emamian
از امروزت لذت ببر، اما برای فردا آماده باش
دنیا محل گذر است و ماندگار نیست. همه چیز در این دنیا موقتی است؛ از سلامتی و جوانی گرفته تا داراییها و شهرت. تمرکز بیش از حد بر روی این چیزهای زودگذر، باعث میشود هدف اصلی زندگی یعنی آماده شدن برای آیندهای که پایان ندارد را فراموش کنیم. وقتی تمام تلاش ما صرف جمعآوری چیزهایی میشود که با مرگ از دستشان میدهیم، در واقع زندگی را در مسیر اشتباهی صرف کردهایم. این دلبستگیهای زودگذر، انرژی ما را برای کارهای مهمتر از بین میبرد و در نهایت جز حسرت چیزی به همراه نخواهیم داشت.
باید بپذیریم که فرصت برای کارهای مهم زندگی محدود است. این فرصتها شامل زمان سلامتی، اوقات فراغت، و حتی هر نفس و فرصتی است که به ما داده شده است. به جای اینکه کارهای اساسی را به تعویق بیندازیم و منتظر زمان مناسب بمانیم، باید از همین لحظه استفاده کنیم. هر فرصتی که برای عمل صالح، اصلاح رفتار و نزدیک شدن به هدف نهایی زندگی به دست میآوریم، یک سرمایهگذاری برای آینده ابدی ماست. باید همین حالا برای آن سرای همیشگی، آذوقه و پایههای محکم خود را فراهم کنیم.
زندگی امروزی ما هم که پر شده از رقابت برای کسب چیزهایی که ارزش ماندگاری ندارند. ما روزها و سالهای عمرمان را صرف ساختن شهرت، جمع کردن ثروت و لذتهای لحظهای میکنیم، در حالی که همه میدانیم اینها پایدار نیستند. این تمرکز بر روی «فانی» به جای «باقی»، یک اشتباه بزرگ در اولویتبندی زندگی است که باید همین حالا اصلاح شود.
بزرگترین عاملی که باید طرز تفکر ما را تغییر دهد، آمدن حتمی مرگ است. مرگ یک احتمال نیست، یک واقعیت قطعی است که زمان دقیق آن را نمیدانیم. این واقعیت، همه برنامهریزیهای ما برای دنیا را تحتالشعاع قرار میدهد. اگر مطمئن باشیم که فردا یا هفته آینده اینجا نیستیم، چطور میتوانیم با خیال راحت به کارهای کوچک و بیهوده بپردازیم؟
در میان انبوه اخبار روزمره و هیاهوی مادیات، گاهی صدایی از گذشتههای دور برمیخیزد که سکوتِ ما را میشکند و حقیقتِ فراموششدهای را گوشزد میکند. این صدا، کلام نافذ امیرالمؤمنین علیهالسلام است؛ کلامی که ریشه در حکمت متعالی دارد و هر روز تازگی خود را بازمییابد. این کلام، دعوتی است برای تأمل در ماهیت هستی و مسیری که در آن گام برمیداریم. ایشان در کلامی حکمتآمیز میفرماید:
«هر کس از شما در روزگارانى که مهلت دارد به اعمال نیکو بپردازد پیش از آن که مرگ فرا رسد، و در ایّام فراغت پاک باشد، پیش از آن که گرفتار شود، و در ایّام رهایى نیکوکار باشد، پیش از آن که مرگ گلوگاه او را بفشارد، پس براى خود و جایى که مى رود آماده باشد، و در این دنیا که محل کوچ کردن است براى منزلگاه ابدى، توشه اى بردارد؛ قَدْ عَلِمَ السَّرَائِرَ وَ خَبَرَ الضَّمَائِرَ، لَهُ الْإِحَاطَةُ بِکُلِّ شَیْءٍ وَ الْغَلَبَةُ لِکُلِّ شَیْءٍ وَ الْقُوَّةُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ؛ فَلْیَعْمَلِ الْعَامِلُ مِنْکُمْ فِی أَیَّامِ مَهَلِهِ قَبْلَ إِرْهَاقِ أَجَلِهِ، وَ فِی فَرَاغِهِ قَبْلَ أَوَانِ شُغُلِهِ؛ وَ فِی مُتَنَفَّسِهِ قَبْلَ أَنْ یُؤْخَذَ بِکَظَمِهِ؛ وَ لْیُمَهِّدْ لِنَفْسِهِ وَ قَدَمِهِ؛ وَ لْیَتَزَوَّدْ مِنْ دَارِ ظَعْنِهِ لِدَارِ إِقَامَتِهِ.»
اساس پیامی که از قول امام نقل شده، این است که دنیا دارِ قرار و سکونت نیست؛ بلکه «دَارِ ظَعْنِهِ» (سرای کوچیدن) است. ما مهمان این دنیای فانی هستیم و هر چه در آن میسازیم، موقتی است. دلبستگی به آنچه ناپایدار است، بزرگترین دام گمراهی است. این دلبستگی، ما را کور میکند و از هدف اصلیمان که همان حیات حقیقی پس از مرگ است، بازمیدارد.
شاید مهمترین بخش این کلام، تأکید بر «زمانبندی» باشد. امام ما را متوجه میکند که خداوند «أَیَّامِ مَهَلِهِ» (روزهای مهلت داده شده) را برای عمل اختصاص داده است. این فرصتها محدودند و با فرا رسیدن اجل، دسترسی به آنها قطع میشود. این یک هشدار جدی است؛ فرصتها تکرار نمیشوند و تعلل در انجام وظایف اخلاقی و الهی، بزرگترین زیان را به بار میآورد.
اشارهی امیرالمؤمنین علیهالسلام به «فَرَاغِهِ قَبْلَ أَوَانِ شُغُلِهِ» (آسودگی پیش از زمان گرفتاری) نکتهای کلیدی در مدیریت زمان زندگی است. دوران جوانی، سلامتی و فراغت، زمانهایی هستند که سختی کار کمتر است. اگر آمادهسازی برای آینده را به دوران پیری و بیماری موکول کنیم، انرژی لازم برای حرکت و عمل صالح را نخواهیم داشت؛ چرا که آن زمان، زمان «شغل» و سختی است.
عبارت «لْیُمَهِّدْ لِنَفْسِهِ وَ قَدَمِهِ» (باید خویشتن را مهیا سازد و گامهایش را استوار کند)، یک فرمان عملی است. این مهیاسازی، نه با آرزو، بلکه با عمل صالح، تزکیه نفس و اصلاح رفتار محقق میشود. هر عمل نیک، سنگی است که زیر پای آینده ما قرار میگیرد تا در مسیر سخت عبور از دنیا به آخرت، لغزش نکنیم.
همچنین هدف نهایی زندگی، رسیدن به «دَارِ إِقَامَتِهِ» (سرای اقامت ابدی) است. این توشه، همان ایمان، تقوا و اعمال نیک است که در این دار فانی جمعآوری میشود. دنیا برای زندگی کردن است، اما نه برای ماندن، بلکه برای جمعآوری ذخیرهای که در عالم باقی، ما را سربلند و مرفه کند.
پس این کلام صرفاً یک موعظه نیست، بلکه یک برنامه استراتژیک برای زیست مؤمنانه است. باید به جای دویدن بیهوده برای امور فانی، از هر «مُتَنَفَّس» (نفس کشیدن) و هر لحظه آسودگی، برای آمادهسازی خود برای جاودانگی استفاده کنیم.
چگونه جادو و طلسم را دفع کنیم؟
در نگاه دینی، اصلِ وجودِ سحر و جادو حقیقتی انکارناپذیر است؛ تا آنجا که خداوند در قرآن کریم، در داستان هاروت و ماروت، صریحاً از آن سخن گفته و بعد از آنی که میفرماید «آنها از آن دو [مَلک] چیزهایى مىآموختند که به وسیلهی آن (سحر) میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند»، در بخشی از آن میفرماید: «وَ ما هُم بِضارِّینَ بِهِ مِن أَحَدٍ إِلّا بِإِذنِ الله»؛ یعنی ساحران هرگز نمیتوانند با سحر به کسی زیانی برسانند مگر به اذن خداوند. این حقیقت، در کنار روایات پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهمالسلام، نشان میدهد که جادو موضوعی خیالی یا افسانهای نیست، اما جایگاه و حدود آن در نظام الهی روشن است. امیرالمؤمنین علیهالسلام با صراحت در مذمت آن فرمودهاند: «هر کس چیزی از سحر بیاموزد، کم باشد یا زیاد، کافر شده و پایان عهد او با پروردگارش خواهد بود و حدّ او قتل است مگر اینکه توبه کند.» (قرب الإسناد (ط - الحدیثة)، النص، ص152)
در منابع روایی، نمونههای روشنی از این برخورد صریح دینی دیده میشود. از جمله آنکه امیر مؤمنان فرمود زنی که نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمد و با شرمندگی اعتراف کرد که برای مهربانکردن شوهرش، دست به کاری ماورایی زده است. پیامبر اکرم با لحنی تند فرمودند: «اف بر تو! دینت را تیره کردی؛ نفرین فرشتگان آسمان و زمین بر تو باد!» (من لا یحضر الفقیه، ج3، ص445) این تأکید چندباره، بیانگر حساسیت شدید دین نسبت به هر عملی است که انسان را به دخالتهای شیطانی و تکنیکهای نامشروع گره میزند.
با این حال، کارشناسان دینی هشدار میدهند که نباید هر مشکل یا چالشی را به سحر و طلسم نسبت داد. بسیاری از گرفتاریها، نتیجه رفتارهای نادرست، سوءتدبیرها، بیتوجهیهای اخلاقی و دوری از سنتهای الهی است. در آموزههای قرآنی نیز بیش از آنکه از تأثیر مستقیم سحر سخن گفته شود، از آثار اعمال انسان و نتیجه طبیعی رفتار او یاد شده است. به تعبیر دیگر، سحر یک «استثنا» در عالم تکوین است، نه یک قاعده دائمی.
در مواجهه با طلسم و امور مشابه، نقش عمل صالح تعیینکننده است. رفتارهای مثبت، التزام به نماز، تلاوت قرآن، صدقه و رعایت تقوا بهتعبیر بزرگان، حریمهای معنوی و حصارهای حفاظتی پیرامون انسان ایجاد میکند. اما کسی که آگاهانه به گناه و آلودگیهای اخلاقی نزدیک میشود، خود بهتدریج این حصارها را از بین میبرد و زمینه نفوذ آسیبها را فراهم میکند. آیه هاروت و ماروت نیز به همین حقیقت اشاره دارد که تأثیر سحر تنها در شرایطی رخ میدهد که انسان، بهواسطه رفتار خود، زمینه نفوذ را فراهم کرده باشد و خداوند نیز این تاثیر را بهعنوان آزمون اجازه دهد.
یکی دیگر از راهکارهای مهم، توکل و اعتماد قلبی به خداوند است. حتی اگر فردی با شیء مشکوک، طلسمی در خانه یا فضای کاری مواجه شود، نخستین واکنش باید آرامش و اتکای درونی به خدا باشد. ترسِ عجولانه، فضای ذهنی فرد را برای پذیرش آسیب بیشتر مستعد میکند و این همان نقطهای است که نیروهای منفی از آن بهره میبرند.
در بسیاری از پروندههای مرتبط با سحر، این «القای ترس» است که بیش از اصلِ سحر اثر میگذارد. برخی افراد و جریانهای سودجویی که اتفاقاً با موجودات ارگانیک در ارتباط هستند، با ایجاد ذهنیتهای اغراقآمیز، القای احساس ضعف و ناامنی سعی میکنند افراد را متقاعد کنند که تحت سلطه نیروهای ماورایی هستند تا بهتر بتوانند بر آنها نفوذ کنند. هنگامی که ذهن انسان درگیر ترس و اضطراب شود، دیوارهای روانیاش ترک برمیدارد و حساسیت او نسبت به هر نشانه کوچک بالا میرود. بههمین دلیل است که ترس در متون دینی، یکی از مهمترین ابزارهای شیطان معرفی شده است.
کارشناسان میگویند بخش عمده مشکلاتی که افراد در خواب یا بیداری با عنوان «آسیبهای ماورایی» تجربه میکنند، با تغییر فضای ذهنی و عاطفی قابل درمان است. فاصلهگرفتن از ترس، پرداختن به فعالیتهای آرامشبخش، تغذیه عاطفی مثبت، نشاط روزانه و حضور در جمعهای سالم، ذهن را از درگیری با تصورات آزاردهنده دور میکند و مسیر زندگی را به حالت طبیعی بازمیگرداند.
تجربه نشان میدهد که نسبتدادن دائمی مشکلات به امور ماورایی، نهتنها کمکی به حل مسئله نمیکند، بلکه به مرور باعث گسترش اضطراب، توهم و اختلال در تشخیص واقعیت میشود. حتی اگر رگهای از واقعیت هم در ماجرا وجود داشته باشد، پرداختن مداوم به آن، قدرت ذهن را تضعیف میکند و موجب تشدید اثرات روانی میشود.
مقابله با این روند، نیازمند فضاسازی معکوس است؛ فضایی که در آن آرامش، امید، صمیمیت و نورانیت بر ذهن حکمفرما باشد و افکار تیره مجال رشد پیدا نکنند. هرقدر ذهن انسان روشنتر و آرامتر باشد، نفوذ عوامل منفی دشوارتر و گاهی محال میشود و فرد بهتر میتواند تصمیم صحیح بگیرد.
در کنار این بستر روانی، عمل دینی ظاهری و باطنی نیز نقش مهمی دارد؛ ذکرهای روزانه، قرائت سورههای پایانی قرآن، حضور در محیطهای معنوی، رعایت اخلاق، صدقه و دعا از جمله مواردی است که هم در سنت دینی توصیه شده و هم تجربه نسلها اثر آنها را تأیید کرده است. این اعمال، ذهن را در مسیر سلامت قرار میدهند و حصارهای معنوی انسان را بازسازی میکنند.
کارشناسان تأکید دارند که برخورد با سحر و جادو باید عاقلانه، توأم با آگاهی و فارغ از هیجانهای ترسآلود باشد. دین با اینکه حقیقت سحر را تأیید کرده، اما اجازه نداده این موضوع به ابزار هراس یا توجیه مشکلات روزمره تبدیل شود. راهکار اصلی، اصلاح رفتار، تقویت ایمان، ایجاد آرامش روانی و حفظ پیوند دائمی با خدای متعال است؛ پیوندی که هر حصار شکستهای را دوباره میسازد و هر ترسِ مبهمی را از میان برمیدارد.
ثروتی که هیچگاه تمام نمیشود
«صلهی رحم» در فرهنگ ما ایرانیها و در دین اسلام جایگاه خیلی مهمی دارد و فقط یک رسم ساده نیست. این کار از عمیقترین ارزشهای انسانی و اخلاقی ما سرچشمه میگیرد. ارتباط خوب و مداوم با خانواده و خویشاوندان، مثل ستون فقراتی است که خانواده و جامعه را کنار هم نگه میدارد. این ارتباطات یک شبکه حمایتی و عاطفی قوی میسازند؛ وقتی مشکلی پیش میآید به شما تکیه میدهند و در شادیها هم خوشحالی شما را چند برابر میکنند.
حفظ این روابط نه تنها حال روحی خودمان را بهتر میکند، بلکه کمک میکند تا چیزهای مهمی مثل فرهنگ، تجربههای ارزشمند و ارزشهای مشترک بین نسلهای مختلف منتقل شود. امروز که به خاطر پیچیدگی روابط و گسترش تکنولوژی و شبکههای مجازی، آدمها از نظر جسمی از هم دور شدهاند، نگه داشتن این پیوندهای خانوادگی خیلی ضروری است تا هویت جمعی و حسّ تعلق ما حفظ شود.
امیرالمؤمنین علیهالسلام درباره ضرورت دید و بازدید میفرماید:
ای مردم؛ هرچند انسان توانگر و دارای مال باشد، از خویشاوندان و خاندان خود بینیاز نیست؛ زیرا آنان با دستها و زبانهای خود از او دفاع میکنند، و بیش از هر کسی در پشت سر او مراقب و نگهدار اویند، و در پراکندگی کارهایش یاریرسانتر و در سختیها مهربانتر و دلسوزترند، وقتی بلایی بر او نازل شود. خداوند برای انسان در میان مردم زبانی راستگو و نامی نیکو قرار میدهد که برای او بهتر از مالی است که دیگری از او به ارث بَرَد؛ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَا یَسْتَغْنِی الرَّجُلُ وَ إِنْ كَانَ ذَا مَالٍ عَنْ [عَشِیرَتِهِ] عِتْرَتِهِ وَ دِفَاعِهِمْ عَنْهُ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَلْسِنَتِهِمْ، وَ هُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَیْطَةً مِنْ وَرَائِهِ وَ أَلَمُّهُمْ لِشَعَثِهِ وَ أَعْطَفُهُمْ عَلَیْهِ عِنْدَ نَازِلَةٍ إِذَا [إِنْ] نَزَلَتْ بِهِ، وَ لِسَانُ الصِّدْقِ یَجْعَلُهُ اللَّهُ لِلْمَرْءِ فِی النَّاسِ خَیْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ [یُوَرِّثُهُ غَیْرَهُ] یَرِثُهُ غَیْرُهُ.
آگاه باشید؛ هیچ یک از شما از نزدیکان خویش روی نگرداند و هنگامی که در میان آنان نیازمندی را دید، با آنچه در اختیار دارد نیازش را برطرف کند؛ زیرا اگر آن مال را نگاه دارد، چیزی بر او نمیافزاید و اگر ببخشد، چیزی از او نمیکاهد. هر کس دست خود را از یاری خویشانش باز دارد، تنها یک دست از سوی او بازداشته میشود، ولی در مقابل، دستهای بسیاری از آنان از یاری او باز داشته خواهد شد. و هر کس در برخورد با مردم نرمخو و خوشرفتار باشد، دوستی و محبت قوم خود را پایدار نگاه خواهد داشت؛ أَلَا لَا یَعْدِلَنَّ أَحَدُكُمْ عَنِ الْقَرَابَةِ یَرَى بِهَا الْخَصَاصَةَ أَنْ یَسُدَّهَا بِالَّذِی لَا یَزِیدُهُ إِنْ أَمْسَكَهُ وَ لَا یَنْقُصُهُ إِنْ أَهْلَكَهُ، وَ مَنْ یَقْبِضْ یَدَهُ عَنْ عَشِیرَتِهِ فَإِنَّمَا تُقْبَضُ مِنْهُ عَنْهُمْ یَدٌ وَاحِدَةٌ وَ تُقْبَضُ مِنْهُمْ عَنْهُ أَیْدٍ كَثِیرَةٌ، وَ مَنْ تَلِنْ حَاشِیَتُهُ یَسْتَدِمْ مِنْ قَوْمِهِ الْمَوَدَّةَ.
امام در آغاز یادآوری میکنند که هیچکس، حتی اگر ثروتمند و توانگر باشد، از خویشاوندان خود بینیاز نیست. زیرا خانواده نخستین پناهگاه انسان است؛ در هنگام خطر، از او دفاع میکنند و در سختیها همراه و دلسوزش هستند. به تعبیر دیگر، مال و قدرت نمیتواند جای صمیمیت، حمایت و پشتگرمی خویشاوندان را بگیرد.
در بخش دوم، امام به ارزش معنوی و اجتماعی نیکی با خویشاوندان اشاره میکنند. میفرمایند خداوند برای انسان «زبان راستگو و نام نیک» قرار میدهد که از هر ثروتی ارزشمندتر است. یعنی انسان با رفتار درست، مهربانی و رعایت حق خویشاوندان، یاد و احترام خود را در دل مردم جاودانه میسازد. مال، روزی از بین میرود یا به دیگران میرسد، اما خوشنامی و محبت در دل دیگران، میراثی ماندگار است.
در بخش پایانی، امام هشدار میدهند که اگر کسی از یاری و محبت به خانوادهاش دریغ کند، نتیجهاش بازگشت همان سردی به خودش خواهد بود. زیرا پیوند خویشاوندی دوطرفه است؛ اگر انسان از آنان دست بکشد، آنان نیز در زمان نیاز، او را تنها خواهند گذاشت. در مقابل، خوشرفتاری و مدارای با خویشان موجب پیوستگی دلها، دوام دوستی و استحکام روابط خانوادگی میشود. این سخن امیرالمؤمنین(ع) در حقیقت یادآور این نکته است که صلهرحم نهتنها یک وظیفه اخلاقی، بلکه سرمایهای اجتماعی و انسانی برای آرامش و موفقیت در زندگی است.
بسیار مشاهده کردهایم که در شادی و عزا ما ایرانیان از این جنبه مشارکت فعال و جمعی که ریشه در صله رحم دارد، به وضوح استفاده میکنیم. در مراسم شادی، مانند عروسیها یا جشنهای تولد، حضور گسترده خویشاوندان و اشتراک در شور و هیجان، تقویتکننده پیوندهای عاطفی است. این حضور دستهجمعی نشان میدهد که خوشی یک فرد، خوشی جمع محسوب میشود و شادی را چندین برابر میکند. این رسم، یک ارزش مشترک را در خانواده تقویت میکند که بر اساس آن، موفقیت هر فرد، جشن مشترک همه است.
اما در مراسم عزا و سوگواری، این بُعد از صله رحم اهمیت حیاتی پیدا میکند. در شرایط اندوه، خانواده و خویشاوندان نه تنها با حضور خود، بلکه با ارائه حمایتهای عملی (از کمک در برگزاری مراسم گرفته تا دلداری دادن) به فرد داغدار یاری میرسانند. این همان پناهگاه عاطفی و حمایتی است که در کلام امیرالمؤمنین(ع) ذکر شد. در این لحظات، نیازهای مالی مطرح نیست، بلکه نیاز اصلی، «همدلی» و «حضور» است که نشان میدهد فرد در سختترین شرایط تنها نیست.
بنابراین، رسم «حضور در شادی و عزا» تجلی ملموس و عملی مفهوم عمیق صله رحم است. این عملکرد نشان میدهد که پیوند خونی و عاطفی، تنها یک حرف روی زمین نیست، بلکه زیرساختی است که در لحظات حیاتی زندگی، خود را به اثبات میرساند و از فرد در برابر آسیبهای اجتماعی و روانی محافظت میکند.
راز اختلاف در تاریخ شهادت حضرت زهرا(س)
ابهام در تاریخ شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) فقط یک اختلاف روایی نیست؛ ریشه در روزهایی دارد که پس از رحلت پیامبر (ص) فضای سیاسی و اجتماعی به شدت ملتهب بود و بسیاری از وقایع مربوط به اهل بیت(ع) بدون ثبت دقیق باقی ماند. پنهانی بودن تشییع و دفن حضرت زهرا (س) و اختلاف دیدگاه مسلمانان درباره رخدادهای آن دوران هم باعث شد در کشور ما دو بازه زمانی، امروز با عنوان فاطمیه اول و دوم شناخته شود.
چرا روایت دقیقی از زمان شهادت ثبت نشد؟
چرا اساساً دو تاریخ مختلف برای شهادت حضرت زهرا (س) در قالب فاطمیه اول و دوم وجود دارد؟
ابهام موجود درباره زمان شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) بیشتر از هر چیز ریشه در شرایط خاص روزهای پایانی عمر ایشان دارد، یعنی دورهای که اختلافات سیاسی و اجتماعی پس از رحلت پیامبر (ص) به اوج رسیده بود. در چنین فضایی بسیاری از وقایع مرتبط با اهل بیت(ع) بدون ثبت دقیق تاریخی باقی ماند و این مسئله درباره شهادت حضرت زهرا(س) نیز رخ داد.
از سوی دیگر، نگاه جامعه آن زمان نسبت به جایگاه حضرت زهرا (س) یکدست نبود. همان طور که امروز هم میان شیعه و اهل سنت درباره شهادت ایشان اختلاف دیدگاه وجود دارد، در آن دوران هم ارزیابیها از مقام و حقوق ایشان متفاوت بود. همین اختلافها موجب شده است که نقلهای تاریخی دقیق و واحدی درباره روز شهادت ایشان ثبت نشود.
علاوه بر این، خود بانوی دو عالم به دلیل رنجها و اتفاقاتی که پس از رحلت پیامبر (ص) با آن مواجه شدند، تمایل نداشتند برخی چهرههای سیاسی در مراسم تشییع ایشان حضور داشته باشند. به همین دلیل تأکید کردند که تشییع و خاکسپاریشان شبانه و پنهانی باشد. این پنهانکاری آگاهانه و هدفمند، به طور طبیعی موجب شد که تاریخ شهادت هم مبهم بماند و بعدها به صورت دو دوره فاطمیه مطرح شود.
آیا مدارک تاریخی به طور مشخص اشاره کردهاند که شهادت در کدام یک از این دو بازه رخ داده است؟
برای یافتن زمان دقیق شهادت حضرت زهرا (س) باید میان متون تاریخی و منابع اعتقادی توازن برقرار کرد. منابع تاریخی تنها یک بار از شهادت آن حضرت سخن میگویند، اما زمان دقیق آن را مشخص نمیکنند و تنها به چند روایت متفاوت درباره فاصله میان رحلت پیامبر (ص) و شهادت حضرت اشاره کردهاند.
منابع روایی و کلامی هم به صراحت روز واحدی را بیان نکردهاند. در نتیجه، پژوهشگران شیعه با مجموعهای از گزارشها مواجه هستند که هر یک تاریخ خاصی را مطرح میکند. این اختلاف نقلها باعث شده احتمال شهادت در هر دو دوره زمانیِ امروز شناختهشده یعنی فاطمیه اول و دوم مطرح باشد.
با وجود مبهم بودن اطلاعات، فقها و علما به حکم احتیاط و حرمت مقام حضرت زهرا (س) هر دو دوره را به عنوان ایام عزاداری در نظر گرفتهاند. برگزاری دو دهه فاطمیه پاسخی منطقی به ابهام تاریخی و احترام به شأن شهادت ایشان است.
با این وجود این پرسش مطرح است که آیا هیچ روایت قطعی وجود ندارد که تاریخ دقیق شهادت را تعیین کند؟
آنچه در بررسی منابع تاریخی مشاهده میشود، وجود تأکید بیشتر بر تاریخی است که امروز به عنوان فاطمیه دوم شناخته میشود. در برخی از متون، واژه «توفی» به معنای وفات به کار رفته اما همین منابع گاهی تعابیری مانند «قتل» هم دارند که نشانه تمایز میان وفات طبیعی و شهادت است.
با این حال، این تأکید تاریخی به معنای قطعیت نیست. دلیل آن هم این است که در همان منابع چند روایت دیگر درباره زمان شهادت آمده که اختلاف قابل توجهی دارند. بنابراین نمیتوان ادعا کرد تنها یک تاریخ معتبر و خدشهناپذیر در متون کهن ثبت شده است.
ما بر اساس روایات رسیده از ائمه اطهار (ع) معتقدیم که حضرت زهرا (س) مظلومانه به شهادت رسیدهاند. به همین دلیل در تحلیل شهادت ایشان فقط به گزارشهای تاریخی بسنده نمیشود و مجموعه شواهد روایی و اعتقادی هم نقش تعیینکننده دارد.
محل دفن نامعلوم و تأثیر آن بر تاریخگذاری
با این وجود آیا پنهان بودن محل دفن حضرت زهرا(س) تأثیری در اختلاف تاریخ شهادت داشته است؟
قطعاً این طور است. اصرار حضرت زهرا(س) بر اینکه محل دفنشان مشخص نباشد، بخش مهمی از این معما را شکل میدهد. وقتی مکان دفن شخصیتی بزرگ پنهان بماند، طبیعی است که روز دقیق شهادت هم به طور کامل ثبت نشود. این تصمیم آگاهانه از سوی آن حضرت، اعتراض خاموشی به رفتارهای پس از رحلت پیامبر (ص) بود.
در آن زمان، رسم این بود که خلفا و مسئولان حکومت در تشییع بزرگان دینی حضور داشتند، اما حضرت زهرا(س) خواستند آنها حتی از زمان تشییع مطلع نشوند. این مسئله به تنهایی نشان میدهد که حضرت نسبت به شرایط آن روزها رنج عمیقی داشتند.
با پنهان نگهداشتن این جزئیات، انتقال دقیق واقعه به نسلهای بعد دشوار شد. بنابراین نبود زمان مشخص برای شهادت، ادامه طبیعی همان روند مخفی ماندن تشییع و دفن است.
نگاه شیعه و اهل سنت به نحوه شهادت
آیا همه مسلمانان نظری مشابه درباره نحوه شهادت حضرت زهرا(س) دارند؟
نه مقداری اختلاف دیدگاه وجود دارد اما باید دقت شود که ریشه این تفاوت، در تلقی تاریخی و اعتقادی دو مذهب از حوادث پس از رحلت پیامبر (ص) نهفته است. اهل سنت معمولاً نقلهایی را قبول دارند که کمتر از اصطلاحات مرتبط با شهادت استفاده میکند، هرچند در منابع اصیل آنها هم بر شهادت تأکید شده و دلیل دفن شبانه را آنها هم میدانند. اما متأسفانه موضوع شهادت کمتر در متون آنان مورد تحلیل قرار گرفته است.
در مقابل، شیعه با توجه به روایات معتبر از امامان معصوم (ع)، وقایع پس از رحلت پیامبر (ص) و آسیبهایی که حضرت فاطمه(س) متحمل شدند را دلیل شهادت میداند. بر همین اساس، نقلهایی که بر اثر جراحت و فشارهای روحی و جسمی تأکید دارند، در منابع شیعی برجسته است.
با این توضیحات، امکان تخمین تاریخ شهادت از طریق سن حضرت وجود ندارد؟
جالب است بدانیم حتی سن دقیق حضرت زهرا (س) هنگام شهادت هم به صورت قطعی در منابع ثبت نشده است. برخی منابع 18 سال، برخی 28 سال و برخی اعدادی میان این دو را ذکر کردهاند. این اختلاف چشمگیر سبب شده استفاده از سن برای تعیین تاریخ شهادت عملاً ناممکن شود.
تفاوت نقلها درباره سن، ناشی از اختلاف در تاریخ ولادت آن حضرت و تفاوت محاسبه فاصله میان ولادت تا شهادت است. همین مسئله بار دیگر تأکید میکند که نگارش دقیق تاریخ در آن دوره چندان نظاممند نبوده است.
به همین دلیل محققان شیعه بیشتر بر روش احتیاطی و روایی تکیه میکنند، نه بر محاسبات تاریخی. نتیجه هم همان تعیین دو دوره برای فاطمیه است.
اختلاف نقلها؛ از منابع تاریخی تا متون روایی
آیا میان منابع حدیثی و منابع تاریخنگارانه اختلافنظر وجود دارد؟
بله. منابع تاریخی عمدتاً وقایع را با زبان گزارش ثبت کردهاند و در برخی موارد از بیان جزئیات حوادث ناگوار پرهیز کردهاند. در حالی که روایات ائمه اطهار (ع) با صراحت بیشتری به برخی جنبههای تلخ روزهای پایانی عمر حضرت زهرا(س) اشاره کردهاند.
این تفاوت در رویکرد، باعث میشود پژوهشگر هنگام جمعبندی اطلاعات با دو نوع روایت مواجه شود: روایت رسمی تاریخی و روایت اعتقادی. بر اساس سنت علمی شیعه، وقتی میان این دو دسته اختلافی باشد، روایات معصومین (ع) مرجعیت بیشتر دارند.
نتیجه این تضاد رویکردها این است که تاریخ شهادت در منابع روایی چند احتمال دارد، و محققان برای احترام به مقام اهل بیت (ع) همه این احتمالات را در قالب دو دهه فاطمیه گرامی میدارند.
چرا لقب امیرالمؤمنین برای امام علی (ع) فراتر از ملاحظات تقریبمذاهبی است؟
در مباحث اعتقادی و کلامی، عناوین و القابی که به اولیای دین و ائمه اطهار علیهمالسلام اطلاق میشود، صرفاً برچسبهای ظاهری نیستند، بلکه هر یک حامل یک بار معنایی عمیق، یک وجه تأویلی دقیق، و ریشه در جایگاه الهی و ارثی آنان دارد. این عناوین، نمادی از ارتباط خاص ایشان با حقیقت دین و دریافت مستقیم هدایت الهی هستند. هرگونه تلاش برای مصادره، تحریف، یا غصب این القاب توسط مدعیان خارج از چارچوب امامت، نمیتواند حقیقت درونی و اصل این مقامات را تحتالشعاع قرار دهد و به کسانی که شایستگی ذاتی و نص الهی ندارند، سرایت کند.
این اصل بنیادین در نظریه امامت و ولایت، نشان میدهد که مشروعیت یک مقام معنوی از درون خود مقام نشأت میگیرد، نه از پذیرش بیرونی یا جعل توسط دیگران. زمانی که یک عنوان، ریشه در سوابق تاریخی، شأن نزول روایات، و تصریحات منصوص دارد، تلاش برای انتقال آن به غیر صاحب اصلی، مصداق بارز «تغییر کلمات حق» و نفی شأن حقیقی است. به این ترتیب، وجه معنوی و تأویل حقیقی این عناوین، مانند یک پیوند ناگسستنی میان امام و مقام منسوب به او باقی میماند، صرفنظر از ادعاهای رقیب یا مخالفان.
اوج این انحصار و تشخص در عنوانی همچون «امیرالمؤمنین» نمایان میشود؛ لقبی که در ادبیات دینی به صورت یکتا و بیبدیل، مختص و منحصر به وجود مبارک حضرت علی بن ابی طالب علیهالسلام است. این انحصار، نه تنها یک برتری رتبهای، بلکه یک تمایز بنیادین و تعریفکننده است که ایشان را از سایر صحابه و حتی سایر ائمه در این جایگاه خاص متمایز میکند؛ لذا هرگونه تفسیر یا تلاش برای تعمیم این لقب به غیر از ایشان، در واقع گسستن پیوند اصلی میان عنوان و معنای ذاتی آن در دستگاه فکری و کلامی شیعه محسوب میشود.
نکته قابل تأمل این است که حصر این صفت شریف، محدود به منابع و متون شیعی نیست، بلکه عالمان بزرگ اهل سنت و منابع معتبر تاریخی و حدیثی آنان نیز به صراحت بر این انحصار گواهی دادهاند. این اعترافات تاریخی که از طریق نقل قولهای متعدد در کتب سیره و حدیث به دست ما رسیده است، نشان میدهد که لقب «امیرالمؤمنین» در آغاز اسلام به صورت رسمی و مورد قبول عامه، به شخص علی بن ابی طالب (ع) اطلاق شده است. این اشتراک تاریخی، قوّت استدلال مبنی بر «انحصار» را در سطح وسیعتری از جهان اسلام تثبیت میکند و تلاش برای تسری آن به افراد دیگر را فاقد پشتوانه روایی و تاریخی مورد تأیید اولیه میکند.
* خطیب خوارزمی نقل می کند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به علی علیهالسلام فرمودند:
« ای اباالحسن! با خورشید سخن بگو که او (به اذن خدا) با تو سخن خواهد گفت. پس علی خطاب به خورشید فرمود: سلام بر تو ای بنده صالحه مطیع خدا و خورشید در جواب گفت:
وَ عَلَیک السَّلامُ یا «امیرَالمؤمنین» وَ إِمَامُ اَلْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِینَ؛ یعنی بر تو سلام باد ای «امیرمؤمنان» و امام متقیان و پیشوای پیشانی سفیدان. (مناقب خوارزمی، ص 64. / فرائد السمطین، ج 1، ص 185)
* همچنین خطیب بغدادی در تاریخ بغداد روایتی را از رسول الله صلی الله علیه و آله نقل می کند که در سایر کتب اهل سنت هم نقل شده است. رسول خدا میفرماید:
در قیامت چهار نفر سواره محشور میشوند و غیر از ما چهار نفر کسی سواره نیست. عباس عموی پیامب پرسید که آن چهار نفر چه کسانی هستند؟ رسول خدا در پاسخ فرمود: اولین نفر من هستم که سوار بر براق محشور میشوم. دوم برادرم صالح است که سوار بر ناقه الله محشور میشود. سوم عمویم حمزه که بر ناقه من – غضباء- وارد صحرای محشر خواهد شد. و چهارم علی بن ابیطالب است که بر ناقهای از ناقههای بهشت محشور میشود.
سپس آن حضرت به توصیف ناقه بهشتی پرداخته و می فرماید: آنگاه علی در حالی که لوای حمد در دست اوست، بر هیچ گروهی از خلایق نمیگذرد، مگر آنکه میگویند: «این ملک مقرّبی است، یا پیامبر مرسلی است، یا از حاملان عرش است». در این وقت منادی از بطنان عرش ندا در می دهد:
هذا علیُّ بن اَبیطالب «اَمیرُالمؤمنینَ» وَ إِمَامُ اَلْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِینَ اِلی جَنانِ رَبِّ العالُمین …
[این ]شخص آنچه شما می پندارید نیست بلکه او[، علی بن ابیطالب «امیر مؤمنان» و امام متقیان و راهبر پیشانی سفیدان به سوی بهشت رب العالمین است. رستگار شده است آنکه او را تصدیق و زیان دیده آنکه تکذیبش کند. و اگر بندهای خدا را بین رکن و مقام، هزار سال و هزار سال دیگر عبادت کند، تا آنکه مانند مَشک پوسیده شود، پس خداوند را ملاقات کند در حالی که آل محمد را دشمن دارد، خداوند او را در آتش، در اندازد. (تاریخ بغداد، ج 13، ص 123. / کفایه الطالب، ص 184)
بنابراین، انتساب مقام «امیرالمؤمنین» به حضرت علی بن ابی طالب و حصر این منصب خطیر در ایشان، نه یک تفسیر کلامی صرف، بلکه امری کاملاً موافق با نصوص صریح دینی، سوابق تاریخی مستند و حتی اعترافات علمای بزرگ اهل سنت است و ارتباطی با مباحث تقریبی ندارد؛ این امر نشان میدهد که پذیرش و تداوم این عنوان، در واقع به مثابه تأیید اصالت جایگاه ایشان در نظام امامت و خلافت پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است و تلاش برای نادیده گرفتن یا سرایت دادن آن به دیگران، صرفاً مصداق تحریف و غصب یک حق منصوص الهی خواهد بود.
ماهیت فدک و چرایی مطالبه آن توسط حضرت زهرا (س)
در زمان پیامبر اکرم (ص) زمین فدک به دختر گرامی ایشان، حضرت فاطمه زهرا (س)، واگذار شد. این واگذاری نه در خفا، بلکه در حضور مردم صورت گرفت و به صورت رسمی سند آن تهیه شد. گزارشهای تاریخی چنین نقل میکنند که پیامبر (ص) در جمع اصحاب و با حضور شاهدان، فدک را به نام زهرا (س) منتقل کردند.
این اقدام به روشنی نشان میدهد که مالکیت فدک برای ایشان مشروع و مستند بوده است، نه صرفاً ادعایی پس از رحلت پیامبر (ص).
از منظر حقوقی و شرعی، فدک به عنوان ملک طلق حضرت زهرا (س) شناخته میشود، نه ارثی که پس از وفات پیامبر به ایشان رسیده باشد. چنین تفسیری به معنای آن است که پس از رحلت پیامبر (ص)، تقاضای بازپسگیری فدک توسط زهرا (س) نه مطالبه ارث، بلکه دفاع از حق مالکیتی بود که از پیش به ایشان داده شده بود.
مطالبه این ملک از سوی حضرت زهرا (س) نشاندهنده آگاهی ایشان از جایگاه حقوقی خویش است. ایشان دریافته بودند که فدک نه تنها مادی ارزش دارد، بلکه میتواند به منبعی برای پشتیبانی مالی از اهلبیت و ترویج عدالت الهی تبدیل شود. در همین راستا، تلاش آن بانوی مکرم جنبهای فراتر از امتیاز شخصی داشت و حرکتی اصیل برای احقاق حق و مقابله با غصب بود.
به علاوه، باید توجه داشت که این مطالبه، برخلاف دلبستگی صرف به دنیا، با منش اخلاقی و زهد همراه بود. همانگونه که گزارش شده، حضرت زهرا (س) حتی در آن زمان مالکیت فدک را داشتند، اما سه شبانهروز با آب افطار کرده و تنها نانی که در آن زمان داشتند را به یتیمان، مساکین و اسیران بخشیدند.
این رفتار نشان میدهد که مطالبه فدک برای ایشان نه وسیلهای برای رفاه مادی، بلکه سمبلی از مقاومت در برابر ستم و دفاع از حق و همچنین ابزاری برای تأمین معاش مسلمانانی بود که آن زمان در سختی زندگی میکردند.
شواهد قرآنی و روایی در اثبات مالکیت فدک
یکی از مستندات قوی در دعوی مالکیت فدک توسط حضرت زهرا (س)، آیات قرآن است. در تفاسیر بسیاری آمده که آیه «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ» (سوره إسراء، آیه 26) به مسئله فدک و حق خویشاوندان پیامبر (ص) اشاره دارد. برخی مفسران بر این باورند که این آیه پس از نزول، پیامبر (ص) را بر آن داشت تا فدک را به حضرت زهرا (س) هدیه کند.
همچنین در منابع روایی آمده است که هنگام نزول این آیه، پیامبر (ص) خطاب به حضرت زهرا (س) فرمودند: «یا فاطمه! فدک از آن توست.» این روایت در مسند احمد بن حنبل نقل شده است. این روایات نشان میدهد که انتقال فدک به زهرا (س) نه امری مصلحتی یا شخصی، بلکه بر اساس حجت الهی و اراده قرآنی بوده است.
از سوی دیگر، در خطبه فدکیه حضرت زهرا (س)، استدلالهایی از آیات قرآن به کار رفته است که بیانگر دانایی و بینش عمیق آن بزرگوار در موضوع حق و عدالت است. این خطبه، علاوه بر طرح مالکیت فدک، مبانی اعتقادی مانند توحید، نبوت، معاد و حقوق اهلبیت را به صورت استدلالی و عینی نشان میدهد، که خود گواهی بر مشروعیت مطالبه فدک است.
درواقع ترکیب آیات قرآن با اسناد رسمی و شاهدان از حیث حقوقی بسیار قوی است. همانطور که در گزارشهای تاریخی آمده، پیامبر (ص) سند فدک را در حضور مردم تنظیم کرده بود و شاهدانی آن را به حضرت زهرا (س) تحویل دادند. این تلفیق سند الهی و انسانی، ادعای مالکیت زهرا (س) را نه تنها مذهبی، بلکه قانونی و تاریخی تثبیت میکند.
غصب فدک پس از رحلت پیامبر و واکنش حضرت زهرا (س)
با وجود همه آن شواهد روشن، پس از رحلت پیامبر (ص) برخی افراد زمین فدک را به تصرف خویش درآوردند و آن را عمومی اعلام کردند. این اقدام، از نگاه منابع تاریخی، غاصبانه بوده است؛ چرا که مالکیت فدک پیشتر به حضرت زهرا (س) منتقل شده بود.
اما بعد از غصب فدک، واکنش حضرت زهرا (س) به این غصب، یک موضعگیری اصولی در برابر ستم و مصادره حقوق بود. در خطبه فدکیه، ایشان با صراحت دولت وقت را مورد انتقاد قرار دادند و بر حق قانونی و الهی خویش تأکید کردند.
این اعتراض، به معنای ایستادگی ایشان در برابر زور و ناحقگویی بود؛ نه تنها برای خود، بلکه برای حفظ حیثیت اهل بیت و عدالت اسلامی.
علاوه بر این، غصب فدک پس از وفات پیامبر (ص)، نمادی از انحراف برخی از رهبران سیاسی آن زمان از مسیر حق بود. گزارش شده است که با گرفتن فدک، حاکمان تلاش کردند منبع مالیای که میتوانست در خدمت اهل بیت و نشر حقیقت باشد، از دست آنان خارج شود. این اقدام بهواسطه اهمیت فدک، تبدیل به نقطهای حساس در تقابل بین قدرت سیاسی و حقانیت خاندان پیامبر شد.
پیامد تاریخی و معنوی ماجرای فدک
ماجرای فدک و مطالبه آن توسط حضرت زهرا (س) تأثیری ژرف و بلندمدت در تاریخ اسلام داشته است. این رویداد نه تنها یک تقاضای مالی، بلکه نمادی از مبارزه با غصب، دفاع از حق و عدالت بود. مطالبه فدک توسط زهرا (س) نشان داد که حتی در برابر قدرت حاکم، میتوان از حقوق مشروع ایستاد و عدالت را مطالبه کرد.
از منظر تبلیغی، فدک به ابزاری برای افشای ظلم و غصب دستگاه خلافت تبدیل شد. همانطور که برخی مورخان نقل کردهاند، پس از غصب فدک، این موضوع به یکی از نقاط ضعف سیاسی حکومت تبدیل شد که نمیتوانستند به سادگی از آن عبور کنند.
خطبه فدکیه که بعدها در منابع روایی شیعه و بعضاً اهل سنت نقل شد، به عنوان سند عینی این مقاومت باقی ماند.
همچنین از نظر اخلاقی و تربیتی، رفتار حضرت زهرا (س) در این ماجرا الگوی بیبدیلی ارائه میدهد: دفاع از حق بدون وابستگی به مال، ایستادگی در برابر زور، اعتماد به دلیل و استدلال، و استفاده از کلام (خطبه) برای بیان حقانیت. این آموزهها میتواند برای جوامع امروز، درسهایی عمیق در زمینه عدالتخواهی، شجاعت معنوی و پایداری داشته باشد.
واکنش تند چین به تصویب قطعنامه ضدایرانی غرب در شورای حکام
به دنبال تصویب قطعنامه پیشنهادی تروئیکای اروپایی و آمریکا درباره مسئله هسته ای ایران از سوی شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی در روز 20 نوامبر (29 آبان)، نماینده دائم چین در آژانس بینالمللی انرژی اتمی در سخنانی، ضمن تشریح موضع کشورش، تاکید کرد که زور و تقابل راه حل مسئله هستهای ایران نیست.
لی سونگ خاطرنشان کرد که در ماه ژوئن امسال، اسرائیل و آمریکا به طور گستاخانه تأسیسات هستهای ایران را که تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار داشتند، بمباران کردند که منجر به تغییر عمدهای در روند مسائل هستهای ایران شد. جامعه بینالمللی و آژانس بینالمللی انرژی اتمی باید این اقدام نابخشودنی را که همه مردم دنیا آن را اقدامی اشتباه میدانند، شدیداً محکوم کنند.
وی افزود: آژانس بینالمللی انرژی اتمی و ایران در ماه سپتامبر در قاهره به توافق رسیدند تا همکاری طرفین درباره مسئله هستهای از سر گرفته شود. این پیشرفت، مثبت فرصت مهمی برای بازسازی همکاری نظارتی و تضمینی میان طرفین به حساب می آمد. اما انگلیس، فرانسه و آلمان سرسختانه مکانیسم "بازگشت سریع تحریم ها"(مکانیسم ماشه) را فعال کردند و به شدت روند خوب همکاری میان ایران و آژانس را تخریب کردند.
این دیپلمات چینی با بیان این که مسئله هستهای ایران در وضعیت دشواری قرار دارد، تاکید کرد کشورهایی که به طور بیرویه به استفاده از زور و اعمال فشار می پردازند، توجهی به مسئولیت خود ندارند.
لی سونگ با تاکید بر این که زور و مقابله نمیتواند مسئله هسته ای ایران را حل کند، گفت تنها در شرایطی که حق مشروع ایران به عنوان عضو پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای کاملاً محترم شمرده شود و ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای ایران حفظ شود، می توان از طریق تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک و همکاری نظارتی در چارچوب آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به شکل مناسب این مسئله را حل و فصل کرد.
لی سونگ افزود: در شرایط فعلی، شورای حکام باید تلاش کند که بحثهای مربوط به مسئله هستهای ایران به آرامی پیش برود، شرایط مساعدی را برای گفتوگو و همکاری ایران با آژانس فراهم کند و فضایی مناسب برای دوره جدیدی از تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک ایجاد کند تا از سوق دادن مسئله هستهای ایران به مسیر تقابل، جلوگیری شود.
در میان 34 کشور عضو شورای حکام آژانس که در رأیگیری شرکت کردند، چین، روسیه و نیجر به این قطعنامه رأی مخالف دادند و 12 کشور در حال توسعه از جمله برزیل، آفریقای جنوبی، هند، مصر و تایلند رأی ممتنع دادند.
پیام تشکر رهبر انقلاب از بانوی ملیپوش «مویتای» در مسابقات کشورهای اسلامی
در جریان رقابتهای بازیهای همبستگی کشورهای اسلامی خانم فرشته حسنزاده، ورزشکار تیم ملّی موی تای بانوان ایران، موفق به کسب مدال نقره شد و پس از بازی فینال در گفتوگو با خبرنگار حاضر در سالن مسابقات گفت: «دوست داشتم که مدالم طلا بود و آن را تقدیم رهبر انقلاب میکردم، امیدوارم که مدال نقره من را پذیرا باشند.»
حضرت آیتالله خامنهای در روزهای گذشته پس از دریافت پیام این بانوی ورزشکار خطاب به وی نوشتند: «سلام و تشکر مرا برسانید و بگویید: از طلا برتر، همت و تلاش و ایمان و اعتماد بهنفس شماست دخترم.»
خانم فرشته حسنزاده این پیام را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده است.

گروسی: ایران بهدنبال ساخت سلاح هستهای نیست
«رافائل گروسی» مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مصاحبه با روزنامه اروگوئهای بار دیگر اعتراف که ایران به دنبال ساخت سلاح هستهای نیست.
گروسی در پاسخ به خبرنگار روزنامه elobservador مبنی بر اینکه «با مداخله نظامی اخیر آمریکا و اسرائیل، آیا ایران دیگر تهدید هستهای محسوب نمیشود یا همچنان تهدید است؟»، گفت: وضعیت برنامه هستهای ایران پیچیده است. این موضوع سالهاست که به طول انجامیده و به همین دلیل من قصد ندارم بگویم این اتفاق خوب بوده یا بد، اما کار به نقطهای رسید که ابتدا اسرائیل و سپس ایالات متحده تصمیم گرفتند به تأسیسات هستهای ایران حمله کنند.
او در ادامه و بدون محکومکردن این حملات غیرقانونی گفت: واقعیت این است که این حملات خسارتهای بسیار سنگینی به زیرساختهای هستهای ایران وارد کردهاند؛ بهطوریکه در یک نگاه سطحی ممکن است فکر کنیم توانایی ایران برای ساخت سلاح هستهای به شدت کاهش یافته یا از بین رفته اما باید گفت که هیچکدام از این تواناییهای فنی، غیرقابل بازسازی نیستند. این فناوریای نیست که ایران از آن بیاطلاع باشد یا نتواند دوباره آن را بسازد.
مدیرکل آژانس در ادامه صحبتهای خود گفت: باید تأکید کنم که ایران در حال حاضر به دنبال ساخت سلاح هستهای نیست. چیزی که در حال رخ دادن است، این است که ایران در حال توسعه فناوریهای بسیار پیشرفتهای است و بدون توقف، ذخیره اورانیوم با غنای بسیار بالا را افزایش میدهد. همه اینها یک اثر و پیامد دارد؛ کشورهای دیگر میپرسند «این کار برای چیست؟»، «هدف نهایی چیست؟».
او در پایان گفت: دقیقاً به همین دلیل است که نظارت و راستیآزمایی وجود دارد تا اطمینان حاصل شود که هیچ چیز نادرستی در حال وقوع نیست.
ادعاهای گروسی درباره اورنیوم با غنای بالا درحالی عنوان شده که ایران تاکید کرده بود بهدنبال ساخت سلاح نیست و تاسیسات ایران نیز تحت بازرسیهای آژانس بوده است.
راستیآزمایی پالتیکو از دستاوردهای ادعایی ترامپ در سیاست خارجی
رسانه آمریکایی در مقالۀ تازهای به وضعیت روابط و نظم جهانی پس از گذشت ۳۰۰ روز از دور دوم ریاستجمهوری «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا پرداخته و گزارش میدهد که ترامپ و حامیانش معتقدند جهان «هرگز در وضعیت بهتری نبوده است».
به گزارش نشریه «پالتیکو»، ترامپ و متحدانش دولت کنونی را دولتی میدانند که آمریکا و اتحادهایش را بهشکلی بیسابقه تقویت کرده است. بر اساس این دیدگاه، ترامپ اروپا و دیگر شرکا را وادار کرده سهم بیشتری از هزینههای دفاعی بپردازند، مسئولیت بیشتری در حمایت از اوکراین بر عهده بگیرند و خرید تسلیحات آمریکایی را افزایش دهند. پالتیکو یادآوری میکند که بودجۀ دفاعی آمریکا امسال حدود ۱۳ درصد افزایش یافته و به یک تریلیون دلار رسیده و اعضای ناتو نیز متعهد شدهاند ۵ درصد تولید ناخالص داخلی خود را صرف امور دفاعی کنند؛ رقمی که از سهم خودِ آمریکا نیز بیشتر است.
این نشریه از «رابرت اوبراین»، مشاور امنیت ملی دور نخست ترامپ، نقل میکند که رئیسجمهور آمریکا خود را سیاستمداری جهانی معرفی کرده که در حل بحرانهای متعدد نقشآفرین است. ترامپ بارها ادعا کرده که «۸ جنگ را در ۸ ماه پایان داده» و مقاله اشاره میکند که او در برخی موارد واقعاً از اهرم فشار بهخوبی بهره برده است. پالتیکو نمونه بارز آن را در غرب آسیا میداند؛ جایی که یک دیپلمات باسابقه گفته: «هیچکس نمیتواند به او نه بگوید.» به گفتۀ مقاله، این رویکرد در نهایت به آتشبس در غزه و آزادسازی اسرای رژیم صهیونیستی منجر شده است.
مقاله همچنین توضیح میدهد که ترامپ چگونه مدعی بازسازی نظم تجاری جهانی است؛ با اعمال تعرفهها و تهدیدها بازارهای بسته را گشوده، از دسترسی به بازار مصرفی آمریکا درآمدزایی کرده و دیگر کشورها را به مشارکت در بازصنعتیسازی آمریکا وادار کرده است.
اما پالتیکو تأکید میکند که این روایت تنها بخشی از واقعیت است. در بررسی اتحادها، مقاله یادآور میشود که افزایش هزینههای دفاعی ناتو صرفاً حاصل «موفقیت» ترامپ نیست، بلکه نتیجۀ فضای بیاعتمادی و نگرانی عمیق است. به نوشتۀ پالتیکو، اگرچه «مارک روته» دبیرکل ناتو در پیامی به ترامپ این دستاورد را ستوده، اما نگفته است که دلیل اصلی افزایش هزینهها ترس از احتمال خروج آمریکا از ناتو یا کنارگذاشتن تعهدات مادۀ ۵ بوده است. این مقاله تأکید میکند که بسیاری از کشورهای اروپایی، بهویژه آلمان، اکنون به آمریکا اعتماد پیشین را ندارند و از روسیه نیز بهشدت بیمناکاند.
پالتیکو سیاست ترامپ در قبال اوکراین را نمونهای روشن از تغییر رفتار آمریکا در قبال متحدان میداند. طبق این گزارش، ترامپ همۀ کمکهای نظامی و اقتصادی به اوکراین را متوقف کرد، این کشور را به توافقهایی مبتنی بر واگذاری منابع در برابر کمکهای قبلی واداشت و برای پذیرش شروطی فشار آورد که در عمل به معنای امتیازدهی به روسیه بود. مقاله این رفتار را بیشتر شبیه «اخاذی امنیتی» توصیف میکند تا شراکت.
دربارۀ ادعاهای ترامپ در زمینۀ «صلحسازی»، مقاله میگوید واقعیتها بسیار محدودتر از تصویر ارائهشدهاند. هرچند آتشبس غزه به نام او ثبت شده، اما تنشهای از هر زمانی شدیدتر است و خطر بازگشت خشونت بسیار جدیتر از چشمانداز یک صلح پایدار است. سایر توافقات ادعایی ترامپ ــ از جنوب آسیا تا جنوبشرق آسیا و مرکز آفریقا ــ نیز یا اجرایی نشدهاند یا در آستانۀ فروپاشی قرار دارند.
در بخش تجارت، پالتیکو اشاره میکند که جنگ تعرفهای آمریکا و چین اکنون به وضعیتی مشابه یک سال قبل بازگشته است: یک آتشبس ناپایدار و بدون پیشرفت واقعی. بسیاری از توافقات وعدهدادهشده، از جمله با اتحادیۀ اروپا، هنوز نهایی نشدهاند و فشار داخلی بر سر گرانی مواد غذایی ترامپ را وادار کرده تا تعرفهها بر صدها قلم کالا را حذف کند.
در پایان، پالتیکو نتیجه میگیرد که ترامپ در «ویران کردن» نظم جهانی بسیار موفقتر از «بازسازی» آن بوده است. مقاله هشدار میدهد که سقوط نظم بینالمللی ساختهشده طی دههها بدون ایجاد یک جایگزین عقلانی «حماقتی پرهزینه» است؛ هزینهای که نهفقط جهان، بلکه خود مردم آمریکا نیز پرداخت خواهند کرد.































