنجاری های اخلاقی در اجتماع می داند.

رابطه حجاب با اخلاق

حجاب و اخلاق رابطه ای متقابل دارند. میل به حجاب و میل به ارزش های اخلاقی هر دو از فطریات هستند، که در همه انسان ها وجود دارند. و هریک بر دیگری آثاری بر جای خواهند گذاشت. مثلاً نوع پوشش ما در واقع نمادی از پایبندی ما به ارزش های اخلاقی است به طور نمونه می توان گفت: حجاب ریشه در عفت و حیا دارد و در بروز و ظهور این صفات اخلاقی مهم است؛ لذا فردی که از حجاب محروم است از مهم ترین صفات اخلاقی نیز محروم می شود. از آن طرف هم کسی که از یک سری از صفات اخلاقی نظیر حیاء و عفت تهی باشد، بی حجابی و بدحجابی گزینه انتخابی اوست. پس می توان بدین ترتیب رابطه تأثیر و تأثری حجاب و اخلاق را به دست آورد.

 

آثار حجاب در کاهش ناهنجاری های اخلاقی

 

۱) حجاب عامل کاهش روحیه قانون گریزی

حجاب عامل افزایش روحیه تعبد و اطاعت پذیری است و روحیه قانون پذیری بی چون و چرا را تقویت می کند. حجاب امر خداوند است و شارع مقدس به عنوان یکی از احکام ضروری دین آن را واجب نموده و باید حفظ شود. حفظ این واجب الهی اطاعت از اوست؛ و اطاعت از او حقی است که بر بندگان نهاده است. هر انسان باورمندی باید تعبداً و نه فقط به خاطر حفظ مصالح عمومی و ... این حد و حق الهی را ادا کند.

از حکمت های حجاب نیز سنجش میزان عبودیت و اطاعت و بندگی است. بانوان با حفظ حجاب و پوشش خود و مردها با حفظ نگاه خود می توانند اطاعت الهی را که روح و پیام اصلی همه عبادات بشر است، اثبات کنند و بی چون و چرا و بدون درخواست حکمت و دلیل، در زمره اطاعت کنندگان الهی قرار گیرند. همان گونه که وقتی که به پزشکی مراجعه می کنند بدون پرسش از دلیل و حکمت تجویز یک دارو بی قید و شرط آن را مصرف می کنند در اینجا هم می بایست به خاطر علم الهی تسلیم اطاعت او شوند.

حجاب به عنوان یک فریضه عبادی، فردی و اجتماعی مانند نماز نیست که در روز، چند نوبت اقامه شود و تمام شود یا مانند روزه که در سال یک ماه واجب شود، و دیگر وظیفه ای به بار نیاورد. حجاب یک فریضه منشورگونه است، با ابعاد و اضلاع متفاوت و متنوع که آثار فقهی، اخلاقی، عرفانی و الهی به دنبال دارد. زنان به واسطه حجاب هم حق الله را رعایت کرده و به حق الله تعدی نخواهد کرد و هم حق خود، که رسیدن به شخصیت متعالی است که فرصت تعدی از مرز خویشتن را سلب می کنند و به این بینش که همسو با فطرت انسانی است می رسند که بیانگر حقیقت رحمانی است که اعضای بدن زن امانتی از سوی خداوند است که به او واگذار شده است.

در نهایت به واسطه حفظ حجاب روحیه قانون گریزی کاهش می یابد و حجاب از تبدیل شدن زن به موجودی مصرفی، که باعث واژگونی شخصیت زن است جلوگیری می کند و به عنوان یک سد در مقابل کسب لذات قرار می گیرد؛ چرا که حرمت زن اختصاص به خود زن شوهر، پدر، برادر و فرزندانش ندارد. حتی اگر هم آن ها رضایت بدهند قرآن و قانون الهی راضی نخواهد شد؛ لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دارم؛ چرا که حجاب، حق الله است (جوادی آملی، ۱۳۷۸، ص ۴۲۵). امام علی (ع) نیز می فرمایند:«لکن خداوند حق خود را بر بندگانش چنین قرار داده است که او را اطاعت کنند.»(نهج البلاغه، خطبه ۲۱۳، ص۲۴۳)

 

۲) حجاب عامل کاهش بی حیایی

صفت حیا واکنش درونی نسبت به زشتی ها یا حالت روانی خاصی است که باعث متانت و وقار در گفتار و رفتار شده، شخصیت آدمی وزین تر و رفتار او سنجیده تر می شود و از آن چه با آزادگی وی بیگانه است پرهیز بیشتری می کند به طوری که علامه مجلسی; درباره حقیقت حیا می فرماید:«حیا ملکه ای است که موجب خودداری از کارهای قبیح می گردد.» (مجلسی، ۱۴۰۴، ج ۸، ص۷۱۷).

حیا سبب صفت عفاف و در نهایت تقوا می شود و به انسان بینش روشن می دهد تا انسان به دور از اجبار به طور ارادی و خودکار از خطا و گناه بپرهیزد. حیا ملکه و صفت ثابت و راسخی است که مانع ارتکاب گناه شرعی، عقلی، عرفی می شود. به گونه ای که صاحبان حیا، شرم از خوردن و آشامیدن در کوچه و بازار کرده و یا از پوشش لباس های مغایر با متانت و وقار در جامعه به شدت پرهیز می کنند. برخلاف آن، عفاف که حالتی پایدار و ماندگار نیست نیاز به حفاظت و حراست دارد. اکتسابی، دارای شدت و ضعف می باشد. تقوا نیز مانعی برای ارتکاب گناهان است؛ اما نه عقلی و عرفی بلکه صرفاً شرعی. پس حیا وسعت بیشتری دارد و سه گونه گناه عقلی، عرفی، شرعی را دفع می کند و در نهایت آزادی و آزادگی از قیدوبند گناهان با آن احساس می شود و آرامش باطنی را به دنبال دارد. چنانچه از امام علی (ع)روایت شده است: «حیا مانع انجام کارهای زشت و قبیح می شود.» (تمیمی آمدی، ۱۴۱۰، ح۵۴۵۴، ص۷۴) که حیا را عامل بازدارنده از معاصی و گناهان و ناهنجاری های اخلاقی بیان کرده اند. پیامبر۶ نیز فرموده اند: «اگر خداوند بخواهد بنده ای را هلاک کند حیا را از او می گیرد (کلینی،۱۳۶۳، ج۲، ص۲۹۱). در این روایت بی حیایی به عنوان عامل هلاکت، معرفی شده است.» برای همین است که می فرمایند: «بر شما باد به شرم و حیا و دوری کردن از آنچه مردم صالح قبل از شما از آن ها دوری می کردند.» (کلینی، ۱۳۶۳، ج ۸،ص۲).

حیا سبب می شود فرد در وجودش از اکتفا به امور حلال تجاوز نکند و به واسطه خویشتن داری در برابر رویارویی با گناه و معصیت در تمامی حالات از خود مراقبت و صیانت کند و از بروز بسیاری از ناهنجاری های اخلاقی جلوگیری کند و در یک کلام به عفت که حد وسط بین شهوت طلبی و خمودگی است دست یابد.

 

۳) حجاب عامل کاهش چشم چرانی

یکی از اعمال روزانه هر فردی نگاه است که به صورت ارادی و غیرارادی صادر می شود. اگر نگاه همراه با اراده و سپس توجه و تفکر بعد از آن صورت گیرد دارای آثار و پیامدهای خاص خود است. هر عملی علاوه بر شکل ظاهری، شکل باطنی و آثاری در روح انسان دارد. در اصل باطن نگاه کردن همان روح عملِ نگاه، توجه است. توجه نیز به حسب شدت و ضعف دارای مراتب ممکنه اش از آثار و نتایج مختلفی و متفاوتی برخوردار است. گاهی توجه خارج از محدوده عقل و شعور است که قادر به کنترل نخواهد بود و آثار و تبعات ناشی از آن با نام ناهنجاری های اخلاقی بروز خواهد کرد و مقدمه رذایل اخلاقی بسیاری می شود.

بر فرض هم که نگاه همراه با توجه به انحرافات و لغزش ها و معصیت های جنسی هم منتهی نشود؛ اما همین انحراف توجه، سبب سلب توفیقاتی خواهد شد. و باز هم بی تأثیر نخواهد بود؛ چرا که هر عملی یک اثر وضعی از خود تولید می کند و چه خواسته و ناخواسته تأثیر خود را خواهد داشت و در مسیر تقرب الهی به منزله دست اندازی است که سرعت را کاهش می دهد.

به هر حال بهای یک نگاه آلوده برای مؤمن گران تمام می شود و مقدمه ای برای سستی ایمان است. هرگاه بانوان بدون حجاب در جامعه حاضر شوند مردان عادی با چشم چرانی و مقایسه همسران خویش با این زنان، که طبیعتاً پیامد آن بی رغبتی به همسر و کاهش محبت به او و لطمه به کانون خانواده است زمینه بهانه جویی، عیب جویی، تحقیر، بی احترامی به زنان خویش، عدم رعایت حقوق آنان، بروز اختلافات و در نهایت عدم تربیت نسل جدید و گاهی طلاق عاطفی و رسمی و جدایی را فراهم می آورد و خانواده را مورد تهدید و سقوط قرار می دهد و از آنجا که روحیه مرد تنوع طلب است زن با بی حجابی، زمینه را برای آلودگی مردان فراهم می کند و سبب بروز ناهنجاری های اخلاقی دیگری نظیر تحریص، شهوت طلبی، خشونت و تعرض به زنان می شود.

در جامعه نیز چشم چرانی عامل بروز ناهنجاری هایی است؛ چرا که چشم چران فقط به نگاه سیراب نمی شود، اگر فرصت پیدا کند به تجاوز هم دست خواهد زد و حریص تر خواهد شد تا جایی که اشباع پذیر نخواهد بود. در این صورت به تدریج بیماری روانی در فرد ظاهر خواهد شد و تا بدان جا پیش خواهد رفت که از او یک مُجرم خواهد ساخت.

لذا حجاب زن، یکی از عوامل کاهش چشم چرانی هاست، و زن، باحجاب خود جلوی هرگونه جلوه گری، خودنمایی، عشوه گری خود را می گیرد و سبب بروز چشم چرانی ها و بروز هزاران پرونده جنایی و غیراخلاقی و ناموسی و فحشاء و روابط نامشروع بی شماری که در دادگاه ها مطرح می شود نمی شود. منشأ اغلب نفرت ها، اشتیاق ها، انتخاب ها و شهوت ها نگاه است. برخی نگاه ها درد، رنج، حسرت، بیماری و ناآرامی را به دنبال دارد. در کتاب مقدمه ای بر روان شناسی زن آمده است: «در قرون وسطی مردم اروپا، طنازی و عشوه گری زن در مجامع را سحر و جادو می دانستند زیرا موجب سلب اراده و اختلال روانی مردان می شد.» (هاشمی رکاوندی، ۱۳۷۹، ص۸۵).

آدمی نمی تواند از تأثیر شنیده ها و دیدنی هایش بر مغز جلوگیری کند این تأثیرپذیری به کمک شبکه اعصاب و فعالیت مغز است و شخص نمی تواند با تلقین، چندان از تأثیر آن بکاهد؛ لذا می بایست از ریشه آن را منتفی نموده و اصل نگاه را کنترل کرد و در صورت نگاه، حجاب عامل پیشگیرانه را ایفا می کند.

در نتیجه این تأثیرپذیری، میزان توجه زن به فعالیت های روزانه اش کاهش می یابد و ذهن او را دچار آشفتگی می کند؛ بر این اساس از حضرت فاطمه (س) روایت شده است:«بهترین چیز برای زنان این است که مردی آن ها را نبیند و آنان نیز مردی را نبینند.» (طبرسی، ۱۳۷۰، ص۲۳۰).

از امام علی (ع) نقل شده است که:«چشم، دیدبان عقل و پرچمدار و جاسوس دل است.» (منسوب به امام جعفر صادق (ع)، ۱۴۰۰، ص۹). بواسطه نگاه در وجود فرد تلاطم پدید می آید و فرمان ترشح هورمون محرک غرایز، به سراسر بدن صادر می شود. آن چه در مغز سبب ترشح هورمون ها می شود شاید همان باشد که امام صادق (ع) فرموده است: «نگاه پیاپی، بذر شهوت را در دل می افشاند و همین برای هلاکت بیننده کافی است.» (ابن بابویه، ۱۴۱۳، ج‏۴، ص۱۸). نگاه مانند کلید برق عمل می کند و نیروی نهفته خواهش های نفسانی را در سراسر وجود آدمی به جریان می اندازد و فروغ عقل را خاموش می کند و فرد ترس از آبروریزی و بزرگی گناه در چشمش خوار می شود. توجیهات مختلفی می کند و به خواهش نفس خود پاسخ مثبت می دهد.

نگاه اگر با هوس و شهوت آمیخته شود سبب بروز ناهنجاری های اخلاقی بسیاری می شود؛ و شخصی که نگاهش را مهار نکند جز حسرت، آرزوی تمام نشدنی، حرص، غم، اندوه، معصیت، خشم، غضب و ضعف ایمان نتیجه ای نخواهد داشت.

 

۴) حجاب عامل کاهش خشم و خشونت علیه زنان

پوشش مناسب زنان زمینه تحریکات جنسی را کاهش می دهد و موجب کاهش مزاحمت ها و خشونت ها علیه زنان است. یکی از عوامل مهمی که می تواند انواع مزاحمت ها و خشونت ها را کاهش دهد پوشش بانوان است که همگان را به سوی پیشگیری از انواع مزاحمت ها سوق می دهد.

عوامل مؤثر در پیدایش این خشم عبارتند از: کبر، حرص، بخل، طمع و... (شبر، ۱۳۷۸، ص ۲۴۷-۲۵۲) که بی حجابی عامل هر چهار مورد این ها می تواند باشد که مرد را به خشم، غضب و کینه توزی علیه زنان برساند. وقتی که زنی با بی حجابی و بدحجابی خود را در معرض دید مرد قرار می دهد و در جامعه حاضر می شود؛ از آن جا که زن مظهر جمال و مرد شیفته جمال زن است (مطهری، ۱۳۷۴، ج ۱۹، ص ۴۷۸)؛ عدم پوشش زنان زمینه تحریکات جنسی را فراهم می کند و موجب مزاحمت ها می شود.

 

۵) حجاب عامل کاهش حرص

لسان العرب (ذیل واژه حرص) حرص را به معنی شدت تمایل به چیزی می‏داند. ریشه این کلمه همان «میل شدید به چیزی است.» (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲، ص۲۲۸ و مصطفوی، ج‏۲، ص۱۹۴) معادل فارسی واژه حرص، آز است که صفت مقابل آن، قناعت است. (عمید، ۱۳۷۳، ص۵۲۰) هنگامی که از امام علی (ع) پرسیدند: حرص چیست؟ فرمودند: «حرص آن است که انسان چیز کمی را جستجو کند که در برابر، چیز بسیاری را از دست می‏دهد!» (قمی،۱۳۶۲، ماده حرص)

علمای اخلاق، حرص را از رذایل اخلاقی ( توبه/۱۲۸) و متعلق به قوه شهویه می‏دانند و در تعریف آن می‏گویند: «حرص صفتی نفسانی است که انسان را به گرد آوردن آنچه بدان نیاز ندارد برمی‏انگیزد، بی آنکه به حدّ و مقدار معیّنی اکتفا کند.» (نراقی، ۱۳۸۶، ج۲، ص۱۳۷) بنابراین می توان گفت که «حریص‏» به کسی می‏ماند که مبتلا به بیماری استسقا شده و هرچه آب می‏آشامد تشنگی او فرونمی نشیند.

البته حرص و نامحدود گرائی، یکی از فطریات انسانی است که خداوند متعال در نهاد انسانی قرار داده است؛«براستی که انسان حریص آفریده شده است.» ( معارج/ ۱۹) برخی از مفسرین گفته اند: «انسان بر اساس قاعده فطری حریص آفریده شده است تا این حرص را در حق به کار ببندد ولی او این امر فطری را در راه باطل استفاده می کند. (صادقی تهرانی، ۱۳۷۷، ص۵۶۹)؛ واژه حرص اگر در طریق خیر باشد ممدوح و هرگاه در طریق دنیاپرستی باشد، مذموم است؛ ولی غالباً چون از مسیر حقیقی خود به انحراف کشیده شده، این واژه در معنای منفی، به کاربرده می شود. که امام سجاد (ع) در دعای هشتم صحیفه از شر هیجان و برانگیخته شدن حرص به خدا پناه می برند.

چراکه اگر قوه شهویه انسان از اعتدال خارج شود، حرص را در فرد ایجاد می کند که فرد به گونه ای سیری ناپذیر به دنبال ارضا شهواتش خواهد بود. هرچه بیشتر اطاعت شود، سرکش تر می شود. امام باقر۷ می فرمایند: «شخص حریص به دنیا مانند کرم ابریشم است که هرچه بیشتر ابریشم بر خود می پیچد راه بیرون شدنش دورتر و سخت تر می گردد. تا این که از غم و اندوه در پیله خود می میرد.» (کلینی، ۱۳۶۳، ج۲، ص۱۳۴)

 

صفت مقابل حرص، قناعت است که فرد به آنچه دارد هرچند کم، قانع و راضی است که این یک فضیلت اخلاقی و هنجار است. (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲، ص۶۸۵ و ابن منظور، ۱۴۱۴، ج۸، ص۲۹۷) مرحوم طبرسی; در تفسیر حیات طیبه (ذیل آیه ۹۷ سوره نحل) می-گوید: قناعت و رضایت به آن، چیزی است که خداوند تقسیم فرموده است.(طبرسی، ۱۳۷۲، ج۶، ص۵۹۳) امام علی (ع) در پاسخ پرسش از «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً» فرمودند: «زندگی پاکیزه (از گناه) برخورداری از قناعت است.» (نهج البلاغه، حکمت۲۲۹، ص۴۸۳)

البته قناعت که از آثار حجاب است در کاهش حرص مؤثر است و خود نیز سبب ایجاد فضایل اخلاقی دیگری در وجود افراد می شود. که می توان گفت حجاب برات آزادگی، استقلال، عزت و کرامت برای زن در جامعه می شود. که این ثمره کاهش ناهنجاری اخلاقی حرص و طمع در جامعه است.

امام علی (ع) می فرمایند: «هر فردی که نگاهش را از نامحرم باز دارد، قلب او راحت خواهد بود.» (تمیمی آمدی، ۱۴۱۰، ص۲۶۰) از امام صادق (ع) این گونه آمده است:«حرام است نگاه به زنان زیرا پیامد آن تهییج مردان و پیدایش مشکلات ناشی از آن است.» (شیخ حر عاملی، ۱۴۰۹، ج۲۰، ص۱۹۴)

 

۶) حجاب عامل کاهش بی غیرتی

غیرت یکی از اصول اخلاقی اسلام و نقطه اعتدال بین دو رذیله اخلاقی خشم و بی غیرتی است. غیرت یعنی طبیعت انسان از مشارکت دیگران در امور مورد علاقه اش نفرت دارد. یا تلاش در مراقبت آنچه حفظش لازم است از هرگونه تعرض. براساس این تعریف، کسی که فاقد این روح واکنش گرایانه در برابر تعرض به محبوبش باشد را بی غیرت گویند. (طریحی، ۱۳۷۵، ج۲، ص۳۴ تا ۳۶)

پیامبر اسلام۶می فرمایند: «الْغَیْرَةُ مِنَ الْإِیمَان» (کلینی، ۱۳۶۳، ج۴، ص۱۲)؛ که‏ غیرت را جزئی از ایمان قلمداد فرموده اند. و امام صادق (ع) نیز فرموده اند:«بدرستی که خداوند غیور است و انسان غیور را دوست دارد.» (کلینی، ۱۳۶۳، ج۵، ص۵۳۵) در این روایت غیور محبوب خداوند دانسته شده است. و این نشان دهنده جایگاه والای غیرت در دین اسلام است.

غیرت جلوه های مختلفی دارد. گاهی غیرت در برابر صیانت از اعتقادات است، گاهی اخلاقیات، گاهی ملی و گاهی هم واکنش انسان در مواجهه با تعرض دیگران است که هم از طرف زن و هم مرد صادر می شود.

عدم غیرت ورزی نیز ناهنجاری اخلاقی محسوب می شود. در مورد زن، خدمتی به مردان هوس ران و جرأت دادن به آنان به این امر است. ناهنجاری اخلاقی موجب بی غیرتی و تهدیدکننده سلامت فردی، خانوادگی و زندگی اجتماعی است. چنانکه شهید مطهری; می فرماید:« شهوت پرستان از اینکه همسران آن ها مورد توجه دیگران قرار بگیرند نه تنها رنج نمی برند، لذت هم می برند و از چنین کاری دفاع می کنند و افرادی که با شهوات نفسانی مبارزه می کنند غیورتر و نسبت به همسران خود حساس تر می شوند. این گونه افراد حتی نسبت به ناموس دیگران نیز حساسند. یعنی وجدانشان اجازه نمی دهد که به ناموس دیگران بی حرمتی شود.» (مطهری، ۱۳۷۴، ج۱۹، ص۴۱۶)؛ اما متأسفانه امروزه از طرق گوناگونی از جمله استفاده از موسیقی، جنگ نرم، ماهواره، سایت ها، شبکه های تبلیغاتی، مدل لباس، آرایش ها و ... روحیه غیرت ورزی تضعیف و جای خود را به بی غیرتی داده است و دشمنان درصدد پایمال کردن حرمت زنان و تبلیغ بی بندوباری هستند. آن ها خوب می دانند که راه ورود برای سقوط ما از دروازه حجاب است که آرام آرام با پنبه سر بُریدن است؛ یعنی ایمان را در دل دزدیدن و نفوذ در چشم، گوش، زبان و ... و حجاب را مانع رشد جلوه دادن است.

در نهایت وقتی روح غیرت ورزی تضعیف شد و مردها نسبت به ناموس خود و حفظ حریم بانوان جامعه و زنان نسبت به حفظ خود بی غیرت شدند به راحتی حیا و عفاف را زیر پا می گذارند و به دنبال آن بی عفتی ها و ناهنجاری های دیگری به وجود می آید که یکی از آن ها شجاعت های کاذب بانوان و جسور شدن آنان در مقابل امربه معروف و نهی از-منکر، شجاعت، خودفروشی و عرضه خود به دیگران است که هرکدام ناهنجاری اخلاقی محسوب می شوند که به واسطه حجاب کاهش این ناهنجاری ها قطعی به نظر می رسد.

 

۷) حجاب عامل کاهش جسارت بر ارتکاب گناه

شجاعت حقیقی یعنی توانایی مهار نفس، کنترل و یا تعدیل حالت افراط و تفریط های خُلقی تا آنجا که شخص بتواند در هرجا و در هر شرایطی از اعتدال اخلاقی لازم برخوردار شود که از اهم آن ها ایجاد اعتدال در قوه شهوت و غضب است؛ اما شجاعتی که مورد بحث ماست شجاعت کاذبی است که فرد نسبت، به مهار نفس جسور شده و با بی باکی خود را در عرصه گناه قرار می دهد و این بی باکی به عنوان یک ناهنجار اخلاقی، مولد رذایل اخلاقی خواهد بود. و به واسطه غفلت و جهالت حاصل می شود؛ مثل جوان که با سرعت سرسام آور در خیابان با شدت رانندگی کند، که نهایت حماقت است و یا زن خود را با بد حجابی، در معرض هوس های مردان بی بندوبار قرار می دهد و انحراف اخلاقی خود را تا حد سقوط می رساند و عفت خود را از دست می دهد، بر ارتکاب معصیت جسور می شود، پرده حیا و عفاف و عصمت را می درد و بدین ترتیب معاصی یک به یک و بدنبال هم می آیند. بنابراین نه عدم تحمل نگاه های آلوده نشانه جُبن است و نه تحمل آن نشانه شجاعت؛ بلکه بالاترین مراتب شجاعت آنست که فرد از عهده مهار نفس خویش برآید.

شجاعت واقعی از آن زنی است که از عهده مهار نفس خویش برآید و از خودنمایی در جامعه بپرهیزد و با انتخاب حجاب از عصمت و عفت خود محافظت نماید. پس هرگاه ترس، از روی معرفت و برای کسب ارزش ها باشد، خود معنای شجاعت می گیرد که خودِ حجاب، درعین حال نشانه اِعراض از خودنمایی و عرضه زن به مرد اَجنبی است که این خود حد اَعلای شجاعت می باشد. و برعکس زنی که می ترسد اگر مردی ولو از روی شهوت نسبت به او بی اعتنا باشد، آزادگی خود را اسیر عنایات مردان آلوده کرده لذا کرامت و اعتمادبه نفس خود را در اجتماع از دست خواهد داد و به جهت خواری که در خود احساس می کند باعث بروز ناهنجاری های اخلاقی می شود و همواره با مکر و فریب های زنانه و با طُرق نامعقول و نامشروع به دنبال جلب نظر مردان خواهد بود؛ از این رو حجاب عامل مؤثری در ایجاد شجاعت حقیقی و کاهش ناهنجاری اخلاقی شجاعت کاذب خواهد بود.

 

۸) حجاب عامل کاهش بی عفتی

دو واژه ی «حجاب» و «عفت» در معنای منع و امتناع مشترک‎اند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی بازداری در عفت، مربوط به باطن است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگی های عمومی انسان است (باقری، ۱۳۹۲، ج۱، ص۱۰۳)؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری، عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیش تر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه ی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیش تری دارد؛ و بالعکس هرچه عفت درونی و باطنی بیش تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیش تر و بهتر در مواجهه با نامحرم می‎شود. عفاف نیز بدون رعایت پوشش ظاهری قابل تصور نیست. و نمی‎توان فردی را که نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر می‎شود عفیف دانست؛ رابطه ی عفاف و حجاب رابطه ی ریشه و میوه است؛ با این تعبیر که حجاب، میوه ی عفاف، و عفاف، ریشه ی حجاب است. (مهدی زاده، ۱۳۸۱، ص۲۴) که البته این صفت سبب ایجاد فضیلت اخلاقی صبر است. صبر، که عبارت است از خودداری در برآوردن خواهش های نفس، در بحث عفت معنای خاصی پیدا می کند. اگر صبر و خودداری در مقام شهوت باشد «عفت» نامیده می شود؛ چرا که همیشه در وجود انسان بین انگیزه دین داری و شهوت رانی جنگ است که معرکه این میدان، قلب مؤمن است؛ لذا با این مقدمات می توان صبر را این گونه تعریف کرد: «ثُبات انگیزه دین داری در مقام انگیزه شهوت رانی».(شبر، ۱۳۷۸، ص۳۵۹)

حجاب نیز به عنوان یکی از اصلی ترین عوامل در خودسازی و تهذیب نفس نقش بازدارندگی دارد و انسان را از ارتکاب اعمال و رفتاری که با هدف حجاب توأم با عفت و با دستور الهی منافات دارد بازداشته و از سوی دیگر وی را به رعایت اقتضائات ایجابی حجاب از جمله تقوا، عفت، رعایت حدود الهی و ... سوق می دهد.

صبر دارای اقسامی است: صبر بر طاعت، معصیت، که حجاب نقش به سزایی هم در صبر بر طاعت و صبر بر معصیت دارد. صبر بر طاعت است از آن جهت که همواره بانوان میل درونی و غریزی بر خودنمایی دارند، که استفاده از حجاب این فرصت را از زن می گیرد. همچنین استفاده از لباس های محجب سختی و مشقت دارد مانند، گرمای تابستان با رنگ مشکی و ... که فرد در سایه صبر، اجر صبر بر طاعت را نصیب خود می کند که این فضیلت، سبب کاهش ناهنجاری های اخلاقی دیگری می گردد و در قرآن کریم ارزش این عمل این گونه بیان شده است:«کسانی که صبر پیشه کردند و عمل صالح انجام دادند برایشان مغفرت و اجر بسیاری است.»( هود/۱۱)

زن با حفظ حجاب به عفاف دست می یابد و با مدیریت احساس خود به عقلانیت می رسد که اعتدال در شهوت و جذب را در خود ایجاد می نماید که همان صفت عفت است، امام علی (ع) می فرمایند:«عفاف و پارسایی زکات زیبایی است.»(تمیمی آمدی،۱۴۱۰، ص۳۹۰)

از سوی دیگر حجاب و عفاف به نوعی عامل صبر بر معصیت نیز محسوب می شود؛ لذا در بین عبادات بر برترین پرستش خداوند لقب یافته است که امام صادق (ع)می فرمایند:«برترین عبادات، عفت است.»(کلینی، ۱۳۶۳، ج۲، ص۷۹) و «نیکوترین عبادت ها عفت است.»(لیثی واسطی، ۱۳۷۶، ص۱۱۱) که این بینش نشانه ارزش بسیار آن و درعین حال عمل دشوار در این عرصه است. خصوصاً در دنیای امروز که استعمارگران و حاکمان فاسد بر طبل فحشاء، فساد و بی عفتی می کوبند؛ رعایت حجاب نوعی جهاد اکبر به شمار می آید. براساس آموزه های دینی، حجاب عفیفانه، اندرون انسان را همانند ظاهرش پاک و بی آلایش نموده و طهارت قلب را به ارمغان می آورد. قرآن کریم ( نور/۳۰) نیز با دستور بر حفظ چشم، عورت و ... حفظ عفاف و پاک دامنی را در سطح جامعه مورد توجه قرار داده است.

 

۹) حجاب عامل کاهش غفلت از خداوند

کسی که از خداوند روی برگرداند همان دوری اش از خدا سرچشمه همه مفاسد و معاصی و رذایل اخلاقی چون خودخواهی، خودپرستی و دنیادوستی خواهد شد؛ اما اگر فرد خود را بنده خدا ببیند و به این حقیقت ایمان داشته باشد خواست خود را مقدم بر خواست خدا نمی کند لذا در ورطه گناه و معصیت نمی افتد. آنگاه به تدریج با یاد خدا و احساس حضور او رذایل اخلاقی در وجودش از بین می رود. چون ناهنجاری های اخلاقی، ارتباط مستقیمی با غفلت از خداوند دارند. چنانکه از امام علی (ع) این گونه نقل شده است: «کسی که بر او غفلت چیره شود، قلبش می میرد.» (تمیمی آمدی ،۱۴۱۰، ح۵۷۶۵، ص۲۶۶)

اسلام نیز در مسأله مفاسد اجتماعی و اخلاقی در جامعه راه ناهنجاری های اخلاقی را از سرچشمه می بندد و روی نقطه اصلی دست می گذارد که حجاب است و زن، با حفظ حجاب پیوسته به نفس خویش نهیب می زند و به عنوان یک تذکر دائمی از آن بهره می برد. در واقع حجاب یک تذکر ظاهری پیوسته است برای تذکر درونی که سبب بیداری از غفلت درون می گردد و فرد را از هرگونه رذیله و ناهنجاری اخلاقی محافظت می کند. همچنین حجاب برای افراد دیگر هم، تذکر محسوب می گردد برای همین است که در جامعه از تعرضات به محجبه ها خبری نیست و یا به ندرت رخ می دهد. چون خود این حجاب ظاهری به فرد محجب و بیننده او یادآوری می کند که این حریم نباید شکسته شود و حفظ آن امری ضروری است و حق خداونداست. که در پی این تذکر چند اتفاق مهم رخ می دهد.

 

۱- کاهش میزان تمایلات به انحراف

۲- کاهش غفلت از حضور و یاد خدا

۳- رفع بی عفتی و بی حیایی

۴- زوال خودخواهی و شهوت پرستی

۵- ارزش قائل شدن برای حقوق دیگران

در نتیجه آن، ناهنجاری های اخلاقی کاسته و جای خود را به ارزش های اخلاقی می دهند و به واسطه حجاب ضریب ایمنی و اطمینان اجتماعی و میزان حضور بانوان با کارایی و بازدهی مطلوب در عرصه های اجتماعی، فرهنگی و ... مهیا می شود و به زن، دیگر با دید یک کالا نگریسته نمی شود و هرگونه استثمار جنسی و غلبه جنسیت بر انسانیت رخت بر می بندد و جای آن کرامت انسانی زن و آزادگی، به زن بر می گردد؛ لذاست که خداوند در قرآن کریم می فرماید:«از زندگی دنیا، ظاهری را می‏شناسند، و حال آنکه از آخرت غافلند.»( روم/۷)

 

۱۰) حجاب عامل کاهش تضییع حقوق

حجاب عاملی برای حفظ افراد جامعه از انحرافات است، یکی از انحرافات، عدم توجه به حقوق دیگران و تعرض به حریم آن هاست. هم در حوزه فردی و هم خانوادگی (در بحث بی توجهی زوجین به حقوق یکدیگر)، و در سطح جامعه (تعرض مردان به حقوق اجتماعی و فردی بانوان جامعه) و نیز (بروز ناهنجاری ها و سلب امنیت از افراد کل جامعه) که این امر از حقوق اصلی و مسلم آنان می باشد، مطرح است:

 

الف- حجاب عامل حفظ حقوق فردی

از نگاه قرآنی و اخلاقی، هر فردی در جامعه دارای حقوقی است، که دیگران باید آن ها را حفظ کنند. یکی از آن حقوق حفظ حجاب و حفظ حریم فردی افراد است که با رعایت حجاب این حق را به دیگران یادآوری می کنیم که برای حفظ امنیت و آسایش روانی و کاهش تعرضات و بی بندوباری ارزش قائل باشند.

 

ب- حجاب عامل حفظ حقوق خانوادگی

هر یک از زن و شوهر حق و حقوقی بر یکدیگر دارند؛ از جمله آن حقوق «آرامش، رفاه، محبت، مودت، انس، الفت، رفع نیازهای غریزی، نشاط، و ... است.» (حیدری نراقی، ۱۳۸۶، ص۲۶۹-۲۷۰)

حجاب به عنوان یک عامل مهم و اساسی در استحکام و آرامش خانواده است. و به واسطه حجاب هرگونه استمتاعات و التذاذات محدود به محیط خانواده می شود. و به هر یک از طرفین اعتماد را هدیه می دهد که او تنها کسی است که مورد عنایت و علاقه شریک زندگی خود است. درحالی که در جوامع غربی سیستم های آزادی، رقیب، مزاحم و ... امنیت خاطر زوجین را از بین می برند و پایه های خانواده را متزلزل می کنند.

خداوند با تشریع قانون حجاب و عفاف در پوشش، نگاه، کلام، در واقع استحکام بنیان خانواده و حفظ حقوق زوجین را تضمین نموده و بواسطه حفظ حجاب خواسته است کارکرد جنسی خانواده و ارضا غرایز در خانواده تأمین شود؛ چراکه اگر سطح ارضا عواطف و غرایز در خانواده باشد رابطه میان زن و شوهر مبتنی بر اخلاق و رفتار صحیح خواهد شد و این از چند جهت دارای اهمیت است:

 

۱. از جهت جذب و محبت بیشتر آن دو به یکدیگر.

۲. از حیث تأثیر آن در تکوین و شکل گیری شخصیت سالم و شایسته فرزندان.

 

همچنین آرامش اعضاء خانواده به میزان تأمین نیازها و خواسته های فطری و طبیعی آن ها منوط است. هر اندازه پاسخ مثبت به آن ها داده شود به همان نسبت از آرامش روانی و آسایش جسمی برخوردار خواهند شد. و مسلماً کسی که از چنین آرامشی بهره مند باشد، توانایی ایجاد آرامش برای همسرش را نیز دارد و هرگز در عرصه اجتماع دست درازی به ناموس دیگران نخواهد کرد. همچنین وقتی یک زن در پرتو عواطف همسرش اشباع می شود و نیازهای روحی، عاطفی، جسمی و غریزی او رفع می شود دیگر نیازی به خودنمایی درجامعه ندارد. چراکه سلامت روانی ارتباط تنگاتنگی با خودباوری و ارزش مداری دارد. و زن در سایه این آرامش دیگر نیازی به جلب نظر دیگران ندارد تا حقارت درونی خود را جبران کند؛ لذا جامعه در محیطی سرشار از امنیت، معنویت، عفت، حیاء، غیرت، به سوی کمال گام بر می دارد و سلامت جامعه تضمین می گردد.

 

نتیجه گیری

از مجموع مطالب، با توجه به آموزه های قرآنی و روایات معصومین: علاوه بر توجه ویژه ی شارع مقدس به امر حجاب، می توان چنین نتیجه گرفت که یکی از فلسفه های حجاب مصونیت از گناه و انحرافات اخلاقی است، که برای هدف غایی قرب الهی و اهداف واسطه ای نظیر آرامش فردی، خانوادگی و اجتماعی ضروری است و انسان ها در زندگی اجتماعی و تعامل با افراد به«حجاب» و «اخلاق» نیازمندند و برای اینکه حرکت جامعه در مسیر پیشرفت، دچار انحرافات اخلاقی نشود این دو باید باهم ارتباط دوسویه داشته باشند تا از هرگونه ناهنجاری اخلاقی در امان بمانند. همچنین حجاب باعث پیشگیری یا کاهش ناهنجاری های اخلاقی بسیاری نظیر بی حیایی، بی عفتی، چشم چرانی، حرص، غفلت از خداوند، جسارت بر ارتکاب گناه، شجاعت کاذب، کاهش خشم و خشونت علیه زنان، قانون گریزی، تضییع حقوق و ... است. و با رعایت حجاب اکثر ناهنجاری های اخلاقی از بین خواهد رفت و بی حجابی به تنهایی می تواند ریشه و پایه بسیاری از انحرافات و ناهنجاری های اخلاقی باشد.

از آنجا که در یک مقاله شرایط بررسی همه ناهنجاری های اخلاقی وجود ندارد، پیشنهاد می شود در این خصوص پژوهش های دیگری صورت گیرد تا نقش و تأثیر حجاب در کاهش ناهنجاری های اخلاقی دیگر نیز تبیین شود.

فهرست منابع

۱. قرآن کریم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی.

۲. نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام.

۳. ابن بابویه(شیخ صدوق)، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه‏، چاپ دوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، ۱۴۱۳ ق‏.

۴. ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب، مترجم جمال الدین میر دامادی، چاپ سوم، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، ۱۴۱۴ق‏.

۵. باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، چاپ اول، تهران، مدرسه، ۱۳۸۵.

۶. بکر، لارنس، تاریخ فلسفه اخلاق غرب، ترجمه گروهی از مترجمان، چاپ اول، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی;، ۱۳۷۸.

۷. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم‏، چاپ دوم، قم، دارالکتاب الإسلامی، ۱۴۱۰ق.‏

۸. ـــــــــــــــــــــــــــــ، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم‏، چاپ اول‏، قم‏، دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶.

۹. جمعی از نویسندگان، کتابشناخت اخلاق اسلامی، چاپ سوم، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۹.

۱۰. جوادی آملی، عبدالله، زن در آئینه جلال و جمال، چاپ اول، قم، دارالمهدی، ۱۳۷۸.

۱۱. حیدری نراقی، علی محمد، رساله حقوق امام سجاد، چاپ هفتم، تهران، مهدی نراقی، ۱۳۸۶.

۱۲. خسروشاهی، قدرت الله، «نگرش جرم شناختی به پدیده بی حجابی»، حجاب مسئولیت ها و اختیارات دولت اسلامی (مقالات فقهی و حقوقی، ص۵۲۵.

۱۳. خمینی، روح الله، چهل حدیث، چاپ بیستم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی;، ۱۳۷۸.

۱۴. ـــــــــــــ، سر الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، چاپ ششم، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی;، ۱۳۷۸.

۱۵. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، چاپ اول، ، تهران، سازمان لغت نامه دهخدا، ۱۳۵۲.

۱۶. راغب أصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن‏، چاپ اول، بیروت ـ دمشق، دار القلم ـ الدار الشامیة، ۱۴۱۲ق‏.

۱۷. ــــــــــــــــــــــــــ، المفردات فی غریب القرآن، چاپ اول، بیروت، دار العلم، ۱۴۱۲ق.

۱۸. شبر، سید عبدالله، کتاب الاخلاق، مترجم محمد رضا جباران، چاپ سوم، قم، هجرت، ۱۳۷۸.

۱۹. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، ‏وسائل الشیعة، گروه پژوهش مؤسسه آل البیت، چاپ اول، قم‏، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۹ق‏.

۲۰. شیخ مفید، محمد بن محمد، الأمالی، چاپ اول، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.

۲۱. صادقی تهرانی، محمد، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، چاپ اول، قم، مکتبة محمد الصادقی التهرانی، ۱۳۷۷.

۲۲. طبرسی، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، چاپ چهارم، الشریف الرضی، قم، ۱۳۷۰.

۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ سوم، تهران، ناصر خسرو،۱۳۷۲.

۲۴. طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین،‏ چاپ سوم، تهران، مرتضوی، ۱۳۷۵.

۲۵. طوسی، ابو جعفر، محمد بن حسن ، المبسوط فی فقه الإمامیة ، چاپ سوم، تهران، المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة، ۱۳۸۷.

۲۶. عمید، حسن، فرهنگ عمید، چاپ سوم، تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۳.

۲۷. قرائتی، محسن، تفسیر نور، چاپ یازدهم، تهران، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، ۱۳۸۳.

۲۸. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، بی چا، بیروت، دارالمرتضی، بی تا.

۲۹. قمی، محمد بن ابن بابویه، الخصال،‏ مترجم علی اکبر علی‏ غفاری،‏ چاپ اول، قم، جامعه مدرسین،‏ ‏۱۳۶۲.

۳۰. کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، چاپ اولقم، دارالذخائر، ۱۴۱۰ق.

۳۱. الکلینی ابو جعفر محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، چاپ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳.

۳۲. لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، چاپ اول، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۶.

۳۳. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول‏،چاپ دوم، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۴ ق‏.

۳۴. ــــــــــــــــ، بحار الأنوار‏، چاپ دوم، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، ۱۴۰۳ ق‏.

۳۵. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، بی چا، ، قم، صدرا، ۱۳۷۴.

۳۶. ـــــــــــــ، مسئله حجاب، چاپ هفتادوسوم، تهران، صدرا، ۱۳۸۶.

۳۷. مهدی زاده، حسین، حجاب شناسی، چاپ اول، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۱.

۳۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ اول، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۷۴.

۳۹. منسوب به امام جعفر صادق (ع)، مصباح الشریعة، چاپ اول، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۰ق.

۴۰. نراقی، ملا مهدی، جامع السعادات، مترجم مجتبوی، چاپ سوم، تهران، حکمت، ۱۳۷۲.

۴۱. نصیر زاده، قاسم، زن، بصیرت، حجاب، چاپ اول، قم، الحرام، ۱۳۸۹.

۴۲. هاشمی رکاوندی، مجتبی، مقدمه ای بر روان شناسی زن با نگرش علمی و اسلامی، چاپ سوم، قم، نشر شفق، ۱۳۷۹.

امام حسين عليه السلام :

«إِنَّ شیعَتَنا مَن سَلِمَت قُلُوبُهم مِن کُلِّ غَشٍّ وَ غَلٍّ وَ دَغَلٍ»
:
( شیعهٔ ما کسانی هستند که دل هایشان از هر گونه خیانت و نیرنگ و حیله گری خالی باشد)

بحارالانوار / ج65 / ص 156

حاکم و حاکمیت در اصلاح و پیشرفت فرهنگ تاثیر بسزایی دارد ؛ از آنرو که حاکمان این دوره بیشتر فاسقین و متجاهرین به فسق و انسانهای سفاک و و امویان  قدرت طلب بودند؛ لذا وضع فرهنگ دینی وارزشهای اسلامی در این دوره چندان تعریفی نداشت، حاکمان از بنی امیه و غیر آن افرادی چون ابن زبیر و عبدالملک مروان و حجاج ابن یوسف ثقفی و..که حاکمیت سیاسی در دست آنان بود که هیچ دغدغه ای برای حفظ سیره و سنت پیامبر(ص) در آنها نبود که هیچ، بلکه خودشان با میگساری و  عیش وعشرت وخوشگذرانی زندگی می کردند و دغدغه فرهنگی نداشتند تا فرهنگ وضع تکاملی داشته باشد .

در این  دوران وضع شیعه بسیار اسفناک و در اختناق کامل سیاسی بود ؛ شیخ طوسی به نقل از روایتی گفته است که: حجاج، دست و پای یحیی بن ام طویل را به جرم پیروی از امام سجاد علیه السلام برید و او را به شهادت رساند .  به هر حال، دوران امام سجاد علیه السلام از چنان وضعیتی برخوردار است که مسعودی می نویسد: علی بن الحسین علیه السلام امامت را به طور پنهانی و با تقیه شدید و به دورانی بس دشوار عهده دار شد.  در عصر آن حضرت، علاوه بر شکنجه، کشتار و اختناق، ارزش های اسلامی نیز به نازل ترین حد خود رسیده و تنها نام اسلام باقی مانده بود، که آن هم به جهت جلب قدرت و نان، نام برده می شد و کسی را رغبت بر دانستن دستورات آن نبود .

با این اوضاع موضوع امام سجاد ـ عليه‌السّلام ـ را در دوران 34 ساله امامتشان در امور سياسي  و فرهنگی به حفظ اصل دین در معرض نابودی کامل توجه خاص داشت وبا تقیه کامل برنامه های خاص فرهنگی و سیاسی داشت که به نمونه هایی اشاره می شود :

1. موضع آن حضرت پس از واقعه عاشورا تا بازگشت از سفر كربلا

در اين دوران موضع حضرت با يزيد و اطرافيان او، حماسي، شجاعانه بود در اين دوره كوتاه ايشان تقيّه را به مصلحت اسلام ندانستند و با در دست گرفتن جان خويش از آن جو و خفقان، سكوت را شكست و چون پتكي آهنين بر سر ستمگران فرود آمد،‌ در اين برهه امام پيام‌آوري بود كه سكوتش، مرگ پيام عاشورا و فراموشي حماسة كربلا را به دنبال داشت و حضرت هرگز بدين سكوت تن نداد.

2. موضع آن حضرت پس از بازگشت از سفر كربلا به مدينه

در اين برهه از زمان روش مبارزاتي امام فرق كرد، حضرت در حالي به مدينه بازگشت كه مردم شهر به خاطر مشغول شدن به امور دنيايي و عيش و نوش و غوطه‌ور شدن در انحرافات اخلاقي و فساد اجتماعي، به اهل‌بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ گرايش ضعيفي داشتند.

در اين شرايط با توجّه به اختناق شديدي كه در اثر فاجعه كربلا ايجاد شده بود، زمينه براي فعّاليت آشكار امام ـ عليه‌السّلام ـ از بين رفته بود و در نتيجه، كسي جرأت برقراري ارتباط با حضرت، به عنوان بازماندة اهل‌بيت را نداشت، بنابراين امام ـ عليه‌السّلام ـ چاره‌اي جز تغيير روش نديد، از اين رو در بقيّة دوره حكومت يزيد، امام ـ عليه‌السّلام ـ از مردم كناره‌ گرفت و حتي بنابر بعضي‌ نقل‌ها، در خارج از شهر مدينه، زير خيمه و چادر زندگي كرد.

در اين برهه از دوران امام سجاد ـ عليه‌السّلام ـ قيام‌ها و شورش‌هايي عليه امويان بوجود آمد كه از جمله آنها واقعه حرّه 63 ه‍ ق، قيام توّابين 61ـ65 ه‍ ق، قيام مختار 66ـ67، شورش عبدالله بن زبير 61ـ73 ه‍ ق و... مي‌توان نام برد كه هر كدام از اينها داراي نقاط مثبت و منفي بود كه حضرت بخاطر آن نقاط منفي و شرائط خاص حضرت و شيعيان، از شركت و حمايت مستقيم از آنها خودداري كردند، و لكن امام ـ عليه‌السّلام ـ تلويحاً بعضي از آن قيام‌ها را تأييد كردند.

«قيام مردم، مدينه واقعه حره» 63 ه‍ ق. اين قيام نقاط مثبتي در برداشت كه برخي از آنها عبارتند از:

  1. قيام ضداموي بود و انگيزه در آن ساقط كردن خليفه‌اي فاسد، ستمگر و بي‌لياقت مانند يزيد بود.
  2. مرداني عابد و زاهد رهبري حركت را عهده‌دار بودند.

امّا اين قيام داراي نقاط منفي‌اي بود كه به دليل آن‌ها امام ـ عليه‌السّلام ـ از شركت در قيام امتناع ورزيد. كه برخي از آنها عبارتند از:

  1. حركت مزبور از ماهيت اصيل شيعي برخوردار نبود و عبدالله زبير در اين شورش نقش اساسي، و نفوذ زيادي ميان صفوف شورشيان داشت.
  2. در اين قيام هيچ از امام ـ عليه‌السّلام ـ نظرخواهي نشد، امّا چون رهبران شورش مثل عبدالله بن حنظله افرادي مؤمن و صالح بودند و انتقادها و اعتراض‌هاي آنان به حاكميت يزيد به‌جا و كاملاً درست بود امام حركت آنها را تخطئه نكرد.

«قيام توّابين» 61ـ65 ه‍ ق. نهضت توابين يك قيام شيعي محض بود و رهبري آن را (سليمان بن صرد خزاعي) از اصحاب پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و علي ـ عليه‌السّلام ـ بعهده داشت، هدف آنها از اين قيام خونخواهي شهيدان كربلا، و جنگ با قاسطين و مارقين بود و در صورت پيروزي واگذار كردن حكومت به اهل‌بيت پيامبر اكرم بود و طبعاً از نسل فاطمه ـ عليها السّلام ـ كسي جز علي بن الحسين شايسته اين كار نبود.

هرچند كه دليل و روايت خاصي دالّ بر تأييد صريح اين نهضت از جانب امام ـ عليه‌السّلام ـ وجود ندارد، امّا بدون ترديد، قيام توابين مورد تأييد  ايشان بوده است. زيرا ايشان با اعتقاد به امامت امام سجاد(ع) دست به قيام زدند.

قيام مختار (66ـ67 ه‍ ق). مختار، فرزند ابو عبيده ثقفي، از كساني بود كه به خاطر قيام عليه قاتلان امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ شهرتي تاريخي يافت. او قبل از قيام امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ از شيعيان معروف كوفه بود و وقتي مسلم بن عقيل، فرستادة امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ به كوفه رفت در منزل او اقامت كرد. مختار هم‌چون توابين در صدد خونخواهي امام حسين(ع) و جنگ با قاتلان او بود ولي سليمان را شايستة رهبري توابين نمي‌دانست و لذا به صراحت اظهار مي‌كرد: سليمان آشنايي با جنگ و سياست ندارد.

مختار پس از آن‌كه موفق شد در كوفه شيعياني را به سوي خود جذب كند براي پيشرفت قيامش، به امام سجاد  نامه‌اي نوشت و از آن حضرت ياري جست. ولي حضرت پاسخ مثبت ندادند، مختار چون از همكاري امام سجاد ـ عليه‌السّلام ـ مأيوس شد، نامه‌اي به محمد بن حنفيه نوشت و همان درخواست را كرد، محمد درخواست مختار را پذيرفت و مختار به عنوان نمايندة او، مردم را به خويش دعوت مي‌كرد.

چنين موضعي از جانب امام ـ عليه‌السّلام ـ با توجّه به اوضاع سياسي عصر آن حضرت، كاملاً منطقي و درست بود زيرا امام سجاد ـ عليه‌السّلام ـ در آن شرايط خاص نبايد، اقدام به كاري مي‌كرد كه نابودي شيعه را در پي داشته باشد. بنابراين امام رابطة مستقيم با اين حركت را به مصلحت نديد، بلكه با تأييد كلّي اين نهضت، رهبري آن را به محمد بن حنفيه واگذار كرده و در اين‌باره او را جانشين خود ساخت. چنانكه حضرت فرمود:

«اي عمو! اگر برده‌اي زنگي به پشتيباني از ما اهل‌بيت ـ عليهم‌السّلام ـ خروج كند حمايت او بر مردم لازم است و در اين مورد شما را ولايت دادم، هرگونه صلاح مي‌داني عمل كن.» علت واگذاري رهبري نهضت به محمّد اين بود كه او از طرف دستگاه حاكم به مخالفت متّهم نبود. از اين موضع‌گيري درست امام ـ عليه‌السّلام ـ كه بگذريم ايشان در مواقعي نيز قيام مختار را تأييد كردند. چنان‌كه زماني كه سر عبيدالله بن زياد و ديگر قاتلان امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ را براي ايشان آوردند، حضرت سجده شكر به‌جا آورد و براي مختار دعا كرده و طلب خير نمود و فرمود خدا مختار را پاداشي نيك دهد.

شورش عبدالله زبير (61ـ73 ه‍ ق). هنگامي كه معاويه مُرد و يزيد به حكومت رسيد و از مردم براي خود بيعت گرفت، عبدالله بن زبير از بيعت با يزيد سر باز زد. وي خود دعوي خلافت داشت، امّا مردم به وي توجّه چنداني نداشتند هدف او از شورش عليه امويان حكومت و رياست بود چنانكه از فرمايشات امام حسين(ع) قبل از شهادتشان، در حجاز مشهود است كه حضرت فرمود: به راستي هيچ چيز در دنيا براي او (ابن زبير) بهتر از اين نيست كه من از حجاز بيرون روم، زيرا مي‌داند كه با وجود من، مردم به او روي نمي‌آورند، پس دوست دارد كه من از مكه خارج شوم تا ميدان براي او خالي بماند.

- موضع امام سجاد ـ عليه‌السّلام ـ در قبال شورش ابن زبير

امام سجاد ـ عليه‌السّلام ـ با توجّه به ديدگاه خصمانه و كينه‌توزانه و نيز اعمال ناشايست ابن زبير نسبت به بني‌هاشم و اهل‌بيت، نه‌تنها شورش او را تأييد نكرد، بلكه از فتنة وي نسبت به اهل‌بيت و شيعيان بيم داشت و از آن اظهار نگراني مي‌كرد ولي بر ضد آن نيز اقدامي نكرد، زيرا هرگونه اقدامي عليه حاكميت ابن زبير، به سود امويان تمام مي‌شد.

  •  طرح استقلال اقتصادي امام ـ عليه‌السّلام ـ گرچه امام سجّاد هم‌چون ديگر امامان حكومت امويان را نامشروع و غاصبانه مي‌دانست و روش‌هاي حكومتي آنان را مردود اعلام كرده بود، امّا اگر زماني كيان اسلام و عزت و آبروي جامعه اسلامي، از سوي بيگانگان مورد تهديد و تعرّض قرار مي‌گرفت، حضرت براي حفظ آن از هيچ اقدامي فروگذار نمي‌كرد.

در زمان عبدالملك، پارچه‌هايي به روم صادر مي‌شد كه روي آنها شعار (لا اله الاّ الله، محمد رسول‌الله) نوشته شده بود. اين مسأله بر حاكم كافر روم گران آمد. از اين رو ضمن فرستادن نامه‌اي تهديد‌آميز به عبدالملك، مبني بر حذف اين شعار به وي اعلام كرد كه اگر اين كار را ترك نكند، در سكه‌ها نام پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را به زشتي خواهد نوشت (زيرا در آن زمان سكه هاي رايج در كشورهاي اسلامي در روم ضرب مي شد.) عبدالملك كه در حل اين مشكل ناتوان و درمانده بود، از امام سجاد ـ عليه‌السّلام ـ كمك خواست. امام ـ عليه‌السّلام ـ كه آبروي جامعه اسلامي را در خطر مي‌ديد، براي حفظ عزت و سرفرازي مسلمانان، اين مشكل را حل كرد. حضرت به عبدالملك فرمود كه استفاده از سكه‌هاي رومي را ممنوع سازد و به جاي آن، سكّه اسلامي بزند. و روش ضرب سكه را هم توضح داد.

با اين طرح امام ـ عليه‌السّلام ـ نيرنگ روميان كارساز نشد و عزت و استقلال اقتصادي جامعه اسلامي از گزند بيگانگان محفوظ ماند. [1]

با توجه به شرایط زمانه امام (ع) در حفظ اصل دین ودفاع از اسلام و احیای فرهنگ دین تلاشهای بی وقفه داشت ومیراثهای گران بهای فرهنگی و معنوی بی شماری بر جای گذاشت  از جمله آنها صحیفه سجادیه ورساله حقوق و مجموعه از روایات گران بها است .

 

[1] . سیره معصومان سید محسن امین ؛ الارشاد، شيخ مفيد، ترجمه رسولي محلّاتي.اربلي، كشف الغمة، ج 2، ص 299؛ اصفهاني، حلية الاولياء، بيروت، دار الكتب العربي، 1387 ه‍ ، ج 3، ص134.

امام سجاد عليه‌السلام وارث معارف و میراث پیامبران و زينت دل اولياى الهی و قبله قلوب عارفان و سالکان الی‌الله است. دوره امامت امام سجاد (ع) همزمان با اوج دنياگرايى و انحرافات در جامعه آن روزگار بود. در اين دوره غفلت و دنياگرايى، گريبان جامعه را چنان گرفته بود كه دين و معنويت در انزوای کامل قرار داشت و تمام تلاش حاكمان بنى اميه در بازگرداندن فرهنگ جاهليت خلاصه می‌‏شد.

در اين زمانه تاریک، جاهليتى كه با تجلی نور رسالت (صلى اللّه عليه و آله) مقهور گردید و رنگ باخت، ديگر بار با تمام توان به دست امویان بروز فراگیر یافت و در مقابل فرهنگ اسلام  صف آرايى كرده بود.

امام سجاد (ع) در این شرایط سخت قرار داشت که خود فرمود دوستداران اهل بیت (علیهم السلام) به شمار انگشتان دست نبودند؛ امام (ع) به منظور حفظ دین و رویارویی با موج دنياگرايى و جلوگيرى از گسترش فساد امویان، با مشی دعا و عرفان و نیایش منادى معنويت در جامعه شدند و با گفتار و رفتار خويش مردم را به خدا و معنويت دعوت كردند.

روش و نگرش امام سجاد (ع) در آن روزگار غربت قرآن و اسلام چنان بود كه گويى تمام معنويت در وجود نورانیش خلاصه شده و گفتارهاى متعاليش آينه‏‌اى بود كه معارف قرآن را در جامعه در قالب ادعیه‌ی بلند منعكس می‌كرد.

رفتار امام در آن روزگار تاریک چونان ابرى بود كه باران معنويت می‌باريد؛ گفتارش بذر حقيقت در مزرعه دل‏‌هاى مشتاقى بود كه از غربت ارزش‌‏هاى الهى در جامعه می‌‏ناليدند.

رفتار این وجود مقدّس تجلّى نور به جامعه بود، گفتار قدسیش لوح معرفتى بود كه دل‌های زنگار گرفته را بیدار می‌نمود.

يكى از وجوه بارز سيره و سلوک امام عارفان، عشق و شور به عبادت و بندگی بود. در آن زمان كه حاكمان اموى، دنياپرستى جاهلانه و تباهی را در مقابل خداپرستى تبليغ می‌كردند، امام زين العابدين (ع) با سلوک عبادی سوزناک عارفانه، اصل خدا محورى را به مردم می‌‏آموختند و شكوه زيبايى عبودیت را نمايان می‌كردند.

امام در عشق به عبادت به رتبه‏‌اى رسيده بودند كه در زبان مردم با این لقب‌ها: سيدالعابدين، سيدالساجدين و زين‌العابدين شهره و شناخته می‌شد؛ نوشته‌اند امام (ع) هر شبانه روز، هزار ركعت نماز می‌خواند و اكثر شب‏‌ها تا طلوع صبح، به راز و نیاز و نماز با معبود انس می‌گرفت، صوت تلاوت قرآن عابران را مدهوش می‌نمود؛ روزها را با روزه سپرى می‌كردند. خادمش گوید: «هرگز شب‏‌ها براى امام رختخوابى نگستردم و روزها برايش غذايى تهيه نكردم زيرا آن بزرگوار شب‏‌ها را به عبادت و روزها را به روزه می‌گذراند.»

امام (ع) بسيارى از شب‏‌ها را با حال نيايش، و در موسم حج به طواف و نماز سپرى می‌كردند و در خلوت شب در برابر عظمت و از عمق معرفت حق می‌گريستند. عبادت عاشقانه و ناله‌های عارفانه امام (ع) برخى از ياران امام را نسبت به جانش نگران نمود تا که عرضه داشتند ‏اى فرزند رسول خدا، از شدت عبادت جان تسلیم نکن.

امام در پاسخ به سخن رسول خدا تمسک جست و فرمود: آيا بنده سپاسگزار خداوند نباشم؟

سوز و خلوص و منش و روش و مناجات‌های پر مغز امام هر بیننده‌ای را متاثر و مایه بیداری و اصلاح او می‌شد‌؛ در این دوره امام با تربیت نفوس و تبلیغ فردی به اصلاح پرداخته و درس شکرگزاری تعلیم خلق می‌نمود؛ از بازار برده‌فروشان برده‌ها می‌خرید و آنان را تربیت نموده و همه سال، ماه رمضان آزادشان می‌نمود؛ آنها از امام  می‌آموختند كه در برابر نعمت‏‌هاى خداوند بايد شكرگزار باشند.

امام (ع) با عبادت زیبا و عارفانه خويش مردم پیرامون خود را از خطرات دنياگرايى و تباهی وفساد امویان كه بيمارى مهلک آن عصر بود دور می‌نمود. امام با ذكر شواهد و حکایت حکمت آمیز تاريخى به مردم می‌آموختند که دنياگرايى سرانجام خوشى ندارد و آرايش‏‌هاى دنيايى انسان را به سر منزل مقصود نمی‌‏رساند، پس بايد به خدا و اعمال نيک انديشيد و از سرگذشت دنياطلبانى كه پيش از اين به تعيّنات دنيايى دست يافته بودند، درس عبرت آموخت.

امام در هدایت مردم به روش بندگی خالصانه از هر فرصت سود می‌جست و تکلیف الهی امامت را در هر  لباس به انجام می رساند؛ گاهی در لباس احرام و سفر حج ناشناخته با خدمت به زائران به اصلاح قلوب و هدایت مردم می‌پرداخت. مکتب عاشورا، در زمزمه‌های عارفانه صحیفه سجادیه و اشک‌های جاری امام، به نسل‌های بعدی منتقل و میراث مکتب و شجره مبارک قیام حسینی با خون دل امام آبیاری گردید؛ رعایت حقوق فردی و اجتماعی در رساله حقوق تجلی گردید؛ سلوک امام و تاثیر معنویت و عرفانش به اندازه‌ای گیرایی داشت که ماموران اموی را تحت تاثیر قرار داده و منقلب و اصلاح می‌نمود.

سراسر زندگی و لحظه‌های حیات امام سجاد(ع) عمل به تکلیف و هدایت‌گری بود؛ پاسخگويی به نيازهای ضروری انسان‌ها امری پسنديده و مورد تأکيد اسلام است. امّا کمک به ديگران و رفع نيازهای مادي آنان نبايد موجب لطمه به شخصيت و آبروی آن‏ها گردد. چنانکه رعايت اين مهم را امام زين‌‏العابدين به خوبي مدنظر داشتند چنانکه آن حضرت در شب‌های تاريک جهت ياری فقرا به راه می‌افتاد و با انبانی بر پشت به در خانه‏‌های مستمندان می‌‏رفت و با صورت پوشيده به آنان، نان و غذا و پول می‌داد و ناشناس به خانه باز می‌گشت. اين امر تا زمان رحلت حضرت ادامه داشت و با چشم از جهان فروبستن آن حضرت مردم دريافتند که کمک‏‌های شبانه از سوی آن حضرت بوده که در اختيار نيازمندان قرار مي‏‌گرفته است.

حرمت جایگاه و مقام مادر

با آن که امام زين‏‌العابدين(ع) از هر کس نسبت به مادر بيشتر احسان و نيکی می‌‏نمود، ولی اغلب از خوردن غذا با وی امتناع می‌کرد وقتی علت را جويا شده و عرض داشتند، شما که از هر کس بيشتر به مادر خود عشق می‌ورزيد و به وی نيکی می‌‏کنيد، چرا از غذا خوردن با او خودداری می‌فرمائید؟ حضرت در پاسخ فرمود: من به خاطر ادب و احترام مادرم با آن بزرگوار غذا نمی‌‏خورم زيرا بيم آن دارم که به لقمه‏‌ای دست برم که مادرم زودتر متوجه او شده و قصد خوردن آن را داشته باشد.

بی‌گمان، روش‏ الهى امام سجاد (ع) در این عصر تاریک سبب شد كه انحراف حاكمان اموی بيش از گذشته نمایان گردد. قصیده بلند فرزدق که امام را در کنار کعبه به حاکم ستمگر معرفی کرد حسادت آن‌ها را نیز برانگیخت، امويان نتوانستند امام را تحمّل كنند. در حقيقت امويان حس كردند امام سجاد (ع) با رفتار و گفتار الهى خويش پيام عاشوراى حسينى را به خوبى در جامعه منتشر می‌كنند و اگر اين روش ادامه يابد، به زودى روزگار ذلّت امويان فرا می‌رسد.

قيام امام حسين علیه السلام و حرکت ایشان به سوی کربلا که در نهایت به واقعه عاشورای حسينی انجامید، يکی از مهمترین حوادث تاریخی است که از آن روایت های حماسی و عاطفی بسياری انجام گرفته است و بدين منظور برداشت های صحيح و درست و احياناً برداشت های ناصحيح  و غیرتامی از آن انجام گرفته است در اين میان برداشت های عافيت طلبانه و محافظه کارانه ای هم وجود دارد که می خواهد حرکت انقلابی امام حسين را نادیده بگیرد و این به دلیل وجود برخی از ذهنيت های غلط است که اساساً انقلاب را حاصل تفکر مدرن و ملهم از انقلاب های دنیای معاصر غرب همچون فرانسه و روسيه ... می داند، بر همين اساس عده ای در صدد این هستند تا ماهيت انقلابی حرکت امام حسين علیه السلام را انکار نمایند، آنان ادعا کرده اند هدف امام حسين قيام و انقلاب نبوده و اين واژه‌ها مربوط به زمانۀ ما هستند و ارتباطي با انگيزۀ امام حسين ندارند،[1] درحالیکه باید گفت؛ از ابعاد وجودی مبرهن و غیرقابل انکار حرکت امام حسین علیه السلام همان جنبة انقلابی و حماسی آن می باشد، چرا که روح و جان این حرکت به همین بُعد حماسی است، شور و حماسه از ابعاد جدایی ناپذیر اين حرکت بوده و در روایت های تاریخ همواره با اين بُعد شناخته شده است، بی شک همين جنبه حماسی نه تنها الهام بخش حرکت شیعیان در تاريخ بوده ، بلکه آن همواره سرمشقی زنده برای آزادیخواهان جهان به شمار رفته است، اساساً انقلاب و قیام امام خمينی(ره) هم محصول این نگاه و نگرش عاشورایی بوده و خاستگاه آن در همین حقیقت عاشورای امام حسين علیه السلام نهفته است، این که بگوئيم هدف امام حسين قيام و انقلاب نبوده است این سخن ناشی از يک تفکر سکولاری و عافيت طلبانه و تابع گفتمان طاغوتی است که چنین انگاره هایی را برای حفظ قدرت حاکمان وقت تولید کرده و می خواستند از مجالس اقامه عزا برای امام حسين غیر از برگزاری مراسم بی روح چيزی باقی نماند، البته چنين قرائتی از حرکت امام حسین يک برداشت انحرافی است که نه با پیشينه تاریخی شیعه سازگار است و نه با متون و آموزه های که به ما رسيده است، در برخی از زيارت نامه های مخصوص امام حسین که در کتب ادعیه آمده است می خوانيم؛ « اشهَدُ انَّکَ قَدْ اقَمْتَ الصَّلوهَ وَ اتَيْتَ الزَّکوهَ وَ امَرْتَ بِالْمَعْروفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ جاهَدْتَ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ »،[2] ما وقتی که در اين فراز دعا گواهی می دهیم که امام حسين علیه السلام اقامه امر معروف و نهی از منکر کرده و در راه خدا جهاد نموده است نمی توانیم نگرش عافيت طلبانه و محافظه کارانه برخی افراد که برداشت غیرانقلابی از حرکت امام حسين دارند را بپذیريم.

گرچه ممکن است گفته شود؛ مفهوم انقلابی که در ادبیات سياسی امروز آمده است با توجه به شاخصه های که برخی برای آن شمرده اند با حرکت امام حسین همخوانی و يا  مطابقت ندارد، چنانکه گفته اند؛ در مفهوم انقلابی که در ادبیات سياسی معاصر مطرح می شود، برخورداری از ويژگی چون براندازی و سقوط حکومت موجود و تغییر در حکومت موجود می باشد و از اين لحاظ درباره آن از واژه و اصطلاح انقلاب استفاده نمی شود و به این اعتبار و به اين مفهومی که اشاره شد از حرکت امام حسين علیه السلام تلّقی انقلاب نمی توان داشت، بلکه شايد بتوان از واقعه حرکت عاشورای امام حسين با واژه « قيام » و يا از حرکت کلی آن به عنوان يک « نهضت » ياد کرد، در عین حال در این که امام حسين علیه السلام آغازگر يک حرکت و جریان تاريخی و پرچمدار نهضتی می باشد که اسلام را برای هميشه زنده نگهداشته است و اين که هدف آن در يک انقلاب با اهدافی محدود خلاصه نمی شود تردیدی نیست، لکن موضوعی که نمی توان به راحتی از آن گذشت اين است که حرکت امام حسين علیه السلام يک حرکت انقلابی و حماسی علیه حاکم فاسد و ظالمی چون يزيد بن معاویه می باشد، این که ما داستان امام حسين را تنها به مثابه يک حرکت کاروان کوچکی از خاندان اهل بیت بدانيم که در راه کوفه به دلیل استنکاف از بیعت به مسلخ رفتند و ما هر ساله به ياد مظلومیت آن مجلس عزا برپا می نمائيم بدون تردید این نوع روایت از حرکت امام حسين(ع) به دلیل کتمان حقيقت، چيزی غیر از جفا و ظلم به اهل بیت پيامبر نیست، امام حسین علیه السلام در پی آن بود تا با قيام خویش ثابت کند حاکمان بنی امیّه مشروعيت نداشته و حکومت يزید بزرگترین انحراف و خطر برای اسلام است، ایشان در جواب ولید بن عتبه حاکم مدینه که وی را برای بیعت فراخوانده بود، آشکارا فرمودند: إنّا اهلُ بیتِ النُّبُوَّهِ و مَعدِنُ الرّساله .... و یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ الخَمرِ قاتِلُ النّفسِ المُحَرّمَه مُعلِنٌ بِالفِسقِ و مِثلِی لایُبایِعُ بِمِثلِهِ »،[3]يعنی ( ما اهل بیت نبوت و معدن رسالتيم.. امّا یزید مردی گناهکار، شرابخوار و قاتل بی گناهان است که آشکارا گناه و فساد می کند، پس مثل من با امثال وی نمی تواند بیعت کند)، امام حسين علیه السلام با توجه به انحرافی که اصل اسلام را تهدید می کرد و نیز با توجه به زمینه هایی چون دعوت کوفيان ديگر نمی توانست سکوت کند و دست به قيام نزند، اگر هدف امام حسين علیه السلام تنها گریز از بیعت بود و در اين راه مظلومانه به دست اشقياء به شهادت رسید، امام حسين عليه السلام برای دستيابی به این هدف می توانست به پیشنهاد اطرافیان، گزینه های چون یمن را برگزیند، حتی اگر در اين راه هم کشته می شد، ترجیحی برای کوفه رفتن نبود، چرا که اطرافیان مصرّانه امام حسين را از رفتن به کوفه بر حذر داشته بودند و نیز در انتخاب عزیمت به یمن همان مقصودی که اشاره کردیم حاصل می شد، به امام حسين علیه السلام می گفتند شما در مدینه و مکّه محترمید و در یمن، آن همه شیعه هست، به گوشه ای بروید که با يزید کاری نداشته باشید، یزید هم با شما کاری نداشته باشد، همين انتخاب و پاسخ مثبت به دعوت کوفیان با وجود این که اطرافیان، امام را در این راه برحذر داشتند، نشان می دهد امام حسين می خواهد تا هدفی چون قيام و يا يک حرکت انقلابی را علیه حاکمی چون یزید بن معاویه رقم زند، چون امام حسین علیه السلام خطاب به لشکريان یزید از رسول الله(ص) نقل می فرمايند: مَن رَای سُلطاناً جائراً لِحُرُم الله ناکِثاً لِعَهدِالله ... لَم یُغَيِّر بِقَولٍ و لافِعلٍ کانَ عَلَی الله اَن یُدخِلَهُ مُدخَلَه[4]  

برای هر فرد منصفی به خوبی واضح هست که شعار « هیهات منّا الذلّه »[5] امام حسين علیه السلام فریادی است که در تمام صفحات تاریخ تشيع پایه های ظلم و حکومت های جور را بر لرزه در آورده تا حدی که برخی نویسندگان از تشيع به عنوان يک مکتب و جنبش اعتراض ياد کرده اند، حرکت و قيام توابین، قیام حرّه در مدینه و قيام مختار و قيام شهید فخ و قيام زید و... که به عصر امام حسين نزدیک بودند مُلهم از قيام امام حسين بودند که علیه حاکمان جبار زمان خود قيام کردند، اين قيام ها ربطی به عصر و زمانه ما ندارند، بلکه تاريخ این قیام های شيعی را علیه حکومت های ظالم ثبت کرده است که هر یک به نوعی متأثّر از حرکت امام حسين علیه السلام بودند، بنابراین حرکت امام حسين علیه السلام محدود به واقعه عاشورا نگردید، بلکه این حرکت با خون و جان شيعیان و محبین اهل بیت عجین گشت و جریانی گردید تا با تدوام آن شيعه هنگامی که زمینه را مناسب دید برای جلوگیری از انحراف در مقابل حاکمان ظالم بایستد و انقلاب اسلامی هم ادامه همین جریان است و در واقع ملهم از حرکت امام حسين علیه السلام است، فارغ از این که ما انقلاب را به معنای ادبیات سیاسی امروز معنا بکنيم يا همان معنای مصطلح در ميان عرف عموم جامعه بدانيم، به هر حال حرکت امام حسين علیه السلام قيام در برابر انحرافی است که با آمدن یزید بن معاویه در اسلام شکل گرفت، چنانکه حضرت سیدالشهدا (ع) در نامه به اهل بصره می نویسد: « إنّ البِدعَه قد اُحییَت فَإن تُجیبوا دعوتی و تُطیعوا أمری اهدکم سبیل الرشاد »،[6]يا امام در نامه ای به سران کوفه می نويسد:« و قد علمتم ان هؤلاء القوم قد لزموا طاعه الشيطان و تولوا عن طاعه الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استأثروا بالفیء و احلّوا حرام الله و حرموا حلاله »[7] و نيز در ادامه نسبت به حق حکومت خود ياد آوری می کند: « و انّی احقّ بهذا الامر لقرابتی من رسول الله »،[8] این نامه ها و گفتارهای امام حسين علیه السلام همه گواهی می دهند؛ حرکت امام حسين قيامی است علیه ظلم و انحرافی که در اسلام شکل گرفته بود و اين انحراف از اين جهت بود که امام حسن مجتبی علیه السلام صلح نامه ای که با معاویه به امضا رساند، معاویه تعهد کرده بود جانشينی برای خویش تعیین نکند،[9]ولی معاویه برخلاف مفاد این صلح نامه خواسته بود بعد از وی حکومت موروثی باطلی چون یزید فاسق به جانشينی او مستقر گردد، امام حسين علیه السلام در مقابل چنین انحرافی قرار گرفت، پس هدف امام عبارت است از بازگرداندن جامعه از انحرافی است که اسلام را تهدید می کرد و برای همین امام حسین(ع) به دنبال این هدف بود تا در مقابل اين انحراف بزرگ بایستد و در این راه حتی اگرهم نتوان حکومت فاسدی چون یزیدی را سرنگون کرد و حکومت بنی امیه را از بین برد، دست کم می توان مشروعیت آن را زیر سؤال برد، بدین خاطر امام در پی برخورد منفی و فقط بیعت نکردن نبود تا بخواهد به یمن و نقاط دوردست برود و گوشه عزلت گزیند و بدین طریق جان خود و خاندان و یارانش را حفظ کند، بلکه حضرت در پی مبارزه و مخالفت هر چه آشکارتر و رودرو بود[10] و برای همین دست به قیام علیه حاکم فاسدی چون یزید زد و به همراه خانواده و يارانش به سوی کربلا حرکت کرد و  زمانیکه حُرّ جلوی کاروان امام حسين علیه السلام را گرفت، حضرت فرمود: « ... اِنّ الدُّنیا تَغَيَّرَت و تَنَکَّرَت و اَدبَرَ مَعرُوفُها و استَمَرَّت جِدّاً .... اَلاتَرَونَ اِلَی الحَقِّ لایُعمَلُ بِهِ اِلَی الباطِلِ لایُتَناهَی عَنهُ لِیَرغَبَ المُؤمِنُ فِی لِقاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً فَإنّی لا اَرَی المَوتَ إلّا سَعادَه و الحَیاهَ مَعَ الظالِمینَ إلّا بَرَماً »،[11]یعنی؛ ( آیا به سوی حق نمی نگرید که به آن عمل نمی شود؟ و باطل را نمی نگیرد که از آن پرهیز نمی کنند؟ مؤمن در چنین شرائطی از خدا آرزوی مرگ دارد و حق است این آرزوی به حق، پس همانا من مرگ را جز شهادت و زندگی با ستمگران را جز نابودی نمی نگرنم )، با توجه به این گفتارهای حماسی چگونه می توان حرکت امام حسين علیه السلام  را از جنبه مبارزه و ستيز با حکومت یزید تهی کرد و هدف آن را قيام و انقلاب ندانست، همانگونه که امام حسین علیه السلام می فرماید: وَ عَلَی الاِسلام السَّلامُ اذا بُليَتِ الاُمّه بِراعٍ مِثلِ يزید،[12] علّت حرکت امام حسین علیه السلام همان موضوع  ابتلاء امّت به حکومت و حکمران فاسقی چون یزید و تقابل با آن می باشد نه شانه خالی کردن از بیعت و استنکاف از آن، مگر امام حسين در اين کلام حماسی خود به مردم هشدار نمی دهد که « آن گاه که افرادی چون يزيد بر مسند حکومت بنشيند باید فاتحه اسلام را خواند »، از این بیان صریح حضرت به وضوح هدف و مقصود ايشان از عزیمت به سوی کوفه ملاحظه می شود، بنابراین يک برداشت محدود از حرکت امام حسين آن هم درحدّ يک نارضایتی ازجانشينی يزید بن معاویه و نيز عدم تمکین به بیعت و در نهايت صرفاً يک نگاه عاطفی، غیر سياسی و انقلابی به واقعه عاشورای کربلا  داشتن، در واقع پوشاندن و کتمان حقيقت است که مسانید تاريخی و متون روایی ما اين نوع برداشت ها را صحيح نمی داند.

در مجموع قيام امام حسين علیه السلام پر از حماسه و حرکت انقلابی است که هرگز نمی توان اين وجه را از آن جدا نمود و به فراموشی سپرد، به همین دلیل این قیام سرآغاز نهضتی گردید که درس های ظلم ستيزی و انقلابی آن برای هميشه جاودانه خواهد ماند.

 

[1]. عبدالكريم سروش، كانال انجمن بيداري: @angomanbidari  15-6-1397

[2]. مفاتيح الجنان، زيارت امام حسين عليه السلام در عيد فطر و قربان

.[3] مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص184

[4]. بحارالانوار، ج44، ص382

[5]. الا ان الدعی بن الدعی قد رکز بین اثنین بین السله و الذله و هیهات منا الذله یابی الله لنا ذلک و رسوله و المؤمنین و حجور طابت و طهرت « مقتل خوارزمی، ج2، ص7

[6]. بحارالانوار، ج44، ص 340

[7]. بحارالانوار، ج44، ص382

[8]. همان

[9]. ابن اعثم، الفتوح، ج4، ص 290 -291

[10]. محمد مهدی آصفی، مکتب عاشورا، ترجمه عبدالله امینی، قم بوستان کتاب، ص101

[11]. تاریخ طبری، ج3، ص307، ج7، ص300

[12]. بحار الانوار، ج44، ص 325 و 326

قیام و نهضت حسینی و به ویژه ماهیت و اهداف این قیام، همواره یکی از مباحث مطرح میان اندیشمندان رشته های مختلف بوده است و هر کدام از این اندیشمندان از منظری به این حادثه مهم و تاثیر گذار پرداخته اند، در این میان شاید بتوان گفت یکی از موضوعاتی که کمتر در ارتباط با آن اختلاف دیدگاهی وجود داشته و به عنوان یک واقعیت مقبول در میان علاقمندان مطرح بوده است ماهیت ضد ظلم و ستم این نهضت بوده است، با این حال برخی، اخیراً تلاش کرده اند تا این واقعیت را زیر سوال برده و ماهیت ضد ظلم نهضت حسینی را انکار نمایند و یا حداقل چنین عنوان نمایند که ظلمی که در نهضت حسینی با آن مبارزه می شود مفهومی اخص از ظلم است که مبتنی بر ایدئولوژی اسلام و به مفهوم عدم اطاعت از فرامین خدا می باشد که با ظلم به مفهوم مصطلح آن که به مفهوم ستم کردن بر دیگران و دارای جنبه اجتماعی است تفاوت دارد و به همین دلیل، این قیام نمی تواند جنبه الگوبخشی برای بشریت داشته باشد.

برای دانستن واقعیت امر و زدوده شدن شبهه، لازم است ابتدا وجود یا عدم وجود عناصر ظلم ستیزی را در نهضت حسینی مورد مطالعه قرار داده و آنگاه به مفهوم شناسی «ظلم» از منظر دینی بپردازیم تا دریابیم آیا این واژه آنگونه که شبهه گران مدعی هستند معنایی اخص و محدود دارد و یا اینکه معنایی عام دارد.

ظلم ستیزی در نهضت حسینی

همانگونه که گذشت ظلم ستیزی در نهضت حسینی یکی از عناصر مهمی است که فارغ از تردیدهایی که اخیراً صورت گرفته است، در گذشته هیچ شک و تردیدی در آن وجود نداشت، علت این امر نیز این بود که وجود این عنصر در این نهضت، روشن تر از آن بود که نیاز به اثبات و استدلال مفصل داشته باشد، با این حال برای اثبات مطلب می توان ماهیت و هدف قیام ابی عبدالله الحسین ع را بررسی کرد.

قیام ابی عبدالله الحسین علیه السلام دارای اهداف و انگیزه های متعددی بود که یکی از مهم ترین آنها عبارت بود از «مبارزه با ظلم» و حاکم ظالمی همچون یزید، در واقع ایشان به دلیل ظالمانه دانستن حکومت یزید، با وی بیعت نکرد و به همین دلیل اساس قیام حسینی را می توان بر مبنای مبارزه با ظلم و ظالم عنوان کرد، حضرت در سخنان و نامه هایی که از مدینه تا کربلا عنوان نمودند بارها به حاکمیت ظالمانه بنی امیه و لزوم قیام در برابر آن اشاره کرده و آن را فرمانی الهی عنوان می نماید، ایشان در یکی از این سخنان در توجیه قیام خود بر علیه یزید اینگونه می فرماید:

«کسی که سلطان ظالمی را ببیند که حرام الهی را حلال نموده، عهد و پیمان شکسته، ... نسبت به بندگان خدا به گناه و دشمنی می پردازد ولی نسبت به او در عمل و کلام، اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که وی را در همان جایگاه حاکم ظالم در آتش دوزخ وارد نماید.»[1]

آن حضرت در سخنانی که پس از ورود به کربلا ایراد فرمودند به اهداف قیام و حرکت خود پرداخته و ضمن آن به نکوهش ظلم می پردازد تا جایی که ضمن اعلام اینکه مرگ را بر زندگی با ظالمان ترجیح می دهد فرمود: «انی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما»[2]

در فرمایشی دیگر، امام حسین عليه السلام در سخنانی که با فرزندق شاعر عنوان می کند، عنوان می دارد که علت قیام وی بر علیه بنی امیه این است که آنان کسانی هستند که «به اطاعت شیطان در آمده و از اطاعت خداوند روی برگردانده اند، در زمین به فساد پرداخته اند و حدود الهی را زیر پا گذاشته اند، و به اموال فقرا و مردم زمین گیر تجاوز نموده اند»[3] و وی برای قیام برای چنین فرد ظالم و ستمکاری اولویت دارد.

حضرت به لحاظ شخصیتی نیز فردی ظلم ستیز است و اعلام می دارد که پذیرش ذلت و خواری که به مفهوم ظلم پذیری است با شخصیت وی هیچ نسبتی ندارد[4].

به همین دلیل است که امام خمینی (ره) هدف حرکت امام حسین عليه السلام را برقراری عدالت در برابر ظلم عنوان کرده و می فرماید: «محرم ماهی است که عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قیام کرده و به اثبات رسانده است.[5]» و یا در جایی دیگر می فرماید: «در صدر اسلام پس از رحلت پیغمبر ختمی مرتبت، پایه گذار عدالت و آزادی، می رفت که با کج روی های بنی امیه، اسلام در حلقوم ستمکاران فرو رود و عدالت، در زیر پای تبهکاران نابود شود که سید الشهداء عليه السلام نهضت عظیم عاشورا را برپا نمودند.[6]»

چنین هدفی در واقع ریشه در ایدئولوژی و مکتبی دارد که امام حسین عليه السلام از آن برخاسته است و قیام خود را هم در راستای این مکتب عنوان می دارد، از این روی مناسب است دیدگاه اسلام را نسبت به ظلم مورد مطالعه قرار دهیم.

ظلم و ظالم در دیدگاه اسلام

دین مبین اسلام همواره ظلم و ستم را مورد نکوهش قرار می دهد، به عنوان مثال خداوند متعال در قرآن کریم اعلام می دارد که «خداوند ظالمان را دوست ندارد[7]» و «ظالمان رستگار نخواهند شد[8].»، همچنین پروردگار متعال به مومنان فرمان می دهد که از کرنش و اطاعت ظالمان خودداری نمایند و گرنه آتش دوزخ الهی دامنشان را فراخواهد گرفت[9].

در کنار آیات، روایات فراوانی نیز در نکوهش ظلم وجود دارد، به عنوان نمونه پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله، ظلم را باعث ویرانی دل ها[10] می داند و حضرت علی عليه السلام، آن را مادر رذایل[11] معرفی می کند. علاوه بر این دهها روایت در نکوهش ظلم و ظالم و لزوم یاری مظلومان وجود دارد که در مجموع حاکی از این است که اسلام دین ظلم ستیز است. امام حسین عليه السلام نیز برخاسته از چنین مکتبی بود و وصیت پدر بزرگوارش الهام بخش حرکت و قيام او بود که فرمود:  «کونوا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً » ، از طرفی هدف آن حضرت احیای مکتبی بود که در آن ستیز با ظلم ظالمان و برقراری عدل و قسط به عنوان یکی از اصلی ترین اهداف انبیاء و اولیاء معرفی شده است: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط.[12]»

مفهوم ظلم در فرهنگ اسلامی

پس از اثبات اینکه فرهنگ اسلام، فرهنگ ضد ظلم است و امام حسین عليه السلام  نیز که با هدف احیای اسلام قیام کرده بود در واقع به دنبال مبارزه با ظلم و ستم بود، باید به این سوال نیز پاسخ داد که ظلم از منظر اسلام چه معنایی دارد؟ آیا آنگونه که برخی شبهه افکنان در صدد القاء آن هستند، ظلم از منظر اسلامی، مفهومی خاص دارد که صرفاً به معنای ظلم به خود به دلیل اطاعت نکردن از پروردگار می باشد و یا مفهومی عامتر دارد که شامل  ستم بر دیگر بندگان و پایمال کردن حقوق آنها نیز می باشد که اگر چنین باشد در آن صورت قیام حسینی نیز جنبه عام، اجتماعی، فراگیر و فرامکتبی داشته و قابلیت الگو دهی برای تمام جوامع بشری خواهد داشت.

در پاسخ به این سوال باید به این واقعیت توجه داشت که بی شک در فرهنگ دینی، یکی از معانی ظلم، عبارت است از ظلم به خود که به مفهوم اطاعت از شیطان و عصیان در برابر پروردگار می باشد و جنبه فردی دارد، چنانکه در روایت های متعدد به این موضوع اشاره شده است، به عنوان نمونه در روایتی از امیر المومنان علی عليه السلام اینگونه وارد شده است: «ظلم نفسه من عصی الله و اطاع الشیطان[13]»، این معنا از ظلم، همان است که در قرآن کریم خداوند متعال، به آن اشاره کرده و از زبان مومنان اینگونه می فرماید: «ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین.[14]»

با این حال، بررسی مجموعه آیات و روایات حاکی از آن است که ظلم، صرفاً اختصاص به این معنا نداشته و شامل ظلم به مفهوم ستم بر دیگران و نادیده گرفتن حقوق آنها نیز می شود، یکی از نشانه های این مطلب این است که در منابع دینی، بسیار از دو طرف تحت عنوان ظالم و مظلوم یاد شده است که باید از عنوان نخست اجتناب کرده و به دومی یاری رسانده شود و اگر عنوان «ظلم» تنها منحصر در معنای پیش گفته بود این دو طرف بی معنا بود، به عنوان نمونه پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله در روایتی اینگونه می فرماید: «کسی که داد ستمدیده ای را از ستمگر بگیرد، در بهشت با من یار و همنشین باشد.[15]» و یا امام علی علیه السلام می فرماید: «هر گاه ستمدیده ای را دیدی او را در برابر ستمگر یاری رسان.[16]»

در برخی روایات نیز به صورت صریح تر به انواع مختلف ظلم از منظر اسلام اشاره شده است که ستم انسان ها به یکدیگر یکی از آنها شمرده شده است، به عنوان مثال امام علی علیه السلام می فرماید: «بدانید و آگاه باشید که ظلم بر سه گونه است: ظلمی که هرگز بخشیده نمی شود، ظلمی که بازخواست می شود و ظلمی که بخشیده می شود و بازخواست نمی شود. اما ظلمی که هرگز بخشیده نمی شود، شرک ورزیدن به خداست ... اما ظلمی که بخشوده می شود ستمی است که بنده با ارتکاب گناهان کوچک خود به خود روا می دارد و اما ظلمی که بازخواست خواهد شد، ستم بندگان به یکدیگر است.[17]»

با توجه به این شواهد و قرائن می توان دریافت که اولاً قیام امام حسین علیه السلام قطعاً جنبه ظلم ستیزانه داشت و ثانیاً ظلم در نگاه دینی مفهومی فراتر از ظلم به معنای عصیان در برابر پروردگار و اموری از این قبیل داشته و شامل ظلم نسبت به دیگران و در واقع پایمال کردن حقوق آنها نیز می شود و از این روی، این قیام و حماسه از قابلیت الگو دهی برای همه بشریت برخوردار است و به همین دلیل اندیشمندان و شخصیت های صاحب نام فراوانی به تجلیل از این حماسه پرداخته اند که برخی از آنها اساساً مسلمان نبودند، همچنانکه چهره های مبارز غیر مسلمان فراوانی نیز امام حسین علیه السلام را به عنوان الگوی خویش برگزیده اند، به عنوان مثال شخصی همچون خسرو گلسرخی که یک مبارز مارکسیست بود به دلیل همین نگاه حاکم بر قیام حسینی، در بیدادگاه رژیم پهلوی، سخن خود را با جمله مشهور منتسب به امام حسین علیه السلام آغاز و اینگونه به تجلیل از این قیام می پردازد: « ان‌الحياة عقيده و جهاد. سخنم را با گفته‌اي از مولاحسين شهيد بزرگ خلق‌هاي خاورميانه آغاز مي‌كنم. من كه يك ماركسيست-لنينيست هستم براي نخستين بار عدالت اجتماعي را در مكتب اسلام جستم  ...  زندگي مولاحسين نمودار زندگي كنوني ماست كه جان بر كف براي خلق‌هاي محروم ميهن خود در اين دادگاه محاكمه مي‌شويم. او در اقليت بود و يزيد، بارگاه، قشون، حكومت و قدرت داشت. او ايستاد و شهيد شد هر چند يزيد گوشه‌اي از تاريخ را اشغال كرد ولي آن‌چه كه در تداوم تاريخ تكرار شد راه مولا حسين و پايداري او بود،‌ نه حكومت يزيد. آن‌چه را خلق‌ها تكرار كردند و مي‌كنند راه مولا حسين است.[18]»

علاوه بر گلسرخی، شخصیت های صاحب نام غیر مسلمان دیگری همچون جواهر لعل نهرو و مهاتما گاندی در سخنان خود، قیام حسینی را به عنوان الگوی فعالیت اجتماعی خود معرفی کرده اند که به جهت پرهیز از اطاله کلام از ذکر آنها خودداری می کنیم [19]و صرفاً به این نکته اشاره می کنیم که اگر قیام حسینی قابلیت الگو گیری نداشت و یا «ظلم» ستیزی در اسلام، مفهوم خاص بود که اختصاص به فرهنگ اسلام داشت، این شخصیت ها هرگز این حادثه را به عنوان الگوی خویش انتخاب نمی کردند.

 نتیجه گیری

حادثه عاشورا و قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام ، اهداف متعددی داشت که یکی از اصلی ترین آنها ظلم ستیزی بود که با مراجعه به ادلّه متعدد از جمله سخنان ابی عبدالله الحسین علیه السلام می توان این واقعیت را دریافت، از طرفی قیام امام حسین علیه السلام ریشه در مکتب اسلام داشت که ذاتاً مکتبی ظلم ستیز است و به همین دلیل شخصیتی همچون امام حسین عليه السلام که به دنبال احیای این مکتب است، طبیعتاً این هدف مهم را دنبال می کرد. همچنین با بررسی مفهوم ظلم در اسلام در می یابیم که ظلم در اسلام معانی متعددی دارد که برخی از آنها اختصاص به اسلام دارد و ظلم ستیزی بر مبنای آن، نمی تواند جنبه اجتماعی داشته و در مقابل عدالت اجتماعی مطرح باشد چنانکه قابل الگوگیری برای غیر مسلمانان نیز نخواهد بود، با این حال، ظلم در اسلام علاوه بر مفهوم اخص خود، به مفهوم ستم بر دیگران و پایمال کردن حقوق فردی و اجتماعی آنان نیز به کار می رود و به همین دلیل قیام امام حسین عليه السلام قیام بر علیه بی عدالتی و ستم نیز تلقی می گردد و به دلیل همین ویژگی، قابل الگوگیری برای غیر مسلمانان می باشد، چنانکه تمجیدهای غیر مسلمانان از این قیام شاهدی بر وجود « ظلم ستيزی » و گسترده بودن مفهوم آن در مکتب اسلام می باشد.

 

[1] تاریخ طبری، ج7، ص 300، نقل از نجمی، محمدصادق، سخنان امام حسین از مدینه تا کربلا، دفتر انتشارات اسلامی، ص 127.

[2] تحف العقول، ص 1174، نقل از نجمی، محمدصادق، همان، ص 155.

[3]  تذکره الخواص، ص 217، نقل از محمد دشتی، فرهنگ سخنان امام حسین ع، مجموعه نهج الحیاه، ج6، انتشارات موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیر المومنین، ص 247.

[4]  الان و ان الدعی بن الدعی قد رکزنی بین اثنتین، بین الذله و السله و هیهات منا الذله، تحف العقول، ص 171، نقل از محمدصادق نجمی، همان، ص 199.

[5] کتاب «پیام انقلاب»، ج3، مصاحبه امام با رادیو لوکزامبورگ مورخه 14/9/57، نقل از بخشعلی قنبری، فلسفه عاشورا از دیدگاه اندیشمندان مسلمان جهان، مرکز بررسی های اسلامی، ص 73.

[6] صحیفه نور، ج4، ص 42، وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1361، نقل از فلسفه عاشورا، همان.

[7] آل عمران/57.

[8] انعام/21.

[9] هود/113.

[10] کنزالعمال، 7639، نقل از محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ج6، ص 534.

[11] غرر الحکم، 804، نقل از همان، ص 535.

[12] حدید/25.

[13] غرر الحکم، 6057، نقل از میزان الحکمه، همان، ص 562

[14] اعراف/23.

[15] میزان الحکمه، ص 558.

[16] غرر الحکم، 4068، نقل از میزان الحکمه، همان.

[17] نهج البلاغه، خطبه 176.

[18] خبرگزاری فارس، http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8511210385

[19] . مهاتما گاندی می گوید: من برای مردم هند چیز تازه ای نیاورده ام فقط نتیجه ای را که از تحقیقاتم درباره زندگی قهرمان کربلا به دست آورده ام ارمغان ملّت هند کردم، اگر بخواهیم هند را نجات دهیم لازم است همان راهی بپیمايم که حسین بن علی پيمود. آنتوان بارا نويسنده کتاب الحسین فی الفکر المسيحی می گوید: امام حسين خاص شيعه و مسلمانان نیست بلکه گوهر جاودانه همه اديان است، حسين تنها يک مرحله تاريخی نیست بلکه حرکت آزادی انسان است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پاسخ به نامه آقای زیاد النخاله دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین، مقاومت شجاعانه جهاد اسلامی را موجب ارتقاء جایگاه این جنبش در مقاومت و خنثی شدن خدعه رژیم صهیونیستی و به خاک ساییدن بینی آن دانستند و با تأکید بر لزوم حفظ یکپارچگی همه گروه‌های فلسطینی، خاطرنشان کردند: دشمن غاصب رو به ضعف، و مقاومت فلسطین رو به قوت است.
متن پاسخ رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

برادر مجاهد جناب آقای زیاد النخاله دام توفیقه
سلام علیکم،
نامه‌ی متین و مژده‌بخش جنابعالی را دریافت کردم. خداوند به شما پاداش نیک دهد و پیروزی نهائی ملت سربلند و مظلوم فلسطین را نزدیک فرماید.
حادثه‌ی اخیر، افتخارات جنبش جهاد اسلامی فلسطین را مضاعف ساخت و جایگاه جهاد اسلامی را در حرکت مقاومت شکوهمند ملت فلسطین ارتقاء بخشید. شما با مقاومت شجاعانه‌ی خود، سیاست خدعه‌آمیز رژیم غاصب را خنثی کردید. شما ثابت کردید که هر بخش از مجموعه‌ی مقاومت، به‌تنهائی هم میتواند بینی دشمن را به خاک بساید. شما با پیوند زدن مجاهدت در غزه با کرانه، و دیگر نیروهای مقاومت با حمایتشان از حرکت جهاد، توانستید یکپارچگی جهاد ملت فلسطین را به رُخ دشمن خبیث و خدعه‌گر بکشید. همه‌ی سعی گروههای فلسطینی در همه‌ی سرزمین فلسطین باید برای حفظ این یکپارچگی باشد. دشمن غاصب رو به ضعف است و مقاومت فلسطین رو به قوت است، و لا حول و لا قوة الا بالله. ما همچنان در کنار شمائیم. سلام علیکم و العهود بحالها..

سیّدعلی خامنه‌ای
۲۰ مرداد ۱۴۰۱

زیاد نخاله در نامه خود به حضور گسترده مجاهدان فلسطینی بخصوص جنبش جهاد اسلامی و شاخه نظامی سرایا القدس در سراسر فلسطین به ویژه در غزه و کرانه قهرمان غربی اشاره و خاطرنشان کرد: با حضور گردانهای مقاومت جهاد، هیچ روزی نمی‌گذرد مگر آنکه در کرانه غربی درگیری‌هایی با رژیم صهیونیستی به‌وقوع می‌پیوندد.

دبیرکل جنبش جهاد اسلامی در تشریح وضعیت غزه، به ایستادگی مقتدرانه این منطقه در مقابل رژیم اشغالگر اشاره کرد و درباره درگیری‌های سه روزه اخیر افزود: ما این درگیری‌ها را «وحدة الساحات» (اتحاد میدان‌ها) نامیدیم تا بر اتحاد ملت‌مان در برابر دشمنی تأکید کنیم که با تمام قدرت و توطئه‌هایش سعی بر نابودی این اتحاد دارد.

زیاد نخاله با تأکید بر اینکه در این جنگ سراسر سرزمین اشغالی فلسطین تحت بُرد شلیک موشک‌های مقاومت جهاد اسلامی قرار داشت، گفت: این نبرد برآوردهای رژیم صهیونیستی را مختل کرد به شکلی که آنها ظرف سه روز مجبور به تقاضای آتش‌بس و تن دادن به شروط مقاومت شدند.

دبیرکل جهاد اسلامی، نقشه دشمن را ایجاد تفرقه در میان نیروهای مقاومت خواند و افزود: آنها اعلام کردند که هدف از جنگ فقط جهاد اسلامی است اما جهاد اسلامی با مبارزه مقتدرانه و شجاعانه خود، حیرت و حمایت کلیه نیروهای مقاومت در منطقه و جهان را برانگیخت و از سوی ملت فلسطین و همه تشکیلات مقاومت و در رأس آن جنبش حماس، مورد تأیید و حمایت قرار گرفت.

دبیر کل جهاد اسلامی این دستاورد مقاومت را مقدمه پیروزی‌های بزرگ‌تر ملت فلسطین در آینده خواند و با تشکر از نقش جنبش حزب‌الله به رهبری جناب سیّد حسن نصرالله و همچنین حمایت و تأییدهای ایران در همه ابعاد به رهبری و هدایت رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کرد: اگر این حمایتها و ایستادگی مستمر و همیشگی شما نبود، این پیروزی و پیروزی‌های گذشته به دست نمی‌آمد.