emamian

emamian

دوشنبه, 08 آذر 1400 00:00

معیار حق گویی و باطل‌گویی

امام موسی کاظم (ع):


أَی فُلَانُ اتَّقِ اللَّهَ وَ قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ کانَ فِیهِ هَلَاکک فَإِنَّ فِیهِ نَجَاتَک أَی فُلَانُ اتَّقِ اللَّهَ وَ دَعِ الْبَاطِلَ وَ إِنْ کانَ فِیهِ نَجَاتُک فَإِنَّ فِیهِ هَلَاکک.


ای فلانی! از خدا پروا دار و حق را بگو؛ هر چند هلاکت تو در آن باشد که بی‏‌گمان نجات تو در آن است.


ای فلانی! از خدا پروا دار و باطل را ترک کن؛ هر چند نجات تو در آن باشد که بی‏‌گمان هلاکت تو در آن است.


تحف العقول، صفحه ۴۰۸

 

 

قرارداد سه جانبه سوآپ گاز از ترکمنستان به جمهوری آذربایجان از خاک جمهوری اسلامی ایران با حضور حجت الاسلام والمسلمین رئیسی و الهام علی اف، روسای جمهور ایران و آذربایجان به امضا رسید.

بر اساس این قرارداد که یکشنبه شب پس از پایان دیدار دوجانبه حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید ابراهیم رئیسی و الهام علی اف، توسط وزرای نفت دو کشور به امضا رسید، قرار است سالانه یک و نیم تا ۲ میلیارد متر مکعب گاز از ترکمنستان به جمهوری آذربایجان از خاک جمهوری اسلامی ایران انتقال یابد.

«الهام علی‌اف» رئیس‌جمهور آذربایجان با حضور در محل اقامت حجت‌الاسلام سید ابراهیم رئیسی با رئیس‌جمهور کشورمان دیدار و پیرامون موضوعات مهم منطقه‌ای و مناسبات دوجانبه گفتگو کرد.

رئیسی در این دیدار با اشاره به ریشه‌های عمیق تمدنی، فرهنگی و دینی بین دو ملت ایران و جمهوری آذربایجان گفت: دو کشور از رابطه دیرینه و عمیق برخوردار هستند و هرگز اجازه نمی‌دهیم این روابط تحت تأثیر دشمنان قرار بگیرد.

وی با یادآوری سابقه حمایت‌های ایران از استقلال و تمامیت ارضی آذربایجان گفت: ما اجازه ایجاد ناامنی و دخالت بیگانگان در امور کشورهای منطقه را نمی‌دهیم و تجربه نشان داده که هر کجا کشورهای منطقه از راه تفاهم و مذاکره مسائل خود را حل و فصل کردند، راه فتنه‌انگیزی و دخالت بیگانگان بسته شده است.

رئیس‌جمهور با ابراز نگرانی از نا امنی و حضور بیگانگان در منطقه تصریح کرد: تروریسم داعشی و صهیونیستی دو عامل تهدید در منطقه است و باید با آن مقابله کرد.

رئیسی با اشاره به اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی برای ایجاد اخلال در روابط ایران و جمهوری آذربایجان، تأکید کرد: دخالت بیگانگان به زیان کشورهای منطقه است و باید در مقابل توطئه آنان هوشیار بود.

وی از درخواست رئیس‌جمهور آذربایجان مبنی بر تقویت مناسبات اقتصادی دو کشور و توسعه مسیرهای ترانزیتی با حضور شرکت‌های ایرانی، استقبال کرد.

رئیس‌جمهور آذربایجان گفت: کارگروه ویژه‌ای با حضور مقامات عالی دولت برای پیگیری و اجرایی شدن توافقات مطرح شده تشکیل خواهد داد.

«الهام علی‌اف» در این دیدار با تجلیل از حمایت بی‌سابقه ایران از استقلال جمهوری آذربایجان گفت: باکو برای روابط برادرانه خود با تهران اهمیت ویژه‌ای قائل است و اجازه نخواهیم داد هیچ خدشه‌ای به آن وارد شود.

رئیس‌جمهور آذربایجان با اشاره به گفتگو و تماس مقامات دو کشور برای رفع برخی سوء‌تفاهم‌های موجود بین دو کشور تصریح کرد: به امنیت مناطق مرزی متعهدیم و اجازه اخلال در روابط دوجانبه از سوی هیچ کشوری را نمی‌دهیم.

رئیس‌جمهور آذربایجان با اشاره به اهمیت ترانزیت و حمل و نقل جاده‌ای، اظهار کرد: مصمم هستیم مشکل ترانزیت را حل کرده و زمینه حضور و فعالیت شرکت‌های ایرانی را در آذربایجان فراهم کنیم.

«علی‌اف» همچنین گفت: این دیدار نقطه عطفی در روابط دو کشور خواهد بود و ما خود را نسبت به تأمین منافع منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران، پایبند می‌دانیم.

در پایان این دیدار، قرارداد سوآپ گاز ترکمنستان به آذربایجان از طریق ایران، به امضا رسید.

«سید حسن نصرالله» دبیر کل حزب‌الله لبنان شامگاه جمعه درباره آخرین تحولات سیاسی سخنرانی کرد و در ابتدا عید استقلال را به تمامی لبنانی‌ها تبریک گفت و از خداوند خواست که به ملت لبنان توانایی حمایت از آزادی و حق حاکمیت دولت خود را بدهد.

 

دبیرکل حزب‌الله لبنان گفت که تردیدی وجود ندارد بعد از استقلال، لبنان یک دولت شد و مسئولیت لبنانی‌ها این است که از استقلال خود حفاظت کنند.

 

سید حسن نصرالله افزود: محافظت از استقلال، حق حاکمیت، آزادی و کرامت، جنگی است که باید ادامه یابد. ممکن است که به استقلال دست یابید اما باید از آن محافظت کنید.

 

سید حسن نصرالله به آزادسازی اراضی اشغالی لبنان در سال 2000 میلادی اشاره کرد و گفت: این پیروزی برای لبنان،‌استقلال و حق حاکمیتش بود.

 

دبیر کل حزب‌الله لبنان گفت: ما همچنان در قلب نبرد استقلال، حق حاکمیت و آزادی بوده و در مراحل متعددی پیروز شدیم و اطمینان داریم که در برابر ما پیروزی‌های بیشتری قرار دارد و روزی خواهد آمد که برای وطنمان حق حاکمیت و آزادی واقعی غیرقابل بحث به ارمغان خواهیم آورد.

 

وی در ادامه گفت: شاهد آن هستیم که در برخی کشورها، جنبش‌های مقاومت، گروه‌ها و اعضا و گاهی اوقات تمامی جنبش در لیست تروریستی قرار گرفته‌اند. این مسیری است که ادامه داشته و ادامه خواهد داشت.

 

سید حسن نصرالله با بیان اینکه قرار دادن حزب‌الله در لیست تروریستی به تحولات منطقه یا انتخابات پارلمانی ارتباط دارد، گفت: شاهد چند مسیر از جمله مسیر عادی سازی هستیم و آخرین آن، چیزی است که در مغرب شاهد آن بودیم و همچنین شاهد افزایش تنگناها و فشارها برای تمام کسانی هستیم که از مقاومت حمایت می‌کنند.

 

وی افزود:قرار دادن مقاومت در لیست تروریستی هیچ تاثیری بر عزم مقاومت یا هشیاری محیط‌هایی که مقاومت در آن حضور داشته، ندارد.

 

سید حسن نصرالله به اوضاع شیوع ویروس کرونا در لبنان اشاره کرد و گفت: افزایش تعداد مبتلایان به کرونا و قربانیان آن نیز موضوع خطرناکی بوده و ما در ابتدای کرونا، طرحی را اعلام و آن را با موفقیت اجرا کردیم و امشب در این شرایط استثنایی می‌گویم که تصمیم گرفتیم این طرح را بار دیگر به طور 100% فعال کنیم.

 

دبیر کل حزب‌الله لبنان به اوضاع افزایش قیمت ارز در این کشور نیز اشاره کرد و گفت: دولت باید موضع شجاعانه‌ای در برابر محتکران و کسانی که با قیمت ارز بازی می‌کنند، اتخاذ کند و ملت نیز در کنار دولت قرار خواهد گرفت.

 

سید حسن نصرالله در این سخنرانی از روند تحقیقات درباره انفجار بندر بیروت انتقاد کرد و گفت که این روند، به کشف حقیقت منجر نخواهد شد.

 

وی همچنین از روند دادگاه حمله به تظاهرکنندگان (الطیونه) که طی آن چند لبنانی شهید شدند انتقاد کرد و گفت: فشار گروه‌های سیاسی به قضات درباره این دادگاه بی احترامی به شهدا، مجروحان و خانواده‌هایشان به شمار می‌آید.

 

دبیرکل حزب‌الله لبنان هشدار داد: فشار گروه‌های سیای بر قضات در این پرونده سبب خواهد شد که خانواده‌های قربانیان، خود به خونخواهی برخیزند.

 

سید حسن نصرالله اضافه کرد: 40 روز از کشتار الطیونه گذشت و خانواده‌های شهدا، طی روزهای اخیر، مراسم اربعین عزیزانشان را که به دست افراد مسلح "القوات اللبنانیه" در الطیونه به شهادت رسیدند، برگزار کردند.

 

وی به بحران سوخت در این کشور نیز اشاره کرد و گفت: در برابر صف‌های تحقیر آمیز در برابر جایگاه‌ها و ایجاد بازار سیاه و نبودن سوخت، اعلام کرده بودیم که اگر وضعیت به همین منوال باقی بماند، به ایران برای خرید بنزین و گازوئیل برای بهبود شرایط رجوع خواهیم کرد.

 

دبیر کل حزب‌الله لبنان اضافه کرد: در حال حاضر بنزین و گازوئیل در بازار موجود است و هیچ صفی برای آن وجود ندارد ما این اقدام را برای کاهش رنج مردم انجام دادیم.

 

وی گفت: فشارهای آمریکا بر دولت، مارا به سوی گزینه آوردن گازوئیل از سوریه با وجود مشکلات سوق داد.

 

دبیرکل حزب‌الله لبنان گفت: ما اقدام به انتقال ده‌ها تانکر سوخت از بانیاس (سوریه) به بعلبک (لبنان) کردیم که این به معنای 250 کیلومتر است اما اگر نفتکش‌ها (ایران) به الزهرانی یا طرابلس می‌آمدند اوضاع بهتر بود.

 

وی اضافه کرد: مرحله نخست پروژه‌مان برای واردات گازوئیل در سپتامبر آغاز و  در نوامبر به پایان رسید و مرحله دوم نیز طی روزهای آتی آغاز خواهد شد.

 

سید حسن نصرالله گفت: طی دو ماه گذشته اقدام به ارائه گازوئیل به 80 خانه سالمندان و یتیمان و همچنین 320 شهرداری برای به راه اندازی چاه‌های آب و 22 بیمارستان دولتی و 71 واحد آتش‌نشانی کردیم.

 

دبیرکل حزب‌الله لبنان افزود: هر بشکه گازوئیل به خانوارهای لبنانی کمتر از قیمت رسمی و با یک میلیون لیر فروخته خواهد شد. پرداخت به لیر خواهد بود و بر اساس برآوردی که انجام داده‌ایم صدها هزار خانوار لبنانی از این پروژه بهره خواهند برد.

 

وی ادامه داد: یک کشتی دیگر طی روزهای آتی خواهد رسید و خواسته ما همکاری به آرامی بوده، چون تمام هدف ما کاهش رنج‌ مردم است و بخش زیادی از سوخت مورد نیاز خانوارها وارد خاک لبنان شده و بخش دیگری در مخازن سوریه است که آنها نیز منتقل خواهند شد.

 

سید حسن نصرالله گفت: طی هفته‌ها و ماه‌های گذشته، حمله بزرگی علیه حزب‌الله انجام شده که این موضوع جدیدی نیست اما نکته جدید شدت این حملات بوده است.

 

وی اسنادی را که علیه حزب‌الله لبنان طی هفته‌های اخیر منتشر شده، جعلی توصیف کرد و گفت: کسی که این جعل را انجام داده، حرفه‌ای و لبنانی نبوده و محتوای این اسناد نیز بسیار سخیف بوده است.

 

دبیرکل حزب‌الله لبنان گفت: باعث تاسف است که برخی به این اسناد جعلی استناد می‌کردند.

آداب تربیتی پس از تولد:

از امتیازات تربیت اسلامی این است که در آن علاوه بر زمینه سازی مناسب در قبل از تولد فرزند و بلکه پیش از ازدواج والدین، تربیت از آغازین لحظه تولد به طور عملی شروع می شود و آداب و سنن ویژه ای نسبت به نوزدان سفارش شده است که در اینجا به برخی از آنها در کلمات گوهربار امام باقر(ع) آمده.

● گفتن اقامه در گوش و بازکردن کام نوزاد با آب فرات:

امام باقر(ع) فرمودند: «شایسته است کام نوزاد با آب فرات بازگردد و در گوشش اقامه گفته شود.»

● عقیقه و نامگذاری:

آن حضرت فرمودند: «هرگاه برای شما فرزندی به دنیا آمد در روز هفتم اگر پسر است گوسفند نر و اگر دختر است گوسفند ماده برایش عقیقه کنید و از گوشت آن به قابله بدهید و در روز هفتم او را نامگذاری کنید. نکته مهم در نامگذاری، انتخاب نام نیکو و پرهیز از نامهای ناخوشایند است. زیرا نام نیکو مایه سرور فرزند و نام ناخوشایند باعث نگرانی و دغدغه خاطر او می گردد، امام باقر(ع) در سخنان خود برخی از نامهای نیکو و غیرنیکو را بیان کرده اند. آن حضرت در این زمینه فرمودند: «اصدق الاسماء ما سمی بالعبودیه و افضلها اسماء الانبیاء.» صادقترین نامها، نامهایی است که بندگی خداوند را تداعی نماید و بهترین آنها نامهای پیامبران است.

● تأثیر شیر مادر در تربیت

در تربیت فرزندان، والدین نخستین نقش را دارا هستند، این نقش و تأثیر در مقاطع گوناگون سنی یکسان و هم اندازه نمی باشد بلکه در مقاطع و مراحلی از تربیت نقش پدر برجسته تر و در مراحل دیگری نقش مادر تعیین کننده تر است و در یک دیدگاه کلی می توان گفت که تا بیش از سن نوجوانی به ویژه در دوران جنینی و شیرخوارگی نقش مستقیم مادر در تربیت فرزند بیشتر از پدر خواهد بود و از دوره نوجوانی به بعد به خصوص در مورد پسران نقش پدران مهمتر است، البته این بدان معنا نیست که نقش پدر در دوران کودکی و نقش مادر در دوران نوجوانی و جوانی ناچیز و کم رنگ باشد بلکه مقصود بیان برجستگی نقش و تأثیر بیشتر هر یک در یک مرحله خاص است.

بنابراین یکی از مقاطع مهم، مقطع شیرخوارگی است که در آن، مادر نقش مستقیم و اساسی دارد.

در این مقطع شیردادن مهمترین عامل ارتباط نوزاد با مادر است، شیر مادر علاوه بر نقش مهمی که در تغذیه و بهداشت جسمانی نوزاد دارد عامل ایجاد و انتقال بعضی ویژگیها به فرزند نیز می باشد که ما به دو نمونه از آنها که در سخنان امام باقر(ع) بیان شده، اشاره می کنیم:

۱) حماقت و کودنی:

امام باقر(ع) فرمود: «لاتسترضعوا الحمقاء فان اللبن یعدی و ان الغلام ینزع الی اللبن یعنی الی الظئر فی الرعونه و الحمق.» زنان کودن را دایه فرزندانتان قرار ندهید زیرا از طریق شیر، حماقت و کودنی به آنها منتقل می شود.

۲) زیبایی و زشتی:

آن حضرت فرمودند: «دایه های زیبا برای فرزندانتان انتخاب کنید و از دایه های زشت رو بپرهیزید زیرا چه بسا شیر انتقال دهنده (زشتی و زیبایی) باشد.» نیز در حدیث دیگری فرمود: «بر شما باد به انتخاب دایه های نظیف و زیبا، زیرا شیر انتقال دهنده (زیبایی) است.»

● کودک و نیاز به محبت

محبت از ضروری ترین نیازهای عاطفی فرزند در دوران کودکی است و بدون توجه به آن کودک به رشد عاطفی مناسب نایل نمی شود، این نیاز، برای کودک به شکلهای گوناگون قابل پاسخگویی است که می توان به بوسیدن کودک، در آغوش گرفتن، گفتن جملات زیبا و محبت آمیز، خریدن هدیه و اسباب بازی و... اشاره کرد. امام باقر(ع) در فرصتهای مناسب از طریق در آغوش گرفتن و بیان جملات محبت آمیز، محبت خود را به کودک خردسالش امام صادق(ع) نشان می دادند و از این طریق به نیاز عاطفی او پاسخ می گفتند.

محمدبن مسلم از اصحاب بزرگ آن حضرت نقل می کند که من در خدمت امام باقر(ع) بودم؛ در این هنگام فرزند (خردسال)ش جعفر(ع) وارد شد و بر سر او ذؤابه (زلف) و در دستش عصایی بود که با آن بازی می کرد.

امام باقر(ع) او را به گرمی در آغوش گرفت و به سینه خود فشرد و خطاب به او فرمود: «پدر و مادرم به فدایت باد (با این چوب) کار لهو انجام مده و بازی مکن، سپس فرمود: «ای محمد، پس از من او امام توست. از او پیروی کن و از دانش او استفاده نما، به خدا سوگند او همان صادقی است که رسول خدا(ص) او را توصیف نمود که شیعیانش در دنیا و آخرت پیروزند و دشمنانش در زمان هر پیامبری ملعون هستند. در (این هنگام) جعفر(ع) خندید و صورتش قرمز گردید، آنگاه امام باقر(ع) به من فرمود: از او سؤال کن، من از او پرسیدم ای پسر رسول خدا، خنده از کدام عضو بدن منشأ می گیرد. جعفر(ع) فرمود: ای محمد، عقل از قلب، اندوه از کبد و نفس از ریه و خنده از طحال منشأ می گیرد. (وقتی این پاسخ را از او شنیدم) از جایم برخاستم و او را بوسیدم.»

● ستایش از فرزند صالح:

ستایش بجا از فرزند و کارهای نیک او باعث احساس موفقیت و توانایی و نیز موجب انگیزه قوی برای تکرار کارهای خوب و رشد بیشتر او می گردد. به خصوص اگر این تمجید به موقع و در حضور کسانی باشد که آگاهی آنها از رفتار شایسته فرزند برای او مهم باشد.

علی بن حکم به نقل از طاهر یکی از اصحاب امام باقر(ع) نقل می کند. من در خدمت امام باقر(ع) نشسته بودم که فرزندش جعفر(ع) وارد شد. امام باقر(ع) درباره اش فرمود: «او بهترین مخلوقات خداوند است.» در این حدیث ملاحظه می شود که امام باقر(ع) در نزد صحابی خود فرزندش را که صلاحیت و شایستگی لازم را داشته به بهترین وجه ممکن ستوده است.

● والدین و نصیحت فرزند:

نصیحت فرزندان و صحبت کردن با آنها علاوه بر آن که والدین از طریق آن می توانند رهنمودهای مهم و اساسی را ره توشه زندگی فرزندانشان قرار دهند می تواند یک نوع زمینه ایجاد ارتباط صمیمی بین والدین و فرزندان را فراهم نماید و از این طریق والدین به خصوص پدر، می توانند به فرزند نزدیک شوند و در یک فضای صمیمی و عاطفی، ضمن آگاهی از مشکلات و خواسته های فرزندان، رهنمودهای لازم را به آنها ارائه دهند. امام باقر(ع) نیز در فرصتهای مناسب با فرزندان خود صحبت می کرد و گاهی به شکل گروهی و عمدتا به شکل فردی به نصیحت آنها می پرداختند که به نمونه هایی از آنها اشاره می کنیم:

۱) اسماعیل بن خالد نقل می کند که از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود: پدرم ابوجعفر(ع) ما (فرزندان) را جمع کرد و به ما می فرمود: ای فرزندان از تعرض نسبت به حقوق دیگران بپرهیزید، بر مشکلات و سختیها صبر پیشه کنید و اگر خویشان شما را به کاری که ضررش برای شما بیش از نفعش باشد دعوت کردند اجابت نکنید.»

۲) از جمله سفارشهای آن حضرت به فرزندش امام صادق(ع) این جملات است: «خداوند سه چیز را در سه چیز دیگر پنهان کرده است، رضایش را در اطاعت، مخفی کرد، پس هیچ طاعتی را کوچک نشمار، شاید که رضایتش در همان طاعت باشد. خشم و غضبش را در معصیت پنهان نمود پس هیچ نوع معصیتی را کوچک نپندار، شاید که غضبش در همان باشد. و اولیاء خود را در میان بندگانش پنهان کرد، پس احدی از بندگان او را حقیر مدان که شاید همان بنده ولی او باشد.»

۳) آن حضرت به فرزندش فرمود: «فرزندم از کسالت و اندوه بپرهیز که این دو، کلید هر شری می باشند، زیرا اگر سست و تنبل باشی به ادای حق نخواهی پرداخت و اگر محزون و اندوهناک باشی بر حق، صبر پیشه نخواهی کرد.»

۴) سفیان ثوری نقل می کند که امام صادق(ع) را ملاقات کردم و از او خواستم مرا نصیحت کند... آن حضرت فرمود: ای سفیان! پدرم مرا به سه چیز سفارش و از سه چیز برحذر داشت، از جمله آن سفارشات این بود که فرزندم، هر که با رفیق بد همراه شود سالم نمی ماند و هر که در محلهای اتهام برود مورد اتهام قرار می گیرد و هر که بر زبان خود کنترل نداشته باشد پشیمان می شود.»

● اهمیت آرامش خانواده در تربیت

تردیدی نیست که خانواده نقش اساسی در تربیت فرزند دارد و پرورش صحیح فرزندان بدون توجه جدی والدین به این امر مهم و ایجاد فضای مناسب و آرام برای آن میسر نیست.

نابسامانی خانواده، اختلاف و نزاعهای والدین، عدم رابطه صمیمی میان اعضای خانواده به ویژه والدین و فقدان امنیت و آرامش لازم در جامعه کوچک خانواده، تربیت صحیح فرزند را به مخاطره می اندازد. از این رو در مبحث حسن خلق در روایات، بیش از هر مورد دیگری درباره خوش رفتاری پدر خانواده با اهلش تاکید شده است و این حاکی از آن است که خوش رفتاری در کانون خانواده اهمیت ویژه دارد و آثار مثبت آن فراتر از خوش رفتاری با افراد دیگر است، زیرا در جامعه کوچک خانواده افراد کاملا با هم در ارتباط هستند و بر یکدیگر تاثیر می گذارند و چتر آثار مثبت خوش رفتاری و پیامدهای سوء بدرفتاری بر سر همه اعضای خانواده پهن می گردد و در یک کلام خوش رفتاری در کانون خانواده آثار تربیتی فراوان و بدرفتاری پیامدهای سوء بی شمار به همراه دارد. امام باقر(ع) در زمینه اهمیت خوش رفتاری در کانون خانواده فرموده است: «... من حسن بره باهله زید فی عمره.» هر کس احساس و ملاطفتش را نسبت به خانواده اش نیکو گرداند عمرش طولانی می گردد .

در این حدیث شریف تعبیر لطیف و ظریف «من حسن بره» دلالت بر آن دارد که نه تنها احسان و ملاطفت نسبت به خانواده پسندیده و لازم است بلکه می بایست برای تاثیر بیشتر، این احسان و ملاطفت به نیکویی و بهترین وجه انجام گیرد.

● نقش تربیتی عمل والدین و مربیان

مربیان موفق در جهاد مقدس تربیت، بیش از آن که به گفتار دعوت به نیکی کنند با عمل صالح دعوت کرده اند، پیش از آن که سخن بگویند عمل نمودند، پیش از آن که به تربیت دیگران اقدام کنند به اصلاح خویش پرداختند، بنابراین والدین که خود اولین مربیان فرزندان هستند می بایست با زبان عمل با فرزندانشان سخن بگویند.

فرزندان باید در عمل ببینند که والدین به آنچه می گویند پای بند هستند و خود عمل می کنند و گفتارشان با عملشان مطابقت دارد.

به نظر می رسد که اساسی ترین عامل تربیتی معصومان علیهم السلام و در واقع مهمترین راز موفقیتشان در تربیت فرزندان همان تربیت با عمل و پای بندیشان به آنچه می گفتند بوده است و این شیوه در سیره تربیتی امام باقر(ع) نیز کاملا آشکار است، فرزندان آن حضرت با دیدن اعمال پدر برای انجام اعمال صالح و رفتار درست الگو می گرفته و به راز بندگی خداوند دست می یافتند. در ذیل به ذکر دو نمونه از رفتارهای آن حضرت اکتفا می کنیم:

۱) امام باقر(ع) و صدقه به فقراء: از فرزند بزرگوار آن حضرت نقل شده است که روزی بر پدرم وارد شدم و مشاهده کردم که در آن روز پدرم هشت هزار دینار به تهی دستان مدینه صدقه داده اند و اهل خانه ای را که تعداد آنها به یازده نفر می رسید آزاد کرده است.»

۲) اسحاق بن عمار از امام صادق(ع) نقل کرده است: من پیوسته رختخواب پدرم را پهن می کردم و منتظر می ماندم تا ایشان به رختخواب بروند و بخوابند، سپس برمی خاستم و به رختخواب خود می رفتم، شبی آن حضرت تاخیر کردند و من در طلب او به مسجد رفتم، در حالی که مردم خواب بودند، او را در حال سجده دیدم و غیر او کسی در مسجد نبود. من صدای او را می شنیدم که می گفت: «سبحانک اللهم انت ربی حقا حقا، سجدت لک یا رب تعبدا و رقا، اللهم ان عملی ضعیف فضاعفه لی، اللهم قنی عذابک یوم تبعث عبادک و تب علی انک انت التواب الرحیم.»

● تربیت معنوی فرزندان

تربیت، ابعاد مختلفی چون جسمانی، عقلانی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی دارد. از مهمترین ابعاد تربیت، تربیت معنوی است که به عقیده ما در تربیت اسلامی، پرورش این بعد، غایت همه ابعاد دیگراست. این نوع تربیت که شامل پرورش بعد معنوی انسان و فراهم نمودن زمینه ارتباط انسان با خداوند و درنهایت پرورش انسان برای رسیدن به قرب الهی است. بسیار مورد تاکید ائمه علیهم السلام بوده است و آن بزرگواران درتمام صحنه های زندگی بیشترین اهمیت را به پرورش این بعد فرزندان می دادند و برای تحقق آن از شیوه های خاص بهره می گرفتند که به نظر می رسد از مهمترین شیوه ها، دو شیوه (ذکر و دعا) است وهرچند دعا نیز برای یک نوع ذکر تلقی می شود اما از آنجا که در تربیت معنوی، عنصری کلیدی و مهم است از آن به عنوان یک شیوه جداگانه یاد می کنیم، امام باقر(ع) در سیره تربیتی خود از این دو شیوه به شکل خاصی بهره جستند.

۱) ذکر و یاد خدا:

ذکر که عبارت از توجه قلبی انسان نسبت به خداوند است وگاهی درقالب الفاظ مخصوصی بر زبان جاری می شود، نقش بسیار مهمی در تربیت بعد معنوی انسان دارد. ابن قداح از امام صادق (ع) نقل کرده که «پدرم (امام باقر- ع) بسیار یاد خدا می نمود، همراه او راه می رفتم او را در حال ذکر می دیدم با او غذا می خوردم او را درحال یاد خداوند می دیدم، با مردم سخن می گفت و این کار، او را ازیاد خدا غافل نمی کرد.

من مشاهده می کردم که زبان او مدام درحال گفتن ذکر لااله الا الله بود. پدرم ما را جمع می نمود و ما را به ذکر و یاد خدا امر می فرمود و این کار تا طلوع خورشید ادامه داشت، هر کدام از ما را که قرائت قرآن آموخته بود به خواندن قرآن و هرکدام که قرآن نیاموخته بود به گفتن ذکر امر می نمودند.»

این حدیث در بردارنده دو نکته مهم است. نخست آن که بر مطابقت گفتار با عمل حضرت دلالت دارد ونشان می دهد که امام ابتدا خود عمل می نمودند و از ذکر گفتن غافل نمی شدند و بعد فرزندانشان را به ذکر و یاد خدا امر می نمودند. نکته دوم آن که نباید فرزندان را به حال خودشان رها کرد بلکه می بایست ضمن حفظ آزادی حساب شده و منطقی و توجه به استقلال طلبی و آزادی خواهی آنها در فرصت های مناسب با ایجاد انگیزه و شوق به طور عملی آنها را به انجام کار نیک مشغول نمود.

۲) دعا:

دعا و مناجات از موثرترین روشها در تربیت بعد معنوی انسان است. از طریق دعا و مناجات انسان با خداوند ارتباط پیدا می کند و در پرتو آن جان خود را از چشمه معرفت و محبت سیراب می گرداند. امام صادق(ع) فرمود:«هرگاه مساله ای پدرم را محزون می کرد ایشان زنان و فرزندان را جمع می نمود.

آنگاه خود دعا می کردند و آنها آمین می گفتند.» همچنین برید بن معاویه عجلی نقل می کند:«هرگاه امام باقر(ع) قصد مسافرت داشتند خانواده خود را درمنزلی جمع می نمودند و این چنین دعا می کردند «اللهم انی استودعک نفسی واهلی و مالی و ولدی، الشاهد منا و الغائب، اللهم احفظنا و احفظ علینا، اللهم اجعلنا فی جوارک، اللهم لاتسلبنا نعمتک و لاتغیر ما بنا من عافیتک و فضلک». پروردگارا خود و اهلم و مالم و فرزندانم، حاضر و غایب آنها را به تو سپرده ام، پروردگارا ما را حفظ کن و سلامتی ما را مستدام دار، پروردگارا ما را در جوار خودت جای ده و نعمتت را از ما مگیر و عافیت و فضیلت را نسبت به ما تغییر مده.»

از دو حدیث بیان شده معلوم می شود که آن حضرت فرزندان خود را از طریق دعا به یاد خداوند متوجه می گردانید و غیر مستقیم به آنها تعلیم می داد که باید در تنهایی و هنگام مشکلات برخداوند توکل نمود و تنها از او در خواست کمک کرد.

 
شنبه, 06 آذر 1400 19:04

فرقه بابیه

بنیان گذار «فرقه بابیه» سید علی محمد شیرازی است. از آنجا که او در ابتدای دعوتش مدعی بابیّت امام دوازدهم شیعه بود و خود را طریق ارتباط با امام زمانعلیه السلام میدانست، ملقب به «باب» گردید و پیروانش «بابیه» نامیده شدند. سید علیمحمد در سال ۱۲۳۵ ق. در شیراز به دنیا آمد. او در کودکی پدرش را از دست داد و تحت سرپرستی عموی خود حاج سید علی تربیت یافت.

سید علیمحمد در کودکی، به مکتب شیخ عابد رفت و خواندن و نوشتن آموخت. شیخ عابد از شاگردان شیخ احمد احسائی (بنیان گذار شیخیه) و شاگردش سید کاظم رشتی بود. سید علیمحمد از همان دوران با شیخیه آشنا شد؛ به طوری که وی در سن نوزده سالگی به کربلا رفت و در درس سید کاظم رشتی حاضر شد، در همین درس بود که با مسائل عرفانی و تفسیر و تاویل آیات و احادیث و مسائل فقهی به روش شیخیه آشنا شد. قبل از رفتن به کربلا، مدتی در بوشهر اقامت کرد و در آنجا به «ریاضت» پرداخت. نقل شده است که در هوای گرم بوشهر، بر بام خانه رو به خورشید اورادی میخواند. [۱] .
اقامت او در کربلا به ظاهر، دو یا سه سال به طول انجامید و موجب گشت که از نوزده سالگی به محضر سید کاظم رشتی پیشوای شیخیه راه یابد و در سلک شاگردان او در آید.
علیمحمد بر اثر نفوذ اخلاقی و مذهبی سید کاظم رشتی، دگرگون گشت و پس از درگذشت سید، در ۲۴ سالگی دعوی کرد که «باب و واسطه» وصول به امام زمان حضرت حجهبن الحسن قائم آل محمدصلی الله علیه وآله است. [۲] .
علی محمد در آغاز، بخشهایی از قرآن را با روشی که از مکتب شیخیه آموخته بود، تاویل نمود و تصریح کرد که از سوی امام زمانعلیه السلام مامور به الارشاد مردم است. سپس مسافرتهایی به مکه و بوشهر کرد و دعوت خود را آشکارا تبلیغ کرد.
یارانش نیز در نقاط دیگر، به تبلیغ ادعاهای علیمحمد پرداختند. پس از مدتی که گروههایی به او گرویدند، ادعای خود را تغییر داد و از «مهدویّت» سخن گفت و خود را «مهدی موعود» معرفی کرد. پس از آن ادعای «نبوّت و رسالت» خویش را مطرح کرد و مدعی شد که دین اسلام فسخ شده است و خداوند دین جدیدی همراه با کتاب آسمانی تازه به نام «بیان» را بر او نازل کرده است. علیمحمد در کتاب بیان، خود را برتر از همه پیامبران دانسته و خود را مظهر نفس پروردگار پنداشته است.
از سال ۱۲۶۰ تا مدت پنج ماه، هیجده تن از علمای شیخیه به سید علی محمد باب گرویدند و از روی حساب ابجد با خود وی که نوزده میشود، معروف به «حروف حیّ» شدند.
در زمانی که علیمحمد هنوز از ادعای بابیّت امام زمانعلیه السلام فراتر نرفته بود، به دستور والی فارس در سال ۱۲۶۱ ق دستگیر و به شیراز فرستاده شد. پس از آن وقتی در مناظره با علمای شیعه شکست خورد، اظهار ندامت کرد و در حضور مردم گفت: «لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غایب بداند! لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند!» پس از این واقعه شش ماه در خانه پدری خود تحت نظر بود و از آنجا به اصفهان و سپس به قلعه ماکو تبعید شد.
در همین قلعه با مریدانش مکاتبه داشت و از اینکه میشنید آنان در کار تبلیغ دعاوی او میکوشند، به شوق افتاد و کتاب «بیان» را در همان قلعه نوشت. دولت محمدشاه قاجار برای آنکه پیوند او را با مریدانش قطع کند، در سال ۱۳۶۴ق وی را از قلعه ماکو به قلعه چهریق در نزدیکی ارومیه منتقل کرد. پس از چندی وی را به تبریز برده و در حضور چندتن از علما محاکمه کردند.
علیمحمد در آن مجلس آشکارا از مهدویّت خود سخن گفت و «بابیّت امام زمان» را – که پیش از آن ادعا کرده بود – به «بابیّت علم اللّه» تاویل کرد.
علی محمد در مجالس علما نتوانست ادعای خود را اثبات کند و چون از او درباره برخی مسائل دینی پرسیدند، از پاسخ فرو ماند و جملات ساده عربی را غلط خواند. در نتیجه وی را چوب زده و تنبیه کردند. او از دعاوی خویش تبرّی جست و توبه نامه نوشت. اما این توبه نیز مانند توبه قبلی، واقعی نبود. از اینرو پس از مدتی ادعای پیامبری کرد. پس از مرگ محمدشاه قاجار در سال ۱۲۶۴ ق. مریدان علی محمد، آشوبهایی در کشور پدید آوردند و در مناطقی به قتل و غارت مردم پرداختند. در این زمان میرزا تقی خان امیرکبیر – صدر اعظم ناصرالدین شاه – تصمیم به قتل علیمحمد و فرو نشاندن فتنه بابیه گرفت. برای این کار از علما فتوا خواست. برخی علما به دلیل دعاوی مختلف و متضاد او و رفتار جنون آمیزش، شبهه خبط دماغ را مطرح کردند و از صدور حکم اعدام او خودداری کردند. اما برخی دیگر وی را مردی دروغگو و ریاست طلب شمردند و حکم به قتل او دادند. علی محمد همراه یکی از پیروانش در ۲۷ شعبان ۱۲۶۶ در تبریز تیرباران شد. [۳] .
زمینههای پیدایش بابیت :
معمولاً وقتی مشکل یا بحرانی اجتماعی پدید میآید و جمعی از مردم خود را از مقابله با آن ناتوان میبینند، برخی مغرضان و گاه سادهلوحان، برای کنار کشیدن خود از مسوولیتهای مهم و پر زحمت، یا به گوشهنشینی روی میآورند و یا به دینسازی و بازی با اعتقادات مردم میپردازند. اکثر ادعاهای بابیّت در موقعیتی این گونه پدید آمده است. انگیزههای مدعیان بابیّت عبارت است از:
۱) ثروت اندوزی
یکی از مهمترین راههای نفوذ شیطان ثروت است هنگامی که حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام شهید شد، سی هزار دینار از اموال امامعلیه السلام نزد علی بن ابیحمزه بطائنی باقی ماند. ولی برای آنکه اموال را به امام هشتمعلیه السلام تحویل ندهد، ادعا کرد امام هفتمعلیه السلام زنده و همان مهدی موعود است. در زمان غیبت صغری نیز برخی برای آنکه اموال امام زمانعلیه السلام را به وکیل و نماینده واقعیاش تحویل ندهد، ادعای نیابت و بابیّت کردند. ابوطاهر محمدبن علی ابن بلال از کسانی است که برای ثروت اندوزی، ادعای بابیّت را بر زبان راند.
۲) توهم
برخی در توهّمات فرو رفته، خرد را از دست میدهند؛ ادعاهای گزاف بر زبان میرانند و جمعی نادان را پیرامون خویش گرد میآورند. برای مثال منابع معتبر تاریخی نشان میدهد ابودلف محمد بن مظفر کاتب – که ادعای بابیّت داشت – با این مشکل روبهرو بود.
۳) جاه طلبی
ریاستطلبی نیز از عوامل بسیار مهم پیدایش اعتقادات خرافی و ادیان ساختگی است. غرور و اشتیاق به بزرگ شدن و خود نمایی از صفات مذموم اخلاقی است که انسان را به سمت کارهای خطرناک میکشاند. از آنجا که مساله نیابت امام زمانعلیه السلام موقعیت ویژه اجتماعی برای فرد ایجاد میکند و احترام و فرمانبرداری مردم را به ارمغان میآورد، برخی از فرومایگان برای جبران ضعف روحی خود، ادعای نیابت میکنند. البته گاه حسادت در برابر بزرگان سبب جاهطلبی است. برای مثال شلمغانی، به نواب اربعه حسادت میورزید و نمیتوانست برتری آنان را ببیند؛ بدین سبب ادعای نیابت کرد.
۴) شهوترانی
گمراهی و گرایش به محرمات و شهوترانی، از دیگر انگیزههای مدعیان بابیّت است. متاسفانه کسانی که نمیخواهند پاکدامن باشند، برای رسیدن به لذتهای جنسی و ترویج مفاسد اخلاقی، به ادعای بابیّت و ساختن دین جدید روی میآورند.
۵) مسائل سیاسی
یکی دیگر از انگیزههای مدعیان بابیّت، مسائل سیاسی است. دولتها گاهی به طور مستقیم و زمانی غیرمستقیم – برای آنکه روحیه شیعیان را خرد کرده و در صفوف متحدشان رخنه پدید آورند و آنان را در تفرقه و تزلزل فرو برند – برخی را تحریک میکنند تا ادعای بابیّت کنند و به استحکام بنیادهای حکومت غاصبان و ستمگران بپردازند. [۴] .
پی نوشت ها:
[۱] برنجکار، رضا، آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص ۱۸۱٫
[۲] مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۸۷٫
[۳] آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی، ص ۱۸۳ – ۱۸۲ و نیز ر.ک: اعتضاد السلطنه، فتنه باب.
[۴] عابدی، احمد، مدعیان و منکران بابیّت و مهدویّت.

پيرامون 313 يار مخصوص وويژه امام زمان به دو نكته مهم اشاره مى نماييم:

1- تواتر حديث 313 نفر

در همه جا معروف است و در كتابهاى مربوط به امام زمان (عج) نوشته شده كه هنگام ظهور آن حضرت 313 نفر ياران مخصوصش به او مى پيوندند و همچون كوه در برابر حوادث ايستادگى كرده و همراه امام ع هستند و اين حديث 313 نفر در كتب معروف مانند بحار الانوار و اثبات الهداة و منتخب الاثر...آمده است.

2- ويژگيهاى مخصوص ياران خالص يعنى 313 نفر

الف) امام مهدى (عج) در انتظار آنها به سر مى برد:

هنگام ظهور امام قائم ع آن حضرت قبل از آنكه كنار كعبه برود و تكيه بر كعبه كند و صداى دل آراى خود را بلند كرده و به جهانيان برساند، در مكانى به نام ذى طوى در انتظار 313 نفر از ياران خاصش توقف مى كند تا اينكه آنها مى آيند و به آن حضرت مى پيوندند... و از آنجا همراه امام به كنار كعبه مى روند...

ب) 313 نفر از اطراف جهان جمع مى شوند .

امام باقر ع مى فرمايد : خداوند براى حضرت قائم (عج) از دورترين شهرها به تعداد جنگاوران جنگ بدر، 313 مرد را جمع مى كند.

ج) 313 نفر نخستين بيعت كنندگان با حضرت قائم (عج) هستند.

هنگام ظهور نخستين كسانى كه پس از جبرييل امين ع با امام قائم (عج) بيعت مى كنند، همين 313 نفر هستند و اين مطلب در احاديث آمده است. البته بايد توجه داشت كه آغاز ظهور ياران امام زمان 313 نفرند و گرنه بطور سريع برياران آن حضرت افزوده مى شود، بطورى كه در همان آغاز به 10000 نفر مى رسند.

د) 313 نفرجانبازن سلحشورند.

امام سجاد ع مى فرمايد: اين 313 نفر در حدّى از ايثار و جانبازى و شجاعت و سلحشورى هستند كه دشمنان قائم جمع مى شوند تا آن حضرت را به قتل برسانند، همين 313 نفر با دفاع قهرمانانه در راه آن حضرت دشمنان را دفع مى كنند.

هـ) 313 نفر پرچمداران و حاكمان روى زمين هستند.

امام صادق ع فرمود: گويا امام قائم (عج) را بر بالاى منبر كوفه مى نگرم كه يارانش 313 نفر مرد به تعداد جنگاوران مسلمانان جنگ بدر ـ اطرافش را گرفته اند اين ياران پرچمداران و حاكمان بر مردم در زمين از جانب خداوند هستند.

و) 313 نفر امت معدوده و همچون پاره هاى ابرهاى متراكم هستند.

در قرآن مى خوانيم ـ هر جا كه باشيد، خداوند همه شما را حاضر مى كند ـ در تفسير اين آيه شريفه امام باقر ع مى فرمايد: منظور ياران قائم (عج) اند كه 313 نفرند، به خدا سوگند منظور از امت معدوده كه (در سوره هود آمده) آنها هستند. به خدا سوگند در يك ساعت همگى جمع مى شوند، همچون پاره هاى ابر پائيزى كه بر اثر باد جمع و متراكم مى گردد.

ز) 313 نفر ركنها و پايه هاى خلل ناپذير و پشتيبانان محكمند.

امام صادق در تفسير آيه 70 سوره هود كه در آن آمده، حضرت لوط به قوم سركش و تبهكار خود گفت، «لو أن ّ لى بكم قوّة او آوى الى ركن شديد فرمود: منظور از قوة همان قائم (عج) است و منظور از ركن (پشتيبان محكم) 313 نفر از يارانش هستند.

ح) آن ياوران از عجم هستند.

امام باقر ع فرمود: امام قائم (عج) داراى 313 نفر ياور است كه اين افراد از عجم هستند، برخى از آنها در روز بر روى ابر سوار شده و راه مى روند و به نام و پدر و اوصاف و نسب معروفند .

ط) دست خدا بالاى سر حضرت مهدى (عج) و يارانش است .

اين مطلب از آيه شريفه «ان تنصروالله ينصركم و يثبّت اقدامكم» استفاده مى شود.

ى) 50 نفر از 313 نفر يار مخصوص امام زمان (عج) از زنان هستند.

امام باقر ع مى فرمايد: سوگند به خدا سيصد و اندى نفر مرد مى آيند كه در ميانشان 50 نفر زن هستند، آمدنشان همچون ابرهاى پاييزى است.

ه) ويژگيهاي اخلاقي آنها

قال علي (عليه السلام )

آنها قومي هستند كه با صبر وشكيبائي خود ، بر خدا منت مينهند و جانبازي خود را در حق بزرگ نميشمارند. هنگامي كه حادثه اي روي دهد و زمينه يأس پيش آيد ، ديده هايشان را از برق شمشير جلوه ميدهند ، و به فرمان امامشان به پروردگار خود تقرب ميجويند . آنها همگي شيرهاي ژياني هستند كه از جنگلهاي خود بيرون آمده اند ، اگر اراده كنند كه كوها را از جاي خود بركنند، بي ترديد انجام ميدهند . آنها به حقيقت توحيد خدا راه يافته اند ، براي آنها در دل شب ، از ترس خدا ، ناله هائي است چون ناله مادران داغ پسر ديده . شب زنده داران در دل شب و روزه داران در طول روز هستند . گوئي اخلاق و ادب آنها يكي است . دلهاي آنها بر محبت و شفقت و خير خواهي گرد آمده است ‹ترجمه يوم الاخلاص›كامل سليمان ج 414/1

قال الصادق (عليه السلام)

مرداني هستند كه دلهاي آنا چون قطعه هاي آهن است كه هرگز شك و ترديد در آنه راه ندارد . آنها در اعتقاد خود نسبت به خدا از سنگ سخت تر هستند . اگر به كوها هجوم ببرند ، آنها را از پاي در آورند ، با پرچمهاي خود به هيچ كشوري روي نمي آورند ، مگر اين كه آن را فتح ميكنند . بر فراز اسبهاي نجيب خود ، دست بر زين اسب امام (عليه السلام) ميكشند و تبرك ميجويند . آنها به هنگام نبرد ، پروانه وار شمع وجود امام (عليه السلام) را در ميان گرفته ، محافظت ميكنند . و هرچه حضرتش اراده كند آن را بر مي آورند. مردان شب زنده داري هستند كه شبها نمي خوابند و زمزمه نمازشان چون نغمه زنبورداران از كندو به گوش ميرسد . شبها را با زنده داري سپري ميكنند و بر فراز اسبها خدا را تسبيح ميگويند . آنها در برابر فرمان امامشان ، از بنده مطيع نسبت به مولايش ، مطيع تر هستند ، گوئي دلهاي آنها مشعلي نوراني است و آنها از ترس پروردگار خود نگران هستند... شعار آنها ‹ يا لثارات الحسين› (اي خونخواهان حسيني )است . رعب و وحشت آنها مسافت يك ماه جلوتر از خودشان پيش ميرود و آنها فوج فوج به سوي مولا(ي خود) حركت ميكنند . خداوند به وسيله آنها امام حق را ياري ميفرمايد ‹ترجمه يوم الاخلاص›كامل سليمان ج 1/428

قال علي (عليه السلام)

(و نيز امير المؤمنين (عليه السلام) در ضمن حديث طولاني در وصف بيعت ياران حضرت مهدي (عليه السلام) چنين ميفرمايد:

... با او بيعت ميكنند كه هرگز:

دزدي نكنند،

زنا نكنند،

مسلماني را دشنام ندهند،

خون كسي را به ناحق نريزند،

به آبروي كسي لطمه نزنند،

به خانه كسي هجوم نبرند،

كسي را به ناحق نزنند،

طلا ، نقره ، گندم و جو ذخيره نكنند،

مال يتيم نخورند،

در مورد چيزي كه يقين ندارند ، گواهي ندهند،

مسجدي را خراب نكنند،

مشروب (مست كننده) نخورند،

حرير و خز نپوشيد،

در برابر سيم و زر ، سر فرود نياورند،

راه را بر كسي نبندند،

راه را ناامن نكنند،

گرد همجنس بازي نگردند ،

خوراكي را از گندم و جو انبار نكنند،

به كم قناعت كنند،

طرفدار پاكي باشند،

از پليدي گريزان باشند ،

به نيكي فرمان دهند،

از زشتيها باز دارند،

جامه هاي خشن بپوشند ،

خاك را متكاي خود سازند،

در راه خدا حق جهاد را ادا كنند، و...

(منتخب الاثر) لطف الله صافي /469

خلاصه ياران مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف ) انسانهاي والاتباري هستند كه نمونه آنها در ميان گذشتگان بسيار اندك ، و در ميان آيندگان نادر و كمياب ميباشد . اينان هستند كه بار مسئوليت حكومت واحد جهاني را در سراسر گيتي بر دوش ميكشند و مناديان جهانيان به سوي آيين اسلام و مذهب بر حق تشيع هستند.

 

در اين واقعيت نمي ‏توان ترديد كرد كه پيامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) از چهره ‏هاي محبوب جهان بشريت بود، هم در حيات و هم بعد از ارتحالش.
او آنچنان محبوب بود كه به هنگام وضو، مسابقه بود براي گرفتن زيادي آب وضوي پيامبر و گاه كار به زد و خورد می كشيد. (1) در ماجراي صلح حديبيّه "عروة بن مسعود" كه به نمايندگي از قريش براي مذاكره با پيامبر(ص) آمده بود. به سران قريش چنين گزارش داد:
"من شاهان بزرگ را ديده ام، قدرتهاي بزرگي مانند قدرت كسري قيصر روم، سلطان حبشه را مشاهده كرده ام و موقعيت هيچكدام را ميان قوم خود مانند «محمّد» نديده ام. من با ديدگان خود ديدم كه ياران او نگذاشتند قطره آبي از وضوي او به زمين بريزد و براي تبرك آن را تقسيم نمودند. اگر موئي از محمّد بيفتد فوراً آن را بر می دارند بنابراين سران قريش بايد در اين موقعيت فكر و تأمّل كنند."(2) اين تنها نمونه اي اندك از محبوبيت گسترده پيامبر(ص) در زمان حياتش بود.
بعد از ارتحال نيز روزبروز بر محبوبيتش افزوده شده تا آنجا كه امروز بيش از يك ميليارد و پانصد ميليون انسان با كمال افتخار خود را پيرو حضرت دانسته و هر روز چند بار شهادت به رسالت او می دهند.

راز محبوبيّت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)

سؤال اين است كه راز اين محبوبيّت چه بود؟ بايد اين راز را در دو بخش جستجو كرد:
1- بخشي از اين راز را بايد خدائي دانست، او بود كه محبت پيامبر را در دلها قرار داد:
"انّ الّذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودّاً"(3) تحقيقاً كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند خداوند رحمن محبتي براي آنان در دلها قرار می دهد.
اين سنت خداوند است كه محبت مؤمنان را در دلها قرار می دهد و پيامبر در قلّه ايمان و عمل صالح قرار داد.
در حديثي از پيامبر(ص) می خوانيم: "انّ اللّه اذا احبّ عبداً دعا جبرئيل فقال يا جبرئيل انّي احبّ فلاناً فاحبّه قال فيحبّه جبرئيل ثم ينادي في اهل السماء انّ اللّه يحّب فلاناً فاحبّوه قال فيحبّه اهل السماء ثم يوضع له القبول في الارض؛ و انّ اللّه اذا ابغض عبداً دعا جبرئيل فقال يا جبرئيل انّي ابغض فلاناً فابغضه، قال فيبغضه جبرئيل ثم ينادي في اهل السماء انّ اللّه يبغض فلاناً فابغضوه قال فيبغضه اهل السماء ثم يوضع له البغضاء في الارض. "(4)
هنگامي كه خداوند كسي از بندگانش را دوست دارد به جبرئيل می گويد من فلان كس را دوست دارم پس او را دوست بدار، جبرئيل او را دوست خواهد داشت سپس در آسمانها ندا می دهد كه اي اهل آسمان خداوند فلان كس را دوست دارد و به دنبال آن همه اهل آسمان او را دوست می دارند سپس پذيرش اين محبت در زمين منعكس می شود و هنگامي كه خداوند كسي را دشمن بدارد به جبرئيل می گويد من از او متنفرم او را دشمن بدار پس جبرئيل او را دشمن می دارد سپس در ميان اهل آسمانها ندا می دهد كه خداوند از او متنفر است او را دشمن داريد، همه اهل آسمانها از او متنفر می شوند سپس انعكاس اين تنفر در زمين خواهد بود.

2- دومين راز محبوبيت را بايد در رفتار و عملكرد مردمي ديد؛ رفتار و عملكردي كه مولي علي(علیه السلام) چنين توصيف می كند:
"خالطوا النّاس مخالطة ان متم معها بكوا عليكم و ان عشتم حنّوا اليكم."(5)
با مردم چنان زندگي كنيد كه اگر مرديد بر شما بگريند و آنگاه كه در كنار آنان بسر می بريد به شما عشق بورزند. "
اسوه اين رفتار، رفتار پيامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم سلام اللّه عليهم اجمعين است، آنها در حياتشان كاملاً محبوب بودند و در مماتشان هم همه را داغدار می كردند.

خلق عظيم‏

قرآن كريم پيامبر(ص) را به "خلق عظيم" می ستايد: "و انك لعلي خلق عظيم"(6) و تو صاحب اخلاق عظيم و برجسته اي هستي.
"خلق" از ماده خلقت از نظر تمامي اهل لغت بمعني سجيّه است. سجيّه هم به معناي صفاتي است كه از انسان جدا نمی شود و همچون خلقت و آفرينش انسان می گردد. "عظيم" نشانگر كمال و بي مانندي اين صفت است زيرا هيچ پيامبري به چنين صفتي توصيف نشده است. اين گوياي آن است كه اخلاق و خوي پيامبر(ص) عجين با شخصيت و سرشت آن حضرت بود نه امري موقت و گذرا.
سياق آيات گوياي آن است كه از مصاديق بارز اين "خلق عظيم" واكنش بزرگوارانه پيامبر(ص) در برابر تهمتها و افتراهاي مخالفان بويژه تهمت جنون كه در آيه دوم سوره قلم آمده می باشد ولي لفظ اطلاق دارد و گوياي اخلاق بلند حضرت در تمامي عرصه هاست و اگر در برخي روايات بر سخاوت و حسن خلق حضرت (7) و در برخي ديگر بر عفو و سعه صدر(8) حضرت تأكيد كرده اين تنها تأكيد بر برخي از مصاديق است نه منحصر كردن در آنها.
آري پيامبر اكرم(ص) بحق معجزه اخلاق بود. و علاوه بر عنايت خداوند همين ويژگي برترين راز محبوبيّت پيامبر(ص) و نفوذ حضرت در عمق دلها بود. پيامبري كه رسالتش تكميل فضائل اخلاقي است (9) خود بايد "خلق عظيم" داشته باشد.

رفتار مردمی

از مصاديق بارز اين خلق عظيم "رفتار مردمي" است. در روايتي از حضرت امام حسين(علیه السلام) آمده است كه از: پدرم اميرمؤمنان علي(علیه السلام) درباره ويژگي زندگي پيامبر و اخلاق او سؤال كردم پدرم مشروحاً به من پاسخ فرمود؛ در بخشي از اين حديث آمده است:
"كان دائم البُشر، سهل الخُلق، ليّن الجانب، ليس بفظّ و لاغليظ و لا ضحّاب و لا فحاش و لا عيّاب و لامدّاح يتغافل عما لا يشتهي فلايؤيس منه ولايخيب فيه مؤمليه" حضرت با همنشينان دائماً خوشرو، آسان گير و ملايم بود هرگز خشن، سنگدل، پرخاشگر، بد زبان، عيبجو، و متملق نبود هيچكس از او مأيوس نمی شد و هر كس به در خانه او می آمد نوميد باز نمی گشت.
"قد ترك نفسه من ثلاث: المراء و الاكثار و ما لايعنيه" سه چيز را از خود رهانيده بود: 1- بگو مگوهاي بي ثمر 2- پرگوئي 3- دخالت در كاري كه به او مربوط نبود.
"و ترك النّاس من ثلاث: كان لايذمّ احداً و لا يعيّره ولايطلب عثراته ولاعورته".
و سه چيز را در مورد مردم از خود دور كرده بود: 1- از كسي بدگوئي نمی كرد 2- كسي را سرزنش نمی فرمود 3- لغزشها و عيوب پنهاني مردم را جستجو نمی كرد.
"ولايتكلم الّا في ما رجا ثوابه اذا تكلّم اطرق جلسائه كانّما علي رؤسهم الطير فاذا سكت تكلّموا ولايتنازعون عنده"
هرگز سخن نمی گفت مگر در مورد مواردي كه ثواب الهي را اميد داشت، در موقع سخن گفتن به قدري نافذ الكلمة بود كه همه سكوت اختيار می كردند و تكان نمی خوردند و به هنگامي كه ساكت می شد آنها به سخن در می آمدند اما نزد او هرگز نزاع و مجادله نمی كردند(10)
"قرآن كريم" به بخشهائي از رفتار مردمي حضرت اشاره كرده است، از جمله:

1. سوز و عشق به مردم‏

پيامبر اكرم(ص) از صميم جان دلسوز مردم بود و تمام آرزويش هدايت مردم بود.
"لقد جاءكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتّم حريص عليكم بالمؤمنين رؤف رحيم." (11) تحقيقاً رسولي از خود شما به سويتان آمد كه رنجهاي شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان رؤف و مهربان است.
در اين آيه شريفه نهايت سوز و عشق پيامبر(ص) به مردم با واژه هاي ذيل بيان شده:
الف: "من انفسكم" پيامبري برخاسته از بين شما و داراي روح انساني همانند شما. اين واژه گوياي شدّت ارتباط پيامبر(ص) با مردم است گوئي كه پاره اي از جان مردم در شكل پيامبر(ص) ظاهر شده است.
ب: "عزيز عليه ما عنتم" رنج و گرفتاري شما مايه رنج و تأثر شديد اوست او غمخوار شماست.
يعني او نه تنها از ناراحتي شما خشنود نمی شود كه بی تفاوت هم نخواهد بود او به شدّت از رنجهاي شما رنج می برد و اگر اصرار بر هدايت شما و جنگهاي طاقت فرسا و پرزحمت دارد آن هم براي نجات شما و براي رهائي تان از چنگال ظلم و ستم و گناه و بدبختي است.
ج: "حريص عليكم" او در سعادت و سربلندي شما سراز پا نمی شناسد.
"حرص" در لغت به معناي شدّت علاقه به چيزي است، در آيه متعلّق حرص حذف شده و اين دليل بر عموم است يعني او به هرگونه خير و سعادت شما عشق می ورزد، حريص بر هدايت شماست، حريص بر تعليم شماست و.. .
د: "بالمؤمنين رؤف رحيم" او نسبت به مؤمنان رؤف و مهربان است "رئوف" است نسبت به فرمانبرداران. "رحيم" است نسبت به گنهكاران (12) و بعيد نيست كه اين دو واژه مانند فقير و مسكين باشند كه هنگامي كه جدا ذكر شوند دو معنا داشته باشند ولي وقتي به تنهائي ذكر شوند هر كدام معناي ديگر را دار د اميرمؤمنان علي(علیه السلام) در روايتي ضمن ادلّه اثبات افضليت رسول خدا می فرمايد:
"... و لقد كان ارحم الناس و ارأفهم فقال اللّه تبارك و تعالي لقد جاءكم رسول من انفسكم.. . بالمؤمنين رؤف رحيم."
به تحقيق رسول خدا دلسوزترين و مهربان‏ترين مردم بود پس خداي تبارك و تعالي فرمود براي شما پيغمبري از خودتان آمد كه.. . با مؤمنان دلسوز و مهربان بود (13)
تا آنجا پيامبر غم امت را می خورد كه گاه جان پيامبر در معرض خطر قرار می گرفت.
"فلعلّك باخع نفسك علي آثارهم ان لم يؤمنوا بهذا الحديث اسفا" (14) گوئي می خواهي به خاطر اعمال آنان خود را از غم و اندوه هلاك كني اگر به اين گفتار ايمان نياورند.
"لعلك باخ نفسك الّا يكونوا مؤمنين" (15) گوئي می خواهي خود را هلاك كني كه چرا اينها ايمان نمی آورند.
"باخع" از ماده بخع به معناي هلاك كردن خويشتن از شدّت غم و اندوه و به تعبير ديگر دق مرگ نمودن است. در مقائيس اللّغة آمده آنگاه گفته می شود "بخع الرجل نفسه" كه او خويشتن را بخاطر خشم شديد و شدّت ناراحتي هلاك سازد (16)
اين دو آيه گوياي حرص شديد پيامبر بر هدايت مردم و جانفشاني حضرت در اين مسير است، آيه گوياي آن است كه پيامبر به جهت سرنوشت و پايان بدكافران در تأسف و رنجي عميق بود. گويا پيامبر(ص) به شخصي تشبيه شده كه می بيند عزيزترين افرادش از او جدا می شوند و او با حسرت از پشت سرشان به آنان نگاه می كند.

2. برخورد مهرآميز با مردم‏

ديگر خوي پيامبر(ص) در رابطه با مردم برخورد مهرآميز است. برخورد مهرآميز يعني نرمخوئي، يعني گذشت، يعني مدارا، پيامبر مظهر اين همه بود.
"فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظاً غليظ القلب لانفضّوا من حولك فاعف عنهم واستغفر لهم و شاورهم في الامر فاذا عزمت فتوكّل علي اللّه انّ اللّه يحبّ المتوكّلين." (17) به بركت رحمت الهي در برابر آنان نرم شدي و اگر خشن و سنگدل بودي از اطراف تو پراكنده می شدند پس آنها را ببخش و براي آنها آمرزش بطلب و در كارها با آنان مشورت كن اما هنگامي كه تصميم گرفتي بر خدا توكل كن زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد.
"لنت" از ماده "لين" به معناي مهرباني و خوشخوئي است. "فظّ" به معناي كسي است كه سخنانش تند و خشن است. "فظاظت" خشونت در گفتار است.
"غليظ القلب" كسي كه سنگدل است كه مربوط به خشونت عملي است از آيه شريفه استفاده می شود پيامبر داراي اخلاقي خوش و اهل مدارا با مردم و به دور از هرگونه سنگدلي و خشونت بود و سرچشمه اين خلق و خوي رحمت الهي بود كه خداوند در دل پيامبر(ص) نهاده بود. و اين از عوامل گرايش مردم به حضرت بوده و اين ويژگي يك رهبري موفق است.
زيرا كه شخصي كه در مقام رهبري قرار گرفته اگر خشن، تندخو، غير قابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد به زودي در برنامه خود مواجه با شكست خواهد شد، مردم از دور او پراكنده می شوند و از وظيفه رهبري باز می ماند. اميرمؤمنان علي(ع) فرمود: "آلة الرئاسة سعة الصدر؛ (18) ابزار رهبري گشادگي سينه است. "
در همين راستا دستور عفو و گذشت از لغزشهاي آنها و نيز طلب آمرزش براي آنان را صادر كرده و براي زنده كردن شخصيت مسلمانان دستور مشورت و نظرخواهي از آنان را داده است.
شأن نزول آيه مسلماناني هستند كه عليرغم شعارهاي فراواني كه در عرصه جهاد می دادند از صحنه جنگ گريختند و عامل شكست مسلمانان در اين جنگ شدند، آنان بعد از جنگ در آتش افسوس و ندامت می سوختند. آيه شريفه پيامبر(ص) را مأمور به گذشت از آنها و احترام به شخصيّت آنها می نمايد. اين يعني مهر با مردم حتي با لغزش آنان!!
"و منهم الّذين يؤذون النبي و يقولون هو اذن قل اذن خير لكم يؤمن باللّه و يؤمن للمؤمنين و رحمة للّذين آمنوا منكم و الّذين يؤذون رسول اللّه لهم عذاب ‏اليم" (19)
از آنها كساني هستند كه پيامبر را آزار می دهند و می گويند او آدم خوش باوري است بگو خوش باور بودن او به نفع شماست ولي بدانيد او به خدا ايمان دارد و مؤمنان را تصديق می كند و رحمت است براي كساني از شما كه ايمان آورده اند و آنها كه رسول خدا را آزار می دهند، عذاب دردناكي دارند.
اين آيه نيز از آياتي است كه "برخورد مهرآميز" پيامبر را با مردم تبيين می كند.
در شأن نزول آيه آمده است كه: گروهي از منافقين دورهم نشسته سخنان ناهنجار درباره پيامبر می گفتند يكي از آنان گفت: اين كار را نكنيد زيرا می ترسيم به گوش محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) برسد و او به ما بد بگويد و مردم را بر ضد ما بشوراند. يكي از آنان كه نامش "جلاس" بود گفت مهم نيست ما هرچه بخواهيم می گوئيم و اگر به گوش او رسيد نزد وي می رويم و انكار می كنيم و او از ما می پذيرد زيرا محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) آدم خوش باور و دهن بيني است و هركس هرچه بگويد قبول می كند در اين هنگام آيه فوق نازل شد و به آنان پاسخ گفت (20)
منافقان از اين برخورد مهرآميز پيامبر(ص) سوء استفاده می كردند و پيامبر را ساده لوح و زودباور می خواندند.
"اذن" در اصل به معني گوش است و به كسي گفته می شود كه به هر سخني گوش فرا دهد و زود باور كند و به اصطلاح "گوشي" باشد. در حالي كه اين برخورد پيامبر نه از سر ساده لوحي و زودباوري بلكه برخاسته از رحمت و سعه صدر نبوي است ولي پر واضح است پيامبر(ص) تنها ترتيب اثر به سخنان مؤمنان می دهد. ولي سخنان ديگران را با اينكه می داند نادرست است رد و تكذيب نمی كند تا از اين رهگذر آبروي آنها حفظ شده، شخصيت آنها خرد نشده و عواطفشان جريحه دار نگردد.

تواضع و فروتني پيامبر(صلی الله علیه و آله)

تواضع راز رفعت و محبوبيت است؛ رسول اكرم(ص) فرمود: "... انّ التواضع يزيدُ صاحبه رفعة فتواضعوا يرفعكم اللّه... ؛(21) تواضع و فروتني وسيله سربلندي و سرافرازي است، تواضع كنيد تا خداي متعال مقام شما را بلند گرداند. "
ملاي رومي گويد:
آب از بالا به پستي در رود       آنگه از پستي به بالا بر رود
گندم از بالا بزير خاك شد         بعد از آن او خوشه چالاك شد
دانه هر ميوه آمد در زمين‏         بعد از آن سرها برآورد از دفين‏
از تواضع چون به گردون شد به زير     گشت جزو آدمي حيّ دلير
پس صفات آدمي شد آن جماد       بر فراز عرش پرّان گشت شاد
كز جهان زنده زاول آمديم‏          باز از پستي سوي بالا شديم(22)
پيامبر اكرم(ص) در قلّه تواضع قرار داشت. "كان صلي اللّه عليه و آله اشدّ الناس تواضعاً في علوّ منصبه" (23) با اينكه حضرت از مقام فوق العاده والائي برخوردار بود در عين حال بيشترين تواضع را داشت.
او در حقيقت امر خداوند را امتثال می كرد كه: "واخفض جناحك للمؤمنين"(24). . . و بال عطوفت خود را براي مؤمنين فرودآر. "واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين" (25) بال محبت و مهرت را براي مؤمناني كه از تو پيروي می كنند بگستر.
تعبير "خفض جناح" كنايه زيبائي از تواضع و محبت و ملاطفت است همانگونه كه پرندگان به هنگامي كه می خواهند نسبت به جوجه هاي خود اظهار محبت كنند آنها را زير بال و پر خود می گيرند و هيجان انگيزترين صحنه عاطفي را مجسم می سازند آنها را در مقابل حوادث و دشمنان حفظ می كنند و از پراكندگي نگه می دارند.
تواضع پيامبر آنچنان بود كه همگان خود را نزد پيامبر(ص) محبوب می ديدند تا آنجا كه گاه دختر بچه اي كه در مدينه متولد شده بود دست پيامبر(ص) را می گرفت و رها نمی كرد مگر آنكه پيامبر را به آنجا كه می خواست می برد: "كانت الوليدة من ولائد المدينة تأخذ بيد رسول اللّه و لا ينزع يده منها حتي تذهب به حيث شاءت".(26)
پيامبر(ص) به همه سلام می كرد و آغازگر آن بود. ابن شهرآشوب می نويسد: ".. . ويبرأ من لقيه بالسلام" (27) پيامبر(ص) به هر كس برخورد می كرد آغازگر سلام بود.
حضرت عنايتي خاص به سلام بر كودكان داشت تا به امّت بياموزد كه شخصيّت كودكان نيز پاس داشتني است، فرمود:
"خمس لاادعهن حتي الممات.. . و التسليم علي الصبيان لتكون سنّة من بعدي" (28) پنج خصلت را تا هنگام مرگ ترك نخواهم كرد.. . از جمله آنها سلام كردن بركودكان است تا پس از من روش عمومي باشد(و به عنوان سنت اسلامي مردم به آن رفتار كنند).
پيامبر خوش نمی داشت كه كساني پشت سر حضرت راه بيفتند و می فرمود اين زمينه ساز كبر است. " (29) او با همگان غذا می خورد و دعوت همگان را براي اين امر می پذيرفت ولو فقيرترين باشند. (30)
كارهاي شخصي درون خانه را خودش انجام می داد، شتر را تغذيه می كرد، خانه را جارو می زد، شير گوسفند را می دوشيد، كفشش را تعمير می كرد، لباسش را وصله می زد و.. . (31)

تواضعهاي ناپسند

با اين همه پيامبر تواضع از جايگاه عزت را ارزش می ديد، نه تواضع از جايگاه ذلت، يا غير خدائي و در يك كلمه پيامبر تواضع نابجا را نكوهيده می دانست. بر اين اساس اجازه تواضعهاي ذيل را نمی داد:
1- تواضعي كه بوي ذلّت بدهد
پيامبر(ص) فرمود: "طوبي لمن تواضع للّه في غير منقصته" (32) خوشابحال كسي كه تواضعش از سر ذلت نباشد.
2- تواضع در برابر متكبران‏
حضرت فرمود: "اذا رأيتم المتواضعون من امتي فتواضعو لهم و اذا رأيتم المتكبرين من امتي فتكبروا عليهم فان ذلك لهم مذلة و صغاء"(33) هرگاه متواضعان امت مرا ديديد در مقابلشان تواضع كنيد و زماني كه با متكبران برخورد كرديد بر آنها تكبر كنيد كه اين رفتار موجب ذلت و خواري متكبران می شود.
3- تواضع در برابر ثروتمندان بخاطر ثروتشان‏
پيامبر(ص) فرمود: "من اتي ذاميسرة فتخشع له طلب ما في يده ذهب ثلث دينه" (33) آنكس كه سراغ ثروتمندي بيايد و براي بدست آوردن ثروتش در برابرش تواضع كند دو ثلث دينش بر باد رفته است.
4- تواضع در مقابل كافران‏
مؤمنان در برابر كافران: "اشداء علي الكفار" (34) بر آنان سخت اند ".. . اعزّة علي الكافرين.. . (35) در برابر كافران عزيز و نيرومند.
در روايتي آمده است ابودجانه انصاري ژست متكبرانه گرفته در برابر كافران راه می رفت، پيامبر(ص) فرمود: "انّ هذه لمشية يبغضها اللّه تعالي الّا عند القتال" (36) خداوند اين شيوه راه رفتن(متكبرانه) را مبغوض می دارد مگر در جنگ (چون در جنگ بايد در مقابل كافران ژست متكبرانه داشت. "
بنابراين بايد از پيامبر بزرگ آموخت كجا جاي تواضع پسنديده است و كجا جاي تواضع ناپسند و هر كدام را در جاي خود به كار بست.

مشورت با مردم‏

مشورت با مردم علاوه بر آنكه استفاده از عقل و انديشه ديگران در كارهاست، نوعي تكريم شخصيت طرف مشورت هم هست.
مولي علي(علیه السلام) فرمود: "من استبدّ برأيه هلك و من شاور الرجال شاركها في عقولها" (37) كسي كه استبداد به رأي داشته باشد هلاك می شود و كسي كه با مردان مشورت كند در عقل آنها شريك شده است.  معناي مشورت اينست كه او را صاحب نظر ديده قابل مشورت و نظرخواهي می داند.
مشورتهاي فراوان پيامبر اكرم(ص) كه برخي از محققان آنرا تا 11 مورد نقل كرده اند، (38) هرگز براي استفاده از انديشه ديگران در كارها نبوده است زيرا حضرت "عقل كل" بوده و نيازي به مشورت با مسلمانان نداشته بلكه مشورتهاي حضرت دو انگيزه را دنبال می كرده است، يكي تكريم شخصيت ياران و دوم اسوه قرار گرفتن اين امر تا آنها كه در مقامات بالا قرار دارند مشورت كردن را دون شأن خود ندانند. (39)
"... و شاورهم في الامر... " (40) با آنان در آن كار مشورت كن. اين امري كه پيامبر مأمور به مشورت در آن عرصه بود، امر جنگ و شيوه دفاعي و امثال آن بود، يعني در اموري كه مربوط به مردم است با آنان مشورت كن نه در احكام الهي اينها امور خدائي است و ربطي به مردم ندارد و اين از مسلّمات سيره نبوي(ص) است كه پيامبر اكرم(ص) هرگز در احكام الهي با مردم مشورت نمی كرد و صرفاً تابع وحي بود، لذا مسلمانان هرگز به خود اجازه نمی دادند در مورد يك حكم الهي اظهار نظر كنند، آري در تطبيق آن اظهار نظر می كردند.

اين نكته گفتني است كه در مشورتها تصميم گيرنده نهائي شخص نبي اكرم(ص) بود، "فاذا عزمت فتوكل علي اللّه... "(41) به هنگام تصميم نهائي بايد توكّل بر خدا داشته باشي. اين گوياي آن است كه بررسي مطالعه جوانب مختلف مسائل اجتماعي بايد به صورت دست جمعي انجام گيرد اما هنگامي كه طرحي تصويب شد، بايد اجراي آن اراده واحدي به كار افتد در غير اينصورت هرج و مرج پديد خواهد آمد. زيرا اگر اجراي يك برنامه به وسيله رهبران متعدد بدون الهام گرفتن از يك سرپرست صورت گيرد قطعاً مواجه با اختلاف و شكست خواهد شد به همين جهت در دنياي امروز نيز مشورت را به صورت دست جمعي انجام می دهند اما اجراي آن را به دست دولتهائي مي ‏سپارند كه تشكيلات آنها زير نظر يك نفر اداره می شود. (42)
نمونه هاي ديگري از رفتار مردمي پيامبر در قرآن هست كه به علّت ضيق مجال بهمين مقدار بسنده می  كنيم.

__________________________________
پی نوشت:

1. التبرك، ص 61 تأليف مرحوم آية اللّه احمدي ميانجي، در اين كتاب نمونه هاي فراواني دراين عرصه آورده است مراجعه شود.
2. السيرة النبوية، عبد الملك بن هشام الحميرى المعافرى (م 218)، تحقيق مصطفى السقا و ابراهيم الأبيارى و عبد الحفيظ شلبى، بيروت، دار المعرفة، بى تا، ج 2، ص 314؛ تاريخ طبرى ، محمد بن جرير طبرى (م 310)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چ پنجم، 1375ش ، ج 2، ص 274 و 275، فروغ ابديت، ج 2، ص 189.
3. سوره مريم، آيه 96.
4. في ظلال القرآن، ج 5، ص 454.
5. نهج البلاغه، حكمت 10.
6. سوره قلم، آيه 4.
7. تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 391، حديث 23.
8. تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 389، حديث 12.
9. اين مضمون با عبارات مختلف از پيامبر اكرم(ص) روايت شده است. از جمله:
الف - "انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق" من تنها براي تكميل فضائل اخلاقي مبعوث شده ام. (كنزالعمال، ج 3، ص 16).
ب - "انما بعثت لاتمم حسن الاخلاق" (همان).
ج - "بعثت بمكارم الاخلاق و محاسنها" (بحار الانوار، ج 66، ص‏405).
10. معاني الاخبار، ص 83 "باب معاني الفاظ وردت في صفة النبي"حديث 1.
11. سوره توبه، آيه 128.
12. بنابر يك تفسير.
13. ارشادالقلوب،ترجمه رضایی،معاصر،اسلاميه،اخلاق، ج 2، ص 407 ؛ بحار الأنوار، علامة المجلسي ، سال چاپ : 1403 - 1983 م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان، ج 16، ص 342، حديث 33.
14. سوره كهف، آيه 6.
15. سوره شعراء، آيه 3.
16. مقائيس اللّغة، ج 1، ص 206.
17. سوره آل عمران، آيه 159.
18. نهج البلاغه، حكمت 176.
19. سوره توبه، آيه 61.
20 . مجلسي، بحارالانوار، ج 22، ص 95، حديث 38 و جلد 22، ص 38 و 39؛ درالمنثور، ج 3، ص 253 (دارالمعرفة) ؛ مجمع البيان ذيل آيه فوق ؛ تفسير الميزان، ج 9، ص 323.
21. بحارالانوار چاپ بيروت،همان، ج 72، ص 119.
22. مثنوي معنوي، دفتر سوم، ص 404.
23. المحجة البيضاء، ج 4، ص 151.
24. سوره حجر، آيه 88.
25. سوره شعراء، آيه 115.
26. مرآة العقول، ج 8، ص 199.
27. مناقب آل ابي طالب، ج 1، ص 147.
28. بحارالانوار، همان، ج 16، ص 220؛ شيخ صدوق، خصال ج 1، ص 246.
29. كنزالعمال، ج 8878.
30. مرآة العقول، ج 8، ص 209.
31. همان.
32. بحارالانوار، ج،همان، 77، ص 90.
33. جامع السعادات، ج 1، ص 363.
34. بحارالانوار، ج،همان، 73، ص 165.
35. سوره فتح، آيه 29.
36. سوره مائده، آيه 54.
37. بحارالانوار، ج،همان، 73، ص 202.
38. نهج البلاغه، حكمت 162.
39. معالم الحكومة الاسلاميه فصل ششم "خصائص الحكومة الاسلامية و ميزانها".
40. مجمع البيان، ج 1، ص 527.
41. سوره آل عمران، آيه 159
42. همان.

از قرآن و سنّت و نيز تجربه انسانى دريافته مى‏شود كه ايمان دينى دستاوردهايى دارد. مى ‏توان اين دستاوردها را در نگاهى كلّى به دو گروه تقسيم كرد: دنيوى، اخروى.
دستاوردهاى دنيوى نيز در دو بخش فردى و اجتماعى قابل بررسی است.

الف. دستاوردهاى دنيوى و فردى: 

1. آرامش و طمأنينه:

در اينكه ايمان مايه آرامش آدمى است، آيات و رواياتى فراوان در دست است؛ از جمله: «او است همان كه بر دل‏هاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد ....» (فتح/ 4).

2. اميدوارى:

«چشم داشتن به رحمت پروردگار، مايه اميدوارى و دورى از يأس است» (يوسف/ 87). در دانش روز نيز به اثبات رسيده است كه اهل ايمان كم‏تر به يأس و افسردگى دچار مى‏شوند.

3. جلب عنايت الهى:

خداوند به مؤمنان عنايتى ويژه دارد و دعاى آنان را اجابت مى‏كند. اين حقيقت هم در روايات و هم در آيات قرآن كريم بارها به اشارت و صراحت آمده است (به عنوان نمونه: شورى/ 26).

4. رشد و بالندگى معنوى:

پايدارى بر ايمان معنويت را در انسان رشد مى‏دهد و ايمان را ريشه‏ دارتر مى‏سازد (توبه/ 124) تا آنجا كه ظرفيت و شايستگى ميزبانى ملائك را مى ‏يابد (فصّلت/ 30).

5. رحمت ويژه الهى:

رحمت خداوند همه آفريدگان را مى‏پوشاند؛ امّا براى مؤمنان گسترده‏تر و عميق‏تر است (نساء/ 175).

6. پشتيبانى الهى:

از بشارت‏هاى آشكار الهى آن است كه اهل ايمان در حمايت و پشتيبانى الهى‏اند و خداوند آنان را در سختى‏ها و دشوارى‏ها يارى مى‏دهد (غافر/ 51).

7.شكيبايى و پايدارى:

به تجربه ثابت شده است و نيز در گفتار بزرگان دين آمده است كه ميوه ايمان، استوارى و پايدارى است (غرر الحكم و درر الكلم، 1/ 178).

8. امان از ترس و اندوه:

بنابر آيات‏ قرآنى يكى از پيامدهاى ايمان آن است كه انسان نه بر گذشته خويش اندوه مى‏كشد و نه از آينده مى‏هراسد (مائده/ 69؛ يونس/ 62).

9. عزّت:

هر چند دريافتن اين حقيقت بر بى‏ايمانان دشوار است، امّا عزّت و سربلندى راستين از آن خداوند و رسول و مؤمنان است (منافقون/ 8).

10. غيرت و جوانمردى:

قرآن كريم درباره اهل ايمان مى‏فرمايد، آنان كسانى‏اند كه به زنا و هرزگى تن نمى‏آلايند (فرقان/ 68). از پاره‏اى روايات نيز بر مى‏آيد كه غيرتمندى و دورى از بى‏بند و بارى، از ايمان سرچشمه مى‏گيرد (نهج الفصاحة، 433).

11. فضيلت و برترى:

قرآن كريم درباره مؤمنان مى ‏فرمايد: «آنان كه ايمان آورده و كارهاى نيك انجام مى‏دهند، بهترين انسان‏هايند.» (بيّنه/ 7)

12. هدايت و فراست:

از نشانه‏هاى آشكار ايمان، هدايت و فراست است كه خداوند ارزانى مى‏كند (يونس/ 9). در روايت آمده است: «از فراست مؤمن بپرهيزيد كه او به نور خدا مى‏نگرد.» (بصائر الدّرجات، 357؛ عيون اخبار الرّضا، 2/ 200)

13. دیگر آثار

افزون بر آنچه گذشت، ديگر نشانه‏ها و پيامدهاى ايمان عبارت‏اند از: مسئوليّت پذيرى، دل نبستن به دنيا، سلامت جسم و جان، خوش‏بينى به جهان هستى، هدفدارى و ....
 

ب. دستاوردهاى دنيوى و اجتماعى:

1. آرامش اجتماعى:

ايمان، مايه پاى بندى انسان به ضوابط اخلاقى و احكام عملى است و مسلمانان از تعدّى به حقوق يكديگر مى‏پرهيزند و بدين سان، جامعه اسلامى پيوسته در آرامش و آسايش است. مؤمن در رفتار و كردار و گفتار خويش، مى‏كوشد تا به ديگران آسيب نرساند و بر كسى ستم نكند. رفتار او به گونه‏اى است كه در برخى روايات آمده است: «مؤمن گويى لجام بر دهان دارد.» (خصال، 1/ 229) نيز در روايتى آمده است: «مسلمان كسى است كه مسلمانان از دست و زبانش ايمن‏اند.» (مستدرك الوسائل، 2/ 403)

2. بركت الهى:

قرآن آشكارا مى ‏فرمايد: اگر مردم ايمان آورند و پرهيزگارى كنند، بركات آسمان و زمين بر آنان گشوده مى‏شود (اعراف/ 96).

3.هميارى و همدردى:

از وظايف دينى مؤمنان است كه به يارى يكديگر بشتابند و به آنچه در جامعه اسلامى مى‏گذرد، حسّاسيّت نشان دهند؛ چنان كه در روايتى از پيامبر اسلام (ص) پرداختن به امور مسلمانان، شرط مسلمانى دانسته شده است. همچنين در برخى روايات آمده است كه آن مسلمانى بهتر است كه نفع او براى مردم بيش‏تر است (مستدرك الوسائل، 2/ 403؛ غرر الحكم و درر الكلم، 1/ 390).

4. برادرى و محبّت:

ايمان مايه برادرى و محبّت مؤمنان است. اين حقيقت را قرآن آشكار بيان مى‏فرمايد: «مؤمنان، برادر يكديگرند.» (حجرات/ 10)

5. خلافت و حكومت الهى:

از وعده‏هاى الهى به مؤمنان، حكومت يافتن در زمين است و شايسته گشتن براى خلافت الهى (نور/ 57).
 

ج. دستاوردهاى اخروى:

1.آمرزش:

آياتى پرشمار از قرآن كريم بيان مى‏فرمايند كه خداوند گناهان مؤمنان را مى‏آمرزد (از جمله: انفال/ 74).

2. پاداش الهى:

ايمان، انسان را شايسته پاداش الهى مى‏كند و او را از نعمت‏هاى اخروى بهره‏مند مى‏سازد (بقره/ 277).

3. جاودانگى در بهشت:

آرزوى انسان جاودانگى است؛ امّا آن جاودانگى كه همراه سعادت و آسايش و راحتى باشد. قرآن كريم بارها فرموده است كه ايمان مايه جاودانگى در بهشت است (به عنوان نمونه: مائده/ 65).

4. روزىِ نيكو:

قرآن مى‏فرمايد: «آنان كه ايمان آوردند و هجرت كردند و به راه خدا به جهاد برخاستند و ... روزى نيكو از آنِ آنان است.» (انفال/ 74)

5. لذّت پيوسته:

قرآن مى‏فرمايد: «اى پيامبر ما! به آنان كه ايمان آورده و اعمال شايسته انجام داده‏اند، بشارت ده كه برايشان باغ‏هايى است كه در آنها نهرها جارى است. هر گاه از ميوه‏هاى آن روزى خورند، گويند: پيش از اين در دنيا، از چنين ميوه‏هايى برخوردار شده بوديم، كه اين ميوه‏ها شبيه به يكديگرند. و نيز در آنجا همسرانى پاكيزه دارند و در آنجا جاودانه باشند.» (بقره/ 25)
پنج شنبه, 04 آذر 1400 19:14

مسجد «دِیان المهری اندونزی»


مسجد دِیان المهری (Masjid Kubah Emas) علاوه بر محلی برای عبادت مسلمانان، منطقه گردشگری و جالبی است که توجه بسیاری از مردم را به خود جلب کرده است، زیرا گنبدهای آن از طلا ساخته شده و به علت وسعت فضا و دسترسی آسان برای عموم، این مکان اغلب مقصد گردشگری یا مکانی برای استراحت است.

مسجد گنبد طلایی به وسیله حاجیه دِیان ذریه میمون الرشید، تاجری از استان «بانتن» اندونزی، که در ۲۹ مارس ۲۰۱۹ درگذشت، ساخته شد. وی سال ۱۹۹۶ زمین آن را خریداری کرد، اما ساخت آن از سال ۲۰۰۱ آغاز شد و در سال ۲۰۰۶ به اتمام رسید.

این مسجد در ۳۱ دسامبر ۲۰۰۶ هم‌زمان با عید قربان افتتاح شد. دیان المهری در فضایی بالغ بر ۵۰ هکتار قرار دارد و ابعاد آن ۶۰ در ۱۲۰ متر و در مجموع هفت هزار و ۲۰۰ متر است و به دلیل فضای مناسب از آن به عنوان باشکوه ‌ترین مسجد منطقه آسیای جنوب شرقی یاد می‌شود.

یک گنبد اصلی و ۴ گنبد کوچک

مسجد گنبد طلایی ۵ گنبد دارد؛ یک گنبد اصلی و ۴ گنبد کوچک. جالب اینجاست که تمام گنبد‌ها با طلای ۲ تا ۳ میلیمتر و موزاییک‌های کریستال پوشیده شده است. شکل گنبد اصلی به گنبد تاج محل شباهت دارد. قطر پایین این گنبد ۱۶ متر، قطر، وسط ​​۲۰ متر و ارتفاع ۲۵ متر است.

چهار گنبد کوچک نیز ۶ متر قطر پایین و ۷ متر قطر وسط دارد و ارتفاع آن ۸ متر است. علاوه بر این، در این مسجد لامپ‌آویزی (لوستر) وجود دارد که به وزن ۸ تن از ایتالیا آورده شده است.


تزئینات برجسته در بالای محل امام مسجد از طلای ۱۸ عیار است. حصار طبقه دوم و دکوراسیون خوشنویسی در سقف مسجد نیز این گونه است. همچنین تاج ستون‌های مسجد، که مجموعاً ۱۶۸ قطعه است، با مواد باقی مانده از طلا ساخته شده است.

به طور کلی، معماری گنبد‌ها، مناره‌ها و حیاط از معماری مساجد خاورمیانه الهام گرفته شده و یکی دیگر از ویژگی‌های آن وجود دروازه ورودی به شکل یک پورتال با دکوراسیون هندسی و تزئیناتی با زیورآلات است.

گنجایش ۸ هزار نفری حیاط

حیاط داخلی ۴۵ در ۵۷ متر مساحت دارد و می‌تواند ۸ هزار نفر را جای دهد. شش مناره شش ضلعی با ارتفاع ۴۰ متر در مسجد وجود دارد که نماد اسلام است. این شش مناره با گرانیت خاکستری ایتالیایی و زیورآلات دایره‌ای پوشیده شده و در بالای آن گنبدی موزاییکی مشاهده می‌شود.

 
 

همچنین، گنبدها به شکل گنبدهای مساجد ایران و هند است. پنج گنبد نماد ارکان اسلام است که همه آن‌ها با موزاییک ایتالیایی پوشیده شده است.  


در قسمت داخلی ستون‌های محکم و مرتفعی به منظور ایجاد فضایی بزرگ قرار دارد. سالن مسجد به رنگ کرم است که فضای آرام و گرمی را ایجاد می‌کند. مواد آن از سنگ مرمر ترکیه‌ای و ایتالیایی ساخته شده و در وسط سالن چراغ‌هایی از جنس برنج با پوشش طلا به وزن ۲,۷ تن آویزان شده که هنرمندان ایتالیایی‌ روی آنها کار کرده‌اند.