emamian
دو هدف دشمن در جنگ نرم؛ «شکستن زنجیره تواصی» و «وارونه نمایی از حقایق»
رهبر معظم انقلاب اسلامی در خجسته عید مبعث پیامبر مکرم اسلام، اهداف این هدیه بزرگ پروردگار را «حکمرانی الهی، رشد بشر، استقرار عدالت و ایجاد حیات طیبه» خواندند و با اشاره به ضرورت منطقی برپایی نظام سیاسی برای تحقق این اهداف بسیار بزرگ افزودند: انقلاب اسلامی به ابتکار و شجاعت امام بزرگوار، خط بعثت نبی مکرم را احیا کرد و به همین علت مورد دشمنی مستمر اشرار عالم قرار گرفته است که «بصیرت و استقامت در صراط مستقیم»، این دشمنیها را ناکام خواهد گذاشت.
حضرت آیتالله خامنهای با تبریک عید نورانی مبعث گفتند: در بعثت همه پیامبران، اهداف الهی بزرگی وجود داشته که در رأس آنها توحید و سپس تزکیه و تعلیم انسانها، استقرار عدالت و ایجاد حیات طیبه به معنای رشد و شکوفایی عقل و علم، آرامش روحی، آسایش مادی، امنیت محیط زندگی، رفاه و شادکامی و بالاتر از همه تکامل معنوی بشر است.
رهبر انقلاب با تأکید بر اینکه اهداف بعثت صرفاً با بیان محقق نمیشود، افزودند: پیامبران برای این امر بسیار مهم باید مناسبات اجتماعی ایجاد میکردند که طبعاً این امر نیز قدرت و نظام سیاسی میخواهد.
حضرت آیتالله خامنهای با استناد به آیات متعدد قرآن، هدف پیامبران از ایجاد نظام سیاسی را حکمرانیِ منبعث از کتاب خدا و احکام الهی برشمردند و گفتند: استقرار آیین حکمرانی نیازمند راهبری، مدیریت و فرماندهی است که این مسئولیت بسیار سنگین بر دوش پیامبر قرار دارد.
ایشان افزودند: در نگاه توحیدی، دین برنامه جامع زندگی انسان در همه ابعاد فردی، اجتماعی و سیاسی است و به همین دلیل به فرموده قرآن مجید، اشرار عالم، مفسدان، مستکبران، استعمارگران و غارتگران در همه ادوار تاریخ در مقابل آیین عدالتبخش و ضدظلم الهی ایستادهاند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به خصومت ظالمان جهان با جمهوری اسلامی ایران خاطرنشان کردند: امروز هم نظام اسلامی که در تبلیغات جبهه مستکبران، اسلام سیاسی نامیده میشود آماج همهگونه حمله و توطئه است چرا که توانسته برای تحقق حکمرانی الهی، حکومت تشکیل و به ملت بزرگ عزیز ایران هویت دینی و اسلامی دهد.
ایشان، با تأکید بر اینکه نباید تعریف جامع قرآن از دین را به اعمال عبادی و فردی تقلیل داد، افزودند: بعثت پیامبر، امواج برانگیختگی و تحرک و تلاش را در جامعه صدر اسلام به همراه آورد و به فرموده امیرمؤمنان، پیامبر خاتم برای هر درد و بیماری افراد و جامعه، دارو و مرهم داشت و در این مسیر، هرگاه لازم بود حدود و مجازات اسلامی را نیز اعمال میکرد.
حضرت آیت الله خامنهای در ادامه سخنانشان، انقلاب اسلامی را احیاگر مضمون بعثت در دوره معاصر توصیف کردند و گفتند: امام بزرگوار با ابتکار، شجاعت، اندیشه بلند و فداکاری توانست خط مستمر بعثت نبوی را پر رنگ کند و جامعیت و ابعاد سیاسی و اجتماعی اسلام را نشان دهد.
ایشان با تأکید بر اینکه انقلاب اسلامی به پیروی از بعثت نبوی، درمقابل ظلم، استبداد و استکبار، و همراه مظلومان بوده، افزودند: با تشکیل نظام اسلامی همان حوادث و شرایطی که برای پیامبران روی داد، اتفاق افتاد و اشرار و مستکبرین عالَم در مقابل ملت ایران صف کشیدند.
رهبر انقلاب اسلامی به تحریف و دروغگویی جبهه استکبار نیز اشاره کردند و گفتند: آنها به دروغ در تبلیغات خود میگفتند جمهوری اسلامی با تمام دنیا سرِ ناسازگاری و ستیزه دارد درحالیکه نظام اسلامی بر اساس تأکیدات قرآن، فقط در مقابل کسانی قرار دارد که با ملت ایران دشمنی میکنند و با بقیه ملتها و کشورها از هر آیین و نژادی روابط دوستانه دارد.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به استمرار دشمنیها با نظام اسلامی، تأکید کردند: برای مواجهه با دشمنِ فعال به دو عنصر مهم «بصیرت» و «صبر و استقامت» نیاز است.
ایشان افزودند: بصیرت به معنای آن است که انسان در شناخت راه درست دچار اشتباه نشود و صبر هم یعنی استقامت و پافشاری در پیمودن صراط مستقیم که اگر این دو عنصر وجود داشته باشد، دشمن نمیتواند به اهداف خود برسد.
ایشان لازمه حفظ این دو خصوصیت مهم را، وجود «جریان تواصی» در جامعه برشمردند و گفتند: اگر زنجیره توصیه به صبر و حق در میان مردم برقرار باشد، احساس نا امیدی، تنهایی و ضعفِ اراده در جامعه بهوجود نمیآید و جرأت اقدام نیز از بین نخواهد رفت.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه یکی از اهداف اصلی دشمن در جنگ نرم، از بین بردن زنجیره تواصی است، خاطر نشان کردند: قطع جریان تواصی بسیار خطرناک است و جوانان بهعنوان افسران جنگ نرم نباید بگذارند چنین اتفاقی بیفتد.
حضرت آیتالله خامنهای گفتند: در این جنگ نرم، جوانان باید با استفاده از فرصت فضای مجازی، در جامعه امیدآفرینی و توصیه به ایستادگی و بصیرت کنند.
رهبر انقلاب اسلامی وارونهنمایی حقایق را یکی دیگر از شگردهای دشمن در جنگ نرم برشمردند و با اشاره به نمونههایی از دروغگوییهای آشکار افزودند: مردم مظلوم یمن شش سال است که با چراغ سبز دولت امریکا زیر بمباران و محاصره اقتصادی و غذایی و داروییِ دولت سنگدل و ظالم سعودی هستند و صدای اعتراض هیچیک از مجامع بینالمللی و دولتهای مدعی غربی بلند نشده اما حالا که مردم پر استعداد یمن، با ساخت یا تهیه برخی وسایل دفاعی به حملات دشمن پاسخ میدهند، صدای اعتراض و ملامت، حتی از طرف سازمان ملل بلند شده که این اقدام سازمان ملل زشت تر از اقدامات آمریکا است.
«در اختیار داشتن بزرگترین زرادخانه اتمی و کشتار ۲۲۰ هزار نفر بوسیله بمب اتم و در عین حال ادعای مخالفت با سلاح کشتار جمعی»، «حمایت از دولت سعودی که مخالف خود را با ارّه تکهتکه میکند و در عین حال ادعای طرفداری از حقوق بشر»، و «ایجاد و حمایت از گروههای تروریستی همچون داعش و قرار دادن پول و امکانات رسانهای مدرن و فراهم کردن زمینه فروش نفت سوریه بوسیله آنها و در عین حال ادعای مبارزه با تروریسم» مصادیق دیگری از وارونهنماییهای دولت آمریکا بود که رهبر انقلاب به آنها اشاره کردند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به بغض و کینه آمریکاییها از حضور منطقهای ایران، گفتند: جمهوری اسلامی در هر جا از منطقه، چه سوریه و چه عراق وارد شده، برای دفاع از دولت قانونی آن کشور و به درخواست و رضایت آن دولت و به صورت مستشاری بوده است، در حالیکه آمریکاییها ظالمانه وارد عراق و سوریه شده و پایگاه نظامی درست کردهاند.
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: البته آمریکا حتماً باید عراق را تخلیه کند چرا که این قضیه خواست و قانون عراقیها است و سوریه را نیز باید هر چه زودتر تخلیه کنند.
ایشان وظیفه همگان در قبال امانت گرانبهای انقلاب را تواصی به حق و صبر، شناخت دشمن و ایستادگی و تسلیم نشدن در مقابل آن و اعتماد نکردن به آن دانستند و در پایان با اشاره به بیش از یک سال تلاش و مجاهدت مجموعههای درمانی در مقابله با بلای همه گیر کرونا، گفتند: لازم است هم بنده و هم آحاد مردم، سپاس قلبی خود را از این عزیزان ابراز و برای آنها دعا کنیم.
مبعث، فصل پایهگذاری حکومت صالحان در پهنه گیتی
بعثت پیامبر اکرم(ص) فصل پایهگذاری حکومت صالحان در پهنه گیتی و بزرگترین جشن مسلمان به شمار میرود. خاتم النبیین(ص)، اهداف والای انبیای پیشین را در اشاعه دستورات الهی احیا کردند و مردم را از جهالت و گمراهی که در آن به سر میبردند، رهانیدند و به توحید و سرچشمه ایمان، دانش و تقوا رهنمون ساختند.
«رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنج های شما بر او سخت است و اصرار به هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است» ( سوره توبه آیه ۱۲۸) این مژده قرآن کریم به انسان هایی است که در تاریکی های زمین در جستجوی روشنی هدایت و سعادت، منتظر میلاد آخرین فرستاده خدای متعال بودند.
بیش از ۱۴ سده از واقعه بعثت پیامبراکرم(ص) میگذرد و هر چه اندیشه بشر تواناتر می شود، اهمیت این واقعه بزرگ بیش از بیش رخ می نماید. در واقع بعثت انبیا یک قاعده عقلی است که با هدف آفرینش انسان ارتباط مستقیم دارد، به گونه ای که هیچ فردی نمی تواند ایمان به خدا داشته باشد اما حکمت او در آفرینش جهان هستی و به ویژه خلقت انسان را انکار کند. بنابراین آفرینش انسان باید هدف داشته باشد و این هدف چیزی جز پرورش یک مخلوق کامل که پرتویی از صفات حق در او باشد و لایق قرب او شود، نخواهد بود. هدف بعثت این بوده که باید شریعت، معیشت، سیاست و معرفت آمیخته با اخلاق باشد و برای این مهم، پیامبر(ص) مبعوث شد. بی شک منظور از بعثت پیامبران، هدایت و تربیت نوع بشر در سایه برخی تعلیمات و دستورهای آسمانی است، بنابراین از یک طرف منظور از بعثت رسول اکرم(ص) هدایت و ارشاد مردم که همواره توأم با معنویات است و از جهت دیگر نیز لازمه تحقق هدایت در میان مردم، عصمت پیامبر(ص) است. آنچه که دعوت رسول اکرم(ص) را جهانی کرده، ندای یکتاپرستی و توحید است و در حقیقت بعثت پیامبر(ص) نمونه بارزی از رحمت واسعه حق محسوب می شود زیرا بسیاری از مردم جهان در پرتو تعلیماتش راه حق را پیدا کردند و به آن پیوستند. تعلیمات پیامبر اکرم(ص) برای هر فردی که طالب آرامش است، امکان پذیر و قابل انجام است و از این روست که او را رحمه للعالمین می نامند.
بخش مهمی از تعلیمات اسلام، اخلاق است. حال منظور آن حضرت(ص) از فضایل و مکارم اخلاقی، صفاتی مانند؛ امانت داری، درستکاری، شجاعت، راستگویی، وفاداری و رعایت عدالت است. مبعث تحولی شگرف در زندگی جامعه بشری و رستاخیزی بزرگ در روح انسان ها به وجود آورد و جا دارد که روز بعثت رسول خدا(ص) را روز «توحید» و «احیای ارزش های انسانی» نامید.
بعثت پیامبر اکرم (ص) بی گمان نقطه عطفی برای مسلمانان که در تاریخ بشریت محسوب می شود چرا که خط سیر کمال و تعالی انسان را روشن کرد. آغاز رسالت پیامبر خاتم(ص) و نزول قرآن کریم به معنای تبیین تمام اهداف پیامبران و کتاب های آسمانی و اجرای آن اهداف به طور کامل بود که این امر بر دوش کاملترین انسان ها یعنی پیامبر اسلام(ص) نهاده شده بود. بنابراین بعثت تنها طلیعه اسلام نبود، بلکه سرآغاز تبلور شخصیت بزرگ پیامبر(ص) نیز بود. بعثت به معنای تثبیت توحید ناب در تمام ابعادش، یعنی برقراری عدالت فردی و اجتماعی و پیکار با هرگونه ظلم، تبعیض و بهره کشی های ظالمانه است. بعثت یعنی همان عروة الوثقی نجات و پیروزی که به تعبیر قرآن در ۲مقوله با نام های تکفیر طاغوت و ایمان به خدای بزرگ خلاصه می شود. این رخداد، جایگاه برجسته ای در بیانات ائمه معصوم(ع) داشته و آنان ضمن تبیین این رویداد مهم توجه به غایت و اهداف آن را برای همگان بسیار مهم می دانستند.
ماهیت بعثت
یکی از نکات برجسته در رویداد بعثت شخصیت بی نظیر رسول اکرم(ص) است، شخصیتی که یک تنه با قیام در مقابل بت پرستان و مستکبران ایستادند و پرچم توحید را به نفع مستضعفین به اهتزاز درآوردند و از قِلت عُدّه و عدد نهراسیدند و با عِده قلیل بدون ساز و برگ جنگی کافی و با نیروی ایمان بر سرکشان و ستمکاران تاختند و ندای توحید را در کمتر از نیم سده به گوش جهانیان رساندند. امام خمینی(ره) بعثت را فراتر از یک اتفاق صرف تاریخی دانسته و بیان می دارند: «مساله مبعث و ماهیت آن و برکات آن چیزی نیست که بتوان با زبان های الکن ما از آن ذکری کرد و به قدری ابعاد آن زیاد است و جهات معنوی و مادی او زیاد است که گمان ندارم، بتوان حول و بر او هم صحبت کرد.» رسول خدا(ص) در ۲۷ ماه رجب در مکه دعوت به دین اسلام را آغاز کردند و سالها بعد در مدینه حکومت اسلامی را تشکیل دادند. حضرت محمد(ص) دین مبین اسلام را به مردمی عرضه کردند که جملگی در آتش جهل میسوختند و دعوت او چنان دلنشین بود که به سرعت دیوارهای جهل و خرافات را فرو ریخت و مردم موج موج به اسلام گرویدند. رسول اکرم(ص) سالها بهصورت پنهانی مردم مکه را به خدا پرستی دعوت کردند و آن زمان ندا آمد که دعوت آشکار کن، دشمنان چنان عرصه را بر او تنگ کردند که به دستور خدا هجرت آغاز کردند و پس از ۱۳ سال توقف در مکه در اثر فشار، اذیت و آزار قریش از طرف خداوند مأمور شدند به مدینه هجرت کنند، هجرت پیامبر(ص) و مسلمانان به مدینه، فصل تازهای در زندگی پیامبر اکرم(ص) و اسلام گشود. زمانی که پیامبر اسلام(ص) به مدینه وارد شدند و قصد ایجاد حکومتی اسلامی داشتند، جامعه مدینه ترکیبی از مسلمانان و یهودیان و نیز قبایل مختلفی بود که برخی مانند اوس و خزرج بیش از صد سال سابقه کینه و عداوت داشتند. مهاجرانی که همراه پیامبر(ص) از مکه به مدینه آمده بودند نیز گروه دیگری بودند که با دستان خالی و فرهنگی متفاوت، از قوم و قبیله خود جدا شده و برای حفظ دین، به مدینه مهاجرت کرده بودند. حضرت محمد (ص) برای یکپارچه کردن جامعه در نخستین قدم، قوانین عمومی برای اهالی مدینه تدوین و قراردادهایی میان قبایل مختلف برقرار کرد. یهودیان مدینه با پیامبر(ص)، پیمان مصالحه بستند و عهد کردند که در صورت حمله دشمنان به مدینه در کنار مسلمانان به دفاع بپردازند و از تأمین مالی و جانی کفار قریش و برقراری روابط تجاری با آنان خودداری کنند. با اندیشه در این پیمان تاریخی به روشنی می توان دریافت که چگونه در فرهنگِ بعثت، انسان ها مورد احترام هستند.
پیمان اخوت سیره حضرت محمد(ص)
عقد اخوت تدبیر دیگری از جانب حضرت محمد (ص) بود که انسجام جامعه اسلامی را بسیار استوار ساخت. پیامبر (ص) به مسلمین دستور دادند با هم پیمان برادری ببندند و بدین ترتیب مرزهای جاهلی که جامعه مسلمین را چندپاره کرده بود، فروریخت و پایه های امت واحده اسلامی مستحکم شد. برخی از تحلیل گران تاریخ، معتقدند این پیمان برادری و مساوات دینی کارآمد ترین ابزار الفت در جامعه و نشانه ای بارز از کوشش پیامبر اعظم(ص) برای پیدایش وحدت بر محورِ ایمان به خداست. سیره پیامبر اکرم (ص) در ایجاد وحدت میان امت نوپای اسلامی، الگوی کارآمدی برای اتحاد اسلامی در همه زمان ها به شمار می رود. در میان حقایق و معارف اسلامی، چیزی که به اندازه وجود پیامبر(ص) مورد توافق آراء و عقاید و نیز عواطف همه مسلمین باشد، وجود ندارد. چون درباره پیامبر(ص) نه تنها عقاید مشترک وجود دارد، بلکه عواطف و دل های مسلمانان هم در این زمینه با هم متحد است. بنابراین، وجود این بزرگوار می تواند محوری برای وحدت باشد. به همین دلیل است که دشمنان اسلام در کنار همه تلاش هایشان علیه اتحاد مسلمین، همواره وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) را هدف گرفته اند تا سدی در برابر شناخت صحیح آن حضرت(ص) ایجاد کنند.
آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در این باره می فرمایند: «قرآن و کعبه و فرایض و عقاید، همه مشترکند؛ اما هر کدام از اینها، یک بُعد از شخصیت انسان - مثل اعتقاد، محبت، گرایش روحی، حالت تقلید و تشبّه و تخلق عملی - را به خود متوجه می کند. وانگهی در میان مسلمان ها، غالب این چیزهایی که گفته شد، با تفسیرها و دیدگاه های مختلف مورد توجه است؛ اما آنچه که همه مسلمان ها از لحاظ فکر و اعتقاد و - مهمتر از عاطفه و احساس - وحدت و تفاهم، روی او اشتراک دارند، وجود مقدس پیامبر خاتم و نبیّ اکرم حضرت محمّدبن عبداللَّه (ص) است. این نقطه را باید بزرگ شمرد. این محبت را باید روزبه روز بیشتر کرد و این گرایش معنوی و روحی به آن وجود مقدس را باید در ذهن مسلمین و در دل آحاد مردم تشدید کرد».
بعثت پیامبر اسلام و جهانی سازی
پایه و اساس همه ادیان یکی است اما جهانی ساختن و برتری بخشیدن به دین خدا، تنها به دست پیامبر اسلام(ص) انجام گرفته است. رسول اکرم(ص) مبعوث شدند تا کار ناتمام پیامبران پیشین را به کمال برسانند. نکته مهم این است که ادیان دیگر نمی توانستند مانند اسلام، برنامه های کامل و جاودانی ارایه کنند؛ چون ادیان گذشته برای مخاطب و زمان خاصی فرستاده شده بودند و قابلیت جاودانگی و در نتیجه، جهانی شدن را نداشتند. پس با گذشت زمان دچار تحریف شدند. بنابراین، پیامبر اسلام(ص) مبعوث شدند تا برنامه کاملی برای انسان به ارمغان آورند.
پی نوشت ها:
۱. عبدالرحیم گواهی، کوثر: برداشت هایی از قرآن کریم، تهران، آفتاب توسعه، ۱۳۸۱، ج ۲، ص ۶۶۹.
۲. بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۱۰.
۳. صحیفه نور
۴. نهج البلاغه، خطبه ۱.
۵. بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۹۴.
۶. نهج البلاغه، خطبه ۸۹.
دین پیامبر خدا (ص) قبل از بعثت چه بود؟
بیست و هفتم ماه مبارک رجب مصادف با مبعث حضرت رسول اکرم (ص) است که در این مطلب به این سؤال پاسخ خواهیم داد که رسول الله (ص) قبل از بعثت چه دینی داشته است.
در اعتقاد ما جامعه شیعه و پیروان خاندان نبوت، پیغمبر اسلام از آغاز زندگی و پیش از آن که رسما پیغمبری خود را اعلام کند، معصوم و پیغمبر بوده است.
خداوند روح القدس را مأمور حفاظت او کرده بود و در مدت چهل سال پیش از رسالت و بعثت، با شریعت خود عمل می کرد. بنابر این پیرو دین و شریعت پیغمبر دیگری نبوده است.
کتاب خدا (قرآن) و سنت خود آن حضرت نیز گواه بر آن است.
دلیل ما از قرآن مجید نخست این آیه شریفه است: «بدین گونه ما روح را برای اینکه وحی ما را به تو برساند به فرمان خود به سوی تو فرستادیم، در آن وقت تو نمی دانستی کتاب آسمانی چیست و ایمان کدام است» (۱)
آنچه از کتاب و سنت در تفسیر آیه مزبور استفاده می شود این است که روح، در این آیه «روح القدس» است، نه جبرئیل.
خدا روح القدس را مامور حفاظت پیغمبر و ائمه معصومین کرده بود. این آیه گواه ماست: «خداوند مراتبی دارد، و دارای عرش عظیم است، روح را به امر خود بر هر کسی از بندگانش که بخواهد می فرستد، تا مردم را از روز برخوردها (قیامت) بترساند» (۲) رفیع الدرجات دوالعرش یلقی الروح من امره علی من یشاء من عباده لینذر یوم التلاق. (سوره مؤمن آیه ۱۵)
از آیات قرآنی استفاده می شود که القای «روح القدس» مشترک بین انبیا و رسولان بوده است. یعنی خدا او را مامور حفاظت و مراقبت از همه آنها کرده بود. روایات شیعه می گوید: پس از آخرین پیامبر «روح القدس» مامور نگهداری و حفاظت از ائمه اطهار بوده است. در روایاتی که کلینی در «کافی» نقل می کند امام علی االنقی (علیه السلام) می گوید: پس از پیغمبر خاتم دیگر روح القدس به آسمان برنگشت و او در میان ماست.
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرماید: از لحظه ای که پیغمبر را از شیر گرفتند خدا بزرگترین فرشته از فرشتگان خود را قرین او نمود تا اخلاق برجسته و صفات پسندیده را شب و روز به وی بیاموزد. من پیوسته در کنار پیغمبر بودم، هر روز ازصفات ممتازش دانشی به من می داد، و امر می کرد در هرکاری از وی پیروی کنم پیغمبر (پیش از بعثت) مدتی در هر سال در کوه حرا به سر می برد. در آن حال من او را می دیدم، ولی دیگر جز من او را نمی دید. (۳)
از این سخن علی (علیه السلام) کاملا پیداست که پیغمبر پیش از بعثت هم حالت پیغمبری داشته است ولی مأمور نبوده قوم را باخبر گرداند. این کار به طور رسمی در چهل سالگی حضرت اتفاق افتاد که شرح آن را خواهیم نگاشت.
درباره عیسی بن مریم هم قرآن می گوید: او در گهواره پیغمبر بود. یحیی نیز در همان زمان کودکی، پیغمبر بوده است. بنابراین پیغمبر خاتم که از آنها برتر است به طریق اولی باید قبل از بعثت و رسالت ظاهری دارای مقام نبوت باشد. باید توجه داشت که «نبی» با «رسول» فرق دارد.
نبی کسی است که از جانب خدا اخبار غیبی به وی می رسد، یا به وسیله جبرئیل و یا روح القدس. ولی رسول کسی است که باید اخبار الهی را به مردم برساند، و رسالت خود را ایفا کند. عیسی و یحیی در زمان کودکی نبی و پیغمبر بودند، ولی در آن سن و سال برای تبلیغ و ادای رسالت، ماموریت نداشتند.
پیغمبر خاتم نیز چنین بود. او از آغاز کودکی به وسیله روح القدس با الهامات غیبی آشنائی داشت، و از تعالیم دینی و احکام آسمانی با خبر بود، و خود بر وفق آن عمل می کرد، ولی مامورنبود آن را به آگاهی قوم برساند. این ماموریت در سن چهل سالگی به وی محول شد.
خداوند درباره عیسی می فرماید: ما به عیسی پسر مریم علائم نبوت دادیم، و او را با روح القدس تایید کردیم. (۴) که کاملا می رساند، پیش از رسمیت یافتن مقام رسالتش با تاییدات الهی و ارتباط با روح القدس، مورد توجه خاص خداوند بوده است.
باید دانست که روح القدست جبرئیل نیست. زیرا خداوند درباره جبرئیل می فرماید: «قرآن را روح الامین بر قلب تو نازل کرد» (۵) و می فرماید: «جبرئیل قرآن را بر قلب تو به امر خدا نازل کرد» (۶)
بنابراین کار جبرئیل این بود که قرآن را بر قلب پیغمبر نازل می کرد، نه این که خود وی مامور مراقبت از حضرت باشد. این ماموریت را روح القدس به عهده داشت.
محدث بزرگوار کلینی در «کافی» از ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) روایت می کند که در تفسیر آیه «و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا» فرمود: خداوند فرشته ای بزرگتر از جبرئیل و میکائیل خلق نمود، و او با رسول خدا بود. به وی خبر می داد و او را حفظ می کرد، و بعد از آن حضرت، با ائمه است.
برای اطلاع بیشتر از چگونگی وضع پیغمبر قبل از بعثت لازم است. آنچه را شیخ طوسی - سرآمد فقهای شیعه و دانشمندان عالیقدر اسلامی متوفای سال ۴۶۰ هجری - درکتاب پرارج «عدة الاصول» گفته است، در اینجا بیاوریم؛ شیخ طوسی می نویسد: «پیغمبر نه قبل از نبوت و نه بعد از آن پیرو دین پیغمبران پیش از خود نبوده است. هر عملی را که او انجام می داده، ازجانب خدا به وی الهام می شده است. قبل از بعثت امور خاصی به آن حضرت وحی می شد.» عموم دانشمندان شیعه در این خصوص اتفاق نظر دارند، و اجماع آنها نیز حجت است.
بیشتر متکلمان عدلیه (یعنی معتزله و شیعه) مانند ابوهاشم و ابوعلی (جبائی) عقیده دارند که پیغمبر تابع شریعت پیش از خود نبوده است. بلکه آنچه عمل می کرده است به خود وی وحی می شده است.
دلیل ما این است که پیغمبر اسلام به اعتقاد عموم مسلمین از همه انبیاء افضل بوده است. به همین جهت نیز نمی باید فاضل پیرو مفضول باشد.
اگر بگویند از کجا بدانیم که پیغمبر قبل از بعثت هم از سایر انبیا افضل بوده است؟ می گوئیم که هیچ کس فضیلت حضرت را مربوط به وقت معینی ندانسته است. بلکه گفته است پیغمبر در تمام دوران زندگی از ولادت تا وفات از همه انبیاء افضل و برتر بوده است.
ادله ای که مخالفین دارند از جمله این آیه است: «آن گاه به تو وحی کردیم که از آیین پاک ابراهیم پیروی کن» (۷) آیه دوم؛ «پس با هدایت آن پیغمبران، پیروی کن» (۸)
آیه سوم؛ «ما تورات را نازل نمودیم که در آن هدایت و نور است، و پیغمبران حکم به آن می کنند» (۹) به نظر می رسد این سه نظر آها را تایید کند و برساند که پیغمبر وظیفه داشته است که از ادیان سابق پیروی نماید.
ولی باید توضیح داد که «ملت ابراهیم» توحید و عدل بوده نه احکام و قوانین دینی. بنابر این ترجمه آیه آن است: «ای پیغمبر! به تو وحی کردیم که در یکتا پرستی و عدالت گستری ازآئین ابراهیم پیروی کن». به دلیل آیه؛ «هرکس از آئین ابراهیم سرباز زند، خود را به نادانی زده است» (۱۰) در این آیه باز لفظ «ملت» به کار رفته است، و می دانیم که آنچه موجب می شود کسی که از ملت ابراهیم سرباز زند و متصف به «سفاهت» گردد، عقلیات است. در آیه دوم نیز منظور از هدایت انبیای سابق، استدلال های عقلی آنها برای اثبات توحید و یگانگی خداست که پیغمبر خاتم نیز باید از همان راه وارد شود و با همان منطق مردم را به خدای یگانه فراخواند.
راجع به آیه سوم باید گفت هدایت و نوری که در تورات بوده است، چیزی است که همه انبیا پیش از موسی و بعد از او بر اساس آن حکم می کردند، و نمی توان آن را حمل بر شرعیات کرد.
فتال نیشابوری دانشمند مشهور شیعه در کتاب معروفش «روضة الواعظین» می نویسد: «طائفه شیعه اجماع دارند که پیغمبر پیش از بعثت درخفا پیامبر بود. از اول تکلیف روزه می گرفت، نماز می گزارد، عکس آنچه در میان قوم معمول بود. وقتی به سن چهل سالگی رسید، خداوند به جبرئیل امر نمود بر پیغمبر فرود آید و او را به طور آشکار مامور ایفای مقام رسالت خود سازد».
میرزای قمی از فقهای بزرگ شیعه در کتاب «قوانین» در این باره می نویسد: «حق این است که پیغمبر قبل از بعثت عمل به احکام شرع می نمود، ولی نه به دین پیغمبران پیش از خود. زیرا ما آن حضرت را از همه انبیا برتر می دانیم. اگر او پیرو دین قبل از خود بود، می باید مفضول بر فاضل مقدم گردد، و آن هم از نظر عقلی درست نیست.
دیگر این که اگر پیغمبر تابع شرع قبل ازخود بوده است، یا این وظیفه از راه وحی به وی ابلاغ شده بود، و یا به وسیله علمای ادیان. اگر بگوئیم از راه وحی بوده می باید قبل ازبعثت مرسل باشد و این درست نیست، و چنانچه علمای یهود و نصارا در آن نقشی داشته اند، قطعا شایع می شد، و یهود و نصارا به ان افتخار می کرد، و موضوع مکتوم نمی ماند.
علاوه شیعه و سنی روایت کرده اند که پیغمبر فرمود: «من در زمانی که آدم در بین آب و گل بود (یعنی وقتی که او را می سرشتند) پیغمبر بودم» (۱۱)
علاوه بر این وقتی عیسی در گهواره پیغمبر باشد، و یحیی در کودکی به مقام نبوت برسد، پیغمبر نبودن خاتم انبیا قبل از بعثت با افضلیت آن حضرت منافات دارد.
اینکه پیغمبر قبل از بعثت عمل به دین انبیاء سابق نمی نموده است، نیازی به ذکر ندارد. زیرا اگر چنین نباشد، می باید پذیرفت که آن حضرت کمبود داشته است، که آن هم درست نیست. در اخبار هست که آن حضرت پیش از بعثت بعضی از اعمال و حج را معمول می داشته است. بعد از بعثت نیز حق این است که تابع شریعت پیش از خود نبوده است. موافقت با آنها در بسیاری از اعمال، عین متابعت نیست! آیات «ثم اوحینا الیک ان اتبع» و «فبهدیهم» و «شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا» همه و همه حمل بر اصول عقاید می شود، نه فروع احکام و اعمال عبادی، وگرنه جایز نبود آن احکام نسخ شود. بخصوص با ملاحظه آیه «و من یرغب عن ملة ابراهیم الا من سفه نفسه».
همچنین منظور از «هدایت» در آیه «فبهدیهم اقتده» کلیه اموری است که همگان بر آن اتفاق دارند، و آن هم اصول عقاید است، چون در غیر این صورت ادیان مختلف بود. از همین جا پاسخ سایر آیاتی که مخالفین دستاویز قرارداده اند، هم آشکار می گردد.
فخر رازی دانشمند مشهور سنی در کتاب «معالم اصول الدین» می نویسد: «حق این است که محمد پیش از نزول وحی پیرو هیچیک از انبیا نبود. زیرا ادیان پیش ازدین عیسی به وسیله دین وی منسوخ شده بود. دین عیسی هم عنوان اصلی خود را به واسطه ناقلین آن که به خاطر اعتقاد به تثلیث کافر بودند، از دست داده بود. از این رو آنچه به نام دین عیسی مانده بود، اعتبار نداشت و نمی شد به آن اطمینان کرد. روی این اصل مسلم است که محمد پیش از بعثت بر دین هیچ کس نبوده است» (۱۲) ]
به توجه به آنچه مسطور گشت می گوئیم: پیغمبر اسلام قبل از بعثت به آنچه فرشته مامور خود، «روح القدس» به وی تلقین می کرد عمل می نموده است، هر چند جزئیات آن اعمال را ندانیم و تاریخ و احادیث اسلامی نقل نکرده باشد.
او دراصول اعتقادی همچون ابارهیم خلیل یکتاپرست بوده است. همه انبیاء بعد از ابراهیم نیز چنین بوده اند، و به ورش او می رفتند، و در فروع عملی تابع الهاماتی بوده که به وسیله روح القدس به وی می رسیده و آن را معمول می داشته است.
پس او قبل از بعثت مانند عیسی و یحیی نبی و پیغمبر بود، اما نه رسول و مامور به تبلیغ! رسالت وی در سن چهل سالگی بر فراز کوه حرا آغاز شد.
بهترین گواه بر این که پیغمبر قبل از بعثت مانند عیسی و یحیی پیغمبر بوده است، حالات و روحیات اوست که در تورایخ آمده است. زیرا این حالات و روحیات از کودکی و نوجوانی در محیط مکه و میان مردمی آنچنان، کاملا غیر عادی می نماید، و نظیر آن از هیچیک از اقوام و بستگان خود او حتی عبدالمطلب جدش و عبدالله پدرش و ابوطالب عمویش که همگی یکتاپرست و موحد بودند، هم دیده نشده و نقل نکرده اند (۱۳)
منبع:کتاب تاریخ اسلام، دوانی، علی
پی نوشت ها:
۱- (و کذلت اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان (سوره شوری آیه ۵۱)
۲- (رفیع الدرجات دوالعرش یلقی الروح من امره علی من یشاء من عباده لینذر یوم التلاق. (سوره مؤمن آیه ۱۵)
۳- (و لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره و لقد کنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امه یرفع لی فی کل یوم من اخلاقه علما و نامرنی بالاقتداء به. و لقد کان یجاور فی کل سنة بحراء فاراه و لا یراه غیری (خطبه فاصعه).)
۴- (و اتینا عیسی بن مریم البینات و ایدناه بروح القدس - سوره بقره آیه ۸۷ و ۲۵۲)
۵- (نزل به روح الامین علی قلبک سوره شعرا آیه ۱۹۲)
۶- (قل من کان عدوا لجبریل فانه نزله علی قلبک باذن الله. سوره بقره آیه ۹۶)
۷- (ثم اوحینا الیک ان اتبع ملة ابراهیم حنیفا سوره نحل آیه ۱۲۳)
۸- (فبهدایهم اقتده سوره انعام آیه ۸۹)
۹- (انا انزلنا التوریة فیها هدی و نورا یحکم بها النبیون. سوره مائده آیه ۴۴)
۱۰- (و من یرغب عن ملة ابراهیم الا من سفه نفسه. سوره بقره آیه ۱۳۰)
۱۱- (کنت نبیا و آدم الماء و الطین.)
۱۲- (حاشیه نقد المحصل (تلخیص المحصل) چاپ مصر ص ۱۱۱)
۱۳- (نگاه کنید به گفتار دانشمند محترم آقای قاضی طباطبائی در کتاب «جنة الماوا».)
عملیاتیسازی اسلام ناب در اندیشه رهبر معظم انقلاب
به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای، دغدغه «عملیاتی کردن مفاهیم معرفتی اسلام» سابقه دیرینی در اندیشه حضرت آیتالله خامنهای دارد. از دوران جوانی که میگفتند «معارف و دستگاه فکری اسلامی از تجرد و ذهنیت محض خارج گشته و ناظر به تکالیف عملی و به ویژه زندگی اجتماعی باشد.» (مقدمه طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن) تاکنون که تأکید میکنند «عناوین و مفاهیم معرفتی اسلام، جنبه عملیّاتی و ترجمه عملیّاتی پیدا کند و عمل به آنها ممکن و رایج بشود.» ۱۳۹۹/۱۲/۰۴
ضرورت بهروزرسانی نرم افزارِ حکومت اسلامی
این نگاه در حقیقت نشان دهنده کشش مفاهیم معرفتی در اداره نظام اسلامی است. لذا این نگاه «یکی از نیازهایی [است] که مورد ابتلاء همه جوامع اسلامی و همه کشورهای اسلامی است و به آن نیاز دارند و بخصوص کشور عزیز ما که بحمدالله با نظام اسلامی اداره میشود به آن نیاز دارد.» ۱۳۹۹/۱۲/۰۴ با این توصیف، در نظام اسلامی لازم است «یک آرمانی را، یک سرمنزلی را در نظر بگیریم و تعریف کنیم و برای رسیدن به آن سرمنزل، برنامهریزی کامل کنیم، و در این راه عمل کنیم.» ۱۳۹۳/۱۲/۲۱ از طرفی، برای رسیدن به این آرمانها ابزارهایی لازم است؛ لذا نظام اسلامی «بایستی این وسایل و ابزارهای رسیدن را که جزو مفاهیم معنوی و منظومه معرفتیِ اسلام است، جستجو کند، پیدا کند، اینها را عملیّاتی کند و راه بیفتد.» ۱۳۹۹/۱۲/۰۴ به بیان بهتر «این یک نرمافزار است برای سختافزار حکومت اسلامی. حکومت اسلامی را به عنوان سختافزار در نظر بگیرید، اگر نرمافزار مناسب خودش را نداشته باشد، به هیچ کار نمیخورد.» ۱۳۹۹/۱۲/۰۴ همه اینها به این دلیل است که آموختن مفاهیم معرفتی و ارزشهای اسلامی «بخشی از اسلام است؛ بخش دیگرِ اسلام عبارت است از محقّق کردنِ این حقایق در متن جامعه» ۱۳۹۸/۰۲/۱۸ و اساسا «عالِم دین آن کسی است که معارف دین را فرامیگیرد و برای تحقّق آن وارد میدان میشود.» ۱۳۹۸/۰۲/۱۸
از طرفی، گسترش دامنه فعالیت نظام اسلامی، باعث پیدایش مسائل و نیازهای جدید می شود. لذا نظام اسلامی «به همین تناسب احتیاج دارد که آن نرمافزار را، آن مجموعهی معنوی را نوبهنو تجدید حیات کند و بهروز کند.» ۱۳۹۹/۱۲/۰۴ همین امر، نظام اسلامی را «نیازمند میکند به اینکه عقبهی فکریِ تغذیهکنندهی نظام هم گسترش پیدا کند. آن عقبهی فکریای که نظام را دارد جلو میبرد و تغذیه میکند و از انحرافش جلوگیری میکند، باید تقویت بشود، باید مفاهیم جدید مطرح بشود.» ۱۳۹۹/۱۲/۰۴ این، همان مسئولیت خطیری است که «از فضلای صاحبنظر و متفکّر بِجِد باید مطالبه بشود و این کار باید انجام بگیرد.» ۱۳۹۹/۱۲/۰۴
مسئولیت خطیر نخبگان حوزه و دانشگاه
»تشکیل نظام اسلامی که داعیهدار تحقّق مقرّرات اسلامی در همه صحنههای زندگی است، وظیفهای استثنایی و بیسابقه بر دوش حوزه علمیه نهاده است.» ۱۳۷۱/۰۸/۲۴ از طرفی «نظام جمهوری اسلامی به طبیعت خود، نظامی وابسته به علمای دین است.» ۱۳۷۰/۱۱/۳۰ لذا «حوزه علمیه باید نظام اسلامی را از خود بداند و برای تکمیل و رفع نقص آن، همه کوشش خود را مبذول کند.» ۱۳۷۹/۰۷/۱۴ به همین دلیل فضلا و علمای ما باید «مسائل نو به نو را که هی برای ما دارد پیش میآید، از لحاظ فقهی مشخص کنند... بعد این بحثها میآید دست روشنفکران و نخبگان گوناگون دانشگاهی و غیر دانشگاهی، اینها را به فرآوردههایی تبدیل میکنند که قابل استفاده است.» ۱۳۹۰/۰۶/۱۷ «اگر ما مجموعه روحانیّون و اهل علم و کسانی که در مسائل دینی کار میکنند، در همه مسائل خودمان این را هدف قرار بدهیم... موفّقیّتهای زیادی خواهیم داشت.» ۱۳۹۳/۱۲/۲۱
خطر تحجّر و التقاط
نکته بسیار مهم اینکه «پیدا کردن مفاهیم جدید و بحث کردن درباره اینها، کار همه کس نیست؛ فضلا و متفکّرینی بایستی دنبال این کار بروند که با مبانی اسلامی کاملاً آشنا باشند.» ۱۳۹۹/۱۲/۰۴ باید توجه داشت که دو نوع «اسلام التقاطی و اسلام آمریکایی مشغول مقابله با اسلام ناب هستند.» ۱۳۹۵/۰۲/۲۵ لذا این خطر وجود دارد که «یک آدم بیصلاحیّت و نیمهسواد و التقاطی وارد استنباطهای جدید از آیات الهی بشود.» ۱۳۹۹/۱۲/۰۴ التقاط به این معناست که «نمیخواهیم از مونتاژ و کنار هم چیدن نظریات گوناگونِ متفکرین و حکمائی که در این زمینه حرف زدند، یک نظریه به وجود بیاوریم و تولید کنیم.» ۱۳۹۰/۰۲/۲۷ لذا «باید از التقاط بپرهیزیم.» ۱۳۹۰/۰۲/۲۷
ثانیاً باید «از جمود و تحجّر فکری دور باشند.» ۱۳۹۹/۱۲/۰۴ تحجّر؛ یعنی «کسی که میخواهد از مبانی اسلام و فقه اسلام، برای بنای جامعه استفاده کند، به ظواهر احکام اکتفا نماید و نتواند کشش طبیعی احکام و معارف اسلامی را، در آن جایی که قابل کشش است، درک کند و برای نیاز یک ملت و یک نظام و یک کشور - که نیاز لحظه به لحظه است - نتواند علاج و دستور روز را نسخه کند و ارائه دهد.» ۱۳۷۶/۰۳/۱۴ نتیجه این رویکرد میشود همان اسلام متحجّر؛ یعنی «اسلامی که با کمال تنگنظری به همهی مسائل نگاه کند.» ۱۳۸۸/۰۲/۲۶ اگر در نظام اسلامی «چنین روحیهای وجود داشته باشد، یقیناً اسلام بدنام خواهد شد و منبع لایزال معارف و احکام اسلامی نخواهند توانست جامعه را پیش ببرند.» ۱۳۷۶/۰۳/۱۴
نتیجه اینکه بهروزرسانی و تقویتِ این نرم افزار باید مبتنی بر اسلام ناب باشد و «اسلام ناب یعنی اسلامی که نه اسیر و پابند تحجّر است، نه اسیر و پابند التقاط است.» ۱۳۹۶/۰۳/۱۴
«اسلام ناب»، زیربنای فکری نظام
بر اساس آنچه تبیین شد، این نکته ضرورت پیدا میکند که در بهروزرسانی نرم افزار حکومت اسلامی «باید تلاشمان این باشد که اسلام ناب را مطرح کنیم.» ۱۳۹۳/۱۲/۲۱ «اسلام ناب، اسلام متکی به کتاب و سنت با بهکارگیری ابزار خِرد و اندیشه اسلامی [است].» ۱۳۹۵/۰۲/۲۵ اسلام ناب یعنی «اسلامِ طرفدار عقلانیّت و ضدّ قشریگری، ضدّ تحجّر، ضدّ اسیر اوهام و تخیّلات خود شدن.» ۱۳۹۳/۱۲/۲۱ «یعنی همان اسلامی که پیروان خود را به وضع جدیدی از زندگی دعوت میکند.» ۱۳۶۸/۰۹/۰۱ اسلامی که «سیاست را بخشی از دین و غیرقابل جدایی از آن میداند و همه مسلمین را به درک و عمل سیاسی دعوت میکند» ۱۳۶۸/۰۴/۱۴ و در یک کلام، اسلامی که «همهجانبه است؛ از زندگی فردی و خلوت فردی تا تشکیل نظام اسلامی، همه را شامل میشود.» ۱۳۹۵/۰۳/۱۴ یعنی «اسلام ظلمستیز، اسلام عدالتخواه، اسلام مجاهد، اسلام طرفدار محرومان، اسلام مدافع حقوق پابرهنگان و رنجدیدگان و مستضعفان.» ۱۳۸۹/۰۳/۱۴
اسلام ناب، دقیقاً همان اسلامی است که در مکتب امام خمینی(ره) تجلی یافته است؛ زیرا امام خمینی(ره) بر اساس همین نگاه عملیاتیسازی مفاهیم معرفتی «از آیه شریفه «اِنَّما اَعِظُکُم بِواحِدَةٍ اَن تَقوموا لِله مَثنی وَ فُرادی» استفاده کردند... تا منتهی شد به وجود انقلاب.» ۱۳۹۹/۱۲/۰۴ این نشان میدهد که «اولین و اصلیترین نقطه در مبانی امام و نظرات امام، مسئله اسلام ناب محمدی است.» ۱۳۸۹/۰۳/۱۴ به طوری که «حیات و شخصیت خمینی کبیر، تجسم اسلام ناب محمّدی (ص) و تبلور انقلاب اسلامی بوده.» ۱۳۶۹/۰۳/۱۰ تا جایی که برای جلوگیری از انحراف از اسلام ناب نیز «بهترین شاخصها، خود امام و خط امام است.» ۱۳۸۹/۰۳/۱۴
دشمنان نیز از همین اسلام میترسند. وگرنه «از اسم اسلامی که امتداد و انتهایی در عمل و در توده مردم نداشته باشد، نمیترسند.» ۱۳۹۱/۰۹/۲۱ بلکه «از حضور اسلام در متن زندگی جوامع میترسند.» ۱۳۹۳/۱۲/۲۱
رهبر انقلاب: گرانی و مشکل معیشتی مردم راهحل دارد در جلسات متعدد این را به مسئولان تذکر دادیم
حضرت آیتالله خامنهای سپس در سخنانی، گیاه و فضای سبز را عاملی مهم در زندگی و در ساخت تمدن بشری خواندند و با اشاره به ریشههای معرفتی و دینی توجه به محیط زیست، گفتند: کاشتن درخت و نشاندن نهال از جملهی حسناتی است که در شرع مقدس اسلام بر آن تأکید شده است.
رهبر انقلاب اسلامی به اهمیت محیط زیست در قانون اساسی نیز اشاره و خاطرنشان کردند: فعالیتهای محیط زیستی، فعالیتهای دینی و انقلابی است و نباید به آنها نگاه تجملاتی و تزئینی شود.
ایشان تنوع زیستی و اقلیمی کشور را بستری مناسب برای فعال شدن آحاد مردم و جوانان در زمینه محیط زیست خواندند و با ابراز تأسف از تخریب جنگلها، منابع طبیعی و سفرههای زیرزمینی بهدست افراد سودجو، تأکید کردند: تخریب محیط زیست بلای بزرگی است که آینده بشر را هدر میدهد، بنابراین مسئولان و همه مردم باید در مقابل آن بایستند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به حوادثی مثل آتشسوزی جنگلها و یا خشک شدن دریاچهها و تالابها، گفتند: این حوادث قابل پیشگیری است و مسئولانی که به وظایف خود عمل نمیکنند، دچار تقصیر هستند.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنانشان به مسئله کرونا در آستانه سال نو پرداختند و گفتند: سال گذشته در ایام عید، مردم عزیز به توصیهها کاملاً عمل و بلای بزرگی را از سر کشور دور کردند اما امسال خطر بیشتر و فراگیرتر است بنابراین امسال هم همگان توصیهها را رعایت کنند.
ایشان تأکید کردند: هر چه ستاد ملی مقابله با کرونا اعلام کرد باید عمل شود. اگر سفر را ممنوع کردند، مردم به سفر نروند، بنده هم قطعاً مانند سال گذشته به سفر نخواهم رفت.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به مشکلات معیشتی مردم در اثر کرونا، گفتند: اگر کرونا ادامه پیدا کند مشکلات معیشتی بیشتر خواهد شد، بنابراین باید با همکاری همه، این بیماری هر چه زودتر برطرف شود.
رهبر انقلاب اسلامی با ابراز ناخرسندی از گرانیها و مشکلات معیشتی، افزودند: این وضع در آستانه عید غصه بزرگی ایجاد کرده است. البته اجناس مانند میوهها فراوان است اما قیمتها بسیار بالا است که سود این قیمت بالا هم به جیب باغداران زحمتکش نمیرود بلکه نصیب دلالها و واسطههای سودجو میشود و ضرر آن به مردم میرسد.
ایشان با تأکید بر اینکه مسئولان باید مشکل معیشتی و گرانی را حل کنند، گفتند: این مشکلات، همه راهحل دارد و بارها در جلسات متعدد این نکات را تذکر داده و راهحلهای مورد نظر کارشناسان را به مسئولان گفتهایم.
آیا خُلد در آتش درباره کافرین و منافقین حقیقت دارد؟
- سؤال
معنای خلد در آتش چیست؟ آیا درباره کافرین و منافقین این حقیقت دارد؟
- پاسخ
خلود در لغت به معنای بقای طولانی و نیز به معنای ابدیت است و خلود در جهنم [۱] عبارت از همیشگی و جاودان بودن عذاب آن است. بهشت و جهنم هر دو دوام و بقای ابدی دارند.
مطابق آن چه از آیات و روایات استفاده میشود، انسان هایی که داخل بهشت میگردند، از آن منزلگاه دیگر خارج نمیشوند و آن جا منزلگاه ابدی آنها خواهد بود.
مرحوم علامه مجلسی (ره) در این باره میفرماید: «بدان که خلود و ابدی بودن اهل بهشت در بهشت از مواردی است که همه مسلمانان آن را قبول دارند».[۲] امّا جهنم و عذاب آن با این که دایمی و ابدی است، ولی انسانهایی که داخل آن میگردند دو دسته هستند.
دسته اوّل انسان هایی که در دنیا مؤمن به خدا بودند ولی مؤمنی گنه کار بودهاند، آن چه از ظواهر آیات و نصوص روایات معصومین ـ علیهم السّلام ـ استفاده میشود، ماندن آنها در جهنم دایمی نمیباشد؛ بلکه پس از این که گناهان آنها به واسطه عقوبت و عذاب الهی در جهنم از بین رفت از آن جا خارج میگردند. چنان چه امام رضا ـ علیه السّلام ـ میفرماید: گنهکاران از اهل توحید و خداپرستی، داخل در آتش جهنم میشوند، پس از عذاب و عقوبت از آن خارج میشوند. [۳]
البته چگونگی عقوبت آنها و بررسی دلایل آن مجال بیشتری میطلبد.
امّا گروه دوّم از انسانهایی که داخل جهنم می شوند، کسانی هستند که عذاب آنها دایمی میباشد و برای همیشه در جهنم باقی میمانند، مجازات ابدی و جاودان منحصر به کسانی است که تمام روزنههای نجات را به روی خود بستهاند و از روی علم و آگاهی و با اصرار و از روی عمد غرق در فساد و تباهی کفر و نفاق گشتهاند و سایه شوم گناه تمام وجودشان را پوشانیده و به رنگ کفر و گناه درآمدهاند، چنان چه خداوند میفرماید: «کسی که مرتکب گناه گردد و آثار آن تمام وجود او را احاطه کند اهل آتش ابدی خواهد بود».[۴]
آن چه از قرآن کریم و روایات معصومین ـ علیهم السّلام ـ استفاده میشود، تنها معاندین از کفار و منافقین هستند که در جهنم به صورت دایمی و همیشگی استقرار مییابند و از آن خلاصی نمییابند.
خداوند در سوره مبارکه توبه آیه ۶۸ میفرماید: خداوند به مردان و زنان منافق و کفار وعده آتش جهنم داده که دائماً در آنند و همین برای آنها کافی است و لعنت خدا بر آنها و عذاب دایمی بر آنها باشد.
یا در سوره مبارکه تغابن آیه ۱۰ میفرماید: و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را تکذیب کردند. آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود و چه بد سرانجامی است.
باز در سوره مبارکه فاطر آیه ۳۶ میفرماید: کسانی که کافر شدند آتش دوزخ برای آنهاست هرگز فرمان مرگشان صادر نمیشود تا بمیرند و چیزی از عذاب آنها تخفیف داده نمیشود ...
و نیز آیات فراوان دیگری دلالت بر این دارند که معاندین از کفار و منافقین برای همیشه در آتشند.
و نیز امام رضا ـ علیه السّلام ـ میفرماید: خداوند کافران (معاند) را از آتش (جهنم) خارج نمیکند و آنها را وعده داده به آتش جهنم و باقی ماندن در آن. [۵]
با توجه به این آیات و روایات است که همه مسلمانان معتقدند که کفار (از دیدگاه قرآن منافقین هم از جمله کفار محسوب میشوند بلکه بدتر از آنها) در آتش جهنم عذاب دایمی میبینند. [۶]
حضرت امام خمینی(ره) در این رابطه میفرماید: بندگان کامل پروردگار از همین امر پیوسته در هراس بوده و بر این امر میگریستهاند و این سوء عاقبت کار کاشف از سوء پیشینه آدمی است و ایمنی خاطر جز با خلاصی از این مرحله برای انسان حاصل نمیگردد.
انسان به واسطه عقاید نادرست و ملکات ناپسند یا بر اثر اعمال گذشته برایش حالتی پدید میآید که موجب شک و یا انکار او میشود و این شک و انکار بر قلب او غلبه کند و پرونده کار او در همین حالت بسته شود، که این سبب خلود و جاودانگی او در آتش خواهد بود. [۷]
در پایان روایتی از امیرمؤمنان ـ علیه السّلام ـ را از چگونگی عذاب جهنمیان و خصوصاً آنها که عذابشان دایمی است برای شما نقل میکنیم، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «و امّا اهل معصیت (را خداوند) در آتش خوار می کند قدمهایشان را میخکوب نموده، دستهایشان را به گردنهایشان میبندد، بر اجسادشان پیراهنهایی از قطران و لباسهای کوتاهی از آتش میپوشاند (این بدبختان) در عذابی به سر میبرند که حرارتش بسیار شدید است. اتشی است که اهلش را احاطه کرده و هرگز منفذی بر آن گشوده نمیشود و هوایی (نسیم خنکی) بر آنها نمیوزد و هرگز عمرشان به سر نمیآید. عذاب همواره (الی الابد) شدید و عقربها همواره جدید (عقرب پی عقرب خلق میشود) این خانه، خانهای نیست که زایل گردد و فانی شود و عمر اهلش به سر رسد. سپس حضرت ندای اهل آتش را حکایت کردند: «و نادوا یا مالک لیقض علینا ربّک» ای مالک دوزخ بخواه از پروردگارت که بس کند (یعنی ما را بمیراند) امّا مالک پاسخ میدهد: انکم ماکثون: شما ماندگارید. [۸]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. تفسیر المیزان، ترجمه انتشارات جامعه مدرسین، ج ، ص ۶۲۲ تا ۶۲۶.
۲. تفسیر نمونه، ج ۹، ص ۲۴۱ تا ۲۴۵ و ج ۹، ص ۲۳۹ تا ۲۴۶.
۳. کتاب اسرار الصلوة، حضرت امام(ره)، چاپ مرکز نشر آثار حضرت امام(ره)، چ ششم، ص ۲۳۲ و ۳۹۰.
۴. کتاب نقطههای آغاز در اخلاق عملی، آیت الله مهدوی کنی، نشر دفتر فرهنگ و نشر اسلامی، ج ۱، ص ۳۸۳، چ هفتم.
۵. کتاب بحار الانوار، تألیف علامه مجلسی (ره)، ج ۸، ص ۳۴۱ تا ۳۶۴.
۶. تصویری از بهشت و جهنم، تألیف احمد حبیبیان، نشر سازمان تبلیغات، ص ۲۹۳ تا ۳۲۴.
۷. بحار الانوار، تألیف علامه مجلسی، ج ۸، ص ۲۸۵.
پی نوشت ها:
[۱] . ابن منظور، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزة، ۱۴۱۵ هـ ق، ج ۳، ص ۱۶۴.
[۲] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ هـ. ق، ج ۸، ص ۱.
[۳] . همان، ص ۳۶۲.
[۴] . بقره/ ۸۱.
[۵] . بحار الانوار، همان؛ و خصال صدوق، بیروت، چاپ الوفاء، انتشارات جامعه مدرسین، ص ۶۰۳.
[۶] . حلی، کشف المراد، تعلیقة آیت الله سبحانی، نشر مؤسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ، ص ۲۷۴.
[۷] . سید روح الله، موسوی خمینی، اسرار الصلاه، دفتر نشر آثار امام خمینی، چاپ اوّل، ص ۲۳۲.
[۸] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۸، ص ۲۸۵.
بیانات پس از کاشت نهال در روز درختکاری
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
به همهی ملّت عزیز ایران و شنوندگان و بینندگان این برنامه سلام عرض میکنم.
بحمدالله مجدّداً فرصتی پیش آمد برای سخن گفتن از درخت و گیاه، و از فضای سبز و محیط زیست؛ خداوند متعال گیاه را و درخت را یک عامل مهمّی در جریان زندگی بشر قرار داده است. گیاه و درخت و سبزه و آنچه از آنها ناشی میشود، در ساخت تمدّن بشری یک پایهی مهم و اساسی است؛ گیاهان و درختان، هم هوا را تصفیه میکنند، هم برای بشر غذا تولید میکنند، هم مایهی تلطیف روح و روان بشری هستند، هم نماد آبادانی و خرّمی محیط زندگی بشر محسوب میشوند، هم بسیاری از داروهای مورد نیاز انسان از گیاهان به دست میآید، بعلاوهی منافعی که در چوب و برگ و ریشه و مانند اینها وجود دارد؛ بنابراین میبینید که گیاه و درخت و سبزه یک عامل اساسی و مهمّی در زندگی بشر است.
علاوهی بر آنچه گفته شد، نگاه ما به درخت و گیاه و سبزه و محیط زیست، یک نگاه معرفتی و معنوی است، نگاه معرفت دینی است؛ این در ادبیّات ما هم کاملاً رواج دارد و آحاد مردم و متفکّرین و همهی کسانی که در زمینهی مسائل بشری حرف میزنند، در این زمینهها نظر دادهاند و حرف زدهاند:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقی دفتری است معرفت کردگار(۱)
یعنی نگاه، نگاه معرفتی است. برای همین هم هست که در شرع مقدّس اسلام غرس(۲) کردن درخت و نشاندن نهال یکی از حسنات محسوب شده؛ روایات متعدّدی داریم که ما را تحریص میکنند و ترغیب میکنند به اینکه درخت بنشانید، نهال بنشانید که اینها حسنه است. در قانون اساسی ما هم که برای محیط زیست یک اصل وجود دارد(۳) که اهمّیّت آن را و ضرورت پرداختن به آن را به بهترین بیانی در آنجا بیان کرده. بنابراین، فعّالیّتهایی که در مورد فضای سبز و درخت و گیاه و محیط زیست و جنگل و بقیّهی[این امور] انجام میگیرد، فعّالیّتهای دینی است، فعّالیّتهای انقلابی است؛ و جوانهای عزیز ما نباید گمان کنند که مسئلهی محیط زیست یک مسئلهی تزئینی و تجمّلاتی و زیادی است؛ نه، یک مسئلهی اساسی و مهمّی است که در شرع و قانون آمده.
خوشبختانه کشور ما به خاطر تنوّع آب و هوایی، تنوّع محیط زیست و تنوّع اقلیمیای که دارد، عرصهی وسیعی برای فعّالیّتهای محیطزیست است و میتوان کارهای بزرگی انجام داد؛ و آحاد مردم و جوانهایی که در خدمات گوناگون کشوری بحمدالله حضور دارند -از علمی تا اجرائی تا سیاسی تا اجتماعی- در زمینهی محیط زیست هم میتوانند فعّال بشوند و کار کنند و تلاش کنند.
متأسّفانه در جامعه هستند کسانی که محیط زیست را قربانی منافع شخصی خودشان میکنند؛ فدای سودطلبی و منفعتطلبی خودشان میکنند. هستند از این کسانی که اینجوریاند، طبیعت را تخریب میکنند، جنگل و کوه را نابود میکنند، مراتع را پایمال میکند، سفرههای زیرزمینی و آب را به یغما میبرند؛ اینها همه واقعاً بلای بزرگی است که تخریب محیط زیست است و همه باید مقابل آن بِایستند؛ چه مسئولین و چه آحاد مردم. خب اینها در واقع زندگی آیندهی بشر را به خطر میاندازد؛ آن که کوهها را در واقع وسیلهای قرار میدهد برای بالا بردن آهن و فولاد و ساختمانسازی و آپارتمانسازی و مانند اینها یا مراتع را نابود میکند یا [درختان] جنگلها را میبُرد و تبدیل به یک کاربریهای مضر میکند، در واقع نسلهای آیندهی بشری را دارد از این نعمتها محروم میکند و به خطر میاندازد.
البتّه یک خطرات طبیعی و بلاهای طبیعی هم هست؛ جنگلها گاهی به خاطر حوادث طبیعی مثلاً آتش میگیرند که اینها قابل پیشگیری است؛ هم [برای] جنگلها، هم تالابها، هم دریاچهها این بلاهای طبیعی وجود دارد، امّا قابل پیشگیری است؛ از اینها بایستی پیشگیری بشود که این به عهدهی مسئولین است و اگر نکنند، واقعاً در این مسئله تقصیر کردهاند. بنابراین امروز که روز درختکاری در نظر گرفته شده، روز مهمّی است؛ خوب است که همه در کشور، امروز و همیشه به مسئلهی محیط زیست و فضای سبز اهمّیّت بدهند.
یک جمله هم دربارهی مسئلهی کرونا عرض بکنیم. سال گذشته مسئولین راجع به کرونا -که مثل امروزی در اوایل کرونا بود- هشدار دادند و گفتند، بنده هم یک کلمهای در همین روز محیط زیست خطاب به مردم عزیزمان عرض کردم(۵) که خوشبختانه حرف دلسوزان اثر کرد و مردم در ایّام عید کاملاً ملاحظه کردند و بلای بزرگی را که در آن ایّام میتوانست متوجّه کشور بشود از سر دور کردند. امسال من احساس میکنم که خطر از سال گذشته بیشتر است؛ امسال خطر را بهتر میشناسیم، بیشتر میشناسیم و میدانیم که متأسفانه خطر در کشور فراگیر شده؛ سال گذشته به این اندازه نبود؛ بنابراین امسال هم بایستی همه رعایت کنند. هر چه ستاد ملّی کرونا گفت [باید رعایت شود]؛ اگر سفر را ممنوع کردند، [مردم] سفر نروند؛ هر چه را لازم دانستند انجام بدهند. بنده که مثل سال گذشته قطعاً سفر نخواهم رفت؛ و هر چه ستاد ملّی در این زمینه بگوید [رعایت میکنم].
و مسئلهی کرونا در وضع معیشت مردم هم مؤثّر است؛ یعنی این را باید بدانیم. میبینید که کرونا چه مشکلاتی را برای معیشت مردم فراهم کرده؛ اگر چنانچه این ادامه پیدا کند، همین طور بدتر خواهد شد و ادامه پیدا خواهد کرد و مشکلات بیشتر خواهد شد؛ باید هر چه زودتر بتوان کلک این بلای طبیعی بزرگ را کَند. متأسّفانه امروز وضع معیشت مردم خوب نیست؛ این غصّهی بزرگی است برای ما. گرانیها زیاد است؛ شما ملاحظه کنید شب عید، قیمت میوه و مانند اینها خیلی گران است؛ میوه فراوان امّا قیمتها بسیار بالا. متأسّفانه [سود حاصل از] این قیمتها به جیب باغدار هم نمیرود که ما مثلاً بگوییم یک قشر زحمتکشی یک سودی میبرند؛ نه، متأسّفانه این سود را دلالها و واسطهها و این دستهای وسط و سودجو میبرند و به باغدار چیزی نمیرسد، به مردم هم که ضرر میرسد؛ بنابراین بایستی مسئولین محترم این مشکل معیشتی مردم و مشکل گرانی را هم حل کنند. و این ممکن است، راهحل دارد؛ بنده در جلسات متعدّد این را تذکّر دادهام و نظرات و راهحلهایی که کارشناسان در این زمینه گفتهاند، مطرح کردهایم و بیان کردهایم؛ راهحل دارد؛ انشاءالله که بتوانند اینها را انجام بدهند.
امیدواریم که خداوند متعال برای کشور و برای مردم، آیندهی نیکی را مقدّر فرموده باشد و قلب مقدّس ولیّعصر از ما راضی باشد، و دعای آن بزرگوار شامل حال ملّت ما و کشور ما باشد.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۱) سعدی. دیوان اشعار، غزلیّات (با کمی تفاوت)
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوشآمدید آقایان محترم. تقریباً بعد از یک سال تجدید عهد شد و آقایان را زیارت کردیم؛ منتها دوست میداشتیم که در یک شرایط بهتری دوستان را میدیدیم، از نزدیک با آنها صحبت میکردیم که متأسّفانه شرایط کنونی آن را ایجاب نمیکند. ولادت مولای متّقیان امیرمؤمنان (سلام الله و صلوات الله علیه) را تبریک عرض میکنیم -که یکی دو روز دیگر است- و همچنین ولادت مبارک و ذیجود حضرت جوادالائمّه (علیه آلاف الصّلاة و السّلام) را هم تبریک عرض میکنیم. در این فاصله برادران خوبی، دوستان عزیزی، شخصیّتهای برجستهای از این مجلس از دنیا رفتند، برایشان طلب آمرزش میکنیم. البتّه یک فهرستی به من دادند از همهی درگذشتگان دورهی پنجم که من دیگر وقت را نمیگذرانم، آقای رئیسی هم آن را فرمودند. خداوند انشاءالله درجاتشان را عالی کند و جزای خیر به آنها بدهد و ما را موفّق بدارد که قدر این چهرههای برجستهی علمی و عملی خودمان را بیشتر بدانیم.
بنده دو مطلب را آماده کردهام که عرض بکنم: یک مطلب در مورد یک نیاز فکری جامعه است که حالا شرح خواهم داد، متناسب با این جلسه -به مناسبت حضور علما و فضلا و [مانند] اینها و مخاطب آن هم در واقع حوزههای علمیّه و فضلای حوزه و دانشگاه و مانند اینها هستند- یک مطلب هم یک مطلب سیاسی بینالمللی است که آن را هم عرض میکنم.
لزوم کشاندن مفاهیم ارزشی و معرفتی اسلامی به عرصهی عمل
ایجاد نهضت کمک مؤمنانه با گسترش مفهوم مواسات در عرصهی عمل
مثلاً فرض بفرمایید در همین قضیّهی اخیر کرونا؛ مفهوم «مواسات» یک مفهوم کلیدی است در مجموعه و منظومهی ارزشی و معرفتی اسلام، که این مفهوم با یک قدری تبیین در جامعه، یک نهضت در همین ایّام به وجود آورد: نهضت کمک مؤمنانه؛ و یک کار بزرگ انجام گرفت؛ یعنی مردم مواسات را از جایگاه یک مفهوم معتبر و مثلاً ارزشمند شرعی که همه قبول داشتند، آوردند به مرحلهی عمل، و شما دیدید در سرتاسر کشور چقدر کار انجام گرفت، چقدر ارزش خلق شد با کارهایی که جوانها کردند، مردم کردند، گروهها کردند، دستگاههای دولتی کردند، دستگاههای نهادیِ انقلابی انجام دادند؛ یک حرکتی راه افتاد، یک نهضتی انجام گرفت، گرههایی را باز کرد، کارهایی را راه انداخت. یعنی مفهوم مواسات این کشش را داشت، این ظرفیّت را داشت که این جور تأثیر بگذارد و جامعه را تحت تأثیر قرار بدهد.
تبدیل و رواج مفاهیم ارزشی به عمل توسّط امام (ره)
یا برویم جلوتر؛ این مفاهیم مهمّی که امام (رضوان الله علیه) از آنها استفاده کردند مثل مفهوم توکّل، مفهوم تکلیف، مفهوم ایثار -اینها همه مفاهیم شرعی است دیگر- تا مفهوم شهادت، مفهوم جهاد؛ اینها مطرح شدند و با حضور امام و با تحرّک امام و با تبیین امام و با خواست امام که مؤیَّد به ارادهی الهی بود، وارد عمل زندگی مردم شد؛ نتیجه این شد که ما مثلاً در هشت سال، یک جنگ در واقع بینالمللی را توانستیم بر مخالفینمان پیروز بشویم؛ که این حرکت عظیم مردم در میدان جنگ ناشی از این مفاهیم بود؛ این مفاهیم را امام در بین مردم رایج کرد و اینها را از جایگاه مفهومی که همین طور در قرآن و در حدیث و مانند اینها میخواندیم و میگفتیم امّا در عمل حضور نداشت، آورد در [عرصهی] عمل؛ یکی این.
تأثیر تبدیل مفاهیم ارزشی و معرفتی به عمل در زندگی
یک مثال دیگری که از اینها به نظر من مهمتر است، این آیهی شریفهی «ماٰ اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله»(۲) است؛ اصلاً ارسال رسل برای این است که مورد اطاعت قرار بگیرند؛ این اطاعت، مطلق است یعنی در همهی امور زندگی؛ که معنای مستفاد از آیه این است که زندگی مردم -چه زندگی شخصی خصوصی، چه زندگی عمومی- باید به وسیلهی دین اداره بشود. حالا البتّه بعضی این را ممکن است فقط منحصر کنند به مسائل شخصی، [مثل] نماز و روزه و مانند اینها؛ این جور نیست؛ اوّلاً به دلیل خود اطلاق این آیه، ثانیاً به دلیل آیات دیگر، [مثل] اینکه میفرماید: وَ کَاَیِّن مِن نَبِیٍّ قٰتَلَ مَعَه رِبِّیّونَ کَثیر؛(۳) خب این قتال با ربّیون کثیر که کار شخصی نیست؛ کار اجتماعی است، کار عمومی است، کار حکومتی است. پس این آیه یک مستفاد این جوری دارد؛ امام این معنا را آوردند به میدان عمل؛ از آیهی شریفهی: «اِنَّماٰ اَعِظُکُم بِواحِدَةٍ اَن تَقوموا لِله مَثنیٰ وَ فُرادیٰ»(۴) استفاده کردند برای این معنا، نه اینکه «اَن تَقوموا لِله مَثنیٰ وَ فُرادیٰ» تا بروید نماز بخوانید؛ نه، تا حکومت درست کنید، تا نظام اسلامی درست کنید. امام از این استفاده کرد، یک نهضت راه انداخت در سال ۴۱، بعد در طول زمان، متفکّرین، علاقهمندان، ارادتمندان، شاگردان امام و در رأس همه خود امام، این فکر را تغذیه کردند تا منتهی شد به وجود انقلاب، پدید آمدن انقلاب و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام برآمده از انقلاب. یعنی ببینید، مفاهیم قرآنی و اسلامی، مفاهیم معرفتی اسلام، این جور میتواند در زندگی تأثیر ببخشد وقتی که وارد میدان عمل شد. خب، این یک نمونهای است از تأثیر معجزهآسای این سازوکار و این حرکت، که حالا این حرکت چگونه انجام بگیرد، خودش یک بحث دیگری است.
نیاز حکومت اسلامی به ابزارهای مناسب از منظومهی معرفتی اسلام
خب حالا نظام اسلامی تشکیل شد. آنچه ما میخواهیم عرض بکنیم این است: نظام اسلامی که تشکیل شد، آرمانهایی را مطرح کرد که خود این آرمانها هم مربوط به اسلام بود و از قرآن گرفته شده بود. اینها قبل از تشکیل نظام اسلامی به صورت یک آرزو گفته میشد، یا ممکن بود به صورت آرزوی دستنیافتنی در ذهن کسی بیاید، مثل قیام به قسط مثلاً، مثل عدم تحمّل ظلم -انظلام- (۵) مثل عدم استکبار، عدم ظلم، نبود ظلم، یا حیات طیّبه، تعالیِ اخلاقی انسان، رواج فضایل و از این قبیل آرمانها -اینها آرمانهای اسلامی است؛ اینها آرمانهایی است که جمهوری اسلامی مطرح کرده- [امّا] چیزهایی نبود که در مرحلهی عمل بتواند مورد توجّه قرار بگیرد. خب برای رسیدن به این آرمانها ابزارهایی لازم است. آن ابزارها هم که ما را به آن آرمانها برساند، باز در خود منظومهی معرفتیِ اسلام بلاشک وجود دارد؛ چون امکان ندارد که مقصد را به ما بگویند و ما را تحریض(۶) کنند به رسیدن به آن مقصد امّا راه را جلوی پای ما نگذارند؛ چنین چیزی امکان ندارد. بنابراین راهش هم در کتاب و سنّت هست. حالا نظام اسلامی میخواهد به این آرمانها برسد، [لذا] بایستی این وسایل و ابزارهای رسیدن را که جزو مفاهیم معنوی و منظومهی معرفتیِ اسلام است، جستجو کند، پیدا کند، اینها را عملیّاتی کند و راه بیفتد؛ یعنی در واقع این یک نرمافزار است برای سختافزار حکومت اسلامی. حکومت اسلامی را به عنوان سختافزار در نظر بگیرید، اگر نرمافزار مناسب خودش را نداشته باشد، به هیچ کار نمیخورد. نرمافزارش همین است که راههای رسیدن به آن آرمانها مشخّص بشود و حرکت در این جهت ادامه پیدا کند.
لزوم بهروز کردنِ تفکّر اسلامی به عنوان نرمافزار حکومت اسلامی
خب حالا من امروز این را میخواهم عرض بکنم که نظام اسلامی به یک چنین نرمافزاری بنابراین احتیاج دارد. هر چه نظام اسلامی گسترش پیدا میکند و دامنهی فعّالیّت نظام اسلامی گستردهتر میشود و افزایش پیدا میکند و میدانهای تازهای در مقابل جمهوری اسلامی باز میشود و با چالشهای جدیدی مواجه میشود -چالشهایی که قبلاً وجود نداشته؛ چون هر چه میگذرد، چالشهای جدید، میدانهای جدید، کارهای جدید مطرح میشود برای نظام اسلامی- به همین تناسب احتیاج دارد که آن نرمافزار را، آن مجموعهی معنوی را نوبهنو تجدید حیات کند و بهروز کند. عرض من این است. این، آن چیزی است که از فضلای صاحبنظر و متفکّر بِجِد باید مطالبه بشود و این کار باید انجام بگیرد. اینکه میگوییم بهروز کردنِ تفکّر اسلامی و آن را -یعنی منظومهی معرفتی اسلام را- نو کردن و بهروز کردن، معنایش به هیچ وجه دستکاری در آن منظومهی معنوی نیست؛ نه، معنایش این است که یک حقایقی در کتاب و سنّت هست که ما تا وقتی احتیاج به آنها پیدا نکنیم، متوجّه به آنها نیستیم، متنبّه نیستیم؛ وقتی احتیاج پیدا کردیم، تنبّه پیدا میکنیم. مثالهای زیادی هست که من حالا اینجا چند مثال را [عرض میکنم].
نمونههایی از دقّت نظر در مفاهیم و استخراج مضامین مورد نیاز
مثلاً فرض کنید نظام اسلامی با فشارهای شرطی دشمن مواجه میشود؛ مراد ما از فشار شرطی این است که یک فشاری را وارد میکنند، مثلاً تحریم را، بعد میگویند این را برمیداریم به شرط اینکه فلان کار انجام بگیرد -این جور نیست که آدم را بکلّی مأیوس کنند؛ میگویند برمیداریم امّا شرطش این است که این کار باید انجام بگیرد؛ این خب خیلی چیز خطرناکی است، خیلی چیز مهمّی است؛ این شرطها ممکن است که شرطهای بشدّت گمراهکننده و هلاککنندهای باشد- در یک چنین وضعی انسان چه کار باید بکنند؟ اینجا انسان متوجّه میشود که علاج این، «فَاستَقِم کَماٰ اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک»(۷) است؛ چون این مسئله، مسئلهی عمومی است، مسئلهی شخصی که نیست. [مثلاً] در قرآن وجوب صبر، وجوب استقامت برای خود شخص [پیغمبر] هست؛ مخاطبِ «وَ لِرَبِّکَ فَاصبِر»(۸) پیغمبر است و به مردم ربطی ندارد امّا این [مورد]، ارتباط به مردم دارد: فَاستَقِم کَماٰ اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک؛ همه باید استقامت کنید، همه باید بِایستید؛ یعنی یک حرکت جمعیِ صبر و استقامت را از ما میخواهد. پس فهمیدیم که در این قضایا باید این جوری عمل کرد: «فَاستَقِم کَماٰ اُمِرت» باید عمل کرد؛ یا «وَتَواصَوا بِالصَّبر»؛(۹) تواصی به صبر، یکدیگر را وادار کردن به ایستادگی و مقاومت و تحمّل و پایداری. خب وقتی یک چنین چیزی پیش میآید، برای ما آن مفهوم «فَاستَقِم کَماٰ اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَک» کاملاً روشن میشود؛ قبل از این، خیلی مفهوم روشنی برای ما ندارد -که خب «وَ مَن تابَ مَعَک» یعنی مردم موظّفند که استقامت کنند- یک امر کلّی است، امّا وقتی یک چنین وضعی پیش میآید، انسان میفهمد که یعنی چه. ما امروز با این مسئله مواجهیم؛ مردم ما دچار مشکلاتی هستند که بخشی از آنها ناشی از فشارهای دشمن است و ما میخواهیم مردم در مقابل این [مشکلات] استقامت کنند، بِایستند؛ این یک حرکت عظیم و مهمّی است که خب بحمدالله در کشور ما دارد انجام میگیرد.
یا فرض بفرمایید تا مادامی که جبههی مرکّب دشمن -جبههی شیطان که مرکّب از شیاطین مختلف است- در مقابل انسان قرار نگرفته و انسان از همهطرف محاصره نشده، معنای این آیه را درست نمیفهمد که «وَلمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه، وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه وَ ما زادَهُم اِلّا ایمانًا وَ تَسلیمًا»؛(۱۰) یعنی وقتی که مواجه شدیم با یک چنین پدیدهای که پدیدهی سختی است، دستپاچه نشویم؛ یعنی نه خودت دستپاچه بشو، نه مردم دستپاچه بشوند؛ دستپاچه نشوید؛ هٰذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه؛ این چیزی است که قبلاً گفته بودند که اگر شما در راه حق حرکت کنید، منتظر باید باشید که «وَکَذٰلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَیٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا»؛(۱۱) [این چیزها] خلاف انتظارتان نباید باشد؛ این گفته شده بود، میدانستیم. یعنی آن وقت و در آن شرایط این آیه درست خودش را مجسّم میکند، زنده میکند، در واقع راه زندگی را به ما نشان میدهد؛ و همین طور موارد دیگری.
مثلاً از جملهی چیزهایی که خیلی ذهن بنده را مشغول میکند به عنوان یک مسئول، خطاب به حضرت یونس (سلام الله علیه) است که ایشان یک حرکتی انجام دادند که ناشی از یأس و خستگی بود یعنی قومشان به ایشان جواب ندادند؛ آن وقت خدای متعال به این پیغمبر که یک عمر هم در [بین] این جمعیّت زحمت کشیده بود و خستگی برای او معنا نداشت میفرماید: وَذَا النّونِ اِذ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنَّ اَن لَن نَقدِرَ عَلَیه؛(۱۲) خیال کرد ما به او سخت نخواهیم گرفت؛ نخیر، بر او سخت میگیریم؛ و سخت هم گرفت و آن مجازات کذائی برای جناب یونس به وجود آمد. بنده غالباً وقتی که احساس بیعملی میکنم -چه در خودم، چه در دیگران، چه در مسئولین- به یاد این [آیه] میافتم که «فَظَنَّ اَن لَن نَقدِرَ عَلَیه»؛ خیال میکنیم که این بیتوجّهی، بیاهتمامی، بیعملی موجب واکنش تند از طرف حضرت باریتعالی (جلّ جلاله) نخواهد شد؛ چرا، خواهد شد؛ یعنی این معنا عملیّاتی میشود برای ما، عینی میشود و خودش را نشان میدهد.
لزوم گسترش عقبهی فکری نظام اسلامی توسط متفکّرین با پرهیز از التقاط و تحجّر
خلاصه هر چه نظام اسلامی گسترش پیدا کند و جلو برود، با مسائل جدید داخلی و بینالمللی مواجه خواهد شد، با چالشهای جدید مواجه خواهد شد، با وضعیّتهای جدید مواجه خواهد شد و این او را نیازمند میکند به اینکه عقبهی فکریِ تغذیهکنندهی نظام هم گسترش پیدا کند. آن عقبهی فکریای که نظام را دارد جلو میبرد و تغذیه میکند و از انحرافش جلوگیری میکند، باید تقویت بشود، باید مفاهیم جدید مطرح بشود. عرض کردم این مفاهیم جدید از بیرون نمیآید، از داخل خود مفاهیم اسلامی است، از متن قرآن و سنّت است که مطرح میشود. البتّه این کار -پیدا کردن مفاهیم جدید و بحث کردن دربارهی اینها- کار همه کس نیست؛ فضلا و متفکّرینی بایستی دنبال این کار بروند که با مبانی اسلامی کاملاً آشنا باشند، قرآن را با دقّت مطالعه کرده باشند و تلاوت کرده باشند، تدبّر کرده باشند و از جمود و تحجّر فکری دور باشند؛ چون از این طرف یک خطر این است که یک آدم بیصلاحیّت و نیمهسواد و التقاطی وارد استنباطهای جدید از آیات الهی بشود، از آن طرف هم این خطر وجود دارد که یک آدم متحجّر که هنوز مسئلهی دخالت دین در زندگی اجتماعی و سیاست و حکومت برای او حل نشده بخواهد وارد بشود؛ نه، باید انسانهای متفکّر، شخصیّتهای برجسته [وارد کار بشوند]. این مسئله، مسئلهی اوّلی بود که خواستم عرض بکنم. این بحث ظرفیّت زیادی دارد برای بررسی کردن، مطالعه کردن و در پیرامون آن حرف زدن و به نتایجی رسیدن.
همکاری دولت و مجلس برای حلّ اختلافات و پرهیز از دوصدایی در مسئلهی هستهای
مسئلهی دوّم که بحث سیاسی است و مختصراً عرض میکنم، مربوط به این مسئلهی هستهای است. خب در مجلس قانونی را تصویب کردند، دولت هم استقبال کرد و تا دیروز هم آن کارهایی که باید انجام بگیرند انجام دادند. یک موعد هم فردا است که این را هم انشاءالله انجام میدهند. البتّه شنیدم امروز بین دولت و مجلس یعنی بین آن کاری که دولت کرده و آن برداشتی که مجلس دارد، یک اختلاف نظری وجود دارد؛ این اختلاف نظر را باید حل کنند و نبایستی این اختلافاتِ این جوری را به حال خود رها کنند یا تشدید کنند و نشاندهندهی دوصدایی باشد؛ نه، اینها قابل حل است و باید حل بکنند. بالاخره دولت خودش را موظّف میداند به اینکه قانون را عمل کند، قانون هم قانون خوبی است. باید هم بدقّت عمل بشود. و دو طرف در این زمینه با هم همکاری کنند که این عمل بشود. این حالا اصل مسئلهی قانون.
لزوم عمل کشورهای اروپایی به تعهّدات برجامی و پرهیز از کاربرد ادبیّات مستکبرانه
امّا طرفهای مقابل، این چهار کشور -یعنی سه کشور اروپایی و آمریکا- در این حرفهایی که این روزها میزنند و در بیانیّهای که صادر کردهاند، ادبیّاتی که به کار بردهاند ادبیّات مستکبرانه، از موضع بالا حرف زدن و طلبکارانه و غیر منصفانه است. ادبیّات غلط و خطائی است که اینها دارند به کار میبرند. مرتّب در مورد تعهّدات برجامیِ ایران بحث میکنند که چرا بعضی از این تعهّدات را لغو کردید و به رو نمیآورند که خود آنها از روز اوّل به این تعهّدات اصلاً عمل نکردند؛ یعنی آن کسی که باید مورد عتاب و خطاب قرار بگیرد آنها هستند. جمهوری اسلامی تا مدّت طولانیای به همهی آنچه تعهّد کرده بود، بر اساس تعلیم اسلام که باید به تعهّدات عمل کرد، عمل کرد؛ بعد وقتی دید که آنها این جوری عمل میکنند، آن یکی که خارج شد، دیگران هم با او همراهی کردند، «فَانبِذ اِلَیهم عَلیٰ سَواٰء»؛(۱۳) این هم قرآن است، [میگوید] خب تو هم رها کن. حالا در عین حال دولت محترم ما رها نکردند، [بلکه] بتدریج یک مقداری از تعهّدات را عمل نکردند که اینها قابل برگشت است؛ اگر آنها به وظایفشان عمل بکنند، اینها هم قابل برگشت است. آن وقت اینها هیچ این را مطرح نمیکنند، به رو نمیآورند، مرتّب همین طور راجع به مسائل ایران حرف میزنند، آن هم با ادبیّاتی از موضع استکبار؛ و بدانند -حالا بحث ما با آمریکا که بحث دیگری است- این سه کشور اروپایی هم بدانند که این جور مستکبرانه و متکبّرانه حرف زدن، بشدّت مورد نفرت ملّت ایران و مورد نفرت انقلاب است و اینها را از آنچه هستند، در افکار عمومی ما منفورتر میکند.
ممنوعیّت سلاح هستهای بر اساس تعالیم اسلامی و غنیسازی بر اساس نیازهای کشور
خب بعضی [یعنی] آن دلقک صهیونیست بینالمللی هم که مرتّب حرف میزند که ما نمیگذاریم؛ شما چه کارهاید که نگذارید که ایران به سلاح هستهای دست پیدا کند! ما اگر تصمیم داشتیم به سلاح هستهای دست پیدا کنیم، شما و بزرگتر از شما هم نمیتوانستید مانع بشوید. ما تصمیم نداریم؛ این فکر اسلامی ما است؛ فکر اسلامی ما میگوید سلاحی که در [کاربرد] آن، غیر مسلّحین، غیر نظامیها، و مردم عادّی تلف میشوند، این سلاح ممنوع است. این سلاح ممنوع است؛ حالا هستهای باشد یا شیمیایی باشد یا غیر اینها؛ این سلاح ممنوع است. ما به خاطر نظر اسلام است که نخواستیم دنبال این سلاح برویم وَالّا اگر میخواستیم برویم شماها کی هستید، چه کاره هستید که بتوانید جلوگیری کنید. شما خودتان مراعات نمیکنید اینها را؛ آمریکا در یک روز ۲۲۰ هزار نفر مردم عادّی را قتلعام کرد. الان پنج سال است که در یمن مرتّباً هواپیماهای تجهیزشدهی از طرف غربیها میآیند مردم را، کوچه را، بازار را، مسجد را، بیمارستان را، مدرسه را بمباران میکنند، مردم عادّی را میکشند، مردم را محاصرهی آنچنانی میکنند؛ این کار آنها است. جمهوری اسلامی این ممشیٰ(۱۴) و این روش را قبول ندارد لذا ما به سلاح هستهای اصلاً فکر نمیکنیم؛ امّا کارهای دیگر چرا. حدّ غنیسازی ما هم بیست درصد نیست؛ ما اگر لازم باشد، برای مثلاً پیشران هستهای یا مسائل دیگر، ممکن است که غنیسازی را به شصت درصد هم برسانیم؛ این کارها چیزهایی است که هر چه احتیاج باشد آن را انجام میدهیم. حالا یک قرارداد چندسالهای گذاشته شده است، آن قرارداد را اگر آنها عمل کنند ما هم تا همان چند سال عمل خواهیم کرد امّا به طور کلّی نخیر.
مخالفت دشمنان با مؤلّفههای قدرت جمهوری اسلامی جهت باجگیری از ما
آنها میگویند ما با سلاح هستهای مخالفیم؛ دروغ میگویند؛ این هم مسئلهشان نیست؛ شاید بسیاری از آنها یا همهی آنها میدانند که ما دنبال سلاح هستهای نیستیم؛ [آنها] حتّی با سلاح متعارف ما مخالفند، با امکانات دفاعی ما مخالفند؛ میخواهند مؤلّفههای قدرت را از ایران بگیرند؛ وَالّا اصل نیاز کشور به غنیسازی یک امر مسلّمی است. تا چند سال دیگر بلاشک نیروگاههای هستهای یکی از مهمترین منابع انرژی در کشورها خواهند بود. روزی که نفت تمام بشود یا روزی که [برای] نفت جهات دیگری به وجود بیاید، نیروگاههای هستهای که سالمتر، تمیزتر، ارزانتر انرژی را تولید میکنند، در کشورها رایج خواهند شد. ما آن روز احتیاج داریم [امّا] غنیسازی را آن روز نمیشود شروع کرد؛ باید از امروز شروع کنیم که آمادگی داشته باشیم، امکان داشته باشیم و آنها این را نمیخواهند؛ غربیهای مستکبر این را نمیخواهند. اینها میخواهند که ایران در آن روزی که به انرژی هستهای نیاز پیدا میکند، نیازمند آنها باشد، به آنها احتیاج داشته باشد تا بتوانند شرایط خودشان را تحمیل کنند، تا بتوانند زورگویی کنند و باجگیری کنند؛ دنبال این هستند.
تکیه بر توان و ظرفیّت ملّت ایران برای ایستادگی در مقابل زورگوییها
اینها الان نفت را بشکهبشکه میبرند با قیمت نازل -یعنی واقعاً پولی که برای نفت داده میشود، حقیقتاً قیمت بسیار نازلی است- طلبکار هم هستند. اگر بنا بود که نفت دست آنها بود، فرض کنید که انگلیس و فرانسه و آلمان تولید نفت میکردند و ما به عنوان ایران میخواستیم نفت بخریم، بطری بطری هم به این آسانی به ما نمیدادند و به قول معروف قیمت [خون] پدر و مادرشان را روی آن میگذاشتند تا به ما مثلاً یک مقداری نفت بدهند! اینها میخواهند انرژی هستهای را به این شکل دربیاورند؛ نه، غنیسازی نیاز ما است، آن را خواهیم داشت و چیزی نیست که بشود آن را وسیلهای قرار داد برای زورگویی و مانند اینها. و آنچه برای ما مسلّم و مشخّص است، این است که در قبال این قضیّه مثل قضایای دیگر جمهوری اسلامی، یک عدّهای که خودشان را قدرتمند میبینند و قدرتمند میدانند، میخواهند زورگویی کنند، باجگیری کنند، جمهوری اسلامی را به عقبنشینی وادار کنند؛ و جمهوری اسلامی عقبنشینی نخواهد کرد. ما به توفیق الهی و به کمک الهی آنچه را مصلحت کشور است، آنچه را نیاز کشور است، چه نیاز امروز کشور، چه نیاز آیندهی کشور، تا آن قدری که توان ما اجازه میدهد -که الحمدلله توانمان کم هم نیست؛ توان ملّت ایران، ظرفیّت ملّت ایران زیاد است- تا آنجایی که میتوانیم، انشاءالله پیش خواهیم برد.
امیدوارم خداوند متعال نیّتهای ما را خالص کند برای خودش، و مسئولین ما را موفّق بدارد تا بتوانند وظایفی را که بر عهدهشان است انجام بدهند و از کار و تلاش خسته نشوند، از پا ننشینند و دنبال کنند، رضای الهی را درخواست کنند و انشاءالله دعای حضرت ولیّعصر (ارواحنا فداه) شامل حال ملّت ما و مسئولین ما باشد و روح مطهّر امام بزرگوار و شهدای عزیزمان هم از همهی ما راضی باشد. امیدواریم انشاءالله این اجلاس شما هم اجلاس موفّقی باشد، و بتواند به پیشرفت کار مجلس خبرگان کمک کند.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۱) در ابتدای این دیدار -که در پایان هشتمین اجلاسیهی دورهی پنجم مجلس خبرگان تشکیل شد- آیت الله احمد جنّتی (رئیس مجلس خبرگان) و حجّتالاسلام والمسلمین سیّدابراهیم رئیسی (نایب رئیس مجلس خبرگان) گزارشاتی ارائه کردند.
جایگاه أمیرالمؤمنین علی علیه السلام
خداوند متعال در حدیث قدسی به جایگاه أمیرالمؤمنین علی علیه السلام اشاره کردهاند.
حدیث قدسی:
لَوِ اجْتَمَعَ النَّاسُ کُلُّهُمْ عَلَی وَلَایَهِ عَلِیٍّ علیه السلام مَا خَلَقْتُ النَّارَ
اگر همه مردم بر ولایت حضرت علی علیه السلام می پیوستند، آتش جهنم را خلق نمی کردم.
امالی صدوق، ص ۶۵۷.
جایگاه عدالت در اندیشه و فلسفه زندگی امامعلی(ع)
بی گمان آن چیز که سبک زندگی از جمله سبک زندگی سیاسی هر فرد یا امتی را تعیین میکند، فلسفه و اندیشههایی است که نسبت به هستی و آفرینش انسان دارد؛ کسی که هستی را محدود به عالم محسوس و دنیا میکند، به طور طبیعی، سعادت یعنی آرامش و آسایش را در دنیا و مادیات دنیوی میجوید و برای دستیابی به آن از هر ابزاری استفاده میکند، مگر آنکه استفاده از آن ابزار موجب شود که به خود او «شر» یا «ضرر» افزونتری برسد که در آن زمان برای ایجاد تعادل با دیگران و دفع شر و ضرر، از برخی از خواستهها یا ابزارها دست میکشد؛ چنانکه مفهوم آزادی در فلسفه مادی غربی همین بار معنایی و مفهومی را دارد، به طوری که هر کسی آزاد است تا به شرط عدم آزار دیگران، هر کاری را بکند؛ زیرا آزار دیگران به طور طبیعی، در چارچوب ابتداییترین و سادهترین اصول انسانی یعنی عدالت، مقتضی «مقابله به مثل» است. پس هر کسی سعی میکند تا در شرایطی قرار نگیرد که عدالت مقابله به مثلی، او را از خواستهها و منافع مادی دنیوی محروم کند؛ از همین رو پذیرش قوانین عادلانه و اعمال آن در همه جوامع بشری که هیچ اعتقادی به آخرت ندارند، امری عادی و طبیعی است؛ زیرا برای تامین اهداف دنیوی و فلسفه زندگی مادی دنیوی، چارهای جز این نیست که به قوانین عادلانه احترام بگذارند.
اما کسی که معتقد است که هستی شامل عالم غیب و شهادت است و جهانی دیگر به نام جهان غیب از جمله آخرت وجود دارد که انسان میبایست برای آن تلاش کند، به طور طبیعی، سبک زندگی خویش را به گونهای قرار میدهد که تامینکننده دنیا و آخرتش باشد و از حسنات دنیا و آخرت بهرهمند شود. بر خلاف دنیاگرایان و مادیگرایان که دنیا را بر آخرت مقدم میدارند؛ زیرا اعتقادی به آن ندارند(نازعات، آیه 38)، معقتدان به آخرت و غیب، آخرت را بر دنیا مقدم میدارند و برای سعادت اخروی خویش تلاش میکنند، از این رو دنبال حسنات دنیا و آخرت میروند، ولی آخرت را در سبک زندگی خویش مقدم میدارند و با احسان و انفاق مالی و زکات و دیگر رفتارهای نیک خویش این ایثار و تقدم را نشان میدهند.(بقره، آیات 200 و 201؛ حشر، آیات 8 و 9؛ انسان، آیات 8 و 9)
بی گمان امیرمومنان(ع) به عنوان یک مسلمان مومن به آموزههای قرآن، همان نگرش را به هستی و انسان دارد که قرآن بیان کرده است. از همین رو آن حضرت(ع) ضمن بهرهمندی از حسنات و طیبات و حلالهای دنیا (بقره، آیه 201) بیآنکه آنها را بر خود حرام سازد(اعراف، آیه 32)، به گونهای با آنها عمل میکند که تامینکننده سعادت اخروی ایشان باشد.
از نظر قرآن، هر مسلمانی باید افزون بر عالم شهادت به عالم غیب از جمله آخرت و معاد اعتقاد داشته(بقره، آیات 3 و 285؛ نساء، آیه 136) و آن را زندگی جاودانه بداند و برای آن در زندگی دنیا با تقوای الهی و اعمال صالح و در چارچوب آموزههای وحیانی اسلام عمل کند؛ زیرا مفهوم عبودیت و بندگی خدا که انسان برای آن آفریده شده، چیزی جز آن نیست.(ذاریات، آیه 56؛ بقره، آیات 1 تا 5 و 21)
از همین رو آن حضرت(ع) با آنکه نیازمند به ابتداییترین امور از جمله غذا و طعام است، برای رضایت خدا و دستیابی به سعادت اخروی ابدی، از نیاز ضروری خویش میگذرد و با ایثارگری ،آن را حتی به دشمن اسیر در جنگ میدهد که برای نابودی و قتل او به میدان آمده بود.(انسان، آیات 8 تا 20)
* عدالت، هدف و روشی ارزشمند
براساس تعالیم قرآن، عدالت به دو معنای هدف و روش دارای ارزش است، به این معنا که عدالت به معنای قرار گرفتن هر چیزی در جای حق الهی آن، یک امر ثابت در نظام هستی است؛ زیرا خدای عادل به گونهای در آفرینش، تقدیر کرده که هر چیزی در جایگاه حق خود قرار بگیرد و هر کسی با توجه به مظهریت نسبت به صفات و اسمای الهی، از قدر و ارج و اندازه خویش بهرهمند باشد.
از همین رو عدالت برای انسان دارای اراده و اختیار میبایست به عنوان یک هدف مطرح باشد و انسان به عنوان موجودی دارای اراده و اختیار لازم است به گونهای در زندگی خویش عمل کند که عدالت تحقق یابد و هر چیزی در جایگاه حق الهی خودش قرار گیرد؛ زیرا هر گونه تصرفی بر خلاف عدالت به معنای خروج از آن به سوی «ظلم» است که به معنای نادیده گرفتن حق هر چیزی است که خدا برای او «مقدر» کرده است.(فرقان، آیه 2)
از نظر قرآن، هر چیزی بر اساس همان مقتضای «عدالت» به گونهای «مقدر» شده است که بایسته و شایسته آن چیز است. از همین رو «عدل» برای انسان به سبب دارا بودن همه اسماء و صفات جلال و جمال، همان حالت «تسویه» و «استواء» برخاسته از اسمای جلالی و جمالی و در گرایشهای روحی و روانی است(انفطار، آیه 7؛ بقره، آیه 31؛ شمس، آیات 7 تا 10)؛ زیرا هدایتهای فطری و تکوینی باطنی که برای هر آفریدهای است(طه، آیه 50)، برای انسان نیز قرار داده شده تا او را به سمت «حق» سوق دهد و با اراده و اختیار خویش «عدالت» را اجرا کند که تامینکننده «حق » است. البته از آنجا که انسان در «اسفل السافلین»(تین، آیه 5) گرایش بیشتری به فجور و آزادی مطلق عمل و حدودگریزی دارد و همچنین وسوسههای شیطانی ابلیس نیز مزید بر علت میشود، خدا به انسان رحمت کرده و نعمت بزرگ ولایت تشریعی را داده که موجب میشود تا انسان از هدایت تشریعی افزون بر هدایت تکوینی بهرهمند شود.(بقره، آیات 2 و 3 و 37 )
پس هر کسی باید تلاش کند تا حق هر چیزی به آن چیز در قالب عدالت داده شود. از همین رو امیرمومنان علی(ع) در تعریف حق میفرماید: وضع کل شیء موضعه؛ و هر چیزی در جای حق خویش قرار گیرد.(نهجالبلاغه، کلمات قصار، کلمه 37)
البته برخی گفتهاند که بر هر کسی است تا عدالت ورزد و حقوق دیگران را ادا کند؛ زیرا لازم است تا انسانها نسبت به احقاق حق خود و دیگران اقدام کنند و اجازه ظلم به خود و دیگری را ندهند.(نساء، آیه 75) بر این اساس میتوان گفت که عدالت، اعطاء کل ذی حق، حقه؛ یعنی حق هر صاحب حقی به او داده شود.(محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 271)
این بدان معنا است که عدالت به عنوان یک امر ثابت حق الهی برای هر چیزی در هستی یک نگرش هستی شناسانه است؛ همچنین میبایست به عنوان یک هدف مطرح باشد و هر کسی تلاش کند که اراده و اختیار خویش را در تصرفات هستی برای قراردادن هر چیزی در جای حق و مناسب آن به کار گیرد و اگر حق چیزی به او نرسیده به روشی آن حق را به او برساند.
همچنین عدالت به معنای ایجاد تعادل در امور باید به عنوان یک روش به کار گرفته شود تا به دور از هرگونه افراط و تفریط امور در جای حق و مناسب و مقدر خودش قرار گیرد.
* فلسفه سیاسی امیرمومنان علی(ع)
با توجه به آنچه مطرح شد، باید گفت که امیرمومنان علی(ع) به چنین اموری به عنوان فلسفه زندگی انسان توجه دارد و براساس آن آموزهها، فلسفه سیاسی و اجتماعی خود را شکل میدهد. بنابراین، وقتی فلسفه و اندیشه امیرمومنان علی(ع) بر اساس آموزههای وحیانی قرآن، توحید محوری، عدالت محوری و تقدم آخرت بر دنیا در کنار بهرهمندی معقول و مقبول از حسنات و طیبات دنیا است، به طور طبیعی همین نگرش در حوزه فلسفه و اندیشههای سیاسی ایشان نیز تاثیر مستقیم بهجا میگذارد و از نظر ایشان حکومت و سیاست به معنای تدبیر امور اجتماعی، نمیتواند جدا از نگرش هستیشناسی نسبت به خدا و معاد و عدالت باشد.
از آنجا که مقتضای عدالت قرار دادن هر چیزی در جایگاه حق الهی است که مقدر برای اوست، هرگونه جابهجایی به معنای ظلم خواهد بود که امیرمومنان علی(ع) آن را باطل میداند و هرگز راضی نمیشود تا حق را ضایع کند، هر چند که دنیایش با قدرت و حکومت تضمین شود.
ابن عباس نقل میکند: در سرزمین ذی قار خدمت امام رفتم، در حالی که ایشان کفش خود را پینه میزد، هنگامی که من را دید، فرمود: قیمت این کفش چقدر است؟ گفتم: بهایی ندارد. فرمود: به خدا سوگند، این کفش بیارزش، نزد من، از حکومت بر شما محبوبتر است، مگر اینکه «حق» را با آن به پا دارم یا باطل را از میان بردارم.(نهجالبلاغه، خطبه 33)
آن حضرت(ع) در جایی دیگر نیز میفرماید: خدایا! تو میدانی که جنگ و درگیریِ ما، برای به دست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود، بلکه میخواستیم نشانههای حق و دین تو را به جایگاه خویش بازگردانیم و در سرزمینهای تو اصلاح را ظاهر کنیم، تا بندگان ستمدیدهات در امن و امان زندگی کنند.(نهجالبلاغه، خطبه 131)
در فلسفه سیاسی - اجتماعی امیرمومنان علی(ع) بر اساس همان فلسفه هستیشناسی و انسانشناسی قرآن، حکومت و زعامت سیاسی و اجتماعی مردم یک پست و مقام دنیایی برای تامین عدالت در زندگی اجتماعی است. پس همین قدرت ظاهری و مقام اجتماعی، مانند سایر مظاهر مادی دنیا، از آب بینی بزغالهای بیمقدارتر است، اگر عامل تامین عدالت اجتماعی نباشد و حقی ادا نشود و ظلمی دفع نشود.
اما همین حکومت اگر برای احقاق حق و اقامه عدالت باشد که فلسفه بعثت همه پیامبران است(حدید، آیه 25) از اعمال صالح برجسته است؛ زیرا حکومت و قدرت وسیلهای برای اجرای عدالت، گرفتن حق و خدمت به اجتماع شده است و حضور امام عادل و حق گرا اجازه نمیدهد تا دشمنان انسان و اسلام، از فقدان رهبران الهی و عدم حضور آنان سوءاستفاده کنند و به تضییع قوق مردم بپردازند.
* جایگاه اولیای الهی در اجتماع
البته برخی از تشکیککنندگان با اشاره به اینکه مالک، خدا است و حکم جز برای او نیست(یوسف، آیه 40)، هر گونه حکومت را مردود میشمارند و ولایت انسان بر انسان و امت را نفی میکنند؛ در حالی که از نظر آموزههای قرآن، هر چند که ولایت به عنوان یک حق ذاتی برای خدا است(شوری، آیات 9 و 28)، ولی همین ولایت برای مظاهر الهی که صفات خدا را در خود ظهور بخشیدهاند، ثابت است و خدا بصراحت آن را برای آنان از جمله پیامبر مکرم (ص) در قرآن(احزاب، آیه 6) و امامان از جمله امیرمومنان علی(ع) در آیه 55 سوره مائده و آیات دیگر ثابت کرده و آنان را به عنوان «اولواالامر» دارای ولایت امور از جمله امور سیاسی و اجتماعی از حکومت و مانند آن معرفی کرده است، به طوری که مخالفت با آنان به معنای عصیان و مخالفت با پیامبر(ص) و خدا و اطاعت از آنان اطاعت خدا و پیامبر(ص) خواهد بود.(نساء، آیه 59؛ آل عمران، آیات 32 و 132؛ ممتحنه، آیات 8 و 9)
بر اساس فلسفه سیاسی امیرمومنان(ع) اجتماع انسانی به گونهای سامان داده شده است که انسانها باید تابع اولیای الهی باشند؛ و اگر این ولایت الله را نپذیرفتند به طور طبیعی گرفتار ولایت طاغوت و شیطان خواهند شد(بقره، آیه 257؛ نساء، آیه 76) از همین رو امیرمومنان علی(ع) درباره ضرورت ولایت و حکومت در اجتماعات بشری میفرماید: لابُدَّ للنّاسِ مِنْ أمیرٍ بَرّ أوفاجرٍ؛ برای مردم چارهای جز امارت امیران نیکوکار یا بدکار نیست.(نهجالبلاغه، خطبه 40)
پس اگر کسی ولایت الله را نپذیرد به طور طبیعی تحت ولایت شیطان و طاغوت خواهد بود و شق سوم ندارد؛ و اگر گفته شود که شق سوم همان آنارشیسم و هرج و مرجگرایی است، آن شق سوم چیزی جز ولایت طاغوت و شیطان نیست؛ اگر ولایت الله موجب انسجام و وحدت انسانها و نظم در امور زندگی آنان است؛ ولایت طاغوت و شیطان جز تفرقه و هرج و مرج و نزاع چیزی را به دنبال ندارد، چنانکه خدا در قرآن بر این امر تاکید دارد.(حجرات، آیه 10؛ بقره، آیات 257 و 285 و 136 و 102؛ مائده، آیات 90 و 91؛ آل عمران، آیات 84 و 103)
از آنجا که ولایت الهی نور است و مردم را از ظلمات متعدد به نور واحد میرساند، همچنین ولایت معصومان و اولیای الهی این گونه است؛ در حالی که ولایت طاغوت، مردم را از نور به ظلمت میبرد و تفرقه و جدایی را موجب میشود. بنابراین، جایگاه اولیای الهی را در وحدت اجتماع میتوان به عنوان حبل الله دانست که موجب وحدت و اتحاد و پرهیز از تفرقه میشود؛ به سخن دیگر، هر اجتماعی اگر بخواهد وحدت و اتحاد داشته باشد، میبایست به حاکمیت اولیای الهی تکیه کند و آن را حق و عامل عدالت و وحدت بداند؛ چنانکه امیرمومنان علی(ع) میفرماید: جایگاه رهبر، همانند ریسمان محکم است که مهرهها را متحد ساخته، به هم پیوند میدهد. اگر این رشته از هم بگسلد، مهرهها پراکنده شده هر کدام به سویی خواهند افتاد و هرگز جمع نخواهند شد.(نهجالبلاغه، خطبه 146)
از نظر امیرمومنان روشی که پیشینیان در پیش گرفته بودند، بر خلاف حق و عدل بوده و نمیتوان آن را معیاری برای حکومت اسلامی قرار داد. از همین رو در همان آغاز هجوم مردم به ایشان و درخواست برای پذیرش خلافت میفرماید: اگر روش گذشتگان را میخواهید، دیگری را طلب کنید، مرا وا گذارید و دیگری را طلب کنید؛ زیرا ما به استقبال چیزی میرویم که چهرههای مختلف و جهات گوناگون دارد.
ایشان سپس میافزاید: دلها بر این امر استوار، و عقلها ثابت نمیماند، چهره افق حقیقت را ابرهای تیره فساد گرفته و راه مستقیم، ناشناخته مانده است. آگاه باشید! اگر دعوت شما را اجابت کنم طبق آنچه خود میدانم با شما رفتار میکنم و به سخن این و آن و سرزنش سرزنش کنندگان گوش نخواهم داد، اگر مرا رها کنید، من چون یکی از شما هستم، شاید من شنواتر و مطیعتر از شما به امیر باشم. در این شرایط من وزیر و مشاورتان باشم، بهتر از آن است که امیر و رهبرتان شوم. (نهجالبلاغه، خطبه 92)
امام علی(ع) در تقسیم بیتالمال همان مبانی حق و عدل را مراعات میکند که البته موجب رنجش بسیاری از جمله طلحه و زبیر میشود، به طوری که در این باره حرف و حدیث بسیار شده و آن حضرت ناچار به واکنش میشود.
در روایت است که امام (ع) پس از واقعهای که درباره تقسیم بیتالمال پیش آمده بود، به مسجد آمد و بر منبر رفت و اعلام کرد که خداوند برای هیچ کس جز به تقوا برتری قائل نشده و پاداش آن را در آخرت خواهد یافت. آنگاه فرمود: من روشی جز قرآن و سنت پیغمبر انتخاب نخواهم کرد، هرکس به آن راضی نیست، هر کجا میخواهد برود، کسی که خدا را اطاعت کند و به حکم او، حکم نماید، از هیچ کس وحشت ندارد.
سپس از منبر فرود آمد و دو رکعت نماز خواند، آنگاه طلحه و زبیر را پیش خود خواست و فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا اینطور نبود که من از بیعت کراهت داشتم و شما با رغبت بیعت کردید؟ گفتند: بلی.
فرمود: پس این چه وضعی است که از شما مشاهده میشود؟ گفتند: بیعت کردیم که بدون مشورت ما کاری نکنی و ما را بر دیگران برتری بخشی، اما اموال را مساوی تقسیم کردی و بدون مشورت ما این عمل را انجام دادی؟
امام فرمود: استغفار کنید (که من چنین شرطی را از شما برخلاف رضای خدا پذیرفته باشم) هماکنون بگویید آیا حقی از شما گرفتهام یا به شما ستم کردهام. گفتند: معاذ الله
فرمود: آیا حکم و یا حقی مربوط به یکی از مسلمانها بوده که من جاهل به آن بودهام و یا از گرفتن آن عاجز ماندهام؟
گفتند: نه! فرمود: پس چرا مخالفت میکنید؟ گفتند: به خاطر اینکه در تقسیم بیتالمال برخلاف عمر بن خطاب قدم بر میداری و ما را با دیگران مساوی قرار میدهی با اینکه غنایم با شمشیر ما به دست آمده است.
امام فرمود: اما درباره مشورت با شما، من به حکومت رغبتی نداشتم مرا به سوی آن دعوت کردید و اصرار ورزیدید، ترسیدم اگر رد کنم اختلاف افتد. پس از قبول مسئولیت، در کتاب خدا و سنت پیامبر نظر افکندم، آنچه مرا راهنمایی کردند، عمل نمودم، احتیاج به نظر و رای شما ندیدم چنانچه (فرضا) حکمی در کتاب خدا نباشد و در سنت پیامبر دلیلی بر آن نیابم و نیاز به مشورت بود، با شما مشورت خواهم کرد. اما درباره تقسیم به طور مساوی، همه میدانیم پیامبر(صلی الله علیه وآله) چنین دستور داده و کتاب خدا همین را میگوید. اما اینکه گفتید ما بیشتر زحمت کشیدهایم، میدانید عدهای از همه بیشتر اسلام را یاری کردهاند و پیامبر آنان را با دیگران در تقسیم بیتالمال فرقی نمیگذاشت.
امام (ع) وقتی دید رعایت مساوات در عطایای بیتالمال مورد اعتراض جمعی از یارانش قرار گرفت و آن را برخلاف سیاست دانستند، فرمود: اتامرونی ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه! والله لااطور به ما سمر سمیر و ما ام نجم فی السماء نجما؛ آیا از من میخواهید که برای پیروزی خود، از جور و ستم، در حق کسانی که بر آنها حکومت میکنم استمداد جویم؟!...(نهجالبلاغه، خطبه 126؛ ابن قتیبه، الامامة والسیاسه، ج 1، ص 153؛ تحف العقول، ص 131؛ فروع کافی، ج 4، ص 31؛ مفید، المجالس، ص 95؛ امالی طوسی، ج 1، ص 197.)
بر اساس همان فلسفه زندگی، امام در بیان فلسفه و اندیشه سیاسی به ویژگی رهبر و اولیای اموراشاره میکند و میفرماید: او (انسان برتری که شایستگی امامت دارد) از معادن و گنجینههای آیین خدا و از ارکان زمین است. خود را ملزم به عدالت کرده و نخستین گامش در راه عدالت، اجتناب از هواپرستی و تمایلات شخصی است. او چهره حق را آنچنانکه هست مینمایاند و خود بدان عمل میکند، هیچ کار خیری نیست جز آنکه برای انجام آن همت گمارده و هر کجا گمان خیری میرود او در تعقیب آن است. خود را در اختیار کتاب خدا نهاده و آن را پیشوا و امامش قرار داده، هر کجا که قرآن بار مینهد او در همان جا فرود میآید و آنجا که منزل میکند، او نیز همانجا را منزلگاه خود قرار میدهد. (نهجالبلاغه، خطبه 87)
اصولا از نظر امیرمومنان علی(ع) مناصب و امتیازات دنیوی زمانی ارزش مییابد که در راستای «حق و عدل» و احقاق و اقامه آنها باشد وگرنه هیچ ارزشی ندارد. آن حضرت در نامهای که به «عثمان بن حنیف انصاری » فرماندار بصره نوشته به مسئولیت سنگین خوداشاره کرده میگوید: ااقنع من نفسی بان یقال: هذا امیرالمؤمنین ولا اشارکهم فی مکاره الدهر او اکون اسوة لهم فی جشوبة العیش؛ آیا خود را به همین قانع کنم که گفته شود: من امیر مؤمنانم ولی با مردم در سختیها و رنجهای روزگار سهیم نباشم و پیشوا و مقتدایشان در تلخیهای زندگی نباشم؟ (نهجالبلاغه، نامه 45.)































