همان طور که چهارده قرن پیش، روزه ماه رمضان از کاملترین و آموزندهترین مکتبهای اخلاقی و انسانی و آموزنده تقوا و پرهیزکاری و رشددهنده فضایل و ملکات شریفه بود، امروز هم همین منافع را داراست.
نقش علم در ایمان
به گواهی دانشمندان بزرگ غرب و شرق، پیشرفتهای علمی و صنعتی روز افزون- که حکایت از استعداد وسیع و توان اندیشه بشر دارد- به هیچ وجه موجب سستی ایمان به خدای جهان و برنامههای آسمانی و هدایتهای اخلاقی و اجتماعی پیامبران نمیشود؛ و اصولاً تا آنجا که فکر دوربین بشر به کاوشهای بزرگ علمی توفیق یافته و به کشف مجهولات بسیار نائل شده، هیچ رابطهای میان ترقّی دانش و صنعت، و کاهش نیروی ایمان یافت نشده و پس از این هم رابطهای پیدا نخواهد شد؛ بلکه هر چه بشر در ناحیه کشف قوای طبیعت و تسخیر زمین و آسمان قدم به جلو بر دارد، نیروی ایمان او استوارتر و احساس او به آن وجود بزرگ (خدا) - که تمام این نظامات جهان، از کهکشانها تا ذرّه و اتم را برقرار کرده- بیشتر میشود.
تاریخ سیر ادیان نشان میدهد که به موازات ترقّی علم و دانش، ایمان واقعی بشر نیز همواره رو به تکامل بوده است.
تمام اقداماتی که دانشمندان در زمینه کشف خواصّ پدیدههای این عالم دارند و تمام دانشهایی که در رشتههای گوناگون این پدیدهها شب و روز دانشمندان را به بررسی و تحقیق وادار کرده- از دانش پزشکی، گیاه شناسی، زیست شناسی، زمینشناسی، کیهانشناسی و …- همه دلایل خداشناسی قرآن مجید و معارف دین اسلام را تأیید میکنند؛ و آن چه را در قرآن و احادیث اسلام درباره تمام موجودات به طور عام بیان شده، این دانشها آن را به طور استقراء و بررسی در هر رشته، بیان میدارند.
قرآن میگوید: تمام عالم، تحت یک نظام دقیق قرار داد.
دانشهای بشری نیز، از هر یک از نظامها و ارتباطی که میان این پدیدههای جهانی بر قرار است، سخن میگویند.
به طور مثال: اگر نظام دقیق و ارتباط بین اجزای این جهان وجود نداشت، امکان موفقیت بشر برای تسخیر ماه و کرات دیگر خرد پسند نبود.
تمام دانشها، روی نظم و ارتباط اجزای این جهان پیدا شده است؛ حتّی دانش پزشکی بر اساس نظام جسمی بدن انسان پیشرفت کرده و بیماریها را علاج میکند.
این نظم همان است که در قرآن مجید مکرّر از آن یاد شده است. دانش امروز امکان تسخیر کرات را عملی کرد. قرآن هم چهارده قرن پیش تمام کرات و مخلوقات را صریحاً مسخّر انسان معرفی فرموده است.
اسلام، تمام افراد بشر را عضو یک جامعه و همه حیوانات و نباتات و جمادات را اعضای یک جامعه بزرگتر و بالاخره تمام مخلوقات کوچک و بزرگ را با هم مرتبط و عضو جامعه بزرگ ممکنات- که یک اراده بر همه آنها حکم فرما، و یک نظام در همه آنها برقرار است- میداند.
علوم امروز نیز همه این ارتباطات و هم بستگیها را کشف میکنند.
از نظر دانشمندان و علما، علم مؤید ایمان، و ایمان مشوّق علم است؛ ولی افرادی نادان که از علوم و دانشهای قدیم و جدید بیاطّلاع میباشند، گمان میکنند که چون وسایل زندگی مادّی عوض شده، مسائل اخلاقی و معنوی و برهانی نیز عوض میشود؛ و چون مظاهر زندگی مادّی دستخوش تحوّل و تغییر است، همه چیز قابل تحوّل و تغییر میباشد و چون از ابتدا ایمان پا برجا و با اساس نداشتهاند و از حدود تقلید جلوتر نرفتهاند، نسبت به تعالیم اخلاقی و دستورات انبیا، بیاعتنا شدهاند و گمان میکنند که مثلاً چون بشر، اسب و … را کنار گذارده و از اتومبیل و هواپیما و... استفاده میکند، باید ایمان، امانت، صداقت، محبّت، عفاف، پاکدامنی و سایر تعالیم اخلاقی را کنار بگذارد.
این تفکّر نتیجه جهل ونادانی و بیاطّلاعی از حقایق دین و دعوت دین، و خلط و اشتباه بین امور روحانی، معنوی و اخلاقی و اجتماعی با امور صناعی است. و با اندک توجّه، این اشتباه برطرف میشود؛ زیرا اگر بین ضعف ایمان و پیشرفت صنعت و تغییر مظاهر زندگی مادّی رابطهای بود و به موازات ترقّی و تحوّلات مادّی و صنعتی، ایمان ضعیف شده و در قوس نزولی حرکت میکرد، قرنها پیش از این، فاتحه ایمان خوانده شده و همه جا بیایمانی، حاکمِ مطلق شده بود؛ چرا که تمام مظاهر زندگی بشر از خانه، لباس، خوراک، کسب و تجارت، زراعت، آلات و ادوات، خواندن و نوشتن، کتاب و چاپ، نقل و انتقال، ریسندگی و بافندگی، همه به تدریج و در اثر پیشرفت صنعت و اختراع و کشف مجهولات، ساخته و تکمیل شده و هر روز، بشر قدمی به جلو برداشته و در جهان علم و صنعت اطّلاعات تازهای کسب کرده است. و در حالی که این مظاهر زندگی از هزاران سال پیش تاکنون در حال تغییر بوده و هست، ایمان و لوازم آن همواره ثابث و برقرار باقی مانده است؛ به طوری که اگر یک مؤمن و یک موحّد حقیقی چند هزار سال پیش، مانند: ابراهیم خلیل علی نبینا و آله وعلیه السّلام به این دنیای ما باز گردد، اصلاً و ابداً چیزی از ایمانش کاسته نمیشود و با همان ادلّهای که قرآن از آنها حکایت کرده، اکنون هم مردم را به خدا راهنمایی میکند؛ و همانطور که آن روز بشرپرستی و شرک را محکوم میکرد، امروز هم بشرپرستی را که به صُور دیگر رایج شده، محکوم میکند؛ زیرا هیچ فرق و تفاوتی پیدا نشده، جز ترقّی علم و افزایش اطّلاع بشر، که آن هم مؤید ایمان و سبب نیاز بیشتر انسان به یک نظم دینی و وجدانی شده است.
توجه به یک نکته
نکتهای که در این جا باید به آن توجّه داشت این است که: برخی از ملل به جای عقاید صحیح و حق، و کیش معقول و دین خردپسند، و توحید خدا، خرافاتی را پذیرفته و به آن ایمان دارند.
این ملّتها یا از اساس، عقاید خرافی داشته؛ یعنی، کیش آنها مبنای منطقی و پاک نداشته و یا اگر داشته به واسطه علل و دسایس و حوادث و تحریفات خرافاتی که داخل آن دین شده، به شرک و پرستش غیر خدا آلوده گشته است؛ که چون تاریخ روشن و کتاب دست نخورده و مورد اعتماد هم در دست ندارند، نمیتوانند آن خرافات را از حقایق جدا کنند؛ مانند: کیش مسیحیت کنونی. از این جهت ناچار به ضدیت با علم برخاسته و در میدان مبارزه با دانشهای بشر، شکست خورده و ایمان پیروان آن مذاهب، سست و بیاثر گردیده است.
تاریخ کلیسا کاملاً این موضوع را نشان میدهد که علّت بزرگ و اساسی زوال حکومت کلیسا بر قلوب و تسلّط افکار مادّیگری در جهان مسیحیت، خرافاتی بود که به اسم دین به آن معتقد شده و ترقّی علم، بیمایگی آن عقاید خرافی را آشکار کرد. از این جهت اروپا تا مدّتی به اساس مذهب و دین بیعقیده شده و دین را از ریشه و پایه، بیاساس میپنداشت.
اسلام و خرافات
امّا اگر دینی مثل اسلام خالی از خرافات باشد و راه اجتهاد و بررسی در آن دین به واسطه وجود کتابی مانند قرآن مجید، و احادیث و سنّت و سیره پیغمبر و ائمه علیهم السّلام برای همه باز، و تاریخ روشن و معتبر آن در دسترس مطالعه عموم باشد، با پیشرفت علم و صنعت از ارزش و نفوذ آن چیزی کاسته نمیشود؛ بلکه بر اهمیت و اعتبار آن افزوده میگردد؛ چرا چنین دینی با خرافات به شدّت مبارزه کرده و بشر را به عقل و تفکّر و تعلیم و تعلّم دعوت نموده و تمام بدبختیهای او را معلول جهالت و نادانی میشمرد.
خدایی که اسلام معرّفی میکند و به سوی او میخواند، اگر صدها میلیون سال و با سرعت هر چه شگفتانگیزتر، بشر در کشف مجهولات به پیش برود، به جایی و نقطهای که او را به انکار این خدا وادار کند یا از پرستش او باز دارد، نخواهد رسید.
خدای بشر همان خدای یگانه اسلام است؛ همان خدای ناپیدا؛ همان خدایی که نظم جهانها، کیهانها، ذرّهها و همه را او برقرار کرده؛ همان خدایی که همه را آفریده است؛ خواه انسان در ناحیه علم و در یک نقطه بماند و تغییر وضعی ندهد، یا هر آن و هر روز با نیروی کوشش و تأمّل و تفکّر، گامهای وسیعی بردارد و خواه بیابان نشین باشد، یا در آسمان خراشها زندگی کند، او خدا و معبود و مسجود همه و بینیاز و توانای مطلق، و پاک و منزّه از شرک و انباز است.
سایر عقاید اسلامی و فروع و اصول و تعالیم این دین- که جنبههای گوناگون آدمیزاد و جامعیت او را از هر جهت رعایت کرده و جسم و روح او را در یک میزان قرار داده و با هم، هماهنگ میسازد- همین گونه است؛ یعنی مرور زمان آن را متزلزل و کم اعتبار نخواهد کرد.
اگر دنیا با این ترقّیهای شگرف و عمیق مادّی، از تعالیم و هدایتهای اسلام و قرآن و روش تربیتی اولیا و رهبران اسلام و توجّه آنها به عدالت گستری و تساوی حقوق و تأمین رفاه و آسایش واقعی بشر الهام میگرفت، به طور قطع زمین نمونهای از بهشت برین بود.
قرآن را بخوانید؛ نهج البلاغه را مطالعه کنید و اصول عالی و همیشه نوین اسلام را در قسمتهای اجتماعی و سیاسی بررسی فرمائید تا بدانید هر آنچه در ستایش این دین و تعالیم و اصول و فروع آن گفته شود، گزاف نیست و یگانه راه نجات بشر از اضطراباتی که به واسطه پیشرفت صنعت و غلبه مادیات بر روحانیات و ادغام جامعهها در یکدیگر و اصطکاک منافع پیش آمده، التزام به احکام اسلام و جهانی شدن این نظامات است.
از باب نمونه، یکی از احکام اسلام همین «روزه ماه رمضان» است. هر چه اعصار مترقّیتر، جلو بیاید، نه از حکمتها و فواید روزه چیزی میکاهد و نه نقش روزه را در تربیت روح و جسم و تهذیب اخلاق انکار میکند. و همان طور که چهارده قرن پیش، روزه ماه رمضان از کاملترین و آموزندهترین مکتبهای اخلاقی و انسانی و آموزنده تقوا و پرهیزکاری و رشددهنده فضائل و ملکات شریفه بود، امروز هم همین منافع و مصالح را دارا است.
اگر چهارده قرن پیش آن طور که باید نوع مردم از فواید آن آگاه نبودند، در عصر ما فواید صحّی و بهداشتی و روانی و تربیتی و اجتماعی آن آشکارتر شده است.