
emamian
بیان شایستگیهای امیرالمؤمنین (ع) در خطبه فدکیه
بانیان سقیفه برای تکمیل نقشه شوم خود لازم بود افزون بر بیعت با خلیفه خودخوانده و غصب خلافت امیرالمؤمنین علیهالسلام، بازوی اقتصادی اهلبیت علیهمالسلام را نیز تضعیف کنند؛ زیرا فعالیت فرهنگی و نفوذ در میان توده مردم بدون داشتن پشتوانه مالی، تقریبا ممکن نیست. از اینرو منطقه فدک که توسط خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله و به فرمان الهی به حضرت زهرا علیهاالسلام عطا شده بود، مورد تصرف ظالمانه منحرفان مسلمان قرار گرفت.
حضرت زهرا علیهاالسلام به بهانه این غصب ناجوانمردانه در مسجد مدینه حاضر شدند و سخنرانی کوبندهای علیه تمام فعالیتهای غاصبان خلافت انجام داده و به زیبایی از مقام ولایت و خلافت امیرالمؤمنین علیهالسلام دفاع کردند.
بخشی از این خطبه به ویژگیها و پیشینه امیرالمؤمنین علیهالسلام در زمان حیات پیامبر معظم اسلام صلیاللهعلیهوآله مربوط میشود. هدف بانوی دو عالم از این سخنان، تذکر به کسانی بود که بدون داشتن هیچ ویژگی مثبت در کارنامه، خود را به نادرستی خلیفه پیامبر معرفی کردند، تا بدانند خلیفه و جانشین باید برترین فرد در میان امت باشد.
صدیقه طاهره علیهاالسلام با یادآوری سرآغاز ظهور اسلام به مسلمانان، بیان کردند که مسلمانان در مکه، غریب و مورد ظلم مشرکان بودند. حتی پس از آنکه به مدینه هجرت کردند، از حملههای خونین کافران در امان نبودند و این باعث ترس مسلمانان شده بود، اما پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله در برابر این هجمهها مقاومت کردند.
حضرت زهرا علیهاالسلام برای توصیف شدت و بزرگی حمله مشرکان و هجوم آنان به مسلمانان از عبارت «بیرون آمدن شاخ شیطان» و «باز شدن دهان درندگان» استفاده کردند. هرگاه چنین مشکل سختی برای مسلمانان ایجاد میشد، تنها امیرالمؤمنین علیهالسلام بودند که توسط پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به قلب دشمن فرستاده میشد و هیچ کسی جرأت چنین کاری را نداشت.
اهمیت جهاد امیرالمؤمنین علیهالسلام در نگاه حضرت فاطمه سلاماللهعلیها آنگاه بود که وقتی پای کار خدا به میان میآمد، امیرالمؤمنین علیهالسلام سر از پا نمیشناخت و هیچ نیرویی را برای خویش ذخیره نمیکرد. ایشان در راه خدا هر زحمتی را تحمل میکرد و هر رنجی را به جان میخرید.[1] در مقابل، تاریخ گزارش کرده که افراد بسیاری با طمع دستیافتن به غنیمت در جهاد شرکت میکردند و کسانی که خود را خلیفه نامیدند، در میدان جهاد حاضر میشدند، اما همواره فرار را بر قرار ترجیح میدادند و در راه اسلام حتی یک نفر از دشمنان را از پای درنیاوردند. در نگاه حضرت زهرا علیهاسلام اینان هیچگاه شایستگی رهبری و خلافت بر امت مسلمان را نداشتند.
پینوشت:
[1]. مصباح یزدی، محمدتقی، رساترین دادخواهی و روشنگری، ج2، ص57، مؤسسه امام خمینی.
ادبآموزی از خطبه فدکیه
با شروع ایام فاطمیه و برپایی خیمههای عزاداری برای حضرت زهرا سلاماللهعلیها، یاد و خاطره مظلومیت اهلبیت علیهمالسلام برای دوستداران آلالله زنده میشود؛ ظلمی که سرآغاز ستمهای متعددی در طول تاریخ شد و مردم را تا حدود بسیار زیادی از نعمت بهرهمندی از خزائن بیکران معصومان علیهمالسلام محروم ساخت.
خطبهاى كه حضرت زهرا عليهاالسلام در مسجد النبي، روياروى غاصبان خلافت و در حضور جمعيت انبوهى از مهاجرين و انصار، ايراد فرمود، در اعتراض به غصب ناجوانمردانه منطقه فدک توسط خلیفه خودخوانده بود؛ اما در اين خطبه، بيشتر سخن در مدح امیرالمؤمنین عليهالسلام و ستايش موضعگيرىهاى اسلامى و جاودانه ایشان و همچنین اثبات حق اهلبيت رسول خدا صلىاللهعليهوآله است.
اهمیت محتوای این خطبه برای بزرگان شیعه آن چنان بالا بوده و هست که در گزارشهای تاریخی از قول جناب زید فرزند امام سجاد علیهالسلام اینگونه نقل شده: «من بزرگان خاندان ابیطالب را میدیدم که خطبه حضرت زهرا سلاماللهعلیها را نقل میکردند و به فرزندان خود یاد میدادند. این خطبه توسط بزرگان شیعه نقل شده و به عنوان یک متن درسی، آموزش داده میشد».[1]
براستی شیعیان و محبان حضرت زهرا علیهاالسلام افزون بر آنکه میتوانند از نکات مهم این خطبه پیرامون دفاع از ولایت و خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علیهالسلام بهرهمند شوند، با یک نگاه کلان و جامع به این خطبه متوجه میشوند که صدیقه شهیده علیهاالسلام با قاطعیت تمام از حق مسلم اهلبیت علیهمالسلام در چارچوب ادب و نزاکت دفاع کردند.
آری، در این خطبه مهم و پرشور، یک کلمه زشت و توهینآمیز وجود ندارد. همه کلمات و بیانات، مستحکم و متین هستند. این خطبه بهترین الگو برای شیعیان است که در مقام عمل و رفتار، اینگونه باشند؛ در اظهارات و سخن گفتن، از منابع و مستندات علمی و صحیح استفاده کنند، به مخاطب تهمت نزنند و مرتکب بدگویی و بدزبانی نشوند.[2]
پینوشت:
[1]. ابنطیفور، بلاغات النساء، ص23، الشریف الرضی.
[2]. برگرفته از بیانات مقام معظم رهبری در ارتباط تصویری با مداحان، 15/11/1399.
نگاه آماری به جنایت دو ماهه رژیم صهیونیستی علیه باریکه غزه
ماده ۹۹ منشور ملل متحد عنوان میکند: «دبیر کل میتواند نظر شورای امنیت را به هر موضوعی که به عقیده او ممکن است حفظ صلح و امنیت بینالمللی را تهدید کند جلب کند.» در واقع، ماده ۹۹ منشور ملل متحد یک ابزار دیپلماتیک است که به ندرت مورد استفاده قرار گرفته شده است و به مقام دبیرکل سازمان ملل اجازه میدهد تا هر موضوعی را که ممکن است تهدیدهای موجود برای حفظ صلح و امنیت بین المللی را تشدید کند به شورای امنیت گوشزد کند. از دید گوترش، جنگ و جنایت رژیم صهیونیستی علیه غزه، حفظ صلح و امنیت بینالمللی را تهدید میکند و تاکنون شورای امنیت برای متوقف کردن جنگ علیه غزه ناکام بوده است. نگاه آماری به آنچه که رژیم صهیونیستی تاکنون علیه غزه انجام داد، اثبات کننده این موضوع است.
مطابق اخرین آمار اعلام شده از سوی وزارت بهداشت غزه، حدود 17 هزار و 500 نفر در غزه به شهادت رسیده و بیش از 46 هزار نفر نیز زخمی شدهاند. از این تعداد، بیش از 7 هزار و 800 کودک و بیش از 6 هزار و 100 زن در میان شهدا هستند. این آمار رسمی است. آمارهای غیررسمی حتی شمار شهدا را بیش از 23 هزار نفر اعلام میکنند زیرا بیش از 6 هزار نفر در زمره مفقودین جنگ هستند و یا زیر آوارها باقی ماندهاند و در شرایط کنونی امکان آواربرداری و خروج اجساد وجود ندارد.
علاوه بر این، غزه عملاً دیگر شرایط زندگی ندارد. بیش از 60 درصد از خانههای غزه یا به طور کامل تخریب شده و یا به شدت آسیب دیده است. به گفته سخنگوی وزارت بهداشت غزه، اشغالگران عمداً 130 مراکز بهداشتی را هدف قرار داده و 20 بیمارستان را از کار انداختهاند. سخنگوی وزارت بهداشت غزه اظهار داشت: بر خلاف ادعاهای اشغالگران در غزه مکان امنی وجود ندارد و صهیونیستها همه جا را بمباران میکنند. همچنین 800 هزار نفر در شمال غزه بدون غذا و دارو هستند و بمباران نیز آنها را تهدید میکند.
با وجود آمارهای ارائه شده از میزان تلفات انسانی و از بین رفتن زیرساختهای زندگی، اما همه شواهد حاکی از این است که اوضاع با تداوم جنگ به شدت وخیمتر خواهد شد. غزه همچنان در محاصره کامل قرار دارد، دسترسی به سوخت، آذوقه، کالاهای اساسی، برق و حتی وسایل پزشکی و درمانی امکانپذیر نیست. شروع زمستان نیز تواناییهای مقابلهای زنان و کودکان را به پایینترین سطح میرساند.
با توجه به این آمارها، آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد به ماده ۹۹ منشور ملل متحد استناد کرده و در نامه به «خوزه خاویر لوپز دومینگِز»، رئیس شورای امنیت، عنوان کرد «فروپاشی کامل نظم عمومی» در نوار غزه ارسال کمکهای بشردوستانه حتی به صورت محدود را «غیرممکن» خواهد کرد. با وجود اقدام گوترش، اما شورای امنیت سازمان ملل متحد در نشست شب گذشته خود موفق نشد قطعنامهای را برای متوقف کردن جنگ رژیم صهیونیستی علیه باریکه غزه انجام دهد. ایالات متحده آمریکا بار دیگر قطعنامه پیشنهادی برای متوقف کردن جنگ علیه غزه و ایجاد آتشبس را وتو کرد. اقدام آمریکا در وتوی قطعنامه برای متوقف کردن جنگ علیه غزه نشان داد که شورای امنیت توسط واشنگتن و منافع صهیونیستها به گروگان گرفته شده است.
نویسنده: سید رضی عمادی
راهکارهایی برای سمزدایی بدن در روزهای آلوده
عوامل مختلفی ممکن است سبب تجمع سموم در بدن ما شوند که این روزها آلودگی هوا یکی از عوامل مهم است، اما اصلیترین علائم عدم حذف سموم در بدن خود را با بیخوابی، آکنه، خستگی مداوم، درد عضلات، یبوست، سردرد، افزایش وزن و در نهایت افسردگی نشان میدهد.
بنابر اعلام دفتر آموزش و ارتقای سلامت وزارت بهداشت، اما میتوان با برداشتن گامهای ساده در خانه، سموم را از بدن حذف کرد.
۸ راهکار برای حذف سموم از بدن شامل موارد زیر است:
کاهش مصرف قند: یک راه برای سمزدایی بدن کاهش مصرف قند است. به جای این که به طور مرتب به دنبال شیرینی، کوکی یا کیک بروید، جایگزین سالمی مانند شکلات تیره (۷۰ درصد) را به رژیم غذایی خود بیفزایید. گزینههای سالم دیگر شامل تکههای میوه است. قندهای طبیعی نیاز شما به شیرینیهای پرضرر را کاهش میدهد. دارچین را نیز میتوانید به جای قند به غذاها اضافه کنید. مصرف دارچین به کنترل قندخون کمک میکند.
نوشیدن آب: تک تک سلولهای بدن برای بقا نیاز به آب دارند. روز خود را با نوشیدن آب و اضافه کردن چند قطره لیموی تازه به آن شروع کنید. این کار نه تنها فرایند هضم غذا را افزایش میدهد بلکه منجر به سم زدایی از کبد نیز میشود.
تحرک کافی: ورزش منظم نوعی سم زدایی از بدن است و منجر به بهبود گردش خون، بهبود فرایند هضم، کاهش استرس، تقویت مفاصل و حفظ سلامت کل بدن میشود.
مصرف سبزیجات تیره رنگ: این سبزیجات از قبیل اسفناج، برگ چغندر، خردل و ... برای کمک به جلوگیری از برخی شرایط بهداشتی از جمله دیابت، سنگ کیسه صفرا، مشکلات کلیوی و سلامت کبد از گذشته مفید بودهاند. سبزیجات تیره رنگ برای بهبود عملکرد دستگاه گوارش و کاهش یبوست نیز مفیدند ضمن این که خواص ضد پیری دارند. ترکیبات یافت شده در سبزیجات تیره رنگ به واسطه سطوح بالای فیبر، آب و منیزیم موجود در آنها منجر به کاهش خطر ابتلا به سرطان، تعادل هورمونی و کاهش وزن میشود.
اضافه کردن جعفری به رژیم غذایی: جعفری یک ضد عفونی کننده عالی و ادرارآور است. این سبزی معطر و البته پرطرفدار عملکرد کلیهها را تحریک میکند و نقش مهمی در دفع سموم بدن دارد. به غذاهایتان مثل سالادها، پاستاها، سوپ و ... جعفری اضافه کنید. اگر یک دوره سمزدایی جدی را شروع کردهاید آب جعفری فوق العاده است.
نوشیدن چای سبز: برای سم زدایی، چای سبز بنوشید. چای سبز سرشار از آنتی اکسیدان و حاوی ریزمغذیهایی مثل پلی فنول است. این نوع چای متابولیسم را بالا میبرد و سبب کاهش وزن میشود.
خواب کافی: در واقع وقتی به اندازه کافی نمیخوابید، در فرآیند طبیعی سم زدایی بدن اختلال ایجاد میکنید. به همین دلیل باید از بیداری بیش از حد در شب بپرهیزید و شبها به موقع بخوابید. هنگامی که از خواب بیدار میشوید، بدن شما نیاز به تخلیه سموم دارد. تاخیر دفع در هنگام صبح، سبب بازگشت سموم به بدن میشود.
پرهیز از غذاهای آماده: مواد غذایی صنعتی و فرآوردههای غذایی فاقد مواد مغذی و حاوی افزودنیهای مضر مانند مواد نگهدارنده، مواد شیمیایی، نمک و چربی هستند. از مصرف آردهای تصفیه شده، قند زیاد، نوشیدنیهای گازدار و نوشیدنیهای شیرین بپرهیزید. مصرف میوه، سبزیجات تازه، دانههای کامل و گوشتهای تازه را در اولویت برنامه غذایی خود قرار دهید. سیر، لیمو، جوانه کلم بروکلی، لوبیا، ماش، سبزیجات خام دیگر و ... همگی به سم زدایی از بدن کمک میکنند. به این موارد میتوان آب میوههای ارگانیک را نیز اضافه کرد.
چگونه مي توان با خدا ارتباط قلبي برقرار كرد ؟
براي راهيابي به جواب مناسب توجه به نکته هاي ذيل مفيد است:
بهترين راه ارتباط قلبي با خدا كه از آن به تقرّب الهي نيز ياد مي شود، همان راه هاي فكري و اعتقادي و عملي است كه در شرع مقدس بازگو شده. برخي از اين راه ها و روش هاي انجام اعمال واجب و بعضي ديگر انجام اعمال مستحب است. اگر كسي بخواهد با خالق هستي بخش خود ارتباط برقرار نمايد، مي تواند با آن اعمال با او به نجوي بپردازد. نيايش در اينجا به چند نمونه از آن اعمال اشاره مي شود:
1. نماز شب: در روايتي آمده كه خداي متعال به حضرت موسي فرمود: «اي فرزند عمران، دروغ مي گويد آن كس كه گمان مي كند مرا دوست دارد و همين كه شب مي رسد از من روي مي گرداند و مي خوابد، مگر نه اين است كه هر محبي خلوت با محبوب خويش را مي خواهد؟ هان اي فرزند عمران، بدان كه من بر دوستان خود مطلع هستم، آن گاه كه تاريكي شب آنان را فرا مي گيرد، چشمان دل آنان را به سوي خود بر مي گردانم و عقوبت هجران و سخط خويش را در برابر چشمانش مجسم مي نمايم، از روي مشاهده با من خطاب مي كند و از روي حضور با من سخن مي گويد. اي فرزند عمران، در تاريكي شب ها از قلب خويش خشوع را نثار كن و از بدن خويش خضوع را، و از چشمانت اشك را، كه تو مرا نزديك خواهي يافت.»
از اين روايت بخوبي بدست مي آيد كه يكي از بهترين راه هاي ايجاد ارتباط قلبي با خداوند، نماز شب است كه انسان در خلوت تاريكي شب، با محبوبش راز و نياز نمايد.[1]
2. عمل ديگر كه براساس روايات تأثير فراواني در ارتباط قلبي با خدا دارد، تلاوت قرآن كريم است. تأكيدات آيات و روايات به تلاوت قرآن به خوبي نشان مي دهد كه آثار و بركات اين كتاب نوراني در موارد مختلف از جمله در ايجاد ارتباط با خداوند نقش اساسي دارد.[2]
3. مداومت بر تسبيح حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ ، بعد از نمازهاي واجب نيز در ايجاد ارتباط قلبي انسان با خداوند مؤثر است.
4. يكي از بهترين گزينه ها براي ايجاد ارتباط با خداوند، نماز است. گذشته از آن كه در روايات بر اين گزينه فراوان تأكيد شده، در ميان ساير عبادات نيز، آسان ترين راهي است كه انسان مي تواند از آن طريق با خداوندش ارتباط برقرار كند.
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «خداوند سبحان فرمود: نزديك نمي كند به سوي من، بنده اي از بندگانم را چيزي كه محبوب تر باشد نزد من از نماز واجب، و بنده مي بايد، تقرّب بجويد به سوي من با خواندن نماز نافله (نمازهاي مستحبي مانند نوافل روزانه) تا او را دوست بدارم، هرگاه او را دوست داشتم من سامعة او كه با آن مي شنود و باصرة او كه با آن مي بيند و زبان او كه با آن سخن مي گويد، و دست او كه با آن كارهايي انجام مي دهد خواهم شد، اگر مرا بخواند او را اجابت مي كنم و اگر از من چيزي بخواهد به او مي دهم.»[3]
5. راه ديگر ذكر مداوم سبب ارتباط قلبي انسان با خداوند مي شود چنان خود فرمود: (أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)[4] آگاه باشيد با ياد خدا، قلب ها آرامش پيدا مي كند. مراد آيه آن است كه ذكر خدا موجب ارتباط قلبي انسان با خدا مي شود و ارتباط قلبي با خدا مايه آرامش انسان مي گردد. و در آيه ي ديگر فرمود: (فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ)[5] يعني مرا ياد كنيد، شما را ياد مي كنم.
نكته اساسي در همه اين امور آن است كه بايد اعمالي كه انسان انجام مي دهد، به طور مداوم باشد تا اثر معنوي آن ظاهر گردد وگرنه با چند بار معلوم نيست، آن نورانيت مورد نظر و فوايد مترتب بر آنها در انسان پديد آيد. در روايات معصومين ـ عليهم السلام ـ هم به اين مسئله تصريح شده که خداوند عبادت مستمر و مداوم را گرچه کم باشد خيلي دوست دارد.
در پايان: اگر در اين راه مجاهدت وتلاش كنيد، به طور يقين نتيجه خواهيد گرفت. اما به شرط آن كه هرگز افراط و زياده روي نكنيد، بخصوص در مراحل آغاز كار، بايد به تدريج پيش برويد و اعتدال را حفظ نمائيد و خود را زياد خسته نكنيد و سعي نماييد كيفيت اعمال را بالا ببريد، نه كميت آن ها را و يقين بدانيد كه اگر به طور اعتدال و مداوم به اعمال خود ادامه بدهيد، به تدريج نورانيت قلب در شما پديد خواهد آمد و به هدف خود خواهيد رسيد.
پي نوشت ها:
[1] . شجاعي، محمد، مقالات، نشر صدا و سيما، چاپ دوم، 1375 ش، ج3، ص 81.
[2] . همان، ص 150.
[3] . حر عاملي، محمد بن حسن، وسايل الشيعه، كتاب الصلوة، قم، نشر مؤسسه اهل البيت، 1416 ق، ج 4، ص 72، باب 17.
[4] . رعد/ 28.
[5] . بقره/ 152.
قطر: حملات اسرائیل منجر به بدتر شدن فاجعه انسانی در غزه شده است
شیخ محمد بن عبدالرحمن آل ثانی نخست وزیر و وزیر خارجه قطر گفت که حملات اسرئیل به نوار غزه تلاشهای میانجیگران را پیچیده و شرایط حقوق بشری در غزه را وخیمتر کرده است.
به گزارش خبرگزاری فلسطینی وفا، وی با محمد اشتیه نخست وزیر تشکیلات خودگردان فلسطین در حاشیه کنفرانس دوحه درباره غرب آسیا دیدار و رایزنی کرده است.
وی در این دیدار تاکید کرد: تداوم بمباران نوار غزه از سوی اسرائیل بعد از پایان آتش بس موقت تلاشها برای میانجیگری را پیچیده و باعث تشدید فاجعه انسانی در غزه شده است.
به گفته این دیپلمات قطری، دوحه و شرکایش متعهد به افزایش تلاشها برای کاهش تنشها به منظور آتش بس پایدار هستند.
از ابتدای جنگ غزه قطر از اصلیترین طرفها برای برقراری آتش بس وهمچنین تبادل زندانیان میان حماس و رژیم صهیونیستی بوده است.
محمد اشتیه نخست وزیر تشکیلات خودگردان روز یک شنبه در مصاحبه با سی ان ان تاکید کرد ادعای اسرائیل برای حذف حماس هرگز شدنی نیست چرا که حماس بخشی از موزائیک سیاسی فلسطین است.
محمد اشتیه تاکید کرد: مسئله قرار دادن غزه تحت قیمومیت نیست... ما به یک راه حل سیاسی جامع نیاز داریم که به این رنج فلسطینی ها پایان دهد که از 75 سال پیش آغاز شده است. وی با اشاره به این مساله افزود: حوادث فلسطین فقط از 7 اکتبر شروع نشده است.
جایگاه مجلس علم و دانش
امیرالمؤمنین علی علیه السلام:
مَجلِسُ العِلمِ رَوضَةُ الجَنَّةِ
مجلس علم و دانش، باغ بهشت است.
الدرّة الباهره، ح ۳۵
بیانات در دیدار مسئولان نظام، سفرای کشورهای اسلامی و میهمانان کنفرانس وحدت
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین و صحبه المنتجبین و من تبعهم باِحسانٍ الی یوم الدّین.
خوشامد عرض میکنم به همهی حضّار محترم، به مسئولان محترم کشور، به میهمانان عزیز، به همهی حضّار گرامی که تشریف دارید. امروز عید بزرگی است، روز نورانی و مبارکی است، میلاد پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ولادت مبارک حضرت امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) است.
دربارهی پیامبر اعظم حقیقتاً زبان بنده و امثال بنده قاصر است از بیان، و ذهن و دل بنده و امثال بنده قاصر است از فهم دربارهی شخصیّت والای آن بزرگوار؛ حقیقتاً اینجور است. بنده امروز فقط یک کلمه از این کتاب قطور فضل پیامبر اعظم را مختصراً عرض میکنم و آن، این است که این خورشید تابان عالم هستی، به گردن همهی آحاد بشریّت حق دارد؛ بنده این را میخواهم عرض بکنم. همهی آحاد بشریّت، چه مؤمنین به این دین و چه غیر آنها، مدیون پیامبر اعظم و به معنای واقعی کلمه متعلَّق دِین آن بزرگوار هستند؛ چرا؟ این حقّ عظیمی که این بزرگوار بر گردن بشریّت دارد چیست؟ آن ،این است که پیامبر اعظم نسخهی درمان همهی دردهای عمدهی بشریّت را به بشر عرضه کرد؛ این یک واقعیّت است. خدای متعال میفرماید که «کِتابٌ اَنزَلنَاهُ اِلَیکَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النّور»؛(۲) ظلمات چیست؟ ظلمات همهی آن چیزهایی است که زندگی بشر را در طول تاریخ، تیره و تار کرده، تلخ کرده، زهرآلود کرده؛ اینها ظلمات است. جهل، ظلمت است؛ فقر، ظلمت است؛ ظلم، ظلمت است؛ تبعیض، ظلمت است؛ غرق شدن در شهوات، ظلمت است؛ مفاسد اخلاقی، آسیبهای اجتماعی، همهی اینها ظلماتند. اینها همه ظلمتهایی هستند که بشر در طول تاریخِ طولانیِ زندگیِ خود از اینها رنج دیده. بیایمانی ظلمت است، بیهدفی ظلمت است؛ اینها دردهای عمیق بشر است.
پیامبر اعظم نسخهی درمان این دردها را ــ هم نسخهی معرفتی را، هم نسخهی عملی را ــ به بشر عرضه کرد. اگر میخواهید از این دردها خلاص بشوید، علاجش اینها است. این شریعت پیغمبر و معارف قرآنی، علاج دردهای بشریّت است؛ این را پیغمبر اسلام به بشر عرضه کرده. لذا امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) دربارهی پیغمبر میفرماید: طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ قَد اَحکَمَ مَراهِمَهُ وَ اَحمىٰ مَواسِمَه؛(۳) این پزشکِ ماهر حاذق، هم مرهمها را فراهم کرده ــ آن دارویی که روی زخم میگذارند که زخم بهبود پیدا کند ــ هم وسیلهی داغ کردن را؛ که در گذشته وقتی یک زخمی به وسیلهی مرهم خوب نمیشد، آن را داغ میکردند خوب میشد. هر دو را دارد: هم مرهم را، هم وسیلهی داغ کردن را؛ اینها را در قرآن به بشریّت عرضه کرده. اگر میخواهید خوب زندگی کنید، اینجوری عمل کنید.
در منطق عقلای عالم، بالاتر از همهی حقوقی که انسانها بر یکدیگر دارند، حقّ حیات است. وقتی بخواهند مبالغه کنند در اینکه فلانی حقّی به گردن من دارد، مثلاً میگویند: [این] آقا حقّ حیات به گردن من دارد. حقّ حیات یعنی چه؟ یعنی مثلاً شما در معرض غرق بودید، او نجاتتان داده؛ در معرض فروریختن آوار منزل بودید، او نجاتتان داده؛ یعنی این حیات مادّی را که داشت از دست شما گرفته میشد به شما برگردانده؛ این حقّ حیات است، این بالاترینِ حقوق است. وقتی که انسان در بین آحاد مردم نگاه میکند، مطالعه میکند، [میبیند] این را بالاترین حقوق میدانند، میگویند: حقّ حیات؛ ولی خب این حیاتی که به ما برگردانده شد مگر چقدر ادامه خواهد داشت؟ هم محدود است، هم ناقص است، هم آسیبپذیر است؛ ممکن است فردای همان روز با سکته و با سرطان و با انواع و اقسام بیماریها همین حیات از انسان گرفته بشود. خداوند متعال میفرماید که «یا اَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا استَجیبوا لِلّٰهِ وَ لِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم»؛(۴) حیات را پیغمبر به شما میدهد. این حیات، آن حیات نیست؛ این حیاتی است که هم سعادت دنیا را تأمین میکند، هم دل شما را آباد میکند، هم روح شما را روشن میکند، هم زندگی شما را زندگی شیرینی قرار میدهد، هم ادامه دارد. این حیات تمامشدنی نیست، آسیبپذیر نیست، ابدی است. این حیاتی که اسلام و دین و پیامبر به بشریّت میبخشد، اهمّیّتش هزاران برابر بیشتر از آن حیاتی است که فرض کنید ما را از زیر آوار بیرون کشیدند یا از غرق نجاتمان دادند. حقّ پیغمبر بر گردن بشریّت اینها است. این، حقّ پیغمبر است. ما در مقابل پیغمبر مدیونیم.
خب، یک عدّهای این توفیق را پیدا نکردهاند که معرفت پیدا کنند به دین پیغمبر ــ غیر مسلمین ــ خب راه اداء دِین روی اینها بسته است؛ حالا [اینکه] خدای متعال با اینها چه کار میکند، محلّ بحث ما نیست ولی اینها نمیتوانند اداء دِین کنند، لکن مؤمنینِ به اسلام چرا، میتوانند اداء دِین کنند؛ میتوانند؛ راهش به اینها نشان داده شده: وَ جاهِدوا فِی اللَهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجتَباکُم وَ ما جَعَلَ عَلَیکُم فِی الدّینِ مِن حَرَجٍ مِلَّةَ اَبیکُم اِبراهیمَ هُوَ سَمّاکُمُ المُسلِمین؛(۵) این «جهاد فیسبیلالله»، به خاطر سِلم در مقابل خدا بودن، اداء دِین است. اگر میخواهیم حقّ پیامبر را، این حقّ عظیم پیغمبر را جبران کنیم، راهش این است: جاهِدوا فِی اللَهِ حَقَّ جِهادِه؛ جهاد کامل. معنای جهاد صرفاً شمشیر و آرپیجی و مانند اینها نیست؛ جهاد در همهی میدانها: جهاد در میدان علم، جهاد در میدان سیاست، جهاد در میدان معرفت، جهاد در میدان اخلاق، که ما خیلی به آن احتیاج داریم. همهی ما به اخلاق احتیاج داریم، به علم احتیاج داریم؛ جهاد [کنیم]. میتوانیم جهاد کنیم؛ اگر این حکم الهی یعنی «جاهِدوا فِی اللَهِ حَقَّ جِهادِه» را امتثال کردیم، آنوقت میتوانیم بگوییم حقگزاری پیامبر اعظم تا حدّ توان ما انجام گرفته. ما باید در راه اسلام جهاد کنیم.
امروز دشمنی با اسلام از همیشه آشکارتر است؛ در گذشته هم دشمنی بوده است [امّا] امروز واضح است؛ که حالا یک نمونهی جاهلانهی آن، اهانت به قرآن کریم است که مشاهده میکنید علناً یک ابلهِ جاهلی انجام میدهد، یک دولتی [هم] حمایت میکند؛ این نشاندهندهی آن است که مسئله همین مسئلهی در صحنه و اهانت به قرآن کریم نیست. اشارهی من در این قضیّه، اصلاً به آن انسان نادان و جاهلی که این کار را میکند نیست؛ او برای اینکه مقاصد عناصر پشت صحنه را تأمین بکند، خودش را محکوم میکند به شدیدترین مجازاتها، به اعدام؛ من کاری به او ندارم؛ بحث سر آن عناصر پشت صحنه است؛ آنهایی که طرّاحان اینجور جنایتها و اینجور کارهای نفرتانگیز هستند. اینها خیال میکنند با اینجور حرکات میتوانند قرآن را تضعیف کنند؛ اشتباه میکنند؛ خودشان را خراب میکنند؛ چهرهی باطنی خودشان را ظاهر میکنند.
قرآن کتاب حکمت است، کتاب معرفت است، کتاب انسانسازی است؛ آن کسی که با قرآن دشمنی میکند، با معرفت دشمنی میکند، با حکمت دشمنی میکند، با انسانسازی دشمنی میکند. قرآن مخالف با ظلم است، قرآن تشویقکنندهی انسانها به مقابلهی با ظلم است: لا تَظلِمونَ وَ لا تُظلَمون،(۶) قرآن بیدارکنندهی مردم است؛ کسی که با قرآن دشمنی میکند، با بیداری انسانها مخالف است، با مبارزهی با ظلم مخالف است. [با این کارها] خودشان را رسوا میکنند. قرآن روزبهروز روشنتر میشود؛ این چهرهی منوّر در دنیا روزبهروز دارد ظاهرتر میشود و خواهد شد، بیش از پیش.
قرآن البتّه برای قدرتهای فاسد تهدید محسوب میشود؛ همینطور که عرض کردیم، هم ظلم را محکوم میکند، هم انسانِ زیرِ ستم را ملامت میکند که چرا تن به ستمپذیری داده. این برای قدرتهای ظالم خطرناک است؛ بله، قرآن این خطر را برای آنها دارد، این تهدید را برای آنها دارد. این کسانی هم که حالا به بهانهی آزادی بیان و این حرفهای تکراریِ دروغِ غلط این کارها را توجیه میکنند، پیش مردم دنیا آبروی خودشان را میبرند. آیا در این کشورهایی که اجازه داده میشود به قرآن اهانت بشود، اجازه میدهند به نمادهای صهیونیستی تعرّض بشود؟ چه جوری و با چه زبانی [بهتر از این] میتوان اثبات کرد که اینها تحت تأثیر سلطهی صهیونیستهای غاصب و ظالم و جنایتکار و غارتگر دنیا هستند؛ چه آنهایی که در آن سرزمین غصبی زندگی میکنند، چه آنهایی که در جاهای دیگر زندگی میکنند؟ خب، این حالا چند جمله [بود] راجع به نبیّ مکرّم اسلام.
تکیهی این جلسه و این هفته بر روی وحدت بین مسلمین و اتّحاد بین مسلمین است. خب دربارهی اتّحاد بین مسلمین خیلی صحبت شده؛ ماها گفتهایم، دیگران گفتهاند، همه گفتهاند. من فقط یک نکتهی کوتاهی را در این زمینه میخواهم امروز مطرح کنم: دشمن اتّحاد کیست؟ روی این تکیه کنیم. کیست که اتّحاد مسلمین به او ضرر میزند؟ روی این فکر کنیم. دشمنان اتّحاد مسلمین آن کسانی هستند که اگر کشورهای اسلامی و دولتهای اسلامی با هم متحّد بشوند، آنها ضرر میبینند، نمیتوانند دستاندازی کنند، دستدرازی کنند، غارتگری کنند، مشکل پیدا میکنند؛ [دشمنان اتّحاد مسلمین] آنها هستند. البتّه کشورهای اسلامی دایرهی وسیعی دارند؛ حالا من همین منطقهی خودمان ــ غرب آسیا و شمال آفریقا ــ همین منطقهی محدود را عرض میکنم. اگر کشورهای همین منطقه با هم متّحد باشند، کدام قدرت بینالمللی است که دیگر نمیتواند زورگویی بکند، نمیتواند دزدی بکند، نمیتواند در امور داخلی و خارجی کشورها دخالت بکند؟ آن قدرت کیست؟ آمریکا؛ معلوم است دیگر.
اگر کشورهایی مثل ایران، مثل عراق، مثل سوریه، مثل لبنان، مثل کشورهای حاشیهی خلیج فارس، مثل عربستان، مثل مصر، مثل اردن، یک خطّ مشی واحدی را در مسائل اساسی و کلّی خودشان اتّخاذ کنند، قدرتهای زورگو نمیتوانند در امور داخلی اینها یا در سیاست خارجی اینها دخالت کنند؛ الان دخالت میکنند. الان آمریکا ضربهی اقتصادی میزند، ضربهی سیاسی میزند، نفت سوریه را میدزدند میبرند، داعشِ ظالمِ وحشی و خونخوار را، در اردوگاههای خودشان نگه میدارند، حفظ میکنند برای روزی که [اگر] باز به آن احتیاج داشته باشند، بیاورند درون میدان و به جان این و آن بیندازند؛ از این کارها دارند میکنند. در سیاست خارجیِ دولتهای منطقه دخالت میکنند که این کار را بکنید، این کار را نکنید؛ حتّی در بعضی از کشورها، در سیاستهای داخلیشان هم دخالت میکنند. اگر ما همه با هم متّحد باشیم و یک خطّ مشی را انتخاب کنیم، آمریکا نمیتواند این کارها را بکند، جرئت نمیکند وارد بشود. روی این مسئله [باید] فکر بشود؛ سران کشورها، سیاستمداران، نخبگان، صاحبنظران روی این مسئله فکر کنند، منافعش را بسنجند. مطمئنّاً هیچ کشوری مایل نیست که یک قدرت خارجی در مسائل او، در سیاست او، در خطّ مشی او امر و نهی کند و دخالت کند؛ معلوم است، امّا ناچار تن میدهند. چرا؟ چون تنهایند. اگر چنانچه دست در دست یکدیگر باشند، دولتها پشت به پشت یکدیگر بدهند، با هم باشند و همراه باشند، میتوانند در مقابل دخالت و فضولی و دستدرازی قدرتهایی مثل آمریکا ممانعت کنند، مانع ایجاد کنند؛ میشود.
البتّه روشن است و ما بارها گفتهایم که هیچ کس را به جنگ و به عمل نظامی تشویق نمیکنیم، اجتناب هم میکنیم؛ امّا من میگویم با هم باشیم تا از جنگافروزی آمریکا جلوگیری کنیم؛ آنها جنگافروزی میکنند. این جنگهای منطقه تقریباً بدون استثنا عامل خارجی دارد؛ این اختلافات مرزی و امثال اینها نمیتواند به یک چنین درگیریهایی بینجامد که ما در این چند سال در این منطقه دیدهایم؛ تحریک کردند، وارد شدند، پول خرج کردند، اشرار را در مقابل مردم مظلومِ غیر نظامی به حرکت واداشتند. نخبگان کشورها، سیاستمداران کشورها، سران کشورها روی این مسئله واقعاً فکر کنند؛ [این] برای همهی این کشورها مسئلهی مهمّی است، مسئلهی حیاتیای است. هیچ کشوری از اتّحاد چیزی از دست نمیدهد [بلکه] چیزی به دست میآورد.
خب، مسئلهی رژیم صهیونیستی هم مسئلهی دیگری است؛ آن هم یکی از مسائل این منطقه است؛ حالا ما دربارهی آمریکا گفتیم. رژیم صهیونیستی لبریز از کینه و غیظ است؛ نه فقط نسبت به ما؛ حالا ما که اهمّیّت نمیدهیم، نسبت به جمهوری اسلامی که خب معلوم و واضح است، امّا نسبت به کشورهای دیگر هم همینجور است. اینجور نیست که رژیم صهیونیستی از کشورهای دُوروبَر خودش خرسند و خشنود باشد؛ نه، آنها از مصر هم کینه دارند، از سوریه هم کینه دارند، از عراق هم کینه دارند. چرا؟ [چون] هدف آنها «از نیل تا فرات بود»؛ خب نشده. این کشورها در برهههای مختلف به دلایل مختلف نگذاشتند؛ [لذا] اینها سرشار از کینهاند، سرشار از غیظند. البتّه قرآن میگوید: قُل موتوا بِغَیظِکُم؛(۷) بله، خشمگین باشید و از خشم بمیرید؛ و همین هم خواهد شد، دارند میمیرند. بعونالله این «قُل موتوا بِغَیظِکُم» در مورد رژیم صهیونیستی در حال تحقّق است. خب پس مسئلهی وحدت اینجا هم تأثیر مهم میگذارد.
فلسطین امروز، مسئلهی اوّل دنیای اسلام است. البتّه چند دهه است، مال خصوص امروز نیست؛ چند ده سال است که مسئلهی فلسطین، به معنای واقعی کلمه، مسئلهی اوّل دنیای اسلام است. یک ملّت را از خانهی خودشان بیرون کردهاند، غصب کردهاند، تصرّف کردهاند؛ هزاران نفر از اینها را کشتهاند و شکنجه کردهاند و زندان کردهاند و آواره کردهاند؛ این چیز کوچکی نیست. مسئلهی اوّل دنیای اسلام، مسئلهی فلسطین است.
نظر قطعی جمهوری اسلامی این است که دولتهایی که قمار عادّیسازی [روابط] با رژیم صهیونیستی را برای خودشان سرمشق و شیوهی کار قرار میدهند، دارند اشتباه میکنند، ضرر خواهند کرد؛ باخت منتظر اینها است؛ به قول اروپاییها دارند روی اسب بازنده شرطبندی میکنند. امروز وضع رژیم صهیونیستی وضعی نیست که مشوّق نزدیکی به او باشد؛ نباید این اشتباه را بکنند. رژیم غاصب، رفتنی است. امروز نهضت فلسطین از همیشهی این هفتاد هشتاد سال سرحالتر است. مشاهده میکنید که امروز جوانان فلسطینی و نهضت فلسطینی، نهضت ضدّ غصب، ضدّ ظلم، ضدّ صهیونیسم از همیشه بانشاطتر، سرحالتر و آمادهتر است و انشاءالله این نهضت به نتیجه خواهد رسید و همانطور که امام بزرگوار (رضوان الله علیه) از رژیم غاصب به «سرطان» تعبیر کردند،(۸) حتماً این سرطان به فضل الهی به دست خود مردم فلسطین و نیروهای مقاومت در کلّ منطقه ریشهکن خواهد شد؛ انشاءالله.
امیدواریم خداوند متعال به امّت اسلامی سربلندی عطا کند و شرافت و رفعت عنایت کند تا بتواند انشاءالله از استعدادهای بینظیر طبیعی و انسانیای که برخوردار است بیشترین استفاده را بکند.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بیانات در دیدار دستاندرکاران برگزاری دومین کنگره ملی بزرگداشت شهدای استان همدان
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّة الله فی الارضین.
خیلی خوش آمدید. از صمیم قلب خوشحالم که یک بار دیگر با جمعی از مردم عزیز استان همدان که انسان جهات مختلف «ارزشمندی» را در آنها مشاهده میکند، در این حسینیّه مواجه میشویم. و بخصوص خوشامد عرض میکنم به خانوادهی عزیز شهیدان که اینجا تشریف دارند. تشکّر میکنم از بیانات امامجمعهی محترم و سردار محترم و گزارشی که دادند، همچنین تلاوت بسیار خوب قرآن که اینجا تلاوت شد و سرود زیبایی که همهی شماها با همدیگر همخوانی کردید.
دربارهی همدان یک جمله عرض بکنیم و آن، این است که در ماجرای عظیم انقلاب و دفاع مقدّس، همدان بر افتخارات خود افزود. امتحان مجموعهها و شهرها و استانها، مثل امتحان اشخاص، در مواقع حسّاس انجام میگیرد: فی تَقَلُّبِ الاَحوالِ عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجال؛(۲) جوهر استان همدان ــ چه شهر همدان، چه بقیّهی شهرها ــ در تاریخ درخشیده بود، در قضیّهی انقلاب و قضیّهی دفاع مقدّس بر این درخشندگی افزوده شد. در تاریخ که نگاه میکنیم، همدان مرکزِ نخستینِ تمدّنِ کشورِ ما است و از همهی بخشهای گوناگون تمدّنخیز کشور، از لحاظ تاریخی جلوتر است. بنده در یک صحبتی در همدان، چند سال قبل از این، [این مطالب را] با جزئیّات بیشتری عرض کردم،(۳) نمیخواهم حالا تکرار کنیم؛ لکن وارد جریان تاریخ که میشویم، [میبینیم] همدان مرکز علم، مرکز دین، مرکز جهاد، مرکز هنر، مرکز همهِی ارزشهای تمدّنی یک کشور محسوب میشود؛ یعنی در طول تاریخ که نگاه میکنیم، این خصوصیّات را در همدان مشاهده میکنیم؛ اینها همه امتیاز است. بعد، برههی انقلاب فرامیرسد؛ این، جای یک امتحان جدید است. خیلیها گذشتهی خوبی دارند، امّا به نقاط حسّاس و پُرخطر که میرسند کم میآورند. به این نقطهی حسّاس که رسیدیم ــ نقطهی انقلاب ــ خیلی از شهرها و مراکز کشور انصافاً خود را نشان دادند، همدان هم همینجور بود. اشاره کردند که در تشییع جنازهی مرحوم آقای آخوند ملّاعلی معصومی، در همدان انقلابِ واقعی شد؛ یعنی مردم، به بهانهی تشییع از یک عالم بزرگ و معتبر، میدان را تصرّف کردند. بعد، در قضایای گوناگون انقلاب وقتی نگاه میکنیم، همدان برجسته است، پایگاه هوایی نوژه برجسته است، پیشگامی جوانهای همدانی در مبارزهی با ضدّانقلاب و تجزیهخواههای اوّل انقلاب برجسته است. اوّلین کسانی که به مواجههی با تجزیهطلبان غرب کشور حرکت کردند، از همدان و کرمانشاه بودند که رفتند وارد میدان شدند. حالا بنده که اسم پایگاه نوژه را آوردم، منظورم دوران جنگ بود؛ لکن قبل از دوران جنگ هم این پایگاه در رسوا کردن کودتای بسیار خطرناکی که میخواستند از آن پایگاه راه بیندازند(۴) نقش داشت و در نابودی آن توطئهی بزرگ، مهمترین نقش را این پایگاه نوژه ایفا کرد. بعد، دفاع مقدّس شروع شد. در دفاع مقدّس، باز همدان خوش درخشید، انصافاً خوش درخشید! لشکر پُرافتخار انصارالحسین، شهیدانِ نامدارِ معروفِ همدان ــ که بنده بارها به این عزیزان اظهار ارادت کردهام و اسمشان را آوردهام ــ شهدای روحانی بزرگی در تراز شهید مفتّح، شهید قدّوسی، شهید حیدری(۵) از نهاوند؛ این شهدای برجستهی روحانی در این تراز. اینها همه برجستگی است، اینها همه کارهای مهمّی است.
واقعاً جای این همایش خالی بود. البتّه چند سال قبل هم شما همایشی(۶) گرفتید در احترام و تعظیم به شهدای همدان. من یادداشت کردهام که در فاصلهی آن همایش قبلی و این همایش کنونیتان، مردان بزرگ دیگری از شهر همدان و استان همدان به خیل آن ستارگان روشنگر پیوستند: شهید سردار حسین همدانی؛ شهید علی خوشلفظ؛ شهید میرزامحمّد سلگی؛ شهدای مدافع حرم که از این استان رفتند؛ شهید امنیّت در سال گذشته، شهید علی نظری؛[۷] یعنی باب شهادت در این استان همچنان گشوده است، شخصیّتها یکی پس از دیگری خودشان را نشان میدهند و برجسته [میکنند]. خب باید نام اینها را زنده نگه داشت. البتّه نام شهدا اقتضای بقا و حیات دارد؛ یعنی خاصیّت فداکاری در راه خدا این است که در دنیا میماند: فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً وَ اَمّا ما یَنفَعُ النّاسَ فَیَمکُثُ فِی الاَرض.[۸] خاصیّت شهادت، خاصیّت فداکاری در راه خدا این است که به طور طبیعی ماندنی است؛ این هست، لکن معنایش این نیست که اگر عوامل معارض وارد میدان بشوند، تأثیر نمیگذارند؛ چرا، مثل خیلی از ارزشهای بزرگ دیگری که ضدّارزشها وارد میدان شدند، طرفداران ارزشها دفاع لازم را نکردند و باطل بر حق غلبه پیدا کرد؛ این[جوری] است دیگر. این طول تاریخ را شما نگاه کنید؛ انبیا، اولیا، و برجستگان بزرگی بودند که باطل بر اینها غلبه پیدا کرد به خاطر اینکه اهل حق کاری را که بر عهدهشان بود انجام ندادند. معنایش این است که شهدا به طور طبیعی ماندگارند و اقتضای ماندگاری در شهدا هست، لکن ما هم وظیفه داریم؛ ما باید نام شهدا را زنده بداریم، ما باید از مفهوم شهادت، از پیام شهیدان برای آراستنِ درستِ زندگی استفاده کنیم؛ ما احتیاج به سامانبخشیِ زندگیِ جمعی داریم، در جامعهی خودمان و در جامعهی جهانی؛ به کمک شهیدان و آثار شهیدان میشود این کار را انجام داد.
من اشاره کنم به نام بانوی مبارز و فعّال، مرحوم خانم مرضیهی دبّاغ. خب مسئلهی زن یکی از مسائل مهمّ دنیا است. در قضیّهی زن، ما در موضع دفاع نیستیم؛ بنده بارها گفتهام(۹) که ما در مقابل دنیای غرب در موضع تهاجمیم، نه در موضع دفاع؛ آنها هستند که باید جواب بدهند؛ آنها هستند که شرف زن را، عزّت زن را زمین زدند و سرکوب کردند برای اهواء(۱۰) خودشان؛ ما در این مورد مشکلی نداریم، امّا خب در مقابلِ صفآراییِ دشمن بایستی اظهار وجود کرد، باید حقیقت را نشان داد. این بانو یکی از کسانی است که میتواند نمایشگرِ حقیقتِ گرایشِ زن در جامعهی اسلامی باشد، نه فقط در جمهوری اسلامی ما؛ در نگاه اسلام، در منطق اسلام، در فرهنگ اسلام. حالا مبارزات قبل از انقلاب این خانم و کتک و شکنجه و زندان و تأثیراتی که در زندان روی همسلّولیهای خودش و همزندانیهای خودش میگذارد، اینها یک طرف، بعد، رفتن به مناطق مبارزاتی منطقه و مثل یک چریک فعّالیّت کردن و بعد، رفتن به پاریس در خدمت امام و بعد، آمدن در عرصهی واقعی و ملموس انقلاب و در یک طیف عظیمی از فعّالیّتها حضورِ فعّال داشتن. بنده اوایل انقلاب که آمدم همدان، خانم دبّاغ فرمانده سپاه همدان بود؛ مناطقی را که بنده رفتم، ایشان میآمد راهنمایی میکرد و بازدید میکردیم؛ یعنی یک زن میتواند فرمانده سپاه یک منطقهی مردخیز باشد! همدان مرد کم نداشت، امّا ارزش این زن اینجوری است. از فرماندهی سپاه همدان شروع کنید، تا بردن پیام برای گورباچف[۱۱) از طرف امام بزرگوار؛ یعنی خانم دبّاغ عضو هیئت سهنفرهای بود که پیام امام(۱۲) را از تهران میبرند برای گورباچف به مسکو. این طیف عظیم فعّالیّت را میبینید؟ در این سالهای آخر هم برای فلسطین و برای لبنان و برای مبارزات و مانند اینها مشغول فعّالیّت بود؛ پیر و ازکارافتاده شده بود، امّا کار میکرد. این زنِ اسلامی است.
بنده همیشه روی کارهای هنری برای شهدا خیلی تکیه کردهام.(۱۳) ایشان علیالظّاهر با مرگ طبیعی از دنیا رفتند، لکن مثل شهدا میمانند. همین یک مورد میتواند مضمون و محتوای چندین کارِ هنریِ فعّال باشد؛ یعنی تصویر زن در نظام اسلامی. تهمت «زنستیزی» دشمن به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ــ که این تهمتی است که اینها از اوّل انقلاب، با [وجود] این همه زنان برجستهای که در انقلاب ظهور کردند و قبل از انقلاب وجود نداشتند، میگفتند ــ همیشه وجود داشته؛ خب در مقابل این تهمت، یک نمونه از کار هنری بر محور زنان برجستهی انقلابی در فعّالیّتهای انقلابی، مرحوم خانم دبّاغ است. اینکه از قول امام نقل شده است که شهدا ذخیرهی انقلابند، معنایش این است؛ یعنی از زندگی شهید، از پیام شهید، میتوان همیشه مثل یک ذخیرهای برای حیات انقلاب، برای پیشرفت انقلاب، برای تعالی و عروج انقلاب و نظام اسلامی و کشور اسلامی استفاده کرد.
عین همین قضیّه در مورد مسئلهی ملّیّت و اسلامیّت مطرح است. از اوّل انقلاب، یک گروهی سعی میکردند گرایش به ملّیّت را و نام ایران را و بزرگداشت ایران را در مقابل گرایش اسلامی و انقلابی قرار بدهند و تفکیک کنند بین مسئلهی ملّیّت و مسئلهی اسلامیّت. جنگ، دفاع مقدّس و شهدای عزیز ما این وسوسهی باطل را به طور واضح و به صورت عملی ابطال کردند. امتحانِ بزرگِ جنگ پیش آمد، به مرزهای کشور حمله شد، ایران مورد تهاجم قرار گرفت، آن هم نه فقط تهاجم یک دولت و یک همسایه، [بلکه] یک تهاجم بینالمللی به معنای واقعی کلمه که مکرّر این را عرض کردهایم؛(۱۴) آن کسانی که ادّعا میکردند طرفدار ایران هستند، از ترس درون خانههای خودشان خزیدند و حاضر نشدند یک قدم برای دفاع از مرزهای کشور بردارند، بعضیهایشان هم که گذاشتند رفتند از کشور؛ همان کسانی که مدّعی طرفداری از ایران و ایرانیّت بودند! چه کسی از مرزها دفاع کرد؟ بچّهمسلمانها، نمازشبخوانها، چیتسازیانها، سلگیها، لشکر انصارالحسین؛ اینها دفاع کردند، اسلام دفاع کرد از مرزهای ایران. اسلامیّت و ایرانیّت دو قطب متضاد نیستند، یک حقیقتند. هر کسی طرفدار اسلام شد، هر کسی سرباز اسلام شد، از هر ارزشی ــ از جمله ارزش میهن و وطن ــ به طور طبیعی دفاع میکند. حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الایمَان؛(۱۵) این از ایمان است.
همهی اینها مایههای یک کار هنری است. ببینید، اینها را من عرض میکنم برای اینکه شما دستاندرکاران کارهای مربوط به شهدا توجّهتان را به این زاویهی نگاه هنری چند برابر کنید. اینها همه مایههای کار هنری است؛ هنرمند در نگارش یک جور هنرنمایی میکند، در کار نمایشی یک جور، در هنرهای تجسّمی یک جور. و بحمدالله استان همدان از این جهت ثروتمند است؛ شما هنرمندهای خوبی دارید و کارهای بزرگ و باارزشی را میتوانید انجام بدهید.
به هر حال، بزرگداشت دینداران غیور که از اسلام دفاع میکنند، از ایران دفاع میکنند، از ارزشها دفاع میکنند، از ارزش زن دفاع میکنند، یکی از کارهای مهم و از حسناتی است که بندگان خوب خدا از جمله شماها متصدّی آن شدهاید؛ امیدواریم انشاءالله خداوند به شما توفیق بدهد و کمکتان بکند که به بهترین وجهی [این کار را] انجام بدهید. شنیدم برای مجموعههای گوناگون شهدا مثل دانشجویان شهید، طلّاب شهید و مهندسین شهید هم جداجدا بزرگداشت درست میکنید؛ بسیار کار خوبی است و با دقّت تمام، با پیگیری کامل انَشاءالله این کار را انجام بدهید. خداوند کمک کند و تأثیر بدهد تا بتوانید پیام شهیدان را به دلها برسانید. به کارهای شکلی به هیچ وجه قانع نشوید؛ هدف را این قرار بدهید که این پیام به دلهای مخاطبینتان برسد، از جمله جوانها و نوجوانهایی که امروز وجود دارند. خداوند انشاءالله کمکتان کند، حضرت ولیّعصر از شما راضی باشند، ارواح طیّبهی شهیدان و روح مطهّر امام شهیدان انشاءالله از شما راضی و خشنود باشند.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته
بیانات در دیدار دستاندرکاران همایش بزرگداشت آیتالله ناصری دولتآبادی
خدا انشاءالله درجات آقای ناصری را عالی کند. خدا انشاءالله ایشان را مشمول لطف خاصّ خودش قرار بدهد ــ که لابد هم ایشان مشمول لطف الهی هستند ــ و نگذارد جای ایشان خالی بماند. واقعاً وجود امثال ایشان خیلی مغتنم است. ماها خیلی احتیاج داریم به آن چیزی که امثال آقای ناصری میتوانند برای جامعه تأمین کنند؛ اخلاق، معنویّت، توجّه. انشاءالله که خداوند جنابعالی را و بقیّهی آقایان را هم محفوظ بدارد.
این برنامهای که آقا برای همایش بزرگداشت مرحوم آقای ناصری (رضوان الله علیه) بیان کردند، برنامهی خوبی است؛ یعنی جوانب موضوع، مورد ملاحظه قرار گرفته، منتها مهم این است که بتوانید این عناوین را در ضمنِ تبیینِ علمی و متقن، به ذهن مخاطبین منتقل کنید؛ ما اینها را امروز احتیاج داریم. وقتی که کسی مثل خود آقای ناصری با مردم مواجه میشود، کار آسان است؛ برای اینکه این کلامی که از شخصی مثل آقای ناصری صادر میشود، یک کلام دلی و معنوی و ناشی از اخلاص و ناشی از توجّه است؛ نه در آن اِغلاقی(۱) وجود دارد، نه در آن اصطلاحی وجود دارد، نه یک چهارچوب علمی خاصّی به آن داده میشود؛ مثل آب روانی از دل میجوشد و جاری میشود؛ آن کسانی که مستمع هستند، مثل اینکه پای چشمه نشستهاند و دارند آب را مینوشند؛ مشکلی نیست. چه چیزی مسئله را حل کرده؟ همان اخلاص، همان نفَس گرم و روح متّصل به الطاف الهی و توجّهات الهی؛ این، مشکل را حل میکند. وقتی خود ایشان ــ ایشان یا امثال ایشان ــ زنده است و دارد حرف میزند، اینجوری است؛ ولی وقتی که ما میخواهیم این مفاهیم را منتقل کنیم، ما واسطه میشویم، این واسطه حجاب ایجاد میکند. چارهای هم نیست؛ یعنی [اگر] ما بالاخره بخواهیم این حرفها را منتقل کنیم، همین کارها لازم است؛ همین نوشتن، پیاده کردن، تنظیم کردن، تبویب کردن و مانند اینها لازم است، چارهای نیست؛ لکن آن صفا و معنویّت و آن رونق و جلوهای که در زمانِ حیاتِ ایشان [وجود] داشت، دیگر نخواهد بود. ما این را باید یک جوری جبران کنیم؛ جبرانش به چیست؟ به این است که بتوانیم مطلب را متقن کنیم، پخته کنیم، عبارات و ادبیّات بیان را ادبیّات فاخری انتخاب بکنیم ــ اینها مهم است ــ و متناسب با فکر و ذهن مخاطبان، اینها را آماده کنیم. بالاخره یک دانشجو با یک فرد غیر علمی، با یک طلبه، با یک کسی که در سنین بالا است، با هم تفاوت دارند، هر کدام یک مزاجی دارند، یک پذیرشی دارند؛ اینها را باید رعایت کنیم. به نظر من اگر میخواهید این همایش مطابق آن چیزی که نیّت شما است و هدف شما است تحقّق پیدا کند، این جهات را باید رعایت کنید.
مرحوم آقای ناصری جزو بقیّةالسّلف(۲) بودند؛ یعنی ایشان یک نمونهای از آنهایی بودند که ما اسمهایشان را شنیدهایم. و انسان از مجلس ایشان استفاده میکرد، نشستِ با ایشان التذاذ معنوی به آدم میداد. حرف معمولی هم که زده میشد همینجور بود؛ یعنی اینجور نبود که حالا مثلاً فرض کنید یک جلسهی درسیِ بحثیِ آنجوری باشد؛ نه، حرف معمولی [هم] که زده میشد، انسان بهرهمند میشد. ما چند جلسه توفیق داشتیم خدمت ایشان بودیم. و ایشان از مرحوم آقای آسیّدجمال(۳) هم استفاده کرده بودند. من الان درست یادم نیست که ایشان گفتند پدرشان جزو اصحاب آقا سیّدجمال بودند یا خودشان هم مستقیماً از ایشان استفاده کردند. مرحوم آقای آسیّدجمال سال ۳۶ فوت کرد، مرحوم آقای ناصری متولّد ۱۰ بودند؛ یعنی بیستوششساله بودند که ایشان فوت کرد؛ بنابراین، میتوانند درک کرده باشند ایشان را. یک قضیّهای را ایشان از مرحوم آسیّدجمال نقل کردند برای ما، من دو بار یا سه بار این قضیّه را از ایشان شنیدم؛ دفعهی آخر، من در بیمارستان بستری بودم، ایشان آمدند عیادت ما، من ایشان را نشاندم گفتم که آن قضیّه را دوباره برای ما بگویید، دوباره ایشان بهتفصیل آن قضیّه را بیان کردند. به هر حال، ایشان عنصر مغتنمی بودند؛ واقعاً آقای ناصری نعمتی بود، بخصوص برای مردم اصفهان که مینشستند پای منبر ایشان و گوش میکردند و از خود ایشان مستقیم میشنیدند.
امیدواریم انشاءالله امثال ایشان تربیت بشوند، رشد کنند، برای مردم مفید قرار بگیرند. البتّه زمانه قطعاً از انسانهای برجسته خالی نیست؛ باید بگردیم پیدایشان کنیم و از آنها استفاده کنیم و بهرهمند بشویم. خداوند انشاءالله درجات ایشان را عالی کند، خدا انشاءالله شماها را محفوظ بدارد، باقی بدارد و این بزرگداشت را هم انشاءالله مفید قرار بدهد. موفّق و مؤیّد باشید. خدا انشاءالله حفظتان کند.