پاسخ سؤال در قالب چند نکته تقدیم میگردد.
نکته اول:
در ابتدا باید به این نکته توجه داشته باشید که هرچند اصل ضرورت وجود امام و مسئله امامت یک مسئله عقلی بوده و از اصول مذهب امامیه به حساب میآید، اما مسائلی هم چون تعداد امامان، مصداق امام، سن و سال امام و... همگی از مسائل درون دینی بوده و اقامه دلیل عقلی برای آن بیمعناست! چه اینکه در اینجا راهی برای عقل به جهت یافتن مصادیق و کیفیت آن نیست. درنتیجه برای کسی که دین را قبول ندارد، ابتدا باید از اثبات وجود خدا، ضرورت بعثت انبیاء و حقانیت دین شروع کرد و بعد با پذیرش عقلانی آن مسائل، مسئله مصداق امام نیز به نحو درون دینی حل خواهد شد.
نکته دوم:
از نظر شیعه، انتخاب امامان از ناحیه خداوند صورت گرفته و ابلاغ و معرفی ایشان از دو طریق حاصل میشود:
۱. روایاتی که از طرف پیامبر(ص) به دست ما رسیده است.
۲. روایاتی که در آن هر امامی امام بعد از خود را معرفی نموده است.(۱)
برخی از این روایات تنها به تعداد امامان بعد از رسول اکرم(ص) اشاره داشته (که در منابع معتبر اهل سنت نیز موجود است) و برخی نیز به صراحت نام ایشان را نیز بیان فرموده است (که صرفاً در منابع شیعه یافت میشود). به عنوان نمونه برای دسته اول به چند روایت اشاره میکنیم:
الف) قال رسول الله(ص): «إنَّ هذالامرَ لاینقَضی حَتّی یمضِی فیهِم اِثنا عَشَرَ خَلیفَةً؛ این امر (دین اسلام) به سر نیاید تا دوازده خلیفه و جانشین را پشت سر گذارد.»(۲) در روایات اهل سنت این نکته نیز قید شده که تمام این خلفا از قریش هستند. این احادیث قابل انطباق بر خلفای چهارگانه- معتبر نزد اهل سنت- نیستند زیرا کمتر از دوازده نفر هستند، همچنین قابل تطبیق بر پادشاهان اموی هم نیستند زیرا عدد آنها بیش از دوازده نفر است، علاوه بر اینکه بسیاری از آنها از قریش نیستند.
ب) قال رسول الله(ص): «لایزالُ اَمرُ النّاسِ ماضِیاً ما وَلّیهُمْ اثْنا عَشَرَ رَجُلاً... کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیش؛ تا آن که دوازده مرد بر آنها فرمان برانند کار مردم پیوسته بگذرد... که همگی آنان از قریش هستند»؛ و نیز قال رسول الله(ص): «إنَّ عِدَّةَ الخُلَفاءِ بَعدی عِدَّةُ نُقَباءِ موسی؛ شمار جانشینان من به تعداد نقبای موسی است»؛ و نیز «لایزالُ هذا الدّینُ قائِماً حَتّی یکونَ عَلَیکُمْ اِثنا عَشَرَ خَلیفَةً؛ تا وقتی که دوازده خلیفه و جانشین بر شما حکومت کنند دین پیوسته برپاست».(۳)
اما ازجمله روایاتی که نام امامان نیز در آن تصریح شده است میتوان به این روایت اشاره کرد:
هنگامی که آیه «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی اْلأَمْرِ مِنْکُمْ»(۴) نازل شد و اطاعت کسانی که به عنوان «اولو الامر» به طور مطلق، واجب کرد و اطاعت ایشان را همسنگ اطاعت پیغمبر اکرم(ص) قرارداد. جابر بن عبدالله انصاری از آن حضرت پرسید: این «اولوالأمر» که اطاعتشان مقرون به اطاعت شما شده چه کسانی هستند؟ پیامبر(ص) فرمودند: «هُمْ خُلَفائی یا جابِر وَ اَئِمَّةُ المُسلِمینَ مِنْ بَعْدی. اَوَّلُهُم عَلی بنُ اَبی طالب، ثُمَّ الحَسَنُ، ثُم الحُسَینُ، ثُم عَلی بنُ الحُسین، ثُم مُحَمّدُ بنُ عَلِی المَعروفُ فی التَّوراةِ بِالباقِرِ- سَتُدْرِکُهُ یا جابرُ، فَإذا لَقیتَهُ فَاقْرَأهُ مِنّی السَّلامُ- ثُمّ الصادقُ(ع) جَعفرُ بنُ مُحمدٍ، ثُم موسَی بنُ جَعفر، ثم علی بن موسی، ثم محمد بن علی، ثم علی بن محمد، ثم الحسن بن علی، ثم سَمِیی و کُنیمی حُجَّةُ اللهِ فی أرضِهِ وَ بَقِیتُهُ فی عِبادِهِ ابنُ الحسنِ بنِ عَلی....»(۵)
در تکیه امامیه بر اثبات وجود دوازده امام، روایات متعددی است که چه در منابع اهل سنت و چه در منابع شیعی به وجود دوازده نقیب و جانشین تصریح شده است و حتی اگر از ناحیه پیامبر گرامی اسلام روایتی دال بر امامت امامان دوازده گانه وجود نداشت، باز هم کلام خود ایشان در معرفی و ابلاغ امام بعدی به جهت عصمت و اتصال به علم غیب کافی بود.
نکته سوم:
اگر پذیرفتیم که در مسائل مصداقی و جزئی امامت نیازمند دلیل نقلی هستیم و اینکه خداوند باید مجوز چنین منصبی را صادر کند، در ادامه برای اثبات این مطلب که منصب الهی به کودکان نیز میرسد چند نمونه را از قرآن خدمت شما به عنوان شاهد بیان میداریم:
الف) یحیی بن زکریا(ع)
خداوند متعال، خطاب به حضرت یحیی میفرماید: «یا یحیی خُذِ الکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیناهُ الحُکمَ صَبِیاً»;(۶) «ای یحیی! کتاب آسمانی ما را به قوت فراگیر؛ و به او در همان سن کودکی مقام نبوت دادیم».
فخر رازی از عالمان اهل سنت درباره حکمی که خداوند به حضرت یحیی علیهالسلام داد میگوید:
«مراد به حکم در آیه شریفه همان نبوت است; زیرا خداوند متعال عقل او را در سنین کودکی محکم و کامل کرد و به او وحی فرستاد. این بدان جهت است که خداوند متعال، حضرت یحیی علیهالسلام و عیسی علیهالسلام را در سنین کودکی مبعوث به رسالت کرد، برخلاف حضرت موسی علیهالسلام و محمد صلی الله علیه و آله که آنان را در سنین بزرگ سالی به رسالت مبعوث کرد».(۷)
ب) عیسی بن مریم(ع)
قرآن میفرماید: « فَأَشَارَتْ إِلَیهِ قَالُوا كَیفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیا. قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِی الْكِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیا».;(۸) «مریم [پاسخ ملامت گران را] به اشاره، حواله طفل کرد; آنان گفتند: ما چگونه با طفل گهوارهای سخن گوییم؟ آن طفل گفت: همانا من بندۀ خدایم که مرا کتاب آسمانی و شرف نبوت عطا فرمود». قندوزی بعد از ذکر ولادت امام مهدی علیهالسلام مینویسد:
«گفتهاند که خداوند - تبارک وتعالی - او را در سن طفولیت حکمت و فصل الخطاب عنایت فرمود و او را نشانهای برای عالمیان قرارداد; همان گونه در شأن حضرت یحیی فرمود: «یا یحیی خُذِ الکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیناهُ الحُکمَ صَبِیاً»؛ و نیز در شأن حضرت عیسی فرمود: « فَأَشَارَتۡ إِلَیۡهِ قَالُواْ كَیۡفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِی ٱلۡمَهۡدِ صَبِیاً. قَالَ إِنِّی عَبۡدُ ٱللَّهِ ءَاتَیٰنِی ٱلۡكِتَٰبَ وَجَعَلَنِی نَبِیاً». خداوند، عمر حضرت مهدی علیهالسلام را به مانند عمر حضرت خضر علیهالسلام طولانی گردانید».(۹)
ج) شاهدی از اهل خانه زلیخا
قرآن در قضیه یوسف علیهالسلام و زلیخا میفرماید:(۱۰) «[به صدق دعوای یوسف] شاهدی از بستگان زن گواهی داد [مفسران گفتند کودکی در گهواره به اعجاز گواه صدق یوسف گردید] و گفت: اگر پیراهن یوسف از پیش دریده باشد، زن راستگو و یوسف از دروغ گویان است؛ و اگر پیراهن از پشت دریده است، زن دروغگو و یوسف از راست گویان است».
شیخ مفید (ره)، مینویسد:
«اهل تفسیر - غیر از عده کمی از آنها - اتفاق کردهاند در آیه شریفه «و شهد شاهد من اهلها...» که آن شاهد طفلی صغیر در گهواره بود. خداوند متعال او را به نطق درآورد تا حضرت یوسف علیهالسلام را از گناه فحشا تبرئه نموده و تهمت را از او زایل کند».(۱۱) گفتنی است که هرچند طفل پیامبر یا امام نبود; ولی از آن استفاده میشود که ممکن است کسی در سنین طفولیت، به نطق درآمده و به حق و حقیقت حکم کند.
بنابراین، این که کودک به نطق درآید و یا به حکمت و امامت برسد، نه تنها محال نیست بلکه از طریق قرآن و روایات میفهمیم که به شکل معجزه آسایی وقوع هم یافته است. نباید فراموش کنیم که خداوند قادر بینهایت است و بر هر کاری تواناست.
ازاین رو، محال نیست معجزاتی از جانب او رخ دهد؛ یعنی کارهایی که عقلا محال نیستند اما عادتاً رخ نمیدهند تا این که خداوند برای اثبات حقانیت راه و رسمی که به مردم معرفی کرده، از آنها استفاده کند تا حجت را بر مردم تمام کند. یکی از آنها به امامت رسیدن کودک و عالم شدن و پاسخ دادن به تمامی سؤالات سخت از جانب علمای دورانش بوده است.
پی نوشتها:
۱. برای آگاهی بیشتر از این روایات به «اصول کافی، ج۱، کتاب الحجه» مراجعه کنید.
۲. صحیح مسلم، ج۶، کتاب الاماره، باب الناس تبع لقریش، ص۳.
۳. برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر.ک: صحیح مسلم، ج۳، کتاب الامارة.
۴. نساء، آیه ۵۹.
۵. غایه المرام، ص۲۶۷، «اثبات الهداه»، ج۳، ص۱۲۳ و ینابیع الموده، ص۴۹۴.
۶. مریم(۱۹)، آیه ۱۲.
۷. تفسیر فخر رازی، ج۱۱، ص۱۹۲.
۸. مریم(۱۹)، آیه ۲۹.
۹. ینابیع المودة، ص۴۵۴.
۱۰. یوسف(۱۲)، آیات ۲۶- ۲۷.
۱۱. فصول المختارة، ص۳۱۶.