emamian

emamian

جریان‌ های فکری عصر امام جواد (علیه السلام)

 

جریان‌های فکری این دوره عبارتند از:

1. جریان اهل حدیث

اهل حدیث به ظاهر روایت تمسک می‌جستند و مرکز آنان سرزمین حجاز بود. معاویه در جهت راهبردهای فرهنگی و تقویت پایه‌های قدرت خود، گروهی از راویان و قصه‌پردازان را به دمشق فراخواند. این گروه رسانه فکری بنی‌امیه بودند و سیاست فرهنگی بنی‌امیه و هواداری از آنان را طراحی کردند و برای امویان فضیلت‌تراشی نمودند. جریان تحریف و جعل روایت، به مرور گسترده‌تر شد، به طوری که روند فکری جامعه اسلامی بر اساس این روایات شکل گرفت. پیروان این جریان در آغاز عثمانی بودند و سپس نام سنی به خود گرفتند. (24) اینان برای خداوند جسمانیت قائل بودند؛ لذا «مجسمی مذهب» نامیده شدند. امام جواد (علیه السلام) به شیعیان می‌فرمود: «اجازه ندارید پشت سر کسی که برای خدا جسمانیت قائل است نماز گزارید و به او زکات بپردازید!» (25) عدم تحمل و رواداری اهل حدیث و معتزله عقل‌گرا و حمایت گسترده دستگاه خلافت عباسی از معتزله، موجبات درگیری بیش‌تر این دو گروه را فراهم کرد و بغداد صحنه درگیری‌های فکری و تکفیر و تفسیق میان این دو جبهه فرهنگی گردید.

اهل حدیث در آغاز سده سوم هجری، در جریان فقهی و حدیثی احمد بن حنبل ادغام شدند. ابوعبدالله احمد بن حنبل (164- 241 ق) مؤسس چهارمین مذهب سنت و جماعت در بغداد به دنیا آمد و در همان شهر درگذشت. هنگامی که مأمون به معتزله گرایش یافت و عقیده آنان را درباره خلق قرآن پذیرفت، محدثان بغداد به ویژه احمد بن حنبل و پیروانش به شدت با این دیدگاه مخالفت کردند و آن را بدعت دانستند. از همین روی، عباسیان بر آنان سخت گرفتند و حتی احمد را به تازیانه بستند و به زندان انداختند. (26) در بغداد کار به شورش کشید تا جایی که حنابله این ایام را «دوره محنه» نامیدند. احمد بن حنبل به سبب پایداری در محنه از جایگاهی درخور توجه در میان محدثان برخوردار گردید و پس از به قدرت رسیدن متوکل نیز هرچند قدرت و مکنتی در دستگاه خلافت چندان نیافت. اقبال عمومی به اندیشه‌های او بیش‌تر شد. (27)

او فقیهی کثیرالسفر بود و در طلب علم و حدیث به شام، حجاز، یمن، کوفه، بصره سفر کرد و احادیث زیادی گرد آورد و آنها را در مجموعه‌ای فراهم آورد که مسند ابن‌حنبل خوانده می‌شود. این مسند در شش جزء و مشتمل بر چهل هزار حدیث است. او از تمسک به رأی تبری می‌جست و تنها به کتاب‌الله و حدیث استدلال می‌کرد. وی آن قدر در استناد به حدیث مبالغه نمود که گروهی از بزرگان اسلام مانند محمد بن جریر طبری و ابن ندیم او را از ائمه حدیث شمردند، نه از مجتهدان اسلام. او از شاگردان شافعی بود، سپس از مذهب او روی برتافت و مذهب مستقلی ایجاد کرد و آن را بر پنج اصل نص کتاب‌الله، سنت، فتاوی صحیح پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و قول بعضی از صحابه هر گاه موافق کتاب و سنت باشد و تمام احادیث مرسل و ضعیف بنیاد نهاد. رواج مذهب حنبلی از سه مذهب دیگر کم‌تر بود. (28) ولی پیروان وی در بغداد هم چون خوارج هیاهویی راه انداختند که زمینه‌های جریان تکفیری را در جهان اسلام فراهم آورد.

 

2. جریان واقفیه

گروه اقلیتی از شیعیان، به انکار امامت علی بن موسی (علیه السلام) پرداختند. این گروه به دلیل دنیاطلبی و انگیزه مالی و سوء برداشت از روایات و جعل آنها و انحراف فکری و نبود ارتباط مستقیم و دوری شیعیان از امام، پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) بر آن حضرت توقف کردند (29) و امامت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را نپذیرفتند و اعتقاد به مهدویت موسی بن جعفر (علیه السلام) را مطرح کردند و گفتند: وی نمرده و در غیبت است و قیام خواهد کرد. برخی دیگر می‌گفتند: اگر چه موسی بن جعفر مرده، بار دیگر بازگردد و قیام کند و گیتی ستم گرفته را پر از داد نماید. (30) وقتی از امام جواد (علیه السلام) درباره خواندن نماز پشت سر امام جماعت واقفی مذهبان سؤال شد، آن حضرت در پاسخ، شیعیان خود را از این کار نهی کردند. (31) هم‌چنین فرمودند: «زیدیه و واقفیه را در ردیف نصاب (ناصبی‌ها که بغض و دشمنی با حضرت علی (علیه السلام) دارند. (32) از مصادیق آیه (وجوه یومئذ خاشعه، عامله ناصبه) (33) هستند». (34) در این زمان بیش‌تر ناصبی‌ها در دمشق حضور داشتند. (35)

 

3. جریان زیدیه

زیدیان بعد از قیام زید بن علی به امامت او معتقد شدند. مهم‌ترین اعتقادات زیدیان را می‌توان چنین بر شمرد:

3-1- فرزندان امام علی (علیه السلام) از نسل امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) شایستگی امامت را به شرط قیام دارا هستند؛

3-2- نص بر امامت علی (علیه السلام) وجود ندارد و امامت به وصف است. امامت مفضول بر فاضل پذیرفتنی است؛

3-3- حضرت علی (علیه السلام) بر ابوبکر و عمر برتری داشت ولی امامت به کسی می‌رسد که مردم از او اطاعت کنند؛

3-4- نباید ابوبکر و عمر را سب و لعن کرد، (ولی عثمان و طلحه و زبیر را نقض می‌کردند)؛

3-5- کسی شایسته امامت است که به دعوت خود خروج کند و بیعت با وی درست است؛

3-6- وجوب امر به معروف و نهی از منکر با شمشیر. (36)

عصر امام جواد (علیه السلام) هم زمان با قیام ادریس دوم در افریقیه بود (188- 213 ق) او در سال 197 قمری شهر نفیس و اغمات را مصادره کرد و در سال 199 بربرهای خارجی قبایل "نفذه" در مغرب اوسط را مطیع خود ساخت و وارد تلمسان شد و سه سال در این شهر به سر برد و چندین بار با خوارج صفویه در این شهر جنگید. (37)

هم‌چنین در این زمان محمد بن قاسم بن علی زیدی رهبر فرقه جارودیه بود. پیروان او معتقد بودند، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی بن ابی طالب را به توصیف و بدون نام به امامت منصوب کرده است. (38) چهل هزار نفر در مرو با وی بیعت کردند. او سپس به طالقان رفت و در سال 219 قمری در آن جا قیام کرد و بسیاری از ساکنان ایالت خراسان گرد او جمع شدند؛ اما حرکت او فاقد سازمان‌دهی بود و خطر جدی برای حکومت معتصم به حساب نمی‌آمد. سرانجام عبدالله بن طاهر، امیر خراسان، او را دستگیر کرد. و به سامرا گسیل داشت و در آن جا زندانی شد اما به کمک پیروانش فرار کرد. مدتی در واسط مخفی بود و در آن جا مرد. (39)

زیدیه پیروان ائمه را با عنوان رافضه یاد می‌کردند و امامان را به سازش و هم‌کاری با خلفا متهم می‌ساختند. این تنازعات در قرن سوم به ویژه از زمان امام جواد (علیه السلام) به بعد میان امامیه و زیدیه به اوج خود رسید، چنان که امام جواد (علیه السلام) در روایتی، زیدیه را مصداق آیه (وجوه یومئذ خاشعه عامله ناصبه) خواندند و در ردیف ناصبی‌ها قرار دادند. (40)

 

4. جریان غلات

غلات یکی از گروه‌های خطرناک و منحرف در میان شیعیان بودند که در بدنام کردن شیعه سهم زیادی داشتند. اینان به شدت مورد تنفر امامان بودند. خطر این گروه برای شیعیان بسیاری جدی بود؛ زیرا آنها روایاتی را به نام امامان جعل می‌کردند و به این وسیله شیعیان را که پیرو ائمه بودند، به انحراف می‌کشاندند. امام جواد (علیه السلام) درباره ابوالخطاب که از سران غلات بود فرمودند:

"لعنت خدا بر ابوالخطاب و اصحاب او و کسی که درباره لعن بر او توقف یا تردید کند. (41)"

سپس فرمودند:

"ابوالغمر، جعفربن واقد و هاشم بن ابی هاشم، ما را وسیله گرفتن و غصب اموال مردم قرار می‌دهند. کارشان به جایی رسیده که مردم را به آنچه ابوالخطاب آنان را به آن می‌خواند دعوت می‌نمایند خدا او، همراهانش او را و آنانی را که سخنانشان را می‌پذیرند لعنت کند. (42)"

حتی در روایتی به اسحاق انباری فرمودند:

"دو تن از غلات به نام‌های ابوالسمهری و ابن ابی الزرقا (43) (که خود را مبلغین امامان قلمداد می‌کردند)، باید کشته شوند."

علت این دستور، این بود که آن دو در میان مردم فتنه‌انگیزی می‌کردند و خواستار مرگ امام و دوست‌داران ایشان بودند. اسحاق درصدد اجرای دستور امام بود ولی آن دو همواره از او دوری می‌جستند. (44) غالیان و واقفه در عصر امام رضا (علیه السلام) با هم ممزوج شدند و مشکلات بسیاری برای شیعیان و ائمه (علیهم السلام) فراهم کردند. امام جواد (علیه السلام) از طریق پاسخ‌گویی به شبهات، نشان دادن کرامات، افشاگری درباره آنان، لعن و نفرین و تحریم اجتماعی واقفیان، با آنان مبارزه می‌کردند.

 

5. جریان فقهی شافعی

امام شافعی (150- 204 ق) با نام محمد بن ادریس، فقیهی عرب و قریشی الاصل بود و در غزه تولد یافت و در مصر درگذشت. او در درس مالک ابن انس حاضر می‌شد و در عراق علم فقه را از محمد شیبانی شاگرد ابوحنیفه فراگرفت و به یمن و مصر سفر کرد. شیوه فقهی او بین دو مکتب رأی و حدیث بود و آن دو طریق را با یک‌دیگر آمیخت. و از این جهت مذهب او را مذهبی بین مالکی و حنفی می‌دانند. شافعی مبانی اربعه فقه (کتاب، سنت، اجماع و قیاس) را قبول داشت. کتاب وی به نام رساله امام شافعی معروف است و نخستین کتابی به شمار می‌آید که در اصول علم فقه نوشته شد. فقه شیعه در عبادات، بسیار نزدیک به این مذهب است شافعی به علی بن ابی طالب (علیه السلام) بیش از ائمه سنت و جماعت ارادت داشت و به آن حضرت عشق می‌ورزید. (45) پس از مرگ شافعی، پیروان وی در مکه و نقاط دیگر به تبلیغ مذهب وی پرداختند.

 

6. جریان اسماعیلیه

بعد از شهادت امام صادق (علیه السلام)، گروهی از شیعیان مدعی شدند که اسماعیل بن جعفر نمرده است و نخواهد مرد و او همان مهدی قائم پس از پدرش است. اینان را اسماعیلیان خالصه می‌خواندند. گروهی دیگر از شیعیان عقیده داشتند که پس از امام صادق (علیه السلام) نواده او محمد بن اسماعیل امام است. پیروان این عقیده به نام پیشوایشان مبارک غلام وی، «مبارکیه» خوانده می‌شدند. امامان اسماعیلی تا یک قرن و نیم پس از وفات اسماعیل پنهان بودند و از فعالیت‌ها و تعلیمات داعیان ایشان اطلاعات کمی در دست بود. بعد از مرگ محمد، پسرش عبدالله معروف به احمد الوفی که مخفی و در پرده بود، از عسکر مکرم بیرون رفت و به دیلم آمد و با دختری از خاندان علوی ازدواج کرد که حاصل آن پسری به نام احمد ملقب به محمد تقی بود. عبدالله از دیلم به نزدیک حلب آمد و در آن جا اقامت کرد و سپس از آن جا به شهر سلمیه نزدیک حمص رهسپار شد.

و در حضور داعیان، پسرش احمد بن عبدالله را جانشین خود اعلام کرد و سپس به شهر مصیاف در سوریه رفت و در آنجا درگذشت. جنازه وی را در بالای کوهی به خاک سپردند که از آن پس مشهد خوانده شد (212ق) پس از وی احمد به امامت رسید و در سال 229 در قسطنطنیه درگذشت. (46) دعوت اسماعیلیان در عصر امام جواد (علیه السلام) در بستر گسترش جغرافیایی قرار گرفت و پیروانی پیدا کرد.

 

7. جریان زندیقان

در عصر خلافت منصور، عبدالله بن مقفع برخی از آثار مانویان را به عربی ترجمه کرد. به سبب نفوذ این افکار مادی و انحرافی، زندیقان فراوان شدند و اعتقاداتشان در میان مردم گسترش یافت. مهدی عباسی دستور داد تا کتبی در رد بر ملحدان و منکران دین نگاشته شود و به مبارزه با زندیقان همت گماشت. (47) خرمدینان در گرگان در سال 162 و هم‌چنین در سال 181 قمری شورش کردند. (48)

هم‌چنین در آذربایجان، اصفهان، ری، همدان و دیلم سر به شورش برداشتند و در آذربایجان، رهبری جاویدان بن شهرک را پذیرفتند. وی آیین خرمدینان را احیا کرد. بعد از مرگ او، بابک رهبر خرمدینان گردید. بابک نتوانست همه بخش‌های آذربایجان را به هم بپیوندد. دعوت او با موفقیت بسیاری در منطقه جبال، همدان، اصفهان، ماسبذان و مهرجان رو به رو شد. این دعوت در طبرستان، گرگان، ارمنستان، خراسان و دیگر سرزمین‌های غیرعرب گسترش یافت. بابک در نتیجه پیروزی‌های پی در پی، به نیروی خطرناکی تبدیل شد. مأمون نیروهای نظامی گسترده‌ای را به جنگ وی می‌فرستاد اما مدام شکست می‌خوردند تا این که در سال 218 قمری مأمون مرد. معتصم در سال 220 قمری بزرگ‌ترین فرمانده‌اش به نام افشین حیدر بن کاووس را که امیر منطقه جبال بود، برای جنگ با بابک فرستاد. افشین توانست او را شکست دهد و بابک را به همراه برادرش عبدالله به سامرا آوردند و کشتند و جسد او را در سامرا به دار آویختند. (49)

 

8. جریان معتزله

ظهور اولیه معتزله را به داستان متواتری مربوط به حسن بصری مربوط دانسته‌اند که هنگام پاسخ به شاگردش واصل بن عطا درباره جایگاه مرتکب گناه کبیره گفت: «جایگاه چنین شخصی در المنزله بین المنزلین قرار دارد.» از همین جا، واصل از استادش کناره‌گیری کرد و حسن درباره‌ وی گفت: «او از ما کناره گرفت». بیش‌تر معتزله آرای واصل را پذیرفتند و او به عنوان مؤسس اصلی معتزله شناخته شد. (50) معتزله عبارتند از:

1. توحید به معنای خدای یگانه است. او شریکی ندارد و شنوا و بیناست؛

2. اصل عدم به معنای عادل است. معتزله اصرار بر اختیار و تکلیف انسان داشتند و بر اساس این اصل، سرنوشت نهایی بشر را به دست خود وی می‌دانستند؛

3. اصل وعد و وعید به معنای این است که خداوند در سرای دیگر، نیکوکاران را پاداش بهشت و بدکاران را کیفر دوزخ می‌دهد؛

4. المنزله بین المنزلین یعنی مرتکب کبیره فاسق است و در جایگاهی میان کفر و ایمان قرار دارد؛ (51)

5. امر به معروف و نهی از منکر یعنی منکر را در دل ناخوشایند دانستن و به زبان به معروف دعوت کردن و از منکر بازداشتن.

مکتب اعتزال در بصره به وجود آمد و رشد کرد اما در اواخر سده دوم هجری، بشر بن معتمر (م 210 ق) که یکی از دانش‌آموختگان مدرسه بصره بود، به بغداد سفر کرد و مدرسه معتزله بغداد را تأسیس نمود و به ترویج اصول مکتب اعتزال از بغداد همت گماشت. (52) فرقه کلامی معتزله، پس از به قدرت رسیدن عباسیان در صحنه فرهنگی بغداد ظاهر شد و در اوایل سده سوم هجری به اوج خود رسید. بدین‌سان معتزله به یکی از جریان‌های فکری و کلامی تأثیرگذار عصر امام جواد (علیه السلام) تبدیل شد. موضع‌گیری امام جواد (علیه السلام) در مقابل این جریان کلامی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است تا جایی که مناظرات حضرت جواد (علیه السلام) با یحیی بن اکثم را که از بزرگ‌ترین فقهای این دوره به شمار می‌رفت می‌توان رویارویی تفکر ناب شیعه با منادیان معتزله دانست که همواره پیروزی با امام جواد (علیه السلام) بود.

 

9. جریان خوارج

خوارج بیست فرقه بودند و هر فرقه به گروه‌هایی تقسیم می‌شدند. همه آن‌ها مشترکاً اعتقاد داشتند که امام علی (علیه السلام)، عثمان، اصحاب جمل، حکمین و راضی شوندگان به داوری میان آن حضرت و معاویه و کسانی که تصویب رأی حکمین یا یکی از آن دو را پذیرفته‌اند، کافر هستند و قیام بر حاکم ستمگر واجب است. (53) دو گروه از خوارج در زمان امام جواد (علیه السلام) در افریقا حکم‌رانی می‌کردند که عبارت بودند از: بنی مدرار در سجلماسه که مذهب صفریه داشتند. فرقه صفریه گناه‌کاران را مشرک می‌دانستند، اما کشتن اطفال و زنان و مخالفان خود را جایز نمی‌دانستند. (54) بنی مدرار در زمان منصور در سال 140 قمری تشکیل شدند و بیش از 140 سال حکومت کردند که از برجسته‌ترین حکومت‌های مستقل خوارج بودند. حکومت دوم اباضی مذهب بودند. این فرقه بر امامت عبدالله بن اباض، و معتقد بودند: کافران امت اسلام یعنی مخالفان ایشان، بری از شرک و ایمانند نه مؤمنند و نه مشرک، اما کافرند و شهادتشان جایز است و ریختن خون ایشان را در نهان ناروا شمردند و آشکارا به کشتن دست یازیدند و زناشویی با زنان کافران و ارث بردن از آنان را درست می‌دانستند. (55) این حکومت در سال 144 قمری در مغرب میانه حکومت ایجاد کرد. بنیان‌گذار آن عبدالرحمان بن رستم و پایتخت آن تاهرت بود. اینان متعصب‌ترین گروه خوارج بودند که بیش از 130 سال حکومت کردند. (56) خوارج در زمان امام جواد (علیه السلام) در سیستان به رهبری "حمزه آذرک" (179- 213 ق) شورش کردند که طلحه بن طاهر دوران امارتش بیش‌تر در جنگ با خوارج سپری گردید و مرگ او نیز با مرگ حمزه هم زمان شد که خوارج از میان نرفتند. پیدایش عیاران و صفاریان موجب زوال تدریجی خوارج گردید. (57)

فرقه اباضیه در سال 135 هجری، تحت امامت جلندی بن مسعود به عمان رفتند و در سال 177 قمری آن جا حکومت تشکیل دادند. این حکومت صد سال ادامه داشت تا زمان معتضد که حکومت اباضیه برچیده شد. (58)

سی ام ذی القعده سالروز شهادت امام محمد تقی جواد الائمه (علیه السلام) است که حوزه نیوز در قالب «خوشه ای از شجره طیبه معصوم» بخشی از ویژگیهای دوران این امام همام را تقدیم حضور شما می کند.

 

* ویژگی های دوران امام جواد (علیه السلام)

پیشوای نهم علاوه بر برخورداری از کمالات معنوی و برتری علمی که هرکدام دلیل روشنی بر امامت آن حضرت و جانشینی وی از پدر بزرگوارش می باشد و نیز علاوه بر بیانات و تصریحاتی که از سوی رسول خدا صلی الله علیه و اله در امر امامت آن حضرت شده، بارها و به مناسبت های گوناگون از سوی پیشوای هشتم به عنوان پیشوای پس از آن حضرت به شیعیان معرفی گردیده است.

صفوان بن یحیی می گوید:

به امام رضا علیه السلام عرض کردم: ... چنانچه برای شما پیشامدی رخ دهد امر امامت به چه کسی واگذار می شود؟

امام به فرزندش ابوجعفر - که نزدش ایستاده بود - اشاره کرد.

گفتم: فدایت شوم! همین پسر سه ساله!؟

فرمود: چه مانعی دارد؟ عیسی علیه السلام سه ساله بود که حجت خدا شد.(1)

امام جواد علیه السلام در آخر ماه صفر سال 203 هجری در حالی که هفت سال و اندی از عمر مبارکش می گذشت عهده دار مقام امامت شد و مدت امامتش هفده سال به طور انجامید. از این مدت حدود پانزده سال آن معاصر حکومت مأمون و دو سال دیگرش همزمان با زمامداری معتصم بود.

 

ویژگی امامت حضرت جواد علیه السلام

برجسته ترین ویژگی امامت امام جواد علیه السلام خردسالی آن حضرت به هنگام عهده داری این منصب الهی است؛ چه این که آن بزرگوار نخستین پیشوای معصوم است که پیش از سن بلوغ مسؤولیت پیشوایی امت را پذیرفته بود؛ هرچند پس از آن حضرت فرزندش امام هادی و نیز حضرت مهدی علیهماالسلام در سنی همسان یا کمتر از سن امام جواد علیه السلام به امامت رسیدند.

طبیعی است چنین پدیده بی سابقه ای با محوریت اساسی ترین مسأله مورد اختلاف بیت امامت با دستگاه خلافت جور، پیامدها و واکنش هایی در پی داشته باشد. از این رو، امامان پیشین، بویژه حضرت رضا علیه السلام سعی می کردند با بیانات گوناگون و ارائه شواهدی از قرآن درباره ی رهبری پیامبران گذشته در دوران خردسالی از قبیل حضرت عیسی و یحیی بن زکریا، افکار عمومی را برای پذیرش امامت امام جواد علیه السلام در آینده ای نزدیک آماده سازند.(2)

 

شرایط سیاسی - فرهنگی

از جمله مسائل کلامی مربوط به امامت که در جامعه آن روز مطرح شد این بود که آیا ممکن است کسی پیش از بلوغ به مقام امامت برسد؟ این بحث با شهادت حضرت رضا و به امامت رسیدن امام جواد علیه السلام به صورت جدی تری در محافل علمی - کلامی مطرح و بعدها نیز درباره ی امامت امام هادی و حضرت مهدی علیه السلام دنبال شد.

این موضوع اعتقادی که مصداق نخستین آن وجود مبارک امام جواد علیه السلام بود، نگرانی هایی را در میان پیروان اهل بیت علیهم السلام به وجود آورد و آنان را در حیرت و اضطراب عمیقی فرو برد و دچار پراکندگی کرد. گروهی از آنان در منزل عبدالرحمان بن حجاج گرد آمده به شیون و زاری پرداختند.(3)

این اضطراب موجب شد تا برخی از شیعیان، به سراغ عبدالله بن موسی برادر امام رضا علیه السلام بروند؛ ولی چون او را در پاسخگویی به سؤالات خود ناتوان دیدند او را ترک کرده به سراغ امام جواد علیه السلام رفتند.(4)

گروه دیگری به واقفی ها پیوستند. جمعی نیز به امامت احمد بن موسی قائل شدند. مبنای استدلال این دو گروه کمی سن امام بود، آنان بلوغ را شرط احراز منصب امامت می دانستند.(5)

شماری از شیعیان برای حصول اطمینان، گاه مسأله کمی سن آن حضرت را با خود وی در میان می گذاشتند. امام در پاسخ با اشاره به جانشینی سلیمان از داوود در سن کودکی و نیز نبوت یحیی بن زکریا و حضرت عیسی در دوران شیرخوارگی، امامت خود را تثبیت می کرد. گاهی نیز به عنوان آزمایش، وی را در مقابل انواع پرسش های علمی و دینی قرار می دادند و چون حضرت با کمی سن به تمامی پرسش های آنان پاسخ می داد، آنان با اطمینان خاطر امامتش را می پذیرفتند.

 

مأمون و امام جواد علیه السلام

موقعیت سنی امام جواد علیه السلام و کشمکش ها و پراکندگی های شیعیان بر سر مسأله امامت، مأمون را - که از دوران امامت امام رضا علیه السلام و برخوردها و موضع گیری های آن حضرت تجربه ها آموخته بود - بر آن داشت تا اهداف سیاسی و حکومتی خود را در جهت تثبیت هرچه بیشتر پایه های حکومت خویش و قلع و قمع یا مطیع ساختن مخالفان بویژه شیعیان و در رأس آنان حضرت جواد علیه السلام را با جدیت و آزمندی بیشتر دنبال کند.

او پس از استقرار در بغداد به سال 204 هجری متوجه امام جواد علیه السلام شد. در نخستین اقدام، امام را به پایتخت احضار کرد.(6) هدف مأمون از این اقدام - علاوه بر تحت نظر قرار دادن امام و کنترل آن حضرت و نیز قطع روابط وی با شیعیان - عبارت بود از:

1- با جذب حضرت به دستگاه پرزرق و برق خلافت، امام را از اندیشه مبارزه علیه حکومت خود باز دارد و در افکار عمومی، مواضع فکری تشیع و امامت شیعه را زیر سؤال ببرد.

 

2- با فراخوانی امام به مرکز خلافت و تظاهر به دوستی و تکریم آن حضرت می کوشید حسن نیت خود را نسبت به اهل بیت علیهم السلام و برائت ذمه خویش را از خون امام رضا علیه السلام برای توده های مردم به اثبات رساند.

 

3- با این اقدام، می خواست بر درستی سیاست خود نسبت به بیت امامت تأکید ورزد و به همگان بفهماند که اگر تدبیر او درست و دستگاه خلافت او اسلامی و مشروع نبود دو تن از امامان شیعه به چنین دستگاهی نزدیک نمی شدند.

مأمون در دومین اقدام با گردآوری دانشمندان از فرقه های مختلف و ترتیب مجالس بحث و مناظره با امام می کوشید هرچند در یک مسأله آن حضرت را محکوم ساخته ناتوانی علمی وی و بی بهره بودن او را از دانش خدادادی ویژه رهبران الهی به رخش بکشد و آن را دستاویزی برای ابطال اصل ادعایش قرار دهد.

وی با آن که از اعمال این روش در دوران امام رضا علیه السلام سودی نبرده بود و می دانست امام جواد نیز از همان نسل است، در دوران آن حضرت نیز این تجربه تلخ را تکرار کرد. شاید خردسالی امام، محرک و مشوق او در دست یازیدن به این اقدام بوده است.

مأمون در این اقدام نقش واسطه را ایفا می کرد؛ یعنی از یک سو دیگران را تحریک و تشویق می کرد تا امام را مورد پرستش های گوناگون قرار دهند؛ از سوی دیگر با بیان برتری های علمی امام به اطمینان پیروزی آن حضرت بر حریفان تظاهر می کرد تا از پیامدهای شکست رقیبان مصون بماند و در زمره جبهه شکست خورده و محکوم بشمار نرود.

وی در فرمانی به یحیی بن اکثم، قاضی القضاه حکومت خود به هدف خویش از این اقدام اشاره کرده می گوید:

پرسش و مسأله ای را بر ابوجعفر عرضه کن که او را محکوم و ساکت کنی.(7)

 

تلاش ها و موضع گیری های امام جواد علیه السلام

پیشوای نهم با درک عمیق از شرایط سیاسی - فرهنگی جامعه و ترفندهای مأمون، فعالیت های خود را در محورهای زیر سامان داد.

 

1- تبیین و تثبیت امامت خویش

نخستین و مهم ترین رسالت حضرت جواد علیه السلام اثبات امامت خویش و پاسخگویی به ابهام ها و شبهه هایی بود که با توجه به خردسالی آن گرامی در جامعه مطرح می شد. این رسالت به گونه های زیر نمود یافت.

الف - تصریح بر امامت خود: امام در رویارویی با مردم حتی مخالفان با صراحت، خود را پیشوای امت و حجت خدا در زمین می دانست. یحیی بن اکثم در حرم پیامبر صلی الله علیه و اله با امام برخورد کرد و مسائلی از وی پرسید. در پایان گفت: می خواهم درباره مسأله ای از شما بپرسم ولی خجالت می کشم.

امام فرمود: پیش از آن که تو بپرسی من خبر می دهم. تو می خواهی از امام (زمان) بپرسی. گفت: به خدا سوگند همین است. فرمود: من همان امام (زمان) هستم. گفت: نشانه و علامتی؟ عصایی که در دست امام بود به سخن درآمد: او مولای من و پیشوای این زمان و حجت خدا است.(8)

امام جواد علیه السلام گاهی قدم فراتر از این می گذاشت و ضمن تصریح بر امامت خود، آن را به سلسله امامت امامان پیشین و در نهایت به رسالت پیامبر صلی الله علیه و اله مرتبط می ساخت.(9)

ب - آشکار نمودن دانش خدادادی ویژه رهبران الهی: امام جواد علیه السلام در موقعیتی قرار داشت که لازم می نمود قطره ای از دریای بی کران علم الهی خود را برای مردم آشکار سازد. وی پس از شهادت پدر در مسجد پیامبر صلی الله علیه و اله بر فراز منبر رفت و فرمود:

من محمد بن علی الرضا و جواد هستم. من دانای به انساب مردم در صلب پدرانشان می باشم. من به نهان و آشکار و نیز آینده امور شما آگاهم؛ علمی که خداوند پیش از آفرینش آفریده هایش به ما عطا کرده است و تا پس از فنای آسمان ها و زمین ها از آن بهره مندیم. و چنانچه همدستی اهل باطل و حاکمیت گمراهان و فتنه شکاکان نبود سخنی می گفتم که پیشینیان و آیندگان از آن به شگفت آیند.

سپس دست بر دهان نهاد و فرمود: ای محمد! سکوت کن آن گونه که پدرانت پیش از تو سکوت کردند.(10)

پاسخگویی آن حضرت به سی هزار مسأله در یک مجلس(11) بیانگر فزونی پرسش های گوناگون از آن حضرت از یک سو و احاطه آن بزرگوار به مسائل در زمینه های مختلف از سوی دیگر است.

ج - ابراز کرامات: از حضرت جواد علیه السلام با کمی سنش کرامات زیادی نقل شده است. بیشتر این کرامات به منظور تثبیت پایه های امامت و تحکیم عقاید افراد صورت می گرفت؛ چه آن که صدور عمل خارق العاده از فردی که ادعای امامت می کرد از نشانه های امامت و جانشینی او از رسول خدا صلی الله علیه و اله بشمار می رفت. عماره بن زید می گوید: از امام جواد علیه السلام پرسیدم: نشانه ی امام چیست؟ فرمود: این است که توانایی این کار را داشته باشد. سپس دستش را بر روی سنگی نهاد، بگونه ای که آثار انگشتانش در سنگ نمایان شد، و دیدم که آن حضرت آهن را بدون آن که گداخته باشد کشید و با انگشترش بر سنگ مهر زد.(12)

 

2- اتخاذ موضع منفی در برابر دستگاه خلافت

امام تقی علیه السلام امامت حاکمان جور را نفی می کرد و متناسب با مقتضیات زمان، در گفتار و کردار ناخشنودی خود را از وضع موجود و نفرت و انزجار خویش را از ستمگران ابراز می داشت.

این سیاست گاهی به صورت دعا و زمزمه با پروردگار و گاه در سخنان حکیمانه اش تجلی می کرد.(13) و گاه که لازم می نمود در رفتارش نیز بر این موضع تأکید می ورزید.(14)

زمانی نیز از طریق اعلام نارضایتی از حضور در بغداد و آرزوی بازگشت به مدینه مخالفت خود را با دستگاه خلافت ابراز می کرد.(15)

گاهی نیز این موضع امام در تبیین صحیح فقه اسلامی و مخدوش اعلام کردن نظرات مسأله گویان مزدور و وابسته به دستگاه، نمایان بود.(16)

 

3- رهبری تشکیلات شیعه

شیعیان در دوران امام جواد علیه السلام - در اثر کاهش نسبی جو فشار و خفقان حکومت - در بلاد اسلامی پراکنده بودند: بغداد، مدائن، مصر، کوفه و مناطق مختلف ایران چون: خراسان، ری، قم، سیستان، طبرستان، طالقان و اهواز. حضرت جواد علیه السلام از طریق وکلا و نمایندگان خویش با شیعیان در سرتاسر سرزمین های اسلامی مرتبط بود. وکلایی همچون علی بن مهزیار، خیران خادم، ابراهیم بن محمد همدانی، احمدبن محمد بن عیسی و صالح بن محمد بن سهل. ملاحظه منابع و شواهد تاریخی در زندگی امام جواد علیه السلام گویای آن است که آن حضرت در مناطق اهواز، همدان، سیستان، ری، بصره، واسط، بغداد، کوفه و قم نمایندگانی داشته که پاسخگوی مسائل دینی شیعیان بوده، خواسته ها و وجوه شرعی آنان را به امام می رساندند، به عنوان نمونه حضرت به ابراهیم بن محمد همدانی طی نامه ای نوشت:

(در آن منطقه) وکیلی جز تو ندارم و به دوستانمان در همدان نوشته ام که از تو حرف شنوی داشته باشند.(17)

 

4- مبارزه با مسلک های انحرافی

امام جواد علیه السلام با فرقه های منحرف از خط امامت برخورد داشت و شیعیان را در اتخاذ موضع مناسب در رویارویی با آنان راهنمایی می کرد. شاخص ترین این گروه ها عبارتند از: مجسمه، واقفیه، زیدیه و غلات.

حضرت پرداخت زکات به آنان و نیز اقتدا کردن به ایشان در نماز را ممنوع اعلام کرد و از پیروان خود خواست از ایشان بیزاری جویند؛ چه آن که خدا از آنها بیزار است.(18) امام خون سردمداران فتنه گر غلات را هدر دانست و به یکی از یاران خود دستور داد تا ابوالسمهری و ابن ابی الزرقاء، دو تن از سران غلات را به هر طریقی شده بکشد.(19) دلیل این تصمیم امام نقش اساسی آنان در گمراه ساختن اراد و منحف کردن شیعیان ذکر شده است.(20)

 

5- تربیت افراد مستعد

تربیت افراد آماده و علاقمند به رشد و تعالی انسانی از رسالت های بنیادی امامان از جمله امام جواد علیه السلام بود. برای آن حضرت از سوی دستگاه خلافت شرایطی فراهم شده بود که تماس مردم با وی و بهره گیری از محضرش مشکل بود. با این حال گروه زیادی از علاقمندان، توفیق محضر آن گرامی را پیدا کرده از خرمن دانشش خوشه ها چیدند.

شیخ طوسی نام 113 نفر از اصحاب و راویان آن حضرت را نوشته است(21) که در میان آنان افراد زبده و سرشناسی به چشم می خورد از قبیل: احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی که از اصحاب اجماع است(22) و همگان به فقاهت او اعتراف کرده مرسلاتش(23) را پذیرفته اند. احمد بن اسحاق اشعری که شیخ قمییین بود و به نمایندگی از سوی آنان خدمت ائمه می رسید و احکام و دستورها را از امامان می گرفت و به مردم ابلاغ می کرد.(24) ذکریا بن آدم قمی که حضرت جواد علیه السلام برای او دعا کرد و او را در زمره یاران حق شناس و باوفای خویش بشمار آورد.(25) و علی بن مهزیار اهوازی که از وکلای خاص امام بود و آن حضرت برای او دعا کرد و از او به عنوان چهره ای بی نظیر یاد نمود.(26) و محمد بن اسماعیل بن بزیع. وی هرچند از وزرای دربار عباسی بود ولی همچون علی بن یقطین سنگردار و پناهگاه استواری برای شیعیان و مورد اعتماد آنان بود و محضر امام کاظم، امام رضا و امام جواد علیهم السلام را درک کرد.(27)

 

دوران معتصم

با مرگ مأمون در سال 218 هجری برادرش معتصم به جای او نشست. وی مردی ستم پیشه، خشن و خودکامه بود و از دانش و فرهنگ بهره ای نداشت.

معتصم برخلاف خلفای پیشین که بر اعراب یا نژاد فارس و ایرانیان تکیه داشتند، ترک ها را به دستگاه خود جذب کرد؛ زیرا مادرش ترک بود. او مناصب مهم دولتی را به ترکان واگذار کرد. آنان -که تعدادشان در پایتخت به پنجاه هزار تن می رسید - در پرتو قدرت و آزادی که داشتند مردم را آزار داده زنان و کودکان را زیر سم اسب های خود پایمال می کردند و چون شکایت و اعتراض مردم بر ضد آنان زیاد شد معتصم با بنای شهر سامرا آنان را بدین شهر منتقل کرد.

سیاست معتصم در برابر مخالفان، سیاست زور، خشونت و سرکوبی بود. او در مسائل فکری کورکورانه از مأمون پیروی می کرد. کسانی را که به مخلوق بودن قرآن معتقد نبودند به قتل می رسانید.(28) احمد بن حنبل را به جرم سکوت در برابر این مسأله تازیانه زد سپس به زندان افکند.(29)

 

معتصم و امام جواد علیه السلام

معتصم پس از استقرار در مسند خلافت متوجه امام جواد علیه السلام شد. طی فرمانی به والی مدینه از او خواست تا هرچه زودتر امام را به بغداد بفرستد. امام در محرم سال 220 هجری به بغداد اعزام شد.(30) معتصم در ظاهر امام را اکرام کرد و هدایایی برای وی فرستاد(31) ولی در نهان همچنان کینه حضرت را به دل داشت و در انتظار فرصتی بود تا همان نقشه ای را درباره او پیاده کند که برادرش نسبت به امام رضا علیه السلام پیاده کرد. مسعودی می نویسد:

از آن زمان که ابوجعفر (به دستور معتصم) به عراق بازگشت، معتصم و جعفر بن مأمون پیوسته درصدد توطئه و طرح نقشه قتل او بودند.(32)

اتخاذ این موضع انتقام جویانه گواه آن است که دستگاه از نفوذ سیاسی و موقعیت اجتماعی پیشوای نهم در میان اقشار جامعه، سخت بیمناک بوده و وجود آن حضرت را خطری جدی برای حکومت ستمگرانه خود بشمار می آورده است.

این نفوذ در حد مردم عادی محدود نمی شد بلکه دل برخی دولتمردان را نیز تسخیر کرده آنان را دلباخته حاکم اصلی اسلامی و پیشوای واقعی مسلمانان ساخته بود. برخورد ارادتمندانه والی بست و سجستان با نامه و فرستاده آن حضرت و حل مشکل ایشان، گواه روشنی بر این نفوذ است.(33)

------------------------------------------------

 

پی نوشت

1- کافی، ج 1، ص 258، حدیث 10. شیخ مفید و طبرسی حدیث یاد شده را از کلینی نقل کرده اند ولی در پایان آورده اند: حضرت عیسی در سنی کمتر از سه سالگی به نبوت برگزیده شد (ر.ک: ارشاد، ص 317 و اعلام الوری، ص 331)

2- برای آگاهی از این بیانات رجوع کنید به بحارالانوار، ج 50، ص 22؛ کافی، ج 1، ص 256 و 314 و عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 216

3- عیون المعجزات، ص 122

4- ر.ک. دلائل الامامه، ص 205

5- الفصول المختاره، ص 315

6- الحیاه السیاسیه للامام الجواد علیه السلام، ص 65

7- تحف العقول، ص 335

8- بحارالانوار، ج 50، ص 68 و کافی، ج 1، ص 287

9- ر.ک: بحارالانوار، ج 50، ص 53

10- همان، ص 108

11- علی بن ابراهیم به نقل از پدرش این موضوع را چنین نقل می کند: گروهی از مردم نواحی و اطراف پس از کسب اجازه به حضور ابوجعفر علیه السلام رسیدند و در یک مجلس از سی هزار مسأله پرسیدند. امام در حالی که ده سال داشت به تمامی پرسش های آنان پاسخ گفت (کافی، ج 1، ص 415 و بحارالانوار، ج 50، ص 93). علامه مجلسی پس از نقل این روایت، پرسش و پاسخ از سی هزار مسأله در یک مجلس را مستبعد و غیرمتعارف می داند. سپس وجوهی را در تبیین و توضیح مراد ذکر می کند از جمله: حمل بر مبالغه، یا این که در خاطر سؤال کنندگان پرسش های فراوان هم سنخی بوده که با پاسخگویی امام به بعضی از آن پرسش ها از بقیه نیز جواب داده شده است. یا این که رقم سی هزار اشاره است به فزونی آنچه از سخنان موجز آن حضرت استخراج می گردد.

12- دلائل الامامه، ص 211

13- ر.ک. مهج الدعوات، سید بن طاووس، ص 263 و کشف الغمه، ج 3، ص 138

14- ر.ک. بحارالانوار، ج 50، ص 106

15- همان، ص 48

16- ر.ک. وسائل الشیعه، ج 4، ص 746

17- بحارالانوار، ج 50، ص 109

18- ر.ک. وسائل الشیعه، ج 5، ص 390

19- اختیار معرفه الرجال معروف به رجال کشی، ج 2، ص 811، ردیف 1013

20- همان

21- ر.ک. رجال الطوسی، صص 397-409

22- اصحاب اجماع به کسانی گفته می شود که همه فقها به صحت آنچه که آنان روایت کرده اند اتفاق نظر دارند. اینان شش نفرند: یونس بن عبدالرحمان، صفوان بن یحیی، محمد بن ابی عمیر، عبدالله بن مغیره، حسن بن محبوب و احمد بن محمد بزنطی. البته این شش نفر بجز آن شش نفر اصحاب اجماعی است که از یاران امام باقر و امام صادق علیهماالسلام هستند (اختیار معرفه الرجال، ص 556، ردیف 1050)

23- حدیث مرسل به حدیثی گفته می شود که آخرین راوی آن مذکور نباشد و کسی که خود حدیث را از معصوم نشنیده، بدون وساطت صحابی از معصوم نقل کند (ر.ک. الدرایه فی علم مصطلح الحدیث، شهید ثانی، ص 47)

24- معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 47

25- رجال کشی، ص 503، ردیف 964

26- بحارالانوار، ج 50، ص 105

27- ر.ک. معجم رجال الحدیث ، ج 15، ص 97 و رجال النجاشی، ص 330

28- تاریخ الخلفاء، ص 335

29- کامل ابن اثیر، ج 6، ص 445

30- مناقب، ج 4، ص 384

31- همان

32- اثبات الوصیه، ص 192

33- برای آگاهی از تفصیل داستان رجوع کنید به کافی، ج 5، ص 112

مرجع تقلید شیعیان گفت: امام جواد(ع) در اخلاق کریمه و صفات پسندیده و علم، معرفت، دانش، زهد و تقوا، وارث اجداد بزرگوار و در عظمت و جلالت، زبانزد خاص و عام بود.

هم‌زمان با فرارسیدن سال روز شهادت امام محمدتقی(ع) آیت‌الله صافی گلپایگانی در پیامی با اشاره به شهادت نهمین اختر تابناک ولایت اظهار داشت: امام جواد علیه‌السلام، در اخلاق کریمه و صفات پسندیده و علم، معرفت، دانش، زهد و تقوا، وارث اجداد بزرگوار و در عظمت و جلالت، زبانزد خاص و عام بود و شخصیت‌های بزرگ علمی و دینی در برابر او خاضع و فروتن بودند.

وی افزود: محدثان بزرگ و علمای عالی‌قدر، افتخار کسب علوم از آن حضرت را داشته و در دشوارترین مسائل علمی، او را حلاّل مشکلات می‌یافتند.

مرجع تقلید شیعیان بیان کرد: روایات بسیار در فضایل و کرامات، و نصوصی که دلالت بر امامت آن حضرت می‌کند، وجود دارد، با این‌که مدّت زندگی امام جواد علیه‌السلام دیری نپایید و عمر شریفش به بیست‌ و شش سال نرسید، علوم بسیاری از آن بزرگوار صادر شد و مجالس بحث و مناظراتی بین آن حضرت و علمای بزرگ آن زمان صورت می‌گرفت.

استاد سطوح عالی حوزه علمیه ادامه داد: مانند مناظره علمی و مباحثه‌ای که با «یحیی بن اکثم» قاضی القضاة در حضور مأمون خلیفه عباسی و جمعی از بنی‌عباس و دیگران فرمود و در پاسخ به مسئله او، شقوق آن را چنان بیان کرد که قاضی القضاة، حیران و خجل گشت و حکم تمام آن شقوق را بیان فرموده؛ سپس از یحیی طبق پیشنهاد مأمون مسئله‌ای پرسید که از جواب آن عاجز شد و حلّ آن مسئله را از شخص امام علیه‌السلام درخواست کرد و حضرت پاسخ فرمود و بر همه بنی‌عباس واضع شد که طبق گفته مأمون آن حضرت با وجود کمی سن افضل و اعلم از همه علما است و خداوند متعال او را به این فضیلت و کمال مزیّن کرده است.

آیت‌الله صافی گلپایگانی بیان کرد: از جمله مناظرات و مباحثات آن امام جواد(ع)، مباحثه‌ای است که برحسب روایت «ابن شهرآشوب» از کتاب «الجلاء و الشفاء» در سنّ هشت‌سالگی با جمعی از دانشمندان فرمود و مسائل مشکل آن‌ها را به‌طور علمی پاسخ داد.

وی گفت: دست یافتن بر امامت پیش از سن بلوغ گر چه تا آن زمان به‌طور رسمی سابقه نداشت و در بین امامان، هیچ‌ یک در این سن بر مسند امامت ننشسته بود، ولی در بین سایر انبیا و پیامبران سابقه‌دار است و حضرت عیسی(ع) و یحیی(ع) در کودکی به مقام نبوّت رسیدند و قرآن درباره حضرت عیسی می‌فرماید که (اِنّی عَبْدُ اللهِ آتانِی الْکِتابُ وَ جَعَلنی نَبِیّاً؛ منم بنده خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است) و درباره حضرت یحیی می‌فرماید که (وَ آتَیْناهُ الْحُکْم صَبِیّاً؛ و از کودکی به او نبوت دادیم).

مرجع تقلید شیعیان ابراز کرد: این مسئله که علوم و دانش‌های امامان و قّوت فهم و کثرت معارف آنان به واسطه آموزش و گذشت زمان و رشد جسمانی نیست، همواره مقبول خواصّ و عوام بوده است.

استاد سطوح عالی حوزه علمیه بیان کرد: از دوران کودکی اهل بیت(ع) حکایات و داستان‌های شگفت‌انگیز بسیاری که حاکی از نبوغ فوق‌العاده و فعلیّت کمالات و فضایل آنهاست، نقل شده است، حتّی معاویه و یزید و عبدالله بن عمر نیز از علم لدنّی آنها سخن می‌گفتند چون ابوحنیفه که وقتی حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام در سن هفت سالگی به سر می برد، از ایشان مسایل فقهی می‌پرسید و پاسخ می‌شنید.

آیت‌الله صافی گلپایگانی عنوان کرد: هر کس در حالات آن بزرگواران مطالعه کند و علومی را که در دوران کودکی و بعد از بلوغ از آنها صادر شده را ملاحظه کند، می‌فهمد که این همه علم و معرفت از راه تحصیل فراهم نمی‌شود.

وی ادامه داد: علوم بی‌پایان امیرالمؤمنین علیه السّلام را در همه رشته‌های علوم اسلامی، حقوق، معارف، الهیّات و غیره، چگونه می‌توان با تحصیل به دست آورد و کدام مکتب و مدرسه غیر از مکتب خاصّ حضرت خاتم‌الانبیا صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌توانست در آن زمان چنین فارغ‌التّحصیل داشته باشد و کدام استاد می‌توانست این شاگرد بی‌نظیر را تربیت کند و غیر از علی علیه السّلام چه کسی می‌توانست علوم نبوّت را حمل کند و باب مدینه علوم نبی شود.

مرجع تقلید شیعیان گفت: علوم تمام اصحاب و شاگردان مکتب پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در برابر علوم علی علیه السّلام قطره‌ای در مقابل دریا بود، این علوم از فضل خدا و میراث آنان از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم است و صدور این علوم اگر از خردسالان تعصّب داشته باشد، از سالمندان نیز متعصّب کننده است، مگر سالمندان دیگر ظرفیّت این همه علم را دارند و مگر دانشمندان سالمند، این گونه بدون سابقه و بالبداهه به مسائل مردم پاسخ داده‌اند.

استاد سطوح عالی حوزه علمیه افزود: در این باب فرقی ما بین کودک هفت ساله و مرد هفتاد ساله نیست هر دو باید استوار خاص و صلاحیّت تمام و کمال داشته باشند که بتوانند این علوم را اخذ کرده و مُلْهَمْ، مُفَهَّمْ و محّدث به آن شوند.

آیت‌الله صافی گلپایگانی ابراز کرد: همان‌گونه که منصور (خلیفه) در مورد امام جعفر صادق علیه السّلام گواهی داد که آن حضرت از کسانی بود که خدا در شأن آن می‌فرماید (ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا...) .

وی تصریح کرد: هر یک از امامان نیز بنده برگزیده خدا بودند که خدا کتاب و علم کتاب را برایشان عطا فرمود و هیچ گاه امّت، از چنین شخصیّتی از اهل بیت محروم نخواهد شد.

مرجع تقلید شیعیان خاطرنشان کرد: احادیث «ثقلین»، «سفینة»، «امان» و حدیث «فی کّل خلف من امتی» و روایات دیگر، همه مبیّن و مؤیّد این موضوع است و مرور زمان نیز ثابت کرد، غیر از این ذوات مقدّسه، فرد دیگری مصداق این احادیث نیست و ایشان هستنند که علمشان از علم خدا و بصیرتشان، موهبت خاصّ خدا است و مسلمانان به شرق بروند یا به غرب، علم صحیح را جز در نزد آنها نخواهد یافت.

آخرین روز از ماه ذی‌القعده مصادف است با سالروز شهادت مظهر جود و سخا و علم و معرفت، امام محمد بن علی (ع) معروف به "جواد الائمه (ع) "، ایشان در دهم رجب دیده به جهان گشود. نام پدرش امام علی بن موسی الرضا (ع) امام هشتم شیعیان و مادرش خیزران است.

 

امام محمد تقی (ع) هنگام وفات پدر ۸ ساله بود. پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال ۲۰۳هجری قمری، مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع) انتقال یافت. مامون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بن‌عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها در بین مردم هراس داشت، سعی کرد ابن‌الرضا (ع) را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد. از اینجا بود که مامون نخستین کاری که کرد، دختر خویش ام‌الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع) درآورد، تا مراقبی دایمی و از درون خانه بر امام گمارده باشد.

 

رنج‌های دایمی که امام جواد (ع) از ناحیه این مامور خانگی برده است، در تاریخ معروف است. از روش‌هایی که مامون در مورد حضرت رضا (ع) به کار می‌بست، تشکیل مجالس بحث و مناظره بود. مامون و بعد معتصم عباسی می‌خواستند از این راه - به گمان باطل خود - امام (ع) را در تنگنا قرار دهند. در مورد فرزندش حضرت جواد (ع) نیز چنین روشی را به کار بستند. به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع) نگذشته بود.

 

مامون نمی‌دانست که مقام ولایت و امامت که موهبتی است الهی، بستگی به کمی و زیادی سال‌های عمر ندارد. آری، حضرت جواد (ع) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود، و در دوره‌ای که فرقه‌های مختلف اسلامی و غیر اسلامی در میدان رشد و نمو یافته بودند و دانشمندان بزرگی در این دوران، زندگی می‌کردند و علوم و فنون سایر ملت‌ها پیشرفت کرده و کتاب‌های زیادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود، با کمی سن وارد بحث‌های علمی شد و با سرمایه خدایی امامت که از سرچشمه ولایت مطلقه و الهام ربانی مایه گرفته بود، احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعلیم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسیاری پاسخ گفت.

 

امام جواد(ع) در دوره و زمان خاصی از تاریخ زندگی می‌کردند که با پیچیدگی‌ها و مسائلی روبه رو شد که این موارد در زندگانی سایر امامان شیعه (ع) کمتر وجود داشت. امام (ع) در دوران حکومت «مامون» و «معتصم» عباسی زندگی کردند. در این  دوران حکومت عباسیان در افولی قرار گرفته بود که با مرگ مامون عباسی و قدرت گرفتن معتصم، رو به نزول بیشتر گرایید. زمانی که یک حاکم قدرتمند در در جامعه زندگی می‌کند بر روی تمام مسائل آن زمان تاثیر دارد؛ مانند وقتی که «یزید» به حکومت رسید و امام حسین(ع) در برابر او قیام کرد و آن حادثه مهم اتفاق افتاد و نقطه اوجی شد که در زمان سایر ائمه و امامان معصوم(ع) وجود ندارد.

 

مکتب علمی امام جواد(ع):

 

یکی از ابعاد بزرگ زندگی ائمه ما، بعد فرهنگی آنها است. این پیشوایان بزرگ هرکدام در عصر خود فعالیت فرهنگی داشته در مکتب خویش شاگردانی تربیت می‏‌کردند و علوم و دانش‌های خود را توسط آنان در جامعه منتشر می‏‌کردند، اما شرایط اجتماعی و سیاسی زمان آنان یکسان نبوده است، مثلا در زمان امام باقرعلیه السلام و امام صادق علیه السلام شرایط اجتماعی مساعد بود و به همین جهت دیدیم که تعداد شاگردان و راویان حضرت صادق علیه السلام بالغ بر چهار هزار نفر می‏‌شد، ولی از دوره امام جواد(ع) تا امام عسکری علیه السلام به دلیل فشارهای سیاسی و کنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعالیت آنان بسیار محدود بود و از این‏ نظر تعداد راویان و پرورش یافتگان مکتب آنان نسبت ‏به زمان حضرت صادق علیه السلام کاهش بسیار چشمگیری را نشان می‏‌دهد.

 

بنابراین اگر می‏‌خوانیم که تعداد راویان و اصحاب حضرت جوادعلیه السلام قریب ۱۱۰ نفر بوده‏‌اند و جمعا ۲۵۰ حدیث از آن حضرت نقل شده، نباید تعجب کنیم، زیرا از یک سو، آن حضرت شدیدا تحت مراقبت و کنترل سیاسی بود و از طرف دیگر، زود به شهادت رسید و به اتفاق نظر دانشمندان بیش از ۲۵ سال عمر نکرد.

 

در عین حال، باید توجه داشت که در میان همین تعداد محدود اصحاب و راویان آن حضرت، چهره‏‌های درخشان و شخصیت‌های برجسته‏‌ای مانند: علی بن مهزیار، احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، زکریا بن آدم، محمد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازی و احمد بن محمد بن خالد برقی بودند که هر کدام در صحنه علمی و فقهی وزنه خاصی به شمار می‏‌رفتند و برخی دارای تالیفات متعدد بودند.

 

از طرف دیگر، روایان احادیث امام جواد علیه السلام تنها در محدثان شیعه خلاصه نمی‏‌شوند، بلکه محدثان و دانشمندان اهل تسنن نیز معارف و حقایقی از اسلام را از آن حضرت نقل کرده‏‌اند. به عنوان نمونه «خطیب بغدادی‏» احادیثی با سند خود از آن حضرت نقل کرده است. هم چنین حافظ «عبد العزیز بن اخضر جنابذی‏» در کتاب «معالم العتره الطاهره‏» و مولفانی نیز مانند: ابوبکر احمد بن ثابت، ابواسحاق ثعلبی و محمد بن منده بن مهربذ در کتب تاریخ و تفسیر خویش روایاتی از آن حضرت نقل کرده‏‌اند.

 

باب‌الحوائج بودن امام جواد علیه‌السلام از چه جهت است؟

 

همه امامان بزرگوار، در همه جهات دنیوی و اخروی، هادی و ناصرند اما هر کدام از امامان ما در یکی از ابعاد، ظهور و بروز بیشتری دارند. مثلا در بین عرفا و علما معروف است که اگر کسی از خداوند متعال، علم بخواهد به وجود مقدس امام باقر علیه‌السلام و امام صادق علیه‌السلام توسل پیدا کند. یا اگر کسی طالب معنویت است به حضرت علی علیه‌السلام متوسل شود.

 

از این رو، مشهور در بین فقها و علما و اهل معنا این است که برای طلب رزق و روزی در دنیا و برآورده شدن حاجات مادی و دنیوی، توسل به امام جواد علیه‌السلام بسیار مجرب است و این هم فقط صرف ادعا نیست. هم از زبان بزرگان نقل شده و هم به تجربه ثابت شده که توسل به ایشان سبب گشایش گره‌های مالی و اقتصادی می‌شود که خود مردم متدین ما تجربه کرده‌اند و در حکایات و احوالات مومنان، بسیار ذکر شده است و اساسا لقب ایشان، جواد است و جود، وصف کسی است که زیاد می‌بخشد و لذا اعطای این لقب برای ایشان بی‌جهت نبوده است.

 

شهادت امام جواد (ع) :

 

 دوران عمر آن امام بزرگوار ۲۵سال و دوره امامتش ۱۷سال بوده است. معتصم عباسی از حضرت جواد (ع) دعوت کرد که از مدینه به بغداد بیاید. امام جواد در ماه محرم سال ۲۲۰هجری به بغداد وارد شد. معتصم که عموی‌ ام‌الفضل زوجه حضرت جواد(ع) بود، با جعفر پسر مامون و ام‌الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند. علت این امر این اندیشه شوم بود که مبادا خلافت از بنی عباس به علویان منتقل شود. از این جهت، درصدد تحریک ام‌الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خلیفه هستی، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان می‌نهد. این دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام‌الفضل تحت تاثیر حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحریک و تلقین معتصم و جعفر برادرش، تسلیم شد.

 

 آنگاه این دو فرد جنایتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا ام الفضل، آنها را به امام (ع) بخوراند. ام‌الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع) گذاشت، و از انگورها تعریف و توصیف کرد و حضرت جواد (ع) را به خوردن انگور وادار و در این امر اصرار کرد. امام جواد (ع) مقداری از آن انگور را تناول فرمود. چیزی  نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شدیدی بر آن حضرت عارض گشت. ام الفضل با دیدن آن حالت دردناک در شوهر جوان، پشیمان و گریان شد، اما پشیمانی  سودی نداشت. حضرت جواد (ع) فرمود : چرا گریه می کنی؟ اکنون که مرا کشتی گریه تو سودی ندارد. بدان که خداوند متعال در این چند روزه دنیا تو را به دردی مبتلا کند و به روزگاری بیفتی که نتوانی از آن نجات بیابی. در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع) قولهای  دیگری هم نقل شده است.

 

احادیثی گهربار از امام جواد (ع) :

 

* برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.

 

*سه خصلت جلب محبت می‌کند: انصاف در معاشرت با مردم، همدردی در مشکلات آن‌ها، همراه و همدم شدن با معنویات.

 

*شرایط پذیرش توبه چهار چیز است: پشیمانی قلبی، استغفار با زبان، جبران کردن گناه نسبت به همان گناه حق الله و یا حق الناس، تصمیم جدی بر این که دیگر مرتکب آن گناه نشود.

 

*انجام دهنده ظلم، کمک دهنده ظلم و کسی که راضی به ظلم باشد، هر سه شریک خواهند بود.

 

*تواضع و فروتنی زینت بخش علم و دانش است، ادب داشتن و اخلاق نیک زینت بخش عقل است، خوش‌رویی با افراد زینت بخش حلم و بردباری است.

 

*در زندگی، صبر را تکیه گاه خود، فقر و تنگ دستی را همنشین خود قرار بده و با هواهای نفسانی مخالفت کن و بدان که هیچگاه از دیدگاه خداوند پنهان و مخفی نخواهی ماند، پس مواظب باش که در چه حالتی خواهی بود.

 

*نعمتی که از آن شکرگزاری نشود گناهی است که بخشیده نمی شود.

 

*تواضع و فروتنی زینت بخش حسب و شرف، فصاحت زینت بخش کلام، عدالت زینت بخش ایمان و اعتقادات، وقار و ادب زینت بخش اعمال و عبادات؛ و دقت در ضبط و حفظ آن، زینت بخش نقل روایت و سخن است.

 

*سه چیز از کارهای نیکان است : انجام واجبات الهی، ترک و دوری از گناهان، مواظبت و رعایت مسائل و احکام دین.

مصطفی کاظمی نخست وزیر عراق که قرار بود این هفته سفر منطقه‌ای خود را با عربستان و سپس ایران آغاز کند، با بیمار شدن ملک سلمان و تعویق سفر عربستان، به تهران خواهد آمد.

بدنبال بیمار ملک سلمان، این گمانه مطرح شد که شاید هر دو سفر کاظمی به تعویق افتد اما احمد الصحاف سخنگوی وزارت خارجه عراق اعلام کرد که سفر کاظمی به تهران فردا انجام خواهد شد.

این سفر در حالی انجام می شود که روز گذشته محمد جواد ظریف وزیر خارجه کشورمان نیز سفری یک روزه به عراق داشت و در دیدار با مقامات سیاسی و حزبی عراقی از آخرین تحولات در این کشور مطلع شده و درباره راههای توسعه همکاریها با آنها رایزنی کرد.

حالا پس از آن سفر که به نوعی مقدمه دیدار کاظمی از تهران است، نخست وزیر عراق آماده می شود تا پرونده های بین ایران و عراق در تهران را مورد بررسی قرار داده و برای توسعه روابط و نیز کمک به ایجاد ثبات در منطقه با طرف ایرانی همکاری های مشترکی را دنبال کند.

در سفر نخست وزیر عراق به ایران بررسی دو نوع پرونده قابل پیش بینی است. اولی پرونده داخلی که عبارتست از روابط دو جانبه ایران و عراق و دومی پرونده منطقه ای که عبارتست از روابط بین کشورهای مختلف و نیز نقشی که عراق می تواند در این بین ایفا کند.

پرونده های داخلی روی میز روحانی و کاظمی چیست؟

روابط ایران و عراق پس از دوره صدام شاهد تحولات عظیمی بوده به طوریکه سطح سیاسی و نیز اقتصادی این روابط در تاریخ دو کشور بی بدیل است.

تهران همواره تلاش کرده که این روابط در سطحی بالا ادامه داشته باشد چراکه اولاً پس از سالهای طولانی دولت هایی مردمی در عراق روی کار آمده اند که به طور طبیعی با جمهوری اسلامی ایران قرابتهایی دارند و همینطور فرصتی پیش آمده که در بستر اشتراکات دینی، فرهنگی و تاریخی دو کشور، توسعه روابط سیاسی و اقتصادی دنبال شود که منجر به انتفاع هر دو طرف خواهد بود.

به همین دلیل تهران برای موفق بودن دولتهای روی کار آمده در عراق همه تلاش خود را به کار برده و حتی در برخی موارد از ظرفیت های خود برای حل مناقشات داخلی در عراق استفاده کرده است تا روند دولت سازی در این کشور طی شده و به کمال و بلوغ برسد. 

ایران بر خلاف همسایگان دیگر عراق طی دو دهه گذشته تلاش زیادی به خرج داده تا ثبات و آرامش در این کشور حکم فرما شده و از نظر سیاسی نیز احزاب و گروههای مختلف در کنار یکدیگر با آرامش به پیشبرد امور بپردازند.

پروسه انتخاب نخست وزیر فعلی عراق نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است.

بر همین اساس است که طی سالهای گذشته روابط اقتصادی ایران و عراق رقم قابل توجه 10 تا 12 میلیارد دلار را تجربه کرده هر چند راه زیادی برای پیمودن وجود دارد و رسیدن به چشم انداز 20 میلیارد دلاری نیازمند کار و فعالیت بیشتری است. بخصوص در دوره کنونی که تحریم های یکجانبه و حداکثری آمریکا می‌خواهد راه را بر توسعه روابط اقتصادی ایران محدود کند.

در شرایط فعلی عراق به عنوان یک همسایه با طولانی ترین مرزهای زمینی می تواند نیازهای داخلی خود اعم از محصولات کشاورزی، خدمات فنی -مهندسی و نیز گاز و برق را از ایران تهیه کند و در مقابل جریان اقتصادی ایران در دوره کنونی با تلاطمی کمتر به روند خود ادامه دهد.

انتظارات تهران از کاظمی

اگرچه کاظمی برای دوره ای کوتاه به عنوان نخست وزیر برگزیده شده تا زمینه را برای انتخابات زودهنگام و روی کار آمدن دولت جدید فراهم کند، اما می تواند در سیاست خارجی و بخصوص در روابط با ایران با ادامه مسیر عادل عبدالمهدی نخست وزیر سابق شرایط ایجاد ثبات اجتماعی در عراق را هر چه بیشتر فراهم کند. بدین معنی که با دریافت گاز و برق و توسعه روابط اقتصادی، از میزان نارضایتی مردمی بخصوص در فصول گرم سال کاسته و در محیطی با ثبات برنامه های سیاسی و اقتصادی خود را پیش ببرد.

روندی که به نظر در مسیر اقتصادی در حال طی شدن است

در سایر موارد نیز توافقاتی که نخست وزیر سابق عراق با ایران داشته فعلاً به قوت خود باقیست و از سوی کاظمی در حال دنبال شدن است که نشان می دهد سیاست نخست وزیر فعلی با سلف خود درباره ایران تغییر چندانی نداشته است.

در حوزه سیاسی، طرفین از سطح روابط بالایی برخوردار هستند بطوریکه هر ساله شاهد رفت و آمد مقامات عالیرتبه بغداد و تهران هستیم.

توسعه روابط اقتصادی به سطح در نظر گرفته شده یعنی 20 میلیارد دلار از مهمترین محورهای سفر کاظمی به تهران در حوزه روابط دو جانبه خواهد بود.

الف) تسهیل در توسعه روابط اقتصادی و مراودات مالی تهران -بغداد

در این بخش از طرف عراقی انتظار می رود که اقدامات لازم را برای سهولت در مبادلات مرزی به عمل آورد زیرا در این بخش به دلایل مختلف اعم از تحریم های آمریکا و نیز شیوع کرونا، مبادلات تجاری 2 کشور با اختلالاتی روبرو شده است.

ایجاد سهولت و سازوکار پرداخت بدهی عراق به ایران نیز که طی ماههای گذشته روندی رو به افزایش داشته است یکی دیگر از انتظارات تهران از بغداد است. اگرچه مصطفی کاظمی تلاش زیادی در این خصوص به عمل آورده و در سفر وزیر انرژی ایران به عراق نیمی از طلب ایران در حوزه انرژی پرداخت شد اما تسهیل در پرداخت و ایجاد سازوکاری برای آن می تواند طرف ایرانی را تشویق به گسترش این روابط کند. بخصوص در حوزه های مانند برق و گاز که عراق نیاز مبرمی به آنها دارد.

ب) عمل به مصوبه پارلمان عراق مبنی بر اخراج نیروهای آمریکایی

حضور نیروهای آمریکایی در عراق یکی از دغدغه های اساسی ایران در ارتباط با همسایه غربی است. اگرچه روابط بغداد با کشورهای مختلف جزو سیاستهای داخلی عراق به شمار می رود اما زمانیکه این روابط می تواند ایران را به عنوان یک همسایه تحت تاثیر قرار داده و نگرانی های امنیتی برای کشورمان به وجود آورد، بغداد باید به این نگرانی توجه جدی داشته باشد.

از سوی دیگر، اخراج نیروهای نظامی آمریکایی از عراق نه تنها خواسته ایران بلکه خواسته ملت عراق نیز بوده که در مصوبه پارلمان این کشور تبلور یافت و خواسته ایران عملیاتی شدن این مصوبه از سوی دولت عراق است.

فراموش نکنیم که طرف آمریکایی با زیر پا گذاشتن تعهدات خود در توافقنامه امنیتی با عراق، به هر شکلی که خواسته در این کشور عمل کرده و در موارد متعددی نیروهای نظامی رسمی عراق را مورد هدف قرار داده است.

شهادت سردار قاسم سلیمانی که به دعوت رسمی نخست وزیر وقت به عراق سفر کرده بود، به همراه ابومهدی المهندس که فرمانده الحشد العشبی محسوب می شد تنها یکی از اقدامات خودسرانه آمریکا در عراق است که این کشور را هر چه بیشتر وارد بی ثباتی و نا امنی کرده است.

پرونده خارجی ایران و عراق چیست؟

در حوزه منطقه ای، با شهادت سردار سلیمانی روشن شد که بغداد بدنبال ایفای نقش میانجیگری بین عربستان و ایران است و سردار سلیمانی به عنوان رابط این پرونده از سوی ایران فعالیت خود را دنبال می‌کرد که با کارشکنی طرف آمریکایی و نیز ناآرامی‌ها و اعتراضات اجتماعی رخ داده در عراق این روند مسکوت ماند.

در برنامه نخست وزیر عراق، سفر به عربستان و پس از آن به ایران قرار داشت تا ضمن بررسی روابط بغداد- ریاض، احتمالاً این پرونده نیز مورد بررسی قرار گیرد اما با بیماری ملک سلمان فعلاً متوقف شده است.

اگرچه طرف ایرانی بارها عنوان کرده که آماده مذاکره با عربستان و کشورهای همسایه است اما این اعلام آمادگی باید از طرف مقابل نیز شنیده شود چراکه در غیر اینصورت بی نتیجه خواهد ماند.

نخست وزیر عراق می تواند در این بین نقش آفرین باشد و مواضع تهران را که بارها به صورت رسمی و شفاف اعلام شده یکبار دیگر به ریاض یادآور شود از جمله اینکه سیاست منطقه ای پیش گرفته شده در ریاض طی سالهای گذشته منجر به ایجاد هرج و مرج در منطقه شده و تنها راه بازگشت ثبات به کشورهای منطقه اعم از سوریه، یمن و قطر مذاکره و گفتگوهای توام با احترام به حاکمیت کشورهاست.

در مجموع می توان گفت که نخستین سفر خارجی نخست وزیر جدید عراق که به تهران انجام می گیرد می تواند ضمن بالا بردن سطح روابط اقتصادی تهران- بغداد، در بعد منطقه ای ادامه روندی باشد که عادل عبدالمهدی در حال دنبال کردن آن بود که نتیجه منطقه ای آن، ایجاد ثبات بیشتر خواهد بود.

مسجد فتح در شمال غربی مدینه، در دامنه غربی کوه سلع، قرار دارد.

مسجد فتح مهم‌ترین مسجد از مساجد سبع
مهم‌ترین مسجد از مساجد سبع، مسجدی است به نام مسجد فتح یا مسجد الأعلی و نیز به مسجد احزاب مشهور است.

موقعیت جغرافیایی مسجد فتح
این مسجد بر دامنه کوه واقع شده و زائران با طیّ پله هایی چند، برای اقامه نماز به درون آن می روند.


مسجد فتح بر روی کوهی قرار گرفته، که پشت آن کوه مسیر حفر خندق در جنگ احزاب بوده است.

حوادث تاریخی مسجد فتح
این کوه، به دلیل موقعیت خوبی که برای نظارت بر خندق و دشمن پشت خندق داشته، به عنوان محل استقرار رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در جریان جنگ احزاب مورد استفاده قرار گرفته است.


حضرت طی روزهای متوالی نمازهای خود را در آن‌جا اقامه کرد و به همین دلیل، بعدها این محل تبدیل به مسجد شد.


در منابع آمده است که: اِنَّ رَسُول الله صَلّی فی مَسْجِدِ الْفَتْح فِی الْجَبَل وَ فی الْمَساجِدِ الَّتِی حَوْلَه.

 

مقصود از مساجد اطراف می تواند یکی از همین مساجد باقی مانده باشد.


نکته مهم آن است که حضرت در این مکان دعا برای پیروزی سپاه کردند و این دعا مستجاب شد.


روایت شده است که حضرت در روز دوشنبه دعا کرد و شب چهارشنبه بود که دعایش مستجاب شد و احزاب شکست خوردند و مدینه را ترک کردند.

فضیلت مسجد فتح,بنای فعلی مسجد فتح

 

  

فضیلت مسجد فتح

این مسجد، از مساجد مورد اعتنای مسلمانان قرون اولیه اسلامی به شمار می رود و در روایات اهل بیت(علیهم السلام) و منابع شیعه، نماز خواندن در آن، مورد تأکید قرار گرفته است.


از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: أَنَّ النَّبیّ دَخَلَ مَسْجِدَ الْفَتْح فَخَطا


خُطْوَةً ثُمَّ الْخُطْوَةَ الثّانِیة ـ ثمّ قال ـ: وَ رَفَعَ یَدَیهِ اِلَی اللهِ حَتّی دَعا، وَ دَعا کَثِیراً ثُمَّ انْصَرَفَ.

همچنین روایت شده در شب‌های پایانی غزوه خندق، حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) وقتی حذیفه را برای خبر گرفتن به سوی دشمن فرستادند، در محل این مسجد نشسته بودند.


مسجد فتح از همان آغاز مورد عنایت مسلمانان قرار داشت. بنا به نقل ابن شبّه، در زمان وی ـ قرن سوّم هجری ـ دقیقاً همان نقطه ای که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در آنجا دعا کردند، به صورت استوانه ای در صحن مسجد مشخص بوده است.


بنای فعلی مسجد فتح

بنای فعلی مسجد فتح که از زمان عبدالمجید اول و مربوط به سال ۱۲۷۰ هجری است، حدود ۲۴ متر مربع و ارتفاع آن حدود ۵/۴ متر است. این مسجد به سال ۱۴۱۱ توسط دولت سعودی تعمیر شد. 

فضیلت مسجد فتح,بنای فعلی مسجد فتح

 

 
اسامی دیگر مسجد فتح
مسجد فتح را، به نام‌های دیگری از جمله مسجدالأعلی، مسجد احزاب و مسجد خندق نیز می شناسند.


وجه تسمیه مسجد فتح
در روایت آمده است که سوره فتح در این مسجد بر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نازل شد.

وجه تسمیه مسجد فتح به مسجد احزاب و خندق
از آنجا که مسجد فتح را با نام مسجد احزاب و مسجد خندق نیز می شناسند، طبعاً باید با جنگ احزاب ارتباط داشته باشد، نه با سوره فتح که در حدیبیه نازل شده است.

وجه تسمیه مسجد فتح به مسجد الاعلی
به خاطر قرار گرفتن آن بر دامنه کوه باشد. این مسجد در قسمت جنوبی (قبله) دارای شبستان و در قسمت شمالی دارای صحن است.

بر اساس منظری دینی دنیا صرفاً محل خوشگذرانی نیست بلکه با مصائب آمیخته شده است. هیچ کتاب مقدسی دنیا را محل امن و قرار معرفی نکرده است. شخص مؤمن و زرنگ دنیا را محل عبور به آخرت می‌داند. کسی که دارای چنین منظری نباشد در مصائب به دست‌انداز می‌افتد چرا که تصور می‌کند در دنیا همه مسائل باید به روال عادی باشد. از این جهت خداوند در آیه155 سوره بقره می‌فرماید: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ؛ یعنی قطعاً ما شما را به چیزى از ترس و گرسنگى و کاهش اموال و نفوس و کشت‌ها مى‌آزماییم. و تو ـ اى پیامبر ـ به شکیبایان نوید ده».

بر اساس این آیه خداوند انسان‌های مؤمن را با ترس و گرسنگی و کاهش اموال و جان‌ها و کشت‌ها مورد آزمون قرار می‌دهد و در این بین آن‌هایی را که صبر پیشه می‌کنند بشارت می‌دهد. از این جهت مسئله صبر بر بلایا یکی از مهم‌ترین ویژگی فرد مؤمن محسوب می‌شود. در تبیین این مسئله روایتی جالب توجه از پیامبر گرامی اسلام(ص) به نقل از ابن مسعود وجود دارد. 

عبد الله بن مسعود می‌گوید روزى با پنج تن از اصحاب بر نبى اکرم (ص) وارد شدیم و در آن وقت به چنان قحطى شدید گرفتار بودیم که جز آب و برگ درختان چیزى به دستمان نمى‏‌رسید؛ عرضه داشتیم یا رسول الله تا کى باید گرفتار این قحطى شدید باشیم؟ حضرت فرمود: تا زنده‏‌ایم، پیوسته خدا را شکر گویید که من کتب آسمانى را که بر من و انبیای پیش از من نازل شده است خوانده‏‌ام و در آنها نیافته‌‏ام که جز شکیبایان کسى به بهشت رود.

یا ابن مسعود: خداوند می‌فرماید: «إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ‏؛ اجر صابران بی‌حساب است»(زمر10) «أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُون؛ ‏آنها کاخ‌هاى بهشتى را در برابر صبر خود پاداش می‌گیرند» (فرقان75) «إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُون‏؛ من امروز آنها را در برابر صبرشان مزدى دهم که آنها سعادتمندند» (مؤمنون111)

یا ابن مسعود پروردگار متعال فرموده:
*«وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیراً؛‌ و پاداش آنها در برابر صبرشان بهشت و حریر است» (انسان12)
*« أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا؛ آنها بواسطه صبر دو بار اجر مى‏‌برند» (قصص54)
*و می‌فرماید: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ؛ گمان مى‏‌کنید که به بهشت خواهید رفت در حالى که نمونه مشکلات امت‌هاى پیشین بشما نرسیده که سختی‌ها و رنج‌هاى جانکاهى به ایشان رسید» (بقره214) 
*«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِین‏؛ و شما را به یکى از این امور: ترس، گرسنگى، کمبود مال و فرزند و آذوقه، امتحان خواهم کرد پس به مردم صابر بشارت ده» (بقره155)

پرسیدم یا رسول الله صابران کیانند؟ فرمود کسانى که بر اطاعت حق شکیبایى مى‏‌کنند و از گناه او مى‏‌پرهیزند، آنها که مال حلال کسب می‌کنند و به اقتصاد و میانه‌روى خرج مى‏‌کنند و زیادى از مخارج خود را انفاق مى‌‏کنند و رستگار و صالح مى‏‌شوند؛ الَّذِینَ یَصْبِرُونَ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ اجْتَنَبُوا مَعْصِیَتَهُ الَّذِینَ کَسَبُوا طَیِّباً وَ أَنْفَقُوا قَصْداً وَ قَدَّمُوا فَضْلًا فَأَفْلَحُوا وَ أَصْلَحُوا

پسر مسعود: بر آنها است خشوع و وقار و آرامش و تفکر و نرمى و عدل و عبرت‏‌گیرى و تدبیر، تقوى، احسان، و دوستى و دشمنى براى خدا، و اداء امانت، و عدل در حکم، و اقامه شهادت و یارى‏ اهل حق و گذشت از کسى که به آنها بدى کند.

پسر مسعود: چون مبتلى شوند، صبر کنند و چون عطا شوند شکر کنند و چون حکم کنند راه عدل پویند، در سخن راستگو و در وعده با وفا باشند، اگر بدى و لغزشى از آنها سر زند استغفار کنند و اگر کار نیکى انجام دهند شادمان شوند «و چون مورد تندخوئى جاهلان قرار گیرند در عوض سلام کنند و چون به کار لغو و بیهودگى گذر کنند با بى‏‌اعتنایى بزرگوارى رد شوند؛ وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً» (فرقان63) «وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً؛ و شب براى آفریدگار خود به نماز ایستند و به سجده افتند.» (فرقان64)

پسر مسعود: قسم به خدا که آنان رستگارند. یا ابن مسعود: هر که را خداوند براى پذیرش اسلام شرح صدر دهد بر نورى الهى باشد، که نور چون در دل افتد پیوسته گسترش و وسعت گیرد، گفتند: یا رسول الله این نور علامتى دارد؟ فرمود: آرى پشت‏ کردن به دنیاى فریبنده و رو آوردن به جهان ابدى و پاینده و آمادگى براى مرگ قبل از رسیدن آن، و آن که نسبت به دنیا بى‏میل و زاهد شود آرزوهایش کوتاه شود و دنیا را باهلش واگذارد.

در اندیشه دینی مال و ثروت، نه برای رسیدن به اوج لذتهای دنیوی‌ و یا فخرفروشی بلکه وسیله‌ای برای انفاق به نیازمندان و یا مصرف آن در مسیر الهی است تا به این ترتیب افراد هم به آسایش دنیوی و هم ثواب و آرامش برزخی و اخروی دست یابند. 

بنابراین مطلوب برای ثروتمند این است که پس از به‌دست آوردن ثروت از راه حلال، به آن نگرش صحیح داشته باشد و آن را نعمت الهی بداند  و نیز آخرت را در آنچه خدا به او داده است طلب کند؛ همچنان که خطاب به قارون گفتند  «وَ ابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا؛ و در آنچه خدا به تو داده سرای آخرت را بطلبو (البته)سهم خود را از دنیا فراموش نکن». یا اینکه با ثروتش بر دیگران فخر نفروشد، در زمین طغیان نکند و به شکرانه نعمتی که خداوند به او داده است به خلق خدا نیکی کند، همچنان که به قارون گفتند «وَ أَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ؛ و همان‌گونه که خدا با تونیکی کرده، نیکی کن.» و یا ثروتش را در راه فساد و تباهی به کارنگیرد ‹‹وَ لَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ››.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام درباره لزوم کمک ثروتمندان نسبت به نیازمندان طی عبارتی به یکی از سنت‌های الهی اشاره کرده و می‌فرماید «إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً یَخْتَصُّهُمُ اللَّهُ بِالنِّعَمِ لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ، فَیُقِرُّهَا فِی أَیْدِیهِمْ مَا بَذَلُوهَا؛ فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ، ثُمَّ حَوَّلَهَا إِلَى غَیْرِهِمْ؛ خدا را بندگانى است که براى سود رساندن به دیگران، نعمت‌هاى خاصى به آنان بخشیده، تا آنگاه که دست بخشنده دارند، نعمت‌ها را در دستشان باقى مى‌گذارد و هرگاه از بخشش دریغ کنند، نعمت‌ها را از دستشان گرفته و به دست دیگران خواهد داد.» (نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص552)

اولین نکته‌ این عبارت هشیاریِ ثروتمندان نسبت به اموالی است که در اختیار آنان قرار دارد چرا که شاید جزو همان بندگانی باشند که خداوند آنها را برای بهره‌ رساندن به نیازمندان برگزیده باشد. البته منظور، آن دست از ثروتمندانی است که اموال خود را از راه حلال کسب کردند.

نکته بعد اینکه این کلام در واقع اخطار شدیدى به افراد متمکن و ثروتمند است که گمان نکنند همه آنچه را خداوند به آنها ارزانى داشته متعلق به خود آن‌هاست بلکه خداوند سرپرستى اموال مورد نیاز نیازمندان را نیز به آن ها سپرده است. اگر به وظیفه خود در این سرپرستى و مدیریت عمل نکنند، از آن‌ها مى‌گیرد و به افرادى که وظیفه شناس‌اند مى‌دهد. در حدیث دیگرى از امام صادق علیه‌السلام مى‌خوانیم: «إِنَّ مِنْ بَقَاءِ الْمُسْلِمِینَ وَ بَقَاءِ الاِْسْلاَمِ أَنْ تَصِیرَ الاَْمْوَالُ عِنْدَ مَنْ یعْرِفُ فِیهَا الْحَقَّ وَ یصْنَعُ فِیهَا الْمَعْرُوفَ فَإِنَّ مِنْ فَنَاءِ الاِْسْلاَمِ وَ فَنَاءِ الْمُسْلِمِینَ أَنْ تَصِیرَ الاَْمْوَالُ فِى أَیدِى مَنْ لاَ یعْرِفُ فِیهَا الْحَقَّ وَ لاَ یصْنَعُ فِیهَا الْمَعْرُوفَ; یکى از عوامل بقای مسلمانان و بقای اسلام، این است که ثروتها نزد کسانى باشد که حق را در آن بشناسند و کارهاى نیک انجام دهند (و به نیازمندان کمک کنند) و یکى از عوامل فنای اسلام و فنای مسلمین این است که ثروت‌ها در دست کسانى باشد که حق را در آن نشناسند و نیکى نکنند» (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏4، ص25)

در نهایت اینکه هدف از این سخنان، وادار کردن بر سودرسانى است، براى اینکه هر عاقلى که خدا به او نعمت داده است، روا مى‌دارد که نعمتش چنین باشد.

منتقدان خارجی سند همکاری ایران و چین از مستعمره شدن ایران ابراز نگرانی کرده اند، چه بسا که آنها در واقع عاملان و کاسبان تحریم‌های آمریکا و در مواردی فرصت‌طلبان سیاسی هستند و تلاش‌های خود را در مسیر استعمار ایران به پیش می برند.

وزارت امور خارجه آمریکا در 7 جولای در توییتر فارسی خود به سند 25 ساله همکاری ایران و چین اشاره کرد و با نگرانی نوشت: «ظریف اصرار میورزد که "هیچ موضوع مخفی" در مورد قرارداد با چین وجود ندارد. هیچ موضوع مخفی در مورد عهدنامه ترکمنچای نیز وجود نداشت، بجز اینکه هزینه آن را مردم ایران پرداختند. قراداد ایران و چین، یا همان ترکمنچای دوم ، به همان قیمت تمام می شود.»

وزارت خارجه آمریکا از اینکه منافع ملی ایران در این سند قربانی شود، انذار می‌کند و برای هشدار بیشتر از هشتگ #ترکمانچای_دوم استفاده می‌کند.

دقیقا در همان روز رضا پهلوی در توییتی هماهنگ ابراز نگرانی مشابهی را می کند و این سند را «قرارداد ننگین» می نامد.

گروهک تروریستی منافقین نیز به کرات در مطالب مختلف در این زمینه این سند هشدار داده و آن را «استعماری» خوانده است!

ترکیب کمپین فوق و بسیج آنها علیه سند همکاری ایران و چین جالب است. یک طرف ماجرا دولت آمریکاست که به اذعان دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا بیشترین و شدیدترین تحریم های تاریخ را علیه ایران اعمال کرده است.

طرف دیگر گروهک تروریستی منافقین است که اعمال تروریستی متعددی را در داخل ایران انجام داده و در کنار صدام حسین، دیکتاتور معدوم عراق در یک جبهه علیه ایران جنگیده اند، و الان هم در زمینه تشدید تحریم ها و اقدامات علیه مردم ایران تمام عیار در خدمت دولت آمریکا بوده اند.

در حالی که آمدن نیروهای امنیتی چینی به ایران از اساس کذب است و بر اساس سند ادعایی منتشر شده توسط رسانه های معاند چنین چیزی قرین با واقعیت نیست، رضا پهلوی در این باره ابراز نگرانی کرده است. شاید او نیاز به مراجعه به تاریخ دارد که در دوران شاهنشاهی و پدرش در ایران، کشور پاتوق مستشاران آمریکایی شده بود و در اوایل سال 1357 شمار آنها به 50 هزار رسیده بود. جالب تر اینکه هزینه‌ مستشاران آمریکایی مقیم ایران در سال 1356 بیش از هزینه‌‌ی پرسنل نظامی ارتش ایران بود. آیا واقعا او نگران استعمار ایران است؟ البته نگرانی رضا پهلوی درباره به خطر افتادن منافع کشور از جهتی درست است. چرا که او نگران کشوری است که سالها در آنجا زندگی کرده است. او بیش از آنکه در ایران باشد، در آمریکا زندگی کرده است، و طبیعی است که سنگ آمریکا را به سینه بزند.

بنابراین زمانی که دشمنان قسم خورده کشوری درباره سندی یا چیزی ابراز تردید و نگرانی می کنند، ماجرا کمی شک برانگیز می شود و این اطمینان حاصل می شود که اتفاقا باید روی چنین چیزی ایستادگی کرد و آن را به پیش برد. هر چند که دلایل متعدد دیگری هم برای انجام چنین کاری هست.

کاسبان تحریم

کمپین ضد سند، در واقع یک نقطه اشتراک دارند و آن ضربه زدن به ایران و منافع ایران بوده است. در واقع آمریکا، سلطنت طلبان، منافقین و مخالفان دیگر در اصل کاسبان تحریمی هستند که از نگاه آنها قرار است سیستم اقتصادی و سیاسی کشور را تسلیم کند. از همین رو آنها تماما بسیج شده اند تا هر آنچه که سیاست تحریم و فشار حداکثری آمریکا را مختل کند را از مسیر بردارند.

کسانی که باید از تضعیف و متضرر شدن ایران خوشحال باشند، نگران شده و کاسه چه کنم دستشان گرفته‌اند. این نشان می‌دهد که ایران اتفاقاً تیر را به سمت هدف گرفته است. آنها می‌دانند که چنین سندی نقطه قوت ایران و پاشنه آشیل آنها خواهد بود. آمریکا می‌داند با این سند روابط اقتصادی ایران بهتر خواهد شد، تهران و پکن سیستم اقتصادی دلارپایه را دور خواهند زد. بنابراین هم دلار و هم سیستم تحریمی آمریکا به مرور تضعیف خواهد شد. مضاف بر اینکه اتحاد و نفوذ ایران و چین در منطقه به نسبت افزایش خواهد یافت.

رضا پهلوی و منافقین هم نگران آینده خود هستند. آنها امید آن دارند که ایران روزی تحت سیطره آمریکا باشد تا برای خود مقام و منزلتی را دست و پا کنند.

سند مخفی؟

یکی از نکات و گزاره های کلیدی در مواضع مخالفان سند 25 ساله روابط ایران و چین «مخفی» نامیدن آن است. اول اینکه، بحث سند روابط جامع و راهبردی ایران و چین از ابتدا اطلاع رسانی شده است و بحث پنهانی نبوده است.

دوم، اگر منظور انتشار محتوای کامل سند در حین مذاکرات است، که باید گفت معمولا قراردادهای بزرگ و مهم در مرحله مذاکرات به صورت غیرعلنی به پیش می روند. برجام و دهها توافق مهم تاریخی دیگر را می توان در این خصوص شاهد مثال آورد. دوم اینکه، مقامات ایرانی اعلام کرده اند که پس از نهایی شدن، سند فوق در دسترس عموم قرار خواهد گرفت. بنابراین چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد. اصرار آمریکایی ها و مخالفان بر مخفی بودن این سند از این حیث است که دولت برای اقناع افکار عمومی جزئیات بیشتری را منتشر کند، تا اینکه آنها به راحتی مسیر تحریم این همکاری ها را بیابند. ایران کشوری است که برای سالهای سال تحت تحریم آمریکا بوده است. چین هم از فشار آمریکا مستثنی نبوده است. برای همین انجام مذاکرات همکاری به دور از هیاهوهای رسانه ای نه تنها امری عادی و معقول، بلکه در شرایط تحریم یک الزام است. بنابراین، آمریکایی ها با فشار رسانه ای به دنبال «یک دستی زدن» و اجرای تحریم های بیشتر علیه ایران در حوزه همکاری با چین هستند. مایک پامپئو، وزیر خارجه آمریکا چند روز پیش در پرسش و پاسخ خبرنگاران به این نکته اشاره کرده و در واکنش به این سند گفت که این موضوع «نیاز برای تحریم تسلیحاتی ایران را» نشان می دهد.

 

آمریکا در تلاش است ایران را با تحریم به زانو در آورد و در نهایت یک سیستم سیاسی مطیع را در تهران بر سر کار بیاورد. این اتفاق مصداق استعمار است. بنابراین هر حرکت نقطه مقابل آن، اقدامی ضداستعماری می تواند باشد. در واقع ایران با تقویت مناسبات اقتصادی با چین به دنبال تحریم گریزی و استعمارستیزی است.

قدرت فزایند اقتصادی چین در عرصه جهانی، و شیوه متفاوت آمریکا و چین در تعامل با کشورها، مزید بر علت شده است تا تهران در این مسیر گام بردارد. آمریکا برای همکاری اقتصادی با کشورها معمولا پیوست سیاسی نیز دارد و خواستار آن است که سیستم سیاسی کشور هدف مطابق میل و سیاست واشنگتن رفتار کند. اما چینی ها معمولا از چنین رویه ای استفاده نکرده و به دنبال منافع مشترک دو کشور بوده اند. طبیعتا اگر منافع بلند مدت اقتصادی و سیاسی مد نظر باشد، سند همکاری با چین امری معقول است. به عبارتی ایران با این سند، به دنبال گشودن دریچه ای برای دوران پساتحریمی است که در آن بتواند به دور از انزوا به همکاری با کشورهای بیشتری دست یازد.

منافع ایران از سند

چین به واسطه رشد روزافزون اقتصادش الان شریک تجاری اول بیش از 100 کشور در دنیاست و تقریبا دو سالی می شود که این کشور بزرگترین صادر کننده جهان شده است. پس ظرفیتی در همکاری با این کشور نهفته است که نه ایران و نه حتی خود آمریکا یا هر کشور دیگری نمی‌تواند آن را نادیده بگیرد. مضامین لابلای سطور سند همکاری های راهبردی ایران و چین نکته مهمی را درباره ایرانِ تحت فشار و تحریم غرب می گوید؛ و آن اینکه گزینه های ایران محدود نیست.

سند روابط ایران-چین در اصل سند مادر و نقشه راهی است که پس از آن نوبت به انعقاد قراردادهای مختلف می‌رسد. به عبارتی این سند چندان وارد امور اجرایی ریز و ادعاهایی که مطرح شده نمی‌شود، بلکه همکاری دو کشور و توافقنامه ها و تفاهمنامه های آنها را حمایت می‌کند.

هر چند که نگاه دو کشور به سند عمدتاً جنبه اقتصادی دارد، اما دستاوردهای چنین سندی دامنه وسیعتری را دارد. ایران به لحاظ موقعیت جغرافیایی، استقلال سیاسی و توانمندی های متنوع امنیتی و فرهنگی برای چین یا هر کشور دیگری حائز اهمیت است. اشراف ایران بر تنگه هرمز، برای کشوری مانند چین که حدود 75 درصد از نیازهای انرژی و روزانه حدود 10 تا 11 میلیون بشکه نفت وارد می‌کند، بسیار اهمیت دارد. ایران در زمینه طرح «کمربند و جاده» چین که در پیشانی سیاستهای آتی پکن قرار گرفته است، می تواند نقش بسزایی ایفا کند. عمده تجارت ایران با چین از طریق کشتی انجام می شود، اما این تجارت از طریق خط ریلی می تواند زمان بسیار کمتری اتفاق بیفتد. به عنوان مثال مسیری از طریق چین، به قزاقستان، ترکمنستان و سپس به ایران برسد. در سال 2016، یک قطار حامل کانتینر از استان زیجیانگ چین، در مدت 14 روز به تهران رسید. تقویت خطوط ارتباطی می تواند کیفیت و اثربخشی چنین همکاری را بیشتر کند.

ایران در کریدور آسیای مرکزی- چین به آسیای غربی قرار دارد. این کریدور، یکی از محورهای اصلی جاده ابریشم است و از طریق قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، ایران و ترکیه استان «سین‌کیانگ» چین را به دریای مدیترانه متصل می‌کند.

طرح کمربند و جاده، علاوه بر تامین منافع دو کشور، می تواند ایران را نیز به شاهراه ارتباطی تبدیل و باعث انجام پروژه های زیرساختی شود.

همکاری با چین می تواند در حوزه زیرساخت حمل و نقل، فناوری، سیستم مالی تا حدود زیادی کارگشا باشد. برای هر کدام از این موضوعات می توان سرفصل های مختلف و پروژه های کلان مختلفی تعریف و اجرایی کرد.

با توجه به منابع عظیم انرژی ایران، دو کشور می توانند در این حوزه با هم همکاری کنند. منظور از انرژی فقط صادرات نفت خام نیست، بلکه صادرات فرآورده های نفتی و بهینه سازی صادرات از جمله مواردی است که دو کشور می توانند از آن سود ببرند. چین علاوه بر اینکه صادرکننده بزرگی است که محصولات خود را به 5 قاره جهان می فرستد، با جمعیت میلیاردی خود بازار خوبی هم برای برخی محصولات غیرنفتی هست. پس با برنامه ریزی جدی و دقیق می توان بهره مضاعفی را از همکاری ایران با چین برد.

ضمنا معاملات و مبادلات مستقل از دلار اتفاقی است که جهان امروز بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز دارد تا هر چه زودتر از شمشیر داموکلئوس تحریم های آمریکا رهایی یابد. آمریکا با استفاده بی رویه از تحریم های خود، به باجگیری اقتصادی و سیاسی از کشورهای دوست و دشمن روی آورده است. دور زدن سیستم دلار پایه امر مبارکی برای استقلال بیشتر و رهایی از سیاست های استعماری برخی قدرتهای جهانی است.

در نهایت همکاری بلند مدت ایران و چین، بیش از پیش رابطه سیاسی دو کشور را نیز تقویت می کند. چین بدین واسطه می تواند به صورت نسبی حضور خود را در منطقه تقویت کند، تا هم موازنه ای علیه آمریکا شکل بگیرد و هم سیاست انزوای ایران توسط آمریکا به در بسته بخورد. رویکرد اقتصادی چین در قیاس با رویکرد امنیتی و سیاسی آمریکا که جنگ های متعددی در منطقه به راه انداخته، حضور بیشتر چین را به نفع صلح و ثبات و رونق منطقه متصور می کند. حتی اگر کسی به دنبال مذاکره ایران با کشورهای غربی و حتی آمریکا باشد، طبیعتا ایران در چنین موقعیتی اهرم چانه زنی بیشتری را برای احصای منافع خود خواهد داشت. یعنی ایران قدرت مانور و بازیگری بیشتری را در تعامل با کشورهای منطقه و فرامنطقه پیدا می کند. یعنی ایران میزان مقاومت خود در برابر استعمار را افزایش داده و در جهت شعار «نه شرقی، نه غربی» حرکت می کند.

و زمین را پس از آفرینش آسمان و سامان دادن آن گسترانید