
emamian
انفجارهای مساجد شیعه و سنی؛ طرح فتنه آمریکا در افغانستان
سردبیر روزنامه رای الیوم در تحلیلی به بررسی طرح آمریکا برای ایجاد فتنههای فرقهای در افغانستان پرداخته است که ممکن است نمونههای اولیه این فتنه حملات به مساجد شیعه و سنی در افغانستان باشد.
به گزارش ایسنا، عبدالباری عطوان، سردبیر و تحلیلگر این روزنامه در تحلیل خود نوشت، ایالات متحده آمریکا شبانه روز ادعا میکند که از نظر تحکیم ارزشهای دموکراسی، آزادیها، همزیستی و تسامح بین اقوام و مذاهب ابرقدرت است؛ در حالی که واقعیت کاملا متفاوت است و آمریکا حامی اصلی فتنه انگیزی فرقهای و قومی و ایجاد بیثباتی و ناامنی در کشورها و جوامع است بخصوص کشورهایی که رهبری آنها نمیخواهند مطیع و رام سیاستها و پروژههای نظامی و اقتصادی آمریکا باشند.
افغانستان بیش از ۲۰ سال از جنگها و درگیریهای فرقهای بخصوص میان شیعه و سنی مگر به صورت نادر در امان بود اما این تصویر چند هفته پس از شکست تحقیرآمیز آمریکا، پیروزی طالبان، خروج همه نیروهای آمریکایی از کابل و فرار اشرف غنی، رئیس جمهوری افغانستان به امارات تغییر کرد و حمله انتحاری به مسجد شیعیان در قندهار که به کشته شدن ۴۲ نمازگزار و زخمی شدن ۷۴ تن دیگر منجر شد یک هفته پس از حمله انتحاری مشابه به مسجد شیعی در قندوز و سه هفته پس از انفجار در مسجد سنی در کابل رخ داد.
شهر قندهار که با این انفجار انتحاری مسجد شیعیان در روز جمعه بیدار شد پایتخت طالبان، زادگاه آن و نخستین خاستگاه این گروه محسوب میشود و اکثر ساکنان آن سنی هستند و اتباع شیعه در اقلیت قرار دارند؛ اما هیچ گونه حمله به مساجد شیعه دیده نشده بلکه آنچه مشاهده شده همزیستی و همبستگی میان دو طائفه است.
حتی تشکیلات تندروی مذهبی القاعده که از حمایت طالبان برخوردار است و این حمایت برای طالبان هزینه سنگینی به بهای از دست دادن نخستین حکومت خود بر افغانستان در جریان حمله آمریکا در سال ۲۰۰۱ به همراه داشت نیز به هیچ وجه علیه اهداف و تجمعات شیعه در کشور دست به حملات فرقهای نزد و بیشتر از آن پیام شدید اللحنی است که ایمن الظواهری، رهبر القاعده به ابومصعب الزرقاوی، رئیس شاخه القاعده در عراق فرستاد و در آن نسبت به کشتن مردم این فرقه با خودروهای بمب گذاری شده هشدار داد و گفت، این اقدام خروج از ارزشهای اسلامی است.
مشکل بزرگ طالبان این است که بیش از ۲۰ سال در برابر اشغالگری آمریکا مقاومت کرده و هزاران کشته داده و پیروز شده است. مصیبت دومش در نگاه آمریکاییها استقبالش از چین، عمق بخشی به روابطش با ایران و دوستی با روسیه است یعنی مثلثی که دشمن قسم خورده آمریکاییهاست و دقیقا به همین دلیل تصمیم گرفته شد حکومت طالبان تضعیف و بعد هم سرنگون شود.
دولت بایدن که شرق آسیا و مقابله با خطر چین بر نفوذ و رهبری خود را اولویت اصلی سیاست راهبردی خارجی قرار داده است میخواهد مدل آشفته و تفرقه افکن خونین سوریه را در افغانستان پیاده کند. میخواهد با پذیرش گروههای تندرو و حمایت از آنها و تمرکز بر ایغورهای مسلمان (ترکستان شرقی) که مناطق آن با افغانستان هم مرز است، این کشور را به سکوی پرتابی برای ایجاد ناامنی در چین تبدیل کند.
نکته جالب توجه اینکه تشکیلات افراطی خراسان در حال حاضر در منطقه کوهستانی ناهموار "تورا بورا" در نزدیکی مرز افغانستان و چین مستقر است و همین مساله امکان دسترسی به این تشکیلات را دشوار میکند و نکته متناقض اینکه این منطقه تورا بورا و اطراف آن مقر مورد علاقه القاعده و مرکز عملیات آن بود که دو سال پیش غارهای این تشکیلات با جنگنده آمریکایی از نوع "بی۵۲" با بمبی که بیش از ۱۰ تن وزن دارد و میتواند تعداد زیادی از این غارها را تخریب کند، بمباران شد.
نزاعهای فرقهای که معمار اصلی آن ژنرال برمر آمریکایی است در سوریه و نیز عراق شکست خورده و در لبنان هم شکست خواهد خورد؛ اما به نظر میرسد در میان مدت و دراز مدت در افغانستان جواب دهد.
گرچه بسیاری با ایدئولوژی افراطی اسلامی طالبان مخالفند؛ اما این گروه تنها دو ماه است که قدرت را در دست گرفته و بلافاصله نسبت به پایه گذاری حکومت خود اقدام کرده است. طالبان خزانه خالی، فساد و آشوب را از دولت اشرف غنی، مزدور فراری آمریکا تحویل گرفته است و به همین دلیل نقطه ضعف آن بخش امنیتی خواهد بود.
پیش بینی آینده پروژه فتنه آمریکا در افغانستان و دستاوردهای آن دشوار است؛ اما میتوان در این حد پیش بینی کرد که ممکن است این پروژه در چند ماه یا چند سال بخصوص در سطح آشوب و انفجارهای انتحاری موفقیت آمیز باشد اما در نهایت شکست خواهد خورد و اوج این شکست جایی است که طالبان به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با پذیرش گروههای تندرو مانند القاعده به انتقام گیری از منافع آمریکا برخیزد. نباید فراموش کرد که نخستین دولت طالبان در سالهای ۱۹۹۶ - ۲۰۰۱ هم در محاصره شدید آمریکا به سر برد و تنها سه کشور امارات، عربستان و پاکستان این حکومت را به رسمیت شناختند و اکنون نیز طالبان میتواند ۵۰ سال بدون به رسمیت شناخته شدن از سوی آمریکا زندگی کند؛ البته اگر آمریکا به عنوان یک ابرقدرت باقی بماند.
برجستهترین ویژگی اهل آخرت
آیت الله مصباح یزدی در رمضان ۱۴۳۵ پیرامون موضوع «محبت خدا» سخنانی را در دفتر مقام معظم رهبری ایراد کردند که گزیده ای از این مباحث در شماره های مختلف خدمت علاقه مندان عرضه خواهد شد.
حیا؛ برجستهترین ویژگی اهل آخرت
- اشاره
گذشت که خداوند متعال در شب معراج خطاب به پیغمبر اکرم صلواتاللهعلیهوآله فرمود: با دنیا و اهل دنیا دشمنی کن، و با اهل آخرت دوستی پیشه کن. آن حضرت سؤال کردند: اهل دنیا و اهل آخرت چه کسانی هستند؟ خداوند نیز اوصافی را برای هر یک ذکر فرمود.
در جلسه گذشته به بحث درباره اهل دنیا پرداختیم. در ادامه این حدیث، برای اهل آخرت که از ایشان به عنوان أَهْل الْخَیْر نیز یاد شده، اوصافی بیان گردیده که اکثر آنها در نقطه مقابل صفات اهل دنیاست. اهل دنیا پر خورند؛ اهل آخرت کمخوراکند؛ آنها پر حرفند؛ اینان کمحرف و اهل سکوتند. اما صفتی که به عنوان اولین و برجستهترین ویژگی اهل آخرت ذکر شده، «حیا» است. یَا أَحْمَدُ! إِنَّ أَهْلَ الْخَیْرِ وَ أَهْلَ الْآخِرَةِ رَقِیقَةٌ وُجُوهُهُمْ کَثِیرٌ حَیَاؤُهُمْ[۱]. معادل رقیقة الوجه در ادبیات فارسی کمرو و باحیا است.
در خصوص «حیا» نظرات مختلفی وجود دارد. در بسیاری از مواقع، حیا معادل کمرویی و خجالتی بودن حساب شده، و در برخی از فرهنگهای رایج دنیا آن را مذمت میکنند.
از جمله بعضی از روانشناسان معتقدند کودک باید در همه زمینهها آزاد باشد، تا هر کاری که خواست انجام دهد و هر امری که کودک را محدود کند، مانع رشد کودک است. به عقیده این روانشناسان، حیا طفل را محدود میکند و موجب میشود کمرو و خجالتی شود و نتواند مقصودش را درست بیان کند و در مقام دفاع از خود برآید؛ از همینرو، آنها حیا را صفت خوبی نمیدانند.
متأسفانه اغلب روانشناسان ما هم که دانش خود را از متون روانشناسی غربی فراگرفتهاند، همین مسایل را در مراکز آموزشی و تربیتی ترویج میکنند. در رسانهها و فیلمها هم حیا که اولین و برجستهترین صفت اهل آخرت و اهل خیر است، مورد مذمت قرار میگیرد. حال، آیا ما باید فرهنگ جدید را بپذیریم، یا این حدیث و امثال آن را که نه تنها حیا را صفتی پسندیده، بلکه امری لازم معرفی میکنند؟
در بعضی روایات گفته شده: لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ لَه[۲]؛ کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد. در روایتی دیگری نقل شده: الْحَیَاءُ وَ الْإِیمَانُ مَقْرُونَانِ فِی قَرْنٍ فَإِذَا ذَهَبَ أَحَدُهُمَا تَبِعَهُ صَاحِبُهُ[۳]؛ ایمان و حیا با هم جفت هستند؛ اگر یکی از آنها برود، دیگری هم به همراهش میرود. نظیر چنین روایاتی فراوان است. در فرهنگ قدیم کشور ما هم حیا داشتن صفت مطلوبی بود و یکی از بدترین ناسزاها «بیحیا» بود. اما امروزه با حیا بودن و خجالت کشیدن صفت ناپسندی معرفی میشود.
چیستی حیا
برای پاسخ به این سؤال ابتدا لازم است با مفهوم «حیا» آشنا شویم. این واژه که معادل فارسی آن «شرم» است، حالت و احساسی انفعالی است که بر اثر اطلاع از نقص یا عیب در شخص ایجاد میشود. چنانکه میدانید، آدمی فطرتاًٌ خودش را دوست دارد و بر همین اساس، برای خودش ارزش، احترام و کرامت قائل است و دوست دارد نزد دیگران عزیز باشد و مردم به دیده حقارت به او نگاه نکنند.
از سوی دیگر بشر بر اساس فطرت، عقل، یا با استفاده از نظامهای ارزشی و دینی اموری را به عنوان نقص، عیب، و زشتی میپذیرد. این عیوب ممکن است تکوینی باشند؛ مثل عیوب جسمی که هر کس به آنها مبتلا باشد، سعی میکند آنها را از چشم دیگران بپوشاند. همچنین ممکن است امری را همه عقلای عالم زشت و ناپسند بدانند. به عنوان مثال، با وجود اینکه در برخی از کشورها پوشیدن لباسهای کوتاه و نیمهعریان رواج یافته، اما هنوز همه جوامع ظاهر شدن در میان مردم به صورت لخت مادرزاد را کاری ناشایست میدانند.
بعضی امور نیز بر اساس نظام ارزشی مورد قبول یک جامعه ناپسند است و کسانی که آن نظام ارزشی را پذیرفتهاند، آن کار را عیب میدانند. چنین رفتارهایی ممکن است در سایر محیطها یا دیگر زمانها که مردم تابع آن نظام ارزشی نیستند، ناپسند دانسته نشود. کسی نقل میکرد: حدود سی سال قبل به کانادا رفته بودم. یکی از روزها که در پارک مشغول قدمزدن بودم، از شدت گرما کتم را از تن درآوردم. ناگهان پلیس جلوی مرا گرفت و گفت: کتت را بپوش! اینکار خلاف عفت عمومی است. این در حالی است که امروز، بعد از گذشت سی سال، در همان کشور حتی زنها با لباس نیمهعریان در انظار عموم ظاهر میشوند و کسی این کار را خلاف عفت عمومی نمیداند! این امر ناشی از تغییری است که در نظام ارزشی این جامعه رخ داده است.
امور دیگری مانند دین، اخلاق عمومی، قانون و فرهنگ نیز میتواند در صحیح یا غلط دانستن رفتارها مؤثر باشد. در هر حال، صرف نظر از ملاک ناپسند دانستن یک ویژگی یا رفتار، فرد نمیخواهد آنچه را همه زشت و ناپسند میدانند، از او دیده شود، زیرا در این صورت نزد دیگران به عنوان فردی پست و حقیر، و بیادب که اخلاق عمومی را رعایت نمیکند، شناخته شده و از حرمتش کاسته میشود.
حالتی انفعالی که در اثر آشکار شدن عیب یا رفتار ناپسند کسی نزد دیگران، در او ایجاد میشود، شرم و حیا نامیده میشود. آدمی فطرتاً برای پیشگیری از به وجود آمدن چنین حالتی سعی میکند عیوبش ظاهر نشود، یا اگر رفتار ناشایستی از او سر زد، آن را جبران کند. البته ممکن است فطریات افراد جامعهای بر اثر عوامل گوناگون ضعیف و کمرنگ شده باشد و این مسایل برای ایشان اهمیتی نداشته باشد. اما برای ما که اهل قرآن و دین هستیم، این مطالب با استفاده از آیات و روایات قابل درک است.
حیا؛ نهفته در فطرت بنیآدم
خداوند پس از آفرینش آدم و حوا، آنها را در جنتی ساکن کرد و آنها را از خوردن میوه یکی از درختان آن جنت منع کرد. اما شیطان آنها را فریفت، و با وسوسه ایشان را به خوردن میوه درخت ممنوعه ترغیب کرد. فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا[۴]؛ زمانی که آنها از میوه آن درخت خوردند، عیبهایشان ظاهر شد. البته ما دقیقاً نمیدانیم این بدیها چه بوده و چگونه ظاهر شد. همینقدر میدانیم که با خوردن میوه آن درخت، آدم و حوا متوجه زشتیهایی در بدن خود شدند که از دیدن آنها شرمنده گردیده، و با استفاده از برگ درختان در صدد پوشاندنش برآمدند. چه عاملی موجب شد که آدم و حوا در پی مخفی کردن عیبهای خود برآیند؟ مگر انسان دیگری در آنجا حاضر بود و ایشان را میدید؟ آیا این کار را از جایی آموخته بودند؟ از اینجا میتوان فهمید که این رفتار ریشه در فطرتشان داشته است؛ چون هنوز دستور دینی، یا توصیهای اخلاقی صادر نشده بود، فرهنگ یا سابقه رفتار گذشتگان نیز وجود نداشت.
تنها تحلیلی که برای این رفتار میتوان ارائه کرد، این است که از آشکار شدن زشتی و عیبشان احساس حقارت میکردند. حاصل این امر که ریشه در معرفتی فطری دارد و به صورت یک احساس پدیدار میشود، «حیا» نام دارد.
اما آیا حیا خوب است، یا بد؟ آیا همه جا این چنین است، یا به تناسب شرایط و موقعیتهای مختلف ممکن است خوب یا بد باشد؟ اگر کسی متوجه عیب یا نقصی در وجود خود شد که دوست ندارد دیگران از آن مطلع شوند، ولی با وجود اینکه میتوان آن را برطرف کرد، به پوشاندن عیبش اکتفا کند، آیا این کار درست است؟ مثلاً همه ما کمابیش از اینکه نزد دیگران فردی ناآگاه جلوه کنیم، پرهیز داریم. اما برخی مردم از سؤال کردن از دیگران برای برطرف کردن ناآگاهیشان خجالت میکشند. آیا این رفتار درست است؟
بدون شک، توجه پیدا کردن نسبت به عیب و نقص خوب است؛ چون تا زمانی که کسی از نواقص خود مطلع نباشد، نمیتواند درصدد رفع آنها برآید. پوشاندن و مخفی کردن عیب خود از دیگران هم امری فطری و شایسته است؛ چون موجب حفظ ارزش و احترام شخص میشود. اما کوتاهی کردن در رفع عیب که امری جدای از حیا و خجالت کشیدن است، کار درستی نیست. آدمی باید از نادانی خود خجالت بکشد؛ اما برای برطرف کردن عیبش، باید مجهولات خود را از دیگران بپرسد. هم چنانکه یک بیمار برای مداوای بیماریش باید به جای مخفی کردن آن، به پزشک مراجعه کند. پس مذمت کردن کسانی که به عیبی مبتلا هستند، به خاطر خجالت کشیدن آنها از آن عیب نیست؛ بلکه به خاطر کوتاهی و تنبلی کردن در رفع آن عیب است.
در واقع حیا نتیجه علم و آگاهی از وجود یک عیب در انسان، و امری فطری است که خداوند آن را در وجود آدمی قرار داده، تا به وسیله آن در شخص انگیزهای برای رفع عیب و حرکت به سوی کمال ایجاد شود. نمیتوان کسی را به خاطر این مسأله مذمت کرد. آنچه مذموم است تنبلی کردن در رفع عیب و نقص است.
آنچه امروزه در روانشناسی مورد مذمت قرار میگیرد، مربوط به این بخش دوم از رفتار آدمی است. کسی که نمیتواند حرفش را درست بزند، یا در برابر تعرض دیگران از خود دفاع کند، بیعرضگی و تنبلی او در رفع این نقص مذموم است. این ربطی به حیا ندارد؛ در حالیکه برخی بین احساس حاصل از توجه به عیب و نقص، و تلاش در جهت رفع آن خلط کرده و با توجه به اینکه بسیاری از افراد در چنین موقعیتی به دنبال رفع نقص خود نیستند، آن احساس را در این امر دخیل دانسته، آن را نیز مذمت میکنند. در حالیکه خداوند این احساس را در درون آدمی قرار داده، تا به واسطه آن شخص در صدد رفع عیب خود برآید، یا از تکرار رفتار ناشایستش جلوگیری کند.
حکمت خجالت کشیدن این است. پس، نه تنها حیا بد نیست، بلکه هر چه حیا در انسان قویتر باشد، انسان انگیزه بیشتری برای تلاش در جهت رفع نواقص و حرکت به سوی کمال دارد. برای تشخیص امور زشت و ناپسند نیز ملاکهایی وجود دارد.
بهترین معیار برای متدینین در این زمینه دستورات خدا و پیغمبر است. هر چند متأسفانه بسیاری از افراد در رفتارهایشان تحت تأثیر فرهنگ غربی قرار دارند و خیلی از اموری که در دین ناشایست معرفی شده را بد نمیدانند. از سوی دیگر با مذمت حیا و خجالت کشیدن، تدریجاً نسلهای آینده بیشرمتر از گذشته میشوند و به این امر افتخار هم میکنند!
حیا؛ قرین ایمان
بر خلاف فرهنگ امروز دنیا که حیا را عیب میداند، در اسلام حیا، اصل ایمان و قرین آن معرفی شده است. اسلام میگوید اگر حیا برود، ایمان هم همراه آن میرود؛ اما فرهنگ جهانی اقتضا میکند که آدمی خودش را از این قید و بندهای بیجا خلاص کند! اهل آخرت تحت تأثیر این تلقینات واقع نمیشوند و اجازه نمیدهند عورات و عیوبشان ظاهر شود؛ علاوه بر اینکه از رفتار ناشایست خود عذرخواهی کرده و سعی میکنند نقائص رفتار خود را اصلاح کنند. همچنانکه آدم و حوا پس از آنکه زشتیهایشان ظاهر شد، و متوجه شدند کار بدی انجام دادهاند، حیایشان موجب شد درصدد جبران برآیند. از همینرو، برای عذرخواهی به خدای متعال عرض کردند: إِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ[۵]. این توبه نتیجه همان حیاست. اگر آدم و حوا متوجه اشتباهشان نشده بودند و از آن خجالت نمیکشیدند، توبه هم نمیکردند. از اینجا میتوان فهمید عذرخواهی کردن و در صدد جبران اشتباه برآمدن نیز امری فطری است. پس حیا که امری فطری است، احساسی است که در اثر ظهور یک عیب، یا صادر شدن یک کار زشت در درون انسان حاصل میشود.
این احساس برای کسی به وجود میآید که آن کار را ناپسند و زشت بداند، و از همینرو نمیخواهد با آشکار شدن آن برای دیگران، از احترامش کاسته شود و اگر کسی از رفتار ناشایستش آگاه شود، درصدد عذرخواهی بر میآید.
مفهوم حیا در فرهنگ اسلامی دایرهای وسیعتر از سایر جوامع دارد. پیامبر صلواتالله علیه ضمن وصایای خود به جناب ابوذر میفرمایند: من به خاطر شرم از دو فرشته همراهم، هنگام قضای حاجت سر و رویم را میپوشانم.[۶] همچنین نقل شده است: جناب سلمان در تمام عمرش (که برخی آن را تا حدود سیصد و پنجاه سال گفتهاند)، از شرم حتی یک مرتبه به عورتش نگاه نکرد. در فرهنگ اسلامی دایره حیا منحصر به آدمیان نیست. اولیای خدا از این که فرشتگانی که مأمور نوشتن اعمالشان هستند، از کار زشت یا عیبشان آگاه شوند، نیز خجالت میکشند؛ و بالاتر از همه، از خدا خجالت میکشند. به همین دلیل در خفا و تنهایی هم مرتکب گناه نمیشوند؛ چون خدا را حاضر میبینند و از انجام خلاف در محضر او خجالت میکشند.
حیا باعث میشود که انسان مرتکب گناه نشود. در دعای بعد از زیارت امام رضا صلواتاللهعلیه آمده است: رَبِّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ اسْتِغْفَارَ حَیَاء؛ یعنی خدایا من از این که در حضور تو گناه کردم، خجالت میکشم. این خجالت در بعضی از اشخاص آن قدر تقویت میشود که به خدا عرض میکنند: خدایا! مرا در آتش جهنم بسوزان، تا از خجالت تو در آیم. «حیا» عاملی است که تا این حد میتواند در جلوگیری از گناه مؤثر باشد. اما شیاطین برای آلوده کردن ما به گناه به دنبال آن هستند که این عامل را از ما بدزدند. از همینرو، مغلطه کرده و میگویند آدم با حیا و خجالتی انسان ضعیفی است که قدرت دفاع از خودش را ندارد! این افراد برای ترویج آزادی مورد نظر خودشان هم از راه مغالطه وارد شدند. مگر نگفتند: همچنان که یک پرنده از رها شدن از قفس خوشحال میشود، آدمی هم باید به دنبال آزادی باشد تا بتواند هر کاری خواست انجام دهد؟! مگر شیاطین برای توجیه کلام خود با تمسک به این فرمایش سیدالشهداء علیهالسلام که إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاکُمْ[۷]، نگفتند: اگر آزادی بد است، چرا امام حسین بنیامیه را به آن سفارش کرد؟! عدهای نیز فریفته این مغالطات شدند؛ غافل از اینکه «آزادی» معانی و کاربردهای متفاوتی دارد که هر یک از آنها ارزش خاص خود را دارد و بعضی از آنها ضدارزش است، و نباید آنها را با یکدیگر خلط کرد. این یکی از شیوههای کسانی است که به دنبال گمراه کردن مردم هستند.
برای از بین بردن «حیا» در جامعه اسلامی نیز چنین مغالطهای ترتیب داده و گفتند: آدم باحیا ضعیف است و نمیتواند از خودش دفاع کند؛ پس حیا خوب نیست. غافل از اینکه آنچه بد است، بیعرضگی و تنبلی است؛ نه احساسی که از آگاهی و توجه نسبت به عیب و نقص در آدمی به وجود میآید.
این احساس میتواند عامل و انگیزهای برای رفع عیب و نقص شود و انسان را به راه رشد و تعالی سوق دهد. با این وجود آیا میتوان گفت حیا بد است؟
بزرگان ما نمونههایی مثالزدنی از حالت حیا داشتند. نقل شده است که مرحوم حاج شیخ محمدحسین اصفهانی از شدت حیا، هنگام درس دادن نمیتوانست به صورت کسی نگاه کند و هر گاه سرش را بلند میکرد، بلافاصله نگاهش را پایین میانداخت. من، خودم مرحوم آیتالله حجت را دیده بودم که هنگام راه رفتن در کوچه به دیگران نگاه نمیکرد؛ و همیشه نگاهش به آسمان بود.
مرحوم آیتالله علامه طباطبایی هم موقع تدریس به صورت کسی نگاه نمیکردند و چشمانشان به سوی بالا بود؛ و کمتر پیش میآمد که به صورت کسی نگاه کنند. حیا حالت مطلوبی است که موجب میشود انسان احترام طرف مقابل را حفظ کند؛ همچنانکه میتواند ریشه بسیاری از صفات خوب دیگر نیز باشد. از همینرو، در این حدیث به عنوان برجستهترین صفت اهل آخرت ذکر شده است.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
پی نوشت ها:
[۱]. بحار الأنوار، ج۷۴، ص: ۲۸.
[۲]. الکافی، ج۲، ص: ۱۰۶، باب الحیاء.
[۳]. همان، ص: ۱۰۷.
[۴]. اعراف(۷) / ۲۲.
[۵]. اعراف(۷) / ۲۳.
[۶]. رک: الأمالی للطوسی، ص ۵۳۴؛ یَا أَبَا ذَرٍّ،... اسْتَحِ مِنَ اللَّهِ، فَإِنِّی وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَأَظَلُّ حِینَ أَذْهَبُ إِلَی الْغَائِطِ مُتَقَنِّعاً بِثَوْبِی أَسْتَحِی مِنَ الْمَلَکَیْنِ اللَّذَیْنِ مَعِی.
[۷]. کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۲، ص: ۵۱.
حکومت جهانی مهدوی و اصول آن براساس گزاره های تاریخی و روایی معتبر
حكومت امام مهدي (عج) با تمام حكومت هاي موجود در عالم متفاوت است ؛طبق آنچه از روايات به دست ما رسيده است حكومت حضرت مهدي (عج) داراي ويژگي هاي خاص ذيل مي باشد:
- رعایت عدالت:
در رأس اين حكومت حاكمي معصوم و مقتدر حكمراني مي كند كه در كارهايش هيچ خطا و اشتباهي صورت نمي گيرد و عدالت را به نحو كامل پياده مي كند امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: «آن حضرت عدالت را در حق خلق رعايت مي كند[1]».
- فراوانی رزق و روزي
در زمان آن حضرت به جهت اینکه خرد انسان دراوج خود باشد محوریت عقل سبب کاسته شدن مطامع است و اين عاملی است برای کاستن از حرص و طمع تا مردم نيازمند و محتاج نباشند؛ چنانچه از معصوم روايت شده كه: «اموال دنيا (جميع آن،آنچه درون آن و بيرون آن مي باشد) به سوي آن حضرت جمع مي شوند[2]».
در روايت ديگري آمده كه : «در زمان آن حضرت كسي پيدا نمي شود كه مستحق صدقه باشد چون بي نياز است و جميع مؤمنين بي نيازهستند[3]».
- عدالت در داوری
مهمترین مشکل جوامع امروزی مشکلات قضایی وپرحجم ترین پرونده های اجتماعی مربوط به قوه قضائیه است وشلوغ ترین نهادها نیز دستگاه قضاست ؛ این آسیبها اقتضا می کند که مردم چشم به راه قضاوت درست وعدالت باشند ؛ لذا یکی از ویژگی های حکومت مهدوی وجود دستگاه قضائي مقتدر در حكومت اسلامي آن حضرت می باشد كه مجرمان را به سرعت به مجازات مي رساند و باعث كم شدن گناه و فساد مي شود و روايت است كه: «در زمان حكومت حضرت، زنا، شرب خمر، ربا و... از بين مي رود...».[4]
- اوج آگاهی وعقلانيت برای مردم مردم
در این زمان یکی از نشانه های بلوغ عقلی جامعه رشد دینگرایی است به نحوی که مردم احكام اسلام را ياد گرفته و به آن عمل مي كنند در روايت آمده كه: «در زمان حكومت حضرت (عج) مردم به سوي عبادت و ديانت و شرع و نماز جماعت روي مي آورند و...[5]».
با عنايت به چنين شاخصه هايي براي حكومت امام مهدي (عج) مي توان اذعان نمود اگر چه زمينه هاي گناه و فساد در اين عصر بسيار محدود مي شود اما نمي توان گفت گناه و فساد و تباهي ريشه كن مي شود و هيچ كس اقدام به اين كار نمي كند، زيرا اين مسئله با اختيار و تكليف انسان در هر عصري منافات دارد اما با اين وجود نصايح كريمانه امام مهدي (عج) همواره راه را براي گناهكاران و فاسدان مي بندد و كارگزاران ايشان نيز همواره از پارسايان و شايستگان به شمار مي آيند بنابراين چنانچه گناه يا تخلفي صورت پذيرد حضرت با شايستگي با آن ها برخورد نموده و چنانچه شايستگي نصيحت شدن را داشته باشند، حضرت آن ها را نصيحت مي كند و اگر مستحق حد يا تعزير يا هر جريمه ديگري باشد، حضرت با آن ها برخوردي قاطعانه و سازش ناپذير خواهند داشت.
از روايات فراواني مي توان استفاده كرد كه برخورد حضرت با منافقان و كفار و فسادگران قاطعانه مي باشد و بدون هيچ تساهل و تسامحي ريشه فسادگران را بر مي كند و حق را به صاحبان حق برمي گرداند و عدالت را پياده مي کند. در روايات آمده كه:
1.«اشرار را هلاك مي كند و نيكان باقي مي مانند و كسي كه بغض به اهل بيت داشته باشد باقي نمي ماند[6]».
2.«حدود خداوند بر خلق جاري مي شود و خداوند حق را به اهلش بر مي گرداند[7]».
3.«حضرت داخل كوفه مي شود و تمام منافقين را به قتل مي رساند...[8]».
4.«حضرت امر به عدالت مي كند و آن را پياده مي كند و نهي از منكر مي كند و از آن دوري مي كند...[9]».
5.«هنگام قيام قائم ما (عج): به عدالت حكم مي كند و جور رفع مي شود و راهها امن مي شود...[10]».
و بسياري از روايات ديگر كه دال بر اين مطلب است كه حضرت هيچ ظلمي و فسادي را پايدار نمي گذارد و چنانچه در روايت آمده «يملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً[11]».
به طور خلاصه می توان گفت اصول حاکم بر ساختار نظام سیاسی و چارچوب کلی حکومت مهدوی براساس نصوص روایی عبارتند از:
1ـ ضرورت الهی بودن حکومت.
2ـ اسلامی بودن قوانین.
3ـ ضرورت مشروعیت الهی مجریان یعنی مجریان قانون باید افراد صالح و لایق باشند.
4ـ توجه به جایگاه مهم مردم به عنوان مبدأ شکل گیری و کارآمدی همه نهادهای حکومتی.
5ـ نظارت دقیق بر عمال حکومت به خاطر خطاپذیری آنان.
ب) تشکیل حکومت در هر جامعه عقلاً مستلزم وجود ساختارها و نهادهائی جهت اداره هر چه کارآمدتر است منتهی ساختارها به مقتضای گستردگی و عدم گستردگی جامعه و نیز مقتضیات زمان و مکان فرق می کند.[12]
پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ به مقتضای شرائط زمان و مکان اقداماتی را برای حکومت اسلامی تدبیر فرمودند :
1ـ تشکیل کادر سیاسی و شورای اداری مدینه که این کار بعد از پایان پيمان دوم صورت گرفت و حضرت یک گروه 12 نفری از نمایندگان خود را در رأس قبایل به عنوان نقباء انتخاب کرد و هر یک را برای اداره امور قبیله خود قرار داد و هر یک از این نمایندگان سه نائب رئیس داشت و پیامبر ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ برای اداره کل نمایندگان رئیسی تعیین نمودند بدین ترتیب مجموعه شورای سیاسی مدینه از 49 نفر تشکیل می یافت که به امور اقتصادی، اجتماعی و... رسیدگی می کردند و شخص پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در رأس قدرت قرار داشت و تمامی مسائل در نهایت با تصمیم گیری شخص ایشان حل می شد.[13]
2ـ سیاست پیامبر(ص) در اداره امور جامعه بر اساس مشورت می چرخید و خدا او را مأمور به مشورت نموده بود.[14]
3ـ تنظیم ساختار قضائی و تعیین قضات و اعزام آن ها به شهر های مختلف.
5ـ نصب فرمانداران و صدور و ابلاغ بخش نامه های حکومتی.
6ـ تنظیم و اجرای عهد نامه ها و معاهدات بین گروه های مختلف در مدینه و برقراری مؤاخات بین مسلمانان.
7ـ بر اندازی قدرت جمعی مشرکان واعلان برائت از آنان.
این ها نمونه اي از سیره پیامبر خاتم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ راجع به برقراری حکومت اسلامی است و از روایات[15] بسیاری استفاده می شود که روش حکومت امام زمان همان روش پیامبر اسلام می باشد و ایشان برای پیاده کردن دستورات اسلام قرآن را که قانون اساسی حکومتش می باشد محور قرار داده و می خواهد آرمانی ترین نظام عادلانه را در جهان ایجاد کند نظامی که قانون آن قرآن و مجریان آن 313 نفر به تعداد مجاهدین جنگ بدر و بودجه آن همان ثروت ها و برکاتی است که از آسمان به موقع می بارد و زمین خزائن خود را بیرون می دهد.
همان گونه که ذکر شد اصحاب خاص حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ 313 نفرند لکن در عین حالی که همه آن ها از اولیاء الله هستند دارای یک مقام نیستند بلکه یک نفر از آن ها (حضرت مسیح روح الله) سمت وزیری حضرت را دارد و 12 نفر دیگر که به آن ها نقباء گفته می شود در مرکز حکومت خدمت حضرت هستند و طبیعی است که بر اساس دستور قرآن خیلی از امور را حضرت با مشورت انجام می دهد که در این جا نمونه اي از مشورت حضرت را با یارانش می آوریم:
یکی از یاران حضرت، سفیانی را دستگیر می کند و هنگام نماز عشا او را به نزد حضرت صاحب الامر می آورد امام ـ علیه السلام ـ با اصحاب خاص خود مشورت می کند و آنان به قتل او رأی می دهند و او را می کشند.[16] و از اینجا معلوم می شود که در حکومت حضرت به مسأله مشورت اهمیت داده می شود.
دسته دیگری از اصحاب به «گواهان و ناظران اعمال» خوانده می شوند و مأموریت آن ها نظارت بر عملکرد عمّال حکومت امام زمان و دیگر انسانهاست و بدین وسیله و نیز با استفاده از وسائل و ابزار پیشرفته زندگی در عصر حکومت امام زمان، به گونه اي که عالم مانند کف دست دیده می شود، از تجاوز و انحرافات جلوگیری می شود و این ابزار پیشرفته در خدمت انسان، تقویت ایمان و تربیت بشریت قرار می گیرد. دسته دیگر از اصحاب امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ سمت فرماندهی ارتش، قضاوت، امامت و حکومت بر شهرها را بر عهده دارند.[17]
ما اعتقاد نداریم که حضرت همه کارهای حکومت خویش را با معجزه انجام دهد بلکه با گماردن عمّالی توانمند، مهذب و لایق، کارهایش را به پیش می برد. عمالی که امام صادق ـ علیه السلام ـ در توصیف آنان می فرماید: «نشان سجده بر پیشانی آن ها نقش بسته است آن ها شیران روز و زاهدان شب اند...»[18]
چنین کارگزاران و مهره های لایق را جذب می کند و آن ها را به شهرها می فرستد و به آن ها دستور می دهد که به عدل و احسان عمل نموده و شهر ها را آباد کنند.
با چنین یارانی دستگاه قضائی بیدار و آگاهی را بوجود می آورد که نسبت به مجرمان مراقبت شدید و دقیق دارند و مجرمان نمی توانند از چنگ شان فرار کنند و از عدالت سرباز زنند در چنین عصری برخی[19] از روایات راجع به خود حضرت می گوید ایشان هم طبق قانون دادرسی محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ داوری می کند یعنی هم به موازین ظاهری دادرسی می شود که آن ها عبارتند از اقرار، گواهی گواهان و امثال آن و هم از طرق روانی و علمی برای کشف مجرمان و جنایتکاران استفاده می کند، همان امری که از روایات در مورد داود ـ علیه السلام ـ نقل شده است، که ایشان بر حسب باطن، قضاوت می کرده است و شاهد و گواه نمی خواسته است.
بنابر این حضرت برای تحقق بخشیدن به اهداف انبیاء و اجرای عدالت جهانی هم از توانمند ترین نیروها استفاده می کند و هم خود حضرت بر عمّال و کارگزاران خویش مراقبت شدید دارد.
آری مطابق برخی روایات یکی از علامات و روش های حضرت دقت حساب رسی نسبت به کارگزاران حکومتش است.[20]
روش آن حضرت نسبت به مستکبران و کافران لجوج که قابل هدایت نیستند کشتن و نابود کردن است زیرا بعد از آمدن و رفتن 124هزار پیامبر و اوصیای هر یک، ديگر حجت بر اولین و آخرین نسل بشر تمام شده و دیگر آن روزگار که اولیاء و انبیاء از دم تيغ دشمنان شان بگذرد گذشته است و روزگار موعظه به پایان رسیده است.
[1] . شيخ طوسي، علل الشرايع، قم، مکتبة الحيدرية، ج1، ص161.
[2] . كوراني عاملي، علي، معجم الأحاديث حضرت مهدي (عج)، ج3، ص323، حديث شمارة 866.
[3] . همان، ج5، ص61، ح181.
[4] . باقر شريف قرشي، كتاب حيات امام مهدي (عج)، دارالمؤلف، ص292، (در يك جلد).
[5] . همان، ص292.
[6] . همان، ص292.
[7] . معجم احاديث حضرت مهدي (عج)، همان، ج3، ص410، ح965.
[8] . همان، ج3، ص308، ح847.
[9] . همان، ج5، ص44، ح146.
[10] . همان، ج5، ص61، ح1484.
[11] . همان، ج5، ص337، ح1774.
[12] . دیلمی، احمد، نشر معارف، ، 1381، مقدمه بر مبانی حقوقي کلامی نظام سیاسی در اسلام، ص 149، و علامه طباطبایی، سید محمد حسین، جمع آوری و تنظیم از سید مهدی آیت اللهی، جهان آرا، بی تا، فراز هایي از اسلام، ص 99.
[13] . ابن هشام، سیره النبویه، مطبعه المصطفی، الحلبی، قاهره، 1960، ج 2، ص86.
[14] . شوری / 38، و آل عمران / 159.
[15] . علامه مجلسی، محمد باقر، بیروت، لبنان، موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403 هـ.ق، بحار، ج 52، ص 291 به بعد.
[16] . کورانی، علی، سازمان تبلیغات، دوم، 1371، عصر ظهور، ص 337.
[17] . شیخ الرئیس، شیخ عباس، قم، عصر ظهور، دوم، 1384، موعود امم، ص 165، و مهدی موعود، ص 983.
[18] . بحار الانوار، ج 52، ص 386.
[19] . بحار، ج 52، ص 291.
[20] . مشرقین، چهارم، 1379، نهج البلاغه خطبه 138 و المهدی الموعود.
چگونه به کسی که دین ندارد اثبات کنیم کودک ۵ ساله امام میتواند باشد؟
پاسخ سؤال در قالب چند نکته تقدیم میگردد.
نکته اول:
در ابتدا باید به این نکته توجه داشته باشید که هرچند اصل ضرورت وجود امام و مسئله امامت یک مسئله عقلی بوده و از اصول مذهب امامیه به حساب میآید، اما مسائلی هم چون تعداد امامان، مصداق امام، سن و سال امام و... همگی از مسائل درون دینی بوده و اقامه دلیل عقلی برای آن بیمعناست! چه اینکه در اینجا راهی برای عقل به جهت یافتن مصادیق و کیفیت آن نیست. درنتیجه برای کسی که دین را قبول ندارد، ابتدا باید از اثبات وجود خدا، ضرورت بعثت انبیاء و حقانیت دین شروع کرد و بعد با پذیرش عقلانی آن مسائل، مسئله مصداق امام نیز به نحو درون دینی حل خواهد شد.
نکته دوم:
از نظر شیعه، انتخاب امامان از ناحیه خداوند صورت گرفته و ابلاغ و معرفی ایشان از دو طریق حاصل میشود:
۱. روایاتی که از طرف پیامبر(ص) به دست ما رسیده است.
۲. روایاتی که در آن هر امامی امام بعد از خود را معرفی نموده است.(۱)
برخی از این روایات تنها به تعداد امامان بعد از رسول اکرم(ص) اشاره داشته (که در منابع معتبر اهل سنت نیز موجود است) و برخی نیز به صراحت نام ایشان را نیز بیان فرموده است (که صرفاً در منابع شیعه یافت میشود). به عنوان نمونه برای دسته اول به چند روایت اشاره میکنیم:
الف) قال رسول الله(ص): «إنَّ هذالامرَ لاینقَضی حَتّی یمضِی فیهِم اِثنا عَشَرَ خَلیفَةً؛ این امر (دین اسلام) به سر نیاید تا دوازده خلیفه و جانشین را پشت سر گذارد.»(۲) در روایات اهل سنت این نکته نیز قید شده که تمام این خلفا از قریش هستند. این احادیث قابل انطباق بر خلفای چهارگانه- معتبر نزد اهل سنت- نیستند زیرا کمتر از دوازده نفر هستند، همچنین قابل تطبیق بر پادشاهان اموی هم نیستند زیرا عدد آنها بیش از دوازده نفر است، علاوه بر اینکه بسیاری از آنها از قریش نیستند.
ب) قال رسول الله(ص): «لایزالُ اَمرُ النّاسِ ماضِیاً ما وَلّیهُمْ اثْنا عَشَرَ رَجُلاً... کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیش؛ تا آن که دوازده مرد بر آنها فرمان برانند کار مردم پیوسته بگذرد... که همگی آنان از قریش هستند»؛ و نیز قال رسول الله(ص): «إنَّ عِدَّةَ الخُلَفاءِ بَعدی عِدَّةُ نُقَباءِ موسی؛ شمار جانشینان من به تعداد نقبای موسی است»؛ و نیز «لایزالُ هذا الدّینُ قائِماً حَتّی یکونَ عَلَیکُمْ اِثنا عَشَرَ خَلیفَةً؛ تا وقتی که دوازده خلیفه و جانشین بر شما حکومت کنند دین پیوسته برپاست».(۳)
اما ازجمله روایاتی که نام امامان نیز در آن تصریح شده است میتوان به این روایت اشاره کرد:
هنگامی که آیه «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی اْلأَمْرِ مِنْکُمْ»(۴) نازل شد و اطاعت کسانی که به عنوان «اولو الامر» به طور مطلق، واجب کرد و اطاعت ایشان را همسنگ اطاعت پیغمبر اکرم(ص) قرارداد. جابر بن عبدالله انصاری از آن حضرت پرسید: این «اولوالأمر» که اطاعتشان مقرون به اطاعت شما شده چه کسانی هستند؟ پیامبر(ص) فرمودند: «هُمْ خُلَفائی یا جابِر وَ اَئِمَّةُ المُسلِمینَ مِنْ بَعْدی. اَوَّلُهُم عَلی بنُ اَبی طالب، ثُمَّ الحَسَنُ، ثُم الحُسَینُ، ثُم عَلی بنُ الحُسین، ثُم مُحَمّدُ بنُ عَلِی المَعروفُ فی التَّوراةِ بِالباقِرِ- سَتُدْرِکُهُ یا جابرُ، فَإذا لَقیتَهُ فَاقْرَأهُ مِنّی السَّلامُ- ثُمّ الصادقُ(ع) جَعفرُ بنُ مُحمدٍ، ثُم موسَی بنُ جَعفر، ثم علی بن موسی، ثم محمد بن علی، ثم علی بن محمد، ثم الحسن بن علی، ثم سَمِیی و کُنیمی حُجَّةُ اللهِ فی أرضِهِ وَ بَقِیتُهُ فی عِبادِهِ ابنُ الحسنِ بنِ عَلی....»(۵)
در تکیه امامیه بر اثبات وجود دوازده امام، روایات متعددی است که چه در منابع اهل سنت و چه در منابع شیعی به وجود دوازده نقیب و جانشین تصریح شده است و حتی اگر از ناحیه پیامبر گرامی اسلام روایتی دال بر امامت امامان دوازده گانه وجود نداشت، باز هم کلام خود ایشان در معرفی و ابلاغ امام بعدی به جهت عصمت و اتصال به علم غیب کافی بود.
نکته سوم:
اگر پذیرفتیم که در مسائل مصداقی و جزئی امامت نیازمند دلیل نقلی هستیم و اینکه خداوند باید مجوز چنین منصبی را صادر کند، در ادامه برای اثبات این مطلب که منصب الهی به کودکان نیز میرسد چند نمونه را از قرآن خدمت شما به عنوان شاهد بیان میداریم:
الف) یحیی بن زکریا(ع)
خداوند متعال، خطاب به حضرت یحیی میفرماید: «یا یحیی خُذِ الکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیناهُ الحُکمَ صَبِیاً»;(۶) «ای یحیی! کتاب آسمانی ما را به قوت فراگیر؛ و به او در همان سن کودکی مقام نبوت دادیم».
فخر رازی از عالمان اهل سنت درباره حکمی که خداوند به حضرت یحیی علیهالسلام داد میگوید:
«مراد به حکم در آیه شریفه همان نبوت است; زیرا خداوند متعال عقل او را در سنین کودکی محکم و کامل کرد و به او وحی فرستاد. این بدان جهت است که خداوند متعال، حضرت یحیی علیهالسلام و عیسی علیهالسلام را در سنین کودکی مبعوث به رسالت کرد، برخلاف حضرت موسی علیهالسلام و محمد صلی الله علیه و آله که آنان را در سنین بزرگ سالی به رسالت مبعوث کرد».(۷)
ب) عیسی بن مریم(ع)
قرآن میفرماید: « فَأَشَارَتْ إِلَیهِ قَالُوا كَیفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیا. قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِی الْكِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیا».;(۸) «مریم [پاسخ ملامت گران را] به اشاره، حواله طفل کرد; آنان گفتند: ما چگونه با طفل گهوارهای سخن گوییم؟ آن طفل گفت: همانا من بندۀ خدایم که مرا کتاب آسمانی و شرف نبوت عطا فرمود». قندوزی بعد از ذکر ولادت امام مهدی علیهالسلام مینویسد:
«گفتهاند که خداوند - تبارک وتعالی - او را در سن طفولیت حکمت و فصل الخطاب عنایت فرمود و او را نشانهای برای عالمیان قرارداد; همان گونه در شأن حضرت یحیی فرمود: «یا یحیی خُذِ الکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیناهُ الحُکمَ صَبِیاً»؛ و نیز در شأن حضرت عیسی فرمود: « فَأَشَارَتۡ إِلَیۡهِ قَالُواْ كَیۡفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِی ٱلۡمَهۡدِ صَبِیاً. قَالَ إِنِّی عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَیٰنِی ٱلۡكِتَٰبَ وَجَعَلَنِی نَبِیاً». خداوند، عمر حضرت مهدی علیهالسلام را به مانند عمر حضرت خضر علیهالسلام طولانی گردانید».(۹)
ج) شاهدی از اهل خانه زلیخا
قرآن در قضیه یوسف علیهالسلام و زلیخا میفرماید:(۱۰) «[به صدق دعوای یوسف] شاهدی از بستگان زن گواهی داد [مفسران گفتند کودکی در گهواره به اعجاز گواه صدق یوسف گردید] و گفت: اگر پیراهن یوسف از پیش دریده باشد، زن راستگو و یوسف از دروغ گویان است؛ و اگر پیراهن از پشت دریده است، زن دروغگو و یوسف از راست گویان است».
شیخ مفید (ره)، مینویسد:
«اهل تفسیر - غیر از عده کمی از آنها - اتفاق کردهاند در آیه شریفه «و شهد شاهد من اهلها...» که آن شاهد طفلی صغیر در گهواره بود. خداوند متعال او را به نطق درآورد تا حضرت یوسف علیهالسلام را از گناه فحشا تبرئه نموده و تهمت را از او زایل کند».(۱۱) گفتنی است که هرچند طفل پیامبر یا امام نبود; ولی از آن استفاده میشود که ممکن است کسی در سنین طفولیت، به نطق درآمده و به حق و حقیقت حکم کند.
بنابراین، این که کودک به نطق درآید و یا به حکمت و امامت برسد، نه تنها محال نیست بلکه از طریق قرآن و روایات میفهمیم که به شکل معجزه آسایی وقوع هم یافته است. نباید فراموش کنیم که خداوند قادر بینهایت است و بر هر کاری تواناست.
ازاین رو، محال نیست معجزاتی از جانب او رخ دهد؛ یعنی کارهایی که عقلا محال نیستند اما عادتاً رخ نمیدهند تا این که خداوند برای اثبات حقانیت راه و رسمی که به مردم معرفی کرده، از آنها استفاده کند تا حجت را بر مردم تمام کند. یکی از آنها به امامت رسیدن کودک و عالم شدن و پاسخ دادن به تمامی سؤالات سخت از جانب علمای دورانش بوده است.
پی نوشتها:
۱. برای آگاهی بیشتر از این روایات به «اصول کافی، ج۱، کتاب الحجه» مراجعه کنید.
۲. صحیح مسلم، ج۶، کتاب الاماره، باب الناس تبع لقریش، ص۳.
۳. برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر.ک: صحیح مسلم، ج۳، کتاب الامارة.
۴. نساء، آیه ۵۹.
۵. غایه المرام، ص۲۶۷، «اثبات الهداه»، ج۳، ص۱۲۳ و ینابیع الموده، ص۴۹۴.
۶. مریم(۱۹)، آیه ۱۲.
۷. تفسیر فخر رازی، ج۱۱، ص۱۹۲.
۸. مریم(۱۹)، آیه ۲۹.
۹. ینابیع المودة، ص۴۵۴.
۱۰. یوسف(۱۲)، آیات ۲۶- ۲۷.
۱۱. فصول المختارة، ص۳۱۶.
آیا امام حسن عسکری (ع) غیر از امام زمان (عج) فرزند دیگری هم داشتند؟
- سؤال
آیا امام حسن عسکری علیه السلام غیر از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه ) فرزند دیگری داشته اند؟
- پاسخ
امام یازدهم ما شیعیان حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام ـدر سال ۲۳۲ هـ . ق، در ماه ربیع الاول در شهر مدینه به دنیا آمد.[۱] آن حضرت با چند تن از خلفای عباسی معاصر بود از جمله مهتدی و معتمد عباسی.[۲] هر چند برخی از نویسندگان نام چند فرزند برای امام حسن عسکری علیه السّلام ذکر کرده اند اما قول مشهور و درست این است که از ایشان تنها یک فرزند، هم نام و هم کنیه با رسول خدا صلّی الله علیه و آله متولد شده است.
گفته شد برخی از نویسندگان چند فرزند برای امام حسن عسکری علیه السّلام ذکر کرده اند از جمله این فرزندان «محمد، موسی، فاطمه، عایشه، حسین و...»[۳] اما به یقین این اقوال صحیح نباشد.
دلایلی که ثابت می کند امام حسن عسکری علیه السلام فرزندی غیر از بقیة الله الاعظم ارواحنافداه نداشت
۱ - اتفاق علمای شیعه: علمای شیعه تنها فرزند امام حسن عسکری علیه السّلام را حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه ) می دانند و فرزنددیگری را ذکر نکرده اند. در این رابطه شیخ مفید که کتابش از اعتبار خاصی برخوردار است، می نویسد: امام بعد از امام حسن عسکری علیه السّلام فرزندش بود که هم نام و هم کنیه رسول خدا صلّی الله علیه و آله بود و امام حسن علیه السّلام به جز او فرزندی نداشت نه ظاهراً و نه باطناً ؛ مادر این فرزند کنیزی به نام نرجس بوده است.[۴]
کلینی در کافی می نویسد: فرزندی برای امام حسن عسکری علیه السّلام به دنیا آمد و او را محمد نام نهادند. [۵]
طبرسی در اعلام الوری همین قول را ذکر کرده است ومی نویسد: فردی از امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ سؤال کرد: آقای من آیا برای شما فرزندی هست؟ حضرت فرمود: بله. سؤال کرد، اگر امری اتفاق بیفتد در کجا از او می توانم سؤال کنم؟ حضرت فرمود: در مدینه.[۶]
علامه مجلسی در بحارالانوار می نویسد: اینکه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه ) برادری به نام موسی داشته باشد. این خبر غریب است.[۷]
۲ – اعتراف علمای اهل سنت : قندوزی که از علمای اهل سنت می باشد در باره امام زمان علیه السلام می نویسد که امام حسن عسکری علیه السلام یازدهمین امام شیعیان فقط یک پسر از خود به جای گذاشت که به حجت ، قائم ، مهدی و صاحب الزمان معروف است . وی در نیمه شعبان ۲۵۵ هجری قمری به دنیا آمد و وقتی پدرش از دنیا رفت وی پنج سال داشتند و اصحاب خاص و ثقات از به دنیا آمدن وی با خبر بودند . [۸]
۳ - دلیل تاریخی : یک دلیل تاریخی هم وجود دارد که قول مشهور را تأیید می کند. کلینی می نویسد: معتمد عباسی چون شنیده بود که از حضرت عسکری علیه السّلام فرزندی باقی مانده درصدد یافتن او برآمد و دستور داد عدّه ای از قابله ها، زنان و کنیزان آن حضرت را معاینه نمایند و اگر آثار حمل در آنها مشاهده شد گزارش کنند. نقل شده است که یکی از قابله ها به کنیزی شک کرد، از طرف خلیفه دستور داده شد که آن کنیز را در محلی تحت نظر قرار بدهند... سرانجام چون اثری از حمل ظاهر نشد آن کنیز آزاد گردید.[۹] معتمد برای آنکه وانمود کند که از امام حسن عسکری علیه السّلام فرزندی باقی نمانده و شیعیان از وجود امام بعدی نومید گردند، دستور داد، میراث آن حضرت میان مادر و برادر امام حسن عسکری علیه السّلام تقسیم شود: این تقسیم ارث دلالت بر این دارد که امام حسن عسکری علیه السّلام فرزند دیگری نداشته اند و با توجه به اینکه خلیفه نتوانسته بود امام مهدی ـ علیه السّلام ـ را پیدا کند بنابراین دستور می دهد که ارث امام تقسیم شود. علی بن عیسی اربلی می نویسد: شیعیان عقیده داشتند که از امام فرزندی باقی مانده است که امامت را بر عهده دارد.[۱۰] زیرا تعدادی از آنان فرزند خردسال امام را قبلاً دیده بودند.
نتیجه
عقیده علمای شیعه بر این است که تنها فرزند امام حسن عسکری علیه السّلام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) می باشد، که در سال ۲۵۵ هـ، متولد شده است و هم اکنون غایب هستند و به امر الهی ظهور می کند وجهان را پر از عدل و داد خواهند کرد. اقوال دیگری که در این رابطه هست مبنی بر داشتن فرزندانی دیگر، مورد قبول علمای شیعه و تاریخ و حتی علمای اهل سنت هم نمی باشد و این می رساند که اقوال دیگر را عده ای به پندار خود برای ضربه زدن به مکتب اصیل شیعه درست کرد اند که در مقابل این همه دلایل تاریخی بر اینکه امام حسن عسکری علیه السلام فقط یک فرزند داشت و آن حجت حق بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه می باشد ، چنین فرافکنی ها نتوانست پابر جا بماند و از سوی علمای شیعه و سنی ردّ گردید .
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. ارث، نویسنده:شیخ مفید، ج ۲.
۲. اعلام الوری، نویسنده:طبرسی، ج ۲.
پی نوشت ها:
[۱] . شیخ مفید، الارشاد، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، ۱۴۱۳ق، ج ۲، ص ۳۱۳.
[۲] . طبرسی، اعلام الوری، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، ۱۴۱۷ق، ج ۲، ص ۱۳۱.
[۳] . حسینی، سید محمد رضا، تاریخ اهل البیت(ع)، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، ۱۴۱۰ق، ص۱۱۲ به نقل از هدایة المخطوطه.
[۴] . شیخ مفید، پیشین، ص ۳۳۹.
[۵] . کلینی، کافی، تهران، مکتبه الصدوق، ۱۳۸۱، ج ۱، ص ۲۶۴.
[۶] . طبرسی، پیشین، ص ۲۵۱.
[۷] . سید محمد رضا حسینی، همان، ص ۱۱۲ به نقل از بحارالانوار، ج ۱۳، ص ۱۱۶.
[۸] . « ینابیع الموده لذوی القربی » ، ج ۳ ، ص ۱۷۱ .
[۹] . کلینی، پیشین، ج ۱، ص ۵۰۵.
[۱۰] . علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، مکتبه بنی هاشمی، ۱۳۸۱ق، ج ۳، ص ۱۹۹.
انفجار تروریستی در مسجد شیعیان در قندهار/ سازمان ملل محکوم کرد
در نتیجه یک انفجار انتحاری در شهر قندهار افغانستان حین برگزاری نماز جمعه در بزرگترین مسجد متعلق به شیعیان در مرکز این ولایت، دهها تن کشته و زخمی شدند.
به گزارش ایسنا، مقامهای محلی به پایگاه طلوع نیوز افغانستان گفتند، این انفجار طی امروز جمعه توسط ۳ عامل انتحاری صورت و بزرگترین مسجد شیعیان در استان قندهار در جنوب افغانستان را هدف گرفت.
به گفته منابع محلی این انفجار مسجد "فاطمیه" متعلق به شیعیان را واقع در ناحیه پلیس شهر قندهار هدف گرفت و به هنگام برگزاری نماز جمعه رخ داد.
شاهدان عینی تعداد تلفات این انفجار را بالا تخمین زدهاند، اما هنوز آمار دقیقی در این زمینه منتشر نشده است.
در همین حال اسکاینیوز به نقل از برخی منابع محلی اعلام کرد در این انفجار ۳۵ تن کشته و ۷۰ تن زخمی شدهاند.
خبرگزاری المیادین هم به نقل از برخی منابع شمار زخمیها را ۲۰۰ تن اعلام کرده است.
هیچ گروهی مسئولیت این انفجار تروریستی را بر عهده نگرفته است.
نیروهای طالبان پس از انفجار برای بستن تمام راههای منتهی به مسجد شتافتند. سخنگوی وزارت کشور طالبان هم گفت برای تحقیقات بیشتر این رویداد یک تیم ویژه به محل رویداد اعزام شده است.
از سوی دیگر سازمان ملل در بیانیهای انفجار انتحاری امروز در مسجد قندهار را به شدت محکوم کرد.
این سازمان خواهان مجازات مسئولان انفجار مذکور شد.
هفته گذشته نیز در جریان انفجاری انتحاری در حسینیه "سیدآباد" در منطقه "خانآباد" قندوز در شمال افغانستان ۱۲۰ تن کشته و ۲۰۰ تن دیگر زخمی شدند. داعش مسئولیت این انفجار را که محکومیتهای گستردهای را به دنبال داشت برعهده گرفت.
انفجار قندوز پس از خروج نیروهای ناتو به رهبری ایالات متحده از افغانستان شدیدترین انفجار بود.
جزییات جدید از کشتارشبه نظامیان جعجع در بیروت/ حزبالله و امل، عاملان حملات به تظاهرکنندگان بیروت را معرفی کردن
تجمع طرفداران جنبش حزب الله لبنان و جنبش أمل علیه قاضی بیطار، بازپرس پرونده انفجار مهیب بندر بیروت در چهارم اوت در اطراف مقر دادگستری بیروت به ویژه در منطقه "الطیونة" به خشونت کشیده شد.
خبرنگار النشره گزارش داد که پس از ساعتها درگیری و تیراندازی آرامشی شکننده در منطقه الطیونه و اطراف آن حاکم است و تیراندازی متوقف شده است.
خبرنگار المیادین نیز با اعلام بازگشت امنیت به منطقه گفت: خسارتهای مادی وارد شده به الطیونه در پی حمله امروز سنگین است. طبق اطلاعاتی که المنار به آن دست یافته هویت ۱۰ تن از تحریک کنندگان و شرکت کنندگان در حمله الطیونه برای سرویسهای امنیتی مشخص شده است.
المیادین با اشاره به اینکه کمین گذاشته شده در مسیر شرکت کنندگان در تظاهرات مسالمت آمیز کار شبه نظامیان سمیر جعجع بوده است آمار جدیدی از جان باختگان و زخمی شدگان را ارائه کرد.
خبرنگار المیادین اعلام کرد: آمار قربانیان کمین، ۶ شهید و ۳۷ زخمی است که حال چهار نفر از زخمی شدگان وخیم گزارش شده است.
بگفته المیادین، هویت عاملان و شرکت کنندگان در کمین منطقه الطیونه لبنان مشخص شده و یکی از مسئولان حزب القوات اللبنانیه به سرکردگی سمیر جعجع روز گذشته در منطقه بر روند کمین نظارت داشته است.
خبرنگار المیادین گزارش داد: ارتش لبنان به گشت های خود در منطقه ادامه می دهد و اطلاعات از عاملان حمله دارد.
المیادین اعلام کرد: همه شواهد نشان دهنده این است که کمین از قبل آماده شده بود.
سخاوت و بخشش از صفات بارز امام حسن عسکری(ع)
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) (۲۳۲-۲۶۰ق)، فرزند امام هادی (علیهالسّلام)، پدر امام زمان (علیهالسّلام) و یازدهمین امام شیعیان اثنیعشری است که به مدت شش سال امامت شیعیان را عهدهدار بود.
آن حضرت با چند تن از خلفای عباسی معاصر و در سامرا تحت مراقبت شدید حکام وقت قرار داشت، لذا به عسکری ملقب شدند؛ در آن مدت از طریق نمایندگان، با شیعیان در ارتباط بودند. سرانجام آن حضرت در ۸ربیع الاول سال ۲۶۰ق در ۲۸سالگی به شهادت رسید و در سامرا کنار مرقد پدرش دفن شد. مدفن آن دو امام به حرم عسکریین مشهور و یکی از زیارتگاههای کشور عراق است.
زندگینامه
اسم امام یازدهم، حسن و کنیهاش ابومحمد و لقبش زکی و عسکری بود.
در ربیع الثانی سال ۲۳۲هجری در مدینه به دنیا آمد و در جمعه هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰هجری در سن ۲۸سالگی به شهادت رسید و در سامرا به خاک سپرده شد.
خلفای معاصر
حضرت امام حسن عسکری (علیهالسّلام) با چندین خلیفه عباسی معاصر بودند، معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعمین، معتز، مهتدی و معتمد، که معتز، مهتدی و معتمد همزمان با مدت امامت ایشان بودند. همه آنان آن بزرگوار را مورد آزار قرار میدادند. حضرت عسکری (علیهالسّلام) در آن مدت شش سال امامت یا در زندان بود و یا تحت مراقبت بودند.
همراهی پدر در تبعید
خلفای عباسی برای اینکه امامان معصوم (علیهالسّلام) را تحت نظر بگیرند و بر فعالیتهای فکری و سیاسی آنان احاطه داشته باشند، از آنان درخواست میکردند تا از مدینه منوره (که مرکز علم و دین بود) به بغداد و سامراء و خراسان (که پایتختهای دستگاه حاکمه بود) نقل مکان نمایند. به همین جهت امام حسن عسکری (علیهالسّلام) تقریبا تمام عمر را یا در زندان بود یا در تبعید. دو ساله بود که به همراه پدرش به تبعیدگاه رفت و مدت بیست سال همراه با آن حضرت در تبعید بود. پس از شهادت امام هادی (علیهالسّلام)، تا شهادتش که شش سال طول کشید، در زندان یا تبعید به سر برد. به همین جهت، اصحاب نمیتوانستند خدمت ایشان برسند، ولی امام حسن عسکری (علیهالسّلام)، با ایجاد تشکیلات سری، پیروان خود را سازماندهی کرد.
زندانبان معتمد میگوید: چون به من امر شده بود که شدت عمل به خرج بدهم، دو نفر که مشهور به قساوت و رذالت بودند را برای آزار و اذیت امام عسکری (علیهالسّلام) گماردم، طولی نکشید که آن دو نفر، اهل نماز و روزه مستحبی شدند، چون از آنها پرسیدم که چرا به حسن بن علی (علیهالسّلام) سخت نمیگیرید؟ گفتند: در حق او چه بگوییم. کسی که همیشه مشغول به عبادت خداوند است. روزها در حال روزه و شبها تا صبح به عبادت مشغول است. کمحرف، و پروقار. ابهت او چنان است، چون به ما نگاه میکند لرزه به اندام ما میافتد.
شدت کنترل
فشار در مورد امام حسن عسکری فوقالعاده شدید بود و از هر طرف تحت کنترل و نظارت بود. حکومت عباسی به قدری از نفوذ و موقعیت مهم اجتماعی امام نگران بود که امام را ناگزیر کرده بود هر هفته در دربار حاضر شود. آنان بهقدری وحشت داشتند که به این مقدار کفایت نکرد، بلکه امام را بازداشت کردند و در محله «عسکر» سامراء، در تبعید نگهداشتند، به همین جهت به عسکری معروف شدند.
در زمان امام حسن عسکری (علیهالسّلام) شیعیان در مناطق مختلف و شهرهای متعددی گسترش و شیعیان در مناطق و نقاط فراوانی تمرکز یافته بودند. گستردگی و پراکندگی مراکز تجمع شیعیان، مستلزم وجود سازمان ارتباطی منظمی بود تا پیوند شیعیان را با حوزه امامت از یک سو، و ارتباط آنان را با همدیگر از سوی دیگر برقرار سازد. این نیاز از زمان امام نهم احساس میشد، شبکه ارتباطی وکالت و نصب نمایندگان در مناطق گوناگون، به منظور برقراری چنین سیستمی مورد اجرا گذاشته میشد. این برنامه در زمان امام عسکری (علیهالسّلام) نیز دنبال شد.
امام حسن عسکری (علیهالسّلام)، نمایندگانی از میان چهرههای شاخص و شخصیتهای برجسته شیعیان برگزید و در مناطق متعدد منصوب کرد و از این طریق با پیروان خویش در ارتباط بود.
امام از طریق اعزام پیکها نیز با شیعیان و پیروان خود ارتباط برقرار میساخت و از این راه مشکلات آنان را برطرف میکرد. به عنوان نمونه میتوان از فعالیتهای «ابوالاریان» یکی از نزدیکترین یاران امام یاد کرد، او نامهها و پیامهای امام را به پیروان آن حضرت میرساند، و متقابلا نامهها، سؤالها، مشکلات و وجوه ارسالی شیعیان را در سامراء به محضر امام میرساند.
صفات اخلاقی امام عسگری (علیهالسلام(
این امام مظلوم که در سن جوانی به شهادت رسید، دارای برجستگیهای فردی بسیاری است که الگو مناسبی برای جوانان و سایر اقشار جامعهاست. صفات اخلاقی آن حضرت عبارتند از:
عبادت و بندگی خداوند سبحان
انسان موجودی خاکی است که میتواند افلاکی شود، او میتواند با عبادت و بندگی خداوند سبحان لحظه لحظه اوج گرفته و مقرّب خالق هستی گردد، امام علی (علیهالسلام) میفرماید:
«هیچ کسی به مانند عبادت، به خدا نزدیکی و تقرّب پیدا نکرد.»
عبد کسی است که سر تا پا تعلق به مولا و صاحب خود داشته باشد، ارادهاش تابع اراده او و خواستش تابع خواست او است. در برابر او مالک چیزى نیست، و در اطاعت او هرگز سستى به خود راه نمىدهد و عبودیت اظهار آخرین درجه خضوع در برابر معبود است، و به همین دلیل تنها کسى مىتواند معبود باشد که نهایت انعام و اکرام را کرده است و او کسى جز خدا نیست؛ بنابراین عبودیت نهایت اوج تکامل یک انسان و قرب او به خدا است. عبودیت نهایت تسلیم در برابر ذات پاک او است؛ عبودیت اطاعت بى قید و شرط و فرمانبردارى در تمام زمینهها است.
سخاوت و بخشش
سخاوت و بخشش که در همه زمانها درمان اختلاف طبقاتی بوده است، باعث میشود امنیت و شادی در جهان حاکم شود و انسان در سایه بذل و بخششی که انجام میدهد، یقین خود را به منصه ظهور بگذارد. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید:
«سخاوت از اخلاق پیامبران و ستون ایمان است. هیچ مؤمنى نیست مگر آن که بخشنده است و تنها آن کس بخشنده است که از یقین و همّت والا برخوردار باشد؛ زیرا که بخشندگى پرتو نور یقین است. هر کس هدف را بشناسد بخشش بر او آسان شود.»
امام حسن عسکری (علیهالسلام) با این که در میان لشکر عباسیان محاصره بود و اعمال و رفتارش به صورت دقیق زیر نظر قرار داشت، دستان سخاوتمندش گره گشای شیعیان و دوستدارنش بود و در بذل و بخشش کسی مانند او نبود.
زهد و ساده زیستی
عشق و علاقه به دنیا و لذتهای زودگذر آن، علت اصلی ظلم، خون ریزی، اختلاس و حقوقهای نجومی است. قطعا کسانی که به صفت زهد مزین هستند و از اشرافیگری و تجملات گریزان هستند هرگز به این گناهان بزرگ و سایر گناهان مبتلا نخواهند شد و از آن طرف به خوبیهای بسیاری دست خواهند یافت. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید:
«تمام خوبیها در خانهای قرار داده شده و کلید آن زهد و بیرغبتی نسبت به دنیا است.»
یازدهمین اختر تابناک امامت و ولایت با این که میتوانست زندگی پر زرق و برق و تجملاتی برای خود تشکیل دهد، اما در نهایت زهد و سادگی زندگی میکرد.
در اینباره که آیا امام به مرگ طبیعی بدرود حیات گفته و یا به شهادت رسیده است، کماکان اختلاف نظر وجود دارد؛ گرچه بنا به نقل طبرسی، برخی از علمای شیعه با استناد به این سخن امام صادق (علیهالسّلام) که فرمود: «ما منّا الّا مَسموم أو مَقتول» حتی درباره امامانی که روایتی درباره شهادتشان در دست نیست، بر این باورند که خلفای جور، آنان را به شهادت رساندهاند.
بررسی روایی شهادت امام
روایتی درباره شهادت امام عسکری (علیهالسّلام) در یکی از منابع تاریخی قرن ششم وجود دارد.
«و گویند زهر دادنش» از اینروی شهادت آن حضرت امری کاملاً محتمل است. سوابق بازداشت و خطری که همواره از طرف دستگاه حاکم متوجه جان حضرتش بود و اینکه حضرت یک شخصیت مخالف سیاسی به حساب میآمد و نیز رحلت آن حضرت در سنین جوانی، همگی میتواند مؤید شهادت باشد. از آنجا که امام یک چهره کاملاً شناخته شده در سامرا بود، هنگام رحلتش هالهای از غم و بهتزدگی فضای سامرا را فرا میگرفت.
احمد بن عبیدالله در روایتی که قسمتی از آن پیش از این ارائه شد، این صحنه را چنین وصف کرده: «وقتی امام عسکری (علیهالسّلام) رحلت کرد، صدای شیون و فریاد همهجا را فرا گرفت. مردم فریاد میزدند: ابن الرضا رحلت کرد. آنگاه برای تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد. پدر من (وزیر معتمد عباسی)، بنیهاشم، شخصیتهای نظامی و قضایی و منشیان و مردم به سوی جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتی برپا بود.
با حضور امام (علیهالسّلام) و پدرش - به مدت حداقل ۱۷سال - در سامرا، نه تنها مردم جذب آنان شده بودند، بلکه بسیاری از شیعیان نیز بدینشهر هجوم آورده بودند. در چنین وضعیتی، طبیعی بود که هنگام رحلت آن حضرت، سامرا یکپارچه در ماتم فرو رود و در سوگ از دست دادن فرزند رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) بیتابی کند و عزا بگیرد.
کیفیت شهادت
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) مانند آباء و اجداد خویش رهبر بزرگ شیعیان بود و رهبری مبارزههای مردمی بر علیه خلفای جور را بر عهده داشت. دوره پایانی امامت حضرت، معاصر با معتمد عباسی بود. او که مردی سفاک و خونریز بود، مخالفین خود را با سنگدلی از میان برد و در برابر امام حسن عسکری که رهبر و پیشوای شیعیان بود ساکت و بیتفاوت نبود، به همین جهت امام (علیهالسّلام) بیشتر عمر خود را در زندان سپری کرده است. گاهی به دست "صالح بن رصیف" به زندان افتاده و زمانی در حبس "علی بن حزین" بود و زمانی هم در زندان مردی پست و رذل به نام "نحریر" بود.
سرانجام معتمد که نسبت به آن حضرت کینه و عداوتی شدید داشت و وجود حضرت را خطری بزرگ برای حکومت خویش میدانست تصمیم به قتل آن حضرت گرفت و آن حضرت را با زهر به شهادت رساند. در وقت وفات، کنیز ایشان صیقل و عقید غلام ایشان و صاحب الامر (عجّلاللهفرجهالشریف) حاضر بودند. حضرت، آبی طلبید و خواست که بیاشامد، چون حاضر کردیم، فرمود اول آبی بیاورید تا نماز بخوانم. چون آب آوردیم وضویی گرفت و نماز صبح را ادا کرد پس از آن روح مقدسش به عالم قدس پرواز کرد.
مسجد صالح صنعا
یک مسجد مدرن در صنعا است که بزرگترین مسجد یمن به شمار میرود. این مسجد در کنارهٔ جنوبی شهر و در جنوب بیمارستان مادران الصابئین جای دارد. این مسجد که در اصل «مسجد الصالح» نام داشت ، در نوامبر ۲۰۰۸ از سوی رئیسجمهور فقید یمن علی عبدالله صالح گشایش یافت.
پهناوری مسجد ۲۷۳۰۰ متر مربع و دارای یک سالن مرکزی به بزرگی ۱۳۵۹۶ متر و گنجایش ۴۴۰۰۰ تَن است.هزینهٔ ساخت این ساختمان نزدیک به ۶۰ میلیون دلار بوده است.مسجد برای غیرمسلمانان باز است ، گردشگران در آنجا رفت و آمد میکنند و به نوعی اسلام میانهرو را تبلیغ میکند.
بر پایهٔ برآوردهای سازمان ملل متحد در آن زمان ، صالح در سال ۲۰۰۸ به دلیل انجام چنین پروژهٔ بزرگی هنگامی که کشور از مشکلات اجتماعی و اقتصادی رنج میبرد ، مورد انتقاد قرار گرفت.چندین رخداد در هنگام ساخت آن پیش امده است. گلدسته ها چندین بار فرو ریختند که به مرگ برخی انجامیده است.

پس از این رویدادها ، از این مکان برای ساخت دانشکده اسلامی و باغ کنار مسجد استفاده شد.همچنین ذکر شده است که یک بازرگان بومی به نام هایل سعید در صورت عدم پرداخت هزینهٔ ساختمان مسجد ، تهدید به لغو مجوزهای بازرگانی شد.
این مسجد در جریان درگیری میان حوثیها و نیروهای هوادار صالح در دسامبر ۲۰۱۷ جایگاه نبرد میان دو نیرو بود.در آن زمان شایعهای در صنعا پخش شد که حوثیها میخواهند رنگ گنبد مسجد را سبز کنند.عکس این مسجد روی اسکناس ۲۵۰ ریالی شماره ۲۰۰۹ چاپ شده است.
این مسجد با بهرهوری از گونههای سنگ ، مانند سنگهای سیاه بازالت و همچنین سنگ آهک به رنگ قرمز ، سفید و سیاه ساخته شدهاست.
مسجد صالح از دید زیبایی و معماری با مسجدالحرام در مکه سنجیده میشود.این سازه در آمیختهای از «معماری و سبکهای اسلامی یمن» ساخته شدهاست و آیات قرآنی فراوانی روی دیوارها کندهکاری شدهاست. این طرح با نام «معماری حمیری» شناخته میشود.
این سازه آراسته به سقفهای چوبی و هفت گنبد است. پنج گنبد در سقف اصلی هست که گنبد اصلی آن ۲۷.۴ متر قطر و ۳۹.۶ متر بلندی دارد.پنجرههای مجهز به شیشهٔ رنگآمیزی را قامریه مینامند.
از پانزده در چوبی ، ده در، در گوشهٔ خاوری و باختری جای دارد و پنج درِ جنوبی به سمت دانشکدهٔ اسلامی و جایگاههای وضو باز است. بلندای درها ۲۲.۸۶ متر است و دربرگیرندهٔ نقوش مسی کندهکاریشده است. چهار گلدسته از شش گلدسته ۱۶۰ متر بلندی دارند. فضای درونی از کف تا سقف ۲۴ متر است. در حالیکه فرش مخملی دارای الگوهای پیچیده است ، لوسترهای بزرگ دارای نقوش رنگارنگ و همانند گل هستند.
ساختمان سه طبقهای (که دربردارنده دانشکده قرآن نیز می شود) شامل کتابخانه ها و بیش از دوجین کلاس درس فضای کافی برای پذیرش ۶۰۰ دانشآموز است. سه اتاق بزرگ ویژهٔ زنان است و یک سالن کوچک که میتواند ۲۰۰۰ زن را در خود جای دهد.
این مسجد دارای سامانهٔ هوارسانیِ خوشایند مرکزی مدرن و سامانههای صوتی ، و همچنین تدابیر امنیتی کامل ، از جمله سگهای بمبیاب است. ساختمان تا شب روشن میماند.
آیا می توان بعد از واکسن کرونا خون اهدا کرد؟
اهدای خون به عنوان عملی ساده می تواند جان افراد زیادی را نجات دهد. افراد ممکن است هنگام جراحی، درمان سرطان یا تزریق خون برای از دست دادن خون در اثر جراحات یا حوادث به خون نیاز داشته باشند، اما تنها سه درصد از افراد دارای شرایط سنی هر سال خون اهدا می کنند، بنابراین همیشه تقاضا برای اهدای خون وجود دارد.
به گزارش وب ام دی، اگر به اهدای خون فکر می کنید، اما به تازگی واکسن کرونا را تزریق کرده اید یا قصد تزریق آن را طی روزهای آتی دارید چند نکته قابل توجه برای این کار وجود دارد.
آیا می توان پس از دریافت واکسن کرونا خون اهدا کرد؟
بله، اما قبل از اهداء خون بعد از تزریق باید برخی قوانین رعایت شود. طبق دستورالعمل های واجد شرایط بودن توسط سازمان غذا و داروی ، در صورت واجد شرایط بودن برای اهدای خون در بیشتر موارد می توان این کار را هر زمان بعد از تزریق واکسن کرونا انجام دهید.
اما برای واجد شرایط بودن باید نام شرکت سازنده واکسن کرونای خود را اعلام کنید. تولیدکنندگان مورد تایید شامل آسترزنکا، جانسون اند جانسون، مدرنا، فایزر و نواواکس هستند. تا زمانی که علائم ابتلا به کووید-19 را نداشته باشید می توان خون اهدا کنید و زمان داشتن قصد اهدای خون باید احساس بیماری نداشته باشید. در صورت ندانستن نام شرکت سازنده واکس کرونا باید تا دو هفته برای اهدای خون صبر کنید.
آیا اهدای خون آنتی بادی های واکسن کرونا را کاهش می دهد؟
خیر، بدن حدود 10 پیمانه خون دارد. هنگام اهدای خون حدود یک پیمانه از بدن خارج می شود. در صورت تزریق واکسن کووید-19 سطح آنتی بادی پس از اهدای خون کاهش نمی یابد زیرا سیستم ایمنی بدن به سرعت آنتی بادی ها را جایگزین می کند.
در مورد اهدای پلاکت و پلاسما چطور؟
درست مانند اهدای خون در صورت دانستن نام شرکت سازنده واکسن مجبور نیستید بعد از تزریق واکسن کرونا برای اهدای پلاکت یا پلاسما منتظر بمانید. پلاکت ها قطعات سلولی کوچکی هستند که برای جلوگیری از خونریزی لخته می شوند. هر 15 ثانیه یک نفر در ایالات متحده به پلاکت نیاز دارد، اما نمی توان آنها را در آزمایش خون اهدا کرد زیرا از یک دستگاه مخصوص برای برداشتن پلاکت ها و بازگشت خون باقیمانده به بدن استفاده می شود. کل فرآیند حدود سه ساعت به طول می انجامد.
پلاسما به عنوان مایع زرد کم رنگ سلول های خونی را در سراسر بدن حمل می کند. از بازو گرفته می شود، اما به دستگاه سانتریفیوژ می رود که سریع می چرخد و پلاسما را از بقیه خون جدا می کند سپس خون را به بدن باز می گرداند. این چرخه چند بار برای جمع آوری پلاسمای کافی تکرار می شود.
در صورت ابتلا به کرونا و اهدای پلاسما بعد از سپری کردون دوران نقاهت قوانین کمی متفاوت است. پلاسمای دوره نقاهت حاوی آنتی بادی هایی است که بدن پس از عفونت ویروسی برای مبارزه با بیماری ایجاد می کند. سازمان غذا و داروی مجوز اضطراری برای درمان با پلاسمای افراد بهبود یافته با سطوح بالای آنتی بادی برای درمان کرونا داده است. این روش درمانی به طور معمول برای بیماران بستری در بیمارستان یا افراد دارای سیستم ایمنی ضعیف تجویز می شود.
برای واجد شرایط بودن برای اهدای پلاسما باید آنتی بادی های کافی ناشی از ویروس داشته باشید نه تزریق واکسن زیرا آنتی بادی های ایجاد شده ناشی از عفونت ویروسی با آنهایی که بعد از تزریق واکسن ایجاد می شوند متفاوت است. در صورت عدم اطمینان با مرکز اهدای خون محلی خود تماس بگیرید و بپرسید آیا واجد شرایط اهدای پلاکت، پلاسما یا پلاسمای دوره نقاهت هستید یا خیر.
نکات ایمنی که باید در نظر داشته باشید
در صورتی که قصد اهدای خون دارید باید بدانید هیچ خطر ابتلا به عفونت کووید-19 در این روش وجود ندارد، اما چند نکته احتیاطی وجود دارد که باید در نظر داشته باشید. در صورت داشتن موارد زیر برای اهدای خون اقدام نکنید:
آزمایش کووید-19 با یا بدون علائم در 14 روز گذشته مثبت بوده باشد
14 روز قرنطینه بوده باشید
طی 14 روز گذشته علائم ابتلا به کووید-19 داشته باشید
در صورت بروز عوارض جانبی ناشی از تزریق واکسن کووید-19 تا زمان رفع شدن آنها منتظر بمانید
در صورت بروز علائم کووید -19 بعد از اهدای خون با مرکز برای جلوگیری از شیوع عفونت تماس بگیرید.
نکاتی که باید قبل از اهدای خون بدانید
برای اهدای کامل خون، باید:
ضمن سلامتی احساس بیماری نداشته باشید.
در اکثر ایالت ها حداقل 16 سال سن باید داشته باشید.
حداقل 110 پوند وزن داشته باشید. (این گزینه بر اساس قد می تواند متفاوت باشد.)
56 روز پس از هر اهداء خون صبر کنید.
در صورت تمایل برای اهدای فقط پلاکت یا پلاسما گزینه های واجد شرایط بودن متفاوت است. به عنوان مثال، می توان پلاکت را هر هفت روز تا 24 بار در سال اهدا کرد و فرد باید حداقل 17 سال سن داشته باشد. در برخی موارد نمی توان بر اساس برخی مسائل مربوط به سلامتی یا سابقه اهدای خون این کار را انجام داد. دلایل متداول عبارتند از:
ابتلا به آنفولانزا یا سرماخوردگی یا احساس بیماری در روز اهدا. بعد از بهبودی حالتان برای اهدای خون اقدام کنید.
مصرف برخی داروهای تجویزی مانند داروهای رقیق کننده خون. اکثر داروهای بدون نسخه بی خطر هستند، اما در صورت عدم اطمینان با پزشک خود مشورت کنید.
داشتن سطح پایین آهن.
سفر یا زندگی در کشورهای در معرض خطر ابتلا به مالاریا در مدت زمان مشخص قبل از اهداء. در مورد واجد شرایط بودن با مرکز اهدای خون محلی خود مشورت کنید.