emamian

emamian

یکشنبه, 21 آذر 1400 15:41

علت قرباني در حج و فلسفه آن

از جمله وظايف واجب در سرزمين مني در اطراف شهر مکه معظمه (براي کسي که حج تمتع به جا مي آورد) بعد از سنگ زدن بر يکي از مکان هاي حضور شيطان در روز عيد قربان (دهم ذي الحجه) کشتن حيواني است (شتر، گاو و يا گوسفند) که فربه و بي عيب باشد و اين عمل را از آن نظر که عبادت است و وسيله نزديکي و تقرب به رحمت خداست قرباني مي گويند.
1. قرباني اشاره به فداکاري و از خودگذشتگي و دادن جان در راه محبوب و حدّ نهايي تسليم در برابر معبود است.
يعني همچنان که خون اين قرباني را در راه تو اي خالق يکتا، بي دريغ مي ريزم، حاضرم بدون درنگ در راه دفاع از حريم دين و اجراي فرمان هاي آسماني تو، از جان خود نيز بگذرم و خون خود را تقديم پيشگاه اقدست کنم.
2. قرباني ياد آور خاطره اعجاب انگيز و الهام بخش دو عبد با اخلاق و دو بنده موحد حضرت ابراهيم و فرزندش اسماعيل ـ عليهما السلام ـ است. در لحظه قرباني و در صحنه قربانگاه چشم دنيا به هزاران سال پيش بر مي گردد و صحنه عجيب و تکان دهنده اي از معرفة الله و تسليم در برابر معبود را به جهانيان نشان مي دهد. که چگونه پدري پير و کهنسال با چهره اي نوراني که آثار عظمت و جلالت روحش از سيماي متين و آرام او نمايان است در همين صحرا ايستاده و آستين بالا زده و تيغ برنده اي در دست گرفته است، در حالتي که فرزند جوان خود را بر زمين خوابانده و با قوت قلبي تمام، تيغ برّان بر گلوي فرزند جوان خويش مي کشد.[1]
خداوند متعال به منظور قدرداني از اخلاص بيکران و تسليم تامّ اين دو بنده خدا در برابر اوامرش مقرّر فرمود که هر سال در موسم حج و در وادي مني اين خاطره توحيد و خدا دوستي تجديد شود و به دست حجاج قرباني به درگاه حق جلّ و علا تقديم گردد.
3. قرباني کردن در سرزمين منا حکمت هاي بس والا و ارزشمندي دارد، يکي ديگر از آن حکمت ها وصول انسان به مراتب بالاي تقوي است. در ايه 37 از سوره حج مي خوانيم که از اين قرباني ها نه گوشت و نه خون آن ها هيچ يک به خدا نمي رسد بلکه روح عمل که تقرب آور است و مايه تقوي است به خدا مي رسد.
4. عمل قرباني کردن در واقع يک حکم دارد و يک حکمت، حکم آن کشتن (گوسفند، گاو يا شتر) است و حکمت آن بالا رفتن تقوا است. اين تقوا نه تنها به طرف خدا صاعد مي شود بلکه به خدا مي رسد و چون تقوا وصف نفساني روح انسان متقي است که جداي از جان انسان نيست، اگر تقوا به خدا برسد انسان متقي نيز به خدا مي رسد.[2]
5. تقوا مراتبي دارد و قرباني مي تواند به بالاترين مراتب تقوا اشاره کند، يک مرتبه از تقوي اجتناب از گناهان است، مرحله بالاتر اجتناب از مطلق کارهاي ناپسند چه حرام و چه مکروه است و مرحله بالاتر اين که در دل انسان جز محبت و عشق به خدا و ارزش هاي ديني و تسليم در برابر دستورات او نباشد.
قرباني کردن نمايش دهنده عدم وابستگي و دلبستگي عاشق خدا به امور دنيوي و مادي است و با اين قطع تعلقات و خالي کردن خانه دل فقط براي خدا اين حديث نوراني در وجود بنده مخلص و مطيع تجلّي مي يابد که فرمود: «قلب المؤمن عرش الرحمن» و با عرشي شدن قلب بنده مومن است که عيد حقيقي و واقعي براي او تحقق مي يابد چرا که او عيد قربان اين صحنه زيبا و تصوير بديع را به عرصه نمايش گذاشت.
از سوي ديگر قرباني کردن حکمت مهم ديگري نيز دارد و آن غافل نشدن از محرومان و گرسنگان است که همواره بنده مسلمان بايد به فکر نيازمندان باشد و از اين سفره بزرگ اطعام الهي فقرا را بي نصيب نگذارد.
ما در اينجا از باب تبرک به روايتي از حضرت امام باقر ـ عليه السلام ـ اشاره مي کنيم که حضرتش فرمودند: «ان الله عزوجل يحب اطعام الطعام واراقة الدماء».[3] خداوند متعال اطعام کردن «غذا دادن) و ريختن خون حيوانات اهلي (قرباني کردن) را دوست دارد.

پي نوشت ها:

[1]. ضياء آبادي، سيد محمد، حج برنامه تکامل، تهران، نشر مشعر، 1382ش، ص181.
[2]. حج و حرمين شريفين در تفسير نمونه بخش دوم، ص225، به کوشش سيد علي قاضي عسکر ـ نشر مشعر، 1384ش.
[3]. وسائل الشيعه، حر عاملي، بيروت، دراحياء التراث العربي، 1412ق، ج16، ص374.

در باره مناسبات اخلاق و سياست مي توان گفت؛ اخلاق با ايجاد روحيه متعالي و ارزشمند در عرصه سياست از ظهور چالش ها، تعارضات و درگيري ها در حوزه هاي اجتماعي، پيش گيري کرده و با انتشار ارزش هاي انساني در ميان اعضاي جامعه تلاش مي کند و از اين جهت هم بستگي وفاق اجتماعي را افزايش می دهد، با اين حال در يک نگاه ابتدايي وقتي انسان با رابطه اخلاق و سياست رو به رو مي شود فرضيه هاي مختلف و رهيافت هاي گوناگونی در ذهنش متصوّر مي شود که در ذيل به برخی از اين رهيافت ها و فرضيه هاي مختلف اشاره مي کنيم.

برخی حوزة اخلاق و سياست را کاملاً جدا مي دانند و باور دارند که هيچ کدام نبايد در حوزه ديگري وارد شود و دخالت کند زيرا يکي مربوط به امور شخصي است و ديگري مربوط به اجتماع، هر چند هر دو براي سعادت و لذت آدميان لازم و ضروري مي باشد لکن يکي سعادت دروني را و ديگري سعادت بيروني را مي خواهد، رهيافت ديگر نه تنها حوزه هر دو را جدا مي داند بلکه معتقد است که حقايق اخلاقي با قوانين دولت و کشورداري کاملاً متضاد مي باشد، بنابراین نه تنها توصيه مي کند که يکي در قلمرو ديگري دخالت نکند بلکه دخالت کردن را مُخِلّ اهداف همديگر مي داند، زيرا باور دارد که سياست، دروغ و حيله را براي رسيدن به قدرت و منافع سياسي تجويز مي کند ولي اخلاق آن ها را نفي مي کند، عده ای ديگر باور دارند که فضايل اخلاقي فقط و فقط در جامعه رشد مي کنند و در زير ساية تدبير هاي سياسي است که بالنده مي شوند چون بر فرض مدني بالطبع بودن انسان، پرورش و رشد انسان و هويت آن در اجتماع شکل مي گيرد.

در عين حال به نظر مي رسد امام خميني(ره) در خصوص رابطه و مناسبات اخلاق و سياست، رويکرد متفاوتی داشته و با نگاه متعالی به دين و سياست معتقد بودند: « اسلام احکام اخلاقيش هم سياسي است »،[1]چرا که از نگاه امام خميني(ره) دين اسلام به عنوان خاتم اديان، از جامعيت برخوردار بوده و تمامي ابعاد زندگي فردي و اجتماعي انسان را در بر مي گيرد و از آن جا كه هدف دين، تأمين سعادت مادي و معنوي انسان است، دستيابي به اين هدف، بدون ارائه برنامه دقيق و جامع در تمامي ابعاد زندگي انسان از جمله مسايل سياسي اجتماعي امكان ندارد، از اين روی امام خميني (ره) با درايت و روشن بيني ويژه اي كه از بركت تقوا و عرفان و احكام نوراني اسلام كسب كرده بودند، به خوبي اسلام را مي شناختند و بر همين اساس امام خمينی(ره) در خصوص تعريف و شناختی که در رابطه سياست ارائه می دهند چنين می فرمايند:

سياست اين است كه جامعه را هدايت كند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگيرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگيرد و اينها را هدايت كند به طرف آن چيزى كه صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و اين مختص به انبياست، ديگران اين سياست را نمى‏توانند اداره كنند، اين مختص به انبيا و اولياست و به تبع آنها به علماى بيدار اسلام و هر ملتى علماى بيدارش در زمانى كه آن ملت نبيشان بوده است. اينكه مى‏گويند شما دخالت در سياست نكنيد و بگذاريد براى ما، شماها سياستتان، سياست صحيحتان هم يك سياست‏ حيوانى‏ است. آنهايى كه فاسدند، سياستشان سياست شيطانى است. آنهايى كه صحيح راه مى‏برند باز سياستى است كه راجع به مرتبه حيوانيت انسان، راجع به رفاه اين عالم، راجع به حيثياتى كه در اين عالم هست راه مى‏برند، لكن انبيا، هم اين عالم را و هم آن عالم را- و اينجا راه است براى آنجا- اينها هدايت مى‏كنند. مردم را به اين راه و آنچه كه صلاح ملت است‏.[2]

در واقع ما از نگاه متعالی که امام خمينی (ره)به سياست دارند، می توانيم سه قسم مرزبندي نسبت به سياست متصور شويم، امام خميني با ژرف‏انديشي خاص بين سياست اسلامي و سياست شيطاني مرزبندي نموده و بين سياستي که به صلاح هدايت نمايد و سياستي که اين گونه نيست فرق قائل شده اند، لذا با توجه به رهنمودهاي امام خميني(ره) مي توانيم سه تلّقي از معناي سياست داشته باشيم :

1 ـ سياست شيطاني: سياست شيطاني يعني خدعه و نيرنگ كه پرچمدار آن در عصر حاضر استكبار جهاني است، امام خمينی (ره) فرمودند : «وقتي كه ما در حبس بوديم رئيس امنيت آن وقت، ضمن صحبتهايش گفت: آقا سياست عبارتست از دروغگويي، عبارتست از خدعه، عبارتست از فريب... اين را بگذاريد براي ما، من به او گفتم؛ اين سياست مال شماست، البته سياست به آن معنايي كه اينها مي‏گويند كه دروغگويي و چپاول مردم با حيله و تزوير، تسلط بر اموال و نفوس مردم، اين سياست هيچ ربطي به سياست اسلامي ندارد و اين سياست شيطاني است ».[3]

2 ـ سياست حيواني: سياست حيواني كه به دفع فساد از زندگي انسان توجه دارد و به ابعاد معنوي و الهي نظر ندارد، امام خمينی(ره) از آن تعبير به سياست حيواني نموده و در اين خصوص يادآور مي شوند :

«... اگر فرض كنيم كه يك فردي پيدا شود كه سياست را صحيح اجرا بكند نه به آن معناي شيطاني فاسدش، يك حكومتي، يك رئيس‏جمهوري، يك دولتي سياست صحيح را اجرا كند كه به خير و صلاح ملت باشد، اين سياست يك بعد از سياستي است كه براي انبياء و اولياء بوده و حالا براي علماي اسلام... انسان فقط يك حيوان نيست كه خوردن و خوراك همه شؤون او باشد، سياست اگر صحيح باشد، اُمّت را در يك بعد هدايت مي‏كند و راه مي‏برد و آن بعد حيواني است، بعد اجتماعي مادي است و اين سياست يك جزء ناقص سياستي است كه در اسلام براي انبيا و اولياء ثابت است ».[4]

3 ـ سياست اسلامي: سياست اسلامي همان سياستي است كه انبيا و اولياء در جهت اجراي قوانين الهي، برقراري عدالت، حاكميت خدا، احقاق حق و خدمت به بندگان خدا استفاده مي‏كردند اين سياست به معناي اينكه جامعه را هدايت كند به جايي كه صلاح جامعه و افراد است، لذا امام خمينی(ره) فرمودند : «انبيا شغلشان سياست است و ديانت همان سياستي كه مردم را از اينجا حركت مي‏دهد و [به] تمام چيزهايي كه به صلاح ملت و مردم است هدايت مي‏كند ».[5]

با توجه به تعريفي كه امام خميني (ره) از سياست اسلامي ارائه دادند مي‏توان گفت؛ انبيا و ائمه(ع) سياستمدارترين انسانها بودند به دليل اينكه آنها لايق و شايسته‏ترين افراد براي إعمال چنين سياستي بودند و ديدگاه امام خمينی(ره) هماهنگ با روايات است، چرا كه در روايات، سياست به همين معنايي كه ايشان بيان كردند، تعريف شده است، امام صادق عليه السلام در خصوص سياست پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله فرمود:

 فانّ الله عزّ و جلّ ادّب نبيّه فاحسن ادبه فلمّا اکمل له قال: وانّک لعلی خُلُق عظيم ثمّ فوّض اليه امر الدين و الائمه ليسوس عباده «خداوند پيامبرش را تربيت كرد و نيكو تربيت كرد، وقتي كه تربيت او را تكميل كرد... سپس امر دين و امّت را به او واگذار نمود تا سياست امور بندگان را به عهده بگيرد ».[6]

به هر حال آن چه که از اين نگاه متعالی امام خمينی به اسلام و امر سياست و نيز سيره عملی ايشان، به خصوص قيام وی برای اقامه و تأسيس حکومت اسلامي می توان دريافت کرد، این است که امام راحل در واقع مجال طرح رويکردي تازه و متفاوتی را به قدرت و حکومت فراهم آوردند که تا پيش از اين چندان مورد توجه نبود، لازم به ذکر است که درباب ماهيت قدرت يکي از فرضيات اين است که قدرت خير است، در عين حال با توجه و اعتقاد به بدسرشتي انسان ها، ايجاد نظام کنترل در اجتماع براي جلوگيري از تجاوز افراد لازم و ضروری است، آن چنان که برخي از انديشمندان مسلمان با اعتقاد به چنين باوري از قدرت، آن را به مثابه امانتي بررسي مي کنند که بايد به دست هدايتگر شخصي با تقوا، عادل و امين سپرده شود، در مقابل چنين ديدگاهي بعضي قدرت را شرّ محض دانسته اند، فرضي ديگر نيز نيز قدرت سياسي را نه خير و نه شرّ، بلکه ابزاري مي داند که باتوجه به هدف و غايت آن ممکن است که خير يا شر باشد، فرض آخر نيز قدرت را شرّ لازمي مي داند که تنها توجيه پيدايش آن جلوگيري از وقوع مصيبت هاي بزرگتر است، در اين ميان ديدگاه متفاوت امام خميني(ره) در باب ماهيت قدرت از اهميت بالايی برخوردار است، امام خميني(ره) قدرت را متعلق به ذات اقدس الهي دانسته و ظلّ وجود او به شمار می آورند، از اين رو قدرت به خودي خود خير محض بوده و مايه شرّ يا فسادآور نيست،[7] قدرت کمالي است که در شمار کمالات وجودي قرار دارد، در اين ميان انسان که موجودي کمال طلب محسوب مي شود، ممکن است کمال را در قدرت ببيند و در پي دستيابي به قدرت مطلق برآيد، در واقع کشش انسان به قدرت در درجة اول کششي دائمي و پايان ناپذير به ذات حق است، ولي چنين حُبّ کمالي ممکن است به حبّ نفس تبديل  و مايه فساد و رذائل اخلاقي شود، زيرا « انسان مفطور به حُبّ نفس است و سر منشاء تمام خطاهاي انساني و رذائل اخلاقي حُبّ نفس است»،[8] از اين روی هر چند قدرت به خودي خود خير و کمال است امّا قدرت طلبي و حبّ نفس و جاه، موجبات دور شدن انسان از مبدأ حقيقي قدرت و فرو افتادن در ورطة فساد و تباهي را فراهم می آورد.[9]

بنابراين با بررسي مفهوم قدرت در فلسفه عملي و حکومتي امام خميني(ره) و جايگاه آن در انديشه سياسي ايشان در مي يابيم که در نظر ايشان قدرت در کانون هستي يعني خداوند ريشه دارد، از آنجا که خداوند متعال، خالق و مالک همه چيز است حق اِعمال قدرت و حاکميت نيز مختص به اوست، اين نگرش و رويکرد امام خميني(ره) به قدرت، ناشي از هستي شناسي ايشان و فهم و شناخت وی از اسلام ناب است، امام خميني(ره) با نگاه توحيدي که از مکتب اسلام داشتند، نگاه به قدرت را به يک نگاه توحيدي تغيير دادند، در اين نگاه توحيدي در واقع نگاهش به قدرت درباره ما انسان ها بالاصاله و بالاستقلال نيست، امام خميني(ره) مي فرمايند: « نفس حاکم شدن و فرمانروايي وسيله اي بيش نيست و براي مردان خدا اگر اين وسيله به کار خير و تحقق هدف هاي عالي نيايد، هيچ ارزشي ندارد »،[10] در اين نگاه، دولت براي هدف و غايتي متعالي است و قدرت براي تحقق ارزش هاي متعالي وسيله اي است که در دولت متعالي، امکان فعليت و عينيت رساندن آن فراهم مي گردد، البته اين قدرت از خود استقلالي ندارد و در تفکر توحيدي تابع و از تجليّات قدرت خداوند متعال است.

چنانکه امام خميني(ره) در کتاب شرح دعاي سحر درباره تجليات قدرت خداوند متعال و درجات بسط سلطنت و مالکيت خداوند متعال آورده اند :

 « هيچ نيرويي را جز نيروي او و هيچ اراده اي را جز اراده او ظهوري نيست بلکه به جز وجود او وجودي نيست و همه عالم همان گونه که سايه وجود او رشحه جود و بخشايش اوست همچنان سايه کمال او نيز هست، پس قدرت اوست که همه چيز را فراگرفته و بر همه چيز چيره شده و موجودات از آن جهت که خودشان هستند شيئيتي ندارند، وجودي ندارند تا چه رسد به کمالات وجودي از قبيل علم و قدرت ».[11] 

امام خميني(ره) قدرت سياسي را کاملاً در متن اين جهان بيني مي نگرد و مهار آن را نيز در رأس امور مي داند، چنانکه مي فرمايد:

« قدرت اگر چنانچه به دست اشخاص غير مهذَّب برسد، خطر دارد، قدرت خودش کمال است، خداي تبارک و تعالي قادر است، لکن چنانچه قدرت به دست اشخاص فاسد برسد همين کمال را به فساد مي کشاند».[12]

نکته اي که در خصوص سياست و اخلاق در بحث « قدرت و آمريت » مطرح مي باشد اين است که « قدرت و آمريت » در جهان بيني و فهم امام خميني از مکتب متعالي اسلام، به گونه اي است که قدرت بايد در جهت اصلاح و هدايت جامعه باشد، از اين روی بر مبناي ايشان سياست اخلاقمدار بوده و در آن قدرت و آمريت مهار دروني مي شود و اين سياست تمانعي با اخلاق ندارد، البته در نگرش هاي غربي، اخلاق امري فردي دانسته شده و آن ها بيشتر به مهار و ساز و کارهاي بيروني کنترل قدرت تأکيد مي کنند و در نتيجه، قدرت در نگرش امروز غرب، به جز قدرتِ منهاي اخلاق، معناي ديگري ندارد، اين نگرش و رويکرد، انديشه اجتماعي امروز غرب را به تعارض ذاتي قدرت با اخلاق رسانده است، در آموزه هاي اسلامي تمانعِ ذاتي جمع اخلاق و قدرت نفي مي شود، از نظر اسلام مسلمانان چه در رفتار فردي و چه در رفتارهاي اجتماعي شان، بايد همواره قدرت را همگام و هماهنگ با اخلاق مورد استفاده قرار دهند، لذا در ميان عوامل کنترل قدرت، شرايط اخلاقي و ويژگي ها و فضيلت هاي انساني، از همه مؤثرتر و مفيدتر و تأثيرشان چشم گيرتر است، از اين جاست که اسلام، بيشتر بر شرايط اخلاقي مثل عدالت، تقوا، شجاعت و عطوفت و اهميت آن ها تأکيد مي کند،[13]آموزه هاي اسلام  که اصل تلازم ارزشي اخلاق و قدرت را اثبات مي کنند، در حقيقت بسيار فراوانند، تأکيد بر رعايت عدالت درکاربرد قدرت حتي نسبت به افراد و گروهي که با آنها برخي دشمني ها را داريم و تأکيد بر رعايت عطوفت و رحمت در ميان پيروان پيامبر اسلام(ص)، رعايت عدل و احسان و دوري از ظلم و فساد، خوبشتن داري در اِعمال قدرت به هنگام خشم و غضب و حتي گذشت از خطاکاران و عفو کردن آنان، لزوم تربيت حاکمان و تخلّق آنان به اخلاق اسلامي، نفي طاغوت و قدرتي که از عدل و انصاف به دور است، همه اين آموزه ها تلازم ارزشي اخلاق و قدرت در نگرش اسلام را اثبات مي کند،[14]به هر حال قدرتي که براي آن اهليّتي نيست و با اخلاق همراه نمي شود بی شک مذموم است و براي انسان، طلب آن وجيه و سزاوار نيست، به خصوص اين که خودِ قدرت مقصود باشد و خودِ قدرت به جاي اين که وسيله باشد، به عنوان هدف منظور گردد، ترديدي نيست که اين گونه نگاه به قدرت مذموم است، چنانکه حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي فرمايند:

« اللهمّ انک تعلم انّه لم يکنِ الذي کان منّا منافسه في سلطان و لا التماس شيء من فضول الحطام »[15] يعني؛ خدايا، تو خوب مي داني که آنچه از ما سرزده و انجام شده، رقابت براي به دست گرفتن قدرت سياسي يا جستجوي چيزي از اموال ناچيز دنيا نبوده است.

بنابراین، تمناي قدرت و قدرت طلبي هيچ سنخيتي با اخلاق و اخلاق مداري نداشته و هيچ جايگاهي براي آن در مکتب متعالي اسلام منظور نگرديده است و مکتب متعالي اسلام نه تنها هيچ ارزشي براي آن قائل نيست بلکه آن را به عنوان ضد ارزش به حساب مي آورد، چنانکه امام خميني(ره) در اين باره تأکيد مي نمايند:

 « قدرت طلبي از هر که باشد از شيطان است، مي خواهد رئيس جمهور آمريکا قدرت طلبي کند يا يک طلبه اي در مدرسه بخواهد قدرت طلبي بکند يا يک امام جمعه اي در مرکزي که دارد.... بداند که اين شيطان است.»[16] 

در عین حال، از نظر امام خمينی(ره) قدرت في نفسه مفهومي منفي ندارد، بلکه هنگامي که آن در مسير اصلي و نهايي يعني سعادت انسان قرار گيرد، بسيار هم مطلوب می گردد، البته قدرت بايد در اختيار کسی باشد که اهليّت و صلاحيت آن را داشته باشد، خداي متعال مي فرمايد: « اِنّ اللهَ يأمُرُکُم اَن تُؤَدُّوا  الاَماناتِ الي اَهلِها وَ اِذا حَکَمتُم بَينَ النّاسِ اَن تَحکُمُوا بالعدل »[17] در تفاسير امانت به معناي حکومت آمده است و در حديث شريفي از پيامبر گرامي اسلام صلّي الله عليه و آله آمده است که مردي به پيامبر گرامي اسلام عرض کرد؛ حکومت چه چيز بدي است، پيامبر گرامي اسلام صلّي الله عليه و آله در جواب فرمودند:

« نِعمَ الشي الاماره لِمَن اَخَذَها بِحِلّها و حَقَّها و بِئسَ الاماره لِمَن اَخَذَها بغير حَقَّها و حِلِّها تکون عليه يوم القيامه حسره و ندامه »[18]يعني؛ حکومت و رهبري چقدر خوب است براي آن کساني که به حق و از راه و مشروع به آن رسيده باشند و چقدر بد است، براي آن کس که به ناحق و نامشروع به آن رسيده باشند و براي چنين شخصي حکومت در روز قيامت، حسرت و پشيماني است.

همان گونه که اشاره کرديم امام خميني(ره) معتقدند:

قدرت اگر به دست اشخاص غير مهذب برسد، خطر دارد. اگر قدرت به دست اشخاص فاسد برسد، همين کمال او را به فساد مي کشاند.[19] آري « تمام فسادهايي که در عالم پيدا مي شود، از خودخواهي پيدا مي شود، از حُب جاه، از حُب قدرت، از حُب مال، از امثال اينهاست و همه اش بر مي گردد به حُب نفس، و اين بُت از همه بزرگتر است و شکستنش هم از همه مشکلتر است ».[20] 

امام خميني(ره) به عنوان رهبر انقلاب و بنيانگذار آن و فردي که سُکان هدايت انقلاب و رهبري امّت را به عهده داشتند، احساس و درک خویش نسبت به قدرت را اين گونه بيان مي دارند :

« خدايا تو مي داني ما براي به دست آوردن منصب و حکومت قيام نکرديم، بلکه مقصود ما نجات مظلومين از دست ستمکاران است»[21] و نيز تاکید می کند؛ « خدا مي داند که شخصاً براي خود ذره اي مصونيت و حق و امتياز قائل نيستم، اگر تخلفي از من هم سر زد مُهياي مؤاخذه ام »،[22]هم چنين ايشان مي فرمايند : «رهبر و رهبري در اديان آسماني و اسلامي بزرگ چيزي نيست كه خود به خود ارزش داشته باشد و انسان را خداي ناخواسته به غرور و بزرگ انديشي وادارد ».[23]

در اين نگاه متعالی به سياست، هدف غاييِ دولت اسلامي هدايت جامعه به سوي صراط مستقيم و تأمين سعادت بشر و رسيدن به قرب الهي می باشد، به همين دليل تعليم و تربيت و تزکيه جامعه و فراهم کردن زمينه رشد و تعالي معنوي افراد جامعه از جمله وظايف دولت اسلامي است و دولت وظيفه دارد شرايط اجتماعي مساعدي را براي تربيت افراد مؤمن و با فضليت فراهم سازد[24]و در اين راه اخلاقمداری در امر سياست از الزاماتی است که ضرورت رابطه عينی اخلاق و سياست را بيشتر آشکار می نمايد.

در مجموع همانگونه که اشاره کرديم امام خمينی(ره) با توجه به نگرشی متعالی که نسبت به دين و سياست و نيز موضوع رابطه قدرت و اخلاق داشتند، در واقع با اصالت بخشيدن به اخلاق و نيز با اعتقاد به آموزه يگانگي اخلاق و سياست، کوشيدند تصويري مطلوب از سياست اخلاقي و يا به تعبير ديگر سياست اسلامي را ارائه کنند، لذا کمتر پيش مي آمد که ايشان در سخنان و پيام هاي خويش، محوريت اخلاق را در سياست مورد تأکيد قرار ندهند، در حقيقت اين نگاه اخلاقي به سياست، ادامه همان سنّتي است که ايشان در شرح چهل حديث خود داشتند، يعني اصلاح جامعه از طريق اصلاح درون ممکن است و تنها با تهذيب نفس و نظارت مستمر خود، مي توان جامعه اي صالح پديد آورد و سياستي اصيل پي افکند، از اين روی همين ضرورت اخلاقمداری در سياست است که امام خميني به دولتمردان گوشزد مي فرمايند: « تقوا براى همه لازم است و براى كسانى كه متصدى امور كشور هستند، لازمتر است. آنهايى كه متصدى امور نيستند، تقوا يك امرى است كه براى شخص خودشان و احياناً هم براى يك عده‏اى كه با او تماس دارند، مؤثر است و خلاف تقوا براى شخص خود آن آدم و براى اشخاصى كه با او معاشر هستند، گاهى سرايت مى‏كند و مؤثر مى‏شود. امّا متصديان امور به حسب تصدى كه دارند، اگر خداى نخواسته تقوا نداشته باشند، يك وقت مى‏بينيد.... همه كشور را يك وقت خداى نخواسته به باد مى‏دهد و لهذا، براى آنها اهميت تقوا بسيار بيشتر است تا براى اشخاص».[25]‏

 


[1]. امام خميني، آئين انقلاب اسلامي، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، ص 120

. امام خميني، صحيفه امام، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام ج‏13، ص 432[2]

. همان، ج13، ص 431[3]

. همان، ج 13، ص 432[4]

. همان، ص 433[5]

. يعقوب کليني، اصول کافي، ج 1، ص 266[6]

[7]. امام خميني، شرح دعاي سحر، ترجمه سيد احمد فهري، ص 109

[8]. امام خميني، شرح چهل حديث، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام ص 71

[9]. مريم السادات حسيني، انديشه سياسي امام خميني، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،ص134  

[10]. امام خميني، آيين انقلاب اسلامي، ص 180

[11]. امام خميني، شرح دعاي سحر، ترجمه احمد فهري، ص172 

[12]. امام خميني، صحيفه امام، ج18، ص 206

[13]. محمد حسين اسکندري واسماعيل داربکلالي، پژوهشي در موضوع قدرت، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ص355

[14]. عباس نبوي، فلسفه قدرت، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه ، ص 365-366

[15]. الشريف الرضي، نهج البلاغه، خطبه 131

[16]. امام خميني، صحيفه امام، ج 19، ص249

[17]. نساء(4)، 58- 59

[18]. جعفر سبحاني، مباني حکومت اسلامي، ص 46

[19]. امام خميني، صحيفه امام، ج 19، ص 250

[20]. همان، ج19،ص 250

[21]. همان، ص 55

[22]. امام خميني، کلمات قصار، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام ص 229

[23]. امام خميني ، صحيفه امام، ج 18، ص 6

 عليرضا صدرا، نقش راهبردی دولت در نظريه سياسی امام خمينی، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، ص 282-284 .[24]

[25] . امام خمينی، صحيفه امام، ج17، ص 123

 

انتظار ظهور امام زمان نياز به مقدماتي دارد که گاهي از اين مقدمات به بايسته‌هاي انتظار تعبير مي‌شود و به يقين مراعات نکردن اين بايسته‌ها به اصل انتظار صدمه وارد خواهد کرد و يک منتظر زماني به واقع در انتظار است که به اين مقدمات و بايسته‌ها عمل کند و خود را به طور کامل براي ظهور مهيا سازد. مراعات نکردن و پي نبردن به کنه چنين بايسته‌هايي را مي‌توان از خطرات و صدمه‌ها و آسيب‌هاي يک جامعه دانست و تنها راه درمان اين دردها، توجه کردن و شناخت اين مقدمات و عملي ساختن آن‌ها در زندگي است.

براي آماده شدن به ظهور مي‌توان بايسته‌هايي را مد نظر قرار داد و اين بايسته‌ها عبارتند از:

1. شناخت امام

بايد زمينه سازان ظهور ـ که همان ياران حضرت مهدي هنگام ظهور هستند ـ امام خويش را به بهترين وجه بشناسند و اين شناخت آگاهانه در تمامي وجودشان رسوخ کرده باشد. زيرا زمينه سازي براي ظهور آن حضرت، بدون شناخت آن بزرگوار امکان‌پذير نخواهد بود. در روايات فراواني بيان شده است:

مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَعرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِيتَةً جَاهِليَّةً؛ هر که بميرد وامام زمان خويش رانشناسدبه مرگ جاهلي خواهد مرد.(کلینی ، 1365: 1/376)

امام صادق  با تأکيد بر اين مطلب، شيعيان را به شناخت خداوند، پيامبر و حجّت‌هاي الهي فرا خوانده و از جمله دعاهاي دوران غيبت را اين‌گونه توصيه فرموده است:

«اَللّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَم تُعَرِّفْني نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِيَّکَ، اَللَّهُمَّ عَرِّفْني رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اَللَّهُمَّ عَرِّفْني حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ ديني» (خداياا خودت را به من بشناسان و گرنه پيامبرت را نخواهم شناخت» (خدايا پيامبرت را برايم بشناسان وگرنه حجتت را نخواهم شناخت؛ خدايا حجتت را برايم بشناسان و گرنه از دينم گمراه مي‌شوم).(کلینی ، 1365: 1/337)

بنابراين منتظر واقعي بايد آن چنان شناختي از امام زمان داشته باشد که از امتحان‌هاي الهي در عصر غيبت سربلند بيرون آيد. زيرا که نشناختن امام و حجت الهي برابر با انحراف و به گمراهي کشيده شدن از دين معرفي شده است و به حقيقت چنين است، چرا که دين را جز از مسير اهل‌بيت نتوان شناخت و جز با پيروي از قرآن همراه با تفسير ائمه هدي نتوان به آن عمل نمود، پس نشناختن امام منجر به نشناختن دين و در نتيجه عمل نکردن به آن و نرسيدن به کمال و سعادت خواهد انجاميد.

2. وفا به عهد و پیمان

يکي ديگر از مقدمات و بايسته‌هاي انتظار وفا به عهد و پيمان است و کسي که در مسير اهل‌بيت قرار نگيرد، عهد الهي را نقض کرده است. و اگر کسي به عهد و پيمان الهي عمل کند که همان ايمان به ولايت وامامت و عمل به دستورات خداوند متعال در عصر غيبت مي‌باشد، آن وقت مي‌تواند خود را از منتظران حقيقي و راستين حضرت بقيه الله الاعظم ارواحنا له الفداء بداند و بر همين اساس که حضرت ولي عصر در توقيعي که خطاب به شيخ مفيد؛ صادر فرموده‌اند، بيان داشته‌اند که:

ولو کان أشياعُنا، وفَّقَهم اللهُ لِطاعَته، عَلي اجتماعٍ من القُلوبِ في الوفاءِ بالعهد عليهم، لَما تَأخَّر عَنهُم اليمنُ بِلقائنا ولتعَّجلَتْ لهم السعادةُ بمشاهدتنا علي حقّ المعرفة وصِدقِها منهم بنا، فما يَحبسُنا عَنهم إلاّ ما يَتصلُ بِنا ممّا نُکرِهُ ولا نُؤثره مِنهم...؛ اگر شيعيان ما ـ که خداي‌شان بر انجام طاعات موفق بدارد ـ در وفا کردن به عهد ما همدل و يکنوا بودند، در يمن لقاي ما دچار تأخير نمي‌شدند و سعادت ديدارِ توأم با معرفت ما، به سوي‌شان مي‌شتافت؛ چيزي جز آن چه از ايشان به ما مي‌رسد و از آنان نمي‌پسنديم، ما را از ايشان جدا نکرده است... .(صدوق ، 1395ق: 1/319)

مهمترين عهد و پيمان‌ها که شيعيان بايستي به آن وفادار بمانند، عبارتند از:

   يک: تلاش در جهت پيروي از امامان و دوستي با دوستان ائمه اطهار و بيزاري جستن از دشمنان آن‌ها.

   دو: بي‌تفاوت نبودن در مقابل بدعت‌ها و انحراف‌ها در دين و رواج منکرات و زشتي‌ها در سطح جامعه و نيز در برابر فراموش شدن سنّت‌هاي نيکو و ارزش‌هاي اخلاقي از خود واکنش نشان دادن.

   سه: قراردادن تعاون و همکاري را در سر فصل برنامه‌هاي خود و به دور از تنگ نظري و خود محوري، پيوسته حال فقراء و نيازمندان جامعه را پي گيري کردن.

بنابراين وفا به عهد، باعث محقق شدن ظهور حجت حق و بهر برداري از وجود پر برکت امام زمان خواهد شد و اگر امروز خورشيد امامت و هدايت پشت ابرها قرار گرفته، جز به خاطر کارهاي ناپسند و آماده نشدن جامعه براي ظهور و پر تو افکني شعاع خورشيد علت ديگر ندارد. پس با اطاعت از اولياي الهي و اجراي احکام الهي در جامعه، مي‌توان روز به روز به ظهور امام نزديک‌تر شد.

3. پناه دانستن حضرت مهدی(عج)

انسان منتظر، وقتي مسئوليّت خود و رسالت سنگينش را دريافت و به اين نتيجه رسيد که بايد حرکت کند، با مانع‌ها و درگيري‌هايي روبه رو مي‌شود. مانع‌ها و درگيري‌هايي که در همه جا لانه گرفته و وحشت و غربت و تنهايي را ايجاد مي‌کنند. وبراي برطرف کردن اين مانع‌ها پناهگاه و تکيه گاهي مي‌طلبد و انتظار خود تکيه گاهي براي امان بردن و گشايش کارهاي شيعيان مي‌باشد که اين حقيقت، درکلام پر مهر امام سجاد موج مي‌زند:

«انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ» (انتظار فرج، از بزرگ‌ترين گشايش‌ها است).(صدوق ، 1395ق: 1/319)

و همان است که حسن بن فضّال گويد: امام رضا فرمود:

«کأَنِّي بِالشِّيعَةِ عِنْدَ فَقْدِهِمُ الثَّالِثَ مِنْ وُلْدِي يَطْلُبُونَ الْمَرْعَي فَلَا يَجِدُونَهُ قُلْتُ لَهُ وَ لِمَ ذَلِک يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّ إِمَامَهُمْ يَغِيبُ عَنْهُمْ فَقُلْتُ وَ لِمَ قَالَ لِئَلَّا يَکونَ فِي عُنُقِهِ لِأَحَدٍ بَيْعَةٌ إِذَا قَامَ بِالسَّيْفِ» (گويي مي‌بينم، که شيعيان به هنگام رحلت سوّمين فرزندم (امام حسن عسکري) در طلب پناهگاهي هستند؛ ولي آن را نمي‌يابند. پرسيدم: چرا؟ اي فرزند پيامبر خدا/؟ فرمود: زيرا امام‌شان از ديده‌ها پنهان است. پرسيدم: چرا پنهان است؟ فرمود: زيرا نخواسته است زير بار هيچ حکومتي باشد و هرگاه با شمشير قيام کند، بيعت اَحَدي بر گردن او نباشد).(صدوق ، 1395ق: 2/480)

چنين است که در وصف حجت حق از زبان مولاي متقيان علي مي‌خوانيم:

«أَوْسَعُکمْ کهْفاً وَ أَکثَرُکمْ عِلْماً وَ أَوْصَلُکمْ رَحِما» (پناهش براي تان گشاده ترو علمش بيشتر و رحمت بي‌منتهايش افزون‌تر است).(نعمانی ، 1397ق: 212)

در جاي ديگر مي‌خوانيم:

«وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِي الدَّاهِيَةِ النَّآد» (پناه گاه مردمان در کارها و رخدادهاي بزرگ است).(کلینی ، 1365: 1/198)

بنابراين يکي از بايسته‌هاي انتظار پناه بردن شيعيان به مولا و مقتداي خويش و اطاعت کردن از نايب آن حضرت در عصر غيبت کبري است که بايد همواره به ياد امام بود و با عمل به دستورات دين و پيروي از ولايت فقيه اين را ظاهر نمود و هر کس سخن فقها را بپذيرد و بر ولايتشان سر تسليم فرود آرد، پيروي امر بقيه الله الاعظم را نموده است. اما اگر کساني نخواهند در اين مسير حرکت کنند به يقين منتظران واقعي نيستند و فقط ادعايي بيش ندارند.

4. توسل به اهل بیت به خصوص حضرت مهدی ارواحنا له الفداء

يکي ديگر از تکاليف منتظران و بايسته‌هاي انتظار که نبايد آسيب ببيند، استمداد و استغاثه به آن حضرت در هنگام شدائد و بلاها و امراض و روي آوردن شبهات و فتنه‌ها و اينکه از ايشان خواسته شود تا بلا را دفع و غم و اندوه را رفع نمايد. خود آن حضرت در توقيعي که براي شيخ مفيد فرستادند، مرقوم فرمودند:

علم ما به خبرهاي شما محيط است و هيچ چيز از اخبار شما و بلايي که به شما مي‌رسد از ما پوشيده نيست.(قمی ، 1378: باب14 ، فصل6 ، تکلیف8)

بنابراين همواره بايد به معصومين و بخصوص امام عصر توسل و استغاثه شود و از جمله استغاثه‌اي که به امام زمان مي‌شود اين است که هر کجا باشي، دو رکعت نماز به حمد و هر سوره‌اي که خواهي مي‌گذاري، سپس رو به قبله مي‌ايستي و مي‌گويي:

سَلامُ الله الْکامِلُ التّامُّ الشّامِلُ الْعآمُّ وَ صَلَواتُهُ الدّآئِمَةُ وَ... .(مفاتیح الجنان ، فصل7 ، دعاء14)

امام زمان «باب اللَّه» (همان: دعای ندبه) است که مومنان بايد براي وارد شدن به پيشگاه الهي از آن درآيند، زيرا امام راه به سوي رضوان خداوند است، و اوست شفيع به سوي خداي تعالي، و اوست اسم خداوند که بندگانش را امر فرموده به آن توسُّل کنند، چنانکه در روايتی از معاويه بن عمار آمده که امام صادق درباره فرموده خداي تعالي:

«وَللَّهِ الأَسْمآءُ الحُسْني فَادْعُوهُ بِها» (اعراف/180) (و براي خداوند نيک‌ترين نام‌ها است، او را با آن‌ها بخوانيد.)

فرمودند: «نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَي الَّتِي لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا» (به خدا قسم ماييم آن اسماء حسني (نيک‌ترين نام‌ها) که خداوند از بندگانش هيچ عملي را قبول نمي‌کند مگر اينکه ما را بشناسند).(کلینی ، 1365: 1/143)

قبس المصباح در ذکر دعاهاي توسُّل به خداي تعالي به وسيله امامان، توسّل به مولايمان صاحب الزمان  چنين مي‌آورد:

«اَللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُکَ بِحَقِّ وَلِيِّکَ وَحُجَّتِکَ صاحِبِ الزَّمانِ إِلّا أَعَنْتَنِي بِهِ عَلي جَمِيعِ أُمُورِي وَکَفَيْتَنِي بِهِ مَؤُونَةَ کُلِّ مُوذٍ وَطاغٍ وَباغٍ وَأَعَنْتَنِي بِهِ فَقَدْ بَلَغَ مَجْهُودِي وَکَفَيْتَنِي کُلَّ عَدُوٍّ وَهَمٍّ وَغَمٍّ وَدَينٍ وَوُلْدِي وَجَمِيعَ أَهْلِي وَإِخْوانِي وَمَنْ يَعْنِينِي أَمْرُهُ وَخآصَّتِي آمِينَ رَبَّ العالَمِينَ» (بار خدايا! من از تو مي‌خواهم به حقّ وليّ و حجّتت صاحب الزمان  که مرا بر تمام امور ياري‌ام کني و به خاطر او شرّ هرگونه موذي و سرکش و ستمگري را از من دور گرداني و به آن حضرت مرا ياري دهي که تلاشم به آخر رسيده و هرگونه دشمن و همّ و غمّ و اندوه و قرض را از من و فرزندانم و تمام خاندانم و برادرانم و هر کس که کارش به من مربوط مي‌شود، و بستگان نزديکم، کفايت کني؛ اجابت فرماي اي پروردگار عالميان).(مجلسی ، 1404: 93/34)

با توجه به اين روايات مي‌توان گفت توسل به اهل‌بيت عصمت و طهارت و بخصوص حضرت بقيه الله الاعظم ارواحنا له الفداء هم يک وظيفه براي منتظران است و هم براي شناخت امام موثر و ضرورت دارد و هم زمينه را براي ظهور حضرت فراهم مي‌سازد چرا که توسل براي منتظران آرامش داده و بهتر خواهند توانست بر مشکلات پيروز گشته و جامعه را براي تشکيل حکومت الهي مهيا سازند.

از سوي ديگر وقتي منتظران با توسل انس گيرند يعني همواره و در هر کاري به ياد امام هستند و کسي که به ياد امام باشد مانند اين است که حضرت را در مقابل خود مي‌بيند و هيچ کس نمي‌تواند خود را در محضر امام دانسته و در عين حال گناه کند و يا در انجام واجبات ديني کوتاهي نمايد.

ب) طرح مباحث انحرافی

1. تعيين وقت براي ظهور

روايات زيادي تصريح دارد که وقت ظهور حضرت مهدي از اسرار الهي است و تنها خداوند از آن آگاهي دارد و هر کس براي آن وقت تعيين کند، دروغگوست. امام صادق در اين باره مي‌فرمايد:

«اِنَّ منْ وَقَّتَ لِمهدِيِّنا وَقتا فقدْ شارَکَ اللّهَ في علْمه وَ ادَّعي اَنَّهُ ظهرَ علي سرِّه» (کسي که براي (ظهور) مهدي ما وقت تعيين کند، خود را در علم خدا شريک پنداشته و (به دروغ) ادّعا کرده که بر اسرار الهي واقف است).(مجلسی ، 1404: 53/1)

فضيل مي‌گويد: از امام باقر پرسيدم: آيا براي ظهور مهدي وقتي هست؟ حضرت سه بار فرمود:

کذَبَ الْوَقَّاتُونَ کذَبَ الْوَقَّاتُونَ کذَبَ الْوَقَّاتُون؛ دروغ مي‌گويند کساني که (براي ظهور) وقت تعيين مي‌کنند. دروغ مي‌گويندکساني که (براي ظهور) وقت تعيين مي‌کنند. دروغ مي‌گويند کساني که (براي ظهور) وقت تعيين مي‌کنند.(کلینی ، 1365: 1/368)

اين روايات تعيين کردن وقت را انحراف و آسيبي در جامعه مي‌داند و جلو نيرنگ اشخاص فرصت طلب گرفته مي‌شود تا هر کسي با ادعاي آمدن امام زمان و مدت تعيين کردن نتواند مردم را بد بين کند. چرا که با اتمام وقت و نيامدن امام، عده‌اي به شک خواهند افتاد و براي همين ائمه هدي تعيين کننده وقت را دروغگو معرفي مي‌کنند تا دين و اعتقاد مردم سالم بماند.

لذا هر کس وقت تعيين کندو بگويد امام زمان در فلان سال ظاهر مي‌شود، دعوي باطل و بدون دليل کرده است، بلکه مورد لعن نيز هست و منتظران موظفند از او بيزاري جسته و دروغ‌گو بداننند. اهل‌بيت عصمت در روايات فرموده‌اند که افرادي بدروغ براي ظهور وقت تعيين مي‌کنند و شيعه بايد در مقابل اين ترفند‌هاي انحرافي مقاومت کند و همانند اهل‌بيت، چنين افرادي را دروغ‌گو دانسته و فريب ظاهر‌شان را نخورد. چنانچه در روايتي آمده است که امام صادق فرمود:

«کَذِبَ الوَقّاتُونَ، إنّا اهل‌بيت لانُوَقِّتُ، ثُمَّ قالَ: أبي الله إلاّ أنْ يخْلِفَ وَقْتَ الْمُوَقِّتِين» (کساني که وقتي براي ظهور تعيين مي‌کنند، دروغ مي‌گويند. ما اهل‌بيت، وقتي براي آن تعيين نمي‌کنيم. سپس فرمود: خداوند اراده فرموده است که با هر وقتي که وقت گزاران تعيين کنند، مخالفت نمايد).(نعمانی ، 1397ق: 294)

امام صادق در پاسخ ابا بصير که پرسيده بود، قائم کي خروج خواهد کرد، فرمود:

يا اَبا مُحَمّد إنّا اهل‌بيت لا نُوَقّتُ ـ وَ قَدْ قالَ مُحَمّدٌ/ کَذَّبُ وَقّاتُون؛ اي ابا محمّد! ما خانداني هستيم که وقتي را معيّن نمي‌کنيم. زيرا رسول اکرم/ فرموده است: تعيين کنندگان وقت دروغ مي‌گويند. (مجلسی ، 1404: 52/119)

حاصل سخن اينکه افرادي که براي ظهور امام زمان وقت تعيين مي‌کنند، جز افرادي دروغ‌گو و شياد نيستند که دانسته يا ندانسته به عقايد شيعيان ضربه مي‌زنند، چرا که با آمدن وقت و تحقق نيافتن ظهور، عده‌اي نا اميد خواهند شد و گاهي در باور‌شان سستي ايجاد خواهد شد و اين آسيبي است که جامعه در حال انتظار را تهديد مي‌کند و چاره کار در اين است که چنين مدعياني را بايد تکذيب کرد و از جمع مسلمين راند و به همه اعلان کرد که چنين ادعايي جز از سر بي‌تقوايي نمي‌باشد و مشکلي که در اين بين وجود دارد، اين است که گاهي افرادي به ظاهر وجيه و دين دار چنين ادعاهايي مي‌کنند و اين باعث مي‌شود که برخي احتياط کرده و با او مقابله نکنند که بايد گفت اين هم از آفت‌هايي است که دامن گير جامعه منتظر مي‌شود و شيعه نصب العينش اين است که غير از چهارده معصوم، بقيه ممکن است اشتباه کنند و به خطا روند. پس صرف اينکه تعيين کننده وقت از افراد مومن و شناخته شده مي‌باشد نمي‌توان به سخنش توجه نمود. زيرا مدعي به ظاهر خوب با ادعايش، بر همگان ثابت مي‌کند که خوبي او در ظاهر است، ولي باطنش دروغ و نفاق است.

2. تطبیق برخی از علائم ظهرو به مصداق‌های خاص

در روايات فراوان نشانه‌هايي براي ظهور امام مهدي  بيان شده است، امّا کيفيت دقيق و خصوصيات آن‌ها روشن نيست و اين بستري براي تحليل‌ها و تفسيرهاي شخصي و احتمالي گرديده است. و هر از چندي برخي در پي تطبيق علائم ظهور بر پديده‌هاي موجود بر مي‌آيند و بدينوسيله خبر از نزديکي ظهور و احتمال قريب الوقوع بودن آن مي‌دهند. اين جريان نيز از آسيب‌هاي جامعه‌اي است که افراد آن در انتظار ظهور حضرت بقيه الله الاعظم زندگي کرده و لحظه شماري مي‌کنند و متاسفانه گاهي به يأس و نااميدي از ظهور مي‌انجامد. براي مثال وقتي شخصيّت سفياني به فردي خاصّ که در فلان منطقه است، تفسير شود و درباره دجّال، تحليل‌هاي بي‌دليل مطرح گردد و به دنبال آن بشارت ظهور در زماني بسيار نزديک، به همگان داده شود و پس از طي شدن سالياني، امام زمان ظهور نکند، عدّه‌اي به انحراف و اشتباه گرفتار مي‌شوند و در اعتقادات صحيح خود دچار تزلزل و ترديد مي‌گردند.

البته اين مطلب روشن است که تطبيق نشانه‌ها بر افراد يا رويدادهاي تاريخي، دليل آن نيست که اين احاديث جعل شده باشد، بلکه ممکن است روايتي در زمان‌هاي مختلفي با نشانه‌ها و حوادثي مطابقت داشته باشد، ولي اين علائم از نشانه‌هاي قطعي ظهور نباشد. چرا که براي ظهور نشانه‌هايي وجود دارد که لابد بايستي محقق شود، منتهي خود ظهور با اين علائم فاصله زيادي داشته باشد و به اين چنين علايمي، علائم غير قطعي و غير حتمي مي‌گويند که حتما بايد قبل از ظهور محقق شود، ولي خود ظهور بلافاصله و بعد از اين رخدادها نباشد. از جمله اين‌ها تطبيق‌هاي علامه مجلسي در بحارالانوار است. وي ضمن بيان روايت‌هاي نشانه‌هاي ظهور، آن‌ها را توضيح داده و گاه تطبيق کرده است. براي مثال در روايتي از عمار بن ياسر چنين نقل شده است:

وَ يَأْتِي هَلَاک مُلْکهِمْ مِنْ حَيْثُ بَدَأَ؛ نابودي حکومت آنان از جايي که آغاز شده، خواهد بود.(مجلسی ، 1404: 52/207)

 گويا مرحوم مجلسي ضمير «ملکهم» را به عباسيان برگردانده که مي‌فرمايد: «من حيث بدا» يعني از سوي خراسان؛ چون هلاکو از آن جا وارد شد، همان‌گونه که شروع حکومت‌شان از خراسان و به دست ابومسلم بود. (البته در روايت به عباسيان تصريح نشده است.)

در باره اين روايات بايد گفت که اين روايت اگر هم در باره زوال حکومت بني‌عباس باشد، باز نمي‌رساند که پس از فروپاشي حکومت عباسيان، امام زمان حتما ظهور خواهد کرد؛ بلکه مي‌گويد ظهور امام زمان نيست مگر اين که حکومت عباسيان متزلزل گردد. اما ممکن است هزاران سال پس از فروپاشي حکومت عباسي ظهور محقق شود.

پیامدهای تطبیق‌های نادرست

چنين تطبيق‌هايي فقط حدس و گمانه زني‌هاي ذهني مرحوم علامه مجلسي است که تصور نموده روايات ناظر به اين افراد است و متاسفانه امروزه موضوع تطبيق نشانه‌هاي ظهور بر افراد و گروه‌ها رواج بيشتري يافته است. و تطبيق‌هاي اين گونه، آثار و پيامدهاي منفي به دنبال دارند از آن جمله:

تشويق و تحريک شيّادان نيرنگ باز براي بهره برداري سوء از اين‌گونه تخمين‌ها بخاطر باورهاي سطحي برخي از مردم؛

1. يأس و سرخوردگي اين‌گونه افراد سطحي نگر و عجول و اطرافيان ايشان پس از عدم تحقق پيش بيني‌هاي حساب نشده؛

2. داغ شدن تنور شايعات و ايجاد موج بدبيني و دامن زدن به خطر فرقه سازي و فرقه گرايي و سرانجام ايجاد دل مشغولي‌هاي بيهوده و بحث‌هاي انحرافي براي ذهنيت جامعه؛

3. و پيامدهاي خطرناک ديگر... .

تنها راه مبارزه با چنين خطراتي اين است که به اهل‌بيت عصمت و طهارت اقتدا شود و از تعيين وقت ظهور و يا تطبيق نشانه‌ها بر افراد يا حوادث جلو گيري شود. به وظايف ديني اهميت داده شود و با تشکيل حکومتي اسلام جلو فساد و بي‌عدالتي‌ها گرفته شود و به عبارت ديگر جامعه‌ي منتظر بايد به وظيفه‌اي که در عصر غيبت دارد، عمل کند و نتيجه را به خداوند قادر متعال واگذارد و با بي‌توجهي به افرادي که در انديشه تطبيق علائم به برخي رخدادها و اشخاص هستند، در عمل مدعيان را در انزوا قرار دهند. تا خطراتي جامعه را تهديد نکرده وافراد جامعه منحرف نشوند و بر علما نيز واجب است جامعه را بيدار و روشن سازند.

نتیجه گیری

عصر غیبت زمانی است که بشر از وجود معصوم بنا به دلائلی محروم است، هرچند معصوم وجود دارد و واسطه فیض الهی است لکن برای درک او جامعه نیازمند شناخت هرچه بیشتر او است چنانچه در روایت عدم شناخت امام معصوم در عصر غیبت مساوی و همسان با بی دینی و یا عدم کارکرد دین بیان شده است. منتظران واقعی در راه پیروی و عهد و پیمانی که بسته اند همواره با امتحان های الهی و موانعی روبرو می شوند که سربلند بیرون آمدن از این امتحانات به غیر از آنکه نیاز به خودسازی و همچنین شناخت امام را می طلبد، توسل به درگاه ایشان و پناه بردن به حضرتش را نیازمند است.

انحرافاتی نیز وجود دارد: مانند تعیین زمان ظهور یا تطبیق روایات نشانه های ظهور بر برخی اشخاص یا اتفاقات ، بیان و گسترش این گونه نگرش ها بر خلاف نصوص قرآنی است و نیز محتمل خطرات بسیاری مانند یأس و سرخوردگی اجتماعی (پس از آنکه در زمان معین شده ظهور اتفاق نیافتد یا فردی معینی که نشانه ظهور اعلام شده بود منحرف و ... شود) می شود.

محمد باقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی امروز (جمعه ۱۹ آذرماه) در شانزدهمین کنفرانس اتحادیه مجالس کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی (PUIC) با موضوعات محوری فلسطین، مهاجرت و افغانستان حاضر شد و سخنرانی کرد.

بر اساس این گزارش رئیس مجلس شورای اسلامی ضمن تاکید بر نقش موثر پارلمان‌ها به عنوان نمایندگان مردم در همگرایی ملت‌های مسلمان، گفت: فراموش نکنیم  مساله فلسطین  مهم ترین اولویت جهان اسلام است.

دکتر قالیباف در ادامه مباحث خود موضوع افغانستان را   یکی از دغدغه های جدی امت اسلامی دانست و ادامه داد: وضعیت افغانستان با گذشت بیست سال از حضور مخرب نیروهای خارجی،  بحرانی است و این وخامت اوضاع،  میراث اشغالگران  برای مردم رنجور و ستمدیده افغانستان است.
 
متن سخنان رئیس مجلس شورای اسلامی در شانزدهمین کنفرانس اتحادیه مجالس کشورهای عضو سازمان همکاری‌های اسلامی به شرح زیر است؛

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین  و الصلوه و السلام  علی سیدنا و نبینا  محمد و اله الطاهرین  و صحبه المنتجبین

 
جناب آقای رئیس،  رؤسا  و نمایندگان محترم مجالس،

آقایان  و خانم‌ها،

در ابتدا،  خرسندیِ خود را  از حضور در جمعِ همکارانم  که از مجالسِ کشورهایِ اسلامی  در این نشستِ مهم  حاضر هستند  ابراز می کنم.   همچنین  از میهمان نوازی گرمِ مردم  و مجلسِ کشورِ دوست و برادر  ترکیه  و تلاش‌ها و فعالیت‌های  جناب آقای مصطفی شَنتُپ،  رئیسِ محترمِ مجلسِ ملیِ ترکیه  و همکارانِ ایشان  برای سازماندهی و مدیریتِ این اجلاس  قدردانی ‌می کنم.  همچنین  مایلم  از تلاش‌های ارزشمندِ جناب آقای محمد قریشی نیاس،  دبیرکلِ محترمِ اتحادیهِ بین المجالسِ کشورهایِ عضوِ سازمانِ همکاریِ اسلامی  و همکاران ایشان  تشکر و قدردانی داشته باشم.

آقای رئیس،  همکاران گرامی،

کشورهای اسلامی  طی دهه های اخیر  به مدد تلاش های ملی  برای توسعه در ابعاد گوناگون حیات فرهنگی،  اجتماعی و سیاسی،   حرکت نوینی را آغاز کرده اند.  اما این تحول تدریجی،  زمانی  آینده نویدبخشی را  برای جهان اسلام رقم خواهد زد  که همه ملت‌های مسلمان  با وحدت  حولِ ارزش‌های مشترک اسلامی،  برای حل مشکلاتِ جهانِ اسلام  توان‌ها را هم افزا کنند.  البته  پارلمان‌ها،  به عنوان نمایندگانِ مردم،  در همگرایی ملت‌های مسلمان  وظیفه اصلی را برعهده دارند. در حالی که می دانیم  وحدت و انسجام  درمانِ دردهای امت اسلامی است،  در مقابلِ حرکت‌هایِ وحدت گرا،  مخالفانِ فرهنگ اسلامی،  از رژیم صهیونیستی  تا دولتِ مستکبرِ آمریکا با تمرکزِ بر اختلافِ نظر مسلمانان در موضوعات غیراصلی، تفرقه بین مسلمانان را دامن می زنند  تا از رهگذر این افتراق،  نفوذ خود را بسط دهند. با این حال  اتحاد،  همگرایی و مشارکت میان مسلمانان  باید به ‌عنوان مهم‌ترین موضوع راهبردی جهان اسلام  مورد عنایتِ ویژهِ اتحادیهِ بین‌المجالسِ کشورهایِ عضو سازمان همکاری اسلامی ِ قرار داشته باشد.  همچنانکه بر اساس آیه شریفه  «إِنَّ هٰذِهِ أُمَّتُکُم أُمَّةً واحِدَةً  وَأَنا رَبُّکُم فَاعبُدونِ»  خدای تعالی همه مسلمانانِ جهان را  به انسجام و برادری  حول فرامین الهی فراخوانده است.

برادران  و خواهران گرامی،

فراموش نکنیم  مساله فلسطین  مهم ترین اولویت جهان اسلام است.  بیش از هفت دهه است  که دنیا نظاره گر سیاست‌ها و اقدامات وحشیانهِ رژیم صهیونیستی  در نقض بنیادین حقوق بشر  و کرامت مردم فلسطین است.  یورش صهیونیست‌ها به سرزمین فلسطین، نه هجوم یک قبیله به قیبله ای دیگر  و یا تجاوز کشوری به کشور دیگر بود،  بلکه به شهادت تاریخ  آنچه در 3 دهه ابتدایی به وجود آمدنِ این رژیم، میبینیم تلاشی گسترده و برنامه ریزی شده با حمایت استکبار  برای تسخیر کل فلسطین  و نابودسازی موجودیت ملت فلسطین  و براندازی نسل آنان  بوده است. درست مانند همان کاری که غربی ها  در ابتدای آشنایی خود با قاره های آمریکا و استرالیا کردند.

بررسی دقیق رفتار صهیونیست ها  و حامیان انگلیسی آنان، که پیش از آن تجربه نسل کشی و از بین بردن بومیان را  در قاره آمریکا و استرالیا داشتند،  نشان می دهد که در فلسطین نیز برنامه ای مشابه در دست اجرا بود، اما صهیونیست ها  علیرغم اینکه همراهی جریان قدرت در اکثریت کشورهای غربی  در این پروژه را با خود داشتند،  در نیل به هدف نهایی آن ناکام ماندند؛  زیرا مقاومتِ حماسیِ ملت فلسطین  مانع نیت شوم آنان شد. مگر نه این است که اکنون  حدود 7 میلیون فلسطینی در داخل این سرزمین  و حدود 7 میلیون دیگر در خارج از سرزمین فلسطین  اما با حفظ هویت فلسطینی خود زندگی می کنند؟ مگر نه این است که رژیم صهیونیستی  ناگریز، روند گسترش خود را متوقف ساخته و با عقب نشینی تدریجی  اینک دیوار بر گِرد خود می کشد  تا از هجوم مقاومت ملت فلسطین امان یابد؟

مقاومت  نه تنها پروژه شبکه صهیونیزم را ناکام گذاشت  بلکه همگان شاهدیم  که روند عقب نشینی آنان آغاز شده و پیش می رود. مقاومت،  فرهنگ مرگ نیست  بلکه فرهنگِ زندگی است  اما، برای زندگی با عزت  باید مبارزه کرد.  ملت فلسطین از زمانی که فرهنگ مقاومت را انتخاب کرد، نه تنها از اذهان پاک نشد  بلکه الهام بخش آزادیخواهان جهان شد  و با دفاعِ خود از قبلهِ اول ما، خود را بین مسلمانان،  عزیز کرد  و بلکه ، صهیونیست ها را نیز در خود غرب  ذلیل و منفور کرد. نگاهی به حامیان فلسطین در خیابان‌های اروپا و آمریکا بیاندازید.  ملت فلسطین  سرنوشتی را که برایش طراحی کرده بودند  با مقاومت تغییر داد. ادامه مسیر مقاومت، نابودی رژیم صهیونیستی است. هر چند  عده ای از سر استیصال  سخن از سازش و صلح با رژیم صهیونیستی می گویند  اما رژیم صهیونیستی  در قوسِ نزولِ خود قرار دارد  و خواسته و یا ناخواسته  نباید به دوران حیات این رژیم بیافزایند.  شرط پیروزی نهایی  قطع خط شوم سازش با اشغالگران  و یاری همه جانبه فلسطینیان در استمرار این مقاومت مبارک برای آزادی قدس شریف است. «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا  وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا  وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهاد»   و در این دوران  بی دلیل نیست که دولت های غربی و آمریکا  حمایت آشکار خود از رژیم صهیونیستی  و اتخاذ سیاست جانبدارانه در قضیه فلسطین را تشدید کرده اند. چنانکه تصمیم غلط اخیر دولت انگلیس  علیه جنبش جهادی حماس   بار دیگر  حقیقت جانبداری از این رژیم کودک کش را  بیش از پیش اثبات کرد.

آقای رئیس،

این روزها،  موضوع افغانستان  یکی از دغدغه های جدی امت اسلامی به شمار می آید.  وضعیت افغانستان با گذشت بیست سال از حضور مخرب نیروهای خارجی،  بحرانی است  و این وخامت اوضاع،  میراث اشغالگران  برای مردم رنجور و ستمدیده افغانستان است.  بر این اساس  کشورهای اسلامی  می بایست با اتخاذ رویکردی جمعی،  جدیت لازم  جهت ارائه کمک‌های بشردوستانه به مردم افغانستان را به صورت فوری، در دستورکار خود قرار دهند.

 
همکاران محترم،

با خروج اشغالگران، نباید امنیت و حقوق اولیه مردم افغانستان به خطر بیفتد. یکی از نگرانی های جدی که می بایست مورد توجه همگان باشد،  خیزش داعش در افغانستان است  که علاوه بر امنیت،  وحدت ملی و مذهبی افغانستان را نشانه رفته  و با اقدامات تروریستی علیه مردم عادی، درصدد هستند تا جنگ داخلی و مذهبی را  در افغانستان شعله ور کند. همچنین  نسبت به تلاش¬ها  برای بی¬ثبات¬سازی افغانستان در بلند مدت  هشدار می¬دهیم. افغانها  برادران تاریخی و فرهنگی ما هستند  که می¬خواهند استقلال خود را بازیابی کنند  ولی آمریکا  به دنبال بی¬ثباتیِ بلند مدت  در این کشور است.  جمهوری اسلامی ایران  به مسئولیت خود در قبال مردم افغانستان  عمل خواهد کرد  ولی هوشیاری کل جهان اسلام  در این¬باره ضرورت دارد.

آنچه می تواند منجر به ثبات در افغانستان شود  و اوضاع این کشور را به سمت بهبود ببرد،  تشکیل یک دولتِ فراگیر و مشارکتی  در جهت تامین حقوق همه مردم این کشور  اعم از مرد و زن، پَشتون، تاجیک  هَزارَه و ازبک است.

آقای رئیس،

ورود هزاران آواره افغان به ایران در شرایط فعلی، بخش های مختلف کشورمان را درگیر کرده است. جمهوری اسلامی ایران  برای چندین دهه ثابت کرده که حامی و میزبان شایسته ای برای مردم عزیز افغانستان است  و در حد توان،  امکانات معیشتی،  بهداشتی و آموزشی را برای بیش از 3 و نیم میلیون پناهجوی افغان فراهم آورده است؛ لیکن به دلیل تحریمهای ظالمانه‌ اعمال شده علیه کشورمان، ظرفیت های اقتصادی موجودمان  جوابگویی به نیازهای فزاینده را  مشکل کرده است.  برای مواجهه با وضعیت آوارگان  باید مشورت‌ها و همکاری های تنگاتنگی را در دستور کار قرار دهند.

نمایندگان محترم،

ما به حمایت خود از برادران و خواهران افغان  با هدف کاهش آلام ایشان  ادامه می دهیم  اما مدیریت و حل این بحران  نیازمند اراده، اقدام و سرمایه گذاری همه کشورها   به ویژه کشورهای اسلامی است.  لازم است نهادهای بین المللی  و کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای کمک‌های سریع، مکفی و مستمر خود را به کشورهای میزبان آوارگان افغان  اختصاص داده  و به مدیریتِ جمعیِ ابعادِ انسانی این تحولات  کمک نمایند.  بر این اساس از کشورهای اسلامی انتظار داریم  از نفوذ خود در نهادهای بین المللی به منظور ترغیب کشورها و نهادها  به ارائه کمک های مالی  جهت ساماندهی سیل مهاجرین استفاده کنند.

در خاتمه  امیدوارم  این نشست بتواند نقش مهم خود را در تحکیم،  همبستگی و اتحاد میان ملت‌های مسلمان در راستای آزادیِ کاملِ سرزمین‌هایِ اشغالیِ فلسطین و تشکیلِ یک دولت مستقل فلسطینی در سراسر سرزمین‌های اشغالی  به مرکزیت قدس شریف  ایفا نموده  و گامی موثر در کاهش مشکلات  و آلامِ برادران افغانستانیِ ما باشد.

آمریکایی‌ها و رسانه‌های وابسته به آنها طی روزهای گذشته با موضع‌گیری‌های جهت‌داری مانند آمادگی برای اعمال تحریم‌های بیشتر و یا تهدید تلاش کرده  با تاکتیک ارعاب همزمان با مذاکره، ایران را برای امتیازدهی تحت فشار قرار دهد،

آمریکا قبل از آغاز دور جدید مذاکرات رفع تحریم‌ها در وین در اقدامی مغایر با ادعاهایش درباره داشتن حسن نیت ابتدا علیه 12 شخص و نهاد ایرانی تحریم‌های جدید اعمال کرد. بعد از آن روزنامه وال‌استریت‌ژورنال گزارش داد واشنگتن آماده است اجرای تحریم‌ها علیه ایران را سخت‌گیرانه کند.

بعد از آن مقام‌های دولت جو بایدن هم شب گذشته (پنجشنبه) در اظهارنظرهای جداگانه روی تشدید فشارها علیه ایران از طریق تحریم‌ها یا توسل به آنچه «گزینه‌های دیگر» خوانده می‌شد تأکید کردند.

درباره این فضای ارعاب دو نکته قابل توجه و شایان ذکر است. نخست اینکه، تحولات و رویدادهای گذشته کاملاً آشکار می‌کنند که این تهدیدها به جای آنکه برآمده از گزینه‌های واقعی آمریکایی‌ها باشند نشان‌دهنده دست‌های خالی آنها در مذاکرات است.

درباره تحریم‌ها، حتی مقام‌های دولت بایدن هم پیش از این اعتراف کرده‌اند که آمریکا همه توان تحریمی خود علیه ایران را به خصوص در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ به کار گرفته اما به هیچ نتیجه‌ای دست پیدا نکرده است.

از آن گذشته، آن‌طور که می‌دانیم تحریم به ویژه از آن جهت که علاوه بر گزندگی‌های اقتصادی‌اش بایستی با مولفه‌های روان‌شناختی همراه شده و اراده طرف مقابل را در هم بشکند مقوله‌ای زمان‌مند است. به این معنا که در یک بازه زمانی خاص بیشترین اثرگذاری را دارد و با گذشت زمان، اثراتش را از دست می‌دهد، زیرا اقتصاد کشور هدف به مرور راه سازگاری و همزیستی با شرایط تحریم را پیدا می‌کند.

لذا یکی از دلایل مانورهای شتابزده آمریکایی‌ها روی مقوله تحریم‌ها همین نگرانی از کند شدن تیغ تحریم‌ها با گذشت زمان است. از این جهت، آمریکایی‌ها با راه‌اندازی جنگ‌های روانی-رسانه‌ای، در واقع در پی آن هستند که یک ابزار فشاری که اثراتش رو به محو شدن است را هر چه سریعتر به قیمتی بالاتر به طرف مقابل بفروشند. تلاش طرف‌های غربی برای ایجاد حس اضطرار ساختگی در مذاکرات نیز احتمالاً از همین ناشی می‌شود. 

نکته دوم درباره فضای ارعاب آنکه، این اقدامات قطعاً بر فضای مذاکرات اثر منفی خواهد گذاشت و علاوه بر آنکه ادعاهای حسن نیت طرف مقابل را بیش از پیش زیر سوال خواهد برد باعث عقب‌نشینی تیم مذاکره‌کننده ایران از خواسته‌های مشروع خود نخواهد شد.  

تیم مذاکره‌کننده ایران به صراحت اعلام کرده که پیشرفت مذاکرات تنها در گرو توقف اقدامات مخرب آمریکا، دست کشیدن از ذهنیت فشار حداکثری و کنار گذاشتن تاکتیک‌های گذشته برای مطالبه «بیش از برجام» در ازای اعطای «کمتر از برجام» به ایران است. 

خواسته‌ها و مطالبات ایران، بر خلاف تبلیغات و عملیات روانی طرف‌های غربی ریشه در بافت کلی رفتار غرب در چارچوب برجام دارند و از واقعیت‌های زمینه‌ای تقطیع نشده‌اند. 

مثلاً ایران با توجه به اینکه آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ از برجام خارج شده خواستار معرفی شدن مکانیسمی است که ضمانت کند چنین نقض عهدی مجدداً تکرار نخواهد شد و برجام توافقی ماندگار و ضامن منافع دو طرف خواهد بود.

ناگفته پیدا است هر گونه توافق بر سر برجام تنها زمانی قابلیت ماندگاری خواهد داشت که با در نظر گرفتن تغییرات صورت گرفته در متغیرهای مربوط به هر یک از طرف‌ها به ساز و کارهایی برای تضمین انتفاع هر دو طرف با توجه به شرایط و معادلات جدید دست پیدا کند. 

طرف‌های غربی معمولاً هنگام بحث درباره اینکه شرایط پیرامون برجام نسبت به سال 2015 تغییر کرده به پیشرفت‌های هسته‌ای ایران اشاره کرده و عنوان می‌کنند که این پیشرفت‌ها موجب می‌شود که برجام حائز همان منافع توافق سال 2015 برای طرف غربی نباشد.

با این حال نکته‌ای که آنها از نظر می‌اندازند این است که شرایط انتفاع اقتصادی ایران از برجام هم دستخوش تغییر شده است. نباید فراموش کرد که برجام هم‌اکنون توافقی است که حزب جمهوری‌خواه آمریکا یک بار تهدیدهایش مبنی بر پاره کردن آن را عملی کرده و هنوز هم با زبان تهدیدهای گذشته درباره آن سخن می‌گوید و این واقعیتی است که بر ذهن هر بانک و شرکت غربی هنگام تعامل با طرف‌های ایرانی اثر خواهد داشت. چنین مسئله‌ای مگر در صورت در نظر گرفتن مکانیسم‌هایی برای حل و فصل آن برجام را به توافقی یک سویه تبدیل خواهد کرد و ماندگاری آن را زیر سوال خواهد برد.   

چندی پیش «جرارد آرود»، سفیر اسبق فرانسه در تهران به همین مسئله اشاره کرد و در توییتر نوشت: «حتی اگر برجام احیا شود هیچ شرکت غربی جرأت سرمایه‌گذاری به‌اندازه یک سنت در ایران نخواهد داشت و هیچ بانک غربی هم به‌دلیل تهدید بازگشت تحریم‌ها در سال 2025 مبادلات مربوط به ایران را تسهیل نخواهد کرد. یک بار بس است. ایرانی‌ها این را می‌دانند.»

جمهوری اسلامی ایران هر چند آمادگی خودش را برای رسیدن به توافق اعلام کرده اما تأکید کرده که از پیگیری منافع خود دست نخواهد کشید. نکته اساسی که در اینجا ذکر آن لازم است این است که برای ایران «نتیجه» مهم‌تر از «زمان» است.

همه مردم و مسئولین منتظر لغو تحریم‌ها هستند و این لغو تحریم‌ها هرچه زودتر انجام شود، بهتر است، اما تجربه نحوه رفع تحریم‌ در دوران ریاست‌جمهوری باراک اوباما نشان می‌دهد چنانچه در مرحله مذاکرات محکم‌کاری‌های لازم صورت نگیرد نه تنها مشکل تحریم‌ها برطرف نمی‌شود، بلکه دستیابی به لغو تحریم‌ها در قالب برجام ناممکن می‌شود.

از مجموع آن چه گفته شد می‌توان به این نتیجه رسید که پیشرفت در گفتگوهای و توافق در وین در صورتی که آمریکا ذهنیت‌های پیشین را کنار بگذارد و به دنبال رسیدن به توافقی مبتنی بر برد-برد باشد در دسترس است. اینکه آیا آمریکا برای چنین امری آمادگی دارد چیزی است که در روزهای آینده معلوم خواهد شد.

به نقل از وال استریت ژورنال، یک مقام ارشد اروپایی روز جمعه در گفتگو با خبرنگاران روند مذاکرات وین را «منطقی» توصیف کرد.

این مقام ارشد اروپایی که وال استریت ژورنال به نامش اشاره نکرده است، در خصوص آخرین تحولات مرتبط با مذاکرات وین گفت: «احساس من این است که مذاکرات به نحوی منطقی پیش می‌رود.»

وی ادامه داد: «انتظار می‌رفت که یک دولت جدید، یک هیأت جدید [ایرانی] روزهای بیشتری را در ابتدای دور جدید صرف تبین دیدگاه‌های سیاسی خود کند و همین‌طور هم شد. آنها این کار را انجام دادند. سپس ما وارد جزئیات بیشتر شدیم. ما اکنون در مذاکرات در حال تعامل بر سر جزئیات بیشتر هستیم.»

این مقام اروپایی افزود: «مسلماً متن توافق 20 ژوئن [30 خرداد] یک مبنای مشترک برای کار [مذاکره] است. این متن هیچ‌یک از هیأت‌های مذاکره‌کننده را از ارائه پیشنهادات جدید برای تغییر آن منع نمی‌کند.»

وی در عین حال خاطرنشان کرد که در متن تدوین شده در ماه ژوئن نیز 7 یا 8 مورد باز وجود داشته که باید در مورد آنها مذاکره شود.

زينب کبري(س) عقيله بني هاشم، دانشمند بدون معلم، متفکر بدون استاد، دختر ارجمند علي بن ابيطالب(ع) و فاطمه زهرا(س) و همسر بزرگوار عبدالله بن جعفر از بانوان با فضيلت[1]  و قهرمان کربلاست.
او بود که پس از شهادت امام حسين(ع) سرپرستي اسراي کربلا را به عهده گرفت و از امام زين العابدين(ع) که به شدت بيمار بود، مراقبت کرد و ضمناً با خطبه‌هاي آتشين خود در کوفه و شام، يزيد و يزيديان را رسوا کرده و پيام امام حسين(ع) را به مردمان آن زمان رسانيد.
پيامبر اکرم(ص) در مراسم نام‌گذاري حضرت زينب(س) به شدت گريه کرد و فرمود: اين دختر به بلاها مبتلا مي‌شود و مصيبت‌هاي مختلفي بر وي وارد مي‌شود و ... به درستي که هر کس بر او و بر مصيبت‌هاي او گريه کند، ثوابش همانند ثواب گريه بر برادرانش (حسن و حسين و...) هست، سپس او را زينب ناميد.[2]
آنگاه فرمود: «به حاضران و غايبان وصيت و سفارش مي‌کنم که احترام اين دختر را پاس دارند، همانا اين دختر، شبيه حضرت خديجه(س) است»[3].
امام حسين(ع) درباره حضرت زينب(س) مي‌فرمايد: «به درستي که تو در حقيقت از درخت نبوت و از معدن رسالت هستي»؛ يعني گفتار و روش و منش تو، از مرکز نبوت و مخزن رسالت پيامبر اسلام(ص) نشأت مي‌گيرد.[4]
امام سجاد(ع) پس از خطبه غرّا، و آتشين و پر محتواي حضرت زينب(س) در کوفه در مقام تأييد علمي آن مخدّره خطاب به او فرمود: «بحمد الله تو دانشمند بدون آموزگار و انديشمند بدون استاد هستي»[5].
اين سخن بيانگر آن است که حضرت زينب(س) داراي علم لدنّي (خدادادي و غير اکتسابي) بوده و بدون اينکه علم را از کسي آموخته باشد، از چشمه جوشان وجودش مي‌جوشيد.[6]
سلوک زينب سلوک معنوي است به همين لحاظ است که بانوي بزرگوار اسلام زينب کبري(س) وقتي به او گفته شد چگونه ديدي خدا با شما چکار کرد ؟ چنين اظهار مي‌دارد که ما جز زيبايي چيزي نديديم، چون در معرض امتحان معشوق، عاشق سعي مي‌کند تمام مراحل را با هر سختي که باشد به جان و دل بخرد و به خواسته معشوق خويش نايل شود. از اين جمله حضرت زينب(س) مي‌توان استنباط کرد که آن بانوي مکرمه:
1. به يقين دانسته که انقلاب بزرگ حسيني در طول تاريخ به نتيجه بسيار گرانبها رسيده است.
2. در اين نهضت علاوه بر آثار مادي و ظاهري، آثار معنوي و ثمرات معنوي بسيار زيبا به دست آمد.

درس‌هايي که مي‌توان از حضرت زينب(س) آموخت


1. ايمان و تقوا:

حضرت زينب(س) در دامن پاک‌ترين و با ايمان‌ترين انسان‌ها رشد کرد و معارف الهي را آموخت و با تقويت ايمان خويش آن‌ها را در خود شکوفا ساخت. ايشان هميشه تقوا و پرهيزکاري پيشه مي‌کردند حيا و عفت را سرلوحه زندگاني خويش کرده بودند. شما نيز که در دامن يک خانواده مؤمن و متقي رشد کرديد، بايد همچون حضرت زينب(س) اصلي‌ترين و مرکزي‌ترين وسيله اسلام يعني ايمان را در خود تقويت سازيد و صفت تقوا، حيا و عفت را ملکه خود قرار دهيد تا مثل ايشان به قله‌هاي سعادت و کمال دست يابيد.

2. ثبات قدم و جانفشاني در راه هدف:

حضرت زينب(س) در راه اهداف عالي خويش هميشه ثابت قدم بود و در اين راه از جان و مال خويش دريغ نکرد. بدترين مصيبت‌ها را تجربه کرد از زندگي آرام و آسوده دست کشيد، سختي‌هاي سفر و جنگ را به جان خريد، عزيزترين کسان خود را در مقابل ديدگانش قطعه قطعه کردند، باز از آرمان‌هاي اصيل خويش دست برنداشت و در اين راه هميشه ثابت قدم باقي ماند.

3. وفاداري به ولايت الهي:

حضرت زينب(س) از بهترين موقعيت در مدينه برخوردار بود، اما حتي شوهر خويش را ترک کرد تا با امام خود يعني امام حسين(ع) همراه باشد. ايشان نه تنها از اين جهت که خواهر امام حسين(ع) بود محبت واقعي به ايشان داشت، بلکه از اين جهت که ايشان امام زمانش بود به ايشان عشق مي‌ورزيد و مطيع کامل ايشان بود. حضرت زينب(س) هميشه به امام خويش وفادار بود.

4. امانت‌داري:

کسي که در او شرط انصاف و عدل تحقق پيدا کند، مردم اشياء گرانقدر خود را نزد او به امانت مي‌گذارند. حضرت زينب(س) به خاطر دارا بودن اين شرط‌ها حافظ بسياري از امانت‌ها بود که بزرگترين امانت نزد ايشان حفظ وجود امام عصرشان يعني امام سجاد(ع) بود و ايشان در حفظ اين امانت تا سر حد جان کوشيدند و هيچ گاه او را تنها نگذاشتند. از ديگر امانت‌ها نزد ايشان حفاظت از عزت اسلام و خاندان آل محمد(ص) است؛ طوري که در رويارويي با عبيدالله به او سلام ندادند و او گفت که اين زن متکبر کيست؟ زنان گفتند: زينب کبري(س) دختر علي(ع) است همان که تو در جايش نشسته‌اي.
اما امانت بعدي حفظ و حراست از دين در تمامي مراحل به خصوص در سختي‌هاست.

5. صبر و شکيبايي:

در اين وادي نيز زينب سرآمد وسرافراز بود و از اين جهت نيز بهترين الگو براي بانوان و مادران شهيد و خواهران شهيد و... هست.

6. دانش و هوشمندي:

با بررسي عملکرد حضرت زينب و خطبه‌هايش به مقام عالمانه و معرفت و آگاهي ايشان مي‌توان پي‌برد. وقتي امام سجاد(ع) فرمود: اي عمه! به حق دانشمندي هستي که پيش کسي درس نياموخته، اين جمله خبر از هوش و دانش حضرت مي‌دهد.

7. عبادت و تهجد:

حضرت زينب(س) کسي بود که هيچ يک از زنان هم‌عصرش به پاي عبادت او نمي‌رسد، ما بارها در مورد نماز شب او شنيده‌ايم، آن هنگام که مصائب به او روي آورد و داغ عزيزان توان ايستادن را از او گرفت، در آنجا نيز نماز شبش را ترک نکرد و نشسته آن را بجا آورد، نماز شبي که واجب نبود، اما زينب کبري(س) آن را بر خود واجب کرد پس بانوان به تأسي از زينب(س) در انجام محوري‌ترين اصل در زندگي يعني عبادت را در نهايت اخلاص و بندگي بجا آورند و تنها به واجبات اکتفا نکنند، بلکه مستحبات و نمازهاي شب را تا حد توان بجا آورند. در اين فضا است که مي‌توان شيران بيشه جهاد و تقوا را تربيت کرد و ايثارگري‌ها آفريد.

8. هدايت‌گري:

يکي از درسهايي که زينب به بانوان مسلمان مي دهد اين است که زنان در جهت دهي جامعه نقش بسزايي دارند. خداوند اين وديعه را در درون زنان به وديعه سپرده است با بررسي حرکت‌هاي زينب(س) در تصميم گيري‌ها، خطبه‌ها، حرف‌ها، سکوت‌ها و ... به نقش هدايت‌گريشان پي مي‌بريم.[7]

9. شجاعت و تدبير:

زينب کبري(س) آن بانوي قهرمان با شجاعت و تدبير رهبري نهضت را به عهده گرفت. شجاعانه خطبه خواند و دستگاه استبداد را رسوا کرد و با تدبير اهل بيت(ع) و دختران و زنان را اداره کرد تا به مقصد برسند؛ در اين راه به همه انسان‌ها درس‌ها آموخت.[8] زنان مسلمان مي توانند از زينب درس شجاعت وشهامت فرا بگيرند.[9]
10. دفاع از ارزش‌هاي اسلامي: اين درس مهم را بانوان مي توانند از سبک رفتاري زينب در مقابل زورگويان ستم پيشه فرا بگيرند ؛ حضرت زينب(س) از دين و ارزش‌هاي الهي دفاع کرد و در اين راه از جان و مال و فرزندان و عزيزترين کسان خود گذشت و بر غم فقدان آنان دلش را گداخت و به خاطر زنده ماندن دين و امر به معروف و نهي از منکر که برادرش براي آن قيام کرد و به آن عمل کرد.[10]

---------------------------
[1] . صادقي اردستاني، احمد، زنان دانشمند و راوي حديث، قم، مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، چاپ دوم، 1377ش، ص258.
[2] . قزويني، سيد محمد کاظم، زينب الکبري من المهد الي اللحد، قم، دارالانصار، چاپ اول، 1426ق، ص35 و 36.
[3] . محلاتي، ذبيح الله، رياحين الشريعه، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلاميه، بي تا، ج3، ص38.
[4] . همان، ص76، به نقل از السيدة زينب، ص98.
[5] . مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، بيروت، موسسه الوفاء، چاپ دوم، ص1403ق، ج45، ص164.
[6] . حضرت زينب(س) فروغ تابان کوثر، ص72.
[7] . رک:  بنت الشاطي ،زينب بانوي قهرمان کربلا ،ترجمه حبيب چايچيان ومهدي آيه الله زاده نائيني ؛تهران ،اميرکبير،ص 20 -30
[8] . همان
[9] . همان
[10] .همان

علی اکبر ولایتی مشاور مقام معظم رهبری در امور بین الملل با فیصل مقداد وزیر امور خارجه سوریه دیدار و در خصوص روابط دو کشور و مسایل بین المللی و منطقه ای گفتگو کردند.

ولایتی در این دیدار که بشار الجعفری معاون وزیر خارجه و اتباع خارجی این کشور نیز حضور داشت، ضمن تاکید بر روابط راهبردی دو کشور، بر ضرورت تمرکز ویژه به منظور ارتقاء و گسترش همه جانبه روابط ایران و سوریه تاکید کرد و گفت: راه ایستادگی و مقابله با دشمنان در سوریه  ادامه دارد و اتحاد کشورهای عضو جبهه مقاومت طی سالهای اخیر موجب شده که در این منطقه بسیار حساس که مورد طمع آمریکا و در گذشته انگلیس بوده،  بتوان در مقابل ادامه سلطه بیگانگان اقدامات موثر، موفق و بی سابقه ای را محقق کرد.

وی افزود: نتایج بسیار مفید و مبارکی که از شکل گیری مقاومت ایجاد شده، جهان اسلام را امیدوار کرده است که با مقاومت می توان ابر قدرتهای متجاوز را به خاک ذلت نشاند.

ولایتی یادآور شد: آنچه رئیس جمهور سوریه در طی سال های سخت اخیر در برابر تهاجم ناجوانمردانه ازحدود ۸۰ کشور در سوریه با محوریت آمریکا، صهیونیست و برخی کشورهای مرتجع منطقه انجام داده اند با حمایت ایران، روسیه،  حزب الله لبنان و از همه مهم تر مقاومت ملت شجاع سوریه در نوع خود بی نظیر است و بی تردید جبهه مقاومت ان شاءلله به پیروزی نهایی خواهد رسید.

مشاور مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل در بخش دیگری از سخنان خود گفت: مقاومت یمن اشغالگران را شکست داده و به زودی آنان را وادار به عقب نشینی خواهند نمود و شاهد کشوری مستقل، مقتدر و حامی قدرتمند ارزش های اسلامی و منافع ملت رنج دیده این کشور خواهیم بود.

وی با اشاره به این که برخی کشورهایی که در گذشته جزء موثرین و مقصرین تحمیل یک تهاجم ناجوانمردانه از سوی سلطه گران بین المللی بودند اکنون خواهان برقراری ارتباطات هستند، افزود: این مهم نشان می دهد حتی وابستگان اجانب در منطقه و جهان اسلام نیز دریافتند دوره وادادگی و دلبستگی به بیگانگان گذشته است و صحت و درستی راهی که شما انتخاب کرده اید را مورد تاکید قرار می دهد. 

ولایتی گفت: بی تردید مردم لبنان هم بر مشکلاتی که آمریکا و عوامل مزدور آن در منطقه به وجود آورده اند پیروز خواهند شد و کماکان به عنوان پرچمدار استقلال و تمامیت ارضی لبنان، به مقاومت خود ادامه خواهند داد و این نوع مبارزه که حاصل اتحاد کلمه بین کشورهای جبهه مقاومت است، با آثار مثبت خود در سالهای اخیر می تواند الگویی برای همه جهان به خصوص ملت های مسلمان باشد که در تاریخ معاصر کم نظیر است.

در ادامه این دیدار فیصل مقداد وزیر خارجه سوریه نیز ضمن تشکر از حمایت های تهران از مردم و دولت سوریه و با اشاره به اهمیت کلیدی روابط دمشق و تهران، ملاقات روسای جمهور دو کشور را نقطه عطفی در روابط دانست و اظهار داشت: رابطه راهبردی دو کشور بسیار اهمیت دارد و با اتمام مقدمات لازم این ملاقات انجام خواهد شد.

وی با تبیین آخرین وضعیت میدانی و سیاسی سوریه، از تجاوز مستمر رژیم صهیونیستی و حضور نظامی و تحریم های غیرقانونی ایالات متحده به عنوان نقض حاکمیت و تمامیت ارضی آن کشور و منبع اصلی نا امنی و فشار اقتصادی نام برد و تاکید کرد: ملت سوریه با مقاومت همه جانبه خود این توطئه‌ها را شکست داده و خواهند داد. 

فیصل مقداد تصریح کرد: تعامل و همکاری جمهوری اسلامی ایران و سوریه یک پیام است برای نسل های آینده که ابعاد استراتژیک این رابطه قوی را درک کنند و اجازه دخالت به بیگانگان و ماجراجویان را ندهند.

وزیر خارجه سوریه با تاکید بر ضرورت خروج آمریکا از منطقه هم تاکید کرد: آمریکا در این منطقه آینده ای ندارد و باید خاک سوریه را ترک نماید.

بعد از اتمام نخستین دور مذاکرات رفع تحریم‌ها در وین، طرف‌های غربی بلافاصله در ادامه تلاش‌های مقصرنمایی که حتی قبل از شروع گفت‌وگوها کلید خورده بود، ایران را به طرح مطالبات زیاده‌خواهانه و خارج از چارچوب برجام متهم کردند. 

از جمله راهبردهای مقصرنمایی که مقام‌های دولت‌های غربی و امپراطوری‌های رسانه‌ای وابسته به آنها دنبال می‌کردند این بود که ایران بدون توجه به مسائل مطرح شده در شش دور قبلی گفت‌وگوهای انجام‌شده در وین مطالبات جدیدی را مطرح کرده که از برجام فراتر می‌رود. 

این در حالی است که تیم مذاکره‌کننده ایران اعلام کرده که متن پیشنهادی تهران مبتنی و براساس پیش‌نویس 6 دور قبل بوده و همان متن مبنا قرار گرفته و اصلاحات و پیشنهادهای مورد نظر ایران بر روی متن مشخص شده و ارائه گردیده‌اند. تهران علاوه بر این، تصریح کرده که برجام را مبنای مشترک گفت‌وگو می‌داند و به هیچ عنوان خواسته‌ای که ناقض چارچوب توافق باشد مطرح نکرده است. 

مطرح کردن این اتهام که جمهوری اسلامی ایران درخواست‌هایی بیشتر از برجام مطرح کرده در حالی صورت می‌گیرد که  در تمام این سال‌ها گره اصلی احیای توافق هسته‌ای، مطالبات فرابرجامی غرب و طرح ادعاهایی در زمینه برنامه موشکی و فعالیت‌های منطقه ای ایران بوده است. 

 از قضا اکنون، ایران در مذاکرات وین خواستار جلوگیری از همین رویه‌های نامتوازن و یک‌سویه‌ای است که غرب در گذشته دنبال کرده و به همین دلیل از طرف‌های برجامی خواسته به جای آنکه به دنبال تغییر در توافق باشند رفتارشان در اجرای توافق را تغییر دهند و به جای طرح انتظارات حداکثری و پایبندی حداقلی به توافق، دنبال پایبندی متوازن و دوسوگرایانه در اجرای توافق باشند. 

با این حال به نظر می‌رسد طرف‌های غربی در مکانیسمی فرافکنانه آنچه خود مبدع و آغازگر آن بوده‌اند را به ایران نسبت داده و تلاش  تهران برای جلوگیری از آن رویه‌های غیرمنطقی را مطرح کردن «مطالبات زیاده‌خواهانه» و «خارج از برجام» معرفی می‌کنند.

   فرابرجام اوباما

  اولین نشانه راهبرد گره زدن برجام به فرابرجام توسط طرف‌های غربی را می‌توان تنها یک روز بعد از اجرایی شدن توافق هسته‌ای مشاهده کرد، آنجا که خزانه‌داری آمریکا روز 27 دی‌ماه سال 1394 اعلام کرد که به بهانه برنامه موشکی تحریم‌های جدیدی علیه ایران وضع کرده است. 

اندکی بعد باراک اوباما در یک سخنرانی در روز 14 فروردین 1395 با گره زدن انتفاع اقتصادی ایران به مسائل موشکی و منطقه‌ای نشان داد که واشنگتن، برجام را نه یک توافق صرفاً در زمینه هسته‌ای، بلکه قطعه‌ای از یک پازل بزرگتر با چشم‌انداز عقب راندن ایران در حیطه‌های دیگر از جمله برنامه موشکی، سیاست خارجی و در نهایت مسخ شخصیت و هویت جمهوری اسلامی می‌بیند. 

 اوباما، در آن زمان در بحبوحه انتقادات شرکت‌های اروپایی از کارشکنی‌های دولت آمریکا در تسهیل روابط تجاری با ایران گفت: «توافق هسته‌ای برای توقف برنامه هسته‌ای ایران و انتقال مواد هسته‌ای بود که محقق شد. ایران تا کنون متن توافق را رعایت کرده است، اما روح توافق، مستلزم این است که ایران به جامعه جهانی و شرکت‌ها سیگنال‌هایی بفرستد مبنی بر اینکه اقدام به انجام طیفی از اقدامات تحریک‌آمیزی که شرکت‌ها را هراسان می‌کند، نخواهد کرد. من نمی‌توانم قول بدهم ایران می‌تواند از این فرصت برای ورود به جامعه بین‌الملل استفاده کند.»

چندی بعد (ششم خردادماه 1395) «استفان مول»، هماهنگ‌کننده دولت اوباما برای اجرای برجام در شرایطی که امتناع خزانه‌داری آمریکا از صدور دستورالعمل کتبی درباره مراوده با ایران مورد انتقاد شدید بانک‌ها و شرکت‌های بین‌المللی قرار داشت اظهاراتی مشابه با اوباما مطرح کرد و گفت: «ایران برای اینکه به طور کامل از فرصت‌های اقتصادی ایجاد شده (بعد از اجرایی شدن برجام) بهره‌مند شود بایستی مسائل داخلی‌اش که بر روی تصمیم گیری‌های بین‌المللی اثرگذار است را هم حل و فصل کند که از جمله آن مسائل می‌توان به عدم وجود شفافیت در بخش‌های مالی و تجاری و همچنین اقدامات تحریک‌آمیز از قبیل آزمایش مکرر موشک‌های بالستیک اشاره کرد.»

فرابرجام ترامپ

جالب آنکه «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور سابق آمریکا هم هنگامی که خواستار خروج از برجام شد اساساً خواستار چیزی غیر از آنچه اوباما دنبال می‌کرد نبود. ترامپ منتقد برجام بود اما آنگاه که از او خواسته شد به‌صورت دقیقتر درباره‌ چرایی مخالفتش با برجام سخن بگوید، به فاکس‌نیوز این‌گونه پاسخ می‌دهد که «من با آن توافق (برجام)، می‌توانستم کنار بیایم اگر آنها (ایرانی‌ها) می‌گفتند خب پس دیگر با هم باشیم؛ اما آنها خلاف این عمل کردند و گستاخ‌تر شدند».

 درواقع ترامپ مشکل فی‌النفسه‌ای با برجام نداشت؛ او برجام را نه یک توافق بد، بلکه توافق کمی می‌دانست که باید بیشتر می‌شد؛ ترامپ مشخصا سه شرط را برای باقی‌ماندن در برجام تعیین می‌کرد: اولا موضوع موشکی و ثانیا مساله منطقه‌ای یعنی ایران نیز در چارچوبی قرار بگیرد که آمریکا می‌خواهد و ثالثا اصطلاحا Sunset Clause‌ها، یعنی در بندهایی که محدودیت‌های برجامی ایران قید زمانی دارد، این قید زمان برداشته و محدودیت‌ها دائمی شود.

درواقع ترامپ نیز همچون اوباما معتقد بود تا وقتی که ایران در این دو موضوع موشکی و منطقه‌ای نیز امتیاز ندهد، وارد فاز بهره‌مندی از منافع اقتصادی برجام نمی‌شد. 

فرابرجام بایدن 

 مقام‌های دولت بایدن بارها به صراحت گفته‌اند که قصد دارند از مقوله بازگشت به توافق به عنوان «سکویی برای دستیابی به یک توافق بهتر و قوی‌تر»، یعنی توافقی که در آن به مسائل موشکی و منطقه‌ای با ایران پرداخته می‌شود استفاده کنند. 

مثلاً «جیک سالیوان»، دی‌ماه 1399 به شبکه خبری سی‌ان‌‌ان گفت: ««رئیس‌جمهور بایدن گفته که اگر ایران به پایبندی به مفاد توافق برگردد، به نحوی که برنامه هسته‌ای ایران مجدداً مهار شود ما هم برمی‌گردیم اما این مسئله مبنایی برای مذاکرات بعدی خواهد بود.»   او در ادامه تأکید کرد که مسئله برنامه موشکی ایران باید یکی از موضوعاتی باشد که بر روی میز مذاکره قرار می‌گیرد.

او در مصاحبه‌ای چند ماه قبل‌تر هم گفته بود که چنانچه ایران خواستار رفع تحریم‌ها است باید ضمانت دهد که وارد مذاکره بر سر توافقات متعاقب بر سر مسائل موشکی و منطقه‌ای شود. او در آن مصاحبه گفته بود: «ایرانی‌ها باید واقع‌بین‌تر باشند. تصور کاهش عمده تحریم‌ها از سوی ایالات متحده بدون دریافت ضمانت‌هایی از ایران مبنی بر آغاز مذاکره فوری بر سر توافقی متعاقب که در آن دست‌کم چارچوب‌های زمانی توافق بسط داده شده و مسائل مربوط به راستی‌آزمایی و موشک‌های بالیستیک قاره‌پیما حل شده باشند، غیرعملی است.»

«وندی شرمن»، قائم مقام وزارت خارجه آمریکا هم هنگامی که برای تأیید صلاحیت در مجلس سنا حاضر شده بود تصریح کرد که بازگشت به برجام 2015 ممکن نیست. او گفت: « «من درباره ایران هوشیار هستم. سال 2021، مثل سال 2015 که برجام مورد توافق قرار گرفت نیست. مثل 2016 که برجام اجرا شد هم نیست. واقعیت‌های میدانی تغییر کرده‌اند. ژئوپولتیک منطقه تغییر کرده است.»

از مجموع این اظهارات در واقع اینطور برمی‌آید که دولت بایدن هم بازگشت به برجام را به عنوان فصلی برای جبران عدم اجرای تعهدات خود نمی‌بیند بلکه آن را «سکویی» برای مطالبه تعهدات بیشتر و تحمیل محدودیت‌های بیشتر در زمینه‌های موشکی و منطقه‌ای به ایران می‌بینند و این یعنی اینکه دولت بایدن، ادامه همان خط اوباما و ترامپ است. 

مطالبه ایران، تغییر رفتار غرب

هنگامی که ایران می‌گوید در مذاکرات وین به دنبال دستیابی به یک «توافق خوب» است منظور این نیست که تهران به دنبال ایجاد تغییرات در توافق قبلی و یا رسیدن به توافقی جدید با آورده‌های بیشتر از متن برجام است بلکه، به کلامی ساده، دنبال تغییر رفتار طرف‌های مقابل و ملزم کردن آنها به اجرای تعهداتشان به صورت کامل است. این درخواست ایران هم  نه برآمده از مفروضه‌های ذهنی بلکه مستند به کارنامه عملی 6 ساله طرف‌های غربی در اجرای برجام است.

در سوی مقابل،  آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان که تا کنون به هیچ یک از تعهداتشان در قبال ایران عمل نکرده‌اند هنوز سوادی ادامه مسیر غیرمسئولانه گذشته- یعنی مطالبه انتظارات حداکثری از ایران در ازای پایبندی حداقلی به برجام- را در سر می‌پرورانند و هر گاه با درخواست محکم ایران برای اجرای کامل برجام (و فقط برجام) مواجه می‌شوند از طریق ایجاد هیاهو ایران را به خواسته‌های زیادتر از برجام متهم می‌کنند. 

دور بعدی مذاکرات آشکار خواهد کرد جهان غرب بالاخره از این مسیر به عقب بازخواهد گشت یا خیر. 

بسم الله الرّحمن الرّحیم(۱)

و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین.

خیلی خوش‌آمدید برادران و خواهران عزیز. جدّاً تشکّر میکنم از اینکه این بزرگداشت را اقامه کردید و این حرکت بسیار مفید را انجام دادید. قبل از آمدن به داخل حسینیّه دیدم نمایشگاه را؛ خدماتی که انجام گرفته، خدمات بسیار خوبی است. البتّه از این کارهای جنبی و حاشیه‌ای خیلی در این کنگره‌ها باید انجام بگیرد و ان‌شاءالله موفّق باشید که انجام بدهید.

استان ایلام در دوران دفاع مقدّس، یک دژ مستحکم بود. درست است که بعضی از شهرها و بعضی از مناطق این استان بین دو طرف جنگ، و یک برهه‌ای به دست خبیث منافقین دست‌به‌دست شد ، لکن این استان مثل کوه، مثل همان قلّه‌ی میمک -که بنده رفتم روی آن قلّه و از نزدیک دیدم کار رزمندگان عزیزمان را- در مقابل دشمنِ صدّامیِ خبیث ایستاد. اوّلاً از همه‌ جای کشور زودتر در معرض جنگ قرار گرفت؛ همان‌ طور که آقایان هم گفتند. دشمن قبل از اینکه به تهران و جاهای دیگر به طور رسمی حمله بکند، به ایلام حمله کرد. اوّلین شهید هم که همان شهید «شنبه‌ای»(۲) است که ایشان گفتند؛ قبل از شروع جنگ در ایلام به شهادت رسید، یعنی کلّ استان ایلام جزو اَلسّابقون در دفاع مقدّس است.

بعد هم حوادث کم‌نظیری در استان ایلام به وقوع پیوست که متأسّفانه مردمِ خودمان هم خبر  ندارند، چه برسد به دیگران و خارج و ملّتهای دیگری که مشتاقند حوادث کشور ما را بدانند؛ آنها که هیچ، حتّی مردمِ خودمان هم از خیلی از این قضایا خبر ندارند. یکی همین قضیّه‌ی بمباران مسابقه‌ی فوتبال بچّه‌ها است در سال ۶۵ -بیست‌وسوّم بهمن ۶۵- که این جوانهای ایلامی، دو تیم ایلامی برای بزرگداشت و به یادبود هفتمین سال پیروزی انقلاب، یک مسابقه‌ای به این عنوان درست کردند و تعدادی از مردم هم جمع شدند، تماشا میکردند؛ هواپیمای عراقی آمد بالای سر، از نزدیک یعنی با توجّه به اینکه اینجا چه [برنامه‌ای] هست -نه اینکه همین ‌طور بمب بیندازند و تصادفاً بخورد به زمین فوتبال؛ نه، با توجّه- اینجا را زد و ده‌ بازیکن شهید شدند، داور شهید شد، چند بچّه شهید شدند، بعضی از تماشاچیان شهید شدند؛ این حادثه‌ی کوچکی نیست، این حادثه‌ی بزرگی است؛ جا دارد که این‌ جور حوادث در ابعاد جهانی شناخته بشود، گفته بشود، تکرار بشود. این پیامِ مظلومیّتِ شهدای ورزشکار ما است؛ جرمشان این بوده است که برای [سالگرد پیروزی] جمهوری اسلامی و برای انقلاب، مسابقه تشکیل دادند.

صدّام خبیث به پشتوانه‌ی کدام قدرت، یک چنین جنایات صریحی را بی‌پروا انجام میداد؟ چه کسانی پشتیبانش بودند؟ همان کسانی که این گرگ خونخوار را آن روز پشتیبانی میکردند، امروز دَم از حقوق بشر میزنند، امروز خودشان را متولّی حقوق بشر در همه‌ی دنیا میدانند!‌ این ‌قدر بی‌حیائی و بی‌شرمی در کار این قدرتها هست! چه کسی باید آنها را رسوا کند؟ چه کسی باید این حقایق را بیان کند؟ هنرمندان ما، نویسندگان ما بار سنگینی بر دوش دارند، وظیفه‌ی سنگینی بر عهده دارند. اینها بایستی در قالبهای هنری عرضه بشود به دنیا؛ باید فیلم بسازند. برای همین قضیّه‌ی ورزشگاه باید داستان، فیلم، کتاب، خاطره تولید بشود؛ این کارها باید انجام بگیرد.

یکی از خصوصیّات کم‌نظیر استان ایلام عبارت است از اینکه خانواده‌های دو شهید و سه شهید و چهار شهید و پنج شهید، همین‌ طور تا ده شهیدی که گفتند، در این استان هستند، حضور دارند؛ یک خانواده با ده شهید، یک خانواده‌ با نُه شهید، یکی با هشت شهید، چند خانواده با پنج شهید، با شش شهید؛ اصلاً گفتن اینها در زبان آسان است؟ تصوّرش هم انسان را دچار حیرت میکند. ایلام این ‌جوری است؛ از این خانواده‌ها حضور دارند که خب حالا گفتند که بعضی از کسانِ این خانواده‌ها در این جمع هم حضور دارید که خداوند ان‌شاءالله همه‌ی شما را مشمول رحمت و لطف الهی بکند.

یکی از خصوصیّات دیگر ایلام، حضور همه‌جانبه‌ی همه‌ی قشرها بود؛ از عالِم برجسته‌ی فاضل آنجا، مرحوم آشیخ عبدالرّحمن حیدری (رحمة الله ‌علیه) -که در آن بالای میمک هم با ما بود؛ ما که آمدیم، مرحوم آشیخ عبدالرّحمن در همه‌جا [با ما بود]؛ بنده چند بار آمدم ایلام؛ چه قبل از ریاست جمهوری، چه بعد از آن، ایشان بودند- که تا حیات داشت در میدان جنگ بود، اسلحه می‌بست و به معنای واقعی کلمه آماده‌ی رزم بود، تا عشایر متعدّد ایلام، و مردم عادی ایلام؛ عدّه‌ای که اهل جنگ بودند در میدان حضور داشتند؛ عامّه‌ی مردم هم مقاومت [میکردند]. این را که یکی از آقایان گفتند که [مردم] از شهر مهاجرت نکردند، بنده به چشم خودم در شهر ایلام دیدم؛ هواپیماهای دشمن در یک موعد معیّنی می‌آمدند پشت سر هم شهر را بمباران میکردند، در آن وقت ایلام خلوت بود، کسی نبود، مردم میرفتند به  این بیابانها و جنگلهای اطراف و آنجا بودند، بعد که تمام شد، برمیگشتند به شهر. یعنی این رفتن بیرون شهر و برگشتن به شهر برای مردم یک کار عادی روزمرّه شده بود؛ امّا شهر را ترک نکردند، استان را، خانه را ترک نکردند، ایستادند.

آن وقت در زیر همین بمبارانها و در همین شرایط سخت است که یک نخبه‌ی نابغه‌ای مثل شهید رضایی‌نژاد(۳) تربیت میشود. شهید رضایی‌نژاد، شهید علم، شهید هسته‌ای که آن‌چنان رتبه‌ی علمی دارد که دشمن احساس میکند وجود این آدم برای جمهوری اسلامی مایه‌ی ترقّی و تعالی است و باید او را از بین ببرند؛ می‌آیند جلوی همسر و دختر خردسالش او را شهید میکنند. این دانشمند جوان دوره‌ی کودکی‌اش را  در همین بمبارانها و در همین شرایط سخت در ایلام گذرانده؛ یعنی فشار دشمن و فشار جنگ نتوانسته از بُروز استعدادهای این مردم چیزی کم کند؛ این خیلی مهم است. امثال این شهید رضایی‌نژاد عزیز که شهید علمند و مقامات علمی دارند، اینها مقامات معنوی هم دارند؛ دلیلش هم خود شهادت است؛ چون شهادت را به کسی ارزان نمیدهند.

این [کسی] که شهید شد، این که این رتبه‌ی شهادت به او داده شد، این یک مقدّماتی در وجود انسان، در باطن انسان، در عمل انسان لازم دارد که بدون این به انسان نمیدهند این رتبه را؛ و این جوان دانشمند این مقام معنوی را داشت که شهید شد؛ بدون آن نمیشد شهید بشود.

یک نکته‌ی مهم این است که خب، گفته میشود که استان ایلام سه هزار و اندی شهید تقدیم کرده و استانهای دیگر هم هر کدام به فراخور جمعیّت و وضعیّت خودشان شهدای زیادی را تقدیم کرده‌اند. مفهوم شهادت را بایستی ما درست درک کنیم. درباره‌ی مفهوم شهادت [باید درک کرد که] شهادت فقط قربانیِ جنگ شدن نیست؛ خب در دنیا کسان زیادی هستند که در جنگهای کشورهایشان شرکت میکنند و کشته میشوند؛ بسیاری از آنها هم مثلاً برای دفاع از مرزهای جغرافیایی کشورشان، به‌ عنوان یک انسان میهن‌دوست و میهن‌پرست این کار را میکنند -البتّه بعضی مزدورند امّا عدّه‌ای هم به این عنوان [کشته میشوند]- شهید ما این جوری نیست؛ مسئله‌ی رزمنده‌ی ما که وارد میدان جنگ میشود و حالا یا [کارش] به شهادت یا به جانبازی منتهی میشود یا نمیشود، فقط دفاع از مرز جغرافیایی نیست؛ او در دفاع از مرزهای عقیده، مرزهای اخلاق، مرزهای دین، مرزهای فرهنگ، مرزهای هویّت، در دفاع از این مرزهای مهمّ معنوی وارد میشود؛ البتّه دفاع از مرزهای جغرافیایی کشور هم چیز باارزشی است و ارزش محسوب میشود؛ امّا آن کجا و توأم شدن آن معنا با این معانی مهم و والای دیگر کجا! [مسئله‌ی] شهدای ما این است.

از این بالاتر اگر بخواهیم به مسئله‌ی شهادت نگاه کنیم، شهید ما در واقع مصداق و مظهرِ «اِنَّ اللهَ اشتَریٰ مِنَ المُؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُمُ الجَنَّة»(۴) است؛ یعنی جان خودش را دارد با خدا معامله میکند؛ شهید این است. یا آن آیه‌ی شریفه‌ی «مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضیٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِر»؛(۵) اینها با عهد خود، پیمان خود، با خدای متعال صادقانه رفتار کردند؛ شهید این است؛ یعنی [این] پیمان بستن با خدا است، معامله کردن با خدا است؛ لذا شما می‌بینید که رزمنده‌ی در میدان جهاد فی‌سبیل‌الله با رزمنده‌های متعارف دنیا فرق دارد. در میدان جنگ آن کسانی از شماها که بودید و آن وقت دیدید، حتماً مشاهده کردید، بعضی‌ها هم در کتابها خوانده‌اید که رزمنده‌ی مؤمن در دوره‌ی دفاع ‌مقدّس، همچنین در برخی از خطوط دفاعی دیگر مثل دفاع از حرم یا امثال اینها، وقتی که در حال مجاهدت در میدان جنگ است، اخلاصش بیشتر از حالت معمولی است، توکّلش بیشتر است، تواضعش بیشتر است، مراقبتش از حدود الهی بیشتر است.

در دنیا معمول است که وقتی یک لشکری پیروز میشود در یک شهری، برایشان غارت و چپاول و ظلم و این چیزها یک چیز عادّی است؛ اینجا نخیر؛ اینجا رزمنده‌ی مجاهد فی‌سبیل‌الله در میدان جنگ اگر پیروز هم بشود، اخلاصش و رعایت حدود الهی‌اش اندکی کم نمیشود، بلکه در حال پیروزی، به خاطر شکرانه‌ی پیروزی، این رعایتها بیشتر هم میشود. رزمندگان ما از دشمن که اسیر میگرفتند، همان دشمنی که اسیر ما را از وقتی که گرفته بود تا داخل آن اردوگاهی که اینها را نگه میداشتند، چند بار کأنّه اینها را میکشتند و زنده میکردند، از بس آنها را آزار میکردند -آنجا هم که خب معلوم بود در اردوگاه چه میکنند با آنها- همان آدمها وقتی که اسیر ما میشدند، اگر مجروح بود، رزمنده‌ی ما او را درمان میکرد؛ اگر تشنه بود، به او آب میداد؛ مثل خودش با او رفتار میکرد؛ اینها واقعاً یک چیزهای مهمّی است.

سبک زندگی اسلامی در رفتار رزمندگان ما و شهدای ما یک چیز برجسته‌ای است که واقعاً نمیشود از این صرف نظر کرد. آن قدر نکته‌ی الهام‌بخش در زندگی این شهیدان وجود دارد که واقعاً جا دارد یک تصویر هنرمندانه‌ای از این وضعیّت را هنرمندان ما به دنیا نشان بدهند، و رزمنده‌ی ایرانی را بشناسانند به دنیا و با کارهای هنری و بزرگ در مقابل چشم مردم دنیا قرار بدهند.

این یادبودی که شما فراهم کرده‌اید، بایستی گوش ما را به پیام شهیدان باز کند. شهیدان به ما میگویند: وَیَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون؛(۶) این راه، راهی است که خوف و حزن ندارد، ترس و اندوه ندارد؛ راه خدا است دیگر؛ در این راه بایستی ثابت‌قدم بود، در این راه بایستی با قدرت حرکت کرد، در این راه باید با وسوسه‌های دشمنان متزلزل نشد. ملّت ایران با شنیدن پیام شهیدان باید اتّحاد خود، اتّفاق خود، انگیزه‌ی خود، تلاش خود را بیشتر کند؛ پیام شهیدان به ما این است. مسئولین جمهوری اسلامی با شنیدن پیام شهیدان در این بزرگداشتها، بایستی احساس مسئولیّت بیشتری نسبت به آن امنیّتی بکنند که این شهدا برای ما فراهم کردند و در اختیار ما گذاشتند؛ همه باید احساس مسئولیّت بکنند و همه هم توجّه بکنیم که بدون تلاش، بدون مجاهدت فی‌سبیل‌الله، بدون تحمّل بسیاری از سختی‌ها هیچ ملّتی به جایی نمیرسد؛ حالا [برای] ما هم اگر چنانچه سختی‌هایی هست، ان‌شاءالله تحمّل این سختی‌ها ملّت ایران را به اوج خواهد رساند، به قلّه خواهد رساند.

امیدواریم که ان‌شاءالله خدای متعال همه‌ی شماها را موفّق و مؤیّد بدارد و شهدای عزیز ایلامی و همه‌ی شهدای کشور را مشمول رحمت و مغفرت خودش بکند و امام بزرگوار را که این راه را در مقابل ما باز کرد و این هدایت عمومی را در کشور به وجود آورد، ان‌شاءالله با اولیائش، با هادیان بزرگ دوران تاریخ، انبیا و ائمّه‌ی معصومین (علیهم السّلام) محشور کند و شماها را هم ان‌شاءالله خداوند موفّق کند.

این مطالبی هم که آقایان بیان کردند -این پیشنهادها و درخواست‌ها- البتّه عمدتاً کارهای دستگاه‌های اجرائی است، باید به آنها سفارش کرد؛ خود شما ان‌شاءالله دنبال کنید، ما هم سفارش میکنیم.

والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
 
 
 
در ابتدای این دیدار حجّت‌الاسلام والمسلمین الله‌یار کریمی‌تبار (نماینده‌ی ولیّ‌فقیه در استان و رئیس شورای سیاستگذاری کنگره)، آقای محمّد نوذری (استاندار و رئیس ستاد اجرائی کنگره) و سرتیپ دوّم پاسدار جمال شاکرمی (فرمانده سپاه استان و دبیرکلّ کنگره) مطالبی بیان کردند.
شهید روح‌الله شنبه‌ای، در ۲۰ شهریور ۱۳۵۹ و در زمانی که هنوز جنگ تحمیلی به صورت رسمی آغاز نشده بود، در مقابله با پیشروی نیروهای بعثی در منطقه‌ی مرزی بهرام‌آباد در شهر مهران به درجه‌ی رفیع شهادت نائل آمد.
شهید داریوش رضایی‌نژاد، در یکم مرداد ۱۳۹۰ در مقابل منزل خود ترور شد. 
سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی ۱۱۱؛ «در حقیقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای‌] اینکه بهشت برای آنان باشد، خریده است ...»
سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۲۳؛ «از میان مؤمنان مردانی‌اند که به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا کردند. برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی از آنها در [همین‌] انتظارند ...»
سوره‌ی آل‌عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۷۰؛ «... و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته‌اند شادی میکنند که نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین میشوند.»