emamian

emamian

با نگاهی اجمالی به منابع عامه مشاهده می گردد که صلوات مشروع، صلواتی بوده که قرین بر درود بر آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین بوده است؛ وعدم ذکر صلوات بر آل به منزله ی صلوات ابتر تفسیر شده است.

در روایتی که کَعب بن عُجرَة نقل کرده است آمده است: عبد الرحمن بن ابی لیلی از کعب نقل می نماید که «کعب»، به او گفت: آیا می خواهی هدیه ای به تو بدهم که آنرا از پیامبر صلی الله علیه وآله شنیده ام؟ عرض کردم آری. به من هدیه بده. وی گفت: به پيامبر«صلَّي اللّه عليه و آله و سلَّم» عرض کرديم، بر شما اهل بيت چگونه درود بفرستيم، در حالي که از کيفيت دادن سلام آگاهيم. پيامبر اسلام«صلَّي اللّه عليه و آله و سلَّم»فرمودند: بگوييد:

«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَعَلي آلِ مُحَمَّد، کَما صَلَّيْتَ عَلي إِبْراهيمَ وَعَلي آلِ إِبْراهيمَ إِنَّکَ حَميدٌ مَجِيدٌ، اللّهُمَّ بارِکْ عَلي مُحَمَّد وَعَلي آلِ مُحَمَّد کَما بارَکْتَ عَلي إِبْراهيمَ وَآلِ إِبْراهيمَ إِنَّکَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ».[1]

جلال الدین سیوطی(م:911)، در تفسير درّ المنثور، این حدیث را از طرق متعددی از طریق صحابی ای همچون:«ابن عباس» و «طلحه» و «ابو سعيد خدرى» و «ابو هريره» و «ابو مسعود انصارى» و «بريده» و «ابن مسعود انصاری» و «كعب بن عجرة» و«زید بن ابی خارجة» و «یونس بن خباب» و اميرمؤمنان على عليه السلام روایت نموده است.[2]

نقل روایات صلوات در صحیح بخاری:

بخاری در سه موضع متعرض بحث صلوات شده است:

الف) کتاب احادیث الانبیاء، باب 12.(بخاری دو روایت در اینجا آورده است، روایتی که از طریق ابو حُمید ساعدی است که در آن بجای آل، ذریه و همسران داخل در صلوات شده اند؛ و روایتی که ازطریق کعب بن عجرة نقل شده که در آن صلوات بر آل تنها قرین درود بر پیامبر صلی الله علیه وآله شده است).

ب) کتاب التفسیر، سوره ی احزاب.(که در این قسمت بخاری سه روایت ذکر نموده از طریق کعب بن عجرة، و ابو سعید خدری، و یزیدبن عبدالله خباب . در این روایات خبری از صلوات بر ازواج وجود ندارد).

ج) کتاب الدعوات، باب 32.(بخاری در این باب روایت صلوات بر آل را از طریق کعب بن عجرة و ابو سعید خدری نقل نموده و در این باب نیز خبری از صلوت بر ازواج دیده نمی شود؛ البته بخاری در باب بعد صلوات بر ازواج را از طریق ابو حمید ساعدی نقل نموده است).

صیغه ی مشتمل بر صلوات بر ازواج در صحیح بخاری

بخاری این روایت را تنها از یک طریق ذکر نموده. وی به نقل از عمر بن سلیم زُرَقی روایت می کند که ابو حمید ساعدی به من خبر داد که آنان از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله سؤال نمودند: ای رسول خدا چگونه بر شما درود بفرستیم؟ آنحضرت فرمودند بگوئید:«اللهم صل على محمد وأزواجه وذريته كما صليت على آل إبراهيم وبارك على محمد وأزواجه وذريته كما باركت على آل إبراهيم إنك حميد مجيد».[3] پروردگارا بر محمد درود فرست و بر همسران و ذریه ی آنحضرت درود فرست؛ همچنان که بر آل ابراهیم درود فرستادی و برکت فرست بر محمد و همسران و ذریه ی آنحضرت؛ همچنان که بر آل ابراهیم برکت فرستادی که تو حمید و مجیدی.

این امر در حالی است که روایت صلوات بر آل محمد صلی الله علیه وآله از چند طریق به واسطه ی صحابی ای همچون:«ابن عباس» و «طلحه» و «ابو سعيد خدرى» و «ابو هريره» و «ابو مسعود انصارى» و «بريده» و «ابن مسعود انصاری» و «كعب بن عجرة» و«زید بن ابی خارجة» و «یونس بن خباب» و اميرمؤمنان على عليه السلام روایت شده است.

سخن ابن حجر هیتمی در رابطه با صیغه ی صلوات

ابن حجر هیتمی مکی(م:974)، در کتاب:«الصواعق المحرقة»، در رابطه با صلوات بر آل می نویسد:

سؤال اصحاب بعد از نزول آیه ی:«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً»؛[4] و جواب پیامبر صلی الله علیه وآله به چگونگی درود فرستادن؛ دلیل آشکاری است مبنی بر اینکه امر به صلاة و درود بر اهل بیت[5] و بقیه ی آل[6] بعد از نزول این آیه بوده است…و صلوات بر آل از جمله ی مامور به بوده است.

وی سپس می گوید روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: بر من درود ناتمام نفرستید. عرض کردند: درود ناتمام چیست؟ حضرت فرمودند: نگوئید:« اللهم صل على محمد»آنگاه توقف کنید؛ بلکه بگوئید:«اللهم صل على محمد وعلى آل محمد».[7]

از آنجا که ذکر آل محمد صلی الله علیه وآله در صلوات بر آن حضرت امری یقینی بوده و صلوات با ذکر آل تشریع گردیده است؛ حدیث سازان در صدد کم رنگ نمودن این امر و قرار دادن عدلی برای عترت علیهم السلام برآمده اند؛ لذا در روایاتی که این روایات نیز در صحاح اهل سنت نقل شده است، ازواج پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز قرین یاد پیامبر صلی الله علیه وآله شده؛ به اینکه بعد از صلوات بر پیامبر صلی الله علیه وآله، بر ازواج و ذریه ی آن حضرت درود فرستاده شود.

ابن حجر در کتاب :«الصواعق المحرقة» در این رابطه می نویسد:

روایت صلوات به دو صیغه ی (صلوات بر پیامبر و آل آنحضرت) و (صلوات بر پیامبر و ازواج و ذریه ی آنحضرت) وارد شده است؛ بنابراین منافاتی ندارد که در صحیحین آل حذف شده باشد؛[8] زیرا که در روایات دیگری ذکر آل محمد ثابت است.

ابن حجر در جمع بین این دو دسته روایات(روایات متواتر که ذکر ال محمد آمده- و روایت ابو حمید ساعدی)، بیان می دارد: از اینجا دانسته می شود که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، همه ی این افراد را در کیفیت صلوات داخل فرموده اند، منتهی برخی از روات این قسمت (درود بر آل) را حفظ نموده اند، درحالی که صلوات بر ازواج و ذریه را حفظ ننموده اند و برخی دیگر صلوات بر ازواج و ذریه را حفظ نموده و صلوات بر آل را حفظ ننموده اند.[9]

پاسخ ما به ابن حجر آن است که درود بر آل محمد صلی الله علیه وآله و قرین بودن آن در کنار نام پیامبر صلی الله علیه وآله امری متواتر بوده است؛ به گونه ای که فرض فراموشی و عدم حفظ آن از سوی راویان اخبار امری بعید می نماید؛ لذا ما معتقدیم که این اسقاط امری عمدی بوده در راستای کم رنگ نمودن جایگاه عترت بوده است.

همچنین اضافه نمودن این فقره :(صلوات بر ازواج)؛ با اینکه در روایات صحیح دیگر (که تعداد آنها زیاد است و از طریق صحابی ای همچون امام علی علیه السلام و ابن عباس و ابو سعید خدری و…نقل گردیده است)نامی از ازواج برده نشده؛ در حالی که این اصحاب شاخص ترین افراد امت بوده اند و دیگر اینکه راویانی که این اخبار را از این اصحاب نقل نموده اند؛ خود نسبت به ازواج عنایت ویژه ای داشته اند که فرض فراموشی این فقره از طرف آنان، فرضی بعید می نماید.

نکته ی دیگر آنکه در صلواتی که ذکر ازواج به میان آمده گفته شده: پروردگارا بر محمد و همسران و ذریه ی آنحضرت درود فرست؛ همچنان که بر آل ابراهیم درود فرستادی … با نگاه به این روایات می یابیم که از خدا می خواهیم همچنان که بر ابراهیم و آل ابراهیم صلوات فرستادی بر محمد و آل محمد نیز صلوات بفرست.

این امر در روایات بیانگر صلوات بر آل امری واضح و روشن است؛ زیرا مقایسه بین پیامبر و آل آنحضرت علیهم السلام با ابراهیم و آل ابراهیم علیهم السلام صورت پذیرفته(صلوات بر محمد و آل- صلوات بر ابراهیم و آل)؛ در حالی که در صلواتی که ازواج قرار گرفته اند، هیچ تناسبی بین دو فقره مشاهده نمی گردد (یک طرف پیامبر و ازواج و ذریه قرار دارند. ودر طرف دیگر ابراهیم و آل او قرار دارند).

قرآن کریم نیز به هنگام یاد از ابراهیم علیه السلام می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ »؛[10] خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد. در این آیه سخنی از همسران حضرت ابراهیم به میان نیامده است؛(در حالی که مقام و منزلت حضرت هاجر بر کسی پوشیده نیست)؛ اما مراد از آل ابراهیم همان کسانی اند که به مقام رسالت و امامت نائل گشتند:«وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِين»؛[11] در مورد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز، آل پیامبرند که با آنحضرت معیت و همراهی داشته اند؛ کسانی که به نص قرآن معصومند و تالی تلو مقام رسالت قرار گرفته اند.

علت عدم ذکر آل محمد صلی الله علیه وآله در صلوات از سوی اهل سنت

با توجه به نکات گفته شده صلوات مشروع صلواتی است که به همراه درود بر آل محمد صلی الله علیه وآله بوده باشد؛ اما با این حال با دو ابهام در عملکرد اهل سنت مواجه هستیم:

الف)بسیار دیده می شود که اهل سنت به هنگام صلوات، یا آنرا قرین به آل نمی کنند و به درود بر پیامبر صلی الله علیه وآله اکتفا می نمایند، و یا اینکه اگر آل را ذکر می کنند اصحاب آن حضرت را هم داخل در درود می نمایند.(البته باید توجه داشت که دیدگاه غالبی آنان این است که ازواج آنحضرت جزو آل محسوب می شوند).

ب) نکته ی دیگر اینکه اهل سنت به هنگام کتابت درود بر پیامبر اینگونه می نویسند: صلی الله علیه وسلم. یعنی حتی افرادی نیز که در گفتار آل را قرین پیامبر صلی الله علیه وآله می کنند اما در کتابت چنین عمل نمی کنند. حال علت این رویه چه می تواند باشد؟

در باره ی عدم ذکر آل به هنگام صلوات گفته شد که چنین عملی مغایر با دستور و تشریع پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می باشد؛ اما داخل نمودن اصحاب و مشمول نمودن درود بر آنان می توان به طور قطع گفت که عملی بدعی و بدعتی آشکار می باشد. و حکم بدعت نیز مشخص است که ضلالت و گمراهی است و هر گمراهی نیز در آتش است.

حافظ معاصر اهل سنت، عبدالله بن الصدیق الغماری المغربی، در رساله ای با عنوان:«القول المقنع فی الرد علی الالبانی المبتدع»، می نویسد:

«ودر اینجا خطائی که جمهور اهل سنت در آن واقع شده اند را تذکر می دهیم؛ خطائی که آنرا گروهی از گروه دیگر تبعیت نمودند؛ و بر این امر آگاهی نیافت مگر شیعه! و آن امر این است که مردم به هنگام صلوات بر پیامبر صلی الله علیه وآله اصحاب را با آنحضرت ذکر می نمایند؟ در حالی که در جواب صحابه که از ایشان سوال نمودند چگونه بر شما صلوات بفرستیم آنحضرت جواب دادند: بگوئید: «اللهم صل على محمد وآل محمد». ودر روایتی دیگر آمده است:«اللهم صلعلى محمد وأزواجه وذريته». ودر هیچکدام از طرق حدیث نامی از اصحاب برده نشده است؛ با این که این طرق در حد تواتر نقل شده اند.

بنابراین ذکر صلوات بر اصحاب در صلوات؛ زیاد نمودن امری است در آنچه شارع مقدس به ما آموخته است؛ در حالی که چنین امری جایز نمی باشد».[12]

علت عدم نوشتار آل در صیغه ی صلوات از سوی عده ی کثیری از اهل سنت

روش کتابتی اهل سنت به هنگام درود تنها اکتفاء به درود بر آنحضرت می باشد:صلی اله علیه و سلم. در حالی که طبق نصوص روائی باید صلی الله علیه وآله و سلم به نگارش درآید. علت عدم ذکر آل به هنگام کتابت چه خواهد بود؟

امیر یمنی، محمد بن اسماعیل صنعانی پرده از این راز برداشته است. وی در بیان علت این امر در کتاب فقهی خود:«سبل السلام شرح بلوغ المرام»، ج1،ص391 می نویسد:

«…وکانهم حذفوه خطا تقیة لما کان فی الدولة الامویة من یکره ذکرهم ثم استمر علیه عمل الناس متابعة من الاخر للاول فلا وجه له»؛گویا حذف آل(محمد) در صلوات بخاطر تقیه(وترس از ذکر آن) در دوران بنی امیه بوده است، زیرا در این دوران افرادی بودند که از ذکر آل محمد کراهت داشتند. سپس عمل مردم بر همین امر استقرار یافت و متاخرین از متقدمین تبعیت نمودند؛ بنابراین وجهی برای عدم ذکر آل در صلوات وجود ندارد.

 

[1] . صحیح البخاری، کتاب الدعوات، باب 31، ح6230.

[2] . الدرالمنثور، السیوطی، ج5،ص218.

[3] . صحیح البخاری، کتاب الدعوات، باب 23.

[4] . الاحزاب/33.

[5] . عبارت ابن حجر بدین صورت است: هذا دليل ظاهر على أن الأمر بالصلاة على أهل بيته وبقية آله مراد منه هذه الآية وإلا لم يسألوا عن الصلاة على أهل بيته وآله عقب نزولها ولم يجابوا بما ذكر فلما أجيبوا به دل على أن الصلاة عليهم من جملة المأمور به وأنه صلى الله عليه وآله أقامهم في ذلك مقام نفسه لأن القصد من الصلاة عليه مزيد تعظيمه ومنه تعظيمهم ومن ثم لما دخل من مر في الكساء قال : اللهم إنهم مني وأنا منهم فاجعل صلاتك ورحمتك ومغفرتك ورضوانك علي وعليهم.

[6] . ابن حجر معتقد است که در صلوات بر پیامبر آل و ازواج و ذریه نیز داخلند؛ لذا ازواج اهل پیامبر صلی الله علیه وآله محسوب می شوند، اما (آل) او محسوب نمی شوند.

[7] . الصواعق المحرقة فی الرد علی اهل البدع و الزندقة، احمد بن حجر الهیتمی المکی، ص146، مکتبة القاهرة.

[8] . مراد تنها نقل ابوحمید ساعدی است.

[9] . همان.

[10] . آل عمران/33.

[11] . البقرة/124:«(به خاطر آوريد) هنگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده اين آزمايش ها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم!» ابراهيم عرض كرد: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمى‏رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند، شايسته اين مقامند)».

[12] . القول المقنع فی الرد علی الالبانی المبتدع، عبدالله الصدیق الغماری، ص6:«و ننبه هنا على خطأ وقع من جماهير المسلمين ، قلد فيه بعضهم بعضا ولم يتفطن له إلاالشيعة . ذلك أن الناس حين يصلون على النبي صلى الله عليه وآله وسلم يذكرون معه أصحابه ، مع أن النبي صلى الله عليه وآله وسلم حين سأله الصحابة فقالوا : كيف نصلي عليك ؟ أجابهم بقوله : ” قولوا اللهم صل على محمد وآل محمد ” وفي رواية ” اللهم صل على محمد وأزواجه وذريته ” ولم يأت في شيء من طرق الحديث ذكر أصحابه ، مع كثرة الطرق وبلوغها حد التواتر ، فذكر الصحابة في الصلاة على النبي صلى الله عليه وآله وسلم ،زيادة على ما علمه الشارع ، واستدرك عليه ، وهو لا يجوز . وأيضا فان الصلاة حق للنبي صلى الله عليه وآله وسلم و لآله ، لا دخل للصحابة فيها ، لكن يترضى عنهم».

با نگاهی به مجموع منابع عامه می بینیم اکثر روایاتی که در منابع شیعی در باب فضائل حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمده، در کتب اهل سنت نیز با اسناد خودشان نقل شده است؛ هرچند که برخی از این روایات مورد بی مهری برخی دیگر از علمای عامه شده است و به هر صورتی خواسته اند آنها را تضعیف نمایند.

در بررسی متون به این نتیجه می رسیم که از این منظر، در منابع روایی اهل سنت کسی بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) به برتری بانوی بزرگ اسلام نخواهد رسید که در اینجا نمونه ای از روایات معتبر اهل سنت را با عناوین ذیل بررسی می کنیم:

الف) فاطمه (علیها السلام) سرور بانوان.

ب)فاطمه (علیها السلام) پاره ی تن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله).

ج) خشم و خشنودى فاطمه (عليها السلام)، خشم و خشنودى خداست‏.

د) راستگوترين فرد پس از پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله‏).

ه) استقبال پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله) از فاطمه زهرا (عليها السلام)‏.

و)فاطمه (علیها اسلام) محبوبترین بانو.

الف)فاطمه (عليها السلام)، سرور بانوان‏

در حديثى كه از پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ نقل شده است، که آنحضرت فرمودند:

«فاطمة سيّدة نساء أهل الجنّه»[1]؛فاطمه سرور بانوان بهشتيان است.

اين حديث با تعابير ديگرى نيز از آن حضرت‏ (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ نقل شده است؛ مثلًا: در سخنى مى‏فرمايد:

«فاطمة سيّدة نساء هذه الأُمّه»[2]؛فاطمه سرور بانوان اين امّت است.

در تعبير ديگرى مى‏فرمايد:

«فاطمة سيّدة نساء المؤمنين»[3]؛فاطمه سرور بانوان مؤمن است.

در سخن ديگرى فرمودند:

«فاطمة سيّدة نساء العالمين»[4]؛فاطمه سرور بانوان جهانيان است.

ب)فاطمه (عليها السلام)، پاره تن پيامبر خدا(صلّى اللَّه عليه وآله‏).

در حديث ديگرى كه در منابع معتبر شيعه و سنّى آمده است، پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ مى‏فرمايد:

«فاطمة بضعة منّي من أغضبها أغضبني»؛[5] فاطمه، پاره تن من است؛ هر كس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است».

در تعبير ديگرى پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ فرمودند:

«فاطمة بضعة منّي يريبني ما أرابها و يؤذيني ما آذاها»[6]؛فاطمه، پاره تن من است؛ مرا آشفته مى‏كند، هر آن‏چه او را آشفته كند و مرا ناراحت مى‏سازد، هر چه كه او را ناراحت كند.

در صحيح‏ مُسلم آمده است كه پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ فرمود:

«إنّما فاطمة بضعة منّي يؤذيني ما آذاها»؛[7]به طور حتم، فاطمه، پاره تن من است؛ آن‏چه كه او را بيازارد، مرا مى‏آزارد.

در مسند احمد نیز روایت شده كه پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ فرمود:

«إنّما فاطمة بضعة منّي يؤذيني ما آذاها وينصبني ما أنصبها»؛[8]بى‏ترديد، فاطمه، پاره تن من است؛ آن‏چه كه او را بيازارد، مرا مى‏آزارد و آن‏چه كه او را اندوهگين سازد، مرا اندوهگين مى‏كند.

همين حديث را تِرمذى نيز در كتاب‏ سنن خود نقل كرده است[9]‏ . حاكم نيشابورى نيز پس از نقل اين حديث در مستدرك‏ مى‏گويد: «اين حديث بر مبناى بُخارى و مُسلم، صحيح است».[10]‏

احمد بن حنبل در جاى ديگرى از كتاب‏ «مسند» اين گونه نقل مى‏كند كه پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله‏) فرمود:«فاطمة بضعة منّي يقبضني ما يقبضها و يبسطني ما يبسطها»؛[11]فاطمه، پاره تن من است؛ آن‏چه كه او را اندوهگين كند، مرا اندوهگين مى‏كند و آن‏چه كه او را شاد كند، مرا شاد مى‏كند.همين تعبير در المستدرك‏ و ديگر منابع نيز آمده است و حاكم نيشابورى در ذيل آن مى‏گويد:اسناد آن، صحيح است.[12]

ج) خشم و خشنودى فاطمه (عليها السلام)، خشم و خشنودى خداست‏

در حديثی پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله‏)، دختر گرامى خود را اين گونه توصيف مى‏نمايد:

« إن الله يغضب لغضبك و يرضى لرضاك»؛[13]خداوند به خشم تو، خشمگين و به خشنودیّت، خشنود مى‏گردد.

اين حديث را در كتاب‏هاى: المستدرك‏، الإصابة‏ و تهذيب التهذيب‏ مى‏توانيد بيابيد. ابو نعیم اصفهانی روایت را اینگونه نقل نموده:«إن الله عز وجل ليغضب لغضبك ، ويرضى لرضاك».[14]

متقی هندی نیز در كنز العمّال‏ روایت را از دیلمی اینگونه نقل نموده است:«إن الله عز وجل ليغضب لغضب فاطمة ويرضى لرضاها. الديلمي عن علي».[15]

د) راستگوترين فرد پس از پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله).‏

عايشه در مورد شخصيّت والاى حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام)‏ لب به سخن گشوده و مى‏گويد:

«ما رأيت أحداً كان أصدق لهجة منها غير أبيها»؛هيچ شخصى را راستگوتر از فاطمه، جز پدرش نديدم».

حاكم نيشابورى اين روايت را در المستدرك‏ آورده است و در ذيل آن مى‏گويد: اين روايت بر مبناى بُخارى و مُسلم، صحيح است و ذهبى نيز بر صحّت آنرا طبق شرط مسلم تصریح می نماید؛ همچنين اين حديث در كتاب‏هاى‏ الإستيعاب‏ و حلية الأولياء نيز آمده است.[16]‏

هـ) فاطمه (علیهالسلام) محبوب‏ترين بانو.

طَبَرانى روايت مى‏كند و مى‏گويد: پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ به امام علی ‏(عليه السلام)‏ فرمود: «فاطمة أحبّ إليّ منك وأنت أعزّ عليّ منها»؛فاطمه نزد من محبوب‏تر از توست، و تو در نزد من، از او عزيزترى».

هيثمى نیز پس از آن كه اين روايت را در مجمع الزوائد نقل مى‏كند، مى‏گويد: رجال اين حديث، رجال صحيح هستند .[17]

نگاهى به گفتارهاى علماى اهل سنّت‏

اين احاديث از مصادر مهمّ اهل سنّت و با اسنادى كه نزد آن‏ها صحيح است، گزينش شد؛ البتّه در دلالت آن‏ها نيز هيچ گونه مناقشه‏اى راه ندارد.

با توجه به این روایات بزرگانی از محدّثانِ حافظ و علماى اهل سنّت قائل‏اند كه حضرت زهرا (عليها السلام)‏ از خليفه اول و دوم، برتر است.

حتّى برخى از آن‏ها با استدلال به دلالت اين احاديث، به ويژه حديثى كه از پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ نقل شده است كه حضرتش فرمود: «فاطمة بضعة منّي»، فاطمه‏ (عليها السلام)‏ را از همه خلفاى چهارگانه نيز برتر شمرده ‏اند و دليل آن‏ها، فقط همين احاديثى است كه بيان كرديم.

«مناوی» در كتاب‏ فيض القدير و در شرح حديث‏ «فاطمة بضعة منّي» مطلبى را از «سُهيلى»- از بزرگان علماى حافظ اهل‏ سنّت‏ كه سيره ابن هُشام و كتاب‏هاى ديگرى را شرح كرده است- مى ‏آورَد و مى‏ گويد:

«استدلّ به السهيليّ على‏ أنّ من سبّها كفر، لأنّه يغضبه وأنّها أفضل من الشيخين»؛ سُهيلى، طبق اين روايت، بر كفر كسى كه به فاطمه دشنام دهد، استدلال مى ‏كند. و مى ‏گويد: هر كس او را دشنام دهد، رسول خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ را به خشم آورده است و فاطمه‏ (عليها السلام‏) برتر از ابوبكر و عمر است».

پس آزار فاطمه‏ (عليها السلام‏) نيز موجب كفر است، چون بى ‏ترديد، آزار فاطمه‏ (عليها السلام)‏، رسول خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ را به خشم مى ‏آورَد.

مَنّاوى در ادامه به نقل از ابن حجر مى نویسد:

«قال ابن حجر: وفيه- أي‏في هذا الحديث- تحريم أذى‏ من يتأذّى‏ المصطفى‏ بأذيّته، فكلّ من وقع منه في حقّ فاطمة شي‏ء فتأذّت به فالنبيّ‏ (صلّى اللَّه عليه وآله) يتأذّى‏ به بشهادة هذا الخبر، ولا شي‏ء أعظم من إدخال الأذى‏ عليها في ولدها، ولهذا عرف بالاستقراء معاجلة من تعاطى‏ بالعقوبة بالدنيا ولعذاب الآخرة أشد»؛ابن حجر گويد: در اين حديث، تحريم آزار كسى است كه با آزار او، رسول خدا (صلّى اللَّه عليه وآله‏) مورد آزار قرار مى‏ گيرد. بنابر اين، هر كوتاهى و آزارى كه در حقّ فاطمه‏ (عليها السلام‏) واقع شود و او را آزار دهد، به گواهى اين حديث، رسول خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ را مورد آزار قرار داده است و چيزى فاطمه‏ (عليها السلام)‏ را بيش از آن نمى ‏آزارد كه فرزندانش را بيازارند. به همين دليل، با استقراء به دست مى ‏آيد: كسى كه چنين كند، به زودى در دنيا كيفر خود را خواهد ديد و البتّه عذاب جهان آخرت شديدتر خواهد بود.

از اين رو، اين حديث، حكم به حرمت آزار فاطمه‏ (عليها السلام)‏ مى ‏نمايد، چرا كه او، پاره تن رسول خدا (صلّى اللَّه عليه وآله)‏ است؛ بلكه- آن سان كه گذشت- آزار او، موجب كفرورزى است.

سپس مَنّاوى مى‏افزايد:

«قال السُبكي: الّذي نختاره وندين اللَّه به أنّ فاطمة أفضل من خديجة ثمّ عائشه. قال شهاب الدين ابن حجر: ولوضوح ما قاله السُبكي تبعه عليه المحقّقون …وذكر العَلَم العراقي: إنّ فاطمة وأخاها إبراهيم أفضل من الخلفاء الأربعة باتّفاق»؛ [18] سُبكى گويد: آن‏چه ما اختيار مى‏ كنيم و در برابر خداوند، آن را بر گردن مى ‏گيريم، اين است كه فاطمه‏ (عليها السلام)‏ برتر از خديجه و عايشه است.

شهاب الدين ابن حجر گويد: به دليل روشنى سخنِ سُبكى، محقّقان و پژوهشگرانِ پس از او، در اين نظر از او پيروى كرده‏ اند.

و علم الدين عراقى گويد: فاطمه و برادرش ابراهيم- به اتّفاق علما- از خلفاى چهارگانه برتراند».[19]

بر این اساس، بين ما و اهل سنّت در اين كه فاطمه‏ عليها السلام‏ از ابوبكر و عمر برتر است و آزار او موجب دخول در آتش است، اختلافى مشاهده نمى ‏شود. [20]

 

[1].صحیح البخاری، باب مناقب المهاجرین و فضلهم، ج4،ص209.

[2].المستدرک، حاکم نیشابوری، ج4،ص47.ح6837.

[3].شرح احقاق الحق، ج10،ص103.

[4]. مصنف ابن ابی شیبة،ج12،ص127.

[5]. صحيح البخارى،ج4،ص210، كتاب بدء الخلق، باب مناقب قرابة الرسول و منقبة فاطمه (عليها السلام).

[6]. سنن النسائی،ج5،ص97.

[7]. صحيح مُسلم:ج7،ص141، ح:6461، باب فضايل فاطمه (عليها السلام).

[8]. مسند احمد، ح:16168. « تعليق شعيب الأرنؤوط : إسناده صحيح على شرط الشيخين».

[9]. سنن الترمذی، باب فضل فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله، ح:3869.« قال أبو عيسى هذا حديث حسن صحيح».

[10]. المستدرک علی الصحیحین،ج3،ص173، ح:4751. «هذا حديث صحيح على شرط الشيخين و لم يخرجاه».

[11]. المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ح:4747. همچنین سیوطی در کتاب جامع الاحادیث این احادیث قریب به این معنا را آورده:«8941 – إنما فاطمة بضعة منى فمن أغضبها أغضبنى (ابن أبى شيبة عن محمد بن على مرسلاً) أخرجه ابن أبى شيبة (6/388 ، رقم 32269) .8942 – إنما فاطمة بضعة منى يؤذينى ما أذاها وينصبنى ما أنصبها (أحمد ، وابن منيع ، والترمذى – حسن صحيح – والطبرانى ، والحاكم ، والضياء عن عبد الله بن الزبير)،أخرجه أحمد (4/5 ، رقم 16168) ، والترمذى (5/698 ، رقم 3869) ، والطبرانى (22/405 ، رقم 1013) ، والحاكم (3/173 ، رقم 4751) .8943 – إنما فاطمة شجنة منى يبسطنى ما يبسطها ويقبضنى ما يقبضها (الحاكم ، والطبرانى عن المسور)».

[12].المستدرک علی الصحیحین، ح4747.« هذا حديث صحيح الإسناد و لم يخرجاه ، تعليق الذهبي قي التلخيص : صحيح».

[13]. المستدرک علی الصحیحین، ج3،ص167،ح4730؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج12،ص392، من اسمها فاطمة؛الاصابة، ج8،ص266؛ ینابیع المودة،قندوزی، ج2،ص59.

[14].معرفة الصحابة، ابو نعیم اصبهانی، ج22، ص206، ح:6704.

[15].کنز العمال، متقی هندی، ح:34237.

[16]. المستدرک علی الصحیحین، ج3،ص175،ح:4756؛ حلیة الاولیاء، ابونعیم اصبهانی، ج2،ص41؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج4،ص1896.

[17].مجمع الزوائد، هیثمی، ج9،ص325،ح:15016،15195،15196؛ فیض القدیر، مناوی، ج4،ص556،ح:5836؛ سنن الکبری، نسائی، ج5،ص150،ح:8531؛معجم الاوسط، طبرانی، ج7،ص343،ح:7675.

[18]. فيض القدير فى شرح الجامع الصغير، مناوی، ج4،ص555.

[19]. همان،.

[20].برای مطالعه بیشتر به کتاب:مظلومیت برترین بانو، آیت الله سید علی میلانی مراجعه نمائید.

دکتر محمد عزیزخانی اظهار کرد: "انار" برای تصفیه و تقویت کبد و کلیه، تقویت حنجره و صدا  و تقویت معده مؤثر است.

وی ادامه داد: برای قوای عمومی بدن, رفع خارش، التیام جراحات مزمن درونی و بیرونی به‌ویژه زخمهای دیابتی، رب انار تهیه‌شده در ظرف مسی توصیه می‌شود؛ ضماد رب انار ترش در ترکیب با عسل، می‌تواند برطرف‌کننده  گوشتهای زائد به‌جامانده از جراحی‌های سخت باشد.

مؤسس و مدیرعامل  جامعه احیاگران طب سنتی ایران با بیان اینکه قدمت انار به زمان حضرت آدم(ع) می‌رسد که به فرزندانش توصیه کرد "در هر حال انار بخورید"، گفت: به‌روایت از امام صادق( ع)، به‌هنگام گرسنگی انار بخورید که باعث قوت بدن و سیری می‌شود و بعد از غذا هم به‌ویژه غذاهای گوشتی که حاوی آهن و پروتئین هستند انار بخورید تا باعث هضم و جذب بهتر غذا در بدن شود.

این متخصص طب سنتی درباره خواص شاکله انار ابراز کرد: روغن هسته انار با خاصیت کلاژن‌سازی برای ریزش و تقویت ریشه مو و نیز جوانسازی، رفع چین و چروک و شادابی پوست صورت مؤثر است؛ در بیماریها با زمینه کبدی مثل اگزما و خارش و کهیرها، استفاده از انار و روغن هسته آن باعث التیام و درمان این بیماریهای پوستی است همچنین ماسک پودر پوست انار با مقداری عسل باعث شادابی، شفافیت، پاکسازی، لکه‌بری، رفع چین و چروک و جوش صورت خواهد شد؛ ماساژ موها با آب انار تازه که مدتی روی مو بماند موجب تقویت بافت موها می‌شود.

دکتر عزیزخانی مصرف انار را برای سالمندان مفید دانست و افزود: مزه‌مزه کردن آب پوست انار برای تقویت لثه و دندان و آب یا رب انار برای درمان آفت دهان مؤثر است همچنین برای درمان بیماریهای دستگاه مجاری ادراری و"پروستات" خوردن یک انار کامل با کمی فلفل سیاه را قبل از خواب توصیه می‌کنم؛ مصرف انار با پرده‌های داخلی موجب رفع عفونتهای بدن می‌شود و برای درمان بیماریهای زنان، دهان، دندان و لثه می‌توان از آب جوشانده گلنار یا گل انار که قابض هست استفاده کرد؛ انار باعث سرحالی فرد و درمان رفع خماری، کسلی، غلظت خون و خواب‌آلودگی می‌شود؛ آب انار در ترکیب با شکر و نشاسته و صمغ عربی، تقویت‌کننده ریه و درمان سرفه، تنگی نفس و درد سینه‌های کرونایی است.

وی در خاصیت انواع انار گفت: انار ترش، طبع سرد و خشک دارد و قابض است؛ برای گرم‌مزاجان و کسانی که حرارت کبد و صفرای زیاد دارند مفید است اما برای سردمزاجها به‌عکس عمل می‌کند و باعث تضعیف جگر و معده  فرد سردمزاج می‌شود؛ البته مصرف ناشتای آن را توصیه نمی‌کنم؛ انار مز یا میخوش، نوع دیگر انار است که طعمی ترش و شیرین و طبع سرد و ترمعتدل دارد و برای صفراوی‌مزاج‌ها که جوشش و غلظت خون بالایی دارند، مفید است؛ انار میخوش چون خواص عمومی انار را دارد تمامی افراد معتدل، گرم‌مزاج و سرد‌مزاج‌ها می‌توانند استفاده کنند؛ انار شیرین هم بهترین نوع انار است که با درجه سردی و تری کمتر، خواص بیشتر و جامع‌تری نسبت به بقیه انارها دارد؛ در طب سنتی همچنین رب انار ترش، ترش و شیرین و شیرین داریم که رب انار شیرین بیشتر از همه توصیه می‌شود.

طب سنتی ,

دکتر عزیزخانی متذکر شد: کتابهای مرجع طب ایرانی زیادی داریم به‌ویژه در حوزه غذا و میوه‌جات و فرمولهای غذایی که کتاب "مخزن الادویه" مرحوم عقیلی خراسانی حکیم معروف طب ایرانی با شهرت جهانی از آن جمله است اما هدف ما این است که باید روی این کتابها کار شود یعنی با نشر این گنجینه‌ها و حفظ اصالت محتوا، متون آن را برای همه مردم آموزش دهیم و همگان را با فرهنگ و زبان طب ایرانی آشنا کنیم.

این متخصص طب سنتی با اشاره به فواید و خواص انار در کتاب مخزن الادویه یادآور شد: در این کتاب آمده است که انار طبع سرد در اعتدال دارد یعنی خیلی سرد و تر نیست که باعث اذیت شود اما مولد خلط صالح و خون پاکیزه است که خون کامل و ایده‌آلی در بدن تولید می‌کند؛ کمی نفاخ و جاری است یعنی پوست بدن و دستگاه گوارش را جلا می‌دهد؛ فتاح است که مجاری بسته و عروق ریز بدن و مجاری ریز کبد را باز می‌کند؛ ملین بطن و مدر بول است که تنها ادرارآور نیست بلکه فعال‌کننده کلیه‌ها است.

فصل چهارم "انارستان" روزهای زوج هر هفته از شبکه افق در حال پخش است؛ در این برنامه، متخصصان علم طب، در حوزه سلامت از منظر طب سنتی به بحث و گفتگو می‌نشینند.

دکتر محمد فرزانه،‌ متخصص طب سنتی، با اشاره به مشابه بودن علائم کرونا به سایر بیماری‌‌های ویروسی و عفونی شایع، اظهار کرد: یکی از چالش‌‌های ما پزشکان در همه درمانگاه‌‌ها این است که باید مشخص کنیم علائم بیمار،‌ یک سرماخوردگی ساده است یا کرونا اما امسال به‌دلیل رعایت پروتکل‌‌های بهداشتی، ما کمتر شاهد بیماری‌های رایج سال‌‌های گذشته مانند سرماخوردگی هستیم. ظهور ویروس کرونا در بدن مراحل متفاوتی دارد که الزاماً مراحل به‌ترتیب هم رخ نمی‌دهند.

وی مرحله کمون یا دوران نهفتگی،‌ مرحله ویروسی که زمان بروز علائم هست و مرحله التهابی و ریوی را از مراحل بیماری کرونا عنوان و تصریح کرد: تمام تلاش ما این است که بتوانیم در مراحل کمون و یا مرحله ویروسی، کرونا را تشخیص دهیم و درمان بیمار را شروع کنیم. از مردم خواهش می‌کنم به‌محض مشاهده هر علائمی حتی تب خفیف، بی‌‌حالی، سوزش گلو، سردرد، رفلاکس معده و یا اسهال و یبوست و البته از دست دادن حس چشایی و بویایی که یکی از اصلی‌‌ترین علائم ابتلا به کروناست، آن را به حساب آنفلوآنزای سال‌‌های گذشته یا یک سرماخوردگی ساده نگذراند و از خود‌درمانی بپرهیزند.

فرزانه با تأکید بر این نکته که کرونا نیز مانند سرماخوردگی شروع آرامی دارد، افزود: علائم اولیه کرونا معمولاً تهاجمی نیست. مردم سعی کنند به کوچکترین علائم هم حساس باشند و بدانند دقیقاً از چه روزی در بدن آن‌‌ها بروز کرده زیرا در روند درمان برای ما خیلی مهم است که بدانیم بیمار در روز چندم بیماری قرار دارد. گاهی علائم کرونا پس از یکی دو روز فروکش می‌‌‌کند، اما دوباره با حالت شدیدتر خود برمی‌‌‌گردد، لذا ما به همۀ بیماران الزام می‌کنیم هرنوع علائمی را کرونا در نظر بگیرند و خودشان را قرنطینه کنند.

فرزانه ضمن یادآوری تغییرات پی‌‌درپی در ژنوم ویروس، پیرامون تأثیرگذاری واکسن کرونا گفت: تمام ویروس‌‌ها، حتی ویروس آنفلوآنزا هم در طول زمان دچار تغییرات می‌‌‌شوند. ویروس کرونا نیز از زمان شیوع تا به امروز تغییرات زیادی کرده است، به همین دلیل نمی‌توان با قطعیت گفت واکسن برای کرونا مؤثر است یا خیر، البته هنوز زمان زیادی هم از شیوع نگذشته است تا بتوان با قطعیت به ماهیت ثابت این ویروس رسید؛ ممکن است جهش‌‌های بعدی این ویروس گسترده‌‌‌تر و خطرناک‌تر از قبل شود و تمام مدت نیاز باشد همزمان با تغییر ویروس، واکسن‌‌ها هم تغییر کنند یا اینکه نیاز به تزریق‌‌های دوره‌‌‌ای و مداوم داشته باشند.

وی با بیان اینکه تمام واکسن‌‌های دنیا فقط در مرحله تست هستند، افزود: هنوز هیچ واکسنی به مرحله تأیید نهایی و قطعیت نرسیده است و حتی نمی‌‌‌توان گفت اصلاً واکسن‌‌های موجود در جهان، در برابر همین کرونای انگلیسی که نوع جهش‌یافته‌ای از ویروس است، مقاوم هستند یا خیر. تا امروز تنها راه برای مبتلا نشدن به ویروس پیشگیری و مراقبت است.

راهکارهای طب سنتی برای بهبود علائم کرونا

این متخصص طب سنتی به راه‌‌های درمانی کمک‌کننده طب سنتی اشاره و بیان کرد: یکی از علائم رایج در بیماری کرونا، سردرد و از دست دادن حس بویایی و چشایی است. ما توصیه می‌‌‌کنیم بیماران برای درمان بهتر این مشکل از «اسانس نعنا فلفلی» که در تمام داروخانه‌‌ها نیز موجود است استفاده کنند؛ چراکه سردردهای این بیماری از نوع سردردهای سرد است و با گرم کردن سر و پیشانی با اسانس نعنا فلفلی به گرم شدن سینوس‌‌ها و تخلیه آن‌‌ها کمک می‌‌‌کنید. بهتر است از این اسانس روی بالش و سینوس‌‌ها بمالید و همچنین بوکشیدن این اسانس به بازگشت سریع‌‌تر حس چشایی و بویایی نیز بسیار کمک می‌‌‌کند، از طرفی بخور بابونه و همچنین اسپری عصاره سیاهدانه و زیتون به‌دلیل مزاج گرمی که دارد می‌‌تواند درمانی برای تخلیه کامل سینوس‌‌ها و رهایی از سردرد باشد.

وی با اشاره به این نکته که علائم گوارشی نیز یکی از علائم رایج این ویروس است، گفت: از رفلاکس‌‌های ساده و معده‌درد که گاهی با درد قفسه سینه اشتباه گرفته ‌می‌‌‌شود تا اسهال و یبوست و حالت تهوع می‌توانند از رایج‌ترین نشانه‌‌های ویروس کرونا باشند که عرق بید و عرق کاسنی می‌‌‌تواند برای بهبود آن بسیار مفید باشد، همچنین بهتر است در مواقع اسهال و یبوست نه خیلی از داروهای مسهل استفاده شود و نه بیش از حد از قرص‌‌های ضد اسهال استفاده شود؛ چراکه این علائم گذرا هستند. برای درمان یبوست می‌توانید از دم‌کرده خاکشیر استفاده کنید.

دکتر محمد عزیزخانی اظهار کرد: استرس، تغذیه ناسالم، فست‌فودها، استفاده از چربی‌های اشباع‌شده، کم‌تحرکی و مصرف نابجای داروهای شیمیایی از جمله دلایل بروز "کبد چرب" است.

وی ادامه داد: طبق تحقیقات به‌عمل‌آمده، بزرگترین خطر ابتلا به کبد چرب، عوارض قلبی و عروقی هست که هر گرید کبد چرب، 10 سال از طول عمر انسان می‌کاهد و بیماریهای قلبی را جلو می‌اندازد؛ انسدادها، بی‌اشتهایی، لاغری، بزرگ شدن شکم، به‌هم ریختن اندکسهای خون، ریزش مو و آب آوردن شکم از علائم گرید4 کبد چرب است که باید در این مرحله پیوند کبد انجام شود.

این متخصص طب سنتی با تشریح برخی راهکارهای پیشگیری و درمان کبد چرب گفت: استفاده بقاعده و کم از روغنهای زیتون و حیوانی، پرهیز از غذاهای کارخانه‌ای با مواد نگهدارنده، خودداری از مصرف آب یخ و سرد به‌ویژه در حالت ناشتا، بین غذا و هنگام ورزش و نیز خوردن غذا با آرامش و خوب جویدن، ابتلا به کبد چرب را کاهش می‌دهند همچنین استفاده از چاشنی رب‌های انار، سیب، به، آلو و ازگیل کنار غذاها توصیه می‌شود و کسانی که نمی‌توانند بین غذا یا ورزش آب ننوشد، بهتر است از آب گرم یا ترکیب آب گرم و گلاب به‌صورت جرعه جرعه استفاده کنند.

دکتر عزیزخانی برای تقویت و بهبود عملکرد کبد متذکر شد: گیاه "ماریتیغال" یا خارمریم در بازسازی و جوانسازی کبد، دمنوش ریشه باباآدم مقوی فوق‌العاده کبد و قلب و مغز، گیاه اکیناسه که شربت و قرص آن هم در بازار موجود است برای تقویت سیستم ایمنی بدن، زنجبیل با استفاده از مصلحات آن در گرم‌مزاجان و نیز مصرف ناشتای ترکیب دارچین و عسل، زردچوبه و عسل، عسل و لیمو که مناسب همه طبع‌ها است برای پاکسازی و دفع عفونتها و بازکننده مجاری کبد از گیاهان مفید به‌شمار می‌روند.

وی مصرف هر چیز را طبق طبع مزاج مفید دانست و گفت: سیر با طبع گرم و خشک بالا برای گرم‌مزاجان و کبد گرم خوب نیست اما سیرترشی قهوه‌ای و شیرین معجون و اکسیری با خاصیت درمانی به‌ویژه پاکسازی جدار کبد و قلب و عروق است که برای همه طبع‌ها توصیه می‌شود البته سیرسیاه که اخیراً به بازار آمده است، خواص سیر ترشی را ندارد؛ چای سبز هم برای مزاج سرد و تر با بلغم و رطوبت بالا مفید است و مصرف آن همانند قهوه، بیشتر از هفته‌ای 2 تا 3 بار موجب خشکی کبد می‌شود؛ چای سفید هم به‌علت مرغوبیت و خاصیت خونسازی و تقویت معده از چای سبز برتر است که در چین و کشورهای پیشرفته بیشتر مورد توجه است.

مؤسس و مدیرعامل جامعه احیاگران طب سنتی ایران میوه‌های پاییزی را برای تقویت کبد و سیستم ایمنی بدن مفید خواند و افزود: در پاییز، بیماریها به‌دلیل غلیظ‌تر شدن خون و تجمع سودا بیشتر می‌شود و چغندر از میوه‌هایی هست که فلز سنگین و رسوبات بدن را جذب و دفع می‌کند؛ کدو حلوایی، شلغم، لبو و انار و مصرف بقاعده آجیل‌ها از جمله مغز گردو، بادام، پسته و فندق تأمین‌کننده امگا 3 و 6 و 9 بدن و تقویت‌کننده کبد و درمان کبد چرب هستند.

دکتر عزیزخانی توصیه کرد: مصرف انواع سبزیجات به‌ویژه کاهو، هویج، کلم، توت قرمز و شاه‌توت، سیب ناشتا، کنگر فرنگی یا آرتیشو، سبزی جعفری، عناب دمکرده یا خشک یا رب عناب، سرکه‌شیره، انواع سکنجبین، ترکیبی از آب شلغم و هویج و چغندر و کرفس ناشتا در 21 روز کاهنده سریع چربی خون و کلسترول هم هست، دمنوش ناشتای گیاه کاسنی و شاهتره در 21 روز، خارخاسک و خارشتر، درمنه‌، ماءالجبن و ماءالشعیر طبیعی، زعفران، انجیر، فندق، توت سفید، گلاب، مویز و زیتون همه از مقویات کبد و درمان کبد چرب است همچنین مصرف کم شیرینی طبیعی بعد از غذا شامل شیره و عسل و مرباهای بالنگ، به و سیب کمک به هضم بهتر و عملکرد کبد می‌کند.

این متخصص طب ایرانی، مصرف عسل یا شیره انگور رقیق‌شده یا سیب را قبل از خواب مفید دانست و گفت: برای پیشگیری از کبد چرب باید مراقب غذایمان باشیم که هر اقلیم و آب‌وهوایی، غذای خاص خود را دارد و ژنتیک و مسایل موجود در کشور هم در سلامتی افراد مؤثر است مثلاً در اروپا و آمریکا راحت‌تر قهوه و شکلات مصرف می‌شود اما در ایران که اکثراً صفراوی و گرم و خشک هستند و ذاتاً کبدهای مردم ضعیف است با افراط در مصرف قهوه و شکلات حتی شکلات تلخ دچار اختلال و چربی کبد می‌شوند.

وی درباره مصرف داروهای شیمیایی تأکید کرد: برخی داروها مثل داروی قلب یا فشارخون  و داروهای خاص اعصاب نباید بی‌حساب و کتاب قطع شوند اما با کوچکترین بهانه سراغ مصرف مسکن و آنتی‌بیوتیک هم نروید و به‌جای استفاده از داروهای شیمیایی از درمانهای طبیعی، مسکنهای گیاهی، ماساژ، مشت‌ومال، بادکش و دیگر موارد که عوارض خیلی کمتری دارند، بهره گیرید؛ ایجاد آرامش هم در روح و روان و سلامتی افراد نقش مؤثری در حفظ اعضای رئیسه بدن به‌ویژه کبد دارد.

فصل چهارم "انارستان" روزهای زوج هر هفته از شبکه افق در حال پخش است؛ در این برنامه، متخصصان علم طب در حوزه سلامت از منظر طب سنتی به بحث و گفتگو می‌نشینند.

گرچه چهل و سه سال از قیام خونین و مردمی نوزدهم دی ماه مردم و روحانیت انقلابی قم می گذرد، اما هنوز هستند کسانی در بین ما که به خوبی خاطرات آن روز ماندگار در سال ۵۶ را در ذهن دارند و اگر پای صحبت های آن ها بنشینیم، از رشادت و شجاعت انقلابی مردم و روحانیونی سخن به میان می آورند که حقیقتاً در دشوارترین و خفقان آورترین روزهای حاکمیت رژیم سفاک پهلوی، پرچمدار آگاهی و نور بودند.

 

به همین خاطر است که ما معتقدیم ۱۹ دی یوم الله است، همان گونه که ۲۹ بهمن سال ۵۶(قیام مردم تبریز در چهلم شهدای قم)، ۲۲ بهمن سال ۵۷، ۱۲ فروردین سال ۵۸، سوم خردادماه سال ۶۰ و نهم دی سال ۸۸، این گونه هستند، چرا که در این روزها، ملتی با اراده و مصمم به یاد خدا و در راه احیای ارزش های مقدس الهی، علیه طاغوت و همه دار و دسته های شیطانی دنیا شوریده و با اهدای خون خویش، مُهر تاییدی زده بر دفتر سرخِ حق طلبی و عدالت طلبی.

 

از این منظر، یوم الله ۱۹ دی سال ۵۶، یادآور حماسه بزرگ و با شکوه مردم ولایت مدار قم است که با شهامت و شجاعت انقلابیِ برخاسته از باورهای عمیق دینی توانستند در تاریکیِ استبداد، روزنه هایی پر فروغ به سوی فجر انقلاب اسلامی بگشایند و برای همیشه در تاریخ غیرت ورزی مردمان این دیار، جاودانه و الهام بخش شوند.

 

حقیقتاً این قیام مردمی، زمینه ساز آن شد که به لطف و مدد الهی و به برکت خون شهیدان و البته در سایه ی هدایت های پیامبرگونه امام عظیم الشان(ره)، طومار دو هزار و پانصد ساله نظام شاهنشاهی در مدت زمان نسبتاً کوتاهی در هم پیچیده شود.

 

به تعبیر رسای رهبر معظم انقلاب، قیام ۱۹ دی مردم قم، نقطه‌ی عطف تاریخی را به وجود آورد که هرگز در تاریخ ملت ایران فراموش نخواهد شد، چه آن که به تعبیر معظم له، "قم همان جایی است که سرچشمه‌ای شد برای یک شط جوشان حرکت و مقدمه‌ای شد برای آن دریای متلاطم انقلاب که کار کوچکی نبود. قم شهر انقلاب است، مرکز انقلاب است، مادر انقلاب است. "

 

آری، آشیانه اهل بیت(ع) به برکت همین قیام جاودانه و البته با توجه به پیشینه ای چون ۱۵ خرداد، شهر خون و قیام لقب گرفت؛ شهری که به تعبیر زیبای مقام معظم رهبری"یک ذخیره الهی برای اسلام بوده است".

 

آن چه به نظر نگارنده می رسد این که همه حماسه آفرینان این روزهای درخشان که قاطبه مردم مسلمان و انقلابی ایران را تشکیل می دهند، در یک محور اساسی، مشترک بوده اند و آن هم چیزی نیست مگر دغدغه مندی و حساسیت خاص انقلابی در پرتو توحید و اصل ولایت، چه آن که غیر از این اگر بود و آنان نیز دچار آفت بی تفاوتی و عافیت طلبی می شدند، نوزدهم دی ماهی رخ نمی داد که چهل روز پس از آن، مردم تبریز و در اربعین تبریز نیز به تدریج دیگر شهرهای ایران مراسم و محافل بگیرند و در پسِ این اربعین های تسلسل بار، پایه های رژیم طاغوت به لرزه درآید.

دوشنبه, 22 دی 1399 15:35

محبوب ترین شخص نزد خدا

امام صادق علیه السلام:


سُئِلَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَنْ اَحَبِ النّاسِ اِلَی اللّهِ؟ قالَ: اَنْفَعُ النّاسِ للِنّاسِ.


از رسول خدا سؤال شد، محبوب ترین مردم در پیشگاه خدا کیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که بیشترین سود و خدمت را به مردم عرضه نماید.

 

 
دوشنبه, 22 دی 1399 15:31

فضیلت و برکات سوره واقعه

سوره واقعه چهل و چهارمین سوره‌ای است که به پیامبر نازل شده، و در مصحف پنجاه و ششمین سوره قرآن قرار گرفته است. این سوره ۹۶  آیه دارد و در مکه به پیامبر نازل شده است.

 

 

 

سوره واقعه درباره روز قیامت و وقایع آن سخن می‌گوید و مردم را در روز قیامت به سه گروهِ اصحاب یمین،  اصحاب شِمال و سابقون دسته‌بندی می‌کند و درباره جایگاه و پاداش یا عذاب هر گروه سخن می‌گوید. در تفاسیر آمده است، مراد از گروه سوم سابقون امام علی است که در ایمان‌آوردن به پیامبر بر دیگران سبقت گرفت.

 

 

 

فضیلت سوره واقعه

 

 

 

۱) رفع فقر و تنگدستی

 

هر کس سوره واقعه را هر شب بخواند هیچ تنگدستی و گرفتاری به او نمی‌رسد. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: سوره واقعه را به زنانتان یاد دهید، زیرا آن سوره بی نیاز کننده است.

 

 

 

در داستان جالبی درباره عبدالله بن مسعود آمده است: عبدالله بن مسعود صحابی بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بیمار شد. خلیفه وقت، عثمان بن عفان، به دیدار او رفت و ناراحت و نگرانی در چهره او دید از او پرسید: چرا ناراحتی و آه و ناله می‌کنی؟

 

 

 

گفت: گناهکارم. پرسید: چه می‌خواهی؟ گفت: رحمت خداوند را.

 

 

 

پرسید: آیا نیاز به پزشک داری؟ گفت: طبیب حقیقی مرا بیمار کرده است.

 

 

 

پرسید: آیا می‌خواهی کمک مالی به تو بکنم؟ گفت: آن زمان که نیاز داشتم ندادی و اکنون نیازی ندارم.

 

 

 

عثمان گفت: پول می‌دهم برای دخترانت باشد. ابن مسعود گفت: آن‌ها نیازی ندارند. چون به ایشان گفته ام که همواره سوره واقعه را قرائت نمایند که هیچ گاه نیازمند نخواهند شد.  

 

۲) ایجاد برکت

 

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: اگر سوره واقعه را بنویسند و در خانه بگذارند موجب افزایش خیر و برکت می‌شود و هر کس به قرائت آن مداومت ورزد، فقر از او برطرف می‌شود و در آن افزایش حفظ و توفیقات و وسعت در مال وجود دارد.  

 

۳) محبوبیت

 

امام صادق علیه السلام فرموده است: هر کس در هر شب جمعه سوره واقعه را قرائت کند، خداوند او را دوست دارد و او را محبوب همه مردم می‌گرداند و هرگز در دنیا ناراحتی، فقر و تنگدستی و آفتی از آفات دنیا به او نخواهد رسید و از همراهان و رفیقان امیرالمؤمنین علیه السلام خواهد بود؛ و این سوره ویژه امیرالمومنین علی علیه السلام است و هیچ کس در آن شرکت ندارد.

 

۴) آسانی مرگ و بخشش اموات

 

از امام صادق علیه السلام نقل شده است: سوره واقعه دارای منافع و بهره‌های زیادی است که قابل شمارش نیست. از جمله فواید این سوره آن است که اگر برای مرده‌ای خوانده شود، خداوند او را می‌امرزد و اگر برای کسی که در حال احتضار و مرگ است بخواند، مرگ و خروج روحش به اذن خدا آسان می‌شود.

 

 

 

۵) آسانی زایمان

 

به همراه داشتن نوشته سوره واقعه موجب آسانی زایمان می‌شود.

 

 

 

منابع

 

تفسیر البرهان

 

الکنز العمال

 

مجمع البیان

 

مصباح الکفعمی

 

درمان با قران

دوشنبه, 22 دی 1399 15:30

برکات نماز اول وقت

یکی از نکته ها در مراتب و محافظت از نماز، ادای نماز در وقت آن است .

 

عارف بزرگوار، عالم ربانی، جناب شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی، می فرماید:

 

اگر آدمی یک اربعین (چهل روز) به ریاضت بپردازد، اما یک نماز صبح از او قضا شود، همه عبادت های آن چهل روز به باد خواهد رفت. من در تمام عمر خود، تنها یک روز، نماز صبحم قضا شد. پسر بچه ای داشتم که شب آن روز از دست رفت سحرگاه به من گفتند که این مصیبت، به علت فوت نماز صبح، مستحق شده ای، اکنون اگر شبی تهجدم ترک گردد، صبح آن شب انتظار بلایی می کشم.

 

اگر انسان نماز را در وقت خود به جای آورد و امور دنیا را به خاطر اقامه نماز ترک کند، خداوند او را کمک می کند. نمونه آن، واقعه زیر است:

 

علامه سید محسن جبل عاملی، از علمای بزرگ شیعه، نقل می کند: جوانی از آن آشنایان ما برای تحصیل به آمریکا رفته بود. روزی نامه ای از او به دستم رسید که این خاطره جالب را برایم نوشته بود:

 

چند روز پیش، امتحان داشتیم، امتحان را  به صورت جداگانه و نوبتی از افراد می گرفتند. نشسته بودیم، اما امتحان طول کشید و هنوز نوبت به من نرسیده بود که وقت نماز شد. دیدم اگر بنشینم نماز فوت می شود. امتحان هم مهم بود، از جا حرکت کردم که بروم نماز بخوانم، کسانی که آن جا بودند. پرسیدند: کجا می روی؟ چیزی نمانده که نوبت تو برسد. گفتم: من یک تکلیف دینی دارم وقتش می گذرد، گفتند: امتحان هم وقتش می گذرد، اگر این جلسه برگزار شود دیگر جلسه ای تشکیل نخواهند داد و هرگز هیئت ممتحنه برای تو جلسه خصوصی تشکیل نمی دهند. گفتم: هر چه باداباد، من از تکلیف دینی خود صرفنظر نمی کنم و بالاخره رفتم. هیئت ممتحنه متوجه شده بودند که من به اندازه ادای یک وظیفه دینی غیبت کرده ام و گفتند: چون این شخص در وظیفه خود جدی است روا نیست او را معطل بگذاریم، لذا برای قدردانی از این عمل باید جلسه ای خصوصی برایش تشکیل دهیم. جلسه را تشکیل دادند و من در امتحان قبول شدم.

 

از صاحب دلی حکایت شده است که روزی به یاران می گفت: اگر بین ورود به بهشت و دو رکعت نماز، مرا مخیر کنند، من آن دو رکعت نماز را بر می گزینم، پرسیدند: چرا؟ گفت: از آن رو که من در بهشت به حظ خویش مشغولم و در آن دو رکعت به گزاردن حق مولایم، این دو را نمی توان با هم قیاس کرد.؟

 

آیة الله العظمی بهجت می فرمود: «بعضی از علما با سفارش به نماز اول وقت و یا نماز شب، زندگی و آینده فرزندانشان را تأمین می کردند.»

 

باز ایشان می فرمود: «آقایی را دیدم که اهل مراقبه بود، هرگاه نماز مغرب را به اندازه ای که هوا تاریک شود به تأخیر می انداخت ناراحت می شد، یا اگر برای وضوی نماز شب موفق نمی شد و یا وقتی حیوانات به او حمله می کردند، می گفت: این حیوانات می گویند چرا نماز را به تأخیر انداختی.»

 

مرحوم علامه طباطبائی و آیة الله العظمی بهجت از عارف فرزانه آقای قاضی نقل می کردند که ایشان می فرمود: اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد، مرا لعن کند. درباره معنای روایت «و صلاة فی شغل» سؤال کردن ایشان پاسخ دادند که یعنی در وقت اشتغال به کار، نمازش را هم به موقع میخواند و خاطر شغل و کارش از نماز، منصرف نمی شود. کسی که از بازار و گرمی آن و کار در وقت نماز، دست بردارد. هرچند دیگران هم نماز می خوانند، ولی ممکن است تأخیر بیندازند و مواظب اول وقت و وقت فضیلت درک آن نباشند و از آنها فوت شود.

 

البته در مسائل دینی باید سنجیده و هوشیار عمل کرد و در تبلیغ ارزش ها همانند یک طبیب حاذق رفتار نمود تا مردم به معنویت، گرایش پیدا کنند؛ مثلا اینکه می خواهیم فرد تارک الصلاة را به نماز تشویق کنیم نباید یک باره، نماز اول وقت با نافله یا چیزهای دیگر را به او تحمیل کنیم بلکه در این مسیر باید «تدریجی» حرکت کنیم. آیة الله بهجت می فرمود: «مرد عربی برای من خدمت می کرد، خواستم در پاداش زحماتش، نصیحتی به او کنم، گفت: هر نصیحتی می خواهی بکن، فقط نگو نماز صبح بخوان! از قضا همان را می خواستم تذکر دهم. به او گفتم: هر وقت بیدار بودی یا توانستی بخوان.

 

باز ایشان این حکایت را نقل می کرد: «آقایی برای تبلیغ به یکی از مناطق رفته بود، ولی دیده بود که اصلا نماز نمی خوانند. به ذهنش رسید که چگونه آنها را نمازخوان کند، روزی به آنها گفت: هر کس در هر ماه یک بار نماز بخواند، من قول می دهم و ضمانت می کنم که نجات می یابد؟

 

مردم قبول کردند و در هر ماه یک بار نماز خواندند. بعد از مدتی از آنها درخواست کرده بود که هفته ای یک بار نماز بخوانند و بدین ترتیب، بعد از مدت گفته بود که در هر شبانه روز یک بار نماز بخوانند و سپس درخواست نموده بود که در هر روز یک بار نماز و در هر شب یک بار نماز بخوانند و همین طور پیش رفته بود و موفق شده بود آنان را به پنج بار خواندن در شبانه روز دعوت کند.

 

اگر ما باشیم می گوییم: چرا در مدت طولانی آنها را بی نماز نگاه داشت و حال آن که آن آقا آنها را بی نماز نکرد، بلکه آنها خودشان بی نماز بودند، ولی او توانست آنها را به خواندن یک نماز و سپس همه نمازها دعوت کند».

مرحوم آیت الله مصباح یزدی در یکی از سلسله جلسات اخلاق خود که در تاریخ 92/1/28 در دفتر مقام معظم رهبری بیان داشت، دربارۀ مقام رضا سخن گفت. مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

 

بحث ما در جلسات اخیر درباره مقام رضا بود و تا اندازه‌ای که خدای متعال توفیق داد در این باره عرایضی تقدیم شد. روایات شریفِ فراوانی درباره مقام رضا وارد شده است که هر کدام نورانیتی خاص دارد و ناظر به جهتی ویژه است. از این‌رو در این جلسه نمونه‌هایی از این روایات را قرائت می‌کنیم. در این روایات به ما آموزش داده شده که چگونه از خدا راضی باشیم و چگونه خود را برای کسب هر چه بیشتر این فضلیت بزرگ آماده کنیم.

 

در کافی شریف از امام صادق علیه‌السلام روایت شده است: «إِنَّ أَعْلَمَ النَّاسِ بِاللَّهِ أَرْضَاهُمْ بِقَضَاءِ اللَّهِ عَزَّوَجَل؛ به راستی که دانا‌ترین مردم به خدا، راضی‌ترین آن‌ها به قضای خدای عزّوجلّ است.» در این روایت رابطه بین معرفت خدا و راضی بودن به قضای الهی مورد تأکید قرار گرفته است. معمولاً متعلق مقوله رضا از سنخ کار است؛ به عبارت دیگر، وقتی از کسی ابراز رضایت می‌کنیم منظور ما اعلان رضایت از کارهای اوست و معمولاً رضایت نسبت به خود شخص بیشتر با واژه محبت بیان می‌شود. به این لحاظ در غالب روایاتِ باب رضا، تعبیر «الرّضا بِقَضاء اللّه» یا تعبیراتی مانند آن وارد شده است.

 

اگر کسی برای خدا در عالم نقشی قایل نباشد، تبعاً مسئله رضای از خدا برای او مطرح نیست و یا کسی که نقش خدا را تنها در محدوده امور غیر اختیاری انسان‌ها بداند، برای چنین کسی نیز دایره رضایت‌مندی از خدا بسیار محدود است. در مقابل، کسانی که همه امور را تحت قضای الهی بدانند، دایرۀ رضایت‌مندی آن‌ها از خدا نیز وسعت می‌یابد. بنابراین کسانی که دایره رضایتشان محدود به امور غیراختیاری است، نشان از این است که معرفتشان نسبت به خدای متعال اندک است و اگر معرفتشان بیشتر شود و بدانند که هر امری مشمول قضای الهی است و به خدا انتساب دارد، مرتبه رضایتشان هم بالاتر می‌رود. به طور کلی اگر انسان بداند که اولاً: همه کارها به خدا انتساب دارد، ثانیاً: این کارها بر اساس حکمت الهی است، ثالثاً: خدای متعال جز خیر برای مؤمن مقدر نمی‌کند، مرتبۀ رضایتش هم بسیار شدت پیدا می‌کند. پس مرتبه رضایت انسان از خدا تابع معرفتش به خداست.

 

از امام سجاد سلام‌الله‌علیه نقل شده است: «الصَّبْرُ وَ الرِّضَا عَنِ اللَّهِ رَأْسُ طَاعَةِ اللَّهِ وَ مَنْ صَبَرَ وَ رَضِیَ عَنِ اللَّهِ فِیمَا قَضَى عَلَیْهِ فِیمَا أَحَبَّ أَوْ کَرِهَ لَمْ یَقْضِ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ فِیمَا أَحَبَّ أَوْ کَرِهَ إِلَّا مَا هُوَ خَیْرٌ لَه‏؛ صبر و رضای از خدا رأس اطاعت خداست و کسی که صبر کند و در آنچه که خدا بر او مقرر کرده است ــ خواه خوشایند او باشد و خواه ناخوشایند‌ ــ خداوند عزوجل در آنچه دوست دارد، یا ناخوش دارد چیزی جز خیر برای او مقرر نکند.»

 

از آنجا که «رضا» مقامی عالی‌تر از صبر است و صبر مقدمه آن است، در این روایت ابتدا صبر و بعد از آن رضا را مطرح فرموده‌اند. هنگامی که برای انسان مشکلی پیش آید در حقیقت هنگامه امتحان اوست که آیا از خدا راضی است یا راضی نیست. انسان در برخورد با مشکلات و گرفتاری‌ها ابتدا باید از خود صبر نشان دهد و از خدا گله نکند و در مرحله بعد، به این تقدیر الهی راضی باشد. بر اساس این روایت اگر اطاعت از خدا را به منزله یک پیکر تصور کنیم، رأس آن صبر و رضایت از خداست و اگر کسی راضی به ‌قضای الهی باشد، خدای متعال عنایتی خاص به او می‌فرماید و در تقدیرات او چیزی جز خیر برای او مقدر نمی‌فرماید.

 

ورود در زمره صدیقین؛ پاداش صابران، شاکران و راضیان

 

در روایتی دیگر از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است: «أَنَّ فِیمَا أَوْحَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ إِلَى مُوسَى‌بْنِ‌عِمْرَانَ علیه‌السلام یَا مُوسَى‌بْنَ‌عِمْرَانَ مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ عَبْدِیَ‏ الْمُؤْمِنِ فَإِنِّی إِنَّمَا أَبْتَلِیهِ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أُعَافِیهِ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَزْوِی عَنْهُ مَا هُوَ شَرٌّ لَهُ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمَا یَصْلُحُ عَلَیْهِ عَبْدِی فَلْیَصْبِرْ عَلَى بَلَائِی وَ لْیَشْکُرْ نَعْمَائِی وَ لْیَرْضَ بِقَضَائِی أَکْتُبْهُ فِی الصِّدِّیقِینَ عِنْدِی إِذَا عَمِلَ بِرِضَائِی وَ أَطَاعَ أَمْرِی؛ در [ضمن] آنچه خدای عزوجل به موسی‌بن‌عمران علیه‌السلام وحی کرد این بود که ای موسی‌بن‌عمران، مخلوقی را دوست‌داشتنی‌تر در نزد خودم از بندۀ مؤمنم خلق نکردم. [این جمله مقدمه و براعت استهلال است برای بیان این نکته که تقدیرات الهی برای مؤمن همه از سر دوستی و خیرخواهی اوست.] پس به راستی که تنها او را به آنچه براى او خیر است مبتلا می‌کنم و به آنچه برایش خیر است عافیت بخشم و آنچه شر اوست از او بگردانم، به‌سوی آنچه خیر او است، و من به آنچه بنده‌‏ام را اصلاح کند داناترم. پس باید بر بلای من صبر کند و نعمت‌هایم را شکر کند و به قضای من راضى باشد تا او را در زمرۀ صدیقین نزد خود بنویسم، زمانى که براى من عمل کند و امرم را اطاعت کند.»

 

مستجاب الدعوة شدن؛ حاصل دیگر مقام رضا

 

در روایتی دیگر از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است که حضرت فرمود: «لَقِیَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَیه‌السَّلام عَبْدَاللَّهِ‌بْنَ‌جَعْفَرٍ فَقَالَ یَا عَبْدَاللَّهِ کَیْفَ یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً وَ هُوَ یَسْخَطُ قِسْمَهُ وَ یُحَقِّرُ مَنْزِلَتَهُ وَ الْحَاکِمُ عَلَیْهِ اللَّهُ؛ روزی امام حسن علیه‌السلام به عبدالله‌بن‌جعفر (پسر عموی آن حضرت و شوهر حضرت زینب سلام‌الله‌علیها) برخورد کردند [گویا عبدالله از پیشامدی گله‌مند بوده است.] پس حضرت فرمود: ای عبدالله، چگونه ممکن است مؤمن، مؤمن باشد، در حالی که از قسمت خدا ناراحت باشد و منزلت خود را [که خدا برای او قرار داده است] حقیر بشمارد [و توجه نداشته باشد که خدا او را دوست می‌دارد و اگر مصیبتی برایش پیش آید، گمان کند که خدا او را تحقیر کرده است.] در حالی که خداست که حکم‌کننده است [و این قسمت را مقدر نموده است].

 

ایمان به خدا اقتضا می‌کند که مؤمن، در برابر ربوبیت خدا تسلیم باشد. بنابراین ناراحتی از تقدیر خدای متعال نشانه ضعف ایمان است. حضرت در ادامه، جمله‌ای را اضافه می‌فرماید که بسیار مایه امید است و مژده‌ای است برای اینکه انسان سعی کند به هر قیمتی مقام رضا را کسب کند. امام حسن مجتبی علیه‌السلام می‌فرماید: «وَ أَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ یَهْجُسْ فِی قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا أَنْ یَدْعُوَ اللَّهَ فَیُسْتَجَابَ لَه؛ من ضامنم برای کسی که در قلبش غیر از رضایت خدا خطور نکند [و در این اندیشه نباشد که ای کاش اتفاقات گذشته طور دیگری رخ می‌داد] که هر دعایی کند، مستجاب شود.»