emamian

emamian

استاد محسن قرائتی در تفسیر نور به ارائه «نکات ناب» و «پیام های زیبای آیات قرآن کریم» پرداخته که حوزه نیوز در این نوشتار، آیه ۱۸۳ سوره مبارکه آل عمران را در قالب مجموعه «قطره ای از دریا» ارائه می نماید.

    

* آیه

الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَیْنَا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّیٰ یَأْتِیَنَا بِقُرْبَانٍ تَأْکُلُهُ النَّارُ ۗ قُلْ قَدْ جَاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّنَاتِ وَبِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ

    

* ترجمه

کسانی که گفتند: همانا خداوند از ما پیمان گرفته که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم، مگر آنکه (به صورت معجزه) یک قربانی برای ما بیاورد، که آتش (صاعقه آسمانی) آن را بخورد! بگو: (این حرف‌ها بهانه است،) بی‌گمان پیامبرانی پیش از من با دلائلی روشن و (حتی) با همین (پیشنهادی) که گفتید، برای شما آمدند، پس اگر راست می‌گویید چرا آنان را کشتید؟

    

* نکته ها

برخی برای فرار از قبول اسلام، بهانه تراشی نموده و می‌گفتند: خداوند از ما تعهّد گرفته تنها به پیامبری ایمان بیاوریم که حیوانی را قربانی کند و صاعقه‌ی آسمانی آن قربانی را در برابر چشم مردم بسوزاند، تا به پیامبری او یقین کنیم. این آیه نازل شد تا پیامبر صلی الله علیه وآله به آن بهانه تراشان لجوج بگوید: اگر شما راست می‌گویید، چرا به پیامبران قبل از من که علاوه بر انواع معجزات، آنچه را شما درخواست می‌کنید به شما عرضه کردند، ایمان نیاوردید؟

امام صادق‌علیه السلام پس از تلاوت این آیه فرمود: میان یهودیانِ بهانه‌جوی زمان پیامبر اسلام و یهودیانی که انبیا را می‌کشتند، پانصد سال فاصله بوده است، امّا به خاطر رضایت آنان بر قتل نیاکان، خداوند نسبت قتل را به آنان نیز داده است.[۱]

در تورات، کتاب اوّل پادشاهان، باب ۱۸ جمله ۳ و ۴، ماجرای به شهادت رساندن انبیای بنی‌اسرائیل آمده است. همچنین در سِفر لاویان، باب ۹ جمله‌ی دوّم، موضوع قربانی قوچ آمده است.

    

* پیام ها

۱- فرار از پذیرش حقّ را با عناوین مذهبی توجیه نکنید. «انّ ‌اللّه‌عهد الینا اَلاّ نؤمن»

۲- یهود، موسی را آخرین پیامبر نمی‌دانستند، بلکه می‌گفتند: عهد خدا با ما آن بوده است که پیامبر بعدی، چنین وچنان باشد. «عهد الینا... یأتینا بقربان»

۳- انسانی که روحیه‌ی استکباری پیدا کرد، هم به خدا تهمت می‌زند؛ «انّ اللّه عهد الینا» و هم تسلیم هیچ پیامبری نمی‌شود؛ «ألاّ نؤمن لرسول» و هم توقّع دارد که معجزه‌ها، مطابق تمایلات و خواست‌های او باشد. «حتی یأتینا بقربان»

۴- قربانی حیوان، تاریخی بس طولانی دارد. «...بقربان»

۵ - سوابق هر گروه و ملّتی، بهترین گواه بر صدق یا کذب ادّعای آنهاست. «جاءکم... بالبیّنات و بالّذی قلتم»

۶- بهانه‌تراشی مخالفان، در طول تاریخ شبیه هم است. «و بالّذی قلتم»

۷- استدلال و احتجاج پیامبر با یهود، به تعلیم خداوند بود. «قل قد جائکم»

۸ - گاهی برای اثبات یا حقّانیت یک امر یا مصلحت مهم‌تر باید اموالی فدا شود. آری، اگر مالی آتش گرفت ولی چشمی بیدار و یا دلی روشن شد، اسراف نخواهد بود. «قد جائکم رسلی... بالّذی قلتم...»

۹- رضایت بر گناهِ نیاکان، سبب شریک شدن در جرم آنان است. «فلِم قتلتموهم»

     

پی نوشت:

۱) تفسیر برهان، ج ‌۱، ص ‌۳۲۸ ؛ کافی، ج ‌۲، ص‌۴۰۹. (به نقل از تفسیر راهنما)

«مثال های زیبای قرآن»، کتابی است از آیت الله العظمی مکارم شیرازی که به مثال های مختلف قرآن در موضوعان گوناگون پرداخته و حوزه نیوز مطالب کاربردی این کتاب را در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما قرآن دوستان خواهد کرد.

   

* فصل چهاردهم

    

سیزدهمین مثال: شرح صدر

     

خداوند متعال در سیزدهمین مثل از آیه های قرآن مجید، در آیه ۱۲۵ سوره انعام می فرماید: «فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ اَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاِْسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ اَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ کَذلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذینَ لایُؤمِنونَ» آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند، سینه اش را برای [پذیرش] اسلام، گشاده می سازد؛ و آن کس را که به [سبب اعمال زشتش] بخواهد گمراه سازد، سینه اش را آن چنان تنگ می گرداند که گویا می خواهد به آسمان بالا برود؛ این گونه خداوند پلیدی را بر افرادی که ایمان نمی آورند، قرار می دهد!

     

دورنمای بحث

آیه شریفه در صدد بیان زمینه های روحی مردم در پذیرش حق است، آنچه از ظاهر آیه استفاده می گردد این است که: مردم در این جهت متفاوتند؛ بعضی از مردم آن قدر روحشان پاک و قلبشان نورانی است که با اوّلین برخورد با قرآن، با آغوش باز اسلام را پذیرایند و خداوند هم در عوض به آنان شرح صدر می بخشاید. در مقابل، افرادی هستند که زمینه پذیرش حق در آنان نیست و چنانچه تمام قرآن بر آنان خوانده شود، تأثیرگذار نیست؛ از این رو، خداوند قلب آنها را تنگ و تاریک می گرداند.

     

شرح و تفسیر

«فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ اَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاِْسْلامِ» هر کسی را که خداوند بخواهد هدایت کند و او را رهنمون شود، سینه اش را گشاده و فراخ می گرداند و برای دریافت حق به او شرح صدر می بخشاید. به عبارت دیگر، او را دریا دل و با ظرفیّت قرار می دهد. «وَ مَنْ یُرِدْ اَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً» هر کس را که بخواهد گمراه کند، سینه اش را تنگ و تاریک و ظلمانی قرار می دهد؛ به گونه ای که طاقتش سلب می شود و با کوچکترین مشکلی تعادل فکری خویش را از دست می دهد.

«کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ...» آن قدر سینه اش را تنگ و تاریک می گرداند که گویا می خواهد به آسمان پرواز کند؛ یعنی همان گونه که پرواز به آسمان برای انسان بدون وسیله محال است، تحمّل این تاریکی و تنگی نیز برای این عدّه مشکل و محال است و خداوند این گونه پلیدی و کفر را، در دل افراد بی ایمان قرار می دهد.

     

پیام های آیه

      

۱ـ هدایت و ضلالت به دست خداست

     

آنچه مطابق با ظاهر آیه است، این است که هدایت و ضلالت انسانها از طرف خداوند صورت می گیرد و مفهوم آن چیزی جز جبر نیست. در این صورت، اسلام و کفر دو امر غیر اختیاری است و قبول آن به عقیده ما با عدالت خداوند سازگار است. از این رو، برای روشن شدن مطلب، لازم است مقدّمه ای ذکر گردد:

در میان فِرَق و گروههای اسلامی ـ که از سرچشمه زلال ولایت و امامت دور مانده اند ـ گروهی مذهب «جبر» را پذیرفته اند و معتقدند که انسان در کارهای خود اختیاری ندارد. اعتقاد به این مذهب ـ که مخالف عقیده شیعه است ـ مساوی با انکار اصول پنجگانه دین است.

اوّلین اصلی که بر اساس این مذهب نادیده گرفته می شود، عدل الهی است؛ چه این که اگر انسان در کارهایش مجبور باشد، عذاب کافر و ثواب مؤمن بر خلاف عدالت است؛ زیرا نه کافر در کفرش اختیار داشته است؛ و نه مؤمن در ایمانش. به همین جهت، قائلین به جبر عدل الهی را نمی پذیرند.

     

دوّمین اصلی که با اعتقاد به جبر نادیده گرفته می شود، اصل توحید است؛ چه این که خدایی که عادل نباشد و مردم مجبور را بی جهت کیفر و پاداش دهد، شایسته خدایی نیست و نمی تواند این جهان پهناور را ـ که بر اساس نظم و حکمت اداره می شود ـ تدبیر کند.

از این رو، ارسال رُسُل و بعثت پیامبران نیز بی معنا خواهد بود. چه این که انبیا توان هدایت کفّار را ندارند؛ زیرا آنها بی اختیار کفر میورزند، و نیز انبیا بر ایمان مؤمنان بی تأثیرند؛ زیرا با جبری که وجود دارد ـ احتمال انحراف در آنها نمی رود، به عبارتی اوّلی محال است و دوّمی تحصیل حاصل؛ و هر دو از نظر فلسفی غیر ممکن.

امامت نیز ـ که تداوم بخش نبوّت است ـ به دلیل فوق، باطل می شود. آخرین اصلی که با اعتقاد به جبر باطل می گردد، اصل معاد است؛ چه این که معاد مبتنی بر اختیار است. بنابراین، اگر همه انسانها مجبور و بی اختیار باشند، کیفر و پاداش؛ بهشت و جهنّم؛ قیامت و رستاخیز؛ همه و همه بی معنا می شود.

در نتیجه با اعتقاد به جبر نه می توان مسلمان بود؛ و نه اصل اسلام را پذیرفت.(۱) از این رو شیعه باید با تمام وجود خداوند را شاکر باشد که به برکت وجود ائمّه و در پرتو نور ولایت معصومان (علیهم السلام) نه در وادی تاریک «جبر» گرفتار شده است؛ و نه به بیابان ظلمانی «تفوض» قدم گذاشته، بلکه در بین این دو مکتب انحرافی، راه مستقیم و روشنی را انتخاب کرده است.

       

با توجّه به این مقدّمه، آیا آیه مذکور دلیل بر «جبر» نیست؟

آنچه آیه شریفه بر آن دلالت دارد، این است که: گام اوّل هدایت و ضلالت را خود انسان برمی دارد آنگاه، در صورتی که اوّلین گام را به سمت هدایت برداشت، مشمول هدایت الهی می گردد؛ و در صورت دیگر، که اوّلین گام را به سمت ضلالت برداشت، مشمول ضلالت الهی می شود؛ مثلا سلمان فارسی از ایران حرکت می کند و برای رسیدن به سرچشمه نور، سختی ها و مشکلات فراوانی را تحمّل می کند؛ حتّی به بردگی گرفته می شود. تا این که به سرچشمه نور می رسد و مسلمان می گردد. او چون گامهای اوّلیّه را با اختیار خود برداشته بود مشمول هدایت الهی قرار گرفت و خداوند به او شرح صدر و سینه ای گشاده عنایت کرد.

امّا ابوجهل و ابولهب ـ با این که از اوّل در کنار چشمه هدایت بوده اند ـ ولی گامهای اوّلیّه لجاجت و عناد و دشمنی را به اختیار خود و به تبعیّت از شیطان برداشتند و چشم و گوش خود را در مقابل ندای حق بستند. بر این اساس، خداوند نیز آنها را گمراه کرد و قلب آنها را تنگ و تاریک نمود؛ پس هدایت و ضلالت الهی، نتیجه و مجازات گامهای اوّلیّه خود آنهاست. بنابراین، آیه شریفه فوق و دیگر آیات، هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد.(۲)

     

اعجاز علمی قرآن در آیه مَثَل

اگر چه مفسّران جمله «کَاَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ» را کنایه از کار غیر ممکن و محال دانسته اند؛ ولی امروزه با توجّه به پیشرفت علوم بشری و دستیابی به فضا، تفسیر دیگری نیز می توان برای آن جمله بیان کرد که نشانگر اعجاز علمی قرآن مجید است.(۳)

دانشمندان کشف کرده اند که اطراف کره زمین را هوا (اکسیژن) فرا گرفته است، و این هوا از هر طرف تا ارتفاع ۳۰ کیلومتری ادامه دارد؛ ولی آنچه از این اکسیژن ها استفاده می شود، تنها فضای چند کیلومتری پایین آن است؛ چه این که هر چه اکسیژن به طرف بالا برود، استفاده از آن مشکل تر و سبب تنگی نفس می شود.

به همین جهت، کوهنوردانی که به ارتفاعات بلند صعود می کنند، گاهی از اوقات دچار هواگرفتگی می شوند؛ یعنی به همان هوایی می رسند که استفاده از آن مشکل است و باعث تنگی نفس آنها می گردد و چه بسا، سبب بیهوشی و مرگ آنها می شود!

و نیز به همین جهت، هواپیماهایی که در ارتفاع بالا پرواز می کنند، باید به قدری مجهّز باشند که هوای داخل هواپیما را تنظیم کنند؛ در غیر این صورت، مسافران نمی توانند از هوای آن ارتفاع استفاده کنند و اگر دستگاه تنظیم هوا دچار مشکل گردد، مسافران باید از ماسکهای مخصوص که برای چنین لحظاتی تهیّه شده است، استفاده کنند وگرنه هواپیما مجبور است برای حفظ جان مسافران در ارتفاع پایین به پرواز خود ادامه دهد.

در آن هنگامی که آیه فوق نازل شد، انسان از این مسأله علمی مهم بی اطّلاع بود؛ ولی قرآن مجید در آن زمان (۱۴۰۰ سال پیش) پرده از این راز علمی برداشت و قابل استفاده نبودن هوای آسمانها را بیان کرد و انسانهای گمراه را به کسانی تشبیه کرد که در چنین هوایی تنفّس می کنند و دچار تنگی نفس می شوند.

    

۳ـ شرح صدر

 

وقتی حضرت موسی (علیه السلام) به مقام نبوّت نائل شد، چند چیز از خداوند طلب کرد؛ یکی از آنها شرح صدر بود (قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی...) (۴)

و نیز پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بی آن که تقاضا کند ـ این نعمت بزرگ الهی را از خداوند متعال دریافت نمود (اَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکْ؟) (۵)

     

خلاصه این شرح صدر چه معنایی دارد؟

«صدر» در اینجا به معنای سینه نیست، بلکه به معنای روح و فکر است؛ بنابراین «شرح صدر» به معنای داشتن فکر و روح باز است؛ یعنی کسی شرح صدر دارد که دارای تفکّر عمیق، صبر و حوصله زیاد و فکر و روحی وسیع باشد؛ به گونه ای که در برابر سخت ترین حوادث نلغزد. به همین جهت، شرح صدر یکی از لوازم مهمّ ترقّی و تعالی به سوی خدا شناخته شده است.

     

پیامبر(صلی الله علیه وآله) و همسایه یهودی

یکی از همسایگان آن حضرت ـ که مردی یهودی بود ـ هر روز به هنگام عبور آن حضرت، از بالای بام به بهانه ریختن خاکروبه ها در کوچه، خاکستری همراه با آتش بر سر و صورت آن حضرت می ریخت. این برنامه هر روز ادامه داشت؛ تا آن که روزی پیامبر (صلی الله علیه وآله) از کوچه گذشت و متوجّه خاکستر همسایه یهودی نشد. آن حضرت کنجکاو گشته، علّت آن را جویا شد. اصحاب و یاران عرض کردند: بحمداللّه مریض شده است و در بستر بیماری به سر می برد؛ پیامبر به قصد عیادت به طرف منزل یهودی حرکت کرد، هنگام در زدن، همسر آن مرد یهودی از پشت در منزل گفت: کیست؟ حضرت جواب داد: پیامبر اسلام! زن گفت: کارت چیست؟ حضرت فرمود: به عیادت شوهرت آمده ام! زن بی اختیار در را باز کرد. حضرت داخل شد و کنار بستر یهودی قرار گرفت. پیامبر (صلی الله علیه وآله) با احوالپرسی به گونه ای برخورد کرد که گویا این یهودی هیچگونه اذیّت و آزاری نسبت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)روا نداشته است!

وقتی یهودی این شرح صدر و گذشت و اغماض پیامبر (صلی الله علیه وآله) را دید، عرض کرد: یا رسول اللّه! آیا این برخورد جزء برنامه دین توست، یا از اخلاق شخصی شماست؟ حضرت فرمودند: جزء برنامه دین اسلام است.

    

من بد کنم و تو بد مکافات کنی *** پس فرق میان من و تو چیست بگو

     

از این نمونه، در زندگی پیامبران، امامان و عالمان دینی فراوان است.

مثلا شخصی در شیراز، نامه ای به یکی از علمای آن شهر می نویسد و بی اندازه آن عالم را مورد فحّاشی و هتّاکی قرار می دهد. آن عالم روز بعد نویسنده آن نامه را دیده، به او می گوید: نامه ای به من نوشته بودی آن را انداختم.(۶)

ظاهراً مشکل مالی داشتی؛ این پول را بگیر ان‌شاءاللّه مشکلت با آن حل شود! نویسنده نامه خوشحال شده، با خود می گوید: «خوب شد آقا نامه ما را مطالعه نکرده است!»

بنابراین، یک انسان مسلمان باید با تأسّی به پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) دارای شرح صدر، سینه گشاده و دریا دل باشد. با همّت بلند ناملایمات را تحمّل کرده، با کوچکترین مشکل ناسپاسی نکند و انتقام جویی و کینه جویی را پیشه خود قرار ندهد.

           

پاورقی:‌

۱- سوره حدید، آیه ۴ و آیه ۷ سوره مجادله نیز به همین مضمون دلالت دارد.

۲- این جمله در آیات زیادی از قرآن مجید از جمله آیه ۱۱۹ آل عمران آمده است.

۳- سوره غافر، آیه ۱۹.

۴- سوره زلزل، آیه ۷ و ۸.

۵- سوره کهف، آیه ۴۹.

۶- سوره زخرف، آیه ۳۶.

هر کدام از ما در روز قیامت رتبه‌ای داریم و در مرتبه خودمان قرار می‌گیریم. اما این رتبه‌ها در گرو سبک زندگی، افکار و منش ما در این دنیا است. در عین حال رتبه‌بندی در عالم بعد از مرگ یعنی هم در برزخ و هم در قیامت، با رتبه‌بندی‌هایی که ما در این دنیا داریم، بسیار متفاوت است. ممکن است شخصی در این دنیا پول و ثروت زیادی داشته باشد، اما در آن عالم از نظر درجه بسیار پایین‌تر از افراد فقیر قرار بگیرد. یا ممکن است کسی در این دنیا تحصیلات بالایی داشته باشد اما در قیامت درجه و رتبه خوبی نداشته باشد. همچنین فردی در این عالم پست ریاست داشته باشد ولی در عالم باقی در خدمت مرئوسان خود باشد.

همه این رتبه‌بندی‌ها که در قیامت و برزخ تعیین می‌شود، معیار حقیقی خود ماست. یعنی همه چیز بر اساس کارها و فکرها و نیت‌های ما تعیین می‌شود. برعکس این دنیا که ممکن است کسی از راه دزدی، برداشتن ناحق از بیت‌المال، کلاه‌برداری، احتکار، کم‌فروشی یا گران‌فروشی و هر روش غلط دیگری صاحب دارایی و ثروت شود و خیال کند که خوشبخت شده است. اما بدبخت‌ترین مردم همین افراد هستند که فریب گناه خودشان را می‌خورند.

 

در عالم قیامت چند عامل اساسی وجود دارد که رتبه هر کدام از ما را مشخص می‌کند.

1. سبک زندگی دینی: یکی از عوامل رتبه‌بندی در برزخ و قیامت، کارهای خوب و اعمال صالح است. آن طور که امام علی نقی علیه السلام فرموده‌اند: «معیار سنجش مردم در دنیا به مال و دارایی آن‌هاست و در قیامت به اعمالشان.» هر قدر که ما کارهای خیر بیشتری در دنیا انجام بدهیم، در قیامت رتبه و درجه بالاتری داریم. در عین حال هر اندازه که گناهان ما بیشتر باشد، رتبه خود را قیامت پایین‌تر آورده‌ایم.

2. خوش اخلاقی با مردم: یکی دیگر از معیارهای سنجش رتبه در قیامت برای ما، خوش اخلاقی است. همان طور که پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله فرمودند: «در قیامت در ترازوی اعمال شخصی چیزی بالاتر از حسن خلق قرار داده می‌شود.» به این ترتیب خوش‌خویی و مدارا با مردم نه تنها ارزش ما را کم نمی‌کند، بلکه ملاکی است که رتبه را در قیامت ارتقا می‌دهد.

نبی مکرم اسلام در حدیث دیگری هم درباره اهمیت خوش اخلاقی و تأثیر آن در رتبه ابدی و پایدار ما فرموده‌اند: «سرلوحه نامه اعمال مؤمن، اخلاق خوب اوست.»

3. انس با قرآن:در این میان، یک نکته بسیار مهم وجود دارد که رتبه‌های ما را در قیامت بالا می‌برد و آن هم، میزان انس ما قرآن کریم است. متأسفانه این روزها گاهی دیده می‌شود که قرآن در برخی از خانه‌ها و جمع‌ها مهجور واقع می‌شود. این در حالی است که اگر ما بدانیم انس با قرآن تا چه اندازه موجب ارتقای مقام معنوی ما خواهد شد، بیشتر به تلاوت قرآن می‌پردازیم و در آیات آن تدبر و تأمل می‌کنیم و در زندگی دستورات قرآنی را به کار می‌گیریم.

در روایتی از امام محمدباقر علیه السلام نقل شده که فرمودند: «در روز قیامت قرآن در بهترین صورت وارد می‌شود و به مؤمن می‌گوید بخوان و بالا برو.»

باید دقت داشت که تلاوت و قرائت قرآن از اهمیت بالایی برخوردار است و نباید نسبت به آن غفلت کنیم. اما باید بدانیم که تلاوت زمانی مؤثر واقع می‌شود که ما به دستورات قرآن عمل کنیم و آموزه‌های قرآنی را در زندگی به کار ببندیم.

آن طور که بزرگان دینی می‌گویند، این مطلب که قرآن کریم به عنوان میزان و معیاری در قیامت عنوان شده است، به این دلیل است که قرآن در قلب و عمل انسان عینیت پیدا کرده باشد. در غیر این صورت قرائت ظاهری و لفظی بدون اعتقاد و عمل این مقامات را در پی ندارد.

امام علی (علیه السلام):


اَلصَّـدیقُ الصَّدُوقِ مَنْ نَصَحَکَ فی ‏عَیْبِکَ، وَ حَفِظَکَ فی غَیْبِکَ وَ آثَرَکَ عَلی نَفْسِهِ.


دوست راستین کسی است که نسبت به عیب هایت نصیحت و خیرخواهی کند و پشت سرت، آبرویت را حفظ کند و تو را بر خویش مقدّم بدارد و ایثار کند.


میزان الحکمة: ج ۵، ص ۳۱۱

 

 

کانال تلگرامی «صابرین نیوز» امروز (چهارشنبه) اعلام کرد که پایگاه آمریکایی «عین الاسد» در استان «الانبار» عراق با موشک هدف گرفته شده است.

برخی از رسانه‌های دیگر از جمله «المیادین» از شنیده شدن صدای انفجارهای شدید در این پایگاه در پی حمله موشکی خبر دادند.

بر اساس گزارش‌ها، پدافند هوایی پایگاه عین‌الاسد در مقابله با این حمله ناموفق بوده و شعله‌های آتش و دود برخاسته از پایگاه دیده می‌شود.

تیپ «ثأر المهندس» (انتقام ابومهدی المهندس) در بیانیه‌ای مسؤولیت این حمله را بر عهده گرفت و اعلام کرد، در ساعت ۱۲:۳۳ (به وقت محلی) پایگاه عین الاسد را با ۳۰ موشک گراد هدف گرفته و این موشک‌ها با دقت به هدف خورده است.

سخنگوی ائتلاف بین‌المللی موسوم به ائتلاف ضد داعش به فرماندهی آمریکا مدعی شد، این پایگاه به ۱۴ موشک هدف گرفته شده است.

  وی همچنین از زخمی شدن سه نظامی در این پایگاه امریکایی خبر داد اما صابرین نیوز اعلام کرد، بر اساس آمار اولیه دستکم پنج نظامی زخمی شده‌اند.

بالگردهای آمریکایی به صورت گسترده بر فراز عین الاسد به پرواز درآمده‌اند.

 

 

نیروهای آمریکایی در پاسخ، منطقه «البغدادی» در استان الانبار را که گویا موشک‌ها از آنجا شلیک شده، هدف گرفتند.

واحد توپخانه نیروهای آمریکایی همچنین یک مسجد در شهر «هیت» در استان الانبار و در نزدیکی عین الاسد را هدف حملات کور خود قرار داد.

 

دوشنبه هفته جاری نیز  منابع آگاه از حمله راکتی به پایگاه هوایی عین الاسد در استان الانبار واقع در غرب عراق خبر دادند.صابرین نیوز درباره جزئیات این حمله راکتی با انتشار تصاویری نوشت: «هشت راکت ۱۰۷ میلیمتری از تقاطع هیت - کبیسه به سوی پایگاه عین‌الاسد شلیک شد. از این تعداد، چهار راکت مستقیما، به بخش نظامی آمریکایی این پایگاه اصابت کرد».

وحدت طلبی، در سیره عملی و رفتار آن حضرت نیز به راحتی مشاهده می شود؛ چنان که در مقابل حق به غارت رفته ی خویش ۲۵ سال سکوت کرد و با آن که خار در چشم و استخوان در گلو خانه نشین شده بود، از هیچ تلاشی برای اتحاد مسلمانان دریغ نورزید.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، کتاب «پرسمان علوی» اثری از مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی مذاهب اسلامی و با همکاری ستاد پاسخگویی به مسائل مستحدثه دینی است که بخش های گوناگون این کتاب در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما فرهیختگان می گردد.

    

مرور زمان بسیاری از چهره های بزرگ تاریخی را کهنه و یا به فراموشی می سپارد و جز نامی از آنان در لابلای تاریخ نمی گذارد، اما در این میان برخی از چهره ها را نه تنها مرور زمان کهنه نمی کند بلکه روز بروز آنان را روشن تر و زنده می سازد.

یکی از کسانی که مرور زمان وجود او را روشن تر و نیاز به شناخت وی را ضروری تر می سازد، انسان کامل، امام علی بن ابیطالب(علیه السلام)می باشد.

بدون تردید امروزه انسان های تشنه عدالت و معنویت بیش از هر روز دیگر به الگو قرار دادن شخصیت حضرت امیر(علیه السلام) نیازمند است و این امر بستگی به شناخت و آگاهی همه جانبه از افکار، اندیشه ها و سیره و منش آن حضرت می باشد.

امید است که پروردگار بزرگ زمینه های الگوگیری آن حضرت را بیش از این به ما عنایت فرماید. از آنجا که پیرامون شخصیت بزرگان و افکار و سیره آنان پرسش ها و گاه در اثر فاصله زمانی ابهاماتی پدید می آید، شایسته است که به آنها پاسخ داده و ابهامات برطرف شود.

بدین جهت پرسش های رسیده از مناطق مختلف که مربوط به حضرت علی(علیه السلام)می باشد توسط معاونت پژوهش مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی مذاهب اسلامی جمع آوری و به صورت کتاب در خدمت شیفتگان آن حضرت عرضه می شود.

     

* دیدگاه امام علی (علیه السلام) نسبت به وحدت امت اسلام چگونه است؟

    

وحدت و یکپارچگی امت اسلام نزد امیرمؤمنان (علیه السلام) از جایگاه و اهمیت ویژه ای برخوردار است و اهتمام آن حضرت در حفظ یکپارچگی مسلمانان بر کسی پوشیده نیست.

علی(علیه السلام) را بی گمان می توان بزرگ ترین منادی وحدت امت رسول الله(صلی الله علیه وآله) نامید و پژواک وحدت خواهی را از کلام و رفتار او شنید.

آن حضرت در تبیین جایگاه ارزشی و اهمیت فوق العاده وحدت و نقش مخرّب تفرقه و جدایی، خطاب به مردم کوفه می فرماید: «آگاه باشید که شما اکنون دست از رشته اطاعت کشیدید و با زنده کردن ارزش های جاهلیت، دژ محکم الهی را در هم شکستید، در حالی که خداوند بر امت اسلامی با وحدت و برادری منت گذارده بود تا در سایه آن زندگی کنند؛ نعمتی بود که هیچ ارزشی را همانند آن نمی توان تصور کرد...».

    

آن حضرت اعتقاد به خدای سبحان و تمسک به کتاب، شریعت و پیامبر واحد را محور گردهمایی مسلمانان و عروة الوثقای آنان می داند، و اجرای صحیح قوانین شریعت و پیروی از رهبری را عامل تداوم و بقای آن می شمرد، و سرپیچی و تمرد از دستورات رهبری را عامل تضعیف و متلاشی شدن آن معرفی می کند.

آن حضرت در یکی از خطبه های خود می فرماید: «پیروزی و شکست اسلام، به فراوانی و کمی طرفداران آن نبود. اسلام، دین خداست و هموست که آن را پیروز ساخت... .

جایگاه رهبر، چونان ریسمانی محکم است که مهره ها را متحد ساخته، به هم پیوند می دهد. اگر این رشته از هم بگسلد، مهره ها پراکنده و هر کدام به سویی افکنده خواهند شد... . عرب امروز، گرچه از نظر مقدار اندکند، اما به نعمت اسلام فراوان اند و با اتحاد و هماهنگی عزیز و قدرتمند می باشند».

     

وحدت طلبی، در سیره عملی و رفتار آن حضرت نیز به راحتی مشاهده می شود؛ چنان که در مقابل حق به غارت رفته ی خویش ۲۵ سال سکوت کرد و با آن که خار در چشم و استخوان در گلو خانه نشین شده بود، از هیچ تلاشی برای اتحاد مسلمانان دریغ نورزید. امام علی(علیه السلام) آن زمان که سستی مسلمانان را در جنگ با مرتدان مشاهده کرد، با خلیفه اول بیعت نمود.

شاهد این مطلب، گفتار عثمان خطاب به امام(علیه السلام) است که گفت: «اگر تو بیعت نکنی، مسلمانان متفرق شده و کسی به دستور خلیفه برای جنگ با مرتدان نخواهد رفت».

آن حضرت در جواب نامه ابوموسی اشعری درباره حکمیت می نویسد: «پس بدان در امت اسلام هیچ کس وجود ندارد که به وحدت امت محمد(صلی الله علیه وآله) و به انس گرفتن آنان به یکدیگر از من دلسوزتر باشد. من در این کار پاداش نیک و سرانجام شایسته را از خدا می طلبم و به آنچه پیمان بسته ام وفادارم».

      

کوتاه سخن آن که علی(علیه السلام) بزرگ ترین منادی وحدت امت اسلامی بوده است که در راه تحقق و تداوم وحدت از هیچ تلاشی دریغ نورزیده است.

پیر حبیب الله شاه چشتی در مراسم جشنی که به مناسبت سالروز ولادت امام رضا(ع) در کویته پاکستان برگزار شد، اهل سنت واقعی را  عاشق آل محمد(ع) دانست.

مراسم جشنی در سالروز ولادت امام هشتم علی ابن موسی الرضا علیه السلام با همت حجت الاسلام والمسلمین مقصود علی دومکی سخنگوی مرکزی مجلس وحدت مسلمین پاکستان برگزار شد و با سخنرانی سید حبیب الله شاه چشتی رئیس جماعت اهل سنت در بلوچستان پاکستان، حجت الاسلام و المسلمین سید هاشم موسوی امام جمعه شهر کویته و مقصود علی دومکی سخنگوی مرکزی مجلس وحدت مسلمین پاکستان روز گذشته در حوزه علمیه خاتم النبیین(ص) شهر کویته پاکستان ادامه یافت .

پیرحبیب اله  چشتی از روحانیان برجسته اهل سنت در سخنانی با بیان این که عشق آل محمدجزئی ازایمان است واهل سنت واقعی کسی است که عاشق آل محمد(ع) باشد،ابرازداشت: زیارت امام رضا(ع) عبادت عظیمی است،چون آن امام همام(ع)  فرزند و وارث پیامبر(ص) ورهبروراهنمای انسانها هستند.

حجت الاسلام والمسلمین دومکی در سخنانی با تاکید به این که آل محمد(ع) درهرزمان ومکانی برای نجات و بقای اسلام خود را فدا و قربانی کرده اند، اظهار داشت: آل محمد(ع) بااخلاق کریمانه خود جهان رابه سوی دین خدادعوت کردند،قرآن کریم واحادیث شکل وتجسم عملی اخلاق آل محمد(ع) است.

وی افزود: فرزند رسول حضرت امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام بخاطر اخلاق کریمانه خود، بعنوان عالم آل محمد(ع) شناخته می شوند.

حجت الاسلام والمسلمین سید هاشم موسوی امام جمعه شهر کویته نیز با اشاره به این که زندگی امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام مشعل راه برای ما است، ابراز داشت: امام رضا(ع) در برابر سران فاسق بنی عباس از ارزش های دینی و اصول اسلامی محافظت کرد.

پیر نورالحق قادری، وزیر امور مذهبی پاکستان گفت: سیره پیامبر اکرم (ص) به عنوان متن درسی در برنامه آموزشی شامل خواهد شد.

 وی گفت: دولت متعهد است تا نسل جدید را با تعالیم قرآن کریم آشنا کند لذا سیره النبی (ص) را به عنوان متن درسی در برنامه آموزشی کشور قرار خواهد داد.

 روز پنجشنبه وی ریاست جلسه اختتامیه مسابقات حفظ ملی قرآن را بر عهده داشت و به همین مناسبت گواهینامه هایی را به برندگان و حافظان مقام اول، دوم و سوم اعطا کرد.

 وزیر امور مذهبی پاکستان گفت: کسانی که در موضوع قرآن کریم کار می کنند، پاداش بزرگی می گیرند و هیچکس را نمی توان از نعمات و برکات قرآن کریم محروم کرد. 

 پیر نورالحق قادری گفت: همه کودکان، خانم ها و آقایان شرکت کننده در این مسابقه و والدین آن ها بسیار خوشبخت هستند چون در روز قیامت، حافظ و قاریان جایگاه بسیار والایی خواهند داشت.

 وی گفت: افرادی كه قرآن کریم رامیخوانند،فرشتگان را شاهد خود قرار میدهند و ما باید عشق وعلاقه خودرانسبت به قرآن کریم حفظ کنیم،زیراعشق وعلاقه به قرآن کریم روش امت اسلامی است.

وی گفت: بزرگان امت اسلامی ما با قرآن کریم رابطه ویژه ای داشتند. 

 وی به عشق و علاقه خود به قرآن کریم اشاره کرده و گفت: من همیشه قرائت قرآن کریم از قاریان مختلف را گوش می دهم.

 وی افزود: دولت متعهد است نسل جدید را نسبت به آموزه های قرآن کریم آگاه کند.
 نور الحق گفت: عمران خان، نخست وزیر پاکستان همیشه در مورد ترویج قرآن کریم و سیره پیامبر اکرم (ص) صحبت به میان می آورد. 

وی گفت: دولت فعلی ترجمه ای به اتفاق آراء از چهار فرقه اسلامی به همراه ترجمه اردو را آماده کرده است و سیره النبی (ص) را به عنوان متن درسی در برنامه آموزشی قرار خواهد داد.

* معنای واژه مشورت

واژه «شور» در لغت به معنای مکیدن زنبور از شیره گل‌ها و بیرون آوردن و استخراج نمودن عسل از کندوها توسط انسان، است.

و کلمات «شور، تشاور، مشاوره، مشورت» در اصطلاح به معنای استخراج رای و نظر صحیح می‌باشد. گویا انسان‌ها، از راه مشاوره، بهترین نظریه‌ها را جذب می‌کنند. (تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج18، ص92 و تفسیر نور، محسن قرائتی، ج2، ص213)

* اهمیت مشاوره

قرآن کریم، مشورت نمودن را یکی از صفات نیک مومنان شمرده است. آنان در به‌دست آوردن نظر صحیح، با صاحبان عقل به رایزنی می‌پردازند و تلاش می‌کنند از میان نظرات گوناگون، بهترین آنها را گزینش نمایند. (زمر 18 - شورا 38) (تفسیر المیزان همان ص93)

1- اصولا افراد و خانواده‌هایی که کارهای مهم خود را با مشورت و صلاح‌اندیشی یکدیگر انجام می‌دهند و با صاحب‌نظران به رایزنی و مذاکره می‌نشینند، کمتر گرفتار «لغزش و خطا» می‌گردند.

امرهم شوری برای این بود/ کز تشاور، سهو و کژ کمتر بود  (مثنوی مولوی، دفتر ششم)

2- به عکس، زنان و مردانی که گرفتار استبداد رای هستند و خود را بی‌نیاز از افکار دیگران می‌پندارند، هرچند از نظر فکری فوق‌العاده نیز باشند، در اغلب موارد گرفتار اشتباهات بزرگی شده و در نهایت از عملکرد خود پشیمان می‌شوند.

مشورت در کارها واجب شود/ تا پشیمان در آخر کم بود  (مولوی، دفتر دوم)

3- استبداد رای، شخصیت آدمی را در میان توده مردم ضایع می‌کند و افکار را در مسیر جریان رشد متوقف می‌سازد و استعدادهای آماده را بلااستفاده می‌کند و به این ترتیب بزرگ‌ترین سرمایه‌های انسانی یک خانواده از دست می‌رود.
مرحوم طبرسی مفسر عالی‌مقام می‌گوید: مشاوره وسیله‌ای است برای جلوگیری کردن از صفت خودکامگی. (میناگر عشق، کریم زمانی ص824)

4- افرادی که در انجام کارهای مهم خود با دیگران مشورت می‌کنند، اگر در کارشان موفق شوند، از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، کمتر مورد «حسادت» واقع می‌گردند. زیرا مشاورین موفقیت آنها را نیز از خودشان می‌دانند و معمولا نسبت به کاری که خودشان در آن شریک‌اند، حسد نمی‌ورزند.

و چنانچه در کارشان نتیجه مطلوب حاصل نشود، مشورت‌دهندگان زبان و اعتراض و ملامت نمی‌گشایند، زیرا انسان‌ها به سرانجام کار خودشان، نه تنها اعتراض نمی‌کنند، بلکه دل‌سوزی و غم‌خواری نیز خواهند داشت.

5- یکی دیگر از فوائد مشورت، این است که زن و شوهر، ارزش شخصیت افراد و میزان دوستی و دشمنی آنها را با خودشان درک خواهند کرد. و این شناسایی راه را برای موفقیت آنان در زندگی هموار می‌کند.

و شاید مشورت‌های پیامبر(ص)، با آن قدرت فکری فوق‌العاده که در حضرتش وجود داشت، به‌‌خاطر مجموع این جهات بوده است.

پیامبر(ص) فرمود: «هیچ‌کس، هرگز با مشورت کردن، بدبخت نشد و هیچ فردی با خودرایی خوشبخت نشده است.»

امام علی(ع) نیز فرمود: «کسی که استبداد رای داشته باشد، هلاک و ضایع می‌شود و کسی که با اشخاص بزرگ، مشورت کند، در عقل آنها شریک شده است.» (تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج3، ص144-145)

ورچه عقلت هست با عقل دگر/ یار باشی، مشورت کن ای پدر  (مثنوی مولوی دفتر دوم)

با دو عقل از بس بلاها وارهی/ پای خود بر اوج گردون‌ها نهی (همان دفتر چهارم)

مشورت ادراک و هشیاری دهد/ عقل‌ها مر عقل را یاری دهد (همان دفتر اول)

رسول خدا(ص) برای رای و نظر مردم ارزش زیادی قائل بود، تا آنجا که برای احترام آنان، گاهی از نظر خود صرف‌نظر می‌کرد.

در جنگ احد با اینکه رای حضرت این بود که داخل شهر با دشمن مبارزه کنند، اما در نهایت پیشنهاد جوانان را پذیرفت و عملیات دفاع را در خارج از شهر مدینه سامان داد. با اینکه در این جنگ، پیروزی نصیب مسلمانان نشد، اما هیچ‌کس را به‌خاطر این نتیجه سرزنش و ملامت نکرد. (تفسیر نمونه همان ص144)

* مشاوره با خدمتکار

امام رضا(ع) فرمود: در عین اینکه پدرم (امام موسی کاظم(ع)) از همه عاقل‌تر بود،‌ با این حال گاهی با خدمتکار سودانی خود به مشورت می‌نشست. از امام(ع) پرسیدند: آیا شما هم با این‌گونه افراد مشورت می‌نمایید؟ فرمود: آری، چه‌بسا خداوند حق و موارد دلخواه ما را بر زبان او جاری می‌سازد. (میزان الحکمه، ج5، ص211)

* مشاوره با گروه مهاجر و انصار درباره جنگ

معاویه از بیعت با امیر‌المومنین(ع) خودداری کرد. امام با فرستادن نامه‌هایی کوشید او را از مخالفت باز دارد. اما او به هیچ وجه زیر بار نرفت.

امام(ع) مهاجر و انصار را به جلسه‌ای عمومی دعوت کرد و مسئله جنگ با معاویه را با آنان به مشورت گذاشت. اکثر حاضرین رای به جهاد دادند و برخی نیز مانند عدی بن‌حاتم، می‌گفتند، مشکل سیاسی را با نامه حل کنید.

امام علی(ع) نظر اکثریت را پذیرفت و در نامه‌ای به کارگزاران خود در اطراف کشور اسلامی از آنها برای جهاد با اهل شام کمک خواست و سپس لشکر خود را به طرف صفین حرکت داد. (داستان‌های روایی، سیداحمد فاضل بیارجمندی ص686- 687)

* مشاوران صالح

بدیهی است که برای مشاوره باید از کسانی استفاده کنیم که اهلیت آن را داشته باشند. در این جا به اختصار برخی از مهمترین ویژگی‌های مشاوران صالح را متذکر می‌شویم.

1- عاقل بودن:

مشاور محترم نسبت به طرفین نزاع، تعصب خاصی نداشته باشد. زیرا ممکن است برخی از مشاوران و خویشان نزدیک، از روی تعصب، کفه ترازو را به نفع یک طرف سنگین‌تر کند.

او باید دارای فکری آزاد و منشی برادرانه و دل‌سوزانه بوده باشد. در یک کلام فردی متدین و علاقه‌‌مند به گشودن گره‌های زندگی باشد.

2- آگاهی و دانایی:

مشاور مورد نظر باید نسبت به موضوع مورد بحث، آگاهی لازم را داشته باشد. ورود بدون علم کافی در مسائل خانوادگی، نه تنها به حل مسائل کمکی نمی‌کند، بلکه به پیچیدگی‌های آن نیز می‌افزاید.

3- رازداری و امانت‌داری:

مشاور باید امین خانواده باشد، تا عیب و نقص و اسرار نهان آن‌ها را فاش نسازد. اطلاعات درون زندگی زن و شوهر، برای مشاور محترم حکم امانت را دارد. او در حفظ این امانت باید متعهد و کوشا باشد و با افشاء آن‌ها نباید خیانت در امانت کند. (میزان‌الحکمه، محمدی ری‌شهری، ج 1 ص 557 و نصایح لقمان‌حکیم، سید هدایه‌الله مسترحمی ص 77، 199، 200)

* مشاوران ناصالح

مسلم است که هرکسی نمی‌تواند، طرف مشورت قرار بگیرد. زیرا گاهی خود آنان نقاط ضعفی دارند که مشورت با ایشان مایه بدبختی و عقب‌افتادگی است.

به ما سفارش شده است که با گروه‌های زیر هرگز مشورت نکنید:

1- انسان بخیل:

زیرا او شما را از انفاق و کمک به دیگران باز می‌دارد. و پیوسته آدمی را از فقر می‌ترساند. چنین آدمی خانواده را از رسیدن به اهداف متعالی خود، مانع می‌شود.

2- انسان ترسو:

زیرا او شما را از انجام کارهای مهم و بزرگ، باز می‌دارد. و راه‌ حل مشکلات را برایتان تنگ می‌نماید.

3- انسان حریص:

زیرا او به خاطر به دست‌ آوردن مال و ثروت و یا کسب مقام و منافع شخصی، راه ظلم و ستم را در نظر شما زیبا و موجه جلوه می‌دهد.

4- دروغ‌گو:

زیرا او مانند سراب، مسیر دور را نزدیک و مسیر نزدیک را دور نشان می‌دهد. (میزان‌الحکمه همان و تفسیر نمونه همان ص 146)

* طرح مشکل

در زمان‌های نه چندان دور، اختلافات خانوادگی با کمک ریش‌سفیدان و بزرگ‌ترهای فامیل، حل و فصل می‌شد. آن‌ها با راهنمایی‌های پدرانه خود میان زن و شوهر، آشتی و صلح برقرار می‌کردند. و این گونه همسران با یکدیگر، بدون پرداخت هزینه‌های سنگین مالی و آبرویی، زندگی شیرین و خوشی داشتند.

اما امروز، اولاً زن و شوهر به علت وجود مشغله‌های گوناگون، کمتر فرصت پیدا می‌کنند که با هم گفتگو و مباحثه و هم‌دلی نمایند.

ثانیا، اندک فرصتی را هم که می‌یابند کنار هم باشند، چه بسا خودشان را سرگرم فضای مجازی می‌نمایند. بنابراین اگر مسائلی هم در زندگی زناشویی داشته باشند، هم‌چنان لاینحل باقی می‌ماند. ثالثاً آن هنگام هم که نیاز به مشاوره دارند، برای آن باید هزینه سنگین پرداخت کنند و برخی خانواده‌‌ها نیز به خاطر ناتوانی‌ مالی و بلکه برای صرفه‌جویی از خیر مشاور نیز می‌گذرند.

* راه حل مشکل

به نظر می‌رسد که در مرتبه اول بدون تردید، خود همسران بهترین و مناسب‌ترین افراد برای مشاوره با یکدیگرند. برادر و خواهر گرامی، بسیار بسیار ضروری است که برای گفتگو و هم‌‌اندیشی با همسر خود، وقت فراوانی صرف نماییم. هر اندازه با هم باشیم، باز هم کم است، کلید حل معضلات زندگی دست خودمان است. اگر لازم باشد، باید مرخصی‌کاری گرفت تا با همدیگر بیشتر همزبانی و همدلی کنیم.

موقعی که همسرم با من حرف می‌زند، حواسم را باید کاملا جمع کنم، روبه‌روی او بنشینم و مستقیم به او نگاه کنم و با تکان دادن سر و صورت گفته‌های وی را بیشتر مورد توجه قرار دهم.

وسط صحبت‌های او خودم را مشغول کاری نکنم. خوب به حرف‌هایش گوش کنم. این را مطمئن باش که با همین روش خیلی از مسائل داخلی شما قابل حل است. و نیازی به مشاوره بیرونی نیست. بنده خانواده‌هایی را سراغ دارم که بعد از گذشت بیش‌ از سی، چهل سال هنوز مشاوری غیر از خودشان به درون منزل راه پیدا نکرده است.

در مرتبه بعد، پدران و مادران و اقوام نزدیک، برای امر مشاوره مناسب‌تر هستند. زیرا اسرار درونی خانواده به بیرون درز نمی‌کند. ضمن این که هزینه‌ای نیز برای صندوق ذخیره خانواده ایجاد نمی‌کند.

دعوت از فامیل نزدیک برای امر مشاوره، علاوه بر این که نوعی احترام قائل شدن و ارج نهادن به آن‌‌هاست، از لحاظ هم‌خونی و جهات روحی و روانی نیز تاثیر زیادی در حل شدن مشکل خواهد داشت.

در مرتبه سوم، استفاده از مشاور کارشناس است. دوام و بقاء زندگی مشترک، ارزش آن را دارد که هر مقدار که لازم باشد، برایش هزینه کرد.

البته در انتخاب مشاور باید دقت کرد. برخی مشاوران راهکارهای درمان‌گرها و روانشناسان غربی را تجویز می‌کنند که غالبا برای ما مردم مشرق‌زمین به ویژه ما مسلمانان، مفید فایده نمی‌باشد.

استفاده از عالمان دینی وارسته که با دل‌سوزی و نگاهی خیرخواهانه و فقط برای کسب رضای خدا، در امر زناشویی وارد می‌شوند، بسیار مفید و سازنده است.

*جمع‌بندی

همان‌طور که ملاحظه نمودند، محور بحث ما درباره مشورت در همه زمینه‌های زندگی بوده و تاکید شد که بهره‌مندی از اصل مشورت یک روش عقلانی و مورد قبول تمام انسان‌های منصف و عاقل است.

در بیشتر خانواده‌‌ها، در صورت عدم توجه جدی به آن، ممکن است منجر به نزاع‌های پی‌درپی و سرانجام خدای نکرده به جدایی کشیده شود.

از نظر آموزه‌های قرآن، ایثار به معنای برتری چیزی یا کسی در قالب تقدیم دیگرى بر خود و بخشیدن چیزى که انسان خود بشدت به آن نیاز دارد، یک امر ارزشی و فضیلت انسانی در سطح مکارم اخلاقی است. در برابر این افراد، کسان دیگری هم هستند که «استئثار» (خود برتربینی) دارند و با خودبرتری تلاش می‌کنند تا حتی حقوق دیگران را به انحصار خویش در آورند؛ اینان همان جماعت دنیاطلبان هستند که دنیا را بر آخرت و خرما را بر خدا ترجیح می‌دهند و همه چیز را با ظلم و تعدی به انحصار خویش در می‌آورند.

نویسنده در نوشتار حاضر فضیلت ایثار و چیستی مرتبه احسان اکرامی را تشریح کرده است.

* ایثارگری، اوج کرامت انسانی

انسان‌ها در زندگی سه شیوه تعامل با دیگران را در پیش می‌گیرند؛ برخی بر اساس عدالت مثلی عمل کرده و خوبی را با خوبی و بدی را به بدی پاسخ می‌دهند؛ برخی دیگر، از در احسان عفوی وارد شده و از خطا و‌اشتباه دیگران می‌گذرند؛ ولی برخی دیگر هستند که در مقام اکرام به ایثارگری می‌پردازند و حتی حقوق اختصاصی و محبوب‌های انحصاری خویش را برای رضایت خدا و تقرب به او، از مقام سخاوت و جُود به دیگران می‌دهند و همچون شهیدان جان برکف به میدان می‌روند تا با شهادت خویش امنیت را برای دیگران به ارمغان آورند.

از نظر آموزه‌های قرآن، مسلمانان باید فراتر از احسان عفوی در سطح و درجه مکارم اخلاقی و اکرام با یکدیگر تعامل داشته باشد؛ زیرا این گونه است که تقرب حقیقی به خدا دست می‌دهد و انسان در کلاس درس کرامت الهی تحت پرورش پروردگار «اکرم»، شیوه زندگی کریمانه را می‌آموزد و به کار می‌بندد.

خدا در قرآن بیان می‌کند که تعلیمات قرآنی در راستای پرورش انسان‌هایی در سطح عالی کرامت است تا مومنان به فضیلت برتر «اکرم» دست یابند و متصف به صفت پایدار کرامت شوند که کرامت در آنان ملکه و هویت آنان شود خدا در قرآن می‌فرماید: اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ؛‌ ای پیامبر، قرآن را بخوان! و سوگند به پروردگارت که كريمترين كريمان است.(علق، آیه ۳)

در این آیه بصراحت بیان شده که قرائت قرآن باید در جهت کسب فضایل در سطح پروردگار «اکرم» باشد؛ زیرا با خوانش قرآن است که انسان تحت پرورش پروردگاری قرار می‌گیرد که «اکرم» و کریم‌ترین کریمان است. کسی که در درس «رب اکرم» حضور می‌یابد، از او درس کرامت می‌آموزد؛ چنانکه حضور در درس حکیم، فقیه و پزشک، برای کسب حکمت، فقاهت و طبابت است.

وقتی انسان در درس قرآن شرکت می‌کند که خدای اکرم به عنوان رب و پروردگار در حال پرورش جان حضار در درس است، از چنین پروردگاری درس کرامت می‌آموزد و زندگی خویش را کریمانه در نهایت تمامیت کمالی آن ساماندهی می‌کند. این گونه است که افزون بر کرامت ذاتی(اسراء، آیه 70) از کرامت اکتسابی و تفضلی نیز بهره‌مند می‌شود که انسانیت انسان بدان سنجیده می‌شود؛ زیرا معیار و ملاک سنجش در مدرسه الهی، مال و ثروت و قدرت نیست، بلکه کرامتی است که با تقوای الهی به دست می‌آید: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ؛ براستی گرامی‌ترین شما در نزد خدا با تقواترین شماست.(حجرات، آیه 13)

از نظر قرآن، کسانی می‌توانند همانند خدا، «اکرم» باشند که بتوانند درس کرامت و مکارم اخلاقی را از قرآن بیاموزند و آن را در فلسفه و سبک زندگی خود تحقق بخشند. قرآن نیز به انسان می‌آموزد که کسب مکارم اخلاقی منوط به کسب تقوای اخص فراتر از تقوای عام و خاص است؛ یعنی زمانی شخص به مکارم اخلاقی در سطح «اکرم» می‌رسد که بتواند فراتر از عدالت مثلی یا احسان عفوی، در سطح اکرام ایثاری عمل کند و چنین امری به عنوان ملکه و مقوم هویتی شخص در آید. از این رو به مومنان می‌فرماید که اگر به سطح ابرار و نیکان دریادل رسیده و اهل احسان عفوی هستند، می‌بایست تلاش کنند تا به احسان اکرامی ایثاری برسند و در این راه  باید «مقربان» را سرمشق خویش قرار دهند که با ایثارگری، هویت اکرم را ملکه و مقوم ذات خویش ساخته‌اند.(انسان، آیات 5 تا 10)

به هر حال، هدف از آموزه‌های تعلیمی و تزکیه قرآن که به دست معصومان(ع) انجام می‌شود(آل عمران، آیه 164؛ توبه، آیه 103)، دستیابی انسان به مقام «اکرم» و پرورش یابی در این سطح از فضایل و مکارم اخلاقی است. بنابراین، هر کسی بخواهد در این درس شرکت کند، می‌بایست تحت «قرائت» پیامبر قرآن را بخواند و بفهمد(علق، آیه 3) و با بهره‌گیری از «کتاب الله و عترتی» یعنی همان ثقلین(کلینی، الکافی، دار الکتب الاسلامیه، ج۱، ص ۲۹۴؛ نسائی، السنن الکبری، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۴۵) راه کسب کرامت را بیاموزد و تحت حبل الله المتین که تار آن قرآن و پودش عترت است، پرورش یابد.

از همین رو پیامبر(ص) درباره فلسفه بعثت خویش بر اساس همین آیه 3 سوره علق و آیات دیگر قرآن می‌فرماید: انما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ؛ جز برای اتمام مکارم اخلاقی بر انگیخته نشده‌ام.(سنن كبری،بیهقی ج۱۰ ص ۱۹۲؛ تفسیر مجمع البیان ، فضل بن حسن طبرسى‏ ج ۱۰ ص ۸۶؛ مكارم الاخلاق ، رضى الدين حسن بن فضل طبرسى‏ ص ۸؛ بحارالانوار،علامه مجلسی ج ۶۷ ص ۳۷۲؛ كنزالعمال ،متقی هندی ج ۱۱ ص ۴۲۰ ح ۳۱۹۶۹)

تاکید پیامبر (ص) بر واژه «اتمام» برای این است که دستیابی به تمامیت این کمال که همان «اکرم» است هدف بعثت آن حضرت (ص) به حکم فرمان الهی است.(علق، آیه 3) پس آن حضرت نمی‌خواهد تنها مکارم اخلاقی را بیاموزد و انسان را با ربوبیت الهی خویش تعلیم و تزکیه دهد؛ بلکه می‌خواهد تمامیت این کمال را تحقق بخشد؛ زیرا مامور است تا در این سطح عالی عمل کند؛ یعنی سومین سه گانه را نه در سطح آغازین بلکه در سطح عالی‌ترین آن تحقق بخشد که تمامیت کمالی کرامت به معنای«اکرم» است.

بر این اساس، حضرت(ص) تلاش می‌کند تا مومنانی را پرورش دهد که حتی در برابر دشمنان جاهل و بی‌خرد خویش، کریمانه‌ترین رفتار را دارند (فرقان، آیه 72) و در مقام ایثارگری از محبوب انحصاری خویش می‌گذرند؛ چنانکه شهیدان جان عزیز و محبوب خویش را در راه تقرب به خدا و قرار گرفتن در سطح «مقربان» تنها برای «وجه‌الله» پیشکش می‌کنند.

از آیات قرآن به دست می‌آید که غیر از معصومان(ع) که در آیات سوره انسان به عنوان ایثارگران و مقربان از آنان مدح و ستایش شده، گروهی دیگر از مومنان به این سطح عالی از تمامیت مکارم اخلاقی رسیده‌اند تا جایی که از امور اختصاصی و محبوب خویش می‌گذرند و دیگران را بر خود مقدم می‌دارند چنانکه می‌فرماید: و نيز كسانى كه قبل از مهاجران در مدينه جاى گرفته و ايمان آورده‏‌اند هر كس را كه به سوى آنان كوچ كرده دوست دارند و نسبت به آنچه به ايشان داده شده است در دل‌هايشان حسدى نمى‌يابند و هر چند در خودشان احتياجى مبرم باشد، آنها را بر خودشان مقدم مى‌دارند و هر كس از خسّت نفس خود مصون ماند، ايشانند كه رستگارانند.(حشر، آیه ۹) (توبه، آیه 130) به عنوان نمونه اهل بیت(ع) با آنکه روزه‌دار بودند از افطاری که به آن نیاز شدید داشتند گذشت کردند و سه شبانه‌روز بی‌غذا روزه گرفتند؛ زیرا در هر وعده افطاری غذای خویش را نه تنها به یتیم و فقیر دادند، بلکه حتی به اسیری دادند که در جنگ با آنان اسیر شده بودند. دشمنی که آمده بود جانشان را بگیرد، اما اینان با فداکاری و ایثارگری خویش، محبوب مورد نیاز شدید خویش را به دشمن می‌بخشند و او را غذا می‌دهند.(انسان، آیات 8 و 9)

* اهداف ایثار از دیدگاه قرآن

از نظر قرآن، مهم‌ترین هدفی که ایثارگران اهل سخاوت و جود و بخشش در نظر دارند، همان تقرب به خدا در سایه انجام عمل صالح «لوجه‌الله» است که خالصانه‌ترین حالت از حالات انسانی در برابر خداست. از همین رو هیچ‌گونه توقع پاداش حتی زبانی در قالب تشکر و شکرگزاری را از دیگران ندارند؛(همان) چرا که از نظر ایشان رضایت الهی فراتر از هر چیزی است و آنان تنها برای «ابْتِغَاءَ مَرْضَاهًِْ الله» (بقره، آیه 207) این کار را می‌کنند تا نه تنها صفت رأفت در آنان ظهور کند، بلکه بهره‌مند از صفت رَءُوفٌ الهی شوند که مختص عِبَادِالله است.(همان)

در روایت تفسیری ذیل آیه 207 بقره آمده است که امیرمومنان علی(ع) جان خویش را با خدا معامله می‌کند و جان برکف در رختخواب پیامبر(ص) می‌خوابد در حالی که علم به حمله دشمن برای کشتن شبانه دارد. این گونه است که ایشان برای رضایت الهی ایثارگری می‌کند.(شواهدالتنزيل، ذيل‌آيه) از امام‌باقر(ع)نقل شده كه آيه، در شأن على(ع) است؛ هنگامى كه در جاى پيامبر(صلى‌الله عليه وآله) خوابيد. (تفسير عيّاشى؛ البرهان، ذيل ‌آيه)

البته در آیه 10 سوره انسان به نکته‌ای دیگر ‌اشاره شده که بسیار عبرت آموز است، در این آیه آمده است که اهل بیت(ع) با آنکه جز تقرب الهی چیزی نمی‌خواهند، ولی به این امر نیز ‌اشاره می‌کنند که ما می‌خواهیم با این کار خویش از شداید روز قیامت در امان بمانیم.

به نظر می‌رسد که این امان‌خواهی به سبب همان خشیت عالمانه از عظمت الهی است؛ زیرا همان‌طوری که انسان جمال اکرامی الهی را در عمل خویش مد نظر قرار می‌دهد و بر اساس محبت به خدا کار خویش را انجام می‌دهد، ولی عظمت جلالی خدا را نیز نباید از نظر دور داشت. عالمان که اهل خشیت در برابر عظمت جلالی خدا هستند(فاطر، آیه 28)، تلاش می‌کنند تا به «الله» برساند و «وجه‌الله» را به دست آورند که ترکیبی از ذوالجلال و الاکرام است.(رحمن، آیات 27 و 78)

از نظر قرآن، رستگاری که هدف و آرزوی اصلی هر انسانی است، با ایثارگری تضمین می‌شود و خدا ایثارگران را به این مقام می‌رساند و دنیا و آخرت ایشان به فلاح و رستگاری خواهد بود.(حشر، آیه 9)
باید توجه داشت که در قرآن، از ایثارگران به محسنین نیز یاد می‌شود(توبه، آیه 120)، که البته مراد از این همان مرتبه احسان اکرامی است، نه احسان عفوی؛ زیرا احسان همانند تقوا و ایمان دارای مراتب تشکیکی و درجات چندگانه‌ای است؛ همان طوری که مرتبه عالی تقوای الهی را ورع می‌نامند، مرتبه عالی احسان را اکرام می‌گویند.

از نظر قرآن، امنیت واقعی را باید در همان سخاوت ایثارگرانه یافت که انسان از خود می‌گذرد تا دیگران در امنیت و آرامش و آسایش باشند.(انسان، آیات 8 تا 11)

کسانی که محبوب‌های خویش از جمله محبوب‌های مالی و جانی خویش را در راه خدا همچون شهیدان می‌دهند، اینان همان ابرار و نیکان دریادلی هستند که برای رضایت الهی گام بر می‌دارند و با عمل خویش تصدیق می‌کنند و صداقت و راستی را در قول و عمل به نمایش می‌گذارند.(بقره، آیه 177)

اینان هر کار صالحی را با رغبت تمام انجام می‌دهند و بدان گرایش شدید دارند؛ زیرا برایشان محبت و رضایت خداوندی برتر از هر چیزی است. پس مال و جان، هر چند بسیار عزیز و گرانسنگ است، ولی در برابر محبت و رضایت الهی هیچ است.(همان؛ انسان، آیه 8)

به تصریح قرآن، باتقواترین انسان، کسی است که مال خویش را می‌دهد تا هم مال با زکات تزکیه شود و رشد و نمو یابد و هم جان انسان تحت ربوبیت و پروردگاری الهی به تمامیت کمالی خویش برسد.(لیل، آیات 17 و 18)