emamian

emamian

یکشنبه, 20 تیر 1400 17:54

اسرار عرفانی کعبه

کعبه، مقدس ترین و با احترام ترین خانه های روی زمین است. خانه کعبه نخستین و برترین نقطه خاکدان طبیعت است، کعبه در جایگاهی بسیار مقدس قرار دارد و خداوند به آن نظر و عنایتی ویژه داشته و دارد. خداوند از هر چیز یکی را به عنوان بهترین برمی گزیند. او از زمین، کعبه را برگزید، هیچ منزلی روی زمین محبوب تر و عزیزتر از کعبه نیست، پس هتک حرمت آن جایز نبوده، بیرون راندن کسی که به آن جا پناه برده هم جایز نمی باشد. کعبه ستون دین و بنیاد بقای شریعت محمدی است، چنان که امام صادق(ع) فرمود: «لا یزال الدین قائما ما قامت الکعبة».[1]؛ مادامی که کعبه پابرجاست دین پایدار خواهد بود.

اولین سؤالی که مطرح است این که ساختن کعبه از چه زمانی آغاز شد؟

1. شروع ساختن کعبه

درباره آغاز ساختن خانه خدا احادیث متعددی وارد شده و در این زمینه به گونه های مختلف مطالبی مطرح شده است. پیامبر خدا(ص) فرمود:

«خداوند جبرئیل را نزد آدم و حوا فرستاد و به آن دو فرمود: برای من خانه ای بسازید. جبرئیل برایشان نقشه کشید. آدم حفر می کرد و حوّا (خاک را) منتقل می کرد تا به آب رسید. از زیر آن چنین ندا آمد: بس است ای آدم، پس چون خانه را ساختند، خداوند به او وحی فرمود که بر گرد آن طواف کند و به او گفته شد: تو اولین پیامبری و این، اولین خانه است، سپس قرن ها گذشت تا آن که حضرت نوح آن را دید بعد قرن ها گذشت تا آن که حضرت ابراهیم، پایه های آن را برافراشت».[2] در روایت پیش گفته، ساختن کعبه به آدم(ع) نسبت داده شده است. خانه خدا را آدم(ع) به عنوان اولین پیامبر خدا حفر کرد و در آن جا خانه ای بنا نمود؛ این خانه معادل خانه ای است در عرش خدا که توسط‍ فرشتگان ساخته شد، اما در بعضی احادیث آمده است که ابراهیم(ع) کعبه را بنا کرد. امام باقر(ع) می فرماید:

«خداوند به فرشتگان فرمان داد که در زمین برای او خانه ای بسازند تا هرکه از فرزندان آدم گناه کند، بر گرد آن طواف نماید - آن گونه که فرشتگان عرش خدا را طواف می کنند - تا از آنان خشنود شود همچنان که از فرشتگان راضی شد. پس در محل کعبه خانه ای ساختند که زمان طوفان بالا برده شد که اکنون در آسمان چهارم است. هر روز هفتاد هزار فرشته بر گرد آن طواف می کنند و هرگز به سوی آن برنمی گردند. حضرت ابراهیم(ع) بر پایه همان، کعبه را بنا نهاد».[3] درباره زمان بنای کعبه دو قول پیدا شد: برخی معتقدند که کعبه را حضرت ابراهیم(ع) ساخت و پیش از آن خانه ای به نام کعبه وجود نداشت، بعضی دیگر هم بر این باورند که خانه خدا قبل از ابراهیم(ع) ساخته شده بود و نخستین سازنده کعبه، آدم(ع) است. می توان میان این دو قول جمع نمود: کعبه نخستین بار توسط‍ آدم(ع) و به امر خدا بنا شد، اما بر اثر حادثه ای از بین رفت، پس از آن با راهنمایی خدا و به دست ابراهیم(ع) این بنا تجدید شد. لذا ابراهیم(ع) در بنای کعبه و آداب و مناسک آن نقشی عظیم دارد. تعبیر دقیق قرآن هم شاهدی بر این مدعاست:

(وَ إِذْ بَوَّأْنٰا لِإِبْرٰاهِیمَ مَکٰانَ الْبَیتِ)[4]؛ و مکان خانه را برای ابراهیم آشکار کردیم.

نکته جالب و ظریفی که بدان تصریح شده است، علت سیاهی جایگاه کعبه است در حالی که بر اساس احادیث جایگاه کعبه از کف های روی آب ساخته شده که طبعاً باید سفید باشد، علت تغییر رنگ جایگاه کعبه و اطراف آن گناهان بشر و پیش از همه کشتن فرزند آدم بود.

حاصل آن که خانه خدا به امر خدا ساخته شد، جبرئیل آن را طراحی کرد، اولین پیامبر خدا و أب الأنبیاء در ساختن آن دخالت داشتند، کعبه در برابر خانه خدا در عرش است، کعبه وسیله استغفار بنی آدم است، فرشتگان در ساختن کعبه نظارت داشتند، کعبه قطعه ای از بهشت است و هرکس به بهشت نظر کند، گناهانش آمرزیده می شود، نوح(ع) با کشتی خود چهل روز به دور کعبه گشت تا سرانجام در وادی جودی سکنا گزید.[5] کعبه بعد از پیدایش در دوره های مختلف تاریخی تحولات و تطورات فراوانی به خود دید. کعبه در دوره انبیای پیشین، در عهد جاهلیت، در دوره پیامبر(ص)، در عصر خلفا و نیز دوره های بعدی تا به امروز ادامه حیات داده است. در این زمینه، کتب تاریخی مباحث مبسوطی را مطرح کرده اند.[6]

2. اسرار نام های کعبه

نام های کعبه هم در قرآن و هم در احادیث ذکر شده است و اسرار فراوانی ذیل آن ها وجود دارد. در قرآن از خانه خدا بیست بار و جمعاً در شانزده آیه یاد شده است، بدین صورت که واژه «کعبه» دو بار، واژه «البیت» هفت بار، واژه «بیت» یک بار، واژه «بیت الحرام» دو بار، واژه «بیت العتیق» دو بار، واژه «بیتک المحرّم» یک بار، واژه «بیتی» دو بار، «بکه» یک بار، «مسجدالحرام» یک بار و «بیت المعمور» هم یک بار به کار برده شده است. شایان ذکر است که در تفاسیر و بعضی احادیث، نکاتی در باب اسرار برخی نام های کعبه به چشم می خورد که مناسب است به آن ها اشاره شود.

الف. کعبه

عنوان کعبه در دو جای قرآن به کار رفته است که عبارتند از: (جَعَلَ اللّٰهُ الْکعْبَةَ الْبَیتَ الْحَرٰامَ قِیٰاماً لِلنّٰاسِ)[7]؛ و دیگری: (هَدْیاً بٰالِغَ الْکعْبَةِ)[8]؛ درباره علت این نام گذاری چند قول مطرح است:

  1. سطح مقطع کعبه تقریباً به صورت مربع است و در زبان عربی معمولاً به خانه های چهارگوش و مربع، کعبه اطلاق می شود. امام صادق(ع) می فرماید:

«کعبه را از آن جهت کعبه نام نهاده اند که چهارگوش است. علت چهارگوش بودنش نیز آن است که در مقابل بیت المعمور است که آن هم چهارگوش است. بیت المعمور چهارگوش شده، چون در برابر عرش است که آن هم چهارگوش است. عرش چهارگوش شده چون کلماتی که اسلام برآن ها استوار است چهار کلمه است: سبحان الله، الحمد لله، لا إله إلاّ الله و الله اکبر».[9] بنابراین چهارگوش بودن کعبه بدین دلیل است که عرش خدا چهارگوشه دارد و هر گوشه ای بر اسمی از نام های الهی استوار شده است.

این نام ها یا به عبارت دیگر تسبیح، تحمید، تهلیل و تکبیر ارکان اسماء الهی، اسماء محیط‍ و امهات اسماء محسوب می شوند و تحت اسماء جمال و جلال می گنجند. از آن جا که این اسماء چهارگانه بر اسماء دیگر الهی احاطه و هیمنه دارند، طبعاً کعبه هم احاطه بر زمین خواهدداشت.

  1. در زبان عربی به وسط‍ هر چیز، کعبه می گویند. از آن جا که خانه خدا و بیت الله الحرام در وسط‍ دنیا قرار گرفته است، به آن کعبه می گویند. گروهی از یهود نزد پیامبر(ص) آمدند و درباره بعضی مسائل از ایشان سؤالاتی پرسیدند. یکی از آن ها پرسید: چرا به کعبه، کعبه می گویند؟ پیامبر(ص) فرمود: «لأنها وسط‍ الدنیا»[10]؛ زیرا کعبه در وسط‍ دنیا قرار گرفته است.

مسأله دحوالأرض مؤیدی بر این سخن است؛ زیرا که زمین از کعبه انبساط‍ و گسترش یافت. بر این اساس کعبه مرکزیت داشته، اساس و پایه این کره خاکی است، از این رو مادامی که کعبه باقی است، زمین و دنیا هم وجود دارد، یعنی پیدایش دنیا از کعبه است و پایداری و بقای آن هم وابسته به اوست.

  1. یکی دیگر از معانی کعبه ارتفاع و بلندی از سطح زمین است. به هر چیزی که دارای ارتفاع از سطح زمین باشد کعبه می گویند. کعبه دارای دوگونه بلندی است: ظاهری و معنوی. هم به لحاظ‍ ظاهر بنای کعبه از سطح زمین ارتفاع دارد، هم به لحاظ‍ شرافت و عظمتی که نزد خدا دارد، رفعت و بلندای معنوی دارد. احتمالاً به همین دلیل است که ساختن بنایی بلندتر از خانه کعبه مجاز نیست.[11]

ب. عتیق

عنوان «عتیق» در قرآن در دو مورد ذکر شده است: یکی در باب طواف خانه خداست: (وَ لْیطَّوَّفُوا بِالْبَیتِ الْعَتِیقِ)[12]؛ و دیگری درباره جایگاه قربانی ها می باشد: (ثُمَّ مَحِلُّهٰا إِلَی الْبَیتِ الْعَتِیقِ).[13] در زمینه علت این نامگذاری وجوه مختلفی بیان شده است که عبارتند از:

  1. آزاد؛ در احادیث بیان های مختلفی درباره آزادی کعبه ذکر شده است؛ از جمله این که:

- آزاد از مالکیت مردم. هر خانه ای که در زمین ساخته شود، مالکی از انسان ها دارد، مگر خانه خدا که مالک آن فقط‍ خداست. ابوحمزه ثمالی می گوید: در مسجدالحرام بودم و به امام(ع) عرض کردم که خداوند چرا این خانه را عتیق نامید؟ امام(ع) فرمود:

«إنه لیس من بیت و ضعه الله علی وجه الارض إلا له رب و سکان یسکنونه غیر هذا البیت فإنه لا رب له إلا الله عزوجل و هو الحر...».[14]

هیچ خانه ای نیست که خدا بر روی زمین قرار داده مگر آن که صاحب و ساکنانی دارد، جز این خانه که جز خدای متعال، صاحبی ندارد و آزاد است.

امام باقر(ع) با بیانی روشن تر به همین مضمون اشاره دارد:

«کعبه خانه ای است که آزاد از مردم بوده و هیچ کس مالک آن نیست».[15] بنابراین تنها خانه ای که روی زمین مدعی از سوی انسان ها ندارد کعبه است. کعبه خانه ای است که مالکی جز خدا ندارد، انتسابی جز به او ندارد و هیچ انسانی حقی بر این خانه ندارد. کعبه، خانه خداست. لذا ادعای مالکیت کعبه چه با صراحت، چه تلویحی و چه آشکارا، چه پنهانی و از سوی هرکسی که باشد، مردود است.

- آزاد از غرق و توفان نوح: خداوند در داستان نوح(ع) تمام زمین را غرق آب کرد، لذا هر چیز که در زمین بود غرق شد مگر بیت که خداوند آن را از زمین بالا برد تا غرق نشود. از آن روست که به کعبه عتیق گفته اند؛ چرا که از غرق شدن رهایی یافت. امام صادق(ع) فرمود:

«خداوند در ماجرای نوح، همه زمین را زیر آب برد جز خانه خدا را، آن روز این خانه «عتیق» نام نهاده شد، چون که آن روز از غرق شدن رها شد».[16] لذا خانه خدا از غرق شدن و توفان نوح رهایی یافت.

- آزادی از جهنم: در بعضی از تفاسیر[17] به این نکته اشاره شده است که اگر کسی خانه خدا را در دنیا زیارت کند و زائر بیت الله الحرام باشد، خداوند او را از جهنم نجات می دهد و برائت از جهنم هدیه او خواهد بود، پس کعبه باعث برائت از آتش جهنم می باشد و به همین دلیل به آن بیت العتیق گفته اند.

  1. قدیم و کهن: از جمله معانی عتیق، کهن و قدیمی است، همین مضمون در روایات هم آمده است.

امام باقر(ع) در مسجدالحرام نشسته بودند. از ایشان درباره بیت عتیق سؤال شد، امام(ع) فرمود: «إن الله عزوجل خلقه قبل الارض ثم خلق الارض من بعده فدحاها من تحته»[18]؛ خداوند کعبه را قبل از خلقت زمین آفرید، سپس به آفرینش زمین پرداخت و زمین را از زیر آن گستراند.

ج. بکه

این عنوان از قرآن گرفته شده است. در یک آیه واژه «بکه» با ویژگی های خاصی بیان شده است:

(إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنّٰاسِ لَلَّذِی بِبَکةَ مُبٰارَکاً)[19]؛ نخستین خانه ای که برای مردم بنا شده، همان است که در مکه است.

درباره بکه احتمالات مختلفی است که در مباحث پیشین به آن ها اشاره شده است. یکی از احتمالات این است که بکه نامی برای کعبه است.

عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) درباره این نامگذاری سؤال می کند، امام(ع) می فرماید: «زیرا مردم در اطراف آن و درون آن می گریند».[20] لذا از این که خانه خدا پیوندی با اشک و آه دارد و از برکات و خیراتی که برای انسان به ارمغان می آورد، وسیله هدایت بشر است. خانه ای با جایگاه کعبه می تواند هادی بشر باشد، دست او را تا وصول به مقصود بگیرد و او را راهنمایی کند. این مهم با تضرع، راز و نیاز با خدا و اشک و آه امکان پذیر است.

3. اسرار عرفانی کعبه

جهان هستی از مبدأ واحدی آفریده شد. تنزل و تجلی وجود از واحد است، لذا مبدأ جهان هستی امر واحدی است که عالم را بر اساس اراده حبّی خود آفرید:

«کنت کنزا مخفیا فأحببت أن اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف»؛ من گنج پنهانی بودم، خواستم تا شناخته شوم، پس جهان را آفریدم تا شناخته شوم.

بنابراین خداوند از روی حب و عشق، هستی را خلق نمود. این همان عشق نخستین است که سرآغاز تجلی بود. به قول حافظ‍:

در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت

عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

عشق نخستین خدا به ماسوا سرمنشأ پیدایش عشقی دیگر شد و آن عشق ماسوا برای رجوع به اوست. عشق اول در قوس نزول است و عشق دوم در قوس صعود، عشق اول منشأ خلقت است و عشق دوم باعث رجوع خلقت، عشق اول می آفریند، عشق دوم می برد و دایره هستی را کامل می کند: (إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَیهِ رٰاجِعُونَ).[21] جهان به سمت واحد پیش می رود، تاریخ و عالم هستی هدفمند است، هدف و غایت عالم و تاریخ به سمت خداست، لذا حرکت گیتی وحدت گراست، یعنی همه چیز از جمله انسان به سوی عالم وحدت پیش می رود و در حال شدن هستند (وَ إِلَیهِ الْمَصِیرُ)[22]؛ در یک کلام جهان و انسان سمت و سویی توحیدی دارند، بر این اساس لازم است توحید در عالم خودنمایی کند. اولین مظهر توحید روی زمین کعبه است. کعبه تنها قبله گاه عاشقان خداست. کعبه خانه خدای واحد است و کعبه تجلی گاه توحید در دنیاست. هر وجودی سرّی دارد کعبه هم سراسر سرّ است و اسرار الهی را درون خود جای داده است. بی جهت نیست که کعبه خانه خدا روی زمین است.

از آیات و احادیث به صورت مجموعی به دست می آید که خانه خدا دوگونه اوصاف دارد: اوصاف جلال و اوصاف جمال. گاهی کعبه انسانی را نابود می کند، گاهی وسیله بخشش و مغفرت می شود، گاهی خانه خدا اجازه نزدیکی به خود را به انسانی نمی دهد و گاهی نگاه به او عبادت و نیکی است. کعبه از یک طرف گنهکاری را مسخ می کند و از سوی دیگر بنده خاشع را در آغوش می گیرد. خانه خدا با یک نگاه سپاه ابرهه را از پای درمی آورد و با نگاه دیگر تمام زائرین خود را شفاعت می کند. بیت الله الحرام تجلی گاه جلال و جمال الهی است و خداوند خودش را با کعبه به انسان ها نشان می دهد. براین اساس اسرار عرفانی کعبه به دو بخش تقسیم می شوند:

الف. شکوه و عظمت کعبه

خدا عظیم است و باشکوه و او عظمت و جلال خود را در خانه اش در چند چیز نشان داده است:

مسخ گنهکار

اگر کسی نزد کعبه گناهی انجام دهد، ممکن است کعبه چنان او را ادب کند که باعث مسخ انسان شود. این حادثه در تاریخ رخ داده است، در زمان جاهلیت عرب ها بت پرست بودند. در این میان نام دو بت معروف تر بود: یکی به نام «اساف» که بت قریش بود و دیگری به نام «نائله» که آن را میان صفا و مروه برای پرستش قرار داده بودند. قریش آن دو را می پرستیدند. این دو بت شباهت زیادی به انسان داشتند. از حضرت علی(ع) در این باره سؤال شد، امام فرمود:

«آن دو جوانی زیبا بودند، اساف پسر و نائله دختر بود. زمانی با هم برای طواف کعبه رفتند، در آن جا خلوتی یافتند و گناهی مرتکب شدند. خداوند آن دو را مسخ نمود».[23] حدیث دیگری از امام صادق(ع) است:

«زنی مشغول طواف بود، مردی پشت سر او قرار گرفت آن مرد به گناه، دست زن را گرفت. در این حال دست او به دست زن گره خورد به گونه ای که جدا نمی شد. آن دو را نزد حاکم بردند، فقها آمدند، صحنه را دیدند و فتوا به قطع دست دادند. در آن جا یکی از نوادگان پیامبر(ص) حضور داشت گفت: بهتر است از حسین بن علی(ع) استمداد جوییم. شب همه نزد او حاضر شدند و از او کمک خواستند، امام(ع) رو به قبله شد، مکث طولانی نمود و از خدا خواست تا این که دست آن ها از هم جدا شد.»[24]

کشتن بی ادب

اگر کسی از روی تعمد و عناد کعبه را آلوده و نجس کند، اعدام خواهد شد و کسی که مسجدالحرام را عمداً نجس کند، محکوم ضرب شدید است. ابی صباح کنانی می گوید:

از امام جعفر صادق(ع) پرسیدم: نظر شما درباره کسی که مسجدالحرام را عمداً نجس کند چیست؟ امام(ع) فرمود: «سر او را شدیداً می زنند». سپس پرسید: کسی که کعبه را عمداً نجس کند چگونه است؟ امام(ع) فرمود: «کشته می شود».[25] این یک حکم فقهی است که در هیچ جای دیگری نظیر ندارد، ولی نشان از واقعیتی دارد. این واقعیت چیزی جز شکوه و عظمت و جلال الهی نیست که در کعبه به ظهور رسیده است. خداوند نسبت به خانه اش حساس است و بی ادبی به آن را به هیچ وجه تحمل نمی کند.

حکم مشابه دیگری هم وجود دارد؛ مشرک از آن جا که نجس است، حق نزدیک شدن به خانه خدا را ندارد، طواف برای او جایز نیست، علت آن آیه برائت است. خداوند و رسول او از مشرکین برائت جسته اند،[26] لذا حق نزدیک شدن به خانه خدا را ندارند. از سوی دیگر طواف خانه خدا به صورت برهنه حرام است.[27]

ب. فضل و رحمت

کعبه مظهر رحمت خداست. جمال و کرم الهی در خانه خدا نمودار است. این بُعد کعبه، نمود و ظهور بیشتری دارد و در دین نسبت به آن بیشتر توجه شده است. کعبه انسان ها را شفاعت می کند، کعبه اولین عبادتگاه روی زمین است، خانه خدا، کریم ترین خانه های دنیاست، خداوند به وسیله کعبه بندگانش را به بندگی فراخواند، کعبه وسیله بخشش گنهکاران است، کسی که به کعبه نگاه کند به بهشت خیره شده است و کعبه خیمه ای از نور الهی است که زمین را روشن کرده است: (وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهٰا).[28]

برگزیده خدا

خداوند از زمین خودش خانه خودش را برای خودش برگزید. امام جعفر صادق(ع) می فرماید:

«خداوند سه چیز را محترم شمرده است به گونه ای که هیچ چیز مانند آن نیست؛ یکی کتاب، دیگری عترت و سومی بیت اوست که راضی نیست احدی به غیر آن توجه کند».[29] خداوند اهل انتخاب است. اگر به آیات قرآن کریم رجوع کنیم می بینیم که خداوند از طبیعت، چیزهایی را مثل آسمان ها، زمین و آب را برگزیده است. همچنین از گیاهان و درختان اموری نظیر زیتون، انجیر و خرما را و از میان حیوانات به جانورانی مثل مورچه، زنبور عسل و شتر اشاراتی دارد. اما مهم ترین گزینش خدا، انسان است. پروردگار عالم از میان تمام مخلوقات و کائنات، انسان را برگزید و همه چیز را مسخر او نمود و همه چیز را برای انسان آفرید. این انتخاب اول خداست و از این روست که انسان ها لیاقت پیدا کردند تا مخاطب خدا باشند: (یٰا أَیهَا النّٰاسُ).

خداوند از میان انسان ها دست به انتخاب دومی زد و آن ها مؤمنان هستند. مؤمنین مخاطبین خاص خدایند: (یٰا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا)؛ خداوند از میان انسان های مؤمن برگزیدگان دیگری هم دارد:

(إِنَّ اللّٰهَ اصْطَفیٰ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرٰاهِیمَ وَ آلَ عِمْرٰانَ عَلَی الْعٰالَمِینَ)[30]؛ خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد.

اما خداوند انتخاب چهارمی هم دارد: او از میان انبیاء، رسول خاتم(ص) را برای خودش برگزید و از این رو او را ملقب به «مصطفی» نمود. حاصل آن که خدای سبحان از انسان ها مصطفی را و از زمین کعبه را برگزید.

آمرزش گناهان

یکی از اسرار عرفانی خانه خدا این است که کعبه جایگاه مغفرت است. خانه خدا گناهان انسان را پاک می کند و بشر را به سرمنزل مقصود نزدیک می سازد. گناه ربط‍ و نسبتی با شیطان دارد. شیاطین رهزنان حقیقت اند، آن ها لحظه به لحظه سر راه هدایت انسان کمین می کنند و برای او موانعی فراهم می کنند. اگر شهوت بر انسان غالب شد و گناه یا خطایی رخ داد، خداوند برای آن تمهید فراهم نموده است؛ تمهید خدا خانه خداست، چنان که این امر را نخستین بار به آدم(ع) نشان داد. توبه آدم در جوار خانه خدا پذیرفته شد.

وقتی حضرت آدم(ع) مرتکب خطا شد و خداوند او را به زمین فرستاد حضرت آدم(ع) به سوی خانه کعبه رفت و همان طور که دیده بود ملائکه دورِ عرش طواف می کنند، او نیز هفت مرتبه پیرامون خانه کعبه طواف نمود، سپس نزد مستجار توقف نمود و فریاد زد «رب اغفر لی»، درپاسخ ندا آمد: «یا آدم قد غفر الله لک».

و حضرت آدم(ع) فرمود: «یا رب و لذریتی».

در پاسخ ندا آمد:

«یا آدم من باء بذنبه من ذریتک حیث بؤت أنت بذنبک هاهنا غفر الله له»[31]؛ ای آدم! هر فردی از فرزندانت که مانند تو در خانه کعبه با اعتراف به گناهش به سوی خدا برگردد، خداوند او را می بخشد.

مصافحه با خدا

کعبه دست خدا روی زمینِ خداست و خدا با آن با بندگانش مصافحه می کند، چنان که بندگان او هم با کعبه دست به دست خدا می دهند و با او مصافحه می کنند. این، مضمون حدیثی است که از امام صادق(ع) نقل شده است: «إنه یمین الله فی أرضه یصافح بها خلقه».[32] دست دادن با خدا دوگونه است؛ گاهی انسان به خدا دست می دهد و گاهی خدا با بنده ای مصافحه می کند. قصه کعبه چنان رفعت و منزلتی دارد که وسیله ای است برای دست دادن خدا با بندگان.

پیداست که از این مصافحه و دست خدا، قرب و انس مراد است. ارتباط‍ بنده با خدا ممکن است با حجاب های متعددی همراه باشد، اما در شرایطی از حجاب ها کاسته و قرب انسان با خدا بیشتر می شود.

کعبه انسان را به خدا نزدیک می کند و کعبه محل قرب و انس به آسمان و خداست.

هوس را سوی قربانگاه بردند

هوا را در کف مسلخ سپردند

شنیدم از خدا لبیک لبیک

به شادی دست رحمت را فشردند

در حدیث می خوانیم که مستحب است انسان به دیدار حاجی برود و با او مصافحه کند، زیرا مصافحه با او مصافحه با حجرالاسود و کعبه است.[33] سرّ این عمل مستحبی آن است که حاجی با کعبه - که دست خداست - مصافحه کرده و مصافحه با او مصافحه با خداست. داستان مصافحه با کعبه و خدای کعبه، اشاره به انس و دلدادگی با او دارد. خدا به بنده اش نزدیک است و بنده اش را به جوار خود فرا می خواند:

(وَ إِذٰا سَأَلَک عِبٰادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدّٰاعِ إِذٰا دَعٰانِ فَلْیسْتَجِیبُوا لِی) [34]؛ چون بندگان من درباره من از تو پرسند من نزدیکم و به ندای کسی که مرا بخواند پاسخ می دهم، پس به ندای من پاسخ دهند.

انس و قرب با او برای انسان آسایش و سرور می آورد، بی قراری، نشاط‍، امید و معرفت در پی انس و قرب با حق پدید می آید. انس، آرامشی از انسان می ستاند و آرامش واقعی به جای آن می نشاند.

خواجه عبدالله انصاری مقام انس با حق را چنین به وصف می کشد:

«انس آسایش است و آرام به نزدیک دوست، و آن سه تن راست: مرید ]صادق [را که امید شنود و عارف را که نشان یاود، محبّ را که فرا مُراد نگرد. اما مرید صادق را که امید شنود وی را سه نشان است که پدید آید: حلاوت خدمت و بر همه جانوران شفقت و اخلاص دعوت. اما عارف که نشان یابد در وی سه نشان پدید آید: مؤانست مناجات و حلاوت فکرت و سیری از زندگانی. و اما محب که فرا مراد نگرد در وی سه علامت پدید آید: آزادی و شادی و بی قراری».[35]

نگاه به کعبه

کعبه خریدار نگاه بنده مؤمن است، خیره شدن به کعبه بندگی خداست، نگریستن به خانه خدا درهای آسمان را به روی انسان باز می کند، نعمت ها و رحمت های خدا برای ناظرین کعبه است، نگاه به کعبه نه تنها باعث جلب رحمت است، بلکه بدی ها و زشتی ها را از انسان دور می کند. رسول خدا(ص) فرمود: «نگاه به کعبه عبادت است».[36] همچنین فرمود:

«نگاه به کعبه اگر از روی حب به آن باشد، عبادت است و گناهان را از بیخ و بن برمی کند».[37] و نیز فرمود:

«درهای آسمان در چهار محل باز می شود و دعا در آن محل ها به استجابت می رسد، یکی از آن ها هنگام نگاه به کعبه است».[38] از سوی دیگر کعبه برای ناظر جلب رحمت و نعمت می کند. حضرت امیر(ع) چنین تقسیم رحمت فرمود:

«هرگاه به سمت خانه خدا رفتید، به آن زیاد نگاه کنید. خداوند برای کعبه صد و بیست رحمت در نظر گرفته است که شصت رحمت برای طائفین، چهل رحمت برای نمازگزاران و بیست رحمت برای ناظران است».[39] همچنین امام صادق(ع) هم فرمود:

«با هر نگاه به کعبه به انسان حسنه ای داده می شود، گناهی از ناظر برداشته و درجه ای به او داده می شود».[40] امام صادق(ع) در حدیثی دیگر این درجات و رحمت ها را منوط‍ به معرفت به ولایت معرفی می کند:

«کسی که با معرفت به کعبه نگاه کند و حق و حرمت ما را مثل حق و حرمت کعبه پاس دارد، خدا گناهان او را بخشیده، او را از دنیا و آخرت بی نیاز می کند».[41] آیا می دانیم که اگر کسی از کعبه دور است به یاد او بیفتد یا از فراقش آهش را در سینه حبس کند، خداوند به برکت کعبه او را می بخشد؟ خداوند به حرمت کعبه در هر روز و هر لحظه ای از روز به چنین بندگانی رحمت و معرفت خود را اهدا می کند. این فرموده امام صادق(ع) است.[42] یوسف(ع) را نگاه نجات داد، آن گاه که زمان همت سوء بود، نگاه یوسف(ع) به برهان خدا باعث نجات او شد.[43] موسی(ع) هم آتشی دید و به دنبال آن رفت تا نخستین نور وحی الهی را دید.[44] رسول خدا(ص) هم در معراج چیزهایی دید که خدا آن را بازگو نمی کند، فقط‍ می گوید، پیامبر در آسمان های حقیقت آیات بزرگی از خدا دید.[45] ابراهیم(ع) هم به رؤیت ملکوت هستی نائل آمد و نظر به آن کرد.[46] نگاه پاک اگر به محل و جایگاه پاکی دوخته شود، انسان را تا معراج بالا می برد.

پی نوشت ها:

[1] فروع کافی، ج4، ص271.

[2] کنز العمّال، ج12، ص213، روایت34718.

[3] دعائم الاسلام، ج1، ص292.

[4] حج: 26.

[5] اخبار مکه، ج1، ص52.

[6] ر.ک: تاریخ الکعبة المعظمة؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص64-83؛ تاریخ عمارة مسجدالحرام؛ بناء الکعبه علی قواعد ابراهیم(ع)؛ تاریخ الکعبة؛ الکعبة المشرفة؛ بناء الکعبه البیت الحرام؛ مکة المکرمة والکعبة المشرفة؛ تاریخ و آثار اسلامی، ص43-48.

[7] مائده: 97.

[8] مائده: 95.

[9] فقیه، ج2، ص190، روایت2110.

[10] امالی صدوق، ص166.

[11] فروع کافی، ج4، ص230؛ بحارالانوار، ج96، ص60.

[12] حج: 29.

[13] حج: 933.

[14] فروع کافی، ج4، ص189، روایت5.

[15] همان، روایت6.

[16] علل الشرایع، ص399، روایت5.

[17] التفسیر الکبیر، ج8، ص158.

[18] فروع کافی، ج4، ص189.

[19] آل عمران: 96.

[20] علل الشرایع، ج2، ص297.

[21] بقره: 156.

[22] مائده: 18.

[23] فروع کافی، ج4، ص546.

[24] تهذیب الاحکام، ج5، ص470.

[25] همان، ص469.

[26] توبه: 1.

[27] تفسیر قمی، ص258؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص75.

[28] زمر: 69.

[29] معانی الاخبار، ص118.

[30] آل عمران: 933.

[31] همان، ص119.

[32] محجة البیضاء، ص154، حدیث 4.

[33] به نقل از: ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص74.

[34] بقره: 186.

[35] مجموعه رسائل فارسی خواجه عبدالله انصاری، ج1، ص330.

[36] الجامع الصغیر، ج2، ص681، روایت9320.

[37] المحاسن، ج1، ص145، روایت200.

[38] السنن الکبری، ج3، ص502، روایت6460.

[39] المحاسن، ج1، ص144، روایت199.

[40] همان، ص145، روایت102.

[41] فروع کافی، ج4، ص241، روایت6.

[42] همان، ص240.

[43] یوسف: 24.

[44] طه: 10.

[45] نجم: 18.

[46] انعام: 75.

حضرت امام محمد تقی علیه السلام در روز پنجشنبه نهم ماه رمضان و یا ۱۵ رمضان و یا ۱۹ آن ماه به سال ۱۹۵ و بنا به قولی روز جمعه دهم رجب سال ۱۹۵ هجری از بانویی منزه و پاکدامن به نام «سبیکه نوبیه » از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در مدینه دیده به جهان گشود، پاره ای از تاریخ نگاران نام آن بانو را «دره » دانسته اند که حضرت رضا علیه السلام به «خیزران» برگرداند، کنیه او ابو جعفر (ثانی) و لقب او تقی، جواد، منتجب، مرتضی، قانع و عالم است.

خلفای معاصر او عبارتند از: «مامون و معتصم عباسی» که او را تحت نظر داشتند و سرانجام به دستور معتصم عباسی شهید گشت (۱).

قرآن ارسالی به حرم امامین جوادین(ع) رونمایی شد- اخبار فرهنگی تسنیم | Tasnim

اشاره حضرت جواد علیه السلام به احکام نجوم

در نوشتار قبل دانستیم که از دیدگاه متکلمان، فیلسوفان و فقیهان هیچ محذور و مانعی نیست که اجرام آسمانی بر زمین و عناصر آن تاثیر گذارند و به فرمان خداوند همه نظام آفرینش به عنوان یک مجموعه هماهنگ در یکدیگر کنش و واکنش ایجاد کنند.

از همین دیدگاه امام رضا علیه السلام می فرماید: بهترین وقت برای آمیزش و انعقاد نطفه زمانی است که قمر در برج حمل (فروردین) و یا در دلو (دیماه) باشد و بهتر از همه وقتی است که قمر در برج ثور (اردیبهشت) باشد، زیرا برج ثور، شرف قمر است (۲).

امام محمد تقی علیه السلام نیز می فرماید: شایسته است هنگام استفاده از دعا، طلوع قمر در برج عقرب نباشد (۳).

مداحی شهادت امام جواد | اندیشه برتر
 
 

نجوم در زمان حضور امام

به اعتقاد سید بن طاووس (ره) زمان حضور امام معصوم، مردم آنچه را از علم نجوم توقع دارند، مستقیما از امام سؤال می کنند و نیازی به دانش احکام نجوم ندارند، زیرا پیشوایان شیعه علیهم السلام مردم را از غایبات، اوقات وقوع حوادث، زمان وفات، مدت عمر، مدت زندگی و... مطلع می گردانند، گاهی از مرگ و میر و بلاها و زمانی از اسرار علوم حضرت سید برایا (صلوات الله علیهم اجمعین) خبر می دهند.

سید می افزاید: ما در این زمینه از هر یک از پیشوایان علیهم السلام دو حدیث می نگاریم تا کسی خیال نکند اخترشناسان به اسراری دست می یازند که پیامبر وامامان علیهم السلام نمی توانند به آنها دست یابند، و چنانچه بخواهیم همه کلمات و اخبار آنان از غیب را در این زمینه به نگارش آوریم، چندین مجلد خواهد شد (۴).

اما دو حدیثی که از حضرت جوادالائمه علیه السلام در این رابطه نقل کرده است عبارتند از:

اول) ابراهیم بن سعید گوید: نزد حضرت محمد بن علی علیه السلام نشسته بودیم که مادیانی از جلوی ما عبور کرد، حضرت فرمود: این اسب در این شب کره ای خواهد زائید پیشانی سفید که بر روی او خال سفیدی است، من از آن حضرت اجازه بازگشت و مرخصی گرفته نزد صاحب آن مادیان آمدم و تا شب با او به گفتگو و سخن پرداختم، شب هنگام آن مادیان زائید و کره او همان اوصافی که حضرتش بیان فرموده بود، همراه داشت. مرتبه دیگر به دیدار ایشان شتافتم، حضرت فرمود: ای پسر سعید گویا در آنچه به تو گفتم شک داشتی، اما بدان، زنی که در خانه داری به زودی فرزندی یک چشم خواهد زائید، در آن هنگام کنیز من (سعید) آبستن بود، به خدا سوگند همین محمد (بن سعید) را زائید که دارای یک چشم است (۵).

دوم) صالح بن عطیه گوید: حج بیت الله گذاردم و از تنهایی و بی همسری به حضرت جواد علیه السلام شکایت بردم، فرمود: از حرم خدا خارج نخواهی شد جز این که کنیزی خواهی خرید و از او پسری مرزوق خواهی گشت. گفتم: فدایت گردم آیا مرا در این امر راهنمائی خواهی فرمود؟ فرمود: بلی. شما به نمایشگاه کنیزان و بردگان برو و هرکدام را پسندیدی به من خبر ده، من سخن او را پذیرفتم و به بازار رفتم یکی از کنیزان را پسندیده و زیر نظر گرفتم آنگاه به آن حضرت خبر دادم، فرمود: در بازار باش تا تو را ببینم (ملاقات کنم) من در مغازه برده فروشی منتظر ماندم که ایشان تشریف آورد نگاهی به آن کنیز افکند و از او گذشت، سپس رو به من کرد و فرمود: اگر او را پسند کردی بخر اما بدان که عمر او کوتاه است. گفتم فدایت شوم او را می خواهم چه کنم؟! فرمود: همین است که به تو گفتم.

فردای آن روز باز به سراغ آن کنیز رفتم، صاحب او گفت: آن کنیز تب دار شده و امیدی به ماندن او نیست، روز بعد باز مراجعه کردم و از حال او جویا شدم گفت: امروز او را دفن کردم، دوباره خدمت امامجواد علیه السلام رسیده جریان را به وی گزارش دادم، فرمود: دوباره کنیز دیگری را زیر نظر بگیر، من همین کار را کرده به او خبر دادم، فرمود آنجا منتظر باش تا بیایم، سپس سوار شد و آهنگ دکان برده فروش کرد و پس از ملاحظه کنیزی که زیرنظر داشتم، فرمود: او را خریداری کن، من او را خریده و پس از طهارتش با او ازدواج کردم و فرزندم محمد را به دنیا آورد (۶).

گفتنی است: دانش احکام نجوم قطره ای از دریای علم بی کرانه پیشوایان دین است، چنان که امام جواد علیه السلام پس از شهادت پدر بزرگوارش به مسجد پیامبر صلی الله علیه وآله می آید و درحالی که به ظاهر طفل بوده است به پله اول منبر رسول خدا صلی الله علیه وآله قرار می گیرد و می فرماید: من محمد بن علی الرضا هستم، من جوادم من به نژاد مردم آگاهم درحالی که در پشت پدرانشان قرار دارند، من اسرار باطن و ظاهر شما مردم را می دانم، این دانشی است که حقتعالی به ما بخشیده است پیش از آن که مخلوقات آفریده شوند و پس از آن که آسمان و زمین از بین بروند، اگر تظاهرات باطل گرایان و دولت گمراهان و شک شکاکان نبود، سخنانی می گفتم که خلق اول و آخر از آنها به تعجب و شگفتی می آمدند، سپس دست شریف بر دهان مبارک گذاشت و فرمود: ای محمد لب فرو بند چنان که پدرانت پیش از این ساکت ماندند (۷).

پوستر شهادت امام محمد تقی (ع) | حیاط خلوت

 

علت شهادت و تاریخ آن

حضرت جوادالائمه علیه السلام زمان کوتاه زندگی پربرکت خود را با انبوهی از مشکلات فرهنگی، عقیدتی و سیاسی روبه رو بود، از طرفی ا ز همان اوان امامت و به ظاهر کودکی گروهی در امامت او - به خاطر خردسالی - به دیده تردید نگریستند، از اینرو به پاسخ هزاران مساله مردم پرداخت و همه را جواب گویا، کافی، در خور شان، قانع کننده، برهانی و قاطع داد. از جمله: علی بن اسباط گوید: وقتی حضرت جواد علیهالسلام خارج شد، نگاه به اندام، سرو پاهای او کردم تا چهره و ویژگیهای او را برای یارانم در مصر توصیف کنم، در این فکر بودم که گویا ایشان متوجه اندیشه من شد، بر زمین نشست و فرمود: ای علی بن اسباط حقتعالی برای امامت، نیز، همان استدلال های نبوت را آورده است، او درباره حضرت یحیی علیه السلام فرمود:

«...و آتیناه الحکم صبیا» (مریم/ ۱۲).

ما به یحیی علیه السلام درحال کودکی فرمان نبوت دادیم، و درباره حضرت یوسف علیه السلام فرمود:

«و لما بلغ اشده آتیناه حکما و علما...» (یوسف/ ۲۲).

و چون به سن رشد و بلوغ رسید، به او حکم نبوت و علم دادیم، و درباره حضرت موسی علیه السلام می فرماید:

«...حتی اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنة...» (احقاف/ ۱۵).

و چون به سن رشد و بلوغ رسید و چهل ساله شد، به پیامبری رسید، بنابراین آن گونه که ممکن است خداوند علم و حکمت را در سن چهل سالگی عطا کند همان گونه می تواند در سن کودکی ببخشد (۸).

از طرف دیگر چهره دروغین «واقفیه» را برملا ساخت.

از ناحیه سوم با متکلمان به ویژه معتزله که یک گروه بزرگ اعتقادی بودند، به بحث پرداخت.

از سوی چهارم با جاعلان و سازندگان حدیث به ویژه پیرامون خلافت و ولایت به مناظره نشست.

از سوی پنجم با دانشمندان، بزرگان و قضات چون یحیی بن اکثم ها که خود را از فقهای زبردست می دانستند، به گفتگو، کاوش و استنباط پرداخت و بر همگان باجواب های شافی و استدلال متین برتری خویش و مذهب خود را ثابت ساخت، برکات وجودی این امام همام بر مذهب شیعه ارزنده، چشمگیر، فراموش ناشدنی است و بر تارک آئین راستین می درخشد.

یحیی صنعانی گوید: امام رضا علیه السلام درحالی که موز را از پوسته جدا می ساخت و به ابوجعفر می خوراند، فرمود: ای یحیی این همان مولودی است که در اسلام مولودی از او بابرکت تر و مبارکتر برای شیعیان به دنیا نیامده است (۹).

سرانجام بر اثر همین مجاهدت های فرهنگی و اظهارنظرهای راستین عقیدتی و مذهبی به شهادت رسید.

 
 شهادت امام جواد علیه السلام
 

زرقان دوست ابوداوود قاضی گوید: روزی قاضی از مجلس معتصم اندوهناک به خانه آمد از سبب اندوهش پرسیدم، گفت: امروز از جهت ابوجعفر محمد بن علی چنان بر من سخت گذشت که آرزو کردم ای کاش بیست سال قبل فوت کرده بودم، گفتم: مگر چه شده؟ گفت: در مجلس خلیفه معتصم بودیم دزدی را آورده خواستند بر او حد جاری کنند، فقهاء و علما در مجلس او جمع شدند از جمله محمد بن علی علیهما السلام خلیفه از ما پرسید دست دزد را از کجا باید برید؟ من گفتم: باید از بند دست قطع کرد، گفت: با چه دلیل؟ گفتم به جهت آیه تیمم «فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم» زیرا در این آیه خداوند دست را بر کف دست اطلاق کرده است، برخی گفتند: باید دست او از مرفق و آرنج قطع گردد، استدلال آنان به آیه وضو «و ایدیکم الی المرافق» بود، پس دست تا مرفق است، سپس معتصم متوجه حضرت امام محمدتقی علیه السلام شد و گفت: شما چه می گوئید؟ فرمود: حاضران گفتند و تو شنیدی. گفت مرا با گفته ایشان کاری نیست تو چه می دانی بگو. حضرت فرمود: مرا معاف دار، خلیفه او را سوگند داد که البته باید بگویی حضرت فرمود: حد سرقت آن است که چهار انگشت دزد را قطع کنند و کف او را بگذارند،. گفت: به چه دلیل؟ فرمود: بدین جهت که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده است در سجود باید هفت موضع به زمین برسد که از آن جمله دو کف دست است، پس اگر دست دزد از کف یا از مرفق بریده شود، کفی بر او باقی نمی ماند و مواضع سجده، حق خداست و کسی را بر آن حقی نیست چنان که فرموده است: «و ان المساجد لله» معتصم کلام آن حضرت را پسندید و امر کرد دست دزد را از همانجا که حضرت فرموده بود، قطع کردند.

زرقان گوید: قاضی ابوداوود پس از سه روز نزد خلیفه رفت و پنهانی به وی گفت: خیرخواهی خلیفه بر من لازم است و امری که چند روز قبل واقع شد، مناسب دولت خلیفه نبود زیرا در چنین مجلسی که وزراء، مستوفیان، امراء، اکابر، اشراف و سران لشگر همه حضور دارند، خلیفه از کسی که نصف اهل عالم او را امام و خلیفه می دانند و خلیفه را غاصب حق او می شمارند و... سؤال می کند و او برخلاف همه علماء و فقهاء فتوا می دهد با این وجود خلیفه فتوای همه را ترک کرده و به گفته او عمل می کند، این خبر در میان مردم منتشر شد و حجتی شد برای شیعیان و موالیان او، معتصم چون این سخنان بشنید رنگش متغیر شد و تنبهی برای او حاصل گشت و گفت: خدا تو را جزای خیر دهد که مرا آگاه کردی بر امری که از آن غافل بودم (۱۰).

از اینرو به فکر قتل آن حضرت افتاد و بنا به نقلی او را به مهمانی دعوت کرد و به وسیله غذا او را مسموم ساخت، و به نقل دیگر ام الفضل دختر مامون عباسی که زوجه آن حضرت بود از طرف معتصم مامور قتل او شد، وی به وسیله انگور آن حضرت را شهید کرد.

در روز شهادت آن حضرت دو نقل وجود دارد یکی: آخر ذیقعده سال ۲۲۰ و دیگری ۶ یا ۷ ذیحجه سال ۲۲۰ (۱۱) اما قول اول (آخر ذیقعده ۲۲۰) مشهور و برابر است با هفتاد و هفت هزار و نهصد و سی و یک (۷۷۹۳۱) روز از گذشت مبدا هجرت و مطابق است با چهارشنبه یازدهم مرداد سال ۲۱۴ (۱۱/۵/۲۱۴) شمسی، بنابراین مدت عمر ایشان ۲۵ سال و مدت امامتشان ۱۷ سال است.

آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی، بعد از حضور در مسجد مقدس جمکران و زیارت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) با حضور در دفتر آیت‌الله نوری همدانی با این مرجع تقلید دیدار و گفتگو کرد. آیت‌الله نوری همدانی در این دیدار ضمن بیان توصیه‌هایی به رئیس‌جمهور منتخب برای حل مشکلات معیشتی مردم، گفت: با مردم باشید و حقوق آن‌ها را احیا کنید. این مرجع تقلید با اشاره به سخنان گهربار حضرت علی (ع) در نهج‌البلاغه به خصوص نامه ۵۳ آن حضرت به مالک اشتر و ترسیم حکومت‌ها در دنیای امروز، گفتند: متأسفانه امروز دنیا به دو بخش استکبار جهانی و ایادی آن که مردم را زیر چنگال ظلم خود نگه داشته‌اند و جبهه مردم عادی، تقسیم شده است. وی ادامه داد: مردم امروز زیر چنگال ظلم و ستم استکبار قرار گرفته اند، البته مردم عادی بیدارند و به این مطلب پی برده‌اند که در دنیای امروز با چه مشکلاتی مواجهند و مستضعفین جهان از این مشکلات به ستوه آمده و به شدت به دنبال کسی هستند که بتواند پرچم عدالت خواهی را به‌دست بگیرد.
آیت‌الله نوری همدانی با تبریک به آیت‌الله رئیسی به عنوان رئیس سیزدهمین دولت در نظام جمهوری اسلامی ایران، بیان داشت: شما متواضع، مردمی و شناخته شده هستید، انتخاب شما از سوی مردم به خاطر این صورت گرفت که پرچم یک حرکت را به دست گرفته اید تا با آن عدالت و حق را حاکم کنید.
این مرجع تقلید با ابراز امیدواری که با دولت جدید تحولی به وجود آمده و این وسعت پیدا خواهد کرد، به پیام‌های مردم و سران کشورها، به انتخاب آیت‌الله رئیسی اشاره کرد و گفت: امریکا و کشور‌های غربی به دفاع از رژیم صهیونیستی که غاصب و دزد هست، تأکید دارند، وضعیت اسفبار افغانستان و برخی کشور‌های مسلمان، نتیجه دخالت استکبار است، امروز بسیاری از مردم در کشور‌های اسلامی بیدار شده اند، احتیاج به حرکتی دارند و سوابق درخشانی که از شما وجود دارد به این راه امیدوارند. وی در ادامه با بیان اینکه امیرمؤمنان (ع) به مالک اشتر می‌فرمایند «با مردم باشید و میان مردم بروید و به مشکلات آنان پی برده و آن را حل کنید»، بیان کرد: شما هم باید از این سخنان الهام بگیرید، با مردم باشید و احیای حق کنید.
آیت‌الله نوری همدانی با اشاره به مشکلات مردم و اولویت سنجی در آن تأکید کرد و ابراز داشت: امروز مردم با مشکلاتی همچون اقتصادی، معیشتی، بیکاری و گرانی رو به رو هستند، باید دولت جدید این مشکلات را درجه بندی کرده و معیشت مردم را اولویت قرار دهد. وی یادآور شد: مردم ما متدین علاقه‌مند به نظام هستند، مسئولان باید سعی کنند رضایت مردم را جلب نمایند.
دولت نیازمند همراهی همه مردم است
رئیس‌جمهور منتخب در این دیدار با تقدیر از مراجع معظم تقلید و علما به جهت حمایت و حضور در صحنه انتخابات، بر همراهی همه مردم برای ادامه راه دولت تأکید کرد. رئیسی افزود: بدون تردید دولت نیازمند همراهی همه مردم است، عنوان دولت را دولت مردمی گذاشتیم، حضور و همکاری همه مردم مؤثر است رهنمود‌های مراجع می‌تواند برای آینده دولت بسیار تأثیرگذار باشد مردم هم نگاهشان به مراجع و بزرگان خود است.
رئیسی با تأکید بر اینکه حماسه‌ای که در ۲۸ خرداد آفریده شد، بدون تردید حضور مراجع در آن نقش آفرین بوده است، گفت: مردم امروز به شدت مشکل معیشتی و کسب و کار دارند، مشکلات مختلفی که زندگی مردم را احاطه کرده مردم بسیار صبور هستند که نسبت به مسائل انقلاب، مقاومت و پایداری می‌کنند، مردم در این انتخابات با لطفی که داشتند، حقی برای خودشان و تکلیفی برای ما ایجاد کردند که امیدواریم به عنوان یک طلبه خدمتگزار بتوانیم گشایش‌هایی در زندگی مردم صورت دهیم که احساس کنند شرایط متفاوت شده است.
اعتمادسازی و جلب رضایت مردم از اولویت‌های ماست
رئیس‌جمهور منتخب در دیدار با آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی با بیان اینکه اعتمادسازی و جلب رضایت مردم از اولویت‌های اصلی دولت مردمی است، گفت: با ثبات بازار باید شرایط آینده برای مردم و تولیدکنندگان قابل پیش‌بینی باشد. سید ابراهیم رئیسی استفاده از رهنمود‌ها و نظرات مراجع عظام، علما و نخبگان را از وظایف دولت جدید دانست و افزود: یقین دارم با حضور و مشارکت مردم می‌توانیم بر همه مشکلات فایق بیاییم. وی در ادامه با بیان اینکه قبل از تشکیل دولت مصمم هستیم جلساتی با مراجع، علما، نخبگان و گروه‌های مختلف مردمی داشته باشیم، اظهار داشت: امروز اعتماد مردم به خاطر برخی اقدامات نسنجیده آسیب دیده است و باید این اعتماد را که سرمایه اصلی کشورمان است احیا کنیم.
رئیسی خاطرنشان کرد: در اولین اقدام باید ثبات را در بازار ایجاد کنیم به گونه‌ای که وضعیت آینده، هم برای تولیدکننده و هم برای مردم قابل پیش‌بینی باشد. آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی نیز در این دیدار ضمن خیر مقدم و ابراز خوشحالی از دیدار رئیس‌جمهور منتخب، اظهار داشت: امروز مردم از وضعیت معیشت و کسب و کار ناراضی هستند و باید علت اصلی این نارضایتی‌ها به درستی شناسایی و برطرف شود. مکارم شیرازی با تأکید بر اینکه سامان دادن به وضعیت نابسامان موجود امکان پذیر است، تأکید کرد: با همت، آمادگی و شجاعتی که از رئیس‌جمهور منتخب مردم سراغ دارم، این نابسامانی‌ها می‌تواند سامان پیدا کند. این مرجع تقلید استفاده از ظرفیت‌های کشور و اجرای طرح‌های عملی و دقیق را در بهبود وضعیت مردم حائز اهمیت دانست و گفت: بدون شک اگر وضعیت مردم سامان یابد، نور امید در دل مردم روشن خواهد شد و به واسطه آن مردم مشارکت و همکاری بیشتری با برنامه‌های دولت خواهند داشت. آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی هوشیاری و اعتماد نکردن به دشمن را در عرصه سیاست خارجی مورد تأکید قرار داد و گفت: در این حوزه بایستی بر مبنای واقعیت‌ها و نه خوش باوری و با قاطعیت، شجاعت، تدبیر و حسن عمل گام برداشت و یقین دارم که شما مرد این کار هستید.
رئیسی: چشم انداز آینده را روشن می‌دانم
آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی همچنین در دیدار با آیت‌الله جعفر سبحانی با قدردانی از مواضع و بیانات راهگشای این مرجع تقلید در دعوت مردم به حضور در انتخابات، اهتمام دولت به استفاده از نظرات و رهنمود‌های مراجع تقلید و نخبگان کشور را مورد اشاره قرار داد و گفت: دولت خود را در خط مقدم رفع مشکلات مردم و ایجاد گشایش در زندگی مردم می‌داند و تلاش می‌کند با جلب اعتماد مردم و استفاده از نظرات نخبگان در مسیر رفع مشکلات گام‌های مؤثر بردارد. رئیس‌جمهور منتخب خاطرنشان کرد: با وجود همه مشکلات و کاستی‌هایی که امروز در عرصه‌های مختلف وجود دارد، به ظرفیت‌های کشور و توان جوانان و نخبگان باور دارم و تلاش خواهیم کرد وضعیت موجود را به نفع مردم تغییر دهیم. رئیسی در ادامه با بیان اینکه مردم نسبت به رفع مشکلات و کاستی‌های موجود به دولت مردمی امید بسته‌اند، اظهار داشت: با وجود همه مشکلات و سختی‌ها، چشم انداز آینده را روشن می‌دانم و عمیقا باور دارم که اصلاح روند موجود امکانپذیر است. آیت‌الله جعفر سبحانی نیز در این دیدار ضمن تبریک به رئیس‌جمهور منتخب، اقدام وی در نظرخواهی از اقشار و گروه‌های مختلف را بسیار ارزشمند توصیف کرد و اظهار داشت: بی تردید این اقدام پسندیده و مجموع نظرات می‌تواند در رفع مشکلات مؤثر باشد. این مرجع تقلید در ادامه فعال کردن تولید داخل و رفع موانع در کنار جذب سرمایه خارجی را در غلبه بر مشکلات اقتصادی مؤثر دانست و گفت: امروز باید از همه ظرفیت‌های موجود برای اصلاح و بهبود وضعیت اقتصادی مردم و تولیدکنندگان استفاده کرد.
رئیسی: ظرفیت جوانان را به کار بگیرید
آیت‌الله علوی گرگانی هم در دیدار آیت‌الله رئیسی، رئیس‌جمهور منتخب با تأکید بر لزوم بهره مندی از ظرفیت اقشار مختلف جامعه برای رفع مشکلات کشور بیان کرد: مسئولیت بسیار سنگین است و خدا باید به شما کمک کند، نخستین موضوعی که باید در کشورمان مورد توجه باشد بهره مندی از ظرفیت عظیم نیرو‌های ارزشمند جوان است و مقام معظم رهبری بر این موضوع تأکید کردند. وی تصریح کرد: موضوع کشاورزی در کشورمان دارای اهمیت زیادی است، چون در نظام بشر همه به کشاورزی وابسته هستند و باید مشکلات کشاورزان مورد توجه قرار بگیرد. همچنین طبقات فرهنگیان و تجار نیز باید مورد اعتنا باشند. آیت‌الله علوی گرگانی خاطرنشان کرد: حسن عمل شما در قوه قضائیه سبب زنده شدن امید‌ها شد و عملکرد مناسب تان در قوه قضائیه قابل تقدیر است.
آیت‌الله صافی گلپایگانی: به شما امیدواریم
به گزارش روابط عمومی دفتر رئیس‌جمهور منتخب، آیت‌الله دکتر سید ابراهیم رئیسی در دیدار با آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی هم با بیان اینکه مردم گرفتار مشکلات فراوانی هستند و باید گشایشی در زندگی آن‌ها ایجاد کنیم، گفت: دولت جدید با توکل به خدا و توسل به ائمه اطهار و با دعای مراجع عالیقدر تقلید مصمم است با تلاش شبانه‌روزی در مسیر جلب اعتماد مردم و برطرف کردن مشکلات آنان و قرار دادن کشور در مسیر توسعه و آبادانی پایدار گام بردارد.
رئیس‌جمهور منتخب دغدغه آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی در خصوص ارتباط گسترده با کشور‌های همسایه را مورد اشاره قرار داد و گفت: تقویت و ایجاد مناسبات و روابط همه‌جانبه با کشور‌های همسایه از اولویت‌های دولت بنده خواهد بود و اینگونه روابط را به نفع ایران و کشور‌های همسایه می‌دانیم.
آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی نیز در این دیدار با اشاره به ضرورت تلاش برای رفع گرفتاری‌های مردم اظهار داشت: بی تردید با ویژگی‌ها و محاسنی که از شما سراغ داریم می‌توانید گام‌های مفید و مؤثری در بهبود وضعیت زندگی مردم بردارید و در این راه دعاگوی شما هستیم. این مرجع تقلید با بیان اینکه مردم گرفتاری‌های فراوانی دارند و هر روز بر ابعاد آن اضافه می‌شود، گفت: امروز مسئولیت بسیار سنگینی بر دوش شما قرار گرفته است و مردم نیز چشم امید به شما دوخته‌اند لذا هر مقدار که در توان دارید باید برای کمک به مردم تلاش کنید. آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی ارتباط مؤثر با جهان اسلام و کشور‌های همسایه را حائز اهمیت دانست و گفت: برقراری و تقویت ارتباط مسالمت آمیز با جهان اسلام و به ویژه کشور‌های همسایه از اهمیت زیادی برخوردار است که نباید از آن غفلت کرد.
آیت‌الله شبیری زنجانی: آرامش را به مردم برگردانید
آیت‌الله دکتر سید ابراهیم رئیسی در ادامه سفر به شهر مقدس قم و در دیدار با آیت‌الله العظمی سیدموسی شبیری زنجانی با اشاره به برکات کار و تلاش و دعا و توسل خالصانه مردم در پیشبرد امور کشور، اظهار داشت: ظرفیت‌ها و منابع مادی و نیروی انسانی تحصیل کرده و کارآمدی در کشور وجود دارد که در هر عرصه‌ای به آن‌ها اعتماد کردیم، شاهد پیشرفت‌های چشمگیر هستیم. رئیسی اضافه کرد: معتقدیم باید این ظرفیت‌ها را شناسایی و در راستای رفع مشکلات و پیشرفت و آبادانی کشور از آن استفاده کرد.
رئیس‌جمهور منتخب، اتکا به منابع داخلی را مورد تأکید قرار داد و گفت: حتی الامکان باید تلاش کنیم اقتصاد و سفره مردم به امکانات و ظرفیت‌های داخل کشور متصل شود و در این صورت است که آسیب پذیری کشور در مقابل تکانه‌های مختلف کاهش پیدا می‌کند.
آیت‌الله العظمی سید موسی شبیری زنجانی نیز در این دیدار ضمن خوشامدگویی و تبریک پیروزی آیت‌الله رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری اظهار داشت: امروز مردم در رنج و سختی هستند و باید با تلاش شبانه روزی و مجاهدانه آرامش و آسایش را به زندگی مردم بازگرداند. این مرجع تقلید اخلاص و مجاهدت صادقانه در رفع مشکلات مردم را مورد تأکید قرار داد و گفت: این وعده قطعی الهی است که راه‌های مختلفی را برای پیشبرد امور، پیش روی تلاشگران مخلص قرار می‌دهد. ایشان با دعا و آرزوی موفقیت برای دولت سیزدهم، ابراز امیدواری کرد که دولت بتواند با عنایات حضرت ولیعصر (عج) مشکلات را به احسن وجه حل و فصل کند.

استاد محسن قرائتی در تفسیر نور به ارائه «نکات ناب» و «پیام های زیبای آیات قرآن کریم» پرداخته که حوزه نیوز در این نوشتار، آیه ۱۸۳ سوره مبارکه آل عمران را در قالب مجموعه «قطره ای از دریا» ارائه می نماید.

    

* آیه

الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَیْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّیٰ یَأْتِیَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْکُلُهُ النَّارُ ۗ قُلْ قَدْ جَاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّنَاتِ وَبِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ

    

* ترجمه

کسانی که گفتند: همانا خداوند از ما پیمان گرفته که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم، مگر آنکه (به صورت معجزه) یک قربانی برای ما بیاورد، که آتش (صاعقه آسمانی) آن را بخورد! بگو: (این حرف‌ها بهانه است،) بی‌گمان پیامبرانی پیش از من با دلائلی روشن و (حتی) با همین (پیشنهادی) که گفتید، برای شما آمدند، پس اگر راست می‌گویید چرا آنان را کشتید؟

    

* نکته ها

برخی برای فرار از قبول اسلام، بهانه تراشی نموده و می‌گفتند: خداوند از ما تعهّد گرفته تنها به پیامبری ایمان بیاوریم که حیوانی را قربانی کند و صاعقه‌ی آسمانی آن قربانی را در برابر چشم مردم بسوزاند، تا به پیامبری او یقین کنیم. این آیه نازل شد تا پیامبر صلی الله علیه وآله به آن بهانه تراشان لجوج بگوید: اگر شما راست می‌گویید، چرا به پیامبران قبل از من که علاوه بر انواع معجزات، آنچه را شما درخواست می‌کنید به شما عرضه کردند، ایمان نیاوردید؟

امام صادق‌علیه السلام پس از تلاوت این آیه فرمود: میان یهودیانِ بهانه‌جوی زمان پیامبر اسلام و یهودیانی که انبیا را می‌کشتند، پانصد سال فاصله بوده است، امّا به خاطر رضایت آنان بر قتل نیاکان، خداوند نسبت قتل را به آنان نیز داده است.[۱]

در تورات، کتاب اوّل پادشاهان، باب ۱۸ جمله ۳ و ۴، ماجرای به شهادت رساندن انبیای بنی‌اسرائیل آمده است. همچنین در سِفر لاویان، باب ۹ جمله‌ی دوّم، موضوع قربانی قوچ آمده است.

    

* پیام ها

۱- فرار از پذیرش حقّ را با عناوین مذهبی توجیه نکنید. «انّ ‌اللّه‌عهد الینا اَلاّ نؤمن»

۲- یهود، موسی را آخرین پیامبر نمی‌دانستند، بلکه می‌گفتند: عهد خدا با ما آن بوده است که پیامبر بعدی، چنین وچنان باشد. «عهد الینا... یأتینا بقربان»

۳- انسانی که روحیه‌ی استکباری پیدا کرد، هم به خدا تهمت می‌زند؛ «انّ اللّه عهد الینا» و هم تسلیم هیچ پیامبری نمی‌شود؛ «ألاّ نؤمن لرسول» و هم توقّع دارد که معجزه‌ها، مطابق تمایلات و خواست‌های او باشد. «حتی یأتینا بقربان»

۴- قربانی حیوان، تاریخی بس طولانی دارد. «...بقربان»

۵ - سوابق هر گروه و ملّتی، بهترین گواه بر صدق یا کذب ادّعای آنهاست. «جاءکم... بالبیّنات و بالّذی قلتم»

۶- بهانه‌تراشی مخالفان، در طول تاریخ شبیه هم است. «و بالّذی قلتم»

۷- استدلال و احتجاج پیامبر با یهود، به تعلیم خداوند بود. «قل قد جائکم»

۸ - گاهی برای اثبات یا حقّانیت یک امر یا مصلحت مهم‌تر باید اموالی فدا شود. آری، اگر مالی آتش گرفت ولی چشمی بیدار و یا دلی روشن شد، اسراف نخواهد بود. «قد جائکم رسلی... بالّذی قلتم...»

۹- رضایت بر گناهِ نیاکان، سبب شریک شدن در جرم آنان است. «فلِم قتلتموهم»

     

پی نوشت:

۱) تفسیر برهان، ج ‌۱، ص ‌۳۲۸ ؛ کافی، ج ‌۲، ص‌۴۰۹. (به نقل از تفسیر راهنما)

«مثال های زیبای قرآن»، کتابی است از آیت الله العظمی مکارم شیرازی که به مثال های مختلف قرآن در موضوعان گوناگون پرداخته و حوزه نیوز مطالب کاربردی این کتاب را در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما قرآن دوستان خواهد کرد.

   

* فصل چهاردهم

    

سیزدهمین مثال: شرح صدر

     

خداوند متعال در سیزدهمین مثل از آیه های قرآن مجید، در آیه ۱۲۵ سوره انعام می فرماید: «فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ اَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاِْسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ اَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ کَذلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذینَ لایُؤمِنونَ» آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه اش را برای [پذیرش] اسلام، گشاده می سازد؛ و آن کس را که به [سبب اعمال زشتش] بخواهد گمراه سازد، سینه اش را آن چنان تنگ می گرداند که گویا می خواهد به آسمان بالا برود؛ این گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی آورند، قرار می دهد!

     

دورنمای بحث

آیه شریفه در صدد بیان زمینه های روحی مردم در پذیرش حق است، آنچه از ظاهر آیه استفاده می گردد این است که: مردم در این جهت متفاوتند؛ بعضی از مردم آن قدر روحشان پاک و قلبشان نورانی است که با اوّلین برخورد با قرآن، با آغوش باز اسلام را پذیرایند و خداوند هم در عوض به آنان شرح صدر می بخشاید. در مقابل، افرادی هستند که زمینه پذیرش حق در آنان نیست و چنانچه تمام قرآن بر آنان خوانده شود، تأثیرگذار نیست؛ از این رو، خداوند قلب آنها را تنگ و تاریک می گرداند.

     

شرح و تفسیر

«فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ اَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاِْسْلامِ» هر کسی را که خداوند بخواهد هدایت کند و او را رهنمون شود، سینه اش را گشاده و فراخ می گرداند و برای دریافت حق به او شرح صدر می بخشاید. به عبارت دیگر، او را دریا دل و با ظرفیّت قرار می دهد. «وَ مَنْ یُرِدْ اَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً» هر کس را که بخواهد گمراه کند، سینه اش را تنگ و تاریک و ظلمانی قرار می دهد؛ به گونه ای که طاقتش سلب می شود و با کوچکترین مشکلی تعادل فکری خویش را از دست می دهد.

«کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ...» آن قدر سینه اش را تنگ و تاریک می گرداند که گویا می خواهد به آسمان پرواز کند؛ یعنی همان گونه که پرواز به آسمان برای انسان بدون وسیله محال است، تحمّل این تاریکی و تنگی نیز برای این عدّه مشکل و محال است و خداوند این گونه پلیدی و کفر را، در دل افراد بی ایمان قرار می دهد.

     

پیام های آیه

      

۱ـ هدایت و ضلالت به دست خداست

     

آنچه مطابق با ظاهر آیه است، این است که هدایت و ضلالت انسانها از طرف خداوند صورت می گیرد و مفهوم آن چیزی جز جبر نیست. در این صورت، اسلام و کفر دو امر غیر اختیاری است و قبول آن به عقیده ما با عدالت خداوند سازگار است. از این رو، برای روشن شدن مطلب، لازم است مقدّمه ای ذکر گردد:

در میان فِرَق و گروههای اسلامی ـ که از سرچشمه زلال ولایت و امامت دور مانده اند ـ گروهی مذهب «جبر» را پذیرفته اند و معتقدند که انسان در کارهای خود اختیاری ندارد. اعتقاد به این مذهب ـ که مخالف عقیده شیعه است ـ مساوی با انکار اصول پنجگانه دین است.

اوّلین اصلی که بر اساس این مذهب نادیده گرفته می شود، عدل الهی است؛ چه این که اگر انسان در کارهایش مجبور باشد، عذاب کافر و ثواب مؤمن بر خلاف عدالت است؛ زیرا نه کافر در کفرش اختیار داشته است؛ و نه مؤمن در ایمانش. به همین جهت، قائلین به جبر عدل الهی را نمی پذیرند.

     

دوّمین اصلی که با اعتقاد به جبر نادیده گرفته می شود، اصل توحید است؛ چه این که خدایی که عادل نباشد و مردم مجبور را بی جهت کیفر و پاداش دهد، شایسته خدایی نیست و نمی تواند این جهان پهناور را ـ که بر اساس نظم و حکمت اداره می شود ـ تدبیر کند.

از این رو، ارسال رُسُل و بعثت پیامبران نیز بی معنا خواهد بود. چه این که انبیا توان هدایت کفّار را ندارند؛ زیرا آنها بی اختیار کفر میورزند، و نیز انبیا بر ایمان مؤمنان بی تأثیرند؛ زیرا با جبری که وجود دارد ـ احتمال انحراف در آنها نمی رود، به عبارتی اوّلی محال است و دوّمی تحصیل حاصل؛ و هر دو از نظر فلسفی غیر ممکن.

امامت نیز ـ که تداوم بخش نبوّت است ـ به دلیل فوق، باطل می شود. آخرین اصلی که با اعتقاد به جبر باطل می گردد، اصل معاد است؛ چه این که معاد مبتنی بر اختیار است. بنابراین، اگر همه انسانها مجبور و بی اختیار باشند، کیفر و پاداش؛ بهشت و جهنّم؛ قیامت و رستاخیز؛ همه و همه بی معنا می شود.

در نتیجه با اعتقاد به جبر نه می توان مسلمان بود؛ و نه اصل اسلام را پذیرفت.(۱) از این رو شیعه باید با تمام وجود خداوند را شاکر باشد که به برکت وجود ائمّه و در پرتو نور ولایت معصومان (علیهم السلام) نه در وادی تاریک «جبر» گرفتار شده است؛ و نه به بیابان ظلمانی «تفوض» قدم گذاشته، بلکه در بین این دو مکتب انحرافی، راه مستقیم و روشنی را انتخاب کرده است.

       

با توجّه به این مقدّمه، آیا آیه مذکور دلیل بر «جبر» نیست؟

آنچه آیه شریفه بر آن دلالت دارد، این است که: گام اوّل هدایت و ضلالت را خود انسان برمی دارد آنگاه، در صورتی که اوّلین گام را به سمت هدایت برداشت، مشمول هدایت الهی می گردد؛ و در صورت دیگر، که اوّلین گام را به سمت ضلالت برداشت، مشمول ضلالت الهی می شود؛ مثلا سلمان فارسی از ایران حرکت می کند و برای رسیدن به سرچشمه نور، سختی ها و مشکلات فراوانی را تحمّل می کند؛ حتّی به بردگی گرفته می شود. تا این که به سرچشمه نور می رسد و مسلمان می گردد. او چون گامهای اوّلیّه را با اختیار خود برداشته بود مشمول هدایت الهی قرار گرفت و خداوند به او شرح صدر و سینه ای گشاده عنایت کرد.

امّا ابوجهل و ابولهب ـ با این که از اوّل در کنار چشمه هدایت بوده اند ـ ولی گامهای اوّلیّه لجاجت و عناد و دشمنی را به اختیار خود و به تبعیّت از شیطان برداشتند و چشم و گوش خود را در مقابل ندای حق بستند. بر این اساس، خداوند نیز آنها را گمراه کرد و قلب آنها را تنگ و تاریک نمود؛ پس هدایت و ضلالت الهی، نتیجه و مجازات گامهای اوّلیّه خود آنهاست. بنابراین، آیه شریفه فوق و دیگر آیات، هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد.(۲)

     

اعجاز علمی قرآن در آیه مَثَل

اگر چه مفسّران جمله «کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ» را کنایه از کار غیر ممکن و محال دانسته اند؛ ولی امروزه با توجّه به پیشرفت علوم بشری و دستیابی به فضا، تفسیر دیگری نیز می توان برای آن جمله بیان کرد که نشانگر اعجاز علمی قرآن مجید است.(۳)

دانشمندان کشف کرده اند که اطراف کره زمین را هوا (اکسیژن) فرا گرفته است، و این هوا از هر طرف تا ارتفاع ۳۰ کیلومتری ادامه دارد؛ ولی آنچه از این اکسیژن ها استفاده می شود، تنها فضای چند کیلومتری پایین آن است؛ چه این که هر چه اکسیژن به طرف بالا برود، استفاده از آن مشکل تر و سبب تنگی نفس می شود.

به همین جهت، کوهنوردانی که به ارتفاعات بلند صعود می کنند، گاهی از اوقات دچار هواگرفتگی می شوند؛ یعنی به همان هوایی می رسند که استفاده از آن مشکل است و باعث تنگی نفس آنها می گردد و چه بسا، سبب بیهوشی و مرگ آنها می شود!

و نیز به همین جهت، هواپیماهایی که در ارتفاع بالا پرواز می کنند، باید به قدری مجهّز باشند که هوای داخل هواپیما را تنظیم کنند؛ در غیر این صورت، مسافران نمی توانند از هوای آن ارتفاع استفاده کنند و اگر دستگاه تنظیم هوا دچار مشکل گردد، مسافران باید از ماسکهای مخصوص که برای چنین لحظاتی تهیّه شده است، استفاده کنند وگرنه هواپیما مجبور است برای حفظ جان مسافران در ارتفاع پایین به پرواز خود ادامه دهد.

در آن هنگامی که آیه فوق نازل شد، انسان از این مسأله علمی مهم بی اطّلاع بود؛ ولی قرآن مجید در آن زمان (۱۴۰۰ سال پیش) پرده از این راز علمی برداشت و قابل استفاده نبودن هوای آسمانها را بیان کرد و انسانهای گمراه را به کسانی تشبیه کرد که در چنین هوایی تنفّس می کنند و دچار تنگی نفس می شوند.

    

۳ـ شرح صدر

 

وقتی حضرت موسی (علیه السلام) به مقام نبوّت نائل شد، چند چیز از خداوند طلب کرد؛ یکی از آنها شرح صدر بود (قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی...) (۴)

و نیز پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بی آن که تقاضا کند ـ این نعمت بزرگ الهی را از خداوند متعال دریافت نمود (اَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکْ؟) (۵)

     

خلاصه این شرح صدر چه معنایی دارد؟

«صدر» در اینجا به معنای سینه نیست، بلکه به معنای روح و فکر است؛ بنابراین «شرح صدر» به معنای داشتن فکر و روح باز است؛ یعنی کسی شرح صدر دارد که دارای تفکّر عمیق، صبر و حوصله زیاد و فکر و روحی وسیع باشد؛ به گونه ای که در برابر سخت ترین حوادث نلغزد. به همین جهت، شرح صدر یکی از لوازم مهمّ ترقّی و تعالی به سوی خدا شناخته شده است.

     

پیامبر(صلی الله علیه وآله) و همسایه یهودی

یکی از همسایگان آن حضرت ـ که مردی یهودی بود ـ هر روز به هنگام عبور آن حضرت، از بالای بام به بهانه ریختن خاکروبه ها در کوچه، خاکستری همراه با آتش بر سر و صورت آن حضرت می ریخت. این برنامه هر روز ادامه داشت؛ تا آن که روزی پیامبر (صلی الله علیه وآله) از کوچه گذشت و متوجّه خاکستر همسایه یهودی نشد. آن حضرت کنجکاو گشته، علّت آن را جویا شد. اصحاب و یاران عرض کردند: بحمداللّه مریض شده است و در بستر بیماری به سر می برد؛ پیامبر به قصد عیادت به طرف منزل یهودی حرکت کرد، هنگام در زدن، همسر آن مرد یهودی از پشت در منزل گفت: کیست؟ حضرت جواب داد: پیامبر اسلام! زن گفت: کارت چیست؟ حضرت فرمود: به عیادت شوهرت آمده ام! زن بی اختیار در را باز کرد. حضرت داخل شد و کنار بستر یهودی قرار گرفت. پیامبر (صلی الله علیه وآله) با احوالپرسی به گونه ای برخورد کرد که گویا این یهودی هیچگونه اذیّت و آزاری نسبت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)روا نداشته است!

وقتی یهودی این شرح صدر و گذشت و اغماض پیامبر (صلی الله علیه وآله) را دید، عرض کرد: یا رسول اللّه! آیا این برخورد جزء برنامه دین توست، یا از اخلاق شخصی شماست؟ حضرت فرمودند: جزء برنامه دین اسلام است.

    

من بد کنم و تو بد مکافات کنی *** پس فرق میان من و تو چیست بگو

     

از این نمونه، در زندگی پیامبران، امامان و عالمان دینی فراوان است.

مثلا شخصی در شیراز، نامه ای به یکی از علمای آن شهر می نویسد و بی اندازه آن عالم را مورد فحّاشی و هتّاکی قرار می دهد. آن عالم روز بعد نویسنده آن نامه را دیده، به او می گوید: نامه ای به من نوشته بودی آن را انداختم.(۶)

ظاهراً مشکل مالی داشتی؛ این پول را بگیر ان‌شاءاللّه مشکلت با آن حل شود! نویسنده نامه خوشحال شده، با خود می گوید: «خوب شد آقا نامه ما را مطالعه نکرده است!»

بنابراین، یک انسان مسلمان باید با تأسّی به پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) دارای شرح صدر، سینه گشاده و دریا دل باشد. با همّت بلند ناملایمات را تحمّل کرده، با کوچکترین مشکل ناسپاسی نکند و انتقام جویی و کینه جویی را پیشه خود قرار ندهد.

           

پاورقی:‌

۱- سوره حدید، آیه ۴ و آیه ۷ سوره مجادله نیز به همین مضمون دلالت دارد.

۲- این جمله در آیات زیادی از قرآن مجید از جمله آیه ۱۱۹ آل عمران آمده است.

۳- سوره غافر، آیه ۱۹.

۴- سوره زلزل، آیه ۷ و ۸.

۵- سوره کهف، آیه ۴۹.

۶- سوره زخرف، آیه ۳۶.

هر کدام از ما در روز قیامت رتبه‌ای داریم و در مرتبه خودمان قرار می‌گیریم. اما این رتبه‌ها در گرو سبک زندگی، افکار و منش ما در این دنیا است. در عین حال رتبه‌بندی در عالم بعد از مرگ یعنی هم در برزخ و هم در قیامت، با رتبه‌بندی‌هایی که ما در این دنیا داریم، بسیار متفاوت است. ممکن است شخصی در این دنیا پول و ثروت زیادی داشته باشد، اما در آن عالم از نظر درجه بسیار پایین‌تر از افراد فقیر قرار بگیرد. یا ممکن است کسی در این دنیا تحصیلات بالایی داشته باشد اما در قیامت درجه و رتبه خوبی نداشته باشد. همچنین فردی در این عالم پست ریاست داشته باشد ولی در عالم باقی در خدمت مرئوسان خود باشد.

همه این رتبه‌بندی‌ها که در قیامت و برزخ تعیین می‌شود، معیار حقیقی خود ماست. یعنی همه چیز بر اساس کارها و فکرها و نیت‌های ما تعیین می‌شود. برعکس این دنیا که ممکن است کسی از راه دزدی، برداشتن ناحق از بیت‌المال، کلاه‌برداری، احتکار، کم‌فروشی یا گران‌فروشی و هر روش غلط دیگری صاحب دارایی و ثروت شود و خیال کند که خوشبخت شده است. اما بدبخت‌ترین مردم همین افراد هستند که فریب گناه خودشان را می‌خورند.

 

در عالم قیامت چند عامل اساسی وجود دارد که رتبه هر کدام از ما را مشخص می‌کند.

1. سبک زندگی دینی: یکی از عوامل رتبه‌بندی در برزخ و قیامت، کارهای خوب و اعمال صالح است. آن طور که امام علی نقی علیه السلام فرموده‌اند: «معیار سنجش مردم در دنیا به مال و دارایی آن‌هاست و در قیامت به اعمالشان.» هر قدر که ما کارهای خیر بیشتری در دنیا انجام بدهیم، در قیامت رتبه و درجه بالاتری داریم. در عین حال هر اندازه که گناهان ما بیشتر باشد، رتبه خود را قیامت پایین‌تر آورده‌ایم.

2. خوش اخلاقی با مردم: یکی دیگر از معیارهای سنجش رتبه در قیامت برای ما، خوش اخلاقی است. همان طور که پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله فرمودند: «در قیامت در ترازوی اعمال شخصی چیزی بالاتر از حسن خلق قرار داده می‌شود.» به این ترتیب خوش‌خویی و مدارا با مردم نه تنها ارزش ما را کم نمی‌کند، بلکه ملاکی است که رتبه را در قیامت ارتقا می‌دهد.

نبی مکرم اسلام در حدیث دیگری هم درباره اهمیت خوش اخلاقی و تأثیر آن در رتبه ابدی و پایدار ما فرموده‌اند: «سرلوحه نامه اعمال مؤمن، اخلاق خوب اوست.»

3. انس با قرآن:در این میان، یک نکته بسیار مهم وجود دارد که رتبه‌های ما را در قیامت بالا می‌برد و آن هم، میزان انس ما قرآن کریم است. متأسفانه این روزها گاهی دیده می‌شود که قرآن در برخی از خانه‌ها و جمع‌ها مهجور واقع می‌شود. این در حالی است که اگر ما بدانیم انس با قرآن تا چه اندازه موجب ارتقای مقام معنوی ما خواهد شد، بیشتر به تلاوت قرآن می‌پردازیم و در آیات آن تدبر و تأمل می‌کنیم و در زندگی دستورات قرآنی را به کار می‌گیریم.

در روایتی از امام محمدباقر علیه السلام نقل شده که فرمودند: «در روز قیامت قرآن در بهترین صورت وارد می‌شود و به مؤمن می‌گوید بخوان و بالا برو.»

باید دقت داشت که تلاوت و قرائت قرآن از اهمیت بالایی برخوردار است و نباید نسبت به آن غفلت کنیم. اما باید بدانیم که تلاوت زمانی مؤثر واقع می‌شود که ما به دستورات قرآن عمل کنیم و آموزه‌های قرآنی را در زندگی به کار ببندیم.

آن طور که بزرگان دینی می‌گویند، این مطلب که قرآن کریم به عنوان میزان و معیاری در قیامت عنوان شده است، به این دلیل است که قرآن در قلب و عمل انسان عینیت پیدا کرده باشد. در غیر این صورت قرائت ظاهری و لفظی بدون اعتقاد و عمل این مقامات را در پی ندارد.

امام علی (علیه السلام):


اَلصَّـدیقُ الصَّدُوقِ مَنْ نَصَحَکَ فی ‏عَیْبِکَ، وَ حَفِظَکَ فی غَیْبِکَ وَ آثَرَکَ عَلی نَفْسِهِ.


دوست راستین کسی است که نسبت به عیب هایت نصیحت و خیرخواهی کند و پشت سرت، آبرویت را حفظ کند و تو را بر خویش مقدّم بدارد و ایثار کند.


میزان الحکمة: ج ۵، ص ۳۱۱

 

 

کانال تلگرامی «صابرین نیوز» امروز (چهارشنبه) اعلام کرد که پایگاه آمریکایی «عین الاسد» در استان «الانبار» عراق با موشک هدف گرفته شده است.

برخی از رسانه‌های دیگر از جمله «المیادین» از شنیده شدن صدای انفجارهای شدید در این پایگاه در پی حمله موشکی خبر دادند.

بر اساس گزارش‌ها، پدافند هوایی پایگاه عین‌الاسد در مقابله با این حمله ناموفق بوده و شعله‌های آتش و دود برخاسته از پایگاه دیده می‌شود.

تیپ «ثأر المهندس» (انتقام ابومهدی المهندس) در بیانیه‌ای مسؤولیت این حمله را بر عهده گرفت و اعلام کرد، در ساعت ۱۲:۳۳ (به وقت محلی) پایگاه عین الاسد را با ۳۰ موشک گراد هدف گرفته و این موشک‌ها با دقت به هدف خورده است.

سخنگوی ائتلاف بین‌المللی موسوم به ائتلاف ضد داعش به فرماندهی آمریکا مدعی شد، این پایگاه به ۱۴ موشک هدف گرفته شده است.

  وی همچنین از زخمی شدن سه نظامی در این پایگاه امریکایی خبر داد اما صابرین نیوز اعلام کرد، بر اساس آمار اولیه دستکم پنج نظامی زخمی شده‌اند.

بالگردهای آمریکایی به صورت گسترده بر فراز عین الاسد به پرواز درآمده‌اند.

 

 

نیروهای آمریکایی در پاسخ، منطقه «البغدادی» در استان الانبار را که گویا موشک‌ها از آنجا شلیک شده، هدف گرفتند.

واحد توپخانه نیروهای آمریکایی همچنین یک مسجد در شهر «هیت» در استان الانبار و در نزدیکی عین الاسد را هدف حملات کور خود قرار داد.

 

دوشنبه هفته جاری نیز  منابع آگاه از حمله راکتی به پایگاه هوایی عین الاسد در استان الانبار واقع در غرب عراق خبر دادند.صابرین نیوز درباره جزئیات این حمله راکتی با انتشار تصاویری نوشت: «هشت راکت ۱۰۷ میلیمتری از تقاطع هیت - کبیسه به سوی پایگاه عین‌الاسد شلیک شد. از این تعداد، چهار راکت مستقیما، به بخش نظامی آمریکایی این پایگاه اصابت کرد».

وحدت طلبی، در سیره عملی و رفتار آن حضرت نیز به راحتی مشاهده می شود؛ چنان که در مقابل حق به غارت رفته ی خویش ۲۵ سال سکوت کرد و با آن که خار در چشم و استخوان در گلو خانه نشین شده بود، از هیچ تلاشی برای اتحاد مسلمانان دریغ نورزید.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، کتاب «پرسمان علوی» اثری از مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی مذاهب اسلامی و با همکاری ستاد پاسخگویی به مسائل مستحدثه دینی است که بخش های گوناگون این کتاب در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما فرهیختگان می گردد.

    

مرور زمان بسیاری از چهره های بزرگ تاریخی را کهنه و یا به فراموشی می سپارد و جز نامی از آنان در لابلای تاریخ نمی گذارد، اما در این میان برخی از چهره ها را نه تنها مرور زمان کهنه نمی کند بلکه روز بروز آنان را روشن تر و زنده می سازد.

یکی از کسانی که مرور زمان وجود او را روشن تر و نیاز به شناخت وی را ضروری تر می سازد، انسان کامل، امام علی بن ابیطالب(علیه السلام)می باشد.

بدون تردید امروزه انسان های تشنه عدالت و معنویت بیش از هر روز دیگر به الگو قرار دادن شخصیت حضرت امیر(علیه السلام) نیازمند است و این امر بستگی به شناخت و آگاهی همه جانبه از افکار، اندیشه ها و سیره و منش آن حضرت می باشد.

امید است که پروردگار بزرگ زمینه های الگوگیری آن حضرت را بیش از این به ما عنایت فرماید. از آنجا که پیرامون شخصیت بزرگان و افکار و سیره آنان پرسش ها و گاه در اثر فاصله زمانی ابهاماتی پدید می آید، شایسته است که به آنها پاسخ داده و ابهامات برطرف شود.

بدین جهت پرسش های رسیده از مناطق مختلف که مربوط به حضرت علی(علیه السلام)می باشد توسط معاونت پژوهش مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی مذاهب اسلامی جمع آوری و به صورت کتاب در خدمت شیفتگان آن حضرت عرضه می شود.

     

* دیدگاه امام علی (علیه السلام) نسبت به وحدت امت اسلام چگونه است؟

    

وحدت و یکپارچگی امت اسلام نزد امیرمؤمنان (علیه السلام) از جایگاه و اهمیت ویژه ای برخوردار است و اهتمام آن حضرت در حفظ یکپارچگی مسلمانان بر کسی پوشیده نیست.

علی(علیه السلام) را بی گمان می توان بزرگ ترین منادی وحدت امت رسول الله(صلی الله علیه وآله) نامید و پژواک وحدت خواهی را از کلام و رفتار او شنید.

آن حضرت در تبیین جایگاه ارزشی و اهمیت فوق العاده وحدت و نقش مخرّب تفرقه و جدایی، خطاب به مردم کوفه می فرماید: «آگاه باشید که شما اکنون دست از رشته اطاعت کشیدید و با زنده کردن ارزش های جاهلیت، دژ محکم الهی را در هم شکستید، در حالی که خداوند بر امت اسلامی با وحدت و برادری منت گذارده بود تا در سایه آن زندگی کنند؛ نعمتی بود که هیچ ارزشی را همانند آن نمی توان تصور کرد...».

    

آن حضرت اعتقاد به خدای سبحان و تمسک به کتاب، شریعت و پیامبر واحد را محور گردهمایی مسلمانان و عروة الوثقای آنان می داند، و اجرای صحیح قوانین شریعت و پیروی از رهبری را عامل تداوم و بقای آن می شمرد، و سرپیچی و تمرد از دستورات رهبری را عامل تضعیف و متلاشی شدن آن معرفی می کند.

آن حضرت در یکی از خطبه های خود می فرماید: «پیروزی و شکست اسلام، به فراوانی و کمی طرفداران آن نبود. اسلام، دین خداست و هموست که آن را پیروز ساخت... .

جایگاه رهبر، چونان ریسمانی محکم است که مهره ها را متحد ساخته، به هم پیوند می دهد. اگر این رشته از هم بگسلد، مهره ها پراکنده و هر کدام به سویی افکنده خواهند شد... . عرب امروز، گرچه از نظر مقدار اندکند، اما به نعمت اسلام فراوان اند و با اتحاد و هماهنگی عزیز و قدرتمند می باشند».

     

وحدت طلبی، در سیره عملی و رفتار آن حضرت نیز به راحتی مشاهده می شود؛ چنان که در مقابل حق به غارت رفته ی خویش ۲۵ سال سکوت کرد و با آن که خار در چشم و استخوان در گلو خانه نشین شده بود، از هیچ تلاشی برای اتحاد مسلمانان دریغ نورزید. امام علی(علیه السلام) آن زمان که سستی مسلمانان را در جنگ با مرتدان مشاهده کرد، با خلیفه اول بیعت نمود.

شاهد این مطلب، گفتار عثمان خطاب به امام(علیه السلام) است که گفت: «اگر تو بیعت نکنی، مسلمانان متفرق شده و کسی به دستور خلیفه برای جنگ با مرتدان نخواهد رفت».

آن حضرت در جواب نامه ابوموسی اشعری درباره حکمیت می نویسد: «پس بدان در امت اسلام هیچ کس وجود ندارد که به وحدت امت محمد(صلی الله علیه وآله) و به انس گرفتن آنان به یکدیگر از من دلسوزتر باشد. من در این کار پاداش نیک و سرانجام شایسته را از خدا می طلبم و به آنچه پیمان بسته ام وفادارم».

      

کوتاه سخن آن که علی(علیه السلام) بزرگ ترین منادی وحدت امت اسلامی بوده است که در راه تحقق و تداوم وحدت از هیچ تلاشی دریغ نورزیده است.

پیر حبیب الله شاه چشتی در مراسم جشنی که به مناسبت سالروز ولادت امام رضا(ع) در کویته پاکستان برگزار شد، اهل سنت واقعی را  عاشق آل محمد(ع) دانست.

مراسم جشنی در سالروز ولادت امام هشتم علی ابن موسی الرضا علیه السلام با همت حجت الاسلام والمسلمین مقصود علی دومکی سخنگوی مرکزی مجلس وحدت مسلمین پاکستان برگزار شد و با سخنرانی سید حبیب الله شاه چشتی رئیس جماعت اهل سنت در بلوچستان پاکستان، حجت الاسلام و المسلمین سید هاشم موسوی امام جمعه شهر کویته و مقصود علی دومکی سخنگوی مرکزی مجلس وحدت مسلمین پاکستان روز گذشته در حوزه علمیه خاتم النبیین(ص) شهر کویته پاکستان ادامه یافت .

پیرحبیب اله  چشتی از روحانیان برجسته اهل سنت در سخنانی با بیان این که عشق آل محمدجزئی ازایمان است واهل سنت واقعی کسی است که عاشق آل محمد(ع) باشد،ابرازداشت: زیارت امام رضا(ع) عبادت عظیمی است،چون آن امام همام(ع)  فرزند و وارث پیامبر(ص) ورهبروراهنمای انسانها هستند.

حجت الاسلام والمسلمین دومکی در سخنانی با تاکید به این که آل محمد(ع) درهرزمان ومکانی برای نجات و بقای اسلام خود را فدا و قربانی کرده اند، اظهار داشت: آل محمد(ع) بااخلاق کریمانه خود جهان رابه سوی دین خدادعوت کردند،قرآن کریم واحادیث شکل وتجسم عملی اخلاق آل محمد(ع) است.

وی افزود: فرزند رسول حضرت امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام بخاطر اخلاق کریمانه خود، بعنوان عالم آل محمد(ع) شناخته می شوند.

حجت الاسلام والمسلمین سید هاشم موسوی امام جمعه شهر کویته نیز با اشاره به این که زندگی امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام مشعل راه برای ما است، ابراز داشت: امام رضا(ع) در برابر سران فاسق بنی عباس از ارزش های دینی و اصول اسلامی محافظت کرد.