سخن گفتن در مورد ابعاد شخصيت و انديشههاي تابناك امامخميني رحمهالله و پديد آورنده مهمترين حادثه قرن بيستم، كاري بس دشوار است. با اينكه تا به حال مقالات و كتابهاي بسياري در اين زمينه نوشته شده است، در معرفي شخصيت كامل آن رادمرد جهان اسلام به پايان راه نرسيده ايم، بلكه هنوز براي شناخت كامل هويت آن شخصيت فرزانه، راهي دراز در پيش داريم .
حضرت امام خميني رحمهالله به عنوان فقيهي ژرف نگر و حكيمي خردمند و سياستمداري دورانديش و عارفي الهي، توانسته بود در پرتو مناجاتهاي شبانه و توكل و معرفت و اخلاص، به منبع نورانيت الهي و اقيانوس بيكران عرفان و معنويت متصل گردد. به همين دليل دستيابي به افق انديشههاي اين شخصيت عظيم براي انديشمندان اگر غير ممكن نباشد، آسان نخواهد بود.
در اين مجموعه برآنيم كه بخشهايي از مهمترين ويژگيهاي شخصيتي امام راحل را از زبان و قلم انديشمندان و متفكران آزاد انديش جهان بشنويم، زيرا:
خوشتر آن باشد كه سر دلبران گفته آيد در حديث ديگران
امام خميني از منظر انديشمندان مسلمان
دكتر "مصطفي ايوب"، دانشمند مسلمان آمريكايي و مسؤول گروه مطالعات اديان در دانشگاه تامبل آمريكا در مورد رهبر بزرگ انقلاب اسلامي ايران ميگويد:
"بنده معتقدم كه تاريخ، امام خميني رحمهالله را به عنوان بزرگترين شخصيت جهاني قرن بيستم معرفي خواهد كرد، زيرا او فردي بود كه هم نبوغ سياسي و هم نبوغ ديني داشت. درست است كه ولايت فقيه به عنوان يك مفهوم اسلامي شيعي از غيبت صغري همواره مورد بحث و بررسي بوده ولي امام خميني رحمهالله به اين مفهوم تفسير ديگري دادند كه امام معصوم عليهالسلام از طريق علمايي كه فقيهاند نقشي در حكومت دارد و آن علماء نايبان امام عليه السلام هستند و چنانچه در شخصي خصوصياتي كه امام عصر عليه السلام بيان كرده فراهم گردد، فقيه اول خواهد بود. بنده معتقدم كه از جمله مهمترين تأثيرات نهضت امام خميني رحمهالله اين بوده كه حكومت در يك كشور بزرگ و با اهميت اسلامي را از ماهيت لائيكي آن به ماهيت اسلامي و ديني مبدل ساخت و بدين ترتيب جمهوري اسلامي الگويي براي جنبشهاي اسلامي جهان گرديد. من بر اين باورم كه از لحاظ قدرت فكري، امام تنها يك فرد يا پديده فردي نبود بلكه يكي از سازندگان تاريخ بود. (1)
اثبات بطلان نظريه "دين افيون ملت ها"
استاد "فهمي هويدي" مصري نويسنده مشهور روزنامه "الاهرام"، مجله "المجله" و روزنامه "الشرق الاوسط" ميگويد: "بايد گفت كه بطور كلي ذهن انسان از بيان دستاوردهاي امامخميني عاجز است ولي ميتوان آنها را در بندهاي ذيل خلاصه كرد:
1- اعتبار بخشيدن دوباره به ملت ايران و متوقف نمودن دشمني و بيحرمتي به شخصيت مذهبي آنان كه رژيم گذشته ايران درصدد بيارزش كردن آن بود.
2- ايشان گفتههايي چون "دين عنصري است افيون ملل و عامل خمود و سستي" را رد كردند و ثابت نمودند كه اگر از دين بدرستي استفاده شود عنصري فعال و مؤثر در برانگيختن ملت هاست.
3- امام خميني رحمهالله پيروزي مستضعفين و پيشرفت مهم مواضع اسلامي را در جهان معاصر محقق ساختند.
4- امام در مقابل قواي استكبار جهاني با قدرتي عظيم قد علم كردند و در مقابل ايشان سكوت نكردند.
5- در چهارچوب افكار مذهبي به پيروزي بزرگي دست يافتند و آن، تشكيل حكومتي جديد پس از سالها انتظار بود و اين دستاورد از اهميت خاصي برخوردار است.(2)
اهتمام ويژه به حفظ اسلاميت نظام
دكتر "ادريس كتاني" نويسنده معروف مراكشي و از اعضاي مجمع كبار العلماء مغرب ميگويد: "به عقيده من مهمترين كارامام خميني رحمهالله حفاظت از اسلامي ماندن انقلاب پس از پيروزي بود. براي توضيح مطلبم نياز دارم قسمتي از تاريخ معاصر را كه، خود شاهد آن بودهام براي شما بازگو كنم.
من در متن انقلاب بزرگ مردم الجزاير بودم. در آن انقلاب همه مردم مسلمان بودند و با شعارهاي اسلامي و با دست خالي استعمار 130 ساله فرانسه بر ماورءالبحر را پايان دادند. اما بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب، سوسياليستها مسلمانان را كنار زدند و حاكميت خود را بر مردم تحميل كردند. زيرا انقلاب مردم اسلامي الجزاير كادر رهبري اسلامي نداشت. همان روزها، درست چند روز پس از پيروزي، "تيتو"، "ناصر" و "نهرو" به الجزاير آمدند تا رسما سوسياليست بودن مبارزات مردم را اعلام كنند. ولي نكته مهم در انقلاب اسلامي ايران، اصرار امام خميني رحمهالله بر اسلامي ماندن حكومت بود. رمز موفقيت امام هم در اين بود كه با تكيه بر مردم مسلمان، گروههاي مقاومت تشكيل داد و از نيروي انقلابي آنان كمك گرفت ونگذاشت صاحبان قدرت نظامي و سياسي، حكومت را از دست مسلمانان بگيرند. تشكيل سپاه مردمي، دفاع از انقلاب وحضور مردم مسلمان در صحنه و استفاده از كادرهاي اسلامي و مقاومت امام در رهبري اسلامي باعث شد تا غربيها در تحليلهاي خود دچار شكست شوند.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، يكي از افرادي كه براي بررسي و ديدار از انقلاب ايران به كشور شما سفر كرد، يك وكيل دادگستري مغربي و دبير كل حزب اتحاد سوسياليستي مراكش بود كه در بازگشت نوشت: "انقلاب و رهبري امام به نحوي است كه غربيها حتما در مورد آن نميتوانند تئوريهاي درستي ارائه كنند."
فرصت را غنيمت ميشمارم و اعلام ميكنم كه كتابها و نظريات زيادي از علماي اسلامي عليه امام خميني رحمهالله ديدهام - چه در داخل و چه در خارج ايران - اما به عنوان يك عالم ديني اذعان ميكنم كه همه آنها يا به خاطر جمود انديشه است و جهل به مسائل سياسي، يا دگم انديشي در مسائل اسلامي عامل آنها بوده است، كه به هر حال نظريات معتبري ارائه نكردهاند. رضوان خداوند بر او باد. (3)
رهبر كهنسال و ارتباط عميق با نسل جوان
آقاي "احمد هوبر" از انديشمندان مسلمان اهل سوئيس ميگويد: "هنگامي كه من از سال 79- 1978 (57- 1356) به مطالعه درباره امام خميني به خصوص از منابع ايراني شروع نمودم، به طرز عجيبي شگفتزده شدم، چراكه امام خميني اولين رهبر مذهبي در قرن ماست كه انقلابي را به وجود آورد كه همزمان سه وجهه مذهبي، سياسي و فرهنگي را در خود جمع كرده بود. تمام انقلابيون قرن ما يك انقلاب سياسي و اجتماعي را به وجود آوردند; اما چون آنان بويي از مذهب نبرده بودند، راه و روش هايشان امروزه كهنه شده و طرفدارهايشان به پايان خط رسيده اند، ولي امام خميني رحمهالله اولين رهبر مذهبي است كه دين، سياست و فرهنگ را يك جا به كار گرفته و به همين دليل نيز ادامه خواهد يافت.
ازجمله كارهاي اعجاب انگيز امام خميني، ارتباط عميق با نسل جوان است. با اينكه او بخش اعظم زندگياش را پشت سرگذاشته بود، اما نسل جوان را به ميدان مبارزه ميكشانيد، اصولا روحيه و شرايط سني نسل جوان طوري است كه بيشتر از همسالان خود تاثير ميپذيرد تا از پير مردي كه در دوران انقلاب حدود 5 برابر سن جوانهاي كشور از عمر خويش را سپري كرده بود. اين در حالي است كه رهبران ساير انقلابها، در هنگام انقلاب، جوان يا ميان سال بودهاند. رمز اين توفيق را من در شخصيت منحصر به فرد امام خميني رحمهالله ميدانم كه او نه تنها از ارزشهاي بزرگ اخلاقي - انساني و ايمان عميق مذهبي برخوردار بود بلكه عالمي دانشمند و فقيهي آگاه از مسائل جاري بود و درزمينههاي سياست و دانش اجتماعي و اقتصادي اطلاعات وسيعي داشت، زيرا بدون اين دانشها، يك عالم مذهبي به دور از اطلاعات گسترده جهان امروز نميتواند چنين قدرت نمايي كرده و هيولاي وحشتناكي را كه به نمايندگي از امريكا و ساير قدرتها در ايران حكومت ميكرد به زير بكشد.
نكته ظريف ديگري را كه من در نهضت امام خميني رحمهالله احساس كردم اين است كه انقلاب اسلامي ايران مستقيما از بطن مردم جوشيده است، نه اينكه مثل انقلاب فرانسه از روشنفكراني چون "ژان ژاك روسو"، "ولتر"، "ديدرو" و ديگران تغذيه شود. به واقع بايد انقلاب اسلامي را انقلاب مردمي ناميد. (4)
شكوهمندترين مرد جهان در يك اتاق ساده
"اسماعيل ولي اف"، رئيس مدرسه عالي دفاع نخجوان ميگويد: "اين واقعيتي ترديدناپذير است كه امام خميني با آن شكوه و عظمتي كه داشتند در كمال سادگي زندگي كردند. من خودم در محل سكونت امام خميني حضور يافتم واز نزديك اتاقي را كه در آن زندگي ميكردند ديدم. قبل از آنكه به آن مكان وارد شوم، احساس ميكردم كه وارد فضايي بزرگ خواهم شد كه جلوي در آن ماشينهايي آخرين سيستم پارك شده است، گمان ميكردم كه ايشان هم در بنايي با شكوه زندگي ميكنند، زيرا القائات سوء دشمنان انقلاب اسلامي به ما اينگونه تفهيم كرده بود. ولي وقتي در آن جا حضور يافتم همه تصوراتم تهي از آب درآمد، زيرا زندگي اين انسان بزرگ با زندگي عادي ايرانيها كاملا همانند و يكسان بود، بلكه بايد بگويم كه ايشان زندگي خود را صرف اعتلاي مذهب و امت اسلامي كرده است. زندگي امام از زندگي من كه معلم هستم سادهتر بود. او هميشه زنده است و من در سايه اوست كه به ايران آمدم. وقتي پشت در اتاق ايشان قرار گرفتم، از پشت پنجره عكس او را بوسيدم و در دلم گفتم: اماما! تو هرگز از يادها فراموش نخواهي شد. تو هميشه زنده اي. (5)
تأثير كلام
دكتر "غياثالدين صديقي"، متفكر آزاد انديش انگليسي و عضو مجلس مسلمانان انگستان ميگويد: "شخصيت امام تاثير عميقي بر دنياي جديد و به خصوص بر امت اسلامي داشته است. مدتها بود كه ما رهبري نداشتيم كه آنچه را ميگفت تاثير داشته باشد. به نظر من اين مهمترين خصوصيت امام خميني رحمهالله بود، مردم احساس ميكردند كه هر آنچه ايشان انجام ميدادند، هيچ دليلي جز براي عزت اسلام و كيان اسلامي نداشت. اين مهمترين دستاورد و اين ويژگي شخصيت او بود. در جامعه اسلامي خيلي معمول شده است كه هرگاه چيزي مطابق معمول و خوب پيش نرود مردم ميگويند: ما يك خميني لازم داريم. او نوعي استاندارد اخلاقي و رهبري در جامعه مسلمانان بنيان نهاده است و هركسي كه ميخواهد براي خود كسي بشود، بايد خصوصيت امام خميني رحمهالله را داشته باشد. (6)
دفاع از مقدسات مسلمانان
مولوي "نواب بلدين نقشبندي" از دانشمندان اهل سنت ميگويد: "امام خميني جامعه ايراني غرق در فرهنگ فاسد غرب را تبديل به جامعهاي كاملا اسلامي كرده، آن بزرگ مرد تاريخ بشريت پس از سكوت طولاني جهان اسلام در برابر اهانت سلمان رشدي به مقدسات مسلمين، فتوايي صادر كرد كه ابرقدرتها و همه دول ضد اسلامي جهان را شوكه نمود. (7)
مولوي "كوثر نيازي" نيز ميگويد: "امام خميني اين مساله را ثابت كردند كه براي استقرار حكومت اسلامي لازم نيست تمامي عوامل كامل و مهيا باشد. تمام آنچه كه براي برپايي حكومت اسلامي لازم است وجود مجتهدي متعهد است كه به تودههاي مسلمانان در مقابل منافقين و جهان كفر الهامبخش باشد. روش سياسي و شخصي امام خميني مثالي براي رهبريت اسلامي شده است. نه ثروت ونه قدرت، هيچ كدام نتوانستند وي را فريب دهند.
روش زندگي وي قابل مقايسه با رهبران صدر اسلام ميباشد. امام خميني به عنوان معلم و مشعلداري بزرگ درزمان معاصر و آينده مسلمين ظاهر گرديدهاند. بدون اغراق ميتوان گفت: وجود امام براي مسلمين بركت، و اعمال و گفتار ايشان چون منبع ابدي وحي براي مسلمين است. (8)
او مرد خدا بود
پروفسور "حامد الگار" استاد كرسي اسلامي در دانشگاه كاليفرنياي آمريكا ميگويد: "يك مسلمان هرچه قدر بخواهد از يك شخصيت بزرگ معنوي تعريف و تمجيد كند، به خاطر آنكه بزرگي و عظمت تنها از آن خداست و نميتوان شخصي غير از خداوند را با اين صفات خواند، بهتر است در عوض به كارگيري چنين لفظي گفته شود كه عظمت و بزرگي خداوند بنحو نادري در آن فرد جلوه پيدا كرده و او را به آيتي از "الله" مبدل ساخته است. امام خميني قطعا چنين آيتي بود. هركس كه سعادت حضور دركنار او را داشته باشد ميداند، زيارت وي حتي هنگامي كه او يك كلمه سخن نيز نميگفته، عميقترين تاثير را بر روي آدمي ميگذاشت. راز اين تأثير در همان ويژگي الهي نهفته است."
به عقيده اين استاد آمريكايي مسلمان، يكي ديگر از ويژگيهاي رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران آرامشي بود كه در امام وجود داشت. او در توضيح اين سخن خود ميگويد: "آرامشي كه در امام وجود داشت، متعلق به فردي بود كه با شيوهاي زاهدانه خود را غرق در "انديشه و عبادت الهي" كرده بود، اما در عين حال آنچنان به اقدامات سياسي مهمي دست ميزد كه به لحاظ گستردگي و تاثير، در هيچ فرد انقلابي وجود نداشت وبه خاطر چنين ويژگي وي بود كه در شخصيت او نوعي تكامل و همه جانبگي ايجاد كرده بود، به طوري كه از عابد گرفته تا عامي و از عارف گرفته تا قاضي، همه را تحت تاثير قرار ميداد. در يك كلام، "زندگي او تجلي عمل صالح و ايثار بود و او در اين دنيا چنان به سر ميبرد كه گويي دائما مجذوب عز قدس الهي است و دقيقا به اين دليل بود كه ميليونها مسلمان جهان از ممالك مختلف به او عشق ورزيده و به راهش ايمان آوردند. (9)"
امام خميني از منظر دانشمندان غير مسلمان
دكتر "ديمتري كيت سيكس" از متفكران مسيحي ارتدكس و استاد تاريخ روابط بين الملل كشور يونان ميگويد: "براي ما مسيحيان ارتدكس يونان كه تفوق جويي شيطاني ارزشهاي غربي را رد ميكنيم، امام خميني نمونهاي بود از يك مبارز جهاني، جهت استقرار حق به جاي ارزشهاي مادي. اگر چه تبليغات جهاني غرب سعي ميكرد از ايشان يك تصوير فناتيك ترسيم نمايد، ولي ما ميدانيم كه وجود او مملو از مهر و محبت نسبت به تمام ملل روي زمين - كه در مسير خدا حركت ميكردند و برتري ارزشهاي ماديگري را رد ميكردند - بود."(10)
شخصيت شگفت انگيز و بينظير تاريخ معاصر
"رابين وود زورث"، نويسنده و محقق مسيحي از آمريكا ميگويد: "درباره آيتالله خميني رهبر جمهوري اسلامي، صحبتها و حب و بغضهاي فراواني مطرح شده است. در فرصتي كه براي ديدار او پيش آمد، فكر كردم در چنين موقعيت مهمي، تلاش لازم را به كار برم و نتيجه را هرچه شد قبول نمايم.
از نظر دنياي غرب، امام خميني مظهر سرسختي، غرور و انعطاف ناپذيري بود، حتي آن عده از غربيهايي كه من آنها را ملاقات كرده بودم و آنها نيز قبلا امام را ديده بودند، ضمن آن كه جذابيت رهبري ايشان را انكار نميكردند ولي رفتار او را فاقد گرمي و خنده توصيف ميكردند.
حالا من فرصتي يافتم، تا خودم قضاوت كنم. فرصت براي ديدن كسي كه برجستگي و شامخيت شخصيت او ايران را در برگرفته بود، آن كه سياستش باعث تحولات عميق در ايران و برانگيختن خشم فراوان غرب شده بود.
من در حسينيه جماران قرار گرفتم، به محض حضور آيتالله روي بالكن حسينيه، جمعيت حاضر يكپارچه از جاي خود برخاستند و فرياد زدند خميني، خميني، خميني. اولين باري بود كه چنين رفتار عميقا هيجان انگيز، شادمانه، مبارزانه و احترام آميز را نسبت به يك انسان مشاهده ميكردم. هنگامي كه در باز شد و او وارد شد، توفاني از انرژي برخاست. عباي قهوه اي، عمامه مشكي و محاسن سفيدش همه مولكولهاي ساختمان را به حركت درآورد. توجه حضار آن چنان متمركز و ميخكوب شد كه هر چيز ديگر غير از او ناپديد شد.
خميني به مثابه هاله يك نور در حال حركت، به عمق وجدان و آگاهي همه كساني كه در حسينيه جماران حاضر بودند، نفوذ كرده بود. او تمام تصاوير تخيلي را كه هركس قبل از ملاقات با او در ذهن خود ساخته بود، منهدم ميكرد. حضورش چنان پرقدرت بود كه من خود را در محاصره هيجاناتم و در فاصله بسيار دور از ايدهها و تجارب شخصي قبليام احساس ميكردم.
من قبلاً انتظار داشتم پيرامون حركات سيما و انگيزههاي او و شگفتيهاي طبيعت واقعي او به تحقيق بپردازم، ولي قدرت خميني، توفيقات او و قدرت مطلق كنترل و احاطه نفساني او، همه قالبهاي ارزيابي ذهني مرا نابود ساخت و من خود را در حال گرفتن احساس و انرژي كه توسط اشعه حضور او در حال تبلور بود يافتم.
خميني يك توفان بود، با اين همه درنهاد اين توفان يك سكون و آرامش مطلق وجود داشت. او بسيار شديد و آمرانه بود و در عين حال بسيار آرام بخش. او پاسخگو، باز و پرتاثير بود. در درون او يك حقيقت ساكن و غيرقابل حركت وجود داشت، ولي همين بيحركتي باعث حركت كلي يك كشور شد.
او يك انسان معمولي نبود، در واقع تمام كساني را كه قبلا ملاقات كرده بودم از عرفا و زهاد تا راهبهاي بودايي، حكماي هندي و ديگران، هيچ كدام داراي چنين حضور برق آسا و انرژي بخشي نبودند.
براي آنها كه توانستند ببينند و احساس كنند، هيچگونه ابهامي خميني يك توفان بود، با اين همه در نهاد اين توفان يك سكون و آرامش مطلق وجود داشت. او بسيار شديد و آمرانه بود و در عين حال بسيار آرام بخش. او پاسخگو، باز و پرتاثير بود.
درباره كمالات والاي خميني باقي نماند. اين عظمت و كمال در همه جا منعكس بود. در تنفسش، در حركت اندام و دستانش، در آتش شخصيتش و در آرامش آگاهي و وجدانش ; همه چشمها به سوي خميني بود، در آنجا اثري از خودخواهي و خودپسندي نبود.
همه حواس اوبه شكل سرسختانه و در عين حال برنامه ريزي شدهاي به همان نقطهاي معطوف بود كه به نحو زيبا و عارفانهاي جو آن جمع را جلب كرده بود. عليرغم آن اراده شديد و اخلاق پرصلابت و سازش ناپذير، روحيه كاملا مثبت و هموار او در حركت دستانش و صداي صاف كردن حنجرهاش و افكار متمركزش متجلي شده بود.
در حالي كه صدها مسلمان عاشق ميهن در مجلس، عظمت او را فرياد ميزدند و با تحسين و ستايش مطلق از او به وفاداري عاشقانهاش سوگند ياد ميكردند، او در درون خود بود و همچنان آرام و بيحركت باقي مانده بود. چنين صحنههايي خارج از مرز تصور و حدودي بود كه من به آنها خو گرفته بودم.
خواننده ممكن است اين توصيفات را مبالغه آميز بداند. چنين كسي بايد بداند كه عليرغم همه شنيدههاي قبليام و عليرغم مطالب متضادي كه قبلا دريافت كرده بودم، اولين و واقعيترين تاثير شخصيتي آيتالله خميني هيچ ارتباطي با مقولات مطرح شده عليه او نداشت. براي آنكه بتوانيد واقعه فهم فوريه را كه در شمال تهران (ملاقات در حسينيه جماران) اتفاق افتاد، تصور كنيد به مثالهاي زير توجه كنيد:
براي يك لحظه فشار نوزاد براي رهايي از رحم مادر و ورود به دنياي جديد را تصور كنيد و يا لحظهاي كه فرد به مردن آگاهي پيدا ميكند. ريشه اين حقايق خارج از چارچوب تجارب شخصي بود و براي من قبلا قابل تصور نبود، زيرا هرگز تجربه نكرده بودم. حقيقت اين است كه وقايع خود آفريننده تجارباند. موضوعيت اين تجربه به نظر ميرسيد اساس و ريشه آگاهي مرا هدف قرار داده است. من مدل اين تجربه را به نحوي بالا بردم كه تمام احساسات و افكارم را به سوي آگاهي خود هدايت كرد. آري، آيتالله خميني آن انسان قوي، قدرتمند و شكست ناپذير بود; و شخصيت او مهمترين ويژگي اوست و مهمترين ويژگي حركت او شناساندن چنين شخصيتي بود. (11)
احياگر روحيه اعتماد به نفس در مردم
پروفسور "اگواني"، متخصص امور ايران و رئيس دانشگاه جواهر لعل نهرو ميگويد: "آيتالله خميني تنها كسي بود كه از سال 1342 تا رحلتش سازش نكرد. هيچ فرد ديگري در قرن حاضر قادر به ايجاد تغييراتي بنيادي در جامعه ايران همچون معظم له نبوده است."
وي در مقايسه دوران انقلاب با زمان شاه اظهار ميدارد: "رژيم شاه از مردم و حمايتشان دور بود، اما آيتالله خميني با جلب حمايت توده مردم پيروز شد و بعد از ساليان طولاني، آموزشهاي اسلامي را عملا وارد زندگي مردم كرد. و مهمترين دستاورد ايشان احياء احترام و اعتماد به نفس در مردم بود. او تنها رهبري است كه توانست جنبش را بر اساس ايدئولوژي و مذهب بنيانگذاري كند كه هيچ يك از رهبران انقلابهاي جهان نتوانستند به آن دست يابند. (12)
الهام بخش مسيحيان آزاده
دكتر "جرج موستاكيس" روحاني و نويسنده مسيحي از يونان ميگويد: "من يك مسيحي هستم ولي به آيتالله خميني علاقه بسيار زيادي دارم. او اصلاحكننده بزرگ امت اسلامي بوده است. من و ساير مسيحيان آزاده وظيفه خود ميدانيم كه از ايشان پيروي كنيم. زندگي مذهبي و سياسي آيتالله خميني و مبارزات ايشان عليه استعمار به روشني در روند تاريخ ثبت است."
اين كشيش يوناني و استاد فلسفه و جامعه شناسي كه وصيت نامه امام را به زبان يوناني ترجمه كرده است سپس احساس خود را راجع به "حسينيه جماران" چنين بيان ميكند: "اينجا زيباترين مسجدي است كه در عمرم ديده ام، زيبايي و تقدس آن به خاطر ماديات نيست. به خاطر اين نيست كه از طلا و يا نقره و يا بلور ساخته شده باشد، بلكه به خاطر روح بزرگ امام خميني است."
جرج موستاكيس گفتار خويش را با دعاي ويژه مردم يونان به پايان ميبرد: "پروردگارا! اي خداوند قادر مطلق! روح محبوب خميني بزرگ را قرين آرامش ابدي خويش گردان و او را تحت عزت و جلال ملكوت و هم جوار ارواح طيبه ابراهيم، اسحق و يعقوب و تمامي انبياء ديگر قرار ده. آمين. (13)
عشق عميق يك ملت
"دكتر فوسبري" كشيش و رئيس دانشگاههاي كاتوليك آمريكاي لاتين ميگويد: " آيت الله خميني با استفاده از ريشههاي فرهنگي اسلامي موجب حركت تاريخي ملت خويش گشت. وي توانست با يك انقلاب مذهبي سياسي، حركت عظيمي در كشورهاي اسلامي به وجود آورد. او راهي را به روي ما گشود كه مهمترين پيام آن امكان بازيابي ماهيت معنوي و قدرت الهي و ايمان به خدا بوده است. امام با بازگشايي اين راه، وجدان معنوي غرب را شديدا به لرزه در آورد هرچند رسانههاي گروهي غرب سعي در پوشاندن و مخفي ساختن آن داشته باشند."
دكتر فوسبري، مراسم عزاداري ملت ايران را نمونههايي از عشق عميق يك ملت نسبت به معشوق خود دانسته و اشك دهها ميليون ايراني را در سوگ رهبر از دست رفته شان، عزاي يك ملت در فقدان امام خود خوانده و اضافه ميكند: "عكس العمل ميليوني مسلمانان در غم از دست دادن تنها يك سياستمدار نبود، بلكه درد جدايي كسي بود كه ماهيت فرهنگي يك ملت را به وي بازگرداند و راه آزادگي را به جهانيان آموخت. (14)
اثبات پيروزي تفكر ديني در قرن بيستم
پروفسور "پروولسي" ايتاليايي، استاد ايران شناسي در دانشگاه رم ميگويد: "مهمترين عملكرد آيتالله خميني امكان پذير نمودن يك انقلاب اسلامي بود، آن هم در كشوري كه تمدن و فرهنگي قوي را در سابقه خود دارد. اين كار باعث شد تا مردم ايران فرهنگ واقعي و قديمي خود را كه همان فرهنگ اسلامي بوده بشناسند و خود را متكي بر آن فرهنگ به جامعه جهاني بشناسانند.
اين در حالي بود كه تا قبل از انقلاب اسلامي، تنها آوايي كه از ايران بلند بود و معيار شناخت جهانيان از كشور ايران اعلام ميشد، صداي غربزدگي بود. بنابراين آيتالله خميني آغازكننده انقلابي بود كه بالاخره فرهنگ اسلامي راستين ملت ايران را آشكار ساخت. (15)
نوشته شده توسط عبد الكريم پاك نيا
====================================
پي نوشت ها:
1. شخصيت امام رحمهالله از ديدگاه رسانهها، ص 14.
2. همان، ص 62.
3. همان، ص 47.
4. فصلنامه حضور، ش 27، ص 66 به بعد، با تلخيص.
5. امام خميني در حديث ديگران، ص 4.
6. امام خميني درحديث ديگران، ص 92.
7. خورشيد بيغروب، ص 74 به نقل از بولتن خبرگزاري، 22/3/1368.
8. خورشيد بيغروب، ص 76.
9. روزنامه كيهان، 18/4/1368.
10. شخصيت امام رحمهالله از ديدگاه رسانهها و متفكران جهان، ص 58.
11. همان، ص 49.
12. خورشيد بيغروب، محمد سپهري، ص 86.
13. جمهوري اسلامي، 24/11/1368.
14. خورشيد بيغروب، ص 92.
15. شخصيت امام از ديدگاه رسانهها و متفكران جهان، ص 26.